صفحه اصلی / حرز / نیاز به مطالعات اجتماعی چیست؟ آزادی و ضرورت فعالیت انسان

نیاز به مطالعات اجتماعی چیست؟ آزادی و ضرورت فعالیت انسان

برای هر فردی بسیار مهم است که از شرایط بیرونی و افراد دیگر احساس آزادی و استقلال کند. با این حال، تشخیص اینکه آیا آزادی واقعی وجود دارد یا اینکه آیا همه اعمال ما بر اساس ضرورت تعیین می شوند، اصلا آسان نیست.

آزادی و ضرورت. مفاهیم و مقوله ها

بسیاری از مردم بر این باورند که آزادی فرصتی است که همیشه آنطور که می خواهید عمل کنید و رفتار کنید، به دنبال خواسته های خود باشید و به نظرات دیگران وابسته نباشید. با این حال، این رویکرد به تعریف آزادی در زندگی واقعیمنجر به خودسری و تضییع حقوق افراد دیگر می شود. به همین دلیل است که مفهوم ضرورت در فلسفه برجسته می شود.

ضرورت مقداری است شرایط زندگیکه آزادی را مهار می کند و فرد را وادار می کند که طبق عقل سلیم و هنجارهای پذیرفته شده در جامعه عمل کند. گاهی اوقات ضرورت با خواسته های ما در تضاد است، اما با فکر کردن به عواقب اعمال خود، مجبور می شویم آزادی خود را محدود کنیم. آزادی و ضرورت در فعالیت انسان از مقوله های فلسفه است که ارتباط بین آن ها موضوع مناقشه بسیاری از دانشمندان است.

آیا آزادی مطلق وجود دارد؟

آزادی کامل به این معناست که مطلقاً هر کاری را که می‌خواهد انجام دهد، صرف نظر از اینکه آیا اعمال او باعث آسیب یا ناراحتی کسی می‌شود. اگر همه می توانستند طبق خواسته های خود بدون فکر کردن به عواقب آن برای دیگران عمل کنند، جهان در هرج و مرج کامل بود. به عنوان مثال، اگر شخصی می خواست همان تلفن همکار خود را داشته باشد، با داشتن آزادی کامل، به سادگی می تواند بالا بیاید و آن را بردارید.

به همین دلیل است که جامعه قوانین و هنجارهای خاصی را ایجاد کرده است که سهل انگاری را محدود می کند. در دنیای مدرندر درجه اول توسط قانون تنظیم می شود. هنجارهای دیگری نیز وجود دارد که بر رفتار افراد تأثیر می گذارد، مانند آداب معاشرت و فرودستی. چنین اقداماتی به فرد این اطمینان را می دهد که حقوق او توسط دیگران تضییع نخواهد شد.

ارتباط آزادی و ضرورت

در فلسفه، از دیرباز بحث هایی در مورد چگونگی ارتباط آزادی و ضرورت با یکدیگر وجود داشته است، آیا این مفاهیم با یکدیگر تضاد دارند یا برعکس، جدایی ناپذیرند.

آزادی و ضرورت در فعالیت انسان از نظر برخی از دانشمندان مفاهیمی متقابل تلقی می شود. از دیدگاه طرفداران نظریه ایده آلیسم، آزادی تنها در شرایطی می تواند وجود داشته باشد که توسط هیچ کس یا چیزی محدود نباشد. به عقیده آنها، هرگونه ممنوعیت، درک و ارزیابی پیامدهای اخلاقی اعمال خود را برای فرد غیرممکن می کند.

برعکس، طرفداران جبر مکانیکی معتقدند که همه رویدادها و اعمال در زندگی انسان به ضرورت بیرونی تعیین می شود. وجود اختیار را کاملاً نفی می کنند و ضرورت را مفهومی مطلق و عینی تعریف می کنند. به نظر آنها تمام اعمالی که افراد انجام می دهند به خواسته های آنها بستگی ندارد و آشکارا از پیش تعیین شده است.

رویکرد علمی

از منظر رویکرد علمی، آزادی و ضرورت در فعالیت انسان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. آزادی به عنوان یک ضرورت درک شده تعریف می شود. شخص نمی تواند بر شرایط عینی فعالیت خود تأثیر بگذارد، اما می تواند هدف و وسیله دستیابی به آن را انتخاب کند. بنابراین، آزادی در فعالیت های انسانی فرصتی برای انتخاب آگاهانه است. یعنی این یا آن تصمیم را بگیرید.

آزادی و ضرورت در فعالیت انسان بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. در زندگی ما، آزادی خود را به صورت آزادی انتخاب ثابت نشان می دهد، در حالی که ضرورت به عنوان شرایط عینی وجود دارد که در آن شخص مجبور به عمل می شود.

در زندگی روزمره

هر روز به یک فرد فرصت انتخاب داده می شود. تقریباً هر دقیقه به نفع یک یا گزینه دیگر تصمیم می گیریم: صبح زود بیدار شویم یا بیشتر بخوابیم، صبحانه دلچسبی بخوریم یا چای بنوشیم، پیاده تا محل کار برویم یا با ماشین برویم. شرایط بیرونی به هیچ وجه بر انتخاب ما تأثیر نمی گذارد - فرد صرفاً توسط اعتقادات و ترجیحات شخصی هدایت می شود.

آزادی همیشه یک مفهوم نسبی است. بسته به شرایط خاص، فرد ممکن است آزادی داشته باشد یا آن را از دست بدهد. درجه تجلی نیز همیشه متفاوت است. در برخی شرایط، فرد می تواند اهداف و ابزارهای دستیابی به آنها را انتخاب کند، در برخی دیگر، آزادی تنها در انتخاب راهی برای انطباق با واقعیت است.

ارتباط با پیشرفت

در دوران باستان، مردم آزادی نسبتاً محدودی داشتند. نیاز به فعالیت انسانی همیشه درک نمی شد. مردم به طبیعت وابسته بودند که ذهن انسان قادر به درک اسرار آن نبود. یک ضرورت به اصطلاح ناشناخته وجود داشت. انسان آزاد نبود، او مدتها برده ماند و کورکورانه از قوانین طبیعت پیروی کرد.

