صفحه اصلی / توطئه ها / پیش بینی سال گریگوری کوشا برای گاو نر. پیش بینی های گئورگی کوشا

پیش بینی سال گریگوری کوشا برای گاو نر. پیش بینی های گئورگی کوشا

|
G. Kvasha, 1395/12/26
گریگوری کوشا، مصاحبه با الکساندر کولسنیچنکو
هفته نامه «برهان و حقایق» شماره 52، 1395

جهان در سال 2017 چه انتظاری دارد؟
در سال جدید - با پیشگویی از تغییر.

خطرات جدیدی در سیاست جهانی پدیدار خواهد شد و فرصت های جدیدی باز خواهد شد. تحلیلگر ما گریگوری کوشا قبلاً در مورد برخی از آنها در صفحات AiF هشدار داده است.

اخیراً شرکت رسانه ای بلومبرگ رتبه بندی تهدیداتی را منتشر کرده است که سال آینده در انتظار جهان است. با توجه به اینکه در دسامبر 2015 کارشناسان بلومبرگ هم برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) و هم پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا را پیش بینی کردند، نمی توان آخرین پیش بینی آنها را نادیده گرفت.

آنها از چه می ترسند؟

فهرست تهدیدهای بلومبرگ شامل تحولات سیاسی در اروپا و به قدرت رسیدن ماری لوپن در فرانسه، شورش های ضد ترامپ در ایالات متحده، تحریم های آمریکا علیه چین و بالعکس است. جنگ بین ایران و عربستان سعودی ممکن است، در نتیجه - کمبود نفت و افزایش قیمت آن، افزایش اعتبار بین المللی روسیه و تقویت روبل. اما کارشناسان همچنین به تشدید روابط بین فدراسیون روسیه و ایالات متحده اعتراف می کنند - زمانی که وی. پوتین پیشنهاد افتتاح پایگاهی را برای مثال در کوبا داد...

در اصل، نتیجه گیری گریگوری کوشا بدون تغییر است. دوره ایدئولوژیکی که در سال 2013 در روسیه آغاز شد (آخرین دوره در چرخه امپراتوری) فقط پیروزی هایی را برای ما به ارمغان خواهد آورد. ایالات متحده و چین که هر دو در آرزوی نقش امپراتوری هستند، در نهایت جاه طلبی های خود را تعدیل کرده و از خود مراقبت خواهند کرد. اما برای انجام این کار، جهان باید از شکاف دردناکی در وابستگی متقابل بین چین که پول می‌سازد و ایالات متحده که این پول را خرج می‌کند و با بدهی زندگی می‌کند، بگذرد. این همچنین به معنای مرگ چشمگیر سیستم مالی جهانی در شکل فعلی آن است، جایی که همه چیز به دلار بستگی دارد. کواشا مدت ها پیش پیش بینی کرد که سال 2017 نقطه عطفی خواهد بود - با انتخاب ترامپ این برای همه آشکار شد. با این حال، محقق یک هشدار مهم می دهد: "نتیجه مشخص است، اما مسیر حرکت به سمت آن ممکن است تغییراتی داشته باشد."

بازرس ترامپ

بنابراین، در دوران ریاست جمهوری هیلاری کلینتون، خطر درگیری با روسیه بسیار زیاد خواهد بود. اما در دوران دی.ترامپ، فرصتی برای ایجاد یکنواخت ترین روابط با ایالات متحده وجود دارد و تا سال 2021، زمانی که دوره 12 ساله ایدئولوژیک در چین آغاز می شود، صبر کرد. یعنی زمانی که رهبری جدید چین می‌خواهد پس‌اندازهای انباشته شده از طریق کار سخت چینی را از ایالات متحده بازگرداند، در حاشیه بایستد... نکته اصلی از اینجا شروع می‌شود. اگرچه ترامپ ممکن است «آخرالزمان» را نزدیک‌تر کند.

این کارشناس معتقد است: "مبارزه برای توزیع عادلانه تر پول در داخل ایالات متحده نیز صورت خواهد گرفت." - ترامپ اکنون بازرگانان وال استریت را که «هوا» می فروشند به نفع شرکت ها و افرادی که کالاهای واقعی تولید می کنند، تحت فشار قرار خواهد داد. او باید مشکلات اجتناب ناپذیر اقتصاد را با محاسبات اشتباه اوباما توضیح دهد. این واقعیت که آمریکا فراتر از امکانات خود زندگی می کند به ویژه در سال 2008 آشکار شد: بیکاران وام گرفتند و برای خود عمارت های 3 طبقه ساختند. اوباما ناصادقانه عمل کرد: او مشکلات را زیر فرش کشید. در اینجا می توانید گوگول را به خاطر بیاورید: اوباما نقش خلستاکوف را بازی کرد، اما ترامپ یک حسابرس واقعی است.

فرانسوی ها آلمانی ها را هل خواهند داد

G. Kvasha متقاعد شده است که نقطه عطفی در سال 2017 نه تنها در انتظار آمریکا است. دوره ایدئولوژیک در آلمان در سال جدید به پایان می رسد. حمله تروریستی اخیر در برلین را می توان حکم اعدام برای ایده های مدارا و مهمان نوازی که آلمان به عنوان رهبر اروپا ترویج می کرد، در نظر گرفت. آلمانی ها در شوک هستند - آنها نمی دانند که چرا توسط کامیون ها له می شوند. یک دوره سیاسی 12 ساله جدید در آلمان آغاز می شود، آلمانی ها صف بندی سیاسی موجود را متزلزل خواهند کرد. امروز به نظر می رسد که مرکل هیچ رقیبی ندارد، اما بر اساس نتایج انتخابات در سال 2017، احتمالاً یک ائتلاف حزبی متفاوت ظاهر خواهد شد. به احتمال زیاد، مرکل در هر صورت خواهد رفت، آلمانی ها رهبری در اروپا را رها خواهند کرد.

صدای اروپا فرانسه خواهد بود، جایی که در سال 2017 دوره ایدئولوژیک، برعکس، تازه شروع شده است. کوشا ادامه می دهد: «با احتمال 95 درصد می توانیم فرض کنیم که فرانسوا فیون، نخست وزیر سابق، پس از انتخابات بهار، رئیس جمهور جدید خواهد شد. - ما تمایل داریم فرانسه را دست کم بگیریم. اما اینجا کشور ناپلئون و دوگل است و نه فقط سارکوزی بامزه یا رئیس جمهور ضعیف فعلی اولاند.

به هر حال، اگرچه فرانسه بنیانگذار ناتو بود، اما در سال های 1966-2009. عضو ساختارهای نظامی اتحاد نبود و خود را حفظ کرد. کواشا معتقد است: "و اکنون فرانسوی ها می توانند دوباره روشن شوند، هرچند مختصر، اما روشن." برای طرح سوال درباره نقش ناتو در اروپا و اینکه روسیه در سوریه موجی از پناهجویان ایجاد نمی کند، بلکه برعکس، اتحادیه اروپا را از یک موج بزرگتر نجات می دهد، خود اروپا نیاز به باز کردن یک موج جدید دارد. صفحه روابط با روسیه.»

آیا "گرم" ها خنک می شوند؟

اما جنگ سوریه که 5 سال است ادامه دارد، در سال 2017 به تدریج از بین خواهد رفت. علاوه بر این، اگر ترکیه به تلاش‌های روسیه و ایران بپیوندد - و در حال حاضر نیز به آن می‌پیوندد. عربستان سعودی بخش قابل توجهی از نفوذ خود در منطقه را از دست خواهد داد، به خصوص که مشکلات سعودی ها با ایالات متحده بدتر خواهد شد: ترامپ به خوبی می داند که خانواده سلطنتی روی کلینتون شرط بندی کرده اند.

یک نقطه داغ دیگر - Donbass - نیز خود را به شما یادآوری می کند. G. Kvasha تشدید کوتاه مدت جدید را رد نمی کند، علاوه بر این، ممکن است انتخابات زودهنگام در اوکراین برگزار شود. اما منطق این است: در سال 2017، دوره ایدئولوژیکی 12 ساله در اوکراین نیز به پایان می رسد. این بدان معناست که مردم زمانی برای ایدئولوژی نخواهند داشت. صحبت هایی که در مورد جنگ با روسیه وجود دارد، که باید تحمل کنید و متجاوز وحشتناک را دفع کنید، دیگر کسی را هیجان زده نخواهد کرد، بدون احتساب تعداد انگشت شماری از مردم به حاشیه رانده شده. ناگهان برای بیشتر روشن می شود: جنگی در کار نیست. و چون جنگی در کار نیست، باید از مسئولان بپرسیم: نظم کجاست؟ و اگر دست‌هایش را بالا برد، دیگر افراد را به قدرت بیاور.»

