صفحه اصلی / طالع بینی / کلیسای ارتدکس خودمختار. کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه

کلیسای ارتدکس خودمختار. کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه

به سرپرستی والنتین (روسانتسف).
در جهان، آناتولی پتروویچ روسانتسوف در 3 مارس 1939 در بلورچنسک، قلمرو کراسنودار به دنیا آمد.
بنا به درخواست آناتولی، متروپولیتن نستور او را در سال 1957 به صومعه روح القدس در ویلنیوس فرستاد، و قبلاً او را به درجه شماس فرعی منصوب کرده بود. در این صومعه، آناتولی به ریاسوفور منتقل شد.
در سال 1973 از مدرسه علمیه مسکو به صورت غیابی و در سال 1979 از آکادمی الهیات مسکو فارغ التحصیل شد و از پایان نامه دکترای خود دفاع کرد.
در سال 1973 او وارد سوزدال شد تا به عنوان رئیس کلیسای کازان خدمت کند.
در سال 1988، او با حکم اسقف اعظم والنتین (میشچوک) به پوکروف منتقل شد و سپس به دلیل امتناع از اطاعت از کارکنان اخراج شد.
در 7 آوریل 1990، ارشماندریت والنتین و اعضای جامعه سوزدال رسماً خروج خود را از پاتریارسالاری مسکو اعلام کردند. در 11 آوریل، آنها در حوزه قضایی کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از روسیه پذیرفته شدند. در 4 اکتبر ، ارشماندریت والنتین به عنوان اگزراسی شورای اسقفان ROCOR در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی منصوب شد.

پیش نیاز پیدایش کلیسای خودگردان ارتدوکس روسیه را می توان پذیرش 2/15 مه 1990 در نظر گرفت. شورای اسقف هاکلیسای ارتدکس روسی خارج از روسیه (ROCOR) به اصطلاح "مقررات در مورد کلیسای آزاد". این آیین نامه اعلامیه رسمی یک دوره جدید سیاست خارجی کلیسای روسیه در خارج از کشور بود که با هدف ایجاد ساختارهای کلیسایی موازی (اسقف‌ها، دین‌ها و کلیساها) در داخل اتحاد جماهیر شوروی انجام شد.
در بهار سال 1990، بلافاصله پس از انتشار آیین نامه، ارشماندریت والنتین (روسانتسف)، پیشوای کلیسای جامع تزار کنستانتین در سوزدال، همراه با محله خود به حوزه قضایی ROCOR منتقل شد. دلیل انتقال او خودخواهی بود که منجر به درگیری با اسقف حاکم شد که در آن زمان اسقف اعظم ولادیمیر و سوزدال (اکنون متروپولیتن اورنبورگ و بوزولوک) والنتین (میشچوک) بود.
پذیرش ارشماندریت والنتین در حوزه قضایی کلیسای روسیه در خارج از کشور با واکنش عمومی گسترده ای روبرو شد و به عنوان نمونه ای برای چندین ده جامعه محلی در مناطق مختلف کشور (مسکو، سن پترزبورگ، سیبری، کالینینگراد، بریانسک، مناطق پنزا، مناطق استاوروپل و پریمورسکی و غیره). با تصمیم سلسله مراتب کلیسای روسیه در خارج از کشور، کلیسای آزاد ارتدوکس روسیه (ROC) بر اساس کلیسای روسی اعلام شد و ارشماندریت والنتین به عنوان اگزارسی مجمع اسقفان ROCOR در روسیه منصوب شد. در فوریه 1991، تقدیس اسقفی ارشماندریت والنتین (روسانتسف) به عنوان اسقف سوزدال و ولادیمیر انجام شد. همچنین در سال 1991، اسقف نشین سوزدال ROCOR در وزارت دادگستری به ثبت رسید. فدراسیون روسیهبه عنوان اسقف نشین کلیسای آزاد ارتدکس روسیه.
افزایش مداوم فعالیت ROCOR در روند گسترش کلیسای آزاد ارتدکس روسیه به این واقعیت منجر شد که در سال 1992، با هدف سازماندهی کلیسای سنتودال کلیسای روسیه در خارج از کشور در مسکو، اسقف کن بارناباس (پروکوفیف) ) به روسیه فرستاده شد. با این حال ، فعالیت های اسقف وارناوا بسیار رسوا کننده بود ، این به دلیل تمایل به رسمیت شناختن متعارف بودن کلیسای ارتدوکس اوکراینی تفرقه انگیز پاتریارسالاری کیف و تمایل به تابعیت کامل کلیسای ارتدکس روسیه به قدرت خود است. سوء استفاده های فوق، و همچنین ادعاهای بلندپروازانه برای رهبری، اسقف والنتین (روسانتسف) را بر آن داشت تا با رئیس مجتمع سینودال وارد درگیری آشکار شود.
در پاسخ به انتقادات تند، اسقف وارناوا شورای اسقفان ROCOR را متقاعد کرد که اسقف والنتین را بدون حق مدیریت اسقف از کارمندان برکنار کند. Ep. والنتین نمی خواست پیروزی اسقف وارناوا را به رسمیت بشناسد و در کنگره اسقف نشین سوزدال که در سال 1993 برگزار شد، خروج خود را از زیرمجموعه قضایی کلیسای روسیه در خارج از کشور اعلام کرد. گامی جدید در جهت جدایی کلیسای آزاد ارتدکس روسیه از ROCOR تصمیم کنگره چهارم روحانیون و غیر روحانیان ROCA بود که در مارس 1994 برگزار شد. کنگره تشکیل اداره موقت کلیسای ارتدکس روسیه را اعلام کرد. کلیسای رایگان (VVTsU ROCA). VTsU به عنوان بدنه بالاترین مرجع کلیسا، جایگزینی برای شورای اسقفان ROCOR در نظر گرفته شد. اسقف اعظم تامبوف و مورشانسکی لازار (ژوربنکو) که از محیط کلیسای کاتاکومب روسیه آمده بود و در سال 1982 وارد حوزه قضایی ROCOR شد و مخفیانه توسط اسقف کن بارناباس (پروکوفیف) که به اتحاد جماهیر شوروی آمده بود اسقف شد. به عنوان یک گردشگر، به عنوان رئیس کلیسای ارتدکس همه روسی کلیسای ارتدکس روسیه انتخاب شد. اسقف والنتین (روسانتسف) که به درجه اسقف اعظم ارتقا یافت، معاون رئیس کلیسای ارتدکس همه روسی کلیسای ارتدکس روسیه شد. رسواترین اقدام VVTsU، تعیین اسقف های جدید بود. در پاسخ به این اعمال، مجمع اسقف های ROCOR اسقف اعظم لازاروس و اسقف والنتین را از خدمت در کشیش منع کرد و تقدیس سلسله مراتب جدید باطل اعلام شد. در چارچوب درگیری، شورای کلیسای روسیه در خارج از کشور تصمیم گرفت اسقف جدیدی را برای مدیریت کلیسای روسی تعیین کند. این انتخاب بر عهده ارشماندریت اوتیخیوس (کوروچکین) بود که به اسقف ایشیم و سیبری تقدیم شد.
پس از فراخوان اسقف بارناباس (پروکوفیف) از روسیه در پایان سال 1994، گرم شدن جزئی روابط بین کلیسای ارتدکس روسیه و کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور رخ داد. در شورای اسقفان ROCOR، که در دسامبر 1994 در صومعه Lesna (فرانسه) برگزار شد، یک قانون آشتی بین مجمع اسقفان ROCOR و کلیسای ارتدکس همه روسی کلیسای ارتدکس روسیه امضا شد. طبق شرایط آشتی، کلیسای ارتدوکس تمام روسیه کلیسای ارتدکس روسیه لغو شد و بسیاری از تصمیماتی که قبلاً گرفته بود قدرت خود را از دست دادند.
به ویژه ، والنتین (روسانتسف) عنوان "اسقف اعظم" را از دست داد و دوباره اسقف نامیده شد. در رابطه با سلسله مراتبی که به طور خودسرانه در کلیسای ارتدوکس همه روسی کلیسای ارتدوکس روسیه منصوب شده بودند، تصمیمی اتخاذ شد که شأن اسقفی آنها به رسمیت شناخته شود. یک شرط ضروریسوگند اسقفی خود را در شورای کلیسای روسیه در خارج از کشور. تصمیم مهم کلیسای جامع لسنا سازماندهی مجدد اداره معنوی در روسیه بود که در قلمرو آن اسقف های مسکو، سنت پترزبورگ و روسیه شمالی، سوزدال، سیبری، اودسا و روسیه جنوبی، دریای سیاه و کوبان تأسیس شد. برای ثبات در مدیریت اسقف‌های روسیه، به جای کلیسای ارتدکس تمام روسیه منسوخ شده کلیسای ارتدکس روسیه، شورای اسقف‌ها ایجاد شد که در فعالیت‌های خود کاملاً تابع مجمع اسقف‌های کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور است.
علیرغم حل ظاهری تناقضات موجود و به ظاهر عمل انجام شده در سیستم مدیریت اداری کلیساهای روسی، در ژانویه 1995 کنفرانس اسقف ها با رسوایی غیرمنتظره ای به لرزه در آمد. این بار علت ناآرامی ها رویارویی اسقف والنتین (روسانتسف) سوزدال و اسقف اوتیچیوس ایشیم (کوروچکین) بود. دومی تعدادی از اتهامات را علیه اسقف سوزدال در رابطه با شیوه زندگی و شیوه اداره کلیسا مطرح کرد. علاوه بر این، اسقف اوتیخیوس در گزارشی خطاب به هییرارک اول ROCOR، متروپولیتن ویتالی (اوستینوف)، نارضایتی خود را به صورت کتبی ابراز کرد و اسقف اعظم لازار، اسقف والنتین و سلسله مراتب منصوب شده توسط آنها را به عدم وفاداری به شورای اسقف های ROCOR متهم کرد. نتیجه رویارویی که در کنفرانس اسقف ها به وجود آمد، ممنوعیت اسقف اعظم لازار (ژوربنکو) و اسقف والنتین (روسانتسف) از خدمت در کشیش بود. رهبری معنوی گله روسی کلیسای روسیه در خارج از کشور به اسقف اوتیخیوس ایشیم سپرده شد.
اسقف والنتین (روسانتسف) سوزدال در واکنش به رویدادهای در حال وقوع، تلاش کرد تا کنفرانس اسقفان روسیه را تشکیل دهد که هدف آن محکوم کردن تصمیمات مجمع اسقفان ROCOR بود. با تصمیم کنفرانس اسقفان، کار کلیسای ارتدکس تمام روسیه از سر گرفته شد، که به زودی به مجمع اسقفان کلیسای آزاد ارتدکس روسیه (ROC) تغییر نام داد. تکامل بیشتر گروه تفرقه افکن اسقف والنتین در شرایط قطع کامل روابط کلیسا با کلیسای روسیه در خارج از کشور اتفاق افتاد. با در نظر گرفتن این موضوع، شورای اسقفان ROCOR که در سپتامبر 1996 برگزار شد، تصمیم گرفت اسقف والنتین را از مقام کشیش خلع کند. تصمیم مشابهی در شورای اسقفان پارلمان کلیسای ارتدکس روسیه اتخاذ شد که در فوریه 1997 برگزار شد و والنتین (روسانتسف) را از تمام درجات کشیشی محروم کرد. جالب است موضع خود روسانتسوف در مورد تصمیمات صلح آمیز همزمان هر دو شاخه کلیسای ارتدکس روسیه که توسط وی در مصاحبه با روزنامه Svoboda Slova بیان شده است: «خبرنگار: جناب عالی، نگرش شما نسبت به تصمیم شورای اسقف ها چیست. از کلیسای ارتدکس روسیه از پاتریارسالاری مسکو در فوریه سال جاری در محرومیت برگزار شد آیا شما مقدر شده اید؟ اسقف اعظم والنتین: من این تصمیم را توسط فرقه گراهایی که زمانی با آنها در ارتباط بودم، دریافت کردم.
در سال 1998، کلیسای آزاد ارتدکس روسیه با نام جدید کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه (ROAC) به ثبت رسید. این حوزه قضایی مشروعیت وجود خود را با استناد به فرمان معروف توجیه می کند. اعلیحضرت پدرسالارمسکو و تمام روسیه تیخون (بلاوین) شماره 362 مورخ 7/20 نوامبر 192011 بر اساس این فرمان صادر شده در شرایط جنگ داخلی هنوز ناتمام و بی سابقه در تاریخ روسیهنسل کشی در رابطه با کلیسای ارتدکس، اگر اسقف حاکم امکان برقراری ارتباط با ارگان های بالاترین مقامات کلیسا را ​​نداشته باشد، می تواند به همراه اسقف های اسقف های مجاور، اداره موقت کلیسای عالی (VTSU) را سازماندهی کند. همین اقدامات در صورت انحلال کامل بالاترین مقامات کلیسا انجام شد. با توجه به عدم امکان مطلق تماس حتی با اسقف‌های اسقف‌های مجاور، اسقف می‌توانست قدرت کلیسایی کامل را در محدوده اسقف‌نشینی خود به عهده بگیرد. قابل توجه است که تقریباً تمام انشعاباتی که در کلیسای ارتدکس روسیه در طول قرن بیستم به وجود آمد، همواره به فرمان شماره 362 سنت تیخون متوسل شد.
در سال 2001، شورای کلیسای ارتدکس خودمختار روسیه تصمیم به ایجاد اسقف اعظم گرفت.
پا والنتین (روسانتسف) به رتبه شهری با حق پوشیدن دو پاناگیا رسید که به گفته تفرقه افکنان، وضعیت خود سازمان را به یک منطقه شهری ارتقا داد.
با این حال، حامل کاپوت سفیداو نه تنها اقتدار حوزه قضایی خود را افزایش نداد، بلکه یک سال بعد با یک رسوایی بزرگ توجه عمومی را به ROAC جلب کرد. در فوریه 2002، جلسه دادرسی در دادگاه شهر سوزدال در مورد متروپولیتن والنتین (روسانتسف) که به جنایات جنسی مربوط به خردسالان متهم شده بود، آغاز شد. به ویژه، او به هنر متهم شد. 132 قسمت 2; هنر 133 و هنر. 151 بخش 1 قانون جزایی فدراسیون روسیه، که مسئولیت "اعمال خشونت آمیز جنسی که مکرراً علیه خردسالان انجام شده است"، "اجبار به اعمال ماهیت جنسی" و مشارکت "اطفال خردسال در مصرف سیستماتیک" را پیش بینی می کند. از مشروبات الکلی.»
از میان افرادی بود که زمانی توسط والنتین (روسانتسف) اغوا شده بودند که تأثیرگذارترین گروه روحانیون و نزدیک به رئیس ROAC تشکیل شد. در نتیجه جلسه دادگاهی که در سال 2002 برگزار شد، متروپولیتن والنتین به چهار سال حبس تعلیقی محکوم شد و در روز صدور حکم از عفو عمومی برخوردار شد که در نتیجه مجازات تعلیقی به دو سال کاهش یافت. لاریسا کیسلینسکایا، ستون نویس روزنامه "فوق سری" ادعا می کند که قربانیان و شاهدان مکرراً مورد ضربات فیزیکی و جسمی قرار گرفته اند. فشار روانی، که آنها را بر آن داشت تا شهادت خود را پس بگیرند. بسیار قابل توجه است که در مارس 2004، با تصمیم دادگاه منطقه سوزدال، تصمیم دادگاه 2002 باطل شد و سابقه کیفری متروپولیتن والنتین پاک شد.
در حال حاضر، ROAC بر حدود 100 محله در قلمرو فدراسیون روسیه صلاحیت دارد، که برخی از آنها ثبت نام دولتی ندارند. علاوه بر این، محله هایی در بلاروس، اوکراین، گرجستان، ایالات متحده آمریکا، سوئیس، اسرائیل، آرژانتین و بلغارستان وجود دارد.

