صفحه اصلی / حرز / رفتار حقوقی و اخلاقی در فلسفه کانت. اخلاق در فلسفه کانت

رفتار حقوقی و اخلاقی در فلسفه کانت. اخلاق در فلسفه کانت

1) امانوئل کانت. مراحل اصلی خلاقیت --- صفحات 3-4

2) اخلاق آی کانت --- ص 4-5

3) زیبایی شناسی آی کانت - ص 6-8

4) مفهوم اخلاق در آی. کانت --- ص 8-10

5) نتیجه گیری - صفحه 10

6) اثر I. Kant --- صفحه 11

7) مراجع --- صفحه 11

ایمانوئل کانت مراحل اصلی خلاقیت.

امانوئل کانت (1724-1804)

امانوئل کانت - (به آلمانی: Immanuel Kant [ɪˈmanuɛl kant] در 22 آوریل 1724 در شهر کونیگزبرگ در پروس متولد شد. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی، بنیانگذار آلمانی است. فلسفه کلاسیک، ایستاده در آستانه عصر روشنگری و رمانتیسم.

در خانواده ای فقیر زین ساز به دنیا آمد. این پسر به نام سنت امانوئل به معنای "خدا با ما" ترجمه شده است. قبل از ورود به دانشگاه به طور فعال به تحصیل علوم طبیعی پرداخت. کانت تحت مراقبت دکتر الاهیات فرانتس آلبرت شولتز، که متوجه استعدادهای امانوئل شد، از سالن ورزشی معتبر Friedrichs-Collegium فارغ التحصیل شد و سپس وارد دانشگاه Königsberg شد. او ابتدا دانشیار و سپس استاد و در نهایت رئیس دانشگاه شد. او به لطف آثارش در زمینه فلسفه و همچنین ریاضیات، علوم طبیعی، حقوق و غیره به شهرت رسید. در سال 1781 اثر اصلی کانت به نام «نقد عقل محض» منتشر شد.

ایده اصلی فلسفه انتقادیکانت چنین است: قبل از استفاده از تفکر برای کشف هر شی، ابتدا باید «ابزار» خود دانش را مطالعه کرد. یا به تعبیر آن زمان نقدی بر توانایی معرفت بیاورند. فلسفه قبلی که عمدتاً با بحران عمومی علوم در قرن هجدهم مرتبط بود، که کانت به دنبال درک و غلبه بر آن بود، به این امر دست یافت.

"نقد عقل محض" برای علم اهمیت اساسی دارد، زیرا کانت در اینجا به مسائل جدید و ناشناخته قبلی می پردازد: مشکل اشکال پیشینی دانش، مسئله منبع فعالیت و آزادی آگاهی، مسئله موضوع، که او متفاوت از متافیزیک زمان جدید مطرح می کند. کانت در آموزه ضدیت های خود، پایه های احیای شیوه تفکر دیالکتیکی را پی ریزی می کند. در عین حال، راه‌حل این مسائل را در فلسفه کانت نمی‌توان رضایت‌بخش دانست: در تقابل ذهنی با عینی، تفکر با هستی، کانت وحدت آنها را فقط یک آرمان می‌داند که ماهیت آن برای انسان غیرقابل درک است. کانت در تلاش برای غلبه بر تضاد بین هستی و تفکر، رویکرد متفاوتی نسبت به مطالعه توانایی نظری انسان دارد. یعنی: فیلسوف در «نقد عقل عملی» که اساس آموزه اخلاق، قانون و دولت او را تشکیل می‌دهد، اراده را به‌عنوان توانایی عملی یک فرد برای عمل بررسی می‌کند.

مراحل خلاقیت امانوئل کانت:

کانت از او گذشت توسعه فلسفیدو مرحله: «پیش انتقادی» و «انتقادی» (این اصطلاحات توسط آثار فیلسوف «نقد عقل محض»، 1781؛ «نقد عقل عملی»، 1788؛ «نقد داوری»، 1790 تعریف شده است)

مرحله I(1747-1755) - کانت مشکلاتی را ایجاد کرد که توسط تفکرات فلسفی قبلی مطرح شده بود.

یک فرضیه کیهانی مبدأ منظومه شمسی را از یک سحابی گازی اولیه غول پیکر ایجاد کرد ("تاریخ طبیعی عمومی و نظریه آسمان ها"، 1755)

ایده توزیع حیوانات بر اساس ترتیب منشاء احتمالی آنها را مطرح کرد.

ایده منشاء طبیعی نژادهای بشری را مطرح کرد.

نقش جزر و مد در سیاره ما را مورد مطالعه قرار داد.

مرحله دوم(از سال 1770 یا از دهه 1780 شروع می شود) - به مسائل معرفت شناسی و به ویژه فرآیند شناخت می پردازد، به مسائل متافیزیکی، یعنی کلیات فلسفی وجود، شناخت، انسان، اخلاق، دولت و قانون، زیبایی شناسی می پردازد.

عمده ترین کار فلسفی کانت است «نقد عقل محض».مشکل اولیه برای کانت این است که "چگونه دانش ناب ممکن است؟" اول از همه، این به امکان ریاضیات محض و علوم طبیعی محض مربوط می شود («خالص» به معنای «غیر تجربی» است، یعنی چیزی که احساس با آن مخلوط نمی شود). کانت این سؤال را از نظر تمایز بین قضاوت های تحلیلی و ترکیبی صورت بندی کرد - "قضاوت های ترکیبی چگونه پیشینی ممکن است؟" کانت با احکام «ترکیبی» احکام را با افزایش محتوا در مقایسه با محتوای مفاهیم مندرج در قضاوت درک کرد، که او آن را از قضاوت های تحلیلی که معنای خود مفاهیم را آشکار می کند متمایز کرد. اصطلاح "a priori" به معنای "تجربه بیرونی" است، در مقابل اصطلاح "a posteriori" - "از تجربه".

خدا یک «موجود کاملاً ضروری» است. اعتقاد خالصانه به خدا به معنای مهربان بودن و به طور کلی واقعاً اخلاقی است. در فلسفه کانت، اخلاق با ایده الهی پیوند خورده است. کلیسا، بر اساس آرمان ایمان، اتحاد اخلاقی جهانی و ضروری همه مردم است و نشان دهنده پادشاهی خدا بر روی زمین است. میل به تسلط نظم جهانی اخلاقی در زندگی زمینی و حسی بالاترین خیر است.

اخلاق خیالی، اخلاقی است که بر اصول سودمندی، خوشایند، غریزه، اختیار ظاهری و انواع احساسات استوار باشد.

وجود احساسات واقعی اخلاقی، احساسات اخلاقی یا فضایل در یک فرد را می توان با توجه به اینکه چگونه یک فرد منافع خصوصی یا کل رفاه زندگی خود را تابع وظیفه اخلاقی - خواسته های وجدان - می داند، قضاوت کرد.

اخلاق آی کانت:اخلاق کانت یک نظریه بدیع و از نظر اصطلاحی توسعه یافته است که ریشه های عمیقی در سنت فلسفی غرب دارد. مشکل اصلی اخلاق کانت، مانند سقراط، و نیز رواقیون، مسئله آزادی است.

اگرچه ریشه های اخلاق او حتی عمیق تر - در قانون طلایی اخلاق نهفته است.

کشف اصلی کانت این است که در اخلاق، شخص به عنوان قانونگذار خود (و در عین حال جهانی) عمل می کند.

هدف "مبانی متافیزیک اخلاق" (1785) ایجاد یک امر ناب بود. فلسفه اخلاق، بر اساس ایده های پیشینی - ایده وظیفه ، قانون اخلاقی ، ایده کرامت انسانی. به عقیده کانت، ایده تکلیف برگرفته از تجربه نیست که تباهی طبیعت انسان را ثبت می کند. «لازم نیست دشمن فضیلت باشی تا شک کنی که آیا فضیلت در دنیا هست یا نه.» قوانین اخلاقی از عقل محض سرچشمه می گیرد و این مبنای جهانی بودن و ضرورت آنهاست. عقل محض، تفکری است که از هر چیز تجربی پاک شده و برگرفته از ایده های منطقی است.

آموزه های اخلاقی کانت در بیان شده است «نقد عقل عملی». اخلاق کانت بر این اصل استوار است که «گویی» خدا و آزادی قابل اثبات نیست، اما باید طوری زندگی کرد که گویی وجود دارند. عقل عملی وجدانی است که اعمال ما را از طریق اصول (انگیزه های موقعیتی) و الزامات (قواعد کلی معتبر) هدایت می کند. دو نوع دستور وجود دارد: مقوله ای و فرضی. امر قطعی مستلزم رعایت تکلیف است. امر فرضی ایجاب می کند که اعمال ما سودمند باشد. دو صورت بندی برای امر مقوله ای وجود دارد:

"همیشه به گونه ای عمل کنید که اصل (اصل) رفتار شما بتواند به یک قانون جهانی تبدیل شود (آنگونه که دوست دارید همه رفتار کنند)".

با انسانیت در شخص خود (و همچنین در شخص دیگران) همیشه فقط به عنوان یک هدف و هرگز به عنوان وسیله رفتار کنید.

«نقد عقل عملی»(1788) تلاش دیگری برای اثبات وجود عقل عملی محض است. عقل محض به انسان یک قانون اخلاقی می دهد که شکل امری دارد، یعنی عقل ناب انسان را وادار به عمل می کند. استقلال عقل محض آزادی است. قانون اخلاقی برگرفته از عقل محض، بدون قید و شرط، خودمختار، جهانی و مقدس است.

مهمترین مفهوم اخلاق کانت- ایده کرامت انسانی. «آیا یک انسان درستکار در بدبختی بزرگی که اگر می توانست از وظیفه خود کوتاهی کند از آن دوری می کرد، با این آگاهی حمایت نمی شود که در شخص خود حیثیت انسان را حفظ کرده و به او عزت داده است و هیچ دلیل شرمساری از خود و ترس از خودآزمایی نگاه درونی؟... انسان زندگی می کند و نمی خواهد از نظر خود بی ارزش شود این آرامش درونی انسان را از خطر از دست دادن حیثیت خود باز می دارد "... "این نتیجه احترام به زندگی نیست، بلکه برای چیزی کاملا متفاوت است، در مقایسه با آن زندگی با تمام لذت هایش معنایی ندارد."

زیبایی شناسی آی کانت:

در زیبایی شناسی، کانت دو نوع ایده زیبایی شناختی را متمایز می کند: زیبا و عالی. زیبایی شناسی چیزی است که در مورد یک ایده، صرف نظر از حضور آن، پسندیده می شود. زیبایی کمال است که با فرم مرتبط است. والا کمالی است که با بی حد و مرز بودن در قدرت (به لحاظ دینامیکی والا) یا در فضا (از نظر ریاضی والا) همراه است. نمونه ای از والا پویا طوفان است. نمونه ای از والا از نظر ریاضی کوه ها هستند. نابغه فردی است که قادر به تحقق ایده های زیبایی شناختی است.

دیدگاه های زیبایی شناختی

"نقد قضاوت"

نظام فلسفی کانت تنها پس از کشف بین این دو پدید آمد

طبیعت، آزادی، نوعی "جهان سوم" - دنیای زیبایی. وقتی خلق کرد

«نقد عقل محض» معتقد بود که مشکلات زیبایی شناختی غیرممکن است

از موقعیت‌های عمومی معتبر درک کنید. اصول زیبایی تجربی هستند

هزاکونوف کانت از اصطلاح "زیبایی شناسی" برای تعیین دکترین حساسیت استفاده کرد.

