صفحه اصلی / برای موفقیت و پول / ارتدوکس ها چه کسانی را می پرستند؟ مسیحیان چه کسی را می پرستند؟

ارتدوکس ها چه کسانی را می پرستند؟ مسیحیان چه کسی را می پرستند؟

عبادت است خدمت به خدای یهود (ساواوت، یهوه، یهوه)متشکل از دعا و مناسک محتوای درونی دین را منعکس می کند.

در کلیسای ارتدکس روسیه، عبادت روزانه شامل بخش‌های زیر است: نیمه‌شب، تشریفات، خواندن ساعت‌ها، دعای عبادت (عشاء)، عشایر و تشریفات.

تنها 15 درصد از خدمات کلیسای ارتدکس روسیه از متون عهد جدید تشکیل شده است. مستقیماً مسیحی؛ 85 درصد باقیمانده متون عهد عتیق هستند، یعنی. صرفاً یهودی، همان هایی که در کنیسه ها خوانده می شوند.
بنابراین، خدمات معمول روزانه در کلیسای ارتدکس روسیه 85٪ کنیسه است!

خدمت الهی

1. Polunoshnitsa شامل 70٪ متون عهد عتیق و 30٪ از مجموعه ای از عهد عتیق و جدید است. خواندن مزامیر داوود شماره 50 «به صهیون بر حسب خشنودی خود نیکی کن. دیوارهای اورشلیم را بنا کن... آنگاه گاوها را بر مذبح تو خواهند گذاشت، مزمور شماره 120، «کسی که اسرائیل را نه می خوابد و نه می خوابد» و شماره 133، «خداوند (یعنی یهوه) برکت خواهد داد. تو اهل صهیون.»

2. Matins - 69٪ از متون عهد عتیق، بقیه - مجموعه ای از متون عهد عتیق و جدید. آنها اشعاری را به افتخار خدای اسرائیل بر اساس متونی از آنها می خواندند عهد عتیق. آنها از خروج پیروزمندانه یهودیان از مصر خوشحال می شوند. پیشگویی های حبقوق نبی یهود و اشعیا نبی یهود را تجلیل کنید. و دیگر تمجیدهای خدای یهود و قوم یهود.

3. ساعت - 75٪ متون عهد عتیق، بقیه - مجموعه.

4. عبادت (جمع) - حتی بدون در نظر گرفتن دعاها و مزامیر در proskomedia، و بدون در نظر گرفتن دعاهای داخلی عهد عتیق کشیش در طول نماز و در این مراسم، 35٪ توسط متون عهد عتیق اشغال شده است. بقیه مجموعه ای از عهد عتیق و جدید است.
عبادت مهمترین چیز است عبادت مسیحیجایی که مراسم عشای ربانی برگزار می شود. فراخوانی روح القدس برای تبدیل نان و شراب به بدن و خون مسیح یک روش ساده شده از قربانی خونین انسان یهودی است.

5. شام - 75 درصد متون عهد عتیق، بقیه تلفیقی هستند.
در پایان دعای انجیل شمعون خدا گیرنده «اکنون رها کن...» خوانده می‌شود که با عبادت خطاب به یهودیان به پایان می‌رسد: «... و جلال قوم تو ای اسرائیل». این دعا با صدای بلند خوانده می شود، به طوری که حتی در فلسطین می توان شنید که چگونه روس ها از مردم اسرائیل تجلیل می کنند.

6. Compline - 70٪ از متون عهد عتیق، بقیه - تالیف.
از جمله مزمور شماره 50 و شماره 101 و دعایی که توسط منسی پادشاه یهود سروده شده است: «به خداوند (یَهُوَه) قادر مطلق، خدای پدر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و ذریت عادل ایشان. .». معلوم می شود که فقط ابراهیم، ​​اسحاق، یعقوب و نسل آنها عادل هستند.

هیچ خدمتی در کلیسای ارتدکس روسیه بدون ذکر ابراهیم، ​​یوحنا، یعقوب (معروف به اسرائیل)، بدون موسی، داوود، سلیمان، بدون همه پیامبران، پادشاهان، سرداران، "مردان صالح" و شهدای یهود کامل نمی شود...

15 عید خداوند و مادر خدا 136 روز در سال را اشغال می کنند و تمام این روزها در کلیساهای "ارتدوکس" روسیه نام ها و اصطلاحات یهودی شنیده می شود.
- 52 یکشنبه به عیسی مسیح اختصاص دارد، اما ابراهیم، ​​اسرائیل و غیره بارها و بارها در گوش و لب مردم روسیه صدا می کنند.
- 92 روز از 365 روز، کلیسای ارتدوکس روسیه یاد یهودیانی را جشن می گیرد که اکثر آنها هیچ ربطی به مسیحیت و هیچ ربطی به ارتدکس روسیه ندارند. اینها پدرسالاران یهودی از آدم تا نوح، از نوح تا یوشع، داوود و سلیمان، همه پیامبران یهودا، همه پادشاهان یهودا و اسرائیل هستند.

روس ها از روی نادانی خود را مسیحی یهودی می دانند - دلیل شما کجاست؟ چه کسی را می ستایید؟ به چه کسی اعتماد دارید؟ به خود بیا!

در دوره اولیه تاریخ، بت پرستی نیز در قلمرو روسیه وجود داشت، و به اشکال نسبتاً عجیب و غریب: آنها عناصر خاک، آب، آتش و هوا را می پرستیدند که نشان دهنده آنها بود. خدایان مختلفکه خدای اصلی آن پروون بود.

بت پرستی در روسیه

در دوره اولیه تاریخ، بت پرستی نیز در قلمرو روسیه وجود داشت و به اشکال نسبتاً عجیب و غریب: آنها عناصر خاک، آب، آتش و هوا را می پرستیدند که معرف خدایان مختلفی بودند که پروون خدای اصلی آنها بود.
با توسعه در کیوان روسایالتی ، شاهزاده ولادیمیر به زور شهروندان خود را غسل تعمید داد و به همین دلیل او را مقدس اعلام کردند. او با خواهر باسیل دوم امپراتور بیزانس، آنا، که در سال 988 به مسیحیت گروید، ازدواج کرد. ولادیمیر با پیوندهای خانوادگی به اصلاحات و گسترش کمک کرد فرهنگ بیزانسدر قلمرو کشور آینده روسیه. روسیه که در تقاطع ادیان جهانی، شاهراه های غرب و شرق قرار دارد، فرهنگ معنوی هر دو را جذب و ترکیب کرد. در حال حاضر، از هم پاشیده شده، به طور مساوی به سمت سنت رو به زوال غربی و فرهنگ سنتی شرق باستان، جایی که ریشه‌های آن است، می‌کشد. بنابراین، خود اصطلاح «مسیحیت ارتدوکس» با «ارتدوکس» و خود «مسیحیت» در تضاد معنایی است. درست تر است که آن را یک کلیسای مسیحی کاتولیک یا ارتدکس بدانیم تا کلیسای «ارتدوکس».

بت پرستی

بت پرستی عبارت است از پرستش تصاویر موجودات مافوق بشر که از عناصر مادی ساخته شده اند. این کلمه ریشه یونانی دارد، اگرچه خود این مفهوم در اعماق ادیان توحیدی پناه گرفت: یهودیت، مسیحیت و اسلام. یَهُوَه هیبر را از پرستش خدایان بیگانه و ساختن تصاویری از آنها که به طور غیرمستقیم معرف او باشد، منع کرد (خروج 20: 3-5). پرستش یهوه به شکل "گوساله طلایی" در کتاب اول پادشاهان (12.26-32) شرح داده شده است. این عبادت یک ارتداد بزرگ است («خروج» 32.). به خاطر او «خدایا افراد برگزیده«بیشتر مشکلات به وجود آمد. گرایش به بت پرستی احتمالاً از تاریخ مصر باستان به ارث رسیده است. در مسیحیت، همان مشکلات مربوط به سنت یونانی-رومی است، جایی که تصاویر امپراتورها بر روی محراب ها در معابد ایستاده بودند. در عهد جدید، پرستش چنین «بت‌هایی» به عنوان قربانی کردن برای شیاطین تلقی می‌شد. آگوستین قدیس که تلاش زیادی برای مبارزه با بت پرستی به خرج داد، در کتاب «شهر خدا» شرک یونانی-رومی را انتقادی توصیف می کند. وی با سرزنش پانتئون یونانی-رومی، آن را "خدایان" می نامد. فرشتگان سقوط کردهکه با خدای واقعی مخالفت کرد.

