صفحه اصلی / فال / مالیات کلیسای مذهبی دولتی در مجارستان فرهنگ مجارستان

مالیات کلیسای مذهبی دولتی در مجارستان فرهنگ مجارستان

قلعه شهر ویشگراد. دیوارهای قدرتمند آن امروزه فقط به طور مبهم عظمت سابق آن را یادآوری می کنند. در مورد ساکنان قلعه باستانی، فقط موزه های تاریخ محلی و علاقه مندان به تاریخ کمیاب آنها را به یاد می آورند. پادشاه آنژو، کارولی رابرت، از اینجا دیدن کرد و برای جلوگیری از ترور به ارگ ​​پناه برد. یکی دیگر از ساکنان قلعه کمتر نجیب بود، اما شهرت او در سراسر اروپا طنین انداز شد - کنت معروف دراکولا.

توضیحات:

در شمال بوداپست، جایی که مسیر دانوب تغییر می‌کند، قلعه ویسگراد در قرن سیزدهم بر روی پیچ زیبای آن ساخته شد. قلعه ویسگراد مانند بسیاری از قلعه های مجارستان پس از حمله تاتارها ساخته شد که پادشاهان مجارستان درس های خاصی از آن آموختند. اما ویسگراد از ناکجاآباد رشد نکرد. حتی در زمان های قدیم، در پای رشته کوه استحکامات ساخته شده توسط رومی ها وجود داشت.

ویشگراددر مرز سرزمین های اسلاو و سرزمین های غربی قرار داشت. و جای تعجب نیست که شهر مستحکم شوک های زیادی را متحمل شد. محاصره های قهرمانانه، دستگیری شاه سلیمان توسط شورشیان در برجی که از آن به بعد نام او را یدک می کشد، سرقت تاج پادشاهی مجارستان از خزانه - همه اینها تاریخ ارگ ویسگراد است.

در قرن چهاردهم، اولین پادشاه این سلسله آنجو کارولی رابرتنقل مکان کرد از بودابه ویسگراد، پایتخت کشور. شاه از حمله به جانش بسیار می ترسید. و بیهوده نیست. سواره نظام او، به بهترین سنت های ستمگران مردم، تاکستان های اطراف بودا را زیر پا گذاشت، که باعث نارضایتی نه تنها شد. مردم عادی، بلکه اشراف مجارستانی. ممکن است دلایل دیگری برای این خشم وجود داشته باشد، اما تاکستان‌ها بارزترین آنها بودند. کارولی رابرت به این نتیجه رسید که دور از بودا، جایی که سوارکارانش باعث فساد می‌شدند، تحت حفاظت دیوارهای تسخیرناپذیر ویسگراد، در امان باشد. اما من اشتباه محاسبه کردم. با این وجود، سوء قصد به جان او در ویسگراد صورت گرفت. علاوه بر این، استاد خود دست خود را بر علیه اعلیحضرت سلطنتی بلند کرد. و طبق نسخه دیگری - یک شاهین. با این حال، خوشبختانه برای پادشاه، همه چیز خوب شد. مهاجم به نوعی بی دست و پا بود و نتوانست شاه را بکشد.


جاذبه ها:

در پای کوهی که روی آن ایستاده است قلعه ویسگراد،تقریباً در سواحل دانوب، ویرانه‌های یکی از معروف‌ترین بناهای تاریخی رنسانس قرار دارد. این کاخ مرمری پادشاه ماتیاس کوروینوس است. معاصران نوشتند که کاخ سلطنتی با زیبایی شگفت انگیز خود شگفت زده می شود و در تمام اروپا مانندی ندارد. اکنون تنها بخشی از کاخ ماتیاس بازسازی شده است، اما فرصتی برای قضاوت در مورد شکوه و جلال سابق آن است.

پادشاه ماتیاس در قلعه ویسگراد یک شرور بسیار معروف آن زمان - ولاد قیچی که شاهزاده دراکولا نیز نامیده می شد - زندانی شد. خونخوار معروف دوازده سال را در اینجا در اسارت گذراند. ماتیاسآنها گزارش دادند که ولاد تپس توطئه‌گری بود که تاج و تخت مجارستان را هدف گرفته بود. معلوم نیست چقدر حقیقت در این نکوهش وجود داشت، شاید نویسندگان آن از تحمل جنایات این قاتل، ملقب به "تشکل زن" خسته شده بودند. اما ماتیاس تصمیم گرفت که محکومیت را باور کند و دراکولا را دستگیر کند. افسانه در مورد شاهزاده دراکولا می گوید که او حتی در اسارت سرگرمی های شیرین خود را رها نکرد. من موش‌ها را گرفتم یا پرنده‌هایی را در بازار خریدم و آنها را شکنجه کردم - برخی را به چوب بستم، سر برخی را بریدم و پرندگان را پس از کندن پرهایشان رها کردم. و خیاطی را آموخت و در زندان با آن زندگی کرد.» اقامت دراکولا در ویسگراد توسط افسانه های بسیاری احاطه شده است. سرداب های تیره و تار، رابطه با دختر ماتیاس، معابر زیرزمینی... در واقع همه چیز کاملاً اینطور نبود. دراکولا با خواهر یا بر اساس روایتی دیگر، پسر عموی پادشاه ماتیاس ازدواج کرده بود و در سیاهچال وحشتناکی نگهداری نمی شد. Visegrad در آن روزها نام "الحمرا دوم" را به خود اختصاص داد. و دراکولا و همسرش در برج سلیمان زندگی می کردند که معمولاً اسیران نجیب در آنجا زندگی می کردند. نیم قرن قبل از تپس، امپراتور آینده روم مقدس سیگیسموند لوکزامبورگ در اینجا زندانی شد. و او این برج را به قدری دوست داشت که با صعود به اوج قدرت دستور داد تا آن را بیش از پیش بهسازی کنند و در آن مستقر کنند. بنابراین بعید است که دراکولا برای کسب درآمد مجبور به خیاطی شده باشد. اما در مورد پرندگان و موش ها، چه کسی می داند ...
موزه ها:

* موزه تاریخ محلی آثار پادشاهان مجارستانی، نقشه های قرون وسطایی ایالت، و نشان های خانواده های باستانی مجارستان را در خود جای داده است.
*

در موزه مجسمه های مومیاین خیلی ترسناک نیست، اما به نوعی خوشایند نیست، همه چیز بسیار طبیعی است.

