صفحه اصلی / فال / صومعه سرافیم-زنامنسکی، صومعه اسقفی. از دفترچه یک پناهگاه راهبه در صومعه سرافیم زنامنسکی

صومعه سرافیم-زنامنسکی، صومعه اسقفی. از دفترچه یک پناهگاه راهبه در صومعه سرافیم زنامنسکی

100 سال پیش، صومعه Seraphim-Znamensky در منطقه مسکو افتتاح شد. بنیانگذار آن در دوستی معنوی با مقدسین بزرگ اوایل قرن بیستم بود - جان عادل مقدس کرونشتات، شهید بزرگوار الیزاوتا فئودورونا، الکسی زوسیموفسکی بزرگ... همچنین به لطف این ارتباطات معنوی صومعه جدیدبلافاصله از معاصران خود ستایش بالایی دریافت کرد.

در سال 1924 این صومعه ویران شد. و در سال اول 2001، زندگی رهبانی در صومعه سرافیم-زنامنسکی از سر گرفته شد.

اسکیت سرافیم-زنمنسکی

کرونیکل تولد دوباره

زمان زودگذر کنونی به معنای نوشتن آرام در دفتری ارزشمند نیست: «امروز این و آن اتفاق افتاد...» نه زمانی است، نه زمانی. از این زمان چه خواهد ماند؟ از این گذشته، دقیقاً به لطف این واقعیت است که صد، دویست، پانصد سال پیش شخصی نشسته بود و با صبر و حوصله نامه های آراسته ای را روی برگه های کاغذ می نوشت و وقایع را ثبت می کرد، که امروز در مورد آنها می دانیم.

اما، خدا را شکر، در زمان ما افرادی هستند که تقریباً ویژگی های خود را از دست داده اند: صبر، دقت، دقت و صرفه جویی برای آنچه که سال ها بعد تاریخ خواهد شد.

او همه چیز را در کیف دارد. او آنها را به من می دهد. او همچنین دفترچه ای را که با دست خطی منظم و بدون عجله پوشانده شده است به شما هدیه می دهد. و او فقط تنبیه می کند که در مورد او صحبت نکند. خوب، من این کار را نمی کنم. من تازه با شما شروع به خواندن می کنم.

در 15 ژانویه 1999، در روز یادبود، اولین مراسم در کلیسای Seraphim-Znamensky Skete برگزار شد. مراسم عبادت الهی توسط رئیس منطقه دوموددوو، کشیش الکساندر واسیلیف، که توسط کشیش ها خدمت می کردند، انجام شد. الکساندرا پاخوموا، فر. اولگ استروف، پدر. ویکتور مارتینوف و دیگران.

27 ژانویه 1999 - دومین خدمت در صومعه، به یاد روشنگر گرجستان (این صومعه دارای یک معبد پایین مقبره به افتخار این قدیس است).

14 مه 1999 - خدمات سوم در صومعه به افتخار سنت. تامارا متبرک (فرشته زمینی طرحواره-آبس تامار، بنیانگذار صومعه).

15 ژانویه 2000 - خدمت به یاد سنت سرافیم ساروف. این کار توسط کشیش الکساندر واسیلیف انجام شد که توسط یازده کشیش خدمت می کردند.

26 ژانویه - خواهران صومعه تثلیث مقدس نوو-گلوتوین وارد شدند: مادر معصوم، مادر ایرینا، راهبه ایرینا، خواهر یولیا، در یک ویلا زمستانی در نزدیکی صومعه مستقر شدند.

شکاف مخفی

بیایید از وقایع نگاری سال اول احیای صومعه فاصله بگیریم. بیایید به طور خلاصه به پاییز آرام برگردیم، زمانی که قلمرو آن هنوز به شدت بسته بود، یک مرکز تفریحی برای کارخانه کریپتون روی آن وجود داشت، سازمان مخفی بود و تفریحات در پایگاه نیز طبقه بندی شده بود.

در دفتری که با خط مهره‌ای پوشیده شده بود خواندیم.

از کنار نخلستان در کنار رودخانه قدم زدم. پاییز گرمی بود، جنگل ساکت بود، فقط یک دارکوب در جایی به درختی می زد. از روزنه ای وارد صومعه شدم. به کلیسا نزدیک شدم. دسته گل پاییزی از برگ و گلهای دیررس به در خانه اش ریخته شده بود. او دعا کرد که زندگی در صومعه به زودی از سر گرفته شود. از مادر تمار سجده کردم - اخیراً قبرش را زیارت کردم.

به سلول نزدیک شدم، که بهترین مکان نگهداری شده است (جایی که سونا است)، دو درخت سرو در نزدیکی آن رشد می کنند. من یک شاخه برداشتم و آن را به قبر مادرم خواهم برد، مانند یک سلام صومعه.

صدای تق تق در جایی شنیدم، به سلولی که در کنار تراس است رفتم و در آنجا پرنده کوچکی پرواز کرد. شیشه شکسته، اما نمی تواند به بیرون پرواز کند، بنابراین به شیشه برخورد می کند. من برای او متاسف شدم، اما نتوانستم کمکش کنم. من یک تکه نان داشتم، آن را برای او روی زمین خرد کردم، شاید بتواند آن را بخورد.

اسکیت ساکت است، کسی نیست. رستاخیز. چنان لطفی که نمی خواهی ترک کنی. با این حال، وقت آن است. از روزنه بالا رفت تا نگهبان نبیند و سگ ها پارس نکنند و رفت.

در بین راه مدام به این فکر می کردم که چه زمانی می توان با آرامش از دروازه ها وارد صومعه شد، بدون ترس در اینجا قدم زد، دعا کرد و از لطف خدا بهره مند شد...

اولین سرویس

زمان زیادی از این ضبط تا اولین سرویس باقی نمانده بود. و سپس این روز فرا رسید. حتی اتوبوس های مخصوصی وجود داشت که زائران را به صومعه می بردند.

اما تقریباً به همین تعداد پسر با قیافه قوی با واکی تاکی در دست به اینجا آمدند. آنها تقریباً در هر thuja می ایستادند و هر قدم در سراسر قلمرو را کنترل می کردند. "برو اینجا، اینجا نرو..."

