صفحه اصلی / برگردان / موفقیت معنوی می تواند زندگی شما را تغییر دهد. انشا «استثمارهای معنوی مردم عادی نمونه ای از اخلاق عالی»

موفقیت معنوی می تواند زندگی شما را تغییر دهد. انشا «استثمارهای معنوی مردم عادی نمونه ای از اخلاق عالی»

1. پیر پورفیری می‌گوید: «وقتی مسیح می‌آید و در تمام فضای روح ما ساکن می‌شود، تمام مشکلات، همه هذیان‌ها، همه مشکلات از بین می‌روند.»

2. پیر جوئل خطاب به خداشناس که معتقد بود یک مسیحی باید یک فرد فعال باشد، گفت: «اوه، بدبخت، آیا شما فعالیت شدید را رها نمی کنید تا به رشد خود نگاه کنید و ما همه در حال فعالیت هستیم؟ جانهایی که تبدیل به کشتزارهای غفلت شده می شوند، با تزکیه دقیق، روح خود را از شهوات پاک می کنند و آنچه را که برای همسایه خود می آورید، نه از پوچی، بلکه از پری خود می آورید.»

3. شاهکارهای معنوی باید با همت انجام شود. بزرگ انفیم می گوید: «زدل و غفلت دو وسیله قوی است که ما را با خدا پیوند می دهد و دیگری غیرت، آهن سردی است که چکش به آن نمی خورد نرم شده و این که "از آن چیزی بسازند، در حالی که آهن داغ بسیار انعطاف پذیر است."

4. پیر پیسیوس به ویژه بر نقش وجدان در زندگی معنوی تأکید داشت. وی به ویژه گفت: «وجدان اولین قانون خداوند است که در اعماق قلب انسانهای اولیه حک کرده است و از آن پس، هر یک از ما به هنگام تولد، آن را از والدین خود می پذیریم هر روز خود را با این دنیا بیگانه می‌دانند و اهل دنیا از رفتار ظریف او تعجب می‌کنند، اما وقتی مردم وجدان خود را تربیت نمی‌کنند، نه از آموزه‌های معنوی بهره می‌برند و نه از نصایح بزرگان. احکام خدا، زیرا آنها بی احساس می شوند.»

5. خودشناسی انسان را عاقل می کند. پیر یوسف گفت: «یک مسیحی از طریق خودشناسی عاقلتر از سایر مردم می شود و در عین حال فروتنی می کند و فیض خدا را می پذیرد.»

6. اوزبیوس بزرگ در پایان زندگی خود به فرزندان روحانی که او را احاطه کرده بودند گفت: «برای من زندگی بار بزرگی است، اگر هنوز زندگی کنم، برای هیچ چیز دیگری نیست. فکر می‌کردم که خودم را خوب می‌شناسم، اما اعمالم مرا متقاعد می‌کند که هنوز خودم را به خوبی نشناسم.»

7. انسان از طریق خودشناسی به گناهکاری خود می رسد و فواید بزرگ خداوند را درک می کند. سپس، همانطور که پیر پیسیوس گفت: «دل هر چقدر هم که گرانیت باشد، می شکند، و اشک واقعی خود به خود جاری می شود، و شخص خود را مجبور به دعا و اشک نمی کند، زیرا فروتنی با وجدان دائماً قلب را می کشد و چشمه های اشک می گشاید و دست خدا دائماً فرزند غیورش را نوازش می کند.»

8. پیر پورفیری به او گفت فرزند روحانی«به خصوص برای دیو ناامیدی مراقب باشید، وقتی روح را تسخیر می کند، این شیطان بزرگ است.

9. علت ناکامی انسان در رسیدن به هدف معنوی، سهل انگاری است. پیر یوسف گفت: «غفلت به ما تجاوز می‌کند که از آن چیزی به‌وجود نمی‌آید که در شناخت خود سهل انگاری نمی دانند و فریفته گان را از بازگشت باز می دارند».

11. از بزرگان فیلوتئوس در پاسخ به این سؤال که چرا مردم مقدس نمی شوند، می گوید: «اولاً در گرایش ما به شرّ است، ثانیاً در غفلت و تنبلی ما به خداست رابعاً در عشق جانانه به مامون (ثروت) و در آرزو و دلبستگی به امور زمینی و مادی.

12. پیر پورفیری به فرزند روحانی خود گفت: "بیایید به مسیح نزدیک شویم، اما نه از ترس آنچه پس از مرگ برای ما اتفاق می افتد، بلکه اجازه دهید قلب خود را به روی او باز کنیم - همانطور که پرده ای را از پنجره می کشیم. و فوراً نور خورشید به داخل می‌تابد - تا مسیح نزد ما بیاید و ما واقعاً او را دوست داریم.

13. توصیه مفیدژروم بزرگ: «از بیرون، یک نفر به نظر می‌رسد، اما در باطن، فرد دیگری باشید.»

14. یعقوب بزرگ برای درک بهتر بیهودگی زندگی، اغلب از قبرستان بازدید می کرد. او می‌گوید: «عادت کردم که مرتب به قبرستان روستایمان بروم، البته این بدان معنا نیست که آن موقع رفتم و در مورد بیهودگی و زودگذر بودن زندگی فلسفه داشتم یاد مرگ در جانم زنده شد.»

15. پیر پائیسیوس می‌گوید: «خداوند در آغاز زندگی روحانی، از روی محبت، نه اجازه می‌دهد که انسان گناهکاری خود را بشناسد و نه نعمت‌های بسیارش را تا ناامید نشود، به خصوص اگر تأثیرپذیر باشد».

17. شخصیت های متفاوتی بین افراد وجود دارد. پیر جوزف در این باره گفت: «روح های نرمی هستند که به راحتی می توان آنها را متقاعد کرد، اما آنها به اندازه پشم پنبه و آهن با یکدیگر تفاوت دارند همین که برای تسخیر آهن، شعله و کوره وسوسه لازم است، و آدمی که شخصیت سختی دارد، برای پاک شدن، باید در وسوسه ها صبر کند صبر کن، پس مثل چراغ بی روغنی است که زود خاموش می شود و از بین می رود».

18. مسیحیان باید بدانند که هدف بالاتری در زندگی آنها وجود دارد. پیر اوسبیوس در این باره گفت: "معنا و هدفی که انسان بر روی زمین زندگی می کند این است که او را شبیه مسیح کند." و این موفق خواهد شد "زمانی که او ایده آل کامل را در مسیح ببیند و مطابق کلمات و دستورات او زندگی و عمل کند."

19. پیر آمفیلوخیوس گفت: "تزکیه معنوی فقط در زمین قلب امکان پذیر است، زیرا فقط در آن می توان بذرهای روحانی کاشت تا بعداً باران کریمانه روح القدس بیاید و میوه های واقعی رشد کند که حفظ می شود. در دو مخزن: اول در بهشت ​​و سپس در انبار زمینی برای فقرا و کسانی که تشنگی معنوی دارند.

21. پیر پورفیری دستاوردهای معنوی را به پرورش باغ تشبیه کرد. او گفت: «نفس به دو قسمت تقسیم می‌شود و از یک طرف ما یک مخزن با آب داریم به خارها و دیگری به گل ها هر بار که می توانم فقط یک شیر آب را باز کنم خارها را بی آب می گذارم و پژمرده می شوند، گل ها را آبیاری می کنم.

22. پیروزی بر احساسات مستلزم یک شاهکار درونی بزرگ است. پیر یوسف توضیح داد: «عمل نیک، صدقه و هر چیز بیرونی باعث از بین رفتن غرور قلبی، درد توبه و ندامت و خرد بالا نمی شود.

23. ژروم بزرگ با Fr. Aegina به بازدیدکنندگان خود در مورد دستاوردهای معنوی توصیه می کرد. او به طور خاص گفت: «هیچ چیز شیرین‌تر از آن نیست، اما تاج‌ها شیرین است، اما بهشت ​​شیرین است.» از صحبت های بیهوده بپرهیزید، در این چهل سالی که در اگینا خدمت می کنم، حتی یک بار هم سر میز ننشستم، بیشتر از این یک فنجان قهوه ننوشتم رویکرد، صراحت و آزادی انسان مقاومت را تضعیف می‌کند، وسوسه‌کننده آرام آرام می‌آید و ما را در موقعیت‌هایی فرو می‌برد، بنابراین بهتر است تا حد امکان از این امر پرهیز کنیم.» او همچنین از تمثیلی برای تشویق افراد مبتدی استفاده کرد. او اغلب داستانی در مورد یک گیاه کوچک می گفت: «در ابتدا کمی رشد می کند، و به همین شکل باقی می ماند، باغبان ها فکر می کنند که با وجود مراقبت از آنها، دیگر رشد نمی کند، اما پس از مدت کوتاهی عزاداری می کنند زمانی که به نظر می رسد این گیاه دیگر رشد نخواهد کرد و بلند می شود.

24. بدون بیداری هیچ دستاورد معنوی وجود ندارد. اوزبیوس بزرگ تأکید کرد: «توجه و مشاهده جدّی انسان درونی و بیرونی لازم است تا آنچه را که در ماست به درستی متوجه شویم، باید آنچه را که خدا نیست رد کنیم، و باید خیری را که از ما غایب است، که خداوند به آن فرمان می‌دهد، کسب کنیم. هنگامی که خود را اینگونه بررسی کنیم و غیرت داشته باشیم، فیض الهی ما را کاملاً از شر رهایی می بخشد و فضیلت کسب می کنیم.

25. پیر آمفیلوخیوس می گوید: «معاشرت های معنوی باید مهر محبت و فروتنی خالصانه را داشته باشد، زیرا فقط کسانی که این لباس را دارند، نه سختی های این زندگی را در نظر می گیرند، نه به نفرت شیطان و نه کینه توزی که ابزار او نشان می دهد. "

26. افشای برخی از ابعاد زندگی بزرگان به ویژه جالب است. قدیس آنتیموس از پدر خیوس، خطاب به راهبه ها - دختران روحانی او - گفت: "حتی اگر بی سواد بودم، باز هم با روزه، شب زنده داری، دعا، اشک، زانو زدن، عذاب، روز و روز تلاش می کردم به چیزی برسم به نظر می رسد سخنان من فریسی است، اما من آنها را برای تقویت شما می گویم. و به اندازه کافی نخوابیدم که فقط خدا می داند که به گوشتم استراحت ندادم. درخت زیتونمدتی خوابم برد. شیاطین یک دقیقه مرا تنها نگذاشتند».

27. نصیحت پیر جوئل به فرزندان روحانیش شایسته توجه است: «هیچ کس بدون صلیب به بهشت ​​نمی‌آید، و برای بلند کردن صلیب، باید هدف خود را ببینیم میز به عنوان مثال اگر "اگر کسی یک لبه را بگیرد، می تواند آن را با سختی زیاد و برای مدت کوتاهی بلند کند، حتی اگر قدرت عضلانی شگفت انگیزی داشته باشد، اما اگر آن را در وسط بگیرد، به راحتی می تواند آن را بلند کند. آن را بلند کند و به راحتی هر کجا که می خواهد حمل کند.» "روشنی داشته باشید. آرام آرام صادق شوید." "بله" "بله" و "نه" "نه" خواهد بود. هرگز این موارد را فراموش نکنید: آنچه در دل دارید، باید روی لبانتان نیز داشته باشید. اما آنچه بر لبان شماست، باید در دل خود نیز داشته باشید.» «فراموش نکن که خداوند به آزادی تو احترام می گذارد. نجات شما در دستان خودتان است. خدا برای نجات شما از شما می خواهد که همین را بخواهید.»

28. پیر پائیسیوس توصیه کرد: «پس از خروج از کلیسا، هزاران بار بهتر است که مانند یک حیوان وحشی از مردم فرار کنید تا استدلال روحانی خود و آنچه از کلیسا برداشتید حفظ شود، تا اینکه بنشینید. و به کتهای خز یا کراوات خیره شوی و با خراش آزرده شوی، دشمن با دلت چه خواهد کرد.»

29. عشق باید موفقیت معنوی را هدایت کند. پیر پورفیری توصیه کرد: «ما باید شاهکار روحانی خود را نه با موعظه و مشاجره، بلکه با عشق واقعی، بلکه با عشق پنهانی به انجام برسانیم، وقتی ما آنها را دوست داریم، آنها به لطافت می رسند ما دوست داریم، فکر می‌کنیم که به دیگران سود می‌رسانیم.

30. همان پیرمرد گفت: هر کاری که می کنیم، با کمال میل، آزادانه، مسئولانه و با لذت انجام دهیم.

31. موارد زیر قابل ذکر است توصیه عملیجورج بزرگ از شهر دراما: «هرگز به یک فرد ثروتمند حسادت نکن، همیشه متواضعانه و بدون خودخواهی زندگی کن، زیرا خودخواهی است گناه وحشتناک. وقتی می شنوید که دیگری محکوم می شود، حتی اگر درست باشد، هرگز محکومیت های خود را اضافه نکنید، بلکه همیشه چیزهای خوب بگویید و برای او عزاداری کنید. همیشه به عشق به فقرا، پیران، یتیمان و بیماران اهمیت دهید. با آن گداها و به طور کلی با آن دسته از افرادی که دیگران آنها را تحقیر می کنند ارتباط برقرار کنید. نان خود را با کار صادقانه بدست آورید. صدقه را فراموش نکنید. این راهی است که باید طی کنید. همیشه به این فکر کنید که چه کارهای خوبی می توانید انجام دهید. این زندگی مسیحی است."

32. در زندگی معنوی موفق می شوند عاشقان مسیح. ژروم بزرگ، برای تأکید بر این حقیقت، از مثال زیر استفاده کرد: «اگر بخواهید در یک سال دو یا سه کیلوگرم لوبیا با یک مشت زغال سنگ بپزید، چیزی از آن در نمی آید، زیرا آتش کافی نیست در امور روحانی نیز همینطور، اگر عشق کمی به مسیح داشته باشید، موفق نخواهید شد.