فضا و زمان ایده آل با این حال، در سال 1787 کانت گزارش می دهد

رینگولد در مورد کشف یک اصل جهانی جدید فعالیت معنوی و

یعنی «احساس لذت و نارضایتی». حالا نظام فلسفی

متفکر خطوط واضح تری به خود می گیرد. او آن را متشکل از سه بخش می داند

مطابق با سه توانایی روان انسان: شناختی،

ارزشی ("احساس لذت") و ارادی ("توانایی میل"). در

«نقد عقل محض» و «نقد عقل عملی» اولین و

اجزای سوم نظام فلسفی- نظری و عملی

دومی، مرکزی، کانت هنوز الاهیات را - دکترین از

مصلحت سپس اصطلاح "الهیات" جای خود را به زیبایی شناسی خواهد داد -

دکترین زیبایی فیلسوف قصد داشت کار برنامه ریزی شده خود را به پایان برساند

بهار 1788 اما کار به درازا کشید. رساله نام داشت «نقد

قدرت قضاوت». در اثر «نقد عقل محض» این اصطلاح

"توانایی قضاوت" یکی از شناختی شهودی تعیین شد

توانایی ها اگر عقل قوانین را تعیین می کند، پس قوه قضاوت

استفاده از این قوانین را در هر مورد خاص ممکن می سازد.

اکنون کانت به نوع دیگری از شهود فکر می کند که آن را می نامد

"توانایی بازتابی در قضاوت." ما در مورد یافتن بر این اساس صحبت می کنیم

خاص برخی از کلیات صوری، اما نه در مورد انتزاع کلی

نشانه ها - این یک امر عقلی است). با استفاده از قضاوت بازتابی،

شخص در مورد هدف مورد نظر از این خاص فکر می کند. آموزش در مورد اهداف

غایت شناسی; بنابراین کانت این تنوع را بازتابی می نامد

توانایی قضاوت غایت شناختی غایت شناسی برای او یک اصل است

در نظر گرفتن یک شی، در درجه اول یک موجود زنده، جایی که همه چیز است

به مصلحت، یعنی هر قسمت لزوماً با دیگری مرتبط است.

او در کنار آن قوه قضاوت زیبایی شناختی را بر اساس این واقعیت قرار می دهد

تجربه هنری همان لذت را به موضوع می دهد

کشف امکان سنجی در سال 1788، فیلسوف در این فعالیت کشف کرد

حوزه انسان، که در آن نتایج نیز چیزی ارگانیک است.

این هنر است. غایت شناسی کانت الهیات نیست، بلکه علم طبیعی نیز نیست: با

فیلسوف با کمک آن خدا را در طبیعت نمی یابد، اما قوانین را نیز کشف نمی کند.

مدیران آن، در مرکز توجه او - هنوز یک مرد. فقط

یک فرد می تواند در نتیجه دستیابی به اهداف آگاهانه برای خود تعیین کند

که دنیای فرهنگ از آن بیرون می آید. این گونه است که غایت شناسی کانت به نظریه تبدیل می شود

فرهنگ کانت در حین کار بر روی نقد داوری، به طور فزاینده ای تبدیل شد

دامنه غایت شناسی را محدود کرد و آن را از نقش مستقل محروم کرد و کارکرد آن را به عنوان

پیوند مرکزی سیستم به سمت زیبایی شناسی حرکت کرد. غایت شناسی برای یک فیلسوف

مشخصات موضوع و مرزهای دانش آن را مشخص می کند: عینی

مصلحت آشکار است، اما ماهیت آن نامفهوم است. غایت شناسی در این زمینه

مشابه عقل نظری است که ناگزیر با آن مواجه می شود

تضادها، تلاش برای نفوذ به ذات چیزها در خود. و غایت شناسی

و عقل نظری یک کار تنظیمی انجام می دهد. سازنده (یعنی

ذهن نقش سازنده ای در زمینه رفتار انسان ایفا می کند،

اخلاق در حوزه شناخت، کارکرد سازنده توسط

دلیل در حوزه «قضاوت»، قدردانی زیبایی شناختی تشکیل دهنده است،

مربوط به غایت شناختی و در عین حال مخالف آن. رویکرد یکپارچه

به طبیعت زنده و خلاقیت هنری بر اساس اصل

مصلحت یکی از ایده های اصلی نقد حکم است.

پیشینیان فیلسوف، انگلیسیان شفتسبری و هاچسون، تأکید کردند.

ویژگی زیبایی شناسی، تقلیل ناپذیری آن به دانش یا اخلاق. کانت

از این پایان نامه دفاع می کند. اما در کنار آن یک ضدیت را مطرح می کند: این زیبایی شناسی است که هست

قایق وسط بین حقیقت و خوبی، اینجاست که نظریه و

تمرین کنید. بنابراین، زیبایی شناسی دو فرض دارد: از یک سو، با آن مواجه است

عمدتاً به دانش (این زیباست)، از سوی دیگر، عمدتاً به

اخلاق (این عالی است). تحلیل کانت از مقولات اخلاقی اصلی

محدود به در نظر گرفتن این دو مقوله است، زیرا فیلسوف

به زیبایی شناسی به این عنوان علاقه مند نیست، بلکه به نقش میانجی و مقولات آن علاقه دارد

زیبا و عالی برای او کافی است تا مشکل را حل کند

وظایف یکی از مهمترین دستاوردهای کانت زیبایی شناسی است که او کشف کرد

ماهیت غیر مستقیم ادراک زیبایی قبل از او اعتقاد بر این بود که

زیبایی مستقیماً از طریق حواس به انسان داده می شود. بودن کافی است

به زیبایی حساس هستند و حس زیبایی شناسی دارند. در ضمن خودش

"احساس زیبایی شناختی" یک توانایی فکری پیچیده است. به

برای لذت بردن از زیبایی یک شی، باید بتوانید از محاسن و چگونگی آن قدردانی کنید

هرچه موضوع پیچیده تر باشد، ارزیابی زیبایی شناختی آن مشخص تر است. مقایسه کردن

عالی با زیبا، کانت خاطرنشان می کند که دومی همیشه با زیبایی در ارتباط است

فرم روشن، اولین را می توان به راحتی در بی شکل تشخیص داد

موضوع لذت حق تعالی غیر مستقیم است; زیبا

جذب می کند و متعالی هم جذب می کند و هم دفع می کند. دلیل برای

زیبا «ما باید به بیرون از خود نگاه کنیم، به دنبال امر متعالی - فقط در ما و درون

طرز فکر." بنابراین، کانت زیبایی شناسی را به دو بخش تقسیم کرد:

زیبا و والا، ارتباط هر یک از این قسمت ها را با

توانایی های ذهنی مرتبط در پایان او دوباره در مورد

قضاوت زیبایی شناختی به عنوان یک کل او نتیجه می گیرد که زیبایی شناسی

توانایی قضاوت عموماً با عقل - قانونگذار - مرتبط است

اخلاق در مورد ارتباط بین قوه زیبایی شناسی و ذهن -

پس قانونگذار دانش، آن را در شکل بلافصل آن یعنی فیلسوف رد می کند

غیر مستقیم آن را تایید می کند. از دیدگاه او ایده زیبایی شناختی

"احیا می کند" توانایی های شناختی. کانت فرمول زیر را پیدا می کند

سنتز: «وقتی تخیل برای شناخت به کار می‌رود، تابع عقل و محدود است

نیاز به رعایت مفاهیم و زیبایی شناختی،

در مقابل، آزاد است که فراتر از سازگاری ذکر شده با مفهوم ...

حوزه فعالیت معنوی انسان در آن ترسیم شده است

خاص بودن حقیقت و خوبی و زیبایی در اصالت خود درک می شود و در کنار هم قرار می گیرد

با هم وحدت حقیقت، خوبی و زیبایی، توجیه بیشتری می یابد

در مطالعه هنر در زیبایی شناسی کانت، رو به پهلو

مسائل فلسفی عمومی، هنر نسبتا کمی داده می شود، هر چند

یک مکان کاملا مهم تمام ویژگی های زیبایی شناسی ذکر شده در بالا

خود را در اینجا به طور کامل نشان می دهند. هنر، از نظر کانت، طبیعت نیست، نه

علم، نه صنایع دستی هنر می تواند مکانیکی و زیبایی شناختی باشد.

دومی به نوبه خود به دلپذیر و ظریف تقسیم می شود. هنرهای دلپذیر

برای سرگرمی، سرگرمی و سرگرمی طراحی شده است. برازنده

هنرها به "فرهنگ توانایی روح" کمک می کنند، آنها ویژگی خاصی را ارائه می دهند

«لذت تأمل»، که حوزه زیبایی شناسی را به حوزه شناخت نزدیک می کند.

با این حال، دوگانگی کانتی هنر به همین جا ختم نمی شود. فیلسوف

یکی از اولین موارد در تاریخ زیبایی شناسی است که به طبقه بندی هنرهای زیبا پرداخت.

مبنای تقسیم بندی، نحوه بیان اندیشه های زیبایی شناختی است، یعنی

زیبایی انواع هنر - انواع مختلفزیبایی ممکن است

زیبایی اندیشه و زیبایی تفکر. در مورد دوم، مواد هنرمند

یا تفکر یا شکل در خدمت است. در نتیجه کانت سه نوع را کشف می کند

هنرهای زیبا - کلامی، بصری و هنر بازی با احساسات. در

هنرهای کلامی به نوبه خود فصاحت و شعر است. خوب

هنرها شامل هنر حقیقت حسی (پلاستیسیته) و هنر است

دید حسی (نقاشی). فیلسوف مجسمه سازی و

معماری (از جمله هنرهای کاربردی). بخش سوم هنر بازی است

احساسات متکی به شنوایی و بینایی هستند. این بازی صداها و رنگ ها است. شعر

کانت آن را عالی ترین شکل خلاقیت هنری می داند. معنای شعر، در

این که پتانسیل فکری و اخلاقی یک فرد را بهبود می بخشد.

او با بازی با افکار، از محدوده ابزارهای مفهومی بیان فراتر می رود و

بدین وسیله ذهن را تربیت می کند، آن را تعالی می بخشد و نشان می دهد که انسان نه تنها بخشی است

طبیعت، اما خالق جهان آزادی.

درباره اخلاق مطلق و حسن نیت

کانت در مقدمه ای بر مبانی متافیزیک اخلاق (1785) اصل اولیه اخلاق نظری خود را صورت بندی کرد: اگر یک قانون اخلاقی اجباری باشد، قطعاً دارای ضرورت مطلق است. قانون اخلاقی حاوی دستورالعمل هایی است که «بر اساس آن همه چیز باید اتفاق بیفتد». هر فرد باید اصول، قوانین اخلاقی و مواردی که در آنها اجرا می شود را بداند. قانون مطلق زیربنای قانون اخلاقی است که به نوبه خود مبتنی بر حسن نیت است.

اراده خیر خالص است (اراده بدون قید و شرط). خیر محض نمی تواند خارج از عقل وجود داشته باشد، زیرا محض است و حاوی هیچ چیز تجربی نیست. و برای ایجاد این اراده نیاز به عقل است.

قانون اخلاقی اجبار است، نیاز به عمل بر خلاف تأثیرات تجربی. این بدان معنی است که به شکل یک فرمان قهری - امری ضروری است.

اخلاق. مفهوم اخلاق در آی. کانت

اخلاق زودتر از سایر اشکال آگاهی اجتماعی حتی در جامعه بدوی پدید آمد و به عنوان تنظیم کننده رفتار مردم در همه زمینه ها عمل کرد. زندگی عمومی: در زندگی روزمره، در کار، در روابط شخصی. این اهمیت جهانی داشت، به همه اعضای تیم گسترش یافت و همه چیزهای مشترکی را که پایه های ارزشی جامعه را تشکیل می داد، که روابط بین افراد را تشکیل می داد، تثبیت کرد. اخلاق از اصول اجتماعی زندگی و اشکال ارتباط حمایت می کرد.

