صفحه اصلی / طلسم / فهرست زمانی پدرسالاران کلیسای ارتدکس روسیه. پاتریارک های کلیسای ارتدکس روسیه

فهرست زمانی پدرسالاران کلیسای ارتدکس روسیه. پاتریارک های کلیسای ارتدکس روسیه

تأسیس پدرسالاری در کلیسای روسیه نتیجه رشد اهمیت و نفوذ آن در کلیسای روسیه بود جهان ارتدکس، که در پایان قرن شانزدهم. به ویژه به وضوح برجسته شد. در عین حال، نمی توان در استقرار پدرسالاری در روسیه جلوه ای بدون شک از مشیت الهی را مشاهده کرد. روسیه نه تنها شواهدی از تقویت آن دریافت کرد اهمیت معنویدر جهان ارتدکس، اما همچنین در مواجهه با آزمایشات آتی زمان مشکلات، که در آن این کلیسا بود که به عنوان نیرویی عمل می کرد که مردم را برای مبارزه با مداخله خارجی و تهاجم کاتولیک ها سازماندهی می کرد، تقویت شد.

پیدایش ایده پدرسالاری مسکو ارتباط نزدیکی با ایجاد خودمختاری کلیسای روسیه دارد. پس از تصویب وضعیت کلانشهر مسکو، مستقل از یونانی ها، اهمیت استثنایی کلیسای روسیه در جهان ارتدکس شروع به درک کرد که آن را به عنوان تأثیرگذارترین، پرشمارترین و مهمتر از همه مرتبط با وجود دریافت کرد. از تنها دولت ارتدکس در جهان، کلیسای محلی. بدیهی بود که دیر یا زود، تاج و تخت ایلخانی در مسکو که حاکم آن جانشین امپراتوران روم و تا اواسط قرن شانزدهم شد، تأیید خواهد شد. با عنوان سلطنتی تاج گذاری کرد. با این حال، ارتقای کلان شهر مسکو به سطح پاتریارسالاری در آن زمان به دلیل روابط متشنج با اسقف نشین قسطنطنیه، که از روسیه برای گذار به خودمختاری آزرده بود و با افتخار نمی خواست آن را به رسمیت بشناسد، با مشکل مواجه شد. در عین حال، بدون رضایت پدرسالاران شرقی، اعلام مستقل متروپولیتن روسیه به عنوان پاتریارک غیرقانونی خواهد بود. اگر تزار در مسکو توسط خود شخص و با قدرت و اقتدار دولت ارتدوکس نصب شود، ایجاد پاتریارسالاری بدون حل این موضوع توسط ادارات پیشرو غیرممکن بود. شرایط تاریخی برای تکمیل برنامه خودمختاری کلیسای روسیه از طریق تأسیس پاتریارک تنها در پایان قرن شانزدهم، در زمان سلطنت تزار تئودور یوانوویچ، مساعد بود.

بر اساس سنت از کرمزین، تئودور اغلب به عنوان یک پادشاه ضعیف، تقریبا ضعیف و تنگ نظر به تصویر کشیده می شود، که چندان درست نیست. تئودور شخصاً هنگ های روسیه را به نبرد رهبری می کرد، تحصیل کرده بود و با ایمان عمیق و تقوای فوق العاده متمایز بود. خروج تئودور از امور دولتی به احتمال زیاد نتیجه این واقعیت بود که پادشاه عمیقاً مذهبی نتوانست در ذهن خود اختلاف بین آرمان های مسیحی و واقعیت های بی رحمانه را آشتی دهد. زندگی سیاسیدولت روسیه که در سالهای سلطنت وحشیانه پدرش، ایوان مخوف، پدید آمد. تئودور دعا و زندگی آرام و آرام در کنار همسر وفادارش ایرینا گودونوا را به عنوان سرنوشت خود انتخاب کرد. برادرش بوریس گودونوف، یک سیاستمدار با استعداد و پرانرژی، حاکم واقعی دولت شد.

البته گودونف جاه طلب بود. اما در عین حال، او یک دولتمرد بزرگ و میهن پرست بود که یک برنامه اصلاحی در مقیاس بزرگ برای تغییر ایجاد کرد دولت روسیه، قدرت و اعتبار بین المللی خود را تقویت می کند. اما، متأسفانه، کار بزرگ گودونف از پایه معنوی محکمی برخوردار نبود و همیشه با ابزارهای اخلاقی قابل قبول انجام نمی شد (اگرچه هیچ مدرکی دال بر دخالت گودونف در قتل تزارویچ دیمیتری وجود نداشت، همانطور که قبلاً هیچ مدرکی وجود نداشت، و اکنون هیچ مدرکی وجود ندارد) که یکی از دلایل شکست برنامه های او شد. علاوه بر این ، خود مردم روسیه ، پس از وحشت اپریچینینا ، از نظر معنوی و اخلاقی بسیار فقیر شدند و از برنامه های درخشان حاکمیتی بوریس بسیار دور بودند. با این وجود ، گودونف به عظمت روسیه حسادت می کرد. و ایده پدرسالاری روسیه نیز تا حد زیادی در برنامه ای که او ایجاد کرد، که گودونوف را به حامی قاطع خود تبدیل کرد، قرار گرفت. این بوریس بود که کمک کرد تا برنامه تأسیس پاتریارسالاری در روسیه به نتیجه منطقی برسد.

اولین مرحله آماده سازی برای تأسیس پاتریارسالاری روسیه با ورود پدرسالار یواخیم انطاکیه به مسکو در سال 1586 همراه بود. این رویداد آغازگر فعالیت دیپلمات های گودونف در دستیابی به منزلت پدرسالاری برای رهبر کلیسای روسیه بود. یواخیم ابتدا به روسیه غربی آمد و از آنجا برای صدقه به مسکو رفت. و اگر در کشورهای مشترک المنافع لهستان و لیتوانی، پاتریارک باید شاهد هجوم جدید کاتولیک ها به ارتدکس و فروپاشی تقریباً کامل زندگی کلیسایی کلانشهر کیف در آستانه اتحاد برست باشد، یواخیم در مسکو سلطنتی واقعاً شاهد این بود که عظمت و شکوه روم سوم. هنگامی که پدرسالار یواخیم به روسیه رسید، با افتخار زیادی از او استقبال شد.

هدف اصلی از دیدار ایلخانی جمع آوری صدقه بود. در انطاکیه، بدهی عظیمی برای آن زمان وجود داشت - 8 هزار طلا. روس ها به ظاهر یواخیم در مسکو بسیار علاقه مند بودند: برای اولین بار در تاریخ، پاتریارک شرقی به مسکو آمد. اما در ذهن گودونف و دستیارانش، این اپیزود بی‌سابقه تقریباً بلافاصله و به‌طور غیرمنتظره پروژه‌ای را که برای عملی کردن ایده تأسیس پاتریارک مسکو طراحی شده بود، زنده کرد.

پس از اینکه یواخیم با افتخار توسط تزار در کرملین مورد استقبال قرار گرفت، طبیعتاً مجبور شد با متروپولیتن دیونیسیوس مسکو و تمام روسیه ملاقات کند. اما به دلایلی رئیس کلیسای روسیه خود را معرفی نکرد و هیچ قدمی به سوی یواخیم برنداشت و ملاقاتی نکرد. متروپولیتن دیونیسیوس، اگرچه بعدها با گودونوف درگیر شد، احتمالاً در آن زمان با او هماهنگی کامل داشت.

یواخیم با استانداردهای مسکو به طرز باورنکردنی مورد تجلیل قرار گرفت: او بلافاصله در همان روزی که اولین پذیرایی با تزار انجام شد به شام ​​با تزار دعوت شد. در حالی که منتظر ناهار بود، او را به کلیسای جامع عروج کرملین مسکو فرستادند، جایی که دیونیسیوس در آن مراسم سخنرانی می کرد. به نظر می رسد که همه چیز به دقت فکر شده بود: یواخیم به عنوان یک درخواست کننده فروتن وارد شد و دیونیسیوس ناگهان با شکوه لباس های مجلل در برابر او ظاهر شد و روحانیون متعدد روسی در کلیسای جامعی که در شکوه و عظمت آن توسط روحانیون روسی احاطه شده بود. ظاهر او کاملاً با موقعیت رهبر بزرگترین و تأثیرگذارترین کلیسای محلی در جهان مطابقت داشت. کلیسای ارتدکس، اگرچه او فقط دارای درجه متوسط ​​متروپولیتن بود.

سپس یک اتفاق غیرقابل تصور رخ داد. هنگامی که پاتریارک یواخیم وارد کلیسای جامع اسامپشن شد، در اینجا با متروپولیتن دیونیسیوس ملاقات کرد. اما یواخیم حتی وقت باز کردن دهان خود را نداشت که ناگهان او، پدرسالار، توسط متروپولیتن دیونیسیوس برکت یافت. متروپولیتن مسکو اسقف انطاکیه را برکت داد. پدرسالار البته از چنین وقاحتی متعجب و خشمگین شد. یواخیم شروع کرد به گفتن چیزی به این مضمون که برای متروپولیتن نامناسب است که اولین کسی باشد که پدرسالار را برکت دهد. اما آنها به او گوش ندادند و حتی او را برای عبادت دعوت نکردند (در غیر این صورت، نه دیونیسیوس، بلکه توسط یواخیم رهبری می شد). علاوه بر این، به پدرسالار پیشنهاد نشد که حداقل به محراب برود. عریضه فقیر شرقی در تمام مدت خدمت در پشت ستون کلیسای جامع Assumption ایستاده بود.

بنابراین، به یواخیم به وضوح نشان داده شد که صدقه‌جوی اینجا کیست و نخستی واقعی کیست کلیسای بزرگ. البته این یک توهین بود و کاملاً عمداً به پدرسالار تحمیل شد. به نظر می رسد که همه چیز حساب شده و تا ریزترین جزئیات فکر شده است. دشوار است که بگوییم ابتکار شخصی دیونیسیوس تا چه حد در اینجا رخ داد. به احتمال زیاد گودونف همه چیز را کارگردانی کرده است. معنای این اقدام کاملاً شفاف بود: پدرسالاران یونان برای کمک به حاکم روسیه روی می آورند، اما به دلایلی فقط متروپولیتن در کاخ مسکو است. این نشانه روشنی برای پدرسالاران شرقی بود، دعوتی برای اندیشیدن در مورد رفع این اختلاف. به یواخیم فهمیده شد: از آنجایی که شما درخواست و دریافت می کنید، باید با تطبیق وضعیت پیشوای کلیسای روسیه با جایگاه واقعی آن در دنیای ارتدکس جبران کنید.

واضح است که یواخیم دیگر تمایلی به ملاقات با دیونیسیوس نداشت. بحث بیشتر در مورد مشکل پدرسالاری روسیه با یونانی ها توسط گودونوف انجام شد که مذاکرات مخفیانه ای را با یواخیم انجام داد. یواخیم برای چنین پیشنهاد غیرمنتظره ای برای تأسیس تخت ایلخانی در مسکو آماده نبود. البته او به تنهایی نتوانست این موضوع را حل کند، اما قول داد که در این مورد با سایر ایلخانی های شرقی مشورت کند. در این مرحله مسکو از آنچه به دست آمده بود راضی بود.

