صفحه اصلی / کف بینی / پیدایش هستی شناسی تصویر علمی جهان. ظهور کیهان شناسی و فلسفه طبیعی

پیدایش هستی شناسی تصویر علمی جهان. ظهور کیهان شناسی و فلسفه طبیعی

حاشیه نویسی

اساس هر تحقیق علمی، تصویر کلی علمی از جهان است که مهمترین مؤلفه مبانی فلسفی علم است. سپس لازم است اصول هستی شناسی رشته ای خود را تجزیه و تحلیل کنید، که به نوبه خود به عنوان مبنایی برای نظریه های علمی رشته مربوطه عمل می کند، و تنها پس از این می توانید تحقیقات علمی خاص را شروع کنید. خارج از تصویر علمی جهان، واقعیت علمی به دست آمده نمی تواند تبیین عقلانی داشته باشد.

کلیدواژه: مبانی فلسفی علم، تصویر علمی جهان.

تصویر علمی جهان تصویری کل نگر از علم است که از طریق اصول بنیادی آن شکل گرفته است. نوع خاصی از دانش نظری می توان آن را به عنوان یک مدل نظری اساسی از واقعیت مورد مطالعه در نظر گرفت، برخلاف مدل های خاصی که زیربنای نظریه های خاص هستند. از آنجایی که با تصویر جهان متفاوت است، طرح های نظری که هسته اصلی نظریه را تشکیل می دهند همیشه با آن مرتبط هستند. ایجاد این ارتباط پیش نیازی برای ساختن یک نظریه است. خارج از تصویر علمی جهان، نمی توان یک نظریه را به شکل کامل ساخت.

تصویر علمی جهان شامل دانش خصوصی در مورد ویژگی های مختلف پدیده های خاص، یا در مورد جزئیات خود فرآیند شناختی نمی شود. این کلیت تمام دانش بشری در مورد جهان عینی نیست، بلکه نشان دهنده یک سیستم یکپارچه از ایده ها در مورد قوانین کلی واقعیت است که به عنوان شکل خاصی از سیستم سازی دانش علمی عمل می کند.

تصویر علمی جهان مبتنی بر اصولی است که قوانین کلی فرآیند شناخت را بیان می کند. این یک سیستم کل نگر از ایده ها در مورد ویژگی های کلی و الگوهای واقعیت است که در نتیجه تعمیم و ترکیب اصول بنیادی ساخته شده است. اصول علمی.

تصویر علمی جهان اساس بنیادین علم است. این پانورامای گسترده ای از دانش در مورد طبیعت، شامل مهمترین نظریه ها، فرضیه ها و حقایق است که ادعا می کند هسته یک جهان بینی است. این شامل سیستمی از تعمیمات علمی است که فراتر از مشکلات خاص رشته های فردی است و به عنوان مرحله تعمیم دهنده ادغام ظاهر می شود. دستاوردهای علمیبه یک سیستم واحد و منسجم یک تصویر علمی جامع از جهان باید داده های علوم طبیعت بی جان، جهان ارگانیک، جامعه انسانی و روابط اجتماعی را ترکیب کند.

تصویر علمی جهان از تنوع بی پایان متمایز است دنیای واقعیآن پیوندهای اساسی که شناخت آنها هدف اصلی علم را در این یا آن مرحله از رشد تاریخی خود تشکیل می دهد. هنگام توصیف تصویر جهان، این ارتباطات در قالب سیستمی از اصول علمی ثبت می شود که تحقیق بر آن استوار است و به آن اجازه می دهد تا به طور فعال مدل های نظری خاص را بسازد، واقعیت های تجربی را توضیح دهد و پیش بینی کند.

تصویر علمی جهان را می توان شکلی از دانش نظری در نظر گرفت که از طریق آن دانش خاص به دست آمده در زمینه های مختلف تحقیقات علمی یکپارچه و نظام مند می شود. مفهوم "تصویر علمی جهان" به تعدادی از مفاهیم مرتبط تقسیم می شود که هر یک نوع خاصی از تصویر علمی از جهان را به عنوان سطح خاصی از سیستم سازی دانش علمی تعیین می کند. اینها مفاهیم کلی علمی، علوم طبیعی، اجتماعی و در نهایت، تصویر علمی محلی (ویژه) از جهان است.

تصویر کلی علمی از جهان یک چشم انداز اولیه از شی مورد مطالعه را تشکیل می دهد، که در فرمول بندی مشکلات شرکت می کند، استراتژی اولیه تحقیقات علمی را تعیین می کند.

تصویر علمی جهان در ساختار جهان بینی مدرن جایگاه غالبی را اشغال می کند. هدف علم مطالعه قوانین عینی توسعه جهان است، بنابراین تصویر علمی جهان به عنوان پانورامای گسترده ای از دانش در مورد طبیعت و بشریت، شامل مهمترین نظریه ها، فرضیه ها و حقایق، اساساً هسته اصلی علمی است. جهان بینی

تصویر علمی جهان در فلسفه علم به عنوان مهمترین بخش از مبانی علم و جزء هستی شناختی آن به شمار می رود. او ارتباط نظریه های علمی با زندگی واقعی، مطابقت آنها با این زندگی را بررسی می کند. تصویر علمی طبیعی جهان یک سیستم کلی از دانش در مورد طبیعت است. اما هر سیستم دانشی تصویری از طبیعت را نشان نمی دهد. برای این کار لازم است: 1) این سیستم بنیادی ترین ویژگی ها و الگوهای طبیعت را منعکس کند. 2) همه این ویژگی ها باید در یک تصویر واحد و کل نگر در نظر گرفته شوند، یعنی. هیچ قانون جداگانه، هرچند اساسی، علوم طبیعی تصویری از طبیعت را تشکیل نمی دهد.

کارکردهای تصویر علمی جهان:

1. تصویر علمی جهان فقط مجموعه ای از قطعات رشته های مختلف علمی نیست. هدف آن ارائه ترکیبی از دانش است. این حاکی از عملکرد یکپارچه تصویر علمی جهان است که برای اطمینان از نظام مندی جهان بینی علمی طراحی شده است.

2. تصویر علمی به سادگی جهان را توصیف نمی کند، قوانین اساسی آن را بازتولید می کند، بلکه سیستمی از نگرش ها و اصول را برای توسعه جهان تنظیم می کند، بر شکل گیری هنجارهای روش شناختی تحقیقات علمی تأثیر می گذارد - این کارکرد هنجاری آن است.

3. تصویر علمی جهان مبتنی بر پتانسیل کل علم یک دوره خاص است، بنابراین لازم است که تاریخی بودن آن را در نظر گرفت و بر محدودیت های دانشی که بشر در دوره تاریخی خاص توسعه خود دارد تأکید کرد.

4. تصویر علمی جهان نه تنها دانش علمی را نظام مند می کند، بلکه به عنوان یک برنامه تحقیقاتی جهانی عمل می کند که استراتژی را تعیین می کند. دانش علمی.

علم بر خلاف فلسفه که جهان را به طور کلی مطالعه می کند، محیط را مطالعه می کند دنیای مادی. این جهان را می توان اساساً به 3 حوزه تقسیم کرد: 1) جهان فیزیکی - جهان طبیعت معدنی.

2) جهان بیولوژیکی - جهان اشیاء زنده. 3) جهان اجتماعی - دنیای اجتماعات انسانی. آنها با تصویر کلی علمی جهان متحد شده اند.

دنیا یکی است، ما آن را به علوم مختلف تقسیم کرده ایم. و اگر جهان یکی است، پس باید قوانین و اصول کلی وجودی آن وجود داشته باشد. تصویر کلی علمی جهان، سیستمی از اساسی ترین اصول ذاتی در تمام اشیاء، فرآیندها و پدیده های جهان پیرامون را بدون استثنا تشکیل می دهد، یعنی. همه علوم مطالعه علمی هر شیء در جهان اطراف باید با استقرار این اصول کلی علمی بنیادی آغاز شود.

تصاویر علمی ویژه جهان (هستی شناسی های رشته ای) نه کل جهان اطراف، بلکه حوزه موضوعی علوم آنها را مطالعه می کنند. ایده های آنها در سیستم اصول هستی شناختی آنها توصیف می شود که به نوبه خود به عنوان مبنایی برای نظریه های علمی رشته مربوطه عمل می کند.

بنابراین، قبل از شروع مطالعه یک موضوع خاص تحقیق یا ایجاد یک نظریه علمی، ابتدا باید سیستم اصول کلی علمی بنیادی و سپس سیستم اصول هستی شناختی رشته ای خود را درک کنید.

مراجع

1. کوخانوفسکی V.P.، Leshkevich T.G.، Matyash T.P.، Fakhti T.B. تصویر علمی جهان، اشکال و کارکردهای تاریخی آن // مبانی فلسفه علم. Rostov n/d: Phoenix, 2006. صص 231-241.

2. رودروین جی.ای. تصویر علمی جهان // فلسفه علم. م.: یونیتی-دانا، 2005. صص 138-151.

3. استپین وی.اس. مبانی علم // دانش نظری. م.: پیشرفت-سنت، 2000. ص 185-292.

4. Stepin V. S. تصویر علمی جهان // جدید دایره المعارف فلسفی/ اد. V. S. Stepina. در 4 جلد م.: میسل، 1380. ت 3. ص 32-34.

بودن به عنوان موضوع تأمل عقلانی. هستی شناسی به عنوان آموزه ای از اشکال و قوانین جهانی هستی. انواع هستی شناسی - اسطوره ای، مذهبی، فلسفی، علمی، وجودی-شخصی. پرسش اصلی فلسفه و هستی شناسی فلسفی. جایگاه هستی شناسی در ساختار دانش فلسفی و بسط مسائل هستی شناختی در تاریخ فلسفه. راه ها و اشکال وجود در تفکر عقلانی. ویژگی وجود مادی، آرمانی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی. سنت های غربی و شرقی هستی شناسی فلسفی.

ایده هایی درباره جهان به عنوان یک سیستم جهانی و الگویی از وحدت جهانی. مفهوم "جوهر". به دنبال اساس اساسی جهان است: ماده و روح. مفاهیم مونیستی و کثرت گرایانه از هستی.

عینیت بخشیدن به هستی. مفهوم ماده. دو رویکرد برای تعریف ماده: فلسفی- معرفت شناختی و فلسفی- هستی شناختی. ماده به عنوان یک واقعیت عینی که قبل و مستقل از آگاهی ما وجود دارد و توسط آن منعکس می شود. ماده به عنوان بستر.

ماده و خواص آن: نظام مندی، ساختار، حرکت، مکان، زمان. وجود سیستماتیک سطوح ساختاری وجود: غیر آلی، ارگانیک، اجتماعی. ویژگی های سازماندهی سطوح هستی. رویکرد سیستمی-ساختاری، قابلیت ها و محدودیت های آن در شناخت جهان.

