صفحه اصلی / عدد شناسی / شناخت و آینده نگری؛ دانش شهودی و پیشینی روش شناختی که در آن شیء آن به عنوان یک وحدت پیچیده متضاد، متغیر و متحرک در نظر گرفته می شود، دانش و شناخت شهودی نامیده می شود.

شناخت و آینده نگری؛ دانش شهودی و پیشینی روش شناختی که در آن شیء آن به عنوان یک وحدت پیچیده متضاد، متغیر و متحرک در نظر گرفته می شود، دانش و شناخت شهودی نامیده می شود.

نام پارامتر معنی
موضوع مقاله: شناخت شهودی.
روبریک (دسته موضوعی) رژیلیا

شهود، پدیده ای پیچیده، مهمترین نقش را در فرآیند شناختی ایفا می کند. شهود به روش های غیر منطقی دانستن اشاره دارد. در تاریخ فلسفه، مسئله شهود بی‌توجه نبوده است. مثال: افلاطون، ارسطو، آگوستین، عارفان قرون وسطی، دکارت.

در قرن بیستم، یک جنبش فلسفی به وجود آمد - شهودگرایی (هنری بردسون - فیلسوف فرانسوی)

شهود (intuitus - نگاه) - بینش درونی، بینش معنوی، تفکر، الهام، پیش بینی؛ این توانایی مستقیم است درک مستقیمحقایق بدون دلیل و شواهد منطقی اولیه.

خصوصیات: 1. خودانگیختگی (ماهیت پدیده ها بلافاصله درک می شود - "جهش آنی ذهن"، زمانی که گام های منطقی و شواهد در یک لحظه نادیده گرفته می شوند)

2. ناگهانی (بصیرت می تواند به طور غیرمنتظره، به طور تصادفی، در هر نقطه رخ دهد). مثال: آلمانی. شیمیدان ککوله در خواب مار را دید که دمش را گرفته بود و فرمول حلقوی بنزن را استنتاج کرد. مار پیچ خورده بیان نمادین یک حلقه کربن بسته بود.

مندلیف جدول تناوبی را در خواب دید.

3. ناآگاهی - شخص نمی تواند بفهمد که چگونه به نتیجه رسیده است. از آنجایی که مردم قادر به توضیح این موضوع نبودند، تمایل داشتند این را به عملکرد نیروهای بالاتر نسبت دهند. مثال: دکارت وقتی ایده هندسه تحلیلی به ذهنش رسید زانو زد و دعا کرد.

در علم مدرنتوضیحی در مورد حوزه شهود وجود دارد - ناخودآگاه. در سطح ناخودآگاه، پردازش اطلاعات بسیار سریعتر از سطح خودآگاه اتفاق می افتد، ᴛ.ᴇ. ناخودآگاه می تواند کارهای زیادی را در مدت زمان کوتاهی انجام دهد. کار پنهان فکر در سطح ناخودآگاه زمانی رخ می دهد که ارتباط شما با مشکلات قطع شود (در هنگام خواب، راه رفتن و غیره قطع ارتباط موقت از حل مشکلات و تغییر به انواع دیگر فعالیت ها مفید است).

دانش شهودی در حوزه های مختلف فعالیت انسان وجود دارد که به علمی، پزشکی، هنری و غیره تقسیم می شود.

توانایی شهودی از نظر معنا با دانش عقلی و حسی قابل مقایسه است.

برای شکل گیری و تجلی شهود، شرایط زیر ضروری است:

1. آموزش حرفه ای کامل فرد، دانش عمیق از مشکل. بینش شهودی افراد را به طور تصادفی ملاقات نمی کند، بلکه به کسانی که طولانی و کامل در زمینه دانش خود کار کرده اند مراجعه می کند.

2. وضعیت جستجوی یک وضعیت مشکل ساز: یک دانشمند فقط در زمینه خود کار نمی کند، بلکه تلاش های شدیدی برای حل یک مشکل خاص انجام می دهد.

3. وجود یک "اشاره". اشاره یک رویداد یا یک واقعیت نیست، بلکه به عنوان یک محرک یا انگیزه برای شهود عمل می کند. مثال: افتادن سیب روی سر نیوتن.

معنای دانش شهودی: شهود، همانطور که بود، راه حل های آماده ای را برای آگاهی فراهم می کند، به فرد اجازه می دهد تا پدیده ها را پیش بینی کند، و مهمترین چشمه خلاقیت را تشکیل می دهد.