(از یونانی خودمختار - مستقل)، کلیسایی که در مسائل مربوط به حکومت داخلی از این یا آن کلیسای خودمختار استقلال یافته است، که A.Ts داده شده از آن می باشد. قبلاً به عنوان اسقف نشین یا اسقف نشین گنجانده شده بود. فصل الف ج. در یک شورای محلی با تصویب بعدی توسط پدرسالار کلیسای خودمختار انتخاب شد. در حال حاضر 4 ق. از سال 1970، پاتریارسالاری ژاپن تحت صلاحیت پاتریارسالاری مسکو است. کلیسای ارتدکس.

اصطلاح «خودمختاری» از قانون مدنی به کار کلیسایی درآمد. در حقوق سکولار، این اصطلاح معمولاً به سازمان محلی اشاره می‌کند که حق خودگردانی در مرزهای ایالت اصلی را داشت. معنای مشابهی به استقلال کلیسا نیز داده شده است.

اگر کلیساهای خودمختار زنجیره ای مستقل از جانشینی حواری داشته باشند و اسقف های آنها، از جمله نخستی، توسط اسقف های همین کلیساها منصوب شوند، در این صورت کلیساهای خودمختار از چنین استقلالی محروم می شوند اغلب منصوب می شود) توسط رئیس کلیسای پادشاهی. از این معمولاً نشانه‌های دیگری از وابستگی کلیسای خودمختار دنبال می‌شود: منشور آن توسط کلیسای پادشاهی تأیید می‌شود. در آن نام نخست‌وزیر کلیسای شاهنشاهی تجلیل می‌شود. او کریسمس مقدس را از کلیسای پادشاهی دریافت می کند. او در هزینه های حفظ بالاترین مقام کلیسای پادشاهی شرکت می کند. اولیای کلیسای خودمختار تابع صلاحیت بالاترین مقام قضایی کلیسای پادشاهی است.

از آنجایی که یک کلیسای خودمختار نیازی به داشتن تعداد معینی اسقف برای انتصاب خود به طور مستقل ندارد، یک کلیسای خودمختار می تواند یک منطقه شهری، یک اسقف جداگانه، یک محله یا یک صومعه باشد. دومی به ویژه در آتوس انجام می شد: به عنوان مثال، صومعه هیلندار، بر اساس نوع شناسی سنت ساوا صربستان، تقریباً از استقلال کامل از اداره مرکزی آتوس برخوردار بود. در آغاز قرن بیست و یکم، نمونه‌هایی از خودمختاری‌های بسیار کوچک عبارت بودند از: کلیسای سینا (صومعه‌ای با یک اسقف واحد) و کلیسای چینی (چند محله بدون اسقف خودشان، تحت نظارت مستقیم پدرسالار مسکو و تمام روسیه. ).

اساس اعلام خودمختار بخشی از کلیسا اغلب این واقعیت است که این کلیسا خارج از مرزهای دولتی است که کلیسای پادشاهی در آن قرار دارد، دورافتادگی جغرافیایی و هویت قومی. از نظر تاریخی، اعلام خودمختاری کلیسا اغلب به دنبال کسب استقلال سیاسی توسط دولتی که کلیسا در آن واقع شده است. از دست دادن استقلال دولتی معمولاً منجر به الغای خودمختاری می شود. به عنوان مثال، هنگامی که در سال 1878 بوسنی و هرزگوین از سلطه ترک ها آزاد شد و توسط اتریش-مجارستان اشغال شد، دو سال بعد کلیسای محلی خودمختاری را از پدرسالاری قسطنطنیه دریافت کرد، اما با پیوستن بوسنی به یوگسلاوی، خودمختاری آن لغو شد.

پدیده کلیساهای خودمختار از زمان های قدیم شناخته شده است. به عنوان مثال، قبل از جدا شدن آن به کلیسای ارتدکس روسیه، کلانشهر کیف (روسیه) در واقع تا حد زیادی در داخل پاتریارک قسطنطنیه خودمختار بود.