ماده و حرکت. مطلق بودن حرکت و نسبیت سکون. انواع اصلی حرکت: حرکات حفظ کیفیت سیستم، حرکت همراه با تغییر کیفی در سیستم. مفهوم توسعه توسعه به عنوان یک تغییر کیفی جهت دار، برگشت ناپذیر، پیش رونده در سیستم.

اشکال حرکت و علم مدرن. اصول طبقه بندی اشکال حرکت ماده. طبقه بندی اشکال حرکت ماده توسط F. Engels: مکانیکی، فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی، اجتماعی. تنظیم این طبقه بندی مطابق با اکتشافات علمی مدرن.

مفاهیم مکان و زمان. مفاهیم جوهری و رابطه ای فضا و زمان. نقش نظریه نسبیت آ.اینشتین در درک ماهیت فضا و زمان. ویژگی های فضا: گسترش، سه بعدی بودن، همگنی، همسانگردی. خواص زمان: مدت، تک بعدی بودن، برگشت ناپذیری، همگنی. مسئله ابعاد فضا و زمان. تنوع کیفی اشکال فضا و زمان در طبیعت بی جان. فضا و زمان بیولوژیکی فضا و زمان اجتماعی ویژگی های زمان روانی.

سخنرانی 9 دیالکتیک و هم افزایی

دیالکتیک هستی دیالکتیک به عنوان هنری در مورد ارتباطات جهانی و توسعه جهان. تکامل تاریخی و فلسفی درک دیالکتیک. دیالکتیک باستان: ایده های دیالکتیکی در آثار هراکلیتوس و سقراط. ایده های دیالکتیکی فلسفه رنسانس. ایده های دیالکتیکی در فلسفه کلاسیک آلمانی دیالکتیک ک. مارکس. مفاهیم مدرن دیالکتیک.

دیالکتیک به عنوان یک دکترین توسعه. ارتباطات جهانی هستی دسته بندی های دیالکتیک. فردی و عمومی. پدیده و ذات: انواع پدیده ها (ظواهر، ظواهر درون و بین جوهری). الگوهای دیالکتیکی اتصالات سازه ای جزء و کل. اصل یکپارچگی: کل بیش از مجموع اجزای آن است. ویژگی های یک کل را نمی توان به مجموع ویژگی های چیزهای تشکیل دهنده آن تقلیل داد. فرم و محتوا. عناصر و ساختار. مفهوم یک سیستم. اشیاء سیستم اصل سیستماتیک جبر و عدم تعین گرایی. اتصالات عزم. اصل جبر. ارتباطات علت و معلولی اصل علیت. شانس و ضرورت. امکان و واقعیت: انواع احتمالات (برگشت و برگشت ناپذیر، انتزاعی و عینی، واقعی و صوری).

قوانین توسعه دیالکتیکی قانون گذار کمیت به کیفیت. دیالکتیک تغییرات کمی و کیفی. کیفیت و خواص. کیفیت و کمیت. اندازه گیری کنید. انتقال به کیفیت جدید. اسب دوانی. انواع پرش.

قانون سنتز دیالکتیکی. نفی های دیالکتیکی انواع منکرات نفی و سنتز دیالکتیکی.

دیالکتیک و تضادهای منطقی. قانون ناسازگاری دیالکتیکی. متضادهای دیالکتیکی اتحاد و مبارزه اضداد. تضاد دیالکتیکی «نفی نفی». چرخه و پیشرفت تغییرات. انواع وحدت و انواع تضادها.

توسعه و پیشرفت. مفهوم توسعه مدل های توسعه: منطقی-عقلانی (در فلسفه استعلایی آلمانی نشان داده شده است)، تدریجی (G. Spencer)، طبیعت گرایانه (C. داروین)، ظهور، یا مفهوم تکامل خلاق (A. برگسون)، انسان شناختی (اگزیستانسیالیسم)، نظریه تعادل. تئوری تضاد، دیالکتیک ماتریالیستی، دیالکتیک وحدت الهیات، دیالکتیک منفی، دیالکتیک بازتاب معرفت‌شناختی، دیالکتیک متناقض، دیالکتیک ضدهمانی.

اصل تاریخ گرایی. پیشرفت و پسرفت. پیشرفت به عنوان یک مشکل معیارهای پیشرفت در سطوح مختلف ساختاری سازمان هستی. دیالکتیک اجتماعی دیالکتیک فرآیند شناخت.

هم افزایی به عنوان یک نظریه کلی خود سازماندهی. مدارس هم افزایی روسیه و آمریکا. ویژگی های تحقیق آنها. سیستماتیک و خود سازماندهی به عنوان ویژگی های جدایی ناپذیر ماده. موضوع و موضوع هم افزایی. تاریخچه پیدایش و توسعه پارادایم هم افزایی. اصول هم افزایی: اصل در نظر گرفتن سیستم ها به عنوان پویا، اصل عارضه دائمی، اصل عدم قطعیت.

فرآیندهای خودسازماندهی در سیستم های غیرتعادلی باز مراحل تکامل سیستم: دوره تعادل نسبی، انتقال به مرحله اتلاف، انتقال به مرحله انشعاب، حالت جذب کننده، تشکیل ساختار جدید سیستم.

ساختارهای اتلافی سازه هایی هستند که در طی نوسانات قابل توجه در گرادیان های خارجی تشکیل می شوند و اتصالات بین عناصر سیستم را از بین می برند و سیستم را به حالت عدم تعادل قوی با افزایش آنتروپی غیرقابل کنترل می رساند. دلایل تشکیل ساختارهای اتلافی.

مفهوم آنتروپی و آشوب. افزایش سطح آنتروپی انتقال سیستم به مرحله انشعاب. رابطه بین آشوب و ساختار. مشکل سازی وجود هرج و مرج.

مفهوم انشعاب و نقطه انشعاب. مکانیسم انشعاب. هنگام دور شدن از تعادل (در حالت بسیار غیرتعادلی)، در مقدار معینی از پارامتر متغیر، سیستم به آستانه پایداری می رسد که فراتر از آن چندین (بیش از یک) شاخه احتمالی توسعه برای سیستم باز می شود. انشعاب به عنوان شرطی برای سیستم برای انتخاب مسیر بیشتر خودسازماندهی.

مفهوم جذب کننده: رژیمی که سیستم در مرحله معینی از توسعه خود به سمت آن جذب می شود.

ایده تکامل همزمان به عنوان یک توسعه خودسازگار مشترک همه سیستم هایی که جهان را تشکیل می دهند.

شکل گیری یک تصویر هم افزایی از جهان. کاربرد رویکرد هم افزایی در مطالعه طبیعت زنده و بی جان. ویژگی های استفاده از رویکرد هم افزایی در مطالعه انسان و پدیده ها و فرآیندهای اجتماعی.

نگاه هم افزایی به توسعه زندگی انسان. نقش ایده های هم افزایی در عمل پزشکی: داروسازی، جراحی، روانپزشکی.

اصول هم افزایی در فلسفه زبان. جنبه های هم افزایی خلاقیت

رد ایده خارجی بودن شی. چرخشی از کنشگری مبتنی بر عمل‌شناختی به پی‌ریزی مبانی ارزش‌شناختی فرهنگی از نوع جدید (دیالوژیک). آرمان تمدن جهانی بر اساس هارمونی انسان-طبیعی و چند مرکزیت قومی فرهنگی هماهنگ است.

تعمیم یافته ترین نتیجه شناخت علمی از هستی، تصویر علمی جهان است. با وجود تعداد زیادیانتشارات اختصاص داده شده به این شکل از دانش، درک ماهیت آن به دور از روشن است. به نظر ما، دشواری تعریف تصویر علمی از جهان به این دلیل است که در تلاقی سه راه اساسی وجود «روح» انسان - جهان بینی، فلسفه و علم - ظاهر می شود و دارای ویژگی های هر یک است. از آنها ویژگی بارز بسیاری از مطالعات اختصاص داده شده به مشکلات تصویر جهان، بیان در مورد ماهیت ایدئولوژیکی این شکل از دانش است.

ما معتقدیم که تصویر جهان مهمترین مؤلفه یک جهان بینی است، اما تنها بخشی از آن است. تصویر جهان جنبه عینی جهان بینی است، یعنی بخشی از آن که جهان در قالب اشیا و روابط بین آنها ارائه می شود.. این شامل تصاویر بصری از بیشتر است قابل توجه استبرای موضوع اشیا و ارتباطات آنها. در مورد تصویر علمی جهان، این تصویر بخشی از جنبه عینی جهان بینی است که در آن باورهای علمی موضوع متمرکز است و شامل بازنمایی تصویری-تصویری از اشیاء و ارتباطات بین آنها است که در حوزه شکل گرفته است. علم همانطور که V.S. Stepin و L.F. Kuznetsova اشاره می کنند، تصویر علمی جهان "فقط یک بلوک را در جهان بینی ثابت می کند - دانش در مورد ساختار جهان که در یک مرحله از توسعه تاریخی علم به دست آمده است."

تصویر علمی جهان از دو نوع دانش تشکیل شده است: دانش در مورد مهم ترین اشیاء حوزه مورد مطالعه (جهان) که در حوزه دید علم قرار دارند و دانش در مورد روابط بین این اشیاء و ارتباطات بین آنها. . دانش نوع اول محتوای اساسی تصویر علمی جهان را تشکیل می دهد، دومی ساختار آن را تنظیم می کند. معرفت موضوعی در تصویر جهان به شکل هستی شناسی - به شکل تصاویر بصری مخصوصاً بزرگ و دانش در مورد ارتباطات - به شکل مفهومی وجود دارد که در قالب اصول، قوانین و ایده های فلسفی و علمی بیان می شود.

جهان بینی که در آن تصویر علمی جهان جایگاه غالبی را اشغال می کند علمی نامیده می شود. اما حتی جهان بینی علمی علاوه بر دانش علمی و فراعلمی، دیدگاه ها و باورهایی را نیز در بر می گیرد (هنجارهای اخلاقی و حقوقی که به تنظیم کننده های درونی رفتار، دیدگاه های زیبایی شناختی، باورهای سیاسی و حتی برخی هنجارهای «عقل سلیم» تبدیل شده اند. . بنابراین، تصویر علمی جهان، کل جهان بینی علمی را با محتوای خود در بر نمی گیرد، بلکه جزء تعیین کننده آن است که به کمک صفت «علمی» در مقابل کلمه «جهان بینی» ثابت می شود.

