صفحه اصلی / نشانه ها / کلیسا در مورد مرگ چه می گوید؟ اولین دقایق پس از مرگ زندگی پس از مرگ مطابق آموزه های کلیسای ارتدکس زندگی و مرگ در ارتدکس

کلیسا در مورد مرگ چه می گوید؟ اولین دقایق پس از مرگ زندگی پس از مرگ مطابق آموزه های کلیسای ارتدکس زندگی و مرگ در ارتدکس

آندری ولادیمیرویچ گنزدیلوف، روانپزشک سن پترزبورگ، دکترای علوم پزشکی، استاد گروه روانپزشکی آکادمی تحصیلات تکمیلی پزشکی سنت پترزبورگ، مدیر علمی بخش پیری، دکترای افتخاری دانشگاه اسکس (بریتانیا)، رئیس انجمن روانشناسان انکولوژیک روسیه می گوید:

"مرگ پایان یا نابودی شخصیت ما نیست. این فقط یک تغییر در وضعیت آگاهی ما پس از پایان وجود زمینی است. من 10 سال در یک کلینیک انکولوژی کار کردم و اکنون بیش از 20 سال است که در یک بیمارستان کار می کنم. در طول سال‌ها ارتباط با افراد به شدت بیمار و در حال مرگ، بارها این فرصت را داشته‌ام تا بررسی کنم که آگاهی انسان پس از مرگ ناپدید نمی‌شود. که بدن ما فقط پوسته ای است که روح در لحظه گذار به دنیایی دیگر از آن خارج می شود. همه اینها با داستان های متعددی از افرادی که در این مدت در وضعیت چنین آگاهی "معنوی" قرار داشتند ثابت شده است مرگ بالینی.

وقتی مردم در مورد برخی از تجربیات مخفی خود که عمیقاً آنها را تکان داده به من می گویند، تجربه نسبتاً گسترده یک پزشک شاغل به من این امکان را می دهد که با اطمینان توهم را از رویدادهای واقعی تشخیص دهم. نه تنها من، بلکه هیچ کس دیگری نمی تواند چنین پدیده هایی را از نظر علم توضیح دهد - علم به هیچ وجه همه دانش درباره جهان را پوشش نمی دهد. اما حقایقی وجود دارد که ثابت می کند علاوه بر دنیای ما، دنیای دیگری نیز وجود دارد - جهانی که بر اساس قوانین ناشناخته ما عمل می کند و فراتر از حد درک ما است.

در این دنیایی که همه ما پس از مرگ به آن ختم خواهیم شد، زمان و مکان جلوه های کاملا متفاوتی دارند. می‌خواهم چند مورد از عملم را به شما بگویم که می‌تواند همه شبهات را در مورد وجود آن برطرف کند.»

.... یک بار بیمارم را در خواب دیدم - انگار بعد از مرگ به سراغ من آمد و اول شروع کرد به خاطر مراقبت و حمایتم از من تشکر کرد و سپس گفت: "چه عجیب - این دنیا به اندازه دنیای من واقعی است. من نمی ترسم. من تعجب می کنم. من انتظار این را نداشتم." وقتی از خواب بیدار شدم و این رویای غیرمعمول را به یاد آوردم، فکر کردم: "نه، چطور ممکن است، ما فقط دیروز او را دیدیم - همه چیز با او خوب بود!" اما وقتی سر کار آمدم به من خبر دادند که همان بیمار در طول شب فوت کرده است. هیچ چیز دور شدن قریب الوقوع او را پیش بینی نمی کرد، بنابراین من حتی به مرگ احتمالی او فکر نکردم، و این یک رویا است ... شکی نیست - روح این مرد آمد تا با من خداحافظی کند! احساسات من پس از درک این پدیده به سادگی با کلمات قابل بیان نیست ...

….یک مورد تاثیرگذار دیگر به شما می دهم. کشیشی به آسایشگاه ما آمد تا به یک بیمار در حال مرگ عزاداری بدهد. در همان بخش بیمار دیگری بود - که چند روزی بود در کما بود. پس از انجام مراسم عشای ربانی، کشیش به سمت در خروجی حرکت کرد، اما ناگهان با نگاه خواهش آمیز این مرد که ناگهان از کما بیدار شد، متوقف شد.

در حالی که کشیش در حال عبادت با مرد در حال مرگ بود، هم اتاقی او ناگهان به خود آمد و در حالی که قادر به بیان کلمه ای نبود، با دقت و التماس به کشیش نگاه کرد و به این ترتیب سعی کرد درخواست خود را به او برساند. کشیش بلافاصله ایستاد - قلبش به این تماس ناامیدانه و بی صدا پاسخ داد. او به مرد بیمار نزدیک شد و از او پرسید که آیا می‌خواهد اعتراف کند و عشای ربانی کند؟ بیمار فقط می توانست به نشانه موافقت چشمانش را پلک بزند.

کشیش دوباره مراسم عشای ربانی را به جا آورد و پس از پایان، اشک بر گونه های مرد در حال مرگ می درخشید. وقتی کشیش دوباره به سمت در رفت و در نهایت برگشت تا خداحافظی کند…. بیمار قبلاً با آرامش به دنیای دیگری رفته بود.

توضیح این مورد به عنوان یک تصادف دشوار است - مردی که در کما طولانی بود دقیقاً در حین اجرای مراسم مقدس از خواب بیدار شد. نه، این تصادفی نیست، من شک ندارم که روح انسان حضور کشیش و هدایای مقدس را احساس کرد و برای دیدار با آنها دست دراز کرد. او در آخرین لحظات زندگی خود موفق شد با خدا ارتباط برقرار کند تا با آرامش به آنجا برود.

….یک زن در بیمارستان انکولوژی ما بود. پیش آگهی ناامیدکننده بود - او چند هفته بیشتر از زندگی نداشت. او یک دختر خردسال داشت که پس از مرگ مادرش، کسی برای او پناهنده نبود. زن از این بابت بسیار نگران بود، زیرا دختر باید کاملاً تنها می ماند. چه چیزی در انتظار دخترش بود - یک یتیم خانه، یک خیابان؟ "خدایا! اجازه نده الان بمیرم، بگذار دخترم را بزرگ کنم!» - زن در حال مرگ بی وقفه دعا کرد... و علیرغم پیش‌بینی‌های دکتر، او دو سال دیگر زنده ماند. ظاهراً خداوند درخواست او را شنید و عمر او را تا زمانی که دخترش بالغ شد تمدید کرد.

زن دیگری می‌ترسید که بهار را نبیند، اما می‌خواست در آن روزهای سرد و ابری آخر زیر آفتاب ملایم غرق شود... و خورشید در آن دقایقی که در حال مرگ بود به اتاقش نگاه کرد...

مادربزرگ در حال مرگ مدام به درگاه خدا دعا می کرد که تا عید پاک زنده بماند. بعد درگذشت سرویس عید پاک.... هرکس بر حسب ایمان پاداش می گیرد.

و این حادثه برای نزدیکان من اتفاق افتاد. من به شما می گویم که چه اتفاقی افتاد که مادربزرگم در حال مرگ بود. آنها سپس در جنوب - در روستای Lazorevskaya زندگی می کردند. مادربزرگم قبل از مرگش با این درخواست به مادرم مراجعه کرد:

برو برام یه کشیش بیار...

مادر تعجب کرد، زیرا تنها کلیسای دهکده مدت ها رها و بسته شده بود.

کشیش اهل کجاست؟ میدونی کلیسای ما خیلی وقته که تعطیله...

من به تو می گویم برو کشیش را بیاور.

کجا بریم، چه کنیم؟ ... مادر غمگین با گریه به خیابان رفت و به سمت ایستگاهی که فاصله چندانی با خانه داشت به راه افتاد. او به ایستگاه نزدیک می شود و ناگهان کشیشی را می بیند که در کنار او ایستاده است که آن روز پشت قطار بود. با عجله به سوی او می‌آید و از او می‌خواهد که برای اعتراف و شراکت به مرد در حال مرگ بیاید. کشیش موافقت می کند و همه چیز همانطور که باید اتفاق می افتد.

معلوم می شود که در آخرین ساعات زندگی اش، مادربزرگ در حال مرگ من یاری خدالحظه ای روشن بینی را احساس کرد، که به او کمک کرد تا به فیض مقدس بپیوندد و با آرامش برود.

…. من یک داستان جالب و غیرعادی دیگری را که برای یکی از بیمارانم اتفاق افتاده است برای شما تعریف می کنم. من می خواهم توجه داشته باشم که این داستان زمانی که آن را برای او بازگو کردم، تأثیر زیادی بر آکادمیک، رئیس مؤسسه مغز انسان آکادمی علوم روسیه ناتالیا پترونا بختروا گذاشت.

یک بار از من خواستند به زن جوانی نگاه کنم. بیایید او را جولیا صدا کنیم. در طی یک عمل جراحی جدی انکولوژیک، یولیا مرگ بالینی را تجربه کرد، و من باید تعیین می کردم که آیا این وضعیت عواقبی دارد، آیا حافظه او، رفلکس ها طبیعی هستند، آیا هوشیاری به طور کامل ترمیم شده است و غیره. او در اتاق ریکاوری دراز کشیده بود و به محض اینکه با او صحبت کردیم، بلافاصله شروع به عذرخواهی کرد:

ببخشید که اینقدر برای دکترها دردسر ایجاد کردم....

چه جور دردسری؟

خب اونها... در حین عملیات ... زمانی که در حالت مرگ بالینی بودم.

اما شما نمی توانید چیزی در مورد آن بدانید. وقتی در حالت مرگ بالینی بودید، نمی توانستید چیزی ببینید یا بشنوید. مطلقاً هیچ اطلاعاتی - نه از سمت زندگی و نه از جانب مرگ - نمی توانست به شما برسد، زیرا مغز شما خاموش شده بود و قلب شما از کار افتاده بود ...

بله دکتر، همه اینها درست است. اما اتفاقی که برای من افتاد خیلی واقعی بود... و من همه چیز را به یاد دارم... اگر قول بدهید مرا به بیمارستان روانی نفرستید، در این مورد به شما می گویم.

شما کاملا منطقی فکر می کنید و صحبت می کنید. لطفاً آنچه را که تجربه کردید به ما بگویید.

و این همان چیزی است که جولیا سپس به من گفت:

او ابتدا - بعد از بیهوشی - متوجه چیزی نشد، اما سپس نوعی فشار را احساس کرد و ناگهان با نوعی حرکت چرخشی از بدن خود به بیرون پرتاب شد. او وقتی دید که خودش روی میز عمل دراز کشیده بود، تعجب کرد، جراحان را دید که روی میز خم شده بودند، و شنید که یکی فریاد می زد: "قلبش ایستاد!" بلافاصله آن را شروع کنید!» و سپس جولیا به شدت ترسیده بود، زیرا متوجه شد که این بدن و قلب اوست!

برای یولیا، ایست قلبی مساوی بود با این واقعیت که او مرده بود، و به محض شنیدن این کلمات وحشتناک، بلافاصله اضطراب برای عزیزانش که در خانه مانده بودند: مادر و دختر کوچکش، بر او غلبه کرد. از این گذشته ، او حتی به آنها هشدار نداده است که او را عمل می کنند! «چطور است که من الان می‌میرم و حتی با آنها خداحافظی نمی‌کنم؟» هوشیاری او به معنای واقعی کلمه به سمت خانه خود هجوم برد و ناگهان، به اندازه کافی عجیب، او بلافاصله خود را در آپارتمانش یافت! دخترش ماشا را می بیند که با یک عروسک بازی می کند، مادربزرگش کنار نوه اش نشسته و چیزی می بافد.

در زده می شود و لیدیا استپانونا همسایه وارد اتاق می شود و می گوید: «این برای ماشنکا است. یولنکای شما همیشه الگوی دخترتان بوده است، بنابراین من برای دختر یک لباس خال خالی دوختم تا شبیه مادرش شود.» ماشا خوشحال می شود، عروسک را پرت می کند و به سمت همسایه اش می دود، اما در راه به طور اتفاقی دست به سفره می زند: یک فنجان قدیمی از روی میز می افتد و می شکند، یک قاشق چای خوری که کنار آن خوابیده است، به دنبال آن پرواز می کند و به زیر فرش درهم می رود. سر و صدا، زنگ، آشفتگی، مادربزرگ در حالی که دستانش را به هم می زند، فریاد می زند: "ماشا، چقدر بی دست و پا هستی!" ماشا ناراحت می شود - برای فنجان قدیمی و زیبا متاسف می شود و لیدیا استپانونا با عجله آنها را با این جمله دلداری می دهد که ظروف برای خوشحالی می کوبند ...

و سپس، با فراموش کردن کامل اتفاقات قبلی، یولیا هیجان زده به دخترش نزدیک می شود، دستش را روی سر او می گذارد و می گوید: "ماشا، این بدترین غم دنیا نیست." دختر با تعجب برمی گردد، اما انگار او را نمی بیند، بلافاصله برمی گردد. یولیا چیزی نمی‌فهمد: قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده بود که دخترش وقتی می‌خواهد او را دلداری دهد از او روی برگرداند! دختر بدون پدر بزرگ شده بود و بسیار به مادرش وابسته بود - او قبلاً هرگز اینگونه رفتار نکرده بود! این رفتار او باعث ناراحتی و گیجی یولیا شد. چرا دخترم از من دور شد؟

و ناگهان به یاد آورد که وقتی به دخترش برگشت، صدای خودش را نشنید! که وقتی دستش را دراز کرد و دخترش را نوازش کرد، او هم هیچ لمسی حس نکرد! افکار او شروع به گیج شدن می کند: "من کی هستم؟ آنها نمی توانند من را ببینند؟ آیا من قبلا مرده ام؟ با سردرگمی به سمت آینه می‌رود و انعکاس خود را در آن نمی‌بیند... این آخرین شرایط او را کاملاً زمین گیر کرد، به نظر می رسید که او به سادگی از این همه دیوانه می شود ...

