صفحه اصلی / نشانه ها / نشانه های فرد تسخیر شده چگونه رفتار کنیم و چگونه از خود در برابر شیطان محافظت کنیم؟ بین دوست و دشمن

نشانه های فرد تسخیر شده چگونه رفتار کنیم و چگونه از خود در برابر شیطان محافظت کنیم؟ بین دوست و دشمن

اعترافات یک شیطان پرست «این نژاد با روزه و نماز رانده می شود»

تابستان گذشته اتاقی در نزدیکی ایستگاه سیورسکایا کرایه کردم و هر شب ساعت دو بعدازظهر با دوربین دوچشمی دریایی به سیاره سرخ مریخ با کلاه برفی روی تاج آن نگاه می‌کردم که در آن سال به طرز شگفت‌انگیزی به زمین گناهکار ما نزدیک شد.

دانشمندان اخترشناسان ادعا می کنند که آخرین باری که به این فاصله نزدیک شد، در زمان نئاندرتال ها، 60 هزار سال پیش بود.

خوب، چگونه می توانید یک خواب شبانه را فدای چنین کنجکاوی نکنید!

و شنبه ها و یکشنبه ها به کلیسای نماد کازان رفتم مادر خدا، جایی که او با یک سرگردان آشنا شد - یک روسی کوچک که از ولیکی اوستیوگ به منطقه پولتاوا می رفت.

او جایی برای گذراندن شب نداشت، بنابراین او را به خانه خود دعوت کردم.

یک تکه گوشت خوک خریدم، یک شام خوب آماده کردم و مهمان را سر میز دعوت کردم.

با این حال، او از خوردن گوشت خوک خودداری کرد و توضیح داد:

من گوشت خوک نمیخورم

و نه به این دلیل که من یک یهودی یا مسلمان هستم، بلکه همه به این دلیل است که یک روز خوک همسایه‌ای کثیف به باغ من خزیده است.

البته من از روی بغض او را لوس می‌گویم، اما در واقع او یک خوک خوب سیر، صورتی، پر از چاق جوان، شاد و وحشتناک پرخور بود.

با خوشحالی غرغر می‌کرد و مثل تاپ می‌چرخید، با حرص شروع به بلعیدن هر چیزی که روی تخت‌ها سبز و پیچ‌خورده بود، کرد.

با دیدن این دزدی از پنجره متوجه شدم که باید محصول را نجات داد وگرنه با زحماتم خداحافظ.

دستمالی گرفتم و فریاد زدم: "خب صبر کن، من الان تو را کتک می زنم!"

اما بدبخت نمی‌خواست این زمین‌های حاصلخیز را ترک کند، با طفره رفتن از شپشک، تخت‌ها را می‌چرخاند، محصولات را زیر پا می‌گذاشت و هرچه می‌رفت، شکننده می‌شد.

با این حال، من چابك تر بودم و با پاك ضربه ای مهیب به پشته زدم.

خوکک جیغی کشید، با عجله به سمت سوراخی که در حصار ایجاد کرده بود، رفت و به داخل سوراخ فرو رفت.

بدون اینکه فریادش قطع شود، به سمت خوک‌خانه رفت و به سرعت پاهای جلویش را حرکت داد و پاهای عقبش را روی زمین کشید. همسرم در حالی که با یک لگن لباس‌های خیس به ایوان می‌رفت، یک خوک فلج را دید و در حالی که سرش را به نشانه مخالفت تکان می‌داد، شروع به آویزان کردن لباس‌های خیس کرد.

صبح روز بعد، در حیاط همسایه، آتشی شعله ور بود که صاحب آن خوک دیروز را سرزنش می کرد و همسرش که زنی خشن و بدخواه بود، مشت خود را به سمت خانه ما تکان می داد.

در حالی که لباس‌هایی را که یک شبه خشک شده بودند بیرون می‌کشید، همسرم متوجه شد که پیراهن چهارخانه مورد علاقه‌ام گم شده است، اما این ضرر را به کولی‌هایی که از آنجا می‌گذرند نسبت دادند. در مورد همسایه که به عنوان نگهبان گورستان و گورکن کار می کرد، او هیچ سر و صدا یا رسوایی ایجاد نکرد و به درستی قضاوت کرد که خوکی که باغ دیگری را مسموم کرد مجازات عادلانه ای دریافت کرد. اما همسرش جور دیگری فکر می کرد و با کینه ای از من، در حال تدارک انتقام سیاه بود.

یک هفته پس از این حادثه، نیمه‌های شب از صدای رعد و برق شدید، رعد و برق‌های کورکننده و کوبیدن مداوم باران شدید بر روی پشت بام از خواب بیدار شدم.

زن تنها با لباس خوابش در اتاق پرسه می‌زد، روی صندلی‌ها تلو تلو تلو می‌خورد، روی هم می‌رفت و زمزمه دعا می‌کرد.

او با یافتن کبریت، چراغ را در حرم روشن کرد و زانو زد و دراز کشید سجده هاو به الیاس نبی دعا کرد که صاعقه به خانه ما پرتاب نکند.

برخلاف من، او بسیار وارسته بود و محکم به تمام احکام کلیسای ارتدکس پایبند بود.

من اغلب به او می خندیدم و مانند اکثریت مردم شوروی در آن زمان نسبت به ایمان بی تفاوت بودم.

اما از آن شب طوفانی، چیزی غیرعادی برای من شروع شد: بی قراری بی دلیل، عصبی بودن، احساس ترس و حالت مالیخولیایی ظاهر شد.

شب‌ها از کابوس‌های شبانه عذاب می‌کشیدم، خواب مرده‌ها را دیدم که با هم مرا از خانه بیرون می‌کردند.

البته قبلا مشروب می خوردم، اما حالا از سر کسالت، دیوانه وار شروع به نوشیدن کردم و دست از کار کشیدم.

و یک روز که نمی دانستم دارم چه کار می کنم، به اتاق زیر شیروانی رفتم و در حالی که یک طناب به تیری بستم، خود را حلق آویز کردم...

در راهروی بیمارستان که محکم به تخت آهنی قدیمی بسته شده بودم از خواب بیدار شدم.

معلوم شد که زن، در بازگشت از بازار، دید که در اتاق زیر شیروانی باز است، با پیش‌آگاهی به داخل رفت و طناب را برید.

آمبولانس صدا شد. دکتر کشیک بعد از معاینه من دست تکان داد و گفت: آمین! اما او همچنان از من مراقبت می کرد.

پزشکان چندین ساعت تلاش کردند تا مرد بدبخت حلق آویز شده را زنده کنند، اما روح به دنبال جدایی از بدن منزجر بود و تنها پس از یک سوراخ کمری به خودم آمدم. و برای مدت طولانی با یک زخم بنفش از طناب دور گردنم راه می رفتم، نمی توانستم صحبت کنم، اما فقط خس خس می کردم.

همسرم که یک بار با کولی ها ملاقات کرده بود، شروع به شرمساری آنها به خاطر یک پیراهن دزدیده شد. اما کولی های دانای کل گفتند:

تو، طلایی، ما را سرزنش نکن، بلکه همسایه خود را نفرین کن - جادوگر کیف. این او بود که شوهرت را لوس کرد: او پیراهنی را دزدید و شوهرش را مجبور کرد آن را در قبر با یک مرده دیگر دفن کند.

با شنیدن این حرف، همسرم به سادگی مات و مبهوت شد. با چهره ای سفید به خانه دوید، خودش را روی تخت انداخت و اشک ریخت.

او در برابر تمام سوالات من سکوت کرد ... و دیوانگی من ادامه یافت.

شب، ارواح سیاه مرا در هم کوبیدند و با صدای خشن به من دستور دادند که دوباره به طناب بروم.

همسرم به من گفت که به شهرستان برو و از افراد آگاه بپرس که چگونه می توان از شر آسیب خلاص شد.

عصر به شهر رسیدم و پیش برادر شوهرم ماندم. موقع شام از دردسرش گفت.

پس از گوش دادن با همدردی، برادر شوهرم به من توصیه کرد که با روانپزشک معروف ایلیا دیویدسون تماس بگیرم و اگر کمکی نکرد، با روانشناس ایوان بریوخانوف تماس بگیرم.

دیویدسون که معلوم شد لاغر بزی است، به حرف من خوب گوش کرد، با چکش روی زانوهایم زد و گفت که شیاطین، شیاطین، جادوگران و همچنین خود خدا در طبیعت وجود ندارند.

همه اینها ثمره تخیل بیمار من است و وقت آن است که الکل را کنار بگذارم و خوب است که به ورزش بروم.

او به بیماری من زنگ زد درومومانیایعنی علاقه به ولگردی.

و برای آرام شدن به من توصیه کرد که سرگردان باشم و قرص بخورم.

شروع کردم به خوردن قرص و پرسه زدن در شهر. به خاطر قرص‌ها، دست‌ها و فک پایینم شروع به لرزیدن کرد و سگ‌ها که ظاهراً نمی‌توانستند ولگردها را تحمل کنند، مرا گاز گرفتند و شلوارم را به پارچه‌ای تبدیل کردند.

روز بعد رفتم پیش یک روانشناس.

در منتهی به دفتر او با تابلوهایی آویزان بود که آثار و عناوین پان بریوخانف را اعلام می کرد.

او دکتر علوم باطنی، عضو افتخاری اتحادیه لامایست های تبت، عضو کامل انجمن Vuk-Vuk Magi دریاچه چاد و غیره نامیده شد.

معلوم شد که خود روانی مردی چاق و سرخ چهره با ریش سیاه پرپشت است.

او روسری مشکی پوشیده بود و ستاره های برخی از راسته های خارجی روی شکم چاقش چسبیده بودند.

او به من نزدیک شد و با دستانش شروع به زدن پاس های مختلف کرد.

یه جورایی خوابم گرفت و روی صندلی افتادم. من نمی خواستم، اما به دلایلی با صدای بدی به بریوخانف فحش دادم.

گونه هایش را پف کرد و محکم در صورتم دمید، سپس چیزی سیاه در لیوان ریخت و به من داد تا بنوشم.

خوابم برد. من رویای جنگ گوجه فرنگی در اسپانیا را دیدم، آب گوجه فرنگی در خیابان ها در جویبارها جاری شد...

من در دفتر همان بریوخانف از خواب بیدار شدم. چای نوشید و انگشتش را برایم تکان داد:

من نتوانستم آسیب را از تو بردارم، حتی قطرات آفریقایی Vuka-Vuka هم کمکی نکردند... به دنبال پیر صحرای مقدس بگرد، شاید او شیاطین را از تو بیرون کند.

کاملاً ناامید شدم و به سرازیری رفتم.

پیل ادامه داد و به زودی توانایی تشخیص کابوس رویایی و واقعیت را از دست داد.

آنها مرا به معابد خدا راه ندادند و بیرونم کردند، زیرا به محض اینکه گروه کر آنتیفون ها را خواند، من چهار دست و پا شدم و مانند گرگ زوزه کشیدم.

و وقتی جام را همراه با هدایا بیرون آوردند، یکی از من فحاشی کرد و من خودم را با مشت به سمت کشیش پرتاب کردم.

کم کم موهام رشد کرد، فرسوده شدم و در خیابان ها پرسه زدم و به همه و همه چیز فحاشی می کردم.

برادر شوهرم ناامیدانه مرا از خانه اش بیرون کرد.

شروع کردم به التماس کردن

او بی صدا التماس کرد و فقط دستش را برای صدقه دراز کرد.

لباس و کفش را در زباله دانی پیدا کردم.

در مزارع، دور از چشم انسان، چهار دست و پا حرکت می‌کردم و مانند نبوکدنصر، پادشاه بابلی باستان، علف می‌جویدم.

