صفحه اصلی / برای موفقیت و پول / ارائه مکان های مقدس به زبان روسی. انشا "امکان مقدس سرزمین مادری"

ارائه مکان های مقدس به زبان روسی. انشا "امکان مقدس سرزمین مادری"

یکی از اهداف اصلی این درس بهبود توانایی تحلیل متن به سبک روزنامه نگاری بود. و این یک مهارت بسیار مهم است که بعداً برای قبولی در آزمون دولتی به زبان روسی برای ما مفید خواهد بود.

ما با استفاده از بلیط های ورودی چهار رنگ با سوالات درس وارد درس خود شدیم. ما یک بلیط از رنگ مورد علاقه خود را انتخاب کردیم. هر رنگ بلیط جدول مخصوص به خود را دارد. بنابراین ما به 4 گروه خلاق رسیدیم.

پس از سخنرانی مقدماتی، معلم ما النا نیکولاونا ژنتس درس ما را با این سوال آغاز کرد: "چگونه این عبارت را درک می کنید مکان های مقدس؟ (ما هنوز متن را ندیده بودیم و نمی توانستیم حدس بزنیم در مورد چیست).

بدون شک هرکسی به شیوه خود این عبارت را درک می کند. برای برخی اینجا خانه آنها است، برای برخی دیگر معبد است و برای برخی دیگر وطن آنها! چیزی که من بیشتر از همه دوست داشتم پاسخ همکلاسی ام بود (کار گروهی بسیار جالب بود) که هر فردی با این عبارت ارتباط خاص خود را دارد، اما برای اکثریت، مقدس ترین چیز وطنش است (محل تولد او). و بزرگ شد).

این دقیقاً همان چیزی است که واسیلی میخائیلوویچ پسکوف، روزنامه‌نگار، در متن خود، که در قالب یک مقاله مشکل نوشته شده است، درباره آن می‌نویسد. مشکلی که نویسنده در این مینیاتور مطرح کرده، نگرش به اماکن مقدس است. نویسنده با بیان داستان خود به ما می آموزد که آثار تاریخی را گرامی بداریم، آنها و میهن خود را دوست بداریم. موضوع این متن: حافظه تاریخی. من معتقدم که این موضوع امروز بسیار مهم و مرتبط است. به هر حال بسیاری از آثار فرهنگی و تاریخی نیازمند مراقبت و مرمت ما هستند.

این متن با توجه به نوع گفتار یک استدلال است. این را از وسایل بیان موجود در آن نیز گواه می گیرد.

با کار بر روی ویژگی‌های نحوی متن پسکوف، دانش خود را در مورد موضوع مورد مطالعه "جملات پیچیده" آزمایش کردیم: ساختارهای نحوی جملات مشخصه این روایت را شناسایی کردیم و یک دیکته گرافیکی انجام دادیم.

بنابراین، در پایان درس، ما نه تنها توانایی خود را در تجزیه و تحلیل یک متن ژورنالیستی و تعیین ویژگی های متمایز آن افزایش دادیم، بلکه متوجه شدیم که نمی توان مردم را به وطن خود دوست داشت. این عشق را فقط می توان پرورش داد.

برای اولین بار سعی کردیم بنویسیم cinquain یک قالب شاعرانه پنج بیتی است که در آغاز قرن بیستم در ایالات متحده تحت تأثیر شعر ژاپنی پدید آمد.

این یک روش موثر برای توسعه گفتار مجازی است که به شما امکان می دهد به سرعت به نتیجه برسید. Synquains به عنوان ابزاری برای ترکیب اطلاعات پیچیده در نتیجه یکسان سازی اطلاعات مفید هستند.

من تا به حال دنباله ای ننوشته ام، اما این چیزی است که به ذهنم رسید...

وطن...

بی نهایت عزیزم

عشق، محافظت، محافظت

غیرممکن است که با حکم کسی را مجبور به عشق به وطن کنیم.

وطن...

و ما توانستیم به تنهایی کار را در کلاس ارزیابی کنیم. برای این کار به ما بلیط های خروج داده شد که در آن همه کار خود را به عنوان بخشی از گروه در امتیاز ارزیابی می کردند.

