صفحه اصلی / عدد شناسی / وای از شوخ طبعی آرمان های جامعه فاموس. گریبایدوف، وای از هوش

وای از شوخ طبعی آرمان های جامعه فاموس. گریبایدوف، وای از هوش

الکساندر سرگیویچ گریبودوف به لطف یک اثر معروف شد که پوشکین در مورد آن گفت: "کمدی دست نویس "وای از شوخ" جلوه ای وصف ناپذیر ایجاد کرد و ناگهان او را در کنار اولین شاعران ما قرار داد. معاصران استدلال می کردند که "وای از شوخ" "تصویری از اخلاق و گالری از گونه های زنده" است. از آن زمان، این کمدی همچنان خوانندگان و بینندگانی را مجذوب خود می‌کند که شخصیت‌های آن را انسان‌های زنده می‌دانند.

شخصیت هابازی می کند نه تنها زندگی می کند، به توپ می رود، عشق می ورزد، حسادت می کند. هر کدام از آنها دیدگاه خود را با بیننده و خواننده به اشتراک می گذارند، دقیقاً دیدگاه خود را که به سختی به دست آورده اند در مورد جهان. در کمدی گفتگوی شدیدی از فلسفه های زندگی و جهان بینی وجود دارد. از یک سو، او توسط چاتسکی، مرد برجسته زمان خود، از سوی دیگر، توسط فاموسوف و اطرافیانش، جامعه فاموسوف، رهبری می شود.

فاموسوف نماینده معمولی مسکو اشرافی و بوروکراتیک در ربع اول قرن نوزدهم است، اما قرن گذشته "تواضع و ترس" ایده آل او است. او عموی متوفی را ستایش می کند که می دانست چگونه لطف کند، خم شود، لباس شوخی بپوشد تا آنها متوجه شوند. او کوزما پتروویچ خاصی را تحسین می کند که خودش ثروتمند بود، ازدواج خوبی داشت و فرزندانش نه تنها ارث قابل توجهی، بلکه موقعیت هایی را نیز به جا گذاشت. و خود فاموسوف از بستگان خود مراقبت می کند و آنها را در مکان های آرام و سودآور قرار می دهد. و همه اینها برای اینکه کیف شما را محکم تر پر کنید. به نظر او داماد دخترش نیست که روح دو هزار رعیت ندارد. و اگر شخصی خدمت نکند، اموال را به روش خود اداره می کند.

او دیدگاه های آزاد را موعظه می کند، او نیز مانند چاتسکی در دسته آزاداندیشان قرار می گیرد.

افراد خطرناک فاموسوف خطراتی را برای خود و امثال او در تدریس و کتابها می بیند.

خواب دیدن "جمع آوری کتابها و سوزاندن آنها" به طوری که "مردم و امور دیگر، و

سرهنگ اسکالوزوب به عنوان یک شخصیت شوم تر، یک پیشه ور بی روح در برابر ما ظاهر می شود، زیرا پشت سر او قدرت ماشین نظامی است. اگرچه او نه به دلیل شایستگی، بلکه به طور تصادفی با استفاده از "کانال های زیادی" ارتقاء می یابد، اما او کمتر ترسناک نمی شود. او به سادگی بوی آراکچیفیسم می دهد، شما نمی توانید با بورس تحصیلی او را فریب دهید، و به ولتر او یک گروهبان سرگرد و یک تشکیلات در سه درجه را ترجیح می دهد.

مولچالین شخصیت متفاوتی است، ساکت و بی کلام. اما با این حال، «ساکتان در دنیا سعادتمندند»، زیرا بر اساس محاسبه تحقیر می کنند، چاپلوسی می کنند و عشق می ورزند. آنها ممکن است به "سطوح معروف" برسند، پشه ها را نوازش کنند و با خوشحالی به چشمان تاتیانا نگاه کنند.

یوریونام.

آنتون آنتونوویچ زاگورتسکی بسیار شبیه مولچالین است، چاتسکی نیز به این نکته اشاره می کند. اما زاگورتسکی رک تر از مولچالین است. او صریحبی دلیل نیست که گوریچ در مورد این ویژگی خود هشدار می دهد.