به عنوان مجموعه ای از هنجارها و قواعد رفتاری که توسط جامعه ایجاد شده بود عمل می کرد. قوانین اخلاقی برای همه اجباری بود.

اخلاق منعکس کننده رابطه یک فرد با جامعه، رابطه یک فرد با یک فرد و الزامات جامعه با یک فرد است. قوانین رفتاری را برای افراد ارائه می دهد که مسئولیت آنها را در قبال یکدیگر و جامعه تعیین می کند.

آگاهی اخلاقی در تمام حوزه های فعالیت انسان نفوذ می کند. ما می توانیم اخلاق حرفه ای، اخلاق روزمره و اخلاق خانوادگی را تشخیص دهیم.

امانوئل کانت معتقد بوداینکه انسان در مورد خیر و شر ایده های فطری دارد، یعنی. قانون اخلاقی درونی با این حال، تجربه زندگی این تز را تایید نمی کند. چگونه می توان این واقعیت را توضیح داد که افراد با ملیت ها و مذاهب مختلف گاهی قوانین اخلاقی بسیار متفاوتی دارند؟ کودکی که نسبت به اصول اخلاقی و اخلاقی بی تفاوت به دنیا می آید و آنها را در مسیر تربیت به دست می آورد. بنابراین، به کودکان باید اخلاق را به همان روشی که ما به آنها هر چیز دیگری می آموزیم - علم، موسیقی - آموزش دهیم. و این آموزش اخلاق مستلزم توجه و بهبود مستمر است.

کانت اخلاق را قانونی می داند که ضرورت مطلق دارد. این فقط اراده محض (خیر) است که در قالب یک تکلیف بدون قید و شرط، یک امر قطعی داده می شود. فضای اخلاقی رفتار مسئولیت‌پذیر فردی با استقلال اراده منطبق است - با قانون جهانی و عموما معتبری که اراده عقلانی برای خود تعیین می‌کند.

فقط یک قانون اخلاقی وجود دارد. همه قواعد دیگر فقط به اندازه ای دارای ویژگی اخلاقی هستند که در ورای این حدود وجود نداشته باشند. بر این اساس، تنها یک انگیزه اخلاقی وجود دارد - وظیفه احترام به قانون اخلاقی. این نه تنها با سایر انگیزه ها (تمایلات) متفاوت است، بلکه خود را در تقابل شدید با آنها نشان می دهد. این بدان معنی است که هیچ عملی وجود ندارد که صرفاً از روی وظیفه انجام شود، یعنی. اعمال اخلاقی واقعی اگر از نظر ارسطو افعال فضیلت‌آمیز تنها شکل وجود اخلاق است که در شرایط خاص به‌عنوان وظایفی خاص در قبال افراد خاص عمل می‌کند، از نظر کانت اخلاق هرگز نمی‌تواند در امر اعمال زنده تجسم یابد و نشان‌دهنده وظیفه‌ای در قبال بشریت است. انسانیت).

نظریه اخلاقی کانت وضعیت اخلاقی جامعه ای را تعمیم می دهد که در آن روابط انسانی «خصلت مادی» پیدا کرده است (ک. مارکس). در نظریه های جامعه شناسی به این جوامع صنعتی، سرمایه داری، اقتصادی می گویند. در آنها روابط عمومیبه عنوان روابطی بین توده های بزرگی از مردم عمل می کند که به ناچار الف) غیرشخصی و ناشناس و ب) کارکرد مورد تاکید قرار می گیرند. جامعه به گونه ای سازماندهی شده است که بقای آن به کیفیت های اخلاقی واقعی و تصمیمات افراد تشکیل دهنده آن که رفتار مرتبط اجتماعی آنها توسط هنجارهای نهادی تضمین شده است، بستگی ندارد. در اینجا اصول اخلاقی با قانون تکمیل می شود.

ارسطو و کانت هر دو از وحدت انسان و جامعه سرچشمه می گیرند. تفاوت آنها در این است که اولی جامعه را به مثابه ذات آشکار و بیرونی شده انسان می بیند، در حالی که دومی در انسان تجسم خالص جوهر طبیعی جامعه را می بیند. بر این اساس، اخلاق ارسطویی، اخلاق عمل است و اخلاق کانتی، اخلاق قانون. اگر از این واقعیت اقتدا کنیم که عمل اخلاقی به عنوان تمرین موجودات فعال عقلانی (آگاهانه) متشکل از افعال (اعمال) و قواعد (مبانی) است که طبق آنها انجام می شود، ارسطو و کانت آن را در دو نقطه افراطی در نظر می گیرند و این امر را پاره می کنند. کامل به قطعات می توانیم این را بگوییم: در قیاس یک عمل، ارسطو منحصراً بر یک بیانیه خاص تمرکز می کند که در نتیجه نتیجه گیری بی اساس (غیر موجه) می شود. کانت بر یک فرض کلی استوار است، به همین دلیل است که نتیجه (عمل) خود غایب است. در هر دو صورت، قیاس عمل کوتاه و ناقص معلوم می شود.

کانت اراده را به قوای بالاتر و پایین تر میل تقسیم می کند. توانایی پایین تر شامل انگیزه ها و تمایلاتی است که هدف آنها اهداف نفسانی، زمینی و نهایی است. با توجه به توانایی پایین میل، شخص به سمت خوشبختی شخصی و بهزیستی کشیده می شود. بالاترین توانایی برای دستیابی به اهداف جهانی است. موضوع جذب اراده که توسط آن تعیین می شود خیر مطلق الهی است. اعمال انسان فقط در این مسیر وجهه اخلاقی دارد. اعمال یک فرد اخلاقی که برای خیر مطلق تلاش می کند با عقل عملی تعیین می شود. اگرچه قوانینی که او به وسیله آنها عمل می کند جهانی و الزام آور است، اما منبع آنها همچنان در خود ذهن وجود دارد، بنابراین بالاترین اصل اراده عقلانی است.

آزادی و استقلال اوست. کانت محتوای قانون اساسی اخلاقی را با شکل‌بندی دستور مقوله‌ای خود آشکار می‌سازد: «به گونه‌ای عمل کن که حداکثر اراده‌ات همیشه بتواند در همان زمان نیروی یک اصل قانون‌گذاری جهانی را داشته باشد». نیاز به پیروی از قوانین اخلاقی به عنوان یک وظیفه برای شخص عمل می کند.

رابطه بین اخلاق و قانون با این واقعیت تعیین می شود که هر دو نشان دهنده قاعده آنچه شایسته است، دیکته شده توسط ایده عقل است. مفهوم وظیفه جایگاه بسیار مهمی در فلسفه عملی کانت دارد. در رابطه با آن مفاهیم قانونی و اخلاقی تعریف شده است. اگر تصور وظیفه به خودی خود انگیزه مهمی برای پیروی از قانون باشد، اعمال او اخلاقی خواهد بود. کانت انطباق یک عمل با قانون را بدون توجه به انگیزه آن، قانونی بودن می نامد. تمایز بین قانونمندی و اخلاق برای درک دکترین حقوقی او مهم است، زیرا کانت ایده قانون را با محدود کردن آن منحصراً به قلمرو قانون تعریف می کند. طبق نظر کانت، قانون در نهایت صوری است، فقط باید حفظ آزادی جهانی را به عنوان نیاز اصلی آگاهی اخلاقی تضمین کند، زمانی که آرمان های ارادی افراد در ابتدا آزاد و برابر با یکدیگر برخورد کنند.

کانت برای تعریف و تمایز مفاهیم اخلاق و قانون از مفهوم آزادی استفاده می کند. او آزادی را استقلال شخص از خودسری اجباری هر کسی می داند. از آنجایی که آزادی می تواند با آزادی هر فرد دیگری مطابق با قانون اخلاقی جهانی باشد، باید آن را تنها حق اصیل ذاتی هر فرد به واسطه عضویت او در نسل بشر در نظر گرفت فیلسوف می‌نویسد: «پس کافی است مفهوم آزادی را از هم بپاشیم تا اخلاق در کنار اصل آن از همین جا بیرون بیاید.» از نظر کانت هم قانون و هم اخلاق فقط بر اساس آزادی می توانند و باید استوار باشند. تنها در آن است که انسان خودآگاهی مطلق خود را می یابد.

بر اساس مفهوم آزادی، کانت تعیین می کند که اولاً، مفهوم قانون فقط در مورد روابط خارجی بین افراد صدق می کند، زیرا اعمال آنها به عنوان اعمال می تواند بر یکدیگر تأثیر بگذارد. ثانیاً، مفهوم قانون به معنای رابطه خودسری با میل شخص دیگری نیست، بلکه صرفاً به معنای نسبت خودسری او است. ثالثاً در این رابطه متقابل خودسری، محتوای این خودسری لحاظ نمی شود، یعنی. هدفی که همه در رابطه با هدف مورد نظر دنبال می کنند.

بنابراین، قانون، از نظر کانت، مجموعه شرایطی است که تحت آن، خودسری یک شخص با خودسری شخص دیگر از دیدگاه قانون جهانی آزادی سازگار است.

کانت متمایز می کند: 1) قانون طبیعی که منشأ آن در اصول پیشینی بدیهی است، یعنی. تجربه قبلی و مستقل از آن، 2) قانون اثباتی که منشأ آن اراده قانونگذار است. 3) عدالت ادعایی است که در قانون پیش بینی نشده و بنابراین با اجبار تأمین نمی شود.

حقوق طبیعی نیز به نوبه خود به حقوق خصوصی و حقوق عمومی تقسیم می شود. اولی روابط افراد را به عنوان مالک تنظیم می کند، دومی روابط بین افراد متحد در یک دولت را به عنوان اعضای یک کل مشخص می کند.

مهم‌ترین وظایف حقوقی که به گفته کانت از تحلیل مفهوم آزادی شخصی ناشی می‌شود، بر اساس لزوم تضمین اجرای اصول زیر برای جامعه مدنی تعیین می‌شود:

1) آزادی هر یک از اعضا به عنوان یک شخص؛

2) برابری او با یکدیگر به عنوان موضوع;

3) استقلال هر یک از اعضای جامعه به عنوان یک شهروند.

نتیجه گیری:

تمام شهر...

کانت به برجسته ترین چهره در جهان تبدیل شد فلسفه آلمانی. در دوره پیش از بحران، کانت به مسائل فیزیک و ریاضیات پرداخت. کانت ابتدا این سوال را مطرح کرد که علم چه چیزی را مطالعه می کند.

شکل گیری دیدگاه های فلسفی کانت به تدریج صورت گرفت. شاید امکان پذیر باشد

گفتن اینکه کانت برای اولین بار در تاریخ ایده آلیسم آلمانی، ترمیم کرد

دیالکتیک مارکس و انگلس پایه های طبقات اجتماعی را ستودند

نظام فلسفی کانت. تقریباً تمام مفهوم کانت معطوف است

انسان، ارتباط او با طبیعت، مطالعه توانایی های انسان.