گاهی به تصویر جهان هستی شناسی می گویند. به عنوان مثال، V.N Kostyuk می نویسد که تصویر علمی جهان اساساً هستی شناسی نظریه علمی است. L. F. Kuznetsova و V. S. Stepin تصاویر علمی خصوصی جهان را هستی شناسی های رشته ای می نامند. به نظر ما تصویر جهان هستی شناسی نیست، بلکه فقط موضوع تحقیق آن است. هستی شناسی تأملی فلسفی در مورد تصویر جهان به عنوان محتوای ماهوی یک جهان بینی است.. به نظر می رسد تعریف فوق با درک عمومی پذیرفته شده هستی شناسی به عنوان دکترین هستی در تضاد باشد. همانطور که قبلاً اشاره شد، با بودن، در هستی شناسی جوهری، یا خود واقعیت عینی یا حضور این واقعیت را درک می کنیم. اما آیا هستی شناس واقعاً با واقعیت عینی سروکار دارد یا فقط با بازنمایی آن در ذهنش؟ در هستی شناسی کارکردی، همانطور که مشخص است، اعتقاد بر این است که محقق با خود هستی سر و کار ندارد، بلکه تنها با تصویر آن سروکار دارد که به موضوع بستگی دارد و با تغییر موضوع شناخت تغییر می کند. به نظر من این درست است.

بنابراین، مهمترین بخش هر جهان بینی، تصویر جهان است که در آن نتایج بازتاب عینی یک فرد از مهم ترین اشیاء برای او و ارتباطات وجودی آنها متمرکز است. عمل به عنوان حوزه موضوعی یک جهان بینی، هدف اصلی هر تصویری از جهان، از جمله تصویر علمی است. هستی شناسی تأملی فلسفی در مورد تصویر جهان است که توسط انسان به عنوان موجودی عینی پذیرفته شده است.

استپین V. S.، Kuznetsova L. F. تصویر علمی جهان در فرهنگ تمدن تکنولوژیک. م.، 1994. ص 16.

Kostyuk V. N. هستی شناسی تغییر دانش علمی // علوم فلسفی. 1982. شماره 1. ص 39.

استپین V. S.، Kuznetsova L. F. تصویر علمی جهان در فرهنگ تمدن تکنولوژیک. م.، 1994.

سوال شماره 22

مفهوم تصویر علمی از جهان. اشکال تاریخی آن کارکردهای تصویر علمی جهان (به عنوان هستی شناسی، شکلی از سیستم سازی دانش، یک برنامه تحقیقاتی)

به گفته رادوگین (ص 93)

شکل گیری مفهوم تصویر علمی از جهان

مسئله وجود تصویری علمی از جهان و جایگاه و نقش آن در ساختار دانش علمی برای اولین بار توسط دانشمندان برجسته طبیعی M. Planck، A. Einstein، N. Bohr، مطرح شد و تا حدودی توسعه یافت. ای. شرودینگر و دیگران. M. Planck، به عنوان بخشی از بحث در مورد مسئله مبانی هستی شناختی دانش علمی، مسئله وجود تصویر علمی از جهان را مطرح کرد. به گفته پلانک، "محقق علوم طبیعی با تمایل به یافتن تصویر ثابت، مستقل از زمان های در حال تغییر، از جهان مشخص می شود." نقاشی مدرندنیایی که با آن می درخشدرنگ‌ها بسته به شخصیت محقق همچنان دارای ویژگی‌هایی هستند که هیچ انقلابی نمی‌تواند آن‌ها را چه در طبیعت و چه در دنیای اندیشه بشری محو کند. این عنصر ثابت، مستقل از هر انسانی یا حتی هر فرد متفکری، چیزی است که ما آن را واقعیت می نامیم."

پلانک تاکید کرد که تغییر و توسعه تصویر علمی جهان این عناصر دائمی را از بین نمی برد، بلکه آنها را حفظ می کند و عناصر جدیدی به آنها اضافه می کند. به این ترتیب، تداوم در توسعه تصویر علمی جهان و بازتاب روزافزون عمیق تر جهان در دانش علمی حاصل می شود.

الف. انیشتین، به پیروی از پلانک، در توضیح مبانی هستی‌شناختی دانش، مفهوم «واقعیت فیزیکی» را به‌عنوان مجموعه‌ای از نظریه‌ها مطرح کرد. اشیایی که ویژگی های دنیای واقعی را در چارچوب این نظریه فیزیکی نشان می دهند." تحقیقات در مورد واقعیت فیزیکی، به گفته اینشتین، منجر به شکل گیری تصویر فیزیکی از جهان می شود. الف. انیشتین از اصطلاح "تصویر فیزیکی جهان" استفاده می کند معانی مختلف، از جمله به عنوان "حداقل مفاهیم اولیه و روابط فیزیک که وحدت آن را تضمین می کند." با این تعبیر، تصویر فیزیکی جهان به عنوان مؤلفه خاصی از دانش نظری ظاهر می شود که با نظریه های فیزیکی خاص متفاوت است و در عین حال این نظریه ها را متحد می کند و سنتز آنها را تضمین می کند.

انیشتین تاکید کرد که هر تصویری از جهان واقعیت را ساده‌سازی و طرح‌واره‌ای می‌کند. اما در عین حال برخی از جنبه های اساسی واقعیت را آشکار می کند. این اجازه می دهد تا یک نقطه خاص (تا زمانی که محقق جنبه های جدید و قبلاً ناشناخته واقعیت را کشف کند) تصویر جهان را با خود جهان شناسایی کند. «فرد به روشی مناسب تلاش می‌کند تا تصویری ساده و واضح از جهان برای خود بیافریند تا تا حدودی سعی کند این جهان را با تصویری که به این شکل خلق شده است جایگزین کند.»

ایده نقش طرحواره تصویر فیزیکی جهان توسط بسیاری از سازندگان فیزیک مدرن (N. Bohr، M. Born، W. Heisenberg) مورد توجه قرار گرفت. آنها توسعه تصویر فیزیکی جهان را نتیجه کشف در فرآیند شناخت ویژگی ها و جنبه های جدیدی از طبیعت می دانستند که در تصویر فیزیکی قبلی جهان مورد توجه قرار نمی گرفت. در این مورد، ناکافی بودن و طرح ریزی ایده های قبلی در مورد طبیعت به وضوح آشکار شد و آنها به تصویر فیزیکی جدیدی از جهان تبدیل شدند. N. Bohr می نویسد: "کشف پلانک"، که گفت که همه فرآیندهای فیزیکی با ویژگی های ناپیوستگی مشخص می شوند که مشخصه تصویر مکانیکی طبیعت نیست، این واقعیت را آشکار کرد که قوانین فیزیک کلاسیک ایده آل سازی هایی هستند که برای توصیف آن قابل اجرا هستند. پدیده‌هایی که در آن‌ها دخیل هستند، به اندازه‌ای بزرگ هستند که به ما اجازه می‌دهند از بزرگی کوانتوم غفلت کنیم، در حالی که در پدیده‌های در مقیاس معمولی، این شرط با یک حاشیه بزرگ در فرآیندهای اتمی برآورده می‌شود ما با قوانینی از نوع کاملاً جدید روبرو هستیم...». این شرایط بود که مستلزم کنار گذاشتن تصویر مکانیکی جهان بود. M. Born با جمع بندی تجربه توسعه تاریخی فیزیک خاطرنشان کرد که هر تصویر فیزیکی از جهان مرزهای خاص خود را دارد، اما تا زمانی که تفکر با موانع دنیای بیرونی روبرو نشود، این مرزها قابل مشاهده نیستند. آنها با توسعه فیزیک آشکار می شوند، کشف حقایق جدیدی که عملکرد قوانین جدید طبیعت را آشکار می کند. کشف چنین مرزهایی از تصویر قبلی جهان منجر به گسترش و تعمیق دانش می شود و راه های جدیدی را برای مطالعه طبیعت می گشاید.

کلاسیک های علوم طبیعی مدرن نشان داده اند که برای ایجاد هر تصویر جدید از جهان، به عنوان یک قاعده، توسعه یک دستگاه طبقه بندی خاص مورد نیاز است. این دستگاه طبقه بندی شده به عنوان نوعی پایگاه عمل می کند که بر اساس آن تصویری علمی از جهان ایجاد می شود. بنابراین، N. Bohr، A. Einstein، M. Born تأکید کردند که تصویر مکانیکی طبیعت مبتنی بر مفاهیم یک جسم تقسیم ناپذیر، فضا و زمان مطلق، علیت لاپلاس است. واقعیت فیزیکی پس از ماکسول به شکل میدان های پیوسته ای تصور شد که نمی توان آنها را به صورت مکانیکی توضیح داد.

توسعه بیشتر فیزیک، همانطور که N. Bohr اشاره کرد، منجر به تغییراتی در تصویر کلاسیک شد، به ویژه، "نظریه نسبیت عام مفاهیم جدیدی را توسعه داد، با کمک آنها افق های ما را گسترش داد و به تصویر ما از جهان وحدتی داد. قبلا غیرقابل تصور بود.» این منجر به تصویری کاملاً جدید از جهان شد و ساختار نیوتنی آن را تغییر داد.

کلاسیک های علوم طبیعی این واقعیت را ثبت کردند که انقلاب های بزرگ در فیزیک همیشه با تغییر ساختار تصویر جهان همراه بوده است. با توجه به اینکه ایجاد مکانیک یک انقلاب در علم بود، بسیاری از آنها مفهوم نیوتن از طبیعت را به عنوان اولین تصویر علمی از جهان ارزیابی کردند.

آثار خالقان فیزیک مدرن به وضوح بیانگر این دیدگاه است که تغییراتی که در درک ما از جهان به لطف نظریه نسبیت و مکانیک کوانتومی رخ داده است به معنای امتناع از ساختن تصویر مناسب از طبیعت نیست. آنها فقط به معنای فروپاشی تصویر قدیمی از جهان و ظهور تصویر دیگری بودند که نشان دهنده درک عمیق تر از ماهیت "واقعیت" بود. یکی از مراحل تکامل تصویر ما از طبیعت است و باید انتظار داشت که این تکامل متوقف نشود.

جداسازی و مطالعه توسط کلاسیک های علوم طبیعی جنبه های مختلفمسائل پیچیده و چند وجهی تصویر علمی جهان عمدتاً با تحلیل تصویر فیزیکی جهان مرتبط بود. با توجه به پیشروی طولانی فیزیک در علوم طبیعی و ماهیت بنیادی دانش به دست آمده در این علم، مکرراً تلاش شده است تا از منظر تصویر فیزیکی موجود از جهان، پدیده هایی توضیح داده شوند که با موضوع علم فیزیک اما تصویر فیزیکی جهان شامل تمام دانش درباره جهان نبود و بنابراین نمی توانست تفسیر مناسبی از همه پدیده های طبیعی ارائه دهد. این وضعیت مستلزم معرفی یک دید متفاوت از جهان، تصویری خاص از آن (غیر قابل تقلیل به فیزیکی) بود که حاوی ایده ای از آن اشیایی است که در موضوع تحقیق فیزیک گنجانده نشده اند.

