صفحه اصلی / برگردان / یهودیان کوهستانی فرقه های مذهبی هستند. از تاریخ یهودیان داغستان نام خانوادگی یهودیان کوهستانی قفقاز

یهودیان کوهستانی فرقه های مذهبی هستند. از تاریخ یهودیان داغستان نام خانوادگی یهودیان کوهستانی قفقاز

یهودیان کوهستانی، گروه (جامعه) قومی زبانی یهودی. آنها عمدتاً در آذربایجان و داغستان زندگی می کنند. اصطلاح یهودیان کوهستانی در نیمه اول قرن نوزدهم به وجود آمد. در جریان الحاق این مناطق به امپراتوری روسیه. نام خود یهودیان کوهستان جو است X ur .

یهودیان کوهستانی به چندین گویش نزدیک (نگاه کنید به زبان یهودی-تات) از زبان تات صحبت می کنند که به شاخه غربی گروه زبان های ایرانی تعلق دارد. بر اساس محاسبات بر اساس سرشماری‌های جمعیت شوروی در سال‌های 1959 و 1970، تعداد یهودیان کوهستانی در سال 1970 بین پنجاه تا هفتاد هزار نفر تخمین زده شد. 17109 یهودی کوهستانی در سرشماری سال 1970 و حدود 22 هزار نفر در سرشماری سال 1979 برای جلوگیری از ثبت نام به عنوان یهودی و تبعیض مرتبط با آن از سوی مقامات، خود را تاتامی بنامند. مراکز اصلی تجمع یهودیان کوهستانی عبارتند از: در آذربایجان - باکو (پایتخت جمهوری) و شهر کوبا (جایی که اکثر یهودیان کوهستانی در حومه کراسنایا اسلوبودا زندگی می کنند که منحصراً یهودیان ساکن آن هستند). در داغستان - دربنت، ماخاچکالا (پایتخت جمهوری تا سال 1922 - بندر پتروفسک) و بویناکسک (تا سال 1922 - تمیر-خان-شورا). قبل از شروع جنگ در چچن، خارج از مرزهای آذربایجان و داغستان، تعداد قابل توجهی از یهودیان کوهستانی در نالچیک (حومه ستون یهودیان) و گروزنی زندگی می کردند.

با قضاوت بر اساس داده های تاریخی زبانی و غیرمستقیم، می توان چنین فرض کرد که جامعه یهودیان کوهستانی در نتیجه مهاجرت مداوم یهودیان از شمال ایران و نیز احتمالاً مهاجرت یهودیان از مناطق نزدیک امپراتوری بیزانس شکل گرفته است. به آذربایجان ماوراء قفقاز، جایی که (در نواحی شرقی و شمال شرقی آن) در میان جمعیت تات زبان ساکن شدند و به این زبان روی آوردند. این مهاجرت ظاهراً با فتوحات مسلمانان در این مناطق (639–643) به عنوان بخشی از جنبش های مهاجرتی مشخصه آن زمان آغاز شد و در طول دوره بین فتوحات اعراب و مغول (اواسط قرن سیزدهم) ادامه یافت. همچنین می توان فرض کرد که امواج اصلی آن در آغاز قرن یازدهم متوقف شد. در ارتباط با تهاجم گسترده عشایر - ترکان اوغوز. ظاهراً این هجوم باعث تحرک بخش قابل توجهی از تاتو زبانان نیز شده است جمعیت یهودیآذربایجان ماوراء قفقاز در شمال تا داغستان. در آنجا با بقایای کسانی که در قرن هشتم پذیرفته بودند تماس گرفتند. یهودیت خزرها که دولت آنها (نگاه کنید به خزریا) زودتر از دهه 60 متوقف شد. قرن دهم، و به مرور زمان توسط مهاجران یهودی جذب شدند.

