صفحه اصلی / برگردان / براونی یا شور در میان اسلاوهای شرقی به طور خلاصه. سنت های اسلاو، روسی

براونی یا شور در میان اسلاوهای شرقی به طور خلاصه. سنت های اسلاو، روسی

تمام فضاهای طبیعی در میان اسلاوها صاحبان اسطوره ای داشتند. جنگل توسط اجنه اداره می شد، رودخانه ها و دریاچه ها توسط پری دریایی و پری دریایی اداره می شد، مرداب توسط منجلاب اداره می شد و مزرعه توسط مزرعه اداره می شد. فضایی که انسان در آن سکونت داشت ارواح نیز در آن ساکن بودند. یک براونی مخفیانه در خانه، یک بانیک در حمام و یک بارنیک در انبار زندگی می کرد. و اگر کیکیمورا در خانه ظاهر شد، ساکنان آن در مشکل بودند.

لشی.اسلاوها اجنه را مالک جنگل می دانستند. همانطور که قبلاً ذکر شد ، آنها از روح جنگل می ترسیدند و از آن انتظار ترفندهای خصمانه داشتند. درست است، او، به عنوان یک قاعده، مردم را نمی کشت، بلکه آنها را به دلیل نقض آداب و رسوم و رفتار نادرست در جنگل مجازات می کرد. اجنه به عنوان یک پیرمرد پشمالو نشان داده می شد که گاهی حتی با پوست پوشیده می شد. ممکن است شاخ و پاهای بز مانند داشته باشد. او قد خود را بسته به محیط اطرافش تغییر می دهد: او از طریق جنگل راه می رود - همسطح با درختان، راه می رود از طریق چمنزار - همسطح با چمن. او می تواند به حیوانات و پرندگان تبدیل شود، وانمود کند که یک بوته، درخت یا قارچ است. اجنه اغلب همراه با گرگ ها ظاهر می شود و از مکانی به مکان دیگر رانندگی می کنند حیوانات جنگلو پرندگان، جنگل را از شکارچیان محافظت می کند.

گابلین

اگر یک اجنه موفق شود فردی را به داخل بیشه‌زار فریب دهد و او را به خارج از جاده هدایت کند، خوشحال می‌شود - می‌خندد و دستانش را کف می‌زند. اما اگر او را فریب دهید و از او خوب بپرسید، او می تواند شما را از بیشه بیرون بکشد، به شما کمک کند قارچ و انواع توت ها را در جنگل پیدا کنید و حیوانات خانگی گم شده را پیدا کنید. قرار بود شکارچیان و چوپان ها با گابلین توافق کنند و هرگز شرایط آن را زیر پا نگذارند.

در شمال روسیه، حتی در زمان های اخیر، آنها این را گفتند: "یک استاد قارچ و خزه وجود دارد. مالک باید همه جا باشد. انگار مثل یک پیرمرد بیرون می‌آید، از زیر ریشه‌ها، از زمین بیرون می‌آید و به پسرها فریاد می‌زند: «چرا این کار را اشتباه می‌کنید!» این مالک جنگل است، او از جنگل محافظت و نگهبانی می کند.»

مردی که در جنگل گم شده بود می دانست چگونه از زیر قدرت شیطان خارج شود: باید او را فریب می داد، از دنیای جادوگری خارج می شد. برای انجام این کار، شما باید تمام لباس های خود را درآورده اید، آنها را از داخل بچرخانید و دوباره بپوشید. در دنیای وارونه، یک شخص در معرض روح شیطانی نبود.

آبپادشاه آبها و رودخانه های زمینی، طبق اعتقادات اسلاوها، در "آب سیاه"، در استخرهای رودخانه زندگی می کند. قیافه پری دریایی شبیه اجنه است: پیرمردی پشمالو و گلی پوشیده با شکم بزرگ، ریش بلند و موهای سبز که همه پوشیده از گل و گل است. اعتقاد به مرد دریایی توسط ایده های بت پرستی در مورد غرق شدگانی که به زندگی خود در آب ادامه می دهند، ایجاد شد.


پری دریایی. کنده کاری روی چوب. قرن نوزدهم

مرد دریایی تقریباً همیشه با مردم دشمنی دارد. این روح شیطانی، که بعدها به عنوان یک شیطان معرفی شد. اما با نواختن و آواز خواندن در ساحل آب انبار نیز سعی در دلجویی از او داشتند. اعتقاد بر این بود که مرد دریایی نسبت به کسانی که به او احترام می گذاشتند و حیوانات و میوه ها را قربانی می کردند، متمایل بود. ماهیگیران و همچنین آسیابان ها باید با آبدار به توافق می رسیدند. ماهیگیران اولین ماهی را که صید کردند به او دادند، یک کفش بست به آب انداختند که روی آن نوشته شده بود: «تو کفش بست پوشیده ای، لعنتی، سوار ماهی شو!» یک پری دریایی عصبانی می تواند طوفانی بر روی آب به پا کند، شخصی را به قلمرو پرآب خود بکشاند و ماهی ها را بترساند.

اسلاوها معتقد بودند که حتی ارواح شیطانی بیشتری در باتلاق زندگی می کنند. مردم گفتند: «باتلاقی وجود خواهد داشت، اما شیاطین وجود خواهند داشت». مشرکان نیز برای باتلاق های خطرناک قربانی می کردند.

پری دریاییوودیانوی توسط پری دریایی (اوکراینی ها آنها را Mavkas می نامند) سرو می شود، که مردم اصلی آنها با زنان و کودکانی که به مرگ غیرطبیعی می میرند یا غرق می شوند مرتبط هستند. پری دریایی ها جوانی و زیبایی ابدی دارند، موهای سبز و صدایی دلربا دارند. (اسلاوها بر خلاف ساکنان اروپای غربی، پری دریایی را به عنوان زنان با دم ماهی.) در شب های صاف تابستان در ساحل رودخانه ها بازی می کنند، می رقصند و آواز می خوانند، روی شاخه های درخت تاب می خورند و تاج گل می بافند. در تابستان، در هفته پری دریایی، پری های دریایی از آب بیرون می آیند و به صورت دایره ای در مزارع می رقصند. خیلی ها فکر می کردند از جایی که پری دریایی می گذرد، نان بهتری برای تولد پیدا می شود. ملاقات با پری دریایی خطرناک است: آنها می توانند فردی را که ملاقات می کنند تا حد مرگ قلقلک دهند یا او را به داخل آب بکشند.