اما ناگهان در میان هرج و مرج این همه افکار و احساسات، تمام اتفاقات قبلی را به یاد می آورد: "عمل کردم!" یادش می آید که چگونه بدنش را از پهلو - دراز کشیده روی میز عمل - دیده است - یاد حرف های وحشتناک متخصص بیهوشی در مورد قلب ایستا می افتد... این خاطرات یولیا را بیشتر می ترساند و در هوشیاری کاملاً گیج او فوراً چشمک می زند: "الان باید به هر قیمتی شده در اتاق عمل باشم، زیرا اگر به موقع آن را انجام ندهم، پزشکان مرا مرده می دانند!"

او با عجله از خانه بیرون می آید، به این فکر می کند که دوست دارد هر چه سریعتر به چه وسیله ای برسد تا به موقع برسد... و در همان لحظه او دوباره خود را در اتاق عمل می بیند و صدای جراح به او می رسد: «قلب کار می کند! عملیات را ادامه می دهیم، اما سریع، تا دیگر متوقف نشود!» آنچه در پی می آید یک نقص در حافظه است، و سپس او در اتاق ریکاوری از خواب بیدار می شود.

و من به خانه یولیا رفتم، درخواست او را رساندم و از مادرش پرسیدم: "به من بگو، در این زمان - از ساعت ده تا دوازده - آیا همسایه ای به نام لیدیا استپانوونا نزد شما آمد؟" - "آیا با او آشنایی دارید؟ بله، آمدم.» - "لباس خال خالی آوردی؟" - بله، آوردم…. همه چیز تا کوچکترین جزئیات جمع شد به جز یک چیز: قاشق را پیدا نکردند. سپس جزئیات داستان یولیا را به یاد آوردم و گفتم: "به زیر فرش نگاه کن." و در واقع قاشق زیر فرش افتاده بود...

پس مرگ چیست؟

ما حالت مرگ را ثبت می کنیم، زمانی که قلب می ایستد و مغز از کار می ایستد، و در عین حال، مرگ آگاهی - در مفهومی که همیشه در آن تصور می کردیم - به این شکل، به سادگی وجود ندارد. روح از پوسته خود رها شده و به وضوح از کل واقعیت اطراف آگاه است. در حال حاضر شواهد زیادی برای این موضوع وجود دارد که توسط داستان های متعددی از بیمارانی که در وضعیت مرگ بالینی قرار داشتند و در این لحظات تجربه پس از مرگ را تجربه کردند، تأیید شده است.

ارتباط با بیماران چیزهای زیادی به ما می آموزد، و همچنین ما را به تعجب و تفکر وا می دارد - از این گذشته، نوشتن چنین رویدادهای خارق العاده ای مانند تصادفات و تصادفات به سادگی غیرممکن است. این وقایع همه تردیدها در مورد جاودانگی روح ما را برطرف می کند.


در نه فصل اول این کتاب سعی کرده‌ایم برخی از جنبه‌های اساسی دیدگاه مسیحی ارتدکس را درباره زندگی پس از مرگ بیان کنیم و آن‌ها را در تقابل با دیدگاه رایج مدرن و همچنین با دیدگاه‌های نوظهور در غرب قرار دهیم. احترام از آموزه های مسیحی باستان دور شده است. در غرب، آموزه مسیحی واقعی در مورد فرشتگان، پادشاهی هوای ارواح سقوط کرده، در مورد ماهیت ارتباط بین مردم و ارواح، در مورد بهشت ​​و جهنم از بین رفته یا تحریف شده است، در نتیجه تجارب "پس از مرگ" امروز اتفاق می افتد کاملاً اشتباه تفسیر شده است. تنها پاسخ رضایت بخش به این تفسیر نادرست، آموزه مسیحی ارتدکس است.

این کتاب برای ارائه آموزش کامل ارتدکس در مورد جهان دیگر و زندگی پس از مرگ بسیار محدود است. وظیفه ما بسیار محدودتر بود - ارائه این آموزه تا حدی که برای پاسخ به سؤالات مطرح شده توسط تجارب مدرن "پس از مرگ" کافی باشد و به خواننده آن موارد را گوشزد کنیم. متون ارتدکسجایی که این آموزش در آن گنجانده شده است. در نتیجه، ما به طور خاص در اینجا ارائه می دهیم خلاصه آموزش ارتدکسدرباره سرنوشت روح پس از مرگ این ارائه شامل مقاله ای است که توسط یکی از آخرین الهیات برجسته زمان ما، اسقف اعظم جان (ماکسیموویچ) یک سال قبل از مرگش نوشته شده است. سخنان او در ستون باریک تری چاپ شده و شرح متن، نظرات و مقایسه های او طبق معمول چاپ شده است.

اسقف اعظم جان (ماکسیموویچ)

"زندگی پس از مرگ"

به رستاخیز مردگان و حیات قرن آینده امیدوارم.

(Nicene Creed)

غم و اندوه ما برای عزیزان در حال مرگمان بی حد و حصر و ناموفق بود اگر خداوند به ما زندگی ابدی نمی داد. اگر به مرگ ختم شود زندگی ما بیهوده خواهد بود. پس چه فایده ای از فضیلت و کردار نیک خواهد داشت؟ آن وقت کسانی که می گویند: بخوریم و بیاشامیم که فردا می میریم، حق دارند. اما انسان برای جاودانگی آفریده شد و مسیح با رستاخیز خود دروازه های ملکوت بهشت ​​را گشود، سعادت ابدی برای کسانی که به او ایمان آوردند و به درستی زندگی کردند. زندگی زمینی ما آمادگی برای زندگی آینده است و این آمادگی با مرگ به پایان می رسد. برای مردان مقرر شده است که یک بار بمیرند و پس از آن قضاوت شود (عبرانی ix. 27). آنگاه انسان تمام دغدغه های زمینی خود را رها می کند. بدن او متلاشی می شود تا دوباره در رستاخیز عمومی برخیزد.

اما روح او به زندگی خود ادامه می دهد، بدون اینکه حتی یک لحظه وجود خود را متوقف کند. از طریق بسیاری از مظاهر مرده به ما آگاهی نسبی داده شده است که روح هنگام خروج از بدن چه اتفاقی می افتد. هنگامی که بینایی با چشمان فیزیکی متوقف شد، بینایی معنوی آغاز می شود.

اسقف تئوفان گوشه نشین در نامه ای خطاب به خواهر در حال مرگش می نویسد: "بالاخره، بدنت نمی میرد و زنده به دنیای دیگری می روید، خود را به یاد می آورید و تمام دنیای اطراف خود را می شناسید" (" خواندن روحی، اوت 1894).

پس از مرگ، روح زنده است و احساساتش تشدید می شود، نه ضعیف. سنت آمبروز میلانی تعلیم می دهد: «از آنجایی که روح پس از مرگ به زندگی خود ادامه می دهد، خیر باقی می ماند، که با مرگ از بین نمی رود، بلکه با هیچ مانعی که مرگ ایجاد می کند، روح را افزایش نمی دهد، بلکه بیشتر فعال است در حوزه خودش، بدون هیچ ارتباطی با بدنی که بیشتر برای او بار است تا منفعت» (St. Ambrose «Death as a Good»).

کشیش ابا دوروتئوس تعالیم پدران اولیه را در این مورد خلاصه می‌کند: «زیرا ارواح هر آنچه را که در اینجا بود، به قول پدران، گفتار، کردار و افکار، به یاد می‌آورند و نمی‌توانند هیچ یک از اینها را فراموش کنند و در مزمور آمده است : در آن روز تمام افکار او از بین می رود (مزمور 145:4 این در مورد افکار این عصر، یعنی در مورد ساختار، اموال، والدین، فرزندان، و همه اینها در مورد چگونگی خروج روح از بدن) گفته می شود. از بین می رود.. و آنچه در مورد فضیلت یا اشتیاق انجام داده است، همه چیز را به یاد می آورد و هیچ کدام برای او از بین نمی رود... و همانطور که گفتم، روح هیچ کاری را که در این دنیا انجام داده فراموش نمی کند، بلکه همه چیز را پس از رفتن به یاد می آورد. بدن، و علاوه بر این، بهتر و واضح تر، گویی از این بدن زمینی رها شده است» (ابا دوروتئوس. تعلیم 12).

زاهد بزرگ قرن پنجم ون. جان کاسیان در پاسخ به بدعت گذارانی که معتقد بودند روح پس از مرگ ناخودآگاه است، وضعیت فعال روح را پس از مرگ به وضوح بیان می کند: «ارواح پس از جدایی از بدن بیکار نیستند، بدون هیچ احساسی باقی نمی مانند مَثَل انجیل ثروتمند و ایلعازار (لوقا شانزدهم، 19-31)... ارواح مردگان نه تنها احساسات خود را از دست نمی دهند، بلکه حالات خود را از دست نمی دهند، یعنی امید و ترس، شادی و غم. و چیزی از آنچه برای خود در قضاوت جهانی انتظار دارند، آنها از قبل شروع به پیش بینی می کنند... آنها حتی بیشتر زنده می شوند و با غیرت به تسبیح خدا می چسبند و در واقع، اگر پس از بررسی شواهد. کتاب مقدسدر مورد ماهیت خود روح، تا حد درک خود، اجازه دهید کمی تأمل کنیم، سپس نمی گویم حماقت شدید، بلکه جنون است، اگر حتی اندکی گمان کنیم که ارزشمندترین بخش انسان است ( یعنی روح)، که به گفته رسول مبارک، تصویر خدا و مثل در آن نهفته است (اول قرن یازدهم، 7؛ سرهنگ سوم، 10)، پس از رسوب این چاقی جسمانی، که در آن است. زندگی واقعیگویی که بی احساس می شود - او که تمام نیروی عقل را در خود دارد با اشتراک خود حتی جوهر گنگ و نامحسوس جسم را نیز حساس می کند؟ از این نتیجه برمی‌آید و خاصیت خود ذهن اقتضا می‌کند که روح پس از افزودن این تنبلی جسمانی که اکنون در حال تضعیف است، قوای عقلانی خود را به وضعیت بهتری برساند و آنها را خالص‌تر و لطیف‌تر بازگرداند و این کار را انجام ندهد. آنها را از دست بده.»

تجارب مدرن "پس از مرگ" مردم را به طرز باورنکردنی نسبت به آگاهی روح پس از مرگ، از تیزبینی و سرعت بیشتر توانایی های ذهنی آن آگاه ساخته است. اما این آگاهی به خودی خود برای محافظت از فردی در چنین حالتی از تظاهرات کره خارج از بدن کافی نیست. شخص باید با تمام آموزه های مسیحی در این زمینه آشنا باشد.

آغاز بینش معنوی

غالباً این بینش معنوی در افراد در حال مرگ حتی قبل از مرگ شروع می شود و در حالی که هنوز دیگران را می بینند و حتی با آنها صحبت می کنند، چیزهایی را می بینند که دیگران نمی بینند.

این تجربه افراد در حال مرگ قرن هاست که مشاهده می شود و امروزه چنین مواردی از افراد در حال مرگ چیز جدیدی نیست. با این حال، آنچه در بالا گفته شد باید در اینجا - در فصل - تکرار شود. 1، قسمت 2: فقط در دیدارهای پر فیض صالحان، هنگامی که مقدسین و فرشتگان ظاهر می شوند، می توان مطمئن بود که اینها واقعاً موجوداتی از جهان دیگری هستند. در موارد معمولی، هنگامی که یک فرد در حال مرگ شروع به دیدن دوستان و بستگان متوفی می کند، این فقط می تواند یک آشنایی طبیعی با دنیای نامرئی باشد که باید وارد آن شود. ماهیت واقعی تصاویر متوفی که در این لحظه ظاهر می شوند، شاید فقط برای خدا شناخته شده است - و ما نیازی به کاوش در این موضوع نداریم.

واضح است که خداوند این تجربه را به عنوان بدیهی ترین راه برای برقراری ارتباط با فرد در حال مرگ می دهد که دنیای دیگر مکان کاملاً ناآشنا نیست، زندگی در آنجا نیز با عشقی که شخص به عزیزانش دارد مشخص می شود. جناب تئوفان با کلماتی که خطاب به خواهرش در حال مرگ است، این فکر را بیان می کند: «پدر و مادر، برادران و خواهران شما را در آنجا ملاقات خواهند کرد و سلام ما را برسانید - و از آنها بخواهید که از ما مراقبت کنند درودهای شادی آور آنها در آنجا بهتر از اینجا خواهید بود.

ملاقات با ارواح

اما پس از خروج از بدن، روح در میان دیگر ارواح خوب و بد قرار می گیرد. معمولاً او به سمت کسانی کشیده می شود که از نظر روحی به او نزدیکتر هستند و اگر در حالی که در بدن است تحت تأثیر برخی از آنها قرار گرفت پس از ترک بدن به آنها وابسته می ماند ، هر چقدر هم که آنها منزجر کننده باشند. در ملاقات باشد

در اینجا دوباره به طور جدی به ما یادآوری می شود که دنیای دیگر ، اگرچه برای ما کاملاً بیگانه نخواهد بود ، اما فقط یک ملاقات خوشایند با عزیزان "در استراحتگاه" شادی نخواهد بود ، بلکه یک ملاقات معنوی خواهد بود که آزمایش می کند. وضعیت روح ما در طول زندگی - خواه از طریق زندگی با فضیلت و اطاعت از اوامر خدا بیشتر به فرشتگان و اولیای الهی گرایش داشته باشد یا با غفلت و بی ایمانی خود را برای جامعه ارواح سقوط کرده مناسب تر ساخته است. کشیش تئوفان گوشه نشین به خوبی گفت (پایان فصل ششم را در بالا ببینید) که حتی یک آزمایش در مصیبت های هوایی نیز می تواند بیشتر آزمایشی برای وسوسه باشد تا اتهام.