قبلاً در سال 1254، راهب مسافر فلاندری B. Rubrukvis (روبروک) به حضور "تعداد زیادی از یهودیان" در سراسر قفقاز شرقی، ظاهراً هم در داغستان (یا بخشی از آن) و هم در آذربایجان اشاره کرد. احتمالاً یهودیان کوهستانی با جامعه یهودی نزدیک به آنها از نظر جغرافیایی - با یهودیان گرجستان - ارتباط داشتند، اما هیچ اطلاعاتی در این مورد یافت نشده است. از سوی دیگر، به جرات می توان گفت که یهودیان کوهستانی ارتباط خود را با جوامع یهودی حوزه مدیترانه حفظ کردند. تاریخ‌نگار مسلمان مصری تگریبردی (1409–1470) از بازرگانان یهودی اهل «چرکس» (یعنی قفقاز) می‌گوید که از قاهره دیدن کرده‌اند. در نتیجه چنین ارتباطاتی، کتابهای چاپی نیز به مکانهایی که یهودیان کوهستانی زندگی می کردند آمدند: در شهر کوبا تا آغاز قرن بیستم. کتاب های چاپ شده در ونیز در پایان قرن شانزدهم نگهداری می شد. و آغاز قرن هفدهم. ظاهراً همراه با کتب چاپی، نوساه سفاردی (شیوه عبادی) در میان یهودیان کوهستانی گسترش یافت و ریشه دوانید که تا امروز نیز در میان آنها پذیرفته شده است.

از آنجایی که مسافران اروپایی در قرن‌های 14 تا 16 به این مکان‌ها نرسیدند، دلیلی که باعث پیدایش اروپا در اواخر قرن 16 تا 17 شد. شایعات در مورد وجود «نه و نیم قبیله یهودی» که «اسکندر کبیر از کوه‌های خزر راند» (یعنی داغستان)، احتمالاً ظاهر آن زمان در ایتالیا (؟) بازرگانان یهودی بوده است. قفقاز شرقی مسافر هلندی N. Witsen که در سال 1690 از داغستان دیدن کرد، یهودیان بسیاری را در آنجا یافت، به ویژه در روستای بویناک (نزدیده به بویناکسک کنونی) و در آپاناژ (خانات) کاراکایتاگ، جایی که به گفته وی، 15 هزاران نفر در آن زمان زندگی می کردند ظاهراً قرن هفدهم. و آغاز قرن 18. دوره ای از آرامش و رونق خاصی برای یهودیان کوهستانی بود. نوار پیوسته ای از سکونتگاه های یهودی در شمال آذربایجان کنونی و در جنوب داغستان، در ناحیه بین شهرهای کوبا و دربند وجود داشت. ظاهراً یکی از دره‌های نزدیک دربنت عمدتاً یهودی بوده و ساکنان اطراف آن را جو می‌نامند. X ud-Kata (دره یهودیان). بزرگترین سکونتگاه دره، آبا ساوا نیز مرکز حیات معنوی جامعه بوده است. چندین پیوت حفظ شده است که به زبان عبری توسط پایتان الیشع بن شموئل که در آنجا زندگی می کرد سروده شده است. متکلم گرشون لالا بن موشه نکدی نیز که شرحی بر یاد نگاشته است در ابا ساوه می زیست. X a-chazaka of Maimonides. آخرین شواهد خلاقیت مذهبی به زبان عبری در میان جامعه را باید اثر کابالیستی "Kol Mevasser" ("صدای رسول") دانست که بین سالهای 1806 و 1828 توسط Mattathya Ben Shmuel نوشته شد. X a-Ko Xاو یک میزراهی از شهر شماخا در جنوب کوبا است.

از سوم دوم قرن هجدهم. وضعیت یهودیان کوهستانی در نتیجه مبارزه برای تصاحب منطقه سکونت خود که در آن روسیه، ایران، ترکیه و تعدادی از حاکمان محلی شرکت داشتند، به شدت بدتر شد. در اوایل دهه 1730. فرمانده ایرانی نادر (شاه ایران در 1736-1747) موفق شد ترک ها را از آذربایجان بیرون کند و با موفقیت در مبارزه برای تصرف داغستان در برابر روسیه مقاومت کند. چندین شهرک یهودیان کوهستانی توسط سربازان وی تقریباً به طور کامل ویران شد، تعدادی دیگر ویران و غارت شدند. کسانی که از شکست نجات یافتند در قبا تحت حمایت حاکم آن حسین خان ساکن شدند. در سال 1797 (یا 1799)، حاکم کازیکوموک ها (لاک ها) سرخای خان به ابا ساوا حمله کرد و پس از نبردی سخت که در آن تقریباً 160 مدافع روستا کشته شدند، همه مردان اسیر را اعدام کرد، روستا را ویران کرد و زنان و کودکان به عنوان طعمه برده می شوند. بدین ترتیب شهرک‌های دره یهودی به پایان رسید. یهودیانی که جان سالم به در بردند و موفق به فرار شدند، تحت حمایت حاکم محلی فتحعلیخان، که دارایی هایش تا شهر کوبا گسترش داشت، به دربند پناه بردند.

