صفحه اصلی / طلسم / زندگی هاری جاسوسی که دوستش داشتند

زندگی هاری جاسوسی که دوستش داشتند

حتی اسکاتلند یارد که معمولاً چهار روز بازجویی طول می‌کشد تا تمام اسرار مظنونان را بیابد، نتوانست پاسخی به این سؤال که او کیست - جاسوس یا رقصنده خصمانه را دریافت کند؟ ما به شما می گوییم که چرا این زن زیبای هلندی به عنوان یکی از مرموزترین زنان قرن بیستم در تاریخ ثبت شد و چرا داستان شخصی او ارزش یک سریال را داشت.

هنوز از مجموعه تلویزیونی "ماتا هاری" (2016)

1. او برای خودش داستانی ساخته است.

تنها دختر از چهار فرزند فروشنده هلندی آدام زله، مارگارتا زله مانند یک ارکیده در میان بوته ها بزرگ شد: پدر ثروتمند او به طرز باورنکردنی او را خراب کرد، اما، افسوس، تنها تا زمانی که پس از چندین کلاهبرداری مالی ناموفق شکست خورد. پدر و مادرش از هم جدا شدند، مادرش به زودی درگذشت و ماتا هاری آینده توسط بستگان بزرگ شد.

خانه ای که مارگارتا در آن در لیوواردن متولد شد، در سال 2013 تقریباً به طور کامل در آتش سوخت. بازسازی شد، اما نه به طرح اولیه‌اش.

ماتا هاری آینده دومین فرزند بزرگ خانواده Zelle بود، اما اولین فرزند برای پدرش بود که از حمام کردن او با هدایایی (مانند این گاری) خسته نشد.

هنگامی که در سن 16 سالگی، دختری در حال معاشقه با مدیر 51 ساله موسسه آموزشی که در آن شغل معلمی مهدکودک را دریافت می کرد، گرفتار شد، پدر خشمگین او را به خانه برد. اما عاشق آزادی این را دوست نداشت: ابتدا نزد سایر بستگان در لاهه گریخت و از آنجا با هدفی شگفت آور پاکدامن و عاقلانه به آمستردام رفت. مارگارتا به تبلیغ یک هلندی 39 ساله اسکاتلندی الاصل به نام کاپیتان رودولف مک لئود پاسخ داد. او نوشت که برای تعطیلات به خانه می رود و می خواهد برای عشق و تشکیل خانواده با دختری آشنا شود. آنها ازدواج کردند و به اندونزی، به جزیره جاوه نقل مکان کردند.

عروسی رودلف مک‌لئود و مارگارتا زله، 11 ژوئیه 1895

زوج مک لئود مارگارتا امیدوار بود که ازدواج به او این امکان را می دهد که مانند دوران کودکی بدون دغدغه از زندگی لذت ببرد.

"بله، او می تواند پدر من باشد - با توجه به سن او در آن زمان ... اما وقتی یک خوش تیپ می بینم. مرد جوان، قلبم تندتر شروع به تپیدن می کند. ماتا هاری گفت: من بسیار خوش خلق هستم و همیشه دوست داشتم مانند پروانه ای زیر نور خورشید بال بزنم.

مارگارتا در اندونزی با رقص ملی آشنا شد. در واقع، نمایش سنتی عشق و پرستش دیوی سری، الهه باروری، تحت تأثیر قرار گرفته است. تغییرات قابل توجهاز زمان های قدیم رقصندگان، با لباس‌های اغواکننده و روسری‌های باشکوه، پس از رقص، شریکی را از بین تماشاگران انتخاب کردند و با او برای تمام شب به اتاق بازنشست شدند (که البته از طرف دعوت‌کنندگان سخاوتمندانه پاداش گرفتند). البته، چنین اعمالی با بارهای وابسته به عشق شهوانی، اگرچه با رقص های ساده شروع می شد، اما نمی توانست تأثیر قدرتمندی بر آگاهی عموماً خالصانه زن جوان اروپایی بگذارد (حتی اگر او تا آن زمان دو فرزند به دنیا آورده بود).

هنر رقص اندونزیایی

زندگی خانوادگی خوشایند نبود: رودولف گرفتار رذایل شد - مستی، قمار، فسق، حسادت. اتفاقاً مورد دوم کاملاً بی اساس نبود ("ستوانان جوان مرا تعقیب می کردند و دشوار بود به گونه ای رفتار کنم که به شوهرم دلیلی برای شک نداشته باشد"). با این حال، او نه حمله‌ای که مک‌لئود به آن معروف بود و نه بیماری‌های مقاربتی که او مرتباً به خانواده‌اش «تامین» می‌کرد (فرزند مک‌لئودز، نورمن جان بر اثر سیفلیس درگذشت) را توجیه نکرد، اگرچه خانواده سعی کردند اطلاعاتی را منتشر کنند که کودک مسموم شده بود).

رودولف به همراه پسرش نورمن جان (در دو سالگی بر اثر سیفلیس که والدینش او را آلوده کردند درگذشت).

رودلف به همراه دخترش ژان لوئیز (در سن 21 سالگی درگذشت، احتمالاً همچنین به دلیل عوارض ناشی از سیفلیس در دوران نوزادی).

این زوج از هم جدا شدند. رودولف حضانت دخترش ژان لوئیز را بر عهده گرفت. و مارگارتا به پاریس رفت تا به اعتراف خودش زندگی خود را از نو آغاز کند ("من فکر می کردم همه زنانی که شوهرشان را ترک می کنند به پاریس می روند"). او از اندونزی یک بیوگرافی جدید (افسانه از مرگ زودهنگام مادر هندی او و زندگی تحصیلی او در معابد بودایی صحبت می کرد) و یک نام جدید (ترجمه شده از مالایی "Mata Hari" به معنی "خورشید") با خود برد.

2. او با کمک استریپتیز بین غرب و شرق "دوستان" پیدا کرد

آغاز قرن بیستم. پاریس در اوج شکوفایی خود بود: فرهنگی، اما نه اخلاقی. مد بود نه پنهان کردن یک سبک زندگی رسوا، بلکه به رخ کشیدن آن. در حالی که قدرت‌هایی که در امتداد خیابان‌های شانزلیزه و خاکریزهای رود سن حرکت می‌کردند، با معشوقه‌هایشان راه می‌رفتند، یک زن بیکار تنها چاره‌ای نداشت: به خانه، آشپزخانه یا به رختخواب برود.

من بدون پول و بدون کمد با قطار به پاریس رفتم. اگر توانستم زنده بمانم، فقط به لطف جذابیت زنانه ام بود.»

