صفحه اصلی / طلسم عشق / افسانه منشا خون آشام ها تاریخچه خون آشام ها

افسانه منشا خون آشام ها تاریخچه خون آشام ها

خون آشام ها یکی از اسطوره های باستانی بشریت هستند که از نظر سنی با اسطوره های سیل بزرگ و خلقت قابل مقایسه است. با این حال، در 100-150 سال گذشته بیشترین "ترفیع" و محبوبیت را در ارتباط با توسعه روند غیبی-عرفانی در تعدادی از هنرها دریافت کرد.
بنابراین، اسطوره شناسی


خون آشام چیست؟

یک خون آشام اساساً یک انحطاط شکارچی یک فرد است که در نتیجه تبدیل شدن است. خون آشام یک نفرین به بار می آورد - او موجودی از تاریکی است و هر روز برای او مرگبار است. نفرین باعث می شود خون آشام تشنگی مقاومت ناپذیری داشته باشد که فقط با خون می تواند آن را سیراب کند.
طرف دیگر نفرین این است که خون آشام از پیری یا بیماری نمی میرد، او تابع آنها نیست. در عین حال او زنده نیست، یعنی. در اصل، او جسدی است که هوشیاری خود را حفظ می کند و تشنگی خون بر او غلبه می کند.

خون آشام ها از کجا می آیند؟
خون‌آشام‌های جدید در نتیجه آغوش ایجاد می‌شوند، مراسمی که در آن یک خون‌آشام نوزادی را گاز می‌گیرد و نفرین او را به او منتقل می‌کند. با این حال، هر لقمه ای انسان را خون آشام نمی کند - در غیر این صورت همه مدت ها پیش خون آشام می شدند. این مناسک تبدیل است که در اینجا مهم است. در این مورد، اتفاقا، یک فرد به عنوان یک فرد می میرد و به یک خون آشام تبدیل می شود.



اولین خون آشام از کجا آمد؟
واقعا کجا؟ در اینجا افسانه ها ما را به آغاز زمان می برند. بنابراین، طبق افسانه کتاب مقدس، پس از اخراج آدم و حوا از بهشت، آنها صاحب دو پسر شدند: قابیل و هابیل. چنین شد که قابیل از روی حسادت برادرش را می کشد.


از این مکان شاخه جدیدی از افسانه آغاز می شود ( کتاب نود ): خدا قابیل را لعنت کند. ماهیت نفرین این است که او محکوم به سرگردانی برای همیشه در تاریکی است، تشنگی هیولایی که فقط با خون فرزندانش می تواند آن را سیراب کند. بنابراین، قابیل به اولین خون آشام تبدیل می شود.



کتاب نود
#1 در ابتدا فقط قابیل وجود داشت. قابیل که هابیل را با خشم کشت. قابیل که تبعید شد. قابیل که برای همیشه ملعون به جاودانگی است. قابیل که با خونخواهی ابدی نفرین شده است. همه ما از قابیل آمده ایم. از پروردگار ما. او تا آخرالزمان محکوم به تنهایی ابدی است. در تنهایی و اندوه تا ابد تنها زندگی کرد. اما خاطرات می آیند و اندوه کمتر می شود.

#2 بنابراین او به دنیای فانی بازگشت. به دنیایی که برادرش و فرزندان برادرش خلق کردند. او برگشت و مورد استقبال قرار گرفت. مردم با دیدن او، او را به قدرت رساندند و او را حاکم خود ساختند شهر بزرگاولین شهر که نام خنوخ را داشت. اگرچه او فرمانروای ملتی قدرتمند بود، اما همچنان تنها بود. چون هیچکس شبیه او نبود. و دوباره اندوهش بیشتر شد. و گناه دیگری مرتکب شد، زیرا نسلی آفرید. و سه نفر بودند. اما توسط نوادگان بیشتر، نوه های او ایجاد شد. و سپس قابیل گفت:<Да закончатся злодеяния. Ни одного не должно больше появится>و چون کلام قابیل شریعت بود، فرزندانش از او اطاعت کردند. این شهر برای مدت طولانی پابرجا بود و به مرکز یک امپراتوری قدرتمند تبدیل شد. اما بعد سیل آمد، آن سیل که تمام دنیا را غرق کرد. شهر ویران شد و ساکنان آن به همراه آن..



#3 دوباره قابیل در ماتم شد و دوباره به تنهایی بازگشت و مانند سگی شد که در پلیدی خوابیده بود و دنیا را به نسل خود واگذار کرد. آنها نزد او آمدند و از او خواستند که برای بازگرداندن شهر به آنها کمک کند. اما او نمی خواست با آنها برود، او گفت که سیل مجازاتی برای این واقعیت بود که او به دنیای فانی بازگشت و قوانین واقعی را رعایت نکرد.


#4 و به سوی فانیانی که هنوز زنده بودند بازگشتند. و خود را اربابان جدید اعلام کردند. و هر یک وارثان خود را آفرید تا جلال قابیل را ادامه دهند، اما آنها نه حکمت او را داشتند و نه احتیاط او را. و جنگ بزرگی در گرفت - بزرگان علیه فرزندانشان. و بچه ها پدر و مادر خود را شکست دادند. و شورشیان شهر جدیدی را تأسیس کردند. و 13 طایفه را وارد آن کردند. شهر زیبایی بود و مردم آنها را بت می کردند. و وارثان خود را آفریدند. نسل چهارم خانواده قرمز. اما باز هم از جهاد می ترسیدند و فرزندان خود را از ایجاد افراد جدید مانند خود منع می کردند. بزرگان این امتیاز را برای خود قائل بودند. اگر کودک جدیدی ایجاد می شد، شکار می شد و از بین می رفت. و خالقش با اوست. اگرچه شهر به بزرگی شهر قابیل بود، اما آن شهر نیز پیر شده بود. مانند هر چیز زنده ای، او به آرامی شروع به مردن کرد.




#5 خدایان ابتدا حقیقت را نمی دیدند، اما وقتی به خود آمدند دیگر دیر شده بود. شهر آنها ویران شد و حکومت سرنگون شد. و آنها و فرزندانشان با آنها مجبور به فرار شدند. اما بسیاری در هنگام فرار کشته شدند، زیرا ضعیف شدند. اکنون اقتدار آنها از بین رفته بود و دیگران آزاد بودند تا فرزندان خود را ایجاد کنند. و به زودی بسیاری از فرزندان جدید قابیل ظاهر شدند که در همه جای زمین حکومت کردند. اما این امکان ادامه پیدا نکرد.