اگرچه حقیقت قضاوت در زندگی پس از مرگ فراتر از هر شکی است - هم دادگاه خصوصی بلافاصله پس از مرگ و هم آخرین قضاوتدر پایان جهان - قضاوت بیرونی خداوند تنها پاسخی به گرایش درونی خواهد بود که روح در خود نسبت به خدا و موجودات روحانی ایجاد کرده است.

دو روز اول پس از مرگ

در دو روز اول روح از آزادی نسبی برخوردار است و می تواند از آن مکان های روی زمین که برایش عزیز هستند بازدید کند، اما در روز سوم به مناطق دیگر می رود.

در اینجا اسقف اعظم جان به سادگی این آموزش را تکرار می کند، برای کلیسا شناخته شده استاز قرن چهارم سنت می گوید که فرشته ای که سنت را همراهی کرد. ماکاریوس اسکندریه، در توضیح مراسم بزرگداشت مردگان در کلیسا در روز سوم پس از مرگ گفت: "وقتی در روز سوم در کلیسا هدایایی وجود دارد، روح متوفی از فرشته ای که از آن محافظت می کند تسکین غم دریافت می کند. از جدایی از بدن احساس می‌کند، چون عبادت و تقدیم در کلیسای خدا برای او ساخته شده است، به همین دلیل است که برای دو روز روح، همراه با فرشتگان، در او متولد می‌شود به آن اجازه داده می شود تا جایی که می خواهد بر روی زمین راه برود، پس روح، با عشق به بدن، گاهی در نزدیکی خانه سرگردان است که در آن از بدن جدا شده است، گاهی در نزدیکی تابوتی که بدن در آن گذاشته شده است. و به این ترتیب دو روز مانند پرنده ای به دنبال لانه ای برای خود می گردد که از مردگان برخاسته است و به تقلید از رستاخیز او دستور می دهد تا برای هر روح مسیحی خدای همه را پرستش کند به آسمان. ماکاریوس اسکندریه در خروج ارواح صالحان و گناهکاران»، «مسیح. خواندن، اوت 1831).

در آیین ارتدکسدفن مقدسین درگذشته جان دمشقی به وضوح وضعیت روح را توصیف می کند که از بدن جدا شده است، اما هنوز روی زمین است و نمی تواند با عزیزانی که می تواند آنها را ببیند ارتباط برقرار کند: "افسوس برای من، افسوس که چنین شاهکاری روح از بدن جدا شده است. پس از آن اشک فراوان است و هیچ رحمتی وجود ندارد. زندگی کوتاه"ما از مسیح برای درگذشتگان آرامش و برای روح خود رحمت بزرگ می خواهیم" (سکانسی از دفن افراد دنیوی ، stichera self-concordant ، لحن 2).

در نامه ای به شوهر خواهر در حال مرگش که در بالا ذکر شد، سنت. فیوفان می نویسد: «بالاخره، خود خواهر نمی میرد، اما چهره فرد در حال مرگ باقی می ماند، او تنها در بدنی که در زیر قدیسان قرار دارد، می ماند او را در قبر پنهان نمی کنند، او در همان ساعت و روزهای اول نزدیک شما خواهد بود، اما شما نمی توانید او را ببینید، در غیر این صورت... ما که می‌مانیم، برای کسانی که رفته‌اند، گریه می‌کنیم و این برای آن‌ها خیلی راحت‌تر است: آن‌هایی که مرده‌اند و سپس وارد بدن شده‌اند، آن را بسیار خوشحال می‌کنند او در آنجا هم همین احساس را خواهد داشت، گویی اتفاق بدی برای او افتاده است ("روح خوانی"، اوت 1894).

باید در نظر داشت که این توصیف از دو روز اول پس از مرگ می دهد قانون کلی، که به هیچ وجه همه شرایط را پوشش نمی دهد. در واقع، بیشتر بخش‌هایی از ادبیات ارتدکس که در این کتاب نقل شده است، با این قاعده مطابقت ندارد - و به یک دلیل کاملاً واضح: مقدسینی که اصلاً به چیزهای دنیوی وابسته نبودند و دائماً در انتظار گذار به جهانی دیگر زندگی می کردند. حتی به جاهایی که کارهای نیک انجام می دادند جذب نمی شوند، اما بلافاصله صعود خود را به بهشت ​​آغاز می کنند. برخی دیگر مانند ک.ایسکول به اذن خاص مشیت الهی زودتر از دو روز صعود خود را آغاز می کنند. از سوی دیگر، تمام تجارب مدرن «پس از مرگ»، هر چقدر هم که تکه تکه باشند، با این قاعده مطابقت ندارند: حالت خارج از بدن تنها آغاز اولین دوره سفر بی‌جسم روح به مکان‌هاست. از دلبستگی‌های زمینی آن، اما هیچ‌کدام از این افراد آنقدر زمان را در حالت مرگ سپری نکردند تا حتی دو فرشته را که قرار بود همراهی کنند ملاقات کنند.

برخی از منتقدان آموزه های ارتدکس در مورد زندگی پس از مرگ متوجه می شوند که چنین انحرافاتی از قاعده کلی تجربه "پس از مرگ" شاهدی بر تناقضات در آموزه های ارتدکس است، اما چنین منتقدانی همه چیز را بیش از حد تحت اللفظی می دانند. شرح دو روز اول (و همچنین روزهای بعدی) به هیچ وجه جزم نیست. این فقط مدلی است که بیشتر فرموله می کند نظم عمومیتجربه "پس از مرگ" روح. بسیاری از موارد مانند در ادبیات ارتدکسو در داستان‌های تجربیات مدرن که مرده بلافاصله در اولین یا دو روز پس از مرگ زنده ظاهر شد (گاهی اوقات در خواب)، نمونه‌هایی از حقیقت این واقعیت است که روح برای مدتی در نزدیکی زمین باقی می‌ماند. زمان کوتاه. (ظهورهای واقعی مردگان پس از این دوره کوتاه آزادی روح بسیار نادرتر است و همیشه به خواست خدا برای هدفی خاص اتفاق می‌افتد و نه به خواست خود کسی. اما در روز سوم و اغلب زودتر، این دوره فرا می‌رسد. تا پایان.)

مصیبت ها

در این هنگام (در روز سوم) روح از میان سپاه ارواح شیطانی عبور می کند که راه او را می بندند و او را به گناهان مختلفی متهم می کنند که خود او را به آن کشانده اند. بر اساس مکاشفات مختلف، بیست مانع وجود دارد، به اصطلاح «مصائب»، که در هر یک از آنها یک یا آن گناه شکنجه می شود. پس از گذراندن یک آزمایش، روح به مرحله بعدی می رسد. و تنها پس از گذراندن موفقیت آمیز همه آنها، روح می تواند بدون اینکه بلافاصله به جهنم پرتاب شود، مسیر خود را ادامه دهد. چقدر این شیاطین و مصائب وحشتناک هستند از این واقعیت می توان فهمید که خود مادر خدا، هنگامی که فرشته جبرئیل او را از نزدیک شدن به مرگ آگاه کرد، از پسرش دعا کرد تا روح او را از این شیاطین رهایی بخشد و در پاسخ به دعای او، خداوند عیسی مسیح خود از آسمان ظاهر شد روح پاک ترین مادرش را بپذیر و او را به بهشت ​​ببر. (این به وضوح در سنتی به تصویر کشیده شده است نماد ارتدکسرحلت.) روز سوم واقعاً برای روح متوفی وحشتناک است و به همین دلیل مخصوصاً نیاز به دعا دارد.

فصل ششم شامل تعدادی متون پدری و ایثار شناسی در مورد مصائب است و نیازی به افزودن چیز دیگری در اینجا نیست. با این حال، در اینجا نیز می‌توانیم توجه کنیم که توصیفات مصائب با مدل شکنجه‌ای که روح پس از مرگ در معرض آن قرار می‌گیرد، مطابقت دارد، و تجربه فردی ممکن است به طور قابل توجهی متفاوت باشد. البته جزئیات جزئی مانند تعداد مصائب در مقایسه با این واقعیت اصلی که به زودی پس از مرگ روح واقعاً در معرض قضاوت (دادگاه خصوصی) قرار می‌گیرد، در درجه دوم اهمیت قرار دارد، جایی که نتیجه «جنگ نامرئی» که به راه انداخته است (یا دستمزد نکرد) روی زمین در برابر ارواح سقوط کرده خلاصه می شود.

اسقف تئوفان منزوی در ادامه نامه به شوهر خواهرش در حال مرگ می نویسد: «کسانی که به زودی از این مصیبت عبور کرده اند، او به کمک نیاز دارد - بایستید و گریه او را خواهید شنید به شما: "کمک!" در مورد بدن به دیگران، از خود دور شوید و در صورت امکان، در شرایط جدید برای او دعا کنید، در مورد نیازهای غیرمنتظره او، دائماً به درگاه خدا کمک کنید. برای شش هفته - و بعد از آن - کیسه ای که فرشتگان برای خلاص شدن از شر باج گیران از آن برداشتند - اینها دعاهای بزرگ او بود... این کار را فراموش نکنید. .. ببین عشق!"

منتقدان آموزه‌های ارتدکس اغلب «کیسه‌ی طلا» را که فرشتگان از آن در مصیبت‌ها «بدهی‌های» تئودورای تئودورا را پرداخت می‌کنند، اشتباه می‌فهمند. گاهی به اشتباه با مفهوم لاتین "شایستگی فوق العاده" قدیسان مقایسه می شود. در اینجا نیز چنین منتقدانی متون ارتدکس را بیش از حد تحت اللفظی می خوانند. منظور در اینجا چیزی نیست جز دعا برای رفتگان کلیسا، به ویژه دعای پدر مقدس و روحانی. شکلی که در آن توصیف شده است - حتی به سختی نیازی به صحبت در مورد آن وجود دارد - استعاری است.

کلیسای ارتدکس آموزه مصائب را آنقدر مهم می داند که در بسیاری از خدمات از آنها یاد می کند (به برخی نقل قول ها در فصل مصائب مراجعه کنید). به ویژه، کلیسا این آموزه را به ویژه به همه فرزندان در حال مرگ خود بیان می کند. در «قانون خروج روح» که توسط کشیشی بر بالین یکی از اعضای در حال مرگ کلیسا خوانده می‌شود، تروپاری‌های زیر وجود دارد:

"شاهزاده هوایی متجاوز، شکنجه گر، نگهدارنده راه های وحشتناک و آزمایشگر بیهوده این کلمات، به من اجازه دهید که بدون محدودیت عبور کنم و زمین را ترک کنم" (کانتو 4).

ای بانو، فرشتگان مقدس مرا به دستان مقدس و ارجمند می سپارند که با آن بال ها بر خود پوشیده بودم، تصویر ناپسند و متعفن و غم انگیز شیاطین را نمی بینم.

"پس از تولد خداوند قادر متعال، مصائب تلخ حاکم جهان را از من دور کن، می خواهم برای همیشه بمیرم، اما تو را تا ابد جلال می دهم، مادر مقدس" (عطف 8).

پس مردن مسیحی ارتدکسبه قول کلیسا برای محاکمه های آینده آماده می شود.

چهل روز

سپس روح پس از گذراندن این مصیبت با موفقیت و عبادت خداوند، 37 روز دیگر به زیارت بهشتی ها و ورطه های جهنمی می پردازد و هنوز ندانسته در کجا باقی می ماند و تنها در روز چهلم تا قیام قیام عیسی علیه السلام به او اختصاص داده می شود. مرده

البته هیچ چیز عجیبی در این نیست که روح با گذشتن از این مصیبت و کنار گذاشتن چیزهای زمینی برای همیشه، باید با دنیای واقعی دیگر آشنا شود که در بخشی از آن برای همیشه ساکن خواهد بود. طبق مکاشفه فرشته، سنت. ماکاریوس اسکندریه، بزرگداشت ویژه کلیسای درگذشتگان در نهمین روز پس از مرگ (علاوه بر نمادگرایی کلی نه رده فرشتگان) به این دلیل است که تاکنون زیبایی های بهشت ​​به روح نشان داده می شد و تنها پس از آن. که در بقیه مدت چهل روز، عذاب و وحشت جهنم را نشان می دهد، پیش از آن که در روز چهلم مکانی برای او تعیین می شود که در آنجا منتظر رستاخیز مردگان و قیامت خواهد بود. و در اینجا نیز این اعداد یک قاعده یا مدل کلی از واقعیت پس از مرگ را به دست می دهند و بی شک همه مردگان طبق این قاعده سفر خود را کامل نمی کنند. ما می دانیم که تئودورا در واقع بازدید خود از جهنم را دقیقاً در روز چهلم به پایان رساند - طبق استانداردهای زمان زمینی.

وضعیت ذهنی قبل از قیامت

برخی از ارواح پس از چهل روز خود را در حالت انتظار شادی و سعادت ابدی می بینند، در حالی که برخی دیگر در ترس هستند. عذاب ابدی، که به طور کامل پس از قیامت آغاز خواهد شد. قبل از این، تغییر در وضعیت روح ها هنوز امکان پذیر است، به ویژه به لطف تقدیم قربانی بدون خون برای آنها (تجلیل در مراسم عبادت) و دعاهای دیگر.

تعلیم کلیسا در مورد وضعیت ارواح در بهشت ​​و جهنم قبل از قیامت با جزئیات بیشتری در کلمات St. مارک افسوس.