مارگارتا در ابتدا به دنبال کار به عنوان مدل برای یک هنرمند بود، اما چهره او مورد قدردانی قرار نگرفت. سپس به عنوان یک سوارکار با تجربه به آموزش اسب سواری پرداخت و سپس در سیرک به اجرای برنامه پرداخت. او که از فقر عذاب می‌کشد و شیفته اشتیاق به زندگی آسان است، تصمیم می‌گیرد به رقصیدن بازگردد. اولین "Oriental" در سال 1905 انجام شد: در سالن مد روز خانم Kireevskaya، ماتا هاری با لباسی شگفت انگیز در میان مهمانان ظاهر شد (پرده های شفاف، زنجیرهای فلزی، جواهرات جعلی درخشان - طرح متعلق به تخیل او بود). با این حال، بسیاری از تماشاگران - عمدتاً بخش مرد - پایان را دوست داشتند: رقصنده، با حرکتی ظریف، تمام قسمت های پیچیده لباس را کنار زد و در یک بی بند و باری باقی ماند. پس از آن که داوران روز بعد بانو مک‌لئود ونوس را صدا زدند، حرفه او ساخته شد. ماتا هاری در پاریس به یک هیجان انگیز تبدیل شد.

به یک معنا، رقص های ماتا هاری نزدیک به استریپتیز بود که در آن زمان هنوز فراگیر نشده بود.

رقصنده با لباسی نسبتاً آشکار (لباس کمر لزوماً ناف او را عمیقاً آشکار می کرد) روی یک تریبون پر از گلبرگ های صورتی در مقابل دایره باریکی از مردم اجرا کرد.

فینال شامل برهنگی کامل بود (طبق افسانه، "آنطور که شیوا می خواهد").

3. جرم واقعی او رفتار آسان بود.

رودولف با استفاده از عکس‌های نیمه برهنه به‌عنوان شواهدی از رفتار فاسد ماتا هاری و تأثیر مضر احتمالی او بر دختر، درخواست طلاق داد. در واقع، ماجراهای مارگارتا چیزی جز جستجوی محبت پدرش نبود که او در کودکی دریافت نکرد. فقط برای شخص او، به عنوان یک بزرگسال، رابطه جنسی معادل از دست دادن شد - و معروف است که او تمام تلاش خود را کرد.

«با هر حرکت بعدی که انجام می‌دادم، با هر حجابی که از سر برمی‌داشتم، می‌دیدم که چگونه چشمان کسانی که می‌آمدند روشن‌تر و روشن‌تر می‌شد. آنها وانمود می کنند که در هنر رقص غرق شده اند، در حالی که خودشان به برهنگی خیره می شوند» (ماتا هاری).

قد بلند، چابک، با چشمانی درخشان و پوستی تیره، ذهنی پر جنب و جوش و پاسخی سریع و بدیع به هر سوالی، او را مجذوب خود کرد و برای مدتی طولانی در خاطره کسانی که او را می شناختند ماندگار شد و رقص های اندونزیایی درها را به روی او گشودند. ثروتمندترین سالن ها و در رختخواب او تأثیرگذارترین افراد بودند. در همان زمان، او به راحتی از لیست گسترده عاشقان خود صحبت کرد. فراخوان عاشقان ماتا هاری را می توان شخصیت های پایان قرن نامید: آهنگسازان Massenet و Puccini، سرمایه دار بارون هانری دو روچیلد، شکلات ساز Gaston Meunier، سفیران فرانسه در ژاپن، هلند و ایالات متحده آمریکا، بانکدار Felix Xavier Rousseau. .. ماتا هاری با تمام شدن منابع فرانسه به اسپانیا و ایتالیا، روسیه، اتریش و حتی آلمان رفت... بنابراین، برای مثال، در برلین، یک افسر بسیار ثروتمند آلفرد کیپرت - که اتفاقاً متاهل بود - به او 300000 داد. نشان طلا به عنوان هدیه فراق (با استانداردهای امروزی، کمی بیش از 4 میلیون دلار است).

4. او عاشق زندگی زیبا بود.

در آغاز سال 1914، ماتا هاری در برلین بود و قصد داشت شش ماه دیگر در آنجا بماند: قراردادی با متروپل پایتخت (بدون برهنگی، فقط شماره های هنری) امضا شد. آلمانی ها بلافاصله او را اسیر کردند و خزهایش را مصادره کردند و جواهرات. او با قبول پیشنهاد «گفتگوی صمیمانه با چند افسر فرانسوی»، چیزی جز بازگرداندن اموال توقیف شده (و دریافت 20000 فرانک دیگر) نمی خواست. اما نقطه عطفی که او مامور N-21 شد، مسیر زندگی او را به طرز غم انگیزی تغییر داد.

یکی از قوانین اصلی ماتا هاری این بود: فتنه را حفظ کنید. یک افسانه اختراع شده که طبق آن او شاگرد کاهنان معبد هندو بود، در این امر به او کمک کرد.

من افسران را دوست دارم. من تمام عمرم آنها را دوست داشتم. من ترجیح می دهم معشوقه یک افسر فقیر باشم تا یک بانکدار ثروتمند. ماتا هاری اعتراف کرد که این بزرگترین لذت من است که با آنها بخوابم بدون اینکه به پول فکر کنم. در نهایت، چنین عشقی علیه او تبدیل شد. در سال 1916، سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه اعلام کردند که اطلاعاتی در مورد کار او برای آلمان دریافت کرده‌اند، او را دوباره برای خود «به‌کار گرفتند» و... متقاعد شدند که درست می‌گویند. در بازگشت بعدی او به پاریس (این در 13 فوریه 1917 بود)، او دستگیر شد. سریال جدید روسی "ماتا هاری"، ساخته مشترک کانال یک و شرکت بین المللی استار مدیا، به تفصیل درباره وقایع این دوره در زندگی ماتا هاری بزرگ می گوید.

شوهر اغلب مست می شد و خشن می شد. مارگارتا برای اینکه ذهنش را از ازدواج ناخوشایندش دور کند، خود را در مطالعه فرهنگ و سنت های اندونزیایی از جمله رقص غرق کرد.

روابط زناشویی بدتر شد. پس از بازگشت به هلند در سال 1902، این زوج از هم جدا شدند. زله به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان یک سیرک سوار، مدل هنرمند و رقصنده عجیب و غریب شروع به کار کرد.

مد برای اجراهای "شرقی" در اروپا در حال رشد بود. او نام هنری ماتا هاری را انتخاب کرد که در زبان مالایی به معنای "خورشید" است ("ماتا" - چشم، "هاری" - روز) و داستان های عاشقانه ای درباره خود ساخت. به عنوان مثال، او ادعا کرد که یک شاهزاده خانم اندونزیایی است که در آیین های عجیب و غریب و رقص های هندو آموزش دیده است.

اجرای او به یک حس تبدیل شد. این بازی تداعی کننده یک استریپتیز مدرن بود و مخاطب را با اعتماد به نفس و احساسی مجذوب می کرد.

