صفحه اصلی / به سلامتی شما / کلیدوسکوپ احساسات. چرا انسان غمگین است؟

کلیدوسکوپ احساسات. چرا انسان غمگین است؟

هر کسی حداقل یک بار در زندگی خود غم و اندوه را تجربه کرده است. این اتفاق می افتد

به ظاهر از هیچ جا مثل موجی است که بر روحت می چرخد ​​و تو را در آغوش خود حل می کند. و خوشبختانه این مدت طولانی نیست، اما می تواند آغوشی باشد که پس از آن مجبور شوید برای مدت طولانی از چنین آغوشی خلاص شوید. چرا غمگینیم؟ چرا گاهی اوقات در حالتی قرار می گیریم که به نظر می رسد نه نور است و نه سایه. همه چیز در پرده ای پوشیده شده است - حجابی از غم.

غم چیست؟ این غم روح است. به طور دقیق تر، این یکی از مظاهر حسادت است. چقدر عجیب به نظر می رسد، اما حقیقت دارد، زیرا حسادت ویژگی های خاص خود را دارد که غم و اندوه را نیز شامل می شود. اکنون تحلیل کاملی از تمام جنبه های ذهنی این پدیده در نظر نخواهیم گرفت. بیایید با این واقعیت شروع کنیم که قبلاً فهمیدیم که غم یکی از ویژگی های روشن شدن است. خیلی ها می توانند بگویند که این یک احساس است، اما کدام یک است: مثبت یا منفی؟ این پدیده را می توان از دیدگاه انسانی به عنوان یک حالت روانی توصیف کرد.

غم و اندوه حالتی افسرده است که پاسخ خود را در چیزی ناامیدکننده جستجو می کند. غم و اندوه حالت خاصی از ذهن است زمانی که می توانید از فعالیت های مورد علاقه خود دست بکشید و زمانی که از همه چیز خسته شده اید. گاهی اوقات حتی کوچکترین چیزهای کوچک می تواند یک فرد را در حالت غم و اندوه فرو برد. شاید این فقط یک عبارت باشد که به طور تصادفی از دست طرف مقابل فرار کرده است یا یک عمل مضحک که خاطرات خاصی را در فرد ایجاد کرده است. او آنها را بارها و بارها در سرش تکرار می کند و ناخودآگاه خود را مجبور می کند تا با شدت بیشتری در حالت غم و اندوه فرو رود. پنهان کردن غم از دیگران سخت است.


دلم میخواهد دیوانه وار گریه کنم. این یک وضعیت قابل درک است که، در اصل، به طور موقت کمک می کند. یک حالت غم و اندوه مداوم مقدار زیادی از تنش را در بدن ما جمع می کند. اگرچه ترشح اشک دارای عملکرد بیولوژیکی مرطوب کننده و پاکسازی چشم است، اما باید آن را از اشک های احساسی یا گریه تشخیص داد. برای سلامتی ما ضروری است. سیستم عصبیتنش بیش از حد انباشته می شود و مجبور است به نوعی با آن مقابله کند. اشک کافی ترین روش برای آرامش است. پس از این، اندورفین در بدن تولید می شود و باعث می شود احساس بهتری داشته باشید و آرامش بیشتری داشته باشید.

توصیف این احساس غیرممکن است زیرا غم نقاب های زیادی دارد. از نظر معنایی به غم، مالیخولیا، ناامیدی، اندوه، مالیخولیا نزدیک است، اما در تجربه ای کمتر عمیق و کوتاه مدت. چرا غمگین است؟ غم و اندوه اغلب با جاه طلبی های ناروا یا خواسته های برآورده نشده همراه است. به نظر می رسد همه چیز همانطور که باید پیش می رود و شما آماده هستید که از صندلی خود بپرید و از خوشحالی فریاد بزنید، اما پس از آن چیزی به طرز چشمگیری تغییر می کند، شرایط غیرمنتظره ای ظاهر می شود که بسیار متفاوت از انتظارات شما است، چیزی مانع از لذت بردن شما از این لحظه می شود. اکنون

گزینه های دیگر برای توسعه رویدادها، آنهایی که منتظر آنها بوده اید، در ذهن شما ظاهر می شوند. و احساس غم و اندوهی می کنید که کاملاً آرام در چشمان شما خوانده می شود. چرا چشم ها غمگین است؟ اغلب ما با نگاه از غریبه هادر خیابان، در یک کافه یا در یک سوپرمارکت. و ممکن است متوجه شویم که برخی از افراد اطراف ما نگران چیزی هستند. برای تعیین وضعیت عاطفی یک فرد نیازی نیست که نابغه باشید.

