صفحه اصلی / برای موفقیت و پول / اقوام خلافت عرب پیشینه تاریخی

اقوام خلافت عرب پیشینه تاریخی

پیشینه تاریخی

هسته اولیه خلافت، جامعه مسلمانان بود که توسط حضرت محمد در آغاز قرن هفتم در حجاز (عربستان غربی) ایجاد شد - امت. در نتیجه فتوحات مسلمانان، دولت بزرگی ایجاد شد که شامل شبه جزیره عربستان، عراق، ایران، بیشتر ماوراء قفقاز (به ویژه ارتفاعات ارمنستان، سرزمین های خزر، دشت کولخیس و همچنین مناطق تفلیس) بود. آسیای مرکزی، سوریه، فلسطین، مصر، شمال آفریقا، بیشتر شبه جزیره ایبری، سند.

از زمان تأسیس خلافت () تا سلطنت عباسیان ()

این دوره شامل دوران 4 خلیفه اولی است که «راه راست را پیمودند» (الراشدین) - ابوبکر (632-634)، عمر (634-644)، عثمان (644-656) و علی (656-661). ) و تسلط بنی امیه (661-750).

فتوحات اعراب

از نظر وسعت، امپراتوری آنها که در کمتر از صد سال تشکیل شد، از امپراتوری رومی پیشی گرفت و این شگفت انگیزتر شد زیرا در ابتدا، پس از مرگ محمد، می توان ترسید که حتی کوچکتر موفقیت‌های اسلام که در عربستان به دست آورده بود، فرو می‌پاشد. محمد در حال مرگ، وارثی از خود به جا نگذاشت و پس از مرگ او (632) بر سر موضوع جانشینی او بین مکه و مدینه اختلاف به وجود آمد. در جریان بحث ها، ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شد. در این میان، با خبر رحلت محمد، تقریباً تمام عربستان به جز مکه، مدینه و طائف، بلافاصله اسلام را ترک کردند. ابوبکر با کمک مدینه‌ها و مکه‌های مؤمن توانست عربستان را به اسلام بازگرداند. چیزی که او را در این امر بیشتر کمک کرد سیف الله "شمشیر الله" بود - فرمانده با تجربه خالد بن الولید، که تنها 9 سال پیش پیامبر را در کوه خروج شکست داد. خالد لشکر 40 هزار نفری پیروان پیامبر دروغین مصلیمه را در به اصطلاح شکست داد. حصار مرگ در عقرب (633). بلافاصله پس از آرام شدن قیام اعراب، ابوبکر در ادامه سیاست محمد، آنان را به جنگ با متصرفات بیزانس و ایران سوق داد.

مرزهای خلافت تا حدودی محدود شد: اموی فراری عبدالرحمن اول اولین بنیان امارت مستقل قرطبه را در اسپانیا () گذاشت که از سال 929 رسماً "خلافت" نامیده شد (929-). 30 سال بعد، ادریس، نوه خلیفه علی و در نتیجه دشمنی یکسان با عباسیان و بنی امیه، سلسله آلید ادریسیان (-) را در مراکش تأسیس کرد که پایتخت آن شهر تودگاه بود. بقیه سواحل شمالی آفریقا (تونس و غیره) زمانی که والی اغلاب که توسط هارون الرشید منصوب شده بود، بنیانگذار سلسله اغلبیان در قیروان شد، در واقع به خلافت عباسی گم شد (-). عباسیان لزومی ندانستند که سیاست خارجی تسخیر خود را علیه مسیحیان یا کشورهای دیگر از سر بگیرند، و اگرچه هر از چند گاهی درگیری‌های نظامی هم در مرزهای شرقی و هم در شمال (مانند دو لشکرکشی ناموفق مامون به قسطنطنیه) رخ می‌دهد، اما به طور کلی. ، خلافت با آرامش زندگی می کرد.

چنین ویژگی عباسیان نخستین، ظلم استبدادی، بی رحمانه و به علاوه اغلب موذیانه آنهاست. گاهی اوقات، به عنوان بنیانگذار سلسله، منبع باز غرور خلفا بود (لقب «خون آور» را خود ابوالعباس انتخاب می کرد). برخی از خلفا، دست کم منصور حیله گر، که دوست داشتند در برابر مردم لباس ریاکارانه تقوا و عدالت بپوشند، ترجیح دادند تا جایی که ممکن بود خیانت کنند و افراد خطرناک را با حیله اعدام کردند، و ابتدا احتیاط خود را خنثی کردند. سوگند به قول و احسان در میان مهدی و هارون الرشید، ظلم و ستم با سخاوت آنها پوشیده شد، اما سرنگونی خائنانه و وحشیانه خاندان وزیر برمکیان که برای دولت بسیار مفید بود، اما افسار خاصی را بر حاکم تحمیل کرد، موجب می شود. برای هارون یکی از نفرت انگیزترین اعمال استبداد شرقی است. باید اضافه کرد که در دوران عباسیان، سیستم شکنجه وارد مراحل قانونی شد. حتی فیلسوف بردبار مامون و دو جانشین او نیز از ملامت ظلم و ستم نسبت به مردم ناخوشایندشان مبرا نیستند. کرمر در می یابد («Culturgesch. d. Or.»، II, 61; Cf. Müller: «Ist. Isl.»، II, 170) که اولین عباسیان نشانه هایی از جنون سزارین ارثی را نشان دادند که در آنها تشدید شد. فرزندان

در توجیه فقط می توان گفت که برای سرکوب هرج و مرج آشفته ای که کشورهای اسلامی در زمان تأسیس سلسله عباسی در آن قرار گرفتند و توسط هواداران سرنگون شده امویان برانگیخته شده بود، علی ها، خوارج غارتگر و فرقه های مختلف ایرانی را دور زدند. اقناع رادیکال که هرگز دست از شورش در حومه شمالی ایالت برنداشتند، اقدامات تروریستی شاید یک ضرورت ساده بود. ظاهراً ابوالعباس معنای لقب خود «خون آور» را فهمیده است. به لطف تمرکز هولناکی که مرد بی عاطفه، اما سیاستمدار زبردست المنصور، موفق به معرفی آن شد، رعایا توانستند از آرامش داخلی برخوردار شوند و امور مالی عمومی به شیوه ای درخشان اداره می شد. حتی نهضت علمی و فلسفی در خلافت به همان منصور ظالم و خیانتکار (مسعودی: مرغزارهای طلایی) برمی گردد که علی رغم بخل بدنامش، با علم با تشویق (به معنای اولاً اهداف عملی و پزشکی) رفتار می کرد. . اما از سوی دیگر، انکارناپذیر است که شکوفایی خلافت اگر سفاح، منصور و جانشینان آنها مستقیماً و نه از طریق خاندان وزیر مستعد برمکیان ایرانی حکومت می کردند، به سختی ممکن می شد. تا زمانی که این خاندان توسط هارون الرشید نامعقول سرنگون شد و سرپرستی آن بر دوش او بود، برخی از اعضای آن نخست وزیر یا مشاور نزدیک خلیفه در بغداد بودند (خالد، یحیی، جعفر)، برخی دیگر در مناصب مهم حکومتی بودند. ولایات (مانند فضل) و همه با هم توانستند از یک سو تعادل لازم را بین ایرانیان و اعراب به مدت 50 سال حفظ کنند که به خلافت قلعه سیاسی خود را بخشید و از طرف دیگر ساسانیان باستان را احیا کنند. زندگی، با ساختار اجتماعی اش، با فرهنگش، با حرکت ذهنی اش.