نه، بی دلیل نیست که گریبایدوف زاگورتسکی را که از گرداب زندگی اجتماعی آمده است، مانند قهرمان دیگری که در پایان نمایشنامه ظاهر می شود، رپتیلوف، نقاشی می کند. در او گیج شده است

در داستان ما بسیاری از تیپ های مسکو و سن پترزبورگ را می بینیم، «باهوش ترین

مردم» که در واقع معلوم می شود که سخنگوهای پوچ هستند، درست مثل خود رپتیلوف که مبتذل می کند

گالری تصاویر معمولی از جامعه فاموسوف نیز توسط پیرزن خلستوا، یک بانوی مسکو، یک رعیت مستبد، نمایش داده شده است.

برآوردها، و خانواده شاهزاده توگوخوفسکی، مشغول تعقیب خواستگاران ثروتمند، و

کنتس خریومینا سالخورده و کسل کننده با نوه مغرورش و ناتالیا دمیتریونا، یک عشوه گر هوس باز که شوهرش را زیر پاشنه خود له می کند و یک سری از افرادی که مستقیماً در کمدی دخالت ندارند، اما در توصیفات گذرا و مناسب ذکر شده اند. .

همانطور که می بینیم، نمایندگان بسیار زیادی از جامعه فاموس، یک جامعه قدیمی و رو به مرگ، در نمایشنامه حضور دارند. و بنابراین شخصیت اصلی از نظر کمیت شکسته می شود، اما نه با کیفیت. از این گذشته، خنده و تمسخر در کل نمایشنامه نفوذ می کند و یک رذیله مسخره شده دیگر ترسناک نیست. خنده محیطی مملو از زاگورتسک های ساکت و سنگدل را تسخیر می کند.

یک جامعه منسوخ فاموس.

گریبایدوف در کمدی "وای از هوش" زندگی پس از آن در روسیه را به تصویر کشید جنگ میهنی 1812، گریبایدوف در دیدگاه خود به Decembrists، برخورد دو اردوگاه را به زبان روسی نشان داد. زندگی عمومی: دکابریست پیشرفته و رعیت قدیمی، «قرن حاضر» و «قرن گذشته». گریبایدوف با به تصویر کشیدن "قرن گذشته"، جمعیت زیادی از ساکنان مسکو نجیب را به صحنه آورد. اینها اشراف ثروتمند و نجیب هستند - همانطور که با افتخار خود را "آس" می نامند. آنها نه به خاطر شایستگی هایشان در عرصه رسمی، نه به خاطر انجام عالی وظایف مدنی، نه به خاطر دستورات و جراحات دریافتی در جبهه های جنگ، مشهورند. نه! مهمترین چیز برای آنها ثروت است. فاموسوف در گفتگو با اسکالوزوب می گوید: "فرست تر باشید، اما اگر دو هزار روح خانواده وجود داشته باشد، او داماد خواهد بود." و یک تاتیانا یوریونا در اینجا مورد احترام است فقط به این دلیل که "توپ هایی می دهد که نمی تواند غنی تر باشد."

فاموسوف که از خوشحالی خفه می شود، به جوانان در مورد نجیب زاده ماکسیم پتروویچ می گوید که زیر نظر کاترین خدمت می کرد و به دنبال جایی در دادگاه بود، نه ویژگی های تجاری و نه استعداد خود را نشان داد، بلکه فقط "شجاعانه پشت سر خود را فدا کرد" و به خاطر این واقعیت که او اغلب "گردن خود را در کمان خم می کند". و بسیاری از بازدیدکنندگان از خانه فاموسوف مانند این نجیب زاده پیر برای خود افتخار و ثروت ایجاد می کنند.

اشراف اعظم مسکو که در کمدی گریبایدوف به تصویر کشیده شده است، یکنواخت و غیر جالب زندگی می کند. به خانه فاموسوف برویم. مهمانان هر روز در اینجا جمع می شوند. چه کار می کنند؟ شام، ورق بازی، صحبت در مورد پول، لباس، شایعات. در اینجا همه در مورد دیگران می دانند، به موفقیت های آنها حسادت می کنند و با بدخواهی شکست های خود را جشن می گیرند. چاتسکی هنوز ظاهر نشده است و در اینجا آنها قبلاً به شکست های او در خدمت تهمت می زنند. آنها نه کتاب می خوانند و نه روزنامه. روشنگری برای آنها "طاعون" است. در سخنان فاموسوف نفرت زیادی وجود دارد:

یادگیری آفت است، یادگیری دلیل است،

الان چه بدتر از اون موقع

افراد دیوانه، اعمال و عقاید وجود داشتند.