فواید دعا، اعم از عمومی و خصوصی، برای ارواح در جهنم در زندگی زاهدان مقدس و در نوشته های پدری بیان شده است.

به عنوان مثال، در زندگی شهید پرپتوآ (قرن سوم)، سرنوشت برادرش در تصویر مخزنی پر از آب برای او آشکار شد که به قدری بالا قرار داشت که او از کثیف و غیر قابل تحمل نمی توانست به آن برسد. محل گرمی که او در آن زندانی بود. به لطف دعای پرشور او در تمام شبانه روز توانست خود را به آب انبار برساند و او را در مکانی روشن دید. از این رو او فهمید که او از مجازات آزاد شده است ("زندگی مقدسین" ، 1 فوریه).

موارد مشابه بسیاری در زندگی قدیسان و مرتاضان ارتدکس وجود دارد. اگر کسی در مورد این رؤیاها مستعد لفظ گرایی بیش از حد باشد، احتمالاً باید بگوید که البته اشکالی که این رؤیاها به خود می گیرند (معمولاً در خواب) لزوماً «عکس» موقعیتی نیستند که روح در جهان دیگری در آن قرار دارد. ، بلکه تصاویری است که حقیقت معنوی را در مورد بهبود وضعیت روح از طریق دعای کسانی که روی زمین باقی مانده اند می رسانند.

دعا برای رفتگان

از موارد زیر می توان به اهمیت بزرگداشت در مراسم عبادت پی برد. حتی قبل از تجلیل از سنت تئودوسیوس چرنیگوف (1896)، هیرومونک (الکسی پیر معروف از صومعه گلوسیفسکی لاورای کیف-پچرسک، که در سال 1916 درگذشت)، که در حال پانسمان آثار بود، خسته شد و در کنار یادگارها نشست. چرت زد و قدیس را در مقابل خود دید که به او گفت: «از تو برای کاری که برای من انجام دادی متشکرم. و او نام آنها را (کشیش نیکیتا و ماریا) داد. قبل از رؤیا، این نام ها ناشناخته بودند. چند سال پس از قدیس در صومعه ای که در آن St. تئودوسیوس ابیت بود. «ای قدیس چگونه می‌توانی دعای من را بخواهی، در حالی که خودت در برابر عرش بهشتی ایستاده‌ای و به مردم لطف خدا می‌دهی؟» - از هیرومونک پرسید. قدیس تئودوسیوس پاسخ داد: «بله، درست است، اما تقدیم در مراسم عبادت از دعای من قوی‌تر است.»

بنابراین، مراسم یادبود و دعای خانگی برای متوفیان مفید است، همانطور که کارهای خوبی که به یاد آنها انجام می شود، صدقه ها یا کمک های مالی به کلیسا است. اما بزرگداشت در عبادت الهی به ویژه برای آنها مفید است. بسیاری از مظاهر مردگان و وقایع دیگری وجود داشت که نشان می‌داد تا چه اندازه بزرگداشت مردگان مفید است. بسیاری از کسانی که در توبه مردند، اما در طول زندگی خود نتوانستند آن را نشان دهند، از عذاب رها شدند و آرامش یافتند. در کلیسا دائماً برای استراحت رفتگان دعا می شود و در نماز زانو در عشاء در روز نزول روح القدس درخواست ویژه ای وجود دارد "برای کسانی که در جهنم هستند".

قدیس گریگوری کبیر، در گفتارهای خود به این سؤال پاسخ می دهد که «آیا چیزی وجود دارد که می تواند پس از مرگ برای روح ها مفید باشد»، تعلیم می دهد: «قربانی مقدس مسیح، قربانی نجات دهنده ما، حتی پس از مرگ نیز برای روح ها سود زیادی دارد، مشروط بر اینکه که گناهان آنها در زندگی آینده بخشیده می شود، بنابراین، روح متوفی گاهی اوقات درخواست می کند که برای آنها عبادت شود... طبیعتاً در طول زندگی خود کاری را که امیدواریم دیگران برای ما انجام دهند، بی خطرتر است. پس از مرگ، مهاجرت را آزاد کنیم، تا اینکه در غل و زنجیر بجوییم، پس باید این دنیا را با تمام وجود تحقیر کنیم، گویی شکوهش گذشته است، و هر روز قربانی اشک هایمان را تقدیم خدا کنیم. گوشت و خون مقدس او به تنهایی قدرت نجات روح را از مرگ ابدی دارد، زیرا به طور اسرار آمیزی مرگ پسر یگانه را برای ما نشان می دهد.» (IV؛ 57، 60).

گرگوری قدیس چندین نمونه از ظاهر شدن مردگان زنده را با درخواست برای ادای نماز برای آرامش یا سپاسگزاری از این امر، بیان می کند. یک بار نیز زندانی که همسرش او را مرده می‌دانست و در روزهای معینی برای او عبادت می‌داد، از اسارت بازگشت و به او گفت که چگونه در برخی روزها از زنجیر رهایی یافته است - دقیقاً در همان روزهایی که برای او نماز می‌خواندند. IV; 57، 59).

پروتستان ها معمولاً بر این باورند که دعاهای کلیسا برای مردگان با نیاز به یافتن رستگاری اول در این زندگی ناسازگار است: «اگر می توانی پس از مرگ توسط کلیسا نجات پیدا کنی، پس چرا به زحمت تلاش کنیم یا به دنبال ایمان به این زندگی باشیم؟ و شاد باشید... البته هیچ کس که چنین دیدگاهی داشته باشد، هرگز از طریق دعاهای کلیسا به رستگاری نرسیده است و بدیهی است که چنین استدلالی بسیار سطحی و حتی ریاکارانه است. دعای کلیسا نمی تواند کسی را که نمی خواهد نجات یابد یا در طول زندگی خود هیچ تلاشی برای این کار نکرده است نجات دهد. به تعبیری می توان گفت که دعای کلیسا یا تک تک مسیحیان برای متوفی نتیجه دیگری از زندگی این شخص است: اگر او در طول زندگی کاری انجام نمی داد که بتواند چنین الهام بخش باشد، برای او دعا نمی کردند. دعای بعد از مرگش

قدیس مارک افسوس همچنین موضوع دعای کلیسا برای مردگان و تسکین آن را مورد بحث قرار می دهد و به عنوان نمونه دعای St. گرگوری دووسلوف در مورد امپراتور روم تراژان - دعای الهام گرفته از عمل نیک این امپراتور بت پرست.

برای مردگان چه کنیم؟

هر کسی که می خواهد عشق خود را به مردگان نشان دهد و به آنها کمک واقعی کند، می تواند به بهترین شکل ممکناین را به عنوان دعا برای آنها و به ویژه یادآوری در مراسم عبادت کنید، هنگامی که ذرات گرفته شده برای زنده ها و مردگان در خون خداوند غوطه ور می شوند با این جمله: "خداوندا، گناهان کسانی را که در اینجا یاد شده اند بشویید. خون صادق او با دعای اولیای شما.»

ما نمی‌توانیم کاری بهتر یا بیشتر برای درگذشتگان انجام دهیم جز اینکه برای آنها دعا کنیم و آنها را در مراسم عبادت به یاد آوریم. آنها همیشه به این نیاز دارند، مخصوصاً در آن چهل روز که روح آن مرحوم راه اسکان ابدی را طی می کند. آنگاه بدن هیچ چیز را احساس نمی کند: عزیزان جمع شده را نمی بیند، بوی گل ها را استشمام نمی کند، سخنرانی های تشییع جنازه را نمی شنود. اما روح دعاهایی را که برایش خوانده می شود احساس می کند، از کسانی که آن دعا را می خوانند سپاسگزار است و از نظر روحی به آنها نزدیک است.

ای بستگان و دوستان آن مرحوم! آنچه لازم است و در توان شماست برای آنها انجام دهید، پول خود را نه برای تزئین بیرونی تابوت و قبر، بلکه برای کمک به نیازمندان، به یاد عزیزان درگذشته خود، در کلیسایی که برای آنها دعا می شود استفاده کنید. . به درگذشتگان رحم کنید، مراقب روح آنها باشید. همین راه در پیش روی شماست، و ما چگونه می خواهیم در دعا از ما یاد شود! خودمان به درگذشتگان رحم کنیم.

به محض اینکه کسی فوت کرد، فوراً یک کشیش را صدا کنید یا به او اطلاع دهید تا بتواند "دعاهای خروج روح" را بخواند، که قرار است پس از مرگ همه مسیحیان ارتدوکس خوانده شود. تا آنجا که ممکن است، سعی کنید مراسم تشییع جنازه را در کلیسا برگزار کنید و قبل از مراسم خاکسپاری، مزمور بر روی مرحوم خوانده شود. مراسم تشییع جنازه نباید به طور دقیق ترتیب داده شود، اما کاملاً ضروری است که کامل و بدون کوتاهی انجام شود. سپس به راحتی خود فکر نکنید، بلکه در مورد آن مرحوم که برای همیشه از او جدا می شوید فکر کنید. اگر همزمان چند مرده در کلیسا وجود دارد، اگر مراسم تشییع جنازه را به شما پیشنهاد دادند تا برای همه مشترک باشد، امتناع نکنید. بهتر است که مراسم ترحیم برای دو یا چند متوفی همزمان برگزار شود که دعای آن عزیزان پرشورتر است تا اینکه به دلیل کمبود وقت و انرژی، چندین مراسم ترحیم و مراسم ترحیم انجام شود. کوتاه شود، زیرا هر کلمه ای از دعای میت برای تشنه یک قطره آب است. فوراً مراقب سوروکوست، یعنی بزرگداشت روزانه در مراسم عبادت به مدت چهل روز باشید. معمولاً در کلیساهایی که خدمات روزانه انجام می شود، از متوفیانی که به این روش دفن شده اند، چهل روز یا بیشتر یاد می شود. اما اگر مراسم تشییع جنازه در کلیسایی بود که مراسم روزانه در آن وجود ندارد، خود اقوام باید مراقبت کنند و در آنجا که مراسم روزانه برگزار می شود، زاغی را سفارش دهند. همچنین خوب است که کمکی به یاد آن مرحوم به صومعه ها و همچنین به اورشلیم بفرستید، جایی که نماز بی وقفه در مکان های مقدس انجام می شود. اما بزرگداشت چهل روز باید بلافاصله پس از مرگ آغاز شود، زمانی که روح مخصوصاً به کمک دعا نیاز دارد، و بنابراین مراسم بزرگداشت باید در نزدیکترین مکان که مراسم روزانه وجود دارد شروع شود.

بیایید مراقب کسانی باشیم که قبل از ما به دنیای دیگری رفته اند تا هر کاری از دستمان بر می آید برای آنها انجام دهیم، به یاد داشته باشیم که برکات رحمت به گونه ای است که رحمت وجود خواهد داشت (متی پنجم، 7).

رستاخیز بدن

یک روز تمام این جهان فاسد به پایان خواهد رسید و پادشاهی ابدی بهشت ​​فرا خواهد رسید، جایی که ارواح رستگاران، که با بدنهای رستاخیزشان، جاودانه و فاسد ناپذیر متحد شده اند، برای همیشه با مسیح خواهند ماند. آنگاه شادی و شکوه جزئی که حتی روح‌های بهشتی هم اکنون می‌دانند، با کمال لذت خلقت جدیدی که انسان برای آن آفریده شده است، جانشین خواهد شد. اما کسانی که نجاتی را که مسیح به زمین آورده بود نپذیرفتند، برای همیشه - همراه با بدنهای زنده شده خود - در جهنم رنج خواهند برد. در فصل پایانی "یک توضیح دقیق" ایمان ارتدکس«جان قدیس دمشقی این وضعیت نهایی روح را پس از مرگ به خوبی توصیف می کند:

ما همچنین به رستاخیز مردگان اعتقاد داریم، زیرا واقعاً رستاخیز مردگان خواهد بود ارواح از آنجایی که جاودانه هستند، چگونه زنده می شوند، زیرا اگر مرگ به عنوان جدایی روح از بدن تعریف شود، پس رستاخیز، البته، اتحاد ثانویه روح و بدن، و تعالی ثانویه یک مرده است؟ پس، خود بدن در حال پوسیدگی و حل شدن، خود فاسد ناپذیر خواهد بود، زیرا او که در آغاز آن را از خاک پدید آورد، می تواند آن را دوباره زنده کند خالق، حل شد و به زمینی که از آن گرفته شده بود بازگشت...

البته اگر تنها یک نفس عمل فضیلتی انجام داده باشد، به تنهایی تاج گذاری می کند. و اگر او به تنهایی دائماً در لذت بود، انصافاً او تنها مجازات می شد. اما چون روح جدا از بدن برای فضیلت و رذیلت تلاش نکرد، انصافاً هر دو با هم پاداش خواهند گرفت...

بنابراین، ما زنده خواهیم شد، زیرا روح‌ها دوباره با بدن‌هایی که جاودانه می‌شوند و فساد را از بین می‌برند، متحد می‌شوند و ما در جایگاه داوری وحشتناک مسیح ظاهر خواهیم شد. و شیطان و شیاطین و انسان او یعنی دجال و افراد شرور و گناهکاران به آتش ابدی سپرده خواهند شد، نه مادی، مانند آتشی که با ماست، بلکه آنچه خدا می تواند بداند. و پس از انجام نیکوکاری، مانند خورشید، همراه با فرشتگان در زندگی جاودانی، همراه با خداوند ما عیسی مسیح خواهند درخشید، همیشه به او می نگرند و توسط او دیده می شوند، و از شادی پیوسته ای که از او سرازیر می شود لذت می برند و او را با خدا تجلیل می کنند. پدر و روح القدس تا اعصار بی پایان. آمین» (ص 267-272).

