صفحه اصلی / کف بینی / یک مرد روشنفکر چشم سوزان آیا انسان در تاریکی می درخشد؟

یک مرد روشنفکر چشم سوزان آیا انسان در تاریکی می درخشد؟

با از بین بردن دشمنان با نور چشمان خود، هیولاها گاهی نه تنها در فیلم ها و کمیک ها یافت می شوند. یک کیفیت کمیاب اما منحصر به فرد را می توان به مردم عادی اعطا کرد.


انسان موجودی روز است و زندگی شبانه به نظر او بیشتر مملو از خطر است. چه کسی از دیدن چشمان سوزان که در تاریکی به او نگاه می کنند نترسیده است؟ حتی اگر گربه خودمان باشد.

در حیواناتی که در شب فعال هستند، چشمان درخشان یک پدیده رایج است و به آنها کمک می کند در تاریکی خوب ببینند. از قدیم الایام، فولکلور به هیولاهای شبانه مختلف، گرگینه ها و غیره چشمانی درخشان بخشیده است، در حین جمع آوری اطلاعات در مورد درخشش چشم انسان نماها (موجودات انسان نما) به مواردی از چشمان درخشان در افراد برخورد کردم. این پدیده توسط نمایندگان علوم دانشگاهی بر اساس داده هایی که در مورد ساختار چشم ارائه می دهند غیرممکن است. به طور خاص، آنها به فقدان لایه بازتابنده در چشم انسان اشاره می کنند که بسیاری از حیوانات شبگرد دارای آن هستند. اما در میان کسانی که در مورد درخشش مرموز داستان می گویند، افراد کاملاً معتبری نیز وجود دارند که تحصیلات علمی دارند، یعنی حقایق قابل اعتماد هستند. من معنی دارترین مشاهدات را ارائه خواهم کرد.

تیراندازی در کوه

پروفسور تئودور هابل داستانی را تعریف کرد که در آن شرکت کننده ناخواسته بود.
در غروب 4 ژوئیه 1937، در طول سفری از موزه جانورشناسی دانشگاه میشیگان به غرب اوکلاهاما، با چراغ قوه الکتریکی در حال جستجوی نمونه های جدید حشرات برای مجموعه خود در بالای دره کوچکی در شیب بلک بودم. کوه مسا. گروه ما شامل W. F. Blair از آزمایشگاه ژنتیک پستانداران و دو برادرش بود.

حدود ساعت 10:30 شب صدای وزوز یک حشره ناشناخته را شنیدم و شروع کردم به یورش دزدکی روی آن. ساکت شد. طبق معمول در چنین مواقعی چراغ قوه را خاموش کردم، روی سنگی نشستم و منتظر ماندم تا حشره دوباره خودش را بشناسد.
بی حرکت در تاریکی نشسته بودم، متوجه شدم که بلر با چراغ جلو از دره بالا می رود. علاوه بر این، البته فقط فانوس را دیدم که انگار خودش به این طرف و آن طرف می‌چرخید: بلر که در طول مسیر راه می‌رفت تله‌هایش را برای حیوانات کوچک بررسی می‌کرد.

با آرامش او را تماشا کردم، متوجه شدم که فانوس اغلب به سمت من می چرخد. هیچ توجهی بهش نکردم مطمئن بودم که کاملا نامرئی هستم.

وقتی بلر حدود 40 تا 60 فوت از من فاصله داشت، نور کامل را روی من چرخاند. فکر می کردم الان قطعاً مرا می بیند. می خواستم چیزی به او بگویم که صدای تیری در صورتم پیچید. در آن ثانیه فقط دستی به جیبم زدم تا سیگار بکشم - بینایی و شاید جانم را نجات داد! بالاخره بلر دقیقاً به سمت چشم من نشانه می رفت و او یک تیرانداز عالی بود. 15 گلوله در صورت، گردن، گوش و دستم را با سیگار بالا آوردم. حدس می زنم وقتی دستم را بالا آوردم سرم را کمی کج کردم و بار اصلی از روی شانه ام گذشت. مرا به اردوگاه کشاندند و به شهر منتقل کردند.

در عرض چند ماه کاملا سالم شدم. بلر برای من توضیح داد که در حالی که هنوز خیلی پایین تر بود، متوجه چشمانی شد که قرمز تیره می درخشند. او مرا تعقیب می کرد و می گفت که ممکن است یک شیر کوهی را گرفته باشد. چشمانم در فاصله ربع مایلی قابل مشاهده بودند، اما از نزدیک آنقدر می درخشیدند که بلر، حتی با نور چراغ جلو، نمی توانست طرح کلی بدن من را ببیند.

از آن زمان، چیزهای عجیب و غریب زیادی برای من اتفاق افتاده است، و از داستان ها متوجه شدم که چشمانم گاهی به شدت می درخشد، گاهی تارتر، گاهی اوقات به سختی. در طول سفرهای معمول شبانه‌ام برای شکار حشرات، متوجه توانایی خارق‌العاده‌ای برای دیدن حشرات کوچک در تاریکی شدم. نمی‌توانم بگویم که آیا این نتیجه سازگاری خارق‌العاده با نور ضعیف، وجود چیزی شبیه لایه بازتابنده به نام تپتوم در چشمان من است یا صرفاً تجربه غنی با دید حاد.

پرتوهای آبی آمالا و کامالا

کشیش سینگ، رئیس یتیم خانه ای در منطقه میدناپور هند، دفتر خاطرات خود را از مشاهدات طولانی مدت خود از زندگی و رشد دو دختر به نام های آمالا و کامالا منتشر کرد که در سال 1920 در لانه گرگ ها یافت شدند. کوچکترین آنها در آن زمان حدود دو سال داشت، بزرگترین آنها هفت یا هشت ساله بود.