فجایع قرن بیستم مانند انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و همچنین پدیده دیاسپورای ارتدوکس منجر به ظهور بسیاری از خودمختاری های جدید در این قرن شد. بسیاری از آنها ویژگی های خاص خود را دارند - به عنوان مثال، بیشتر خودمختاری های کلیسای ارتدکس روسیه اکنون کلیساهای "خودگردان" و نه "مختار" نامیده می شوند، اگرچه تفاوت بین این مفاهیم ناچیز است (به منشور ارتدوکس روسیه مراجعه کنید. کلیسای 2013، فصل X و XI). کلیسای ارتدوکس قسطنطنیه تعدادی از نهادهای خودمختار را بر اساس زمینه‌های قومی-فرهنگی سازماندهی کرد که بر اسقف‌های از پیش موجود پاتریارک قسطنطنیه در دیاسپورا قرار گرفتند. مسئله رویه شرعی برای اعطای خودمختاری با موضوع دیاسپورا و اختیارات تخت جهانی مرتبط است، به همین دلیل است که بحث در مورد آن تا امروز ادامه دارد.


روشن در حال حاضرنهادهای مستقل زیر وجود دارند:

  • به عنوان بخشی از کلیسای ارتدکس قسطنطنیه:
    • کلیسای ارتدکس فنلاند
    • کلیسای حواری ارتدکس استونی
    • کلیسای ارتدکس کرت (نیمه خودمختار)
    • کلیسای ارتدکس اوکراین ایالات متحده آمریکا و دیاسپورا
    • کلیسای ارتدوکس اوکراینی کانادا
    • کلیسای کاتولیک یونانی ارتدوکس کارپات آمریکا
    • اسقف نشینی کلیساهای ارتدکس روسیه در اروپای غربی، اگزارسی اسقف نشین کلیسا
  • به عنوان بخشی از کلیسای ارتدکس انطاکیه:
    • اسقف نشینی آمریکا
  • به عنوان بخشی از کلیسای ارتدکس اورشلیم:
    • کلیسای ارتدکس سینا
  • به عنوان بخشی از کلیسای ارتدکس روسیه:
    • کلیسای ارتدکس ژاپن - کلیسای خودمختار
    • کلیسای ارتدکس چین (در واقع فعال نیست) - کلیسای خودمختار
    • کلیسای ارتدکس مولداوی یک کلیسای خودگردان است
    • کلیسای ارتدکس لتونی یک کلیسای خودگردان است
    • کلیسای ارتدکس استونی یک کلیسای خودگردان است
    • کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از روسیه یک کلیسای خودگردان است
    • کلیسای ارتدکس اوکراین یک کلیسای خودگردان با حقوق خودمختاری گسترده است
  • در کلیسای ارتدوکس صربستان:
    • اسقف نشینی اوهرید

و در جنگ داخلی در روسیه، کلیسای متحد یونان و روسیه از نظر اداری - ابتدا توسط خط مقدم، و سپس توسط مرزهای اتحاد جماهیر شوروی - به دو بخش تقسیم شد: کلیسای موجود در سرزمین پدری (بعدها به عنوان آزار و اذیت ارتدکسی تشدید شد، غیرقانونی شد و تبدیل به کاتاکومب شد) و کلیسای خارج از کشور (کلیسای ارتدکس روسی خارج از روسیه - ROCOR). به اجبار شرایط سیاسی، هر دو بخش کلیسای روسیاز نظر روحی و عرفانی متحد باقی ماندند: آنها مقام کلیسای متعارف را در شخص متروپولیتن پیتر کروتیتسکی گرامی داشتند، در دعا و عبادات ارتباط داشتند. علاوه بر این، در میان روحانیون و روحانیون ارتدکس واقعی در روسیه، اولین سلسله مراتب ROCOR، متروپولیتن آنتونی، آناستاسیوس و فیلارت از اقتدار زیادی برخوردار بودند. کاهنان دخمه پس از قطع ارتباط با اسقف های خود، شروع به درک اولین سلسله مراتب ROCOR در خدمات الهی کردند و اگر چنین فرصتی وجود داشت، آنها رسماً به حوزه قضایی آن منتقل شدند (مثلاً در سال 1975، گروهی متشکل از 12 کشیش کاتاکومب. که از ده ها جامعه در روسیه مراقبت می کرد). پیام‌های شوراهای اسقف و شورای ROCOR در کلیسای کاتاکومب توزیع شد و پیام‌های اسقف‌های کلیسای کاتاکومب، مکاتبات سلسله مراتب و غیره در نشریات ROCOR منتشر شد.
..
تا پایان دهه 20، GPU روسیه موفق شد دو گروه بزرگ کلیسا - گروه های نوسازی و سرگیانیستی را که با ملحدان سازش کردند و با کلیسای روسی جدا شدند، از کلیسای تحت آزار و شکنجه کاتاکومب جدا کند. این گروه ها توسط هر دو بخش کلیسای روسیه (هم شهدای جدید و هم اسقف خارجی) به عنوان یک انشقاق شناخته شدند. در سال 1943، در اوج جنگ، استالین، برای اهداف سیاسی، بقایای گروه های نوسازی و نفاق سرگی را در کلیسای رسمی جدید اتحاد جماهیر شوروی متحد کرد که به آن "کلیسای ارتدکس روسیه" (ROC) داده شد. برای مدیریت این ساختار، یک شورای ویژه برای امور کلیسای ارتدکس روسیه ایجاد شد که شامل افسران حرفه ای NKVD بود. به طور رسمی، ROC توسط رئیس انشقاق سرژی (که نام این انشقاق را دارد) - متروپولیتن سرگیوس (استراگورودسکی)، که پنج روز پس از "دیدار تاریخی" خود با استالین به "پتریارک مسکو و تمام روسیه" تبدیل شد. با این حال، پدرسالار تنها می توانست توسط یک شورای محلی با مشارکت تمام اسقف ها (تا 150 سلسله مراتب در سال 1943 هنوز در زندان ها، اردوگاه ها و تبعید به سر می بردند)، نمایندگان روحانیون و غیر روحانیان انتخاب شود.

گروه بسیار کوچکی از اسقف‌ها و روحانیون که متروپولیتن سرگیوس را به رسمیت می‌شناختند، برخی از کلیساهای بسته شده در دهه 1930 را دریافت کردند و اجازه یافتند موسسات آموزشی مذهبی را افتتاح کنند و مجله‌ای را «برای استفاده رسمی» منتشر کنند. این گونه بود که پاتریارک مدرن مسکو شکل گرفت که به تدریج رشد کرد و با کمک مقامات، جای کلیسای تاریخی روسیه را در اذهان مردم روسیه گرفت.

در همین حال، کلیسای واقعی روسیه - کلیسای کاتاکومب - تحت آزار و اذیت باقی ماند. تقریباً تمام اسقفی آن در زندان ها و اردوگاه ها بود و بخش قابل توجهی از روحانیون نیز در آنجا بودند که نمی خواستند وارد اسقف نشین مسکو شوند. قبلاً در دهه 30، به دلیل عدم وجود اقتدار مرکزی کلیسا (مقام متعارف تاج و تخت پدرسالار، متروپولیتن پیتر، در سال 1937 تیرباران شد، اما 12 سال قبل از او از فرصت اداره کلیسا محروم شد)، جنبش هایی در میان آنها شکل گرفت. مسیحیان کاتاکومب معمولاً نام اسقف-اعتراف کنندگان خود را می نامیدند، به عنوان مثال: "یوزفیت" - به نام متروپولیتن جوزف (پتروف) پتروگراد، "بووی ها" - فرزندان اسقف الکسی (بوی) و غیره.
...
آزار و شکنجه مداوم کلیسای کاتاکومب در اتحاد جماهیر شوروی منجر به این واقعیت شد که در اوایل دهه 90 قرن بیستم، کلیسای کاتاکومب روسیه دیگر سلسله مراتب خاص خود را نداشت. کاملاً طبیعی است که مسیحیان کاتاکومب به ROCOR روی آوردند که هنوز سلسله مراتب قانونی روسیه را در خلوص ایمان حفظ می کرد. در طول این مراسم، بسیاری از روحانیون کاتاکومب، متروپولیتن فیلارت، و سپس متروپولیتن ویتالی، اولین سلسله مراتب ROCOR را گرامی داشتند. جوامع ژوزفیت در سنت پترزبورگ و قلمرو شمال غربی، و همچنین "بوویت"های منطقه ورونژ و دخمه های منطقه مسکو توسط کشیش میخائیل روژدستونسکی (+ 1988) مراقبت می شدند. چندین کشیش، هیرومون و یک ارشماندریت از "گالینت"های منطقه ویاتکا، تاتارستان، موردویا و چوواشیا مراقبت می کردند. رئیس شاخه آنها، اسقف اعظم آنتونی (گالینسکی-میخائیلوفسکی) در سال 1976 در کیف درگذشت و پشت سر گذاشت. تعداد زیادیروحانیت و گله بزرگ. سیاست نادرست ROCOR در روسیه در سال 1982 توسط سلسله مراتب خارجی اسقف اعظم لازار (ژوربنکو) که مورد بی اعتمادی اکثریت فاجعه بود، منصوب شد.