زندگی پس از مرگ و عدم قطعیت آن چیزی است که اغلب انسان را به تفکر در مورد خدا و کلیسا سوق می دهد. بالاخره طبق آموزش کلیسای ارتدکسو هر آموزه مسیحی دیگر، روح انسان فناناپذیر است و بر خلاف بدن، برای همیشه وجود دارد.

انسان همیشه به این سوال علاقه دارد که پس از مرگ چه اتفاقی برای او می افتد، کجا خواهد رفت؟ پاسخ به این سؤالات را می توان در آموزه های کلیسا یافت.

روح پس از مرگ پوسته بدن در انتظار قضای الهی است

مرگ و مسیحی

مرگ همیشه به نوعی همراه همیشگی انسان باقی می ماند: عزیزان، افراد مشهور، اقوام می میرند و این همه از دست دادن باعث می شود به این فکر کنم که وقتی این مهمان به سراغ من بیاید چه اتفاقی می افتد؟ نگرش به پایان تا حد زیادی مسیر را تعیین می کند زندگی انسان- انتظار دردناک است یا انسان چنان زندگی کرده است که هر لحظه آماده حضور در برابر خالق است.

در مورد زندگی پس از مرگ در ارتدکس بخوانید:

تلاش برای فکر نکردن به آن، پاک کردن آن از افکارتان، رویکرد اشتباهی است، زیرا در این صورت زندگی دیگر ارزشی نخواهد داشت.

مسیحیان معتقدند که خداوند به انسان داده است روح ابدیدر مقابل بدن فاسد. و این مسیر کل را مشخص می کند زندگی مسیحی- بالاخره روح از بین نمی رود، یعنی قطعا خالق را می بیند و برای هر عملی جواب می دهد. این امر دائماً مؤمن را سرپا نگه می دارد و مانع از آن می شود که روزگار خود را بدون فکر بگذراند. مرگ در مسیحیت نقطه معینی از گذار از زندگی دنیوی به آسمانی استو اینکه روح بعد از این دوراهی کجا می رود مستقیماً به کیفیت زندگی روی زمین بستگی دارد.

زهد ارتدکس در نوشته های خود عبارت "حافظه فانی" را دارد - دائماً مفهوم پایان وجود دنیوی و انتظار انتقال به ابدیت را در افکار خود نگه می دارد. به همین دلیل است که مسیحیان زندگی معناداری دارند و به خود اجازه نمی دهند دقایق را تلف کنند.

نزدیک شدن به مرگ از این منظر چیزی وحشتناک نیست، بلکه یک عمل کاملاً منطقی و مورد انتظار و شادی آور است. همانطور که پیر جوزف واتوپدی گفت: "من منتظر قطار بودم، اما هنوز نمی آید."

روزهای اول بعد از رفتن

ارتدکس مفهوم خاصی در مورد روزهای اول دارد زندگی پس از مرگ. این یک اصل اعتقادی سختگیرانه نیست، بلکه موضعی است که توسط شورای اتحادیه برگزار می شود.

مرگ در مسیحیت نقطه معینی از گذار از زندگی دنیوی به آسمانی است

در روزهای خاصپس از مرگ در نظر گرفته می شود:

  1. سوم- این به طور سنتی روز بزرگداشت است. این زمان از نظر معنوی با رستاخیز مسیح، که در روز سوم رخ داد، مرتبط است. سنت ایزیدور پلوسیوت می نویسد که روند رستاخیز مسیح 3 روز طول کشید، از این رو این ایده که روح انسان نیز در روز سوم به زندگی ابدی می رود. نویسندگان دیگر می نویسند که عدد 3 معنای خاصی دارد به عدد خداو این نماد ایمان به تثلیث مقدس است، بنابراین شخص باید در این روز به یاد آورد. در مراسم تعزیه روز سوم است که از خدای سه گانه خواسته می شود که گناهان متوفی را ببخشد و او را ببخشد.
  2. نهم- یک روز دیگر برای یاد مردگان. قدیس سیمئون تسالونیکی در مورد این روز به عنوان زمانی برای یادآوری 9 رتبه فرشتگان نوشت که می توان روح متوفی را در آن طبقه بندی کرد. این دقیقاً چند روز به روح متوفی داده می شود تا انتقال آن را به طور کامل درک کند. این مورد توسط St. پائیسیوس در نوشته های خود، گناهکار را با مستی مقایسه می کند که در این دوران هوشیار می شود. در این دوره، روح با گذار خود کنار می آید و با زندگی دنیوی خداحافظی می کند;
  3. چهلم- این یک روز خاص برای یادبود است، زیرا طبق افسانه های St. تسالونیکی، این عدد از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا مسیح در روز چهلم عروج کرد، به این معنی که متوفی در این روز در حضور خداوند ظاهر می شود. همچنین قوم بنی اسرائیل در چنین زمانی برای رهبر خود موسی عزاداری کردند. در این روز نه تنها باید دعای رحمت خدا برای آن مرحوم، بلکه زاغی نیز وجود داشته باشد.
مهم! ماه اول، که شامل این سه روز است، برای عزیزان بسیار مهم است - آنها با از دست دادن کنار می آیند و شروع به یادگیری زندگی بدون یکی از عزیزان.

سه تاریخ فوق برای ذکر و دعای خاص برای رفتگان لازم است. در این دوره، دعاهای پرشور آنها برای متوفی به خداوند می رسد و مطابق با آموزه های کلیسا، می تواند بر تصمیم نهایی خالق در مورد روح تأثیر بگذارد.

روح انسان پس از زندگی به کجا می رود؟

روح آن مرحوم دقیقاً کجاست؟ هیچ کس پاسخ دقیقی برای این سوال ندارد، زیرا این رازی است که خداوند از انسان پنهان کرده است. پاسخ این سوال را همه پس از استراحت خواهند دانست. تنها چیزی که به طور قطع شناخته شده است، انتقال روح انسان از یک حالت به حالت دیگر است - از بدن دنیوی به روح ابدی.

فقط خداوند می تواند مکان ابدی روح را تعیین کند

در اینجا بسیار مهمتر است که نه "کجا"، بلکه "به چه کسی" را بفهمیم، زیرا مهم نیست که شخص در کجا قرار خواهد گرفت، آنچه مهمتر از همه با خداوند است؟

مسیحیان معتقدند که پس از انتقال به ابدیت، خداوند شخص را به قضاوت فرا می خواند، جایی که او محل اقامت ابدی خود را تعیین می کند - بهشت ​​با فرشتگان و سایر ایمانداران، یا جهنم، با گناهکاران و شیاطین.

آموزه کلیسای ارتدکس می گوید که فقط خداوند می تواند مکان ابدی روح را تعیین کند و هیچ کس نمی تواند بر اراده مستقل او تأثیر بگذارد. این تصمیم پاسخی به حیات روح در بدن و اعمال آن است. او در طول زندگی خود چه چیزی را انتخاب کرد: خیر یا شر، توبه یا سربلندی، رحمت یا ظلم؟ فقط اعمال یک شخص تعیین کننده وجود ابدی است و خداوند بر اساس آنها قضاوت می کند.

از کتاب مکاشفه جان کریزوستوم، می‌توان نتیجه گرفت که نسل بشر با دو داوری روبرو است - فردی برای هر روح، و کلی، زمانی که همه مردگان پس از پایان جهان زنده شوند. متکلمان ارتدکس متقاعد شده اند که در دوره بین قضاوت فردی و قضاوت عمومی، روح این فرصت را دارد که از طریق دعای عزیزان خود حکم خود را تغییر دهد. اعمال خوبکه در یاد او خاطراتی را ایجاد می کند عبادت الهیو تشییع جنازه با صدقه.

مصیبت ها

کلیسای ارتدکس معتقد است که روح در راه رسیدن به تاج و تخت خدا از آزمایشات یا آزمایشات خاصی عبور می کند. در روایات پدران مقدس آمده است که مصیبت ها عبارت است از افشاگری ارواح شیطانی، که باعث می شود به نجات خود، خداوند یا قربانی او شک کنید.

کلمه مصیبت از کلمه قدیمی روسی "mytnya" گرفته شده است - مکانی برای جمع آوری جریمه. یعنی روح باید جریمه ای بپردازد یا با گناهان خاصی آزمایش شود. فضایل خود شخص متوفی که در زمان روی زمین به دست آورده است، می تواند به او کمک کند تا در این آزمون موفق شود.

از نقطه نظر معنوی ، این ادای احترام به خداوند نیست ، بلکه آگاهی و شناخت کامل از همه چیزهایی است که شخص را در طول زندگی خود عذاب می دهد و نمی تواند به طور کامل با آنها کنار بیاید. تنها امید به مسیح و رحمت او می تواند به روح کمک کند تا بر این خط غلبه کند.

زندگی ارتدکس مقدسین شامل توصیفات بسیاری از مصائب است. داستان های آنها بسیار واضح است و با جزئیات کافی نوشته شده است تا بتوانید تمام تصاویر توصیف شده را به وضوح تصور کنید.

نماد آزمایش سخت تئودورا

به خصوص توضیحات مفصلرا می توان در St. ریحان جدید، در زندگی خود، که حاوی داستان تئودورا تبارک در مورد مصائب او است. او 20 آزمایش گناه را ذکر می کند، از جمله:

  • یک کلمه - می تواند شفا یا بکشد، طبق انجیل یوحنا آغاز جهان است. گناهانی که در کلام آمده است، گزاره های توخالی نیستند. فرقی بین خیانت به شوهر یا گفتن آن با صدای بلند در خواب نیست - گناه همان است. از این قبیل گناهان می توان به بی ادبی، فحاشی، بیهودگی، تحریک، کفر و کفر اشاره کرد.
  • دروغ یا فریب - هر دروغی که یک شخص گفته شود گناه است. این نیز شامل سوگند و شهادت کذب که از گناهان کبیره است و همچنین محاکمه نادرست و دروغ است;
  • پرخوری نه تنها لذت شکم فرد است، بلکه هر گونه افراط در اشتیاق جسمانی است: مستی، اعتیاد به نیکوتین یا اعتیاد به مواد.
  • تنبلی همراه با هک کاری و انگلی؛
  • دزدی - هر عملی که نتیجه آن تصاحب مال دیگری باشد، شامل: سرقت، کلاهبرداری، کلاهبرداری و غیره.
  • بخل فقط طمع نیست، بلکه کسب بدون فکر همه چیز است، یعنی. احتکار این دسته شامل رشوه، امتناع از انفاق و نیز اخاذی و اخاذی است.
  • حسادت - سرقت بصری و طمع برای شخص دیگری؛
  • غرور و خشم - آنها روح را از بین می برند.
  • قتل - هم کلامی و هم مادی، تحریک به خودکشی و سقط جنین؛
  • فال - روی آوردن به مادربزرگ یا روانشناس گناه است، در کتاب مقدس نوشته شده است.
  • زنا هر گونه اعمال شهوانی است: تماشای پورنوگرافی، خودارضایی، تخیلات وابسته به عشق شهوانی و غیره.
  • زنا و گناهان سدوم
مهم! برای خداوند هیچ مفهومی از مرگ وجود ندارد، روح فقط از آن می گذرد دنیای مادیبه ناملموس اما اینکه چگونه او در برابر خالق ظاهر خواهد شد فقط به اعمال و تصمیمات او در جهان بستگی دارد.

روزهای یادبود

این نه تنها شامل سه روز مهم اول (سومین، نهم و چهلم) می شود، بلکه شامل هر تعطیلات و روزهای ساده ای می شود که عزیزان از متوفی یاد می کنند و او را به یاد می آورند.

دعا برای اموات را بخوانید:

کلمه «یادآوری» به معنای ذکر است، یعنی. حافظه و اولاً این دعاست و نه فقط یک فکر یا تلخی از جدایی از مرده.

نصیحت! نماز برای طلب رحمت از خالق برای میت و توجیه او انجام می شود، هر چند که خود او سزاوار آن نبوده باشد. طبق قوانین کلیسای ارتدکس، اگر عزیزانش فعالانه دعا کنند و از او بخواهند، خداوند می تواند تصمیم خود را در مورد متوفی تغییر دهد و به یاد او صدقه و اعمال نیک انجام دهد.

انجام این کار در ماه اول و روز چهلم که روح در حضور خداوند ظاهر می شود بسیار مهم است. در تمام 40 روز، زاغی خوانده می شود، هر روز یک دعا و در روزهای خاصمراسم تشییع جنازه در حال سفارش است این روزها همراه با دعا، عزیزان از کلیسا و قبرستان دیدن می کنند، صدقه می دهند و به یاد آن مرحوم غذای ترحیم توزیع می کنند. چنین تاریخ های یادبودی شامل سالگردهای بعدی مرگ و همچنین ویژه می شود تعطیلات کلیسابزرگداشت درگذشتگان

پدران مقدس نیز می نویسند که اعمال و اعمال نیک زندگان نیز می تواند باعث تغییر حکم خداوند در مورد میت شود. زندگی پس از مرگ پر از راز و رمز است. اما مسیر دنیوی هر کس، شاخصی است که می تواند نشان دهد که روح انسان در کجا تمام ابدیت را در آن می گذراند.

مصائب چیست؟ کشیش ولادیمیر گولووین

مرگ را به شکلی وحشتناک تصور نکنید، بلکه باور داشته باشید که فقط به عنوان یک انتقال از زمان به ابدیت عمل می کند، و خداوند زمان را در قدرت خود قرار داده است. (مکاریوس ارجمند).