حالا قسطنطنیه حرف آخر را می زد. اما اتفاقات بسیار دراماتیکی در این زمان در استانبول رخ داد. اندکی قبل از ورود یواخیم به روسیه، پاتریارک ارمیا دوم ترانوس در آنجا خلع شد و ترک ها پاخومیوس را جایگزین او کردند. دومی نیز به نوبه خود به زودی اخراج شد و تئولیپتوس جایگزین آن شد، که موفق شد مبلغ قابل توجهی را به مقامات ترکیه بپردازد. اما تئولیپتوس برای مدت طولانی در پاتریارک باقی نماند. او نیز عزل شد و پس از آن ارمیا از تبعید به استانبول بازگردانده شد. تلاش‌های اولیه برای تأسیس پاتریارک مسکو دقیقاً در این دوران ناآرامی در مقر ایلخانی قسطنطنیه رخ داد. طبیعتاً پیام حاکم مسکو و پول ارسال شده به تئولیپتوس در جایی گم شد. تئولیپتوس به طور کلی با طمع و رشوه خواری متمایز بود. پس از عزل او و استقرار ارمیا دوم در قسطنطنیه، مشخص شد که امور ایلخانی در وضعیت بسیار اسفناکی قرار دارد. معابد غارت شد، وجوه به سرقت رفت، اقامتگاه ایلخانی توسط ترک ها برای بدهی گرفته شد. کلیسای ایلخانی مادر خداپاماکاریستای متبارک نیز توسط مسلمانان برای بدهی های تئولیپتوس انتخاب شد و به مسجد تبدیل شد. ارمیا از تبعید در خاکستر بازگشت. ایجاد یک پاتریارسالاری جدید ضروری بود: کلیسای جامع، محل سکونت اما ارمیا برای همه اینها پول نداشت. با این حال، تجربه یواخیم انطاکیه نشان داد: می توانید به مسکو ثروتمند مراجعه کنید، که به پدرسالاران شرقی آنقدر احترام می گذارد که پول را رد نمی کند. با این حال، ارمیا از مذاکراتی که قبلاً در مورد پاتریارسالاری مسکو انجام شده بود، که در زمان سلف او آغاز شده بود، آگاه نبود.

ارمیا به مسکو رفت. این سفر قرار بود برای کلیسای روسیه سرنوشت ساز شود. مشیت خدا حتی بدبختی های ارتدکس را، مثل همیشه، در نهایت به خیر آن تبدیل کرد. سختی‌های پدرسالار قسطنطنیه از طریق تأسیس پاتریارسالاری مسکو به جلال بیشتر خداوند و تقویت ارتدکس تبدیل شد. ارمیا در سال 1588، مانند یواخیم، ابتدا به روسیه غربی رفت و از آنجا به مسکووی رفت. در کشورهای مشترک المنافع لهستان و لیتوانی، پاتریارک قسطنطنیه نیز شاهد وخامت شدید وضعیت ارتدکس ها بود. زمانی که ارمیا به پایتخت درخشان پادشاهی ارتدکس رسید، تضاد بیشتر بود.

لازم به ذکر است که ارمیا پس از ورود به اسمولنسک، در تعجب کامل مقامات مسکو، به معنای واقعی کلمه از آب درآمد، زیرا آنها هنوز هیچ چیز در مورد تغییراتی که در مقر قسطنطنیه رخ داده بود، نمی دانستند. مسکووی ها انتظار نداشتند ارمیا را ببینند، که بازگشت او به بخش در اینجا معلوم نبود. علاوه بر این، به جای پاسخ مطلوب مورد انتظار به درخواست حاکم مسکو برای تأسیس پاتریارک در روسیه، مسکووی ها از ارمیا فقط در مورد صدقه صحبت می کردند. تصور خلق و خوی مردم گودونف در مواجهه با یک نخستی ناشناخته دشوار نیست، که علاوه بر این، از آرزوهای مسکو برای داشتن پدرسالار خود چیزی نمی دانست.

با این وجود، پدرسالار ارمیا با شکوه مورد استقبال قرار گرفت، با حداکثر افتخارات، که پس از گزارش اطلاعات بیشتر شد: پدرسالار واقعی، مشروع، و نه یک فریبکار. ارمیا در سفر خود به روسیه توسط متروپولیتن هیروتئوس مونومواسیا و اسقف اعظم آرسنی الاسون که قبلاً یونانی را در مدرسه برادری لویو تدریس می کرد همراهی می کرد. هر دوی این اسقف ها خاطرات ارزشمندی از سفر ارمیا به مسکو به یادگار گذاشتند، که تا حدودی می توان از روی آنها قضاوت کرد که مذاکرات در مورد تأسیس پاتریارک مسکو چگونه پیش رفت.

با توجه به تغییرات در مقر قسطنطنیه، همه مذاکرات در مورد پاتریارک مسکو باید از نو شروع می شد. اما تغییرات نه تنها در استانبول، بلکه در مسکو نیز رخ داد. در این زمان، درگیری بین گودونف و متروپولیتن دیونیسیوس در سال 1587 با برکناری دومی پایان یافت (دیونیسیوس در یک توطئه بویار درگیر شد و به همراه سایر مخالفان گودونف، به تزار تئودور پیشنهادی غیراخلاقی داد تا ایرینا گودونوا را به دلیل طلاق دادن. ناباروری او). به جای دیونیسیوس، اسقف اعظم روستوف ایوب ارتقا یافت، که قرار بود اولین پاتریارک روسیه شود.

مورخان اغلب ایوب را به عنوان یک مجری مطیع اراده بوریس گودونف و تقریباً شریک دسیسه های او معرفی می کنند. این به سختی منصفانه است. ایوب بدون شک مرد زندگی مقدسی بود. این حقیقت که کلیسا در سال 1989، زمانی که چهارصدمین سالگرد پاتریارسالاری مسکو جشن گرفته شد، ایوب را مقدس اعلام کرد، البته تصادفی مرتبط با این سالگرد نیست. تقدیس ایوب در اواسط قرن هفدهم در حال آماده شدن بود، در زمان اولین رومانوف ها، که گودونوف را دوست نداشتند، زیرا خانواده آنها تحت تأثیر او بسیار رنج می برد. اما در اواسط قرن هفدهم. آنها وقت نداشتند تجلیل را آماده کنند و در زمان پیتر اول ، هنگامی که پاتریارک منسوخ شد ، دیگر به دلایل سیاسی نمی توان اولین پاتریارک روسیه را مقدس کرد. بنابراین، برعکس، تقدس ایوب می تواند تبدیل شود نقطه شروعبرای این فرض که، شاید، همه چیزهای منفی که به طور سنتی به گودونف نسبت داده می شد، واقعاً اتفاق نیفتاده است؟ آنچه ما را در مورد این موضوع وادار می کند، قبل از هر چیز، حمایتی است که سنت در واقع از گودونف ارائه کرد. شغل در بهترین حالتش

حقایق تأیید می کند که سنت ایوب به هیچ وجه خدمتگزار گودونف نبوده است و در مواردی می توانست به شدت به بوریس اعتراض کند. این موضوع با اپیزود معروف مرتبط با تلاش گودونوف برای افتتاح نوعی دانشگاه به سبک اروپای غربی در مسکو تأیید می شود. ایوب قاطعانه با این امر مخالفت کرد: نمونه مشارکت هزاران خردسال ارتدوکس در آیین کاتولیک از طریق مدارس یسوعی در کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی بسیار تازه و آشکار بود. گودونف سپس مجبور به عقب نشینی شد.

ایوب چنان شخصیت درخشانی بود که حتی در جوانی مورد توجه ایوان مخوف قرار گرفت. پدرسالار آینده با تئودور یوانوویچ از اقتدار عظیمی برخوردار بود. ایوب با هوش و حافظه عالی خود متمایز بود و بسیار خوب خوانده می شد. علاوه بر این، همه اینها با ساختار عمیق معنوی روح قدیس ترکیب شد. اما حتی اگر فرض کنیم که گودونف در ارتقای ایوب به متروپولیتن، و سپس به پاتریارسالاری، به دلایل سیاسی عمل کرده است، این به هیچ وجه بر روی سن پترزبورگ سایه نمی اندازد. شغل از این گذشته ، بوریس از تأسیس پاتریارک در مسکو حمایت کرد و اعتبار کلیسای روسیه و دولت روسیه را تقویت کرد. بنابراین، جای تعجب نیست که بوریس ایوب را به عنوان رهبر کلیسای روسیه، که به زودی مقدر خواهد شد، به عنوان مردی با برجسته ترین ویژگی ها، به عنوان پدرسالار معرفی کند، تعجب آور نیست. هر هدف سیاسی که گودونف دنبال می‌کرد، کار تأسیس پدرسالاری در روسیه، که از طریق او انجام شد، در نهایت تجلی مشیت خدا بود، و نه ثمره محاسبات کسی. بوریس گودونف اساساً ابزار این مشیت شد.

ارمیا قسطنطنیه در مسکو با افتخارات فراوان پذیرایی شد. او در صحن ریازان مستقر شد. اما... نه تنها شرف، بلکه نظارت هم به او عطا کردند. هرگونه ارتباط پدرسالار با هر کسی، به ویژه با خارجی ها، مطلقاً ممنوع بود. به زودی ارمیا مورد استقبال پادشاه قرار گرفت. علاوه بر این، پدرسالار با افتخار به کاخ سوار شد - "بر پشت یک الاغ". پذیرایی مجلل بود. پاتریارک ارمیا دست خالی نرسید. او آثار بسیاری را به مسکو آورد، از جمله: شویتسوی یعقوب رسول، انگشت جان کریزوستوم، بخشی از یادگارهای سنت. تزار کنستانتین و غیره. در عوض به ارمیا فنجان، پول، سمور و مخمل داده شد.

سپس مذاکرات با پدرسالار به رهبری گودونف آغاز شد. اول از همه، ما در مورد چیز اصلی صحبت کردیم - پدرسالار روسیه. اما ارمیا هیچ تعهدی در این زمینه در قبال روس ها نداشت. البته این نمی تواند باعث ناامیدی گودونوف نشود. اما بوریس، به عنوان یک سیاستمدار ظریف، تصمیم می گیرد که با پشتکار بیشتری عمل کند. البته می توان مجدداً به دیگر پدرسالاران شرقی نامه نوشت، صبر کرد تا آنها دور هم جمع شوند و مشترکاً در مورد این موضوع بحث کنند و تصمیم بگیرند. اما گودونوف متوجه شد که با یک رویکرد ماهرانه همه چیز را می توان بسیار سریعتر انجام داد، زیرا به طور غیرمنتظره پدرسالار قسطنطنیه خود برای اولین بار در مسکو بود. همانطور که تزار فئودور یوآنوویچ مستقیماً در سخنرانی خود در دومای بویار گفت این مشیت غیرقابل شک خداوند تلقی می شد. اکنون لازم بود اوضاع را تغییر دهیم تا ارمیا با انتصاب پاتریارک مسکو موافقت کند. این کار برای دیپلمات های گودونف سخت بود. اما آنها به خوبی با آن برخورد کردند.

اول از همه، ارمیا به سادگی برای مدت طولانی در حیاط ریازان خود تنها ماند. پدرسالار پس از ورود به مسکو در ژوئن 1588 ، سرانجام مجبور شد تقریباً یک سال تمام در Belokamennaya بماند. ارمیا با هزینه های سلطنتی، در رفاه کامل و به احتمال زیاد در شرایطی بسیار بهتر از استانبول خود زندگی می کرد. اما هیچ یک از مسکووی ها یا خارجی ها هنوز اجازه نداشتند پدرسالار را ببینند. در واقع حبس خانگی در مجلل ترین شرایط بود.