#6 با گذشت زمان، فرزندان زیادی از قابیل ایجاد شدند و دوباره جنگ در گرفت. بزرگان به خوبی پنهان شدند، زیرا قبلاً به آنها آموزش داده شده بود. اما فرزندان آنها قبلاً شهرهای خود را تأسیس کرده بودند و فرزندان خود را داشتند و در جریان جنگ بزرگ کشته شدند. این جنگ به قدری تمام عیار بود که از این نسل کسی باقی نماند که بتواند خودش را بشناسد. تمام قاره با کوه‌هایی از اجساد انسان پوشیده شده بود تا شهرهای چندگانه را بسوزانند و از آن دفاع کنند. فانی ها فکر می کردند دارند جنگ خودشان را می کنند، اما خونشان را برای ما ریختند. به محض پایان یافتن این جنگ، همه قائنی ها از یکدیگر و از مردمی که آنها را احاطه کرده بودند پنهان شدند. و امروز مخفیانه زندگی می کنیم. زیرا جهاد همچنان ادامه دارد.

قبیله خون آشام

شماره 1 نوسفراتو
فرزندان Khaine "نفرین شده" نامیده می شوند، اما هیچ خون آشامی به اندازه قبیله منزجر کننده Nosferatu شایسته این لقب نیست. در حالی که سایر خون‌آشام‌ها دقیقاً شبیه انسان‌ها هستند و می‌توانند در جمع انسان‌های فانی بنشینند، بدن و چهره نوسفراتو توسط نفرین خون‌آشام بد شکل شده است. نوسفراتو به احتمال زیاد شبیه مردم نیست، بلکه شبیه هیولا است - گوش های نوک تیز بلند، جمجمه ای که با پوست پوشیده شده است، صورت بیش از حد کشیده پوشیده از زگیل ها و رگ های منزجر کننده - اینها منزجر کننده ترین تظاهرات ظاهر آنها نیستند.

آنها می گویند که بنیانگذار قبیله با ظاهر خیره کننده و خلق و خوی به همان اندازه خیره کننده خود متمایز بود - که نفرین قابیل را بر او آورد که چهره و بدن او را مخدوش کرد. خواه این درست باشد یا نه، فرزندان او درس خود را آموختند و امروز همسطح ترین، محتاط ترین و معقول ترین خویشاوندان هستند.

شماره 2 ونترو
ونترو، شیک، اشرافی و سلطنتی، فرمانروایان متولد شده اند. به طور سنتی، بیشتر شاهزادگانی که بر جامعه خون آشام ها حکومت می کنند از قبیله Ventrue هستند و این وضعیت به طور طبیعی توسط آنها پذیرفته می شود.

ونترو که از مد افتاده و محافظه کار هستند، تحصیل کرده و اشرافی هستند.
آنها به سلیقه و استایل خوب بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند و سخت تلاش می کنند تا اطمینان حاصل کنند که همه چیز در زندگی آنها مناسب به نظر می رسد. Ventrue خود را یک قبیله بسیار مدرن می دانند و نمی خواهند بپذیرند که در گذشته زندگی می کنند. بسیاری از آنها نمی توانند آداب و رسوم و سبک لباس پوشیدن آن زمان را فراموش کنند.

#3 گانگرل
گانگرل ولگردها و موجوداتی غیرقابل معاشرت هستند که محدودیت های اجتماعی را به نفع حیات وحش رد می کنند. Gangrel به ندرت برای مدت طولانی در یک مکان می ماند و از این نظر آنها با سایر خون آشام ها که سعی می کنند مکانی آرام برای خود پیدا کنند و در آنجا ساکن شوند بسیار متفاوت هستند. وقتی فانی ها در مورد خون آشام ها صحبت می کنند که می توانند به گرگ یا خفاش تبدیل شوند، معمولاً در مورد Gangrel صحبت می کنند.

#4 ملکاویان
همه ملکاویان یک چیز مشترک دارند - جنون. ملکاویان یا از قبل دیوانه هستند یا در لحظه تبدیل شدنشان دیوانه می شوند. اما معلوم نیست دلیل این امر خود متقاضیان، ویژگی های آغوش یا خون ملکاویان است.
منشأ جنون قبیله ناشناخته است، اما رایج ترین روایت می گوید که بنیانگذار طایفه ملکاو توسط قابیل نفرین شد و این نفرین هم خود ملکاو و هم فرزندانش را محکوم به جنون کرد. جنون ملکاوی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از شیدایی آدمکشی گرفته تا احتیاط پارانوئید.

شماره 5 توریدر
بسته به ویژگی های شخصیتی، یک Toreador می تواند به طور متناوب ظریف و پرمدعا، متمایز و مضحک، خیالباف و متزلزل باشد. فقط یک چیز را می توان بدون تردید در مورد این قبیله گفت: اعضای آن حس زیبایی بسیار توسعه یافته ای دارند. مانند همه هنرمندان واقعی، تورادور به دنبال معنای زندگی است، اما می ترسد که این زندگی در نهایت بی معنی باشد. جستجوی ابدی برای حقیقت و در نهایت رستگاری آنها را به این ایده سوق داد که وظیفه تورادور محافظت از نبوغ انسان است. آنها به طور خاص به دنبال کسانی می گردند که - به نظر آنها - بسیار با استعداد هستند و به آنها هدیه جاودانگی می دهند.

شماره 6 ترمر
هیچ کس به طور قطع نمی داند که Tremere از کجا و چگونه آمده است و این باعث شایعات و گمانه زنی های بسیاری شده است. فقط مشخص است که Tremere فرزندان قابیل نیستند، بلکه فانی هستند که به طور مستقل به خون آشام تبدیل شده اند. طبق یک نسخه، ترمر جادوگران و کیمیاگران سابقی هستند که در جادوی سیاه به چنان ارتفاعاتی رسیدند که توانستند جاودانه شوند و توانایی های خون آشام ها را به دست آورند. طبق نسخه دیگری و نه کمتر محبوب ، بنیانگذار قبیله یک جادوگر خاص بود - ترمر که یکی از لعنتی ها را اسیر کرد و با استفاده از جادوی سیاه جوهر او را مکید و در نتیجه به یک خون آشام قوی تبدیل شد که نفرین خود را با آنها به اشتراک گذاشت. جادوگران دیگر

شماره 7 بروجا
قبیله بروجا دارای تاریخ باستانی اما ناخوشایندی است. Brujah در بابل باستان ظاهر شد، اعضای قبیله دانشمندان و حافظان دانش بودند. بنیانگذار قبیله بروجا، نوشتن را اختراع کرد. با این حال، بروجاها در تلاش برای آزادی، بنیانگذار خود را کشتند و از شهر رانده شدند. امروزه بروجاها بیشتر شبیه یک باند هستند تا یک قبیله. اراذل و اوباش، تروریست ها، شورشیان، جنایتکاران - اینها هستند که اعضای این قبیله می شوند. به نظر می رسد که آنها تنها با تحقیر مشترک نسبت به هر یک متحد شده اند نهادهای اجتماعی، فرقی نمی کند که آنها توسط خون آشام ها ساخته شده اند یا فانی ها. اعضای قبیله وحشی‌ترین خون‌آشام‌ها هستند، حتی کوچک‌ترین نشانه‌ای از بی‌احترامی یا مشکل جزئی می‌تواند آنها را به جنون بکشاند.