تنها پس از شروع "پرسترویکا" و پس از سقوط رژیم شوروی، زمانی که ROCOR شروع به افتتاح محله های قانونی خود در خاک روسیه کرد، اعتماد دخمه ها به کلیسای خارج از کشور احیا شد. اولین محله بزرگی که تحت صلاحیت شورای اتحادیه ROCOR قرار گرفت و مستقیماً تابع متروپولیتن ویتالی بود، محله کلیسای تزار کنستانتین در سوزدال بود. تقریباً یک سال پس از الحاق وی، در 10 فوریه 1991، پیشوای محله، ارشماندریت والنتین (روسانتسف)، اسقف سوزدال در بروکسل منصوب شد. در این زمان، جوامع کاتاکومب شروع به پیوستن به کلیسای آزاد ارتدکس روسیه (ROC) کردند (به عنوان ساختارهای متعارف ROCOR در روسیه نامیده می شد). در عین حال، کشیشانی که پارلمان را ترک کرده اند از طریق توبه در محله های خود پذیرفته می شوند. در خود سوزدال و منطقه اطراف، همه دخمه ها به همراه گله اسقف والنتین که نماینده مجلس را ترک کردند، کلیساهای کلیسای جامع تزار کنستانتین و سایر کلیساهای کلیسای ارتدکس روسیه را ترک کردند. جوامع و محله های جدید نیز در حال ایجاد هستند. بی اعتمادی دخمه ها نسبت به اسقف اعظم لازار، که از بخش "غیرقانونی" کلیسای ارتدوکس روسیه مراقبت می کرد، آنها را بر آن داشت تا به اسقف والنتین سوزدال مراجعه کنند. به عنوان یک قاعده، جوامع نمایندگان مورد اعتماد خود را به سوزدال می فرستادند تا بفهمند که کلیسای ارتدکس روسیه، سلسله مراتب و روحانیون آن دقیقاً چه چیزی را نمایندگی می کند و آیا آنها واقعاً ارتدکس واقعی را اظهار می کنند یا خیر. نمایندگان جوامع "بوفسکی" و "ژوزفیت" ورونژ و سن پترزبورگ به سوزدال می آیند و به کلیسای ارتدکس روسیه می پیوندند. معبد فعلی صومعه روب در سوزدال، طرحواره-آبس اوفیمیا، از جامعه دخمه های ورونژ به سوزدال آمد.

در سال 1992، تعداد زیادی از جوامع دخمه ای از "گالین ها" در منطقه ویاتکا به کلیسای ارتدکس روسیه پیوستند و کشیش آنها، کشیش والنتین (که در سال 1965 توسط اسقف اعظم آنتونی (گالینسکی) منصوب شد) در سال 1997 راهب شد و اوردا شد. سوزدال به عنوان اسقف یاران. راهبه‌های کاتاکومب از مکان‌های مختلف به سوزدال می‌آیند، که اسقف والنتین برای آنها صومعه‌ای را به افتخار سنت سنت می‌سازد. جان شانگهای و سانفرانسیسکو (سنت جان پدر معنوی سنت آنتونی (گالینسکی) بود و با او مکاتبه داشت).

در سال 1991-1993، کارگران کاتاکومب از قفقاز به سوزدال آمدند. برای مراقبت از جوامع دخمه ای در قفقاز و جنوب روسیه، راهب دخمه ای سرافیم که سال ها در کوه های آبخازیا کار کرد، در سال 1994 به اسقف سوخومی منصوب شد. راهبه سرافیما (سانینا) اعتراف کننده معروف (که 25 سال در اردوگاه ها گذرانده) و سازمان دهی محله های کاتاکومب در کوبان و اوکراین، نیز به سوزدال می آید، که به افتخار قدیس به عنوان صومعه کاتاکومب سوزدال منصوب می شود. جان شانگهای. به دنبال نمونه او، بسیاری از جوامع کاتاکومب در اوکراین و بلاروس به کلیسای ارتدکس روسیه پیوستند. بعداً ، در سال 1998 ، اسقف آنها برای آنها منصوب شد - فیض هیلاریون سوخودولسکی.

راهبه ها، فرزندان روحانی هیرومونک کاتکامب سرافیم (گلوشچاپوف)، از روستاهای کوبان به سوزدال نقل مکان می کنند. یکی از آنها - مادر اسکندر - اکنون در صومعه سنت ابیس است. جان شانگهای.
...

با این حال، رشد سریع ROCOR با اقدامات غیر متعارف و تحریک آمیز برخی از اسقف های ROCOR مانع شد که در نهایت منجر به بی اعتبار شدن خود ROCOR در روسیه و درگیری بین اتحادیه و اسقف های روسیه شد. دلیل چنین اقداماتی برخی از سلسله مراتب خارجی، توهمات آنها در مورد "اصیل" بود تولد دوباره معنوی"در روسیه دور و کمتر شناخته شده، و همچنین اساساً نادرست و مغایر با اعتراف کلیسای کاتاکومب دیدگاه نماینده پارلمان به عنوان یک کلیسای ارتدکس اسیر آتئیست ها، یا<мать-церковь>.
...

در نتیجه، تناقضات بین رهبری شورای اتحادیه ROCOR و اسقف های روسی که به مواضع واقعی ارتدکس و کاتاکومب پایبند هستند، افزایش یافت. اسقف های کلیسای کاتاکومب که تحت صلاحیت ROCOR بودند، اسقف اعظم لازار و اسقف والنتین، در سال 1993 به طور غیرقانونی از سمت خود برکنار شدند. پس از تمام درخواست های آنها برای محاکمه عادلانه و بازسازی خیابان های پایمال شده. شورای ROCOR قوانین را بی نتیجه گذاشت، آنها مجبور شدند از نظر اداری از ROCOR جدا شوند و بر اساس فرمان St. پاتریارک تیخون و ارگان های اداره عالی کلیسای تحت امر او برای شماره 362 20 نوامبر 1920، خودمختار خودمختار در مارس 1994. آنها سه اسقف دیگر را برای کلیسای روسیه منصوب کردند: تئودور، سرافیم و آگافانجل.

یک سال بعد، پس از تلاش های ناموفق برای یافتن راه قابل قبولی برای خودمختاری کلیسای روسی، در 11/24 فوریه 1995، شورای ROCOR به طور غیرقانونی پنج اسقف کلیسای روسیه را از خدمت در کشیش منع کرد. این ممنوعیت نیز غیرقانونی بود، زیرا بدون دادگاه کلیسایی مورد نیاز قوانین انجام می شد. بنابراین، شورای ROCOR تلاش کرد تا قدرت را بر کلیسای کاتاکومب روسیه غصب کند، قدرتی که فقط متعلق به تمام روسیه است. شورای محلی. در نتیجه، انشعاب بین اتحادیه ROCOR و کلیسای روسیه رخ داد. وحدت بخش های روسی و خارجی کلیسای ارتدوکس محلی روسیه - از سال 1921 تا 1990 معنوی و از سال 1991 تا 1994 نیز اداری - به دلیل تقصیر شورای خارجی منحل شد که مسیری را برای نزدیک شدن با نماینده پارلمان تعیین کرد. مانعی را در برابر محله های روسی خود دید. اقدامات غیرقانونی سلسله مراتب ROCOR در رابطه با کلیسا در روسیه، خود شورای خارجی را در آستانه یک انشقاق شرعی قرار داد. در شورای اسقفان ROCOR در سال 1994، "دوره جدید" ROCOR به طور رسمی اعلام شد، که به ویژه در پذیرش آشتیانه آموزه های کلیسای متروپولیتن یونانی قبرس و در ارتباط با رسمی صربستان بیان شد. پاتریارک - عضو شورای جهانی کلیساها.

در سال 1995، اسقف اعظم لازار و اسقف‌های بنیامین و آگافانجل به ROCOR بازگشتند و تنها سه اسقف به ریاست اسقف اعظم والنتین در ROC باقی ماندند.
...

در همین حال، در نتیجه جلسات مستمر اسقف اعظم مارک برلین (ROCOR) و رهبری نماینده پارلمان (به ویژه با شخص پاتریارک)، توافقی بین نماینده پارلمان و شورای اتحادیه ROCOR برای حذف همزمان کشیشی حاصل شد. از اسقف والنتین، که مانعی برای اتحاد مجدد ROCOR با MP بود. این کار توسط ROCOR در سپتامبر 1996، توسط نماینده پارلمان در فوریه 1997 انجام شد. اسقف اعظم روسیه این اقدامات را فاقد اهمیت شرعی دانستند، زیرا آنها علیه روحانیونی که عضو روحانیت ROCOR نبودند، انجام شد و نماینده مجلس نمی توانست و را نمی توان به عنوان کلیسا به رسمیت شناخت. اسقف گریگوری (گراب) در سال 1994، در گزارش خود به متروپولیتن ویتالی، این گونه "ممنوعیت ها" و "برچیدن" را "بی قانونی بی سابقه" خواند.

در اکتبر 1998، کلیسای ارتدوکس روسیه مجدداً تحت نام "کلیسای خودمختار ارتدوکس روسیه" (ROAC) ثبت شد. در حال حاضر، اسقف ROAC شامل 12 اسقف است. رئیس کلیسا در مارس 2001 به درجه متروپولیتن ارتقا یافت." history of ROAC

«کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه (به اختصار ROAC؛ تا سال 1998 - کلیسای آزاد ارتدوکس روسیه) یک انجمن مذهبی است که به طور رسمی توسط وزارت دادگستری فدراسیون روسیه در اکتبر 1998 ثبت شده است؛ این انجمن هیچ ارتباطی با اسقف نشین مسکو ندارد. همچنین توسط هیچ یک از کلیساهای ارتدکس محلی به رسمیت شناخته نشده است.
...

اساس پیدایش ROAC "مقررات مربوط به کلیسای آزاد" بود که در 15 مه 1990 توسط شورای اسقف های کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از روسیه (ROCOR) به تصویب رسید، که مسیر ROCOR را به سمت ایجاد خود (موازی) اعلام کرد. به ROC) ساختارهای کلیسا (اسقف‌ها، دین‌ها و کلیساها) در داخل اتحاد جماهیر شوروی. در آوریل 1990، ارشماندریت والنتین (روسانتسف) از اسقف سوزدال کلیسای ارتدکس روسیه، که قبلاً از اجرای حکم اسقف اعظم والنتین (میشچوک) برای انتقال او به شهر دیگری امتناع کرده بود، به حوزه قضایی کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور منتقل شد. همراه با محله خود، در نتیجه، طبق تعریف شورای مقدس، کلیسای ارتدکس روسیه از کشیشی منع شد.

