صفحه اصلی / طلسم / فیلم مستند عروسک آنابل. داستان واقعی نفرین آنابل. به نظر می رسد ... یک عروسک معمولی ... آنابل ...

فیلم مستند عروسک آنابل. داستان واقعی نفرین آنابل. به نظر می رسد ... یک عروسک معمولی ... آنابل ...

آنابل: داستان واقعی "عروسک شیطان".

در سال 2014 ، فیلم ترسناک جدیدی روی پرده های سینما منتشر شد - فیلم Annabelle به کارگردانی جان لئونتی. فیلمنامه او بر اساس حوادث واقعی، که به اوایل دهه 1970 باز می گردد. این داستان اگرچه با داستان ارائه شده در فیلم متفاوت است، اما وحشتناکی کمتری ندارد. عروسک پارچه‌ای که به عنوان دکوری در خانه دو دختر جوان به پایان رسید، کم کم زندگی آنها را به وحشت تبدیل کرد.

آغاز یک حرفه غیر معمول

این پنج لحظه مهم در فیلم و اینکه چگونه آنها با رویداد واقعی موازی هستند را بررسی کنید. آنها متوجه می شوند که آنابل می تواند به تنهایی حرکت کند و یادداشتی را پیدا کند که نوشته است: "دلتنگ من؟" آنها با ترس عروسک را رها می کنند تا بعداً آن را در آپارتمان خود پیدا کنند.

در زندگی واقعی: آنابل یک عروسک Raggedy Ann است که مادرش برای دخترش دونا هدیه خریده است. به گفته انجمن تحقیقات روانی جدید، دونا و هم اتاقی اش زمانی که عروسک به تنهایی شروع به حرکت و نوشتن یادداشت کرد، از ترس آنها ترسیدند.

فیلم بعدی به کارگردانی جان آر. لئونتی که به عنوان فیلمبردار در ساخت فیلم هایی مانند Insidious و The Conjuring شرکت داشت، داستان خانواده گوردون را روایت می کند که زندگی آنها به لطف عروسکی که روح آنها را تسخیر کرده بود به کابوس تبدیل شد. یک شیطان پرست جوان اسباب بازی بدی که به شخصیت اصلی داده شده است e، می گوردو n، خود را در چنگ یک نیروی اهریمنی یافت که تنها آرزوی آن تسخیر روح فرزند این زن بود.

جادوگر شیطانی و کودک کش

در فیلم: پرون یک زیرزمین قدیمی را در خانه کشف کرد. با این حال، این یک زمین بازی نیست. زیرزمین منبع بسیاری از شدیدترین رویدادهای ماوراء الطبیعه فیلم است. در فیلم: کارولین شروع به کبودی های تصادفی و دردناک در سراسر بدن خود بدون هیچ توضیحی می کند. معلوم می شود که شیطان شیطان پرست جادوگران از حضور کارولین در خانه چندان راضی نیست و قصد دارد او را تصاحب کند و فرزندانش را بکشد.

در زندگی واقعی: آندریا در یک سخنرانی برای تبلیغ کتابش ادعا می کند که زنی استعمارگر به نام باثشبا شرمن کودکی را که سرپرستی آن را بر عهده داشت با سوراخ کردن جمجمه او با سوزن کشته است. او سپس با اتهام جادوگری شیطانی روبرو شد. آندریا می‌گوید که روح باثشبا زمانی که کارولین وارد خانه شد احساس خطر کرد و بعداً با یک سوزن به پای کارولین ضربه زد.

فیلم ترسناک با صحنه ای شروع می شود که بیننده را به قربانیان آینده آنابل ارجاع می دهد - دو پرستار که با هم خانه ای اجاره می کنند. آنها از بدبختی که بر سرشان آمده صحبت می کنند. تعداد کمی از مردم می دانند که این طرح مربوط به رویدادهای واقعی است که در سال 1970 رخ داده است. یک اسباب بازی تزئینی نامحسوس که به یکی از قهرمانان این داستان داده شد، تبدیل به یک نفرین واقعی شد. عروسک به طور مستقل موقعیت خود را تغییر داد، آثار خون روی آن ظاهر شد و زنان کتیبه های عجیبی را در نزدیکی آن کشف کردند. دوستانی که از نظر روانی شکست خورده بودند برای کمک به شیطان شناسان - اد (1926-2006) و لورین وارن (متولد 1927) مراجعه کردند.