"عصر طلایی" فرهنگ عرب

این فرهنگ را معمولاً عربی می نامند، زیرا زبان عربی اندام زندگی ذهنی همه اقوام خلافت شد و از این رو می گویند: "عربیهنر» "عربیعلم» و غیره؛ اما در اصل اینها بیشتر از همه بقایای فرهنگ ساسانی و عموماً ایرانی باستان (که همانطور که مشخص است از هند، آشور، بابل و به طور غیرمستقیم از یونان نیز جذب شده بود) بودند. در بخش‌های آسیای غربی و مصری خلافت، رشد بقایای فرهنگ بیزانس را مشاهده می‌کنیم، همانطور که در شمال آفریقا، سیسیل و اسپانیا - فرهنگ رومی و رومی-اسپانیایی - و تجانس در آنها غیرقابل محسوس است. پیوندی که آنها را به هم متصل می کند - زبان عربی. نمی توان گفت که فرهنگ بیگانه ای که خلافت به ارث برده بود در زمان اعراب رونق کیفی پیدا کرد: بناهای معماری ایرانی-اسلامی نسبت به بناهای قدیمی پارسی پست ترند و به همین ترتیب محصولات مسلمانان از ابریشم و پشم، ظروف خانه و جواهرات علی رغم جذابیتشان. ، نسبت به محصولات باستانی پایین تر هستند.

اما در دوره مسلمانان عباسی، در یک ایالت گسترده و متحد و منظم با راه های ارتباطی به دقت چیده شده، تقاضا برای اقلام ساخت ایران افزایش یافت و تعداد مصرف کنندگان افزایش یافت. روابط مسالمت آمیز با همسایگان، توسعه تجارت مبادله ای خارجی قابل توجهی را امکان پذیر کرد: با چین از طریق ترکستان و - از طریق دریا - از طریق مجمع الجزایر هند، با بلغارهای ولگا و روسیه از طریق پادشاهی خزر، با امارت اسپانیا، با تمام اروپای جنوبی. به استثنای بیزانس)، با سواحل شرقی آفریقا (که به نوبه خود عاج و سیاه را از آنجا صادر می کردند) و غیره. بندر اصلی خلافت بصره بود. تاجر و صنعتگر شخصیت های اصلی داستان های عربی هستند. مقامات بلندپایه مختلف، رهبران نظامی، دانشمندان و غیره از افزودن نام مستعار عطار (مسجد ساز)، هییت (خیاط)، جوهری (جواهری) و غیره شرم نداشتند. با این حال، ماهیت صنعت مسلمان-ایرانی آنقدر برآوردن نیازهای عملی نیست که تجمل گرایی است. اقلام اصلی تولیدی عبارتند از پارچه های ابریشمی (موزلین، ساتن، مویره، براده)، اسلحه (شمشیر، خنجر، پست زنجیر)، گلدوزی روی بوم و چرم، گیمپ، فرش، شال، منبت، منبت، عاج حکاکی شده و کارهای موزاییک فلزی، سفالی و محصولات شیشه ای. کمتر، محصولات کاملاً کاربردی - مواد ساخته شده از کاغذ، پارچه و موهای شتر.

رفاه طبقه کشاورزی (به دلایل مالیاتی و نه دموکراسی) با احیای کانال ها و سدهای آبیاری افزایش یافت که در زمان ساسانیان گذشته مورد بی توجهی قرار گرفتند. اما حتی بر اساس آگاهی خود نویسندگان عرب، خلفا نتوانستند مالیات مردم را به حدی برسانند که نظام مالیاتی خسرو اول انوشیروان به دست آورد، اگرچه خلفا به طور خاص برای این منظور دستور ترجمه کتب کاداستر ساسانی را صادر کردند. به عربی

روح فارسی شعر عربی را نیز فرا می گیرد که اکنون به جای آوازهای بادیه نشین، آثار تصفیه شده بصری ابونواس ("عرب هاینه") و دیگر شاعران درباری هارون الرشید را تولید می کند. ظاهراً بدون تأثیر فارسی نیست (بروکلمان: «Gesch. d. arab. Litt.»، I, 134) تاریخ نگاری درستی پدیدار می شود و پس از «زندگی رسول» که توسط ابن اسحاق برای منصور گردآوری شده است، تعدادی از مورخان سکولار. نیز ظاهر شود. ابن مقفع (حدود 750) از فارسی، «کتاب شاهان» ساسانی، پرداخت پهلوی تمثیل‌های هندی درباره «کلیله و دمنه» و آثار مختلف فلسفی یونانی-سیرویی-فارسی را ترجمه کرده است که بصره، کوفه و سپس و بغداد همین کار را افرادی از زبان نزدیکتر به اعراب، اتباع ایرانی سابق، آرامی‌های مسیحی جندی شاپور، حران و غیره انجام می‌دهند. علاوه بر این، منصور (مسعودی: «چمنزارهای طلایی») ترجمه آثار پزشکی یونانی را نیز به عهده می‌گیرد. عربی و همچنین آثار ریاضی و فلسفی. هارون نسخه های خطی آورده شده از لشکرکشی های آسیای صغیر را برای ترجمه به دکتر جندی شاپور جان بن مساویخ (که حتی زنده گیری می کرد و در آن زمان پزشک حیات مامون و دو جانشین او بود) می دهد و مامون مخصوصاً برای اهداف فلسفی انتزاعی، یک دفتر ویژه تأسیس کرد. هیئت ترجمه در بغداد و جذب فیلسوفان (کندی). تفسیر قرآن تحت تأثیر فلسفه یونانی-سیرویی-فارسی به زبان شناسی علمی عربی (بصریان خلیل، سیبویه فارسی بصری؛ کوفی کسایی استاد مامون) و ایجاد دستور زبان عربی، مجموعه فلسفی آثار ادبیات عامیانه پیش از اسلام و امویان (ملاکات، حماسه، اشعار خزائلی و غیره).

قرن اول عباسیان همچنین به عنوان دوره ای از پرتنش ها در اندیشه دینی اسلام، به عنوان یک دوره جنبش های فرقه ای قوی شناخته می شود: ایرانیان که اکنون به طور دسته جمعی به اسلام گرویده بودند، الهیات مسلمانان را تقریباً به طور کامل به خود اختصاص دادند. دست ها و مبارزات جزمی پر جنب و جوشی برانگیخت که در میان آنها فرقه های بدعتی بودند که حتی در زمان امویان ظهور کرده بودند و کلام و فقه ارتدکس در قالب 4 مکتب یا تفسیر تعریف شد: در زمان منصور - ابوحنیفه مترقی تر در بغداد و مالک محافظه کار در مدینه، تحت رهبری هارون - شافعی نسبتاً مترقی، در زمان مامون - بن حنبل. نگرش حکومت نسبت به این ارتدوکس ها همیشه یکسان نبود. در زمان منصور که از حامیان معتزله بود، مالک تا سر حد مثله شلاق خورد. سپس در طول 4 سلطنت بعدی، ارتدکس غالب شد، اما هنگامی که مامون و دو جانشین او (از 827) معتزلی را به سطح دین دولتی رساندند، پیروان عقاید ارتدوکس به دلیل "انسان گرایی"، "شرک" مورد آزار و اذیت رسمی قرار گرفتند. و غیره و در زیر معتصم توسط حضرت امام بن حنبل (علیه السلام) شلاق و شکنجه شد. البته خلفا می توانستند بدون ترس از فرقه معتزله حمایت کنند، زیرا تعالیم عقل گرایانه آن در مورد اختیار انسان و خلق قرآن و گرایش آن به فلسفه از نظر سیاسی نمی توانست خطرناک به نظر برسد. به فرقه هایی با ماهیت سیاسی، مانند خوارج، مزدکیان، شیعیان افراطی که گاه قیام های بسیار خطرناکی برپا می کردند (پیامبر دروغین مکنّای ایرانی در خراسان در زمان مهدی، 779، بابک شجاع در آذربایجان در زمان مامون و آل. معتصم و غیره) رفتار خلفا حتی در زمان بالاترین قدرت خلافت نیز سرکوبگرانه و بی رحمانه بود.

