صفحه اصلی / برای روابط / از تاریخ یهودیان داغستان. یهودیان و قفقاز

از تاریخ یهودیان داغستان. یهودیان و قفقاز

یهودیان کوهستانی (خود نام - Dzhugyur، Dzhuurgyo) یکی از گروه های قومی یهودیان قفقاز هستند که شکل گیری آن در قلمرو داغستان و آذربایجان شمالی صورت گرفت. بخش قابل توجهی از یهودیان کوهستانی، تحت تأثیر دلایل سیاسی و ایدئولوژیک، از جمله مظاهر یهودی ستیزی، از اواخر دهه 1930 و به ویژه از اواخر دهه 1960 تا اوایل دهه 1970 به طور فعال خود را تاتامی نامیدند، به این دلیل که آنها صحبت می کنند. زبان تات

یهودیان کوهستانی به همراه سایر گروه های یهودی در داغستان 14.7 هزار نفر هستند (2000). اکثریت قریب به اتفاق (98٪) آنها در شهرها زندگی می کنند: Derbent، Makhachkala، Buinaksk، Khasavyurt، Kaspiysk، Kizlyar. ساکنان روستایی که حدود 2٪ از جمعیت یهودیان کوهستان را تشکیل می دهند، در گروه های کوچک در زیستگاه های سنتی خود پراکنده شده اند: در مناطق Derbent، Keitag، Magaramkent و Khasavyurt جمهوری داغستان.

یهودیان کوهستانی به گویش قفقاز شمالی (یا یهودی تات) تات، به درستی فارسی میانه صحبت می کنند، زبانی که بخشی از زیرگروه ایرانی غربی از گروه ایرانی خانواده زبان های هند و اروپایی است. اولین محقق زبان تات، آکادمیک V.F Miler، در پایان قرن 19 بود. دو لهجه آن را توصیف کرد و یکی را لهجه مسلمان تات (که توسط خود تات ها تکلم می کند - یکی از مردمان ایرانی الاصل و زبان) و دیگری لهجه یهودی تات (که توسط یهودیان کوهستانی صحبت می شود) نامید. گویش یهودیان کوهستانی توسعه بیشتری یافته و به سمت شکل گیری یک زبان ادبی مستقل تات پیش می رود.

زبان ادبی بر اساس گویش دربنت ایجاد شد. زبان یهودیان کوهستانی به شدت تحت تأثیر زبان های ترکی بود: کومیکی و آذربایجانی. گواه این امر تعداد زیادی ترکی که در زبان آنها یافت می شود. یهودیان کوهستانی با داشتن تجربه تاریخی منحصر به فرد از رفتارهای زبانی خاص در دیاسپورا، زبان های کشور (یا روستا در شرایط داغستان چند قومیتی) محل سکونت را به راحتی به عنوان وسیله ای برای ارتباط روزمره درک کردند.

در حال حاضر زبان تات یکی از زبان های قانون اساسی جمهوری داغستان است، سالنامه Vatan Sovetimu در آن منتشر شده است، روزنامه وطن (سرزمین مادری)، کتاب های درسی، داستانی و ادبیات علمی-سیاسی هستند. اکنون منتشر می شود و رادیو و تلویزیون جمهوری پخش می شود.

پرسش‌های مربوط به منشأ و شکل‌گیری یهودیان کوهستانی به عنوان یک گروه قومی تا به امروز بحث‌برانگیز است. بنابراین، A.V Komarov می نویسد که "زمان ظهور یهودیان در داغستان با قطعیت مشخص نیست، اما افسانه ای وجود دارد که آنها به زودی پس از ورود اعراب شروع به سکونت کردند. اولین زیستگاه آنها عبارت بود از: در طبساران صلاح (تخریب شده در سال 1855، ساکنان یهودیان به نقاط مختلف منتقل شدند) در روباس، نه چندان دور از روستاهای خوشنی، جایی که قاضیان حکومت می کردند. طباسارنیا زندگی می کرد و در کایتاگ، تنگه ای در نزدیکی کالا کوریش، اکنون به نام ژیوت کاتا، یعنی تنگه یهودیان نیز شناخته می شود، حدود 300 سال پیش، یهودیان از اینجا به ماجالیس آمدند و بعداً بخشی از آنها همراه با یانگیکنت نقل مکان کردند. یهودیان ساکن در منطقه تمیرخان شوریم، این افسانه را حفظ کردند که اجدادشان پس از اولین ویرانی به بغداد از اورشلیم آمدند، جایی که مدت بسیار طولانی در آنجا زندگی کردند و از آزار و اذیت و ظلم مسلمانان اجتناب کردند و به تدریج کوچ کردند. به تهران، همدان، رشت، کوبا، دربند، منجلس، کارابوداخکنت و طرقو، در بسیاری از نقاط، برای همیشه باقی ماندند. همانطور که I. Semenov به درستی می نویسد: "یهودیان کوهستانی خاطرات خاستگاه خود را از قبایل یهودا و بنیامین تا امروز حفظ کرده اند و اورشلیم را سرزمین باستانی خود می دانند."

تجزیه و تحلیل این افسانه ها و سایر افسانه ها، داده های غیرمستقیم و مستقیم تاریخی و تحقیقات زبانی به ما امکان می دهد ادعا کنیم که اجداد یهودیان کوهستانی در نتیجه اسارت بابلی ها از اورشلیم به ایران اسکان داده شدند، جایی که در میان ایرانیان و تات ها زندگی می کردند. آنها چندین سال با شرایط جدید قومی-زبانی سازگار شدند و گویش تت فارسی را آموختند. در حدود قرون V-VI. در زمان فرمانروایان ساسانی کواد / (488-531) و به ویژه خسرو / انوشیروان (531-579) اجداد یهودیان کوهستانی به همراه تاتامی ها به عنوان استعمارگران ایرانی به قفقاز شرقی، شمالی اسکان داده شدند. آذربایجان و داغستان جنوبی برای خدمات و حفاظت از دژهای ایران.

روند مهاجرت اجداد یهودیان کوهستانی برای مدت طولانی ادامه یافت: در پایان قرن چهاردهم. آنها توسط نیروهای تامرلن مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در سال 1742، سکونتگاه های یهودیان کوهستانی توسط نادرشاه ویران و غارت شد. اواخر هجدهم V. آنها توسط کازیکومخ خان مورد حمله قرار گرفتند که تعدادی از روستاها (آساوا در نزدیکی دربند و غیره) را ویران کردند. پس از الحاق داغستان به روسیه در آغاز قرن نوزدهم. وضعیت یهودیان کوهستانی تا حدودی بهبود یافت: از سال 1806، آنها، مانند بقیه ساکنان دربند، از عوارض گمرکی معاف بودند. در جریان جنگ آزادیبخش ملی کوهنوردان داغستان و چچن به رهبری شمیل، اصولگرایان مسلمان نابودی «کفار» را هدف خود قرار دادند، روستاهای یهودی و محله های آنها را ویران و غارت کردند. ساکنان مجبور شدند در قلعه های روسیه پنهان شوند یا به زور به اسلام گرویدند و متعاقباً با جمعیت محلی ادغام شدند. روند همسان سازی قومی یهودیان کوهستانی توسط داغستانی ها، شاید با کل تاریخ توسعه آنها به عنوان یک گروه قومی همراه بود. در دوران اسکان مجدد و قرون اول اقامت خود در قلمرو آذربایجان شمالی و داغستان بود که ظاهراً یهودیان کوهستانی سرانجام زبان عبری را از دست دادند که به زبان عبادت مذهبی و آموزش سنتی یهودی تبدیل شد.

فرآیندهای جذب می‌تواند گزارش‌های بسیاری از مسافران قرون وسطی و مدرن را توضیح دهد، داده‌های اکتشافات قوم‌نگاری میدانی در مورد محله‌های یهودی که قبل از قرن نوزدهم وجود داشته است. شامل تعدادی از روستاهای آذربایجانی، لزگین، طبساران، تات، کومیک، درگین و آوار و همچنین توپونیوم یهودی که در دشت ها، کوهپایه ها و مناطق کوهستانی داغستان یافت می شود (دژووداگ، دژوگیوت-اول، دژوگیوت-بولاک، دژوگیوت کوچه). ، Dzhufut-katta و غیره). شواهد قانع‌کننده‌تر از این فرآیندها، توخم‌ها در برخی از روستاهای داغستان است که منشأ آن مربوط به یهودیان کوهستانی است. چنین توخم هایی در روستاهای آختی، آراگ، روتول، کارچاق، اوسوخچای، اوسوگ، اوبرا، روگودزا، آراکان، سالتا، مونی، مکگی، دشلاگر، روکل، موگاتیر، گیمیدی، زیدیان، ماراگا، ماجالیس، یانگیکنت، ثبت شده است. دورگلی، بویناک، کارابوداخکنت، تارکی، کافر-کوموخ، چیریورت، زوبوتلی، اندیری، خاساویورت، آکسای، کوستک و غیره.

