صفحه اصلی / نشانه ها / سبت جادوگران - تاریخ و جشن مدرن، تاریخ. سبت چیست؟ سابت در قرون وسطی و در حال حاضر جلسه جادوگران نامیده می شود

سبت جادوگران - تاریخ و جشن مدرن، تاریخ. سبت چیست؟ سابت در قرون وسطی و در حال حاضر جلسه جادوگران نامیده می شود

جادوگران تمرینی تعطیلات تقویمی خاص خود را دارند - شنبه ها که با پدیده های چرخه ای طبیعی مرتبط است و با تغییر فصل هماهنگ است.

در شب 1 تا 2 مه، شب والپورگیس، مهمترین رویداد جشن برگزار می شود: بلتان - بزرگترین سابت.

مانند بسیاری از هزاره ها، ازدواج در این شب تجلیل می شود. خدای مقدسو الهه اش نزدیک به نیمه‌شب، جادوگران و دیگر "ارواح خبیثه" با هم به مکان‌های سنتی سبت می‌روند. در اروپا، دو مکان مهم سبت شناخته شده است - کوهی در آلمان به نام بروکن و در اوکراین - کوه طاس کیف.

سابت اصلی کجا و چگونه برگزار می شود؟

یکی دیگر از مکان های مورد علاقه برای تجمع، پاکسازی های بزرگی است که در نزدیکی آب قرار دارند. همه شرکت کنندگان آتش شیطانی می سازند و روی تخته سیاه محراب سنگی نماد جادویی - پنتاگرام را می سوزانند. طبق افسانه، هنگامی که ساعت به نیمه شب می رسد، خود اعلیحضرت شیطان، روی سنگ قبر ظاهر می شود.

ظاهر فرشته افتادههمراه با فریادهای احترام و شادمانی. او عهد را «تقدس» می‌کند و با شکوه بر تخت می‌نشیند. به گفته او دست راستهمیشه جوانترین و زیباترین جادوگر

به طور سنتی، ملکه تازه تاج گذاری شده باید در این شب بی گناهی خود را به شاهزاده تاریکی تقدیم کند. در میان مشعل‌ها و شمع‌های بی‌شمار فروزان، یک اقدام مهم، پذیرایی از تازه‌واردان در صفوف «مشترکان تاریک» است. سپس اوج آشکار می شود - یک جشن بزرگ "برای تمام جهان". گردبادی از رقص‌های گرد شاد، رقص‌های وحشی در اطراف آتش آیینی، که در ادغام اصول مردانه و زنانه به اوج خود می‌رسد که نمادی از هماهنگی و برابری است.

اعداد و تاریخ شب های اهریمنی

دومین سبت مهم در شب 31 اکتبر تا 1 نوامبر رخ می دهد و نامیده می شود. این مصادف با تعطیلات غربی هالووین است. این پایان سال قدیم و آغاز سال جادوگر "بت پرستان" جدید است. در دوره اولین یخبندان، ورود الهه خردمند جشن گرفته می شود. در این روز مهم، دروازه های جهان دیگر باز می شود و روح مردگان طولانی به دیدار بستگان خود می روند.

- این سومین شنبهجادوگران در انقلاب زمستانی سالانه، یعنی 21 دسامبر جشن می گیرند. در این روز، با شادی صمیمانه در خورشید و تجلیل از تولد خورشید، می توانید بار عظیمی از انرژی حیاتی دریافت کنید.

شیطان. در گذشته در چنین شبی همه مردم عادی تمام درها و پنجره های خود را محکم می بستند و برای نجات خود دعا می کردند. اعتقاد بر این بود که شب والپورگیس از 30 آوریل تا 1 می آغاز شد. این شب به طور سنتی جشن گرفته می شود تعطیلات اصلیخادمان تاریکی - سبت بزرگ. این شب، هزاران سال پیش، به هر میزبان خدایان، تاریک و روشن اختصاص داشت. با ظهور مسیحیت، بندگان همه خدایان درخشان نابود شدند و در تاریکی فراموشی فرو رفتند.

نیروهای تاریک که تا آن زمان قرن ها تجربه در توطئه خود داشتند، به قول مجوس های کم بازمانده، همچنان باقی ماندند و حتی خطرناک تر شدند. شب Walpurgis به طور سنتی حدود ساعت 11 شب شروع می شود. انواع جادوگران شمارش می‌شوند و به مکان‌های دائمی سنتی خود می‌روند. در اروپا، یکی از بزرگترین و مشهورترین مکان های سبت، کوه بروکن است. یکی که در آلمان و کوه معروف طاس واقع شده است، نزدیک کیف است. در جاهای دیگر، با قضاوت بر اساس گفته‌های شاهدان، سبت در محوطه‌های کنار حوض‌ها اتفاق می‌افتد، جایی که آتش بزرگی ایجاد می‌کنند، و علاوه بر همه اینها، یکی از لوازم اجباری مهم برای سبت، محراب تخته‌ای است که از سنگ سیاه ساخته شده است.
من خودم دو تا از این اسلب ها را دیده ام. ممکن است هیچ اثر مشکوکی روی آنها باقی نمانده باشد، یا شاید هنوز آثار یا فرورفتگی هایی از پنتاگرام کوبیده شده یا ردی از ستاره شگفت انگیز هفت پر ناک اوت شده Marach وجود داشته باشد.

تا نیمه‌شب، دیربازها کم کم دارند می‌آیند و وقتی نیمه‌شب فرا می‌رسد، دیو بزرگی به شکل یک بز سیاه روی اجاق ظاهر می‌شود. افکار عمومی این است که شیطان خود این «سبت» بزرگ را با حضور خود «تقدس» می کند. اما من خودم بیشتر تمایل دارم باور کنم که این یکی از جادوگران سیاه اوایل قرن هفدهم است که در آن زمان نوشت که شاهزاده تاریکی فقط به 2-3 سبت بزرگ می آید ، جایی که طرفداران وفادار او در آن قرار دارند ، اما همه مجامع مختلف دیگر شیاطین درجه پایین تر می آیند. آنها با پیام هایی از سوی «استادان» و استقبال تشریفاتی به صفوف نوپایان جدیدشان دنبال می شوند. در زیر فریادهای تایید کننده همه افراد جمع شده، تازه وارد بر روی انجیل دراز کشیده روی زمین برهنه می ایستد و بز را درست روی لب به لب می بوسد و به مطالعه با یکی از استادان پیشنهادی ادامه می دهد. به دنبال آن یک رقص گرد رقص دیوانه وار در اطراف آتش بزرگ دنبال می شود. سپس به طور غیرمنتظره برای همه، شعله خاموش می شود و نوبت عیاشی آغاز می شود.

کمی قبل از بانگ زدن اولین خروس ها، حوالی ساعت 4 صبح، همه جمع شده شروع به رفتن به خانه می کنند. در شب Walpurgis، سرنوشت بازدیدکنندگان تصادفی بسیار بد به پایان می رسد. از منابع باستانی مشخص است که اگر کسی مورد توجه قرار گیرد، زندگی او بلافاصله زیر چاقوی قربانی به پایان می رسد. اگر شاهد تصادفی مرموز این سبت عقل خود را از دست نداده و مورد توجه جادوگران قرار نگرفته است، بهتر است در مورد آنچه دیده است سکوت کند - به همین دلیل است که به احتمال زیاد سعی می کنند او را از دنیا منقرض کنند. . دقیقاً به همین دلیل است که همه اهالی شهر پنهان شده و درهای خود را بستند. و آخرین توصیه من به شما: اگر این شب فردی را در خارج از شهر گرفتار کرده است و اتفاقات عجیبی در اطراف شما رخ می دهد که در چارچوب معمولی ترین منطق نمی گنجد، پس به خدایی که به او ایمان دارید دعا کنید و سعی کنید هر چه زودتر این مکان عجیب را ترک کنید. تقریباً تمام مکان های "نامطلوب" در جنوب واقع شده اند. از بین کسانی که برای من آشنا هستند، این شمالی ترین است که در ساحل جنوبی دریاچه لادوگا قرار دارد. اما دو درمانگر قدیمی گفتند که صندلی شیطان نه تنها یک نام مجازی محسوب می شود ... به همین دلیل است که بهتر است در این زمان و به این مکان کوهپیمایی نکنید، بلکه بهتر است به یک مکان آرام تر بروید. .


سبت همچنین شنبه است (از ییدیش שאַבעס، shabes) - اجتماعات شبانه رسمی جادوگران و دیگرانی که به فرقه هایی پایبند بودند که توسط کلیسا مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند. می تواند شامل پرستش شیطان، قربانی کردن، ضیافت، رقص و عیاشی باشد. این کلمه از نام می آید روز یهوداستراحت، شنبه همانطور که می دانید شنبه روز کیوان است که ارباب زمان بود و مجازات گناهان را تقسیم می کرد. از اینجا مشخص می شود که هدف از چنین تعطیلاتی می تواند جلب زحل برای بهبود وجود مادی باشد.

افسانه های مربوط به سبت جادوگران به طور کلی در فرهنگ عامه اسلاو و اروپای غربی تقریباً یکسان است - و اعتقاد به واقعیت این پدیده ها مانند گذشته مشترک بود و اکنون نیز تا حدی به اشتراک گذاشته شده است، نه تنها توسط توده مردم، بلکه همچنین توسط برخی از نمایندگان کلیسا، به ویژه نماینده کاتولیک. این باور در نتیجه تعامل افسانه های زنده و بقایای باورهای قدیمی پیش از مسیحیت و دیدگاه های قرون وسطایی در مورد شیطان شکل گرفت.

سبت در میان اسلاوها

جادوگران روسی روی یک هاون (دیگ - ابر) در هوا هجوم می‌آورند، با یک دسته یا چماق تعقیب می‌کنند و با جارو مسیر را جارو می‌کنند، در حالی که زمین ناله می‌کند، بادها زوزه می‌کشند و ارواح ناپاک فریادهای وحشی از خود بیرون می‌دهند. قبل از پرواز، جادوگران خود را با پمادهای جادویی آغشته می کنند، آب جوشانده شده با خاکستر آتش کوپلا (اساطیر روسی) را می پاشند، طلسم می کنند و غیره. بعضی اوقات جادوگران ظاهر زمینی خود را کاملاً از دست می دهند و به عنوان دوشیزگان ابری ظاهر می شوند که وقتی می چرخند مهتابکامواهای بهشتی آنها (مه)، کتانی هایشان را سفید کنید یا کتانی هایشان را بشویید و روی ابرهای سفید آویزان کنید تا خشک شود.

سبت های معمولی جادوگران تنها پس از معرفی مسیحیت ظاهر می شوند، زمانی که خدایان قدیمی با شیطان ادغام می شوند، و جشن های بت پرستان با مناسک آنها توسط کلیسا به عنوان خدمت به شیطان مورد آزار و اذیت کلیسا قرار می گیرد.

