صفحه اصلی / توطئه ها / چتر دریایی گورگون چه خواص جادویی داشت؟ منشا چتر دریایی گورگون

چتر دریایی گورگون چه خواص جادویی داشت؟ منشا چتر دریایی گورگون

مدوسا گورگون موجودی از افسانه های یونانی است که در مورد منشأ آن افسانه های متعددی حفظ شده است. هومر او را نگهبان پادشاهی هادس می نامد و هزیود از سه خواهر گورگون به طور همزمان یاد می کند. افسانه می گوید که زیبایی توسط انتقام الهه آتنا غلبه کرد و او را به یک هیولا تبدیل کرد. همچنین فرضیاتی وجود دارد که ظاهراً مدوسا گورگون و هرکول قوم سکایی را به دنیا آوردند.

گورگون - کیست؟

اسطوره های یونانیان باستان توصیفات بسیاری از موجودات شگفت انگیز را برای ما به ارمغان آوردند که چشمگیرترین آنها گورگون ها هستند. بر اساس یک فرضیه، گورگون موجودی اژدها مانند است، بر اساس فرضی دیگر، نماینده خدایان پیش از المپیک است که توسط زئوس جایگزین شده بودند. محبوب ترین اسطوره پیروزی پرسئوس است که منشاء مدوزا را توضیح می دهد:

  1. تایتانیک. مادر مدوسا جد تیتان ها، الهه گایا بود.
  2. پوزیدونیک. خدای دریای طوفانی، فورکیس، و خواهرش کتو، سه زیبایی به دنیا آوردند که بعداً توسط طلسم بد شکل شدند.

مدوسا گورگون چه شکلی است؟

برخی از اسطوره ها گورگون را به عنوان زنی با زیبایی شگفت انگیز توصیف می کنند که همه کسانی را که به او نگاه می کردند مسحور می کرد. بسته به خلق و خوی مدوسا، فرد ممکن است تکلم خود را از دست بدهد یا به سنگ تبدیل شود. بدن او با فلس هایی پوشانده شده بود که فقط شمشیر خدایان می توانست آن ها را بتراشد. سر گورگون حتی پس از مرگ نیز قدرت خاصی داشت. طبق افسانه های دیگر، مدوسا قبلاً به عنوان یک هیولای زشت متولد شده بود و پس از نفرین چنین نشد.


گورگون مدوزا - نماد

افسانه مدوسا گورگون مردم را مجذوب خود کرده است کشورهای مختلفکه تصاویر او در هنر یونان، روم، شرق، بیزانس و سکاها حفظ شده است. یونانیان باستان مطمئن بودند که سر مدوسا گورگون از شر محافظت می کند و شروع به ساخت طلسم های گورگونیون کردند - نمادی از محافظت از چشم بد. صورت و موهای گورگون بر روی سپرها و سکه ها ضرب شده بود، نماهای ساختمان در قرون وسطی، حتی نگهبانان قلعه ظاهر می شدند - گارگویل ها - اژدهایان زن. مردم معتقد بودند که در صورت خطر جان می گیرند و به شکست دشمنان خود کمک می کنند.

تصویر گورگون توسط بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و مجسمه سازان کشورهای مختلف مورد استفاده قرار گرفت. محققان این موجود را تجسم وحشت و جذابیت، نمادی از هرج و مرج و نظم در خود انسان، مبارزه بین آگاهی و ناخودآگاه می نامند. از زمان های قدیم، دو نسخه از چهره مدوسا گورگون حفظ شده است:

  1. زنی زیبا با قیافه وحشتناک و مارهای روی سرش.
  2. یک زن زشت نیمه اژدها که توسط موهای افعی قاب شده است.

مدوسا گورگون - اساطیر

طبق یک نسخه، دختران خدایان دریا، استنو، اوریادس و مدوسا زیبایی به دنیا آمدند و تنها بعداً با مارها به جای مو به زشت تبدیل شدند. طبق نسخه دیگری، فقط جوانترین آنها، مدوسا، که نامش به عنوان "نگهبان" ترجمه شده بود، موهای مار داشت. و او، یکی از خواهران، فانی بود و می دانست چگونه مردم را به سنگ تبدیل کند. همانطور که سایر داستان نویسان هلاس توصیف کردند، معلوم شد که هر سه خواهر ظاهراً چنین هدیه ای داشتند. اووید گفت که دو خواهر بزرگتر پیر و زشت به دنیا آمدند که یک چشم و یک دندان بین آنها بود و گورگون کوچکتر زیبا بود و به همین دلیل خشم الهه پالاس را برانگیخت.

آتنا و مدوسا گورگون

طبق یکی از افسانه ها، مدوسا گورگون، قبل از تغییر شکلش، یک دختر دریایی بسیار زیبا بود که خدای دریا پوزئیدون او را می خواست. او را به معبد آتنا کشاند و او را بی‌حرمت کرد، به همین دلیل الهه پالاس به شدت از دست آنها عصبانی بود. او برای هتک حرمت معبد خود، زیبایی را به موجودی وحشتناک تبدیل کرد که به جای مو، بدنی فلس دار و هیدراسی داشت. از رنجی که تجربه کرد، نگاه مدوسا به سنگ تبدیل شد و شروع به تبدیل دیگران به سنگ کرد. خواهران دوشیزه دریا تصمیم گرفتند در سرنوشت خواهر خود شریک شوند و همچنین به هیولا تبدیل شدند.

پرسئوس و گورگون

اسطوره ها یونان باستاننام کسی را که مدوسا گورگون را شکست داد حفظ کرد. پس از نفرین آتنا، دختر دریایی سابق شروع به انتقام گرفتن از مردم و نابود کردن همه موجودات زنده با نگاه خود کرد. سپس پالاس به قهرمان جوان پرسئوس دستور داد تا هیولا را بکشد و سپر او را برای کمک به او داد. به لطف این واقعیت که سطح به درخشش آینه مانند صیقل داده شده بود، پرسئوس قادر بود در حالی که به مدوسا در انعکاس نگاه می کرد و بدون اینکه تحت تأثیر نگاه مرگبار قرار بگیرد مبارزه کند.

با پنهان کردن سر هیولا در کیف آتنا، برنده مدوسا گورگون با خیال راحت آن را به جایی که آندرومدا زیبا به صخره ای زنجیر شده بود، آورد. حتی پس از مرگ جسد، سر گورگون با کمک آن قدرت نگاه خود را حفظ کرد، پرسئوس از صحرا گذشت و توانست از پادشاه لیبی، اطلس، که داستان او را باور نکرد، انتقام بگیرد. پس از تبدیل هیولای دریایی که به آندرومدا تجاوز می کرد، قهرمان سر وحشتناک خود را به دریا فرود آورد و نگاه مدوسا شروع به تبدیل جلبک ها به مرجان کرد.


