صفحه اصلی / برای موفقیت و پول / پیام بودایی بودیسم - مختصری در مورد دین (تاریخ پیدایش، احکام اصلی، کتب مقدس)

پیام بودایی بودیسم - مختصری در مورد دین (تاریخ پیدایش، احکام اصلی، کتب مقدس)

پیامی که در این مقاله در مورد بودیسم خلاصه شده است، چیزهای زیادی را به شما خواهد گفت اطلاعات مفیددرباره یکی از تأثیرگذارترین ادیان جهان.

گزارشی در مورد بودیسم

هدف اصلی پرستش و بنیانگذار بودیسم شاهزاده گوتاما سیذارتا است. او در 563 - 483 قبل از میلاد می زیست. ه. بنابراین، این دین یکی از کهن ترین دین ها در جهان است.

طبق افسانه ها، وقتی گوتاما 35 ساله شد، به روشنگری دست یافت و زندگی خود و همچنین زندگی افرادی را که از او پیروی کردند، تغییر داد. او را بودا نامیدند که از زبان سانسکریت به معنای بیدار، روشن شده است. او به مدت 40 سال خطبه های خود را پخش کرد و سیذارتا در 80 سالگی درگذشت. قابل ذکر است که سیذارتا هیچ اثر مکتوبی از خود به جای نگذاشته است.

خدا در بودیسم چگونه تفسیر می شود؟

فرقه هایی که از بودیسم جدا شده اند، بودا را به عنوان خدا احترام می کنند. اما اکثریت پیروان، سیذارتا را به عنوان یک مربی، بنیانگذار و مربی می بینند. آنها مطمئن هستند که روشنگری تنها با کمک انرژی بی نهایت جهانی قابل دستیابی است. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت: جهان بودیسم وجود خدای خالق، قادر مطلق و دانای مطلق را به رسمیت نمی‌شناسد. بر اساس اعتقادات آنها، هر فردی جزئی از یک خداست. بودایی ها خدای دائمی ندارند، زیرا هر فرد روشن فکری می تواند به عنوان بزرگ «بودا» دست یابد. این درک از خدا همان چیزی است که بودیسم را از سایر ادیان غربی متمایز می کند.

ماهیت بودیسم چیست؟

آرزوی اصلی بودایی ها این است که حالت ابری ذهنی را که واقعیت را تحریف می کند، تطهیر کنند. این حالت شامل احساس ترس، خشم، خودخواهی، نادانی، تنبلی، حرص، حسادت، عصبانیت و غیره است.

دین ویژگی های سودمند و ناب آگاهی را ایجاد می کند: شفقت، سخاوت، خرد، مهربانی، سپاسگزاری، سخت کوشی. آنها به شما کمک می کنند تا به تدریج ذهن خود را پاک و درک کنید. هنگامی که روشن و قوی می شود، تحریک و اضطراب که منجر به افسردگی و ناملایمات می شود، کاهش می یابد.

به طور کلی، بودیسم دینی فراتر از ماهیت فلسفی است. دکترین آن شامل 4 حقیقت اساسی است:

  • در مورد منشاء و علل رنج
  • در مورد ماهیت رنج
  • در مورد راه های پایان دادن به رنج
  • در مورد پایان دادن به رنج و از بین بردن منابع آن

همه آنها در نهایت به نابودی درد و رنج می انجامد. حالت به دست آمده از روح انسان به فرد اجازه می دهد تا در مراقبه متعالی غوطه ور شود و به روشنایی و خرد دست یابد.

اخلاق و اخلاق بودیسم

اخلاق و اخلاق بودایی مبتنی بر اصول عدم اعتدال و آسیب است. دین در انسان حس تمرکز، اخلاق و خرد را تربیت می کند و در آن رشد می کند. مدیتیشن به شما امکان می دهد تا عملکرد ذهن و روابط علت و معلولی بین فرآیندهای روحی، جسمانی و روانی را درک کنید. هر سطح از آموزه های بودیسم با هدف رشد همه جانبه شخصیت انسان - ذهن، گفتار و بدن است.

امیدواریم که گزارش مربوط به بودیسم به ما کمک کرده باشد تا اطلاعات مفید زیادی در مورد این دین جهانی بیاموزیم. و می توانید پیام خود را در مورد دین بودیسم با استفاده از فرم نظر زیر ارسال کنید.

مقدمه.

بودیسم یک آموزه مذهبی و فلسفی است که در قرن ششم تا پنجم قبل از میلاد در هند پدید آمد. این بخشی از سان جیائو، یکی از سه دین اصلی چین است. بنیانگذار بودیسم شاهزاده هندی سیذارتا گوتاما است که بعدها نام بودا را دریافت کرد. بیدار یا روشن شده

بودیسم در شمال شرقی هند در مناطقی از فرهنگ پیش از برهمن به وجود آمد. بودیسم به سرعت در سراسر هند گسترش یافت و در پایان هزاره اول قبل از میلاد - آغاز هزاره اول پس از میلاد به اوج خود رسید. بودیسم تأثیر زیادی بر هندوئیسم داشت که از برهمنیسم احیا شد، اما هندوئیسم جایگزین آن شد. قرن XIIپس از میلاد عملاً از هند ناپدید شد. دلیل اصلی این امر مخالفت اندیشه های بودیسم با نظام کاست مقدس برهمنیسم بود. در همان زمان، از قرن سوم قبل از میلاد، آسیای جنوب شرقی و مرکزی و تا حدودی آسیای مرکزی و سیبری را در بر می گرفت.

قبلاً در قرن های اولیه وجود خود، بودیسم به 18 فرقه تقسیم شد که اختلافات بین آنها باعث تشکیل شوراها در راجاگریها در 447 قبل از میلاد، در Vaishavi در 367 قبل از میلاد و در پاتالیروترا در قرن 3 قبل از میلاد شد. و در آغاز عصر ما منجر به تقسیم بودیسم به دو شاخه شد: هینایانا و ماهایانا.

هینایانا خود را عمدتاً در کشورهای جنوب شرقی تأسیس کرد و نام بودیسم جنوبی را دریافت کرد و ماهایانا - در کشورهای شمالی، نام بودیسم شمالی را دریافت کرد.

گسترش بودیسم به ایجاد مجموعه‌های همزمان فرهنگی کمک کرد که مجموع آنها فرهنگ به اصطلاح بودایی را تشکیل می‌دهد.

ویژگی بارز بودیسم جهت گیری اخلاقی و عملی آن است. بودیسم از همان ابتدا نه تنها با معنای اشکال خارجی مخالفت کرد زندگی مذهبیو بالاتر از همه، تشریفات، بلکه در برابر جست و جوهای جزمی انتزاعی، به ویژه ویژگی سنت برهمنی-ودایی. مسئله وجود فرد به عنوان یک مشکل اصلی در بودیسم مطرح شد.

رنج و رهایی در بودیسم به عنوان حالات مختلف یک موجود واحد ارائه می‌شود: رنج حالتی است که تجلی می‌یابد، رهایی حالتی است که تجلی نمی‌یابد. هر دو، جدایی ناپذیر هستند، اما در بودیسم اولیه به عنوان یک واقعیت روانی، در اشکال توسعه یافته بودیسم - به عنوان یک واقعیت کیهانی.

بودیسم رهایی را پیش از هر چیز به منزله نابودی امیال یا به عبارت دقیق تر، خاموش شدن اشتیاق آنها تصور می کند. اصل بودایی مسیر به اصطلاح میانی (وسط) پرهیز از افراط را توصیه می کند - هم جذب لذت نفسانی و هم سرکوب کامل این جاذبه. در حوزه اخلاقی و عاطفی، مفهوم غالب در بودیسم، مفهوم مدارا، نسبیت است که از دیدگاه آن دستورات اخلاقیالزام آور نیستند و ممکن است نقض شوند.

در بودیسم هیچ مفهومی از مسئولیت و گناه به عنوان چیزی مطلق وجود ندارد، انعکاس آن عدم وجود مرز روشنی در بودیسم بین آرمان های اخلاق دینی و سکولار و به ویژه نرمش یا انکار زهد در شکل معمول آن است. . آرمان اخلاقی بودیسم به‌عنوان عدم آسیب مطلق به دیگران (آهینسا) ظاهر می‌شود که ناشی از ملایمت عمومی، مهربانی و احساس رضایت کامل است. در سپهر فکری بودیسم، تمایز بین صورت های حسی و عقلانی معرفت از بین می رود و تمرین به اصطلاح تأملی (مدیتیشن) برقرار می شود که حاصل آن تجربه تمامیت هستی (عدم تمایز) است. بین درونی و بیرونی)، خود جذبی کامل. بنابراین، تمرین تأمل متفکرانه نه چندان به عنوان وسیله ای برای درک جهان، بلکه به عنوان یکی از ابزارهای اصلی دگرگونی روان و فیزیولوژی روانی فرد عمل می کند. به عنوان روشی خاص برای تأمل متفکرانه، دیاناها که یوگای بودایی نامیده می شوند، بسیار محبوب هستند. حالت رضایت کامل و خود جذبی، استقلال مطلق وجود درونی - معادل مثبت انقراض امیال - رهایی یا نیروانا است.

در قلب بودیسم، تأیید اصل شخصیت، جدایی ناپذیر از دنیای اطراف، و به رسمیت شناختن وجود یک فرآیند روانشناختی منحصر به فرد است که جهان در آن درگیر است. نتیجه این امر عدم تقابل سوژه و ابژه، روح و ماده، اختلاط فردی و کیهانی، روانی و هستی شناختی در بودیسم و ​​در عین حال تأکید بر نیروهای بالقوه ویژه نهفته در تمامیت این معنویت است. موجود مادی به نظر می رسد که اصل خلاق، علت نهایی وجود، فعالیت ذهنی یک فرد است که هم شکل گیری جهان و هم از هم پاشیدگی آن را تعیین می کند: این تصمیم ارادی "من" است که به عنوان نوعی معنوی درک می شود. -یکپارچگی فیزیکی از عدم اهمیت مطلق برای بودیسم هر چیزی که بدون توجه به موضوع وجود دارد، از فقدان آرزوهای خلاقانه در فرد در بودیسم، از یک سو این نتیجه حاصل می شود که خداوند به عنوان بالاترین موجود برای انسان و از سوی دیگر، در بودیسم هیچ نیازی به خدا به عنوان خالق و منجی، یعنی عموماً به عنوان یک موجود برتر بدون قید و شرط و متعالی برای این جامعه وجود ندارد. همچنین از این نتیجه می شود که در بودیسم بین الوهیت و غیر الهی، خدا و جهان دوگانگی وجود ندارد.

بودیسم که با انکار دینداری بیرونی آغاز شد، در مسیر رشد خود، به رسمیت شناخته شد. در همان زمان، بالاترین واقعیت بودیسم - نیروانا - با بودا شناسایی شد که از شخصیت آرمان اخلاقیتبدیل به تجسم شخصی او شد و بدین ترتیب تبدیل به بالاترین موضوع عواطف مذهبی شد. همزمان با جنبه کیهانی نیروانا، مفهوم کیهانی بودا به وجود آمد که در آموزه تریکایا فرموله شد. پانتئون بودایی به دلیل معرفی انواع مختلف شروع به رشد کرد موجودات اساطیری، به هر طریقی با بودیسم ادغام می شود. این فرقه که تمام جنبه های زندگی یک بودایی را در بر می گیرد، از زندگی خانوادگی گرفته تا تعطیلات، به ویژه در برخی از جنبش های ماهایانا، به ویژه در لامائیسم، پیچیده شده است. در اوایل آیین بودا، یک سانگه ظاهر شد - یک جامعه رهبانی، که در طول زمان، یک چیز عجیب و غریب از آن سازمان مذهبی.

تأثیرگذارترین سازمان بودایی، انجمن جهانی بودایی ها است که در سال 1950 ایجاد شد. ادبیات بودیسم گسترده است و شامل نوشته هایی به زبان های پالی، سانسکریت، سانسکریت ترکیبی، سینهالی، برمه ای، خمری، چینی، ژاپنی و تبتی است.

