صفحه اصلی / نشانه ها / ارواح مردگان در آخرت چه می کنند؟ پس از مرگ: آنچه در "دنیای دیگر" در انتظار ما است، جایی که روح پرواز می کند

ارواح مردگان در آخرت چه می کنند؟ پس از مرگ: آنچه در "دنیای دیگر" در انتظار ما است، جایی که روح پرواز می کند

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که پس از مرگ چه چیزی در انتظار ما است؟ منتشر شده در پورتال وب با پیوند به cluber.express

افرادی هستند که دچار مرگ بالینی شده اند، یعنی مدتی در آن سوی زندگی بوده اند.

روح من زیر سقف است

این یک داستان بسیار سرگرم کننده از یک مرد 50 ساله اهل فرانسه است. "من سکته قلبی داشتم. فقط درد شدید در قفسه سینه ام و فریادهای اطرافیان را به یاد دارم. سپس درد از بین رفت و من ناگهان چشمانم را باز کردم و خودم را از بیرون دیدم. من از سقف آویزان بودم و بدنم روی میز دراز کشیده بود و دکترها روی آن خم شده بودند. آنها درگیر شدند، با یکدیگر صحبت کردند، چیزی برای یکدیگر فریاد زدند. من هیچ کلمه ای نشنیدم، سکوت مطلق بود، آرامش و نوعی بی تفاوتی نسبت به همه چیزهایی که اتفاق می افتاد وجود داشت.

ناگهان پنجره ای در سقف باز شد. از طریق آن انبوهی از مردم متحرک را دیدم، و همه آنها طلایی، زنده، اما انگار از طلا ریخته شده بودند. سعی کردم چهره های آشنا را در میان جمعیت ببینم، سعی کردم با کسانی که از آنجا عبور می کردند صحبت کنم، اما آنها جوابی به من ندادند. و سپس احساس کردم که به آرامی در حال فرود آمدن و فرو رفتن در بدن خودم هستم. به خودم آمدم. پس از این اتفاق، برای من آشکار شد که بدن ما فقط یک پوسته است.»

پرواز به بهشت

و این داستان بازنشستگی روسی است که در موقعیتی مشابه قرار گرفت. "ناگهان احساس بیماری کردم. پسر و عروسم مرا به خانه کشاندند و روی تخت خواباندند. تمام بدنم درد گرفت، خون از دهانم فوران کرد و شروع به خفگی کردم. اما در یک لحظه همه چیز متوقف شد! ناگهان خودم را از بیرون دیدم و با رها کردن بدنم، به طرز غیرقابل مقاومتی به یک راهرو یا تونل غیرمعمول کشیده شدم. تمام آن سیاه بود با دیوارهای سنگی، بسیار بلند و باریک. در انتهای آن نوری بود که مرا به خود جذب کرد. و من ابتدا به آرامی به سمت این نور شنا کردم، سپس شتاب گرفتم تا اندامم سرد شود.

او برای مدت طولانی پرواز کرد و سرانجام از تونل خارج شد و به گنبدی با درخشان ترین نور ختم شد. دنیای افسانه ای دیگری در اطراف وجود داشت، با درختان استوایی و پرندگان عجیب و غریب. انگار مرا به سمت آبشار بزرگی به جلو می کشیدند. به آن نزدیک شدم و متوجه خانه کوچکی در آن نزدیکی شدم. در خانه پدرم را پیدا کردم که چندین سال پیش فوت کرده بود. تعجبی نداشت، انگار می‌دانستم که همه چیز باید دقیقاً همین‌طور باشد. پدرم نزد من آمد و گفت: «برگرد! زمان شما هنوز نرسیده است!» به معنای واقعی کلمه بعد از صحبت های او، از خواب بیدار شدم، چشمانم را باز کردم و متوجه شدم ایستاده در نزدیکیپزشکان."

ابر شد

همه بیماران دوست ندارند "پرواز" خود را به دنیای دیگر به خاطر بسپارند. همسر بیماری که در جهان دیگر بوده است از یکی از این موارد صحبت می کند. یوری عصبانی شد ارتفاع بالاو به مدت یک هفته به دلیل ضربه شدید به سر در حالت مرگ بالینی بود. زن داغدار در حالی که هر روز به ملاقات شوهرش که به دستگاه تنفس مصنوعی متصل بود، می رفت، کلید خانه اش را گم کرد.

اما یوری زنده ماند! و اولین چیزی که با به هوش آمدن از همسرش پرسید: "کلیدها را پیدا کردی؟" و به چشمان گیج او نگاه کرد و ادامه داد: زیر پله ها هستند! مرد بعداً توضیح داد که چگونه می توانست از گم شدن کلیدها مطلع باشد و چگونه می دانست که آنها کجا افتاده اند. معلوم شد که در هنگام مرگ بالینی روح او بدنش را ترک کرد و تبدیل به ابر شد. او هر قدم همسرش را می دید، مهم نیست کجا بود. وی همچنین از محلی که روح بستگان متوفی خود - مادر و برادر بزرگترش - در آن آرام گرفت، بازدید کرد. به گفته یوری، این بستگان او بودند که او را متقاعد کردند که به عقب بازگردد.

و یک سال بعد، زمانی که پسر یوری در حال مرگ بود و مادرش بی‌آرام گریه می‌کرد و با تنها فرزندش خداحافظی می‌کرد، یوری همسرش را در آغوش گرفت و گفت: "او یک سال دیگر زنده خواهد ماند." و در واقع، کودک بهبود یافت و تنها یک سال بعد درگذشت. و در تشییع جنازه پسر محبوبش، مرد به همسرش اطمینان داد: "غمگین نباش. او نمرد، او فقط قبل از ما به دنیای دیگری نقل مکان کرد.

اتاقی در جهنم

پروفسور رالینگ یک بار با ماساژ قلب مردی را که در حال مرگ بود نجات داد. قلب مرد در حال مرگ ایستاد، نبضش ناپدید شد، اما در یک لحظه مرد ناگهان به خود آمد و با صدای التماس‌آمیزی از دکتر خواست که متوقف نشود! این به خصوص غیرمنتظره بود، زیرا در حین ماساژ، پزشک دو دنده بیمار را شکست!

بیمار زنده ماند و پس از به هوش آمدن، داستان وحشتناک اقامت خود در "دنیای دیگر" را به دکتر گفت. پس از یک تصادف رانندگی، او از هوش رفت و در سلولی با دیوارهای سنگی و میله های محکم از خواب بیدار شد. علاوه بر مرد، چهار موجود دیگر نیز در سلول وجود داشت که ظاهر شیطانی داشتند. آنها گوشت او را پاره کردند و باعث درد وحشتناکی شدند. او حتی نمی توانست حرکت کند، احساس می کرد که حتی یک ماهیچه در بدنش وجود ندارد. در سلول هم خیلی گرم بود و مرد از تشنگی دیوانه می شد. به گفته او، این عذاب چندین هفته ادامه داشت. اما در یک لحظه چشمانش را بست و در بخش مراقبت های ویژه از خواب بیدار شد. معلوم شد که او بیش از 8 دقیقه در حالت مرگ بالینی باقی مانده است.

