صفحه اصلی / برای موفقیت و پول / خالق آموزه کاتولیک تومیسم. معنی کلمه تومیسم

خالق آموزه کاتولیک تومیسم. معنی کلمه تومیسم

آزمون های علوم سیاسی. (2011)

موضوع علوم سیاسی. سیاست. IPU. (ایوانووا ای.)

1. مطابقت تعریف سیاست به نظریه پرداز:

4) سیاست هنر حکومت است [a]

2) کدام نظریه پرداز صاحب تعریف "سیاست - مجموعه ای از اقدامات عملی مختلف برای دستیابی به اهداف دولتی" است؟

الف) ن. ماکیاولی ب) V. O. Klyuchevsky در

3) موضوعات سیاست عبارتند از ...

ب) افراد و سازمان های انجام دهنده اقدامات سیاسی

ب) نهادهای جامعه مدنی

د) فقط رهبران سیاسی

4) موضوعات سیاست شامل:

الف) گروه های اجتماعی ب) افراد ج) روابط سیاسی د) فرهنگ سیاسیه) اتحادیه ایالت ها

5) کلمه یونانی "سیاست" در اصل به چه معنی بود؟

الف) قدرت مردم. ب) هنر حکومت داری.

ج) اداره سیاست. د) هر دو، و دیگری، و سوم.

6) کامل ترین تعریف علوم سیاسی و علوم سیاسی را انتخاب کنید. این:

الف) علم سیاست.

ب) علم قدرت.

ج) علم سیاست، فرآیندهای سیاسی، الگوهای آنها و
شرکت کنندگان

د) علم سیاست، زندگی سیاسی، نقش و جایگاه انسان در آن

ه) در بین گزینه های پیشنهادی پاسخ صحیحی وجود نداشته باشد.

7) موضوع علوم سیاسی به عنوان یک رشته علمی و دانشگاهی چیست؟

الف) سیاست و عنصر مرکزی آن - قدرت سیاسی،
منعکس کننده واقعیت سیاسی، ایده های سیاسی.

ب) روابط سیاسی در جامعه.

ج) فعالیت مقامات دولتی در انجام داخلی و
سیاست خارجی

8) موضوع علوم سیاسی به عنوان یک علم و رشته دانشگاهی چیست؟

الف) دولت، پیدایش و توسعه آن به عنوان نهاد اصلی حیات سیاسی جامعه

ب) شخص، نقش و جایگاه او در حیات سیاسی جامعه

ب) سیاست، حیات سیاسی جامعه

د) هر سه نکته ذکر شده در بالا.

9) موضوع مطالعه علوم سیاسی ...

الف) حوزه سیاسی زندگی عمومی

ب) توسعه و عملکرد خاص جامعه

ج) رابطه بین منافع عمومی و شخصی

د) ساختار اجتماعی جامعه

10) مبنای ایدئولوژیک و روش شناختی پژوهش سیاسی ...

الف) نظریه نظام های سیاسی ب) جغرافیای سیاسی

V ) فلسفه سیاسید) جامعه شناسی سیاسی

11) موضوع علوم سیاسی چیست؟

الف) قوانین شکل گیری، عملکرد و توسعه قدرت سیاسی به عنوان حلقه مرکزی سیاست.

ب) عوامل عینی و ذهنی مؤثر بر اجرای قوانین مصوب مقامات.

ج) مکانیسم و ​​نتایج قوانین در توسعه سیاسی اجتماعی جامعه.

د) تمام تعاریف فوق با هم.

12) اصطلاح «علم سیاسی» برای اولین بار از چه زمانی به وجود آمد؟

الف) در قرن شانزدهم. ب) در قرن نوزدهم. ج) در قرن بیستم. د) در قرن دهم،

13) معمولاً چه کسی را «پدر» (جد) علوم سیاسی و به طور کلی علوم سیاسی می نامند؟

الف) افلاطون ب) ارسطو. ج) ماکیاولی. د) روسو.

اف. آکویناس

2) افلاطون

3) من. سولبری

15) ج کشوری که مهد اکثر آموزه های سیاسی اجتماعی شرق شد...الف) کره ب) ژاپن ج) تبت د) چین

16) ارسطو چه اشکال حکومتی را «نادرست» می‌دانست که گویی منحط است؟

الف) استبداد. ب) الیگارشی. ج) دموکراسی افراطی. ز) همه موارد فوق.

17) اولین کسی که در تاریخ اندیشه سیاسی الگویی از ساختار دولتی ایده آل ایجاد کرد، چه کسی بود؟الف) ارسطو؛ ب) کنفوسیوس؛ ج) تی. آفت؛ ز) افلاطون

18) شکل حکومتی که افلاطون آن را کامل می دانست...

الف) الیگارشی ب) استبداد ب) اشرافیتد) دموکراسی

19) تعریف دولت به عنوان یک علت مشترک
متعلق به مردم بود...
1) افلاطون 2) ارسطو 3 ) سیسرو 4) اولپیان

20) افلاطون اشکال حکومت را شناسایی کرد...

1) سلطنت، دموکراسی، سیاست؛ 2) اشرافیت، اولوکراسی، الیگارشی.

3) سلطنت، اشراف، دموکراسی; 4) سلطنت، جمهوری، سیاست

21) ارسطو بر اساس این معیار، اشکال حکومت را به «صحیح» و «نادرست» تقسیم کرد.

1) مالکیت خصوصی؛ 2) منافع اکثریت;

3) منافع اقلیت 4) برابری قانونی.

22) شکل حکومتی که ارسطو آن را «صحیح» می دانست...

1) دموکراسی 2) سیاست 3) الیگارشی 4) تیموکراسی

الف) مونزر ب) موتر ج) بیشتر د) ماکیاولی

24) با نام کدام متفکر قرن 16-16. به سیاستی مبتنی بر کیش زور وحشیانه، بی توجهی به معیارهای اخلاقی برای دستیابی به اهداف تعیین شده مرتبط است؟

الف) ماکیاولیب) هابز. ب) لاک. د) نام او در اینجا ارائه نشده است

25) کدام متفکر سیاسی این عبارت را نوشته است: "حاکمیت که با زور مانند حیوانات عمل می کند باید ویژگی های شیر و روباه را ترکیب کند"؟

الف) تی هابز; ب) جی لاک; ج) ف. نیچه; ز) ن. ماکیاولی.

26) اساس لیبرالیسم به عنوان یک جهت ایدئولوژیک و سیاسی این است:

جی لاک

3) ماکیاولی

دکترین تومیسم از نظر ژنتیکی با این نام مرتبط است

اف. آکویناس

2) افلاطون

3) من. سولبری

2) اساس لیبرالیسم به عنوان یک جهت ایدئولوژیک و سیاسی این است:

جی لاک

3) ماکیاولی

3) مطابقت تعریف سیاست به نظریه پرداز:

1) سیاست میل به مشارکت در قدرت یا تأثیرگذاری بر توزیع قدرت است [g]

2) سیاست مجموعه وسایلی است که برای به قدرت رسیدن و استفاده مفید از آن لازم است [در]

3) سیاست بیان متمرکز علم اقتصاد است [d]

3) سیاست هنر حکومت است [a]

الف) افلاطون ب) آکویناس ج) ماکیاولی د) وبر ه) لنین

4) کدام نظریه پرداز صاحب تعریف «سیاست – مجموعه ای از اقدامات عملی مختلف برای دستیابی به اهداف دولتی» است؟

الف) ن. ماکیاولی ب) V. O. Klyuchevsky در) ام. وبر د) ک. مارکس ه) افلاطون

5) موضوعات سیاست عبارتند از ...

الف) دولت انحصاری و ساختارهای آن


اطلاعات مرتبط


1. توماس آکویناس(1225 - 1274) - راهب دومینیکن، فیلسوف اصلی الهیات قرون وسطی، نظام‌دهنده مکتب، نویسنده تومیسم- یکی از جهت گیری های غالب کلیسای کاتولیک.

آثار اصلی توماس آکویناس: "الهیات مجموع"، "فلسفه مجموع" ("علیه مشرکان")، تفسیر کتاب مقدس، تفسیر آثار ارسطو.

2. توماس آکویناس اثبات هستی‌شناختی وجود خدا را ناکافی می‌دانست (یعنی برهان «بدیهی» وجود خدا، که از وجود خلقت او - جهان پیرامون، همانطور که سنت آگوستین معتقد بود، استنتاج می‌شود).

توماس مطرح می کند پنج دلیل بر وجود خدا:

کیهان شناسی: هر چیزی که حرکت می کند توسط شخص (چیزی) دیگری به حرکت در می آید - بنابراین محرک اصلی هر چیزی وجود دارد - خدا.

علّی(علت): هر چیزی که وجود دارد علتی دارد (شئی نمی تواند علت خود باشد، زیرا در این صورت باید مقدم بر خود باشد و این غیر ممکن است) - پس برای هر چیزی علت اولی وجود دارد - خدا (علت همه اسباب). )

هستی شناختی: در دنیا چیزهای تصادفی زیاد است، تصادفی به ضروری بستگی دارد - پس باید چیزی نه تصادفی، بلکه ضروری وجود داشته باشد، چیزی که در خود ضرورت دارد - این همان چیزی است که خدا نامیده می شود;

جزمی(بر حسب درجه کمال): در دنیا موجودات زیادی را می یابیم که در درجه کمال، مهربانی، اشراف، راستگویی و... وجود داشته باشند، که وجود چیزی کمال، خیر را فرض می کند... اما آنچه در حداکثر است. حقیقت در هستی حداکثر است (به گفته ارسطو). پس باید دلیلی برای کمال، مهربانی، شرافت وجود داشته باشد - این همان چیزی است که خدا نامیده می شود;

غایت شناسی(مصالح): حتی اشیایی که هوش ندارند به گونه ای رفتار می کنند که به نتایج بهتری برسند، تلاش برای هدفی، غایتی. بدیهی است که این نمی تواند نتیجه یک شانس کور باشد، بلکه فقط عمدی است. اما هر شیء فاقد آگاهی نمی تواند به سوی هدفی حرکت کند مگر زمانی که توسط فردی باهوش کنترل شود. بنابراین، باید نیرویی وجود داشته باشد که موجودات طبیعی را به هدف هدایت کند - این است که خدا نامیده می شود.

به گفته توماس:

همه چیز از ماده و صورت (ایده) تشکیل شده است.

جوهر هر چیز، وحدت صورت و ماده است;

صورت (ایده) اصل تعیین کننده است و ماده فقط ظرفی از اشکال گوناگون است;

صورت (ایده) در عین حال مقصود از ظهور یک چیز است;

تصور (شکل) هر چیز سه گونه است: در ذهن الهی، در خود شیء، در ادراک (حافظه) انسان وجود دارد.

اهمیت تاریخی فلسفه توماس آکویناس(در درجه اول برای کلیسای کاتولیک) این است که آنها عبارت بودند از:

پنج دلیل بر وجود خدا ارائه شده است.

اسکولاستیک نظام مند شد.

پین شده جدایی ذات و وجود(ماهیت و وجود) که قدرت مطلق خداوند و وابستگی کامل به او و اراده او و همه چیز را ثابت کرد;

صحت، مزیت آرمان گرایی بر ماتریالیسم، وجود اندیشه های الهی که مقدم بر امور است (از دیدگاه کاتولیک ها) ثابت شده است: تسلط عقاید بر ماده (و در نتیجه خداوند بر جهان پیرامون).

این عقیده در مورد حقیقت معرفتی که از طریق عقل به دست می‌آید تنها در صورتی مطرح شده است که عقل با ایمان مطابقت داشته باشد.

حوزه های هستی مشخص می شوند که تنها از طریق وحی می توان آنها را شناخت.

فلسفه نسبت به الهیات در جایگاهی فرعی قرار می گیرد;

تعدادی از اصول کلامی و مکتبی به طور منطقی ثابت شده است.

در سال 1878، آموزه های توماس آکویناس، با تصمیم پاپ، ایدئولوژی رسمی کاتولیک اعلام شد.

ادبیات

1. مقدمه ای بر فلسفه: کتاب درسی. کتابچه راهنمای دانشگاه ها/I.T. فرولوف [و دیگران]. – ویرایش سوم دوباره کار کرد و اضافی - م.: جمهوری، 2004.

2. تاریخ فلسفه: سخنرانی ها/ جمع. خودکار – م.، 2000. سخنرانی شماره 2.

3. دایره المعارف فلسفی جدید: در 4 جلد / مؤسسه فلسفه راس، ملی. عمومی - علمی صندوق - M.: Mysl، 2000-2001.

4. فرهنگ فلسفی; ویرایش شده توسط I.T. فرولووا - ویرایش هشتم، بازبینی شده. و اضافی - M.: Respublika، Sovremennik، 2009.

5. دایره المعارف معرفت شناسی و فلسفه علم. - M.: "Canon+" ROOI "Rehabilitation"، 2009.