با توسعه علم، مردم پاسخ بسیاری از سوالات را پیدا کردند. پدیده هایی که قبلاً برای انسان ها الهی بودند، توضیحی منطقی دریافت کردند. اعمال افراد معنادار شد و روابط علت و معلولی این امکان را فراهم کرد که نیاز به اعمال خاصی را درک کنیم. هر چه پیشرفت جامعه بالاتر باشد، انسان در آن آزادتر می شود. در دنیای مدرن در کشورهای توسعه یافته، حد آزادی فردی تنها حقوق افراد دیگر است.

سی. مونتسکیو (فیلسوف فرانسوی عصر جدید)- این حق انجام هر کاری است که توسط قانون مجاز است.

جی.جی. روسو (فیلسوف فرانسوی عصر جدید)- وضعیت شخص از لحظه اول تولد که سعی می کنند آن را از او بگیرند.

آی اف شیلر (شاعر آلمانی 1759 1805) - فقط کسانی آزادند که خود را کنترل کنند.

L.N. Tolstoy (1828 1910) - اگر می خواهی آزاد باشی، خودت را طوری تربیت کن که از خواسته هایت دوری کنی.

باستانی حکمت چینی - اگر مردم به جای نجات تمام جهان به دنبال بهبود خود بودند، اگر به جای رهایی همه بشریت برای رسیدن به آزادی درونی تلاش می کردند - چقدر برای رهایی واقعی بشریت انجام می دادند!

جی. هگل ( فیلسوف آلمانی 1770 – 1831) - آزادی یک ضرورت آگاهانه است.

بیایید به بیانیه هگل بپردازیم که بیش از دیگران با موضوع درس ما مرتبط است. بیایید ببینیم این بیانیه به چه معناست. اگر آزادی، زیرا توانایی انجام هر کاری که می خواهید، حضور انتخاب را پیش فرض می گیرد و ضرورتاز آنجایی که آنچه باید توسط شخص انجام شود، لزوماً مستلزم عدم انتخاب است، پس چه ارتباطی بین این مفاهیم وجود دارد؟

اهمیت این ارتباط در درک آن نهفته است نیاز توسط شخص محقق می شود. انسان به عنوان موجودی عاقل باید درک کند که زندگی در جامعه و رهایی مطلق از آن غیر ممکن است. وجود دارد محدود کننده ها آزادی انسان این حق و قانون، هنجارهای اخلاقی، سنت ها و آداب و رسوم و سطح توسعه و ماهیت جامعه ای است که انسان در آن زندگی می کند. شرایط بیرونی ضروری را که انسان باید بداند، بپذیرد و مطابق آن عمل کند، فهرست کرده ام. چرا من باید؟ راحت جواب دادن! زیرا می داند: «نقض هنجارها و قواعد تعیین شده مستلزم آن است مسئولیتاما این شرایط بیرونی تنها محدود کننده آزادی انسان نیستند. موارد دیگری نیز وجود دارند که مهم نیستند - وجدان، وظیفه اخلاقی، احساس عدالت، یعنی محدود کننده های درونی فرد.

روابط عادی انسانی در جامعه بر اساس وحدت آزادی، ضرورت و مسئولیت بنا شده است!


آزادی و مسئولیت


یکی از جنبه های مهم آزادی انسان در جامعه است انتخاب. مرحله ای از زندگی هر فردی فرا می رسد که با حادترین سوال روبرو می شود: "کدام مسیر را در آینده انتخاب کنیم؟" انتخاب انجام شده، اول از همه، خود شما را پیش‌فرض می‌گیرد مسئولیت. به یاد داشته باشید که هنگام تصمیم گیری باید نیرو، انرژی و احساسات خود را خرج کنید. بدون فداکاری هیچ یک از برنامه ها اجرا نمی شود. شما نمی توانید زندگی خود را به هزینه دیگران زندگی کنید - نه به هزینه پدر و مادرتان، نه به هزینه معلمانتان، نه به هزینه دوستانتان. تنها با درک و پذیرش این می توان به آن تبدیل شد یک فرد مستقلو از احترام دیگران لذت ببرید. بنابراین، آزادی انسان نه تنها با ضرورت و مسئولیت، بلکه با توانایی انتخاب درست همراه است.

در حال حاضر در فلسفه، آزادی فردی به عنوان یک امر تاریخی، اجتماعی و اخلاقی، معیاری برای رشد فردیت و بازتابی از سطح رشد جامعه تلقی می شود.

در زندگی روزمرهفرد تحت فشار شرایط بیرونی قرار می گیرد. افراد در انتخاب زمان و مکان تولد، شرایط عینی زندگی و غیره آزاد نیستند. آنها از یک طرف به عنوان میراثی از کل تاریخ قبلی توسعه بشر به او داده می شوند، از طرف دیگر به واسطه وجود جامعه ای خاص که در آن موضوع انتخاب وجود دارد. اما وجود انسان همیشه در مورد جایگزین هایی است که شامل یک انتخاب است که هم با ابزارهای مختلف دستیابی به اهداف تعیین شده و هم نتایج متفاوت دستیابی به اهداف تعیین شده مشخص می شود.

برخی از فیلسوفان مدرن معتقدند که انسان محکوم به آزادی است، زیرا دگرگونی جهان راهی برای وجود انسان است و این شرایطی عینی (مستقل از اراده و آگاهی انسان) برای آزادی ایجاد می کند. مشکل زمانی برای او پیش می آید که از وجود دیگران مطلع شود مسیرهای زندگیو شروع به ارزیابی و انتخاب آنها می کند.

آزادی- 1) این یک روش خاص از یک فرد است که با توانایی او در انتخاب تصمیم و انجام عمل مطابق با اهداف، علایق، آرمان ها و ارزیابی های خود بر اساس آگاهی از ویژگی های عینی و روابط اشیا مرتبط است. ، قوانین دنیای اطراف; 2) توانایی تشخیص ضرورت عینی و بر اساس این دانش، توسعه اهداف صحیح، اتخاذ و انتخاب تصمیمات آگاهانه و عملی ساختن آنها.