اشراف مسکو متکبر و متکبر هستند. با افراد فقیرتر از خودشان با تحقیر رفتار می کنند. اما در سخنان خطاب به رعیت می توان گستاخی خاصی شنید. آنها "جعفری"، "کلاغ"، "بلوک"، "خرس تنبل" هستند. یک گفتگو با آنها: "شما را به سر کار بیاورید!" اشراف مسکو به میهن پرستی و عشق خود به کشور مادری خود می بالند. فاموسوف مشتاقانه به اسکالوزوب می گوید که "جایگاه خاصی بر همه مردم مسکو وجود دارد". اما روسی، ساده و طبیعی در آنها بسیار کم است. برعکس، همه چیز در مورد آنها، از زبان نیمه روسی و لباس های "تافته، گل همیشه بهار و مه" شروع می شود و به نگرش نسبت به مردم خود ختم می شود، برای روس ها عمیقا بیگانه است. دختران عاشقانه های فرانسوی می خوانند، کتاب های فرانسوی می خوانند، نام های روسی را به شکلی خارجی تحریف می کنند.

فاموزیت ها در شکل گیری نزدیک با هر چیز جدید و پیشرفته مخالفت می کنند. آنها می توانند لیبرال باشند، اما از تغییرات اساسی مانند آتش می ترسند: "اینطور نیست که چیزهای جدیدی معرفی شوند - هرگز، خدا ما را نجات دهد." و وقتی چاتسکی جرات کرد پنج یا شش فکر سالم را به طور عمومی اعلام کند، استاد پیر فاموسوف چقدر ترسیده بود! او چاتسکی را "شخص خطرناک" و افکار او را "ایده های توهم" نامید.

اعضای جامعه فاموس با آرمان ها ("و جایزه بگیرید و شاد زندگی کنید")، اینرسی، ترس از جدید، ترس از افراد پیشرفته، در یک اردو متحد شده اند. متأسفانه بسیاری از هموطنان ما تقریباً هیچ تفاوتی با فاموسووی ها ندارند. اما به نظر من جهل و حماقت ستیزه جویانه نسل های جدید مغلوب خواهند شد، زمانی که نه تنها رتبه و پول، بلکه هوش و سرهای روشن ارزش قائل شوند.

الکساندر سرگیویچ گریبودوف به لطف یک اثر معروف شد که پوشکین در مورد آن گفت: "کمدی دست نویس "وای از شوخ" جلوه ای وصف ناپذیر ایجاد کرد و ناگهان او را در کنار اولین شاعران ما قرار داد. معاصران استدلال می کردند که "وای از شوخ" "تصویری از اخلاق و گالری از گونه های زنده" است. از آن زمان، این کمدی همچنان خوانندگان و بینندگانی را که شخصیت‌های آن را انسان‌های زنده می‌دانند، مجذوب خود می‌کند.

شخصیت های نمایش نه تنها زندگی می کنند، به توپ می روند، عشق می ورزند و حسادت می کنند. هر کدام از آنها دیدگاه خود را با بیننده و خواننده به اشتراک می گذارند، دقیقاً دیدگاه خود و به سختی به دست آمده در مورد جهان. در کمدی گفتگوی شدیدی از فلسفه های زندگی و جهان بینی وجود دارد. از یک سو، او توسط چاتسکی، مرد برجسته زمان خود، از سوی دیگر، توسط فاموسوف و اطرافیانش، جامعه فاموسوف، رهبری می شود.

فاموسوف نماینده معمولی مسکو اشرافی و بوروکراتیک در ربع اول قرن نوزدهم است، اما قرن گذشته "اطاعت و ترس" ایده آل او است. او عموی متوفی را ستایش می کند که می دانست چگونه لطف کند، خم شود، لباس شوخی بپوشد تا آنها متوجه شوند. او کوزما پتروویچ خاصی را تحسین می کند که خودش ثروتمند بود، ازدواج خوبی داشت و فرزندانش نه تنها ارث قابل توجهی، بلکه موقعیت هایی را نیز به جا گذاشت. و خود فاموسوف از بستگان خود مراقبت می کند و آنها را در مکان های آرام و سودآور قرار می دهد. و همه اینها برای اینکه کیف شما را محکم تر پر کنید. به نظر او داماد دخترش نیست که روح دو هزار رعیت ندارد. و اگر شخصی خدمت نکند، املاک را به روش خود مدیریت کند، دیدگاه های آزاد را موعظه کند، او نیز مانند چاتسکی در دسته آزاداندیشان، افراد خطرناک قرار می گیرد. فاموسوف خطری را برای خود و امثال او در تدریس و کتاب می بیند و در خواب می بیند که «همه کتاب ها را جمع کند و بسوزاند» تا «مردم و کردار و عقاید» دیگر از هم جدا نشوند.