6. آلکسیف، پی. فلسفه: کتاب درسی/P.V. آلکسیف، A.V. پانین. – ویرایش چهارم دوباره کار کرد و اضافی – M.: TK Welby, Prospekt Publishing House, 2007 (فصل 1-فصل 31).

8. Mareev، S.N. تاریخ فلسفه (درس عمومی): درسنامه. کمک هزینه / س.ن. Mareev، E.V. مریوا. – م.: پروژه آکادمیک، 2004. فصل 3.

9. راسل، بی. تاریخ فلسفه غرب / بی. راسل. – نووسیبیرسک، 1999. کتاب دوم.

10. Reale, J., فلسفه غرب از پیدایش تا امروز. T.2. قرون وسطی / J. Reale، D. Antiseri. - سن پترزبورگ، 1995.

11. اسپیرکین، A.G. فلسفه : yکتاب درسی/ A.G. اسپیرکین. - ویرایش دوم – م.: گرداریکا، 2005. فصل 2.

سوالات امنیتی

1. چه پیش نیازهای معنوی و اجتماعی زمینه ساز پیدایش فلسفه قرون وسطی است؟

2. چه اتفاقی افتاده پاتریستیک؟

3. چگونه Av. آیا مبارکه تقدم ایمان بر عقل را ثابت می کند؟

4. خداوند چه نقشی در فلسفه آو. مبارکه؟

5. چه عقاید افلاطون توسط Av. سعادتمند؟

6. همانطور که Av تصور می کند. روند تاریخی مبارک ?

7. اصل مناقشه قرون وسطایی چیست واقع گرایانو نام گرایان؟

8. چه فرقی با هم دارند پاتریستیکو مکتب؟

9. چیتوماس آکویناس چگونه موضوع الهیات را از موضوع فلسفه جدا کرد؟

10. شواهد وجود خدا توسط توماس آکویناس را نام ببرید.

11. چرا تأثیر تومیسم بر کاتولیک مدرن زیاد است؟

ارسال کار خوب خود به پایگاه دانش آسان است. از فرم زیر استفاده کنید

دانشجویان، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، دانشمندان جوانی که از دانش پایه در تحصیل و کار خود استفاده می کنند از شما بسیار سپاسگزار خواهند بود.

مقدمه

بخش 1. تاریخ تومیسم. مراکز اصلی مطالعه تومیسم

1). توماس آکویناس. بیوگرافی

2) پیش نیازهای اجتماعی و ایدئولوژیک پیدایش فلسفه توماس آکویناس

3) غلبه بر مخالفت های اولیه

4). گسترش نفوذ تومیست

5). افول مکتب و تومیسم

6). نئوتومیسم و ​​احیای مکتب گرایی

7). مراکز اصلی مطالعه تومیسم:

الف). در اروپا؛

ب). در آمریکای شمالی؛

V). در استرالیا

بخش 2. مقررات اساسی تومیسم و ​​نوتومیسم

1). مفاد اساسی تومیسم

2). مفاد اساسی نئوتومیسم

بخش 3. تومیسم در قرن 20 - 21 - دیدگاه های مختلف

بخش 4. نتیجه گیری

فهرست ادبیات استفاده شده

مقدمه

برای یافتن تعریفی از آنچه نوتومیسم نامیده می شود، اجازه دهید ابتدا به تعریف تومیسم بپردازیم که در دایره المعارف کاتولیک 1913 آمده است. در این کتاب آمده است: «تومیسم نام نظامی است که از آموزه‌های قدیس توماس آکویناس در مسائل فلسفی و کلامی پیروی می‌کند، در معنای محدودتر، این اصطلاح به دیدگاه‌های مکتبی به نام تومیسم اشاره دارد ، عمدتاً از اعضای گروه سنت دومینیک تشکیل شده است." با بازگشت به نوتومیسم، می توان گفت که این تومیسم در مرحله کنونی یا بهتر است بگوییم در دوره تاریخی است که تا به امروز ادامه دارد، در ربع پایانی قرن نوزدهم سرچشمه می گیرد. در این زمان بود که به دلایل عینی، احیای اسکولاستیک رخ داد. در آن زمان، در سال 1879، پاپ لئو سیزدهم بخشنامه Aeterni Patris ("به پدر ابدی") را صادر کرد (gr. enkyklios - مشترک، برای همه) - پیامی از طرف پاپ به همه کاتولیک ها، به کاتولیک های یک کشور. به مؤمنان دیگر ادیان؛ به زبان لاتین نوشته شده است. زبان و از اولین کلمات متن نامگذاری شده است. اختصاص داده شده به فلسفه مسیحی و با عنوان فرعی - "به منظور احیای فلسفه مسیحی در مدارس کاتولیک مطابق با روحیه دکتر فرشته ای فلسفه سنت توماس آکویناس."

این موضوع مرتبط است، زیرا تومیسم امروزه به عنوان یکی از مهمترین عوامل معنوی زمان ما شناخته می شود. این گرایش فلسفی نه تنها در میان جهان کاتولیک، بلکه در محافل غیر کلیسا نیز طرفداران بسیاری دارد. این بدان معناست که مکتب تومیست هنوز در حال توسعه است.

انتخاب موضوع به دلیل علاقه شخصی و همچنین اهمیت این مرحله در تاریخ تفکر فلسفی است.

هدف تعیین اهمیت تومیسم برای فلسفه مدرن است.

وظایف:

1. ادبیات مربوط به این موضوع را تجزیه و تحلیل کنید.

2. سیستمی کردن مطالب مورد مطالعه.

3. جهت گیری های فلسفی مانند تومیسم و ​​نوتومیسم را آشکار کنید.

بسیاری از فیلسوفان مانند ژاک ماریتن، دزیره مرسیه، آنتوان د. سرتیلیانژ، جوزف گرت، ژاک ماریتن، اتین ژیلسون به مطالعه تومیسم پرداختند. آثار فلسفی، نشریات و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است. در بین همه منابع، من می خواهم به کار A.A. میگولاتیف "نئوتومیسم". او به تفصیل مهمترین جنبه های توسعه نئوتومیسم را پوشش می دهد و در مورد فیلسوفان برجسته این جنبش صحبت می کند. همچنین در کارمان از آثار فیلسوف فرانسوی ژاک ماریتن استفاده کردیم. او در اثر خود "فیلسوف و الهیات" توماس آکویناس را "کلاسیک بزرگ" می نامد و با استدلال هایی به نفع فلسفه قدیس توماس برای اظهارات خود استدلال می کند.

در فرآیند کار بر روی چکیده از روش توصیفی سنتی مبتنی بر فنون تحلیل، نظام‌بندی، طبقه‌بندی استفاده شد و شایان ذکر است که نئوتومیسم نظامی است که از آموزه‌های سنت سنت پیروی می‌کند. توماس نه تنها در فلسفه، بلکه در الهیاتیالهیات (gr. theologia< theos - бог + logos - учение) - الهیات- مجموعه ای از آموزه های دینی در مورد ذات و فعل خداوند، ارائه سیستماتیک یک آموزه که حقیقت و ضرورت آن را برای انسان اثبات می کند. مسائل، و فلسفه و الهیات در نئوتومیسم پیوند ناگسستنی دارند. در زیر به تفصیل در این مورد بحث خواهد شد. در حال حاضر، با صحبت از نئوتومیسم به عنوان یک جنبش تأثیرگذار، فقط به این نکته توجه می کنیم فلسفهکاتولیک "مبانی مطالعات دینی" ویرایش. I. N. Yablokova, M., 1998 - p 296. این فلسفه را باید در نوعی همزیستی با ایمان مسیحی به عنوان «استفاده از عقل برای مقاصد دینی» اتین ژیلسون «فیلسوف و الهیات» در نظر گرفت. ، 1995 - صفحه 152. .

این اثر از سه بخش تشکیل شده است.

تصور اینکه نئوتومیسم چیست بدون اینکه بدانیم در طول هفت قرن تاریخ تومیسم چه اتفاقی افتاده است دشوار است. بنابراین، بخش اول اثر، تاریخ تومیسم را از قرن 13 تا 19 نشان می دهد: استقرار آن در اروپا، رشد نفوذ و اقتدار، افول متعاقب آن، و در نهایت، احیای آن در قرن 19، با که نام «نئوتومیسم» با آن همراه است. مراکز اصلی تومیسم در طول تاریخ آن نیز در اینجا نشان داده خواهد شد، از جمله مراکزی برای مطالعه و آموزش تومیسم که در زمان ما فعالیت می کنند.

بخش دوم کار به بررسی چیستی تومیسم (نئوتومیسم) اختصاص خواهد یافت. بر اساس کتاب اتین ژیلسون (1884-1978) تومیست مشهور فرانسوی «فیلسوف و الهیات»، رابطه بین «الهیاتی» و «فلسفی» در تومیسم نشان داده خواهد شد. این رابطه منعکس کننده اصل هماهنگی عقل و ایمان است که سنگ بنای تومیسم مدرن محسوب می شود. در پایان بخش دوم، مفاد اصلی فلسفی نوتومیسم ارائه خواهد شد. الهیاتیاحکام مستلزم دانش الهیات است. .

در بخش سوم کار با در نظر گرفتن مقاله ن. لوبکوویتز "چه بر سر تومیسم آمد؟"، نگرش به تومیسم در قرن 20 تا 21 نشان داده می شود، دیدگاه های مختلفی ارائه می شود. نویسنده مقاله مذکور که ترجمه ای از آن در یکی از شماره های مجله «مسائل فلسفه» در سال 1997 به چاپ رسیده است، دیدگاه خود را در مورد آنچه که با تومیسم در دوره پس از انتشار دایره نامه Aeterni Patris (1879) روی داده است، بیان می کند. ) به شورای دوم واتیکان (1965). N. Lobkowitz در مورد افول تومیسم صحبت می کند که "امروز تومیست بودن دشوار است، به خصوص اگر برای خلاقیت در فلسفه تلاش کنید." با این حال، این مانع از توجه او نمی شود: "این بدان معنا نیست که ما باید آکویناس را فراموش کنیم و او را به مورخان بسپاریم." در این راستا، مقایسه افکار نویسنده مقاله با نظرات E.Gilson یا A. M. Woodbury - از حامیان برجسته تومیسم در استرالیا، مؤسس مرکز مطالعات تومیسم در سیدنی، نویسنده کتاب، جالب است. «درآمدی بر الهیات» که یکی از فصول آن به احیای تومیسم اختصاص دارد. این تجزیه و تحلیل کار را کامل می کند.

بخش 1. تاریخ تومیسم.

مراکز اصلی مطالعه و آموزش تومیسم.

1. توماس آکویناس. بیوگرافی.

توماس آکویناس برجسته ترین و تأثیرگذارترین فیلسوف مکتبی قرون وسطی اروپای غربی است.

وطن توماس ایتالیا بود. در اواخر سال 1225 متولد شد. یا اوایل سال 1226 در قلعه روکولکا، نزدیک آکینو، در پادشاهی ناپل. پدر توماس، کنت لندولف، یک فئودال برجسته ایتالیایی در آکوینو بود. مادر، تئودورا، از یک خانواده ناپلی ثروتمند بود.

توماس در سال پنجم زندگی خود به تحصیل در صومعه بندیکتین در مونته کاسینو منصوب شد و حدود 9 سال را در آنجا گذراند و مدرسه کلاسیک را گذراند و از آنجا دانش عالی زبان لاتین را آموخت. در سال 1239 با درآوردن ردای خانقاهی به خانه خود بازگشت. در پاییز همان سال به ناپل رفت و در دانشگاه زیر نظر مربیان مارتین و پیتر ایرلند تحصیل کرد.

در سال 1244، توماس تصمیم گرفت به نظم دومینیکن بپیوندد، و از سمت ابات مونت کاسینو خودداری کرد، که باعث اعتراض شدید خانواده شد. او پس از گرفتن نذر رهبانی، چندین ماه را در صومعه ای در ناپل سپری می کند. در اینجا تصمیم گرفته شد که او را به دانشگاه پاریس که در آن زمان مرکز تفکر کاتولیک بود بفرستند. در راه پاریس توسط گروهی از سوارکاران - برادرانش اسیر شد و به قلعه پدرش بازگردانده شد و در اینجا برای اهداف پیشگیرانه در برجی زندانی شد. جایی که او بیش از یک سال در آنجا ماند. متعاقباً خانواده بدون غفلت از هیچ وسیله ای سعی می کنند پسرشان را وادار کنند که تصمیم خود را رها کند. اما چون او تمایلی نداشت، خود استعفا داد و در سال 1245 به پاریس رفت.