مفهوم شیطان

مفهوم شیطان، شیطان یا ارواح شیطانیراندن انسان در مسیر گناه ناشی از ماهیت وجود مادی است. در اصل، این است - مفهوم فلسفی، به ارث رسیده است اشکال اولیهبت پرستی; این توسط مسیحیان مدرن پذیرفته شده است تا افراد نادان و متعصب را در چارچوب قوانین موجود نگه دارند.
بر اساس مفهوم ودایی، خدا یکی است و نمی تواند رقیبی داشته باشد. هر اتفاقی می افتد با رضایت و اراده خداوند متعال اتفاق می افتد. خیر و شر در آگاهی وجود دارد و با ایده های مادی در مورد زندگی آلوده شده است. مظهر خیر، فطرت الهی فرشتگان و کروبیان است; و مظهر شر، شخصیت شیطان یا شیطان است. بهاگاواد گیتا می گوید که مردم دو دسته هستند - طبیعت الهی و اهریمنی (سوره ها و سورها). در واقعیت موجود زنده- روح، نسبت به همه تعینات متعالی است. وقتی در دنیای مادیروح به شکل اهریمنی یا موجودات الهیاین تفاوت ها مربوط به ماهیت مادی است و کم و بیش با ذهنیت فرد، گرایش او به انجام کارهای خوب یا بد تعیین می شود. وجود شیطان فایده ای ندارد; فرصتی برای شناخت خدا، دور زدن ساخت و سازهای گمانه زنی، وقف خدمت خالصانه وجود دارد. در این مورد حتی نیازی به صحبت در مورد یک شخصیت منفی خاص نیست، زیرا در سطح مطلق همه چیز مطلق است. هر دینی در تلاش است تا آگاهی "خدمت" را در پیروان خود ایجاد کند. به خدای واحد" از طریق چنین خدماتی است که انسان هر آنچه را که نیاز دارد به دست می آورد. اگر انسان برای رفاه مادی تلاش کند، خدمت نیمه خدایان، شیاطین یا شیطان را می پذیرد که سعادت خیالی واقعی او به آن بستگی دارد. تنها به دلیل ناآگاهی است که انسان بر این باور است که خدایان بسیاری هستند که به او کمال می دهند. در واقع، اگر ما از کسی چیزی دریافت کنیم، در واقع آن را شخصیت اعلای الوهیت، سری کریشنا، و مقامات مختلف از جانب او به ما عطا می کنند، این یا آن کمال را عطا می کنند. در حوزه معنوی، خود کریشنا یا بسط های شخصی ویشنو تاتوا تمام فعالیت ها را انجام می دهند. رهایی از مرگ و تولد تنها با گسترش ویشنو تاتوا به دست می‌آید، و عشق توسط خود کریشنا و فداییان پاک او عاری از امیال مادی است. در مورد ادیان توحیدی مختلف، آنها تا آنجایی که افرادی که معتقد به دین معینی هستند می توانند درک کنند، خدا را برای ما نشان می دهند.

ادیان زیادی وجود دارد، اما یک خدا

برای انواع مختلف افراد وجود دارد ادیان مختلفتا بتوانند نزد خدا بیایند. با رحمت او، کریشنا خود را برای انواع مختلف مردم با توجه به آگاهی آنها نشان می دهد. حضور دین متمایز خواهد شد جامعه انسانیاز گله حیوانات

«طبق حالت‌های فطرت دریافت شده توسط روح مجسم، ایمان می‌تواند سه قسم باشد - در فضیلت در شور و در جهل... مردم در فضیلت نیمه خدایان را می‌پرستند، در حالت شور - شیاطین و کسانی که در حالت فضیلت هستند. جهل ارواح و ارواح را می پرستد» (Bh. g. 17. 2-4).

«کسانی که هوش و ذکاوتشان را امیال مادی می برد، خود را به نیمه خدایان تسلیم می کنند و بر اساس طبیعت خود از قوانین و مقررات عبادی پیروی می کنند» (Bh.g.7.20).
این متن از بهاگاواد گیتا ظهور شرک، شرک یا، همانطور که اکنون نامیده می شود، "بت پرستی" را توضیح می دهد. افراد با عقل رشد نیافته که بینش معنوی را از دست داده اند، برای ارضای امیال و نیازهای جسم و ذهن مادی ترجیح می دهند نیمه خدا را بپرستند. نتایج چنین عبادتی موقتی است، اما به سرعت می آید. افراد با آگاهی مادی گرایانه با آگاهی از روح و هدف خود تمایل دارند کسی یا چیزی را خدایی کنند و فتیش های آنها را به عنوان خدا پرستش کنند.
همانطور که در دولت پادشاه وزرا و مقامات مسئول حوزه های مختلف فعالیت هستند، به همین ترتیب حاکم اعظم (خداوند) دستیارانی دارد که هر آنچه را که نیاز داریم مدیریت و تامین می کنند: نور، گرما، آب، غذا و سایر کالاهای مادی به آنها نیمه خدا می گویند. کسی که پر از امیال مادی است، نیمه خدایان را برای ارضای آنها می پرستد. هر کس که می خواهد سلامتی به دست آورد، خدای خورشید را می پرستد. جوینده ثروت - لاکشمی; که در تجارت به موفقیت و خوشبختی می رسد زندگی خانوادگی- اوما، همسر شیوا، و هر که به دنبال سیده، توانایی های عرفانی - به خود پروردگار شیوا; کسانی که به دنبال آموزش هستند، الهه ی خرد ساراسواتی را می پرستند و کسانی که برای رهایی تلاش می کنند، سری ویشنو را می پرستند. در واقع تمام این مزایا توسط شخصیت اعلای الوهیت، سری کریشنا ارائه شده است. نیمه خدایان بخش هایی از بدن جهانی خداوند کریشنا هستند که از آن نتیجه می شود که همه، به هر نحوی، کریشنا را می پرستند، اما آن طور که باید این کار را انجام نمی دهند. در باگاوادگیتا (7.21،22)، کریشنا می‌گوید: «من در قلب همه به شکل پاراماتما حضور دارم. اگر کسی بخواهد نیمه خدایی را بپرستد، ایمان او را تقویت می کنم تا بتواند خود را وقف آن خدا کند. او با داشتن چنین ایمانی، سعی می کند نیمه خدایی خاص را پرستش کند و به آنچه می خواهد می رسد. اما در واقع این مزایا از جانب من اعطا شده است.»
خود شخص اعلای خدا در فعالیت های این جهان شرکت نمی کند و نسبت به هر نوع فعالیت مادی فراتر می ماند. اما، با این حال، همه چیز بر اساس اراده او انجام می شود. آنها می گویند که بدون اراده خداوند، حتی یک تیغ علف حرکت نمی کند. خواسته حق تعالی یک عمل انجام شده است.
«کسانی که نیمه خدایان را می پرستند در میان نیمه خدایان متولد می شوند. کسانی که اجداد را می پرستند، نزد اجداد خواهند رفت. کسانی که ارواح و ارواح را می پرستند در میان این موجودات متولد خواهند شد. کسانی که مرا می پرستند با من زندگی می کنند» (9.25).
کرشنا و نیمه خدایان سیارات خاص خود را دارند، اما تفاوت بین این سیارات بسیار زیاد است. در سیارات نیمه خدایان، حتی در براهمالکا، بالاترین آنها، تولد و مرگ وجود دارد، در حالی که در سیاره کریشنا زندگی ابدی، سرشار از دانش و سعادت است. مرتفع ترین سیاره در دنیای معنویگولوکا ورنداوانا است; در Vedanta Sutras به عنوان cintamani-dhama توصیف شده است - مکانی که در آن تمام خواسته ها برآورده می شود. از نقطه نظر مادی، حتی تصور این امر غیرممکن است.
خداوند با برخورداری از هوش کامل به انسان، دانش را در قالب ودا به او عطا کرد. خداوند اراده آزاد و حق انتخاب را به انسان داد و او را مسئول اعمالش دانست. خود انسان از سر غرور، با نادیده گرفتن اقتدار وداها و مخالفت با خداوند، سختی ها و مشکلات زندگی را با دستان خود به وجود آورد. در هر مرحله با آنها روبرو می شود، خداوند را سرزنش می کند. امّا خداوند، گرچه علت همه اسباب است، مسئول نیست; شخص مسئول اعمال خود است؛ هر کس ثمره فعالیت‌های تقوا یا تقوای خود را درو می‌کند و از نتایج آن رنج می‌برد یا لذت می‌برد. به این کارما می گویند. پس از دست کشیدن از خدمت عبادی به خداوند و تمایل به عمل مستقل، روح در اختیار مایا قرار می گیرد و مانند یک عروسک خیمه شب بازی با آهنگ سه حالت طبیعت مادی (ساتوا، راجا و تاما-گوناس) می رقصد.

