صفحه اصلی / به سلامتی شما / خطبه جمعه: در شأن کلمه لا اله الا الله یگانه است. شهدا - درب بهشت

خطبه جمعه: در شأن کلمه لا اله الا الله یگانه است. شهدا - درب بهشت


اگر گفتن گواهي ايمان - لا اله الا الله محمد رسول الله - كليد ورود به اسلام است، وفاي به شروط آن مانند دندان اين كليد است. هر که با این دندان ها وارد کلید شود، می تواند در اسلام را باز کند.

ثواب گفتن جمله «لا اله الا الله و محمد رسول الله» بسیار زیاد است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «کسی که آخرین کلمه اش در دنیا «لا اله الا الله محمد رسول الله» باشد به بهشت ​​می رود. بنابراین، بر اساس این حدیث، شهادت کلید اسلام و بهشت ​​است. با این حال، دانشمندان مسلمان توضیح دادند که هر فردی قادر به تلفظ این کلمات نیست، به ویژه قبل از مرگ، زیرا نه تنها تلفظ آنها، بلکه رعایت شرایط آنها نیز ضروری است. این شرایط مشابه دندان های روی کلید است که به لطف آن می توان درب مورد نظر را باز کرد:

دانش (بدون جهل)؛

محکومیت (بدون شک)؛

پذیرش (به استثنای امتناع)؛

اطاعت (به استثنای نافرمانی)؛

راستگویی (به استثنای دروغ)؛

اخلاص (به استثنای شرک)؛

عشق (به استثنای خصومت).

شرط اول، علم به معنای این شهادت است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: «پس بدانید که معبودی جز الله نیست» (محمد/19). و پیامبر فرمود: هر که بمیرد با علم به اینکه معبودی جز الله نیست به بهشت ​​می رود.

شرط دوم یقینی است که اجازه شک و تردید را نمی دهد. این بدان معناست که هنگام بیان شهادت ایمان، در دل انسان نسبت به خدا و یا اینکه فقط او نیاز به عبادت دارد، شک و تردید نداشته باشد. خداوند متعال می فرماید: «مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان می آورند و سپس شک نمی کنند...» (حجرات/15).

شرط سوم این است که شهادت را با جان و دل بپذیرید، بدون اینکه غرور و طفره رود. خداوند سبحان درباره مشرکان می فرماید: «وَ أَنَّهُمْ قَالُمُ اللَّهِ إِلَّا اللَّهِ»، برخاستند. و گفتند: آیا واقعاً به خاطر شاعری دیوانه از خدایان خود دست می کشیم؟ (صافات 35-36).

چهارم، اطاعت و تسلیم در برابر شهادت است. خداوند متعال فرمود: به آفریدگار خود بازگردید و تسلیم او شوید (زمر، 54).

پنجم، صداقت در تلفظ کلمات شهادت. خداوند متعال می فرماید: «خداوند بدون شک راستگویان را می شناسد و بدون شک دروغگویان را می شناسد» (العنکبوت 1-3). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «هنگامی که انسان از صمیم قلب به راستی شهادت دهد که معبودی جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست، خداوند او را از شر او نجات می دهد. آتش."

شرط ششم اخلاص است. یعنی باید شهادت را گفت و از روی اخلاص تسلیم شد و فقط برای ثواب خدا تلاش کرد نه برای اهداف دنیوی. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «من شفیع کسانی می شوم که با دل می گویند «لا اله الا الله» (به نقل از بخاری).

شرط هفتم عشق است. یعنی شما باید شهادت را بگویید، در حالی که در دل خود به این کلمات عشق می ورزید، اما نه خصومت یا اکراه. خداوند متعال می فرماید: «در دین هیچ اجباری نیست».

بنابراین مسلمان کسی می شود که به یگانگی خدا و رسالت محمدی ایمان داشته باشد و علم و اعتقاد محکمی داشته باشد و صادقانه و خالصانه و با تمام وجود شهادت دهد و با عشق و بیم و امید از خدا اطاعت کند. این عناصر ایمان از الزامات اساسی شهادت «لا اله الا الله و محمد رسول الله» به شمار می روند.

الحمدلله که ما را به اسلام رساند! اگر خداوند ما را هدایت نمی کرد، راه مستقیم را دنبال نمی کردیم. درود و سلام بر بهترین انبیا و رسولان، پیامبر ما محمد، خاندان او و یاران پرهیزگارش!

کلمه لا اله الا الله عبارت از شهادت، کلام توحید، سخن اخلاص و تطهیر ایمان است. اولین رکن اسلام و بالاترین فروع ایمان (ایمان) است. این جمله مهمترین، اولین و آخرین چیزی است که به یک شخص اختصاص داده می شود. او باید معنای این کلمات را بداند و با آنها زندگی کند. چگونه می تواند غیر از این باشد؟ بالاخره آنها برای هر مؤمنی از همه مهمتر و ضروری هستند.

معنای این کلمات این است: «لا یَعْبُدُ اللَّهِ إِلاَّ اللَّهِ». از این رو مشرکان قریش با دانستن معنای این کلمات گفتند:

أَجَعَل الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ

(آیا او خدایان را به خدای یگانه تبدیل کرد؟ واقعاً این یک چیز شگفت انگیز است!) (سود، 5).

