صفحه اصلی / آسیب و چشم بد / الف های بالا دنیای وارکرفت. الف های بالا

الف های بالا دنیای وارکرفت. الف های بالا

ساکنان کاخ به لژیون سوزان برای حمله به آزروت کمک کردند. الف های شب و دیگر موجودات بی شماری در جریان جنگ باستانی ها کشته شدند.

برخی از هایبورن که در کاخ زندگی می‌کردند از انتخاب خود برای کمک به لژیون ناامید شدند و به رهبری داث رمار سانسترایدر موفق شدند قبل از ساندرینگ بزرگ از شر زین‌آزشاری بگریزند الف های شب پس از اینکه Dath'Remar و پیروانش نمی خواستند از جادوی مخفی دست بردارند شروع به گرم شدن کردند. آنها متقاعد شده بودند که می توان از جادوی مخفیانه به طور ایمن استفاده کرد و معتقد بودند که الف های شبانه دیگر نه حق دارند و نه دانشی برای ادعای خلاف آن. این هایبورن که به تبعید محکوم شده بودند، بسیار خوشحال بودند که به لردایرون سفر کردند، جایی که امیدوار بودند خانه خود را ایجاد کنند.

تأسیس کل تالاس

کم کم، هایبورن تبعید شده شروع به ایجاد تفاوت هایی با الف های شب کرد. با جدا شدن از جدید، قد آنها کاهش یافت و پوست آنها رنگ بنفش مشخص خود را از دست داد. علاوه بر این، جن ها مقاومت خود را در برابر زخم ها و بیماری ها از دست دادند و فانی شدند. بسیاری از الف ها از خستگی و گرسنگی در این سفر طولانی مردند. علاوه بر همه این مشکلات، الف ها مجبور شدند اولین مکان فرود خود، Tirisfal Glades را به دلیل نفوذ شیطانی عجیب و غریب که بسیاری از آنها را دیوانه کرده بود، رها کنند.

همانطور که آنها بیشتر به سمت قاره حرکت کردند، الف ها با خیانتکاران روبرو شدند ترول های جنگلیذوالامن که نواحی شمالی لردائرون را کنترل می کرد، در نهایت، الف های تبعید شده به سرزمین هایی رسیدند که جنگل های آنها را به یاد خانه دوردستشان در کالیمدور انداختند قبیله، پادشاهی کوئل تالاس را تأسیس کرد و شروع به نامیدن خودم کرد "الف های بلند". آنها دات رمار را به عنوان اولین حاکم خود منصوب کردند.

الف ها علیرغم همه مشکلاتی که تجربه کرده بودند، همچنان مصمم بودند که به جادوگری ادامه دهند، زیرا آن را حق اصلی خود می دانستند. آنها با استفاده از یک شیشه دزدیده شده از آب مقدس از اولین چاه ابدیت، منبعی از انرژی مخفی را در تقاطع خطوط انرژی طبیعی قدرتمند در Quel'Thalas ایجاد کردند. سان ول" اگرچه این چاه بسیار ضعیف‌تر از اولین چاه ابدیت بود، اما قدرت Sunwell الف‌های بالا را تغذیه و تقویت کرد.

سیلورمون سیتی اینگونه تاسیس شد. قدرت الف های مرتفع افزایش یافت و آنها جنگل را مسحور کردند تا بهار ابدی در آن باشد. از آن روز به بعد، تمام الف‌های مرتفع دائماً از انرژی خورشید پر می‌شدند و شروع به مقدس دانستن آب چاه کردند. اگرچه اکثر الف‌های بالا جادو نبودند، اما همه الف‌های بالا بدون در نظر گرفتن مکانشان در آزروت به قدرت منبع دسترسی داشتند.

جادوگران رون سنگ های یکپارچه را در امتداد مرزهای کوئل تالاس ایجاد کردند هزار سال دیگر

جنگ ترول ها: دفاع از کوئل تالاس

الف های بلند به زودی متوجه شدند که ترول ها هنوز شکست نخورده اند. به هر حال، ترول ها چندین هزار سال قبل از ورود الف های بلند به قاره، بیشتر لردایرون را کنترل می کردند. تقریباً بلافاصله پس از تأسیس Quel'Thalas، ترول‌ها در گروه‌های بزرگ شروع به حمله به شهرک‌های الف‌ها کردند.

سپس زمان صلحی بود که چندین هزار سال به طول انجامید. سپس یک ارتش قدرتمند از ترول ها کوئل تالاس را محاصره کردند.

پادشاه آناستریان سانسترایدر که به دلیل نیاز شدید به ملت انسانی آراتور روی آورد. الف‌های مرتفع به افراد برگزیده پیشنهاد کردند که چگونه از جادو استفاده کنند، اگر از این مهارت‌های جدید برای محافظت از کوئل تالاس استفاده کنند، فرمانروای آراتور، پادشاه تورادین به جادو اعتماد نکرد، اما الف‌های بلند به او یادآوری کردند که اگر کوئل تالاس سقوط کند، سرزمین های جنوبی بعداً به دست ترول ها می افتاد.

تورادین با اکراه اعتراف کرد که الف ها صحبت کرده اند. او پیشنهاد آنها را پذیرفت و به زودی ارتشش به جنگ پیوستند. ارتش متحد الف ها و انسان ها ترول ها را شکست دادند. دیگر هرگز در تاریخ ترول ها به عنوان یک ملت ظهور نخواهند کرد. پس از اطمینان از اینکه کوئل تالاس از نابودی نجات یافته است، الف ها سوگند دوستی و وفاداری به ملت آراتور و خانواده سلطنتی دادند در نتیجه اتحاد بین آراتور و کوئل تالاس، ملتی از جادوگران تشکیل شد. ، جایی که مردم و جن ها در سال های بعد به مطالعه جادو می پرداختند.

جنگ دوم: اتحاد و خروج از آن

هنگامی که جنگ دوم آغاز شد، الف‌های بزرگ علاقه چندانی به درگیری نداشتند، اما وظیفه خود می‌دانستند که از اتحاد Lordaeron حمایت کنند. به طور دقیق، اتحاد توسط لرد آندوین لوتار، که آخرین نواده پادشاه تورادین بود، فرماندهی می شد. خانواده لوتار در طول جنگ‌های ترول به الف‌های بلند کمک کردند، بنابراین پادشاه آناستریان با اکراه موافقت کرد که تعدادی سرباز و جادوگر را در اختیار اتحاد قرار دهد.

سپس هورد ترول های امانی را در صفوف خود پذیرفت. بلافاصله پس از آن، گروه ترکان و مغولان سرزمین های مرزی کوئل تالاس را سوزاندند و بسیاری از الف های صلح آمیز را به قتل رساندند.

با این حال، زمانی که هورد به عقب رانده شد، اورک ها و ترول ها به هدف واقعی خود رسیده بودند: سرقت و نابود کردن بسیاری از Runestones که سپر دفاعی الف ها را فراهم می کردند. پس از آن گل دان جنگجو از سنگ های دزدیده شده برای شارژ محراب های مبتکرانه خود استفاده کرد.

با وجود این، اتحاد در جنگ دوم پیروز شد و بیشتر ارک های باقی مانده محاصره و در اردوگاه های زندانی زندانی شدند. در نتیجه جنگ، هزینه بازسازی آنچه که ویران شده بود، بسیار زیاد شد، به ویژه زمانی که هزینه های اردوگاه اسیران اضافه شد. بدون دشمن، ملل بشری شروع به دعوا بر سر حقوق سرزمینی کردند. الف های بلند شروع به تردید در ارزش اتحاد کردند. به نظر می رسید که بشریت به الف های بالا نیاز دارد، اما در ازای آن چیزی برای ارائه نداشت، به خصوص اکنون که بسیاری از منابع اتحاد صرف حمایت از اردوگاه های زندان می شود.

در نهایت، آناستریان وابستگی الف های بالا به اتحاد را رد کرد. او استدلال کرد که رهبری ضعیف مردم در این واقعیت که جنگل‌های مرز کوئل تالاس سوزانده شدند، پاسخ داد که اگر صدها نفر نبود، اصلاً چیزی از کوئل تالاس باقی نمی‌ماند. از دلیرانی که در دفاع از آن جان باختند . با این حال، علیرغم تلاش های او برای بازگرداندن روابط دیپلماتیک، الف ها تصمیم گرفتند از اتحاد در حال فروپاشی مستقل بمانند. خروج آنها از اتحاد همچنین باعث شد که کشورهای گیلنیاس و استرومگارد از هم جدا شوند.

جنگ سوم: از دست دادن سان ول

در طول جنگ سوم، شاهزاده آرتاس منتیل و Scourge، کوئل تالاس را ویران کردند، و بخش‌های زیادی از سرزمین پادشاهی قدرتمند را به خاکستر تبدیل کردند، اگرچه همه کشته‌شدگان در نبرد مرده باقی نماندند : شاهزاده بی رحم بر خلاف میل خود به ژنرال تکاور سیلواناس ویندرانر، بهترین مدافع کوئل تالاس، از مردگان برخاست تا به عنوان یک بانشی قوی و شکنجه شده به Scourge خدمت کند.

هنگامی که ارتش مردگان به سان ول نزدیک شدند، یک جن بلند به نام دارخان دراتیر با تضعیف سپر جادویی اطراف چاه با خیانت به الف‌های مرتفع، به آرتاس کمک کرد. با این حال، نتیجه فوری خیانت او انفجاری بود که او را بهت زده کرد و بیشتر نیروهای چاه را متفرق کرد.

بورل شعبده باز فرار انرژی مخفی را احساس کرد و موفق شد مقداری از آن را در آواتاری که به شکل یک دختر کوچک انسان به نام آنوینا مبدل شده بود، قفل کند. آرتاس که از عمل بورل بی خبر بود، از انرژی باقیمانده سان ول استفاده کرد تا روح کل توزاد را در قالب یک لیچ کابوس وار بازگرداند.

شاه آناستریان در نبرد کشته شد و تنها وارث تاج و تخت، شاهزاده کائلتاس سانسترایدر، در زمان تهاجم، در زمان غیبت فرمانده، دستیار سیلواناس ویندرانر فرماندهی موقت الف ها را بر عهده گرفت.

معدود الف‌هایی که از تهاجم Scourge جان سالم به در بردند به زودی بیمار شدند و واکنشی نشان ندادند. واضح بود که در این زمان آنها قبلاً به انرژی های مخفی Sunwell وابسته بودند. پر شدن مداوم از جادو آنها را به طور اساسی تغییر داد. و حالا که سرچشمه جادو از بین رفته بود، به خاطر این ضایعه درد وحشتناکی را متحمل شدند.

شاهزاده کائل تاس به خانه بازگشت و همه بازماندگانی را که می توانست پیدا کند متحد کرد: تقریباً 90 درصد از تمام الف های بالا باقی مانده بودند الف‌های خونی دیگر خود را الف بالا نمی‌دانستند، اولویت‌ها و رفتارهای متفاوتی نسبت به اقوام جن بالا داشتند.

در نتیجه، الف های مرتفع آنقدر کمی در آزروت باقی مانده اند که نمی توان آنها را یک نژاد جز به معنای بیولوژیکی در نظر گرفت. الف های بزرگ نه در گروه های بزرگ قرار می گیرند و نه به عنوان یک واحد رفتار می کنند. آنها اکنون گروهی از افراد هستند که در سراسر جهان پراکنده شده اند. بنابراین، آنها نظرات و اهداف مشترکی ندارند. در واقع نمی توان گفت که الف های مدرن حتی دارای فرهنگ هستند، فقط گذشته ای پر از عظمت و حسرت است.

مانند جن های خونی، الف های بالا می توانند از جادوی مخفیانه استفاده کنند، اما اکثر آنها این کار را انجام نمی دهند زیرا جادوهای کمی در بین الف های بالا وجود دارد. جادوگرها یا نه، همه الف های مرتفع به دلیل کمبود انرژی از سان ول به شدت رنج می برند. برخی از جن ها اینجا و آنجا علت بیماری خود را فهمیدند. دیگران این کار را نمی کنند. تفاوت بزرگ بین الف‌های بلند و جن‌های خونی این است که هیچ جن بلندی تصمیم نمی‌گیرد تشنگی خود را برای جادوی محرمانه با جذب انرژی از منابع جایگزین (اکنون که Sunwell بی‌فایده است) رفع کند. با این حال، حتی امروزه، الف های بالا می توانند تسلیم این عادت شوند و به یکی از جن های خونی تبدیل شوند.

برای بقا بجنگ

پس از تخریب Sunwell، Kael'thas گاهی اوقات به طور علنی اظهار داشت که مردمش می میرند، مگر اینکه منبع جدیدی از جادو پیدا کنند، به گفته بهترین کشیش ها و پزشکان Azeroth، ناپدید شدن ذخایر جادویی کشته شده است فقط الف های خیلی پیر، خیلی جوان یا از قبل بیمار.

این نرخ کم تخلیه را می توان به عنوان استدلالی برای صرفاً کنار گذاشتن جادو و رنج بردن از عواقب آن در نظر گرفت. در واقع، گفته می شود که چندین الف مرتفع توانستند این مسیر را از طریق نیروی محض اراده طی کنند: آنها زنده ماندند، اگرچه ناخوشایند بود. این احتمال وجود دارد که برخی از مصنوعات جادویی نیز می توانند با علائم از شیر گرفتن مقابله کنند و اگر به اندازه کافی قوی باشند، می توانند آنها را به طور کامل سرکوب کنند.

با این حال، این بدان معنا نیست که دست کشیدن از جادو باعث می شود که الف های بالا آسیبی نبینند. برعکس، آسیب جسمی و روحی دائمی ممکن است.

برخی از الف‌های بالا در سال‌های اخیر تصمیم گرفته‌اند به اتحاد بپیوندند، اما اتحاد به طور کلی تا به امروز به الف‌ها مشکوک است. جدایی الف های بالا از اتحاد در طول جنگ دوم خاطرات تلخی بر جای گذاشت. علاوه بر این، الف های شب که در طول جنگ سوم بخشی از اتحاد شدند، وظیفه خود می دانستند که به متحدان جدید خود در مورد الف های بالا هشدار دهند. سهم هایبورن در آغاز جنگ باستانی ها به وضوح در بازگویی الف های شب از تاریخ الف های بالا توضیح داده شد.

سرگردان انتقام جو

برای نزدیک به 7000 سال، جامعه جن بالا در اطراف سان ول مقدس متمرکز بود، چشمه جادویی که از شیشه ای از انرژی جادویی خالص از اولین چاه ابدیت ایجاد شده بود. انرژی Sunwell به Quel'Thalas دامن زد و پادشاهی باشکوه الف‌های بلند در جنگل‌های انبوه در شمال Lordaeron شکوفا شد.

در طول جنگ سوم، الف های بلند آزروث عملاً نابود شدند. ارتش Scourge به رهبری شوالیه مرگ آرتاس به کوئل تالاس نفوذ کرد و تقریباً نود درصد جمعیت آن را کشت. سپس آرتاس از سان ول برای احیای نکرومانسر کل توزاد استفاده کرد و منبع را به طور غیر قابل برگشتی خراب کرد.

شاهزاده Kael'thas Sunstrider از ترس اینکه چاه مسموم شده مردم خود را کاملاً نابود کند، گروهی از مدافعان Quel'Thalas را جمع کرد و منبع را نابود کرد و از فاجعه جلوگیری کرد. الف های بلند از تأثیر انرژی تاریک خورشید ول رها شدند، اما در غیاب آن رنج وحشتناکی را نیز تجربه کردند. کائلتاس ناامیدانه به دنبال راهی برای کمک به مردمش بود که اکنون آنها را الف های خون می نامید و برای انجام این کار به سرزمین های متلاشی شده Outland سفر کرد. در آنجا او با شیطان مرتد ایلیدان استورمراج اتحاد تشکیل داد، به این امید که الف ها را از خون منبع خود جبران کند.