مسیحیان چه کسی را می پرستند؟

به نظر می رسد این سوال بی ربط باشد زیرا همه می دانند که مسیحیت یک دین توحیدی است. خدا یکی است! - مسیحی خواهد گفت.
اما خدا کیست؟ مسیحیان خدا را چه کسانی می دانند؟ مسیحیان از پاسخ به این سوال اجتناب می کنند زیرا نمی دانند خدا کیست. ما در هیچ یک از سنت های کتاب مقدس آنها توصیف روشنی از خدا نخواهیم یافت. این یک دلیل دارد. نه موسی، نه پیامبران و نه حتی خود عیسی خدا را ندیدند. ممکن است صدای خدا را از آسمان شنیده باشند; موسی بوته ای در حال سوختن را دید. اما خدا چه شکلی است؟ روشن نمادهای ارتدکستصویری از خداوند متعال وجود دارد. او ریش دارد و در بهشت ​​است... یهودیان و مسلمانان تصویر خدای مسیحی را نمی شناسند و عبادت خود را بت پرستی می دانند.
می گویند هیچ کس خدا را ندیده است. اما ببخشید اگر کسی او را ندید پس تعظیم به او چه فایده ای دارد. یهودیان می گویند: خدا روح است. نمی توان با این موافق نبود. آری خدا روح است. اما این روح شکل و شمایل معنوی دارد، از آنجایی که یک شخص است، می توان آن را دوست داشت. و وقتی کسی محبت خدا را به دست آورد، می تواند او را به چشم عشق ببیند. خداوند خود را در قلب کسی که چشمانش از مرهم عشق نمناک است تجلی می کند. برخی از مسیحیان با پرهیز از حکمت کلامی، برای رهایی از این وضعیت می گویند: «مسیح خدای مجسم است».

یهودیان مسیح را نمی شناسند و او را فریبکار می دانند. اما چرا؟ زیرا دو خدا نمی توانند وجود داشته باشند. برای چندین قرن، این موضوع یک مانع بین یهودیت و مسیحیت بود. اما ایده "خدا پدر، پسر و روح القدس" به یافتن راهی برای خروج از وضعیت کمک کرد. "تثلیث مقدس" اختلافات را حل کرد و طرف های متخاصم را آشتی داد. Srimad Bhagavatam بسیاری از تجسم های خدای یگانه را توصیف می کند که معادل در نظر گرفته می شوند زیرا از یک منبع واحد سرچشمه می گیرند، شخصیت اعلای الوهیت، که دارای همه قدرت، دانش، ثروت، شهرت، انکار و زیبایی است. ادبیات ودایی با توصیف همه این صفات و صفات خداوند، سری کریشنا را علت همه علل و منبع مطلق همه انرژی ها اعلام کرد. او شخصیت اعلای خداست و همه افرادی که ممکن است دارای صفات الهی باشند، والا نیستند. نیتیو نیتیانام ستناس ستانانم ایکو باهونم ای ویداداتی کمان. کاتا اوپانیشاد می گوید که در میان انواع مختلف موجودات زنده، موجودی وجود دارد که با فراهم کردن همه چیز لازم برای زندگی، وجود همه را حفظ می کند. در باگاوادگیتا، کریشنا خودش می گوید که او خداست، همانطور که حکیمان بزرگی مانند آسیتا، دوالا، ویاسا...

کریشنا می گوید: "من پدری هستم که بذر زندگی را می بخشم." این نظر منصفانه توسط کتاب مقدس نیز پشتیبانی می شود. خدا پدر است. اما گاهی برهما را پدر آسمانی نیز می نامند. این نیز صادق است. خداوند به عنوان پدر و خالق پرستش می شود. اما چنین درکی از خداوند، حضور او را در همه جا محدود می کند. تشخیص اینکه او در همه جا حاضر است. ما باید قبول کنیم که او دانای مطلق، قادر مطلق است... در واقع، ادبیات ودایی خالق مستقیم جهان را برهما خودزاده، اولین موجود زنده می داند. بنابراین، اگر کسی خدا را به عنوان خالق پرستش کند، به احتمال زیاد برهما را می پرستد. اما برهما کیست؟ او یک نیمه خداست، تجسم قدرت خلاق خداوند. او موجود بسیار قدرتمندی است، اما عالی نیست... مراسم عبادت ممکن است یکی باشد، اما خود موضوع عبادت متفاوت است.

برخی لرد برهما را به عنوان خدا می پرستند، برخی دیگر شیوا، برخی دیگر پادشاه بهشت ​​ایندرا، برخی دیگر خود را به عنوان یک فرد معمولی، یک شخصیت مذهبی خدایی می کنند. می گویند: «بت نسازید! اما انسان از روی نادانی نمی داند چه کسی را به عنوان خدا می پرستد!

خدا خداست، همه چیز از آن خداست، خدا سرچشمه هر چیزی است که هست. او علت همه اسباب است و علت ندارد. کسانی که در تاما گونا هستند ارواح را می پرستند، کسانی که در راجا گونا هستند شیاطین را می پرستند و کسانی که در ساتوا گونا هستند نیمه خدایان را می پرستند.

این مهم است که واقعاً بدانیم خدا کیست تا عبادت او موفقیت آمیز باشد. برای این، شخص باید آگاهی خدا را توسعه دهد. این آگاهی ناب را ما آگاهی کریشنا می نامیم.

کریشنا برترین شخصیت خداست!

ایسوارا پاراماها کریشنا...
آیا چنین شخصیت بزرگی نیاز به خلق چیزی دارد؟
اگر کسی خلق کند، احتمالاً بنده خداست. اگر کسی خراب کند، او هم بنده است. حتي کسي که از ويشنو حمايت مي کند، به معني خاص خدمتگزار شخصيت متعالي است. او مسبب همه اسباب نیست، او هم دلیل خود را دارد. فقط کریشنا هیچ علتی ندارد، زیرا سرچشمه همه چیز است. هر دو جهان مادی و معنوی از کریشنا سرچشمه می گیرند. او منبع همه انرژي هاست و از هر کسي کاملا مستقل است.

طبیعتاً این سؤال مطرح می شود: خدا کیست و مسیحیان چه کسی را می پرستند؟

پرستش ویشنو یا نارایانا - شخصیت خدا - مستلزم قوانین و محدودیت های سختگیرانه است. او می تواند توسط برهمن هایی که در ساتوا گونا هستند پرستش شود. ویشنو گوشت و مسمومیت ارائه نمی شود. خدمت کسانی را که در ساتوا گونا هستند می پذیرد. مسیحیان حتی قادر به نزدیک شدن به ویشنو نیستند.