البته پسری غمگین و رنگ پریده ظاهر می شود. به گفته آندریا، دختر ارواح یا سالم به نظر می رسید و لباس سبز مخملی به تن داشت یا لاغر بود و برای مادرش گریه می کرد. در فیلم: کریستینا احساس می‌کند چیزی روی تختش می‌کشد و سپس روحی را می‌بیند که درست پشت خواهرش در اتاق خوابش ایستاده است. فانتوم به کریستین می گوید که می خواهد خانواده او بمیرند.

در زندگی واقعی: آندریا مواقعی را به یاد می آورد که خواهران کوچکش به دلیل شنیدن صداها و احساس حرکت در رختخواب او خزیده بودند. سینتیا یک بار به آندریا گفت که صداها به طور هماهنگ تکرار می شوند: "هفت سرباز مرده در دیوار شما دفن شده اند." حقایق زیر توسط محققان برجسته ماوراء الطبیعه، اد و لورین وارن در وب سایت انجمن تحقیقات روانی نیوانگلند ارائه شده است. آنابل واقعی وجود دارد. این عروسک که در حال حاضر در موزه اواکریند وارن در مونرو، کانکتیکات نگهداری می‌شود، در یک محفظه چوبی محصور شده است که با یک صلیب مقدس و تابلویی روی آن نوشته شده است: «هشدار: دست نزنید».

اد و لورین وارن: حوادث واقعیبر اساس فیلم

در نگاه اول یک عروسک معمولی...

آنابل فیلم اصلا شبیه فیلم واقعی نیست. در سال 1970، دونا، دانشجوی پرستاری که دوره پرستاری را گذرانده بود و در حال حاضر در این تخصص مشغول به کار بود، جایزه بزرگی دریافت کرد. عروسک پارچه ای، در یک فروشگاه با کالاهای دست ساز خریداری شده است. قرار بود آپارتمانی را که دونا با دوستش آنجی که پرستار هم هست اجاره کرده بود تزئین کند. هیچ چیز شیطانی در مورد عروسک وجود نداشت: حدود یک متر قد، چشمان درشت، دهانی خندان، موهای قرمز و یک تکه پارچه قرمز مثلثی شکل که به عنوان بینی روی آن دوخته شده بود. جای او تخت دونا بود که بعد از چند روز متوجه چیز عجیبی شد.

برخلاف این فیلم که زن و شوهری را به تصویر می‌کشد که صاحب آنابل هستند، طبق گزارش‌ها، عروسک اصلی متعلق به یک پرستار دانشجو به نام دونا بوده است. پس از چند روز مالکیت عروسک، انجی، همسایه دونا، اولین کسی بود که متوجه "عجیب" بودن عروسک شد.

میا عروسک آنابل را بعد از اینکه پیام‌های تهدیدآمیز روی سقف کودکش در صحنه‌ای از فیلم هیجان‌انگیز آنابل ظاهر می‌شود، نگه می‌دارد. مدت کوتاهی پس از اینکه عروسک را به او دادند، دونا و انجی متوجه شدند که او در طول روز کمی وضعیت خود را تغییر می‌دهد، مثلاً دست‌ها و پاهایش را روی هم قرار می‌دهند. با گذشت زمان، آنها ادعا می کنند که او شروع به نقل مکان به مکان های مختلف در خانه خود کرده است. وارن گفت: "در چندین مورد، دونا، پس از قرار دادن عروسک روی مربی قبل از رفتن به محل کار، به خانه برمی گردد تا عروسک را در اتاقش روی تختش بیابد که در را بسته است."

دونا گزارش داد: «هر روز صبح او را روی تخت خوابیده می‌نشستم، دست‌هایش را دراز می‌کردم روی زانوهایم جمع شده بود. بعد از حدود یک هفته، سوء ظن ایجاد شد. تصمیم گرفتم عمداً عروسک را با دست‌ها و پاهایش روی هم بگذارم و ببینم عصر چه خواهد شد. ما عروسک را با بازوهای باز پیدا کردیم."