33. مثال‌های زیر نیز جالب است که ژروم بزرگ هنگام توصیه به فرزندان روحانی خود از آنها استفاده کرد: «در یک دیوار ما دو شیر آب داریم، اگر شیر آب را باز کنیم سرازیر شود و در بالا چیزی باقی نمی ماند و در معنویات شیر ​​پایینی را ببندیم که عشق غیر روحانی به مردم و دنیاست و شیر بالا را باز کنیم، یعنی خودمان را قوی کنیم. عشق به خدا.» جو دوسر اسب را تقویت می کند، اسب وقتی سالم است کار می کند و مطیع است و صاحبش را راضی می کند و به اسب غذا می افزاید، برای ما نیز چنین اتفاقی می افتد، اگر خدا را اطاعت کنیم و تلاش کنیم و به خوبی ها شدیدا آرزو کنیم. خداوند بر فیض و خیر معنوی می افزاید، این به ما بستگی دارد که از نظر روحی سیر شویم یا گرسنه باشیم. او خطاب به هنرجوی موسیقی گفت: «شما یک نوازنده خوب هستید، اما هیچ استادی وجود نداشت که بتواند به شما کمک کند تا یک نوازنده بهتر شوید اما اگر ارباب نباشد، آنگاه درخت همان طور که هست می‌ماند.»

34. پیر پائیسیوس گفت: "مسیح همه مهربانی، آسایش است، و با او نفس کشیدن همیشه آسان است."

35. پیر اپیفانیوس گفت: «یک جانبه بودن، در اصل بدعت، صدمات زیادی برای کلیسا به بار آورد غیرممکن است که در مورد برادری صحبت کنید تا شما توسط افرادی که از فعالیت متنفر هستند، مورد تحقیر قرار نگیرید میل به آواز خواندن، سومی می خواهد در صومعه بازنشسته شود، چهارمی می خواهد ازدواج کند یا یک کشیش مجرد، و دومی می خواهد کتاب های مذهبی بنویسد آن را مطلق نسازید، بلکه برای جلال خدا انجام دهید.»

P.S. دعا معجزه می کند. هر دعای هر شخصی می تواند معجزه کند. شرط اصلی معجزه کردن نماز است اخلاص. و اگر نماز با برنامه های خداوند منطبق باشد، این ضمانت 100٪ برای تحقق آن است. این کارکرد اصلی هر دین است - برای آموزش مردم راه ها (این یک علم کامل است) برای برقراری ارتباط با خدا، نماز یکی از مهمترین و واقعاً مؤثر است. هیچ دین بدی وجود ندارد (همه ادیان واقعی هستند و بر اساس زمان، مکان و شرایط به بشریت با توجه به سطح آگاهی آنها داده شده است)، فقط افرادی هستند که قاعدتاً آگاهانه معنای اصلی خود را تحریف می کنند. بازم تکرار میکنم فقط اخلاصکلید موفقیت است به عنوان مثال، روحانیونی که منکر انکار، نرمی و عدم طمع می‌کنند، در حالی که خودشان ماشین‌های گران قیمت می‌رانند و برای خدمات مشکوک خود قیمت‌های گزافی می‌گیرند، صادق نیستند. یا کسانی که اصل «تو نباید بکشی!» را موعظه می کنند، و خودشان با خوشحالی گوشت کشته شدگان را می بلعند (حیوانات همان ساکنان سیاره زمین هستند که «هوموساپینس» دوپا هستند)، و همچنین کسانی که دست به دام می زنند. اسلحه و دعوت به قتل توسط هر کسی، در واقع شیاطین گرگینه و خدمتکاران جهنم وجود دارد. این صداقت و معنویت نیست - این توهین عمدی است اصول دینی، A آنها برای همه ادیان یکسان هستند.
هر چه پس زمینه سفیدتر باشد انحطاط کامل و کامل تمام ادیان جهان بدون استثنا(و چه ارتدکس مدتهاست که به یهودیت انحطاط یافته است امیدوارم این راز بر کسی نباشد)، موارد نادر و منفرد از سوء استفاده‌های معنوی واقعی روحانیون از هر مذاهبی تا حد زیادی تکان می‌خورد. این همان عامل انسانی است که علیرغم تمایل عمومی به تحقیر، تقلب و ناسزاگویی، قهرمانانی وجود دارند که مخالف غلات هستند.
افتخار و جلال برای آنها و از همه مهمتر عشق جهانی مردم!

"یک کشیش ارتدوکس از لوگانسک به نام پدر ولادیمیر که بر اثر اصابت ترکش بمب هوایی به طور مرگباری مجروح شده بود، تا آخر زانو بود و دعا می خواند تا بمب های خوشه ای باقی مانده که با چتر فرو می رفتند منفجر نشوند. برخی آن را یک حادثه می نامند، که معتقدان به آن اعتقاد ندارند، اما بمب ها به آرامی بدون منفجر شدن وارد زمین شدند.
در نتیجه گلوله باران لوگانسک توسط ارتش اوکراین، روحانی کلیسای سنت جورج، کشیش ولادیمیر کرسلیانسکی، قهرمانانه به شیوه ای مسیحی درگذشت. او پنج فرزند به جا گذاشت. یکی از ساکنان لوگانسک گفت که پدر ولادیمیر 15 دقیقه قبل از انفجار بعدی به خانه او آمد. کشیش کمربند «کمک زنده» را به زن داد (مزمور 90) و گفت: «صلیب را بپوش!»

در اینجا چیزی است که کشیش پیتر پاخوموف در مورد رویدادهایی که بیشتر توسعه یافتند می نویسد:
"یکی از دوستانم از لوگانسک بازگشت و چنین معجزه ای به من گفت، یک هفته پیش، 5 (پنج) بمب خوشه ای هوانوردی با چتر نجات روی لوگانسک انداخته شد لحظه ای که اولین بمب هوایی منفجر شد و تعدادی از ترکش ها به سینه و بازوی او اصابت کرد، اما کشیش قدرت یافت که زانو بزند و دعا کند در حالی که بمب های دیگر با چتر نجات ریخته می شد و مانند چاقویی که از کره عبور می کرد، وارد داخل می شد. آسفالت و زمین منفجر نشد، متأسفانه بعداً کشیش بر اثر از دست دادن خون روی زانوهای من فوت کرد.

اما این فقط یک معجزه نیست، بلکه یک معجزه مهم است.

در مرکز لوگانسک معبدی از نماد مادر خدا "لطافت" وجود دارد. در تاریخ 31 ژوئیه ساعت 19.30 بعد از مراسم شب، Fr. ولادیمیر به خیابان رفت و به خانه رفت.

این در آستانه جشن یکی از مقدس ترین مقدسین در روسیه، سنت سرافیم ساروف بود: در 1 اوت، کشف یادگارهای او، که در سال 1903 اتفاق افتاد، روز کلیسا در ساعت 17 آغاز می شود :00، یعنی در غروب 31 ژوئیه، Fr. ولادیمیر معجزه ساروف را در همان روز جشن انجام داد.

با نزدیک شدن به خیابان چاپایف، ناگهان بمب افکنی را در آسمان دید که 8 بمب خوشه ای 500 کیلوگرمی را روی چتر نجات انداخت. این بمب ها هنگام نزدیک شدن به زمین، زمانی که حسگر مربوطه فعال می شود، منفجر می شوند. این باعث افزایش اثر مخرب آنها می شود.

در اطراف منطقه ای پرجمعیت وجود دارد که ساختمان های مسکونی زیادی دارد. روزگاری که رهگذران زیادی در خیابان هستند. معمولاً یا در شب یا صبح زود شلیک و بمباران می کنند.

پس از انفجار دو بمب اول، کشیش از ناحیه قفسه سینه و دست چپ. با چنگ زدن به زخم در قفسه سینه، Fr. ولادیمیر از گذرگاه بین خانه های خیابان بیرون آمد. چاپایوا. او زانو زد و با دست راست سالم خود به صلیب افتاد و شروع به دعا کرد.
شش بمب خوشه‌ای باقی‌مانده که بر روی یک منطقه مسکونی سقوط کرد، منفجر نشدند.

پس اوه ولادیمیر در روز یادبود قدیس سرافیم ساروف مفتخر به مرگ شد و مانند قدیس بزرگ سال ها قبل بر روی زانو درگذشت. در سال 1833 فر. سرافیم هنگام نماز در حالی که در مقابل نماد زانو زده بود درگذشت مادر خدا"لطافت" (!)، دستان خود را روی پایه قرار دهید و سر خود را روی آنها پایین بیاورید.

خوب برای مقایسه:

P.P.S. اگر کسی فکر می کند که نماینده کلیسای ارتدکس روسیه در شدت "معنویت" خود با خادم علنی جهنم - رئیس P(eisatogo)Ts(irka) کیف متفاوت است ، بسیار در اشتباه است. دقیقاً همان «برادران در ذهن»، «شبانان ارواح» بندگان خدا (الاغ‌ها) می‌نشینند و در شرایط مشابه دقیقاً به همان شیوه رفتار می‌کنند. فقط این است که در اوکراین سابق وضعیت "معنویت" به بالاترین نقطه خود، پایان منطقی یهودیت - پوچی کامل و هرج و مرج جهنمی رسیده است.
این فروپاشی کامل یهود است کلیسای ارتدکسدر سرزمین های اسلاوی باستانی ودایی.

(برای علاقه مندان، در اینجا تأیید سخنان من است - درباره کلیسا)
«کسی که گوش دارد، بشنود... پس من با آنها مثل ها صحبت می کنم، زیرا با دیدن نمی بینند و شنیدن نمی شنوند و نمی فهمند... با شنیدن می شنوید، اما خواهید شنید. نفهمیدن؛ و با چشمان خود نگاه خواهی کرد و نخواهی دید. زیرا قلب این قوم فربه شده است و با گوشهایشان به سختی می شنوند و چشمان خود را بسته اند که مبادا با چشم ببینند و با گوش بشنوند و با دل بفهمند و تبدیل شوند... انجیل مقدس متی، فصل 13

خواننده محترم!

این مطالب از جمع آوری شده است ادبیات پدری، آزادانه در اینترنت هم به صورت جداگانه (در گزیده) و هم به عنوان کتابهای الکترونیکی کامل منتشر می شود که حجم آنها برای خواننده مدرن بسیار زیاد است که معمولاً عادت دارد فقط ماهیت سطحی را درک کند. نویسنده این پروژه با تمرکز بر دیدگاه خود، مطالب را تا حد امکان سیستماتیک و انتخاب کرده است.

خالق این پروژه ادعای تألیف مطالب ارائه شده را ندارد و اکیداً به خوانندگان علاقه مند توصیه می کند که به صورت چاپی خرید کنند. نسخه های کاملآثار پدری منابع مورد استفاده در بخش ویژه ای از وب سایت ما "ادبیات و منابع توصیه شده" ذکر شده است.

جوهر موفقیت مسیحی چیست؟

    مرقس قدیس زاهد می‌گوید: «اعمال چیز خاصی از احکام نیست.»

    شاهکارها احکام هستند.آیا من و شما هر روز به دستورات خدا عمل می کنیم؟ بله، ما سعی می کنیم کاری انجام دهیم، حداقل دعا کنید. اما در واقع احکام یک مکانیسم معنوی کامل است که نه تنها باید هر روز ارسال شود، بلکه باید در مورد آن بسیار فکر کرد.

    سنت ماکاریوس مصری در مورد ماهیت این شاهکار صحبت می کند: "این مقاومت در برابر شیطان و افکار شیطانی است". بیان کرد اصل کلی، که مشخصه این شاهکار است.

    پدران مقدس می گویند که شاهکار باید همه جا باشد: مهم نیست کجا هستید، همیشه باید درگیر شاهکار باشید. همانطور که بعداً خواهیم دید، برای هر شخص، این شاهکار بسته به زندگی معنوی فرد متفاوت است. اما ما همیشه باید یک چیز مشترک داشته باشیم - مقاومت در برابر شیطان (یعنی شیطان) و مقاومت در برابر افکار شیطانی. چیست؟ هنگامی که فقط راه می روید، باید به دنیای درونی خود گوش دهید - آنچه در آنجا اتفاق می افتد. ما دائماً در آنجا افکار مختلفی داریم - کثیف، ناپاک، در هر صورت، وسوسه ها در آنجا اتفاق می افتد. و بسیاری از وسوسه ها در عمل نیز از شیطان می آید و پیشنهادهای مختلفی در زندگی به ما می رسد - مرتکب نوعی پستی، گناه و غیره شویم. این یکی از جوهره های موفقیت است.

    مبارزه، جنگ با هر بد و گناهی که در این دنیاست، زیرا شاهکار نه تنها یک تلاش معنوی است، بلکه لزوماً به زندگی اجتماعی نیز گسترش می یابد.

    سنت پیتر دمشقی می گوید: «پاکسازی ذهن و اتحاد با خدا». و کشیش شمعون الهی دان جدیداین را خدایی می نامد، یعنی اتحاد با خدا، زمانی که شخص از طریق اجرای احکام مسیح به الوهیت می رسد. آنجاست هدف این شاهکار اتحاد با خداست.

انواع شاهکارها

بهره برداری ها متنوع و متعدد است، هر یک از ما سطح معنوی خود را داریم، استعدادهای خاصی برای لحظات خاصی در بهره برداری ها وجود دارد، توافق با اقرار کننده وجود دارد و به همین دلیل، برای هر فرد، البته، همه چیز به صورت جداگانه پیش می رود. همچنین کرامات بر حسب فضایل تقسیم می‌شوند: فتح نماز، فضیلت روزه و غیره. برای هر فضیلت، انسان می‌تواند از فضیلت کرامت یعنی اجبار برای رشد این فضیلت استفاده کند.

1. اولین شاهکاری که از قدیم الایام موجود بوده است، شاهکار اسلحه یا شاهکار در میدان جنگ است.