اگر آنها خدای خالق را می پرستند، پس طبق کتاب مقدسشان برهما را می پرستند. اگر می خواهند به بهشت ​​بروند، پادشاه بهشت، خدای ایندرا را می پرستند. اگر بخواهند به کمال عرفانی دست یابند، شیوا را پرستش کنند. اگر برای همسری دعا کنند به اوما همسر شیوا روی می آورند. خدا یکی است ولی خود خدا هیچ چیز مادی را قبول ندارد. او فقط عشق و ارادت را می پذیرد. او خودکفا است و به هیچ چیز نیاز ندارد.

چگونه می تواند این باشد؟ مسیح به پیروان خود گفت که فقط از طریق او می توانند به ملکوت آسمان وارد شوند، «مانند از دری». یعنی با پرستش عیسی مسیح، فدایی خدا، مشمول رحمت خود خداوند خواهند شد. درست است، عیسی مسیح پسر خداست و پدرش کیست؟ برهما اما برهما شخصیت عالی خدا نیست، او خدمتکار کرشنا است.

هنگامی که عیسی خود را مسیح نامید، نام پدر آسمانی خود را نشان داد. فرمود: هر که نام خدا را بخواند نجات می یابد! اما نام پدر بزرگ چیست؟

برهما یا کریشنا؟
چندین توضیح وجود دارد; در اینجا یکی از آنها وجود دارد: مسیح تفسیر یونانی نام کریشنا است. بنابراین مسیح کریستو و کریشنا همان شخصی هستند که همه او را می پرستند.

اگر نیمه خدایان را بپرستیم، به سیارات نیمه خدایان، به بهشت ​​می رویم. اما اگر کرشنا را پرستش کنیم به سیاره کرشنا خواهیم رسید.

اگر بلیط مسکو بگیریم مستقیماً به نیویورک نمی رویم بلکه بعد از انجام ترانسفر به مقصد نهایی می رسیم.

به همین ترتیب، اگر برهما را پرستش کنیم، به گلوکا ورینداوان نخواهیم رفت، به برهما لوکا خواهیم رفت و تنها با وقف به خدمت عبادی کریشنا به کریشنا لوکا یا گولوکا ورینداوان خواهیم رسید.

خدا یکی است، اما در اشکال و تصویرهای بی شماری که در زیر وجود دارد تجلی می کند نام های مختلف. صورت های خدا در برهما سامیتا توصیف شده است. بسط های شخصی کرشنا و بسط های بسط های کرشنا وجود دارد. مثل یک عروسک تودرتوی بزرگ که داخل آن عروسک کوچکتر و در آن به نوبه خود یک عروسک کوچکتر هم قرار می گیرد، پس همه چیز در شخصیت متعالی خداوند است که یکی است و با هر چیزی که نیست متفاوت است. او اولین شمعی است که تمام شمع های بعدی از آن روشن می شود، اما این شمع همیشه اولین است. با داشتن صفات خداوند، حتی یک موجود معمولی را می گویند که به صورت و شباهت خدا آفریده شده است. در عین حال اشتباه است اگر فکر کنیم خداست.

علم خدا آنقدرها هم که برای یک فرد بی سواد به نظر می رسد ساده نیست.

مردم به خدا علاقه ای ندارند و سعی می کنند با غرق در لذت های نفسانی شادی را بیابند، در حالی که فرض می کنند که نمی توان به دو خدا دعا کرد. اما خدای واقعی کیست، نمی دانند. این مشکل است. همه کریشنا را می پرستند، اما از آنجایی که این کار را اشتباه انجام می دهند، نتایج چنین پرستشی کاملاً متضاد است. در واقع، آنها توسط خواسته های یک موجود زنده تعیین می شوند. وقتی یک موجود زنده بخواهد یک نیمه خدا یا خدای ساخته شده ذهنی را برای اهداف مادی پرستش کند، کرشنا که در قلب موجود زنده قرار دارد به یک یا آن نوع پرستش ایمان می آورد. به دلیل ناآگاهی است که موجودات سرگردان از انرژی مادی در چرخه تولد و مرگ باقی می مانند.

بوکتورام یاجنا تاپاسم سروا لوکا ماهسوارم...

هر کس عبادت می کند، کریشنا را می پرستد، اما آن را به شیوه ای شایسته انجام نمی دهد.

تاریخ دین به دوران باستان باز می گردد. در مورد ادیان دوران مدرن، قطعاً به پیشینیان تاریخی آنها یعنی ادیان خواهیم پرداخت دنیای باستان. وقتی در مورد مسیحیت صحبت می کنیم، نمی توانیم یهودیت را که اولین بود نادیده بگیریم دین توحیدیزمان ما؛ با صحبت در مورد آن، ما باید به تاریخ مصر باستان با اهرام و شرک آن، و در نهایت، تاریخ امپراتوری روم، که مسیحیت در آغوش آن ظهور کرد، دست بزنیم.

چند خدایی مصر باستان

به گفته کاهنان مصری، در آغاز خلقت فقط اقیانوس وجود داشته است. سپس خدای خورشید RA از تخم بیرون آمد (طبق نسخه دیگری، او از یک گل بیرون آمد). او دو پسر و دو دختر داشت: شو و گب، تفنوت و نات. شو و تفنوت شکل فضا و کره ای به خود گرفتند که روی گب شروع به استراحت کرد که به زمین تبدیل شد. نات بهشت ​​شد. رع بر همه چیز حکومت می کرد. از گب و نات دو پسر به دنیا آمدند: ست و اوزیریس، و دو دختر: ایسیس و نفیتیس. اوزیریس جانشین Ra شد و پادشاه سیاره شد. داعش، خواهرش (و همسرش در یک نفر) به او کمک کرد. شیث از برادرش متنفر بود و او را کشت. ایسیس با استفاده از قدرت عرفانی طلسم خود، اوزیریس را زنده کرد. او به عنوان مدیر دنیای اموات جایی پیدا کرد. بنابراین شجره نامه از خدای خورشید به خدایان و الهه های بسیاری تبدیل شد که در مبارزه برای قدرت با یکدیگر دشمنی داشتند. پس از پیروزی در نبرد بزرگ، هوروس، پسر اوزیریس و ایسیس، ست را شکست داد و پادشاه شد. در زیر سلسله های خدایان، فرمانروایان، وزیران و شیاطین آمده است. از جمله: آمون، دُد، پتاه و غیره. الهه هادور، موت، نیث - اول، سوم...، سلسله پنجم تا بیست و ششم.
برخلاف یونانیان و رومیان باستان، مصریان خدایان خود را به شکل مردمی با سر حیوان به تصویر می کشیدند. اگر شرک یونانی از انسان گرایی رنج می برد، شرک مصری بیشتر به آنیمیسم گرایش داشت. خورشید پرستی در مصر باستانمهمترین بود سلسله‌های فراعنه از خدای Ra سرچشمه می‌گرفتند و کاهنان به هر نحو ممکن از خدمات آنها حمایت می‌کردند. با شروع از "پادشاهی میانه" (2134-1668 قبل از میلاد)، را و آمون به تدریج با هم مخلوط شدند. در طول تداوم سلسله تبان، آمون-را به خدا تبدیل شد و در نسل هجدهم سلسله فراعنه در زمان سلطنت آمنهوتپ سوم - آتن.
Amenhotep 4 اصلاحاتی را در پرستش انجام داد و آتن را به عنوان تنها خدای معابد معرفی کرد. در همین راستا او نام خود را تغییر داد و خود را آخناتن نامید که به معنی «آتن راضی است». از آن زمان به بعد، آزار و شکنجه خادمان فرقه آمون آغاز شد، اگرچه اندکی پس از مرگ خود آخناتون، آنها دوباره به هزارتوهای مذهبی قدیمی بازگشتند.
بارزترین ویژگی در شرک مصر باستان مومیایی کردن حاکمان الهی است. مراسم مومیایی کردن و تشییع جنازه جایگاه ویژه ای داشت. اعتقاد بر این بود که نیروی حیات متشکل از چندین عنصر است که مصریان یکی از آنها را KA می نامیدند - این عنصر تکراری از بدن مادی ناخالص بود. پس از مرگ به سوی پادشاهی مرگ روانه شد. "کا" بدون جسد نمی توانست وجود داشته باشد، بنابراین باید تمام تلاش خود را برای حفظ جسد انجام می داد. طبق آموزه های ایزیس که زمانی جسد اوزیریس را حفظ می کرد، جسد مومیایی شد و به مومیایی تبدیل شد. تعداد زیادی از مومیایی ها در تابوت های ساخته شده از سنگ یا چوب نگهداری می شدند که شبیه خود مومیایی بود. در هر تابوت یک "کتاب مردگان" قرار داده شد. این یک راهنما بود، یک راهنما برای پادشاهی زیرزمینیمرگ و شامل انواع زیادی از متون، فرمول های جادویی، سرودها و دعاهایی بود که از روح (KA) در طول سفر محافظت می کرد. در پادشاهی مرگ، روح به قضاوت اوزیریس رسید. اگر متوفی با تصمیم دادگاه گناهکار اعلام می شد، عنصر KA محکوم می شد: او از غذا، نوشیدنی محروم شد و به دست مجریان بی رحمی که او را تکه تکه کردند داده شد. از سوی دیگر، اگر فرد بدون گناه بود، KA به بهشت ​​به یار می رفت، جایی که غلات 3.7 متر (12 فوت) ارتفاع داشتند و شرایط زندگی بهشتی با نسخه ای که روی زمین وجود داشت مطابقت داشت. بنابراین، تمام صفات لازم به همراه مومیایی در هنگام دفن قرار داده شد. هزینه های حقوقی این جنایتکار با فعالیت او در مزارع اوزیریس تامین می شد.