Kael'thas به مردم خود وعده بازگشت به Quel'Thalas را داد، اما زمان نادرستی سخنان او را آشکار کرد. شاهزاده در طول سرگردانی خود در سراسر Outlands، خود را فاسد توسط شیطان - انرژی تاریک و فراگیر لژیون سوزان شیاطین - یافت. بدون اینکه ایلیدان بداند، کائلثاس تحت تأثیر فرمانده لژیون، Kil'jaeden قرار گرفت.

شاهزاده گمشده با اطاعت از اراده ارباب جدید، با این وجود به آزروت بازگشت و سان ول را تصرف کرد و قصد داشت از آن برای آوردن Kil'jaeden به دنیای خود استفاده کند. در نهایت، Kael'thas قبل از اینکه دیوانگی Azeroth را نابود کند کشته شد. پس از شکست Kil'jaeden، Velen، یک فالگیر draenei، Sunwell را با استفاده از قلب پر از نور ناآروی افتاده پاک کرد و آن را به منبعی از انرژی جادویی و مقدس تبدیل کرد.

احیای Sunwell صفحه جدیدی در تاریخ الف های خونی باز کرد. برخی از آنها هنوز مطمئن نیستند که آیا آماده غلبه بر اعتیاد خود به جادوی محرمانه هستند یا خیر، اما برخی دیگر از تغییرات در Quel'Thalas استقبال می کنند. زمان نشان خواهد داد که آیا جن های خونی قادر خواهند بود از تکرار اشتباهات غم انگیز گذشته جلوگیری کنند.

منطقه شروع

جنگل های اورسونگ

جنگل‌های باشکوه اورسونگ برای هزاران سال توسط الف‌های خونین خانه نامیده می‌شد، اما کنترل این سرزمین شگفت‌انگیز بهایی دارد. شاهزاده آرتاس و ارتش Scourge در طول جنگ سوم که توسط Sunwell مرموز تسخیر شده بود، با آتش و شمشیر راه را در قلب Quel'Thalas هموار کردند و زخمی وحشتناک بر بدن Woods of Eternal Song بر جای گذاشتند. از آن زمان، الف‌ها تلاش می‌کنند مردگان را از سرزمین‌هایشان بیرون کنند و جنگل را از آثار تهاجم آرتاس پاک کنند، اما هدف تعیین‌شده هنوز دور است. ایمنی و رفاه جنگل های اورسونگ اولین گام به سوی آینده ای مرفه برای کوئل تالاس خواهد بود.

در افسانه های بسیاری از مردمان موجوداتی وجود دارد که از نظر ظاهری شبیه مردم هستند، اما در فیزیولوژی و توانایی های خود با آنها متفاوت هستند. موجوداتی با طول عمر غیرقابل درک و توانایی های جادویی جن هستند. مردم در سراسر جهان در حال بحث هستند که آیا این وجود داشته است یا خیر مردم باستاندر واقعیت یا فقط در افسانه ها.

الف ها در فرهنگ های مختلف حضور دارند

شواهدی از وجود جن ها

مردمان مختلف افسانه هایی دارند که از این موجودات در تصاویر و رویدادهای مختلف یاد می کنند. اما تاریخ حقایقی را در مورد یافته های مرموز واقعی ثبت می کند. سرخپوستان از آمریکای شمالی افسانه ای در مورد مردم کوچک و مهربان با توانایی های ماوراء طبیعی دارند. حفاری در محل استقرار آنها نیز گواه این امر است. در اینجا باستان شناسان اشیایی با هدف نامشخص پیدا کردند که از موادی ساخته شده بود که آن زمان برای مردم باستان ناشناخته بود.

و در سال 1932، یک مومیایی کوچک در حفاری در سن پدرو پیدا شد. باستان شناسان مطالعه ای انجام دادند و دریافتند که اسکلت متعلق به مردی به قد 30 سانتی متر است که در سن حدود 65 سالگی به مرگ طبیعی جان باخت. صاحب چنین یافته غیرمعمولی عمر زیادی نداشت و پس از مرگ او مومیایی در شرایط مرموز ناپدید شد. مردم بومی ادعا می کنند که چنین اشیایی در منطقه آنها غیر معمول نیست، اما هیچ مدرک مستندی برای حمایت از این کلمات وجود ندارد.

در سال 1837، باستان شناسان یک گورستان کوچک در اوهایو کشف کردند و کاوش های تاریخی در اینجا انجام شد. رشد بیشتر مومیایی ها برای آنها عجیب به نظر می رسید: آنها از 1 متر تجاوز نمی کردند.

در ایسلند در سال 1996، در حین حفاری در تپه Kopavogur، یک رویداد شگفت انگیز رخ داد. ساکنان محلی معتقد بودند که در این محل سکونتگاه الف ها وجود دارد و به تسطیح زمین اعتراض کردند. در طول کار، غیرقابل توضیح اتفاق افتاد - همه تجهیزات یک روز قبل از حفاری خراب شد و لازم بود فعالیت ها محدود شود. شرکت ساخت و ساز هرگز به آن مکان بازنگشت و تصمیم گرفت که ساختمان را در مکان دیگری بنا کند.

در ایسلند هنوز مردمی که در نقاط مختلف این کشور زندگی می کنند و با تمام وجود سعی می کند چشم مردم محلی را جلب نکند، اعتقاد دارند.

در پایتخت کشور حتی یک مدرسه خاص از جن ها وجود دارد که مدیر آن با افرادی که در معرض خطر قرار گرفته اند ارتباط برقرار کرده است. تاثیر جادویی. Magnus Skarphedinsson داستان ها را جمع آوری می کند و به شاهدان عینی می آموزد که چگونه در هنگام مواجهه با موجودات افسانه ای به درستی با آنها ارتباط برقرار کنند.

نظریه های منشا جن ها

تولد الف ها یکی از بزرگترین اسرار است. طبق یک نسخه، تکامل برای همه چیز مقصر است، بر اساس دیگری، این خلقت خدایان است.

نظریه اول بلافاصله به سنگ های منطق برخورد می کند و سؤالاتی در اینجا مطرح می شود. یکی از آنها این است که چگونه تکامل به تنها یک گونه از موجودات انسان نما اجازه داد تا به جاودانگی دست یابند. برای رسیدن به این هدف، عوامل متعددی باید در کنار هم قرار می گرفتند:

  1. شرایط آب و هوایی ثابت روی زمین.
  2. مدت زمان طولانی.

بدن انسان در طول زندگی تغییر می کند. اما الف ها پیر نمی شوند و مهارت هایی که در جوانی توسعه نیافته اند به طور جبران ناپذیری از دست می روند. بنابراین، عدم پیشرفت در توسعه نشان می دهد که موجودات به صورت تمام شده در جهان ظاهر شدند.

خلق الوهی الف ها منطقی تر است و با تمام حقایق مربوط به آنها مشخص می شود. ظاهر موجودات جادویی آماده سازگار برای زندگی در جامعه فکر شد.

انواع موجودات

ظاهر الف ها را با افسانه های مربوط به خلقت جهان مرتبط می کند. همه چیز باید هماهنگ باشد، بنابراین باید موجوداتی وجود داشته باشند که مناطق خارج از کنترل انسان را کنترل کنند.

محققان از چندین نام برای این موجودات استفاده می کنند: Alva، Dverga. اولین مورد مناسب برای ارواح خوب طبیعت است که دعوت آنها کمک به مردم است. دومی بیشتر با موجودات تاریکی که به نیروهای شیطانی خدمت می کنند مرتبط است. آنها سیاه چال نشینان و آهنگرهای عالی هستند. کلمه "Alvas" از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و با گذشت زمان صدایی آشنا برای ما - الف ها به دست آورد.

در افسانه های انگلیسی، نویسندگان جن ها را به تاریک و روشن تقسیم نمی کنند. همه آنها شخصیت های خنثی هستند: آنها هم مثبت و هم صفات منفیدر شخصیت

در اساطیر و آثار فانتزی ایسلندی، جن ها در چندین نژاد وجود دارند. تفاوت ها هم در علائم بیرونی و هم در سبک زندگی قابل مشاهده است.

نژاد غالب الف های دیگر با جدا شدن از قبیله اصلی در اساطیر ظاهر شدند. آنها زیستگاه متفاوتی را انتخاب کردند و شیوه زندگی خود را به طور اساسی تغییر دادند. نمی توان دقیقاً گفت که موجودات برتر از کجا آمده اند، اما آنها والاترین مخلوقات هستند. آنها متکبر، زیبا هستند و از ارتباط با دیگر ساکنان اسطوره ای، به جز هم نوعان خود، بیزار هستند.

الف های مرتفع مخفیانه زندگی می کنند و در دره های کوهستانی یا جنگل های جادویی ساکن می شوند. آنها به ندرت با دنیای بیرون در تماس هستند.

آنها، به عنوان یک نژاد برتر، هدف خود را دارند - کمک به برادران خود از طبقه پایین در زمانی که آنها توسط شر بزرگی تهدید می شوند.

نژاد برتر اختلاط خون را تشخیص نمی دهد. اینها اشراف واقعی هستند. گابلین ها اغلب به عنوان نیروی کار استفاده می شوند - آنها قدرتمند و احمقانه هستند.

الف های بلند دارای جادوی خاصی هستند، آنها صنعتگران ماهری هستند. همه چیزهایی که به دست آنها ساخته شده است بسته ای از جادوی خالص و فوق العاده قدرتمند است.

از نظر ظاهری، این نژاد بلندترین است، آنها موهای طلایی و چشمان سبز بی ته دارند. آنها لباس های سبک را در طول جنگ دوست دارند.

الف های بلند جادوی قدرتمندی دارند

خاکستری

نام دیگر این جن ها گرگ و میش است. آنها نسبت به برادران خود از نژادهای پایین تر مدارا می کنند و نسبت به مشکلات انسانی بی طرف هستند. در موقعیت های درگیری، آنها ترجیح می دهند به دنبال مصالحه باشند. نیکی کردن برایشان خوشایندتر از بدی است. اما همچنان ترجیح می دهند بی طرف بمانند. از نظر ظاهری شبیه الف های بالا هستند، اما افرادی با جهش ژنتیکی وجود دارند: آنها موهای تیره و چشمان قهوه ای دارند. اولویت در لباس رنگ های روشن و شفاف است.

جنگل

نام دیگر آنها الف شب است. آنها دوست دارند در جنگل ها مستقر شوند و نور ماه را به روز ترجیح می دهند. آنها اشعه های خورشید را تحمل نمی کنند.

آنها الهه زن را می پرستند که تصویر ماهواره مرموز زمین است. آنها انرژی جادویی را از ماه می گیرند و در طول ماه کامل قدرتی باورنکردنی به دست می آورند.

الف های این نژاد دوستانه ترین هستند، آنها عاشق برقراری ارتباط با برادران خود و دیگر موجودات افسانه ای هستند. آنها به دلیل تمایل به ارتباط از طبقه بالا جدا شدند.

آنها کنجکاو هستند و همیشه به دنبال ماجراجویی هستند. آنها بسیار شبیه به نژاد غالب هستند، اما اولویت آنها رنگ های تیره است.

آواریل یکی از زیباترین موجودات دنیای الف هاست. آنها بال و پر دارند. به لطف این ویژگی، مردم اغلب آنها را با فرشتگان اشتباه می گیرند. الف های بالدار در کوهستان زندگی می کنند، آنها فضا و آزادی را ترجیح می دهند. آنها از کلاستروفوبیا رنج می برند. اگر آنها برای مدت طولانی در یک فضای محدود اسیر شوند، بال ها عملکرد خود را از دست می دهند. آنها آتش را دوست ندارند، بنابراین از آهنگری دور هستند. سلاح ها از کریستال سنگی به روشی جادویی ساخته می شوند.

آواریل - جن بالدار

دریایی

این نوع موجودات محیط های آبی را به دیگران ترجیح می دهند و در اقیانوس زندگی می کنند. پیدا کردن جن دریایی واقعاً نادر است. در یک روز آفتابی، آنها ممکن است برای مردم مانند دلفین به نظر برسند. آب شیرین هرگز از اعماق بیرون نمی آید. آنها ریه دارند و می توانند هوا را تنفس کنند، اما در زیر آب به آن نیاز ندارند. تنها چیزی که نمی توانند بدون آن زندگی کنند، اعماق دریا است.

در اقیانوس، آنها فقط زمانی لباس می پوشند که به سطح آب می روند. آنها توانایی نامرئی شدن در آب و استفاده از دید مادون قرمز و پژواک را دارند. با توجه به توضیحات، این جن ها آبی هستند، دارای موهای سبز و آبشش هستند.

خورشیدی

موجوداتی که نور خورشید را با تمام وجود دوست دارند به واحه های کویری بازنشسته شده اند. از جسم بهشتی انرژی می گیرند و آن را می پرستند. آنها پوست تیره و موهای قهوه ای دارند. آنها عاشق رنگ های روشن در لباس هستند.

خونین

آنها تقریباً مشابه طبقه بالا هستند و به آنها علاقه دارند آیین های جادویی، نیاز به تجدید انرژی دائمی دارند. جن های خونی گرسنگی دائمی را تجربه کردند، بنابراین آنها به دنبال منابع غذایی بودند. و آنها آن را دریافتند: انتقال انرژی به بدن خود از شیاطین. آنها از این موجودات متنفرند و از آنها فقط به عنوان ظروف جادویی استفاده می کنند که می توانند از آن تا ته آب بنوشند.

جن های خونی پوست صورتی و گوش های کوتاه دارند. آنها سایه های قرمز را در لباس ها دوست دارند. چشمان آنها مانند شیاطین سبز می درخشد و موهایشان قرمز یا سفید است.

جن های خونی مسافر هستند. آنها ترجیح می دهند از haukstriders (سنگ های افسانه ای) برای طی مسافت های طولانی استفاده کنند.

وحشی

این موجودات جنگل دور از تمدن را ترجیح می دهند، آنها مانند جادوی خود ابتدایی هستند. اما این بدان معنا نیست که زندگی آنها آشفته است. جن های وحشی سلسله مراتبی دارند، بزرگان بر همه چیز حکومت می کنند، اما اطاعت بی چون و چرا و اقتدار خدشه ناپذیر ندارند. همه چیز بر اساس اعتماد و احترام متقابل ساخته شده است. جن های وحشی شبیه جن های جنگلی هستند و عاشق سایه های طبیعی در لباس های خود هستند.

قبل از اینکه تقسیم بندی ظاهر شود، همه مردمان این موجودات افسانه ای با هم زندگی می کردند و سعی می کردند جهان را در تعادل حفظ کنند. اما الف‌هایی هم بودند که به آیین‌های سیاه گرایش داشتند و مناسک حرام را انجام می‌دادند، آنها را قوی‌تر می‌کردند.

تاریک ها حتی خود را بالاتر از اجدادشان قرار دادند و به مرور زمان تلخ شدند. آنها شروع به حمله به الف ها و نابود کردن آنها کردند. به همین دلیل آنها به وجودی ابدی در زیر زمین تبعید شدند. از آن لحظه به بعد، خشم آنها بیشتر شد و اکنون تمام جهان و موجودات ساکن در آن، مورد نفرت شدید آنها هستند. نام دیگر الف های تاریک درو است.