رستوران ها:

در غذاهای مجارستانی از سبزیجات، گوشت و ماهی با موفقیت یکسان استفاده می شود. برای پیش غذا می توانید ژامبون را با ترب کوهی، سوسیس یا جگر غاز سرخ شده در گوشت خوک امتحان کنید. احتمالاً معروف ترین غذای خارج از مجارستان، گولاش است که با آرد و پاپریکا (فلفل قرمز شیرین) تهیه می شود. پرکلت کمتر محبوب نیست، خورشی که در آن پیاز خرد شده نقش بیشتری نسبت به گولش دارد. یکی از ویژگی های بارز غذاهای مجارستانی استفاده فراوان از چربی گوشت خوک، خامه ترش و پاپریکا قرمز است. به هر حال، پاپریکا خوب واقعی خیلی داغ نیست، بلکه کمی شیرین است. این پاپریکا فعال ترین نقش را در غذایی به نام پاپریکاش ایفا می کند. پاپریکاش نامی است که به همه غذاهایی با سس خامه ترش و چاشنی پاپریکا داده می شود. پاپریکاشی گوشت، مرغ و ماهی وجود دارد.
باشگاه ها:

قلعه ای در نزدیکی ویشهراد وجود دارد که در آن به همه یک دستکش چرمی ضخیم داده می شود، یک تکه گوشت داده می شود و (با هزینه اسمی) اجازه می دهند با یک شاهین شکار زنده واقعی عکس بگیرند. علاوه بر این، در آنجا، در همان قلعه، اتاق هایی وجود دارد که در آن صحنه هایی از قرون وسطی با عروسک هایی به اندازه انسان به تصویر کشیده شده است. اتاقی است که در آن جشن می گیرند، جایی که بازی می کنند و شکنجه می کنند.

نصیحت:

* حمل و نقل عمومی به خوبی توسعه یافته است. چنین چیزی وجود ندارد تسویه حساب، جایی که گردشگر با وسایل نقلیه عمومی نمی توانست به آنجا برسد. مجارستان علاوه بر قطارهای بین شهری، شبکه ای از قطارهای شهری نیز دارد. هر شهر در کشور دارای مسیرهای ترولی‌بوس و اتوبوس است. تراموا در بوداپست، دبرسن، میسکولک و اسمگد وجود دارد. همچنین قطارهای مترو و شهری در بوداپست وجود دارد و بلیط را می توان از کیوسک های ایستگاه تهیه کرد. با اتوبوس از مجارستان می توانید نه تنها به کشورهای اروپای شرقی (اسلواکی، لهستان، رومانی)، بلکه به کشورها نیز بروید. اروپای غربی. اصولاً هزینه آن کمتر از بلیط قطار است.

* اتوبوس ها و ترامواها از ساعت 5:00 تا 23:00 کار می کنند.

* جایگاه تاکسی ها اغلب در ایستگاه های اتوبوس و راه آهن و همچنین نزدیک هتل های بزرگ قرار دارند. پس از پایان حمل و نقل عمومی، برخی از رانندگان ممکن است از شما بخواهند که به ارز خارجی پرداخت کنید.
در سفر با تاکسی مراقب باشید. با وجود ارزان بودن نسبتاً ظاهری سفر تاکسی، اغلب رانندگان تاکسی بوداپست با سوء استفاده از ناآگاهی شما از شهر، قیمت را بالا می برند. بنابراین، تنها یک انتخاب وجود دارد - اگر چاره ای جز استفاده از تاکسی ندارید، از قبل روی قیمت توافق کنید.
* می توانید ماشین کرایه کنید، اما فقط در صورتی که بیش از 21 سال سن داشته باشید و به طور رسمی در کشور اقامت داشته باشید (مثلاً در هتل). اگر هنگام کرایه ماشین کارت اعتباری ندارید، باید کیف پول خود را باز کنید و مبلغ 300 دلار آمریکا سپرده بگذارید. محدودیت سرعت خودروها در مناطق شهری 60 کیلومتر در ساعت، در بزرگراه ها 80 کیلومتر در ساعت، در بزرگراه ها 100 کیلومتر در ساعت و در آزادراه ها 120 کیلومتر در ساعت است. برای موتورسیکلت ها، محدودیت سرعت یکسان است، به جز در مناطق شهری - 50 کیلومتر در ساعت. چشمک زن سبز معادل زرد است. در بوداپست، از حمل و نقل عمومی استفاده کنید، زیرا ترافیک در مرکز بوداپست ممنوع است و جریمه پارکینگ بسیار بالاست.

* در رستوران های مجارستانی، قیمت منو شامل خدمات نمی شود، بنابراین، به عنوان یک قاعده، 10-20٪ از مبلغ نهایی را انعام می دهند. همین امر در مورد آرایشگاه ها، سالن های زیبایی، تاکسی و سایر انواع خدمات نیز صدق می کند.

و غیره تعداد پیروان مذاهب غیر از کاتولیک و پروتستان در مجموع از 0.5% تجاوز نمی کند. تعداد آتئیست ها و آگنوستیک ها طبق داده های سرشماری 1483369 نفر (14.5 درصد) است. حدود 10 درصد از شهروندان مجارستانی از پاسخ به سؤال در مورد وابستگی مذهبی خود خودداری کردند.

داستان

شهروندان مجارستان بر اساس مذهب:
فرقه جمعیت %
مسیحیت 7 584 115 74,4
کاتولیک 5 558 901 54,5
آیین لاتین 5 289 521 51,9
کاتولیک های یونانی 268 935 2,6
پروتستانیسم 1 985 576 19,5
کالوینیسم 1 622 796 15,9
لوترانیسم 304 705 3,0
تعمید 17 705 0,2
دیگر 40 370 0,4
ارتدکس 15 298 0,1
سایر مسیحیان 24 340 0,2
یهودیت 12 871 0,1
ادیان دیگر 13 567 0,1
کلی مذهبی 7 610 553 74,6
آتئیست ها و آگنوستیک ها 1 483 369 14,5
از پاسخ دادن خودداری کرد 1 034 767 10,1

مجارها در طول مهاجرت خود به اروپا بت پرست باقی ماندند. پس از استقرار آنها در دشت دانوب، تعدادی از مبلغان مسیحی از غرب تلاش هایی برای گرویدن آنها به مسیحیت کردند، اما تا آغاز قرن یازدهم موفق نشدند. اولین پادشاه مسیحی کشور استفان اول بود که بعدها مانند پسرش ایمره به عنوان مقدس شناخته شد. در نیمه اول قرن یازدهم، اکثر مجارها مسیحیت آیین لاتین را پذیرفتند، جرارد مجارستانی نقش مهمی در تغییر مذهب مجارستان ایفا کرد. واکنش بت پرستی پس از مرگ استفان اول به زودی سرکوب شد. شاه لازلو اول که بعداً نیز به عنوان مقدس شناخته شد، نقش مهمی در تقویت جایگاه کاتولیک در کشور داشت.

کاتولیک

مراکز معنوی کشور Eszterg است که بزرگترین کلیسای کشور در آن قرار دارد - کلیسای سنت آدالبرت و صومعه پانونهالما.

پروتستانیسم

کالوینیست ها

بر اساس سرشماری، 1 میلیون و 622 هزار کالوینیست در مجارستان زندگی می کنند (2001). اکثر آنها از اعضای کلیسای اصلاح شده مجارستان هستند (Hung. Magyarországi Református Egyház). کلیسا دارای بیش از 1200 محله است که در 27 اسقف (hu:Egyházmegye) متحد شده اند.

