صفحه اصلی / برای موفقیت و پول / کدام بعد از زمان برای کنفوسیوس از همه مهمتر است. ایده های اصلی کنفوسیوسیسم به طور خلاصه

کدام بعد از زمان برای کنفوسیوس از همه مهمتر است. ایده های اصلی کنفوسیوسیسم به طور خلاصه

- این اول از همه یک آموزه اخلاقی و اخلاقی است که سعی می کند به سؤالاتی در مورد جایگاهی که هر فرد در جهان اشغال می کند پاسخ دهد. ماهیت آن را می توان با استفاده از قصار کنفوسیوس منتقل کرد: "یک حاکم باید یک حاکم باشد، یک مقام باید یک مقام عالی باشد، یک پدر باید یک پدر باشد، یک پسر باید یک پسر باشد."

کنفوسیوس و کنفوسیوس

بنیانگذار آیین کنفوسیوس یک متفکر چینی بود کونگ فو تزو(551-479 قبل از میلاد) که به "معلم دانا کون" ترجمه می شود. در رونویسی اروپایی نام او به نظر می رسد کنفوسیوس. عقاید او تأثیر فوق‌العاده‌ای بر شیوه زندگی و آگاهی قوم چینی، در شکل‌گیری کلیشه‌های رفتار چینی‌ها و شیوه‌های آنها داشت. کار کنفوسیوس، به اعتراف خودش، عبارت بود از انتقال پیام به مردم به زبانی که می‌توانستند بفهمند که اراده بهشت ​​را که حکیمان باستان قادر به درک آن بودند، تجسم می‌داد.

کنفوسیوس وام گرفت: آیین اجداد مرده، آیین زمین و احترام چینی های باستان توسط آنها خدای برترو جد افسانه ای شاندی. پس از آن، شاندی با بهشت ​​به عنوان بالاترین قدرت الهی که سرنوشت تمام زندگی روی زمین را تعیین می کند، مرتبط شد. در سنت چینی، کنفوسیوس حافظ خرد پیشینیان است. او به دنبال بازگرداندن اعتبار از دست رفته به پادشاهان، بهبود اخلاق مردم و شاد کردن آنها بود. در همان زمان، او از این ایده اقتباس کرد که حکیمان باستان دولت را برای محافظت از منافع هر فرد ایجاد کردند. به طور کلی می توان آموزه های کنفوسیوس را نه آنقدر مذهبی که اخلاقی و فلسفی نامید. به معنای کامل در اواسط هزاره اول پس از میلاد، زمانی که خود بنیانگذار آن خدایی شد، می شود.

کنفوسیوسیسم بود جنبش محافظه کارانه ای که گذشته را ایده آل می کرد.

آیین کنفوسیوس بر دو اصل استوار بود:
  • تمام بدبختی های زندگی در آن زمان نتیجه این واقعیت بود که مردم از سنت هایی که اجدادشان پیروی می کردند عقب نشینی کردند. بنابراین، برای بازگرداندن هماهنگی در دولت، بازگشت به این سنت ها، احیای آنها ضروری بود.
  • از دیدگاه کنفوسیوس و پیروانش یک دولت ایده آل باید مانند یک خانواده ساختار یابد، که در آن نقش ها بین اعضا به شدت توزیع می شود.
  • نقش مهمی در فلسفه کنفوسیوس توسط دکترین بهشت ​​به عنوان تجسم سرنوشت و قدرتی که نظم را بر روی زمین تضمین می کند ایفا می کند.
محورهای کنفوسیوسیسم عبارتند از:
  • مفهوم "رن" (یا "ژنگ") که می تواند به این صورت ترجمه شود "انسانیت"، "انسان دوستی"، "انسان دوستی". این اصل را می‌توان به صورت زیر فرمول‌بندی کرد: «آنچه را برای خود نمی‌خواهی با دیگران انجام نده و به آن‌ها کمک کن تا به آنچه که خودت دوست داری برسند». یا در ترجمه ای دیگر: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند. کنفوسیوس این مفهوم را برای یکی از شاگردانش توضیح داد: انسان دوستی عبارت است از «احترام، ادب، راستگویی، هوش، مهربانی. اگر انسان محترم باشد پس حقیر نیست. اگر فردی مودب باشد، از او حمایت می کنند. اگر انسان راستگو باشد به او اعتماد می کند. اگر انسان باهوش باشد به موفقیت می رسد. اگر انسان مهربان باشد، می تواند از دیگران استفاده کند».
  • اصل "آیا" - رعایت مناسک (آیین، نظم، سنت). این به این واقعیت خلاصه می شود که فرد باید به شدت از هنجارهایی که جامعه برای او تعیین کرده است پیروی کند ، تمام قوانینی را که باید رعایت کند رعایت کند. بدون این، از دیدگاه کنفوسیوس، عملکرد عادی جامعه غیرممکن بود. این اصل بود که بعدها به اصل اصلی سازماندهی زندگی جامعه چین تبدیل شد. کنفوسیوس در این اصل معنایی متفاوت با رعایت صرف قوانین آداب معاشرت ارائه کرد. با این حال، پس از مرگ او، زمانی که کنفوسیوسیسم به ایدئولوژی غالب در چین تبدیل شد، این اصل به طور رسمی تر به عنوان پایبندی به آداب معاشرت شناخته شد و جنبه های انسان گرایانه آموزه های کنفوسیوس در پس زمینه محو شد. از نظر کنفوسیوس، هماهنگی در دولت عمدتاً به اراده و رفتار مقامات بستگی دارد. ایده آل کنفوسیوس یک دولتمرد نجیب است که به عنوان یک نمونه برای همه مردم دیگر عمل می کند زیرا او آیین ها را رعایت می کند و از شیوه زندگی سنتی پیروی می کند. به عبارت دیگر، تلاش ها نباید در جهت حفظ نظم یا ساختن جامعه ای عادلانه باشد، بلکه باید در جهت حفظ نظم موجود اشیاء مقدس شده توسط سنت باشد.

مجموعه سخنان کنفوسیوس

در " لانگیومجموعه ای از سخنان کنفوسیوس که توسط شاگردانش گردآوری شده است، مکالمات او با آنها را ضبط می کند. این گفتگوها ایده آل یک فرد کامل را آشکار می کند ( جون زی) در حالی که شخصیت انسان به خودی خود ارزشمند تلقی می شود. کنفوسیوس یک برنامه تزکیه را با هدف دستیابی به هماهنگی با کیهان ایجاد کرد. یک شوهر نجیب منبع ایده آل اخلاق برای همه چیز است. او دارای حس هماهنگی و موهبت زندگی در ریتم طبیعی است. هدف حکیم تغییر جامعه بر اساس قوانین هماهنگی حاکم بر کیهان، سازماندهی و محافظت از همه موجودات زنده است. کنفوسیوس داد ارزش عالیاین پنج عبارتند از «ثبات، تشریفات، انسانیت، وظیفه، عدالت، دانش و اعتماد». در مراسماو وسیله ای را می بیند که به عنوان تار و پود بین بهشت ​​و زمین عمل می کند و به هر فرد، جامعه، دولت اجازه می دهد تا در سلسله مراتب بی پایان جامعه کیهانی زنده ثبت شود. در همان زمان، کنفوسیوس قوانین اخلاق خانواده را به دولت منتقل کرد، او گفت - این یک خانواده بزرگ است و - این یک ایالت کوچک است.

یکی از پایه های مهم نظم اجتماعی اطاعت شدید از بزرگان بود: پدر، حاکم، حاکم. کنفوسیوس دکترین را توسعه داد xiao- فرزندسالاری شیائو اساس انسانیت است. منظور از شیائو، خدمت به پدر و مادر طبق آیین، دفن و قربانی کردن برای آنها بر اساس آیین است. هنجارهای شیائو به شکوفایی فرقه خانواده و قبیله در چین کمک کرد.

کنفوسیوس سلسله مراتب جامعه را بر اساس اصول معرفت، کمال و میزان آشنایی با جامعه قرار داد. حس تناسب ذاتی در این آیین، ارزش های ارتباط هماهنگ را در سطحی قابل دسترس به همه منتقل می کرد و همه را با فضیلت آشنا می کرد. روی آوردن به آیین به جامعه کمک کرد تا در شرایط سخت زنده بماند و نیازهای مردم، از جمله آنهایی که منابع مادی و طبیعی محدودی دارند، هماهنگ کند. ایده بیان شده در "شو جینگ"یک منبع باستانی که توسط کنفوسیوس ویرایش شده است، می گوید: برای رسیدن به برابری، به نابرابری نیاز دارید.". این به مرکز فرهنگ چین تبدیل شده است.

ایده های کنفوسیوس در طول زندگی او مورد تقاضا نبود. او با تلخی خود را «کدو تنبل نخورده» نامید. با این حال، زمان همه چیز را در جای خود قرار داد و سال ها پس از مرگ او، اقتدار کنفوسیوس غیرقابل انکار می شود.

شاگرد او سهم بزرگی در توسعه آیین کنفوسیوس داشت منسیوس(372-289 قبل از میلاد). منسیوس نیز بر تجربیات اجداد خود تکیه کرد. او اساس سعادت و سعادت مردم را در تربیت آنها با معیارهای عالی اخلاقی می‌دانست. وی با الگوبرداری از گذشتگان خواستار ایجاد سیستم مدارس و آسایشگاه های سالمندان شد. در یک حالت ایده آل، تعادل بودجه حفظ می شود: مقامات هر آنچه را که نیاز دارند دریافت می کنند و مردم از مالیات های گزاف و شکست محصول رنج نمی برند. در صورت نقض عدالت، منسیوس بر حق مردم برای قیام و انتقال "فرمان بهشت" به منتخب جدید فضیلت، به اصطلاح اصل، اصرار داشت. ge min.

در چرخش عصر جدید در آیین کنفوسیوس به آیین به عنوان وسیله ای برای مدیریت تلاش های سوژه ها قانون گرایان، مخالفان سابق کنفوسیوس، نهاد قانون اضافه می شود: آیین باید در رابطه با طبقات بالای جامعه اعمال شود، در حالی که می توان طبقات فرودست را صرفاً با تکیه بر قانون و مجازات کنترل کرد.

شروع از قرن 2 قبل از میلاد. کنفوسیوسیسم به ایدئولوژی رسمی چین تبدیل می شود. هر یک از مقامات باید دانش خود را از ایده های اساسی آموزه های کنفوسیوس با شرکت در امتحانات اثبات می کرد. هنجارها و ارزش های کنفوسیوس به طور کلی پذیرفته می شوند و به نمادی از آنچه واقعاً چینی است تبدیل می شوند. این به تدریج منجر به این واقعیت شد که هر چینی با تولد و تربیت باید اول از همه یک کنفوسیوس باشد. اما این امر مانع از توسعه ادیان دیگر نشد.

از قرن چهارم پس از میلاد در چین گسترده می شود که تحت تأثیر آن آیین کنفوسیوس با گنجاندن عناصر بودیسم و. جنبش فلسفی نئوکنفوسیوسیسم ظهور کرد. به تدریج این اتفاق می افتد خدایی شدن کنفوسیوس. آغاز فرقه او به فرمان امپراتوری سال 555 در ساختن معبدی در هر شهر به افتخار حکیم باستانیو در مورد قربانی های منظم به یاد او. فرقه بنیانگذار این دکترین مستلزم الوهیت فزاینده امپراتور بود. اراده امپراتور به یک قانون تغییر ناپذیر ارتقا یافته است. نماد قدرت امپراتوری همچنین باعث ترس و ترس خرافی شد - اژدها، حیوان افسانه ای قدرتمند و همه کاره. کنفوسیوسیسم اصلاح شده تا قرن بیستم ایدئولوژی رسمی چین باقی ماند، زمانی که در جریان انقلاب فرهنگی مورد انتقادهای ویرانگر قرار گرفت. آیین کنفوسیوس در حال حاضر در برخی کشورها در حال بازیابی نفوذ خود است.