شناخت شهودی. - مفهوم و انواع طبقه بندی و ویژگی های دسته "شناخت شهودی". 2017، 2018.

شهود، پدیده ای پیچیده، مهمترین نقش را در فرآیند شناختی ایفا می کند. شهود به روش های غیر منطقی دانستن اشاره دارد. در تاریخ فلسفه، مسئله شهود بی‌توجه نبوده است. مثال: افلاطون، ارسطو، آگوستین، عارفان قرون وسطی، دکارت.

در قرن بیستم، یک جنبش فلسفی به وجود آمد - شهودگرایی (هنری بردسون - فیلسوف فرانسوی)

شهود (intuitus - نگاه) - بینش درونی، بینش معنوی، تفکر، الهام، پیش بینی؛ این توانایی درک مستقیم حقایق بدون استدلال و شواهد منطقی اولیه است.

ویژگی های مشخصه: 1. خودانگیختگی (ماهیت پدیده ها بلافاصله درک می شود - "جهش فوری ذهن"، زمانی که گام های منطقی و شواهد در یک لحظه نادیده گرفته می شوند)

2. ناگهانی (بصیرت می تواند به طور غیرمنتظره، به طور تصادفی، در هر نقطه رخ دهد). مثال: آلمانی. شیمیدان ککوله در خواب مار را دید که دمش را گرفته بود و فرمول حلقوی بنزن را استنتاج کرد. مار پیچ خورده بیان نمادین یک حلقه کربن بسته بود.

مندلیف جدول تناوبی را در خواب دید.

3. ناآگاهی - شخص نمی تواند بفهمد که چگونه به نتیجه رسیده است. از آنجایی که مردم قادر به توضیح این موضوع نبودند، تمایل داشتند این را به عملکرد نیروهای بالاتر نسبت دهند. مثال: دکارت وقتی ایده هندسه تحلیلی به ذهنش رسید زانو زد و دعا کرد.

در علم مدرن توضیحی درباره حوزه شهود - ناخودآگاه وجود دارد. در سطح ناخودآگاه، پردازش اطلاعات بسیار سریعتر از سطح خودآگاه اتفاق می افتد، یعنی. ناخودآگاه می تواند کارهای زیادی را در مدت زمان کوتاهی انجام دهد. کار پنهان فکر در سطح ناخودآگاه زمانی اتفاق می افتد که شما از مشکلات جدا می شوید (در طول خواب، راه رفتن، و غیره) قطع ارتباط موقت از حل مشکلات و تغییر به انواع دیگر فعالیت ها مفید است.

دانش شهودی در حوزه های مختلف فعالیت انسان وجود دارد که به علمی، پزشکی، هنری و غیره تقسیم می شود.

توانایی شهودی از نظر معنا با دانش عقلی و حسی قابل مقایسه است.

برای شکل گیری و تجلی شهود، شرایط زیر ضروری است:

1. آموزش حرفه ای کامل فرد، دانش عمیق از مشکل. بینش شهودی به طور تصادفی به مردم نمی رسد، بلکه برای کسانی است که طولانی و کامل در زمینه دانش خود کار کرده اند.

2. وضعیت جستجوی یک وضعیت مشکل ساز: یک دانشمند فقط در زمینه خود کار نمی کند، بلکه تلاش های شدیدی برای حل یک مشکل خاص انجام می دهد.

3. وجود یک "اشاره". اشاره رویداد یا واقعیتی است که به عنوان محرک یا انگیزه ای برای شهود عمل می کند. مثال: افتادن سیب روی سر نیوتن.

معنای دانش شهودی: شهود، همانطور که بود، راه حل های آماده ای را برای آگاهی فراهم می کند، به فرد اجازه می دهد تا پدیده ها را پیش بینی کند، و مهمترین چشمه خلاقیت را تشکیل می دهد.