سرهنگ اسکالوزوب به عنوان یک شخصیت شوم تر، یک پیشه ور بی روح در برابر ما ظاهر می شود، زیرا پشت سر او قدرت ماشین نظامی است. اگرچه او نه به دلیل شایستگی، بلکه به طور تصادفی با استفاده از "کانال های زیادی" ارتقاء می یابد، اما او کمتر ترسناک نمی شود. او به سادگی بوی آراکچیفیسم می دهد، شما نمی توانید با بورس تحصیلی او را فریب دهید، و به ولتر او یک گروهبان سرگرد و یک تشکیلات در سه درجه را ترجیح می دهد.

مولچالین شخصیت متفاوتی است، ساکت و بی کلام. اما با این حال، «ساکتان در دنیا سعادتمندند»، زیرا آنها بر اساس محاسبه تحقیر می کنند، چاپلوسی می کنند و عشق می ورزند. آنها ممکن است به "سطوح معروف" برسند، پشه ها را نوازش کنند و با خوشحالی به چشمان تاتیانا یوریونا نگاه کنند.

آنتون آنتونوویچ زاگورتسکی بسیار شبیه مولچالین است، چاتسکی نیز به این نکته اشاره می کند. اما زاگورتسکی رک تر از مولچالین است. او یک خشنود کننده آشکار، یک دروغگو، یک کارت تیزتر، و گاهی اوقات، یک خبرچین است که گوریچ در مورد این ویژگی او هشدار می دهد.

نه، بی دلیل نیست که گریبایدوف زاگورتسکی را که از گرداب زندگی اجتماعی آمده است، مانند قهرمان دیگری که در پایان نمایشنامه ظاهر می شود، رپتیلوف، نقاشی می کند. در داستان گیج او ما بسیاری از تیپ های مسکو و سن پترزبورگ را می بینیم، «باهوش ترین
مردم،» که در واقع معلوم می شود که سخنگوهای پوچ هستند، درست مانند خود رپتیلوف، که ایده های مورد علاقه نویسنده را به ابتذال می کشاند.

گالری تصاویر معمولی از جامعه فاموسوف نیز توسط پیرزن خلستوا، یک بانوی مسکو، یک رعیت مستبد، نمایش داده شده است.

تخمین می زند، و خانواده شاهزاده توگوخوفسکی، مشغول تعقیب خواستگاران ثروتمند، و کنتس خریومینا سالخورده و کسل کننده با نوه مغرورش، و ناتالیا دمیتریونا، یک عشوه گر دمدمی مزاج، که شوهر خود را زیر پاشنه له می کند، و تعدادی از افراد دیگر. مستقیماً در کمدی نقش دارند، اما با ویژگی‌های روان و دقیق ذکر شده‌اند.

همانطور که می بینیم، نمایندگان بسیار زیادی از جامعه فاموس، یک جامعه قدیمی و رو به مرگ، در نمایشنامه حضور دارند. و بنابراین شخصیت اصلی از نظر کمیت شکسته می شود، اما نه با کیفیت. از این گذشته، خنده و تمسخر در کل نمایشنامه نفوذ می کند و یک رذیله مسخره شده دیگر ترسناک نیست. خنده محیطی مملو از زاگورتسک های ساکت و سنگدل را تسخیر می کند.

جامعه منسوخ فاموس

پاییز زیباترین زمان سال است. بی جهت نیست که الکساندر سرگیویچ پوشکین پاییز را محبوب ترین زمان سال می داند. نمی توان زیبایی هایی که پاییز به ما می دهد را تحسین کرد. چقدر زیباست در پاییز در جنگل! گاهی اوقات کلمات برای توصیف این همه شکوه کافی نیستند. در اواسط شهریور که برگ های درختان زرد می شود بسیار زیباست. در این زمان، همه چیز طلایی است و شما نمی خواهید پارک را ترک کنید، زیرا چنین مناظر زیبایی در اطراف وجود دارد. و چقدر در بیشه توس شگفت انگیز است، به نظر می رسد که روی درختان توس جوان سکه های طلا آویزان است و وقتی باد شروع به وزیدن می کند، صدای زنگ آنها را می شنوی.