این جنبه از مشکل با جزئیات کافی توسط V.I Vernadsky و N. Wiener مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بنابراین، ورنادسکی تصویر فیزیکی کیهان را تنها به عنوان یکی از راه های توصیف جهان در نظر گرفت. در آن، محقق تنها با ایده هایی در مورد اتر، انرژی، کوانتوم ها، الکترون ها، خطوط نیرو، گرداب ها و اجسام سروکار دارد. با این حال، دانش در مورد جهان نباید تنها به دانش در مورد قطعات به دست آمده با کمک این مفاهیم فیزیکی محدود شود. دنیای اطراف ما طیف عظیمی از پدیده ها را نشان می دهد و مکان مهمی در آن متعلق به عنصر خاصی است - عنصر موجودات زنده که با تصویر فیزیکی جهان توصیف نمی شود. بنابراین، به گفته V.I. Vernadsky، همراه با فیزیکی، یک ایده "طبیعی" از جهان وجود دارد ("تصویر طبیعت گرا از جهان")، "پیچیده تر، نزدیک تر و واقعی تر به ما، که هنوز از نزدیک به هم مرتبط است. نه با کل کیهان، بلکه با بخشی از آن مربوط به سیاره ماست، ایده ای که هر طبیعت دانی که به مطالعه علوم توصیفی می پردازد، در مورد طبیعت اطراف خود دارد. یا مکانیک - عنصر موجودات زنده. در واقع، ورنادسکی به وضوح یکی از انواع تصویر علمی جهان - تصویر علوم طبیعی از جهان - را به عنوان شکل خاصی از نظام‌بندی و ترکیب دانش به دست آمده در علوم چرخه علوم طبیعی ثبت کرد.

در اظهارات او می توان چنین ایده مهمی را یافت که دلیلی برای صحبت در مورد تصویر علمی کلی از جهان وجود دارد که به طور ارگانیک ایده های مربوط به توسعه ماده بی جان و ایده های مربوط به تکامل بیولوژیکی و اجتماعی را به هم پیوند می دهد. این مسیر اصلی توسعه علم باید در آینده ساختن یک تصویر یکپارچه از طبیعت را تضمین کند که در آن «پدیده‌های خصوصی فردی به عنوان بخش‌هایی از یک کل با هم ترکیب می‌شوند و در نهایت فرد یک تصویر از جهان، کیهان به دست می‌آورد. که شامل حرکات اجرام آسمانی و ساختار کوچکترین موجودات، دگرگونی ها می شود. جوامع انسانی".

عقاید مشابهی توسط سایر طبیعت گرایان برجسته بیان شد XX قرن بنابراین، N. Wiener در مورد نیاز به ساختن تصویری از جهان نوشت که دستاوردهای فیزیک، سایبرنتیک، زیست شناسی و سایر علوم را به هم پیوند دهد. این تصویر یکپارچه از کیهان (تصویر علمی کلی از جهان) توسط دانشمندان علوم طبیعی به عنوان نموداری از جهان در نظر گرفته شد. "IN XX قرن، انسان دوباره تلاش کرد، بر اساس اطلاعاتی درباره جهان که علوم طبیعی تا زمان عصر ما انباشته کرده بود، تصویری کلی از جهان ایجاد کند، اما دنیایی به شدت طرح‌واره‌شده و ساده شده.» بنابراین، این ایده که تصویر ما از واقعیت فقط یک تقریب به جهان عینی است، که حاوی ایده های نسبتاً درستی در مورد آن است که توسط کلاسیک های علوم طبیعی نه تنها در رابطه با تصویر فیزیکی، بلکه با تصویر علمی کلی انجام شده است. جهان

با در نظر گرفتن تصویر کلی علمی از جهان به عنوان طرحواره‌سازی واقعیت، دانشمندان برجسته طبیعی خاطرنشان کردند که در کنار واقعیت‌های علم، می‌تواند لایه‌هایی را نیز در بر گیرد که بدیهی است نمی‌توان آنها را به عنوان واقعیت‌های علمی طبقه‌بندی کرد. این لایه‌ها «گاهی «تخیلی» واقعی و «تعصب‌های» ساده را نشان می‌دهند که پس از مدتی از تصویر علمی جهان ناپدید می‌شوند، اما در مرحله‌ای معین می‌توانند به توسعه علم کمک کنند، زیرا شکل‌گیری چنین وظایفی را تحریک می‌کنند پرسش‌هایی که به‌عنوان نوعی ساختمان‌های داربست علمی عمل می‌کنند، ضروری و اجتناب‌ناپذیر در طول ساخت آن، اما بدون هیچ اثری ناپدید می‌شوند».

بنابراین، تحلیل روش شناختی تاریخ علم در دوره گذار از علوم طبیعی کلاسیک به مدرن، توسط طبیعت گرایان برجسته انجام شد. XX قرن، تعدادی از ویژگی های مهم تصویر جهان را به عنوان شکل خاصی از دانش که تنوع را متحد می کند، آشکار کرد مهمترین حقایقو مهمترین نتایج نظری علم. ابتدا ثبت شد که تصویر جهان توسط مفاهیم بنیادی و اصول بنیادی علم شکل می گیرد که سیستم آن تصویری کل نگر از جهان در جنبه های اصلی آن (اشیاء و فرآیندها، ماهیت تعامل، فضایی-زمانی) معرفی می کند. ساختارها). دوم اینکه مهمهیکی از ویژگی های تصویر جهان وضعیت هستی شناختی آن است. مولفه های ایده آل سازی (مفاهیم) آن با واقعیت یکی می شود. دلیل این امر لحظه ای است که در آنها وجود دارد دانش واقعی. در عین حال، چنین شناسایی محدودیت‌هایی دارد که زمانی آشکار می‌شود که علم اشیا و فرآیندهایی را کشف کند که در چارچوب مفروضات ایده‌آلی که در تصویر جهان نهفته است، قرار نمی‌گیرند. در این صورت علم ایجاد می کند عکس جدیدجهان، با در نظر گرفتن ویژگی های انواع جدید اشیاء و تعاملات. ثالثاً، در تعمیم‌های روش‌شناختی کلاسیک‌های علم، سؤال مهمی در مورد رابطه بین هستی‌شناسی‌های رشته‌ای، مانند تصویر فیزیکی جهان، و تصویر علمی کلی از جهان که در نتیجه یک سنتز بین‌رشته‌ای شکل گرفته است، مطرح شد. از دانش

با توجه به مطالب فوق می توان تعریف زیر را ارائه داد:تصویر علمی جهان شکلی از نظام‌بندی دانش نظری است که چشم‌اندازی از جهان عینی علم را مطابق با مرحله خاصی از عملکرد و توسعه آن تعیین می‌کند..

از آنجایی که سطوح مختلفی از نظام‌بندی دانش وجود دارد، در تصویر علمی جهان سه نوع اصلی وجود دارد. بر این اساس، می‌توان به سه معنای اصلی اشاره کرد که در آن هنگام توصیف فرآیندهای ساختار و پویایی علم از مفهوم «تصویر علمی جهان» استفاده می‌شود. اولاً، افق خاصی را برای نظام‌بندی دانش به دست آمده در علوم مختلف نشان می‌دهد. به این معنا، آنها از یک تصویر علمی کلی از جهان صحبت می کنند که به عنوان تصویری کل نگر از جهان عمل می کند که شامل ایده هایی در مورد طبیعت و جامعه است. ثانیاً ، اصطلاح "تصویر علمی جهان" برای تعیین سیستمی از ایده ها در مورد طبیعت استفاده می شود که در نتیجه ترکیب دستاوردهای رشته های علوم طبیعی ایجاد می شود. و سپس این تصویر علمی طبیعی از جهان نامیده می شود. به همین ترتیب، این مفهوم می تواند مجموعه ای از دانش های به دست آمده در علوم انسانی و اجتماعی را نشان دهد. و سپس تصویری اجتماعی-انسانی از جهان خواهد بود. ثالثاً، این مفهوم افق نظام‌مند شدن دانش را در یک علم خاص، تثبیت بینشی کل‌نگر از موضوع علم معین، که در مرحله خاصی از تاریخ آن توسعه می‌یابد و در طی گذار از مرحله‌ای به مرحله دیگر تغییر می‌کند، نشان می‌دهد. تصویری محلی (ویژه) از جهان نامیده می شود. بر این اساس، با این معانی، مفهوم "تصویر علمی جهان" به تعدادی مفاهیم مرتبط با یکدیگر تقسیم می شود که هر یک نوع خاصی از تصویر علمی جهان را به عنوان سطح خاصی از نظام مند شدن دانش علمی نشان می دهد. اینها مفاهیم کلی علمی، علوم طبیعی، اجتماعی و در نهایت، تصویر علمی محلی (ویژه) از جهان است. در مورد دوم، اصطلاح "جهان" به معنای خاص و محدود به عنوان دنیای یک علم جداگانه ("جهان فیزیک"، "جهان بیولوژیکی" و غیره) استفاده می شود. در این راستا، در ادبیات ما، اصطلاح "تصویر واقعیت مورد مطالعه" برای اشاره به هستی شناسی های رشته ای نیز استفاده می شود، جایی که "واقعیت در دست مطالعه" به عنوان قطعه یا جنبه ای از جهان درک می شود که با روش های مربوطه مطالعه می شود. علم و موضوع تحقیق آن را تشکیل می دهد. هر یک از این انواع تصویر علمی از جهان در مراحل مختلف عملکرد علم تحت تأثیر ساختارهای ایدئولوژیک بوده و در عین حال به شکل گیری و توسعه آنها کمک کرده است.

2. ساختار تصویر علمی جهان. جهان بینی و تصویر علمی از جهان

تصویر علمی جهان ساختار پیچیده ای دارد. مقطع هستی شناختی تصویر علمی جهان نقش سازنده ای ایفا می کند. این بخش شامل ایده هایی است: الف) در مورد اشیاء اساسی که سایر اشیاء مورد مطالعه توسط علم مربوطه بر اساس آنها ساخته شده اند. ب) در مورد نوع شناسی اشیاء مورد مطالعه؛ ج) در مورد الگوهای کلی تعامل آنها. د) در مورد ساختار مکانی-زمانی واقعیت.

بخش رسمی-منطقی به عنوان یک روش علمی تعمیم یافته برای ترکیب تصاویر هستی شناختی در یک تصویر کل نگر از طریق اصطلاحات علمی و فلسفی کلی مانند "علیت"، "تعامل ها"، "سیستماتیک" و غیره نقش مهمی ایفا می کند.

و در نهایت، بخش عملیاتی به عنوان ویژگی روش ها، روش ها و استانداردهای فعالیت شناختی، که فناوری شناخت جهان را به عنوان یک کل یا بخش های جداگانه آن ارائه می دهد.

بنابراین، تصویر علمی از جهان، تصویری تعمیم یافته و یکپارچه از جهان است که بر اساس ایده های علمی و فلسفی در مورد طبیعت، جامعه، انسان و دانش او در دوره تاریخی خاص رشد بشر شکل گرفته است.