چه چیزی شما را غمگین می کند؟ از بی عشقی، از آرزوهای برآورده نشده و تنهایی. بدون هیچ دلیلی، می تواند از کسالت یا به سادگی وقتی همه چیز خسته کننده است غمگین باشد. احساس می کنید گم شده اید، افرادی هستند که با هم دوست هستند، اما نمی توانید با آنها تماس بگیرید زیرا نمی خواهید مزاحم شوید. اما آیا غم و اندوه همیشه بار منفی دارد؟ خیر غم زندگی کردن را به ما می آموزد، زیرا اینگونه می آموزیم که راه ما آسان و مستقیم نیست، باید بر موانع و موانع غلبه کنیم، درس های سرنوشت را بپذیریم. این‌گونه است که ما قوی‌تر می‌شویم و می‌توانیم به فکر ابدی باشیم.


یا شاید غمگین هستیم زیرا فکر می کنیم چیز دیگری را گم کرده ایم که به سادگی در جیبمان، روی کارت بانکی، در ورودی خانه احساس نمی شود؟ چیزی کاملاً ناملموس، آن احساسی که تنها نیستی، به نظر من چنان میل می کند که در جایی آن چیزی تزلزل ناپذیر وجود دارد که هرگز نمی میرد و پیر نمی شود. اما آن چیست؟ و چگونه بفهمم که این همان چیزی است که غم و اندوه من به آن منتهی می شود؟

​​​​​​​

غم و اندوه یک حالت احساسی است زمانی که دنیای اطراف ما خاکستری، بیگانه، سخت و ناراحت کننده به نظر می رسد، با رنگ های خاکستری شفاف زیبا و رنگ های جزئی رنگ آمیزی شده است. اغلب، زمانی که احساس ناراحتی می کنید، می خواهید گریه کنید، می خواهید تنها باشید. در غم، جهان هنوز خصمانه نیست، اما دیگر دوستانه نیست: فقط معمولی، ناخوشایند و بیگانه، سوزاننده است. معمولاً علت غم و اندوه یک رویداد دشوار در زندگی است: جدایی از یک عزیز، از دست دادن یک عزیز.

غم می تواند سبک باشد، گاهی اوقات می تواند غم انگیز باشد. غم مالیخولیایی آگاهی را در تاریکی خاکستری ناامید فرو می برد، غم نوری شکاف های تاریک را با جرقه های نور جایگزین می کند.

این فرضیه وجود دارد که غم و اندوه "در ترکیب" نزدیک به رنجش است و مبتنی بر احساسی محدود و زیباشناختی است. حداقل در عمل روان درمانی، غم و اندوه با همان روشی که رنجش و عصبانیت انجام می شود از بین می رود. به عنوان مثال تمرین Rondo را ببینید.

چگونه با غم و اندوه کار کنیم

پس از رویدادهای دشوار، غم و اندوه معمولاً بلافاصله شروع نمی شود - اما اغلب پس از چند ساعت، غم به تدریج ایجاد می شود، به تندترین اوج خود می رسد و سپس محو می شود. در این مورد، بهتر است با ناراحتی مبارزه نکنید: فقط اگر وقت دارید به انجام کاری که انجام می دهید ادامه دهید و کاملاً خودداری کنید - گریه کنید و غمگین باشید و سپس دوباره به زندگی و تجارت بازگردید. اگر وقت ندارید، این کار را انجام دهید، زیر دوش بروید، با آب سرد بشویید.

به عنوان یک گزینه، می توانید احساسات خود را روی کاغذ بنویسید، فقط در مورد آنچه که اکنون احساس می کنید، دقیقاً چه چیزی، این احساسات نامیده می شوند، چرا بوجود آمدند، بنویسید که اکنون با آنها چه کار کنید. بهتر است جملات را با این کلمات شروع کنیم: بله، الان ناراحتم، بله، الان حوصله ام سر رفته است، بله الان هستم، و غیره: یعنی با خود بحث نکنید، بلکه موافقت کنید، یعنی قبول کنید. غم و اندوه را همانطور که هست و با "تطبیق" با آن، آن را به سمت راست هدایت کنید و به آرامی عبارات را بیشتر و بیشتر برانگیزانید و آینده را هدف قرار دهید.

حتماً باید خود را با فعالیت، ترجیحاً سرگرم کننده، مشغول نگه دارید: بروید و چیزی را بخرید که مدت ها بود قصد خرید آن را داشتید، به آرایشگاه بروید.

به علاوه - حتما به موقع به رختخواب بروید - غم و اندوه بیشتر به سراغ افراد کم خواب می آید.