آیا از مرگ می ترسی؟
اما کدام یک از ما جاودانه است؟

اما مرگ نابودی وجود ما نیست، بلکه گذار از زمان حال کوتاه مدت و از بدترین به زندگی بهتر. خداوند می فرماید: "هر که به من ایمان آورد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد" (یوحنا 11:25)، زیرا او "خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان است، زیرا همه با او زنده هستند." لوقا 20:38) (مکاریوس ارجمند).

شما نباید نگران چیزهای زیادی باشید، اما باید مراقب مهمترین چیز باشید - خود را برای مرگ آماده کنید (امبروز ارجمند).

شما می نویسید که وقتی به مرگ فکر می کنید، احساس ترس می کنید. ترس از مرگ طبیعی است، اما ما نباید از وحشت بترسیم، بلکه خود را با ایمان و امید به نیکی خدا و شایستگی های نجات دهنده ما، خداوند عیسی مسیح تشویق کنیم. همه ما می دانیم که هر یک از ما باید بمیریم، اما وقتی، به خدای یگانهشناخته شده است. و این تقدیر خداوند است که چه زمانی کسی بمیرد. اگر کسی در هر سنی بمیرد، در جوانی، یا در پیری، یا در میانسالی، این همان چیزی است که خداوند برای او مقدر کرده است، باید در این مورد آرام بود، فقط وجدان خود را با توبه و توکل آشتی داد. مهم نیست چقدر عمر می کنیم، باز هم باید بمیریم. هر که جوان بمیرد، باید باور کنیم که خدا آنچنان خشنود است، «تا بدخواهی نظرش را تغییر ندهد، یا فریب روحش را فریب ندهد. کتاب مقدس می‌گوید که شرارت، نیکی‌ها را تاریک می‌کند، و شوق شهوت، ذهن نرم‌کننده را فاسد می‌کند.» (حکمت 4: 11-12)، کتاب مقدس. (مکاریوس ارجمند).

مقدرات خداوند برای ما قابل درک نیست. برای هر یک از ما برای زندگی حدی قرار داده است - و ما نخواهیم گذشت و ابدیت پایانی ندارد!.. برای ما، ایمانداران مسیحی، مرگ یک جدایی ابدی نیست، بلکه یک عزیمت موقت است: «چه زنده باشیم چه بمیریم. ما [همیشه] از آن خداوند هستیم» (روم. 14:8)، رسول مقدس تعلیم می دهد، و در پیشگاه خدا همه ما زنده هستیم، زیرا روح جاودانه و جاودانه است. باشد که این استدلال موجب خشنودی شما در غم محرومیت مادرتان باشد. الان هم که با او در ارتباط با نماز هستید، وقتی وظیفه خود را انجام دادید - برای آرامش روح او دعا کنید و وقتی خدمات کلیساذکر بجا آورید و به نیازمندان صدقه دهید. برای او این برای روحش بسیار سودمند است و برای شما تسلی است (مکاریوس ارجمند).

خواندن در مورد بیماری های مکرر شما بسیار دلخراش است... اما شما نیز بسیار ترسو و ترسو از مرگ شده اید. پروردگار مهربان، تو همچنان با ما زندگی می کنی، همانطور که از مرگ می ترسی نترس. خاطره واقعی مرگ چنان ترس ناجوانمردانه ای ندارد که من در شما می بینم، اما به خرد و زندگی خوب تشویق می کند. (مکاریوس ارجمند).

این که شما که می مانید از محرومیت او غمگین می شوید، از روی عقل معنوی نیست، بلکه عمل از گوشت و خون است. آیا مهم است - او حتی پس از سال ها زندگی می مرد، اما چند طوفان، غم و طوفان زندگی را تجربه می کرد؟ عزاداران در این زمینه به او رحم نکردند و در خیال خود چشم انداز را به تصویر کشیدند زندگی شاد، و این خیلی به ندرت اتفاق می افتد (مکاریوس ارجمند).

خداوندا، به پسر عزیزت، کودک مبارک پافنوتیوس، آرامش ابدی با مقدسین عطا کن! تو برای او گریه می کنی و اینک در ربوبیت های اولیای الهی شاد و مسرور می شود و از آنجا برای تو پخش می کند: «ای پدر و مادرم بر من گریه مکن، بلکه بر خودت که گناه می کنی، همیشه گریه کن. زیرا شادی همه صالحان برای کوچکترها تعیین شده است، زیرا در زندگی موقت خود کاری انجام ندادیم که اکنون برای آن گریه می کنیم.» در مورد اشتراک اسرار مقدس آرام باشید، زیرا فرزند شما به طور جدایی ناپذیر با خداوند متحد است. حتی به مصائبی که در آن چیزی برای شکنجه او وجود نداشت فکر نکنید. و اینکه قبل از مرگش سخت رنج می‌برد، نشان می‌دهد که فرزند پدر و مادری گناهکار است که در گناهان باردار شده و در گناه متولد شده است. (آنتونی ارجمند).

با وجود اینکه در کنار شما هستیم و با همگان از خداوند متعال شفای همسر خوبتان را خواستاریم و از خداوند منان خواستاریم و بی شک به رحمت خداوند توکل داریم که بتواند به او سلامتی و طول عمرش را عطا کند. تا زمانی که او بسیار پیر شده است، اما نمی دانیم که آیا این مورد پسند اراده مقدس او است و آیا برای آن مفید است؟ پس خود ناجی ما مسیح در دعای خود با اشک از خدای پدر نجات خواست و گفت: «پدر من! اگر ممکن است، این جام را از من بگذران. اما نه آن طور که من می خواهم، بلکه آن طور که تو می خواهی» (نک: متی 26، 39، 42). و بنابراین، اگر خداوند متعال قصد دارد از این وادی اسفناک و غم انگیز به ابدیت سعادتمندانه هجرت کند، پس این چیزی نیست که ما در مورد آن فکر کنیم و در مورد آن صحبت کنیم: شوهر با چه کسی زندگی خواهد کرد؟ بچه ها با کی هستن؟ چه اتفاقی برای آنها خواهد افتاد؟ آیا آنها خوشحال خواهند شد؟.. اما بهتر است از زمان طلایی برای فکر کردن به گناهان جوانی و جهل و توبه دردناک برای آنها و اعتراف استفاده کنید و خود را به دعای مکرر - هرچند کوتاه - و جماعت حضرت بپردازید. اسرار، حداقل ماهی یک بار، و تأمل: «وای بر من گناهکار واقعی، وای بر من که کار نیکی ندارم! چگونه در دادگاه خدا حاضر شوم؟ چگونه می توانم با مقدسین زندگی کنم؟ (آنتونی ارجمند).

هیچ چیز به ما نزدیکتر از مرگ نیست! همچنین این نظر شما بسیار منصفانه است که هر جا که به امید نجات خدا به زندگی خود پایان دهید و در قبر فرود بیایید، همه جا زمین پروردگار است! (آنتونی ارجمند).

همه ما اکنون در سایه مرگ زندگی می کنیم و راه می رویم، زیرا مرگ فراتر از دریاها نیست، بلکه پشت شانه های همه است. ما از مرگ یکی و دیگری می ترسیم، اما فکر اصلاح خود را در آینده به تعویق می اندازیم، زمانی که زبانمان بی زبان باشد. (آنتونی ارجمند).

در هر مکانی که خداوند برای مردن تعیین کرده باشد، حتی اگر هزاران مایل در خارج از کشور باشد، قطعاً به مقصد خواهد رسید و به موقع، زیرا فرمان خدا دقیقاً انجام می شود. (آنتونی ارجمند).

ما نمی توانیم بفهمیم که چرا یک جوان زودتر از موعد می میرد، در حالی که یک پیرمرد دیگر از خود زندگی خسته می شود و هر از گاهی از ناتوانی ناله می کند، اما نمی میرد. خداوند حکیم، انسان دوستانه و ناشناخته برای همه ما، آنچه را که برای ما مفید است ترتیب می دهد و عطا می کند. مثلاً اگر کسى روزهاى خود را تا سنّ پیرى حفظ کند، نیکوکار است; اگر عمر کسی در جوانی یا نوزادی کوتاه شود، باز هم سود می برد. کلیسای مقدس ما را از صحت این سخنان در غرفه خاکسپاری اطمینان می‌دهد و به خداوند می‌گوید: "با ژرفای خرد، همه چیز را انسان‌دوستانه و عاشقانه بسازید و آنچه را که مفید است به همگان، یگانه خالق عطا کنید." به همین دلیل ما باید آن را ترک کنیم یا حداقل غم خود را تعدیل کنیم تا به عنوان شکایت از خدا به ما نسبت داده نشود که گویا با ما رفتاری انسانی ندارد. (آنتونی ارجمند).

در مورد ناراحتی شما که گفته می شود والدین شما بدون پیام خداحافظی به زندگی خود پایان دادند، این برای ما ناشناخته است. شاید مرگ او یک مرگ شهید بود که تمام مراسم را کامل می کند، زیرا معلوم است که آتاناسیوس ارجمند آتوس توسط ساختمان کلیسا درهم شکسته شد، اما روح او در خیر و نیکی نزد خداوند یافت شد. هنوز بسیاری از مردم در اثر رعد و برق، رعد و برق، آتش، آب، دود، سقوط تصادفی و غیره می میرند و همه اینها به مرگ شهادت می میرند که در آن گناهان با خون آنها پاک می شود و کلیسای مقدس ما دارای ویژگی خاصی است. شفاعت برای آنها نزد خداوند (آنتونی ارجمند).

خداوند خداوند با ژرفای حکمت خود همه چیز را بشردوستانه می سازد و به همه چیزهای مفید می بخشد، یعنی اگر زندگی کسی ادامه یابد، سود می برد. و اگر روزی کسی را کوتاه کند برای این است که مبادا کینه فکری او را عوض کند یا تملق روحش را فریب دهد. بنابراین، خداوند خداوند، با عشق واقعی انسانی، همه چیز را می سازد و به همه چیزهای مفید می دهد. و وظیفه ما این است که در هر دو صورت، با تسلیم کودکانه در برابر پدر آسمانی، بگوییم: پدر ما، اراده تو انجام شود! (آنتونی ارجمند).

چه خوب است که با دعا با مرگ روبرو شویم! و برای این باید در حالی که سالم هستید به آن عادت کنید (نیکون ارجمند).

ترس از مرگ ناشی از شیاطین است. اینانند که چنان ترسی در روح می افکنند که امید به رحمت خدا را از آنان سلب می کند (نیکون ارجمند).

پزشک باید به بیمار هشدار دهد که مرگ نزدیک است (نیکون ارجمند).

چنین سنت کلیسایی وجود دارد که اگر در آرامگاه متوفی احساس شادی و آرامش می کنید، می توانید امیدوار باشید که آن مرحوم مورد رضایت خدا باشد و زندگی او صالح بوده باشد. (نیکون ارجمند).

برای سرنوشت ابدی افراد در حال مرگ، ظاهر دفن اهمیت چندانی ندارد. (نیکون ارجمند).

علت اینکه مردگان را مرده می نامند این است که در حال استراحت هستند. (نیکون ارجمند).

سوال: چگونه برای مرگ آماده شویم؟ پاسخ: «باید فکر کنید که فقط این روز به شما داده شده است. نمیشه به فردا امیدوار بود به هر گناهکاری اگر توبه کند وعده آمرزش داده می شود، اما فردا به کسی وعده داده نمی شود. (نیکون ارجمند).

میبینم قبل از مرگ در چه حالتی هستی. شما می نویسید: «سیر زندگی تمام شد، من ایمان را حفظ کردم» (دوم تیم. 4: 7)، نمی دانم چه چیز دیگری در انتظار من است، سرگرم کننده است، زیاد صحبت می کنم، شوخی می کنم، حتی می خندم. ... با نگاه کردن به من، وقت گریه کردن نیست، اما "این دوست داشتنی نیست" اعتراض می کنی. - من به شما می گویم که این "جذابیت آشکار" است. چنانکه می بینیم نمونه ای از زندگانی اولیای الهی است که همگی در حال مرگ از ساعت مرگ می ترسیدند و گریه می کردند و نمی دانستند چه چیزی در انتظارشان است. اطرافیان از یکی از آنها پرسیدند: پدر هنوز از مرگ می ترسی؟ که او پاسخ داد که اگرچه<я>و من سعی کردم طبق دستورات خدا زندگی کنم، اما نمی دانم چه چیزی در انتظارم است، زیرا نه داوری خدا وجود دارد و نه قضاوت انسانی. - و تو شوخی می کنی و می خندی. شما کلمات رسولان را می گویید: "من ایمان را حفظ کردم" (دوم تیم. 4: 7). "این تمام چیزی است که پولس رسول مقدس می تواند بگوید، و به نظر می رسد من و شما پولس نیستیم." نه تنها همه اولیای مقدس خدا در ساعت مرگ لرزیدند، بلکه حتی مادر خدامن می ترسیدم که او مجبور شود سختی ها را پشت سر بگذارد و شما همانطور که خود می گویید: "بی ترس می میرید، بدون ترس از آنچه پس از جدا شدن روح شما در انتظار شماست." "من بسیار متاسفم و همه ما متاسفیم که شما در چنین روحیه خطرناک و جذابی هستید." بهتر بود نمیمردی و متوجه نمی شدی که در چه مسیری قرار گرفته ای. از پروردگار می خواهم که شما را روشن کند... (هیلاریون ارجمند).

باشد که خداوند با آرامش و سکوت به شما نگاه کند و بدین وسیله دلهای غمگین شما را که رنج خواهر همصدا مادر طبیثا و جدایی قریب الوقوع از او را تجربه می کند، آرام کند. بیش از اندازه دلت را از دست نده و روح خود را با ایمان و اعتماد به رحمت پدر آسمانی تقویت کن، که او را از غم ها و بیماری ها می خواند تا در آغوش ابراهیم آرام بگیرد. او نخواهد مرد، بلکه فقط تا قضاوت عمومی مسیح به خواب خواهد رفت روح جاودانهاو از مرگ به شکم خواهد رفت و در آنجا با عشق به محبت کسانی که به او خدمت کردند شفاعت خواهد کرد. (هیلاریون ارجمند).