او در طول اقامت خود در دانشگاه پاریس (1245-1248) به سخنرانی های استاد خود آلبرت بولستد که بعدها آلبرتوس مگنوس نامیده شد، گوش داد که تأثیر زیادی بر او گذاشت. فوما همراه با آلبرت 4 سال را در دانشگاه کلم گذراند. در سال 1252 م او به دانشگاه پاریس باز می گردد و در آنجا تمام مراحل لازم برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد الهیات و اخذ مدرک را پی در پی طی می کند و پس از آن تا سال 1259 در پاریس به تدریس الهیات می پردازد. تعدادی از آثار کلامی و تفسیرهای او بر کتب مقدس در اینجا منتشر شد و او کار بر روی «مجموعه فلسفی» را آغاز کرد.

در سال 1259 پاپ اوربان چهارم او را به رم فرا خواند و اقامتش در آنجا تا سال 1268 ادامه داشت. ظهور توماس در دربار پاپ تصادفی نبود. کوریا روم در او شخصی را دید که قرار بود کارهای مهمی را برای کلیسا انجام دهد، یعنی تفسیری از ارسطوگرایی با روح کاتولیک ارائه دهد. در اینجا توماس "مجموعه فلسفی" (1259-1269) آغاز شده در پاریس را تکمیل می کند، آثاری می نویسد و همچنین کار بر روی اثر اصلی زندگی خود - "جمع الاهیاتی" را آغاز می کند.

در پاییز ۱۲۶۹ ش توماس به دستور کوریا روم به پاریس می رود، مبارزه شدیدی را علیه آوروئیست های لاتین و رهبر آنها سیگر برابانت رهبری می کند، و همچنین مبارزه علیه الهیدانان محافظه کار کاتولیک که هنوز می خواستند فقط به اصول آگوستینیسم پایبند باشند. در این مناقشه، او موضع خود را گرفت و علیه آنها و سایر اگوستیان سخن گفت و آنها را به محافظه کاری و رد عقاید جدید سرزنش کرد. دیدگاه های فلسفی Averroists پایه های ایمان کاتولیک مسیحی را تضعیف کرد که دفاع از آن به معنای اصلی کل زندگی آکویناس تبدیل شد.

در سال 1272 توماس به ایتالیا بازگردانده شد. او در ناپل به تدریس الهیات می پردازد و در آنجا به کار بر روی «جمع الاهیاتی» ادامه می دهد که در سال 1273 آن را تکمیل می کند. توماس مؤلف تعدادی آثار دیگر و نیز شرح هایی بر آثار ارسطو و دیگر فیلسوفان است.

پس از 2 سال، آکویناس ناپل را ترک می کند تا در شورایی که توسط پاپ گریگوری دهم دعوت شده بود، که در لیون برگزار شد، شرکت کند. در طول سفر، او به شدت بیمار می شود و در 7 مارس 1274 در صومعه برناردین در فوسانووا می میرد.

پس از مرگش لقب «دکتر فرشته» به او داده شد. در سال 1323، در زمان پاپ جان بیست و دوم، توماس به عنوان مقدس شناخته شد و در سال 1567 به عنوان پنجمین "معلم کلیسا" شناخته شد.

2. پیش نیازهای اجتماعی و ایدئولوژیک پیدایش فلسفه توماس آکویناس.

قرن سیزدهم - یکی از ویژگی های این قرن افزایش آهسته اما پیوسته در آغوش فئودالیسم، تجزیه آن، شکل گیری اصول اولیه یک سیستم جدید سرمایه داری است.

توسعه اقتصاد کالایی-پولی در کشورهای اروپای غربی باعث بهبود اقتصادی قابل توجهی شد. تغییرات در روابط تولید ناگزیر باعث دگرگونی های خاصی در روبنای ایدئولوژیک شد. در نتیجه، در پایان قرن دوازدهم. و نیمه اول قرن سیزدهم. شهرهای فئودالی شروع به تلاش برای ایجاد فضای فکری و فرهنگی خود می کنند. بورژوازی شهری برای توسعه مدارس شهری و پیدایش دانشگاه ها تلاش می کند.

بیان فلسفی بیداری این زندگی و گسترش دانش علمی، ارسطویی گرایی بود. در فلسفه ارسطو سعی کردند توصیه های نه چندان کاربردی بیابند که در زندگی اقتصادی و اجتماعی-سیاسی قابل استفاده باشد. این فلسفه انگیزه ای بود برای دانشمندان آن زمان که مجبور شدند بپذیرند که آگوستینیسم دیگر به وضعیت فکری کنونی مربوط نیست. به هر حال، آگوستینیسم، بر اساس سنت های افلاطونی، علیه تحقیقات علمی طبیعی بود. آگوستین معتقد بود که شناخت جهان مادی هیچ سودی ندارد، زیرا نه تنها سعادت انسان را افزایش نمی دهد، بلکه زمان لازم برای تفکر در اشیاء بسیار مهمتر و والاتر را نیز جذب می کند. شعار فلسفه آگوستین: "من می خواهم خدا و روح را بفهمم و هیچ چیز دیگری!"

البته فلسفه ای که به این شکل فهمیده می شود نمی تواند الهام بخش حرکت های معنوی جدید باشد. مطالبات فکری فلسفه جدیدی می طلبید. این دقیقاً همان چیزی است که ارسطوییزم بود، اگرچه جهت مادی گرایانه نبود، اما آشکارا در تضاد با دکترین کلیسا بود. رئالیسم معتدل ارسطو تلاشی برای آشتی دادن ماتریالیسم با ایده آلیسم بود. آوروئس، با تفسیر رئالیسم معتدل ارسطویی، استدلال کرد که اشیاء منفرد مخلوق خدا نیستند، بلکه محصول غیرمستقیم عقل الهی هستند و این به منزله انکار مشیت الهی و تأثیر آن بر جهان خاکی است. بنابراین، ارسطوگرایی نه تنها فلسفه رسمی کلیسا را ​​تهدید کرد، بلکه منجر به تضعیف اصول اساسی کاتولیک شد. بنابراین، جای تعجب نیست که کلیسا به طور فعال به گسترش دکترین ارسطویی پاسخ داد و مطالعه آثار ارسطو را ممنوع کرد.

اما علاقه به ارسطو کم نشد. کوریای رومی امکان مطالعه آثار ارسطو را به شرطی که در معرض تحقیق قرار گرفته و از هرگونه خطایی پاک شده باشد، یعنی عاری از همه عناصر مادی، اجازه می دهد. تصمیم گرفته شد که وظیفه انطباق ارسطویی را با نیازهای کلیسا به دانشمندانی از نظم دومینیکن سپرده شود.

مبارزه ایدئولوژیکی که توسط پاپ علیه علاقه محافل روشنفکری به مسائل علمی طبیعی به راه انداخته بود به خوبی اندیشیده شده بود. این شرکت سال‌ها آماده شد و نتایج خاصی در قالب جذب ارسطوگرایی و انطباق آن با نیازهای دکترین کلیسا به ارمغان آورد. این مسیحیت ارسطویی بود که توماس آکویناس بیشتر عمر خود را وقف کرد. این امر توسط فرمان دومینیکن به طور کلی و توماس آکویناس به طور خاص به دست آمد.

3 . غلبه بر مخالفت های اولیه

اگرچه سنت. توماس در تمام لایه‌های جامعه بسیار مورد احترام بود، دیدگاه‌های او بلافاصله نفوذ و اقتداری را که در نیمه اول قرن چهاردهم به آنها رسید و تا به امروز ضعیف نشده است، به دست نیاورد. اولین مخالفت جدی با St. توماس از پاریس آمد و از برادران کلیسای سابق خود شنید. در سال 1277، استفان تمپیر، اسقف پاریس، مواضع فلسفی خاصی را که تجسم آموزه‌های سنت سنت بود، محکوم کرد. توماس، عمدتاً به اصل فردیت و امکان ایجاد چندین فرشته از یک گونه مربوط می شود. در همان سال رابرت کیلواربی، اسقف اعظم دومینیکن کانتربری، با حمایت برخی از پزشکان آکسفورد، با همین مقررات مخالفت کرد و دکترین سنت سنت را محکوم کرد. توماس درباره وحدت صورت ماهوی در انسان. کیلواردبی و یارانش اعلام کردند که مقرراتی که آنها محکوم می‌کنند، ارتباطی با ارسطویی‌گرایی آوروئیستی دارد، در حالی که پزشکان سکولار پاریس نمی‌توانند کسی را که در مناقشه‌ای در مورد حقوق رهبانیت رهبانی بر آنها پیروز شده بود، ببخشند. آلبرت کبیر با وجود کهولت سن برای محافظت از شاگرد محبوبش به پاریس شتافت. نظم دومینیکن در جلسه عمومی اعضای این نظم در میلان در سال 1278 و در پاریس در سال 1279، اقدامات سختی را علیه اعضای نظم که با توهین به برادر بزرگوار توماس صحبت می کردند، اتخاذ کرد. ریچارد کلاپول (یا کلاپول) دومینیکن انگلیسی با رساله «Contra corruptotii fratris Thomae» به اثر ویلیام دو لا ماره «Correptorium fratris Thomae» پاسخ داد. تقریباً در همان زمان، اثری ظاهر شد که متعاقباً در ونیز (1516) تحت عنوان "Correctorium corruptorii S Thomae" منتشر شد که توسط برخی به Aegidius Romanus، توسط برخی دیگر به Clapwell و توسط برخی دیگر به Fr. جان از پاریس. سنت توماس به طور رسمی در شورای وین (12-1311) تبرئه شد، که علیه پیتر جان اولیوی ثابت کرد که روح منطقی شکل اساسی بدن انسان است. تقدیس سنت. توماس جان بیست و دوم در سال 1323 ضربه مهلکی به مردم حسود خود وارد کرد. در سال 1324، استفان دو بوره، اسقف پاریس، محکومیت پیشین خود را برگرداند و اعلام کرد که "اعتراف کننده و دکتر برجسته، توماس آکویناس هرگز چیزی برخلاف ایمان و اخلاق نیکو باور نکرد، تعلیم نداد و نوشت." جای تردید است که تامپیه و همکارانش از طرف دانشگاه پاریس که همیشه به سنت سنت پترولیوم وفادار بوده است صحبت کرده اند یا خیر. فوما. زمانی که در سال 1378 نامه ای از سوی این دانشگاه در محکومیت اشتباهات جان دو مونتهسونو نوشته شد، صراحتاً اعلام شد که این محکومیت علیه سنت. توماس: «ما بارها گفته‌ایم، و با این وجود، هرگز زائد نخواهد بود که دوباره بگوییم که محکومیت ما به هیچ وجه به تعلیم سنت توماس مربوط نمی‌شود.»

4 . گسترش نفوذ تومیسم.

در جلسه عمومی اعضای نظم دومینیکن، که در سال 1342 در کارکاسون برگزار شد، اعلام شد که آموزه های سنت. توماس به طور جهانی پذیرفته شده است و همه آن را صحیح و درست می دانند. آثار او از زمانی که شناخته شدند مورد توجه قرار گرفتند و در اواسط قرن چهاردهم Summa Theologica او جایگزین Libri quatuor sententiarum اثر پیتر لومبارد به عنوان کتاب درسی الهیات در مدارس دومینیکن شد. با رشد این نظم و گسترش نفوذ آن، تومیسم در سراسر جهان گسترش یافت. سنت توماس به عنوان یک معلم بزرگ در دانشگاه ها و مراکز آموزشی کلیسایی تلقی می شد (به بخشنامه "Aeterni Patris" لئو سیزدهم مراجعه کنید). در قرن 15 و 16، تومیسم پیروزمندانه در سراسر جهان رژه رفت. St. به توماس لقب شاهزاده الهیات داده شد، "Summa" او در کنار کتاب مقدس در شورای ترنت قرار داشت، و در سال 1567 سنت سنت. پیوس پنجم سنت را اعلام کرد. توماس دکتر کلیسای جهانی. انتشار آثار او در سال 1570 (نسخه پیانا) و نسخه های متعدد Opera omnia و Summa Theologica در طول قرن 17 و بخشی از قرن 18 نشان می دهد که تومیسم در این زمان شکوفا شده است. در این دوره بود که برخی از مفسران بزرگ (مانند سوارز، سیلویوس و بیلوارت) آثار او را با نیازهای عصر جدید تطبیق دادند.

5 . افول مکتب و تومیسم.

به تدریج، در طول قرن های 17 و 18، مطالعه آثار دانشمندان بزرگ رو به افول رفت. در مراکز آموزشی این نظر به وجود آمد که نظام آموزشی جدیدی مورد نیاز است، اما به جای اینکه آن را بر اساس و حول محور مکتب بسازند، از آن فاصله گرفتند. دلایل اصلی که باعث تغییر شد پروتستانیسم، اومانیسم، مطالعه طبیعت و انقلاب فرانسه بود. اکتشافات کوپرنیک (متوفی 1543)، کپلر (متوفی 1631)، گالیله (متوفی 1642) و نیوتن (متوفی 1727) مورد استقبال دانشمندان قرار نگرفت. علوم تجربی از احترام بالایی برخوردار بودند. به علما، از جمله St. با توماس با تحقیر رفتار شد. سرانجام، انقلاب فرانسه همه مطالعات کلیسایی را برهم زد و ضربه ای به تومیسم زد که تنها در ربع آخر قرن نوزدهم به طور کامل از آن خلاص شد. در زمانی که بیلوارت (متوفی 1757) تفسیر خود را بر Summa Theologica منتشر کرد، تومیسم هنوز جایگاه مهمی در همه مباحث الهیات داشت.