هرکول و مدوسا گورگون

اسطوره در مورد نگاه گورگون یکی از رایج ترین اسطوره ها است که با نام الهه تابیتی نیز مرتبط است که سکاها بیشتر از دیگر خدایان به او احترام می گذاشتند. در افسانه‌های یونانیان، محققان همچنین افسانه‌ای یافتند که چگونه گورگون پس از ملاقات با قهرمان دیگر اسطوره‌ها، هرکول، قوم سکایی را به دنیا آورد. کارگردانان مدرن نسخه خود را در فیلم "هرکول و گورگون مدوسا" ارائه کرده اند که در آن قهرمان باستانی با گورگون و سایر حامیان شیطان مبارزه می کند.

مدوسا گورگون - افسانه

اسطوره مدوسا گورگون نه تنها نسخه نگاه مخرب او را که قرن ها نمادین شده است حفظ کرده است. طبق افسانه، پس از مرگ گورگون، اسب جادویی پگاسوس، موجودی بالدار، از بدن او بیرون آمد که افراد خلاق شروع به ارتباط با میوز کردند. جنگجوی پالاس سپر خود را با سر مدوسا تزئین کرد که باعث ترس بیشتر دشمنان او شد. 2 نسخه از خواص جادویی خون گورگون بی رحم وجود دارد:

  1. هنگامی که پرسئوس سر مدوسا را ​​برید، خونی که به زمین ریخته شد به مارهای سمی تبدیل شد و برای همه موجودات مخرب بود.
  2. داستان نویسان به خون گورگون خواص ویژه ای بخشیدند: از سمت راست بدن مردم را زنده می کرد و از سمت چپ آن را می کشت. از این رو آتنا خون را در دو رگ جمع کرد و به دکتر اسکلپیوس ارائه کرد که او را به یک شفا دهنده بزرگ تبدیل کرد. اسکلپیوس حتی با عصایی که با یک مار در هم تنیده شده است - محصول خون گورگون - به تصویر کشیده شده است. امروزه این قدیس به عنوان بنیانگذار پزشکی مورد احترام است.

اگر اسطوره ها و داستان های یونانیان باستان را به دقت مطالعه کنید، مشخص می شود که چندین گورگون وجود داشته است، اما، هزاران سال بعد، از حافظه ما فقط می توانیم نام یکی از آنها - مدوسا را ​​بازتولید کنیم.

گورگون مدوزا. اسطوره مبدا

اولین اشاره در ادبیات موجودات سر مار به قرن هشتم قبل از میلاد برمی گردد. در ادیسه، هومر در مورد مدوسا، هیولایی از عالم اموات می نویسد، و در تئوگونی، هزیود در مورد سه خواهر گورگون صحبت می کند. به طور کلی، چندین گزینه برای چگونگی ظاهر شدن گورگون ها و اینکه آنها در اصل چه کسانی بودند وجود دارد.

اولین نسخه از ظاهر، که اوریپید به آن پایبند بود، تایتانیک است. می گوید که مادر گورگون ها گایا، الهه زمین و جد تیتان ها بود. اگر اینطور است، پس گورگون مدوسا و خواهرانش ممکن است در ابتدا هیولا بوده باشند.

نسخه دوم را می توان "Poseidonic" نامید. اوید آن را در دگردیسی هایش بیان می کند.

مدت ها پیش، در زمان های بسیار قدیم، فورکیس، که خدای دریای طوفانی بود، و خواهرش کتو، یک هیولای دریایی شبیه به اژدها، سه دختر به دنیا آوردند - دوشیزگان زیبای آب. آنها نام های زیر را دریافت کردند: استنو (از یونانی باستان به عنوان "قادر" ترجمه شده است)، Euryale ("پریدن به دور") و مدوسا ("نگهبان"، "معشوقه").

زیباترین خواهران مدوسا گورگون بود. او خدای پوزئیدون را چنان با زیبایی خود مسحور کرد که مدوزا را به زور در معبدی که به او اختصاص داده شده بود تصاحب کرد. با هیدراها و مارهایی که به جای مو روی سرش پرواز می کردند، با بیرون زدگی از دهان استنو و یوریال تصمیم گرفتند در سرنوشت خواهرشان سهیم شوند و به هیولا تبدیل شدند. یا شاید اصلاً معبد نبود؛ آتنا قدرتمند به ظاهر زیبای مدوسا حسادت می‌کرد و به خدای دریا حسادت می‌کرد.

گورگون مدوسا تنها خواهری بود که فانی بود و تنها او می توانست با نگاهش مردم را به مجسمه های سنگی تبدیل کند. بر اساس برخی افسانه های دیگر، هر سه گورگون دارای موهبت وحشتناک تبدیل انسان و حیوانات به سنگ و همچنین یخ زدن آب بودند. هنگامی که پرسئوس جوان به طور تصادفی گفت که می تواند گورگون مدوسا را ​​بکشد، آتنا حرف او را قبول کرد. او به قهرمان آموخت که چگونه گورگون را بدون تبدیل شدن به سنگ شکست دهد و سپر خود را که مانند آینه صیقل داده شده بود به مرد جوان داد. قهرمان به وعده خود عمل کرد و الهه را آورد و همچنین سپر را که تصویر گورگون بر روی آن نقش بسته بود پس داد.

اعتقاد بر این بود که مدوسا گورگون، یا بهتر است بگوییم سر بریده او، یک مصنوع امنیتی عالی است که از شر محافظت می کند و " چشم بد" اینگونه بود که طلسم های گورگونیون ظاهر و گسترش یافتند.

تصاویر مدوسا بر روی اسلحه، زره، مدال، سکه و نه تنها در یونان، بلکه در روم باستان، بیزانس و سکاها. در ابتدا، گورگون به شکل وحشتناکی ترسناک، مانند یک هیولای واقعی به تصویر کشیده شد، اما با گذشت زمان، مدوسا به عنوان یک زن زیبا، هرچند وحشتناک با مارهای در حال پیچش روی سرش به تصویر کشیده شد.