با پایان یافتن جنگ قفقاز که برخی از یهودیان کوهستان در آن شرکت داشتند، وضعیت آنها تا حدودی بهبود یافت. دولت جدید امنیت شخصی و دارایی آنها را تامین کرد و هنجارهای قانونی موجود در منطقه را آزاد کرد.

در دوره اتحاد جماهیر شوروی، تحولات قابل توجهی در تمام زمینه های زندگی یهودیان کوهستانی رخ داد: شرایط اجتماعی و زندگی به طرز محسوسی بهبود یافت، سوادآموزی گسترده شد، فرهنگ رشد کرد و عناصر تکثیر شدند. تمدن اروپاییو غیره در 1920-1930 گروه های تئاتر آماتور متعددی در حال ایجاد هستند. در سال 1934، یک گروه رقص از یهودیان کوهستانی به سرپرستی T. Izrailov (استاد برجسته ای که در پایان 1958-1970 گروه رقص حرفه ای "لزگینکا" را رهبری می کرد، تشکیل شد که داغستان را در سراسر جهان تجلیل کرد).

ویژگی خاص فرهنگ مادی یهودیان کوهستانی شباهت آن با عناصر مشابه فرهنگ و زندگی مردم همسایه است که در نتیجه پیوندهای اقتصادی و فرهنگی پایدار چند صد ساله ایجاد شده است. یهودیان کوهستان تقریباً تجهیزات ساختمانی مشابهی با همسایگان خود داشتند، چیدمان خانه هایشان (با برخی ویژگی ها در داخل)، ابزارهای صنایع دستی و کشاورزی، سلاح ها و تزئینات. در واقع تعداد کمی سکونتگاه یهودی کوهستانی وجود داشت: روستاها. آشاگا-آراگ (دژوگوت-آراگ، مامراش، خنجال کالا، نیوگدی، ژاراگ، آگلابی، خوشمزیل، یانگیکنت.

نوع اصلی خانواده در میان یهودیان کوهستانی، تقریباً تا ثلث اول قرن بیستم، یک خانواده بزرگ تقسیم نشده سه تا چهار نسل بود. ترکیب عددی چنین خانواده هایی بین 10 تا 40 نفر بود. خانواده های بزرگ معمولاً یک حیاط را اشغال می کردند که در آن هر خانواده خانه یا چندین اتاق مجزا داشت. سرپرست خانواده پرجمعیت پدر بود که همه باید از او اطاعت کنند و همه مشکلات اقتصادی و دیگر خانواده را حل می کرد. پس از مرگ پدر، رهبری به پسر بزرگتر رسید. چندین خانواده بزرگ که از یک اجداد زنده بودند، توخوم یا تایپ را تشکیل دادند. مهمان‌نوازی و کوناچ‌گرایی نهادهای اجتماعی حیاتی بودند که به یهودیان کوهستانی کمک کردند تا در برابر ظلم‌های متعدد مقاومت کنند. نهاد خواهرخواندگی با مردم همسایه نیز نوعی ضامن حمایت از یهودیان کوهستانی از جمعیت اطراف بود.

تأثیر زیادی بر زندگی خانوادگی و سایر جنبه ها زندگی اجتماعیارائه شده توسط دین یهود، تنظیم روابط خانوادگی و ازدواج و سایر زمینه ها. دین، یهودیان کوهستانی را از ازدواج با غیر مؤمنان منع می کرد. مذهب تعدد زوجات را مجاز می دانست، اما در عمل دو همسری بیشتر در میان طبقات ثروتمند و خاخام ها مشاهده می شد، به ویژه در موارد بی فرزندی همسر اول. حقوق زن محدود بود: او حق سهم مساوی در ارث را نداشت، نمی توانست طلاق بگیرد و غیره. ازدواج ها در سنین 15-16 (دخترها) و 17-18 (پسر) معمولاً بین پسر عمو یا پسرعموی دوم صورت می گرفت. بهای عروس برای عروس (پول به نفع پدر و مادر و خرید جهیزیه) پرداخت می شد. یهودیان کوهستانی جشن خواستگاری، نامزدی، و به ویژه عروسی را بسیار جدی می گرفتند. در این مورد، مراسم عروسی در حیاط کنیسه (هوپو) برگزار می شود و پس از آن شام عروسی با اهدای هدایایی به تازه عروسان (شرمک) برگزار می شود. در کنار شکل سنتی ازدواج ترتیبی، ازدواج با آدم ربایی (آدم ربایی) وجود داشت. تولد یک پسر یک شادی بزرگ تلقی می شد و به طور رسمی جشن می گرفت. در روز هشتم، آیین ختنه (میلو) در نزدیکترین کنیسه (یا خانه ای که خاخام در آن دعوت شده بود) انجام می شد که با یک جشن بزرگ با شرکت اقوام نزدیک به پایان رسید.

مراسم تشییع جنازه مطابق با اصول یهودیت انجام می شد. در عین حال می توان ردپای آیین های بت پرستی را که مشخصه قوم کومیک و سایر اقوام ترک است، دنبال کرد.

در اواسط قرن 19. در داغستان 27 کنیسه و 36 مدرسه (nubo hundes) وجود داشت. امروزه 3 کنیسه در RD وجود دارد.

در سال‌های اخیر، به دلیل تنش‌های فزاینده، به دلیل جنگ‌ها و درگیری‌ها در قفقاز، عدم امنیت شخصی و عدم اطمینان نسبت به آینده، بسیاری از یهودیان کوهستانی مجبور به تصمیم‌گیری در مورد بازگرداندن میهن هستند. برای اقامت دائم اسرائیل از داغستان برای 1989-1999. 12 هزار نفر رفتند. خطر واقعی ناپدید شدن یهودیان کوهستانی از نقشه قومی داغستان وجود دارد. برای غلبه بر این روند، لازم است یک برنامه دولتی مؤثر برای احیاء و حفظ یهودیان کوهستانی به عنوان یکی از اقوام اصلی داغستان تدوین شود.

یهودیان کوهستانی در جنگ قفقاز

اکنون آنها در مطبوعات بسیار می نویسند، در رادیو و تلویزیون در مورد رویدادهای قفقاز، به ویژه در چچن و داغستان صحبت می کنند. در عین حال، ما به ندرت اولین جنگ چچن را به یاد می آوریم که تقریباً 49 سال به طول انجامید (1810 - 1859). و به ویژه در زمان امام سوم داغستان و چچن، شمیل، در 1834-1859 تشدید شد.

در آن روزها یهودیان کوهستانی در اطراف شهرهای کیزلیار، خساویورت، کیزیلیورت، موزدوک، ماخاچکالا، گودرمس و دربنت زندگی می کردند. آنها به صنایع دستی، تجارت، شفابخشی اشتغال داشتند و زبان و آداب و رسوم محلی مردم داغستان را می دانستند. آنها لباس محلی می پوشیدند، آشپزی را می دانستند، ظاهرشبیه جمعیت بومی بودند، اما به ایمان پدران خود که به یهودیت اظهار داشتند، محکم پایبند بودند. جوامع یهودی توسط خاخام های شایسته و خردمند رهبری می شدند. البته در طول جنگ، یهودیان مورد حمله، سرقت و تحقیر قرار گرفتند، اما کوهنوردان بدون کمک پزشکان یهودی نمی توانستند، همانطور که بدون کالا و غذا نمی توانستند. یهودیان برای محافظت و کمک به رهبران نظامی سلطنتی متوسل شدند، اما، همانطور که اغلب اتفاق می افتد، درخواست های یهودیان یا شنیده نشد یا به آنها توجه نکردند - می گویند خودت زنده بمان!

در سال 1851، شاهزاده A.I. Baryatinsky، از نوادگان یهودیان روسی شده لهستان، که اجدادش در زمان پیتر اول حرفه ای سرگیجه آور داشتند، به فرماندهی جناح چپ خط مقدم قفقاز منصوب شد. باریاتینسکی از اولین روز اقامت در داغستان شروع به اجرای نقشه خود کرد. او با رهبران جامعه - خاخام ها، سازماندهی شده فعالیت های اطلاعاتی، عملیاتی و اطلاعاتی یهودیان کوهستانی، قرار دادن آنها در کمک هزینه ها و ادای سوگند، بدون تجاوز به ایمان آنها ملاقات کرد.

نتایج دیری نپایید. قبلاً در پایان سال 1851، یک شبکه عامل از جناح چپ ایجاد شد. سوارکاران یهودی کوهستانی به دل کوه ها نفوذ کردند، موقعیت روستاها را آموختند، اقدامات و تحرکات نیروهای دشمن را مشاهده کردند و با موفقیت جایگزین جاسوسان فاسد و فریبکار داغستان شدند. بی باکی، خونسردی و برخی توانایی های ذاتی خاص برای غافلگیری ناگهانی دشمن، حیله گری و احتیاط - اینها ویژگی های اصلی سوارکاران یهودیان کوهستانی است.