تمدن چین به جهان کاغذ، قطب نما، باروت و محتوای فرهنگی اصیل داد. قبل از اینکه دیگران اهمیت آموزش در میان بوروکراسی را درک کنند، قبل از اینکه کشورهای دیگر به اهمیت انتقال دانش علمی پی ببرند و در اوایل قرون وسطی در آستانه سرمایه داری قرار گرفتند. محققان مدرن تمایل دارند چنین موفقیت هایی را با این واقعیت توضیح دهند که زندگی معنوی چینی در طول تاریخ خود دارای خط مذهبی دقیقی نبود. در حالی که عقاید کلیسا قوانین خدا را به جهان غرب دیکته می کرد، چین در حال توسعه یک جهان بینی اجتماعی-فرهنگی منحصر به فرد بود. اصلی ترین آموزه فلسفی که جایگزین ایدئولوژی سیاسی و همراهی مذهبی شد، آیین کنفوسیوس بود.

اصطلاح "کنفوسیوس" منشأ اروپایی دارد. مبلغان جهان قدیم در پایان قرن شانزدهم، سیستم سیاسی اجتماعی غالب چین را به نام بنیانگذار آن - کونگ فو تزو (معلمی از خانواده کان) نامگذاری کردند. در سنت چینی، جنبش فلسفی که توسط کنفوسیوس پایه گذاری شد، «مدرسه» نامیده می شود افراد تحصیل کرده" که ماهیت آن را خیلی بهتر توضیح می دهد.

در چین باستان، مقامات محلی منصوب می‌شدند، بنابراین دولتمردانی که موقعیت‌های خود را از دست می‌دادند، اغلب معلمان دوره‌گرد می‌شدند و مجبور می‌شدند از طریق آموزش متون مقدس باستانی درآمد کسب کنند. افراد تحصیل کرده در مناطق مساعد مستقر شدند، جایی که مدارس معروف و اولین دانشگاه های اولیه متعاقباً تشکیل شد. در دوره Chunqiu، معلمان سرگردان زیادی در پادشاهی لو وجود داشت، که زادگاه کنفوسیوس (551-479 قبل از میلاد) و تعالیم او شد.

دوره پراکندگی در تاریخ چین به شکوفایی جنبش های فلسفی در جهت های مختلف تبدیل شد. ایده های "100 مدرسه" بدون رقابت زیاد با یکدیگر توسعه یافت تا اینکه امپراتوری آسمانی کشتی تاریخ را در مسیر تقویت فئودالیسم قرار داد.

ارزش های کنفوسیوس

فلسفه کنفوسیوس در دوران پرتلاطم به وجود آمد. فلسفه کنفوسیوس مبتنی بر فرقه های دوره ابتدایی است - آیین اجداد و احترام به جد کل مردم چین، شاندی افسانه ای. فرمانروای نیمه اسطوره ای ماقبل تاریخ، که بهشت ​​اعطا کرده بود، با قدرتی عالی نیمه الهی همراه بود. این جایی است که سنت نامیدن چین "امپراتوری آسمانی" و حاکم "پسر آسمان" سرچشمه می گیرد. بیایید حداقل "" معروف در پکن را به یاد بیاوریم - یکی از نمادهای پایتخت جمهوری خلق چین.

در ابتدا، این آموزش از این واقعیت ناشی می شود که میل به زندگی و توسعه یک اصل زیربنای جوهر انسانی است. فضیلت اصلی، به گفته کنفوسیوس، انسانیت (ren) است. این قانون زندگی باید تعیین کننده روابط در خانواده و جامعه باشد و در احترام به بزرگترها و کوچکترها ظاهر شود. برای درک رن، شخص باید در طول زندگی خود را بهبود بخشد و از قدرت ذهن خود برای خلاصی از مظاهر پست شخصیت استفاده کند.

معنای وجود انسان رسیدن به بالاترین درجه عدالت اجتماعی است که با رشد در خود می توان به آن دست یافت. ویژگی های مثبت، دنبال کردن مسیر خودسازی (تائو). تجسم تائو در یک شخص خاص را می توان با فضایل او قضاوت کرد. فردی که به اوج تائو رسیده است به یک ایده آل اخلاق تبدیل می شود - یک "شوهر نجیب". او به هماهنگی با خود و طبیعت، جهان و کیهان دسترسی دارد.

کنفوسیوس معتقد بود که برای هر خانواده به طور جداگانه و برای یک دولت واحد به طور کلی، قوانین یکسان است - "دولت یک خانواده بزرگ است و خانواده یک دولت کوچک است." متفکر معتقد بود که دولت برای محافظت از هر فرد ایجاد شده است، بنابراین شادی مردم به اعتبار قدرت سلطنتی بستگی دارد. پیروی از سنت های کهن به ایجاد هماهنگی در ساختار اجتماعی حتی در مواجهه با مشکلات مادی و طبیعی کمک می کند. "انسان می تواند تائو را گسترش دهد، اما تائو انسان را نه."

ایمان به زندگی پس از مرگاین بیشتر ادای احترام فرزندی به بستگان بزرگتر بود تا یک فرقه مذهبی. کنفوسیوس معتقد بود که رعایت دقیق آداب و رسوم به جامعه کمک می کند تا در برابر تحولات اجتماعی مقاومت بیشتری داشته باشد، به درک تجربه تاریخی و حفظ خرد نیاکان کمک می کند. از این رو آموزه تصحیح اسامی که می گوید: «حاکم باید حاکم باشد، رعیت باید تابع باشد، پدر باید پدر باشد، پسر باید پسر باشد». رفتار یک فرد موقعیت و وضعیت تاهل او را تعیین می کند.

کنفوسیوس متفکر بزرگ با تکیه بر دوران باستانی نیمه اسطوره ای و مدرنیته ناپایدار، نظامی فلسفی برای کشور خود ایجاد کرد که اراده مردم را در مسیر توسعه و شکوفایی سوق داد. جهان بینی او در چهره معاصرانش و در روح نسل های بعدی بازتاب یافت. آیین کنفوسیوس مجموعه ای از قوانین سختگیرانه نبود، اما مشخص شد که انعطاف پذیر است، قادر به زنده ماندن هزاره ها، جذب دانش جدید و تغییر به نفع همه ساکنان پادشاهی میانه است.

پس از مرگ داناترین معلم خانواده کان، تدریس او توسط شاگردان و پیروانش ادامه یافت. قبلاً در قرن 3 قبل از میلاد. ه. حدود 10 مکتب مختلف کنفوسیوس وجود داشت.

مسیر تاریخی کنفوسیوسیسم

سنت های "مدرسه افراد تحصیل کرده" در دوران شکوفایی فلسفه چینی باستان در عصر پراکندگی شکل گرفت. اتحاد دولت تحت دست امپراتوری مستلزم تمرکز شدید سرزمینی و فرهنگی بود. اولین حاکم چین متحد، کین شی هوانگ بزرگ (خالق)، برای تقویت قدرت خود، نه تنها در مرز، بلکه در ذهن رعایای خود نیز ساخته شد. قانون گرایی به عنوان ایدئولوژی اصلی در اولویت قرار گرفت. و حاملان فلسفه کنفوسیوس، طبق افسانه، به طرز وحشیانه ای مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.

اما سلسله بعدی هان بر آیین کنفوسیوس تکیه کرد. بسیاری از پیروان خرد باستانی توانستند متون گمشده را از منابع شفاهی بازیابی کنند. تفاسیر مختلف از سخنان کنفوسیوس تعدادی آموزه مرتبط را بر اساس سنت های کهن ایجاد کرد. از قرن دوم، آیین کنفوسیوس به ایدئولوژی رسمی امپراتوری آسمانی تبدیل شد. هر مقامی ملزم به گذراندن امتحانی در زمینه آگاهی از ارزش های سنتی کنفوسیوس است. چنین آزمایشی برای بیش از هزار سال انجام شد و در طی آن یک آیین کامل ایجاد شد که تا قرن بیستم ادامه داشت. بهترین نامزدها با قبولی در آزمون اصلی در حضور امپراطور، دانش خود را از افسانه تأیید کردند.

آموزه تلاش انسان برای فضیلت مانعی برای توسعه موازی نظام های مختلف دینی و فلسفی ایجاد نکرد. از قرن چهارم شروع به نفوذ در جامعه چینی کرد. تعامل با واقعیت های جدید، یکسان سازی فرهنگی مذهب هندی، افزودن یک سیستم جهان بینی مدارس تائوئیستی، منجر به تولد یک جدید شد جهت فلسفی- نئوکنفوسیوسیسم.

از اواسط قرن ششم، گرایش به تقویت فرقه کنفوسیوس و خدایی کردن قدرت امپراتور شروع شد. فرمانی مبنی بر ساخت معبدی به افتخار متفکر باستانی در هر شهر صادر شد که تعدادی از موارد جالب را ایجاد کرد. در این مرحله، رنگ‌های دینی در رساله‌های مبتنی بر کار کنفوسیوس شروع به تشدید می‌کند.

نسخه مدرن پسا-نئوکنفوسیوس کار جمعی بسیاری از نویسندگان است.

تاریخ ادیان به ما چه می آموزد؟ که همه جا شعله‌های نابردباری را شعله‌ور کردند، دشت‌ها را پر از اجساد کردند، زمین را با خون آبیاری کردند، شهرها را سوزاندند، ایالت‌ها را ویران کردند. اما آنها هرگز مردم را بهتر نکردند.

آیین کنفوسیوس یک آموزه اخلاقی و سیاسی است که در چین باستان پدید آمد و تأثیر زیادی بر توسعه فرهنگ معنوی داشت. زندگی سیاسیو ساختار اجتماعی چین برای بیش از دو هزار سال. پایه های آیین کنفوسیوس در قرن ششم گذاشته شد. قبل از میلاد ه. کنفوسیوس و سپس توسط پیروانش منسیوس، ژونزی و دیگران توسعه یافت، از همان ابتدا، کنفوسیوس، بیانگر منافع بخشی از طبقه حاکم (اشرافیت ارثی)، شرکت کننده فعالی در مبارزات سیاسی-اجتماعی بود. خواستار تقویت نظم اجتماعی و ایجاد اشکال حکومتی از طریق پیروی دقیق از سنت‌های باستانی، ایده‌آل‌شده توسط کنفوسیوس‌ها و اصول معینی از روابط بین افراد خانواده و جامعه بود. آیین کنفوسیوس قانون جهانی عدالت، وجود طبیعی و موجه استثمارگران تلقی می شد و در اصطلاح خود استثمار می شد - افرادی که کار ذهنی و جسمی داشتند، با حکم اولی، و دومی از آنها اطاعت می کردند و با کار خود از آنها حمایت می کردند. در چین باستان، جهت‌گیری‌های مختلفی وجود داشت که بین آن‌ها مبارزه‌ای وجود داشت که بازتابی از مبارزه شدید اجتماعی و سیاسی نیروهای اجتماعی مختلف آن زمان بود. در این راستا، تفاسیر متضادی از سوی متفکران کنفوسیوس از مشکلات اصلی کنفوسیوسیسم (درباره مفهوم "بهشت" و نقش آن، در مورد طبیعت انسان، در مورد ارتباط وجود دارد. اصول اخلاقیبا قانون و غیره).