درباره این باطنی ترین آیین باید چند کلمه گفت. همانطور که در فرهنگ ودایی آریایی ها، افراد مقدس سوزانده نمی شدند، اما اجساد آنها در سامادی حفظ می شد. کلمه سانسکریت سامادی به معنای خلسه ای است که در آن روح از بدن خارج می شود و به دنیای متعالی وجود دائمی و ابدی، دانش و سعادت خود می رود. کشیشان مصریمراسم را حفظ کرد، اما معنای واقعی خود را از دست داد. سامادی های فداییان بزرگ مقدس کریشنا یا ویشنو اساساً با مقبره های فراعنه تفاوت دارند، همانطور که زمین با آسمان و نور با تاریکی متفاوت است. اگر نور نباشد چشم داشتن فایده ای ندارد. بقایای فرهنگ ودایی، به هر شکلی که بر روی زمین ظاهر می شود، خردمندان و فرد تحصیل کردهبا کریشنا که منبع نور است، دانش اصلی را در قالب وداها به انسان داد.

فرهنگ هلنی

فرهنگ هلنی نشان دهنده آغاز تمدن غرب است که قدمت آن به حدود 2000 سال قبل از میلاد می رسد. در اسطوره ها و افسانه ها، در بناهای معماری و مجسمه سازی به ما رسیده است. از ویژگی های بارز این داستان، پیشرفت بالای هنر، فلسفه و ادبیات است. برای یک فرد مدرن، هیچ چیز آشنا از پلاستیک، شیشه، آهن و بتن وجود ندارد. هیچ بقایایی یا شرکت صنعتی وجود ندارد. اما توجه داشته باشید که دستاوردها علم مدرنو فناوری در مقایسه با اهرام غول پیکر مقبره های فراعنه و معابد، مجسمه های خدایان ساخته شده از طلا و سنگ های قیمتی. مانند ابوالهول، آنها برای انسان امروزی یک رمز و راز باقی می مانند. آنچه امروزه معمولاً اسطوره شناسی نامیده می شود برای مردم آن دوره بوده است زندگی واقعی. «اسطوره‌شناسی دانشی است که در قالب داستان منتقل می‌شود. در اصل، کلمه «اسطوره» آنچنان بار منفی و منفی که در طول زمان به دست می‌آمد، نداشت.» دانشمندان تاریخ را در یک صفحه افقی در نظر می گیرند، بدون در نظر گرفتن بردار آگاهی افرادی که طبق قوانین مختلف در صفحه صعودی و عمودی تکامل آگاهی خود زندگی می کردند.
در واقع، آگاهی دینی و پرستش خدایان، آن گونه که ملحدان فکر می کنند، تمرین و بت پرستی توخالی نیست. به هر حال، زندگی با مرگ بدن مادی به پایان نمی رسد; این بسیار پیچیده تر از ترکیبی از عناصر بیوشیمیایی و اسیدهای نوکلئیک است. در همه جای کیهان و فراتر از آن زندگی وجود دارد که ما را مانند یک رشته نامرئی به یک اصل معنوی یک رابطه ابدی با خدا متصل می کند که برخی فقط حدس می زنند. او مانند یک اسباب بازی در دست مشیت، دانه ای از شن در اقیانوس، که در تاریکی ساخت و سازهای گمانه زنی خود پوشیده شده است، در دنیای مفاهیم نسبی سرگردان است و حس واقعیت را از دست داده است.

یونانیان چه کسی را می پرستیدند؟

خدایان اصلی در پانتئون یونانی عبارت بودند از: آتنا، هرمس، دیونیسوس و البته زئوس - رعد و برق، خدای برتر. زیستگاه خدایان المپ بود، کوهی که از نام آن به آسمان ها «المپیان» لقب داده می شد. در مجموع دوازده نفر بودند. زئوس پدر خدایان و مردم است و همسرش هرا مادر ملکه بهشت ​​است. به عقیده یونانیان، خدایان جاودانه بودند و می توانستند به کسی که آنها را می پرستید برکت دهند. همکاری بین مردم و خدایان کلید موفقیت در هر زمینه ای از فعالیت های مادی بود. بنابراین، در شهرها، مردم معابدی برای پرستش خدایان می ساختند. جشنواره ها، رژه ها، نمایش های تئاتری با آواز و رقص به افتخار آنها برگزار شد - همه اینها بخشی از آیین، آیین قربانی را تشکیل می دادند. شاعران ساکنان المپوس را در شعر تجلیل کردند. دانشمندان آنها را به خدایان تقدیم کردند اکتشافات علمی; مردم عادیصنعتگران و بازرگانان، ثمره کار خود را به قربانگاه آوردند. کاهنان با انجام قربانی، خدایان را راضی می کردند و فرمانروایان جهان مطابق میل بهشت ​​بر رعایای خود حکومت می کردند - بنابراین همه افراد جامعه در راز جهانی شرکت کردند. رقابتی بین نمایندگان حوزه‌های مختلف فعالیت وجود داشت که به شکوفایی و پیشرفت کل جامعه کمک کرد: شاعران در سبک عالی، رقابت با یکدیگر و حتی با خود آتنا برتری داشتند. رزمندگان - در شجاعت خود؛ تجار، صنعتگران و کشاورزان - در تولید کالاهای مصرفی؛ کاهنان در توبه و نیایش شدید زندگی می کردند.
فرهنگ یونانی از ساکنان جزیره کرت در دریای اژه سرچشمه گرفته است، که خیلی زودتر، حدود 3000 سال قبل از میلاد وجود داشته است. این مردم معتقد بودند که همه چیز پدیده های طبیعیو اشیاء متحرک و پرستش شدند. به این نوع عبادت «فتیشیسم» می گویند. خاصی داشت قدرت جادوییو به گفته هرودوت (400 ق.م) از مصریان به عاریت گرفته شده است.