این شاهکار در این واقعیت نهفته است که یک شخص جان خود را برای میهن ، برای میهن می گذارد. برای بسیاری از کسانی که امروز و قبل از آن می جنگند، این شاهکار به مرگ ختم می شود. از یک طرف یک شاهکار وجود دارد که یک شخص خاص می جنگد و از طرف دیگر یک ارتش مزدور وجود دارد. آیا مزدور را می توان زاهد دانست؟ او به صورت حرفه ای کار می کند، برای پول، و خانواده ای برای تغذیه دارد. امروز ارتش ما - آیا آنها زاهد هستند یا نه؟ بدون حقوق می نشینند و چیزی ندارند. وضعیت اینجا این است که قبلاً 25 سال سربازی خدمت می کردند و آنها حق تشکیل خانواده را نداشتند (لژیونرهای رومی و سپس در زمان پادشاه همین اتفاق افتاد) ، مردی فقط پس از خدمت سربازی ازدواج کرد.

البته آنها پرداخت خاصی دریافت کردند ، اما همه چیز به وضوح تقسیم شد: یک بار این یک شاهکار فداکارانه برای میهن بود و یک بار انجام وظایف حرفه ای. اما این وظایف خطری برای زندگی نیز دارد. و شاهکارهای تسلیحاتی به این عنوان همیشه مورد تجلیل قرار گرفته اند. و باید تجلیل شوند. بیایید بگوییم که امروز در کشور ما واقعاً تجلیل نمی شوند. راستش را بخواهید، پیوستن به ارتش امروز نه تنها تحقیرآمیز است، بلکه یک گناه است: تمیز کردن توالت، راه‌آهن راه‌آهن، و هنوز نمی‌دانید چه باید بکنید. یعنی امروز این شاهکار کاملاً در ذهن مردم تغییر شکل داده است. فداییان زیادی در ارتش وجود دارند، بله، این درست است. اما عقیده عمومی مردم این است که امروز هیچ کس نمی خواهد به این شاهکار دست بزند، زیرا تا حدودی مورد غفلت و توهین خود دولت، یعنی دولت قرار گرفته است. ارتش ما امروز در چه شرایطی است، چه حقوقی دریافت می کند؟ دستمزد، خانواده های آنها در فقر زندگی می کنند - البته همه اینها غیرقابل قبول است.

2. دومین نوع شاهکار خانگی یا روزمره است.

این در زندگی هر یک از ما نهفته است، زمانی که، همانطور که قبلاً گفتم، در برابر شیطان و همه افکار شیطانی مقاومت می کنیم. در مختلف ظاهر می شود موقعیت های زندگیمثلاً وقتی به جایی می‌آیید و نیاز دارید به کسی رشوه بدهید. اگر به عنوان قاضی کار می کنید، از کسی برای پول و غیره شکایت کنید. وقتی باید دست از گناه برداریم و برخی از مزایای خود یا چیز دیگری را فدا کنیم تا درگیر این گناه نشویم، این شاهکاری است که نه تنها هر مسیحی، بلکه به طور کلی هر شخصی باید داشته باشد، زیرا شایسته و بزرگوار است. برای اینکه هر فردی از گناه دست بکشد، از اعمال زشت و بد دست بکشد.

امروزه به خصوص در میان جوانان رایج است که می گویند: «به نظر شما این درست است؟ خوب، خوب، "آیا کار بدی می کنی؟ -خب وجدانت اذیتت نمیکنه؟ اذیتم نمیکنه خوب، این به این معنی است که این یک اقدام به طور کلی عادی است.» آن ها هیچ مقیاس یکپارچگی وجود ندارد ، همه چیز از هم می پاشد ، معلوم می شود که خود این شاهکار اکنون با منفعت در ارتباط است ، که امروز می توانید به خاطر سود زهد انجام دهید ، می توانید کسی را فریب دهید ، چیزی را بردارید - و این در نظر گرفته می شود شاهکاری که به درد انسان می خورد. اما یک شاهکار واقعی زمانی است که انسان از گناه دست بکشد و در برابر گناه مقاومت کند. یادم می آید در کودکی سوار اتوبوس بودم، هنوز کوچک بودم. اتوبوس معمولی زرد است و به سختی حرکت می کند. جوانان وارد اتوبوس شدند و در اتوبوس شروع به کشیدن سیگار کردند. تمام اتوبوس ساکت است. یک مرد با بچه های بسیار بلند شد، سه چهار بچه کوچک با او بودند و شروع به اصرار آنها کرد. آنها شروع به مبارزه با او کردند - هیچ کس بلند نشد. پس با او و بچه ها بیرون رفتند. این مردی است که یک شاهکار را انجام داد، یک شاهکار واقعی، و هیچ کس از او حمایت نکرد. یا اسکندر کشیش همیشه به یاد ماندنی که وارد ورودی او شد، مردی را در حال ادرار در ورودی می بیند. به او گفت، به خاطر آن گلوله ای به قلبش خورده است. چه، این یک شاهکار نیست؟ البته این یک شاهکار است! و همانطور که امروز بحث می کنیم: "خب، چرا صحبت کنیم؟ چه فایده ای دارد؟ چرا با افراد سرماخورده صحبت می‌کنیم؟!» بله، افراد مریض هستند، من همه چیز را می فهمم، اما، با این وجود، اگر این افراد می دانستند: اگر وارد در ورودی می شدی، نه تنها به تو می گفتند، بلکه از بالا به سرت هم می زدند، هیچ کس این کار را نمی کرد. . امروز در مسکو، اگر مترو در جایی باز شود، مردم خانه‌های مجاور آپارتمان‌های خود را می‌فروشند چون توالت است: از مترو بیرون می‌روند و بلافاصله وارد ورودی می‌شوند.

بنابراین، شاهکار روزمره (هر روزه) نیز واقعاً وجود دارد و باید همیشه در دید ما باشد.

3. شاهکار ازدواج

ممکن است برخی به آن شک کنند، اما ازدواج واقعا یک شاهکار استاز آنجا که یک خانواده واقعی، یک ازدواج واقعی از بسیاری جهات خویشتن داری است، برای دیگری زندگی است، واقعاً تغییر در ماهیت شخص است. فقط اینطور نیست، جایی که شوهر بنشیند، دروغ بگوید، بخواند و به کار خودش فکر کند. اخیراً به یکی گفتم: «چرا از بچه هایت غافل شدی، آنها نمی فهمند چه کار می کنند؟! و این خوب است.» یعنی هر کاری می کنند، تا زمانی که پول نخواهند، تا زمانی که به او دست نزنند. اما آیا این واقعا یک خانواده است؟ آیا یک پدر واقعی می تواند این را بگوید وقتی فرزندان شما درگیر تجارت گناه هستند؟ و این برای شما مهم نیست، تا زمانی که از شما پول نخواهند. خوبه؟

بنابراین: خانواده شاهکار بزرگی است، کار زیاد، به خصوص اگر خانواده فرزندان زیادی داشته باشد.

زیرا خانواده های پر فرزند و خانواده های کم فرزند متفاوت هستند. به عنوان مثال، یک یا دو فرزند، و سه یا چهار - اینها دو تفاوت بزرگ هستند. اگر یکی دو نفر دارید، به آنها می گویید: "ما باید سومی، چهارمی را به دنیا بیاوریم"، "اوه اوه... این خیلی سخت است!" شما باید خودتان را محدود کنید. و بنابراین - بچه ها در مهدکودک هستند، سپس در مدرسه، شما آزاد هستید، در محل کار، تجارت، همه چیز آرام است. و در اینجا یک گروه ترکان و مغولان وجود دارد، چنین باند، شما نمی توانید به جایی بروید - نه به جزایر قناری، نه هیچ جا، همه اینها برای یک فرد بسیار سنگین است. و در واقع، داشتن فرزندان بسیار شاهکار بزرگی است، زمانی که یک فرد به سادگی جان خود را فدا می کند تا افراد دیگری را به دنیا بیاورد، آنها را تربیت و آموزش دهد. از آنجا که شاهکار خانواده فقط در مورد زایمان نیست، و سپس - جایی که منحنی منجر می شود. ما هنوز باید مراقب بچه ها باشیم. علیرغم اینکه آنها خودشان را سازماندهی می کنند، باز هم باید از بچه ها مراقبت کنند، روی آنها سرمایه گذاری کنند و آنها را سختگیر نگه دارند.

4. شاهکار رهبانیت. همانطور که سنت ایگناتیوس بریانچانینوف می گوید، این بیشترین است

عالی ترین شاهکار، زیرا رهبانیت شاهکار نماز است

راهب در زندگی چیزی جز دعا ندارد. و نماز والاترین کار است و هر کاری را باید به خاطر نماز انجام داد. در مجموع اصولاً می‌توانم بگویم با وجود اینکه ما عوام در دنیا زندگی می‌کنیم، غرور داریم، اما باز هم باید بفهمیم که برای ما هم نماز مهمترین چیز است. بله، البته، برای ما سخت است، حکم نمازبزرگ، مخصوصاً اگر آن را واقعی بخوانی، با توجه، به هر کلمه فکر کنی، با مکث، طوری که مستقیماً به قلب برسد، تا اعماق. بدون دعا، هیچکس خدا را نمی یابد، نه یکی! هیچ کس خدا را بدون دعا پیدا نکرده است. و نماز نیز باید برای ما شایسته باشد و ما نیز بیش از هر چیز به آن اهمیت دهیم. همانطور که سنت ایگناتیوس بریانچانینوف می گوید: "دعا همه چیز را به ما می آموزد." انسان با به دست آوردن دعا، نزدیک شدن به آن، تلاش برای بدست آوردن آن، تلاش برای تسلط بر آن، شروع به محدود کردن خود از هر سو می کند، به دنبال دلایل، لحظه ها می گردد تا به نحوی زمینه سازی کند تا نماز ساخته شود. چون خود دعا فقط اینطوری نمی شود: تو از میدان بیایی، قاعده بگیر، شروع کن به خواندن... اما فکر تو نماز نیست! دعا فقط شامل این نیست: بیا، پیشانی خود را روی هم بگذار و بلافاصله پشت کتاب بایست. چنین دعایی نیست، کار نمی کند، چنین دعایی. در مورد ما اتفاق نمی افتد، به همین دلیل است که ما آنجا می ایستیم و غر می زنیم و در این گونه نمازها در جای نامعلومی می مانیم. دعا مجموعه ای کامل است که به شعله ور شدن این موهبت در انسان کمک می کند: و خواندن کتاب مقدس، و بسیاری از فعالیت های مختلف دیگر. این موضوع به تفصیل در سخنرانی‌های ما «چگونه صحیح دعا کنیم» و «درباره آمادگی برای نماز» مورد بحث قرار گرفته است.

5. شاهکار کشیشی یا شبانی، زمانی که شخصی با برخورداری از لطف خداوند، به مردم خدمت می کند، خانواده آنها را نجات می دهد، به نجات مردم حتی به ضرر خانواده خود مشغول است.

همانطور که می دانیم، با بسیاری از کشیش ها معلوم می شود که مادر و خانواده پرجمعیتش تا غروب تنها می نشینند و کشیش هر کاری را طبق فرزندانش انجام می دهد، هر کاری را مطابق فرزندانش انجام می دهد. خیلی به ندرت به مردم خودمان می رسد و مواردی وجود دارد که فرزندان برخی از کشیش ها از نظر روحی تغذیه نشده می مانند و حتی اتفاق می افتد که آنها بی ایمان بزرگ می شوند. هر اتفاقی ممکن است بیفتد. البته این به انتخاب پنهانی کودک نیز بستگی دارد. افراد متدین نیز فرزندان بی دین تربیت کردند. رمز و راز انتخاب یک کودک، هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. او زندگی خود را نه برای خدا، بلکه برای دنیا، لذت های دنیوی انتخاب کرد، پس همین است، تنها چیزی که می ماند این است که برای او دعا کنیم. من یک خانواده پرجمعیت را می شناسم، دوازده فرزند: ده نفر مؤمن هستند، دو نفر مؤمن نیستند. او می گوید: «ما همه را یکسان بزرگ کردیم، همه چیزهای مشابهی سرمایه گذاری کردند. و آن دو عادی بزرگ شدند، سیگار نکشید، مشروب نخورید، قسم نخورید، مردم پارسا، خوب، اما آنها به معبد نمی روند. آنها می گویند: "چه فایده ای دارد؟" و ده در حال راه رفتن هستند.» این دقیقاً راز انتخاب کودک است.

6. باشکوه ترین شاهکار شهدا، شهادت است. هنگامی که یک شخص جان خود را برای خدا، برای ایمان، برای کلیسای مقدس می دهد

این میزبان شهدای باستانی، میزبان شهدای جدید و اعتراف کنندگان روسیه است. نمونه‌های اخیر اسکندر اسکندر، که من به او اشاره کردم، و هیرومونک گریگوری یاکولف، که سرش توسط خرگوش کریشنا بریده شد و آن را دور تاج و تخت برد، هستند.

همه این افرادی که برای مسیح مردند بزرگترین شاهکار را بر عهده گرفتند - جان خود را برای خدا، برای ایمان بدهند. البته چیزی بالاتر از این وجود ندارد.

همچنین انواع دیگری از شاهکارها با توجه به ترکیب طبیعت انسان وجود دارد:

    شاهکار بدنی شامل روزه، اعتدال در غذا، خویشتن داری، کار، رکوع، زنجیر زدن و غیره است.، چه اتفاقی برای شخص می افتد وقتی از نوعی شاهکار برای خود استفاده می کند. به عنوان مثال، ابا مکاریوس مصری چنین گفت: "پروردگارا، من نمی توانم کارها انجام دهم، به باتلاق می روم و می نشینم، بگذار پشه ها مرا نیش بزنند." رفت نشست، پشه های بزرگ نیشش زدند، اما همه چیز را تحمل کرد، همه ورم کرده آمد.