شناخت هر فرد از خودش قابل انکار نیست. حتی سوفسطائیان نیز نمی توانستند خود انسان را به عنوان موضوعی متفکر و معرفت انکار کنند. لازم است کمی توضیح داده شود که منظور از شخص چیست. شناخت او از خود نه از طریق روش‌های تجربی یا پوزیتیویستی، نه از طریق هیچ مقوله‌ای کلی، بلکه منحصراً به روش «خود» آغاز می‌شود. یعنی انسان جزء این علم می شود و در اینجا هیچ مانعی وجود ندارد، بین عالم و معرفت مونیسم مطلق است، این یک کل است.
اما شناخت برخی از صفات ظاهری انسان مانند رنگ، ساختار بدنی و سایر ویژگی های بدن با این شناخت متفاوت است. دانش آنها غیر مستقیم است.
چنین دانشی را می توان به عنوان یک کل واحد درک کرد. اما، برای مثال، فرض: "من هستم" یا "من وجود دارم" از دو بخش تشکیل شده است، دو بخش مفاهیم مختلف"من" و "هستم"، "من" و "وجود دارم". دانش درباره خود امری الهام بخش و پیشینی است، بدون واسطه بین دانا و شناخته شده. در فلسفه اسلامی ثابت شده است که روح انسانگزاره مادی یا خصوصیاتی که حاکی از این مادیت باشد ندارد، بلکه منحصراً یک جوهر معنوی است. هر ماده معنوی از خود می داند. همچنین دانش ما در مورد روان، احساسات، عواطف هیچ واسطه ای ندارد.
وقتی ترس را تجربه می کنیم، این احساس را بدون هیچ واسطه ای مانند شناخت از طریق هر مفهومی از ترس تجربه می کنیم. وقتی نسبت به کسی یا چیزی احساس عشق می کنیم، این احساس را بدون واسطه تجربه می کنیم. وقتی تصمیمی می گیریم، خودمان این تصمیم را می گیریم. بی معنی است که بدون اینکه خودمان چیزی در مورد آن بدانیم، تصمیم بگیریم، دوست داشته باشیم و متنفر باشیم.
بنابراین ما می گوییم که ما نمی توانیم وجود شک های خود را در چیزی انکار کنیم، هیچ کس نمی تواند منکر وجود آنها شود یا در وجود شک خود شک دارد.
منبع و مبنای دیگر دانش شهودی ممکن است دانش درباره خود یا دانش در مورد احساسات بیرونی خود باشد. علم به قدرت عقل یا اراده من نیازی به واسطه یا مفاهیم خاصی ندارد. به عنوان مثال، ما احساسات را به جای اراده نمی پذیریم عمل فیزیکی، یا برای فکر کردن به اراده عمل متوسل نمی شویم.
در میان آنچه از طریق دانش شهودی شناخته می شود، ممکن است خود مفاهیم و مقولات خاصی وجود داشته باشند که نمی توانند واسطه هایی در قالب مفاهیم و ایده های دیگر داشته باشند. اگر چنین بود که همه دانش ها از طریق مقولات و مفاهیم خاصی به دست می آمد، می توانستیم بگوییم که معرفت هر مفهومی است که از طریق احساسات و مقولات خاصی به دست می آید که پایانی ندارند.
شاید در اینجا سؤالی پیش بیاید: اگر فرض کنیم که دانش شهودی خود قابل شناخت است، پس باید بپذیریم که مفاهیم کلی یا خاص در آگاهی ما، چه در مورد جهان خارج باشد و چه در مورد خودمان، همانطور که آنها واسطه هایی در دانش دارند، می توان چنین کرد. آنها را نداشته باشم از آنجایی که این مقولات ارتباط مستقیمی با دانش شخصی الهام بخش دارند، به این معنی است که با آن وحدت مستقیم و مشخصی دارند. اما از سوی دیگر، بر این اساس که عالم خارج منحصراً از طریق حواس شناخته می شود، چگونه ممکن است معرفت شهودی و در عین حال واسطه باشد؟
در پاسخ خواهیم گفت که مفاهیم معنای عام یا خاص در واقع بازتابی از جهان خارج هستند. بنابراین می توان آنها را به عنوان ابزاری برای شناخت جهان خارج، بخشی از دانش تجربی نامید.
اما از سوی دیگر، بر اساس این که «من» شخصی مستقیماً این مفاهیم را می شناسد، می توانیم این را دانش الهام بخش شخصی بنامیم. این دو ویژگی تفاوت قابل توجهی با یکدیگر دارند. به عنوان دانش الهام‌بخش، هیچ واسطه‌ای ندارد و به این ترتیب، در نزدیکی ما حضور دارد.