خانه و همسرم را کاملاً فراموش کردم، انگار که هرگز وجود نداشته اند.

شب را در خندق، انبار کاه و گورستان گذراند.

یک روز هنگام عبور از منطقه چرنیگوف، جایی که مکان های مقدس بسیاری وجود دارد، به صومعه ترینیتی-ایلینسکی رسیدم.

از آنجایی که نمی توانستم دهانم را باز کنم تا الفاظ ناپسند بیرون نریزم، مقوایی را به راهبان و زائران نشان دادم که روی آن نوشته شده بود به دنبال یک زاهد پیر می گردم. اما هیچ کس نتوانست به من کمک کند.

سپس تصمیم گرفتم به افتخار وارد کلیسای جامع شوم تثلیث حیات بخش، جایی که نماد معجزه آسای مادر خدا با سرازیر شدن معجزه گری اشک وجود داشت، اما نیرویی ناشناخته مرا از ایوان به داخل ایوان پرتاب کرد.

من شروع به گریه کردم، سپس هیرومونک با یک آب پاش از کلیسا بیرون آمد و شروع به تعقیب من در اطراف حیاط کرد و به من آب مقدس پاشید.

نزدیک بود از عصبانیت خفه شوم و آجری به طرفش پرتاب کنم.

حجاج مرا گرفتند و به سوی چشمه مبارک کشاندند.

آب یخ زده بود و زن و مرد در آن نشسته بودند و تا سینه فرو رفته بودند.

هیرومونک از غرفه بیرون آمد و زنگ را به صدا درآورد - زمان بیرون آمدن فرا رسیده بود.

بسیاری با سر دراز فرو رفتند و به سمت ساحل سرگردان شدند.

اما برخی از زنان از موهای خود مراقبت می کردند و فقط تا گردن فرو می رفتند.

و دیدم که کلی شیاطین روی سرهای خشکشان نشسته اند.

شروع کردم به فریاد زدن که بیهوده است که در قلم مقدس نشستند.

با نگاهی به اطراف، دیدم که پارچه های رنگارنگ، روبان ها، تعدادی لباس، عصا، چوب دستی بر روی بوته ها و درختان نزدیک آویزان شده بود...

در میان کسانی که شفا یافته اند این یک مد است که چیزی را به نشانه قدردانی آویزان کنند.

این مد از غرب کاتولیک به ما رسید، جایی که منابع و آیکون های معجزه آسامرسوم است که تصاویر نقره ای و طلایی اندام شفا یافته را آویزان کنند.

شیاطینی که درونم نشسته بودند، مسخره می کردند و می خندیدند.

هیرومونک به من نزدیک شد و قصد داشت مرا با صلیب بسوزاند و من به داخل جنگل فرار کردم.

و در شب دوباره به جستجوی پیر مقدس گمنام رفت.

از اوکراین به روسیه رفتم و همه جا مقوائی را نشان دادم که روی آن نوشته شده بود به دنبال یک پیر مقدس هستم.

بنابراین به آرزاماس رفتم، به دیویوو رفتم، اما فقط در نزدیکی اپتینا پوستین راهبی را دیدم که با نگاه کردن به مقوای من، پرسید:

آیا می توانید سخنرانی را بشنوید؟

سرمو تکون دادم.

سپس بر روی خود گذشت و توصیه کرد:

برو، ای مرد عزیز، به استان وولوگدا در کنار رودخانه سوخونا به سمت ولیکی اوستیوگ. در آنجا، در جنگل های نزدیک کوچنگا، به دنبال پیرمرد صالح نیل بگردید. اگر او هنوز زنده است، باید به شما کمک کند و شما را از شر شیاطین آزاد کند.

به محض گفتن این جمله، شیاطین به لرزه درآمدند و با شرمندگی راهب را سرزنش کردند.

پیرمرد از خود عبور کرد و مرا ترک کرد و من خوشحال شدم ، زیرا اگر شیاطین بترسند ، به این معنی است که پیر ولوگدا زنده است و به من کمک خواهد کرد.

با پولی که در سفر با گدایی جمع کردم، از یک بازار کثیف لباس های مناسب خریدم، به حمام رفتم و موهایم را کوتاه کردم. تنها چیزی که باقی می ماند یافتن پیرمرد است.

شاید فقط کشیش می توانست بگوید کجا باید او را جستجو کرد.

من در نزدیکی قدیمی ترین صومعه در شمال، صومعه گلدنسکی، که در چهار کیلومتری Veliky Ustyug در محل تلاقی رودخانه های سوخونا و یوگا قرار دارد، مستقر شدم.

خوشبختانه پس از مدت ها انتظار، یک دسته مذهبی از صومعه به سوی بعثه مادر خدا خارج شدند.

علیرغم اینکه شیاطین شروع به خرد کردن من کردند، به او نزدیک شدم و شروع به نشان دادن مقوای خود به همه کردم که روی آن نوشته شده بود: "از کجا می توانم پیر نیل را پیدا کنم؟"

دو زن مهربان گفتند که پدر نیل زنده و سالم است و نحوه رسیدن به او را توضیح دادند.

در همان روز به کوچانگا رسیدم و سپس در امتداد جاده جنگلی به طرف پیرمرد حرکت کردم.

چقدر طول کشید تا نزدیک شد؟ اما اینجا جلوی من سلول جنگلی پیرمرد است - یک کلبه کوچک که یک انبار چوب به آن متصل است.

در پاسخ به ضربه آزاردهنده من به پنجره، پیرمردی قدبلند و خوش تیپ با ظاهری آشکارا روزه دار از کلبه بیرون آمد، با ریش خاکستری درشت، ابروهای پرپشت و پرپشت، پوشیده از روسری کهنه ای که از موم می چکید و کمربند چرمی پهنی داشت. و صلیب سینه ایروی سینه

دادنش به من تعظیم از کمر، با نگاه نافذش به من نگاه کرد چشم آبیو گفت:

حرف بزن تا ببینمت

من دهانم را باز کردم و توهین های ناپسند و غلیظی به بزرگتر و تثلیث مقدس سرازیر شد.

پدر نیل با لبخند گفت: پس تو تنها نیامدی، یک گروه کامل از تو وجود دارد.

و اکنون - اگر می خواهید از شر شیاطین بدخواه رهایی پیدا کنید، سکوت کنید و صبور باشید. خداوند ما عیسی مسیح گفت: «این نژاد با روزه و دعا رانده می‌شود.

تا زیر شلوارت بره، این کت خز قدیمی و یک کاسه آب را بردارید و به انبار برویم.

انبار بزرگ و خوش ساخت بود.

از کود خشک معلوم بود که اسب‌ها قبلاً اینجا ایستاده بودند.

یک زنجیر با یک کمربند آهنی در انتهای دیواره چوب تعبیه شده بود.

بزرگتر این کمربند را روی من گذاشت و آن را با قفل قفل کرد.

در ظرفی آب ریخت و یک مشت کراکر چاودار آورد.

سپس از سلولش کاغذهای بزرگی آورد که روی آن دعا نوشته بود و برگه ها را به دیوار روبروی من چسباند.

کودک،» او گفت. - کسی که تا آخر صبر کند نجات می یابد.

با این حرف ها درها را قفل کرد و رفت.

بنابراین، مانند یک سگ دیوانه، من را بر روی یک زنجیر، روی آب و ترقه سیاه نشاندند.

شروع کردم به پارس کردن، پریدن و پاره کردن زنجیر.

به نظرم می رسید که من حتی دم سگ را بزرگ کرده ام.

به پیرمرد فحش دادم و تهدید کردم که ریشش را خواهم پاره. خسته آب خوردم و ترقه ها را پراکنده کردم.

به نمازهای آویزان شده روی دیوار کود اسب خشک می انداخت.

در پاسخ به سر و صدا و فریاد، پیرمردی با آب پاش و شلاق آمد.

او که در فاصله ای مطمئن ایستاده بود، ابتدا بر من آب مقدس پاشید و سپس با شلاق بیرونم آورد.

کمی آرام شدم و پیر شروع به صحبت با شیاطین من کرد.

آنها فریاد می زدند که آنها خیلی خوب مستقر شده اند زیرا من سبک زندگی خوک را داشتم: سیگار می کشیدم، ودکا می نوشیدند، به کلیسا نمی رفتم، به خدا اعتقاد نداشتم، و همچنین یک تغذیه کننده بودم - مخفیانه مهتاب را تقطیر می کردم و آن را به مستها می فروختم.

علاوه بر همسرش یک معشوقه هم داشت.

و پیراهن دفن شده در قبر هیچ ربطی به آن ندارد، زیرا همسایه جادوگر نیست، بلکه همان زن تسخیر شده ای است که ما در آن نشسته ایم. ما خوب می نشینیم و نمی رویم و تو ای نیل بزرگ ما را نترسان.

به دلیل گناهان فیلیپ، خدا به ما اجازه داد که وارد او شویم تا او را شکنجه کنیم. بنابراین ما فیلیا را تا زمانی که دوباره وارد حلقه شود عذاب خواهیم داد.

بزرگتر در پاسخ به این موضوع:

دیو خشن و حیله گر، همراه با مسیح عیسی شما را آزار خواهم داد و شما را از این رنجور گناهکار بیرون خواهم کرد. فقط آن را بدانید! من کلمات را هدر نمی دهم.

شیاطین با خنده تمسخرآمیز، سوت و نفرین به این امر پاسخ دادند.

تا صبح به شدت گرسنه بودم، زیرا تمام شب زیر کت پوست گوسفندم می‌لرزیدم.

شروع کردم به جیغ زدن و زنجیر را پاره کردم:

آه ای پیرمرد خبیث، حداقل چند تکه برایم بیاور، وگرنه از گرسنگی میمیرم.

بزرگ مدت زیادی نیامد، ظاهراً به نماز ایستاده بود.

اما پس از آن دروازه ها باز شد و بزرگتر آب را در کاسه من ریخت و با عصایش کراکرهای پراکنده شده در انبار را به سمت من هل داد. با حرص ترقه ای را گاز دادم و از دروازه باز به هوای آزاد نگاه کردم، جایی که برف خیس در حال باریدن بود...

بعد از دو هفته نشستن روی زنجیر، روی آب و ترقه، روح و جسمم ضعیف شد و حتی کم کم شروع به خواندن پیام های آویزان شده روی دیوار کردم. دعاهای توبه، گرچه شیاطین با گریه های شیطانی و خفگی خود مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند.

زمانی که متوجه شدم رنج می کشم، به خاطر بی ایمانی و سبک زندگی کینه توزانه خود مجازات می شوم، روشنایی های ذهنی کوتاه مدتی داشتم، مشتاقانه آرزو کردم که خود را از شر شکنجه گران خود رها کنم و فرزند شایسته کلیسا شوم.

اما تنها، بدون یاری خداو با کمک بزرگ نتوانست کاری از پیش ببرد. در هفته سوم که از نظر جسمی ضعیف تر شدم، بزرگتر مرا از زنجیر رها کرد و به حمام برد و در آنجا با گرم کردن بخاری می توانستم خودم را گرم کنم و حتی خودم را کاملاً بشویم.

نیل بزرگ شروع به آمدن بیشتر به من کرد. با این جمله وارد شد:

کسی که به پسر ایمان دارد حیات جاودانی دارد. اما کسی که به پسر ایمان نیاورد، حیات را نخواهد دید، بلکه خشم خدا بر او باقی خواهد ماند.

با شنیدن این سخن، شیاطین در رحم من پریدند و به تمسخر خندیدند.

پیر علامت صلیب را روی من گذاشت، آب مقدس پاشید، بخور سوزاند و دعای منع سنت ریحان را بر کسانی که از شیاطین رنج می بردند خواند.