    سرافیم ساروف نیز از نیش پشه رنج می برد. یکی از پدرها به نحوی از کارهایش خسته شد و تصمیم گرفت برود و روی صخره ای شیب دار آویزان شود و تمام شب را آویزان کند تا خوابش نبرد و نماز بخواند. من اینطور تصور کردم: اگر مرا در هر جایی حلق آویز کنی، خوابم می برد. اگر بخواهم بخوابم برایم مهم نیست کجا آویزان شوم، به هر حال خوابم می برد. و او - تا خوابش نبرد. او به پترا رفت - اینجا جایی است که در آن صخره های شیب دار وجود دارد. خداوند در مورد آن پیشگویی کرد که برای تعالی و سربلندی ساکنانش، فقط شغال ها در آنجا زندگی می کنند. و ابتدا شهر در این صخره ها قرار داشت و راه تجارتی از آنجا می گذشت. برای اینکه از دره عبور نکنیم، همه از پترا رفتند، بنابراین هتل ها و غیره وجود داشت، در یک کلام - یک تجارت باستانی وجود داشت. بر این اساس شهر رونق گرفت. و سپس خداوند جاده دیگری را ساخت و پترا درگذشت. هیچ کس آنجا نیست، این صخره های شیب دار، خانه هایی در غارهای کوهستانی - همه چیز هنوز خالی است. و پدر مقدس برای نماز به آنجا رفت.

    یک شاهکار معنوی در مهار و تعدیل احساسات، تجدید شخصیت و ذهنیت نهفته است، هنگامی که شخص شاهکار را به وضعیت ذهنی خود هدایت می کند.

    شاهکار معنوی، که شامل متانت است، در مبارزه با افکار، زمانی که انسان نگهبان می ایستد و نمی گذارد افکار شیطانی به سراغش بیاید.

    شاهکار در محل اقامت:

    • زاهد (بیابان نشین). همانطور که یکی از پدران مقدس می گوید، در بیابان بدون اعمال قهرمانانه کاری نمی توان کرد. خوب، فقط در سلول خود بنشینید و ترقه را بجوید؟ در آنجا باید به دعا، صنایع دستی، بریدن افکار، گریه کردن بپردازید - باید در شاهکارها شرکت کنید، پدران مقدس در آنجا سیستم های معنوی مختلفی برای دستیابی به فیض داشتند. اما به سادگی روی نیمکت دراز کشیدن در آنجا کارساز نخواهد بود. اینجا بیابانی است که شیاطین بلافاصله می آیند و شما را بیرون می کنند.
    • یک شاهکار در دنیا به آن شاهکار معتدل می گویند. آنتونی کبیر در مورد او چنین می گوید: «کسانی که عمر خود را در کارهای کوچک و پست می گذرانند از خطر رهایی می یابند و نیاز به احتیاط خاصی ندارند. با غلبه بر امیال در همه چیز، راه رسیدن به خدا را راحت می یابند.» این زمانی است که من و شما یک شاهکار معتدل داریم، بدون هیچ گونه بلندی خاصی - مثل آویزان کردن به سنگ، خوردن خرده نان - بدون این. اما شاهکار ما ، همانطور که در بالا گفتم ، در زندگی روزمره ، در روابط زناشویی ، جایی که کار می کنیم و مکان های دیگری که داریم - همه جا باید سعی کنیم تقوا داشته باشیم تا انسان به ما نگاه کند و بگوید: "این یک مسیحی واقعی است.» فرض کنید یک نفر سر کار بیاید تا شغلی پیدا کند، بلافاصله برای او ودکا می آورند: "حالا او را بررسی می کنیم، او چه جور آدمی است - یک مؤمن عادی یا نه؟" بلافاصله می ریزند. اگر مؤمنی امتناع کرد، شروع به احترام به او می کنند، و اگر نه: ​​«آه، تو هم مثل ما هستی».
  1. من همچنین می خواهم به شاهکار زمان بندی اشاره کنم.پدران مقدس تعالیمی دارند که در آخرین بارهیچ شاهکار ویژه ای وجود نخواهد داشت، هیچ مرتاض جدی که مانند قدیمی ها مبارزه کند، وجود نخواهد داشت. واقعاً امروز هیچ کس روی صخره ها آویزان نیست، مثل سابق، هیچ سبکی وجود ندارد. و همانطور که پدران می گویند، آخرین شاهکار، بردباری غم ها است. یکی از شاگردان نزد ابا رفت و پرسید: ابا، کسانی که بعد از ما می آیند به چه کارهایی دست می یابند؟ ابا پاسخ داد: «به هیچ وجه کار خانقاهی نخواهند داشت. اما مصیبت به آنان داده خواهد شد و آنان که صبر کنند از ما و پدران ما بالاتر خواهند بود.» در زمان های قدیم، مردم می خواستند دریابند که چه کسی زندگی زاهدانه ای را انجام می دهد تا خود را با تجربه معنوی غنی کنند و بفهمند که انسان چگونه به خدا نزدیک می شود. آنها حتی در سلول زاهد جاسوسی کردند تا بفهمند او چگونه به مواهب فیض دست یافته است.

    به یاد بیاور که چگونه ابا دوروتئوس به یکی از پدران نزدیک شد و پرسید: «ای برادر، چگونه به چنین فروتنی دست می یابی؟ مهم نیست چه کسی به شما توهین می کند، شما با آرامش رفتار می کنید، حتی خجالت نمی کشید. می گوید: چرا به سگ توجه می کنیم؟ و بلافاصله فهمید که این شاهکار چیست. یعنی وقتی شخصی می بیند که دیگری نسبت به چیزی واکنش کافی نشان می دهد، بسیار علاقه مند می شود: چگونه به چنین بی علاقگی دست یافته است؟ هر تهمتی به او زده شود، اصلاً عکس العملی نشان نمی دهد. توجه به سگ چه فایده ای دارد؟

شاهکار باید مخفی باشد.

تو بیا و به همه بگو نخود می خوری. اگر می خواهید نخود فرنگی بخورید و رسم پذیرفته شده خود را زیر پا نگذارید، جایی بیرون نروید، در سلول خود بنشینید. و اگر جایی بیرون رفتید، پس باهوش نباشید و آنچه به شما می دهند بخورید. می توانی کم بخوری، در حد اعتدال، تا سیر نشوی، اما بیرون آوردن غذا و نشان دادن اینکه چه زاهدی هستی و چه می خوری، قابل قبول نیست. این بلافاصله شاهکار را غارت می کند و آن را کاملاً بی فایده می کند.

درباره شاهکار خارجی

شاهکار بیرونی زمانی است که انسان تمام تلاش و غیرت خود را در عمل بیرونی قرار دهد. اینها شب زنده داری، روزه، رکوع است (در مورد زهد). در مورد من و شما، این مبارزه علیه دجال، علیه INN و غیره است. من طرفدار INN نیستم، فقط می گویم مردم درگیر چیزهای بیرونی هستند. آنها شروع به مبارزه با دولت می کنند، اما در واقع دعا از آنها دور است. آن ها وقتی تمام شاهکار فقط در بیرون نهفته است. حتی یکی از این افراد اعتراف کرد: "وقتی با دجال می‌جنگم، حالم بهتر می‌شود، احساس خوبی دارم زیرا منظورم چیزی است." اگرچه فقط دعا نیست، مردم حتی ایمان ندارند. اما او با دجال مبارزه می کند و احساس راحتی می کند. این شاهکار خارجی، البته منجر به خطا می شود.

قدیس ایگناتیوس بریانچانینوف می گوید که اگر شخصی چنین شاهکاری بیرونی ایجاد کند که با شاهکار دعا، خواندن، گریه واقعی، توبه، تواضع همراه نباشد، برای او بسیار مضر است، طبیعت شخص را ناراحت می کند و به سادگی او را از بین می برد. روح و خود او می گوید که بزرگانی را دید که قبلاً در زندگی خود به شاهکارهای معنوی بسیاری دست یافته بودند ، اما همه آنها بیرونی بودند. وقتی آنها را فریب خورد، غرور و تکبر دید. در 70 سالگی! می دانید، چنین واعظ معروفی وجود دارد، در تبت یا چیزی دیگر، مردم نزد او می آیند، و او بلافاصله همه چیز را به آنها می گوید: آنچه دارید، آنچه ندارید و غیره. و سپس یکی از روزنامه نگاران ارتدکس نزد او آمد، به او نگاه کرد، این چه معجزه ای است، و او بیرون می آید و به دیگری می گوید: "به طور کلی گوش کن ... این یک پیرمرد شرور، بدخواه، پست است!"

سنت ایگناتیوس بریانچانینوف می گوید که اگر این شاهکار با امور داخلی مرتبط نباشد، فقط امور بیرونی وجود خواهد داشت، پس این به ما ثمر نخواهد داد. همانطور که امروز انجام می دهیم، موعظه می کنیم، کلیسا می سازیم، اما اگر کار داخلی نباشد، هیچ سودی برای ما نخواهد داشت. از نظر شاهکار، قطعا. بله، خداوند می تواند از این بابت چیزی ببخشد، البته خداوند می تواند به این امر رحم کند. اما از نظر شاهکار، از نظر کمال درونی، این چیزی نمی دهد، صفر کامل.

این شاهکار شامل برخی فضایل است که به او کمک می کند دائماً در روحیه خوب باشد:

    اولین فضایل حسد است.اینجا زمانی نیست که زن و شوهر به یکدیگر حسادت کنند. این همت است، همت، سوختن روح انسان است. وقتی انسان برای خدا غیرت دارد، برای معنوی نیز غیرت دارد. اما به آن حسادت می کند که انگار مال خودش است. حسادت کردن هم همین فعل است، اما هم در رابطه با خدا و هم به معنای حسادت انسان به معشوق گناهکارش به کار می رود. این فقط به این معنی است که حسادت به معنای سوزاندن برای خداست و برای خودت.

    حسادت سوختن دل برای خدا، برای احکام، برای فضیلت، راستی، پاکی و هر چیز مقدس است.

    در عهد عتیقزمانی که بنی اسرائیل از بردگی مصر بیرون آمدند، مکرراً نمونه هایی را می بینیم که در میان آنها زاهدانی مانند فینحاس و دیگران بودند که چون دیدند مردم شروع به توهین به خدا کردند، شمشیر گرفتند و گناهکاران را تازیانه زدند تا این عفونت سرایت نکند. در سراسر مردم، و سپس خداوند این مردم را به خاطر غیرتشان برکت داد. غیرت آنها برای پاکی و قداست خانه خداوند به حدی بود که حتی به خونریزی منجر شد. آن ها در عهد عتیق آنها بر روی مراسم نمی ایستادند: اگر گناه کنید، آن را دریافت می کنید. همانطور که داوود نبی می فرماید: «غیرت برای خانه خدا مرا هلاک می کند». و من و شما نیز باید نسبت به امور خدا غیرت داشته باشیم.

    ابا اشعیا می فرماید: حسد از توانایی های فطری انسان است. حسادت و خودسوزی تنها نکته ای که St. جان کریزوستوم که این حسادت می تواند دلیل بدی داشته باشد. شخص همچنین می تواند نسبت به چیز بد حسادت کند و با همان اشتیاق کارهایی را انجام دهد نه برای جلال خدا، بلکه برعکس - آنها را برای گناه، برای وسوسه انجام دهد.

    همانطور که امروز که یک نفر مدام در شبکه یک ظاهر می شود حسادت می کنند، حسادت می کنند تا مردم را اغوا کنند، برای خودشان مخاطب درست کنند. از این گذشته، آنها آنقدر تلاش نمی کنند که فقط پول به دست آورند. آنها سعی می کنند دائماً آنها را بدست آورند. همانطور که کفاشیان می گویند: "شما باید مشتریان را پرورش دهید." بنابراین آنها را جلوی تلویزیون جوجه کشی می کنند و مدام چهره سازی می کنند و من و شما تماشا می کنیم. و بابت آن پول می گیرند.

    دامن زدن به حسادت برای جلوگیری از خاموش شدن حسادت باید با موارد زیر آن را گرم کرد:

    1. 1) یاد مرگ، قضاوت، عذاب ابدی. چگونه انسان می تواند مرگ را به یاد آورد؟ همانطور که عیسی حکیم پسر سیراخ می گوید: "عاقبت خود را به خاطر بسپار و هرگز گناه نخواهی کرد". چون انسان بلافاصله یادش می آید که چگونه می میرد، چه گزارشی از این کارها به خدا می دهد. و با این همه چطور می توانی به آنجا بروی؟ این تفکرات تقوا به انسان کمک زیادی می کند، او بلافاصله شروع به شادابی می کند، شروع به ریشه کن کردن برخی از گناهان، ضعف ها، نزاع ها با کسی می کند، زیرا اگر علیه کسی ادعایی داشته باشید خوب نیست. آخرین قضاوت. بالاخره آنها به این ادعاها سر و سامان می دهند! اگر شخصی را در اینجا آزاد نکرده اید، خداوند او را در آنجا آزاد می کند. و خیلی اوقات اتفاق می افتد که همیشه حق با ما نیست. ما اینجا هستیم وقتی به مردم می گوییم، شرایط را توضیح دهید، چقدر حق با ما بود. اما خداوند مقیاس های مختلفی دارد. خداوند به قلب نگاه می کند، او می داند که کدام یک از ما چه کاری انجام دادیم، در جایی چیزی نگفتیم، جایی چیزی نگفتیم، و در آنجا ترازو می تواند در جهتی کاملاً متفاوت بچرخد. ممکن است آن شخص تبرئه شود، اما ممکن است ما محکوم شویم که رها نکرده ایم. و این افکار به انسان کمک می کند که حسادت را برانگیزد، زیرا عذاب ابدی و بی پایان خواهد بود و خدای ناکرده کسی آن را تحمل نکند.
    2. 2) و سنت می گوید. تئوفان گوشه نشین: حسادت با دعا برمی خیزد. حسد آتش است و هیزم این آتش نماز است. آن ها بدون دعا جایی نمی توانی رفت. دعا به طور کلی معنای زندگی انسان است زیرا معنای ملکوت خدا در دعا است. انسان در آنجا با خدا دعا می کند و همیشه با خدا ارتباط برقرار می کند. این دعا است و ما باید آن را در اینجا بیاموزیم تا بتوانیم در ملکوت خدا ساکن شویم.
  1. فضیلت صبر. خداوند در انجیل لوقا می گوید: "به واسطه صبر خود جانهای خود را نجات دهید." پولس رسول می‌گوید: «مصیبت باعث استقامت می‌شود، صبر تجربه می‌آورد، تجربه امید ایجاد می‌کند، و امید مایوس نمی‌کند» (رومیان 5: 3-5). آن ها صبر به خودی خود بسیار به انسان کمک می کند، زیرا به شخص اجازه می دهد تا دوره ای از زمان یا بخشی از یک شاهکار را از ابتدا تا انتها طی کند: شخصی دست به یک شاهکار زد - آن را کامل کرد، وسوسه ای آمد - او آن را تحمل کرد - او نتیجه را گرفت چرا یکی از پدران چنین گفت: در زندگی ام چنین موردی را به خاطر ندارم که شیطان دو بار مرا فریب داده باشد. روزی صد بار فریب می خوریم و بعد تصور کنید چه حوصله ای چه توجهی چه تحلیل درونی! او رویکرد اهریمنی را می بیند - او به این نگاه کرد که همه چیز چگونه به نظر می رسد ، آن را به یاد آورد ، آن را تا آخر تحمل کرد ، دید که چگونه به پایان می رسد. و سپس، وقتی دوباره این وسوسه نزدیک شد، او از قبل می داند که چگونه شروع می شود، چگونه ادامه می یابد و چگونه پایان می یابد، و اقداماتی را برای جلوگیری از این اتفاق انجام می دهد. این البته یک شاهکار بزرگ است.