یونانیان مغرور بلافاصله وضعیت را درک نکردند. در ابتدا، ارمیا، که به طور مداوم از طریق پیام رسان های تزار و گودونف ایده پدرسالاری روسیه را پیشنهاد می کرد، قاطعانه امتناع کرد و گفت که خودش نمی تواند چنین موضوع مهمی را بدون بحث شورا حل کند. اما کسالت در «قفس طلایی» شروع به تلفات کرد، و پدرسالار پاسخ داد که با این حال، او می‌تواند نوعی خودمختاری را در مسکو ایجاد کند که اسقف نشین اوهرید داشت. در همان زمان، مسکوویان موظف بودند که پدرسالار قسطنطنیه را در طول خدمات الهی به یاد آورند و مسیح مقدس را از او بگیرند. واضح است که مسکو نمی‌توانست چنین پیشنهادی را جدی بگیرد: برای یک قرن و نیم کلیسای روسیه کاملاً خودمختار بود و زمان برای دریافت چنین کمک‌هایی از یونانیان مناسب نبود.

با این وجود، هیروتئوس مونواسیا، ارمیا را حتی به خاطر این امتیاز ناچیز به روسها محکوم کرد. و سپس ویژگی های بسیار عجیبی در رفتار ارمیا ظاهر می شود. هیروتئوس در یادداشت های خود خاطرنشان کرد که ارمیا در ابتدا اکراه خود را برای دادن پاتریارک به مسکو اعلام کرد، اما سپس شروع به گفتن کرد که اگر روس ها بخواهند، او خودش در اینجا پدرسالار خواهد ماند. بعید است که خود ارمیا این فکر را داشته باشد که برای همیشه در مسکو بماند. به احتمال زیاد ، این نقشه حیله گر گودونوف بود ، که مبتنی بر این ایده بود که موضوع باید با پیشنهاد خود ارمیا برای ماندن در روسیه آغاز شود. احتمالاً این ایده برای اولین بار در زمان ارمیا به تحریک گودونوف توسط آن دسته از روس های معمولی که برای خدمت (و نظارت) به پدرسالار منصوب شده بودند بیان شد - نظر آنها غیر رسمی بود و به هیچ چیز متعهد نبود.

ارمیا، به گفته هیروتئوس، که او را به خاطر این موضوع سرزنش کرد، از این پیشنهاد غافل شد و بدون مشورت با یونانیان دیگر، در واقع تصمیم گرفت در روسیه بماند. اما پاتریارک فریب طعمه را خورد - در واقع، این فقط یک دانه بود که مذاکرات واقعی با آن آغاز شد، نه در مورد انتقال پدرسالار از استانبول به مسکو، بلکه در مورد ایجاد یک پاتریارسالاری جدید - مسکو و تمام روسیه. '. اگرچه، شاید، مسکووی ها هنوز آماده بودند تا پاتریارک قسطنطنیه به عنوان یک گزینه پشتیبان در مسکو بماند. این گزینه می تواند هم برای مسکو و هم برای ارتدکس به عنوان یک کل بسیار ارزشمند باشد. مسکو تأیید واقعی جانشینی خود را از قسطنطنیه و مبنایی تحت اللفظی برای نامیدن روم سوم دریافت می کرد. در همان زمان، روسیه غربی، که تحت صلاحیت قسطنطنیه بود، به طور خودکار تحت صلاحیت پاتریارک قرار گرفت که به مسکو نقل مکان کرد. این یک مبنای واقعی برای اتحاد مجدد دو نیمه کلیسای روسیه ایجاد کرد (به هر حال، وجود چنین گزینه ای - انتقال پاتریارسالاری کلیسایی به مسکو که در رم و مشترک المنافع لهستان-لیتوانی شناخته شد. بیشتر به اقدامات اسقف های خائن روسیه غربی برای انعقاد اتحاد با روم دامن زد). در این صورت، مسکو می تواند به طور کامل برتری واقعی خود را در جهان ارتدکس تایید کند و مقام اول را در دوپیمانه های پدرسالاران به دست آورد.

اما این پروژه دارای جنبه های منفی نیز بود که در نهایت بر مزیت های آن غلبه کرد و گودونف را وادار کرد تا برای ایجاد یک پاتریارسالاری جدید به نام روسیه در مسکو تلاش کند و به انتقال ایلخانی از استانبول بسنده نکند. اولاً معلوم نبود که ترکها و یونانیان به همه اینها چه واکنشی نشان خواهند داد: کاملاً ممکن بود که ابتکار ارمیا در قسطنطنیه پاسخی پیدا نکند و آنها به سادگی بتوانند یک پدرسالار جدید را به جای او انتخاب کنند. با چنین چرخشی از وقایع، روسیه هیچ چیزی نخواهد ماند. ثانیاً، در نگرش مشکوک به یونانیان که قبلاً در روسیه به یک سنت تبدیل شده بود، منعکس شد که منشأ آن به اتحادیه فلورانس بازمی‌گردد. با تمام احترامی که برای شأن پدرسالاران شرقی قائل هستم، روس ها هنوز به یونانی ها اعتماد نداشتند. در مورد ارتدوکس بودن آنها و بی اعتمادی سیاسی به عنوان عوامل احتمالی امپراتوری عثمانی تردید وجود داشت. علاوه بر این، پاتریارک کلیسای یونان شخصیتی در مسکو بود که نفوذ تزار برای تزار بسیار دشوارتر بود: و در این زمان مقامات روسیه قبلاً به حفظ امور کلیسا تحت کنترل خود عادت کرده بودند. و سرانجام، می توان ترسید که پدرسالار یونان بیشتر نگران امور هموطنان خود باشد تا کلیسای روسیه. جمع‌آوری صدقات برای سرزمین‌های شرقی در چنین شرایطی منجر به توزیع مجدد جدی طلای روسیه به نفع پدرسالاران یونان می‌شد.

بنابراین، دولت گودونف تصمیم گرفت که به دنبال پاتریارسالاری خود، روسیه باشد. و سپس از یک ترکیب دیپلماتیک حیله گر استفاده شد: با استناد به این واقعیت که ایوب قبلاً در کلیسای متروپولیتن مسکو بود ، ارمیا برای زندگی در ولادیمیر دعوت شد و نه در مسکو. در همان زمان، روس ها به طور دیپلماتیک به این واقعیت اشاره کردند که ولادیمیر به طور رسمی اولین بخش در روسیه است (به جز کیف، که تا آن زمان از دست رفته بود).

اما مهم نیست که چقدر آرزوی ارمیا برای زندگی در روسیه، با افتخار و ثروت، بدون ترس از تجربه آزار و اذیت و تحقیر جدید از سوی ترک ها بود، پدرسالار به خوبی درک کرد که گزینه ای که به او پیشنهاد شده بود کاملاً غیرقابل قبول است. ولادیمیر یک شهر بسیار استانی بود. پایتخت باستانی، مرکز کلیسای روسیه - همه اینها در گذشته بود. تا پایان قرن شانزدهم. ولادیمیر به یک استان معمولی تبدیل شده است. بنابراین طبیعی است که ارمیا به این پیشنهاد پاسخ منفی داد. او گفت که پدرسالار باید در کنار حاکم باشد، همانطور که از زمان های قدیم در قسطنطنیه بود. ارمیا بر مسکو اصرار داشت. مذاکرات جدیدی آغاز شد، که طی آن ارمیا ظاهراً خود را در موقعیت ناامیدکننده‌ای قرار داد و با عجله وعده‌هایی داد که پس از آن برای رد کردن آن ناراحت بود. در پایان، فرستادگان تزار تئودور به ارمیا گفتند که اگر خود او نمی‌خواهد پدرسالار در روسیه باشد، باید یک پاتریارک روسی را در مسکو نصب کند. ارمیا سعی کرد مخالفت کند و گفت که نمی تواند به تنهایی تصمیم بگیرد، اما در پایان مجبور شد قول دهد که ایوب را به عنوان پدرسالار مسکو منصوب کند.

در 17 ژانویه 1589، تزار بویار دوما را همراه با شورای کلیسا تشکیل داد: 3 اسقف اعظم، 6 اسقف، 5 ارشماندریت و 3 بزرگان کلیسای جامع صومعه وارد مسکو شدند. تئودور اعلام کرد که ارمیا نمی‌خواهد پدرسالار در ولادیمیر شود و به خاطر او نمی‌توان متروپولیتن شایسته‌ای مانند ایوب را از شهر مسکو حذف کرد. علاوه بر این، ارمیا در مسکو، همانطور که تئودور گفت، به سختی قادر به انجام خدمات پدرسالاری خود در زمان پادشاه باشد، بدون اینکه زبان یا ویژگی های زندگی روسی را بداند. بنابراین، پادشاه تصمیم خود را برای درخواست برکت ارمیا برای نصب ایوب به عنوان پدرسالار شهر مسکو اعلام کرد.

پس از بیانیه تزار، دوما قبلاً شروع به بحث در مورد نکات ظریفی مانند مسئله لزوم مشارکت ارمیا در مراسم نصب ایوب و ارتقاء تعدادی از اسقف های روسیه به سطح کلانشهرها و اسقف نشینی ها کرد. ظاهراً مسئله تأسیس ایلخانی در روسیه در نهایت حل شده تلقی می شد. سخنرانی تزار ثابت کرد که ارمیا در جریان مذاکرات با گودونف کاملاً تسلیم خواسته های مسکو شده و آماده است تا پاتریارک روس را به کار گیرد.

پس همه چیز قطعی شد. البته، کل این اقدام رنگ و بوی سیاسی شدیدی داشت و در فشار بر ارمیا می توان جنبه های بسیاری را دید که می تواند باعث شرمندگی شود. با این حال، تأسیس پاتریارک در روسیه یک بازی توخالی جاه طلبی نبود، بلکه برای کلیسای روسیه و ارتدکس جهانی یک موضوع بسیار مهم بود. و این توسط اقتدار فوق العاده بالای آن افراد، صالحان و مقدسین که این اقدام را آغاز کردند - تزار تئودور یوآنوویچ و قدیس آینده تأیید می شود. پدرسالار ایوب.

از همان ابتدا، تزار و گودونف احتمالاً به غیر از ایوب به نامزد دیگری برای پاتریارسالاری فکر نمی کردند. و اگرچه مجموعه سینودال مسکو می گوید که تصمیم گرفته شد "هرکسی را که خداوند خداوند و پاک ترین مادر خدا و عجایب بزرگ مسکو انتخاب کند" به عنوان پدرسالار منصوب شود، هیچ کس شک نداشت که ایوب به درجه ارتقاء یابد. پدرسالار اما این انتخاب کاملاً موجه بود: ایوب برای نقش پدرسالار بسیار مناسب بود، که به ویژه در زمان تأسیس نظام ایلخانی جدید کلیسای روسیه اهمیت داشت. با این حال، در این مورد نمی توان از هیچ ماهیت غیر متعارفی صحبت کرد: به هر حال، حتی در بیزانس نیز دستور کار تعیین یک پاتریارک تنها با فرمان امپراتوری بود.

در همان زمان، در 17 ژانویه، دوما همراه با شورای تقدیس تشکیل شد، و امپراتور پیشنهاد داد که به ایوب مراجعه کند و از متروپولیتن بپرسد که در مورد کل موضوع با تأسیس پاتریارک چگونه فکر می کند. ایوب پاسخ داد که او به همراه تمام اسقف ها و شورای تقدیس، «تزار و دوک اعظم را به خواست حاکم وارسته، به عنوان فرمانروای پارسا، تزار و گراند دوکتئودور یوانوویچ خودسر است."