مادرسالاری در این قبیله حاکم است، یعنی زنان بر مردم حکومت می کنند. شهرها به دیاسپوراهای جداگانه تقسیم می شوند که در راس آنها مادر قرار دارد.

دراوها فقط موجودات شرور و قدرتمند را به عنوان متحد خود می گیرند و موجودات اسیر به برده تبدیل می شوند یا در نبرد به عنوان سپر انسانی استفاده می شوند.

در میان الف های تاریک مرتد نیز وجود دارند و هم قبیله هایشان در حال شکار آنها هستند. زره پوش Drow ساخته شده از admantine، قوی ترین ماده در جهان است.

الف های تاریک توسط یک زن اداره می شوند

غذا اما اسلحه و مهمات آنها در نور خورشید به غبار تبدیل می شود.

نیمه الف ها

این موجودات زیبا از عشق موجودات افسانه ای به مردم سرچشمه می گیرند. الف‌ها همه جا غریبه‌اند: مردم نمی‌توانند آنها را از الف‌ها تشخیص دهند و خود را دوگانگی و عجیب می‌دانند. آنها ذاتاً طرد شده اند، اما بسیار کنجکاو، مخترعان و مخترعان بزرگ هستند. و درست مانند جن های اصیل، نیمه خون ها عاشق طبیعت هستند و دارای هنر طبیعی هستند. آنها را نمی توان خوب یا نیروهای شیطانی- آنها بی طرف می مانند.

الف‌هایی که در میان برادران اصیل خود زندگی می‌کنند برای الف‌ها دعا می‌کنند و آن‌هایی که در بین انسان‌ها زندگی می‌کنند به Ehlonna، الهه جنگل‌ها دعا می‌کنند. آنها یک جا نمی نشینند و اغلب در جستجوی ماجراهای جدید می روند.

فیزیولوژی موجودات

علائم عمومی برای جن ها، چه زن و چه مرد:

  1. لاغری.
  2. قد بلند.
  3. ویژگی های برازنده
  4. سهولت.
  5. هوش.
  6. گوش های نوک تیز.

همه الف ها بدون استثنا عاشق موسیقی هستند و آلات موسیقی را به خوبی می نوازند. آنها قوانین زندگی را درک می کنند و از طبیعت قدردانی می کنند. آنها همیشه تیرهای تیز و کمان با خود دارند.

چشمان آنها درشت و روشن است، در مسافت های طولانی و در تاریکی به خوبی می بینند.

آنها نمی توانند سیاه چال ها را تحمل کنند، آنها مکان های پنهان از مردم را ترجیح می دهند.

الف ها قد بلند و برازنده هستند

امید به زندگی و رازهای طول عمر جن ها

اکثر مردم بر این باورند که موجودات جادویی کوچک جاودانه هستند، اما این درست نیست. الف ها فقط مدت زیادی زندگی می کنند. در شرایط مساعد، آنها می توانند برای ده ها هزار سال وجود داشته باشند: لازم است تعداد زیادیمانا و گیاهانی که از آنها عناصر جوان کننده می گیرند. چند راز دیگر برای طول عمر: خواب سالم 12 ساعته و تغذیه مناسب. تقریباً همه الف ها گیاهخوار هستند، اما برخی فقط گوشت شکار شده و خوب پخته می خورند.تنها چیزی که یک جن می تواند از آن بمیرد خستگی انباشته است.

هاوارد لنهوف، یک پزشک از کالیفرنیا، پیشنهاد کرد که چنین داستان هایی در مورد موجودات عرفانی مبنای واقعی دارند و توصیف بیرونی با افراد "خاص" منطبق است. سندرم ویلیامز یک اختلال ژنتیکی است که باعث می شود فرد ظاهر الف پیدا کند:

  1. حالات چهره کودکان که در طول زمان تغییر نمی کند.
  2. لب های حجیم و دهان بزرگ.
  3. چشم های درشت با بقیه اجزای صورت نامتناسب هستند.
  4. بینی کوچک اما پهن.

علائم سندرم ویلیامز

این بیماری شامل از دست دادن 20 ژن خاص در کروموزوم 7 است. بیمار در سیستم قلبی عروقی مشکل دارد. مثل بچه ها رفتار می کنند. همه با درجه متوسطی از ناهنجاری تشخیص داده می شوند. تحصیل در مؤسسات آموزش عمومی برای آنها دشوار است، اما آنها افراد بسیار دلسوز و حساسی هستند. هر چیزی که زیباست برایشان بیگانه نیست.

اینکه آیا به موجودات افسانه ای اعتقاد داشته باشیم یا نه - هر کسی برای خودش تصمیم می گیرد. گفتن اینکه آیا افسانه ها فقط توصیف موارد واقعی سندرم ویلیامز بودند یا داستان هایی در مورد موجودات جادویی واقعی بودند دشوار است.

در ایسلند، مردم هنوز وجود خود را باور دارند و سعی می کنند با ساختن کل مجموعه های توریستی افسانه ای به تمام دنیا ثابت کنند که حق با آنهاست.

الف های بالا قدیمی ترین نژاد باهوش موجودات فانتزی در بازی هایی با جهان ها و تنظیمات مختلف هستند. محبوب ترین دنیای بازی که الف ها در آن زندگی می کنند Skyrim، Warhammer و WoW هستند.

الف های بلند Skyrim

در بازی "Skyrim" به آن Altmera گفته می شود. او در سلسله مراتب موجودات جایگاه افتخاری دارد و دارای منش متکبر و تکبر است. الف ها خود را توسعه یافته ترین و بافرهنگ ترین نژاد در میان تمام نژادهای موجود می دانند و تحقیر خود را نسبت به سایر مردمان کمتر نجیب پنهان نمی کنند.

با این حال، آنها دلایل زیادی برای این دارند: نوشتن آلتمر به عنوان پایه ای برای یک زبان مشترک عمل می کند، و فرهنگ، علم و صنایع دستی از سنت های الف های بلند سرچشمه می گیرد.

ظاهر

آلتمرها بسیار بلندتر از انسان ها و نمایندگان نژادهای دیگر هستند، با این حال، قد آنها در تحرک و انعطاف بدن اختلال ایجاد می کند. آنها به درستی ساخته شده اند، باریک و با شکوه هستند. پوست به رنگ طلایی کم رنگ و موها بلند و بلوند است. خطوط صورت واضح و متقارن هستند: گوش های جن کوچک، بینی صاف، چانه باریک، گونه های بلند و لب های نازک.

الف‌های مرتفع در طول سال‌های زندگی خود توانستند به خلوص مطلق خون دست یابند که آنها را به یک نژاد کامل تبدیل می‌کند. حتی این عقیده وجود دارد که آنها نوزادان غیراصیل را می کشند. این تا حدودی کم بودن تعداد این قوم را در مقایسه با دیگران توضیح می دهد.

الف ها زره مخصوصی پوشیده اند - استادانه، با تزئینات و منبت زیبا سنگ های قیمتی. بر روی سلاح ها و لباس های آنها می توانید تزئینات فلزی به شکل بال پیدا کنید.

کمال جسمانی و خون ایده آل آنها را در برابر بیماری ها و آسیب ها مقاوم و مقاوم می کند: به ندرت بیمار می شوند و عمر طولانی (حدود 300 سال) دارند.

ویژگی های شخصیت

این نژاد از نظر فکری پیشرفته ترین نژاد است که استعدادها و مهارت های پنهان زیادی دارد. آنها قادر به جادو، علم و تسلط بر دانش مخفی هستند. آنها همیشه نسبت به نژادهای دیگر متکبرانه و متکبرانه عمل می کنند.

آنها مردمی با اراده، سربلند و آزادی خواه هستند. آنها از عبارات پیچیده و استعاره های پیچیده در ارتباطات استفاده می کنند.

تاریخچه و منشأ مختصر

آلتمر ابتدا در سامرسست مستقر شد و سپس در سراسر تامریل گسترش یافت. اعتقاد بر این است که آنها از نوادگان جن ها بوده اند، اما محل ورود آنها به این سرزمین ها مشخص نیست. همچنین مشخص نیست که قبل از ورود الف ها چه موجوداتی در سامرسست زندگی می کردند و چگونه آنها را در سرزمین خود ملاقات کردند. وجود احتمالی آنها تنها با نقاشی های هنری و مجسمه هایی که دیوارهای برج کریستال را تزئین می کنند نشان می دهد. بیشتر هیولاهایی که در آنجا به تصویر کشیده شده اند اختراع این هنرمند هستند، اما اغلب آنها هیولاهای بلند قد با چشمان بزرگ را به تصویر می کشند که سال ها پیش توسط الف ها نابود شده اند.

برخی از حقایق جالب در مورد آلتمر شناخته شده است:

  1. خون High Elf در بازی ارزش زیادی دارد و بدست آوردن آن بسیار دشوار است.
  2. در خانه آلتمر، تابستان همیشه حاکم است.
  3. این شخصیت ها در برج های کریستالی زندگی می کنند که توسط گلخانه های رنگارنگ به هم متصل شده اند.
  4. در بازی "Skyrim"، جن بالا کمتر از نمایندگان نژادهای دیگر رایج است.
  5. اتفاقاً الف ها هم از نظر خارجی و هم از نظر فرهنگی اشتراکات زیادی با یونانی ها دارند.

Warhammer Universe

در بازی Warhammer الف های بالا خود را آزور می نامند و نجیب ترین و کامل ترین موجودات به حساب می آیند. تمدن آنها قرن ها پیش در قاره جزیره Ulthuan که حلقه بسته ای از گروهی از جزایر کوچک است آغاز شد.

تاریخچه این مکان به هشت هزار سال پیش باز می گردد، به آغاز دورانی که هنوز تمدنی وجود نداشته و اولین مردمان وحشی های بی تربیت بوده اند. Ulthuan غرق در جادو و افسون است و توسط یک کانال دریایی باریک که از یک حلقه جزیره نیمه بسته بیرون می آید به بقیه جهان متصل می شود.

آزوراها همیشه نقش کلیدی در جنگ های اولثوان ایفا کرده اند، زیرا آنها ارباب امواج و فرماندهان کشتی های جنگی بودند.

الف های دریانورد بر تمام مسیرهای دریایی تسلط دارند و حتی در میان دشمنان و دشمنان قسم خورده خود از قدرت برخوردارند. آنها کمترین جایگاهی را در روابط تجاری و بازاری جزایر با جهان خارج به خود اختصاص دادند. آنها فلزات و سنگ های گرانبها، چوب و آهن را به سرزمین اصلی می رساندند.

ظاهر

از نظر ظاهری آنها موجوداتی بلند قد، زیبا و توسعه یافته هستند. به دلیل هیکل نازک و اندام باریکشان، بسیاری به اشتباه آنها را جنگجوی ضعیفی می دانند. در واقع، این یکی از قوی ترین و مقاوم ترین نژادها است، فقط قدرت آنها در چابکی و تحرک ظاهر می شود و نه در مزیت فیزیکی مانند اورک ها یا ترول ها. استثنا الف های شریس هستند. جنگ ها و شرایط سخت زندگی آنها را سخت کرد و آنها را قوی، سرسخت و بزرگ ساخت.

طبق سنت، این شخصیت ها دارای پوست رنگ پریده و ویژگی های صورت ایده آل هستند که تا حد امکان به انسان نزدیک است.

مو غرور و ویژگی اصلی هر جن بلندی است. آنها سبک، بلند، ضخیم و ابریشمی هستند. رنگ آن خاکستری، قهوه ای روشن، طلایی، سفید یا پلاتینی است. رنگ تیره بسیار نادر است - فقط در میان جن های شیر سفید.

الف ها به موهای خود افتخار می کنند و هرگز آنها را زیر زره خود پنهان نمی کنند - حتی در طول نبرد آنها شل هستند ، زیرا آنها طلسم اصلی نظامی هر یک از آنها هستند. قفل های بریده شده در طول نبرد نمادی از شکست جن است ، بنابراین برای محافظت بیشتر از شمشیر دشمن ، نخ های فلزی و شانه های نقره ای که با سنگ های قیمتی منبت کاری شده اند در قیطان ها بافته می شود. همچنین، یک جن بلند هرگز موهای خود را کوتاه نمی کند - به عنوان یک قاعده، همیشه زیر شانه های او است.

شخصیت و ویژگی ها

موجودات توصیف شده با سلامتی خوب و مقاومت در برابر بیماری ها متمایز می شوند که آنها را به کبد طولانی آسیب ناپذیر تبدیل کرده است. اعتقاد بر این است که برخی از آنها حتی جاودانه هستند.

الف های بالا برای زیبایی و هنر در تمام اشکال آن ارزش قائل هستند. آنها در تمام زندگی خود مهارت های خود را تقویت می کنند و می توانند شاهکارهای واقعی را در انواع صنایع دستی خلق کنند: ساخت و ساز، موسیقی، شعر و مجسمه سازی.

آزوراها از سنین پایین در هنر جنگ و سلاح آموزش دیده اند: آنها کمانداران عالی، شمشیرزنان و اسب سواران خوبی هستند. استعداد ذاتی آنها در قایقرانی، ناوگان الف ها را به قدرتمندترین و قدرتمندترین ناوگان جهان تبدیل کرد.

آنها در سحر و جادو کمتر موفق نبودند: آنها اولین نژادی بودند که بر هنر جادوگری تسلط یافتند. تسلط بر جادو مسئله بقا بود. بدون طلسم‌ها و آیین‌ها، جزایر مدت‌ها پیش زیر آب می‌رفتند و تمدن باستانی تا ته دریا فرو می‌رفت. کشاورزی نیز در این زمین ها با کمک جادو انجام می شود - الف ها هرگز بیل نگرفته اند و بسیار مراقب طبیعت و طبیعت هستند. سرزمین مادری، مقدس و دست نخورده دانستن آن.

آنها شهرهای بزرگ و شاهکارهای معماری را با کمک جادو می سازند و خانه ها و برج هایشان همیشه با باغ های سبز، درختان و گل ها احاطه شده است.

روابط با نژادهای دیگر

برای مدت طولانی، الف ها در انزوا از سایر نقاط جهان وجود داشتند، که به آنها کمک کرد فرهنگ خود را حفظ کنند و مهارت های خود را به کمال توسعه دهند. اولین افرادی که در هنگام حرکت از جزایر ملاقات کردند کوتوله هایی بودند که در دنیای قدیم زندگی می کردند. آنها با هم خانه‌ها و بنادر امنی را در سواحل ساختند که در آن کشتی‌های تجاری خود را لنگر انداختند.

متأسفانه صلح بین این مردمان زیاد دوام نیاورد: کوتوله ها سخت کوش و ساکت بودند، در حالی که الف ها با آنها با تکبر و تحقیر رفتار می کردند و از آنها دوری می کردند. جنگ طولانی منجر به این واقعیت شد که آزورها مجبور شدند دنیای قدیم را ترک کنند و به سرزمین مادری خود بازگردند. برخی از آنها باقی ماندند تا در صلح با کوتوله ها زندگی کنند و تبدیل به الف های جنگلی شدند.

یکی دیگر از برادران آزورها الف های تیره هستند که از نفرت از مردم دیگر و خودشان غرق شده اند. در عین حال، نمی توان گفت که آزورها بستگان خود را تحقیر می کنند - آنها بالاتر از این هستند و در برابر خشم و کثیفی خم نمی شوند.