اسطوره مدوزا گورگون. گورگون به جای مو، مارهای متحرک دارد، تمام بدن با فلس های براق پوشیده شده است. گورگون دارای دست های مسی با پنجه های فولادی تیز، بال هایی با پرهای طلایی درخشان است. از نگاه گورگون، همه موجودات زنده به سنگ تبدیل می‌شوند.» این گونه است که شاعر یونان باستان هزیود (حدود ۷۰۰ پیش از میلاد) گورگون را در شعر «تئوگونی» («منشأ خدایان») توصیف می‌کند. در واقع، ظاهر او وحشتناک بود، و کلمه "gorgos" ترجمه شده به معنای "وحشتناک، مهیب" است. گورگون مدوسا دختر خدایان دریایی فورسیس و کتو و نوه گایا با زمین و پونتوس با دریا بود. اما او نه به عنوان یک هیولای وحشتناک، بلکه به عنوان یک دختر دریایی زیبا به دنیا آمد. آنقدر جذاب بود که زمین لرزان پوزیدون تصمیم گرفت با او دراز بکشد. اما او یک مکان کاملاً موفق را برای این انتخاب کرد - معبد آتنا. جنگجوی باکره در کنار خودش بود و نه تنها زیبایی را به هیولای بالدار تبدیل کرد، بلکه به او قدرت وحشتناکی داد که با نگاهش همه موجودات زنده را به سنگ تبدیل می کند. مدوسای بیچاره، که نامش به عنوان "حامی، نگهبان" ترجمه می شود، مجبور شد ظاهر زشت خود را از همه پنهان کند و "تا انتهای زمین" به یک جزیره گمشده و دورافتاده نقل مکان کرد. سال ها گذشت، اما آتنا هنوز نتوانست آرام شود، تا اینکه سرانجام قهرمان پرسئوس، پسر زئوس و دانائه ظاهر شد و به طور تصادفی وعده آوردن سر مدوسا را ​​رها کرد. آتنا او را تا این شاهکار همراهی کرد و به او هشدار داد که به مدوسا نگاه نکند، بلکه فقط به انعکاس او نگاه کند و برای این منظور به او سپری داد. هرمس همچنین با دادن یک داس به پرسئوس کمک کرد که می‌توان از آن برای بریدن سر مدوسا استفاده کرد. سپس پرسئوس صندل های بالدار، کلاه نامرئی مشکی و کیسه جادویی برای نگهداری سر بریده قربانی به دست آورد. پرسئوس با چنین مجهزی به کشور هایپربوری ها پرواز کرد، جایی که در میان مجسمه های سنگ شده از مردم و حیوانات، گورگون خوابیده را دید. پرسئوس با نگاهی به سپر آینه در انعکاس مدوسا، با تکان دادن دست خود، با هدایت آتنا، سر دختر بدبخت را با داس برید. پرسئوس سر مدوزا را در کیسه ای گذاشت، کلاهی بر سر گذاشت که او را نامرئی کرد و به سمت جنوب پرواز کرد. اسطوره‌های باستانی می‌گویند زمانی که پرسئوس بر فراز دریا پرواز می‌کرد، مرجان‌های قرمزی به نام گورگونیان در محلی که قطرات خون گورگون به آب می‌ریخت رشد می‌کردند. طبق افسانه یونان باستانمرجان های قرمز به عنوان یک طلسم برای محافظت در برابر "چشم بد" ، مسمومیت و حتی نقرس استفاده می شد. خون گورگون مدوسا که دارای خواص مخرب و حیات بخش است، توسط آتنا در دو ظرف جمع آوری شد و به شفا دهنده معروف اسکلپیوس که به عنوان بنیانگذار پزشکی پرستش می شد، اهدا شد. آسکلپیوس با استفاده از خون مدوسا که از سمت چپ بدن گرفته شده بود، می‌توانست مردم را زنده کند و با خون گرفته شده از سمت راست بدن می‌توانست فوراً بکشد. جالب است که آسکلپیوس همیشه با یک عصا در هم تنیده با یک مار - محصولی از خون Gorgon Medusa - به تصویر کشیده می شود. Pausanias سیاح و نویسنده یونان باستان اشاره می کند که چندین مار رام شده در معبد Asclepius در Epidaurus زندگی می کردند. و تصویر یک مار که یک کاسه را در هم می‌پیچد در قرن شانزدهم به لطف پزشک معروف پاراسلسوس (1493-1541) ظاهر شد و امروزه به نماد پزشکی تبدیل شده است. سر مدوسا حتی پس از مرگ نیز توانایی تبدیل همه موجودات زنده را به سنگ حفظ کرد. و هنگامی که فاتح مدوسا در کنار قصر تیتان اطلس فرود آمد، که مهمان نوازی قهرمان را نشان نداد، پرسئوس آن را به کوه تبدیل کرد و سر گورگون را نشان داد. به زودی سر بریده مدوسا به آتنا داده شد ، او آن را به سپر افسانه ای خود - اگیس - که لقب "Gorgoneon" را دریافت کرد وصل کرد و خود آتنا شروع به نامیده شدن Gorgopa - الهه با ظاهری وحشتناک کرد. کمی بعد، در روم باستان، تصویر سر موی مار مدوسا به یکی از محبوب ترین جواهرات فلزی تبدیل شد که به عنوان نشان نظامی عمل می کرد. اغلب، گورگون بر روی مدال های نظامی، و سپس بر روی تزئینات مهار اسب، گاهی اوقات روی زره ​​و سپر - به منظور ترساندن و ترساندن دشمن، به تصویر کشیده می شد. تصویر مدوسا در ارتش سنگ قبرها، ممکن است یک عملکرد محافظتی داشته باشد که برای محافظت از قبر در برابر تخریب کنندگان طراحی شده است. پرسئوس با آندرومدا که او را نجات داد ازدواج کرد و برای او دختری به دنیا آورد. نام کودک را گورگفون - قاتل گورگون گذاشتند. باید گفت که نام های گورگیاس، گورگونیوس و گورگودیان نه تنها در یونان باستان رایج بوده، بلکه تا زمان مسیحیت نیز باقی مانده است. پژواک افسانه باستانی به نام دریاچه در مگارید - گورگوپیدا وجود دارد و در نام باستانیشهر آناپا - گورجیپیا. در قرون وسطی، تصاویر سنگی از موجودات خارق العاده عجیب و غریب به نام "گارگویل" بر روی دیوارهای قلعه ها، معابد و کلیساهای جامع ظاهر می شد. اعتقاد بر این بود که در صورت خطر، مجسمه ها زنده می شوند و با دشمن مقابله می کنند. و ژانر فانتزی گارگویل ها را به موجوداتی بالدار تبدیل کرده است که می توانند به سنگ تبدیل شوند و در این حالت همه زخم ها را فوق العاده سریع التیام می بخشند.

"اسطوره راز شناخته شده هستی و چیزی است که در آن پیش بینی شده است" -
تعریف Yakov Emmanuilovich Golosovker دقیق و خلاقانه است.

اسطوره گورگون
که مشکلات اخلاقی و زیبایی شناختی را به تصویر می کشد
در کمال تثلیث - حقیقت، خوبی، زیبایی،
در محتوای آن تمام نشدنی است.

در بالا "سر مدوسا" است. موزه در سوس (هادرومت باستان). تونس
در زیر "سر مدوسا" است. نقش برجسته مرمری از یک پناهگاه یونانی
در سیراکوز (سیسیل). موزه سیراکوز

کار بر روی آلبوم دوم در 12/05/2010 به پایان رسید

"گورگون" از زمان های قدیم برای یونانیان شناخته شده است. گواه این امر این است: آنها مدت ها قبل از هومر، نقاب طلسم را که روی لباس، وسایل خانه، سلاح، ابزار، جواهرات، سکه ها و نماهای ساختمان ترسیم شده بود، «گورگونیون» می نامیدند.