به گفته بیمار زنده مانده، او بدون شک به جهنم رفت. علاوه بر این، پس از این داستان بود که من واقعاً ماهیت کلمه "ابدیت" را درک کردم. به طور واضح، مرگ بالینی به طور جدی بر جهان بینی مرد تأثیر گذاشت. او نوشیدن مشروبات الکلی را کنار گذاشت، از پرخاشگری نسبت به اطرافیان خود دست کشید و به فردی عمیقاً مذهبی تبدیل شد.

فنجان شکسته

در حین عمل، بیمار دچار مرگ بالینی شد. به مدت 10 دقیقه تلاش کردند تا او را به زندگی برگردانند و وقتی پزشکان موفق شدند، زن به خود آمد و شروع به گفتن یک داستان خارق العاده کرد. «وقتی قلبم ایستاد، احساس کردم که از بدنم جدا شده و روی میز عمل معلق هستم. با نگاهی به بدن بی جانم به وضوح متوجه شدم که مرده ام! این که هرگز با خانواده ام خداحافظی نکردم به شدت آزارم داد. و من فقط به خانه پرواز کردم! در آپارتمان، همسایه، مادرم و دختر محبوبم، پشت میز نشسته بودند، اما با لباسی غیرعادی با خال های سبز سبز، که قبلاً هرگز آن را نداشت. یک لحظه مادرم فنجان را انداخت که بلافاصله تکه تکه شد. در آن لحظه چشمانم را باز کردم و دیدم پزشکان روی من خم شده اند!»

بعداً، پزشک همان بیمار با مادرش ملاقات کرد و از اینکه از او فهمید که در آن روز و در همان زمان واقعاً پشت میز نشسته اند و چای می نوشند، به طرز باورنکردنی متعجب شد. یکی از همسایه ها یک لباس خال خالی برای دختر آورد و جام شکست. شاید خوشبختانه ...

همانطور که می بینید، افراد مختلفی که مرگ بالینی را تجربه می کنند، داستان های خارق العاده ای تعریف می کنند که زندگی پس از مرگ تخیلی نیست و احتمالاً هر یک از ما باید پاسخگوی اعمال خود در طول زندگی باشیم.

بعد از مرگ چه چیزی در انتظار ماست؟ احتمالا هر کدام از ما این سوال را پرسیده ایم. مرگ خیلی ها را می ترساند. معمولاً این ترس است که ما را وادار می کند به دنبال پاسخ این سؤال بگردیم: «پس از مرگ، چه چیزی در انتظار ماست؟» با این حال، او تنها نیست. مردم اغلب نمی توانند با از دست دادن عزیزان خود کنار بیایند و این آنها را مجبور می کند به دنبال شواهدی مبنی بر وجود زندگی پس از مرگ باشند. گاهی اوقات کنجکاوی ساده ما را در این موضوع سوق می دهد. به هر شکلی، زندگی پس از مرگ بسیاری را مورد توجه قرار می دهد.

زندگی پس از مرگ یونانیان

شاید نبودن وحشتناک ترین چیز در مورد مرگ باشد. مردم از ناشناخته ها، از پوچی می ترسند. در این راستا، ساکنان باستانی زمین از ما محافظت بیشتری داشتند. به عنوان مثال، هلنوس مطمئناً می دانست که او را به محاکمه خواهند برد و سپس از راهروی Erebus (جهان اموات) عبور خواهد کرد. اگر معلوم شود که او نالایق است، به تارتاروس خواهد رفت. اگر او خود را به خوبی ثابت کند، جاودانگی خواهد یافت و در شادی و سرور در شانزلیزه خواهد بود. بنابراین، هلنی بدون ترس از عدم اطمینان زندگی می کرد. با این حال، برای معاصران ما چندان آسان نیست. بسیاری از کسانی که امروز زندگی می کنند، شک دارند که پس از مرگ چه چیزی در انتظار ماست.

- این چیزی است که همه ادیان بر آن اتفاق نظر دارند

ادیان و متون مقدس همه زمان ها و اقوام جهان، با اختلاف در مواضع و مسائل متعدد، در این امر اتفاق نظر دارند که وجود مردم پس از مرگ نیز ادامه دارد. در مصر باستان، یونان، هند، بابل به جاودانگی روح اعتقاد داشتند. بنابراین می توان گفت که این تجربه جمعی بشریت است. با این حال، آیا ممکن است به طور تصادفی ظاهر شود؟ آیا مبنایی جز آرزو در آن وجود دارد؟ زندگی ابدیو نقطه شروع برای پدران کلیساهای مدرن که هیچ شکی در فناناپذیری روح ندارند چیست؟

می توان گفت که البته همه چیز با آنها روشن است. داستان جهنم و بهشت ​​را همه می دانند. پدران کلیسا در این مورد شبیه هلنی ها هستند که در زره ایمان پوشیده اند و از هیچ چیز نمی ترسند. واقعا، کتاب مقدس(جدید و عهد عتیق) برای مسیحیان منبع اصلی اعتقاد آنها به زندگی پس از مرگ است. این توسط رسالات رسولان پشتیبانی می شود و مؤمنان از مرگ جسمانی نمی ترسند، زیرا به نظر آنها فقط ورود به زندگی دیگر، به وجود همراه با مسیح است.

زندگی پس از مرگ از دیدگاه مسیحیت

بر اساس کتاب مقدس، وجود زمینی آمادگی برای زندگی آینده است. پس از مرگ، هر کاری که روح انجام داده است، چه خوب و چه بد، در روح می ماند. بنابراین، از زمان مرگ بدن فیزیکی(حتی قبل از قیامت) شادی ها یا رنج ها برای او آغاز می شود. این با نحوه زندگی این یا آن روح بر روی زمین تعیین می شود. روزهای بزرگداشت پس از مرگ 3، 9 و 40 روز است. چرا دقیقا آنها؟ بیایید آن را بفهمیم.