اسقف والنتین، با فاصله گرفتن تدریجی از مجمع اسقفان ROCOR، در 22 ژوئن 1993، از زیرمجموعه حوزه قضایی ROCOR خارج شد و با آن "در وحدت دعا و عشای ربانی" باقی ماند. در مارس 1994، والنتین و لازار (ژوربنکو)، که از سال 1982 به طور غیرقانونی از اعضای ROCOR در اتحاد جماهیر شوروی مراقبت می کردند، به خودمختاری خودمختار روی آوردند و سه اسقف جدید را منصوب کردند و اداره عالی کلیسایی کلیسای ارتدکس روسیه را ایجاد کردند. در زمستان 1994، آشتی موقت با ROCOR انجام شد، اما در 24 فوریه 1995، شورای ROCOR همه 5 اسقف را از خدمت منع کرد و ولادیمیر-سوزدال را بیوه اعلام کرد. در جلسه 14 مارس 1995، اداره موقت کلیسای عالی کلیسای ارتدکس روسیه تصمیم گرفت تصمیمات مجمع اسقفان کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور را در رابطه با کلیسای ارتدکس روسیه به رسمیت بشناسد که «بر خلاف قوانین مقدس و آنها را معتبر ندانیم.»
...
در ژوئن 1995، اداره کلیسای عالی کلیسای ارتدکس روسیه بازسازی شد. ریاست آن را اسقف اعظم والنتین برعهده داشت که حوزه اسقف او در سوزدال به مرکز تبدیل شد کلیسای جدید. در اکتبر 1998، نام قدیمی "کلیسای آزاد ارتدوکس روسیه" در هنگام ثبت نام با ROAC جایگزین شد. به گفته میخائیل آردوف، از آنجایی که نام "کلیسای ارتدکس روسیه" به پاتریارک مسکو اختصاص داده شد، باید کلمه "خود مختار" به نام اضافه می شد ("وزارت دادگستری این را به ما سیلی زد").

در سال 2001، شورای کلیسای ارتدکس خودمختار روسیه تصمیم گرفت اسقف اعظم والنتین (روسانتسف) را با حق پوشیدن دو پاناگیا به درجه کلان شهر ارتقا دهد.
...
در سال 2001، گروهی به رهبری کشیش آندری اوستروف از ROAC جدا شد که یکی از ایدئولوژیست های آزار و اذیت متروپولیتن والنتین شد. در سال 2004، اسقف گریگوری (ابو عسل) از خواسته های مجمع سرپیچی کرد و ROAC را در آمریکا ایجاد کرد. بنابراین، در آغاز سال 2006، اکثر محله ها در کشورهای خارجی (ایالات متحده آمریکا، بلغارستان، انگلیس) از دست رفتند و در بیشتر موارد، این به دلیل سیاست پرسنلی ناکارآمد این کلانشهر بود.

...
در ماه مه 2007، یک مرکز جایگزین جدید در بژتسک (منطقه Tver) تشکیل شد - "شورای موقت کلیسایی" (VTsS ROAC) زیر نظر اسقف سواستین (ژاتکوف) چلیابینسک، که فعالیت های بخش قابل توجهی از کلیساها را هماهنگ می کند. شورای ROAC این بدن را به رسمیت نشناخت و مجازات های شرعی برای اعضای آن اعمال شد، از جمله تحقیر سباستین.
...
در 5 نوامبر 2008، انشعاب نهایی در ROAC رخ داد، در نتیجه سباستین (ژاتکوف) و آمبروسی (اپیفانوف) "شورای کلیسای موقت کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" را به یک سازمان مذهبی غیر متعارف جدید تبدیل کردند. که نام "شورای اسقفان کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" را دریافت کرد و روز بعد، هگومن گریگوری (لوری) که توسط والنتین (روسانتسف) ممنوع شد، به عنوان "اسقف پتروگراد و گدوف" منصوب شد. دومی به عنوان رئیس "کنفرانس اسقفان ROAC" انتخاب شد.
...
در 5 فوریه 2009، دادگاه داوری منطقه ولادیمیر، به درخواست آژانس مدیریت املاک فدرال، تصمیم به مصادره 13 کلیسا از ROAC به دلیل عدم توافق برای استفاده از آنها گرفت.
....
در اکتبر 2010، سه کشیش از 11 کشیش که ROAC در سوزدال و منطقه داشت به پاتریارسالاری مسکو نقل مکان کردند." تاریخچه ROAC طبق ویکی

من تعجب می کنم که مردم خودمختار چه تفاوتی با دخمه ها دارند؟ فقط به این دلیل که آنها همچنین دارای سلسله مراتبی هستند که می خواهند به سادگی از زیر یک omophorion "متفاوت" "اسقف" \" متروپل" شوند؟

کلیسای جهانی متشکل از کلیساهای محلی منفرد است. کلیساهای محلی به نوبه خود شامل اسقف‌ها (اسقف‌ها) و اسقف‌ها شامل کلیساها هستند. واحدهای دیگری از تقسیم اداری-سرزمینی کلیسا وجود دارد: کلیساهای خودمختار، اگزراسیات، مناطق شهری. این ساختار کلیسا در طول قرن های اول تاریخ خود توسعه یافت و از آن زمان تاکنون اساساً بدون تغییر باقی مانده است.

تقسیم اداری کلیسا بر اساس اصول ارضی است تا ملی. در شرایط عادی، مسیحیان ارتدکس از هر ملیتی که در یک قلمرو زندگی می کنند، یک محله را تشکیل می دهند و یک اسقف اسقفی از آنها مراقبت می کند، زیرا طبق کلام پولس رسول در مسیح. «نه یونانی و نه یهودی، نه ختنه، نه غیرختنه، وحشی، سکایی، برده، آزاد وجود دارد.»(کولسیان 3:11). همانطور که گفته شده است، اما در سی و چهارمین قانون حواری، "اسقف هر قومی می شود که اشراف اولین آنها باشد..." - با این حال، بافت تاریخی به وضوح نشان می دهد که توسط "مردم" در قانون به معنای سرزمینی است که توسط این یا آن مردم اشغال شده است. استان‌های امپراتوری روم شامل سرزمین‌هایی بود که قبایلی در آن زندگی می‌کردند که متعاقباً یونانی یا لاتین شده بودند، نام استان‌هایی که زمانی در آن‌ها ساکن بودند، حفظ شد: داکیا، گالاتیا، تراکیه، نومیدیا.

کلیساهای محلی در مرزبندی سرزمینی خود با تقسیم بندی سیاسی-اداری، با مرزهای ایالتی و اداری سازگار هستند. این اصل علاوه بر راحتی های آشکار، در خود قوانین توجیه غیرمستقیم می یابد. بنابراین، قانون سی و هشتم شورای ترولو می گوید: "اگر شهری توسط مقامات سلطنتی مجدداً تأسیس شود یا ادامه یابد، پس توزیع امور کلیسا نیز باید از توزیع مدنی و زمستوو پیروی کند."

اصل سرزمینی در تعیین حدود صلاحیت قضایی کلیسا، استثناهایی را نیز مجاز می‌داند، که اساساً به معنای خاصی شبیه مفهوم فراسرزمینی در حقوق بین‌الملل هستند. بنابراین، در زمان های قدیم، سران برخی از کلیساهای محلی، به منظور حفظ ارتباط دائمی با کلیساهای دیگر، نمایندگان خود را - آپوکریسیون ها - نزد کلانشهرها، اگزارش ها یا ایلخانان خود می فرستادند. صومعه هایی که معبدها در آنها اقامت داشتند، تحت نظارت کلیسایی بودند که آنها را فرستاد. به این صومعه ها متوک یا مزرعه می گفتند. در دوران یوغ ترکیه، پاتریارسالارهای شرقی متوکیشن های خود را زیر نظر کلیساهای دیگر، به ویژه بسیاری از کلیساها در روسیه، برای جمع آوری صدقه تأسیس کردند.

یکی دیگر از انحرافات از اصل سرزمینی در تعیین حدود صلاحیت، حق استوروپژی پدرسالار است. کلمه "stauropegia" از کلمات یونانی "σταυρος" (صلیب) و "πηγο" (ایستادن) گرفته شده است. نصب صلیب توسط اسقف در تأسیس یک کلیسا یا صومعه نمادی از وابستگی شرعی آنها به او است. حقوق ستاروپژی ایلخانی در این واقعیت نهفته است که پدرسالار می تواند هنگام ایجاد یک صومعه یا کلیسا در خارج از مرزهای اسقف نشین خود صلیب نصب کند و از این طریق آنها را در صلاحیت مستقیم خود قرار دهد. در روسیه، در دوران سینودال، حق استاروپژی توسط شورای مقدس استفاده می شد.

در دوران بیزانس، اسقف‌های قسطنطنیه کل اسقف‌های واقع در مناطق شهری را تابع حوزه قضایی خود قرار دادند. این اسقف‌ها را اسقف‌نشین‌های خودمختار می‌نامیدند. خودمختاری به معنای استقلال آنها از کلانشهر محلی بود.

یک رویداد منحصر به فرد در تاریخ کلیسا، اسکان مجدد کلیسای قبرس در قرن هفتم، در طول حمله اعراب، به قلمرو پاتریارک قسطنطنیه در هلسپونت بود. کلیسای قبرس نیز استقلال خود را در هلسپونت حفظ کرد. به همین مناسبت، شورای ترولو سی و نهمین قاعده ویژه ای صادر کرد: «برای برادر و همکارمان جان، نخست وزیر جزیره قبرس، همراه با مردمش، به دلیل تهاجمات بربرها و به منظور رهایی از شر بردگی بت پرست، و صادقانه تسلیم عصای مسیحی ترین قدرت ها، به مشیت خدای انسان دوست و به همت پادشاه مسیح دوست و پارسای ما، از جزیره مذکور به منطقه هلسپونت منتقل شد. سپس حکم می کنیم که امتیازاتی که به تاج و تخت بالاتر از مرد نامبرده از پدران خدادار که زمانی در افسس جمع شده بودند، بدون تغییر باقی بماند، که ژوستینیوپلیس جدید ممکن است حقوق قسطنطنیه را داشته باشد، و خدادوست ترین اسقف تأسیس کند. در آن بر تمام اسقف‌های منطقه هلسپونت حکومت خواهد کرد و ما طبق رسم باستانی از اسقف‌های آنها حکم می‌کنیم.»

