صفحه اصلی / آسیب و چشم بد / توابع عدم تقارن مغز عدم تقارن عملکردی مغز و تأثیر آن بر رشد ذهنی

توابع عدم تقارن مغز عدم تقارن عملکردی مغز و تأثیر آن بر رشد ذهنی

مقدمه


موضوع روابط بین نیمکره ای توجه محققان را به خود جلب می کند. در ربع آخر قرن بیستم. تحقیقات زیادی در رابطه با احساسات، فرآیندهای شناختی، ادراک محیط، توانایی سازگاری و بسیاری از عملکردهای ذهنی دیگر با یک یا نیمکره دیگر ظاهر شده است و تاکید به تدریج از مطالعه تخصصی عملکردی نیمکره ها به سمت مطالعه تعامل بین نیمکره ای: ویژگی (اصالت کیفی) آن سهم، که نیمکره ای را به هر عملکرد ذهنی کمک می کند. با وجود توجه نزدیکدانشمندان نسبت به این مشکل هنوز به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته اند و نظرات متضادی در بسیاری از جنبه ها وجود دارد. پیچیدگی مشکل در این واقعیت نهفته است که تفاوت در کار نیمکره چپ و راست توسط بیش از حد فعالیت مغز پوشانده می شود، که باعث تکرار و افزایش قابلیت اطمینان آن می شود.

متأسفانه چپ دستی سال ها یک عیب محسوب می شد و قصد داشت آن را محدود کند. تسلط چپ دست به عنوان نشانه ای از روان رنجوری، عصیان و ناسازگاری اجتماعی تلقی می شد. تبعیض همچنین در زبان خود را نشان می دهد، که در آن هر چیزی که با صفت "چپ" توصیف می شود، دارای تداعی منفی است. با گفتن "به سمت چپ" توجه به سمت اشتباه لباس جلب می شود. عبارت «دو دست چپ داشتن» به نقص دست چپ در سمت راست اشاره دارد. ارزش منفیهمچنین «سمت چپ» است، یعنی ناصادق یا «بیگانه».

در عین حال، شناسایی نیمکره غالب بسیار مهم است که با سطح توانایی های فکری، روش پردازش اطلاعات، میزان بیان سازگاری بدن با شرایط مختلف مرتبط است... بنابراین، مطالعات عدم تقارن عملکردی مغز مرتبط هستند

هدف از این کار، توصیف مفهوم "عدم تقارن عملکردی مغز" است. برای رسیدن به هدف، باید وظایف زیر را حل کرد:

حتی اکنون که چپ دست ها از نظر ژنتیکی معادل هستند، افراد چپ دست به راحتی در جامعه ای که تحت سلطه جمعیتی از راست دست ها است، عمل نمی کنند. آنها به وسایل روزمره مطابق با نیازهای خود نیاز دارند، مانند دستگیره های خودکار که به راحتی در دست چپ قرار می گیرند.

چپ دستی در کودکان - آیا باید با چپ دست ها مبارزه کنیم؟

تقارن عملکردی نیمکره های مغزی از همان ابتدا یکنواخت نیست. در طول زندگی کودک ایجاد می شود و در نتیجه تسلط یک طرف یا عدم مزیت در یک نیمکره است. اقلام روزمره عمدتاً برای دست راست، بنابراین والدین اغلب سعی می کنند این کار را با کودک چپ دست خود تمرین کنند. البته باید به خاطر داشت که در مورد جانبی شدن کامل، که در آن نه تنها دست چپو همچنین چشم چپ و پای چپ، کودک نباید هیچ گونه اختلال یادگیری داشته باشد، بلکه فقط مشکلات فنی داشته باشد.

· مفهوم "عدم تقارن عملکردی مغز" را تعریف کنید.

· تاریخچه مطالعه آن را به اختصار شرح دهید.

· عدم تقارن عملکردی را در انتوژنز آشکار می کند.

· تجزیه و تحلیل تأثیر عدم تقارن عملکردی بر آموزش، به عنوان مثال. ارتباط بین نیمکره پیشرو و راه شناخت جهان.

این کار شامل یک بخش عملی است که شامل آزمایش دانش آموزان گروه به منظور شناسایی ویژگی های ادراک جهان و تفکر ناشی از عدم تقارن مغز است.

اگر جانبی ناقص باشد، ممکن است مشکلات ایجاد شود - برای مثال، جانبی شدن لاک زدن جانبی و جانبی، هماهنگی حرکت و هدایت را دشوار می کند. معلوم می شود که در برخی از کودکانی که برای درستی به نیرو منتقل شده اند، اختلالات زیادی در رابطه با به اصطلاح شناسایی شده است. تضاد سلطه. زمینه روانی هم دارند. بنابراین، قبل از اینکه تصمیم به مبارزه با چپ دست ها بگیرید، تمام جوانب مثبت و منفی را در نظر بگیرید.

چپ - افرادی با ذهن برجسته

اسحاق نیوتن، کارول داروین، بنجامین فرانکلین، میکل آنژ، لودویگ ون بتهوون، وینستون چرچیل، یوهان ولفگانگ فون گوته، اسکندر مقدونی و لئوناردو داوینچی همه مشهور هستند. به عنوان یک کنجکاوی، یک چهارم فضانوردان آپولو چپ دست بودند. عدم تقارن مغزی ملاحظات نظری عمیقی را ارائه می دهد. چرا تعداد راست دست ها بیشتر از چپ دست هاست؟ متقارن را فراموش نکنیم. در اروپا نسبت دست و پا چلفتی از سه تا ده درصد متغیر است و در مناطق مختلف آفریقا به 50 درصد می رسد.


