صفحه اصلی / فال / آیا انسان مدرن به دین نیاز دارد؟ آیا بشریت به دین نیاز دارد؟ ایمان از درد گناه

آیا انسان مدرن به دین نیاز دارد؟ آیا بشریت به دین نیاز دارد؟ ایمان از درد گناه

در این مقاله می خواهم در مورد 2 دین رایج در سیاره ما و ضرورت آنها برای انسان مدرن صحبت کنم. من در مورد مسیحیت و اسلام صحبت می کنم. ابتدا دیدگاه خود را بیان می کنم و سپس می خواهم به نظر شما گوش دهم.

بیش از 2000 سال اخلاق جامعه انسانیاین ادیان را تعریف کنید. با تجزیه و تحلیل این دوره عظیم و همچنین مبنایی که آنها بر آن بنا شده اند، می توان به نتایج خاصی دست یافت.


بیایید با تجزیه و تحلیل عملکرد شروع کنیم. و بنابراین، ادیان به انسان چه می آموزند، اساساً همه چیز خوب است. نکشید، دزدی نکنید، حسادت نکنید و غیره. در یک کلام، همسایه خود را دوست داشته باشید. اما آنچه در واقعیت می بینیم این است که مردم برعکس عمل می کنند: می کشند، دزدی می کنند و فریب می دهند. و این در کشورهایی است که این ادیان اساس ایدئولوژی جامعه هستند. بیایید از قرن 20 و 21 بگذریم و کمی زودتر نگاه کنیم، زمانی که واقعاً هیچ آتئیستی وجود نداشت. کاری که دنیا کرد دعوا، دزدی، دروغ بود. اما چطور ممکن است باشد، زیرا در آن زمان همه معتقد بودند و باید قوانین را رعایت می کردند. معلوم می شود که در واقع همه این احکام دینی معتبر نیستند. این منجر به سیاست استانداردهای دوگانه می شود. مردم احتمالاً اینطور فکر می کردند، خوب ما به خدا ایمان داریم، اما باز هم چون می خواهیم دزدی و دزدی می کنیم و خدا می بخشد، زیرا همیشه می توانید توبه کنید. دزدی کرد - توبه کرد، روستای همسایه را غارت کرد - توبه کرد و غیره.


در نتیجه، نتیجه گیری خود نشان می دهد که الگوی دینی اخلاق ناکارآمد است. اما دلیل بی اثر بودن آن چیست؟ به نظر من، این یک فریب نهفته در هسته ایدئولوژی دینی است.


اولین فریب گناه است. ادیان می گویند که خداوند انسان را به خاطر اعمال بد مجازات می کند. در واقع، این یک مزخرف کامل است. هیچ گناهی وجود ندارد، انسان با ارتکاب آن اعمالی که در اعماق روحش نمی خواست انجام دهد، خود را مجازات می کند.


فریب دوم، این ادعاست که انسان هنگام دعا به سوی خدا روی می آورد. بیایید کمی حدس بزنیم. خداوند کل جهان ما را آفریده است، بنابراین، او در مقیاس بزرگ است. چگونه یک انسان کوچک با افکار احمقانه خود (و در مقیاس خدا هر فکر انسانی ناچیز است) می تواند به خدای بزرگ روی آورد؟ این همان صحبت با اتم های آب در حین استحمام است.


معلوم می شود که در هسته خود این ادیان بر اساس فریب ساخته شده اند. و همانطور که می دانیم، هر چیزی که بر اساس فریب ساخته شده است دیر یا زود فرو می ریزد.


به نظر من، ادیان برای یک هدف اختراع شدند - کنترل مردم. و هر چه جامعه باسوادتر شود، مردم این را بیشتر درک می کنند و ایدئولوژی دینی را کنار می گذارند. امروز شاهد کاهش هستیم نفوذ مذهبیبر جامعه این در درجه اول به دلیل افزایش سواد مردم است.


من این را باور دارم به انسان مدرندین برای یک زندگی کامل و شاد لازم نیست. و حالا می خواهم نظر شما را بشنوم.

18 سپتامبر 2012 ویرایش پست

آتئیست ها اغلب رمانتیک ها و ایده آلیست های "افراطی" هستند که جهان و جامعه ای ایده آل را بدون هیچ دینی تصور می کنند. غالباً هیچ معنایی در وجود دین نمی بینند، ارزش آن را نمی شناسند و تعجب می کنند که چگونه «در عصر روشنگری ما» اصلاً دین می تواند وجود داشته باشد. علاوه بر این، آنها پیروان ادیان جهانی را شهروندان تقریباً درجه دوم، حاشیه نشینان، یاغی ها و وحشی ها می دانند. اینها همان بیخداهایی هستند که ما داریم، آماده اند تا همه را در آغوش بگیرند و آنها را با قوانین پایدار تکامل و باور به انفجاری عظیم از هیچ چیزی که همه چیز را به وجود آورده، به دنیای هماهنگی بدون خدا بیاورند. خوب، بسیاری از مؤمنان واقعاً دلیل می‌دهند که از ثمره‌های خونین تعصب مذهبی وحشت کنند. خداناباوران و بیخدایان موضوع متفاوتی هستند، موجوداتی روشن و معقول، سرشار از نرمی، هوش و گرمی، مردم را به سوی موفقیت پیشرفت علمی سوق می دهند. آنها هستند که به اوج فرآیند تکامل صعود کرده اند ...

[b]Kott68[

مالیات سازمان های مذهبی

نسخه چاپی

1. مالیات زمین

قانون فدرال شماره 141-FZ مورخ 29 نوامبر 2004 "در مورد اصلاحات قسمت دوم قانون مالیات ..." قانون مالیات فدراسیون روسیه را با بخش X "مالیات محلی" و فصل 31 "مالیات زمین" تکمیل کرد. مزایای مالیاتی زیر را برای سازمان های مذهبی در نظر می گیرد.