خوب، فقط به یاد داشته باشید که هر سختی یک گام جدید به جلو است، گامی به سوی یک زندگی کیفی جدید، فرصتی برای تغییر خود و خیلی چیزهای اطرافتان، و چیزی که اکنون به طرز وحشتناکی جدید به نظر می رسد. برای مدتیآشنا و نزدیک خواهد شد. به نظر می رسد ریچارد باخ در این باره نوشته است: «هیچ سختی در دنیا بدون هدیه در دست نیست. ما چالش ها را دوست داریم زیرا به هدایای آنها نیاز داریم."

پس از پایان سفرهای کاری روشن، طوفانی و فعال، ناگهان خود را در خانه دیدم و چندین روز مانند خرس شاتون در خانه پرسه زدم و با ناراحتی به یاد آوردم که تابستان چقدر خنک بود و سرعت زندگی چقدر بود. اکنون کاهش یافته است چند روز رنج. بله، من تنها نیستم: بسیاری از زنان که خود را در حالت انفعال و تنهایی می بینند، انتخاب می کنند که غمگین باشند و گریه کنند. من فکر می کنم کمی از این قابل قبول است، اما شما نباید از آن غافل شوید. خب پس باید چیکار کنیم؟ توصیه های من:

1. یک ضرب الاجل برای غم و اندوه تعیین کنید

ویاچسلاو سالوماسوف با تعیین ضرب الاجل از راه دور به من کمک کرد:

- تا کی می خوای مسواک بزنی؟

- فردا میبینمت

- باشه، قرارداد بنویس. در قرارداد "غمگین تا 18.10" بنویسید

2. تنها ننشین با افراد عینی تماس بگیرید

اینجاست که دوستم به کمک آمد:

گریه کردم: "آلینا، من از قلب احساس بدی دارم، من خیلی غمگین و تنها هستم."

-میخوای صادق باشی؟ - آلنا پاسخ داد

- تو، عزیزم، "بیش از حد زیاده‌روی کردی". دلتنگ تراژدی می شوی چون حوصله ات سر رفته است. بیدار شو اینجا یک تکه کاغذ است، آنچه می خواهید بنویسید. برنامه و ضرب الاجل بنویسید.

3. قدردان کسانی باشید که حمایت می کنند. هدیه بدهید.

کسانی که در نزدیکی هستند به شما وقت می دهند. آنها می توانند آن را برای چه چیزی خرج کنند به نظر شما؟ گزینه های شما چیست؟ قدردانی برای این مهم است. برای کمک پاسخ دهید. یک پرتقال با روبان گره خورده بدهید - ارزان، کوچک، اما زیبا.

بله، هنگام نشان دادن مراقبت مهم است که آن را خفه نکنید و هنگام هدیه دادن، با هدایای گران قیمت غرق نشوید.

4. نسبت به شخص دیگری ابراز نگرانی کنید.

بگذارید امروز شوهر، دوست، مادر، برادر، کسی باشد.

5 دقیقه از وقت خود را صرف کنید تا برای او مفید باشید.

البته می توانید فقط تماس بگیرید. اما این فقط صحبت است. و در فروشگاه، شیر مادربزرگ را همراه با سبد او بردارید یا به مادر کمک کنید تا در اینترنت تسلط یابد. - این برای آنها مفید است و من دیگر حوصله ندارم.

1393/10/15 توسط petr8512

سایت در حال ترجمه به انگلیسی است. اگر صحبت می کنید به کمک شما نیاز داریم انگلیسیو اگر می توانید کمک کنید ترجمه این مقاله را به translate@site ارسال کنید

وقتی تنهای غمگینی، آینه تنهاییت را دو چندان می کند.
آلفرد کینگ

غم به خودی خود کافی است، اما برای بیرون کشیدن واقعیت از آن

شادی و غم نصف
ما مقدر شده ایم که بفهمیم.
ویلیام بلیک

وقتی بفهمی چرا همه خوشحال هستند، غم و اندوه بر تو غلبه خواهد کرد.
دژان لوپیچیچ

غم و اندوه به عنوان یک ویژگی شخصیتی تمایلی به تجربه دوره ای یک حالت عاطفی است زمانی که دنیای بیرون خاکستری به نظر می رسد و با رنگ های جزئی رنگ آمیزی شده است: تجربه یک احساس ناامیدی ضعیف، اندوه، پشیمانی.

یک روان درمانگر غمگین در مطبش نشسته است. یک بیمار وارد مطب می شود: - سلام دکتر. - بیا داخل - آقای دکتر، به نظرم من یک غیر واقعی هستم. - بله، درست است. - داخل اخیرامتوجه شدم که زندگی من کاملاً بی معنی است. - من کاملا با شما موافقم. "شاید من باید خودکشی کنم." "من فکر می کنم این تصمیم کاملا درستی خواهد بود." بیمار پنجره را باز می کند و پایین می پرد. دکتر، مالیخولیایی: - اسمک...