این مردان شجاع از چه چیزی محافظت می کردند؟ اینها سلولهای ویران شده ای هستند که زمانی ایستاده بودند و یک جنگل را قاب می کردند که در وسط آن یک فضای خارق العاده قرار داشت. معبد زیبابا سقفی فلس دار، مانند شمع، به سمت آسمان؟

از چه کسی محافظت می کردند - از این مادربزرگ ها با چهره های لطیف که در اولین سرویس ایستاده بودند؟

اما به هر حال، اولین نماز پس از سالها مهجوریت در صومعه خوانده شد. کارهای بسیار زیادی در پیش بود - کاغذبازی، واگذاری زمین، مرمت اماکن، برق، گاز... تقریباً هر کدام از ما در زندگی خود حداقل با یکی از موارد بالا مواجه شده ایم و می دانیم که این چه دردسری است و چگونه است. هزینه زیادی دارد

چه زمانی ما در مورددر مورد استرداد اموال کلیسا، به نظر من افرادی که در آن شرکت می کنند باید به سادگی خدا را شکر کنند که این کار به دست آنها افتاده است، زیرا عمل انتقال - اگر از جنبه معنوی به آن نگاه کنید، نیز یک عمل است. از توبه آن را سریع، بدون هیچ تاخیری بدهید - و تمام. و با کسانی که آن را به آنها بخشیدی شادی کن. پس از همه، اجازه دهید به یاد داشته باشید که چگونه خداوند، حتی به حریص و به یک فرد شرورکه قرص نانی به سوی گدا پرتاب کرد، این عمل را رحمت بر شمرد. پس چی؟

اما صومعه را رها می کنیم، اما گذرگاه و دروازه آن را می بندیم. جاده خود را از طریق جنگل بسازید. ساختن جاده چگونه است؟ چندین راهبه در صومعه وجود دارد، اما در حال حاضر جایی برای زندگی ندارند. آنها توسط زنی که بخشی از خانه خود را در خانه های به اصطلاح ژنرال دارد پناه گرفته بودند. بنابراین همه در یک اتاق جا می‌شوند، تخت‌ها سر تا سر هم هستند.

خدمت اسقف

بیایید به وقایع نگاری احیای صومعه بازگردیم. دفتر خاطرات را می خوانیم.

2 آوریل 2000. خدمت اسقف. افتتاح رسمی صومعه Seraphim-Znamensky. این مراسم توسط متروپولیتن یوونالی از کروتیتسکی و کولومنا، با همکاری اسقف تیخون ویدنوفسکی، ارشماندریت الکسی، هیرومونک جان، کشیش و اعتراف کننده خواهران صومعه، کشیش الکساندر واسیلیف، و روحانیون روحانیون دوموددوو انجام شد. به راهبه اینوسنتیا یک صلیب و یک عصا داده شد. از این پس او ابیة صومعه است. گروه کری از خواهران صومعه تثلیث مقدس نوو-گلوتوین در این مراسم آواز خواندند.

مادر

ابیس صومعه - این کلمات بوی چیزی دور، با شکوه، غیرقابل دسترس را می دهد. مادر اینوکنتیا پرنسس ماریا پر جنب و جوش، سریع و درخشان از جنگ و صلح است. ارتباط بسیار آسان، دوستانه و مهمان نواز. تازه اومدی، تازه شروع کردی به حرف زدن، چند دقیقه نگاه می کنی - از قبل چیزی برای گفتن نداری، از قبل سر میز نشسته ای و چیزی می خوری، و مادرت کنارت است و یک کاسه را نزدیک تر می کند، بعد کاسه دیگر را .

مادر اینوسنتیا

مردی داشت قصه می گفت. او و همسرش به صومعه رفتند. در حین رانندگی کلمه به کلمه با هم دعوا کردیم. آنها از ماشین پیاده شدند، به سمت سلول رفتند، به یکدیگر نگاه نکردند. به سمت مادر او به یکی، به دیگری نگاه کرد و آنها را به سلول مادر تامار برد. آنها اکنون یک موزه کوچک در آنجا دارند - چیزها، کتابهای اولین ابی. حتی در سلول یک سکوت فوق العاده و مسالمت آمیز حاکم است. مادر اینوکنتیا در حالی که راه می رفت و برای کسب و کارش فرار می کرد، گفت: «تو فقط فعلاً اینجا بمان...»

دور از هم نشستند و همچنان ساکت به جهات مختلف نگاه می کردند. پنج دقیقه، ده دقیقه می نشینند... و اتفاقاً در سلول، باحال است. شوهر نگاه می کند - یک اجاق گاز وجود دارد، هیزم در این نزدیکی هست. برخاست و شروع به روشن کردن آتش کرد. شعله های آتش شروع شد. حالا هر دو به او نگاه می کنند، نمی توانند خود را پاره کنند. یعنی به یک جهت نگاه می کنند. از آتش گرمتر شد. و این فقط سلول نبود که گرمتر شد. آنها قبلاً فراموش کرده اند که در مورد چه چیزی بحث می کردند. سپس مامان مافوق برگشت و ما را به نوشیدن چای دعوت کرد.

طرحواره ابیس تامار

شاهزاده خانم گرجستان و طرحواره ابی تامار (مارجانوا)

بنیانگذار صومعه، طرحواره-آبس تامار (تامارا الکساندرونا ماردژانوا) بومی گرجستان، یک شاهزاده خانم (1868-1936) است. او که پدر و مادرش را در 20 سالگی از دست داده بود، وارد شد صومعه بودبهقدیس برابر با حواریون نینا. در سال 1902، مادر ابیایی این صومعه شد، جایی که 300 خواهر در آن کار می کردند و از دو مدرسه دخترانه مراقبت می کردند.

طرحواره آبس تامار (مارجانوا)

هنگامی که تامارا به عنوان یک تازه کار جوان به صومعه آمد، ابیس جوونالیا کتاب "قصه ها" را در مورد زندگی و کارهای بزرگ سرافیم ساروف، که هنوز به عنوان یک قدیس تجلیل نشده بود، به او داد. از آن زمان مادرش عشق فوق العاده ای به او داشت. سپس آن بزرگوار در خواب بر او ظاهر شد و فرمود کلمات نبویدر مورد صومعه او

سنت جان صالحکرونشتات

مادر تامار در قبرستان آلمانی وودنسکی در مسکو در کنار قبر قدیس آرام می گیرد. پدر صالحالکسیا مچوا.

