صفحه اصلی / کف بینی / ایوب عادل مقدس، صبر طولانی. سخنان نبوی ایوب عادل رنجور چه چیزی را پنهان می کند؟ پایان عمر صالحان

ایوب عادل مقدس، صبر طولانی. سخنان نبوی ایوب عادل رنجور چه چیزی را پنهان می کند؟ پایان عمر صالحان

فرهنگ لغت دایره المعارفیکلمات و عبارات رایج - M.: "Locked-Press". وادیم سرووف. 2003.


ببینید «ایوب طولانی رنج» در فرهنگ‌های دیگر چیست:

    پیشنهاد می شود نام این صفحه را تغییر دهید. توضیح دلایل و بحث در صفحه ویکی پدیا: به سوی تغییر نام / 6 مارس 2012. شاید نام فعلی آن با هنجارهای زبان روسی مدرن و/یا قوانین نامگذاری مقالات مطابقت نداشته باشد... ... ویکی پدیا

    کار طولانی رنج- طبق افسانه، برادرزاده جد ابراهیم. او مردی خداترس و پرهیزکار بود، نه تنها در اعمال، بلکه در افکار نیز از هر بدی دوری می کرد. او 78 سال با شکوه و ثروت زندگی کرد و پس از آن خداوند سخت ترین آزمایش ها را برای مرد صالح فرستاد... ... ارتدکس. دیکشنری-کتاب مرجع

    - (حدود 2000 1500 قبل از میلاد)، کتاب در مورد این مرد صالح می گوید کتاب مقدس، به نام "کتاب ایوب". مرد صالحی در شمال عربستان زندگی می کرد. او با تمام وجودش وقف خدا بود. و خداوند او را با سعادت و ثروت زمینی و... ... تاریخ روسیه پاداش داد

    کار طولانی رنج- مرد عادل عهد عتیق از سرزمین اوز که داستانش در کتاب ایوب آمده است و در آنجا به عنوان مردی خداترس و بی عیب به تصویر کشیده شده است. او سه دختر، هفت پسر و ثروت بزرگ. با این حال، هنگامی که شیطان خداوند را ملاقات کرد، او... دایره المعارف ارتدکس

    آه، شوهر ستاره. ویرایش: آیوویچ، آیونا. بید; Ova.Origin: (نام عبری باستان 'µiob. احتمالاً از 'oieb armiq.) روزهای نام: 19 مارس، 19 مه، 18 ژوئن، 2 ژوئیه، 18 اوت، 10 سپتامبر، 10 نوامبر. فرهنگ نام های شخصی. ایوب تحت تعقیب... فرهنگ نام های شخصی

    شغل نام مردمنشا عبری حاملان شناخته شده: ایوب طولانی رنج شخصیت کتاب مقدس، قهرمان کتاب ایوب که به روایت موسی آن را نوشته است. ایوب (حدود 1525 1607) اولین پاتریارک مسکو و همه... ... ویکی پدیا

    کار طولانی رنج. مینیاتوری از کیف مزبور ایوب (به عبری: אִיּוֹב‎، ایوب (Iyyov, ʾIyyôḇ)، به زبان انگلیسی «مأیوس، آزار و اذیت») یک شخصیت کتاب مقدس، قهرمان کتاب ایوب است. بزرگترین مرد عادل و نمونه ایمان و بردباری هر چند متعلق به ... ویکی پدیا نبود

    کار طولانی رنج. مینیاتوری از کیف مزبور ایوب (به عبری: אִיּוֹב‎، ایوب، به زبان "مسر، آزار و اذیت") یک شخصیت کتاب مقدس، قهرمان کتاب ایوب است. بزرگترین مرد عادل و نمونه ایمان و صبر هر چند از خاندان برگزیده ابراهیم نبود... ... ویکی پدیا

    شغل- [عبری. ، عربی ; یونانی ᾿Ιώβ]، پدر عهد عتیق، که کتاب متعارف عهد عتیق، به نام او، درباره او می گوید (به کتاب ایوب مراجعه کنید). یاد I. در منشور اورشلیم در 22 می جشن گرفته شد، اما روز اصلی یادبود او 6 می بود. در…… دایره المعارف ارتدکس

    م. ایوب رنج کشیده. فرهنگ توضیحی افرایم. T. F. Efremova. 2000... فرهنگ لغت توضیحی مدرن زبان روسی توسط Efremova