از یکی از بزرگان پرسیدند: پدر غم چیست؟ او به اختصار پاسخ داد: غمگین بودن یعنی همیشه به خودت فکر کنی.

پاسخ درخشان پیرمرد. یک الگوی جالب وجود دارد: - وقتی انسان فقط به خودش فکر می کند، طعمه آسانی برای غم و اندوه، ناامیدی و افسردگی می شود. وقتی فردی شروع به خدمت فداکارانه به مردم می کند، از آنها مراقبت می کند، غم و اندوه، ناامیدی و افسردگی از بین می رود. درمان غم و اندوه این است که فداکارانه و عاشقانه به مردم خدمت کنید، کاری را که دوست دارید انجام دهید، که با هدف زندگی شما مطابقت دارد. در یک کلام، خدمت فداکارانه به مردم می تواند نوشدارویی برای غم و اندوه باشد. وقتی به دیگران اهمیت می دهید زمانی برای غمگین شدن وجود ندارد.

غم زمانی است که احساسات ژولیده می شوند، صبحی تاریک در ذهن وجود دارد و گربه ها در روحشان می خراشند. وقتی انسان غمگین است، می خواهد گریه کند، به «غار» خود برود، یعنی تنها باشد. فرانسوا ساگان حالت غم و اندوه را یک لبخند مبهم نامید. به نظر فرد غمگین، دنیای اطراف ما خاردار، غیر دوستانه و با رنگ های جزئی رنگ آمیزی شده است. دلیل غم و اندوه می تواند به عنوان مثال، جدایی از یک عزیز باشد. غم می تواند آرام، روشن و یا شاید غم انگیز باشد. غم مالیخولیایی دلالت بر ناامیدی، ناامیدی و ناامیدی دارد، اندوه آرام، نقاط خاکستری زندگی را با جرقه های روشن جایگزین می کند.

غم و اندوه با افزایش سن تشدید می شود. نادیا یاسمینسکی می نویسد: "این گونه است که شما بالغ می شوید." او ناگهان متوجه شد. - نه وقتی می چرخی مقدار معینیسال و سپس، وقتی غم جایی در درون ظاهر می شود و می دانید که اکنون همیشه با شما خواهد بود. یا به مرگ، یا به جنون پیری. در ضمن غمی نیست تو هنوز بچه ای...»

غم و اندوه نتیجه تأثیر هر دو ویژگی شخصیتی منفی و مثبت بر روح است. ویژگی هایی که بر غم و اندوه تأثیر می گذارد، هر چه باشد، رنگ اجتماعی خود غم نیز همین است. غم و اندوه کیفیتی بیگانه با روح انسان است. روح ابدیت، شادی و معرفت کامل است. هر کس معتقد است که غم و اندوه عمیقا در اشتباه است حالت طبیعیروح انسان روح همیشه شاد است، اما اگر آن را با کلاهی از رذایل بپوشانید، انرژی شادی از بین می رود. فرد خود را در حالت توهم می بیند: هنگامی که انرژی شادی زیر پوشش قابل اعتمادی از رذایل است، به نظر می رسد که علت غم و اندوه آن چیزی نیست که در درون است، بلکه آنچه در خارج است. باید شرایط بیرونی را تغییر داد و غم از بین خواهد رفت. یعنی توهم، توهم او به این صورت است: غم و اندوه نه به عوامل درونی، بلکه به عوامل بیرونی بستگی دارد. باران بیرون از پنجره - یک فرد غمگین است. باران بیرون از پنجره نیست، بلکه در سر او می بارد. او فکر می کند: "خورشید بیرون می آید و من لذت خواهم برد." در یک کلام، برای جلوگیری از غم و اندوه، به نظر او، شما باید نه خود، بلکه جهان اطراف خود را تغییر دهید. من به کشوری نقل مکان خواهم کرد که در آن همیشه گرم است، جایی که 365 روز در سال خورشید وجود دارد، و غم را فراموش خواهم کرد. من برای پنجمین بار ازدواج می کنم و غم و اندوه می گذرد.

تصور غلط غم در درون زندگی می کند و نتیجه شرطی شدن روح است. جی اشر می نویسد: «اگر آهنگی را می شنوید که باعث گریه شما می شود و دیگر نمی خواهید گریه کنید، فقط ضبط را خاموش کنید. اما شما نمی توانید از خود فرار کنید. شما نمی توانید به سادگی خود را خاموش کنید. شما نمی توانید از شر افکاری که در سرتان موج می زند خلاص شوید."