    البته ثبات در یک شاهکار بسیار مهم است. اینجا قانون صبحبسیاری دیگر می توانند به طور مداوم انجام دهند. اگرچه تقریباً نصف: کسی همیشه می‌تواند غروب را تماشا کند، اما نه صبح، به سختی می‌تواند بلند شود تا تاب بخورد، به سمت سفره خانه یا اتوبوس بدود، روی پله بپرد، در آخرین حرکت. و عصر روز بعد او از سر کار به خانه می آید ، خسته ، پرخوری - همین است ، او به سادگی قدرت دعا کردن را ندارد ، او تمام قدرت خود را در محل کار داد. و چنین حالتی پیش می‌آید که حکم نماز ما، یعنی عمل خود نماز، به دلیل عدم استمرار قطع می‌شود. و در هیچ چیز ماندگاری وجود ندارد. مهم نیست که چه کاری انجام می دهیم، همیشه فاقد این ثبات هستیم. و قوام به فرد کمک می کند تا میوه ها را به دست آورد، تا به پایان کارهایی که می روید برسید. آنتونی کبیر می گوید: «کسی که موفقیت را با سهل انگاری جایگزین کند، به دلیل عدم غیرت، پایداری و صبر، هیچ کاری انجام نمی دهد و هرگز به کمال زندگی نمی رسد. هر کس به طور متناوب بین سخت کوشی و آرامش و سخت کوشی و آرامش کار کند به کمال نمی رسد. فلسفه امروز این است: ما می خواهیم آرامش داشته باشیم. خوب تا کی می توانی نماز بخوانی؟ ما نیاز به استراحت داریم. همین است، شما آرام و استراحت کرده اید، اما بعد از آن یک هفته نمی توانید برای نماز برخیزید. یک قانون وجود دارد: ما توبه کردیم، خوشحال شدیم، وارد روزه شدیم، هفته اول سرحال می مانیم، همه چیز را می خوانیم، یک جوری حرکت می کنیم، سپس - بی دلیل، بی دلیل - چنین خلأ در روح ما وجود دارد. خب، این، البته، ناامیدی همراه با غم و اندوه بود، این همه آن چیزی است که بلافاصله آن را از ما گرفت و ما آرام گرفتیم. و بعد از این چه چیزی آغاز می شود: سقوط در ماتریالیسم خام. ما بلافاصله شروع به تضعیف روزه می کنیم، به نوعی ضعیف می شویم و نمازمان از بین می رود و غیره. این ناشی از عدم ثبات است.

دلایل میل به موفقیت

چرا من و تو باید آن را بخواهیم؟ میل به یک شاهکار از کجا می آید؟

چه کسی می خواهد زاهد شود؟ زاهد بودن بسیار دشوار است. همه ما می خواهیم چیزی بدون کار، بدون عرق، بدون قهرمانی اتفاق بیفتد. تا بدون زحمت زیاد، اندکی، بدون زور زدن راحت تر...

    شاهکار زاییده عشق به خدا و کمال است، زمانی که انسان بخواهد در زندگی به کمال برسد. به یاد داشته باشید، از زندگی همان آنتونی کبیر: او به معبد آمد، تمایلی برای رسیدن به کمال وجود داشت، هنوز تعریف نشده بود، او یک مسیحی بود، اما به نوعی او به طور کامل نمی دانست که چگونه همه اینها را انجام دهد. او سخنان خدا را می شنود: "هرچه دارید بفروشید، به فقرا بدهید و از من پیروی کنید" (متی 19:21). من و شما می دانیم که انجیل که در کلیسا خوانده می شود، دارد قدرت ویژه، چون با دعای مؤمنان به هم وصل می شود، بنابراین قدرت بسیار نافذی دارد. و این حرف ها را می فهمد و چون عشق به کمال، عشق به خدا داشت، همه چیز را رها می کند، می فروشد، چیزی برای خواهرش می گذارد و می رود.

    یک پاداش، تاج در ملکوت خدا، که میل به سوء استفاده ها را در ما تحریک می کند، زیرا پاداش فقط برای سوء استفاده ها به دست می آید. خوب، دیگر چرا باید تاج بدهیم؟ چیزی جز بهره‌کشی‌ها و کارهایی که برای خدا به آنها داده نمی‌شود. و اگر این کارها را انجام دهیم، اگر شاهکاری داشته باشیم، قطعاً پاداش خواهیم گرفت. همانطور که پولس رسول می گوید: "اکنون تاج جلال برای من گذاشته شده است." و در ادامه گفته می شود: نه تنها به من، بلکه به همه کسانی که تجلی جلال او را دوست داشتند. هر کس در راه خدا تلاش کند از خدا پاداش می گیرد.

    بقیه، چنانکه گفته می شود: «هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت». آنها ممکن است نجات یابند، اما بدون تاج. پدران مقدس می فرمایند که یاد تاج ها، جلال و در این مورد حتی غرور به زاهدان جوان کمک می کند، زیرا در آغاز بهره برداری ها نه تنها از منابع مثبت، بلکه از منابع منفی نیز برای رسیدن به این شکوه استفاده می شود: مسابقات، چه کسی است. بیشتر و غیره ص. داستان هایی از زندگی زاهدان را به خاطر بسپار: «پروردگارا! - می گوید آنتونی کبیر، - به من نشان بده که چه کسی از من کامل تر است! - «برو پیش کفاش و در آنجا تواضع کن»، «به فاحشه برو» یا نزد دیگری. و زاهدان راه افتادند و به راستی دیدند که این مردم چگونه و چگونه زندگی می کنند: البته، شاهکارها کمتر بود، اما چه حیا! اگرچه مردم فقط زندگی می کنند و به سوء استفاده ها فکر نمی کنند. اما پدران، البته، فکر می کردند، به موفقیت می رسیدند، حسادت می کردند، کار می کردند، احساس می کردند ورزشکاران واقعی در لیست هستند. آنها نمونه‌های زیادی از مبارزان و ورزشکاران را می‌آورند، زیرا آنها در میدان شاهکار مسیح چنین احساسی داشتند.

    از دلایل بیرونی: شکوه در میهن، زمانی که بسیاری از جنگجویان و سربازان قهرمان شدند، جنگیدند، جان خود را به خطر انداختند و جوایزی را از خانواده امپراتوری دریافت کردند. جوایز دولتیکه در آن زمان اهمیت خاصی داشت. همه اینها به اصطلاح قهرمانی است.

    البته میل به یک شاهکار بد وجود دارد - این غرور و شهرت بد است ، وقتی شخصی می خواهد مشهور شود ، تحلیل خاصی انجام نمی دهد ، برایش مهم نیست که چه کاری انجام دهد ، فقط برای مشهور شدن. و بسیاری از این افراد امروز حمایت می کنند: فرقی نمی کند چه جور آدمی باشد، فقط باید مشهور باشد. اینجا او در تلویزیون ظاهر می شود - همین! - او مرد باهوشی است، همه چیز را بسیار درست می گوید. ما اصلاً آنچه را که آنجا می گویند فیلتر نمی کنیم.

    کاش معروف بود اما در واقع امروز افراد مشهورشما می توانید افراد باهوش را یک دست بشمارید. و پرهیزگاران هم کمتر هستند. برخی افراد مبتذل و امثال آن.

    و شیاطین نیز مردم را به اعمال قهرمانانه سوق می دهند. چیست؟ وقتی مثلاً انسان نمی تواند زهد کند و شیاطین مدام در گوش او زمزمه می کنند: «ما باید کار را انجام دهیم! هالتر را برای خودت آویزان کن و حمل کن!» در بالا در مورد زاهد روی صخره صحبت کردم. اینجا آویزان است، آویزان است، بیدار است، یک فرشته خداوند به سمت او پرواز می کند و می گوید: "ما باید به زمین برویم!"، او می گوید: "چرا؟" وسوسه شده، آنها همین کار را خواهند کرد، سپس همه آنها را از اینجا بیرون کنید." این شاهکارها برای دیگران مفید نیستند زیرا جنبه استثنایی دارند. قوانین، برخی هنجارها، و استثنائاتی وجود دارد. این مورد یکی از این استثناهاست.

    یا زمانی که شخصی دست به یک شاهکار غیرممکن می‌زند. مثلاً چهل روز مثل منجی چیزی نخورید و ننوشید. بله، چنین افرادی وجود دارند، فداکاران، که همه هستند روزهچیزی نمی خورد، اما نادر هستند. و پیش می آید که انسان دچار زخم معده می شود، ولی می خواهد مانند پروردگار روزه بگیرد. اما شکم شما یکی نیست، بدن شما یکسان نیست، شما کاملاً خود را پاره می کنید و شکم باقی مانده را برای شما برش می دهند و سپس همه اطرافیان خود را در آن منطقه سنگین می کنید - و شما از بین خواهید رفت. فایده ای ندارد در این صورت وقتی انسان بیمار است باید مراقب خودش باشد. این شاهکار همچنان باید متوسط ​​باشد. در اعمال قهرمانانه، البته، باید محتاط و مراقب بود، زیرا شاهکار، همانطور که آنتونی کبیر می گوید، یک اقدام خطرناک است.

تاثیر شاهکار بر بدن انسان

    ظلم به نفس و رنج جسمی. وقتی فردی شروع به تلاش می کند، اولین کسی که علیه آن فریاد می زند کیست؟ گوشت! زیرا او باید خوب بخورد، شیرین بخوابد، و بر این اساس، گوشت اولین کسی است که غمگین است، اولین کسی است که عصیان می کند. و سنت. تئوفان گوشه‌نشین می‌گوید: «تا زمانی که با آن کنار بیاید، جیغ می‌زند و بعد عادت می‌کند و همه چیز خوب است».

    اولین بار واقعا سخته بنابراین، هنگامی که یک شخص شروع به یک شاهکار می کند، ابتدا می ترسد. اما هیچ چیز، همه چیز خواهد گذشت. شما فقط باید تحمل کنید و ثابت بمانید. من مثلاً یک شاهکار کوچک، متوسط ​​را انتخاب کرده ام و شما باید آن را حمل کنید و هرگز از آن دست نکشید. و برای بسیار اندک می توانید تاجی از خداوند دریافت کنید. همانطور که گفته می شود: "هر که به نام شاگرد آب بدهد، پاداش خود را از دست نخواهد داد" (متی 10:40-42). بنابراین، حداقل یک شاهکار کوچک، باید داشته باشیم. باید حداقل کوچک باشد.

    همچنین برای بدن این شاهکار موارد زیر را به ارمغان می آورد ویژگی های مثبت: نشاط، سبکی، تحرک برای فضایل. آن ها وقتی انسان به کارهای معنوی می پردازد، گوشت او مطیع تر است. اگر پرخوری نکند روزه می گیرد. پرخوری در زمان پرهیز بسیار مهم است. بدانید که یک زندگی خوب، یعنی سیری، یک گناه مرگبار است. بنابراین ما همیشه سیر خود را می خوریم و سپس به دسرها و چیزهای دیگر می رسیم. و وقتی از سفره بیرون می افتیم - خوب، البته، چه نوع دعایی می تواند وجود داشته باشد، و به طور کلی، با شکم سیر چه کار خوبی می توان کرد؟ و این پرخوری ها دقیقاً عامل بسیاری از بیماری ها هستند. و هنگامی که معده شاداب باشد، پس گوشت نیز با نشاط است. و در واقع، چه کسی می‌داند، می‌گویند: «اگر الان بخورم، حتی نماز هم نمی‌خوانم». انسان از غذا امتناع می کند، چای می نوشد و نماز می خواند. بهتر است بعد از نماز غذا بخورید. وقتی نماز را خوانده بودم و توانم را خرج کردم، قوت گرفتم و به رختخواب رفتم. اینطوری میشه

تأثیر شاهکار بر روح انسان

    به دست آوردن لطافت، مهربانی، پاکی، شجاعت، صبر، استقامت، قدرت. این شاهکار روح انسان را به شدت در غم و اندوه فرو می برد و روح انسان بسیار قوی می شود.

    شخصی که این شاهکار را انجام می دهد از قبل از نظر روحی قوی است. برخی از وسوسه ها، وسوسه ها - اما او محکم است. او ممکن است مردد باشد، اما نه به اندازه فردی که بدون هیچ دستاوردی، فقط یک زندگی آرام زندگی می کند. هر کسی که بدون موفقیت زندگی می کند، اسیر هر فکری، هر کسی است.به خصوص افکار مادی ناخالص - در مورد کالاهای مادی و غیره. انسان را بسیار سرگیجه می کند و بلافاصله بدون هیچ مقاومتی تسلیم آن می شود.