این چیزی است که سینگ می نویسد.
در طول روز، چشمان آنها عادی به نظر می رسید، اما کمی متورم به نظر می رسید، مانند بعد از خواب. با این حال، پس از نیمه شب آنها کاملا باز شدند و در تاریکی با نور آبی خاصی می درخشیدند، همانطور که در مورد گربه ها و سگ ها صدق می کند. و تو فقط این درخشش را دیدی که خطوط اطراف خود را از دست دادی.

اولین بار در 20 دسامبر 1920 از این منظره شوکه شدم: در شب دختران شروع به خزیدن روی چهار دست و پا کردند و چشمان آنها با نور آبی روشن شد. این اتفاق فقط در شب و در تاریکی برای آنها می افتاد. اما به محض اینکه هر منبع نوری وارد اتاق شد، درخشش ناپدید شد. در کل شب ها بهتر از روز می دیدند.

در طول یک بیماری طولانی، اما حتی پس از سازگاری نسبی، آنها یک اتاق تاریک را ترجیح دادند. اصلا نمی توانستند نور اتاق بیمارستان را تحمل کنند. در هر نوری، آنها شروع به احساس ناخوشی می کردند، که بلافاصله با بیان صورت و چشمان آنها قابل توجه بود. آنها سعی کردند از نور دور شوند و پلک های خود را به هم می زدند. بنابراین، درهای اتاق آنها همیشه به اضافه آویزان بود. و با این حال، هنگامی که حتی کوچکترین منبع نور ظاهر می شد، آنها همیشه در تاریک ترین گوشه پنهان می شدند. وقتی به آنها نزدیک شدیم و آنها صورت خود را به سمت ما برگرداندند، دیدیم که خطوط بدن آنها برای ما ناپدید شد و فقط دو جفت نور آبی قابل مشاهده است. با این حال، ما به خصوص در مورد این توانایی غیر معمول خواهران نگران نبودیم - آنها آن را از گرگ ها به ارث برده بودند. من خودم اغلب هنگام ملاقات با حیوانات وحشی در جنگل چیزی مشابه را مشاهده کرده ام. و در خانه نیز - پس از همه، مشخص است که گربه ها و سگ ها در تاریکی کاملاً می بینند.

در 3 ژانویه 1921، مشخص شد که در تاریک ترین شب، زمانی که غیبت کاملدید، هنگامی که فعالیت انسانی ممکن به صفر می رسد، آمالا و کامالا به راحتی حتی در زمین های ناهموار حرکت می کنند و قادر به تشخیص حضور یک بزرگسال، کودک، حیوان، پرنده هستند.

سینگ مشاهدات خود را به شرح زیر خلاصه کرد:
من نمی توانم پدیده درخشش را توضیح دهم، اگرچه اغلب در چشمان این دختران متوجه آن می شدم. من با دکتر سربت هیکاری مشورت کردم، اما او نیز توضیح مناسبی برای این پدیده پیدا نکرد. بردن دختران به کلکته را برای معاینه چشم پزشکی ممکن نمی دانستم، زیرا از فکر نشریات پر شور در مورد تاریخچه کشف آنها منزجر شده بودم. به هر حال، در این صورت ما نمی توانیم ازدحام افراد کنجکاو را مهار کنیم و نظم در پناهگاه به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد. علاوه بر این، به نظر من اصلاً نیازی به توضیح نیست.»

فقط یک نتیجه می توان گرفت: یک فرد (یا حداقل بخشی از مردم) استعداد ژنتیکی برای ایجاد ساختارهای خاصی در چشم دارد که قادر به انتشار درخشش از چشم است. چیزی که هیچ ژن متناظری برای آن وجود ندارد، نمی تواند ایجاد شود و رشد کند. البته، نظر سینگ مبنی بر اینکه دختران توانایی غیرعادی دیدن در تاریکی را از گرگ ها دریافت کردند، باید صرفاً به صورت استعاری درک شود. آنها توسط گرگ به دنیا نیامده اند. این کیفیت در آنها تحت تأثیر مربیان گرگ در غار تاریک چاله و در طول یک سبک زندگی شبانه در آنها ایجاد شد.

بچه ها توانایی شگفت انگیزی برای انطباق با شرایط زندگی غیرمعمول دشواری که در آن قرار داشتند نشان دادند. اما موهایی شبیه به گرگ یا هومینوئید در طول زندگی آنها در میان گرگ ها روی بدن آنها تشکیل نشد. این نشان دهنده فقدان توانایی های ژنتیکی در کودکان است.

نگاه زرد چیکاتیلو

اجازه دهید مثال دیگری از درخشش قوی از چشمان یک شخص برای شما بیاورم. سرلشگر پلیس وی. قاتل زنجیره ایچیکاتیلو.

به گفته اووچینسکی، فیلمبرداری نشان داد که نیم ساعت قبل از اعدام، چیکاتیلو به دوربین نگاه کرد و "ناگهان چشمانش با نور عجیبی شروع به درخشش کردند. اووچینسکی ادامه می دهد که این فیلم در مرکز روابط عمومی وزارت امور داخلی نمایش داده شد و دو زنی که با من آنجا بودند با دیدن آن از هوش رفتند. من خودم قطعاً نور زرد و سبز روشنی را دیدم که از چشمانش می آمد.»

این مثال نشان می‌دهد: قربانی که به چشم‌های قاتل نگاه می‌کند تحت تأثیر برخی از اشعه‌های فیزیکی یا بیوفیلد ناشناخته‌ای که از چشمان او ساطع می‌شود، تحت تأثیر برخی مؤلفه‌های اطلاعاتی قرار می‌گیرد. بیهوده نیست که بخش فیزیکی تشعشع به طور اجتناب ناپذیری در طول عملیات ضبط دیجیتال و ذخیره تصویر ناپدید می شود. قربانی دقیقاً در معرض نفوذ اطلاعاتی است. بر اساس قیاس: کسی که صدای غرش با فرکانس پایین قوی را در یک ضبط می شنود، می فهمد که این حیوان بزرگ و خطرناکی بوده است و بدن شنونده می تواند به عنوان یک خطر واقعی به آن واکنش نشان دهد. اما تأثیر بصری آشکارا مؤثرتر از صدا است.