اسقف‌ها به 4 ناحیه کلیسایی (hu:Egyházkerület) متحد می‌شوند:

ارتدکس

منابع

نظری در مورد مقاله "مذهب در مجارستان" بنویسید

یادداشت ها

همچنین ببینید

گزیده ای از توصیف دین در مجارستان

- چرا میدونی؟
- میدونم این خوب نیست دوست من
ناتاشا گفت: "و اگر من بخواهم ...".
کنتس گفت: "بیهوده حرف نزن."
- و اگر بخواهم ...
- ناتاشا جدی میگم...
ناتاشا نگذاشت کارش تمام شود، دست بزرگ کنتس را به سمت خود کشید و روی آن را بوسید، سپس کف دست را بوسید، سپس دوباره آن را چرخاند و شروع به بوسیدن او روی استخوان مفصل بالای انگشت، سپس در بین آن، کرد. سپس دوباره روی استخوان، با زمزمه گفت: "ژانویه، فوریه، مارس، آوریل، مه."
- مادر حرف بزن چرا ساکتی؟ او در حالی که به مادر نگاه می کرد، گفت: "صحبت کن."
- این خوب نیست، جان من. ارتباط دوران کودکی شما را همه درک نمی کنند و دیدن او در نزدیکی شما می تواند در چشم سایر جوانانی که به سراغ ما می آیند به شما آسیب برساند و از همه مهمتر او را بیهوده شکنجه کنید. او ممکن است یک همتا برای خودش پیدا کرده باشد، یک همتای ثروتمند. و الان داره دیوونه میشه
- آیا کار می کند؟ - ناتاشا تکرار کرد.
- از خودم بهت میگم من یک پسر عمو داشتم ...
- می دانم - کیریلا ماتویچ، اما او یک پیرمرد است؟
- همیشه پیرمرد نبود. اما این چیزی است که ناتاشا، من با بوریا صحبت خواهم کرد. او نیازی به سفر زیاد ندارد...
- اگر بخواهد چرا نباید؟
- چون می دانم که این به هیچ چیز ختم نمی شود.
- چرا میدونی؟ نه مامان بهش نمیگی چه مزخرفی! - ناتاشا با لحن شخصی که می خواهند اموالش را از او بگیرند گفت.
"خب، من ازدواج نمی کنم، پس او را رها کنید، اگر او سرگرم می شود و من سرگرم می شوم." - ناتاشا لبخندی زد و به مادرش نگاه کرد.
او تکرار کرد: «متاهل نیستم، همینطور.
- این چطوره دوست من؟
- بله، بله. خب، خیلی لازمه که ازدواج نکنم، اما... پس.
کنتس تکرار کرد: "بله، بله" و با تکان دادن تمام بدنش، با خنده مهربان و غیرمنتظره پیرزنی خندید.
ناتاشا فریاد زد: "بخند، بس کن، تو تمام تخت را تکان می دهی." تو خیلی شبیه منی، همون خنده... صبر کن... - هر دو دست کنتس رو گرفت، استخوان انگشت کوچولو رو یکی جون بوسید و از طرف دیگه به ​​بوسیدن جولای، آگوست ادامه داد. - مامان خیلی عاشقه؟ چشمات چطور؟ اینقدر عاشق بودی؟ و بسیار شیرین، بسیار، بسیار شیرین! اما کاملاً به سلیقه من نیست - باریک است، مانند یک ساعت رومیزی... نمی‌دانی؟... باریک، می‌دانی، خاکستری، روشن...
-چرا دروغ میگی! - گفت کنتس.
ناتاشا ادامه داد:
- نمی فهمی؟ نیکولنکا می فهمید... بی گوش آبی، آبی تیره با قرمز، و او چهار گوش است.
کنتس با خنده گفت: "شما هم با او معاشقه می کنید."
- نه، او فراماسون است، فهمیدم. قشنگه، آبی تیره و قرمز، چطور میتونم براتون توضیح بدم...
صدای کنت از پشت در شنیده شد: «کنتس». -بیداری؟ - ناتاشا با پای برهنه از جا پرید، کفش هایش را گرفت و به اتاقش دوید.
برای مدت طولانی نتوانست بخوابد. او مدام فکر می‌کرد که هیچ‌کس نمی‌تواند همه آنچه را که او می‌فهمد و در اوست، درک کند.
"سونیا؟" او فکر کرد و به گربه خفته و جمع شده با قیطان بزرگش نگاه کرد. "نه، کجا باید برود!" او با فضیلت است. او عاشق نیکولنکا شد و نمی خواهد چیز دیگری بداند. مامان هم نمیفهمه شگفت‌انگیز است که من چقدر باهوش هستم و چقدر... او خوب است. مرد خوبمرد ادامه داد: «او همه چیز دارد، همه چیز دارد، او فوق‌العاده باهوش است، شیرین است و بعد خوب است، فوق‌العاده خوب است، ماهر است، شنا می‌کند، سوار می‌شود و صدا دارد! شاید بتوان گفت، صدای شگفت انگیزی!» او عبارت موسیقی مورد علاقه خود را از اپرای Cherubini خواند، خود را روی تخت انداخت، با این فکر شادی آور خندید که در شرف خوابیدن است، به دنیاشا فریاد زد که شمع را خاموش کند و قبل از اینکه دونیاشا وقت کند اتاق را ترک کند، او خندید. قبلاً به دیگری نقل مکان کرده بود، حتی بیشتر دنیای شادرویاها، جایی که همه چیز مانند واقعیت آسان و شگفت انگیز بود، اما حتی بهتر بود، زیرا متفاوت بود.

روز بعد، کنتس با دعوت از بوریس به محل خود، با او صحبت کرد و از آن روز بازدید از روستوف را متوقف کرد.

