صفحه اصلی / در دفاع / آموزش مبانی معنویت در کودکان پیش دبستانی. مولفه های معنویت و رابطه آنها

آموزش مبانی معنویت در کودکان پیش دبستانی. مولفه های معنویت و رابطه آنها

معنویت یک تجربه شخصی منحصر به فرد است که از طریق خودشناسی به دست می آید. فراتر رفتن از منافع محدود خود، بلوغ ارزش های شخصی. به عنوان پدیده ای از تجربه درونی سوژه، فراتر از فردیت، چیزی مرتبط با الهی، فوق شخصی یا نیروهای کیهان در نظر گرفته می شود. این مفهوم یک فرد را با روح القدس رتبه بندی می کند، نشان دهنده نزدیکی او به خدا، تعالی فرد از مرزهای وجود روح است. از طرفی اخلاص، عقلانیت، فضیلت و اخلاق فرد را مورد توجه قرار می دهد.

معنویت چیست

در مطالعات دینی مدرن، معنویت به عنوان کلی ترین ویژگی در نظر گرفته می شود که با تجربیاتی که در درون تجارب انسانی و متاثر از فرهنگ به وجود می آیند مشخص می شود. بر این اساس، منشأ این مفهوم، تجربه درونی فرد است. "Spiritus" - به معنای واقعی کلمه "روح" ترجمه شده است. برای دنیای امروز، از این واژه برای توضیح بالاترین بخش غذای انسان، جوهر معنوی موضوع، توصیف زندگی درونی او استفاده می شود. نفی وابستگی وجود انسان به ظاهر مادی و فیزیکی زندگی انسان.

تعریف معنویت انسان به دلیل وجود پارادایم های مختلف در زندگی جامعه، تعابیر متعددی دارد. از طریق تمام تبیین های مختلف معنویت، الگوی خاصی را می توان در طبقه بندی آن به عنوان دنبال کرد زندگی مذهبیفردی اما معنویت به عنوان یک تجربه شخصی فردی همیشه با دین یکی نیست و همیشه با آن تعریف نمی شود. در بیشتر توضیحات، این مفهوم در جهت‌های روان‌شناسی بشردوستانه تفسیر شده است. در عین حال، با یک عمل عرفانی خاص، سنت های باطنی یا آموزه های فلسفی ترکیب می شود. در این چارچوب، معنویت با هدف ایجاد یک شخصیت کل نگر به عنوان سیستمی است که شامل تجربه درونی غنی، از خودگذشتگی، شفقت و دنیای درونی توسعه یافته است.

معنویت به عنوان یک مقوله روانشناختی از اواخر قرن نوزدهم شروع شد و آن را در چارچوب درک روانشناسی تعریف کرد. ادوارد اسپرانگر، ویلهلم دیلتای، به عنوان نمایندگان این جهت، بر مطالعه رابطه بین فعالیت های معنوی فرد (فرهنگ، اخلاق و هنر) و روان فرد تمرکز کردند. در عین حال، آنها رابطه بین روان موضوع و علوم طبیعی را انکار کردند. کارل یونگ در ادامه معنویت را در چارچوب روانشناسی تحلیلی مورد توجه قرار داد. در چارچوب این مطالعات، این مفهوم از منظر ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها مورد توجه و تحلیل قرار گرفت. یونگ بنیانگذار تحلیل روانشناسی دین و کیمیا شد.

در پارادایم روان‌شناسی اگزیستانسیال و فراشخصی انسان‌گرا، معنویت با ناخودآگاه بالاتر که منبع الهام خلاق است (روبرتو آساجیولی) شناسایی شد. مزلو آبراهام در مطالعات متعدد خود رابطه بین معنویت و تجربیات اوج را شناسایی کرد. که ظهور آن در دوره شخصیت اتفاق می افتد.

معنویت، بسته به وقوع تجربیات فراشخصی و بحران های معنوی، در مطالعات استانیسلاو گروف مورد توجه قرار گرفت. در چارچوب آموزه‌های فراشخصی، این مفهوم با استفاده از شمنیسم و ​​دیگر فرهنگ‌های سنتی به عنوان نوعی شفا تعبیر شد. ویکتور فرانکل نیز این پدیده را چیزی فراتر از ابعاد انسان شناختی موضوع می داند. در بعد روان‌شناسی مسیحی، دانشمندان معنویت را عیناً با بالاترین نیروهای الهی یا اهریمنی طبیعت تفسیر می‌کنند که در اعمال فرد متجلی می‌شود و تجلی آن در جهات دیگر انکار می‌شود.

معنویت انسان، به عنوان چیزی عمیقاً ذهنی، از نظر درونی قادر به مطالعه با روش های تحقیق علمی نیست. شخص با شناسایی خود با افکار و احساسات، ماهیت واقعی آگاهی خود را کشف می کند، "من" واقعی خود را تعیین می کند و از این طریق آن را به دست می آورد.

مشکل معنویت

معنویت پدیده‌ای است که زندگی انسان را از وجود طبیعی متمایز می‌کند و شخصیت اجتماعی را به آن وارد می‌کند. اینکه انسان چقدر از معنویت استفاده کند به وجود، آینده و حقیقت او بستگی دارد. از آنجایی که آگاهی فرد از محیط پیرامون خود، شکل گیری نگاهی زیباتر و نگرش عمیق تر به جهان، مفهوم معنویت انسان است. امروزه معنویت به انسان کمک می کند تا خود، معنای زندگی و هدف خود را در آن بشناسد.

معنویت به بشریت در مسیر بقا، ایجاد جامعه ای باثبات و شخصیتی یکپارچه کمک می کند. او نقشی حیاتی در روند شکل گیری ایفا می کند جامعه اجتماعی. توانایی فرد در تشخیص متخاصم و بیگانه در وجود خود به او اجازه می دهد تا از محل زندگی خود، خود، در برابر اعمال و اقدامات نادرست که پیامدهای مخرب دارد محافظت کند. در صحبت از مشکل، باید به بروز مشکلات روحی و اخلاقی جامعه بپردازیم. همانطور که می دانید مرحله کنونی زندگی جامعه دچار بحران معنویت است.

معنویت و اخلاق معانی و تحقق جدیدی پیدا می کند. بنابراین، رونق ظلم، جنایت، بی نظمی، سوداگری، اقتصاد سایه، اعتیاد به مواد مخدر، غیرانسانی بودن پیامدهای کاهش معنویت انسان و بر این اساس، کاهش ارزش است. زندگی انسان. اگر چه کاهش سطح اخلاقی جمعیت منجر به مرگ مستقیم آن نمی شود، اما به نابودی بسیاری از نهادهای جامعه می انجامد: اقتصادی، معنوی و سیاسی.

حساس ترین مشکل این است که این تخریب جامعه بدون توجه انسان اتفاق می افتد. مرحله جدید در شکل گیری فرهنگ انسانی به رشد افراد آزاد، آزاد، بدون پیچیدگی، باز برای نوآوری، اما در عین حال بی تفاوت، تهاجمی و بی تفاوت کمک می کند. اکثر مردم اعمال خود را به گونه ای هدایت می کنند که زندگی خود را با ارزش های مادی و مصرف کننده پر کنند و مؤلفه معنوی وجود انسان را رد کنند.

تناقضی در شکل گیری جامعه فعلی آشکار می شود: پیشرفت علمی و فناوری و توسعه معنوی مسیرهای کاملاً متفاوتی را طی می کند، در حالی که تعداد زیادی از افراد حمایت اخلاقی خود را در زندگی از دست می دهند و در نتیجه زندگی معنوی کل جامعه را پیچیده می کنند. در این زمینه، در دوره ای از قرن بیستم، کاهش ارزش کامل زندگی انسان آغاز شد. تاریخ نشان می دهد که هر قرن، تغییر "غیر بشری قدیمی" قربانیان بیشتری را در بین مردم به ارمغان آورد. با وجود توسعه شرایط زندگی اجتماعی و سیاسی، فرهنگ، ادبیات توسعه یافته، جنایات ظالمانه علیه فرد انجام شد. فقدان اخلاق به عنوان چیزی مساعد برای چنین اعمالی در نظر گرفته می شد که در پارادایم یک جامعه مفروض است.

هر چقدر هم که جامعه، فناوری و منابع اقتصادی-اجتماعی توسعه یافته باشد، حل مشکل زندگی با کمک آنها غیرممکن است. تنها تغییر در تفکر انسان، تغییر در جهان بینی درونی او و آگاهی از یکپارچگی و معنویت جامعه به هدایت او به مسیر واقعی هستی و تکامل کمک می کند. ایجاد دنیایی ایده آل از معنویت انسانی، ایجاد دنیایی از ارزش ها و مفاهیم به ارتقای روح انسان از ثروت مادی کمک می کند. برای نوسازی جامعه، باید از درون اقدام کرد: تجدید معنویت و اخلاق موضوعات، آماده سازی آگاهی انسان برای تغییرات آتی، برای درک اهمیت یکپارچگی جامعه و به روز رسانی نظام ارزشی.

رشد معنویت فردی

هیچ توافق کلی در مورد مفهوم توسعه جهان معنوی انسان وجود ندارد. هر فردی با استفاده از آموزه ها و روش های مختلف شناخت خود و دنیای درونش، دنیای معنوی خود را به شیوه های مختلف شکل می دهد. غالباً این مسیرهای موفقیت با دین در هم آمیخته است، اما گاهی از آن عبور می کنند. اساساً رشد معنویت به عنوان دگرگونی "روح" ، وضعیت درونی و فردی یک فرد درک می شود. "روح" به عنوان یک مفهوم انتزاعی، تجسم خاص خود را در روابط علت و معلولی دارد که به درک معنای زندگی انسان کمک می کند. اگر فردی مصمم باشد حقیقت را بیاموزد و زندگی معنوی خود را توسعه دهد، یقیناً به این امر خواهد رسید، بگذار این مسیر آهسته و تدریجی یا آسان و بدون مانع یا آنی باشد. رشد معنوی یک فرد، صرف نظر از اینکه چه آموزش می دهد، از چندین جزء تشکیل شده است: خودسازی و.

لازم به ذکر است که تمام آموزه های مربوط به رشد معنوی فرد از دنیای درونی او سرچشمه می گیرد. معنویت همیشه تمایل انسان برای تغییر دنیای اطراف خود از طریق تغییر شخصیت بوده است. تکامل معنوی یک فرد به او اجازه می دهد تا به مرحله بالاتری از درک و آگاهی روح خود برسد. از نظر روحی کاملاً شکل بگیرد فرد توسعه یافته، اول از همه، شما نیاز به نظارت بر توسعه انرژی و وضعیت فیزیکیموضوع این امر یک وجود هماهنگ با دنیای اطراف و افراد موجود در آن را ترویج می کند. معنویت رشد، پیشرفت معین شخصیت انسان به سمت یکپارچگی و.

دلیل دیگر، ایده تئوسوفی است که عمدتاً در محافل فکری رایج است، در مورد معادل بودن تجربه معنوی مرتاضان و مرتاضان ارتدکس و غیر ارتدوکس و غیر مسیحی. اگرچه این ایده، در اصل، اهمیت بی قید و شرط قربانی مسیح را در امر نجات و کمال معنوی انسان انکار می کند.

امروزه تعدادی از عوامل دیگر وجود دارد که مسئله زندگی معنوی را به عنوان یکی از مبرم ترین مسائل برای کلیسا تعیین می کند. از این میان شاید اولین موردی که به آن اشاره می شود مشکل روحانیت باشد. ایده واقعی در مورد نیاز یک مسیحی به داشتن یک رهبر روحانی در حال حاضر در معرض تحریفات بزرگی در عمل قرار گرفته است و بسیاری از شبانان و گله ها را که آگاهی کافی از دستورالعمل های پدرانه در این مورد ندارند، به اشتباهات و تراژدی های جدی سوق می دهد. نه تنها در زندگی مذهبی، بلکه در زندگی خانوادگی و اجتماعی. همچنین یکی از حقایق جدی و دردناک در زمینه زندگی معنوی، نه کم‌کم به خاطر روحانیت کاذب، ایجاد عدم تحمل و تعصب در محیط کلیسا است.

اینها، مانند بسیاری دیگر از پدیده های نابهنجار، بدون شک، سرچشمه آنها در درجه اول ناآگاهی از آموزه های سنت مقدس کلیسای ارتدکس در مورد مبانی زندگی معنوی است.