#8 لاسومبرا
لاسومبرا بر این باورند که سرنوشت طایفه‌های پایین این است که بار نفرین قابیل را به دوش بکشند، در حالی که سرنوشت طایفه‌های بالا (طبیعاً خود را در میان آنها می‌دانند) جانشین عظمت او هستند. در نتیجه، لاسومبرا سایر کاینی‌ها را همتای خود نمی‌داند، اگرچه می‌پذیرند که همه قبیله‌ها جایگاه خاص خود را در جامعه Kindred دارند. فقط این مکان پایین تر از چیزی است که لاسومبرا اشغال می کند.

خاستگاه قبیله لاسومبرا در دریای مدیترانه است، جایی که بنیانگذار این قبیله در هزاران سال پیش متولد شد و سپس تغییر دین داد. از آن زمان، فرزندان تاریک او گسترش یافتند و سرزمین ها و جزایر مجاور از جمله ایتالیا، شمال آفریقا و بیزانس را پر کردند. مرکز حوزه تاریک آنها Castel d'Ombro، (قلعه سایه ها) است که در سیسیل واقع شده است.

شماره 9 آسامیت ها
همه خون آشام ها قاتل شب هستند، اما آسامیت ها در این زمینه به شهرت خاصی دست یافته اند. هیچ قبیله خون آشام دیگری چنین شهرت شومی ندارد. اغلب آنها را قاتل می نامند - قاتلان اجیر شده، و همچنین افراد ناتوان، متعصب، ساراسن. اسامی ها به فرزندان حکیم نیز معروفند. رازدار و کم حرف، آسامیت ها در جستجوی قربانیان خود دور و بر سر می چرخند و خون کارفرمایان خود را به عنوان پول می پذیرند.

شماره 10 Kwei-genie
موجودات مرموز شرق آسیا، کاملاً متفاوت از خویشاوندان غربی - کوئی‌جین‌ها به خاطر جذابیت ظریف و وحشت چسبناکشان تحسین برانگیخته می‌شوند - به خاطر قدرت‌های شیطانی و ماوراء طبیعی خود حتی برای خویشاوندان.

شماره 11 دنبال کنندگان ست
"عدن فقط مکانی است که شیطان در پوشش مار پنهان می شود" - این چیزی است که کشیش ها به دانش آموزان خود می گویند. مارهای شب پیروان ست، قبیله ای از خون آشام های شرقی و مصری هستند که شایعات تمام جنایات انجام شده در زیر آسمان شب را به آنها نسبت می دهند. آنها استاد فساد اخلاقی و معنوی هستند. آنها توانایی عجیبی در یافتن نقاط ضعف در هر سازمان یا فردی دارند و از آنها به نفع خود استفاده می کنند. ستی ها معتقدند که قدرت فساد و فساد مطلق است و هیچ کس قادر به مقاومت در برابر آن نیست. ستیت ها گرگ و میش را ترجیح می دهند، زیرا (در درک آنها) نور همیشه در کنار تکبر می رود، در حالی که تاریکی فقط فروتنی و فروتنی را ایجاد می کند.

شماره 12 جیووانی
بر اساس افسانه، بنیانگذار قبیله کاپادوکیه، به امید تقویت قدرت خود، گروهی از نکرومانسرهای ونیزی را که خانواده جیووانی بودند، تغییر داد. و آنها نیز به نوبه خود، یا توسط مفهوم تحریف شده قدردانی یا چیز دیگری هدایت می شدند، پدر خود را نابود کردند و فرزندان او را شکار کردند. آیین اختراع شده توسط جیووانی، که با کمک آن کاپادوکیان را ردیابی کردند، کار نابودی دومی را بسیار ساده کرد - این فقط یک مسئله زمان بود. روشن در حال حاضراعتقاد بر این است که جیووانی با همه کاپادوکیان سروکار داشت. اما اگر چند نفر از آنها جان سالم به در بردند، به احتمال زیاد، مکانی را به عنوان پناهگاه غیرقابل دسترس برای جیووانی انتخاب کردند، یعنی: قلعه هاندوآر، دژ فرقه آنکونو.

شماره 13 تزیمیتسی
شیاطین منحرف، سادیست‌هایی که دیوانه‌وار به قلمرو خود چسبیده‌اند، از شکنجه و آزمایش‌های وحشتناک لذت می‌برند. آنها می توانند خود یا شخص دیگری را به زیباترین یا نفرت انگیزترین موجود جهان تبدیل کنند.
فقط در موارد بسیار نادر ظاهر Tzimisce را می توان به عنوان "عادی" توصیف کرد. Tzimisce اغلب ظاهر خیره کننده ای دارد - زیبا یا گروتسک، همه اینها فقط به خواسته ها و ترجیحات خون آشام بستگی دارد.


به جای پایان نامه
شب به طرز شگفت انگیزی بارانی بود - باران برای سه ساعت متوقف نشده بود، اما در سردابه در یک گورستان متروک کاملاً دنج بود - زباله ها و برگ های ریخته شده سوزاندن در کوزه یادآور شومینه بود.
گیدو بند انگشتانش را شکست، دراز کرد، ایستاد و بیرون رفت و در زنگ زده را به هم زد. باد پاییزی همه جا می پیچید و به نظر گیدو می رسید که برگ ها را می کند و پس از آن زمستان ابدی و تاریکی فرا می رسید...

داستان منشا خون آشام هاتا به امروز تا حدودی مرموز باقی مانده است. کارگردانان فیلم تصاویری از موجودات زیبا و خطرناک خلق می کنند، اما آیا واقعا اینطور است؟ خون آشام ها چه کسانی هستند و آیا باید از آنها بترسیم؟

چه کسانی خون آشام هستند

حقایق تاریخی:

خون آشام ها موجوداتی هستند که از خون تغذیه می کنند. فرقی نمی کند چه کسی باشد: حیوانات یا مردم. اینها موجودات افسانه ای نیستند، آنها بسیار واقعی هستند. تفاوت این است که آنها در زندگی دندان های نیش وحشتناک، پوست رنگ پریده مرگبار و چشمان قرمز یا زرد ندارند. تاریخ حقایق بسیاری از خون آشامی را در بین مردم ثبت کرده است.

اولین کسی که بعدها خون آشام در نظر گرفته شد دهقانی از کرواسی به نام Jure Grande بود. طبق افسانه، او جمعیت روستای خود را مسخره می کرد.

یوره شبانه در نزدیکی خانه همسایه ها سرگردان بود، در خانه آنها را می زد و به زور خون می نوشید. متعاقباً در اسناد به دهقان لقب "strigon" داده شد که از کرواتی به عنوان خون آشام ترجمه شده است.

تظاهرات خون آشام در روسیه نیز مستند شده است. دختری از ولادی وستوک در سال 1994 با پسرانی آشنا شد و سپس آنها را به خانه خود کشاند و در آنجا رگهای گردن مرد بدبخت را با چاقو باز کرد و خون نوشید.

بعداً معلوم شد که خون آشام در کودکی پس از چشیدن طعم زخم خود عاشق طعم خون شده است.