ويژگي ماهيت تجربي به جهان خارج اشاره دارد. این را می توان با استفاده از مثال آینه مشاهده کرد. ما می توانیم از دو طرف به آن نگاه کنیم. از یک طرف، مستقیماً به خود آینه نگاه کنید، مانند کسی که آن را در یک فروشگاه می خرد. چنین شخصی به آینه نگاه می کند، او ظاهر، اما نه به خودش در این آینه. دوم کسی است که می خواهد مستقیم به خودش نگاه کند، برایش مهم نیست (آینه) چگونه است. تخیل انسان نیز می تواند توجه آگاهی را به خود جلب کند - در این صورت ما آگاهی مستقیمی از تخیل خود داریم. از سوی دیگر، هنگامی که از آن به عنوان وسیله ای برای شناخت جهان خارج استفاده می کنیم، دانش تجربی به دست می آوریم. راز قابل اعتماد بودن دانش الهام بخش
با توجه به آنچه در مورد دانش الهام‌بخش و تفاوت آن با دانش تجربی گفته شد، متوجه می‌شویم که چرا شناخت خود یا شناخت وضعیت روانی خود نمی‌تواند اشتباه باشد و با واقعیت‌های دنیای خارج مطابقت داشته باشد. واقعیت این است که خود واقعیت مستقیماً برای کسانی که آن را درک می کنند حضور دارد. این در تضاد با دانش تجربی است، جایی که اغلب تخیل انسان واسطه ای بین خود شخص و شیء قابل شناخت می شود. هیچ اطمینانی وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد که آنچه دانش تجربی به ما می دهد در واقع با واقعیت های جهان خارج مطابقت دارد.
همیشه این احتمال وجود دارد که در مورد شناخت جهان خارج، میانجی معینی بین شی ء شناخته شده و فاعل شناسا وجود داشته باشد، یعنی. شناخت از طریق این رسانه ها (مثلاً اندام های حسی) رخ خواهد داد، احتمال خطا و ناسازگاری شناخت با واقعیت وجود دارد. در موردی که هیچ واسطه ای بین معرفت و عالم وجود نداشته باشد، یعنی. بین آنها مونیسم خاصی وجود دارد، پس احتمال خطا وجود ندارد. زیرا این سؤال مطرح نمی شود که آیا علم با معرفت مطابقت دارد یا خیر، زیرا معرفت همان علم در مورد آن است. دانش الهام بخش پیشینی و تجربی
در اینجا لازم است به این نکته مهم اشاره کنیم که تخیل انسان مانند یک دستگاه مکانیکی، دانش الهام‌بخش را جذب می‌کند و مفاهیم و مقوله‌های خاصی را شکل می‌دهد و سپس مقایسه‌هایی بین آنها انجام می‌دهد. به عنوان مثال، هر زمان که ما ترس از چیزی را تجربه می کنیم، تخیل ما ترس را در آگاهی ما نقش می بندد. پس از ناپدید شدن علت ترس، تخیل می تواند دوباره این حالت را برگرداند و آن را در آگاهی بازتولید کند. مهم این است که آگاهی انسان بتواند شکل دهد مفاهیم کلیو مقوله‌های یک حالت معین، با نسبت دادن به این مفاهیم دیگر با ماهیت کلی، می‌توانند آنها را به جملاتی مانند: «می‌ترسم»، «احساس ترس» ترجمه کنند. بنابراین، با سرعت باورنکردنی ظهور این حالت روانی بر اساس دانش معیندر مورد گذشته و توانایی بازگشت دوباره این حالت، فرد می تواند دلایل وقوع آنها را به دقت تشخیص داده و تشخیص دهد.
همه این اعمال در روان انسان خیلی سریع اتفاق می افتد. اما نزدیکی آنها باعث سردرگمی می شود. ممکن است شخصی فکر کند همانطور که ترس را از طریق دانش الهامی و شهودی شناخت، می تواند علل این ترس را نیز بشناسد. در حالی که آنچه او از طریق دانش الهام بخش می دانست فقط یک ترکیب کلی است که فراتر از مفاهیم و مقولات است. بنابراین، ارائه هرگونه ارزیابی در مورد این اقدام اشتباه خواهد بود. در حالی که بازگرداندن این حالت در خود چیزی جز تجلی دانش تجربی نیست.
ما یک سوال داریم: چرا اغلب، دقیقاً به عنوان نتیجه ای که از دانش الهام بخش به دست آمده است، داریم؟ نتیجه منفی? به عنوان مثال، فردی ممکن است احساس گرسنگی کند و زمانی که اشتهایش کاذب است، فکر کند که به غذا نیاز دارد، که معمولاً در نتیجه سوء هاضمه رخ می دهد. درک این نکته مهم است که از طریق دانش الهام‌بخش، شخص احساس گرسنگی را تجربه می‌کرد، اما خطا در تفسیر و بر اساس احساسات و مفاهیمی بود که فرد قبلاً تجربه کرده بود، یعنی. احساس گرسنگی، که علت آن حالت اشتباه شد. در مورد معرفت عرفا، در سطوح بالاتر، گاه کشف حقایق آنان نیز دقیقاً به همین دلایلی که در بالا ذکر شد، می تواند اشتباه باشد. بنابراین در شناخت نتایج دانش شهودی باید بسیار دقت کرد.