پیش نیازهای جزمی برای درک معنویت

اگرچه خدای یگانه سه هیپوستاتیک یک روح است، اما سومین هیپوستاز او نیز روح القدس نامیده می شود و بدین وسیله به آگاهی انسان در مورد ویژگی های خاص آن در مقایسه با سایر هیپوستاها شهادت می دهد. انسان از آنجا که تصویر خداست، این راز خدا را در خود منعکس می کند. او نیز در وحدت خود دارای سه فرض است: ذهن، کلام (اندیشه) و روح، و هر یک ویژگی های خاص خود را دارند. پدران مقدس روح را نیروی اخلاقی انسان می نامند که محتوای آن را ذهن و بالاتر از همه با درک هدف نهایی و عالی زندگی تعیین می کند. این هدف ممکن است خدا و زندگی ابدیدر او؛ اما شاید - ثروت، قدرت، شهرت؛ می تواند - لذت ها و علایق مختلف: بدنی (مقایسه کنید: "خدای آنها رحم است.")، زیبایی شناختی (مثلاً موسیقی، نقاشی)، فکری (مثلاً فلسفه، علم). با این حال، خدای انسان هر چه باشد، معنویت او چنین است.

درک ارتدکس از معنویت در درجه اول از واقعیت پنطیکاست مقدس ناشی می شود. "کسب" روح القدس توسط یک مسیحی، یا خدایی شدن، هدف زندگی معنوی است. این هدف تنها با زندگی صحیح (صالحانه) محقق می شود. بنابراین آگاهی از قوانین اساسی آن ضروری است.

سوال اصلی

همانطور که می دانیم زندگی معنوی نه تنها مستلزم ایمان جزمی صحیح و اخلاق انجیلی است، بلکه دانش و رعایت دقیق قوانین خاصی را که تعیین کننده رشد "انسان جدید" است (). به عبارت دیگر، درک نظری صحیح از زندگی معنوی تا حد زیادی موفقیت فرآیند پیچیده تولد دوباره واقعی یک پرشور، "جسمی" ()، "پیرمرد" () را به یک جدید از پیش تعیین می کند.

اما درک نظری این موضوع به آن سادگی که در نگاه اول به نظر می رسد نیست. انواع مسیرهای به اصطلاح معنوی که اکنون توسط "روشنگران" ناخوانده از گوشه و کنار جهان به منظور "نجات" به مردم ما ارائه می شود. ادیان مختلفو فرقه های مسیحی یکی از مصادیق پیچیدگی این مشکل هستند.

در این راستا، وظیفه ای استثنایی مطرح می شود: یافتن اساسی ترین نشانه ها و ویژگی های معنویت حقیقی، معیارهای آن که به انسان اجازه دهد معنویت واقعی را از انواع معنویت کاذب، عرفان و هذیان تشخیص دهد. و اولین چیزی که هنگام حل این مشکل مطرح می شود این سؤال است:

ایمان به مسیح یعنی چه؟

او به طور جالب و غیرعادی در این باره می نویسد: «کسی که از گناهکاری، سقوط و نابودی خود آگاه نیست، نمی تواند مسیح را بپذیرد، نمی تواند به مسیح ایمان بیاورد، نمی تواند مسیحی باشد. مسیح برای کسی که هم معقول و هم با فضیلت است، که از خودش راضی است و خود را شایسته دریافت همه پاداش های زمینی و آسمانی می داند چیست؟<…>آغاز روی آوردن به مسیح در شناخت گناهکاری، سقوط فرد نهفته است. از چنین دیدگاهی نسبت به خود، شخص نیاز به یک نجات دهنده را تشخیص می دهد و با فروتنی، ایمان و توبه به مسیح نزدیک می شود.

نکته قابل توجه تناقض صوری این کلمات با تز کلامی پذیرفته شده در مورد ایمان به عنوان شرط اولیه پذیرش مسیح است. به نظر می رسد قدیس تأکید می کند: «آغاز تبدیل به مسیح» در این باور عقلانی وجود ندارد که مسیح خدا و نجات دهنده است و او آمد، رنج کشید و دوباره برخاست. برعکس، ایمان به او خود از دانش «گناهکاری، سقوط شخص» زاده می شود، زیرا «کسی که از گناهکاری خود آگاه نیست... نمی تواند به مسیح ایمان بیاورد».

در این اندیشه ما جایگاه اول و اصلی زندگی معنوی را می یابیم که عمق درک ارتدکس از آن را نشان می دهد. معلوم می شود که فقط آن کس می تواند و مؤمن است که نقص روحی و اخلاقی خود، گناهکاری خود را ببیند، دچار آن شود و به دنبال شفا باشد. فقط چنین شخصی که در درون خود فروتن است قادر به ایمان صحیح و نجات بخش به مسیح است. کسی که خود را معقول و نیکوکار می‌بیند، نمی‌تواند مسیحی باشد و یکی نیست، حتی اگر خود را چنین بداند.

خداوند می گوید: "این افراد سالم نیستند که به پزشک نیاز دارند، بلکه بیماران هستند." تنها کسانی که بیماری روح خود را می بینند، درمان ناپذیری آن را با تلاش خود می بینند، راه شفا و رستگاری را در پیش می گیرند و بنابراین می توانند به دکتر واقعی مراجعه کنند که برای آنها رنج کشیده است. بدون چنین خودشناسی، زندگی معنوی عادی غیرممکن است.

این به وضوح در نمونه زندگی زمینی منجی مشاهده می شود، کسی که با اشک توبه توسط یهودیان ساده آگاه به گناهان خود پذیرفته شد و با نفرت طرد شد و توسط "باهوش"، "فضیلتمند" به اعدام وحشتناک محکوم شد. نخبگان محترم یهودی - اسقف ها، فریسیان (یعنی مجریان غیور) آداب و رسوم کلیساو منشور)، کاتبان (متکلمین).

شناختن خودت

چگونه یک شخص این دانش نجات دهنده را از خود، پیر خود، که تمام اهمیت بی پایان قربانی مسیح را برای او آشکار می کند، به دست می آورد؟ پاسخ ساده است: قدیس ایگناتیوس می نویسد: «من نمی بینم، گناه من است، زیرا من هنوز علیه گناه کار می کنم. کسی که از گناه لذت می برد و به خود اجازه می دهد حداقل با فکر و همدردی دلش طعم آن را بچشد، نمی تواند گناه خود را ببیند. او تنها می تواند گناه خود را ببیند که با اراده قاطع از هر گونه دوستی با گناه ... به هر شکلی که ممکن است به آن نزدیک شود. هر کس کار بزرگی انجام دهد - با گناه دشمنی کند و عقل و قلب و بدن را به زور از آن جدا کند - خداوند به او عطا می کند. هدیه عالی: دیدن گناهت."

یکی از ابزارهای عملی برای دستیابی به این هدف، مبارزه با قضاوت است. «هر کس از محکوم کردن همسایگان خودداری کند، طبیعتاً افکارش گناهان و ضعف‌هایش را می‌بیند که در زمان قضاوت همسایگانش را نمی‌دید.» قانون اساسی خودشناسی در سخنان قابل توجه قدیس بیان شده است: "اجرای دقیق احکام مسیح به انسان ضعف های او را می آموزد." یعنی آگاهی از فاجعه بودن وضعیت معنوی شخص فقط با تلاش برای انجام تمام احکام انجیل برای شخص آشکار می شود. فقط تنش تبدیل شدن به یک مسیحی واقعی به شخص نشان می دهد که او واقعاً چقدر فقیر، برهنه و بدبخت است و مسیح چقدر برای او ضروری است.

از اینجا روشن می شود که این سؤال که چگونه شخص به بینایی از گناه یا شناخت خود، پیرمرد خود دست می یابد، در زندگی معنوی نقش محوری دارد. فقط کسی که خود را در حال نابودی می بیند به نجات دهنده نیاز دارد. "سالم" () به مسیح نیاز ندارد. بنابراین، برای کسی که می خواهد به مسیح ارتدکس اعتقاد داشته باشد (در نهایت "شیاطین ایمان می آورند و می لرزند" -)، برای کسی که تشنه یک زندگی معنوی صحیح است، این بینش وظیفه اصلی شاهکار است و در عین حال، ملاک اصلی صدق آن

معنای فضایل

در این راستا، توجه به این نکته بسیار مهم است که شاهکار و هر فضایل که به چنین نتیجه ای منجر نشود، یک شاهکار نادرست است و زندگی بی معنا می شود. پولس رسول خطاب به تیموتائوس در این باره می نویسد: "اما حتی اگر کسی تلاش کند، اگر مبارزه غیرقانونی انجام دهد تاج گذاری نمی شود" (). راهب با قاطعیت‌تر صحبت می‌کند: «پاداش نه به فضیلت و نه تلاش به خاطر آن، بلکه به فروتنی که از آنها زاییده می‌شود. اگر گم شود، اولی بیهوده است».

معلوم می شود که فضایل و سوء استفاده ها به خودی خود نمی توانند برای شخص از ملکوت خدا که "در درون ماست" () بهره مند شوند، بلکه فقط فروتنی را که از آنها زاییده می شود، به ارمغان می آورند. اگر فروتنی اکتسابی نباشد، همه بهره ها، همه فضایل بی ثمر و بی معناست! این یکی از مشکلات پیچیده کلامی را در مورد رابطه بین ایمان و به اصطلاح اعمال نیک در امر نجات روشن می کند. اعمال به خودی خود انسان را نجات نمی دهد، بلکه نوعی لیاقت نیست. نیاز آنها به دلیل کاملاً متفاوتی است. بدون آنها، به دست آوردن تنها چیزی که انسان را نجات می دهد - فروتنی - بسیار دشوار است. زیرا تنها از طریق وادار کردن خود به هر طریق ممکن برای انجام همه احکام انجیل می توانید فساد عمیق طبیعت انسانی و ناتوانی خود را بدون کمک خدا مشاهده کنید که حداقل یک فرمان مسیح را به طور خالص انجام دهید. یک کار خوب از این رو، اولیای الهی، فضایل خود را چنان که گناه است، با جویبارهای اشک می شستند.

قدیس ایگناتیوس می نویسد: «بدبخت کسی است که از حقیقت انسانی خود راضی باشد: او به مسیح نیاز ندارد.<…>این خاصیت تمام بهره های بدنی و اعمال نیک نمایان است. اگر هنگام انجام آنها به فداکاری برای خدا بیاندیشیم، نه اینکه بدهی هنگفت خود را ادا کنیم، در این صورت از سوی والدین غرور و غرور ویرانگر، اعمال نیک و بهره‌برداری انجام می‌شود.»

او حتی این را می گوید: «کارگر حقیقت بشری پر از غرور، تکبر، خودفریبی است، با نفرت و انتقام به کسانی می پردازد که جرأت می کنند برای دقیق ترین و خیرخواهانه ترین تضاد او زبان باز کنند. حقیقت؛ خود را شایسته و شایسته پاداش های زمینی و آسمانی می داند.»

این تفکر پدرانه مستقیماً این باور رایج را رد می کند که کارهای به اصطلاح خوب همیشه خوب هستند، صرف نظر از اینکه شخص با چه انگیزه های درونی و با چه هدفی آنها را انجام می دهد. معلوم می شود که این عمیقا نادرست است. حقیقت و فضایل انسان قدیم و جدید مکمل یکدیگر نیستند، بلکه یکدیگر را مستثنی می‌کنند، زیرا اولی با اهمیت خود شخص را کور می‌کند، او را تعالی می‌بخشد و در نظر خود بزرگ می‌سازد و بدین وسیله مسیح را از او «برمی‌گیرد». برعکس، دومی، افتضاح واقعی روحانی و غالباً اخلاقی، ناتوانی او را برای غلبه بر خود و هدایت او به مسیح آشکار می کند.