کوه‌ها، مکان‌های مورد علاقه قربانی‌های بت پرستان و خانه‌های خدایان، تبدیل به مقصدی رایج برای سبت‌های جادوگران می‌شوند.

به عنوان مثال کوه طاس (کیف)، کوه های بابی در میان چک ها، کوه شاتریا در میان لیتوانیایی ها، قله کوه بروکن، کوه بلوکولا در سوئد، بلوکسبرگ، جنگل سیاه و... در میان آلمانی ها و ....

زمان اجتماعات با تعطیلات قدیمی بت پرستی گره خورده است. تجمعات اصلی در مردم اسلاو 3 بار در سال اتفاق می افتد: در سرود خواندن، در جلسه بهار و در شب ایوان کوپلا (تعطیلات پرو). برای آلمانی ها، پرواز اصلی جادوگران در شب اول ماه مه (Walpurgis) (Walpurgisnacht) انجام می شود.

در پایان مراسم، در نور مشعل های روشن شده از شعله ای که بین شاخ یک بز بزرگ می سوزد، جشنی را آغاز می کنند: گوشت اسب می خورند و از سم گاو و جمجمه اسب نوشیدنی می نوشند. سپس رقص شرم آور و دیوانه وار جادوگران با شیاطین وجود دارد که روز بعد رد پای گاوها و بزها در جای خود باقی می ماند. نوازندگان به جای کوله پشتی از سر اسب و به جای کمان از دم گربه استفاده می کنند. بعد، یک بز، یک گاو نر سیاه و یک گاو سیاه سوزانده می شود.

سبت با آمیزش عمومی در تاریکی کامل به پایان می رسد و پس از آن جادوگران با جاروهای خود به خانه باز می گردند. به همین ترتیب، در فولکلور روسی، در روز بهار یوریف (مطابق با شب اول ماه مه آلمان) به تندرر و در شب 24 ژوئن (ایوان کوپالا) تقدیم به پرون، جادوگران و جادوگران با قیطان های گشاد، در پیراهن‌های سفید، بال‌دار، یا حیواناتی با پوست یا کاملاً برهنه، در کوه طاس جمع می‌شوند، بازی‌های آشوب‌آمیز و شیطانی می‌آفرینند، دور دیگ‌های جوشان و خزانه‌های شیطانی می‌رقصند، در مورد نابودی انسان‌ها و حیوانات مشورت می‌کنند، به دنبال معجون‌های جادویی می‌گردند (نک. اسطوره پرونوف، رنگ های آتشین) و غیره.

اسلاوها و لیتوانیایی ها اعتقادات مشابهی دارند. خود شیطان پشت یک میز آهنی یا روی تخت می نشیند (برای چک ها - به شکل یک گربه سیاه، خروس یا اژدها) و جادوگران به عیاشی و عشق با شیاطین می پردازند، آواز می خوانند، می رقصند و پرخوری می کنند. همه ویژگی های مشخصهجلسات جادوگران که از مکان و زمان وقوع آنها شروع می شود، حیوانات مشخصه فرقه قدیمی (بز، مار، خروس، گربه و غیره)، قربانی ها، جشن های عمومی، رقص ها، پوست حیوانات و غیره تا عیاشی های جنسی - همه اینها ویژگی های جشن های بت پرستی است، با آیین ها، قربانی ها، غذای معمولی و عیاشی هایشان، که قصد داشتند به طور جادویی بر خدایان فالیک طبیعت تأثیر بگذارند (مثلاً در جشنواره یاریلی). حتی شکل شیطان، اگرچه کاملاً جدید است، اما با تصاویر قدیمی و سنتی خدایان زئومورفیک - یک بز، یک اژدها و غیره - پوشیده شده است.

نگرش تفتیش عقاید به تعطیلات بت پرستی

کلیساهای توتالیتر از افسانه های مربوط به چنین تعطیلات بت پرستی برای تشدید وحشت علیه مخالفان و از بین بردن ارزش های فرهنگی دوران ادیان عامیانه، که قبل از دیکتاتوری کلیسا بود، استفاده می کردند. به ویژه قرون وسطی کلیسای کاتولیکتمام این افسانه‌های عامیانه را کاملا واقعی می‌دانست و مشتاقانه به دنبال شرکت‌کنندگان خیالی در مجالس افسانه‌ای می‌گشت و آنها را با شدیدترین مجازات تحویل می‌داد. به عنوان مثال، در سال 1459، چندین نفر به دستور زنی که تحت شکنجه در برابر بازپرس بروسارد شهادت داد که با چوب به روز سبت هجوم آوردند، به خون قورباغه ها آغشته شده و با نان تقدیس شده و خون تغذیه شده بودند، سوزانده شدند. از بچه ها و آب گیاهان، و شیطان را به شکل بز، سگ، میمون و انسان می پرستیدند، او را با بوسه ای شرم آور استقبال کردند، برای او قربانی کردند، برای او دعا کردند، روح خود را به او فروختند، صلیب را زیر پا گذاشتند و تف کردند. بر او، خدا و مسیح را هتک حرمت کرد و پس از ضیافتی با یکدیگر و با شیطان، به شکل مردان، سپس زنان، به زشت ترین لذت ها پرداختند. اینها اتهامات معمول در محاکمه جادوگران بود.

بدعت و آیین رسمی شیطان مترادف شد. بدعت گذاران کنیسه ای از شیطان تشکیل دادند و شنبه های دوره ای را به افتخار او ترتیب دادند (از این رو شنبه ها، شنبه های جادوگران). شرکت کنندگان این شنبه ها دیگر جادوگران رقت انگیز نبودند، بلکه نمایندگانی از همه طبقات و درجات - شاهزادگان سکولار و روحانی، راهبان، کشیشان و غیره بودند. قبلاً آلبیژنی ها، که نمایندگان پاپ ده ها هزار نفر آنها را نابود کردند، به فرقه رسمی شیطان متهم شدند. جلساتی که شیطان به شکل گربه در آن حضور داشت به آنها نسبت داده شد. تا پایان قرن پانزدهم. گاو نر پاپ ها، آثار تفتیش عقاید و دیگر نویسندگان کلیسا، یک دکترین رسمی و توسعه یافته از بدعت در خدمت شیطان ایجاد کردند.

مجموعه ای از استدلال ها از نوشته های علما، زندگی مقدسین و شهادت متهم به طور قانع کننده ای ثابت کرد که جزئیات سابت فریب تخیل نیست، بلکه آشکارا اعمال واقعی و فیزیکی جنایی است. در اثر ژاکریو «Flagellum hereticorum»، 1458، می خوانیم که نه تنها زنان، بلکه مردان، حتی کشیشان و راهبان، در سبت جادوگران ظاهر می شوند و با شیاطین واقعی وارد گفتگو می شوند، که طبق توافق رسمی، در بازگشت برای دست کشیدن از خدا و کلیسا قدرت جادوگری را به دست می آورد. در جلساتی که معمولاً در روزهای پنجشنبه برگزار می شود، تف کردن و پایمال کردن صلیب واجب، قربانی کردن هدایای مقدس هتک حرمت شده برای شیطان و عیاشی های نفسانی وجود دارد. همه از شیطان می گیرند علامت خاص(سیگنوم دیابولی).

این آموزه در بحبوحه مبارزات مذهبی تلخ در اروپا پدیدار شد و ثمرات فراوانی به بار آورد. در طول 2.5 قرن، از زمان انتشار گاو نر Innocent VIII (1484) تا نیمه دوم قرن 18، بیش از 100000 نفر تنها در آلمان و تا 30000 نفر در انگلستان در مورد افسانه ها مردند سبت جادوگران به نوبه خود مانند هیپنوتیزم بر روی توده ها عمل کرد و به مرور زمان باعث ایجاد اپیدمی های واقعی روانی شد، زمانی که گروه های کل زنان و کودکان علنا ​​خود را به ارتباط با شیطان و شرکت در عیاشی جادوگران و متعصبان کلیسا متهم کردند. با جلب حمایت جدید از ایمان خود از چنین حقایقی، بیماران روانی را به خطر انداخت.


در افسانه های همه مردم اروپا توصیفی از گردهمایی ها وجود دارد ارواح شیطانیکه همیشه در شب اتفاق می افتاد. این افسانه ها به وضوح هم اعتقادات و آیین های باستانی فرقه های بت پرستی و هم عقاید قرون وسطایی مسیحی در مورد شیطان و پیروانش را ردیابی می کنند. این گونه اجتماعات جادوگران و دیگر ارواح شیطانی در مجموع "سبت" نامیده می شوند. این چیست، در چه روزهایی مرسوم است که شنبه ها را سازماندهی کنند و چگونه اتفاق می افتد؟

سبت چیست و چگونه برگزار می شود؟

در روایات مردم توصیفاتی از سبت ها وجود دارد اروپای غربیو قبایل اسلاو. سابات گردهمایی از پیروان شیطان است - جادوگران، جادوگران، همه کسانی که به نیروهای شیطان خدمت می کنند. در چنین جلساتی، شرکت کنندگان در آن از اعمال شیطانی خود به شیطان گزارش می دهند و احساسات وفاداری خود را به او ابراز می کنند، به فسق و پرخوری می پردازند و رقص ها و عیاشی های وحشیانه ترتیب می دهند.

در دوران پیش از مسیحیت اعتقاد بر این بود که در روزهای معینی جادوگران، شیاطین و جادوگران دور هم جمع می‌شوند و مراسمی را به نام پیشینیان انجام می‌دهند. خدایان بت پرستبرای تأثیرگذاری بر نیروهای طبیعت در قرون وسطی، این باورها با عقاید مسیحی در مورد شیطان آمیخته شد و مهمتر از همه بازیگرشیطان به اجتماع جادوگران تبدیل شد. از آن زمان به بعد، سبت به عنوان یک مراسم ویژه دسته جمعی برای عبادت نیروهای تاریک تلقی شد و شرکت در آن با یک گناه کبیره برابر بود و مجازات آن سوزاندن در چوب بود.

در این زمان بود که شرح مراسم سبت شکل گرفت. سابت ها در مکان های خاصی برگزار می شد - معمولاً در یک کوه یا نزدیک خرابه های مقدسات و مگالیت های باستانی. جادوگران، یکی از آنها توانایی های جادوییکه توانایی پرواز بر فراز آسمان شب را داشت، سوار بر جارو، پوکر یا حتی بر پشت عاشقان به سبت پرواز کرد. هنگامی که همه شرکت کنندگان در محل جمع شدند، رئیس جلسه ظاهر شد - شیطان. جادوگران از جنایاتی که مرتکب شده بودند به او گزارش دادند، به او افتخار دادند و از خدا و کلیسای مسیحی چشم پوشی کردند. ارتکاب توهین - هتک حرمت به صلیب، کتاب مقدس و هدایای مقدس واجب بود.

