صفحه اصلی / طلسم / پانتئون خدایان بت پرست روسی و نمادگرایی آنها. خدایان اسلاو

پانتئون خدایان بت پرست روسی و نمادگرایی آنها. خدایان اسلاو

خدایان اسلاو

پرون خدای رعد، رعد و برق و رعد و برق است. منشاء کلمه "Perun" به طور قابل اعتماد ثابت نشده است. از نظر تاریخی و جامعه شناختی، ظهور فرقه پرون را باید به ریشه های مشترک هند و اروپایی نسبت داد، زمانی که ویژگی های دموکراسی نظامی ظاهر شد و اولین جوخه های مسلح به تبرهای جنگی ظاهر شدند.

Veles (مو). در تواریخ، ولز به عنوان "خدای گاو" - حامی پرورش گاو، باروری و ثروت شناخته می شود. در یکی از آهنگ های اسلواکی، Veles به معنای "شپرد" به کار می رود: ولز در کلبه بیتلم گوسفندان را گله می کرد.

او ابتدا از قسمتی از کودکی اورام برانکوویچ برای ما می گوید که در هفت سالگی در حالی که با خدمتکار پیری راه می رفت مورد حمله سربازان ترک قرار می گیرد و پیرمرد بدون سلاح و سعی می کند از کودک محافظت کند. حملات با چوب بلند سربازان او را می کشند و پسر کاملاً ناامید شروع به زدن چکمه های رهبر سربازان ترک با چوب می کند. سربازها می خندند و بعد بچه را به حال خود رها می کنند.

او ابتدا در کودکی درباره ناتوانی جنسی می خندید. سپس از اسب خود به زمین می افتد و تا آخر عمر لنگ می ماند. علاقه او به آیین خزر باستان مؤید این مطلب است. ارباب او واقعاً علاقه عجیبی به اسب های در حال مرگ داشت. این امر به ویژه در مورد عشق به احترام به اسب ها، که اسلاوها در اعتقادات بت پرستانه خود ابراز داشتند، صدق می کند. در آنها که معمولاً به مردگان تقدیم می شود، اسب نماینده یک حیوان مقدس و chthonic است. او در آخرین سفر خود مردگان را همراهی کرد و با نیروهای جهنم همراه بود.

این واقعیت که ولز با آیین مردگان مرتبط است با تعدادی از شباهت های بالتیک (welis - متوفی، welci - روح مردگان) نشان داده شده است. با عطف به اساطیر مردمان بالتیک، می آموزیم که در زمان های قدیم آنها به ولز یا ویلونا احترام می گذاشتند، که روح مردگان را شبانی می کرد.

ولز با پروون مخالف بود. در معبد کیف، مجسمه ولز در میان بت ها وجود ندارد، اما مجسمه او در پودول، یک منطقه خرید، ایستاده است. در این، محققان نشانه ای از Veles به عنوان خدای حامی تجارت می بینند.

بنابراین، این جزئیات کوچک در رابطه با اشتیاق خاص رهبر ترکیه، برمی گردد اساطیر اسلاو. او می خواهد اعتبار مرده خاک پسرش را بررسی کند. همه کشته شدگان هم در صبحانه عروسی شرکت خواهند کرد، با همه خواستگاران قدیمی که نامشان برای همیشه روی سنگ های صندلی شان حک شده است. به همین دلیل انگشت خود را برید و به دیار مردگان عزیزش پیوست. بنابراین، آزمایش Kir Avram موفقیت آمیز بود. پسرش ماد موفق شد مرده ها را فریب دهد. این موفقیت به او اجازه می دهد فکر کند که پس از این می تواند آزمایش های بسیار پیچیده تری را آغاز کند.

با گذشت زمان، خدای دام، ثروت، باروری و تجارت کارکردهای کشاورزی را به دست آورد. کشاورزان دهقان قرن نوزدهم آخرین خوشه ذرت باقی مانده در مزارع برداشت شده را به ولوس اهدا کردند.

سواروگ. در اساطیر اسلاوی شرقی، روح آتش زمینی Svarozhich، یعنی پسر Svarog، خدای آتش آسمانی نامیده می شود. آیین سواروگ شبیه آیین یونان باستان هفائستوس است. Svarog خدای آتش بهشتی و در عین حال ارائه دهنده مزایای فرهنگی است. Svarog توسط افسانه باستانیدر صلح غرق می شود و کنترل را به فرزندان خود - داژبوگ (خدای خورشید) و سواروژیچ واگذار می کند.

این از تجربیات کوچک به تجربیات بزرگ خواهد رفت. اما با گذشت زمان، عروسک گلی جایگزین جانفشانی می شود. دختران کوچک چهارده ساله عروسک های گلی به نمایندگی از خدای آلمانی یا یاریلی کوپالا تولید می کنند و پس از آن در رودخانه غسل ​​می کنند، سپس دفن می کنند و عزاداری می کنند. عروس او تقریباً همسن دختران فرقه است که به خدای باروری اسلاو اختصاص داده شده است. به ویژه، همیشه ایمان به فولکلور، ایمان به قدرت سگ سگ وجود دارد. دگ وود گیاهی مقدس است و قدرت انکارناپذیر آن «موضوع» رعایت همه جانبه در باورهاست.

در برابر خون آشام ها، گرگینه ها و انواع ارواح شیطانی محافظت می کند. همچنین از سلامتی به عنوان نماد حیاتی مقاومت محافظت می کند. اما در جادوی درونی، سگ داگ به عنوان گیاهی شناخته می شود که باروری و هماهنگی را برای زوجین به ارمغان می آورد. در این قسمت، یک جزئیات کوچک "برش شایعه" وجود دارد که به رسم قدیمی اسلاوها در زمان نزدیک سکاها اشاره دارد. سکاها نیز در مورد منشأ آن بحث علمی داشتند. به این ترتیب عشق خود را به او ابراز می کند، اما در عین حال از طریق این فداکاری به او تأیید می کند که به او تعلق دارد.

داژبوگ. اسلاوها معتقد بودند که داژبوگ در دورترین نقطه شرق زندگی می کند ، جایی که سرزمین تابستان ابدی قرار دارد. او هر روز صبح با ارابه‌اش از قصر طلایی بیرون می‌آید و دور آسمان می‌چرخد. Dazhbog با آپولو یونان باستان. این فرض وجود دارد که عبارت غالباً مورد استفاده "به خواست خدا" به عنوان بازتابی از نام داژبوگ (در روسی قدیمی "دای" - "داژ") عمل می کند. داژبوگ اسلاوی شرقی در میان اسلاوهای جنوبی با دابوگ و داجبوگ و در میان غربی ها با داک بوگ مطابقت دارد.

ما همه چیز را برای نجات او انجام دادیم، با استفاده از جادوی سنتی. او توصیه کرد، کار نکرد مرد جوانبا چاقویی که قبلاً در سرکه آغشته شده دراز بکشید. او این بار موفق شد، اما خبرهای غم انگیزی هم می فهمد. نمونه هایی که برای نشان دادن رابطه بین فولکلور اسلاو و عاشقانه پاویچ ذکر کردیم به ما امکان می دهد توجه کنیم که "تعاملی بین" تخیل شاعرانه با نویسنده و شخصیت اساطیر اسلاوی وجود دارد. این صلیب به ویژه از نقطه نظر گنجاندن چهره های اسلاو واضح است سنت عامیانهدر رویای داستانی

خرس خدای قرص خورشید است. خرس خدایی نزدیک به داژبوگ بود. املای نام او متفاوت است: خرس، خروس، خرس. اسلاو باستاناو در خورشید یک بخشنده قدرتمند نور و گرما را دید، خدایی که نه تنها محصول و رفاه به او بستگی دارد، بلکه زندگی دهقان نیز به او بستگی دارد. نام آپولو باستان در یکی از ترجمه های روسی باستانی به صورت اسب ترجمه شده است. خدای خورشید اسب برای اسلاوها به عنوان اسبی بزرگ در آسمان از شرق به غرب می دوید.

برای فانتزی رمان، پاویچ مبتنی بر ترس انسان از پدیده های زندگی است، زیرا روح توسط شیاطین ترجمه می شود و "ناخودآگاه به عنوان میراث طبیعی" تجربه انسانی را حفظ می کند. این میراث کامل "ابهام و عدم قطعیت" هنوز در رویاها باقی مانده است، سپس "نویسنده" خلقت جهان خود، رئالیسم جادویی خود را تداعی می کند.

بنابراین، او این قدرت را به یک چهره جدید ناخودآگاه با شیاطین، غول ها، جادوگران، حیوانات chthonic می دهد، که طبق اساطیر اسلاو واقعیت واقعی هستند. پاویچ، لغت نامه خزر: واژگان رومی، نسخه زن، ترجمه. صربی کرواتی آقای.

استریبوگ. خدای آسمانی، یکی از مهمترین خدایان اسلاو، استریبوگ بود. استریبوگ را پدر خدایان، پدربزرگ بادها می نامیدند. شاید استریبوگ را نیز با قدرت بر ستاره ها نسبت می دهند.

Yarilo (Yarila) - خدای باروری بهار. اولین ایده در مورد کیش یاریلا را می توان با روی آوردن به داده های زبانی به دست آورد. نام یاریلو، مانند سایر کلمات با ریشه یار - (جار-)، با ایده باروری بهاره (بهار، یاری - بهار، یار اوکراینی - بهار)، در مورد نان (بهار، یارینا - جو، جو دوسر) مرتبط است. ، در مورد حیوانات (گوبی - بهاری، روشن).

معابد آنها با نظم دقیق و عزم رو به جلو ساخته شده است. اگر کسی آنها را پیوند دهد، تصویر "آدم روحانی، فرشته سوم، نشان شاهزاده خانم خزر و فرقه مذهبی او" را ارائه می دهد. در ساحل دریا، بیگ قبرستان اسب زیبایی داشت که در سنگ مرمر حکاکی شده بود و توسط یک یهودی به نام ساموئل کوهن رهبری می شد.