مسائل اصلی در آیین کنفوسیوس اخلاق، اخلاق و حکومت بود. اصل اساسی اخلاق کنفوسیوس مفهوم رن («انسانیت») به عنوان بالاترین قانون روابط بین افراد جامعه و خانواده است. آیین کنفوسیوس از کجا سرچشمه گرفت؟ رن از طریق خودسازی اخلاقی مبتنی بر پیروی از لی ("آداب") - هنجارهای رفتار مبتنی بر احترام و احترام به بزرگترها در سن و موقعیت، تکریم والدین، ارادت به حاکم، ادب و غیره به دست می آید. طبق آیین کنفوسیوس. ، فقط عده معدودی می توانند رن را درک کنند، به اصطلاح جون زی ("مردان نجیب")، یعنی نمایندگان اقشار بالای جامعه؛ مردم عادی - xiao ren (به معنای واقعی کلمه - "افراد کوچک") قادر به درک ren نیستند. این مخالفت "نجیب" با عوام و اظهار برتری اولی بر دومی، که اغلب در کنفوسیوس و پیروانش دیده می شود، بیان روشنی از جهت گیری اجتماعی، ماهیت طبقاتی کنفوسیوسیسم است.

کنفوسیوسیسم توجه زیادی به مسائل به اصطلاح داشت. حکومت انسانی، بر اساس ایده خدایی کردن قدرت حاکم، که قبل از آیین کنفوسیوس وجود داشت، اما توسط او توسعه و اثبات شد. حاکم به عنوان "پسر بهشت" (tianzi) اعلام شد که به فرمان بهشت ​​حکومت کرد و اراده خود را اجرا کرد. قدرت حاکم کنفوسیوسیسم را مقدس می شناخت که از بالا توسط بهشت ​​داده شده بود. آیین کنفوسیوس با اعتقاد به این که «حکومت کردن یعنی اصلاح کردن»، به آموزش ژنگ مینگ (درباره «اصلاح نام ها») اهمیت زیادی می داد، که خواستار قرار دادن همه افراد در جامعه در جای خود، تعیین دقیق و دقیق وظایف هر کس بود. به قول کنفوسیوس: "حاکم باید یک حاکم باشد، یک رعیت باید تابع باشد، یک پدر باید یک پدر باشد، یک پسر باید یک پسر باشد." آیین کنفوسیوس از حاکمان می خواست که نه بر اساس قوانین و مجازات ها، بلکه با کمک فضیلت، نمونه ای از رفتار بسیار اخلاقی، بر اساس قوانین عرفی، بر مردم حکومت کنند و مالیات و عوارض سنگین بر مردم تحمیل نکنند. یکی از برجسته ترین پیروان کنفوسیوس، منسیوس (4-3 قرن قبل از میلاد) در اظهارات خود حتی به این عقیده اعتراف کرد که مردم حق دارند با قیام یک حاکم ظالم را سرنگون کنند. این ایده در نهایت با پیچیدگی شرایط سیاسی-اجتماعی، وجود بقایای قوی از روابط عمومی ابتدایی، مبارزه شدید طبقاتی و نزاع بین پادشاهی هایی که در آن زمان در چین وجود داشت، تعیین شد. در چنین شرایطی، کنفوسیوسیسم، با هدف تقویت سیستم اجتماعی موجود، گاهی اوقات انتقاد از حاکمان فردی را مجاز می دانست و آنها را با حاکمان "عاقل" و "با فضیلت" زمان های دور (یعنی رهبران قبایل) - یائو، شون، ون وانگ مقایسه می کرد. و غیره این ارتباط موعظه کنفوسیوس است مدینه فاضله اجتماعیدر مورد جامعه دا تونگ ("اتحاد بزرگ")، "عصر طلایی" در تاریخ چین، که در طی آن ظاهرا جنگ و نزاع وجود نداشت، برابری مردم و نگرانی واقعی برای مردم وجود داشت.

کنفوسیوسیسم بیشتر تکامل یافت و بسیاری از ویژگی‌های دیگر جنبش‌های ایدئولوژیک چین باستان، به‌ویژه قانون‌گرایی را به عاریت گرفت (رجوع کنید به فاجیا)، که در شرایط ایجاد یک امپراتوری متمرکز هان یک ضرورت عینی بود، که مدیریت آن نیازمند یک دستگاه اداری انعطاف‌پذیر و گسترده بود. این می تواند توسط کنفوسیوس ها رهبری شود که بر علم مدیریت مبتنی بر پدرگرایی، سنت ها و بر روش های قانونی مدیریت مبتنی بر قوانین و مجازات ها تسلط داشتند. کنفسیوسیسم اصلاح شده عصر هان که یکی از نمایندگان اصلی آن دونگ ژونگ شو (قرن دوم قبل از میلاد) بود که اخلاق کنفوسیوس را با فلسفه طبیعی و دیدگاه های کیهانی تائوئیسم و ​​مکتب فیلسوفان طبیعی (یین یانگ جیا) ترکیب کرد. موقعیت خود را در جامعه استبداد متمرکز تقویت کرد. در سال 136 ق.م ه. در زمان امپراتور وو، دکترین رسمی اعلام شد و پس از آن برای بیش از دو هزار سال (تا انقلاب بورژوازی شینهای 1911) به عنوان ایدئولوژی غالب باقی ماند و از وجود قدرت استبدادی فئودالی-مطلق حمایت کرد. آیین کنفوسیوس از کجا سرچشمه گرفت؟ ویژگی های مذهبی- عرفانی و ارتجاعی در آیین کنفوسیوس در حال تشدید است. مقررات مربوط به بهشت ​​به عنوان یک نیروی الهی از پیش تعیین کننده، در مورد وابستگی جامعه و انسان به اراده بهشت، در مورد منشأ الهی قدرت حاکم - "پسر آسمان"، در مورد وفاداری رعیت به حاکم. ، درباره تسلط «پسر بهشت» بر همه مردم جهان به منصه ظهور می رسد. بنابراین، کنفوسیوسیسم به عنوان ایدئولوژی غالب، برای قرن ها تبلیغ آیین امپراتور به عنوان مجری «اراده بهشت»، در میان مردم ارادت متعصبانه به «پسر بهشت»، سینومرکزی، شوونیسم و ​​تحقیر سایر مردم را القا کرد. آیین کنفوسیوس به عنوان یک نظام اخلاقی-سیاسی و مذهبی در همه منافذ نفوذ کرده است زندگی عمومیو قرن ها هنجارهای اخلاقی، سنت های خانوادگی و اجتماعی، اندیشه های علمی و فلسفی را تعیین کرد و مانع از توسعه بیشتر آنها و ایجاد کلیشه های خاص در اذهان مردم، به ویژه در میان روشنفکران شد. آیین کنفوسیوس پس از مبارزه شدید با بودیسم در قرن های هفتم و هشتم حتی بیشتر تقویت شد. نقش اصلی در این امر به نویسنده و متفکر معروف هان یو (768-824) تعلق داشت که به شدت از بودیسم انتقاد کرد و از آیین کنفوسیوس دفاع کرد.

مرحله جدید در توسعه آیین کنفوسیوس به دوران سونگ (960-1279) برمی گردد و با نام ژو شی (1130-1200) - دانشمند-تاریخ، فیلسوف و فیلسوف مشهور، که خالق به روز شده است، مرتبط است. کنفوسیوسیسم، نظام فلسفی نئوکنفوسیوس. نئوکنفوسیوس اصول اساسی کنفوسیوسیسم باستان، مقررات ارتجاعی آن در مورد تخطی از نظم های اجتماعی، در مورد ماهیت طبیعی تقسیم مردم به بالاتر و پایین تر، نجیب و پست، در مورد نقش مسلط "پسر" را پذیرفت و حفظ کرد. بهشت» - حاکم جهان. نئوکنفوسیوسیسم نیز در خدمت طبقه حاکم قرار گرفت و رسماً به عنوان ایدئولوژی مسلط ارتدکس شناخته شد، که تا دوران مدرن مانع توسعه اندیشه اجتماعی - سیاسی و فلسفی می شد و مانع پیشرفت علم و فناوری می شد و به انزوای چین از تمدن اروپاییو اندیشه علمی و فنی مترقی آن که یکی از عوامل تعیین کننده عقب ماندگی نسبی چین در دوران معاصر بود. نئوکنفوسیوسیسم همان نقشی را ایفا کرد که در چین در ژاپن، کره و ویتنام وجود داشت.

اصلاح طلب بورژوازی کانگ یو وی و حامیانش در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20. تلاشی کرد که ناموفق بود، کنفوسیوسیسم را مدرن کند، که به طور فزاینده ای در تضاد با شرایط متغیر زندگی اجتماعی در ارتباط با توسعه روابط سرمایه داری در کشور قرار گرفت. در جریان جنبش 4 مه 1919، زمانی که همزمان با مبارزه سیاسی-اجتماعی، خواسته هایی مبنی بر جایگزینی فرهنگ منسوخ قدیمی با فرهنگی جدید، دموکراتیک و پیشرفته تر مطرح شد، کنفوسیوسیسم ضربه محکمی خورد. با این وجود، حتی پس از این نیز نقش مهمی در زندگی اجتماعی چین ایفا کرد. در دوره تسلط چیانگ کای شک کومینتانگ (1927-1949)، ایدئولوژی کنفوسیوسیسم در خدمت ارتجاع کومینتانگ قرار گرفت. حتی پس از ایجاد جمهوری خلق چین، کنفوسیوسیسم همچنان به اعمال نفوذ برخی از بخش‌های خاصی از جمعیت کشور ادامه می‌دهد و به گسترش کیش شخصیت و احیای چین‌مرکزی و ناسیونالیسم کمک می‌کند. آیین کنفوسیوس از کجا سرچشمه گرفت؟

یک شخص را بر اساس دیدگاهی که دارد قضاوت نکنید، بلکه بر اساس آنچه که با آنها به دست می آورد قضاوت کنید.

کنفوسیوس متفکر (553-480 قبل از میلاد). او پایه و اساس آن را گذاشت و پیروانش شروع به توسعه و گسترش آن کردند. جوهر آن چیست؟

مفاهیم کلی

قبل از پرداختن به داستان کنفوسیوسیسم، مایلم به این نکته اشاره کنم که در چینیهیچ معادلی برای این اصطلاح که عموماً غربی است وجود ندارد. در زادگاه این جهان بینی به آن 儒 یا 儒家 می گویند. ترجمه تحت اللفظی این هیروگلیف ها به معنای مفاهیم زیر است: "مدرسه دانشمندان" یا "مدرسه افراد تحصیل کرده".

شکل گیری آیین کنفوسیوس در دوره Chunqiu رخ داد که از 722 تا 481 قبل از میلاد ادامه یافت. ه. این دوران تحولات بزرگی در چین بود، هم سیاسی و هم اجتماعی. بنابراین تاریخ کنفوسیوس از تاریخ خود دولت جدایی ناپذیر است. برای هزاران سال، این دکترین جزء اصلی جامعه و همه نظام های حکومتی بوده است.

پس از مرگ کنفوسیوس، پیروان و شاگردان او جهت گیری های مختلف این ایدئولوژی را شکل دادند. در قرن 3، با توجه به اطلاعات خاصدر نوشته های هان فی، یک ایدئولوژیست چینی، حدود 10 نفر از آنها نام برده شده است و اطلاعات بسیار کمی در مورد همه آنها حفظ شده است.

شایان ذکر است که در دوره های بعد دو مکتب سیاسی و فلسفی دیگر - محیسم و ​​قانون گرایی - شکل گرفت. آیین کنفوسیوس در برابر این «رقابت» ایستادگی کرد و در دوره II-Iقرن ها قبل از میلاد به ایدئولوژی رسمی امپراتوری تبدیل شد.