او جایگاه مشخصی را در تاریخ ناوبری زیر آب اشغال می کند، زیرا ژول ورن توانست به درستی مسیرهای توسعه بیشتر آن را ترسیم کند و کار تفکر اختراعی را تحریک کند ... بسیاری از طراحان زیردریایی و همچنین مخترعان تجهیزات غواصی بودند. با تشکر از نویسنده علمی تخیلی یک مقاله جداگانه را می توان به لباس های غواصی اختصاص داد - آنها در زمان ژول ورن چگونه بودند، چگونه او آنها را "بهبود" داد و بعداً به چه چیزی تبدیل شدند. رمان «بیست هزار لیگ زیر دریا» شاید بارزترین، اما به دور از تنها، مورد تطابق نزدیک داستان با تاریخ باشد.

اثر اصلی دانته آلیگیری که برای او شهرت جهانی به ارمغان آورد، شعر «کمدی الهی» است. به نوعی پل بین فرهنگ قرون وسطی و رنسانس تبدیل شد. خود شاعر به سادگی آن را "کمدی" نامید. در قرون وسطی، این اصطلاح معمولاً به عنوان هر اثری با آغاز غم انگیز و پایانی خوش شناخته می شد. لقب الهی بعدها توسط منتقدان اضافه شد، اما نه برای نشان دادن جهت گیری مذهبی آن، بلکه به عنوان بیان کمال شاعرانه استثنایی. دانته یکی از اولین کسانی بود که در ادبیات اروپای غربی موضوع شعر را به تصویر کشید

در شعر "ارواح مرده" نیکولای واسیلیویچ گوگول، همراه با گالری رسا از پرتره های صاحبان زمین، با جزئیات قهرمان دوران مدرن - پاول ایوانوویچ چیچیکوف را توصیف می کند. این یک کلاهبردار بزرگ است. او تولد یک سیستم جدید - سرمایه داری را پیش بینی می کند و از قبل برای شرایط آن آماده است. چیچیکوف پول را بالاتر از همه چیز در جهان قرار می دهد و زندگی خود را عبادت می کند، خدمت می کند و زندگی خود را وقف ساختن سرمایه می کند. او دستور پدرش مبنی بر "یک پنی پس انداز" را کاملاً به خاطر داشت، زیرا همه می توانند خیانت کنند، فقط یک "پنی" کمک می کند و پس انداز می کند... پاول ایوانوویچ از کودکی شروع به سرمایه گذاری با فروش مجدد رول و دونات به دوستان می کند... عرق

Mechik و Morozka دو قهرمان رمان A. Fadeev "تخریب" هستند. آنها در یک موقعیت بسیار شدید ملاقات می کنند: Morozka Mechik را از مرگ نجات می دهد. و سپس درگیری بین قهرمانان ایجاد می شود. همسر موروزکا، واریا، شروع به دوست داشتن Mechik می کند. اما در واقع، برخورد قهرمانان بسیار عمیق تر است. در متفاوت بودن آنها نهفته است موقعیت اجتماعی، تحصیلات، تجربه زندگی، آرمان های اخلاقی. موروزکا یک کارگر است، یک معدنچی موروثی. زندگی او را خراب نکرد: ایوان موروزوف از دوازده سالگی کار سخت یک معدنچی را آموخت و در سال هجدهم به همراه همسرش واریا برای "دفاع از شوروی" رفت. انجماد

در حال تماشا: (ماژول Griboyedov:)

موضوع "داوران چه هستند؟"

شخصیت اخلاقی و ایده آل های زندگی جامعه مشهور

هدف: برای نشان دادن اینکه این داوران چه کسانی هستند، همیشه آماده قضاوت هستند، آنها را باید به عنوان الگوهایی در نظر بگیریم که برای دیدن موهای سفیدشان زندگی کرده اند. به کار بر روی ویژگی های قهرمانان کمدی ادامه دهید. توانایی تجزیه و تحلیل شخصیت های یک اثر نمایشی را توسعه دهید. ویژگی های اخلاقی لازم را پرورش دهید مرد جواندر زندگی

پیشرفت درس

چهار گروه از بچه ها روی شخصیت های قهرمانان کمدی کار می کنند: فاموسوف، مولچالین، اسکالوزوب و سوفیا.