لب های بی حوصله اش را جمع کرد: «بوی خون پخش شد، اما سقوط مثل کالینا روی سنگی نیفتاد. ام، در اطراف آن گیومه قرار دهید، زیرا آنقدر از بیزانس تاریخی وجود ندارد که پس از هدف اسطوره ای، همان چیزی که در داستان ها و اشعار نهفته است، تکرار شود. اسطوره، و این برای پاویک بسیار مهم است، داستانی از منشأ، داستان خدایان و نیمه خدایان و خلقت جهان و ساکنان آن است.

خدایان زن عبارتند از لادا، لل و موکوش.

خدایان باروری زن لادا و لل. نام‌های لادا و للیا، خدایان مرتبط با باروری، در آثار مکتوب مختلف دوران باستان یافت می‌شوند و در فولکلور اسلاو به خوبی شناخته شده‌اند. لادا به عنوان حامی ازدواج مورد احترام بود. لل، در مقایسه با لادا، جایگاه متوسط ​​تری در اعتقادات اسلاوها اشغال کرد. می توان او را الهه سبزه جوان دانست. موکوش یک خدای زن است. موکوش (موکوش، موکوشا، ماکوش، ماکش، موکوشا، ماکوشا) تنها خدای مونثی است که بت او در بالای تپه در کنار پرون، خرس، داژبوگ، استریبوگ، سیمرگل قرار داشت. موکوش نه تنها در میان آنها شناخته شده بود اسلاوهای شرقی، بلکه در میان اسلاوهای غربی و جنوبی. این را افسانه اسلوونیایی در مورد جادوگر موکوشکا نشان می دهد. موکوش با باران، رعد و برق و به طور کلی با آب و هوای بد همراه است. ارتباط آن با ریسندگی و بافندگی نیز فرض شده است. او را حامی سوزن دوزی زنان می دانند.

آمریکا، اما بیزانس افسانه ای که در داستان ها و اشعار پنهان شده است. اسطوره، و این برای پاویک بسیار مهم است، با "است" داستان منشأ خدایان، نیمه خدایان، خلقت جهان و ساکنان آن. اسطوره یک فرهنگ لغت است، دایره‌المعارفی از «کهن الگوهایی که جنبه‌های تاریخی و معنوی» یک قوم خاص را تعریف می‌کنند. - خرج کردن

خدای بزرگ ایتالیایی مریخ، حتی قبل از رومانوس، دارنده ماه مارس. پدربزرگ فاون و همچنین پدر رومولوس به عنوان پدر و رهبر ارکستر حروف کج، پیش از تأسیس رم ایجاد شده بودند. رومی ها که به شکل نیزه یا دارکوب سبز تصور می شدند توسط کویرینو جذب شدند. در اصل الوهیت طبیعت، بادها، رعد و برق و باران حاصلخیز، بهار بود. به همین دلیل است که مادران در اول مارس یک خروس را به عنوان قدرت کود مردانه قربانی کردند. گاهی اوقات آنها با غلامان خود غذا سرو می کردند، مانند در Saturnalia، بنابراین این مراسم بین سالهای قدیم و جدید بود.

سیمرگل (Semargl) - خدای گیاهی. «داستان سال‌های گذشته» در میان بت‌های معبد شاهزاده ولادیمیر، بت سیمرگل را نام می‌برد. ذکر سیمرگل (سمرقل، سیمرگل، سیم رگل، سیم و رگل، سیم و ارگل) بسیار اندک است. سیمرگل - خدای دانه ها، جوانه ها، ریشه گیاهان؛ نگهبان شاخه ها و سبزه ها نماد "کالاهای مسلح". سیمرگل، واسطه بین خدای متعالی آسمان و زمین، ظاهری شبیه سگ پرنده یا گریفین داشت. ایزدی ایرانی الاصل، سیمرگل از سیستم مذهبی مردمان ایرانی زبان دریای سیاه به اساطیر اسلاوی شرقی منتقل شد.

به عنوان یک خدای توتم، او توسط یک گاو نمایش داده شد. از دارکوب سبز، پرنده اوراکل که به همراه لوپا به رومولوس و رمو غذا می داد. اسب؛ گاو نر کارمن سالیار توسط دیو پارنز و دیوود دیوس، فریضه‌کنندگان فصیح، «پدر خدایان» و «خدای بین خدایان» خوانده می‌شد. در برنزهای ایتالیک او به عنوان یک مرد جوان در حال پرتاب کردن یک سپر مسلح و یک کلاه ایمنی تاج نشان داده شده است. این در نهایت در 27 فوریه، 12 می و 1 ژوئن جشن گرفته شد. آیین مریخی توسط کاهنان سالیوس انجام می شد که توسط دو گروه 12 نفره متمایز می شد: پالاتال و تپه یا آگونیست.

اسلاوهای شرقی ایده هایی در مورد وجود ماورایی داشتند. در سرتاسر قلمروی که قبایل اسلاو در آن زندگی می‌کنند، دفن‌ها و تپه‌هایی با دفینه‌های پر از چیزهای مختلف وجود دارد. همه اینها با برخی ایده ها در مورد مرتبط است زندگی پس از مرگ. کلمه اسلاوی رایج پیش از مسیحیت "بهشت" ("Iry") به معنای یک باغ زیبا بود ، اما ظاهراً برای همه قابل دسترسی نبود. یک کلمه "جهنم" وجود داشت، احتمالاً به معنای عالم اموات، که ارواح شیطان در آن افتاد.

آنها تونیک کوچک، زره برنزی و چمن می پوشیدند. روی سرشان یک تاج مخروطی شکل، کنار شمشیر بود. در دست چپ جد نوما پومپیلیو و در سمت راست چوب یا لیتو یا نیزه است که با ریتمی بلند به سپرهای برنزی می کوبید. سه رکن و از لحاظ سیاسی مهم وجود داشت: مجمع، کاپیتول و کمیسیون. مریخ علاوه بر مریخ، مارمار، مامار، مارس، مارسیتر، ماورس نیز نامیده می شد. و به نام ماریس به اتروسک ها رفت. در هند باستانماروت ها خدایان جنگجو، ارواح بادی بودند که به گیاهان هجوم آوردند و گیاهان را کاشتند، دستیاران ایندرا، باران و باران مریخ و مریخ بودند.

باورهای پیش از مسیحیت در مورد رابطه مردگان با زنده ها تا مدت ها پس از غسل تعمید همچنان وجود داشت. در اعتقادات اسلاوهای شرقی ، مردگان به دو دسته تقسیم می شدند: یک دسته - مردگان "خالص" که به مرگ طبیعی (از بیماری ، پیری) درگذشتند ، به اصطلاح. "والدین"؛ دسته دیگر "نجس" است که مرد ("گروگان") یک مرگ غیرطبیعی (غرق شد، جادوگرانی که از رعد و برق مردند، مست ها). نگرش نسبت به این دو دسته از مردگان کاملاً متفاوت بود: "والدین" به عنوان حامیان خانواده تلقی می شدند ، مورد احترام قرار می گرفتند و از "گروگان ها" ترسیده می شد (به دلیل توانایی آنها در ایجاد آسیب) و آنها سعی می کردند آنها را خنثی کنند. آنها تکریم "والدین" یک آیین خانوادگی (قبیله ای) از اجداد است که تا به امروز به عنوان یادگار حفظ شده است. یکی از ردپای فرقه اجدادی که زمانی وجود داشته است، تصویر خارق العاده چور، شچور و همچنین اعتقاد به براونی - قدیس حامی خانواده و خانه است. نگرش نسبت به مردگان «نجس» که کوچکترین نسبتی با فرقه خانوادگی- قبیله ای نداشتند، متفاوت بود. آنها به سادگی می ترسیدند و نه از روح مرد مرده، بلکه از خود او می ترسیدند (روش های برخورد با "گروگان ها" - چوب صخره ای و غیره). مردگان "نپاک" با توانایی آسیب رساندن به افراد زنده و همچنین تأثیر بد بر آب و هوا شناخته شدند. چنین مردگان "نجس" را "نویر"، "ناوی" می نامیدند. نیروی دریایی (Nav - تجسم مرگ) ارواح متخاصم مردگان هستند، در ابتدا - خارجی ها، غریبه هایی که در قبیله خود نمردند و بعداً - ارواح غیر مؤمنان. ناویا آفات جهانی بودند - همه بدی ها و بیماری ها اعمال آنها در نظر گرفته می شد. وقایع نگاران راهی را برای محافظت در برابر ناویاها نشان می دهند - در حالی که ناویاها در حال راه رفتن هستند بیرون نروید. رسم دلجویی از ناوی ها نیز معروف است: آنها را به غسالخانه دعوت می کردند، برایشان غذا و نوشیدنی می گذاشتند.

او توانایی تبدیل شدن به هر حیوانی را داشت، اما به سیرس دارکوب تبدیل شد. به مریخ یا پیکیو پیکیو فکر کنید. Mamurio Veturio Equirria 14 مارس نیز به افتخار آهنگر افسانه ای Mamurio Veturio، سازنده "آسیل" به دستور نوما و اراده مریخ، Mamuralia نامیده شد. او 11 نسخه کامل از کمک های اولیه ساخت، یک سپر برنزی که از آسمان برای جلوگیری از سرقت پنهان شده بود. حوریا به دوستش، پادشاه نوما، هشدار داد که تا زمانی که دستیار در روم باقی نماند، او بر جهان سلطنت خواهد کرد.

نرینا. همچنین Nerio Martis، Nerin یا Neria، به نام "Neriene مریخ" نامیده می شود، الهه سابینا بود که مردانگی و شجاعت را به موازات Bellona، Minerva و کوه Kirini آغشته کرد. نام نرون در واقع ذات سابینا بود. اومبریایی "جنگجو"، "نجیب" و در اسکان-نیران "قاضی". به Nersai، شهر Equi فکر کنید که بقایای آن در Cicolano در استان Rieti یافت شده است. بخش قابل توجهی از کلمات با این ریشه در سانسکریت: نار "مرد"، نه، نارا "مرد"، "شوهر"، "مرد"، "مرد"، "قهرمان"، "نخستین انسان"، "روح جهان هستی". "، نارایانا " پسر اولین انسان، ناریا "مرد"، "مرد"، "قوی"، نارندرا "شاه"، "شاهزاده"، "دکتر"، "استاد"، ایندرا.