جنبه اجتماعی

آیین کنفوسیوس در چین در درجه اول به عنوان یک آموزه اجتماعی و اخلاقی شکل گرفت. در آن روزگار متفکران دغدغه هستی شناسی و مسائل هستی پس از مرگ را نداشتند.

آنها به چیز دیگری علاقه داشتند. یعنی: انسان چگونه باید رفتار کند؟ چه عواطف و احساساتی را باید نسبت به عزیزان و غریبه ها تجربه کنید؟ چگونه نسبت به افراد پایین تر و بالاتر از شما رفتار صحیح داشته باشید؟ دولت باید چه ساختاری داشته باشد؟ و مهمتر از همه، چگونه می توان امپراتوری آسمانی را آرام کرد؟

چنین سؤالاتی به این دلیل مطرح شد که در طول دوره ای که در بالا ذکر شد، چین به تعدادی پادشاهی مستقل تقسیم شد که جنگ های دائمی را بین خود به راه انداختند. مردم دوران آرام سابق را به یاد آوردند که امپراتوران خردمند در راس کشور ایستاده بودند.

طرفداران آیین کنفوسیوس به هر طریق ممکن تلاش کردند تا در بازسازی آیین های باستانی، قوانین رفتاری و هنجارهای اجتماعی سهیم باشند. به همین دلیل است که آنها قوانین باستانی را مطالعه کرده و متعاقباً در مورد آنها اظهار نظر می کردند و سعی می کردند ایده های خود را به جامعه و دولت منتقل کنند.

هنگامی که آیین کنفوسیوس به طور رسمی در کشور تأسیس شد، یک کانون متناظر شروع به شکل گیری کرد. متفکران شروع به یکسان سازی متون باستانی، تهیه فهرستی از کتب متعارف کردند و حتی آیین کنفوسیوس را با تشریفات مناسب ایجاد کردند.

اصول اولیه

چه مقرراتی پایه و اساس دین کنفوسیوس شد؟ مرسوم است که اصول زیر را برجسته کنید:

  • در جامعه و برای آن زندگی کنید.
  • بتوانید تسلیم شوید.
  • به بزرگان در سن و رتبه احترام بگذارید، از آنها اطاعت کنید.
  • بی چون و چرا از رئیس دولت - امپراتور اطاعت کنید.
  • بدانید چه زمانی باید متوقف شوید، از افراط و تفریط اجتناب کنید و بتوانید خود را مهار کنید.
  • نشان دادن انسانیت

همچنین مرسوم بود که برای افرادی که بالاترین مقام را در جامعه و مناصب رهبری داشتند، مقررات جداگانه ای در نظر گرفته شود. چنین شخصی علاوه بر موارد فوق موظف بود:

  • در سلطنت خود به فضیلت پایبند باشید.
  • دانش مرتبط داشته باشد.
  • وطن پرست باشید و به کشور خود خدمت کنید.
  • جاه طلب باشید، اهداف تعیین کنید و به آنها برسید.
  • نجابت نشان دهید.
  • فقط به دیگران و دولت نیکی کنید.
  • اجبار به ترجیح دادن متقاعد کردن و مثال خود.
  • نسبت به کشور و زیردستان ابراز نگرانی کنید.

بر اساس این اصول می توان نتیجه گرفت: ایده اصلی آیین کنفوسیوس خیرخواهی، اخلاق، اخلاق و رفتار صحیح همه افراد جامعه بود که فضای اجتماعی راحت را در آن فراهم می کرد.

اصالت آموزه و آیین اجدادی

کنفوسیوس باستانروند بسیار جالبی است اصالت آن در این واقعیت نهفته است که کنفوسیوس، به عنوان بنیانگذار، عملا چیز جدیدی را معرفی نکرده است. او فقط از مشروعیت بخشیدن و اجرای بی چون و چرای آیین های خانوادگی و قبیله ای که صدها سال پیش شکل گرفته بود و همچنین از رعایت سنت ها و قوانین دفاع می کرد.

مهمتر از همه در دین کنفوسیوس کیش نیاکان بود. این هسته اصلی آداب و اعتقادات مذهبی چین به حساب می آمد. و مقیاس فرقه های نیاکان با سلسله مراتب و اهمیت آنها تأیید مستقیمی بر این امر است.

خانواده واحد مردمی است. هر کدام باید معبد مخصوص به خود یا حداقل یک کلیسای کوچک داشته باشند. آنها برای انجام مراسم مذهبی خانوادگی در آنها در زمان مقرر ضروری هستند.

بر این اساس، هر قبیله باید معبد اجداد خود را که به بنیانگذاران شجره نامه اختصاص داده شده بود، ایجاد می کرد. گروه‌های اجتماعی بزرگ‌تر ساختارهای چشمگیرتری داشتند. به طور کلی، اصل این بود: هرچه موقعیت اجتماعی افراد بالاتر باشد، معابد آنها بزرگتر است. مسئولین هر کدام یکی داشتند. اعیان - هر کدام سه نفر. شاهزادگان پنج معبد داشتند و امپراتور هفت معبد. مردم عادی در خانه های خود یک فرقه داشتند.

ایده های اصلی

آنها همچنین ارزش توصیف مختصر را دارند. ایده ها و اصول زیادی در آیین کنفوسیوس وجود دارد، اما در اینجا به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

  • 仁 - "رن". انسانیت، انساندوستی، کرامت.
  • 義 - "و". عدالت و تکلیف، معنا، معنا.
  • 禮 - "لی". تشریفات و تکریم. این نیز به آداب و فرهنگ دلالت دارد که اساس جهان بینی کنفوسیوس است.
  • 郑分钟 - "ژنگ مینگ". به عنوان "تصحیح اسامی" ترجمه شده است. تلویحاً می توان گفت که درک متقابل و نظم تنها در صورتی در جامعه حاکم می شود که افراد شروع به رفتار مطابق با موقعیت و دانش خود کنند.
  • 君子 - "جون تزو" اشراف، اخلاق بالا، خرد، توانایی اشتباه نکردن.
  • 文 - "ون". آموزش و پرورش و روشنگری. معنویتی که با عشق به یادگیری ترکیب شده است. همچنین عدم خجالتی بودن در درخواست کمک و نصیحت از فردی که پایین تر است.
  • 迪 - "دی". اطاعت از افرادی که از نظر سن و مقام ارشد هستند.
  • 忠 - "ژونگ". احترام به اقتدار اخلاقی حکومت. تعبیر زیر در اینجا برای رساندن دقیقتر این معنا مناسب است: «اگر حکومت حریص نباشد مردم دست به دزدی نمی زنند».

این خلاصه ای از آیین کنفوسیوس به طور کلی است. و اگر همه مفاهیم را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که کنفوسیوس در آنها مسیر یک "میانگین طلایی" را پیشنهاد می کند. متفکر بزرگ ظاهراً به اهمیت توانایی از بین بردن تضادها، دستیابی به سازش سیاسی اشاره می کند و خواهان یادگیری هنر تعادل بین دو افراط است.

ظهور بودیسم

ما نمی توانیم این موضوع را هنگام صحبت در مورد چیستی کنفوسیوسیسم نادیده بگیریم.

واقعیت این است که در قرون وسطی، بودیسم در چین شروع به گسترش کرد - آموزه بیداری معنوی، که امروزه قدیمی ترین دین جهانی است که توسط مردمان متعددی با سنت های مختلف به رسمیت شناخته شده است.

طبیعتاً تحت تأثیر او، آیین کنفوسیوس "تغییر یافته است". این شامل عناصر بودیسم است. باید گفت که انتقال این دین از خاک بومی هند به چین یکی از مهم‌ترین وقایع است تاریخ مذهبی. پس از همه، این به معنای چیز بسیار مهمی بود. اینکه کشوری با فرهنگ خاص خود، دینی توسعه یافته با آیین، اخلاق، تعلیم و شرع خاص خود را پذیرفته است.

به طور کلی، آیین کنفوسیوس و بودیسم موضوع جداگانه ای هستند. آموزش هندی ها در چین مدت زیادی طول کشید تا تقویت شود. عمدتاً به دلیل این واقعیت است که در بودیسم زندگی به عنوان منبع اعتیادهای دردناک یک فرد تلقی می شود. این رویکرد برخلاف اصول رفتاری کنفوسیوس و معیارهای اخلاقی بود.

و تنها کمک تائوئیسم مذهبی، که به موازات آن شکل گرفت، به بودیسم کمک کرد تا در چین جای پای خود را به دست آورد. به هر حال، این آموزه مفاهیم بسیاری را از خرد هندو بودایی استخراج کرد. به هر حال، ما کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

در نتیجه بودیسم موقعیت خود را تقویت کرد. عمدتاً به دلیل موقعیت تاریخی عصر سلسله های شمالی و جنوبی (قرن II-IV). بی ثباتی هستی، درگیری های داخلی، بحران ها... اوضاع بهترین نبود. در آن لحظه، درخواست بوداییان برای پناه بردن به پشت دیوارهای بلند صومعه، با چشم پوشی از شلوغی زمین، بسیار مفید بود.

تائوئیسم

در ادامه مبحث چیستی کنفوسیوس باید به این جهت نیز اشاره کرد. این آموزه تائو ("راه کارها") نوعی همزیستی فلسفه و دین است. او خلاصه کوتاه: همه چیز از تائو، جوهر و علت اصلی واقعیت آمده است. تمام دنیا و مردم چرخه ای می سازند و پس از آن به آن باز می گردند.

اما مفهوم تائو اصولاً به تمام تفکرات چینی تعلق دارد و نه فقط به تائوئیسم. همه متفکران یک دولت معین طرفدار آن هستند. زیرا تائو مهم ترین مقوله در فرهنگ چینی است. فقط تفسیرش فرق میکنه.

در آیین کنفوسیوس، تائو مسیر حکومت بر اساس معیارهای اخلاقی و اخلاقی و همچنین مسیر بهبود اخلاقی است. در تائوئیسم - بالاترین اصل، منبع هستی.

طالع بینی در هر دو جنبش مورد بررسی اتفاق افتاد. هم در آیین کنفوسیوس و هم در تائوئیسم. اما رویکرد متفاوت بود. کنفوسیوس ها اجرام آسمانی را زیر نظر داشتند و از پدیده ها و حرکات آنها در مبارزات سیاسی استفاده می کردند.

اما تائوئیست‌ها طالع بینی را منبع فرصت‌هایی برای پیش‌بینی و فال‌گویی می‌دانستند. آنها آسمان، مکان سیارات و ستارگان را به خوبی می دانستند، به همین دلیل اطلس ها، تقویم ها و نقشه های بسیاری را جمع آوری کردند. به طور کلی، تائوئیست ها انحصارگر بودند علوم غیبی. آنها بودند که پیش بینی می کردند و فال جمع می کردند. علاوه بر این، در آن روزها هیچ کس بدون مشورت گرفتن از یک فالگیر تائوئیست، کار مهمی را شروع نکرد. و سپس ازدواج در چین با تبادل فال بین عروس و داماد آغاز شد.