نورهایی از اعماق تاریک

زندگی روزمره نشان می دهد که تعداد افرادی که توانایی درخشندگی چشمان خود را دارند کم است. به طور طبیعی، تعداد بیشتری از کسانی هستند که چشمانشان، تحت شرایط خاص، می توانند جریان نور شدیدی را که بر روی آنها می افتد منعکس کنند.
درخشش شبانه چشم در افراد از هر نژادی مشاهده می شود. بیشتر اوقات، این توانایی ها خود را در افرادی که مجبور هستند زندگی خود را در نور کم پیش ببرند ظاهر می شود. E. A. Glennie از انجمن غارشناسی بریتانیا در هند در مورد درخشش در چشمان سرخپوستانی که در غارها زندگی می کردند صحبت کرد. گلنی همچنین به این پدیده به عنوان یک ویژگی حرفه ای در میان غارنوردان اشاره می کند:

غارشناسان فرصت ویژه ای برای مشاهده درخشش چشم انسان در تاریکی دارند. من خودم سه بار آن را مشاهده کردم افراد مختلف. یک بار به من گفتند که چشمانم مانند پرتو متمرکز چراغ قوه برقی می درخشد. این تشعشع به رنگ زرد-نارنجی بود و کاملاً ماوراء طبیعی به نظر می رسید و باعث تعجب های وحشتناک می شد.

W. A. ​​Travel تأیید می کند که افراد با چنین توانایی هایی نسبتاً نادر هستند. او می نویسد:
من حدود پنج سال از سال 1928 تا 1933 را در لیبریا گذراندم و سفرهای متعددی به مکان‌های دورافتاده در کشور انجام دادم که برای مشاهدات جالب بسیار مناسب بود. شبها در روستاهای بومی، تنها منبع نور چراغی بود که در کنار شما یا پشت سر شما بود و در مقابل شما صد نفر یا بیشتر روستایی به شما نگاه می کردند. چشمان درخشان بلافاصله قابل مشاهده بود. من اولین بار آنها را وقتی دیدم که به اعماق تاریک یک کلبه بومی نگاه می کردم، که نور کمی از در پشت سرم وارد آن می شد. به یاد دارم که چشمان این مرد خاکستری بود. بعد از آن، سه چهار بار دیگر در نقاط مختلف کشور چشمان درخشان را دیدم، اما هیچ وقت فرصت نکردم بالا بیایم و از نزدیک به این پدیده نگاه کنم، زیرا همه اینها معمولاً در شلوغی شبانه بومیان اتفاق می افتاد.

اثر قرمزی چشم

توضیح عمومی پذیرفته شده برای پدیده های فوق این است که چشم برخی از حیوانات در شبکیه دارای یک لایه بازتابنده خاص به نام tapetum lucidum است که در بسیاری از مهره داران یافت می شود.

بررسی اخیر مطالعات روی مورفولوژی مقایسه ای تاپتوم در پستانداران مختلف توسط اولیویر منتشر شد. این لایه از سلول های عصبی و سایر بافت ها تشکیل شده است که به طور قابل توجهی برای درک نور کم سازگار شده اند. ترکیبات انعکاسی، ساختارها و مکان های مناطق حساس در چشم حیوانات مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است. این ساختارها به ویژه در شکارچیان توسعه یافته است و میزان رشد آنها به سبک زندگی حیوان در رابطه با زمان روز بستگی دارد.

محققان سه نوع ساختاری تاپتوم لوسیدوم را تشخیص می دهند: تاپتوم وجود ندارد، تاپتوم در شبکیه (شبکیه) قرار می گیرد و تاپتوم به عنوان یک ساختار غشایی ارائه می شود.
اولین گونه شامل نخستی ها، سنجاب ها، کانگوروهای قرمز، خوک ها و پرندگان است که معمولاً روزانه هستند. (در این طبقه بندی، انسان ها جزو نخستی ها هستند.)



انطباق با نور و گرگ و میش در چشم حیوانات مختلف به طور متفاوتی اتفاق می افتد. بنابراین، یکی از مکانیسم ها این است که در کنار سلول های بازتابنده سلول های حاوی ملانین وجود دارد که نور را جذب می کند (ماده ای که به خوبی شناخته شده است - باعث برنزه شدن می شود). در نور روشن، چنین سلول هایی بالاتر از سلول های بازتابنده حرکت می کنند و شار نور اضافی را مسدود می کنند. هنگام غروب، آنها به صلبیه چشم نزدیک تر می شوند و لایه بازتابنده را در معرض نور قرار می دهند. چنین حرکاتی کمی طول می کشد - به همین دلیل است که چشم ها باید به تاریکی عادت کنند.

برخی از محققان بر این باورند که درخشش قرمز یا نارنجی چشم های گروه اول (اثر قرمزی چشم در عکاسی) در نتیجه بازتاب نور از شبکه رگ های خونی داخل چشمی رخ می دهد. با این حال، عکسی از شبکیه چشم انسان نشان می دهد که رگ های خونی تیره تر از شبکیه اطراف به نظر می رسند. یعنی بازتاب سطح رگ های خونی به وضوح برای ایجاد اثر قرمزی چشم کافی نیست.