بودا

گوتاما بودا که با نام شاکیامونی نیز شناخته می شود، 2500 سال پیش در منطقه مرزی بین هند و نپال زندگی می کرد. او خالق و خدا نبود. او به سادگی مردی بود که توانست زندگی را که سرچشمه انواع مشکلات بیرونی و درونی است درک کند. او توانست بر تمام مشکلات و محدودیت های خود غلبه کند و تمام پتانسیل خود را برای کمک به دیگران به بهترین نحو به کار گیرد. بنابراین او به بودا معروف شد، یعنی. کسی که کاملاً روشن است. او تعلیم داد که هرکسی می‌تواند به این امر دست یابد، زیرا همه توانایی‌ها، قابلیت‌ها یا عواملی را دارند که اجازه می‌دهند چنین دگرگونی رخ دهد، یعنی همه دارای «ماهیت بودا» هستند. هر کس ذهنی دارد، یعنی توانایی درک و دانستن. هر کسی یک قلب دارد، به این معنی که توانایی نشان دادن احساسات خود را نسبت به دیگران دارد. هر کس توانایی برقراری ارتباط و سطح مشخصی از انرژی را دارد - توانایی عمل کردن.

این توانایی ها مواد اولیه کاری هستند که در دسترس همه، از جمله حیوانات و حشرات است، و اگرچه ممکن است در برخی افراد محدود باشد، با این وجود، هرکسی می تواند توانایی های خود را توسعه دهد و بر محدودیت ها غلبه کند تا به طور کامل توانایی های خود را درک کند.

بودا فهمید که همه مردم یکسان نیستند و شخصیت ها و تمایلات متفاوتی دارند و بنابراین هرگز یک نظام جزمی را مطرح نکرد، بلکه تعلیم داد. سیستم های مختلفو روش ها بسته به فردیت دانش آموز. او همیشه مردم را تشویق می کرد که آنها را برای خود آزمایش کنند و هیچ چیز را بدیهی نپذیرند. بودیسم در هند در زمینه کلی فلسفه و مذهب هندی که هندوئیسم و ​​جینیسم را نیز در بر می گرفت، توسعه یافت. اگرچه بودیسم دارای برخی از ویژگی های مشترک با این ادیان است، با این وجود تفاوت های اساسی وجود دارد.

بودیسم به عنوان یک آموزش

اول از همه، بودیسم، بر خلاف هندوئیسم، حاوی ایده کاست نیست، اما همانطور که در بالا ذکر شد، حاوی ایده برابری همه مردم از نقطه نظر داشتن فرصت های یکسان است.

مانند هندوئیسم، بودیسم در مورد کارما صحبت می کند، اما ایده کارما کاملاً متفاوت است. این تصور سرنوشت یا سرنوشت نیست، مانند اندیشه اسلامی کیزمات، یا خواست خدا. این نه در هندوئیسم کلاسیک و نه در بودیسم یافت نمی شود، اگرچه ج. در هندوئیسم رایج مدرن، گاهی به دلیل نفوذ اسلام چنین اهمیتی پیدا می کند. در هندوئیسم کلاسیک، ایده کارما به ایده وظیفه نزدیکتر است. افراد به دلیل تعلق به کاست های مختلف (کاست رزمندگان، فرمانروایان، خدمتکاران) در شرایط زندگی و اجتماعی متفاوتی به دنیا می آیند یا زن متولد می شوند. کارما یا وظیفه آنها در یک ویژگی خاص است موقعیت های زندگیالگوهای رفتاری کلاسیک توصیف شده در مهابهاراتا و رامایانا، آثار حماسی بزرگ هندوستان را دنبال کنید. اگر فردی مثلاً به عنوان یک همسر کامل یا یک خدمتکار کامل عمل کند، احتمالاً در زندگی آینده موقعیت او بهتر خواهد بود.

ایده بودایی کارما کاملاً با ایده هندو متفاوت است. در بودیسم، کارما به معنای «تکانه‌هایی» است که ما را به انجام یا فکر کردن به چیزی برمی‌انگیزد. این تکانه ها در نتیجه اعمال عادتی قبلی یا الگوهای رفتاری به وجود می آیند. اما از آنجایی که نیازی به پیروی از هر انگیزه ای نیست، رفتار ما کاملاً مشخص نیست. این مفهوم بودایی کارما است.

هندوئیسم و ​​بودیسم هر دو حاوی ایده تولد دوباره هستند، اما آنها آن را متفاوت درک می کنند. در هندوئیسم ما از آتمان یا خود صحبت می کنیم، دائمی، تغییرناپذیر، جدا از بدن و ذهن، همیشه یکسان و از زندگی به زندگی می گذرد. همه این منها یا آتمان ها با کیهان یا برهما یکی هستند. بنابراین، تنوعی که در اطراف خود می بینیم یک توهم است، زیرا در واقعیت همه ما یکی هستیم.

بودیسم این مشکل را به گونه‌ای دیگر تعبیر می‌کند: هیچ «من» یا آتمان تغییرناپذیری وجود ندارد که از زندگی به زندگی می‌گذرد: «من» وجود دارد، اما نه به‌عنوان یک فانتزی، نه به‌عنوان چیزی پیوسته و دائمی که از یک زندگی به زندگی دیگر می‌گذرد. در بودیسم، «من» را می‌توان به تصویری بر روی یک حلقه فیلم تشبیه کرد، جایی که پیوستگی فریم‌ها وجود دارد، نه تداوم اجسامی که از فریمی به فریم دیگر حرکت می‌کنند. تشبیه «من» با مجسمه‌ای که انگار روی تسمه نقاله از زندگی به زندگی دیگر در حرکت است، در اینجا غیرقابل قبول است.

همانطور که گفته شد، همه موجودات از این نظر برابرند که همگی دارای پتانسیل یکسانی برای تبدیل شدن به بودا هستند، اما بودیسم اعلام نمی کند که همه یکسان یا یکی در مطلق هستند. بودیسم می گوید که هرکس فردی است. حتی پس از تبدیل شدن به بودا، او فردیت خود را حفظ می کند. بودیسم نمی گوید که همه چیز یک توهم است: همه چیز مانند یک توهم است. این یک تفاوت عمده است. اشیا مانند یک توهم هستند به این معنا که جامد، دائمی و ملموس به نظر می رسند در حالی که در واقعیت نیستند. اشیاء یک توهم نیستند زیرا غذای واهی معده ما را پر نمی کند، اما غذای واقعی این کار را می کند.

تفاوت مهم دیگر این است که هندوئیسم و ​​بودیسم بر آن تأکید دارند انواع مختلففعالیت هایی که منجر به رهایی از مشکلات و مشکلات می شود. هندوئیسم معمولاً بر جنبه ها و تکنیک های فیزیکی بیرونی تأکید می کند، به عنوان مثال، آساناهای مختلف در هاتا یوگا، در هندوئیسم کلاسیک - تصفیه با حمام کردن در گنگ، و همچنین رژیم غذایی.

در بودیسم ارزش عالینه به تکنیک های بیرونی، بلکه به تکنیک های درونی که بر ذهن و قلب تأثیر می گذارد متصل است. این را می توان در عباراتی مانند "توسعه قلب مهربان"، "توسعه خرد برای دیدن واقعیت" و غیره مشاهده کرد. این تفاوت در رویکرد تلفظ مانتراها - هجاها و عبارات خاص سانسکریت نیز ظاهر می شود. در رویکرد هندو، تاکید بر تولید صدا است. از زمان وداها اعتقاد بر این بود که صدا ابدی است و قدرت عظیم خود را دارد. در مقابل، در رویکرد بودایی به مراقبه، که شامل مانتراها می شود، توجه ویژهبر توسعه توانایی تمرکز با کمک مانتراها تمرکز می کند و نه خود صدا.

بودا در طول زندگی خود روش های مختلفی را آموزش داد، اما مانند آموزه های عیسی مسیح، در طول زندگی بودا چیزی نوشته نشد. چند ماه پس از درگذشت بودا، 500 نفر از شاگردان او گرد هم آمدند (که بعداً به عنوان اولین شورای بودایی شناخته شد) تا به طور شفاهی آنچه را بودا تعلیم داد تأیید کنند. دانش آموزان قسمت های مختلفی از متون مقدسی را که شنیده بودند از حافظه بازتولید کردند. اگرچه این مجموعه از متون، که به عنوان تریپیتاکا یا سه سبد شناخته می شود، از حافظه بازتولید شد و در همان دوره اولیه به طور رسمی تأیید شد، اما تا مدت ها بعد نوشته نشد. به عنوان مثال، Pali Konon در آغاز قرن اول نوشته شد. پس از میلاد در سریلانکا دلیل این امر این بود که زبان نوشتاری در آن زمان فقط برای مقاصد تجاری یا اداری استفاده می شد و هرگز برای اهداف علمی یا آموزشی استفاده نمی شد. این متون در حافظه حفظ شدند و گروه های خاصی از مردم در صومعه ها مسئول حفظ متون مختلف بودند.

همه آموزه های بودا به صورت شفاهی به این صراحت منتقل نشد. اعتقاد بر این بود که برخی از آنها برای آینده تعیین می شوند، بنابراین آنها را به طور شفاهی از نسلی به نسل توسط معلمان و دانش آموزان مخفیانه تر منتقل می کردند. گاهی اوقات آموزه های بودا که در زمان های بسیار دیرتر منتشر شد، مورد انتقاد قرار می گیرد.

به نظر می رسد که انتقاد از آموزه های بودایی متأخر به عنوان غیر معتبر بر اساس این استدلال که فقط منابع اولیه بودایی حاوی کلمات معتبر بودا هستند، غیرقابل دفاع است. زیرا اگر بودایی‌های «قدیمی» ادعا کنند که سنت‌های متأخر به دلیل اینکه مبتنی بر سنت شفاهی هستند، غیر معتبر هستند، می‌توان از همان استدلال در رابطه با آموزه‌های قبلی استفاده کرد، زیرا آنها نیز توسط خود بودا نوشته نشده‌اند، بلکه توسط سنت شفاهی منتقل شده است. این واقعیت که متون مختلف بودا در آن نوشته شده است زبان های مختلفو در سبک های مختلف نیز صحت آنها را زیر سوال نمی برد، زیرا خود بودا گفته است که آموزه های او باید به زبانی که در جامعه معین پذیرفته شده است، با در نظر گرفتن سبک ویژگی آن جامعه حفظ شود. همیشه باید به معنی اهمیت داد، نه اینکه متن نیاز به تفسیر اضافی داشته باشد.

این اولین گروه از آموزه ها که به صورت شفاهی و آشکار منتقل می شد، در نهایت مکتوب شد و اساس جنبش موسوم به هینایانا را تشکیل داد. انشعاب های مختلف و تفاوت های کمتر قابل توجه در تفسیر مفاد اصلی منجر به تقسیم هینایانا به 18 مدرسه شد که در آنها متون کمی متفاوت به گویش های مختلف هندی منتقل می شد. به عنوان مثال، مدرسه تراوادا که به سریلانکا و آسیای جنوب شرقی رسیده بود، آموزه های خود را به زبان پالی حفظ کرد و مکتب سرواستیوادا که در سال 2014 گسترش یافت. آسیای مرکزی، از سانسکریت استفاده کرد.

هینایانا، اصطلاح کلی برای این 18 سنت، به معنای "وسیله نقلیه فروتن" است. معمولاً هینایانا به عنوان "وسیله نقلیه کوچک" ترجمه می شود، اما نیازی به دادن معنای تحقیرآمیز به این کلمه نیست. ارابه به معنای «حرکت ذهن» یعنی مسیر تفکر، احساس، عمل و غیره است که به هدف خاصی منتهی می شود. متواضع است به این معنا که شامل روش هایی برای دستیابی به یک هدف متوسط ​​و نه بالاتر است. این برای کسانی وجود دارد که صرفاً برای غلبه بر مشکلات خود تلاش می کنند، زیرا کار برای غلبه بر مشکلات همه برای آنها بسیار زیاد است. آنها به جای آرزوی بودا شدن، در آرزوی تبدیل شدن به مردم آزاد هستند (در سانسکریت "arhat").