ضمیمه 5: صحنه تشریفاتی بت پرستان

خالق هستی. منبع همه چیز. پدر سواروگ و لادا. خدای پدر و مادر او همه چیز را به دنیا آورد، او به انسان روح می بخشد. جنس - خدای یکتااسلاوها در خانواده همه چیز متحد است: خیر، شر، عشق، نفرت، زندگی، مرگ، خلقت، نابودی و غیره. همه خدایان دیگر، اما، مانند مردم، مظاهر آن هستند. او پدر و مادر خدایان است. این جنس در همه نسل ها از جمله مردم شرکت می کند. راد - کیهان. این قبیله سنگ آلاتیر را به دنیا آورد. خدای دعا برمو - از کلمه راد؛ کوزو سدون [شیطان]؛ گاو زمون; مادر لادو - مادر خدا؛ مایا مادر سوا - روح خدا - راد از لبانش رها شد. زمین پنیر مادر - از شیر زده شده؛ اردک جهانی - از کف اقیانوس؛ را - خدای خورشید - از چهره راد بیرون آمد. Svarog - پدر آسمانی؛ استریبوگا - از نفس راد؛ تاروسو - روح بارما؛ مار سیاه؛ یوشو - مار که زمین را نگه می دارد.

در دوران باستان، نیر باستانی ولزی به معنای قهرمان بود. و در گویش اومبریایی لانه نشانگر " مرد بزرگ" عصر شنبه نار. در سانسکریت، nira. الهه خرد، عقل، مشاوره خوبصنایع دستی، علوم و هنرها بعداً همراه با مشتری جونو، سه گانه "کاپیتول" که جایگزین قدیمی ترین مشتری، مریخ و کویرینو شد، قدیس حامی شهر شد. او که نماد جغد و درخت زیتون است، الهه جنگ نیز بود و سالامی‌ها، کاهنان مریخ و باکره‌ای مانند دیانا آن را جشن می‌گرفتند.

این خدا نیز از طریق منروای ایتالیایی به اتروسک ها منتقل شد. در شیدایی پرنده آنها "فکر می کنند". در سانسکریت، شخص "فکر می کند"، ماناس "روح"، "ذهن"، مانتو "فکر می کند" در مورد بسیاری از "روح"، نیروی روانی. و ماناسا نام الهه است. در یونانی به معنای فکر کردن است. که از آن بمبئی هنگام اندازه گیری زمان، ماه را نشان می دهد. در یونانی، به انگلیسی Luna، در آلمانی Monde، در لیتوانیایی منو، در باستان ماه های اسلاوی. در مونات آلمان و در ماه انگلیسی. Anna Perenna نشان دهنده بازگشت ابدی چرخه سالانه، ماه زمان، خدای سال جدید است که زندگی می بخشد و حفظ می کند.

لادا

عشق انرژی دادن به همه موجودات زنده.

Theotokos، مادر خدایان، بزرگ Rozhanitsa، حامی زایمان، زنان، کودکان، ازدواج، عشق، امور زنان، زوج ها، برداشت، باروری. تجسم زن راد. همسر سواروگ. الهه زمین. لادا الهه ازدواج، فراوانی و زمان رسیدن محصول است. آیین او (به ویژه در میان لهستانی ها) تا قرن پانزدهم قابل ردیابی بود. در زمان های قدیم در میان تمام اسلاوها و همچنین بالت ها رایج بود. در اواخر بهار و در تمام تابستان به الهه نزدیک شد. رنگ سفید نماد خوبی بود. نام او در گروه های کر آهنگ ها تکرار می شد: "اوه، لادو!" دو الهه مادر وجود داشت: مادر و دختر. لادا "مادر للووا" نامیده می شد. لادا توسط اسلاوها با دوره های باروری تابستانی مرتبط بود، زمانی که برداشت محصول رسیده و سنگین تر می شد. کلمات و مفاهیم زیادی در زبان روسی با نام "لادا" مرتبط است، و همه آنها با برقراری نظم مرتبط هستند: کنار آمدن، کنار آمدن، کنار آمدن، کنار آمدن، خوب. قبلاً قرارداد عروسی "لادین" نامیده می شد. گاهی اوقات لادا را مادر دوازده ماهی می دانستند که سال به آنها تقسیم می شود.

او به عنوان یک پیرمرد، نوعی بفانا، که نان ها را خمیر می کرد، حامی پلبی ها و دهقانان به تصویر کشیده شد. برای مقایسه با سرود «بانوی ما» هاناهانا و با آناهوتای پرنده که به معنای «ثمربخشی» است. در لاتین آنا به معنای پرستار و anus به معنای پیر است. در سانسکریت، آناپورنا الهه سیری است. در Illyria Ana "بانو" وجود دارد. در زبان ارمنی به معنای مادربزرگ است. Anneus و Annius، "Anna" نام های داده شده آنها در لاتین است.

کبوتر یا Dispater در سواحل دریاچه Pergusa در بهار، یعنی زمانی که دانه ها به گیاه تبدیل می شوند، دوباره زنده می شوند. او با تاجی از گوش، مشعل و سبدی از غلات و میوه به تصویر کشیده شد. او و خدای پرهیزگار را به لودی تارنتینی یا تائوریان تقدیم کردند و سپس ساکولا نامیدند که شامل سه روز طاسی بود. در لتونی Serpo "مار"، گرفتن "داس". لیبرو همچنین لیبر پاتر، خدای باروری، شادی و شراب است. اما خدای کلیت سیاسی و اجتماعی نیز هست. او به عنوان یک مرد جوان با ظاهر زیبا به تصویر کشیده شد و نماد پیچک همیشه سبز بود.

سواروگ

خدای نور هر چیزی که می درخشد.

Svarog خدای بهشت ​​در میان اسلاوها، پدر همه چیز بود. سواروگ پدر تعدادی از خدایان (پرون، داژدبوگ-رادگاست، اوگون-راروگ-سمارگل) است. خدای عنصر آتش، خالق، با هفائستوس سنت اورفیک و با تواشتر ریگ ودیک همبستگی دارد. طبق یک نسخه اساطیری، سواروگ پسر مول و نوه سیتوورات است، بنابراین او دیگر نمی تواند پدر همه خدایان باشد. با این حال، اگر استریبوگ-راد را فراموش کنیم، اکنون می توان او را در این شکل در نظر گرفت. در زمان‌های بعد، به عنوان خالق، سواروگ می‌توانست با برهما مرتبط شود، و شیوا-برهما-ویشنو تری مورتی در برهمانیسم با تریگلاو اسلاوی Veles-Svarog-Sventovit (یا Dazhdbog - همچنین در میان اسلاوهای غربی به عنوان Radegast شناخته می‌شود) مطابقت دارد. Svarog با آتش آسمانی و کره آسمانی مرتبط است.

نام خدا از ودایی "svargas" - آسمان آمده است. این کلمه همچنین حاوی ریشه "var" - سوزاندن، گرما است. افسانه می گوید که سواروگ به مردم انبر آهنگر می داد و به آنها یاد می داد که چگونه مس و آهن را بو کنند. علاوه بر این، او قوانینی را وضع کرد که مردم می توانستند از آنها پیروی کنند. طبق افسانه‌های باستانی، سواروگ، "Did of God" در صلح غرق می‌شود و کنترل را به خدایان - فرزندان و نوه‌هایش می‌سپارد - Svarozhich... Svarog خدای آتش است. "Svarga" در سانسکریت به معنی آسمان، فلک، "var" به معنای آتش، گرما است. این جایی است که تمام مشتقات اسلاوی از آن می آیند - جوش، سوارگانیت، بالا و غیره. سواروگ خدای بهشت، مادر زندگی در نظر گرفته می شد ("Sva" مادر اجدادی هند و اروپایی ها است). بعدها، سواروگ جنسیت خود را تغییر داد. با قیاس با زئوس یونانی ، او پدر و مادر بسیاری از خدایان پسر ، Svarozhichi شد که دارای طبیعت آتشین بود: Perun (؟) Dazhdbog-Radegast ، Fire-Rarog-Semargl. در میان اسلاوها، تقریباً همه خدایان آسمانی بر اساس آتش هستند. به لطف آثار سواروگ ، مردم یاد گرفتند که بر آتش مسلط شوند ، فلز را پردازش کنند ، انبرها و ارابه ای را به "تصویر و شباهت" بهشتیان ایجاد کردند و این سواروگ بود که به آنها قوانین و دانش داد. سپس بازنشسته شد و زمام امور را به پسرانش سپرد. خدایان جوان خرس، دژدبوگ، یاریلو نیز آتشین یا خورشیدی هستند.

به گفته دیتمار (متوفی 1018)، اسلاوهای بت پرست به سواروگ بیش از دیگر خدایان احترام می گذاشتند. برخی او را به عنوان یک موجود با ردیگست می شناختند و او را به عنوان کارگردان جنگ معرفی می کردند. در اسطوره های مردمان سفید پوست، خدا با چکش جعل می کند - او جهان را می آفریند، رعد و برق و جرقه های کوبنده، برای همه آنها رابطه ای با آتش دارد. بالتیک اسلاوها سواروژیچ(که رادگوست نامیده می شود) در مرکز فرقه Redarians Retre-Radgost به عنوان یکی از خدایان اصلی مورد احترام بود که ویژگی های آن اسب و نیزه و همچنین گراز بزرگی بود که طبق افسانه ها از دریا بیرون می آمد. در بین چک ها، اسلواکی ها و اوکراینی ها، روح آتشین Rarog را می توان با Svarog مرتبط کرد. Svarog خورشید قدیمی سوار بر ارابه سرد و تاریک است. طبیعت مانند پیرمردی ساکت است که لباس سفید برفی به تن دارد. مردم خانه‌هایشان پنجره‌ها را عایق می‌کنند، خرده‌ها را می‌سوزانند و آنچه را که در تابستان می‌رویدند می‌خورند، ترانه می‌خوانند، افسانه‌ها می‌گویند، لباس‌ها می‌دوزند، کفش‌ها را تعمیر می‌کنند، اسباب‌بازی درست می‌کنند، اجاق‌ها را گرم می‌کنند. و منتظر تولد خرس هستند و لباس هایی را برای سرودخوانی آماده می کنند. تجسم مرد خانواده، خدای خالق، خدای بهشت، خرد، حامی ازدواج و آهنگری، سوگند، صنایع دستی، شکارچیان.