World of Warcraft

در بازی «وارکرافت»، الف‌های بلند از نظر قد، اندام باریک و چهره زیبا با جن‌های خونی که ظاهرشان روشن و سرکش است (موهای قرمز یا سیاه، پوست برنزه و چشم‌های سبز سمی که در تاریکی می‌درخشند) متفاوت هستند. به عنوان یک قاعده، اولین ها موهای گندمی، پوست روشن و چشمان زیبای درشت آبی، خاکستری، بنفش یا بنفش دارند. آبی. چشمان سبز بسیار کمتر رایج است. شکل و رنگ آنها با درخشش شیطانی و ظاهر غیر استاندارد متمایز نمی شود: درخشندگی قرنیه وجود ندارد و مردمک ها همیشه قابل مشاهده هستند.

علیرغم این واقعیت که الف ها در فرهنگ و لباس از انسان کپی می کنند، جوامع بزرگی باقی مانده اند که آداب و سنن باستانی خود را حفظ می کنند. آنها سایه های آرام آبی، سبز و خاکستری را ترجیح می دهند و از هر چیزی قرمز و سیاه اجتناب می کنند.

آمیختگی دو فرهنگ اثر خود را بر بناهای این قوم گذاشت. مثلاً در دالاران خانه ها آمیخته ای از معماری سنتی جن و انسان است.

ویژگی های شخصیت

جذب جادو یک مراسم خاص هر جن بلندی است که بدون آن وجود او غیرممکن است. قبلا منبع بودهانرژی جادویی یک چاه خورشیدی بود که نیرو و انرژی آنها را دوباره پر می کرد. با از دست دادن او، هر یک از اعضای این نژاد تحت ستم گرسنگی شدیدی قرار می گیرند که تنها با ماندن طولانی مدت در کنار جادوگر یا مدیتیشن به تنهایی می توان تا حدی آن را ارضا کرد. بدون دریافت مقدار مورد نیاز آرکانا، موجودات ضعیف شده و می میرند.

اما علیرغم اعتیاد کشنده‌شان، الف‌های بزرگ هرگز به تخلیه انرژی جادویی یا کشتن متوسل نمی‌شوند. ضعیف ترین و وابسته ترین الف ها می توانند از جادو یا فساد شیطانی استفاده کنند، به همین دلیل است که ظاهر قبلی خود را از دست می دهند و خونین می شوند.

شخصیت و روابط با نژادهای دیگر

الف های بالا دوستانه و صلح طلب هستند، اما از غرور و تکبر بیش از حد نیز رنج می برند. آنها بیشتر از همه از ترول ها، اورک ها و اجنه متنفرند، زیرا آنها را نژادهای پست و احمق می دانند، الف های شب نادیده گرفته می شوند و الف های خونی به دلیل استفاده از جادوی سیاه تحقیر می شوند.

با این حال، نژادهای دیگر نیز آنها را دوست ندارند و نسبت به آنها محتاط هستند. دلیل این امر همین وابستگی به انرژی جادویی است که می تواند الف ها را به سمت فساد سوق دهد. شخصیت های توصیف شده فقط با آدمک ها و مردم دوستانه هستند، با این حال، این احساسات متقابل نیستند: دومی اغلب از آنها می ترسند و از آنها اجتناب می کنند.

تاریخچه و منشأ

روزی روزگاری، الف های شب کالدوری تحت حمایت درویدها، در صلح و هماهنگی زندگی می کردند. با گذشت زمان، تعداد افراد بلندپایه که به اعتیاد جادویی گرایش پیدا کردند، افزایش یافت. تمایل آنها برای دسترسی به چاه خورشیدی و استفاده مجدد از چاه ممنوعه منجر به درگیری های مداوم شد و سپس حتی به یک رویارویی جدی تبدیل شد.

همه چیز از آنجا شروع شد که رهبر الف های بالا به طور علنی علیه اربابان دروید صحبت کرد و آنها را به بزدلی متهم کرد. این امر منجر به سرکوب قیام شد، اما الف‌های شب و درویدها جرات کشتن تعداد زیادی از بزرگ‌زادگان را نداشتند، بنابراین آنها را به سادگی از سرزمین خود بیرون کردند.

در آن زمان بود که الف های بلند را بیرون کردند - آنها روی کشتی ها حرکت کردند و رفتند خانه، در اولین زمینی که با آن برخورد کردند لنگر انداختند. آنجا خانه جدید خود را تأسیس کردند، اما صلح آنها زیاد دوام نیاورد: این زمین ها متعلق به ترول ها بود که منجر به درگیری نظامی جدی شد. الف ها به حمایت خارجی نیاز داشتند، بنابراین آنها برای کمک به نژاد بشر مراجعه کردند. متحدان با هم توانستند اورک ها را شکست دهند و اولین اتحاد را ایجاد کنند.

دوستی با مردم اثری قوی در هر دو نژاد بر جای گذاشت: الف ها آموزش می دادند افراد برگزیدهسحر و جادو، و خود سنت ها و آداب و رسوم را از آنها به عاریت گرفتند.

علیرغم پیروزی، الف ها رنج زیادی متحمل شدند: در طول جنگ آنها بسیاری از برادران خود را از دست دادند و برخی از کسانی که جان سالم به در بردند تحت تأثیر جادوی سیاه تسلیم شدند و به جن های خونی تبدیل شدند. بنابراین، اکنون Queltolass جایی نیست که در آن به راحتی بتوان یک جن بلند را پیدا کرد. احتمال ملاقات شما با آنها در شهرهایی مانند Theramore یا Dalaran بسیار بیشتر است.

چند واقعیت در مورد الف های بالا:

  • الف های بلند "WoW" که خونین شدند، برای همیشه به همین شکل باقی می مانند.
  • الف ها به اندازه جن های معمولی گرسنگی را تجربه نمی کنند.
  • آنها به ندرت به قتل متوسل می شوند و جادوی شیطانی را تحقیر می کنند.
  • نام‌های فامیل بلندبالا اغلب از ریشه «خورشید» استفاده می‌کنند و نام‌های جن بلند یادآور نام‌های جن شب هستند.

علیرغم این واقعیت که هر دنیای بازی فانتزی دارای ویژگی ها و گیم پلی خاص خود است، این مسابقه دارای تعدادی از ویژگی های متمایز: مقام در جامعه، تکبر، فضل و عظمت. بیهوده نیست که آنها را قد بلند می نامند - این به دلیل قد بلند نیستند بلکه به دلیل برتری آنها نسبت به دیگران است. الف ها نژاد برتری هستند که هم از نظر فکری و هم از نظر جادویی بر دیگران برتری دارند.

مقاله یک لیست است نژادهای اصلی و فرعیدنیای وارکرفت - دنیای خیالی بازی های رایانه ای وارکرفت.

اکثر مردم این جهان خود را یا هورد یا اتحاد می دانند، اما نژادهای بی طرف زیادی وجود دارد. در بازی های مختلف از این مردمان نام برده می شود وارکرفت، و همین نژاد در بازی های مختلف می تواند شبیه به نژاد قهرمانان خوب یا نژاد بدجنس باشد.

اتحاد

اتحادتقریباً در تمام طرح های سری بازی وجود دارد وارکرفت. این یکی از دو جناح اصلی است World of Warcraft. اتحاد در طول جنگ دوم شروع به ظهور کرد، زمانی که هفت پادشاهی تصمیم گرفتند تحت رهبری نظامی آندوین لوتار در برابر تهاجم به هورد متحد شوند. بعداً کوتوله ها و الف های بالا به آنها ملحق می شوند. در طول تاریخ، این جناح متحدان بیشتری به دست آورد. و در زمان داده شدهاین اتحاد اقوام انسان‌ها، کوتوله‌ها، کوتوله‌ها، الف‌های شبانه، درنه‌ای، وورگن، توشوی پاندارن، الف‌های خالی، درنای‌های روشن، کوتوله‌های تیره‌آهن، کول تیران و مچاگنوم‌ها را متحد می‌کند. پایتخت اتحاد، شهر سلطنتی Stormwind است که پس از مرگ پدرش، توسط پادشاه Anduin Wrynn اداره می شود. روشن در حال حاضرپادشاه Stormwind رهبر جناح است، اما بر تصمیمات رهبران نژادهای دیگر تأثیر نمی گذارد. اگرچه ارتش ها و منابع به صلاحدید رهبر فردی مردمش واگذار می شود، اما زمانی که یک رهبر جنگ فراخوانی به سلاح صادر می کند، همه نژادهای اتحاد باید از آن پیروی کنند.

مردم

مردممعمولاً "طرف خوب" در حماسه صلح بودند وارکرفتکه در دو بازی اول مدام مورد حمله اورک ها قرار گرفتند: Warcraft: Orcs & Humans, Warcraft II: Tides of Darknessو اضافه Warcraft II: Beyond the Dark Portal. اما در بازی Warcraft III: Reign of Chaos، جایی که اورک ها توسط ترال، یک رئیس بزرگ شده توسط انسان هدایت می شدند و نژادهای جن شب و مردگان به آن اضافه می شدند، تمایز متمایز آنها کمتر مشخص شد. نژاد بشر شروع به ارتکاب اعمال بحث برانگیز کرد، از جمله بردگی اورک ها و تلاش برای نسل کشی جن های خونی. بسیاری از مردم مستعد تعصب، قدرت طلبی و جنایت هستند. افراد زیادی را می توان در ردیف فرقه های حرام یافت. به اصطلاح Scarlet Crusade، گروهی از جنگجویان و پالادین‌ها که توسط دیو ناترزیم Balnazzar فاسد شده‌اند، متعصبانی هستند که برای نابود کردن ارواح (از جمله رها شده‌هایی که از کنترل لیچ کینگ فرار کرده‌اند) دست از کار نمی‌کشند، حتی هموطنان خود را می‌کشند. .

سرزمین های شرقی آزروت به عنوان سرزمین اجدادی مردم در نظر گرفته می شود که تقریباً در همه جا ساکن شدند. از نظر ظاهری، آنها هیچ تفاوتی با مردم عادی متعلق به نژاد قفقازی ندارند. اگرچه مردم کاستی‌های زیادی دارند، اما همچنان قربانی شرایط هستند: دائماً توسط ارک‌ها یا مردگان مورد حمله قرار می‌گیرند، اما همچنان استقلال و ایمان خود را به نور حفظ می‌کنند.

کوتوله ها

کوتوله ها- یک نژاد قوی و مغرور. آنها یکی از قدیمی ترین نژادهای آزروت هستند. اینها نوادگان "زمینی ها" هستند - موجودات باستانی که پس از خروج خالقان خود، تایتان ها، در آزروت باقی ماندند. این مردان و زنان در سرزمین هایی زندگی می کنند که بسیاری دیگر حاضر به سکونت نیستند. پایتخت آنها، آیرونفورج، یکی از معدود شهرهای کوتوله در پادشاهی شرقی است. طبیعتاً کوتوله ها دارای ویژگی های فیزیکی قوی هستند. پوست آنها نسبتاً ضخیم است و در برابر سموم و بیماری ها آسیب ناپذیرند. در جنگ و دوستی، آنها همیشه قوی و بی باک هستند و در پایان یک روز سخت، همیشه آماده نوشیدن یک لیوان عسل در یک میخانه دنج هستند.

برای نسل‌ها، کوتوله‌ها به دلیل مهارت بی‌نظیرشان در کار با فلز و سنگ مشهور بوده‌اند. آنها آهنگرهای چیره دستی هستند و آنها جواهرات، زره ها و سلاح ها زیبا و بی نقص ساخته شده اند. کوتوله ها گاهی اوقات با اقوام نزدیک خود، گنوم ها اشتباه گرفته می شوند (به خصوص که هر دو نژاد همیشه متحدان نزدیک بوده اند). کوتوله ها با زندگی در کوه های بلند با بسیاری از موجودات کوهستانی دوست شدند. اگرچه مردمی که در مناطق پست زندگی می کنند سوار بر اسب به جنگ می پردازند، اما کوتوله ها ترجیح می دهند بر قوچ های کوهستانی با پوست کلفت سوار شوند که دانش آنها از کوه ها حتی از خود کوتوله ها نیز بیشتر است. به چهار قبیله تقسیم می شود - ریش های برنزی، وحشی ها، دارک آیرونز و وینتربورن ها.

جن های شب

جن های شب (kaldorei) - قدیمی ترین افراد الف. آنها دارای پوست بنفش تیره، گوش های بلند، چشم های درخشان; رنگ طلایی چشمان جن شب حکایت از پتانسیل ذاتی داشت و نشانه ای از سرنوشت بزرگ بود (ملکه ازشارا و ایلیدان استورمریج چشمان طلایی داشتند). رنگ مو از سبز تا بنفش متغیر است. مردان با لاغری خود متمایز می شوند که برای یک فرد غیرمعمول است ، اما عضلانی آنها را نفی نمی کند. قد زنان و مردان تقریباً یکسان است - 185 سانتی متر.

الف ها در قاره کالیمدور ساکن بودند و تا زمان حمله دوم لژیون سوزان، هرگز با اورک ها یا انسان ها روبرو نشدند. الف ها تا زمان نابودی درخت جهانی Nordrassil جاودانه بودند. پس از سقوط الف های بالا، الف های شب به بزرگترین نژاد الف در آزروت تبدیل شدند. اکثر الف های شب در پایتخت خود، دارناسوس زندگی می کردند. پس از وقایع جنگ خارها قبل از گسترش نبرد برای آزروتآنها به Stormwind تخلیه شدند.

وورگن

وورگن- نژادی از گرگینه ها در ابتدا اینها درویدهای گرگ از جن های شب بودند. آنها سوگند یاد کردند که تعادل را حفظ کنند، اما در نهایت آن را شکستند و بخش حیوانی طبیعت آنها را فرا گرفت.

در طول جنگ سوم بزرگ، آروگال، یک جادوگر از شهر دالاران، بر اساس تحقیقات جادوگر فقید اور، راهی برای احضار ورجن و استفاده از آنها علیه ارتش اسکورگ پیدا کرد. با این حال، worgen وحشی به زودی از کنترل او خارج شد و به اصطلاح "لعنت وحشی" در سراسر جهان Azeroth گسترش یافت و هر شخص یا عضوی از نژاد دیگر را به یک جانور وحشی غیرقابل کنترل تبدیل کرد، گذشته خود را فراموش کرد و تنها به دنبال آن بود. ظلم و قتل

به زودی همین نفرین بر یکی از پادشاهی های بشری - گیلنیاس - افتاد. ساکنان این ایالت، واقع در یک شبه جزیره، خود را از دنیا و تمام مشکلات آن با دیوار قدرتمند گریمن حصار کشیدند. با این حال، هیچ دیواری که توسط انسان ها ساخته شده بود نمی توانست این نفرین را در خود جای دهد و به زودی به ساکنان گیلنیاس سرایت کرد. در آن زمان، جنگ داخلی در پادشاهی بین شاه گن گریمن و لرد داریوش کراولی و یارانش درگرفت. با این حال، به محض اینکه "نفرین بدکاران" تهدید به نابودی تمام گیلنیاس کرد، پادشاه ژن لرد داریوش را از زندان آزاد کرد و هر دو طرف متحد شدند.

در حالی که شاه جن همه ساکنان بازمانده و غیر آلوده پایتخت گیلنیاس را به سرزمین‌های امن‌تر تحویل داد، لرد داریوش با فدا کردن جان خود، با گروهی از داوطلبان در شهر باقی ماند و حواس انبوهی از ورگن‌ها را پرت کرد. در نهایت، آنها در کلیسای جامع سپیده دم محاصره شدند و آخرین آنها سقوط کردند ... حداقل این چیزی بود که همه فکر می کردند. با این حال، بعداً معلوم شد که آنها تبدیل به فرسوده شده و زنده مانده اند.