آثار ایمنویل کانت:

نسخه های روسی:

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 1. - م.، 1963، 543 ص (میراث فلسفی، ج 4)

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 2. - م.، 1964، 510 ص (میراث فلسفی، ج 5)

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 3. - م.، 1964، 799 ص (میراث فلسفی، ج6)

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 4، قسمت 1. - م.، 1965، 544 ص (میراث فلسفی، ج 14)

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 4، قسمت 2. - م.، 1965، 478 ص (میراث فلسفی، ج 15)

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 5. - م.، 1966، 564 ص (میراث فلسفی، ت 16)

امانوئل کانت. آثار در شش جلد. جلد 6. - م.، 1966، 743

مراجع:

I. کانت. بررسی تمایز اصول الهیات طبیعی و اخلاق، م.، 1364.

یادداشت ها

(*) پوستر ارائه شده برای بخش فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و حقوق گروه علوم اجتماعیآکادمی علوم روسیه تحقیقات سال‌های اخیر را که با جزئیات بیشتری در مقالات ارائه شده است خلاصه می‌کند: "حالت فرعی اخلاق". «درباره ایده مطلق در اخلاق» (مسائل فلسفه. 2002. شماره 5؛ شماره 3 برای 2003). «اخلاق و اخلاق در دنیای مدرن"؛ "قانون و عمل (ارسطو، کانت، ام. ام. باختین)"؛ "اهداف و ارزش ها: چگونه یک عمل اخلاقی ممکن است؟" اندیشه اخلاقی. جلد 1. 2 و 3. M.: موسسه فلسفه آکادمی علوم روسیه، 2000، 2001، 2002).

کانت کار فلسفی خود را «نقد عقل عملی» به مسائل اخلاقی اختصاص داد. به نظر او در ایده ها ذهن پاکنظر خود را می گوید حرف آخر، و سپس منطقه شروع می شود دلیل عملی، منطقه اراده با توجه به اینکه ما بایدبرای موجودات اخلاقی، اراده به ما دستور می دهد که فرض کنیم، برخی چیزها را فی نفسه قابل شناخت بدانیم، مانند آزادی خود و خدا، و به همین دلیل است که عقل عملی بر عقل نظری تقدم دارد. او آنچه را که فقط برای دومی قابل تصور است، قابل شناخت می داند. با توجه به این که فطرت ما نفسانی است، قوانین اراده ما را در قالب دستورات خطاب می کند; آنها یا از نظر ذهنی معتبر هستند (احکام، نظرات ارادی فرد)، یا از نظر عینی معتبر هستند (دستورالعمل های اجباری، الزامات). در میان دومی، آن را به خاطر خواسته های نابود نشدنی خود برجسته می کند امری قطعی، به ما دستور می دهد که اخلاقی عمل کنیم، مهم نیست که این اعمال چقدر بر رفاه شخصی ما تأثیر می گذارد. کانت معتقد است که ما باید به خاطر خود اخلاق اخلاقی باشیم، به خاطر خود فضیلت، فضیلت مند باشیم. انجام وظیفه خود غایت حسن خلق است. علاوه بر این، تنها چنین فردی را می توان کاملاً اخلاقی نامید که نه به دلیل تمایل شادی آور فطرت خود، بلکه صرفاً به دلیل انجام وظیفه، نیکی می کند. اخلاق واقعی بر تمایلات غلبه می کند نه اینکه با آنها همراه شود و در میان انگیزه های عمل صالح نباید تمایل طبیعی به چنین اعمالی وجود داشته باشد.

طبق نظریات اخلاق کانت، قانون اخلاقی نه در اصل و نه در ذات خود است. به تجربه بستگی ندارد; پیشینی استو بنابراین فقط به عنوان یک فرمول بدون محتوای تجربی بیان می شود. نوشته شده است: " به گونه ای عمل کنید که اصل اراده شما بتواند همیشه اصل قانون گذاری جهانی باشد" این امر قطعی، نه الهام گرفته از اراده خدا و نه از میل به سعادت، بلکه برگرفته از عقل عملی از اعماق خود، تنها با فرض آزادی و خودمختاری اراده ما امکان پذیر است و واقعیت انکارناپذیر وجود آن به ما می دهد. یک شخص حق دارد به خود به عنوان یک شخصیت آزاد و مستقل نگاه کند. درست است که آزادی یک ایده است و واقعیت آن قابل اثبات نیست، اما به هر حال باید آن را فرض کرد، کسانی که می خواهند وظیفه اخلاقی خود را انجام دهند باید به آن اعتقاد داشته باشند.

امانوئل کانت

عالی ترین آرمان انسانیت، ترکیب فضیلت و سعادت است، اما باز هم شادی نباید هدف و انگیزه رفتار باشد، بلکه فضیلت باشد. با این حال، کانت معتقد است که این رابطه معقول بین سعادت و اخلاق را تنها در زندگی پس از مرگ می توان انتظار داشت، زمانی که الوهیت قادر مطلق، شادی را همراهی ثابت برای انجام وظیفه قرار دهد. ایمان به تحقق این آرمان نیز ایمان به وجود خدا را تداعی می کند و بنابراین خداشناسی تنها بر مبنای اخلاقی امکان پذیر است، اما نه بر مبنای نظری. به طور کلی اساس دین اخلاق است و احکام خدا قوانین اخلاقی است و بالعکس. دین تنها تا آنجا با اخلاق متفاوت است که به مفهوم وظیفه اخلاقی ایده خدا را به عنوان یک قانونگذار اخلاقی می افزاید. اگر عناصری از باورهای دینی را که به عنوان ضمیمه‌های هسته اخلاقی ایمان طبیعی و خالص عمل می‌کنند بررسی کنیم، باید به این نتیجه برسیم که درک دین به طور کلی و مسیحیت به طور خاص باید کاملاً عقلانی باشد، آن خدمت واقعی. به خدا فقط در خلق و خوی اخلاقی و در همان اعمال متجلی می شود.

10. نظریه اخلاقی کانت

کانت در نظریه اخلاقی خود، تقدم عقل عملی را بر خود عقل نظری، یعنی تقدم فعالیت بر دانش، تأیید می کند. اما "عملی" چیست؟ در به معنای وسیعاو در حوزه عملی تدریس خود شامل اخلاق، آموزه دولت و قانون، فلسفه تاریخ و دین، انسان شناسی است. اما معنای مضیق اصطلاح «عملی» جزء لاینفک مفهوم عقل است و عقل عملی کانت عقل تشریعی است، به این معنا که اصول و قواعد رفتار اخلاقی را ایجاد می‌کند. «نقد عقل عملی» نظریه اخلاق را بیان می کند و «عملی هر چیزی است که به برکت آزادی ممکن می شود» (11، ج 3، ص 658). «عقل عملی» کانت اساساً همان دلیلی است که در نقد عقل محض نظری بود، اما اکنون متفاوت از قبل به کار می رود. درست است، به گفته کانت، به اراده تبدیل می شود و انتخاب ها و اعمال فرد را مطابق با خود انجام می دهد مفاهیم اخلاقی. اما در عین حال، همچنان عقل است، تنها از کاربرد قبلی خود جدا شده است، زیرا «عمل» کانت در اصل بر دانش تکیه ندارد، زیرا به هیچ وجه قادر به کمک به آن نیست.

تقدم عمل از نظر کانت به معنای تقدم اهمیت برای یک فرد پرسش های رفتار اخلاقی بر پرسش هاست دانش علمی. کانت در بسط اصل این تقدم، موتیف روسوئی استقلال محتوای اخلاقی فرد از تحصیلات و تربیت طبقاتی را پذیرفت. علاوه بر این، از نظر کانت، دانش نظری حداکثر قادر است اندیشه اخلاقی یک فرد را به فعالیت سوق دهد. از سوی دیگر، او امیدوار است که در سپهر عمل اخلاقی، انسان بتواند با امر متعالی ارتباط برقرار کند، به محتوای آن بپیوندد (رجوع کنید به 11، ج 4، جزء 1، ص 436).

اخلاق بخش اصلی فلسفه کانت است. با تأمل در مورد ضدیت ها، از جمله ضدیت با آزادی، که دقیقاً برای حل مسائل اخلاقی مهم است، شکل گیری «نقد» او آغاز شد. «در مرکز فلسفه کانت انسان، حیثیت و سرنوشت او قرار دارد» (52، ص 65). کانت «پیش انتقادی»، به پیروی از شفتسبری و روسو، از اخلاق احساس سخن گفت، اما سپس شروع به ساختن اخلاق بر اساس اصول دوگانگی آنتولوژیک انسان، عقل گرایی و ضد طبیعت گرایی کرد. اخلاق او معطوف به آن چیزی است که باید باشد، نه آنچه هست، خودمختار و پیشینی است. در اینجا منظور ما از «خودمختاری»، برخلاف هترونومی، استقلال اصول اخلاقی از استدلال ها و مبانی برون اخلاقی است.

نگاه کانت به انسان به عنوان موجودی دوگانه هستی‌شناختی درگیر در دو جهان متفاوت - پدیده‌ها و چیزها به خودی خود - لزوماً منجر به «شکاف» اخلاقی انسان و حوزه رفتار او شد. یک فرد تجربی و یک شخصیت متعالی نمی توانند معیارهای ارزیابی، انتخاب و عمل یکسانی داشته باشند، بنابراین باید برای یک فرد - شهروند دو جهان، از نظر اخلاقی نیز اخلاق ایجاد کرد و بالاترین اخلاق را نمی توان از تجربه گرایی استخراج کرد. .

عقل گرایی اخلاق کانتی به معنای اعتقاد فیلسوف به این است که تمایلات نفسانی یا تکانه های قلبی نیست، بلکه هوشباید خوب و بد را قضاوت کرد بنابراین، اگرچه نقد عقل عملی در ساختار اساسی خود با نقد عقل محض تشابهاتی دارد، اما فاقد بخشی شبیه به زیبایی شناسی استعلایی است. از این رو ضد طبیعت گرایی اخلاق کانت است. او اخلاق طبیعت گرایانه هلباخ و هلوتیوس را اخلاق اصیل نمی داند و اخلاقی را که آنها تجویز می کنند ناقص می داند. حتی روسو از اخلاق عشق به خود فراتر نرفته است (رجوع کنید به 11، ج 4، قسمت 1، ص 427). اخلاق مبتنی بر نیازهای حسی تضمین کننده طهارت اخلاق نیست. نگرش کانت نسبت به نفسانیات در اینجا، در مقایسه با معرفت شناسی، بسیار سردتر است.

از این رو، هنجارگرایی سخت اخلاق کانت، که به سوی آنچه باید باشد (سولن) جهت‌گیری می‌کند و در تقابل با اخلاق توصیفی است، با جهت‌گیری اخلاقی کانت به آنچه واقعاً وجود دارد (Sein). او این موضع را نه به این دلیل اتخاذ کرد که از واقعیت معاصر خود ناامید شده بود، بلکه به این دلیل که از آموزه خود در مورد دوگانگی طبیعت انسانی اقتباس کرد و ساختار هر رفتاری را که در واقع وجود دارد به معنای اخلاقی در نظر گرفت. در اصلناکافی و معیوب

و بنابراین اخلاق کانت خودمختاراستقلال اراده اخلاقی به این معناست که برای خود یک قانون است (رجوع کنید به 11، ج 4، قسمت 1، ص 283). عقل عملی اصول رفتار اخلاقی را برای خود تجویز می کند و آنها را در درون خود به عنوان انگیزه پیشینی درونی خود می یابد. او تنها منبع اخلاق است، همانطور که عقل، مطابق با «نقد» او، به کانت تبدیل شد، به تنها منبع قوانین طبیعت. بنابراین، خودمختاری اخلاق کانت که به حد نهایی رسیده است، مستقیماً به آپریوریسم تبدیل می شود. برای این اخلاق، راهنما، اعمال واقعی مردم نیست، بلکه هنجارهای ناشی از اراده اخلاقی «خالص» است. این اخلاق است بدهیکانت در مقدمه گرایی وظیفه به دنبال منبع جهانی بودن هنجارهای اخلاقی است. او با مخالفت نادرست هنجارها با عملکرد اخلاقی موجود افراد، رابطه بین اراده اخلاقی و قانون رفتار را وارونه می کند: برای او اراده اخلاقی پیشینی قانون را تشکیل می دهد و نه برعکس.