خدایی که قانون حکومت را وضع کرد. پدر خدایان. شوهر لادا Svarog، خدای اسلاوی خانواده کانون خدای آتش، آهنگر، کانون خانواده. آهنگر بهشتی و جنگجوی بزرگ. اطلاعات کاملاً متناقضی در مورد این خدا وجود دارد. به عنوان مثال، در یکی از وقایع نگاری، داژبوگ را پسر سواروگ می نامند، که دلیلی برای دیدن او به عنوان خدای بهشت ​​می دهد. طبق افسانه، سواروگ سنگی را که پری دریایی راس آورده بود، زد تا پسری از پروون داشته باشد. و هنگامی که سواروگ به سنگ برخورد کرد، جرقه هایی از هر طرف بارید و از این جرقه ها تارخ - داژبوگ متولد شد. بنابراین، به طور قطع مشخص نیست که پدر واقعی او پروون یا سواروگ است. نام خدا با سانسکریت "svar" - آسمان و همچنین نور مرتبط است. سواروگ آهنگر است. او در آهنگر بهشتی جعل می کند و بنابراین با آتش همراه است. سواروگ مالک و نگهبان آتش مقدس و خالق آن است. Svarog همچنین پدر خدای آتش Semargl و Stribog و همچنین همه جنگجویان او Ratichi در نظر گرفته می شود. Svarog کمک زیادی به توسعه دانش کرد. ما همچنین مقایسه‌هایی را بین Svarog و Hephaestus (یونانی) می‌یابیم که اولین قوانین را ایجاد کرد که طبق آن هر مرد فقط یک زن و یک زن یک مرد داشت. بزرگترین پناهگاه سواروگ در روستای رادوگوست لهستان واقع شده است. Svarog در جمهوری چک و اسلواکی پرستش می شود، جایی که آنها او را "راروگ" می نامند.

پرون

خداوند حافظ است. او از همه مراقبت می کند.

پرون خدای رعد و برق و حامی قدیس جنگجویان است. به گفته اسلاوها، پرون با رعد و برق خود در روزهای گرم بهار ظاهر شد، زمین را با باران بارور کرد و خورشید شفاف را از پشت ابرهای پراکنده بیرون آورد. با قدرت خلاق خود طبیعت به زندگی بیدار شد و به نظر می رسید که او دوباره جهان را می آفریند. از این رو پرون یک تهیه کننده، یک خالق است. در عین حال، پرون خدایی مهیب و تنبیه کننده است. ظاهر او ترس و لرز را بر می انگیزد. یک درخت بلوط به پرون تقدیم شد که طبق افسانه، آتش زنده از آن تولید شد. به عنوان مثال هنگام انعقاد معاهدات، سوگندهای رسمی به نام او گفته می شد.

پرستش باستانی پرون به ایلیا نبی به دوران مسیحیت منتقل شد. پروون به عنوان یک شوهر میانسال نشان داده شد: طبق شرح وقایع باستانی روسیه، سر بت چوبی او نقره ای و سبیل او طلایی بود. طبق سایر سنت های هند و اروپایی ، ریش تندرر دارای اهمیت اساطیری خاصی بود که به طور غیرمستقیم در فرمول های فولکلور روسی مربوط به "ریش ایلیا" منعکس شد که تصویر آن جایگزین پروون در عصر ایمان دوگانه شد. سلاح های اصلی پرون سنگ ها، تیرها و تبرها بودند که اشیای فرقه بت پرستی بودند. اگرچه پرون مربوط به سرما بود (او در اولین ماه زمستان به دنیا آمد)، روزهای پرون - زمان او - در 20 ژوئن آغاز شد و در اوایل آگوست به پایان رسید.

در این زمان، روس ها برای سربازانی که در جنگ سقوط کرده بودند، جشن می گرفتند - آنها روی تپه ها و کوه های قرمز جمع می شدند، جشن ها، تفریحات نظامی برگزار می کردند، قدرت خود را در دویدن، پرتاب سلاح، شنا و اسب دوانی می سنجیدند عسل و کواس نوشید. آنها شروع به شروع پسران جوانی کردند که مجبور بودند آزمایش های جدی را برای رزمندگان انجام دهند و خود را با سلاح های خانواده ببندند.

اجداد ما همیشه دشمنان خارجی زیادی داشتند و جنگ های دائمی در جریان بود. سپر و شمشیر به عنوان نمادی از پروون، هدیه او به یک مرد مورد احترام بود. اسلحه مورد پرستش و بت بود. اما نه تنها مردان وارد نبرد مرگبار شدند. غالباً در میان کشته شدگان روس در میدان نبرد، دشمنان از دیدن زنانی که شانه به شانه شوهرانشان می جنگند، شگفت زده می شدند. پروون سبیل طلایی نیز از آنها حمایت می کرد. پرون، خدای رعد و برق اسلاوی. پرون را قدیس حامی جنگجویان و شوالیه ها می دانند. او در روزهای پیروزی تجلیل می شود. پرون نیز تابع عناصر طبیعت و برخی مناطق زندگی مردم است. پرون اول از همه خدای رعد و برق است. در طوفان بهار مرد باستانییک منبع حیات بخش، تجدید طبیعت، از این رو نقش اصلی Perun را دیدم.

پرون به یک چماق، یک تیر و کمان (صاعقه تیرهایی است که خدا پرتاب کرد) و یک تبر مسلح است. تبر یکی از نمادهای اصلی خدا به حساب می آمد. پرون علاوه بر آتش، با آیین آب، چوب و سنگ نیز ارتباط نزدیکی دارد. او را جد آتش آسمانی می دانند که با نزول به زمین، زندگی می بخشد. با شروع گرمای بهاری زمین را بارور می کند و خورشید زلال را از پشت ابرها بیرون می آورد. با تلاش او، به نظر می رسد جهان هر بار از نو متولد می شود. بر اساس برخی از افسانه ها، رعد و برق پرون دو نوع است: یاسی-آبی چشمگیر. طلایی - "زنده"، خلاق، بیدار کننده باروری زمینی. اسلاوها پرون را به عنوان مردی مسن با سر خاکستری و نقره ای و سبیل و ریش طلایی نشان می دادند.

در افسانه های عامیانه، پرون به عنوان یک سوارکار نشان داده می شود که سوار بر اسب در آسمان می تازد یا بر ارابه ای سوار می شود. مردم غرش ارابه را با رعد و برق اشتباه گرفتند. و پرون نیز به عنوان مردی میانسال و عصبانی با ریشی قرمز و چرخان تصور می شود. ریش قرمز یکی از ویژگی های ضروری خدای تندر در میان بیشتر است ملل مختلف. به طور خاص، Thunderer Thor در پانتئون اسکاندیناوی ریش قرمز در نظر گرفته می شد. مطمئناً مشخص است که موهای پرون مانند یک ابر رعد و برق بود - سیاه و نقره ای. ارابه پرون توسط نریان های بالدار سفید و سیاه کشیده می شود. به هر حال، زاغی یکی از پرندگانی است که دقیقاً به دلیل رنگش به پرون اختصاص داده شده است. خود نام پرون بسیار قدیمی است.

به زبان مدرن ترجمه شده است، به معنای "کسی که ضربه بیشتری می زند"، "ضربه". پرون را بنیانگذار قانون اخلاقی و اولین مدافع حقیقت می دانستند. مردم بر این باورند که پرون، با قدم زدن در سراسر جهان، با کمال میل شکل گاو جنگلی تورا را به خود می گیرد، به همین دلیل است که گاو نر حیوان مقدس پروون محسوب می شود. گل پرون را زنبق آبی (شش گلبرگ آبی یاسی، علامت رعد و برق) می دانند. پناهگاه های پرون در زیر قرار دارد هوای آزاد. آنها به شکل یک گل هستند. در آن پناهگاه هایی که توسط باستان شناسان کاوش شده است، معمولاً هشت گلبرگ وجود دارد. "گلبرگ ها" گودال هایی بودند که در آنها آتش های مقدس خاموش نشدنی می سوختند. مجسمه ای از پرون در وسط قرار گرفته است.

یک محراب در مقابل تصویر خدا قرار می گیرد که معمولاً به شکل حلقه سنگی است. خدای رعد و برق، باروری، جنگ، حامی رزمندگان، آتش، قدرت، قدرت، قانون، زندگی، سلاح، هنرهای رزمی، حامی محصول، برکت دهنده، باران. پسر سواروگ. برادر رقیب ولز. شوهر دودولا پدر دیوا، کریشنیا، سیتیوراتا. درختان پرون: بلوط، ممرز. پرنده پرون یک عقاب است. پرون خدای جنگجویان و جنگجویان است. در قراردادهای معروف اسلاوها با یونانی ها گفته می شود که شاهزادگان جنگجو به پروون سوگند یاد کردند و تنها ولز در جایگاه دوم قراردادها ظاهر می شود. ویژگی مشخصهآداب و رسوم مرتبط با پرون، همبستگی آنها با بلوط‌ها و بیشه‌های بلوط و تپه‌هایی است که مجسمه‌های پرون و پناهگاه او در دوران باستان بر روی آنها قرار می‌گرفتند. صاعقه تیرهای خدای رعد است. طبق افسانه، پرون تیری از تیرها را در دست چپ خود حمل می کند و تیری که پرتاب می کند به دشمن برخورد می کند و باعث آتش سوزی می شود.