علیرغم کمبود کاغذ پوستی در خانه، دختران می توانستند یادداشت هایی با مداد از آنابل در سراسر آپارتمان خود پیدا کنند. وارنز ادعا می کند که عروسک "به ما کمک کنید" را نوشته است که به نظر توسط یک کودک کوچک نوشته شده است. بازیگر آنابل والیس و کایرا دنیلز در نقش آنابل هیگینز جوان در صحنه ای از فیلم آنابل.

روح آنابل هیگینز. پس از ماه‌ها زندگی با عروسک متحرک و اعتقاد به این که این حوادث ممکن است نتیجه سرقت‌ها باشد، دونا یک روز عصر به خانه آمد و متوجه شد آنابل خونی روی دست‌ها و سینه‌اش دارد. هم اتاقی ها ترسیده با یک رسانه تماس گرفتند تا به حل معما کمک کنند. در طول جلسه، چهارشنبه روحی به نام آنابل هیگینز، دختری 7 ساله را کشف کرد که در ملک جان باخت. دونا و انجی به آنابل اجازه دادند که عروسکشان را در خانه بگذارد، بعد از اینکه روح به وسطی گفت که راحت با دخترها زندگی می کند.

همه اینها عجیب به نظر می رسید، اما دختران وحشت نکردند. سپس عروسک (در آن زمان هنوز بی نام) شروع به "سفر" در اتاق ها کرد. آنجی آن را اینگونه توصیف کرد: «یک روز عصر برگشتیم و عروسک را روی صندلی پیدا کردیم درب جلو. زانو زده بود. نکته جالب این است که وقتی خودمان سعی کردیم او را در این موقعیت قرار دهیم، او بلافاصله سرگردان شد. بار دیگر او روی مبل ظاهر شد، اگرچه قبل از آن ما او را در اتاق دونا پشت در بسته گذاشته بودیم.

یک روز دونا و دوست انجی لو چندین بار مورد حمله آنابلا قرار گرفتند. پس از ابراز انزجار از عروسک "شیطان"، یک شب از خواب بیدار شد و دید که "به آرامی پایش را طلایی می کند" قبل از اینکه روی سینه اش حرکت کند و او را "خفه کند". لو، که در ابتدا معتقد بود که این آزمایش است بد خوابی، ادعا می کند که او بر اثر خفه کردن تاریک شده است. روز بعد، لو وارد آپارتمان دوستش شد تا صداهای عجیبی از اتاق دونا شنید. در حالی که خانه را برای استراحت احتمالی جستجو می کرد، حضوری را پشت سر خود احساس کرد و اندکی بعد آنجا را ترک کرد و "7 چنگال عالی" را روی سینه اش گذاشت.

یکی دیگر از مظاهر فعالیت ماوراء طبیعی یادداشت هایی بود که از هیچ جایی در اتاق ظاهر می شد با محتوای عجیب و غریب (مثلاً "به من زنگ بزن") که با دست خطی کج نوشته شده بود. انگار بچه ای آنها را ترک کرده بود. دونا و آنجی به سرعت متوجه شدند که کاغذ و مدادی که برای نوشتن یادداشت ها استفاده می کردند را ندارند. آنها به این نتیجه رسیدند که زمانی که آنها نبودند، شخصی در حال رخنه کردن و جستجوی وسایل آنهاست. برای اثبات این موضوع، آنها از چندین ترفند وام گرفته شده از فیلم های جاسوسی استفاده کردند: پنجره ها مهر و موم شده بودند و فرش ها و اشیای کوچک به گونه ای قرار می گرفتند که شخصی که در اتاق ها حرکت می کند مطمئناً آنها را جابجا می کند. اما کمکی نکرد. به نظر می رسید نیرویی که عروسک را به حرکت در می آورد هنوز داخل آن بود...

خراش ها، علیرغم اینکه درد او را مضاعف می کرد، تقریباً بلافاصله بهبود یافت. جراحات لو باعث شد تا بالاخره دونا به ماهیت شیطانی عروسک ایمان بیاورد. بعد از صحبت با یک کشیش برای کمک به او در این موضوع، از دونا خواسته شد تا با وارنز صحبت کند.