فروپاشی خلافت

از دست دادن قدرت سیاسی خلفا

شاهدان فروپاشی تدریجی X. خلفا بودند: متوکل که قبلاً ذکر شد (847-861)، نرون عرب که بسیار مورد ستایش مؤمنان قرار گرفت. پسرش منتصر (861-862) که بر تخت نشست و پدرش را با کمک نگهبان ترک، مستین (862-866)، المعتز (866-869)، مختدی اول (869-870)، معتمد کشت. (870-892)، متدید (892-902)، مقتفی اول (902-908)، مقتدر (908-932)، القاهر (932-934)، الرادی (934-940)، متقی (940-940- 944)، مستکفی (944-946). در شخص آنها، خلیفه از فرمانروای یک امپراتوری وسیع به شاهزاده منطقه کوچک بغداد تبدیل شد و با همسایگان گاهی قویتر و گاهی ضعیفتر خود جنگید و صلح کرد. در داخل ایالت، در پایتخت خود بغداد، خلفا به گارد ترکی پراتوری عمدی وابسته شدند که معتصم تشکیل آن را ضروری می دانست (833). در زمان عباسیان هویت ملیایرانیان زنده شدند (Goldzier: “Muh. Stud.”, I, 101-208). نابودی بی پروا برمکیان توسط هارون، که می دانستند چگونه عنصر ایرانی را با اعراب متحد کنند، به اختلاف بین این دو ملیت منجر شد. در زمان مامون، تجزیه طلبی شدید سیاسی ایران در تأسیس سلسله طاهریان در خراسان (821-873) تجلی یافت که اولین نشانه ارتداد آینده ایران بود. پس از طاهریان (821-873)، سلسله های مستقلی تشکیل شد: صفاریان (867-903؛ رجوع کنید به)، سامانیان (875-999؛ رجوع کنید)، غزنویان (962-1186؛ رجوع کنید) - و ایران از آن خارج شد. دست خلفا در غرب، مصر، همراه با سوریه، تحت حکومت تولونیدها (868-905) جدا شد. درست است که پس از سقوط تولونیان، سوریه و مصر دوباره به مدت 30 سال توسط والیان عباسی اداره شدند. اما در سال 935 اخشید سلسله خود را تأسیس کرد (935-969) و از آن زمان هیچ منطقه ای در غرب فرات (مکه و مدینه نیز متعلق به اخشید بودند) تابع قدرت موقت خلفای بغداد نبود، اگرچه حقوق معنوی آنها بود. حاکمان در همه جا به رسمیت شناخته شدند (البته به جز اسپانیا و مراکش). سکه ای به نام آنها ضرب شد و دعای عمومی (خطبه) خوانده شد.

آزار و اذیت آزاداندیشی

خلفا با احساس ضعف خود، (نخست - متوکل، 847) تصمیم گرفتند که باید حمایت جدیدی از خود - در روحانیت ارتدکس، و برای این - دست کشیدن از آزاداندیشی معتزلی به دست آورند. بنابراین، از زمان متوکل، همراه با تضعیف تدریجی قدرت خلفا، تقویت ارتدکس، آزار بدعت ها، آزاد اندیشی و دگرگرایی (مسیحیان، یهودیان و غیره)، آزار و اذیت دینی فلسفه وجود داشته است. ، طبیعی و حتی علوم دقیق. مکتب قدرتمند جدیدی از متکلمان که توسط ابوالحسن اشعری (936-874) که معتزله را ترک کرد، تأسیس شد، با فلسفه و علم سکولار به مباحثه علمی می پردازد و در افکار عمومی پیروز می شود. با این حال، خلفا، با کاهش روزافزون قدرت سیاسی خود، قادر به کشتن جنبش ذهنی نبودند و مشهورترین فیلسوفان عرب (دانشنامه‌نویسان بصری، فارابی، ابن سینا) و دانشمندان دیگر دقیقاً در آن زمان تحت حمایت حاکمان وابسته زندگی می‌کردند. عصر زمان (-قرن) که رسماً در بغداد، در عقاید و عقاید اسلامی توده هافلسفه و علوم غیر مکتبی را غیرمعقول می دانستند. و ادبیات، در اواخر دوران مذکور، بزرگترین شاعر آزاداندیش عرب، معاری (973-1057) را پدید آورد. در همان زمان، تصوف که به خوبی با اسلام پیوند خورده بود، در میان بسیاری از نمایندگان فارسی آن کاملاً آزاداندیش شد.

خلافت قاهره

آخرین خلفای خاندان عباسی

خلیفه عباسی، یعنی اساساً یک شاهزاده کوچک بغداد با عنوان، بازیچه ای در دست رهبران نظامی ترک و امیران بین النهرین او بود: در زمان الرادی (934-941)، منصب ویژه ماژوردومو ("امیر- العمر») تأسیس شد. در همین حال، در همسایگی، در غرب ایران، خاندان شیعی آل بویه که در سال 930 از سامانیان جدا شدند، پیشروی کردند (نگاه کنید به). آل بویه در سال 945 بغداد را تصرف کردند و بیش از صد سال با عنوان سلاطین بر آن حکومت کردند و در آن زمان خلفای اسمی عبارت بودند از: مستکفی (944-946)، المطی (946-974)، آل. -تای (974-991)، القادر (991-1031) و القائم (1031-1075). سلاطین شیعه آل بویه اگرچه برای اهداف سیاسی، برای مقابله با فاطمیان، خود را دست نشاند، «امیر العمر» خلافت سنی بغداد می نامیدند، اما در اصل، خلفا را اسیر و با کمال بی احترامی و تحقیر حمایت می کردند. فیلسوفان و آزاداندیشان فرقه گرا و در خود بغداد تشیع پیشرفت کردند.