شروع سخت

بیایید به ابتدا برگردیم تاریخ مدرنصومعه خیلی سخت بود. با وجود اینکه هم رهبری منطقه و هم ریاست دانشکده سعی در کمک به بازسازی صومعه داشتند، اما همه چیز به کندی پیش می رفت.

در زمستان 2001، تراست یازدهم یکی از اتاق‌های صومعه را بازسازی کرد، جایی که راهبه‌ها در آن نقل مکان کردند. یکی از خیرین دیگ بخار اهدا کرد، اما سازندگان تعهدی به نصب لوله نکردند و به آنها توصیه کردند با متخصصان تماس بگیرند. به زودی یک "متخصص" پیدا شد. او گفت که چنین لوله ای در ده سال گذشته به خوبی به او خدمت کرده است، "اگر این کار را انجام دهم، برای همیشه به یاد من خواهی بود." و او انجام داد.

و در 3 ژانویه، شب، سلول آتش گرفت. دخترها با لباسی که پوشیده بودند بیرون پریدند، توانستند گره اسب را که در گوشه ای متصل به دیوار خانه زندگی می کرد باز کنند و در فقر کامل رها شدند.

پس از مراسم کریسمس در کلیسای جامع، پدر دین خطاب به اهل محله گفت: "همگی شما اکنون به سر میزهای جشن خواهید رفت، و در اسکیت ما راهبه هایی زندگی می کنند که جایی برای گذاشتن سر خود ندارند، اجازه دهید هر کدام از املاک خود کمک مالی کنیم. تا جایی که می توانیم به صومعه ای که دچار فاجعه شده است کمک کنیم..."

پس از آتش سوزی که جامعه را تکان داد، اطرافیان آنها به نحوی فعالانه به صومعه در حال بازسازی کمک کردند. راه افتادند و پرسیدند: اکنون به چه چیزی بیشتر نیاز داری؟ پاسخ دادند: جوراب لازم است. از همه جا جوراب می بردند...

عشایر به طور موقت در معبد مستقر شدند و به دعا و کار ادامه دادند.

چگونه یک گاو به هدایت الکتریسیته کمک کرد...

مشکل برق زیاد بود. بالاخره یک موسسه خیریه پروژه ای ساخت. با توجه به آن معلوم شد که کابل باید از جنگل کشیده شود، دو بار باید از جاده عبور کند ... یعنی قیمت این نصب برای صومعه افسانه بود.

و سپس کسی یک گاو را به صومعه می دهد. بنابراین باید در جایی قرار داده شود. به مکان نگاه کردیم. درختی را که سر راه بود قطع کردند. ما هنوز باید ریشه ها را ریشه کن می کردیم. دستیار دیگری داوطلب شد تا این ریشه ها را با بیل مکانیکی از بین ببرد. او آن را برداشت، کشید و صدای انفجار وحشتناکی به گوش رسید. معلوم شد که یک کابل فشار قوی زیر ریشه درخت وجود دارد. اینجاست، نزدیک کابل، نیازی به کشیدن آن از دور نیست. در نهایت به آنها اجازه داده شد که یک پست در اینجا راه اندازی کنند.

و اسب گاز است

این نیز یک حادثه سرگرم کننده است که به یک سری مشکلات پایان می دهد. همه می دانند چه کسی آن را ساخته است، نصب گاز به چه معناست. مدارک زیادی وجود دارد و شما به پول زیادی نیاز دارید.

تقریباً بلافاصله پس از ظهور راهبه ها، موجودات زنده مختلف در صومعه ظاهر شدند. آنها یک اسب به لادا دادند - معلوم شد که او در کره کره است و به زودی صاحب دختری شد که نامش فلسطین بود. گاو، سگ، گربه. سپس آنها به من هدیه دیگری دادند - یک اسب کوچک. به زائران اسب سواری می شود و بچه ها از این بابت خوشحال هستند. در تابستان، کودکان اغلب از صومعه دیدن می کنند. به اصطلاح هیپوتراپی در اینجا انجام می شود - معلوم می شود که برقراری ارتباط با اسب ها، سوار شدن بر آنها و تمرینات ویژه روی اسب تأثیر مثبت زیادی در درمان بیماری های مختلف دارد، به عنوان مثال، بیماری های ستون فقرات یا اوتیسم در کودکان.

پس گاز چه شد؟ باید گفت که دیدن اسب هایی که با آرامش روی چمن ها راه می روند هیچ کس را بی تفاوت نمی کند. این حیوانات زیبا و قوی به نوعی دلها را نرم می کنند، نیت ها را به سمت راست می چرخانند... پس با گاز. پیمانکاران پیدا شده اند. اما باز هم به پول نیاز دارید. از کجا می توانم آنها را تهیه کنم؟ و اکنون خیرین آینده از طریق قلمرو صومعه قدم می زنند. در اینجا اسب ها وارد میدان دید خود می شوند. مادر (و او خیلی اسب ها را دوست دارد) به سمت یکی از آنها می آید، آن را نوازش می کند و از جمله می پرسد: "لادوسیا، فکر می کنی چه چیزی به ما بنزین می دهد یا نه؟" و لادوسیا شروع به تکان دادن سر خود می کند و خیرین بالقوه را لمس می کند. پس به نظر شما آنها چه کاری می توانند انجام دهند؟

کمی از گرجستان

رودخانه روژایا که زمانی عریض و عمیق بود، اکنون مانند نهری آرام از میان این منطقه می گذرد. اما در منطقه صومعه، شخصیت او به طور ناگهانی تغییر می کند - او پرحرف و سریع می شود و آب های کم عمق خود را بر روی سنگ هایی که در مسیر او ظاهر می شوند کف می کند.

در زندگی صومعه، موضوع گرجی به وضوح به نظر می رسد که در رودخانه Rozhaika، شخصیت یک رودخانه کوهستانی سریع در اینجا شنیده می شود.