افسانه ها و افسانه ها در مورد خون آشام ها

خون آشام ها یکی از موجوداتی هستند که وجودشان در بسیاری از افسانه ها و افسانه ها پوشیده شده است. محبوب ترین غول به عنوان قهرمان کار برام استوکر - کنت دراکولا در نظر گرفته می شود.

رایج ترین حقایق در مورد خون آشام ها شامل موارد زیر است:

  • غول ها همانطور که در فیلم ها نشان داده شده است از گردن قربانی گاز نمی گیرند. برای نوشیدن خون برش خاصی می زنند.
  • اولین افسانه ها در مورد خون آشام ها از چین باستانو یونان؛
  • اعتقاد بر این بود که یک خون آشام نمی تواند وارد خانه شود مگر اینکه توسط صاحبان دعوت شود، بنابراین آنها خود را فریب دادند تا فرصت بازدید از خانه را داشته باشند.
  • یک بیماری به نام پورفیری وجود دارد. مردم را شبیه خون آشام ها می کند موضوعات مشابهچیزی که در فیلم ها دیده می شود علائم شامل فتوفوبیا، رنگ پریدگی غیرطبیعی پوست و چشم است. به عنوان یک قاعده، پورفیری به زودی به مرگ یا جنون ختم می شود. موارد ابتلا به این بیماری در هر 20000 مورد ثبت شده است.
  • بر اساس باورهای مصر باستان، کسانی که از شرم می میرند، تبدیل به خون آشام می شوند.
  • و بلغارها معتقد بودند که خون آشام ها شرور مرده هستند.
  • اسلاوها نیز ایده خود را از غول ها داشتند. به دختران مرده و تعمید نیافته مارا می گفتند. طبق افسانه، آنها خون نوزادان را می نوشیدند.
  • محبوب ترین افسانه ها در مورد قتل: مرگ برای یک خون آشام توسط سیر، خون مرده، آب مقدس، نور خورشید به ارمغان می آورد.
  • خون آشام ها نه تنها از خون قربانیان خود تغذیه می کنند، بلکه از ترس، ناامیدی و نفرت آنها نیز تغذیه می کنند.

در دنیای ما می توانید با خون آشام ها نیز روبرو شوید. علاوه بر این، با چندین نوع به طور همزمان، و این لزوما به این معنی نیست که غول به خون شما نیاز دارد.

مطمئناً بسیاری در مورد خون آشام های انرژی شنیده اند که عاشق تغذیه از احساسات هستند. به ویژه موارد منفی.

همه ما با افرادی مواجه شده‌ایم که ابتدا عمدا رسوایی ایجاد می‌کنند و بعد از مشاجره شما احساس خستگی می‌کنید، گویی تمام نشاط شما "مکیده شده است". بله، بله، دقیقاً به این دسته از افراد گفته می شود خون آشام های انرژی. علاوه بر پرخاشگری و خشم، می توان از شفقت و مهربانی به آنها دامن زد.

خون آشام های انرژی اغلب دوست دارند روی شانه دیگران گریه کنند و منفی خود را روی دیگری بیاندازند. چنین افرادی دیگر به هیچ وجه نمی توانند وجود داشته باشند. آنها به سادگی نیاز دارند که دائماً "تغذیه" را در قالب احساسات دیگران دریافت کنند. سعی کنید از چنین افرادی دوری کنید.

حداقل دو دیدگاه اصلی در مورد مشکل منشاء خون آشام ها وجود دارد. اولی را می توان به طور مشروط به عنوان مادی گرایانه و دومی را به عنوان غیبی-مذهبی تعیین کرد، اما برای اختصار آن را به سادگی غیبت می نامیم. هر دوی این دیدگاه ها به طور یکسان در خون آشام شناسی مدرن ارائه می شوند و باید پذیرفت که به طور مساوی ارائه شده اند. هیچ یک از طرف‌های متخاصم هنوز نتوانسته‌اند شواهد انکارناپذیری برای حمایت از ادعای خود ارائه دهند، بنابراین مبارزه اصلی بین خون‌آشام‌شناسان ماتریالیست و خون‌آشام‌شناسان غیبی در حال حاضر بیشتر به حوزه تفسیر خودسرانه حقایق و تطبیق آنها با نظریه‌هایشان کشیده شده است.

خون آشام شناسی ماتریالیستی مبتنی بر جهان بینی علمی است و امکان وجود هر گونه موجودات و پدیده های ماورایی را انکار می کند. در این راستا، خون آشام ها به عنوان یک جدا در نظر گرفته می شوند ظاهر جدیدمردم دارای توانایی هاو ویژگی هایی که فقط در نگاه اول ماوراء الطبیعه به نظر می رسند. ماتریالیست های خون آشام بر این باورند که هر یک از این ویژگی ها را می توان از طریق علم بدون استفاده از فرضیه های باطنی یا غیبی اضافی توضیح داد.

مسئله منشأ خون آشام ها یکی از اصلی ترین سؤالات در خون آشام شناسی مادی است، زیرا پاسخ به آن می تواند از نظر نظری احتمال وجود خون آشام های واقعی را اثبات کند، که تنها یک مرحله باقی مانده است تا آنها به عنوان موجود واقعی شناخته شوند. (البته با شواهد قابل توجهی). در داخل نظریه ماتریالیستیدو نسخه اصلی از منشاء خون آشام ها توسعه یافته است: تکاملی و بیوتکنولوژیکی. نسخه تکاملی ارتدکس ترین در نظر گرفته می شود ، زیرا کاملاً مطابق با تصویر علمی مدرن جهان است ، همانطور که توسط دانشمندان رسمی ارائه شده است. نسخه بیوتکنولوژیک منشا خون آشام ها تا حد زیادی بر فرضیه های به اصطلاح "مورخین جایگزین" تکیه دارد، که به نوبه خود نیز به شواهد نیاز دارند، اما با پارادایم علمی به عنوان یک کل در تضاد نیستند.

خون‌آشام‌شناسان-تکامل‌شناسان پیشنهاد می‌کنند که ظهور خون‌آشام‌ها پاسخ طبیعت به مزایای تکاملی بود که بشر در طول ظهور جوامع و تمدن‌های باستانی دریافت کرد. واقعیت این است که تقریباً هر گونه زیستی شناخته شده برای ما دشمنانی دارد که تعداد آنها را تنظیم می کنند و در نتیجه تعادل کلی را در بیوسفر حفظ می کنند. با این حال، در طول توسعه خود، بشریت به تدریج موقعیت غالب در زنجیره غذایی را گرفت و از خود در برابر همه دشمنان طبیعی محافظت کرد. جمعیت انسان به طور پیوسته شروع به رشد کرد و تهدیدی برای تمام زندگی در این سیاره بود و خون آشام ها به عنوان یک مکانیسم دفاعی طراحی شده برای کاهش ظاهر شدند. توسط مردم ایجاد شده استبار روی بیوسفر