تصویر علمی جهان به عنوان عنصری از جهان بینی. به این معنا، تصویر علمی جهان شکل ایدئولوژیک دانش است. و این شرایط به تعدادی از محققین زمینه را برای شناسایی مفاهیم جهان بینی و جهان بینی می دهد. بنابراین A.N Chanyshev اشاره کرد که "با جهان بینی ما تصویر کلی جهان را درک می کنیم، یعنی مجموعه ای کم و بیش پیچیده و سیستماتیک از تصاویر، ایده ها و مفاهیم، ​​که در آن و از طریق آنها جهان در یکپارچگی و وحدت خود تحقق می یابد. مهمتر از همه) موقعیت در این جهان بخش مهمی (برای ما) مانند بشریت."

استفاده از اصطلاح "تصویر جهان" در این معنا را نه تنها در مطالعات داخلی، بلکه در مطالعات خارجی، از جمله مطالعات اختصاص داده شده به مسائل فلسفی علم، می توان یافت. مفهوم تصویر جهان به عنوان مترادف مفهوم جهان بینی در مفهوم جی هولتون به کار رفته است. تصویر او از جهان به عنوان مدلی از جهان ظاهر می شود که «تجربه و باورهای درونی یک فرد را خلاصه می کند و نقش یک فرد منحصر به فرد را بازی می کند. نقشه ذهنی، که اعمال خود را با آن مقایسه می کند و در میان چیزها و رویدادها سیر می کند زندگی واقعی"". کارکرد اصلی آن این است که نیروی ارتباطی با هدف تحکیم جامعه انسانی باشد. در کنار تعبیر تصویر جهان به عنوان جهان بینی، جی هولتون، به منظور تأکید بر این ایده که جهان بینی یک فرد باید بر کلیت نتایج به دست آمده توسط علم استوار باشد، نه بر اساس انواع فرقه ها، پیشگویی های نجومی. و غیره از اصطلاح "تصویر علمی جهان" استفاده می کند.

جی هولتون نه تنها حضور تصویری از جهان را ثبت می کند، بلکه هدفش شناسایی هسته موضوعی آن است. او خاطرنشان می‌کند که در مرکز هر تصویر از جهان، که مهمترین ساختار شناختی آن را در معنای معرفت‌شناختی شکل می‌دهد، مجموعه‌ای از مقوله‌ها و مفروضات موضوعی وجود دارد که ماهیت مفاد اساسی ناخودآگاه پذیرفته‌شده، غیرقابل تأیید و شبه بدیهی را دارند که در عمل تفکر به عنوان ابزار راهنمایی و پشتیبانی آن تثبیت شود. با آوردن نمونه هایی از مقدمات موضوعی، هولتوناز مقوله‌های موضوعی مانند «سلسله‌مراتب/تقلیل‌گرایی یکپارچگی/کل‌گرایی»، «حیات‌گرایی - ماتریالیسم»، «تکامل - دولت‌گرایی - رگرسیون» نام می‌برد.

به نظر ما بین جهان بینی و تصویر علمی رابطه تنگاتنگی وجود دارد. با این حال، این مفاهیم نباید شناسایی شوند. جهان بینی مفهومی گسترده تر است. در جهان بینی، چندین مؤلفه مرتبط با هم قابل تشخیص است: ارزش شناختی، عاطفی-ارادی، عمل شناختی، هستی شناختی. تصویر علمی جهان تنها در شکل گیری مؤلفه های هستی شناختی جهان بینی تأثیر بسزایی دارد. هستی شناسی های علمی، که محتوای تصویر علمی جهان را تشکیل می دهند، به عنوان لایه ای خاص عمل می کنند که جهان بینی را به هم متصل می کند. نظام فلسفیایده هایی در مورد جهان و جایگاه شخصی در آن با دانش علمی مشخص. ما با نظر فیلسوف روسی V.F. چرنوولنکو، که معتقد بود «تصویر علمی جهان چنین افقی برای نظام‌بندی دانش است، جایی که ترکیبی نظری از نتایج تحقیقات در علوم خاص با دانش ماهیت ایدئولوژیک وجود دارد، که نشان‌دهنده یک تعمیم کل‌نگر از مجموع تجربه عملی و شناختی بشر. تصویر علمی جهان هم با سیستم‌های نظری با درجه عمومیت کمتر (علوم خاص، نظریه‌های عمومی علوم طبیعی و غیره) و هم با شکل بسیار گسترده‌ای از نظام‌بندی دانش و تجربه - جهان‌بینی مطابقت دارد.» تصویر علمی. از جهان همیشه بر اصول فلسفی خاصی استوار است، اما خود این اصول هنوز چنین تصویری را ارائه نمی دهند و با تعمیم و ترکیب مهم ترین دستاوردهای علمی در درون علم شکل می گیرند این فرآیند سنتز را هدایت می کند و نتایج به دست آمده در آن را توجیه می کند.

تصویر علمی از جهان تصویری ترکیبی از این جهان است که توسط دانشمندان درباره جهان به عنوان یک کل یا در مورد یک شی مورد مطالعه در یک علم خاص شکل گرفته است.

مانند هر تصویر شناختی، تصویر علمی جهان واقعیت را ساده‌سازی و طرح‌واره‌سازی می‌کند. جهان به عنوان یک واقعیت بی‌نهایت پیچیده و در حال توسعه، همیشه بسیار غنی‌تر از ایده‌هایی است که در مورد آن در مرحله خاصی از عملکرد اجتماعی-تاریخی شکل گرفته است. در عین حال، به دلیل ساده‌سازی‌ها و طرح‌واره‌سازی‌ها، تصویر علمی جهان از تنوع بی‌نهایت دنیای واقعی دقیقاً آن پیوندهای اساسی را جدا می‌کند که شناخت آن‌ها هدف اصلی علم را در این یا آن مرحله از تاریخی خود تشکیل می‌دهد. توسعه هنگام توصیف تصویر جهان، این ارتباطات در قالب سیستمی از اصول علمی که تحقیق بر آن استوار است، ثبت می شود و به دانشمند اجازه می دهد تا به طور فعال مدل های نظری خاص بسازد، واقعیت های تجربی را توضیح دهد و پیش بینی کند.

به نوبه خود، حوزه کاربرد این مدل‌ها در عمل شامل طیف‌های بالقوه ممکن از پدیده‌های فنی و تکنولوژیکی است که می‌تواند ایجاد کند. فعالیت انسانی، بر اساس دانش نظری. این جنبه از رابطه تصویر علمی جهان با خود جهان مستلزم درک خاصی است. باید در نظر داشت که به لطف فعالیت انسانی، ممکن است و نه مغایر با قوانین طبیعت، اما در عین حال برای آن بعید، خطوط توسعه محقق می شود. اکثریت قریب به اتفاق اشیاء و فرآیندهای تولید شده توسط فعالیت های انسانی به قلمرو چیزهای مصنوعی تعلق دارند که در خود طبیعت بدون انسان به وجود نمی آیند (طبیعت یک کشتی بخار، یک ماشین، یک کامپیوتر یا معماری شهری ایجاد نکرده است). و از آنجایی که علم پیش نیازهای ظهور در کاربردهای فنی و فناوری طیف گسترده ای از چنین اشیاء و فرآیندهای "مصنوعی" را ایجاد می کند، می توان تصویر علمی جهان را به عنوان یک "ماتریس" بسیار انتزاعی برای نسل آنها در نظر گرفت. و از این نظر می توان گفت که تصویر علمی جهان به عنوان ساده سازی، طرحواره سازی واقعیت، در عین حال محتوای غنی تری نسبت به واقعی دارد. جهان موجودفرآیندهای طبیعی، از آنجایی که فرصت‌هایی را برای به فعلیت رساندن جهت‌های تکاملی که برای خود طبیعت بعید است (اگرچه با قوانین آن در تضاد نیست) باز می‌کند.

3. کارکردهای روش شناختی تصویر علمی جهان

در سیستم دانش علمی، تصویر علمی جهان کارکردهای روش شناختی مهمی را انجام می دهد: سیستماتیک، ایدئولوژیک و اکتشافی. عملکرد سیستماتیک به این دلیل است که تصویر علمی جهان راهی برای ادغام دانش علمی، ترکیب آن در یک کل واحد و به همین ترتیب، تشکیل جهان بینی یک دانشمند است. کارکرد ایدئولوژیک در بالا مورد بحث قرار گرفت. کارکرد اکتشافی این است که تصویر علمی جهان یکی از پایه‌های اساسی تحقیقات علمی است که به ما امکان می‌دهد موضوع علم، حقایق و طرح‌های نظری آن، مسائل تحقیقاتی جدید و راه‌های حل آنها را شناسایی و تفسیر کنیم.

تصویر علمی جهان نیز به عنوان وسیله ای برای انتقال دانش علمی عمل می کند. از طریق تصویر علمی جهان است که ایده ها و اصول اساسی از علمی به علم دیگر منتقل می شود.

تصویر علمی جهان نوعی عینیت بخشیدن به دانش علمی و گنجاندن آن در فرهنگ است. وابستگی نسبتاً پایدار ایده های علمی در مورد جهان (تصویر علمی جهان) به حوزه گسترده تر فرهنگی که علم در آن فعالیت می کند و تأثیر معکوس علم بر سایر حوزه ها. فرهنگ مدرن، به ویژه توسط ای. شرودینگر مورد توجه قرار گرفت. ای. شرودینگر رابطه بین تصویر جهان را که در فیزیک نسبیتی کوانتومی معرفی شد و فرهنگ تمدن فنی مدرن تحلیل کرد و این رابطه را با میل به مصلحت اشکال عینی و سادگی، "شوق رهایی" مرتبط کرد. از سنت ها» به عنوان بیانی از پویایی زندگی اجتماعی، "یک تکنیک مدیریت انبوه متمرکز بر جستجوی یک متغیر در مجموعه ای از راه حل های ممکن" و غیره.

4. مراحل اصلی در توسعه تصویر علمی جهان. تغییر تصاویر علمی از جهان محتوای اصلی انقلاب های علمی جهانی است

تصویر علمی جهان یک آموزش در حال توسعه است. کارشناسان پویایی تاریخی تصویر علمی جهان سه مرحله بزرگ را متمایز می کنند: 1) تصویر علمی جهان علم پیش از رشته تحصیلی. 2) تصویر علمی از جهان علم سازمان یافته انضباطی. 3) تصویری علمی از دنیای تعامل میان رشته ای علوم.

اولین مرحله از عملکرد تصویر علمی جهان با شکل گیری در فرهنگ دوران مدرن یک تصویر مکانیکی از جهان به عنوان یک تصویر متحد است که هم به عنوان یک تصویر علمی عمومی و هم به عنوان یک تصویر علمی خاص از جهان عمل می کند. جهان وحدت آن از طریق سیستمی از اصول مکانیک ایجاد شد که به شاخه های دانش مجاور منتقل می شد و در آنها به عنوان مقررات توضیحی عمل می کرد.

مرحله دوم در پویایی تصویر علمی جهان با تشکیل سازمان انضباطی علم همراه است. ظهور علوم طبیعی، فناوری و سپس علوم انسانی به شکل گیری حوزه های موضوعی علوم خاص کمک کرد و منجر به تمایز آنها شد. هر علم در این دوره تلاش نکرد تا تصویری کلی از جهان بسازد، بلکه در درون خود سیستمی از ایده ها را در مورد موضوع تحقیق خود ایجاد کرد - تصاویر علمی خاص از جهان.