مادر تمار از . علاوه بر تاج و تخت به افتخار نماد "نشانه" و سنت سرافیم، یک کلیسای کوچک نیز در کلیسای اسکیت وجود دارد - به افتخار سنت برابر با رسولان نینا، روشنگر گرجستان.

و صومعه فعلی ارتباط خود را با صومعه گرجستان حفظ می کند، جایی که راهبه ها در زمان های بهتر به صومعه آمدند.

بازگشت حرم ها

در سال 1912، نماد Seraphim-Ponetaevskaya برای افتتاحیه صومعه نقاشی شد. مادر خدای مقدس"نشانه". این تصویر فوق‌العاده که با مروارید و سنگ تزئین شده است، از روز شکل‌گیری زیارتگاه اصلی اسکیت بوده است. پس از بسته شدن صومعه، نماد ناپدید شد.

و اکنون، پس از سالها، موارد زیر رخ می دهد. ابیه با یکی از راهبه ها نزد دکتر رفت. و در کنار بیمارستان موزه پاول کورین قرار دارد. "کاتیا، بیایید به موزه برویم..." در موزه پرتره ای از مادر تامار توسط این هنرمند وجود دارد که او برای ترکیب خود "خروج روسیه" کشیده است.

مادر اینوسنتی می‌گوید: «به پرتره نزدیک شدم، مادر تامار با چشمان تیره‌اش به من نگاه کرد. ذهنی به سمتش برمی گردم: «مادر، عزیزم، خوب، حداقل یک تسلیت...» آن موقع سخت بود... و ناگهان فردای آن روز جلسه ای برگزار می شود. در فروشگاه. نمی دانم چرا به این شخص روی آوردم. از او می پرسم: "آیا کسی را دیده ای که چنین نمادی داشته باشد، مادر خدا با دستانش اینطور بالا رفته باشد؟" و او با دقت نگاه می کند و با یک سوال به این سوال پاسخ می دهد: "و بچه اینجاست؟" و با دست دایره ای در ناحیه شکم می کشد. "بله،" من پاسخ می دهم. دوباره با دقت نگاه می کند و پس از مکثی می گوید: بله و نه چندان دور.

بعد از مدتی به دیدار عمو اسلاوا می روند. وارد شدیم و بلافاصله احساس کردیم که بویی از چیزی، اخروی، رفیع، ماورایی به گوش می رسد. آنها نگاه می کنند - اینجا نماد خدای مقدس مقدس است. می ایستد، اسیر بزرگ، بسته از مردم...

معلوم شد که مادر عمو اسلاوا، الکساندرا بلیاوا، در بیمارستان اسکیت کار می کرد و او این نماد را در هنگام تخریب اسکیت نگه داشت. حالا او دیگر زنده نیست، اما نماد در خانه زندگی می کند، همه قبلاً به آن عادت کرده اند، انگار که آماده نیستند از آن جدا شوند ...

و مذاکرات با مالکان آغاز شد. در پایان تصمیم گرفته شد که یک عکس بزرگ از آیکون در آن گرفته شود اندازه زندگیو در ازای اصل آن را به صاحبان بدهد. آنها بلافاصله تصمیم نگرفتند که از او جدا شوند.

اما اکنون صدمین سالگرد تجلیل از سنت سرافیم ساروف فرا رسیده است. در صومعه یک روز عید حمایتی وجود دارد، یک صفوف صلیب وجود دارد. و بسوی او - راهپیمایی مذهبی دیگر. آنها نماد را به معبد می برند.

و به محض اینکه آن را وارد کردند، همه احساس کردند که معشوقه آمده است.

نماد مادر خدا"نشانه"

یکی دیگر از زیارتگاه های این صومعه نماد "پوشش" مقدس ترین تئوتوس است. روی آن، مادر خدا او را با روسری می پوشاند و به نظر می رسد که از کودک محافظت می کند، و او یک خوشه انگور - نشان عشای ربانی - در دست دارد. مادر تامار این تصویر را نگهبان صومعه می دانست. ولادیکا آرسنی در یک زمان به افتخار نماد پوشش او خدمتی را با یک آکاتیست به مقدس ترین Theotokos تنظیم کرد. پس از بسته شدن صومعه، نماد در صومعه نووسپاسکی نگهداری شد.

نماد "" (در لباس های قرمز)، که روی آن نوشته شده است که این یک کپی دقیق است تصویر معجزه آسا، که در 14 مه (27) 1885 در صومعه سرافیم-پونتایفسکی در منطقه نیژنی نووگورود مشهور شد ، همچنین در همان ابتدای احیای آن به صومعه منتقل شد.

در آثار و دعاها

تا به امروز، یازده خانه از دوازده حجره در صومعه به شکل قبلی بازسازی شده است. هفده راهبه در صومعه زندگی می کنند.

صومعه زنان سرافیم-زنمنسکیاسقف نشین مسکو

صومعه Seraphim-Znamensky در سال توسط Abbess Yuvenalia (Marjanova) تأسیس شد.

معماری

صومعه سرافیم-زنامنسکی بدون شک از نظر معماری، هنری و برنامه ریزی مورد توجه است. پروژه منحصر به فرد مجموعه صومعه توسط معمار لئونید واسیلیویچ استژنسکی ایجاد شده است. دارای پلانی مربع است که در مرکز آن معبد چادری طبقاتی قرار دارد که نقش غالب مرتفع را ایفا می کند.

معبد به افتخار علامت مادر خدا و سنت سرافیم ساروف، با مقبره و تختی به نام نینا برابر حواریون، دارای نقوش تزئینی از معماری مسکو و پسکوف-نووگورود است که در سال 2018 بازسازی شده است. سبک آرت نوو معبد آجری قرمز حجمی به شکل صلیب دارد، با یک چادر سبک باریک با چهار ردیف کوکوشنیک که در مجموع 24 عدد - طبق تعداد 24 پیر آخرالزمانی - تاج گذاری شده است.