در خانه ما به کار بر روی متن ادامه خواهیم داد و به این سؤال پاسخ خواهیم داد: "عشق عظیم بشر به میهن از چه چیزی رشد می کند؟"

عشق عظیم بشر به هر چیزی که در یک کلمه جای می گیرد - وطن - از چیست؟ بیست ساله بودم که از ورونژ آمدم تا برای اولین دستمزدم به مسکو نگاه کنم. صبح زود از قطار پیاده شدم و به میدان سرخ رفتم. به صدای ساعت گوش دادم. می‌خواستم با دستم آجرهای دیوار را لمس کنم، سنگ‌هایی را که مربع را پوشانده‌اند لمس کنم. مردم با عجله رد می شدند. شگفت انگیز بود - چگونه می توانید با عجله در این میدان قدم بزنید، در مورد آب و هوا، در مورد برخی مسائل کوچک صحبت کنید؟ در آن روزها آنها اجازه ورود به کرملین را نداشتند. منتظر ماندم تا در پنجره مشبک سنت باسیل باز شود. من سنگ های روی راه پله های باریک را به یاد می آورم - "چند نفر از آنجا رد شده اند"!

سپس بارها از کرملین دیدن کردم. من که قبلاً به دور دنیا سفر کرده بودم، آن را مقایسه کردم و همیشه با افتخار فکر می کردم: در هیچ شهر دیگری میدانی به این زیبایی، شدت و اصالت ندیده ام.

آنها مرا به یکی از مقامات عالی احضار می کنند: "ما کلیسای جامع را تخریب خواهیم کرد، ما باید میدان سرخ را بزرگتر کنیم. ما به شما دستور می دهیم که اندازه گیری کنید...» سپس یک توده در گلویم گیر کرد.

نمی‌توانستم حرف بزنم، نمی‌توانم فوراً آن را باور کنم... در پایان، خرد ناشناخته یک نفر جلوی این عمل جبران‌ناپذیر را گرفت. نشکستند...»

اما می توانستند آن را بشکنند تا فضای بیشتری برای ماشین ها در میدان وجود داشته باشد. زمان چه چیزی را نشان داد؟ امروزه به دلیل قداست این مکان و به دلیل تعداد زیاد مردمی که می خواهند با گام های ساده از این میدان عبور کنند، تردد همین خودروها در میدان سرخ کاملاً ممنوع است.

امروز با برداشتن کلاه در مقابل کلیسای جامع سنت باسیل در میدان سرخ، به یاد استادی هستیم که معجزه کرد. معماران، نقاشان و نجاران باستان فقط در ساختن صومعه ها، کلیساها و کلیساها می توانستند مهارت ها و استعدادهای خود را بروز دهند. با حفظ کلیسای باستانی، ما یک بنای یادبود صنایع دستی را حفظ می کنیم.

و شما نمی توانید دریغ کنید. همه چیز نیاز به مراقبت دقیق دارد: ساختمان های باستانی، صنایع دستی عامیانه، ظروف باستانی، نقاشی در کلیساها، کتاب ها و اسناد، نام ها و قبرهای قهرمانان. با تمام نگرانی هایمان در مورد امور جاری، در مورد نان روزانه و در مورد کاوش در فواصل فرازمینی.

هنگام انجام کارهای بزرگ، باید بدانیم که از کجا آمده ایم و چگونه شروع کرده ایم. کردار ما همراه با گذشتگان، همراه با جهان طبیعت پیرامون و آتش کوره، با کلمه عزیز پدر بیان می شود. غیرممکن است که با فرمان مردم را به عشق ورزیدن به وطن مجبور کنیم. عشق را باید پرورش داد.

چیزهای مشابه ایجاد کنید:

  1. یکی از جدی ترین مشکلات روانی-اجتماعی که با ادبیات مدرن حل می شود، انتخاب صحیح مکان قهرمان در زندگی، دقت تعریف او از هدفش است. تأملی در زندگی معاصر ما و او...
  2. آ. پی چخوف آفتاب پرست، نگهبان پلیس، اوچوملوف در میدان بازار قدم می زند. سگی را می بیند که در حال دویدن است که توسط مردی فحش دهنده گرفته می شود. جمعیتی در حال جمع شدن هستند. مردی (زرگر خریوکین) جمعیت را نشان می دهد...
  3. Y. P. Kazakov دو در ماه دسامبر او برای مدت طولانی در ایستگاه منتظر او بود. یک روز آفتابی یخبندان بود و او از فراوانی اسکی بازان، صدای برف تازه و دو روز پیش روی آنها خوشش می آمد: اول...
  4. اپرای PEBBLES در چهار پرده لیبرتو توسط وی. ووکولسکی شخصیت ها: استولنیک سوفیا، دخترش یانوش باس سوپرانو باریتون سوپرانو تنور باس گالکا یونتک) سرفس یانوشا دزمبا، مدیر مهماندار مهمان،...
  5. مادر واسیلی داستان‌نویس کوچک در شش سالگی درگذشت. پدر بی حوصله بود و توجهی به پسرش نداشت. من همچنین با خواهر کوچکم سونیا بازی کردم، زیرا او شبیه ...
  6. اگرچه دوران کودکی ام را در پیاتیگورسک گذراندم، اما خود من هنوز یک بومی مسکوئی هستم. مهم نیست از چه شهرهایی در جهان بازدید می کنم، هر چقدر هم که زیبایی آنها را تحسین می کنم، مسکو برای من باقی می ماند...
  7. افرادی هستند که مقدر بوده اند بزرگتر از خودشان باشند. چنین شخصی واسیلی سیموننکو است. در بیست و هشت سالگی سفر زندگی او کوتاه شد، اما سیر شاعرانه و معنوی او تا امروز ادامه دارد. واسیلی...
  8. مرگ گئورگ بوشنر دانتون ژرژ دانتون و هرو-سیشل، همرزم او در کنوانسیون ملی، با خانم‌هایی که جولی، همسر دانتون در میان آنهاست، ورق بازی می‌کنند. دانتون با بی حوصلگی در مورد زنان، جذابیت آنها ...
  9. ژرژ دانتون و هرو سیشل، همرزمش در کنوانسیون ملی، با خانم‌هایی از جمله جولی، همسر دانتون، ورق بازی می‌کنند. دانتون با بی حوصلگی در مورد زنان، جذابیت و حیله گری آنها، در مورد غیرممکن بودن...
  10. آه، آقایان، امروز چه روزی بود! مثل همیشه برای کسب و کار در میدان بازار قدم می زدم. الدیرین با من بود. او به من کمک کرد تا تعدادی از مسائل را حل کنم. در صبح...
  11. گراهام گرین آرام آمریکایی آلدن پیل نماینده بخش اقتصادی سفارت آمریکا در سایگون، آنتاگونیست فاولر، دیگر قهرمان رمان است. تصویری تعمیم یافته از نیروهای سیاسی و روش های مبارزه بسیار خاص در...
  12. اپرای ایوان سوزانین در چهار پرده با پایانی متن جدید اس. گورودتسکی شخصیت ها: ایوان سوزانین، دهقان روستای دومینینو آنتونیدا، دخترش وانیا، پسر خوانده سوزانین، بوگدان سوبینین، شبه نظامی، داماد...
  13. V. O. Pelevin رویای نهم ورا پاولونا داستان یادآور بررسی مفصل "چه باید کرد؟" است. چرنیشفسکی بازبینی با این حال کمی دیر است، اما خوب و استادانه انجام شده است. قهرمانی که در جایگاه یک توالت‌شویی صحبت می‌کند در مورد...
  14. V. N. Voinovich Moscow 2042 نویسنده مهاجر روسی ویتالی کارتسف ساکن مونیخ در ژوئن 1982 این فرصت را داشت که در سال 2042 در مسکو باشد. کارتسف در حالی که برای سفر آماده می شد با همکلاسی خود ملاقات کرد ...
  15. جیانگ چینگ "جنگ صلیبی" را اعلام کرد که اگر هیولا نبود، خنده دار به نظر می رسید. "ساخت فرهنگی" با الهام از جیانگ چینگ عمدتا توسط گارد سرخ انجام شد. جیانگ چینگ هیچ شکی نداشت...
  16. E. L. Schwartz Dragon آشپزخانه دنج جادار. هیچ کس نیست، فقط گربه است که خود را در کنار آتش سوزی گرم می کند. یک رهگذر تصادفی، خسته از جاده، وارد خانه می شود. این لنسلوت است. به یکی از صاحبانش زنگ می زند...
  17. J.R. Kipling Lispeth این مخدوش نام الیزابت است (در لهجه کوهنوردان هیمالیا مانند Lispeth به نظر می رسید). او دختر سونو کوهنورد هیمالیا و همسرش جید است که پدر و مادرش فوت کرده اند. انگلیسی ها در حال افزایش ...

.
ارائه: "مکان های مقدس" - (پسکوف)

چرا حفظ آثار تاریخی و فرهنگی ضروری است؟ آیا می توان حفظ آثار را با حفظ حافظه تاریخی مرتبط دانست؟ اینها سوالاتی است که هنگام خواندن متن والنتین پتروویچ کاتایف مطرح می شود.

نویسنده با آشکار ساختن مشکل حفظ آثار تاریخی و فرهنگی، به خاطرات می پردازد. او به یاد می آورد که چگونه در اواسط دهه بیست، بنای یادبود پوشکین هنوز "در جای درست خود، در سر بلوار Tverskoy، رو به روی صومعه غیرعادی زیبا Strastnoy..." تا کنون، راوی به طرز دردناکی فقدان پوشکین را در Tverskoy احساس می کند. بلوار، جای خالی بی بدیل جایی که او ایستاده بود صومعه پرشور.