1. عدم تقارن عملکردی مغز


1.1 تاریخچه مطالعه مسئله

تفکر ادراک عدم تقارن مغز

مغز بخشی است سیستم عصبی، که به طور تکاملی بر اساس رشد اندام های گیرنده دور تکامل یافته است. همراه با نخاع و سیستم عصبی محیطی، بخشی از سیستم عصبی مرکزی (CNS) است - آنها با هم هر قسمت از بدن ما را کنترل می کنند. زندگی روزمره، از تنفس و پلک زدن گرفته تا به خاطر سپردن و بازتولید اطلاعات.

با این حال، نادر بودن نادر در اروپا منشأ تمایل به در نظر گرفتن یک نقص به عنوان یک انحراف است. حل این مشکلات در عمل بی اهمیت خواهد بود. این به ما این فرصت را می دهد که بر اساس شدت و کیفیت تفکر عمل کنیم، ذخایر پنهان مغز ما را به منصه ظهور می رساند. این نصب شده است واقعیت علمیاینکه کودک در بدو تولد دو نیمکره یکسان دارد که این است و این "درست" است. در سن دو سالگی، بسته به اینکه ممکن است "چپ" شود، که برای تشخیص گفتار مفید است.

شواهدی وجود دارد که از نظر عدم تقارن مغز، پسران سریعتر از دختران رشد می کنند. در سن شش سالگی، مغز شروع به تخصصی شدن می کند مرد آیندهقابل مشاهده است در عوض، تا سیزده دختر هنوز مقداری انعطاف‌پذیری مغز را حفظ می‌کنند - معادل مشخصی بین دو نیمکره. این باعث می شود برخی بر این باورند که در حالت ایده آل، دختران و پسران متفاوت خواهند بود برنامه های آموزشی. اصلاح طلبان معتقدند که باید نقش روش سمعی و بصری افزایش یابد، درس ها به گونه ای سازماندهی شود که نیمکره راستهنرمندان بیشتر برای توسعه و ویژگی ها، و همچنین "متوسط-تحلیلی".

خود مغز از قشر و ماده داخلی (خاکستری و سفید) تشکیل شده است. قشر مغز از چهار بخش به نام لوب تشکیل شده است: لوب فرونتال، لوب جداری، لوب پس سری و لوب تمپورال. قشر مغز از پیچیدگی های زیادی تشکیل شده و قسمت اعظم مغز را اشغال می کند. اساساً، این طراحی از مغز انسان با افزایش سطح آن و به تبع آن افزایش تعداد سلول های عصبی، کارآمدتر آن می شود.

گام هایی در این راستا برداشته اند. کراوکلیس روان‌فیزیولوژی، عضو متناظر آکادمی علوم لتونی. کارشناسان لتونی پیشنهاد می کنند خستگی را که پس از کار بیش از حد نیمکره ها به وجود می آید از طریق استفاده از تکانه های الکتریکی از بین ببرید. جلسات بیشتر کافی است تا سوژه بخوابد تا آرامش ذهن و توانایی کار را بازیابی کند. این روش‌ها نه تنها برای بیماران پیشگیرانه، بلکه به صورت دوره‌ای برای اعزام‌کننده‌ها، رانندگان اتوبوس، رانندگان و سایر انواع فعالیت‌های مغزی که به تلاش قابل توجهی نیاز دارند، قابل اجرا هستند.

شیارهای عمیق قشر مغز به طور کلی به دو قسمت تقسیم می شوند که به نیمکره راست و چپ معروف هستند. آنها متقارن به نظر می رسند، اما این بدان معنا نیست که آنها عملکردهای یکسانی را انجام می دهند. مغز دارای چنین ویژگی پیچیده ای است عدم تقارن عملکردی. ماهیت آن در چنین توزیع عملکردهای عصبی بین نیمکره راست و چپ مغز نهفته است که در آن نیمکره چپ در اجرای برخی از عملکردهای ذهنی غالب است و نیمکره راست بر دیگران تسلط دارد.

تیم لتونی روش های دیگری را پیشنهاد می کند: تحریک مغناطیسی، اطلاعات ارائه شده توسط اپراتورها و جلسات موسیقی. دانستن نقش های مربوط به دو نیمکره مغز انسان، کنترل دسترسی عظیم آن را ممکن می سازد. دو نیمکره مغز خواص عملکردی متفاوتی دارند. سمت چپ سمت راست بدن را کنترل می کند و بالعکس. اگرچه هر دو نیمکره با هم کار می کنند، اما یکی از آنها "اولویت" دارد و بیشتر از دیگری استفاده می شود. مغز چپ منطقی، منطقی، علمی، محاسبه گر است.

نیمکره راست محل تفکر بدون زبان، درک اشکال غیرکلامی تشخیص، ادراک فضایی است. مغز راست شهودی، خلاق، عاشقانه، افسانه ای، مذهبی است. مغز چپ قادر به پذیرش محرک های تجربی گذشته است، در حالی که نیمکره راست تمایل بیشتری به پردازش محرک هایی دارد که شناسایی و یافتن آنها آسان نیست.