بی مهری زودرس خطرناک است

اجازه دهید به قانون دیگری از زندگی معنوی بپردازیم - در مورد "وابستگی بین فضایل و رذایل". این قانون در این واقعیت نهفته است که معلوم می شود که هم کسب فضایل و هم تعامل شهوات با یکدیگر تابع قوام و وابستگی شدید متقابل است. قدیس ایگناتیوس می نویسد: «به دلیل این قرابت، کسب یک فضیلت، فضیلت دیگری را به روح وارد می کند که شبیه و جدایی ناپذیر از فضیلت اول است. در مقابل، تسلیم داوطلبانه در برابر یک فکر گناه آلود، تسلیم غیر ارادی به فکر دیگری را به دنبال دارد. به دست آوردن یک شور گناه آلود، شور دیگری را در روح جذب می کند. ارتکاب داوطلبانه یک گناه منجر به سقوط غیر ارادی به گناه دیگری می شود که زاده گناه اول است. پدران می‌گفتند کینه توزی را تحمل نمی‌کند که در دل مجرد بماند.» نادیده گرفتن این قانون می تواند منجر به عواقب جدیدر زندگی معنوی بنابراین، نگرش سهل انگارانه نسبت به گناهان «صغیره»، خودسرانه، یعنی بدون خشونت شهوت، ارتکاب آنها اراده انسان را به بردگی می کشد، او را برده امیال پست خود می کند و در نهایت منجر به گناهان کبیره و غم و اندوه می شود تراژدی ها در زندگی

این که چقدر این قانون جدی و قابل توجه است، سخنان باتجربه ترین مربی زندگی معنوی، قدیس اسحاق سوریه، نشان می دهد: «خداوند حکیم خشنود شد که ما نان روحانی را با عرق پیشانی خود بخوریم. این را نه از روی کینه، بلکه برای این که سوء هاضمه پیش نیاید و نمردیم، این را ثابت کرد. هر فضیلتی مادر فضیلت بعدی است. اگر مادرت را که مولود فضایل است رها کنی و پیش از به دست آوردن مادر در طلب دختر بشتابی، این فضایل برای روح افعی می شود. اگر آنها را از خود رد نکنید، به زودی خواهید مرد.»

کلمات شگفت انگیز برای افراد بی‌تجربه معنوی، این ایده که نوعی فضیلت ممکن است زودرس باشد، بسیار کمتر برای روح کشنده باشد، «سرخ»، عجیب و تقریباً کفرآمیز به نظر می‌رسد. اما این دقیقاً واقعیت زندگی معنوی است، این یکی از قوانین تزلزل ناپذیر آن است که با تجربه بزرگ مقدسین آشکار شده است.

دعای صحیح

درمهمترین شرط زندگی معنوی نماز است. اما حتی بدون رعایت برخی الزامات، می تواند بی ثمر باشد و حتی به وسیله ای برای عمیق ترین سقوط یک مسیحی تبدیل شود. پس دعای کسی که دیگران را نمی بخشد پذیرفته نمی شود. شرطی به همان اندازه: «کسی که با لب دعا کند، ولی از جان خود غافل شود و قلب خود را حفظ نکند، چنین شخصی به هوا دعا می کند، نه به خدا، و بیهوده کار می کند، زیرا خداوند به هوش و غیرت گوش می دهد و نه به سخنرانی طولانی.»

توجه ویژهدر زندگی معنوی ما همیشه خود را وقف دعای عیسی می کنیم. او در مقاله فوق‌العاده‌اش «درباره دعای عیسی» درباره نحوه اجرای صحیح آن (و نه به نحوی) می‌نویسد. گفتگوی یک پیر و یک شاگرد" سنت ایگناتیوس.

«تمرین دعای عیسی شروع خاص خود، تدریجی بودن، پایان بی پایان خود را دارد. باید تمرین را از اول شروع کرد و نه از وسط و نه از آخر... آن مبتدیانی که با خواندن آموزش... داده شده توسط پدران ساکت... بی فکر این دستور را برای راهنمایی خود می پذیرند. فعالیت ها، از وسط شروع شود. کسانی که بدون هیچ آمادگی اولیه، با عقل خود به معبد دل شروع می کنند و از آنجا دعا می فرستند، از وسط شروع می کنند. کسانی که می‌خواهند بلافاصله شیرینی دعا و دیگر آثار سرشار از فیض آن را در درون خود آشکار کنند، در پایان شروع می‌شوند.

باید از اول شروع کرد، یعنی نماز را به جا آورد با توجهو احترام، با هدف توبهفقط مواظب این باشد که این سه خصلت دائماً در دعا وجود داشته باشد... مراقبت ویژه، بیشترین دقت را باید برای بهبود اخلاق طبق تعالیم انجیل انجام داد... فقط در مورد اخلاقی که توسط احکام انجیل... آیا می توان معبد غیر مادی دعای الهی را برپا کرد. کار کسی که روی شن بنا می کند بیهوده است: بر اخلاقی آسان و متزلزل.»

روح دعای عیسی حالتی است که از حادثه زیر به وضوح قابل مشاهده است. راهبی به راهب سیسوی کبیر گفت: من دائماً به یاد خدا هستم. راهب سیسوئیس به او پاسخ داد: «این عالی نیست. وقتی خودت را بدتر از همه مخلوقات بدانی خیلی خوب خواهد شد."

در این خصوص باید توجه داشت که «نشانه تداوم و خود کارآمدی در اقامه دعای عیسی به هیچ وجه نشانه لطف آن نیست، زیرا تضمین نمی کند... فیض.» «مبارزه معنوی که نتیجه و هدف آن کسب است فروتنی... با برخی با هدف دیگر (میانگین) جایگزین می شود: کسب دعای عیسی بی وقفه و خودانگیخته، که ... نیست. هدف نهاییاما تنها یکی از ابزارهای دستیابی به آن است."

دوست داشتنی

همچنین باید به خطری اشاره کرد که یک زاهد بی تجربه را که نه مربی واقعی دارد و نه دانش معنوی نظری صحیحی را تهدید می کند - احتمال افتادن در به اصطلاح توهم. این اصطلاح پدرانه از این جهت قابل توجه است که ماهیت بیماری معنوی نامبرده را به دقت آشکار می کند: چاپلوسی از خود، خود فریبی، خیال پردازی، نظر در مورد کرامت و کمال خود، غرور. راهب مثلاً درباره دلایل اصلی افتادن در توهم می نویسد: «پیرسست، می گویند، به دو صورت ظاهر می شود، یا بهتر، می یابد... به صورت رویا و تأثیر، هر چند تنها در غرور دارد. منشا و علت آن ... اولین تصویر از توهم از رویاها می آید. تصویر دوم پرلست... آغاز خود را دارد... در شهوت و شهوت و شهوت طبیعی.

قدیس ایگناتیوس یکی دیگر از دلایل بسیار رایج برای توهم در میان بسیاری از راهبان، مسیحیان غیور و روحانیون را ذکر می کند: «بی دلیل نیست که روحیه روحی راهبانی که با رد دعای عیسی و به طور کلی کار ذهنی، راضی هستند. تنها با دعای بیرونی، به حالت خودفریبی و هذیان نسبت داده می شود... نمی توانند از «نظر» اجتناب کنند... دعای شفاهی و عمومی آنگاه زمانی مثمر ثمر است که همراه با توجه باشد، که بسیار نادر است، زیرا یاد می گیریم. به طور عمده با انجام دعای عیسی توجه کنید.»

سنت ایگناتیوس در مورد چگونگی جلوگیری از این ویرانی در مقاله خود "درباره هذیان" چنین می نویسد: "هذیان حالت همه مردم است، بدون استثنا، که در اثر سقوط اجداد ما ایجاد شده است. همه ما در هیبت هستیم. دانستن این بزرگترین محافظت در برابر توهم است. بزرگترین جذابیت این است که خود را عاری از توهم بشناسیم. همه ما فریب خورده‌ایم، همه فریب خورده‌ایم، همه ما در یک حالت دروغین هستیم، ما به رهایی از حقیقت نیاز داریم. حقیقت خداوند ما عیسی مسیح است.<…>همان گونه که غرور عموماً عامل وهم است، فروتنی نیز... هشداری مطمئن و محافظت از گمراهی است... دعای ما با احساس توبه آغشته باشد، با گریه توأم باشد و وهم هرگز تأثیر نگذارد. ما.»

کارگردان معنوی

متأسفانه هر مؤمنی، هر زاهدی می‌تواند خود را در یک حالت هذیان هولناک ببیند که فقط بر اساس فهم خود، بدون مربی روحانی، بدون راهنمایی نوشته‌های پدرانه زندگی کند.

اما اگر درک آنچه پدران نوشته‌اند همیشه کار ساده‌ای نیست، پیدا کردن یک مربی واقعی همیشه دشوارتر بوده است. بنابراین، افکار و توصیه های اولیای الهی در این مورد برای زمان ما اهمیت ویژه ای دارد.

اولاً، پدران (1) در مورد نیاز به احتیاط زیاد در انتخاب یک اعتراف کننده صحبت می کنند و در مورد خطر عظیم مرتبط با اشتباه اشتباه گرفتن یک «پیر» غیر روحانی با یک رهبر روحانی هشدار می دهند. آنها می آموزند (2) نگرش صحیح نسبت به او، (3) درک صحیح اطاعت و (4) ضروری بودن جدایی از اعتراف کننده ای که طبق انجیل اشتباه می کند و از زندگی دور می شود. هشدار می دهند که در آخرین بار(5) هیچ مربی روح‌پذیری وجود نخواهد داشت که روح مردم را ببیند، و بنابراین (6) مؤمنان را به مطالعه دعوت می‌کنند. کتاب مقدسو آفریده های پدران مقدس و با نصیحت بزرگی که بزرگتر است به وسیله آنها هدایت شوید. تجربه معنوی"برادران سعادتمند."

اجازه دهید اندیشه های پدران مقدس را در این موضوعات ارائه کنیم.

(1) کاسیان ارجمند رومی (قرن 5) می گوید: «مفید است که افکار خود را برای پدران آشکار کنید، اما نه برای هرکس، بلکه برای بزرگان روحانی که استدلال دارند، بزرگان نه به سن جسمی و خاکستری خود. موها بسیاری که از ظاهر پیری گرفتار شده بودند و افکار خود را بیان می کردند، به جای شفا، از بی تجربگی کسانی که شنیدند آسیب دیدند.»

(1) قدیس تئوفان (گووروف) می نویسد: "این همان چیزی است که قدیس توصیه کرد و انجام داد، پدران روحانی به همه دستور دادند." در این روزگار سخت، با وجود این که من به عنوان یک غیور این قدر مستضعف، گریه و زاری می کنم، خود خدا و تعلیم الهی پدران بزرگوار معلم و مربی هستند.» و قدیس نتیجه می گیرد: «پس این بهترین و مطمئن ترین راه راهنمایی یا آموزش در زندگی مسیحی است! زندگی توام با اراده خداوند بر اساس کتب الهی و پدرانه با نصیحت و پرسش از همفکران.

(1) «در شناسایی آنها [رهبران معنوی] باید احتیاط فراوان و استدلال دقیق به کار برد تا به جای منفعت، ضرر و به جای خلقت، تباهی ایجاد نشود».

(2، 6) «با پدران و برادران نیکوکار و خردمند مشورت کنید. اما توصیه های آنها را با احتیاط و احتیاط کامل در نظر بگیرید. با توجه به تأثیر اولیه آن بر شما، غرق توصیه ها نشوید! ... انجیل را هم در مورد افکار خود و هم در مورد افکار همسایه خود، در مورد توصیه های او مشورت کنید. غرور و غرور عاشق تعلیم و تعلیم هستند. آنها به محاسن نصیحت خود اهمیت نمی دهند! آنها فکر نمی کنند که با اندرزهای پوچ که توسط یک مبتدی بی تجربه با اعتماد به نفس ناخودآگاه، با حرارت نفسانی و خونی پذیرفته می شود، زخمی بی درمان به همسایه خود وارد کنند! آنها باید تازه وارد را تحت تأثیر قرار دهند و او را از نظر اخلاقی مطیع خود کنند! آنها به ستایش انسانی نیاز دارند! آنها باید به عنوان مقدس، معقول شناخته شوند، بزرگان بصیر، معلمان! .

(2) "همه راهنمای معنویباید ارواح را به سوی او (مسیح) هدایت کند، نه به سوی خودش... بگذار مرشد، مانند باپتیست بزرگ و فروتن، کنار بایستد، خود را هیچ بداند، از تحقیر خود در برابر شاگردان شادی کند، که نشانه ای از آنهاست. موفقیت معنوی... از اعتیاد به مربیان محافظت کنید. خیلی ها مواظب نبودند و همراه با مربیانشان در دام شیطان افتادند... اعتیاد عزیز را بت می کند: خدا با خشم از فداکاری هایی که برای این بت می شود روی برمی گرداند... و زندگی بیهوده از دست می رود. ، اعمال نیک از بین می رود. و تو ای مربی، خودت را از تلاش های گناه آلود حفظ کن! برای روحی که دوان دوان به سوی شما آمده است، خدا را جایگزین خود نکنید. از پیشگام مقدس الگو بگیرید.»