من از کاریکاتور متنفرم،

در عکس من یکی نیست

پیداش نمیکنی"

از نامه ای از A.S Griboyedov.

فرهنگ لغت:

ایده آل (فرانسوی) - یک مدل، بالاترین هدف آرزوها.

اخلاق (lat.) - دیدگاه روابط عمومیکه مبتنی بر اومانیسم است،

صداقت، سادگی، فروتنی؛ رفتار مردم

آفوریسم (یونانی) - ضرب المثلی که یک فکر کامل را به شکل لاکونیک بیان می کند.

محافظه کار (لات) - نگهبان، مدافع دوران باستان، مخالف جدید، مترقی.

بدبینی (یونانی) - نگرش منفی نسبت به معیارهای اخلاقی رفتار.

درس با مسابقه "آگاهان کمدی "وای از شوخ" شروع می شود (یک نفر از گروه در مسابقه شرکت می کند).

به یاد داشته باشید که قهرمانان ما به چه کسانی آموزش می دهند، چه چیزی را تأیید می کنند، چه کسانی را شخصیت می دهند؟

فاموسوف به او می آموزد: "کسی که فقیر است با شما همتا نیست." (سوفیا)

کدام یک از قهرمانان کمدی این رسم را داشتند: "امضا شده است، از روی شانه هایت". (فاموسوف)

طبق کدام شخصیت در کمدی "وای از هوش"، "گناه مشکلی نیست، شایعه خوب نیست." (لیزا)

فاموسوف در مورد چه کسی و به چه دلیلی می گوید: "او به طرز دردناکی افتاد ، اما خوب از جای خود بلند شد." (ماکسیم پتروویچ)

در مورد کسی که سوفیا چنین پاسخ داد: "قهرمان رمان من نیست." (درباره Skalozub)

مولچالین از کجا به مسکو آمد؟ (از Tver)

- "چرا نظرات دیگران فقط مقدس است؟" - سخنان چاتسکی خطاب به چه کسی است؟ (به مولچالین)

یکی از نزدیکان فاموسوف اطمینان داد که "همه در تقویم ها دروغ می گویند." این کیه؟ (خلستوا)

سخنان افتتاحیه توسط معلم.

رژه قهرمانان ادبی (لباس پوش). فاموسوف، اسکالوزوب، مولچالین، سوفیا، لیزا روی صحنه می آیند. هر کدام از آنها عبارتی را بیان می کنند که مشخصه اوست.

مولچالین: «پدرم به من وصیت کرد:

اولاً از همه مردم بدون استثنا لطفاً -

مالک، جایی که در آن زندگی خواهد کرد،

رئیسی که با او خدمت خواهم کرد،

به بنده اش که لباس ها را تمیز می کند،

دربان، سرایدار، برای دوری از شر،

به سگ سرایدار، محبت کن.»

تحلیل تصاویر کمدی "وای از ذهن"

گروه 1 - تصویر فاموسوف .

برنامه ریزی برای تصویر: 1) P.A. Famusov - یک نماینده معمولی از اشراف مسکو.

2) شغل فاموسوف، سرگرمی او؛

3) دیدگاه فاموسوف در مورد وظایف رسمی خود؛

4) دشمنی با علم، روشنگری؛

5) اهمیت دادن به تربیت دختر؛

6) رفتار غیر انسانی با بندگان.

7) تحسین از زندگی مسکو و ترس از محکومیت؛

8) ویژگی های سخنرانی فاموسوف.

گروه این طرح را روی تخته می نویسد، رهبر گروه در مورد آن صحبت می کند و بقیه دانش آموزان پاسخ او را تکمیل می کنند.

اجرای تئاتر. مونولوگ "پتروشکا، تو همیشه لباس نو می پوشی" (پرده 2، صحنه 2).

مونولوگ خوانده شده به درک بهتر ما کمک می کند ایده آل های زندگیزندگی فاموسوف افرادی است که موفق به جلب لطف و کسب رتبه شدند. برده داری و پستی نیز راه خوبی است به شرطی که به نتیجه مطلوب منتهی شود.

شبیه P.A. Famusov و S.S. Skalozub.

گروه 2 - تصویر Skalozub.

این گروه داستان خود را در مورد اسکالوزوب با اجرای تئاتری "گفتگوی اسکالووزوب و فاموسوف" آغاز می کند (پرده 2، پدیده 5).