مطابق بند 4 ماده 395 قانون مالیات فدراسیون روسیهسازمان‌های مذهبی از پرداخت مالیات زمین در رابطه با زمین‌هایی که در آن ساختمان‌ها، سازه‌ها و سازه‌ها برای مقاصد مذهبی و خیریه قرار دارد، معاف هستند.

در دسامبر 2004، رئیس جمهور فدراسیون روسیه به وزارت دارایی فدراسیون روسیه و وزارت توسعه اقتصادی فدراسیون روسیه دستور داد تا "اطمینان از ارائه سازمان های مذهبیکمک روش شناختی در مورد استفاده از مقررات قانون فدراسیون روسیه در مورد مالیات ها و هزینه ها" (دستورالعمل رئیس جمهور فدراسیون روسیه مورخ 31 دسامبر 2004 Pr-2128).

وزارت دارایی فدراسیون روسیه ...

تمام درگیری های بین المللی، بحران های مالی، بدون دین قابل حل است. به تک تک اعضای جامعه - بله. اما یک جهان بینی جدید ضرری نخواهد داشت، جایی که همه ناهماهنگی ها از ایدئولوژی های علمی، مذهبی، فلسفی بی شماری حل شود، جایی که همه بدون توجه به نژاد، موقعیت اجتماعی، شهروندی و غیره پذیرفته شوند. این ایده می تواند به طور سازنده مردم را در یک جهان بینی جدید از آینده متحد کند. بلاواتسکی سعی کرد «هسته یک اخوان جهانی را بدون تمایز نژاد، رنگ، جنس، کاست یا عقیده تشکیل دهد». نتیجه نداد، اما هنوز کار در حال پیشرفت است. ظاهراً او عجله داشت ، مردم هنوز برای این کار آماده نبودند ، سیستم استعماری حاکم بود. البته دین لازم است، اما بدون اجبار، دین کمک می کند تا نگاه عمیق تری به ما داشته باشیم زندگی روزمرهو یاد بگیرید که با همه چیز در وحدت زندگی کنید. اما همیشه درصد زیادی از افراد غیر مذهبی وجود داشته اند، این بد یا خوب نیست، فقط...

آیا این درست است که علم و دین با هم تضاد دارند؟ آیا دانشمندان می توانند عدم وجود خدا را ثابت کنند؟ آیا افراد با اخلاق اما بی دین هستند؟ 10 پاسخ به سوالات "ناخوشایند" در مطالب "فوما".

علم به طور قطع ثابت کرده است که خدا وجود ندارد. چرا هنوز این همه معتقد در دنیای مدرن وجود دارد؟

علم هرگز چنین وظیفه ای را برای خود تعیین نکرده است، زیرا به مطالعه حقایق و پدیده های مشاهده شده در این جهان مشغول است. هر چیز متعالی (یعنی فراتر از حدود خود) موضوع تحقیق علمی نیست. بنابراین، حقیقت اساسی دینی - وجود خدا - در اصل نمی تواند موضوع ابطال علمی باشد.

مسیحیت دینی است که بندگی را تبلیغ می کند، زیرا هر مؤمنی باید خود را عبد خدا بداند و این برای انسان آزاده تحقیرآمیز است. چگونه یک فرد قرن بیست و یکم می تواند خود را برده کسی بداند؟

افرادی که داوطلبانه تصمیم می گیرند زندگی خود را بر اساس...

نقش دین و کلیسا در چیست؟ جامعه مدرن? آیا اگر جامعه ای در آن دین حاکم باشد، می توان آن را حتی مدرن دانست؟ ما به این سؤالات و سؤالات دیگری که باعث ناراحتی مادربزرگ مؤمن شما می شود، پاسخ روشنی می دهیم.

تیراندازی به کاریکاتوریست ها، منفجر کردن آسمان خراش ها، آویزان کردن نوجوانان همجنسگرا از جرثقیل و زندانی کردن خواننده های جوان بسیار دشوار است، اگر باور نداشته باشید که این کار را برای خدا انجام می دهید. اما اگر این کار را برای خداوند متعال انجام دهید، پس همه چیز فوق العاده است. خدا به طور کلی بهترین راه در جهان برای فرار از مسئولیت است.

نظرسنجی گالوپ هفت سال پیش نشان داد که تقریباً 70 درصد از جمعیت جهان خود را مذهبی می دانند که 15 درصد بیشتر از داده های سال 1990 است. و بخش قابل توجهی از این افزایش مذهبی در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق رخ داد. همه اینها نمی تواند لیبرال های روشن فکری را که هیئت تحریریه MAXIM ازدحام کرده اند، نگران کند. بنابراین تصمیم گرفتیم مانیفست انسانی خود را منتشر کنیم و اگر حداقل به یک خواننده کمک می کند از دوستی با ...

از یک سو، همانطور که بسیاری ممکن است بگویند، در عصر فناوری اطلاعات، دین مدتهاست که ارتباط خود را از دست داده است - این دیدگاه مردمی است که دارای تفکر بی دین هستند. از بسیاری جهات، آنها درست می گویند، اما آیا ارزش آن را دارد که چیزی را که قرن ها جزء جدایی ناپذیر صدها میلیون نفر بوده، به طور قاطعانه حذف کنیم؟ به نظر می رسد هیچ چیز ساده تر از دنبال کردن دقیق پیشرفت علم و رد همزمان تجربه نسل های قبلی نیست، اینطور نیست؟

شایسته است که دین را از منظر یک ملحد بنگریم و معایب را بیابیم و آنها را بیان کنیم. در واقع، این معایب مدتهاست که شناسایی شده اند:

1) مانع فعال توسعه علم، اما شایان ذکر است که این وضعیت با معیارهای تاریخی چندان دوام نیاورد و ویژگی اجباری همه ادیان جهانی نبود.