گورگونیون‌ها چهره‌ای گرد زن را به تصویر می‌کشیدند که خندان و زبانش آویزان بود. در هرالدریک، زبان بیرون زده یکی از ویژگی های ضروری حیوانات فعال (بیشتر درنده) است. رنگ متفاوت زبان در مقایسه با رنگ شکل نشانه ای از ماهیت خشمگین حیوان است. عدم وجود زبان بیرون زده به معنای لال بودن موجود تصویر شده و محرومیت از «حق رأی» است.

مدت‌ها بعد، گورگونیون‌ها با اسطوره گورگون مدوسا در هم آمیختند و متقابلاً بر یکدیگر تأثیر گذاشتند. گورگونیون ها با مارها و عاج های گراز تزئین شده بودند. مدوسا گورگون از آن به ارث برده است طلسم های باستانیالقاب "مدافع"، "نگهبان"، "معشوقه".

این فرض مشکوک است: بعید است که هیولایی که برای مردم خطرناک است بتواند چنین القابی را داشته باشد؟ بیایید به اولین عمل تراژدی شیرجه بزنیم ...


گلدان عتیقه. "دوی المپیک"

پوبلیوس اووید ناسو (43 قبل از میلاد - 18 پس از میلاد) - شاعر رومی که به نظام سازی مشغول بود. اسطوره های یونان باستان، در اثر خود "دگردیسی" در مورد مدوسا گورگون چنین می نویسد ...

"دلیل را به شما می گویم. درخشش از زیبایی
او امید رشک برانگیز بسیاری از خواستگاران بود.
صد برابر زیباتر از هر چیز دیگری بود
مو. من افرادی را می‌شناختم که ادعا می‌کردند خودشان آن را دیده‌اند.»

جالب اینجاست: زیبایی مدوسا در دوران دختری وی مخرب نیست - نه برای خواستگارانی که در زندگی مشترک با او به خوشبختی امیدوار بودند و نه برای رهگذرانی که به دنبال او می چرخیدند تا موهای زیبایش را بلندتر تحسین کنند.

مشکل مدوسا نگرش مردم نسبت به او نبود،
و در عدم تمایل خدایان المپیک به اجازه رقابت
از جانب خدایان - پیشینیان ...


لباس های ملکه های یونان باستان (از یک گلدان عتیقه). اثر معروف جولیو فراریو که در سال 1816 در میلان منتشر شد

- خواهرزاده "عاشق خوش ذوق حقیقت" نرئوس - نمی توانست شخصیت فوق العاده ، صلابت و فضایل دیگر را به ارث ببرد. این بدان معنی است که همه چیز به او وعده یک آینده شگفت انگیز را می داد. او می تواند یک ملکه شود که دارای زیبایی ظاهری و درونی وصف ناپذیری باشد. علاوه بر این، یک ملکه روشن فکر - تلاش برای خلوص معنوی، دارای خواص معنوی بالا، قادر به دستاوردهای بزرگ به نام نور، خیر و حقیقت است.

شاید در آینده اینطور باشد،
اگر اتفاقی که افتاده نبود...


ارمیتاژ جدید. تالار بیست ستونی از گلدان های یونانی-اتروسکی.
پروژه توسط لئو فون کلنز. 1836

مدوسا می‌توانست در عمارت‌های سلطنتی پر از چیزهای نفیس زندگی کند، و زندگی می‌کرد که هم به بالاترین و هم کوچک‌ترینشان حس لذت می‌بخشد. این واقعیت که چنین زندگی برای همیشه دوام نمی آورد، به سختی او را آزار می داد. چه کسی وقتی خوشحال است به سختی فکر می کند؟

اما مشکل از قبل به در زده بود.
الهه آتنا متولد شد...
کسی که "قاتل گورگون" نامیده می شود متولد شد.


گلدان عتیقه. "تولد آتنا از سر زئوس"

نمی توانم افسانه دیگری را به شما یادآوری نکنم...

الهه آتنا توسط خود زئوس متولد شد. Moiras - الهه سرنوشت - این راز را برای زئوس فاش کرد که پسری که از همسرش متیس - الهه عقل - متولد شد، او را از تاج و تخت ساقط کرده و قدرت را از جهان سلب خواهد کرد. زئوس بزرگ ترسید و برای اینکه از سرنوشتی وحشتناک در امان بماند، متیس را با سخنانی آرام آرام کرد و قبل از به دنیا آمدن دخترش آتنا، او را بلعید.

پس از مدتی، زئوس سردرد وحشتناکی را احساس کرد. او پسرش هفائستوس را صدا زد و دستور داد برای رهایی از درد و سر و صدای طاقت فرسا سر او را ببرند. هفائستوس تبر خود را تکان داد و با ضربه ای قوی جمجمه زئوس را شکافت و جنگجوی قدرتمندی به نام الهه پالاس آتنا از سر رعد و برق بیرون آمد. او کاملاً مسلح، در کلاه ایمنی براق، با نیزه و سپر، در برابر چشمان شگفت زده خدایان المپیا ظاهر شد. فریاد جنگی او در سراسر آسمان پیچید، و المپ درخشان تا بنیان خود لرزید.

زیبا، با شکوه، او در برابر خدایان ایستاد. چشم آبیآتن با حکمت الهی سوخت، همه آن با زیبایی شگفت انگیز، آسمانی و قدرتمند می درخشید. خدایان دختر محبوب او را که از سر پدر زئوس، مدافع شهرها، الهه خرد و دانش، جنگجوی شکست ناپذیر پالاس آتنا متولد شد، ستایش کردند.

چرا زئوس یک بسته‌بندی ادبی با لبریس در دست دارد؟
به هر حال، این وسیله ای برای انتقام علیه... پسران نیز،
نسبت به پدرشان بی ادبی نشان می دهند؟

درک دیگری مهمتر است. و به این ترتیب، الهه آتنا تجسم شد دلیل ناب، بدون هیچ گونه آمیزه ای از احساسات - زنانه؟ به هیچ وجه: او را تزئین کرد حکمت الهیاشتیاق زنان، مثل مرواریدهای اسب...

آتنا کسانی را که می توانستند با او رقابت کنند تحمل نکرد،
به خصوص در زیبایی، و اینجا مدوسا است..

الهه آتنا از زیبایی مدوسا مطلع شد
و شروع کرد به این فکر کردن که چگونه رقیب خود را نابود کند ...


گلدان عتیقه. خلاصه داستان: «هرکول و هیدرا لرنی

شاید این ایده که چگونه از رقیب خود انتقام بگیرد توسط کارگر دوم به الهه آتنا داده شده است.هرکول که هیدرا لرنا را نابود کرد . اطلاعات تکمیلی را وارد می کنم...