در 31 دسامبر، در شب سال نو 1810، le reveillon [شام شب]، در خانه نجیب زاده کاترین یک توپ بود. قرار بود دستگاه دیپلماسی و حاکمیت در توپ باشند.
در Promenade des Anglais، خانه معروف یک نجیب زاده با چراغ های بی شماری می درخشید. در ورودی نورانی با پارچه ای قرمز پلیس ایستاده بودند و نه تنها ژاندارم ها، بلکه رئیس پلیس در ورودی و ده ها افسر پلیس. کالسکه‌ها حرکت کردند و کالسکه‌های جدید با پیاده‌روهای قرمز و پیاده‌روهایی با کلاه‌های پر به سمت بالا حرکت کردند. مردانی با لباس متحدالشکل، ستاره و روبان از کالسکه بیرون آمدند. خانم‌های ساتن و ارمنی با احتیاط از پله‌های پر سر و صدا پایین آمدند و با عجله و بی‌صدا در کنار پارچه ورودی قدم زدند.
تقریباً هر بار که یک کالسکه جدید می آمد، زمزمه ای در میان جمعیت بلند می شد و کلاه ها از سر برمی داشتند.
از میان جمعیت گفتند: «حاکمیت؟... نه وزیر... شاهزاده... فرستاده... پرها را نمی بینی؟...». یکی از جمعیت که از بقیه لباس پوشیده تر به نظر می رسید همه را می شناخت و نجیب ترین اشراف آن زمان را به نام صدا می زد.
قبلاً یک سوم مهمانان به این توپ رسیده بودند و روستوف ها که قرار بود در این توپ حضور داشته باشند هنوز با عجله آماده لباس پوشیدن بودند.
در خانواده روستوف صحبت ها و آماده سازی برای این توپ زیاد بود، ترس زیادی از عدم دریافت دعوت نامه، آماده نبودن لباس و انجام نشدن همه چیز در حد نیاز بود.
همراه با روستوف ها، ماریا ایگناتیونا پرونسایا، دوست و خویشاوند کنتس، خدمتکار افتخاری لاغر و زرد رنگ دادگاه قدیمی، که هدایت روستوف های استانی در بالاترین جامعه سن پترزبورگ را بر عهده داشت، به توپ رفت.
قرار بود در ساعت 10 شب، روستوف ها خدمتکار افتخار را در باغ تائورید ببرند. و با این حال پنج دقیقه به ده مانده بود و خانم های جوان هنوز لباس نپوشیده بودند.
ناتاشا داشت به اولین توپ بزرگ زندگی خود می رفت. آن روز او ساعت 8 صبح از خواب بیدار شد و تمام روز در اضطراب و فعالیت شدید بود. تمام نیروی او، از همان صبح، این بود که مطمئن شود همه آنها: او، مادر، سونیا به بهترین شکل ممکن لباس پوشیده بودند. سونیا و کنتس کاملاً به او اعتماد داشتند. کنتس قرار بود یک لباس مخملی ماسکا بپوشد، هر دوی آن‌ها لباس‌های دودی سفید روی جلدهای صورتی و ابریشمی با رز در تنه پوشیده بودند. موها باید a la grecque [به یونانی] شانه می شد.
همه چیز ضروری قبلاً انجام شده بود: پاها، بازوها، گردن، گوش‌ها از قبل با دقت خاصی مانند سالن رقص، شسته شده، معطر و پودر شده بودند. آن‌ها قبلاً ابریشم، جوراب‌های توری ماهی و کفش‌های ساتن سفید با پاپیون پوشیده بودند. مدل مو تقریباً تمام شده بود. سونیا لباس پوشیدن را تمام کرد و کنتس هم همینطور. اما ناتاشا که برای همه کار می کرد عقب افتاد. او هنوز جلوی آینه نشسته بود و یک پینوار روی شانه های باریکش کشیده بود. سونیا که از قبل لباس پوشیده بود، وسط اتاق ایستاد و با فشار دردناکی با انگشت کوچکش، آخرین نواری را که زیر سنجاق جیغ می کشید، سنجاق کرد.
ناتاشا در حالی که سرش را از موهایش دور کرد و با دستانش موها را گرفت، گفت: "نه آنطور، نه آنطور، سونیا." - نه اینطوری، بیا اینجا. - سونیا نشست. ناتاشا نوار را متفاوت برش داد.
خدمتکار که موهای ناتاشا را در دست داشت گفت: "ببخشید، خانم جوان، شما نمی توانید این کار را انجام دهید."
- وای خدای من، خب بعدا! همین، سونیا.
-به زودی میای؟ - صدای کنتس شنیده شد: "ساعت ده است."
- حالا، حالا -مامان آماده ای؟
- فقط جریان را پین کنید.
ناتاشا فریاد زد: "بدون من این کار را نکن، تو نمی توانی!"
- بله ده.
تصمیم گرفته شد که ساعت ده و نیم سر توپ باشد و ناتاشا هنوز باید لباس بپوشد و در باغ تائورید توقف کند.
ناتاشا که موهایش را تمام کرد، با دامن کوتاهی که کفش های سالن رقصش از آن مشخص بود و در بلوز مادرش به سمت سونیا دوید، او را معاینه کرد و سپس به سمت مادرش دوید. سرش را برگرداند، جریان را سنجاق کرد و در حالی که به سختی وقت داشت موهای خاکستری اش را ببوسد، دوباره به سمت دخترانی دوید که دامن او را حلقه کرده بودند.
موضوع دامن ناتاشا بود که خیلی بلند بود. دو دختر با عجله نخ ها را گاز می گرفتند. سومی، با سنجاق هایی در لب ها و دندان هایش، از کنتس به سمت سونیا دوید. چهارمی تمام لباس دودی اش را روی دست بلندش نگه داشت.
- ماوروشا، بلکه عزیزم!
- از اونجا بند انگشتی به من بده خانم جوان.
- بالاخره به زودی؟ کنت گفت: از پشت در وارد شد. -اینم یه عطر برای تو. Peronskaya در حال حاضر از انتظار خسته شده است.
خدمتکار در حالی که لباس دودی لبه دار را با دو انگشتش بلند کرد و چیزی را دمید و تکان داد، گفت: "آماده است، خانم جوان."
ناتاشا شروع به پوشیدن لباس کرد.
او به پدرش فریاد زد: «حالا، حالا، نرو، بابا،» او در را باز کرد، هنوز از زیر تیرگی دامنش که تمام صورتش را پوشانده بود. سونیا در را محکم به هم کوبید. یک دقیقه بعد شمارش وارد شد. او با دمپایی آبی، جوراب و کفش، معطر و روغن زده بود.
- ای بابا تو خیلی خوبی عزیزم! - ناتاشا گفت وسط اتاق ایستاد و چین های مه را صاف کرد.
دختر در حالی که روی زانوهایش ایستاده بود، لباسش را درآورد و سنجاق‌ها را با زبان از یک طرف دهان به طرف دیگر چرخاند، گفت: «ببخشید، خانم جوان، اجازه بدهید.
- اراده تو! - سونیا با ناامیدی در صدایش فریاد زد و به لباس ناتاشا نگاه کرد - اراده شما، دوباره طولانی است!
ناتاشا دور شد تا در میز آرایش به اطراف نگاه کند. لباس بلند بود
ماوروشا پشت سر خانم جوان روی زمین خزیده بود و گفت: «به خدا، خانم، هیچ چیز طولانی نیست.
دونیاشا مصمم گفت: "خب، طولانی است، پس ما آن را جارو می کنیم، یک دقیقه دیگر آن را جارو می کنیم."
در این هنگام کنتس با لباس فعلی و مخملی خجالتی و با قدم های آرام وارد شد.
- اوه! زیبایی من! - کنت فریاد زد، - از همه شما بهتر است!... - می خواست او را در آغوش بگیرد، اما او سرخ شده بود تا مچاله نشود، کنار کشید.
ناتاشا گفت: «مامان، بیشتر طرفدار جریان است. "من آن را قطع می کنم" و او با عجله جلو رفت و دخترانی که در حال هجوم بودند، وقت نداشتند به دنبال او عجله کنند، یک تکه دود را پاره کردند.
- خدای من! این چیه؟ تقصیر من نیست...
دنیاشا گفت: «همه را جارو می کنم، قابل مشاهده نخواهد بود.
- زیبایی، مال من است! - گفت دایه ای که از پشت در وارد شد. - و سونیوشکا، چه زیبایی!...
ساعت ده و ربع بالاخره سوار واگن ها شدند و حرکت کردند. اما هنوز مجبور شدیم در باغ تاورید توقف کنیم.
پرونسایا از قبل آماده بود. با وجود کهولت سن و زشتی، او دقیقاً همان کاری را که روستوف ها انجام داد، انجام داد، البته نه با این عجله (این برای او یک امر عادی بود)، اما بدن پیر و زشت او نیز معطر، شسته شده، پودر شده بود و گوش هایش نیز پر شده بود. همچنین با دقت شسته شد، و حتی، و درست مانند روستوف‌ها، خدمتکار پیر با شور و شوق لباس معشوقه‌اش را تحسین کرد، زمانی که با لباسی زرد با کد به اتاق نشیمن آمد. پرونسایا از توالت های روستوف ها تمجید کرد.