به عقیده کانت، مردم به دلیل ماهیت تجربی خود، بیش از آنکه خیر باشند، شر هستند، زیرا خودپرستی حیوانی آنها را با وجود کشش به جامعه پذیری و تمایلات انسانیت و کرامت شخصی، به سوی بدقلبی و نیرنگ ضد اخلاقی سوق می دهد. در این میان تناقض واقعی می بیند (رجوع کنید به 11، ج 3، ص 623). فقط به عنوان یک موجود در خود یک شخص کاملاً اخلاقی و از این نظر خوب است. این فرمول‌بندی مسئله اخلاقی توسط کانت با درجه توسعه و موقعیت بورگرهای آلمانی مطابقت داشت اواخر هجدهم V. در آن سال‌هایی که بورژوازی انگلیسی تقریباً نیمی از جهان را تسخیر کرد، بورژوازی‌های آلمانی که قدرت اقتصادی نداشتند و هنوز قادر به کسب قدرت سیاسی نبودند، به قول مارکس فقط به «نیت خیر» کانت رسیدند (2، ص. 184) و تاکنون تنها در جهان دیگر توانسته اند آرمان های بورژوایی را که مخصوصاً برای این آرمان ها در نظر گرفته شده است، تثبیت کنند. انتزاعات اخلاقی جایگزین سیاست واقعی شده است.

اما دلیلی وجود ندارد که در جهت گیری کلی بورژوازی مفاهیم اخلاقی کانت تردید کنیم. و این از ماهیت نگرش او نسبت به اخلاق طبیعت گرایانه روشنگری فرانسوی مشهود است. کانت اخلاق آنها را بالاتر از خودپرستی حیوانی می‌داند، اما آن را نیز کوچک می‌شمارد و آن را به این دلیل سرزنش می‌کند که حداکثر اعمالی را توجیه می‌کند که قابل سرزنش نیستند، به‌جای اینکه نگران توجیه اعمالی باشند که در معرض تأیید هستند. اخلاق روشنگری، گویی از خط کمترین مقاومت پیروی می کند و اغلب فضیلت را با رذیلت اشتباه می گیرد. علاوه بر این، "دگماتیک" است زیرا به قوانین ابدی طبیعت اشاره دارد.

اما در اینجا دوگانگی موضع کانت آشکار می شود. او از یک سو قاطعانه ادعا می کند که تجربه گرایی اخلاق را ریشه کن می کند: «... هر چیزی که تجربی است... برای پاکی خود اخلاق به شدت مضر است» (11، ج 4، قسمت 1، ص 266)، بنابراین. "تجربی(یعنی بر اساس اصل شادی روزمره. - I.N.) اصولعموماً برای استناد به قوانین اخلاقی مناسب نیستند» (11، ج 4، قسمت 1، ص 285). «هر چه یک ذهن روشن فکر بیشتر در فکر لذت بردن از زندگی و خوشبختی باشد، انسان از رضایت واقعی دورتر می شود» (11، ج 4، قسمت 1، ص 230).

از سوی دیگر، کانت معتدل تری صحبت می کند. او اعتراف می‌کند که شادی و پیامدهای سودمند اراده تعیین‌شده توسط عشق به خود «بی‌تردید می‌تواند به‌عنوان یک نوع کاملاً مناسب برای خیر اخلاقی عمل کند، اما باز هم با آن یکسان نخواهد بود» (11، جلد 4، بخش 1). ، ص 395). نگرش عقل عملی به اخلاق طبیعت گرایانه خوشبختی در این مورد دیگر به گونه ای نیست که آن را «به طور کامل طرد کند». همین بس که «عقل عملی محض عقب نگه می داردغرور، محدود کردن آن...» (11، ج 4، جزء 1، ص 398). خودپرستی می تواند روشنفکر شود و روشنگری یک "خیر بزرگ" است. بنابراین، اخلاق سعادت موجه است، اما بر خلاف قوانین معرفت عقلی، حتی در عالم پدیده ها نیز نباید کاملاً حاکم باشد. کانت محدودیت‌های خودگرایی بورژوایی را که توسط لاک و روشن‌گران فرانسوی ایده‌آل شده بود، دید و در پی محدود کردن حوزه فعالیت آن بود. این از آموزه کانت در مورد انواع الزامات در اخلاق و از دیدگاه او در مورد رابطه بین کنش های «قانونی» و «اخلاقی» روشن است.

امری قاعده ای است حاوی «اجبار عینی به عمل» از نوع خاصی. دو نوع اصلی از دستورات وجود دارد که توسط کانت شناسایی شده است. اولاً این است فرضیالزامات، نه به معنای «فرضی»، بلکه «مشروط» و قابل تغییر. چنین الزاماتی از خصوصیات اخلاقیات نامتعارف است، برای مثال، آنهایی که نسخه‌هایشان را میل به لذت و موفقیت و سایر اهداف شخصی تعیین می‌کند.

در میان اعمال از این نوع ممکن است اعمالی وجود داشته باشد که فی نفسه مستحق تایید باشد: اینها اعمالی هستند که فی نفسه قابل محکومیت نیستند. آنها از نظر اخلاقی جایز هستند، قانونی

اما کانت از اخلاقی حمایت می کند که اعمالی را توجیه می کند که به معنای عالی کلمه، اخلاقیآنها بر اساس قوانین اخلاقی پیشینی هستند. اولویت آنها در ضرورت بی قید و شرط و جهانی بودن آنها نهفته است. این بدان معنا نیست که مردم همیشه از آنها آگاه هستند، خیلی کمتر از آنها پیروی می کنند، یا اینکه می توان تمام قوانین و قواعد رفتاری خاص را به شیوه ای کاملاً قیاسی از آنها استخراج کرد. قوانین اخلاقی پیشینی دستورالعملی برای اعمال خاص نیستند، بلکه فقط شکل هر اراده اخلاقی خاصی هستند که به آن جهت کلی می دهند. آنها خودشان به یک اصل عالی برمی گردند - طبقه بندی شدهضروری این امر امری ابداعی است، لزوماً بدون قید و شرط. مانند دستورات فرضی، از سرشت انسانی ناشی می شود، اما نه از طبیعت تجربی، بلکه از طبیعت متعالی. امر مقوله ای مستقل از انگیزه های تجربی است. او هیچ «اگر»ی را به رسمیت نمی‌شناسد و می‌خواهد به‌خاطر خود اخلاق اخلاقی عمل کند و نه به‌خاطر اهداف دیگر، در نهایت خصوصی.

رابطه بین اعمال حقوقی و اخلاقی، بین الزامات فرضی و مقوله ای در کانت به گونه ای است که اولی ها تحقیر می شوند، اما تحقیر نمی شوند: آنها با اخلاق ناقص توجیه می شوند و «اخلاقی» نیستند، اما ضداخلاقی نیستند. به هر حال، یک عمل، مثلاً نجات غریق، اگر انگیزه های او را نادیده بگیریم (محاسبه ثواب یک چیز است و تلاش ایثارگرانه از روی احساس وظیفه یک چیز دیگر)، می تواند هر دو قانونی باشد. و اخلاقی هر دو نوع رفتار را می توان "به طور تصادفی" در یک عمل ترکیب کرد.

خط تمایز بین این اقدامات و سایر اقدامات بر اساس تفاوت آنها است انگیزه ها. توجه کانت نه آنقدر به محتوای اعمال، که به انگیزه‌های آن‌ها به طور خاص از آن سخن می‌گوید غیر رسمیرویکرد او به مسئله ارزیابی رفتار مردم. آنچه مهم است، همزمانی بیرونی یک عمل در «ساختار» آن با الزام تکلیف اخلاقی نیست، بلکه میل به پیروی از آن، و علاوه بر این، به خاطر تکلیف، نه به خاطر شناخته شدن است. به عنوان فرد اخلاقیو همدردی را برانگیزد و در عین حال مملو از احساس خوشایند برتری اخلاقی باشد. کانت توضیح می دهد که در مورد یک فعل حقوقی، این احساس خوشایند ممکن است به صورت پیش بینی حالت رضایت از خود پیشی گیرد، اما در یک عمل اخلاقی، قانون اخلاقی و خود عمل قطعاً همزمان ظاهر می شوند. جالب است که در کانت، در اصل، این اخلاق اعمال حقوقی است که به فرمالیسم منتهی می شود: از این گذشته، معیار "قانونی بودن" دقیقاً در انطباق صوری اعمال با الزامات اخلاق است ، اگرچه محتوای آگاهی است. و نگرش درونی مرتکب این اعمال ممکن است هیچ سنخیتی با اخلاق نداشته باشد.

اخلاق اعمال حقوقی با حوزه آگاهی اخلاقی روزمره مطابقت دارد، اما همانطور که قبلاً ذکر شد، با اخلاق "خودگرایی معقول" هولباخ و هلوتیوس مطابقت دارد. دیدگاه‌های کانت در مورد آن، آن را به سطح رفتار معمولی بورژوازی تقلیل می‌دهد و در نتیجه ایده‌آل‌سازی آن توسط روشنگری را بی‌معنا می‌کند. کانت این کار را از همان موقعیت بورژوایی انجام می دهد، اما هنوز به اندازه کافی توسعه نیافته و بنابراین حتی بیشتر در توهمات ایده آل سازی غرق شده است. ناپختگی بورژوازی آلمان که هنوز به ایده‌های روشنگران فرانسوی نرسیده و جرأت پذیرش آنها را ندارد، همان چیزی است که در مخالفت کانت از اخلاق «خالص» با خودگرایی «معقول» بیان شد. کانت با ترجیح اولی بر دومی، خودگرایی را سرنگون نکرد، اما عقلانیت را تنزل داد.

پس از نظر کانت تنها رفتاری اخلاقی است که کاملاً معطوف به الزامات باشد. امری قطعیاین قانون پیشینی عقل عملی محض می گوید: «بر اساس این اصل عمل کنید(یعنی اصل ذهنی رفتار. - I.N.), که در عین حال می تواند به یک قانون جهانی تبدیل شود.(رجوع کنید به 11، ج 4، جزء 1، ص 279)، یعنی می توان آن را در مبانی تشریع کلی قرار داد. ما در اینجا در مورد قانون به معنای مجموعه ای از قوانین رفتاری قابل قبول برای همه مردم صحبت می کنیم.

قبلاً از کلی ترین فرمول امر مقوله ای، برخی از مشخصات الزامات آن به دست می آید. او مردم را به سمت فعالیت و جامعه پذیری سوق می دهد، محمول اخلاق را برای چنین فعالیتی اعمال می کند که با "چشم" مداوم به آن انجام می شود. پیامدهای اجتماعیو در نهایت به خوبی درک بورژوازی جامعه به عنوان یک کل اشاره دارد. کانت در فرمول امری الزام زندگی مطابق با طبیعت، احترام به خود و دیگران، کنار گذاشتن «خساست و فروتنی کاذب» را مطرح می کند. صداقت لازم است زیرا فریب ارتباط بین مردم را غیرممکن می کند. احترام به مالکیت خصوصی ضروری است، زیرا تصاحب اموال شخص دیگری اعتماد بین مردم و غیره را از بین می برد.