بازیگران آنابل والیس، "وار هورتون"، جان و تومی آمندولا در نقش پدر پرز در صحنه ای از "آنابل". وارن که به خاطر از بین بردن شر در خانه ترسناک آمیتیویل و هانتینگ هانتینگ شهرت داشت، در پرونده آنابل نیز شرکت داشت. این زوج که ظاهراً توسط کشیش در فیلم جایگزین شده بود، متوجه شدند که عروسک تسخیر نشده است، بلکه توسط یک روح غیرانسانی دستکاری شده است، که این توهم را ایجاد کرد که عروسک زنده است. وارنز گفت که روحی که فقط برای دور نگه داشتن دونا و انجی تظاهر به دختری جوان می کرد، در نهایت به دنبال داشتن بدنی انسانی بود.

دعوت روح

دونا و انجی، وقتی دیدند مجسمه‌ای سنگین به هوا برمی‌خیزد و روی زمین سقوط می‌کند، متقاعد شده‌اند که موردشان به وضوح «غیرعادی» است. وقتی یک روز خون روی عروسک پیدا کردند، شروع به جستجوی کمک از بیرون کردند. از شهادت یکی از دختران: «پس از بازگشت، متوجه آثار خونی روی دست عروسک و چند قطره روی بدن آن شدیم. این موضوع حدود یک ماه و نیم از زمانی که عروسک در آپارتمان ظاهر شد ادامه داشت. پرستاران که نمی دانستند چه کسی می تواند به آنها کمک کند، زنی را به خانه دعوت کردند که توانایی های متوسط ​​داشت. از او جزئیات شگفت انگیزی را آموختند.

برای مبهوت کردن تلاش ارواح، وارنز توسط کشیش از آپارتمان بیرون رانده شد و عروسک را با خود به خانه کانکتیکات برد. وارنز ادعا می کند که این عروسک در حین مراقبت از آنها همچنان رفتار جن زده از خود نشان می دهد و ظاهراً در حال شناور شدن است. علیرغم اینکه این عروسک در مکانی خارج از خانه خود نگهداری می شود، آنها می گویند که این عروسک دوباره در مناطق مختلف محل زندگی آنها ظاهر می شود.

وارن می گوید که این روح چندین نفر را که برای ضدحمله با عروسک آمده بودند عذاب می داد. کشیشی که به خانه وارن رفت و به آنابل توهین کرد و به او گفت که "تو نمی توانی به کسی صدمه بزنی" پس از ملاقات در یک تصادف رانندگی تقریباً مرگبار درگیر شد. دو نفر از بازدیدکنندگان غیبت، این زوج، پس از مسخره کردن توانایی های عروسک با موتور سیکلت خود تصادف کردند. مردی که گفته می‌شود به آنابل برخورد کرده بود، پس از برخورد با درخت در راه بازگشت از موزه به خانه جان خود را از دست داد.

دونا می گوید: «معلوم شد که یک دختر در اینجا مرده بود، و نامش آنابل هیگینز بود که مدت ها قبل از ساختن ساختمان ها، روح او در این چمنزارها «بازی» بود. ... ] از آنجایی که همه فقط به دنبال کار هستند، روح نمی توانست توجه کسی را جلب کند و با این امید که ما او را درک کنیم، به همین دلیل بود که آنابل را به حرکت درآورد با ما بمان و ما را در اختیار بگیر.

دوست دختر او جان سالم به در برد اما یک سال پس از تصادف در بیمارستان بستری شد. با فیلمی بر اساس یک عروسک جن زده در زندگی واقعی، چه چیزی است داستان واقعیبرای آنابل؟ این یکی از معروف‌ترین موارد آنهاست که در آن یک استودیو فیلم فکر می‌کرد: "چه راه عالی برای کسب درآمد بیشتر" و فیلم Annabelle متولد شد. قبل از این فیلم، بسیاری از مردم نمی دانستند که آنابل یک عروسک واقعی است.

اگرچه طرح داستان برای مقاصد سرگرمی تغییر یافته و هیجان‌انگیز شده است، اما این عروسک تسخیر شده واقعی به نام آنابل است که امروز در موزه وارن اکولت قرار دارد. او همچنین یک برادر به نام راگدی اندی داشت. همانطور که ممکن است تصور کنید دونا کودک نبود. در واقع، او بزرگ شد و دوره پرستاری خود را به پایان رساند و با هم اتاقی خود، آنجی، زندگی کرد. عروسک را روی تختش کشید و دیگر به هیچ چیز فکر نکرد. آنها متوجه چیزهای عجیب و غریب شدند. عروسک خود به خود حرکت می کرد یا آن را در یک اتاق رها می کردند و به خانه می آمدند تا آن را در اتاقی کاملاً متفاوت پیدا کنند.