ویژگی های مشترک فرهنگ ها

آیین کنفوسیوس، تائوئیسم و ​​بودیسم جنبش های اصلی چین باستان هستند. آنها ممکن است متفاوت به نظر برسند، اما در واقع چیزی وجود دارد که آنها را متحد می کند. اصلی ترین آنها عبارتند از:

  • هر سه آموزه مربوط به احترام به فرهنگ و سنت و همچنین اصول اخلاقی است.
  • آنها بار مذهبی و فرهنگی را به دوش می کشند.
  • تائوئیسم و ​​کنفوسیوس ادیان چینی با مقدمات اجتماعی و ریشه های فرهنگی مشترک هستند.
  • شرک و پرستش نیروهای طبیعت در هر دوی این حرکت ها وجود دارد. بیشتر در تائوئیسم. اما در آیین کنفوسیوس نیز پرستش اجداد و ارواح وجود دارد. هر دوی این آموزه‌ها سنت‌های دین بدوی را که اساس آن کیش طبیعت بود، پذیرفتند.
  • بودیسم و ​​تائوئیسم در ایده نقص مشترک هستند دنیای مادیو همچنین تمایل به دستیابی به هماهنگی در زندگی. آنها همچنین تمایل دارند به افرادی که به هماهنگی رسیده اند احترام بگذارند.
  • کنفوسیوس و بودیسم با موضوع فلسفه متحد می شوند. آنها مبتنی بر نظریه اخلاق و اخلاق هستند. به بهبود طبیعت و تربیت انسان اهمیت قابل توجهی داده شده است. اما در عین حال، در بودیسم مفاهیمی مانند روشنگری، کارما و سامسارا (چرخه تولد و مرگ) وجود دارد. در تائوئیسم و ​​کنفوسیوسیسم چنین نیست.

اما بیشتر ویژگی مشخصهزیرا هر سه این جهت میل به درک حقیقت، معرفت و رفاه است.

قصارهای کنفوسیوس

توجه به آنها هم ضرری ندارد. هر قصیده یک فکر کامل اصلی است. کنفوسیوس نویسنده بسیاری از این سخنان بود. و از آنجایی که او بنیانگذار ایدئولوژی مورد بحث است، در کلام اوست که می توان جوهره آن را جستجو کرد. در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

  • انسان های نجیب در هماهنگی با دیگران زندگی می کنند، اما از آنها پیروی نمی کنند. ضعیفان از دیگران پیروی می کنند، اما در هماهنگی با آنها وجود ندارند.
  • فقط باید به دوستان توصیه کرد که کاری را که می توانند انجام دهند، تا آنها را بدون تجاوز به نجابت به سوی خیر هدایت کنند. با این حال، در جایی که امیدی به موفقیت نیست، نیازی به اقدام نیست.
  • با خود سختگیر و با مردم ملایم باشید. از خود در برابر دشمنی دیگران محافظت کنید.
  • فرستادن افراد آموزش ندیده برای جنگ، خیانت به آنهاست.
  • سعی کنید کمی مهربان تر باشید. و متوجه خواهید شد که قادر به انجام عمل دیگری نیستید.
  • پسر محترم کسی است که با بیماریش فقط مادر و پدرش را ناراحت کند.
  • بدی را باید عادلانه پرداخت کرد. برای خوب - خوب.
  • سه راه برای رسیدن به دانش وجود دارد. انعکاس نجیب ترین است. تقلید ساده ترین کار است. تجربه سخت و تلخی است.
  • انسان عاقل هرگز کاری را با دیگران انجام نمی دهد که نمی خواهد با او انجام شود.

اگر می خواهید جوهر فلسفه کنفوسیوس را درک کنید، می توانید به سادگی کلمات قصار نوشته شده توسط بنیانگذار آن را بخوانید. هر عبارت متفکر حاوی معنای عمیقی است که تا به امروز مرتبط است.

آیین کنفوسیوس در چین مدرن

با نگاهی به جایگاهی که این دولت در صحنه جهانی در قرن بیست و یکم اشغال کرده است، تنها می توان شگفت زده شد. و بسیاری از فرهنگیان و متفکران مدرن معتقدند: این شایستگی آیین کنفوسیوس است که در هزاره سوم ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور را تحت تأثیر قرار داده است.

قطعا، دنیای مدرندیگر همان نیست اصولی که در آیین کنفوسیوس اساسی بودند در طول زمان دگرگون شده اند. اما این فقط فرهنگ سیاسی چین را به سطح دیگری برد.

بر اساس ایدئولوژی، دولت یک خانواده بزرگ است. این توسط مردی اداره می شود که مسئولیت رفاه رعایای خود را بر عهده گرفته است و با او با احترام رفتار می کنند. در چین مدرن، دولت با ارائه کمک در موارد بیکاری، ناتوانی و بیماری از شهروندان محافظت می کند.

این مفهوم "خانواده بزرگ" کل ملت را متحد می کند. تأثیر مثبت آن به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان 80 درصد جمعیت چین دهقان بودند. نگرش خوب دولت نسبت به آنها و شرایط کاری مناسب باعث ایجاد انگیزه در مردم شد و آنها از برنامه های خود فراتر رفتند. این باعث رشد اقتصادی شد.

اصول کنفوسیوسیسم در اقتصاد بازار نیز رعایت می شود. توسعه آن بر اساس اصول اخلاقی است - غنی سازی نه با سرقت و فریب، بلکه با کار صادقانه به دست می آید.

و در اوایل دهه 2000، دولت، با پایبندی به اصول مدرن جنبش مورد بحث، شروع به حل مشکل نابرابری اجتماعی کرد. در سال 2003، سیستم پزشکی روستایی شرکتی شکل گرفت. و در سال 2007 اعلام شد که از این پس آموزش متوسطه برای خانواده های دهقانی رایگان خواهد بود.

به طور خلاصه، می توان گفت که آموزه های کنفوسیوس تأثیر واقعاً منحصر به فردی بر کل ملت چین داشته است. و حتی نمی توان آن را دین نامید. آیین کنفوسیوس یک سنت، روش و اصل زندگی، جزء لاینفک یک جامعه توسعه یافته است که از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مرفه است.

، کره، ژاپن و برخی کشورهای دیگر. کنفوسیوسیسم یک جهان بینی، اخلاق اجتماعی، ایدئولوژی سیاسی، سنت علمی، شیوه زندگی است که گاهی به عنوان یک فلسفه و گاهی به عنوان یک دین در نظر گرفته می شود.

در چین، این آموزش به عنوان 儒 یا 儒家 (یعنی "مدرسه علما"، "مدرسه کاتبان دانشمند" یا "مکتب دانش آموختگان") شناخته می شود. «کنفوسیوسیسم» یک اصطلاح غربی است که در زبان چینی معادلی ندارد.

آیین کنفوسیوس به عنوان یک دکترین اخلاقی و اجتماعی-سیاسی در دوره چونکیو (722 قبل از میلاد تا 481 قبل از میلاد) - دوران تحولات اجتماعی و سیاسی عمیق در چین - ظهور کرد. در طول سلسله هان، آیین کنفوسیوس به ایدئولوژی رسمی دولتی تبدیل شد و هنجارها و ارزش های کنفوسیوس به طور کلی پذیرفته شد.

در چین امپراتوری، کنفوسیوسیسم نقش دین اصلی، اصل سازماندهی دولت و جامعه را برای بیش از دو هزار سال تقریباً بدون تغییر، تا آغاز قرن بیستم ایفا کرد، زمانی که این آموزش با "سه" جایگزین شد. اصول مردم» جمهوری چین.

پیش از این پس از اعلام جمهوری خلق چین، در دوران مائوتسه تونگ، آیین کنفوسیوس به عنوان آموزه ای که مانع پیشرفت بود محکوم شد. محققان خاطرنشان می کنند که با وجود آزار و اذیت رسمی، کنفوسیوسیسم عملاً در مواضع نظری و در عمل تصمیم گیری در سراسر دوران مائوئیست و دوره گذار و زمان اصلاحات انجام شده تحت رهبری دنگ شیائوپینگ حضور داشت. فیلسوفان برجسته کنفوسیوسی در جمهوری خلق چین باقی ماندند و مجبور شدند «از اشتباهات خود پشیمان شوند» و رسماً خود را مارکسیست بشناسند، اگرچه در واقع در مورد همان کارهایی که قبل از انقلاب می کردند نوشتند. تنها در اواخر دهه 1970 بود که آیین کنفوسیوس شروع به احیاء کرد و کنفوسیوسیسم اکنون نقش مهمی در زندگی معنوی چین ایفا می کند.

مشکلات اصلی که کنفوسیوسیسم در نظر می گیرد، پرسش هایی در مورد نظم روابط بین حاکمان و رعایا، ویژگی های اخلاقی که یک حاکم و یک زیردست باید داشته باشند و غیره است.

به طور رسمی، آیین کنفوسیوس هرگز نهاد کلیسا را ​​نداشت، اما از نظر اهمیت، میزان نفوذ در روح و آموزش آگاهی مردم و تأثیر آن در شکل گیری کلیشه های رفتاری، نقش آن را با موفقیت ایفا کرد. دین

اصطلاحات پایه

نام چینی برای کنفوسیوس هیچ اشاره ای به هویت بنیانگذار آن نمی کند: نهنگ است. سابق 儒، پینیین:یا نهنگ سابق儒家، پینیین: روجیایعنی «مدرسه تحصیلکردگان». بنابراین، سنت هرگز این نظام ایدئولوژیک را در میراث نظری یک متفکر ردیابی نکرده است. آیین کنفوسیوس در واقع مجموعه ای از آموزه ها و آموزه هایی است که در ابتدا به توسعه اساطیر و ایدئولوژی های باستانی تبدیل شد. آیین کنفوسیوس باستان تجسم و تکمیل همه چیز شد تجربه معنوی.

تمدن ملی قبلی اصطلاح نهنگ به این معنا به کار می رود. سابق

儒教، پینیین:

تاریخ کنفوسیوس از تاریخ چین جدایی ناپذیر است. برای هزاران سال، این آموزه برای نظام حکومتی و جامعه چینی نظام‌ساز بود و در اصلاحات بعدی آن که به «نئو کنفوسیوسیسم» معروف شد، سرانجام چیزی را شکل داد که معمولاً فرهنگ سنتی چین نامیده می‌شود. چین قبل از تماس با قدرت های غربی و تمدن غربی، کشوری بود که ایدئولوژی کنفوسیوس بر آن حاکم بود.

با این وجود، شناسایی کنفوسیوسیسم به عنوان یک نظام ایدئولوژیک مستقل و مکتب متناظر با فعالیت های یک فرد خاص همراه است که در خارج از چین با نام کنفوسیوس شناخته می شود. این نام در اواخر قرن شانزدهم در نوشته های مبلغان اروپایی که به لاتین (لات. کنفوسیوس) ترکیب کنگ فو-تزو (مثال چینی: 孔夫子، پین‌یین) را منتقل کرد: Kǒngfūzǐ، اگرچه نام 孔子 (Kǒngzǐ) بیشتر با همان معنی "معلم [خانواده/نام خانوادگی] کون" استفاده می شود. نام اصلی او Qiu 丘 (Qiū) است که به معنای واقعی کلمه "تپه" است، نام میانی او Zhong-ni (仲尼Zhòngní) است، یعنی "دوم خاک رس". در منابع باستانی، این نام را به عنوان نشانه ای از محل تولد او آورده اند: در غاری در اعماق یک تپه مقدس سفالی، جایی که پدر و مادرش در آنجا زیارت کردند. این در سال 551 قبل از میلاد اتفاق افتاد. ه. نزدیک شهر مدرنقوفو (چینی: 曲阜، پینیین: Qūfù) در استان شاندونگ.