در آغاز سال 1853 دستوری صادر شد که 60 یهودی کوهنورد در هنگ های سواره نظام و 90 نفر در هنگ های پیاده حضور داشته باشند. علاوه بر این، یهودیان برای خدمت فراخوانده شدند و اعضای خانواده آنها نیز دریافت کردند تابعیت روسیهو کمک مالی قابل توجهی. در آغاز سال 1855 امام شمیل شروع به متحمل شدن خسارات قابل توجهی در جناح چپ جبهه قفقاز کرد.

کمی در مورد شمیل. او امامی باهوش، حیله گر و شایسته داغستان و چچن بود که سیاست اقتصادی خود را دنبال می کرد و حتی ضرابخانه خود را داشت. او ضرابخانه را اداره کرد و دوره اقتصادی را زیر نظر شمیل هماهنگ کرد یهودی کوهستانیاسمیخانف! یک بار می خواستند او را متهم کنند که مخفیانه به یهودیان قالب ضرب سکه داده است. شمیل دستور داد «حداقل دستش را ببرند و چشمانش را بیرون بیاورند»، اما این فرم ها به طور غیرمنتظره ای در اختیار یکی از صدیران شمیل یافت شد. شمیل شخصاً از یک چشم او را کور کرده بود که صددر طفره رفت و با خنجر به او ضربه زد. شمیل مجروح با نیرویی باورنکردنی او را در آغوشش فشرد و سرش را با دندان از تن جدا کرد. اسمیخانوف نجات پیدا کرد.

شفا دهندگان امام شمیل شمیل، زیگیسموند آرنولد آلمانی و سلطان گوریچیف یهودی کوهستانی بودند. مادرش در نیمه زنان خانه شمیل قابله بود. هنگامی که شمیل درگذشت، 19 ضربه چاقو و 3 گلوله بر روی بدن او یافت شد. گوریچیف تا زمان مرگش در مدینه نزد شمیل ماند. او را به عنوان شاهد بر تقوای خود نزد مفتی فراخواندند و دیدند که شمیل را در نزدیکی قبر ماگومد نبی دفن کردند.

در طول زندگی شمیل 8 همسر داشت. طولانی ترین ازدواج با آنا اولوخانوا، دختر یک یهودی کوهستانی، تاجر اهل مزدوک بود. شمیل که تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفته بود، او را به اسارت گرفت و در خانه اش اسکان داد. پدر و خویشاوندان آنا بارها سعی کردند به او باج بدهند، اما شمیل ناامید ماند. چند ماه بعد آنا زیبا تسلیم امام چچن شد و محبوب ترین همسر او شد. پس از دستگیری شمیل، برادر آنا سعی کرد خواهرش را به خانه پدرش برگرداند، اما او حاضر به بازگشت نشد. هنگامی که شمیل درگذشت، بیوه او به ترکیه نقل مکان کرد و در آنجا زندگی خود را با دریافت مستمری از سلطان ترکیه گذراند. شمیل از آنا اولوخانوا 2 پسر و 5 دختر داشت...

در سال 1856 شاهزاده باریاتینسکی به عنوان فرماندار قفقاز منصوب شد. در تمام خط جبهه قفقاز، نبرد متوقف شد و فعالیت های شناسایی آغاز شد. در آغاز سال 1857، به لطف شناسایی یهودیان کوهستانی در چچن، ضربات کوبنده ای به مناطق مسکونی شمیل و منابع غذایی وارد شد. و تا سال 1859، چچن از دست حاکم مستبد آزاد شد. نیروهای او به داغستان عقب نشینی کردند. در 18 اوت 1859، در یکی از روستاها، آخرین بقایای سپاه امام محاصره شد. پس از نبردهای خونین 21 اوت، سفیر اسمیخانف به مقر فرماندهی روسیه رفت و پس از انجام مذاکرات، موافقت کرد که شمیل به مقر فرماندهی کل قوا دعوت شود و خود اسلحه را زمین بگذارد. در 26 اوت 1859، در نزدیکی روستای وِدنو، شمیل در برابر شاهزاده باریاتینسکی ظاهر شد. قبل از اولین ملاقات شمیل با امپراتور روسیه الکساندر دوم، اسمیخانف به عنوان مترجم او خدمت می کرد. همچنین شهادت می دهد که شاه امام را در آغوش گرفت و بوسید. حاکم پس از اهدای پول به شمیل، کت خز ساخته شده از خرس سیاه و هدایایی به همسران، دختران و عروس های امام، شمیل را برای اقامت در کالوگا فرستاد. 21 نفر از بستگان با او به آنجا رفتند.

جنگ قفقاز به تدریج پایان یافت. نیروهای روسیه در طی 49 سال جنگ، حدود 100 هزار نفر را از دست دادند. با بالاترین فرمان، همه یهودیان کوهستانی به دلیل شجاعت و شجاعت به مدت 20 سال از پرداخت مالیات معاف شدند و از حق رفت و آمد آزاد در سراسر قلمرو امپراتوری روسیه برخوردار شدند.

با آغاز جنگ مدرن جدید در قفقاز، همه یهودیان کوهستانی چچن را ترک کردند و به سرزمین اجداد خود برده شدند. بیشتر آنها داغستان را ترک کردند، بیش از 150 خانواده باقی نمانده بودند. می خواهم بپرسم چه کسی به ارتش روسیه در مبارزه با راهزنان کمک خواهد کرد؟

یهودیان در طول تاریخ طولانی و دشوار خود بارها در بسیاری از کشورهای جهان مورد آزار و اذیت های مختلف قرار گرفته اند. با فرار از تعقیب کنندگان، نمایندگان مردمی که زمانی متحد شده بودند در طول قرن ها پراکنده شدند. گوشه های مختلفاروپا، آسیا و شمال آفریقا. گروهی از یهودیان در اثر سرگردانی طولانی به خاک داغستان و آذربایجان رسیدند. این مردم فرهنگ منحصر به فردی ایجاد کردند که سنت ها و آداب و رسوم اقوام مختلف را جذب کرد.

خود را جورو می نامند

نام قومی "یهودیان کوهستانی" که در روسیه رایج شده است را نمی توان کاملاً مشروع دانست. این همان چیزی است که همسایگانشان به این افراد می گویند تا بر تفاوت آنها با سایر نمایندگان تأکید کنند مردم باستان. یهودیان کوهستانی خود را dzhuuru (مفرد - dzhuur) می نامند. اشکال گویشی تلفظ چنین گونه هایی از قومیت مانند "zhugyur" و "gyivr" را مجاز می کند.
آنها را نمی توان یک قوم جداگانه خواند. اجداد یهودیان کوهستانی در قرن پنجم از ایران به قفقاز گریختند، جایی که نمایندگان قبیله سیمون (یکی از 12 قبیله اسرائیل) از قرن هشتم قبل از میلاد در آنجا زندگی می کردند.

در طول چند دهه گذشته، بیشتر یهودیان کوهستانی سرزمین مادری خود را ترک کردند. به گفته کارشناسان، تعداد کل نمایندگان این قوم حدود 250 هزار نفر است. آنها اکنون بیشتر در اسرائیل (140-160 هزار نفر) و ایالات متحده آمریکا (تقریباً 40 هزار) زندگی می کنند. حدود 30 هزار یهودی کوهستانی در روسیه وجود دارد: جوامع بزرگ در مسکو، دربنت، ماخاچکالا، پیاتیگورسک، نالچیک، گروزنی، خاساویورت و بویناکسک واقع شده اند. امروزه حدود 7 هزار نفر در آذربایجان زندگی می کنند. بقیه در کشورهای مختلف اروپایی و کانادا هستند.

آیا آنها به لهجه ای از زبان تات صحبت می کنند؟

از دیدگاه اکثر زبان شناسان، یهودیان کوهستانی به لهجه ای از زبان تات صحبت می کنند. اما خود نمایندگان قبیله سیمونوف این واقعیت را انکار می کنند و زبان خود را جوری می نامند.

اول، بیایید آن را بفهمیم: تات ها چه کسانی هستند؟ اینها مردمی از ایران هستند که از آنجا گریختند و از جنگ و درگیری داخلی و قیام گریختند. آنها مانند یهودیان در جنوب داغستان و آذربایجان ساکن شدند. تات از گروه جنوب غربی زبان های ایرانی است.

زبانهای دو قوم فوق الذکر به دلیل نزدیکی طولانی، به ناچار ویژگی های مشترکی پیدا کردند که به متخصصان دلیلی داد تا آنها را گویش های یک زبان بدانند. با این حال، یهودیان کوهستانی این رویکرد را اساساً اشتباه می دانند. به عقیده آنها، تات بر جوری تأثیر گذاشته است، همان طور که آلمانی ها بر ییدیش تأثیر گذاشته اند.