بالاخره آنها به خوبی می دانستند که خداوند خالق و اطعام دهنده است. خداوند متعال فرمود:

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن خَلَقَ السَّمَاوَات وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

(«اگر از آنها بپرسی آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است؟» - قطعاً خواهند گفت: «الله») (از زمر).

انسان تنها زمانی مسلمان واقعی می شود که بدون شرک (شرک نکردن به خدا) و تأیید یگانگی خداوند متعال، با قاطعیت به هر آنچه این کلمات دلالت می کند، بر طبق آنها عمل کند و طبق آنها عمل کند. به آنها . هر کس به معنای این سخنان عمل کند، ولی در قلبش عقیده نداشته باشد، منافق است. هر کس بر خلاف آنها عمل کند، مشرک کافر است، هر چند این کلمات را با زبان بیان کند.

جمله «لا اله الا الله لا یُعبد» سخن بزرگی است. این یک دسته قابل اعتماد، کلمه تقوا و اخلاص است. به برکت آنها آسمانها و زمین وجود دارد و برای تکمیل آنها،فرد و سنت (راه رسول خدا) مشروعیت یافت. هر کس این سخنان را بگوید و صادقانه و خالصانه و با رضایت و محبت به آن عمل کند، خداوند وارد بهشت ​​می‌شود، هر چه کردار او باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کسى که گواهى دهد که معبودى نیست جز خداى یکتا که شریکى ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست و عیسی بنده خدا و فرستاده او و کلام اوست. که مریم را فرستاد و روح آفریده او و اینکه بهشت ​​حق است و جهنم حق است، خداوند تو را بدون توجه به اعمالش به بهشت ​​خواهد آورد.» .

دانشمندان هفت شرط زیر را برای شهادت «لا اله الا الله» ذکر می کنند که بدون تجسم کامل آن، معتبر نیست:

1. دانش.

مؤمن باید معنی این کلمات را بداند که چه اعمالی را واجب می کند و چه چیزی را رد می کند. کسى که بداند تنها خداى تعالى عبادت مى شود، معنى این کلمات را مى داند. و نیز بداند که عبادت غیر خدا دروغ و شرک است.

نقطه مقابل علم، جهل است. انسان نمی داند که فقط خدا نیاز به عبادت دارد و عبادت غیر او را جایز می داند. خداوند متعال فرمود:

فَاعْلَم أَنَّهُ لَا إِلَٰه إِلَّا اللَّهُ

(بدانید که معبودی جز خداوند شایسته پرستش نیست ) (محمد، 19).

2. محکومیت.

این سخنی است که مؤمن با قاطعیت، با اطمینان قلبی، بدون کوچکترین شک و تردید، به صحت آنچه می گوید، بیان می کند. و نیز یقین به این که فقط خداوند ذات الهی را دارد و الوهیت هر چیز جز او دروغ است. با این باور که در عین حال نمی‌توان هر نوع خداپرستی یا عبادت را به غیر خدا هدایت کرد. اما اگر در شهادت خود تردید کند یا در باطل بودن عبادت غیر خدا تردید کند، شهادت او بیهوده است و برای او سودی ندارد. مثلاً می‌گوید: «من به ذات الهی یقین دارم، اما به ناهماهنگی خدایی کردن دیگران کاملاً مطمئن نیستم». خداوند متعال در ستایش مؤمنان می فرماید:

وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِل إِلَيْك وَمَا أُنزِل مِن قَبْلِك وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

(کسانی که به آنچه بر تو و آنچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند و به آخرت یقین دارند) (بکاره، 2).

همچنین ایشان را با این جمله تمجید کرد:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِين آمَنُوا بِاللَّه وَرَسُولِهِ ثُم لَمْ يَرْتَابُوا

(مؤمنان تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و سپس شک نکردند.) (الحجرات، 15).

مسلم در صحیح خود از قول ابوهریره روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست و من فرستاده خدا هستم! هر بنده خدا را با این دو شهادت ملاقات کند، بدون شک در صحت آنها، قطعاً وارد بهشت ​​می شود!»

همچنین از ابوهریره روایت شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: هر کس را پشت این دیوار ملاقات کردی و شهادت داد که معبودی جز خدا نیست و در دل خود به این امر یقین داشته باشی او را به بهشت ​​خشنود کن!»

3. پذیرش.

این به معنای پذیرش با زبان و قلب هر چیزی است که این کلمات به آن واجب است. و نیز پذیرش هر آنچه از جانب خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است، بدون انکار چیزی و بدون تهمت ناروا به نصوص صریح قرآن و سنت و سوء تعبیر و تحریف معنای آنها.

نقطه مقابل پذیرش، رد است. افرادی هستند که معنای این شهادت را می‌فهمند و می‌دانند به چه چیزی اشاره می‌کند، اما از روی غرور یا حسادت آن را رد می‌کنند. این موضع علمای یهود و مسیحی است که خداوند متعال در این باره فرموده است:

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

(کسانی که به آنها کتاب داده ایم آن را می دانند (محمد یا کعبه) همانطور که فرزندان خود را می شناسند. با این حال، برخی از آنها عمدا حقیقت را پنهان می کنند.) (بکاره، 146).