پس از مرگ کنفوسیوس، شاگردان و پیروان متعدد او در قرن سوم جهت گیری های بسیاری را شکل دادند. قبل از میلاد ه. احتمالاً حدود ده نفر از آنها بودند. دو متفکر وارثان روحانی او محسوب می شوند: منسیوس (孟子) و سونزی 荀子، نویسندگان رساله های منسیوس و سونزی. کنفوسیوس، که به یک نیروی سیاسی و ایدئولوژیک معتبر تبدیل شده بود، باید در رقابت شدید با دیگر مکاتب سیاسی و فلسفی معتبر چین باستان مقاومت می کرد: Moism (ترجمه چینی: 墨家، پینیین: موژیا) و قانون گرایی (ترجمه چینی: 法家، پینیین: fǎjiā). آموزه های دومی ایدئولوژی رسمی اولین امپراتوری چین چین (221-209 قبل از میلاد) شد. امپراتور متحد کننده چین شی هوانگ (246-210 قبل از میلاد سلطنت کرد) در 213 قبل از میلاد. ه. سرکوب های وحشیانه ای را علیه کنفوسیوس ها آغاز کرد. بخش قابل توجهی از علمای کنفوسیوس از فعالیت‌های سیاسی و فکری کنار گذاشته شدند و 460 مخالف زنده به گور شدند و متون کتاب‌های کنفوسیوس از بین رفت. آنهایی که تا به امروز باقی مانده اند با انتقال شفاهی در قرن دوم بازسازی شدند. قبل از میلاد ه. این دوره در توسعه آیین کنفوسیوس نامیده می شود آیین کنفوسیوس اولیه.

با مقاومت در برابر رقابت شدید، آیین کنفوسیوس تحت سلسله جدید - هان (206 قبل از میلاد - 220 پس از میلاد) در قرن دوم تا یکم. قبل از میلاد ه. ایدئولوژی رسمی امپراتوری شد. در این دوره، تغییرات کیفی در توسعه آیین کنفوسیوس رخ داد: آموزش به ارتدوکس (古文經學 "مدرسه قانون نشانه های باستان") و هترودکس (今文經學 "مدرسه کانون نشانه های مدرن") تقسیم شد. نمایندگان اولی بر مصونیت اقتدار کنفوسیوس و شاگردانش، اهمیت مطلق ایده های آنها و تغییر ناپذیری پیمان هایشان تاکید کردند و هرگونه تلاش برای تجدید نظر در میراث معلم را انکار کردند. نمایندگان جهت دوم، به رهبری "کنفوسیوس عصر هان" - دونگ ژونگشو (179-104 قبل از میلاد)، بر رویکرد خلاقانه به آموزه های باستانی اصرار داشتند. دونگ ژونگشو موفق شد با استفاده از آموزه‌های مکاتب فکری رقیب، دکترینی جامع ایجاد کند که همه مظاهر طبیعت و جامعه را پوشش دهد و با کمک آن نظریه ساختار اجتماعی و دولتی را که توسط کنفوسیوس و منسیوس ارائه شده بود، اثبات کند. آموزه های دونگ ژونگ شو در سینولوژی غربی نامیده می شود کنفوسیوس کلاسیک. آموزه های کنفوسیوس در تفسیر او به یک سیستم جهان بینی جامع تبدیل شد و بنابراین به ایدئولوژی رسمی دولت متمرکز تبدیل شد.

در دوره هان، آیین کنفوسیوس کل وضعیت سیاسی و فرهنگی مدرن چین را تعیین کرد. در سال 125 ق.م. ه. آکادمی دولتی (太學 یا 國學) تاسیس شد که عملکردهای یک مرکز نظری انسان دوستانه مرکزی و یک موسسه آموزشی را ترکیب می کند. اینگونه بود که سیستم معاینه معروف کجو ظاهر شد که بر اساس نتایج آن درجه "دانشمند دادگاه" (博士 boshì) اعطا شد. با این حال، تئوری دولت در آن زمان بسیار بیشتر مبتنی بر ایده های تائوئیستی و قانونی بود.

کنفوسیوسیسم سرانجام خیلی دیرتر، در زمان امپراتور مینگدی (明帝 Míngdì، سلطنت 58 - 78) به ایدئولوژی رسمی امپراتوری تبدیل شد. این امر مستلزم تشکیل قانون کنفوسیوس بود: یکسان سازی متون باستانی، تهیه فهرستی از کتب متعارفی که در سیستم امتحانی استفاده می شد، و ایجاد فرقه کنفوسیوس با طراحی مراسم مناسب. اولین معبد کنفوسیوس در قرن ششم ساخته شد و مورد احترام ترین معبد در سال 1017 در محل تولد معلم ساخته شد. شامل یک کپی می شود خانه خانوادگی Kunov، تپه معروف و مجموعه نمادین. تصویر متعارف کنفوسیوس - پیرمردی با ریش کلفت - حتی بعدها توسعه یافت.

در طول دوره تقویت دولت امپراتوری، در طول سلسله تانگ (唐، 618-907)، در چین تغییرات قابل توجهی در زمینه فرهنگ رخ داد، یک دین جدید، مذهب بودایی (佛教 fójiào) به طور فزاینده ای در چین تاثیرگذار شد. دولت به عامل مهمی در زندگی سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است. این همچنین مستلزم تغییر قابل توجهی در آموزه های کنفوسیوس بود. آغازگر این فرآیند، سیاستمدار و دانشمند برجسته هان یو (韓愈 هان یو، 768-824) بود. فعالیت های هان یو و شاگردانش منجر به تجدید و دگرگونی دیگری در آیین کنفوسیوس شد که در ادبیات اروپا به آن نئوکنفوسیوس می گفتند. مورخ اندیشه چینی مو زونگسان (انگلیسی)روسی

معتقد بود که تفاوت کنفوسیوسیسم و ​​نئوکنفوسیوس با یهودیت و مسیحیت یکسان است. در قرن 19 تمدن چین باید یک بحران معنوی مهم را تحمل می کرد که عواقب آن تا به امروز برطرف نشده است. این به دلیل گسترش استعماری و فرهنگی قدرت های غربی بود. نتیجه آن فروپاشی جامعه امپراتوری و جستجوی دردناک بودمردم چین مکان جدید در جهان کنفوسیوس‌ها که نمی‌خواستند ارزش‌های سنتی را به خطر بیندازند، باید راه‌هایی برای ترکیب تفکر سنتی چین با دستاوردهای فلسفه و فرهنگ اروپایی بیابند. در نتیجه، به گفته محقق چینی وانگ بانگشیونگ (王邦雄)، پس از جنگ‌ها و انقلاب‌ها،نوبت XIX-XX

  1. قرن ها جهت گیری های زیر در توسعه اندیشه چینی پدیدار شده است:
  2. محافظه کار، بر اساس سنت کنفوسیوس، و جهت گیری به سمت ژاپن. نمایندگان: کانگ یووی، لیانگ کیچائو، یان فو (嚴復، 1854-1921)، لیو شیپی (刘师培، 1884-1919).
  3. لیبرال-غربی، با انکار ارزش های کنفوسیوس، به سمت ایالات متحده گرایش دارد. نمایندگان هو شی (胡適، 1891-1962) و وو ژیهوی (吴志辉، 1865-1953) هستند.
  4. مارکسیست رادیکال، روسیفیکیست، همچنین ارزش های کنفوسیوس را انکار می کند. نمایندگان چن دوکسیو (陳獨秀، 1879-1942) و لی دازائو (李大钊، 1889-1927) هستند.
  5. ایدئالیسم اجتماعی-سیاسی یا سنیات سنیسم (三民主義 یا 孫文主義). نمایندگان: سون یات سن (孫中山، 1866-1925)، چیانگ کای شک (蔣介石، 1886-1975)، چن لیفو (陳立夫، 1899-2001).

نمایندگان نسل اول نئوکنفوسیوسیسم مدرن شامل متفکران زیر هستند: ژانگ جونمی (张君劢، مهندس کارسون چانگ، 1886-1969)، شیونگ شیلی (熊十力، 1885-1968) و لیانگ شومینگ. دو متفکر آخر پس از سال 1949 در جمهوری خلق چین باقی ماندند و سال ها از بین همکاران غربی خود ناپدید شدند. از نظر فلسفی، آنها تلاش کردند تا میراث معنوی چین را با کمک بودیسم هندی درک و مدرن کنند و پایه های مطالعات فرهنگی تطبیقی ​​را در چین پی ریزی کنند. نسل دوم نئوکنفوسیوسیان مدرن پس از جنگ جهانی دوم در تایوان و هنگ کنگ بزرگ شدند و همگی از شاگردان هسیونگ شی لی بودند. نمایندگان: Tang Junyi (唐君毅، 1909-1978)، Mou Zongsan (牟宗三، 1909-1995)، Xu Fuguan (徐複觀، 1903-1982). ویژگی روش این متفکران این بود که سعی داشتند بین فرهنگ و فلسفه سنتی چین و غرب مدرن گفتگو برقرار کنند. نتیجه فعالیت آنها "مانیفست" بود که در سال 1958 منتشر شد فرهنگ چینیمردم جهان"

جدیدترین جنبش کنفوسیوس در دهه 1970 در ایالات متحده، به عنوان بخشی از کار مشترک متخصصان و محققان آمریکایی که از چین آمده بودند و در غرب تحصیل کردند، شکل گرفت. این جنبش، که خواستار تجدید کنفوسیوسیسم با استفاده از تفکر غربی است، «پسا کنفوسیوسیسم» (後儒家hòu rújiā) نامیده می شود. درخشان ترین نماینده آن دو ویمینگ (杜維明، زاده ۱۹۴۰) است که به طور همزمان در چین، ایالات متحده آمریکا و تایوان کار می کند. تأثیر آن بر محافل روشنفکری ایالات متحده آنقدر قابل توجه است که رابرت نویل محقق آمریکایی (متولد 1939) حتی اصطلاح نیمه شوخی «کنفوسیوسیسم بوستون» را ابداع کرد. این نشان می دهد که در چین در قرن بیستم. قدرتمندترین تغییر معنوی در کل تاریخ آن رخ داد که ناشی از شوک فرهنگی ناشی از تماس بسیار شدید با الگوهای اساساً بیگانه فرهنگ و شیوه زندگی بود و تلاش برای درک آن، حتی آنهایی که بر میراث فرهنگی چین متمرکز شده بودند، فراتر از محدوده خود کنفوسیوس.

بنابراین، در طول بیش از 2500 سال وجود، آیین کنفوسیوس به شدت تغییر کرده است، در حالی که یک مجموعه درونی یکپارچه باقی مانده است که از همان مجموعه ارزش‌های اساسی استفاده می‌کند.

ترکیب قانون کنفوسیوس

سنت کنفوسیوس با طیف گسترده ای از منابع اولیه نشان داده شده است که بازسازی خود آموزه و همچنین شناسایی روش هایی را که در آن سنت در اشکال مختلف زندگی در تمدن چینی عمل می کند، ممکن می سازد.

قانون کنفوسیوس به تدریج توسعه یافت و به دو مجموعه متن تقسیم می شود: "پنج کتاب" و "چهار کتاب". مجموعه دوم سرانجام در چارچوب نئوکنفوسیوسیسم در قرن دوازدهم متعارف شد. گاهی اوقات این متون با هم در نظر گرفته می شوند (《四書五經》Sìshū Wŭjīng). از اواخر قرن دوازدهم، سیزده کتاب (《十三經》shísānjīng) شروع به انتشار کرد.