از آن زمان به بعد، عروسک نام دختر متوفی را گرفت. با این حال، دونا و انجی متوجه نشدند که دعوت از یک روح در طول یک جلسه باید انجام شود عواقب جدی. آنها حملات فیزیکی یک نیروی نامرئی به سمت دوستشان به نام لو بودند. دومی اعتراف کرد که از همان ابتدا ناخودآگاه احساس می کرد که این عروسک مشکلی دارد: او را منزجر می کرد و به دختران توصیه کرد که از شر آن خلاص شوند. این مرد همچنین ادعا کرد که یک بار در حالی که شب را با آنها گذرانده بود، یک کابوس واقعی با بازی آنابل دیده بود که بعداً به حقیقت پیوست...

دختران همچنین پیام‌های نوشته‌شده‌ای پیدا کردند که معتقد بودند توسط عروسک نوشته شده بود، «به ما کمک کن» و «به لو کمک کن». پس چگونه راگدی آن به آنابلا تبدیل شد؟ یک شب، دونا لکه های خونی را در پشت بازوهای عروسک ها کشف کرد. او با دانستن اینکه چیزی اشتباه است، با میانگین مشورت کرد. چهارشنبه با روحی به نام آنابل هیگینز ارتباط برقرار کرد. او دختر جوانی بود که قبل از ساختن آپارتمان ها در این ملک زندگی می کرد. او در 7 سالگی از دنیا رفت و در زمین آپارتمانی که در آن زندگی می کردند پیدا شد.

آنابل به وسط گفت که با دخترها احساس راحتی می کند و می خواهد با آنها بماند و احساس کند که دوستش دارند. بنابراین دختران تصمیم گرفتند آن را حفظ کنند و همین کار را انجام دهند. با این حال، آنها متوجه شدند که آنابل به اندازه تصور اول بی گناه نیست. مردی به نام لو دوست بود و با دونا و انجی ماند و هرگز از عروسک خوشش نیامد. او همیشه از دونا می خواست که از شر عروسک خلاص شود، اما از آنجایی که او وابستگی عاطفی به عروسک داشت که هدیه ای از طرف مادرش بود و معتقد بود کودک به عشق وابسته است، نمی تواند از شر آن خلاص شود.

لو با آنجی بود و نقشه مسیر پیاده‌روی را که قرار بود روز بعد طی کند مطالعه می‌کرد. ناگهان صدایی از اتاق دونا بلند شد. لو فوراً واکنش نشان داد و با فرض اینکه سارق باشد به در نزدیک شد. سر و صدا قطع شد. آنها چراغ را روشن کردند و آنابل را دیدند که روی زمین دراز کشیده است. آنجی اتفاق بعدی را اینگونه توصیف کرد:

یک شب پیاز با وحشت از خواب عمیق بیدار شد. از خواب بیدار شد و نتوانست بدنش را تکان دهد. عروسک به آرامی پایش را خزید و روی سینه اش قرار گرفت و ظاهراً شروع به خفه کردن او کرد. او تاریک شد، نمی توانست نفس بکشد، و صبح روز بعد از خواب بیدار شد، مطمئن بود که این یک رویا نیست.

او با یک کشیش محلی تماس گرفت که او را با محققین معروف ماوراء الطبیعه اد و لورین وارن در ارتباط قرار داد. پس از برقراری تماس، وارن اصرار داشت که خود عروسک تسخیر نشده است، بلکه توسط شیطان دستکاری شده است. نظریه آنها این است که روح نمی تواند به یک شیء متصل شود و روح فقط می تواند به شخص متصل شود. با این حال، دیو می تواند خود را به شیئی مانند عروسک آنابل متصل کند. فکر آنها این بود که این شیطان از عروسک استفاده می کند تا آنها را فریب دهد تا فکر کنند کودکی بی گناه است تا او را به زندگی خود دعوت کنند تا در نهایت یکی از آنها را تسخیر کند.