مؤسسه کارآفرینی و حقوق مسکو

انشا در مورد منطق

با موضوع: «دانش، شناخت و شهود».

تکمیل شده توسط: دانشجوی سال دوم

بخش مکاتبات

گرایش "فقه"

ایبراگیمووا اولگا روسلانوونا

س/ک شماره 103003/09/2

بررسی شد:

مسکو – 2009.

مقدمه……………………………………………………………………………….2

1. منطق به عنوان وسیله ای برای درک شهود

1.1 منطق به عنوان یک علم………………………………………………………………………………………………………………………………………………………

1.2 ابزارها و ویژگی های تفکر منطقی………………………………………………………………

2. شهود.

2.1 توسعه تاریخیدانش در مورد شهود……………………………6

2.2 تعریف. ویژگی های کلی………………………………………………………………………………………………………………

2.3 دیدگاه دانشمندان مختلف…………………………………………………………………..9

3. شهود به عنوان وسیله ای برای درک جهان. منبع داده برای تحلیل منطقی

3.1 نقش شهود در زندگی انسان. رابط لازم با منطق………………………………………………………. .......................................................... .10

3.2 مکانیسم عملیاتی……………………………………………………………………………………………………

3.3 شناخت عقلانی - ادراک شهودی و تحلیل منطقی آن

3.3.1 اصول اساسی عقل گرایی……………………………………………………

3.3.2. جایگاه شهود در معرفت عقلی……………………………

نتیجه…………………………………………………………………………………………………………………………………

فهرست ادبیات استفاده شده…………………………………….20

مقدمه.

هر فرد ذاتا منحصر به فرد است. این موضوع از قدیم الایام مورد توجه بسیاری از علوم بوده است که هر کدام از جایگاه خود بوده است. فیزیولوژی و روانشناسی مغز انسان را به دو نیمکره (چپ و راست) تقسیم می کند، که هر کدام در ماژول های مختلف فکر می کنند (چپ - منطقی واقعیات را مقایسه می کند، سمت راست - با واحدهای حسی-تجسمی عمل می کند). فلسفه نیز ماهیت انسان را از طریق دوگانگی آن، یک اصل دوگانه (یین/یانگ، خیر/شر، سایه/نور، ذهن/احساسات مرد/زنانه و غیره) در نظر می گیرد. این دوگانگی در همه چیز نهفته است. و به نظر من بی نظیرترین، جالب ترین و سرگرم کننده ترین، در تمام دوگانگی این جهان، فرصت شناخت یکی از طریق دیگری است. به نظر من این مسیر عینی ترین شناخت واقعیت است.

1. منطق به عنوان وسیله ای برای درک شهود.

1.1 منطق به عنوان یک علم.

هر فرد دارای فرهنگ منطقی خاصی است که سطح آن با مجموعه تکنیک های منطقی و روش های استدلالی که شخص درک می کند و همچنین مجموعه ابزارهای منطقی که در فرآیند شناخت و فعالیت عملی استفاده می کند مشخص می شود.

فرهنگ منطقی از طریق ارتباط، تحصیل در مدرسه و دانشگاه و در فرآیند خواندن ادبیات به دست می آید.

منطق روش های صحیح استدلال را نیز نظام مند می کند اشتباهات معمولیدر استدلال ابزارهای منطقی برای بیان دقیق افکار فراهم می کند که بدون آن هر گونه فعالیت ذهنی از تدریس گرفته تا کار پژوهشی بی اثر می شود.

آگاهی از قواعد و قوانین منطق، هدف نهایی مطالعه آن نیست. هدف نهاییمطالعه منطق - توانایی اعمال قوانین و قوانین آن در فرآیند تفکر.