حمله سلجوقیان

شعاع امید برای رهایی از دست ستمگران در شخص فاتح جدید، سلطان محمود غزنین ترک (997-1030) به خلفا می تابید که به جای دولت سامانی که سامانیان را سرنگون کرده بود، سلطنت عظیم خود را ایجاد کرد. خود را یک سنی سرسخت نشان داد و ارتدکس را به همه جا معرفی کرد. با این حال، او فقط ماد و برخی اموال دیگر را از آل بویه گرفت و از درگیری با آل بویه اجتناب کرد. از نظر فرهنگی، لشکرکشی‌های محمود برای کشورهایی که فتح کرده بود بسیار فاجعه‌بار بود و در سال 1036 یک بدبختی وحشتناک تمام آسیای مسلمان را درنوردید: ترک‌های سلجوقی فتوحات ویرانگر خود را آغاز کردند و اولین ضربه مهلک را به تمدن آسیایی-مسلمان وارد کردند. توسط ترکان غزنوی . اما اوضاع برای خلفا بهتر شد: در سال 1055، طغرل بیگ پیشوای سلجوقی وارد بغداد شد، خلیفه را از قدرت بدعت گذاران آل بویه رها کرد و به جای آنها سلطان شد. در سال 1058 او به طور جدی از قائم سرمایه گذاری کرد و با نشانه های ظاهری احترام او را احاطه کرد. قائم (متوفی 1075)، مهتدی دوم (1075-1094) و المستظهر (1094-1118) در آسایش مادی و احترام به عنوان نمایندگان کلیسای مسلمانان و المسترشید (1118-1135) سلجوقی زندگی می کردند. مسعود حکومت سکولار مستقلی را به بغداد و بیشتر عراق اعطا کرد که به جانشینان او باقی ماند: الرشید (1135-1136)، المقطفی (1136-1160)، المستنجد (1160-1170) و المستدی. (1170 -1180).

پایان X. فاطمی که مورد منفور عباسیان بود، توسط صلاح الدین وفادار سنی (1169-1193) قرار گرفت. سلسله مصری-سوری ایوبی (1169-1250) که توسط وی تأسیس شد، نام خلیفه بغداد را محترم می شمرد.

حمله مغول

خلیفه پرانرژی النصیر (1180-1225) با بهره گیری از ضعف سلسله فروپاشیده سلجوقیان، تصمیم گرفت تا مرزهای بغداد X. کوچک خود را گسترش دهد و به جنگ با خوارزمشاه قدرتمند محمد بن تکش پرداخت که به جای پیشروی کرد. سلجوقیان ابن تکش دستور داد تا X. را از طایفه عباس به طایفه علی منتقل کنند و به بغداد لشکر بفرستند (1217-1219) و النصیر سفارتی نزد مغولان چنگیزخان فرستاد و آنها را برای حمله به خوارزم دعوت کرد. نه النصیر (متوفی 1225) و نه خلیفه الظاهر (1226-1220) سرانجام فاجعه ای را که به بار آوردند، که کشورهای اسلامی آسیا را از نظر فرهنگی، مادی و ذهنی ویران کرد، ندیدند. آخرین خلفای بغداد المستنصر (1226-1242) و المستصم کاملاً ناچیز و متوسط ​​(1242-1258) بودند که در سال 1258 پایتخت را به مغولان تسلیم هولاکو کرد و 10 روز بعد همراه با اکثریت اعدام شد. اعضای سلسله او یکی از آنها به مصر گریخت و در آنجا سلطان بایبارس مملوک (-) برای حمایت معنوی از سلطنت خود، او را با نام مستنصر به درجه «خلیفه» رساند. نوادگان این عباسی تا زمانی که قدرت ممالیک توسط سلیم اول فاتح عثمانی سرنگون شد (1517) خلیفه اسمی در سلاطین قاهره باقی ماندند. سلیم اول برای داشتن تمام اطلاعات رسمی رهبری معنوی بر کل جهان اسلام، آخرین خلفای این خلفا و آخرین خلفای خاندان عباسی، متوکل سوم، را مجبور کرد که به طور رسمی از حقوق و عنوان خلافت خود صرف نظر کند.

وطن اعراب عربستان (یا بهتر است بگوییم شبه جزیره عربستان) است که ترک ها و فارس ها (فارس ها) به آن می گویند. عربستان در محل اتصال آسیا، آفریقا و دریای مدیترانه قرار دارد. قسمت جنوبی شبه جزیره برای زندگی مناسب تر است - اینجا آب زیادی وجود دارد و باران می بارد. اعراب کوچ نشین را «بدوین» (مردم صحرا) می نامند. در اواخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم، اعراب در مرحله گذار از نظام بدوی به فئودالیسم بودند. بزرگترین مرکز تجارت مکه بود.ماهیت خلافت عرب و جوامع اسلامی،
که توسط روحانیون کنترل می شود.

اعراب در اصل بت پرست بودند. از سال 610، پیامبر اسلام شروع به تبلیغ دین جدید و اسلامی کرد. در سال 622 پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه نقل مکان کرد. محمد در سال 630 با بازگشت به مکه، دولت عرب را تأسیس کرد. اکثر اعراب به اسلام گرویدند. کتاب بنیادی اسلام، قرآن، از 114 سوره تشکیل شده است. مسلمان مومنباید پنج شرط اصلی را رعایت کند: 1) فرمول شهادت به یگانگی خدا را بداند. 2) دعا کنید 3) سریع؛ 4) صدقه دادن; 5) در صورت امکان به زیارت اماکن مقدس (حج) - مکه بروید. پس از پیامبر اسلام، کشور توسط خلفا (جانشین، نایب) اداره شد. تاریخ کشور عرب به سه دوره تقسیم می شود:

  1. 630-661. دوره حکومت حضرت محمد و پس از او چهار خلیفه - ابوبکر، عمر، عثمان، علی. پایتخت خلافت مکه و مدینه بود.
  2. 661-750. دوره سلطنت امویان با معاویه آغاز شد. پایتخت خلافت شهر دمشق بود.
  3. 750-1258. دوره حکومت عباسیان. پایتخت از سال 762 شهر بغداد بوده است. در زمان عباسیان در 120 کیلومتری بغداد، در شهر سمیرا، اقامتگاه خلیفه ساخته شد.خلافت عرب در طول تاریخ چگونه شکل گرفت؟

اعراب مانند بهمن بر سر بیزانس و ایران افتادند. دلیل تهاجم موفقیت آمیز آنها عبارت بود از: 1) ارتش بزرگ به ویژه سواره نظام سبک. 2) ایران و بیزانس از جنگ طولانی با یکدیگر خسته شده بودند. 3) ساکنان محلی که از این جنگ خسته شده بودند، به اعراب به چشم ناجی می نگریستند.

در آغاز قرن هشتم، اعراب شمال آفریقا را تصرف کردند و در سال 711، به رهبری تاریگ، از جبل الطارق (نام عربی "Jaballutarig" - به افتخار تاریگ است) عبور کردند و شبه جزیره ایبری را فتح کردند. در سال 732، اعراب در نبرد پواتیه شکست خوردند و به سمت جنوب عقب نشینی کردند. سپاهیان مسلمان قفقاز و آسیای مرکزی را فتح کردند، در شرق به چین و دره رود سند رسیدند. در پایان قرن هفتم - نیمه اول قرن هشتم، مرزهای خلافت از اقیانوس اطلس تا هند و چین گسترش یافت. این کشور توسط خلیفه ای اداره می شد که در طول جنگ فرمانده عالی بود.

برای مدیریت بخش‌های مختلف اقتصاد، دیوان‌هایی ایجاد شد: دیوان امور نظامی وظیفه تأمین ارتش را بر عهده داشت، دیوان امور داخلی کنترل وصول مالیات را بر عهده داشت. دیوان خدمات پستی نقش مهمی در خلافت داشت. حتی از کبوترهای حامل نیز استفاده می شد. تمام امور حکومتی در خلافت به زبان عربی انجام می شد. در داخل خلافت، دینار طلا و درهم نقره در گردش بود. تمام سرزمین های فتح شده متعلق به دولت بود. اعراب برای به دست آوردن جای پایی در سرزمین های فتح شده، سیاست اسکان مجدد را به طور گسترده اعمال کردند. با انجام این کار دو هدف دنبال شد:

  • با ایجاد پشتوانه قومی، برای تقویت؛
  • با جابجایی کسانی که از سوی دولت تامین شده اند و خزانه داری را از پرداخت های غیر ضروری آزاد می کند.