پس از این جلسه دوما، مسئله تأسیس ایلخانی چنان حل شده به نظر می رسید که تزار، شچلکالوف، منشی دوما را نزد پاتریارک ارمیا فرستاد تا یک بیانیه کتبی در مورد دستور نصب ایلخانی قسطنطنیه ارائه دهد. ارمیا این رتبه را ارائه کرد، اما برای روس ها بسیار متواضع به نظر می رسید. سپس تصمیم گرفته شد تا رتبه خود را ایجاد کند و درجات تخت سلطنتی ایلخانی قسطنطنیه و متروپولیتن مسکو را بازسازی کند. علاوه بر این، یک ویژگی بارز درجه قدیمی روسی در رتبه جدید پدرسالاری مسکو وارد شد که البته کاملاً غیرمنطقی و غیر ضروری بود: این یک سنت شد که متروپولیتن مسکو در روسیه در زمان او مجدداً تقدیس شد. تقدیس این رسم به احتمال زیاد به این دلیل به وجود آمد که در قرن شانزدهم موارد زیادی وجود داشت که راهب ها و ارشماندریت ها به کلان شهر انتخاب می شدند - افرادی که رتبه اسقف را نداشتند و سپس همراه با تاج و تخت خود منصوب می شدند.

شش ماه از زمان ورود ارمیا به مسکو گذشت تا اینکه کل امر تأسیس ایلخانی روسیه با موفقیت به پایان رسید. انتخاب پاتریارک برای 23 ژانویه 1589 برنامه ریزی شده بود که تقریباً به عنوان یک امر رسمی رعایت شد. تصمیم گرفته شد که سه نامزد انتخاب شوند که مقامات به آنها اشاره کردند: اسکندر، اسقف اعظم نووگورود، وارلام، اسقف اعظم کروتیتسکی و ایوب، متروپولیتن مسکو و تمام روسیه.

در 23 ژانویه، ارمیا و اعضای شورای تقدیس به کلیسای جامع Assumption رسیدند. در اینجا، در کلیسای کوچک پوخوالسکی - محل سنتی انتخاب نامزدهای متروپولیتن ها، انتخاب نامزدهای پاتریارسالاری انجام شد. جالب است که ارمیا و خود نامزدها که از قبل می دانستند انتخاب خواهند شد، در انتخابات شرکت نکردند. سپس تمام اسقف های شرکت کننده در انتخابات به رهبری پاتریارک قسطنطنیه به کاخ رسیدند. در اینجا پاتریارک ارمیا در مورد نامزدها به پادشاه گزارش داد و تئودور، از این سه نفر، ایوب را برای پاتریارسالاری مسکو انتخاب کرد. تنها پس از این، پاتریارک منتخب مسکو به کاخ فراخوانده شد و برای اولین بار در زندگی خود ارمیا را ملاقات کرد.

نامگذاری ایوب به عنوان پدرسالار در اتاق های سلطنتی انجام شد، و نه در کلیسای جامع عروج، همانطور که ارمیا قبلاً برنامه ریزی کرده بود. این کار به عمد انجام شد. اگر نامگذاری در کلیسای جامع انجام می شد، آنگاه پادشاه و ایوب باید علناً از ارمیا به خاطر افتخاری که به آنها نشان داده تشکر می کردند. اما برای جلوگیری از این امر و بالا نبردن اقتدار پاتریارک قسطنطنیه، نامگذاری در اتاق های سلطنتی انجام شد و خود نصب در 26 ژانویه 1589 در کلیسای جامع کرملین مسکو انجام شد.

در کلیسای جامع، در وسط معبد، صندلی هایی برای تزار (در مرکز) و پاتریارک ها (در طرفین) قرار داده شد. ایوب اولین کسی بود که وارد شد و لباس خود را پوشید، سپس ارمیا، پس از آن پادشاه تئودور به طور رسمی وارد معبد شد. ارمیا او را برکت داد و پس از آن حاکم به جای او نشست و ارمیا را نیز دعوت کرد که در کنار او، در سمت راست او، بنشیند. روحانیون در سکوها نشستند. سپس ایوب را آوردند که مانند مراسم وقف اسقفی، اقرار ایمان و سوگند را خواند. سپس ارمیا او را اسقف مسکو و تمام روسیه اعلام کرد و او را برکت داد. پس از این، ایوب نیز ارمیا را برکت داد. سپس آنها را بوسیدند و ایوب در حال بوسیدن دیگر اسقف ها به اطراف رفت. سپس ارمیا دوباره او را برکت داد و ایوب به کلیسای ستایش بازنشسته شد. مراسم عبادت به رهبری پاتریارک ارمیا آغاز شد. لحظه مرکزی اجرا این عمل بود: ارمیا، پس از ورودی کوچک، بر تخت سلطنت ایستاد و ایوب، در پایان تریساژیون، از طریق درهای سلطنتی به محراب هدایت شد. ارمیا به همراه همه اسقفان حاضر تا ادای دعای «فیض الهی...» حکم اسقفی کامل را بر او انجام داد. در ادامه، مراسم عبادت توسط دو پاتریارک با هم رهبری شد. پس از عبادت، ایوب را از محراب به وسط معبد بیرون آوردند و خود سفره پذیرایی شد. او سه بار در کرسی ایلخانی با سرود «این مردم مستبد هستند؟» نشست. پس از این، ارمیا و پادشاه به ایوب بدون نقاب یک پاناژیا هدیه دادند. ارمیا همچنین یک مقنعه مجلل به او داد که با طلا، مروارید و سنگ تزئین شده بود و یک مانتوی مخملی به همان اندازه گرانبها و آراسته. قرار بود این همه ثروت بار دیگر به وضوح به ارمیا نشان دهد که روم و امپراتوری در حال حاضر واقعاً در کجا ساکن هستند. پس از احوالپرسی متقابل، هر سه - تزار و دو پدرسالار - بر تخت سلطنت نشستند. سپس تزار که برخاست، به مناسبت میز سخنرانی کرد و کارکنان سنت پیتر، متروپولیتن مسکو را به ایوب تحویل داد. ایوب با سخنی به پادشاه پاسخ داد.

جالب است بدانید که ایوب سومین وقف اسقفی را در زندگی خود دریافت کرد، زیرا او قبلاً در زمان منصوب شدن به مقر اسقفی کلمنا منصوب شده بود، سپس - زمانی که به عنوان متروپولیتن مسکو منصوب شد، و اکنون - هنگامی که به مقام عالی رسید. پدرسالاری

سپس یک شام تشریفاتی به حاکم داده شد، که در طی آن ایوب برای سفر به مسکو "بر پشت الاغ" رفت و تگرگ را با آب مقدس پاشید. روز بعد، ارمیا را برای اولین بار به اتاق ایوب فراخواندند. یک حادثه تکان دهنده در اینجا رخ داد: ارمیا نمی خواست ابتدا ایوب را برکت دهد و از پدرسالار جدید انتظار برکت داشت. ایوب اصرار داشت که ارمیا، به عنوان پدر، ابتدا او را برکت دهد. سرانجام ارمیا متقاعد شد و ایوب را برکت داد و سپس خود نیز برکت را از او پذیرفت. در همان روز، هر دو پاتریارک توسط تزارینا ایرینا گودونوا پذیرایی شدند. پادشاه، ایوب و دیگران به ارمیا هدایای گرانبها ریختند.

اندکی پس از بر تخت نشستن ایلخانی، اسکندر نووگورود و وارلام روستوف به عنوان متروپولیت منصوب شدند. سپس اسقف نشین کازان، جایی که سنت هرموگنس آینده متروپل شد، و اسقف کروتیتسا نیز به مقام کلان شهر ارتقا یافتند. قرار بود 6 اسقف نشین تبدیل به اسقف نشینی شوند: Tver، Vologda، Suzdal، Ryazan، Smolensk، و همچنین نیژنی نووگورود، که در آن زمان هنوز وجود نداشت (اما در آن زمان امکان باز کردن آن وجود نداشت و تنها در سال تاسیس شد. 1672). به دو اسقف سابق - چرنیگوف و کولومنا - تصمیم گرفته شد 6 اسقف دیگر اضافه شود: پسکوف، بلوزرسک، اوستیوگ، رژف، دمیتروف و بریانسک، که با این حال، هرگز تحت ایوب انجام نشد (از بخش های نام برده، فقط پسکوف باز شد) .

با شروع روزه بزرگ، ارمیا شروع به درخواست بازگشت به استانبول کرد. گودونف او را منصرف کرد و دلیل آن گرم شدن بهاره و نیاز به تنظیم سندی برای تأسیس پاتریارسالاری در مسکو بود. در نتیجه، به اصطلاح "نامه گذاشته شده". نکته بارز این نامه که در دفتر سلطنتی تنظیم شده است، ذکر رضایت همه ایلخانی های شرقی برای تأسیس پاتریارک در مسکو است که در واقع هنوز با واقعیت مطابقت نداشته است. از طریق دهان ارمیا، این نامه ایده مسکو - سوم رم را به یاد می آورد که فقط یک "کلمه قرمز" نبود. گام بعدی در ایجاد اقتدار پاتریارک مسکو، گنجاندن آن در دیپتیک های ایلخانی در یک مکان خاص مطابق با موقعیت روسیه، بسیار بالا بود. روس ادعا کرد که نام پدرسالار مسکو در مقام سوم، پس از قسطنطنیه و اسکندریه، قبل از انطاکیه و اورشلیم به یادگار مانده است.

ارمیا تنها پس از امضای نامه، مورد لطف و سخاوتمندانه پادشاه، در می 1589 خانه را ترک کرد. در طول راه، او امور کلانشهر کیف را تنظیم کرد و تنها در بهار 1590 به استانبول بازگشت. در ماه مه 1590، شورایی در آنجا تشکیل شد. لازم بود به ماسبق شأن پدرسالاری سلسله مراتب عالی مسکو تأیید شود. در این شورا در قسطنطنیه فقط سه پاتریارک شرقی حضور داشتند: ارمیا قسطنطنیه، یواخیم انطاکیه و سوفرونیوس اورشلیم. سیلوستر اسکندریه بیمار بود و در آغاز شورا درگذشت. جانشین او ملتیوس پیگاسوس که به زودی پاپ جدید اسکندریه شد، از ارمیا حمایت نکرد و به همین دلیل دعوت نشد. اما در شورا 42 متروپلیت، 19 اسقف اعظم، 20 اسقف، یعنی. او کاملا با شخصیت بود به طور طبیعی، ارمیا که مرتکب چنین عمل بی سابقه ای از نظر شرعی شد، باید اقدامات خود را که در مسکو انجام شده توجیه می کرد. از این رو غیرت او در دفاع از حیثیت پدرسالار روسیه است. در نتیجه، شورا وضعیت پدرسالاری را برای کلیسای روسیه به عنوان یک کل به رسمیت شناخت، و نه شخص ایوب به تنهایی، بلکه تنها جایگاه پنجم را در دیپتیچ ها برای پدرسالار مسکو تأیید کرد.

پدرسالار جدید اسکندریه ملیتیوس به زودی از اقدامات ارمیا انتقاد کرد که اقدامات پاتریارک قسطنطنیه در مسکو را غیرقانونی می دانست. اما ملتیوس هنوز می‌دانست که آنچه اتفاق افتاده به نفع کلیسا خواهد بود. او به عنوان یک غیور آموزش ارتدکس، امید زیادی به کمک مسکو داشت. در نتیجه، او شأن پدرسالارانه مسکو را به رسمیت شناخت. در شورای جدید پدرسالاران شرقی که در فوریه 1593 در قسطنطنیه برگزار شد، ملیتیوس اسکندریه که ریاست جلسات را برعهده داشت، برای پاتریارک مسکو سخنرانی کرد. در شورا، بار دیگر، با اشاره به قانون بیست و هشتم شورای کلسدون، تأیید شد که پاتریارسالی در مسکو، در شهر تزار ارتدکس، کاملاً قانونی است و در آینده حق انتخاب پاتریارک مسکو متعلق به اسقف های روسیه خواهد بود. این بسیار مهم بود زیرا به این ترتیب مسئله استقلال کلیسای ارتدکس روسیه سرانجام حل شد: شورای قسطنطنیه آن را قانونی به رسمیت شناخت. اما هنوز مقام سومی به پدرسالار مسکو داده نشد: شورای سال 1593 تنها مقام پنجم سلسله مراتب عالی روسیه را در دیپتیک ها تأیید کرد. به همین دلیل در مسکو از پدران این شورا آزرده شدند و اقدامات آن را کنار گذاشتند.