با این حال، امر مقوله ای بیش از حد رسمی است. بنابراین، حتی به الزام هولباخ مبنی بر «خودگرایی معقول» نزدیک‌تر می‌شود. به هر حال، معیار "قانون جهانی" به نفع عمومی و در نتیجه نفع شخصی یک عضو معین از جامعه است. آیا الزام کانت از نظر محتوایی با قاعده ی فلسطایی زندگی مشترک do ut des فاصله دارد؟

با این حال، ما نباید فراموش کنیم فرمامر قطعی، که در فرمول آن که در بالا ذکر شد گنجانده نشد. به هر حال، منظور کانت این است که به تبعیت از امر، نمی توان هیچ منفعتی را برای خود جستجو کرد، حتی اگر غیرمستقیم باشد; باید دقیقاً به این دلیل و فقط به این دلیل که دستورات وظیفه اخلاقی آن را دیکته می کند مطابق با دستور عمل کرد. این وظیفه ما است که ما را ملزم می کند تا به مردم کمک کنیم تا آن گونه که شایسته مردم است، یعنی در جامعه، و نه مانند حیوانات زندگی کنند: «... همه باید انجام دهند. هدف نهایی بالاترین ممکن در جهان خوب"(11، ج 4، جزء 2، ماده 11).

و با این حال این سوال مطرح می شود: چرا این چنین است؟ زیرا همه چیز باید به نام انسان انجام شود. انصراف مطلق از تجربه گرایی برای کانت غیرممکن بود، اگرچه او سعی می کند خوانندگان خود را متقاعد کند که این موضوع در مورد تجربی نیست، بلکه در مورد منافع متعالی شخص انسانی است. ما در مورد. اما آیا سعادت جامعه به نفع این دنیا نیست؟ از این گذشته، کانت فرمول دوم را از امر مقوله ای ارائه می دهد: "به گونه ای عمل کنید که همیشه انسانیت را، چه در شخص خود و چه در شخص دیگران، به عنوان یک هدف در نظر بگیرید و هرگز آن را تنها به عنوان یک وسیله در نظر نگیرید." (11، ج 4، جزء 1، صفحه 270). وجود انسان «فی نفسه یک هدف عالی دارد...»، بی جهت نیست که شأن شخصیت او از هر ارزش دیگری در دنیا بالاتر است: «... فقط اخلاق و انسانیت، تا آنجا که قادر به آن است، کرامت داشته باشد» (11، ج 4، جزء 1، ص 277). پس امر به وظیفه یعنی "کمال خودو شادی دیگران"(11 ج 4 ج 2 ص 319 ).

فرمول انسان گرایانه انتزاعی امر، علیه خود خواری دینی است. او «... اولاً، متعصبخوار شمردن خود به عنوان یک شخص (برای کل نسل بشر) به طور کلی...» (11، ج 4، جزء 2، ص 380). علاوه بر این، امر مستلزم فعالیت است، زیرا «خیرخواهی فعال و عملی» ضروری است. و کانت معتقد است که او تضاد ذاتی «خودگرایی عقلانی» بین فردی و اجتماعی را که عمیقاً در جامعه معاصر او ریشه دارد، حل می کند. کاملاً یک علاقه اخلاقی برای همه افراد را تبدیل می کند برابردر میان خود شرکت کنندگان در «دنیای موجودات عقلانی به مثابه پادشاهی اهداف». فیلسوف سنت‌ها و تعصبات طبقاتی را از بین می‌برد، تفاوت‌ها و موانع بین طبقات را نادیده می‌گیرد و معیار واحدی را برای ارزیابی رفتار برای همه موجودات متفکر اعلام می‌کند. امر مقوله ای «احساس را بیدار می کند احترام گذاشتنبه خودت..." هر آدم ساده، شهردار، دهقان در مقایسه با طبقات بالا اصلاً «بد» نیست و حقی کمتر از آنها برای کرامت اخلاقی ندارد. «غلام مردی نشو. (11، ج 4، جزء 2، ص 375) اجازه ندهید دیگران حقوق شما را ضایع کنند. علاوه بر این، او معتقد است که مردم عادی شهر سزاوار احترام بسیار بیشتری نسبت به اشراف هستند. «... در برابر یک شهروند ساده و متواضع، که من به همان اندازه صداقت شخصیتی را در خود می بینم که از آن بی خبرم، روح من تعظیم می کند"(11 ج 4 ج 1 ص 402 ). جهت گیری بورژوایی این اظهارات غیرقابل انکار است.

اما امر کانت چقدر فعالیت انسان را تحریک می کند؟ اومانیسم بورژوایی او چقدر مؤثر است؟ تمرکز او بر فعالیت فردی با انگیزه های سازش اطاعت مدنی و انضباط تضعیف می شود: کانت اصل وفاداری را به الزام اطاعت آورده است، مانند رواقیون، با احترام به کرامت خود (رجوع کنید به 11، ج 4، ص 12). اثربخشی انسان‌گرایانه آن با درک رسمی ساختار رفتار اخلاقی تضعیف می‌شود، که در برخی کاربردها حتی به نسخه‌های غیرانسانی می‌رسد که مرز بین اعمال اخلاقی و حقوقی را محو می‌کند، اگرچه هدف، برعکس، تحکیم این مرز بود. در واقع، کانت هرگز از تکرار این نکته خسته نمی شود که وجود انگیزه های رفتاری غیر از پیروی از الزامات اخلاقی، حتی مثبت ترین آنها، «پاک بودن» اخلاق را پنهان می کند. فاصله بین اخلاق و قانون به طور فاجعه آمیزی شروع به کاهش می کند.

تناقضی به وجود می آید: بی اخلاص و ریا، ضامن رعایت اخلاق یک عمل است، زیرا عملی که مطابق با امر قاطع باشد، اما با احساس مخالف انجام شود، مثلاً انزجار از نجات دهنده و غیره، موجب خواهد شد. به رسمیت شناخته شدن به عنوان اخلاقی اپیگرام "تردید وجدان" توسط F. Schiller هیچ مبنایی ندارد.

من با کمال میل به همسایگانم خدمت می کنم، اما افسوس! من به آنها علاقه دارم.

بنابراین این سوال مرا آزار می دهد: آیا من واقعاً اخلاقی هستم؟

راه دیگری وجود ندارد: تلاش برای تحقیر آنها

و با انزجار در نفس، آنچه را که وظیفه می خواهد انجام دهید.

به نظر می رسد که این با آموزه فیلسوف مطابقت دارد، که عشق عاطفی به مردم را "بیماری" نامید و اظهار داشت که "... هر آمیزه ای از انگیزه های سعادت شخصی مانع از تأثیرگذاری قانون اخلاقی بر آنها می شود. قلب انسان" کانت حتی استدلال می‌کرد که «انسان فقط از روی احساس وظیفه زندگی می‌کند و نه به این دلیل که از زندگی لذت می‌برد». A. Schweitzer خود را به تندی در مورد کانت بیان کرد: "پشت نمای مغرور، او در حال ساختن یک "خانه-پادگان" بدبخت است" (43، ص 192).

اما همان کانت اعتراف کرد که «مراقبت از خوشبختی ممکن است حتی یک وظیفه باشد...» (11، ج 4، قسمت 1، ص 421)، و اصلاً ادعا نکرد که باید عمل کرد. قطعا با وجودآرزوهای طبیعی و تجربیات خوشایند. برخی از مخالفت های درونی که در یک فرد ایجاد می شود می تواند به عنوان تضمینی باشد که عملی که او قصد انجام آن را دارد توسط نهخودگرایی، اما کانت پیشنهاد می‌کند که این تقابل را در خود پرورش ندهیم، بلکه فقط به دنبال وظیفه خود باشیم و توجه نکنیم که آیا این روی خوشبختی تجربی تأثیر می‌گذارد یا نه. و انجام وظیفه خود "معادل خوشبختی ... رضایت از خود" را به همراه دارد. در مورد نگرش نسبت به افراد دیگر، کانت توصیه می کند که صرفاً صرف نظر از اینکه هدف عمل ما چگونه در ما برانگیخته می شود، به شیوه ای اخلاقی عمل کنیم. اما اگر این احساس خصمانه باشد، عمل کردن بر خلاف آن یک «شایستگی ناخوشایند» است "نفرت از انسانهمیشه مکروه...» (11، ج 4، جزء 2، ص 337). اگر احساس عشق در روح شما وجود ندارد، پس حداقل اجازه دهید احساس احترام وجود داشته باشد. کانت به استفاده از اصطلاح «انسان‌دوستی» ادامه می‌دهد، با این حال، تنها «عادت تمایل به خیرخواهی به طور کلی» را درک می‌کند.

بنابراین، کانت نمی‌خواهد وظیفه را در مقابل شادی قرار دهد و وظیفه را به وظیفه‌ای ناخوشایند تبدیل کند تا بر بیزاری که مردم باید به آن عمل کنند، غلبه کنند. بی تفاوتی سرد یا خصومت نسبت به مردم اصلا ایده آل او نیست. از سوی دیگر، انتظار اینکه همه مردم نسبت به یکدیگر همدردی و محبت نشان دهند، همان رویای ساده لوحانه است که امیدواریم خودخواهی در همه مردم «معقول» شود. اما این کاملا واقع بینانه و مشروع است که از همه بخواهیم به وظیفه خود عمل کنند. علاوه بر این، کانت پیشاپیش نسبت به اعتماد بی‌احتیاطی به آن دسته از افرادی هشدار می‌دهد که ظاهراً رفتاری بی‌عیب و نقص دارند، اما در درون توسط حرص و آز و سایر انگیزه‌های حتی پست‌تر هدایت می‌شوند. بار دیگر می بینیم که برای کانت شکل ناب کنش مهم نیست، بلکه رابطه آن با محتوای انگیزه مهم است.

حق با کانت است که افراد را نه تنها باید بر اساس اعمالشان، بلکه بر اساس انگیزه هایی که آنها را در این اعمال هدایت می کند، مورد قضاوت قرار داد. نه بی اعتمادی کانت به وعده های خوش اخلاق برای «خوشحال کردن همه» و نه اتکای او به یک منفعت اخلاقی عمومی، که فراتر از تنوع تنوع آرزوهای تجربی خاص است، بی اساس نیست. اما او این واقعیت را در نظر نمی گیرد که اقدامات هنوز به هیچ وجه انجام نمی شود نه کمترمهم‌تر از انگیزه‌های آنهاست و آموزش درست کاری یکی از ابزارهای پرورش احساسات اخلاقی است. از این گذشته، "در ابتدا موضوع این بود." ایجاد فاصله بین وظیفه و شادی نیز اشتباه است. تبدیل انسان به یک خدمتگزار سرد، اشتباه است، بلکه وظیفه باید به گونه ای باشد که در خدمت سعادت مردم باشد. از سوی دیگر، آیا آگاهی از انجام یک وظیفه، مردم را خوشحال نمی کند؟ آرزوهای انسان گرایانه هرگز وظیفه درک درستی را تضعیف نمی کنند، بلکه برعکس، کمک کنداجرای آن از همه انگیزه ها عمل اخلاقیکانت انگیزه ای به شدت کلی و در نتیجه به طور اجتناب ناپذیری رسمی ترین و درک شده ترین انگیزه را انتخاب می کند که تا آنجا که ممکن است به دور از شهوانی است. اما او در اشتباه بود، زیرا هیچ اخلاقی بدون نفسانیّت، یعنی به عنوان اخلاق ناب وجود ندارد. به عبارت دیگر، او با وجدانی آسوده به طور غیرارادی وجدانی را درک می کند که هرگز در موقعیت های دشوار روزمره عمل نکرده است (رجوع کنید به 73، ص 124). یک وظیفه انجام شده نمی تواند یک وظیفه باقی بماند که در خودکفایی «محض» بسته باشد.