کتاب ها

  • ، بوگدانوف آندری پتروویچ. در پایان قرن بیستم نوشته شده است. و کتابی که قبلاً به یک کتاب کلاسیک تبدیل شده است - داستانی مبتنی بر منابع تاریخی معتبر در مورد هر یازده نخستی روسیه کلیسای ارتدکساز زمانی که...
  • پدرسالاران روسی از ایوب تا یوسف، بوگدانوف A.P. نوشته شده در پایان قرن بیستم. و کتابی که قبلاً به یک کتاب کلاسیک تبدیل شده است - داستانی مبتنی بر منابع تاریخی معتبر در مورد هر یازده نخستی کلیسای ارتدکس روسیه با ...

ارشماندریت تیخون (آگریکوف)

برهنه از شکم مادرم آمدم، برهنه باز خواهم گشت، خداوند داد، خداوند برداشت

(ایوب 1:21).


هیچ فردی در سراسر جهان وجود ندارد که بیش از ایوب رنج کشیده بی عدالتی را تحمل کند. بیهودگی، فقر، ضربات وحشتناک از دست دادن، نفرت شیطانی از عزیزان، غرغر، ناامیدی، ناامیدی - این زنجیره ای از عذاب های وحشتناک است که توسط یک فرد صالح و بی گناه متحمل می شود.

ایوب که در برابر خدا و مردم بی عیب بود، تنها به دلیل حسادت اهریمنی رنج کشید. شیطان نتوانست فضایل و زندگی صالح او را تحمل کند. و بنابراین، به اذن خدا، بلایای وحشتناکی را بر ایوب وارد کرد.

ایوب عادل ثروتمند و مشهور بود. او هفت پسر و سه دختر داشت. هفت هزار رأس گاو کوچک، سه هزار شتر، پانصد جفت گاو و پانصد الاغ و تعداد بسیار زیادی خدمتکار بودند.

یک روز سرنوشت ساز، ایوب همه چیز را از دست داد. بچه ها وقتی همه با هم بودند له شدند خانه افتاده، که در آن قرار داشتند. تمام احشام او را خارجی ها دزدیدند. املاک توسط دزدان غارت شد. خدمتکار و خدمتکار کتک خوردند.

ایوب چون همه اینها را شنید، لباس خود را به نشانه اندوه شدید پاره کرد، بر زمین افتاد و گفت: برهنه از شکم مادرم بیرون آمدم، برهنه باز خواهم گشت، خداوند داد، خداوند برداشت. نام خداوند مبارک باد!» (ایوب 1:21).

اما شیطان در این مورد آرام نگرفت. او ایوب را از کف پا تا بالای سرش به جذام شدید زد. ایوب روستا را ترک کرد زیرا به دلیل بوی تعفن که از آن می‌آمد نمی‌توانست آنجا باشد. روی خاکستر بیرون روستا نشست و چرک زخم هایش را با یک خرده تراشید. رنج جسمی بود. اما در کنار آنها، رنج های شدیدتری نیز وجود دارد - اخلاقی، معنوی.

شیطان چون دید که جذام روح ایوب را نمی شکند، رنج روحی بر او وارد کرد. همسر ایوب از همه بیشتر است فرد نزدیک- شروع به سرزنش و تهمت زدن به او کرد. او نزد ایوب آمد و به او گفت:

تا کی تحمل خواهی کرد؟ من کمی بیشتر صبر می کنم و شما را ترک می کنم. بچه های من همگی مردند، اموال من، همه بیماری ها و زحماتی که با آن کار کردم، همه بیهوده. تو خودت در بوی تعفن کرم می نشینی و شب را بدون پوشش می گذرانی، در حالی که من سرگردان و خدمت می کنم، از جایی به جای دیگر حرکت می کنم... این همه تا کی ادامه دارد؟ یک کلمه به خدا بگو و بمیر.

اما ایوب به همسرش گفت:

به نظرت یکی از دیوانه هاست آیا واقعاً قرار است خیری را از خدا بپذیریم و بدی را نپذیریم؟ (ایوب 2:10).

اما سپس سه تن از دوستان بزرگوارش نزد ایوب آمدند. آنها می خواستند از او دلجویی کنند، اما در عوض باعث رنج بیشتر او شدند. دوستان شروع به سرزنش ایوب کردند که بخاطر اعمال مخفیانه و شیطانی او رنج می برد. ایوب که برخی از گناهان را از مردم پنهان کرده بود، نتوانست آنها را از خدای بینا پنهان کند، که می گویند اکنون او را با این رنج ها مجازات می کند.