هسته آزادیانتخابی است که همیشه با تنش فکری، عاطفی و ارادی فرد همراه است. آزادی فردی در جامعه مطلق نیست، بلکه نسبی است. جامعه از طریق هنجارها و محدودیت های خود محدوده انتخاب ها را تعیین می کند. این محدوده توسط: شرایط تحقق آزادی، اشکال ایجاد شده فعالیت اجتماعی، سطح توسعه جامعه و جایگاه فرد در سیستم اجتماعی، اهداف فعالیت انسانی، که مطابق با انگیزه های درونی تنظیم می شود، تعیین می شود. هر فرد، حقوق و آزادی های افراد دیگر.

در تاریخ اندیشه اجتماعی، مسئله آزادی همواره با جستجوی معانی مختلف همراه بوده است. غالباً به این سؤال می رسید که آیا یک شخص دارای اراده آزاد است یا همه اعمال او با ضرورت بیرونی تعیین می شود (جبر، مشیت خدا، سرنوشت، سرنوشت و غیره). آزادی و ضرورت- مقولات فلسفی که بیانگر رابطه بین فعالیت انسان و قوانین عینی طبیعت و جامعه است.

ضرورت- این یک ارتباط پایدار و اساسی بین پدیده ها، فرآیندها، اشیاء واقعیت است که مشروط به کل دوره قبلی توسعه آنها است. ضرورت در طبیعت و جامعه به صورت قوانین عینی، یعنی مستقل از آگاهی انسان وجود دارد. معیار ضرورت و آزادی به این صورت دوران تاریخیمتفاوت است و تیپ های شخصیتی خاصی را تعریف می کند.

فتالیسم(لاتین fatalis - مهلک) - یک مفهوم جهان بینی که بر اساس آن همه فرآیندهای جهان تابع قاعده ضرورت است و هر گونه امکان انتخاب و شانس را منتفی می کند.

اراده گرایی(لاتین voluntas - اراده) - یک مفهوم جهان بینی که اراده را به عنوان اصل اساسی همه چیز می شناسد، از ضرورت و فرآیندهای عینی تاریخی غفلت می کند.

آزادی به عنوان یک ضرورت شناخته شدهتفسیر کرد ب. اسپینوزا، جی. هگل، اف. انگلس.تفسیر آزادی به عنوان یک ضرورت شناخته شده از اهمیت عملی زیادی برخوردار است، زیرا مستلزم درک، توجه و ارزیابی فرد از حدود عینی فعالیت خود است.

آزادی از مسئولیت، از وظایف نسبت به خود، نسبت به جامعه و سایر اعضای آن جدایی ناپذیر است. مسئولیت پذیری- یک مفهوم اجتماعی - فلسفی و جامعه شناختی که یک نوع رابطه عینی و از نظر تاریخی خاص بین یک فرد، یک تیم و جامعه را از نقطه نظر اجرای آگاهانه الزامات متقابلی که بر روی آنها گذاشته شده است، مشخص می کند. مسئولیت شخصی دو جنبه دارد:

خارجی:توانایی اعمال برخی تحریم‌های اجتماعی برای فرد (فرد در مقابل جامعه، دولت و سایر افراد مسئول است در حالی که وظایف محوله را انجام می‌دهد؛ مسئولیت اخلاقی و قانونی دارد).

داخلی:مسئولیت فرد در قبال خودش (توسعه احساس وظیفه، شرافت و وجدان فرد، توانایی او برای اعمال کنترل خود و خودگردانی).

انواع مسئولیت:1) تاریخی، سیاسی، اخلاقی، حقوقی و غیره. 2) فردی (شخصی)، گروهی، جمعی. 3) اجتماعی(به عنوان تمایل فرد به رفتار مطابق با علایق افراد دیگر بیان می شود).

وابستگی بین آزادی و مسئولیت فرد نسبت مستقیم دارد: هر چه جامعه آزادی بیشتری به فرد بدهد، مسئولیت او برای استفاده از این آزادی بیشتر است. مسئولیت پذیری- خود تنظیم کننده فعالیت یک فرد، شاخص بلوغ اجتماعی و اخلاقی یک فرد، می تواند خود را در ویژگی های مختلف رفتار و اعمال یک فرد نشان دهد: نظم و انضباط شخصی، سازماندهی، توانایی پیش بینی عواقب خود. اعمال خود، توانایی پیش بینی، خودکنترلی، عزت نفس، نگرش انتقادی نسبت به خود.

1.8. ساختار سیستمی جامعه: عناصر و خرده سیستم ها

جامعه– 1) به معنای محدود:سازمان اجتماعی کشور، تضمین عملکرد مشترک مردم؛ دایره ای از مردم که با یک هدف، منافع، منشاء مشترک متحد شده اند (جامعه سکه شناسان، مجمع نجیب). یک جامعه خاص جداگانه، کشور، ایالت، منطقه؛ مرحله تاریخی در توسعه بشر (جامعه فئودالی، جامعه سرمایه داری)؛ انسانیت در کل؛

2) V به معنای وسیع: بخشی جدا از طبیعت، اما ارتباط نزدیک با آن دنیای مادی، که شکل تاریخی در حال توسعه ارتباطات و روابط بین افراد در روند زندگی خود است.

کشوریک مفهوم جغرافیایی است که به بخشی از جهان اشاره می کند، سرزمینی که دارای مرزهای مشخصی است.

ایالت- سازمان سیاسی جامعه با نوع خاصی از حکومت (سلطنت، جمهوری، شوراها و غیره)، ارگان ها و ساختار حکومت (استبدادی یا دموکراتیک).

توسعه نگاه به جامعه

1. ارسطوجامعه به عنوان مجموعه ای از افراد شناخته می شد که برای ارضای غرایز اجتماعی خود متحد شدند.

2. تی هابز، جی.-جی. روسو (قرن XVII-XVIII)ایده یک قرارداد اجتماعی را مطرح می کند، یعنی قراردادی بین افرادی که هر یک از آنها حق حاکمیتی برای کنترل اعمال خود دارند.

3. هگلجامعه را به عنوان یک سیستم پیچیده روابط در نظر گرفت و به عنوان موضوع مورد توجه جامعه مدنی را برجسته کرد، یعنی جامعه ای که در آن وابستگی همه به همه وجود دارد.