تغییرات عظیمی که اروپا را بین سال‌های 1798 و 1815 تکان داد، هم بر دولت و هم کلیسا تأثیر گذاشت. دانشگاه لوون که عمدتاً تومیست بود، مجبور به تعطیلی شد و سایر مراکز مهم مطالعاتی تعطیل شدند یا به سختی می توانستند به کار خود ادامه دهند. نظم دومینیکن که طبیعتاً سرسخت ترین حامیان تومیسم در جهان را به همراه داشت، در فرانسه، آلمان، سوئیس و بلژیک شکست خورد. هلند تقریباً به طور کامل شکست خورده بود، اتریش و ایتالیا برای وجود خود جنگیدند.

دانشگاه مانیل (1645) به تدریس آموزه های St. توماس و در زمان مناسب کاردینال زفیرینوس گونزالس را به جهان داد که به احیای تومیسم در زمان پاپ لئو سیزدهم کمک زیادی کرد.

6 . نئوتومیسم و ​​احیای مکتب گرایی.

با ظهور صلح در نیمه اول قرن نوزدهم به دنبال آشفتگی های ناشی از انقلاب فرانسه و جنگ های ناپلئونی، توجه دوباره به مطالعات کلیسایی و مکتب احیا شد. این جنبش در نهایت به احیای تومیسم منجر شد - استاد بزرگ و الگوی پیشنهاد شده توسط پاپ لئو سیزدهم در بخشنامه Aeterni Patris (4 اوت 1879) سنت سنت است. توماس آکویناس.

از جمله مراکزی که در گذشته از تومیسم حمایت جدی می کردند، بخشنامه Aeterni Patris از پاریس، سالامانکا، تولوز، لوون، پادوآ، بولونیا، ناپل نام می برد. سنت توماس همیشه در دانشگاه هایی که دومینیکن ها در لیما (1551) و مانیل (1645) تأسیس کردند، از اقتدار برخوردار بود. همین امر را می توان در مورد مدرسه مینروا در رم (1255) گفت که از سال 1580 دارای وضعیت دانشگاهی بود، که اکنون کالج بین المللی فرشتگان (Collegio Angelico) است.

از جمله مهم ترین مراکز مرتبط با مطالعه تومیسم در آغاز قرن بیستم، دایره المعارف کاتولیک رم، لوون، فریبورگ (سوئیس) و واشنگتن را نام می برد. بخش فلسفه تومیست در سال 1880 در لوون در سال 1889-1890 افتتاح شد. به "موسسه عالی فلسفی" یا "مدرسه سنت توماس آکویناس" تبدیل شد. ریاست آن را یک پروفسور، بعداً کاردینال، دزیره مرسیه بر عهده داشت. دانشکده الهیات دانشگاه فریبورگ که در سال 1889 افتتاح شد، به دومینیکن ها سپرده شد. با انتشار مجله "Revue thomiste" اساتید این دانشگاه کمک شایانی به کشف مجدد آموزه های سنت سنت. توماس.

به سرعت به پایان قرن. از جمله مراکزی که در زمان ما فعالیت می کنند، مؤسسه های St. توماس، مؤسسه‌های مطالعات قرون وسطی، برخی از دانشگاه‌ها. برای اینکه تا حدودی از چگونگی آموزش و تحقیق تومیسم در زمان ما استفاده کنیم، در اینجا فهرستی از مهمترین مراکزی که مستقیماً با این موضوع مرتبط هستند آورده شده است:

الف). در اروپا

موسسه بین المللی مطالعات قرون وسطی، دانشگاه لیدز

(دانشگاه لیدز)، انگلستان - مسئول کتابشناسی بین المللی در قرون وسطی و سازماندهی و اجرای کنگره بین المللی در مورد

قرون وسطی؛

Blackfriars، دانشگاه آکسفورد - ناشران متن انگلیسی-لاتین

"Summa Theologica"؛

موسسه توماس در اوترخت، هلند؛

موسسه توماس در کلن، آلمان؛

موسسه مطالعات قرون وسطی، دانشگاه فریبورگ، سوئیس.

موسسه کاتولیک تولوز، فرانسه؛ دومینیکن های استان تولوز هستند

ناشران مجله "Revue thomiste"؛

مرکز مطالعات عالی و مطالعه قرون وسطی و تومیسم تحت پاپ

دانشگاه سنت. توماس، رم، ایتالیا؛

مرکز تحقیقات و مطالعات پیشرفته توماس آکویناس، کیری، ایتالیا؛

انجمن فلسفه قرون وسطی، ساراگوسا، اسپانیا؛

انجمن بین المللی برای مطالعه فلسفه قرون وسطی، Louvain

دانشگاه کاتولیک، موسسه عالی فلسفه، بلژیک.

ب). در آمریکای شمالی:

مرکز مطالعات تومیسم، دانشگاه سنت. توماس، هیوستون، تگزاس، ایالات متحده آمریکا؛

موسسه مطالعات قرون وسطی، دانشگاه نوتردام، ایالات متحده;

مرکز ژاک ماریتن، دانشگاه نوتردام، ایالات متحده;

منطق و فلسفه قرون وسطی، دانشکده فلسفه، دانشگاه ایندیانا، ایالات متحده آمریکا.

موسسه پاپی برای مطالعات قرون وسطی، دانشگاه تورنتو، کانادا.

V). در استرالیا:

مرکز مطالعات تومیست، سیدنی، استرالیا - در سال 1985 تاسیس شد

تعمیق آموزش فلسفه در سیدنی، ادامه کار آغاز شده توسط دکتر A. M. Woodbury.

قسمت 2.

1. مفاد اساسی تومیسم

فلسفه توماس آکویناس مانند پیروانش رئالیسم نیست، بلکه ایده آلیسم عینی است. در زمینه جذب ابژه های ایده آلیسم، سایه های مختلفی از معنویت گرایی وجود دارد که ادعا می کند چیزها و پدیده ها فقط جلوه های روح هستند. تومیسم به این سؤال که چه چیزی اولیه است، پاسخ می دهد که روح اولیه است - خدا، و ماده مخلوق اوست و چیزی فرعی است. فلسفه آکویناس وجود ارواح را نه تنها، بلکه سلسله مراتبی از ارواح پاک یا فرشتگان را نیز به رسمیت می شناسد. تومیسم وجود جهان مادی را مستقل از موضوع به رسمیت می شناسد، اما بدون انکار وجود واقعیت عینی، وجود جهان غیر مادی را نیز که اولیه است، به رسمیت می شناسد. ماهیت ایده آلیستی فلسفه آکویناس بیش از حد آشکار است، زیرا به طور واضح از ایده خلاقیت - خلق جهان از هیچ بورگوش یو. - م.: میسل، 1354. - ص91.

مکتب تومیست که ایده های اساسی توماس آکویناس (1224/5-1274) را توسعه می دهد، یکی از بزرگترین جنبش های فلسفی عصر ما است. تومیسم توسط کلیسای کاتولیک توصیه می شود (دایره نامه Aeterni Patris، 1879)، و طرفداران آن بیشتر کاتولیک هستند. اما این تنها گرایش فلسفی در بطن جهان کاتولیک نیست و از سوی دیگر، حامیان عمده زیادی در میان غیر کاتولیک ها دارد (برای مثال، فیلسوف آمریکایی M. Adler و فیلسوف انگلیسی E. L. Maskull). ). اگر قبل از جنگ جهانی اول تومیسم توجه کمی را در محافل غیر کلیسا به خود جلب می کرد، اکنون در همه جا به عنوان یکی از مهمترین عوامل معنوی زمان ما شناخته می شود. در واقع، بعید است که هیچ جنبش فلسفی دیگری این تعداد متفکر و مراکز تحقیقاتی داشته باشد. کافی است اشاره کنیم که ارگان کتابشناختی آن «بولتن تومیست» سالانه حدود 500 کتاب و نقد ذکر می‌کند و کمتر از 25 مجله علمی تومیست منتشر می‌شود.

تومیسم در فرانسه و بلژیک بیشترین شیوع را دارد، اما نمایندگان و مراکز تحقیقاتی آن تقریباً در همه کشورها یافت می شوند. مهمترین این مراکز عبارتند از: Institut superieur de Philosophic (مؤسسه عالی فلسفه - ed.) در دانشگاه Louvain، که توسط Desiree Mercier (1851-1926) تأسیس شد، مؤسسه کاتولیک پاریس، دانشگاه کاتولیک میلان، دانشگاه رومی. Angelicum و دانشگاه فرایبورگ در سوئیس. در سال های اخیر، مکتب تومیست در کشورهای آنگلوساکسون، به ویژه در ایالات متحده آمریکا شروع به توسعه کرده است.

فعل و قوه. در مرکز فلسفه تومیست، متافیزیک قرار دارد که با هستی شناسی یکی می شود و به عنوان موضوع آن وجود دارد. مفهوم هستی منحصر به فرد نیست، بلکه مشابه است. این بدان معناست که وقتی کلمه «وجود» به دو شی متفاوت اشاره می‌کند، معنای متفاوت اما به نسبت یکسان دارد. مهمترین آموزه در مورد هستی آموزه فعل و قوه است. این آموزش مرکزی سیستمی است که در آن همه چیز به یک شکل با آن مرتبط است. نکته این است که در هستی بین وجود بالفعل و بالقوه تمایز وجود دارد. آنچه در یک رابطه بالفعل است (یا در یک فعل، actu) همان چیزی است که در این رابطه وجود دارد. به طور بالقوه (یا در قوه، بالقوه) چیزی که نیست، اما در واقع می تواند تبدیل شود. به عنوان مثال، کودکی که می تواند یک ریاضیدان شود، به طور بالقوه یک ریاضیدان است. هر موجودی غیر از خدا متشکل از فعل و قوه است. رابطه متقابل آنها در وجود انضمامی این است که قوه مبنای معین (Unterlage) و فعل تعیین کننده آن است.

آموزه فعل و قوه اولین کاربرد مهم خود را در نظریه هستی (سوسین) و اینجا هستی (دازاین) می یابد. هر موجودی غیر از خدا شامل وجود (ذات، ذات) و وجود (وجود، اگزیستانسیا) است. اینجا بودن عمل چنین هستی است که آن را بالفعل می کند. در وجود انضمامی، هر دو لحظه جدایی ناپذیرند، اما در اصل متفاوتند.

یکی دیگر از کاربردهای مهم آموزه فعل و قوه، نظریه مقولات است. مقوله اصلی جوهر است، هستی که به تنهایی با بودن در خود مشخص می شود. همه مقولات دیگر، به اصطلاح «حادثه» (Accidentia)، تعاریفی از جوهر هستند - به این معنا که آنها به ماده به عنوان یک عمل به قدرت مربوط می شوند. دکترین تومیست در مورد جوهر اغلب به طور کامل مورد سوء تفاهم قرار گرفته است. بنابراین، لازم به تأکید است که در این آموزه، جوهر به هیچ وجه به عنوان بستر تغییرناپذیر تغییرات در نظر گرفته نمی شود، بلکه صرفاً به عنوان یک موجود فی نفسه، موجود به معنای کامل، تلقی می شود، در حالی که حوادث صرفاً تعیین هستند، وجود. که یکی بودن در دیگری است.

نظریه تبدیل شدن تومیست نیز بر آموزه فعل و قدرت تکیه دارد. شدن گذر از قوه به فعل است و به این ترتیب هستی ناقص و واقعیت کاهش یافته است. بر این اساس، هر صیرورت مستلزم جوهری شدن، یک موجود کامل است. اظهارات برگسون مبنی بر اینکه در شدن بیشتر از بودن وجود دارد، از این منظر کاملاً پوچ است. در عین حال، فعالیت، که پیامد متافیزیکی فعلیت هستی است، باید به وضوح از تبدیل شدن به معنای مشخص شده متمایز شود: هر چه بیشتر بودن، فعالیت بیشتر باشد. بر این اساس، خداوند به عنوان کمال وجود، کمال فعالیت نیز هست.

یکی دیگر از آموزه های مرتبط با نظریه فعل و قوه که تنها می توانیم به اختصار به آن بپردازیم، آموزه عوامل چهارگانه (causae) است. این عوامل عبارتند از: مادی (چیزی از آن تشکیل شده یا ساخته شده است)، شکل (تعریف ماده)، علت کارآمد و هدف. این چهار عامل در یک توالی مشخص ظاهر می شوند و هدف مشخص می شود که بالاترین علت بوخنسکی یو.م. فلسفه مدرن اروپا - م.: دنیای علمی، 2000. ص 195-196. نکته این است که هر علت فاعلی، آگاهانه یا ناآگاهانه، برای هدفی عمل می کند، در حالی که شکل تنها از طریق علت کارآمد به ماده وارد می شود.