"لو به اطراف نگاه کرد، معلوم شد که کسی آنجا نیست، اما ناگهان شروع به جیغ زدن کرد و سینه‌اش را گرفت. وقتی به سمت او دویدم، او روی زمین افتاد و شروع به خونریزی کرد. خون در بسیاری از نقاط بدنش نمایان بود. پیراهن می‌لرزید، می‌ترسید به اتاق نشیمن، و وقتی دکمه‌های پیراهنش را باز کردم، روی سینه‌اش خراش‌هایی بود که به نظر می‌رسیدند [...] هفت تای آن‌ها عرضی بود. طولی.»

وارن در پایان تحقیقات خود معتقد بود که جن گیری از خانه لازم است و به اصرار دونا از آنها خواست تا عروسک را برای احتیاط ببرند. ظاهراً هنوز همه چیز برای عروسک اتفاق افتاده است، و اد فاش می‌کند که آنابل را روی میزی گذاشته است که در آنجا معلق شده و چندین بار در اتاق دیگری رها شده است و غیره. خانواده وارن یک قاب محافظ مخصوص برای عروسک شیطانی داشتند، جایی که هنوز در موزه وارن اکولت قرار دارد. در زمانی که آنابل در بازداشت حفاظتی نگهداری می شد، هیچ اتفاق دیگری نیفتاد، با این حال اد ادعا می کند که او مسئول مرگ یکی از بازدیدکنندگان موزه است که با درخواست از عروسک برای انجام کاری با او، به این قضیه برخورد کرده است.

آخرین راه حل

برای کمک، پرستاران به دوست خود کشیش خگان مراجعه کردند، که پس از شنیدن داستان آنها، آنها را به پدر کوک معینی راهنمایی کرد. او این مورد را به متخصصان موارد پیچیده ماوراء الطبیعه - اد و لورین وارن - افسر پلیس سابق، متخصص شیطان شناسی و همسرش که استعدادی مدیومیست دارد، گزارش کرد.

پس از بررسی پرونده، اد حکم خود را داد: «عروسک دارای اشیاء نیست، فقط این روح بود که عروسک را به حرکت درآورد و به نظر می‌رسید که زنده است روح آنابل کوچولو بود، این نیرو با این تصویر تطبیق داده شد، به عبارت دیگر، باز شدی و مورد استفاده قرار گرفتی. روح شیطانیالبته با رضایت شما.» در عین حال تاکید کرد که این چیزی که با دونا و انجی حل و فصل شد شیطانی بود و با حمله به لو ماهیت واقعی خود را نشان داد.

در آپارتمان دونا و آنجی، در حضور وارن ها، پدر. کوک جن گیری انجام داد. وی در پایان به حاضران و تمامی اماکن تبرّک کرد. هیچ حادثه ماوراء الطبیعه رخ نداده است. برای دلجویی از زنان، وارن ها تصمیم گرفتند آنابل را با خود ببرند. اما، همانطور که جن‌گیر بعداً تأیید کرد، هیچ آنابلی وجود نداشته است. از طریق یک جلسه، دختران موجودات خطرناک دیگری را به سمت خود جذب کردند.

پدر کوک گفت: «آنابل با یک روح مواجه شدیم.» چنین تنشی، آنها قدرت کافی برای این کار را ندارند، اینجا چیزی غیرانسانی و شیطانی رخ داده است.

وارن ها رازی را فاش نکردند که این حادثه دقیقاً کجا رخ داده است. این یکی از اولین پرونده های مطرحی بود که آنها در آن شرکت داشتند. یک سال بعد، آنها در پرونده پیچیده "خانه پریشان" پرون ها در هریس ویل، که داستان آن در فیلم "احضار" (2013) به تصویر کشیده شد، کمک کردند. اما وارن ها بیشتر به خاطر تحقیقاتشان در مورد پرونده Amityville در نیمه دوم دهه 1970 شناخته می شوند.

فعالیت‌ها و اثربخشی آن‌ها در مبارزه با موجودات اهریمنی باعث ایجاد اختلاف شده و ادامه خواهد داشت، زیرا این منطقه متعلق به منطقه‌ای است که فقط می‌توان آن را «با ایمان» گرفت. در مورد راگ آنابل، داستان او هنوز تمام نشده است. او در یک اتاق ویژه در خانه وارن ها قرار گرفت، جایی که آنها اقلام مختلف جادویی و نفرین شده را ذخیره می کردند. آنها می گویند که این عروسک هنوز هم خطر دارد و به همین دلیل در ویترین شیشه ای با علامت "باز نکن" قرار داده شده است ...