در حال حاضر، عدم تقارن بین نیمکره ای به عنوان یکی از الگوهای اساسی عملکرد مغز نه تنها در انسان، بلکه در حیوانات نیز در نظر گرفته می شود. یک فرصت منحصر به فرد برای مطالعه عدم تقارن عملکردی در انسان توسط حقایق ضایعات مغزی محلی، که توسط عصب روانشناسی استفاده می شود، فراهم می شود. سابقه چنین تحقیقاتی به بیش از 150 سال قبل باز می گردد و با آثار J. Boulot (1825)، P. Broca (1861)، A.Ya آغاز می شود. Kozhevnikov (1847)، K. Wernicke (1847) و دیگران، که ارتباط غالبی را بین اختلالات گفتاری در راست دستان و ضایعات نیمکره چپ نشان دادند.

نیمکره چپ مغز نقش مهمی در پردازش زبان دارد، در حالی که نیمکره راست مغز مملو از پردازش افکار در فضا است. دریابید که کدام یک از دو نیمکره مغز در درجه اول از آن استفاده می کند و اهمیت آن چیست. برای آزمایش اینکه کدام قسمت از مغز بیشتر استفاده می شود، به مدت 30 ثانیه به صفحه زیر مراجعه کنید. اگر تصویر یک زن در خلاف جهت عقربه های ساعت حرکت کند، به این معنی است که شما در درجه اول از سمت چپ مغز خود استفاده می کنید. این مقاله مروری کوتاه بر یک فرضیه تحریک آمیز در مورد منشاء پدیده های روان پریشی ارائه می دهد.

در سال 1865، بروکا جراح و انسان شناس فرانسوی، بر اساس اکتشافاتی که در طی کالبد شکافی بیماران مبتلا به آفازی حرکتی انجام داد، غزل معروف خود را به زبان آورد: "ما با نیمکره چپ صحبت می کنیم." درستی ایده بروکا به سرعت تایید شد و در نتیجه نظریه تسلط بر نیمکره های مغزی متولد شد. تعدادی از آزمایشگران بالینی (از جمله خود بروکا) به زودی افزوده مهمی انجام دادند و متوجه شدند که نیمکره چپ گفتار فقط در راست دست ها مشاهده می شود، در حالی که به نظر می رسد در چپ دست ها نیمکره راست در گفتار غالب است. این اکتشافات منجر به انقلابی در اندیشه فیزیولوژیکی و پزشکی شد.

داده های اپیدمیولوژیک، هدایای انسان شناسی، بالینی و بیولوژیکی - توضیحی اتصال احتمالیبین تنوع ژنتیکی مسئول بروز عدم تقارن مغزی و بروز روان پریشی در جمعیت انسانی.

کلیدواژه: روان پریشی، عدم تقارن و تخصصی شدن نیمکره، زبان. این مقاله مروری است که به یک فرضیه پیچیده در مورد منشا روان پریشی اشاره می کند. این فرضیه ترکیبی از اپیدمیولوژیک، انسان شناسی، بالینی و زمان بیولوژیکیبرای ایجاد یک رابطه قوی بین تنوع ژنتیکی مسئول بروز عدم تقارن مغزی و روان پریشی در انسان.

در نتیجه تحقیق، مفهوم تسلط کامل نیمکره چپ انسان در عملکردهای ذهنی بالاتر شکل گرفت. نیمکره چپ نه تنها برای زبان، بلکه برای تفکر مفهومی، انواع خاصی از فعالیت حرکتی و جهت گیری بدن به عنوان غالب شناخته شد. نیمکره راست "فرع"، "کوچک"، "گنگ" در نظر گرفته شد (از آنجایی که مشخص نبود با چه علائمی آسیب آن را تشخیص داد) و هیچ خاصیت خاصی نداشت. تا دهه 60. قرن XX تئوری تسلط کامل بر نیمکره چپ در انسان تقریباً در عصب شناسی حاکم بود.

کلیدواژه: روان پریشی، عدم تقارن و تخصص نیمکره، زبان. هدف این مقاله برجسته کردن یک فرضیه جالب و بحث برانگیز در مورد منشاء پدیده روان پریشی در جمعیت انسانی است. طیف وسیعی از مطالعات اپیدمیولوژیک روانپزشکی پارادوکسی را نشان داده است که شامل این واقعیت است: علیرغم کمبود قابل توجه فرزندآوری در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، این بیماری حذف نشده است، بلکه حضور دائمی در جمعیت را حفظ می کند. یک مطالعه سازمان بهداشت جهانی که در ده کشور در سراسر جهان انجام شد به این نتیجه رسید که "اسکیزوفرنی همه جا حاضر است، با حوادث مشابه در فرهنگ ها ظاهر می شود و دارای ویژگی هایی است که بر تفاوت ها در شباهت های بین فرهنگی برتری دارد."

باید گفت که تا اواسط قرن بیستم. آسیب شناسان اعصاب عمدتاً به عدم تقارن عملکردی مغز علاقه داشتند و به دنبال علائم حمایتی برای تشخیص دقیق بیماری های کانونی مغز بودند. همراه با مطالعه عمیق آسیب به نیمکره چپ، جستجوی مداوم برای علائم آسیب به نیمکره راست "خاموش" انجام شد. و سرانجام ، با آغاز دهه پنجاه ، این جستجوها با موفقیت به پایان رسید - توابع مشخصه فقط نیمکره راست پیدا شد. مشخص شد که نیمکره راست را نمی توان به عنوان یک زائده ساده از چپ در نظر گرفت، اما سهم مهم خود را در فعالیت عصبی دارد.