او این دعا را ده بار تکرار کرد، بخور داد، مرا روی نیمکت انداخت و با نماد بزرگ مادر خدا له کرد: "شایسته است که بخورم."

و اگر شروع به خشونت می کردم، او مرا شلاق می زد.

او می گفت: "یک بیماری جدی نیاز به داروی قوی دارد."

و شیاطین فریاد زدند:

ایول کالوگا، نشستیم، نشستیم و خواهیم نشست! برای رفتن به ورطه چه باید بکنیم؟ شاید بتوانیم از این گناهکار لعنتی بیرون بیاییم، اما فقط به خوک گدارن ها.

اما آقایان، شیاطین، خوک گدارنه را از کجا بیاورم؟ آیا Vologda برای شما مناسب نیست؟

خوک - همه جا یک خوک وجود دارد. بیایید ولوگدا را هم داشته باشیم.

آنگاه بزرگ به من کمی غذا داد و لباس و پولم را پس داد و به من دستور داد که از نزدیکترین روستا یک خوک بخرم و بیاورم.

یک مقوا آماده کردم:

من یک خوک یک ساله می خرم» و به روستاها رفت.

آنها من را برای یک ناشنوا گرفتند و من خیلی زود برای یک خوک مناسب از یک صاحب چانه زدم.

با اصرار با یک شاخه او را به سمت پیر راندم.

بزرگ به او نگاه کرد و تأیید کرد:

درست مثل گادارن ها.

و صبح روز بعد در حمام، در حضور خوک متعجبی که پشت سر نشسته بود، پیر شروع به جن گیری شیاطین کرد.

و سخنان وحشتناک پیر را شنیدم:

من شیاطین را از تو بیرون می کنم، فیلیپ، بیمار، اما از طریق منبع مقدس تعمید به نام خدا که تو را با خون گرانبهای خود فدیه داد، دوباره متولد شدم تا از شیاطین پاک شوی. باشد که همه ارواح ناپاک و تمام شر فریب شیطان از شما دور شود، عیسی مسیح که برای داوری زندگان و مردگان خواهد آمد. آمین!"

بعد از این حرف ها من را روی زمین انداختند و مثل کبوتری تیر خورده جیغ می زدم و تشنج می کردم.

دود قهوه ای و کثیف از دهانش خارج شد و وارد پوزه باز خوک شد.

خوک از جا پرید، چشمانش خون آلود شد و با غرغر شروع به پرتاب کردن خود به دیوار و در کرد.

در که نمی توانست فشار را تحمل کند، باز شد و خوک که بی وقفه فریاد می زد، با جهش های بزرگ به داخل جنگل هجوم برد.

بزرگ سه بار گفت:

و خوک و شیاطین توسط گرگ ها در جنگل خورده خواهند شد.

سپس مرا در غسالخانه بخار کرد و به سلول خود آورد و با هدایای مقدس به من گفت.

تمام شب را به خدا تقدیم کردیم دعاهای شکرگزاری، و صبح به رختخواب رفتند.

می خواستم به عنوان خدمتکار سلول نزد بزرگتر بمانم، اما او گفت که چون جن زده ام، بنابر سنت انجیل، باید به خانه بروم و به مردم بگویم که خدا با من چه کرده است.

مبارزان اصلی شیطان اوکراین در مورد اینکه چرا نمی توانید برنامه های تلویزیونی را تماشا کنید و چگونه ارواح شیطانی را از مردم بیرون می کنند صحبت کردند.

برو ای شیطان! - کشیش به طرز تهدیدآمیزی فریاد می زند، و گاهی اوقات با یک جفت گلوله نقره ای، تصویری از جن گیری به تصویر می کشد به ما در مورد روش های مبارزه با شرارت و کشیشان ارتدکس و کاتولیک گفت.


البته، در زرادخانه کشیشان هیچ چوب صخره ای وجود ندارد. «جلسه جن گیری» اولاً دعای چند ساعته است، همان طور که دیو مثل آتش از آب مقدّس فرار می کند و گاهی برای بیرون راندن شیطان یک بار به نمازخانه کافی است فقط بعد از سالها فرد کاملاً پاک می شود.

به طور رسمی، کلیسا در مورد جن گیری شیاطین بسیار با دقت نظر می دهد. به گفته پاول دروزدیاک، دبیر مطبوعاتی UGCC، فقط کشیشانی که از اسقف اجازه گرفته اند می توانند جن گیری کنند. سرویس مطبوعاتی UOC (MP) به ما گفت که عالیجناب متروپولیتن ولادیمیر جن گیری را برکت نمی دهد، اما با این وجود در برخی از صومعه ها و کلیساها انجام می شود.

"اگر شروع به پارس کردی..."

هر چهارشنبه، کلیسای جامع شفاعت در دونتسک (GCC) به عرصه مبارزه بین نیروهای روشن و تاریک تبدیل می شود. در این روز، یکی از معروف ترین جن گیران اوکراین، پدر مقدس واسیلی پانتلیوک، جلسات جن گیری را در اینجا برگزار می کند. ما آیین مبارزه با ارتش لوسیفر را با چشمان خود دیدیم.

بلافاصله بعد از متین، مردم شهر که عشای ربانی می گیرند به اتاق نیمه زیرزمین می روند. زنان، پس از عبور از خود، زمزمه می کنند: "اینجا حتی یک پنجره وجود ندارد." از جیب خود - نیمی از نمازگزاران شروع به استفراغ می کنند. کشیش اطمینان می دهد: "اگر شروع به پارس کردن، غر زدن، خندیدن، گریه کردن، جیغ زدن، خمیازه کشیدن کردید و احساس کردید یک رفلکس تهوع می کنید، به این معنی است که یک روح شیطانی بیرون می آید. ”

خانم هایی با بارانی های شیک که چند ساعت پیش در آستانه کلیسا سیگار می کشیدند، موهایشان را در می آورند. به معنای واقعی کلمه. آنها ریشه ها را بیرون نمی آورند، بلکه سر خود را در جهت های مختلف تکان می دهند. دیگران طوری می لرزند که انگار تب دارند. اما بدترین چیز فریاد است. مثل بازیگری نیست، مثل تظاهر نیست. بعضی ها جوری جیغ می زنند که دلت می لرزد، انگار نه در معبدی، بلکه در مسلخ خانه ای ایستاده ای که خوک ها را ذبح می کنند.


و این فقط یک جیغ نیست. تبدیل به کلمات می شود. "من دیگه نمیخورم!" - زن چاقکه خود را به خاطر پرخوری یا عشقش به لیوان سرزنش می کند. "منو نزن لطفا!" - همسایه اش با خود فریاد می زند: "نوشیدن را بس کن!" - زنی که مست به معبد آمده بود به طرز دلخراشی فریاد می زند. مادربزرگ پیر تقریباً از هوش می رود ، ما به او کمک می کنیم تا به نیمکت برسد. زن شروع به لگد زدن به پاهایش می کند، چشمانش به عقب برمی گردد. از ما خواسته می شود که برویم. آخرین چیزی که می شنویم صدای ضربات است، مردم روی زمین می افتند...

نوستالژی جهنمی برای اتحاد جماهیر شوروی.

"من مطمئن خواهم شد که او تا صبح زنده نمی ماند." این کلماتی بود که شیطان 17 سال پیش در اولین مراسم جن گیری خود به پدر واسیلی گفت. نه، شیطان به شکل شیطان با سم های شاخدار ظاهر نشد. دختری که به کلیسا آورده شد با صدای آهسته مردانه صحبت کرد. فقط بعداً او عذاب خود را به یاد آورد. دست خود را به سمت طناب دراز کرد، اما سپس تصویر مریم باکره ظاهر شد و طناب روی زمین افتاد. پدر واسیلی به یاد می آورد: "لازم بود آن دختر را نجات دهم و من شروع به دعا کردم."

او فریاد زد: "ما باید تو را بکشیم!" معابد ساختند! قبلاً خیلی خوب بود، اما اکنون سوار اتوبوس می‌شوم و یک صلیب در آنجا وجود دارد و در مینی‌بوس یک نماد وجود دارد.» کشیش به یاد می‌آورد. پس از یک مبارزه طاقت فرسا، شیطان دختر را ترک کرد و کشیش به عنوان استاد جن گیری به شهرت رسید. او در سراسر اوکراین سفر کرد، شیاطین را در اسپانیا و ایتالیا بیرون کرد. او اعتراف می کند که در طول سالیان متمادی یاد گرفته است که با استفاده از تکنیک های خود، یک شخص را با اشعه ایکس بپوشاند و شیطان را پیدا کند، حتی اگر در نوک انگشت کوچکش پنهان شده باشد حتی ارواح شیطانی دیده می شود او می گوید که گاهی اوقات او مانند سایه یک جانور خزدار وحشتناک است موجودات سبز منزجر کننده ظاهر می شوند یا در معبد دیده می شوند.

"در طول سال ها موارد مختلفی وجود داشته است، یک بار شیطان به من فریاد زد: "سعی نکن، من بیرون نمی روم!" او سیگار می کشد!» مدت زیادی طول کشید تا زن وسواسی را متقاعد کرد که سیگار را ترک کند. دیو دیگری نمی خواست از گناهکار جدا شود زیرا او یکشنبه ها کار می کرد (طبق کتاب مقدس ، کار در یکشنبه گناه است ، این روز باید به دعا داده شود. - نویسنده) ، پدر واسیلی می گوید. - یک بار در زندانی بودم که در آن بیماران روانی، قاتل ها، دیوانه ها نگهداری می شوند. اما در هیچ کدام از آنها نشانه‌ای از وسواس ندیدم.»

ترجمه از شیطان

یک روز بعد از نماز، دختری اعتراف کرد که خودش روح شیطانی را احضار کرده و با او قرارداد امضا کرده است. مثل اینکه روحش را در ازای پول داد. پس چی فکر کردی؟ "انتقالات پول" از دنیای دیگر هرگز به دختر نرسید پدر می گوید ناامید شدن. -افکار خود را آنقدر تیره و تار کنید که خودکشی تنها گزینه به نظر برسد. خودت را حلق آویز کن و او روحت را خواهد گرفت.»

چگونه از خود در برابر نیرنگ های شیطان محافظت کنیم؟ کارشناسان جن گیر ما این تمثیل را گفتند: از نور پرسیده شد: تاریکی چیست؟ او پاسخ داد: "من نمی دانم که اخلاقیات ساده است: از نظر روحی پاک باشید، و برای شیطان، جن گیری بدتر است." نمازهای یومیهو عشای ربانی. همچنین، به گفته کشیشان، با مراجعه به روانشناسان و فالگیرها، شما در معرض خطر هستید و می توانید یک شیطان را "گرفتار" کنید.

علائم: چه هک؟

از آنجایی که ما توافق کرده‌ایم که تسخیر جن به‌عنوان یک پدیده خیالی نیست، باید علائم ایمان را در نظر بگیریم:

1 تحریک پذیری بیش از حد و مزاج کوتاه. خود شخص ممکن است باور کند که این ویژگی مزاج اوست. اما اگر دیگران به پرخاشگری او توجه کنند، افسوس که چنین است.

2 مردم می ترسند به خواب بروند، در خواب فریاد می زنند، در یک آپارتمان خالی صدای تق و پا می شنوند و اشیا خود به خود در خانه می افتند.

3 آنها به دنبال هر بهانه ای برای نرفتن به کلیسا هستند (بگذریم، بله، من می خواهم بروم، اما کار زیاد است).

4 و مشرکان توصیه می کنند که دست خود را بزنید و "هال" بگویید - با شنیدن این، شخص تسخیر شده می پرد.