برای یک انسان صادق و بی گناه، دردناک ترین درد زمانی است که به چیزی متهم شود، اما کاملاً بی گناه و پاک باشد. این عذاب روحی از هر رنج جسمی دردناکتر است.

ایوب که از عزیزانش تهمت ناروایی به خود شنید و دید که اصلاً او را درک نمی کنند، تمام سنگینی تنهایی خود را احساس کرد. تلخی و اشک روح بیچاره اش را پر کرد و فریاد زد:

روزی که در آن متولد شدم و شبی که انسان در آن آبستن شد، هلاک شو! چرا وقتی از رحم بیرون آمدم نمردم و وقتی از رحم بیرون آمدم نمردم... حالا دراز می کشیدم و استراحت می کردم و می خوابیدم و در آرامش بودم... یا مثل یک سقط جنین پنهان، میمیرم، مثل نوزادانی که نور را ندیده اند... چرا به رنجور نور داده می شود، و به کسانی که در روح اندوهگین هستند، که در انتظار مرگ هستند، زندگی می کنند و هیچ... آیا نور به کسی داده می شود که راهش بسته است و خداوند او را با تاریکی احاطه کرده است؟ آه های من به نان من هشدار می دهد و ناله هایم مانند آب جاری است... نه آرامشی برای من است، نه آرامشی و نه شادی (ایوب 3:26). جانم از جانم بیزار است، خود را به غم می سپارم، در غم جان می گویم. به خدا می گویم: مرا سرزنش نکن، بگو چرا با من می جنگی؟ برای تو خوب است که ظلم کنی و کار دستانت را رها کنی (ایوب 10:1-3).

و خداوند از طوفان به ایوب پاسخ داد:

وقتی زمین را بنا کردم کجا بودی؟ به من بگو، اگر می دانی... چه کسی وقتی دریا را ترکید، چنان که از رحم بیرون آمد، دروازه ها را بست؟... آیا تا به حال در زندگی خود به صبح دستور داده اید و جای آن را به سحر نشان داده اید؟ آیا به اعماق دریا فرود آمده اید و وارد کاوش در پرتگاه شده اید؟ آیا قواعد آسمان را می دانی، آیا می توانی سلطه آن را بر زمین برقرار کنی؟... (ایوب 38:4-33).

ایوب به خداوند پاسخ داد:

می دانم که تو می توانی هر کاری را انجام دهی و نمی توان جلوی نیّت تو را گرفت... از این رو، در خاک و خاکستر دست بردار و توبه می کنم... (ایوب 42، 1-2، 6).

ایوب طاقت فرسا به طرز وحشتناکی در روحش عذاب می‌کشید، زیرا می‌دید که چگونه افراد نادرست کامیاب می‌شوند و بر بی‌قانونی و خشونت خود علیه ضعیفان می‌افزایند. او تقریباً شک داشت که آیا ارزش دارد که در حقیقت زندگی کند و طبق وجدان خود عمل کند؟ اگر ستمکاران گناه می کنند، مرتکب بی قانونی می شوند، در عیش و جلال با مصونیت زندگی می کنند، پس نیکی کردن و زندگی در حقیقت چه فایده ای دارد؟

اما خداوند به ایوب گفت که خدا آنقدر بزرگ، حکیم و خوب است که راههای او غیر قابل نفوذ است. و هر کاری که با انسان می کند، به نیکی و محبت خود انجام می دهد. و اگر انسان به ظلم و ستم دچار شود، ثواب بزرگی خواهد داشت. اما انسان در عذاب، سعی نکند راه های خدا را در برخورد با او بیاموزد. او باید در هر کاری که خداوند با یک شخص انجام می دهد به خدا اعتماد کند. و در این توکل بر خدا، تمام زیبایی تسلیم انسان در برابر خالق خود و تمام معنای نجات دهنده تواضع است.

خداوند پس از آزمودن صبر مرد صالح، شیطان را شرمنده کرد، که دیگر جرأت تهمت زدن به بندگان خدا را نداشت. سپس خداوند به ایوب ثروتی حتی بیشتر از آنچه قبلا داشت پاداش داد. و دوباره ایوب هفت پسر و سه دختر داشت.