1905


1906


1906


1906


1906


1905


1907


1905


1905


1905


1905


1905

ماتا هاری با اجراهای تحریک آمیز و عکس های خود تماشاگران را در سراسر اروپا به وجد آورد. او یک نجیب زاده شد و با بسیاری از شخصیت ها، سیاستمداران و نظامیان از چندین کشور، از جمله دیپلمات فرانسوی ژول کامبون و ولیعهد آلمان در ارتباط بود.

همانطور که او بزرگتر شد، حرفه او شروع به افول کرد، اما او به سفر رفت و برگشت از فرانسه به سرزمین مادری خود، هلند، برای بازدید از مشتریان و عاشقان ادامه داد. عبور مکرر از مرزها به موضوع تبدیل شده است توجه نزدیکضد جاسوسی متفقین در طول جنگ جهانی اول.

در همان ابتدای جنگ، ماتا هاری در آلمان بود. او ابراز تمایل کرد که به پاریس برود و سپس مقامات آلمانی او را از جواهرات، لباس و پول محروم کردند. او به هلند رفت که بی طرف ماند و معشوق دیرینه اش او را در یکی از خانه هایش اسکان داد.

اما ماتا هاری نمی توانست آرام بنشیند و منتظر جنگ بماند. او از طریق انگلستان به پاریس سفر کرد و از دوستان قدیمی دیدن کرد. سپس اطلاعات بریتانیا به او مظنون به جاسوسی برای آلمانی ها شد.

ماتا هاری در پاریس عاشق یک کاپیتان جوان روسی شد که در حین خدمت در ارتش فرانسه نابینا بود. او در حالی که سعی می کرد در بیمارستان نزدیک در ورودی به ملاقات او برود، با یک افسر ضد جاسوسی فرانسوی ملاقات کرد که از انگلیسی ها فهمید که او مظنون به جاسوسی است. او از او خواست که از ارتباطات خود و جاسوسی برای فرانسه استفاده کند. ماتا هاری به خاطر پولی که قصد داشت با معشوق جدیدش زندگی کند، موافقت کرد.


1914

ماتا هاری برای یک ماموریت کوچک به مادرید رفت و در آنجا تصمیم گرفت وابسته آلمانی را اغوا کند. و در 13 دسامبر 1916، فرانسوی‌ها کدی را رهگیری کردند که نشان می‌داد مامور H-21 که توسط فرانسوی‌ها استخدام شده بود، به اسپانیا رسیده است. این احتمال وجود دارد که طرف آلمانی عمداً شنود رادیویی را از حالت طبقه بندی خارج کرده تا از شر عامل دوگانه خلاص شود. در همان زمان، نیروهای متفقین متحمل خسارات سنگینی می شدند، روحیه خود را از دست می دادند و رهبری به یک قربانی برای سرزنش برای شکست های خود نیاز داشت.

ماتا هاری در انتظار پرداخت برای خدمات خود به پاریس بازگشت، اما نتوانست با استخدام کننده خود تماس بگیرد. در 13 فوریه 1917 توسط مقامات فرانسوی به اتهام جاسوسی دستگیر شد.


13 فوریه 1917. ماتا هاری پس از دستگیری در پاریس.

«یک اطلسی - بله، اما یک خائن - هرگز! من همیشه برای عشق و لذت زندگی کرده ام."
ماتا هاری

میل او به ساختن داستان های بلند درباره گذشته اش به او کمک کرد تا در صحنه رقص در پاریس به موفقیت دست یابد، اما در طول بازجویی به او آسیب رساند. داستان عجیب به نظر می رسید. در نهایت معلوم شد که ماتا هاری یک بار برای جاسوسی از اطلاعات آلمان پول پذیرفته است، اما قصد انجام این کار را نداشته، بلکه پول را گرفته و آن را به عنوان غرامت کالاهای مصادره شده در ابتدای جنگ می داند.

زندگی زنان زیبااغلب با شایعات و شایعات احاطه شده است. اگر چنین شخصی به دلیل جاسوسی به ضرب گلوله کشته شود، مرگ او توسط افسانه ها احاطه شده است. فعالیت‌های ماتا هاری توسط روزنامه‌نگاران، نویسندگان و فیلم‌سازانی که دوست داشتند ماجراهای این ابرجاسوس سکسی را توصیف کنند، به شدت افزایش یافت. اما، به احتمال زیاد، این زن فقیر واقعاً عاشق پول بود.

اگر حداقل نیمی از آنچه را دقیقاً، طبق افسانه، ماتا هاری، ماتا هاری به اطلاعات آلمان گفته است، فهرست کنید، مشخص نمی شود که چگونه آلمان توانست جنگ جهانی اول را شکست دهد. در اینجا فقط چند مورد از مواردی است که روزنامه های فرانسوی او را به آن متهم کردند: افشای اسرار ساخت اولین تانک ها، گزارش ناآرامی در ارتش فرانسه، انتقال اسرار ستاد کل روسیه، افشای طرح حمله فرانسه به جبهه آلمان، معروف به "طرح هفدهم"، مرگ رزمناو بریتانیایی همپشایر با فرمانده کل لرد کیچنر... چیزهای کوچکی مانند کشف ماموران دوگانه معمولاً در زندگینامه یک اطلاعات شایسته ذکر نیستند. ستاره ای با چنین قدر

به گفته همان «منابع ذی‌صلاح»، در میان عاشقان ماتا هاری، ژنرال‌های فرانسوی، مقامات عالی رتبه، وزیر جنگ و وزیر امور داخلی حضور داشتند. به نظر می رسد که همه آنها آنقدر رازهای زیادی را برای او فاش کردند که به سادگی از نظر فیزیکی زمانی برای رابطه جنسی نداشتند ، که البته برای آن رابطه ای را با یک رقصنده عجیب و غریب لوکس آغاز کردند.

فهرست دوستان صمیمی ماتا هاری در طرف آلمانی حتی چشمگیرتر است: ولیعهد، دوباره وزیر کشور، رئیس اطلاعات آلمان، وابسته‌های نظامی تقریباً در تمام پایتخت‌های اروپایی و غیره. و غیره و غیره مطمئناً بازگو کردن اسرار آنتانت که برای آنها فاش شده بود برای همه آنها نیز از زن بیچاره وقت زیادی گرفت. به هر حال، ضد جاسوسی شجاع فرانسوی جاسوس را کشف کرد، گناه او را به دادگاه ثابت کرد، اما پس از اعدام، جسد زیبا از سردخانه زندان به سرقت رفت - احتمالاً ولیعهد تسلی ناپذیر دستور داده بود.

مارگارتا زله، 1915

در واقع، سرنوشت واقعی مارگارتا گرترود زله، که با نام مستعار ماتا هاری، به معنای "خورشید" در گویش اندونزیایی شناخته می شود، واقعاً آشفته بود، اما نه در بخش جاسوسی.