    همچنین منفعت در خاموشی شهوات است. شاهکار احساسات را در انسان خاموش می کند، آنها را به قول پدران ضعیف می کند - آنها را تعدیل می کند، آنها را منفعل و بی حال می کند. احساسات از کجا می آیند؟ بسیاری از اشتیاق از رحم شیره می گیرند و دارند قدرت بزرگ. و همه چیز با قهرمانی و پرهیز تلطیف می شود. انسان در پرهیز است، تحمل می کند، مراقب خود است، خود را رها نمی کند و با گذشت زمان از مزایای زیادی برخوردار می شود، روحش آرام می گیرد و دیگر مانند ابتدای راه مسیحی در عذاب احساسات نیست.

تأثیر شاهکار بر روح انسان

  1. اولین چیزی که دریافت می کنیم توجه خداوند است. به چه معناست؟ آیا خدا هر ساعت به ما نگاه نمی کند؟ بله، «حتی موهای سر ما هم شمرده شده است» (متی 10:30). یعنی خداوند به تک تک ما اهمیت می دهد. پس توجه خدا چیست؟ پدران به طور خاص می گویند که وقتی یک زاهد در مسیر زهد قرار می گیرد، توجه خداوند را به خود جلب می کند، خداوند شروع می کند به او نه تنها مشیت شگفت انگیزی را نشان می دهد، بلکه همچنین توجه ویژهمثل یک جنگجو بگذریم که فرمانروا، شاه، رعایای زیادی دارد، اما محافظان، فداییان او، ارتشی که از او حمایت می کنند، مورد توجه خاص او هستند و شاه به کسانی که در کنار او هستند، توجه ویژه ای دارد. در مورد زاهدان هم همینطور - خداوند به آنها توجه و عنایت خاصی نشان می دهد.
  2. و همچنین البته زهد به روح ما فیض روح القدس می بخشد. این شامل لطافت، شادی، و احساس مزایای آینده است. یعنی این چیزی است که با کلمات قابل انتقال نیست، باید آن را تجربه کرد. در مسیحیت، ما می دانیم که بسیاری از چیزهای معنوی وجود دارد که نمی توانند با کلمات، حرکات، احساسات، تصاویر منتقل شوند - هیچ چیز. نه یک هنرمند و نه هیچ کس دیگری نمی تواند همه آن را بیان کند. زیرا اینها احساسات غیرقابل توصیفی است که انسان به لطف روح القدس تجربه می کند.
  3. و همچنین ذهن و روح انسان برای خدا شفافیت و نشاط و اشتیاق دریافت می کند، یعنی نورانی می شود. و به برکت این، انسان این فرصت را پیدا می کند که با خدا متحد شود و خدایی شود.

کسى که کوشش نکند، سست مى شود، در غفلت و فراموشى آنچه باید است، مى افتد (31، ص 100).

* * *

قبل از هر چیز با غیرت و شجاعت به دنبال دستاوردهای معنوی باشید، مانند آتش بسوزید، به سرودهای شبانه و طاعت های روز بروید و سپس در امور بیرونی که به شما سپرده می شود مراقب باشید. پس شنونده و فراموشكار كتاب مباش، بلكه به خواست خدا، هم شنوندگان شريعت و هم عمل كنندگان كلام باش (32).

شاهکار چیست؟

این شاهکار عبارت است از قطع اراده یک نفر و تسلیم کردن آن به دیگری. دومی به همان اندازه برای ما مهم است که اولی، زیرا با رد اراده خود، در عین حال توصیه های مخرب دشمن را رد می کنیم و با تسلیم آن به دیگری، تسلیم خود خدا می شویم (24، ص 22). .

توفیق معنوی مورد رضایت خداوند است

هر شاهکار روحانی که روح ما در آن شرکت می کند برای خداوند خشنود است

سخت کار کن! او شما را رها نمی کند (همان، ص53).

* * *

برای اینکه مورد رضایت خداوند قرار بگیرد، باید تلاش زیادی کرد.

کسانی که می خواهند نجات یابند به یک شاهکار نیاز دارند.

لازم است برای BLISS آینده کار کرد.

برای تغییر وضعیت داخلی خود، یک شاهکار مورد نیاز است.

شاهکار پاک کردن وجدان است، زیرا هیچ مسیحی بدون وجدان سالم وجود ندارد.

شاهکار برای وادار کردن خود به هر کار نیکی لازم است.

شاهکار این است که خودتان را تسخیر کنید.

این شاهکار شامل یک مبارزه دائمی بین جسم و روح است.

مهار اعضای بدن و تسلیم کردن آنها به روح، قربانی پسندیده خداوند است.

به هر طریق ممکن در مقابل گناه مقاومت کنید، زیرا کارکرد خدا و گناه غیر ممکن است.

شاهکار سرکوب افکار است.

معنای شاهکار مسیحی صبر مداوم با وسوسه ها و غم ها است.

هر چه غیرت بیشتر باشد، وسوسه ها بیشتر می شود.

هیچ شاهکاری بدون جنگ، بدون دشمن وجود ندارد.

یک مسیحی باید تمام زندگی خود را با دشمن مبارزه کند.

وضعیت زندگی یک شخص در زندگی ابدی به شاهکار بستگی دارد.

شاهکار بدون کمک خدا غیرممکن است.

با غیرت به جلو حرکت کنید بدون اینکه به عقب نگاه کنید.

نه آغاز، بلکه پایان تاج شاهکار است.

این شاهکار با کوشش در پایان تاج گذاری می شود.

ضعیف نشوید، بلکه با غیرت تا آخر کار کنید (8، ص 682-690).

یک شاهکار لازم است

بیایید سعی کنیم در مبارزه خوب بجنگیم و از نجات دهنده محبوب خود و مادر پاک او برای کمک بخواهیم. و درنگ نخواهند کرد، به سوی ما خواهند آمد و آنگاه دلهایمان از شادی غیرقابل بیان بهشتی شاد خواهد شد. و ما قادر خواهیم بود این کلمات نجات دهنده را بشنویم: "بیایید، ای برکت دهندگان پدر من، پادشاهی خدا را که از ابتدای جهان برای شما آماده شده است به ارث ببرید" (3، ص 89).

یک شاهکار تا پایان تلخ لازم است

بیایید در راه رستگاری تا عاقبت پیروزمندانه تلاش کنیم و برای همه چیز خدا را شکر کنیم (همان، ص 88).

* * *

در راه رستگاری تا آخرین لحظه تلاش کن (همان، ص 108).

بدون شاهکار، شخص پادشاهی بهشت ​​را از دست خواهد داد

نیکو برای کسی که با کار و کردار و تلاش می کند اعمال خوببرای به دست آوردن ملکوت بهشت، یعنی تلاش زیادی برای موفقیت معنوی و اخلاقی لازم است. بدون انجام این کار، پادشاهی دیگری در آن سوی قبر در انتظار شخصی است که آتش خاموش نمی شود و کرم نمی میرد (همان، ص 94).

* * *

در این وادی رقت انگیز کوشش کن و از غم و اندوه دوری مکن (همان، ص 94).

* * *

بیایید سخنان مسیح را به یاد بیاوریم که پادشاهی قدرت خداگرفته شده است (32).

* * *

تلاش کنید تا با زندگی مقدس خود شادی را که خدا برای کسانی که او را دوست دارند به دست آورید (3، ص99).

هر شاهکاری باید با برکت انجام شود

هر کاری را باید یک زاهد با تعقل و به تناسب قوای روحی و جسمی خود و به برکت پدر معنوی خود انجام دهد. اما هر کس بر اساس عقل و خودسری خود زندگی کند، چنین شخصی، حتی اگر کارهای بزرگی انجام داده باشد، نمی تواند در زندگی معنوی موفق باشد، زیرا هر کاری که به میل خود انجام می شود، همیشه از روی بطالت و تعالی مورد رضایت خداوند نیست. ص 117).

* * *

همه ما باید در این زندگی تلاش کنیم، تلاش کنیم تا روح القدس را در روح خود به دست آوریم (32).

* * *

هر مسیحی به مبارزه جسمی و روحی نیاز دارد تا خود را طبق دستورات انجیل تربیت کند.

سخت کوشی یک مسیحی را عادت می دهد که اراده گناه آلود خود را قطع کند، او را به اطاعت عادت می دهد و به رام کردن احساساتی که در قلب هر فرد لانه می کند کمک می کند. شاهکار جسمانی باید با امر روحانی ترکیب شود، در غیر این صورت، هنگامی که دومی رها شود، یک مسیحی احساسات روحانی را در خود ایجاد می کند. همانطور که بدن بدون روح مرده است، شاهکار فیزیکی بدون روح نیز بی ثمر است. روح بدن را زنده می کند و شاهکار معنوی به شاهکارهای جسمانی جان می بخشد. موفقیت معنوی در زندگی معنوی از اهمیت بالایی برخوردار است (31).

درشاهکار معنوی بزرگ ریچارد رودزیتیس

در 19 فوریه، ما یک تاریخ مهم را جشن گرفتیم - 120 سال از تولد ریچارد یاکولویچ رودزیتیس (1898 - 1960) - شاعر، نویسنده، فیلسوف، همکار نزدیک و پیرو روریچ ها، رئیس انجمن روریچ لتونی در دهه 1930.

نیکلاس کنستانتینوویچ و النا ایوانوونا روریچ که ریچارد یاکولوویچ مکاتبات گسترده ای با آنها داشتند، او را به عنوان یک کارمند متعهد، یک فیلسوف ماهر و یک نویسنده با استعداد، نویسنده اشعار و کتاب های آغشته به معنویت بسیار ارزشمند می دانستند. النا ایوانوونا نوشت: "ریچارد یاکولوویچ عزیز، من شما را با تمام جامعیت این مفهوم یک بارد مدرن جام بزرگ می دانم. دانشمند و شاعر - این ترکیب اغلب یافت نمی شود، اما تو آن را داری، و بورس تحصیلی تو واقعی است... بنویس و از چیزی خجالت نکش، سپر نور تو را می پوشاند» (19 دسامبر 1939).

ما به خوانندگان قطعاتی از مجموعه R.Ya ارائه می دهیم. رودزیتیس "مکالمات با قلب". برخی از آنها در طول اقامت او در اردوگاهی با حداکثر امنیت در کومی، جایی که ریچارد یاکولوویچ در سال 1948 تبعید شد، نوشته شد. همانطور که دخترش I.R. رودزیته، «پدرم در اردوگاه بی باکی و قهرمانی از خود نشان داد و شش دفتر شعر و قصار را با مداد جوهر روی تکه‌های کاغذ نوشت و آن‌ها را داخل کت نخودی‌اش دوخت، زیرا می‌دانست که چنین کاری منجر به سلول مجازات یا طولانی شدن آن می‌شود. جمله.» اینگونه بود که بسیاری از آثار ریچارد رودزیتیس ظاهر شد که اولین بار در سال 2009 در کتاب "مورد علاقه" (مینسک ، انتشارات "ستارگان کوهستان") نور را دید.

در اینجا چند خط تلخ از خاطرات هنرمند L.R. Tsesyulevich، در معرفی کتاب: "پاییز 1954... و سپس متوجه می شوم: ریچارد یاکولوویچ از اردوگاه بازگشته است!.. من بلافاصله می بینم - یک متفکر، عمق احساسات و رنج. مردی با اراده، مستقل، مانند صخره ای در اقیانوس طوفانی. یک دنیای کامل در آن وجود دارد. انبوهی از دانش. و در عین حال - یک درد تیز و سوزان، اگرچه پنهان است. آرامشی وجود ندارد، او با تنش می نشیند، صاف شده است. و حتی فضای اطرافش متشنج است...

آری، چهره، اندوه، درد، عمق رنج را نشان می دهد. لطیف ترین، مهربان ترین فرد، حامل فرهنگ ، شاعری حساس ، مشتاق روشن کردن همه از طریق زیبا ، که تمام زندگی خود را نه برای خود ، بلکه برای آوردن فرهنگ ، حقیقت و خیر برای همه وقف کرد - محکوم شد ، شکنجه شد ، شکنجه شد. اما او به کسی خیانت نکرد، او به روح خود، هدفش وفادار ماند. نشکستم، سازگار نشدم، تلخ نشدم... راه رنج سوزان را با سرم بالا رفتم و ایمانی شکست ناپذیر در قلبم، ایمان به حق تعالی.»

در مقدمه ای کوتاه بر این نشریه که توسط رئیس سازمان بین المللی "ستارگان کوهستان" نوشته شده است، M.D. اسکاچکووا، گفته می شود: «النا ایوانونا روریچ ریچارد رودزیتیس را بارد جام بزرگ نامید. او این عنوان را با تمام زندگی و شاهکار معنوی والای خود توجیه کرد... شاعر و فیلسوف، مبارز برای پرچم صلح، رودزیتیس مکتب سخت زندگی را پشت سر گذاشت، اما هیچ آزمایشی، نه سیاه چال های لوبیانکا و نه بسیاری از آنها. سالها اردو می تواند روحیه او را بشکند. این را آثار او مملو از شجاعت، الهام و ایمان به آینده ای شگفت انگیز نشان می دهد.» زندگی ریچارد رودزیتیس «برای قرن‌ها نمونه‌ای درخشان از خدمت به خیر عمومی باقی خواهد ماند. ما قدردانی قلبی خود را به خاطر آفریده های جاودانه اش به او می رسانیم!»

بیایید به این سخنان بپیوندیم و به یکی از قهرمانان روح که با زندگی خود راه را برای آینده ای بهتر برای ما هموار کرد - ریچارد یاکولوویچ رودزیتیس - ادای احترام و قدردانی عمیق کنیم.

ریچارد رودزیتیس

گفتگو با قلب

قلبی سخاوتمند، پاک، فراگیر، همه چیز را درک می کند، نور ساطع می کند، به همه رنج ها پاسخ می دهد، با خیرخواهی بی حد و حصر و لبخندی شادمان می بخشد. قلب، قدرتمند در ایثار، مشعل آتشین فداکاری و ایثار، روح‌های بی‌شمار را نشاط و هدایت می‌کنی، ای بزرگ‌ترین قلب، تو جام آتشین الماس انباشته‌های جان‌های بی‌شمار هستی، تو نوری!