گریگوری کوشا


«علم و دین» شماره 3، 1379.


ازدواج های برداری

اگر کسی نمی داند یا فراموش کرده است، به شدت به شما توصیه می کنم بدانید و به خاطر بسپارید: چنین پدیده ای در طالع بینی ساختاری وجود دارد - حلقه برداری که در آن جفت علامت می چرخد ​​- یکی از آنها استاد است و دیگری خدمتکار اینجاست: اسب => گراز => اژدها => گربه => خروس => سگ => گاو نر => ببر => بز => مار => میمون => موش => اسب... سمت چپ هر علامت مالک است، در سمت راست خادم است.


معمولاً روابط افراد ماهیتی آونگی دارد: با رسیدن به مرز، به بن بست رسیدن، قطعاً در جهت دیگری حرکت می کنند. بنابراین، در زوج های معمولی، ابتدا یکی از زوجین و سپس دیگری می توانند به نوبت دست برتر را به دست آورند. در یک جفت بردار به هیچ وجه یکسان نیست: در اینجا هیچ نوسانی وجود ندارد، انرژی فقط در یک جهت می رود - از خدمتکار تا ارباب که همیشه برتر است.


این حلقه ترسناک یک حلقه برداری است. بین ارباب و بنده، روابط غیرقابل پیش بینی و وصف ناپذیری به وجود می آید (با آگاهی از این موضوع، با این وجود سال هاست که این ساختار فال را توصیف می کنم)، مفید و در عین حال مخرب. در تمام فعل و انفعالات برداری، یک واکنش قدرتمند رخ می دهد، همه فرآیندها سریعتر و شدیدتر پیش می روند، انرژی آزاد می شود که همه چیز را در اطراف گرم می کند، و گردابی بوجود می آید که فضا را می پیچد، خم می کند و می تواند شما را دیوانه کند. هیچ منطقی در روابط برداری وجود ندارد، ذهن هیچ قدرتی بر آنها ندارد، آنها برخلاف میل یک شخص، ناخودآگاه توسعه می یابند.


حال تصور کنید که یک زوج بردار (نشانه ارباب و نشانه خدمتکار) وارد یک رابطه زناشویی یا وارد شدن به یک رابطه عاشقانه شوند. هنگام ملاقات با چنین زوجی، افراد فهیم احساس می کنند که عشق در اینجا واقعاً عشق نیست و موضوع به طور کلی ناپاک است... نویسنده نینا بربرووا (گاو نر) در مورد رابطه خود با همسرش ولادیسلاو خداسویچ (سگ) صحبت می کند: اقدامات معمولی «شوهر» و «همسر»، «برادر» و «خواهر» در مورد ما صدق نمی کند. شادی من کاملاً آن کیفیتی نبود که معمولاً در کلمات تعریف می شود: شادی، نور، سعادت، رفاه، لذت، آرامش. چیز دیگری بود: این که زندگی را در کنار او شدیدتر احساس می‌کردم... در تضادهایش از زندگی می‌سوخت... «شدت» اتهام گاهی چنان بود که هر معجزه‌ای ممکن به نظر می‌رسید.»


بردار ارباب و بنده را در یک پیله می پیچاند، آنها به عنوان یک کل درک می شوند. آنها در واقع به عنوان واحدهای مستقل وجود ندارند. در مورد الکسی تولستوی و ناتالیا کراندیفسکایا (یکی از زوج های بردار معروف، او یک اسب است، او یک موش است) گفته شد که گردش خون مشترکی دارند. این خوبه؟ در واقع، در چنین اتحادی، فرد پوسته محافظ خود را از دست می دهد و حتی ویژگی های شخصیتی خود را که در علامت سالانه رمزگذاری شده است، از دست می دهد. هیچ پاسخ روشنی برای سوالاتی که در مورد حلقه برداری مطرح می شود وجود ندارد. تنها یک روش برای درک این ساختار عجیب وجود دارد: توصیف مواردی از برهمکنش های برداری بارها و بارها. فقط توصیف ترکیبات، شهادت خود قهرمانان می تواند حسی را به وجود آورد - یک جفت برداری ... و بیایید از قبل استاد را قضاوت نکنیم و برای خدمتکار متاسف نباشیم. هم پرداخت می کنند و هم پاداش می گیرند. بگذار خدا قضاوت کند!


در یک زمان، عاشقانه بین ژرژ ساند (رت) و آلفرد دو موسه (اسب) کل فرانسه را تکان داد - انرژی زیادی از رابطه آنها آزاد شد! ده ها کتاب و مقاله به داستان عشق آنها اختصاص داده شده است. افراد مشهور در مورد اینکه چه کسی مقصر گذرا بودن شور خشونت آمیز آنهاست - او یا او بحث می کردند. و آنها خودشان نتوانستند احساسات خود را درک کنند ، زیرا این به قهرمانان هیچ جفت برداری داده نمی شود. جورج ساند به ماست نوشت: «خداحافظ، خداحافظ، من نمی‌خواهم تو را ترک کنم و نمی‌خواهم دوباره تو را ببرم. من هیچ چیز نمی خواهم، هیچ چیز ... من تو را بیشتر دوست ندارم - و برای همیشه تو را می پرستم. من دیگر تو را نمی خواهم، اما بدون تو نمی توانم. به نظر می رسد که تنها یک رعد و برق آسمانی توانست با نابود کردن من، مرا شفا دهد. خداحافظ، بمان، برو، اما نگو که من عذاب نمی کشم. این به تنهایی می تواند مرا بیشتر عذاب بکشد، عشقم، جانم، قلبم، برادرم، خونم برو، اما با رفتن مرا بکش.»


آدم دوست دارد در صداقت کامل آنچه نوشته شده شک کند - بالاخره او یک نویسنده است - ناگهان همه اینها خیالات اوست، این همه رعد و برق آسمانی، این همه خون و عشق همزمان با بیزاری. اما من، به عنوان فردی که بارها با افرادی که در یک "بازسازی" وکتور بوده اند صحبت کرده ام، شهادت می دهم: این به طرز شگفت انگیزی دقیق است - بالاخره او یک نویسنده است! - شرح وحشت و سعادت همزمان موقعیت. به هر حال، Musset یک عبارت بسیار کوتاه و آرام گفت، اما از نظر قدرت جادویی از ژرژ ساند پیشی می‌گیرد: «لحظه‌ای در آغوش تو بود که خاطره آن هنوز مرا آزار می‌دهد و برای مدت طولانی مانع می‌شود. من از نزدیک شدن به زن دیگری.» اینجا رازی بزرگتر از راز عشق وجود دارد...


البته در عشق، روابط بردار در یک روز به آپوتئوز خود نمی رسند. از نظر تجربی واضح است که میزان تأثیرگذاری متناسب با زمان ارتباط است. مردم بدون اینکه بدانند در تله می افتند، ادغام می شوند، یکی می شوند، پوسته های خود را ترک می کنند، بنابراین فراق برایشان غیرممکن به نظر می رسد. اما باید اعتراف کنید که زندگی بدون علامت، بدون "من" خود، که به سرعت در یک ازدواج بردار در حال ذوب شدن است، کار آسانی نیست و برای مدت طولانی تقریبا غیرممکن است.


من با مسئولیت می گویم که روابط حلقه برداری برای زندگی خانوادگی توصیه نمی شود. چنین خانواده ای در یک انبار باروت زندگی می کنند. انفجار قطعا رخ خواهد داد. چه زمانی - هیچ کس نمی داند. جدایی ماست و جورج ساند همه را شوکه کرد همچنین به این دلیل که آنها یک زوج ایده آل به نظر می رسیدند. حلقه برداری همیشه اینها را ایجاد می کند. آنها به عنوان یک موجود واحد درک می شوند.


زوج سرگئی یسنین (بز) و ایزدورا دانکن (ببر) شبیه به هم بودند. یکی از دوستانشان در مورد آنها نوشت: "آنها به یک دنیا آغشته شده اند، شبیه به یکدیگر، طراحی شده به یک تصویر، هر دو با استعداد فوق العاده هستند، هر دو احساساتی، بی بند و بار، بی پروا..."