مانند اکثر کشورهای اروپایی، تأثیرگذارترین و گسترده ترین دین در مجارستان مسیحیت است. بر اساس داده های سال 2011، حدود 3.9 میلیون نفر خود را کاتولیک می دانند که بیش از یک سوم کل جمعیت کشور است. با این حال، مجارستان از نظر غنی است جهت های مذهبیایالت و تنوع مذهبی تنها به کاتولیک ختم نمی شود.

خلاصه ای از کشور

مجارستان به عنوان یک ایالت، تاریخ خود را به سال 895 بازمی‌گرداند، سالی که شاهزاده‌نشین مجارستان تأسیس شد. از آنجایی که این کشور در اروپای مرکزی قرار دارد، محصور در خشکی است. این کشور با اتریش، اسلواکی، رومانی، کرواسی همسایه است. در نقشه، مجارستان مساحت 93 هزار کیلومتر مربع را اشغال می کند که 9.8 میلیون نفر را در خود جای داده است (92٪ آنها مجار هستند). حدود 1.7 میلیون نفر در پایتخت این ایالت - بوداپست زندگی می کنند.

مجارستان از سال 1999 به عضویت ناتو درآمد و در سال 2004 به اتحادیه اروپا پیوست. اقتصاد این کشور به طور پیوسته در حال توسعه است، همانطور که نه تنها با تولید ناخالص داخلی نسبتاً بالا - 152 میلیارد دلار (سرانه 15500 دلار)، بلکه نرخ رشد آن - 4٪ در سال 2017 نشان می دهد. شاخص توسعه انسانی نیز بالا است - 0.83 (مقام 37 در جهان).

خلاصه ای از دین

بیش از 2/3 مجارها به خدا اعتقاد دارند - این بیش از 5 میلیون نفر است. بر اساس داده های تحقیقاتی در سال 2011، 2.7 میلیون نفر از پاسخ به سؤال در مورد وابستگی خود به هر دینی خودداری کردند. حدود 1.8 میلیون نفر از ساکنان خود را با هیچ دین موجود نمی شناسند. اکثریت ایمانداران، بیش از یک سوم کل ساکنان کشور، کاتولیک و یونانی هستند.

علاوه بر کاتولیک، یکی از ادیان پیشرو در مجارستان، پروتستانتیسم در قالب دو جهت اصلی آن است: کالوینیسم و ​​لوترانیسم. تعداد کالوینیست ها به طور قابل توجهی از تعداد لوتری ها فراتر می رود - 1.2 میلیون نفر در مقابل 215 هزار نفر.

مجارستان قوانین نسبتاً ملایمی در مورد سازمان های مذهبی دارد. بیش از 300 نفر از آنها در کشور وجود دارد، اما تنها 5 مذهب از حمایت مالی دولت برخوردار شدند. این دین جهانی- مسیحیت (کاتولیک و ارتدکس). علاوه بر آن، پروتستانیسم، یهودیت و کلیسای ایمان نیز مورد حمایت قرار گرفتند. از سال 1998، کلیسای هر کلیسا، در صورت تمایل، می توانند هدیه دهند سازمان مذهبی 1% مالیات بر درآمد

در اخیرادر مجارستان، روندی به سمت کاهش تعداد ایمانداران وجود دارد: طی 10 سال، تعداد کاتولیک ها از 5.5 میلیون به 3.8 میلیون نفر و پروتستان ها - از 2 میلیون به 1.3 میلیون نفر کاهش یافت. تعداد افرادی که نمی خواستند به سؤالات خبرنگاران در مورد وابستگی مذهبی پاسخ دهند نیز دو برابر شد - به 2.7 میلیون نفر.

کاتولیک در مجارستان

مسیحیت در قالب کاتولیک در دهه 950 در بین مجارستان ها گسترش یافت که با فعالیت های مبلغان از آلمان همراه است. موضوع دین اولین بار توسط شاهزاده استفان اول، در غسل تعمید استفان اول مقدس (1001-1038) جدی گرفته شد. پس از قبول لقب پادشاه مجارستان، شروع به کاشت کرد ایمان جدید. تحت او، 2 اسقف اعظم و 8 اسقف اعظم در ایالت تشکیل شد، اولین صومعه ها ساخته شد و مبلغان به طور فعال مسیحیت را تبلیغ می کردند. پس از مرگ او، مشرکان باقی مانده اعلام قیام کردند که به سرعت سرکوب شد.

تا زمان اصلاحات، اکثر مجارها کاتولیک باقی ماندند. با این حال، در پایان قرن شانزدهم، احساسات پروتستانی به شدت در مجارستان ریشه دوانده بود. روشن در حال حاضرتعداد پروتستان ها در این کشور 3 برابر کمتر از کاتولیک ها است - کاتولیک مذهب غالب در مجارستان باقی مانده است. از سال 2011، این کلیسا، متشکل از 5 اسقف نشینی و 10 اسقف نشین، دارای 3.9 میلیون اهل محله است. نخست وزیر مجارستان - رئیس کلیسای کاتولیک در این کشور - اکنون کاردینال پیتر ارده است.

کلیساهای کاتولیک در مجارستان

علاوه بر 16 کلیسای کوچک - معابدی که پاپ به دلیل قدمت و اهمیت تاریخی آنها به آنها جایگاه ویژه ای داده است - دو کلیسای اصلی در مجارستان وجود دارد: سنت آدالبرت و سنت استفان. اولین در شهر Esztergom - مرکز معنوی کشور واقع شده است.

کلیسای سنت آدالبرت (Esztergom Basilica) نه تنها بزرگترین کلیسای مجارستان است، بلکه بلندترین ساختمان این کشور است. نسبت طول و عرض بنا به ترتیب 118 در 49 متر ارتفاع 100 متر است. سبک معماری که باسیلیکا در آن ساخته شده است نئوکلاسیک است. قدمت کلیسای Esztergom به اوایل قرن یازدهم، از زمان سلطنت استفان اول برمی‌گردد. اکنون این مکان مقر نخستی‌سانان مجارستانی است.

در بوداپست، پایتخت مجارستان، دومین معبد مهم وجود دارد - کلیسای سنت استفان. ساخت کلیسای جامع در سال 1851 آغاز شد و 54 سال به طول انجامید. در سال 1905، معبد تقدیس شد و 33 سال بعد به آن وضعیت یک کلیسای کوچک داده شد. کلیسای بوداپست از نظر مقیاس کوچکتر از کلیسای Esztergom است. با این حال، ارتفاع 96 متری آن باعث می شود که آن را یکی از بلندترین ساختمان های مجارستان بدانیم. سبک معماریکلیسای سنت استفان نئوکلاسیک است.