چند دیمونیسم رومی

اگر بتوان پانتئون یونانی را چند خدایی، شرک نامید، پس پانتئون روم را می توان چند دیمونیسم نامید، زیرا شامل خوب و نیروهای شیطانی. خدای اصلی رومیان باستان مشتری بود. او نابغه خوب را به تصویر کشید. اما او رقبایی داشت: مریخ، زحل و پلوتون که بسیار قدرتمند نیز بودند. ژانوس و وستا موضع بی طرفی گرفتند و محافظان را به تصویر کشیدند کوره و خانه. لارس و پناتس از خانه و مزرعه محافظت می کردند. سرس - کشاورزی تحت حمایت. مینروا مانند آتنا یونانی در مقام الهه خرد قرار داشت. با توسعه ستاره شناسی، بسیاری از سیارات و ستارگان نام موجودات آسمانی مربوطه را دریافت کردند. کرچک و پولوکس ستارگان صورت فلکی جوزا بودند. مشتری، ژانوس و مینروا - نماینده سه گانه کاپیتولین بودند که جایگاه ویژه ای در دین رومیان باستان داشتند. پرستش مشتری، مریخ و سیریوس، ژانوس و وستا در زمان امپراتور معروف پمپی شروع شد. در انسان گرایی، خدایان رومی هیچ تفاوتی با خدایان یونانی نداشتند. در اواخر دوره امپراتوری روم، امپراتورهای روم شروع به خدایی شدن کردند. آگوستوس اولین نفر بود. او در طول زندگی خود را عضو پانتئون اعلام کرد. پس از او کلودیوس، وسپاسیان و تیتوس قرار گرفتند. با حمله وندال ها، امپراتوری روم فروپاشید. بسیاری از معابد و بناهای فرهنگی ویران شدند و آنهایی که باقی مانده بودند با شروع دوره مسیحیت بازسازی شدند. از زمان سلطنت نرون، کنستانتین کبیر و فلاویوس (تئودوس اول) که در سال 392 رسماً بت پرستی را ممنوع کرد، شرک وجود نداشت. این "داستان الهی" روم باستاندر شعر ویرژیل مارون ("Aeneid") منعکس شد، درست مانند تاریخ هلاس. یونان باستان) در آثار هومر ("ایلیاد" و "ادیسه"). این رویدادهای یونان و روم باستان با نام "افسانه های یونان و روم باستان" در تاریخ ثبت شد. اما چنین اسطوره ای را می توان هر مطالعه ای توسط دانشمندان مدرن، باستان شناسان، مردم شناسان که مشغول جمع آوری مطالب مستند برای بازتولید تصویر یک دوره خاص هستند نامید. افسانه ها به اندازه هر شواهد علمی دیگر درست هستند. خارق‌العاده بودن آنها را نه به تخیل نابغه شاعر، بلکه باید به آگاهی نسبت داد. مردم مدرن(روز و شب گیج کننده). بسیاری از چیزها وجود دارد که حتی تصور آنها برای انسان مدرن دشوار است، زیرا آگاهی او آلوده و مشروط است مفهوم مادیزندگی، ایدئولوژی و جهان بینی او. چیزی که اکنون فراتر از چیزی است که عموماً پذیرفته شده است، برای شخصی که در آن دوران دور زندگی می کرده است حالت طبیعیوجود و فرهنگ او
از همه چیزهای مثبتی که در تاریخ باقی مانده و تا امروز از امپراتوری روم باقی مانده است، این تقویم رومی است که تا پایان دوران بت پرستی استفاده می شد. از مهم‌ترین جشنواره‌های آن زمان می‌توان به Saturnalia، Lupercalia، Equiria و بازی‌های سکولار اشاره کرد. Saturnalia از 17 دسامبر تا 23 دسامبر در انقلاب زمستانی هفت روز به طول انجامید. همه امور برای این دوره به تعویق افتاد - شهروندان تفریح ​​کردند، هدایایی رد و بدل کردند، بردگان آزادی موقت دریافت کردند. در 15 فوریه جشنی به افتخار لوپرکالیا، خدای شبانان، در کوه پالاتین برگزار شد. طبق افسانه ها، در این کوه یک گرگ از دو قلو به نام های رومولوس و رموس که رم را تأسیس کردند، پرستاری کرد. از 27 فوریه تا 14 مارس، تمرینات نظامی به افتخار مریخ، خدای جنگ برگزار شد. برای بزرگداشت آغاز قرن، بازی های ورزشی، مسابقات ورزشی و فداکاری هر صد سال یکبار برگزار می شد. فرهنگ بت پرستی هنوز در مختلف حفظ شده است سنت های مذهبی، در جشن ها و رویدادهای ورزشی که تحت عنوان "بازی های المپیک" در نظر گرفته شده است.

اساطیر اسکاندیناوی

اساطیر اسکاندیناوی با فرهنگ مردم ژرمن همراه بود. به عنوان مثال، فرقه اودین، رئیس خدایان، از آلمان آمده است. اودین - خدای جنگ نیز با خدای خرد، شعر و هنر جادوی سیاه مرتبط است. اطلاعات در مورد او در نظرات مورخ دانمارکی Saxo Grammaticus (ادبیات نروژ و جزایر) و نویسنده آلمانی آدام از برمن (1075) موجود است. فولکلور اسکاندیناوی هنوز حاوی داستان هایی از این دوره است.
همسرش فریگ، الهه آتشگاه، همیشه در کنار اودین می نشیند. Dhor خدای رعد و برق است که از مردم و خدایان حمایت می کند. فی خدای سعادت است، خواهرش پری الهه شانس است. همچنین بسیاری دیگر کمتر مهم وجود دارد خدایان کاربردی: بالدر، هرمود، تیر، براگی، لوکی و غیره. لوکی از همه آنها زبردست تر است. پانتئون اسکاندیناوی تا حد زیادی با قهرمانان تکمیل می شود: سیگورد، اژدها کش. هلگی، سه زاده، هارالد وارتوث، هادینگ، استارکاد و والکیری. کوتوله ها، کوتوله ها، اورن ها (الهه های سرنوشت) نیز در موارد فوق گنجانده شده اند. علاوه بر این، پرستش ارواح از جایگاه ویژه ای برخوردار است. همه موجودات به دو گروه متخاصم تقسیم شدند، Aesir و Vanir. رهبر اولی خود اودین بود. حداقل دوازده خدا تحت فرمان او بودند. در روز جنگی بود که در پایان آن تمام شب ضیافتی بود. خدایان قدیمی مردند و جای خود را به خدایان جدید دادند و پس از آن صلح و عشق حاکم شد. پس از مرگ، مردم عادی در اختیار الهه هل (از این رو کلمه روسی "جهنم")، نماینده دنیای اموات، افتادند.
پرستش خدایان توسط کاهنانی به نام گدار انجام می شد. در ابتدا، خدمات در زیر سایه درختان، نزدیک چاه ها یا نوعی غار سنگی انجام می شد، بعدها - در معابد ساخته شده از چوب. قبل از محراب خدا، نه تنها حیوانات، بلکه حتی مردم قربانی می شدند.
در باگاواد گیتا آمده است که با توجه به تأثیر شیوه‌های مختلف طبیعت مادی، انواع مختلف مردم عبادت‌های متفاوتی دارند. آنان که در جاهلیت هستند، ارواح و پیشینیان را می پرستند، آنانی که در شور و شوق هستند، مطابق فطرت خود می پرستند. قوی دنیااین، و کسانی که در نیکی هستند، طبق بخش کارما-کاندا، نیمه خدایان را می پرستند. انگیزه همه این دسته از نمازگزاران، منافع شخصی است. در مقابل، کسي که به شعور خالص دست يافته و به ماهيت معنوي خود واقعي خود پي برده است، از روي احساس وظيفه، به فعاليتهايي مي پردازد که به نفع همه موجودات زنده باشد. فعالیت های او با احساس عشق و ارادت به لرد کریشنا هدایت می شود.
هر گونه پرستش برای خشنود کردن شخصیت اعلای الوهیت، سری کریشنا است. اما افراد با عقل رشد نیافته و دارای عادات ناپاک (گوشت خواری و...) این را نمی دانند. در سرماد باگاواتام آمده است که «بالاترین شغل (دارما) برای یک شخص آن چیزی است که به او کمک می کند تا به خدمت عاشقانه عابدانه به پروردگار متعالی دست یابد. چنین خدمتی باید فداکار و مستمر باشد. فقط این می تواند روح را کاملاً ارضا کند» (1.2.6.) «با پرستش نیمه خدایان، انسان به سیارات نیمه خدایان می رسد; با پرستش اجداد، شخص در سیارات اجدادی متولد می شود. با پرستش ارواح (بوتاس و پرتاس) و انجام جادوی سیاه، مانند یکی از آنها در سیاره ارواح متولد می شود، اما کسی که به کریشنا ارادت دارد با کریشنا زندگی می کند. «فداکاران من با من زندگی خواهند کرد» (Bh.g. 9.25.)
کریشنا شخصیت اعلای الوهیت است. پروردگار همه سیارات و نیمه خدایان. کسی که این را کاملاً می داند، از شر همه رنج خلاص می شود و پس از ترک بدن مادی، به کریشنا، سیاره عالی او گلوکا ورنداوانا باز می گردد. بنابراین هدف هر تمرین معنوی درک کرشنا است. من گردآورنده وداها هستم، متخصص در وداها و هدف نهاییدانش» (Bh.g.15.15). کریشنا تنها کسی است که از همه فداکاری ها لذت می برد. با این حال، در واقعیت، او فقط عشق و ارادت باکتاهای خود را می پذیرد. پرستش بسیاری از خدایان ذاتی بود فرهنگ ودایی، که زمانی در سیاره زمین وجود داشت. وقتی تحت تأثیر عصر کالی این فرهنگ باستانیرو به زوال بود، بقایای آن به راحتی در اشکال سنتی پرستش خدا دیده می شد. در ادیان ملل مختلف. هرکسی که پرستش می شود در واقع شخصیت اعلای الوهیت، سری کریشنا را پرستش می کند، اما او این کار را به شیوه مناسب انجام نمی دهد.