(3) «بزرگ‌هایی که نقش را بر عهده می‌گیرند، بیایید از این کلمه ناخوشایند متعلق به دنیای بت پرستی استفاده کنیم تا موضوع را دقیق‌تر توضیح دهیم، که در اصل چیزی جز بازی روح‌خراش و غم انگیزترین کمدی نیست - بزرگانی که نقش قدیسان باستانی را بر عهده می گیرند بزرگان، چون از مواهب معنوی خود برخوردار نیستند، می دانند که نیت آنها، همان افکار و تصورات آنها در مورد کار بزرگ رهبانی - اطاعت، نادرست است، که طرز فکر آنها، عقل آنها. علم آنها خودفریبی و هذیان اهریمنی است...».

(3) « اعتراض خواهند کرد: ایمان مبتدی می تواند جایگزین فقدان بزرگ شود. این درست نیست: طبق تعالیم رسول (ص) ایمان به حقیقت نجات می دهد، ایمان به دروغ و هذیان شیطانی نابود می کند.»

(3، 6) «روش متواضعانه یک مشاور نسبت به یک شاگرد کاملاً متفاوت از رفتار یک بزرگتر نسبت به یک تازه کار بی قید و شرط است... نصیحت شامل شرطی نیست که باید انجام شود: می توان آن را برآورده کرد یا برآورده نشد. ”

(5 و 6) «طبق آموزه‌های پدران، زندگی... تنها مناسب زمان ما، زندگی تحت هدایت نوشته‌های پدرانه با توصیه‌های برادران موفق مدرن است. این نصیحت را باید دوباره با نوشته های پدران بررسی کرد... پدرانی که هزار سال از زمان مسیح دور بوده اند و نصایح پیشینیان خود را تکرار می کنند، از نادر بودن مربیان الهام گرفته از خدا، از انبوه مردم، شکایت دارند. از معلمان دروغینی که ظاهر شده اند، و کتاب مقدس و نوشته های پدرانه را برای راهنمایی ارائه می دهند. پدران نزدیک به زمان ما، رهبران الهام گرفته را میراث دوران باستان می نامند و قبلاً قاطعانه به رهبری کتاب مقدس و مقدس را که با این کتاب مقدس تأیید شده است و با بیشترین احتیاط و احتیاط، توصیه برادران مدرن پذیرفته شده است، به رهبری وصیت کرده اند.

کاتولیک

تأثیر هذیان به ویژه در میان مرتاضان کاتولیک که از تجربه زندگی معنوی بریده شده اند آشکار است. کلیسای باستانی. برای مثال، قدیس ایگناتیوس می‌نویسد: «بیشتر زاهدان کلیسای غربی که توسط آن به عنوان بزرگترین قدیسان معرفی شده‌اند - پس از سقوط آن از کلیسای شرقی و پس از عقب‌نشینی روح‌القدس از آن - دعا کردند و به رؤیاهایی دست یافتند. البته به شکلی که گفتم نادرست است... در چنین حالتی ایگناتیوس لویولا، بنیانگذار فرقه یسوعیان، آنجا بود. قوه تخیل او به قدری داغ و پیچیده بود که همانطور که خودش اظهار داشت فقط باید بخواهد و کمی تنش به کار ببرد، زیرا مطابق میل او جهنم یا بهشت ​​در برابر چشمانش ظاهر می شود ... مشهور است که اولیای واقعی خدا هستند. رؤیاهای اعطا شده فقط به لطف خدا و عمل خدا، و نه با اراده انسان و نه با تلاش خود، به طور غیر منتظره، بسیار بندرت اعطا می شود... شاهکار تشدید شده کسانی که در توهم هستند، معمولاً در کنار تباهی عمیق قرار می گیرد. فساد به عنوان ارزیابی شعله ای است که فریب خوردگان با آن برافروخته می شوند.»

در عین حال، قدیس دلایل دیگری را نیز برای حالات لذت بخش زاهدان غربی، پنهان از چشم بیرونی، ذکر می کند. او می نویسد: «خون و اعصاب به واسطه هوس های بسیاری به حرکت در می آید: خشم، عشق به پول، شهوت و غرور. دو مورد آخر به شدت خون زاهدانی را که به طور غیرقانونی کار می کنند گرم می کند و آنها را به متعصبان دیوانه تبدیل می کند. غرور پیش از موعد برای حالات روحی تلاش می کند که انسان به دلیل ناپاکی هنوز قادر به انجام آنها نیست. برای ناکامی در رسیدن به حقیقت، رویاهایی برای خود اختراع می کند. و شهوت‌پسندی با افزودن عمل خود به فعل باطل، در دل تسلیت‌ها و لذت‌ها و لذت‌های دروغین فریبنده می‌آفریند. این حالت حالت خودفریبی است. همه کسانی که غیرقانونی کار می کنند در این وضعیت هستند. بسته به اینکه چقدر بهره برداری های خود را افزایش می دهند، کم و بیش در آنها ایجاد می شود. کتاب های بسیاری توسط نویسندگان غربی از این ایالت نوشته شده است.» این امر به ویژه در نمونه قدیسان بزرگ کاتولیک مانند کاترین سینا، ترزا از آویلا یا آنجلا متبرک مشهود است.

قدیس ایگناتیوس (که ادبیات زاهدی کاتولیک را نه از روی ترجمه، بلکه از نسخه های اصلی لاتین مطالعه کرد) نیز مختصات زمانی خاص عقب نشینی مرتاضان جدید کاتولیک را از تجربه مشترک قدیسین یکی نشان می دهد. کلیسای جهانی. او می نویسد: «کشیش بندیکت (†544)، پاپ مقدس (†604) هنوز هم با مربیان زاهد شرق موافق هستند. اما در حال حاضر برنارد از Clairvaux (قرن 12th) با آنها تفاوت شدیدی دارد. بعدها حتی بیشتر طفره رفتند. آنها بلافاصله جذب می شوند و خوانندگان خود را به ارتفاعات غیرقابل دسترس برای مبتدی می کشانند، آنها صعود و صعود می کنند. داغ... رویاپردازی برای آنها جایگزین هر چیزی معنوی می شود که آنها کوچکترین تصوری از آن ندارند. این رویاپردازی توسط آنها به عنوان لطف شناخته شده است

همانطور که می بینیم، پرلست در کسانی پدید می آید که نه بر اساس اصول پدری، بلکه بر اساس افکار، امیال و درک خود زندگی می کنند و خدا را نه برای نجات از گناه، بلکه برای لذت های سرشار از فیض، مکاشفه ها و هدایا می جویند. آنها معمولاً توسط زاهد بالقوه در تخیل بیش از حد گرم خود و از طریق عمل نیروهای تاریک به وفور "دریافت" می شوند. بنابراین، prelest یکی از گزینه های ممکن و معادل برای معنویت نیست، نه راه خاصبه خدا، اما یک بیماری جدی، بدون درک و قدردانی درست، یک مسیحی، به ویژه کسی که مبارزه می کند، از درون زوال می یابد.

دستیابی به "ارتفاعات" به ویژه در میان مرتاضان جوانی که هنوز پیر خود را نشناخته اند، خود را از احساسات رها نکرده اند و در حال جستجوی حالات یک انسان جدید و کامل هستند، متداول است. بیخود نیست که پدران چنین تعبیری دارند: «اگر جوانی را دیدی که به میل خود به آسمان بالا می رود، پای او را بگیر و از آنجا بیرون بینداز، زیرا این برای او خوب نیست». . دلیل چنین اشتباهاتی هنوز یکسان است: ناآگاهی از قوانین زندگی معنوی، ناآگاهی از خود. قدیس اسحاق شامی در این باره هشدار داد: «اگر بعضی از پدران نوشتند که طهارت روح چیست، سلامتی آن چیست، بغض چیست، بینایی چیست، ننوشتند تا ما به دنبال آنها باشیم. زودرس و با انتظار در کتاب مقدس آمده است: "پادشاهی خدا با رعایت نمی آید" (). کسانی که انتظار در آنها زندگی می کند غرور و سقوط پیدا کرده اند. جستجو با توقع عطایای عالی خداوند توسط کلیسای خدا رد می شود. این نشانه عشق به خدا نیست. این بیماری روح است.»

بارسانوفیوس بزرگ گفت: فروتنی، انسان را دهکده خدا می کند. این یک مسیحی را از همه خطاها محافظت می کند و همچنین او را شریک روح القدس می کند.