4. O. Comteمعتقد بود که ساختار جامعه توسط اشکال تفکر انسان (الهیاتی، متافیزیکی و مثبت) تعیین می شود. او خود جامعه را نظامي از عناصر مي دانست كه خانواده، طبقات و دولت هستند و اساس آن با تقسيم كار بين افراد و روابط آنها با يكديگر شكل مي گيرد.

5. ام. وبرجامعه را محصول کنش متقابل مردم می‌دانست که نتیجه کنش‌های اجتماعی آن‌ها به نفع همگان است.

6. تی پارسونزجامعه را به عنوان سیستمی از روابط بین مردم تعریف می کند که اصل پیوند دهنده آن هنجارها و ارزش ها است.

7. ک. مارکسجامعه را به عنوان مجموعه ای از روابط در حال توسعه تاریخی بین مردم می دانست که در روند فعالیت های مشترک آنها ایجاد می شود.

معیارهای جامعه:وجود یک قلمرو واحد که مبنای مادی برای ظهور در داخل مرزهای آن است ارتباطات اجتماعی; جهانی بودن (ماهیت جامع)؛ خودمختاری، توانایی وجود مستقل و مستقل از جوامع دیگر. یکپارچگی: جامعه قادر است ساختارهای خود را در نسل های جدید حفظ و بازتولید کند و افراد جدید بیشتری را در یک زمینه واحد از زندگی اجتماعی بگنجاند.

خواص جامعه:استقلال نسبی؛ خودکفایی؛ خود تنظیمی

وظایف جامعه:تولید کالاها و خدمات مادی؛ توزیع محصولات (فعالیت) نیروی کار؛ تنظیم و مدیریت فعالیت ها و رفتار؛ تولید مثل و اجتماعی شدن انسان؛ تولید معنوی و تنظیم فعالیت های انسانی.

روابط عمومی - اشکال متنوع تعامل انسانی، و همچنین ارتباطاتی که بین گروه‌های مختلف اجتماعی (یا درون آنها) ایجاد می‌شود. جامعه- مجموعه ای از روابط اجتماعی

روابط مادیمستقیماً در جریان فعالیت عملی یک فرد خارج از آگاهی او و مستقل از او بوجود می آیند و توسعه می یابند که عبارتند از: روابط تولیدی، روابط محیطی و غیره. روابط معنوی (ایده آل).ارزش‌های معنوی که توسط ارزش‌های معنوی شکل گرفته و تعیین می‌شوند عبارتند از: روابط اخلاقی، روابط سیاسی، روابط حقوقی، روابط هنری، روابط فلسفی، روابط مذهبی.

حوزه زندگی اجتماعی (زیر سیستم)- مجموعه معینی از روابط پایدار بین بازیگران اجتماعی. کره ها زندگی عمومیزیرسیستم های بزرگ، باثبات و نسبتا مستقل فعالیت های انسانی هستند و عبارتند از: الف) انواع خاصی از فعالیت های انسانی(مثلاً آموزشی، سیاسی، مذهبی)؛ ب) نهادهای اجتماعی (مانند خانواده، مدرسه، مهمانی ها، کلیسا)؛ V) روابط موجود بین افراد(یعنی ارتباطاتی که در فرآیند فعالیت انسانی به وجود آمدند، به عنوان مثال، روابط مبادله و توزیع در حوزه اقتصادی).

حوزه های اصلی زندگی عمومی

1. اجتماعی(عناصر - مردم، ملت ها، طبقات، جنس و گروه های سنی و غیره، روابط و ارتباطات آنها).

2. اقتصادی(عناصر - نیروهای مولد، روابط تولید، وحدت تولید، تخصص و همکاری، مصرف، مبادله و توزیع) - تضمین کننده تولید کالاهای لازم برای رفع نیازهای مادی افراد است.

3. سیاسی(عناصر - دولت، احزاب، جنبش های سیاسی-اجتماعی و غیره) - مجموعه ای از روابط بین دولت ها، احزاب، سازمان های عمومی، افراد در مورد اعمال قدرت.

4. معنوی(عناصر - دیدگاه های فلسفی، مذهبی، هنری، حقوقی، سیاسی و غیره از مردم، خلق و خوی، عواطف، عقاید آنها در مورد جهان اطراف، سنت ها، آداب و رسوم و غیره) - اشکال و سطوح مختلف آگاهی اجتماعی را پوشش می دهد.

همه این حوزه‌های جامعه و عناصر آنها پیوسته در تعامل هستند، تغییر می‌کنند، اما عمدتاً بدون تغییر می‌مانند (بی‌تغییر) و کارکردهای محول شده را حفظ می‌کنند. در هر یک از حوزه های جامعه، متناظر نهادهای اجتماعی- این گروهی از افراد است که روابط بین آنها بر اساس قوانین خاصی (خانواده، ارتش و غیره) و مجموعه ای از قوانین برای نهادهای اجتماعی خاص (به عنوان مثال، نهاد ریاست جمهوری) ایجاد می شود.

شخصیت پیچیدهسیستم های اجتماعی با پویایی آنها ترکیب شده اند، یعنی ماهیت متحرک و متغیر.

نظام اجتماعی - این یک کل منظم است که مجموعه ای از عناصر اجتماعی فردی است - افراد، گروه ها، سازمان ها، نهادها.

جامعه به عنوان یک سیستم پیچیده سازمان یافته و خود در حال توسعه با ویژگی های خاص زیر مشخص می شود: 1. با طیف گسترده ای از ساختارها و زیر سیستم های مختلف اجتماعی متمایز می شود. 2. جامعه سیستمی از اشکال، ارتباطات و روابط فرافردی و فرافردی است که فرد از طریق فعالیت های فعال خود در کنار افراد دیگر ایجاد می کند. 3. خودکفایی ذاتی است، یعنی توانایی ایجاد و بازتولید شرایط لازم برای وجود خود از طریق فعالیت مشترک فعال.

4. جامعه با پویایی استثنایی، ناقص بودن و توسعه جایگزین متمایز می شود. اصلی بازیگردر انتخاب گزینه های توسعه شخص است. 5. وضعیت ویژه موضوعاتی را که توسعه آن را تعیین می کنند برجسته می کند. 6. جامعه با توسعه غیرخطی و غیرقابل پیش بینی مشخص می شود.