2) آزار و اذیت مخالفان، اما باز هم موارد خاص به شدت با جغرافیا و دوره های تاریخی گره خورده است.

3) جنگ های مذهبی که امروزه نیز مطرح است، اما قابل توجه است...

سوال:

من در برخی از انجمن های جوانان ارتباط برقرار می کنم، یا بهتر است بگویم، هر از گاهی به آنجا نگاه می کنم. و بیشتر و بیشتر سوالی را می بینم که برای پاسخ به آن علم یا شاید ایمان کافی ندارم: چرا مردم به دین نیاز دارند؟ کمکم کن جواب رو پیدا کنم با احترام و عشق در مسیح،

هدف دین رستگاری است که تنها زمانی امکان پذیر است که انسان با خدا متحد شود. انسان در خلقت پاک و بی گناه بود. به برکت این ساختار اخلاقی او در ارتباط مستقیم با خدا بود. با چنین هماهنگی در رابطه اجداد با خالق خود، نیازی به دین نبود. اما انسان با شکستن فرمان آزمایشی، اولین عهد و پیمانی را که خداوند در بهشت ​​بسته بود، زیر پا گذاشت. جنایت نیاکان تأثیر عمیقی بر سرشت انسان گذاشت که کل زندگی بعدی بشر را تعیین کرد، زیرا انسان آفریده شده توسط خدا آگاهانه و آزادانه آرزو می کرد به جای اراده خدا، اراده خود را به عنوان زندگی اصلی تثبیت کند. .

دین بر چه اساسی استوار است؟ البته از روی ایمان. آن را از یک شخص دور کنید - و بعد چه؟ او تا «ته» زندگی فرو می ریزد، مست می شود و می میرد.

به خصوص اگر او یک هسته حیاتی، یک جهان بینی شکل گرفته نداشته باشد و فقط به یک معجزه یا "شاید" روسی امیدوار باشد.

از این گذشته ، در حالی که ما تقاضا داریم و موفق هستیم ، همانطور که می گویند از این امتیازات به طور کامل استفاده می کنیم. و به محض اینکه اوضاع پیچیده تر شد، به محض اینکه زمین از زیر پاهای شما ناپدید شد، اینجاست، آزمون واقعی قدرت.

چه زمانی انسان نیاز به دعا دارد؟ در مواردی که اعتراف می کند که خودش نمی تواند با مشکل خاصی کنار بیاید.

و م. لوتر، بنیانگذار پروتستانتیسم، هنگامی که استدلال می کرد که هیچ واسطه ای بین انسان و خدا در شخص یک کشیش یا کلیسا نباید وجود داشته باشد، عمیقاً حق داشت.

فقط به اتاق خود بازنشسته شوید و در دعا به خدا متوسل شوید - هرچند ناشیانه و ناشایست، اما کاملاً خالصانه. و با ایمان پاداش خواهید گرفت...

در فیلم مستند"قدرت...

در تمام مراحل رشد تمدن بشری، دین یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر جهان بینی و شیوه زندگی هر مؤمن و نیز روابط در کل جامعه بوده و هست. هر دینی مبتنی بر اعتقاد است قدرت های ماوراء طبیعی، پرستش سازمان یافته خدا یا خدایان و لزوم رعایت مجموعه ای از هنجارها و قوانینی که برای مؤمنان تجویز می شود. دین در دنیای مدرنتقریباً به اندازه هزاران سال پیش نقش مهمی ایفا می کند، زیرا طبق نظرسنجی های انجام شده توسط مؤسسه آمریکایی گالوپ، در آغاز قرن بیست و یکم، بیش از 90 درصد مردم به حضور خدا یا قدرت های برتر اعتقاد داشتند. تعداد افراد مؤمن در کشورهای بسیار توسعه یافته و در کشورهای جهان سوم تقریباً یکسان است.

این واقعیت که نقش دین در دنیای مدرن هنوز هم زیاد است، نظریه سکولاریزاسیون رایج در قرن بیستم را رد می کند که بر اساس آن نقش دین با پیشرفت پیشرفت نسبت معکوس دارد. طرفداران این نظریه اطمینان داشتند که علمی و فنی...

امروز باید به دین به عنوان وسیله ای برای کنترل نگاه کنیم توسط توده ها.
اول از همه، من متذکر می شوم که خود نویسنده تا حد زیادی یک آتئیست است، بنابراین اگر مقاله به طور ناگهانی احساسات شخصی مرتبط با مذهب را جریحه دار کرد، از نمایندگان هر مذهب طلب بخشش می کنم.

اول از همه، شما باید بفهمید که چرا مردم اصلاً به دین نیاز دارند؟ عملاً هیچ دلیل عینی برای نیاز به دین برای شخص خاصی وجود ندارد، به این ترتیب هیچ سود محسوسی برای شما به ارمغان نمی آورد و برعکس، حتی می تواند به شما آسیب برساند. فکرش را بکنید، ایمان به خدا یا هر کس دیگری به خودی خود برای کسی سرپناه نیاورد، یک شام دلچسب، کار خوبیا خوشبختی با عزیزت برعکس، ایمان تا حد زیادی انسان را در رسیدن به اهداف مورد نظرشان باز می دارد، زیرا مطلقاً در همه ادیان، مردم نه تنها به چیزی خاص اعتقاد دارند، بلکه مجبورند برای همه مناسبت های زندگی از مجموعه ای از قوانین، مقررات و دستورالعمل های نسبتاً سختگیرانه پیروی کنند. آن کتاب مقدس، قرآن و...