مردمی که به زور در خلافت بودند قیام کردند. در آسیای مرکزی به رهبری موگانا در 783-785. قیام در گرفت آموزه های موغنا بر اساس آموزه های مزدک بود.

در زمان خلیفه محتصم (833-842) مواضع نظامی ترکان تقویت شد و ارتش ویژه ای که فقط از ترکان تشکیل می شد ایجاد شد. مختصم در مبارزه با بیزانس و در سرکوب قیام ها، ترکان را به خود جلب کرد.

در مؤسسات دولتی به ترکان مناصب عالی داده می شد، زیرا در امور اداری دانش بیشتری داشتند.

سلسله تولون که بر مصر حکومت می‌کرد، اصالتاً ترک داشتند. در زمان حاکم مصر احمد بن تولون، ناوگانی قوی ساخته شد که در دریای مدیترانه سلطنت می کرد. تولون رهبری کرد کار ساخت و سازو به فکر رفاه مردم بود. مورخان مصری دوره سلطنت او (868-884) را "زمان طلایی" می نامند.

در اواسط قرن هشتم، اسپانیا از خلافت جدا شد و یک کشور مستقل در اینجا به وجود آمد - امارت قرطبه. در قرن نهم مصر، آسیای مرکزی، ایران و افغانستان نیز از خلافت جدا شدند.در قرن یازدهم تمام قلمروهای خلافت تصرف شد.

در منابع روسی قدیمی نیز با نام ها شناخته شده است پادشاهی هاگاریانو پادشاهی اسماعیلکه به این ترتیب آن را در فهرست کلی پادشاهی ها (امپراتوری) جهان قرار داد که در آن زمان برای مردم روسیه شناخته شده بود.

یوتیوب دایره المعارفی

    1 / 5

    ✪ خلافت عرب (روسی) تاریخ قرون وسطی.

    ✪ خلافت عرب / به طور خلاصه

    ✪ خلافت عرب و فروپاشی آن. کلاس ششم تاریخ قرون وسطی

    ✪ اسلام، اعراب، خلافت

    ✪ تاریخ| فتوحات اسلامی و خلافت عرب

    زیرنویس

جامعه مدینه

هسته اولیه خلافت، جامعه مسلمانانی بود که توسط حضرت محمد در آغاز قرن هفتم در حجاز (عربستان غربی) ایجاد شد - امت. در ابتدا، این جامعه کوچک بود و نمایانگر یک شکل گیری دولت اولیه با ماهیت فوق مذهبی بود، شبیه به دولت موزاییک یا اولین جوامع مسیح. در نتیجه فتوحات مسلمانان، دولت عظیمی ایجاد شد که شامل شبه جزیره عربستان، عراق، ایران، بیشتر ماوراء قفقاز (به ویژه ارتفاعات ارمنستان، سرزمین های خزر، دشت کولخیس و همچنین مناطق تفلیس) بود. آسیای مرکزی، سوریه، فلسطین، مصر، شمال آفریقا، بیشتر شبه جزیره ایبری، سند.

خلافت عادل (632-661)

پس از رحلت حضرت محمد (ص) در سال 632، خلافت عادل ایجاد شد. رهبری آن را چهار خلیفه راشد بر عهده داشتند: ابوبکر صدیق، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابوطالب. خلافت در زمان سلطنت آنها شامل شبه جزیره عربستان، شام (شام)، قفقاز، بخشی از شمال آفریقا از مصر تا تونس و فلات ایران بود.

خلافت اموی (661-750)

وضعیت مردمان غیر عرب خلافت

غیر مؤمنان با پرداخت مالیات زمین (خراج) در ازای حمایت و مصونیت از دولت مسلمان و همچنین مالیات سر (جزیه) حق داشتند که دین خود را انجام دهند. حتی احکام فوق الذکر عمر به رسمیت شناخته شد که شریعت محمد فقط بر ضد مشرکان - مسیحیان، یهودیان - مسلح است بیزانس، جایی که همه بدعت‌های مسیحی مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت، قوانین اسلامی، حتی در زمان عمر، نسبتاً لیبرال بود.

از آنجایی که فاتحان اصلاً برای اشکال پیچیده اداره دولتی آماده نبودند، حتی «عمر مجبور شد سازوکار دولتی قدیمی و تثبیت شده بیزانسی و ایرانی را برای دولت عظیم تازه‌تشکیل شده حفظ کند (قبل از عبدالملک، حتی دفتر نیز وجود نداشت. به زبان عربی) - و به همین دلیل، دسترسی غیرمسلمانان به بسیاری از مناصب مدیریتی قطع نشد، عبدالملک به دلایل سیاسی، حذف غیرمسلمانان را از خدمات دولتی ضروری دانست، اما این دستور با آن امکان پذیر نشد. قوام کامل یا در زمان او یا پس از او، و حتی در زمان خود عبدالله، درباریان نزدیک او مسیحیان بودند (مشهورترین نمونه، پدر جان دمشقی است ایمان سابق - مسیحی و پارسی - داوطلبانه به اسلام گروید، تا زمانی که بنی امیه به آن پی بردند و از راه دور، بر خلاف قانون عمر، از دولت حقوق می گرفت و کاملاً برابر با پیروزمندان بود. مناصب عالی دولتی در اختیار او قرار گرفت.

از سوی دیگر، مقتولین از روی اعتقاد درونی ناچار به اسلام می شدند; - چگونه می توان پذیرش انبوه اسلام را مثلاً توسط آن مسیحیان بدعت گذار توضیح داد که قبلاً در پادشاهی خسرو و امپراتوری بیزانس با هیچ آزار و اذیتی نمی توانستند از ایمان پدران خود منحرف شوند؟ بدیهی است که اسلام با اصول ساده خود به دل آنها خوش می گفت. به علاوه، اسلام نه برای مسیحیان و نه حتی برای پارسی‌ها هیچ نوآوری چشمگیری به نظر نمی‌رسید: از بسیاری جهات به هر دو دین نزدیک بود. مشخص است که اروپا برای مدت طولانی اسلام را که بسیار به عیسی مسیح و باکره مقدس احترام می‌گذارد، چیزی جز یکی از بدعت‌های مسیحی نمی‌دانست (مثلاً، کریستوفر ژارا، اعظم عرب ارتدکس، معتقد بود که دین محمد یکسان است. به عنوان آریانیسم)

پذیرش اسلام توسط مسیحیان و سپس ایرانیان پیامدهای بسیار مهمی چه مذهبی و چه دولتی داشت. اسلام به جای اعراب بی تفاوت، عنصری را در پیروان جدید خود به دست آورد که ایمان برای آن نیاز ضروری روح بود و از آنجایی که اینها افراد تحصیلکرده بودند، آنها (فارسها بسیار بیشتر از مسیحیان) از اواخر این دوره شروع کردند. برخورد علمی با کلام مسلمانان و ترکیب با او در فقه - موضوعاتی که تا آن زمان فقط توسط حلقه کوچکی از آن عرب های مسلمان که بدون هیچ گونه همدردی از طرف دولت اموی به تعالیم پیامبر وفادار ماندند، به طور متواضع توسعه یافته بود.