کیمیاگر ارشد پادشاه، کرنان آراناس، معجونی درست کرد که پس از نوشیدن، آن را به شکل یک گرگینه ترک کرد، اما ذهن انسان را حفظ کرد. بنابراین، تعداد کمی از ورجن عقل خود را حفظ کردند و در کنار گیلنیاس علیه دشمن جدید خود - ترک ها، که به رهبری سیلواناس ویندرانر، به دستور رهبر جدید گروه هورد پس از ترال، حمله ای را برای دستگیری گیلنیاس آغاز کردند. - Garrosh Hellscream.

در آن زمان الف های شب هر قدم مردم گیلنیاس را زیر نظر گرفتند و به زودی به آنها فاش کردند که قدرت معجون آراناس زیاد دوام نخواهد آورد و به همین دلیل آنها را به درخت بزرگ تال "دورن" (مقدس همان درویدهای گرگ از جن‌های شبانه، که در آن بسیاری (از جمله لرد داریوش کراولی) از آب‌های آن نوشیدند و یاد گرفتند که ذهن خود را برای همیشه حفظ کنند. مدتها پیش، گروهی از درویدها از آموزه های نیمه خدای گرگ گلدرین (معروف به لو از دیگر مردمان آزروت) پیروی کردند و یاد گرفتند که به گرگ تبدیل شوند. با این حال، مشخص شد که در طول تبدیل شدن به گرگ، آنها کاملاً کنترل خود را از دست داده و می توانند به بستگان خود حمله کنند. الف های شب مجبور شدند این درویدها را به رویای زمردی تبعید کنند، جایی که برای همیشه می خوابند، اما این اتفاق قبل از اینکه نفرین در سراسر جهان گسترش یابد اتفاق افتاد. به زودی مشخص شد که شاه جن نیز به یک ورگن تبدیل شده است و سپس تصمیم گرفت به اتحاد بپیوندد و مردم خود را از گیلنیاس به سرزمین الف های شب ببرد، جایی که آنها وعده پناهندگی دادند، زیرا این جن های شب بودند که مسئول بودند. برای گسترش نفرین در وهله اول.

برخی از آسیب‌دیدگان به رهبری لرد داریوش کراولی در گیلنیاس ماندند و با تشکیل جبهه‌ای به اصطلاح برای آزادی گیلنیاس، به مبارزه علیه سیلواناس و ترک‌ها ادامه دادند. برای مدتی آنها با موفقیت جنگ چریکی را به راه انداختند و کل گروه های بهترین رزمندگان Forsaken را نابود کردند و حتی یک بار تقریباً تمام گیلنیاس را تا دیوار گریمن فتح کردند. لرد کراولی همچنین موفق به انعقاد اتحاد با worgen از بسته Bloodfang شد و همچنین از مردم Stormwind در قالب لژیون معروف هفتم که توسط خود پادشاه Varian Wrynn فرستاده شده بود کمک گرفت. با این حال، پس از اینکه سیلواناس، لورنا، دختر داریوش را به اسارت گرفت و به او اولتیماتوم ارائه کرد، ورگن های گیلنیاس در نهایت شکست خوردند - یا جبهه آزادی گیلنیا تسلیم می شود، یا لورنا کشته می شود و متعاقباً به عنوان یکی از رها شده ها زنده می شود. داریوش اولی را انتخاب کرد و گیلنیاس توسط رها شدگان فتح شد.

مسابقه Worgen به یک مسابقه جدید قابل بازی در طرف اتحاد در توسعه تبدیل شده است فاجعهدر سناریوی شروع که بازیکن در تمام رویدادهایی که در بالا توضیح داده شد شرکت می کند، از جنگیدن به عنوان یک انسان گرفته تا تبدیل شدن به یک نفر و سپس مبارزه با ارتش Forsaken.

اتحاد نژادهای متفقین

جنگ با لژیون سوزان به شدت صفوف اتحاد را نازک کرد و دومی را مجبور کرد به دنبال متحدان جدید باشد. و پیدا شدند. از جمله آنها می توان به الف های خالی، روشن شده دراین، کوتوله ها از قبیله آهن تاریک، کول تیران و مکاگنومز اشاره کرد. همه آنها به نژادهای متحد جدید قابل بازی در توسعه تبدیل شدند نبرد برای آزروت.

الف های باطل

با این حال، در حال حاضر علاوه بر این فاجعهسیلواناس با استفاده از تاکتیک‌های Scourge (کشتار دسته جمعی و سپس احیای دشمن) شروع به استفاده کامل از طاعون جدید در گیلنیاس، کوهپایه‌های هیلزبراد و جنگل سیلورپاین می‌کند و در نتیجه صفوف ارتش خود را دوباره پر می‌کند. این تاکتیک جنگی قاطعانه توسط گاروش رد شد، اما سیلواناس هنوز هم از آن در همه جا استفاده می کند.

شبانه

شبانهکه به نام شالدوری نیز شناخته می‌شود، قومی از جن‌های قدرتمند و عرفانی هستند که الف‌های شبانه سورامار پس از ده هزار سال گذراندن دوره‌های طولانی تحت تأثیر نایت‌ول، فرمانروای آن‌ها، استاد بزرگ الیزاند، به آنها تبدیل شدند پس از آغاز تهاجم جدید گلدان مجبور به اعلام اتحاد با لژیون سوزان شد و شیاطین در طول جنگ در جزایر شکسته از شب گردان استفاده کردند.

با شروع تهاجم جدید به لژیون سوزان، استاد بزرگ الیزاند تصمیم گرفت که پیشنهاد گلدان را بپذیرد و مانع جادویی که از سورامار محافظت می کرد، به متحدان لژیون تبدیل شد، اگرچه همه آنها با تصمیم الیزاند موافقت نکردند قیام اول به سرعت سرکوب شد، شورشیان نگه داشتند که شیاطین خیابان ها را پر کرده بودند، و مبارزه دائمی برای قدرت در میان وفادارانی که در تلاش برای جلب رضایت الیزاند و لژیون بودند، وجود داشت.

اولین جادوگر تالیسرا که توانست از شهر بگریزد، شروع به برپایی شورش گسترده کرد و الف های شب زنده دار، تاریک، پژمرده و شب که در اطراف شهر زندگی می کردند یا از تالیسرا پناهنده بودند، توسط لی حمایت شد. اجازه دهید Lunarch - یک اشراف سورامار از یک ثروتمند و خانواده معروف. به لطف کمک قهرمانان اتحاد و هورد، شورشیان به موفقیت قابل توجهی دست یافتند.

پس از پیروزی طولانی مدت بر لژیون، تالیسرا رهبر جدید شب زنده داران شد. او و مردم سورامار تصمیم گرفتند که ترجیح می‌دهند زبان مشترکی با جن‌های خونی پیدا کنند تا با اقوام جن شبانه‌شان، بخشی از گروه هورد شد.

تائورن های کوهستانی

تائورن های کوهستانی- نوادگان خلن، قهرمان شجاعی که در جنگ باستانی ها مشهور شد. آنها به ارواح زمین، رودخانه و آسمان احترام می گذارند. پس از تهاجم لژیون، اعتماد بین قبایل تضعیف شد، اما اکنون تائورن های کوهستانی بار دیگر نیروهای خود را متحد کرده اند. آنها آماده رفتن هستند کوه مقدس، برای پیوستن به بستگان کالیمدوری خود و تبدیل شدن به متحدان هورد.

تفاوت اصلی آنها با تائورن معمولی شاخ آنهاست. اگر تاورن از کالیمدور شاخ هایی شبیه شاخ گاوها و گاوهای نر معمولی داشته باشد، ساکنان هایمونتین احتمالاً آنها را شبیه شاخ گوزن می دانند.

جادوی هارا

جنگ های درونی اورک ها در درنور بیش از یک نسل طول کشید. وقتی گل «دان برادرانش را دعوت کرد تا خون اربابان دیو خود، قبایل پراکنده را بنوشند شعبده باز "خاروف- که از زبان ارکی به عنوان "حفظ خلوص" ترجمه می شود - از شرکت در مراسم تاریک خودداری کرد و برای بیرون راندن لژیون سوزان از دنیای خود متحد شد. پس از سقوط قلعه جهنمی، ماغارها قول دادند که در زمان فرا رسیدن زمان، از قهرمانان آزروت برای خدماتشان تشکر کنند.

در مقایسه با اقوام سبز پوست خود، ماغارها در جنگ و سلاح (خودروهای رزمی، مکانیسم ها و سلاح های با زره قوی) پیشرفت بسیار بیشتری دارند، زیرا در واقع از نوادگان گروه آهنین هستند طرف Ogres و حتی Ogrons و Gronns - غول های وحشی Draenor - می جنگند.

زندلاری

زندلاری- یکی از انواع ترول ها، مردمی مغرور که تاریخ آن از سپیده دم آزروت آغاز شد. جنگجویان سرسخت Zandalari بر روی دایناسورها می جنگند و ناوگان نبرد آنها یکی از قدرتمندترین در Azeroth است. با این حال، هجوم دشمنان و توطئه مشاوران شاه، موجودیت پادشاهی را تهدید می کرد. با بازگرداندن نظم در زندلار، قهرمانان Horde ممکن است متحد قدرتمند جدیدی پیدا کنند.

ولپرا

ولپرا- جمع آوری کننده های عشایری حیله گر، قادر به استفاده سودآور از تقریباً هر یافته ای هستند. هوش و ذکاوت آنها به نسل های زیادی از ولپراها کمک کرد تا در ماسه های ولدون زنده بمانند.

مردم مار Sethrak شروع به بردگی همه کسانی کردند که قادر به مقابله با آن نبودند. Vulpera اولین طعمه آسان آنها شد.

ترکیبی از نژادها و طبقات

ترکیبی از نژادها و طبقات در زمان گسترش نبرد برای آزروت
کلاس ها جنگجو دروید کشیش جادوگر شکارچی پالادین دزد شوالیه
مرگ
وارلاک شمن راهب شکارچی
روی شیاطین
نژادها % 9,5 % 11 % 7,4 % 8,5 % 9,5 % 10,7 % 7,8 % 6,7 % 7 % 7 % 6 % 8,9 %
اتحاد مردم 13,1 % بله خیر بله بله بله بله بله بله بله خیر بله خیر
کوتوله ها 2,9 % بله خیر بله بله بله بله بله بله بله بله بله خیر
جن های شب 12,6 % بله بله بله بله بله خیر بله بله خیر خیر بله بله
گنوم ها 2,5 % بله خیر بله بله بله خیر بله بله بله خیر بله خیر
دراینی 4 % بله خیر بله بله بله بله خیر بله خیر بله بله خیر
وورگن 2,5 % بله بله بله بله بله خیر بله بله بله خیر خیر خیر
الف های باطل 3,2 % بله خیر بله بله بله خیر بله خیر بله خیر بله خیر
Draenei لایت فورج شده 1,1 % بله خیر بله بله بله بله خیر خیر خیر خیر خیر خیر
کوتوله های آهنی تاریک 1,3 % بله خیر بله بله بله بله بله خیر بله بله بله خیر
کول تیرانس 0,6 % بله بله بله بله بله خیر بله خیر خیر بله بله خیر
مکانیسم* 0,0 % بله خیر بله بله بله خیر بله خیر بله خیر بله خیر
پاندارن 1,4 % بله خیر بله بله بله خیر بله خیر خیر بله بله خیر
گروه ترکان و مغولان 1,6 %
اورک ها 8 % بله خیر خیر بله بله خیر بله بله بله بله بله خیر
رها شده 6 % بله خیر بله بله بله خیر بله بله بله خیر بله خیر
تائورن 5,3 % بله بله بله خیر بله بله خیر بله خیر بله بله خیر
ترول ها 6,1 % بله بله بله بله بله خیر بله بله بله بله بله خیر
جن های خونی 19,3 % بله خیر بله بله بله بله بله بله بله خیر بله بله
گابلین ها 1,8 % بله خیر بله بله بله خیر بله بله بله بله خیر خیر
شبانه 2 % بله خیر بله بله بله خیر بله خیر بله خیر بله خیر
تائورن های کوهستانی 1 % بله بله خیر خیر بله خیر خیر خیر خیر بله بله خیر
ماغار 1,6% بله خیر بله بله بله خیر بله خیر خیر بله بله خیر
زندلاری 2,1 % بله بله بله بله بله بله بله خیر خیر بله بله خیر
ولپرا* 0,0 % بله خیر بله بله بله خیر بله خیر بله بله بله خیر

* این نژادها در به روز رسانی 8.3 در بازی ظاهر می شوند .

لژیون سوزان

ارتش شیاطین برای نابود کردن همه چیز خم شده اند دنیاهای موجوداز جمله Azeroth، جهان را در هرج و مرج اولیه فرو می برد.

لژیون توسط تایتان سقوط کرده سارگراس تأسیس شد، این لژیون دارای یک ستوان Kil'jaeden فریبکار و Archimonde Destroyer بود که در نبرد Nordassil در جریان حمله دوم لژیون سوزان به Azeroth سقوط کرد.

لژیون سوزان شامل دو نژاد اهریمنی قدرتمند بود - Eredar و Nathrezim که به اربابان وحشت نیز معروف هستند - شیاطین دارای هوش و حیله گری که سارگراس آنها را ملاقات کرد و برای خدمت به خود استخدام کرد. این سارگراس بود که ملکه الف ها آزشارا را در آغاز زمان فاسد کرد و باعث شد آزروت باستانی به چندین قاره تقسیم شود.

با انتشار کتاب دایره المعارف "Warcraft Chronicles"انگیزه های سارگراس مشخص می شود: او دنیاهای زنده را نابود کرد تا اسیر اربابان قدرتمند Void (موجودات کیهانی شبیه تایتان ها) نشوند و برای این کار از عشق به نابودی و خونخواهی شیاطین مختلف استفاده می کند.

شیاطین

شیاطین کوچکتر با شخصیت شیطانی و مضر. آنها معمولاً همراهان جنگجویان Burning Legion هستند. این شیاطین کوچک حیله گر و شرور هستند و میل به جادوی آتش دارند.

Imp matrons موجودات بزرگ و قطوری هستند که جادو می کنند و انبوهی از امپراتورها را کنترل می کنند (و احتمالاً ایجاد می کنند).

گان "آرگ

آنها نمایندگان کوتاه قد موآرگ ها هستند، آنها مهندسان استثنایی، باهوش، سریع، باهوش هستند.

Fel Hounds

این شیاطین چهارپا خشن و تشنه به خون، بیشتر شبیه به گوشتخواران هستند تا موجودات باهوش. آنها دارای سر صاف و بدون چشم با دندان های تیز، پوست قرمز، یال تیز سیاهی که در پشت آنها رشد می کند، خوشه های بزرگ روی جفت پاهای جلویی و شاخک های بلندی دارند که از پشت آنها بیرون زده است و با کمک آنها آنها را بیرون می کشند. غذای مورد علاقه - جادو.

Endbringers

شیاطین که بیشتر به عنوان اربابان دنیای زیرین شناخته می شوند. آنها در خدمت ابدی به لژیون سوزان با آرشیموند ویرانگر سوگند یاد کردند. آنها توسط خشم و خونخواهی هدایت می شوند. بدن شبیه یک اژدها با 6 پا، دم و بال است. سر اهریمنی، با شاخ و فک بزرگ است. چشم ها نور سبز سمی ساطع می کنند. حاکمان دنیای اموات در تمام این 10000 سال بخشی جدایی ناپذیر از لژیون بوده اند و در جنگ باستانی ها به خوبی خود را نشان دادند. قدرتمندترین آنها Mannoroth the Destroyer است. پس از نوشیدن خون او بود که اورک ها به جنون افتادند. او توسط Grom Hellscream کشته شد و پس از مرگ او، Azgalor به عنوان رهبر Blighters به ​​دست گرفت.