دختر یک بورژوازی ثروتمند هلندی تا 13 سالگی به چیزی نیاز نداشت، اما پس از آن پدرش ورشکست شد، مادرش فوت کرد و دختر مجبور شد به تنهایی از سرنوشت او مراقبت کند. طبق اعلامیه، او با یک افسر ازدواج کرد و با او به جاوا رفت. این زوج با ناراحتی زندگی کردند - شوهر همسرش را کتک زد و آشکارا معشوقه ها را گرفت. مارگارتا دو فرزند به دنیا آورد، اما هر دو بر اثر عوارض سیفلیس که از والدین ناامیدشان گرفتار شده بودند، مردند. در سال 1903، خانواده به اروپا بازگشت و از هم جدا شدند. مارگارتا برای جستجوی ثروت خود به پاریس رفت.

او در جاوه هنر رقص محلی را آموخت و شروع به اجرای رقص های شرقی در پایتخت فرانسه کرد. او ظاهرا خوب می رقصید - پوچینی و دیاگیلف در مورد رقص او مثبت صحبت کردند. استریپتیز به عنوان چنین چیزی هنوز وجود نداشت، بنابراین رقص های ماتا هاری، که در پایان او کاملاً برهنه ماند، علاقه مردم پرداخت کننده را برانگیخت.

علاوه بر این، اجراها با موجی از شایعات و شایعات درباره گذشته او همراه بود. به عنوان مثال، ماتا هاری ادعا کرد که او دختر یک برهمن هندی است. وقتی کارشناسان مخالفت کردند که رقص های او هندی نیست، بلکه اندونزیایی است، پدر برهمن او به طور ناگهانی ملیت خود را تغییر داد و سلطان سوماترا شد.

چند سال بعد، ماتا هاری شهرت تیره و تار یک ستاره دمیموند و چندین عاشق ثروتمند داشت (باید امیدوار بود که در آن زمان او قبلاً از سیفلیس بهبود یافته بود). دستمزد او برای هر اجرا به دو هزار فرانک رسید، اما او خیلی بیشتر خرج کرد، عمارتی غنی با تزئینات مجلل و مجموعه ای باشکوه از چینی داشت. علاوه بر این، اشتیاق رقصنده به ورق بازی پول زیادی می گرفت.

هزینه ها توسط حامیان مالی ثروتمند او تامین می شد. بعدها، نویسندگان کتاب هایی در مورد ماتا هاری ادعا کردند که از سال 1910 او مأمور اطلاعات آلمان شد. اگر چنین است، پس سهم شیر از بودجه سرویس های اطلاعاتی آلمان باید به زندگی مجلل او می رسید. با این حال، این واقعیت که ماتا هاری در مدرسه اطلاعات در Lorrach (باواریا) تحصیل کرده است، در آرشیو این موسسه تأیید نشده است.

با شروع جنگ جهانی، ماتا هاری شروع به تجربه کمبود مالی کرد (اگر او جاسوس بود، همه چیز باید دقیقا برعکس می شد). رقصنده که به زندگی مجلل عادت کرده بود، چهل سالگی را پشت سر گذاشت و حامیان مالی شروع به از دست دادن علاقه خود به او کردند.

ماتا هاری بدهکار شد که چیزی برای پرداخت آن نداشت. او شروع به ارائه خدمات گسترده خود به هر کسی کرد که مایل بود حداقل چیزی بپردازد. ظاهراً در آن زمان بود که تماس‌ها با اطلاعات آلمان آغاز شد که بعید بود چیزی واقعاً ارزشمند از مأمور جدید خود دریافت کند.

در سال 1915، یک افسر ضد جاسوسی فرانسوی به نام کاپیتان لادوکس به این رقصنده علاقه مند شد. تقریباً در اولین جلسه، ماتا هاری می خواست یک مامور فرانسوی شود و مبلغ باورنکردنی یک میلیون فرانک برای خدماتش درخواست کرد - او به وضوح درک کمی از قیمت های بازار جاسوسی داشت.

افسانه ها حاکی از آن است که اولین اطلاعاتی که ماتا هاری به فرانسوی ها داد، اطلاعاتی درباره دو زیردریایی آلمانی بود که در بندر مهدیه برای شورشیان مراکشی سلاح حمل می کردند. هوانوردان فرانسوی با داشتن دانش، هر دو زیردریایی را نابود کردند. برخی از نظریه‌پردازان توطئه هنوز مطمئن هستند که اطلاعات مربوط به زیردریایی‌ها توسط آلمانی‌ها به طور خاص برای نفوذ ابرمامور خود ماتا هاری به سرویس‌های اطلاعاتی فرانسه به بیرون درز کرده است.

اما همه اینها تخیلی است. و حتی این نیست که هر جاسوسی کمتر از دو زیردریایی قیمت داشته باشد. فقط این است که بندر مهدیجا هرگز در طبیعت وجود نداشته است، اما در تنها بندر مراکشی وجود داشته است محلبا نام مشابه - رسانه، فقط یک پایگاه دریایی فرانسه وجود داشت.

تقریباً تمام اطلاعات در مورد فعالیت های جاسوسی ماتا هاری در برابر چنین بررسی های اولیه ای قرار ندارد. همه چیزهایی را که ظاهراً به آلمانی ها گفته است ، آنها یا مدت ها قبل از او می دانستند یا اصلاً نمی دانستند. در محاکمه، خود ماتا هاری اطمینان داد که فقط آنچه را که از روزنامه ها خوانده بود به بوچ ها گفته است. خنده دار است که چند سال بعد این روزنامه ها بودند که خوانندگان توجه خود را به یک جاسوس فوق العاده تبدیل کردند.

ماتا هاری قبل از اعدام

در 13 فوریه 1917، ماتا هاری دستگیر شد. او پلیس را ملاقات کرد که برهنه روی تخت دراز کشیده بود، همانطور که در برخی کتاب ها در مورد او نوشته شده است، بلکه در یک کت و شلوار تجاری و هنگام صبحانه. مارگارتا هشت ماه را در زندان گذراند. و بنابراین، او حتی نتوانست با دروغ گفتن در مورد بارداری خود، همانطور که رمان نویسان دوباره نوشتند، سعی کند دادگاه را آرام کند.

دادگاه پشت درهای بسته برگزار شد. متهم قاطعانه از اعتراف به جرم خودداری کرد. او از خود دفاع کرد: "یک فاحشه، بله، اما هرگز یک خائن." علیرغم اینکه مورخانی که پروتکل های دادگاه را مطالعه کردند ادعا می کنند که گناه متهم ثابت نشده است ، مارگارتا زله به اعدام محکوم شد.