در بالا گفته شد که روح کلی که خلافت در قرن اول پیدایش آن رسوخ کرده، عرب قدیم بوده است (این حقیقت، حتی از واکنش حکومت امویان علیه اسلام، در اشعار آن زمان آشکارتر بود که ادامه یافت. تا به طرز درخشانی همان مضامین بت پرستی- قبیله ای و شاد را که در اشعار عربی کهن نیز بیان شده بود، توسعه دهد). در اعتراض به بازگشت به روایات جاهلی، گروه کوچکی از صحابه پیامبر و وارثان آنها («طبیین») تشکیل شد که به رعایت عهد و عهد و عهد و عهد و عهد و عهد و عهد و عهد و عهد محمدی ادامه دادند. پایتختی که رها کرده بود - مدینه و در بعضی جاها در جاهای دیگر خلافت، کار نظری در مورد تفسیر ارتدکس قرآن و ایجاد سنت ارتدکس، یعنی در تعریف واقعی سنت های مسلمانانبر اساس آن، زندگی پلید اموی X معاصر باید بازسازی می شد، این روایات، که از جمله، نابودی اصل قبیله ای و یکسان سازی همه مسلمانان در آغوش دین محمدی را تبلیغ می کردند. بیگانگان تازه مسلمان شده، بدیهی است که بیش از نگرش استکباری غیراسلامی حوزه های عرب حاکم، به دل می نشینند، و از این رو، مکتب کلامی مدینه که توسط اعراب خالص و دولت مورد سرکوب و نادیده گرفته شده بود، در میان غیر عرب های جدید حمایت فعال پیدا کرد. مسلمانان

احتمالاً معایب خاصی برای پاکی اسلام از جانب این پیروان مؤمن جدید وجود داشت: تا حدی ناخودآگاه، تا حدی حتی آگاهانه، عقاید یا گرایش هایی که برای محمد بیگانه یا ناشناخته بودند، شروع به نفوذ در آن کردند. احتمالاً تأثیر مسیحیان (A. Müller, "Ist. Isl.", II, 81) ظهور فرقه مورجییت (در پایان قرن هفتم) را با تعالیم آن در مورد صبر رحمت بی‌اندازه خداوند توضیح می‌دهد. و فرقه قدریه که در مورد اختیار انسان آموزش می داد با پیروزی معتزله آماده شد. احتمالاً رهبانیت عرفانی (تحت نام تصوف) ابتدا توسط مسلمانان از مسیحیان سوریه وام گرفته شده است (A. F. Kremer “Gesch. d. herrsch. Ideen”, 57); در پایین تر در بین النهرین، نوکیشان مسلمان از مسیحیان به صفوف فرقه جمهوری خواه دمکراتیک خوارج پیوستند، که هم با دولت بی ایمان اموی و هم با مؤمنان مدینه مخالف بودند.

مشارکت پارسیان که بعداً آمد، اما فعالتر شد، سودی دو طرفه‌تر در توسعه اسلام داشت. بخش قابل توجهی از آنها که نمی توانستند از این دیدگاه دیرینه ایرانیان که «فیض سلطنتی» (فرهی کایانیک) تنها از طریق وراثت منتقل می شود خلاص شوند، به فرقه شیعه پیوستند (نگاه کنید به) که پشت سر سلسله علی قرار داشتند. (شوهر فاطمه دختر پیغمبر) ; علاوه بر این، ایستادگی برای وارثان مستقیم پیامبر به معنای آن بود که بیگانگان یک اپوزیسیون کاملا قانونی علیه دولت اموی با ناسیونالیسم ناخوشایند عربی آن تشکیل دهند. این مخالفت نظری زمانی معنای واقعی پیدا کرد که عمر دوم (717-720)، تنها بنی امیه فداکار اسلام، تصمیم گرفت اصول قرآن را به نفع مسلمانان غیر عرب اجرا کند و به این ترتیب، بی نظمی در نظام حکومتی اموی ایجاد کرد. .

30 سال پس از او، پارسیان شیعه خراسان سلسله امویان را سرنگون کردند (بقایای آن به اسپانیا گریختند؛ مقاله مرتبط را ببینید). درست است، در نتیجه حیله گری عباسیان، تاج و تخت X. (750) نه به علویان، بلکه به عباسیان، همچنین نزدیکان پیامبر (عباس عموی اوست؛ به مقاله مربوطه مراجعه کنید) رفت، اما به هر حال، انتظارات ایرانیان به حق بود: در زمان عباسیان، آنها از نظر دولت برتری پیدا کردند و در آن دمیدند. زندگی جدید. حتی پایتخت X. به مرزهای ایران منتقل شد: اول - به انبار، و از زمان المنصور - حتی نزدیکتر، به بغداد، تقریباً به همان مکانهایی که پایتخت ساسانیان بود. و اعضای خاندان وزیر برمکیان که از تبار کاهنان ایرانی بودند، نیم قرن مشاور موروثی خلفا شدند.

خلافت عباسی (750-945، 1124-1258)

اولین عباسیان

مرزهای خلافت تا حدودی محدود شد: اموی فراری عبدالرحمن اول اولین بنیان امارت مستقل قرطبه را در اسپانیا () گذاشت که از سال 929 رسماً "خلافت" نامیده شد (929-). 30 سال بعد، ادریس، نوه خلیفه علی و در نتیجه دشمنی یکسان با عباسیان و بنی امیه، سلسله آلید ادریسیان (-) را در مراکش تأسیس کرد که پایتخت آن شهر تودگاه بود. بقیه سواحل شمالی آفریقا (تونس و غیره) زمانی که والی اغلاب که توسط هارون الرشید منصوب شده بود، بنیانگذار سلسله اغلبیان در قیروان شد، در واقع به خلافت عباسی گم شد (-). عباسیان لزومی ندانستند که سیاست خارجی تسخیر خود را علیه مسیحیان یا کشورهای دیگر از سر بگیرند، و اگرچه هر از چند گاهی درگیری‌های نظامی هم در مرزهای شرقی و هم در شمال (مانند دو لشکرکشی ناموفق مامون به قسطنطنیه) رخ می‌دهد، اما به طور کلی. ، خلافت با آرامش زندگی می کرد.