مسیحیت در کنار بودیسم و ​​یهودیت یکی از ادیان جهانی است. در طول تاریخ هزار ساله، این کشور دستخوش تغییراتی شده است که به شاخه‌هایی از یک دین منتهی شده است. اصلی ترین آنها ارتدکس، پروتستان و کاتولیک است. مسیحیت جنبش‌های دیگری نیز دارد، اما معمولاً آنها به عنوان فرقه‌ای طبقه‌بندی می‌شوند و توسط نمایندگان جنبش‌های عمومی به رسمیت شناخته شده محکوم می‌شوند.

تفاوت بین ارتدکس و مسیحیت

تفاوت این دو مفهوم چیست؟خیلی ساده است. همه ارتدوکس ها مسیحی هستند، اما همه مسیحیان ارتدوکس نیستند. پیروانی که با اعتراف به این دین جهانی متحد شده اند، با تعلق به جهتی جداگانه تقسیم می شوند که یکی از آنها ارتدکس است. برای درک اینکه چگونه ارتدکس با مسیحیت متفاوت است، باید به تاریخچه ظهور دین جهانی بپردازید.

خاستگاه ادیان

اعتقاد بر این است که مسیحیت در قرن اول ظهور کرد. از تولد مسیح در فلسطین، اگرچه برخی منابع ادعا می کنند که دو قرن قبل از آن شناخته شده است. مردمی که ایمان را تبلیغ می کردند منتظر آمدن خدا به زمین بودند. این دکترین پایه های یهودیت را جذب کرد و جهت های فلسفیدر آن زمان او به شدت تحت تأثیر شرایط سیاسی بود.

گسترش این دین با موعظه رسولان بسیار تسهیل شد، به خصوص پل. بسیاری از مشرکان تبدیل به ایمان جدید، و این روند برای مدت طولانی ادامه یافت. در حال حاضر مسیحیت بیشترین را دارد تعداد زیادیپیروان در مقایسه با سایر ادیان جهان.

مسیحیت ارتدکس تنها در رم در قرن دهم شروع به برجسته شدن کرد. پس از میلاد، و به طور رسمی در سال 1054 تأیید شد. اگرچه منشأ آن را می توان به قرن 1 بازگرداند. از تولد مسیح ارتدوکس ها بر این باورند که تاریخ دین آنها بلافاصله پس از مصلوب شدن و رستاخیز عیسی مسیح آغاز شد، زمانی که رسولان اعتقادی جدید را تبلیغ کردند و افراد بیشتری را به دین جذب کردند.

در قرن دوم و سوم. ارتدکس با گنوسیزم مخالفت کرد که صحت تاریخ عهد عتیق را رد کرد و تفسیر کرد. عهد جدیدبه روشی متفاوت که با روش عمومی پذیرفته شده مطابقت ندارد. رویارویی در روابط با پیروان پیشتاز آریوس نیز مشاهده شد که جنبش جدیدی - آریانیسم را تشکیل دادند. بر اساس عقاید آنها، مسیح ذات الهی نداشت و فقط میانجی بین خدا و مردم بود.

در مورد دکترین ارتدکس در حال ظهور شوراهای جهانی تأثیر زیادی داشتند، توسط تعدادی از امپراتوران بیزانس حمایت می شود. هفت شورا، که در طول پنج قرن تشکیل شد، بدیهیات اساسی را که متعاقباً در ارتدکس مدرن پذیرفته شد، ایجاد کردند، به ویژه، آنها منشأ الهی عیسی را تأیید کردند، که در تعدادی از آموزه ها مورد مناقشه قرار گرفت. این امر ایمان ارتدکس را تقویت کرد و به افراد بیشتری اجازه داد تا به آن بپیوندند.

علاوه بر ارتدکس و آموزه های بدعتی کوچک، که به سرعت در روند توسعه روندهای قوی تر محو شد، کاتولیک از مسیحیت بیرون آمد. این امر با تقسیم امپراتوری روم به غربی و شرقی تسهیل شد. تفاوت های عظیم اجتماعی، سیاسی و دیدگاه های مذهبیمنجر به فروپاشی یک دین واحد به کاتولیک رومی و ارتدکس شد که در ابتدا کاتولیک شرقی نامیده می شد. رئیس کلیسای اول پاپ بود، دومی - پدرسالار. جدایی متقابل آنها از یکدیگر از ایمان مشترک منجر به انشعاب در مسیحیت شد. این روند در سال 1054 آغاز شد و در سال 1204 با سقوط قسطنطنیه پایان یافت.

اگرچه مسیحیت در سال 988 در روسیه پذیرفته شد، اما تحت تأثیر فرآیند انشقاق قرار نگرفت. تقسیم رسمی کلیسا تنها چند دهه بعد اتفاق افتاد، اما در غسل تعمید روسیه آنها بلافاصله معرفی شدند آداب و رسوم ارتدکس ، در بیزانس شکل گرفت و از آنجا به عاریت گرفته شد.

به طور دقیق، اصطلاح ارتدکس عملاً هرگز در منابع باستانی یافت نشد، به جای آن، کلمه ارتدکس استفاده می شد. به گفته تعدادی از محققان، این مفاهیم قبلا ارائه شده بود معنی متفاوت(ارتدوکس به معنای یکی از جهت های مسیحیو ارتدکس تقریباً یک ایمان بت پرستی است). متعاقباً به آنها معنای مشابه داده شد ، مترادف ساختند و یکی را با دیگری جایگزین کردند.

مبانی ارتدکس

ایمان به ارتدکس جوهر تمام تعالیم الهی است. اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه، که در جریان انعقاد دوم گردآوری شد شورای جهانی، اساس عقیده است. ممنوعیت تغییر هر گونه مقررات در این نظام جزمی از شورای چهارم اجرا می شود.

بر اساس اعتقادنامه، ارتدکس بر اساس تعصبات زیر است:

میل به شایستگی زندگی ابدیدر بهشت ​​پس از مرگ، هدف اصلی اظهار دین مورد بحث است. درست است مسیحی ارتدکسباید در طول زندگی خود از احکامی که به موسی صادر شده و توسط مسیح تأیید شده است پیروی کند. به گفته آنها، شما باید مهربان و مهربان باشید، خدا و همسایگان خود را دوست داشته باشید. اوامر بیانگر این است که همه سختی ها و سختی ها را باید با سرکشی تحمل کرد و حتی ناامیدی از گناهان کبیره است.