رد و نفی نیز شامل مخالفت و عدم رسمیت احکام شرعی یا نظام مجازات های مبتنی بر آن است. نمونه آن می تواند اعتراض به نحوه مجازات دزد یا زناکار یا اعتراض به تعدد زوجات باشد. همه اینها طرد و طرد است.

4. اطاعت مستثنی از نافرمانی.

این اطاعت از آن چیزی است که کلمات اخلاص بر آن دلالت می کند - دلیل بر این که «لا اله الا الله». اگر قبول، بیان صدق معنای این الفاظ در زبان است، اطاعت، مطابقت افعال با معنای این الفاظ است. در هر دو مورد نیاز به تسلیم دارد. اطاعت، اطاعت و تسلیم در برابر موازین شرعی بدون آزمون آنهاست. خداوند متعال فرمود:

وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ

(به سوی پروردگارت بازگرد و تسلیم او باش) (زمر، 54).

اطاعت نیز شامل خضوع و قناعت به هر چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده و بر این اساس، بدون بررسی، بدون عیب و افزودن چیزی از خود، انجام دهد. خداوند متعال فرمود:

فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا

(اما نه - به پروردگارت سوگند! - آنها تا زمانی که تو را به عنوان قاضی در هر چیزی که بین آنها گرفتار شده است انتخاب نکنند، از تصمیم تو در روح خود منصرف نشوند و کاملاً تسلیم شوند، ایمان نمی آورند.) (نساء، 65).

اگر کسی معنی کلمات «لا اله الا الله» را بداند، به حقانیت آنها یقین داشته باشد و آنها را بپذیرد، اما اطاعت نکرد، تسلیم نشد، تسلیم نشد و آنچه را که اینها انجام داد، انجام نداد. کلمات نیاز دارند، پس این هیچ سودی برای او نخواهد داشت.

نافرمانی همچنین شامل کنار گذاشتن قوانین شرعی و جایگزینی آنها با قوانینی است که توسط مردم ابداع شده است.

5. راستگویی.

این صداقت نسبت به خداوند است که در صدق عقاید انسان نهفته است. انسان زمانی که این صفت در او باشد آنچه را که در کتاب پروردگارش و سنت پیامبر آمده است تصدیق می کند، زیرا صدق، مبنای سخنان است. صداقت شامل صداقت در دعوت شما و صرف تمام قوا در تسلیم شدن در برابر خداوند و رعایت حدودی است که او تعیین کرده است. خداوند متعال فرمود:

يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وكونوا مع الصَّادِقِينَ

(ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و با راستگویان باشید.) (توبه، 119).

اینکه صدق شرط شهادت است از حدیث صحیحی بر می آید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «کسی که بگوید لا اله الا الله در حالی که در قلبش راستگو باشد، می گوید: «لا اله الا الله». وارد بهشت ​​شوید.»

نقطه مقابل راستگویی دروغ است. اگر کسی در ایمانش کاذب باشد، مؤمن محسوب نمی شود، ولی منافق محسوب می شود، هر چند با زبان شهادت دهد. این وضع بدتر از حال کافری است که کفر خود را آشکارا بیان می کند. اگر کسى شهادتى را با زبان بگوید، ولى احکام ناشی از آن را انکار کند، این شهادت کمکى به او نمى کند، بلکه او را به تعداد منافقان مى کشاند. خداوند متعال فرمود:

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ

(در میان مردم کسانی هستند که می گویند: ما به خدا و روز بازپسین ایمان آوردیم. با این حال آنها کافر هستند ) (بکاره، 8).

همچنین از اعمال منافی صدق می توان به این موضوع اشاره کرد که انسان هر چه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده یا بخشی از آن چیزی را که با آن آمده دروغ می داند. بالاخره خداوند متعال ما را به اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امر فرموده و این را با تسلیم شدن در برابر او پیوند داده است. خداوند متعال فرمود:

أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ

(از خدا اطاعت کنید، از رسول اطاعت کنید ! ) (محمد، 33).

6. اخلاص.

این تطهیر عمل انسان به کمک نیت صحیح از تمام آلودگی های شرک است. این امر در انجام همه اعمال و گفتار خالصانه برای رضای خدا آشکار می شود. در عین حال، مؤمن باید بدون آمیختگی نمایشی، بدون خواستن شهرت و منفعت، نه از روی علایق شخصی و بدون ارضای خواسته های آشکار و پنهان، تنها به دنبال رضایت او باشد. خداوند متعال فرمود:

أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ

(همانا ایمان خالص را فقط می توان وقف خدا کرد) (زمر، 3).

او همچنین گفت:

وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ

(اما دستور داده شد فقط خدا را بپرستند و خالصانه او را بندگی کنند) (بیینه، 5).

از ابوهریره روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: در قیامت بیشترین حق شفاعت من کسی است که با اخلاص در قلبش گفت: لا اله الا الله!» .

صحیح بخاری و مسلم حدیثی از عتبان نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا خداوند جهنم را بر کسی که «لا اله الا الله» (لا اله الا الله) بگوید، در حالی که وجه الله را می خواهد، حرام کرده است»..