بودا تعلیم داد که در عصر جهانی کنونی 1000 بودا وجود خواهد داشت. سیستم هینایانا بیان می کند که برای تبدیل شدن به بودا، باید مسیر بودیساتوا را دنبال کرد، یعنی خود را کاملاً وقف کمک به دیگران برای بهبود خود کرد تا این کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهد. با این حال، همه 1000 مکان در حال حاضر گرفته شده است. بنابراین، تلاش برای بودا شدن در عصر کنونی فایده ای ندارد، بنابراین باید برای چیزی که عملاً دست یافتنی است، یعنی برای تبدیل شدن به یک فرد آزاد تلاش کرد.

علاوه بر این، بودا تعلیم داد که وقتی فردی به نیروانا می رسد، یا از مشکلات خود رها می شود، آنگاه جریان آگاهی قطع می شود یا مانند شمع خاموش می شود. این به افرادی که به دنبال اهداف بالاتر نیستند کمک می کند ترس غرق نشوند و همچنین به آنها امکان می دهد احساس کنند که واقعاً رنج آنها پایان خواهد یافت و بنابراین وارد مسیر هینایانا می شوند.

PAGE_BREAK--

در آموزه های ماهایانا ("وسایل نقلیه جادار") که بعداً ثبت شد، 1000 بودا که بودا از آنها صحبت می کرد، بنیانگذاران ادیان بودایی جهان در نظر گرفته می شوند. علاوه بر آنها، بسیاری از بوداهای دیگر نیز ظاهر خواهند شد که بنیانگذار ادیان بودایی جهان نخواهند بود. می توان یکی از این بوداها شد. بودا به دانش‌آموزان آماده‌تر آموزش داد که چگونه یک بودا شوند: این نه تنها به معنای غلبه بر مشکلات خود، بلکه بر محدودیت‌های خود و همچنین به حداکثر رساندن امکانات کمک به دیگران است. بودا تعلیم داد که توقف جریان آگاهی پس از دستیابی به پارینیروانا به معنای توقف جریان آگاهی در ظرفیت قبلی آن است. بنابراین، جریان آگاهی ابدی است، همانطور که زندگی پر از کمک به دیگران است.

بنابراین، اولین سیستم ثبت شده تعالیم، هینایانا بود. این شامل آموزه های اساسی است که توسط ماهایانا نیز به رسمیت شناخته شده است، یعنی: تمام آموزه های کارما (علت و معلول). کلیه قوانین خود انضباطی اخلاقی، از جمله قوانین انضباط رهبانی برای راهبان و راهبه ها؛ تجزیه و تحلیل فعالیت حوزه های ذهنی و عاطفی؛ دستورالعمل هایی در مورد چگونگی توسعه قدرت تمرکز و همچنین چگونگی دستیابی به خرد برای غلبه بر توهمات و دیدن واقعیت. آموزه های هینایانا همچنین شامل راه هایی برای پرورش احساسات عشق و شفقت است. عشق به این معناست که بخواهیم دیگران شاد باشند و شفقت به این معناست که بخواهیم دیگران از مشکلاتشان رهایی داشته باشند. ماهایانا این تمهیدات را با افزودن پذیرش مسئولیت کمک مؤثر به دیگران به آنها توسعه می‌دهد، نه اینکه خود را تنها به آرزوی خیر برای آنها محدود کند. از آنجا که به دلیل محدودیت‌های ذاتی انسان، قادر به ارائه حداکثر کمک به دیگران نیست، ماهایانا بر گشودن قلب فرد از طریق بودیچیتا تأکید ویژه دارد. بودیچیتا به معنای نگرش به بودا شدن است، به عبارت دیگر، قلبی که برای غلبه بر تمام محدودیت های ذاتی فرد و تحقق همه احتمالات تلاش می کند تا بزرگترین کمک را به همه ارائه دهد.

همانطور که قبلا ذکر شد، آموزه های هینایانا توسط 18 مکتب مختلف منتقل شد، که از نظر تاریخی در نتیجه اختلاف نظرهایی که در طول شوراهای کلیسا به وجود آمد، توسعه یافتند. سنت تراوادا یا "آموزش بزرگان" تا به امروز به طور کامل حفظ شده است.

گسترش بودیسم.

امروزه در جنوب گسترش یافته است شرق آسیابه ویژه در سریلانکا (سیلان)، میانمار (برمه)، تایلند، کامبوچیا (کامبوج) و لائوس. آموزه های این مدرسه در اواسط قرن سوم به سریلانکا و میانمار آمد. قبل از میلاد با کمک پادشاه هند آشوکا. در زمان‌های بعد، هر دو کشور تحت تأثیر آموزه‌های ماهایانا، از جمله تانترا، از شرق هند بودند، اما این تأثیرات جزئی بود. در اواسط قرن یازدهم، زمانی که شهر بودایی پاگان ساخته شد، احیای سنت تراوادا در میانمار اتفاق افتاد.

تا اوایل قرن سیزدهم. تایلند متشکل از چندین پادشاهی کوچک بود که از همسایگانش میانمار و کامبوچیا تأثیرات بودایی داشتند. پس از اتحاد کشور در اواسط قرن سیزدهم. پادشاه نمایندگان سنت تراوادا را از سریلانکا دعوت کرد. در قرن 18 سریلانکا برای احیای دودمان انتصابی که تحت حاکمیت استعماری اروپا ضعیف شده بودند، به تایلند روی آورد.

اولین ایالت هندو در آسیای جنوب شرقی در قرن اول. پس از میلاد پادشاهی خمر (کامپوچیا) وجود داشت. قدرت او به کامبوچیا، ویتنام جنوبی، تایلند و شبه جزیره مالایا گسترش یافت. تا پایان قرن چهارم. ماهایانا، هندوئیسم و ​​تا حدودی تراوادا نیز در این منطقه رواج یافت. به دنبال آن دوره ای افول و پس از آن بودیسم در قرن نهم شکوفا شد. در پایان قرن دوازدهم. و در آغاز قرن سیزدهم. یکی از پادشاهان خمر که حامی ماهایانا بود، مجموعه عظیمی از معابد را در انگکور ساخت. در اواسط قرن سیزدهم. تایلند کامبوچیا را تصرف کرد و از آن زمان سنت تراوادا در آنجا غالب شد.

در اواسط قرن 14. یکی از اعضای خانواده سلطنتی که بر لائوس حکومت می کرد در کامبوچیا در تبعید بود. با بازگشت به وطن و پادشاه شدن، سنت تراوادا را در آنجا گسترش داد. پیش از این، در قرن 1 و 2. قبل از میلاد، تراوادا مستقیماً از هند از طریق دریا وارد شمال ویتنام شد، اما به زودی با شکل چینی ماهایانا جایگزین شد. در قرون II - III. تراوادا از هند به اندونزی آمد، و مانند کامبوچیا، برخی از عناصر ماهایانا و هندوئیسم در اینجا مخلوط شدند. با این حال، ماهایانا به زودی دوباره شکل غالب بودیسم در این کشور شد. کمی بعد با جزئیات بیشتری در مورد تاریخ بودیسم در ویتنام و اندونزی صحبت خواهم کرد.

این الگوی کلی گسترش تراوادا در جنوب شرقی آسیا است. عمدتاً از هند به سریلانکا و میانمار گسترش یافت و بعدها از سریلانکا به میانمار و تایلند و در نهایت از تایلند به کامبوچیا و از آنجا به لائوس بازگشت.

همانطور که قبلاً اشاره کردم، آموزه های تراوادا به زبان پالی نوشته شده است، زبانی هندی که بیشتر از سانسکریت محاوره ای است. در هر یک از این کشورها، متون مشابهی به زبان پالی خوانده می شود که به تریپیتاکا یا «سه سبد» معروف است. با این حال، هر کشور از یک الفبای محلی برای نوشتن آنها استفاده می کند.

در کشورهایی که آموزه‌های مکتب تراوادا رواج یافته است، سیستم واحدی از نذرهای رهبانی وجود دارد: سنت‌های اطاعت زنان و رهبانیت، علی‌رغم وجود نذر راهبه‌ها در نسخه‌های خطی، توسعه نیافته‌اند.

ویژگی بارز بودیسم سازگاری آن با فرهنگ کشورهای مختلف است که در آن گسترش یافته است. به عنوان مثال، در حالی که در همه کشورها نذرهای رهبانی مادام العمر گرفته می شود، در تایلند رسم نذر گرفتن برای مدت معینی بوجود آمد. در آغاز قرن 14. پادشاه لوگای به مدت سه ماه در یکی از آنها زندگی رهبانی داشت صومعه هاکه سرآغاز یک رسم منحصر به فرد تایلندی بود که بر اساس آن مردان حق دارند نذرهای رهبانی را در زمان کوتاه. در تایلند افرادی هستند که به طور منظم برای یک سال یا چند ماه نذر می کنند. ما چنین چیزی را در هیچ کشور بودایی نمی یابیم. علاوه بر این، فرهنگ تایلندی اعتقاد ذاتی به ارواح دارد. در این زمینه، بودیسم به روش زیر مورد استفاده قرار گرفت: راهبان متون مقدس مختلفی را برای محافظت از مردم در برابر ارواح شیطانی می خواندند. راهبان افرادی برگزیده و بسیار مورد احترام به حساب می آمدند که غذا را به صورت صدقه دریافت می کردند و مردم با هدایایی منظم از آنها حمایت می کردند. از آنجایی که هر کسی می توانست راهب شود، حتی برای مدت کوتاهی، هرگز به عنوان یک بار اقتصادی تلقی نمی شد. از سوی دیگر، در سریلانکا سنت تراوادا اغلب ماهیت علمی دارد.

دیگر سنت‌های هینایانا، که متون آن‌ها به‌جای پالی به زبان سانسکریت نوشته می‌شد، در هندوستان رشد کرد و سپس از هند به غرب، سپس شمال و شرق در امتداد جاده ابریشم از طریق آسیای مرکزی به چین گسترش یافت. مهم ترین این سنت ها سرواستیوادا و دارماگوپتا بودند.

سرواستیوادا در پایان سلطنت شاه آشوکا در اواسط قرن سوم از تراوادا جدا شد. قبل از میلاد، و ابتدا در کشمیر و گندهارا، یعنی در قلمرو پنجاب پاکستان مدرن و افغانستان مرکزی به اوج خود رسید. در اواخر قرن سوم و آغاز قرن دوم. قبل از میلاد این مناطق توسط نوادگان یونانی فتح شد که بیش از یک قرن پیش با اسکندر مقدونی در جریان لشکرکشی های او به آسیای مرکزی و شمال غربی هند به اینجا آمدند. سپس سرواستیوادا به سرزمین‌هایی که در باختری و سغد زندگی می‌کردند گسترش یافت. باختر در منطقه ای بین کوه های هندوکش در افغانستان و رود اکسوس (آمو دریا) قرار داشت و ترکستان افغانستان و بخشی از قلمرو ترکمنستان امروزی را در بر می گرفت. سغدیانا عمدتاً در ناحیه بین رودخانه‌های Oxus و Yaxartes (Syr Darya) قرار داشت و بخش‌هایی از تاجیکستان امروزی، ازبکستان و احتمالاً قرقیزستان را پوشانده بود. در اواسط قرن 1. قبل از میلاد از شمال کشمیر تا ختن در قسمت جنوبی حوضه رودخانه تاریم در ترکستان شرقی امتداد داشت. در پایان قرن 1. پس از میلاد بیشتر این سرزمین‌ها بخشی از امپراتوری کوشانی بودند که ساکنان آسیای مرکزی با منشأ هونیک بودند که در شمال غربی هند متمرکز بودند. کانیشکا پادشاه کوشانی حامی سرواستیوادا بود و در دوران حکومت او صومعه‌ها و مراکز علمی بودایی در غار بزرگ در بامیان در مرکز افغانستان و همچنین در آجینا تپه، کارا تپه و چندین مکان دیگر در جنوب تاجیکستان در نزدیکی ترمز مدرن ساخته شد. همچنین در زمان سلطنت او بود که سرواستیوادا از کشمیر به لاداخ آمد. از ختن از طریق شهرهای واحه بیابان های ترکستان شرقی به سمت شهر کوچا واقع در شمال حوضه رودخانه تاریم و در غرب به کاشغر گسترش یافت. ضبط متون سرواستیوادا به زبان سانسکریت به پایان رسید و کار بر روی ترجمه آنها به ختانی آغاز شد. با این حال، در آسیای مرکزی، تمام متون بودایی به زبان سانسکریت نوشته می شد.