اسقف: "متصرفان همه گناهان من را می دانستند"

در کلیسای کاتولیکجن گیران اصلی اسقف هستند. استانیسلاو شیروکرادیوک، اسقف کی یف-ژیتومیر، می گوید: «بیش از 15 سال، تنها چند نفر تسخیر شده را دیده ام ارزش آن را دارد که به یک نفر آب ساده بپاشید و سپس با آب پر برکت، و عکس العمل را تماشا کنید: «بعضی از مردم حتی به دلیل آنچه در شیر آب جاری است شروع به غرغر کردن یا جیغ زدن می کنند، یعنی در حال تسخیر شدن هستند.

اما من این فرصت را داشتم که به شیطان نگاه کنم. یکی از شیطان پرستان در تمام معبد در مورد گناهان من فریاد زد، در مورد آنچه که هیچ کس جز من نمی دانست. می گویند با من دعوا می کنی، اما خودت چطور؟ اعتراف می کنم، منصرف شدم. فکر کردم: "آیا من واقعا کشیش خوبی هستم؟" و این تمام چیزی است که شیطان می خواست، یک بار دیگر، بوی تعفن از مرد آمد، مانند یک جسد متلاشی شده، و شیطان زبان خود را به طول نیم متر به سلف من نشان داد.

به گفته پدر مقدس، برای رهایی انسان از شر شیطان، همیشه یک جلسه جن گیری کافی نیست. گاهی اوقات سالها طول می کشد تا ارواح شیطانی به دنیای دیگر منتقل شوند. گاهی اوقات این شکست می خورد. اسقف آه می‌کشد: «حیف از یک مرد از ژیتومیر، او برای خودش پیراهنی با نمادهای شیطانی دوخت، مراسمی را انجام داد...» بترسید همه غسل ​​تعمید یافتگان تحت حمایت خداوند هستند و برای تسخیر شدن، باید در نیمه راه با شیطان ملاقات کنید: شما به ملاقات یک روانی که در معنویت مشغول بودید، خود شیطان شروع به بازی با شما می کند.

ایگومن: "شیاطین در کلیسا شکنجه می کنند"

مسیحیان بدون درجه می توانند شیطان را بیرون کنند. اما روح زندگی آنها در حال ضعیف شدن است و اکنون فقط کشیشان می توانند شیاطین را بیرون کنند، لزوماً با اجازه اسقف یا راهب صومعه.

ابوت لونگین (چرنوخا)، راهب لاورای کیف-پچرسک، می گوید: "در اواسط دهه 80، علاقه به آموزه های مختلف غیبی در کشور افزایش یافت." جن گیری، و زیارت های کامل "برای تصحیح به بزرگان" سازماندهی شد. و مردم به تدریج نگرش نادرستی نسبت به بیرون راندن شیاطین پیدا کردند. بسیاری برای شفای معنویآنها شروع کردند به در نظر گرفتن تصحیح (یک دعا برای بیرون راندن ارواح شیطانی) مهمتر. اما این یک ابزار کمکی است. اول از همه - آداب اعتراف و عشا، نمازهای یومیه، مبارزه با شهوات، مثلاً نشستن مداوم در مقابل تلویزیون، پرخوری، زنا، غرور و غیره. اما در عوض، بسیاری به سادگی به تصحیح می‌رفتند و تبدیل به یک اسباب بازی در دستان شیطان شدند. در هنگام نماز، آنها جیغ می کشیدند و می پیچیدند، اما شیاطین آنها را ترک نکردند.

مردم اغلب به کلیساهایی می آیند که با جن گیری آشنا نیستند و دیدن جن زدگان می تواند آنها را بترساند یا آنها را از کلیسا دور کند. پدر Longin به یاد می آورد: "من اغلب افراد تسخیر شده در غارهای لاورای کیف-پچرسک را می دیدم، به عنوان مثال، یک مادر با فرزندانش - او مانند یک حیوان زوزه می کشید، نوزادانش با صدای مردان بالغ فریاد می زدند." مکان هایی برای تبعید

پدر وارلام: «گاهی اوقات در کلیسا چیزهایی می بینم که ترسناک تر از فیلم های ترسناک هستند

مردم منطقه می گویند که پدر ورلام می تواند هم مستی و هم چشم بد را درمان کند. به دلیل توانایی اش در نگاه کردن به اعماق روح، حتی به او لقب کشیش بیننده داده شد. اما خود کشیش 70 ساله این را می گوید: «من فقط دعا می خوانم، و با توجه به ایمان شما، ممکن است گاهی اوقات در طول تصحیح چیزهایی رخ دهد که ترسناک تر از قبل باشد مردم فریاد می زنند، اما دردناک ترین چیز این نیست که روانشناسان و شفادهنده ها نزد من فرستاده می شوند و می گویند: "لعنتی تحمیل شده است." من نمی فهمم چرا باید مردم را با داستان هایی در مورد "تمام کنی" نفرین خانوادگیاو به خاطر بیماریش در حال حاضر روزهای سختی را می گذراند!؟

گاهی دلت می خواهد چشمات را ببندی و فرار کنی. به دلیل ناتوانی، زیرا هیچ شیاطینی در آنها وجود ندارد و نیازی به حضور در مراسم ویژه نماز نیست. به خاطر شیطان نیست که سرطان می گیرند. اما برای چنین بیمارانی، معبد آخرین راه حل است. من خدمت می کنم، به آنها اطمینان می دهم، از خدا شفا می خواهم. یا موردی بوده است. دختری با گریه از فالگیر می آید و می گوید: «تاج تجرد بر سر من گذاشتند» این چه «تاج» است... با او حرف زدیم، معلوم شد که هیچکس ملاقات نمی کند یکی - یا یک مشروب خوار یا یک معتاد به قمار ... پس "تاج" مقصر است یا اینکه الان هیچ مرد باهوشی وجود ندارد؟ او او را آرام کرد و به زودی "نفرین" را فراموش کرد و پسر خوبملاقات کرد.»

برای اینکه خوانندگان این تصور را نداشته باشند که قهرمان ما بیشتر یک روانشناس است تا یک جن گیر، نمونه ای از تمرین او می آوریم. یک دختر توسط والدینش به بورتنیچی آورده شد. در حالی که در شهر دیگری درس می خواند، دیوانه شد. اما در عین حال می ترسید که حتی در آستانه کلیسا قدم بگذارد. بعد از دعای پدر ورلام، دختر حالش بهتر شد و شروع به دعا کرد و خودش تعمید گرفت. پس از یکی از تصحیح ها، او گفت که دوستانش به او حسادت می کنند. آنها دوست نداشتند که دختر یک دوست پسر خوش تیپ داشته باشد، بنابراین تصمیم گرفتند او را کتک بزنند و باعث آسیب شوند. علاوه بر این، دختر این داستان را نه از طرف خود، بلکه به گونه‌ای که دوستی در حال توبه کردن است و با جزئیاتی که نمی‌توانست بداند، گفت.

پدر واسیلی: "یک بار روح سکوت مرا تغییر داد"


معتبرترین مبارز Lviv علیه شیاطین پدر واسیلی ورونوفسکی است که در کلیسای سنت مایکل خدمت می کند. یک کشیش 80 ساله با نیم قرن تجربه، سه دهه است که جن گیری می کند. در این مدت، او یاد گرفت که «کسانی که در نوازش خدا نیستند» را با نوک انگشتان خود احساس کند: «نشان صلیب را بر پیشانی اهل محله می‌مالم. وقتی نوبت به تسخیر شده می رسد، دستم شروع به گزگز می کند.

در تجربه او، دیو معمولاً به شکل آتش ظاهر می شود. در یکی از خانه‌های روستای کومارنو، آتش بی‌دلیل شعله‌ور شد، اما وقتی تصمیم گرفتند با من تماس بگیرند، یک کتیبه روی دیوار ظاهر شد پدر واسیلی به یاد می آورد که کشیش، در غیر این صورت انتقام خواهم گرفت. کشیش اطمینان می دهد که بعد از نماز، شیطان دیگر شوخی نمی کرد.

در یک خانواده دیگر، در روستای یاکتوروف، انبار به طور ناگهانی سوخت، یکی از بچه ها ناگهان خود را روی پشت بام خانه پیدا کرد، اگرچه در منتهی به آن از بیرون بسته بود و دیگری بسته در باغ نشسته بود. : "صاحبان کلبه ازدواج نکرده بودند، بنابراین من ابتدا با آنها ازدواج کردم و سپس دیو را بیرون کردم از آن زمان همه چیز برای آنها آرام است."

در روز مراسم، کشیش روزه می گیرد. آنها می گویند که شیطان با شکم پر می تواند آسیب برساند، که یک بار اتفاق افتاد. «شام خوردم و داشتم آماده می‌شدم که به رختخواب بروم که از من خواستند به دختری کمک کنم که در یک مهمانی سال نو دیو را دید و بعد از اخراج از ترس لال شده بود، او صحبت کرد و من صبح از خواب بیدار شدم ورونوفسکی توضیح می‌دهد که پس از دعای زیاد، یک کلمه نمی‌توانست بگوید.

و یک روز ظاهراً روح شیطانی از کشیش انتقام گرفت - هنگامی که او برای انجام مراسم جن گیری در راه بود، شیشه عقب ماشین او بدون دلیل مشخصی تکه تکه شد و زنگ هشدار به صدا درآمد. راننده نتوانست خاموش شود و یک روز در طول یک مراسم، دمای کشیش به طور غیرمنتظره ای افزایش یافت و تنها پس از دعاهای طولانی کاهش یافت. ورونوفسکی معتقد است که این کار توسط جادوگرانی انجام شده است که گاهی برای آسیب رساندن به معبد می آیند.

موم، تخم مرغ و تمبر

جن گیران در میان مشرکان بودند و هستند. ولادیمیر کوروفسکی، مجوس اعظم اوکراین-روسیه، می‌گوید: «وقتی از شر «موجودات مخرب» خلاص می‌شوم، چهره‌شان را می‌بینم: گاهی حیوانات، گاهی کودکان چروکیده، گاهی اوقات پیر. جن گیری اسلاوها دعاهای بت پرستی است، تخم در می آورند، به تنبور زدن، و حتی سفر به جهان هایی که ارواح در آن زندگی می کنند تا متحدی در تبعید پیدا کنند - آنها می گویند، در بین ارواح افراد خوش اخلاق وجود دارد.

یک بار مادری ترسیده دخترش را آورد: هر چه فکر می کنم کلمه به کلمه بازگو می کند! معلوم شد که دوست دختر این مراسم را انجام داد و روح شیطانی در او مستقر شد. آنها او را بیرون کردند - او دیگر نمی تواند افکار را بخواند. اما دخترم هنوز روشن بینی دارد.»

موجودات انرژی

در اینجا، پورتال های ویژه ای برای موجودیت اخراج شده ایجاد می شود که با کمک آنها به دنیای دیگری منتقل می شود. به گفته روانشناسان، فریادها و تشنج ها در طول جن گیری بدون دریچه رخ می دهد زیرا "دیو" که به هیچ جا اخراج شده است، در خارج از بدن ناراحت کننده است و "شیاطین" مانند لخته هایی از نور به اندازه چندین سانتی متر به نظر می رسند. دیدگاه غیر پیش پا افتاده دیگری نیز درباره وسواس وجود دارد. نیکولای دولگوروکی، شفادهنده آفتاب‌خوار، می‌گوید: «برادران ستاره‌ای از سیریوس شکایت می‌کنند: «آنها ما را شیاطین می‌گیرند.»