پس از بخش "رسمی"، جادوگران یک غذا خوردند و سرگرم شدند - آنها رقص های زشت می رقصیدند، نوشیدنی می نوشیدند و در لذت های بدنی لجام گسیخته افراط می کردند.

در زمان های قدیم اعتقاد بر این بود که سبت می تواند در هر روز به جز شب شنبه تا یکشنبه برگزار شود. بیشتر اوقات، شنبه ها در روزهای پنجشنبه برگزار می شد. تاریخ های اصلی برای سبت ها روزها بودند تعطیلات بت پرستی، که بعداً در تقویم مسیحی گنجانده شد: در شب والپورگیس (30 آوریل)، در روز همه مقدسین (31 اکتبر)، در Candlemas (2 فوریه)، میلاد یحیی باپتیست (23 ژوئن)، تغییر شکل (1 اوت) )، در سنت توماس (21 دسامبر). در سنت اسلاوسبت های اصلی در روز بهاری سنت جورج و در شب ایوان کوپالا (24 ژوئن) برگزار می شد.

شما می توانید واقعیت سبت های جادوگران قرون وسطی را باور کنید یا باور نکنید. در سنت مدرنآنها از نزدیک با هشت تعطیلات "چرخ سال" مرتبط هستند که در پر انرژی ترین تعطیلات قرار می گیرند. روزهای قویسال این روزها، به عنوان یک قاعده، مصادف با تعطیلات بت پرستان باستان است.

همه از وجود چنین مجموعه جادوگران و به طور کلی آن چیزی نمی دانند. با این حال، حتی امروزه، پیروان جادوی ویکا، فرقه های بت پرست و افرادی که درگیر غیبت هستند، مراسم خود را در تعطیلات "چرخ سال" انجام می دهند. مطمئناً قراردادهای مدرن با توصیف کلاسیک فاصله زیادی دارند.

Coven

گردهمایی جادوگران با یکدیگر بسیار متفاوت بود. در برخی از جشن‌ها، سبت‌ها با تشریفات خاصی برگزار می‌شد، مخاطبان زیادی (تا حد امکان) جمع می‌شدند و همه افراد وابسته به فرقه تاریکی موظف به حضور می‌شدند و مجازات در انتظار طفره‌جویان و مرددها بود. در شرایط دیگر، سبت ها به صورت پراکنده برگزار می شد و فقط افراد ساکن در یک منطقه خاص در آن شرکت می کردند. بنابراین، نمایندگان تنها یک انجمن متشکل از 13 نفر می توانستند در جلسه شرکت کنند، گاهی اوقات کمی بیشتر. این امکان وجود دارد که انواع قراردادها را برای ایالت های مختلف و تنوع زیادی از ویژگی های منطقه ای در اجرای پیمان ها متمایز کرد. تعیین ترتیب سبت ها دشوار است و به سختی ارزش چنین تلاش هایی را دارد. عبادت تاریکی از هر جهت مخالف عبادت منظم بود، که در آن، همانطور که رسول فرمود، همه چیز باید "به ترتیب و شایسته" اتفاق بیفتد.

مراسم پلید جهنم، پوشیده از رمز و راز، بسیار پیچیده بود، و اظهار نظر در مورد آنها بسیار دشوار است، به خصوص که داستان های جادوگران ترکیبی از بسیاری از شرایط اتفاقی است. آنها متناقض هستند، بسیاری از جزئیات متقابل هستند. با این وجود، می توان تصویر نسبتاً کاملی از این عیاشی ها ترسیم کرد، اگرچه توضیح برخی جزئیات هنوز دشوار و نامشخص است و ماهیتی پوچ و غیرمنطقی دارند. "Le burlesque s'y mele a l' horrible, et les puerilites aux avominations" (Ribet. La Mystique Divine، III، 2. Les Parodies Diaboliques) - "دلقک و شوخی با شرایطی ترکیب شد که الهام بخش وحشت، کودکانه و خنده بود - با نفرت های غیرقابل توصیف." البته در جلسات معدود، خیلی به بی ثباتی و هوس رهبری عهد بستگی داشت. جلسات بزرگتر عمدتاً تنظیم می شد و از سنت های خاصی پیروی می کرد. کلمه «عهد» برای هر یک از این مجالس مناسب است، اگرچه باید در نظر داشت که می‌تواند به معنای جلسه مخفیانه چند دیوانه اختصاص داده شده به شیطان باشد یا جلسه وسیعی که توسط شیاطین مجسم اداره می‌شود و شرکت کنندگان ممکن است برای پیشی گرفتن از اولین پیروان لوسیفر، در جنایات، کفرگویی و شورش شرکت کنید. سابت، هیاهوی تجسم یافته زمینی است.

منشأ کلمه "سبت" هنوز با وضوح کافی مشخص نشده است. به سختی لازم است اشاره کنیم که هیچ ربطی به عدد "7" و به ویژه با جشن معروف یهودیان ندارد. Sainte-Croix و Alfred Maury به این نتیجه رسیدند که از کلمه تحریف شده "bacchanalia" آمده است. سابازیوس (??????????) یک خدای فریجی است که گاهی با نام زئوس و گاهی دیونوسوس شناخته می شود، اما همواره به عنوان حامی همه فسق ها تلقی می شود و توسط فسق های دیوانه پرستش می شود. او حامی خواجه‌ی پیر سوری بددهن از آثار آپولیوس بود: «همه‌توان و همه‌شخص Dea Syria et sanctus Sabadius et Bellona et Mater Idaea (ac) cum suo Adone Venus domina». اینها خدایان هستند که فیلبوس برای انتقام از آنها دعوت می کند. ??????? در ارتباط با پرندگان (874) آریستوفان، تعجب باکانی را نیز می توان به یاد آورد؟ در نمایشنامه اوپولوس ذکر شده است باپتا."استرابون جغرافی دان نسخه کامل تری دارد - ???? ?????. یونانیان مدرن به فردی که به کمک روانپزشک نیاز دارد می گویند ?????. اما لیتر همه این ریشه‌شناسی‌های بسیار آسان را رد می‌کند: «تلاش‌هایی صورت گرفته است تا ریشه‌شناسی کلمه «سابات»، به معنای ملاقات جادوگران، از نام خدای سابازیوس استخراج شود. اما شکل این نام این اجازه را نمی دهد. و مردم در قرون وسطی چه می توانستند در مورد سابازیا بدانند؟

حتی زمان تعطیلات سالانه بزرگ در بین کشورها بسیار متفاوت بود. در بیشتر اروپای غربی، یکی از تعطیلات اصلی در شب اول ماه مه، 30 آوریل بود. در آلمان - شب معروف Walpurgis (Die Walpurgis-Nacht). St. والبورگا (Walpurgis، Waltpurde - در منطقه Perche Gauburg، در سایر نقاط فرانسه - Vaubourg یا Falbourg) در حدود سال 710 در دوونشایر متولد شد. او دختر St. ریچارد، یکی از پادشاهان جوان وست ساکسون، که با دختر St. بونیفیس. در سال 748، والبورگا، که در آن زمان یک راهبه در ویمبورن بود، به آلمان رفت تا یک صومعه در آن کشور تأسیس کند. او پس از زندگی مملو از اعمال مقدس، در 25 فوریه 777 در هایدنهایم درگذشت. او بلافاصله مورد احترام قرار گرفت و در حدود سال 870 یادگارهای او به آیشتات منتقل شد، جایی که برادران بندیکتین هنوز در آنجا فعالیت می کند و از امنیت آنها مراقبت می کند. سنت والبورگا یکی از مشهورترین قدیسان انگلیسی بود. او در آلمان و هلند به همان اندازه مورد احترام بود. او حامی ایششتات، اودنارد، فورن، گرونینگن، ویلبورگ، زوتفن و آنتورپ است، جایی که قبل از پذیرش این سرویس در مدل رومی، چهار بار در سال یاد او جشن می گرفت. در شهادت شناسی رومی، روز جشن او در 1 می است، اما در تقویم رهبانی این روز در 25 فوریه است. در اول ماه مه، جشن باستانی درویدها برگزار می شد، زمانی که آنها در کوه های مقدس قربانی می کردند و چراغ های می را روشن می کردند. سنت های آنها در زمان های بعدی توسط جادوگران ادامه یافت. همانطور که دهقانان محلی معتقد بودند هیچ قله کوهی در فنلاند وجود نداشت که شیاطین و جادوگران در نیمه شب آخرین روز آوریل در آن ازدحام نکنند.

دومین جشنواره جادوگران در آستانه سنت. جان باپتیست، 23 ژوئن. سپس آتش سوزی های St. یوحنا سنتی است که هنوز در بسیاری از مناطق حفظ شده است. در قدیم، این تعطیلات، مانند کریسمس، با سه مراسم جشن گرفته می شد. نیمه شب اول به افتخار سنت برگزار شد. یوحنا به عنوان پیشرو خداوند، دوم در سپیده دم به یاد غسل تعمید که موعظه کرد، در سومین قدوسیت خود را به یاد آورد.

روزهای دیگر سبت بزرگ (سبت بزرگ)، به ویژه در بلژیک و آلمان، در جشن سنت مقدس بود. توماس (21 دسامبر) و یک تاریخ متحرک، اندکی پس از کریسمس. در بریتانیا همچنین در تعطیلات شمع ها (Candlemas)، 2 فوریه، هالووین (31 اکتبر) و جشنواره برداشت (Lammas) در 1 اوت (با قضاوت بر اساس داده های فرآیندها). رایت در " روایات سحر و جادو«(من، ص 141) نیز روز ق. بارتولمیو، اما اگرچه ممکن است در آن زمان سبت ها برگزار می شد، اما ظاهراً آنها بسیار نادر بودند یا اهمیت محلی داشتند.

در جریان محاکمه معروف در زمستان 1610 در لوگرونو، شهری از کاستیل قدیم، که توسط بازپرس رسول آلونسو بکارا هولگوین، برادر فرقه آلکانتاران، با دو دستیار، خوان واله آلوارادو و آلونسو د سالازار و فریاس، بسیاری از جادوگران ناواری انجام شد. اعتراف کرد که سبت های اصلی در زوگاراموردی و بروسکوبرو در کشور باسک برگزار می شد و روزهای سبت مصادف با "نه تعطیلات اصلی سال" یعنی عید پاک، عیسی مسیح، معراج، تغییر شکل، کریسمس و رستاخیز بود. مادر خدای مقدس، جشن کورپوس کریستی، همه مقدسین و به ویژه روز سنت. جان باپتیست (24 ژوئن). بسیار عجیب است که کریسمس و روز روح القدس در این لیست نیست، اما در طول محاکمه، و ما تمام مواد این پرونده را در اختیار داریم، هیچ کس نگفته است که شنبه ها در این تعطیلات برگزار می شود.