مکتب هینایانا دارماگوپتا از تروادا در آغاز چهارمین سال پیش جدا شد. قبل از میلاد و در قلمرو بلوچستان امروزی در جنوب شرقی پاکستان و در پادشاهی اشکانی به ویژه در قلمرو شرق ایران مدرن و بخشهایی از ترکمنستان رونق گرفت. تجزیه و تحلیل متون مقدس نشان می دهد که از قرن دوم شروع شده است. پس از میلاد، در شمال چین، مدرسه اصلی هینایانا سرواستیوادا بود، اما خط آغاز راهبان و راهبه ها دقیقاً از مدرسه دارماگوپتا به چین آمد و از اینجا به کره، ژاپن و ویتنام گسترش یافت. متون ماهایانا به زبان سانسکریت شروع به نوشتن کردند و بلافاصله پس از پایان سلطنت پادشاه کانیشکا در قرن دوم آشکارا ظاهر شدند. پس از میلاد این اولین بار در منطقه آندرا در جنوب شرقی هند اتفاق افتاد و سپس این آموزه ها به سرعت در شمال هند، کشمیر و به ویژه ختن، از قرن چهارم شروع شد. دانشگاه های رهبانی بزرگی مانند نالاندا و ویکراماشیلا در قسمت شمالی هند ساخته شدند. به تدریج، ماهایانا به ترکستان غربی نیز رسید، جایی که آیین بودا، همانطور که در بالا ذکر شد، در سرزمین های ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان امروزی تا حمله اعراب در قرن هشتم میلادی رواج داشت که در نتیجه این مناطق در معرض مسلمان شدن قرار گرفتند. . همانطور که قبلا ذکر شد، ماهایانای اولیه هند نیز به کامبوچیا و از طریق آن به جنوب ویتنام آمدند.

بودیسم در چین

در اواسط قرن دوم. پس از میلاد تماس چین با بودیسم از طریق آسیای مرکزی و جاده ابریشم آغاز شد. راهبان خانواده های بازرگان هند، کشمیر، سغدیانا، پارت، ختن و کوچا، که بسیاری از آنها بومی چین بودند، شروع به ترجمه متون بودایی از سانسکریت به چینی کردند. در ابتدا اینها متون هینایانا بودند، اما به زودی متون مقدس ماهایانا نیز ترجمه شدند. در قرون III-IV. چین به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد. در جنوب چین، جایی که فرهنگ سنتی‌تر چینی وجود داشت، علاقه به بودیسم صرفاً فلسفی بود، با گمانه‌زنی‌های زیادی که اغلب آموزه‌های پوچی ماهایانا یا عدم وجود شیوه‌های خیالی وجود را با ایده‌های بومی نیستی اشتباه می‌گرفتند. در شمال، که عمدتاً توسط سلسله‌های غیرچینی که اجداد دور ترک‌ها، تبتی‌ها، مغول‌ها و منچوس‌ها بودند، اداره می‌شدند، تمرکز بر مراقبه و توسعه و استفاده از قدرت‌های روانی و فرافیزیکی بود.

از آنجایی که متون ترجمه شده بر اساس هیچ سیستمی انتخاب نشده بودند، و اصطلاحات اغلب از سنت کنفوسیوس به عاریت گرفته شده بودند و فقط تا حدی معادل اصطلاحات ترجمه شده بودند، در مورد ماهیت آموزه های بودا سردرگمی زیادی وجود داشت. در نتیجه، بسیاری از راهبان در امتداد جاده ابریشم به آسیای مرکزی یا از طریق دریا سفر کردند تا با کمک آنها متون و امید بیشتری را برای رفع ابهامات بازگردانند. به همین منظور از دانشگاه های بزرگ صومعه بازدید کردند. بدین ترتیب متون زیادی جمع آوری و به چین آورده شد. هنگام تلاش برای جمع آوری همه این متون، آنها با مشکلات جدی مواجه شدند. در هند، آموزه های ماهایانا هنوز به اندازه کافی یکپارچه نشده بود، و هر زائری که مجموعه ای از متون را با خود می آورد، انتخاب متفاوتی از مطالب داشت، در نتیجه هیچ اتفاق نظری در مورد اینکه کدام متون مهم ترین آموزه های جهان تلقی می شوند وجود نداشت. بودا بنابراین، مکاتب مختلفی از بودیسم چینی به وجود آمدند، که اغلب در این که کدام متن و کدام روش از آنهایی که بودا آموزش داده بود، با یکدیگر متفاوت بودند.

بودیسم نیز از طریق دریا از جنوب به چین آمد. یکی از بزرگترین معلمان هندی که به جنوب چین آمد، بودیدارما بود. از استاد بودیدارما به اصطلاح بودیسم چان توسعه یافت. این آموزه بر زندگی ساده و طبیعی در هماهنگی با طبیعت و هستی تاکید دارد که از ویژگی های آن نیز می باشد فلسفه چینیتائوئیسم.

همانطور که قبلاً اشاره کردم، بودیسم همیشه در تلاش است تا خود را با فرهنگی که در آن وارد شده است، وفق دهد. تکنیک های بودایی نیز در جنوب چین در حال اقتباس هستند. آنها همچنین می آموزند که روشنگری "فوری" وجود دارد. این با ایده کنفوسیوس که انسان ذاتاً فضیلت‌مند است، مطابقت دارد، و از این مفهوم سرچشمه می‌گیرد که همه طبیعت بودا دارند، همانطور که در ابتدای سخنرانی گفتم. بودیسم چان می آموزد که اگر شخصی بتواند تمام افکار "مصنوعی" (بیهوده) خود را آرام کند، می تواند در یک چشم به هم زدن بر همه توهمات و موانع خود غلبه کند و آنگاه روشنگری بلافاصله فرا خواهد رسید. این با این مفهوم هندی مطابقت ندارد که رشد توانایی ها از طریق یک فرآیند طولانی تدریجی ایجاد پتانسیل مثبت، توسعه شفقت و غیره با کمک فعالانه به افراد دیگر اتفاق می افتد.

در این زمان، تعداد زیادی از شاهزادگان متخاصم در چین وجود داشت: هرج و مرج در کشور حاکم بود. بودیدارما برای مدت طولانی به شدت به این فکر می کرد که چه روش هایی می تواند برای آن زمان و در آن شرایط قابل قبول باشد. او چیزی را توسعه داد که به عنوان هنرهای رزمی شناخته شد و شروع به تدریس این هنرها کرد.

هیچ سنت هنرهای رزمی در هند وجود نداشت. چیزی مشابه بعدها نه در تبت و نه در مغولستان، جایی که بودیسم از هند رخنه کرد، ایجاد نشد. بودا در مورد انرژی های ظریف بدن و کار با آنها آموزش داد. از آنجایی که سیستم هنرهای رزمی توسعه یافته برای چین نیز با انرژی های ظریف بدن سروکار دارد، با بودیسم سازگار است. با این حال، در هنرهای رزمی، انرژی های بدن بر اساس درک سنتی چینی از این انرژی ها، که در تائوئیسم پیدا می کنیم، توصیف می شود.

بودیسم در تلاش است تا نظم و انضباط اخلاقی و توانایی تمرکز را توسعه دهد تا فرد بتواند بر واقعیت تمرکز کند، خردمندانه در اصل چیزها نفوذ کند و بر توهمات غلبه کند. و همچنین مشکلات خود را حل کنید و تا حد امکان به دیگران کمک کنید. هنرهای رزمی تکنیکی است که فرصتی را برای ایجاد آن ویژگی های شخصیتی فراهم می کند که می توان از آنها برای رسیدن به همان هدف استفاده کرد.

در چین و شرق آسیا، محبوب ترین مکتب بودایی، مکتب سرزمین پاک است که بر تولد دوباره سرزمین پاک بودا آمیتابا تأکید دارد. همه چیز در آنجا به بودا شدن سریعتر کمک می کند و می تواند سریعتر به دیگران سود برساند. توجه ویژه در هند همیشه به تمرینات مراقبه تمرکز با هدف دستیابی به یک هدف معطوف شده است. در چین آموختند که تنها کاری که باید انجام دهید این است که نام آمیتابا را تکرار کنید.

محبوبیت این مدرسه در منطقه توزیع فرهنگ چینیحتی در زمان ما، احتمالاً با این واقعیت توضیح داده می شود که ایده تولد دوباره بودا آمیتابا در سرزمین پاک واقع در غرب با ایده تائوئیست رفتن پس از مرگ به "غرب" سازگار است. بهشت جاودانه ها. بنابراین ما نگاه کردیم جنبه های مختلفو اصلاحات بودیسم کلاسیک چینی.

به دلیل آزار و اذیت شدید بودیسم در چین در اواسط قرن نهم. بیشتر مکاتب فلسفی از بین رفتند. اشکال اصلی باقی مانده از بودیسم، مکتب سرزمین پاک و بودیسم چان بود. در زمان‌های بعد، بودیسم با آیین کنفوسیوس پرستش نیاکان و شیوه‌های تائوئیستی پیش‌گویی با چوب آمیخته شد.

در طول قرن‌ها، متون بودایی از زبان سانسکریت و زبان‌های هندواروپایی آسیای مرکزی به چینی ترجمه شد. قانون چینی گسترده‌تر از قانون پالی است، زیرا شامل متون ماهایانا نیز می‌شود. قوانین انضباط و نذر برای راهبان و راهبه ها تا حدودی با قوانین سنت تراوادا متفاوت است، زیرا چینی ها، همانطور که در بالا ذکر شد، از مکتب هینایانا دیگر، یعنی مدرسه دارماگوپتا پیروی می کنند. اگرچه 85 درصد از نذرهای راهبان و راهبه ها مانند متون تراوادا است، تفاوت های جزئی وجود دارد. در آسیای جنوب شرقی، راهبان لباس های نارنجی یا زرد بدون پیراهن می پوشند. در چین لباس هایی را ترجیح می دهند که در این کشور رایج است: مشکی، خاکستری و رنگ های قهوه ایبا آستین های بلند، که ناشی از ایده های سنتی کنفوسیوس در مورد حیا است. برخلاف سنت‌های تراوادا و بعداً تبتی، چین سنت راهبه‌های کاملاً منصوب شده دارد. این خط آغاز امروز در تایوان، هنگ کنگ و کره جنوبی ادامه دارد.

ادامه
--PAGE_BREAK--

خود سنت بودایی چینی امروزه در مقیاس بسیار محدودی در جمهوری خلق چین وجود دارد. بیشتر در تایوان رایج است و در هنگ کنگ، جوامع چینی خارج از کشور در سنگاپور، مالزی، اندونزی، تایلند، ویتنام و فیلیپین، و همچنین در ایالات متحده و سایر کشورهایی که چینی ها در آنها ساکن شده اند، استفاده می شود.

بودیسم در ژاپن

در واقع، بودیسم چینی، به ویژه در شمال پذیرفته شده است، و شکل آن اهمیت زیادی به تمرین های مراقبه در نیمه دوم قرن چهارم می دهد. از چین به کره آمد. در قرن چهارم. از کره به ژاپن سرایت کرد. در کره تقریباً تا پایان قرن چهاردهم، زمانی که حکومت مغول ها پایان یافت، شکوفا شد. تا آغاز قرن دوازدهم، بودیسم به طور قابل توجهی تضعیف شد. بودیسم در دوران حکومت ژاپن احیا شد. شکل غالب آن بودیسم چان بود که در کره به آن «آواز» می گفتند. این شکل از بودیسم دارای یک سنت قوی رهبانی است که بر تمرین شدید مراقبه تأکید دارد.