با این حال کانت امیدوار بود که وظیفه بتواند خلوص بکر خود را حفظ کند. در مقاله "در مورد گفته "این ممکن است در تئوری درست باشد، اما برای عمل مناسب نیست"، او عذرخواهی از وظیفه را با روحیه سختگیری شدید ایجاد می کند. او بدون نشان دادن کوچکترین تردیدی حتی در وحشتناک ترین موقعیت ها، بر این عقیده است که حتی ناچیزترین و استثنایی ترین تخطی از وظیفه برای عمل اخلاقی به شدت مخرب خواهد بود. پس از همه «وظیفه یک ضرورت است [متعهد شدن] با احترام به قانون عمل کنید"(11، ج 4، جزء 1، ص 236) اخلاق، که به رسمیت نمی شناسد. نهاستثنائات

وظیفه نیروی قدرتمند یک وجدان سازش ناپذیر است و با "عظمت بزرگ" خود شالوده کرامت انسانی را ایجاد می کند. به طور گسترده ای شناخته شده و اغلب نقل قول می شود تایراد معروف کانت که با این کلمات شروع می شود: «بدهی! تو سخن بزرگی هستی، هیچ چیز پسندیده ای در تو نیست که مردم را چاپلوسی کند، تسلیم طلب می کنی، گرچه برای برانگیختن اراده، چیزی را تهدید نمی کنی که انزجار طبیعی را در روح القا کند و بترساند».

بنابراین، اگر ماتریالیست‌های فرانسوی به‌طور نظری آرمان‌های بورژوایی را در قالب اخلاق سعادت زمینی برای همه بدون استثنا تأیید می‌کردند، کانت آن‌ها را در قالب اخلاق وظیفه تام تأیید می‌کند، که استثنایی نیز نمی‌شناسد. اما بدين ترتيب آرمان «قانون جهاني» كانت ظاهري توهم آلودتر از پيشينيانش به خود مي‌گيرد. فیلسوف در تلاش برای پذیرش همه تنوع موقعیت‌ها و درگیری‌های زندگی با رساندن آنها به یک مخرج واحد از الزامات جهانی، چنان چارچوب گسترده‌ای برای آنها ایجاد کرد که در طی دو قرن آینده، هم در بین اساتید دانشگاهی نئوکانتی و هم در بین تجدیدنظرطلبان مارکسیسم، بسیاری از کسانی که مایل بودند بیشترین سرمایه گذاری را روی آنها داشته باشند - و اغلب به دور از افکار اصلی کانت - بودند.

انتزاع و سازش تنها نقص در اخلاق کانت نیست. او توسط یک تضاد عمیق ناشی از مقدمات نظری خودش که هیچ روشنی ندارند از هم جدا شده است. مبنای هستی شناختی. در واقع، کانت استدلال می کند که یک شخص باید داوطلبانه و آزادانه تسلیم ندای امر مقوله شود و آن را تا حد ممکن برآورده کند. بالاخره اخلاق خشونت آمیز بی معنی است. اما انسان فقط به عنوان یک شخصیت اسمی، عضوی از جهان اشیاء، درگیر آزادی است. انسان در زندگی پدیداری و در جست و جوی سعادت، مشمول تعیّن اکید است و از این رو، فقط اخلاق الزامات فرضی برای عالم پدیده ها طبیعی است. دوگانگی هستی شناختی انسان به ناهماهنگی اخلاقی می انجامد. با این حال عملیمصلحت مستلزم آن است که اخلاق و آزادی دقیقاً در زندگی دنیوی و عملی برقرار شود، نه در زندگی اخروی، جایی که «عمل» معنای خود را از دست می دهد. بیهوده نیست که کانت دستور مقوله ای را، اتفاقاً، شکل زیر می دهد: به گونه ای عمل کنید که اصول رفتار شما به قوانین جهانی طبیعت تبدیل شود. این بدان معنی است که این اصول باید به اصطلاح، رفتار خودخواهانه افراد را به حاشیه فعالیت هایشان سوق دهد، اگر نه به طور کامل آن را جابجا کند. برای اجرای امر مقوله ای، دقیقاً لازم است که مبانی (قانون اخلاقی جهانی) ایجاد شود حداکثریعنی قواعد رفتار در زندگی تجربی. و این به قول کانت اتفاق می افتد. «آزادی عملی را می توان با تجربه ثابت کرد» (11، ج 3، ص 159). چگونه می توان این کار را انجام داد و بر چه مبنای هستی شناختی؟

برگرفته از کتاب فلسفه علم و فناوری نویسنده استپین ویاچسلاو سمنوویچ

فصل 12. نظریه فیزیکی و نظریه فنی. پیدایش فنی کلاسیک

برگرفته از کتاب گلچین فلسفه قرون وسطی و رنسانس نویسنده پروزنتسف سرگئی ویاچسلاوویچ

نظریه متافیزیکی هستی و نظریه دانش ... جوهر اولیه لزوماً باید کاملاً بالفعل باشد و به خودی خود اجازه هیچ چیز بالقوه ای را ندهد. درست است، وقتی همان شیء از حالت بالقوه به حالت بالفعل می‌رسد، توان در زمان است

از کتاب تاریخ روانشناسی نویسنده لوچینین الکسی سرگیویچ

6. نظام فلسفی و اخلاقی سقراط. هدف فلسفه. روش گفتگوی سقراطی کل مفهوم اخلاقی سقراط بر میل به درک هدف واقعی انسان استوار است که در کسب خیر، فضایل، زیبایی، خوشبختی و ثروت بیان می شود.

از کتاب تاریخ فلسفه نویسنده Skirbekk Gunnar

از کتاب تاریخ فلسفه. یونان باستانو روم باستان. جلد اول نویسنده کاپلستون فردریک

فصل 21 نظریه اخلاقی عالی ترین خیر (Summum Bonum) اخلاق افلاطون ماهیت اودائمونیک دارد - هدف آن دستیابی به عالی ترین خیر برای یک فرد است که در اختیار داشتن آن سعادت واقعی است. افلاطون با بالاترین خیر رشد شخصیت انسان را درک کرد

از کتاب حقیقت و علم نویسنده اشتاینر رودولف

3 نظریه معرفت پس از صورت‌بندی اشتباه کانت کانت از این پرسش تأثیری کم و بیش بر همه معرفت‌شناسان بعدی داشت. دیدگاه کانت مبنی بر اینکه تمام اشیاء داده شده بازنمایی ما هستند، نتیجه ی پیشین گرایی اوست. از آن زمان این نگاه تبدیل شده است

برگرفته از کتاب آخرین پروژه فوکو نویسنده خوروژی سرگئی سرگیویچ

برگرفته از کتاب توجیه شهودگرایی [ویرایش] نویسنده لوسکی نیکولای اونفریویچ

I. نظریه شهودگرایی (نظریه اختیار مستقیمارتباط بین دلیل و معلول) حکم، عمل تمایز یک شی از طریق مقایسه است. در نتیجه این عمل، اگر با موفقیت کامل شود، محمول P داریم، یعنی طرف متمایز.

برگرفته از کتاب Sub specie aeternitatis نویسنده بردیایف نیکولای

برگرفته از کتاب منطق حس / Theatrum Philosophicum توسط دلوز ژیل

قسمت 20: مشکل اخلاقیدر میان رواقیون، دیوژن لائرتیوس می‌گوید که رواقی‌ها فلسفه را با تخم‌مرغ مقایسه می‌کنند که «پوسته‌اش منطق، سفیده اخلاق، زرده فیزیک است». انسان احساس می کند که این طرح دیوژن، ماهیت موضوعی را که ما به آن نیاز داریم، منطقی می کند.

برگرفته از کتاب درگیر شدن با دیگران [مقالاتی در نظریه سیاسی] توسط هابرماس یورگن

غنای اخلاقی حاکمیت قانون از دیدگاه تئوری حقوق، واقعیت چندفرهنگی پیش از هر چیز مسئله بی طرفی اخلاقی حاکمیت قانون و سیاست را مطرح می کند. در عین حال، من تمام آن سؤالاتی را که به مفاهیم خوب یا مربوط می شود، «اخلاقی» می نامم

برگرفته از کتاب اندیشه اخلاقی: تحقیقات مدرن نویسنده نویسنده ناشناس

اندیشه اخلاقی: پژوهش معاصر

از کتاب فلسفه. برگه های تقلب نویسنده مالیشکینا ماریا ویکتورونا

62. نظریه امانوئل کانت در مورد عینیت دانش امانوئل کانت (1724-1804) بنیانگذار فلسفه کلاسیک آلمان است. کانت پایایی دانش علمی را به عنوان دانش عینی توجیه می کند. عینیت با کلیت و ضرورت شناسایی می شود، یعنی به منظور

برگرفته از کتاب فرهنگ و اخلاق نویسنده شوایتزر آلبرت

63. تئوری معرفت کانت نظریه کانت در مورد معرفت را می توان اینگونه ارائه کرد: «اشیاء فی نفسه» وجود دارند، از مجاری حواس، شکل حسی و عقل، مالکیت آگاهی سوژه می شوند. ، و او می تواند چیزهای خاصی در مورد آنها بسازد

برگرفته از کتاب فلسفه: کتاب راهنمای پایه. نویسنده کریولیا الکساندر میخایلوویچ

III. مشکل اخلاقی بشریت چگونه به ایده های اخلاقی رسید و درک آنها چگونه پیشرفت کرد؟ تصویری پر هرج و مرج برای کسانی که به دنبال ردیابی مسیر جستجوی اخلاقی بشریت هستند، آشکار خواهد شد. تفکر اخلاقی به طور غیرقابل توضیحی به کندی پیشرفت کرده است

فلسفه اخلاق امانوئل کانت(1724-1804) نشان دهنده گذار از تلاش برای توصیف و تبیین اخلاق است که عمدتاً بر مبنای تجربی انجام می شود، به تحلیل نظری اخلاق به عنوان یک پدیده خاص و خاص. اخلاق و اخلاق برای کانت از ارزش استثنایی برخوردار بود، تصادفی نیست که او بسیاری از آثار خود را به تأملات اخلاقی اختصاص داد: «مبانی متافیزیک اخلاق» (1785)، «نقد عقل عملی» (1788)، «دین در درون». فقط حدود عقل» (1793)، اخلاقیات «متافیزیک» (1797). اتصال به میراث متفکر آلمانیکه تأثیری اساسی در توسعه تأمل فلسفی و اخلاقی داشته و دارد، مستلزم مطالعه عمیق و آرام میراث آن است. در این صورت، تنها می‌توان نکات اصلی پشتوانه نظریه اخلاقی او را شناسایی کرد.

ایده کانت این است که "پاک" اخلاق را آشکار کند و آن را از تمام لایه هایی که جوهر منحصر به فرد آن را "آلوده" می کند، رها کند. در انجام این وظیفه، او نه با فطرت انسان و شرایط زندگی او، بلکه با «مفاهیم عقل محض» هدایت می شود. کانت با انتخاب مسیر نظری ساختن یک نظریه اخلاقی، بارها بر اهمیت عملی آن تأکید کرد: «اگر واقعاً عنکبوت وجود داشته باشد، برای یک فرد لازم است، سپس این چیزی است که من آموزش می دهم، یعنی: به درستی جایگاهی را که برای یک شخص در جهان مشخص شده است، بگیرید - و از آن می توانید یاد بگیرید که برای اینکه یک شخص باشید چه چیزی باید باشید.

ویژگی های اخلاق کانت: ایده اهمیت فوق العاده اخلاق در زندگی انسان. جهت گیری به سمت شناسایی ویژگی ("خالص") اخلاق، که از موقعیت خودمختاری آن تحلیل می شود، مطالعه اخلاق منحصراً با ابزارهای نظری و عقل گرایانه، بدون تکیه بر تجربه گرایی؛ در نظر گرفتن اخلاق به عنوان حوزه ای از آنچه شایسته است.