حقیقت و منطق به هم مرتبط هستند، بنابراین نمی توان اهمیت منطق را دست بالا گرفت. منطق به اثبات نتایج واقعی و رد نتایج نادرست کمک می کند، به شما می آموزد که واضح، مختصر و درست فکر کنید. منطق مورد نیاز همه مردم است، کارگران مشاغل مختلف.

پس منطق علم فلسفی اشکالی است که تفکر انسان در آن رخ می دهد و قوانینی که تابع آن است.

1.2 ابزار تفکر. ویژگی های تفکر

منطق تفکر شناختی را مطالعه می کند و به عنوان وسیله ای برای شناخت استفاده می شود. شناخت به عنوان فرآیند بازتاب جهان عینی توسط آگاهی انسان، وحدت حسی و حسی است. دانش عقلانی. شناخت حسی به سه شکل اصلی رخ می دهد: احساس، ادراک و بازنمایی.

حس بازتابی از خصوصیات حسی فردی اشیا است - رنگ، شکل، بو، طعم آنها.

ادراک تصویری کل نگر از یک شی است که در نتیجه تأثیر مستقیم آن بر حواس پدید می آید.

بازنمایی تصویری حسی از یک شی است که در آگاهی حفظ شده و قبلا درک شده است. بازنمایی ها نه تنها می توانند تصاویری از اشیایی باشند که واقعاً وجود دارند. اغلب آنها بر اساس توصیف اشیایی که در واقعیت وجود ندارند شکل می گیرند. چنین ایده هایی بر اساس ادراک اشیاء واقعی شکل می گیرد و ترکیب آنهاست.

شناخت حسی به ما اطلاعاتی در مورد اشیاء منفرد و خصوصیات بیرونی آنها می دهد. اما نمی تواند دانشی در مورد رابطه علی بین پدیده ها ارائه دهد.

با این حال، شخص با شناخت دنیای اطراف خود تلاش می کند تا علل پدیده ها را مشخص کند، در اصل چیزها نفوذ کند و قوانین طبیعت و جامعه را آشکار کند. و این بدون تفکری که واقعیت را در اشکال منطقی خاصی منعکس می کند غیرممکن است.

بیایید ویژگی های اصلی تفکر را در نظر بگیریم.

تفکر واقعیت را در تصاویر تعمیم یافته منعکس می کند. بر خلاف شناخت حسی، تفکر از فرد انتزاع می کند و امر کلی، تکراری و ضروری را در اشیا مشخص می کند. به همین ترتیب مفاهیم شخصیت حقوقی، حاکمیت دولت و ... ایجاد می شود. تفکر انتزاعی عمیق تر به واقعیت نفوذ می کند و قوانین ذاتی آن را آشکار می کند.

تفکر فرآیند بازتاب غیرمستقیم واقعیت است. با کمک حواس فقط می توانید بفهمید که چه چیزی بر آنها تأثیر می گذارد. بدون رعايت واقعيت خود جرم، مي توان بر اساس شواهد مستقيم و غير مستقيم، مجرم را شناسايي كرد.

تفکر با زبان پیوند ناگسستنی دارد. افراد به کمک زبان، نتایج کار ذهنی خود را بیان و تثبیت می کنند.

تفکر فرآیند بازتاب فعال واقعیت است. فعالیت کل فرآیند شناخت را به عنوان یک کل مشخص می کند، اما مهمتر از همه، تفکر. با استفاده از تعمیم، انتزاع و سایر تکنیک های ذهنی، فرد دانش در مورد اشیاء واقعیت را تغییر می دهد.

ماهیت تعمیم یافته و میانجی بازتاب واقعیت، ارتباط ناگسستنی با زبان، ماهیت فعال بازتاب - اینها ویژگی های اصلی تفکر هستند.

اما این کاملاً اشتباه است که تفکر را جدا از دانش حسی در نظر بگیریم. در فرآیند شناختی آنها در وحدتی جدایی ناپذیر هستند. شناخت حسی شامل عناصر تعمیم است که نه تنها برای ایده ها، بلکه برای ادراکات و محسوسات نیز مشخص است و پیش نیازی برای گذار به شناخت منطقی را تشکیل می دهد.