مجلداتی در مورد رابطه آنها نوشته شده است، همه چیز متفاوتی می بینند، اما همه ناهنجاری را در اینجا تشخیص می دهند و توضیح می دهند که با منحصر به فرد بودن خود همسران چه اتفاقی برای آنها افتاده است. این دلیل را هم نمی توان انکار کرد. در طوفان ماجراهای برداری، نه علت و نه معلول وجود دارد: یا به این دلیل رفتار می کنند که در یک ازدواج برداری هستند، یا به دلیل اینکه می خواستند این گونه رفتار کنند، به ازدواج بردار ختم شدند. تهدید یسنین به پریدن از پنجره. دانکن در رقصش در مقابل یسنین به زانو افتاد. رسوایی ها، حسادت ها، سرزنش های متقابل، جدایی های ناگهانی و ملاقات های طوفانی، و باز هم رسوایی ها، رسوایی ها.


به نظر خیلی ها این یک جنون بود. چند بار یسنین همه چیز اطرافش را کتک زد و نابود کرد، اما دانکن می توانست همین کار را بکند (خوشبختانه، وسایل اجازه می داد). ایزادورا به طور متناوب از Yesenin پنهان می شود و سپس شروع به جستجوی او می کند. او به دوستش رابرتز اعتراف می کند که اگر شوهرش را که دوباره ناپدید شده پیدا نکند، می میرد یا دیوانه می شود. همه این اختلافات و آشتی ها با کوه های چینی شکسته و کریستال و اثاثیه گران قیمت شکسته خنده دار بود اگر واقعیت فاجعه ای که همه اطرافشان احساس کردند نبود.


و در اینجا نظر یکی دیگر از دوستان که شاهد قتل عام دیگری توسط یسنین بود: "ایزادورا از این منظره وحشی لذت برد، چه بر سر ایزدورای مهربان و خجالتی آمد؟... حملات او همان اثر آرامبخشی را بر او داشت که یک مسابقه دیوانه کننده در ماشین بود. یا پرواز در هواپیما. به زودی خود او با اشتیاق بشقاب ها را به دیوارها پرتاب می کند.


هیچ راهی برای همسران بردار وجود ندارد که در این توپ دنج جایی برای خود پیدا کنند، انگار که دیگر مردم نیستند، گویی خود زمین دیگر آنها را نگه نمی دارد. آنها به نوبت از یکدیگر فرار می کنند و از اقیانوس به این سو و آن سو می گذرند. در خاطرات ام دستی، یسنین و دانکن به عنوان دو روح گمشده ظاهر می شوند. ایرینا اودوف-تسوا جو خانه این زوج را به صورت مجازی تر توصیف می کند: "آیا سرگرم کننده است؟ نه، اینجا جالب نیست. این نه تنها سرگرم کننده نیست، بلکه به نحوی شگفت آور ناراحت کننده است. و اگرچه اتاق گرم است، اما به نظر می رسد که از پنجره هایی که با پرده های مخملی صورتی آویزان شده اند، پیش نویسی می آید. چیزی ناخوشایند در هوا وجود دارد، و حتی لوستر کریستالی در میان دود سیگار به نحوی هیستریک می درخشد. با کمال تعجب، این کلمات آرام کمتر از توصیف رسوایی های معروف همسران مشهور نیست.


این عاشقانه، این ازدواج، کمتر از دو سال طول کشید. با این حال، در این مدت چندین رمان، نمایشنامه و خاطرات و خاطرات بی شماری وجود داشت. آنها در سال 1923 از هم جدا شدند. مرگ Yesenin در سال 1925 (28 دسامبر) رخ داد و دانکن در 17 اوت 1927 درگذشت. شرایط این دو مرگ به طرز شگفت انگیزی در هم تنیده شده است. یسنین در همان اتاق هتلی که او و ایزادورا در آن اقامت داشتند، خودکشی کرد. عرفان، عرفان در همه چیز... وکتور...


و در اینجا یک زوج وکتور معروف دیگر وجود دارد: آنا آخماتووا (گاو نر) و نیکولای گومیلیوف (سگ). این اتحاد، همانطور که توسط شرکت کنندگان و شاهدان آن به تصویر کشیده شده است، مانند یک دوئل شدید از طبیعت پرشور آزادیخواه به نظر می رسد. حتی قبل از ازدواج می نویسد:



ازدواج چه چیزی می تواند به رابطه ادغام دو آتش در یک آتش بیفزاید؟ آنها همه چیزهایی را داشتند که یک جفت برداری باید داشته باشد، در غیر این صورت آخماتووا اعتراف نمی کرد:



هرکسی که در یک اتحادیه بردار بوده است می داند که چگونه روح از یک نی مست می شود، همه بدون هیچ ردی.


شور به طور کامل آنا را تسخیر کرد. نیکولای گومیلیوف نوشت که "او هنوز می خواست "جنگ عاشقانه" به راه بیندازد - به عذاب و عذاب ، صحنه های حسادت را با توضیحات طوفانی و آشتی های طوفانی ترتیب دهد ...".


عشق کشنده و ناقل این اتحاد را خراب کرد...


انگشتر نیز از حق امتیاز دریغ نمی کند. و اگرچه امپراتور الکساندر دوم (ببر) در یک ازدواج بردار نبود، بردار نقش مرگباری در سرنوشت او داشت. او با اکاترینا میخایلوونا دولگوروکووا (کوزا) ملاقات کرد. او جوان و زیبا است، هنوز 18 سالش نشده است. او در اوج زندگی خود است، او 47 سال دارد، او مهربان است، مودب است، بالاخره او یک امپراتور است... تا اینجا هیچ چیز بردار خاصی وجود ندارد. با این حال، عشق ساده به اینجا ختم نشد.


«شور دیررس اسکندر دوم را کاملاً تسخیر کرد. او به انگیزه اصلی زندگی او تبدیل شد. او مسئولیت های یک شوهر و پدر را سرکوب کرد. او بر مسائل عمده سیاسی تأثیر داشت. وجدان او و همه او را تا زمان مرگش رام کرد» (از خاطرات M. Paleologue). در اینجا بردار، همانطور که می گویند، گوشت و خون به خود می گیرد، در حال حاضر موضوعات دیگری را از زندگی امپراتور بیرون می کشد، همانطور که یک فاخته جوجه های دیگر را از لانه بیرون می کشد. ازدواج اساساً برای صرفه جویی در نیرو طراحی شده است، عشق برای الهام بخشیدن و الهام بخشیدن طراحی شده است... اما در مورد بردار اینطور نیست، قدرت نمی دهد، بلکه آن را از بین می برد و ارتباط انسان را با زندگی بیرونی کاملاً قطع می کند.


این اعتراف امپراطور است: «از زمانی که عاشق تو شدم، دیگر زنان دیگر برای من وجود نداشتند... برای یک سال تمام، وقتی مرا رانده ای، و همچنین در مدتی که در ایتالیا گذراندی، من این کار را کردم. نمی خواست و به هیچ زنی نزدیک نمی شد.»


«دیدارهای مکرر عاشقان آنها را با شادی نادری پر می کرد. الکساندر نیکولایویچ موفق شد از یک دختر بی تجربه یک عاشق دلپذیر ایجاد کند. او کاملاً متعلق به او بود. روح، ذهن، تخیل، اراده، احساساتش را به او بخشید...» (M. Paleologue). و دوباره، یک بار دیگر می خواهم جلوی نویسنده سطور را بگیرم. کامل بودن! روحم را دادم، اراده ام را... همه اینها حرف بزرگی است! چه کسی واقعیت انتقال روح را تأیید کرد؟ برای ضبط این انتقال از چه ابزارهایی استفاده شد؟ شاهدان کجا هستند؟ معلوم می شود که یک شاهد وجود دارد - یک فال ساختاری. او شهادت می دهد: بله، در ازدواج بردار روح داده می شود، همانطور که همه چیز داده می شود، بدون اثر.


رایج ترین سناریوی برداری زمانی است که شادی و ناراحتی، لذت و عذاب، لذت و ناامیدی دست به دست هم داده و به اوج خود می رسند. این اتفاق می افتد که تشدید آنقدر سریع اتفاق می افتد که جدایی اجتناب ناپذیر است، اما زخم های ادغام قبلی برای زندگی باقی می مانند.