چقدر وجود دارد انسانیت، این مفهوم در بین مردم بسیار وجود دارد دنیای معنوی ، آغاز معنوی انسان، ادامه زندگی پس از مرگ یا بهتر است بگوییم زندگی پس از زندگی. من و شما می‌توانیم به هزاره‌های وجود انسان روی آوریم و تأییدی بر این دانش در طول قرن‌ها بیابیم. یکی از اجزای جدایی ناپذیر انسان در همه زمان ها معنویت بوده است.
دانش درباره انسان، در مورد ماهیت واقعی آن، در مورد جهان همیشه وجود داشته است. در تمام زمان ها، معلمان و صرفاً اهل علم در جهان ظاهر می شوند که دانه هایی از دانش ناب را به مردم منتقل می کنند. بعدها، این دانه‌ها با پوسته‌های تجربه‌ی مردمی که آنها را منتقل می‌کنند، بیش از حد رشد می‌کنند، سپس کاملاً توسط فعال‌ترین نمایندگان بشریت غصب می‌شوند و به یک مفهوم دینی تبدیل می‌شوند. بالاخره چیزی که مردم را به این یا آن دین می کشاند اساساً همین دانه است و جالب ترین چیز این است که خود معلم که آن را به دنیا آورده علاقه ای به ایجاد یک فرقه مذهبی بر اساس تعلیم نداشته است، اینها قبلاً هستند. امور انسانی دانش ناب همیشه از فردی به فرد دیگر منتقل شده است. رایگان داده شد. این ابزارها را حمل می کرد که با آن انسان می توانست نظم را در دنیای درون خود بازگرداند، با دنیای بیرون تعامل برقرار کند، بینش معنوی به دست آورد و یاد بگیرد که این جهان واقعا چگونه کار می کند. و مهمتر از همه، دانستن آنچه فراتر از این جهان است.
چرا انسان روی زمین متولد می شود؟ معنای وجود آن چیست؟ چرا به او پتانسیل عظیم و آزادی انتخاب داده شده است؟ در زمان ما، مفهوم معنویت باید از ویژگی های درونی یک فرد در نظر گرفته شود. مفهوم اخلاق و اخلاق بالا، مهربانی، پاسخگویی و مشارکت، تفاهم در ارتباط با افراد دیگر. همه اینها و خیلی چیزهای دیگر بخشی جدایی ناپذیر از تجلی طبیعت معنوی در انسان است. آن منبع خلوص درونی و بهترین چیزهایی که در همه وجود دارد، مهم این است که بخواهید آن را در خود آشکار کنید. به سختی می توان با کلمات، جایگاه این منبع، مانند حالت الهام و خلاقیت، فراتر از کلمات و اشکال است. اما شما واقعاً می توانید آن را احساس کنید، در حالتی از شادی، شادی، شادی بدون عشق ارزشی و فراگیر به مردم و دنیای اطرافتان، می توانید در درون خود اقیانوسی بی کران از قدرت نوری آرام را احساس کنید و حتی با آن در تماس باشید. آن را در سطح حسی این یک تجربه ارزشمند خواهد بود. شخص با کمک کلید عشق دروازه های دنیای واقعی را به روی خود می گشاید، دنیای بی پایان روح که در آن هیچ گونه تقسیم بندی وجود ندارد. هیچ تفاوتی در مذهب، رنگ پوست، ملیت و نژاد وجود ندارد.
بنابراین انسان به عنوان بخشی از جامعه که دارای مبانی مفهومی چون معنویت است، از این جایگاه در جهان عمل خواهد کرد. معنویت به عنوان اساس شخصیت، جهان بینی و جهان بینی، درک فرآیندهای رخ داده در جهان، الگوهای رویدادها و هر آنچه اتفاق می افتد. این عنصر ضروری در شکل گیری جامعه ای با بردار خلاق جهت دار تفکر و عمل است. جامعه متشکل از مردم است. و هنگامی که فردی بر پایه ایمان و معرفت استوار باشد، چنین فردی پشتوانه محکمی برای جامعه و کل جهان خواهد بود.
از شخصیت ما به تصویر کلی می رویم. بیایید کمی به زندگی از چشم طبیعت نگاه کنیم. همه این فرصت را دارند که یکی دو روز را برای خود اختصاص دهند و کمی با طبیعت خلوت کنند. به نحوه عملکرد همه چیز در طبیعت توجه کنید. چه خطوط، خمیدگی ها، جریان روان همه تغییرات در حال وقوع است. می‌توانید ساعت‌ها به آب متحرک، آتش سوزان، حرکت ابرها و آسمان پرستاره نگاه کنید، بدون اینکه چشم‌هایتان را بردارید. شما می توانید به بازی تابش نور خورشید در سطح دریاچه نگاه کنید و درک کنید که فضا چگونه کار می کند، می توانید رفتار پرندگانی که به زمین فرود می آیند را مشاهده کنید و ماهیت انسان را درک کنید. شما می توانید درهای ذهن خود را باز کنید و اجازه دهید هماهنگی زندگی آگاهی شما را پر کند. همانطور که می گویند: "مسیر طبیعی حرکت را بیابید و قدرت خود طبیعت را خواهید یافت."
درک هارمونی به عنوان اساس زندگی، انسان را به مرحله جدیدی در رشد تفکر و جهان بینی سوق خواهد داد. هارمونی به ملودی جدیدی سرازیر می شود و در رنگ های روشن زندگی پخش می شود. از طریق هارمونی به راحتی می توان به درک وحدت همه چیز رسید. که همه چیز در این جهان به هم مرتبط است. هر چیزی که ما به جهان منتشر می کنیم در آن منعکس می شود. هیچ ذرات منفردی وجود ندارد. همه چیز یک ارگانیسم عظیم است.
تصور کنید اگر سلول های بدن شما شروع به پرخاشگری نسبت به یکدیگر کنند، بازوها و پاهای شما دیگر به طور منسجم عمل نمی کنند، ذهن شما کنترل خود را بر بدنتان از دست می دهد و اندام های داخلیبا ریتم دلخواه کار نمی کند. آن وقت چه خواهد شد؟ تا کی در این حالت زنده خواهیم ماند؟ بیماری ها، تومورها و سایر اختلالات بدن از کجا می آیند؟ با توجه به اینکه همه چیز در یک انسان به هم مرتبط است، هم تفکر و هم حالت حسی-عاطفی و وضعیت جسمانی. اگر فقط افکار منفی در افکار شما وجود داشته باشد، حفظ سلامتی دشوار است. اما می‌توانیم موضوع جداگانه‌ای را به این موضوع اختصاص دهیم، بنابراین اجازه دهید به سؤال خود بازگردیم.
جهان نیز یک ارگانیسم واحد است که از سطح میکرو سلول ها شروع می شود تا سطح کلان فضا. میلیاردها موجود از متنوع ترین شکل ها، سایه ها، رنگ ها و محتویات درونی در آن زندگی می کنند. آیا در میان میلیاردها ستاره در آسمان، وجود حیات هوشمند در جهان را انکار می کنیم؟ بنابراین در این ارگانیسم عظیم، همه مانند یک سلول هستند، مانند یک ذره. چگونه با هم رفتار کنیم؟ چگونه با یک موجود زنده بزرگ رفتار کنیم؟ پس چرا ما از فجایع و بلایای طبیعی که روی زمین رخ می دهد شگفت زده می شویم؟ ارگانیسمی به نام زمین اکنون بیمار است و تحت یک فرآیند التهابی ناشی از اعمال افراد "هوشمند" ساکن روی آن است. وقت آن است که فکر کنید و فعالیت های مخرب مصرف کننده را متوقف کنید. فن آوری های مدرن در حال حاضر امکان ایجاد یک باغ زیبا روی زمین را فراهم می کند که در آن هیچ نیازی، گرسنگی و انواع بیماری ها به طور مصنوعی تحریک نمی شود. تمدن مدرن"مردم، چشمان خود را باز کنید و ببینید چه بلایی سر این ارگانیسم می آید. وقت آن است که هر یک از ما، از خودمان شروع کنیم، به طور خاص بهتر شویم و به بدن کمک کنیم تا سلامتی پیدا کند.
روند تخریب و مصرف نمی تواند ادامه یابد و نقطه بحرانی بسیار نزدیک است، اما هنوز زمان باقی است. هنوز فرصتی وجود دارد که در خود منبعی از خلوص، بنیان قلعه ایمان مبتنی بر دانش، بیابید، زیرا اکنون در جهان است. خود را در چیزی که ما آن را معنویت می نامیم تقویت کنید، در خود و نگرش خود نسبت به جهان و مردم از این موقعیت تجدید نظر کنید، شروع به تفکر و عمل در جهت خلاقانه کنید. هارمونی را به عنوان اساس زندگی و وحدت همه چیز درک کنید. و چه زمانی تغییرات کیفیشروع خواهد شد، به ویژه، آنها به سطح جهانی حرکت خواهند کرد. همه می توانند از اینجا و اکنون از خودشان شروع کنند. برای خیر دیگران، به نفع کل جهان. انتخاب هر کس، انتخاب جهانی بشریت است، همه چیز در دست توست، انسان!

UDC l:3l6+l59.9:3l6.6

مبانی روانی-اجتماعی معنویت شخصی

© Nina Aleksandrovna KOVAL

دانشگاه ایالتی تامبوف به نام. G.R. درژاوینا، تامبوف، فدراسیون روسیه، دکترای علوم روانشناسی، استاد، سر. گروه روانشناسی اجتماعی، ایمیل: [ایمیل محافظت شده]

مسئله معنویت در بستری تاریخی تحلیل می شود. معنویت از نظر فردی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. درک دینی و سکولار از جوهر معنویت با هم مقایسه می شود. معنویت شخصی به عنوان یک ویژگی شخصی در هستی زایی در نظر گرفته می شود.

کلیدواژه: معنویت ارزش های معنوی؛ رشد معنوی

معنویت در تمامی مظاهر آن همواره در مرکز اندیشه علمی قرار داشته و علیرغم اینکه مفاهیم «روح» و «معنویت» تاریخ غنیدر علم و فرهنگ، در عین حال، این اصطلاحات معمولاً به مفاهیم اندیشه آرمانی و الهیاتی تعبیر می شدند.

در تاریخ اندیشه علمی دو گرایش افراطی در تفسیر معنویت قابل تشخیص است. یکی از آنها این پدیده را وابسته به یک قدرت بالاتر قرار داد، جایی که "روح" به عنوان یک اصل فوق هوشمند، قابل شناخت از طریق میانجیگری پیچیده واقعیت، به طور شهودی درک شد (فلوطین). این دیدگاه به ایدئولوژی دینی نزدیک است که بر اساس آن انسان بین زمین و موجود برتر دست نیافتنی و درجه او جایگاهی واسط دارد. رشد معنویبا درجه نزدیک شدن به موجود برتر و جدایی از اطراف (گناهکار) تعیین می شود. دنیای مادی. در چارچوب یک گرایش دیگر، معنویت به عنوان یک کیفیت اصلی شخصیت در نظر گرفته شد، به عنوان یک جهت گیری درونی که امکان ردیابی رابطه عمیق و ارزشی- معنایی اشکال مختلف زندگی انسان را فراهم می کند. دیدگاه اول برای چندین قرن و تنها از قرن 16 تا 11 در فلسفه تسلط داشت. تأثیر تفسیر الهیاتی از جوهر معنوی انسان در حال ضعیف شدن است. به تدریج، یک جهان بینی جدید ایجاد شد، یک دیدگاه جدید از انسان، که با معنویت با تمام ویژگی های گسترده و "جهانی" آن مشخص می شود - عظمت روح، خودآگاهی فرد، میل به جستجوی حقیقت، خوبی و زیبایی، برای درک ارزش های جهانی انسانی، ایجاد

فعالیت های دگرگون کننده انسان در دنیای اطراف

نقش ویژه در درک مفهوم معنویت به عنوان جهت گیری به سمت ارزش های بالاتر متعلق به فیلسوفان و جامعه شناسان روسی اواخر قرن نوزدهم - اوایل قرن بیستم است.

ع.س. خومیاکوف، ول. Solovyov، V. Rozanov، N. Berdyaev، L. Shestov، A.F. لوسف، ای. تروبتسکوی، پی. فلورنسکی، اس. بولگاکوف، اس. فرانک و دیگران، که آن را به عنوان یک روش خاص از وجود شخصی در نظر می گرفتند. ویژگی متمایزانسان به عنوان یک موجود گونه

معنویت به عنوان یک روش خاص از وجود شخصی توسط متفکران به عنوان تعالی روح و نزدیکتر کردن شخص به خدا درک می شد. در حالی که محققان به طور فعال از ایده ارزش های جهانی انسانی برای توسعه معنویت استفاده می کردند، اما عمدتاً در دایره ایده های مذهبی در مورد جوهر معنوی انسان باقی ماندند. رویکرد دینی به تفسیر معنویت به عنوان یک پدیده، امروزه اهمیت خود را حفظ کرده است، زمانی که ارزش های معنوی که به طور فزاینده ای به معنای سکولار مورد بررسی قرار می گیرند، در معنای دینی نیز مورد توجه قرار می گیرند.

تحلیل ادبیات علمی مدرن نشان می دهد که هنوز تعریف واحدی از معنویت ایجاد نشده است. این امر از یک سو به دلیل ماهیت چند بعدی مسئله و از سوی دیگر به دلیل طیف گسترده ای از رویکردهای پژوهشی است که اغلب از موقعیت های زیر ساخته می شوند:

رویکرد نیاز به اطلاعات، زمانی که معنویت به عنوان بیان فردی در ساختار دو نیاز اساسی تعریف می شود: نیاز ایده آل به شناخت و نیاز اجتماعی «به دیگران». تحت معنویت

اولین مورد از این نیازها عمدتاً درک شده است - P.M. ارشوف، پی.وی. سیمونوف و دیگران؛

رویکرد ارزش شناختی، در نظر گرفته شده است

تعریف معنویت به عنوان "داشتن آگاهی مبتنی بر ارزش" - V.G. فدوتووا،

ام‌اس. کاگان، تی وی. خولوستوا و دیگران؛

رویکرد فعالیت، زمانی که معنویت به عنوان یک نوع فعالیت خاص در نظر گرفته شود، - E.I. مارتینوا،

V.I. تولستیک و دیگران؛

سیستم های فعالیت شخصی و روابط با حوزه های مختلف زندگی انسان، که در یکپارچگی دانش، احساسات معنوی تعیین هدف تحقق یافته است - V.A. باچینین، ن.ن. یاروشنکو و دیگران؛

توانایی در نظر گرفتن "من" خود در متن جهان در نقش یک موضوع فعالیت، به طور فعال پتانسیل خود را به نفع بشریت درک می کند - L.N. Sob-chik، B. S. Bratus و دیگران؛

شیوه خاصی از وجود، فعالیت انسانی، که ماهیت آن این است که سلسله مراتب نیازهای شخصی محدود، روابط زندگی و ارزش های شخصی که تصمیم گیری را تعیین می کند، توسط اکثر افراد با جهت گیری به طیف گسترده ای از جهانی و فرهنگی جایگزین می شود. مقادیر - D.A. لئونتیف، V.I. اسلوبودچیکوف و دیگران؛

از موضع آکمولوژی که معنویت را یک پدیده ذهنی می داند که فرآیندی از خودسازی مستمر و تلاش فرد برای عالی ترین ایده آل است به عنوان نقطه اوج رشد - A.A. بودالف، N.V. کوزمینا و دیگران؛

هدفمندی، برنامه ریزی و تلاش برای آن به عنوان ویژگی های اولیه معنویت - V.L. پتروشنکو، G.N. شچرباکووا و دیگران؛

از موضع رویکرد روان‌تکنیکی، زمانی که از طریق روان‌تکنیک جستجو، تطهیر و غیره، فرد به معنویت دست می‌یابد - A.I. زلیچنکو؛

درک معنویت به عنوان جهت گیری در جهت حل مشکلات معنایی در زندگی - الف. تارکوفسکی، وی. راسپوتین و دیگران.