ماتا هاری در 15 اکتبر 1917 در حیاط Chateau de Vincennes مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در عین حال، او بدن برهنه خود را به جوخه تیر نشان نداد و حتی یک سرباز از زیبایی غیرزمینی زن محکوم غش نکرد. جسد ماتا هاری به عنوان ماده ای برای آموزش دانشجویان پزشکی به تئاتر تشریحی منتقل شد. اما سر او که در الکل نگهداری می شد، واقعاً از موزه آناتومی ناپدید شد.

شاید زمانی که موزه در سال 1954 به مکان جدیدی نقل مکان کرد، ظرف حاوی این نمایشگاه گم شده یا به سادگی شکسته شد. درست است ، از دست دادن فقط در سال 2000 کشف شد. ظاهراً در قرن بیستم در فرانسه، نه تنها در زمینه فعالیت های ضد جاسوسی، بلکه در مورد نمایشگاه های موزه نیز اوضاع خوب نبود.

ماتا هاری (نام واقعی مارگارتا گرترود زله) در 7 آگوست 1876 در لیواردن (هلند) در خانواده آدام زله صاحب مغازه کلاه فروشی به دنیا آمد. گرترود تنها دختر خانواده بود که سه برادر داشت.
گرترود تا سیزده سالگی در مدارس دختران خانواده های ثروتمند تحصیل می کرد و در آنجا فرانسه، آلمانی و انگلیسی را آموخت.

پدرش در سال 1889 ورشکست شد و سال بعد از همسرش طلاق گرفت. در سال 1891، مادر گرترود درگذشت و پدرش او را فرستاد پدرخواندهبه شهر اسنیک پدرخوانده تصمیم گرفت دختر را به مدرسه ای برای معلمان مهدکودک در لیدن بفرستد.

در سال 1904 او برای دومین بار تلاش کرد. در ابتدا او به عنوان یک سیرک سوار با نام "لیدی گرشا مک لئود" اجرا کرد و در سال 1905 شهرت بزرگ او به عنوان یک رقصنده سبک شرقی آغاز شد و با نام مستعار ماتا هاری (در اندونزیایی و مالایی - "چشم" اجرا کرد. سحر صبحطبق یک نسخه، این نام مستعار توسط ستایشگر او موسیو گیمه اختراع شد که موزه ای از هنرهای شرقی را برای نگهداری مجموعه خود ساخت.

اولین حضور او در پایان ژانویه 1905 در یک شب خیریه در سالن خواننده روسی Kireyevskaya انجام شد. حضار با خوشحالی از مارگارت استقبال کردند.

در 13 مارس 1905، او با لباس های شرقی، برگرفته از مجموعه موسیو گیمه، در برابر تماشاگران ظاهر شد، اما در حین رقص به تدریج لباس های خود را در آورد و تنها رشته هایی از مروارید و دستبندهای درخشان باقی ماند. از جمله مهمانان منتخب این اجرا، سفرای ژاپن و آلمان بودند.

مارگارتا وانمود می کرد که رقص های مقدس واقعی شرق را که ظاهراً از دوران کودکی برای او آشنا بود، بازتولید می کند و داستان هایی با ماهیت عاشقانه در مورد خودش تعریف می کرد. در سال 1905، ماتا هاری در مجموع حدود 30 بار در سالن های شیک پاریس رقصید. علاوه بر این، او در تئاتر تروکادرو و در سالن بارون هانری دو روچیلد اجرا کرد. در اوت 1905 در تئاتر معروف المپیا اجرا کرد.

در ژانویه 1906، او یک نامزدی دو هفته ای در مادرید دریافت کرد. این اولین تور خارجی او بود. سپس ماتا هاری به دعوت اپرای مونت کارلو به کوت دازور آمد و در باله ژول ماسنه "پادشاه لاگورسک" رقصید. اولین نمایش باله موفقیت بزرگی بود.

در اوت 1906، گرترود به برلین رفت. در پایان سال 1906 در سالن جدایی وین و سپس در تئاتر آپولو رقصید.

در دسامبر 1907، ماتا هاری به پاریس بازگشت. او به یک زن ثروتمند تبدیل شد و فقط در اجراهایی که برای اهداف خیریه سازماندهی شده بود اجرا می کرد.

در ژانویه 1910 او دوباره در مونت کارلو تور برگزار کرد. در سالهای 1910-1911، رقصنده با کارگزار سهام پاریسی روسو، که با او در قلعه ای در لوار زندگی می کرد، رابطه نامشروع داشت. به خاطر او، او از اجرا امتناع کرد، اما زمانی که تجارت روسو شروع به وخامت کرد، او را ترک کرد.

در سال 1911، خانه اپرای میلانی La Scala ماتا هاری را برای فصل زمستان استخدام کرد. در همان زمان، او با سرگئی دیاگیلف در مورد اجرای باله او مذاکره کرد، اما آنها ناموفق بودند. در فصل تابستان 1913، ماتا هاری در پاریس در تئاتر Folies Bergere اجرا کرد.

در 23 مارس 1914، او قراردادی را با تئاتر متروپل برلین برای شرکت در باله "دزد میلیون ها" امضا کرد، که اولین نمایش آن برای 1 سپتامبر برنامه ریزی شده بود، اما یک ماه قبل از تاریخ نمایش برنامه ریزی شده، جنگ آغاز شد.

در 6 آگوست 1914 ماتا هاری برلین را به مقصد سوئیس ترک کرد. اما گرترود از ورود منع شد و چمدان او با یک واگن باری به کشور منتقل شد. او مجبور شد به برلین بازگردد و از آنجا به هلند رفت. در آمستردام، او خود را در موقعیت دشواری یافت و خود را بدون چیزهایی یافت. دوستان مشترک، ماتا هاری را به کنسول کارل کرامر، رئیس سرویس اطلاعات رسمی آلمان در آمستردام، که اداره اطلاعات آلمان III-b در زیر سقف او پنهان شده بود، معرفی کردند. در اواخر پاییز 1915، سرویس اطلاعاتی آلمان ماتا هاری را به خدمت گرفت. اولین وظیفه او این بود که در پاریس نقشه های فوری حمله متفقین را دریابد. در دسامبر 1915، او وارد فرانسه شد و مأموریت خود را آغاز کرد.

ماتا هاری از پاریس به اسپانیا رفت. این سفر نیز جنبه شناسایی داشت. در 12 ژانویه 1916، ماتا هاری وارد مادرید شد و در آنجا با وابسته نظامی سفارت آلمان، سرگرد کاله تماس گرفت. سرگرد دستور داد اطلاعات دریافتی فوراً به کنسول کرامر در آمستردام منتقل شود، اما توسط سرویس استراق سمع رادیویی بریتانیا رهگیری شد.