ژاپنی ها که در اصل بودیسم را از کره دریافت کردند، از قرن هفتم شروع شد. به منظور آموزش و اطمینان از تداوم خطوط جانشینی به چین سفر کرد. آموزه هایی که آنها آوردند در ابتدا رنگ و بویی فلسفی داشت، با این حال، بعدها ویژگی های بارز ژاپنی غالب شد. همانطور که قبلا ذکر شد، بودیسم همیشه با سنت ها و شیوه های تفکر محلی سازگار است. در قرن سیزدهم. شینران، بر اساس مکتب سرزمین پاک، آموزه های مکتب جودو شینی را توسعه داد. چینی ها در این زمان قبلاً کاهش یافته بودند تمرین هندیمراقبه برای دستیابی به تولد دوباره در سرزمین پاک آمیتابا به سادگی تکرار نام آمیتابا با ایمان خالصانه است. ژاپنی‌ها قدمی فراتر گذاشتند و کل کار را ساده کردند و فقط یک بار با ایمان خالصانه نام آمیتابا را خواندند، در نتیجه هر چقدر هم که در گذشته اعمال بدی انجام داده باشید، به سرزمین پاک می‌روید. تكرار مداوم نام بودا نشان دهنده سپاسگزاري است. ژاپنی ها هیچ اهمیتی به مراقبه و انجام کارهای مثبت نمی دادند، زیرا این ممکن است نشان دهنده عدم ایمان به قدرت نجات آمیتابا باشد. این با گرایش فرهنگی ژاپن به اجتناب از تلاش فردی و عمل به عنوان بخشی از یک تیم بزرگتر تحت حمایت شخصیتی بزرگتر از زندگی مطابقت دارد.

علیرغم این واقعیت که در این زمان در ژاپن فقط خطوط متوالی از مردان و زنان از کره و چین دریافت می شد، شینران آموزش داد که تجرد و سبک زندگی رهبانی اجباری نیست. او سنتی را پایه گذاری کرد که به کاهنان معبد اجازه می داد تحت مجموعه ای محدود از نذرها ازدواج کنند. در نیمه دوم قرن نوزدهم. دولت میجی حکم داد که روحانیون تمام فرقه های بودایی ژاپن می توانند ازدواج کنند. پس از این، سنت رهبانیت به تدریج در ژاپن از بین رفت.

در قرن سیزدهم. مدرسه Nichiren نیز شکل گرفت. در اینجا، توجه ویژه ای به تلفظ نام "لوتوس سوترا" در ژاپنی - "Nam-m horen-ge k" همراه با زدن طبل شد. تأکید بر جهانی بودن بودا و ماهیت او به این واقعیت منجر شد که شخصیت تاریخی شاکیامونی بودا در پس زمینه محو شد. این ادعا که اگر هر فردی در ژاپن این فرمول را تکرار کند، ژاپن به بهشتی روی زمین تبدیل خواهد شد، به بودیسم رنگ و بوی ناسیونالیستی می بخشد. تمرکز اصلی بر روی کره زمین است. در قرن بیستم بر اساس این فرقه، جنبش ملی گرای ژاپنی سوکا گاکای توسعه یافت. سنت چان زمانی در ژاپن به ذن معروف شد. در ابتدا در قرن 12-13 به اوج خود رسید. همچنین یک شخصیت مشخص ذاتی به دست آورد فرهنگ ژاپنی. بودیسم ذن حاوی تأثیرات خاصی از سنت نظامی ژاپنی است که دارای نظم و انضباط بسیار سختی است: مؤمن باید در وضعیتی بی عیب و نقص بنشیند، اگر نقض شود، او را با چوب می زنند. در ژاپن نیز وجود دارد دین سنتیشینتو، که تأکید ویژه ای بر درک دقیق زیبایی همه چیز در تمام جلوه های آنها دارد. به لطف تأثیر شینتو، بودیسم ذن سنت های گل آرایی، مراسم چای و سایر سنت هایی را توسعه داد که از نظر ویژگی های فرهنگی کاملاً ژاپنی هستند.

بودیسم در ویتنام

شکل چینی بودیسم به ویتنام نیز گسترش یافت. در جنوب، از اواخر قرن دوم شروع شد. پس از میلاد، اشکال هندی و خمری بودیسم غالب بود، و باید به ترکیب تراوادا، ماهایانا و هندوئیسم اشاره کرد. در قرن 15 آنها توسط سنت های چینی جایگزین شدند. در شمال، سنت تراوادا در ابتدا گسترده بود و از طریق دریا به اینجا رسید و همچنین تأثیرات بودایی از آسیای مرکزی که توسط بازرگانانی که در اینجا ساکن شده بودند آورده شد. در قرون II-III. تأثیرات فرهنگی مختلفی در چین وجود داشت. تا پایان قرن ششم. اشاره به ظهور بودیسم چان است که در ویتنام به نام تین شناخته می شود. اعمال سرزمین خالص نیز بخشی از تین شد و بر مسائل اجتماعی و سیاسی متمرکز بود. سنت تین، به میزان بسیار کمتری از چان، از امور دنیوی فاصله گرفت.

در کره، ژاپن و ویتنام، قانون بودایی چین حفظ شده است، نوشته شده است حروف چینیبا این حال، در هر یک از این کشورها به طور متفاوتی تلفظ می شد. اگرچه بسیاری از متون به زبان های ملی ترجمه شدند، چینی کلاسیک زبان غالب باقی ماند.

در این زمان (قرن چهارم پس از میلاد) توسعه شفاهی اندیشه های بودیسم در دانشگاه های رهبانی هند ادامه یافت. توسعه قابل توجهمنطق و فلسفه را از هر دو مدرسه سرواستیوادا و ماهایانا دریافت کرد. آموزه های بودا به عنوان پایه ای برای توسعه انواع مختلف خدمت کرد سیستم های فلسفیبه عنوان مثال، Vaibhashika و Sautrantika در Sarvastivada، Cittamatra، همچنین به عنوان Vijnanavada و Madyamika، از جمله Svatantrika و Prasangika، در ماهایانا شناخته می شود. مهم ترین تفاوت بین آنها، علاوه بر بسیاری از موارد کمتر مهم، این است که هر یک از این سیستم ها تجزیه و تحلیل ظریف تری از واقعیت ارائه می دهند، زیرا این ناآگاهی فرد از واقعیت است که باعث تکرار دوره ای کنترل نشده مشکلات او می شود. معلمان هندی با داشتن دیدگاه های مختلف، تفسیرهایی را بر بسیاری از متون مقدس بودا به جای گذاشتند. از جمله مشهورترین نویسندگان می‌توان به ناگارجونا، که شرح‌هایی بر مادهیامیکا نوشت، و آسانگا، که شرح‌هایی بر چیتاماترا نوشت. نه تنها بین آنها، بلکه با حامیان سنت‌های بزرگ فلسفی مانند هندوئیسم و ​​جینیسم که در این دوره نیز توسعه یافت، بحث‌های بزرگی صورت گرفت. Chittamatra و Madyamika به چین آمدند و در آنجا به عنوان مدارس جداگانه وجود داشتند، اما در نتیجه آزار و اذیت در اواسط قرن نهم. متوقف شدند.

متون تانترا مربوط به ماهایانا، و به ویژه مادهیامیکا، به طور مخفیانه از زمان بودا، احتمالاً در قرون 2-3 شروع به نوشتن کردند. پس از میلاد تانترا بر استفاده از تخیل با استفاده از تکنیک های تجسم خود در قالب بودا، در اشکال مختلف او، با آگاهی کامل از واقعیت متناظر تأکید می کند. با تصور اینکه از قبل بدن و ذهن یک بودا را داریم، دلایل دستیابی به این حالت وحدت‌بخش را سریع‌تر از روش‌های معمولی ماهایانا ایجاد می‌کنیم، و بنابراین می‌توانیم زودتر به دیگران کمک کنیم. بسیاری از چهره ها، بازوها و پاهای برخی از تصاویر بودا دارای سطوح مختلفی هستند که به طور نمادین نشان دهنده تحقق های مختلف در مسیر هستند. تجسم آنها کمک می کند تا به طور همزمان تمام این بینش هایی را که نماد آنها هستند به خاطر داشته باشیم تا به طور مؤثرتری در بازسازی ذهن دانای کل بودا کمک کنیم.

حالا در مورد تانترا. چهار کلاس تانترا وجود دارد که عمدتاً سه کلاس اول و تا حدی چهارم به چین و ژاپن آمدند. با این حال، با گذشت زمان این او بود که کامل ترین پیشرفت را در هند دریافت کرد. چهارمین کلاس تانترا، آنوتارا یوگا، بر کار با انرژی‌های ظریف مختلف بدن برای دستیابی به ظریف‌ترین سطح آگاهی تمرکز دارد، که سپس می‌تواند به عنوان ابزاری برای درک واقعیت به منظور حل مشکلات و مشکلات خود استفاده شود. توانایی کمک به دیگران را به بهترین نحو به دست آورید.

بودیسم در تبت

اولین موج بودیسم عمدتاً از طریق تلاش های پادماسامباوا یا گورو رینپوچه که در میان تبتی ها شناخته شد به تبت آمد. او سنت نینگما یا «ترجمه‌های قدیمی» را آغاز کرد. در اواسط قرن نهم. آزار و شکنجه شدید بودیسم وجود داشت و سنت نینگما تا حد زیادی مخفیانه وجود داشت و بسیاری از متون در غارها پنهان شده بودند و چندین قرن بعد دوباره کشف شدند.

پس از زمان‌های مساعدتر، از حدود قرن دهم، معلمان جدیدی از هند دعوت شدند و موج دیگری از بودیسم به تبت آمد. این دوره به عنوان دوره «ترجمه های جدید» شناخته می شود که سه سنت اصلی توسعه یافت: ساکیا، کاگیو و کادام. در قرن چهاردهم. سنت کادام به کادام جدید یا گلوگ تبدیل شد. دو اصل و نسب اصلی در سنت کاگیو وجود دارد. داگپو کاگیو از خط تیلوپا، ناروپا، مارپا، میلارپا و گامپوپا توسعه یافته است. این به 12 دودمان مختلف تقسیم می شود، یکی از آنها کارما کاگیو است که به طور سنتی کارماپا سر آن است. مهمترین این 12 دودمان دروکپا، دریکانگ و تگ لونگ کاگیو هستند. دوم خط اصلیکاگیو، شانگپا، ریشه های خود را به استاد هندی کیونگپو نالژور می رساند. سنت ساکیا از استاد بزرگ هندی ویروپا، و کادام از استاد هندی آتیشا، که قبل از رفتن به تبت، با هدف احیای برخی از دودمان ماهایانایی که به آنجا آمده بودند، به اندونزی سفر کرد. هند. سنت جدید Kadam یا Gelug توسط Tzonkhapa پایه گذاری شد.

یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های بودیسم تبتی، دالایی لاما است. دالایی لاما اول شاگرد تزونکاپا بود، زمانی که سومین "تناسخ" او به مغولستان رسید، نام "دالایی" به معنای "اقیانوس" مغولی داده شد و تولدهای قبلی او پس از مرگ به عنوان اولین و دومین دالایی لاما شناخته شد. . دالایی لاما چهارم در مغولستان متولد شد. دالایی لاما پنجم تمام تبت را متحد کرد و نه تنها یک رهبر معنوی، بلکه یک رهبر سیاسی نیز شد. این باور که دالایی لاما رئیس سنت گلوگ است، نادرست است. گاندن تری رینپوچه ریاست آن را بر عهده دارد. دالایی لاما بالاتر از هر سنت دیگری ایستاده و حامی همه است بودیسم تبتی. پانچن لاما یکم یکی از معلمان دالایی لاما پنجم بود. وقتی سن دالایی لاما و پانچن لاما مناسب بود، یکی از آنها می توانست معلم دیگری شود.