ای دل کوچک ترسو در سینه من، تقلید کن، در تقلید از او سخت کوشش کن. سعی کنید حداقل کمی شبیه قلب بخشنده و روشنگر باشید.

اگر انگیزه ای برای انجام یک کار خوب دارید، فوراً یا حداقل در چند ساعت آینده آن را انجام دهید، زیرا ممکن است با به تعویق انداختن آن، وزن کردن آن با ذهن، این کار خیر را چندان مهم و ضروری تلقی کنید و یا احساس ناخوشایندی کنید، یا تنبل خواهید شد، یا - به احتمال زیاد، شرایطی پیش خواهد آمد که شما را از تحقق نیات خوب خود باز می دارد. خیر، هر کار نیکی مهم است و اگر از بذر اولین انگیزه آتشین زاده شود، ثمربخش تر است.

Abez, 29.VI.1952

از ناسپاسان تشکر کن، به ما کمک می کنند خودمان را تربیت کنیم. آنها شما را وادار می کنند عمیقاً در مورد برخی از ویژگی های منفی آنها فکر کنید: شاید آنها هنوز هم حقیقتی هرچند کوچک دارند. این صفات را عمیق کنید، فشار دهید، روشن کنید تا بدرخشند! درست است!

من مدام به هنر روابط فکر می کنم. آیا بهترین روش آموزشی خیرخواهی همه جانبه نیست؟ آیا این بهترین مرهم حتی برای تاریک ترین و خام ترین آگاهی ها نیست؟

ما باید یک نفر را در نهایت همانگونه که هست بپذیریم. اول از همه، شروع خوبی را در خودت جستجو کن، سپس در دیگران. و ای دل برای خودت بالاترین خواسته ها را بکن. ظاهراً اکثر مردم فقط یک "مو" بالاتر از آگاهی دیروز هستند. و بنابراین ما باید حتی برای این اندازه کوچک تلاش کنیم، با حوصله "آنها را بالا بکشیم". اگر دیدگاه آنها حتی اندکی گسترش یابد و کیفیت آنها اصلاح شود، دستاوردی است.

ای ناگفتنی، اما در قلب شناخته شده، به من کمک کن که خستگی ناپذیر حتی یک بارقه خیر را شناسایی و به کار ببرم!

سوز خستگی ناپذیر قلبم را در من بیدار کن تا تنها خوبی را در همه جا چند برابر کنم.

30.VI.1952

ساده است - اگر کسی به شما توهین کرد یا حتی به شما تهمت زد، به خصوص اگر یک آشنا باشد ( فرد نزدیکاین کار را نمی کند، زیرا قلب او به شما اعتماد دارد، اکنون بروید - اگر قلب شما چنین می کند - فوراً سوءتفاهم را روشن کنید تا در روح جوانه نزند و شعور را مانند شعله ای بسوزاند. به آرامی، بی پایان با حوصله به همه چیز گوش دهید. شاید وقتی رفتی، در پشت سرت با احساسات دوستانه آواز بخواند.

اگه دلت بگه در غیر این صورت از زباله هایی که یک شعور دیوانه با آن فضا را آلوده می کند بگذر. طوفان جدید هوای اطراف شما را پاک می کند.

2.VII.1952

شما می گویید: هیچ وقت دیر نیست. حتی در پل به جهان دیگر شما می توانید تبدیل شوید. هر کیفیت را می توان اصلاح و تقویت کرد. می توانید مدام خودتان را اصلاح کنید. شما فقط باید آن را بخواهید.

ویل، ستاره ای با دوازده پرتو در عرض جغرافیایی خود شو. ویل، در پافشاری خود به شعله ای خروشان تبدیل شو. اراده کن، برای ساختن کوهی از عظمت، بلکه در فروتنی و صبر بی پایان، زندگی روزمره این دنیا را سامان دهی و پاکیزه کن، تا در سمفونی وظایف و کارهای روزمره، فروتن ترین گل زندگی نیز بدرخشد.

اراده، از گیرنده تبدیل به یک بخشنده. فقط قلب فداکار واقعاً دریافت می کند و ثروتمندتر می شود. به یک آهنربای درخشان تبدیل شو، قلب، تا همه خوبی ها را جذب کند و فقط خوبی ها را بکاری.

3.VII.1952

قلب، سعی کنید همه چیز را بلافاصله، با ریتم تند تدبیر، درک کنید. دل، مدام خودت را پاک کن، روشن فکر شو، کلید الماس همه کارها شو.

15.VII.1952

من اغلب به این فکر می کنم که چگونه می توانم درهم تنیده کارما را باز کنم. برای بسیاری، در واقع، این کارما است که آنها را به این کوه سرنوشت رساند 1 ، بلکه یک حافظ حیات است که آنها را در اینجا از گرداب اخلاقی محافظت می کند و آنها را از نظر جسمی سالم و متعادل نگه می دارد و آنها را مجبور می کند زندگی معتدلی داشته باشند و به دنبال دلایل واقعی برای همه پیامدهای غم انگیز خود باشند.

آنها می گویند که عواقب ناشی از علل است، که کارما یک مکتب اجتناب ناپذیر است: همه باید دوره مقرر را طی کنند. آنها از کودکی نمی پرسند که آیا می خواهد به مدرسه برود، او به سادگی مجبور است.

به طور کلی، تغییر کارما برای آگاهی عادی بسیار دشوار است. سرنوشت او "در ستارگان نوشته شده" - آفریده شده در زندگی گذشتهیا دارایی کارمایی که روح در این زندگی به عنوان ویژگی های شخصیتی اجتناب ناپذیر، تمایلات و توانایی ها با خود حمل می کند. البته آنچه انجام شده است نه با رنج شخصی که با دگرگونی قلب، تلاش برای کاهش رنج دیگران، افزایش سعادت صعود انسانیت قابل اصلاح است. در آگاهی ارواح فداکار، همه چیز شخصی در جهان و حتی کیهان ذوب می شود. اما آنها کجا هستند - ارواح خدمت آتشین که آنقدر برای خیر عمومی می شتابند که با تیرهای رعد و برق پشت سر خود کارما را می سوزانند؟ آیا بسیاری از مجسمه سازان واقعی سرنوشت خود، آگاهی های آزاد آماده فداکاری هستند؟ چرا بیشتر مردم هنوز زیر علامت تقریباً کشنده مویرا زندگی می کنند؟

"در سخت ترین روزها معلم می گوید: در نظر بگیرید که از خیلی ها شادتر هستید. ما سپاسگزار خواهیم بود."

26.VII.1952

زندگی واقعی از جایی آغاز می شود که هر چیز کوچک و خیلی معمولی در خاک بزرگ کاشته می شود، جایی که بذر کوه ها و افق ها از بذر طلایی آینده کاشته می شود - در ساخت و ساز، در خدمت، در عملی ترین، ملموس ترین روابط و همدردی ها.

5.8.1952

موفقیت کجا و موج ناگهانی شکست کجا؟ این را همیشه نمی توان با منطق حل کرد. گاهی به نظر می رسد که همه چیز در اطراف شما در حال فروپاشی است و سپس موج نهم شما را به یک قله جامد می برد. ممکن است به نظر شما برسد که شما محکوم به مشکلات طولانی و مداوم هستید، اما ذهن بالاترمخفیانه در قلبت زمزمه می کند: نه، تو آزاد خواهی شد، تو از قبل بسیار با استعدادی، فقط کمی بیشتر تحمل کن. نمی دانی کی، از چه عمقی موجی برکت شادی را برایت به ارمغان می آورد.

فقط یک لحظه وضوح و نظم روحی خود را از دست ندهید. فقط نخ نقره را محکم بچسب، با چنان قدرت ناامیدی، چنان که غریقی به نی چنگ می زند، همان طور که مرد غواصی نفسی از هوا می گیرد.

فقط با تمام وجود سعی کنید به نجات دهنده خود کمک کنید، زیرا او همیشه به کمک شما می شتابد. با آشکار ساختن ذات خود در اعتماد، تنش آتشین اراده خود، به پرتو نجات کمک خواهید کرد تا شما را لمس کند. پس بی‌وقفه در زندگی روزمره حرکت کن، گویی صد چشم و گوش داری تا هر سلول تو زنگ تدبیر را به صدا درآورد.

همه این امواج ناگهانی مه لازم است تا هرگز هوشیاری خود را از دست ندهید، توجه خود را تیز کنید، اجازه ندهید حتی یک لحظه پست نگهبانی مورد اعتماد خود را ترک کنید.

دل خود را در حالت دعای دائمی نگه دارید. بگذار گاهی دل مثل ترکش خشکی باشد که منتظر شعله است. با این حال، حتی در این سکوت، سعی کنید، حتی بدون کلام یا فکر، موجی غیرمنتظره از گرمای قلبی پیدا کنید. بسوزان، بدرخشند، حتی زیر خاکستر!

تو که همیشه به قلبم نیرو بخشیدی، مرهم استقامت را نیز به آن عطا کن. به او بیاموزید که همیشه آماده باشد.

9.8.1952

ترازوهای کارمای شما تا زمانی که در شما حتی ذره‌ای از خودخواهی که باعث درد می‌شود، وزن شما را متوقف نمی‌کند، زیرا همانطور که یک دانه شن گاهی اوقات می‌تواند یک مکانیسم پیچیده را متوقف کند، بنابراین هر سنگریزه جدید شما، حتی یک اشتباه تصادفی، حتی یک انگیزه خودخواهانه ناخودآگاه، می تواند به تاخیر بیاندازد (بگذارید مدتی باشد) یا حتی تلفن همراه دائمی را مختل کند. 2 رشد صعودی زندگی شما - به ویژه در این دایره مارپیچ آگاهی شما، زمانی که شروع به درک مسئولیت عظیم خود می کنید ...

لبه‌های تیز خارهایی با دلایل ناشناخته به سرعت در اطراف شما هجوم می‌آورند که مانند تیرهای شکارچی که به سمت بازی نشانه می‌روند، به عواقب مخرب تبدیل می‌شوند. خوشا به حال نیروهایی که ما را نجات می دهند، آیا هر ضربه ای شما را آزادتر نمی کند - غبار از ذات شما می زند.

رعد و برق از قبل شما را برای مدت طولانی لمس کرده است و در نهایت رعد و برق در ذهن شما غوطه ور شده است، شما شروع به درک اینکه چه زمانی و چه اتفاقی برای شما افتاده است و چرا. پس چرا اینقدر نگران و از ترس می لرزی، پس از لحظاتی طولانی، آه قلب، اگر زمانی به راحتی خود صاعقه را تحمل کرده ای؟

غالباً، گویی در یک مانترام قلبم، به شهادت زندگی سنت سرگیوس فکر می کردم: او فقط به خداوند متعال و نیروی خود اعتماد داشت.

اما قلب با تکانش سعی می کند تمام صمیمیت خود را آشکار کند، اعتماد کند، تسلیم روح دیگری شود، دوستانه ترین تماس را احساس کند. در این سالها، سرشار از تجربه، با گذر از مخالف ترین آگاهی ها، یاد گرفتید که نه تنها اراده و احساسات خود، بلکه روابط قلبی خود را نیز حداقل اندکی مطابق با قابلیت قیاس نگه دارید. و با این حال، هر چند وقت یکبار، با تسلیم شدن به احساسات، با فراموش کردن دوباره، ناامیدی را تجربه می کنید. اما حتی یک کودک ترسو که به آرامی از دست مادرش دور می شود، ابتدا تلاش می کند تا کار خود را به تنهایی انجام دهد. پس اول از همه به حرف دلت گوش کن و سعی کن تا جایی که می تونی و حتی گاهی بیشتر بار مسئولیت و درد مالیخولیایی خودت رو به دوش بکشی. چقدر تنها هستی و فقط خدا تو را فراموش نکرده است!

20.8.1952

این ریشه "گرمی" آخرالزمانی وحشتناک و ضد تکاملی در مردم از کجا می آید؟ چگونه صورت انسانی که پس از میلیون ها سال باید در طلوع خورشید می درخشید، می تواند شباهت قبلی، هرچند ناخودآگاه خود را با خدا فراموش کند؟ پادشاهی خدا متعلق به "گرم ها" نیست، نه غرق در نگرانی های مادی، بلکه متعلق به کودکانی است که با هزاران علایق معنوی می درخشند، بلکه متعلق به جوانانی است که پاهایشان در پروازی از تحسین، به سختی پوسته آلوده زمین را لمس می کند. ، زیرا روح هنوز توسط آهنربای آتش دنیای لطیف جذب می شود ، که آنها را با شعله جسارت هدایت می کند تا این دنیای محدود را در تصویر میهن نور که اخیراً رها شده است ، بازسازی کنند. قلب به سوی این نسل هنوز پاک که از میل به خلاقیت برده شده است، به سوی این فاتحان آزاده آینده، جسوران بزرگان، به سوی نژاد فداکار خالقانی که قرار است سیاره را در امتداد یک دایره مارپیچ آتشین جدید هدایت کنند، می شتابد. روح، به سمت بالا

همه چیز به آرامی و با سرعت حلزونی به جلو پیش می رود. اما پیشرفت معنوی به ندرت "جهش" دارد - شوک های روح، "نقاط عطف" و تجدید، مکاشفات، "تولد دوباره از بالا" - فقط زمانی که میوه های انباشت قبلی قبلاً در روح رسیده باشند. دزد مصلوب شده ای که مسیح به او وعده سعادت بهشت ​​را داده بود، البته در طول قرن ها کارهای بسیار خوبی از خود نشان داده است و ایمان به مسیح تنها یک پله بر نردبان آگاهی جدید او افزود...