با این حال، دولت شوروی به چنین ظرافت های زبانی نپرداخت. رهبری RSFSR به طور کلی هرگونه رابطه بین ساکنان اسرائیل و یهودیان کوهستانی را انکار می کرد. روند تاتیزاسیون آنها در همه جا اتفاق افتاد. در آمار رسمی اتحاد جماهیر شوروی، هر دو گروه قومی به عنوان نوعی پارس قفقازی (تات) به حساب می آمدند.

در حال حاضر، بسیاری از یهودیان کوهستانی از دست داده اند زبان مادریتغییر به عبری، انگلیسی، روسی یا آذربایجانی - بسته به کشور محل اقامت شما. به هر حال، از زمان های قدیم نمایندگان قبیله سیمونوف زبان نوشتاری خود را داشتند که در زمان شوروی ابتدا به الفبای لاتین و سپس به الفبای سیریلیک ترجمه شد. چندین کتاب و کتاب درسی به زبان یهودی تات در قرن بیستم منتشر شد.

انسان شناسان هنوز در مورد قوم زایی یهودیان کوهستانی بحث می کنند. برخی از کارشناسان آنها را از نوادگان جد ابراهیم و برخی دیگر آنها را از قبیله قفقازی می دانند که در دوران کاگانات خزر یهودیت را پذیرفتند. به عنوان مثال، کنستانتین کوردوف، دانشمند مشهور روسی، در اثر خود "یهودیان کوهستان داغستان" که در سال 1905 در مجله مردم شناسی روسیه منتشر شد، نوشت که یهودیان کوهستانی به لزگین ها نزدیک هستند.

سایر محققان خاطرنشان می کنند که نمایندگان قبیله سیمونوف که مدت ها در قفقاز ساکن شده اند، از نظر آداب و رسوم، سنت ها و لباس ملی خود به آبخازی ها، اوستی ها، آوارها و چچن ها شبیه هستند. فرهنگ مادی و سازمان اجتماعی همه این مردمان تقریباً یکسان است.

برای قرن‌ها، یهودیان کوهستانی در خانواده‌های بزرگ پدرسالار زندگی می‌کردند. آداب و رسوم مهمان نوازی و کمک متقابل ذاتی مردم همسایه همیشه توسط یهودیان محلی حمایت می شد. آنها هنوز هم غذاهای قفقازی می پزند، لزگینکا می رقصند و موسیقی آتشین معمولی ساکنان داغستان و آذربایجان را اجرا می کنند.

اما، از سوی دیگر، همه این سنت ها لزوماً نشان دهنده خویشاوندی قومی نیستند. به هر حال، یهودیان کوهستانی ویژگی های ملی خود را حفظ کرده اند که ریشه آن به دین اجدادشان بازمی گردد. آنها تمام اعیاد مهم یهودیان را جشن می گیرند، مراسم عروسی و تشییع جنازه، ممنوعیت های غذایی متعدد را رعایت می کنند و از دستورات خاخام ها پیروی می کنند.

درور روزنگارتن، ژنتیک شناس بریتانیایی، کروموزوم Y یهودیان کوهستانی را در سال 2002 تجزیه و تحلیل کرد و دریافت که هاپلوتیپ های پدری نمایندگان این گروه قومی و سایر جوامع یهودی تا حد زیادی یکسان است. بنابراین، منشأ سامی جورو اکنون از نظر علمی تأیید شده است.

علیه اسلامی سازی مبارزه کرد

یکی از دلایلی که باعث شد یهودیان کوهستانی در میان دیگر ساکنان قفقاز گم نشوند مذهب آنهاست. پایبندی قاطعانه به قوانین یهودیت به حفظ آن کمک کرد هویت ملی. قابل ذکر است که در آغاز قرن نهم، نخبگان طبقاتی کاگانات خزر، یک امپراتوری قدرتمند و با نفوذ واقع در جنوب روسیه مدرن، - ایمان یهودیان را پذیرفت. این تحت تأثیر نمایندگان قبیله سیمونوف که در قلمرو قفقاز مدرن زندگی می کردند اتفاق افتاد. فرمانروایان خزر پس از گرویدن به یهودیت، از حمایت یهودیان در مبارزه با مهاجمان عرب برخوردار شدند که گسترش آنها متوقف شد. با این حال، کاگانات هنوز در قرن یازدهم تحت حمله پولوفتسیان سقوط کرد.

یهودیان پس از جان سالم به در بردن از تهاجم مغول-تاتار، قرن ها علیه اسلامی شدن جنگیدند و نمی خواستند از دین خود دست بکشند و به همین دلیل بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. بدین ترتیب، سپاهیان حاکم ایرانی نادرشاه افشار (1688-1747) که بارها به آذربایجان و داغستان حمله کردند، به غیر مؤمنان رحم نکردند.

فرمانده دیگری که از جمله به دنبال اسلامی کردن کل قفقاز بود، امام شمیل (1797-1871) بود که با امپراتوری روسیه مخالفت کرد، امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم نفوذ خود را در این سرزمین ها ابراز کرد. یهودیان کوهستانی از ترس نابودی توسط مسلمانان رادیکال از ارتش روسیه در نبرد با سربازان شمیل حمایت کردند.

باغبان، شراب سازان، تاجران

جمعیت یهودی داغستان و آذربایجان مانند همسایگان خود به باغداری، شراب‌سازی، قالی‌بافی و پارچه‌سازی، چرم‌کاری، ماهیگیری و سایر صنایع دستی سنتی قفقاز مشغول هستند. در میان یهودیان کوهستانی تاجران، مجسمه سازان و نویسندگان موفق بسیاری وجود دارند. به عنوان مثال، یکی از نویسندگان بنای یادبود سرباز گمنام، که در مسکو در نزدیکی دیوار کرملین نصب شده است، یونو روویموویچ راباف (1927-1993) است.
در زمان اتحاد جماهیر شوروی، زندگی هموطنان توسط نویسندگان زیر در آثار آنها منعکس شد: خیزگیل داویدویچ آوشالوموف (1913-2001) و میشا یوسوپوویچ بخشیف (1910-1972). و اکنون کتاب های شعر الدار پینخاسویچ گورشوموف، که ریاست اتحادیه نویسندگان قفقاز اسرائیل را بر عهده دارد، به طور فعال منتشر می شود.

نمایندگان قومیت یهودی در خاک آذربایجان و داغستان را نباید با یهودیان به اصطلاح گرجی اشتباه گرفت. این گروه فرعی به موازات هم پدید آمد و توسعه یافت و فرهنگ متمایز خود را دارد.

یک سازمان متمرکز جدید یهودی - فدراسیون جوامع یهودیان کوهستانی روسیه (FOGER) - در ماه فوریه در فدراسیون روسیه ظاهر شد. انار سامایلوف، خاخام جوامع یهودی کوهستانی در مسکو، در مورد تاریخ و فرهنگ یهودیان کوهستانی، اهداف و اهداف سازمان جدید با ریانووستی صحبت کرد. مصاحبه توسط رادیک امیروف.

- بلافاصله این سؤال مطرح می شود: چرا یک سازمان جدید ایجاد می شود، زیرا در حال حاضر مراکز مختلف یهودی در روسیه وجود دارد؟

- تشکیلات جدید یهودی در فدراسیون روسیه به این معنا نیست که یهودیان کوهستانی دیگر یهودی نیستند یا نفاق می کنند. این اشتباه است. ما داریم رابطه خوببا فدراسیون جوامع یهودی روسیه (FEOR)، کنگره سازمان ها و انجمن های مذهبی یهودی در روسیه (KEROOR) و دیگران.

اما توجه می کنم که ما، یهودیان کوهستان، شیوه زندگی، سنت ها و فرهنگ کمی متفاوت داریم. ما تصمیم گرفتیم که ثروت معنوی مردم ما، که در طول چندین قرن زندگی، بهترین های ما را حفظ کرده است، نباید فراموش شود - باید چندین برابر شود. و این جنبه با عقاید دیگر سازمان های یهودی که همان اهداف حفظ دین و جامعه را دنبال می کنند، در تضاد نیست.

ما یهودیان کوهستانی، در نگاه اول، کمی با یهودیان معمولی تفاوت داریم، اما با این وجود، آنها باقی مانده و خواهیم ماند - یهودیان. بله، ما برخی مراسم را کمی متفاوت انجام می دهیم، مثلاً عروسی و ختنه. ما دادگاه یهود آشنا برای یهودیان نداریم. و فرهنگ تربیت کمی متفاوت است. اما در کل ما یهودی هستیم. برای ما تورات یکی است، قانون یکی است، قانون اساسی یکی است.