روح بلافاصله پس از مرگ از بدن خارج می شود. در 2 روز اول رهایی از قید و بند او از آزادی لذت می برد. در این زمان، روح می تواند از مکان هایی روی زمین که در طول زندگی برای او عزیز بوده است بازدید کند. اما در روز سوم پس از مرگ در مناطق دیگر ظاهر می شود. مسیحیت مکاشفه ای را که به سنت مسیح داده شده می داند. ماکاریوس اسکندریه (متوفی 395) به عنوان یک فرشته. او گفت که وقتی در روز سوم در کلیسا پیشکشی می شود، روح متوفی از غم جدایی از بدن از فرشته ای که از آن محافظت می کند تسکین می یابد. او آن را دریافت می کند زیرا در کلیسا پیشکش و ستایش انجام شده است و به همین دلیل است که امید خوب در روح او ظاهر می شود. فرشته همچنین گفت که متوفی به مدت 2 روز اجازه دارد همراه با فرشتگانی که با او هستند روی زمین راه برود. اگر روح بدن را دوست دارد، گاهی در نزدیکی خانه ای که با او جدا شده است یا نزدیک تابوتی که در آن گذاشته شده است سرگردان می شود. و روح با فضیلت به جاهایی می رود که حقیقت را انجام داده است. روز سوم برای عبادت خدا به آسمان می رود. سپس پس از عبادت او، جمال بهشت ​​و جایگاه اولیای الهی را به او نشان می دهد. روح همه اینها را 6 روز در نظر می گیرد و خالق را تسبیح می گوید. او با تحسین این همه زیبایی، تغییر می کند و از غصه خوردن دست می کشد. با این حال، اگر روح مرتکب گناهی شود، با دیدن لذت های اولیا شروع به سرزنش می کند. او متوجه می شود که در زندگی زمینی به ارضای شهوات خود مشغول بوده و خدا را بندگی نکرده است، بنابراین حق دریافت خیر او را ندارد.

روح پس از اینکه 6 روز تمام شادی های صالحان را در نظر گرفت، یعنی در روز نهم پس از مرگ، مجدداً توسط فرشتگان برای عبادت خدا بالا می رود. به همین دلیل است که کلیسا در روز نهم خدمات و نذورات را برای متوفی انجام می دهد. پس از عبادت دوم، اکنون خداوند دستور می دهد که روح را به جهنم بفرستند و مکان های عذاب واقع در آنجا را نشان دهند. روح به مدت 30 روز از این مکان ها می تازد و می لرزد. او نمی خواهد به جهنم محکوم شود. 40 روز پس از مرگ چه اتفاقی می افتد؟ روح دوباره عروج می کند تا خدا را عبادت کند. پس از این، او با توجه به اعمال خود، جایگاه شایسته او را تعیین می کند. بنابراین، روز 40 نقطه عطفی است که در نهایت زندگی زمینی را از زندگی ابدی جدا می کند. از منظر دینی، این تاریخ غم انگیزتر از واقعیت مرگ فیزیکی است. 3، 9 و 40 روز پس از مرگ، زمان هایی است که باید به طور خاص برای متوفی دعا کنید. دعا می تواند به روح او کمک کند زندگی پس از مرگ.

این سوال نیز مطرح می شود که پس از یک سال مرگ چه اتفاقی برای انسان می افتد؟ چرا هر سال مراسم بزرگداشت برگزار می شود؟ باید گفت که آنها دیگر برای متوفی مورد نیاز نیستند، بلکه برای ما لازم است تا از فرد متوفی یاد کنیم. سالگرد هیچ ربطی به مصیبت ندارد که در روز چهلم به پایان می رسد. ضمناً، اگر روحی به جهنم فرستاده شود، این بدان معنا نیست که کاملاً گم شده است. در طول آخرین قضاوتسرنوشت همه مردم از جمله مردگان تعیین می شود.

عقاید مسلمانان، یهودیان و بوداییان

مسلمان نیز متقاعد شده است که روحش پس از مرگ جسمانی به دنیایی دیگر می رود. اینجا او منتظر است روز قیامت. بودایی ها معتقدند که او دائماً دوباره متولد می شود و بدن خود را تغییر می دهد. پس از مرگ، او به شکل دیگری تناسخ می یابد - تناسخ رخ می دهد. یهودیت شاید از زندگی پس از مرگحداقل وجود فرازمینی به ندرت در کتابهای موسی ذکر شده است. اکثر یهودیان معتقدند که هم جهنم و هم بهشت ​​روی زمین وجود دارد. با این حال، آنها همچنین متقاعد شده اند که زندگی ابدی است. پس از مرگ در کودکان و نوه ها ادامه می یابد.

هاره کریشناس چه اعتقادی دارد؟

و فقط هاره کریشناس که متقاعد شده اند به استدلال های تجربی و منطقی روی می آورند. اطلاعات متعدد در مورد مرگ های بالینی تجربه شده توسط افراد مختلف. بسیاری از آنها توصیف کردند که چگونه از روی بدن خود بلند شدند و از طریق یک نور ناشناخته به سمت یک تونل شناور شدند. همچنین به کمک هاره کریشناس می آید. یکی از استدلال های معروف ودایی مبنی بر جاودانگی روح این است که ما در حالی که در بدن زندگی می کنیم، تغییرات آن را مشاهده می کنیم. ما در طول سال ها از کودکی به پیرمردی تبدیل می شویم. با این حال، این واقعیت که ما قادر به تأمل در این تغییرات هستیم، نشان می دهد که ما خارج از تغییرات بدن وجود داریم، زیرا ناظر همیشه در حاشیه است.

آنچه پزشکان می گویند

طبق عقل سلیم ما نمی توانیم بفهمیم که بعد از مرگ چه اتفاقی برای انسان می افتد. تعجب آورتر است که تعدادی از دانشمندان نظر متفاوتی دارند. اینها در درجه اول پزشک هستند. عمل پزشکی بسیاری از آنها این اصل را رد می کند که هیچ کس موفق به بازگشت از دنیای دیگر نشده است. پزشکان از نزدیک با صدها "بازگشته" آشنا هستند. و بسیاری از شما احتمالاً حداقل چیزی در مورد مرگ بالینی شنیده اید.

سناریوی خروج روح از بدن پس از مرگ بالینی

همه چیز معمولاً طبق یک سناریو اتفاق می افتد. در حین جراحی قلب بیمار می ایستد. پس از این، پزشکان شروع مرگ بالینی را اعلام می کنند. آنها احیا را شروع می کنند و با تمام وجود تلاش می کنند تا قلب را شروع کنند. ثانیه ها حساب می شوند، زیرا مغز و سایر اندام های حیاتی در عرض 5-6 دقیقه از کمبود اکسیژن (هیپوکسی) رنج می برند که مملو از عواقب وخیم است.