همانطور که بوگه به ​​درستی اشاره می‌کند، شیطان، "Singe de Dieu en tout"، بنابراین برگزاری سبت‌های بزرگ در طول بزرگ‌ترین عادت معمول شده است. تعطیلات مسیحی، گویی در تمسخر شیطانی این جشن های مقدس. بوگه با ظرافت اشاره می کند که سبت ها "se tient encor aux festes les plus solem-6 History of Witchcraft nelles de l'annee" (هنوز در بزرگترین تعطیلات چرخه سالانه خدمات برگزار می شود). بنابراین، او در مورد شناخت آنتیدا کولاس (1598) می نویسد، که «auoit este au Sabbat a vn chacun bon iour de l’an، comme a Noel، a Pascues، a la feste de Dieu». جادوگران لنکاوی در آنجا ملاقات کردند جمعه بخیر; دومین تعطیلات مهم برای آنها روز همه مقدسین (1633) بود. جادوگران کینروس (1662) در 30 نوامبر برای جشن حامی قدیس اسکاتلند، سنت. روز اندرو، به نام سنت. اندرو در کریسمس، به منظور متمایز کردن آن از دومین جشن انتقال یادگارهای سنت. آندری، 9 مه. جادوگران نیوانگلند برای سبت اصلی در کریسمس جمع شدند. در بسیاری از نقاط اروپا، جایی که روز سنت با وقار خاصی جشن گرفته می شد. جورج، 22 آوریل، در آستانه آن، سبت اصلی سال برگزار شد. Hutsuls Carpathian بر این باورند که در این روز همه بدی می آید قدرت ویژهو جادوگران به ویژه خطرناک می شوند. هر دهقان بلغاری یا رومانیایی پنجره‌ها را می‌بندد و درها را با احتیاط قفل می‌کند، وقتی شب می‌رسد، چهارچوب پنجره‌ها را با شاخه‌های بوته‌های خاردار و شاه توت می‌بافند و لبه‌ی پنجره را با چمن می‌پوشانند تا نه شیاطین و نه جادوگران نتوانند گذرگاهی در آنجا پیدا کنند.

همانطور که می بینید مکان های زیادی برای برگزاری سبت های بزرگ مناسب بود. سازماندهی جلسات در مقیاس کوچک بسیار آسان تر بود. یک همسایگی ممکن است یک مزرعه در نزدیکی یک روستا، یک جنگل، یک تپه صخره‌ای، یک دره، یک گلخانه در نزدیکی درخت بلوط صاعقه‌زده، یک قبرستان، یک ساختمان متروکه، یک کلیسای کوچک دورافتاده یا کلیسایی که به ندرت بازدید می‌شود، یا گاهی اوقات خانه انتخاب کند. یکی از اعضای پیمان

Coven

انتخاب یک مکان دورافتاده و متروک به منظور محافظت از خود در برابر جاسوسان یا شاهدان اتفاقی عاقلانه بود، و در بسیاری از استان ها تپه ها یا تپه های بدنام به عنوان مکان هایی که به طور مرتب توسط جادوگران و خدمتکاران آنها بازدید می شود، شهرت داشتند. دی لانکر می گوید که سبت بزرگ باید در نزدیکی رودخانه، دریاچه یا منبع آب برگزار شود، و بودین می افزاید: "مکان هایی که جادوگران با هم ملاقات می کنند توسط درختان خاص یا حتی صلیب که آنها را مشخص می کند قابل توجه است." دالمن‌های کروملک و گرانیت باستانی، سنگ‌های Marais de Dol، یکپارچه بین سان و المل (Candroz)، حتی صلیب‌ها در بازارهای شهرهای قدیمی خواب‌آلود و دهکده‌های انگلیسی مکان‌های ملاقات مورد علاقه پیشگویان و جادوگران در سراسر منطقه بودند. در یک مورد، هرچند استثنایی، سبت در مرکز بوردو برگزار شد. در آلمان، جادوگران در بلوکسبورگ یا بروکن، قله‌های مرتفع کوه‌های هارتز جمع می‌شدند، برخی از آنها گفته می‌شود از دوردست‌هایی مانند لاپلند یا نروژ آمده‌اند. اما Broxburgh های محلی در جاهای دیگر وجود داشتند، برای مثال در Pomerania، که دارای دو یا سه کوه از این قبیل بود. جادوگران کوریره سبت های خود را در مکانی دورافتاده نزدیک جاده بلند نزدیک کومب برگزار می کردند. جادوگران لا مول لا - در خانه ای ویران که زمانی متعلق به کلیسا بود. گاندیلون ها و عهدشان، که در ژوئن 1598 محکوم شدند، در فونتانل، گوشه ای فراموش شده و کمتر بازدید شده در نزدیکی روستای نزار با هم ملاقات کردند. دکتر فیان و دستیارانش (1591) "در شب هالووین در کلیسای نورث بریک در لوتیان گرد هم آمدند." سیلوین نویلون، که در 4 فوریه 1615 در اورلئان اعدام شد، اعتراف کرد که "que le Sabbat se tenoit dans vne maison" و شهادت بیشتر نشان می دهد که آنها در یک قصر بزرگ، ظاهراً در خانه یک نجیب زاده ثروتمند، ملاقات کردند. دویست نفر می توانند در همان زمان بمانند. ایزوبل یانگ، کریستین گرینتون و دو یا سه جادوگر دیگر در سال 1629 در خانه یانگ از شیطان پذیرایی کردند. الکساندر همیلتون، "مشهور به جادوگری" در سال 1630 در ادینبورگ اعدام شد. قبل از این، او اعتراف کرد که "یک شب او را به مخفیگاه خاصی بین نیدری و ادمیستون بردند، جایی که شیطان بر آنها ظاهر شد." هلن گاتری، جادوگر فورفار، و خانواده اش اغلب از حیاط کلیسا دیدن می کردند، جایی که با یک دیو ملاقات می کردند، و در فرصتی دیگر «به خانه مری رایند رفتند و با هم سر میز نشستند... و بسیار شاد بودند، و شیطان کارهای زیادی برای آنها انجام داد» (1661). جادوگران لنکاوی برای یک سبت محلی در برج Malking جمع می شدند. از اعتراف جادوگران سوئدی (1670) در مورا و الفدال، آنها در محلی به نام بلوکولا، "واقع در علفزارهای زیبا... محل و خانه ای که آنها با هم ملاقات کردند، پشت دروازه ها قرار داشت و با رنگ های مختلف نقاشی شده بود. در یک اتاق بسیار بزرگ از این خانه، میز بلندی قرار داشت که جادوگران روی آن نشسته بودند. و در کنار آن اتاق اتاق دیگری بود که در آن تخت‌های زیبا قرار داشت.» به نظر می رسد ما در مورد خانه ای زیبا در یک روستای سوئد صحبت می کنیم که ظاهراً متعلق به یک جادوگر ثروتمند بوده است. از نظر هم روستاییان فقیر او بسیار جذاب بود و بر همین اساس او را در توصیفات خود زینت می دادند.

کریستین استریته می نویسد: دی ساگیس" (XL): "آنها در مکان های مختلف ملاقات کردند و جلسات آنها به روش های مختلف برگزار شد; اما معمولاً در جنگل، یا در کوه، یا در غارها و مکان‌های دیگر، دور از محل زندگی مردم اتفاق می‌افتند.» ملا در کتاب سوم فصل 44 از کوه اطلس یاد می کند; د وو، جادوگری که در سال 1603 در اتاپلس اعدام شد، اعتراف کرد که جادوگران هلندی در یکی از شهرهای استان اوترخت ملاقات می کردند. در انگلستان، کوه های بروکتری که برخی آن را ملیبوس می نامند، در دوک نشین برانزویک، به عنوان محل ملاقات جادوگران شهرت دارد. در زبان عامیانه این کوهها را بلوکسبرگ یا هوبرگ، بروکرزبرگ یا وگلسبرگ می نامند، همانطور که اورتلیوس در کتاب خود می نویسد: اصطلاحنامه جغرافیایی" روزی از هفته که در آن سبت ها برگزار می شد دقیقاً تعیین نشده بود، اما جمعه به ویژه ترجیح داده می شد. در واقع، شواهد زیادی مبنی بر برگزاری سبت ها در هر روز هفته وجود دارد، اما نه در آستانه شنبه یا یکشنبه. De Lancre گزارش می دهد که در Pyrenees باسک "آنها جلسات معمول خود را در محلی به نام Lan du Boc، به زبان باسکی برگزار می کردند. آکوالار د وروس، پرادو دل کابرون،و در آن جا ساحران برای بزرگداشت مولای خود در شبهای دوشنبه و چهارشنبه و جمعه جمع می شدند». بوگه می‌گوید روز سبت متفاوت است، اما معمولاً شب پنجشنبه ترجیح داده می‌شود. در انگلستان مشخص شد که "جلسات تشریفاتی معمولا برای سه شنبه یا چهارشنبه شب برنامه ریزی می شود." از روز شنبه ظاهراً به این دلیل اجتناب شد که این روز به مادر پاک و مطهر اختصاص داشت.

درست است، با قضاوت بر اساس افشاگری های پست و هیستریک ماری دو سن، شاهد پرونده لویی گوفریدی، که در 17 تا 19 مه 1614 بازجویی شد، سبت می تواند در هر روز هفته برگزار شود. چهارشنبه و جمعه را روزهای کفر و الاغ سیاه می دانستند. در روزهای دیگر، مشمئز کننده ترین چیزهایی که انسان قادر به انجام آنها است، انجام می شد. این زن از انحرافات جنسی رنج می برد که حتی می توان آن را مشخص کرد - مانیا blasphematoria و coprolalia.

قطعاً می‌توان گفت که سبت‌ها همیشه در شب برگزار می‌شدند، اگرچه، همانطور که دلریو می‌گوید، آنها می‌توانستند در ظهر برگزار شوند، زیرا مزمورنویس از «وحشت‌های شبانه... طاعونی که در تاریکی راه می‌رود» یاد می‌کند. عفونتی که در ظهر ویران می کند» (Non timebis a timore nocturno... a negotio perambulante in tenebris; ad incursu et daemonio meridiano). دلریو به درستی نتیجه‌گیری می‌کند: «جلسات آن‌ها معمولاً در نیمه شب، زمانی که نیروهای شیطانی حکومت می‌کنند، برگزار می‌شود. و گاه در ظهر، چنانکه مزمور سرای هنگام ذکر دیو ظهر می گوید. آنها شب های دوشنبه و پنجشنبه را ترجیح می دهند.»