اگر فردی صمیمی، بشاش و مهمان‌نواز باشد، انرژی شادی‌بخش روح آزادانه و بدون دخالت ظاهر می‌شود. اگر روح با نفرت و حسد و کینه پوشیده شد دلیل بر مالیخولیا است. غم و اندوه ناپدید می شود اگر نه دنیای اطرافمان، بلکه خودمان را تغییر دهیم. شرایطی را در درون خود برای تجلی آزادانه انرژی روح ایجاد کنید و غم مانند مه صبحگاهی از بین می رود.

فیلسوف A.K. دراگیلف می‌گوید: «وقتی در یک حالت شرطی هستیم، یعنی وابسته به شرایط، به نظرمان می‌رسد که با تغییر شرایط، از شر دشمن خلاص می‌شویم، از غم‌ها خلاص می‌شویم، تغییر شرایط. آن ها اگر محل سکونتم را عوض کنم بهتر می شوم. من از غمگین بودن دست می کشم، نه، تو از این بابت ناراحت نمی شوی، اما به دلیل دیگری ناراحت می شوی. غم از بین نخواهد رفت، غم فضای کوچک زندگی از بین خواهد رفت. در غیر این صورت، همه در سوئد خوشحال خواهند بود. همه خوشحال می شوند، اما به دلایل دیگری نیز غمگین هستند. مشروط موجود زندههمیشه دلیلی برای غمگین بودن پیدا خواهد کرد زن ما به یک تاجر هلندی گفت: "شما در هلند زندگی خوبی دارید، مانند بقیه در قصرها زندگی می کنید، اما اینجا ما با هم دعوا می کنیم زیرا همه ما در آپارتمان های مشترک زندگی می کنیم." تاجر می گوید: "این خوب است، بهتر است بر سر یک اتاق در یک آپارتمان مشترک دعوا کنید تا بر سر یک قصر." زیرا شما در یک آپارتمان مشترک بر سر یک متر اضافی دعوا می کنید و ما بر سر یک قصر اضافی. دشمنی همچنان باقی است، شرایط تغییر می کند، اما دشمنی باقی است. آن ها دشمنی در سر است، نه در دنیای بیرون.»

اگر برای مدت طولانی غمگین هستید، این ویژگی شخصیتی در چهره فرد منعکس می شود. نقاب غم و اندوه روی صورتش یخ می زند. مردم غمگینسعی می کنند نقاب غم و اندوه را با حالتی شاد در چهره خود عوض کنند، اما موفق نمی شوند. از آنجایی که غم و اندوه همراه همیشگی شما شده است، سعی کنید آن را از چهره خود دور کنید. استاندال در رمان «قرمز و سیاه» می نویسد: «نگاه غمگین به هیچ وجه با اخلاق خوب مطابقت ندارد. و اگر غمگین به نظر می رسید به این معنی است که چیزی را از دست داده اید، در چیزی موفق نشده اید. این به معنای قرار دادن خود در شرایط بد است. و برعکس، اگر حوصله ات سر رفته، کسی که بیهوده تلاش کرده است تو را راضی کند، در ضرر است.»

غم یک تجربه صمیمی است. الیزابت دوم ویندزور گفت: غم بهایی است که برای عشق می پردازیم. زندگی نمی تواند تنها از شادی تشکیل شود. غم باعث شادی می شود. گاهی اوقات زندگی دلایل واقعی برای غم و اندوه ارائه می دهد. عاقل از شادی شادی نمی کند و با مشکلات غمگین نمی شود. یک آدم معمولی وقتی شادی وارد زندگیش می شود فکر می کند همیشه باید اینطور باشد. زندگی اعتقاد او را رد می کند و دائماً دلایل جدید و جدیدی برای غم و اندوه مطرح می کند.

روانشناس مکس فرای در این باره نوشت: «من به خوبی می دانم که وقتی همه چیز خوب است، وسوسه غمگین بودن از کجا می آید. به خودت می گویی: برای مدت طولانی خوب نمی ماند، به زودی دوباره بد می شود، پس بهتر است از همین الان شروع کنم به رنج کشیدن تا بعدا مجبور نشوم دوباره یاد بگیرم...

غم و اندوه با ظاهری غیرمنتظره، بدون دعوت یا درخواست مشخص می شود. الکساندر روزنبام این جملات را دارد: «غم نازل شده است. خوب، من به پیاده روی می روم، زیرا کسی را ندارم که آن را با او در میان بگذارم. غم و اندوه به عنوان پیامد تجلی برخی از ویژگی های شخصیتی، لطیف ترین رشته های روح را تحت تأثیر قرار می دهد. ملودی لطیف و آرام آن گاهی اوقات فرد را تشویق می کند تا در اعماق خود فرو برود و در رشد شخصی شرکت کند.