توهمات و توهمات

علم تسخیر جن را چیزی بیش از یک بیماری نمی داند - در روانپزشکی حتی در اختلالات روانی مختلف، مانند اسکیزوفرنی، وجود دارد که "ما یک مدل از او داریم." رفتار در سر ما: «چگونه در هنگام تصاحب رفتار کنیم»، که در کتاب ها، روزنامه ها دیده می شود، به همین دلیل است که مردم در هنگام جن گیری، درست مانند شخصیت های فیلم، فریاد می زنند.

در همان زمان، یک "احساس جمعی" ایجاد می شود: اولگ چابان، استاد می گوید: اول یک نفر شروع به فریاد زدن می کند، نفر دوم، سومی بلند می شود... در مورد شیاطینی که کشیش ها می بینند، اینها توهم و توهم هستند. دکترای علوم پزشکی، رئیس بخش شرایط مرزی موسسه تحقیقات روانپزشکی اجتماعی و پزشکی قانونی اوکراین.

عطرها بدن های ظریفی هستند
ارواح (فرشتگان و شیاطین یا شیاطین) بدنهای لطیفی هستند، برخلاف خدا که روح به معنای دیگری است - او کاملاً غیر مادی است و به زمان و مکان وابسته نیست و می تواند همزمان در همه نقاط مکان باشد. ارواح آفریده شده (فرشتگان و شیاطین) به فضا بستگی دارند - برای مثال، اگر در یک مکان باشد، پس در مکان های دیگر نیست. آنها در هر زمان مکان خاصی را در فضا اشغال می کنند. این هم در مورد فرشتگان و هم برای شیاطین صدق می کند. آنها می توانند بسیار سریع حرکت کنند، اما نمی توانند همزمان در دو مکان مختلف باشند.
کاتولیک ها متفاوت فکر می کنند. آنها معتقدند که ارواح مانند خدا کاملا غیر جسمانی هستند. اما این بدعت و کفر است، زیرا ... خلقت برابر با خالق است، علاوه بر این، توضیح بسیاری از کارهایی که فرشتگان و شیاطین انجام می دهند غیرممکن است. این موضع در میان کاتولیک‌ها سرانجام در قرن هجدهم و تحت تأثیر فلسفه دکارت شکل گرفت و اعلام شد، اما حتی قبل از آن نیز به دیدگاه‌هایی تمایل داشتند که مستقیماً به راه‌حل نادرست مسئله راهپیمایی روح‌القدس مرتبط است. .
ارواح می توانند از نظر فیزیکی و شیمیایی با اشیاء، مواد، اجسام، موجودات زنده تعامل داشته باشند - برای مثال، مشتعل شوند، بکشند، التیام دهند، از مکانی به مکان دیگر منتقل شوند، صدا ایجاد کنند، چیزها، محصولات را تحویل دهند، یک اتاق را پر از نور، تاریکی، عطر کنند. یا بوی تعفن، اگر شیاطین هستند)، کنترل پدیده های طبیعی و غیره.

طبیعت عطر
طبیعتاً فرشتگان، شیاطین و روح انسانیکسان هستند. شیاطین هستند فرشته های افتاده، به رهبری رئیسش. ابتدا او را لوسیفر می نامیدند (که به "ستاره صبح"، "روز روز" ترجمه می شود)، سپس او را شیطان به معنای "تهمت زن"، "دروغگو" و شیطان به معنای "متهم" نامیدند. رقیب»، «شاکی» (در دادگاه).
انسان در اصل همین را داشت بدن نازکمانند فرشتگان، اما پس از سقوط او را "جلیقه های چرمی" می پوشیدند، یعنی. بدنی خشن و چاق دریافت کرد. حواس او درشت تر شد، او قادر به دیدن ارواح اطراف خود نبود، مگر شاید در هنگام "باز شدن چشمانش"، زمانی که خداوند موقتاً حواس او را "باز" ​​می کند، و شخص می تواند شیاطین یا (خیلی کمتر) فرشتگانی را ببیند که به آنها فرستاده شده اند. او را در شکل واقعی خود

فرم و نوع عطر
فرشتگان، شیاطین و ارواح انسانها، شکل و ظاهری مشابه انسانها دارند. آنها پاها، بازوها، سر، صورت، لباس و غیره دارند. روح انسان نیز شکل یک شخص («انسان درونی») دارد. به عنوان مثال، زمانی که فردی یک پا یا دست خود را قطع می کند، همچنان این عضو را احساس می کند. این یک فانتوم نیست، بلکه یک احساس واقعی روح است، زیرا... بدن یک پای خود را از دست داد، اما روح این کار را نکرد.
فرشتگان زیبا و چشمگیر به نظر می رسند، شیاطین نیز شبیه مردم هستند، اما ویژگی های آنها توسط کینه توزی مخدوش می شود و این تنها دلیل زشت بودن آنهاست.
کاتولیک ها بر این باورند که ظاهر انسان نما فرشتگان و شیاطین تنها یک ظاهر، یک توهم یا یک فرض موقتی از بدن است، اما این دیدگاه با بسیاری از آیات کتاب مقدس، تجربه زاهدان مقدس و همچنین منطق و منطق در تضاد است. عقل سلیم

مکان های ارواح
فرشتگان در بهشت ​​زندگی می کنند و در آنجا می توانند خدا را به شکلی ببینند که او خود را به آنها نشان می دهد (هیچ کس نمی تواند خدا را به شکل واقعی او ببیند - نه مردم و نه ارواح، طبیعت او با ماهیت مخلوقاتش متفاوت است، او وجود دارد. در "نور غیرقابل دسترس"، یعنی نه تنها دیدن یا شناخت او، بلکه حتی نزدیک شدن به علم او غیرممکن است.
ترجمه فرشتگان به معنای "پیام آور" است. خداوند می تواند آنها را در ماموریت های مختلف به زمین بفرستد. یک فرشته می تواند بیاورد خبر خوب، غذا ، لباس ، کمک به شخص مقدس ، مثلاً آزاد کردن او از زندان و غیره ، یا ممکن است بکشید ، لشکری ​​یا جمعیت یک شهر را نابود کنید. او بدون چون و چرا وصیت فرستنده اش را انجام می دهد، اما از روی عشق به خدا، داوطلبانه و آزادانه انجام می دهد.
ارواح سقوط کرده (یا به قول پولس رسول "ارواح شرارت در مکان های بلند")، پس از شورش علیه خدا، توسط فرشته میکائیل سرنگون شدند و اکنون تمام فضای هوایی را اشغال کرده اند (یعنی در واقع، فضا)، زمین و روده های آن (عالم زیرین). بنابراین شیطان را «شاهزاده این جهان» نیز می نامند، او بر این جهان حکومت می کند. پس از مرگ و رستاخیز مسیح، قدرت شیطان کاهش یافت، اما هنوز تمام جهان قابل مشاهده برای ما و جهان اطراف ما در قلمرو او باقی می ماند. تمام هوا و تمام فضای بیرونی (فضای بین زمین و بهشت) پر از شیاطین است، فقط این است که شخصی در حالت عادی خود آنها را نمی بیند.
پس از مرگ بر صلیب و رستاخیز عیسی مسیح، شیطان به مدت 1000 سال زندانی شد (این یک رقم متعارف است، در واقع معلوم است که بیشتر است) تا اینکه آخرین قضاوت، در عالم اموات بنابراین، اکنون او، همانطور که بود، در حبس خانگی است و دیدن او در خارج از عالم اموات غیرممکن است. پس اگر کسی بگوید یا بنویسد که خود با شیطان ملاقات کرده است، باور نکنید. این شخص یا چیزهایی درست می کند یا خودش فریب یک شیطان کوچک را خورده است.
با توجه به آنچه گفته شد، مشخص می شود که شانس یک فرد برای ملاقات با شیاطین (به استثنای خود شیطان) بیش از فرشتگان است. ما اغلب می توانیم نفوذ شیاطین را حتی در داخل احساس کنیم زندگی روزمره- به صورت حملات اهریمنی (حمله های خشم، بدخواهی، عصبانیت، اغلب غیرمنتظره و غیرقابل توضیح برای خودمان)، فراموشی (وقتی که ناگهان مهمترین چیز به دلایلی از سر ما خارج شد)، غیبت، ابرهای ذهنی (زمانی که ما تصمیمات وحشیانه می گیریم و مرتکب اعمال احمقانه می شویم، که خودمان بعداً از آن شگفت زده می شویم)، افکار و بهانه ها، یعنی. افکار گناه آلود، پست و صرفاً مضری که شیاطین به ما پیشنهاد می کنند. اما انسان از روی نادانی آنها را برای خود می گیرد، وحشت می کند، عذاب می کشد، خجالت می کشد و خود را سرزنش می کند. و یا با چنین افکاری وسوسه می شود و شروع به دنبال کردن آنها می کند. در همین حال، ما باید به سادگی این گونه افکار را به عنوان افکار بیگانه که متعلق به ما نیستند کنار بگذاریم، آنها را انکار کنیم و با آرامش به کار خود بپردازیم. شیاطین همچنین می توانند تأثیر فیزیکی داشته باشند (به عنوان مثال، یک فرد از حالت طبیعی خارج می شود، یک شمع خاموش می شود، چیزی ناپدید می شود یا آسیب می بیند، و غیره).

ظهور فرشتگان و شیاطین بر انسان
فرشتگان به ندرت به انسان ظاهر می شوند. احتمال ملاقات یک فرد عادی با یک فرشته تقریبا صفر است. اگر انسان کمی گناه کرده باشد و فرصتی برای پشت سر گذاشتن سختی های هوایی با موفقیت داشته باشد، در آن صورت (روح او) می تواند فرشتگانی را ببیند که در لحظه مرگ به سراغ او می آیند و با حال خوب می میرد.
شیاطین اغلب در انسان ظاهر می شوند، اما به ندرت. در لحظه مرگ، اگر شخصی گناه زیادی کرده باشد و کوچکترین شانسی برای گذراندن این مصیبت نداشته باشد، قاعدتاً می تواند ببیند شیاطینی می آیند تا او را از بدنش بیرون بیاورند و به جهنم بکشانند. . اگر فرشتگان بیایند، در جایی دور با نگاهی خسته می ایستند و خوب می دانند که این مشتری آنها نیست. چنین فردی از مرگ می ترسد، گریه می کند، فریاد می زند، نمی خواهد بمیرد.
فرشتگان تقریباً همیشه در شکل واقعی خود ظاهر می شوند.
شیاطین همچنین می توانند به شکل واقعی خود ظاهر شوند (اغلب این اتفاق می افتد اگر خداوند آنها را با باز کردن چشمان خود به شخص نشان دهد) اما آنها می توانند (و بسیار به آن علاقه دارند و اکثراً این کار را انجام می دهند) اشکال کاذب پیدا کنند و به شکل حیوانات ظاهر شوند. ، مردم (به عنوان مثال، اقوام متوفی، اما می توانند به شکل افراد زنده نیز باشند)، آدمک ها، الف ها، پری دریایی ها، دیگر موجودات خارق العاده، از جمله شیاطین کلاسیک با دم، شاخ و سم، خدایان بت پرست، شازده کوچولو و غیره، و همچنین در قالب فرشتگان، مقدسین، مریم باکره، عیسی مسیح (به عنوان مثال، در فصل پایانی "استاد و مارگاریتا").
بنابراین، باید هوشیار بود و تسلیم دسیسه های شیطانی نشد. اگر قدیس یا فرشته ای ناگهان به شما ظاهر شد، پس حتماً باید دعای عیسی یا هر دعای دیگری را که می دانید بخوانید (اما فقط به این دلیل که به وضوح مشخص شود که خطاب به چه کسی است، در غیر این صورت شیطان همچنان می تواند آن را به نفع خود تفسیر کند. ) خود را به صلیب بکشید و فراموش نکنید که از شخصی که ظاهر می شود بخواهید با شما دعا کند. اگر دیو باشد صورتش را برمی گرداند یا ناپدید می شود. همچنین خوب است که از او عبور کنید یا بر روی او آب مقدس بپاشید. اگر این یک فرشته یا قدیس واقعی است، پس او نه تنها توهین نمی شود، بلکه حتی شما را به خاطر چنین هوشیاری ستایش می کند.
این توصیه ها در مورد زاهدان مقدس که به ویژه توسط شیاطین وسوسه می شوند در هنگام نماز (و حتی عمدتاً در هنگام نماز) برای آنها ظاهر نمی شود. اما آنها خودشان می دانند که با شیاطین چه کنند، یا نمی دانند، اما در هر صورت این یک مشکل در سطح دیگری است.
ظهور ارواح همیشه با ترس و وحشت شدید در فردی که آنها را می بیند همراه است. در مورد فرشتگان، ترس از خدا، آمیخته به حرمت، توبه، محبت، آگاهی از بی ارزشی و گناه در مورد شیاطین، وحشت آمیخته با انزجار، خجالت، خجالت، مالیخولیا است.