سبت ها معمولاً از نیمه شب شروع می شد. بوگه می نویسد: «جادوگران، vont enuiron la minuict au Sabbat». لازم به یادآوری است که در " دگرگونی ها» Apuleius (I, 11) جادوگران شبانه به سقراط حمله می کنند «circa tertiam ferme uigiliam». اگنس سمپسون، " جادوگر معروفهمانطور که هیوم گادسکرافت او را در روایت خود از آرچیبالد، نهمین دوک آنگوس، معروف به "زن خردمند کیت" که در دادگاه فیانا در سال 1590 چهره برجسته ای بود، اعتراف کرد که "زمانی که با شیطان آشنا شد" او تنها بود، و شیطان به او دستور داد که شب بعد به کلیسای نورث برویک بیاید، که او مطابق میل او انجام داد، و در حیاط کلیسا نور را دید که حدود ساعت 11 به آنجا رسید. "ساعت عصر." در این مورد، قبل از سبت، رقصی توسط حدود صد نفر اجرا می شد که احتمالاً از نیمه شب شروع می شد. توماس لیس، ایزابل کاکی، هلن فریزر، بسی تورن و دیگر جادوگران آبردین، که سیزده تن از آنها اعدام و هفت تن دیگر تبعید شدند، معمولاً «بین دوازده تا یک صبح» ملاقات می کردند. بوگه خاطرنشان می کند که در سال 1598 جادوگر فرانسوا سکرتن "adioustoit qu'elle alloit tousiours au Sabbat enuiron la minuit, et beaucoup d'autres sociers, que i'ay eu en main, ont dit le mesme." در سال 1600، آنا موچین از توبینگن اعتراف کرد که در جلسات جادوگران به نام او شرکت کرده است. Hochzeiten. آنها از کنار چاهی گذشتند، درست بیرون دروازه بالایی روتنبورگ، و شهادت او حکایت از "رقص و عیاشی نیمه شب" دارد. جادوگر اسکاتلندی ماری لامونت، "زنی جوان هجده ساله از ناحیه اینرکیپ" در 4 مارس 1662 کاملاً بی گناه اعتراف کرد که "زمانی که او شبانه با جادوگران دیگر در جلسه ای در سیندر بود، شیطان در آن زمان سحرگاه او را به خانه همراهی کرد.»

سبت تا زمان بانگ خروس ها ادامه داشت که قرار نبود هیچ کس از مجلس قبل از آن خارج شود، بنابراین اعتراف لوئیس گوفریدی، اعدام شده در اکس در سال 1610، به نظر منزوی است: «به جایی که سبت برده شده است. اتفاق افتاد، من یک، دو، سه یا چهار ساعت در آنجا ماندم، بسته به روحیه‌ام». این تصور که بانگ خروس طلسم را می شکند به دوران باستان برمی گردد. یهودیان معتقد بودند که بال زدن خروس قدرت شیاطین را بی اثر می کند و طلسم های جادویی را از بین می برد. پرودنتیوس نقل می کند: "آنها می گویند که شیاطین شب زنده داری که در سایه های تاریک سرگرم می شوند، از بانگ خروس می لرزند و پراکنده می شوند." عبادت شیطان به این دلیل از بین رفت که خدمات کلیسای مادر مقدس آغاز شد. در زمان St. تشریفات و ستایش های بندیکت نامیده شد گالیسینیوم، بانگ خروس. شاعر باشکوه، St. آمبروز آهنگ این خروس را به زیبایی خواند. این کلمات هنوز در ستایش های یکشنبه شنیده می شود:

نور در مسیر تاریک ما

که در آن روزها فقط شب ها را از هم جدا می کنند.

منادی سحر با صدای بلند صدا می زند

و پرتوهای درخشان خورشید را بیدار می کند.

نیروهای تاریکی بلافاصله خواهند لرزید،

آنها جلوی ستاره صبح می دوند،

و با ترک نقشه های غم انگیزم،

گروهان سرگردان شب با عجله برمی گردند.

امید دوباره بیدار می شود، ملوان شاد می شود،

امواج آرام می شوند، طوفان فروکش می کند،

سنگ کلیسا در اشک

او عجله دارد تا گناه خود را بشوید.

پس با هماهنگی برخیز

بیدار از رویای دروغین،

خروس همه کسانی را که پروردگار هستند صدا می کند

طرد شده توسط گناهان، در تنبلی متوجه نشدند.

از فریاد پاک او، لذت در اوج است،

سلامتی در رگهای بیمار جریان می یابد،

خنجر به غلافش برمی گردد،

روح افتاده به ایمان باز می گردد.

جادوگری به نام لاتوما به نیکلاس ریمی اعتراف کرد که قبیله خروس مورد نفرت همه جادوگران است. از این گذشته ، این پرنده منادی سحر است ، مردم را به دعا به درگاه خداوند برمی انگیزد و بسیاری از گناهان فانی که در تاریکی پوشیده شده اند ، در روشنایی روز آینده آشکار می شوند. در ساعات پربرکت کریسمس، خروس ها تمام شب بانگ می زدند. در قیامت فریاد شادی سر دادند. به همین دلیل قرار بود خروس ها را در بالای کلیساها قرار دهند. پلینیوس و آلیانوس گفتند که شیرها از خروس می ترسند. بنابراین شیطان، "leo rugiens" با شنیدن صدای خروس می دود.

دی لانکر می‌گوید: «Le coq، sonnat la retraicte aux Sorciers را می‌نویسد.»

زنان در حال لذت بردن در یک پیک نیک روستا

جادوگران می توانستند به طرق مختلف به سبت برسند. اگر ما در موردبرای شرکت در یک جلسه محلی باید یک یا دو مایل پیاده روی کرد که می شد با پای پیاده انجام داد. گاهی حتی کمتر پیاده روی برای انجام وجود داشت. خواننده باید به خاطر داشته باشد که با ترک دروازه های یک شهر قرون وسطایی یا چند قدمی دورتر شدن از آخرین خانه روستا، مسافری در قرن شانزدهم یا هفدهم، و به طور کلی، در زمان های بسیار اخیر، خود را در مکان هایی یافت. جایی که حضور مردم به هیچ وجه تجلی نداشت . اگر بعد از غروب آفتاب پیاده‌روی با مشعل برای رسیدن به هر نقطه‌ای در لندن، رم، پاریس، مادرید و دیگر شهرهای بزرگ اروپایی ضروری بود، می‌توان تصور کرد که روستا برای معاصران چقدر متروک، تاریک و خطرناک به نظر می‌رسید! اغلب، جادوگران مجبور بودند در مسیر خود به محل سبت از فانوس استفاده کنند. دانشمند بارتولومئو دی اسپینا در کتاب خود Tractatus de Strigibis et Lamiis«(ونیز، 1533) می نویسد که دهقان خاصی که در کلاویکو مالاگاززی، در ناحیه میراندولا زندگی می کرد، صبح خیلی زود از خواب بیدار می شد و به دهکده ای نزدیک می رفت. و سپس یک روز، ساعت سه، قبل از سپیده دم، وارد جاده خلوتی شد که او را از مقصدش جدا می کرد. به زودی او ناگهان متوجه تعداد زیادی چراغ شد که از اینجا و آنجا چشمک می زند و با نزدیک شدن متوجه شد که تعداد زیادی از مردم را مشاهده می کند که اکثراً زنان بودند که در نوعی رقص فوق العاده در حال حرکت بودند. دیگران، درست مانند یک پیک نیک روستا، با غذاهای لذیذ پذیرایی کردند و شراب قوی می خوردند. موسیقی خشن کوله های روستایی به گوش می رسید. به اندازه کافی عجیب، در تمام این مدت یک کلمه صحبت نشد. مردم در سکوتی عجیب و قابل توجه می رقصیدند و می خوردند و می نوشیدند. ناظر وحشت زده با دیدن اینکه بسیاری، بدون هیچ شرمی، به وحشیانه ترین عیاشی می پردازند و سپس، بی بند و بار، دست به یک عمل معروف به شیوه ای ناپسند می زنند، ناظر وحشت زده متوجه شد که او در یک سبت است. دهقان با حرارت از روی خود عبور کرد و دعا کرد، به سرعت از محل نفرین شده دور شد، اما نه قبل از آن که توانست تعدادی از حاضران را که در آن نزدیکی زندگی می کردند و به عنوان افرادی که شرارت می کردند و قبلاً در مظان جادوگری بودند شناسایی کرد. جادوگران ظاهراً متوجه حضور او شدند، اما هیچ اهمیتی برای آن قائل نشدند، در هر صورت، حتی تلاشی برای تعقیب او نکردند. در مناسبتی دیگر، فرا پائولو دو کاسپان، دومینیکن معروف به علم و تقوا، گزارش داد که آنتونیو دو پالاویچینی، کشیش روستایی از همان اسقف نشین کاسپان، در محله والتلینا، مکانی آلوده به سحر و جادو، رسماً اعلام کرد که وقتی اندکی قبل از طلوع فجر، او می‌خواست در کلیسایی نه چندان دور از دهکده مراسم عشای ربانی را برگزار کند، که از میان شکاف‌های درختان، جلسه‌ای از مردان و زنانی را دید که به صورت دایره‌ای نشسته بودند و در زیر نور فانوس‌ها برگزار می‌شد. اعمال آنها هیچ شکی باقی نمی گذاشت که آنها جادوگرانی بودند که برخی از مراسم ممنوعه را انجام می دادند. در هر دو مورد، فانوس ها هیچ معنای نمادینی برای شرکت کنندگان در عهد نداشتند، بلکه صرفاً کارکردهای معمول وسایل کمکی را انجام می دادند.

اغلب اوقات، با رفتن به یک عهد محلی، یک گروه جادوگران با قدرت کامل در خارج از روستا جمع می شدند و سپس با هم به سمت محل تعیین شده می رفتند. این کار برای اطمینان از رازداری انجام شد. دانشمند معروف برنارد کومسکی به این نکته اشاره می کند: "وقتی آنها با پای پیاده به مکانی معین نه چندان دور از روستا می روند، در طول مسیر با خوشحالی صحبت می کنند." این حقیقت که شرکت کنندگان پیمان با پای پیاده به سمت آن می رفتند اغلب در متن اسناد دادگاه آمده است. بوگه، به ویژه در جزئیات، می نویسد: "با این وجود، جادوگران گاهی اوقات با پای پیاده به سبت می روند، و این همان چیزی است که معمولاً زمانی اتفاق می افتد که آنها قصد دارند آن را در فاصله ای نه چندان دور از محل اقامت خود برگزار کنند." در بازجویی انجام شده در 17 مه 1616، بارتولمی مینگ از برسی، مردی جوان 25 ساله، متهم به همراه هفده نفر دیگر، «در پاسخ به این سوال که آخرین سبت کجا برگزار شد، که در آن حضور داشت، پاسخ داد که این مکان در جهت Billcronoux، در چهارراه بزرگراه منتهی به Aix، در محله Saint-Soulanges بود. از او پرسیدند چگونه به آنجا رسیدی؟ جواب داد که پیاده آمدم.»