خود جامعه را می توان سیستمی متشکل از زیرسیستم های زیادی دانست و هر خرده سیستمی در سطح خود سیستمی است و زیرسیستم های خاص خود را دارد.

الف) از منظر روابط کارکردی عناصر آن، یعنی از نظر ساختار، روابط بین عناصر سیستم به خودی خود حفظ می شود، بدون اینکه توسط کسی یا چیزی از بیرون هدایت شود. این سیستم مستقل است و به اراده افراد موجود در آن بستگی ندارد.

ب) از نقطه نظر رابطه بین سیستم و دنیای خارج پیرامون آن – محیط. رابطه یک سیستم با محیط آن به عنوان معیاری برای قدرت و دوام آن عمل می کند. محیط به طور بالقوه خصمانه سیستم است زیرا بر آن تأثیر می گذارد، یعنی تغییراتی را در آن ایجاد می کند که می تواند عملکرد آن را مختل کند. این سیستم هماهنگ است، توانایی بازیابی و برقراری حالت تعادل بین خود و محیط خارجی را دارد.

ب) سیستم می تواند تولید مثل کندخود بدون مشارکت آگاهانه افراد مشمول آن.

د) ویژگی های سیستم را نیز شامل می شود توانایی ادغامبه صورت بندی های اجتماعی جدید. منطق خود را تابع می کند و عناصر تازه ظهور را وادار می کند تا طبق قوانین آن به نفع کل کار کنند - طبقات و اقشار جدید اجتماعی، نهادها و ایدئولوژی های جدید و غیره.

جامعه یک سیستم پویا است،یعنی در حال حرکت، توسعه، تغییر ویژگی ها، ویژگی ها، حالات خود است. تغییرات در حالت ها هم به دلیل تأثیرات محیط خارجی و هم به دلیل نیازهای توسعه خود سیستم ایجاد می شود.

سیستم های پویا می تواند باشد خطیو غیر خطی. تغییرات در سیستم های خطی به راحتی محاسبه و پیش بینی می شوند، زیرا نسبت به همان حالت ساکن رخ می دهند.

جامعه یک سیستم غیرخطی است.این بدان معنی است که آنچه در آن اتفاق می افتد در زمان های مختلفتحت تأثیر دلایل مختلف، فرآیندها توسط قوانین مختلف تعیین و توصیف می شوند. به همین دلیل است که تغییرات اجتماعی همیشه دارای درجه ای از غیرقابل پیش بینی بودن است. یک سیستم غیر خطی قادر به ایجاد ساختارهای ویژه ای است که فرآیندها به سمت آنها هدایت می شوند تغییر اجتماعی(مجموعه های جدیدی از نقش های اجتماعی که قبلاً وجود نداشتند و در نظم اجتماعی جدید سازماندهی می شوند؛ ترجیحات جدید آگاهی توده ها: رهبران سیاسی جدید نامزد می شوند، احزاب سیاسی جدید، گروه ها، ائتلاف ها و اتحادهای غیرمنتظره تشکیل می شوند، توزیع مجدد نیروها. در مبارزه برای قدرت رخ می دهد).

جامعه یک سیستم باز است، به کوچکترین تأثیر بیرونی، به هر حادثه ای واکنش نشان می دهد.

جامعه را می توان به عنوان یک سیستم چند سطحی نشان داد: سطح اول -نقش های اجتماعی که ساختار تعاملات اجتماعی را تعیین می کند. سطح دوم -نهادها و جوامعی که هر یک می توانند به عنوان یک سازمان سیستمی پیچیده و با ثبات و خود بازتولید شونده نشان داده شوند.

نظام اجتماعی را می توان از چهار جنبه بررسی کرد:نحوه تعامل افراد؛ به عنوان تعامل گروهی؛ به عنوان سلسله مراتبی از موقعیت های اجتماعی (نقش های نهادی)؛ به عنوان مجموعه ای از هنجارها و ارزش های اجتماعی که رفتار افراد را تعیین می کند.

علوم اجتماعی. دوره کامل آمادگی برای آزمون دولتی واحد شماخانوا ایرینا آلبرتوونا

1.7. آزادی و ضرورت در فعالیت انسانی

در حال حاضر در فلسفه، آزادی فردی به عنوان یک امر تاریخی، اجتماعی و اخلاقی، معیاری برای رشد فردیت و بازتابی از سطح رشد جامعه تلقی می شود.

در زندگی روزمره، فرد تحت فشار شرایط بیرونی قرار می گیرد. افراد در انتخاب زمان و مکان تولد، شرایط عینی زندگی و غیره آزاد نیستند. آنها از یک طرف به عنوان میراثی از کل تاریخ قبلی توسعه بشر به او داده می شوند، از طرف دیگر به واسطه وجود جامعه ای خاص که در آن موضوع انتخاب وجود دارد. اما وجود انسان همیشه در مورد جایگزین هایی است که شامل یک انتخاب است که هم با ابزارهای مختلف دستیابی به اهداف تعیین شده و هم نتایج متفاوت دستیابی به اهداف تعیین شده مشخص می شود.

برخی از فیلسوفان مدرن معتقدند که انسان محکوم به آزادی است، زیرا دگرگونی جهان راهی برای وجود انسان است و این شرایطی عینی (مستقل از اراده و آگاهی انسان) برای آزادی ایجاد می کند. مشکل زمانی برای او به وجود می آید که از وجود مسیرهای زندگی دیگر مطلع می شود و شروع به ارزیابی و انتخاب آنها می کند.

آزادی - 1) این یک روش خاص از یک فرد است که با توانایی او در انتخاب تصمیم و انجام عمل مطابق با اهداف، علایق، آرمان ها و ارزیابی های خود بر اساس آگاهی از ویژگی های عینی و روابط اشیا مرتبط است. ، قوانین دنیای اطراف; 2) توانایی تشخیص ضرورت عینی و بر اساس این دانش، توسعه اهداف صحیح، اتخاذ و انتخاب تصمیمات آگاهانه و عملی ساختن آنها.