ارسال شده توسط norumuru ارسال شده توسط nelson اتحاد جماهیر شوروی یک تصویر فوق العاده، احتمالا اولین چیزی که به ذهن همه می رسد. به جرات می توانم بگویم که تا یک نقطه مشخص، پروژه بسیار خوبی بود. و آنچه مهم است، در اصل، طولانی مدت، اگر نه... نه، این تصویر چندان موفقی نیست.

اتحاد جماهیر شوروی عمدتاً بود کشور مسیحی، از جمله دستی.
استالین، خروشچف، برژنف، یلتسین و دستیارانشان غسل تعمید داده شدند.
اگرچه، البته، بسیاری مجبور شدند در دوران وحشت الحادی، وابستگی خود را به مسیحیت پنهان کنند.

با این حال، خود وحشت الحادی توسط افرادی که به خدا نیز اعتقاد داشتند، اما به شیوه خود، راه انداخته و اجرا شد. برجسته ترین آتئیست های اتحاد جماهیر شوروی - گینزبورگ، یاروسلاوسکی، زینوویف - یهودی بودند.

بنابراین، هیچ راهی وجود ندارد که اتحاد جماهیر شوروی را یک دولت الحادی بنامیم ...

این مقاله به یک موضوع نسبتاً حساس اختصاص دارد - مسئله دین. و به طور دقیق تر، فواید و مضرات دین برای رشد فردی. من عجله دارم بلافاصله موضع خود را در مورد این موضوع بیان کنم. من پیرو هیچ دینی نیستم، اما در عین حال، دلایل کافی برای انکار قاطعانه وجود ذهن برتر یعنی خدا را ندارم.

به طور کلی، من یک آگنوستیک هستم، نه یک آتئیست. در عین حال، من خود را مخالف دین نمی دانم. در این موضوع، اجتناب کامل از نگاه ذهنی به چیزها دشوار است، اما با این حال من سعی می کنم تا حد امکان بی طرف باشم و سعی می کنم معایب و مزایای اعتقاد به خدا را در زمینه رشد شخصی در نظر بگیرم.

دین موضوع مناقشه است

مسئله ایمان محل اختلاف است، عرصه ای که در آن ملحدان مبارز و مؤمنان متقاعد با هم برخورد می کنند. تشخیص عینیت و توافق در اینجا دشوار است. هر دو طرف نمی خواهند ...


نسلی که در کشوری بزرگ شده است که در آن کلیسا از دولت و مدرسه از کلیسا جدا شده است، پاسخ این سؤال را نمی‌دانند که آیا انسان به دین نیاز دارد؟ نه مرد باستانیکه خودش آن را به دنیا آورد، و نه شخص خاصی (پاپ یا پدرسالار کل روسیه)، بلکه به شخصی مانند شما - که توسط مادربزرگتان در روستا تعمید داده شده است، اغلب مخفیانه از پدر و مادرتان که از غذا خوردن لذت می بردند. تخم مرغ های رنگی در دوران کودکی با ممنوعیت شدید صحبت نکردن در این مورد در مدرسه، چسبیدن به تلویزیون، در شب قبل از عید پاک نمایش آرزوی "ملودی ها و ریتم های پاپ خارجی"، در موزه ها که با شمایل نگاری در سالن ها می چرخند و با شما بزرگ می شوند. ایدئولوژی روشنی که در عبارت اخته شده «دین افیون مردم است» بیان شده است. اگر نیازی به آن نیست، پس چرا پس از چندین سال تخریب کلیساها، شروع به بازسازی آنها کردند؟ اگر لازم است، پس چرا ایمان واقعی در روح مردم وجود ندارد؟ یا فقط جنبه تشریفاتی لازم است؟ اینها و بسیاری سؤالات دیگر باعث ایجاد یک رنسانس مذهبی، جستجوی مدرن برای خدا شد که به یکی از ویژگی های قرن بیستم تبدیل شد و تا به امروز پاسخی ندارد.