در اینجا داستان یک جفت بردار رقصنده یخ، اسکیت بازان مورد علاقه است. مایا اوسووا (اژدها)، الکساندر ژولین (گربه). عنصر سوم به این جفت اضافه شد - Oksana Grischuk (گراز) که منجر به تشکیل یک مثلث برداری کاملاً وحشی شد که برای تمام اضلاع آن هزینه و سلامت زیادی را به همراه داشت.


چند بار عشق و خیانت، دیدار و جدایی در رقص و چند بار در زندگی زندگی کرده اند؟ مشخص است که مایا پانزده افسردگی را پشت سر گذاشت که دو تای آنها شدید بود.


این داستان "یخی"، اگر نه به شکلی ایده آل، اما کاملاً دلگرم کننده به پایان رسید. یک قلعه سازی اتفاق افتاد، مبادله شرکا یا شرکا، به دلخواه، که منجر به تشکیل جفت پلاتوف-اوسووا (بز-اژدها) و ژولین-گریشوک (گربه-گراز) شد. یو. مایا اوسووا و الکساندر ژولین اساساً زندگی جدیدی را آغاز کردند، از زمانی که اتحاد بردار آنها از هم پاشید، کابوس برداری آنها به پایان رسید. من فکر می کنم که در نهایت این ژولین بود که از همه خوش شانس بود، که در اتحاد با اوسووا خدمتگزار بود و اکنون آزاد است. اما، همانطور که از مثال Usova می بینیم، حلقه برداری که به خدمتکاران رحم نمی کند، صاحبان را بیشتر فلج می کند و روان آنها را می شکند. برای طالع بینی ساختاری و خالق آن (بنابراین من)، مهمترین چیز تاکنون نشان دادن معمول ناهنجاری یک ازدواج برداری است.


در نهایت، مثال تراژیک نیست، اگرچه، چگونه می توانم بگویم ... ماریا میرونوا (سگ) و الکساندر مناکر (گاو نر). از خاطرات ماریا ولادیمیروا: "الکساندر سمنوویچ مناکر، زمانی که با هم آشنا شدیم، قبلاً یک هنرمند مشهور بود و من هیچ کس نبودم. و اگر برای او نبود. شاید هرگز مرا نشناختند. پس از همه، او خود را به خاطر من دفن کرد، عمدا در پس زمینه روی صحنه محو شد (تاکید از من. - نویسنده). همه فکر می کردند که من اول و مسئول هستم، اما همه چیز به او بستگی داشت - کارنامه، کارگردانی، و پیچیدگی های وجود ما. او همیشه آتش را به خود می گرفت و آتش بسیار بود.» ما یک مورد نادر را داریم که مالک به طور عینی فداکاری بردار بنده را ارزیابی می کند. لازم به ذکر است که میرونوا 86 سال و مناکر 69 سال زندگی کردند ، اگرچه اختلاف سنی بین آنها فقط سه سال است.


در نهایت، افرادی که اتفاقاً خود را در یک ازدواج بردار می بینند، که در اینجا چیزهای ترسناک زیادی در مورد آن گفته می شود، درست تا زمانی که "پوسته محافظ" خود را از دست می دهند، چگونه باید رفتار کنند؟ دویدن؟ اما عشق، خانواده مشترک و اغلب فرزندان وجود دارد. برای نجات خانواده چه باید کرد؟ اول از همه، نترسید. نگاهی دقیق تر به زندگی خود بیندازید، آن را با سایر موارد ازدواج بردار مقایسه کنید، سعی کنید قدرت این پدیده را بر شما ارزیابی کنید. خودتان را درک کنید: آیا آنچه را که برای شما اتفاق می افتد دوست دارید یا نه؟ به یاد داشته باشید که همیشه رفتن با باد راحت تر از مخالف باد است، به خصوص اگر باد نباشد، یک طوفان باشد. دانستن این نکته مهم است که حق با ارباب است، در نظر خود، در نظر دیگران و حتی در نظر بنده، پس بنده باید تمام افکار عدالتخواهانه را کنار بگذارد. نیازی به دانلود حقوق نیست، سعی کنید سرنوشت را تغییر دهید و تسلط پیدا کنید. بهتر است یخ بزنی - یک قدم به چپ، یک قدم به راست ... - و به ورطه پرواز کنی. تمایل و فرصتی برای کمتر دیدن یکدیگر وجود خواهد داشت، در برابر این مقاومت نکنید، استراحت کنید. اگر رابطه ای متشنج و غیرقابل تحمل شد، امیدوار نباشید که بگذرد و بهبود یابد: حلقه برداری به عقب نمی چرخد.


ارباب در ازدواج باید برای بنده متاسف باشد، درک کند که او در اشتباهاتش مقصر نیست، دلیل همه چیز قانون بردار است. پس از جدایی از صاحب (اگر موفق شدید، که در بیشتر موارد مطلوب است)، هرگز سعی نکنید از او انتقام بگیرید، خیلی کمتر برگردید.


اغلب با گزینه طلاق "موقت" روبرو می شویم: کمی تسکین قبل از ملاقات مجدد. این گزینه اصلاً خوب نیست - اگر قبلاً موفق به فرار شده اید، باید بدون نگاه کردن به عقب دور شوید، ممکن است شانس دومی وجود نداشته باشد. اگر نمی توانید یک ازدواج برداری را ترک کنید، با این واقعیت که زندگی حالت موقت شماست راحت باشید. این واقعیت که ازدواج های دیگر خیلی بهتر نیستند. این واقعیت که ازدواج های دیگر در مقایسه با ازدواج های بردار، ملال محض است.


در آخر توصیه ای به دوستداران وکتور: برای رسمی کردن ازدواج بردار خود عجله نکنید، برای به دنیا آوردن فرزندان بردار عجله نکنید. پوشکین یا بلوک برای شما متولد خواهد شد (و این شاعران در خانواده‌های بردار متولد شده‌اند) هنوز مشخص نیست، اما خطر تبدیل زندگی شما، زندگی عزیزانتان، زندگی فرزندانتان به جهنم زنده نیز وجود دارد. عالی وقت خود را بگیرید، وقت خود را بگیرید، در دریای طوفانی احساسات شنا کنید، رنج بکشید، خوشحال شوید، برخیز و سقوط کن، اما این هیاهو را به نهاد مقدس ازدواج نکش. ازدواج نیاز به تعادل دارد، برای صرفه جویی در انرژی و نه هدر دادن بی پایان آن طراحی شده است. در نهایت، از 144 ازدواج احتمالی، تنها 24 ازدواج بردار هستند و ازدواج های عادی (تعادلی) بسیار بیشتری وجود دارد - 120.


بنابراین، تقریبا هیچ توصیه ای وجود ندارد. مگر اینکه انواع غرامت ممکنی وجود داشته باشد که خادم بتواند به مالک بپردازد. شما می توانید جوانی خود را به صاحبش بدهید، می توانید اختیار و مهارت خود را به او بدهید، یا می توانید به سادگی او را با پول خریداری کنید. سعی کنید از بنده ای که میلیونر یا دبیر کل، هنرمند مردمی یا برنده جایزه نوبل است غافل شوید!


با این حال، شایان ذکر است که همه چیز در یک چرخ گوشت بردار آسیاب شده است، نه نیکیتا خروشچف، نه تد ترنر، نه جیمز جویس و نه ایلیا گلازونف از تحقیر مصون نیستند (همه افراد ذکر شده در ازدواج بردار بودند). سعی کنید خود را از بیرون ببینید و اگر وحشت نکنید، حداقل تعجب کنید. به یاد داشته باشید که قدرت ضربه بردار با زمان تماس رابطه مستقیم دارد، بنابراین با افزایش دفعات جداسازی، طوفان را ضعیف خواهید کرد. اگر می‌خواهید از افراط‌های بیش از حد خشونت‌آمیز اجتناب کنید، سعی کنید به نقش خود عمل کنید، یکی باید ارباب مهربان و دلسوز باشد، دیگری یک خدمتگزار اجرایی و فداکار. با این حال، این نکات مشابه توصیه هایی برای جلوگیری از فوران آتشفشانی است. گاهی اوقات یک مشاجره جراحی خوب مفیدتر از درمان آرام بخش است. در یک کلام، اگر "آخرین روزهای پمپئی" را نمی خواهید، از آتشفشان ها دوری کنید.