فلسفه طبیعی. موجودی که در حال تبدیل شدن است، بسته به درجه ارتباط، یعنی کامل بودن وجود، به صورت سلسله مراتبی قرار می گیرد. بنیادی در اینجا دکترین تومیست هیلومورفیسم است (از یونانی ylz = جوهر، ماده و mpscYu = شکل). واقعیت این است که هر موجود مادی از ماده (ماتریا) و صورت تعیین کننده این ماده تشکیل شده است. در این صورت، ماده به صورت مربوط است، چنانکه قوه به فعل است. اگر هستی را از این منظر تحلیل کنید، آنگاه پس از جداسازی ذهنی همه شکل‌ها، در نهایت به ماده اولیه می‌رسید - عنصری کاملاً تهی بودن از هرگونه تعیین و قرار گرفتن به عنوان یک بالقوه ناب در آستانه‌ی نیستی. ماده اولیه اصل کثرت و تقسیم پذیری مادیات است. وحدت آنها فقط از شکل ناشی می شود که اصل فعالیت موجودات نیز هست. فرم در هستی نفوذ می کند و در نزدیکترین ارتباط با ماده است که ما به طور کلی در طبیعت بین دو عنصر مختلف می بینیم. پایین‌ترین شکل‌ها مربوط به اجسام بی‌جان است. در اینجا وحدت ارگانیک و فعالیت خود وجود ندارد: یک بدن مرده منفعل ترین موجود است، فقط موجود دیگری آن را فعال می کند. زندگی وحدت و فعالیت بیشتری را آشکار می کند: موجودات زنده همیشه فعالیت هدفمند خود را دارند، اگرچه اغلب هنوز ناخودآگاه هستند. زندگی را نمی توان صرفاً به صورت مکانیکی توضیح داد، اما از سوی دیگر، تشخیص دو ماده متفاوت (ماده و حیاتی) در گیاهان و حیوانات نیز غیرممکن است. اصل حیاتی بیشتر یک شکل است، یعنی محتوای بالاتری که وجود کل موجود زنده را تعیین می کند. حیوانات حتی سطح بالاتری از وجود را به دست می آورند. حیوانات نه تنها فعال هستند، بلکه فعالیت آنها به سمت هدفی است که می دانند. استقلال و در نتیجه فعالیت خود آنها بالاتر است، که به عنوان نشانه ای مطمئن از پر بودن بیشتر آنها عمل می کند. سرانجام در شخصی که بالاتر از صورت های بی جان و گیاهی و حیوانی است، یک صورت روحانی ظاهر می شود، مانند روح که با یک صورت والای روحانی، پری تمام صورت های پایین را در بر می گیرد. فرد نه تنها اهداف فعالیت خود را می داند، بلکه می تواند آزادانه آنها را نیز پیش بینی کند. بنابراین، او بزرگترین پری وجودی را دارد که روی زمین وجود دارد بوخنسکی یو.م. فلسفه مدرن اروپا - م.: دنیای علمی، 2000. ص 196-197.

روح. بالاترین مرتبه وجود را روح تشکیل می دهد. ویژگی غیر مادی بودن آن است که شامل تقسیم ناپذیری و عمدتاً استقلال آن است. او به نظم فضا-زمان گره نخورده است، اما می تواند با نفوذ در پدیده های مادی، موجودات غیر مادی قابل درک را بشناسد و برای اهداف فوق مادی تلاش کند. دو کارکرد اصلی دارد - شناخت و میل. معرفت یا متفکرانه است که در این صورت «عقل» (intellectus) نامیده می شود یا گفتمانی که در این صورت «عقل» (نسبت) نامیده می شود. میل واکنشی است شبیه به همه واکنش های شناخته شده دیگر، اما به نظم معنوی تعلق دارد و بنابراین به عنوان یک واکنش، از شناخت ذهنی پیروی می کند. همانطور که عقل می تواند موجودات فوق مادی را بشناسد، اراده نیز می تواند آنها را بشناسد. از آنجایی که اراده به دلیل غیر مادی بودنش به سوی نامتناهی گشوده است، به هیچ چیز محدودی گره نمی خورد، بلکه نسبت به آنها آزاد است. با هیچ خیر نهایی نمی توان آن را تعیین کرد. بنابراین، نه تنها به این معنا که خود به خود تصمیم می گیرد، بلکه تا آنجا که می تواند (در صورت مهیا بودن همه شرایط برای عمل) عمل کند یا عمل نکند، آزاد است.

در عین حال، روح در یک شخص همیشه با کل ارگانیسم روانی مرتبط است: روح معنوی تنها "شکل" وجود انسان است. انسان از نظر ساختار بدنی و کارکردهای حیاتی خود به حیوانات نزدیک است و شامل کارکردهای نباتی و فیزیکی-شیمیایی است. روح او به وضوح به ارگانیسم بستگی دارد. او ممکن است با یک اختلال جزئی در مراکز عصبی فلج شود. با این حال، این وابستگی چند وجهی است. در حوزه ی شناخت، احساسات و قوه ی تخیل، اشیاء را برای شناخت ذهنی فراهم می کند، در حوزه ی میل، غرایز فشار شدیدی بر اراده وارد می کنند. نکته بسیار مهم در حوزه شناخت این است که این وابستگی ذهنی نیست، بلکه عینی است. بنابراین، نقض مراکز عصبی به طور مستقیم (ذهنی) بر قوه تخیل تأثیر می گذارد و کار آن را غیرممکن می کند، اما پس از آن، به دلیل عدم وجود یک شی، ممکن است روح از عمل باز بماند. از سوی دیگر، هیچ وابستگی ذهنی روح به بدن وجود ندارد. روح روح اگرچه شکلی از بدن است، اما برتر از ماده است. جاودانه است، زیرا به دلیل اینکه کاملاً مافوق مادی است، هیچ قسمتی ندارد و نمی تواند با مرگ از هم بپاشد، بوخنسکی یو.ام. فلسفه مدرن اروپا - م.: دنیای علمی، 2000. ص 197-198.

شناخت. برای اکثر تومیست ها، نظریه دانش موضوع رشته خاصی نیست، بلکه تنها فصلی از متافیزیک است، مانند اسکندر و هارتمن. در مورد اینکه اساس فلسفه هستی است، بحثی وجود ندارد، بلکه برعکس، مبتنی بر آن است. زیرا دانستن چیزی جز متفاوت بودن نیست. این موقعیت ممکن است در ابتدا اسرارآمیز به نظر برسد، اما اگر ویژگی معنوی روح را در نظر بگیریم می توان آن را توضیح داد: از آنجایی که روح مادی نیست، محدود نیست و می تواند بدون توقف آنچه هست، «عمداً» به چیزی تبدیل شود. دیگر این قبلاً در مورد دانش حسی صادق است، زیرا با غیر مادی بودن مشخص می شود. اما بین معرفت حسی و ذهنی تفاوت اساسی وجود دارد. دانش حسی فقط تصادف حسی و عینی مادی را درک می‌کند و هرگز نمی‌تواند هستی را به‌عنوان چنین یا محتوای قابل فهمی بشناسد. برعکس، شناخت ذهنی هدفش هستی است و مستقیماً فقط کلی را درک می کند که به تنهایی کاملاً قابل شناخت است.

با این حال، از این نمی توان نتیجه گرفت که کلیات به این شکل در جهان وجود دارد. هر موجود واقعی کاملا فردی و ملموس است. اما هر موجودی یک جوهره معقول دارد (فقط عدم غیرعقلانی است؛ هر موجودی ممکن است موضوع عقل است). این موجودیت به طور ملموس در بتن وجود دارد. تنها عقل آن را به جهان شمول می رساند - با کمک انتزاع. ابتدا آن را از شرایط فردی شدن جدا می کند و سپس با افراد دیگر مقایسه می کند و بدین ترتیب به آن جهانی می بخشد. به عبارت دیگر، محتوای قابل فهم واقعاً در اشیا وجود دارد، اما جهان‌شمولی خود محصول روح - وجود ذهنی است که ریشه در واقعیت دارد. انتزاع از تصاویر حسی ارائه شده توسط تخیل، از تصاویر فانتزی ناشی می شود. معرفت پیشینی به معنای کانتی وجود ندارد. اما پس از شکل گیری مفاهیم، ​​می توان بدون توسل مجدد به دانش حسی، قوانین کلی را با تحلیل مفاهیم تدوین کرد. و با شروع از این قوانین، می توان با کمک استدلال بیشتر، قوانین جدیدی را کشف کرد، که همانطور که پیشرفت ریاضیات نشان می دهد، می تواند دانش ما را غنی کند. زیرا تفکر این امکان را فراهم می کند که از مقدمات چیزی استخراج شود که اگرچه در آنها موجود است، اما فقط بالقوه است. واضح است که نظریه دانش تومیست به معنای بلافصل کلمه واقع گرایانه است: سوژه یک ابژه را تولید نمی کند، بلکه تنها بازنمایی ذهنی خود را به نام «گونه» تولید می کند. شناخت به معنای ایجاد یک چیز قابل شناخت نیست، بلکه به معنای درک آن به عنوان موجود در خود است.

تومیسم نیز یک آموزه روشنفکرانه است. تنها عقل با پشتوانه عقل می تواند شناخت واقعی حقیقت را به ما ارائه دهد. البته این معرفت را نمی توان به طور پیشینی به دست آورد، علاوه بر تجربه، باید از طریق عقل به دست آید. این منافاتی با تجربه و زندگی ندارد، زیرا دانش ذهنی بالاترین شکل تجربه و عالی ترین تجسم زندگی است - زندگی روح بوخنسکی یو.م. فلسفه مدرن اروپا - م.: دنیای علمی، 2000. ص 199-200.

خدایا مطالعه فلسفه با مابعدالطبیعه پایان می یابد که تاج آن الهیات است. بنابراین مشکل وجود و ماهیت خداوند تنها در پایان مورد توجه قرار می گیرد. این منطبق بر ماهیت دانش بشری است که به تدریج از حسی به امر مجرد و معقول صعود می کند. علم قدسی برعکس پیش می رود: با توجه به کلام خدا، لزوماً از جانب خود خدا فرستاده شده و سپس به عنوان یکی از مخلوقات او، گیلسون ای. تومیسم، به انسان فرود می آید. مقدمه ای بر فلسفه سنت توماس آکویناس. - سنت پترزبورگ: ابتکار فرهنگی، 2000. با. 57.

وجود خدا را باید شناخت. از آنجایی که امر غیرعقلانی غیرممکن است، تشخیص وجود یک موجود تجربی شناخته شده بدون شناخت خالق غیرممکن است. همانا در هر چنین موجودی، ذات با وجود تفاوت دارد و نمی‌توان مبنای کافی برای اتصال آنها یافت مگر اینکه به موجودی برسد که ذات و وجود در آن یکسان باشند. در آن هیچ محدودیتی از ذات وجود ندارد، بنابراین باید نامتناهی باشد، باید فعل محض، کمال وجود و بنابراین کمال خوبی و زیبایی و تمام ارزش باشد. در عین حال، خدا را نمی توان به عنوان موجودی آفریده شده تا بی نهایت تصور کرد. او موجودی است به معنای قیاسی کلمه، یعنی نه به معنای خلقت. این قبلاً ناهماهنگی نظریه‌های پانتهئیستی را نشان می‌دهد که مبتنی بر این ایده است که نمی‌توان خدای نامتناهی و همچنین جهان را پذیرفت. علاوه بر این، ایرادی که باید علیه وحدت خدایی مطرح شود این است که خداوند به عنوان کمال وجود، باید با چیزی که ما آن را روح، اراده، عشق، علم می نامیم، مشخص شود، یعنی باید یک شخص باشد، هرچند که در معنای قیاسی کلمه

رابطه خدا با جهان را می توان به شرح زیر توصیف کرد. اولاً، در مورد چنین هستی، هر ذات متناهی، مشارکت در ذات خداوند است که باید او را مصداق و منشأ همه وجود دانست. بنابراین، به جای دنیای ایده های افلاطون، ما در اینجا وجود واقعی خدا را داریم. ثانیاً در اینجا نیز وجود همه چیز، مشارکت در وجود آن است. بنابراین، موجود مخلوق، مرکب از فعل و قوه، به نحوی دوگانه، مشارکت در یک فعل ناب نامتناهی است. ولى اگر خداوند هر موجودى را با ضرورت ذاتى به گونه اى معين كند كه خود خدا نتواند ذات را تغيير دهد، وجود همه چيز به اراده ى آزاد خداوند بستگى دارد. از این منظر، تاریخ جهان به عنوان اجرای طرح ابدی و آزادانه خداوند ظاهر می شود. این امر روشن می کند که تاریخ جهان هدفی دارد. این هدف نمی تواند چیزی جز آن چیزی باشد که خداوند نیز به عنوان هدف دارد و به علاوه، به ضرورت ذاتی، یعنی خود خداوند. از سوی دیگر، اکنون روشن می شود که حقیقت به معنای منطقی و انسانی، حقیقتی مشتق است: مبتنی بر حقیقت هستی شناختی است - همزمانی وجود کالایی با تفکر خدا.