براونی

براونی.در هر خانه، طبق اعتقادات اسلاو، یک روح نامرئی زندگی می کند - قهوه ای. او از خانه حمایت می کند، از خانه محافظت می کند و، به عنوان یک قاعده، هیچ آسیبی به صاحبان نمی رساند. در زمستان در خانه ای نزدیک اجاق زندگی می کند و در تابستان اگر در مزرعه اسب باشد او را در اصطبل می گذارند. براونی "گاوان را می راند"، او اسب ها را دوست دارد، داماد می کند و به آنها غذا می دهد، دم و یال آنها را می بافد. اما اگر براونی گاو را دوست نداشته باشد، می تواند آن را شکنجه کند. مالکان به دنبال حفظ رنگ اسب‌هایی بودند که «مناسب برای حیاط» بود، یعنی مورد علاقه قهوه‌ای.

اگر براونی از صاحبانش عصبانی است، شب ها می تواند فرد را تا زمانی که کبود شود نیشگون بگیرد، یا می تواند شوخی کند - او را بترساند، چیزی را در خانه پنهان کند.

وقتی به خانه دیگری نقل مکان کردند، در آخرین شب در خانه قدیمی، یک کت خز را جلوی اجاق گذاشتند و دعوت کردند: "پدربزرگ صاحب، خوش آمدید به خانه جدید ما بیایید." سپس کت خز پیچیده شد و به آن منتقل شد خانه جدیدهمانطور که آنها معتقد بودند، همراه با براونی.

اسلاوها نگرش دوگانه ای نسبت به براونی داشتند. آنها او را "از خود" می دانستند، به او احترام می گذاشتند و خوشحالش می کردند، اما در عین حال از او می ترسیدند. واقعیت این است که این شخصیت اساطیری با آیین نیاکان همراه بود. در ابتدا، براونی ها روح اجداد متوفی، بنیانگذاران قبیله در نظر گرفته می شدند.

براونی - در مردم اسلاوروح خانه، صاحب اسطوره ای و حامی خانه، تضمین زندگی عادی خانوادگی، سلامت مردم و حیوانات، باروری.

تفاوت او با شیاطین این است که کار بدی انجام نمی دهد، بلکه گاهی فقط شوخی می کند، حتی اگر صاحب یا معشوقه خود را دوست داشته باشد خدمات ارائه می دهد. قبل از مرگ یکی از خانواده، او زوزه می کشد، حتی گاهی خود را به کسی نشان می دهد، می زند، درها را به هم می زند و غیره. باور مشترکدر زمستان نزدیک اجاق یا روی اجاق زندگی می کند و اگر صاحب اسب و اصطبل داشته باشد او را نزدیک اسب ها می گذارند. اگر اسب را دوست داشته باشد، براونی آن را آراسته، یال و دمش را می‌بافد، به او غذا می‌دهد که اسب را مهربان‌تر می‌کند و برعکس، وقتی حیوان را دوست ندارد، او را شکنجه می‌دهد و اغلب کتک می‌زند. این عقیده است که بسیاری از صاحبان اسب‌هایی را به رنگی می‌خرند که مناسب دربار است، یعنی اسب‌های قهوه‌ای را دوست دارد.

اگر براونی عاشق خانواده اش شد، در مورد بدبختی هشدار می دهد و از خانه و حیاط محافظت می کند. در غیر این صورت ظروف را می زند و می کوبد، جیغ می کشد، پا می زند و غیره. موها و ریش های کسانی را که دوستشان دارد حلقه می کند و آنهایی را که دوستشان ندارد نیشگون می گیرد تا زمانی که شب ها کبود شود. این کبودی ها نشان دهنده نوعی مشکل است، به خصوص اگر کبودی درد زیادی داشته باشد. همچنین در طول شب بر روی شخص خوابیده می افتد و او را له می کند، به طوری که در این هنگام نمی توان حرکت کرد یا کلمه ای گفت (نک. فلج خواب). معمولاً این بدبختی نصیب کسی می شود که به پشت می خوابد ، در این زمان از آنها می پرسند که خوب است یا بد ، و قهوه ای با صدایی غمگین پاسخ می دهد - "بله" یا "نه".

اعتقاد بر این است که او آینه ها، بزها و همچنین کسانی که نزدیک یا زیر آستانه می خوابند را دوست ندارد. گاهی می شنوند که چگونه در جای استاد نشسته، مشغول کار استاد است، در حالی که هیچ کدام از اینها به چشم نمی خورد. مردم عادی به براونی احترام می گذارند، بنابراین دهقان می ترسد به هر طریقی او را آزار دهد و حتی مراقب است نام او را بی هدف نگوید. در مکالمات او را قهوه‌ای نمی‌خوانند، بلکه او را «پدربزرگ، استاد، مرد بزرگ یا خودش» می‌خوانند.