پس از گفتگو در مادرید، ماتا هاری از طریق پرتغال به لاهه و سپس از طریق اسپانیا به پاریس بازگشت. در آنجا، گرترود متوجه شد که معشوقش، کاپیتان کارکنان وادیم ماسلوف، پس از مجروح شدن، تحت معالجه در استراحتگاه ویتل است که در یک منطقه محدود خط مقدم واقع شده است. ماتا هاری برای رسیدن به معشوق خود به مقامات نظامی فرانسه مراجعه کرد و آنها برای او شرط گذاشتند: کسب اطلاعات سری از آشنایان عالی رتبه آلمانی خود. زن که برای معالجه وادیم به پول نیاز داشت، موافقت کرد.

فرانسوی ها در ابتدا او را فرستادند سال آیندهبا یک مأموریت کوچک به مادرید، و در نهایت ظن جاسوسی تأیید شد: یک تبادل رادیویی بین یک مامور آلمانی در مادرید و مرکز رهگیری شد، جایی که او نشان داد که مامور H-21، که توسط فرانسوی ها تغییر شکل داده بود، به اسپانیا رسیده است. از ایستگاه آلمان دستور بازگشت به پاریس را دریافت کرده بود. این احتمال وجود دارد که رهگیری رادیویی به طور خاص توسط طرف آلمانی از حالت طبقه بندی خارج شده باشد تا با تحویل این عامل دوگانه به دشمن، از شر او خلاص شود.

در صبح روز 13 فوریه 1917، ماتا هاری به اتهام جاسوسی دستگیر شد. او در زندان Faubourg-Saint-Denis در سن لازار قرار گرفت. بازجویی ها چهار ماه به طول انجامید و آخرین بازجویی در 21 ژوئن 1917 انجام شد. ماتا هاری اصرار داشت که در مادرید فقط برای فرانسه کار می‌کرد و اطلاعات مهمی را از سرگرد کاله بیرون آورد.

محاکمه در 24 ژوئیه 1917 آغاز شد و روز بعد هیئت منصفه مارگارتا گرترود زله را به اعدام محکوم کرد. او در نزدیکی شهر وینسنت در یک زمین آموزشی نظامی در 15 اکتبر 1917 مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

مطالب بر اساس اطلاعات منابع باز تهیه شده است

درست یکصد سال پیش، در 15 اکتبر 1917، حکم اعدام در یک زمین آموزشی نظامی در وینسنس (حومه پاریس) اجرا شد. جوخه تیرباران به زندگی ماتا هاری، شاید معروف ترین جاسوس قرن بیستم و یکی از مرموزترین شخصیت های جنگ جهانی اول پایان داد. همانطور که در برخی منابع اشاره شده است، پس از تیراندازی، یکی از ماموران به جسد این زن نزدیک شده و برای اطمینان از پشت سر وی با هفت تیر شلیک کرده است.

ماتا هاری با نام واقعی مارگارتا گیرترویدا زله در شهر لیوواردن هلند در 7 آگوست 1876 به دنیا آمد. او تنها دختر و دومین فرزند خانواده ای چهار فرزند به نام های آدام زله و آنتیه ون در مولن بود. پدر جاسوس آینده صاحب یک مغازه کلاه فروشی بود. علاوه بر این، او موفق شد سرمایه‌گذاری‌های موفق و مؤثری در صنعت نفت انجام دهد، بنابراین به مردی نسبتاً ثروتمند تبدیل شد که در تحصیل فرزندانش کوتاهی نمی‌کرد. تا سن 13 سالگی، مارگارتا فقط در مدارس طبقات بالاتر تحصیل می کرد. اما در سال 1889 آدام زله ورشکست شد و بلافاصله پس از طلاق از همسرش که در سال 1891 درگذشت. بنابراین خانواده کاملاً نابود شد. پس از مرگ مادرش، پدرش مارگارتا را نزد پدرخوانده اش در شهر کوچک اسنیک فرستاد. پس از آن تحصیلات خود را در لیدن ادامه داد و در آنجا شغل معلمی را دریافت کرد مهد کودکاما هنگامی که مدیر مدرسه محلی شروع به معاشقه آشکار با دختر کرد، پدرخوانده او را از این مدرسه برد. چند ماه بعد، دختر اسنیک را ترک کرد تا به عمویش در لاهه بپیوندد. بر اساس روایتی دیگر، این مارگارتا بود که با پذیرش پیشرفت های او، مقصر رسوایی با مدیر مدرسه شد، جامعه شهر دختر جوان را به خاطر رفتار بیهوده او نبخشید و به همین دلیل بود که او خروج قریب الوقوع وصل شد

تغییرات شدید در زندگی دختر به این واقعیت منجر شد که در سال 1895 او با کاپیتان 39 ساله، رودولف مک لئود، هلندی الاصل اسکاتلندی، از طریق یک آگهی آشنا شد و تقریباً بلافاصله با او ازدواج کرد. در آن زمان مارگارت تنها 18 سال داشت. دشوار است که بگوییم دقیقاً چه چیزی دختر را وادار به چنین قدمی عجولانه کرد. شاید به این دلیل بود که او وسایل زندگی کافی نداشت، بنابراین تصمیم گرفت با مردی ثروتمند ازدواج کند. او همچنین می توانست برای زندگی آرام و سنجیده ای که در کودکی داشت تلاش کند.

مارگارتا گرترود زله، در حدود 1895


پس از عروسی، زوج تازه ازدواج کرده به جزیره جاوه نقل مکان کردند (در آن زمان هند شرقی هلند بود، امروز اندونزی است). در اینجا آنها دو فرزند داشتند - یک پسر و یک دختر، اما زندگی خانوادگی آنها به وضوح انجام نشد. معلوم شد که شوهر مارگارتا یک الکلی است که با همسرش کاملاً پرخاشگرانه رفتار می کرد و اغلب دستش را به سمت او بلند می کرد، او آشکارا از معشوقه هایش حمایت می کرد. در پایان ، مارگارتا زندگی مشابهی را آغاز کرد ، که همانطور که از یک همسر شایسته انتظار می رفت در خانه ننشست ، اما در مراسم افسران محلی سرگرم شد که اغلب باعث رسوایی های خانوادگی می شد. این دختر که از همسرش ناامید شده بود نقل مکان کرد تا با یک افسر هلندی دیگر به نام ون ریدز زندگی کند.

مارگارتا برای مدت طولانی سنت های اندونزیایی را مطالعه کرد، به ویژه، او در یک گروه رقص محلی کار کرد. در سال 1897، او برای اولین بار در مکاتبات خود، خود را با نام مستعار هنری ماتا هاری (به معنای واقعی کلمه از زبان مالایی "چشم روز" یا ساده تر - خورشید نامید. پس از اقناع طولانی و مداوم، دختر نزد شوهر قانونی خود به خانه بازگشت، اما رفتار پرخاشگرانه او همچنان باقی ماند. بنابراین، ماتا هاری در تلاش برای پرت کردن حواس و فراموش کردن زندگی منفور خانوادگی، به مطالعه فرهنگ و سنت های محلی ادامه داد.