مرحله سوم در توسعه تصویر علمی جهان با شکل گیری علم پسا غیر کلاسیک همراه است که با تقویت فرآیندهای سنتز انضباطی دانش مشخص می شود. ویژگی این مرحله در توسعه تصویر علمی جهان، تمایل به یکپارچه سازی همه حوزه های دانش و تقلیل آنها به اصول هستی شناختی هر علم نیست، بلکه وحدت در تنوع هستی شناسی های بین رشته ای است. هر یک از آنها به عنوان بخشی از یک کل پیچیده تر ظاهر می شوند و هر کدام اصول تکامل گرایی جهانی را در درون خود مشخص می کنند. تصویر علمی مدرن از جهان مظهر آرمان های عقلانیت باز است و پیامدهای ایدئولوژیک آن با ایده ها و ارزش های فلسفی و جهان بینی که بر اساس سنت های فرهنگی مختلف و از بسیاری جهات جایگزین به وجود می آیند، همراه است.

تغییر تصاویر علمیجهان آنقدر در علم رویداد باشکوهی است که این صلاحیت را دریافت کرده استانقلاب های علمی. در ادامه نشان داده خواهد شد که تغییر در تصاویر علمی جهان، گذار از یک تصویر علمی از جهان به تصویر دیگر، محتوای اصلی انقلاب علمی جهانی است. V.S استپین چهار انقلاب جهانی را در تاریخ علوم طبیعی شناسایی می کند.

اولین انقلاب جهانی XV P نیمه اولقرن هجدهم شکل گیری علم طبیعی کلاسیک را مشخص کرد. ویژگی های اصلی: تصویر مکانیکی از جهان به عنوان یک تصویر علمی کلی از واقعیت. شی سیستم کوچکبه عنوان یک دستگاه مکانیکی با اتصالات کاملاً تعیین شده، خواص کل به طور کامل توسط خواص قطعات تعیین می شود. موضوع و رویه های فعالیت شناختی او به طور کامل از دانش حذف می شود تا به عینیت آن دست یابد. تبیین به عنوان جست و جوی علل و جوهرهای مکانیکی، تقلیل دانش در مورد طبیعت به اصول و مفاهیم مکانیک.

ویژگی مشخصهاین نوع انقلاب علمی به این صورت است که تصویر مکانیکی تدوین شده جهان ضربه سختی به درک دینی طبیعت وارد کرد. علم خود را از سیطره دین و مکتب رها کرده است. توسعه بیشتر دانش جهان و طبیعت در دو جهت پیش رفت: از یک سو، دانش علمی به دست آمده، نظریات و ایده های علوم طبیعی موجود را تأیید و روشن کرد و بدین وسیله دانشمندان علوم طبیعی با ذهنیت متافیزیکی به مطلق بودن و اعتقاد آنها اعتقاد پیدا کردند. تخطی ناپذیری، و از سوی دیگر شروع به افشای حقایق علمی جدید و پدیده های واقعیت کردند که در چارچوب نظریه های متافیزیکی موجود نمی گنجید، با آنها در تضاد قرار گرفت و مشکلات خاصی را به وجود آورد. در علم، پیش نیازهای انقلاب های علمی جدید به تدریج در حال شکل گیری بود.در پایان شروع شدهجدهم - نیمه اولنوزدهم V. در تعدادی از علوم به طور همزمان و دربرگیرنده چندین حوزه از دانش است. این نوع جدیدی از انقلاب علمی بود که می توان آن را در نظر گرفتبه عنوان جهانی دومانقلاب علمی, که انتقال به وضعیت جدید علوم طبیعی - علم سازمان یافته انضباطی را تعیین کرد.

ویژگی های اصلی: تصویر مکانیکی کلی علمی نیست، بیولوژیکی، شیمیایی و تصاویر دیگری از واقعیت شکل می گیرد که قابل تقلیل به تصویر مکانیکی جهان نیستند. شیء مطابق با رشته علمی نه تنها از نظر مکانیک درک می شود، بلکه مانند "چیز"، "حالت"، "فرایند" که شامل توسعه و تغییر شی است. موضوع باید از نتایج شناخت حذف شود. مشکل تنوع روش ها، وحدت و ترکیب دانش و طبقه بندی علوم مطرح می شود.جستجو کنید راه های وحدت علم، مشکل تمایز و ادغام دانش به یکی از اساسی ترین ها تبدیل می شود مسائل فلسفی، حاد بودن خود را در طول توسعه بعدی علم حفظ می کند.

اولین و دومین انقلاب جهانی در علوم طبیعی به عنوان شکل گیری و توسعه علم کلاسیک و سبک تفکر آن پیش رفت.

سوم جهانی انقلاب علمی با دگرگونی این سبک و شکل گیری یک علم طبیعی جدید و غیر کلاسیک همراه بود. دوره را پوشش می دهداز اواخر قرن 19 تا اواسط قرن 20 . در این عصر، نوعی واکنش زنجیره ای از تغییرات انقلابی در زمینه های مختلف دانش رخ می دهد: در فیزیک (کشف تقسیم پذیری اتم، شکل گیری نظریه نسبیتی و کوانتومی)، در کیهان شناسی (مفهوم یک غیر ساکن). جهان)، در شیمی (شیمی کوانتومی)، در زیست شناسی (تشکیل ژنتیک). سایبرنتیک و نظریه سیستم ها ظهور کردند که نقش مهمی در توسعه تصویر علمی مدرن از علم ایفا کردند. ویژگی های اصلی: نسبی گرایی معرفت شناختی و هستی شناختی. رد هستی شناسی سرراست و درک حقیقت نسبی نظریه ها و تصویر جهان در این یا آن مرحله از توسعه علوم طبیعی ایجاد شده است. به جای یک نظریه واقعی واحد، چندین توصیف نظری از یک مبنای تجربی که حاوی عناصر عینی است مجاز است. ادغام تصاویر علمی خصوصی از واقعیت بر اساس درک طبیعت به عنوان یک سیستم پویا پیچیده. یک شی نه آنقدر که یک «چیز مشابه خود» است، بلکه فرآیندی با حالت‌های پایدار است: همبستگی یک شی با ابزار و عملیات فعالیت: یک سیستم پیچیده و پویا در حال توسعه، وضعیت کل قابل تقلیل نیست. مجموع حالات اجزای آن؛ علیت احتمالی به جای یک ارتباط صلب و بدون ابهام. درک جدید از موضوع به عنوان درون، و نه خارج از جهان مشاهده شده، نیاز به تثبیت شرایط و ابزار مشاهده، با در نظر گرفتن نحوه طرح پرسش ها و روش های شناخت، وابستگی به این درک از حقیقت، عینیت، واقعیت، توضیح

گذار از علوم طبیعی کلاسیک به غیر کلاسیک با تغییر در ساختارهای تولید معنوی در فرهنگ اروپایی نیمه دوم آماده شد. XIX اوایل XX ج، بحران نگرش های ایدئولوژیک عقل گرایی کلاسیک، شکل گیری درک جدیدی از عقلانیت در حوزه های مختلف فرهنگ معنوی، زمانی که آگاهی، با درک واقعیت، دائماً با موقعیت های غوطه ور شدن خود در خود این واقعیت مواجه می شود و وابستگی خود را به اجتماعی احساس می کند. شرایطی که تا حد زیادی نگرش های شناخت، ارزش و جهت گیری های او را تعیین می کند.

در عصر جدید، در ثلث پایانی قرن خود، شاهد تغییرات بنیادین جدیدی در مبانی علم هستیم. این تغییرات را می توان چهارمین انقلاب علمی جهانی توصیف کرد, در طی آن یک علم جدید پسا غیر کلاسیک متولد می شود.

کاربرد فشرده دانش علمی تقریباً در تمام حوزه های زندگی اجتماعی، تغییر در ماهیت فعالیت علمی مرتبط با انقلاب در وسایل ذخیره سازی و کسب دانش (رایانه سازی علم، ظهور سیستم های ابزار پیچیده و گران قیمت که در خدمت تحقیق هستند. تیم ها و عملکردی مشابه با وسایل تولید صنعتی و غیره دارند) د) ماهیت فعالیت علمی را تغییر می دهد. همراه با تحقیقات انضباطی، اشکال میان رشته ای و مسئله محور فعالیت پژوهشی به طور فزاینده ای مطرح می شود. اگر علم کلاسیک بر درک بخشی از واقعیت که به طور فزاینده‌ای محدود و منزوی می‌شود، که به عنوان موضوع یک یا آن رشته علمی عمل می‌کرد، متمرکز بود، آنگاه ویژگی علم مدرن پایان می‌یابد. XX قرن ها برنامه های تحقیقاتی پیچیده ای را تعریف می کنند که در آن متخصصان رشته های مختلف دانش شرکت می کنند. سازماندهی چنین تحقیقاتی تا حد زیادی به تعیین حوزه های اولویت دار، تامین مالی آنها، آموزش پرسنل و غیره بستگی دارد. در فرآیند تعیین اولویت های پژوهشی، همراه با اهداف واقعی شناختی، اهدافی با ماهیت اقتصادی و اجتماعی-سیاسی آغاز می شود. نقش فزاینده مهمی را ایفا کند.

پیاده سازی برنامه های جامعایجاد می کند موقعیت خاصادغام تحقیقات نظری و تجربی، دانش کاربردی و بنیادی در یک سیستم واحد فعالیت، تشدید ارتباطات مستقیم و بازخورد بین آنها. در نتیجه، فرآیندهای تعامل بین اصول و بازنمایی تصاویر واقعیت که در علوم مختلف شکل می‌گیرد، تشدید می‌شود.

تحقیقات سیستماتیک جایگاه قابل توجهی را اشغال می کند و هم افزایی به طور فعال در حال توسعه است. ویژگی‌های اصلی این انقلاب: تأثیر متقابل تصاویر مختلف جهان، تبدیل آنها به تکه‌هایی از تصویری کلی از جهان، تعامل از طریق «پیوند پارادایمی» ایده‌های علوم دیگر، پاک کردن خطوط جداکننده سفت و سخت. سیستم‌های منحصربه‌فرد به منصه ظهور می‌رسند - اشیایی که با باز بودن و خودسازی مشخص می‌شوند، اشیاء از نظر تاریخی در حال توسعه و تحول تکاملی، مجتمع‌های "به اندازه انسان" هستند. دانش در مورد یک شی نه تنها با ابزار، بلکه با ساختارهای ارزشی-هدف فعالیت مرتبط است. نیاز به حضور یک موضوع محقق می شود، این در درجه اول در این واقعیت بیان می شود که عوامل ارزشی در تبیین ها گنجانده شده است و دانش علمی لزوماً در چارچوب هستی اجتماعی، فرهنگ، تاریخ به عنوان جدایی ناپذیر از ارزش ها و ایدئولوژیک در نظر گرفته می شود. نگرش هایی که به طور کلی علوم طبیعت و علم در مورد فرهنگ را در کنار هم قرار می دهد.