هنگام نقل مکان از خانه ای به خانه دیگر، در آخرین شب، قبل از ترک خانه قدیمی، یک وظیفه ضروری تلقی می شود که از براونی یک مکان جدید با نان و نمک بخواهید. اقتصاد همه، به نظر آنها، تحت تأثیر براونی است. آنها می گویند که براونی افراد تنبل را دوست ندارد. اگر براونی صاحبش را دوست نداشته باشد، شروع به شوخی بازی می کند، در این صورت، در جلوی آستانه خانه، جمجمه یا سر بز در زمین دفن می شود، و اگر شوخی های او به شکلی بیان می شود. احتراق خود به خودی اشیا، نوشته های بد روی دیوارها و چیزهای دیگر از این قبیل، آن وقت باید به براونی نشان داد که رئیس خانه کیست. باید یک پوگا با نوک آهنی (شلاق) یا کمربند در دست بگیرید و در خانه قدم بزنید و مبلمان، دیوارها، کف و چیزها را شلاق بزنید و با صدایی مقتدر و قوی بگویید:

«مکان خود را بشناس، جای خود را بشناس.
شما، قهوه‌ای، باید از خانه محافظت کنید، از خانه مراقبت کنید،
بله، معشوقه را لطفا، و دعوا نکنید،
جای خود را بشناس، جای خود را بدان.»

هر کلمه ای می توان گفت، نکته اصلی این است که آنها توسط صاحب خانه صحبت می شود.

اعتقاد بر این است که براونی به عنوان یک پدربزرگ پیر متولد می شود و در کودکی می میرد. ارواح مربوط به براونی: کیکیمورا (حتی شاید همسر)، بانیک، علف لوبیا (همچنین به عنوان "اوینیک" شناخته می شود)، روح مزرعه.

با توجه به ESBE، در مناطق شمالی استان Olonets از روح کوره و خانهبه نام ژیخارکو. او کوتاه قد، ژولیده، با ریش درشت، بسیار خوش اخلاق، بی آزار و شوخی بزرگ است.

اغلب، براونی اطلاعاتی را به مسن ترین فرد خانواده می دهد. اینها می توانند رویاها، پیشگویی ها، نشانه ها، اشاره ها، ضربه ها یا هر تصویری که با دید محیطی دیده می شود باشد. معتادان به مواد مخدر و کودکان کوچک می توانند براونی را ببینند: مثلاً طبل نواز حتی گاهی اوقات با کودک بازی می کند و به سؤالات او پاسخ می دهد.

براونی همچنین دشمنانی دارد، ارواح طبقه پایین اختری. اینها ارواح خودکشی هستند، نه در آداب و رسوم مسیحی که مورد قبول آسمان و زمین نیستند. اما آنها باید به جایی بروند، بنابراین سعی می کنند قهوه ای خوب را از خانه بیرون برانند. ارواح پایین اختری نه تنها در هر جایی، بلکه در خانواده های مشکل دار ساکن می شوند. بنابراین، اگر قصد ایجاد یک رسوایی را دارید، قبل از اینکه ممکن است پر از جنجال شود، فکر کنید.


"براونی فئودور ایوانوویچ" عروسک نویسنده اثر ناتالیا زوتوا

براونی ها تنها نمایندگان هستند ارواح شیطانیکه از تصویر مقدس نمی ترسند. بنابراین، آنها می توانند با خیال راحت در خانه های مؤمنان زندگی کنند. به راحتی می توان یک قهوه ای را با نامیدن "نماینده ارواح شیطانی" توهین کرد.
اعتقادی وجود دارد که وقتی خداوند خداوند لوسیفر و همراهانش را از بهشت ​​اخراج کرد، آنها مستقیماً به جهنم رفتند. اما همه به آنجا نرسیدند ...
کسانی از آنها که بار سنگین گناه داشتند در مرکز جهان زیرین قرار گرفتند، آنهایی که کمتر - به سطح زمین نزدیکتر بودند. بنابراین، ارواح شیطانی در همه جا نشان داده می شوند.
در مورد ظاهر قهوه‌ای‌ها، همین باور در مورد «ارواح» خاصی گزارش می‌دهد که قبل از اخراج از گناهان خود پشیمان شده‌اند، اما هرگز توسط خدا بخشیده نشده‌اند.
این بدان معنی است که براونی ها از نمادها نمی ترسند، اما برای آنها "بار" هستند، زیرا دائماً مجازات را به آنها یادآوری می شود - زندگی با یک شخص و کمک به او.
بخشش در صورتی اتفاق می‌افتد که براونی به مدت 70 سال به هر طریق ممکن به صاحب خانه کمک کرده باشد. سپس براونی (روح) فرصت ورود به پادشاهی خدا را پیدا می کند.
اما قسمت تاریک روح براونی مانع از دستیار بودن او به مدت هفتاد سال می شود، بنابراین آنها برای مدت طولانی با مردم زندگی می کنند.


نقاشی بوریس کوستودیف "همسر بازرگان و براونی"، 1922.

قهوه ای وجود دارد که همیشه باعث آسیب می شود. به آنها ارواح شیطانی می گویند. آنها بر سر همه مردم «عصبانی» شدند، هر کدام به دلیل خود. برخی از شروران، شخصی را نالایق می دانند که به او خدمت کنند (اما مجبور به انجام این کار هستند)، برخی دیگر - به دلیل توهین های فراوان.

برای خانه ای که بدکاران در آن زندگی می کنند بد است. در قدیم اعتقاد بر این بود که هر خانه ای باید قهوه ای داشته باشد و اگر خانه نو بود «دعوت» می کردند.
براونی ها به کارهای خانه کمک می کنند، دارایی را حفظ می کنند، اغلب آن را به حساب می آورند (این موضوع در کارتون در مورد براونی کوزیا به خوبی نشان داده شده است)، و عاشق دام ها، به ویژه اسب ها هستند. براونی ها از خانه در برابر دزدها، آتش سوزی ها و دیگر ارواح شیطانی محافظت می کنند.
راه های زیادی برای نامیدن براونی وجود دارد، به عنوان مثال:

1. نیمه شب، در ماه کامل، در حالی که کفش چپ خود را به یک نخ بسته اید، به خیابان بروید و آن را پشت سر خود بکشید. تحت هیچ شرایطی به عقب نگاه نکنید. به محض اینکه "سنگینی" را احساس کردید، به این معنی است که براونی موافقت کرده است که با شما زندگی کند.
2. تشنه به خون بیشتر، اما موثرترین. شما باید یک خروس زنده (ترجیحا سیاه) بگیرید و سر آن را در خانه ببرید و کف را با خون بپاشید. اعتقاد بر این است که اگر یک قهوه ای تنها در اطراف منطقه سرگردان باشد، بلافاصله این "نشانه" را می پذیرد.