هسته آزادی انتخابی است که همیشه با تنش فکری، عاطفی و ارادی فرد همراه است. آزادی فردی در جامعه مطلق نیست، بلکه نسبی است. جامعه از طریق هنجارها و محدودیت های خود محدوده انتخاب ها را تعیین می کند. این محدوده توسط: شرایط تحقق آزادی، اشکال ایجاد شده فعالیت اجتماعی، سطح توسعه جامعه و جایگاه فرد در سیستم اجتماعی، اهداف فعالیت انسانی، که مطابق با انگیزه های درونی تنظیم می شود، تعیین می شود. هر فرد، حقوق و آزادی های افراد دیگر.

در تاریخ اندیشه اجتماعی، مسئله آزادی همواره با جستجوی معانی مختلف همراه بوده است. غالباً به این سؤال می رسید که آیا یک شخص دارای اراده آزاد است یا همه اعمال او با ضرورت بیرونی تعیین می شود (جبر، مشیت خدا، سرنوشت، سرنوشت و غیره). آزادی و ضرورت- مقولات فلسفی که بیانگر رابطه بین فعالیت انسان و قوانین عینی طبیعت و جامعه است.

ضرورت - این یک ارتباط پایدار و اساسی بین پدیده ها، فرآیندها، اشیاء واقعیت است که مشروط به کل دوره قبلی توسعه آنها است. ضرورت در طبیعت و جامعه به صورت قوانین عینی، یعنی مستقل از آگاهی انسان وجود دارد. میزان ضرورت و آزادی در یک دوره تاریخی معین متفاوت است و انواع خاصی از شخصیت را تعیین می کند.

فتالیسم(لاتین fatalis - مهلک) - یک مفهوم جهان بینی که بر اساس آن همه فرآیندهای جهان تابع قاعده ضرورت است و هر گونه امکان انتخاب و شانس را منتفی می کند.

اراده گرایی(لاتین voluntas - اراده) - یک مفهوم جهان بینی که اراده را به عنوان اصل اساسی همه چیز می شناسد، از ضرورت و فرآیندهای عینی تاریخی غفلت می کند.

آزادی به عنوان یک ضرورت شناخته شده تفسیر کرد ب. اسپینوزا، جی. هگل، اف. انگلس.تفسیر آزادی به عنوان یک ضرورت شناخته شده از اهمیت عملی زیادی برخوردار است، زیرا مستلزم درک، توجه و ارزیابی فرد از حدود عینی فعالیت خود است.

آزادی از مسئولیت، از وظایف نسبت به خود، نسبت به جامعه و سایر اعضای آن جدایی ناپذیر است. مسئولیت پذیری- یک مفهوم اجتماعی - فلسفی و جامعه شناختی که یک نوع رابطه عینی و از نظر تاریخی خاص بین یک فرد، یک تیم و جامعه را از نقطه نظر اجرای آگاهانه الزامات متقابلی که بر روی آنها گذاشته شده است، مشخص می کند. مسئولیت شخصی دو جنبه دارد:

خارجی:توانایی اعمال برخی تحریم‌های اجتماعی برای فرد (فرد در مقابل جامعه، دولت و سایر افراد مسئول است در حالی که وظایف محوله را انجام می‌دهد؛ مسئولیت اخلاقی و قانونی دارد).

داخلی:مسئولیت فرد در قبال خودش (توسعه احساس وظیفه، شرافت و وجدان فرد، توانایی او برای اعمال کنترل خود و خودگردانی).

انواع مسئولیت: 1) تاریخی، سیاسی، اخلاقی، حقوقی و غیره. 2) فردی (شخصی)، گروهی، جمعی. 3) اجتماعی(به عنوان تمایل فرد به رفتار مطابق با علایق افراد دیگر بیان می شود).

وابستگی بین آزادی و مسئولیت فرد نسبت مستقیم دارد: هر چه جامعه آزادی بیشتری به فرد بدهد، مسئولیت او برای استفاده از این آزادی بیشتر است. مسئولیت پذیری- خود تنظیم کننده فعالیت یک فرد، شاخص بلوغ اجتماعی و اخلاقی یک فرد، می تواند خود را در ویژگی های مختلف رفتار و اعمال یک فرد نشان دهد: نظم و انضباط شخصی، سازماندهی، توانایی پیش بینی عواقب خود. اعمال خود، توانایی پیش بینی، خودکنترلی، عزت نفس، نگرش انتقادی نسبت به خود.

این متن یک قسمت مقدماتی است.از کتاب BDSM Bible. راهنمای کامل نویسنده تائورمینو تریستان

از کتاب زن. راهنمای آقایان نویسنده نووسلوف اولگ اولگوویچ

از کتاب جدیدترین فرهنگ لغت فلسفی. پست مدرنیسم. نویسنده گریتسانوف الکساندر آلکسیویچ

«تجربه‌گرایی و موضوعیت: تجربه‌ای درباره طبیعت انسان مطابق با هیوم» («Empirisme et Subjectivite: Essai sur la nature humaine selon Hume») - کتابی از جی. دلوز (نگاه کنید به)، منتشر شده در سال 1953 (فصل اول. دلو) «مشکل دانش و مشکل اخلاق»)، «هیوم پیشنهاد می‌کند علم انسان را ایجاد کند. چیست؟

از کتاب A Sassy Book for Girls نویسنده فتیسوا ماریا سرگیونا

3. درک گفتار انسان افسانه های زیادی در مورد توانایی سگ ها در درک گفتار انسان وجود دارد. اما متأسفانه اینها فقط افسانه هستند. سگ گفتار انسان را کاملاً متفاوت از خود شخص درک می کند.

از کتاب زن. کتاب درسی برای مردان [ویرایش دوم] نویسنده نووسلوف اولگ اولگوویچ

برگرفته از کتاب هنر فریب [دایره المعارف مردمی] نویسنده شچرباتیخ یوری ویکتورویچ

از کتاب زن. دفترچه راهنما برای مردان نویسنده نووسلوف اولگ اولگوویچ

7.1 تعامل زن انسان با مردان مختلف از منظر بیولوژیکی، اگر چیزی شما را گاز بگیرد، به احتمال زیاد زن است. اسکات کروز همانطور که در فصل های قبلی نشان دادیم، نقش بیولوژیکی زن انسان جستجوی ژنتیکی است.