نه چندان دور از آرگوس یک باتلاق وسیع لرنایی وجود داشت. سبزی روشنی که همیشه باتلاق را پوشانده بود، مسافر خسته را به او اشاره می کرد، اما به محض اینکه پا گذاشت چمن سبز، با هیس و سوت، یک هیولای نه سر، یک هیدره، از باتلاق بیرون خزید، دم مار خود را به دور مرد پیچید، او را به داخل باتلاق کشید و او را بلعید.

پادشاه اوریستئوس به هرکول دستور داد تا هیدرا لرنا را نابود کند. هرکول با ارابه ای که دوستش Iolaus آن را می راند به لرنا رفت. هرکول پس از رسیدن به باتلاق، مشعلی را روشن کرد و شجاعانه به جلو رفت - به سمت هیولا.

هیدرا پر بود و چرت می زد. هرکول شروع به پرتاب تیرهای سوزان به سمت او کرد. پس از اذیت کردن هیدرا، او را مجبور کرد تا از باتلاق خارج شود. دم سرد و لغزنده‌اش را دور پای چپ هرکول پیچید و هر 9 سر او را به صدا درآوردند. هرکول خود را محکم تر در پوست شیر ​​پیچیده، محافظی قابل اعتماد در برابر دندان های حیوانات و نیش مار، شمشیر خود را بیرون آورد و شروع به بریدن سرهای وحشتناک هیدرا یکی پس از دیگری کرد.

اما به محض اینکه خون سیاه از زخم جاری شد، دو نفر دیگر به جای سر بریده رشد کردند، حتی عصبانی تر، حتی وحشتناک تر. به زودی هرکول را گویی بوته ای زنده از سرهای خش خش احاطه کرد و همه به سمت او دراز کردند و دهان خون آلود خود را باز کردند.

و دوستش ایولائوس را صدا زد و مشعل به او داد و به او دستور داد که زخم را با آتش بسوزاند تا سرهای جدید رشد نکند. به زودی آخرین سر هیدرا به باتلاق غلتید. اما او نمی خواست بمیرد و در حالی که روی چمن ها در خون دراز کشیده بود، چشمان بد خود را گرد کرد و دهان خود را با خشم خاموش باز کرد. هرکول مجبور شد او را از باتلاق بیرون بیاورد و در زمین دفن کند تا به کسی آسیب نرساند.

هرکول انتهای تیرهای خود را در خون سیاه هیدرا لرنا آغشته کرد و آنها مرگبار شدند - هیچ نیرویی نمی توانست کسی را که با چنین تیری اصابت کرده بود شفا دهد.

این اسطوره چقدر اطلاعات آموزنده ای داشت؟
به معنای واقعی کلمه پیشنهاد معرفی مارها به بازی -
موجودات تابع الهه آتنا...


گلدان عتیقه. "فرار از گورگون مدوزا"

در زندگی مدوسا، وقایع به شرح زیر توسعه یافت: خدای دریاها، پوزیدون، زیبایی بی نظیری را دید و با عشق خود شروع به تعقیب او کرد. مدوسا فرار کرد، پنهان شد، پنهان شد، اما... بگذار اووید داستان را ادامه دهد...

اما آنها می گویند که او در معبد مینروا مورد تجاوز قرار گرفته است
پادشاه متورم ها. و دختر هرمزد با اغتشاش روی برگرداند
پنهان کردن چهره پاک. تا گناه بدون عقوبت باقی نماند،
او موهای گورگون ها را به هیدرای وحشتناک تبدیل کرد.

الهه که گفته می‌شود از هتک حرمت مقدسش عصبانی بود، سپری صیقل داده شده را به آینه‌ای درخشید که قربانی خدای دریاها شد. او که موهای مجلل خود را به مار تبدیل کرد، مدوسا را ​​از معبد خود و سایر معابد نیز برای ابد بیرون کرد. به نظر شما آتنا (مینروا) بسیار پاکدامن است یا حسود و خیانتکار؟!

تراژدی «پرومته مقید» اثر آیسخولوس نمایشنامه نویس یونان باستان، ارائه شده در سال 443 قبل از میلاد. ه.، تصویر منفی از گورگون ها تقویت شد. پرومتئوس صحبت می کند
اول در مورد خاکستری ها، سپس در مورد گورگون ها...

من راه سرگردان را به روی تو خواهم گشود
آن را روی لوح خاطره تلخ بنویس
پس از عبور از نهری که قاره ها را قطع می کند،
به شرق آفتابی و سوزان بپیچید!
گشت و گذار از کنار دریاهای طوفانی! تند
با مزارع کیستنا گورگونین ملاقات خواهید کرد،
و سه فورکید، دختر موهای خاکستری،
شبیه قوها هستند. آنها یک چشم دارند
و یک دندان. پرتو هنوز به آنها نفوذ نکرده است
خورشید روز و ماه شب.
و در همسایگی سه خواهر بالدار هستند
زندگی می کنند. گورگون ها، مارها در قیطان هایشان، زهر در دلشان.
هر کس به چشمان آنها نگاه کند می بیند که زندگی اش سرد شده است!

آتنا هم به گورگون ها تهمت زد و هم به گری! او تهمت زد، حتی تایتان ها نیز به تهمت او اعتقاد داشتند. خاکستری ها «دختران موهای خاکستری که شبیه قوها بودند» باقی ماندند. هر سه گورگون تبدیل به هیولا، مخرب و کشنده شدند.


تبدیل زیبا به وحشتناک اتفاق افتاده است!

آتنا فقط مدوسا را ​​به خاطر زیبایی اش مجازات کرد. خواهران بزرگتر او - اسفنو و یوریال - به میل خود سرنوشت او را به اشتراک گذاشتند، بدون اینکه فکر کنند سرنوشت آنها بدتر خواهد شد: آنها باید در این شکل وحشتناک برای ابدیت به سرعت بگردند.

تمام بدن گورگون های وحشتناک با فلس پوشیده شده است. ماهی!
سه خواهر دست های مسی با چنگال دارند. کج!
به جای مو حرکت می کنند، خش خش می کنند، مارهای سمی. خطرناک!
نیش های تیز و خنجر مانند از دهانش بیرون زده است. طولانی!
لبهایشان سرخ است، انگار به خون انسان آغشته شده باشند!
چشم ها از خشم می سوزند، پر از بدخواهی هیولایی!

گورگون ها با بال های طلایی در سراسر جهان پرواز می کنند.
وای، اوه وای در انتظار کسی است که در راه ملاقات می کنند!
با دست های مسی تو را پاره می کنند!
با لب های حریص خون خواهند نوشید!

جوانترین گورگون، مدوسا فرمانروا، به ویژه شرور است.
با نگاهش مردم را می کشد. نگاه کنید - و تمام:
انسان زنده متحجر می شود، سنگ سرد می شود.
اوه اوه وحشت... دور شو، نگاه نکن، وگرنه...