چه اکتساب جدیدی می تواند عامل موفقیت بی چون و چرای گونه های جدید باشد؟ به نظر می رسد امروزه یک ویژگی مشترک انسان و مزیت تکاملی کلیدی - شاید یک تغییر اساسی در مغز - به اتفاق آرا پاسخی باشد که پذیرفته شده است. شباهت قابل توجهی بین ویژگی‌های صورت انسان و جمجمه و شباهت یک شامپانزه کودک وجود دارد که از نوعی فرضیه توسط یک تکامل‌گرا حمایت می‌کند که می‌گوید برخی از ویژگی‌های هومو ساپینس از فرآیند بلوغ طولانی‌مدت سرچشمه می‌گیرد. مغز معروف به نئوتی

از بسیاری جهات، فروپاشی نظریه تسلط کامل بر نیمکره چپ توسط تحقیقات فیزیولوژیست عصبی آمریکایی آر. اسپری، که در سال 1981 جایزه نوبل را برای آن دریافت کرد، تسهیل شد.

مفهوم سنتی تجزیه شد - ایده تسلط یک نیمکره با ایده تخصص عملکردی هر یک از آنها جایگزین شد. از آن لحظه به بعد، مشکل عدم تقارن از صلاحیت انحصاری متخصصان مغز و اعصاب خارج شد و توجه فیزیولوژیست ها، روانشناسان، متخصصان فیزیولوژی رشد و حتی نمایندگان رشته های اجتماعی را به خود جلب کرد. امروزه، عدم تقارن عملکردی در حال تبدیل شدن به مشکل اصلی در علم مغز انسان است، و تأکید از مطالعه تخصص عملکردی نیمکره ها به مطالعه تعامل بین نیمکره ای تغییر یافته است: ویژگی (اصالت کیفی) مشارکت. که این یا نیمکره برای هر عملکرد ذهنی ایجاد می کند.

این امر با افزایش حجم مغز، زمینه را برای توسعه و - شاید اول از همه - برای تخصصی شدن عملکردی نیمکره مغز پدیده جانبی شدن ایجاد کرد. تقریباً 90 درصد از جمعیت جهان صحیح هستند، با حداقل تنوع هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر تاریخ بشر در 5 قرن گذشته.

هم افراد اسکیزوفرنی و هم جمعیت روان پریشی معمولاً با ناهنجاری های جانبی نیمکره ظاهر می شوند که به ویژه در صورت در نظر گرفتن پدیده های متقاطع غالب مشهود است. بنابراین، اختلالات در فرآیند تخصصی سازی نیمکره برای زبان ممکن است علت پدیده های روان پریشی باشد. مهم ترین علائم روان پریشی را می توان به عنوان اختلال در ادراک زبان - برای علائم مثبت - یا در تولید زبان - برای علائم منفی تفسیر کرد. به عبارت دیگر، از هذیان تا مسطح عاطفی، علائم روان پریشی را می توان یک اختلال چند بعدی در حوزه زبان دانست.


1.2 جوهر عدم تقارن عملکردی


اعتقاد بر این است که نیمکره چپاین نیمکره اساساً در فرآیندهای تحلیلی شرکت می کند تفکر منطقی. عمدتاً فعالیت گفتار را تضمین می کند - درک و ساخت آن، کار با نمادهای کلامی. پردازش سیگنال های دریافتی در آن ظاهراً به صورت متوالی انجام می شود. نیمکره چپ همچنین به عنوان رهبر در اجرای سایر عملکردهای مرتبط با گفتار عمل می کند: خواندن، نوشتن، شمارش، حافظه منطقی، کلامی-منطقی، یا انتزاعی، تفکر، تنظیم داوطلبانه گفتار سایر فرآیندها و حالات ذهنی.

توجه به این نکته ضروری است که پدیده ای که در آن می توان مجموعه ای کامل از عبارات شبه نامتناهی را ایجاد کرد و توسط گویندگان یک زبان خاص به عنوان توانایی بازنمایی نمادین تشخیص داد، در نتیجه تجزیه و تحلیل زبان کر و لال ها، آنها از ویژگی های مغز انسان به عنوان یک واحد تشریحی-عملکردی هستند. علاوه بر این، این دستور زبان جهانی به عملکرد مغز به شدت وابسته به تخصص نیمکره و جانبی شدن اشاره دارد.

به طور خلاصه، فرضیه ارائه شده در این مقاله به عنوان یک وضعیت خاص انسانی از روان پریشی در نظر گرفته می شود، نتیجه ظهور در طول تکامل تغییرات ژنتیکی مسئول عدم تقارن نیمکره و ظهور و توسعه همزمان زبان ها است. استدلال‌های مبتنی بر داده‌های اپیدمیولوژیک، انسان‌شناسی و دیرینه‌شناسی برای پیش‌بینی حضور یک ژن در عدم تقارن همسانی زبانی فرمول‌بندی می‌شوند. منطقه x-y.

نیمکره راست تفکر تصویری انضمامی را فراهم می کند و با مطالب غیرکلامی سر و کار دارد، مسئول مهارت های خاصی در مدیریت سیگنال های فضایی، دگرگونی های ساختاری-فضایی و توانایی تشخیص بصری و لمسی اشیا است. اطلاعاتی که به آن می رسد به طور همزمان و به صورت کل نگر پردازش می شود.