هنگامی که کاترین اسوالد از نیدری (1625) الکساندر همیلتون، "یک جادوگر معروف" را یک شب "به مخفیگاهی بین نیدری و ادمیستون، جایی که شیطان به او اعتماد کرد" برد، از متن مشخص است که آنها با هم پیاده به آنجا رفتند. .

ادبیات این سوال ظریف را مطرح می کند که آیا کسانی که به سبت می روند به اندازه کسانی که توسط شیطان به آنجا برده می شوند گناهکار هستند یا خیر. دی لانکر معتقد است که «در حقیقت، رفتن یک جادوگر با پای پیاده به سبت جرمی است به همان اندازه که گویی به درخواست او توسط شیطان به آنجا برده شده است».

به نظر می رسید که سرگرد ویر و خواهرش در کالسکه ای که توسط شش اسب کشیده شده بود برای ملاقات با شیطان در راه بودند. آنها از ادینبورگ به موسلبورگ سفر کردند و در 7 سپتامبر 1648 برگشتند. این زن زمانی که در زندان بود به این موضوع اعتراف کرد و افزود که «او و برادرش با شیطان به توافق رسیدند».

اگنس سامپسون، جادوگر معروف نورث برویک (1590)، اعتراف کرد که "شیطان در لباس مرد با او ملاقات کرد، زمانی که او از خانه خود در کیت به داخل مزرعه رفت، بین ساعت 6 تا 7 بعد از ظهر، به تنهایی، و به او دستور داد که شب بعد به کلیسای نورث برویک بیاید. او سوار بر اسب به همراه پسرخوانده اش جان کوپر به آنجا رسید. جادوگران سوئدی (1669) که کودکان را به بلوکولا آوردند، "آنها را بر پشت جانوری فرستاده شده توسط شیطان قرار دادند و سپس آنها به سرعت رفتند." پسری اعتراف کرد که «برای انجام این سفر، اسب پدرش را از علفزاری که در آنجا چرا می‌کرد، برد.» پس از بازگشت، یکی از جادوگران عهد به اسب اجازه داد تا در زمین او چرا کند و صبح روز بعد پدر پسر او را پیدا کرد.

در آگاهی عمومی، جادوگران مطمئناً با جارویی مرتبط هستند که با کمک آن پروازهای سرگیجه‌آوری در ارتفاعات آسمان انجام می‌دهند. این ایده در همه کشورها و در همه زمان ها رواج داشت. جارو قطعا از چوب‌ها و چوب‌های جادویی باستانی می‌آید که می‌توان از آن برای حرکت در فضا نیز استفاده کرد. چوب برای آنها اغلب از درخت فندق، درخت جادوگر گرفته می شد، اگرچه در زمان دو لانکر، جادوگران جنوب فرانسه "سوهاندورا" را ترجیح می دادند. کورنوس سان گینه، به عبارت دیگر، سگ سگ. در میان طوفان و طوفان، در دل طوفان تاریک، جریانی از جادوگران که بر جاروهای خود سوار شده بودند، به سرعت به سمت محل سبت پیشنهادی حرکت می‌کردند، فریادها و خنده‌های شیطانی‌شان غرش عناصر را خفه می‌کرد و در هم می‌آمیخت. ناهماهنگی ترسناک با زوزه جنون آمیز جریان های هوا.

جادوگر در حال پرواز از دودکش

نظر در مورد این عقاید رجینون پروم (906) راهب معروف و فاضل بندیکتین که در اثر گسترده خود « رشته های کلیساییمی نویسد: «نباید پنهان بماند که برخی از زنان که ایمان را به کلی رها کرده و از شیطان پیروی کرده اند، فریفته توهمات و رؤیاهای خارق العاده شیاطین شده اند، قاطعانه معتقدند و آشکارا ادعا می کنند که در تاریکی شب بر روی حیوانات خاصی سوار می شوند. الهه بت پرست دیانا و انبوهی از زنان دیگر و اینکه در این ساعات آرام راه بسیار طولانی را طی می کنند و به عنوان معشوقه خود از او اطاعت می کنند و در برخی شب ها به تعظیم او و ادای احترام فرا می خوانند. گاهی جادوگران بر جارو یا جارو سوار می‌شوند، گاهی بر حیوانات و پرواز در هوا معمولاً با مالیدن پماد جادویی انجام می‌شود. دستور العمل های مختلفی برای این پمادها وجود دارد، جالب است که آنها معمولاً شامل سموم کشنده - آکونیت، بلادونا و شوکران بودند. اگرچه در موارد خاصی استفاده از چنین مالش‌هایی می‌تواند نتیجه فیزیولوژیکی خاصی داشته باشد، دلریو در مورد دلایل استفاده از آنها به بهترین وجه صحبت می‌کند: «شیطان می‌تواند آنها را بدون استفاده از پماد به سبت منتقل کند، همانطور که اغلب انجام می‌دهد. اما به دلایلی ترجیح می دهد از این مالش ها استفاده کنند. گاهی اوقات، اگر جادوگران می ترسند، این به آنها کمک می کند تا بر هراس خود غلبه کنند. اگر آنها جوان و لطیف باشند، تحمل آغوش شیطان که به شکل یک مرد درآمده است برایشان آسانتر خواهد بود، زیرا با این مرهم وحشتناک حواس آنها را مات می کند و موجودات بدبخت را متقاعد می کند که فضایل خاصی در آن نهفته است. روان کننده چسبنده گاهی این کار را برای تمسخر سحر مقدس انجام می دهد و از طریق مراسم عرفانی، نوعی مناسک و مناسک را وارد عیاشی های حیوانی روز سبت می کند». اگرچه به طور گسترده پذیرفته شده بود که یک جادوگر می تواند با سوار شدن بر جارو یا نوعی چوب از طریق هوا به روز شنبه سفر کند، جالب است بدانید که فقط در موارد نادری به استفاده از این شکل از حمل و نقل هوایی اعتراف کردند. پل گریلان در رساله " De Sacrilegiis«(لیون، 1533) در مورد جادوگری از روم می گوید که در طول محاکمهاو که هفت سال قبل از انتشار کتاب بود، اعتراف کرد که در هوا پرواز کرده و بدنش را با معجون جادویی خاصی آغشته کرده است. بدیهی است که بوگه با جمع‌آوری دقیق مطالب گسترده در طول آزمایشات در استان فرانش-کونت در تابستان 1598، جزئیات بیشتری را در مورد این موضوع نوشت. او کاملاً صادقانه مثال هایی مانند موارد زیر را ارائه می دهد: «Francoise Secretain disoit, que pour aller au Sabbat, elle mettoit un baston blanc entre ses iambes et puis prononcait surees paroles et des lors elle estoit portee par l'air enassemblee جادوگران» (فرانسوا راز اعتراف کرد که برای حضور در سبت، چوب سفیدی را بین پاهای خود قرار داد و سپس کلمات خاصی را به زبان آورد و پس از آن از طریق هوا به جلسه جادوگران منتقل شد). او در جای دیگر اعتراف می‌کند: «که او اغلب در سبت‌ها شرکت می‌کرد.. و اینکه با کمک یک چوب سفید که بین پاهایش گذاشته بود به آنجا رفت. لازم به ذکر است که وی در بیانیه دوم نگفته است که از چوب برای حرکت در هوا استفاده کرده است. باز هم «فرانسوا Secretain y estoit portee (au Sabbat) sur vn baston blanc. Satan y transporta Thieuenne Paget et Antide Colas estant en forme d’vn homme noir، sortans de leurs maison le plus souuent par le chemine. "Сlaudine Boban, ieune fille confessa qu'elle et sa mere mon-toient sur vne ramasse, et que sortans le contremont de la chemi-nee elles alloient par l'air en ceste facon au Sabbat" (فرانسوا سیکرتن منتقل شد (به Sabbath ) بر روی یک چوب سفید، شیطان، به شکل یک مرد تیره قد بلند، تین پاژه و آنتیدا کولاس را نیز به آنجا آورد، که معمولاً با استفاده از دودکش خانه خود را ترک می کردند... کلودین بوبان، دختری جوان، اعتراف کرد. که او و مادرش سوار بر جارو می‌رفتند و از طریق دودکش خانه را ترک می‌کردند و از طریق هوا به سبت منتقل می‌شدند. یادداشتی در حاشیه این کلمه را تفسیر می کند راماسمانند "autrement balai, et en Lyonnois coiue".

گلانویل می نویسد که جولیانا کاکس، یکی از جادوگران عهد سامرست (1665)، گفت که «یک روز عصر از خانه خود خارج شد و حدود یک مایل راه رفت که سه نفر سوار بر جاروهایی که حدود یک و نیم مایل بودند به او نزدیک شدند. چند متری بالاتر از زمین. او دو نفر از آنها را می‌شناخت که یک جادوگر و یک جادوگر بودند. این کاملا محتمل است که در اینجا با نوعی اغراق سروکار داشته باشیم. ما می دانیم که یکی از مراحل رقص جادوگران شامل پریدن به هوا تا جایی که می توانستند بود، و احتمالاً سه اره جولیان فقط همین تمرین را انجام می دادند. از این نظر، نقل قول رجینالد اسکات از آثار بودن مناسب به نظر می رسد. او در مورد شادی روز سبت صحبت می کند و می گوید: «و در حالی که می خوردند و می رقصیدند، هر یک جارویی در دست داشتند و آن را در هوا بلند می کردند.» او همچنین گفت که این جادوگران راه رفتن یا بهتر است بگوییم رقصان شبانه رقصی را از ایتالیا به فرانسه آوردند به نام لا ولتا. سر جان دیویس در کار خود " ارکستر یا شعر در مورد رقص(1596) لاولتا را به عنوان "یک جهش بلند و یک چرخش سریع" توصیف می کند. دی لانکر اشاره می کند که پس از رقص معمول روستا در سبت، جادوگران به هوا پریدند. "Apres la dance ils se mettent par fois a sauter." در طول جلسات خود، برخی از جادوگران آبردین (1597) "رقص شیطان را می رقصیدند، برای فواصل قابل توجهی روی درختان می پریدند." تصویری قدیمی از دکتر فیان و شرکتش در حال تاختن در اطراف کلیسای نورث برویک، جادوگران را نشان می‌دهد که در حال دویدن و پریدن در هوا، برخی سوار بر جاروها. دیگران آنها را در دست داشتند.