در مورد نوزاد مرده، آن را به رضای خدا بسپارید، اما تمام گناهان خود را گناه و این مجازات بدانید. (لئو ارجمند).

آمادگی برای مرگ می تواند برای روح کسی که با ایمان و امید در انتظار خروج از این زندگی باشد، بسیار سودمند باشد. به نظر شما نگرانی در مورد آماده شدن برای مرگ باعث می شود توانایی شما در انجام همه چیزهای خوب و ضروری کم شود. اما منصفانه نیست. به نظر شما این گونه به نظر می رسد زیرا کاملاً از سرنوشت آینده خود مطمئن نیستید. اما چه کسی می تواند کاملاً در این مورد مطمئن باشد، در حالی که هم افراد کامل و هم اولیای خدا، مانند آرسنیوس بزرگ و آگاتون کبیر، بدون ترس انتظار نزدیک شدن به ساعت مرگ را داشتند؟ شهید بزرگوار پطرس دمشقی می گوید: «نجات یک مسیحی بین بیم و امید است و بنابراین در هیچ موردی نباید جرات کرد یا ناامید شد». (امبروز ارجمند).

خارجی ... آماده سازی<к смерти>من فکر می کنم باید با دو موضوع اصلی شروع کنید: وصیت نامه معنوی بنویسید و بعد از اعتراف مقدماتی و عشای ربانی، آیین مسح را دریافت کنید. (امبروز ارجمند).

... «پروردگار صبر دارد. او تنها زمانی به زندگی انسان پایان می دهد که او را برای گذار به ابدیت آماده ببیند یا امیدی به اصلاح خود نبیند. (امبروز ارجمند).

یکی از بزرگان گفت که از مرگ نمی ترسم. یک روز در حالی که یک بغل هیزم از جنگل حمل می کرد، بسیار خسته شد. به استراحت نشست و با اندوه گفت: حتی اگر مرگ فرا رسیده باشد. «و چون مرگ ظاهر شد، ترسید و از او خواست که یک بغل هیزم حمل کند.» (امبروز ارجمند).

من به شما از ترس می گویم ... ناشی از شایعه طاعون. اگر کلام انجیل خداوند را همیشه در نظر داشته باشیم: "همیشه آماده باشید، زیرا نه روزها و نه ساعتی را که پسر انسان خواهد آمد" می دانید (متی 24:44؛ 25:13). ، سپس این ترس قدرت شما را از بین می برد. آماده شدن برای مرگ همیشه مفید است... فقط بیشتر از همه سعی کنید روحیه ای آرام داشته باشید و همه چیز و همه را تسلیم قضای خدا کنید. (امبروز ارجمند).

راهب مرقس زاهد می نویسد که اگر انسان به زندگی با نشاط تمایل داشته باشد، عاقبت او آسان نیست، بلکه به دلیل تمایل به زندگی شهوانی دشوار است، همانطور که در فصل بیستم در مورد قانون روحانی آمده است: دل شهوتران در هجرت در زندان و روح در بند است. اما قلب سخت کوش دری باز است.» (امبروز ارجمند).

می نویسی که بیوه تاجری مدتی در صومعه تو زندگی می کرد، به خواهران فقیر و فقیر دنیا بدهکار بود، سپس عازم وطن شد و در آنجا با مرگی وحشتناک از دنیا رفت و زبانش را بیرون آورد که حتی پس از آن ها نتوانست صاف شود دلیل چنین مرگ وحشتناکی را می پرسید. مقدرات خداوند برای ما قابل درک نیست، اما فقط می توان گفت که اولاً گرفتن پول از مردم فقیر بدون پرداخت آن سوء نیت است، این از گناهانی است که مانند رشوه مزدور به بهشت ​​فریاد می زنند. با توجه به آنچه در مزامیر آمده است: «او گناهکار است و برنمی‌گردد» (مزمور 36:21) و ثانیاً این شخص باید با زبانی که نمی‌توانید از آن پنهان شوید گناه زیادی کرده است. کوه ها یا دریاها و ظاهراً از این کار توبه نکرده است، ثالثاً چنین مرگ های وحشتناکی برای کسانی که زنده مانده اند را نیز پند می دهد تا مراقب باشند و از شکستن دستورات الهی بترسند یا حداقل مواظب باشند که صادقانه بیاورند. توبه از گناهانشان، تا مرگ ناآماده آنان را فرا نگیرد (امبروز ارجمند).

غیرممکن است... برای پدر و مادری که تنها فرزندشان را به طور غیرمنتظره ای از دست دادند، غصه نخورند، غصه نخورند، اندوهگین نباشند. اما ما مشرکانی نیستیم که هیچ امیدی به زندگی آینده نداریم، بلکه مسیحی هستیم که حتی فراتر از قبر در مورد دریافت سعادت ابدی آینده تسلی شادی داریم. با این فکر شادمانه باید اندوه خود را تعدیل کنید، اندوه بزرگ خود را فروکش کنید، که با وجود اینکه مدتی است پسرتان را از دست داده اید، می توانید دوباره او را در زندگی آینده ببینید، اما می توانید طوری با او متحد شوید که هرگز نباشید. دوباره با او جدا شد شما فقط باید اقدامات مناسب را برای این کار انجام دهید: 1) روح M. را در قربانی بدون خون، در هنگام خواندن زبور و در نمازهای خود در خانه یاد کنید. 2) تمام صدقه های ممکن را برای روح او انجام دهد. همه اینها نه تنها برای پسر مرحوم شما M.، بلکه برای خودتان نیز مفید خواهد بود. اگرچه مرگ او باعث اندوه و اندوه فراوان شما شد، اما این اندوه می تواند شما را در زندگی مسیحی، در خیریه مسیحی، در روحیه مسیحی تقویت کند. آنچه خداوند با ما می کند نه تنها خوب است، بلکه بسیار خوب است (امبروز ارجمند).

تو همچنان در شیپور می دمی - مرگ فرا رسیده است. بله، خداوند چنین فرمود: «اگر دانه گندماگر به زمین بیفتد، نخواهد مرد» (نک: یوحنا 12: 24). پس خداوند برای شما وسوسه ای می فرستد تا اشتیاق زنده و سرسختانه شما بمیرد - و مرگ به سراغ شما بیاید. و طبق کلام خدا: "اگر با مسیح بمیریم، با او نیز زندگی خواهیم کرد" (ر.ک: 2 تیم. 2:11). (آناتولی ارجمند).

و شما مرگ را می خواهید زیرا اولاً نمی دانید مرگ چیست و در آنجا چه چیزی در انتظار ماست. و ثانیاً تو ای مادر، شهوت‌پسندی، یعنی نمی‌خواهی غم‌ها را تحمل کنی، غم و غصه را هم نمی‌فهمی. در غم ها رحمت خدا پنهان است (آناتولی ارجمند).

پدران مقدس در مورد بهشت ​​و جهنم

توجه به تعالیم پدران مقدس در مورد بهشت ​​و جهنم بسیار مهم است، زیرا آنها معلمان معصوم کلیسا، حاملان سنت بدون ابر هستند و بنابراین نمی توان کتاب مقدس را خارج از تعالیم الهام شده آنها تفسیر کرد. از این گذشته، کلیسا، این بدن انسان دوست مسیح، خود کتاب مقدس را می نویسد و آنها را تفسیر می کند.

موضوع رایج در تعالیم پدران مقدس کلیسا این است که بهشت ​​و جهنم نه از دیدگاه خدا، بلکه از دیدگاه انسان وجود دارد. البته بهشت ​​و جهنم وجود دارند، به عنوان دو روش زندگی وجود دارند، اما خداوند آنها را خلق نکرده است. از سنت پدری روشن می شود که دو مکان وجود ندارد (بهشت و جهنم)، بلکه خود خداوند بهشت ​​اولیاء و جهنم برای گناهکاران است.

این امر با تعالیم پدران مقدس در مورد آشتی و همچنین در مورد دشمنی انسان با خدا پیوند ناگسستنی دارد. در هیچ کجای کتاب مقدس روشن نیست که خدا با مردم آشتی می کند، اما مسیح انسان را با خدا آشتی می دهد. از کل سنت پدری نیز بر می آید که خداوند هرگز دشمن انسان نیست، بلکه انسان به دلیل عدم ارتباط با او و مشارکت در او، دشمن خدا می شود. بنابراین انسان دشمن خدا می شود و نه خدا دشمن انسان. انسان از طریق گناهی که آفریده است، خداوند را خشمگین و دشمن می بیند. ما این موضوع را با ارائه آموزه های برخی از پدران کلیسا بررسی خواهیم کرد.

من فکر می کنم خوب است که با سنت اسحاق سوریه شروع کنیم، که در مورد وجود بهشت ​​و جهنم صحبت می کند.

در صحبت از بهشت ​​می گوید بهشت ​​عشق خداست. و طبیعتاً وقتی از عشق صحبت می کنیم، عمدتاً و قبل از هر چیز انرژی آفریده خداست. می نویسد: بهشت ​​محبت خداست که بهره مندی از همه نعمت ها در آن است. اما در مورد جهنم تقریباً همین را می گوید، یعنی جهنم بلای عشق است. او می نویسد: «من می گویم کسانی که در جهنم عذاب می کشند، به تازیانه عشق مبتلا شده اند. و چه تلخ و ظالمانه است این عذاب عشق!»

پس جهنم عذاب محبت خداست. او خود می گوید که اندوه ناشی از گناه در برابر عشق خدا "وحشتناک تر از هر مجازات ممکن است." در واقع، انکار عشق کسی و مخالفت با آن دردناک است. رفتار نامناسب وقتی که ما را دوست دارند، چیز وحشتناکی است. اگر این را با محبت خدا مقایسه کنیم، می توانیم عذاب جهنم را درک کنیم. در ارتباط با این همان چیزی است که قدیس اسحاق دوباره می‌گوید، اینکه اظهار اینکه «گناهکاران در جهنم از محبت خدا محروم هستند» مناسب نیست.

در نتیجه، حتی در جهنم نیز مردم محبت خدا را دریافت خواهند کرد. خداوند همه مردم را دوست خواهد داشت: چه صالحان و چه گناهکاران، اما همه این محبت را به یک اندازه و یکسان احساس نمی کنند. به هر حال، گفتن اینکه جهنم غیبت خداست، نابجاست.

از اینجا به این نتیجه می رسد که افراد تجربیات متفاوتی از خدا دارند. هر یک از خداوند مسیح «برحسب کرامت خود»، «بر اساس شجاعت خود» داده خواهد شد. زیرا در آنجا درجات معلمان و شاگردان منسوخ می شود و در هر یک «تیزبینی هر آرزویی» وجود دارد. یکی خواهد بود که فیض خود را به همه خواهد داد، یعنی خود خدا، اما مردم آن را به اندازه ظرفیت خود درک خواهند کرد. محبت خدا شامل همه مردم می شود، اما به دو صورت عمل می کند: گناهکاران را عذاب می دهد و نیکوکاران را شاد می کند. راهب اسحاق سوری در بیان سنت ارتدکس در این باره می نویسد: "عشق با قدرت خود به دو صورت عمل می کند: گناهکاران را عذاب می دهد، همانطور که در اینجا برای یک دوست اتفاق می افتد که از یک دوست رنج می برد، و باعث شادی کسانی می شود که دوست دارند. به وظیفه خود عمل کنند.»

بنابراین، عشق به خدا، همان عمل به همه مردم سرایت می‌کند، اما به گونه‌ای دیگر عمل می‌کند. اما چگونه چنین تفاوتی بوجود می آید؟

خداوند به موسی فرمود: به هر کس رحم کنم رحم خواهم کرد و به هر کس رحم کنم.(مثل 33، 19). پولس رسول با استناد به این متن عهد عتیق، می افزاید: پس به هر که بخواهد رحم می کند; و هر که را بخواهد سخت می کند(رومیان 9:18). این باید در چارچوب سنت ارتدکس تفسیر شود. چگونه است که خدا می خواهد به یکی رحم کند و دیگری را سخت کند؟ آیا خداوند جانبداری دارد؟

طبق تعبیر تئوفیلاکت بلغارستانی، این با طبیعت انسان مرتبط است، نه با طبیعت و فعل خدا. قدیس تئوفیلاکت می‌گوید: «همان‌طور که خورشید موم را نرم می‌کند و گل را سخت می‌کند، نه به خودی خود، بلکه به دلیل تفاوت در ماده موم و گل، خداوند قلب گلی فرعون را که می‌گویند سخت می‌شود». این بدان معناست که لطف خداوند، یعنی محبت او که همه را تقدیس می کند، مطابق حال انسان عمل می کند.

سنت باسیل کبیر نیز با این افکار موافق است. تفسیر آیه مزمور صدای خداوند شعله های آتش را خاموش می کند(مزمور 28:7)، او می گوید که این معجزه برای سه جوان در کوره ای فروزان رخ داد. آنگاه شعله دو قسمت شد و از طرفی «همه را که در اطراف ایستاده بودند سوزاند» و از سوی دیگر «روح گرفت و خوشایندترین نفس و خنکی را به جوانان بخشید، به طوری که در حالتی آرام، گویی زیر سایه یک درخت.» و گرچه این شعله کسانی را که بیرون تنور بودند می سوزاند، در عین حال جوانان را چنان سیراب می کند که گویی در سایه درختی هستند. در زیر اشاره می‌کند که آتشی که خداوند برای شیطان و فرشتگانش آماده کرده است «به صدای خداوند منقطع می‌شود». آتش دو قوه دارد: قدرت سوزاندن و قدرت روشنایی، و لذا هم می سوزد و هم روشن می کند. بنابراین، کسانی که شایسته آتش هستند، قدرت سوزان آن را احساس می کنند، و کسانی که شایسته روشنایی هستند، قدرت روشنایی آن را احساس می کنند. و از این رو در پایان سخنان شگفت انگیزی می گوید: «بنابراین صدای خداوند که شعله آتش را قطع و تقسیم می کند لازم است تا آنچه روشن نیست آتش عذاب شود و آنچه نمی سوزد باقی بماند. نور آرامش.»