خداوند متعال اعمال شرک آور را باطل می کند و می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا

(همانا خداوند هر گاه شرک ورزیده شود نمی بخشد، ولی گناهان دیگر (و یا کمتر) را به هر کس که بخواهد می بخشد و هر که برای خدا شریک قرار دهد گناه بزرگی اختراع می کند) (نساء، 48).

7-عشق.

یعنی محبت انسان نسبت به این سخنان بزرگ و به آنچه واجب می کند، عشق به خدا و رسولش است. مسلمان این محبت را بالاتر از حب هر چیز قرار می دهد، شرایط این محبت را رعایت می کند و هر آنچه را که از آن ناشی می شود به جا می آورد. او خدا را با عشق آمیخته به تعالی و تکریم و با بیم و امید دوست دارد. او مکان های مورد علاقه خداوند را دوست دارد، مانند مکه شریفه، مدینه درخشان یا همه مساجد. دوست دارد اوقاتی را که خداوند دوست دارد، مانند رمضان، ده روز ماه ذی الحجه و غیره. او مردمی را که خدا دوستشان دارد دوست دارد: انبیا و رسولان، فرشتگان، مؤمنان راستگو، شهدا (شهدای دین) و مسلمانان صالح. عاشق چیزهایی است که خداوند دوست دارد: نماز، خواندن قرآن، ذکر، زکات، روزه و حج...

همچنین محبت به کلمات دلیل توحید، ترجیح دادن به هر چیزی است که خداوند دوست دارد، نه آنچه را که نفس دوست دارد و نسبت به آن تمایل و جاذبه دارد.

همچنین محبت به سخنان دلیل بر توحید، بیزاری از آنچه نزد خداوند منفور است. خداوند متعال فرمود:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ

(ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر یکی از شما از دین خود مرتد شود، خداوند کسانی را که دوستش دارد و او را دوست دارند، می آورد. در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت خواهند بود و در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش سرزنش کنندگان نمی ترسند. ) (المائده، 54).

او همچنین گفت:

لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ

(در میان کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده اند، کسانی را نمی یابی که دشمنان خدا و رسولش را دوست داشته باشند، هر چند پدر، پسر، برادر یا خویشاوندانشان باشند.) (المجدله، 22).

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: شیرینی ایمان را کسی که به سه خصلت متمایز می شود احساس می کند: خدا و رسولش را بیش از هر چیز دوست دارد...» .

نقطه مقابل محبت، بیزاری از سخنان برهان توحید و آنچه از آنها برمی آید و آنچه واجب می کند، دوست داشتن غیر از خداست.

خداوند متعال فرمود:

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ

(این به خاطر آن است که آنان از آنچه خدا نازل کرده بود بیزاری جستند و اعمالشان را باطل کرد! ) (محمد، 9).

او همچنین گفت:

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ

(در میان مردم کسانی هستند که برای خدا شرک می‌ورزند و آنان را همان گونه که خدا را دوست دارند دوست می‌دارند. اما کسانی که ایمان آورده اند، خدا را بیشتر دوست دارند. اگر ستمکاران با دیدن عذاب می دیدند که قدرت تماماً از آن خداست و خداوند عذاب شدید می کند.) (بقره، 165).

کسانی که خداوند جایگاهشان را در این آیه بیان کرده است، خدا را دوست دارند، اما در عین حال دیگران را با همان محبت دوست دارند. خداوند آنان را آفرينندگان ذلم ناميد. ذلم در اینجا به معنای شرک است که در آیه زیر نشان می دهد که خداوند متعال می فرماید:

وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ

(هرگز از آتش بیرون نمی آیند) (بقره، 167).

همچنین از اعمال منافی حبّ می توان به بیزاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، دشمنی با مؤمنان و دوستی با دشمنان خدا: یهود، نصاری، مشرکان و دیگر کافران اشاره کرد.

آنچه به کمال این محبت آسیب می زند، گناه و نافرمانی است.

خدایا دلهای ما را از شرک و نفاق پاک کن و اعمالمان را به خاطر وجهت صحیح و خالص گردان. خدایا کلام توحید را «لا اله الا الله» (لا اله الا الله) آخرین حرف ما قرار ده! پروردگار ما! ما و برادرانمان را که پیش از ما ایمان آورده‌اند ببخش! در دل ما نسبت به مؤمنان کینه و حسد نکار! درود و سلام بر محمد و آل او و همه یارانش!

عبدالملک القاسم
۴۰ درس برای کسانی که رمضان را پیدا کردند
ترجمه شده توسط سایت “چرا اسلام؟”

این سخنان آخرین سخنان شخصی بود که این پست به لطف او متولد شد. نه، البته به آمریکایی ها، فارس ها، جلادانش فحش داد، دعوت به انقلاب کرد و... او در آخرین دقایق عمرش خیلی چیزهای دیگر گفت، اما آخرین کلماتاینها دقیقاً همان بودند.

به همین دلیل است که من مسلمانان را دوست دارم، زیرا آنها در دین خود ثبات دارند. در مقایسه با مسیحیان یا یهودیان، این صرفاً نمونه ای از دینداری است. به عنوان مثال، من به طور پیش فرض مطمئن هستم که ترک ها شاورما خواهند داشت که از گوشت خوک و بدون ناخالصی های لبنی ساخته نشده است.