تعالی و نشاطی که مرتاضان غربی خود را به آن رساندند (برای مثال، سنت فرانسیس آسیز، مبارکه هانری سوسو، مایستر اکهارت، ایگناتیوس لویولا، که به گفته او، می توانند در هر زمانی، به میل خود، رؤیاهایی از فرشتگان را برانگیزند و باکره مقدسو غیره)، در کلیسای شرقی تشویق نمی شود، چنین تجربیاتی غیر قابل اعتماد، خطرناک و مملو از اغوا تلقی می شوند: ممکن است شخصی خود را یک قدیس بداند و فکر کند که با خدا ارتباط برقرار می کند، اما در واقع - بهترین سناریوخود را با احساسات، خیالات، حالات ذهنی خود سرگرم می کند، خود را فریب می دهد و در بدترین حالت این یک وسواس شیطانی است. ظهور فرشتگان یا قدیسان همیشه برای شخص غیرمنتظره است، نمی تواند ناشی از اعمال خود او (دعا، دعا) باشد، بلکه طبق خواست خدا اتفاق می افتد. علل و اهداف این پدیده ها برای ما ناشناخته است و حدس زدن در مورد آنها بیهوده است.

وسواس و یادآوری
ارواح می توانند در بدن انسان نفوذ کنند و آن را همزمان با روح او اشغال کنند. دو یا چند روح می توانند همزمان در یک بدن وجود داشته باشند. این عمدتا توسط شیاطین انجام می شود.
فردی که توسط شیطان تسخیر شده است ممکن است توانایی کنترل رفتار خود را از دست بدهد. دیو از طرف او و در بدن او عمل می کند و صحبت می کند و شخص تسخیر شده در قبال اعمالی که دیو انجام می دهد، در قبال کلماتی که دیو گفته است، مسئول نیست. این وضعیت می تواند ثابت باشد (نادر) یا در زمان هایی مانند تشنج (معمولا) رخ دهد.

یک DEVON که وارد یک شخص شده است چه کاری می تواند انجام دهد؟
هر چیزی شیاطین باهوش، بسیار مبتکر و شوخ هستند (اگرچه برخی احمق هستند)، و دانش عظیمی دارند. ما باید در نظر بگیریم که آنها برای همیشه زندگی می کنند، غذا، خواب، رابطه جنسی، ژنده پوش و غیره آنها را پرت نمی کند، از نظر توانایی های فکری و جسمی آنها اساساً برتر از انسان هستند، آنها می توانند تقریباً فوراً در هر فاصله ای در فضا حرکت کنند، نفوذ کنند. دیوارها، و به صورت نامرئی در طول مکالمات و تجارت حضور داشته باشند، اطلاعات را از راه دور به یکدیگر منتقل کنند و غیره. بنابراین، جای تعجب نیست که آنها بتوانند رویدادها را پیش بینی کنند، چیزهای گمشده، افراد و غیره را پیدا کنند. اما با این حال، پیش‌بینی‌های آنها ممکن است محقق نشود، زیرا مشیت الهی برای دانش و درک آنها غیرقابل دسترس است. به عنوان مثال، اگر برخی از مردم اورشلیم را به مقصد انطاکیه ترک کنند، شیاطین می توانند ورود آنها را پیش بینی کنند. اما این افراد می توانند در طول راه بمیرند، گم شوند، توسط یک فرشته توسط خدا متوقف شوند یا به اطراف بفرستند، می توانند نظر خود را تغییر دهند و به عقب برگردند، مسیر خود را تغییر دهند. در این صورت، پیش بینی شیطان محقق نخواهد شد. اما اغلب پیش‌بینی‌های آنها به دلیل دروغ‌گویی محقق نمی‌شود. دیو می تواند چهل بار راست بگوید و کمک کند، فقط برای چهل و یکمین بار دروغ بگوید و آسیب برساند، به طوری که ضرر این فریب تمام سود کمک قبلی را از بین می برد. باید به خاطر داشت که اینها ارواح شیطانی هستند، آنها نه تنها از خدا متنفرند، بلکه از انسان به عنوان مخلوق محبوب او نیز متنفرند، هدف آنها تصاحب مردم و عذاب آنها، آسیب رساندن به مردم از هر راه ممکن، به بردگی گرفتن و نابود کردن انسان است. نژاد این را باید به‌خاطر بسپارید، به‌ویژه زمانی که به نظر می‌رسد دیو منصف، ناشایسته توهین شده، عاقل، کاریزماتیک، شوخ، تأثیرگذار، جذاب، عمیق، ظریف، شجاع، مهربان، ساده شیرین و غیره است. در واقع او شما را تحقیر می کند، به شما تف می دهد، شما برای او گوشت احمقی هستید و نه بیشتر.
از این رو این قانون: هر چیزی که شیطان می گوید را باور نکنید، حتی اگر راست می گوید.
در نهایت، شیطان به سادگی می تواند بد رفتار کند، که اتفاقاً آنها بسیار دوست دارند (باز هم به یاد استاد و مارگاریتا باشید). کار مورد علاقه او این است که کل توده را خراب کند. از این رو پدیده دسته ها. دسته زنی است که توسط یک دیو یا چندین شیاطین تسخیر شده است که در کلیسا بد رفتار می کنند. این ممکن است یک زن کاملاً شایسته و با تقوا، مادر یک خانواده باشد، که در زندگی کاملاً مناسب رفتار می کند، اما به محض اینکه به نماز می آید، شروع به غرغر کردن، پارس کردن، فاخته، فریاد نفرین کردن، توهین به کشیش، شماس می کند. ، و همه کسانی که دعا می کنند. در واقع، این او نیست که همه این کارها را انجام می دهد، بلکه شیطان است.

دلایل جن زدگی
متفاوت ترین.
- گناه خود انسان. انسان با افراط در هوس های خود، به گناه افتادن، به شیاطین نزدیک می شود، خود به سوی آنها گام برمی دارد و شیاطین به راحتی با او متحد می شوند.
- نخواندن یا بی احتیاطی خواندن دعاها، نرفتن به کلیسا، نپذیرفتن عشا، از جمله به دلیل خوب. به عنوان مثال، شرح داده شده است که چگونه یک جن زنی را تسخیر کرد که به مدت 6 هفته عشاء ربانی نکرده بود.
- تصادف محض به عنوان مثال، یک شیطان می تواند با غذا یا آب وارد شود. از این رو توصیه به تعمید همه غذاها، آب و خواندن دعاها قبل از غذا است. این می تواند به دلیل جن گیری ناموفق از شخص دیگری بپرد، یا دقیقاً مانند آن، اگر ناگهان او شما را بیشتر دوست داشت یا برای تغییر موقعیت.
- اتفاق می افتد که خداوند در رحمت خود به طور خاص به یک دیو اجازه می دهد تا از طریق فرسودگی جسم، روح انسان را نجات دهد و او را از گناهانی که در صورت آزادی می توانست به میل خود مرتکب شود، دور کند. اگر انسان متواضعانه تصرف اهریمنی خود را بپذیرد و علیه خدا زمزمه نکند، در این صورت روحش نجات می یابد.
- خداوند وجود جن را به عنوان مجازات گناه خاصی (قتل، شکستن عهد و ...) مجاز می داند. یعنی خدا این شخص را دوست دارد و می خواهد اصلاح شود تا به جهنم نرود. این می تواند اتفاق بیفتد، و اغلب، پس از توبه خالصانه، به عنوان یک توبه اتفاق می افتد. مرد خدا دوستی که توبه کرد گناه کبیره، خود او برای کفاره گناه و پاکی روح خود با رنج و فروتنی از پروردگار توبه می کند.
- خداوند برای آزمایش افراد وفادار و مخصوصاً ارزشمند خود، تسخیر دیو را مجاز می‌داند (مثلاً به سنت ایوب اجازه عذاب‌های مختلف از طرف شیطان داده شد). به همین دلیل، یک دیو می تواند یک زاهد مقدس، یک راهب زاهد را تصاحب کند (برای مثال، به سه کلمه سنت جان کریزوستوم به استاگیریوس زاهد، که توسط یک دیو تسخیر شده است مراجعه کنید http://www.lib.eparhia-saratov. ru/books/08.. ./contents.html)

نگرش به افراد وسواس
بنابراین، در پنج مورد از شش مورد (به طور نسبی)، شخص در تسخیر خود توسط شیطان مقصر نیست. او بیشتر یک قربانی است (و شاید حتی مورد علاقه خدا) و سزاوار مشارکت، همدردی و حمایت ممکن است. این موضع ارتدکس است، کاتولیک ها متفاوت فکر می کنند، از این رو نگرش ظالمانه آنها نسبت به تسخیر شدگان، که آنها را با جادوگران یکی می دانستند. در کشورهای ارتدوکس، یعنی در روسیه، زمانی (در زمان پیتر کبیر) دسته ها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و قبل از آن، کسانی که مظنون به طلسم کردن آنها بودند. اما این توسط مقامات سکولار انجام شد، در حالی که کلیسا با مجازات مخالف بود، زیرا این با آموزه های ارتدکس در مورد ارواح، که به طور واضح در نوشته های پدران مقدس بیان شده است، در تضاد است.

اگر شما یا برخی از عزیزان، دوستان، آشنایانتان توسط یک دیو قدرت گرفته اید، چه باید کرد؟

تحمل کند.
تحمل کند.
و دوباره تحمل کن
تحمل و کنسول.
ناامید نشو، خجالت نکش، دلت نشکنه. بیدار و هوشیار باشید، تسلیم دسیسه های شیطانی نشوید. سعی کنید به شیطان توجه نکنید، سخنان، توصیه ها، پیش بینی های او را نادیده بگیرید، هر چیزی را که می گوید باور نکنید، حتی اگر حقیقت یا چیز مفیدی را بگوید. توصیه های او را دنبال نکنید، زیرا ... آنها همیشه حیله گر هستند
فردی که توسط شیطان تسخیر شده است، اگر ارتدکس و وارسته باشد، باید از نظر اخلاقی و در صورت لزوم از نظر مالی حمایت شود. تحت هیچ شرایطی نباید از او دوری کنید، با او همدردی کنید، فضیلت رحمت را در خود پرورش دهید، و با الگوبرداری از او، فراز و نشیب های زندگی بشری و ناشناخته بودن راه های پروردگار را درک کنید. اگر جایی برای زندگی ندارد یا داوطلبانه بار سرگردانی را بر دوش گرفته است، برایش اقامت شبانه فراهم کنید. اگر این نیز یک فرد مقدس، مبارک، مرد قوی دعا و بینا است، پس می توان برای کمک دعا، نصیحت و راهنمایی معنوی به او مراجعه کرد.
شخص جن زده باید متواضعانه صلیبی را که بر سر او آمده است به دوش بکشد و در هیچ موردی زمزمه نکند، شکایت نکند و دلسرد نشود، زیرا... این یک گناه کبیره است خوشحالی که خداوند چنین فرصتی به او داد تا ایمان خود را تقویت کند و خود را از گناهان پاک کند. به شدت دعا کنید، غالباً علامت صلیب بگذارید، گناه نکنید، احکام را حفظ کنید، اعتراف کنید و تا آنجا که ممکن است اشتراک داشته باشید.
توصیه می شود که اطرافیانتان هنگام ارتباط با فرد جن زده یا شیاطین، علامت صلیب بگذارند و دعا بخوانند تا شیطان ناگهان از روی آن نپرد و یا باعث آسیبی نشود.