چماق او (چکش)، به عنوان نشانه ای از ابزار الهی مجازات، به نماد قدرت تبدیل شد، کارکردهای آن به عصای سلطنتی، میله های کشیشی و قضایی منتقل شد. هر کسی که به دنبال محافظت از پرون است بر روی ایده رویارویی "ثابت" شده است، او هوشیاری یک مبارز، یک جنگجو دارد، آماده پاسخ به ضربه به ضربه، زور به زور است. کمال او از نوع خاصی است. او تمایلی به هیچ توافق و همکاری ندارد، زیرا «اصل گروموویک» را تنها منصفانه می داند و هر قدم خود را در برابر این ایده بررسی می کند. او سوگند نشکنی می بندد و معتقد است که ارباب رعد و برق از بالا مراقب رعایت آن است. با این حال، «رعد و برق»، مانند احترام به خورشید یا آتش، تنها یکی از راه‌های بت پرستی است. دیگران هستند...

ولز

خدای خرد. نگهبان قوانین جهان هستی.

ولز استاد طبیعت وحشی است. Vodchiy در تمام جاده ها. آقای راه، حامی همه مسافران. استاد ناوی، فرمانروای ناشناخته، خدای سیاه. قاضی پس از مرگ و آزمایشگر مادام العمر، جادوگر قدرتمند و ارباب جادو، گرگینه. حامی تجارت، میانجی قراردادها و مفسر قوانین. بخشنده ثروت. حامی کسانی که می دانند و جوینده هستند، معلم هنر. خدای بخت. حامی دام و ثروت، مظهر طلا، نگهبان تاجران، دامداران، شکارچیان و کشاورزان، استاد جادو و پنهان، فرمانروای چهارراه، خدای نیروی دریایی. همه ارواح پایین تر از او اطاعت کردند. جزیره بویان به اقامتگاه جادویی ولز تبدیل شد. اساسا، ولز به عنوان پروردگار جنگل ها، حیوانات، خدای شعر و رفاه مورد احترام بود. Veles خدای قمری، برادر خورشید و نگهبان بزرگ قانون بود. بر اساس آموزه های ودایی، پس از مرگ، روح انسان در امتداد پرتو ماه به دروازه های ناوی برخاست.

در اینجا ولز با روح ها ملاقات می کند. ارواح پاک صالحان از ماه منعکس می شود و پرتو خورشید را به سوی خورشید - منزلگاه خداوند متعال - دنبال می کنند. سایر ارواح یا با Veles در ماه می مانند و پاک می شوند یا به عنوان مردم یا ارواح پایین در زمین تناسخ می یابند. ولز نگهبان دوران باستان و استخوان های خاموش اجداد است. آخرین شب اکتبر روز بزرگداشت پدربزرگ ها (در غرب - هالووین) است. در این روز، روس ها ارواح طبیعت و اقوام خود را که در طول سال در زیر برف مرده بودند، با آتش سوزی و موسیقی با کیپ و پیپ می دیدند. ولز پسر رود برادر خورس است. حامی دام و ثروت، مظهر طلا، متولی بازرگانان، دامداران، شکارچیان و کشاورزان... همه ارواح پایین از او اطاعت می کنند. ولز با آزووشکا - روح دریای آزوف، دختر سواروگ و مادر سوا ازدواج کرد. جزیره بویان به اقامتگاه جادویی ولز و آزووشکا تبدیل شد. او خدای قمری، برادر خورشید و نگهبان بزرگ حکومت است. ولز همچنین نگهبان و نگهبان رودخانه کرانت، رودخانه راو و سنگ سیاه است. به گفته بسیاری از محققان، نام Veles از کلمه "مودار" - پشمالو گرفته شده است که به وضوح نشان دهنده ارتباط خدا با گاو است که او حامی آنها است. همچنین ممکن است کلمه "جادوگر" از نام این خدا آمده باشد. Veles مظهر قدرت طلا است.

پرون و ولز نه تنها در نذرها با هم زندگی می کنند، بلکه با یکدیگر مخالفت می کنند. در حالی که تصویر پرون در قسمت بالای شهری کیف قرار داشت، مجسمه ولز در پایین، روی پودول، در نزدیکی اسکله های تجاری قرار داشت. طبق افسانه، موی مار (ولز) به نوعی در ظاهر خود موهای زائد و پوسته ها را با هم ترکیب می کند، روی بال های غشایی پرواز می کند، می تواند آتش را تنفس کند (اگرچه خود او مرگبار از آتش می ترسد، در درجه اول رعد و برق) و عاشق تخم مرغ و شیر است. دلیلی وجود دارد که فکر کنیم ولز رام شده و به زیر زمین رانده شده است، "مسئول" باروری و ثروت زمینی شد. او برخی از ظاهر هیولایی خود را از دست داد و بیشتر شبیه انسان شد. بیخود نیست که آخرین دسته خوشه ذرت در مزرعه "موی ریش" باقی مانده است. Veles اشیاء جادویی دارد، یعنی Veles یک چنگ جادویی دارد و وقتی شروع به نواختن روی آنها می کند، همه اطرافیان او همه چیز را فراموش می کنند. و ولز روش شگفت انگیز نواختن چنگ جادویی را از خود ژیوا آموخت. زیارتگاه های ولز معمولاً در مناطق پست و دره ها یا نخلستان ها ساخته می شوند. روز ولز - کومودیتسی، 24 مارس. در این روز خرس از خواب بیدار می شود و از لانه خارج می شود. آغاز می شود سال نو. جشن دو هفته ای سال نو با کومودیتسا از 9 مارس به پایان می رسد... زمستان را با کولاک و ترس یخبندانش دفن می کنند، چرخ های آتشین از کوه می غلتند...

در این روز آتش تازه ای در همه خانه ها افروخته می شود، آتش پاک زندگی نو... - خدای گاو، شبان، ثروت، ابر، خرد، حیله، کتاب، حفاظت، زندگی، اراده، تجارت، جادوگری، فال، استاد شیاطین، پیام آور خدایان، روح مرده را هدایت می کند. برادر-رقیب پروون، پسر سواروگ، شوهر موکوشا. خدای اصلی باروری مرتبط با نیروی دریایی (دنیای پایین) Veles (Volos) بود. نام Veles به ریشه باستانی "vel" به معنای "مرده" برمی گردد. اما از آنجایی که دنیای مردگان با ایده هایی در مورد قدرت جادویی، که صاحب آن مردم را مسخر می کند، پس همین ریشه به معنای قدرت است و در کلمات «قدرت»، «امر»، «دارا»، «بزرگ» یافت می شود. هبوط به دنیایی دیگر، قهرمان را دانایی مطلق، خرد ویژه، که اغلب با ویژگی های شاعرانه همراه است، به ارمغان می آورد، بنابراین ولز در عین حال خدای خرد و شعر است (خواننده پیشگوی بویان در "داستان میزبان ایگور" نوه "نوه" نامیده می شود. ولز").

ولز پسر گاو بهشتی و خدای اولیه راد، یکی از باستانی ترین خدایان هندوآریایی است، ابتدا به عنوان حامی شکارچیان، سپس دامداری و ثروت. او به دنیای زیر آمد نام های مختلف- رودرا و شیوا (در بازه های زمانی مختلف!)، توث، هرمس، مرکوری، لوگ، ولوند و در نهایت اودین-ویلی-و و لوکی. اینها نامهای یک کهن الگو از فرهنگهای مختلف و زمانهای مختلف است (همه آنها، از جمله خدایان خرد و دانش جادویی). ولز اراده ای است که متناقض ترین گرایش ها را به هم متصل می کند - او خدای جادو، خرد و هنر، حامی صنایع دستی و ارباب مردگان است. VELES خدای دانا و پیشرو (نگهبان بزرگ) برای همه کسانی است که مسیرهای جادو را دنبال می کنند.

"خدای حیوانی" ولز همچنین بر رعایت توافق نظارت می کند (و هر توافقی به هر طریقی مستلزم اعتماد است). اوست که به مسافر برکت می دهد و در راه کمکش می کند. این ولز است که اسرار صنایع دستی و پزشکی را فاش می کند. در واقع، خرد و صنایع جادویی همیشه دست به دست هم می دهند. مورد علاقه ولز یک فرد کامل است. او می تواند یک دانشمند با استعداد، یک شاعر و خواننده درخشان، یک استاد بی رقیب آشپزی، بهترین باغبان یا جنگلبان، یک دهقان موفق و در نهایت، یک تاجر باشد که اسلاوها به ولز به عنوان خدای ثروت احترام می گذارند. در زمان های قدیم، مردم اغلب با حیوانات اهلی پرداخت می کردند. کلمه حیوان به معنای طمع بود. «گاودار» یک مقام مالی است که بین شهردار و رئیس قرار دارد. "دختر گاوچران" - خزانه.

آیین ولز - خدای بزرگ زیرزمینی، حامی ثروت، ارباب خرد، جادوگری، شعر، هنر، موسیقی، ارباب مردگان - در روسیه بسیار گسترده بود. این به ویژه با فراوانی روستاها و روستاهایی با نام های Velesovo، Volosovo، Volotovo مشهود است. در فرهنگ عامه، Veles اغلب به معنای "شوپان"، Veles - "خدای آب" استفاده می شود. او نگهبان ناوی است که ارواح مردگان را به ناو (عدم) منتقل می کند. صاحب انتقال و Vodchik از جهان به جهان. در اساطیر بت پرستان اسلاو، ولز نیز در لباس مار، دشمن الهی پروون ظاهر می شود. Veles the Serpent، به عنوان هیپوستاز یک کهن الگوی گسترده تر - چرنوبوگ کیهانی ("خصلت")، نیروهای هرج و مرج اولیه، طبیعت خشن، بی نظم، غیر مسکونی، اغلب خصمانه با انسان را مجسم می کند. Veles-Chernobog ("شیطان") که دارای چنین نیروی ویرانگر قدرتمندی است، اما همچنین خدای خرد است، می داند چگونه نیروهای آشوب خود را در اطاعت نگه دارد و آنها را در مسیر درست هدایت کند. روسیه باستانولز همچنین حامی بازرگانانی بود که اغلب در قراردادهای خود به نام او سوگند یاد می کردند.

سمارگل

خداوند اجازه نمی دهد تاریکی همه چیز را فرا گیرد.