نیمکره راست در تشخیص جهت خطوط، انحنا، چند ضلعی های اشکال نامنظم، آرایش فضایی کانال های بصری و عمق در تصاویر استریوسکوپی بهتر از نیمکره چپ است. با این حال، نیمکره چپ توانایی بیشتری در سایر جنبه های ادراک دیداری و فضایی نشان می دهد. اگر فقط در یک ویژگی متفاوت باشند، چهره های ترسیم شده را بهتر متمایز می کند. نیمکره راست بهتر است بین آنها تمایز قائل شود که نه تنها در یک، بلکه در بسیاری از ویژگی ها متفاوت باشند. فرض بر این است که هنگامی که وظیفه شناسایی چند جزئیات واضح است، نیمکره چپ بر نیمکره راست برتری دارد و هنگام ادغام عناصر در پیکربندی های پیچیده، نیمکره راست غالب است. این تفاوت با داده های بالینی مطابقت دارد. با آسیب شناسی نیمکره راست، نقاشی های بیماران یکپارچگی پیکربندی کلی را از دست می دهند. با آسیب به نیمکره چپ، پیکربندی اصلی جسم معمولاً بازتولید می شود، اما طراحی در جزئیات ضعیف است. نیمکره راست "فضایی" و نیمکره چپ "زمانی" هر کدام سهم مهمی در بیشتر فعالیتهای شناختی دارند. ظاهراً نیمکره چپ در حوزه زمانی و شنوایی قابلیت بیشتری دارد در حالی که نیمکره راست در حوزه فضایی و بصری قابلیت بیشتری دارد.


1.3 عدم تقارن عملکردیمغز در انتوژنز


نیمکره ها از طریق دسته ای از آکسون ها - جسم پینه ای - به یکدیگر متصل می شوند. هر دو نیمکره چپ و راست در ابتدا در یک طرف بدن کار می کنند، اما گاهی اوقات اتصالات با هم همپوشانی دارند: سمت چپ مغز با سمت راست بدن ارتباط برقرار می کند و بالعکس. نقش هر نیمکره بسته به وظایف فعالیت، ساختار سازمان و شکل گیری آن در انتوژنز می تواند تغییر کند - تخصص عملکردی نیمکره ها به آرامی تا 14-16 سال شکل می گیرد و تا بزرگسالی به بزرگترین بیان خود می رسد و سپس با افزایش سن به تدریج سطح آن کاهش می یابد. در کودکان زیر 12 سال، ضایعات نیمکره چپ مغز با اختلالات گفتاری مشخصه بزرگسالان همراه نیست، به عنوان مثال. تقسیم به نیمکره های غالب و نیمه غالب هنوز اتفاق نیفتاده است. این فرآیند جداسازی نامیده می شود جانبی کردن عملکردهای مغزو به صورت غیرخطی، با غلبه متناوب نیمکره راست و چپ، با گذار تدریجی از تکرار توابع به تخصص بین نیمکره ای آنها رخ می دهد.

عدم تقارن شاخص های بیوالکتریکی در نواحی حرکتی و حسی قشر زودتر از سایرین و دیرتر در نواحی انجمنی (پیش پیشانی و پاریتوتمپورال) قشر مغز ظاهر می شود. علاوه بر این، عملکردهای ذهنی مختلف درجات جانبی متفاوتی را نشان می دهند: اگر فرآیندهای گفتاری، به عنوان یک قاعده، در اکثر افراد با یک نیمکره پیشرو (غلبه) همراه باشد، فرآیندهای ادراک بصری دارای درجه جانبی به میزان قابل توجهی پایین تر هستند.

برای دقت، باید گفت که همه افراد "با نیمکره چپ صحبت نمی کنند." حتی اگر او راست دست باشد، این فقط در 95 مورد از 100 مورد خواهد بود و در 5 مورد باقی مانده، حق غالب خواهد بود. برای چپ دست ها (به نظر می رسد که هر یک از آنها باید از نیمه راست مغز برای گفتار استفاده کنند)، این نسبت نیز مطلق نیست: 65 نفر از 100 از این قانون پیروی می کنند "نیمکره غالب مخالف دست پیشرو است. "، در حالی که بقیه، اگرچه با دست چپ خود می نویسند، هنوز با نیمکره چپ "عادی" صحبت می کنند.

استفاده از تکنیک هایی که می توانند به طور انتخابی تنها یک نیمکره را هدف قرار دهند، به محققان این امکان را داده است که تفاوت های قابل توجهی را در توانایی های ذهنی دو نیمکره نشان دهند. به عنوان مثال، از یک بیمار با "مغز تقسیم شده" (زمانی که مسیرهای اتصال دو نیمکره مغز با جراحی قطع می شود) خواسته شد تا نقطه ای را روی صفحه ثابت کند و نقاشی های کایمرا (تصاویری که از نیمه های دو نیمکره متفاوت تشکیل شده است) ارائه شد. اشیاء)، سپس پرسید که چه دید. او جسم مربوط به سمت راست الگوی کایمریک را نام برد که به نیمکره چپ کشیده شده است (برای اکثریت قریب به اتفاق راست دست ها، این نیمکره چپ است که مسئول گفتار است). با این حال، نیمکره چپ "حرف زدن" کاملا "غافل" بود که تنها نیمی از محرک به آن ارائه می شود. هنگامی که پس از این آزمایش، در شرایط دید آزاد (بدون تعیین نقطه خاصی)، به آزمودنی تصاویر کاملی از همان اشیاء ارائه شد و از او خواسته شد که نشان دهد کدام یک از آنها را قبلا دیده است، تقریباً همیشه آن شی را انتخاب می کرد که قبلاً در سمت چپ قرار داشت و توسط نیمکره راست درک می شد. نیمکره راست که قادر به "گفتن" نبود، بدون کلمات نشان داد که نیمی از محرک را به عنوان یک شیء کامل درک می کند. بنابراین، نیمکره دیگر در این آزمایش‌ها طوری رفتار می‌کند که گویی «هیچ چیز نمی‌بیند». کدام نیمکره ممکن است اتفاق بیفتد بستگی به حل مشکل دارد. علاوه بر این، ناقص بودن محرک به معنای همان ناقص بودن ادراک نیست. نیمکره پاسخ دهنده (هر دو سمت چپ و راست) تصویر را به عنوان یک کل تفسیر می کند، اگرچه فقط نیمی از آن ارائه شده است. مغز مدل هایی از کل جهان و حتی زمانی می سازد اطلاعات کاملخیر (همانطور که در این آزمایش با بیماران تقسیم مغز انجام شد)، آنها بر اساس ادغام داده های حسی با اطلاعات بازیابی شده از حافظه، با دانشی که اجازه نمی دهد جسم به دو نیمه تقسیم شود، ایجاد می شوند. افراد عادیتحت این شرایط شخص بلافاصله ماهیت غیرمعمول و ترکیبی نقشه ها را می بیند.