ناتاشا کوچولو ماه های تابستان را با مادربزرگش در روستا می گذراند. وقتی به رختخواب رفت، صدای مادربزرگش را شنید که در گوشه اتاق خوابش زانو زده بود و با پرده ای که بین اجاق هلندی و بوفه آویزان بود، از جلو جدا شده بود. این گوشه هم او را می ترساند و هم مثل هر چیز مرموزی به او اشاره می کند، زیرا او عکس هایی را روی دیوار در گوشه ای با چهره های عبوس می بیند که به ظاهر مستقیم به او نگاه می کنند. او به طور مبهم به یاد آورد که در کودکی عمیق همان عکس ها را که برای او ترسناک به نظر می رسید دیده بود. سپس به دلایلی زمستان بود نه تابستان، و او را به روستا فرستادند و او و مادربزرگش به کلیسا رفتند، جایی که مادربزرگ برای مدت طولانی با این تصاویر صحبت کرد و "کمک کن، پروردگارا" را تکرار کرد و مجبور شد. او را غسل تعمید دادند و از طرف دیگر در راه گریه کرد. بعد مادرش به تنهایی و بدون پدرش به دنبال او آمد و او هم گریه کرد و گفت که بابا خیلی وقت است که رفته است. سپس همان عکسها را دید (از قبل می دانست که اینها نماد هستند) وقتی مادربزرگش را دفن کردند، به دلیل اشک تار شدند.
دفعه بعد که او به کلیسا رفت سال ها بعد بود، زمانی که او قبلاً کلاس دهم بود. مامان گفت:
-بیا به کلیسا برویم، برای خدا شمعی روشن کنیم و از او بخواهیم که به من کمک کند تا وارد دانشگاه شوم.
ناتاشا خندید: "بیا، مامان، من خودم این کار را انجام می دهم، من به هیچ خدایی اعتقاد ندارم، او کمک نمی کند."
-اگه چی؟ - مامان اصرار کرد.
آن‌ها هنوز به کلیسا می‌رفتند و مادرم، بر خلاف خودش که روسری به سر داشت، به طرز ناخوشایندی خم شد و جلوی در ورودی به صلیب رفت.
ناتاشا وارد موسسه شد. در آنجا با شوهر آینده اش آشنا شد. مامان همانطور که انتظار می رفت با نان و نمک بعد از اداره ثبت احوال در خانه با تازه ازدواج کرده ملاقات کرد. و با یک آیکون
-بهت برکت میدم، عمرت طولانی و شاد. خدا کمکت کنه! - با خجالت گفت.
معلوم شد کوتاه مدت و ناخشنود است. دلایل زیادی وجود داشت - آنها از نظر شخصیتی با هم هماهنگ نبودند، ازدواج نمی توانست زندگی روزمره را تحمل کند، آنها آماده نبودند. زندگی خانوادگی- خلاصه هیچ عشقی بینشون نبود. از هم جدا شدیم و تولد پسر او را متوقف نکرد (آنها با هم توانستند او را غسل تعمید دهند و به روستایی نزدیک روستای مادربزرگش رفته بودند) و خدا کمکی نکرد.
مادرم گفت: دخترم به کلیسا برو.
-برای چی؟
-آسون تر میشه در حالی که جلوی نمادها می ایستید، به این فکر می کنید که چرا این اتفاق افتاده است و متوجه خواهید شد که از زندگی چه می خواهید.
-مامان من به خدا اعتقاد ندارم. و می توانید در خانه در مقابل عکس ها به آن فکر کنید. خودت باور نمیکنی...
- من می خواهم باور کنم، اما نمی توانم. به من یاد ندادند... بگیر،» مادرم با صدایی ناگهانی خشن، در حالی که یک تکه کاغذ در دست داشت، گفت: «من اینجا نوشتم «مادر خدا». هر وقت خواستی بخون.
ناتاشا به کلیسا نرفت، دعایی که مادرش با دقت نوشته بود را دور نینداخت، اما آن را هم نخواند - آن را در کشو گذاشت.

***
پس از طلاق، ناتاشا زندگی کرد و متوجه شد که یک فرد در زندگی باید خود را به سه شکل درک کند - اولاً به عنوان یک شخص، ثانیاً به عنوان یک مادر (پدر) و سوم، به عنوان یک زن (مرد) و اعتراف کرد که اگر شما در یک زمینه نابغه هستید، پس می توان دو فرض دیگر را نادیده گرفت. ناتاشا نویسنده یا هنرمند بزرگی نشد، قانون جدیدی از طبیعت کشف نکرد و به نفع بشریت در فعالیت های سیاسی شرکت نکرد. اما او از پایان نامه دکترای خود دفاع کرد، در یک بخش در مؤسسه تدریس کرد، در اوقات فراغت خود زیاد مطالعه کرد، با افراد مختلف ارتباط برقرار کرد و به خود اجازه نداد زندگی خود را به زندگی روزمره محدود کند. وقتی پسرم کوچک بود، با بزرگتر شدن او را به کلاس می بردم، سعی کردم نه تنها مادرش، بلکه یک گفتگوگر جالب نیز باشم. و اگرچه او هنوز به یک بزرگسال مستقل تبدیل نشده بود، اما واضح بود که هم هسته حیاتی و هم قلبی مهربان دارد. می توان حدس زد که او به عنوان یک فرد و به عنوان یک مادر موفق بوده است.
اما زن درون او هرگز خود را آشکار نکرد - او عشق خود را ملاقات نکرد: نه عشق و علاقه ای که در جوانی رویای آن را داشت و نه عشق دوستی که هنوز امیدوار بود آن را بیابد و به کمک عشق تبدیل شود، بدون آن. او نمی تواند با پیری کنار بیاید.
من هیچ مردی را که می‌شناختم به خانه نبردم، و حتی اگر رابطه‌ای برنامه‌ریزی شده بود، هرگز به زندگی مشترک نمی‌رسید. "کسی هست که با او بخوابم، کسی نیست که با او بیدار شوم"، "آن لباسشویی بدون پیراهن مردانه غم انگیز است" - افکار غم انگیزی در سرم می چرخیدند.
در Maslenitsa او مرتب پنکیک می پخت ، در عید پاک تخم مرغ ها را رنگ می کرد. تعطیلات بزرگسعی کردم شستشو و تمیز نکنم. اما او روزه نمی گرفت، به کلیسا نمی رفت، مادر خدا را نمی خواند و از خدا چیزی نمی خواست.