دیاسپورا

جدی ترین انحراف از اصل سرزمینی در تحدید حدود صلاحیت قضایی کلیسا، دیاسپورا است. در کشورهایی که مسیحیان ارتدوکس در یک توده فشرده زندگی نمی کنند، اما در میان مسیحیان دگردوکس یا غیر ارتدوکس پراکنده هستند، کلیساها و حتی اسقف های کلیساهای مختلف ممکن است در یک قلمرو وجود داشته باشند. همانطور که مشخص است، در قرن بیستم، زمانی که دیاسپورای ارتدکس در آمریکا و اروپای غربی، هم در نتیجه اسکان مجدد مسیحیان ارتدوکس و هم در نتیجه الحاق مسیحیان غیر ارتدوکس به ارتدکس، چندین برابر افزایش یافت، تعدادی از موارد تاریخی مشکلات مشخصی در این کشورها در تعیین حدود حوزه قضایی کلیسا به وجود آمد. پاتریارک قسطنطنیه دکترین حقوق ویژه تاج و تخت جهانی و در ارتباط با این امر، تبعیت کل دیاسپورا از آن را مطرح کرد. اروپای غربیو آمریکا چنین ادعاهایی، به عنوان کاملاً جدید، که قبلاً برای کلیسا ناشناخته بودند، توسط اکثر کلیساهای محلی رد می شوند. از زمان های قدیم، هنجار زیر در زندگی کلیسا رعایت شده است: کلیسایی که یک جامعه بدعت گذار یا تفرقه افکن را در قلمرویی که بخشی از هیچ کلیسای محلی نیست به ارتدکس تبدیل کرده است، برای کلیسای تازه تأسیس به کلیسای مادر تبدیل می شود. ، کلیسای پادشاهی. به همین دلیل است که و نه به موجب حکومت بیست و هشتم شورای کلسدون، کلیسای روسیه برای قرن ها در وابستگی شرعی به تاج و تخت قسطنطنیه بود.

در قانون 131 (117) شورای کارتاژ آمده است: «چند سال قبل از این، در این کلیسا، شورایی کامل تعیین کرد که کلیساهایی که در هر حدی بودند، قبل از انتشار قوانین مربوط به دوناتیست ها، کاتولیک شده بودند. ، باید متعلق به تخت هایی باشد که اسقف ها متقاعد شده بودند که به وحدت کاتولیک بپیوندند.

بنابراین، قلمرو دیاسپورای ارتدکس می تواند تحت صلاحیت کلیساهای محلی مختلف باشد، همانطور که اکنون در اروپای غربی و آمریکا چنین است. این وضعیت موقتی است. استقرار و توسعه زندگی عادی کلیسا در کشورهای فوق الذکر در نهایت باید به تشکیل کلیساهای جدید خودمختار یا خودمختار منجر شود، اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است، موضوع تعیین حدود صلاحیت قضایی همچنان پیچیده است و باعث اختلاف نظر و اختلاف می شود. هنگام حل چنین اختلافاتی بین کلیساهای خودمختار مستقل از یکدیگر، باید تعدادی از شرایط را در نظر گرفت: در قانون 132 (118) شورای کارتاژ، دو مورد از آنها نام برده شده است - نزدیکی سرزمینی و اراده خود مردم کلیسا: «درباره اینکه اسقف های کاتولیک و کسانی که از کشورهای دوناتوا گرویده اند چگونه اسقف ها را بین خود تقسیم خواهند کرد. ...اگر اتفاقاً یک مکان باشد; سپس به کسی که به او نزدیکتر است داده شود. اگر به هر دو تاج و تخت به یک اندازه نزدیک باشد; پس با کسی که مردم انتخاب می کنند، شود.»

در مورد مجاورت سرزمینی، پس، همانطور که از قانون 24 (17) شورای کارتاژ برمی آید، نخستی نومیدی صلاحیت خود را بر کلیسای موریتانی سیتنز «به دلیل دور بودن آن» از دست داد. در "Pidalion" تفسیر این قانون از معنای جهانی آن صحبت می کند. هنگام مرزبندی سرزمینی دیاسپورا، اصل قومی نیز اهمیت خاصی دارد، اما اهمیت آن در چارچوب دیاسپورا محدود است. بنابراین، شورای قسطنطنیه در سال 1872 به درستی قوم گرایی را به عنوان تجاوز به سیستم کلیسای متعارف محکوم کرد.

کلیساهای خودمختار

کلیسای جهانی متشکل از کلیساهای محلی خودمختار است. معنای اصطلاح "اتوسفالی" تغییر کرده است. همانطور که قبلاً می دانیم ، در دوره بیزانس "اتوکفال" اسقف نشین هایی بود که مستقل از کلانشهر محلی بودند و مستقیماً تابع قلمرو پدرسالاری بودند. در ادبیات متعارف و کلیسایی-تاریخی یونان، آنها هنوز بین وضعیت چهار پاتریارک باستان از یک سو و کلیساهای جدید خودمختار از سوی دیگر تمایز قائل می شوند که اگرچه به عنوان کاملاً مستقل شناخته می شوند، اما با این وجود در یک قاعده قرار نمی گیرند. همتراز با ایلخانی های شرقی باستان. مسئله حق خودمختاری همچنان حاد و پیچیده در زمان ما باقی مانده است. اختلافاتی پیرامون آن در گذشته به وجود آمده و هنوز هم رخ می دهد که اغلب دردناک می شود و منجر به اختلاف و حتی تفرقه می شود، حتی تا حدی که ارتباطات متعارف را قطع می کند.

برای روشن شدن ضوابط غیرقابل انکار قانونی خودمختاری، ابتدا لازم است موضوع حق تأسیس روشن شود. کلیسای مستقلیا اعطای خودمختاری. یک اصل قانونی وجود دارد: هیچ کس نمی تواند به دیگری بیش از خودش حق بدهد. این یک بدیهیات متعارف است. بنابراین، یا اسقف نشین می تواند یک کلیسای خودمختار جدید ایجاد کند کلیسای جهانی، یا اسقف کلیسای خودمختار. قدرت اسقفی متوالی از رسول است.

در گذشته، گاهی اوقات قضاوت های اشتباهی انجام می شد که فقط کلیساهایی که توسط خود رسولان تأسیس شده بودند می توانستند خودمختار باشند. پاپ لئوی کبیر، بر این اساس، خودمختاری کلیسای قسطنطنیه را به چالش کشید. حتی پاتریارک انطاکیه با تکیه بر این واقعیت مشکوک تاریخی که هیچ یک از حواریون در گرجستان نبودند، خودمختاری کلیسای گرجستان را رد کرد. در این میان، از یک سو، بسیاری از کلیساهای بدون شک منشأ رسولی هرگز خودمختاری نداشتند (مثلاً کورنتی، تسالونیکی)، و از سوی دیگر، کلیساهایی هستند که استقلال آنها عموماً به رسمیت شناخته شده است، اگرچه نمی توانند منشأ رسولی داشته باشند. کلیساها در طول تاریخ خودکفاالی را به دست آورده و از دست داده اند. و جانشین میزبان حواری، یعنی میزبان، و نه برای حواریون منفرد، اسقف کلیسایی حق مسلم دارد که به طور مستقل در مورد مسائل مربوط به ایجاد و الغای خودمختاری، در مورد مرزهای بین کلیساهای محلی تصمیم گیری کند. در مجالس کلیسایی - ارگانهای فوق العاده قدرت اسقفی - مسائل مربوط به تأسیس کلیساهای محلی، ردیف آنها، مرزهای بین آنها، لغو خودمختاری برخی از کلیساها در واقع حل شد: بنابراین، شورای کلسدون این موضوع را تأیید کرد. خودمختاری کلیسای قسطنطنیه و اسقف‌های آسیایی، پونتیک و تراکیا را تابع آن کرد.

از آنجایی که مجالس کلیسایی در دوران باستان رویدادهای استثنایی بوده و اکنون بیش از 1000 سال است که تشکیل نشده است، معمولاً موضوع یک خودمختاری جدید یا الغای یک شورا قدیمی توسط اسقف کلیساهای محلی تصمیم می گیرد که صلاحیت آنها بر خلاف کلیساها است. اسقف کلیسایی، فقط تا مرزهای کلیسای آن گسترش می یابد. در عین حال، اراده اسقف محلی را می توان هم توسط یک شورای کامل و هم یک شورای کوچک اسقف - مجمع عمومی بیان کرد.

اسقف نشین قسطنطنیه اعطای خودمختاری کلیسای بلغاری(در 932، 1234 و 1946)، کلیسای صربستان (در 1218 و 1879)، کلیسای روسیه (در 1589)، کلیسای یونان (در 1850)، کلیسای رومانیایی (در 1895) و کلیساهای کلیسای آلبانیایی (در سال 1938). ). کلیسای روسیه در سالهای پس از جنگ به کلیساهای لهستانی، چکسلواکی و آمریکا خودمختاری اعطا کرد. همچنین درباره ادغام چندین کلیسای خودمختار در یک کلیسا شناخته شده است. بنابراین، در سال 1920، سه کلیسای خودمختار: صرب، کارلواچ و مونته نگرو، و همچنین کلیسای خودمختار بوسن و هرزگوین با بخشی از کلیساهای قسطنطنیه و کلیساهای بوکوینی-دالماسی در یک کلیسای صرب متحد شدند.