از دیدگاه تکامل‌گرایان، خون‌آشام‌ها چیزی بیش از شکارچیان نیستند که برای شکار انسان‌ها مناسب هستند. ظهور به اصطلاح "ابر قدرت ها" مانند هیپنوتیزم یا امید به زندگی طولانی پیامد توسعه هوش، حافظه و اجتماعی بودن در بین نمایندگان بود. هومو ساپینس- هر چه مردم باهوش تر و متحدتر می شدند، قرار بود خون آشام ها قوی تر و خطرناک تر شوند. با گذشت زمان، چیزی شبیه یک رابطه همزیستی بین آنها ایجاد شد، زمانی که رهبران قبیله به خون آشام ها اجازه دادند اعضای ضعیف یا بیمار جوامع خود را بکشند، اما در صورت مرگ کودکان سالم یا اعضای سالم جامعه بلافاصله اعلام کردند که غول ها را شکار می کنند. دست آنها

این تعادل بین خون‌آشام‌ها و انسان‌ها می‌توانست تا به امروز وجود داشته باشد، اما طبیعت توانایی شگفت‌انگیز مردم را در ابداع مضحک‌ترین دلایل و توجیه‌ها برای اعمال خشونت علیه دیگران در نظر نگرفته است. برخی از خون‌آشام‌شناسان پیشنهاد می‌کنند که ظهور ادیان جهانی، و در درجه اول مسیحیت، پاسخ بشریت به تهدید دائمی «مردم شب» بود. نابودی دسته جمعی خون آشام ها در قرون وسطی (نگاه کنید به) منجر به ناپدید شدن تقریباً کامل آنها شد و دلیلی برای رشد سریع تعداد مردم شد که تا به امروز ادامه دارد.

یکی از ویژگی های متمایزنسخه تکاملی منشا خون آشام ها اعتقاد حامیان آن است که خون آشام ها می توانند از طریق جنسی تولید مثل کنند، در غیر این صورت توضیح اینکه چگونه آنها تا به امروز زنده مانده اند بسیار دشوار است. دیگر خون‌آشام‌شناسان این فرض را با شک و تردید برخورد می‌کنند، زیرا بسیاری از منابع اولیه به اتفاق آرا موافق هستند که خون‌آشام‌ها نابارور هستند. برخی از خون‌آشام‌شناسان فرضیه جایگزینی را مطرح کرده‌اند که بر اساس آن خون‌آشام بیماری است که از طریق نیش منتقل می‌شود، اما فرض آنها نیز مورد انتقاد بی‌رحمانه‌ای قرار گرفت و نتوانست جایگاهی پیشرو در خون‌آشام‌شناسی مدرن به دست آورد.

بر اساس نسخه بیوتکنولوژیکی، ظهور خون آشام ها بر روی زمین نتیجه آزمایش های ژنتیکی انجام شده در تمدن باستانی است که تقریباً در هزاره 13-11 قبل از میلاد درگذشت. این فرضیه با جزئیات بیشتری در کتاب راهنمای خون آشام مورد بحث قرار گرفته است (نگاه کنید به)، بنابراین در اینجا ما فقط بر مفاد اصلی آن تمرکز خواهیم کرد. منابع متعدد تاریخی و اساطیری حاکی از وجود تمدن بسیار پیشرفته در دوران پیش از تاریخ از بسیاری جهات شبیه به تمدن امروزی ما است. همانطور که امروزه بسیاری از ساکنان آن درگیر مشکل رسیدن به جاودانگی و جوانی ابدی بودند. دانشمندان باستانی موفق شدند این مشکل را با ایجاد راهی برای تغییر ژنتیکی یک فرد به موجودی جاودانه حل کنند، اما نتوانستند برخی از موارد بسیار مهم را از بین ببرند. عوارض جانبی، که در میان آنها عطش سیر نشدنی خون انسان بود.

به دلایل روشن، حاکمان آن تمدن قرار نبودند منتظر حل این مشکلات ثانویه باشند و هر لحظه در اثر تصادف یا از سر مرگ به خطر بیفتند. بیماری لاعلاجبه خصوص که آنها به اندازه کافی سوژه در اختیار داشتند که قرار بود برای همیشه خونشان را بنوشند. با این حال، ظهور نخبگان جاودانه از قاتلان بی رحم بی توجه نبود و به زودی تمدن باستانیدر آتش یک جنگ داخلی جان باختند، جایی که مردم عادی از یک طرف می جنگیدند، و از طرف دیگر، خونخواران بلندپایه ای که تمام حس انسانیت خود را از دست داده بودند و آماده بودند تا برای جاودانگی خود هر گونه فداکاری را انجام دهند.

در نگاه اول، این فرضیه بیش از حد خارق العاده به نظر می رسد که درست باشد، اما به هیچ وجه به طور قابل توجهی با فرضیه غالب فعلی تفاوت ندارد. تصویر علمیجهان، با این حال، به استثنای یک نکته مهم. علم مدرنامکان وجود تمدن های بسیار توسعه یافته را در گذشته های دور رد می کند که قادر به انجام آزمایش های ژنتیکی با این سطح از پیچیدگی هستند. با این حال، شواهد غیرمستقیم کافی دال بر وجود حداقل یکی از این تمدن ها وجود دارد که بحث در مورد این موضوع را دور از ذهن می بینیم.

نگاه غیبی به مسئله منشا خون آشام ها ایده ها و فرضیه های مختلفی را به ما داده است. متأسفانه بخش قابل توجهی از آنها توسط منابع مستقل تأیید نشده است و اساساً یا خیال پردازی یا فریبکاری عمدی است. بنابراین، برای مثال، نسخه مذهبی منشأ خون‌آشام‌ها نسب آنها را به قابیل کتاب مقدس برمی‌گرداند، اگرچه خون‌آشام‌ها حتی یک بار در خود انجیل ذکر نشده‌اند و آخرالزمان فقط از خون هابیل در دستان قاتل صحبت می‌کند. و هیچ چیز خاص تر به طور کلی، ایده بسیار از منشا یهودیخون آشام ها بیشتر نشان دهنده یهودستیزی طرفداران آن است و به وضوح با واقعیت ها در تضاد است، زیرا اشارات به خون آشام ها در فرهنگ عامه مردمی یافت می شود که حتی امکان تئوریک برقراری ارتباط با یهودیان باستان را نداشتند.

برای ما جالب تر و امیدوارکننده تر، ایده منشأ ماورایی خون آشام ها است، که پژواک آن را می توان در بسیاری از فرهنگ ها و آموزه های پنهانی یافت، اما درک این فرضیه مملو از مشکلات متعددی است. مشکل اول و اصلی این است که جهان بینی انسان مدرن حتی اگر خود به دیدگاه های دینی یا عرفانی جهان پایبند باشد، کاملاً مادی می ماند. به همین دلیل است که بسیاری از شخصیت های مذهبی و غیبی به دنبال تأیید عقاید خود در علم هستند و نه برعکس.