نویسنده با تلخی از «دوران دردناک بازآرایی و تخریب بناها می‌نویسد، زمانی که «دستی نامرئی امپراتوری بناها را مانند مهره‌های شطرنج مرتب می‌کرد». راوی مسکو را زمانی مطالعه کرد که همه هنوز پیاده بودند و دنیای شهر را با تمام جزئیات آن به خوبی به یاد داشتند، به همین دلیل است که او از خلاهایی که در نتیجه توسعه مجدد شهر به وجود آمده است بسیار ناراحت است.

موقعیت نویسنده به من نزدیک است. بدون شک ما موظف به مبارزه برای حفظ آثار تاریخی و فرهنگی هستیم، زیرا از این طریق حافظه تاریخی هر آنچه ما را احاطه کرده و باید ما را احاطه کند حفظ می کنیم. ما باید از سیمای منحصر به فرد تاریخی شهر خود محافظت کنیم.

اجازه دهید به شواهد صحت موضع خود بپردازیم. به عنوان مثال، در کتاب E. I. Osetrova "Living Ancient Rus'" او در مورد Kizhi صحبت می کند - جزایر متعددی در دریاچه Onega، که در آن دو کلیسای چند گنبدی وجود دارد که توسط یک برج ناقوس ساخته شده از چوب از یکدیگر جدا شده اند. کلیسای تغییر شکل در سال 1714 به عنوان یادبودی برای شکوه نظامی روسیه ساخته شد. ما باید از این بنای معماری مراقبت کنیم، زیرا این گواهی بر فرزندان است، دستوری برای دوست داشتن کشور شما، این گذشته هنری روسیه باستان است که در زمان حال زندگی می کند.

اجازه دهید به مقاله V. M. Paskov "مکان های مقدس" بپردازیم. یک روزنامه نگار معروف خاطرنشان می کند که ما نمی توانیم میدان سرخ را بدون کلیسای جامع سنت باسیل تصور کنیم. در همین حال، قبل از جنگ، معلوم شد که نقشه ای برای تخریب معبد وجود داشته است تا ماشین ها آزادتر شوند. خوب است که «عقل ناشناخته کسی جلوی عمل جبران ناپذیر را گرفت. و اکنون رانندگی در اطراف میدان سرخ ممنوع است. پسکوف مطمئن است که با حفظ کلیسای باستانی، ما در حال حفظ بنای یادبود صنایع دستی هستیم. همه چیز نیاز به توجه دقیق دارد: ساختمان های باستانی، صنایع دستی عامیانه، نقاشی در کلیساها، نام ها و قبرهای قهرمانان.

ما به این نتیجه رسیدیم که وظیفه ما حفظ آثار تاریخی و فرهنگی است، از این طریق حافظه تاریخی را حفظ خواهیم کرد و با گذشته ارتباط برقرار خواهیم کرد که عشق به وطن بدون آن غیر قابل تصور است.

متن به عنوان استدلالی برای مقاله ای در مورد زبان روسی در آزمون دولتی واحد

برای ایجاد مهارت در بحث در مورد یک موضوع مقاله، ما مشاوره می دهیم

  • متنی را بخوانید که در آن کلمات و عبارات کلیدی برجسته شده است.
  • با استفاده از کلمات و عبارات پشتیبانی که بعد از متن زیر علامت *** قرار دارند، متن را بازگو کنید.

این متن تفسیر شده توسط شما می تواند به عنوان استفاده شود استدلالبرای مقاله ای در مورد آزمون دولتی واحد.

مکان های مقدس. به گفته V. PESKOV.

از چی؟ بزرگ می شودبزرگ عشق انسانیبه هر چیزی که در یک کلمه می گنجد - سرزمین مادری?

من بیست ساله بودم که برای اولین چک حقوق شمامن از ورونژ آمدم نگاه کن مسکو. صبح زود از قطار پیاده شدم و به میدان سرخ رفتم. من گوش دادم که چطور ساعت چشمگیر است. من می خواستمدست آجر را در دیوار لمس کنید، سنگ های مربع را لمس کنید. با عجله می گذرد مردم راه می رفتند. بود شگفت انگیز- چگونه می توانید در این میدان قدم بزنید؟ با عجله ، در مورد آب و هوا صحبت کنید، در مورد برخی مسائل کوچک? در آن روزها آنها اجازه ورود به کرملین را نداشتند. منتظر ماندم تا در بارهای سنت باسیل باز شود. من سنگ های روی راه پله های باریک را به یاد می آورم - " چند نفر گذشتند»!

سپس بارها از کرملین دیدن کردم. در حال حاضر با سفر به سراسر جهان، مقایسه و همیشه با غرور فکر کرد: در هیچ شهری ندیده ام مربع با چنین زیبایی، شدت, اصالت.