اصطلاح "پنج قانون" ("Pentatecanon") در زمان سلطنت امپراتور هان وو دی (漢武帝، 140 - 87 قبل از میلاد) ظاهر شد. در آن زمان، بیشتر متون معتبر از بین رفته بودند، و متون بازسازی شده از انتقال شفاهی در "نامه قانونی" (隸書lìshū) که توسط کین شی هوانگ معرفی شده بود، نوشته شد. تفسیر 左氏傳 (zuǒ shì zhuán) به وقایع نگاری 春秋 (Chūnqiū) برای مکتب دونگ ژونگ شو، که این متون را متعارف می داند، اهمیت خاصی پیدا کرد. اعتقاد بر این بود که متن آن حاوی تمثیل‌های بسیاری است و تفسیر بر «معنای بزرگ» (大義dàyì) تأکید می‌کند و به آشکار شدن «سخنرانی‌های مخفی» (微言 wēiyán) از دیدگاه دکترین اخلاقی و سیاسی کنفوسیوس کمک می‌کند. مکتب دونگ ژونگ شو همچنین به طور گسترده ای از آپوکریفا (緯書wěishū) برای پیشگویی بر اساس متون قانونی استفاده می کرد. در قرن 1 قبل از میلاد ه. وضعیت به طرز چشمگیری تغییر کرد، زیرا مکتب رقیب کانون نشانه های باستانی (古文經學gǔwén jīngxué) ادعا کرد که متون نوشته شده با علائم باستانی، که ظاهراً در جریان بازسازی خانه کنفوسیوس کشف شده اند، در دیوار دیوار کشیده شده اند (壁經bìjīng، "Canons from the Wall")، معتبر بودند. کونگ آن-گو (孔安國)، از نوادگان کنفوسیوس، اصرار داشت که این متون قدیس شوند، اما امتناع کردند. در سال 8 پس از میلاد، غاصب وانگ مانگ (王莽، 8 - 23 پس از میلاد) به تاج و تخت امپراتوری رسید و سلسله جدید (به معنای واقعی کلمه: 新) را اعلام کرد. برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود، او شروع به اعطای عنوان دانشمند (博士) به متخصصان "قانون علائم باستانی" کرد. این مدرسه با مفهوم 六經 (liùjīng) یعنی «شش قانون» کار می کرد که شامل متون «پنج قواعد» به علاوه «کانون موسیقی» (《樂經》yuè jīng) بود که از بین رفت. در دوران باستان متون نوشته شده با نشانه های قدیم و جدید نه تنها از نظر متنی (تقسیم بندی مختلف به فصل ها، ترکیب، محتوا)، بلکه از نظر ایدئولوژی نیز به شدت با یکدیگر تفاوت داشتند. مکتب قوانین نشانه های باستانی، بنیانگذار خود را نه به عنوان کنفوسیوس، بلکه به عنوان بنیانگذار سلسله ژو، ژو-گونگ (周公) ذکر کرده است. اعتقاد بر این بود که کنفوسیوس مورخ و معلمی بود که سنت باستانی را صادقانه بدون افزودن چیزی از خود منتقل کرد. رقابت بین مکاتب نشانه های قدیمی و جدید دوباره در قرن هجدهم شعله ور خواهد شد. بر مبنای ایدئولوژیکی کاملاً متفاوت.

مفاهیم اساسی کنفوسیوس و مشکلات آن

مفاهیم اساسی

اگر به خود قانون کنفوسیوس مراجعه کنیم، معلوم می شود که می توانیم 22 دسته اصلی را تشخیص دهیم (فقط رایج ترین معانی و تفاسیر در ادبیات روسی به عنوان گزینه های ترجمه نشان داده شده است)

  1. 仁 (rén) - بشردوستی، انسانیت، انسان شایسته، انسان دوست، هسته میوه، هسته.
  2. 義 (yì) - وظیفه/عدالت، عدالت مقتضی، احساس وظیفه، معنا، اهمیت، جوهر، روابط دوستانه.
  3. 禮 (lǐ) - مراسم، عبادت، آداب، نجابت، فرهنگ به عنوان اساس جهان بینی کنفوسیوس، پیشکش، هدیه.
  4. 道 (dào) - راه تائو، راه، حقیقت، راه، روش، قاعده، عرف، اخلاق، اخلاق.
  5. 德 (dé) - د، قدرت خوب، مانا (به گفته E. A. Torchinov)، عدالت اخلاقی، انسانیت، صداقت، قدرت روح، کرامت، رحمت، خیرخواهی.
  6. 智 (zhì) - خرد، هوش، دانش، تدبیر، پیچیدگی، درک.
  7. 信 (xìn) - اخلاص، ایمان، اعتماد، وفادار، واقعی، معتبر.
  8. 材 (cái) - توانایی، استعداد، فرد با استعداد، طبیعت انسانی، مواد، قطعه کار، چوب، شخصیت، طبیعت، تابوت.
  9. 孝 (xiào) - اصل xiao، تکریم والدین، خدمت مجدانه به والدین، انجام مجدانه اراده اجداد، انجام مجدانه وظیفه فرزندی (دختری)، عزاداری، لباس عزاداری.
  10. 悌 (tì) - احترام به برادران بزرگتر، نگرش محترمانه نسبت به بزرگترها، احترام، عشق برادر کوچکتر به بزرگتر.
  11. 勇 (yǒng) - شجاعت، شجاعت، شجاعت، سرباز، جنگجو، شبه نظامی.
  12. 忠 (ژونگ) - وفاداری، فداکاری، صداقت، صداقت، توجه، محتاط بودن، خدمت صادقانه.
  13. 順 (شون) - مطیع، مطیع، خوش نیت، پیروی...، اطاعت، کنار آمدن، به میل خود، به میل خود، مرفه، پشت سر هم، مناسب، دلپذیر، به سفارش، تقلید، کپی، فداکاری ( به کسی).
  14. 和 (hé) - او، هماهنگی، صلح، توافق، صلح آمیز، آرام، آرام، مناسب، مناسب، معتدل، هماهنگ با دیگران، پژواک، آواز خواندن، آرام کردن، مجموع. به گفته L. S. Perelomov: "وحدت از طریق تنوع".
  15. 五常 (wǔcháng) - پنج ثابت (仁، 義، 禮، 智، 信). موارد زیر را می توان به عنوان مترادف استفاده کرد: 五倫 (wǔlún) - هنجارهای روابط انسانی (بین حاکم و وزیر، پدر و پسر، بزرگتر و برادران کوچکتر، زن و شوهر، بین دوستان). همچنین می تواند به جای 五行 (wǔxíng) استفاده شود - پنج فضیلت، پنج عنصر (در کیهان شناسی: زمین، چوب، فلز، آتش، آب).
  16. 三綱 (sāngāng) - سه پایه (قدرت مطلق حاکم بر رعیت، پدر بر پسر، شوهر بر زن). دونگ ژونگ شو، همانطور که بعداً خواهیم دید، مفهوم 三綱五常 (sāngāngwŭcháng) - "سه پایه و پنج قانون تزلزل ناپذیر" (تسلیم رعیت به حاکم، انقیاد پسر به پدر و زن از شوهر) را معرفی کرد. انسانیت، عدالت، ادب، عقلانیت و امانتداری).
  17. 君子 (jūnzǐ) - یونزی، یک مرد نجیب، یک انسان کامل، یک مرد با بالاترین ویژگی های اخلاقی، یک مرد عاقل و کاملاً با فضیلت که هیچ اشتباهی نمی کند. در دوران باستان: "فرزندان حاکمان"، در عصر مینگ - یک نامگذاری محترمانه برای هشت چهره از مدرسه دانگلین (東林黨)2.
  18. 小人 (xiǎorén) - شیائو رن، آدم پست، آدم های پست، آدم کوچک، پادپوست جون تزو، آدم های ساده، ترسو و حقیر. بعداً هنگام خطاب به بزرگان (مقامات یا والدین) به عنوان مترادف تحقیرآمیز برای ضمیر "من" استفاده شد.
  19. 中庸 (zhōngyōng) - میانگین طلایی، "متوسط ​​و غیرقابل تغییر" (به عنوان عنوان قانون مربوطه)، متوسط، متوسط، متوسط.
  20. 大同 (dàtóng) - دا تونگ، وحدت بزرگ، انسجام، هماهنگی کامل، هویت کامل، جامعه زمان یائو (堯) و شون (舜).
  21. 小康 (xiăokāng) - شیائو کانگ، ثروت اندک (متوسط)، وضعیتی از جامعه که در آن تائو اصلی از بین رفته است، جامعه ای نسبتاً مرفه.
  22. 正名 (zhèngmíng) - "تصحیح نام ها"، مطابقت دادن نام ها با جوهر چیزها و پدیده ها.

مسائل

نام اصلی آموزه های کنفوسیوس نام خالق آن را نشان نمی دهد، که با تنظیم اصلی کنفوسیوس مطابقت دارد - "انتقال، و نه ایجاد خود". آموزه های اخلاقی و فلسفی کنفوسیوس از نظر کیفی نوآورانه بود، اما او آن را با حکمت "قدیس های حکیم" باستانی که در آثار تاریخی، آموزشی و هنری (شو-چینگ و شی چینگ) بیان شده است، شناسایی کرد. کنفوسیوس آرمان یک نظام حکومتی را مطرح کرد که در آن، در حضور یک حاکم مقدس، قدرت واقعی متعلق به "دانشمندان" (ژو) است که ویژگی های فیلسوفان، نویسندگان و مقامات را با هم ترکیب می کنند. دولت با جامعه یکی شد، ارتباطات اجتماعی- با بین فردی که اساس آن در ساختار خانواده دیده می شد. خانواده برگرفته از رابطه پدر و پسر بود. از دیدگاه کنفوسیوس، کارکرد پدر شبیه کارکرد بهشت ​​بود. از این رو، فرزندسالاری به درجه ی فضیلت ارتقا یافت.

ارزیابی آیین کنفوسیوس به عنوان یک آموزش

آیا آیین کنفوسیوس یک دین است؟ این سوال همچنین توسط اولین سینولوژیست های اروپایی قرن شانزدهم که راهبان فرقه یسوعی بودند که مخصوصاً برای مبارزه با بدعت ها و تبدیل تمام مردمان جهان به مسیحیت ایجاد شده بودند، مطرح شد. مبلغان به منظور تبدیل موفقیت آمیز به دین، سعی کردند ایدئولوژی غالب یعنی نئوکنفوسیوسیسم را به عنوان یک دین و در مقولات مسیحی که تنها برای آنها آشنا بود تفسیر کنند. اجازه دهید این موضوع را با یک مثال مشخص توضیح دهیم.

اولین سنت شناس مبلغ بزرگ قرن 16-17. ماتئو ریچی (به چینی: 利瑪竇Lì Mǎdòu، 1552-1610) بود. به عبارت مدرن، ریچی خالق نظریه مذهبی-فرهنگی است که اساس فعالیت های تبلیغی در چین شد - تفسیری خداباورانه از میراث سنت چینی باستان (پیش از کنفوسیوس) قبل از آشتی کامل آن با کاتولیک. مبنای روش شناختی اصلی این نظریه تلاش برای ایجاد تفسیری از سنت های پیشاکنفوسیوس و اوایل کنفوسیوسی سازگار با مسیحیت بود.

ریچی مانند جانشینان خود از این واقعیت است که در دوران باستان چینی ها ادعای توحید داشتند، اما با زوال این اندیشه، نظام منسجم شرک مانند مردم خاورمیانه و اروپای باستان را ایجاد نکردند. بنابراین، او آیین کنفوسیوس را «فرقه ای از علما» ارزیابی کرد که طبیعتاً توسط چینی هایی که فلسفه می خوانند انتخاب می شود. به گفته ریچی، کنفوسیوس ها بت ها را نمی پرستند، آنها به خدای واحدی معتقدند که همه چیزهای روی زمین را حفظ و کنترل می کند. با این حال، تمام آموزه های کنفوسیوس نیمه دل هستند، زیرا شامل آموزه خالق و بر این اساس، آفرینش جهان نیست. ایده کنفوسیوس قصاص فقط برای فرزندان اعمال می شود و حاوی مفاهیمی در مورد جاودانگی روح، بهشت ​​و جهنم نیست. در همان زمان، ام ریچی معنای مذهبی آیین های کنفوسیوس را انکار کرد. آموزش «فرقه کاتبان» با هدف دستیابی به آرامش اجتماعی، نظم در دولت، سعادت خانواده و تربیت فردی با فضیلت است. همه این ارزش ها با "نور وجدان و حقیقت مسیحی" مطابقت دارد.