چهارمین انقلاب علمی جهانیدر مرحله اولیه توسعه است. محققان فقط روندهای نوظهور آن را ثبت می کنند. زمان نشان خواهد داد که نتیجه آن چه خواهد بود. پیش بینی چنین نتیجه ای کاملاً احتمالی است.

به گفته تاراسف (ص 85-88)

تصویر علمی جهان (SPM) یک شکل خاص (بالاترین) از یکپارچگی دانش علمی در قالب ترکیبی از نتایج به دست آمده در شاخه های مختلف علم است. ایجاد چنین بینشی از جهان، نتیجه خوداندیشی علم در آن است فعالیت های علمی: این دانش علمی قاعدتاً به صورت صریح وجود ندارد، در زمینه آثار علمی، در مقدمه ها، نتیجه گیری ها، انحرافات، یادداشت ها، نظرات بر نشریات علمی، مکاتبات، خاطرات روزانه، مقالات عامه پسند و غیره ارائه می شود.

یعنی تصویر علمی جهان محصول فعالیت ذهنی دانشمندان است، ابزاری برای فعالیت خلاقانه که توسط آنها برای مصرف خود ایجاد شده است. این نوع دانش علمی می تواند توسط مورخان و روش شناسان علمی به شکل صریح ترجمه شود که در نتیجه بازسازی دانش علمی آن را به وضوح در نشریات ثبت می کنند.

به تعبیری، NCM ساده‌سازی، طرح‌واره‌سازی، چشم‌انداز وسیعی از واقعیت است، اما با جداسازی پیوندها و روابط اساسی و اساسی از دانش علمی بی‌نهایت، با تعمیم و ترکیب مهم‌ترین دستاوردهای علمی، نمایانگر عمیق و پرمحتوای نظری است. دانش علمی، نوعی ذات علم یک یا آن دوره تاریخی (عصر). بنابراین، ظهور NCM نشانگر مرحله معین (مدرن) بالغ در توسعه علم است.

NCM دانش نظری یک نظم خاص است که با نظریه های خاص متفاوت است، اما در عین حال یکپارچگی سیستماتیک آنهاست. یعنی NCM پوشش بیشتری از پدیده های مورد مطالعه را نسبت به هر نظریه واحدی نشان می دهد.

به گفته کارشناسان، GCM دارای دو سطح است: علمی عمومی (تصویر علمی عمومی جهان - GSCW) و علمی خاص (تصاویر علمی خصوصی جهان GSCW: فیزیکی، ریاضی، فنی، اجتماعی و غیره).

این مفاهیم، ​​با تسخیر یکپارچگی دانش علمی، کل مجموعه "شناور در هوا" را مشخص می کند و ایده ها، نظریه ها، روش های علمی را در طول یک دوره تاریخی طولانی توسعه علم اجرا می کند.

ONCM مهمترین دستاوردهای طبیعی، فنی و علوم انسانی: ایده هایی در مورد ماده، ساختار آن (مفهوم انفجار بزرگ، ایده هایی در مورد ذرات بنیادی و کوارک ها، ژن ها، بیوسفر به عنوان یک کل)، در مورد انسان و جامعه به عنوان سیستم. یعنی ONCM یک تصویر یکپارچه و کل نگر از جهان است که شامل ایده های تعمیم یافته در مورد طبیعت، جامعه و انسان است که در سایر حوزه های علمی دانش به دست آمده است.

باید اضافه کرد که علیرغم اینکه دانش علمی در ONCM غالب است، علاوه بر آنها، این تصویر از جهان ایده های دیگری نیز درباره جهان ارائه می دهد: اصول فلسفی، دانش فرهنگی (به ویژه تصاویر هنری)، تجربه روزمره، تصاویر مربوط به فعالیت های عملی بنابراین، تعریفی وجود دارد که بر اساس آن OHKM «راهبرد فعالیت ذهنی دوران، عقل سلیم آن دوران» است.

در همان زمان، کارشناسان خاطرنشان می کنند که "هنوز به اندازه کافی مطالعه نشده است ... چگونه ... تلفیقی از ایده های روزمره شکل می گیرد ... با داده های فعالیت های ذهنی خاص علمی ، چگونه این "سنتورها" بر برخوردها تأثیر می گذارند. در علم و خارج از آن.»

NCM زاییده علم مدرن (نیمه دوم قرن بیستم) است، اما دانشمندان کشورهای مختلف مدتهاست در مورد نیاز به چنین ایده ای از جهان صحبت کرده اند. به ویژه، وی. اجسام و ساختار کوچکترین موجودات، تحولات جوامع انسانی

الف. انیشتین می‌گوید که «فردی به روشی کافی تلاش می‌کند تا در خود تصویری ساده و واضح از جهان ایجاد کند»، «هرچه علم ظریف‌تر و تخصصی‌تر شود، نیاز به درک بصری ویژگی‌های اساسی آن را قوی‌تر احساس می‌کند. بنابراین، به راحتی، قابل هضم، بدون دستگاه فنی» (89. ص 37). لازم به ذکر است که فیلسوفان نه اول (نئوپوزیتیویست ها) و نه موج دوم (پساپوزیتیویست ها - پوپر، کوهن، لاکاتوش، تولمین و...) علم صراحتاً شامل این موضوع و این اصطلاح می شوند! در مورد ساختار NCM ها وجود دارد نقاط مختلفبینایی مشخص می کند: الف) اصول و مقولات فلسفی، مقولات علمی کلی، مفاهیم علوم خاص (21. ص 11). ب) لایه هستی شناختی، رسمی منطقی و عملیاتی (6. ص 49).

در عین حال: الف) بخش هستی‌شناختی NCM شامل تصاویر ایده‌آل-هدف، ساده شده (اما کافی)، بصری از اشیاء، فرآیندها و پدیده‌های واقعیت واقعی، داشتن ظاهری حسی (موج، میدان، کار، فعالیت انسانی) است. و غیره) . ب) بخش رسمی-منطقی یک روش علمی تعمیم یافته برای ترکیب تصاویر هستی شناختی در یک تصویر کل نگر با استفاده از اصطلاحات علمی و فلسفی کلی مانند "علیت"، "حرکت"، "تعامل"، "سیستماتیک" و غیره است. ج) دیدگاه عملیاتی - ویژگی های روش ها، روش ها و استانداردهای فعالیت رویه ای-شناختی، پاسخ به این سوال که چگونه دانش فن آوری جهان و بخش های آن باید انجام شود.

در نتیجه، می‌توانیم تعریفی ارائه کنیم که در آن NCM مجموعه‌ای از مفاهیم بنیادی است، نظریه‌هایی که بر مبنای فلسفی معینی تعمیم می‌یابند، اینها عناصر نظریه علمی پایه هستند، همراه با سیستم‌های دانش خارج از علم.

به گفته کارشناسان، ONCM بر اساس NCM خصوصی با گسترش راهبردها و دستورالعمل های آن به حوزه های موضوعی علوم دیگر ایجاد می شود (8. ص 47). به عنوان مثال، تصویر مکانیکی از جهان قرن 17-18. اساس تصویر علمی کلاسیک جهان شد، تصویر بیولوژیکی جهان که منجر به رویکردهای عملکردی و سیستمی شد، اساس تصویر علمی غیر کلاسیک جهان شد.

گذار از یک تصویر علمی مسلط به تصویر دیگر، پیشرفت در تاریخ علم است، یک رویداد انقلابی بزرگ، زیرا اصول و آرمان های قدیمی علمی، رد آنها و اعلام موارد جدید رخ می دهد. اما قبل از این یک فرآیند تکاملی طولانی است، زمانی که همراه با نشان دادن درستی اصول علمی موجود، حقایق، ایده ها، فرضیه ها، نظریه هایی ظاهر می شوند که در برنامه کلی بینش علمی غالب جهان قرار نمی گیرند. آن‌ها، این انقلاب‌های کوچک، به تدریج اصول NCM مسلط را تضعیف می‌کنند و در برهه‌ای از زمان جهان‌بینی علمی کلی دیگر، NCM دیگری پدید می‌آید.

تا همین اواخر، مرسوم بود که تاریخ علم را به عنوان یک توالی متوالی از سه NCM نگاه کنیم: فلسفی طبیعی، مکانیکی، احتمالاتی-سایبرنتیکی. در این طبقه بندی، تصویر فلسفی طبیعی جهان (مطابق با دوران باستان) به عنوان اولین تصویر کلی علمی از جهان در نظر گرفته شد و علم از آنجا آغاز شد. با این حال، نیازهای بازسازی عمیق تر توسعه دانش علمی، روش شناسان علم را با وظیفه جداسازی، به عنوان مثال، در NCM احتمالاتی-سایبرنتیکی لایه مدرن مربوط به توسعه علم در نیمه دوم قرن بیستم مواجه کرده است. قرن

در این راستا، دوره بندی زیر از انواع NCM (و بر این اساس، انواع تاریخی عقلانیت) به وجود می آید (6. P. 17): کلاسیک (XVII - اواخر قرن XIX)، غیر کلاسیک (اواخر XIX - نیمه اول قرن بیستم) NCM، پسا غیر کلاسیک (نیمه دوم قرن بیستم). اصطلاحات کلاسیک، کلاسیک از ویژگی های ظهور برای اولین بار نماینده و مثال زدنی به معنای عقلانیت (با استفاده از روش های کمی و کیفی) تبیین طبیعت، جامعه و انسان است.

NCM نه تنها شکلی از دانش علمی است که فرمول بندی مسائل اساسی را تنظیم می کند و روند تحقیقات علمی را هدایت می کند، بلکه شکلی از دانش است که به ورود علم به فرهنگ و فرهنگ به علم کمک می کند.

در NCM، خواندن و ترجمه مداوم به زبان علم سایر اشکال کار با اشیاء، توسعه یافته در سایر انواع فرهنگ وجود دارد. بنابراین، NCM اجازه می دهد تا دانش فرهنگی را در علم گنجانده شود، از این رو تعریف می شود: "NKM فرافکنی روح عصر بر حوزه علم است." NCM همچنین اجازه ورود دانش علمی به فرهنگ را می دهد. به عنوان مثال، مفهوم "رشته" از فیزیک به جامعه شناسی، زبان شناسی و هنر منتقل شد.

علاوه بر این، پدیده شکل گیری دیدگاه های مشترک در مورد جهان با همزمانی و طنین مشخص می شود، که در این واقعیت بیان می شود که چنین دیدگاه هایی به طور همزمان هم در حوزه علم و هم در حوزه هنر، اخلاق و سیاست ایجاد می شود. هم تحت تأثیر تأثیر متقابل آنها و هم به طور مستقل ایجاد می شود).