اینجا هم همینطور است: بله بالله... ولی الله یکی است و محمد پیامبر اوست.

اما در واقع، این بیشتر یک داستان است


گاهی که پول و وقت ندارم در شهرم گردش می کنم. روشن در حال حاضر- شهر من برلین است، و پیدا کردن ماجراجویی در اینجا بدون پول و زمان، مانند سوزاندن دو انگشت است.

این نوع گردشگری وجود دارد. به آن "صنعتی" می گویند. خوب، این زمانی است که افراد در گروه جمع می شوند و به انواع اشیاء متروکه می روند. آنجا کارخانه ها، پایگاه های نظامی سابق و همه اینها وجود دارد. من هم گاهی با این گناه می کنم. یک روز خوب تصمیم گرفتم سری به سفارت سابق عراق بزنم. "گذر کنید" زیرا خود ساختمان و محوطه اطراف آن دارایی خصوصی است و در آلمان قانون مالکیت خصوصی موضوع مهمی نیست. همه چیز بزرگ شده است.

اولین باری که به شب نزدیکتر رسیدم. همه چیز زیبا، مرموز است. ولی مثل جهنم ترسناکه علاوه بر این، به وضوح یک نفر داخل آن بود. تصمیم گرفتم در طول روز به آنجا بروم. من چی هستم آدم افراطی یا چی؟! من یک کلکسیونر هستم ...

در طول روز رسیدم، دروازه زنگ زده را کنار زدم، زیر آن خزیدم سیم خارداراز علف‌های هرز بالا رفت، درِ جیرجیر را هل داد و ..... اینجاست، تاریخ.

و داستان با سفارت بسیار جالب است. جمهوری دموکراتیک آلمان در طول عمر خود به نوعی شاخه اتحاد جماهیر شوروی در غرب بود. و خوب است که آلمان است. اگر چه تمام کشورهای اروپای شرقی اسکوپ های کوچکی بودند، اما اینجا مرکز اروپای قدیم است. علاوه بر این، اتحاد جماهیر شوروی و آلمان قبلاً توسط یک رشته سوسیالیستی در دهه 20 به هم متصل بودند:

عراق در طول جنگ سرد با ایالات متحده به دوست بزرگ برادر بزرگترش تبدیل شد. یک کشور نفت خیز با حاکمی مطلوب، حسین، در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت، در سال 1969 جمهوری آلمان را رسما به عنوان یک کشور به رسمیت شناخت و در سال 1980، رهبر این کشور، هونکر، خود برای بازدید از عراق آمد. او را بیشتر به خاطر این بوسه با لئونید ایلیچ می شناسیم.

(عکس: دویچه وله.http://www.dw.de/image/0,16368241_303,00.jpg )

تحت عنوان "روابط دوجانبه"، کشورها در مورد امکان تجارت اسلحه گفتگو کردند. عراق در درجه اول به سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی علاقه مند بود. صدام هم در شرق و هم در غرب پوسیده به اندازه کافی دشمن داشت.

نمایندگان هر سفارتخانه در برلین شرقی در آن زمان می توانستند آزادانه به برلین غربی سفر کنند. در اوت 1980، دو مقام بلندپایه عراقی توسط پلیس در برلین غربی با یک چمدان مواد منفجره بازداشت شدند. قرار بود چمدان به واسطه تحویل داده شود که در واقع او نیز بازداشت شد. هدف تروریست ها کنگره مخالفان کرد بود که در آن زمان از رژیم عراق متنفر بودند. چاشنی احتمالی گفت که این بسته شخصاً از صدام تحویل داده شده است. همه آزاد شدند تا روابط با دومی خراب نشود.

در سال 1990، دقیقاً یک ماه پس از شروع جنگ خلیج فارس، یک روزنامه کوچک آلمانی نوشت که تعداد زیادیسلاح و همچنین آموزش تروریست ها. وزارت امور داخله این اطلاعات را تایید کرد و پلیس سفارت را تحت کنترل شدید گرفت. ساده است. ضمناً هیچ سلاحی پیدا نشد.

پس از اتحاد مجدد آلمان، بیشتر سفارتخانه ها و دفاتر نمایندگی برلین شرقی به پایتخت غربی بن نقل مکان کردند. مدتی طولانی نگذشته بود:) ساختمان برلین قرار بود به نوعی شعبه سفارت تبدیل شود، اما یک سال بعد، ایالت جدید آلمان از کارمندان و دیپلمات ها خواست که ... به صدام نزدیک تر شوند. عراق برای سال‌ها خانه شرارت جهانی محسوب می‌شد و تمام حساب‌های بانکی این کشور مسدود شد. پولی برای نگهداری ساختمان وجود نداشت.

سپس آتش سوزی شد. می گویند آتش سوزی است. اکنون به جز تاریخ، ارزش چندانی در اینجا باقی نمانده است

حدود یک ساعت پس از شروع گشت و گذار من، "گردشگران" بیشتری به ساختمان رسیدند. سلام...