حصار صومعه مربعی است با ضلع 33 فاتوم - به یاد 33 سال زندگی زمینی مسیح. در حصار 12 خانه-سلول کوچک وجود داشت - طبق تعداد 12 حواری (نه نفر از آنها باقی مانده است). هر یک از این حجره ها به یکی از این حواریون اختصاص داشت. آنها به طور متقارن در امتداد محیط یک دیوار آجری خالی قرار داشتند. ساختمان‌های مجموعه صومعه عمدتاً آجری، بدون گچ است که عناصر تزئینی آن‌ها با سفید کاری برجسته شده‌اند.

معابد

  • معبد نماد مادر خدا "نشانه" و سنت سرافیم ساروف با معبد پایینی آرامگاه به افتخار سنت برابر با حواریون نینا

زیارتگاه ها

  • نماد با یادگارهای شهید مقدس هرموژن، اسقف توبولسک
  • یادگارهای اعترافگر ارجمند تامار (مارجانوا)

آبسه ها

ادبیات

  • V.G. گلوشکووا "صومعه های منطقه مسکو"، مسکو، وچه، 2015، ص 140-146

Seraphim-Znamensky Skete جایگاه ویژه ای در میان صومعه های منطقه مسکو دارد. این در سال 1910 توسط شاهزاده خانم گرجستانی تامارا الکساندرونا مرجانیشویلی (در آن زمان Abbess Yuvenalia) - طرحواره-آبابس آینده تامار - تأسیس شد.

مادر تمار از خانواده ای اصیل، زیبا و تحصیل کرده بود. او پدر و مادر خود را زود از دست داد و در جوانی زندگی رهبانی را برای خود انتخاب کرد.

سنت جان کرونشتات، که او در سال 1892 ملاقات کرد، تأثیر قابل توجهی بر زندگی معنوی دختر داشت. پدر جان با پیش بینی سرنوشت تازه کار جوان، سه صلیب روی او گذاشت. همانطور که مادر بعداً به یاد می آورد، پدر جان صلیب هایی را روی او گذاشت و گفت: "تامارا-تامارا، او قسمت خوب را انتخاب کرد. این چه عبایی هستی - بهش نگاه کن!» مادر تامار در طول زندگی خود صومعه سه صومعه بود: بودبه (در گرجستان)، جامعه پوکروفسکایا در مسکو و صومعه سرافیم-زنامنسکی در نزدیکی مسکو. دو سال بعد، پدر جان طرحواره تامارای تازه کار را برای بیش از بیست سال پیش بینی کرد و به عنوان یادگاری در عکس خود برای او نوشت: "به برکت راهبه طرحواره."

نه تنها پدر جان، بلکه سایر روحانیون بلندپایه نیز از مادر به دلیل جدیت، کارآمدی و کاملاً کلیسایی قدردانی کردند. جهت ارتدکسو زندگی رهبانی بی عیب و نقص. کلانشهرهای فلاویان، ولادیمیر، ماکاریوس، بزرگان - طرحواره-ابات آلمان، هیروشما راهب آناتولی اپتینسکی، الکسی زوسیموفسکی و دیگران - او را می شناختند و با احترام عمیق با او رفتار می کردند.

حامی اصلی و به اصطلاح "ایده آل" در زندگی طرحواره-آبس تامار راهب سرافیم بود. زندگی نامه او اولین کتابی با محتوای معنوی و اخلاقی بود که او خواند.

در سال 1902، تامارا تازه کار به عنوان راهب به نام جوونالیا برگزیده شد و سپس به عنوان ابی بزرگ ترین صومعه برابر با رسولان نینا در بودبی در گرجستان منصوب شد، از آنجا که او متعاقباً به مسکو منتقل شد و سپس برکت دریافت کرد. برای ساختن یک صومعه

تاریخچه صومعه سرافیم-زنامنسکی به طور جدایی ناپذیری با نام دوشس بزرگ الیزاوتا فئودورونا رومانوا مرتبط است. مادر تامار با او بسیار دوستانه بود، برنامه های خود را به او محرمانه کرد و مورد حمایت و تایید قرار گرفت.

طرحواره-آبس تامار تا سال 1924 بر صومعه سرافیم-زنامنسکی حکومت می کرد که این صومعه بسته شد. او زندگی زنان بیابانی را از نزدیک دنبال می کرد و خودش در همه چیز نمونه ای از زندگی سخت کویری را نشان می داد.

صومعه بر عدم طمع، چشم پوشی کامل از اراده، اطاعت و کار برای منافع عمومی تأکید داشت. برای تحقق این امر، قرار نبود خواهران چیزی را دارایی خود بدانند، نه پولی داشته باشند و نه چیزی داشته باشند، و نه قرار بود برای منافع شخصی به کار بپردازند. رعایت نظم و نظافت بیرونی در همه چیز به شدت ضروری بود. هر خواهر موظف بود سكوت كند، مخصوصاً صبح قبل از نماز و عصر بعد از نماز. بیهوده صحبت کردن، با صدای بلند، گستاخانه، با صدای بلند و خندیدن ممنوع بود. خواهران تمام اطاعت ها را فقط در بین خدمات برای تحقق سخنان ناجی انجام دادند: "ابتدا پادشاهی خدا و عدالت او را بجویید و بقیه به شما اضافه خواهد شد" (متی 6:33). راهبه‌ها دائماً دعای عیسی را می‌خواندند و در هنگام اطاعت از آن جدا نمی‌شدند. کار عمومیهمراه با خواندن مزمور یا خواندن آکاتیست ها.

روز خواهران ساعت پنج صبح شروع شد. بعد از عبادت، چای عمومی سرو شد، ساعت یک بعد از ظهر - ناهار، ساعت دو و نیم - چای، ساعت پنج - شام، پس از آن دیگر قرار نبود چیزی بخورد یا آب بنوشد. این خواهران با داشتن یک وعده غذایی مشترک نه می‌توانستند در سلول‌های خود چیزی خوراکی داشته باشند و نه می‌توانستند روزه‌ای غیرمجاز بر خود بگیرند. طبق قوانین خوابگاه اسکیت زندگی می کرد، هر خواهر هر روز خود را چک می کرد و از خود سؤالاتی در مورد نحوه گذراندن روز از خود می پرسید: آیا تنبل بود، آیا غر می زد، آیا توهین شده بود و غیره. تشریفات حضور در مراسم الهی سخت بود و زاهدان قرار نبود نماز حجره خود را ترک کنند. جدولی از تمام قوانین برای مطالعه و راهنمایی مداوم به هر خواهر داده شد.