آتنا برای تخریب از رنگ دریغ نکرد
مدوسای بی گناه
شما می گویید، این هم یک تیتانوماکی است،
فقط در جبهه زنان بازی کرد؟
الهه وارد مبارزه با تایتانید شد - عادلانه نیست؟
به نظر می رسد…

دلیلش چیست؟


دلیلش به نظر من در SWASTIKA نهفته است...

سواستیکا در سانسکریت نام نماد است،
یک صلیب قلاب را به تصویر می کشد. اینها "دستهای خدا" Savitar هستند که جهان را در امتداد محورها و جهتهای اصلی سازماندهی می کند: شرق - شمال - غرب - جنوب. من آن را به ترتیب قرار دادم - و همین: هماهنگی جهان در فضا اتفاق افتاد. اگر شما نیز در امتداد دایره خورشیدی بدوید، جهان در زمان: دیروز - امروز - فردا مرتب می شود.

شرق - شمال - غرب - جنوب. و دوباره...
دیروز - امروز - فردا. و دوباره...
زمان همانطور که باید در فضایی منجمد جریان دارد.
زندگی مردم ادامه دارد. عمل خدایان محفوظ است.

آه، دوشیزگان بالدار - گورگون ها!


کاسه یونان باستان با سواستیکا خورشیدی، ماهی و اختاپوس.
باشه قرن پنجم قبل از میلاد سیسیل.

در تصویر کاسه، دو نماد در یک کل ترکیب شده اند - سواستیکا (در امتداد دایره انتهایی کاسه) و ماهی. در اینجا ماهی ها که به خاطر باروری خود شناخته می شوند، توسط گردباد جریان انرژی که توسط اختاپوس به سمت آنها هدایت می شود به اعماق دریا منتقل می شوند.



در اینجا سواستیکا می گوید:
خوبی های جهان در زمان پایان ناپذیر است...

آه، دوشیزگان بالدار - گورگون ها!
انجام مأموریت شما ضامن خیر جهانی است!


در اینجا به وضوح می توانید زیور سواستیکا مواج را ببینید که در امتداد دایره انتهایی کاسه قرار دارد. در مرکز نیز یک سواستیکا، شش موجی وجود دارد، و همچنین از چپ به راست هدایت می شود، یعنی به عنوان نشانه ای از رفاه، "از سمت چپ دور می شود." و در اینجا ماهی ها که به خاطر باروری خود شناخته می شوند، توسط گردباد جریان انرژی که به سمت آنها هدایت می شود به حرکت کشیده می شوند.

نکته اصلی در تصویر عدد سه است:
نقطه عمل اصلی.
در اینجا با عدد شش تقویت می شود:
این ترکیبی از عمل با عمل متقابل است.
این ترکیب بیان می کند:
کالای جهانی در برابر تهاجمات خصمانه محافظت می شود.

آه، دوشیزگان بالدار - گورگون ها!
انجام مأموریت شما ضامن خیر جهانی است!


گورگون‌های باستانی (اتروسکی) نیش‌دار و چشم‌چشمی احاطه شده‌اند
شیرزنان یا ابوالهول بالدار ایستاده. Hydria از Vulci. 540-530 قبل از میلاد

تزیین گلدان به سبک باستانی یک ترکیب افقی چند سطحی متحدالمرکز است که با رعایت تقارن دقیق ساخته شده است. سطوح دایره‌ها سطوح عمودی جهان‌هایی هستند که مزایا به آن‌ها توزیع می‌شوند یا توسط آنها پشتیبانی می‌شوند. تقارن تغییر ناپذیری وعده ها، داده شدن آنهاست که با ایثار قلبی خدایان باستان مشخص می شود.

ظاهراً در مرکز مدوسا با چشمان گشاد دیده می‌شود، یا به طور گسترده لبخند می‌زند یا دندان‌هایش را برهنه، با زبان و حتی دندان‌های نیش. در سمت راست و چپ او پلنگ ها (شیرها، ابوالهول ها؟) و عقاب ها هستند که چیزی را می بلعند. در زیر یا هلو یا قرقاول هستند. در هر صورت، همه این موجودات نماد کسب رفاه و از دست دادن آن هستند.

تصویر تایید می کند:

مدوزا -
محافظ، نگهبان، بانوی زمان،
مسئول گردش کالا در طبیعت است.

انتقال معانی صورت گرفته است. ایده خطرناک بودن این هیولا مورد حمایت قرار نمی گیرد. نیات بد آتنا محقق نشد - آنها بیهوده بودند. اگر احساسات مدوسا را ​​در نظر نگیرید، که یا در مورد او صحبت شده یا در واقع موی مار شده است.


گورگونیون ها از چه چیزی محافظت می کردند؟
نظم در زندگی روزمره?..معلوم است، همه زندگی روزمرهیونانیان باستان سرشار از هنر است. نه تنها در خانه های ثروتمند، بلکه در خانه های فقیر نیز چیزهای زیادی در سطح هنری وجود داشت - نقاشی های دیواری زیبا روی دیوارها، مجسمه ها، فرش ها، مبلمان، ظروف سرامیکی که کل دنیای باستان، از صحنه های اساطیری گرفته تا دغدغه های زندگی کنونی. گورگونیون ها نقش مهمی در این سریال ایفا کردند، زیرا آنها نه تنها به عنوان تصویری که یک شی را تزئین می کرد، بلکه به عنوان یک طلسم از معنای محافظتی دیده می شد که در سپیده دم از خواب بیدار می شد و با دعا به طلوع خورشید سلام می کرد. سپس با یک فنجان شراب و یک تکه نان از خانه بیرون رفت. به استثنای صنعتگرانی که در کارگاه های خود مشغول بودند و تاجرانی که در مغازه های خود می نشستند، هر شهروند آزاده صبح در خیابان بود رسانه های جمعی. مردم نه تنها به شایعات در مورد همسایگان و آشنایان، بلکه به اخبار سیاسی و حوادث شب گذشته و رویدادهای سایر کشورها که توسط مسافران، بازرگانان، ملوانان و غیره گزارش می‌شد، علاقه داشتند. ارتباطات در خیابان‌ها، بازارها انجام می‌شد. در کارگاه‌های صنعتگران، اغلب در آرایشگاه‌ها، جایی که در حین کوتاه کردن موها و ریش‌ها، همه وقایع برای ساعت‌ها مورد بحث قرار می‌گرفت، با همدیگر بر اساس نام خانوادگی صحبت می‌کردند: به نظر می‌رسید که تفاوت در موقعیت اجتماعی تحت یک سیستم دموکراتیک، زمانی که همه شهروندان در حل امور عمومی مشارکت داشته باشند، پاک شوند.


بسیاری از آنها نیمی از روز را در مجلس خلق، دادگاه ها و دیگر نهادهای دولتی سپری کردند.

به سخنرانانی که نقش مهمی در آن دارند گوش دهید زندگی سیاسیسیاست، رفتن به تریبون و سخنرانی علیه آنچه دوست ندارید، رای دادن - همه اینها باعث شد تا از شرکت در تصمیم گیری های حیاتی احساس رضایت کنید.