نویسنده نویسنده ناشناس

13. رویکرد فعال و نظریه روانشناختی عمومی فعالیت. تئوری فعالیت روبینشتاین-لئونتیف نظریه فعالیت که توسط S.L. روبینشتاین و A.N. لئونتیف، نه تنها ساختار و محتوای فعالیت روانشناختی را آشکار می کند

برگرفته از کتاب روانشناسی: برگه تقلب نویسنده نویسنده ناشناس

58. محتوای روانشناختی و ساختار فعالیت یادگیری. شکل‌گیری سیستم روان‌شناختی فعالیت‌های یادگیری و اجزای آن N.I. وسل دو طرف را در فرآیند آموزشی متمایز کرد - ذهنی (رسمی) و عینی (مادی). وسل

نویسنده نویسنده ناشناس

9. رویکرد فعال و نظریه روانشناختی عمومی فعالیت. تئوری فعالیت روبینشتاین-لئونتیف نظریه فعالیت که توسط S.L. روبینشتاین و A.N. لئونتیف، نه تنها ساختار و محتوای فعالیت روانشناختی را آشکار می کند

برگرفته از کتاب روانشناسی و آموزش: برگه تقلب نویسنده نویسنده ناشناس

56. محتوای روانشناختی و ساختار فعالیت یادگیری. شکل‌گیری سیستم روان‌شناختی فعالیت‌های یادگیری و اجزای آن N.I. وسل دو طرف را در فرآیند آموزشی متمایز کرد - ذهنی (رسمی) و عینی (مادی). وسل

برگرفته از کتاب دایره المعارف قابلیت های ذخیره انسانی نویسنده باگدیکوف گئورگی میناسویچ

پدیده حافظه انسان به گفته دانشمندان، مغز انسان می تواند 1020 قطعه اطلاعات را در خود جای دهد. ترجمه شده به یک علامت عمومی پذیرفته شده، به این معنی است که هر یک از ما می توانیم تمام اطلاعات موجود در میلیون ها جلد از بزرگترین کتابخانه جهان به نام لنین را به خاطر بسپاریم.

از کتاب کتاب بزرگکلمات قصار نویسنده

نویسنده دوشنکو کنستانتین واسیلیویچ

آزادی بیان. آزادی وجدان همچنین نگاه کنید به "سانسور" به لطف خداوند در کشورمان سه نعمت گرانبها داریم: آزادی بیان، آزادی وجدان و احتیاط که هرگز از یکی یا دیگری استفاده نکنیم. مارک تواین تنها راه مبارزه قانونی برای آزادی این است

از کتاب کتاب بزرگ حکمت نویسنده دوشنکو کنستانتین واسیلیویچ

وجدان همچنین رجوع کنید به «توبه. توبه»، «آزادی بیان. آزادی وجدان، شرم وجدان هزار شاهد است. وجدان کوئینتیلیان صدای کوچکی است که از شما می خواهد کاری را که انجام داده اید انجام ندهید. NN* وجدان مختلطی است که آزادانه به شما می دهد

از کتاب کتاب بزرگ حکمت نویسنده دوشنکو کنستانتین واسیلیویچ

سانسور همچنین رجوع کنید به «آزادی بیان». آزادی وجدان» هیچ دولتی بدون سانسور نمی تواند وجود داشته باشد: جایی که مطبوعات آزاد هستند، هیچ کس آزاد نیست. توماس جفرسون* من حق ندارم در مقالاتم قدرت، مذهب، سیاست، اخلاق را لمس کنم،

آزادی به ارزشهای جهانی انسانی اشاره دارد که ذاتی همه مردمان در همه اعصار است. این طبیعت انسان است که برای آزادی تلاش کند - این یکی از قوی ترین احساسات انسانی است - میل طبیعی به استقلال، استقلال، آمادگی برای مسئولیت پذیری در برابر اعمال خود. فرد با آزادی، اجرای برنامه ها و خواسته های خود، توانایی انتخاب آزادانه اهداف زندگی و راه های رسیدن به آنها را مرتبط می کند.

اما آزادی همیشه به عنوان حق طبیعی هر فرد به رسمیت شناخته نمی شد. متکلمان جبرگرا به زندگی انسان از منشور جبر الهی می نگریستند، زمانی که هر چیزی که برای شخص اتفاق می افتد به عنوان اجتناب ناپذیر مهلک تعبیر می شد. ایده آزادی به عنوان شکلی از رفتار خود، امکان انتخاب آگاهانه اهداف و ابزار فعالیت رد شد. در عین حال، آموزه های الهیاتی نیز حاوی ایده های مترقی تر مربوط به به رسمیت شناختن آزادی داده شده به انسان از سوی خداوند متعال بود که عبارت است از امکان انتخاب بین خیر و شر.

آزادی شخصی در مظاهر مختلف امروز مهمترین ارزش بشریت متمدن است.

ارسطو در مورد معنای آزادی برای خودشکوفایی انسان می اندیشید و استدلال می کرد که آزادی فقط در فطرت انسان های نجیب وجود دارد و برده ماهیتی بردگی دارد. او افزود: درست است که گاهی افراد نجیب به دلیل بدهی های پولی به بردگی می افتند، اما این ناعادلانه است.

با نیرویی خاص، میل به آزادی، رهایی از قید استبداد و خودسری در جدید و دوران مدرن. همه انقلاب ها بر روی پرچم های خود کلمه "آزادی" را نوشتند. هر رهبر سیاسی و رهبر انقلابی متعهد شد که توده‌های تحت رهبری خود را به سوی آزادی واقعی هدایت کند. اما در زمان‌های مختلف معنایی که به مفهوم «آزادی» تعلق می‌گرفت متفاوت بود. با پیشرفت بشریت، ایده آزادی پیوسته گسترش یافت: تعداد افراد آزاد، دامنه آزادی، انتخاب آزاد و تعیین سرنوشت آنها افزایش یافت.

در تاریخ اندیشه اجتماعی، مسئله آزادی همیشه پر شده است با معانی مختلف. بیشتر اوقات به این سؤال می رسید که آیا یک شخص دارای اراده آزاد است یا اینکه آیا همه اعمال او به ضرورت بیرونی تعیین می شود. افراط در حل این مشکل بود اراده گرایی،بر اساس آن شخص آزاد است، آزاد است که هر کاری که می خواهد انجام دهد، این ویژگی عمومی اوست، و سرنوشت گرایی،او استدلال می کرد که همه چیز در جهان از پیش تعیین شده است، هر عمل انسانی، حتی کنش ارادی او، تنها یک حلقه ناخودآگاه در زنجیره علت و معلول است.