بسیاری به طور متعارف جامعه یهودی را به اشکنازیم و سفاردیم تقسیم می کنند. آیا خود را دومی می دانید؟

- بله. اشکنازیم یهودیان اروپایی هستند و ما یهودیان شرقی. اجداد ما عمدتاً در ایران و قفقاز زندگی می کردند. اگر به نقشه مدرن جهان نگاه کنید، متوجه می شویم که سفاردیم ها در ایران، عراق، ترکیه، در قلمرو آذربایجان امروزی زندگی می کردند - اینها باکو، شاماخی، کوبا، کراسنایا و قبل از انقلاب 1917 - یهودی هستند. اسلوبودا و همچنین تاجیکستان، ازبکستان.

جامعه بزرگی نیز در روسیه وجود داشت: نالچیک، گروزنی، خاساویورت، بویناکسک و البته دربنت افسانه ای. در این شهرها، یهودیان کوهستانی در یک جامعه دوستانه، در صلح و دوستی با همسایگان خود - مسیحیان و مسلمانان - زندگی می کردند. به یاد داشته باشید که قتل عام یهودیان فقط در اروپا اتفاق افتاد. بدیهی است که این اتفاق به یک دلیل ساده رخ نداد - مردم شرقی بسیار بردبار هستند.

همچنین کاملاً بدیهی است که ما چیزهای زیادی از فرهنگ شخص دیگری جذب کرده ایم، اما در عین حال در جامعه دیگری منحل نشده ایم. ما زبان (جوری)، دین، فرهنگ، آیین‌ها، سنت‌ها را حفظ کرده‌ایم و آن‌ها را در طول قرن‌ها حمل کرده‌ایم. من فکر می کنم این برای هر مردمی بسیار بسیار مهم است - نه جذب کردن، بلکه برای باقی ماندن خودشان.

آیا این درست است که یهودیان کوهستانی بسیار مذهبی هستند؟

- ما اولین نفری بودیم که در مسکو در سال 1993 جامعه یهودیان کوهستانی را ایجاد کردیم. خانواده معروفگیلالوف در ساخت کنیسه بیت تلخم برای یهودیان کوهستانی کمک زیادی کرد پایتخت روسیهدر سال 1998 در آن زمان، آنها تازه شروع به صحبت در مورد ساخت بناهای مذهبی می کردند، اما یهودیان کوهستان قبلا معبد خود را داشتند. یک یشیوا (مرکز آموزشی مذهبی - ویرایش) در خریپانی، نزدیک مسکو ساخته شد. با حمایت این خانواده، ساختمان های مذهبی برای یهودیان کوهستانی نیز در اسرائیل پدیدار شد - تیرات-کارمل و اورشلیم. گیلالوف ها در سال 2003 کنگره جهانی یهودیان کوهستانی را راه اندازی کردند که زمانی مورد بحث همه جهان و نه تنها یهودیان بود.

امروز آکیف گیلالوف سازمان دهنده و رئیس شورای سازمان متمرکز یهودی ارتدکس "فدراسیون جوامع یهودیان کوهستانی روسیه" است. او کارهای زیادی برای ما انجام داد. این آنقدر پول نیست که توجه و دغدغه مردم و آینده آنهاست.

امروزه یهودیان کوهستانی در حال اجرای پروژه هایی در زمینه خیریه، آموزش، اردوهای کودکان، برگزاری تعطیلات و جلسات اجتماعی هستند، زیرا برای ما گفتگوی پرنشاط پیش نیاز زندگی است.

سازمان های مذهبی یهودیان کوهستانی در چه کشورهای خارجی دیگری وجود دارد؟

- جغرافیا گسترده است. کانادا، آمریکا، کشورهای آمریکای لاتین، اروپا، گرجستان، ترکیه و البته اسرائیل. در این کشورها بیش از یک و نیم دوجین جامعه یهودی کوهستانی با تعداد کل 120 هزار نفر وجود دارد. ما با سازمان های خارجی و پروژه های مشترکی که منافع مشترک ما را تامین می کند، تماس نزدیک داریم.

آیا یک مرکز اجتماعی بزرگ برای یهودیان کوهستانی در مسکو وجود خواهد داشت؟

- بله، این برای ما فوق العاده ضروری است. بنابراین، ما از مقامات فدرال و منطقه ای درخواست خواهیم کرد تا فضایی را برای ساخت یک مرکز اجتماعی برای یهودیان کوهستانی اختصاص دهند و حدود 10-15 هزار نفر از آنها در مسکو زندگی می کنند. طبق برنامه ریزی های ما، اینجا نه تنها یک مرکز مذهبی، بلکه یک مرکز فرهنگی خواهد بود که علاوه بر آموزش معنوی، امکان آشنایی با ریشه ها، سنت ها و آداب و رسوم خود نیز وجود خواهد داشت. هم خیرین وجود دارند و هم کسانی که مایل به کمک در ساخت مرکز اجتماعی هستند.

برنامه های ما برای دوره آینده ایجاد یک مرکز اجتماعی برای همه شاخه های یهودیان سفاردی در مسکو است.

بخشی از نوادگان یهودیان ایران.

تا اواسط قرن نوزدهم. عمدتاً در جنوب داغستان و شمال آذربایجان زندگی می‌کردند و متعاقباً ابتدا در شهرهای شمال داغستان، سپس در مناطق دیگر روسیه و بعداً در اسرائیل ساکن شدند.

اطلاعات عمومی

اجداد یهودیان کوهستانی در قرن پنجم میلادی از ایران آمدند. آنها به لهجه ای از زبان تات از شاخه ایرانی خانواده هند و اروپایی صحبت می کنند که زبان عبری کوهستانی نیز نامیده می شود و متعلق به گروه جنوب غربی زبان های یهودی-ایرانی است.

دایره المعارف یهودی، حوزه عمومی

همچنین زبان های روسی، آذربایجانی، انگلیسی و سایر زبان ها رایج است که در دیاسپورا عملاً جایگزین زبان مادری آنها شده است. یهودیان کوهستانی از نظر فرهنگی و زبانی با یهودیان گرجستان تفاوت دارند.

  • Siddur "Rabbi Ichiel Sevi" یک کتاب دعا است که بر اساس قانون سفاردی، طبق رسم یهودیان کوهستانی ساخته شده است.

تعداد کل حدود 110 هزار نفر است. ( 2006، ارزیابی، طبق داده های غیر رسمی - ده ها برابر بیشتر) که از این میان:

  • در اسرائیل - 50 هزار نفر؛
  • در آذربایجان - 37 هزار نفر. (طبق برآوردهای دیگر - 12 هزار)، که حدود 30 هزار در خود باکو و 4000 در کراسنایا اسلوبودا.
  • در روسیه - 27 هزار نفر. ( 2006، ارزیابی، از جمله در مسکو - 10 هزار نفر، در منطقه قفقاز Mineralnye Vody(پیاتیگورسک) - 7 هزار نفر، در داغستان - تقریبا. 10 هزار نفر
  • یهودیان کوهستانی نیز در ایالات متحده آمریکا، آلمان و سایر کشورها زندگی می کنند.

به 7 گروه محلی تقسیم می شود:

  • نالچیک(nalchigyo) - نالچیک و شهرهای نزدیک کاباردینو-بالکاریا.
  • کوبان(گوبونی) - منطقه کراسنودار و بخشی از کاراچای-چرکسیا، اکثر یهودیان کوبا ابتدا در خلع مالکیت، سپس در جریان هولوکاست کشته شدند.
  • کایتاگ(kaitogi) - منطقه Kaitag داغستان، به ویژه در Tubenaul و Majalis;
  • دربنت(دربندی) - ولسوالی دربند داغستان به شمول قریه نیوجدی.
  • کوبایی(گوبوی) - شمال آذربایجان، عمدتاً در روستای کراسنایا اسلوبودا ( قرمیزی کسیبه);
  • شیروان(شیروونی) - شمال شرقی آذربایجان، سابقاً روستای میوژی، منطقه شماخا، اسماعیلی، و همچنین در باکو؛
  • وارتاشنسکی- شهرهای اوغوز (وارتاشن سابق)، گنجه، شماخا (حدود 2000 نفر).
  • گروزنی- شهر گروزنی (sunzh galai) (حدود 1000 نفر).

داستان

بر اساس داده های زبانی و تاریخی، یهودیان از ایران و بین النهرین تا اواسط قرن ششم شروع به نفوذ به شرق ماوراء قفقاز کردند و در آنجا (در نواحی شرقی و شمال شرقی آن) در میان جمعیت تات زبان ساکن شدند و به این زبان روی آوردند. ، احتمالاً در ارتباط با سرکوب قیام مار زوترا دوم در ایران (همزمان با جنبش مزدکیان) و اسکان شرکت کنندگان در آن در استحکامات جدید در منطقه دربند.

سکونتگاه های یهودیان قفقاز یکی از منابع کاگانات خزر بود. یهودیان کوهستانی همچنین ساکنان بعدی از ایران، عراق و بیزانس بودند.