چه کاری نباید انجام داد
با جن گیران تماس بگیرید
«وقتی روح ناپاک از مردی بیرون می‌آید، در جاهای خشک می‌رود و آرامش نمی‌یابد، سپس می‌گوید: «از آنجا که آمده‌ام به خانه‌ام باز می‌گردم، پس از آن او می رود و آن را با خود می برد و هفت روح دیگر از آنها بدتر، و در آنجا زندگی می کنند، و آخرین چیز برای آن شخص اتفاق می افتد. بدتر از اولی(متی 12:43-45).
اگر شخصی گناه نکند، غالباً دعا کند، اعتراف کند و با او عشرت بگیرد، شیاطین در برابر او ناتوان هستند (بدون احتساب زاهدان مقدس، اما این یک مقاله ویژه است). ببینید چگونه شیاطین نتوانستند کاری با St. جاستینا: http://mystudies.narod.ru/library/d/dim_rost/kyprian.htm
اگر شخصی این کار را انجام ندهد، حتی دیو اخراج شده نیز به راحتی برمی گردد، یا یکی دیگر او را تسخیر می کند، شاید خیلی بدتر، زیرا شیاطین در درجه شرارت و همچنین ویژگی های دیگر متفاوت هستند - موارد بیشتری وجود دارد. و بدشان کمتر
علاوه بر این، وقتی به جن‌گیرها می‌آیید، جایی که بسیاری از افراد تسخیر شده می‌آیند، می‌توانید علاوه بر شیاطین خود، شیاطین دیگران را نیز بردارید.
همه کسانی که متعهد به بیرون راندن شیاطین می شوند، در واقع قادر به انجام این کار نیستند. شیاطین اغلب جن گیران را فریب می دهند و وانمود می کنند که در حال ترک هستند، اما در واقع آنها به سادگی برای مدتی پنهان می شوند. «جن گیران» وجود دارند که خود توسط شیطان تسخیر شده اند و در خدمت او هستند، اما به آن مشکوک نیستند. اگر شخصی واقعاً قادر به بیرون راندن باشد ، شیاطین بی رحمانه از او انتقام می گیرند - او را شکنجه می کنند ، او را کتک می زنند ، آتش سوزی و انواع مشکلات را شروع می کنند ، مردم را علیه او برمی گردانند ، بیماری می فرستند و حتی می توانند او را بکشند.
تحت هیچ شرایطی سعی نکنید به تنهایی یک شیطان را بیرون کنید - فقط آن را بدتر خواهید کرد.

پس از همه آنچه گفته شد، هشدار دادن در مورد روی آوردن به کاتولیک ها ضروری نیست، زیرا به شما پیشنهاد می دهند که به راحتی یک شیطان را بیرون کنید، بدون اینکه ماهیت واقعی ارواح و بنابراین همه چیز را درک کنید. عواقب احتمالیچنین تبعیدی

در زندگی معمولی، تا زمانی که به طور پیوسته و بدون حادثه پیش می رود، ما حتی به این واقعیت فکر نمی کنیم که به موازات ما دنیایی از موجودات دیگر وجود دارد. "ساکنان" اصلی آن فرشتگان و شیاطین هستند). کتاب مقدسسرشار از توصیف تأثیرات شیاطین بر روح انسان است. کتاب مقدس نشانه های یک فرد جن زده را نام می برد. پدران مقدس از قرون وسطی به این امر اهمیت زیادی داده اند. اطلاعات کمی در مورد فرشتگان وجود دارد: آنها محافظ هستند و ما لزوماً در مورد روش های محافظت از آنها نمی دانیم. شیاطین دشمنان جدی نسل بشر هستند و برای مقاومت در برابر آنها باید روش های مبارزه با این ارواح شیطانی را مطالعه کرد. خود مسیح تأکید کرد که آنها را فقط می توان از طریق روزه، صلیب و دعا بیرون کرد.

روح شیطان چگونه ظاهر شد؟

قبل از اینکه خالق جهان را بیافریند، دنیایی از فرشتگان وجود داشت. قدرتمندترین آنها دنیتسا نام داشت. روزی مغرور شد، بر ضد خود خدا قیام کرد و به همین دلیل توسط پروردگار خشمگین از عالم فرشتگان بیرون رانده شد.

هر مسیحی نشانه‌های یک فرد تسخیر شده را می‌داند: صحبت کردن با صدای دیگران، رد ارزش‌های کلیسا، توانایی معلق کردن، بوی گوگرد و غیره. اما نشانه هایی از حضور شیطان نیز وجود دارد که تشخیص آنها دشوار است.

برای محافظت از خود در برابر یک فرد تسخیر شده، بهترین توصیه- با او تماس نگیرید، زیرا تسخیر شده ذهن خود را کنترل نمی کند. فقط تشریفات کلیسا به بیرون راندن شیاطین از او کمک می کند.

شیطان چگونه انسان را تسخیر می کند؟

آنتونی کبیر ادعا می کند که خود انسانیت مقصر این واقعیت است که شیاطین به روح مردم پناه می برند. این موجودات غیر جسمانیکه در صورت پذیرش افکار، وسوسه ها و اراده های ناپسند آدمی می تواند به او پناه ببرد. اینگونه است که مردم با شر موجود موافق هستند. داستان های کشیش ها در مورد حضور شیطان کاملاً ترسناک و ترسناک است. به تنهایی تجربه شخصیآنها بیش از یک بار به واقعیت اعمال نیروهای تاریک متقاعد شده اند، بنابراین آنها تمام نشانه های یک فرد تسخیر شده را می دانند، می توانند او را بشناسند و برای نجات روح تلاش کنند. حتی دعای قویبلافاصله به خلاص شدن از شر مهاجم کمک نمی کند ارواح شیطانی.

پس چرا شیاطین می توانند وارد انسان شوند؟ پدران مقدس ادعا می کنند که مکان آنها جایی است که گناه از قبل زندگی می کند. افکار گناه آلود، یک سبک زندگی ناشایست، بسیاری از رذایل - برای شیطان راحت ترین است که به یک شخص شرور نفوذ کند.

بسیاری از مردم تعجب می کنند که چرا خدا این اجازه را می دهد. پاسخ ساده است. در واقع، از جانب خداوند متعال به ما آزادی انتخاب، اراده داده شده است. ما خودمان باید انتخاب کنیم که قدرت چه کسی به ما نزدیکتر است، پروردگار یا شیطان.

روحانیون افراد شیطان صفت را به دو دسته تقسیم می کنند.

اول این که دیو روح را مسخر می کند و در درون یک شخص مانند شخصیت دوم رفتار می کند. دوم، به بردگی گرفتن اراده انسان توسط هوس های مختلف گناه آلود است. حتی جان کرونشتات، که تسخیر شدگان را مشاهده کرد، اشاره کرد که ارواح مردم عادیشیاطین به دلیل سادگی و بی سوادی خود تسخیر می شوند. اگر روحی وارد روح یک فرد تحصیلکرده شود، این یک نوع تملک است که کمی متفاوت است و مبارزه با شیطان در این موارد بسیار دشوار است.

در کلیسا

یک بیانیه در وجود دارد کلیسای مسیحیوسواس یک فرد، که در زندگی روزمره خود را نشان نمی دهد، به محض نزدیک شدن فرد تسخیر شده به کلیسا یا دیدن نماد و صلیب ظاهر می شود. مواردی پیش آمده است که در حین مراسم عده ای شروع به هجوم می کنند، زوزه می کشند، گریه می کنند، سخنان کفرآمیز سر می دهند و فحش می دهند. همه اینها نشانه های اصلی یک فرد تسخیر شده است. این با این واقعیت توضیح داده می شود که شیطان سعی می کند روح را از نفوذ الهی محافظت کند. شیطان نسبت به هر چیزی که به نحوی ما را به یاد ایمان به خدا می اندازد، تحمل نمی کند.

به نظر می رسد افراد تحصیل کرده و باهوشی که در روحشان شیطان وجود دارد، عادت دارند نظرات دیگران را در نظر بگیرند، سنجیده و آرام بخش هستند، اما به محض اینکه صحبتی را با آنها در مورد دین شروع می کنید، تمام احترام آنها به آنها می رسد. هیچ، چهره آنها بلافاصله تغییر می کند و خشم ظاهر می شود. اهریمنی که در درون زندگی می کند نمی تواند به محض اینکه به دشمن ابدی خود - خدا - برسد، از ذات خود تجاوز کند. نحوه رفتار افراد جن زده در کلیسا فقط این واقعیت را تأیید می کند که شیطان سعی می کند از منابع خطر دوری کند و از بیرون راندن می ترسد. در واقع، این مردم نیستند که از کلیسا و عقاید می ترسند، بلکه از جوهر ناپاکی هستند که در آنها وجود دارد.

تصرف را می توان به چند نشانه تقسیم کرد: در برخی موارد، شیطان به سادگی چیزهای ناپسندی را برای شخص زمزمه می کند، او را به فحاشی و مخالفت با خدا تشویق می کند. شیطان با نفوذ به بدن می تواند به ضرر سایر افراد عمل کند و به آنها آسیب برساند. شیطان با تسخیر اجساد مردگان ، در لباس ارواح مردم را عذاب می دهد.

نشانه های فیزیکی یک فرد جن زده

خادمین کلیسا پدیده هایی را شناسایی کردند که نشانه هایی از افراد جن زده را نشان می داد. در رساله "درباره شیاطین" پیتر صور، نکات زیر از تظاهرات شیطان نشان داده شده است:

  • صدا یک زنگ وهم انگیز شیطانی به دست می آورد.
  • هر گونه تغییر صدا ممکن است.
  • فلج بدن یا برخی از اندام ها؛
  • نمایش قدرت باورنکردنی برای افراد عادی

سایر شیطان شناسان نیز تأکید می کنند:

  • شکم بزرگ غیر معمول برای انسان؛
  • کاهش سریع، کاهش وزن منجر به مرگ؛
  • شناور شدن
  • تقسیم شخصیت؛
  • تقلید از حیوانات؛
  • رفتار، افکار زشت؛
  • بوی گوگرد (بوی جهنم)؛
  • توهین به خدا، کلیسا، آب مقدس، صلیب.
  • زمزمه کردن به زبانی که وجود ندارد

این لیست کاملی از علائم نیست. البته، بسیاری از نقاط تملک را می توان با نوعی بیماری جسمانی توضیح داد، به عنوان مثال، در قرون وسطی، رفتار شیطانی اغلب با علائم صرع اشتباه گرفته می شد. اختلالات روانی به عنوان عیاشی های گناه آلود عمومی منتقل می شد و تقلید از حیوانات با اسکیزوفرنی اشتباه گرفته می شد. در واقع، واقعاً دشوار است که در زندگی روزمره تعریف کنیم که فرد تسخیر شده به چه معناست. بسیاری از ویژگی های شخصیت، کلیشه های رفتاری، بی بند و باری، نادانی - همه اینها شبیه تسخیر شیطان است.