با تجزیه و تحلیل چهار سنت بودیسم تبتی، به این نتیجه می رسیم که تقریباً 85٪ از آنها مشترک است. همه آنها اصول فلسفی چهار سنت بودایی هند را مطالعه می کنند، و این را راهی برای دستیابی به درک فزاینده ای از واقعیت می دانند. در این رابطه، همه آنها تشخیص دادند که مادهیامیکا کاملترین است. همه آنها از سنت مناظره که در صومعه های هندی رایج است و نیز سنت متفکران بزرگ هند، ماهاسیدها، پیروی می کنند. همه آنها از مسیر ترکیبی سوترا و تانترا پیروی می کنند که اساس مشترک ماهایانایی این آموزه ها است. سنت نذر خانقاهی نیز در آنها رایج است; این سنت مکتب هینایانا مولا-سرواستیوادا است که از سرواستیوادا توسعه یافته است و کمی با سنت تراوادا که در آسیای جنوب شرقی و چین گسترده شده است متفاوت است. سنت راهبه‌های کاملاً منصوب شده در تبت گسترش نیافته است، اگرچه در صومعه‌های تبت مؤسسه‌ای از تازه‌کاران وجود داشت. تقریباً 85 درصد از نذرهای رهبانی با سنت های دیگر تفاوتی ندارد. با این حال، تفاوت های جزئی وجود دارد. لباس راهبان به رنگ شرابی تیره است و پیراهن آنها آستین ندارد.

متون بودایی عمدتاً از سانسکریت به تبتی ترجمه می‌شدند، در مواردی که اصل سانسکریت گم می‌شد فقط تعداد کمی از چینی ترجمه می‌شد. متون در دو مجموعه اصلی نگهداری می شوند: کانگور که حاوی کلمات اصلی بودا است و تنگیور که حاوی تفاسیر هندی است. این بزرگترین مجموعه ادبیات متعارف بودایی است که شامل کاملترین ارائه سنت بودایی هند است که از قرن 12 تا 13 بسیار ارزشمند است. بودیسم در هند در نتیجه تهاجمات ترک ها از افغانستان نفوذ خود را از دست داد. بیشتر نسخه‌های اصلی گم‌شده سانسکریت منحصراً در ترجمه‌های تبتی باقی مانده‌اند.

بنابراین، تبت در زمانی وارث بودیسم هندی شد که در خود هند به عنوان سنتی که مسیر تدریجی را تشخیص می داد، شکل گرفت. سهم بزرگ تبتی ها در بودیسم در توسعه بیشتر سازمان و روش های آموزشی آن نهفته است. تبتی‌ها راه‌هایی را برای آشکار کردن تمام متون اصلی و سیستم‌های عالی تفسیر و آموزش ایجاد کرده‌اند.

از تبت، بودیسم به مناطق دیگر هیمالیا مانند لاداخ، لاهاول اسپیتی، کینوار، منطقه شرپا نپال، سیکیم، بوتان و آروناچال گسترش یافت. با این حال، گسترده ترین گسترش بودیسم در مغولستان در پایان قرن ششم بود. در دوران حکومت ترک ها و سپس اویغورها، اولین موج تعالیم بودایی ماهایانا از آسیای مرکزی به مغولستان آمد. بعدها در قرن هفدهم. مغولستان به طور مصنوعی توسط منچوها به بیرونی و داخلی تقسیم شد. این اتفاق قبل از فتح چین افتاد. دومین موج بزرگتر از تبت در قرن شانزدهم آمد. در زمان کوبلای خان، زمانی که استاد بزرگ سنت ساکیا، فاگپا لاما، وارد مغولستان شد. او برای کمک به ترجمه متون بودایی، خط مغولی جدیدی ایجاد کرد. در این زمان معلمان سنت کارما کاگیو نیز به مغولستان آمدند.

بودیسم تبتی توسط برخی دیگر از جانشینان چنگیزخان، یعنی خان های چیگیتای که در ترکستان شرقی و غربی حکومت می کردند و ایلی خان ها که در ایران حکومت می کردند نیز پذیرفته شد. در واقع، برای چندین دهه بودیسم تبتی بود دین دولتیایران، اگرچه از حمایت جمعیت بومی مسلمان برخوردار نشد. در اواسط قرن چهاردهم، با سقوط سلسله یوان مغولستان در چین، نفوذ بودیسم در مغولستان، که عمدتاً توسط اشراف حمایت می شد، ضعیف شد.

موج سوم بودیسم در پایان قرن شانزدهم به مغولستان آمد. به لطف تلاش های دالایی لاما سوم، زمانی که سنت گلوگ شکل اصلی بودیسم تبتی شد که در میان مغول ها گسترش یافت. با این حال، آثار جزئی از سنت های ساکیا و کاگیو علیرغم اینکه رسماً به رسمیت شناخته نشده بودند، باقی مانده است. برخی از صومعه‌های کوچک به اجرای سنت ناینگما ادامه دادند، اما منشأ آن نامشخص است: این سنت از سنت‌های تبتی خود مدرسه ناینگما یا از شیوه‌های ناینگما که به «دیدگاه‌های ناب» دالایی لاما پنجم بازمی‌گردد، می‌آید صومعه های تبتی در پایان قرن شانزدهم به وجود آمدند. در طول ساخت صومعه Erdene-Tzu در محل پایتخت باستانی Karakorum.

مجموعه کامل متون کانگیور و تنگیور از تبتی به مغولی ترجمه شد. دانشمندان برجسته مغولستان تفسیرهایی بر متون بودایی نوشتند، گاهی به زبان مغولی اما بیشتر به زبان تبتی. سنت زندگی رهبانی راهبان از تبت به مغولستان منتقل شد، اما سنت تازه کارها نه به مغولستان و نه به مناطقی با جمعیت بوریات، تووان و کالمیک رسید. سلسله تولدهای دوباره استاد تبتی تاراناتا به عنوان خط بوگدو-گگن ها یا جبتسون-دامبا خوتوخت شناخته شد که سران سنتی بودیسم در مغولستان شدند. محل اقامت آنها در اورگا (اولان باتور کنونی) بود. با گذشت زمان، بودیسم تبتی تا حدودی با شرایط مغولستان سازگار شد. به عنوان مثال، اولین بوگدو-گگن زانابازار (نیمه دوم قرن هفدهم - اوایل قرن هجدهم) لباس های خاصی را برای راهبان مغولی ایجاد کرد تا عمدتاً در اوقات فراغت خود از اجرای مراسم بپوشند. بر اساس نوشته های اویغوری و مغولی، او همچنین الفبای سویومبو را ایجاد کرد که برای ترجمه کلمات تبتی و سانسکریت استفاده می شد.

در قرن هفدهم بودیسم تبتی، و در درجه اول سنت گلوگ، به منچوها، و در طول سلطنت آنها - به منچوری و مناطق شمالی چین رسید. یک صومعه تبتی در پکن تأسیس شد و کپی‌هایی از لهاسا پوتالا و همچنین صومعه‌های سامی و تاشیل‌هونپو در گهول، پایتخت تابستانی مانچوس‌ها، واقع در شمال شرقی پکن، ساخته شدند. کانگور به طور کامل از تبتی به مانچو ترجمه شد که بر اساس خط اویغوری اقتباس شده توسط مغول ها است.

در آغاز قرن هفدهم. بودیسم تبتی از مغولستان به سمت شمال به جمعیت بوریات ترانس بایکالیا نفوذ کرد. نسب دوم مستقیماً از تبت از صومعه Labrang Tashikyil در استان Am-do آمده است. تزار به منظور تضعیف موقعیت بوگدو-گگن ها و نفوذ مغول ها و مانچوس ها در این قسمت از روسیه، به رهبران گوسینوزرسک داتسان، به عنوان سران بودیسم بوریات، عنوان Bandido Hambo-Lama داد. بنابراین سنت بوریاتبه طور رسمی از کلیسای مغولی مستقل شد. در دهه 20 قرن ما، بخشی از بوریات ها از ترانس بایکالیا به مغولستان داخلی نقل مکان کردند و سنت های بودایی خود را علاوه بر سنت هایی که قبلاً در این منطقه وجود داشت، ادامه دادند.

در قرن 18 بودیسم تبتی از مغولستان نیز به جمعیت ترک تووا رسید، اگرچه همانطور که قبلاً ذکر شد، اولین موج بودیسم در قرن نهم به تووا آمد. از اویغورها همانطور که در Transbaikalia، این عمدتا یک سنت Gelug بود. سنت ناینگما نیز محبوبیت قابل توجهی به دست آورد. رهبران چادان خوره، به عنوان سران بودیسم تووان، عنوان Khambu Lama را دریافت کردند. از آنجایی که تووا، مانند مغولستان، تا سال 1912 تحت فرمانروایی منچو بود، لاماهای تووان خامبو مستقیماً تابع بوگدو-گگن‌ها در اورگا بودند: بودیسم تووان پیوندهای نزدیک‌تری با مغولستان نسبت به بودیسم بوریات داشت. در تووا، بودیسم به طور مسالمت آمیز با سنت محلی شمنیسم همزیستی داشت: در برخی موارد مردم به شمن ها روی آوردند، و در برخی دیگر به کشیشان بودایی.

بودیسم تبتی برای اولین بار در قرن سیزدهم به مغول های غربی، اویرات ها آمد، اما در اینجا رواج پیدا نکرد. در پایان قرن شانزدهم و آغاز قرن هفدهم، زمانی که سنت گلوگ که مستقیماً از تبت و تا حدی از طریق مغولستان آمده بود، ریشه عمیق‌تری گرفت. این در Dzungaria در ترکستان شرقی (اکنون استان شمالی سین کیانگ، در جمهوری خلق چین)، در شرق قزاقستان، و همچنین، احتمالا، در آلتای بود.

شمنیسم در این مناطق توسط شورای خوانین ممنوع شد. زمانی که اجداد کالمیک ها از اویرات های زونگاریا در آغاز قرن هفدهم جدا شدند. آنها به منطقه بین ولگا و دون در شمال دریای خزر نقل مکان کردند و سنت خود از بودیسم تبتی را با خود آوردند. آنها از Oirat Zaya Pandita، Namkhai Giyatso، که خط کلیمی-اویرات را بر اساس نوشته مغولی توسعه داد، کمک زیادی دریافت کردند. رئیس بودیسم کلیمی از سوی پادشاه منصوب می شد و لاما قوم کلیمی نامیده می شد. محل سکونت او در آستاراخان بود و مانند بوریات باندیدو هامبو لاما، کاملاً از مغولان مستقل بود. کلیمی ها مستقیماً از تبت راهنمایی معنوی دریافت کردند. علیرغم این واقعیت که سنت گلوگ در بین کلیمیان بسیار رایج بود، به دلیل تلفیق ذاتی آنها، برخی از آداب و رسوم سنت های ساکیا و کاگیو را نیز پذیرفتند.

در قرن 18 منچوها اویرات ها را در زونگاریا نابود کردند. در نیمه دوم همان قرن، بسیاری از کالمیک ها به زونگاریا بازگشتند و به اویرات ها پیوستند که هنوز در این منطقه باقی مانده بودند و سنت قوی بودایی را با خود به ارمغان آوردند. این سنت همچنان در میان اویرات در نواحی شمالی ترکستان شرقی وجود دارد. یکی از شاخه‌های تووان که توسط منچوها نیز مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند، به بخش مرکزی ترکستان شرقی رسیدند و ظاهراً سنت بودایی تبتی خود را در نواحی ارومچی و تورپان پایه‌گذاری کردند.

علاوه بر این، یکی از مربیان سیزدهمین دالایی لاما، بوریات لاما آگوان دورژیف بود. تحت تأثیر او، یک صومعه بودایی تبتی به سنت گلوگ در سال 1915 در پتروگراد ساخته شد.

نتیجه گیری

بنابراین می بینیم که آموزه های بودایی به طور گسترده در تمام مناطق مهم آسیا گسترش یافته است. در هر یک از این مناطق، بودیسم با آداب و رسوم و سنت های محلی سازگار شد و به نوبه خود، هر فرهنگی سهم خود را داشت. ویژگی های مشخصه. همه اینها مطابق با روش اساسی بودایی آموزش از طریق «وسایل ماهرانه» است. تکنیک‌ها و روش‌های زیادی وجود دارد که می‌توان از آن‌ها برای کمک به افراد برای غلبه بر مشکلات و محدودیت‌های خود استفاده کرد، فرصت‌ها را درک کرد تا به بهترین نحو به دیگران کمک کند. بنابراین، اگرچه اشکال مختلف بودیسم وجود دارد، اما همه آنها بر اساس آموزه های بودا با یکدیگر سازگار هستند.