ماکس کارل تیلکه (1869–1942)، دامنه عمومی

قدیمی ترین آثار مادی یهودیان کوهستانی (نمونه های سنگ قبر در منطقه شهر مجالس در داغستان) به قرن شانزدهم باز می گردد. یک نوار پیوسته از اسکان یهودیان کوهستانی بین کیتاگ و منطقه شاماخی وجود داشت.

در سال 1742، یهودیان کوهستانی مجبور به فرار از نادر شاه، در 1797–1799 - از کازیکومخ خان شدند.

ورود قفقاز به روسیه آنها را از قتل عام در نتیجه درگیری های فئودالی و گرویدن اجباری به اسلام نجات داد.

در اواسط قرن 19. یهودیان کوهستانی خارج از قلمرو قومی اصلی مستقر می شوند - در قلعه ها و مراکز اداری روسیه در قفقاز شمالی: بویناکسک (تمیر-خان-شوره)، ماخاچکالا (بندر پتروفسک)، آندری-اول، خاساویورت، گروزنی، موزدوک، نالچیک، جگوناس، و غیره

در دهه 1820، اولین تماس بین یهودیان کوهستانی و یهودیان روسیه مشاهده شد که در پایان قرن 19 تقویت شد. در روند توسعه منطقه نفت خیز باکو. در پایان قرن نوزدهم. مهاجرت یهودیان کوهستانی به . برای اولین بار آنها به عنوان یک جامعه جداگانه در سرشماری سال 1926 (25.9 هزار نفر) شمارش شدند.


A.Naor، دامنه عمومی

در دهه‌های 1920 و 30، ادبیات حرفه‌ای، هنر تئاتر و رقص و مطبوعات توسعه یافت.

در اواسط دهه 1920 در داغستان، یهودیان کوهستانی در روستاهای آشاگا-آراگ، مامراش (سووتسکوی کنونی)، هاجال کالا، خوشمنزیل (روباس فعلی)، آگلوبی، نیوگدی، ژاراگ و ماجالیس (در محله یهودیان) زندگی می کردند. در همان زمان، تلاش شد تا بخشی از جمعیت یهودی کوهستانی در منطقه کیزلیار اسکان داده شود. دو روستای اسکان مجدد به نام های لارین و کالینین در آنجا تشکیل شد که اکثر ساکنان این روستاها آنها را ترک کردند.

زبان تات در سال 1938 یکی از 10 زبان رسمی داغستان اعلام شد. از سال 1930، تعدادی از مزارع جمعی یهودیان کوهستانی در کریمه و منطقه کورسک در قلمرو استاوروپل ایجاد شد. اکثر ساکنان آنها در پایان سال 1942 در سرزمین های اشغالی جان باختند. در همان زمان، یهودیان کوهستانی ساکن قفقاز عموماً از آزار و اذیت نازی ها در امان ماندند.

در دوران پس از جنگفعالیت های آموزشی و انتشاراتی به زبان یهودی تات در سال 1956 متوقف شد و انتشار سالنامه «وطن سوتیمو» در داغستان از سر گرفته شد. در همان زمان، سیاست "تاتیزاسیون" یهودیان کوهستانی با حمایت دولت آغاز شد. نمایندگان نخبگان شوروی، عمدتاً در داغستان، ارتباط بین یهودیان کوهستانی و یهودیان را انکار کردند و در آمار رسمی به عنوان تات ها ثبت شدند که اکثریت قاطع این جامعه را در RSFSR تشکیل می دهند. در آغاز قرن بیستم، K. M. کوردوف اظهار داشت که لزگین ها "... توسط نمایندگان خانواده سامی، عمدتا یهودیان کوهستانی، مورد تلاقی قرار گرفتند."

در دهه 1990، بخش عمده ای از یهودیان کوهستانی به اسرائیل، مسکو و پیاتیگورسک مهاجرت کردند.

جوامع کوچک در داغستان، نالچیک و مزدوک باقی مانده اند. در آذربایجان، در روستای کراسنایا اسلوبودا (در محدوده شهر کوبا) (تنها محل سکونت فشرده یهودیان کوهستانی در دیاسپورا)، شیوه زندگی سنتی یهودیان کوهستانی در حال بازسازی است. سکونتگاه های کوچک یهودیان کوهستانی در ایالات متحده آمریکا، آلمان و اتریش ظاهر شد.

در مسکو جمعیت چند هزار نفری است.

گالری عکس





یهودیان کوهستانی

خود نام - ژوگیور [juhur], pl. ژوگیورگیو،

به طور سنتی تر نیز guievre

عبری יהודי ההרים

انگلیسی یهودیان کوهستانی یا یهودیان قفقاز نیز جوهورو

فرهنگ سنتی

مشاغل اصلی یهودیان کوهستانی که در نیمه دوم قرن نوزدهم شناخته شده بودند: باغبانی، کشت تنباکو، انگورسازی و شراب سازی (به ویژه در کوبا و دربنت)، کشت جنون برای تولید رنگ قرمز، ماهیگیری، صنایع چرم، تجارت (عمدتاً در پارچه و ... فرش)، کار اجاره ای. از نظر فرهنگ مادی و سازمان اجتماعی به سایر مردم قفقاز نزدیک هستند.

تا اوایل دهه 1930، سکونتگاه ها شامل 3-5 خانواده بزرگ پدرسالار 3-4 نسل (بیش از 70 نفر) بود که هر کدام یک حیاط جداگانه را اشغال می کردند که در آن هر خانواده هسته ای خانه خود را داشت. خانواده های پرجمعیت از یک اجداد مشترک که به صورت توخم متحد شده بودند. تعدد زوجات، نامزدی در نوزادی، پرداخت کلیم (کلین)، آداب میهمان نوازی، کمک متقابل، و خونخواهی وجود داشت (اگر در سه روز خونخواهی انجام نمی شد، خانواده های خون خواران، خویشاوند محسوب می شدند).

در شهرها آنها در محله های جداگانه (دربنت) یا حومه (یهودیان، اکنون کراسنایا اسلوبودا کوبا) زندگی می کردند. 2 سطح از سلسله مراتب خاخام وجود داشت: خاخام - روحانی و واعظ در کنیسه (نیماز)، معلم در مدرسه ابتدایی(تلمید حُنا)، قصاب؛ دایان - منتخب خاخام ارشدشهر، ریاست دادگاه دینی را بر عهده داشت و عالی ترین مدرسه دینی، یشیوا را اداره می کرد. در اواسط قرن نوزدهم مقامات روسی دایان تمیر-خان شورا را به عنوان خاخام اصلی یهودیان کوهستانی به رسمیت شناختند شمال قفقاز، و دایانا دربند - جنوب داغستان و آذربایجان.

آیین های یهودی مرتبط با چرخه زندگی(ختنه، عروسی، تشییع جنازه)، تعطیلات (پصح - نیسون، پوریم - گومون، سوکوت - آراوو و غیره)، ممنوعیت های غذایی (کوشر).

فولکلور - افسانه های پریان (اووسونا) که توسط داستان نویسان حرفه ای (اووسوناچی)، آهنگ ها (معانی)، اجرا شده توسط نویسنده (ma'nihu) و با نام نویسنده نقل شده است.

در آثار هنری

در دوره اتحاد جماهیر شوروی، زندگی یهودیان کوهستانی در آثار خیزگیل آوشالوموف نویسنده دربند و میشا بخشیف که به زبان های روسی و یهودی کوهستانی می نوشتند، منعکس شد.

تاریخ یهودیان در قفقاز به دوران باستان باز می گردد و در مه سنت های ادبی و شفاهی گم شده است. وضعیت تاریخ نگاری ارمنی-گرجستانی هنوز به ما اجازه نمی دهد که افسانه های متعدد در مورد سکونتگاه های باستانی یهودی در قفقاز را درک کنیم. یهودیان مدرن قفقاز خاطرات بسیار مبهمی از خاستگاه خود حفظ کرده اند. اما، همانطور که مسافران قرن هجدهم و نیمه اول قرن نوزدهم گواهی می دهند، در میان یهودیان قفقاز هنوز این افسانه وجود داشت که آنها از فرزندان ده قبیله اسرائیل هستند که توسط پادشاهان آشور در ماد ساکن شده بودند. برای مثال، به شهادت گاربر مسافر از 1728 در Sammlung russischer Geshichte، IV، 116، و همچنین پیام‌های Reineggs در Allg. تاریخچه - توپوگرافی بشریبونگ. Kaukasus، 1796، و Yehuda Black در "Sefer Ha-Mas-ot"، سنت پترزبورگ، 1884).

این سنت یهودیان قفقاز با سنت آگادیک منطبق است. وقتی از مار زوترا پرسیده می شود که ده قبیله به کجا برده شدند، پاسخ می دهد: «به آفریقا». خاخام چانینا: «به کوهستان خدمتکاران» ( تلمود بابلی، سنهدرین 94a). با «آفریقا» برخی قفقاز را می‌فهمند، و با «خدمت‌کار» شاید باید سیلیسی را درک کنیم. ا گرکاوی، «اِهودیم اوصفت هاسلاویم»، ویلنا 1867، 120، حدود. 48).