آنها همچنین می گویند که ساختمان خالی از سکنه است. اما ما نباید در مورد آن صحبت کنیم، بلکه آن را تماشا کنیم. آنها را در عکس های دیگر جستجو خواهید کرد. وقتی پیداش کردی بگو باشه


غروب محمد بی صبرانه در اتاقش منتظر مادرش بود. و همیشه سوالاتی را برای این زمان آماده می کردم تا با کمک مادرم در مورد آنها بحث و شفاف سازی کنم. امروز عصر هم همینطور بود. قبل از اینکه مادرش به درس اسلامی بعدی بیاید، پسر آنچه او را نگران کرده بود گفت:
- مامان، مادربزرگ ما دیروز گفت که امسال آرزوی آنها برآورده می شود - و او و پدربزرگش به حج مکه می روند. او همچنین گفت که حج از واجبات مسلمان است. پس شروع کردم به فکر کردن - وظایف ویژه مسلمانان چیست؟
- اینها قوانینی است که هر مسلمانی باید از آنها پیروی کند. بیا پسرم، این را با مثالی برایت توضیح می دهم که بتوانی آن را بفهمی. به من بگویید، آیا شما به عنوان یک دانش آموز، وظایفی دارید که معلمان، مدیر و معلم مدرسه شما از شما بخواهند که انجام دهید؟
-البته که هست. و تعداد زیادی از آنها وجود دارد.
-و اگر از شما بخواهم که مهمترین و اساسی ترین آنها را نام ببرید، چه خواهید گفت؟ آیا می توانید ابتدایی ترین آنها را از بین تعداد زیادی انتخاب کنید؟
- می تواند. مسئولیت های من به عنوان یک دانش آموز شامل مطالعات خوبرفتار مثال زدنی در مدرسه و خیابان احترام به بزرگترها کمک به کسانی که ضعیفتر از من درس میخوانند. آیا واقعاً می توانید همه چیز را یکجا بگویید؟
-در اسلام نیز تقریباً همینطور است. فقط وظايف مسلمان بي اندازه مهمتر از ديگر وظايف انسان است. با این حال، اگر از آنها پیروی کند، در هیچ جا و هیچ چیز اشتباه نمی کند. در دین ما یک قانون بیهوده وجود ندارد و هیچ کار نامهربانی، نادرست و ناصادقی را جایز نمی داند. بنابراین، اجازه دهید به گفتگوی خود با شما ادامه دهیم. یک مسلمان وظایف زیادی دارد که به تدریج با آنها آشنا می شود. اما در میان آنها مهمترین آنها وجود دارد. به آنها ستون ایمان ما نیز گفته می شود. زیرا کلمه ستون به معنای "برج"، "ستون" است. پس پنج رکن دین اسلام همان چیزی است که دین ما اسلام بر آن ایستاده و بر آن تکیه دارد. فهمیدی پسر؟
-بله این مسئولیت ها چیست؟
-پنج نفر هستند، همین ها قوانین مهمکه خداوند برای مسلمانان قرار داده است. اولاً مسلمان فقط به خدا ایمان دارد و این را اعلام می کند. ثانیاً روزی پنج بار نماز می خواند. ثالثاً در ماه رمضان روزه می گیرد. رابعاً سالی یک بار برای فقرا انفاق کند که به آن زکات می گویند. و خامساً لااقل یک بار در عمرش برای رضای خدا حج، یعنی زیارت مکه کند. هر یک از این قوانین اضافات، توضیحات و قوانین خاص خود را دارند. بتدریج تکلیف یک مسلمان را جداگانه به شما خواهم گفت.