چندی پیش، یک معلم جدید به بخش همسایه در مؤسسه ای که در آن کار می کرد، آمد. فوراً توجه او را جلب کرد و همه چیز را در مورد او دوست داشت - طرز لباس پوشیدن مدرن و در عین حال کلاسیک او، و برخی اصالت های گریزان از رفتار، و تفکر غیر استانداردی که در هر کلام خود را نشان می داد، و آن هوش خاص. که فقط می تواند مادرزادی باشد. فرصتی برای شناخت بهتر او یا دست کم یافتن اطلاعات بیشتر در مورد او هرگز به وجود نیامد. و ناتاشا شروع به خیال پردازی کرد که او تنها است ( دلیل مناسباو هنوز به تنهایی او نرسیده است) که با هم آشنا می شوند و او به او علاقه مند می شود، عاشق یکدیگر می شوند و او مسئولیت مراقبت از او را به عهده می گیرد و او با سپاس پذیری می کند. مراقبت از او
او شروع به فکر کردن در مورد او کرد، به خواب رفت و از خواب بیدار شد - چقدر خوب است که با هم زندگی کنیم، صحبت کنیم، سفر کنیم. او در رویاهای خود به این نقطه رسیده بود که با نوه هایش در روستا خانه ای مشترک داشته باشد. ناتاشا حتی زیباتر شد، همانطور که زنان عاشق زیباتر می شوند.
حالا هم می‌خواست و هم می‌ترسید که چیزی در مورد او بفهمد. بنابراین در کودکی می خواست و ترسو بود که با نمادها وارد گوشه مادربزرگش شود. می ترسیدم رویاهایم را رها کنم و در عین حال امیدم را از دست ندادم. سپس دوباره تردیدها متوجه او شد - چرا به او فکر کرد که او تنها است ، برای او جالب است ، که او به طور کلی به مراقبت کسی نیاز دارد. چنین افکاری مرا می ترساند، به گونه ای که در جوانی هرگز از امتحانی که در پیش است یا تاریخ نامشخصی احساس ترس نکردم. یک روز در خانه نظافت عمومیقبل از عید پاک و مرتب کردن جعبه ها، با "مادر خدا" که توسط مادرش نوشته شده بود روبرو شد و مانند همیشه آن را کنار نگذاشت و آن را با کارت پستال های قدیمی که به دلش می زد تا کرد، بلکه آن را خواند. کلماتی که توسط مادرش نوشته شده بود خود به یاد ماندند و ناتاشا بدون اینکه متوجه شود چرا این کار را انجام می دهد شروع به تکرار دعا برای خودش کرد.
آخر هفته بعد از عید پاک، او به مادرش کمک کرد تا به روستا نقل مکان کند - او در خانه ای که از بهار تا پاییز از مادربزرگش باقی مانده بود زندگی می کرد. آنها با هم کلبه را پس از زمستان تهویه کردند، کف و پنجره ها را شستند و شاخه های صنوبر را در گلدان گذاشتند تا در گرما برگ های چسبنده را آزاد کنند. روز بعد، که معلوم شد روز بسیار خوبی بود، ناتاشا برای پیاده روی در خارج از حومه بیرون رفت. راه رفتن در امتداد جاده بین مزارع با بقایای برف در مناطق پست، گوش دادن به صدای جیک پرندگان و غرق شدن در رویاهای همیشگی من بسیار لذت بخش بود. راه می‌رفت و فکر می‌کرد که در روزهای آینده هنوز باید بهانه‌ای برای ملاقات با او پیدا کند تا بالاخره رویاهایش به کیفیت دیگری تبدیل شوند - یا تبدیل به خاطرات خوشایند شوند یا - خدای ناکرده! - ملبس به واقعیت
روستایی جلوتر ظاهر شد که بسیار نزدیک به روستای آنها قرار داشت. تقریباً در حومه روستا یک کلیسا وجود داشت. ناتاشا گنبدهایش را در پس زمینه آسمان آبی نافذ دید. بلافاصله به یاد آوردم که چگونه با مادربزرگ خود در زمستان به این "کلیسا" رفتند و چگونه بعداً مادربزرگ خود را در اینجا دفن کردند. کلیسای دیگری جلوی چشمانم ظاهر شد که در آن مادرم قبل از ورود ناتاشا به دانشگاه شمعی روشن کرد. من به یاد نعمت مادرم با نماد در روز عروسی و غسل تعمید پسرش افتادم. ناتاشا فکر کرد که چنین اتفاقی افتاد که تمام لحظات مهم زندگی او با کلیسا مرتبط بود. سرش را بالا گرفت و نگاه جدیدی به آن انداخت درب بازمعبد، در میان مردمی که در ورودی ازدحام می کنند. او ایستاد، بی تصمیم ایستاد، به اطراف نگاه کرد، انگار فکر می کرد کدام طرف را برود - جلو یا برگشت به روستا. چیزی با خودش زمزمه کرد، اخم کرد، لبخند زد، دوباره اخم کرد، با روسری که دور گردنش بسته بود، کمانچه زد و رفت...

انشا با موضوع "دین در جامعه مدرن. آیا نقش آن مهم است؟ کارکردهای ادیان امروز".

شخص به حمایتی نیاز داشت که به او امید، ایمان، قدرت و همچنین توضیحی برای برخی چیزهایی که نمی‌فهمد، بدهد. این قوت و پشتوانه را در دین یافت. دین اصلی ترین چیزی است که به توسعه جهان بینی یک فرد کوچک کمک می کند. ایده های اصلی دین بر ویژگی های اخلاقی یک فرد استوار است. اما آیا دین هنوز در زمان ما - زمان نوآوری، پیشرفت و فناوری - مورد نیاز است؟

من معتقدم که خیلی چیزها با علم قابل توضیح است. منازعات بین المللی و مشکلات جهانی بدون دین قابل حل است. دین یک عامل محدود کننده است. او شخص را سرزنش می کند و پیمان هایی می بندد که شکسته نمی شوند ("کشت نکن!" ، "دزدی نکن!"). از یک طرف، جهان بینی برخی افراد بدون دین شکل می گیرد، آنها می دانند که هنجارهای اخلاقی قابل نقض نیست. اما بر این اساس، برخی از مردم برای اینکه مرتکب اشتباهات خاصی نشوند، نیازمند دین هستند. شاید این یکی از کارکردهای حفاظتی دین باشد.