سمرگل خدای مرگ است. Semargl، بوی تعفن، سوسو زدن، سربروس، سگ اسمرگل، مرگ - این مفاهیم اساساً به معنای یک خدای ماورایی هستند - یک گرگ آتشین یا یک سگ. در میان اسلاوهای باستان، این یک گرگ آتشین با بال های شاهین است، یک تصویر بسیار رایج. روس ها سمرگل را مانند گرگ بالدار یا گرگی با بال و سر شاهین می دیدند و گاهی اوقات پنجه های او مانند پنجه های شاهین بود. اگر اسطوره‌شناسی را به خاطر بیاوریم، می‌بینیم که نه تنها اسب وقف خورشید بوده، بلکه گرگ و شاهین نیز وقف شده است. نگاهی به وقایع نامه ها، قاب ها، گلدوزی ها و تزیینات باستانی خانه ها، ظروف منزل، زره ها، خالی از لطف نیست و خواهیم دید که سمرقل گرگ شاهین اغلب بر روی آنها یافت می شود. برای روس ها، سمارگل برای چینی ها به اندازه اژدها و برای سلت ها اسب شاخدار اهمیت داشت.

گرگ و شاهین سریع، بی باک (با قدرت برتر به دشمن حمله می کنند)، وفادار هستند (گرگ، حتی اگر گرسنه باشد، اقوام خود را مانند سگ نمی بلعد). جنگجویان اغلب خود را با گرگ می شناسند (جنگجو یک گرگ زوزه کش است). فراموش نکنید که گرگ و شاهین جنگل را از حیوانات ضعیف پاک می کنند و طبیعت را شفا می دهند و تولید می کنند. انتخاب طبیعی. تصویر یک گرگ خاکستری و یک شاهین اغلب در افسانه ها، حماسه ها، ترانه ها و بناهای نوشته شده باستانی مانند "داستان مبارزات ایگور" یافت می شود. در هر اسلاو Semargl زندگی می کند که با بیماری و شر در بدن انسان مبارزه می کند. یک فرد شراب خوار، سیگاری، تنبل و منحط، سمرگل خود را می کشد، بیمار می شود و می میرد. سمرقل (Simargl) - آتش خدا.

عملکردهای آن هنوز به طور کامل درک نشده است. خدای آتش و ماه، قربانی آتش، خانه و کوره، نگهدارنده دانه و محصول است. می تواند مقدس شود سگ بالدار. نام خدای آتش به احتمال زیاد مشخص نیست، نام او بسیار مقدس است. البته این خدا جایی در آسمان هفتم نیست، بلکه مستقیم در میان مردم زندگی می کند! آنها سعی می کنند نام او را کمتر با صدای بلند تلفظ کنند و آن را با تمثیل جایگزین کنند. اسلاوها ظهور مردم را با آتش مرتبط می دانند. طبق برخی از افسانه ها، خدایان یک مرد و یک زن را از دو چوب ایجاد کردند که بین آنها آتش شعله ور شد - اولین شعله عشق. سمرقل بدی را به دنیا راه نمی دهد.

شب‌ها با شمشیر آتشین نگهبانی می‌دهد و سمرقل فقط یک روز در سال پست خود را ترک می‌کند و به ندای بانوی غسل‌کننده که او را به بازی های عاشقانهدر روز اعتدال پاییزی و در روز انقلاب تابستانی ، 9 ماه بعد ، کودکان در Semargl و Kupalnitsa - Kostroma و Kupalo متولد می شوند. خدای آتش، قربانی های آتش، گرما، آهنگر، حامی محراب ها. خداوند واسطه بین عالم مردم و عالم خدایان است. Ognebog-Semargl (Simargl) خدای آتش و عناصر آتشین، واسطه بین مردم و خدایان آسمانی است. او همنشین خدایان خورشید و باروری بود. از جمله، بر اساس یک نسخه اساطیری مرتبط، سمرگل همچنین یک "سگ بالدار"، نگهبان محصولات، خدای اسب ها است. قدمت یکی از این تصاویر را ظاهر حیوان نشان می دهد. ایده سمارگل، محافظ محصولات کشاورزی، به عنوان یک سگ شگفت انگیز به راحتی توضیح داده می شود: سگ های واقعیمزارع محافظت شده از گوزن و بز وحشی. Semargl، مانند خورس، خدایی با منشأ سکایی است - آیین آنها از عشایر شرقی آمده است، بنابراین هر دوی این خدایان فقط در جنوب روسیه، در مرز استپ مورد احترام بودند.

آگونا

خدای آتش زمینی آگونا خدای اسلاوی آتش زمینی است. آگونا پسر خدای سواروگ، کوچک‌ترین پسر اسواروژیچی است. برادر آزووشکا، آسگاست، ولین، اعلی، ایلم، ایلمارا، حجاب، پرون، سویاتویت، سمارگل، ترویان. [!] [سانتی متر. کل شجره نامه خدایان اسلاو، تاریخ واقعی روسیه و کتاب Ra] Aguna - نشان دهنده قدرت خدایان آسمانی روی زمین است - پاکسازی و محافظت از همه ارواح شیطانی. به عنوان یک واسطه بین دنیای مردم و جهان خدایان عمل می کند (از این رو - قربانی های آتشو سوزاندن اجساد). برخلاف داژبوگ و پروون که در زمستان چهره‌هایشان از مردم پنهان می‌شود، آگونا در تمام طول سال روی زمین می‌ماند و فرهای طلایی خود را بر روی محراب آتشین بلند می‌کند. خانه... فرقه آتش همچنین ارتباط نزدیکی با احترام به شاهین آتشین راروگ - رسول آتشین بهشت ​​دارد، که ما با روشن کردن کلو آتش مقدس روی معبد، با این جمله خطاب می کنیم: "آتش-پدر! بال های خود را بگشا...»، بدین وسیله قدرت خداوند را به آغاز مراسم فرا می خواند... شهر آگون، ر. آگون. در گرجستان، آگونا حامی صنعت انگور و شراب سازی نیز می باشد.

استریبوگ

خدای باد. استریبوگ خدای باد، رهبر جریان های هوا است. این استریبوگ بود، بدون ذکر نام، که در زمان‌های بعد برای انجام توطئه‌ها و جادوها علیه ابرها یا خشکسالی مورد توجه قرار گرفت. استریبوگ انواع مختلفی از بادها (اسامی گمشده) را تحت فرمان خود داشت. اعتقاد بر این است که یکی از این بادهای استریبوژیچ آب و هوا بود که توده های هوای گرم و نرم غربی را حمل می کرد. به دیگران - پوزویزد یا سوت، باد شیطانی شمال. تعابیر مختلفی از نام استریبوگ وجود دارد: استروی - یعنی خدای قدیمی، بزرگتر یا strga - فعل نشان دهنده مدت زمان در فضا، وسعت چیزی. سریع، تند، سریع، زیرک، آرزو، جریان - همه این مفاهیم به معنای جریان، سرعت، گسترش، گسترش است. اگر همه اینها را با هم ترکیب کنیم، تصویری از باد و هر چیزی که با آن مرتبط است را در مقابل خود خواهیم داشت.

طبق یک نسخه، استریبوگ تیرهای بادی خود را به دنیای Reveal می فرستد و به پرتوهای خورشید کمک می کند تا زمین را بارور کنند. این خدا همیشه در افسانه ها به نام باد به عنوان نابود کننده دسیسه ها و خود مرگ عمل می کند. جوهر استریبوگ مبهم است: او به عنوان ارباب عناصر، رطوبت حیات و ابرهای حیات بخش می فرستد، اما در عین حال، طوفان و خشکسالی را به زمین می فرستد و با آنها مرگ را نیز به همراه دارد. در ماه آوریل، Stribog از شرق با نسیم جوان و گرم روز وارد می شود. در شب او رطوبت سرد را تنفس خواهد کرد. در تابستان، استریبوگ از ظهر (جنوب) می وزد، در روز از گرما می سوزد و در شب با گرما نوازش می کند. و در پاییز، با پرواز از غروب خورشید (غرب)، درست مانند بهار، در روز گرم و در شب خنک می شود. در پاییز و بهار، استریبوگ ابرها را پراکنده می کند و خورشید گرم و درخشان را آشکار می کند. در تابستان در هنگام خشکسالی باران می آورد تا محصول در زمستان از بین نرود، بال های آسیاب ها را می چرخاند و دانه ها را به آرد می چرخاند و از آن نان خمیر می کنند.

روس ها خود را نوه های استریگوژ می دانستند. استریبوگ نفس ماست، هوایی است که در آن کلمات به صدا در می آیند، بوها پخش می شوند و نور پراکنده می شود و به ما امکان می دهد محیط اطراف خود را ببینیم. خدای باد و فضای هوا. پدر سوت، باد، آب و هوا و پوداگا. شوهر نمیزا. طبق یک نسخه، استریبوگ برترین پادشاه بادها است - "The Lay of Igor's Campaign" بادها را "نوه های Stribog" می نامد.

او همچنین به عنوان نابود کننده انواع ظلم ها، نابود کننده نیات شیطانی مورد احترام بود. بر اساس روایتی دیگر، استریبوگ یا استریبا(گا) باستانی است خدای برترفضا، و سپس به سادگی حاکم عنصر هوا، زمان. "خدا" هند و ایرانی (اوستایی "باگا") در این نام با "STRGa" اسلاوی ترکیب شده است - گسترش، گسترش. از نظر عملکرد، همانطور که توسط B.A. ریباکوف، استریبوگ به پوپای سکایی و زئوس یونانی نزدیک است. با توجه به سنت اسلاوی شرقی، STRIBA به شکل یک نوازنده مزبور در حال کندن تارها، با یک کمان پشت سر و روی کمربند خود - یک ساگایداک با فلش ظاهر می شود.