فلسفه خدا را تنها به عنوان اصل جهان می شناسد و نمی تواند در مورد زندگی درونی او چیزی بگوید. اما از سوی دیگر، فلسفه هیچ زمینه ای برای انکار امکان وحی فراهم نمی کند. مضافاً اینکه محتوای وحی نمی تواند با آموزه های فلسفی و علمی منافات داشته باشد، زیرا صلح و وحی از همان خدای راستگو و دانای کل است. در عین حال، فلسفه می تواند با انتزاع کامل از هر مکاشفه ای، نظریه ای در مورد دین طبیعی بسازد، که تومیسم برای مدت طولانی، اما به طور کامل اخیراً توسط یو.م. فلسفه مدرن اروپا - م.: دنیای علمی، 2000. ص 195-196.

اخلاق. روح انسان دو امکان برای ارتباط با هستی دارد. وجود به عنوان یک موضوع معرفت، اساس حقیقت را تشکیل می دهد و در رابطه با اراده، زمینه خیر را فراهم می کند. برکت سه نوع است. بین خوب بی قید و شرط (honestum)، خوب خوشایند (delectabile) و خوب مفید (utile) تمایز گذاشته می شود. اما دومی فقط تابع اولی است. دکترین تومیست ارزش ها آموزه خوبی است و بسیار شبیه به دکترین تومیست کلیات است. به هر حال، ارزش‌ها اساس خود را در وجود دارند، اما به این شکل فقط در موضوع ارزیابی وجود دارند. دو حوزه ارزشی بزرگ وجود دارد - حوزه ارزش های زیبایی شناختی، که در آن نگرش نسبت به خیر متفکرانه است، و حوزه ارزش های عملی، نگرش نسبت به آن فعال است. در حوزه دوم، به نوبه خود، دو حوزه متمایز می شود - حوزه فناوری، که در آن موضوع فعالیت خارجی (چهره) است، و حوزه اخلاق، که خود بازیگر در آن چنین است (عصر). . ارزش‌های مذهبی که در عین حال ارزش‌های اخلاقی نیستند، از دیدگاه تومیست وجود ندارند.

اخلاق تومیستیک اخلاق هدف است. تومیست ها در مجادله دائمی با آموزه کانتی، بارها و بارها تأکید می کنند که اخلاق اساساً آموزه کنش انسانی است و به این ترتیب، باید مبتنی بر آموزه هدف باشد. این هدف سعادت انسان است و به عنوان فعالیت طولانی و کامل یک موضوع کامل درک می شود. بنابراین در اخلاق، خصلت پویای فلسفه تومیست آشکار می شود. از آنجایی که فعالیت درازمدت تنها در صورتی امکان پذیر است که آزمودنی در تمام استعدادهای خود با اهتمام مستمر نظم و انضباط داشته باشد، در سیستم تومیست اهمیت زیادی به فضایل داده می شود. اخلاق تومیستی اساساً اخلاقی شخصیت شناختی و تربیتی است. از دیدگاه او، فرد دارای توانایی های ذاتی است، اما باید با کار خودآموزی آنها را بهبود بخشد. فضیلتی که در نتیجه چنین کاری به دست می آید او را به معنای کامل کلمه آزاد می کند. ما مانند کانت به زور و به زور اراده در مورد تبعیت کردن احساسات به قوانین اخلاقی صحبت نمی کنیم. برعکس، ایده آل همیشه شامل نظم بخشیدن به کل ساختار روانی یک فرد است، به طوری که یک فرد نه تنها می تواند خوب عمل کند، بلکه برای او آسان و لذت بخش است. فضیلت اصلی خرد است که عبارت است از آمادگی ذهن برای قضاوت عملی صحیح در مورد یک عمل خاص و این نیز از ویژگی های روشنفکری تومیست است. با این حال، خرد تنها زمانی می تواند به درستی عمل کند که اراده با عدالت به معنای وسیع تر و احساسات با قدرت و خویشتن داری تنظیم شود.

آموزه قانون اخلاقی نقش مهمی در نظام تومیست ایفا می کند. رفتار انسان مستقیماً توسط وجدان تنظیم می شود. اما این وجدان فقط بیان قانون طبیعی است، یعنی. قوانین اخلاقی در خود طبیعت انسان نهفته است. به عنوان مثال، نقض وفاداری زناشویی از نظر قانون اخلاقی محکوم است زیرا طبیعت انسان مستلزم صحت ازدواج است. حقوق طبیعی تبیین و کاربرد خود را در حقوق اثباتی می یابد. او خود بیانگر قانون ابدی است، طرح الهی که زیربنای ساختار جهان است. با این حال، تعلیم تومیستی را نمی توان به این معنا درک کرد که شالوده نهایی نظم اخلاقی در اراده خدا نهفته است. خود خدا نمی تواند اصول اخلاقی را تغییر دهد، زیرا اساس آنها اراده او نیست، بلکه وجود اوست.

آموزه جامعه نیز در اخلاق تومیست بسیار مهم است. یک فرد بالاترین موجود در جهان است، هر چیز دیگری که وجود دارد باید در خدمت او باشد. با این حال، جامعه یک داستان تخیلی نیست. این چیزی بیش از مجموعه ای از افراد را نشان می دهد، زیرا علاوه بر افراد، روابط واقعی را نیز پوشش می دهد. علاوه بر این، انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و خیر عمومی، در نظم کلی فضایل، تعیین کننده رفتار مردم است. بنابراین، آموزش فضایل حتی صرفاً «شخصی»، مانند اعتدال، اساساً توسط عدالت اجتماعی مورد نیاز است، زیرا ارزش یک فرد برای جامعه یک ارزش است Bokhensky Yu.M. فلسفه مدرن اروپا - م.: دنیای علمی، 2000. ص 201-202.

2. مقررات اساسی نوتومیسم.

نئوتومیسم - آموزش فلسفی توماس آکویناس توسط واتیکان به عنوان تنها فلسفه واقعی کاتولیک مقدس شناخته شد، شرایط برای شکل گیری یک دکترین به روز کلیسای کاتولیک - نئوتومیسم ایجاد شد. یکی از مراکز بین المللی آن مؤسسه عالی فلسفه بود که در سال 1889 در لوون (بلژیک) ایجاد شد. اساس نئوتومیسم عقاید مذهبی توماس است که با شرایط مدرن سازگار شده است.

مشکلات فلسفی کلیسای کاتولیک به طور فعال توسط دادگاه پاپ - واتیکان در حال توسعه است. در دهه 60-80. اسناد مهمی پدیدار شد و مبنای نظری تومیسم مدرن شد، که برای دهه‌های آینده استراتژی و تاکتیک‌های اعتراف کاتولیک (lat. confessionalis - مذهبی، کلیسا) را تعیین کرد. از جمله اسناد نهایی شورای جهانی (1962-1965) و تعدادی از بخشنامه ها (lat. encyclica - مشترک، برای همه) - پیام های پاپ به همه کاتولیک ها. دایره نامه های قابل توجه عبارتند از: "Pacem in Terris" (1963)، "Populorum Progressio" (1967)، "Redemptor Hominis" (1979)، "Laborem Exertsens" (1981)، "Sollicitudo rei sociali" (1988)، و غیره. همه دایره نامه ها نوشته شده اند. به زبان لاتین

نوتومیسم نیز توسط سایر مراکز مذهبی و نمایندگان آنها، دانشمندان و متخصصان سکولار در حال توسعه است. در فرانسه برای کارهای خود در این زمینه شناخته شده اند J. Maritain و E. Gilson، در سوئیس - J. Bochensky، در بلژیک - K. Rahner، در اتریش - G. Vetter و دیگران.

تفاسیر مدرن از فلسفه تومیست قرون وسطی با شرایط بسیاری تعیین می شود. آنها ریشه در تغییرات عظیمی دارند که تمدن در اواخر قرن بیستم متحمل شد. به طور مشخص تر، این شرایط نوتومیسم را به سطح مدرن توسعه نظریه فلسفی و روش شناسی علم می رساند. پیامدهای انشعاب در مسیحیت نیز بر کاتولیک، ارتدکس و پروتستان و توسعه عمدتاً خودمختار آنها با مراکز مذهبی سلسله مراتبی، ویژگی های فرقه، ماهیت ترکیب اجتماعی-قومی مؤمنان و غیره تأثیر می گذارد.

اگرچه نظام مکتبی دیدگاه‌های دینی و فلسفی توماس آکویناس به‌طور رسمی توسط واتیکان به رسمیت شناخته شده و فرض می‌شود، دیدگاه‌های غالب کنونی ایدئولوگ‌های کاتولیک در مقایسه با آنچه بیش از 700 سال پیش و بسیار بعد از آن، در دوران «زندگی» بود، دستخوش تغییراتی نمی‌شود. تفتیش عقاید مقدس، درست تا قرن هفدهم Migolatyev A. A. جریان های پیشرو در فلسفه مدرن غرب // دانش اجتماعی و بشردوستانه - 2002. - شماره 2 - ص 93.

از نظر فلسفی، تومیسم به طور قابل توجهی تحت تأثیر ایده های انسان گرایانه دوران رنسانس، روشنگری، دوران جدید و معاصر بود که به همین دلیل در قرن بیستم. مفاهیم اومانیسم تئوکراتیک توسعه یافت. تومیسم مدرن مشکلات ایدئولوژیک اگزیستانسیالیسم و ​​شخص گرایی را نیز جذب کرده است که در نتیجه آن انواع نوتومیسمی از این جنبش های فلسفی به وجود آمد. ویژگی‌های برجسته فلسفه مدرن کاتولیک در ماریتین، نظریه‌پرداز اصلی نئوتومیسم، به ویژه در یکی از آخرین آثارش، «مقاله‌ای مختصر درباره هستی و موجود»، ذاتی است.

این مقاله تاکید کرد که در بینش کل نگر فلسفه تومیست، تفاسیر وجودی و شخصی‌گرایانه از مفهوم «موضوع» نقشی تعیین کننده دارد. علاوه بر این، «موضوعات کل فضای جهان تومیست را اشغال می‌کنند، به این معنا که برای تومیسم فقط سوژه‌هایی با ویژگی‌های ذاتی‌شان وجود دارند، فقط سوژه‌های فردی عمل «وجود» را انجام می‌دهند مفهوم هستی یا وحدت عینی ذات و هستی. هیچ چیز در زبان آشناتر از کلمه «هستی» نیست، اما بزرگترین راز فلسفه را تشکیل می دهد. خداوند موضوعات یا زمینه های موجود را می آفریند که در طبیعت فردی آنها وجود دارد. در حرکت در امتداد نردبان هستی به سطوح عالی آن، ما با موضوعات هستی سروکار داریم، با مبانیی که بیش از پیش از پیچیدگی درونی خود غنی ترند. ما موضوعات را می دانیم و هرگز آنها را به طور کامل نمی دانیم.

به عقیده ماریتین، دین اساساً چیزی است که هیچ فلسفه ای نمی تواند باشد. او این را با توانایی دین در در نظر گرفتن عواطف انسانی با تمام پیچیدگی آن توضیح داد: رابطه فرد با فرد با خطر، راز، ترس، اعتماد، تحسین و اشتیاق موجود در آن. فقط شخصیت آزاد است، فقط او به تنهایی دارای یک جهان درونی و ذهنیت به معنای کامل کلمه است، زیرا در درون خود حرکت می کند و رشد می کند.

فیلسوف مذهبی فرانسوی با توسعه بیشتر نظریه شخصیت نوتومیست در سطح شخصی، رابطه خود را با خدا و دیگر شخصیت ها برقرار می کند. نه من، بلکه خدا مرکز همه چیز است. با دوست داشتن موضوع الهی بیش از خودم، خود را به خاطر او دوست دارم. من که هیچ اهمیتی در دنیا ندارم، به آن اهمیت می دهم. در مورد روابط با افراد دیگر، آنها من را به عنوان یک موضوع می شناسند، نه یک سوژه. Migolatyev A. A. جریان های پیشرو فلسفه مدرن غرب // دانش اجتماعی و بشردوستانه - 2002. - شماره 2 - ص 94

آنها ذهنیت من را نادیده می گیرند.