در همین حال، بیمار از بدن "بیرون می آید"، مدتی خود و اقدامات پزشکان را از بالا مشاهده می کند و سپس در امتداد راهروی طولانی به سمت نور شناور می شود. و سپس، اگر آماری را که دانشمندان بریتانیایی در 20 سال گذشته جمع آوری کرده اند باور کنید، حدود 72 درصد از "مرده ها" به بهشت ​​ختم می شوند. فیض بر آنها نازل می شود، فرشتگان یا دوستان و خویشان مرده را می بینند. همه می خندند و خوشحال می شوند. با این حال، 28 درصد دیگر تصویری به دور از خوشحالی ترسیم می کنند. اینها کسانی هستند که پس از "مرگ" به جهنم می روند. بنابراین، هنگامی که یک موجود الهی که اغلب به صورت لخته ای از نور ظاهر می شود، به آنها خبر می دهد که هنوز زمان آنها فرا نرسیده است، بسیار خوشحال می شوند و سپس به بدن باز می گردند. پزشکان مریضی را که قلبش دوباره شروع به تپیدن می کند بیرون می کشند. کسانی که توانستند به فراتر از آستانه مرگ نگاه کنند، این را در تمام زندگی خود به یاد دارند. و بسیاری از آنها مکاشفه ای را که دریافت کرده اند با بستگان نزدیک و پزشکان حاضر در میان می گذارند.

استدلال های شکاکان

در دهه 1970، تحقیقات در مورد تجربیات به اصطلاح نزدیک به مرگ آغاز شد. آنها تا به امروز ادامه دارند، اگرچه نسخه های زیادی از این قطعه شکسته شده است. برخی در پدیده این تجربیات شواهدی از زندگی ابدی دیدند، در حالی که برخی دیگر، برعکس، حتی امروز هم تلاش می کنند تا همه را متقاعد کنند که جهنم و بهشت ​​و به طور کلی "دنیای بعدی" جایی در درون ما هستند. ظاهراً این مکان‌ها مکان‌های واقعی نیستند، بلکه توهماتی هستند که زمانی رخ می‌دهند که هوشیاری از بین می‌رود. ما می توانیم با این فرض موافق باشیم، اما پس چرا این توهمات برای همه مشابه است؟ و شکاکان پاسخ خود را به این سوال می دهند. آنها می گویند مغز از خون اکسیژن دار محروم است. خیلی سریع، قسمت‌هایی از لوب بینایی نیمکره‌ها خاموش می‌شوند، اما قطب‌های لوب‌های پس سری که دارای سیستم خونرسانی مضاعف هستند، همچنان کار می‌کنند. به همین دلیل، میدان دید به طور قابل توجهی باریک می شود. فقط یک نوار باریک باقی مانده است که "خط لوله"، دید مرکزی را فراهم می کند. این تونل مورد نظر است. حداقل، سرگئی لویتسکی، عضو مسئول آکادمی علوم پزشکی روسیه، چنین فکر می کند.

مورد با دندان مصنوعی

با این حال، کسانی که موفق به بازگشت از جهان دیگر به او اعتراض می کنند. آنها با جزئیات اقدامات تیمی از پزشکان را توصیف می کنند که در هنگام ایست قلبی روی بدن "جادو می اندازند". بیماران همچنین از بستگان خود که در راهروها غمگین شده اند صحبت می کنند. به عنوان مثال، یکی از بیماران که 7 روز پس از مرگ بالینی به هوش آمده بود، از پزشکان خواست تا دندان مصنوعی را که در حین عمل برداشته شده بود به او بدهند. پزشکان به یاد نداشتند که او را در کجای سردرگمی قرار دادند. و سپس بیمار که از خواب بیدار شد، مکانی را که پروتز در آن قرار داشت با دقت نام برد و گزارش داد که در طول "سفر" آن را به خاطر آورده است. معلوم می شود که امروزه پزشکی شواهد انکارناپذیری ندارد که نشان دهد زندگی پس از مرگ وجود ندارد.

شهادت ناتالیا بختروا

فرصتی برای بررسی این مشکل از سوی دیگر وجود دارد. ابتدا می توانیم قانون بقای انرژی را به یاد بیاوریم. علاوه بر این، می توان به این نکته اشاره کرد که اصل انرژی زیربنای هر نوع ماده ای است. در انسان نیز وجود دارد. البته بدن بعد از مرگ هیچ جا ناپدید نمی شود. این آغاز در زمینه اطلاعات انرژی سیاره ما باقی می ماند. با این حال، استثناهایی وجود دارد.

به ویژه، ناتالیا بختروا شهادت داد که شوهرش مغز انسان برای او به یک راز تبدیل شده است. واقعیت این است که شبح شوهر حتی در طول روز برای زن ظاهر شد. نصیحتش کرد، افکارش را با او در میان گذاشت، به او گفت کجا می تواند چیزی پیدا کند. توجه داشته باشید که Bekhtereva یک دانشمند مشهور جهان است. با این حال، او به واقعیت آنچه در حال رخ دادن بود شک نکرد. ناتالیا می‌گوید که نمی‌داند آیا این بینایی محصول ذهن خودش بوده که تحت استرس بوده است یا چیز دیگری. اما زن ادعا می کند که مطمئناً می داند - او شوهرش را تصور نمی کرد ، او در واقع او را دید.

"اثر سولاریس"

دانشمندان ظهور "ارواح" عزیزانی که مرده اند را "اثر سولاریس" می نامند. نام دیگر مادی سازی با استفاده از روش Lemma است. با این حال، این بسیار به ندرت اتفاق می افتد. به احتمال زیاد، "اثر سولاریس" تنها در مواردی مشاهده می شود که عزاداران نسبتاً بزرگی دارند نیروی پر انرژیبه منظور "جذب" شبح یک فرد عزیز از میدان سیاره ما.