جن گیری

"درمان" سنتی برای تصرف، بیرون راندن شیطان از بدن است. مراسم جن گیری توسط روحانیون انجام می شود که دعاهای مخصوص را می خوانند، بخور می دهند و تأیید می کنند. اغلب، در طول مراسم، مردم به شدت مقاومت می کنند، حتی غش می کنند. یک کشیش نباید تنها باشد، او قطعاً به دستیاران نیاز دارد - سایر نمایندگان کلیسا. پزشکان و روانشناسان مدرن به چنین آیین‌هایی اعتقاد ندارند و ادعا می‌کنند که درست است، پس چگونه می‌توان توضیح داد که چنین حملاتی منحصراً با مداخله کلیسا اتفاق می‌افتد و پس از انجام مراسم، مردم احساس آرامش می‌کنند؟ هنوز پاسخی برای این سوالات وجود ندارد.

شما می توانید با ایمان خالصانه، نماز و روزه، شیاطین را بیرون کنید. قبل از فرآیند اخراج، شخص باید عشای ربانی و اقرار داشته باشد. توبیخ را راهبی می‌تواند انجام دهد که گناه و لذت‌های نفسانی را نشناخته است. کلید روزه سخت است. خود یک روح ناآماده نمی تواند با جن گیری شیاطین کنار بیاید. ممکن است دعا کارساز نباشد و نتیجه آن غیرقابل پیش بینی باشد. این توبیخ توسط راهبی انجام می شود که از برادران روحانی ارشد دستورالعمل هایی دریافت کرده است که به او محافظت الهی و قدرت ویژه ای داده شده است که به مقابله با شیاطین کمک می کند. دعای خواندنیجن گیر نامیده می شود. پس از چندین بار تلفظ، علائم تسخیر توسط شیاطین ناپدید می شود و حضور نیروهای جهنمی را تأیید می کند.

هنگام جن گیری شیطان، باید از لبان یک مؤمن صمیمی دعا شنید. افراد درگیر در غیبت در 90 درصد موارد توسط شیاطین تسخیر می شوند.

محافظت دعا از ارواح شیطانی

ارواح شیطانی می توانند به راحتی به ما حمله کنند، به خانه های ما نقل مکان کنند، دسیسه ها را طراحی کنند، و یک فرد را وسواس کنند. در ارتدکس دعاهای زیادی وجود دارد که به محافظت در برابر حملات ارواح شیطانی کمک می کند. معروف ترین آنها دعا به سرافیم ساروف، پانسوفیای آتوس "از حمله شیاطین"، سنت گرگوری شگفت انگیز و البته دعا به عیسی مسیح است.

مؤمنان ارتدکس می دانند که متن باید همیشه با خود حمل شود، زیرا در مواقعی که ارواح شیطانی بیداد می کنند، همیشه این احتمال وجود دارد که تحت تأثیر آن قرار گیرند. در هر لحظه از مسیر ممکن است با یک فرد تسخیر شده مواجه شوید، در این مورد چه باید کرد؟ یک کلمه دعا نجات خواهد داد.

بسیاری از مردم متن دعا را از زبان یاد می گیرند. اما در موقعیت‌های استرس‌زا معمولاً فرد گم می‌شود و همه چیز دنیا را فراموش می‌کند، پس بهتر است همیشه محافظ همراه خود داشته باشید. به خود اعتماد کنید وضعیت دشوارمتن دعا را می توانید از روی برگه بخوانید. رعایت برخی قوانین بسیار مهم است:

  • متن دعا را همیشه همراه خود داشته باشید. سبک و کلمات اسلاو کلیسای قدیمی نباید تغییر و جعل شود تا با زبان مدرن مطابقت داشته باشد، این می تواند قدرت کلماتی را که برای قرن ها دعا می شود کاهش دهد.
  • شما باید متن را خودتان تلفظ کنید.
  • هنگام خواندن دعا، باید توسط یک صلیب یا نماد محافظت شوید. تخم اهریمنی بی شرمانه می تواند به راحتی به روح های گمشده محافظت نشده نفوذ کند و کلمات دعا را باطل کند.

از مال خودت محافظت کن انرژی حیاتیو خانه شما به عنوان مثال، ورود شیاطین به خانه ای که توسط کشیش تقدیس شده است دشوارتر خواهد بود.

وسواس از دیدگاه علمی

علم رسمی در مورد شیطان پرستی چه می گوید؟ دانشمندان وسواس را یک بیماری روانی به نام کاکودمونیا می نامند. اعتقاد بر این است که تشنج اغلب افراد وابسته را تحت تأثیر قرار می دهد، باز، تأثیرپذیر یا برعکس، منفعل. در بیشتر موارد، آنها مستعد تأثیر خارجی هستند. زیگموند فروید کاکودمونیا را روان رنجوری نامید. به گفته او، شخص خود شیطانی را در درون خود اختراع می کند که امیال او را سرکوب می کند. پس وسواس چیست - نفرین یا بیماری؟ دانشمندان علائم تسخیر شیطان توسط بیماری های مختلف را توضیح می دهند، اما شایان ذکر است که اغلب روش های پزشکی قادر به حل این مشکل نیستند.

  • وسواس با صرع توضیح داده می شود. هنگام از دست دادن هوشیاری در هنگام تشنج، فرد می تواند تماس با دنیای ناملموس را حس کند.
  • افسردگی، سرخوشی و نوسانات خلقی ناگهانی از ویژگی های اختلال دوقطبی عاطفی است.
  • سندرم تورت نیز با وسواس اشتباه گرفته می شود. از سر ناامیدی سیستم عصبیتیک های عصبی شروع می شود.
  • بیماری که در روانشناسی شناخته می شود با شکاف شخصیت همراه است، زمانی که چندین شخصیت در یک بدن زندگی می کنند و در دوره های مختلف خود را نشان می دهند.
  • اسکیزوفرنی نیز با وسواس مقایسه شده است. بیمار دچار توهم، مشکلات گفتاری و افکار هذیانی می شود.

اگر ذات نجس وارد انسان شود، در ظاهر او منعکس می شود. نحوه تشخیص فرد تسخیر شده در مقاله بالا ذکر شده است. شما همچنین می توانید به این اضافه کنید که افراد شیاطین رنگ چشم خود را تغییر می دهند، آنها کدر می شوند، اگرچه دید آنها ثابت می ماند. رنگ پوست نیز ممکن است تغییر کند، تیره تر می شود - این علامت بسیار خطرناک است.

موارد واقعی وسواس

داستان هایی از افراد تسخیر شده توسط شیاطین وجود دارد که ثبت و مستند شده است. در اینجا فقط به تعدادی از آنها اشاره می کنیم.

کلارا ژرمانا سلیه. داستان از آمریکای جنوبی. دختر کلارا در 16 سالگی در اعتراف به کشیش گفت که وجود یک شیطان را در خود احساس می کند. داستان در سال 1906 اتفاق افتاد. در ابتدا آنها سخنان او را باور نکردند، زیرا شناسایی یک فرد تسخیر شده آسان نیست. اما وضعیت او هر روز بدتر شد. شواهد مستندی از افرادی وجود دارد که می گویند دختر رفتار نامناسبی داشته و با صدای دیگران صحبت کرده است. مراسم جن گیری به مدت دو روز بر او انجام شد که او را نجات داد.

رولاند دو. داستان این پسر در سال 1949 اتفاق افتاد. عمه اش فوت کرد. پس از مدتی، رولاند سعی کرد از طریق یک جلسه با او تماس بگیرد، اما اتفاقات باورنکردنی در اطراف او شروع شد: فریادهایی شنیده شد، صلیب ها لرزیدند، اشیاء پرواز کردند و غیره. کشیشی که به خانه دعوت شده بود، اشیایی را دید که در حال سقوط و پرواز بودند. در همان زمان، بدن پسر را با نمادهای مختلف پوشانده بودند. اخراج کردن روح شیطانی، 30 جلسه طول کشید. بیش از 14 منبع این واقعیت را تأیید می کنند که تختخواب با پسر بیمار در اطراف اتاق پرواز می کرد.

داستان امیلی رز

من به خصوص می خواهم به مورد آنالیز میشل توجه کنم. این بارزترین نمونه از تسخیر شیطانی یک شخص است. این دختر نمونه اولیه امیلی رز در فیلم معروف شد.

وقتی این دختر 17 ساله شد، زندگی او تبدیل به یک کابوس شد. در نیمه های شب فلج به او حمله کرد، نفس کشیدن غیرممکن بود. پزشکان او را تشنج گراند مال یا تشنج صرع تشخیص دادند. پس از اینکه آنالیز در یک کلینیک روانی قرار گرفت، وضعیت او شروع به بدتر شدن کرد. درمان دارویی هیچ آرامشی به همراه نداشت. دیو دائماً بر او ظاهر می شد و در مورد نفرین صحبت می کرد. او شروع به افسردگی عمیق کرد. یک سال بعد، در سال 1970، این دختر از بیمارستان مرخص شد. او خودش رو به کلیسا کرد و درخواست جن گیری کرد و ادعا کرد که شیطان وارد بدنش شده است. خادمین کلیسا می دانند که چگونه درک کنند که یک فرد تسخیر شده است، اما از کمک به او خودداری کردند و به او توصیه کردند که بیشتر دعا کند. دختر شروع به رفتار نامناسب تر کرد. او اعضای خانواده اش را گاز گرفت، مگس ها و عنکبوت ها را خورد، سگ ها را کپی کرد، خود را مثله کرد و نمادها را از بین برد. این به مدت پنج سال ادامه یافت. اقوام در متقاعد کردن روحانیون برای انجام جن گیری مشکل داشتند. این مراسم در سال 1975 آغاز شد و تنها در سال 1976 دو بار در هفته برگزار شد. بسیاری از ارواح شیطانی از بدن او بیرون رانده شدند، اما سلامتی او همچنان رو به وخامت بود، او نه می‌توانست بنوشد و نه بخورد. در نتیجه دختر در خواب جان خود را از دست داد. به گفته او، قبل از مرگش، مریم باکره نزد او آمد و گزینه ای برای نجات به او پیشنهاد کرد - ترک بدنش که توسط شیاطین به بردگی گرفته شده بود.

نحوه برخورد با یک فرد تسخیر شده

اگر به طور ناگهانی علائم تسخیر شیطان را در عزیزان خود کشف کردید، مهم است که در این لحظه گم نشوید، سعی کنید شرایطی را ایجاد کنید که فرد به خود یا دیگران آسیب نرساند. چندین نکته برای محافظت از خود در برابر یک فرد تسخیر شده وجود دارد:

  • شما نباید یک فرد تسخیر شده را به حمله پرخاشگرانه تحریک کنید، زیرا او قادر نیست مسئولیت اعمال خود را بپذیرد. با او موافق باشید و اوضاع را کنترل کنید.
  • از فرد تسخیر شده از حرکت محافظت کنید. روی تخت بنشینید یا دراز بکشید. مطمئن شوید که او نمی تواند به خودش آسیب برساند.
  • وقتی تسخیر شیطانی خود را نشان می دهد، سعی کنید فرد را آرام کنید، او را به خود بیاورید وضعیت عادی. اگر حمله ای توسط نمادها یا صلیب ها تحریک شد، آنها را حذف کنید.

از خود و عزیزانتان در برابر حملات شیاطین محافظت کنید. ایمان واقعی دعای پرشور، زندگی در خداپرستی به شیطان اجازه نمی دهد روح و جسم شما را تصرف کند.