آی. بیلیبین، براونی

* از آنجایی که آنها از نصب اجاق گاز در خانه هایی که طبق افسانه ها در پشت آنها زندگی می کرد ، متوقف شدند ، محل زندگی او پشت رادیاتور گرمایش منتقل شد.
* در اوایل دهه 90، مفهوم "درامر" ظاهر شد. طبق همه نشانه ها، اقدامات باراباشکا با ادعاهای یک قهوه ای خشمگین مطابقت داشت.

تصویر یک براونی در روسیه بسیار مورد علاقه مردم عادی است، که از براونی کوزی در کارتون به همین نام شروع می شود و با کار "شمشیر روسی" پروموف پایان می یابد. مسیحیت اعتماد مردم به وجود خود را رد نمی کند، اگرچه آن را به نیروهای تاریک و شیطانی نسبت داده است. ارتدکس از مردم می خواهد که خانه ها و آپارتمان های خود را تقدیس کنند تا همه ارواح شیطانی را از خود دور کنند و کسانی را که با شیطان معاشقه می کنند به شدت محکوم می کند.

در رمان های هری پاتر جی کی رولینگ از «الف های خانگی» نام برده شده است. به ثروتمندان خدمت می کنند خانواده های جادوییو تنها زمانی می توانند آزادی را بدست آورند که مالک به آنها لباس بدهد. اما این موجودات هیچ ربطی به جن های خانگی واقعی ندارند - آنها جن های خالص هستند و به دلیل ترجمه نادرست به "جک های خانه" تبدیل شدند: جن خانه یک کپی از خانه دار / خدمتکار، خدمتکار / خدمتکار است.


اساطیر اسلاو

خدایان






Domovoy یک روح خانه در میان مردمان اسلاو، صاحب اسطوره ای و حامی خانه است که زندگی عادی خانواده، سلامت مردم و حیوانات و باروری را تضمین می کند.

تفاوت او با شیاطین این است که کار بد زیادی انجام نمی دهد، بلکه گاهی اوقات فقط شوخی می کند، حتی اگر صاحب یا معشوقه خود را دوست داشته باشد خدمات ارائه می دهد.

قبل از مرگ یکی از خانواده ها زوزه می کشد، حتی گاهی خود را به کسی نشان می دهد، می زند، درها را به هم می زند و غیره.


بوریس کوستودیف. همسر تاجر و براونی


طبق باور عمومی در زمستان نزدیک اجاق یا روی اجاق زندگی می کند و اگر صاحب اسب و اصطبل داشته باشد او را در نزدیکی اسب ها قرار می دهند. اگر اسب را دوست داشته باشد، براونی آن را آراسته، یال و دمش را می‌بافد، به او غذا می‌دهد که اسب را مهربان‌تر می‌کند و برعکس، وقتی حیوان را دوست ندارد، او را شکنجه می‌دهد و اغلب کتک می‌زند. تا مرگ، آن را زیر آخور قرار می دهد، و غیره.

اگر براونی عاشق خانواده اش شده باشد، از بدبختی هشدار می دهد، از خانه و حیاط نگهبانی می دهد، در غیر این صورت ظرف ها را می زند و می کوبد، فریاد می زند، پا می زند و غیره. موها و ریش های کسی که او را دوست ندارد، شب ها تا حد کبودی می سوزد. این کبودی ها نشان دهنده نوعی مشکل است، به خصوص اگر کبودی درد زیادی داشته باشد. همچنین در طول شب بر روی شخص خوابیده می افتد و او را له می کند، به طوری که در این هنگام نمی توان حرکت کرد و سخنی گفت. معمولاً این بدبختی نصیب کسی می شود که به پشت می خوابد ، در این زمان از آنها می پرسند که خوب است یا بد ، و قهوه ای با صدایی غمگین پاسخ می دهد - "بله" یا "نه".


چنین داستان هایی در شمال روسیه ثبت شده است. "خب، من یک براونی دیدم، نه چیزی که دیدم... قبل از مرگ عمه ام بود. عمه اینجا فوت کرد، اینطوری به من خبر دادند. و او حتی به سمت صاحب خم شد، بسیار پشمالو. مستقیم به تختم آمد. من آن را با چشمانم ندیدم، اما با دستم آن را حس کردم. صدای خش خش روی تخت شنیدم و بعد حتی همینطور کنارم گرفت و پشتم دراز کشید. و من در خانه تنها بودم. و بعد شروع کردم به نماز خواندن و او ناپدید شد. و بعد عمه ام فوت کرد.

در هر خانه ای صاحب خانه ای وجود دارد. بله، در هر خانه ای ظاهر نمی شود. و اتفاق می افتد که ظاهر می شود - اگر خبر داده شود. به عنوان مثال، اگر اتفاقی برای فرزندان یا نوه ها، اقوام و بستگان بیفتد، براونی قطعاً در عصر ظاهر می شود. به پنجره یا در کوبیده می شود. او خبر را می دهد، یعنی می داند چه اتفاقی باید بیفتد. و این در بسیاری از خانه ها اتفاق می افتد. شوهرم داشت میمرد این همان اتفاقی است که چند ساعت قبل از مرگ او رخ داد. من روی تخت دراز کشیده ام و شوهرم از روی مبل بلند شد و از در را نگاه می کند. از من می پرسد:

-خوابی کلاشا؟

"کسی را در کلبه ندیدی؟" اما تو، کلاشنکا، آن را ندیدی. مردی مثل من آمد. او فقط دور میز راه می رفت. و بعد بیرون رفت و در را محکم کوبید. منتظر ماندم و منتظر ماندم، اما کسی به خیابان نیامد.

شوهر صبح روز بعد مرد. این صاحب قهوه ای بود که به او ظاهر شد.