تجربه Vsevolod Zaporozhets

اگر قدرت کافی نباشد، رسانه ها به کمک می آیند. این دقیقاً همان چیزی است که برای وسوولود زاپوروژتس، ژئوفیزیکدان، رخ داد. او سالها طرفدار ماتریالیسم علمی بود. اما در سن 70 سالگی پس از مرگ همسرش نظرش تغییر کرد. دانشمند نتوانست با این فقدان کنار بیاید و شروع به مطالعه ادبیات در مورد ارواح و معنویت گرایی کرد. او در مجموع حدود 460 جلسه اجرا کرد و همچنین کتاب "Contours of Universe" را ایجاد کرد که در آن تکنیکی را توصیف کرد که با آن می توان واقعیت وجود زندگی پس از مرگ را اثبات کرد. مهمترین چیز این است که او موفق شد با همسرش تماس بگیرد. در زندگی پس از مرگ، او جوان و زیبا است، مانند همه کسانی که در آنجا زندگی می کنند. به گفته Zaporozhets، توضیح این موضوع ساده است: دنیای مردگان محصول تجسم خواسته های آنهاست. از این جهت شبیه دنیای خاکی و حتی بهتر از آن است. معمولاً ارواح ساکن در آن با ظاهری زیبا و در سنین پایین معرفی می شوند. آنها احساس می کنند مادی هستند، درست مانند ساکنان زمین. کسانی که در زندگی پس از مرگ زندگی می کنند از جسمانی بودن خود آگاه هستند و می توانند از زندگی لذت ببرند. لباس با میل و اندیشه درگذشتگان ایجاد می شود. عشق در این دنیا حفظ می شود یا دوباره پیدا می شود. با این حال، روابط بین دو جنس عاری از تمایلات جنسی است، اما هنوز با احساسات دوستانه معمولی متفاوت است. تولید مثل در این دنیا وجود ندارد. برای حفظ زندگی نیازی به غذا خوردن نیست، اما برخی برای لذت یا از روی عادت زمینی غذا می خورند. آنها عمدتاً میوه هایی می خورند که به وفور رشد می کنند و بسیار زیبا هستند. مثل این داستان جالب. پس از مرگ، شاید این چیزی است که در انتظار ماست. اگر چنین است، پس هیچ چیز برای ترسیدن وجود ندارد، جز خواسته های خود.

ما به محبوب ترین پاسخ ها به این سؤال نگاه کردیم: "پس از مرگ، چه چیزی در انتظار ما است؟" البته اینها تا حدی فقط حدس هایی است که می توان از روی ایمان برداشت کرد. بالاخره علم هنوز در این موضوع ناتوان است. بعید است روش‌هایی که او امروز استفاده می‌کند به ما کمک کند بفهمیم چه چیزی پس از مرگ در انتظارمان است. این راز احتمالاً دانشمندان و بسیاری از ما را برای مدت طولانی عذاب خواهد داد. با این حال، می توان گفت: شواهد بسیار بیشتری وجود دارد که زندگی پس از مرگ واقعی است تا استدلال های شکاکان.

دوست من، کیرا، یک معتاد به مواد مخدر با 16 سال تجربه بود. در حالی که در ماه هفتم بارداری با تشخیص جدی در بیمارستان بستری شد. وضعیت سپتیک با ذات الریه دو طرفه، با آبسه های ریه متعدد، با آبسه روی تنه. وقتی برش ایجاد شد، حدود 3 لیتر چرک از آبسه ناحیه گلوتئال خارج شد.

"وقتی من را به بیمارستان آوردند، برای خیلی ها این وحشی بود که من هنوز زنده بودم"- کیرا به یاد می آورد.

حتی در مورد زندگی کودک هم بحثی وجود نداشت. لازم بود که خود زن نجات پیدا کند. پس از معاینه، شورایی از پزشکان پیش آگهی ناامیدکننده ای دادند و پزشک معالج برای گفتن حقیقت به کیرا آمد. بعد از این مشورت او دوان دوان به اتاق من آمد. خیلی ناراحت شدم. سخنان او این بود: دعا کن فقط خدا میتونه نجاتت بده!

من خودم از قبل مصمم بودم که بمیرم. من نمی خواستم این زندگی را ادامه دهم.»- کیرا ادامه داد.

خادمان کلیسای واقع در بیمارستان از وضعیت کیرا مطلع شدند و به اتاق او آمدند، داروهای لازم را آوردند و برای بهبودی او دعا کردند.

«در واقع، من اصلاً اعتقادی به زنده ماندن نداشتم. بنابراین وقتی مرا به واحد عملیات بردند، همانجا دراز کشیدم و منتظر لحظه مرگ بودم.»- می گوید یکی از دوستان.

پس از بیرون آوردن کودک مرده، کیرا شروع به خونریزی کرد. در نتیجه از دست دادن خون گسترده، او ناگهان نفس خود را متوقف کرد و نبض خود را از دست داد.

"در واقع، من حتی نمی دانم چگونه این احساس را منتقل کنم که به نظر می رسید از بدنم "بیرون پرواز می کنم" و خودم را از بالا می دیدم. در آن لحظه من وحشت کردم زیرا فهمیدم این تمام است، من مردم. احساس ناامیدی که هیچ چیز قابل رفع نیست. چشمانم را بلند کردم و مردی با لباس سفید با موهایی از نور درخشان در مقابلم ظاهر شد. این نور شبیه نور لامپ های فلورسنت روز بود. موهاش اینجوری بود او به من گفت نترس و این همه ماجرا نیست، پایان راه نیست. انگار این ترس را در من دید. و بلافاصله چنان آرامشی در من پدید آمد، چنان لحظه ای فرا رسید که هرگز در بدن آن را تجربه نکرده بودم. و من زندگی را از ابتدا تا انتها از بیرون می دیدم. اکنون حتی نمی توانم توضیح دهم که چگونه همه چیز را دیدم، زیرا همه آن ها در یک زمان، در حجم و به طور کامل تمام زندگی من بود، یعنی همه اعمال من و به چه چیزی منجر شد. و حتی تمام اعمالی که من آن را خوب می دانستم، در واقع چنین نبوده و منجر به بسیار شد عواقب جدی» - او به یاد می آورد.

در کمال تعجب پزشکان، کیرا به خود آمد. برای همه آشکار بود که آن زن از دنیای دیگر بازگشته است.

پس از مرگ بالینی، بهبودی بسیار سریع و به سادگی فوق‌العاده وجود داشت. بیست روز بعد از عمل از بیمارستان خارج شدم. من معتقدم که این خدا بود که به من این فرصت را داد تا زندگی کنم."- کیرا ادامه داد.

این زن به مدت هفت سال با اعتیاد دست و پنجه نرم کرد و به یاد داشت که خدا برایش چه کرده بود. پس از آن دو دوره را در زندان گذراند، اما در تمام این مدت دست از دعا بر نداشت و باور داشت که زندگی اش می تواند تغییر کند. کیرا هنوز هم توانست زندگی خود را تغییر دهد.

باور این موضوع سخت است، اما این یک واقعیت است. و نویسنده این سطور نیز یک شکاک بود - تا اینکه در سن پترزبورگ شاهد آن بود.
یک نکته مهم عجله نکنید تا خودتان با استفاده از فناوری های مدرن آنلاین شوید. باید به یاد داشته باشیم که بار روانی که برای چنین تماس هایی آماده نیست بسیار زیاد است! شاید برای شما کافی باشد که به کلیسا بروید، یک شمع روشن کنید و برای آرامش دوستان و بستگانی که به دنیای دیگری رفته اند دعا کنید؟ از این واقعیت که روح جاودانه است آرامش می یابد. و جدایی از عزیزان تو که به دنیایی دیگر رفته اند موقتی است.