بنده ای که قصد فرار از ارباب خود را دارد، باید در نظر ارباب خود تا حد امکان بی اهمیت جلوه کند. این کار چندان سختی نیست، زیرا هر روز شخصیت بنده ذوب می شود. بنده با بی اهمیتی و رفتار رقت انگیز خود، هوشیاری خود را خفه می کند و وقتی مالک کاملاً گستاخ شد، باید ضربه ای تند بزند. پس از فرار از دست صاحب تا مدتی تحت هیچ شرایطی با او ارتباط برقرار نکنید. هنگامی که سلامتی بازیابی شد (ما در مورد همه انواع سلامتی صحبت می کنیم: جسمی، اخلاقی و روانی)، آنگاه می توانید او را ملاقات کنید، اما فاصله را حفظ کنید، زیرا مالک، زمانی که خون شما را مکیده است، همیشه می خواهد که دوباره به منبع سقوط کنید، به خصوص اگر منبع به خوبی بازیابی شده باشد.



توصیه ای برای کسانی که در ازدواج بردار کاملاً خوشحال هستند و هر آنچه گفته شده را اختراع نویسنده (معمولاً صاحب زوج) می دانند: آرام زندگی کنید و به کسی توجه نکنید زیرا قبلاً به دنیای خود رفته اید. و ما در این می مانیم و یکدیگر را درک می کنیم، دیگر نمی توانیم دوستی داشته باشیم. من از بقیه می‌خواهم که به تبلیغات ضدبردار ادامه دهند که نتایج آن تا به امروز بسیار زیاد بوده است و در آینده تعادل بین تاریکی و روشنایی، خیر و شر را معکوس خواهند کرد.


اگر مایلید داستان خود یا وکتوری را که می دانید به اشتراک بگذارید، خوشحال می شوم آن را بدانم. از این گذشته، می‌توانید بی‌پایان درباره این روابط صحبت کنید و بنویسید و همه بی‌پایان با علاقه می‌خوانند و گوش می‌دهند.

در سال 2012، اگر به انجمن امروز ما نگاه کنید، بی تفاوتی قابل توجهی نسبت به بحث های سیاسی وجود دارد. اگر چیزی بود که من را نگران می کرد، اصولی با P بزرگ بود: کدام نظریه فال یا طالع بینی صحیح تر است، کدام یک از "ستاره ها" حقیقت را قابل اعتمادتر و خالص تر می گوید. پیش‌بینی‌های کلی سالانه، که از طریق مثال سیاستمداران ارائه می‌شد، برای توده‌ها خسته‌کننده بود و عملاً بحثی را برانگیخت.

در سال 2013، تا پاییز، آن را شکست: به نظر می رسید همه دیوانه سیاست شده اند. و در سال 2014، احتمالا، حتی در قرارهای عاشقانه، آنها فقط در مورد او، حرامزاده صحبت کردند. اما حالا سعی کنید با مثال پوتین یا پوروشنکو یک پیش بینی برای سال 2017 بنویسید... صدها تذکر احساسی دریافت خواهید کرد... یا حتی ممنوعیت سایت به دلیل ایجاد نفرت و اعتدال ضعیف.

بنابراین، در پوست خودمان، تغییر چرخه های 4 ساله را احساس می کنیم. برخی از مردم هنوز به این باور ندارند ... پس چه چیزی آنها را اصلاح می کند؟ و ... ما دقیقاً به یاد می آوریم.

اما حالا، قوزها، زمان سکه است. پول خود را پنهان نکنید، در غیر این صورت مشکل ایجاد می شود!…

پیش‌بینی امور مالی دو برابر گران‌تر است، اما هنوز، اما هنوز... پیش‌بینی‌ها مورد تقاضا هستند، هیچ راه فراری وجود ندارد. مردم آنها را می خواهند و منتظر آنها هستند.

در حالت ایده آل، حرفه موش با نقاط عطف در سال میمون گره خورده است. سپس سال اول چرخه سال خروس خواهد بود.

سال اول چرخه و در عین حال سال تصمیم گیری تجاری. این تصادف بلافاصله موش را به رهبر جامعه تجاری تبدیل می کند. سال مستلزم تصمیم گیری ها، جاه طلبی ها، برنامه های بزرگ و آغاز کارهای باشکوه از نشانه است. اما خیلی زود است که انتظار هر گونه دستاورد و دستاورد واقعی را داشته باشیم.

محمد دوم قسطنطنیه را تصرف کرد (1453). این آخرین صحنه یک درام طولانی مدت بود.

دادگاه تفتیش عقاید گالیله (1633). اما چقدر دراماتیک: "هنوز، او در حال چرخش است!"

جورج واشنگتن به عنوان اولین رئیس جمهور ایالات متحده (1789) مسئولیت را بر عهده گرفت.

لئو تولستوی شروع به نوشتن آنا کارنینا (1873) کرد و این کتاب هنوز در دست چاپ است.

اتل ووینیچ رمان The Gadfly (1897) را می نویسد. در اتحاد جماهیر شوروی او را بسیار دوست داشتند و او را ارتقا دادند. افراد شرور گفتند که حتی آن را تأمین مالی کردند.

جک لندن «مارتین ادن» (1909) را می نویسد. سرگئی پاراجانف "رنگ انارها" (1969) را فیلمبرداری می کند.

مشخص شده توسط G.S. همه مشاهدات شما نشان می دهد که "موش نمایشنامه نویس جهان است."

و همچنین راهی برای خروج از کارما برای نوعی جوان سازی. و درست در آن زمان دانشمندان آمریکایی موفق شدند موش ها را با استفاده از سلول های بنیادی جوان کنند: پیامی برای سال جدید.

چرخه گاو از سال خوک شروع می شود، زیرا نقطه عطف گاو سال سگ است.

سال یازدهم چرخه. انسداد برداری سگ، کنترل کننده اصلی گاو، چشم اندازهای غیرمنتظره ای را باز می کند. شما نمی توانید هیچ چیز جدیدی را شروع کنید، مگر اینکه از نظر ذهنی به چرخه بعدی صعود کنید. و بنابراین، طبق معمول، باید چیزهای قدیمی را بپیچیم و به نتیجه برسانیم.

اسکندر مقدونی پادشاه مقدونیه شد (336 - قبل از میلاد). کارها را مرتب کردم.

الیزاوتا پترونا ملکه می شود (1741) - چه کسی دیگر؟

هیتلر صدراعظم رایش می شود (1933) و خودکشی می کند (1945).

جایزه نوبل ادبیات به گابریلا میسترال (1945) و آلبر کامو (1957) تعلق گرفت. بوریس اسپاسکی قهرمان شطرنج جهان شد (1969).

"گاو - سیستم ساز"؟ واقعیت ها تناقضی ندارند.

نقطه عطف ببر سال گاو است، بنابراین سال های چرخه از سال ببر حساب می شود.

هشتمین سال چرخه و در عین حال سال تصمیم گیری تجاری و بنابراین برای تاجران ببر این تقریباً سال اصلی چرخه است. همه چیز را باید به راحتی و با اطاعت از باد زمان انجام داد.

اسکندر دوم دهقانان را آزاد کرد (1861) و به عنوان آزاد کننده تزار در تاریخ ثبت شد. اتفاقاً به نظر می رسد خزانه از این کار سود مناسبی داشته است.

H.G. Wells مرد نامرئی را می نویسد. ایده طرح بسیار تجاری است.

"ببرهای نامرئی برای جهان" - نمادگرایی طرح را چگونه دوست دارید؟ و چیزی برای گفتن در مورد آزادی دهقانان وجود ندارد که آنها ندیدند.

سال اژدها نقطه عطفی برای گربه است، بنابراین سال های چرخه از سال مار حساب می شود.

سال پنجم چرخه و در عین حال سال تصمیم گیری اقتصادی. اما برای گربه، این سال، اول از همه، یک سال ضد کرم است، یعنی یک سال سهل انگاری، یا می توانید کاملاً هوشیاری گربه سانان را از دست بدهید.

میلورادوویچ در میدان سنا (1825) کشته شد، رودولف آبل (1957) دستگیر شد.

آلبرت انیشتین جایزه نوبل فیزیک (1921) را دریافت کرد و (1933) به ایالات متحده آمریکا نقل مکان کرد. آن ها او با مثال شخصی، وحدت بی حد و حصر همه چیز را نشان می دهد: فضا، ماده و سیاست. از این گذشته ، او همچنین در ساخت بمب اتمی به اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد.

کالاتوزوف در حال فیلمبرداری "جرثقیل ها پرواز می کنند" (1957) است - آنها در سراسر جهان پرواز می کنند ...