ایوب عادل سالهای زیادی زندگی کرد. او پسران خود و پسران پسرانش را تا نسل چهارم دید و در سنین پیری و پر روز مرد (ایوب 42:17).

این چنین است که خداوند به صبر و رنج و عذاب مردم پاداش می دهد، اگر آنها را نه به عنوان بلای تصادفی، بلکه به عنوان فرستاده خداوند به نفع ما بپذیرند.

ایوب رنج کشیده چقدر به بسیاری نزدیک است مردم مدرنکه از عزیزان بلایای سختی می کشند! خانه و فرزند و مال و مقام بلند خود را از دست می دهند. و چقدر آنها، بیچارگان، حاضرند هر یک بر ضد خدا زمزمه کنند و ببینند که چگونه ناعادلانه مورد ستم، دشنام، تحقیر و محو نام خود از روی زمین هستند. و بگذار چنین رنج‌کشانی همیشه ایوب رنج کشیده را به یاد بیاورند که از حسادت و کینه توزی دیگران همه چیز را از دست داد و سپس دو برابر، سه برابر بیشتر از آنچه قبلاً داشت، به اینجا روی زمین رسید.

بله، اگر مردم قبل از آمدن مسیح می توانستند تا این حد تحمل کنند، پس ما چقدر باید صبر کنیم که در مقابل چشمان خود رنج خود خداوند خود عیسی مسیح و صبر عظیم او را برای ما گناهکاران می بینیم.

ایوب مرد عادل عهد عتیق است. منبع اصلی برای شرح زندگی او کتاب ایوب عهد عتیق است.

بر اساس این منابع، ایوب 2000 - 1500 سال قبل از تولد مسیح در شمال عربستان، در کشور اوستیدیا، در سرزمین اوز زندگی می کرد. اعتقاد بر این است که ایوب برادرزاده ابراهیم بود. پسر ناهور برادر ابراهیم بود.

ایوب مردی خداترس و پارسا بود. او با تمام روح خود به خداوند خداوند اختصاص داشت و در همه چیز مطابق میل او عمل کرد و نه تنها در اعمال، بلکه در افکار نیز از همه بدی ها دور شد. خداوند وجود زمینی او را برکت داد و ایوب عادل را با ثروت فراوان عطا کرد: او دارای بسیاری از چهارپایان و انواع اموال بود. او هفت پسر و سه دختر داشت که خانواده ای شاد تشکیل دادند. شیطان به این سعادت حسادت می‌ورزید و در پیشگاه خداوند، تنها به برکت سعادت زمینی‌ای که ایوب عادل و خداترس بود، اظهار داشت که با از دست دادن آن همه تقوای او از بین می‌رود. برای افشای این دروغ، خداوند به شیطان اجازه داد که ایوب را با تمام بلایای زندگی زمینی آزمایش کند.

شیطان او را از تمام مال و بندگان و فرزندانش محروم می کند. ایوب عادل رو به خدا کرد و گفت: برهنه از شکم مادرم بیرون آمدم و برهنه به زمین مادرم باز خواهم گشت. خداوند داد، خداوند گرفت. نام خداوند مبارک باد!» و ایوب در حضور خداوند خداوند گناه نکرد و حتی یک کلمه احمقانه به زبان نیاورد. سپس شیطان بر بدن او جذام وحشتناکی زد. این بیماری حق ماندن در شهر را از او سلب کرد: او مجبور شد در خارج از مرزهای آن بازنشسته شود و در آنجا، پوسته های بدنش را با یک خرده تراشیده، در خاکستر و سرگین نشست. همه از او دور شدند.

همسرش با دیدن رنج او به او گفت: «منتظر چه هستی؟ خدا را تکذیب کن تا تو را بمیرد!» اما ایوب به او گفت: «تو مثل یک زن دیوانه حرف می‌زنی. اگر ما دوست داریم از خدا خوشبختی بگیریم، آیا نباید بدبختی را نیز با صبر تحمل کنیم؟» ایوب خیلی صبور بود. همه چیزش را از دست داد و خودش مریض شد، توهین و تحقیر را تحمل کرد، اما غر نمی زد، از خدا شکایت نمی کرد و حتی یک کلمه رکیک به خدا نمی گفت. دوستانش الیفاز، بیلداد و صوفار از بدبختی ایوب شنیدند. هفت روز بی سر و صدا برای رنج او سوگواری کردند. سرانجام شروع کردند به دلجویی از او و به او اطمینان دادند که خداوند عادل است و اگر اکنون در رنج است، برای برخی از گناهان خود رنج می برد که باید از آن توبه کند. این بیانیه از این ایده کلی عهد عتیق بیرون آمد که همه رنج‌ها تاوان برخی نادرستی است. دوستانی که او را دلداری می‌دادند سعی می‌کردند گناهانی را در ایوب بیابند که سرنوشت ناگوار او را مصلحت و معنادار توجیه کند.