بنابراین، فیزیکدان ای. شرودینگر به رابطه بین اصول تصویر کوانتومی-نسبیتی جهان در فیزیک و اصول فرهنگ معاصر اشاره کرد - میل به مصلحت اشکال عینی و سادگی، "اشتیاق برای رهایی از سنت ها". ، یک تکنیک کنترل انبوه، متمرکز بر جستجوی یک تغییر ناپذیر در مجموعه ای از تصمیمات ممکن، و غیره. (87. ص 38-42).

1) تصویر جهان به عنوان هستی شناسی دانش علمی . یکی از مهم ترینکارکردهای تصویر جهان در علم این است که خسته استبین دانش علمی و آن موجود واقعی ارتباط ایجاد می کند،که به عنوان موضوع تحقیق او عمل می کند. به همین دلیل است که اوانجام می دهدهستی شناختیتابع در علم این تابع همزماننکته این است که تصویر علمی جهان ایده هایی را در مورد آن شکل می دهداشیاء، مفاهیم اساسی و اصولی که مفاهیم و نظریه های مختلف علم بر آن ها استوار است. دومی به طور مستقیم و مستقیم با دنیای واقعی مورد مطالعه مرتبط نیست.اما به طور غیرمستقیم از طریق تصویر دنیای علم مربوطه.به همین دلیل است که اصول اساسی تصویر جهان مطابقت داردعلم مربوطه به عنوان فرضیه های هستی شناختی خود عمل می کندکه نظریه های خاص او با آن سازگار است. بر این اساستصاویر علمی از دنیای علوم فردی اغلب رشته نامیده می شود هستی شناسی های خطی که آنها را با واقعیت عینی مرتبط می کندواقعیتی که به شخص و آگاهی او بستگی ندارد. خودم اصطلاح "تصویر جهان" به وضوح نشان می دهد که چه چیزی را نشان می دهدتصویری از جهان مورد مطالعه و بنابراین اشیاء ایده آل آن دارندماهیت بصری تر از انتزاعات پیچیده خاص است علمی به برکت وجود چنین نقاشی هایی است که افراد غیر متخصصو افراد تحصیل کردهمی تواند ایده ای از شخصیت داشته باشدتوسعه دانش علمی و وضعیت فعلی آن.

در هر تصویری از دنیای یک علم خاص، اول از همه، آن اشیاء اساسی که از آنها ساخته شده اندتمام موضوعات دیگر نظریه های او و همچنین ماهیت تعامل را نشان می دهداز طریق اشیاء بنیادی در تصویر مکانیکی جهان، چگونهدیده‌ایم که چنین اجسامی جسم‌های تقسیم‌ناپذیر هستند، یا نقاط مادی، و ماهیت تعامل آنها را تعیین می کند sya نیرویی که فوراً در فاصله عمل می کند. تصویر الکترومغناطیسی بر اساس وجود یک میدان الکترومغناطیسی است، که در آن برهمکنش اجسام از طریق برهمکنش کوتاه برد عناصر میدان در زمان محدود صورت می گیرد. تصویر نسبیتی کوانتومی که جایگزین آن شد نیز ایده تقسیم ناپذیری را کنار گذاشتاز اتم ها، و از وجود جهان اتر، و از مطلق بودن فضا-زمان.

تجربه علوم توسعه یافته در عین حال نشان می دهد که تصویر علمی آنها از جهان به طور قابل توجهی تغییر کرده است.دقیقاً در نتیجه گذار به مطالعه جدید و پیچیده ترپدیده ها و فرآیندها فقط به لطف این، دانشمندان مجبور می شوندباید در انتزاعات و ایده آل سازی های قبلی خود تجدید نظر کنند. اتحادیه اروپا-اگر برای مطالعه سیستم های ساده مکانیک، نمایش آنها در قالب ساختاری از نقاط مادی کاملاً کافی بود، در این صورت انتقال به مطالعه سیستم های پیچیده سازمان یافته مستلزم تجدید نظر در چنین ایده آل سازی هایی بود. به جای یک نقطه مادی، اتم ها و ذرات بنیادی در نظر گرفته شدند، تداوم عمل با پیش بینی های قطعی و کوانتومی تکمیل شد -احتمالی و غیره

2) تصویری از جهان به عنوان نظام مندی دانش علمی .

تصاویر علمی ایجاد شده توسط علوم فردی، و همچنینتصاویری از علوم طبیعی و به طور کلی جهان را هدف خود قرار داده اند سیستم سازیدانش درجات مختلف عمومیت. فرآیند نظام‌بندی و ترکیب دانش شامل جستجوی چنین مفاهیم کلی واصولی که از دیدگاه آنها می توان به جایگاه و نقش الگوهای خاص در نظام کلی علم پی برد.دانش زیادی بنابراین، تصویر طبیعت توسط یک فرد ایجاد شده است علم یا به طور کلی علوم طبیعی یک سیستم را تشکیل می دهنددانش درجات مختلفی از کلیت و عمقی که به وجود می آید در نتیجه سنتز آنها. در این صورت، تصویر علمی جهان یک علم خاص، مثلاً فیزیک، بخشی یا قطعه ای از تصویر علمی طبیعی کلی طبیعت خواهد بود. از آنجایی که دومی بخشی از دنیای واقعی است، تصویر علمی طبیعی جهانبخشی از تصویر کلی جهان به عنوان یک کل را تشکیل خواهد داد.

در صورتی که تئوری های علمی فردی پایه خود را فرموله کنندمفاهیم و قوانین برای توضیح و پیش بینی حقایق خاصاگر در حال مطالعه رشته تحصیلی هستید، پس تصاویر رشته های علمی فردی تمایل دارند مفاهیم اساسی هستی شناختی و بنیادی آنها را برجسته کنند.اصول ذهنی بر اساس آنها، تصویر جهان کمک می کندنقش و جایگاه مفاهیم و قوانین نظری فردی را درک کندابعاد در نظام کلی دانش علمی در این رابطه استاو بازی می کند نظام مند کردننقش در شناخت و فضلاین نیز یک ویژگی اکتشافی و پیش آگهی به دست می آورد.تر. در واقع، در مرزهای باریک یک علم واحد تئوری یا حتی یک رشته علمی خاص، درک روندهای عمومی در توسعه یک منطقه نسبتاً گسترده از پدیده ها دشوار است، وبه ویژه طبیعت و جامعه در کل. تعمیم و ترکیب دانش تغییرات در تصویر علمی جهان این امکان را فراهم می کند که در چه چیزی درک شوداین هیئت به گونه ای در حال توسعه است که مهم ترین مشکلات پیش روی یک علم خاص چیست. مرحله بعدینظام‌بندی و تعمیم دانش علمی در این فرآیند اتفاق می‌افتدفرآیند خلق تصاویر طبیعی علمی و اجتماعی- بشردوستانه از جهان. در نهایت، این فرآیند در ساختن یک تصویر کلی علمی از جهان تکمیل می شود که در نتیجه آندر حال توسعه یک دیدگاه کل نگر از جهان طبیعی، مکان ونقش جامعه و انسانیت در آن.

3) تصویر علمی جهان به عنوان یک برنامه تحقیقاتی .

فرآیند تعمیم و نظام مند شدن دانش، که در طول شکل گیری تصاویر علمی جهان رخ می دهد، شامل استفاده ازبه دنبال اشکال متنوعی از چنین سیستم سازی. بین علاوه بر این، تحت تأثیر نئو پوزیتیویته، که در نیم قرن اخیر غالب شده است،فلسفه علم تیویستی به عنوان شکل اصلی دانش سیستمی در علم فقط نظریه به رسمیت شناخته شد. پس از انتقاد از نئوپوزیتیسمبسیاری از دانشمندان غربی به فلسفه علم مسیحی توجه کردندتوجه به نقش عوامل فرهنگی- تاریخی و ایدئولوژیک خندق برای توسعه علم از جمله آنها، قابل توجه ویژه استهیچ بحثی در مورد اشکال توسعه دانش علمی مانند تجزیه و تحلیل سنت های تاریخی و به ویژه ترویج برنامه های تحقیقاتی وجود ندارد. آنها جالب هستند زیرا مورخان و فیلسوفان علم را برای مطالعه روندها و سنت های تاریخ توسعه راهنمایی می کنند.علم ( مفهوم L. Laudan) و تحقیقات عمومی طرفدار گرم ( مفهوم I. Lakatos). اگر چه این مفاهیم غلبه می کنندمحدودیت های فلسفه نئوپوزیتیویستی، اما اولاً بر نقش مفاهیم هستی شناختی علم دربه طور کلی و تصویر علمی جهان به طور خاص، ثانیاً نه آنها به اهمیت پژوهش میان رشته ای در تعمیم و نظام بخشیدن به دانش علمی توجهی ندارند، ثالثاً فراموش می کننددر مورد تداوم در توسعه این دانش.

توجه به تصویر علمی جهان در بستر تحقیقبرنامه، اول از همه، یک نمایش واضح را پیش‌فرض می‌گیرددانش در مورد آن به عنوان شکل خاصی از دانش علمی که در آنمفاهیم و اصول هستی شناختی اولیه فرموله می شود که انتزاعات متناظر نظریه های علمی خاص بر آن استوار است. درک روشن ماهیت هستی شناختی در- تصویر علمیجهان امکان ایجاد تمایز روشن بین مفاهیم و اصول اساسی آن از یک سو و به طور مطلقمفاهیم عملی و قوانین نظریه های خاص، از سوی دیگر. اولین ها از نظر دامنه واقعیت مورد مطالعه گسترده تر و خاص هستنداز نظر محتوا کمتر، دومی - از نظر حجم محدودتر و ضعیف تر، از نظر محتوا انتزاعی تر. این واقعیت را توضیح می دهد که تصویر علمیزمانی که برخی از نظریه های خاص با برخی دیگر جایگزین می شوند، به حیات خود ادامه می دهند. بنابراین تداوم دانش در علم ظاهر می شودحفظ ارتباط بین گذر تاریخی و ظهور مجددتصاویر علمی ضعیف از جهان

خود فرآیند تشکیل یک تصویر علمی جداگانه از جهاندر نتیجه تعمیم و ترکیب مفاهیم اولیه رخ می دهد وقوانین تئوری های فردی آن در جریان تحول تاریخیرشته علمی خاص یک تصویر بزرگتر ظاهر می شودجهان، به عنوان مثال علوم طبیعی، شامل میان رشته ای استتجزیه و تحلیل ایده ها و اصول رشته های مختلف مطالعه طبیعتدو تجزیه و تحلیل حتی گسترده تر و عمیق تر منجر به شکل گیری می شودآگاهی از تصویر کلی علمی جهان. بنابراین، تصاویر علمیمی توانیم سطوح مختلفی از کلیت و عمق را در نظر بگیریم در نتیجه تحقیقات مربوطهبرنامه ها در یک مفهوم کلی می توان توسعه خود علم را در نظر گرفتبه عنوان اجرای برخی از برنامه های تحقیقاتی عمل می کند.