متن زیر در تلمود با این مطلب مطابقت دارد: «(و پادشاه آشور بنی‌اسرائیل را در آشور اسکان داد) و ایشان را در هلاخ و حبور و کنار رود گوزان و در شهرهای ماد ساکن ساخت. - شهرهای ماد همدان (همدان) و نواحی مجاور ( Havrotea همدان) برخی دیگر ادعا می کنند که شهرهای ماد ناگاوند و نواحی نزدیک آن هستند. زیر عبارت "مناطق نزدیک ( ve-havrotheaبه گفته مار شموئل، باید کاراک، موسکی، هاسکی و رومکی را درک کرد. تلمود بابلی، کیدوشین 72a). "Moski" در اینجا با مسخی قفقازی نویسندگان کلاسیک، مسکی در بناهای یادبود خط میخی و مسخی مدرن مطابقت دارد. گرکاوی، 1 ب.، صص. 115-116; چهارشنبه راپوپورت در Kerem Chemed، V، نامه 17، و Cassel، 1c).

به موازات این افسانه که آغاز استقرار یهودیان در قفقاز را به دوران نابودی پادشاهی سامری (اسرائیل شمالی) نسبت می دهد. 696 سال قبل از میلاد)، افسانه دیگری حفظ شده است که بر اساس آن آغاز استقرار یهودیان در قفقاز را باید به دوران تخریب اولین معبد (586 قبل از میلاد) نسبت داد. بر اساس «تاریخ گرجستان» شاهزاده واکوشتی، پس از ویرانی اورشلیم توسط نبوکدنصر، بخشی از تبعیدیان به گرجستان آمدند و از فرماندار متسختا خواستند تا جایی برای اسکان به آنها بدهد. پادشاه موافقت کرد و محلی را در رودخانه زناو به آنها اختصاص داد که با توجه به خراج یهودیان، آن را کرک نامیدند. ادای احترام").

طایفه باگراتونی و طایفه آماتونی

این آخرین افسانه مطابق داده های مار عباس کاتین، نویسنده تاریخ ارمنستان است که گزیده هایی از آن توسط مورخ ارمنی موسی خورنسکی آورده شده است. به گفته وی، پادشاه ارمنی هاراچای (هایک دوم)، معاصر نبوکدنصر، یکی از اسیران بزرگ یهودی به نام شامبات (سمبات) را از وی التماس کرد و او را به ارمنستان برد. خانواده معروف ارمنی باگراتونی از شامبات سرچشمه می گیرد.

در حدود اواسط قرن 3 قبل از میلاد. ه. شاه ارمنی وغارشک اول، شوهر قدرتمند و خردمند یهودی شامبو باگارات، «به خاطر کمک های فداکارانه قبلی به شاه، برای وفاداری و شجاعت» مورد تجلیل قرار گرفت. پادشاه به خانواده اش حق ارث داد تاگادیریعنی تاج‌هایی بر سر اشکانیان گذاشت و او را به فرماندهی ده‌ها هزار جنگجو در مرزهای غربی ارمنستان منصوب کرد. شامبو بغارات حتی پس از رد پیشنهاد واغارشک برای ترک دین یهود، نفوذ خود را حفظ کرد. اما مقام والای خاندان باگراتونی چندان دوام نیاورد. ارشک (128-115 ق.م) از فرزندان بغارات خواست که بت پرستی کنند. دو نفر از آنها با شجاعت مرگ را به خاطر ایمان پدرانشان پذیرفتند، در حالی که پسران دیگر پذیرفتند که سبت را بشکنند.

موقعیت این قبیله در زمان تیگران کبیر (95 قبل از میلاد) پیچیده تر شد. به گفته موسی خورنسکی، تیگران به همه دستور داد ناخارامدر معابد قربانی می کردند، اما اعضای قبیله باگراتونی از این امر امتناع کردند و به همین دلیل از فرماندهی بر نیروها محروم شدند و یکی از آنها به نام اسود زبانش را بریدند. با این حال کرامت آنها حفظ شد دارایی ها(فرماندهان سواره نظام)، اما بعداً برده شد.

آزار و اذیت بی رحمانه مداوم منجر به این شد که این خانواده متعاقباً ایمان یهودی را رها کردند و نمایندگان آن نام های وحشیانه را به خود اختصاص دادند.

یک خانواده قدرتمند دیگر منشا یهودیبه گفته M. Khorensky، طایفه Amatuni وجود داشت که در زمان سلطنت آرتاش (85-127 پس از میلاد) از کشورهای شرقی آریایی به ارمنستان نقل مکان کردند. این داده ها از M. Khorensky، اسقف Sebeos و دیگر مورخان ارمنی برای مدت طولانی به عنوان کاملا قابل اعتماد پذیرفته شد. در جدیدترین مکتب تاریخ نگاری ارمنی-گرجستانی، عمدتاً تحت تأثیر آثار معروف کریر، گودشمیت و گاگاراشیان، نگرش منفی نسبت به کار "پدر تاریخ ارمنستان" موسی خورنسکی ایجاد شد.

با این حال، به احتمال زیاد می توان گفت که آغاز استقرار یهودیان در قفقاز به دوره معبد دوم، در حدود زمان ظهور یهودیان دیاسپورا در کریمه برمی گردد. بر اساس «تاریخ گرجستان» فوق الذکر، پس از ویرانی معبد اورشلیم (70 پس از میلاد)، پناهندگان یهودی به متسختا آمدند و همراه با هم مذهبان خود که در زمان های قبل آمده بودند در آنجا ساکن شدند.

دوران پس از معبد دوم

بر اساس تفسیر فوق از کلمه «آفریکا» در منابع باستانی یهودی، می توان نتیجه گرفت که در دوران نهضت بار کوچبا جمعیت یهودیقفقاز ظاهراً قابل توجه بود و خاخام آکیوا نیز در طول سفر تبلیغاتی خود از قفقاز دیدن کرد. چهارشنبه تلمود بابلی، سنهدرین 4 ب. مناخوت 34 ب). در تلمود همچنین از خاخام یااکوف از ارمنستان یاد شده است (یروشالمی، گیتین ششم). طبق تفسیر I. شوارتز ( Tvuot Ha-Aretz، 1865)، در دربنت (טרבנת) وجود داشت جامعه یهودیو خاخام شیمون صفرا در آنجا معلم بود.

در «تاریخ گرجستان» شاهزاده واکوشتی آمده است افسانه مسیحیکه نینا مقدس (314 پس از میلاد) وارد شهر اوربنیس شد و وارد شهری شد که یهودیان ساکن بودند و به لطف آشنایی با زبان عبری می توانست با آنها گفتگو کند. در طول اقامت خود در متسختا، سنت نینا اغلب از شهر یهودی بازدید می کرد و ظاهراً موفق شد کشیش یهودی اویاتار را به مسیحیت "تبدیل" کند، که نقش مهمی در غسل تعمید گرجستان دارد.

در سال 360 پس از میلاد، به گفته فاستوس بیزانسی، در جریان حمله ایرانیان به ساپور (شابور)، آنها 75000 خانواده یهودی را از آرتاشات، یرواندشات، زراگاوان، زریشات و وان که از نوادگان یهودیانی بودند که از ارتز اسرائیل، پادشاه تیگران به اسارت آورده شدند، با خود بردند. ارشاکون به همراه هیرکانوس کاهن اعظم.

آزار و اذیت در بین النهرین و ایران به افزایش هجوم یهودیان به قفقاز کمک کرد. تواریخ دربند-نام ( ویرایش کاظم بک، 91، 93، 102) این خبر را حفظ کرد که پیش از آمدن اعراب بیشتر مردم طبرستان به آیین موزاییک معتقد بودند.

عصر تسخیر اعراب

طبق یک نسخه دست نویس Derbend-Name ( گزارش شده توسط I. Anisimov. چهارشنبه میلر، مجموعه مقالات، ص IVابومسلم در سال 737 اسلام را در میان یهودیان داغستان با آتش و شمشیر برقرار کرد. در قرن نهم، موسی زعفرانی معروف به ابوعمران تفلیسی به نقل از کرکسانی. کرکیسانی; کتاب الانوار هشتم، چاپ. گرکاوی) در تفلیس زندگی می کرد و در آنجا پیروانی یافت که در زمان کرکسانی با نام «تفلیسیان» وجود داشتند.

مسعودی مورخ عرب (قرن 20) گزارش می دهد که در منطقه زرگران جمعیت مسیحیان، مسلمانان و یهودیان بودند. به گفته ابن حنوکل (قرن بیستم)، در شهر سمندر (بعداً ترکی) یهودیانی زندگی می کردند که کنیسه های خود را داشتند.