در کمد آلیس کایتلر اهل کیلکنی، که در سال 1324 به اتهام ملاقات های شبانه با آرتیسون آشنا و اتهامات متعدد مربوط به جادوگری دستگیر شد، لوله ای از مرهم یافت شد که او با آن عصایی را مسح کرد. او همه جا و همیشه به گونه ای که می خواست حرکت می کرد." در جریان محاکمه مارتا کریر، جادوگر معروف و "هنگ خشن" که توسط دادگاه اویر و ترمینر در سالم برگزار شد، در 2 اوت 1692، حکم مجرمیت صادر شد که فصل هشتم آن چنین بود: "فاستر، کسی که اعتراف کرد که جادوگری می کرد و به همین دلیل زندانی شد، تأیید کرد که زندانی را در برخی از جلسات جادوگر دیده است و این کسی نبود جز کریر که او را متقاعد کرد که جادوگر شود. او اعتراف کرد که شیطان آنها را روی یک میله به جلسه جادوگران برد. اما تیرک شکست و او به گردن کریر آویزان شد و هر دو روی زمین افتادند. او در سقوط مجروح شد، بنابراین مدت زیادی طول کشید تا بهبود یابد.

در بسیاری از موارد کاملاً واضح است که ما در مورد پرواز هوایی واقعی صحبت نمی کنیم. آئین سواری بر جاروها یا چوب ها انجام می شد.

در عین حال، باید توجه داشت که معراج واقعی نیز وجود دارد، پدیده ای که مطمئناً غیرعادی است، اما با این وجود شناخته شده است، به طور مکرر در جلسات مدرن معنویت گرایی ثبت شده است، جایی که هر دو معلق شدن افراد صورت گرفته است، که مستقیماً به موضوع مربوط می شود. ما در نظر داریم و بالا آمدن هوای میز و صندلی بدون دخالت انسان یا هر گونه ماشین کمکی و در شرایطی که توضیح این پدیده ها را با تدبیر، حیله گری یا توهم غیرممکن می کند. از میان انبوه شواهد غیرقابل انکار، می توان سخنان شگفت انگیز سر ویلیام کروکس در مورد شناور را انتخاب کرد. او می نویسد: «این اتفاق چهار بار در حضور من در تاریکی رخ داد، اما ... من فقط در مورد مواردی صحبت می کنم که استدلال های ذهن توسط حواس تأیید می شد ... یک بار صندلی را دیدم که روی آن خانمی نشسته بود که چند اینچ از زمین بلند شد. بار دیگر خانم طوری روی صندلی زانو زد که تمام پاهایش دیده می شد. سپس سه اینچ بالا رفت و حدود 10 ثانیه در آن موقعیت باقی ماند، سپس به آرامی به پایین افتاد.

شگفت‌انگیزترین مورد شناور که من شخصاً شاهد آن بودم در مورد آقای هوم رخ داد. سه بار او را دیدم که از کف اتاق بلند شد... هر بار این فرصت را داشتم که این اتفاق را تماشا کنم. حداقل صدها پرونده مستند از پروازهای آقای هوم وجود دارد.

در ژوئیه 1871، لرد لیندزی گفت: "من با آقای هوم و لرد آدایر نشستم. یکی از بستگانش هم حضور داشت. مستر هوم به حالت خلسه رفت و در این حالت از پنجره اتاق مجاور ما منتقل شد و پشت پنجره ما ظاهر شد. پنجره ها حدود 6 فوت و 6 اینچ از هم فاصله داشتند و هیچ تکیه گاهی بین آنها وجود نداشت. برآمدگی هر پنجره بیش از 12 اینچ نبود و برای قرار دادن گلدان های گل روی آن استفاده می شد. صدای باز شدن پنجره اتاق بعدی را شنیدیم و تقریباً بلافاصله هوم را دیدیم که در هوای بیرون پنجره ما شناور بود.»

ویلیام استانتون موزس در اوت 1872 در حضور شاهدان موثق در مورد معراج خود می نویسد: «من را بلند کردند... وقتی تعادلم را به دست آوردم، روی دیوار مقابل سینه ام علامتی (با مداد) گذاشتم. این علامت حدوداً شش فوت از زمین فاصله دارد... از محل آن مشخص است که سرم خیلی نزدیک به سقف بود... فقط پرواز کردم و سپس در همان مکان فرود آمدم.»

اگر به زندگی اولیای الهی رجوع کنیم، خواهیم دید که پدیده های مشابهی در اینجا مشاهده می شد. ما فقط به چند قسمت از این قبیل از یک لیست واقعاً بی پایان اشاره خواهیم کرد.

سنت فرانسیس آسیزی اغلب «به ارتفاع سه و گاهی چهار ذراع از سطح زمین بالا می‌رفت». همین پدیده در طول قرن ها بارها توسط شاهدان مختلف مشاهده شده است. در میان کسانی که در هنگام نماز از زمین بلند شدند، St. کاترین سینا، سنت. کولت، Reiniero de Borgo San Sepolcro، St. کاترین دی ریچی، سنت. آلفونس رودریگز، سنت. ماریا ماگدالنا د پازی، ریموند روکو، ب. شارل دو سزه، سنت. ورونیکا جولیانی (ka-putsinka)، سنت. جرارد ماژلا (معجزه گر رستگاری)، عارف شگفت انگیز آنا کاترین امریش، دومینیکا بارباگلی (درگذشت 1858) از مونته سانتو ساوینو (فلورانس)، که تقریباً هر روز پرواز می کرد. سنت ایگناتیوس لویولا، غوطه ور در دعای عمیق (به شهادت جان پاسکال)، بیش از یک پا از زمین بلند شد. سنت ترزا و سنت. خوان د لا کروز با هم معلق شد، که بئاتریز د ژسوس و کل آن شاهد آن بودند صومعه. St. آلفونس لیجیری، موعظه در کلیسای St. جان باپتیست در فوجیا در برابر چشمان کل جماعت چندین فوت بالاتر از زمین برخاست. جما گالگانی از لوکا که در 11 آوریل 1903 در سپتامبر 1901 درگذشت، در حالی که در برابر صلیب محترم نماز می خواند، در حالی که در خلسه بهشتی بود به هوا برخاست و برای چند دقیقه بالای زمین ماند. سنت جوزف کوپرتینویی (1603 - 1663)، یکی از غیرمعمول ترین عرفای قرن هفدهم، که به نظر می رسد تمام زندگی اش مجموعه ای از انگیزه های شدید و خلسه های عرفانی باشد، اغلب به هوا برخاسته و برای مدت طولانی در آنجا باقی ماند. این معجزه چنان توجهی را به خود جلب کرد که راهبان او را از صومعه ای به صومعه دیگر فرستادند و سرانجام در شهر کوچک کوهستانی اوسیمو، جایی که یادگارهای او هنوز مورد احترام است، درگذشت. او برای سالهای متمادی مراسم عشای ربانی را در یک محراب جداگانه برگزار می کرد و هدایایی که روح القدس به او عطا کرده بود به طور غیرعادی بزرگ بود.

به نظر می رسد که در اوسیمو پناهگاه های معطری به اندازه این صومعه وجود دارد. در بازدید از مقبره سنت. یوسف، از یادآوری های متعدد زندگی قدیس که در آنجا محفوظ مانده بود، و از مهربانی پدران برادری فعلی او، عمیقا متاثر شدم.

سنت فیلیپ نری و سنت. فرانسیس خاویر اغلب در طول خدمات و مراسم زاهدی سنت. پل د لا کروا، همانطور که Bl. Strambi: "Le serviteur de Dieu s'eleva en l'air a la hauteur deux palmes, et cela, a deux reprises, avant et apres la consecration" (بنده خداوند در طول مراسم عشای ربانی، دو بار به هوا به ارتفاع دو ذراع از زمین، قبل و بعد از تقدیس).

معروف است که در یکی از کلیساهای لندن یک کشیش وارسته غالباً در طول مراسم عزاداری می کرد و من خودم این پدیده را مشاهده کردم، اگرچه سنت سنت. پدر تا روز مرگش از این موضوع خبر نداشت.

اما، همانطور که هر به درستی اشاره می کند، اگرچه در مورد قدیسانی که در خلسه مذهبی معراج می کردند، اطلاعات زیادی وجود دارد، نمی توان رد کرد که این پدیده می تواند به هر طریقی توسط نیروهای شیطانی تقلید شود، همانطور که به وضوح در مورد رسانه های معنوی صادق است. . با این حال، از منابع هیجوگرافیک نمی دانیم که مقدسین به تعداد زیاد از روی زمین با هم بزرگ شده اند یا از طریق هوا برای ملاقات در مکان خاصی منتقل شده اند. آیا ممکن است شیاطین بتوانند از بزرگترین مقدسین در قدرت پیشی بگیرند؟ علاوه بر این، باید به یاد داشته باشیم که به استثنای موارد نادر و استثنایی، مانند St. جوزف اهل کوپرتینو، آنهایی که معلق شده بودند به ارتفاع بیش از یک فوت یا 18 اینچ نمی رسید، و حتی این اتفاق بسیار نادر، در لحظات وقار ویژه و تمرکز تمام نیروهای روانی رخ می داد.

بنابراین، به سؤالی می رسیم که مدت هاست شیطان شناسان را آزار می دهد: آیا جادوگران واقعاً در سبت حضور داشتند یا سفر آنها به آنجا و همچنین هر کاری که در آنجا انجام دادند، چیزی بیش از یک توهم شیطانی نبود؟ جیووانی فرانچسکو پونزینبیو در کار خود " دی لامیس"کاملاً به دیدگاه اخیر متمایل است ، اما در اینجا او قربانی تعصبات عقلانی می شود و بنابراین قانون معروف فرانسیسکو پنیا او را به دلیل عجله قضاوت "مجازات" کرد. در کار پنیا " در Bernardi Comensis Dominicani Lucernam inquisitorum notae et eiusdem tractatum de stri-gibus"شامل مجموعه ای عالی از نقل قول ها است که به طور کامل استدلال های پونزینبیو را بی اعتبار می کند و عدالت محاکمه های جادوگران را در سخنان مقامات تأیید می کند.

اسپرنگر در " چکش جادوگران"(ما قبلاً قطعه ای در مورد "چگونه جادوگران را می توان به طور فیزیکی از مکانی به مکان دیگر منتقل کرد" نقل کرده ایم) نتیجه می گیرد: "می توان ثابت کرد که جادوگران را می توان در بدن حمل کرد." پل گریلان می پرسد: «آیا واقعاً می توان جادوگران و جادوگران یا شیطان پرستان را با بدن به سبت و بازگشت توسط شیطان منتقل کرد یا باید این پدیده ها را در قلمرو تخیل در نظر گرفت؟» او پیچیدگی و پیچیدگی فوق‌العاده این سؤال را کاملاً تشخیص می‌دهد، به همین دلیل است که پاسخ خود را با این عبارت آغاز می‌کند: «Quaestio ista est multum ardua et famosa» (این یک سؤال بسیار پیچیده و اغلب مورد بحث است). اما سنت. آگوستین، سنت. توماس، سنت. Bonaventure و بسیاری دیگر موافق هستند که این حرکات در فضا واقعاً رخ داده است، و Grillant پس از مدت ها تعادل بین این دو نتیجه، در نهایت نتیجه می گیرد: "در مورد من، من بر این عقیده هستم که آنها واقعاً حرکت کردند."