پیش نیازهای نظریه اخلاق کانت: برجسته کردن مسئله اصلی اخلاق در حوزه مسائل ایدئولوژیک جهانی ("چه می توانم بدانم" ، "چه باید بکنم" ، "به چه چیزی می توانم امیدوار باشم"). فرضیه ها (درباره اراده آزاد، در مورد وجود خدا، در مورد جاودانگی روح) و درک آنها توسط کانت (اخلاق را دین تعیین نمی کند، بلکه برعکس). اهمیت اساسی استقلال اخلاقی
ایده های اخلاقی اصلی کانت:
اراده آزاد انسان خود را در حوزه اخلاق نشان می دهد، در اینجا خودمختار است (تعیین شده توسط خودش، نه از بیرون).
برای دادن معنای اخلاقی مثبت به این اراده، لازم است آن را با قانون اخلاقی پیشینی موجود هماهنگ کرد - امری قطعی، که معروف ترین صورت بندی آن به شرح زیر است: "فقط مطابق با چنین اصل عمل کنید، با هدایت که در عین حال می توانید آرزو کنید که به یک قانون جهانی تبدیل شود.

خارج از فرمول بندی امر مقوله ای، ویژگی و معنای اخلاق ثابت است (اعتبار جهانی الزامات اخلاقی، ارزش خود شخص به عنوان نماینده بشریت، اهمیت درونی سازی).

تنها انگیزه «خالص» برای تسلیم در برابر امر مقوله ای، وظیفه است، که به ما امکان می دهد بین رفتار اخلاقی (مناسب، ایثارگر) و قانونی (هر انگیزه دیگری) تمایز قائل شویم.

اهمیت اساسی جهت گیری سختگیرانه مبتنی بر درک اخلاق به عنوان یک الزام، اولویت مطلق تکلیف در حوزه انگیزش، نیاز به غلبه عقلانی بر انگیزه های نفسانی و نفسانی، منجر به انتقال شادی به مقوله ثانویه شد. ارزش ها

انتقاد از اخلاق طبیعت گرایانه، که به کانت اجازه داد تا ایرادات روش شناختی آن را شناسایی کند (اصلی که بعداً «خطای طبیعت گرایانه» نامیده شد) و بر ویژگی اخلاق تأکید بیشتری داشت.

در تبیین این نظریات، قبل از هر چیز باید بر معنای موضع کانت در مورد استقلال اخلاق تأکید کرد: اخلاق خودبسنده است، علت خود را در خود دارد و از چیزی قابل استنباط نیست. کانت نه تنها به دنبال «پاکسازی» اخلاق از هر چیزی تجربی و «متعلق به انسان شناسی» بود، بلکه بر استقلال آن در رابطه با دین نیز تأکید داشت. ایمان مذهبیوابسته به اخلاق بود. اخلاق خودمختار (که منشأ آن چیزی نیست که وجود دارد، بلکه آن چیزی است که مطلقاً ناشی است) مخالف است دنیای واقعی، بر او سر می زند و از او خواسته می شود تا او را به انقیاد خود درآورد. این تضاد اصلی اخلاق کانتی است که نه تنها معنای نظری بلکه کاربردی نیز دارد.

کانت در صورت‌بندی‌های دیگر امر مقوله‌ای، بر ارزش ذاتی اخلاقی فرد (ممنوعیت استفاده از آن به عنوان وسیله) و توانایی آن برای خلاقیت اخلاقی تأکید کرد. در واقع، آزادی که به عنوان داوطلبانه بودن رفتار، انتخاب شخصی اصول آن، با تمرکز بر اهمیت جهانی آنها درک می شود، توسط کانت با اخلاقیات، متمایز از قانونی بودن، که توسط اجبار یا منافع شخصی تحریک می شود، شناسایی می کند.

قانون اخلاقی برای فرد به عنوان یک تعهد وجود دارد که امکان انتخاب صحیح را تعیین می کند. ترجیح دادن وظیفه به تمایلات نفسانی، غلبه بر انگیزه های خودخواهانه. اخلاق و اخلاق به انسان می آموزد که چگونه شاد شود، بلکه «چگونه شایسته شادی شود». بر این اساس، کانت به طور کلی به نقد اخلاق ادیمونیستی و طبیعت گرایانه می پردازد و تلاش می کند تا درکی فراروان شناختی از اخلاق را اثبات کند. به عقیده او، اخلاق فطری نیست، برعکس، امری ضروری است و برای انسان تجویز می‌کند که به نام آرمان‌های شایسته بر منیت طبیعی غلبه کند.

کانت در جریان نقد اخلاق طبیعت‌گرایانه، تربیتی و دینی، نظریات فراوانی را در خصوص ویژگی‌های اخلاق بیان کرد. به عنوان مثال، اصل سختگیری شدید او (رفتار اخلاقی صرفاً توسط وظیفه تعیین می شود) مشکل خلوص انگیزه اخلاقی مرتبط با بی خودی را پنهان می کند. کانت با تحلیل اعمال واقعاً اخلاقی که بدون هیچ گونه محاسبه سود یا غرامت شخصی انجام می شود، به توضیحات روانشناختی متوسل می شود: "ایده ناب وظیفه تأثیر بسیار قوی تری بر قلب انسان نسبت به سایر انگیزه ها دارد."

کانت غلبه بر تضاد آرمان و واقعیت را در تعالی، معنویت بخشیدن به هستی، تبعیت آن از اصول اخلاق، بیان کننده هدف عام اصلی جامعه بشری می دید، اما تحلیل واقعیت های هستی دلیلی به او نمی داد. امیدواریم که این امکان پذیر باشد. بیشتر مردم در گرایش های خودخواهانه وسواس دارند و اندکی به سرنوشت فضیلت فکر می کنند. بنابراین، قانون اخلاقی باید اجرا شود، اما قابل اجرا نیست. کانت یک راه منحصر به فرد برای خروج از این ضدیت را با فرضیه هایی در مورد جاودانگی روح و وجود خدا مرتبط می کند، که به ما امکان می دهد در مورد اجرای قانون اخلاقی فکر کنیم، اگرچه آنها محتوای اخلاق را تعیین نمی کنند. در مورد تاریخ، "باید (اگرچه تاکنون نبوده است) حوزه کاربرد اخلاق باشد، اما منبع آن نیست" (O.G. Drobnitsky).

فلسفه اخلاق ای. کانت (1724 - 1804) نشان دهنده گذار از توصیف و تبیین اخلاق به تحلیل نظری اخلاق به عنوان یک پدیده خاص و خاص است. ایده کانت این است که "پاک" اخلاق را آشکار کند و آن را از تمام لایه هایی که جوهر منحصر به فرد آن را "آلوده" می کند، رها کند. در انجام این وظیفه نباید به ماهیت انسان و شرایط زندگی او توجه کرد، بلکه باید به «مفاهیم عقل محض» توجه کرد.

تمرکز بر شناسایی ویژگی های اخلاق و قانون اساسی اخلاقی مشترک برای همه، تز مربوط به استقلال اخلاق را از پیش تعیین کرد. معنای این تز این است که اخلاق خودبسنده است، علت خود را در خود دارد و از چیزی قابل استنباط نیست. کانت نه تنها می کوشد تا اخلاق را از هر چیزی که تجربی و «متعلق به انسان شناسی است» پاک کند، بلکه بر استقلال آن در رابطه با دین نیز تأکید می کند، ایمان دینی به اخلاق وابسته است. چنین اخلاق خودمختاری (که منشأ آن چیزی نیست که وجود دارد، بلکه چیزی است که مطلقاً ضروری است) با دنیای واقعی در تضاد است، از آن فراتر می رود و برای تحت سلطه در آوردن آن طراحی شده است. این تضاد اصلی اخلاق کانتی است که نه تنها معنای نظری، بلکه مفهومی عملی دارد که اتفاقاً در زمان حاضر به فعلیت رسیده است.

اخلاق، از نظر کانت، حوزه آزادی انسان است که اراده او در اینجا مستقل است و توسط خودش تعیین می شود.

توانایی یک فرد برای عمل اخلاقی، یعنی انجام وظیفه بدون هیچ اجباری، از واقعیت آزادی سخن می گوید. اگر قانونی پیدا کنیم که این آزادی را بیان کند - قانون رفتار اخلاقی، آنگاه می تواند مبنای نوع جدیدی از متافیزیک باشد. کانت چنین قانونی را، امری قاطع، می‌یابد که می‌گوید: به گونه‌ای عمل کنید که حداکثر اراده شما بتواند مبنای قانونگذاری جهانی شود. در این صورت بندی، این قانون برای همه عقلا مناسب است که بیانگر گستردگی عقل عملی است. با این حال، ما به زبانی نیاز داریم که با جایگاه ما در جهان مطابقت داشته باشد. برای این منظور، «کانت از دیدگاه غایت‌شناسی، آخرین هدف طبیعت زمینی است، ما دانش نظری خود را در مورد انسان بسط نمی‌دهیم. بنابراین، دستور قطعی اینگونه به نظر می رسد: این کار را انجام دهید تا انسان و انسانیت همیشه تنها هدف باشند، اما نه وسیله.

کانت با دریافت چنین صورت بندی از امر مقوله ای، همه پیامدهای مهم متافیزیکی را از آن استخراج می کند. ایده های خدا و جاودانگی روح که از لحاظ نظری غیرقابل اثبات است، اهمیت عملی دارند، زیرا انسان اگرچه حامل عقل جهانی است، اما در عین حال موجودی محدود زمینی است که برای انتخاب خود به نفع رفتار اخلاقی نیاز به حمایت دارد. . کانت با جسارت جاهای الهی و انسانی را برعکس می کند: ما اخلاقی نیستیم زیرا به خدا ایمان داریم، بلکه به این دلیل که به خدا اعتقاد داریم زیرا اخلاقی هستیم. خداوند اخلاق را آفرید. اگرچه ایده خدا عملا واقعی است، اما فقط یک ایده است. بنابراین، صحبت از وظایف انسان در برابر خداوند و نیز در مورد اصول دینی ساختن کشور بیهوده است. بنابراین، کانت ادعاهای متافیزیک قدیمی را که مدعی شناخت خدا، روح و آزادی بود، مورد انتقاد قرار داد. در همان زمان، او قابلیت شناخت طبیعت - تنوع پدیده ها در فضا و زمان را تأیید کرد. او با مطالعه انتقادی عقل، ایده متافیزیک جدیدی را که قانون آزادی را مبنای رفتار اخلاقی قرار داده بود، اثبات کرد و به اجرا درآورد.



قانون اخلاقی برای فرد به عنوان یک تعهد وجود دارد که امکان انتخاب صحیح را تعیین می کند. ترجیح دادن وظیفه بر تمایلات نفسانی، غلبه بر انگیزه های خودخواهانه. اخلاق و اخلاق به انسان می آموزد که چگونه خوشبخت شود، بلکه چگونه لایق خوشبختی شود. بر این اساس، کانت با انتقاد از اخلاق ادیمونیستی سعی در اثبات درک فراروان شناختی از اخلاق دارد. به عقیده او، اخلاق امری ذاتی نیست، برعکس، امری ضروری است و انسان را می طلبد که به نام آرمان های شایسته بر منیت غلبه کند.

امری قاعده ای است حاوی «اجبار عینی به عمل» از نوع خاصی. دو نوع اصلی از دستورات وجود دارد که توسط کانت شناسایی شده است. اولاً، اینها الزامات فرضی هستند، نه به معنای «مفروض»، بلکه «بسته به شرایط» و قابل تغییر. چنین الزاماتی از خصوصیات اخلاقیات نامتعارف است، برای مثال، آنهایی که نسخه‌هایشان را میل به لذت و موفقیت و سایر اهداف شخصی تعیین می‌کند. در میان اعمالی از این دست ممکن است اعمالی وجود داشته باشد که فی نفسه مستحق تایید باشد. آنها از نظر اخلاقی جایز و شرعی هستند. و الزامات قطعی که قبلاً مورد بحث قرار گرفت.