آیا می توان منطقه را تصور کرد بدون کلیسای جامع سنت باسیل? بگذارید اکنون در مورد یک واقعیت شگفت انگیز به شما بگویم. من خودم اگر از شخصی که عمیقاً مورد احترام همه است نشنیده بودم، باور نمی کردم. این همان چیزی است که پیوتر دمیتریویچ بارانوفسکی، بهترین، گفت مرمت کنندهیادبودهای دوران باستان ما: "قبل از جنگ آنها مرا به یک مقام عالی فرا می خوانند: "ما خواهیم کرد کلیسای جامع را تخریب کنید، میدان سرخ باید بزرگتر شود. به شما سپرده شده است اندازه گیری کنید...» سپس یک توده در گلویم گیر کرد.

من نمی توانستم صحبت کنم، نمی توانستم فوراً آن را باور کنم ... در پایان خرد ناشناخته کسی اقدام جبران ناپذیر را متوقف کرد. نشکستند..."

اما می توانستند آن را بشکنند تا فضای بیشتری برای ماشین ها در میدان وجود داشته باشد. زمان چه چیزی را نشان داد؟ در امتداد میدان سرخ امروزاصلا همین ماشین ها ممنوعبه دلیلی سوار شوید تقدساین مکان هاو در نظر تعداد زیادی از مردم که می خواهند با گام های ساده در میدان قدم بزنند .

امروز، در مقابل کلیسای جامع سنت باسیل کلاهش را برمی دارددر میدان سرخ، ما یاد استاد که معجزه کرد. باستانی ها معماران, نقاشان و نجارانمال شما مهارت و استعداد می تواند بیان شودفقط در ساخت صومعه ها، کلیساهاو کلیساها. با حفظ کلیسای باستانی، ما حفظ می کنیم بنای یادبود صنایع دستی.

و شما نمی توانید دریغ کنید. همه چیز نیاز به رسیدگی دقیق دارد: قدیمی ساختمان ها، مردمی صنایع دستی، باستانی ظروف, نقاشی در معابد, کتب و اسناد، اسامی و قبر قهرمانان. با تمام نگرانی هایمان در مورد امور جاری، در مورد نان روزانه و در مورد کاوش در فواصل فرازمینی.

با انجام کارهای بزرگ، ما باید بدانند از کجا آمده اند و چگونه شروع کرده اند . اعمال ما همراه با گذشته، همراه با طبیعت اطراف و آتش خانه بیان می شود کلمات عزیز O T E H E S T V O. عشق به وطن اجبار با حکم غیرممکن است. عشق را باید پرورش داد.

V. پسکوف، نویسنده-علوم‌شناس

عشق انسانی میهن را رشد می دهد

بیست در اولین روز پرداخت به میدان سرخ مسکو، ساعت چشمگیر است، می‌خواستم آجرهای دیوار را لمس کنم، مردم در مسائل کوچک با عجله راه می‌رفتند.

پس از سفر به سراسر جهان، مفتخر بودم که به مربع هایی با چنین زیبایی و شدت اصالت فکر می کردم

بدون کلیسای جامع سنت باسیل بارانوفسکی مرمت کننده کلیسای جامع را تخریب کنید اندازه گیری کنید خرد کسی عمل جبران ناپذیر میدان سرخ را متوقف کرد امروز تقدس مکان برای تعداد زیادی از افرادی که می خواهند با قدم های ساده در میدان قدم بزنند ممنوع است.

کلاه خود را در مقابل کلیسای جامع سنت باسیل از سر برداشته است، استادی که معجزه می‌آفریند، معماران، نقاشان و نجاران، می‌توانند استعداد خود را با ساختن صومعه‌ها، کلیساها، کلیساها، بنای یادبودی برای مهارت بیان کنند.

نگرش دقیق نیاز به صنایع دستی ساختمانی ظروف نقاشی در کلیساها کتاب اسناد اسامی قبور قهرمانان باید بدانند که از کجا آمده اند با یک کلمه گران قیمت O T E H E S T O غیر ممکن است به زور با فرمان باید آموزش داد.

برای گسترش زمینه استدلالی در روند آماده سازی برای آزمون یکپارچه دولتی، توصیه می کنیم از صفحات زیر بازدید کنید:

برای آمادگی برای آزمون دولتی واحدمی توانید از آموزش استفاده کنید " انشاهای نیمه تمام. زبان روسی. مجموعه شماره 1».