بدین ترتیب، تأسیس پاتریارک در مسکو، دوره یک قرن و نیمی را تکمیل کرد که کلیسای روسیه به خودمختاری دست یافت، که اکنون از نظر شرعی کاملاً بی عیب و نقص می شد.

متروپولیتن های مسکو و تمام روسیه. فهرست این پستانداران از قرن پانزدهم شروع شده و تا به امروز ادامه دارد. نام "مسکو" نشان می دهد که نخستی ها خدمت خود را در همین مکان آغاز کردند. اما تمام اوراق به عنوان "متروپولیتن تمام روسیه" امضا شد.

1. تئودوسیوس (بیوالتسف). سالهای خدمت - از 3 می 1461 تا 13 سپتامبر 1464. او یک رهبر کلیسا و تبلیغ نویس با استعداد بود. قبل از اینکه مقام شهری را به دست آورد، به عنوان ارشماندریت در صومعه چودوف خدمت می کرد. اما برای اولین بار، شاهزاده مسکو، به طور مستقل، بدون پاتریارک قسطنطنیه، او را به عنوان شهری منصوب کرد. او تنها 4 سال خدمت کرد، سپس به دلیل بیماری مجبور به استعفا شد. پس از این، تئودوسیوس 10 سال دیگر زندگی کرد و در سال 1475 درگذشت.

2. فیلیپ اول. سالهای خدمت - از 11 نوامبر 1464 تا 5 آوریل 1473. 10 سال مسئول بود. در دوران سلطنت او بود که وقایع بزرگ کلیسا روی داد. به عنوان مثال، ساخت کلیسای جامع Assumption. توسط کلیسای ارتدکس مقدس شد.

3. جرونتیوس. سالهای خدمت - از 29 ژوئن 1473 تا 28 مه 1489. زمان سلطنت او با ساخت و سازهای متعدد کلیساها مشخص شد. توسط کلیسای روسیه مقدس شناخته شده است.

4. زوسیما (براداتی). از سال 1490 تا 1495 به عنوان کلانشهر خدمت کرد. او به دلیل مظنون شدن به بدعت شناخته شد.

5. سیمون. سالهای ریاست - از 22 سپتامبر 1495 تا 30 آوریل 1511. شوراها بارها زیر نظر او تشکیل جلسه دادند و در آنجا مسائل بسیار مهم کلیسا حل و فصل شد. اما او به سرعت کلان شهر را ترک کرد و درگذشت.

6. ورلام. سالهای خدمت - از 3 آگوست 1511 تا 18 دسامبر 1521. او به طور فعال از تئوفان یونانی دفاع کرد، که به همین دلیل مورد توجه قرار گرفت و استعفا داد. سپس او را به صومعه Spaso-Kamenny فرستادند.

7. دانیال. از 1522 تا 1539 خدمت کرد. به خاطر آثار ادبی خود شناخته شده است. اما به دلیل حمایت از مادر ایوان وحشتناک ، النا گلینسکایا ، او به صومعه جوزف-ولوکولامسک تبعید شد.

8. یواساف (اسکریپیتسین). سالهای سلطنت - از 6 فوریه 1539 تا ژانویه 1542. برای شفاعت او از طرف شاهزاده بلسکی، او را خلع کرده و به صومعه کریلوف فرستادند.

9. ماکاریوس. سالهای خدمت - از 19 مارس 1542 تا 31 دسامبر 1563. تحت او، بسیاری از نمادها و نقاشی های دیواری بازسازی و به روز شد، کلیسای سنت نیکلاس برپا شد و اولین چاپخانه برای انتشار ادبیات کلیسا افتتاح شد. در تهیه کد لرد جدید کمک کرد.

10. آفاناسی. سالهای سلطنت - از 5 مارس 1564 تا 16 مه 1566. نویسنده آثار معروف و شمایل نگار خوب. او از خدمت سرباز زد و در صومعه چودوف راهب شد.

11. آلمانی (Sadyrev-Polev). او در ژوئیه 1566 به عنوان کلانشهر منصوب شد. او به عنوان یک قدیس مورد احترام است زیرا توسط یک oprichnik کشته شد.

12. فیلیپ دوم (کولیچف). از 25 ژوئیه 1566 تا 4 نوامبر 1568 سلطنت کرد. او نگهبانان ایوان مخوف را محکوم کرد. با تصمیم دادگاه کلیسا، او از خدمت برکنار شد و به صومعه ای در استان Tver تبعید شد. در آنجا او توسط Malyuta Skuratov کشته شد.

13. کریل (III/IV). او از 11 نوامبر 1568 تا 8 فوریه 1572 متروپولیتن بود. او در هیچ کاری دخالت نکرد و کاری نکرد. وی درگذشت و در مسکو به خاک سپرده شد.

14. آنتونی. او در ماه مه 1572 منصوب شد. اطلاعات کمی در مورد فعالیت های او حفظ شده است. مشخص است که دورانی که او در آن یک کلانشهر بود بسیار نگران کننده بود. او در سال 1581 بازنشسته شد.

15. دیونیسیوس. سالهای کار - از 1581 تا 1587. مشخص است که او سخنران باهوش و تحصیل کرده ای بود که لقب «دستور زبان خردمند» را دریافت کرد. به دلیل محکوم کردن برادر همسر گودونوف، او در صومعه خوتین زندانی شد.

16. شغل. او در 11 دسامبر 1586 منصوب شد. او در همه چیز از بوریس گودونف حمایت کرد. اما پس از مرگ او نمی خواست از دیمیتری دروغین حمایت کند. به همین دلیل لباس ایلخانی او را دریدند و او را به تبعید فرستادند. ایوب حتی پس از احیای مقام توسط شویسکی، دیگر پدرسالار نشد، زیرا نابینا بود و به زودی درگذشت.

دوره ایلخانی شماره 1 (1589-1721)

  1. پدرسالار ایوب. در جهان ایوان. او در 11 دسامبر 1586 منصوب شد. اولین پدرسالار مسکو در نظر گرفته می شود. او در همه چیز از بوریس گودونف حمایت کرد. پس از مرگ او، او نمی خواست از دیمیتری دروغین حمایت کند، به همین دلیل لباس پدرسالار از او دریده شد و به تبعید فرستاده شد. ایوب پس از بازگرداندن به مقام شویسکی، دیگر پدرسالار نشد، زیرا نابینا بود و به زودی درگذشت.
  2. پاتریارک ایگناتیوس. او در 30 ژوئن 1605 به این مقام ارتقا یافت. او رتبه خود را زیر نظر دمیتری 2 دروغین دریافت کرد. اما پس از تغییر قدرت در سال 1634 از تاج و تخت محروم شد.

  3. هرموژنز. سالهای پدرسالاری - از 3 ژوئن 1606 تا 17 فوریه 1612. او در دورانی پر از مشکلات، پدرسالار بود. او مردی با هوش و سواد برجسته بود. پس از سلطنت او آثار بسیاری باقی ماند. هرموژن در اسارت لهستان از گرسنگی درگذشت.

  4. متروپولیتن افرایم. او اولین کسی بود که نامه انتخاب میخائیل رومانوف را به عنوان تزار امضا کرد. از 17 فوریه 1612 تا 26 دسامبر 1613 سلطنت کرد.
  5. متروپولیتن یونس. دوره ریاست جمهوری از 1614 تا 1619 بود. او خود را به عنوان فردی بی رحم معرفی کرد و اغلب در هیئت مدیره اقداماتی عجولانه انجام می داد.

  6. فیلارت پدرسالار نام جهانی - فئودور نیکیتیچ رومانوف، پدر طبیعی اولین تزار خانواده رومانوف. او به همراه همسرش به زور راهب شد. او از 24 ژوئن 1619 تا 1 اکتبر 1633 نخستی بود. به چاپ کتاب توجه زیادی داشت. اصلاحات کلیسا را ​​انجام داد.

  7. جوزف 1. از سال 1634 تا 1640 نخستی زایی بود. او کلیسای روسیه را نظم داد. او در طول سلطنت کوتاه خود 3 معبد ساخت و 5 کلیسا را ​​مرمت کرد.

  8. جوزف 1642-1652 در زمان سلطنت او این مکان مقدس شناخته شد تعداد زیادیمقدسین و کتابهای زیادی منتشر شده است.

  9. نیکون، در جهان نیکیتا مینین. دوره ریاست جمهوری: 1652–1666 او عنوان رسمی "پتریارک مسکو و تمام روسیه" را داشت. اصلاحات کلیسا را ​​در مقیاس بزرگ انجام داد. به دلیل عقاید قدیمی اش، او از سمت خود کنار گذاشته شد. او یک راهب ساده شد.

  10. یواساف دوم. او از سال 1667 تا 1672 نخستی نشین بود. به انتشار آثاری بر ضد انشقاق کمک کرد.

  11. پاتریارک پیتیریم (1672-1673) امپراتور آینده پیتر 1 را غسل تعمید داد.

  12. پدرسالار یواخیم. دوره ریاست جمهوری از 26 ژوئیه 1674 تا 17 مارس 1690 بود. در زمان او اسقف های جدید تأسیس شد و کتاب های مذهبی منتشر شد. او با هر چیز خارجی مخالف بود.

  13. پدرسالار آدریان. از 1690 تا 1700 سلطنت کرد. در دوران او کتابهای زیادی منتشر شد ارزش عالیخطبه ها و کتب عبادی.

  14. استفان یاورسکی. او انتخاب نشد، اما فقط از سال 1700 تا 1721 به عنوان نگهبان تاج و تخت خدمت کرد.

دوره ایلخانی شماره 2 (1917 تا امروز)

  1. پاتریارک تیخون (بلاوین واسیلی ایوانوویچ). او در سال 1917 به عنوان نخست وزیر منصوب شد. معروف «استیناف» را صادر کرد. در سال 1925 درگذشت.

  2. متروپولیتن پیتر. (پلیانسکی پتر فدوروویچ). دوره ریاست جمهوری: 1925-1936 تقریباً بلافاصله دستگیر شد و در بازجویی گفت که من نظام انقلابی را تایید نمی کنم. گلوله خورد.

  3. متروپولیتن سرگیوس (استراگورودسکی نیکولای ایوانوویچ). سالهای سلطنت -1936–1943 من او به همه برای مبارزه با فاشیسم برکت داد. طوماری برای روحانیونی که تحت سرکوب قرار گرفتند نوشت.

  4. پاتریارک سرگیوس (استراگورودسکی ایوان نیکولاویچ). نویسنده بسیاری از آثار کلیسا و اشعار معنوی. او از سال 1943 تا 1944 نخستی نشین بود.

  5. الکسی 1 (سیمانسکی سرگئی ولادیمیرویچ). سالهای ریاست جمهوری: 1944-1970. دکترای الهیات، کاندیدای علوم حقوقی. او به عنوان نخستی برای طولانی ترین دوره - 25 سال خدمت کرد. اولین زیارت اماکن مقدسه را انجام داد. در طول سلطنت او، بسیاری از امور کلیسا انجام شد که برای دولت اهمیت زیادی داشت.
  6. پدرسالار الکسی 2 (Ridiger Alexey Mikhailovich). سالهای ریاست جمهوری: 1990-2008. منافع دولت و کلیسا را ​​در کنار هم قرار می دهد.

  7. پدرسالار کریل (Gundyaev ولادیمیر میخایلوویچ). از سال 2008 تا 2009 - لوکوم تننس پدرسالار، و از 1 فوریه 2009 تا کنون، او پدرسالار تمام روسیه است. فعالیت های گسترده دولتی و عمومی انجام می دهد. او دولت و کلیسا را ​​متحد کرد.