تفاوت با دیگر فرقه های مسیحی

ارتدکس را با مسیحیت مقایسه کنیدبا مقایسه جهات اصلی آن امکان پذیر است. آنها از آنجایی که در یک دین جهانی متحد شده اند، با یکدیگر مرتبط هستند. با این حال، تفاوت های زیادی بین آنها در تعدادی از مسائل وجود دارد:

بنابراین، تفاوت بین جهت ها همیشه متناقض نیست. شباهت های بیشتری بین کاتولیک و پروتستانتیسم وجود دارد، زیرا دومی در نتیجه انشعاب کلیسای کاتولیک روم در قرن شانزدهم پدیدار شد. در صورت تمایل می توان جریان ها را با هم تطبیق داد. اما سال هاست که چنین اتفاقی نیفتاده و در آینده نیز انتظار نمی رود.

نگرش نسبت به ادیان دیگر

ارتدکس با اعتراف کنندگان ادیان دیگر مدارا می کند. با این حال، این جنبش بدون محکوم کردن و همزیستی مسالمت آمیز با آنها، آنها را بدعت می شناسد. اعتقاد بر این است که از میان همه ادیان، تنها یکی از ادیان صادق است. این جزم در نام نهضت موجود است و نشان می دهد که این دین درست و مخالف دیگر جنبش ها است. با این وجود ، ارتدکس تشخیص می دهد که کاتولیک ها و پروتستان ها نیز از فیض خدا محروم نیستند ، زیرا اگرچه آنها او را به گونه ای متفاوت تجلیل می کنند ، اما جوهر ایمان آنها یکسان است.

در مقایسه، کاتولیک ها تنها امکان رستگاری را عمل به دین خود می دانند، در حالی که دیگران، از جمله ارتدکس، نادرست هستند. وظیفه این کلیسا متقاعد کردن همه مخالفان است. پاپ رئیس است کلیسای مسیحی، اگرچه در ارتدکس این تز رد شده است.

حمایت کلیسای ارتدکس توسط مقامات سکولار و همکاری نزدیک آنها منجر به افزایش تعداد پیروان این دین و توسعه آن شد. در تعدادی از کشورها، ارتدکس توسط اکثریت مردم انجام می شود. این موارد عبارتند از:

تعداد زیادی معابد در این کشورها ساخته می شود، مدارس یکشنبه، موضوعاتی که به مطالعه ارتدکس اختصاص دارد در مؤسسات آموزشی سکولار معرفی می شوند. عمومی‌سازی یک جنبه منفی نیز دارد: اغلب افرادی که خود را ارتدوکس می‌دانند، نگرش سطحی نسبت به انجام مناسک دارند و اصول اخلاقی تجویز شده را رعایت نمی‌کنند.

شما می توانید آیین ها را انجام دهید و با زیارتگاه ها به گونه ای متفاوت رفتار کنید، دیدگاه های متفاوتی در مورد هدف اقامت خود در زمین داشته باشید، اما در نهایت، هرکسی که ادعای مسیحیت می کند، با ایمان به خدای واحد متحد شده اند. مفهوم مسیحیت با ارتدکس یکسان نیست، بلکه شامل آن می شود. حفظ اصول اخلاقی و صمیمیت در روابط خود با قدرت های برتر اساس هر دینی است.

پرستش - مسیحیان چه کسی را می پرستند؟ عبادت خدمتی به خدای یهود (ساباوت، یهوه، یهوه) است که شامل دعاها و مناسک است. محتوای درونی دین را منعکس می کند. در کلیسای ارتدکس روسیه، عبادت روزانه شامل بخش‌های زیر است: نیمه‌شب، تشریفات، خواندن ساعت‌ها، دعای عبادت (عشاء)، عشایر و تشریفات. تنها 15 درصد از خدمات کلیسای ارتدکس روسیه از متون عهد جدید تشکیل شده است. مستقیماً مسیحی؛ 85 درصد باقیمانده متون عهد عتیق هستند، یعنی. صرفاً یهودی، همان هایی که در کنیسه ها خوانده می شوند. بنابراین، خدمات معمول روزانه در کلیسای ارتدکس روسیه 85٪ کنیسه است! پرستش 1. Polunoshnitsa شامل 70% متون عهد عتیق و 30% تلفیقی از متون عهد عتیق و جدید است. خواندن مزامیر داوود شماره 50 «به صهیون بر حسب خشنودی خود نیکی کن. دیوارهای اورشلیم را بنا کن... آنگاه گاوها را بر مذبح تو خواهند گذاشت، مزمور شماره 120، «کسی که اسرائیل را نه می خوابد و نه می خوابد» و شماره 133، «خداوند (یعنی یهوه) برکت خواهد داد. تو اهل صهیون.» 2. Matins - 69٪ از متون عهد عتیق، بقیه - مجموعه ای از متون عهد عتیق و جدید. آنها بر اساس متون عهد عتیق اشعاری را به افتخار خدای اسرائیل می خواندند. آنها از خروج پیروزمندانه یهودیان از مصر خوشحال می شوند. پیشگویی های حبقوق نبی یهود و اشعیا نبی یهود را تجلیل کنید. و دیگر تمجیدهای خدای یهود و قوم یهود. 3. ساعت - 75٪ متون عهد عتیق، بقیه - مجموعه. 4. عبادت (جمع) - حتی بدون در نظر گرفتن دعاها و مزامیر در proskomedia، و بدون در نظر گرفتن دعاهای داخلی عهد عتیق کشیش در طول نماز و در این مراسم، 35٪ توسط متون عهد عتیق اشغال شده است. بقیه مجموعه ای از عهد عتیق و جدید است. عبادت مهم ترین مراسم مسیحیت است که در آن مراسم عشای ربانی برگزار می شود. فراخوانی روح القدس برای تبدیل نان و شراب به بدن و خون مسیح یک روش ساده شده از قربانی خونین انسان یهودی است. 5. شام - 75 درصد متون عهد عتیق، بقیه تلفیقی هستند. در پایان دعای انجیل شمعون خدا گیرنده «اکنون رها کن...» خوانده می‌شود که با عبادت خطاب به یهودیان به پایان می‌رسد: «... و جلال قوم تو ای اسرائیل». این دعا با صدای بلند خوانده می شود، به طوری که حتی در فلسطین می توان شنید که چگونه روس ها از مردم اسرائیل تجلیل می کنند. 6. Compline - 70٪ از متون عهد عتیق، بقیه - تالیف. از جمله مزمور شماره 50 و شماره 101 و دعایی که توسط منسی پادشاه یهود سروده شده است: «به خداوند (یَهُوَه) قادر مطلق، خدای پدر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و ذریت عادل ایشان. .». معلوم می شود که فقط ابراهیم، ​​اسحاق، یعقوب و نسل آنها عادل هستند. هیچ خدمتی در کلیسای ارتدکس روسیه بدون ذکر ابراهیم، ​​یوحنا، یعقوب (معروف به اسرائیل)، بدون موسی، داوود، سلیمان، بدون همه پیامبران، پادشاهان، ژنرال های یهودی، "مردان صالح" و شهدا کامل نمی شود ... - 15 تعطیلات خداوند و مادر خدا در سال 136 روز است و در تمام این روزها نام ها و اصطلاحات یهودی در کلیساهای "ارتدوکس" روسیه شنیده می شود. - 52 یکشنبه به عیسی مسیح اختصاص دارد، اما ابراهیم، ​​اسرائیل و غیره بارها و بارها در گوش و لب مردم روسیه صدا می کنند. - 92 روز از 365 روز، کلیسای ارتدوکس روسیه یاد یهودیانی را جشن می گیرد که اکثر آنها هیچ ربطی به مسیحیت و هیچ ربطی به ارتدکس روسیه ندارند. اینها پدرسالاران یهودی از آدم تا نوح، از نوح تا یوشع، داوود و سلیمان، همه پیامبران یهودا، همه پادشاهان یهودا و اسرائیل هستند. روس ها از روی نادانی خود را مسیحی یهودی می دانند - دلیل شما کجاست؟ چه کسی را می ستایید؟ به چه کسی اعتماد دارید؟ به خود بیا!