آر. لاین وبر. کار طولانی رنج

اما حتی در چنین رنجی، ایوب با یک کلمه غرغر در برابر خدا گناه نکرد.

پس از این، خداوند به خاطر صبر ایوب دو برابر پاداش داد. او به زودی از بیماری خود شفا یافت و دو برابر قبل ثروتمند شد. او دوباره صاحب هفت پسر و سه دختر شد. او پس از آن 140 سال در شادی زندگی کرد و در سنین پیری درگذشت.

قانون خدا. داستان ایوب رنج کشیده.

ایوب عادل مقدس، مردی خداپسند مورد احترام مسیحیان است که تقریباً 2000 تا 1500 سال قبل بر روی زمین زندگی می کردند. دوران جدید. در غیر این صورت، او را ایوب فقیر می نامند، برای آزمایش هایی که خدا او را فرستاد. تقریباً تنها منبعی که در مورد او می گوید کتاب مقدس است. داستان ایوب موضوع اصلی مقاله ما است.

ایوب کیست؟

او در شمال عربستان زندگی می کرد. فرض بر این است که ایوب رنج‌دور برادرزاده ابراهیم است، یعنی او پسر برادرش ناهور است. او فردی راستگو و صمیمی بود. اما مؤمنان او را به عنوان یک مرد صالح عمیقاً مذهبی و خداترس تجلیل می کنند. ایوب کارهای بد انجام نداد و در افکار خود حسادت و نکوهش نداشت.

او پدری خوشبخت 7 پسر و 3 دختر بود. او در آن زمان دوستان، خدمتگزاران و ثروت های ناگفته داشت. گله های ایوب زیاد شد و مزارع فراهم شد برداشت خوب، و خودش مورد احترام و تکریم هم قبیله هایش بود.

شروع تست

داستان ایوب بیچاره سخت و دردناک بود. کتاب مقدس می گوید که روزی فرشتگان در نزدیکی تخت خدا جمع شدند تا دعای مردم را به خداوند متعال برسانند و از آنها بخواهند که چیزهای خوب برای نسل بشر بفرستند. از جمله شیطان بود که آمد تا گناهکاران را تحقیر کند و امیدوار بود که خدا به او اجازه دهد تا آنها را مجازات کند.

خداوند از او پرسید که کجا بوده و چه دیده است. شیطان پاسخ داد که در سراسر زمین قدم زده و گناهکاران زیادی را دیده است. سپس خداوند پرسید که آیا دشمن نسل بشر، ایوب را که به تنهایی در روی زمین به عدالت مشهور است، بی‌عیب و از خدا می‌ترسد. شیطان پاسخ مثبت داد، اما صداقت آن مرد عادل را زیر سوال برد.

خداوند اجازه داد که ایوب آزمایش شود. شیطان با غیرت خاصی به این امر واکنش نشان داد و همه گله های مرد صالح را نابود کرد، کشتزارهای او را سوزاند و از مال و بندگانش محروم کرد. اما محاکمه ها به همین جا ختم نشد؛ فرزندان او نیز مردند. داستان ایوب می گوید که مرد عادل با فروتنی رنج او را پذیرفت، خود را با آن آشتی داد، اما به ستایش خداوند ادامه داد.

رنج ایوب

و دوباره شیطان در برابر تخت حق تعالی ظاهر شد. این بار او گفت که مرد عادل از خدا دست برنمی‌دارد، زیرا رنج او به اندازه کافی قوی نیست و فقط بر مال او تأثیر می‌گذارد، بدون اینکه به گوشت او دست بزند. خداوند به شیطان اجازه داد تا برای ایوب بیماری بفرستد، اما او را منع کرد که او را از عقل خود محروم کند و به اراده آزادش دست درازی کند.