آنابل واقعی

منابع:
نقل قول ها از کتاب: Brittle G. The Demonologist. کارنامه فوق العاده اد و لورین وارن. iUniverse، 2002.
ترجمه از لهستانی - V. Gaiduchik
-

یکی از ترسناک ترین شخصیت های فیلم The Conjuring ساخته جیمز وان که در 25 ژوئیه 2013 در روسیه اکران شد و بر اساس وقایع واقعی که قبلاً در مورد آن به شما گفتیم، عروسک آنابل است که به یک جواهر واقعی در مجموعه موزه اد تبدیل شده است. و لورین وارن کارگردان آنابل را برای فیلم تغییر داد و ظاهری بسیار ترسناک به او داد. ظاهر، اما در زندگی واقعی او از یک کپی معمولی از عروسک آن دور بود.

این داستان زمانی شروع شد که دونا در سال 1970 آنابل را از مادرش هدیه گرفت. مامان یک عروسک دست دوم برای دخترش از مغازه خرید. دونا در آن زمان دانشجوی کالج بود و با یک هم اتاقی به نام آنجی زندگی می کرد. در ابتدا، دختران متوجه هیچ چیز غیرعادی در مورد عروسک نشدند. فقط با گذشت زمان مشخص شد که آنابل می تواند مستقل حرکت کند. در ابتدا تقریباً غیر قابل توجه بود. عروسک تغییر موقعیت داد، که می توان آن را به فراموشی دختران نسبت داد: هیچ کس به طور خاص به یاد نمی آورد که آخرین بار آن را چه کسی، کجا و کی ترک کرد، اما به تدریج حرکات عروسک بیشتر و بیشتر قابل توجه شد. بعد از چند هفته به نظر می رسید که او در حال حاضر زندگی می کند زندگی خود. دختران با آنابل که روی تخت دونا نشسته بود، آپارتمان را ترک کردند و به خانه برگشتند تا دوستشان، لو، از عروسک متنفر بود. او معتقد بود که چیزی برای او اشتباه است، چیزی بد در درون آن نشسته است، اما دختران نمی خواستند به مزخرفات دنیای ماورایی اعتقاد داشته باشند. آنها معتقد بودند که باید یک توضیح منطقی برای حرکات عروسک وجود داشته باشد. اما اقدامات آنابل خیلی زود عجیب تر شد. دونا شروع به یافتن تکه‌های کاغذ پوستی در اطراف خانه کرد که روی آن پیام‌هایی نوشته شده بود. "به ما کمک کن" آنها می خوانند "به لو کمک کن". ممکن است فکر کنید "بسیار مهم نیست"، اما هیچ کس در خانه کاغذ پوستی نداشت...

رویدادها توسعه یافت. یک شب، دونا به خانه برگشت و آنابل را در تختش دید که دستانش خونی بود. این که خون واقعی بود یا فقط یک مایع قرمز رنگ که به نظر می رسید از خود عروسک تراوش می کرد، مهم نبود. دونا بالاخره با دعوت از یک رسانه موافقت کرد. این متخصص پس از کار با این عروسک، به دختران گفت که مدت ها قبل از ساخت مجتمع مسکونی آنها، ملک شخصی در این مکان وجود داشته است که دختری هفت ساله به نام آنابل هیگینز در آن زندگی می کرد. اینجاست که مرده او پیدا شد. روح ناآرام او باقی ماند و وقتی عروسک در خانه ظاهر شد، روح دختر به آن منتقل شد. آنابل دونا و آنجی را قابل اعتماد یافت. او فقط می خواست پیش آنها بماند. او می خواست در امان باشد. دونا و انجی که مهربان بودند و به درخواست‌ها پاسخ می‌دادند، موافقت کردند که اجازه دهند آنابل در کنار آنها بماند. و بعد جهنم واقعی شروع شد...

همانطور که قبلاً گفته شد، لو دوست دونا و انجی بود و از زمانی که عروسک در آپارتمان ظاهر شد، دائماً با آنها در تماس بود. از آن روز به بعد، او شروع به دیدن کابوس کرد که آنابل را در رختخواب خود دید. پاهای او را خزید تا دستانش را دور گلویش حلقه کند و شروع به خفه کردن او کند، اما او نمی توانست حرکت کند. پسر با وحشت از خواب بیدار شد، خون در شقیقه هایش می کوبید، او نمی توانست خود را کنترل کند و بسیار نگران دختران بود.