«یکی از دهقانان ما یک کلبه زمستانی ساخت. گاوها را در آنجا بچرخانید. گاوها را جابجا کرد. و قبل از آن، از براونی پرسید: "استاد، من را به من بدهید و گاوهایم را به من بدهید!"

او گاوها را به داخل حیاط ها برد، شروع به زندگی و چرا کرد. و یک روز باران بارید. همه جا خیس شد، عصر سوار ماشین شد توی حیاط ها، رفت، گرم شد و خوابش برد. او خواب بود، ناگهان یک نفر شانه او را تکان داد: "استاد، استاد!" اما گاوها حصار شما را شکستند و از دره بالا رفتند!»

دوید بیرون: درست است، حیاط ها خالی است. سوار اسبش می شود و از دره بالا می رود. از قبل در اوج به آنها رسیدم و آنها را چرخاندم.

سپس دوباره به خواب رفت و شنید: "استاد، کلبه زمستانی شما در آتش است!" او می گوید: "پدربزرگ براونی، او به من کمک می کرد تا آتش را خاموش کنم." و بلافاصله همه چیز بهتر شد، به زودی آن را خاموش کردم، چیزی به نوعی سوخت.


اعتقاد بر این است که براونی آینه ها را دوست ندارد، همچنین بزها و همچنین کسانی که نزدیک یا زیر آستانه می خوابند. گاهی می شنوند که چگونه در جای استاد نشسته، مشغول کار استاد است، در حالی که هیچ کدام از اینها به چشم نمی خورد.

مردم عادی به براونی احترام می گذارند، می ترسند به هر طریقی او را آزار دهند، و حتی مراقب هستند که نام او را بی هدف نگویند. در مکالمات او را قهوه‌ای نمی‌خوانند، بلکه او را «پدربزرگ، استاد، مرد بزرگ یا خودش» می‌خوانند.

هنگام نقل مکان از خانه ای به خانه دیگر، در آخرین شب، قبل از ترک خانه قدیمی، یک وظیفه ضروری تلقی می شود که از براونی یک مکان جدید با نان و نمک بخواهید. اقتصاد تحت تأثیر براونی است. بدون دعوت خاص، براونی نمی تواند خانه قدیمی را ترک کند و با آزار و اذیت دام هایش و ایجاد خسارت های دیگر در مزرعه، از صاحب جدید انتقام می گیرد. براونی باقی مانده در خانه قدیمی شب ها گریه می کند و زوزه می کشد و خانواده ای که او را به خانه جدید دعوت نکرده اند با بدبختی، بیماری، از دست دادن دام و نابودی مزرعه مواجه می شود. در یکی از روستاهای اوریول می‌گفتند که وقتی چند خانه در روستا سوخت، قهوه‌ای‌ها که پس از آتش‌سوزی بی‌خانمان مانده بودند، آن‌قدر ناله می‌کردند و گریه می‌کردند که برای هر کدام کلبه‌های موقت ساختند و یک قرص نان نمکی در کنار آن گذاشتند. آنها و پرسیدند: "استاد "دورووی، به صلح بروید، در حیاط خود دعوا نکنید."

آنها می گویند که براونی افراد تنبل را دوست ندارد. اگر براونی صاحبش را دوست نداشته باشد، شروع به شوخی بازی می کند، در این صورت، در جلوی آستانه خانه، جمجمه یا سر بز در زمین دفن می شود، و اگر شوخی های او به شکلی بیان می شود. احتراق خود به خودی اشیا، نوشته های بد روی دیوارها و چیزهای دیگر از این قبیل، آن وقت باید به براونی نشان داد که رئیس خانه کیست. باید یک تازیانه با نوک آهنی یا کمربند در دست بگیرید و در حالی که در خانه می چرخید و اثاثیه، دیوارها، کف و چیزها را شلاق می زنید، با صدایی معتبر و قوی بگویید:

«مکان خود را بشناس، جای خود را بشناس.

تو، براونی، باید از خانه محافظت کنی، از خانه مراقبت کنی،

بله، معشوقه را لطفا، و دعوا نکنید،

جای خود را بشناس، جای خود را بدان.»

هر کلمه ای می توان گفت، نکته اصلی این است که آنها توسط صاحب خانه صحبت می شود.

اگر با قسم خوردن و علامت صلیب شروع به خفه کردن شما کند، می توانید خود را از شر قهوه ای عصبانی نجات دهید، اما از دعا نمی ترسد. اگر چارپایان را شکنجه کند باید خارهای حیوانات و گوشه انبار را به قیر بمالند و اگر خرس یا بزی را در انبار بیاورند یا زاغی کشته یا آینه آویزان کنند کمک می کند. به عنوان طلسم در برابر قهوه‌ای دیگران، تاج‌های گل بافته شده برای ترینیتی در انبار آویزان شد.



نیکلاس روریچ. شهر در حال ساخت است



نیکلاس روریچ. قایق بسازید


یک براونی عصبانی را می توان ترساند. برای انجام این کار، مالک باید با یک چوب آهک بلند به داخل حیاط رفته و آن را به درستی تکان دهد یا چاقویی را روی در بچسباند. اگر براونی آرام نمی گرفت و به عذاب گاو ادامه می داد، او را با شلاق می زدند. «یک بار برای ما اتفاق افتاد که پدربزرگم صبح می آمد و اسب را از صابون می پوشاندند. یک بار، دو بار، در روز سوم تصمیم گرفتم در کمین بنشینم. به اصطبل رفت، با شلاق پنهان شد و بعد از نیمه شب، براونی روی اسبش پرید و شروع به سواری کرد. و پدربزرگ می پرد بیرون و می گوید: "یکی!" یکی!» و قهوه‌ای به او گفت: «دوتا بگو!» بگو دوتا! اگر بگویید "دو"، قدرت قبلی آنها باز می گردد و می توانند یک نفر را شکست دهند. و پدربزرگ فقط می داند: "یکی!" یکی!» پس او براونی را زد.»