در زندگی روزمره، شخص نه با ضرورت انتزاعی، نه با سرنوشت گرایی در قالب سرنوشت و سرنوشت، بلکه با فشار شرایط بیرونی از او مواجه است. این شرایط تجسم شرایط انضمامی تاریخی وجود انسان است. مردم در انتخاب زمان و مکان تولد، شرایط عینی زندگی، حضور وجود طبیعی خود که با انضمام مادی و جسمانی بودن آنها بیان می شود، آزاد نیستند. اما در عین حال، وجود انسان خطی تک بعدی از گذشته به آینده نیست، بلکه همیشه جایگزین هایی است که شامل انتخابی است که هم ابزارهای مختلف دستیابی به اهداف و هم نتایج متفاوت اجرای آنها را مشخص می کند.

در زندگی واقعی، آزادی به شکل نیاز به انتخاب وجود دارد و فرد در تغییر چارچوب اجتماعی انتخاب آزاد نیست. آنها از یک سو به عنوان میراث کل تاریخ توسعه بشری پیشین به او داده شده اند، از سوی دیگر به واسطه وجود جامعه ای خاص که در آن موضوع انتخاب وجود دارد. کسی که زندگی می کند و نمی داند که می توان به گونه ای دیگر زندگی کرد، گویی خارج از مشکل آزادی و ضرورت وجود دارد. مشکل زمانی برای او به وجود می آید که از وجود مسیرهای زندگی دیگر مطلع می شود و شروع به ارزیابی و انتخاب آنها می کند.

فیلسوفان مراحل زیر را در توسعه ایده آزادی مشخص می کنند. مرحله اولآگاهی از آزادی زمانی خود را نشان می دهد که فرد شروع به تفکر در زندگی خود یا زندگی دیگران کند و بفهمد که به دلیل توانایی های مادی یا معنوی محدود نمی توان آن را تغییر داد. سپس او داوطلبانه تسلیم نیاز به زندگی همانطور که قبلا زندگی می کرد می شود. مرحله دومتوسعه ایده آزادی - فرصت و توانایی انتخاب. هر چه انسان منابع مادی و معنوی بیشتری در اختیار داشته باشد، فرصت های بیشتری برای انتخاب دارد. سوم،بالاتر مرحلهتوسعه ایده آزادی، به گفته فیلسوفان مدرن، به شرح زیر است: وقتی همه چیز گزینه های موجودانسان از انتخاب خود راضی نیست و قدرت خلق کردن، ایجاد فرصت جدیدی را دارد که قبلا وجود نداشت.

باید توجه داشت که اصولا آزادی مطلق وجود ندارد. زندگی در جامعه و رهایی از آن غیرممکن است. این دو ماده صرفاً متقابل هستند. فردی که به طور سیستماتیک مقررات اجتماعی را زیر پا می گذارد، به سادگی توسط جامعه طرد می شود. در زمان های قدیم، چنین افرادی در معرض طرد شدند - اخراج از جامعه.

غالباً شخص مجبور می شود از روی ضرورت - به دلایل خارجی (الزامات قانونی ، دستورالعمل) اقداماتی انجام دهد.

در نگاه اول، این با آزادی در تضاد است. به هر حال، شخص به دلیل خواسته های بیرونی این اعمال را انجام می دهد. با این حال، فرد با انتخاب اخلاقی خود، ماهیت را درک می کند عواقب احتمالی، راه را برای تحقق خواست دیگران انتخاب می کند. اینجاست که آزادی آشکار می شود - در انتخاب جایگزینی برای پیروی از الزامات.

هسته اساسی آزادی انتخاب است. همیشه با تنش فکری و ارادی فرد همراه است - این بار انتخاب است. اساس انتخاب مسئولیت است - تعهد ذهنی فرد برای مسئولیت انتخاب آزادانه، اعمال و اعمال، و همچنین برای یک سطح معین. پیامدهای منفیبرای موضوع در صورت نقض الزامات تعیین شده. بدون آزادی مسئولیتی وجود ندارد و آزادی بدون مسئولیت به سهل انگاری تبدیل می شود. آزادی و مسئولیت دو طرف فعالیت آگاهانه انسان است.

جامعه، شرایط اجتماعی شرط لازم آزادی فردی است. جوامعی که در آن خودسری و استبداد حاکم است، در آن حاکمیت قانون نقض می شود، و در آن دولت کنترل کاملی بر زندگی هموطنان خود اعمال می کند، نمی توانند به عنوان آزاد طبقه بندی شوند. آزادی تنها توسط جامعه ای می تواند تضمین شود که در آن اصول دموکراتیک وجود داشته باشد.

اگر زندگی انسان با ضرورتی بیرونی از پیش تعیین شده باشد، این سؤال مطرح می شود که آیا آزادی واقعی وجود دارد و آیا در این صورت شخص می تواند مسئول اعمال خود باشد؟ نکته اصلی این نیست که شرایط بیرونی زندگی یک فرد چیست. انسان در زندگی درونی خود کاملاً آزاد است. یک شخص واقعاً آزاد خودش نه تنها عمل، بلکه دلایل آن را نیز انتخاب می کند. اصول کلیاعمال آنها که خصلت باورها را به دست می آورند. در نتیجه، آزادی شخصی مستقیماً با مسئولیت انسانی - آمادگی فرد برای پاسخگویی به خود، امور و اعمالش مرتبط است. آزادی چند وجهی است: ما می توانیم در مورد آزادی بیرونی (آزادی "از") و آزادی درونی (آزادی "برای") صحبت کنیم که نه از روی اجبار، بلکه بر اساس میل خود، برای انجام انتخاب ها و اقدامات مستقل. آزادی نه تنها در آنچه انسان زندگی می کند، بلکه در نحوه زندگی او و در این واقعیت که او آن را آزادانه انجام می دهد نیز متجلی می شود.

  • شوپنهاور الف. اراده آزاد و اخلاق. م.: جمهوری، 1992. ص 158.