پنیر مارگارتا در سال 1898 در سن دو سالگی مرد. اعتقاد بر این است که او بر اثر عوارض سیفلیس که از پدر و مادرش به او منتقل شده است، درگذشت. در همان زمان خود همسران مدعی شدند که او توسط خادم مسموم شده است. در هر صورت زندگی خانوادگی آنها بعد از آن به کلی فروپاشید. پس از بازگشت به هلند، این زوج در سال 1903 از هم جدا شدند. در همان زمان، رودولف از همسرش برای حق بزرگ کردن دخترشان شکایت کرد که در اوت 1919 در سن 21 سالگی درگذشت. علت مشکوک مرگ وی عوارض سیفلیس بود. در هر صورت مرگ پسر و فروپاشی زندگی خانوادگیآزمایشی جدی برای مارگارت بود، که پس از بازگشت به اروپا، بدون معیشت، فقر واقعی را تجربه کرد.


او تصمیم گرفت برای کسب درآمد به پاریس برود. در پایتخت فرانسه، او ابتدا به عنوان یک سوار سیرک اجرا کرد و نام "بانو گرشا مک لئود" را برای خود انتخاب کرد. او در سال 1905 به شهرت رسید، زمانی که در سراسر اروپا به عنوان مجری رقص های "سبک شرقی" مشهور شد، در همان زمان شروع به اجرا با نام مستعار ماتا هاری کرد، که تحت این نام برای همیشه در تاریخ ماند. برخی از رقص های او چیزی بسیار نزدیک به استریپتیز مدرن بود که هنوز برای بینندگان غربی قرن بیستم پدیده ای غیرعادی بود. اغلب در پایان شماره، که روی صحنه در مقابل دایره باریکی از خبره ها اجرا می شد، تقریباً کاملاً برهنه می ماند. خود ماتا هاری گفت که او در حال بازتولید رقص های مقدس واقعی شرق است که ظاهراً از دوران کودکی برای او آشنا بوده است. او با داستان های مختلف با ماهیت عاشقانه طرفداران خود را به هر طریق ممکن گیج می کرد. به عنوان مثال، او به من گفت که او یک شاهزاده خانم واقعی است - دختر پادشاه ادوارد هفتم و یک شاهزاده خانم هندی، که او اسبی دارد که فقط به صاحبش اجازه می دهد آن را زین کند، که او دوران کودکی خود را در شرق گذرانده و بزرگ شده است. در یک صومعه و داستان های دیگری که برای پیشینه عاشقانه مرموز او لازم بود. شایان ذکر است که ماتا هاری، همانطور که می گویند، در آغاز قرن بیستم جایگاه خود را پیدا کرد، اروپا علاقه زیادی به هر چیزی که با شرق و باله و همچنین عشق شهوانی مرتبط بود، داشت. موفقیت بزرگ ماتا هاری در پاریس به زودی به سایر پایتخت های اروپایی نیز سرایت کرد.

روزنامه های اروپایی در مورد او نوشتند: "این رقصنده برهنه سالومه جدید است که باعث می شود هر مردی سر خود را از دست بدهد." او خودش این را در مورد خودش گفت: "من هرگز بلد نبودم خوب برقصم، مردم فقط به این دلیل که من اولین کسی بودم که برهنه در مقابل مردم ظاهر می شدم به من نگاه می کردند." شایان ذکر است که او اغلب برهنه می رقصید. برخلاف ایزادورا دانکن که با لباس های شفاف اجرا می کرد، ماتا هاری کاملا برهنه اجرا می کرد. بدن نسبتاً منحنی او چیزی جز جواهرات و لوازم جانبی که سینه‌هایش را می‌پوشاند نداشت.

او به زودی شروع به لذت بردن از شهرت و شکوه خود کرد و تحسین کنندگان ثروتمند زیادی پیدا کرد. یکی از آنها یک مرد ثروتمند فرانسوی بود که ماتا هاری را برای اجرای برنامه در موزه هنرهای شرقی دعوت کرد. عکس‌های او بسیاری از جمعیت مرد دنیای قدیم را مجذوب خود کرد و با گذشت زمان او به یک زن بسیار موفق تبدیل شد و با سیاستمداران عالی رتبه، مردان نظامی و سایر افراد با نفوذ در کشورهای مختلف اروپایی از جمله فرانسه و آلمان درگیر شد. زندگینامه نویسان بعدها تخمین زدند که او بیش از صد معشوق مختلف داشته است.


اغلب به او هدایای گران قیمت می دادند، اما با وجود این مشکلات مالی را تجربه می کرد و اغلب پول قرض می گرفت. اعتقاد بر این است که یکی از علایق او بود بازی های کارتی، که می شد برای آن هزینه کرد مبالغ هنگفتپول قبل از شروع جنگ جهانی اول، ماتا هاری با یکی از مقامات پلیس آلمان ملاقات کرد. برخی از محققان معتقدند که در همان لحظه بود که او مورد توجه سرویس های اطلاعاتی آلمان قرار گرفت. در سال 1911، خانه اپرای معروف میلان، لا اسکالا، ماتا هاری را برای فصل زمستان نامزد کرد. در همان زمان ، او حتی با سرگئی دیاگیلف در مورد اجرای باله او مذاکره کرد ، اما آنها هیچ نتیجه ای نداشتند. در فصل تابستان 1913 در پایتخت فرانسه در تئاتر Folies Bergere اجرا کرد و در 23 مارس 1914 قراردادی با تئاتر متروپل برلین امضا کرد و قرار بود در باله "دزد میلیون ها" اجرا کند. " اولین نمایش باله برای 1 سپتامبر 1914 برنامه ریزی شده بود، اما یک ماه قبل از این تاریخ، جنگ جهانی اول آغاز شد. جنگ جهانی.

در 6 آگوست 1914، رقصنده برلین را به مقصد سوئیس ترک کرد. اما از ورود او به این کشور ممانعت به عمل آمد، در حالی که چمدانش توانست با یک واگن باری از مرز عبور کند. ماتا هاری مجبور شد به پایتخت آلمان بازگردد و از آنجا به سرزمین مادری خود - هلند رفت. در آمستردام، او در موقعیت نسبتاً دشواری قرار گرفت، زیرا قبلاً تمام وسایل خود را گم کرده بود. دوستان مشترک او را به کنسول کارل کرامر که ریاست سرویس اطلاعات رسمی آلمان در آمستردام را بر عهده داشت، معرفی کردند. یکی از ادارات اطلاعات آلمان زیر سقف این سرویس مخفی شده بود. در پایان پاییز 1915، اطلاعات آلمان سرانجام ماتا هاری را استخدام کرد که می توانست آزادانه در اروپا به عنوان شهروند یک کشور بی طرف تردد کند. اولین وظیفه او این بود که در پاریس نقشه های فوری برای حمله نیروهای متفقین را دریابد. در دسامبر 1915، ماتا هاری وارد فرانسه شد و در آنجا شروع به انجام این مأموریت کرد.