بدن مرد عادل به جذام پوشیده شد و او مجبور شد مردم را ترک کند تا آنها را مبتلا نکند. همه دوستانش از بیمار رویگردان شدند، حتی همسرش دیگر نسبت به او دلسوزی نکرد. یک روز او نزد ایوب آمد و او را شرمنده کرد و گفت که به دلیل حماقت او همه چیز را از دست داده و اکنون عذابی باورنکردنی را تجربه می کند. زن رنج دیده را سرزنش کرد که هنوز خدا را دوست دارد و به او احترام می گذارد. اگر خداوند اینقدر ظالم و بی رحم است، پس باید از او دست بردارید و با کفر بر لبان خود بمیرید، این نظر او بود.

درک افکار همسر ایوب دشوار نیست. به نظر او، اگر خداوند خیری فرستاده است، باید آن را ستود و اگر مورد شکنجه قرار گرفت، باید آن را محکوم کرد. داستان ایوب رنج کشیده حکایت از آن دارد که فرد رنجور همسرش را شرمنده کرد و دیگر نمی خواست به او گوش دهد. زیرا از جانب خدا باید هم نعمت و هم رنج را به یک اندازه با فروتنی پذیرفت. بنابراین، این بار مرد عادل خداوند را رد نکرد و در برابر او گناه نکرد.

دوستان مبتلا

شایعه مصائب آن مرد صالح به سه دوست او که در دور زندگی می کردند رسید. تصمیم گرفتند نزد ایوب بروند و از او دلجویی کنند. وقتی او را دیدند، وحشت کردند، بنابراین این بیماری به طرز وحشتناکی بدن بیمار را تغییر داد. دوستان روی زمین نشستند و هفت روز سکوت کردند چون کلمه ای برای ابراز دلسوزی پیدا نکردند. ایوب اول صحبت کرد. او ابراز تأسف کرد که در دنیا به دنیا آمد و در معرض رنج های وحشتناکی قرار گرفت.

سپس دوستان ایوب شروع به صحبت با او کردند و افکار و عقاید خود را بیان کردند. آنها صادقانه معتقد بودند که خداوند خیر را برای صالحان و شر را برای گناهکاران می فرستد. بنابراین، اعتقاد بر این بود که فرد مبتلا گناهان پنهانی دارد که نمی خواهد درباره آنها صحبت کند. و دوستانش به ایوب پیشنهاد کردند که در پیشگاه خداوند توبه کند. دردمند پاسخ داد که سخنان آنها رنج او را بیش از پیش مسموم کرد، زیرا اراده خداوند قابل درک نیست و تنها او می داند که چرا برای برخی صلوات می فرستد و برای برخی دیگر آزمایشات سخت. و به ما انسانهای گناهکار فرصت شناخت افکار حق تعالی داده نمی شود.

گفتگو با خدا

مرد عادل در دعای خالصانه خود به خداوند روی آورد و از او خواست تا شاهد بی گناهی او باشد. خداوند در گردبادی طوفانی بر فرد مبتلا ظاهر شد و او را به خاطر صحبت از مشیت بالاتر سرزنش کرد. داستان ایوب بیچاره می گوید که خداوند به مرد عادل توضیح داد که فقط او می داند که چرا برخی اتفاقات رخ می دهد و مردم هرگز نمی توانند درک کنند. مشیت الهی. پس انسان نمی تواند حق تعالی را قضاوت کند و از او هر نوع حسابی مطالبه کند.

پس از این، خداوند از طریق مرد عادل به دوستان ایوب رو کرد و به آنها دستور داد که از دست رنجور قربانی کنند، زیرا فقط از این طریق آماده بود که آنها را به دلیل محکومیت مرد عادل و تفکر نادرست در مورد اراده ببخشد. از خداوند دوستان هفت قوچ و به همین تعداد گاو نر برای مرد صالح آوردند. ایوب برای آنها دعا کرد و قربانی کرد. خداوند چون دید که آن مرد عادل، با وجود مصائب سختی که داشت، صمیمانه دوستان خود را طلب کرد، آنان را بخشید.

پاداش

برای قوت ایمان، خداوند به فرد رنجور با برکات فراوان پاداش داد: بدن ضعیف او را شفا داد و دو برابر قبل به او مال داد. بستگان و دوستان سابقکه پس از شنیدن معجزه شفا از ایوب روی گردانید، با مرد عادل به شادی آمد و هدایای گرانبهایی برای او آورد. اما برکات خدا به همین جا ختم نشد، او فرزندان جدیدی برای ایوب فرستاد: هفت پسر و سه دختر.