تمام کلانشهرهای مسکو و کل روسیه در اینجا ذکر شده است. فهرست این پستانداران بسیار مفصل است - با سالهای سلطنت آنها و کارهای اصلی که در طول خدمت آنها انجام شده است.

پدرسالاران مسکو و تمام روسیه.

از شغل تا سیریل...

پاتریارک کریل، 2009. هنرمند Moskvitin فیلیپ الکساندرویچ
پاتریارک الکسی دوم، 2003. هنرمند Moskvitin فیلیپ الکساندرویچ

پرتره پدرسالاران مسکو در اقامتگاه پدرسالار مسکو و تمام روسیه در پردلکینو.


اقامتگاه Synodal در Peredelkino.

تمام پرتره ها توسط هنرمند ویکتور شیلوف نقاشی شده است.

اولین پاتریارک مسکو و ایوب تمام روسیه (1589-1605) او هدف اصلی فعالیت های خود را تقویت ارتدکس در روسیه می دانست. به ابتکار پاتریارک، تعدادی اصلاحات در کلیسای روسیه انجام شد: اسقف های جدید تأسیس شد، ده ها صومعه تأسیس شد و چاپ کتاب های مذهبی آغاز شد. در سال 1605 او از بیعت با دیمیتری دروغین امتناع کرد و توسط شورشیان خلع شد.

پدرسالار دوم مسکو و تمام روسیه هرموژنز (1606-1612) ایلخانی او مصادف بود با دوره دشواری در تاریخ روسیه - زمان مشکلات. او آشکارا با مهاجمان خارجی و استقرار یک شاهزاده لهستانی بر تاج و تخت روسیه مخالفت کرد. در طول قحطی که در مسکو شروع شد، پدرسالار دستور داد انبارهای صومعه را برای گرسنگان باز کنند. در طی محاصره مسکو توسط نیروهای مینین و پوژارسکی، سنت هرموگنس توسط لهستانی ها خلع شد و در صومعه چودوف بازداشت شد و در آنجا از گرسنگی و تشنگی درگذشت.

پدرسالار سوم مسکو و تمام روسیه فیلارت (1619-1633) فئودور نیکیتیچ رومانوف-یورسکی، پس از مرگ تزار فئودور، یکی از مدعیان قانونی تاج و تخت روسیه بود، زیرا او برادرزاده ایوان مخوف بود. فئودور رومانوف-یورسکی که در زمان بوریس گودونوف به رسوایی افتاد، راهبی با نام فیلارت شد. در زمان مشکلات، دیمیتری دوم کاذب متروپولیتن فیلارت را اسیر کرد و تا سال 1619 در آنجا ماند. زمسکی سوبور در سال 1613، میخائیل رومانوف، پسر متروپولیتن فیلارت را به پادشاهی روسیه برگزید و عنوان پاتریارک را برای دومی تأیید کرد. پاتریارک فیلارت نزدیکترین مشاور و فرمانروای دوفاکتو تزار میکائیل شد.

چهارمین پاتریارک مسکو و یواساف تمام روسیه (1634-1640) اسقف اعظم یواساف از پسکوف و ولیکیه لوکی را به عنوان جانشین خود منصوب کرد. در طول سلطنت کوتاه او، سه صومعه تأسیس شد و پنج صومعه سابق که قبلاً بسته شده بودند، بازسازی شدند.

پنجمین پاتریارک مسکو و جوزف تمام روسیه (1642-1652) پدرسالار یوسف در فعالیت های خود توجه زیادی به علت روشنگری معنوی داشت. با برکت او، در سال 1648، یک مدرسه الهیات در مسکو در صومعه سنت اندرو تأسیس شد - "اخوان رتیشچف". به لطف پدرسالار جوزف بود که توانست اولین گام ها را برای اتحاد مجدد اوکراین (روسیه کوچک) با روسیه بردارد.

ششمین پاتریارک مسکو و نیکون تمام روسیه (1652-1658)پدرسالار نیکون با زهد عمیق ، معنویت ، دانش گسترده خود متمایز شد و مورد لطف ویژه تزار الکسی میخایلوویچ قرار گرفت. با کمک فعال پاتریارک نیکون، در سال 1654، اتحاد تاریخی اوکراین با روسیه و سپس بلاروس انجام شد. پاتریارک نیکون به ویژه خود را به عنوان یک اصلاح کننده کلیسا نشان داد: تحت او، علامت دو انگشتی صلیب با یک سه انگشت جایگزین شد و کتاب های مذهبی مطابق با مدل های یونانی تصحیح شد.

ارشماندریت یواساف (1667-1672) از تثلیث-سرجیوس لاورا به عنوان هفتمین پاتریارک کل روسیه انتخاب شد. . پاتریارک یواساف دوم در فعالیت های خود به دنبال اجرای و تأیید اصلاحات پاتریارک نیکون بود. او تصحیح و انتشار کتابهای مذهبی را که توسط پاتریارک نیکون آغاز شده بود ادامه داد. تحت او، مردمان حومه شمال شرقی روسیه روشنگری کردند. در آمور، در مرز با چین، صومعه اسپاسکی تأسیس شد.

هشتمین پاتریارک مسکو و پیتیریم تمام روسیه (1672-1673) سلطنت او تنها 10 ماه به طول انجامید. او از نزدیکان پاتریارک نیکون بود و پس از برکناری وی، پیتیریم یکی از مدعیان تاج و تخت ایلخانی بود. با این حال، او تنها پس از مرگ پاتریارک یواساف دوم انتخاب شد. مشخص است که پاتریارک پیتیریم امپراتور آینده روسیه پیتر اول را در صومعه چودوف در سال 1672 غسل تعمید داد. در سال 1673، با برکت پاتریارک پیتیریم، صومعه Tver Ostashkovsky تأسیس شد.

نهمین پاتریارک مسکو و یواخیم تمام روسیه (1674-1690) دوران سلطنت پاتریارک یواخیم سالهای سختی برای دولت و کلیسا بود. تلاش های پاتریارک یواخیم با هدف مبارزه با نفوذ خارجی بر جامعه روسیه بود. پاتریارک یواخیم در زمینه مدیریت عمومی نیز خود را نشان داد: او به عنوان میانجی بین طرف های متخاصم در خلال آشفتگی هایی که در مورد موضوع جانشینی تاج و تخت در سال 1682 به وجود آمد عمل کرد و اقداماتی را برای متوقف کردن قیام Streltsy انجام داد.

دهمین پاتریارک مسکو و آدریان تمام روسیه (1690-1700) پاتریارک آدریان دهمین و آخرین در دوره پیش از سینودال، پدرسالار مسکو و تمام روسیه بود. فعالیت های پاتریارک آدریان عمدتاً با رعایت قوانین کلیسا و محافظت از کلیسا از بدعت در ارتباط است. پدرسالار آدریان که از دوران باستان برخوردار بود و تمایلی به پاسخگویی به اصلاحات پیتر اول نداشت، با این وجود از اقدامات مهم تزار - ساخت ناوگان، اصلاحات نظامی و اجتماعی و اقتصادی حمایت کرد.

یازدهمین پاتریارک مسکو و تیخون تمام روسیه (1917-1925) پس از دوره 200 ساله سینودال (1721-1917)، شورای محلی همه روسی کلیسای ارتدکس روسیه، پاتریارک را بازسازی کرد. متروپولیتن تیخون مسکو و کلومنا به تخت ایلخانی انتخاب شد. پاتریارک جدید باید مسئله روابط با سیستم دولتی جدید را که در شرایط انقلاب، جنگ داخلی و ویرانی عمومی با کلیسا دشمنی می کرد، حل می کرد.

دوازدهمین پاتریارک مسکو و سرگیوس تمام روسیه (1943-1944) در سال 1925، متروپولیتن سرگیوس نیژنی نووگورود معاون پدرسالار محله تننس شد. در دوران بزرگ جنگ میهنیمتروپولیتن سرگیوس صندوق دفاع را سازماندهی کرد که به لطف آن یک ستون تانک به نام دیمیتری دونسکوی ساخته شد و همچنین بودجه برای ساخت هواپیما و نگهداری مجروحان و یتیمان جمع آوری شد. در سال 1943، متروپولیتن سرگیوس به اتفاق آرا به عنوان پاتریارک مسکو و کل روسیه انتخاب شد.

سیزدهمین پاتریارک مسکو و تمام روسیه الکسی اول (1945-1970) پاتریارک الکسی اول در فوریه 1945 به تخت ایلخانی انتخاب شد. نخست‌وزیر او مصادف با پایان جنگ بزرگ میهنی بود و فعالیت‌های بعدی با بازسازی کلیساهای ویران شده توسط جنگ، بازگرداندن روابط با ارتدکس‌ها همراه بود. کلیساهای برادر، تماس با کلیسای کاتولیک رومی آغاز شد. ارتباط فعالی با کلیساهای باستانی غیرکلسدونی شرق و همچنین با جهان پروتستان برقرار شد.

چهاردهمین پاتریارک مسکو و پیمن تمام روسیه (1971-1990). در اولین خدمت سلسله مراتبی خود، پاتریارک پیمن کار کلیسایی پاتریارک های تیخون، سرگیوس، الکسی اول را ادامه داد. یکی از مهمترین جنبه های فعالیت پاتریارک پیمن، تقویت روابط بین کلیساهای ارتدکس کشورهای مختلف، توسعه بین ارتدکس ها بود. روابط در ژوئن 1988، پاتریارک پیمن، جشن های اختصاص داده شده به هزاره غسل ​​تعمید روسیه و شورای محلی کلیسای ارتدکس روسیه را رهبری کرد.

پانزدهمین پاتریارک مسکو و الکسی دوم (1990-2008) زمان احیای و شکوفایی معنوی کلیسای ارتدکس روسیه با رهبری الکسی دوم همراه است: هزاران کلیسا و صومعه از جمله کلیسای جامع مسیح منجی افتتاح شد. آموزش فعال پرسنل روحانی آغاز شد و مؤسسات آموزشی جدید افتتاح شد. در 17 مه 2007، یک رویداد عصری در تاریخ کلیسای روسیه رخ داد - قانون اشتراک متعارف بین کلیسای ارتدکس روسیه پاتریارسالاری مسکو و کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از روسیه امضا شد.