ویژگی های Skalozub;

پر کردن جدول

چنین افرادی - خودشیفته، نادان، احمق - در روسیه تزاری موفق شدند و این کاریکاتور نیست. Decembrist Yakushkin گفت که در هر مرحله Skalozubs وجود داشتند که می خواستند چندین گاری چوب را در پشت سرباز بشکنند.

دنیای فاموسوف نه تنها از صاحبان رعیت مانند فاموسوف و اسکالوزوب، بلکه از خدمتکارانی مانند مولچالین نیز تشکیل شده است.

گروه سوم - تصویر مولچالین .

ان وی گوگول در مورد مولچالین نوشته است: «مولچالین... تیپ فوق العاده ای است. این چهره به درستی تسخیر شده، خاموش، پست است، در حالی که بی‌صدا راه خود را در میان مردم باز می‌کند.»

نمایشنامه پردازی کنش 4، پدیده 12;

ویژگی های مولچالین (پاسخ گروهی)؛

پر کردن جدول؛

سوال برای همه: "آیا چاتسکی در این که مولچالین را احمق می داند درست است؟"

نه، مولچالین به معنای روزمره کلمه احمق نیست، او کاسبکار است، اما به جلو حرکت می کند، رتبه ها را دریافت می کند، "به سطوح معروف می رسد."

مولچالین در مورد شرافت، اشراف، علم، شعر احمق است. بلینسکی گفت: "مولچالین در مورد منافع شخصی اش به اندازه شیطان باهوش است."

"مولچالین خنده دار است یا ترسناک؟"

نمایش صحنه توضیح مولچالین و سوفیا.

ترسناک. مردم ساکت در دنیا سعادتمندند.

او پست، حیله گر، یواشکی، فضول است.

او یک رذل است، یک رذل.

جهان بد سازماندهی شده است که در آن افراد پست و پست مانند مولچالین موفق می شوند. معاصران گریبودوف می‌گویند: «به اطراف نگاه کنید، ما توسط مولچالی‌ها احاطه شده‌ایم. و ما؟ - یک سوال برای تفکر

گروه چهارم - تصویر سوفیا.

سوفیا پاولونا یکی از اسرارآمیزترین قهرمانان است.

چرا فریب خورد؟

چرا چاتسکی باهوش را به مولچالین احمق انتخاب کردید؟

گروه چهارم به این سؤالات و سؤالات دیگر پاسخ می دهد.

I.A. Goncharov نوشت: "به طور کلی، دشوار است که با سوفیا پاولونا به طور غیر همدلانه رفتار کنید: او دارای تمایلات قوی از طبیعت قابل توجه، ذهنی پر جنب و جوش، شور و نرمی زنانه است. در گرفتگی خراب شده بود، جایی که حتی یک پرتو نور به آن نفوذ نکرد.»

در طول درس، کل کلاس جدول "لقب های احساسی و ارزشیابی که قهرمان را مشخص می کند" را پر کردند.

5. خلاصه درس. ارزیابی درجه بندی.

گریبایدوف A. S.

مقاله ای در مورد اثری با موضوع: شخصیت اخلاقی و آرمان های زندگی جامعه فاموسوف

الکساندر سرگیویچ گریبودوف به لطف یک اثر معروف شد که پوشکین در مورد آن گفت: "کمدی دست نویس "وای از شوخ" جلوه ای وصف ناپذیر ایجاد کرد و ناگهان او را در کنار اولین شاعران ما قرار داد. معاصران استدلال می کردند که "وای از شوخ" "تصویری از اخلاق و گالری از گونه های زنده" است. از آن زمان، این کمدی همچنان خوانندگان و بینندگانی را مجذوب خود می‌کند که شخصیت‌های آن را انسان‌های زنده می‌دانند.

شخصیت های نمایشنامه نه تنها زندگی می کنند، به توپ می روند، عشق می ورزند و حسادت می کنند. هر کدام از آنها دیدگاه خود را با بیننده و خواننده به اشتراک می گذارند، دقیقاً دیدگاه خود را که به سختی به دست آورده اند در مورد جهان. در کمدی گفتگوی شدیدی از فلسفه های زندگی و جهان بینی وجود دارد. او از یک سو توسط چاتسکی، مرد برجسته زمان خود، و از سوی دیگر - توسط کسانی که در کنار او هستند - جامعه فاموس رهبری می شود.