1.4 عدم تقارن عملکردی و آموزش


بررسی تفاوت های بین نیمکره ای دارد ارزش عالیبرای حل مشکلات آموزش و پرورش به گفته جوزف بوگن، تاکید کنونی نظام آموزشی بر کسب مهارت های کلامی و توسعه تفکر تحلیلی، باعث بی توجهی به رشد توانایی های مهم غیرکلامی می شود. و در چنین شرایطی، نیمی از مغز "گرسنه" می شود و سهم بالقوه آن در رشد فرد به طور کلی نادیده گرفته می شود. سیستم آموزشی که امروزه پذیرفته شده است منحصراً مبتنی بر رشد توانایی های نیمکره چپ کودکان است، یعنی. تفکر زبانی و منطقی و عملکردهای نیمکره راست به طور خاص توسعه نیافته است.

به عقیده اسپرینگر و دیچ، مطالعه جانبی باید عاملی ضروری در ارزیابی بلوغ مدرسه ای کودک در بدو ورود به مدرسه باشد. در همه موارد مهم است: مشکلات تحصیلی، اختلالات رفتاری. وضعیت سلامتی کودک، عملکرد اندام ها و مهارت های حرکتی باید به دقت مورد مطالعه قرار گیرد - اینجاست که مشکل جانبی به وجود می آید - تجلی عمل و تعامل نیمکره های مغزی.

تحقیقات در مورد عدم تقارن مغز باعث جلب توجه شده است مشکل رایجتفاوت بین دست راست و چپ ظاهراً 90 درصد از جمعیت جهان ترجیح می دهند از دست راست خود استفاده کنند. تسلط دست راست را می توان به غارنشین ردیابی کرد. به گفته مردم شناسان، پیشینیان انسان چپ دست بوده اند. فرض بر این است که انتقال تکاملی از چپ دستی به راست دستی پس از اختراع ابزار اتفاق افتاده است.

از مفروضات هم دفاع می شود که راست دستی منشا ژنتیکی دارد و هم اینکه در نتیجه یادگیری به وجود می آید. شاید به جای هر یک از این افراط‌ها، دست‌دستی به دلیل ترکیبی از پتانسیل ارثی با تحریک محیطی باشد و همین ترکیب است که راست دستی را توضیح می‌دهد، اگرچه سؤال بزرگی سهم هر یک از این عوامل بی‌پاسخ باقی مانده است.

میانگین تعداد چپ دست ها در هر جامعه انسانی 10 تا 14 درصد است. آنها در دنیایی راست دست زندگی می کنند و برای حفظ «ویژگی» خود تلاش می کنند.

برای مدت طولانی اعتقاد بر این بود که چپ دست ها نیاز به آموزش مجدد دارند. فقط در سال 1985، وزارت بهداشت اتحاد جماهیر شوروی دستورالعمل‌هایی مبنی بر ممنوعیت بازآموزی چپ‌دست‌ها و نیاز به کاهش الزامات مربوط به خط خوشنویسی دست‌خط کودکان چپ‌دست صادر کرد: نوشتن عمودی حروف یا کج کردن حروف به چپ قابل قبول است. .

دانشمندان متوجه شده اند که بازآموزی اجباری افراد چپ دست نه تنها منجر به روان رنجوری یا "گرفتگی های نویسنده" می شود، بلکه منجر به تغییرات فیزیکی در بدن نیز می شود: یک فرد چپ دست بازآموزی ممکن است در پاسخ به یادگیری اجباری حرکتی، کاهش رشد را تجربه کند. مهارت ها از طریق دست غیر غالب هنگام آموزش مجدد یک کودک چپ دست، عملکرد نیمکره راست مهار می شود که منجر به نقض توانایی های گفتاری و بینایی-فضایی می شود.

بازآموزی بر تعامل بین نیمکره راست و چپ مغز تأثیر منفی می گذارد که منجر به بی ثباتی در فعالیت ذهنی کودک می شود. در کودکی که بازآموزی می شود، توجه و توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت اشیا در فضا ضعیف می شود، هماهنگی دست و چشم آسیب می بیند و در نتیجه سرعت فعالیت فکری کاهش می یابد. علاوه بر این، بازآموزی می تواند انگیزه ای برای هر چیزی منفی در روان و شخصیت کودک ایجاد کند. پس قطعا می توان گفت که بازآموزی مضر است.