بودیسم در طول سالیان متمادی از حیات خود در سراسر منطقه آسیا گسترش یافت، جایی که تأثیر زیادی بر زندگی اجتماعی و سیاسی در بسیاری از کشورها دارد. در لائوس، کامبوج و تایلند، رهبری کلیسا بر عهده سران کشورهاست. در کشورهایی که نفوذ بودیسم قوی است، راهبان زیادی باقی می مانند: کافی است بگوییم در کامبوج هر بیستم یک راهب است. صومعه های بوداییبه عنوان موسسات آموزشی بزرگ که مراکز آموزش و هنر هستند عمل می کنند.

در کشور ما بودیسم عمدتاً به عنوان لامائیسم معرفی می شود. دین بودایی توسط بسیاری از مردم ساکن سیبری پیروی می شود. فعالیت‌های روحانیون لامائیست توسط اداره معنوی مرکزی بوداییان، که توسط این شورا در سال 1946 تأسیس شد، رهبری می‌شود. ایولگینسکی داتسان(صومعه)، واقع در نه چندان دور از شهر اولان اوده.

در سری مقالات ما در مورد نپال، مطالب متعددی به زیارتگاه های بودایی (به عنوان مثال، استوپاها) اختصاص داده شده است که از جاذبه های گردشگری مهم در این کشور هستند. بسیاری از گردشگران دوست دارند از این مکان ها بازدید کنند، اما روس ها اطلاعات کمی در مورد بودیسم دارند و چیزهای زیادی وجود دارد که آنها به سادگی نمی فهمند. این سری کوتاه از مقالات، اطلاعاتی در مورد این دین به شما می دهد و گردش های شما را جذاب تر می کند.

نکته اصلی در مورد بودیسم

اولین چیزی که باید بدانید این است که بودیسم یک دین به معنای سنتی کلمه توسط روس ها نیست. درست تر است که بودیسم را ایدئولوژی بنامیم.

بودایی ها به وجود خدا - برترین موجود و خالق جهان - اعتقاد ندارند. البته در کیهان‌شناسی بودایی «دیوها» را می‌توان یافت که گاهی «خدایان» نامیده می‌شوند. اما این تصور اشتباه است. دیوها این جهان را خلق نکرده اند و سرنوشت مردم را تعیین نمی کنند. می توان گفت که آنها فقط مردم هستند، اما از یک واقعیت جایگزین.

می پرسی: "بودا کیست؟" او فقط یک مرد، یک معلم بزرگ و یک شخصیت واقعی تاریخی است که حدود 2500 سال پیش می زیست. نام او سیذارتا گوتاما است، او شاهزاده یکی از شاهزادگان هند بود.

بنابراین، سؤال این است: "آیا به بودا اعتقاد دارید؟" به نظر پوچ به نظر می رسد که "آیا به ژولیوس سزار اعتقاد داری؟" یا "آیا به ایوان مخوف اعتقاد داری؟"

اجازه دهید به طور مفصل در مورد ماهیت مفهوم بودا صحبت کنیم، زیرا بیشتر مردم آن را با بودا شاکیامونی (سیذارتا گوتاما) مرتبط می‌دانند، اما این کاملاً درست نیست. کلمه "بودا" به "روشن شد" یا "بیدار" ترجمه شده است و به هر شخصی اطلاق می شود که به روشنگری رسیده باشد. بسیاری از این موجودات زنده وجود داشتند و همه آنها بودا بودند.

معمولاً مرسوم است که فقط بودای بزرگ را با حروف بزرگ بنویسند و بقیه را با حروف کوچک. در میان بزرگان، بدای حال وجود دارد - شاکیامونی و چندین بودای بزرگ گذشته. بزرگان گذشته بر اساس قوانین مکاتب مختلف از 6 تا 21.

شاخه های بودیسم

بودیسم سه شاخه اصلی دارد: ماهایانا، تراوادا و وجرایانا.

درست است که آنها را کلمه "روند" بنامیم، و آنها را نباید با تقسیم کلیساها در مسیحیت، که بسیاری انجام می دهند، مرتبط دانست.

تقسیم کلیساها بین مسیحیان (کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان) اول از همه یک تقسیم بندی سازمانی است. بودایی ها اصلا کلیسا یا سازمان واحدی ندارند.

این جنبش ها در جزئیات ایدئولوژی خود، فهرست بوهیتساتواهای محترم و دیدگاه هایشان در مورد فرآیندهای پاکسازی ذهن و روشنگری متفاوت هستند.

دالایی لاما مشهور رهبر همه بودایی ها نیست و قطعاً شبیه پاپ نیست. نام او Tenjing Gyamtsho است و او معلم اصلی بودایی برای تبتی ها و مغول ها است. به عنوان مثال، در چین همسایه، بودایی ها او را نمی شناسند، اما به او احترام می گذارند.

Vajrayana یک جنبش بسیار کوچک است که بسیاری آن را در نظر می گیرند جزءماهایانا. مشتق شده از کلمه "vajra" که به "الماس" ترجمه می شود. یک شیء مقدس با این نام وجود دارد. می توان آن را در نپال در نزدیکی استوپا در کاتماندو دید.

روابط بین مکاتب بودایی

آنها همیشه به شدت صلح آمیز بوده اند. بودیسم به طور کلی یک دین بسیار صلح آمیز است که آسیب رساندن به موجودات زنده را ممنوع می کند.

توزیع مدارس بر اساس منطقه

تراوادا (یا ماهایانا، یا وسیله نقلیه کوچک) بیشتر در نظر گرفته می شود مدرسه باستانیو اغلب به آن لقب «بودیسم ارتدوکس» داده می شود. تراوادا در سریلانکا، تایلند، ویتنام، لائوس و کامبوج رایج است. تعداد فالوورهای Theravada بین 100-200 میلیون تخمین زده می شود.

ماهایانا (یا وسیله نقلیه بزرگ) بسیار گسترده تر است. این مقیاس بودیسم در تبت، چین، ژاپن و کره رایج است.

تخمین تعداد پیروان ماهایانا بسیار دشوارتر است، زیرا اطلاعات دقیقی در مورد درصد ایمانداران در چین وجود ندارد. تعداد تقریبی فالوورها 500,000,000 تخمین زده شده است.

و یک شاخه بزرگ جداگانه مکاتب بودایی در چین است که طبقه بندی بسیاری از آنها در هر جایی دشوار است.

مفاهیم اساسی فلسفه بودایی

تعداد آنها بسیار زیاد است که ما کمی به هر یک می پردازیم و در مقالات بعدی به تفصیل آنها را شرح خواهیم داد.

کارما. این یک اصل اساسی است که علل و پیامدهای همه اعمال و رویدادهایی را که برای ما اتفاق می افتد توضیح می دهد. اصل کارما را می توان به اختصار با این عبارت توصیف کرد: «آنچه در اطراف می گذرد می آید.»

تجسم ها. اصل تولد دوباره برخی از موجودات زنده در برخی دیگر. این آموزه اندکی با اصل " انتقال ارواح " متفاوت است ، زیرا وجود را به رسمیت نمی شناسد روح دائمیمثلاً «آتمان» در میان هندوها. کارما در نتیجه تناسخ از یک موجود زنده به موجود دیگر منتقل می شود.

چهار حقیقت شریف. آنها توسط شاکیامونی بودا فرموله شدند و اساس ایدئولوژی بودیسم هستند. ترجمه آنها به روسی بسیار نادرست است، زیرا تفاوت جدی در مفاهیم بین زبانها وجود دارد. در یکی از مقالات بعدی به تفصیل در این مورد صحبت خواهیم کرد.

ما چهار حقیقت شریف را ارائه خواهیم کرد، اما از شما می خواهیم که آنها را خیلی تحت اللفظی نگیرید.

1. تمام زندگی ما نارضایتی و رنج است.

2. علت رنج تشنگی است.

3. عاقبت رنج، نابودی تشنگی است.

4. روش مسیر هشت گانه است.

همانطور که متوجه شدید، این تعاریف بسیار کلی هستند، می توانند و باید رمزگشایی شوند، که در یکی از مقالات بعدی این کار را انجام خواهیم داد.

روشنگری. حالتی از ذهن پاک شده است افکار منفی، احساسات و انگیزه ها، به شما این امکان را می دهد که همه چیز را همانطور که واقعا هستند ببینید و به نیروانا برسید.

نیروانا. وضعیتی که به زبان انسان قابل توصیف نیست. بنابراین، ما آن را توصیف نمی کنیم.

سامسارا. یا "چرخ زندگی". این حالتی است که همه موجودات زنده به جز ذهن های روشن فکر می شوند.

در مقالات بعدی به تفصیل در مورد همه این موارد صحبت خواهیم کرد. .

در مورد نپال در وب سایت ما بخوانید

بودیسم در کنار اسلام و مسیحیت یک دین جهانی محسوب می شود. این بدان معناست که با قومیت پیروانش تعریف نمی شود. برای هر شخصی صرف نظر از نژاد، ملیت و محل زندگی او قابل اقرار است. در این مقاله به طور خلاصه به ایده های اصلی بودیسم نگاه خواهیم کرد.

خلاصه ای از عقاید و فلسفه بودیسم

مختصری در مورد تاریخ بودیسم

بودیسم یکی از قدیمی ترین ادیان در جهان است. خاستگاه آن بر خلاف برهمانیسم غالب در اواسط هزاره اول قبل از میلاد در بخش شمالی هند رخ داد. در فلسفه هند باستانبودیسم یک مکان کلیدی را اشغال کرده است و از نزدیک با آن در هم تنیده است.

اگر به اختصار ظهور بودیسم را در نظر بگیریم، به گفته دسته خاصی از دانشمندان، این پدیده با تغییرات خاصی در زندگی مردم هند تسهیل شد. در حدود اواسط قرن ششم قبل از میلاد. جامعه هند دچار بحران فرهنگی و اقتصادی شد. آن پیوندهای قبیله ای و سنتی که قبل از این زمان وجود داشت به تدریج دستخوش تغییرات شد. بسیار مهم است که در آن دوره بود که روابط طبقاتی شکل گرفت. بسیاری از مرتاضان ظاهر شدند و در وسعت هند سرگردان بودند و دید خود را از جهان شکل دادند که با مردم دیگر در میان گذاشتند. بدین ترتیب، در رویارویی با مبانی آن زمان، بودیسم نیز ظاهر شد و در میان مردم شهرت یافت.

تعداد زیادی از دانشمندان بر این باورند که بنیانگذار بودیسم یک شخص واقعی به نام بوده است سیذارتا گوتاما ، معروف به بودا شاکیامونی . او در سال 560 قبل از میلاد به دنیا آمد. در خانواده ثروتمند پادشاه قبیله شاکیا. او از دوران کودکی نه ناامیدی و نه نیاز را می شناخت و با تجمل بی حد و حصر احاطه شده بود. و به این ترتیب سیذارتا در دوران جوانی خود زندگی کرد و از وجود بیماری، پیری و مرگ بی خبر بود. شوک واقعی برای او این بود که یک روز در حالی که در بیرون از قصر قدم می زد، با پیرمردی، مردی بیمار و تشییع جنازه مواجه شد. این امر به قدری او را تحت تأثیر قرار داد که در سن 29 سالگی به گروهی از زاهدان سرگردان پیوست. پس جستجوی حقیقت هستی را آغاز می کند. گوتاما سعی می کند ماهیت مشکلات انسان را درک کند و سعی می کند راه هایی برای از بین بردن آنها بیابد. او با درک این نکته که اگر او از رنج خلاص نشود، یک سری تناسخ های بی پایان اجتناب ناپذیر است، سعی کرد پاسخ سؤالات خود را از حکیمان بیابد.

او پس از گذراندن 6 سال سفر، تکنیک های مختلفی را آزمایش کرد، یوگا تمرین کرد، اما به این نتیجه رسید که با استفاده از این روش ها نمی توان به روشنگری دست یافت. روش های موثرتأملات و دعاها را در نظر گرفت. زمانی که زیر درخت بودی مشغول مراقبه بود، روشنگری را تجربه کرد و از طریق آن به پاسخ سوال خود دست یافت. پس از کشف او چند روز دیگر را در محل بصیرت ناگهانی گذراند و سپس به دره رفت. و آنها شروع کردند به نام بودا ("روشنگر"). در آنجا او شروع به موعظه آموزه برای مردم کرد. اولین خطبه در بنارس برگزار شد.