چند روز بعد، لو و انجی با هم در آپارتمان بودند و در مورد سفر آینده صحبت می‌کردند، وقتی شنیدند کسی در اتاق دونا راه می‌رفت. یخ زدند... دزد بود؟ چگونه مزاحم وارد آپارتمان شد؟ لو به سمت در خزید و به خش خش گوش داد. به تندی در را باز کرد و هیچکس را ندید، همه چیز مثل قبل بود، به جز آنابل... او حالا به جای تخت، گوشه ای نشسته بود. هنگامی که او به عروسک نزدیک شد تا آن را برگرداند، لو احساس سوزش در پشت سر خود کرد، همانطور که اغلب زمانی اتفاق می افتد که کسی به شما نگاه می کند، و او برگشت. کسی آنجا نبود. اتاق خالی بود. و بعد احساس درد ناگهانی در سینه ام کردم. او به پیراهنش نگاه کرد و چندین خراش از چنگال‌ها دید که گودال‌های ناهمواری را در گوشتش ریخت. او می دانست که آنابل این کار را کرده است.

به اندازه کافی عجیب، آثار خونین پنجه تقریباً بلافاصله ناپدید شدند. آنها در عرض دو روز کاملاً ناپدید شدند. هیچ یک از بچه ها قبلاً چنین زخم هایی را ندیده بودند. آنها متوجه شدند که به کمک نیاز دارند و به یک کشیش اسقفی مراجعه کردند که به نوبه خود اد و لورین وارن را صدا زد. روحی غیرانسانی وجود داشت - شیطانی که در عروسک زندگی می کرد. اما آنها همچنین هشدار دادند که عروسک نمی تواند پناهگاه او شود، زیرا شیاطین نمی توانند در چیزها زندگی کنند، فقط در مردم. با چسبیدن به عروسک، دستکاری آن، تظاهر به یک روح، شیطان سعی کرد به روح دونا برسد.

کشیش در آپارتمان جن گیری انجام داد و وارن ها عروسک را گرفتند. آنها آن را در کیف خود گذاشتند و پیاده روی طولانی را به سمت خانه آغاز کردند. اد تصمیم گرفت از بزرگراه های اصلی دور بماند، از ترس اینکه شیطان ممکن است سعی کند ماشین را تصاحب کند و با سرعت 65 مایل در ساعت، این امر عواقب فاجعه باری خواهد داشت. و در واقع، زمانی که آنها در حال رانندگی بودند جاده های کشور، موتور سرعت خود را از دست داد، فرمان برقی کار نکرد و حتی ترمزها چندین بار از کار افتادند. اد کیسه را باز کرد، روی عروسک آب مقدس پاشید و دیو کمی آرام شد.

به محض ورود، اد عروسک را کنار میزش گذاشت که شروع به حرکت کرد. این اتفاق چند بار دیگر افتاد و سپس به نظر می رسید که شیطان کاملاً آرام شده است. اما پس از چند هفته، آنابل به ترفندهای قدیمی خود عمل کرد و در اتاق های مختلف خانه وارن ظاهر شد. وارن ها که احساس می کردند عروسک دوباره در حال رشد است، از یک کشیش کاتولیک خواستند تا دیو آنابل را از بدن خارج کند. کشیش این مراسم را جدی نگرفت و گفت این فقط یک عروسک است و هیچ غلطی نمی تواند بکند، اما باز هم مراسم را انجام داد. باور نکردن دیو اشتباه بزرگی بود... در راه خانه، ترمز کشیش کار نکرد و ماشینش تصادف وحشتناکی کرد، اما از شانس و اقبال جان سالم به در برد.

خانواده وارن در نهایت یک کیف محافظ ویژه برای آنابل ساختند که او تا به امروز در آنجا باقی مانده است. عروسک نمی تواند حرکت کند، اما به نظر می رسد که چیزی شوم در آن هنوز زنده است، منتظر روزهای بهتر و آماده شدن برای روزی است که بتواند دوباره آزاد شود.