پروتستانتیسم در مجارستان

عقاید و احساسات اوایل قرن شانزدهم که از فعالیت های مارتین لوتر زاده شد و دوره اصلاحات را به وجود آورد، مجارستان را دور نزند. در دهه 1520، پروتستانتیسم، به نمایندگی از لوترانیسم، ابتدا در میان جمعیت آلمانی زبان، و سپس در میان طبقه بالا، یعنی روحانیون، شروع به گسترش کرد. پس از نیم قرن، حدود 80 درصد از جمعیت مجارستان به پروتستانتیسم، اما از نوع کالوینیستی، اعتقاد داشتند.

وضعیت در طول فتوحات ترکیه در قرون 16-17 تغییر نکرد. عثمانی ها نسبت به مذهب مردم مجارستان نرم بودند. با این حال، در اوایل دهه 1720، کاتولیک جایگاه پروتستانیسم را به شدت تحت فشار قرار داد: گرویدن به آن یک جنایت محسوب می شد و فعالیت های پروتستان ها بسیار محدود بود. در حال حاضر تعداد آنها تعداد کمترکاتولیک ها - حدود 1.4 میلیون نفر. علاوه بر این، بیشتر پروتستان ها در نقشه مجارستان در منطقه زاتیس متمرکز شده اند. اکثر آنها از اعضای کلیسای اصلاح شده مجارستان هستند.

کلیساهای ارتدکس و ارتدکس

از نظر تاریخی، در مجارستان، تعداد مسیحیان ارتدوکس از 1٪ از تعداد کل ایمانداران تجاوز نمی کند. تا سال 2011، تنها 13.7 هزار نفر خود را ارتدکس می دانند. بیش از نیمی از آنها صرب هستند که اجدادشان در سال 1690 به مجارستان نقل مکان کردند. بقیه اوکراینی ها، رومانیایی ها و روس ها هستند. مؤمنان ارتدوکس در مجارستان از اعضای کلیسای ارتدکس صربستان هستند.

اصلی کلیسای ارتدکس Uspensky در کشور خدمت می کند کلیسای جامعدر بوداپست ساخت آن در سال 1791 آغاز شد و در 10 سال به پایان رسید. تزئین شده به سبک باروک. از سال 1950، کلیسای جامع تحت صلاحیت قضایی روسیه است کلیسای ارتدکس. در حال حاضر، کلیسای جامع Assumption فعال است: خدمات الهی هر روز در آنجا برگزار می شود. همه آنها به زبان مجارستانی انجام می شوند. در سال 2016، مقامات مجارستانی مبلغ 100 میلیون فورینت مجارستانی را برای بازسازی برج دوم کلیسای جامع که در طول جنگ جهانی دوم ویران شده بود، اختصاص دادند.

یهودیت و معابد یهود

اکثر یهودیان در پایتخت کشور - بوداپست، در محله پست - قسمت مسطح شهر زندگی می کنند. در مجارستان در مجارستان حدود 48 هزار یهودی قومی زندگی می کنند که 10 هزار نفر از آنها به یهودیت اعتقاد دارند. شماره جمعیت یهودیدر این کشور به دلیل پیامدهای ویرانگر جنگ های جهانی اول و دوم، هولوکاست و حوادث مجارستان در سال 1956 چندان بزرگ نیست.

معبد اصلی یهودیان مجارستان، کنیسه بزرگ در بوداپست است که بزرگترین کنیسه در اروپا نیز می باشد. این معبد بزرگ می تواند 3 هزار عبادت کننده را در خود جای دهد که به لطف مساحت عظیم محوطه 1200 متر مربعی امکان پذیر است. این بنا در مدت 5 سال از سال 1854 تا 1859 ساخته شد. به سبک نئو موری توسط معمار لودویگ فورستر تزئین شده است.

نتیجه گیری کلی

رایج ترین دین در مجارستان کاتولیک و پس از آن پروتستانیسم است. کلیسای کاتولیکدر این کشور تا سال 2011، 3.9 میلیون شهروند وجود دارد که با این حال 1.7 میلیون کمتر از سال 2001 است. در مورد پروتستانتیسم، کالوینیسم (1.2 میلیون نفر) در مجارستان گسترده تر از لوترانیسم (215 هزار نفر) است. دولت از مسیحیت، پروتستان، یهودیت و کلیسای ایمان حمایت مالی می کند.

معابد و کلیساهای بسیاری از ادیان مختلف در مجارستان وجود دارد. به خصوص در میان آنها قابل توجه است کلیساهای کاتولیک- بازیلیکاها دو کلیسای جامع اصلی در استرگوم و بوداپست وجود دارد: کلیسای سنت آدالبرت و سنت استفان. علاوه بر کلیساها، کلیساهای دیگری نیز در مجارستان وجود دارد: ارتدکس، پروتستان، یهودی. از کلیساهای ارتدکسمعروف ترین کلیسای جامع یهودیان - کنیسه بزرگ، واقع در بوداپست است.

آنها از کجا آمده اند؟ پاسخ به این سوال به طور تصادفی به دست آمد، زمانی که خویشاوندی زبان مجارها و تعدادی از مردمان شمال دور روسیه کشف شد. باورش سخت است، اما گله داران گوزن شمالی کوچ نشین به اروپا آمدند و به یکی از متمایزترین مردم جهان قدیم تبدیل شدند.

آغاز هزاره اول پس از میلاد در اوراسیا با حمله هون ها و یک سرمای چشمگیر مشخص شد که آغاز مهاجرت بزرگ را رقم زد. موج جنبش همچنین توسط گروه قومی اوگریک که در مناطق مرزی تایگا جنوبی و استپ جنگلی سیبری غربی، از اورال میانه تا منطقه ایرتیش - پروتو-اوگرها - ساکن بودند، گرفته شد. از میان کسانی که به شمال رفتند، خانتی و مانسی آمدند، و کسانی که به سمت غرب به دانوب رفتند، اجداد مجارها، یا مجارها، به قول خودشان - تنها نمایندگان خانواده زبان های فینو-اوریک در اروپای مرکزی بودند.

بستگان مجاری

نام مانسی و مجیار از ریشه مشترک "مانسه" گرفته شده است. برخی از دانشمندان بر این باورند که کلمات "Voguls" (نام قدیمی برای Mansi) و "مجارستان" گونه های همخوانی با همین نام هستند. جمع آوری، شکار و ماهیگیری - این همان کاری است که اجداد مجیارها، مانسی و خانتی انجام می دادند. واژگان مرتبط با دو فعالیت اخیر از آن زمان در زبان مجارستانی حفظ شده است. افعال اصلی، کلمات توصیف کننده طبیعت، پیوندهای خانوادگی، روابط قبیله ای و اجتماعی نیز منشأ اوگریک دارند. جالب است که زبان مجارستانی بیشتر شبیه مانسی است تا خوانتی. دو زبان اول در برابر وام گرفتن از دیگران مقاومت بیشتری نشان دادند و بیشتر زبان نیاکان خود را حفظ کردند.

اساطیر مجارستانی ها، خانتی و مانسی نیز ویژگی های مشترکی را نشان می دهد. همه آنها تصوری از تقسیم جهان به سه بخش دارند: در اسطوره های خانتی مانسی اینها کره های هوا، آب و زمین هستند و در مجارستان - قسمت بالایی (آسمانی)، میانی (زمینی) و جهان های پایین تر (زیرزمینی) بر اساس عقاید مجاری، انسان دارای دو روح است - یک نفس روح و یک روح - سایه آزاد که می تواند انسان را ترک کند و سفر کند، همین وجود در اساطیر مانسی ذکر شده است، با این تفاوت که مردان می توانند 5 یا 7 روح داشته باشند. در مجموع، و برای زنان - 4 یا 6.