علاوه بر منشور کلی که باید به شدت رعایت شود، به خواهران توصیه شد که به برکت و انتصاب ابیه هر روز هفته را به تمرین فضیلت خاصی اختصاص دهند تا در آن مهارت پیدا کنند.

دوشنبهبه سکوت اختصاص داشت راهبه ها احساسات خود را از هرگونه تأثیر بیرونی دور نگه می داشتند و به خود جذبی می پرداختند که البته با گوشه گیری که برای اطرافیانشان ناخوشایند بود همراه نبود، بلکه برعکس، در همه چیز از خود راضی بودند.

در سه شنبهبر فروتنی و فروتنی تأکید شد. لازم بود با سر خمیده در معبد راه برویم و بایستیم و در همه اعمال ساکت باشیم. در سلول، هیچ کاری را مطابق میل خود انجام ندهید، بلکه ابتدا نظر و تمایل خواهری که با هم زندگی می کنند را دریابید. اولین کسانی که می آیند و آخرین آنها که طاعت را ترک می کنند; آخر سر میز نشستن و غذا خوردن. در برابر کسانی که ملاقات می کنید تا کمر تعظیم کنید و اگر اتفاقی افتاد که کسی را با حرف یا عمل ناراحت کردید، فوراً به زمین تعظیم کناز شخص رنجیده طلب بخشش کنید.

چهارشنبه- روز سرزنش نفس. در این روز افکار و اعمال روزهای گذشته بررسی شد.

روز دعا بود پنج شنبه. هر خواهر زمان و مکانی را برای نماز خصوصی تعیین می کرد. طبق دستور کار اول به خدمت رسید. من چندین خط از انجیل مقدس، رسول، مزمور یا از آکاتیست مورد علاقه خود را حفظ کردم.

جمعه - روز روزه و پشیمانی و گریه. خواهران از غذای دلپذیر، غذاهای لذیذ و شام خودداری کردند. افکار خود را در رنج منجی بر روی صلیب عمیق تر کردند تا جایی که باعث گریه در مورد گناهانشان شد.

روز خیر واجب بود که به آن اختصاص داشت شنبه. در اوقات فراغت، خواهران در وعده‌های غذایی، در آشپزخانه، اطراف خانه کمک می‌کردند یا کاری برای خواهر بیمار، ناتوان یا مسن انجام می‌دادند.

هفته با یک روز شادی به پایان رسید. در یکشنبهخواهران سعی کردند بر نعمت ها و رحمت های خداوند تمرکز کنند. آنها با احساس شکرگزاری و جلال پروردگار قدم می‌زدند و رویدادهای فردی زندگی زمینی او و نیز مواردی از رحمت خداوند را از گذشته و حال خود در ذهن خود فهرست می‌کردند. به جای دعای معمول برای نجات و بخشش، تسبیح ها با سلام های شادی به منجی، مادر خدا و اولیای الهی منتقل شد. برای خواهران داغدار و مأیوس سخنان تسلیت یافت.

بیشتر خواهران صومعه فرزندان روحانی رهبر صومعه کرملین چودوف، اسقف آرسنی (ژادانوفسکی) سرپوخوف بودند. در عصر آزار و اذیت ایمان و کلیسا با برکت اعلیحضرت پدرسالاراسقف تیخون آرسنی و دوست روحانی او ارشماندریت سرافیم (زوزدینسکی)، اسقف آینده دمیتروفسکی، شهید روحانی، از ژوئیه 1918 تا 1919 در صومعه ای نیمه انزوا زندگی می کردند. آنها در خانه ای کوچک در جنگل زندگی می کردند و خدمات الهی را در آنجا انجام می دادند.

گردآوری شده از خاطرات اسقف. آرسنی (ژادانوفسکی)

راهبه تامارا در مورد زندگی مدرن صومعه سرافیم-زنامنسکی صحبت می کند

اکنون خواهران صومعه سرافیم-زنمنسکی چگونه زندگی می کنند؟

اکنون بیست راهبه در صومعه زندگی می کنند، اما من فکر می کنم زمانی خواهد رسید که به تعداد سی و سه نفر خواهیم رسید. معمولاً تازه کارها به برکت اعتراف کنندگان خود می آیند و از قبل توصیه هایی دارند. مادر نگاه می کند تا ببیند آیا انسان در این شرایط می تواند زندگی کند و قوانین رهبانی را رعایت کند؟

مانند قبل، هر روز (مانند هر صومعه) با شروع می شود قانون صبح. این نماز صبح، دفتر نیمه شب، سوتیتسا، که از صد دعا به مادر خدا تشکیل شده است. به یاد خیرینمان هستیم اگر عبادت الهیانجام نشده است، نماز را می خوانیم: ساعت نیز تصویری است.

هر خواهر اطاعت خود را تحمل می کند. اطاعت هرکس متفاوت است. برای برخی، این حسابداری است. برای بعضی ها باغ، مزرعه، گاو، اسب است. یک نفر برنامه سفر دارد. همه چیز به توانایی هایی بستگی دارد که به یک فرد داده می شود.

در زمان مادر تامار، صومعه منشور بسیار غیرمعمولی داشت. امروز چه ویژگی هایی از این منشور باقی مانده است؟

ما به خواندن آکاتیست به سنت سرافیم ساروف ادامه می دهیم. قبلاً در تپه راهب اجرا می شد. اکنون این مکان برای صومعه گم شده است، زیرا معلوم شد که در قلمرو خصوصی است. هنگامی که صومعه شروع به بازسازی کرد، ما فقط در حال خواندن آکاتیست روی تپه بودیم. در ابتدا حتی شب زنده داری در آنجا برگزار می شد. اکنون این سنت ادامه دارد، اما حکم نمازدر یک خانه چوبی رخ می دهد که به افتخار آرسنی بزرگ ساخته شده است. حامی بهشتیاسقف آرسنی (ژادانوفسکی). روزی روزگاری خانه چوبی در جنگلی کوچک، نه چندان دور از همین تپه قرار داشت.