چنین ویژگی عباسیان نخستین، ظلم استبدادی، بی رحمانه و به علاوه اغلب موذیانه آنهاست. گاهی اوقات، به عنوان بنیانگذار سلسله، منبع باز غرور خلفا بود (لقب «خون آور» را خود ابوالعباس انتخاب می کرد). برخی از خلفا، دست کم منصور حیله گر، که دوست داشتند در برابر مردم لباس ریاکارانه تقوا و عدالت بپوشند، ترجیح دادند تا جایی که ممکن بود خیانت کنند و افراد خطرناک را با حیله اعدام کردند، و ابتدا احتیاط خود را خنثی کردند. سوگند به قول و احسان در میان مهدی و هارون الرشید، ظلم و ستم با سخاوت آنها پوشیده شد، اما سرنگونی خائنانه و وحشیانه خاندان وزیر برمکیان که برای دولت بسیار مفید بود، اما افسار خاصی را بر حاکم تحمیل کرد، موجب می شود. برای هارون یکی از نفرت انگیزترین اعمال استبداد شرقی است. باید اضافه کرد که در دوران عباسیان، سیستم شکنجه وارد مراحل قانونی شد. حتی فیلسوف بردبار مامون و دو جانشین او نیز از ملامت ظلم و ستم نسبت به مردم ناخوشایندشان مبرا نیستند. کرمر در می یابد («Culturgesch. d. Or.»، II, 61; Cf. Müller: «Ist. Isl.»، II, 170) که اولین عباسیان نشانه هایی از جنون سزارین ارثی را نشان دادند که در آنها تشدید شد. فرزندان

در توجیه فقط می توان گفت که برای سرکوب هرج و مرج آشفته ای که کشورهای اسلامی در زمان تأسیس سلسله عباسی در آن قرار گرفتند و توسط هواداران سرنگون شده امویان برانگیخته شده بود، علی ها، خوارج غارتگر و فرقه های مختلف ایرانی را دور زدند. اقناع رادیکال که هرگز دست از شورش در حومه شمالی ایالت برنداشتند، اقدامات تروریستی شاید یک ضرورت ساده بود. ظاهراً ابوالعباس معنای لقب خود «خون آور» را فهمیده است. به لطف تمرکز هولناکی که مرد بی عاطفه، اما سیاستمدار زبردست المنصور، موفق به معرفی آن شد، رعایا توانستند از آرامش داخلی برخوردار شوند و امور مالی عمومی به شیوه ای درخشان اداره می شد.

حتی نهضت علمی و فلسفی در خلافت به همان منصور ظالم و خیانتکار (مسعودی: مرغزارهای طلایی) برمی گردد که علی رغم بخل بدنامش، با علم با تشویق (به معنای اولاً اهداف عملی و پزشکی) رفتار می کرد. . اما از سوی دیگر، انکارناپذیر است که شکوفایی خلافت اگر سفاح، منصور و جانشینان آنها مستقیماً و نه از طریق خاندان وزیر مستعد برمکیان ایرانی حکومت می کردند، به سختی ممکن می شد. تا زمانی که این خاندان توسط هارون الرشید نامعقول سرنگون شد و سرپرستی آن بر دوش او بود، برخی از اعضای آن نخست وزیر یا مشاور نزدیک خلیفه در بغداد بودند (خالد، یحیی، جعفر)، برخی دیگر در مناصب مهم حکومتی بودند. ولایات (مانند فضل) و همه با هم توانستند از یک سو تعادل لازم را بین ایرانیان و اعراب به مدت 50 سال حفظ کنند که به خلافت قلعه سیاسی خود را بخشید و از طرف دیگر ساسانیان باستان را احیا کنند. زندگی، با ساختار اجتماعی اش، با فرهنگش، با حرکت ذهنی اش.

"عصر طلایی" فرهنگ عرب

این فرهنگ را معمولاً عربی می نامند، زیرا زبان عربی اندام زندگی ذهنی همه اقوام خلافت شد و از این رو می گویند: "عربیهنر» "عربیعلم» و غیره؛ اما در اصل اینها بیشتر از همه بقایای فرهنگ ساسانی و عموماً ایرانی باستان بودند (که همانطور که مشخص است از هند، آشور، بابل و به طور غیرمستقیم از یونان نیز جذب شده است). در بخش‌های آسیای غربی و مصری خلافت، رشد بقایای فرهنگ بیزانس را مشاهده می‌کنیم، همانطور که در شمال آفریقا، سیسیل و اسپانیا - فرهنگ رومی و رومی-اسپانیایی - و تجانس در آنها غیرقابل محسوس است. پیوندی که آنها را به هم متصل می کند - زبان عربی. نمی توان گفت که فرهنگ بیگانه ای که خلافت به ارث برده بود در زمان اعراب رونق کیفی پیدا کرد: بناهای معماری ایرانی-اسلامی نسبت به بناهای قدیمی پارسی پست ترند و به همین ترتیب محصولات مسلمانان از ابریشم و پشم، ظروف خانه و جواهرات علی رغم جذابیتشان. ، نسبت به محصولات باستانی پایین تر هستند. [ ]

اما در دوره مسلمانان عباسی، در یک ایالت گسترده و متحد و منظم با راه های ارتباطی به دقت چیده شده، تقاضا برای اقلام ساخت ایران افزایش یافت و تعداد مصرف کنندگان افزایش یافت. روابط مسالمت آمیز با همسایگان، توسعه تجارت مبادله ای خارجی قابل توجهی را امکان پذیر کرد: با چین از طریق ترکستان و - از طریق دریا - از طریق مجمع الجزایر هند، با بلغارهای ولگا و روسیه از طریق پادشاهی خزر، با امارت اسپانیا، با تمام اروپای جنوبی. به استثنای بیزانس، با سواحل شرقی آفریقا (که به نوبه خود عاج و بردگان از آنجا صادر می شد) و غیره. بندر اصلی خلافت بصره بود.

تاجر و صنعتگر شخصیت های اصلی داستان های عربی هستند. مقامات بلندپایه مختلف، رهبران نظامی، دانشمندان و غیره از افزودن نام مستعار عطار (مسجد ساز)، هییت (خیاط)، جوهری (جواهری) و غیره شرم نداشتند. با این حال، ماهیت صنعت مسلمان-ایرانی آنقدر برآوردن نیازهای عملی نیست که تجمل گرایی است. اقلام اصلی تولیدی عبارتند از پارچه های ابریشمی (موزلین، ساتن، مویر، زینتی)، اسلحه (شمشیر، خنجر، پست زنجیر)، گلدوزی روی بوم و چرم، گز کاری، فرش، شال، نقش برجسته، منقوش، عاج تراشیده و کارهای موزاییک فلزی، سفالی و محصولات شیشه ای. کمتر، محصولات کاملاً کاربردی - مواد ساخته شده از کاغذ، پارچه و موهای شتر.

رفاه طبقه کشاورزی (به دلایل مالیاتی و نه دموکراسی) با احیای کانال ها و سدهای آبیاری افزایش یافت که در زمان ساسانیان گذشته مورد بی توجهی قرار گرفتند. اما حتي بر اساس آگاهي خود نويسندگان عرب، خلفا نتوانستند توانايي مردم را در پرداخت به حدي كه نظام مالياتي خسرو اول انوشيروان به دست آورد، برسانند، اگرچه خلفا دستور ترجمه كتب كاداستر ساساني را صادر كردند. عربی مخصوصاً برای این منظور.

روح فارسی شعر عربی را نیز فرا می گیرد که اکنون به جای آوازهای بادیه نشین، آثار تصفیه شده بصری ابونواس ("عرب هاینه") و دیگر شاعران درباری هارون الرشید را تولید می کند. ظاهراً بدون تأثیر فارسی نیست (بروکلمان: «Gesch. d. arab. Litt.»، I, 134) تاریخ نگاری درستی پدیدار می شود و پس از «زندگی رسول» که توسط ابن اسحاق برای منصور گردآوری شده است، تعدادی از مورخان سکولار. نیز ظاهر شود. ابن مقفع (حدود 750) از فارسی، «کتاب شاهان» ساسانی، پرداخت پهلوی تمثیل‌های هندی درباره «کلیله و دمنه» و آثار مختلف فلسفی یونانی-سیرویی-فارسی را ترجمه کرده است که بصره، کوفه و سپس و بغداد همین وظیفه را افراد زبانی نزدیکتر به اعراب، اتباع ایرانی سابق، مسیحیان آرامی جندی شاپور، حران و دیگران انجام می دهند.