همسایگان مجارستانی ها، تأثیر آنها بر فرهنگ

با حرکت در امتداد منطقه ولگا، اجداد مجارستانی ها در راه خود با سکاها و سارماتی ها - مردمان ایرانی الاصل که به آنها گاوداری، کشاورزی و پردازش فلز - مس، برنز و متعاقباً آهن را آموزش می دادند، ملاقات کردند. به احتمال بسیار زیاد پروتو مجارها در نیمه دوم قرن ششم از اعضای خاقانات ترکان غربی بودند و همراه با ترکوت ها در سیاست آسیای مرکزی و ایران فعالانه شرکت داشتند. نقوش و مضامین ایرانی را می توان در اساطیر و هنرهای زیبای مجارستان ردیابی کرد و در تواریخ مجارستان اغلب از ایران به عنوان کشوری که "بستگان مجاری ها" در آن زندگی می کنند نام برده می شود. آرمینیوس وامبری، سیاح و خاورشناس مشهور مجارستانی، در نیمه دوم قرن نوزدهم هنگام سفر به آسیای مرکزی و ایران به جستجوی آنها پرداخت.

اجداد مجارها با تسلط بر دامداری در استپ های شرق اورال جنوبی، سبک زندگی عشایری داشتند و شکار و کشاورزی شروع به ایفای نقش حمایتی در اقتصاد کردند. احتمالاً، پس از قیام بخشی از قبایل اوگریک علیه خاقانات ترک، تا پایان قرن ششم، پروتو-مجارها در قلمرو باشقورتستان مدرن، در حوضه کامای پایین، سیس-اورال جنوبی، تا حدودی در تاریخ ظاهر شدند. دامنه های شرقی اورال. احتمالاً در این منطقه مجارستان بزرگ (مجارستان مگنا) - خانه اجدادی مجارها بود که در گزارش راهب دیپلمات قرون وسطایی جووانی پلانو کارپینی و در وقایع نگاری مجارستانی "Gesta Hungarorum" ذکر شده است. برخی از محققان مجارستان بزرگ را در قفقاز شمالی قرار می دهند، برخی دیگر معتقدند که واقعاً وجود نداشته است، زیرا در قرون وسطی دانشمندان تمایل داشتند به دنبال سرزمین اجدادی همه مردم باشند. اولین و گسترده ترین نسخه با کشف محل دفن بایانوفسکی در پایین دست کاما پشتیبانی می شود.

باستان شناسان روسی و مجارستانی آن را بررسی کردند، در آن شباهت هایی با تدفین مجارستان های قرون 9-10، و همچنین اشیایی با منشاء واضح مجارستانی یافتند و معتقدند که یافته ها از اجداد مشترک جمعیت سیس-اورال صحبت می کنند. و مجارهای اروپایی نام‌های قبیله‌ای مشابه باشکیرها و مجارها و همین نام‌های جغرافیایی در باشقیر و مجارستان نزدیکی سابق این مردمان را تأیید می‌کند.

گسترش و مهاجرت مجاری ها

در قرون 6-7، مجارها به تدریج به غرب، به استپ های دون و ساحل شمالی دریای آزوف مهاجرت کردند، جایی که در کنار بلغارهای ترک، خزرها و اونغورها زندگی می کردند. اختلاط جزئی با دومی به مجارها نام دیگری برای گروه قومی داد - مجارها، این امر به ویژه در لاتین Ungari، Ungri، انگلیسی مجارستانی (ها) و سایر زبان های اروپایی قابل توجه است، و زبان روسی Węgier لهستانی را به عاریت گرفته است. در سرزمین جدید - لودیا (به نام رهبر برجسته یکی از قبایل مجارستانی) مجارستانی ها قدرت کاگانات خزر را به رسمیت شناختند و در جنگ های آن شرکت کردند. تحت تأثیر همسایگان جدید، ساختار جامعه، هنجارهای قانونی و مذهب به تدریج پیچیده تر شد. واژه‌های مجارستانی «گناه»، «شأن»، «عقل» و «قانون» ریشه ترکی دارند.

تحت فشار خزرها ، قلمرو محل سکونت مجیارها به غرب منتقل شد و قبلاً در دهه 820 آنها در ساحل سمت راست دنیپر ، جایی که قبلاً بودند ، مستقر شدند. حدود 10 سال بعد مجارها قدرت خاقانات خزر را ترک کردند و در پایان قرن نهم به تدریج در استپ های بین دنیپر و دنیستر ساکن شدند.

آنها نام وطن جدید خود را Atelkuza گذاشتند - در مجارستان Etelköz به معنی "بین رودخانه ها" است. اتحادیه قبیله ای مجار در جنگ های بیزانس شرکت کرد. در سال 894، مجارستان ها و بیزانسی ها حمله کوبنده ای را به پادشاهی بلغارستان در دانوب پایین انجام دادند. یک سال بعد، هنگامی که مجارها به یک لشکرکشی طولانی پرداختند، بلغارها به رهبری تزار سیمئون اول، همراه با پچنگ ها، به عقب برگشتند - آتلکوزا را ویران کردند و تقریباً همه زنان جوان را اسیر یا کشتند. جنگجویان مجارستانی بازگشتند و سرزمین هایشان را ویران و مراتعشان را دشمنان اشغال کردند و تنها بخش کوچکی از کل مردم باقی ماندند. سپس تصمیم گرفتند این سرزمین ها را ترک کنند و به سمت دانوب حرکت کنند، جایی که قبلاً استان روم پانونیا و بعدها مرکز امپراتوری هونیک قرار داشت.

مسیر تصادفی انتخاب نشده است، زیرا طبق افسانه مجارستان، خون هون ها در مجارها جریان دارد. شاید حقیقتی در آن وجود داشته باشد، زیرا پس از شکست نیروهای باقیمانده پس از مرگ آتیلا، هون های باقی مانده به رهبری پسرش در شمال دریای سیاه ساکن شدند و حدود دویست سال به عنوان یک ملت جداگانه در آنجا زندگی کردند. ، تا اینکه کاملاً با ساکنان محلی یکسان شدند. این احتمال وجود دارد که آنها می توانستند با اجداد مجارهای مدرن ازدواج کنند.

همانطور که در تواریخ مجارستان در قرون وسطی آمده است، مجارها به منطقه دانوب رفتند تا میراث رهبر خود آلموس را که از تبار آتیلا بود، بردارند. بر اساس افسانه، یمشا، مادر آلموس، در خواب دید که او توسط پرنده افسانه ای تورول (از "شاهین" ترکی) آغشته شده است و به زن پیش بینی کرد که فرزندان او فرمانروایان بزرگی خواهند بود. بنابراین نام Almos از کلمه مجارستانی "àlom" - خواب داده شد. خروج مجارها در زمان سلطنت شاهزاده اولگ اتفاق افتاد و در سال 898 در تواریخ باستانی روسیه به عنوان یک حرکت مسالمت آمیز از طریق سرزمین های کیف به غرب ذکر شد.