بسته به اینکه شخص ترجیح می دهد از چه دستی استفاده کند، می توان او را چپ دست، راست دست یا دودست نامید (از هر دو دست به طور مساوی استفاده می کند). اما علاوه بر چپ دستی، عدم تقارن های دیگری از اندام های جفت عملکردی وجود دارد: حرکتی (پاها) و حسی (بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی، چشایی). توانایی بینایی چپ دست در چشم ها چهار برابر بیشتر از چپ دستی رخ می دهد، و چپ دستی در شنوایی بیشتر از سایر تظاهرات چپ دستی رخ می دهد: هفت برابر بیشتر از چپ دستی، دو برابر بیشتر از چپ دستی. چشم

داده های مربوط به جنسیت و سن فراوانی چپ دست ها و وابستگی آن به نوع فعالیت جالب توجه است. به این ترتیب بیش از 50 درصد کودکانی که با وزن کمتر از 1 کیلوگرم متولد می شدند، چپ دست بودند. شدت چپ دستی با بزرگتر شدن کودکان کاهش می یابد: در سن 7-8 سالگی، 13.3٪ از پسران و 10٪ از دختران چپ دست هستند. در 14-15 سال - 4.4٪ و 4.1٪، و در 16-17 سال -3.5٪ و 3.3٪. V.A. Airapetyants چنین کاهشی را سنت آموزش مجدد کودکان در مدرسه می داند.

چپ دستی بیشتر در میان هنرمندان، نقاشان و ورزشکاران ورزش های تیمی و کمتر در میان مهندسان رایج است، اما در میان افرادی که به کار یدی مشغول هستند، شایع تر است. در عین حال ورزشکاران چپ دستی در بین ورزشکاران تیراندازی، بسکتبالیست ها و وزنه برداران وجود نداشت. تعداد زیادی چپ دست در میان کاراته کاها (16 درصد) و کشتی گیران یافت شد.

بنابراین، ما هنوز پاسخ دقیق این سوال را نمی دانیم: چرا اکثر مردم روی زمین راست دست هستند و 10-14٪ چپ دست هستند؟ اما مشخص است که ترجیح یک دست یا دست دیگر با عملکرد نامتقارن دو نیمکره مغز مرتبط است. به طور معمول، همه افراد را می توان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد: کسانی که نیمکره چپ آنها فعالانه کار می کند، و کسانی که نیمکره راست آنها نسبتاً بهتر توسعه یافته است. آنها اغلب به عنوان "متفکران" و "هنرمندان" شناخته می شوند.

متفکران با نوع تفکر منطقی، طرز فکر تحلیلی، تمایل به بیان افکار خود به صورت کلامی، احتیاط و در عین حال رسمیت و پاسخگویی عاطفی ضعیف متمایز می شوند.

برعکس، «هنرمندان» احساساتی‌تر هستند، مستعد تفکر تخیلی و شهودی هستند و می‌توانند یک پدیده را به‌عنوان یک کل درک کنند، بدون اینکه زنجیره‌ای منطقی بسازند و جزئیات را تحلیل کنند. اینها انواع افراطی هستند که تغییرات بین آنها ممکن است. در بخش عملی کار، تعداد «متفکران» و «هنرمندان» گروهمان را تحلیل کردیم.


2. بخش عملی


هدفمطالعه ما با استفاده از یک آزمون ساده «هنرمند یا متفکر» (به ضمیمه مراجعه کنید)، ویژگی‌های ادراک جهان و تفکر دانش‌آموزان گروهی، ناشی از عدم تقارن مغزی را شناسایی کرد.

شیءتحقیق - ویژگی های سیستم عصبی دانش آموزان گروه 31EZS (b).

ما وظایف زیر را شناسایی کرده ایم:

با استفاده از روش تست، تحقیق کنید که چند نفر در گروه «متفکران» و «هنرمندان» قرار دارند.

نتیجه گیری کنید.

در طول کار، از روش های زیر استفاده شد: 1) تست روانشناسی. 2) تجزیه و تحلیل

این مطالعه شامل دانشجویان سال اول دانشکده اقتصاد، متشکل از 20 نفر - 10 پسر و 10 دختر 18-25 ساله بود.

کار تحقیقاتیشامل 3 مرحله:

.انجام تست.

.پردازش آماری نتایج به دست آمده.

.نتیجه گیری در مورد ویژگی های فردی افراد مورد مطالعه.

در مرحله اول آزمون «هنرمند یا متفکر» برگزار شد.

در مرحله دوم، نتایج پردازش شد.

در مرحله سوم، نتایج تحقیق جمع‌بندی شد و طی آن توانستیم به سوالات زیر پاسخ دهیم:

- چه کسانی بیشتر در گروه هستند، «متفکران» یا «هنرمندان»؟

با توجه به نتایج مطالعه، مشخص شد که 35٪ (7 نفر) از "متفکران" خالص در گروه، 15٪ (3 نفر) "هنرمندان" و 50٪ باقی مانده از نوع مختلط بودند. دیده‌ایم که انواع افراطی کمتر از انواع مختلط است.

- دلیل این امر چیست و چگونه در فعالیت های آموزشی خود را نشان می دهد؟

این که آیا یک فرد به یک یا آن نوع تفکر تعلق دارد، مشخص می شود که نیمکره مغز او غالب است، چپ (برای "متفکران") یا راست (برای "هنرمندان"). ویژگی های این نوع تفکر را در قسمت نظری کار بیان کردیم و در اینجا دیگر تکرار نمی کنیم. در فعالیت های آموزشی، غلبه تفکر نیمکره چپ به معنای رویکرد عقلانی-منطقی برای کسب دانش (برای ساختن تصویری از جهان) است، در حالی که غلبه تفکر نیمکره راست به معنای تفکر عاطفی- تخیلی است. در عین حال، دشوار است که بگوییم موضوعات خاصی برای دانش آموزانی با نوع خاصی از تفکر بهتر است (ما چنین الگویی را پیدا نکردیم)، فقط این است که آنها مسیر متفاوتبرای درک حقیقت بهتر است طرز تفکر خود را بشناسید تا با ارائه اطلاعات به شکلی (در صورت امکان) فرآیند یادگیری را تسهیل کنید.