در نتیجه، آتش جهنم روشن نخواهد شد و از قدرت روشنگری محروم خواهد شد. و نور الصالحات غیر سوزان است و از مال سوزان محروم می شود. این نتیجه اعمال مختلف خداوند خواهد بود. در هر صورت، این دلالت بر این دارد که شخص، متناسب با شرایط خود، انرژی مخلوق خداوند را دریافت خواهد کرد.

این درک بهشت ​​و جهنم نه تنها توسط قدیس اسحاق سوریه و سنت باسیل کبیر است، بلکه این آموزه کلی پدران مقدس کلیسا است که آتش ابدی و زندگی ابدی را تفسیر می کنند. هنگامی که ما از آپوفاتیک صحبت می کنیم، منظور ما این نیست که پدران مقدس آموزه های کلیسا را ​​تغییر می دهند، و بیش از حد انتزاعی و عمیق صحبت می کنند، بلکه این است که آنها سعی می کنند تفسیر خود را ارائه دهند، که مربوط به مقوله های تفکر انسان و تصاویر چیزهای حسی نیست. . و این تفاوت بین پدران یونانی ارتدوکس و فرانسوی-لاتینی ها را نشان می دهد که این واقعیت را خلق شده می دانستند.

بنابراین، قدیس گرگوری متکلم این حقیقت مهم را توسعه می دهد، که همانطور که روشن خواهد شد، اهمیت زیادی برای زندگی کلیسا و روحانی دارد.

او به شنوندگان خود توصیه می کند که آموزه های کلیسا را ​​در مورد رستاخیز بدن ها، قضاوت و پاداش برای صالحان بپذیرند. و آنها باید این آموزه را از این منظر درک کنند که زندگی آینده «نور برای پاکان ذهن» است، طبیعتاً «به قدر پاکی»، و این را ملکوت بهشت ​​و تاریکی «برای نابینایان» می نامیم. حاکم» (یعنی ذهن)، که در واقع بیگانگی از خدا «تا حد نزدیک بینی محلی» است. زندگی ابدی نور است برای کسانی که ذهن خود را پاک کرده اند. او برای آنها به قدر پاکی نور است. و ظلمت است برای نابینایان که در این زندگی روشن نشده و به روشنایی و خدایی نرسیده اند.

ما می توانیم این تفاوت را در بین اشیاء حسی ببینیم. همین خورشید «چشم سالم را روشن می کند و بیمار را تیره می کند». این بدان معناست که مقصر خورشید نیست، بلکه وضعیت چشم است. در آمدن دوم مسیح نیز همین اتفاق خواهد افتاد. مسیح به تنهایی "اما برای سقوط و قیام دروغ می گوید: برای سقوط کافران و برای قیام مومنان." همین کلام خدا در حال حاضر، مخصوصاً در آن زمان، «هم ذاتاً برای کسانی که نالایق هستند وحشتناک است و هم به خاطر عشق به نوع بشر برای کسانی مناسب است که خود را به درستی آراسته اند.» بنابراین، هرکسی شایسته نیست که در یک مرتبه و مقام باشد، بلکه یکی شایستگی یک چیز را دارد و دیگری، «به گمانم طهارتش». انسان به اقتضای پاکی دل و ذهنش از همان انرژی ناخلق خداوند بهره مند می شود.

در نتیجه از نظر قدیس گریگوری متکلم، همان خدا برای انسان بهشت ​​و جهنم است، زیرا هرکس به تناسب حالت روحی خود، انرژی خداوند را می چشد. از این رو در یکی از عبارات دین شناسانه خود خواهد گفت: «ای ترینیتی، مفتخر شدم که خادم و واعظ بی ریا باشم! ای تثلیث که روزی همه او را می شناسند، برخی در درخشندگی و برخی دیگر در عذاب.» همان خدای تثلیث برای مردم هم نور و هم عذاب است. سخنان قدیس مستقیم و بدون ابهام است.

اما مایلم به سنت گریگوری پالاماس، اسقف اعظم تسالونیکی نیز اشاره کنم که بر همین تعلیم اصرار داشت.

با عطف به کلام یحیی تعمید دهنده، که در مورد مسیح گفته شد، او شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد (متی 3: 1؛ لوقا 3: 16)، او می گوید که در اینجا پیشرو می خواهد حقیقتی را آشکار کند که مردم درک خواهند کرد. بر این اساس، یا عذاب آور، یا کیفیت روشنگر فیض. در اینجا سخنان او آمده است: "او می گوید: "او شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد" و خاصیت روشنگر و عذاب آور را آشکار می کند، هنگامی که هر فردی آنچه را که مناسب خلقت خود است دریافت کند.

البته این آموزه قدیس گریگوری پالاماس را باید در پیوند با تعلیم فیض مخلوق خداوند در نظر گرفت. قدیس تعلیم می دهد که همه مخلوقات در فیض غیر مخلوق خداوند مشارکت دارند، اما نه به یک شکل و نه به یک اندازه. بنابراین، شریک شدن در فیض خداوند توسط اولیای الهی، با اشتراک آن با خلق دیگر متفاوت است. وی تأکید می کند: «اگر یک ذات در همه یکسان شرکت نکند، بلکه به طرق مختلف شریک شود... اگر همه چیز در خدا مشارکت داشته باشد، در انس با اولیای الهی تفاوت بزرگ و ذاتی می بینیم».

علاوه بر این، از کل تعلیم کلیسا می دانیم که فیض مخلوق خدا بسته به اینکه چه کاری انجام می دهد، نام های مختلفی دریافت می کند. اگر انسان را تطهیر کند، اگر او را بصیرت دهد، آن را تطهیر می گویند. همچنین گاهی به آن فطری و گاهی حیات بخش و گاهی حکمت می گویند. در نتیجه، همه مخلوقات از فیض مخلوق خدا شریک می شوند، اما به طرق مختلف شریک می شوند. بنابراین، ما نباید فیض خدایی را که قدیسان از آن برخوردارند، با سایر انرژی ها اشتباه بگیریم.

البته همین امر در مورد لطف خداوند نیز صدق می کند زندگی ابدی. صالحان از انرژی روشنگر و خدایی بهره مند خواهند شد، در حالی که گناهکاران و ناپاکان عمل سوزاننده و عذاب آور خداوند را تجربه خواهند کرد.

این تعلیم را در آثار زاهدانه اولیای مختلف نیز می یابیم. به عنوان مثال، ما به سنت جان سینائی اشاره می کنیم که می گوید همان آتش را هم «آتش سوزنده و هم نور روشنگر» می نامند. این اشاره به آتش مقدس و بهشتی، فیض خداوند است. فیض خداوندی که مردم در این زندگی دریافت می‌کنند «برخی را به دلیل عدم تطهیر می‌بیند» و برخی دیگر «آنها را تا حد کمال روشن می‌سازد». البته فیض خداوند گناهکاران توبه نشده را در آن زندگی پاک نمی کند، اما آنچه سنت جان سینا از آن صحبت می کند در حال حاضر اتفاق می افتد. و تجربه زاهدانه اولیای الهی مؤید این است که اولیای الهی ابتدا فیض خداوند را به صورت آتش و هوس های سوزان احساس می کنند و پس از آن با پاک شدن دل هایشان، فیض خداوند را به عنوان نور احساس می کنند. خدابینان امروزی تأیید می‌کنند که هر چه انسان بیشتر توبه کند و به واسطه ی فیض، در جریان تلاش زاهدانه خود، تجربه جهنم را دریافت کند، این فیض، به طور غیرمنتظره‌ای برای خود زاهد، بیشتر به نور مخلوق تبدیل می‌شود. منظور همان لطف خداوند است که ابتدا انسان را تطهیر می کند و وقتی به درجه بالایی از توبه و تطهیر رسید، نور دیده می شود. بنابراین، در اینجا با مخلوقات و احساسات انسانی سروکار نداریم، بلکه با تجربه فیض مخلوق خداوند سروکار داریم.

این متن یک بخش مقدماتی است.

قدیسان چگونه زندگی می کنند پرسش: اگر همه مردم بر اساس خواسته های خود و در پی ارضای خود زندگی می کنند، پس مقدسین چگونه زندگی می کنند؟ البته، ما در مورد مقدسینی صحبت می کنیم که کیفیت وجود خود را تغییر دادند، و نه در مورد کسانی که کلیسا آنها را با پیروی از درون خود به عنوان چنین تشخیص داد.

چشمه های مقدس حدود 30 چشمه مقدس در مسکو وجود دارد. معروف ترین آنها، Kholodny، در Teply Stan، نه چندان دور از ایستگاه مترو Konkovo ​​واقع شده است. از دیرباز اعتقاد بر این بود که اگر صبح و عصر با معده خالی از خولودنی آب بنوشید، به سرعت کمک می کند.

فصل 2. پدران شهر. کیتووراس - سازنده کلیساهای کیتژ؟ ما باید چیزهای قدیمی را نگه می داشتیم و معابدی برای خدایان می ساختیم و دیواری از بلوط و پشت آن اغلب دیوار دوم می ساختیم و خدایان خود را در آنجا نگه می داشتیم. کتاب ولز، 21 و آن شهر به مدت سه سال ساخته شد. کیتژسکی

خدایان پدر خدایان پدر نشان دهنده قدرت، انرژی هدایت شده، سخاوت و نوع دوستی، اشراف به هدف، وسعت و امکانات بی حد و حصر هستند - خدای پدر در فرهنگ سلتیک، هم با نام های جوخائید اولاتیر (پدر همه) و هم رواد روفسا (پدر سرخ) شناخته می شد. دانش).

گنبدهای مقدس کلیسای جامع سنت لوقا نویسنده: کشتی هنری، 2003/2/21 در راهروهای طولانی ساختمانی قدم می زنم که بسیار قدیمی است، درهای زیادی، همه بسته است. اونجا دنبال چیزی نمیگردم فقط دارم راه میرم. این ساختمان به خودی خود شبیه تلاقی بین هاستل و دانشگاه (سن پترزبورگ) است. پشت سرت، جایی

صفات مقدس یک درمان کاملا استثنایی و تقریباً تنها درمان است آب عیسیبرای بیماری های نوزادان گاهی اوقات با انکار کامل سایر داروها، خود را فقط به استفاده از این آب، شستن، پاشیدن، خیساندن محدود می کنند.

فصل 9 پدران و فرزندان جادوگر خود را در انتظار نگه نداشت. او با تمرکز، با یک بطری در دستانش آمد و بلافاصله مرا بر روی شکمم برگرداند و مجبورم کرد دست هایم را دراز کنم: «چه پسر بچه ای»، پیرمرد به دلایلی به زبان اوکراینی گفت. - تو پسر خوبی هستی، اما نیاز هم داری

پادشاهان: پدران کلمات و عبارات کلیدی: چهار پادشاه با چهار علامت ثابت زودیاک مطابقت دارد: برج ثور، اسد، عقرب و دلو. پادشاهان می توانند هم افراد واقعی در زندگی شما را نشان دهند و هم جنبه های مختلفشخصیت شما پادشاهان شخصیت های پدری هستند و معمولاً هستند

پدران دختر چه چیزهایی باید بدانند؟ من این مطالب را کاملاً تصادفی در اینترنت پیدا کردم. و به دلایلی بلافاصله به پسر عمویم فکر کردم. فکر می‌کردم خیلی خوب است که او نیز با این اصول بسیار مهم آشنا شود. پس از همه، چه کسی می داند، شاید او نیز، اوایل

فصل 6. پدران مقدس در روح من این موضوع را بسیار مختصر با ذکر چند نمونه از دوران های مختلف مورد بحث قرار خواهم داد. با این حال، برای بیان یک داستان مفصل، باید یک الهی دان باشید. برای من، نه برای ارائه کامل آموزه مسیحی در مورد روح، بلکه برای شناخت ریشه ها کافی است.

پدران و پسران دشوار است که به عبارت معروف استالینیستی اشاره نکنیم: "پسر مسئول پدرش نیست." پاسخ نمی دهد - اگر از پدر خود دست کشید، او را نفرین کرد یا علناً او را محکوم کرد. یک مثال بسیار قابل توجه در این زمینه، شکل پاولیک موروزوف است - اگرچه اکنون تردیدهایی وجود دارد

«قدیس ها» و «قهرمانان» اکثریت قریب به اتفاق خدایان و قهرمانان بت پرست به صورت «قدیس» و «شهدا» به ما رسیده اند. کلیسای مسیحی. به عنوان مثال St. دیونیسیوس با دیونیسوس، سنت. کوزماس و سنت. دامیون به برادران دیوسکوری و غیره عجیب است که این واقعیت حتی در منعکس شده است

قدیسان حامی طبق سنت ارتدکس، رسول اندرو به ماهیگیران، سنت نیکلاس - ملوانان، Frol و Laurus - دهقانان، Zosima و Savvaty - زنبورداران کمک می کند. Vlasiy، که تحت نام او می توان اسلاو را دید خدای بت پرستولز، از گاو مراقبت می کند.