ویاچسلاو کوتنوکین شروع به انتشار "خب، یک دقیقه صبر کن!" (1969). با چنین نام خانوادگی و علامت گربه. متوجه شدم! شخصیت های او به طور تصادفی به اطراف می پرند و همه چیز را به یک عرصه بزرگ تبدیل می کنند.

ولادیمیر منشوف برای مسکو که اشک را باور ندارد (1981) اسکار دریافت کرد. که همه، و به طرق مختلف، در مورد وحدت همه مردم و امور آنها است.

"وحدت بی حد و مرز" - ظرف امضا با وقار سرو می شود.

از آنجایی که سال کارمایی اژدها سال خوک است، سال های چرخه را باید از سال موش حساب کرد.

دهمین سال چرخه و در عین حال سال تصمیم گیری اقتصادی. تقریبا هیچ قدرت و فرصتی برای شروع کارهای جدید وجود ندارد. شاید به همین دلیل است که اژدها به ندرت تاجر می شوند. با این وجود، این یک سال کاری قدیمی است که باید تکمیل شود. برای استراحت خیلی زود است.

نیکلاس اول امپراتور شد و قیام دکابریست (1825) را سرکوب کرد.

جایزه نوبل به آناتول فرانس (1921). رمان «تایلند» داستان باستانی معروف باستانی است که قدیس شد. ایجاد شد. "هیچ جادویی قوی تر از جادوی کلمات نیست" - کلمات او فقط برای خلقت زن بسیار مناسب است.

ایده ثابت اژدها «آفرینش زن» است. و هرزن نوشت: "من باور نمی کنم که او (نیکلاس اول) هیچ زنی را عاشقانه دوست داشته باشد، مانند پاول لوپوخینا، مانند اسکندر همه زنان به جز همسرش. او "برای آنها مساعد بود"، نه دیگر. یعنی امپراطور به نوعی برای زنان چیزهایی خلق نکرده است...

نقطه عطف مار سال بز است، بنابراین سال های چرخه از سال میمون حساب می شود.

سال دوم چرخه و در عین حال سال تصمیم گیری تجاری. برای مار که نسبت به پول بی تفاوت نیست، امسال سال بسیار مهمی است. شما باید در مرکز همه چیز باشید، قراردادهای خوب بیشتری امضا کنید، تصمیمات درست بگیرید.

الکسی میخایلوویچ پادشاه می شود (1645). عجب! هم در مرکز و هم با بیت المال.

فئودور داستایوفسکی، نویسنده، به اعدام محکوم شد و به کار سخت بدل شد (1849). او تصمیم درستی گرفت، هر چه شما بگویید.

اسکندر سوم آسیای مرکزی را به روسیه ضمیمه کرد (1885). آیا چیز دیگری وجود دارد؟ ناگهان یک نفر نیز می خواهد بپیوندد.

فئودور خیتروک شروع به خلق «وینی پو» (1969) کرد. بله!

«انیماتورهای بشریت» - اگر درباره خیتروک باشد - پس: بله!

سال خروس برای اسب

نقطه عطف اسب، سال موش است، بنابراین سال های چرخه از سال گاو حساب می شود.

سال نهم چرخه، سال تصمیم گیری تجاری. با این حال، برعکس، باید شلوغ شوید و خود را از فشار شلوغی های روزمره رها کنید تا فرصت تصمیم گیری های جدی و اساسی پیش بیاید.

فرانکلین روزولت اصلاحات برق آسای خود را انجام می دهد و به رکود بزرگ پایان می دهد. البته یک اسب معمولی افسردگی را تحمل نمی کند. و حتی عالی!

(1933) میخائیل زوشچنکو "جوانی بازگشت" (1933) می نویسد. و به درستی. در LS، جوانگرایی مورد تقاضا است.

جوایز نوبل ادبیات به سلما لاگرلوف (1909)، ایوان بونین (1933) و ساموئل بکت (1969) تعلق گرفت. اولین افراد روی ماه، اولین نیل آرمسترانگ، سپس کالینز و آلدرین. هر سه اسب هستند. گئورگی دانلیا فیلم های "گریه نکن!" (1969)، "نستیا" (1993).

"ساختار وجود" - جوانی و فضا: بهترین درمان برای افسردگی. ساختاری.

نقطه عطف بز سال ببر است، بنابراین سال های چرخه از سال گربه حساب می شود.

سال هفتم چرخه و در عین حال سال تصمیم گیری تجاری که برای بز وابسته مالی بسیار مهم است. با این وجود، مشارکت بیش از حد فعال در رویدادهای سال توصیه نمی شود. ارزش آن را دارد که کمی در سایه حرکت کنید و هر آنچه را که دارید به دیگران بدهید.

پوشکین درگذشت (1837) و تزار در مورد امور مالی او تصمیم گرفت.

الکساندر پوپوف اولین رادیوگرام (1897) را ارسال می کند - این یک دوچرخه نیست!

هیندنبورگ قدرت را به هیتلر منتقل می کند (1933). ایوان افرموف "سحابی آندرومدا" (1957) و "ساعت گاو" (1969) را می نویسد. یولیان سمیونوف "17 لحظه بهار" (1969) را می نویسد. فکر نمی‌کنم تعداد دوچرخه‌ها را قضاوت کنم: از آن خوشم آمد.

یورش یلتسین به کاخ سفید (1993). اگر چیزی اختراع کرد، فقط یک انقلاب مشروطه بود.

"اختراع مجدد چرخ" - به طور کلی، این ایده می گذرد.

از آنجایی که نقطه عطف میمون سال مار است، سال های چرخه را باید از سال اسب حساب کرد.

سال چهارم چرخه امسال برای همه کسانی که تصمیم می گیرند بسیار مهم است. به ویژه برای بازرگانان اهمیت دارد. پس از همه، این سال از به اصطلاح است. راه حل تجاری با همه اینها، باید تمام سال سخت کار کنید. میمون در حال تجربه کمی فشار روی خودش است.

دانتس پوشکین را می کشد (1837) - آیا واقعاً به خاطر پول است؟

چخوف می نویسد "عمو وانیا" (1897) - خوب، قطعاً همه چیز در مورد بدهی است.

ترومن بمب اتمی را بر روی هیروشیما پرتاب می کند (1945) - به عنوان یک سلاح بسیار مقرون به صرفه و اقتصادی.

سوء قصد به جان پل دوم (1981).

"شیرین و بد" - معلوم نیست شیرینی کجاست. به نظر می رسد چیزی منزجر کننده وجود دارد.

از آنجایی که نقطه عطف خروس سال گربه است، سال های چرخه را باید از سال اژدها حساب کرد.

سال ششم چرخه و در عین حال سال شخصی خودش. حداکثر پیروزی، عظمت و موفقیت کلی. با این حال، نباید فراموش کنیم که امسال سالی است که گربه، خط کش بردار، خشن است.

تمام پیروزی اروپایی اسکندر اول (1813). او به عنوان رهبر اروپا شناخته می شود. اتفاقاً بعداً معلوم شد که افسانه ای است. آن ها رهبری به سرعت از بین رفت.

اسمیسلوف قهرمان شطرنج جهان شد (1957).

«جاده‌بازان دیجیتال» نمونه‌های کافی نیستند.

از آنجایی که نقطه عطف سگ سال خروس است، سالهای چرخه را باید از سال سگ حساب کرد.

سال کارمایی فتالیست ها از چنین سال هایی نمی ترسند، زیرا چه کسی جز یک سرنوشت گرا بالاترین قضاوتی را که در چنین سالی اتفاق می افتد درک و توجیه می کند. پس آرام باشید و منتظر نوبت خود باشید.

امپراتور پل اول (1801) ترور شد. نمی خواهم بگویم نوبت او بود.

سرگئی تروبتسکوی به میدان سنا نمی رود (1825). من نمی خواستم، همین.

لرمانتوف برای شعر "درباره مرگ یک شاعر" (1837) به قفقاز تبعید شد. جیب را سرو کنید.

نیکولای گومیلیوف (1921) تیرباران شد. نوعی حمله ...

کورت وونگات پس از بمباران درسدن (1945) نویسنده می شود که در رمان سلاخ خانه شماره 5 (1969) شرح داده شده است. تو اینجا می ایستی... خب، هر روز این اتفاق نمی افتد.

یوری مامین «پنجره ای رو به پاریس» (1993) را فیلمبرداری می کند.

"آوانگارد متناقض" - با این حال، چیزی آوانگارد اغلب از بین می رود.