در عین حال، به نظر می رسد ماتریالیسم یک حقیقت بدیهی است تا زمانی که به تاریخ شکل گیری آن و به جدیدترین آن بپردازیم. اکتشافات علمی. بنابراین، برای مثال، ماتریالیسم به ایدئولوژی غالب در اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد، نه به این دلیل که مخالفان خود را از طریق مناظره آشکار و صادقانه شکست داد، بلکه تنها در نتیجه این واقعیت تاسف بار بود که جهان بینی دینیتوسط دولت شوروی به همراه بخش قابل توجهی از ناوهای خود منهدم شد. آخرین دستاوردهای فیزیک کوانتومی و فلسفه آگاهی نیز ضربه بسیار قابل توجهی به عقل سلیم وارد می کند که ما در تلاش هستیم برای تأیید حقیقت دیدگاه مادی جهان به آن متوسل شویم.

یکی از معتبرترین فرضیه های خون آشام شناسی غیبی بر این فرض استوار است که خون آشام ها موجوداتی نیستند، بلکه موجوداتی هستند که از واقعیتی بالاتر از واقعیت ما هستند. کیهانی که در آن زندگی می کنیم در فضایی چند بعدی و غیرقابل درک برای ذهن انسان واقع شده است، جایی که علاوه بر جهان های دیگر، اشکال دیگری از حیات نیز وجود دارد که اندازه آنها (اگر در این مورد به طور کلی مناسب باشد در مورد چنین چیزهایی صحبت شود. دسته ها) می تواند چندین برابر بزرگتر از اندازه صلح ما باشد. این اشکال حیات در فضای چندبعدی در جستجوی جهان‌هایی مشابه جهان ما سفر می‌کنند تا از انرژی خود تغذیه کنند.

در این مورد، قیاس زیر مناسب خواهد بود. برخی از پروانه ها میوه ها را با خرطومی خود سوراخ می کنند تا آب آن را خارج کنند. حتی پروانه های خون آشام مانند کالیپترا باسیلیستنیکوف ( کالیپترا تالیستری) که خون می نوشند یا مایعات را از چشم حیوانات می مکند. در عین حال، موجودات کوچکتر مانند باکتری ها یا ویروس ها می توانند از طریق سوراخ نفوذ کنند. ساکنان فضاهای چند بعدی نیز رفتاری مشابه دارند. هنگامی که یک شکل حیاتی بزرگ خود را به کیهان کشف شده متصل می کند، به اصطلاح "سیاهچاله" در آن ظاهر می شود که از طریق آنها موجودات غیر مادی کوچکتری به داخل نفوذ می کنند که بلافاصله توسط تابش به اصطلاح هاوکینگ از "سیاه چاله ها" دور می شوند. جست و جوی جهان در حال مرگی که به دنبال آن هستند سیارات قابل سکونتو به صورت موجوداتی شبیه به ساکنان معمولی خود بر روی آنها مجسم شود تا از آنها تغذیه کند. انرژی حیاتی. در سیاره زمین، مناسب ترین موجودات برای چنین اهدافی نمایندگان هستند هومو ساپینس. با این حال، هیچ چیز مانع از این نمی شود که این موجودات انرژی شکل حیواناتی مانند خفاش ها را به خود بگیرند.

از آنجایی که ذاتا غیر مادی هستند، به منظور حفظ شکل فیزیکی که به آنها اجازه می دهد انرژی مادی متمرکزتری مانند خون را جذب کنند، نیاز به دوباره پر کردن دائمی دارند. در فرهنگ ما به چنین موجوداتی خون آشام، دیو یا خدایان تاریک گفته می شود. در واقع، آنها جاودانه هستند، زیرا از بین رفتن پوسته بدن منجر به مرگ شکل نامشهود آنها نمی شود. چیز دیگر این است که در بازگشت به دنیای فیزیکیآنها می توانند سالها و حتی هزاران سال طول بکشند اگر موجودیت در فرآیند تضعیف اجباری تضعیف شده باشد و تا آن زمان آنها در اطراف ما شناور باشند و داستان های بی شماری در مورد ارواح، شیاطین، بشقاب پرنده ها و غیره ایجاد کنند.

تعداد کمی از غیبت شناسان واقعی یاد گرفته اند که نه تنها این موجودات را بیابند، بلکه با آنها ارتباط برقرار کنند، به امید همکاری متقابل سودمند. گاهی اوقات آنها واقعاً دانش انباشته شده خود را در مورد جهان ما به اشتراک می گذارند، اما اغلب آنها به سادگی از جویندگان ناشناخته استفاده می کنند و از انرژی آنها تغذیه می کنند (نگاه کنید به) و داستان های کاملی درباره تمدن های باستانی، آتلانتیس ها، هواپیمای اختری و موارد مشابه برای آنها تعریف می کنند. برخی از غیبت‌گرایان از توانایی‌های خود برای افزایش اقتدار خود در نزد همکاران و صاحبان قدرت استفاده می‌کنند، به عنوان مثال، جان دی، اما اغلب ارتباط با این موجودات به تصاحب و نابودی شخصیت قبلی ختم می‌شود که جایگاه آن گرفته شده توسط یک موجود انرژی متخاصم (نگاه کنید به) . پس از نابودی دنیای ما، آنها زیر بال یک موجود مادری عظیم باز خواهند گشت و مانند ماهی چسبناکی که به یک کوسه چسبیده است، با آن در جستجوی یک جهان جدید در اعماق جهان چند بعدی خواهند رفت.

امروزه این فرضیه بر خون آشام شناسی غیبی غالب است و تأثیر قابل توجهی بر فرهنگ عامه دارد. پژواک آن را نه تنها در اسطوره ها و افسانه های باستانی، بلکه در آثار نویسندگان محبوبی چون جان تالکین، هاوارد لاوکرافت و ویکتور پلوین نیز می توان یافت، اما هیچ وحدت کاملی در این موضوع در میان خون آشام شناسان پنهانی وجود ندارد. برخی بر این باورند که سیاره ما خانه بسیاری از موجودات انرژی مستقل است که شکل خون آشام ها را به خود گرفته اند. برخی دیگر معتقدند که در واقع فقط یک جوهر وجود دارد و خون آشام ها فقط مجریان مطیع اراده آن هستند و خون را برای ارباب خود به انرژی تبدیل می کنند. هنوز دیگران پیشنهاد می کنند که ممکن است چندین موجود (دو یا کمی بیشتر) وجود داشته باشد، و همه جنگ های بین خون آشام ها با این واقعیت توضیح داده می شود که صاحبان آنها به سادگی قلمرو را تقسیم می کنند و سعی می کنند یک قطعه چاق تر را از همسایه خود ربودند. از جمله، این آخرین نسخه کاملاً مطابق با تلقی دینی از جهان به عنوان میدان مبارزه بین خدا و شیطان است، که کل تفاوت بین آن در این است که بندگان خدا داوطلبانه از اراده خود چشم پوشی می کنند و شیطان. بردگان در نتیجه حیله ها و حیله های این دومی.