مامان، من میدونم نماز چیه، میبینم تو و بابا چطوری نماز میخونن، پدربزرگ و مادربزرگ چطور نماز میخونن. من می دانم روزه در ماه رمضان چیست. این زمانی است که شما بزرگترها یک ماه کامل در طول روز غذا و آب را رد می کنید و در ساعت مقرر به شام ​​می روید. من از سخنان شما فهمیدم زکات چیست و حتی به یاد آوردم که شما و پدرتان و همچنین پدربزرگ و مادربزرگتان اغلب به اقوام و همسایگان فقیر کمک می کنید. و در تعطیلات اورازا، پول، شیرینی و هدایایی را برای یتیمان به یتیم خانه ببرید. اما من نمی دانم شهادت چیست؟ تا حالا همچین کلمه ای نشنیده بودم
- چه خوب محمد، به چیزی که نمی دانی فکر کردی و از من در موردش پرسیدی. شما عالی هستید و با کنجکاوی خود من را بسیار خوشحال می کنید. و حالا در مورد شهدا. شما می توانید همین الان با من "شهادت" بگویید - این دقیقاً اولین نیاز ایمان ما است. محمد پس از من تکرار کن: «اشهدو اللّه الهه اللّه اللّه». واشهدو انا محمد رسول الله. پسر با گیجی به مادرش نگاه کرد:
-وقت نکردم این کلمات ناآشنا را به خاطر بیاورم، مامان. آنها به زبانی هستند که من نمی فهمم.
- بله، این کلمات به زبان عربی - زبان قرآن بزرگ - تلفظ می شود. و من به شما کمک خواهم کرد که تلفظ شهادا را یاد بگیرید. بیایید شهادت را با من و در قسمت هایی تکرار کنیم. ابتدا قسمت اول شهادت را بگوییم: «اشهدو اللّه الهه اللّه».
پسر چند بار بعد از مادرش کلمات ناآشنا را تکرار کرد تا اینکه بدون کمک مادرش توانست آنها را تلفظ کند و در حالی که از خودش راضی بود به او گفت:
-یادم میاد مامان. معلوم می شود که این به هیچ وجه سخت نیست.
- آفرین. حال بیایید قسمت دوم شهادت را یاد بگیریم: «واشهدو انا محمدان رسول الله».
پسر ابتدا همراه با مادرش و سپس خودش قسمت دوم شهادت را چندین بار تکرار کرد.
-مامان شهدا را حفظ کردم. حالا می توانم حرف های او را بدون تو بگویم.
-البته که میتونی تو خیلی باهوشی، شعرها و تکالیف زیادی را از زبان می‌دانی. و شهادتی که اکنون آموخته اید مهمترین دانش شماست. این آغاز ایمان ماست. . اما می خواهم معنی حرفم را بفهمی محمد. به طوری که معنای کلام شهادت را بداند، زیرا برای یک مسلمان مانند یک سوگند جدی و مسئول است. شما باید ترجمه این کلمات را از عربی بدانید. با گذشت زمان، خودت عربی را یاد خواهی گرفت، زیرا هر مسلمانی باید زبانی را که قرآن به آن نوشته شده، زبان پیامبر بزرگ بداند. در ضمن سخنان شهدا را برای شما ترجمه می کنم. معنای لغوی آنها این است: «گواهی می دهم که معبودی جز الله نیست. و شهادت می دهم که محمد رسول الله است». و ما مسلمانان هرگز نباید در این شک کنیم. ما می دانیم و معتقدیم که این خداوند متعال بود که تمام جهان اطراف ما و هر آنچه در آن است، از جمله خودمان را آفرید. پیامبرش را هم نزد ما فرستاد تا درست و پاکیزه و زیبا زیستن را به ما بیاموزد.
-مامان، می خواهم دوباره شهادت را تکرار کنم. اکنون متفاوت است، زیرا اکنون می دانم معنی کلمات او چیست.
-حق داری پسر. چه خوب است که شما آن را آگاهانه تلفظ کنید و در هر کلمه عشق خود را به خدای متعال و پیامبر بیان کنید. بالاخره آفریدگار و پیامبر ما را دوست دارید؟
- البته مامان، من مسلمانم. و باید خدای تعالی و پیامبر را بیش از هر چیز در دنیا دوست داشته باشد و سپس پدر و مادرش را. گفتگوی ما در این مورد را به خاطر دارم.
- دختر باهوش پسر. حالا شهادا را همانطور که می خواهید، آگاهانه تکرار کنید. خوشحال خواهم شد که این را دوباره از شما بشنوم.
محمد، نگران، آگاهانه و جدی، مثل سوگند تکرار کرد:
«اشهدو-ال-لا-الهی-ال-لا-له. واشهدو انا محمد رسول الله. دلش لرزید و نگران شد و اشک در چشمانش حلقه زد.
- چیه پسر؟ چرا گریه می کنی؟
- از خوشحالی مامان. انگار همین الان یک مسلمان واقعی شدم و سوگند خوردم، سوگند یاد کردم.
- درسته عزیزم. ایمان ما با شهادت شروع می شود. حالا بیا پیش من، تو را می بوسم ای مسلمان کوچکم. تو برای من خوب عمل کردی و اولین وظیفه خود را انجام دادی.
اکنون بیایید درس سنتی خود را اجرا کنیم و آنچه را که امروز آموخته ایم و فهمیده ایم تکرار کنیم.
چک کردن درس

1.شهادا چیه پسر؟
این اولین لازمه ایمان ما، یکی از ارکان پنج گانه اسلام است.
2. شهادت به چه زبانی تلفظ می شود؟
-در عربی - زبان قرآن بزرگ و زبانی که پیامبر به آن صحبت می کند.
3. معنای اصلی شهادت چیست؟
در شناخت خدا به عنوان خدای یگانه برای همه، که همه جهان و هر آنچه را در آن است و ما را نیز آفرید. و همچنین اینکه پیامبر را نزد ما فرستاد تا اسلام را به ما بیاموزد.
4. نحوه ترجمه از متن عربیشهادت؟
-شهاده چنین ترجمه می کند: «گواهی می دهم که معبودی جز الله نیست. و شهادت می دهم که محمد رسول الله است».
5. پسرم دوباره متن شهادت را تکرار کن که با تمام وجودت در کلام شهدا نفوذ کند. پس از همه، اکنون ترجمه کلمات عربی ناآشنا و معنای آنها را می دانید.
«اشهدو-ال-لا-الهی-ال-لا-له. واشهدو انا محمد رسول الله.
-چه آدم خوبی هستی پسر. من فقط به شما افتخار می کنم!

سایبرنتیکاچگونه یک مسافر بزرگ شرقی را رسوا و در جای خود قرار دهیم). این درس دینی نیست. وظیفه نویسنده تبلیغ اسلام نیست. فقط توضیح برای ناآگاهان

در صورت تمایل، البته، تمام اطلاعات را می توان در اینترنت یافت.