مکاشفه ها

اولین تماس هدفمند - یعنی ارتباط با شخص خاصی که به روسیه رفته بود - یک پل رادیویی بود که توسط خانواده Svitnev از سن پترزبورگ ایجاد شد.
پسر آنها دیمیتری در یک تصادف رانندگی درگذشت، اما والدین راهی برای شنیدن دوباره صدای عزیزشان پیدا کردند. کاندیدای علوم فنی وادیم سویتنف و همکارانش از RAITC، با استفاده از دستگاه های طراحی شده ویژه و یک کامپیوتر، با دنیای مردگان ارتباط برقرار کردند. و این میتیا بود که به سوالات پدر و مادرش پاسخ داد! پسری که دفن کردند از جهان دیگر پاسخ داد: ما همه با خداوند زنده ایم!

این تماس دو طرفه باورنکردنی بیش از یک سال ادامه دارد. والدین تمام مذاکرات را به صورت الکترونیکی ثبت می کنند - بیش از 3000 فایل پاسخ به سؤالات آنها. اطلاعاتی که از جهان دیگر به دست می آید شگفت انگیز است - بسیار با ایده های سنتی ما مخالف است.

من چند سوال از ناتاشا و وادیم سویتنف، والدین میتیا پرسیدم. در اینجا چیزی است که آنها گفتند.

- با چه عبارات، حقایق، لحن مخاطب خود را از دنیای دیگری شناسایی می کنید؟
- آیا نمی توانید صدای فرزندتان را از میلیاردها صدای دیگر تشخیص دهید؟ هر صدایی دارای لحن ها و سایه هایی است که مختص آن است. میتای ما صدایی مشخص و قابل تشخیص دارد - بسیار نرم و نافذ در قلب. وقتی صدای ضبط شده میتیا را به دوستانش نشان دادیم، آنها شروع به تعجب کردند که چه زمانی ساخته شده است، زیرا کاملاً مطمئن بودند که این کار قبل از حوادث غم انگیزی انجام شده است که زندگی میتیا را قطع کرد.


ما کاملا با هم ارتباط داریم تعداد زیادیمردم جهان دیگر در گفت و گوها خود را با نام به ما معرفی می کنند. از دوستان میتیا می توان به فدور، سرگئی، استای، ساشا اشاره کرد و زمانی از آندری نام برده شد. و دوستانی از دنیای دیگر گاهی اوقات خود میتیا را با "نام مستعار" خود در اینترنت می نامند ، که او مدتها پیش برای خود انتخاب کرده است - Mytya ، تصویر آینه ای از نام Mitya. وادیم و همکارانش از او استقبال کردند. به عنوان مثال، یکی از کسانی که به دنیای دیگری رفت، سرپرست وادیم در محل کار، با تبریک تماس گرفت: "وادیوشا، من روز ناوگان را به شما تبریک می گویم!" و به این سوال: "من با چه کسی صحبت می کنم؟" پاسخ داد: "بله، من گروزدف هستم." علاوه بر این ، به جز این مرد ، هیچ کس هرگز وادیم را "وادیوشا" صدا نکرد. و گاهی ناتاشا را با نام دخترش، تیتلیانوا خطاب می کنند و به شوخی او را تیتلیاشکینا، تیتلیاندیا خطاب می کنند.

- از آنجا چه اتفاقی بر روی زمین می افتد؟
– از دنیای دیگر به این سوال اینگونه پاسخ داده می شود: «زندگی شما یک مورچه عظیم است. مدام به خودت صدمه میزنی روی زمین شما در رویا هستید.»
- آیا می توان حوادث خاصی را از دنیای مردگان پیش بینی کرد؟
- رویدادهایی که از نظر زمانی از لحظه حال دور هستند، کمتر از دنیای اطراف به وضوح دیده می شوند. پیام‌های پیش‌بینی‌کننده یا پیش‌بینی‌کننده زیادی وجود داشت، به‌عنوان مثال، هشدار درباره حمله گروهی به پسر همسایه سه ماه قبل از حادثه واقعی.
- انسان در آخرت چه نیازهایی را حفظ می کند؟ به عنوان مثال، فیزیولوژیکی - تنفس، خوردن، نوشیدن، خواب؟
- در مورد نیازها، همه چیز کاملاً ساده است: «من کاملاً زنده هستم. میتیا هم همینطور.» «این زمان برای ما شلوغ است، ما سه ماه است که به سختی می‌خوابیم.»

یک روز میتیا در یک جلسه ارتباط گفت: "حالا مامان، با دقت گوش کن" و من صدای آه او را شنیدم. با احتیاط با صدای بلند نفس می کشید تا صدای نفس هایش را بشنوم. اینها آه های واقعی و معمولی یک انسان زنده بود. آنها به ما می گویند که هرگز برای غذا خوردن وقت ندارند - آنها کار زیادی دارند.

ارتباطات خانوادگی

- ارتباطات خانوادگی تا چه حد در آنجا حفظ می شود؟
- میتیا اغلب در مورد مادرم - مادربزرگش - به من می گوید که او آنجاست و مادرم نیز مانند پدرم چندین بار در تماس ها حضور داشتند. در همان زمان، زمانی که من واقعاً دلم برای مادرم تنگ شد، میتیا او را دعوت کرد و از آنجایی که او اصالتاً اوکراینی بود، با من به زبان اوکراینی خالص صحبت کرد. وادیم همچنین با مادرش ارتباط برقرار کرد. البته پیوندهای خانوادگی همچنان باقی است.
- آنها چگونه زندگی می کنند و کجا زندگی می کنند - آیا شهرها، روستاها وجود دارد؟
میتیا به ما گفت که در روستا زندگی می کند و حتی توضیح داد که چگونه او را پیدا کنیم. و در یکی از مخاطبین ما آدرس او شنیده شد که با او تماس گرفتند: "خیابان Lesnaya، خانه شمالی."
- آیا تاریخ حرکت همه ما از قبل تعیین شده است یا خیر؟
- در طول تماس های ما هیچ صحبتی در مورد تاریخ حرکت وجود ندارد. دائماً به ما یادآوری می شود که جاودانه هستیم: "تو در نظر ما جاودانه ای."
- آیا سرنخی از دنیای مردگان در امور روزمره وجود داشت؟
- یک روز توسط یک تماس به وادیم گفت که او 36 روبل در جیب خود دارد. وادیم چک کرد و با تعجب دید که دقیقاً 36 روبل است.
ایگور، پسر کوچک ما، در حال تعمیر یک دوچرخه بود و نتوانست نقص را تشخیص دهد و وادیم در آن زمان در حال برگزاری یک جلسه ارتباطی بود. ناگهان وادیم رو به یگور کرد و گفت: "میتیا می گوید که محور شما آسیب دیده است." این موضوع تایید شد.
- آیا در زندگی پس از مرگ حیوانات وجود دارند؟
- چنین موردی وجود داشت: یک بار بچه های طرف مقابل یک سگ را به جلسه ارتباط آوردند. صدای پارس او را شنیدیم و ضبط کردیم.