بیش از صد مورد مختلف وجود دارد جهت های مذهبیآنها دارای اشکال باستانی و جنبش های مدرن هستند، اما عمده ترین ادیان جهان مسیحیت، تقریبا 1.5 میلیارد نفر، اسلام، حدود 1.3 میلیارد نفر، بودیسم، 300 میلیون نفر هستند.

ملی نیز وجود دارد و ادیان سنتیبا جهت های خاص خود آنها در برخی کشورها به وجود آمدند یا به طور خاص گسترش یافتند.

بر این اساس انواع ادیان زیر متمایز می شوند:هندوئیسم (هند)؛ آیین کنفوسیوس (چین)؛ آیین یهودیت (اسرائیل)

من پیشنهاد می کنم معیارهای اخلاقی 3 دین جهانی را مرور کنیم.

1. مسیحیت.

ایده اصلی مسیحیت نجات است. با این حال، مسیحیت تقسیم شده است، انواع مسیحیت عبارتند از: کاتولیک، ارتدکس، پروتستان.

کاتولیک. ایده اصلی هفت فرمان است.

ارتدکس. آموزه ارتدکس اعتقاد به خدای واحد و همچنین اعتقاد به عروج جسمانی عیسی مسیح است.

پروتستانیسم ایده اصلی پروتستانیسم این است که کتاب مقدس تنها منبع آموزه های مسیحیت است.

2. اسلام.

جوهر تعالیم اسلام یا اسلام که درVIIدر میان قبایل عرب، اعتقاد به خدای واحد وجود دارد، اما در اسلام او را الله می نامند.

3. بودیسم.

ایده اصلی بودیسم تولد دوباره است. پیروان بودیسم به کارما اعتقاد دارند که شامل احکام بودیسم و ​​همچنین اول از همه اعمال شخص است. طبق آموزه های بودا، تمام زندگی رنج است که تنها در صورتی می توان آن را از بین برد که از اشتیاق، میل به هستی دست بکشید و سپس به روشنگری برسید.

از مجموع اینها، بر این اساس، می توان گفت که صرف نظر از دین و مذهب، هنجارهای کلی اخلاقی خاصی به رسمیت شناخته می شود که در هر دینی مجازات می شود.

خود کلمه "دین" از کلمه لاتین religio (تقوا، زیارتگاه) گرفته شده است. این یک نگرش، رفتار، اعمال مبتنی بر ایمان به چیزی فراتر از درک انسان و ماوراء طبیعی، احتمالاً مقدس است. به لطف دین، که منبعی از قدرت است، مردم می توانند امیدوار باشند، باور داشته باشند و همچنین احساس کنند که بخشی از یک کل بزرگتر هستند که می توانند کاملاً متحد شوند. افراد مختلف. احتمالاً می توان گفت که همه ادیان جنبه های مختلف زندگی، واقعیت ما را منعکس می کنند، ما فکر می کنیم و به دنبال حقیقت زندگی، هستی، چیستی آن هستیم.همه ادیان منعکس می کنند جنبه های مختلفواقعیت، زیرا هر چیزی که حقیقت دارد

من معتقدم که دین بدون شک برای مردم مهم است، درست مانند هزاران سال پیش. به هر حال، هیچ کس جایگزین مناسبی برای دین و خدا پیدا نکرده و وجود او را نیز رد نکرده است.

مردم باور می‌کنند و زبان نه تنها وسیله ارتباطی می‌شود، بلکه زبان واسطه‌ای بین گذشته، حال، آینده، حافظ میراث فرهنگ معنوی است، مانند آیین‌ها و آداب و رسوم فرهنگ یک قوم خاص. من زبان های خارجی می خوانم: زبان انگلیسی, زبان آلمانی, زبان روسی, من زبان مادری- زبان کلیمی. مطالعه زبان ها به شما امکان می دهد ادیان کشورهایی مانند روسیه، انگلستان، آلمان، کالمیکیا را مطالعه و کشف کنید. با وجود تفاوت در مذاهب، در معنویت، موعظه کرد ارزش های اخلاقیاشتراکات زیاد این امر نه تنها گفت‌وگوی فرهنگ‌ها، بلکه گفت‌وگوی ادیان را نیز ممکن می‌سازد.

به بشریت

آیا بشریت به دین نیاز دارد؟

از قدیم الایام، مردم با پدیده‌های غیرقابل توضیحی در جهان مواجه بوده‌اند که به دلیل شناخت محدودی از ماهیت پدیده‌ها، ارواح و خدایان متفاوتی را به وجود آورده‌اند.

در حال حاضر، توتم، شرک، یکتاپرستی، آگنوستیک و الحاد وجود دارد، اسلام و بودیسم از مذاهب جهانی، تائوئیسم و ​​کنفوسیوس، شینتوئیسم، ادیان ملی محسوب می شوند.

ادیان زیادی وجود دارد و معتقدان به هر دینی ادعا می کنند که از بین همه ادیان، یهودیت با دیدگاه های افراطی و نژادپرستانه برجسته است کتاب مقدس، فقط یهودیان مردم هستند و سایر مردمان مانند حیوانات هستند.

یهودیت در سیاست جهانی نیز تجسم یافته است. مبارزه یهودیان برای کسب قدرت جهانی را صهیونیسم می نامند.

در یهودیت معتقدند که به زودی یک موشیاخ به زمین خواهد آمد که قوم یهود را نجات خواهد داد و بر طبق قوانین یهود، فقط یک یهودی که یک کاهن اعظم و پادشاه است می تواند نقش موشیاخ را داشته باشد .

هر چیزی که در دنیا می بینید به خاطر باروخ اتفاق می افتد.