تجزیه و تحلیل در مجموع نشان داد که معنویت به عنوان یک پدیده در تاریخ علم در دو سطح مورد توجه قرار می گیرد.

که یک بعد آن شامل ایدئولوژی دینی بندگی خدا می شود، در حالی که بردار دیگر با محتوای ارزشی، رشد معنوی فرد، خدمت به انسان، حقیقت، نیکی و زیبایی سنجیده می شود. در عين حال، در كلي ترين واژه ها، معنويت را مي توان به عنوان روشي كاملاً انساني، عميقاً شخصي براي انعكاس و تسلط بر واقعيت تعريف كرد كه با جهت گيري شناخت و فعاليت انسان به سمت ارزش هاي جهاني انساني تعيين مي شود، كه مبتني بر آرمان است. توسعه آزاد، همه جانبه و هماهنگ انسان به عنوان یک وحدت تاریخی خاص، منحصر به فرد فردی و جهانی-جهانی. چنین درک روش شناختی از معنویت به طور کامل زندگی یک فرد را در شرایط موجودیت اجتماعی-فرهنگی او منعکس می کند، بر شناسایی نظم ارزشی- معنایی رفتار، رشد شخصی و حرفه ای تمرکز می کند و به فرد اجازه می دهد تا اعمال و کردار یک فرد را با هم مرتبط کند. با انتخاب یک ارزش خاص غالب است. بر این اساس معنویت به عنوان یک پدیده روانی اجتماعی و فردی تلقی می‌شود و منابع روان‌شناختی درونی به‌عنوان شرط تعیین‌کننده لازم برای رشد معنوی شخصیت متخصص از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. علت اصلی وجود شخصی و فردی در رابطه با وجود خارجی و اجتماعی با تبیین ما از کلمات "روح - روح - ذهنی - معنوی" و تحلیل معنایی محتوای این مفاهیم نشان داده می شود.

درک معنویت به عنوان یک پدیده ذهنی یکپارچه بسیار دشوار است، زیرا معنویت خود چند وجهی است، چندوجهی است، مظاهر فردی آن بی شمار است، منحصر به فرد، متفاوت در نوع و روش، و به دلیل این که مطالعه تجربی آن همیشه ممکن نیست. در این وضعیت، دو جهت اصلی برای درک این پدیده قابل مشاهده است: اولی با توصیف اشکال تجلی معنویت و ساختار معنویت همراه است، دوم - با تعریف ماهیت آن. اولین جهت درک معنویت شامل افشای همه اجزای آن (ارزش ها، ایده ها، غنای حوزه های فکری، زیبایی شناختی، عاطفی و حسی است.

و غیره)، این توصیف همیشه شماتیک و ناقص خواهد بود. در جهت دوم، طرحواره گرایی غلبه می کند، اصلی ترین، ضروری در معنویت را در بر می گیرد، که به ما امکان می دهد ویژگی های این پدیده را درک کنیم و ماهیت آن را به طور کامل توصیف کنیم.

جوهر معنویت، همانطور که توسط بسیاری از محققان تفسیر می شود، معرفی یک فرد به فرهنگ معنوی و ارزش های جهانی به عنوان دستورالعمل هایی برای تحقق خود است. در میان بسیاری از ارزش‌ها، اولویت به ارزش‌های جهانی است، یعنی ارزش‌هایی که در عمل اجتماعی شکل گرفته‌اند، به طور عینی در خدمت انسان و بشریت هستند و همه بشریت آن‌ها را یک کالا می‌شناسند و برایشان ارزش قائل می‌شوند. آنها "بالاترین ارزش ها" هستند، موقعیت غالب را اشغال می کنند، ساختار و پویایی تمام ارزش های موجود در زندگی یک فرد را تعیین می کنند و میزان بیان آنها جهت گیری کلی فرد را مشخص می کند.

فرد با شناخت خود در تعامل با دیگران، در دنیای اطراف خود، معنای زندگی را که ماهیت ارزشی دارد، به دست می آورد. ارزش ها جهت گیری را برای آینده تعیین می کنند و فرد با رسیدن به مرحله خاصی به راه ها و ابزارهای جدیدی برای تحقق خود می رسد که اساس شکل گیری معنوی او است. در فرآیند خودآگاهی، باری از ارزش های معنوی آشکار می شود که به طور بالقوه "آماده" هستند تا در اعمال و کردار شخص تجسم شوند.

ارزش های جهانی انسانی به صورت آماده به فرد نمی رسد، بلکه در فرآیند جستجوی شخصی مهم برای حقیقت، خوبی و زیبایی به دست می آید. چنین جستجوی درونی فرد را به نیاز به خودسازی فعال در حوزه های اخلاقی، زیبایی شناختی، شناختی، بدون تقسیم یا مخالفت، اما ایجاد ارزش های مشترک زندگی معنوی که برای خود و سایر افراد مهم است، هدایت می کند. حقیقت، خوبی، زیبایی به عنوان مؤلفه‌های معنوی ساختار ذهنی معنویت یک فرد را تشکیل می‌دهند، که از گزینه‌های بسیاری که یک تغییر ناپذیر روان‌شناختی کل‌نگر متولد می‌شود، در جامعه به عنوان «معنویت شخصی» درک می‌شود. بر این اساس، در ساختار معنویت می توان یک مؤلفه شناختی (به عنوان حوزه جستجوی حقیقت)، یک مؤلفه اخلاقی (به عنوان حوزه جستجوی خیر) و یک مؤلفه زیبایی شناختی (به عنوان حوزه جستجوی خیر) را تشخیص داد.

حوزه جستجوی زیبایی). هر یک از اجزاء به نوبه خود مجموعه ای نسبتاً متحرک و پیچیده از کیفیت ها و عناصر است. بر اساس تعامل همه مؤلفه ها، می توان سطوح ناهماهنگ، ناهماهنگ و هماهنگ معنویت شخصی را تشخیص داد.

این ادبیات تجزیه و تحلیلی از مفاهیم اساسی مرتبط با توصیف دنیای درونی یک شخص و توصیف وحدت آن با پیوستار فضا-زمان ارائه می دهد: "فضای زندگی

شخصیت» (K. Levin)، «دنیای زندگی فرد» (V.V. Stolin)، «زمینه زندگی فرد» (M.R. Ginzburg) و غیره. این مجموعه مفاهیم، ​​دنیای درونی فرد و رابطه آن با واقعیت اطراف را می توان با مفاهیمی مانند "استراتژی زندگی شخصی" (K.A. Abulkhanova-Slavskaya) تکمیل کرد.

"نیروهای حیاتی انسانی" (S.I. Grigoriev، L.D. Demina و غیره)، "پتانسیل زندگی"، "ارزش های زندگی"، "فعالیت زندگی"، "خلاقیت زندگی"، "خود تحقق زندگی"، "مسیرهای زندگی" و دیگران ( A.A. Kronik، R. Turner، و غیره). ما مفهوم "زمینه معنوی" را به عنوان کلی ترین معرفی کردیم که در محتوای آن ویژگی های اصلی آن پدیده هایی را که در بالا ذکر شد منعکس می کند.

مفهوم «زمینه معنوی» شامل همه مهم‌ترین مؤلفه‌های معنویت، ذات، ویژگی‌های فرآیند شکل‌گیری معنوی و رشد فردی در همه تعاملات و تضادهای آن است. وحدت حوزه های شناختی، اخلاقی و زیبایی شناختی؛ مجموعه ای از ارزش های فردی و معانی شخصی؛ ویژگی های اخلاقی و معنوی زمان و مکان فرد. میدان معنوی باری از ارزش های معنوی فرد است که در نتیجه اقدامات فعال او آماده گسترش و گسترش در جهان اطراف است. حوزه معنوی معانی شخصی مهمی را ارائه می دهد که دیدگاه حرفه ای هر فرد و همچنین عوامل و مکانیسم های شکل گیری معنوی او را می سازد. میدان معنوی یک دنیای اطراف است که به طور ذهنی منعکس شده است که در آن ارزش های معنوی فرد با هم تعامل دارند و باری از "انرژی معنوی" را تشکیل می دهند که به طور بالقوه آماده انتشار به منطقه اطراف است.

جهان سوزان حوزه معنوی شامل حالات زیر است: «در خود بودن»، «در دیگری بودن»، «برای دیگران بودن»، «بیرون از خود بودن» و

همچنین پتانسیل معنوی فرد. حالت های نام برده، راه های اصلی تحقق خود فرد را در زمینه معنوی نشان می دهد. آنها به عنوان یک نیروی محرکه، توسعه معنویت را در فضا (بین الاذهانی) و در زمان (در تبدیل شدن مداوم) تضمین می کنند.

ارزش ها، متحد، متقابل و یکپارچه، در زندگی یک فرد خاص هسته ارزشی- معنایی حوزه معنوی او را تشکیل می دهند که ویژگی های اصلی آن تراکم، حالت، استحکام، ثبات، ساختار و قوام است. در رویکرد شناسایی ویژگی های هسته معنوی، قیاسی با ویژگی های مربوط به هسته توصیف شده در علوم طبیعی (V.I. Vernadsky، L.N. Gumilyov و غیره) ترسیم می شود. در روان شناسی معنویت، ویژگی های هسته ارزشی- معنایی معنای روانشناختی خاص خود را به دست می آورند. مهمترین عامل نظام ساز در شکل گیری هسته میدان معنوی، نیاز به خودشکوفایی است که ما آن را فعالیتی هدفمند می دانیم که هدف آن کشف، تحقق و به کار انداختن توان معنوی فرد در فعال است. جستجوی حقیقت، خوبی و زیبایی

ما بیان حسی، بیان اراده انسان، ارتباط، تأمل و تحقق خود را از سازوکارهای اصلی ایجاد میدان معنوی می دانیم. مکانیسم در این مورد به عنوان یک تعامل خاص از ویژگی ها، فرآیندها، حالت ها تفسیر می شود. این تعامل با دنیای خارج است که در نتیجه آن یک شکل گیری روانی، یک محصول، در این صورت معنویت در مجموع کیفیات آن متولد می شود. یک فرد ثروتمند از نظر روحی وظایفی را برای خود تعیین می کند که تا حدودی دشوارتر از آن چیزی است که در وهله اول آماده حل آنها باشد. در حال حاضر. این رشد او را تضمین می کند و از این رو یک فرد ثروتمند معنوی از نظر فکری، اخلاقی و زیبایی شناختی ثروتمندتر از دیگران است. ساحت معنوی چنین شخصی بی نهایت نیست، همراه با انقطاع جسمانی وجود فرد، رشد می کند و می رود. یک فضای معنوی به شکل آن ارزش های روح در اطراف انسان باقی می ماند که

چاودار توسط جامعه اطراف فرد درک شد. در این زمینه، فضای معنوی به دنیای اطراف اطلاق می شود که انسان ارزش های معنوی خود را به آن گسترش می دهد.

بنابراین، میدان معنوی یک شکل‌گیری روان‌شناختی درونی است و فضای معنوی به عنوان محیطی خارج از حوزه معنوی عمل می‌کند که در آن ارزش‌های معنوی «کاشته‌شده» توسط فرد زندگی می‌کنند و همچنان به طنین معنوی خود ادامه می‌دهند.

در روند زندگی، فرد نه تنها به تسلط بر ارزش های معنوی می پردازد. معنویت فرد، همانطور که گفته شد، در محصول این فعالیت، در رابطه اش با خود، افراد دیگر و واقعیت پیرامون «تجسم» می یابد. انسان از این طریق حوزه معنوی خود را به دنیای اطراف خود گسترش می دهد، یعنی معنویت ذهنی خود را وارد دنیای عینی می کند. این بدان معنی است که معنویت یک شخص، در عین حال که یک ارزش ذاتی برای خود باقی می ماند، به طور همزمان معنای اجتماعی - معنایی برای دیگران به دست می آورد. فضای معنوی اطراف چنین شخصی با تعدادی ویژگی مشخص می شود که ویژگی های آنها توسط ایده های موجود در آثار Vl هدایت می شود. سولوویوا، اس.یا. روبینشتینا، م.م. باختین، ال. گومیلیوف، م.ک. مامرداشویلی و دیگران ویژگی های اصلی فضای معنوی تعامل معنوی، بهره وری معنوی، طنین معنوی، فردیت، وحدت معنوی، سیری ناپذیری نیاز به تحقق خود، یکپارچگی شخصی است. مفهوم "فضای معنوی" را می توان با مفاهیمی مانند "فضای زندگی"، "محیط زندگی"، "جهت گیری زندگی فرد" که به عنوان مبنای نظری و روش شناختی سیستمی برای تجزیه و تحلیل زندگی اجتماعی یک فرد در نظر گرفته می شود، همبستگی دارد. ، تنوع روابط اجتماعی فردی- فردی.