شیاطین

نفرت انگیز، منحرف در ذات خود موجودات شیطانیاز توستینگ ندر که از رنج دیگران لذت می برند. اکثر شیاطین آزروت و اوتلند اعضای لژیون سوزان بودند و تابع تایتان سقوط کرده سارگراس بودند. شیاطین خود موجودات بردگی هستند که دنیاهایشان توسط لشکر سوزان تسخیر شده و مجبور به خدمت به نفع خود شده اند.

من"اری

سقوط Eredar، اکنون فرماندهان لژیون. معمولاً آنها خود را به سادگی اردرها می نامیدند، این ممکن است به این دلیل باشد که علاوه بر درنائی ها و مناری ها دیگر هیچ اثری از سایر نمایندگان نژاد آنها وجود نداشت. اکثر آنها رنگ پوست خود را به رنگ های مختلف قرمز تغییر دادند (تنها تعدادی از آنها، از جمله Archimonde، پوست آبی را حفظ کردند).

مو ارگی

پیاده نظام اصلی لژیون سوزان. آنها با قد بلند و شانه های پهن به ویژه در نبرد تن به تن مهارت دارند. بسیاری از موارگ ها دانشمندان، آهنگران و مهندسان هستند رنگ پوست می تواند خاکستری، نارنجی، آبی روشن و طلایی باشد.

ناترازیم

همچنین به عنوان اربابان ترور شناخته می شود. شیاطین خون آشام باهوش و حیله گر. در برابر آنها بود که سارگراس چندین هزار سال جنگید تا اینکه به بیراهه رفت و لژیون سوزان را تشکیل داد. ناترازی ها با خوشحالی به او پیوستند. آنها در بیشتر موارد نقش تاکتیک‌زنان و ستوان‌های لژیون و همچنین سفیران و جاسوسان کیلجادن را بازی کردند دستورات کیلجادن هدف آنها جاسوسی در Ner'zhul بود.

طنزها

روزی روزگاری، ساتیرها الف های شب بودند. اولین ساتیر لرد ژاویوس بود که به تمام مردم خود خیانت کرد و شروع به کمک به تایتان سقوط کرده سارگراس کرد. هنگامی که مالفوریون دروید متوجه این موضوع شد، خاویوس را کشت، اما سارگراس متوجه شد که هنوز به او نیاز دارد و خاویوس را زنده کرد. در همان زمان ، بدن دومی تغییر کرد - او شاخ ها ، سم ها ، دم و پنجه های یک جانور را رشد داد و بدین ترتیب او اولین ساتیر شد. سارگراس همچنین به او این قدرت را داد که الف های دیگر را به ساتر تبدیل کند. به تدریج الف های بیشتری شبیه او شدند.

هنگامی که مالفوریون سعی کرد چاه ابدیت را نابود کند، ساترها به رهبری ژاویوس به همراه بزرگزادگان علیه او بیرون آمدند. رعایای ژاویوس تیراند محبوب مالفوریون را ربودند و او با عصبانیت خاویوس را کشت، و این بار - نه برای همیشه.

با وجود این، ساترها بدون رهبر خود به مبارزه ادامه دادند. آنها در جنگ سوم در کنار لژیون سوزان شرکت کردند. آنها سعی کردند الف های شب را از بیدار کردن درویدها از خوابشان بازدارند، و همچنین سعی کردند جلوی دزدیدن جمجمه گلدان را بگیرند، اما پس از اینکه ایلیدان قدرت جمجمه گلدان را جذب کرد، در هر دو شکست خوردند. ساترها به او پیوستند. ساتیرها سعی کردند مایف را از تعقیب ایلیدان بازدارند، اما بیهوده - در نتیجه، گروه کوچکی از ساترها نابود شدند. همانطور که معلوم شد، ساترها تعداد کمی از الف های شب را نیز دستگیر کردند، اما مایف آنها را آزاد کرد.

گروه کوچکی از ساتیرها به دنبال ایلیدان به خارج از کشور رفتند.

نگهبانان عذاب

نگهبان Archimonde the Defiler، نه تنها با قدرت بدنی عظیم متمایز می شود، بلکه دارای قدرت است. جادوی ویرانگر. پس از مرگ استادشان، برخی از آنها مزدور شدند، اما بیشتر آنها همچنان در خدمت لژیون سوزان باقی ماندند.

شیوارا

شیاطین زن شش دستی که در اوتلند زندگی می کردند. قد تقریبا 20-30 فوت. به عنوان کشیش و کشیش نظامی در لژیون سوزان خدمت می کرد. آنها متدین و کاریزماتیک هستند و نیروی محرکه لژیون بودند.

آفت

ارواح که توسط لژیون سوزان برای درهم شکستن آزروت قبل از تهاجم ایجاد شده اند، خارج از کنترل آنها رشد کرده اند. او تابع لیچ کینگ - Ner "zul است، که آرتاس متعاقباً با او ادغام شد. سنگر اصلی ارواح در پادشاهی های شرقی Stratholme است و در Northrend - Icecrown، پایتخت لیچ کینگ، و همچنین گورستان Naxxramas (محل اقامت فرماندار کل" Thuzad).

علاوه بر این خشم لیچ کینگنیروهای ترکیبی Horde و Alliance به رهبری دستور Paladins Crusade Argent، با Scourge جنگیدند و اگرچه به طور کامل آن را نابود نکردند، موفق شدند سر آن را از بدن جدا کنند و آرتاس و دیگر جنگ سالاران مرده را کشتند. جای لیچ کینگ را بولوار فوردراگون، رهبر سابق نظامی اتحاد و نایب السلطنه استورم ویند گرفته بود. امروزه، این اوست که Scourge را از نابودی بی حد و حصر باز می دارد و علاوه بر این، شوالیه های مرگ را کنترل می کند که از کنترل Arthas فرار کرده و به Alliance یا Horde پیوستند.

نژادهای دیگر

آنوبیزاسیون می کند

نژادی از انسان نماهای غول پیکر با پوست سنگی، یکی از مخلوقات تایتان ها، که در معبد آنقیراج و در اولدوم زندگی می کنند، ظاهر و نام آن ها (شغال های دوپا) اشاره ای به آنوبیس - خداست زندگی پس از مرگدر اسطوره شناسی مصر باستان. آنها تحت تأثیر نفرین نفس قرار نگرفتند، بلکه به بردگی قیراجی درآمدند و از آن زمان تاکنون به آنها خدمت می کنند.

بی چهره

بی‌چهره‌ها، یا n'crays، نژادی هستند که از ماده خدایان باستانی پدید آمده‌اند، که متعاقباً همراه با آکیر علیه عناصری که ساکن آزروت باستانی بودند و موجودات تیتان‌هایی که برای بازپس گیری سیاره از دوران باستان آمده بودند جنگیدند. خدایان باهوش، نیرومند و بی حد و حصر به خدایان باستانی هستند، به گونه ای که می دانیم سلسله مراتب نظامی خاصی در میان ناکی ها وجود دارد، اما به غیر از آن، تقریباً هیچ چیز در مورد خدایان بی چهره شناخته شده نیست. جادوی تاریک آنها بسیار قوی است. این موجودات به چند نوع تقسیم می شوند: جنگجو، جادوگر، پاک کننده ذهن و فراموش شده (قوی ترین نوع). بی چهره ها نیز در آن یافت می شوند Warcraft III: Frozen Throneبه عنوان حیوانات بی فکر

وریکول

زادگاه وریکول نیمه غول پیکر، آبدره زوزه کش در جنوب شرقی نورترند است.

گفته می شود که در زمان های قدیم مردمان وریکول تمدن پر رونقی را در این مناطق ایجاد کردند. اما این اتفاق افتاد که یک روز وریکول به طور عرفانی ناپدید شد و تنها سکونتگاه های متروک و معابد متروکه را پشت سر گذاشت. امروز، زمانی که والگارد، اردوگاه اتحاد، در زمین های وریکول ساخته شد، آنها بازگشتند.

تحت رهبری پادشاه Ymiron، این جنگجویان قدرتمند به روستاهای Horde و Alliance حمله کردند و در قلعه اوتگارد، نه چندان دور از Valgard مستقر شدند. مشخص نیست که وریکول چندین هزار سال را در کجا گذرانده است، اما اکنون آنها در کنار لیچ کینگ می جنگند.

Vrykul مردمی تاریک و بی رحم هستند. آنها جادوی رونیک را انجام می دهند که حتی برای عاقل ترین و با تجربه ترین جادوگران ناآشنا است. در میان مینیون‌های آن‌ها worgs و proto-dragons - مارمولک‌های بالدار ابتدایی هستند که برخی از آنها (با کمک تایتان‌ها) در گذشته‌های دور به اژدهایی تبدیل شدند که دارای جادو هستند.

در روند تکمیل جستجوی "غم های نیفلوار"، معلوم می شود که سال ها پیش، پس از "ترک کردن" خدایان تیتان از vrykul، زنان آنها شروع به به دنیا آوردن فرزندان ضعیف و بد شکل کردند. پادشاه یمیرون که علناً خدایان را انکار کرد، دستور داد که این نوزادان از بین بروند، اما همه مادران نتوانستند به وصیت او عمل کنند. نسل بشر اینگونه به وجود آمد.

بران ریش برنزی از اولدوار می‌گوید که وریکول‌ها همراه با غول‌ها و اجداد کوتوله‌ها یک "نژاد نخست‌زاده" هستند، به این معنی که آنها از مردم دیگری سرچشمه نمی‌گیرند، بلکه مستقیماً توسط تایتان‌ها خلق شده‌اند.

آهن Vrykul

انواع

  • vrykul معمولی، به رنگ قفقازی، در Icecrown، Grizzly Hills و Howling Fjord یافت می شود. پایتخت آنها قلعه اوتگارد است. اکثریت قریب به اتفاق آنها به لیچ کینگ خدمت می کنند. قرار است نژاد مردم از آنها سرچشمه گرفته باشد.
  • فراست vrykul. این وریکول ها محل قله های طوفان هستند. آنها بیشتر از یک گروه زن (به جز ساکنان ایمیرهایم) تشکیل شده اند. ساکنان روستای برونهیلدار (هیلدا) از زمان های بسیار قدیم در خدمت حامی تاریخی خود توریم بوده اند. هر مرد اسیر، وریکول یا نژاد دیگر، محکوم به مرگ یا بردگی غیرقابل تحمل است. آنها با vrykuls یخبندان از Valkyrion، که با لیچ کینگ بیعت کرده اند، مقابله می کنند.
  • والکیر و وارگول - در حالی که وریکول هر دو گونه زنده هستند تلاش می کنند تا آزمایشی را پشت سر بگذارند که پاداش آن "معراج" است. برندگان به یمیرهایم فرستاده می شوند و به جنگجویان نخبه لیچ کینگ تبدیل می شوند، در حالی که افراد نالایق به وارگول ها تبدیل می شوند، نوعی از مردگان کوچکتر. شایسته ترین زنان وریکول والکیر می شود.
  • کوالدیرها نژادی از وریکول های دریایی هستند. آنها نماینده والارجارهای سابق هستند که روح آنها توسط هلیا اسیر و متحول شده است. پایتخت آنها کمپ Hrothgar در جزیره ای در شمال Icecrown است. دزدان دریایی که به شهرک ها و کشتی های ساحلی یورش می برند. دشمنان قسم خوردهتوسکار آنها به تنهایی تابع هیچ کس نیستند.
  • وریکول آهنی مخلوق تیتان ها است که بعداً تحت تأثیر نفرین گوشت به وریکول معمولی تبدیل شد. وطن آنها اولدوار، سالن رعد و برق است. لوکن و یوگ سارون را سرو کنید.
  • درست ها قبیله ای از وریکول هستند که مدت ها قبل از ورود مردم از سرزمین اصلی در کول تیراس زندگی می کردند. آنها مدتهاست که جادوی منحصر به فرد خود را با ترکیب درویدیسم و ​​نکرومانسی انجام داده اند. هنگامی که درست به رهبری پادشاه خود گوراک تول علیه کول تیران ها جنگ کردند، تمدن آنها تقریباً به طور کامل در یک ضد حمله نابود شد. تنها گروه کوچکی از خارزنان به رهبری اولفار از جنگ دور ماندند و تا به امروز زنده ماندند.

پس از سقوط لیچ کینگ، vrykul به آزادی دست یافت. برای مدت طولانی چیزی در مورد آنها شنیده نمی شد، اما علاوه بر این لژیونآنها به عنوان یک نیروی مبارزه با لژیون سوزان ظاهر می شوند. علاوه بر این، اودین، نگهبان باستانی (آفریده ای از تایتان ها، که تکه ای از قدرت آنها را در اختیار دارد و از آزروت محافظت می کند)، که ارتشی از وریکول را در اختیار دارد، و هلیا، جادوگر باستانی وریکول، که توسط اودین تبدیل شده است. در والکیر اول نیز ظاهر می شود.

Gnolls

موجوداتی شبیه به انسان اما با سر کفتار. فوق العاده گرم مزاج.

منشأ گنول ها بسیار مبهم است، اگرچه این فرضیه وجود دارد که مانند بسیاری از مردمان ابتدایی آزروت (کویلبور، سنتور، هارپی و غیره)، آنها فرزندان یکی از خدایان وحشی هستند.

قبل از جنگ سوم، گنول ها را می توان در سراسر پادشاهی های شرقی یافت. اکنون در بخش شمالی سرزمین اصلی عملاً هیچ کدام از آنها باقی نمانده است و آن چند بازمانده برای بقا با مردگان می جنگند.

وضعیت gnolls در Stormwind کاملا متفاوت است. گروه Riverpaw یک پایتخت غیر رسمی در دشت های گرد و غبار در جنوب وست فال دارد. علیرغم آزار و شکنجه مداوم انسان ها، آنها همچنان نیروی قابل توجهی در کوه های ردیج و وست فال هستند.

برخی از گنول ها می توانند بخوانند و بنویسند، اما قوانین نجابت را نمی دانند. مردم از آنها به عنوان مزدور در Stormwind و دیگر شهرهای انسانی استفاده می کنند. پس از جنگ با اوگرها، تقریباً کل نژاد gnoll نابود شد، بازماندگان باقی ماندند تا در Stormwind زندگی کنند، تنها تعداد کمی به عنوان مزدور به کار خود ادامه دادند.

غول های کوهستانی

نژاد باستانی کالیمدور که در کوه هیجال زندگی می کنند. با فساد لژیون سوزان بیدار شدند. آنها در کنار جن های شب می جنگند.

غول های کوهستانی فرزندان ترادراس، مادر کوهستانی، معشوقه عناصر عنصری هستند. این احتمال وجود دارد که غول های کوهستانی در جنگ های باستانی علیه ارتش تایتان ها و خدایان باستانی جنگیده باشند. غول‌های کوهستانی علیرغم طبیعت آشفته‌شان، کاملاً صلح‌آمیز به نظر می‌رسند و در طول جنگ سوم در کنار الف‌های شب جنگیده‌اند.