اعتقاد بر این است که براونی به عنوان یک پدربزرگ پیر متولد می شود و در کودکی می میرد. ارواح مربوط به براونی عبارتند از: کیکیمورا (شاید حتی همسر)، بنیک، انگور فرنگی (همچنین به عنوان "بارنیارد" شناخته می شود) و روح صحرایی.

اعتقاد به براونی با این باور که خویشاوندان مرده به زنده ها کمک می کنند، در هم تنیده بود. در اذهان مردم، این را با ارتباط بین براونی و اجاق گاز تأیید می کند. در زمان های قدیم، بسیاری معتقد بودند که روح یک نوزاد تازه متولد شده از طریق دودکش وارد خانواده می شود و روح متوفی از طریق دودکش خارج می شود.

تصاویر براونی از چوب حک شده بود. آنها مانند یک مرد ریشو با کلاه به نظر می رسیدند. چنین چهره هایی چرس نامیده می شدند و در عین حال نماد اجداد متوفی بودند. عبارت "فراموش کن!" به معنای درخواست بود: "جد، از من محافظت کن!" در روسیه معتقد بودند که صورت قهوه‌ای شبیه صاحب خانه است، فقط دستانش با خز پوشیده شده است.

A.N. Afanasyev نوشت: "طبق افسانه روسی، "براونی در 30 مارس، از صبح زود تا نیمه شب، تا زمانی که خروس ها بانگ می زنند، دیوانه می شود. در این زمان، او هیچ کس از خانواده خود را نمی شناسد، چرا آنها از رفتن به پنجره ها در شب می ترسند، و چرا دام ها و مرغ ها در غروب آفتاب قفل می شوند. دهقانان می گویند ناگهان براونی هیجان زده می شود و چنان عصبانی می شود که به نظر می رسد آماده است تمام خانه را ویران کند: اسب ها را زیر آخور می کشد، سگ ها را می خورد، گاوها را از غذا می کشد، همه ظروف را پراکنده می کند، زیر آخور می غلتد. در پای صاحبش، چنین تغییری برای او اتفاق می‌افتد یا به این دلیل که «در بهار پوست پیر براونی می‌افتد، یا هار می‌شود (طاعون)، یا می‌خواهد با یک جادوگر ازدواج کند».


کنستانتین ماکوفسکی. در حومه


براونی شخص دیگری جذاب تلقی می شد. دفاع در برابر او لازم بود طلسم های خاص. سر خرس یا خود خرس که از گوشه و کنار آن می بردند و از خز آن برای بخور دادن خانه استفاده می کردند، طلسمی در برابر قهوه ای دیگران به حساب می آمدند. این آیین را می‌توان با فرضیات دانشمندان در مورد ارتباط بین خرس و ولوس، که احتمالاً از ارواح مارپیچ کوچک، از جمله قهوه‌ای‌ها، حمایت می‌کرد، در یک چارچوب قرار داد.


ویکتور واسنتسف. براونی


در نواحی شمالی به روح اجاق ژیخارکو می گفتند. او کوتاه قد، ژولیده، با ریش درشت، بسیار خوش اخلاق، بی آزار و شوخی بزرگ است.

اغلب، براونی اطلاعاتی را به مسن ترین فرد خانواده می دهد. اینها می توانند رویاها، پیشگویی ها، نشانه ها، اشاره ها، ضربه ها یا هر تصویری که با دید محیطی دیده می شود باشد. حیوانات خانگی و کودکان کوچک می توانند قهوه ای را ببینند: برای مثال، او گاهی اوقات حتی با کودک بازی می کند و به سؤالات او پاسخ می دهد.

براونی نیز دشمنانی دارد. اینها ارواح خودکشی هستند، نه بر اساس آداب مسیحی که نه آسمان آنها را می پذیرد و نه زمین. آنها در تلاشند تا براونی را از خانه بیرون کنند.

براونی، توسط باورهای عامیانه، تنها نمایندگان ارواح شیطانی هستند که از نمادها نمی ترسند. بنابراین، آنها می توانند با خیال راحت در خانه های مؤمنان زندگی کنند.

براونی ها از خانه در برابر دزدها، آتش سوزی ها و دیگر ارواح شیطانی محافظت می کنند. راه های شناخته شده زیادی برای نامیدن براونی وجود دارد. به عنوان مثال، در نیمه شب، در ماه کامل، در حالی که کفش چپ خود را به یک نخ بسته اید و آن را پشت سر خود می کشید، به خیابان بروید. تحت هیچ شرایطی به عقب نگاه نکنید. به محض اینکه "سنگینی" را احساس کردید، به این معنی است که براونی موافقت کرده است که با شما زندگی کند. یا راه دیگری - باید یک خروس زنده ترجیحا سیاه بگیرید و پس از بریدن سر آن در خانه، کف را با خون بپاشید. اعتقاد بر این است که اگر یک قهوه ای تنها در اطراف منطقه سرگردان باشد، بلافاصله این "نشانه" را می پذیرد.


ایوان بیلیبین. براونی


آشنایی و دوستی با یک براونی بسیار سخت بود. این همان چیزی است که توصیفی که در اواسط قرن 19 انجام شد می گوید. در استان ویاتکا: «شما باید علف گریان را که در شب کوپالا جمع آوری می شود، اما نه با ریشه سیاه که معمولاً دارد، بلکه با ریشه سفید، تهیه کنید و آن را به کمربند ابریشمی خود آویزان کنید، سپس بردارید. علف زمستانی که از سه مزرعه گرفته شده است، آن را گره زده و آن را به سر مار ببندید که باید به گایتان آویزان شود. صلیب سینه ای) - به جای صلیب باید در یک گوش تکه ای از موی بز (که براونی مخصوصاً به آن احترام می گذارد) و در گوش دیگر - آخرین تکه پشم تابستانی به ترتیب نخ خانه که زن دهقان آن را می اندازد. او چرخاندن یدک کش را تمام می کند و باید مخفیانه از تمام خانه برداشته شود، سپس باید پیراهن خود را برای شب عوض کنید، یعنی در سمت چپ، پارچه ای را که برای برداشتن یک قابلمه گرم استفاده می شود، بردارید و به طرف خانه بروید. انباری شبانه، جایی که با چشمان بسته با این پارچه کهنه چهار تا شده، و در را پشت سر خود می بندید، باید بگویید: "سوسدوشکو"، غلام پیش تو می آید، سرش را پایین می آورد، بیهوده او را عذاب نده، اما با او دوست شو، در ظاهر خود را به او نشان بده، با او دوست شو و به او خدمت آسانی کن.»