در اسلام چهار پیامبر مورد تکریم هستند: آدم، موسی (موسی، بنیانگذار یهودیت)، عیسی (عیسی مسیح، بنیانگذار مسیحیت) و خود محمد (محمد - تأکید بر هجای دوم) اعتقاد بر این است که سه پیامبر اول وحی خدا را برای مردم آوردند (اللّه به زبان عربی)، اما کامل ترین و واقعی ترین وحی خدا (الله) توسط بنیانگذاران دو نفر ابلاغ شد سایر ادیان در قرآن جای تعجب ندارد، زیرا محمد تا سن چهل سالگی تحت تأثیر یهودیت، مسیحیت و مسیحیت بود.

اساس اسلام اصل (یا «شهادت») توحید است: «خدای یکتا است و محمد پیامبر اوست». که بسیاری از مردم به اشتباه از عربی ترجمه می کنند. پس از مرگ محمد، بسیاری از پیروان اسلام این اصل را به دیگری تغییر دادند: «لا اله الا الله و محمد پیامبر اوست». یعنی ایده اولیه توحید (که او در نیمه دوم عمرش برای آن مبارزه کرد) با این تز جایگزین شد که فقط یک دین واقعی وجود دارد. چرا اصل اصلی به معنای دیگری تفسیر شده است؟ روشن است: برای تثبیت ایمان به اسلام در اذهان مردم.

کلمه "مسلم" بیش از حد طولانی و ناهنجار است و یک فساد اسلاوی از کلمه "مسلمان" است - صفتی از "مسلم" در عربی. به طور دقیق تر، «مسلمان» («کسی که تسلیم (خدا، الله)» خواهد بود.

خود کلمه «اسلام» که از عربی ترجمه شده به معنای «تسلیم» است. منظور از این مفهوم چیست؟ تسلیم در برابر سرنوشت، تسلیم در برابر شرایط، تسلیم در برابر سلسله مراتب برتر. همه به خاطر انتقال به دنیایی دیگر. که در آن، طبق عقاید قرون وسطایی، خیمه های بهشت ​​و ۷۲ باکره برای هر مسلمان واقعی وجود دارد. تسلیم بی چون و چرا که قبل از آن هیچ چیز ارزشمند نیست. حتی زندگی خود. این تفاوت اصلی بین جهان بینی مسلمانان با سایر فرقه های مذهبی است. فداکاری برای یک اندیشه اساسی در تمام اسلام رسوخ کرده است. بنابراین، نگرش مسلمانان به زندگی، اعم از خود و دیگران، بسیار کمتر از نگرش نمایندگان محترم است. تمدن مدرن. به همین دلیل است که مسلمانان به همین راحتی جان خود را از دست می دهند و با عبارت «الله اکبر» (خدای بزرگ است) به سوی مرگ می روند. هر کس در جنگ بمیرد و حتی کفار را نابود کند، خود به خود در میان گوریه ها به بهشت ​​می رود.

اطاعت بی قید و شرط از قوانین دینی برای مسلمانان مقدس است و به هیچ وجه قابل تجدید نظر نیست. این پایه اساسی است که شعور یک مسلمان بر آن استوار است. البته اسلام نیز مانند هر دین دیگری چنین بوده است تفاسیر مختلفکتاب اصلی - قرآن (قرآن) به دلیل ناهمگونی قرائت متون مبهم، با معانی فراوان، جریان های مختلفی در بین مسلمانان از رادیکال تا میانه رو شکل گرفته است. معتدل ترین مسلمانان علوی هستند (العطا) ). برای مثال، اینها شامل دولت عالی سوریه می شود. بشار (تاکید بر هجای دوم، نه اول، مانند آمریکایی) اسد یک علوی است. علویان با اجرای محدودتر مناسک مذهبی (شریعت) متمایز می شوند، شیوه زندگی آنها سکولارتر است. بعد با توجه به میزان افزایش دینداری، شیعه و سپس اهل سنت می آیند. در قطب افراطی دیگر، سلفی ها ("سلفیه")، پیروان ابووهاب (به همراه سعود، تاسیس شده) قرار دارند. عربستان سعودی). در اینجا، اجرای دقیق هنجارهای شریعت، مجموعه ای از قوانین که قدمت آنها به اوایل قرون وسطی باز می گردد، بدون تردید است.

البته هنگام تماس با مسلمانان برخورد با الگوهای اخلاق مسیحی صحیح نخواهد بود. دموکراسی غربی، حق رأی، تقدم ارزش زندگی انسان- همه اینها اساساً مغایر با موازین اسلامی است. بله، یک مسلمان می تواند این ارزش ها را بپذیرد. اما کاملاً خارجی. برای این منظور، اسلام مفهوم «تکیه» («پنهان محتاطانه ایمان») را دارد. شما هر چه بخواهید می توانید به کفار قول بدهید، اما شکستن قسم گناهی ندارد. زیرا سخنی که به کافر داده شود، سوگند نیست. بنابراین اعمال کنید هنجارهای مسیحیارتباط با مسلمانان فایده ای ندارد. آنها همیشه فقط به اسلام پایبند خواهند بود. ما به نقاط تماس دیگری نیاز داریم.