بنابراین، معنویت یک پدیده ذهنی کل نگر از جستجوی حقیقت، خوبی، زیبایی به عنوان تجلی اصلی حوزه نیاز - انگیزشی فرد، جهت گیری آن از طریق بازتاب ارزشی- معنایی واقعیت پیرامون از طریق منشور ارزش های جهانی انسانی است. ، جذب و ایجاد ارزشهای معنوی جدید.

ارزش های معنوی در فرآیند خودآگاهی شخصی. جوهره روانشناختی معنویت را می‌توان به عنوان یک مفهوم، پدیده، شکل‌گیری شخصی، حوزه معنوی و فضای معنوی فرد و ارزش اجتماعی دانست. به عبارت دیگر، معنویت در طی فرآیند آشنایی با ارزش‌های جهانی انسانی و فرهنگ معنوی، به شکل اعتلای فرد ظاهر می‌شود و به عنوان هسته معنوی فرد عمل می‌کند. در جامعه به صورت وجود فضای معنوی و میدان معنوی در اطراف یک فرد خود را نشان می دهد و در نهایت معنویت فرد با خودسازی در واقعیت پیرامون به ارزش اجتماعی تبدیل می شود.

این یک فرض پذیرفته شده است که حوزه معنوی یک فرد به تدریج در طول زندگی از طریق آشنایی با ارزش های جهانی انسانی، ارزش های فرهنگ معنوی، غنی سازی خود با این ارزش ها و از طریق ایجاد ارزش های معنوی جدید شکل می گیرد. ما این فرآیند را از مراحل قبل از سن دانش‌آموزی شروع کرده‌ایم. در عین حال، تأکید می شود که رشد انسان به عنوان یک فرآیند گذار به کیفیت جدید، شکل گیری تشکل های جدید روانی همیشه با روند شکل گیری ویژگی های معنوی فرد همراه است که پایه و اساس آن رشد است. خود فرآیند شکل گیری پایه های معنویت از ویژگی های مرحله اولیه معنویت فردی اعم از پیش دبستانی، دبستان، نوجوانی و جوانی است. روند شکل گیری معنوی نیز مشخصه سن دانش آموزی است به عنوان چنین دگرگونی کیفیت های معنوی و نگرش های قبلی شکل گرفته فرد، که به متخصصان آینده اجازه می دهد تا مشکل فوری شخصی انتقال به ایفای نقش اجتماعی فعال، مستقل و مسئول حرفه ای را حل کنند. اساس تحولات روحی که قبلاً ایجاد شده بود، اما به اندازه کافی تکمیل نشده بود. مرحله دانشگاهی متخصص شدن، پایه و اساس را می گذارد رشد معنویکه مستلزم رشد بیشتر آن چیزی است که اتفاق افتاده و در مرحله شکل گیری معنوی، یعنی در مرحله پیدایش، شکل گیری اولیه و انباشت تجربه معنوی قرار گرفته است.

بر اساس تحقیقات در روانشناسی رشد و همچنین مطالعات تجربی ما، می توان گفت که در سنین پیش دبستانی درک "من" فرد، تماس اولیه با ارزش های جهانی انسانی، فراتر رفتن از محیط نزدیک خانواده، نگرش بازتابی نسبت به خود وجود دارد. و توانایی های فرد، بازنگری در روابط با افراد اطرافتان. اهمیت روانشناختی این تحولات در رشد معنویت شخصی بسیار زیاد است.

در طول انتقال به سن مدرسه، رفتار داوطلبانه مطابق با استانداردهای اخلاقی و اخلاقی شکل می گیرد، انتقال از فعالیت عینی بیرونی به فرآیندهای داخلی (L.S. Vygotsky)، جذب ارزش های اجتماعی با قیاس با مواد آموزشی در " منطقه توسعه نزدیک»، نیاز روزافزون به روابط اجتماعی جدید و خودآگاهی شخصی، ظهور انگیزه های اجتماعی - وظیفه، مسئولیت، تعهد. مکانیزم ارزشی برای تنظیم رفتار شکل می گیرد، فرآیندهای بازتاب تقویت و بهبود می یابد. این دگرگونی ها همچنان بر روند رشد معنوی فرد تأثیر بسزایی دارد. ما دیدگاه بسیاری از محققین را به اشتراک می گذاریم که در دوره نوجوانی، معنویت به خودی خود موضوع خلاقیت شخصی است که به عنوان یک فعالیت مستقل، از طریق هنجارهای معنوی قابل دسترسی برای نوجوان، بر تمام فعالیت های اجتماعی او تأثیر می گذارد.

در نظر گرفتن اوایل نوجوانی به ویژه برای مطالعه ما مهم است، زیرا بلافاصله قبل از دوره دانشجویی است. بر اساس نظریه های موجود در مورد نوجوانی، رشد جدید اصلی این عصر، کشف دنیای درون، "من" فرد، توسعه تفکر، آگاهی از قابلیت ها و ویژگی های فردی خود، ظهور برنامه هایی برای آینده مربوط به انتخاب حرفه، با جذب فعال دنیای اطراف. کشف دنیای درونی خود، توانایی غوطه ور شدن در تجربیات خود یکی از احتمالات کسب تجربه ذهنی است. کسب چنین فرصتی نیاز به دستیابی را افزایش می دهد

توسعه صمیمیت معنوی با افراد دیگر، که اساس عشق و دوستی جوانی به عنوان عالی ترین راه های معنوی برای تحقق ارتباط با دیگری می شود. مرد جوان قادر می شود در اعمال خود «وسایل معنوی» را به کار گیرد، مانند: «با دیگران همان طور که می خواهی با تو رفتار کنند»، «آنچه را که از دیگران نمی خواهی با دیگران نکن»، « هر کاری را که خودش از دیگران می‌خواهد با دیگران انجام دهد.» وقتی با هم ترکیب شوند، این ارزش ها به این شکل به نظر می رسند: به کسی توهین نکنید و تا جایی که می توانید به همه کمک کنید. اولین جزء این قاعده عدالت است، دوم رحمت، شفقت، ترحم بر اساس احساسات برتر (اخلاقی، زیبایی شناختی، شناختی) که به تمایز و ظرافت محسوسی می رسد. نوجوانیدر ارتباط با تجربه اکتسابی شناخت خود، دیگری، خود از طریق دیگری، «من» خود.

میل به نزدیک شدن به دیگران که می تواند مبتنی بر دوستی، عشق، علایق و سرگرمی های حرفه ای باشد، در قالب تشبیه دیگران (هویت) رخ می دهد.

تخصیص) و حفظ فردیت خود (خودشناسی). در عین حال ارزش عالیبه شکل گیری معنوی به عنوان مبنایی برای نتیجه گیری در مورد آنچه هستم و آنچه می توانم برای دیگران انجام دهم تعلق دارد. به دلیل استقلال خاص، این فرآیند که از سنین دانشجویی شروع می شود، در دوران دانشگاه فعالتر می شود.

بنابراین، شکل گیری معنوی یک شخصیت در مراحل قبل از سن دانش آموزی، همانطور که نتایج تحقیقات ما نشان می دهد، به طور متوالی از تعدادی از مراحل عبور می کند که فرد فعالانه ترین حالت را به دنیای ارزش های معنوی روی می آورد. در عین حال معنویت به عنوان یک تجلی شخصی همراه در دوران کودکیبه تدریج به یک موضوع خلاقیت شخصی مستقل تبدیل می شود و خود ارزش های معنوی که از دوران نوجوانی شروع می شود موضوع مورد توجه ویژه فرد را تشکیل می دهد. این فرآیندها در مرحله دانشگاهی شکل گیری شخصیت متخصص آینده به بالاترین قدرت خود می رسند.

دریافت شده توسط سردبیر در 8 جولای 2011.

UDC 1:316+159.9:316.6

مبانی اجتماعی و روانشناختی معنویت فرد

Nina Aleksandrovna KOVAL، دانشگاه دولتی تامبوف به نام G.R. درژاوین، تامبوف، فدراسیون روسیه، دکترای روانشناسی، استاد، رئیس گروه روانشناسی اجتماعی، ایمیل: [ایمیل محافظت شده]

نویسنده مسئله معنویت را در بستر تاریخی تحلیل می کند. معنویت در بعد فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد. تفاسیر مذهبی و مدنی از ماهیت معنویت با هم مقایسه می شوند. معنویت یک شخص به عنوان یک کیفیت شخصی در هستی زایی مورد توجه قرار می گیرد.

کلیدواژه: معنویت ارزش های معنوی؛ رشد معنوی

در مورد زندگی او می توان گفت: - "پیروزی های تاکتیکی مستمر و شکست کلی استراتژیک!" بدون شک، هر فردی همچنان دوست دارد یک پیروزی استراتژیک در زندگی کسب کند! و برای این پیروزی او فقط یک سلاح دارد - اخلاق.

قبل از صحبت در مورد توانایی یک فرد برای ادعای یک پیروزی استراتژیک با کمک اخلاق، لازم است دریابید که فرد چه فرصت هایی برای مبارزه برای یک پیروزی استراتژیک دارد. از چه چیزی و چگونه می توانیم زندگی خود را با محتوایی پر کنیم که انسان را به شدت پشیمان نکند از سال های هدر رفته پشیمان شود؟

در نگاه اول، به نظر می رسد هیچ مشکلی در تعیین توانایی های خود وجود ندارد. اما منطقی است که اعمال خود را تحلیل کنید و به یک سوال نسبتاً پیچیده پاسخ دهید: "آزادی مطلق را برای خود چه می دانید؟" این سوال دشوار است، بنابراین عجله نکنید، از مطالعه استراحت کنید و چند دقیقه در مورد لذت های آزادی شخصی مطلق صحبت کنید.

امیدوارم تصور شما از آزادی مطلق شخصی با تعصب گسترده ای که بر اساس آن آزادی شخصی به معنای "آنچه می خواهم، انجام می دهم" متفاوت باشد. این تعریف برای بسیاری بدیهی است، اما بخش پیچیده سوال این است: "چه چیزی میل را تعیین می کند؟" میل چگونه به وجود می آید؟

همه می توانند با به خاطر سپردن خواسته های اولیه مانند گرسنگی به راحتی پاسخ این سوالات را بیابند. پس از احساس کردن، فرد از جایش بلند می شود و به آشپزخانه می رود و یک میان وعده سبک می خورد. لذت بردن از خود غذا و در نهایت احساس سیری - رضایت کامل. و هیچ چیز خاصی در این مورد نیست، ما هر عملی را تحت تأثیر خواسته ای انجام می دهیم و با برآورده شدن آن، احساس رضایت می کنیم.

آیا این واقعا شما را به یاد چیزی نمی اندازد؟ در سیرک، آیا مربی هنگام کار با حیوانات وحشی از همین تکنیک استفاده نمی کند؟ تشویق به پاداش برای دستورات درست اجرا شده و مجازات شلاق برای لجاجت و ناهنجاری؟

و یک نفر به وضوح با ما کار می کند، با استفاده از همان تکنیک، که مدت ها به عنوان "روش هویج و چوب" شناخته می شود. برای اجرای صحیح یک خواسته، یک ثواب است - لذت برای عدم انجام یک خواسته - بلافاصله مجازات وجود دارد - خشم، دلخوری، حسادت، نارضایتی... باید به تنوع و غنای آن توجه داشت. زرادخانه مجازات ها

و این تازه آغاز راه است، زیرا هر ارزیابی بدون هیچ اثری ناپدید نمی شود، همانطور که یک ساختمان عظیم از آجرهای بسیار ساخته شده است، بنابراین در اعماق ذهن ما، از هر ارزیابی چیزی ساخته می شود که تصور ما از خودمان را تعیین می کند. ، توانایی ها، امکانات و امیدهای ما به آینده - شخصیت ما ساخته می شود! عقده‌های روان‌شناختی مختلفی پدید می‌آیند و شکل می‌گیرند که می‌تواند منجر به افسردگی، اختلال روانی و متأسفانه خودکشی شود.