تنها اراده کلیسای پادشاهی می تواند عامل قانونی در ایجاد یک خودمختاری جدید باشد، اما تاریخ نمونه های دیگری را می داند. این اتفاق افتاد که خودمختاری توسط یک مقام دولتی یا یک اسقف محلی اعلام شد، که به طور داوطلبانه از زیرمجموعه اسقف صلحی کلیسای خودمختار و اولین اسقف آن خارج شد. غیرقانونی بودن چنین اقداماتی از نظر شرعی آشکار است; اگرچه در مواردی که این امر ناشی از نیازهای واقعاً فوری زندگی کلیسا بود، اختلافاتی که پس از یک عمل خودسرانه تقسیم به وجود آمد، می‌توانست با اعطای قانونی خودمختاری بعدی از جانب کلیسای مادر بهبود یابد. بنابراین، اسقف یونانی در سال 1833 خودمختاری را اعلام کرد و تنها در سال 1850 به کلیسای یونان اعطا شد. استقلال کلیسای رومانی به طور خودسرانه در سال 1865 اعلام شد، یعنی. 20 سال قبل از اعطای خودمختاری به آن توسط پدرسالار قسطنطنیه؛ خودکفاالیست های لهستانی در سال 1923 با جدایی غیرقانونی از کلیسای مادر روسیه موافقت کردند و تنها در سال 1948 موضوع خودمختاری لهستان به طور قانونی حل شد. دلیل مشابهی باعث ایجاد شکاف در ارتباط بین روسیه و کلیساهای گرجستان، از 1917 تا 1943 به طول انجامید.

خودمختاری می تواند خارج از نظم مستقر، اما بر مبنای قانونی ایجاد شود: در صورتی که قدرت کلیسای پادشاهی به بدعت یا انشقاق منحرف شود. سپس قانون پانزدهم شورای مضاعف لازم الاجرا می شود: «... کسانی که به خاطر بدعتی از ارتباط با اولیاء جدا می شوند، هنگامی که او موعظه می کند توسط مجالس مقدس یا پدران محکوم می شوند. بدعت را علناً در کلیسا تعلیم می دهد، حتی اگر خود را از ارتباط با اسقف مذکور قبل از بررسی معاینه مصون بدارند، نه تنها مشمول توبه مقرر در قوانین نمی شوند، بلکه سزاوار افتخاری هستند که شایسته آن است. ارتدکس. زیرا آنها نه اسقف ها، بلکه اسقف های دروغین و معلمان دروغین را محکوم کردند و اتحاد کلیسا را ​​با انشقاق متوقف نکردند، بلکه سعی کردند کلیسا را ​​از انشقاق و تفرقه محافظت کنند. این قاعده در مورد اسقف ارتدکس وفادار یکی از بخش‌های کلیسا نیز صدق می‌کند، که بالاترین مقام آن پس از آن، خود را در چنین شرایطی از حقیقت خارج کرده است کلیسای جامع فلورانس; به همین دلیل است که استقلال خود را از قسطنطنیه در سال 1448 بدون درخواست رضایت پدرسالار و شورای کلیسا که به ارتدکس خیانت کردند، اعلام کرد.

قدرت اسقف محلی فقط تا مرزهای کلیسای محلی گسترش می یابد، بنابراین، اقدامات پاتریارک قسطنطنیه، که در قرن بیستم به بخش های جداگانه ای از کلیساها خودمختار اعطا کرد، از نظر شرعی غیرقابل دفاع است: یک خودمختاری غیرقانونی خیالی اعطا شد. به کلیسای لهستانی و خودمختاری به کلیساهای استونی و فنلاند (البته دومی در سال 1957 کلیسای روسیه - مادر کلیسای فنلاند) به رسمیت شناخته شد. برای توجیه چنین اقداماتی، پدرسالاری قسطنطنیه، اولاً ادعاهایی را مبنی بر صلاحیت انحصاری بر کل دیاسپورا مطرح کرد، و ثانیاً، مفهوم دیاسپورا به طور گسترده تفسیر شد - منظور از دیاسپورا در قسطنطنیه همه بخش ها و حتی کل اسقف ها است. واقع در خارج از مرزهای ایالت، که در آن کلیسای خودمختار واقع شده است.

در 30 مه 1931، پاتریارک فوتیوس دوم قسطنطنیه، با اثبات حق انقیاد اسقف‌های صرب در خارج از یوگسلاوی، به پاتریارک بارناباس صربستان نوشت: «همه جوامع کلیسای ارتدکس و مستعمرات واقع در دیاسپورا و خارج از مرزهای خودگردان ارتدکس. کلیساها از هر ملیتی، از نظر کلیسایی، باید تابع تخت مقدس ایلخانی باشند." پدرسالار قسطنطنیه در تأیید این آموزه عجیب به قانون بیست و هشتم شورای کلسدون اشاره می کند که حدود صلاحیت تاج و تخت روم جدید را تعیین می کرد: «...فقط متروپلیت های مناطق پونتوس، آسیا. و تراکیا و نیز اسقفهای خارجیان نواحی فوق الذکر از تاج و تخت مقدس کلیسای اقدس قسطنطنیه منصوب خواهند شد.» توضیح اینکه جوامع ارتدوکس اروپای غربی چه نسبتی با بیگانگان مناطق فوق الذکر دارند، بسیار دشوار است. پشت همه اینها یک ناهماهنگی شرعی و جغرافیایی نهفته است.

از آنجایی که اشاره به قانون بیست و هشتم شورای کلسدون برای اثبات ادعاهای تازه اختراع شده یک کشش آشکار است، در دهه های اخیر در قسطنطنیه دلایل اصلی به نفع این ادعاها در مفاد قوانین نهم و هفدهم همان شورا یافت می شود. از کلسدون، که در مورد حقوق روحانیون برای مراجعه به کلانشهر دربار صحبت می کند: "... به اگزارش منطقه بزرگ، یا به تاج و تخت قسطنطنیه حاکم" (راست 9). قاعده 9 به عنوان تأیید حقوق انحصاری اسقف نشین قسطنطنیه در کلیسای کلیسای جامع شناخته می شود، که از آن مزایا و حقوق خصوصی، از جمله صلاحیت قضایی بر دیاسپورا، استنباط شده است. این جوهر استدلال متروپولیتن ماکسیموس ساردیس، نویسنده مقاله ای است که در آن از قدرت جهانی پاتریارک های قسطنطنیه دفاع می شود.

در همین حال، تحلیل دقیق بافت تاریخی و همچنین محتوای این قواعد به ما امکان می دهد یک نتیجه واحد بگیریم: ما در مورد روحانیون اسقف نشین قسطنطنیه صحبت می کنیم که فقط در شورای کلسدون حق دریافت کردند. صلاحیت حاکمیت بر «اگزراسی‌های بزرگ» که در قانون بیست و هشتم ذکر شده است: پونتیک، آسیایی و تراکیا. خود متروپولیتن ماکسیم تعمیم این قاعده را به پاتریارسالاری غربی ممکن نمی داند. با توجه به همبستگی واقعی درجات افتخار پنج اسقف اول عصر شورای کلسدون، این بسیار پوچ خواهد بود. چه چیزی در قوانین نهم و هفدهم زمینه را برای ترسیم چنین مرزی فراهم می کند: برای روحانیون کلیسای روم صدق نمی کند، بلکه فقط به کلیساهای انطاکیه، اسکندریه، اورشلیم و قبرس مربوط می شود؟ این قوانین هیچ مبنایی برای چنین طراحی منحصربه‌فردی از مرز ندارند.

ماهیت خودمختاری این است که کلیسای خودمختار منبع مستقلی از قدرت دارد. اولین اسقف، رئیس آن، توسط اسقف های آن منصوب می شود. II شورای جهانیبا تأیید خودمختاری باستانی کلیسای قبرس، به «مسئولان» آزادی «بدون ادعایی نسبت به آنها و بدون اینکه آنها را محدود کند... برای تعیین محترم‌ترین اسقف‌ها توسط خودشان» اعطا کرد. شورای کلسدون با سلب استقلال اسقف‌های پونتوس، هراکلیوس و آسیا، به تاج و تخت قسطنطنیه انتصاب کلان‌شهرها را در این مناطق اعطا می‌کند (راست 28). از آنجایی که تقدیس کشیشی معمولاً مستلزم مشارکت سه اسقف است و نصب در مقر موصوف انجام می‌شود، ناگزیر نتیجه می‌شود که برای اینکه کلیسا خودمختار باشد، باید حداقل چهار صندلی اسقفی داشته باشد.

البته استقلال کلیساهای خودمختار محدود است و فقط در رابطه با سایر کلیساهای محلی خود را نشان می دهد، اما اصلاً با کلیسای جهانی که آنها بخشی از آن هستند، ظاهر نمی شود. بنابراین، نمی توان در مورد استقلال یک کلیسای محلی جداگانه در زمینه دکترین صحبت کرد، که از همان ابتدا توسط کلیسای جهانی حفظ شده است. هرگونه مغایرت با حقیقت حفظ شده توسط کل کلیسا مستلزم بیرون افتادن از طبقه کلیسا است. همه کلیساهای محلی قوانین مقدس را رعایت می کنند و آنها را در شرایط محلی به کار می برند. در زمینه عبادت، استقلال کلیساهای خودمختار با انطباق اجباری عبادت با یک آموزه جزمی واحد و میل به یکنواختی محدود می شود. اما خود کلیسای خودمختار، مر مقدس را برای خود آماده می‌کند، مقدسین خود را مقدس می‌داند و آیین‌ها و سرودهای جدیدی می‌سازد. کلیساهای خودمختار از استقلال کامل در زمینه فعالیت های اداری و قضایی برخوردارند.

همه کلیساهای خودمختار دارای حقوق برابر هستند. ارتدکس نه تنها آموزه رومی جانشینی مسیح و خطاناپذیری اسقف رومی را رد می کند، بلکه ادعاهای پاتریارک های قسطنطنیه در مورد حقوق ویژه در کلیسای جهانی را نیز رد می کند. در عین حال، در فهرست کلیساها - دوپیچ ها - و بنابراین در توزیع کرسی ها در شوراها، در چارچوب آداب بین کلیساها، هر کلیسا جایگاه خاص خود را در ردیف عمومی اختصاص می دهد و این مکان به طور محکم تثبیت شده است. ; در طول قرن ها ممکن است بدون تغییر باقی بماند، اگرچه این مکان در دوقطبی که رتبه افتخار نامیده می شود، فاقد معنای جزمی است، اما از نظر تاریخی تعیین شده است. این دیپتیک بر اصول مختلفی استوار است: قدمت کلیساها، ترتیب زمانی اعلام خودمختاری، اهمیت سیاسی شهرها با رؤسای اولین اسقف ها.