دستورالعمل های دقیق در مورد نحوه استفاده از مجموعه

14 مارس هشتاد و پنجمین سالگرد تولد روزنامه نگار برجسته واسیلی میخایلوویچ پسکوف است. او در آغاز زندگی خود، بسیاری از حرفه ها را تغییر داد: او یک رهبر پیشگام، یک راننده و یک پروجکشن بود. حتی در جوانی به عکاسی علاقه مند شد و عاشق عکاسی از طبیعت بود. در نتیجه این فعالیت به کار اصلی زندگی او تبدیل شد. در سال 1953، ابتدا به عنوان عکاس، و پس از انتشار موفقیت آمیز اولین مقاله خود، "آوریل در جنگل"، به عنوان خبرنگار کارکنان، برای روزنامه ورونژ "کمونارد جوان" شروع به کار کرد. در سال 1956، او چندین مقاله خود را به Komsomolskaya Pravda فرستاد و پس از آن از او برای کار در مسکو دعوت شد. از سال 1956 تا آخرین روزهای زندگی اش، ستون نویس روزنامه کومسومولسکایا پراودا بود. او به طور منظم در ستون "پنجره ای به طبیعت" مشارکت داشت. اولین کتاب مقالات در سال 1960 منتشر شد. پسکوف از سال 1975 تا 1990 میزبان برنامه تلویزیونی "در دنیای حیوانات" به همراه نیکولای دروزدوف بود. مجموعه ای از مقالات با عنوان "سرگردان" در سال 1991 به طور گسترده ای شناخته شد. نویسنده در این مجموعه تصویری واضح از شرق آفریقا، مجارستان، کوه های آلپ سوئیس و همچنین توصیفی از رودخانه ها و دریاچه های آنها ارائه کرده است. واسیلی پسکوف در سراسر جهان بسیار سفر کرد، اما بیشتر از همه - در کشور مادری خود. هیچ گوشه ای در روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سابق وجود ندارد که او از آن بازدید نکرده باشد که در «ذخیره عکاسی سیاه و سفید» خود نیاورده باشد و در مقالات خود به زبان زیبای یک استاد واقعی توصیف نکرده باشد. V.M وجود داشت. پسکوف و در جزیره کیژی، جایی که یکی از عکس های شاهکار خود را گرفت.

امروزه این عکس در تعداد زیادی از سایت ها در اینترنت دست به دست شده است و چندین بار در رسانه های چاپی با نام های مختلف منتشر شده است: "سرزمین پدری" ، "اسب در کیژی" ، به سادگی "کیژی" و دیگران.

وی. پسکوف آثار او. خود نویسنده این عکس را یکی از بهترین و مورد علاقه‌های خود می‌دانست.

این همان چیزی است که روزنامه نگار در یکی از مصاحبه های خود درباره شرایطی که این عکس اکنون تاریخی گرفته شده است، گفت: «وقتی برای اولین بار به جزیره کیژی در کارلیا رسیدم، بلافاصله شروع به عکاسی از معابد چوبی معروف کردم. اما آنقدر از آنها عکس گرفته شد، و من اغلب عکس های جالبی دیدم که احساس کردم: در مسیری قدم زده قدم می زدم. اما چه باید کرد؟ با قدم زدن در اطراف جزیره، در انتهای آن یک اسب دیدم. اگر به نحوی ساختمان ها و این موجودات زنده را به هم وصل کنیم چه؟ هدایت اسب به کلیساها، تقدیم نمک و نان از کف دست، کار سختی نبود. اما در حین عکس گرفتن، احساس کردم که امکانات به همین جا ختم نمی شود. خوب است که نه یک "اسب"، بلکه یک "اسب" را، پر از قدرت و گویی از روی بوم واسنتسف از زین آلیوشا پوپوویچ خارج شده است. لازم بود یک لحظه اسب را با چیزی هیجان زده کنیم. وقتی همه چیز را برای عکسبرداری فوری آماده کرده بودم، ماوس را جیرجیر کردم. صدایی غیرمنتظره باعث شد اسب ناگهان سرش را پرت کند و بچرخد...»

استاد اینگونه کار کرد.

این چیزی نیست که بتوانید روی تبلت کلیک کنید، در شبکه های اجتماعی پست کنید و به آن افتخار کنید. چیزی می شود...

این گونه بود که این زیبایی انگشت پا عجیب و غریب کیژی جاودانه شد، اما عکاس نه نام او و نه نام صاحبش را نمی دانست. خوشبختانه، شاهدان عینی آن وقایع دور این اطلاعات را حفظ کردند، بدون آن تاریخ موزه-رزرو کیژی بیش از حد بی مزه و رسمی بود.