جنگ جهانی اول، انقلاب ها، جنگ جهانی دوم، جنگ سرد بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی - همه اینها آثار برنارد باروخ هستند که اتحاد جماهیر شوروی توسط پسرش رنه باروخ نابود شد.

در حال حاضر، تحت رهبری پاپ، اتحاد همه ادیان روی زمین در حال انجام است مردم متدین منتظر آمدن موشیاچ هستند.

بر اساس مسیحیت، موشیاخ همان مسیح دروغین یا دجال است آمدن مسیح ومسلمانان به آمدن عیسی (عیسی مسیح) و مهدی اعتقاد دارند که مسیحای دروغین را سرنگون خواهد کرد.

اگر سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی و 100% خواهد بود، پس از آن چه خواهد شد؟ مسیحیت، یهودیت، ادیان و مذاهب یونان باستان، آیا جهان به دین جدیدی نیاز دارد؟

از قدیم الایام تا به امروز، پدیده هایی مانند poltergeists، ارواح، احتراق خود به خود انسان، معلق شدن، تماس واسطه ها (تماس ها) با ارواح و ذهن کیهانی و دیگر پدیده های فراروان شناختی که علم به روش های مختلف توضیح می دهد، رخ می دهد این پدیده ها را به شیاطین نسبت می دهد.

من معتقدم که دین همیشه یک فریب است که در خدمت دستکاری در آگاهی جامعه است.

بشریت نه تنها به قوانینی نیاز دارد که حقوقشان را تنظیم کند، انسانیت به ایدئولوژی ای نیاز دارد که اخلاق و اخلاق را در مردم بیاموزد، نقش دین را باید جایگزین فلسفه کرد.

نظر شما چیست؟

کنیازف ایوان ولادیمیرویچ

03.07.2016 (11:45:20)

برای

در مقابل!

به دوستان خود بگویید!

نظرات

مهمان 1395/07/28 (12:05:25)

دین فقط برای زامبی کردن مردم و ساختن بردگان مطیع از آنها لازم است.
دنیای ارواح واقعاً وجود دارد. آنها ادعا می کنند که یک ذهن برتر وجود دارد و شیطان یک خیال پردازی از مردم است.
عشق به حکمت راه پیشرفت ذهن است.


مهمان 1395/09/01 (02:07:17)

دین یک عمل مناسکی است برای پرستش موجودات ماوراء طبیعی بر اساس اعتقاد به آنها.
ایمان می تواند بر اساس دانش و تجربه یا بر اساس یک ایده واهی از چیزی باشد.
موجودات فراطبیعی شامل همه موجودات معنوی از دنیای اطلاعات و انرژی می شود.
آیین عبادت می تواند بسیار متفاوت باشد: از بازدید از یک موسسه مذهبی تا سطح ساده روزمره.
آیا چیزی فراطبیعی وجود دارد یا خیال پردازی مردم است؟
فانتزی یک نمایش اطلاعاتی از چیزی است که هر فکری، مهم نیست که چقدر پوچ باشد.
یک مثال ساده از سطح علمی تخیلی تأثیر هیپنوتیزمی است که حتی در قرن بیستم، هیپنوتیزم توسط دانشمند رسمی شناخته نشد، تا زمانی که دانشمند پاولوف، هیپنوتیزم کلاسیک را ثابت کرد هیپنوتیزم کلاسیک، اریکسونی، کولی و پاپ وجود دارد. و قربانی حتی از تأثیر آن آگاه نیست.
جادو و جادو از انواع هیپنوتیزم از راه دور هستند.
آیا ارواح و ارواح وجود دارد؟
ماتریالیسم باعث بوجود آمدن الحاد شد انواع مختلفچه چیزی باعث تغییر ماده و انرژی می شود.
کیهان یک جوهر هوشمند یا میدان انرژی است به عبارت دیگر، آن مطلق است (خدا، شیطان، ارواح بالاتر و پایین تر).
همه مردم هر روز با ارواح ارتباط برقرار می‌کنند، حتی بی‌خدایی‌های ستیزه‌جو چگونه به وجود می‌آیند.
Poltergeist تأثیر انرژی ناخودآگاه یک شخص بر جهان اطراف نیست، بلکه تأثیر ارواح بر دنیای مادی است: سر و صدا، ضربه زدن، صداهای مختلف و گفتار انسان، حرکت خود به خودی اشیاء، حرکت از راه دور، خود به خودی. احتراق اجسام، ظهور آب و خون در آن مکان‌ها، جایی که نباید باشد و موارد دیگر، تظاهرات poltergeists بسیار نادر است.
تماس‌های مدیوم‌گرایانه با ارواح بسیار رایج‌تر است و هیستری و لیکانتروپی در قرن بیستم شایع‌ترین پدیده هذیان‌گویی و اسکیزوفرنی در افراد معتاد به مواد مخدر است توهمات شنیداری و بصری نتیجه تعامل با دنیای اطلاعات و انرژی است.
مکان ها و مناطق ژئوپاتوژنی روی زمین وجود دارند که اثرات مختلفی بر روی افراد، گیاهان و جانوران می گذارند آب های زیرزمینی وانباشته اطلاعات و حافظه انرژی در یک مکان معین این امر در مورد جاده های مرگ، مکان های خودکشی و قتل، مکان هایی در مخازن که اغلب افراد به دلایل مختلف در آن غرق می شوند، صدق می کند.
به طور کلی، ماوراء طبیعی اغلب مشاهده می شود و شکی نیست.
آیا دین مطلقاً لازم است یا نه، زیرا همه چیز باید از نظر اخلاقی و اخلاقی اثبات شود.