در حال حاضر، صومعه منشور مدرن تری دارد. خواندن دفتر نیمه شب ادامه دارد، البته نه در شب، بلکه در ساعت وقت صبح. از سنت های باقی مانده چیز زیادی باقی نمانده است.

پیش از این، روزها به برخی فضیلت ها اختصاص داشت. اکنون تلاش می کنیم روزهای سکوت را ترتیب دهیم، اما قطعا هنوز به این قانون پایبند نیستیم.

ما کارهای بیشتری با هدف ارتباط خارجی با جهان داریم.

قبلاً صومعه مکان خلوت تری بود و زائران زیاد به اینجا نمی آمدند. اکنون همه چیز متفاوت است، مردم نیاز بیشتری به تغذیه معنوی دارند و بنابراین ما بیشتر داریم خدمات اجتماعی، به جای داخلی

حالا چه چیزی در زندگی خواهران اول است؟ در مورد دوم چیست؟

من فکر می‌کنم که دعا باید همیشه اول وقت باشد و بقیه به دنبال آن باشد. وقتی انسان صمیمانه از صمیم قلب به خدا روی می آورد، خداوند همان چیزی را که می خواهد به او می دهد. اگر اطاعت با دعا انجام شود، فکر می کنم خداوند همیشه کمک خواهد کرد.

کسانی که در اینجا سرپناه موقت یافتند چه نقشی در زندگی معنوی صومعه داشتند؟ سرافیم (Zvezdinsky) و اسقف. آرسنی (ژادانوفسکی)؟

حاکمان نقش بسیار مهمی در زندگی صومعه داشتند.

در سال 1919، صومعه Chudov بسته شد، ساکنان آن شروع به جستجوی یک صومعه جدید کردند. ابتدا تعاونی کمونیستی و یک کلبه مطالعه در محوطه صومعه مستقر شد و سپس به کرملین Lechsanupru که مسئول سلامت مقامات عالی رتبه دولت شوروی بود منتقل شد. در سال 1929، صومعه معجزه، کاخ کوچک نیکلاس و صومعه معراج ویران شد و در این سایت تصمیم به ساخت ساختمان مدرسه فرماندهان سرخ شد که طراحی آن توسط معمار I. Rerberg توسعه داده شد.

در سال 1918، اسقف سرافیم و اسقف آرسنی در صومعه مستقر شدند. در آن زمان، معدودی از ابی ها اسقف های تحت تعقیب را پذیرفتند. مادر تامار با مهمان نوازی گرجی و بی باکی هر دو را پذیرفت. او نه تنها پذیرفت، بلکه برای آنها یک دارچین چوبی ترتیب داد - یک قاب چوبی به افتخار آرسنی بزرگ. حاکمان در آنجا زندگی می کردند و خدمات الهی را انجام می دادند. آنها می گویند که مادر خودش در آنجا در نماز می خواند.

همه چیز مربوط به ساختار بیرونی و داخلی صومعه به برکت اسقف آرسنی (ژادانوفسکی) که اعتراف کننده صومعه ما بود انجام شد.

دوست روحانی نزدیک او، اسقف سرافیم (Zvezdinsky)، در مراقبت از خواهرانش به او کمک کرد. اینها مردمی از یک روحیه، از یک تبار بودند. من فکر می کنم که خواهران به خوبی می توانند قدردان توشه ای باشند که اسقف ها و خود مادر به خواهران دادند، زیرا قبلاً دستگیری ها، زندان ها و تبعیدها را پشت سر گذاشته بودند.

با مقایسه زندگی صومعه با زندگی صومعه های دیگر، آنها فهمیدند که شاهکار دعای اسقف و مادر چقدر بالاست. آنها این روحیه دعا را به خواهران منتقل کردند، که به آنها کمک کرد از آن سالهای سخت آزار و شکنجه کلیسا جان سالم به در ببرند و شخصیت واقعاً اخلاقی بالایی داشته باشند.

چه چیزی از تاریخ گذشته صومعه در حال حاضر به ویژه برای خواهران عزیز است؟

ارزشمندتر از همه، ظاهر مادر تمار و زهد او، روح دعای این صومعه است.

ما راهبه های آشنایی داریم که در دهه 80 با خواهران صومعه ما - مادر تایسیا (در جهان تاتیانا نیکولاونا پروتاسیوا) و راهبه آرسنیا (در جهان تاتیانا سرگیونا ولکووا) در تماس نزدیک بودند. از خاطرات خواهران اسکیت معلوم بود که صومعه برای آنها تکه ای از بهشت ​​است. آنها زندگی در صومعه را به عنوان درخشان ترین دوره زندگی خود به یاد می آورند. خاطرات آنها از صومعه سرافیم-زنامنسکی از ته دل می آمد و این تعجب آور نیست. در آن سال ها صومعه دارای بنای نماز بود که خواهران را به ارتفاع معنوی خاصی رساند. در اینجا همه چیز بر روی دعای درونی متمرکز بود، زیرا وقتی خدا در روح است، خداوند بقیه را فراهم می کند.

کلیسایی به نام علامت مادر خدا و سنت سرافیم، با مقبره و محراب در زیر به افتخار سنت برابر با حواریون نینا. اسکیت Seraphim-Znamensky در 30 کیلومتری جنوب شرقی مسکو قرار دارد. صومعه توسط طرحواره ابی تامار (ماجانیشویلی 1868-1936) با مشارکت فعال تأسیس شد. دوشس بزرگشهید بزرگوار الیزابت فئودورونا (رومانووا) در آغاز قرن بیستم. در سال 1912 توسط متروپولیتن مسکو، که بعداً شهید مقدس، ولادیمیر (اپیفانی) بود، تقدیس شد.

پس از بسته شدن آن در سال 1924، یک بیمارستان در قلمرو صومعه و بعداً یک مرکز تفریحی وجود داشت. به عنوان یک صومعه فعال، این صومعه در 2 آوریل 2000 افتتاح شد. ماهیت بشکه ای شکل معبد در تصویر اعوجاج لنز نیست (با اپتیک 50 میلی متری عکسبرداری شده است)، معبد واقعاً شکل چادری دارد.