علاوه بر این، منصور (مسعودی: «چمنزارهای طلایی») به ترجمه آثار پزشکی یونانی به عربی و همچنین آثار ریاضی و فلسفی می پردازد. هارون نسخه های خطی آورده شده از لشکرکشی های آسیای صغیر را برای ترجمه به دکتر جندی شاپور جان بن مساویخ (که حتی زنده گیری می کرد و در آن زمان پزشک حیات مامون و دو جانشین او بود) می دهد و مامون مخصوصاً برای اهداف فلسفی انتزاعی، یک دفتر ویژه تأسیس کرد. هیئت ترجمه در بغداد و جذب فیلسوفان (کندی). تفسیر قرآن تحت تأثیر فلسفه یونانی-سیرویی-فارسی به زبان شناسی علمی عربی (بصریان خلیل، سیبویه فارسی بصری؛ کوفی کسایی استاد مامون) و ایجاد دستور زبان عربی، مجموعه فلسفی آثار ادبیات عامیانه پیش از اسلام و امویان (ملاقی، حماسه، اشعار خزائلی و غیره).

قرن اول عباسیان همچنین به عنوان دوره ای از پرتنش ها در اندیشه دینی اسلام، به عنوان یک دوره جنبش های فرقه ای قوی شناخته می شود: ایرانیان که اکنون به طور دسته جمعی به اسلام گرویده بودند، الهیات مسلمانان را تقریباً به طور کامل به خود اختصاص دادند. دست ها و مبارزات جزمی پر جنب و جوشی برانگیخت که در میان آنها فرقه های بدعتی بودند که حتی در زمان امویان ظهور کرده بودند و کلام و فقه ارتدکس در قالب 4 مکتب یا تفسیر تعریف شد: در زمان منصور - ابوحنیفه مترقی تر در بغداد و مالک محافظه کار در مدینه، تحت رهبری هارون - شافعی نسبتاً مترقی، در زمان مامون - بن حنبل. نگرش حکومت نسبت به این ارتدوکس ها همیشه یکسان نبود. در زمان منصور که از حامیان معتزله بود، مالک تا سر حد مثله شلاق خورد.

سپس در طول 4 سلطنت بعدی، ارتدکس غالب شد، اما هنگامی که مامون و دو جانشین او (از 827) معتزلی را به سطح دین دولتی رساندند، پیروان عقاید ارتدوکس به دلیل "انسان گرایی"، "شرک" مورد آزار و اذیت رسمی قرار گرفتند. و غیره و در زیر معتصم توسط حضرت امام بن حنبل (علیه السلام) شلاق و شکنجه شد. البته خلفا می توانستند بدون ترس از فرقه معتزله حمایت کنند، زیرا تعالیم عقل گرایانه آن در مورد اختیار انسان و خلق قرآن و گرایش آن به فلسفه از نظر سیاسی نمی توانست خطرناک به نظر برسد. به فرقه هایی با ماهیت سیاسی، مانند خوارج، مزدکیان، شیعیان افراطی که گاه قیام های بسیار خطرناکی برپا می کردند (پیامبر دروغین مکنّای ایرانی در خراسان در زمان مهدی، 779، بابک شجاع در آذربایجان در زمان مامون و آل. معتصم و غیره) رفتار خلفا حتی در زمان بالاترین قدرت خلافت نیز سرکوبگرانه و بی رحمانه بود.

از دست دادن قدرت سیاسی خلفا

شاهدان فروپاشی تدریجی X. خلفا بودند: متوکل که قبلاً ذکر شد (847-861)، نرون عرب که بسیار مورد ستایش مؤمنان قرار گرفت. پسرش منتصر (861-862) که بر تخت نشست و پدرش را با کمک نگهبان ترک، مستین (862-866)، المعتز (866-869)، مهتدی اول (869-870)، معتمد کشت. (870-892)، متدید (892-902)، مقتفی اول (902-908)، مقتدر (908-932)، القاهر (932-934)، الرادی (934-940)، متقی (940-940- 944)، مستکفی (944-946). در شخص آنها، خلیفه از فرمانروای یک امپراتوری وسیع به شاهزاده منطقه کوچک بغداد تبدیل شد و با همسایگان گاهی قویتر و گاهی ضعیفتر خود جنگید و صلح کرد. در داخل ایالت، در پایتخت خود بغداد، خلفا به گارد ترکی پراتوری عمدی وابسته شدند که معتصم تشکیل آن را ضروری می دانست (833). در زمان عباسیان، هویت ملی ایرانیان زنده شد (گلدزیر: «موه. استود.»، I، 101-208). نابودی بی پروا برمکیان توسط هارون، که می دانستند چگونه عنصر ایرانی را با اعراب متحد کنند، به اختلاف بین این دو ملیت منجر شد.

آزار و اذیت آزاداندیشی

خلفا با احساس ضعف خود، (نخست - متوکل، 847) تصمیم گرفتند که باید حمایت جدیدی از خود - در روحانیت ارتدکس، و برای این - دست کشیدن از آزاداندیشی معتزلی به دست آورند. بنابراین، از زمان متوکل، همراه با تضعیف تدریجی قدرت خلفا، تقویت ارتدکس، آزار بدعت ها، آزاد اندیشی و دگراندیشی ها (مسیحیان، یهودیان و غیره)، آزار و اذیت مذهبی به وجود آمد. فلسفه، طبیعی و حتی علوم دقیق. مکتب قدرتمند جدیدی از متکلمان که توسط ابوالحسن اشعری (936-874) که معتزله را ترک کرد، تأسیس شد، با فلسفه و علم سکولار به مباحثه علمی می پردازد و در افکار عمومی پیروز می شود.

با این حال، خلفا، با کاهش روزافزون قدرت سیاسی خود، قادر به کشتن جنبش ذهنی نبودند و مشهورترین فیلسوفان عرب (دانشنامه‌نویسان بصری، فارابی، ابن سینا) و دانشمندان دیگر دقیقاً در آن زمان تحت حمایت حاکمان وابسته زندگی می‌کردند. دورانی که رسماً در بغداد، در دگماتیک اسلامی و در نظر توده مردم، فلسفه و علوم غیر مکتبی بی تقوا شناخته شد. و ادبیات، در اواخر دوران مذکور، بزرگترین شاعر آزاداندیش عرب، معاری (973-1057) را پدید آورد. در همان زمان، تصوف که به خوبی با اسلام پیوند خورده بود، در میان بسیاری از نمایندگان فارسی آن کاملاً آزاداندیش شد.

خلافت قاهره

شیعیان (حدود 864) نیز به یک نیروی سیاسی قدرتمند تبدیل شدند، به ویژه شاخه آنها از کرمتیان (ق.ق). هنگامی که در سال 890 قرمطیان قلعه مستحکمی در دارالهجره در عراق ساختند که به دژی برای دولت غارتگر تازه تأسیس تبدیل شد، از آن زمان به قول اعراب «همه از اسماعیلیان می ترسیدند، اما هیچ کس نبودند». نویری مورخ و قرمطیان هر طور که می خواستند در عراق، عربستان و سوریه مرزی رفتار کردند. در سال 909، قرمطیان موفق شدند یک سلسله در شمال آفریقا تأسیس کنند