اژدها

خزندگان پرنده عظیمی در زمان ایجاد آزروت توسط تیتان ها حضور دارند. پنج نفر از آنها (رهبران دسته آنها) دارای قدرت جزئی پنج تایتان بودند: الکستراسا قرمز، ملکه اژدها، جنبه زندگی شد. خواهر سبز او یسرا، خفته، جنبه ای از طبیعت شد و از او در رویای زمرد محافظت کرد. برنز نوزدورمو، بی زمان، جنبه زمان شد. آبی مالیگوس، طلسم‌افکن، جنبه‌ای از جادو شد. و نلتاریون سیاه، نگهبان زمین، جنبه ای از زمین شد. در طول جنگ باستانی ها، نلتاریون دیوانه شد و به پروازهای دیگر خیانت کرد و تقریباً بلوز و پرواز خود را نابود کرد. او با نام Deathwing، the Destroyer، تصمیم گرفت اژدهاها را در تصویر خود بازسازی کند و تمام زندگی در دنیای Azeroth را نابود کند. به عنوان یکی از قدرتمندترین جادوگران آزروت، اژدها می تواند شکل انسان نما به خود بگیرد. به عنوان مثال، اژدهای قرمز کوریال استراس (عاشق الکستراسا) برای مدت طولانی به عنوان جادوگر جن کراسوس در دالاران ظاهر شد. او زمان زیادی را در "پوست" الف گذراند که دیگر برای او عجیب به نظر نمی رسد.

دشمنان قسم خورده غول های خاکی و کوهستانی، آنها همچنین با لیگ کاوشگران دشمن هستند و به دنبال نابودی تمام آثاری هستند که می توانند به محققان اجازه نفوذ به اسرار پنهان گذشته را بدهند. لوکن و یوگ سارون را سرو کنید. پس از شکست آنها، اکثر کوتوله های آهنی به خدمت نگهبانان رفتند و به همراه خاکی ها و مچگنوم ها به دفاع از اولدوار کمک کردند.

Razormanes

Razormanes شبیه گرازهای دوپا هستند. آنها را فرزندان نیمه خدای آگاماگان، گراز بزرگ می دانند که قهرمانانه در جنگ باستانی ها علیه لژیون سوزان به دست خود مانوروت جان باخت. Quillmanes غریزه بسیار توسعه یافته ای برای محافظت از قلمرو دارند.

آنها برای اولین بار در اولین ماموریت های کمپین Horde در بازی با آنها مواجه می شوند. Warcraft III: Reign of Chaos، جایی که آنها به تائورن حمله می کنند ، اما متعاقباً در برابر هورد شکست می خورند و در مکان هایی پنهان می شوند که از آنجا دور کردن آنها دشوار است - در دره ها ، غارها و بیشه های خارهای غول پیکر (که در جایی رشد کردند که خون آگاماگان ریخته شد).

در حال حاضر، بیشتر کویلمان‌ها در منطقه مرکزی کالیمدور - استپ‌ها، زندگی می‌کنند، جایی که اردوگاه‌های سه قبیله کویل‌بورها - راکمن، رازورمان و رازوهید - در هزارتوهای رازوهید و تپه‌های رازورفن قرار دارند.

علیرغم منشأ افسانه‌ای آنها از یک خدای وحشی نجیب و هوش نسبی (کویلمان‌ها سلاح، ابزار و لباس می‌سازند و در درودری و شمنیسم مهارت دارند)، آنها به شدت تهاجمی هستند و با کسی اتحاد برقرار نمی‌کنند.

قنطورس

دشمنان اصلی تائورن. سنتورها دائماً به سکونتگاه های ساکنان بدلندز یورش می بردند. از نظر ظاهری شبیه اسب هستند، اما به جای گردن و سر اسب، نیم تنه انسان دارند. آنها مردمی وحشی و جنگجو هستند و از همه غیرسنتورها محتاط هستند. آنها به ویژه مورد نفرت تائورن و بعداً توسط اورک ها قرار گرفتند. قنطورس ها وقتی دشمنی را دستگیر می کنند معمولا او را می خورند

افسانه ها حاکی از آن است که این افراد بدوی و وحشی با جن شب نیمه خدایان سناریوس مرتبط هستند. درست است یا نه، اما، همانطور که شایسته نوادگان خدای طبیعت است، آنها با خلق و خوی وحشیانه و بی رحمانه متمایز بودند. این اسب‌ها از سرزمین‌های بایر کالیمدور غربی سرچشمه گرفتند، سپس در سراسر کالیمدور مرکزی پراکنده شدند و مناطقی مانند بدلندز، هزار سوزن و منطقه نزدیک دوروتار - پایتخت اورک‌ها را پر کردند. در گذشته آنها دائماً به جمعیت محلی حمله می کردند و سپس اورک ها و ترول ها را در بین دشمنان خود قرار می دادند. تائورن معتقد بود که سنتورها به طور خاص برای آسیب رساندن به همسایگان خود ساخته شده اند. افسانه ها حاکی از آن است که قنطورس ها توسط زائتر، پسر جاودانه سیناریوس، و شاهزاده عنصری زمینی، ترادراس، سرپرستی می کردند. زائتر با دیدن سبعیت و کینه توزی فرزندانش از آنها روی گردانید و قنطورسها به همین دلیل او را کشتند.

برخی معتقدند که Theradras غمگین روح Zaetar را در غارهای Maraudon زندانی کردند. از آن زمان، آنها توسط ارواح شیطانی خان های سنتوری که مدت ها مرده بودند و خدمتکاران عنصری خشن خود Theradras زندگی می کردند.

قیراجی

قیراجی ها از نوادگان آکیرهای باستانی هستند که از گوشت خدایان باستانی پدید آمده اند. سه فرهنگ مختلف از امپراتوری آکیر پدید آمدند. در شمال، حشرات در زندان زیرزمینی یوگ سارون جمع شدند. به لطف نزدیکی خدای باستانیآنها به تدریج به نژاد نروبی تکامل یافتند. پادشاهی آنها ازجول نروب نام داشت. آکیرهای جنوب شرقی به جایی هجوم آوردند که سرزمین با حضور من "شارج" مسموم شد. آنها سرانجام به نژاد آخوندک ها تبدیل شدند و حتی قبل از سقوط امپراتوری آکیر، مستعمره بزرگی از "مانتی" وس در نزدیکی دره تأسیس کردند. از شکوفه های ابدی اما آکیرهای جنوب غربی در آنقیراج - سیاه چال کتون که آنها را فتح کردند - ساکن شدند. نفس پست خدای باستانی به زودی ظاهر آنها را مخدوش کرد و آنها را به نژاد قیراجی تبدیل کرد. پایتخت قیراجی ها، واقع در سیلیثوس بود که توسط امپراتورهای دوقلوی وکنیلاش و وکیلور اداره می شد، قیراجی ها در تمام مدت وجود خود، کالدوری های باستانی (معروف به الف های شب) را به عقب راندند بسیار نزدیک، جنبه های اژدها به دشمنان سلیتیدها کمک کردند، دو بار ارتش آنها به عقب پرتاب شد، دو جنگ از شن های جابجا شده سطح و هوای سیلیتوس را به لرزه درآورد، و پس از دوم، یک دیوار غیرقابل عبور اسکاراب برپا شد. ازدحام عظیمی در داخل دارایی‌های آنها، که در رأس سلسله مراتب نامشهود و غیرقابل نابودی آنها قرار دارد، همیشه با شری غیرقابل تصور همراه بوده است. بنابراین، همه نژادها از روزی می ترسند که لشکریان قیراجی به دنیای خارج ظهور کنند.

توسکرها

Tuskarrs (در بومی سازی روسی Warcraft III- Tuscarrs، Tuscars) - نژادی از نیمه دریایی که در Northrend زندگی می کنند.

یک نژاد عشایری طبیعتاً خوش اخلاق که در امتداد خط ساحلی جنوبی نورترند حرکت می‌کند و مجسمه‌های سنگی سیکلوپ‌های خاصی را دنبال می‌کند که مسیرهای ماهیگیری فصلی آنها را مشخص می‌کند. وابستگی قبیله ای توسکارها را می توان با نمادهای حک شده بر روی نیش های آنها تشخیص داد، و اگرچه آنها نژادی صلح آمیز هستند، اما در تضاد دائمی با کوالدیر و نژاد قطب شمال از موجودات شبیه مورلوک به نام گورلوکس هستند.

اما حتی دشمنان آنها نیز از مهارت و بی باکی توسکار در گرفتن برخی از خطرناک ترین موجودات آب های سرد نورترند مانند نهنگ ها و ماهی مرکب غول پیکر شگفت زده می شوند. حتی لویاتان‌های بی‌نامی که در اعماق اقیانوس کمین کرده‌اند، همتای توسکرها نیستند.

توسکرها درک می کنند که زمان های جدید و دشوار فرا رسیده است، اما به لطف ظهور اخیر هورد و اتحاد، آنها متحدی را در مبارزه با نیروهای متخاصم نورترند پیدا کردند.

پس از سقوط پادشاه لیچ، زندگی احتمالاً برای توسکرها بسیار آسان تر شد.

کوبولدز

ساکنان زیرزمینی یک مشکل ابدی برای همه کسانی است که سعی می کنند در سیاه چال ها زندگی کنند. به روش خودم ظاهرآنها شبیه موش های راست قامت با صورت روباه مانند هستند، با خز پوشیده شده اند و دم دارند (بعضی از نمایندگان چنین نیستند). آنها همیشه با شمعی که به سرشان وصل است راه می روند. آنها در هنگام ساخت و بهره برداری از معادن و همچنین سایر نژادها برای مردم دردسرهای زیادی ایجاد می کنند. آنها به ندرت به نور می آیند، اما با نور سازگار هستند. کوبولدها علاوه بر خرابکاری و فریبکاری، بسیار حیله گر هستند و می توانند قربانیان را در سیاه چال ها به بن بست بکشانند.

کوبولدها گاهی توسط نژادهای دیگر مانند غول‌ها به عنوان معدنچی و نقشه بردار استخدام می‌شوند.

مگناتورها

غول های قدرتمند ساکن قاره شمالی نورترند، Magnotaurs یکی از بزرگترین نژادهای هوشمند آزروت هستند. از نظر ظاهری شبیه قنطورس های بزرگ با ظاهر ماموت های پشمالو مانند موهای بلند و عاج های بزرگ هستند. آنها شخصیت بسیار وحشی و بی رحمی دارند، به همین دلیل است که سایر ساکنان سرزمین های شمالی، از نظر اندازه پایین تر از آنها، سعی می کنند از آنها دوری کنند. تنها متحدان و خدمتگزاران وفادار آنها اسنوبولدها هستند - بستگان شمالی کوبولدها. تحقیقات نشان داده است که مانند سنتورها، نگهبانان بیشه‌ها و دریادها، ماگناتورها نیز با نیمه خدای سیناریوس خویشاوند هستند، اما چگونگی پیدایش آنها دقیقاً مشخص نیست.

می تواند

موگوها حاکمان پانداریای قدیمی هستند. از نظر ظاهری شبیه شیرهای نگهبان چینی است

موگو، همراه با آنوبیزات ها و تول ویرها، مخلوقات تایتان ها، یعنی خدمتکاران نگهبان به نام Ra هستند. Ra آنها را خلق کرد تا از سرزمین های جنوبی قاره منفرد کالیمدور در برابر تهاجمات بندگان محافظت کنند. از خدایان باستانی، و همچنین تعمیر و بهره برداری از تکنولوژی تایتان های باستانی.

با گذشت زمان، بدون توجه به مرگ خالقانشان Guardian Ra، موگوها امپراتوری قدرتمندی را در سرزمین های پانداریای مدرن ساختند و مردم پاندارن، هوزن و جین یو را به بردگی گرفتند و از کار آنها برای حفظ دوام امپراتوری استفاده کردند. .

مورلوک

با این حال، موجودات ماهی‌مانند دوزیست، دست‌ها و پاها دارند و در نتیجه به انسان‌نماها تعلق دارند و سبک زندگی بدوی دارند. بیشتر در قسمت جنوبی قاره پادشاهی شرقی رایج است. آنها دارای یک سیستم قبیله ای بدوی هستند که توسط بزرگان و پیشوایان رهبری می شود. آنها از ماهی و صدف تغذیه می کنند. آدمخوارها فرض شده است که مورلوک ها تابع ناگا هستند. در بیشتر موارد از نیزه به عنوان سلاح و همچنین تور ماهیگیری استفاده می کنند. آنها در خشکی زندگی می کنند.

پس از اینکه ایلیدان ناگا را از اعماق دریا احضار کرد، فعالیت مورلوک ها به طرز محسوسی افزایش یافت. انواع مختلفی از مورلاک ها وجود دارد: معمولی، باتلاقی، جهش یافته و مارگول. حیوانات مرداب با حیوانات معمولی فقط از این جهت متفاوت هستند که در باتلاق ها زندگی می کنند و رنگ فلس های کمی متفاوت دارند. جهش یافته ها در جنگل نفرین شده زندگی می کنند و فاسد می شوند، در بازی آنها در جنگل های فلوود یافت می شوند و به احتمال زیاد زیردست Burning Legion هستند. مارگول‌ها کوچک‌تر، اما تشنه‌تر از برادرانشان هستند، در خدمت (برخلاف مورلوک‌های واقعی) نژاد ناگا هستند که از آنها به عنوان برده استفاده می‌کنند و آنها را تحقیر می‌کنند. مارگول ها در مناطق اعماق دریا زندگی می کنند.

همانطور که مشخص شد، مورلوک ها زبان خاص خود را دارند، و نه مجموعه های نامنسجمی از صداها. گواه این امر، جن شب دروید از OSM (Order of Guardians of Murlocia) بود، که با تبدیل شدن به یک مورلوک، توانست زبان آنها را یاد بگیرد و حتی یکی از قبایل مورلوک را رهبری کند.

مورلوک ها یکی از قدیمی ترین نژادهای آزروت هستند. مشخص است که مورلوک ها که در سرزمین های جنوبی قاره واحد کالیمدور زندگی می کردند، تحت تأثیر انرژی مفید دره شکوفه های ابدی (که "گهواره طبیعت است" و همراه با دشت شولازار تکامل یافتند. و دهانه آن گورو که توسط نگهبان زندگی فریا ایجاد شد) و به جین یو تبدیل شد.

نارو

ناآرو مخلوقاتی از نور خالص هستند که یکی از جنبه های جهان هستند، همان طور که شیاطین جنبه ای از هرج و مرج هستند و اربابان پرتگاه جنبه ای از سایه هستند.

هنگامی که سارگراس در دنیای خانه Eredar ظاهر شد، یک نژاد شگفت انگیز از بسته های هوشمند انرژی - Naaru - به گروه کوچکی از ساکنان این جهان کمک کرد تا از تأثیر مضر تیتان تاریک فرار کنند. به زودی پناهندگان eredar شروع به نامیدن خود در draenei کردند که به معنای "تبعید شده" بود. ناآرو که تحت تأثیر شجاعت درنایی ها قرار گرفته بود، خرد و قدرت نور را به آنها برکت داد. ناآرو صلح دوست آرزو داشت که روزی همه کسانی را که علیه لژیون سوزان می جنگیدند با هم متحد کند و یک ارتش بزرگ نور ایجاد کند. چندی پیش، ناروها به دنبال هدف خود، با کشتی به اوتلند رسیدند که به قلعه طوفان نیز معروف است. بیشتر آنها کشتی را ترک کردند تا سرزمین های جدید را کشف کنند. در این زمان، ارتشی از الف‌های خونی به رهبری شاهزاده کائلتاس سانسترایدر، یک قلعه خالی را تصرف کردند و تنها نگهبان را به گروگان گرفتند، ناآروها در این سیاره گیر کرده بودند. حتی تصور آنچه در آینده در انتظار آنهاست.