غم و اندوه اغلب غم و اندوه در مورد اجتناب ناپذیر است. این احمقانه است. غمگین شدن از مرگ و پیری و ضعف و بیماری چه فایده ای دارد؟ اجتناب ناپذیر است. مهم نیست که چقدر سبک زندگی درستی داشته باشید، باز هم چیزی در بدن شما خواهد شکست. بدن برای همیشه نیست، چیزی قطعا شکست خواهد خورد. بنابراین، احمقانه است که از چیزی که نمی توانید آن را اصلاح کنید، ناراحت باشید.

غم و اندوه گاهی اوقات می تواند خاص باشد:

غمگینم از نگاهت
چه دردی، چه حیف!
بدانید، فقط مس بید
ما در ماه سپتامبر پیش شما ماندیم.

و گاهی بر روی یک شیء خاص ریخته نمی شود، بلکه به یک احساس غیرواقعی و بی شکلی وصف ناپذیر تبدیل می شود:

نمیدانم برای چه کسی ناراحتم...
جستجو می کنم و خودم را می یابم...
و من حتی به سختی می فهمم.
که من در او حل می شوم و ذوب می شوم...

دوست داشتن یا دوست نداشتن غم به هر کسی بستگی دارد که تصمیم بگیرد. شاعر فرانسوی آلفرد دو موسه می نویسد: «من غم را دوست ندارم یا به آن احترام نمی گذارم، اگرچه مردم آشکارا توطئه کرده اند تا آن را با احترام خاصی احاطه کنند. آنها آن را با حکمت، فضیلت، وجدان می پوشانند. دکوراسیون احمقانه و بد."

غم و اندوه حالتی است که احساسات انباشته شده نمی توانند راهی برای خروج پیدا کنند. غم یکی از معدود احساسات منفی است که شاعران و نثرنویسان از آن تجلیل می کنند. در غم خفیف چیزی صمیمی و لطیف وجود دارد.

در فرهنگ لغت می توانید تعریف غم و اندوه را بیابید: "این یک احساس ناامیدی خفیف و غم انگیز است."

مترادف اندوه عبارتند از: مالیخولیا، مالیخولیا، پشیمانی، اندوه، ناامیدی، اندوه، مرثیه.

  • غم و اندوه زمانی اتفاق می افتد که فرد از هر شرایط زندگی ناراضی باشد.
  • غم و اندوه نتیجه از دست دادن یا شوک نیست.
  • غم و اندوه سرعت زندگی را مختل نمی کند و بر عملکرد تأثیر نمی گذارد. بازنگری در اصول زندگی تنها یک مهلت کوتاه است.

فضایل غم

  • اندوه در دوزهای کم سالم است. این به شما امکان می دهد در مورد معنای زندگی ، در مورد مسیر انتخاب شده فکر کنید. گاهی در لحظات غم و اندوه، بینشی به انسان دست می دهد که زندگی او را به طور اساسی تغییر می دهد. غم الهه ای است که به دیدار شاعران، هنرمندان و نثر نویسان می رود که پس از آن شاهکارهایی خلق می کنند.
  • غم و اندوه می تواند انگیزه عمل را ایجاد کند و فرد را وادار کند تا آنچه را که باعث غمگینی می شود بهبود بخشد.
  • غم و اندوه به ما کمک می کند بفهمیم که ممکن است شخص دیگری آن را بدتر کند. درک این امر باعث ایجاد شفقت و موجی از حساسیت می شود.
  • غم و اندوه اغلب باعث اشک می شود که حالت ذهن را تسکین می دهد.

مضرات غمگینی

  • غم و اندوه در مقادیر زیاد که با ترحم به خود در روح پرورش می یابد، می تواند به افسردگی طولانی مدت تبدیل شود.
  • غم و اندوه طولانی مدت می تواند باعث ناراحتی شود.
  • یک تمثیل وجود دارد که این حالت را به خوبی توصیف می کند. از حکیم پرسیدند: غم چیست؟ که در ادامه پاسخ داده شد: "غمگین بودن یعنی همیشه به خودت فکر کنی." غم انبوه خودخواهان است.

انواع غم و اندوه

  • اندوه سبک. این احساسی است که می تواند به طور ناگهانی به دلیل یک چیز کوچک که روزی دیگر به آن توجه نمی کنید، به سراغتان بیاید. یکی دیگر از محرک های این حالت می تواند خاطرات خوش دوران کودکی یا دوره های روشن زندگی و آگاهی از برگشت ناپذیری آنها باشد. چنین اندوهی به راحتی می گذرد، به روح خسته آرامش می بخشد.
  • غم پنهان در زیر نقاب رفاه ظاهری، سنگینی قلب وجود دارد. این نوع غم و اندوه خطرناک تر است، زیرا منجر به افسردگی می شود.
  • غم دخترانه اعتقاد بر این است که جنس منصف به دلیل ویژگی های عاطفی و فیزیولوژیکی خود، بیشتر در معرض غم و اندوه است. اما این حالت به سرعت از بین می رود. شما فقط باید به اشک هایتان دست بدهید یا کاری را که دوست دارید انجام دهید.
  • غم نا امید کننده یک احساس ظالمانه بسیار سنگین که همه چیز در زندگی بد و غم انگیز است. اما به محض اینکه هدفی را برای خود مشخص کردید و هر طور که شد به سمت آن رفتید، در اولین نشانه های موفقیت، اثری از این غم باقی نمی ماند.