پایان عمر صالحان

داستان ایوب مصیبت دیده حکایت از آن دارد که خداوند به او پاداش داده است زیرا در غم و اندوهش نیز خدا را فراموش نکرده و او را بیشتر از خود و مالش دوست داشته است. حتی رنج های بزرگ نیز انسان عادل را وادار نکرد که از خدا چشم پوشی کند و مشیت او را محکوم کند. پس از آزمایشات، ایوب 140 سال دیگر را بر روی زمین گذراند و در مجموع 248 سال زندگی کرد. مرد عادل نسل خود را تا نسل چهارم دید و در مردی بسیار پیر مرد.

داستان ایوب به مسیحیان می آموزد که خداوند برای نیکان نه تنها پاداش اعمالشان، بلکه بدبختی ها را نیز می فرستد تا در ایمان ثابت شوند، شیطان را شرمسار کنند و خدا را جلال دهند. علاوه بر این، انسان عادل این حقیقت را برای ما آشکار می کند که سعادت زمینی همیشه نمی تواند با فضیلت انسانی مطابقت داشته باشد. همچنین، داستان ایوب، شفقت را برای افراد بیمار و ناراضی آموزش می دهد.

ایوب عادل 2000-1500 سال قبل از تولد مسیح در شمال عربستان در کشور اوستیدیا در سرزمین اوز زندگی می کرد. زندگی و رنج او در کتاب مقدس (کتاب ایوب) شرح داده شده است. اعتقاد بر این است که ایوب برادرزاده ابراهیم بود. پسر ناهور برادر ابراهیم بود. ایوب مردی خداترس و پارسا بود. او با تمام روح خود به خداوند خداوند اختصاص داشت و در همه چیز مطابق میل او عمل کرد و نه تنها در اعمال، بلکه در افکار نیز از همه بدی ها دور شد. خداوند وجود زمینی او را برکت داد و ایوب عادل را با ثروت فراوان عطا کرد: او دارای بسیاری از چهارپایان و انواع اموال بود. هفت پسر ایوب عادل و سه دختر با یکدیگر دوستی داشتند و همه به نوبت در هر یک از آنها برای یک غذای مشترک جمع شدند. ایوب عادل هر هفت روز برای فرزندانش قربانی می‌کرد و می‌گفت: «شاید یکی از آنها در دل خود گناه کرده یا خدا را ناسزا گفته باشد.» سنت ایوب به دلیل عدالت و صداقتش مورد احترام همشهریانش بود و تأثیر زیادی در امور عمومی داشت.

روزی که فرشتگان در برابر عرش خدا حاضر شدند، شیطان نیز در میان آنان ظاهر شد. خداوند خداوند از شیطان پرسید که آیا بنده خود ایوب را دیده است که مردی عادل و آزاد از هر گونه بدی است. شیطان با جسارت پاسخ داد که بیهوده نبود که ایوب از خدا می ترسید - خداوند او را حفظ می کند و بر مالش می افزاید، اما اگر بدبختی برای او فرستاده شود، از نعمت خدا دست بر می دارد. سپس خداوند که می خواست صبر و ایمان ایوب را نشان دهد، به شیطان گفت: "من هر چه ایوب دارد به دست تو می دهم، فقط به او دست نزن." پس از این، ایوب ناگهان تمام ثروت خود و سپس تمام فرزندان خود را از دست داد. ایوب عادل رو به خدا کرد و گفت: «برهنه از شکم مادرم بیرون آمدم، برهنه به زمین مادرم برمی گردم و خداوند نام خداوند را بر می دارد.» و ایوب در حضور خداوند خداوند گناه نکرد و حتی یک کلمه احمقانه به زبان نیاورد.