خوب، در مورد موضوع روز: اکنون همه ما این فرصت را داریم که ببینیم چگونه مهمترین پست روی کره زمین به سگ - رئیس جمهور تازه منتخب ایالات متحده دونالد ترامپ - می رسد. در کارمایی! باحال

و برنامه چهار ساله اقتصادی در آغاز است و او بیشتر از سایر بازی ها به اقتصاد نگاه می کند. ترامپ در توییتی نوشت: جالب است، آمریکا میلیاردها دلار تجهیزات نظامی به تایوان می فروشد، اما من نباید یک تماس تبریک بپذیرم.

از آنجایی که نقطه عطف خوک سال اسب است، سالهای چرخه را باید از سال بز حساب کرد.

سال سوم چرخه. توقف آرام، بازنگری در همه چیز، دور شدن از تبلیغات.

لئونید گایدای "بازوی الماس" (1969) را فیلمبرداری می کند. و آینده نگری و پیش بینی در آن کجاست؟ چگونه می توان با یک حقوق زندگی کرد؟

"گراز" - با این حال، گل گراز رقصیده نمی شود.

تعویض واردات اتفاق افتاده است! در 30 دسامبر 2016، خروس آمریکایی به افتخار سال خروس به یک تصویر داستانی تغییر یافت - ساخته شده بر اساس آثار وینوکورووا مارینا!

گئورگی کوشا، نویسنده تاریخ نظری، پیامبر یا عارفی نیست که بتواند به آینده نگاه کند، او به سادگی یک سیاستمدار با شهود شگفت انگیز و بزرگترین ذهن تحلیلی است. او یک بار انقلاب اوکراین در سال 2014، درگیری بزرگ بین روسیه و غرب، جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا و بسیاری موارد دیگر را پیش بینی کرد. بنابراین، دانستن نظر او درباره آینده در لحظه حال جالب است. (وب سایت)

گئورگی کوشا درباره آمریکا و چین

از آنجایی که روسیه بین دو ابرقدرت - چین و ایالات متحده آمریکا - قرار دارد، زندگی سیاسی و اقتصادی آن عمدتاً تحت تأثیر این کشورها قرار خواهد گرفت. این مورخ ادعا می کند که روسیه دوراندیشانه عمل کرده است زیرا اکنون همه روابط با چین را تنظیم کرده است. چین در آستانه یک تحول جدی اقتصادی است. نسل جدیدی از رهبران چینی جایگزین آنها می شود که به زودی از واشنگتن می خواهند تریلیون دلاری را که از طریق اوراق قرضه دولتی ایالات متحده از آنها دزدیده شده است، بازگرداند. از آنجایی که ایالات متحده جایی برای گرفتن آن نخواهند داشت، آنها مسیر ثابت شده را دنبال خواهند کرد - آنها سعی خواهند کرد در چین آشفتگی ایجاد کنند. این تنها به سقوط دلار منجر خواهد شد، حتی بدون مشارکت روسیه. درست است، پس از این همه جهان با شوک های اقتصادی مواجه خواهد شد، زیرا پس از سقوط پول آمریکایی، ساختار اقتصاد جهان شروع به تغییر خواهد کرد، البته نه برای همه بی دردسر.

گئورگی کوشا درباره اروپای غربی و شرق

پیش بینی سیاسی می گوید رهبری در اروپای غربی به تدریج به فرانسه خواهد رسید. آلمان در سال 2017 به شدت شروع به لرزیدن خواهد کرد که دیگر زمانی برای رهبری نخواهد داشت. اوکراین، به احتمال زیاد، به سادگی سقوط خواهد کرد، این فقط یک ابزار چانه زنی در تقابل بین ایالات متحده و روسیه بود، اما به نظر می رسد که ایالات متحده با تدارک تله برای ما، خود در آن افتاد. اما بریتانیای کبیر باید به آزادی اروپای قاره‌ای که پس از جنگ جهانی دوم از دست داده بود، بازگردد.

رژیم اسد در سوریه تا زمانی که این کشور مورد حمایت روسیه و ایران باشد نمی تواند سقوط کند. علاوه بر این، ایران را می توان یک کشور امپراتوری نیز نامید، حداقل از چنین ریتمی پیروی می کند و رقیب خود عربستان سعودی را کنار می زند. شیعیان که اکثریت ایران را تشکیل می دهند، بر سنی های عربستان سعودی پیروز خواهند شد. و ایران پس از آن باید نسخه خود را از وجود اسلام در جهان مدرن ارائه دهد.

گئورگی کوشا درباره روسیه

این تحلیلگر شهودی می گوید هیچ کس هرگز روسیه را شکست نخواهد داد. ما اکنون در زمانی زندگی می کنیم که ... در دنیا هر اتفاقی بیفتد همه چیز به نفع اوست. ببینید تحریم ها علیه او چگونه شد، به چه کسی آسیب رساند؟ روسیه یا غرب؟ در مورد تمام جنبه های دیگر نیز همینطور است. به عنوان مثال، غرب دائماً به دنبال نقطه ضعف روسیه است: یا ورزشکاران روسی را از المپیک حذف می کند یا سعی می کند کارت ها را با ساخت جریان های جنوبی و شمالی و غیره اشتباه بگیرد. اما در نهایت معلوم می شود که روسیه همچنان پیروز ظاهر می شود، فقط در جهتی متفاوت، مثلاً در مورد کریمه.

کواشا ادعا می کند که امسال آخرین سال در رکود اقتصادی روسیه است که در پایان آن کشور به پایین ترین سطح خود خواهد رسید و شروع به بالا رفتن از زانوهای خود خواهد کرد - تا دوباره متولد شود. در حال حاضر سال 2017 نقطه عطفی خواهد بود و سود قابل توجهی را به همراه خواهد داشت، زمانی که روس ها احساس کنند که بحران گذشته است و اکنون کشور در حال افزایش است که هیچ فاجعه جهانی نمی تواند آن را تکان دهد.

امسال در مورد برخی از نتایج کار محقق گریگوری کوشا صحبت کردیم: برای هر فرد، چرخه های 12 روزه، 12 ماهه، 12 ساله یک ریتم زمانی مشخص را تشکیل می دهند. با تشکر از این، می توان به عنوان مثال، پیش بینی کرد که آیا ازدواج با یک شریک خاص موفق خواهد بود. اما نه تنها افراد منفرد، بلکه کل دولت ها نیز در یک ریتم کاملاً مشخص زندگی می کنند. همانطور که کوشا ادعا می کند همه چیز طبیعی و از پیش تعیین شده است: هم بحران های داخلی و هم جنگ بین کشورها.

محقق می گوید: «ما نقشه خدا را نمی دانیم. اما یافتن چرخه یک کشور در یک جدول زمانی و درک چگونگی پیشرفت رویدادها چندان دشوار نیست. هر چرخه 144 سال طول می کشد و شامل چهار مرحله 36 ساله است. ترتیب سه دوره در فاز بستگی به این دارد که کشور در کدام یک از سه ریتم در حال توسعه است (به اینفوگرافیک مراجعه کنید).

اینفوگرافیک: AiF

اوکراین یک کشور نیست؟

جالب است که چرخه های امپراتوری (این زمانی است که تمام مراحل با ریتم امپراتوری "رقص" می کنند) در تاریخ کشورهای مختلف اتفاق افتاده است. اما تنها 3 کشور در جهان وجود دارند که 4 چرخه از این دست را پشت سر خود دارند. یهودیان و انگلیسی ها قبلاً آنها را به طور کامل طی کرده اند و مأموریت فوق العاده خود را انجام داده اند: یهودیان به جهان یکتاپرستی دادند و انگلیسی ها (چهارمین دوره امپراتوری آنها در سال 1905 به پایان رسید) - یک نظم اقتصادی جهانی. اما روس ها در حال حاضر در حال اتمام چرخه چهارم امپریالیستی هستند، ما در آخرین دوره (ایدئولوژیک) آخرین مرحله هستیم. همانطور که او نوشت: "شما نمی توانید روسیه را با ذهن خود درک کنید." تیوتچف? همه چیز دقیقا برعکس است،» می گوید G. Kvasha. "تاریخ روسیه یک استاندارد است، همه وقایع در آن دقیقاً در زمان مناسب اتفاق می‌افتند، فقط باید الگوها را ببینید."