فاموسوف نماینده معمولی مسکو اشرافی و بوروکراتیک در ربع اول قرن نوزدهم است، اما قرن گذشته "اطاعت و ترس" ایده آل او است. او عموی متوفی را ستایش می کند که می دانست چگونه لطف کند، خم شود، لباس شوخی بپوشد تا مورد توجه قرار گیرد. او کوزما پتروویچ خاصی را تحسین می کند که خودش ثروتمند بود، ازدواج خوبی داشت و فرزندانش نه تنها ارث قابل توجهی، بلکه موقعیت هایی را نیز به جا گذاشت. و خود فاموسوف از بستگان خود مراقبت می کند و آنها را در مکان های آرام و سودآور قرار می دهد. و همه اینها برای اینکه کیف شما را محکم تر پر کنید. به نظر او داماد دخترش نیست که روح دو هزار رعیت ندارد. و اگر شخصی خدمت نکند، اموال را به روش خود اداره می کند.

دیدگاه های آزاد را موعظه می کند، او نیز مانند چاتسکی در دسته آزاداندیشان قرار می گیرد.

افراد خطرناک فاموسوف خطراتی را برای خود و امثال او در تدریس و کتابها می بیند.

رویای "جمع آوری همه کتاب ها و سوزاندن آنها" به طوری که "مردم و امور دیگر، و

نظرات.”

سرهنگ اسکالوزوب به عنوان یک شخصیت شوم تر، یک پیشه ور بی روح در برابر ما ظاهر می شود، زیرا پشت سر او قدرت ماشین نظامی است. اگرچه او نه به دلیل شایستگی، بلکه به طور تصادفی با استفاده از "کانال های زیادی" ارتقاء می یابد، اما او کمتر ترسناک نمی شود. او به سادگی بوی آراکچیفیسم می دهد، شما نمی توانید با بورس تحصیلی او را فریب دهید، و به ولتر او یک گروهبان سرگرد و یک تشکیلات در سه درجه را ترجیح می دهد.

مولچالین شخصیت متفاوتی است، ساکت و بی کلام. اما با این حال، «ساکتان در دنیا سعادتمندند»، زیرا آنها بر اساس محاسبه تحقیر می کنند، چاپلوسی می کنند و عشق می ورزند. آنها ممکن است به "سطوح معروف" برسند، پشه ها را نوازش کنند و با خوشحالی به چشمان تاتیانا نگاه کنند.

یوریونام.

آنتون آنتونوویچ زاگورتسکی بسیار شبیه مولچالین است، چاتسکی نیز به این نکته اشاره می کند. اما زاگورتسکی رک تر از مولچالین است. او یک خشنود کننده آشکار، یک دروغگو، یک کارت تیزتر، و گاهی اوقات، یک خبرچین است که گوریچ در مورد این ویژگی او هشدار می دهد.

نه، بی دلیل نیست که گریبایدوف زاگورتسکی را که از گرداب زندگی اجتماعی آمده است، مانند قهرمان دیگری که در پایان نمایشنامه ظاهر می شود، رپتیلوف، نقاشی می کند. در او گیج شده است

در داستان ما بسیاری از تیپ های مسکو و سن پترزبورگ را می بینیم، «باهوش ترین

مردم،» که در واقع ظاهراً سخنگوهای پوچ هستند، درست مانند خود رپتیلوف که مبتذل می کند.

گالری تصاویر معمولی از جامعه فاموسوف نیز توسط پیرزن خلستوا، یک بانوی مسکو، یک رعیت مستبد، نمایش داده شده است.

تخمین می زند، و خانواده شاهزاده توگوخوفسکی، مشغول تعقیب خواستگاران ثروتمند، و

کنتس خریومینا سالخورده و کسل کننده با نوه متکبرش و ناتالیا دمیتریونا، یک عشوه گر هوس باز که شوهرش را زیر پاشنه خود له می کند و یک سری از افرادی که مستقیماً در کمدی دخالت ندارند، اما در توصیفات گذرا و مناسب ذکر شده اند. .

همانطور که می بینیم، نمایندگان بسیار زیادی از جامعه فاموس، یک جامعه قدیمی و رو به مرگ، در نمایشنامه حضور دارند. و بنابراین شخصیت اصلی از نظر کمیت شکسته می شود، اما نه با کیفیت. از این گذشته، خنده و تمسخر در کل نمایشنامه نفوذ می کند و یک رذیله مسخره شده دیگر ترسناک نیست. محیطی مملو از زاگورتسک های بی صدا و سنگی را فتح می کند، -

جامعه منسوخ فاموس