به نظر می رسد در چشم انسان مکانیسم ناشناخته ای وجود دارد که با کاهش نور روشن می شود. این عملاً زمانی استفاده می شود که برای جلوگیری از اثر قرمزی چشم، یک عکاس با تجربه قبل از گرفتن عکس یک فلاش اولیه می دهد. به چشم سیگنال می دهد: "این اطراف بسیار سبک است!" - و چشم به طور موقت لایه بازتابنده را غیرفعال می کند، توانایی آن برای دید گرگ و میش. فلاش دوم یک قاب بدون چشم قرمز تولید می کند.
فقط باید اعتراف کرد که چشم انسان هنوز به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته و دارای برخی از قابلیت های ناشناخته است.

«معجزه و ماجراها» شماره 9 2011

قربانیان یک بیماری عجیب نوری از خود ساطع می کنند که از نظر قدرت کمتر از نور الکتریکی نیست.
ماموران گمرک هنگام تهیه مدارک خودرو متوجه شدند که مسافر ساکن قزاقستان در تاریکی می درخشد. بررسی ها نشان داد که او تحت درمان غده تیروئید در یکی از آسایشگاه ها بوده است، اما اثبات این واقعیت به هیچ وجه به شناسایی منبع نور کمکی نمی کند. زمانی که این زن مدارک مربوطه را ارائه کرد، تصمیم گرفته شد که بدون هیچ مانعی به او اجازه بازگشت به وطن داده شود. برای اخیرا- این دومین مورد شناسایی "افراد نورانی" توسط خدمات گمرکی است. اولین چنین حادثه ای در فرودگاه رخ داد، جایی که در حین ورود مشخص شد که انگشتان یکی از مسافران می درخشد. در همان زمان، پزشکان اطمینان می دهند که "مردم شب تاب" هیچ تهدیدی برای دیگران ایجاد نمی کنند.

بیماری بدون نام

ولادیمیر سوخارف ساکن چیتا و برادرش شکارچیان مشتاق بودند و تمام ماه های زمستان را در تایگا سپری کردند. یک روز عصر مردی در کلبه زمستانی در خانه آنها را زد. برادران طبق معمول به او چای و غذای داغ تعارف کردند. اما او همه چیز را رها کرد، بدون اینکه لباس هایش را در بیاورد، کنار اجاق گاز نشست و چرت زد. برادران به این نتیجه رسیدند که او حالش خوب نیست - غریبه در خواب می لرزید، چیزی زمزمه می کرد، تمام صورتش با لکه های قهوه ای پوشیده شده بود... بعداً بالاخره پذیرفت که غذا بخورد. وقتی دستکشش را در آورد، معلوم شد که او دست راستپانسمان شده با پارچه های کثیف مرد غریبه اعتراف کرد که "بیمار شد و برای دیدن پزشکان مخفیانه وارد شهر می شود." کاملا داستان معمولی، اگر نه برای یک جزئیات: یک بیماری عجیب برای او اتفاق افتاد - دستش در تاریکی به معنای واقعی کلمه می درخشید. علاوه بر این، درخششی مانند شعله یک مشعل استیلن از نوک انگشتان جاری شد.
- صدمه دیده؟ - از برادران متحیر پرسیدند.
شکارچی گفت: برعکس. - بازو تا آرنج احساس سرمازدگی می کند. من چیزی احساس نمی کنم، فقط گاهی اوقات "غاز" می کنم ...
همانطور که بعدا مشخص شد، نقاط عجیب و غریب روی صورت او نیز می درخشیدند، اما بسیار کمرنگ. خود او ظاهراً حتی در مورد آن مشکوک نبود.
ولادیمیر سوخارف می‌گوید: «صبح شکارچی خداحافظی کرد و رفت، نمی‌دانم به شهر رسیده است یا نه، زیرا باید 150 کیلومتر را در تایگا طی می‌کرد یک توضیح معقول برای آن پیدا کنید، تشعشع یا مسمومیت خون شکننده شد، گویی در معرض اسید قرار گرفت.
این تنها مدرک مستند از "درخشش طبیعی انسان" است. و به طور کلی به استثنای توصیف هاله ها و هاله های درخشان در اطراف سر شخصیت های مذهبی و مقدسین، چنین حقایقی بسیار نادر است. اما باز هم می توان چند مثال زد.
در ماه مه 1934، مقاله ای در روزنامه تایمز در مورد زنی نورانی از پیرانو منتشر شد. سینیورا آنا مونارو برای مدت طولانی از آسم رنج می برد. یک روز در حالی که او خواب بود، نور آبی با نبض های سریع از سینه اش ساطع شد. بسیاری از پزشکان این پدیده را دیدند، اما هرگز نتوانستند توضیح معقولی برای آن ارائه دهند. به گفته کارشناسانی که بیمار را مشاهده کردند، در لحظه ای که بدن آنا درخشید، قلب این زن دو برابر معمول شروع به تپیدن کرد...
کتاب "ناهنجاری ها و کنجکاوی ها در پزشکی" در سال 1937 مورد مشابهی را با زنی که از سرطان سینه رنج می برد، شرح می دهد. نور ساطع شده از ناحیه درد سینه او برای روشن کردن یک اتاق کوچک در شب کافی بود. از یک کودک فوت شده یاد می شود که بدنش شروع به درخشش آبی کرد. تلاش برای خاموش کردن آن به جایی نرسید، اما به زودی خود به خود متوقف شد.