خودت را باور کن

- چرا فقط تعداد کمی از افراد با عزیزانشان ارتباط برقرار می کنند؟
- در تماس همیشه دو طرف درگیر هستند. شما باید به خودتان ایمان داشته باشید و اولین قدم را بردارید. عشق و ایمان قطعا پاداش خواهد داشت. مطلقاً هر کسی که پیگیر باشد می تواند با عزیزان خود ارتباط برقرار کند. اخیراً زنی داشتیم که پسرش را از دست داد. جلسه ارتباطی داشتیم. همه شوکه شده بودند. زن پسرش را شناخت. آنها صحبت کردند و پیام های بسیار شخصی دریافت کردند.

باید گفت که ما در یک زمینه نسبتاً جدید برای همه محقق هستیم و تماس از این نوع که با افراد کاملاً ناآشنا برای ما انجام شد اولین بار در عمل ما بود. و همچنین می خواهم بگویم که دیوارهایی که ما را احاطه کرده اند فقط برای ما وجود دارند. از آن طرف کاملا شفاف هستند. ما نه تنها با گفتارمان، بلکه با افکارمان دیده و شنیده می شویم. آنها به ما می گویند: "شما در مه می دوید." و همچنین می گویند: "دستت را به من بده!"، "اینجا همه بخشیده شده اند."

این را پیام های متعددی از زندگی پس از مرگ نشان می دهد - صدای مردگان در رادیو، رایانه ها و حتی تلفن های همراه دریافت می شود.
باور این موضوع سخت است، اما این یک واقعیت است. نویسنده این سطور نیز نسبتاً شکاک بود - تا اینکه شاهد چنین تماسی با زندگی پس از مرگ در سن پترزبورگ بود.

ما در این مورد در سه شماره ژوئن روزنامه "زندگی" در سال 2009 نوشتیم. و تماس ها از سراسر کشور، پاسخ ها در اینترنت دریافت شد. خوانندگان بحث می کنند، شک می کنند، شگفت زده می شوند، متشکرم - موضوع تماس با زندگی پس از مرگ، قلب همه را لمس کرد. بسیاری از مردم آدرس دانشمندانی را که درگیر چنین آزمایشاتی هستند می پرسند. به همین دلیل به این موضوع برگشتیم. در اینجا آدرس وب سایت انجمن روسیه ابزاری (RAITK) است - یک سازمان عمومی که پدیده صداهای الکترونیکی را مطالعه می کند: http://www.rait.airclima.ru

از طریق این سایت می توانید با رئیس RAITC، کاندیدای علوم فیزیک و ریاضی آرتم میخیف و همکارانش تماس بگیرید. اما من می خواهم به همه هشدار دهم - تحقیق هنوز در مرحله آزمایشی است. به خاطر داشته باشید که RAITC یک شرکت ارائه دهنده خدمات مخفی نیست.

و یک نکته مهم دیگر عجله نکنید تا با استفاده از فناوری های مدرن با دنیای دیگری ارتباط برقرار کنید. باور کنید، بار روانی که برای چنین تماس هایی آماده نیست، بسیار زیاد است! شاید برای شما کافی باشد که به کلیسا بروید، شمعی روشن کنید و برای آرامش دوستان و اقوام خود که به دنیای دیگری رفته اند دعا کنید؟ از این واقعیت که روح جاودانه است آرامش داشته باشید. و جدایی از عزیزان تو که به دنیای دیگری رفته اند موقتی است.

مکاشفه ها

اولین تماس هدفمند - یعنی ارتباط با شخص خاصی که به دنیای دیگری رفته است - یک پل رادیویی بود که توسط خانواده Svitnev از سن پترزبورگ ایجاد شد.
پسرشان دیمیتری در یک تصادف رانندگی کشته شد، اما والدینش راهی برای شنیدن دوباره صدای عزیزشان پیدا کردند. کاندیدای علوم فنی وادیم سویتنف و همکارانش از RAITC با استفاده از ابزارهای طراحی شده ویژه و کامپیوتر، ارتباط خود را با دنیای دیگری برقرار کردند. و این میتیا بود که به سوالات پدر و مادرش پاسخ داد! پسری که دفن کردند از جهان دیگر پاسخ داد: ما همه با خداوند زنده ایم!

این تماس دو طرفه شگفت انگیز بیش از یک سال ادامه دارد. والدین تمام مذاکرات را به صورت الکترونیکی ثبت می کنند - بیش از سه هزار فایل پاسخ به سؤالات آنها. اطلاعاتی که از دنیای دیگر به دست می آید شگفت انگیز است - تا حد زیادی در تضاد با ایده های سنتی ما در مورد زندگی پس از مرگ است.
به درخواست خوانندگان "زندگی"، من سوالاتی را که به آنها علاقه داشتید از ناتاشا و وادیم سویتنف، والدین میتیا پرسیدم. در اینجا پاسخ آنها است.

- با چه عبارات، حقایق و لحن دقیقی مخاطب خود را از جهان دیگر شناسایی می کنید؟

پاسخ: آیا صدای فرزندتان را از میلیاردها نفر دیگر تشخیص نمی دهید؟ هر صدایی دارای لحن ها و سایه هایی است که مختص آن است. میتای ما صدایی مشخص و قابل تشخیص دارد - بسیار نرم و نافذ در قلب. وقتی ضبط‌ها را با صدای میتیا به دوستانش نشان دادیم، آنها پرسیدند که چه زمانی ساخته شده‌اند، و کاملاً مطمئن بودند که این کار قبل از حادثه غم‌انگیزی انجام شده است که زندگی میتیا را قطع کرد. ما با تعداد بسیار زیادی از افراد طرف مقابل ارتباط داریم. در گفت و گوها خود را با نام به ما معرفی می کنند. از دوستان میتیا می توان به فدور، سرگئی، استاس، ساشا اشاره کرد و زمانی از آندری نام برده شد. و دوستان طرف دیگر گاهی اوقات خود میتیا را با "نام مستعار" خود در اینترنت می نامند ، که او مدتها پیش برای خود انتخاب کرده است - MNTR ، تصویر آینه ای از نام میتیا. وادیم و همکارانش از او استقبال کردند. به عنوان مثال، یکی از مدیران Vadim که به "طرف دیگر" تغییر کرد با تبریک تماس گرفت: "Vadyusha، من روز ناوگان را به شما تبریک می گویم!" و به این سوال: "من با چه کسی صحبت می کنم؟" پاسخ داد: "بله، من گروزدف هستم." علاوه بر این، به جز این مرد، هیچ کس هرگز وادیم را "وادیوشا" صدا نکرد. و گاهی ناتاشا را با نام دخترش، تیتلیانوا خطاب می کنند و به شوخی او را تیتلیاشکینا، تیتلیاندیا خطاب می کنند.