این بدان معناست که من حقم را نخواهم گرفت. وجود من غرق در "شناخت ناعادلانه همه دیگران و جهان درباره من، و همچنین "سوءتفاهم از خود" من برای خودم نیستم. هر چه بیشتر ذهنیت خود را بشناسم، بیشتر از من پنهان می ماند. من به خدا شناخته شده ام، او همه چیز را در مورد من به عنوان یک موضوع می داند. او نیازی به هدف معرفت من ندارد. اگر خدا مرا نمی شناخت، برای کسی ناشناخته بودم، هیچ کس مرا در حقیقت من نمی شناخت.

شناخت دیگری با کمک عقل غیر ممکن است. این فرصتی نیست که از طریق عشق "هک" شود. این یک لذت پایدار یا یک احساس کم و بیش شدید است، عشق یک گرایش رادیکال و یک پایه ذاتی است که در خود هستی نهفته است.

اسناد مشابه

    تومیسم به عنوان یکی از مهمترین عوامل معنوی عصر ما. شرح حال، مفاد اصلی و اهمیت تاریخی فلسفه توماس آکویناس. شرح حال مختصر آگوستین تبارک. آثار آگوستین، مفاد اصلی و معنای فلسفه او.

    تست، اضافه شده در 2015/02/11

    توماس آکویناس شخصیت مرکزی فلسفه قرون وسطی دوره متأخر، نظام‌دهنده مکتب ارتدکس، بنیان‌گذار تومیسم است. ساخت نظریه دانش بر اساس آموزه وجود واقعی جهان شمول. انسان شناسی توماس آکویناس.

    چکیده، اضافه شده در 1389/12/15

    بررسی مفهوم جهان و انسان در فلسفه قرون وسطی. مشکل رابطه علم و ایمان. ماهیت و اهمیت اختلاف در مورد کلیات. اصول اساسی الهیات مسیحی. توسعه تومیسم، نئوتومیسم، اگزیستانسیالیسم و ​​جنبش های ایده آلیسم.

    تست، اضافه شده در 1393/12/19

    اطلاعات مختصری در مورد زندگی و کار توماس آکویناس. پیشینه آموزه های توماس آکویناس. جوهر، معنا و ماهیت پیدایش دولت از نظر آکویناس. توجیه آکویناس برای برتری قدرت پاپ و اهمیت آن برای کلیسای کاتولیک.

    چکیده، اضافه شده در 1389/06/17

    مروری بر دکترین فلسفی کلیسای کاتولیک نئوتومیسم، درک دینی نظریه‌های علوم طبیعی مدرن. تحلیل شخصیت گرایی، جهتی در فلسفه که شخصیت را به عنوان واقعیت خلاق اولیه، بالاترین ارزش معنوی می شناسد.

    چکیده، اضافه شده در 1391/03/14

    ویژگی های کلی فلسفه دینی مدرن، اشکال جهان بینی. نئوتومیسم توسعه یافته ترین دکترین فلسفی کلیسای کاتولیک مدرن است. سنتز علم و دین مدرن در فلسفه P. Teilhard de Chardin، جوهر شهود او.

    چکیده، اضافه شده در 2012/03/01

    چگونه رئالیسم معتدل ارسطو توسط توماس آکویناس درک و تجدید نظر شد. ساخت و سازهای آکویناس و اهمیت آنها برای تاریخ فلسفه. مسئله شکل و ماده. آموزش توماس آکویناس به عنوان بالاترین مرحله در توسعه مکتب اروپای غربی.

    چکیده، اضافه شده در 2013/09/02

    توجه به مفهوم "بنیاد فلسفی"، تعیین اهمیت آن در توسعه آموزش مدرن. شرح مفاد اصلی نظریه ایدئولوژیک نئوتومیسم - آموزه ای که نقش رهبری دین را در تربیت نسل جوان اثبات می کند.

    چکیده، اضافه شده در 2010/07/06

    تعارض عقل و ایمان انسان. ظهور نئوتومیسم: آموزه های توماس آکویناس. ایمان و عقل به عنوان صفات مکمل انسان و رابطه آنها. ذهن انسان به عنوان ابزاری برای شناخت غیرمستقیم خداوند. مفهوم روح و جاودانگی آن.

    چکیده، اضافه شده در 1392/01/19

    بیوگرافی توماس آکویناس فیلسوف و متکلم قرون وسطی. انسان شناسی و اخلاق اف. آکویناس. درباره هستی، درباره انسان و روح او، درباره معرفت، درباره اخلاق، درباره جامعه و دولت. اصل اساسی دانش از نظر آکویناس. متافیزیک اف.آکویناس.

|
تومیسم
تومیسم(یا فومیسماز لات توماس - توماس) - "جهت پیشرو در تفکر کاتولیک" بر اساس آموزه های توماس آکویناس (قرن سیزدهم).

تومیسم نسخه خداباورانه ارسطویی است. ایده های اصلی تومیسم در رساله توماس آکویناس "Summa Theologica" بیان شده است. آموزه تومیسم نه چندان آموزه‌ای در مورد جزمات ایمان، بلکه آموزه‌ای درباره راه‌هایی برای درک این آموزه از طریق عقل است.

در قرن سیزدهم، تومیسم در نظم دومینیکن غالب بود. اول از همه پاریس و ناپل مرکز تومیسم و ​​بعداً آوینیون شد. از قرن 15. مکتب در درجه اول خود را در قالب تومیسم نشان می دهد. تومیسم به دو جهت تقسیم می‌شود: ارتدکس که هرگونه مدرنیزاسیون را رد می‌کند، و «رنسانس» که امکان ترکیب تومیسم با جنبش‌های جدید اومانیستی را فراهم می‌کند. آخرین جهت توسط تومیسم اسپانیایی نشان داده می شود که سعی در توسعه عذرخواهی از نقطه نظر نیازهای جدید کلیسا داشت. در میان دومینیکن‌های اسپانیایی، فرانسیسکو دو ویتوریا در درجه اول برجسته است و در میان یسوعی‌ها، فرانسیسکو سوارز، که برخی از دیدگاه‌های معرفت‌شناختی نام‌گرایان را از موضع رئالیسم توضیح می‌دهد. سوارز در تلاش برای نزدیک‌تر کردن تومیسم به فلسفه انسان‌گرایانه، می‌کوشد مسائل متافیزیکی و تحقیقات علوم طبیعی را از هم جدا کرده و در عین حال ترکیب کند. او در حوزه اجتماعی و سیاسی به شناخت ساختار جمهوری نزدیک می شود. مردمی که از خداوند قدرت سکولار دریافت کرده اند، حتی زمانی که حاکم خود را انتخاب می کنند، اولین رعیت آن هستند.

پاپ لئو سیزدهم، در بخشنامه خود در 4 اوت 1879، Aeterni Patris، تومیسم را هنجار الهیات کاتولیک اعلام کرد. تدریس آن در مؤسسات آموزشی دینی اجباری شد. یک سال بعد، آکادمی توماس آکویناس در رم افتتاح شد که به فرمان دومینیکن سپرده شد.

در سال 1914، به دستور پاپ پیوس دهم، "24 تز تومیستی" منتشر شد.

تسلط تفکیک ناپذیر تومیسم در جهان بینی کاتولیک تا شورای دوم واتیکان ادامه یافت

  • 1 هستی شناسی
    • 1.1 عمل و قدرت
    • 1.2 ذات و وجود
    • 1.3 شکل و ماده
  • 2 معرفت شناسی
  • 3 انسان شناسی
  • 4 کیهان شناسی
  • 5 دلیل بر وجود خدا
  • 6 دیدگاه اخلاقی و سیاسی
  • 7 جهت تومیسم
  • 8 انتقاد
  • 9 یادداشت
  • 10 ادبیات
  • 11 پیوند

هستی شناسی

فعل و قوه

مقوله اول و اصلی هستی شناسی تومیسم، قدرت ارائه و تبیین همه چیزهای دیگر، مفهوم خدا به عنوان اولین واقعیت، تحقق کامل هستی است. تومیسم وجود را به طور کلی (لاتین esse) از هستی انضمامی (لاتین ens) متمایز می کند.

رابطه کلیدی در هستی شناسی مرتبه بالاتر، رابطه بین فعل (لاتین actus) و توان (لاتین potentia) است، که در آن یک کنش یک عمل نیست، بلکه جوهر هستی است - واقعیت. وجود بالقوه موجودی است که هنوز نشده، اما در حال تبدیل شدن است.

ذات و وجود

عینیت بخشیدن به تفاوت بین فعل و قوه، تفاوت بین ذات (essentia یا quidditas لاتین: "چه چیزی") و وجود (existentia) است. آنها در اشیا منطبق هستند، اما تنها در خدا به هویت واقعی دست می یابند که یک ذات نیست، بلکه موجود است. ذات، امکان، قوه یک چیز است، در حالی که وجود، واقعیت و فعلیت آن است.

شکل و ماده

به گفته بوچنسکی، تومیسم دیدگاه هیلومورفیسم را دارد که ادعا می کند هر موجود مادی از ماده و شکلی تشکیل شده است که این ماده را تعیین می کند. اما ماده و صورت جدا از هم وجود ندارند.

ماده همان گونه که قوه عمل کردن است شکل می گیرد. ماده «اصل تشخص» انضمامی را به صورت و جهانشمول آرمانی ذاتی در فرم معرفی می کند. ماده ناب یا اول (lat. materia prima) به عنوان یک امکان تهی در آستانه عدم تعادل برقرار می کند، در حالی که صورت یا صورت نهایی صورت ها خداست.

فرم جوهری است که، اجازه دهید توجه داشته باشیم، تنها با تجسم در یک ماده و در نتیجه خروج از حالت انتزاع شروع به وجود می کند. در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید که «شکل» جنبه معنادار یک چیز (essentia) است، یعنی جوهری است که قابل درک و تعریف است.

معرفت شناسی

تومیسم بین حوزه های فلسفه و الهیات تمایز قائل می شود: موضوع اولی «حقایق عقل» و دومی «حقایق وحی» است. ایمان و عقل نمی توانند با هم تضاد داشته باشند، زیرا هر دو از جانب خدا هستند. فلسفه در خدمت الهیات است و از نظر اهمیت به همان اندازه که ذهن محدود انسان از حکمت الهی فروتر است. تومیسم حقیقت را به «تطابق بین اشیا و عقل» تعبیر می کند:

Veritas est adaequatio rei et intellectus

تومیسم در بحث کلیات، راه میانه رئالیسم معتدل را که ارسطو تعلیم می دهد، انتخاب می کند. او اعتراف می‌کند که «جوهرهای مشترک» وجود ندارد و تفاوت‌های فردی اشیاء ماهیت آنها را تشکیل می‌دهد. با این حال، کلی در اشیا «وجود» دارد و ذهن آن را از آنها استخراج می‌کند، زیرا می‌توان اندیشه‌ها را اندیشه‌های الهی دانست و فعالیت آن‌ها به‌طور غیرمستقیم در عالم عینی متجلی می‌شود. بنابراین، سه نوع کلیت شناخته می شود:

  • انته رم(پیش از چیزها) - چون آنها افکار خدا هستند،
  • در دوباره(در اشیا) - از آنجا که آنها جوهر کلی اشیاء را تشکیل می دهند
  • پست رم(بعد از اشیاء) - از آنجا که ذهن انسان آنها را از اشیاء استخراج می کند و مفاهیم را تشکیل می دهد.

انسان شناسی

انسان شناسی تومیسم مبتنی بر ایده انسان به عنوان ترکیبی از روح (آنیما لاتین) و بدن است. روح غیر مادی و جوهری است، اما تحقق نهایی را تنها از طریق بدن دریافت می کند. روح انسان فقط «محرک» بدن نیست، بلکه شکل جوهری آن است. تومیسم همچنین بیان می کند که روح یکی و غیرقابل تقسیم است و بنابراین پس از مرگ بدن از بین نمی رود. روح جاودانه است. در نهایت مستقل از بدن است.

دو وظیفه اصلی روح انسان علم و اراده است. اراده به عنوان نیروی فعال کننده ای درک می شود که به دنبال شناخت است. دانش آنچه را خوب است و در نتیجه هدف است، درک می کند و سپس اراده برای رسیدن به آن شروع به عمل می کند. شناخت اولیه است و اراده به عنوان یک انگیزه درک می شود که بستگی به هدف تعیین شده دارد. بنابراین تومیسم جایگاه به اصطلاح روشنفکری را در شناخت انسان و رفتار او بیان می کند. عقل بالاتر از اراده است (به 21 تز تومیسم مراجعه کنید). با این حال، تنها در خدا او ذات است و در انسان قوه ذات است. بنابراین، «عقل» نیست که می اندیشد، بلکه انسان «از طریق» عقل می اندیشد. در این صورت عقل (ذهن) بر اراده غالب است.

کیهان شناسی

توماس جهان را به شکل یک نردبان ("سلسله مراتب موجودات") نشان داد:

  1. - مخلوقات غیر آلی (سنگ، زمین، هوا و غیره)
  2. - گیاهان،
  3. - حیوانات،
  4. - انسان،
  5. - فرشتگان،
  6. - خداوند به عنوان اوج، دلیل، معنا و هدف همه چیز.