هنگامی که فرشتگان خدا دوباره در حضور خداوند ظاهر شدند و شیطان در میان آنها بود، شیطان گفت که ایوب عادل است در حالی که خودش آسیبی ندیده است. سپس خداوند اعلام کرد: "به تو اجازه می دهم هر کاری که می خواهی با او انجام دهی، فقط روحش را نجات بده." پس از این، شیطان ایوب عادل را به بیماری شدیدی - جذام - که سر تا پا او را پوشانده بود، زد. رنجور مجبور شد از جامعه انسانی خارج شود، بیرون از شهر بر روی انبوهی از خاکستر نشست و زخم های چرکی خود را با جمجمه ای سفالی خراشید. همه دوستان و آشنایان او را ترک کردند. همسرش مجبور شد با کار و سرگردانی خانه به خانه، غذای خود را به دست آورد. او نه تنها از شوهرش حمایت نکرد، بلکه فکر می‌کرد که خداوند ایوب را به خاطر برخی گناهان پنهانی مجازات می‌کند، گریه می‌کرد، بر خدا غر می‌زد، شوهرش را سرزنش می‌کرد و سرانجام ایوب عادل را نصیحت کرد که خدا را ناسزا بگوید و بمیرد. ایوب عادل بسیار اندوهگین شد، اما حتی در این رنج ها به خدا وفادار ماند. او به همسرش پاسخ داد: تو مثل دیوانه ها حرف می زنی آیا واقعاً ما خیری را از خدا می پذیریم و بدی را نمی پذیریم؟ و صالحان در برابر خدا گناهی نکرده اند.

با شنیدن مصیبت های ایوب، سه تن از دوستانش از راه دور آمدند تا در غم او شریک شوند. آنها معتقد بودند که ایوب به خاطر گناهانش توسط خدا مجازات شد و مرد صالح بی گناه را متقاعد کردند که از هر کاری توبه کند. مرد عادل پاسخ داد که او به خاطر گناهانش رنج نمی برد، بلکه این آزمایش ها بر اساس اراده الهی که برای انسان قابل درک نیست از جانب خداوند برای او فرستاده شده است. اما دوستان باور نکردند و همچنان معتقد بودند که خداوند با ایوب مطابق قانون مجازات انسانی رفتار می کند و او را مجازات می کند. گناهان انجام شده. در اندوه شدید روحی، ایوب عادل در دعا به خدا روی آورد و از خود او خواست تا بر بی گناهی خود به آنها شهادت دهد. سپس خداوند خود را در یک گردباد طوفانی آشکار کرد و ایوب را به خاطر تلاش برای نفوذ با ذهن خود در اسرار جهان و مقدرات خداوند سرزنش کرد. آن مرد عادل با تمام وجود از این افکار توبه کرد و گفت: من ناچیز هستم، در خاک و خاکستر توبه می کنم. سپس خداوند به دوستان ایوب دستور داد که به او روی آورند و از او بخواهند که برای آنها قربانی کند، "زیرا" خداوند گفت: "من فقط چهره ایوب را می پذیرم تا شما را رد نکنم زیرا در مورد من آنطور صحبت نکردید. واقعاً مانند بنده من ایوب.» ایوب برای خدا قربانی کرد و برای دوستانش دعا کرد و خداوند درخواست او را پذیرفت و ایوب صالح را نیز به سلامت بازگرداند و دو برابر قبل از او عطا کرد. ایوب به جای فرزندان مرده هفت پسر و سه دختر داشت که زیباترین آنها روی زمین نبودند. ایوب پس از رنج 140 سال دیگر (در مجموع 248 سال زندگی کرد) و فرزندان خود را تا نسل چهارم دید.

ایوب مقدس نشان دهنده خداوند عیسی مسیح است که به زمین فرود آمد، برای نجات مردم رنج کشید و سپس با رستاخیز با شکوه خود جلال یافت.

ایوب عادل که گرفتار جذام شده بود، گفت: «می دانم که نجات دهنده من زنده است و در روز آخر پوست در حال پوسیدگی من را از خاک برمی خیزد، و من خود او را در بدن خود خواهم دید. چشمان من، نه چشمان دیگری او را خواهند دید با این امید، قلبم در سینه‌ام آب می‌شود.» (ایوب 19، 25-27).

«بدانید که داوری وجود دارد که در آن فقط کسانی که حکمت واقعی دارند - ترس از خداوند و شعور واقعی - از شر دوری می‌کنند، عادل خواهند شد.»

جان کریزوستوم مقدس می گوید: «هیچ بدبختی انسانی نیست که این شوهر، سخت تر از هر مردی، تحمل نکند، که ناگهان گرسنگی، فقر، بیماری، از دست دادن فرزندان و محرومیت از مال را تجربه کرد و سپس فریبکاری را تجربه کرد. همسرش، توهین دوستان، حملات بردگان، در همه چیز او سخت تر از هر سنگی بود، و علاوه بر این، به قانون و گریس.