نگرش ام ریچی نسبت به نئوکنفوسیوسیسم کاملاً متفاوت بود. منبع اصلی برای مطالعه این پدیده، تعالیم Tianzhu shi yi است (《天主实录》، "معنای واقعی پروردگار آسمانی"، 1603). با وجود همدردی او با کنفوسیوسیسم اصلی (که آموزه‌های وجود-وجود (有yǒu) و صداقت «ممکن است حاوی ذره‌ای از حقیقت باشد»)، نئوکنفوسیوس‌گرایی موضوع انتقاد شدید او شد. توجه ویژهریچی وقت خود را به رد ایده های کیهان شناختی در مورد غایت بزرگ (تای چی 太極) اختصاص داد. به طور طبیعی، او مشکوک بود که حد بزرگی که جهان را به وجود می آورد، یک مفهوم بت پرستانه است که راه تحصیل کرده کنفوسیوس را به سوی خدای زنده و حقیقی مسدود می کند. مشخص است که او در انتقاد از نئوکنفوسیوسیسم مجبور شد آزادانه به اصطلاحات فلسفی اروپایی متوسل شود که حتی برای تحصیلکرده ترین چینی های آن زمان به سختی قابل درک بود... وظیفه اصلی تبلیغی ریچی این بود که ثابت کند محدودیت بزرگ نمی تواند پیشی بگیرد. خدایا و او را ظهور کن. او به همان اندازه ایده اتحاد انسان و جهان را از طریق مفهوم چی (氣، pneuma-substrate، aura vitalis ترجمه‌های تبلیغی) رد کرد.

جدال علیه ایده های کنفوسیوس در مورد طبیعت انسان بسیار مهم بود. M. Ricci با فرض اساسی سنت کنفوسیوس مخالفت نکرد و موافق بود که ماهیت اصلی انسان خوب است - این تز با آموزه گناه اصلی در تضاد نیست.

همانطور که می بینیم، مطالعه آموزه های فلسفی سنتی چین برای مبلغان برای نیازهای عملی ضروری بود، اما در عین حال ریچی باید از مواضع مخالفان خود استدلال می کرد. M. Ricci، قبل از هر چیز، لازم بود به چینی های تحصیل کرده توضیح دهد که چرا آنها چیزی در مورد خدا نشنیده اند، و این را فقط می توان از موضع کنفوسیوس "بازگشت به دوران باستان" (復古fu gu) انجام داد. او سعی کرد ثابت کند که سنت واقعی کنفوسیوس دین خدا (上帝Shang Di) است و نئوکنفوسیوسیسم با آن ارتباط خود را از دست داده است. سنت نئوکنفوسیوس بدون محتوای توحیدی (و حتی خداباورانه، همانطور که بعداً مشخص شد)، توسط ریچی تنها به عنوان تحریف کنفوسیوس گرایی واقعی تفسیر شد. (قابل توجه است که متفکران چینی معاصر ریچی گو یان وو و وانگ چوان شان نیز دیدگاه مشابهی داشتند، اما جهت نقد اساساً متفاوت بود). نئوکنفوسیوسیسم برای ریچی نیز غیرقابل قبول بود، زیرا جهان را یکی می‌دانست، بنابراین خالق را از مخلوقات جدا نمی‌کرد، و هر دو را در دسته موجودات مخلوق قرار می‌داد - که از تای چی غیرشخصی سرچشمه می‌گیرد.

نکات ذکر شده قرن ها نگرش سنت شناسان اروپایی را نسبت به مشکلات نئوکنفوسیوس گرایی فلسفی در چین تعیین کرد. کمتر قابل توجه نیست که متفکران چینی مدرن با روی آوردن به مطالعه این مشکل، تقریباً در همان سطح نظری متفکران اروپایی قرن هجدهم استدلال کردند. به ویژه، رن چی یو (任继愈، متولد 1916) استدلال کرد که این نئوکنفوسیوس بود که به دین کنفوسیوس تبدیل شد، اما با دین اروپایی تفاوت دارد: اروپا با تمایز بین دین، فلسفه و علم مشخص می شود، و در چین تحت سلطه دین ادغام شدند.

همین مبلغان و روشنگران اروپایی که با مطالب واقعی و نظری خود عمل می کردند، مشکل را دقیقاً برعکس مطرح کردند: کنفوسیوسیسم بی خدایی است. قبلاً پیر پوآور (1719-1786) استدلال می کرد که کنفوسیوسیسم مدل بهینه برای اداره یک جامعه الحادی را نشان می دهد. بسیاری از محققین بعدی، به عنوان مثال، N.I Sommer (که کل کارش در ضمیمه آورده شده است)، همچنین اشاره کرد که از دیدگاه علم و فلسفه اروپایی، آموزه های کنفوسیوس کاملاً الحادی یا حداقل پانتئیستی است. یانگ هسیانگ کوی، محقق مدرن چینی (杨向奎، 1910-2000) نیز همین دیدگاه را داشت.

فنگ یولان به شدت با تفسیر کنفوسیوس به عنوان یک دین مخالفت کرد. او تأکید کرد که شخصیت 教 (jiāo) - "آموزش" در نامگذاری باستانی کنفوسیوس نباید به همان معنای کلمه مدرن 宗教 (zōngjiào) - "دین" درک شود. فنگ یو لان که برای مدت طولانی در ایالات متحده تحصیل کرده و کار کرده است، استدلال می کند که آنچه خاص دین است، فقط شناخت وجود جهان معنوی نیست، بلکه به رسمیت شناختن وجود آن به شکل های خاص است. با کنفوسیوسیسم بیگانه است. کنفوسیوس ها هیچ خاصیت ماوراء طبیعی را به کنفوسیوس نسبت نمی دادند، او معجزه نمی کرد، ایمان به پادشاهی غیر از این دنیا یا بهشت ​​را موعظه نمی کرد، به تکریم هیچ خدایی دعوت نمی کرد و کتب الهام شده الهی نداشت. بودیسم حامل عقاید مذهبی در چین بود.

دیدگاه افراطی کنفوسیوسیسم به عنوان بی خدایی توسط متفکر چینی بسیار اصیل ژو کیان چیه (朱謙之، 1899-1972) نشان داده شد. با این حال، موقعیت او به گونه ای است که A.I Kobzev آن را "اسراف" نامیده است. از دهه 1930، این متفکر در حال توسعه نظریه ای در مورد تأثیر محرک تمدن چین بر اروپای غربی. او به نتایج زیر رسید: الف) رنسانس اروپا توسط "چهار اختراع بزرگ" ایجاد شد - کاغذ، چاپ، قطب نما و باروت، که با وساطت مغول ها و اعراب در غرب ظاهر شد. ب) ارتباط بین تمدن های اروپایی و چینی در سه مرحله انجام شد: 1) "تماس مادی". 2) "تماس در زمینه هنر"؛ 3) "تماس مستقیم".

«تماس مستقیم» با فعالیت های مبلغان یسوعی در چین و مطالعه نئوکنفوسیوسیسم همراه بود. برای عصر روشنگری، کنفوسیوس یکی از نقاط مرجع ایدئولوژیک و آیین کنفوسیوس سرچشمه پیشرفت فلسفه بود. این یسوعیان بودند که ایده الحاد کنفوسیوس را به اروپا آوردند.

تأثیر فلسفه چین بر آلمان در ایجاد واقعیتی جدید - لیبرالیسم سلطنتی روشنگری - آشکار شد. تأثیر فلسفه چینی بر فرانسه منجر به ایجاد یک ایده آل مصنوعی - یک ایدئولوژی انقلاب با هدف تخریب شد. مستقیما فلسفه چینیدیدگاه های F. M. Voltaire، P. A. Holbach، S. L. Montesquieu، D. Diderot و دیگران را شکل داد. دیالکتیک «پدیدارشناسی روح» با قانون کنفوسیوس مطابقت دارد.

بنابراین، پرسش از محتوای دینی آموزه های کنفوسیوس باز باقی می ماند، اگرچه اکثر گناه شناسان به آن پاسخ منفی می دهند.

تعدادی از علمای دینی آیین کنفوسیوس را به دینی نسبت می‌دهند که در آن بهشت ​​سخت‌گیرانه و فضیلت‌محور بالاترین الوهیت محسوب می‌شد و پیامبر اعظم مانند بودا یا عیسی، معلم دینی نبود که حقیقت وحی الهی را که به او داده شده بود، اعلام کند. اما حکیم کنفوسیوس، بهبود اخلاقی را در چارچوب استانداردهای اخلاقی کاملاً ثابتی ارائه می‌کند که توسط مرجعیت دوران باستان تقدیس شده است. هدف اصلی فرقه کنفوسیوس ارواح نیاکان بود. در قالب هنجارهای تشریفاتی، آیین کنفوسیوس در زندگی هر چینی به عنوان معادل آیین مذهبی نفوذ کرد.

کنفوسیوس وام گرفت باورهای بدوی: فرقه اجداد متوفی، فرقه زمین و احترام چینی های باستان به خدای برتر و جد افسانه ای شان شانگ دی. پس از آن، او با بهشت ​​به عنوان بالاترین قدرت الهی که سرنوشت تمام زندگی روی زمین را تعیین می کند، مرتبط شد. ارتباط ژنتیکی با این منبع خرد و قدرت هم به نام کشور - "امپراتوری آسمانی" و هم در عنوان حاکم آن - "پسر بهشت" رمزگذاری شده بود که تا قرن بیستم زنده ماند. - Confucianity، آموزش اخلاقی و سیاسی در چین. پایه های آیین کنفوسیوس در قرن ششم گذاشته شد. پیش از میلاد توسط کنفوسیوس. آیین کنفوسیوس قدرت حاکم (حاکمیت) را مقدس اعلام کرد که از طرف بهشت ​​اعطا شده بود و تقسیم مردم به بالاتر و پایین تر (... ...

دایره المعارف مدرن آموزش اخلاقی و سیاسی در چین پایه های آیین کنفوسیوس در قرن ششم گذاشته شد. قبل از میلاد ه. کنفوسیوس آیین کنفوسیوس با بیان منافع اشراف موروثی، قدرت حاکم (حاکمیت) را مقدس اعلام کرد که بهشت ​​اعطا کرد و تقسیم مردم را به... ...

فرهنگ لغت دایره المعارفی بزرگکنفوسیوسیسم - Confucianity، آموزش اخلاقی و سیاسی در چین. پایه های آیین کنفوسیوس در قرن ششم گذاشته شد. پیش از میلاد توسط کنفوسیوس. آیین کنفوسیوس قدرت حاکم (حاکمیت) را مقدس اعلام کرد که از طرف بهشت ​​اعطا شده بود و تقسیم مردم به برتر و فرودست (... ...

فرهنگ لغت دایره المعارف مصور کنفوسیوسیسم، کنفوسیوسیسم، بسیاری. نه، رجوع کنید به (کتاب). نظام اخلاقی استدیدگاه های فلسفی و سنت ها، بر اساس آموزه های متفکر چینی کنفوسیوس (قرن 5-6 قبل از میلاد). فرهنگ لغت توضیحی اوشاکوف. D.N. اوشاکوف. 1935 1940 ...

فرهنگ توضیحی اوشاکوف - (مکتب کاتبان بزرگ رو جیا)، درست مانند تائوئیسم، در قرن ششم قبل از میلاد در چین پدید آمد. این در سان جیائو، یکی از سه دین اصلی چین گنجانده شده است.نظام فلسفی