به هر حال، به گفته این محقق، اوکراین هرگز نتوانسته است یک چرخه را به طور کامل طی کند. آنها سعی می کنند تاریخ را از روی وقایع و قهرمانان دیگران بسازند. آنها تنها پس از سال 1921 ظاهر شدند، زمانی که چرخه تاریخی در ریتم غربی در آنجا همزمان با لهستان آغاز شد. خطوط کلی یک ایدئولوژی جدید در طول دوره مربوطه در آنجا شکل گرفت - از 1933 تا 1945. جای تعجب نیست که اوکراینی ها نظریه پرداز ناسیونالیسم افراطی را قهرمان کردند. اس. باندرا، مجازات کننده و قاتل آر. شوخویچو جنایتکاران دیگر چرخه اوکراین پس از فروپاشی اتحادیه از سایه روسی خارج شد، اما بخشی از کشور مطابق "ساعت روسیه" به زندگی خود ادامه داد. و زمانی که روسیه دوره 12 ساله ایدئولوژیک خود را در سال 2013 آغاز کرد، دو ایدئولوژی مختلف نبرد را آغاز کردند. اکنون شرق اوکراین به تدریج قدرت می گیرد، از خود آگاه می شود و موقعیت خود را به دست می آورد. درگیری بین دو اوکراین تا قبل از سال 2017 حل نخواهد شد - تا زمانی که "غربی ها" دوازدهمین سالگرد ایدئولوژیک خود را کامل نکنند. کشور به یک مخرج تقلیل می یابد یا بدون اینکه دوباره به یک کشور واقعی تبدیل شود از هم می پاشد.

آماده شدن برای جنگ

چهارمین چرخه امپراتوری در سال 1881 در روسیه آغاز شد. صرف نظر از اینکه کشور چه ریتمی دارد، اولین مرحله همیشه تخمیر است، یعنی کسب انرژی. در پایان مرحله اول، ما انقلاب 1917 را تجربه کردیم. در مرحله دوم، "قدرت"، همانطور که تاریخ مقدر بود، کاریزماها به قدرت رسیدند - لنینو استالین. و فرقی نمی کند که سفید باشند یا قرمز - هر رهبر در این زمان پیچ ها را محکم می کند. به هر حال، کاریزماتیک مراحل دوم در تاریخ روسیه در چرخه های مختلف بود الکساندر نوسکیو ایوان وحشتناک. در همین حال، نتیجه مرحله سوم (به اندازه مرحله اول "محو") در چرخه فعلی ما، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.

اما مرحله چهارم چرخه امپراتوری زمان شگفت انگیز و باورنکردنی است! با دوازدهمین سالگرد سیاسی ما در سال 1989 آغاز شد: در آن زمان ما یک موازنه قدرت جدید دریافت کردیم، کمونیست ها صحنه تاریخی را ترک کردند. از سال 2001، یک دوره اقتصادی وجود دارد که همه فقط دلار در چشمان خود داشتند. از سوی دیگر، در این مدت یاد گرفتیم از ثروت نفتی خود مالیات بگیریم و پشتوانه اقتصادی خود را تقویت کنیم. و در نهایت، در سال 2013، ما مرحله نهایی و چهارم و کل دوره ایدئولوژیک چرخه امپراتوری را آغاز کردیم - زمان خیزش باورنکردنی میهن پرستانه و پیشرفت ها و پیروزی های غیرمنتظره در نگاه اول. به همین ترتیب، هیچ چیز پایان دوره قبلی امپراتوری روسیه را نشان نمی داد، به عنوان مثال، پیروزی در نبرد سینوپ، تسخیر قلعه اسماعیل (با نیروهای کمتر از ترک های مدافع) و غیره. پیروزی ها از قبل شروع شده اند: موفقیت در دیپلماسی روسیه در سوریه، پیروزی در المپیک، بازگشت بدون خونریزی کریمه. و میهن پرستی "خارج از نمودار" است... اتفاقاً در چنین زمانی ملت شاهنشاهی تمایلی به توجه به مشکلات اقتصادی ندارند. اخبار بد از بازار سهام، تحریم های غرب؟ برام مهم نیست!

در این میان تاریخ تحمل ناهماهنگی را ندارد. هر امپراتوری باید مخالفانی داشته باشد، «دوقلوهای توتالیتر» - معمولاً دو کشور، یکی از ریتم غربی و دیگری با ریتم شرقی. به عنوان مثال، همتای بریتانیا در دوره سوم امپراتوری اسپانیا بود. شکست ناپذیر به نظر می رسید، اما به دلیل ظهور باورنکردنی بریتانیا شکست خورد.

مهم این است که تضاد بین امپراتوری و «دوگانه» آن، یا حتی هر دو به یکباره، اجتناب‌ناپذیر باشد و در یکی از تقاطع‌های دوازدهمین سالگرد ایدئولوژیک آنها رخ دهد. بنابراین ، جنگ جهانی دوم درگیری بین امپراتوری روسیه و "دوقلوهای" آن - آلمان و ژاپن بود. ده ها میلیون قربانی! اما از منظر تاریخ، «دوگانه ها» تنها جاه طلبی ها و استکبار جهانی خود را تعدیل کردند، به کشورهای «معمولی» جهان تبدیل شدند. جای آنها را... بله، آمریکا و چین گرفتند. چین با پیروی از ریتم شرقی که همیشه ایدئولوژی برای آن حرف اول را می زند، در تلاش است تا به قدرت اقتصادی پیشرو در جهان تبدیل شود. و آمریکا که مقدر است سخت کار کند و سود حساب کند، در تلاش است تا سیاست ها و ایدئولوژی خود را بر جهان تحمیل کند. این نمی تواند طولانی باشد. و نمی شود! در روسیه، دوره ایدئولوژیک "پیروز" از قبل آغاز شده است. در سال 2017، ایالات متحده وارد دوازدهمین سالگرد ایدئولوژیک بعدی خود خواهد شد و چین در سال 2021.

جهان روسی خواهد شد

اما برخورد تایتان ها می تواند بدون مشارکت مستقیم روسیه اتفاق بیفتد. وظیفه سیاست خارجی ما این است که بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا شکاف ایجاد کنیم تا اروپا را در آن سوی «موانع» رها نکنیم. تمام اختلافات ارضی با چین حل شده است. جالب است که امپراتوری آسمانی اکنون به پایان آخرین - اقتصادی - دوره 12 ساله سومین مرحله بوروکراتیک "محو" می رسد. آنها به وضوح نمی توانند از یک بحران اجتناب کنند. در مقطعی، چین احتمالاً از ایالات متحده درخواست خواهد کرد که صدها میلیارد دلار از ذخایر خود را بازگرداند. آمریکایی ها نمی توانند، دلار بدون پشتوانه فرو می ریزد، «حباب» به نام «ابر قدرت آمریکا» خواهد ترکید. در نتیجه این بحران، چین نیز در داخل مرزهای خود "شفیره" خواهد شد، همانطور که بیش از یک بار در تاریخ خود انجام داده است. با این حال، با پایان چرخه امپراتوری در روسیه در سال 2025، نیاز به "دوبل" به طور کلی از بین خواهد رفت.

اما این سوال باقی می ماند: ماموریت فوق العاده ملت روسیه چیست؟ - ادامه می دهد G. Kvasha. - بشریت مدتهاست در این توهم زندگی می کند که وسایل فنی زندگی ما را شاد می کند. اما وسایل زیادی وجود دارد، اما شادی ندارد. من فکر می کنم روسیه شروع به دور کردن بشریت از دنیای فناوری به دنیای بشردوستانه خواهد کرد، تا به سوالاتی که نظم جهانی "بریتانیایی" در حال دور شدن از آن است پاسخ دهد: معنای زندگی چیست، چگونه روابط را در ازدواج ایجاد کنیم، بالا ببریم. بچه ها؟ آیا لازم است مثلاً همجنس‌بازان را کنار بگذاریم و حق پدوفیل‌ها را به خواسته‌هایشان به رسمیت بشناسیم؟ و به طور کلی مرزهای آزادی شخصی کجاست؟ روسیه پاسخ هایی را فرموله خواهد کرد که کل جهان آن را بپذیرد.»

به عنوان بخشی از نظریه خود، گریگوری کوشا پیش بینی دیگری می کند: روسای جمهور می توانند تغییر کنند، اما تغییر در تعادل نخبگان تنها در دوره سیاسی رخ می دهد. در سال 2029، فدراسیون روسیه چرخه جدیدی را در ریتم غربی آغاز خواهد کرد. دوره بعدی سیاسی تنها در سال 2053 خواهد رسید.