- احساس یک شخص در دنیای دیگر - در ثانیه ها، روزها، هفته ها، ماه های اول چیست؟

پاسخ: همانطور که در مخاطبین به ما گفته شده است، هیچ وقفه ای در آن طرف وجود ندارد. شکاف فقط در سمت ما وجود دارد. انتقال کاملاً بدون درد است.

- از آنجا چه اتفاقی بر روی زمین می افتد؟

پاسخ: از دنیای دیگر به این سؤال چنین پاسخ داده می شود: «زندگی شما یک مورچه عظیم است. مدام به خودت صدمه میزنی بر روی زمین شما در رویا هستید."

- آیا می توان رویدادهای خاصی را از جهان دیگر پیش بینی کرد؟

پاسخ: رویدادهای دور از زمان حال از جهان دیگر کمتر از رویدادهای نزدیک دیده می شوند. پیام‌های پیش‌بینی‌کننده یا پیش‌بینی‌کننده زیادی وجود داشت، مانند هشدار درباره حمله گروهی به پسر همسایه سه ماه قبل از حادثه واقعی.

- انسانها در جهان دیگر چه نیازهایی دارند؟ به عنوان مثال، فیزیولوژیکی - تنفس، خوردن، نوشیدن، خواب؟

پاسخ: در مورد نیازها، همه چیز بسیار ساده است: «من کاملاً زنده هستم. میتیا هم همینطور.» "این یک زمان استرس زا برای ما است، ما به سختی برای سه ماه خوابیده ایم."
یک بار میتیا در یک جلسه ارتباط گفت: "حالا، مامان، با دقت گوش کن" و من صدای آه او را شنیدم. با احتیاط با صدای بلند نفس می کشید تا صدای نفس هایش را بشنوم. اینها آه های واقعی و معمولی یک انسان زنده بود. آنها به ما می گویند که هرگز برای غذا خوردن وقت ندارند - آنها کار زیادی دارند.

بستگان

- ارتباطات خانوادگی تا چه حد در آنجا حفظ می شود؟

پاسخ: میتیا اغلب در مورد مادرم - مادربزرگش - به من می گوید که او آنجاست و مادرم نیز مانند پدرم چندین بار در تماس ها حضور داشتند. علاوه بر این، زمانی که من واقعاً دلم برای مادرم تنگ شد، میتیا او را دعوت کرد و از آنجایی که او اصالتاً اوکراینی بود، با من به زبان اوکراینی خالص صحبت کرد. وادیم همچنین با مادرش صحبت کرد. البته پیوندهای خانوادگی همچنان باقی است.

- آنها چگونه زندگی می کنند و کجا زندگی می کنند - آیا شهرها، روستاها وجود دارد؟

پاسخ: میتیا به ما گفت که در روستا زندگی می کند و حتی توضیح داد که چگونه او را پیدا کنیم. و یکی از بهترین مخاطبین ما وقتی با او تماس گرفتند آدرس او را شنید: "خیابان لسنایا، خانه شمالی."

– آیا تاریخ حرکت هر کدام از ما از قبل تعیین شده است یا خیر؟

پاسخ: در تماس های ما صحبتی در مورد تاریخ حرکت نشده است. دائماً به ما یادآوری می شود که جاودانه هستیم: "تو در نظر ما جاودانه ای."

- آیا سرنخی از دنیای دیگر در امور روزمره وجود داشت؟

پاسخ: یک بار تماسی به وادیم گفته شد که 36 روبل در جیب خود دارد. وادیم بررسی کرد و با تعجب دید که دقیقاً 36 روبل است.
ایگور، پسر کوچک ما، در حال تعمیر یک دوچرخه بود و نتوانست نقص را تشخیص دهد و وادیم در آن زمان در حال برگزاری یک جلسه ارتباطی بود. ناگهان وادیم رو به یگور می کند و می گوید: "میتیا گفت که محور شما آسیب دیده است." تشخیص تایید شد.

- آیا در زندگی پس از مرگ حیوانات وجود دارند؟

پاسخ: چنین موردی نیز وجود داشت: بچه های طرف مقابل یک سگ را به جلسه ارتباط آوردند. صدای پارس او را شنیدیم و ضبط کردیم.

بازگشت

- آیا امکان بازگشت از دنیای دیگر وجود دارد؟

پاسخ: می توانید برگردید. غلبه بر مانعی که ما را به "زنده" و "مرده" تقسیم می کند - بسیاری از مخاطبین ما به این اختصاص دارند. "به سمت نور برو." "قوی ترین فناوری اینجاست." "اینجا برای افراد ناآشنا قابل درک نیست." "شما باید به کشور ایمان داشته باشید. بیایید از روسیه شروع کنیم." "ما قطعا با هم زندگی خواهیم کرد. خانواده کامل خواهد شد."
تو تابوت مرا شکستی. "من حتما پیش شما خواهم آمد." "ما بشریت را بیدار خواهیم کرد." "جوانی برمی گردد." "به وقتش موسیقی حق تعالی را آشکار خواهی کرد."

- چرا فقط تعداد کمی با عزیزانشان ارتباط برقرار می کنند؟

پاسخ: همیشه دو طرف در تماس هستند. شما باید به خودتان ایمان داشته باشید و اولین قدم را بردارید. عشق و ایمان قطعا پاداش خواهد داشت. مطلقاً هر کسی که پشتکار نشان می دهد می تواند با عزیزان خود ارتباط برقرار کند. اخیراً زنی داشتیم که پسرش را از دست داد. جلسه ارتباطی داشتیم. همه شوکه شده بودند. زن پسرش را شناخت. آنها صحبت کردند و پیام های بسیار شخصی دریافت کردند. باید گفت که ما در زمینه ای کاملاً جدید برای همه محقق هستیم و تماس از این نوع که با افراد کاملاً ناآشنا برای ما انجام شد اولین بار در عمل ما بود. وبلاگ mntr.bitsoznaniya.ru روشی را برای سازماندهی و انجام چنین تماسی ارائه می دهد.

و همچنین می خواهم بگویم که دیوارهای اطراف ما فقط برای ما وجود دارند. از آن طرف آنها کاملاً شفاف هستند. ما نه تنها با گفتارمان، بلکه با افکارمان هم دیده و شنیده می شویم. آنها به ما می گویند: "شما در مه می دوید." و همچنین می گویند: "دستت را به من بده!"، "اینجا همه بخشیده می شوند."