در ظهر که به آن «زمان پر شدن بازار» می‌گویند، شهروند چیزی را برای ناهار از میان انواع ماهی، پنیر، غلات و میوه‌ها انتخاب می‌کرد. آنچه را که خریده بود، اگر غلام نداشت، به خانه برد. فقط مردان به بازار می رفتند.

پس از استراحت پس از ناهار، آتنی ها به ورزشگاه یا پالسترا می رفتند تا ورزش کنند و بحث کنند. مضامین فلسفیآکادمی های معروف از جمنازیوم هایی که سقراط، افلاطون و ارسطو در آن سخنرانی می کردند، رشد کردند.

عصرها مهمانی های دوستانه - سمپوزیوم...


ترجمه شده از یونانی، مفهوم "سمپوزیوم" به معنای "نوشیدن در هنگام خوابیدن" است.تنها مردان در سمپوزیوم ها حضور داشتند. میهمانان نوشیدنی می‌نوشیدند، شراب را با آب رقیق می‌کردند، آواز می‌خواندند و گاهی یک میم یا رقصنده در مقابل آنها اجرا می‌کرد. آنها در آغاز تاریکی، زمانی که دروازه‌های آتن قفل شده بود و کمانداران در خیابان‌ها در حال گشت‌زنی بودند، از سمپوزیوم بازگشتند. روز بعد همه چیز دوباره به همان روال شروع شد.

شاید گورگونیون ها تبدیل به طلسم شوند و تغییر ناپذیری چرخه زمانی را تأیید کنند: صبح - ظهر - عصر - شب و دوباره و دوباره؟.. و یونانی ها گورگون ها را "محافظ"، "نگهبان"، "معشوقه" زمان می دانستند؟ این کاملاً در حیطه قدرت آنهاست، زیرا آنها به دلیل ماهیت خود عنصر هوا را نشان می دهند که در حرکت مداوم و بی وقفه است.


عنصر هوا هیچ محدودیت مکانی ندارد: رایگان است. بنابراین، مدوسا گورگون نه تنها از دنیای یونانی ها محافظت می کرد، نه تنها زمان روزانه آنها را مدیریت می کرد، بلکه یک تیتانید واقعی باستانی با لیست عظیمی از مسئولیت ها و قدرت ها بود. فعالیت های مدوسا ماهیت کیهانی داشت...

مدوسا در امتداد لبه کاسه - دایره جهانی - می دود و بی حرکت می ایستد، با توجه به تعادل بال هایش و ترکیب به عنوان یک کل نسبت به عمودی.

مدوزا یک ثابت جهانی است،
ادعای گریزناپذیری حرکت زمان
و تغییرات ایجاد شده در آن

علائم خورشیدی این تعریف را تایید و روشن می کند. دایره چرخش شامل یک آسمان متحدالمرکز با نه سیاره و یک زمین چهار قسمتی است که نسبت به یکدیگر در امتداد یک صلیب مورب هماهنگ شده اند. پرندگان - نیروهای دوستانه عنصر هوا - به شکل ثبات می بخشند و در حرکت دخالت نمی کنند. سواستیکا - نماد باستانیگردش ابدی کیهان، نشانه ای از خورشید، زندگی، نور. در اینجا صلیب شکسته نیز نشانه سعادت است، زیرا از چپ به راست حرکت می کند و "از سمت چپ دور می شود".

گورگون مدوسا به همه و همه چیز کمک کرد - از خدایان گرفته تا مردم،
این فقط به من کمک نکرد که در برابر تهمت مقاومت کنم.
آیا کار زیادی برای انجام دادن وجود داشت؟.. خسته؟..


گلدان عتیقه. "آتنا سپر برنده را به آشیل هدیه می دهد"

یونانیان باستان یک صلیب شکسته سه پرتو نیز داشتند که پرتوهای آن نسبت به مرکز به شکل مارپیچ پیچ می خورد. به آن «تریسکله» می گفتند. یک نسخه کنجکاو از triskele - یک صلیب شکسته سه نقطه - بر روی سپر ارائه شده به برنده بازی های المپیک در آتن به تصویر کشیده شده است.

در اینجا صحنه ای از جنگ تروجان است. الهه آتنا که صورت خود را زیر نقاب پنهان کرده است، در میدان نبرد ظاهر می شود تا سپر برنده را به آشیل، قهرمانی که تحت حمایت او است، تقدیم کند. در کنار او هرمس ایستاده است که او را در بسیاری از کارهای دشوار همراهی می کرد.

در زیر پیکر مرحوم هکتور قرار دارد که یک قهرمان شایسته از همه جهات است. بهترین بهترین ها کشته می شوند و همه اینها به این دلیل است که آتنا از هلن ها حمایت می کند نه تروجان ها. و این قتل عام به همان دلیل اتفاق می افتد که قبلاً در داستان مدوسا خود را نشان داده است: شاهزاده تروا پاریس، آتنا را به عنوان زیبایی اول به رسمیت نمی شناخت. همان اول! و بس!

آهای زنان!
حتی باهوش ترین ها!


گلدان عتیقه. "آتنا جنگجوی سپر"

در اینجا آتنا سپر متفاوتی دارد - با یک سواستیکا شش پر.سه پرتو - شیر: نمادهای قدرت و اقتدار برتر. سه پرتوی دیگر یک پرنده، اسب بالدار پگاسوس و ظاهراً یک الاغ نیز بالدار است. هر سه نماد حرکت و استقامت با سرعت فوق العاده هستند. در مرکز گورگون مدوسا با نگاهی مرگبار قرار دارد.

بر این اساس در تصویر روی سپر آمده است:
الهه آتنا حاکم است، مقاومت در برابر او بی فایده است.
و این خبر در تمام فضا-زمان ها پخش می شود.

در مورد نعمت های جهانی چطور؟
تسلیم در برابر آتنا ضامن خیر است!

اگر به بسیاری از تصاویر نگاه کنید، معلوم می شود که این موی مار نیست، بلکه زبانی بیرون زده است که نشانه ای از موجودات موجود در مرکز گورگونیون ها است.زبان بیرون زده نشانه خشم، تهدید حمله است. پژواک هایی در این وجود دارد قدیمی ترین ایده هامثلاً در مورد الهه مادر: تجسم مرگبار و اصل زندگی. فقدان زبان در تصویر انسان و حیوان حکایت از گنگ و بی عملی و بی تفاوتی نسبت به همه چیز دارد جز وجود خود. اسطوره مدوسا در مقایسه با ایده های مشابه، بسیار جوان است، اگرچه از آنها جدا نیست.