در سال های 895-896، به رهبری آرپاد، پسر آلموس، هفت قبیله مجاری از کارپات ها عبور کردند و رهبران آنها توافق نامه ای را در مورد اتحاد ابدی قبایل منعقد کردند و آن را با خون مهر کردند. در آن زمان، هیچ بازیگر سیاسی عمده ای در دانوب میانی وجود نداشت که بتواند مجارها را از تصرف این زمین های حاصلخیز باز دارد. مورخان مجارستانی قرن دهم را زمان یافتن وطن - Нonfoglalas می نامند. مجارها مردمی مستقر شدند، اسلاوها و ترک‌هایی را که در آنجا زندگی می‌کردند را مطیع خود کردند و با آنها مخلوط شدند، زیرا عملاً هیچ زنی برای آنها باقی نمانده بود.

مجارها با پذیرش بسیاری از زبان و فرهنگ ساکنان محلی، هنوز زبان خود را از دست ندادند، بلکه برعکس، آن را گسترش دادند. در همان قرن دهم، آنها یک سیستم نوشتاری بر اساس الفبای لاتین ایجاد کردند. آرپاد در وطن جدید خود شروع به حکومت کرد و سلسله آرپادوویچ را تأسیس کرد. هفت قبیله ای که به سرزمین های دانوب آمدند 400-500 هزار نفر بودند و در قرن X-XI 4-5 بار شروع به نام مجارستان کرد افراد بیشتر. اینگونه مردم مجارستان ظاهر شدند که پادشاهی مجارستان را در سال 1000 تأسیس کردند. در قرن یازدهم، پچنگ ها به آنها ملحق شدند، توسط پولوفتسی ها اخراج شدند، و در قرن سیزدهم - توسط خود پولوفتسی ها که از تهاجم مغول-تاتارها فرار کردند. گروه قومی Paloce از مردم مجارستان از فرزندان آنها هستند.

در دهه 90 قرن بیستم، مطالعات ژنتیکی برای جستجوی اجداد مجارها انجام شد که با در نظر گرفتن برخی ویژگی های متمایز ساکنان شمال مجارستان، نشان داد که مجارها یک ملت معمولی اروپایی هستند. فراوانی گروهی از ژن‌های مشخصه مردمانی که به زبان‌های فینو-اغری صحبت می‌کنند، در میان مجارستانی‌ها تنها 0.9٪ است که با توجه به اینکه سرنوشت آنها را از اجداد اوگریک خود دور کرده است، اصلاً تعجب آور نیست.

فرهنگ مجارستان در زمان تغییر مذهب مردم مجارستان به این کشور به وجود آمد ایمان مسیحیدر پایان قرن 10 در زمان پادشاهی استفان اول، دولت و جامعه بر اساس قوانین اروپای غربی بازسازی شد و سنت‌های باستانی گذشته و همه تأثیرات فرهنگ شرق را از بین برد، مجارستان مسیر توسعه را در جامعه اروپایی در پیش گرفت.

فرهنگ کمتر شناخته شده مجارستان

ایالت فرهنگمجارستاندارای سنت های غنی قرن هاست، اما به دلیل موقعیت پیرامونی قدرت در اروپا و انزوای زبانی، در خارج از مرزهای آن نسبتاً کمی شناخته شده است. مخصوص فرهنگ مجارستان، هنر صنایع دستی چوپان، محصولات ساخته شده از شاخ، چوب، استخوان و چرم است.

از زمان های قدیم فرهنگدر اینجا به روشی اصلی توسعه یافت - مردان ابزارهایی را با الگوهایی با عناصر زیور آلات ملی تزئین کردند ، اینها چوب و شلاق با بافت چرم پیچ خورده بود. چوپان ها تبر، ملاقه، لوله و قمقمه چوبی می ساختند و آنها را با چرم تزئینی می پوشاندند. نمکدان، شاخ شراب، فلفلدان، جعبه - همه اینها در اینجا غیر معمول نیست. برای اعمال الگوها از تکنیک های مختلفی استفاده شد: خراشیدن و سپس مالش در رنگ، نقش برجسته یا نقش برجسته، خاتم.

دین مجارستان

کشوری با مذاهب متعدد با سنت های طولانی سکولاریسم و ​​مدارا مذهبی - همه اینها مجارستان. اصلی دین مجارستان- کاتولیک، در مقام دوم - پروتستان، ارتدکس، یهودیت و مسلمانان در اقلیت هستند. اما این کشوری است که در آن سنت های مذهبیکه تاثیر زیادی بر هنر و فرهنگ گذاشت و در معماری منطقه نمود پیدا کرد. دیدنی های مجارستان- این یک لایه شگفت انگیز از فرهنگ جهانی است.

اقتصاد مجارستان

امروز اقتصاد مجارستانتقریباً در سطح لهستان، اسلواکی و کرواسی قرار دارد. واحد پول ملی فورینت است. این نوع پول از فلورانس می آید، جایی که یک سکه طلا به نام فلورین طلا در قرن سیزدهم ضرب شد.

علم در مجارستان

این کشور با داشتن پتانسیل قوی، فعالانه در برنامه های همکاری اروپا شرکت می کند. علم در مجارستاندر زمینه تحقیقات اپتیک، شیمی فیزیک، فیزیک هسته ای، ژنتیک، بیوشیمی، ریاضیات کاربردی و سایر مطالعات به سطح بالایی رسیده است.

هنر مجارستان

هنرهای زیبا به طور گسترده نشان داده شده است هنر مجارستانیدر موزه های بی شماری در بوداپست. نقاشی های هنرمندان مشهور جهان رامبراند، رافائل و ال گرکو میراث فرهنگی این ایالت است.

غذاهای مجارستانی

دریاچه ها و رودخانه های این کشور غنی از ماهی هستند، بنابراین ملی است غذاهای مجارستانیعمدتا از غذاهای ماهی تشکیل شده است. گونه های پرطرفدار عبارتند از: استرلت تیسایا، سوف پایک بالاتون و گربه ماهی دانوب. همچنین مرسوم است که سبزیجات زیادی سرو کنید: بادمجان، کدو سبز، گوجه فرنگی، انواع کلم و پیاز.

آداب و رسوم و سنت های مجارستان

در دینی آداب و سننمجارستانروز سنت استفان فرا رسید. مجارستانی ها آن را با جشن خاصی جشن می گیرند. عمل اصلی در کلیسای جامع سنت استفان اتفاق می افتد، جایی که یادگارها در آنجا نگهداری می شوند دست راستپادشاه مجارستان کاردینال Esztergom مراسم جشنی برگزار می کند و پس از آن مردم جشن می گیرند که یادگار را در خیابان های شهر حمل می کنند. تعطیلات با آتش بازی به پایان می رسد.

ورزش مجارستان

یکی از مولفه های مهم فرهنگ کشور است ورزش مجارستان. این قدرت اروپایی به لطف نسلی از فوتبالیست های افسانه ای در دهه های 1950 و 1960 یکی از مشهورترین کشورهای ورزشی در کل جهان است.