اسکیت Seraphim-Znamensky در سال 1912 توسط Abbess Yuvenalia در جهان شاهزاده Tamara Alexandrovna Mardzhanova تأسیس شد که بعداً طرح بزرگ را با نام طرحواره-آبس تامار پذیرفت. او در صومعه بودبه، جایی که سنت نینا، روشنگر گرجستان، درگذشت و در قرن چهارم به خاک سپرده شد، نذر رهبانی کرد. در سال 1902 ، Abbess Yuvenalia ریاست صومعه Bodbe را بر عهده داشت و در دسامبر 1907 ، مادر به قصد استقرار در اسکیت نزدیک صومعه به صومعه Seraphim-Ponetaevsky رفت. هنگام دعا، صدای ملکه بهشت ​​را شنید که به او دستور داد اینجا نماند، بلکه صومعه خود را برپا کند. و حتی قبل از آن، در سال 1892، جان کرونشتات، با پیش بینی سرنوشت این زن، سه صلیب بر روی او گذاشت. بنابراین در طول زندگی خود، ابیسه سه صومعه شد: بودبه (در گرجستان)، جامعه پوکروفسکایا در مسکو و سرافیم-زنامنسکی در سرزمین دوموددوو.

و بنابراین در 27 ژوئیه 1910، پایه گذاری یک صومعه در جنگلی نه چندان دور از مسکو انجام شد. در سپتامبر 1912، ساخت صومعه به پایان رسید. دوشس بزرگ الیزاوتا فئودورونا کمک فعالی ارائه کرد. در 23 سپتامبر 1912، صومعه توسط متروپولیتن ولادیمیر، شهید جدید آینده روسیه تقدیس شد. صومعه سرافیم-زنامنسکی بدون شک از نظر معماری، هنری و برنامه ریزی مورد توجه است. پروژه منحصر به فرد مجموعه صومعه توسط معمار لئونید واسیلیویچ استژنسکی ایجاد شده است. دارای پلانی مربع است که در مرکز آن معبد چادری طبقاتی قرار دارد که نقش غالب مرتفع را ایفا می کند. معبد علامت مادر خدا و غیره سرافیم ساروف با مقبره و تختی به نام همتایان حواریون نینا دارای 24 کوکوشنیک به تعداد 24 پیر آخرالزمانی است. در آن، نقوش تزئینی معماری مسکو و اسکوف-نووگورود به سبک آرت نوو بازسازی شده است. معبد آجری قرمز حجمی به شکل صلیب دارد که با یک چادر سبک باریک با چهار ردیف کوکوشنیک پوشیده شده است. حصار صومعه مربعی است با ضلع 33 فاتوم - به یاد 33 سال زندگی زمینی مسیح. در حصار 12 خانه-سلول کوچک وجود داشت - طبق تعداد 12 حواری، هر کدام یک نام متناظر داشتند: سنت اندرو، سنت جان خداشناس و غیره. آنها به طور متقارن در امتداد محیط یک دیوار آجری خالی قرار دارند. امروزه از 12 ساختمان تنها 9 ساختمان باقی مانده است. فقط 33 خواهر می توانستند در صومعه زندگی کنند - با توجه به تعداد سالهای زندگی زمینی مسیح.

این صومعه به مدت 12 سال فعالیت کرد و در سال 1924 بسته شد. طرحواره ابیس تامار 12 سال دیگر زندگی کرد. او در اتاق دوشس بزرگ الیزابت فئودورونا در صومعه Marfo-Mariinsky زندگی می کرد. در آن دهه 1920 سخت، مادر تامار تعاونی هایی را سازمان داد که در آن راهبه ها اسباب بازی های نرم و پتوهای لحافی می ساختند، در حالی که مراسم مذهبی مخفیانه در این تعاونی ها برگزار می شد. در سال 1931، او دستگیر و در زندان بوتیرکا زندانی شد و سپس به منطقه ایرکوتسک تبعید شد و در آنجا با مصرف گلو بیمار شد. اندکی پس از بازگشت از تبعید در سال 1936، مادرم در سن 67 سالگی در منطقه مسکو درگذشت. او در گورستان وودنسکی در مسکو به خاک سپرده شد. پس از بسته شدن، دیوارهای صومعه بیمارستان Zaborievo و از سال 1965، یک اردوگاه پیشگام و مرکز تفریحی کارخانه کریپتون بود.

تصمیم به انتقال صومعه به کلیسا در پایان سال 1998 گرفته شد. در 27 ژانویه 1999، در روز یادبود سنت نینا، اولین عبادت الهی در کلیسای اسکیت برگزار شد. احیای زندگی رهبانی از اینجا آغاز شد. اسکیت Seraphim-Znamensky یک مکان زیبا و رمانتیک شگفت انگیز است. در بیابان، در میان کاج های کشتی، صومعه ای مینیاتوری و نفیس با یک معبد باستانی روسی، گویی مستقیماً از نقاشی های هنرمندان واسنتسف یا لویتان بیرون آمده است.

http://www.mihaylovskoe.orthodoxy.ru/churches/

در نزدیکی شهر Domodedovo در نزدیکی روستای Bityagovo یک صومعه کوچک Seraphim-Znamensky وجود دارد. صومعه. در سال 1910 توسط Abbess Yuvenalia (در جهان، شاهزاده گرجی T.A. Marjanishvili، از سال 1916، طرحواره-آبس تامار، 1869-1936) تأسیس شد.
کلیسای علامت مادر خدا و سنت سرافیم، با چادری از 24 کوکوشنیک که در طبقات روباز بالا رفته است. معمار کلیسای جامع A.V. شچوسف. ساخت این صومعه دو سال طول کشید و در سال 1912 توسط متروپولیتن مسکو و کلومنا ولادیمیر (اپیفانی) تقدیس شد. تمام ساختمان ها به سبک نئوروسی ساخته شده اند.
در سال 1924، صومعه بسته شد ایمان ارتدکس. بیمارستانی در محل صومعه افتتاح شد. در سال 1965، یک کمپ و مرکز تفریحی پیشگام کارخانه افتتاح شد.
در سال 1999، ساختمان ها به روسیه بازگردانده شدند کلیسای ارتدکس، و در سال 2000 احیای صومعه آغاز شد.