جای ترسناک

شهر سالم به عنوان وحشتناک ترین مکان در ایالات متحده فعلی شناخته می شود. آمریکایی هایی که در شهرهای دیگر زندگی می کنند معتقدند که بسیاری از ساکنان محلی جادوگران و جادوگران واقعی هستند. وحشتناک ترین شایعات در اطراف منطقه Croton Fole، جایی که جاده منتهی به معدن متروکه است، در حال پخش است. کل این دره از بالا به پایین حفره شده و با معادن قدیمی پر شده است. ذخایر عظیم سنگ آهن خالص یک ناهنجاری مغناطیسی قدرتمند در اینجا ایجاد می کند.
یک روز، دو زوج متاهل که با ماشین از یک نمایش شبانه برمی‌گشتند، تصمیم گرفتند راه میانبر را انتخاب کنند - جاده قدیمی را انتخاب کنند. وقتی ماشین از روی پل منتهی به معدن رد شد، ناگهان تکان خورد و متوقف شد. چراغ های جلو خاموش شد. یکی از مسافران صدای غرش آهو را شنید و بیرون آمد تا ببیند ماجرا چیست.
او به زودی بازگشت و در حالی که بازوهایش را با هیجان تکان می داد، اعلام کرد که "افراد غیرعادی" را دیده است. به گفته وی سه زن از پشت تپه بیرون آمده و به سمت او حرکت کردند. آن‌ها «خارج از این دنیا» به نظر می‌رسند: کوتاه‌قد، با لباس‌های تیره و تنگ...». وقتی چراغ قوه را روشن کرد، بدن‌هایشان در تاریکی آبی می‌درخشید، تا آنجا که می‌توانستند به سمت تپه دویدند و در سوراخی ناپدید شدند.
دوستانش فقط به او می خندیدند. اما به زودی فرصتی برای شوخی نداشتند: یک جسم مثلثی شکل با نورهای رنگی زیاد در آسمان ظاهر شد و فقط دویست متر از ماشین آنها معلق بود. با چنین "همسفر" آنها بیشتر جاده را رانندگی کردند و سپس او بدون هیچ ردی ناپدید شد. ساکنان شهر سپس به کاوش در این منطقه پرداختند و حتی حفره ای را در تپه کشف کردند که موجودات ناپدید شده بودند. با این حال، داخل آن یک معدن خالی متروکه بود که کوچکترین اثری از حضور کسی نداشت.
بعداً یکی از اهالی محل در هنگام غروب از آنجا عبور کرد و متوجه شد که نور ضعیفی در معدن می سوزد. همچنین صدایی از آنجا می آمد، شبیه زمزمه ترانسفورماتور در حال کار. وقتی مرد کنجکاو به داخل رفت، درخشش ناپدید شد. او در تاریکی احساس ناراحتی می کرد و با اینکه کسی در اطراف نبود، به نظر می رسید که کسی او را تماشا می کند. ناگهان نیرویی ناشناس به سر تازه وارد اصابت کرد... افتاد، اما سریع از جا پرید. هنوز کسی در اطراف نبود! وقتی ماجراجوی بدشانس به سمت در خروجی دوید، دوباره ضرباتی بر او بارید و چهره ای با ریش بلند و موهایی که روی شانه هایش پخش شده بود در دهانه ظاهر شد. مرد غریبه نور ضعیفی از خود ساطع کرد. دستش را بلند کرد و به آن مرد اشاره کرد و دستور داد: از اینجا برو و دیگر برنگرد! سپس این شکل در یک ابر سفید حل شد و ناپدید شد.

لیزر داخلی؟

خادمین کلیسا کاملاً به پدیده افراد نورانی وفادار هستند. پاپ بندیکت چهاردهم نوشت: «به نظر می‌رسد که شعله‌ای طبیعی وجود دارد که گاهی در اطراف سر انسان نمایان می‌شود، همچنین به نظر می‌رسد که گاهی اوقات یک درخشش از کل بدن انسان بیرون می‌آید».
برعکس، علم رسمی، احتمال وجود چنین ناهنجاری‌هایی را قاطعانه رد می‌کند. زیست شناسان درخشش موجودات زنده را تنها به دو نوع تقسیم می کنند - نورتابی زیستی، ذاتی در میکروب ها، سوسک ها و حیوانات دریایی، و درخشش بسیار ضعیف، مشخصه همه موجودات زنده، از جمله انسان. اما چنین درخششی فقط با ابزارهای خاص قابل ثبت است و نه بصری. و درخشش قابل مشاهده زخم ها که در برخی از کتاب های درسی پزشکی و آثار علمیبا توجه به سم شناسی، به سادگی با حضور باکتری های درخشان در آنها توضیح داده می شود.
با این حال، آرشیو بسیاری از موسسات پزشکی حاوی پروتکل های تحقیقاتی است که نشان می دهد توانایی های موجودات زنده فراتر از ایده های پذیرفته شده عمومی است. بنابراین، در یکی از موسسات تحقیقاتی، دانشمندان دریافتند که تحت شرایط خاصی، یک فرد شروع به انتشار تشعشعات یونیزه می کند که به طور قابل توجهی از سطح پس زمینه طبیعی فراتر می رود. در همان زمان، قسمت‌های مختلف بدن دوزهای متفاوتی از این «تابش زیستی» را منتشر می‌کنند و آنچه عجیب‌تر است، گاهی اوقات بسته به میل می‌تواند در سراسر بدن توزیع شود. در برخی موارد، تشعشعات شناسایی شده حتی تا حدی ساختار آشکارسازهای مورد استفاده برای ثبت این پدیده را تخریب کرده است.
پدیده مشابهی توسط محقق V. Krokhmalev از ازبکستان کشف شد. او به طور تجربی تابش نوری را که از موهای در حال رشد تخمک های پنبه ساطع می شد، ثبت کرد. کروخمالف در کار خود که در یک مجله دانشگاهی منتشر شده است استدلال می کند که مکانیسم وقوع چنین درخششی نزدیک به تشکیل لیزر است. این دانشمند موفق شد از یک مشعل نور واقعی که از یک جوانه کوچک فرار می کند عکس بگیرد. با کمک آن، یک موی نخی در حال رشد راه خود را در محیط باز می کند... کروخمالف از این نتیجه به این نتیجه می رسد که درخشندگی که گاهی در افراد مشاهده می شود نوعی شکست انرژی است که در نتیجه استرس یا رنج رخ می دهد، زمانی که فرد سعی می کند انرژی را برای غلبه بر برخی موانع زندگی یا بیماری پیشرفته متمرکز کنید. این دانشمند رد نمی کند که برخی از روانشناسان و سایر صاحبان توانایی های ماوراء الطبیعه ممکن است به طور هدفمند از این پدیده برای اهداف خود استفاده کنند.
دانشمندان با تجزیه و تحلیل کل زرادخانه علوم طبیعی مدرن به این نتیجه رسیدند: اطلاعات در مورد ماهیت توده استخوان 98 درصد از کل حجم کل را تشکیل می دهد. دانش علمی، در مورد ماهیت ماده زنده و زیست کره - 5 درصد و در مورد طبیعت انسان - کمتر از 1 درصد! این با این واقعیت توضیح داده می شود که در بسیاری از کشورها، تا قرن بیستم، نه تنها مطالعه یک شخص، بلکه حتی کشیدن او نیز ممنوع بود. بنابراین، نباید تعجب کنید که بدن ما و توانایی های آن هنوز یکی از ناشناخته ترین حوزه های علم است...