پنج دلیل بر وجود خدا

Summa Theologica پنج دلیل هستی شناختی وجود خدا را ارائه می دهد:

  1. جنبشی - از حرکت: همه چیز توسط چیز دیگری حرکت می کند، اما باید یک "محرک اصلی" بی حرکت نیز وجود داشته باشد.
  2. از علت مولد: هیچ چیز نمی تواند علت فی نفسه باشد و بنابراین باید اولین علت مؤثر را که خداست بشناسیم.
  3. از اقتضا و شانس: تصادفی به ضرورت تعیین می شود - توسط خدا;
  4. از کمال: هر چیزی درجاتی از کمال دارد و معیار، بالاترین درجه کمال خداوند است;
  5. از هدف (برهان غایت شناختی): هر چیزی به سوی هدف معینی حرکت می کند، معنا دارد، فایده دارد. موجود باهوشی هست که همه چیز را به سوی هدفی هدایت و هدایت می کند. بالاترین هدف خود خداست.

دیدگاه های اخلاقی و سیاسی

اخلاق تومیستیک اخلاق هدف است. از جمله شرایط لازم برای حسن اخلاقی عمل انسان، اصلی ترین آن تبعیت آن از هدف خوب است. آموزه فضیلت (virtus) و مهارت (hexis) جایگاه مهمی در اخلاق تومیسم دارد که در آن فضیلت «مهارت مؤثر، مهارت خوب و دستیابی مؤثر به خیر» است. عادت عملی، est bonus habitus et boni operativus.

اخلاق تومیسم با آموزه «قانون طبیعی» (لاتین lex naturalis) مشخص می شود که توسط خدا در قلب مردم کاشته شده و در روح اخلاق ارسطو توصیف شده است. در بالای آن «قانون الهی» (lat. lex divina) ساخته شده است که از «قانون طبیعی» پیشی می گیرد، اما نمی تواند با آن در تضاد باشد. تومیسم تأکید می کند که بت پرستان فضیلت را می دانستند و به دلیل سازگاری با فطرت انسان به آن عمل می کردند. ما در مورد فضایل طبیعی صحبت می کنیم که با اعمال اعمال اخلاقی خوب شکل می گیرد. در نتیجه، فرد عادت ثابتی به ارتکاب آنها پیدا می کند. اینها فضایل مشرکان است. فضایل معرفی شده توسط مسیحیت ماهیت کاملاً متفاوتی دارند. بنابراین، بین فضایل تمایز دوگانه وجود دارد: اولاً، تمایز فضایل کلامی و اخلاقی، و ثانیاً، تمایز بین فضایل اخلاقی طبیعی و ماوراء طبیعی. فضایل اخلاقی کلامی و ماوراء طبیعی در این است که با عمل به نیکی به دست نمی آیند و نمی توان آنها را به دست آورد. فضیلت اصلی الهیات عشق است (لاتین: caritas).

در میان فضایل فکری در تومیسم، چهار مورد مشخص شده است:

  • ادراک هوشمند (intellectus)
  • دانش یا علم (scientia)
  • خرد (Sapientia)
  • احتیاط (Prudentia).

رساله «درباره حکومت حاکمان» نظراتی را که به ارسطو برمی گردد در مورد انسان به عنوان یک موجود اجتماعی، در مورد خیر عمومی به عنوان هدف قدرت دولتی، در مورد خیر اخلاقی به عنوان میانگین بین افراط های باطل ترکیب می کند.

جهات تومیسم

مقاله اصلی: نئوتومیسم

آخرین احیای تومیسم در اواسط قرن نوزدهم (نئوتومیسم) آغاز می شود - A. Stöckl، M. de Wulf، D. Mercier، W. Newman، T. Liberatore و غیره. تومیسم مدرن تفسیری الهیاتی از مدرن است. علوم طبیعی، تلاشی برای ترکیب آموزه های توماس آکویناس با اندیشه های فلسفی امانوئل کانت، گئورگ هگل، ادموند هوسرل، مارتین هایدگر و دیگران.

  • تومیسم متعالی(مارچال، دونده.
  • تومیسم وجودی(ماریتین)
  • تومیسم تحلیلی(مک اینتایر)
  • مکتب نئوتومیسم لوبلین

انتقاد

تومیسم در ابتدای پیدایش خود با انتقاد شدید آگوستینیسم مواجه شد و در سال 1277 رسماً توسط کلیسا و مقامات دانشگاهی پاریس و آکسفورد محکوم شد، اما در قرن چهاردهم در مکاتب مختلف نظم دومینیکن به رسمیت شناخته شد.

پیروان جان دانز اسکاتوس، ویلیام د لا مارس و آر بیکن، که در اطراف نظم فرانسیسکن جمع شده بودند، با تومیسم مخالفت کردند.

یادداشت ها

  1. دوگین A.G. تکامل مبانی پارادایمیک علم. چ. VI
  2. ویژگی های اصلی توسعه مدارس از نوع "VIA ANTIQUA" در قرن 14 و 15.
  3. کلیسای روم در دوران مدرن و معاصر
  4. تومیسم و ​​فلسفه بورژوازی قرن بیستم
  5. Skirbekk G., Gilje N. تاریخ فلسفه. چ. 6
  6. Eco U. تکامل زیبایی شناسی قرون وسطایی
  7. مفاد اصلی نظریه «حقیقت» در توماس آکویناس
  8. فراتر از تومیسم
  9. دومین جنبش مهم در فلسفه لهستان، تومیسم بود

ادبیات

  • قانون و قدرت Bandurovsky K.V. // دایره المعارف فلسفی جدید / موسسه فلسفه RAS. ملی اجتماعی - علمی صندوق؛ پیش علمی-ed. شورا V. S. Stepin، معاونان: A. A. Guseinov، G. Yu. راز A. P. Ogurtsov. - چاپ دوم، برگردان و اضافی - م.: میسل، 2010. - ISBN 978-5-244-01115-9.
  • Bandurovsky K.V. Thomism // دایره المعارف فلسفی جدید / موسسه فلسفه RAS. ملی اجتماعی - علمی صندوق؛ پیش علمی-ed. شورا V. S. Stepin، معاونان: A. A. Guseinov، G. Yu. راز A. P. Ogurtsov. - چاپ دوم، برگردان و اضافی - م.: میسل، 2010. - ISBN 978-5-244-01115-9.
  • فرم و ماده باندوروفسکی // دایره المعارف جدید فلسفی / موسسه فلسفه RAS. ملی اجتماعی - علمی صندوق؛ پیش علمی-ed. شورا V. S. Stepin، معاونان: A. A. Guseinov، G. Yu. راز A. P. Ogurtsov. - چاپ دوم، برگردان و اضافی - م.: میسل، 2010. - ISBN 978-5-244-01115-9.
  • Kiryanov D. V. Thomist philosophy of the قرن 20 - سنت پترزبورگ، آلتهیا، 2009. ISBN 978-5-91419-220-1

پیوندها

  • گیلسون ای. تومیسم. 1964
  • تومیسم و ​​نوتومیسم
  • دوشین O.E. فیلسوف: بین "دکتر فرشته" و اصلاحگر
  • 24 تز تومیستیک (lat., en)

اطلاعات تومیسم درباره

(تومیسم).جهت گیری در فلسفه و الهیات از توماس آکویناس. بسیاری از فیلسوفان از آن حمایت کردند و بسیاری آن را رد کردند.

پس از مرگ توماس آکویناس، او هیچ پیروان مستقیمی نداشت، اما سیستم او توسط بسیاری از الهی‌دانان، به‌ویژه برادرانش در نظم دومینیکن و معلمش آلبرتوس مگنوس حمایت شد. با وجود این، مقامات کلیسا نظرات ارسطویی توماس را نپذیرفتند و در سال 1277 برخی از مقررات سیستم او در پاریس و آکسفورد محکوم شد. با تلاش نظام دومینیکن، الهیات توماس آکویناس به حقوق خود بازگردانده شد و خود او به عنوان مقدس شناخته شد (1323).

از این نقطه به بعد، تومیسم یکی از چندین مکتب رقیب فلسفه قرون وسطی شد. به ویژه، او با آگوستینیسم کلاسیک مخالفت کرد و با تکیه بر ارسطو، از انسان شناسی واحدی دفاع کرد که در آن روح شکل بدن است. همان چیزی که توماس برای دومینیکن ها بود، Dune Scotus برای فرانسیسکن ها تبدیل شد. اسکاتیسم با تومیسم در مورد اراده آزاد و مسئله قیاس وجود بحث کرد. سرانجام تومیسم همراه با دو مکتب فوق الذکر جانب رئالیسم معتدل را گرفت و اسم گرایی را رد کرد. در همان زمان، پیروان توماس به گروه‌های مختلف تقسیم شدند و راه خود را در چارچوب جنبش‌های ملی طی کردند. این تمایل به وضوح در مایستر اکهارت دومینیکن (1260-1328) مشهود است. او عرفان را توسعه داد که با گذشت بیش از یک قرن هنوز بر الهیات آلمانی تسلط داشت.

شخصیت مرکزی تومیسم ژنرال نظم دومینیکن، توماس دی ویو، کاردینال کاجتان (1469-1534) است. موقعیت والای او در کلیسا به اعتبار تفسیرهای او بر نظام توماس آکویناس کمک کرد. از جمله ویژگی‌های تومیسم کاجتان، تحلیل قیاس است – او استدلال کرد که این مفهوم به بهترین وجه به عنوان رابطه تناسبی یک صفت با دو موجود در نظر گرفته می‌شود، نه به‌عنوان پیش‌بینی یک صفت به‌عنوان اولیه نسبت به یک موجود و استنتاجی به دیگری. . او برخلاف پیشینیانش که توجه خود را بر جوهرهای موجود متمرکز می کردند، بر اساس موجودات انتزاعی می اندیشید. علاوه بر این، شواهد وجود خدا و جاودانگی روح را زیر سؤال برد.

تومیسم در قرن شانزدهم به مکتب پیشرو در اندیشه کاتولیک تبدیل شد. عوامل متعددی در اقتدار او نقش داشتند. فرقه یسوعیان (تاسیس در 1540) بر آموزه های توماس تکیه داشت. شورای ترنت (برای اولین بار در سال 1545 تشکیل شد) عمداً بسیاری از تعاریف خود را در عبارت شناسی تومیستی بیان کرد.

تومیسم پیروزمندانه وارد قرن هفدهم شد، اما در آن زمان بود که فقدان قدرت و اصالت آن آشکار شد. جان سنت. توماس (1589-1644) نماینده برجسته این عصر است. او به تدریس و اظهار نظر در مورد آثار توماس، خدمتگزار غیور و پرشور تفتیش عقاید اسپانیا و مشاور نزدیک شاه فیلیپ بود. بنابراین، گرایش های فکری، کلامی و سیاسی تومیسم در آن متمرکز شد. اما تسلط تومیسم بذرهای فروپاشی آن را در درون خود داشت. به دلیل فقدان رقابت، تومیسم در خود بسته شد و نتوانست با ظهور عقل گرایی و علم تجربی کنار بیاید.

تومیسم نمی‌خواست خود را با خواسته‌های آن دوران تطبیق دهد و تنها جایگزین‌های ممکن در آن زمان تاریک‌گرایی یا فلسفه غیر تومیستی بود. در نتیجه، اگرچه تومیسم هنوز زنده بود (عمدتاً در محافل دومینیکن)، تا قرن هجدهم. خودش را خسته کرده است

اما در ابتدا قرن نوزدهم تغییر ناگهانی دیگری در ثروت تومیسم رخ داد. متفکران کاتولیک شروع به جستجوی نوشته های توماس برای پاسخ های حیاتی به فوری ترین و حل نشده ترین پرسش های خود کردند. مشکل کرامت انسانی در مواجهه با صنعتی شدن روزافزون جامعه به احیای تومیسم منجر شد. علمای مکتب به اقتدار توماس آکویناس روی آوردند. با آغاز اولین شورای واتیکان (1869-1869)، اصول تومیسم دوباره به قوت خود باقی ماند. در سال 1879م پاپ لئو سیزدهم در بخشنامه خود پاتریساز کلیسا خواست تا آثار توماس را مطالعه کند. این یک پیروزی واقعی تومیسم بود. در نتیجه، جنبش نئوتومیسم به وجود آمد که تا اواسط با موفقیت توسعه یافت. قرن XX

W. Corduan (ترجمه A.K.) کتابشناسی:وی جی بورک، کتابشناسی تومیستیک: 1920-1940: E.گیلسون، فلسفه مسیحی St. توماس آکویناس؛اچ جان، طیف تومیست؛ T.L. Miethe و V.J. بورک، کتابشناسی تومیستیک: 1940-1978.

همچنین ببینید:کائتا، فوماد ویو; نئوتومیسم؛ اسکولاستیک; توماس آکویناس.