باید این کلمات را تا زمانی که خروس ها بانگ می زنند، یا تا زمانی که صدای خش خش خفیفی در انبار بشنوید تکرار کنید. در صورت اول، صدا زدن را باید به شب دیگری موکول کرد، در دومی با یک دست ریشه درخت گریان و با دست دیگر سر مار را بگیرید و آنها را محکم بگیرید، مهم نیست که براونی چه کند: سپس دومی ظاهر می شود، اگر منادی برای گرفتن گایتان یا ریشه وقت نداشته باشد یا آنها را از دستانش بیرون بگذارد، براونی در حالی که گایتان را می گیرد، آن را پاره می کند و با سر مار، تا حد مرگ او را تازیانه می زند.

این صاحب و حامی خانه، روح خانه است. وظیفه اصلی آن در خانه این است که مسئول رفاه مسکن انسان باشد. موجودی با طبیعت اهریمنی، اما ویژگی‌هایش به انسان‌ها نزدیک‌تر است. این یک نوع دوتایی از صاحب یا بسیار شبیه به او در لباس و عادات است. او کوتاه قد است، با موهای خاکستری، حالتی خشمگین در چهره اش، تمام بدنش به جز دستانش که پنجه های بلند روی آن ها رشد می کنند، پوشیده از خز سفید است. او، به عنوان یک قاعده، در پشت اجاق گاز، زیر آستانه، در اتاق زیر شیروانی یا در زیر زمین زندگی می کند. او نظم را در خانه حفظ می کند و از حیوانات خانگی مراقبت می کند. در خانواده‌های غیردوستانه، او شب‌ها در می‌زند، سرفه می‌کند، غر می‌زند یا حتی ممکن است خانه را ترک کند - که یک بدبختی واقعی خواهد بود، زیرا هیچ خانه‌ای بدون قهوه‌ای نمی‌تواند پایدار بماند. نه تنها با خانه، بلکه با خود ساکنان نیز مرتبط است، بنابراین هنگام نقل مکان به یک خانه جدید، اول از همه، باید قهوه ای را با خود دعوت کنید.

زمین را از زیر اجاق روی کفش های باست می ریزند و می گویند: «براونی، براونی، اینجا نمان، اما با ما بیا» یا «پدربزرگ، همسایه، بیا پیش ما». اعتقاد بر این بود که اگر براونی را با خود نمی بردند، او شب ها با گریه های خود مردم را می ترساند و در خرابه ها تلو تلو می خورد.

هنگام خرید دام بزرگ از او می خواهند که مواظب احشام باشد: "استاد، پادشاه حیاط، شکم مرا به دروازه های ساده خود بپذیر." اعتقاد بر این بود که اگر از او طلب رحمت نکنی، می تواند دام ها را بکشد. آداب و رسوم خاصی برای دلجویی از براونی وجود دارد. در روسیه اعتقاد بر این بود که وقتی یک میز جشن را قبل از شروع روزه (زاگووینا) ترتیب می دهند، سپس برای براونی، بخشی از غذا را به انبار می برند و در مکانی مخصوص برای این کار در آنجا می گذارند، در حالی که به شرح زیر است. گفته می شود: مهماندار پدر، نان و نمک آن را بگیر، دام ها را ببر.

ضعف های انسانی به او نسبت داده می شد. چنین اعتقاداتی وجود داشت - او نیز خانواده خود را دارد: همسرش خانه دار است، به نظر ما کیکیمورا است، شب ها از زیر زمین بیرون می آید و می چرخد. انگار بچه‌هایی هم دارد که نان‌هایی را می‌خورند که «ناشسته‌ها در آن پنجه می‌کنند». خودش را روی اجاق گاز گرم می کند و به دیدار دیگر براونی ها می رود. او همچنین می تواند دوست شود و با ارواح دیگر - بانیک، انباردار، جنگل بان - بجنگد. ممکن است، گویی تصادفی، در شب برای شخص ظاهر شود، اما به طور معمول این اتفاق در نزدیکی گاو، در داخل می افتد پنج شنبه بزرگبا یک شمع از کلیسا، یا در عید پاک از تشک - پشت یک دودکش در اتاق زیر شیروانی.

شما فقط می توانید یک بار به قهوه ای نگاه کنید، و نه یکباره، در غیر این صورت ممکن است او را عصبانی کنید. و هر که را بخواهد، سود خانه و آبادانی خانواده خواهد داشت. اگر او را با خود دعوت نکردید، پس صاحب خانه خود را به خطر انداخت - ممکن است آن را در آتش از دست بدهد. او همچنین به عنوان یک پیامبر عمل می کند و خوب و بد را پیش بینی می کند. گریه و ناله یک براونی نشانه دردسر است اگر به سینه خوابیده تکیه کند، در آینده نزدیک باید بمیرد. اگر براونی روی شانه بازی می کند یا می رقصد، این برای عروسی است.

براونی ناپاک نامیده می شود، اما او هنوز روح خوبی است که می توان با آن در آرامش زندگی کرد.

براونی- در میان مردم اسلاو، روح خانه، صاحب اسطوره ای و حامی خانه، تضمین زندگی عادی خانواده، سلامت مردم و حیوانات و باروری.