کلیساهای خودمختار

علاوه بر کلیساهای خودمختار، مستقل از یکدیگر، کلیساهای خودمختار نیز وجود دارند. اصطلاح "کلیسای خودگردان" جدید است، اما این پدیده، زمانی که یک کلیسای محلی دارای استقلال بسیار گسترده، اما نه کامل بود، هم در دوران باستان و هم در قرون وسطی شناخته شده بود. در اصل، کلیسای روسیه تا سال 1448، از نظر ارضی، قومی و سیاسی از کلیسای مادر منزوی بود، تنها وابستگی محدودی به تاج و تخت قسطنطنیه داشت، که تفاوت قاطعی با کلان شهرهای یونان داشت. از این نظر، می تواند به عنوان نمونه ای از خودمختاری کلیسا باشد. تفاوت اصلی کلیساهای خودمختار و خودمختار این است که کلیساهای اولی دارای زنجیره ای مستقل از جانشینی رسولی هستند و اسقف های آنها، از جمله اولین اسقف در میان آنها، توسط اسقف های این کلیساها منصوب می شوند، در حالی که کلیساهای خودمختار از چنین استقلالی محروم هستند. اولین اسقف های آنها توسط کشیش های کلیسای شاهنشاهی منصوب می شوند. محدودیت‌های دیگری برای استقلال کلیسای خودمختار از این امر ناشی می‌شود. وضعیت آن، منشور، توسط کلیسای پادشاهی تایید شده است، که همچنین به عنوان بیان وابستگی متعارف عمل می کند. کلیساهای خودمختار مسیحیت مقدس را از کلیسای کیریارکال دریافت می کنند. اولین اسقف های کلیساهای خودمختار تحت صلاحیت عالی ترین مقام قضایی کلیسای پادشاهی قرار دارند. کلیسای خودمختار روابط خود را با سایر کلیساها از طریق کلیسای پادشاهی انجام می دهد.

یک کلیسای خودمختار معمولاً تعداد کمی اسقف دارد. مبنای اعلام خودمختاری می تواند عوامل مختلفی باشد، اغلب، موقعیت آن در داخل کشوری غیر از کلیسای پادشاهی، و همچنین دورافتادگی جغرافیایی و هویت قومی. از نظر تاریخی، اعلام خودمختاری اغلب به دنبال کسب استقلال سیاسی توسط ایالتی که کلیسا در آن قرار دارد، صورت گرفت. بدین ترتیب، در سال 1815، حکومت صربستان که در وابستگی به پورت بود، تشکیل شد و در سال 1832 کلیسای صربستان خودمختاری دریافت کرد. از دست دادن استقلال دولتی معمولاً منجر به الغای خودمختاری می شود. در سال 1878، بوسنی و هرزگوین از سلطه ترک ها آزاد شد و دو سال بعد توسط اتریش-مجارستان اشغال شد، کلیسای بوسنی و هرزگوین خودمختاری را از پدرسالاری قسطنطنیه دریافت کرد، اما با پیوستن بوسنی به یوگسلاوی، این خودمختاری لغو شد.

وضعیت کلیساهای خودمختار میانی، انتقالی است و بنابراین در تاریخ دو روند در سرنوشت کلیساهای خودمختار وجود دارد: برخی از کلیساها در طول زمان به خودمختاری رشد می کنند و در نهایت آن را دریافت می کنند، در حالی که برخی دیگر استقلال خود را از دست می دهند و به مناطق شهری یا اسقف نشین های معمولی تبدیل می شوند.

در حال حاضر، دیپتیک های ما سه کلیسای مستقل را می شناسند: سینا باستان، که اولین و تنها اسقف آن با عنوان اسقف اعظم سینا، پارانو و رایفا از پدرسالار اورشلیم تقدیس می شود، و همچنین کلیسای فنلاند، که به خاطر آن اسقف اعظم قسطنطنیه است. اکنون کلیسای ارتدکس و خودمختار در ژاپن است: مادر او کلیسای ارتدکس روسیه است. کلیسای ارتدکس اوکراین، که در سال 1990 استقلال یافت، اما ارتباط قضایی خود را با کلیسای روسیه حفظ کرد، از نظر وضعیت به خودمختاری نزدیک است، اگرچه در دستورات پاتریارک الکسی دوم مسکو و تمام روسیه در مورد اعطای استقلال به آن، اصطلاح " خودمختاری» استفاده نمی شود.

در 6 مه 2012، اولین سلسله مراتب "کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" (ROAC)، "اسقف اعظم ولادیمیر و سوزدال" تئودور (گینیفسکی)، با عنوان "متروپولیتن" و حق پوشیدن دو پاناژیا اسقف اعطا شد. .

در جلسه شورای اسقفان "کلیسای خودمختار ارتدوکس روسیه" (ROAC) که در 23 ژانویه 2012 در سوزدال برگزار شد، "اسقف اعظم اوترادنسکی و قفقاز شمالی" تئودور (گینیوسکی) به عنوان اولین سلسله مراتب غیر نامبرده انتخاب شد. جامعه مذهبی متعارف با عنوان "اسقف اعظم ولادیمیر و سوزدال" ". ارتقای "اسقف اعظم" تئودور به درجه "متروپولیتن" در هفته روشن امسال انجام می شود.

در 16 ژانویه 2012، در هفتاد و سومین سال زندگی خود، اولین سلسله مراتب "کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" (ROAC)، "متروپولیتن سوزدال و ولادیمیر" والنتین (روسانتسف) درگذشت. علت مرگ او نارسایی پیشرونده قلبی، کاردیواسکلروز پس از انفارکتوس و دیابت شدید اعلام شده است.

در 10 فوریه 2011، به منظور تحقق قطعنامه شورای اسقفان ROAC، مراسم تقدیس "اسقف" "ارشماندریت" مارک (راسوخی) انجام شد که در آن هشت "اسقف" به رهبری اولی شرکت کردند. سلسله مراتب ROAC، "متروپولیتن سوزدال و ولادیمیر" والنتین (روسانتسف). قابل توجه است که به "سلسله مراتب" تازه منصوب شده لقب "اسقف آرماویر" معاون اسقف نشین قفقاز شمالی داده شد.

در 4 فوریه 2011، شورای اسقف های غیر متعارف سازمان مذهبی"کلیسای خودمختار ارتدوکس روسیه" (ROAC)، که در آن تصمیم برای تعیین دو "اسقف" جدید اتخاذ شد. روحانی کلیسای سنتودال ایورون ROAC، "ارشماندریت" تروفیم (تاراسوف)، به عنوان "اسقف سیمبیرسک"، جانشین اسقف نشین سوزدال انتخاب شد.

کشیش اسقف نشین سوزدال کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه، "هیرمونک" سرافیم (سیبینین) به دلیل داشتن مواد مخدر بازداشت شد.

«اسقف اعظم» تئودور بخش‌هایی از پیام خود را از پیام عید پاک اسقف اعظم بارسانوفیوس سارانسک و موردویا برای سال 2001 که در وب‌سایت رسمی اسقف اعظم سارانسک-موردوی کلیسای ارتدکس روسیه در پاتریارک مسکو منتشر شده بود، کپی کرد. خطبه توسط کشیش ویاچسلاو رزنیکوف، که در وب سایت رسمی اسقف نشین مسکو کلیسای ارتدکس روسیه در پاتریارک مسکو منتشر شده است. با این حال، بسیار قابل توجه است که اولین سلسله مراتب ROAC در پیام عید پاک خود وام هایی از نویسندگان هترودوکس را گنجانده است: موعظه "عید پاک پیروزی" توسط واعظ باپتیست ویکتور سمنوویچ ریاگوزوف، "خطبه در عید عید پاک" ارائه شده توسط واعظ کلیسای لوتری انجیلی برادر رامیل، یادداشت یک مرد سیاه‌پوست نئوکاریزماتیک ساندی آدلجا، و همچنین تکه‌هایی از موعظه یک راهب کاتولیک از نظم ردمتوریست، پدر. استانیسلاو پودگورسکی CSsR.

نیاز به تشکیل یک ساختار شبه کلیسا مستقل، که ادعای جانشینی از کلیسای ارتدکس روسی قبل از انقلاب را داشت، رهبری ROAC را بر آن داشت تا تعدادی تشریفات اسقفی را انجام دهد. در سال 2001، شورای "کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" تصمیم گرفت تا اسقف اعظم والنتین (روسانتسف) را با حق پوشیدن دو پاناگیا به درجه کلانشهر ارتقا دهد، که به گفته تفرقه افکنان، وضعیت تفرقه انگیزترین سازمان را به یک سازمان افزایش داد. منطقه شهری با این حال، پوشنده کلاه سفید نه تنها اقتدار سازمان مذهبی خود را افزایش نداد، بلکه یک سال بعد با یک رسوایی بزرگ توجه عمومی را به ROAC جلب کرد...

در میان گروه‌های شبه کلیساهای مدرن متعدد، «کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه» یکی از رسوایی‌ترین و نفرت انگیزترین آنهاست. توجه نزدیکاو با انحراف پر سر و صدا خود به شکاف در اوایل دهه 1990 و رسوایی جنسی خود در اوایل دهه 2000، افکار عمومی روسیه را به خود جلب کرد. و رسوایی نه چندان بلند اواخر دهه 2000 مرتبط با تلاش برای حفظ کنترل کلیساهایی که به تفرقه رد شده بودند. پیش نیاز ظهور "کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" را می توان تصویب در تاریخ 2/15 مه 1990 توسط شورای اسقفان ROCOR به اصطلاح "مقررات مربوط به کلیسای آزاد" در نظر گرفت ...

از سپتامبر 2009، "اسقف" "کلیسای خودمختار ارتدکس روسیه" متشکل از "سلسله مراتب" زیر بود:

*والنتین (روسانتسف)، متروپولیتن سوزدال و ولادیمیر

*تئودور (گینیفسکی)، "اسقف اعظم بوریسوف و اوترادننسکی"

*سرافیم (زینچنکو)، اسقف اعظم سوخومی و آبخازیا...