اما بگو ای دل، چه می خواهی همیشه از من غم زده، بی وطن، بی هدف، له شده، مهجور، بی زحمت عزیز دلم؟

چرا همیشه از دیگران ناراضی هستید؟ اول از همه به آینه ذات خود نگاه کنید و سختگیرانه از تنهایی خود ناراضی باشید. از خود، تمایلات زندگی، کارهای اغلب ناموفق و افکار آشفته خود خواسته های بزرگی داشته باشید. بی رحمانه با رعد و برق هر گوشه ای از آگاهی خود را که گرفتار خودخواهی است پاک کنید. سعی کنید با هر کیفیتی بدرخشید. بارها و بارها تلاش کنید: بگذارید هر یک از تکانه های شما متناسب با صعود شما باشد.

22.8.1952

تمام تلاش خود را بکنید تا همیشه در روابط خود منصفانه و از نظر فرهنگی حمایت کنید. اگر آنها هنوز شما را درک نکردند و به شما حمله کردند، باز هم این امکان وجود دارد - "دست های خود را از آن نشویید"، اما در صورت لزوم، سعی کنید پیدا کنید (مگر اینکه حتی ذره ای از سوزش خوب در دشمن وجود داشته باشد. قلب!) روش دیگری که چگونه او را شکست دهید - پرتو قلب خود را، و در نتیجه از تاریکی خود نجات دهید.

بدانید که چگونه به دیدار دشمن خود، حتی در گذر، حتی با کوچک هدیه تعطیلات. با یک لبخند حسن نیت، با یک کلمه محبت آمیز، یا حتی با سکوت دوستانه. به این ترتیب سریعتر او را شکست خواهید داد و او را آزاد خواهید کرد...

28.IX.1952

کارخانه‌های ویولن یاد گرفته‌اند که سازهای استاندارد را از افرای قدیمی و پرصدا یا، البته به ندرت، از سیب خوب و خمیده بسازند. و این گونه ویولن ها، به گفته کارشناسان، در واقع به دلیل صدای لطیف خود دارای تناژ عالی هستند. با این حال، من نمی دانم که آیا هیچ یک از این سازهای تولید انبوه می تواند با صنایع دستی رقابت کند یا خیر. صنعتگران عامیانه، که یک تکه چوب گنگ را احیا کرد، آن را با انرژی روانی خود اشباع کرد، شادی شگفت انگیزی به آن بخشید، ویولن را "یک شی در خود"، "یک کیهان در خود" ساخت.

چنین افکاری در من بیدار شد که امروز به طور تصادفی ملودی باستانی کانکل لیتوانیایی را شنیدم. به نظر می رسد او خلقت شگفت انگیزی است که در آن هر وتر شبیه به صدا درآوردن ناقوس های بهشتی است، بی نهایت خالص، ترسو، هیجان انگیز. چه کسی می داند، شاید این ابزار جادویی قدیمی از دستان بسیاری از خالقان، استادان شنوا و فاضل گذشت و هر کدام لبخند محبت معنوی خود، درخشش روح خود، آهی از دل و درد غیر قابل درک مالیخولیا را به آن افزودند؟ از این رو، دردناک است که این ساز فرشته، گاه به دستان نالایق افتادن، در گردبادهای بی شرمانه صداها بلرزد و ناله کند که گویا قداستش را سلب می کند و معنای اولیه زیبایی را از دست می دهد.

به همین ترتیب، یک شخصیت اخلاقی عالی، سیال مغناطیسی و سرخوشی جدیدی را حتی به اشیاء فیزیکی که لمس می کند، می بخشد. و علاوه بر این، آیا گاهی احساس نمی کنیم که روح ما در گرمای دل او جان می گیرد، مانند پرنده ای یخ زده در دستان مقدس؟ موزیکال بودن روح او همه چیز را معنوی می کند و اطراف را با درخششی مخفی پر می کند، فضایی راز صورتی، زیرا جرقه های افکارش، تکانه های احساسات و ارتعاشات صمیمی عشق قلبی او به ارتعاش در می آیند و به آنجا پرواز می کنند. پس از ورود به محیط موسیقایی درونی این شخصیت والا، نزدیکی روح استاد، نفس او، شعله قلب و اندیشه های گرامی او، درخشش مغناطیسی قلب بی نهایت گرم را احساس می کنیم.

و با این حال، مقایسه فردیت هماهنگ عالی که دارای شعور کیهانی است، غیرممکن است، حتی اگر بدن فرسوده او به طرز دردناکی محدود شده است، - شخصیتی با تونالیته چند صدایی اش - برای مقایسه با کانکلل های لیتوانیایی باستان، که به وضوح به نظر می رسد، به زودی. وقتی آن را لمس می کنی، نمی توانی با سمفونی تمام چنگ های زمین مقایسه کنی. و حتی یک قلب ساده که در صفای خود صدا می کند، آیا می تواند با آن مقایسه شود؟ اما با این حال، ما اغلب نزدیکی یک فرد ساده، اما از نظر معنوی نجیب را به عنوان یک ملودی که هیجان‌زده، مجذوب و مهربان‌تر می‌کند، تجربه می‌کنیم. صدای چنین صدایی، حتی اگر از لبان پیرزنی موی خاکستری بیفتد، چنان هیجان انگیز و سبک در روح ما طنین انداز می شود، گویی صداهای ماوراء الطبیعه گوش را لمس می کند. قلب نمی تواند از گوش دادن به تونالیته معنوی این صدا دست بکشد، زیرا با ارتعاشات افکار روشن و احساسات مبارک اشباع شده است.

به همین ترتیب، روابط انسانی می تواند هدیه ای از موسیقی الهی باشد.

5.IV.1953. برای عید پاک

گاهی تنها می جنگی، آنقدر تنها، چنان در محاصره عناصر، گویی در بیابان جان - و ناگهان، انگار برای اولین بار، می بینی رفیقت که در کنارت بود، با او نشسته ای. همان سفره هر روز، به همان مدرسه کار و رنج می رفت، - غوطه ور در خودش، هرگز حرمش را برای دیگران آشکار نمی کند - واقعاً شاهکار آرام خود را انجام می دهد. او به روش خودش، شاید بیشتر از شما، جنگید، رنج کشید، پیروز شد، به اعماق همه چیز فکر کرد و قبلاً تصاویری از آینده خلق کرد، زمانی که دیگران او را معمولی ترین فرد می دانستند.

16.VI.1954

سرگردان راه‌های دوردست، که زمین و آسمان را در نوردیده، که ریشه همه خوبی‌ها و بدی‌ها را می‌شناسد، به من بگو - کجا دیده‌ای درخشش الماس الهی و وصف ناپذیر زیباتر از روابط دل‌ها، متحد شده توسط احساس همدردی قدیمی؟ با آنها ما می توانیم حتی در لبه پرتگاه بایستیم، آنها همیشه مانند دست نور هستند، حتی در تاریکی.

2.VII.1954

هر روز صبح و عصر، برنامه ریزی برای یک روز پرمشغله یا گزارش دادن به خود برای روزی که گذشته است، برای کارهایی که انجام داده اید یا برای کارهایی که وقت انجام آن را نداشته اید، فکر کنید، قلب، آیا وظیفه خود را در قبال دیگران فراموش کرده اید. آیا هنوز پنجره ای از فرصت وجود دارد که از طریق آن بتوان پرتوی از نور را به آگاهی پرتاب کرد؟ در کنار کلمات، چقدر دیگر می‌توان فداکاری‌های واقعی، نوازش‌های دل، برای تپیدن قلب از شادی وجود داشت.

«و دستهایت را ده برابر کن،

و قلبت را بزرگ کن."

10.I.1955

در واقع، ما باید یاد بگیریم که در روابط با عزیزان سریعتر و با تدبیر بیشتر فکر کنیم. به راستی، ما فرصت های روزانه زیادی را برای دادن پرتو شادی به دیگران از دست می دهیم. بسیاری از بهترین احساسات قلبی، کلمات شیرین، نگاه های تشویق کننده وجود دارد که اغلب انبوهی از هدایای مادی را جبران می کند. به راستی، بیاموز، بیاموز، یاد بگیر که بهترین دلهره خود را وقف دیگری کنی، ای دل!

10.IV.1955

وظیفه شما این است که ارتعاشات هماهنگی و صلح را در اطراف خود ساطع کنید، ای قلب. در این ساعات، در پایان کالی یوگا، زمانی که جهان با موجی از هرج و مرج تهدید می شود، با تمام توان و نظم روحی خود تلاش کنید تا پیام آور سرخوشی نور باشید.

11.IV.1955

اگر مردم زمانی متوجه شدند که بیشتر رنج را داوطلبانه به خود تحمیل کرده اند - هر چیزی که باعث حسادت، حسادت، نارضایتی، همه نارضایتی ها در تنوع بی پایان، ترحم از خود، نارضایتی و شک، شهوات بی شمار، یعنی. تمام غبار و کثیفی خود، سپس - حملات خشم و، در نهایت، ترس. این ترس است که «نامش لژیون است» که انرژی روانی انسان را می خورد و او را به خارهای رنج می اندازد. بنابراین، هر چه آگاهی ضعیف‌تر باشد، بیشتر زیر بار غم خم می‌شود و دیگران را ناخواسته یا آگاهانه، حتی سرنوشت را سرزنش می‌کند، اما نه خود را، در حالی که بیشتر اوقات خودش مقصر واقعی عذابش است. بیشتر رنج ها نتیجه جهل معنوی است. پیشرفت آگاهی چقدر سخت است. چقدر گاهی نمی توان آدمی را متوجه ریشه های واقعی رنجش کرد. او از بی عدالتی شکایت می کند که خودش آن را به دنیا آورد. چه کم کسانی هستند که در درجه اول در خود به دنبال گناه می گردند که در قبال همه احساس مسئولیت می کنند.

شعور، در پرتو روح شعله ور شو، آنگاه معنا را در همه امور، گویی از راه دور می فهمی.

4.V.1955

اگر احساس کسالت روحی در اطراف خود دارید، دعوا نکنید. در مورد سرزنش ها سکوت کنید. به هر حال، استدلال های منطقی شما کمکی نخواهد کرد. یک فرد هیجان زده فقط خودش و ایده های خودش را در همه چیز می بیند. سپس بهتر است آگاهی خود را به چیز دیگری هدایت کنید - به تأیید خیر. اگر نمی توانید تحمل کنید، فقط بروید. استنشاق پرانا و پرواز در نماز. یک فکر آتشین به دنیا بفرست! آگاهی خیلی کند رشد می کند. درک کمی از روح.

30.8.1955

فقط برای خودت

هیچ فرصتی را که در آن فرصتی برای یادگیری چیزی دارید از دست ندهید.

کمتر صحبت کنید، بتوانید بیشتر تابش کنید.

برای هر فکر و عمل خود مقداری از عدالت را اعمال کنید.

همیشه انگیزه های خود را بررسی کنید.

بتوانید شمشیر اراده خود را دقیقاً به جایی که نمی خواهید بروید، زمانی که احساس خستگی می کنید، زمانی که کار دشوار است، به سمت چیزی که درون خود از آن اجتناب می کنید بچرخانید.

اراده خود را مانند تیر برقی جعل کنید، به کمک بشتابید و تاریکی را در هم بشکنید.

سعی کن گرمای دلت را نسبت به همه بیشتر کنی، حتی با یک اشاره یا لبخند، به دیگری جرات بده.

هر روح حساسی اغلب یک درد دل دارد و از شما انتظار لحن بزرگی دارد. جوانان به ویژه به این هدیه قلب نیاز دارند.

به من کمک کن تا گرمای خود را بیشتر کنم. با قلبت شفا بده

22 دسامبر 1955

معنای سه گانه رنج:

1. رنج به عنوان ادای دین یا آنچه کفاره یا کیفر نامیده می شود.

2. رنج به عنوان مکتب یا روشن شدن آگاهی. بلایی که می راند هم درس عبرت است.

بیشتر افراد تحت تاثیر این دو گروه قرار دارند.

3. رنج به عنوان آزمون آگاهی، آزمونی آتشین برای آمادگی روح انسان به هنگام نزدیک شدن به آستانه نردبان جدید است. «خداوند هر کس را دوست دارد امتحان می‌کند». در اینجا دروازه های قهرمانی معنوی از قبل باز شده است. اما فقط زمانی که یک فرد در امتحان قبول شود.

در تجارب اردوگاهم تلاش می کنم حداقل چند نشانه از آزمون تعیین کننده را بیابم.

اوه نه، این رنجی نیست که آنجا بود. دل همیشه این کلمه را قاطعانه با لرز رد می کند. از این گذشته ، پس یک دانش آموز می تواند امتحانات خود را "رنج" بنامد؟ نه، این جریانی از آتش، تنش بود، هرچند بسیار زیاد. اما پرتوی نقره ای از برکت بالای سرش معلق بود. این پرتو پلی بود بر روی غلیظ شدن سایه ها به سوی نور.

26 دسامبر 1955

R. Rudzitis. موارد دلخواه. مینسک: ستارگان کوهستان، 2009

1 ریچارد یاکوولویچ رودزیتیس اینتا، شهری در جمهوری کومی، که اردوگاه‌های سرکوب‌شدگان در آن قرار داشت، کوه سرنوشت نامید.

2 perpetuum mobile - دستگاه حرکت دائمی (لات.).

ریچارد رودزیتیس

همان زمان ها خواهد آمد

هنوز زمان هایی وجود خواهد داشت،
وقتی همه نژادها و مردم
آنها قرن ها در برادری ادغام خواهند شد،
اتحاد بر ناملایمات غلبه خواهد کرد.

شر به واقعیتی دور تبدیل خواهد شد،
طلا قدرت خود را در جهان از دست خواهد داد،
و دوستت لبخند روشنی خواهد زد،
با قلبت به برادرت رحم کن

یک تخته بزرگ به پایین سر خواهد خورد
گناه و شر از طبیعت انسان،
روح دوباره بالهایش را باز خواهد کرد،
نور روح ملتها را روشن خواهد کرد.

این اتفاق می افتد، به من اعتماد کنید. به من اعتماد کن برادر!
به قلب خود اعتماد کنید - قلب می داند!
زنگ ها در بهشت ​​به صدا در می آیند
و یکشنبه صلح اعلام می شود!

(ترجمه از لتونی: ماریا اسکاچکووا)