براونی ها تنها نمایندگان ارواح شیطانی هستند که از تصویر مقدس نمی ترسند. بنابراین، آنها می توانند با خیال راحت در خانه های مؤمنان زندگی کنند. به راحتی می توان یک قهوه ای را با نامیدن "نماینده ارواح شیطانی" توهین کرد. اعتقادی وجود دارد که وقتی خداوند خداوند لوسیفر و همراهانش را از بهشت ​​اخراج کرد، آنها مستقیماً به جهنم رفتند. اما همه آن‌ها به آنجا نرسیدند... آن‌هایی که به‌شدت بار گناه داشتند، در مرکز دنیای زیرین قرار گرفتند، آن‌هایی که کمتر - نزدیک‌تر به سطح زمین. بنابراین، ارواح شیطانی در همه جا نشان داده می شوند. در مورد ظاهر قهوه‌ای‌ها، همین باور در مورد «ارواح» خاصی گزارش می‌دهد که قبل از اخراج از گناهان خود پشیمان شده‌اند، اما هرگز توسط خدا بخشیده نشده‌اند. این بدان معنی است که براونی ها از نمادها نمی ترسند، اما برای آنها "بار" هستند، زیرا دائماً مجازات را به آنها یادآوری می شود - زندگی با یک شخص و کمک به او. بخشش در صورتی اتفاق می‌افتد که براونی به مدت 70 سال به هر طریق ممکن به صاحب خانه کمک کرده باشد. سپس براونی (روح) فرصت ورود به پادشاهی خدا را پیدا می کند. اما قسمت تاریک روح براونی مانع از دستیار بودن او به مدت هفتاد سال می شود، بنابراین آنها برای مدت طولانی با مردم زندگی می کنند. در قدیم اعتقاد بر این بود که هر خانه ای باید قهوه ای داشته باشد و اگر خانه نو بود «دعوت» می کردند. براونی ها در کارهای خانه کمک می کنند، اموال را حفظ می کنند، اغلب آن را می شمارند و به دام ها، به ویژه اسب ها عشق می ورزند. براونی ها از خانه در برابر دزدها، آتش سوزی ها و دیگر ارواح شیطانی محافظت می کنند.

خلق و خوی

تفاوت او با شیاطین این است که کار بدی انجام نمی دهد، بلکه گاهی فقط شوخی می کند، حتی اگر صاحب یا معشوقه خود را دوست داشته باشد خدمات ارائه می دهد. قبل از مرگ یکی از خانواده ها زوزه می کشد، حتی گاهی خود را به کسی نشان می دهد، می زند، درها را به هم می زند و ... طبق باور عمومی در زمستان نزدیک اجاق یا روی اجاق گاز زندگی می کند و اگر صاحبش اسب داشته باشد. و یک اصطبل، او را در کنار اسب ها می گذارند. اگر اسب را دوست داشته باشد، براونی آن را آراسته، یال و دمش را می‌بافد، به او غذا می‌دهد که اسب را مهربان‌تر می‌کند و برعکس، وقتی حیوان را دوست ندارد، او را شکنجه می‌دهد و اغلب کتک می‌زند. این عقیده است که بسیاری از صاحبان اسب‌هایی را به رنگی می‌خرند که مناسب دربار است، یعنی اسب‌های قهوه‌ای را دوست دارد.

اگر براونی عاشق خانواده اش شد، در مورد بدبختی هشدار می دهد و از خانه و حیاط محافظت می کند. در غیر این صورت ظروف را می زند و می کوبد، جیغ می کشد، پا می زند و غیره. موها و ریش های کسانی را که دوستشان دارد حلقه می کند و آنهایی را که دوستشان ندارد نیشگون می گیرد تا زمانی که شب ها کبود شود. این کبودی ها نشان دهنده نوعی مشکل است، به خصوص اگر کبودی درد زیادی داشته باشد. همچنین در طول شب بر روی شخص خوابیده می افتد و او را له می کند، به طوری که در این هنگام نمی توان حرکت کرد و سخنی گفت. معمولاً این بدبختی نصیب کسی می شود که به پشت می خوابد ، در این زمان از آنها می پرسند که خوب است یا بد ، و قهوه ای با صدایی غمگین پاسخ می دهد - "بله" یا "نه".

اعتقاد بر این است که او آینه ها، بزها و همچنین کسانی که نزدیک یا زیر آستانه می خوابند را دوست ندارد. گاهی می شنوند که چگونه در جای استاد نشسته، مشغول کار استاد است، در حالی که هیچ کدام از اینها به چشم نمی خورد. مردم عادی به براونی احترام می گذارند، بنابراین دهقان می ترسد به هر طریقی او را آزار دهد و حتی مراقب است نام او را بی هدف نگوید. در مکالمات او را قهوه‌ای نمی‌خوانند، بلکه او را «پدربزرگ، استاد، مرد بزرگ یا خودش» می‌خوانند.

هنگام نقل مکان از خانه ای به خانه دیگر، در آخرین شب، قبل از ترک خانه قدیمی، یک وظیفه ضروری تلقی می شود که از براونی یک مکان جدید با نان و نمک بخواهید. اقتصاد همه، به نظر آنها، تحت تأثیر براونی است. آنها می گویند که براونی افراد تنبل را دوست ندارد. اگر براونی صاحبش را دوست نداشته باشد، شروع به شوخی بازی می کند، در این صورت، در جلوی آستانه خانه، جمجمه یا سر بز در زمین دفن می شود، و اگر شوخی های او به شکلی بیان می شود. احتراق خود به خودی اشیا، نوشته های بد روی دیوارها و چیزهای دیگر از این قبیل، آن وقت باید به براونی نشان داد که رئیس خانه کیست. باید یک پوگا با نوک آهنی (شلاق) یا کمربند در دست بگیرید و در خانه قدم بزنید و مبلمان، دیوارها، کف و چیزها را شلاق بزنید و با صدایی مقتدر و قوی بگویید:

«مکان خود را بشناس، جای خود را بشناس.