مفاهیم و ایده های اساسی بودیسم

یکی از اهداف اصلی بودیسم، راه رسیدن به نیروانا است. نیروانا حالتی از آگاهی از روح است که از طریق انکار خود، رد شرایط راحت محیط بیرونی به دست می آید. بودا پس از گذراندن مدت طولانی در مراقبه و تأمل عمیق، بر روش کنترل آگاهی خود مسلط شد. او در این روند به این نتیجه رسید که مردم بسیار به کالاهای دنیوی وابسته هستند و بیش از حد نگران نظرات دیگران هستند. به خاطر این روح انساننه تنها رشد نمی کند، بلکه از بین می رود. با رسیدن به نیروانا، می توانید این اعتیاد را از دست بدهید.

چهار حقیقت اساسی که زیربنای بودیسم است:

  1. مفهوم دوخا (رنج، خشم، ترس، خود تازی‌زنی و سایر تجربیات رنگ‌آمیز) وجود دارد. هر فردی کم و بیش تحت تأثیر دوخا است.
  2. دوخا همیشه دلیلی دارد که به ظهور اعتیاد کمک می کند - حرص و طمع، غرور، شهوت و غیره.
  3. می توانید از اعتیاد و رنج خلاص شوید.
  4. به لطف مسیر منتهی به نیروانا، می توانید کاملاً خود را از شر دوخا رها کنید.

بودا بر این عقیده بود که باید به «مسیر میانی» پایبند بود، یعنی هر فردی باید میانگین «طلایی» را بین یک زندگی ثروتمند، سیر شده از تجمل و زندگی زاهدانه و خالی از همه مزایا بیابد. از انسانیت

در بودیسم سه گنج اصلی وجود دارد:

  1. بودا - این می تواند خود خالق آموزه باشد یا پیرو او که به روشنگری دست یافته است.
  2. دارما خود آموزش، مبانی و اصول آن و آنچه می تواند به پیروانش بدهد است.
  3. سانگها جامعه بوداییانی است که به قوانین این آموزه دینی پایبند هستند.

برای دستیابی به هر سه جواهر، بودایی ها به مبارزه با سه سم متوسل می شوند:

  • جدا شدن از حقیقت وجود و جهل;
  • امیال و اشتیاق که به رنج کمک می کند.
  • بی اختیاری، عصبانیت، ناتوانی در پذیرش هر چیزی اینجا و اکنون.

بر اساس عقاید بودیسم، هر فردی هم رنج جسمی و هم روحی را تجربه می کند. بیماری، مرگ و حتی تولد رنج است. اما این حالت غیر طبیعی است، بنابراین باید از شر آن خلاص شوید.

مختصری در مورد فلسفه بودیسم

این آموزه را نمی توان فقط دینی نامید که در مرکز آن خدایی است که جهان را آفریده است. بودیسم فلسفه ای است که در زیر به اختصار به اصول آن می پردازیم. این آموزش شامل کمک به هدایت فرد در مسیر خودسازی و خودآگاهی است.

در بودیسم هیچ ایده ای از آنچه وجود دارد وجود ندارد روح ابدی، کفاره گناهان با این حال، هر کاری که شخص انجام می دهد و به چه طریقی اثر خود را پیدا می کند - قطعاً به او باز خواهد گشت. این عذاب الهی نیست. اینها عواقب تمام اعمال و افکاری است که آثاری بر روی کارمای خود شما باقی می گذارد.

بودیسم دارای حقایق اساسی است که توسط بودا نازل شده است:

  1. زندگی انسان رنج است. همه چیز ناپایدار و زودگذر است. پس از ظهور، همه چیز باید نابود شود. خود هستی در بودیسم به عنوان شعله ای که خود را می سوزاند نمادی است، اما آتش فقط می تواند رنج بیاورد.
  2. رنج از خواسته ها ناشی می شود. انسان آنقدر به جنبه های مادی هستی وابسته است که آرزوی زندگی را دارد. هر چه این میل بیشتر باشد، او بیشتر رنج خواهد برد.
  3. رهایی از رنج تنها با رهایی از خواسته ها امکان پذیر است. نیروانا حالتی است که انسان با رسیدن به آن انقراض احساسات و تشنگی را تجربه می کند. به لطف نیروانا، احساس سعادت به وجود می آید، آزادی از انتقال ارواح.
  4. برای رسیدن به هدف رهایی از میل باید به راه هشتگانه رستگاری متوسل شد. این مسیری است که "وسط" نامیده می شود، که به فرد امکان می دهد با رد افراط و تفریط از رنج خلاص شود، که شامل چیزی در بین شکنجه جسم و افراط در لذت های جسمانی است.

راه هشتگانه رستگاری شامل:

  • درک صحیح - مهمترین کاری که باید انجام داد این است که بفهمیم دنیا پر از رنج و اندوه است.
  • نیت صحیح - شما باید مسیر محدود کردن احساسات و آرزوهای خود را انتخاب کنید که اساس اساسی آن خودخواهی انسان است.
  • گفتار صحیح - باید خیر را به ارمغان آورد، بنابراین باید مراقب سخنان خود باشید (تا بدی از آنها بیرون نیاید).
  • اعمال درست - باید کارهای نیک انجام داد، از اعمال ناپسند خودداری کرد.
  • راه درست زندگی - فقط یک روش زندگی مناسب که به همه موجودات زنده آسیب نمی رساند می تواند فرد را به رهایی از رنج نزدیکتر کند.
  • تلاش های صحیح - شما باید با خوبی ها هماهنگ شوید ، تمام بدی ها را از خود دور کنید ، روند افکار خود را با دقت زیر نظر بگیرید.
  • افکار صحیح - مهمترین شر از بدن خود ما سرچشمه می گیرد، با خلاص شدن از خواسته هایی که می توانیم از رنج خلاص شویم.
  • تمرکز صحیح - مسیر هشت گانه نیاز به تمرین و تمرکز مداوم دارد.

دو مرحله اول پرجنا نامیده می شود و شامل مرحله دستیابی به خرد است. سه مورد بعدی تنظیم اخلاق و رفتار صحیح (سیلا) است. سه مرحله باقی مانده نشان دهنده انضباط ذهنی (samadha) است.

جهت گیری های بودیسم

اولین کسانی که از تعالیم بودا حمایت کردند، در حالی که باران در حال باریدن بود، در مکانی خلوت جمع شدند. از آنجایی که آنها از هر گونه اموال خودداری کردند، آنها را بهیکشا - "گدا" نامیدند. آنها سر خود را تراشیدند، لباس های کهنه (عمدتاً زرد) پوشیدند و از جایی به جای دیگر حرکت کردند. زندگی آنها به طور غیرعادی زاهدانه بود. وقتی باران می بارید در غارها پنهان می شدند. آنها را معمولاً در محل زندگی خود دفن می کردند و در محل قبر آنها یک استوپا (ساختمان سردابه گنبدی شکل) می ساختند. ورودی‌های آن‌ها با دیوارهای محکم ساخته شده بود و ساختمان‌هایی برای اهداف مختلف در اطراف استوپاها ساخته شده بود.

پس از مرگ بودا، جمعی از پیروان او برگزار شد که این تعلیم را به عنوان قدیس اعلام کردند. اما دوره بزرگترین شکوفایی بودیسم را می توان دوره سلطنت امپراتور آشوکا - قرن سوم در نظر گرفت. قبل از میلاد

می توانید انتخاب کنید سه اصلی مکاتب فلسفیبودیسم ، در دوره های مختلف وجود این دکترین شکل گرفته است:

  1. هینایانا. ایده آل اصلی جهت راهب در نظر گرفته می شود - فقط او می تواند از تناسخ خلاص شود. هیچ پانتئونی از قدیسان وجود ندارد که بتواند برای یک شخص شفاعت کند، هیچ مراسمی، مفهوم جهنم و بهشت، مجسمه های فرقه، نمادها وجود ندارد. هر اتفاقی که برای انسان می افتد نتیجه اعمال، افکار و سبک زندگی اوست.
  2. ماهایانا. حتی یک فرد غیر روحانی (البته اگر باتقوا باشد) می تواند مانند یک راهب به رستگاری برسد. نهاد بودیساتوا ظاهر می شود که مقدسینی هستند که به مردم در مسیر رستگاری کمک می کنند. مفهوم بهشت، پانتئون قدیسان، تصاویر بودا و بودیساتوا نیز ظاهر می شود.
  3. وجریانا. این یک آموزه تانتریک است که بر اصول خودکنترلی و مراقبه بنا شده است.

بنابراین، ایده اصلی بودیسم این است که زندگی انسان رنج است و باید برای رهایی از آن تلاش کرد. این آموزش همچنان با اطمینان در سراسر سیاره پخش می شود و حامیان بیشتری را به دست می آورد.

نام: بودیسم (آموزه های بودا)
زمان وقوع: قرن ششم قبل از میلاد
بنیانگذار: شاهزاده سیدارتا گوتاما (بودا)
عمده متون مقدس: تریپیتاکا

شاهزاده گوتاما در 35 سالگی به روشنگری دست یافت و پس از آن زندگی خود و بسیاری از افرادی که از او پیروی کردند تغییر داد. پیروانش او را "بودا" می نامیدند (از زبان سانسکریت "بودا" - روشنفکر، بیدار). موعظه او 40 سال به طول انجامید، سیذارتا در 80 سالگی درگذشت، بدون اینکه حتی یک اثر مکتوب از خود به جای بگذارد. قبل و بعد از او شخصیت های روشنفکر دیگری - بوداها - وجود داشتند که به آنها کمک کردند رشد معنویتمدن پیروان برخی از مناطق بودایی نیز مبلغان ادیان دیگر - محمد و دیگران - را معلم بودا می دانند.

برخی از سنت های فردی بودا را به عنوان خدا گرامی می دارند، اما سایر بودایی ها او را بنیانگذار، مربی و روشنگر خود می دانند. بودائیان بر این باورند که روشنگری تنها از طریق انرژی نامتناهی جهان به دست می آید. بنابراین، جهان بودایی خدای خالق، دانای مطلق و قادر مطلق را نمی شناسد. هر شخصی جزئی از خداست. بودایی ها یک خدای دائمی ندارند. این درک از خدا، بودیسم را از اکثر ادیان غربی متفاوت می کند.

بودایی‌ها تلاش می‌کنند تا حالت‌های تاریک ذهنی را که واقعیت را تحریف می‌کنند، پاک کنند. اینها عبارتند از خشم، ترس، نادانی، خودخواهی، تنبلی، حسادت، حسادت، طمع، عصبانیت و دیگران. بودیسم ویژگی های ناب و سودمند آگاهی مانند مهربانی، سخاوت، قدردانی، شفقت، سخت کوشی، خرد و غیره را پرورش می دهد و رشد می دهد. همه اینها به شما اجازه می دهد تا به تدریج یاد بگیرید و ذهن خود را پاک کنید، که منجر به یک حس خوب خوب می شود. بودایی ها با قوی و روشن کردن ذهن، اضطراب و عصبانیت را کاهش می دهند که منجر به ناملایمات و افسردگی می شود. در نهایت، بودیسم شرط لازم برای عمیق ترین بینش هایی است که منجر به رهایی نهایی ذهن می شود.

بودیسم دینی است نه چندان عرفانی که ماهیتی فلسفی دارد. آموزه بودایی شامل 4 "حقیقت شریف" اصلی در مورد رنج انسان است:

  • در مورد ماهیت رنج؛
  • در مورد منشاء و علل رنج؛
  • در مورد پایان دادن به رنج و از بین بردن منابع آن؛
  • در مورد راه های پایان دادن به رنج

آخرین، چهارمین حقیقت، به مسیر نابودی رنج و درد اشاره می کند که به غیر از آن، راه هشت گانه دستیابی به آرامش درونی نامیده می شود. این حالت ذهنی به شما این امکان را می دهد که در مراقبه ماورایی غوطه ور شوید و به خرد و روشنگری برسید.