گفته هایی در مورد غم و اندوه

  • لحظاتی در زندگی وجود دارد که هیچ اشکی در چشمان شما نیست، اما یک دریای کامل از آنها در قلب شما وجود دارد.
  • بالش صادقانه غم را تقسیم می کند و در ازای آن چیزی نمی خواهد.
  • حتی در شادی هم جایی برای غم هست.
  • و افراد سختگیر لحظات غمگینی دارند.

غم و اندوه حالتی از ناامیدی خفیف است که به خودی خود ترسناک نیست. در زبان روسی عبارت "دفع غم و اندوه" وجود دارد، به این معنی که غلبه بر این وضعیت آسان است.

اما عبارت دیگری وجود دارد "غم و اندوه را می خورد" - این حالت افسردگی ویرانگر روح است. شما باید در حد اعتدال غمگین باشید، بدون اینکه منجر به افسردگی شود.

شما نباید از دشمنان خود متنفر باشید. احساسات در تفکر دخالت می کنند.

ماریو پوزو، «پدرخوانده»

احساسات- واکنش انسان و حیوان به تأثیر محرک های درونی و بیرونی. وضعیت عاطفی می تواند نه تنها به فعالیت انجام شده، بلکه به عمل، وضعیت سلامتی، به یک قطعه موسیقی، به تماشای فیلم، نمایشنامه و غیره بستگی داشته باشد. و رفاه یک فرد به نوبه خود به وضعیت عاطفی او بستگی دارد. از این گذشته ، حتی فردی که در شرایط جدی است ، در لحظه اوج عاطفی ، می تواند کاملاً سالم باشد.



تنوع طبقه بندی احساسات بسیار زیاد است. این احتمال وجود دارد که به طور کلی ایجاد یک طبقه بندی جهانی از احساسات غیرممکن باشد، و طبقه بندی که به خوبی برای حل یک طیف از مسائل به کار می رود، ناگزیر باید هنگام حل طیف متفاوتی از مسائل با دیگری جایگزین شود.

غم و اندوه - احساس منفیکه یک محرک منفی درونی است. زمانی اتفاق می افتد که یک فرد به طور قابل توجهی از هر جنبه ای از زندگی خود ناراضی باشد. مفهوم غم و اندوه را متضاد شادی می دانند و از نظر معنایی به غم، اندوه، ناامیدی، اندوه، بدبختی و مالیخولیا نزدیک است. گاهی این کلمات را مترادف می دانند. در حالت بالینی، غم و اندوه به حالت های افسردگی بدن تبدیل می شود. این ممکن است منجر به حملات مداوم مالیخولیا شود، خلق و خوی بد، ناتوانی در انجام فعالیت های عادی روزانه. در هنر، غم و اندوه اغلب به موتور یا حتی جزء اصلی فلسفی اثر تبدیل می شد. غم و اندوه با یک تجربه ضعیف، سطحی و کوتاه مدت مشخص می شود. برخلاف احساسات مشابه، غم و اندوه ناخوشایندترین تجربه است. در برخی موارد می تواند خوشایند باشد (به اصطلاح "غم سبک"). غم و اندوه لزوماً نتیجه یک شوک قوی یا ضربه روانی نیست، بلکه اغلب یک پدیده عادی و غیر بالینی است. بر خلاف احساسات قوی تر، غم و اندوه عملکرد عادی فرد را مختل نمی کند، فقط نشاط او را کاهش می دهد.



شادی- یکی از اصلی ترین ها احساسات مثبتشخص، احساس درونیرضایت این یک انگیزه درونی مثبت برای یک فرد است. شادی را متضاد غم و اندوه می دانند. شادی ناشی از تفکر، شادی از حرکت، شادی از غم، لذت زندگی، لذت ارتباط وجود دارد. خوشبختی- حالت عاطفی (احساس) که در آن فرد از شرایط وجودی خود، کامل بودن و معنی دار بودن زندگی و تحقق هدف خود رضایت درونی را تجربه می کند.