روند این ساخت و ساز را نمی توان متوقف کرد. و ما این را می دانیم، می دانیم که چگونه ایده های ما هر سال تغییر می کند، و گاهی اوقات یک لحظه کافی است تا یک بار برای همیشه ایده هایمان را تغییر دهیم. و در نتیجه چه چیزی بدست می آوریم؟

با این حال، زمان آن فرا رسیده است که حواس خود را پرت کنیم و به کسی برگردیم که با کمک امیال - دستورات ما را کنترل می کند، کسی که این قدرت را دارد که ما را با سعادت غیر زمینی پاداش دهد یا ما را در ورطه ناامیدی فرو ببرد. همانطور که می بینید، یک موجود عجیب با ما زندگی می کند، به ظاهر نامرئی، اما معلوم می شود آنقدر قادر مطلق است که قدرت انجام هر کاری با ما را دارد. این موجود تقریباً تمام فرآیندهای بدن ما را کنترل می کند - سیگنالی را به ماهیچه های لازم برای هر یک از حرکات ما می فرستد، هضم و ضربان قلب، ایمنی ما و همه چیز، همه چیز، همه چیز را کنترل می کند - تا اینکه جوش کوچکروی پوست اما ما بسیار کمی از قدرتمان باقی نمانده است - به جز اینکه برای مدتی نفس خود را حبس کنیم ، من عمداً به توانایی های یوگی ها که توانایی های آنها بسیار بیشتر است دست نمی زنم ، اما به قیمت چه چیزی ، بعداً در مورد این صحبت خواهیم کرد.

مهم نیست که چقدر به قدرت کامل خود بر بدن خود یا حداقل حرکات خود اطمینان داریم، واقعیت تا حدودی متفاوت است - هم راه رفتن و هم هر حرکت ما تقریباً همیشه برخلاف میل ما انجام می شود، کافی است هر کدام از آنها را دنبال کنیم. حرکات ما

رابطه ما با این موجود مرموز شخصاً مرا به یاد رابطه بین یک عروسک گردان و یک عروسک گردان می اندازد. تمام رشته های رانندگی در دست عروسک گردان است و هرگونه حرکت عروسک توسط او کنترل می شود. اما به دلایلی این مانع از آن نمی شود که عروسک با اعتماد به نفس خود را موجودی مستقل بداند - فردی روشن! این در واقع آزادی ماست که به آن افتخار می کنیم.

و از زمان اس.فروید معمولاً این موجود عجیب را ناخودآگاه می نامند و در الگوی دینی انسان به این موجود گوشت می گویند و آن را از روح متمایز می کند. اما این فقط یک تفاوت در مدل ها و اصطلاحات استفاده شده است، نه بیشتر.

اکثر مردم به نوعی به این همزیستی آگاهی با ناخودآگاه اهمیت نمی دهند و متوجه قدرت ناخودآگاه نمی شوند. اما شخصیت ما، آگاهی برای ناخودآگاه تنها یکی از بسیاری از اندام‌های بدن است که بسیاری از آن‌ها را باید مدیریت کند و، صادقانه بگوییم، ناخودآگاه به راحتی می‌تواند بدون آگاهی، بدون اینکه نیاز فوری به دومی را تجربه کند، انجام دهد. این گونه است که همه حیوانات بدون هوشیاری زندگی می کنند و افرادی هستند که هوشیاری آنها به حدی ابتدایی است که نیازی به صحبت در مورد آن نیست. به هر حال، کودکان خردسال نیز هوشیاری به شکل ذاتی بزرگسالان ندارند، اما بعداً در مورد این موضوع و همچنین در مورد منشاء آگاهی و نقش آن صحبت خواهیم کرد.

هر یک از ما می دانیم که ناخودآگاه اغلب آگاهی را "خاموش" می کند. همانطور که وقتی کودکی را پشت فرمان ماشین می‌گذاریم، به او اجازه می‌دهیم در شرایط فوق‌العاده ایمن رانندگی کند، اما اگر کوچک‌ترین تهدیدی پیش بیاید، بلافاصله کنترل را به دست می‌گیریم. به همین ترتیب، ناخودآگاه در موقعیت‌های استرس‌زا، پای مراسم نمی‌ایستد و فوراً ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و پس از آن فقط سعی می‌کنیم اعمال خود را به یاد بیاوریم و از رفتار خود غافلگیر شویم.

آغاز زندگی معنوی یک فرد دقیقاً با تمایل به درک رابطه بین آگاهی و ناخودآگاه تعیین می شود. اما مایلم به شما یادآوری کنم که این رابطه بین آگاهی و ناخودآگاه فقط الگویی است که بر اساس ماتریالیسم مبتذل ساخته شده است و به عنوان مثال در دین مسیحیت این روند شبیه اغوای روح توسط شیطان است. در دیگران آموزه های دینیمدل های دیگری نیز استفاده می شود. کدام یک قابل درک تر است؟ اینها قبلاً مشکلات جهان بینی هر شخص است، که به احتمال زیاد کدام سیستم-مدل احساس بدیهی بودن را در آگاهی او بیدار می کند. بسیار مهمتر این است که هر مدل چه فرصت هایی را برای کمال بیشتر رابطه بین آگاهی و ناخودآگاه نشان می دهد.

البته این سوال پیش می آید که شاید همه چیز مرتب باشد و ما نباید درگیر این همه سختی ها شویم - ناخودآگاه همه چیز را کنترل می کند و دقیقاً می داند که ما به چه چیزی نیاز داریم و فقط باید تمام خواسته ها و دستورات و شادی آن را به شدت انجام دهیم. برای ما تضمین خواهد شد؟ چگونه رفاه و سلامت هر دو تضمین خواهد شد. نادیده گرفتن این سوال احمقانه است، بنابراین بیایید گزینه اطاعت کامل از ناخودآگاه را در نظر بگیریم.

خاطرات آرزوهای فراوانی را که در نامناسب ترین زمان ها به سراغمان می آیند را بر وجدان همه می گذارم. تصور کنید اگر مردم کورکورانه آنها را دنبال کنند؟ اگر همه مردم فوراً به دنبال برآوردن هر خواسته و هوس خود باشند؟ دیوانگان و قاتلان زنجیره ایبه خوبی نشان می دهد که در چنین موردی چه اتفاقی می افتد - آنها برده ناخودآگاه خود، هوس های خود هستند! جنایت بدون انگیزه نیز نمونه ای از پیروی کورکورانه از احساسات و تمایلات است، زمانی که عصبانیت شروع به کنترل اعمال خود می کند و سپس فرد سعی می کند رفتار خود را با وحشت و تعجب توضیح دهد. چنین فردی فردیت خود را از دست می دهد، به حیوان تبدیل می شود که با پیروی کورکورانه از خواسته های غرایز مشخص می شود. شخصی که در تلاش برای ارضای هوی و هوس خود است ، تمام جهان را یا به عنوان وسیله ای برای ارضای امیال می بیند یا به عنوان رقیبی که به سهم او از کیک لذت ها تجاوز می کند. به نظر می رسد که دنیای اطراف او پر از حسادت و بدخواهی است - او درک خود را به همه کسانی که او را احاطه کرده اند منتقل می کند. این نتیجه اعتماد کورکورانه به خواسته های ناخودآگاه است - از دست دادن کامل شخصیت. بنابراین اعتماد به ناخودآگاه باید با احتیاط فراوان انجام شود. و علاوه بر این، هنگام کاوش در ناخودآگاه، لازم است که هدف از فعالیت آن را درک کنید. این هدف در طول میلیاردها سال انجام شده است و طبیعتاً حیوانی است - حفظ گونه. و برای این، حیوان باید با دنیای اطراف سازگار شود، ویژگی های اکتسابی را به فرزندان خود منتقل کند و زیستگاه خود را به آن بدهد. برای اطمینان از هر وظیفه، طبیعت مکانیسم مناسبی به بدن داده است، و برای عملیات نهایی یک مکانیسم خود انحلال‌پذیری وجود دارد - پیری، که در آن کارکردهای بالاتر ابتدا می‌میرند - آگاهی، که منجر به جنون و نابودی انسان می‌شود. سیستم ایمنی بدن، و این منجر به بیماری جدی و در نهایت منجر به مرگ می شود. مرگ یک پیامد طبیعی برای ناخودآگاه است که کارکرد خود را انجام داده است تا زمانی که بتواند بر گونه ها تأثیر بگذارد، تا زمانی که در خدمت منافع کل سیستم اکولوژیکی باشد. اما خودآگاهی علاقه ای کاملاً متفاوت دارد. آگاهی تلاش می کند تا فراهم کند زندگی خودو علاقه چندانی به سرنوشت گونه ندارد. این یک تضاد بسیار مهم بین آگاهی و ناخودآگاه است که جهت زندگی معنوی فرد را تعیین می کند، علاقه فرد به کنترل ضمیر ناخودآگاه (به هر حال، تضاد بین آنها فقط یک ویژگی مدل مورد استفاده است - ماتریالیسم مبتذل).

حیوان رفتار خود را تجزیه و تحلیل نمی کند، انگیزه های اعمال خود را مورد بررسی قرار نمی دهد، که هر دلیلی را برای اثبات اینکه حیوانات فاقد حیات معنوی هستند، ارائه می دهد. بسیاری از مردم همچنین رفتار خود را تجزیه و تحلیل نمی کنند و آن را با کمک مهارت ها و سنت های معمولی که از کودکی آموخته اند - هنجارهای اخلاقی توسعه یافته توسط نسل های قبلی تعریف می کنند. اغلب، در این مورد، یک تضاد بین خواسته های یک فرد و الزامات اخلاقی ایجاد می شود، فرد با انتخاب روبرو می شود - آیا خواسته خود را با نقض یک هنجار اخلاقی برآورده کند یا آن را رها کند. امتناع از اصول اخلاقی فرد را به پشیمانی سوق می دهد و امتناع از تحقق خواسته به نفع اخلاق باعث ناامیدی می شود (ناخودآگاه از چوبی از زرادخانه "هویج و چوب" خود استفاده می کند) که تأثیر منفی بر روان دارد.

در حال حاضر، فرد عادت دارد که فعالیت های خود را با منافع مادی که دریافت می کند ارزیابی کند و پیروی از قوانین اخلاقی با منافع مستقیم مادی همراه نیست، بلکه نیازمند تلاش ارادی خاصی است که بسیاری آن را با خشونت علیه روان خود مرتبط می دانند. امتناع از پیروی از اصول اخلاقی به نفع ارضای امیال و هوی و هوس در حال حاضر به طور فزاینده ای در حال گسترش است، که با انگیزه های گسترده توجیه می شود: "روان خود را فلج نکنید!"، "خودت باش!"، "شما فقط یک بار زندگی می کنید!" حتی روانشناسان متخصص اغلب «آرام شدن» و اغماض به هوس های خود را توصیه می کنند.

در نتیجه، مردم هدف را از دست داده اند، که با پایبندی دقیق به اصول اخلاقی به دست می آید، حتی کسانی هستند که ادعا می کنند اخلاق فقط وسیله ای برای فریب دادن و بیرون کشیدن پول از افراد ساده لوح است.

اما همه می‌دانند که جامعه بدون اخلاق نمی‌تواند وجود داشته باشد، و از افراد دیگر می‌خواهند که کاملاً استانداردهای اخلاقی را رعایت کنند و معتقدند که خودشان می‌توانند انحرافات بسیار زیادی از اخلاق را تحمل کنند. چنین افرادی معتقدند که با پیروی از معیارهای اخلاقی ، رفاه خود را قربانی می کنند ، خود را مجبور می کنند تا کسی را راضی کنند. این یک درگیری اخلاقی نسبتاً رایج است - رنجش از تربیت خود و فکر فداکاری خود.

که از درک نکردن نقش اخلاق، اهمیت آن برای رشد معنوی ناشی می شود و در عین حال اخلاق قوی ترین ابزار تأثیرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه است. این یکی از ابزارهای مدیریت زندگی معنوی یک فرد است، اما چرا یک فرد نیاز به رعایت دقیق الزامات اخلاقی دارد، چه چشم اندازی برای او باز می کند - این مشکل بعدی است.