ناگا

موجودات دوزیست مار مانند، ناگا ها در واقع الف های شب از کاست Highborne هستند که در جنگ باستانی ها با آزشارا طرف شدند. به دلیل شکافتن چاه ابدیت، آنها به آب یک گرداب عظیم افتادند و با یک خدای باستانی مرموز وارد اتحاد شدند و به همین دلیل او به آنها فرصت داد تا آزادانه در آب باشند و آنها را ناگا کرد. حتی پس از مرگ ملکه خود نیز به ازشارا وفادار ماندند و او را به عنوان یک الهه می پرستیدند. از آنجایی که الف ها بودند، بر جادوی چاه ابدیت تسلط یافتند، اما با تبدیل شدن به ناگا، مهارت های خود را در جادو و تمایل به نابودی الف های شب به عنوان یک طبقه پایین از دست ندادند. آنها توسط ایلیدان احضار شدند و در کنار او جنگیدند.

سکونتگاه های ناگا در ویرانه های شهرهای باستانی جن شب و در سواحل سراسر کالیمدور یافت می شود. پایتخت ناگا نازجاتار در اعماق دریا واقع شده است.

نروبیان

این یک نژاد از عنکبوت های باهوش است که در سرزمین های قاره نورترند ساکن بودند. روزی روزگاری امپراتوری زیرزمینی وسیعی از نروبیان به نام ازجول-نروب وجود داشت که تمام پای قاره و احتمالاً بخش قابل توجهی از سطح آن را اشغال می کرد. با ظهور لیچ کینگ، نابودی امپراتوری فقط موضوع زمان بود که در نهایت اتفاق افتاد. اما اگرچه قدرت لیچ کینگ بیشتر و بیشتر در سراسر زمین گسترش یافت، اما در زیر زمین با یک امپراتوری باستانی و سرکش مخالفت کرد. Azjol-Nerub، پادشاهی که توسط نژادی از عنکبوت‌های انسان‌نما تأسیس شده بود، نگهبان نخبه خود را برای حمله به Icecrown فرستاد تا به لیچ کینگ و شهوت دیوانه‌وار او برای قدرت پایان دهد. با نارضایتی شدید Ner'zhul، معلوم شد که جنگجویان شریر Nerub نه تنها در معرض طاعون، بلکه همچنین به نفوذ تله پاتیک آن نیستند.

تونل های زیرزمینی عنکبوت ها تقریباً نیمی از قلمرو نورترند را پوشانده بودند. تاکتیک‌های خاردار آن‌ها بارها و بارها تمام تلاش‌های Ner'zhul برای نابودی آنها را خنثی کرد. در پایان، Ner'zhul در جنگ عنکبوت پیروز شد و به معنای واقعی کلمه بر تعداد دشمنان پیروز شد: اربابان ترسناک و لژیون‌های بی‌شماری از مردگان به آزول-نروب حمله کردند. و معابد زیرزمینی را بر سر ساکنان خود، اربابان عنکبوت فرو ریخت.

اگرچه جنگجویان نروب نمی‌توانستند به طاعون مبتلا شوند، نرژول قبلاً به یک نکرومانسر قدرتمند تبدیل شده بود که توانست اجساد جنگجویان عنکبوت را به یادگار بگذارد و آنها را مطیع اراده خود کند مردم عنکبوت، Ner'zhul آنها را به خدمت پذیرفته است سبک معماری. از این پس، قلعه ها و ساختمان های سرزمین های او شبیه ساختمان های عنکبوت شدند. به زودی، به دستور لیچ کینگ، اکثر آنها زنده شدند و در کنار نیروهای Scourge قرار گرفتند.

با این حال، تعداد معدودی نروبیایی که زنده مانده اند، همچنان به مبارزه با لیچ کینگ ادامه می دهند و با خوشحالی کمک هم از گروه هورد و هم از اتحاد می پذیرند. برخی از بازماندگان اعضای اتحاد هستند

اوگرس

غول‌ها غول‌های بزرگ و چاقی هستند که مدت‌هاست با اورک‌ها در اوت‌لند جنگ می‌کنند. هنگامی که اورک ها جنگ را با درنه ای ها آغاز کردند، دشمنان سابق خود، اوگرها، را در ازای محافظت از آنها در برابر اربابانشان، گرون ها، در صفوف خود به خدمت گرفتند. توانایی های فکری اکثر غول ها بسیار کم است (به استثنای قبیله Ogri'la است که اعضای آن به لطف سکونتگاه اطراف آنها رشد کردند. کریستال های اپکسیت). در طول جنگ دوم، جادوگر اورک گلدان شروع به آموزش اوگرها کرد جادوی تاریک، در نتیجه آنها دچار جهش شدند - آنها یک سر سیکلوپی رشد کردند. اولین غول مغرب چو "گال" بود. قسمت اول نام غوغا نشان دهنده نام سر "واقعی" است، قسمت دوم - سر سیکلوپی. موقعیت خنثی، به استثنای یک قبیله، که سلطه آن توسط نیمه اورک-نیمه غواصی Rexxar تصرف شد، پس از آن قبیله به گروه هورد پیوست.

درمجموع، تنها سه ogres-warlocks دو سر که دارای توانایی های ذهنی بالقوه و توسعه یافته هستند شناخته شده اند: Cho"Gall، Dentarg و Blackheart.

در واقع، اوگرها یک نژاد باستانی بومی درنور هستند. اجداد دور آنها موجود سنگی عظیمی به نام گروند بود که توسط تایتان آگرامار خلق شد و نژادی از کلوسی های خاکی را که اکنون منقرض شده است به دنیا آورد، که از نسل غول های غول پیکر ماگنارون، از آنها گرون های وحشی، از آنها اوگرون های ظالم و از آنها به وجود آمد. آنها Ogres. آخرین پیوند در تکامل، اورک‌ها بودند که از نسل اوگرها به وجود آمدند. مشخص است که در Draenor، ogres زمانی در یک امپراتوری متحد و قوی زندگی می کردند، که قطعات آن هنوز در بسیاری از خرابه ها یافت می شود. علاوه بر این، همچنین مشخص است که غارها نه تنها در قسمت شناخته شده Draenor، بلکه در یک قاره بی نام نیز زندگی می کنند.

اربابان غول پیکر را می توان در درنور ویران شده پیدا کرد. این موجودات کمیاب با یک چشم و خارهای زیاد احتمالاً یک پیوند میانی بین غول‌ها و اجداد بزرگ‌ترشان هستند.

پاندارن

پاندارن های مرموز که از نسل پانداها می آیند، توسط اسرار و افسانه های بسیاری احاطه شده اند. تعداد کمی آنها را دیده اند و حتی کمتر آنها را درک می کنند. این مسابقه یک راز واقعی برای تمام Azeroth است. تاریخ اصیل مردم پاندارن به هزاران سال پیش باز می گردد و مدت ها قبل از تشکیل امپراتوری انسانی و انشعاب جهان آغاز شد.

پاندارن ها صاحب سرزمین های شگفت انگیز و غنی هستند. روزی روزگاری، آنها زیر یوغ بی رحم نژاد هیولا جنگجویان باستانی، موگو بودند. اما پاندارن ها به لطف استقامت استثنایی، استعداد دیپلماتیک و تسلط بر تکنیک ویژه مبارزه تن به تن، موگو را سرنگون کردند و پایه های امپراتوری خود را که هزاران سال شکوفا شده است، بنا نهادند.

در آن روزهای تاریک قبل از انشعاب جهان، زمانی که شیاطین به آزروت سرازیر شدند و همه موجودات زنده در معرض خطر مرگ قرار گرفتند، آخرین امپراتور پاندارن دریافت که چگونه از سرزمین خود در برابر تهاجم وحشتناک محافظت کند. او با سرنوشت معامله کرد و پانداریا به مدت ده هزار سال توسط مه غیر قابل نفوذی محاصره شد. اما این بهای گزافی پرداخت شد: صلح و رفاه پیشین پایان یافت.

طبیعتاً پاندارن ها آبجوسازان شاد و شادی هستند که هدیه آنها در سراسر آزروت شناخته شده است. به عنوان مثال، یکی از بزرگترین پاندارن ها، چن استورمستوت، مدت ها پیش به دنبال دستور العمل های آبجو به سرگردان جهان رفت و... بر سرنوشت آزروت تأثیر گذاشت. پاندارن ها علاوه بر نوشیدنی های مست کننده، عاشق خوردن و دعوا هستند (البته دوستانه)، زیرا آنها استادان طبیعی هنرهای رزمی مانند کونگ فو هستند. پاندارن ها سنت هایی مشابه چینی ها دارند، آنها همچنین به خط هیروگلیف می نویسند و پاگوداهایی به سبک چینی می سازند.

سائوروک

روزی روزگاری، موگوها به نیروهایی نیاز داشتند تا به آنها کمک کنند تا پانداریای باستانی را تحت کنترل داشته باشند. و انتخاب به طور غیر منتظره بر روی جانوران Vale of Eternal Blossoms افتاد. موگوها چندین گونه خاص از خزندگان محلی پیدا کردند و از جادو برای انحراف بدن و ذهن خود استفاده کردند تا بتوانند از سلاح استفاده کنند. با این حال، آزمایش ناموفق بود: این موجودات مارمولک مانند به فرماندهان خود هجوم آوردند، از میدان جنگ فرار کردند و از اطاعت خودداری کردند. موگوها در خشم آنها تقریباً به طور کامل آنها را از بین بردند و انکوباتورها را نابود کردند ... اما معلوم شد که اکنون ساوروک وجود دارد و امپراتوری موگو پس از قیام بردگان پاندارن آنها سقوط کرد.

وقتی موگو ناپدید شد، سائوروک در زباله های وحشی پانداریا مستقر شد. قدرت و تهاجمی آنها آنها را به مبارزان تنهایی خطرناک تبدیل کرد، اما با گذشت زمان آنها حتی فراتر رفتند و شروع به جمع شدن در دسته کردند. آنها خانه و ایالت ندارند و برای ارضای ظلم طبیعی خود و شاید برای خوردن گوشت دشمنان سقوط کرده خود به جنگ می شتابند.

نگهبانان تایتانیک

محافظان تایتانیک مخلوقات انسانی قدرتمندی از تایتان ها هستند که مستقیماً به آنها خدمت می کنند. آنها برای نظارت بر دیگر مخلوقات خود و حفظ نظم در جهان ایجاد شده اند.

در آزروت، نگهبانان معروف توریم، سیف، میمیرون، هودیر، فریا، آرکداس، تیر، اودین، را (را-دن) و لوکن هستند. بیشتر نگهبانان در طول جنگ های داخلی، جنگ با خدایان باستانی یا درگیری با قهرمانان مدرن آزروت کشته شدند. در حال حاضر، تنها یک نگهبان زنده به طور قابل اعتماد شناخته شده است - اودین، که با ارتشی از vrykul در قلعه خود، تالارهای شجاعت قفل شده بود.

تیتان ها

یک نژاد قدرتمند از خدایان، متشکل از دو زیرگونه: وانیر و ایسیر. Azeroth یکی از بزرگترین دستاوردهای آنها در نظر گرفته می شود. مخالفان اصلی تایتان ها شیاطین و خدایان باستانی هستند. قوی ترین ضربه برای تایتان ها خیانت قوی ترین جنگجوی آنها، سارگراس بود که رهبر لژیون سوزان شد.

تایتان ها خالق نژادهای زیادی هستند: زمین گیرها، اجداد کوتوله ها، مچاگنوم ها، اجداد کوتوله ها، موگوها، تولویرها، آنوبیسات ها، برخی از انواع غول ها، تروگ های "شکست خورده" و حتی مگنارون ها، گرون ها، اوگرون ها، اوگرها و اورک ها (آخرین) پنج نفر از نوادگان Grond هستند - یک غول سنگی عظیم که توسط تایتان آگرامار ایجاد شده است.

در آزروث، تایتان‌ها اژدهاهایی را برای نظارت بر خلقتشان باقی گذاشتند. پنج تا از اژدها بخشی از قدرت پانتئون تایتان را به خود اختصاص دادند: امان "به مرور زمان به نوزدورمو برنزی قدرت بخشید، ایونار بخشی از روح خود را به الکسستراسا قرمز برای محافظت از زندگی و یسرا سبز برای محافظت از طبیعت و دریم زمرد، نورگانون به مالیگوس آبی قدرت بر جادو داد و کازگوروث به نلتاریون سیاه سپرد تا از زمین محافظت کند، کاری که او (نلتاریون، اکنون Deathwing) موفق نشد.

در Chronicles معلوم شد که تایتان‌ها از روح دنیاها متولد می‌شوند - لخته‌های جادویی که فقط شامل چند سیاره در بزرگ فراتر از تاریکی است.

Tol'virs

نژادی از موجودات شبیه تلاقی بین پوما، سنتور و گریفین. آنها توسط تایتان ها در زمان استقرار آزروت ایجاد شدند. سه قبیله شناخته شده وجود دارد - Orsis، Ramkaheens و Nefersets. علاوه بر این فاجعهنفرست ها به سمت Deathwing رفتند، که برای آن جنبه مرگ آنها را به شکل سنگی که نژادشان در آن ایجاد شده بود، بازگرداند. همچنین حداقل دو قبیله دیگر نیز وجود داشتند که نام آنها مشخص نیست. اولی، همراه با آنوبیزات، از زندان خدای باستانی K'Thun در سیلیتوس محافظت می کردند، و دومی در Northrend زندگی می کردند، هر دو قبیله توسط Qiraji و Nerubians به بردگی درآمدند، که آنها را برده خود کردند - ویرانگر ابسیدین.

تروگی

یک نژاد بدوی، اولین تلاش تایتان ها برای ایجاد خاکی، خویشاوندان نزدیک کوتوله ها. بدترین دشمنانکوتوله ها آنها به پایتخت کوتوله ها، گنومرگان حمله کردند، به همین دلیل، کوتوله ها در تلاش برای مقابله با اولی، زباله های رادیواکتیو را باز کردند، اما آنها هیچ تاثیری روی تروگ ها نداشتند. همچنین می توانید در مورد این نژاد در شهر باستانی فراموش شده تایتان ها، اولدامان، در پادشاهی های شرقی اطلاعات کسب کنید.

Furbolgs

فوربولگز ( ببرد) - مردم خرس. قبیله‌های آن‌ها بدون شرکت در جنگ‌های انسانی زندگی می‌کردند، اما سپس درگیر جنگ با Burning Legion شدند که تهدید به نابودی دنیای آنها بود. آنها ده هزار سال پیش در جنگ باستانی ها در کنار جن های شب شرکت کردند. تقریباً تمام قبایل توسط لژیون سوزان هتک حرمت شدند، به جز قبیله تیمبرماو، که قلعه آن در محل تلاقی مونگلید، جنگل فل و وینتر اسپرینگ قرار دارد.

».

اتریال ها

اثیری ها که در فضاهای پر هرج و مرج بین دنیاها حرکت می کنند، مسافران اختری هستند، نژادی از یک واقعیت منحرف. آنها عمدتاً در سیارات دیگر به عنوان جمع آوری کنندگان و فروشندگان مصنوعات مختلف و چیزهای جادویی شناخته می شوند. امروزه اتریال ها جذب Outland شده اند. بسیاری از آنها برای یافتن گنجینه های گمشده این سرزمین ها و تصاحب آنها تلاش می کنند. آنها رذل و فریبنده ای هستند که برای رسیدن به اهداف مرموز خود از هیچ چیز کوتاه نمی آیند. سیاره خانه آنها Karesh توسط ارتش شیطان Demensius تسخیر شد.