ترس- یک احساس یا احساس با رنگ منفی همراه با احساس خطر، واقعی یا خیالی. ترس هایی که به طور مداوم در رابطه با پدیده های مشابه، صرف نظر از درجه عینی تهدیدی که ایجاد می کنند، به وجود می آیند، "فوبیا" نامیده می شوند. احساس ترس بدن را بسیج می کند تا رفتار اجتنابی را اجرا کند و فرار کند.



شرمندهنارضایتی همراه با ایده برخی از اقدامات ما وجود دارد که دیگران، به نظر ما، آن را محکوم می کنند. شایان توجه است که تفاوت هایی که بین شرم و شرم وجود دارد خجالتی بودن. شرم، نارضایتی است که به دنبال عملی می آید که ما از آن شرم داریم. حیا ترس یا ترس از شرم است که انسان را از اجازه هر چیز شرم آور باز می دارد. کمرویی معمولاً در مقابل بی شرمی قرار می گیرد که در واقع شور و اشتیاق را تشکیل نمی دهد. اما نام ها بیشتر کاربرد آنها را نشان می دهد تا ماهیت آنها.





خشم- یک فرآیند هیجانی شدید با رنگ منفی که می تواند به شکل عاطفه، عاطفه یا احساس رخ دهد. به عنوان یک واکنش به یک مانع، مانعی برای ارضای یک نیاز به وجود می آید. وظیفه خشم به عنوان یک فرآیند عاطفی، رفع این مانع است. خشم نسخه قوی تر (شدید) خشم است.

کسالت- یک هیجان منفی مرتبط با ارزیابی فعالیت های فعلی یا برنامه ریزی شده آزمودنی که منجر به ارضای نیازهای فعلی او نمی شود. در بسیاری از موارد، بی حوصلگی از علائم افسردگی است. ایجاد بی حوصلگی نیز توسط محیط یکنواخت فرد بدون تحریک کافی تسهیل می شود.



بهره- تجلی عاطفی نیازهای شناختی انسان. ارضای علاقه می تواند به تقویت و توسعه منجر شود. عدم ارضای علاقه می تواند منجر به افسردگی شود. علایق می توانند مستقیم، مستقیماً با هر نیازی مرتبط باشند، و غیرمستقیم، که در آن نیاز به طور ضمنی ردیابی می شود. بسته به مدت زمان نگهداری، علایق می توانند پایدار یا ناپایدار باشند. احتمال موفقیت افراد با علایق پایدار در فعالیت های خود بیشتر از افراد دارای علایق ناپایدار است.



انزجار- بالاترین درجه بی میلی، اغلب با پدیده های فیزیولوژیکی خاص (به عنوان مثال، حالت تهوع) همراه است.

سرخوشی- یک عاطفه یا احساس با رنگ مثبت. مثل یک احساس ناگهانی و سرشار از شادی و لذت است.

رنجش- در ابتدا: رویدادی که به عنوان نگرش ناعادلانه و توهین آمیز و موجب لطمه زدن به ناموس (مقام) ارزیابی می شود. امروزه مفهوم رنجش مبهم شده است و می‌تواند به معنای خود واقعه، تجربیات عاطفی (مجرم یا شخصی که متحمل جرم شده) و واکنش‌های احتمالی به آن رویداد (مثلاً امتناع از برقراری ارتباط با یک فرد به دلیل) باشد. نزاع).



حیرت- یک هیجان شناختی که هنگام وقوع یک موقعیت غیرمنتظره رخ می دهد. اگر یک موقعیت غیرمنتظره خطرناک باشد، غافلگیری به ترس تبدیل می شود. اگر موقعیت غیرمنتظره امن باشد، غافلگیری به علاقه تبدیل می شود. اگر موقعیت غیرمنتظره خوشایند باشد، شگفتی به شادی تبدیل می شود.





لذت- یک احساس با رنگ مثبت که با ارضای یک یا چند نیاز همراه است. متضاد لذت رنج و درد است. مفهوم لذت در فلسفه اپیکور با شادی یکی می شود. این موضع بعدها لذت گرایی نامیده شد. برعکس رواقیون لذت را یک علاقه می دانستند. اعتیاد آورو عادت در مسیحیت، لذت‌های بدنی (پرخوری و شهوت) مردود است، در حالی که لذت‌های معنوی پرورش می‌یابند: سعادت و شادی. امروزه لذت به معنای احساسات لامسه ای است که توسط قسمت خاصی از مغز کنترل می شود و زمینه احساسی مثبت ایجاد می کند.





"بی تفاوتی مخرب است. اگر احساسات قوی را در مردم بیدار کنید، این واقعاً مثبت است. اگر مردم شما را تحقیر کنند، به این معنی است که اعصاب خام آنها را پیدا کرده اید، نمک به زخم های آنها می مالید. و افرادی که این را می فهمند، وفادار می شوند و وفادار" - برایان مولکو