پس اسم این اسب سفید ماشک بود. این همان چیزی است که بوریس الکساندرویچ گوشچین، محقق ارشد بخش تاریخ و قوم شناسی موزه کیژی، عضو اتحادیه نویسندگان کارلیا، در مورد او گفت: "من شخصا ماشا را می شناختم و همچنین صاحب او میخائیل کوزمیچ را می شناختم. میشف. او یک نجار-مرمت‌گر واقعاً افسانه‌ای، سرکارگر تیم نجاری بود، که ما تا به امروز مدیون او هستیم زیرا زیبایی شگفت‌انگیز مجموعه معماری کیژی و خانه‌های روستایی - بناهای یادبود جمع‌شده در اطراف آن، چشم نواز است. درست است، زمانی که من برای کار در موزه کیژی آمدم، میشف، یا همانطور که همه او را به سادگی صدا می زدند، اما با احترام بی بدیل، کوزمیچ، دیگر یک نجار نبود، بلکه یک نگهبان بود. او در آن زمان تقریباً 80 سال داشت و ماشا دستیار ثابت او بود. و من مجبور شدم بیش از یک بار به خدمات حمل و نقل او متوسل شوم. اسب باهوش ترین بود! به عنوان مثال: یک زمستان در تاریکی مطلق او من را از Sennaya Guba به جزیره Kizhi آورد - خودش! من در مورد او در کتابم نوشتم و یکی از "قصه های زمستانی کیژی" که در سال 2006 در روزنامه کیژی منتشر شد نیز به او تقدیم شده است. (می توانید این داستان به نام "درها را باز کنید!" را در آرشیو الکترونیکی روزنامه کیژی در وب سایت موزه بخوانید: - یادداشت نویسنده.) و من واقعاً عکسی را که واسیلی پسکوف نیم قرن پیش گرفته است دوست دارم. این گواهی بر زمانه، بخشی از تاریخ موزه است.»

در اینجا دو عکس وجود دارد که تقریباً نیم قرن از یکدیگر فاصله دارند. آنها نه تنها با دهه ها از هم جدا می شوند - اینها عکس هایی از قرن های مختلف هستند: XX و XXI، و حتی از هزاره های مختلف.

چنین عکس هایی را می توان در مسابقه ای به نام "ده تفاوت را بیابید" شرکت کرد. و نه تنها مواد مادی که همانطور که می گویند می توانید با دستان خود آنها را لمس کنید. آنها در خلق و خوی و روحی متفاوت هستند. جزیره متفاوت شده است. جزیره کیژی قبل از ما بوده و بعد از ما خواهد ماند. سوال این است: چگونه باقی خواهد ماند؟ معاصران ما چگونه از او یاد خواهند کرد؟ فرزندان ما چگونه آن را خواهند دید؟ آیا آنها او را همانگونه که واسیلی پسکوف می دید سرشار از رمانتیک و آزادی خواهند دید؟ یا اینکه جزیره حفاظت شده به طور کامل توسط چرخ اتوبوس ها و ماشین ها نابود می شود؟

مادیان سفید ماشکا، گویی از دوران باستانی حماسی خارج شده است، به عنوان نمادی از روح آزاد کیژی در چمنزارهای کیژی پرسه می زد که نمی توان آن را قطع کرد یا ریشه کن کرد. و واسیلی پسکوف این را درک کرد، زیرا او یک استاد، حرفه ای با بالاترین درجه بود.

واسیلی پسکوف نه تنها یک عکاس عالی بود، بلکه استاد بی نظیری در کلمات بود. مقالات، مقالات و کتاب های او را می توان الگویی از سبک دانست. موضوع اصلی او عشق به طبیعت و میهن بود.

او همیشه جایی بود که در آن لحظه بسیار جالب بود: یوری گاگارین اولین مصاحبه خود را پس از پرواز با او انجام داد، پسکوف اولین کسی بود که در مورد خانواده گوشه نشینان سیبری، لیکوف ها به دنیا گفت. او مردم را دوست داشت و می دانست چگونه آنها را جذب کند، او حیوانات را دوست داشت و درک می کرد. او قدر زندگی را می دانست.

مکان های مقدس

عشق عظیم بشر به هر چیزی که در یک کلمه جای می گیرد - وطن - از چیست؟

بیست ساله بودم که از ورونژ آمدم تا برای اولین دستمزدم به مسکو نگاه کنم. صبح زود از قطار پیاده شدم و به میدان سرخ رفتم. به صدای ساعت گوش دادم. می‌خواستم با دستم آجرهای دیوار را لمس کنم، سنگ‌هایی را که مربع را پوشانده‌اند لمس کنم. مردم با عجله رد می شدند. شگفت انگیز بود - چگونه می توانید با عجله در این میدان قدم بزنید، در مورد آب و هوا، در مورد برخی مسائل کوچک صحبت کنید؟ در آن روزها آنها اجازه ورود به کرملین را نداشتند. منتظر ماندم تا در پنجره مشبک سنت باسیل باز شود. سنگ های پله های باریک را به یاد می آورم - "چند نفر از آنجا گذشتند"!