مهم نیست که چقدر اهمیت تفکر، بر اساس داده هایی است که از طریق حواس به دست می آید. بنابراین، احساسات حلقه اساسی تفکر ما هستند، مبنایی که اطلاعات لازم را برای تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری های بعدی فراهم می کند. شهود اگر احساس نباشد چیست؟ این ما را به پرسش کلیدی این اثر می رساند. شهود چیست، نقش آن در زندگی و تفکر یک فرد، در صحت نتیجه گیری های او چیست؟

2. شهود.

در ابتدا، شهود البته به معنای ادراک است: «این همان چیزی است که ما می بینیم یا درک می کنیم، اگر به چیزی نگاه کنیم یا آن را از نزدیک بررسی کنیم، اما، حداقل از فلوطین شروع می شود، تضاد بین شهود، از یک سو، و تفکر گفتمانی از سوی دیگر، شهود راهی است الهی برای دانستن چیزی تنها با یک نگاه، در یک لحظه، خارج از زمان، و تفکر گفتمانی یک روش انسانی برای دانستن است که شامل این واقعیت است که ما هستیم. در طول استدلالی که نیاز به زمان دارد، ما گام به گام استدلال خود را توسعه می دهیم.

2.1 توسعه تاریخی دانش در مورد شهود.

برای درک بهتر شهود چیست و جایگاه آن در آن دانش علمی، لازم است کمی در مورد پیشینه این مفهوم بگوییم. توسعه علوم طبیعی و ریاضیات در قرن هفدهم. علم را با طیف وسیعی از مشکلات معرفتی: در مورد گذار از عوامل فردی به احکام کلی و ضروری علم، در مورد پایایی داده های علوم طبیعی و ریاضیات، در مورد ماهیت مفاهیم و بدیهیات ریاضی، در مورد تلاش برای ارائه یک توضیح منطقی و معرفتی برای دانش ریاضی و غیره. . توسعه سریع ریاضیات و علوم طبیعی مستلزم روش های جدیدی از نظریه دانش بود که تعیین منبع ضرورت و جهانشمول بودن قوانین ناشی از علم را ممکن می ساخت. علاقه به روش های تحقیق علمی نه تنها در علوم طبیعی، بلکه در علوم طبیعی نیز افزایش یافت علم فلسفی، که در آن نظریه های عقل گرایانه شهود فکری ظاهر می شود.

پدیده درک ناگهانی، نسبتاً کامل و واضح نتیجه مطلوب (راه حل یک مشکل) در غیاب آگاهی و کنترل مسیرهای منتهی به این نتیجه. چنین پدیده هایی نامیده می شوند شهود نمی توان آن را با یک تلاش ارادی آگاهانه «روشن» یا «خاموش کرد». این یک "روشنایی" غیرمنتظره است ("بصیرت" یک فلاش داخلی است)، یک درک ناگهانی از حقیقت.

2.2 تعریف. ویژگی های عمومی

تا زمان معینی چنین پدیده هایی مورد تحلیل و بررسی منطقی با ابزارهای علمی نبودند. با این حال، مطالعات بعدی، اولاً، شناسایی انواع اصلی شهود را ممکن ساخت. ثانیاً، آن را به عنوان یک فرآیند شناختی خاص و شکل خاصی از شناخت ارائه کنیم. انواع اصلی شهود شامل شهود حسی (تشخیص سریع، توانایی تشكیل قیاس، تخیل خلاق و غیره) و عقلانی (استنتاج تسریع، توانایی سنتز و ارزیابی) است. شهود به عنوان یک فرآیند شناختی خاص و شکل خاصی از شناخت، با شناسایی مراحل اصلی (دوره ها) این فرآیند و مکانیسم های یافتن راه حل در هر یک از آنها مشخص می شود. مرحله اول(دوره مقدماتی) - کار منطقی عمدتاً آگاهانه مرتبط با تنظیم یک مشکل و تلاش برای حل آن با ابزارهای عقلانی (منطقی) در چارچوب استدلال گفتمانی. مرحله دوم(دوره نهفتگی) - تجزیه و تحلیل ناخودآگاه و انتخاب راه حل - پس از اتمام مرحله اول شروع می شود و تا لحظه "روشن شدن" شهودی آگاهی با نتیجه نهایی ادامه می یابد. ابزار اصلی یافتن راه حل در این مرحله تجزیه و تحلیل ناخودآگاه است که ابزار اصلی آن تداعی های ذهنی است (از نظر شباهت، برعکس، سازگاری)، و همچنین مکانیسم های تخیل که به شما امکان می دهد مشکل را در یک سیستم جدید تصور کنید. اندازه گیری ها مرحله سوم- "روشن شدن" ناگهانی (بصیرت)، یعنی. آگاهی از نتیجه، جهش کیفی از جهل به دانش. چیزی که به معنای محدود کلمه شهود نامیده می شود. مرحله چهارم- نظم دهی آگاهانه نتایج به دست آمده به طور شهودی، دادن یک شکل منطقی هماهنگ به آنها، ایجاد یک زنجیره منطقی از قضاوت ها و نتیجه گیری ها که منجر به راه حل مشکل می شود، تعیین مکان و نقش نتایج شهود در سیستم دانش انباشته.