چقدر پیشرفت کرده، یادم می‌آید، قدیم‌ها هم همین‌طور بود، چشم‌های بعضی‌ها در تاریکی می‌درخشید، آتش می‌سوخت و چشم‌ها در بوته‌ها می‌درخشید. بسیاری از مردم ناخودآگاه از چنین چشمانی می ترسند، چشمان درخشان آنها در شب آنها را می ترساند، اما این همه افسانه دوران باستان است. اکنون چشمان در تاریکی می درخشند عوارض جانبیروش‌های جوان‌سازی، اگرچه بسیاری از این روش‌ها جان خود را از دست می‌دهند، اما همه روش‌های جوان‌سازی به یک اندازه مفید نیستند.

طبیعتاً خبرنگاران برای ایجاد حس در این برنامه تحریف زیادی کردند، اما سلول های بنیادی از نوزادان کشته شدهآنها در واقع برای اهداف جوان سازی استفاده می شوند و چشم برخی از افرادی که تحت این روش قرار گرفته اند در واقع می درخشد.

فعالیت‌های کلینیک‌ها و آزمایشگاه‌های خصوصی که در زمینه سلول‌های بنیادی تحقیق می‌کنند، در ایالات متحده به شدت تحت نظارت هستنداز آنها برای تجدید قوا می رونداز خارج از کشور

سپس وحشت شروع می شود. پروفسور تپلیاشین می گوید که اکثر سالن های مسکو که سلول درمانی را ارائه می دهند از بافت جنین های سقط شده استفاده می کنند. نو در غرب ممنوعیت شدیدی برای استفاده از مواد سقط جنین در آزمایشات بالینی وجود دارد. به این میگن اخلاق زیستی. درسته اون موقع جنین های سقط شده از کجا میاد؟ 18—22 -دوره هفته، در کشورهایی که بعد از 12 هفته سقط جنین ممنوع است، کاملاً مشخص نیست.

نتایج شگفت انگیز است، اما همانطور که پروفسور سوخیخ می گوید، حتی یک مجله خارجی نمی خواهد آنها را منتشر کند.پروفسور اصول خاص خود را دارد: "ما هرگز از سقط جنین استفاده نخواهیم کرد - این اغلب مواد معیوب است. ما با جنین‌هایی کار می‌کنیم که در نتیجه سقط‌های اجتماعی به دست آمده‌اند، در حالی که ختم بارداری تصمیم داوطلبانه مادر است.» در آزمایشگاه پروفسور یک دوره جوانسازی با سلول های جنین حدود 8 هزار دلار هزینه دارد.

خوب، اکنون در مورد نانولومینومورف ها - کرم شب تاب. مایع جوان کننده در مکان های مختلفی گیر می کند و به منظور ردیابی حرکت آن از تزریق و بیشتر از طریق بدن جوان شده، با نانولومینومورف ها روشن می شود. این باعث می شود که چشمان درخشان ظاهر شوند.

کرم شب تاب کمی بزرگتر از یک مولکول است.فسفرها موادی هستند که پس از تحریک، به عنوان مثال، پس از قرار گرفتن در معرض نور ماوراء بنفش، تخلیه الکتریکی یا یک پرتو الکترونی، توانایی ساطع نور با طول موج معین را دارند. نمونه های زیادی از کاربرد آنها وجود دارد.

نانولومینوفورها چیست؟ - از پروفسور، دکترای علوم، رئیس بخش مواد نانو پراکنده مجتمع علمی و فنی "موسسه تک بلورها" یو.

یوری ویکتوروویچ توضیح داد: اینها همان فسفرها هستند، اما به شکل ذرات فقط 5 نانومتر، یعنی میلیاردم متر ("نانو" کلمه یونانی به معنای "کوتوله" است)". - برای مقایسه: اندازه اتم ها یا ساده ترین مولکول ها حدود 0.1 نانومتر و یک سلول بیولوژیکی 20 هزار نانومتر است.

از میان تمام نانومواد شناخته شده، نانولومینوفورها جایگاه نسبتاً باریکی را اشغال می کنند. با این حال، توانایی درخشندگی و تعامل با سیستم‌های بیولوژیکی مانند سلول، ساختارهای فردی آن، DNA و RNA، آنها را به یک ابزار تحقیقاتی مهم در میکروبیولوژی و پزشکی تبدیل می‌کند.