27 ژانویه 2009 در شورای محلیبه عضویت کلیسای ارتدکس روسیه انتخاب شد شانزدهمین پاتریارک مسکو و تمام روسیه . کلانشهر شد کریل

    مطالب 1 جوایز سلسله مراتبی کلیسای ارتدکس روسیه ... ویکی پدیا

    شورای اسقف کلیسای ارتدکس روسیه 24 - 29 ژوئن 2008- او در سالن شوراهای کلیسای کلیسای جامع مسیح منجی ملاقات کرد. 183 کشیش در کار A.S. برای اولین بار، اسقف های ROCOR در اقدامات A.S شرکت کردند: در میان اعضای هیئت رئیسه شورا، اولین سلسله مراتب کلیسای روسیه در خارج از کشور، متروپولیتن بود. شرق...... دایره المعارف ارتدکس

    گفتگوهای الهیات کلیسای ارتدکس روسیه- جلسات و کنفرانس های دائمی دو یا چند جانبه نمایندگان کلیسای ارتدکس روسیه با مسیح. و کلیساها و فرقه های هترودکس در قرون XX-XXI. شکل گیری این روند در دهه 60 و 70 میلادی. قرن XX به چندین کمک کرد عوامل: ورود کلیسای ارتدکس روسیه... ... دایره المعارف ارتدکس

    تا اوایل دهه 1920، تمام مسیحیان ارتدوکس در قاره آمریکای شمالی (بدون در نظر گرفتن قومیت) تحت صلاحیت کلیسای ارتدکس روسیه بودند. این اسقف در آمریکای شمالی توسط یک اسقف یا اسقف اعظم اداره می شد... ... ویکی پدیا

    فهرست زمانی نخستی‌ها (کلان‌شهرها، پدرسالاران، جانشینان) کلیسای روسیه و دادستان‌های ارشد شورای مقدس (در طول دوره سینودال). مطالب 1 کلانشهرهای کیف(988 1281) ... ویکی پدیا

    ساختار اداری کلیسای ارتدوکس جهانی- کلیسای جهانی در 2 قرن اول متشکل از جوامعی بود که توسط اسقف ها رهبری می شد. تشکیل کلیساهای محلی که چندین را متحد می کند. اسقف ها و به ریاست اولین اسقف ها، قدمت آن به دوران نه قبل از قرن سوم باز می گردد. از نظر تاریخی، اولین شکل... ... دایره المعارف ارتدکس

    حکومت عالی کلیسای محلی- اصول متعارف دستگاه V. at. طبق سی و چهارمین قانون حواری تعیین شده است: «برای اسقفان هر ملتی شایسته است که اولین را در خود بشناسند و او را به عنوان رئیس بشناسند و بدون قضاوت او کاری را که بیش از اختیار آنها باشد انجام ندهند: همه باید انجام دهند... . دایره المعارف ارتدکس

    مهد رهبانیت روسیه کیف پچرسک لاورا تاریخ کلیسای روسیه تاریخ کلیسای ارتدکس در قلمرو روسیه تاریخی. مدرن، اعم از کلیسایی و سکولار ... ویکی پدیا

    درخواست "RPC" به اینجا هدایت می شود. برای دیگر معانی، ROC (معانی) را ببینید. کلیسای ارتدکس روسیه ... ویکی پدیا

    این مقاله در مورد کلیسای ارتدکس مدرن روسیه (پتریارسالاری مسکو) است. درخواست "RPC" به اینجا هدایت می شود. برای دیگر رونوشت‌ها، نگاه کنید به کلیسای ارتدکس روسیه (ابهام‌زدایی) نمایی از اقامتگاه پدرسالار مقدس و کلیسای مقدس. صومعه دانیلوف، مسکو ... ویکی پدیا

کتاب ها

  • سفارش کلیسای ارتدکس روسی سنت سرگیوس رادونژ. فهرست های نام 1978-2005، . نشان سه درجه سنت سرگیوس رادونژ توسط شورای مقدس کلیسای ارتدکس روسیه در 26 دسامبر 1978 تأسیس شد. نشان های درجه 1 و 2 به نخستی های محلی اعطا می شود.
  • ارتدکس در روسیه و اولیای کلیسا، A. A. Trapeznikov. تاریخ کلیسای ارتدکس روسیه از تاریخ میهن ما جدایی ناپذیر است. در سراسر وجود خود، دولت روسیه را نمی توان بدون آن تصور کرد ایمان ارتدکس. اینجاست...

عالی ترین تخت ایلخانی». روحانیون و پسران این ایده تزاری را ستودند، اما افزودند که لازم است با ایلخانان شرقی ارتباط برقرار شود تا هیچ کس نتواند بگوید که تاج و تخت ایلخانی در مسکو تنها توسط قدرت تزاری ایجاد شده است.

پاتریارک یواخیم، که تصمیم دوما به او ابلاغ شد، متعهد شد که این موضوع را به شورای کلیسای یونان گزارش دهد. یک سال بدون جواب گذشت. در تابستان سال، پاتریارک ارمیا قسطنطنیه ابتدا به اسمولنسک و سپس به مسکو رسید و پادشاه با قاطعیت مسئله ایلخانی در روسیه را مطرح کرد و از خود ارمیا دعوت کرد تا پدرسالار روس شود.

با این حال، در واقع، آنها نمی‌خواستند یک پدرسالار یونانی داشته باشند، و مسکو قبلاً نامزد خود را شناسایی کرده بود - متروپولیتن ایوب، همکار بوریس گودونوف. ایلخانی در روسیه به ارمیا پیشنهاد شد که او نه در مسکو، بلکه در ولادیمیر به عنوان قدیمی ترین شهر زندگی کند. ارمیا از زندگی خارج از دولت خودداری کرد. سپس در 26 ژانویه همان سال، همان ارمیا به طور رسمی ایوب را به عنوان پدرسالار روس منصوب کرد. دو سال بعد، نامه‌ای از سوی روحانیت شرق دریافت شد که در آن ایلخانی در روسیه در مسکو تأیید شد و توسط 3 ایلخانی، 42 متروپل، 19 اسقف اعظم و 20 اسقف امضا شد. پاتریارک مسکو قرار بود پس از پاتریارک اورشلیم برگزار شود. این توسط شورای اسقفان کلیسای روسیه تامین شد.

تحویل معمولا به این صورت انجام می شد. پس از مرگ پدرسالار، از طرف تزار یا نگهبان تاج و تخت ایلخانی - و این معمولاً متروپولیتن کروتیتسکی بود - نامه هایی به همه متروپل ها، اسقف اعظم، اسقف ها، ارشماندریت ها، رهبران ارشد، یعنی. صومعه های مهم تر، با اطلاع از مرگ پدرسالار و با یک دعوت "رویای رفتن به شهر سلطنتی مسکو را دارید، به خاطر کلیسای جامع و برای انتخاب قدیس بزرگ به بالاترین تخت ایلخانی، مانند روسیه بزرگ.".

در زمان مقرر، مدعوین همراه با کشیشان، کشیشان و شماس ها وارد مسکو شدند. اگر هر یک از اسقف ها نمی توانستند به موقع برای انتخاب پدرسالار حاضر شوند، باید نامه ای می فرستادند که از قبل با تمام مصوبات شورا موافقت می کرد.

هنگامی که همه روحانیون جمع شدند، تزار به آنها دستور داد که "چشم های حاکم خود را در اتاق اشتراک طلایی ببینند". بزرگ ترین کلان شهرها "بر اساس آیین سلسله مراتبی شایسته کار می کرد". تزار سخنرانی کرد و دلیل دعوت روحانیون را نشان داد و کلیسای جامع را افتتاح کرد. شکل انتخاب پدرسالار علنی یا به قید قرعه بود. این دومی سرانجام پس از مرگ پدرسالار فیلارت (+) تأسیس شد و شامل موارد زیر بود. بر روی 6 تکه کاغذ با اندازه مساوی، نام شش نامزد، از اسقف اعظم، اسقف و راهبان صومعه های آرام نوشته شده بود. این تکه‌های کاغذ از هر طرف با موم آغشته شده و با مهر سلطنتی مهر و موم شده بود و به این شکل زوج آنها را به کلیسای جامعی که در آن زمان در کلیسای جامع مسکو نشسته بود فرستادند.

اگر پدرسالار روس به اهمیت ایالتی بالایی دست یافت ، این امر را مدیون شرایطی بود که پدرسالاران باید تحت آن عمل می کردند. پدرسالار ایوب به طور فعال به نفع انتخاب گودونف به تزار روسیه کار کرد: سپس، هنگامی که اولین دیمیتری دروغین ظاهر شد و شروع به تهدید جدی گودونف کرد، ایوب به شدت با او مخالفت کرد و ابتدا از بوریس گودونف و سپس از پسرش فئودور دفاع کرد.

او سفیران خود را نزد شاهزاده اوستروگ و روحانیون لهستانی فرستاد و آنها را متقاعد کرد که دیمیتری دروغین را باور نکنند، او را تحقیر کرد و در پیام های خود ثابت کرد که دمیتری دروغین کسی نیست جز گریشکا اوترپیف راهب معجزه گر فراری.

هنگامی که فریبکار مسکو را تصرف کرد، ایوب از تاج و تخت ایلخانی سرنگون شد و با لباس ساده رهبانی به صومعه استاریتسکی برده شد. اسقف ریازان، ایگناتیوس، یونانی الاصل، که در جوانی در رم بزرگ شد و قبل از ورود به روسیه، مقر اسقف قبرس را اشغال کرد، به جای نوا به عنوان پدرسالار انتخاب شد. او اولین اسقف بود که دیمیتری دروغین را به عنوان تزار تشخیص داد و به همین دلیل در 24 ژوئن سال به مقام ایلخانی ارتقا یافت.

فرض برخی از مورخان معنوی مبنی بر اینکه ایگناتیوس توسط دیمیتری دروغین به پدرسالاری ارتقا یافت زیرا به دلیل اعتقادات و شخصیت خود می توانست برای روم راحت باشد، دلیل کافی ندارد: پدرسالار جدیدنامه هایی فرستاد که در آن دستور داد که از جمله دعا کنند که خداوند خدا دست راست سلطنتی را بر لاتین گرایی و کافر بالا ببرد. پس از سرنگونی دیمیتری دروغین، ایگناتیوس به لیتوانی نقل مکان کرد و در آنجا اتحادیه را پذیرفت.

پس از ایگناتیوس، شخصی که بیش از همه مخالفت خود را با دیمیتری دروغین نشان داد، به طور طبیعی به عنوان پدرسالار انتخاب شد. این ارموگن متروپولیتن کازان بود، مردی ذاتاً بی ادب، حتی بی رحم، اما با خود سختگیر، رک و پیگیر. او با تزار تازه منتخب واسیلی شویسکی مخالف بود، اما از او به عنوان یک تزار تاجدار ایستاد.

هنگامی که دمیتری کاذب دوم ظاهر شد و مردم نگران شدند، ارموگن تزارویچ دیمیتری را از اوگلیچ به مسکو منتقل کرد و در حضور پدرسالار نابینا ایوب که از استاریتسا احضار شد، یک راهپیمایی توبه رسمی در مسکو ترتیب داد: مردم از خیانت، سوگند دروغ توبه کردند. قتل، و پدرسالاران اجازه دادند.

در آغاز سال، ناراضیان از شویسکی پاتریارک هرموگنس را به محل اعدام کشاندند و با تکان دادن یقه او، خواستار رضایت برای تغییر پادشاه شدند. پدرسالار محکم ماند، از جمعیت نترسید و از شویسکی دفاع کرد. هنگامی که شویسکی یک سال بعد سرنگون شد و پسران شاهزاده ولادیسلاو لهستان را نامزد کردند، ارموگن با خواسته اکثریت موافقت کرد، اما به این ترتیب که ولادیسلاو به ایمان ارتدکس روی آورد.

شاهزاده گولیتسین و فیلارت متروپولیتن روستوف به عنوان سفیران به لهستان فرستاده شدند. پس از مدتی نامه ای از پسران دریافت کردند که به آنها دستور می داد در همه چیز به اراده سلطنتی تکیه کنند. اما سفیران اعلام کردند که نامه پسران به تنهایی برای آنها معتبر نیست: آنها توسط پدرسالار، پسران و همه مردم با هم فرستاده شدند و نه تنها توسط پسران. وقتی اربابان به این موضوع اعتراض کردند که پدرسالار یک شخص روحانی است و نباید در امور دنیوی دخالت کند، پاسخ دریافت کردند: «از ابتدا رسم ما این بود: اگر امور بزرگ دولت یا زمستوو شروع شد، حاکمان بزرگ به نام پدرسالار و اسقف اعظم به شورای خود و اسقف ها بدون مشورت آنها به هیچ چیز محکوم نمی شدند و محلی برای اسقف ها ساخته شد که حاکمان در کنار آنها بودند: اکنون ما بی تابعیت شده ایم و ایلخانی ما یک مرد پیشرو است.