از پاریس عازم اسپانیا شدند، این سفر هم جنبه شناسایی داشت. در 12 ژانویه 1916، او وارد مادرید شد و در آنجا با وابسته نظامی سفارت آلمان، سرگرد کاله تماس گرفت. دومی بلافاصله دستور داد اطلاعات دریافت شده به کنسول کرامر در آمستردام منتقل شود. این رمزگذاری توسط اطلاعات بریتانیا رهگیری شد. پس از ملاقات با کاله در مادرید، ماتا هاری از طریق پرتغال به لاهه بازگشت. به عنوان یک شهروند هلندی، او می توانست از فرانسه به خانه و برگشت برود، اما کشورهای آن زمان توسط خط مقدم تقسیم شده بودند، بنابراین مسیر او معمولا از اسپانیا و بریتانیا می گذشت. با گذشت زمان، حرکات او توجه ضد جاسوسی متفقین را به خود جلب کرد.

ماتا هاری در سال 1915


بار دیگر، در بازگشت به پاریس، در نیمه دوم سال 1916، ماتا هاری متوجه شد که یک فرد نزدیک به او، کاپیتان ستاد وادیم ماسلوف، پس از مجروح شدن در نزدیکی وردون، تحت درمان در استراحتگاه ویتل، واقع در یک خط مقدم محدود است. منطقه وادیم ماسلوف افسر نیروی اعزامی روسیه بود، او نیمی از سن او را داشت، اما در همان زمان می خواست او را به عنوان همسر خود بگیرد. ماتا هاری برای اینکه به معشوق خود برسد، از مقامات نظامی فرانسه کمک گرفت و آنها برای او شرط گذاشتند: کسب اطلاعات سری از آشنایان عالی رتبه آلمانی خود. و او با این شرایط موافقت کرد و اساساً تبدیل به یک مامور مضاعف شد.

در اوایل سال آینده، فرانسوی ها او را برای یک مأموریت کوچک به مادرید فرستادند، جایی که در نهایت ظن متفقین به جاسوسی او برای آلمان تایید شد. تبادل رادیویی بین یک مامور آلمانی در مادرید و مرکز دوباره رهگیری شد، که در آن مامور H-21 که توسط فرانسوی ها استخدام شده بود ظاهر شد، که به اسپانیا رسید و از ایستگاه محلی آلمان مأموریتی دریافت کرد تا دوباره به پاریس بازگردد. شاید آلمانی ها به عمد ماتا هاری را از حالت طبقه بندی خارج کردند، زیرا می خواستند با تحویل دادن او به دشمن، از شر این مامور دوگانه خلاص شوند. به هر حال، در صبح روز 13 فوریه 1917، ماتا هاری به اتهام جاسوسی در پاریس دستگیر شد. او در زندان Faubourg-Saint-Denis در سن لازار قرار گرفت. بازجویی های متهم به جاسوس به مدت چهار ماه ادامه یافت که آخرین بازجویی در 21 ژوئن 1917 انجام شد. در همان زمان، این زن اصرار داشت که منحصراً در جهت منافع فرانسه کار می کند و در مادرید اطلاعات مهمی را از سرگرد کاله جذب می کند. محاکمه ماتا هاری در 24 ژوئیه 1917 آغاز شد و پشت درهای بسته برگزار شد. روز بعد، مارگارتا گرترود زله به اعدام محکوم شد. درخواست تجدیدنظر توسط وکیل او و درخواست عفو از رئیس جمهور فرانسه به جایی نرسید. در 15 اکتبر 1917 حکم اعدام اجرا شد.

پس از اعدام، جسد ماتا هاری توسط هیچ یک از بستگان وی مطالبه نشد، به همین دلیل به تئاتر تشریحی منتقل شد. بنابراین سر او مومیایی شد و در موزه آناتومی پاریس نگهداری شد. اما در سال 2000 معلوم شد که سر گم شده است. به گفته کارشناسان، از دست دادن حتی زودتر رخ داده است - در سال 1954، زمانی که موزه در حال انتقال بود. در هر صورت، این قسمت فقط عرفان و رمز و راز را به داستان زندگی نسبتاً پیچیده ماتا هاری اضافه کرد.


امروزه، برخی از مورخان بر این باورند که آسیب‌های ناشی از فعالیت‌های ماتا هاری (کارآمدی او به عنوان یک افسر اطلاعاتی) به طور جدی زینت داده شده است. بعید است که اطلاعات به دست آمده توسط او (اگر اصلاً چنین چیزی وجود داشته باشد) برای طرف های متخاصم ارزش قابل توجهی داشته باشد. به گفته مورخ E.B. Chernyak، حکم اعدام نه تحت تأثیر فعالیت های جاسوسی ماتا هاری، بلکه تحت تأثیر ارتباطات او با نمایندگان نخبگان سیاسی و نظامی فرانسه بود. خطر افشای اطلاعات در مورد این ارتباطات، ترس از انتشار گسترده آنها، می توانست بر صدور سریع حکم اعدام تأثیر بگذارد.

ماتا هاری با داشتن تعدادی استعداد غیرقابل انکار و تخیل غنی، نقش یک جاسوس جامعه بالا را بازی کرد. او آن را از ابتدا تا انتها بازی کرد: تا زمانی که اتهامات مطرح شد، دادگاه و مجازات اعدام. همه اینها کاملاً با زندگینامه "سینمائی" او از یک رقصنده شرقی عجیب و غریب مطابقت دارد. زن کشندهو جاسوسی می کند و به او شهرت بیشتری نسبت به سایر افسران اطلاعاتی بسیار مؤثرتر زمان خود می بخشد.

به طور خلاصه می توان گفت که ماتا هاری به یکی از بهترین ها تبدیل شده است زنان مشهورقرن XX. او که تنها 41 سال زندگی کرد، توانست در تاریخ ثبت شود و نام خود را برای همیشه در آن ثبت کند. بیوگرافی این زن، تاریخچه و شرح زندگی او، عکس هایی که تا به امروز باقی مانده است، نه تنها مورد توجه بسیاری از مورخان (اعم از حرفه ای و آماتور)، بلکه از سوی مردم عادی در سراسر جهان است. .

منابع اطلاعاتی:
https://ria.ru/spravka/20160807/1473729485.html
http://interesnyefakty.org/mata-hari
http://stuki-druki.com/authors/Mata-Hari.php
مطالب منبع باز