عشق عظیم بشر به هر چیزی که در یک کلمه جای می گیرد - وطن - از چیست؟ بیست ساله بودم که از ورونژ آمدم تا برای اولین دستمزدم به مسکو نگاه کنم. صبح زود از قطار پیاده شدم و به میدان سرخ رفتم. به صدای ساعت گوش دادم. می‌خواستم با دستم آجرهای دیوار را لمس کنم، سنگ‌هایی را که مربع را پوشانده‌اند لمس کنم. مردم با عجله رد می شدند. شگفت انگیز بود - چگونه می توانید با عجله در این میدان قدم بزنید، در مورد آب و هوا، در مورد برخی مسائل کوچک صحبت کنید؟ در آن روزها آنها اجازه ورود به کرملین را نداشتند. منتظر ماندم تا در پنجره مشبک سنت باسیل باز شود. من سنگ های روی راه پله های باریک را به یاد می آورم - "چند نفر از آنجا رد شده اند"!

آیا می توان این میدان را بدون کلیسای جامع سنت باسیل تصور کرد؟ بگذارید اکنون در مورد یک واقعیت شگفت انگیز به شما بگویم. من خودم اگر از شخصی که عمیقاً مورد احترام همه است نشنیده بودم، باور نمی کردم. این همان چیزی است که پیوتر دمیتریویچ بارانوفسکی، بهترین مرمت کننده بناهای تاریخی دوران باستان ما، گفت: "قبل از جنگ، آنها مرا به یکی از مقامات عالی احضار کردند: "ما کلیسای جامع را تخریب خواهیم کرد، ما باید میدان سرخ را بزرگتر کنیم. ما به شما دستور می دهیم که اندازه گیری کنید...» سپس یک توده در گلویم گیر کرد.

نمی‌توانستم حرف بزنم، نمی‌توانم فوراً آن را باور کنم... در پایان، خرد ناشناخته یک نفر جلوی این عمل جبران‌ناپذیر را گرفت. نشکستند...»

اما می توانستند آن را بشکنند تا فضای بیشتری برای ماشین ها در میدان وجود داشته باشد. زمان چه چیزی را نشان داد؟ امروزه به دلیل قداست این مکان و به دلیل تعداد زیاد مردمی که می خواهند با گام های ساده از این میدان عبور کنند، تردد همین خودروها در میدان سرخ کاملاً ممنوع است.

امروز با برداشتن کلاه در مقابل کلیسای جامع سنت باسیل در میدان سرخ، به یاد استادی هستیم که معجزه کرد. معماران، نقاشان و نجاران باستان فقط در ساختن صومعه ها، کلیساها و کلیساها می توانستند مهارت ها و استعدادهای خود را بروز دهند. با حفظ کلیسای باستانی، ما یک بنای یادبود صنایع دستی را حفظ می کنیم.

و شما نمی توانید دریغ کنید. همه چیز نیاز به مراقبت دقیق دارد: ساختمان های باستانی، صنایع دستی عامیانه، ظروف باستانی، نقاشی در کلیساها، کتاب ها و اسناد، نام ها و قبرهای قهرمانان. با تمام نگرانی هایمان در مورد امور جاری، در مورد نان روزانه و در مورد کاوش در فواصل فرازمینی.

هنگام انجام کارهای بزرگ، باید بدانیم که از کجا آمده ایم و چگونه شروع کرده ایم. کردار ما همراه با گذشتگان، همراه با جهان طبیعت پیرامون و آتش کوره، با کلمه عزیز پدر بیان می شود. غیرممکن است که با فرمان مردم را به عشق ورزیدن به وطن مجبور کنیم. عشق را باید پرورش داد.

واسیلی پسکوف

واسیلی میخائیلوویچ پسکوف در 12 آگوست 2013 در سن 83 سالگی در مسکو درگذشت. بنا به وصیت او، جسد او را سوزاندند و خاکسترش را در سرزمین مادری اش در منطقه ورونژ در روستای اورلوو در مزرعه ای در لبه جنگلی در روز چهلم در کنار سنگی که خودش در طی آن به آنجا آورده بود پراکنده شد. طول عمر او

روی این سنگ کلمات واسیلی پسکوف آمده است: "ارزش اصلی زندگی خود زندگی است." بنابراین او برای همیشه با طبیعت محبوب روسی خود، سرزمین روسیه، ادغام شد.

تاتیانا نیکولیوکینا