مذاکرات با ولادیسلاو با شکست به پایان رسید. در آوریل سال، سفرای روسیه به اسارت به مارینبورگ برده شدند. ارموگن به روس ها اجازه داد تا با ولادیسلاو وفاداری کنند و شروع به فراخواندن مردم برای دفاع از دولت و ارتدکس کرد. به غیر از پدرسالار، شهرها نمی خواستند مقامات دیگری را بشناسند. نامه هایی درباره جمع آوری سربازان برای او فرستادند. حزب پسران لهستانی به رهبری سالتیکوف با ارموگن دشمنی کرد و از او خواست که شبه نظامیان زمستوو را که به سمت مسکو حرکت می کردند، برگرداند، اما پدرسالار شبه نظامیان را برکت داد و خائنان به وطن را نفرین کرد. وی بازداشت شد و تمامی ارتباطات با مردم مسدود شد. او در زندان درگذشت () ، همانطور که گفتند از گرسنگی مرد.

کلیسای روسیه تا یک سال بدون پدرسالار باقی ماند. در ابتدا توسط متروپولیتن کازان افرایم (خوستوف) و پس از مرگ او () توسط متروپولیتن یونا (آرکانگلسک) کروتیتسا، مردی بی سواد، سرسخت و کینه توز اداره می شد.

در سالی که متروپولیتن فیلارت از لهستان به مسکو بازگشت. میخائیل فدوروویچ با استفاده از اقامت پاتریارک اورشلیم تئوفان سوم در مسکو، پدرش را به مقام ایلخانی ارتقا داد. فیلارت به عنوان پدر تزار عنوان "حاکمیت بزرگ" را دریافت کرد و در ایالتی برابر با تزار قرار گرفت: زمان قدرت دوگانه کامل فرا رسیده بود.

در حوزه اداره کلیسا و دربار، پدرسالار مستقل باقی ماند و از جانب کسی خجالت نکشید. در سال، فیلارت منشور جدیدی از تزار دریافت کرد که بر اساس آن همه روحانیون اسقف نشین، صومعه ها و کلیساها، با وزیران و دهقانان خود، در همه موارد، به جز موارد جنایی، تابع دادگاه یک پدرسالار بودند. اگر با فلان شخص سکولار برخورد می کردند، باید به دستوراتی که در اختیار متهمان بود شکایت می کردند.

حیاط ایلخانی از حیاط سلطنتی الگوبرداری شده است. پدرسالار شمع‌سازان، جام‌سازان، سفره‌سازان، آشپزها، نان‌سازان، آب‌جو‌سازان، پیشروان، دامادها، نقاشان شمایل، نقره‌سازان و زرگرها و غیره خود را داشت. او همچنین پسران خود را داشت، اوکلنیچی، استولنیک، وکیل، اشراف، فرزندان بویار، که توسط پدرسالار امور مختلف مدیریتی به آنها سپرده شد.

در زمان فیلارت، درجات و دستورات در حوزه اداره ایلخانی شروع به ظهور کردند: همه پرونده های قضایی در نظم قضایی یا رتبه پدرسالار متمرکز شدند. در دستور دولت - موارد مربوط به تحت حمایت ها و همچنین مجموعه هایی از املاک و روحانیون. اداره امور کلیسا مسئول امور مربوط به ریاست کلیسا بود. فرمان کاخ مسئول خانواده ایلخانی بود. با این حال، اختیارات این دستورات به طور دقیق محدود نشده بود و فقط می توان به طور تقریبی تعیین کرد. پدرسالار، مانند گذشته، همراه با بالاترین روحانیون، به شورای زمسکی و دومای تزار فراخوانده شد.

پس از مرگ فیلارت، جانشین او، یواساف اول (1634 - 1640)، نتوانست موقعیتی را که متعلق به پدر پادشاه بود، اشغال کند: او مانند جانشین خود یوسف (1640 - 1652) عنوان حاکم بزرگ را یدک نمی کشید. تحت دومی، "کد" تزار الکسی میخایلوویچ منتشر شد که به طور قابل توجهی اهمیت را در ایالت تضعیف کرد. سلسله مراتب کلیسابه طور عام و پدرسالار به طور خاص. پدرسالار در هنگام تدوین قانون در دومای تزار و در شورای زمسکی نشست و اعتراضی نکرد. با استقرار نظام خانقاهی، امتیازات قضایی روحانیون از بین رفت و در نتیجه از قدرت ایلخانی کاسته شد.

مخالف اصلی این فرمان پدرسالار نیکون بود که تحت رهبری او قدرت پدرسالاری به توسعه بی سابقه ای رسید. نیکون مانند فیلارت به عنوان "حاکمیت بزرگ" شناخته شد. قدرت پدرسالاری، همانطور که بود، برابر با قدرت سلطنتی بود. اگرچه راسته صومعه تخریب نشد، اما تقریباً غیرفعال بود. قطعنامه "کد" که افزایش املاک رهبانی را ممنوع می کرد نیز معتبر نبود: املاک ایلخانی در این مدت از 10 هزار خانوار به 25 هزار افزایش یافت.

نیکون خود را با شکوه سلطنتی احاطه کرد و مانند یک پادشاه غیرقابل دسترس شد. اسقف ها برده وار از ایلخانی مقتدر اطاعت کردند، بی چون و چرا تمام بی ادبی های او را تحمل کردند و دستورات او را اجرا کردند. ایلخانی با قدرت خود، املاک و کلیساها را از اسقف‌ها و کلیساها گرفت و به صومعه‌های خود داد یا به اموال ایلخانی ضمیمه کرد.

نیکون نیز با پسران خودکامه عمل کرد. ایده آل او قدرت دوگانه بود، در قالب قدرت زمانی پادشاه و قدرت معنوی پدرسالار. برای این منظور، گویی برخلاف «رمز»، سکاندار را اصلاح و تکمیل کرد که با پیوست نامه جعلی کنستانتین به پاپ سیلوستر منتشر کرد که حاوی عذرخواهی برای قدرت کلیسا و اموال کلیسا بود. نیکون می خواست تزار الکسی میخایلوویچ را متقاعد کند که "کد" را به طور کلی لغو کند و سکاندار را جایگزین آن کند. اما شکست خورد تزار گزیده هایی از Nomocanon را فقط برای فرمانداران برای راهنمایی در دادگاه فرستاد، گویی علاوه بر قانون.

سپس فاجعه بر سر نیکون آمد. در طول برکناری پدرسالار، قبل از محاکمه وی، کلیسای روسیه توسط پیتیریم، متروپولیتن کروتیتسکی اداره می شد. حکم نیکون در عین حال حکمی بود در مورد پدرسالاری در روسیه و آرمان های آن. قدرت پدرسالاری در چارچوب معینی معرفی شد. روشن شد که پدرسالار روسیه قادر مطلق نیست، که قدرت او قدرت سلطنتی خودکامه نیست.

شورای مسکو در سال 1667 تشخیص داد که پدرسالار نباید عنوان حاکم بزرگ را داشته باشد و در امور دنیوی مداخله کند. اما از سوی دیگر استقلال روحانیون و افراد کلیسا در امور مدنی از دادگاه سکولار به رسمیت شناخته شد. یواساف دوم (-) ساکت و کم اهمیت در شورای سال 1667 به عنوان پدرسالار انتخاب شد. از آن زمان به بعد، پدرسالاری در روسیه اهمیت ملی خود را از دست داد.

پس از یواساف دوم، تاج و تخت ایلخانی توسط پیتیریم اشغال شد (در مقالات دربارهای سلسله مراتبی، که در آن گزیده هایی از نوموکانون، منشورهای سلطنتی و برچسب های خان جمع آوری شده بود؛ به دولت توصیه شد که همه اینها را به خاطر بسپارد و از دوران باستان منحرف نشود.

نزدیک شدن روسیه با اروپای غربیآنها باعث مخالفت یواخیم و آدریان شدند. پدرسالار یواخیم در حال مرگ، در وصیت نامه خود از دولت التماس کرد که به ارتدوکس ها اجازه ندهد با بیگانگان و بدعت گذاران دوست شوند، آنها را از ساختن کلیساها منع کند، کلیساهایی را که قبلاً ساخته شده است ویران کند، به بیگانگان فرماندهی در هنگ ها ندهد، و معرفی نکند. آداب و رسوم جدید آدریان قصد داشت راه یواخیم را دنبال کند، اما پیتر اول ناگهان صحبت پدرسالار را قطع کرد و او مجبور شد ساکت بماند. آدریان حتی در مسکو زندگی نمی کرد، بلکه در صومعه پرروینسکی خود زندگی می کرد.

بدون اینکه مخالفت مستقیمی از خود نشان دهد، در سکوت رئیس ناراضیان بود و در شخص او خود ایلخانی به عنوان یک نهاد نمادی از نارضایتی از نظم جدید بود. بنابراین، هنگامی که پدرسالار آدریان در اکتبر سال درگذشت، جانشینی برای او تعیین نشد. استفان متروپولیتن ریازان (یاورسکی) با عنوان "لوکوم تننس تخت پدرسالار" در راس اداره کلیسا قرار گرفت. این واقعیت که متروپولیتن ریازان، و نه کروتیتسکی، به عنوان جانشین منصوب شد، همانطور که تا آن زمان اتفاق افتاده بود، یک نوآوری بود. در رابطه با امور کلیسا، مقام‌های محلی حقوق پدرسالار را حفظ کردند. برای جلساتی در مورد مسائل مهم، اسقف های منظمی از اسقف ها با خود داشت.

این مورد تا سالی بود که پیتر شروع به جایگزینی دستورات با دانشکده ها کرد، با هدف متحد کردن موضوعات همگن مدیریت دولتی. پیتر به کلیسا نه از منظر روحانی، به عنوان جامعه ای متشکل از مؤمنان، بلکه از دیدگاه ایالتی، به عنوان یک نهاد دولتی نگاه می کرد. این دیدگاه او را بر آن داشت تا نهادهای سکولار را که تبدیل کرده بود به قلمرو کلیسا منتقل کند و قدرت انحصاری پدرسالار را با یک دانشکده، یک شورای دائمی حکومت معنوی جایگزین کند.

کالج معنوی (سینود) عالی ترین کلیسا و نهاد دولتی در روسیه بود. در ترکیبی که برای او تنظیم شده است " مقررات معنویدلایلی که تزار را بر آن داشت تا مدیریت فردی کلیسا را ​​با مدیریت کالجی جایگزین کند، بیان شد:

  1. در مجلسی که تعداد اعضای آن زیاد است، حقیقت را راحت‌تر می‌توان یافت.
  2. تصمیم شورا از دید جامعه دریافت می کند قدرت بیشترو معانی از تصمیم یک نفر;
  3. تحت مدیریت دانشگاهی، نمی توان تجارت را به دلیل بیماری یا فوت یک مقام دولتی متوقف کرد.
  4. در حکومت کالجی نمی‌توان تمایلی از طرف دولت روحانی برای برابری با شخص پادشاه وجود داشت، همانطور که در زمان پدرسالاران چنین می‌شد.
  5. یک موسسه کلیسای جامع می تواند مدرسه خوبی برای اسقف ها باشد.

رضایت اسقف های روسیه، و همچنین رهبران صومعه های آرام، مجلس سنا و پاتریارک های شرقی برای تغییر بالاترین اداره کلیسا مورد توجه قرار گرفت.

(از سال 2009)

مواد مورد استفاده

  • مسیحیت: فرهنگ لغت دایره المعارف: در 3 جلد: دایره المعارف بزرگ روسیه، 1995م.

پس از تبعید سنت ایوب توسط دیمیتری کاذب قرار گرفت، متعاقباً به اتحادیه گرایی افتاد و اکنون توسط کلیسا مشروع تلقی نمی شود.