باد با ریسمان ها بازی می کند - رشته های باران و پرتوها - فلش های نور، همان باد رشته های علف بلند را در دشتی که استریبوگ در آن حکومت می کند، می چرخاند. ارتباط آوایی بدون شک با کلمات "پیکان"، "رشته"، "STREAM"، "SWIFT" (یکی از القاب اصلی باد در افسانه ها) وجود دارد. «داستان مبارزات ایگور» گزارش می دهد: «سپس بادها، نوه های استریبوژ، تیرهایی را از دریا به سمت هنگ های شجاع ایگور می وزند.» بادها، نوه‌های استریبوگ، با رعد و برق و رعد و برق همراه هستند و به تیرهای خورشید سرعت می‌بخشند و هر چیزی را که قادر به رشد است بارور می‌کند و نیروی تاریک مرگ را تعقیب می‌کند. این بر عملکرد Stribog به عنوان واسطه بین جهان بالا و پایین تأکید می کند ...

دژدبوگ

خدای پاییز، خدای برداشت. Dazhdbog - خدای باروری، قدرت و روشنایی نور، ویژگی های حرارتی آن، گرمای حیات بخش و حتی قوانین جهان را به تصویر می کشد. از دژدبوگ (خدای بخشنده) انتظار می رفت که آرزوها، سلامتی و سایر منافع را برآورده کند. نمادهای Dazhdbog نقره و طلا بودند - فلزات سبک و شعله ور. دژدبوگ، دادن، باران کلماتی هستند با همان ریشه به معنی تقسیم کردن، تقسیم کردن. Dazhdbog نه تنها باران، بلکه خورشید را نیز برای مردم فرستاد و زمین را با نور و گرما اشباع کرد. دژدبوگ آسمان پاییزی با ابر، باران، رعد و برق و گاهی تگرگ است. 22 سپتامبر، اعتدال پاییزی، تعطیلات رودیون و روژانیتسا، روز دژدبوگ و موکوش است.

کل برداشت برداشت شده و برداشت نهایی در باغات و باغات در حال انجام است. همه ساکنان یک روستا یا شهر به طبیعت می روند، آتش روشن می کنند، یک چرخ سوزان - خورشید - به بالای کوه می چرخانند، در دایره ای با آهنگ می رقصند، بازی های قبل از عروسی و آیینی انجام می دهند. سپس میزهایی را به خیابان اصلی می آورند، بهترین غذاها را روی آنها می گذارند و یک جشن عمومی خانوادگی را آغاز می کنند. همسایه ها و اقوام غذاهای تهیه شده توسط دیگران را امتحان می کنند، آنها را ستایش می کنند و همه با هم خورشید، زمین و مادر روس را تجلیل می کنند. نوه های Dazhdbozhy (خورشیدی) - این همان چیزی است که روسیچی ها خودشان را می نامند. نشانه های نمادین خورشید (رزت های خورشیدی، انقلاب) در همه جا در میان اجداد ما وجود داشت - روی لباس ها، ظروف، و در دکوراسیون خانه ها. هر مرد روسی موظف است یک خانواده بزرگ ایجاد کند - یک خانواده، تغذیه، بزرگ کردن، آموزش فرزندان و تبدیل شدن به Dazhdbog.

این وظیفه اوست، جلال، واقعاً. پشت سر هر یک از ما اجداد بی شماری وجود دارد - ریشه های ما، و هر کدام باید به شاخه ها - فرزندان زندگی کنند. داژبوگ، خدای خورشید اسلاوی Dazhdbog - Svarozhich. Dazhdbog در بود اسلاوهای بت پرستخدای خورشید نام او برگرفته از کلمه "باران" نیست، همانطور که گاهی به اشتباه تصور می شود، به معنای "دادن خدا"، "بخشنده همه چیزهای خوب" است. اسلاوها بر این باورند که داژدبوگ سوار بر ارابه ای شگفت انگیز که توسط چهار اسب سفید و یال دار آتشین با بال های طلایی کشیده شده است، در سراسر آسمان حرکت می کند. و نور خورشید از سپر آتشینی که دژدبوگ با خود دارد می آید. او دو بار در روز - صبح و عصر - با قایق که توسط غازها، اردک ها و قوها کشیده می شود از اقیانوس-دریا عبور می کند.

بنابراین، ویژگی اسلاوها قدرت ویژهتعویذ طلسم به شکل اردک با سر اسب. دژدبوگ راه رفتنی باشکوه و نگاهی مستقیم دارد که دروغ نمی شناسد. و همچنین موهای فوق العاده، آفتابی طلایی، به راحتی در باد پرواز می کند. پسر آسمان، با حمل سپری شگفت‌انگیز بر ارابه‌ای سبک که توسط چهار اسب سفید برفی کشیده شده بود، شروع به روشن کردن زیبایی‌ها و شگفتی‌های شگفت‌انگیز زمین کرد: مزارع و تپه‌ها، بیشه‌های بلند بلوط و جنگل‌های کاج صمغی، دریاچه‌های وسیع، رودخانه‌های آزاد. ، نهرهای زنگی و چشمه های شاد دانش آموزی. خدای آفتاب تابستان، نور، خیر، برکت، باران، حامی عروسی ها، طبیعت، ثروت، بخشش، کمک. پسر سواروگ. همسر زنده. پدر اوری، زاده سفیدپوستان. ظهر خواندم.

برای چندین قرن، یکی از خدایان مورد احترام در روسیه، داژبوگ (Dazhbog) بود - خدای نور خورشید، گرما و به طور کلی باروری. نام او از کلمه "باران" نیامده است. (همانطور که گاهی به اشتباه تصور می شود) به معنای «خدای بخشنده»، «بخشنده همه چیزهای خوب» است. عبارت پرکاربرد «انشاالله» منعکس کننده است نام باستانیداژبوگ (در روسی قدیمی "دای" "داژ" بود). داژبوگ اسلاوی شرقی در میان اسلاوهای جنوبی با دابوگ و داجبوگ و در میان اسلاوهای غربی داکبوگ مطابقت دارد. در میان همه اسلاوها، او به عنوان "خدای بخشنده" (deus dator) عمل می کند. اسلاوها او را "پادشاه خورشید، پسر سواروگ" می نامیدند که نمادهای این خدا طلا و نقره بود.

فرقه داژبوگ به ویژه در قرون 11-12 در روسیه شکوفا شد، در دوران تجزیه دولت، همزیستی با مسیحیت. مردم روسیه به داژبوگ به عنوان محافظ خود احترام می گذاشتند و خود را نوه او می خواندند. داژبوگ - خورشید تزار - به عنوان اولین فرمانروا، بنیانگذار گزارش تقویم روزها و قانونگذار نامیده می شد. داژبوگ در حال پرواز بر ارابه ای که به چهار اسب یال آتشین با بال های طلایی مهار شده بود، به تصویر کشیده شد. در دستان خدا عصای آیینی با تصاویری از برگ سرخس وجود دارد. نور خورشید از سپر آتشینی می آید که دژدبوگ با خود حمل می کند. داژبوگ خدای نور خورشید بود، اما به هیچ وجه خود نورافکن نبود.

اسب

خرس خدای خورشید است. اسب، هوروست، چوب برس، خرس، صلیب، صندلی راحتی، جرقه، رقص گرد، هورو، کولو، چرخ، دستبند، چوب، سرود، دایره، خون، قرمز - همه این کلمات به یکدیگر مرتبط هستند و مفاهیم مرتبط با آتش را نشان می دهند. دایره، قرمز اگر آنها را در یکی ادغام کنیم، تصویری از خورشید در برابر ما ظاهر می شود که به صورت تمثیلی توصیف شده است. اسلاوها آغاز سال جدید را در 22 دسامبر، روز انقلاب زمستانی جشن گرفتند. اعتقاد بر این بود که در این روز خورشیدی کوچک و تند به شکل پسری به نام خرس متولد شد.

خورشید جدید سیر خورشید قدیم (سال قدیم) را کامل کرد و مسیر را باز کرد سال آینده. در حالی که خورشید هنوز ضعیف است، شب و سرما بر روی زمین حاکم است که از سال قدیم به ارث رسیده است، اما هر روز اسب بزرگ (همانطور که در The Tale of Igor's Campaign ذکر شد) رشد می کند و خورشید قوی تر می شود. اجداد ما انقلاب را با سرود جشن می گرفتند، یک کولورات (ستاره هشت پر) - خورشید - را روی یک قطب می پوشیدند، ماسک های حیوانات توتم را می پوشیدند، که در ذهن مردم با تصاویر خدایان باستان تداعی می شد: خرس - ولز. ، گاو - ماکوش ، بز - هیپوستاز شاد و در عین حال شیطانی ولز ، اسب خورشید است ، قو لادا است ، اردک روژانیتسا (زاینده جهان) ، خروس نماد زمان است. ، طلوع و غروب خورشید و غیره. در کوه چرخی را سوزاندند که با کاه بسته شده بود، انگار به نور خورشید کمک می کرد، سپس سورتمه سواری، اسکیت، اسکی، گلوله برفی، مشت و جنگ دیوار به دیوار، آهنگ، رقص، مسابقه و بازی شروع شد. مردم به دیدار یکدیگر رفتند، همه سعی کردند با کسانی که می آمدند رفتار بهتری داشته باشند، تا در سال جدید در خانه فراوان باشد. خشن شمال روسیه سرگرمی شجاعانه را دوست داشت.

اجداد ما که مجبور به زندگی و کار در شرایط سخت بودند، تا قرن بیستم به عنوان مردمی بشاش و مهمان نواز شناخته می شدند که می دانستند چگونه استراحت کنند. اسب - خدای مرد، تجسم تمایل پسران و شوهران بالغ به دانش، رشد معنوی، خودسازی، برای غلبه بر مشکلات پیش آمده در زندگی و یافتن راه حل های مناسب. اسب، خدای اسلاوی خورشید، خدای اسلاوی خورشید، نورافشانی است. پسر راد، برادر ولز.