- این امر چگونه می تواند در فعالیت های حرفه ای آینده خود را نشان دهد؟ برای موفقیت بیشتر در فعالیت های حرفه ای خود چه باید بکنید؟

به نظر ما، برای یک اقتصاددان آینده "مناسب تر" است که تفکر نیمکره چپ داشته باشد تا بتواند در فعالیت حرفه ای به اوج برسد. کار یک اقتصاددان با تجزیه و تحلیل دائمی اطلاعات، با محاسبات، با نگهداری اسناد همراه است که برنامه ریزی تمام فعالیت های مالی هر سازمان یا شرکتی به اقتصاددانان بستگی دارد. آنها اقداماتی را برای اطمینان از رژیم اقتصادی شرکت و اقداماتی برای استفاده سودآورتر از منابع شرکت ایجاد می کنند که به لطف آن کارایی عملیات شرکت افزایش می یابد، از زیان های مالی و هزینه های غیرمولد جلوگیری می شود. یک اقتصاددان باید تفکر منطقی، تحلیلی و استراتژیک داشته باشد، توانایی های ریاضی خوبی داشته باشد، توانایی تفکر جهانی، حافظه توسعه یافته داشته باشد، او باید بتواند افکار خود را با شایستگی بیان کند، از عقیده خود دفاع کند، نتیجه نهایی را پیش بینی کند. یک فعالیت به فعالیت دیگر همه اینها، به نظر ما، ویژگی هایی ذاتی هستند بیشتر شبیه یک شخص استبا تفکر چپ مغز بر این اساس، این دانش آموزان هستند که شانس بیشتری برای دستیابی به موفقیت در فعالیت های حرفه ای خود دارند.


نتیجه گیری

تفکر ادراک عدم تقارن مغز

بنابراین، ما بررسی کردیم که عدم تقارن عملکردی مغز چیست. آنها توضیح دادند که نیمکره چپ بر کدام عملکردها غالب است (برای درک معنایی و بازتولید گفتار، نوشتن، کنترل حرکتی ظریف، خودآگاهی، تفکر منطقی، تحلیلی و انتزاعی، ترکیب موسیقی، فضا، رنگ ها) و کدام کارکردهای نیمکره راست غالب است. (به عنوان پایه ای برای عملکردهای بصری فضایی، شهود، موسیقی، ویژگی های آهنگ گفتار، حرکات خشن کل دست، ادراک عاطفی-کل نگر، تفکر مصنوعی، موقعیتی عمل می کند). نحوه اتصال آن را توضیح داده ایم نیمکره غالبو دست پیشرو، چگونه این بر نوع تفکر تأثیر می گذارد، که می تواند منجر به بازآموزی اجباری افراد چپ دست شود.

علاوه بر این، آزمایش کوچکی انجام دادیم که طی آن متوجه شدیم که «متفکران» در گروه ما غالب هستند که برای دانشکده اقتصاد کاملاً منطقی است، زیرا این دقیقاً افرادی با نیمکره چپ هستند که اصولاً باید در کار یک اقتصاددان موفق تر باشند.

علم مدرنتقسیم مغز به دو اندام متقارن اما از نظر عملکردی نابرابر را عامل مهمی در سازگاری انسان با واقعیت اطراف می داند. اگر یک نیمکره آسیب ببیند، قابلیت تعویض جزئی توابع و جبران کار به قیمت دیگری امکان پذیر است.


مراجع


1. فرهنگ لغت روانشناسی بزرگ / اد. Meshcheryakova B.G.، Zinchenko V.P. - M.: Prime-Eurosign، 2003 - 672 p.

2.دمیدوف وی.ای. چگونه آنچه را که می بینیم می بینیم. - م.، انتشارات «دانش»، 1366. - 240 ص.

لوی دی. عدم تقارن مغزی و تجربه زیبایی شناختی // زیبایی و مغز. مبانی بیولوژیکی زیبایی شناسی / ویرایش. I. Rentschler، B. Herzberger، D. Epstein. - م.: "میر"، 1995. - ص. 227-250.

Nemov R.S. مبانی عمومی روانشناسی - م.: انسانیت. ویرایش مرکز VLADOS، 2003. - 688 p.

پوروخوا O.G. تأثیر عدم تقارن عملکردی مغز بر رشد فرآیندهای ذهنی در کودکان پیش دبستانی و دبستانی // جشنواره ایده های آموزشی " درس باز" - [منبع الکترونیکی]. (http://festival.1september.ru/articles/418489/). تاریخ دسترسی: 1392/03/19.

Sergienko E.A.، Dozortseva A.V. عدم تقارن عملکردی مغز. // عدم تقارن بین نیمکره ای عملکردی. خواننده. - م: دنیای علمی، 2004. - صص 219-257.

Shelopukho O.A. اگر کودک چپ دست است. برنامه توسعه و آموزش برای کودکان پیش دبستانی. - سن پترزبورگ: "نوا"، 2005. - 64 ص.


سفارش کار

متخصصان ما به شما کمک می کنند مقاله ای با چک اجباری برای منحصر به فرد بودن در سیستم ضد سرقت ادبی بنویسید.
درخواست خود را ارسال کنیدبا الزامات در حال حاضر برای اطلاع از هزینه و امکان نوشتن.