آیا نانولومینوفورها برای یک سلول یا یک موجود زنده به طور کلی مضر هستند؟

همه برچسب هایی که در آزمایشات با سلول ها استفاده می کنیم، عملاً برای یک موجود زنده خنثی هستند. علاوه بر این، برای رنگ آمیزی جمعیتی از سلول ها با حجم یک سانتی متر مکعب، ده ها هزار برابر کمتر نانولومینوفور مورد نیاز است. آنها با چشم غیر مسلح قابل مشاهده نیستند.

برخلاف نانولومینوفورها، بسیاری از مردم به لطف رسانه ها درباره سلول های بنیادی شنیده اند. اخیراً آنها به موضوع تحقیقات فعال دانشمندان در مراکز تحقیقاتی تبدیل شده اند کشورهای مختلفصلح
یادآوری می کنم که سلول های بنیادی که اساس درمان سلولی و بافتی را تشکیل می دهند، نوعی واحد ساختمانی اساسی بدن هستند که قادر به تبدیل شدن به انواع مختلفسلول ها آنها در بافت ها و اندام های هر شخصی وجود دارند، اما در مقادیر مختلف- جوانان تعداد زیادی دارند، اما افراد مسن تعداد کمی دارند. دانشمندان با توانایی خود در یافتن منبع بیماری در بدن و بازیابی ناحیه آسیب دیده جذب می شوند.

استفاده از فناوری نانو چه فرصت های جدیدی را برای پزشکان باز می کند؟ - من این سوال را به مدیر موسسه، آکادمیک V. Grishchenko خطاب می کنم.

برای اولین بار، نانوذرات درخشان این امکان را به دست می‌آورند که تصویری بصری از مهاجرت سلولی و عملکرد آن‌ها هنگام وارد شدن به یک موجود زنده از جمله بدن انسان به دست آید. بنابراین، النا گونچاروک، کارمند ما، ژل مخصوصی را روی حیوانات آزمایشگاهی در محل جراحات و سوختگی‌ها اعمال کرد - اینها سلول‌هایی بودند که نانولومینوفورها را در داخل خود قرار می‌دادند و امکان اتصال به میتوکندری را فراهم می‌کردند. با درخشش چنین علائم داخلی، می توان رفتار سلول ها را مستقیماً در روند زندگی آنها مشاهده کرد، به عنوان مثال، در هنگام تقسیم. اینها نتایج بسیار جالبی هستند.تکنیکی برای تبدیل سلول های بنیادی به کاردیومیوسیت برای درمان قلب توسعه یافته است. اگرچه از سوی دیگر کارهایی با مشارکت ما وجود دارد، زمانی که به بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد به سادگی سلول های بنیادی تزریق می شود و به بهبودی قلب کمک می کند.

از زمان های قدیم شناخته شده است که در تاریکی مطلق می توان متوجه شد که بدن هر شخصی می درخشد. درخشش به ویژه در ناحیه سر، سینه و دست ها قابل توجه است. برخی از افراد با قوه تخیل بسیار توسعه یافته و توانایی تجسم توهمات بصری خیالی، با نگرش خودآگاه یا ناخودآگاه مناسب، به نظر می رسد که یک هاله رنگی یا بی رنگ خیالی تابشی، مه آلود یا گرداب و غیره را در اطراف بدن افراد می بینند. هر شی به طور کلی این توانایی دوزی با تأثیر سیگنال‌های اطلاعاتی زیرآستانه - محرک‌های علل مختلف و ترکیب فیزیکی و شیمیایی بر ضمیر ناخودآگاه توضیح داده می‌شود. از ناخودآگاه، به لطف یک نگرش آگاهانه آگاهانه یا شهودی-ناخودآگاه، مغز از طریق مکانیسم روان‌فیزیولوژیک بازخورد بیولوژیکی، به نظر می‌رسد سیگنال‌هایی را که قبلاً رمزگشایی و تبدیل شده‌اند به تحلیل‌گر دیداری «تولید می‌کند» که به تحلیل‌گرهای بصری می‌رسند و آنها را تحریک می‌کنند. سپس، به ترتیب بیولوژیکی معمول، این تحریکات تبدیل می شوند و وارد مغز می شوند، جایی که دوباره تبدیل می شوند و به عنوان یک تصویر قابل مشاهده "عینی" شناخته می شوند، در این مورد تحت تاثیر یک تنظیم اولیه "محرک" - هاله.

این مکانیسم روانی-فیزیولوژیکی ذهنی-عینی برای درک فرد از سیگنال های زیرآستانه - تحریکات هنگام تنظیم نمایش اطلاعات از طریق بینایی است. مشابه بینایی، اگر یک نصب مقدماتی مناسب، آگاهانه عمدی یا ناخودآگاه شهودی، تصادفی وجود داشته باشد، می‌توان اطلاعات را روی هر اندام حسی دیگر یا چندین اندام به طور همزمان نمایش داد. در حالت اول، "دیدها" به طور خودسرانه در هر لحظه و برای هر دوره زمانی ایجاد می شوند که بتوان مدت زمان آن را کنترل کرد و در حالت دوم، "دیدها" به طور تصادفی و غیرارادی به وجود می آیند (V.M. Kandyba, 1972).

با این حال، مواردی ثبت شده است که درخشش بدن انسان به قدری شدید است که مستقیماً به عنوان روشن و قوی بدون هیچ مکانیزم ادراکی فراحسی، یعنی کاملاً عینی، قابل مشاهده است. اگرچه نقش نگرش در ادراک فرد از اطلاعات بیرونی و درونی آنقدر زیاد است که ادراک او همیشه ذهنی است (V.M. Kandyba, 1971). بیخود نیست که مردم همیشه شوخی می کنند که من آن را به عنوان یک «شاهد عینی» می دیدم، یعنی همیشه ذهنی. L و اگر دو یا چند شاهد عینی ادعا کنند که چیزی را دیده‌اند، و اطلاعات آنها تا حد جزییات مطابقت داشته باشد، دروغ می‌گویند یا موافق هستند (اگرچه تصادفی نیز ممکن است).