شهود، پدیده ای پیچیده، مهمترین نقش را در فرآیند شناختی ایفا می کند. شهود به روش های غیر منطقی دانستن اشاره دارد. در تاریخ فلسفه، مسئله شهود بی‌توجه نبوده است. مثال: افلاطون، ارسطو، آگوستین، عارفان قرون وسطی، دکارت.

در قرن بیستم، یک جنبش فلسفی به وجود آمد - شهودگرایی (هنری بردسون - فیلسوف فرانسوی)

شهود (intuitus - نگاه) - بینش درونی، بینش معنوی، تفکر، الهام، پیش بینی؛ این توانایی درک مستقیم حقایق بدون استدلال و شواهد منطقی اولیه است.

ویژگی های مشخصه: 1. خودانگیختگی (ماهیت پدیده ها بلافاصله درک می شود - "جهش فوری ذهن"، زمانی که گام های منطقی و شواهد در یک لحظه نادیده گرفته می شوند)

2. ناگهانی (بصیرت می تواند به طور غیرمنتظره، به طور تصادفی، در هر نقطه رخ دهد). مثال: آلمانی. شیمیدان ککوله در خواب مار را دید که دمش را گرفته بود و فرمول حلقوی بنزن را استنتاج کرد. مار پیچ خورده بیان نمادین یک حلقه کربن بسته بود.

مندلیف جدول تناوبی را در خواب دید.

3. ناآگاهی - شخص نمی تواند بفهمد که چگونه به نتیجه رسیده است. از آنجایی که مردم قادر به توضیح این موضوع نبودند، تمایل داشتند این را به عملکرد نیروهای بالاتر نسبت دهند. مثال: دکارت وقتی ایده هندسه تحلیلی به ذهنش رسید زانو زد و دعا کرد.

در علم مدرن توضیحی درباره حوزه شهود - ناخودآگاه وجود دارد. در سطح ناخودآگاه، پردازش اطلاعات بسیار سریعتر از سطح خودآگاه اتفاق می افتد، یعنی. ناخودآگاه می تواند کارهای زیادی را در مدت زمان کوتاهی انجام دهد. کار پنهان فکر در سطح ناخودآگاه زمانی اتفاق می افتد که شما از مشکلات جدا می شوید (در طول خواب، راه رفتن، و غیره) قطع ارتباط موقت از حل مشکلات و تغییر به انواع دیگر فعالیت ها مفید است.

دانش شهودی در حوزه های مختلف فعالیت انسان وجود دارد که به علمی، پزشکی، هنری و غیره تقسیم می شود.

توانایی شهودی از نظر معنا با دانش عقلی و حسی قابل مقایسه است.

برای شکل گیری و تجلی شهود، شرایط زیر ضروری است:

1. آموزش حرفه ای کامل فرد، دانش عمیق از مشکل. بینش شهودی به طور تصادفی به مردم نمی رسد، بلکه برای کسانی است که طولانی و کامل در زمینه دانش خود کار کرده اند.

2. وضعیت جستجوی یک وضعیت مشکل ساز: یک دانشمند فقط در زمینه خود کار نمی کند، بلکه تلاش های شدیدی برای حل یک مشکل خاص انجام می دهد.

3. وجود یک "اشاره". اشاره رویداد یا واقعیتی است که به عنوان محرک یا انگیزه ای برای شهود عمل می کند. مثال: افتادن سیب روی سر نیوتن.

معنای دانش شهودی: شهود، همانطور که بود، راه حل های آماده ای را برای آگاهی فراهم می کند، به فرد اجازه می دهد تا پدیده ها را پیش بینی کند، و مهمترین چشمه خلاقیت را تشکیل می دهد.