در او " خلاصه Maleficarumفرانچسکو گواتزو در مورد این سوال بحث می کند (Bk. 1, 13) "آیا واقعاً می توان جادوگران را هنگام شرکت در سبت ها از مکانی به مکان دیگر منتقل کرد؟ به این ترتیب: «عقیده پیروان لوتر و ملانشتون این است که به نظر آنها جادوگران در تمام این جلسات فقط در تخیل خود شرکت می کنند، آگاهی آنها توسط نوعی مزاحمت شیطانی تیره شده است. در دفاع از این فرض، منکران خاطرنشان می کنند که جادوگران اغلب دیده می شدند که در یک مکان خاص بدون حرکت دراز کشیده بودند (در حالی که بعداً خلاف آن را ادعا کردند). علاوه بر این، از زندگی St. هرمان که در اینجا مناسب است نقل شود، معلوم است که برخی از زنان اعلام کردند که به «ضیافت» می روند، در حالی که به گفته شاهدان موثق، دراز کشیده و خوابیدند. اینکه زنان از این نوع به راحتی فریب می خورند جای شکی نیست... من برعکس هستم، که در تعدادی از موارد برخی جادوگران در واقع توسط شیطان به شکل فیزیکی ناپاک به نیمه شب شنبه منتقل می شوند. و حیوان هیولا، اغلب یک بز. این چیزی است که متکلمان و کارشناسان حقوقی برجسته ایتالیا و اسپانیا معتقدند. این نظر توسط مقامات کاتولیک تایید شده است. بیشتر نویسندگان دقیقاً به این دیدگاه پایبند هستند، به عنوان مثال، تورکوما دا در نظرات خود در مورد Grillan، Remy، St. پیتر دامیانی، سیلوستر از آویلا، توماسو د ویا گاتانی، آلفون سو د کاسترو، سیستو از سیه‌نا، پر کریسپ، بارتولومئو اسپیگنا در گلاسه‌های روی پونزیبیو، لورنزو آناگنا و بسیاری دیگر که برای رعایت اختصار در اینجا ذکر نشده‌اند. به نظر می رسد می توان به این کلمات به عنوان خلاصه ای از همه موارد فوق اشاره کرد. در رساله دایره المعارفی " "دی استریگیبوس"که توسط یکی از مقامات قبلی به نام برنارد کومو نوشته شده است، این پاراگراف قابل توجه وجود دارد: «این بدبختان، در واقع با کنترل کامل حواس خود و نه در حالت خواب، در این جلسات یا بهتر است بگوییم عیاشی ها شرکت می کنند و اگر مکانشان باشد. نگه داشتن دور نیست، سپس آنها با پای پیاده به آنجا می روند و در طول راه با خوشحالی گپ می زنند. اگر آنها مجبور به ملاقات در مکانی دور باشند، توسط شیطان به آنجا منتقل می شوند. مهم نیست که چگونه به این مکان رسیده اند، شکی نیست که این سفر واقعی است و خیالی نیست. همچنین هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم وقتی ایمان کاتولیک را رد می کنند، شیطان را پرستش می کنند، صلیب خداوند را زیر پا می گذارند، هتک حرمت می کنند، در یک آگاهی تاریک عمل می کنند. عشای ربانیدر میان این ملاقات، به فسق و فجور کثیف می پردازند و خود را با ارتباط با شیطان آلوده می کنند، شیطانی که در کسوت مردانه بر آنها ظاهر می شود و مردان از او به عنوان سوکوبوس استفاده می کنند، در حالی که به عنوان انکوبوس به زنان خدمت می کنند.

این نتیجه گیری را می توان بدیهی و اثبات شده دانست. جادوگران در واقع به طور فیزیکی در سبت ها، عیاشی های کفرآمیز و توهین آمیز شرکت می کنند. چه با پای پیاده به آنجا برسند، چه سواره یا به طریق دیگری، اینها جزییات است. هر مورد در اینجا باید به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.

نمی توان انکار کرد که توهم و خودفریبی در تعدادی از اپیزودها نقش بسزایی داشته است، اما نمونه های اینچنینی کم است و مورد تحلیل روحانیون و قضات هشیار نیز قرار گرفته و بر اساس آن ارزیابی شده است. بنابراین، در " چکش جادوگراناسپرنگر در مورد زنی گزارش می دهد که داوطلبانه به دادگاه آمد تا به عنوان جادوگر مجازات شود و به برادران دومینیکن اعتراف کرد که شب ها در سبت ها شرکت می کند و هیچ مانع یا میله ای نمی تواند مانع از رفتن او به یک جشن جهنمی شود. او را در اتاقی که هیچ راهی برای فرار از آن وجود نداشت، زیر قفل و کلید قرار دادند و توسط افرادی که مخصوصاً برای او تعیین شده بودند محافظت می کردند و دائماً او را از سوراخ کلید زیر نظر داشتند. این افراد گزارش دادند که به محض اینکه او را به این اتاق آوردند، بلافاصله روی تخت افتاد. در همان زمان به نظر می رسید که اعضای او اصلاً خم نشده اند. نمایندگان منتخب دادگاه، پزشکان جدی و مراقب وارد اتاق شدند. شروع کردند به بیدار کردن زن. در ابتدا کار نکرد و مجبور شدم او را کاملاً تکان دهم. با این وجود، او بی حرکت ماند. سپس آنها شروع به نیشگون گرفتن او کردند. سرانجام شمعی روشن آوردند و آن را در پای او نگه داشتند تا جایی که آثار سوختگی روی آن ظاهر شد. زن به اتفاقی که می افتاد واکنشی نشان نداد. بعد از مدتی احساساتش برگشت. او نشست و با جزئیات گفت که در سبت چه اتفاقی برای او افتاده است، دقیقاً کجا بود، چند نفر آنجا بودند، چه مراسمی انجام شد، چه چیزی گفته شد. سپس از درد در پایش شکایت کرد. روز بعد، پدران برای او توضیح دادند که چگونه همه چیز اتفاق افتاده است، که او این مکان را ترک نکرده است و درد ناشی از شمع است، آزمایشی که برای اثبات حقیقت لازم است. آنها با او سخت، اما پدرانه رفتار کردند و پس از اعتراف به اشتباه خود و قول مقاومت در برابر چنین خیالات ناپسند در آینده، توبه مناسبی برای او تجویز شد و آزاد شد.

برگرفته از کتاب رستاخیز روسیه کوچک نویسنده بوزینا اولس آلکسیویچ

فصل 23 چگونه روس‌های کوچک در قدیم جادوگران را شکار می‌کردند به دلایلی این اتفاق افتاد زمین های مختلفامپراتوری روسیه سابق ادبیاتی را با انواع منطقه ای ارواح شیطانی عرضه می کرد. سنت پترزبورگ شیاطین اشرافی را بیرون آورد که گواه این امر لرمانتوف است.

از کتاب زندگی روزمرهجادوگران و شفا دهندگان در روسیه در قرون 18-19 نویسنده بودور ناتالیا والنتینووا

فصل سوم دایره زندگی جادوگران و جادوگران فضای زندگی یک فرد با سه نقطه عطف مشخص می شود - تولد، ایجاد خانواده و مرگ علاوه بر این، در زمان های قدیم زندگی یک دهقان به معنای واقعی کلمه برای آن برنامه ریزی شده بود فقط در یک جامعه به شدت تنظیم شده است

برگرفته از کتاب تفتیش عقاید: نوابغ و شروران نویسنده بودور ناتالیا والنتینووا

«چکش جادوگران» در آن زمان‌های دور، بدیهی بود که کسی که تسلیم شیطان شد، دشمن بشریت بود، جادوگری را با جنایات بدعت آمیخت و این موضع را مطرح کرد: «بالاترین بدعت نیست اعتقاد به جادوگری.» بنابراین، او را اصلی و مهم ترین خود می دانست

برگرفته از کتاب MYSTICS SS نویسنده واسیلچنکو آندری ویاچسلاوویچ

فصل چهارم. "Sonderkommando X" - شکارچیان جادوگر از "Black Order" "تمام زندگی من در rpexax دفن شده است، من توسط نجات دهنده طرد شدم. روحت با دعا نجات یافت، تو نجات دهنده جان من باش! اینجا به جای روز برای من تاریکی بود. من خون بچه ها را ریختم، ولاسا

از کتاب تاریخ جادوگری نویسنده سامرز آگوست مونتاگ

فصل دوم. فرقه جادوگر به منظور درک کامل وحشت لرزان و ناامیدی ناامید کننده ناشی از هرگونه معامله بین افراد و ارواح شیطانی(این است معنی سحر) که کل را پر کرد دنیای مسیحی; برای اینکه بفهمیم چرا

از کتاب تاریخ جادو و غیبت توسط سلیگمن کورت

نویسنده کانتوروویچ یاکوف آبراموویچ

از کتاب محاکمات جادوگری در اروپا و امپراتوری روسیه [ill. آی تیبیلووا] نویسنده کانتوروویچ یاکوف آبراموویچ

توسط باگوت جیم

شکار جادوگر البته تکبر، جهل و جزم اندیشی به دیکتاتورهای بزرگ قرن بیستم محدود نمی شد. این رذایل انسانی می توانند در جوامع آزاد و دموکراتیک متولد شوند، رشد کنند و تکثیر شوند، همانطور که اوپنهایمر توانست در

برگرفته از کتاب تاریخچه مخفی بمب اتمی توسط باگوت جیم

شکار جادوگر البته تکبر، جهل و جزم اندیشی به دیکتاتورهای بزرگ قرن بیستم محدود نمی شد. این رذایل انسانی می توانند در جوامع آزاد و دموکراتیک متولد شوند، رشد کنند و تکثیر شوند، همانطور که اوپنهایمر توانست در

از کتاب اعتقاد به شیطان در تاریخ دین نویسنده شینمن میخائیل مارکوویچ

برگرفته از کتاب رازهای عصر نقره نویسنده ترشچنکو آناتولی استپانوویچ

شنبه خونین کونونوف در میان قزاق ها، یکی از اولین کسانی که از نظر نظامی آماده شد، ایوان کونونوف بود که برای نازی ها مفید بود. او در 2 آوریل 1900 در روستای نوو نیکولایفسکایا، ناحیه تاگانروگ، منطقه ارتش دون بزرگ در یک خانواده ارثی به دنیا آمد.

برگرفته از کتاب شمشیر زندگی کن یا مطالعه شادی. زندگی و مرگ شهروند سنت جاست [بخش سوم] نویسنده شومیلوف والری آلبرتوویچ

فصل بیست و یکم سبت، پاییز 1793

از کتاب کلیسای مسیحیدر قرون وسطی بالا نویسنده Simonova N.V.