این را باید به ویژه برای حقوقدانان و برخی از دانشمندان که نقش شهادت شاهدان عینی را در اثبات هرگونه رویداد، حقایق، آزمایش و غیره بیش از حد ارزیابی می کنند، دانسته باشد. در قرائت ابزار و خواندن سایر افراد در نظر گرفته شده است (V.M. Kandyba, 1973).

با این حال، اجازه دهید داستان در مورد افراد نورانی را ادامه دهیم. در می 1934 (The Times، 5 مه 1934) درخششی در آنا مونارو، که از آسم رنج می برد، کشف شد، و درخشش قوی و عمیقی از قفسه سینه او در هنگام خواب برای چندین هفته منتشر شد. این درخشش توسط پزشکان مشاهده شد. پس از درخشش، آنا مونارو شدیداً عرق کرد و قلب او دو برابر معمول شروع به تپیدن کرد.

عمیقا متفاوت افراد مذهبیو افراد مبتلا به اختلالات روانی ادعا می کنند که واقعا می توانند هاله را ببینند، به خصوص در افراد "مقدس". در اینجا نحوه اظهار نظر دکتر پزشکی K.I Losev در مورد این پدیده است: علم مدرنپدیده لومینسانس یا درخشش "سرد" شناخته شده است که در آن انتشار نور توسط فرآیندهایی غیر از تابش حرارتی (دما) ایجاد می شود. بسته به عامل ایجاد کننده درخشش، انواع مختلفی از لومینسانس، از جمله بیوشیمی-مینسانس، که انتشار تابش نور توسط موجودات زنده و همچنین اندام ها و بافت های جداگانه آنها به دلیل واکنش های بیوشیمیایی رخ می دهد، متمایز می شود. به عنوان یک مورد خاص از لومینسانس، بیوشیمی لومینسانس، به نوبه خود، به بیولومینسانس و لومینسانس فوق ضعیف تقسیم می شود.

بیولومینسانس درخششی است که با چشم قابل مشاهده است، مشخصه برخی از موجودات زنده، به عنوان مثال، کرم شب تاب، میکروب های موجود در قارچ های فاسد، بسیاری از موجودات دریایی و غیره.

بیولومینسانس با وجود سیستم های تخصصی مشخص می شود که مستقیماً انرژی شیمیایی را به نور تبدیل می کند. شدت درخشش کم است - در حد صدم کاندلا (واحد شدت نور)؛ بیشترین شدت درخشش در سوسک شب تاب ثبت شد. مدت زمان درخشش موجودات مختلف از چندین ساعت تا فلاش های کوتاه که در کسری از ثانیه اندازه گیری می شود متفاوت است. با توجه به ترکیب طیفی، بیولومینسانس با حداکثر در نواحی آبی، فیروزه ای، یا کمتر در نواحی قرمز طیف مرئی مشخص می شود.

درخشش سفید نیز وجود دارد.

در بسیاری از گونه های بیولوژیکی، بیولومینسانس در نتیجه فرآیندهای اکسیداسیون مواد خاص (به نام لوسیفریک) با مشارکت آنزیم ها - لوسیفرازها رخ می دهد. برای لومینسانس، اجزای دیگری نیز لازم است: اکسیژن، آدنوزین تری فسفات، یون های فلزی با ظرفیت متغیر.

ترکیب سیستم لوسیفرین-لوسیفراز انواع مختلفموجودات یکسان نیستند. درخشش برخی از آنها (به عنوان مثال، انواع خاصی از چتر دریایی) ممکن است با واکنش لوسیفرین-لوسیفراز مرتبط نباشد.

حیوانات بالاتر و انسانها فاقد توانایی درخشندگی زیستی هستند.

لومینسانس بسیار ضعیف (نوع دوم بیوشیمی لومینسانس) ظاهراً مشخصه همه موجودات زنده - گیاهان و حیوانات است. با شدت بسیار کم (10-100 کوانت در ثانیه در هر 1 سانتی متر مربع) مشخص می شود. حداکثر این نوع درخشش نیز در قسمت قابل مشاهده طیف است، اما به دلیل شدت نور ناچیز، تنها با استفاده از دستگاه های الکترونیکی خاص - فتومولتیپلایرها قابل تشخیص است.

پدیده درخشش بسیار ضعیف تنها در قرن ما کشف شد و تنها در 20-25 سال گذشته به طور فشرده مورد مطالعه قرار گرفت.

درخشش بسیار ضعیف تعدادی از فرآیندهای بیوشیمیایی، عمدتاً اکسیداتیو را همراهی می‌کند و می‌تواند نه تنها توسط بافت‌های کامل، بلکه توسط سلول‌های فردی و بخش‌های آنها منتشر شود. ارزش عالیدر این مورد، آن را به اصطلاح خود اکسیداسیون رادیکال آزاد ترکیبات با طبیعت لیپیدی (چربی مانند) که بخشی از تمام سلول های زنده هستند، تعلق دارد.

مکانیسم وقوع لومینسانس بسیار ضعیف بر اساس برهمکنش رادیکال های آزاد با یکدیگر (بازترکیب) است که انرژی کافی برای تحریک لومینسانس در قسمت مرئی طیف آزاد می کند. با این حال، تنها بخش کوچکی از انرژی به شکل‌گیری نور می‌رود و احتمال این فرآیند بسیار ناچیز است، در حد 1 کوانتوم در هر میلیاردها رویداد نوترکیبی.

این شدت بسیار کم درخشش و عدم امکان اساسی تشدید آن را توضیح می دهد. قابل مشاهده با چشمبزرگی ها."