قبل از صبح، اسب در جزیره جوی استراحت می کند و سپس با ارابه خورشیدی خود خورشید را به آسمان می آورد. خرس مانند پرون، ارباب رعد و برق است، بنابراین او معمولاً در تصویر سوارکاری با موهای طلایی نشان داده می شود که سوار بر ارابه بر فراز آسمان سوار شده یا به سادگی بر روی اسب می تازد. آیین نور خورشید پیش از این در میان کشاورزان عصر سنگی شناخته شده بود و در عصر برنز با تصویر یک سوارکار همراه شد. در طول روز، این سوار به آرامی در آسمان حرکت می کند و در شب در امتداد زیرزمینی "دریای تاریکی" برمی گردد تا صبح دوباره در آسمان ظاهر شود. نام "اسب" از ریشه "هور" به معنای "دایره"، "دایره" گرفته شده است که همچنین نشان دهنده ارتباط آن با خورشید است.

داستان سال‌های گذشته می‌گوید که تصویر خرس در کیف بر روی تپه‌ای بین مهمترین خدایان. و نویسنده "داستان مبارزات ایگور" می نویسد که وسلاو از پولوتسک با تبدیل شدن به گرگ از مسیر اسب بزرگ عبور کرد. فرقه خرسا آنقدر رایج بود که با ظهور مسیحیت از بین نرفت. در بنای تاریخی "پیاده روی مریم باکره از طریق عذاب" با این جمله روبرو می شویم: "خرسا، ولز و پروون را به خدایان تبدیل کرد." یعنی می گویند اسلاوها آیین خدایان یاد شده را ایجاد کردند. بخش اصلی جشن های اختصاص داده شده به خورسو رقص های دسته جمعی است که پس از آن قربانی هایی برای او انجام می شود - غذاهای مخصوص تهیه شده. به هر حال، ظاهراً کلمه "رقص گرد" و همچنین "خروشول" - یک پای آیینی گرد - کورنیک از اینجا آمده است.

خدای آفتاب زمستان، غلات، محصولات زمستانی، هوای سرد، حامی دام ها (به ویژه اسب ها). خدای رعد و برق نام «هورس» که ریشه هندی و ایرانی دارد (ایرانی «xors») به معنای «خورشید (درخشنده)» است. اسب مظهر نوری است که در آسمان حرکت می کند. این خیلی موجود باستانی، که ظاهری انسان نما نداشت و صرفاً به صورت یک دیسک طلایی ظاهر می شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات شناخته شده در مورد خورس نشان می دهد که در بیشتر آثار خور با خدایان بهشتی همجوار است: پرون، با رعد و برق و رعد و برق، و داژبوگ، که به ما امکان می دهد تعلق او را به خدایان خورشیدی تفسیر کنیم. خرس خدای نور خورشید است، اما نه نور خورشید و گرما. او نشان دهنده نوعی افزوده به تصویر داژبوگ خورشید، بخشنده نعمت های زمینی است. این نام با مفهوم دایره (رقص گرد) شناخته می شود. نماد خرس چرخ بود. فرقه خرسا با یک رقص بهاری آیینی مرتبط بود - رقص گرد (حرکت در یک دایره)، رسم پختن پنکیک در ماسلنیتسا، که به شکل قرص خورشید را یادآوری می کرد، و چرخ های نورانی که همچنین نمادی از نور است.

یاریلو

یاریلو خدای مفهوم، خدای آتشین طبیعت بیدار و نور بهاری است. یاریلا پیروزی عشق پربار را مشخص کرده است. این احتمال وجود دارد که هیچ تناقضی در این مورد وجود نداشته باشد. اگر در نظر بگیریم که سواروگ زمانی یک الهه بود (ولز هرگز تغییر جنسیت نداد)، پس یاریلو فرزند هر دو والدین است. در ذهن روستاییان، حتی در قرن نوزدهم، یاریلا به عنوان یک داماد جوان و خوش تیپ دیده می شد که در انواع جشن های بهاری شرکت می کرد و به دنبال یک عروس زیبا می گشت. یاریلا برداشت خوبی داد ، فرزندان سالمی داشت ، زمستان و سرما را بیرون کرد. نام Yarila خود از کلمه "سرسخت" گرفته شده است - قوی، قدرتمند. بی جهت نیست که در سرزمین های غربی او نام دیگری داشت - یاروویت. در ضمن ریشه یار در چنین محض موجود است ترکیبات زنانه: گاو بهار - روشن، یوغ، گندم بهاره، نان بهاری. اما در جنسیت کاملاً مؤنث: خشم، شیر دوش، یار، یارینا (پشم گوسفند)، یارا (بهار).

Yarilo پسر یا واقعیت Veles است که در زمستان به صورت فراست و در بهار به عنوان Yarila ظاهر می شود. یاریلو، خشم، چشمه، یار (در میان شمالی ها در قدیم به معنای روستا بوده است)، زیرا. آنها در کلبه هایی با شومینه زندگی می کردند. روشنایی - این کلمات با مفهوم افزایش روشنایی، نور متحد می شوند. در واقع، پس از رسیدن بهار افزایش سریع روزها و افزایش گرما وجود دارد. همه چیز زنده می شود، رشد می کند، به خورشید می رسد. طبیعت در قالب لادا زیبا احیا شده است. یاریلو، در حال آب شدن برف، مادر زمین را با آب ذوب شده زندگی می کند. یاریلو - خورشید به شکل داماد جوان و پر قدرت سوار بر اسبی به سمت لادا خود می رود. او برای تشکیل خانواده و به دنیا آوردن فرزندان (برداشت، حیوانات جوان، پرندگان، ماهی و ...) عجله دارد. تا انقلاب تابستانی، Yarilo در حال به دست آوردن قدرت کامل است.

او در حقیقت و عشق با زمین زندگی می کند و در تابستان زندگی جدیدی به دنیا می آورد. تا 22 ژوئن ، یاریلو به بلبوگ تبدیل می شود ، روز طولانی ترین است ، طبیعت با او مهربان است و او را دوست دارد. وضعیت یاریلا وضعیت همه بچه های جوان است. در چهارمین ماه سال (آوریل کنونی)، روس ها مهمترین کار کشاورزی را برای کل خانواده اسلاو آغاز کردند. یاریلو، خدای اسلاوی عشق خشمگین یاریلو - خشمگین - به معنای تسلیم ناپذیر، خشم - وحشی شدن، فراموش کردن، یارون - باقرقره چوبی در جریان جریان، چیزی را نمی بیند یا نمی شنود به جز دوست دختر و رقبای حسود خود که باید رانده شوند. و کلمات مرتبط بسیار بیشتری وجود دارد، و همه آنها در مورد احساسات قوی صحبت می کنند، غیرقابل کنترل توسط دلیل و اغلب با ایده باروری، تولید مثل، عشق فیزیکی همراه است. این طرف عشق، که شاعران آن را "شور جوشان" می نامند، "تحت کنترل" خدای اسلاوی یاریلو بود. یعنی تا حدودی می توان او را خدای عشق نامید. یاریلو به عنوان یک مرد جوان معرفی می شود: داماد پرشور و دوست داشتنی با لباس سفید، پابرهنه، سوار بر اسب سفید.

بر اساس باورهای دیگر، یاریلو به صورت زنی با لباس مردانه به تصویر کشیده شده است: شلوار سفید و پیراهن. در دست راستاو یک سر انسان پر شده، در سمت چپ - گوش چاودار نگه می دارد. تاج گلی از اولین گل های وحشی روی سر یاریلا گذاشته می شود. دقیقاً اینگونه است که اسلاوهای باستان دختری را برای تعطیلات بهاری می پوشاندند ، او را سوار بر اسب می کردند و او را در مزارع هدایت می کردند. یاریلا متعلق به خدایان باروری است که سالانه در حال مرگ و رستاخیز هستند (سر پر شده در دستش به این معنی است). یاریلا خدای بهار است: او نیروهای بارور آن را مجسم می کند، آن را با خود می آورد و رسیدن به موقع آن و برآورده شدن امیدهای دهقانان به او بستگی دارد. یاریلو در زمان مناسب سال ظاهر می شود، گرمای خورشید بهاری را می گستراند، نیروی مولد را در گیاهان و مردم تحریک می کند، طراوت جوانی و شور احساسات را به زندگی طبیعت و زندگی مردم می آورد و مردم را پر از شجاعت می کند.

به خاطر پدرش بود که یاریلو کشاورز شد، زیرا پدرش ولز توانا بود، او مانند مادرش یک جنگجو شد (مادر او دیوا-دودولا بود). یاریلو زمانی به دنیا آمد که دیوا بوی زنبق شگفت انگیز دره ای را که ولز به آن تبدیل شد بویید. حیوانات وحشی، ارواح طبیعت و خدایان پایین تر از یاریلا اطاعت می کنند. در زمستان، یاریلا به فراست تبدیل می شود و آنچه را که در بهار به دنیا آورده است، از بین می برد. خدای خورشید بهار، شور، عشق، زایمان، باروری، دامداری، آبجوسازی، کشاورزی، خشم، جنگ، حیوانات. همسر یاریتسا (Yarilitsy، Germerudy (Frac.)). تجسم او: دختری سفیدپوش، سوار بر اسبی سفید، با گوش های چاودار در دست. یاریلا پسر (و\\ یا هیپوستاس) ولز است، او خدای خورشید بهاری است که از بین می رود و دوباره متولد می شود. Yarila (Yarilo) همچنین خدای باروری، تولید مثل و عشق فیزیکی در میان اسلاوهای باستان بود. این طرف عشق بود که شاعران آن را "شور جوشان" می نامند که "در اختیار" خدای اسلاو یاریلا بود.

او را به عنوان یک مرد جوان تصور می کردند مرد خوش تیپ، داماد پرشور و دوست داشتنی یاریلو هم خورشید بهاری است. اسلاوهای بت پرست معتقد بودند که شکوفه های بهاری باید شور را در مردم بیدار کند و عشق انسانی باید باروری مزارع را افزایش دهد. آنها همچنین هنگام ظهور اولین شاخه های بهاری از یاریلا خواستار برداشت خوبی شدند. یاریلا همچنین خدای گاو بهاری است، خدای جنگجو که فراست را در بهار «شکست می‌دهد» و «شاخ‌های زمستان را می‌کوبد». در تقویم مسیحی به عنوان سنت نیکلاس بهار حفظ شده است. در میان اسلاوهای غربی به آن یاروویت ("خدای سرسخت") می گفتند.

اخبار شریک