یا شاید آینه ای با گورگون زبانش را به عنوان تمسخر تلاش ناموفق آتنا برای شکست کامل مدوسا نشان می دهد؟ الهه با تبدیل معجزه به هیولایی که دیدن آن باید همه را بترساند، تنها حسادت خود را ارضا کرد. هیچ کس به خصوص ترسی نداشت: هیولای معجزه آسا در دنیای بشر به انجام ماموریت اصلی اصلی نگهبان، مدافع و استاد ادامه داد.

همه چنین موجودی را از او می شناسند اساطیر یونان باستان، چگونه گورگون مدوزا. این گورگون بیشتر به خاطر داستان پرسئوس شناخته می شود که برای جمع آوری سر خود به پادشاهی مردگان می رود. مدوسا به هیولایی که از جهان اموات نگهبانی می کند معروف است، سرش به جای مو با مارها پر شده است و نگاهش هر کسی را به سنگ تبدیل می کند.

سه دوشیزه گورگون وجود داشت: یوریلا (پرش به دور)، استنو (مقابل) و مدوسا (نگهبان). با این حال، این مدوسا است که مشهورترین سه خواهر است. طبق اساطیر، مدوسا زمانی دختری زیبا بود، اما پس از اینکه خدای پوزیدون مدوسا را ​​در معبد آتنا تسخیر کرد، الهه آتنا دختر و خواهرانش را به هیولا تبدیل کرد. متعاقباً تفاسیر و روایت‌های دیگری از ظهور گورگون‌ها و به‌ویژه مهم‌ترین آنها مدوسا پدیدار شد و با این حال، محققان باورهای باستانی معتقدند این اسطوره جدیدترین اسطوره‌سازی یونان باستان است. اسطوره های بعدی که امروزه هر دانش آموزی می شناسد، اندکی با آن ها متفاوت است باورهای باستانیاما دقیقاً باورهای باستانی در مدوسای گورگون، با مارها به جای مو و نگاهی که به سنگ تبدیل می‌شود، می‌تواند در مورد اشتراک افسانه‌های یونان باستان و اساطیر سایر کشورهای بت پرست، به ویژه اسطوره‌شناسی حکایت کند. اسلاوهای باستان

ممکن است به نظر برسد که موجودی به نام مدوسا گورگون در اساطیر ما وجود ندارد، اما اگر عمیق تر بگردید، مشخص می شود که مدوسا گورگون با الهه ها مطابقت دارد. عالم اموات. این با چندین عامل نشان داده می شود:

1. اسطوره سفر پرسئوس به دنیای زیرین و نبرد با معشوقه دنیای زیرین، مدوسا. این طرح، که نام خاص خود را دارد - ""، تقریباً در تمام باورهای بت پرستی مشاهده می شود که نشان دهنده اشتراک آنها است. این طرح می گوید که چگونه یک قهرمان خاص به پادشاهی زیرزمینی مردگان می رود و در آنجا با معشوقه یا صاحب این پادشاهی ملاقات می کند که در نتیجه این موضوع اغلب به نبرد و پیروزی برای قهرمان ختم می شود. متعاقباً در برخی باورها که آزمون زمان و دوران ایمان دوگانه را پشت سر گذاشته اند، سفر به دنیای مردگان از سیاه چال به جنگل تاریک منتقل شد. در افسانه های اسلاوی، که اسطوره های تغییر یافته هستند، قهرمان برای مبارزه با بابا یاگا () یا جاودانه، یعنی معشوقه یا ارباب دنیای مردگان، به جنگلی تاریک می رود.

2. مار روی سر. تقریباً در تمام باورهای بت پرستان، زمین، مارها و مارمولک ها مظهر پادشاهی زیرزمینی مردگان هستند، بنابراین جای تعجب نیست که ملکه دنیای مردگان، مدوسا، دارای چنین ویژگی عجیب و غریبی باشد. در اسطوره های اسلاوو در افسانه ها می توانیم اطلاعاتی در مورد یک مار قدیمی خاص که از دنیای زیرین محافظت می کند ، یا در مورد معشوقه کوه مسی به شکل مارمولک یا در مورد خدای مارمولک - حاکم جهان های زیر آب و زیرزمینی پیدا کنیم. موهای مار به دلایلی روی سر مدوسا ظاهر شد. به احتمال زیاد، این نوعی پدیده باقیمانده از باورهای اولیه یونانیان باستان یا اجداد قبلی آنهاست که در آن معشوقه دنیای زیرین به صورت یک مار بزرگ، موجودی با ویژگی های مار مانند یا حتی یک توپ از آنها نشان داده شده است. مارها به همین ترتیب، الهه تابیتی پای مار در فرهنگ بت پرستی سکاها ظاهر شد.

3. مهمترین عاملی که نشان می دهد گورگون مدوسا همان فرمانروای جهان مردگان است و با مورانای اسلاوی یا حتی اسلاوی کوشچی قابل مقایسه است، ظاهر است. همانطور که می دانید مدوسا نگاهی مرگبار دارد و همه موجودات زنده را به سنگ تبدیل می کند. جالب است که دقیقاً این نگاه مرگ آور و بدبختی است که در روایات دیگر به خدایان عالم اموات نسبت داده شده است. در میان اسلاوها، کوشچی، و سپس همتای مسیحی او، سنت کاسیان، با مشکلاتی که او می‌توانست با نگاه کردن به یک شخص یا حیوان به او بفرستد، نسبت داده می‌شود. از نگاه خدای مردگان، انسان می تواند بمیرد یا بیمار شود. بیایید همان مورد را به یاد بیاوریم که مطابقت دارد خدای زیرزمینیکوشچی و که به خاطر ظاهر خاصش معروف است.

پژوهشگران سنت های باستانی معتقدند که این باور از زمان پروتو-هندواروپایی ها هزاره ها را پشت سر گذاشته است و به فصل زمستان اشاره دارد. همانطور که می دانید، خدایان دنیای زیرین نه تنها از مرگ و مردگان، بلکه از زمستان و هوای سرد نیز محافظت می کنند. در زمان های قدیم اعتقاد بر این بود که از نگاه یک خدا یا الهه زیرزمینی، آب به یخ تبدیل می شود (متحجر می شود)، درختان و تمام طبیعت می میرند و "مرگ سفید" روی زمین فرود می آید. با این باورها است که نگاه گورگون مدوسا، ملکه دنیای مردگان را که تحت تأثیر زمان، اسطوره سازی نویسندگان یونان باستان و تفسیر نادرست اسطوره های باستانی توسط نسل های جدید، مقایسه می کنند. یونانی ها از الهه قدرتمند دنیای مردگان به یک هیولای معمولی تبدیل شدند.

کارتون شوروی "پرسئوس":

تجهیزات کنترل آب و هوا برای ایجاد یک محیط راحت در خانه شما. یک تهویه مطبوع با کیفیت بالا برای یک آپارتمان را می توان هم اکنون در فروشگاه آنلاین http://www.kievkomfort.com.ua/ خریداری کرد. طیف گسترده ای از محصولات و همچنین خدمات نصب و نگهداری لازم.