همانطور که در بالا ذکر شد، هیچ یک از فرضیه های ارائه شده در اینجا در مورد ظهور خون آشام ها بر روی زمین، دارای پایه شواهد کافی برای تشخیص درست بودن آن نیست. هر یک از آنها مزایا و معایب خاص خود را دارند، اما همه آنها حق وجود دارند تا زمانی که یکی از آنها در جریان یک بحث آزاد صادقانه بر دیگران غالب شود. خون آشام شناسی هنوز خیلی دور از آن است که یک علم دقیق خوانده شود، اگرچه این بدان معنا نیست که روزی علم نخواهد شد. به هر حال ما الان باید برای این تلاش کنیم وگرنه ممکن است چنین شود داستان واقعیمردم خون آشام دیگر توسط مردم نوشته نمی شوند.

تنار، 2015

و به همین ترتیب، تا به امروز، افرادی هستند که معتقدند وقتی مسیح گفت "همسایه خود را مانند خود دوست بدار"، منظور او "همه را بکش، خدا بعداً آن را حل خواهد کرد."

به عنوان مثال، به کار نقدی استفان پریست، فیلسوف بریتانیایی، «نظریه‌های آگاهی» مراجعه کنید، که در آن رویکرد ماتریالیستی به مسئله آگاهی تنها در میان دیگران، از جمله دوآلیسم و ​​ایده‌آلیسم مورد توجه قرار گرفته است. علاوه بر این، نباید از نظریه آنارشیستی دانش پل فایرابند غافل شد که معتقد بود "هیچ ایده ای، هر چقدر هم کهنه و پوچ باشد، وجود ندارد که قادر به بهبود دانش ما نباشد" ("در مقابل روش").

ما اول از همه در مورد بی‌جسم اما مشتاق بازگشت سائورون از سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها»، درباره «افسانه‌های Cthulhu» لاوکرافت و درباره رمان «امپراتوری V» پلوین صحبت می‌کنیم، که در مورد اتاق‌هایی پر از خون‌آشام صحبت می‌کند: وقتی تمام اتاق های یک [کاخ] با موش زندگی می کند، خدا آن را خراب می کند... می گویند مثل نوری با قدرت باورنکردنی است که تمام دنیا را می سوزاند... کاخ ما اکنون بسته است. روزهای بهتر. موش ها تقریباً در همه اتاق ها زندگی می کنند."

از نظر توصیفی شبیه به اصطلاح "egregors" و دارای برخی ویژگی های مشابه است.

خون آشام ها قدیمی ترین افسانه اروپا هستند. رومانی، ایتالیا، مجارستان، غرب اوکراین، کوبان، انگلیس، آلمان، فرانسه و حتی اسپانیا و پرتغال بیش از یک بار قربانی شکار خون آشام ها شده اند. اول مشرکان و سپس کلیسای مسیحیبارها به خونخواران اعلام جنگ مقدس کردند. خون آشام ها از کجا آمدند و چگونه این اسطوره به واقعیت جدیدی تبدیل شد؟

بر اساس داده های موجود در قالب افسانه ها و روایات در میان اکثر مردمان در مورد موجودات انسان نمای خونخوار، محققان فرضیه های بسیاری را مطرح کردند. البته مردم از طریق اسطوره ها سعی می کردند برای آن دسته از پدیده هایی که برایشان نامفهوم بود یا باعث ترس می شدند، توضیحی بیابند. اما چه اتفاقی می‌افتد اگر همچنان فرض کنیم که افسانه‌ها و افسانه‌ها صرفاً داستانی نیستند که فقط به عنوان یک داستان ترسناک کودکان اختراع شده است؟

آیا خون آشام ها واقعا وجود دارند؟

افراد مرده ای که خون انسان می نوشند همیشه آگاهی مردم را برانگیخته اند. حتی در حال حاضر، مضامین خون آشام ها هر از چند گاهی در فیلم ها، سپس در کتاب ها ظاهر می شوند و کل وب سایت های اختصاص داده شده به غول ها در اینترنت ایجاد می شوند.

اما در مورد خون آشام ها چه می دانیم، غیر از اینکه خون انسان می نوشند و در تابوت می خوابند؟ و به طور کلی از کجا آمده اند و دقیقا چیست؟

بیایید ببینیم چه دانش و افسانه هایی در مورد خون آشام ها از اسطوره ها و افسانه ها به دست آورده ایم.

خون آشام را می توان به شخص یا موجودی مرده، بدون نفس کشیدن و ضربان قلب، اما زنده و معنادار فکر کرد. خون آشام ها به دلیل نوشیدن خون انسان جاودانه و برای همیشه جوان هستند. طبق افسانه ها، خون آشام ها به سادگی قدرت های ماوراء طبیعی داشتند.

اولاً آنها ده برابر قوی تر از یک مرد بالغ بودند و همچنین از هوش بالایی برخوردار بودند. ثانیاً می‌توانستند قربانی خود را هیپنوتیزم کنند و او را کنترل کنند، به طوری که پس از آن قربانی نمی‌توانست به یاد بیاورد که در آن زمان چه اتفاقی برای او افتاده است.

یک خون آشام به راحتی می تواند به هر حیوان یا پرنده ای تبدیل شود و همچنین حیوانات را کنترل کند. این خون آشام می توانست از دیوارها بالا برود و روی سقف راه برود و برخی منابع می گویند که خون آشام ها حتی پرواز می کردند.

همچنین خون آشام ها هیچ سایه ای نداشتند و در آینه ها منعکس نمی شدند. بله، موجودات واقعا خطرناک برای بشریت. در افسانه های دوران باستان، خون آشام ها هیولاهایی خزنده و شسته نشده، با بوی نامطبوع بدن در حال پوسیدگی، با دندان های نیش زرد بلند و ناخن های تیز و کثیف خمیده مانند پنجه های حیوانات وحشی هستند. چشمانشان خون آلود بود، موهایشان ژولیده بود و در کل رفتار چندان متمدنانه ای نداشتند. چه در حال حاضر، چه در فیلم‌های هالیوود و چه در رمان‌های آن رایس، خون‌آشام یک اشراف سفید و شیک است، لباس‌های گران‌قیمت و زیبا به تن دارد و همیشه به شکارش نزدیک می‌شود که انگار یک هنر است. زیبا، دیدنی گران است.

خون آشام ها از کجا در دنیای ما آمده اند؟

بسیاری از محققان موافق هستند که خون آشام ها به عنوان گونه ای جداگانه از بشریت برای مدت بسیار طولانی وجود داشته اند. بنابراین با توجه به حقایق موجود می توان ادعا کرد که این نوع افراد تا به امروز باقی مانده اند. بر اساس این فرضیه، در مراحل خاصی از رشد انسان، یک جهش ژنتیکی خاص رخ داده است. البته این پاسخ به این سوال نیست - با این حال خون آشام ها از کجا آمده اند ...