شهادت حسدایی بن شفروت به همان زمان در نامه ای به یوسف پادشاه خزر (حدود سال 960) باز می گردد: «اجداد ما به ما گفتند که محلی که آنها (یهودیان خزر) در آن زندگی می کردند، قبلاً «کوه سیر» نامیده می شد. حاکم می داند که این کوه از محل زندگی او دور است.» همانطور که ع. گرکاوی خاطرنشان کرد، در اینجا "کوه سیر" به معنای "نه بیزانس است که در ادبیات یهودی قرون وسطی به نام سیر و ادوم شناخته می شود، بلکه سریر، همسایه خزریه در قفقاز است... نام کوه برای مسعودی به سریر می رسد. همچنین در مورد آن می نویسد: "شاخه ای از قفقاز را تشکیل می دهد ... در کوهستان است"" ( ع گرکاوی، حکایات نویسندگان یهودی درباره خزرها، ص 145-146.).

راپوپورت، در مورد شهادت الداد از قبیله دان (قرن نهم، "آنها پشت دیواری به نام دگاب داکی (طلای خالص) زندگی می کنند و با هفت پادشاهی می جنگند") نیز معتقد است که منظور کشور سریر است. اینجا یا سریرالدزغاب ("تخت طلایی") ( راپوپورت، 1 ص. چهارشنبه گرکاوی، 1 ص، ص 23-24).

با توجه به لشکرکشی های مکرر خزرها به ماوراء قفقاز، قدرت آنها بر داغستان و وجود شهرهای خزر در شرق قفقاز، گرکاوی (1. s.) و میلر (1. s.) معتقدند که پذیرش ایمان یهودی توسط خاقان عمدتاً تحت تأثیر یهودیان قفقاز تحت تأثیر او رخ داد.

با سقوط پادشاهی خزر و گسترش اسلام در شمال شرق قفقاز، شرایط زندگی برای یهودیان به شدت دشوار شد. بسیاری از روستاهای یهودی به اسلام گرویدند. از آنها تات های مسلمان کنونی می آیند که در ظاهر، زبان و شیوه زندگی هیچ تفاوتی با یهودیان کوهستانی ندارند.

اطلاعاتی که از زندگی یهودیان در قفقاز از این زمان تا انتقال قفقاز به روسیه به ما رسیده است بسیار پراکنده است. بنیامین تودلا (قرن دوازدهم) می گوید که صلاحیت تبعیدی("سرهای تبعید") از جمله به یهودیان "تمام ارمنستان و کشور کوتا، نزدیک کوه آرارات، در کشور آلانیا" گسترش یافت.

شهادت ابراهیم بن داود به همان زمانی برمی‌گردد که سکونتگاه‌های یهودیان تا قفقاز گسترش یافت. “ve-nikret Gargan ve-erets hagirgashi”). پتاهیا از رگنسبورگ (قرن دوازدهم) گزارش می دهد که «در سرزمین آرارات شهرهای بزرگ، اما یهودیان بسیار کمی در آنها وجود دارد. قبلاً، در قدیم، تعداد زیادی از آنها آنجا بودند. اما آنها یکدیگر را نابود کردند و سپس پراکنده شدند و در شهرهای بابل، ماد، ایران و سرزمین کوش پراکنده شدند.

ویلیام دو روبروکویس (قرن سیزدهم) گزارش می دهد که "یهودیان زیادی در کل کشور (قفقاز شرقی) وجود دارند. اینکه چقدر زندگی آنها سخت بوده است می توان نتیجه گرفت که در فرمان اوتسمی رستم خان (قرن دوازدهم) در مورد حمایت از یهودیان آمده است: «مسلمانی که یهودی را کشته است باید پوست مقتول را از نقره پر کند و این را بدهد. نقره به اوتسمی» ( زاپ. کاو. بخش واردات Geogr. جامعه، هشتم، 25-26).

تزار گرجستان، الکساندر اول، در منشوری خطاب به کاتولیکوس سابق و پاتریارک دیومیتیوس مورخ 1328، و فهرست اموالی که به پدرسالار اعطا شده است، می گوید که 27 خانواده یهودی در هانوخ به پدرسالار اعطا می شود. در زمان‌های بعدی، یهودیان اغلب توسط صاحبان یا همسرانشان به صومعه‌ها هدیه داده می‌شدند، جایی که سخت‌ترین کار را به آنها محول می‌کردند. چهارشنبه گجر انانور مادر خدای مقدس«صومعه از 1693، رونوشت ها و کتیبه ها، II، شماره 1280).

زمان جدید

در سال 1646، دون خوان منلس، یک ماجراجوی سیاسی از اسپانیا، به ارمنستان، یهودی نشین، به عنوان شهروندی ترکیه پیشنهاد داد.

در سال 1690، ویتسن، که توصیفی از تاتاریای شمالی و شرقی گردآوری کرد، گزارش می‌دهد که هزاران یهودی در روستای بویناک (بویناک کنونی) و حکومت‌های تاتار (لزگین) زندگی می‌کردند. در یکی از شاهزادگان اوستما (در اختیار خاراکایتاک اوتسمیی سابق) 15 هزار نفر از آنها وجود داشت. به گفته ویتسن، یهودیان از بابل سرچشمه می گیرند و به کشاورزی مشغول هستند، در حالی که لزگین ها به امور نظامی و دزدی مشغول هستند.

در قرن هفدهم و هجدهم، جمعیت یهودیان قفقاز به میزان قابل توجهی کاهش یافت. آرچیل، پادشاه ایمرتی، که در سال 1703 در مسکو بود، و وضعیت آن زمان در گرجستان را برای شاهزاده گولووین بویار توصیف کرد، می‌گوید که «همه مردم به دین مسیحیت اعتقاد دارند، به جز تعداد کمی از یهودیان». یهودیان در همه جا مورد ظلم و اخاذی حاکمان محلی قرار گرفتند و برخی مجبور به گرویدن به مسیحیت شدند.

اما شرایط زندگی یهودیان در روستاهای مسلمان نشین به ویژه سخت بود. در سال 1728، گربر وضعیت آنها را چنین توصیف کرد: "یهودیان به صاحبان خود علاوه بر مالیات معمول، مالیات ویژه ای می پردازند - خراج، یا بدون استثنا و برای انواع کارهای سخت و کثیف که نمی توان به یک مسلمان سپرد. فقط به اندازه ای که لازم است دارایی به آنها داده می شود تا از گرسنگی نمی میرند. اگر يهودي جايي سوار بر اسب باشد و ملاقات كند قزلباشیا هر مسلمان دیگری باید از جاده به کناره منحرف شود و به درخواست شخص مقابل از اسب پیاده شود. اگر این کار را نکند مسلمان مجاز است تا زمانی که زنده است او را به هر نحوی بزند و کتک خورده حق شکایت ندارد. می گویند یک بار دیگر زیاد شده اند، اما به دلیل ظلم های فراوانی که از بومیان می کردند، مرتباً از تعدادشان کاسته می شد و نمی توانست زیاد شود».

به گفته گربر، یهودیان به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و در شهر شماخا - تجارت. یهودیان به زبان مردم اطراف صحبت می کنند، خاخام ها نیز عبری را "می فهمند". یهودیان به گربر اعلام کردند که آنها عمدتاً از قبیله یهودا و برخی از بنیامین هستند. خاخام های آنها چیزی نمی دانند جز اینکه اجدادشان توسط پادشاه موصل، یعنی نینوا، از اورشلیم گرفته شده و به سراسر ماد و کشورهای محلی فرستاده شده اند. آنها در روستاها توسط بزرگان خود اداره می شوند - hahams.

ورود روسیه به قفقاز

در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19، با ظهور نیروهای روس در قفقاز، وضعیت یهودیان بدتر شد. تجدید میهن پرستی و تعصب مسلمانان به آزار و اذیت وحشیانه یهودیان انجامید. آنها ملزم به پذیرش اسلام و شرکت فعال در مبارزه با روسها بودند. قتل عام و یورش به شهرک های یهودی به طور مداوم توسط کازی ملا و شمیل انجام می شد.

با وجود این، اکثر یهودیان به ایمان خود متعهد ماندند. اما برخی از روستاها به طور کامل به اسلام گرویدند. در برخی از مناطق داغستان مانند اختی، روغزامی، آراکان و غیره، نوادگان این یهودیان مدت‌ها کتاب‌های یهودی را که از اجدادشان به آنها رسیده بود، به عنوان زیارتگاه نگهداری می‌کردند.

با فتح قفقاز، وضعیت آنها اندکی به سمت بهتر شدن تغییر کرد. آنها مدام از روستایی به روستای دیگر منتقل می شدند. دائماً از آنها خواسته می شد تا مشاغل مختلف دولتی را به صورت رایگان انجام دهند، ساختمانی و غیره.