افرادی ظاهر شدند که دوست داشتند خون حیوانات کشته شده را بنوشند. چنین افرادی از قبیله طرد می شدند و حتی گاهی کشته می شدند. افراد زنده مانده از افراد عادی منابع بیشتری برای زنده ماندن به تنهایی داشتند. آنها در تاریکی شکار کردند و با گذشت زمان شروع به کشتن نه تنها حیوانات، بلکه مردم نیز کردند. به تدریج، خون آشام ها کاملاً به زندگی شبانه روی آوردند و نور روز به دشمن آنها تبدیل شد.

این جهش بر روند تولید مثل گلبول های قرمز خون و بازسازی بافت تأثیر گذاشت. به همین دلیل است که یک خون آشام برای تامین هموگلوبین خود به خون نیاز دارد. توانایی تنظیم روند بهبود سریع زخم نیز به دلیل جهش است. اغلب، بازسازی بافت صورت می گیرد تعداد زیادیانرژی، بنابراین گاهی اوقات اتفاق می افتاد که بدن خون آشام خود را می سوزاند و این موجود به سادگی تبدیل به خاکستر می شد. بسیاری از موارد مشابه در افسانه ها شرح داده شده اند و یک بار دیگر انسان را به این فکر می اندازد که آیا خون آشام ها در واقعیت وجود دارند؟

نمونه اولیه معروف ترین خون آشام، کنت دراکولا، شاهزاده رومانیایی ولاد سوم بود که به دلیل ظلم خود مشهور بود. تصویر او الهام بخش نویسنده ایرلندی برام استوکر برای نوشتن رمان معروف خود شد که نقش مهمی در محبوبیت هیولاهای نیش داشت. با این حال، حتی بدون ولاد سوم، در والاچیا، جایی که او حکومت می کرد، افسانه هایی در مورد موروی و استریگوی وجود داشت - همانطور که مردم محلی به خون آشام ها می گفتند.

اما فکر نکنید که افسانه هایی در مورد چنین هیولاهایی فقط در رومانی وجود داشته است. چین دوردست نیز خون آشام های خود را داشت - جیانگ شی. فقط، طبق افسانه، آنها نه از خون، بلکه از انرژی حیاتی تغذیه می کردند. برخی از مورخان بر این باورند که افسانه ها در مورد خون آشام ها به قبل برمی گردد مصر باستان، یونان و بابل.

داستان هایی در مورد خونخواران حتی به ایالات متحده رسید. یک "دفن خون آشام" که قدمت آن به سال 1830 برمی گردد در کانکتیکات کشف شده است. تفاوت چنین گورهایی با قبرهای معمولی انسان در این است که می توان چوب های چوبی را در بقایای آن یافت و آجری را که در فک ها بسته شده است.

امروزه فیلم ها، سریال های تلویزیونی و کتاب های زیادی در مورد خون آشام ها وجود دارد. همه آنها بسیار متفاوت هستند. در بعضی جاها خون آشام ها هیولاهای وحشتناکی هستند که به هیچ کس رحم نمی کنند، در بعضی جاها موجوداتی مهربان، فهمیده و دلسوز هستند که جاودانگی دارند و از خون انسان تغذیه می کنند. و در این تنوع سوالات مطرح می شود. آیا خون آشام ها اصلا وجود داشتند؟ آیا امروزه خون آشام ها وجود دارند و چگونه هستند؟


اولین ذکر خون آشام ها در تاریخ مدت ها قبل از کنت دراکولا و از نظر جغرافیایی بسیار دور از رومانی بود. میخائیل اودسا، دکترای فیلولوژی، استاد دانشگاه بشردوستانه روسیه، ادعا می کند که اولین اشاره به خون آشام ها در فرهنگ اسلاو بوده است. اما این هنوز ثابت نمی کند که خون آشام ها ریشه روسی دارند.

به هر حال، موارد بسیار دیگری نیز در آن وجود داشت زمان های مختلف، در مناطق مختلف، در ملل مختلف. و همه جا خون آشام ظاهر متفاوتی دارد، اما ارتباط مشترک بین این ارجاعات یکی است - آنها خون انسان را می نوشند، آثار زیادی در این زمینه در ادبیات وجود دارد، فیلم های زیادی در سینما وجود دارد - اما بیشتر آنها منشاء خارجی دارند. ظاهرا غربی ها بیشتر در این موضوع غوطه ور هستند. می توان فرض کرد که روسیه وطن تاریخی خون آشام ها است، و اگر آنها در زمان ما وجود داشته باشند، آنها در بین ما در ایالت ما زندگی می کنند. و به همین دلیل است که چنین فعالیتی از طرف روسیه وجود ندارد تا توجه را به خود جلب نکند. اما این ثابت نشده است و من مطمئن نیستم که کسی بتواند آن را ثابت کند.


به هر حال، اگر خون آشام ها واقعاً وجود دارند، پس تصور کنید چند صد و هزار سال است که آنها از مردم پنهان شده اند. معرفی شد؟ حالا فکر کنید آیا بعد از این همه تجربه می توان آنها را محاسبه کرد؟ افسانه های باستانی زیادی در مورد غول وجود دارد که اعمال وحشتناکی را توصیف می کند. ساکنان باستان چیز زیادی نمی فهمیدند و در دانش خود وقایع غیر قابل توضیح را به عنوان پدیده های ماوراء طبیعی توصیف می کردند. و به نظر من تصویر یک خون آشام را فقط به این دلیل ارائه خواهم کرد که در آن زمان ها قتل های وحشیانه زیادی رخ می داد و از آنجایی که مردم عمیقاً مذهبی بودند نمی توانستند چنین اعمالی را به یک فرد اختصاص دهند و به این تصویر رسیدند.

آیا خون آشام ها امروزه وجود دارند؟

با وجود این واقعیت که افرادی هستند که ادعا می کنند که آنها خون آشام های واقعیدر زمان ما، من به سختی می توانم باور کنم که آنها وجود دارند، افرادی که ادعا می کنند خون آشام هستند یا از نظر روانی بیمار هستند یا به تصویری که برای زندگی خود انتخاب کرده اند بسیار عادت کرده اند. من یک مثال از زندگی خود. سال‌ها پیش، وقتی هنوز نوجوان بودم، دوستم که خود را عضوی از خرده فرهنگ «گوت» می‌دانست، دختری کمی بزرگ‌تر از ما را به من معرفی کرد. این دختر با عصبانیت ادعا کرد که یک خون آشام است، او نگفت داستان های واقعیکه اکنون هرگز باور نمی‌کنم، اما پس از آن تخیل کودکی من همه چیز را به واقعیت تبدیل کرد. من هرگز به چشم خود ندیده ام که او چگونه خون انسان را می نوشد. این فکر که من هرگز این را خواهم دید مرا وحشت زده کرد. و حالا سالها می گذرد، این دختر از نوشیدن خون، گفتن داستان های غیر واقعی دست کشید و شروع به زندگی عادی کرد. و هیچ تشنگی برای خونی که نتوان بر آن غلبه کرد ندارد.


رمز و راز منشاء اسطوره ها در مورد خون آشام ها و مسئله وجود آنها در زمان ما برای سال های بسیار زیادی باز خواهد ماند.