در سال 1806، روسیه سرانجام دربند و مناطق اطراف آن را ضمیمه کرد. در سال 1813 آذربایجان ماوراء قفقاز در واقع (و در 1828 رسما) ضمیمه شد. بنابراین، مناطقی که اکثریت قریب به اتفاق یهودیان کوهستان در آن زندگی می کردند، تحت حاکمیت روسیه قرار گرفتند. در سال 1830 قیام علیه روسیه به رهبری شمیل در داغستان (به جز قسمتی از نوار ساحلی از جمله دربند) آغاز شد که تا سال 1859 به طور متناوب ادامه یافت. شعار قیام، جنگ مقدس مسلمانان علیه "کفار" بود. بنابراین با حملات وحشیانه به یهودیان کوهستانی همراه شد. ساکنان تعدادی از اُل ها (روستاها) به زور به اسلام گرویدند و به مرور زمان با جمعیت اطراف ادغام شدند، اگرچه در میان ساکنان این اولی ها خاطره ای از آنها وجود داشت. منشا یهودی. در سال 1840، روسای جامعه یهودیان کوهستانی دربنت با طوماری (که به زبان عبری نوشته شده بود) به نیکلاس اول مراجعه کردند، و از آنها خواستند «آنهایی را که از کوه ها پراکنده شده اند، از جنگل ها و دهکده های کوچکی که در دست تاتارها است جمع آوری کند. یعنی مسلمانان شورشی) به شهرها و سکونتگاه‌های بزرگ، یعنی انتقال آنها به سرزمینی که قدرت روسیه تزلزل‌ناپذیر بود.

انتقال یهودیان کوهستانی به حکومت روسیه منجر به تغییرات فوری در موقعیت، مشاغل و ساختار جامعه آنها نشد. چنین تغییراتی تنها در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد. از 7649 یهودی کوهستانی که طبق داده های رسمی روسیه در سال 1835 تحت حاکمیت روسیه بودند، ساکنان روستایی 58.3٪ (4459 روح) و ساکنان شهرها - 41.7٪ (3190 روح) بودند. بخش قابل توجهی از ساکنان شهر نیز به کشاورزی، عمدتاً انگورسازی و شراب‌سازی (به ویژه در کوبا و دربند) و همچنین کشت مادر (گیاهی که از ریشه آن رنگ قرمز استخراج می‌شود) مشغول بودند. از میان شراب‌سازان، خانواده‌های اولین میلیونرهای یهودی کوهستانی آمدند: هانوکایف‌ها، صاحبان شرکتی برای تولید و فروش شراب، و داداشف‌ها که علاوه بر شراب‌سازی، در پایان قرن بیستم به شراب‌سازی نیز پرداختند. قرن 19. و ماهیگیری، تاسیس بزرگترین شرکت ماهیگیری در داغستان. کشت ماددر در پایان قرن نوزدهم تقریباً به طور کامل متوقف شد. - اوایل قرن بیستم در نتیجه توسعه تولید رنگهای آنیلین؛ اکثر یهودیان کوهستانی که به این حرفه اشتغال داشتند ورشکست شدند و به کارگر (عمدتاً در باکو، جایی که یهودیان کوهستانی در اواخر قرن نوزدهم به تعداد قابل توجهی شروع به سکونت کردند و در دربنت)، دستفروشان و کارگران فصلی در شیلات شدند. (عمدتاً در دربند). تقریبا همه یهودی کوهستانی، که به کشت انگور اشتغال داشت، به باغداری نیز می پرداخت. در برخی از آبادی های آذربایجان، یهودیان کوهستانی عمدتاً به کشت تنباکو و در کیتاگ و طبساران (داغستان) و تعدادی از روستاهای آذربایجان - به کشاورزی زراعی اشتغال داشتند. در برخی از روستاها شغل اصلی چرم سازی بود. این صنعت در آغاز قرن بیستم رو به افول گذاشت. به دلیل ممنوعیت مقامات روسی برای ورود یهودیان کوهستانی به آسیای مرکزی، جایی که پوست خام خریداری می کردند. بخش قابل توجهی از دباغ‌ها نیز کارگر شهری شدند. تعداد افرادی که به تجارت کوچک (از جمله دستفروشی) مشغول بودند در دوره اولیه حکومت روسیه نسبتاً کم بود، اما در پایان قرن نوزدهم به طور قابل توجهی افزایش یافت. - آغاز قرن بیستم، عمدتاً به خاطر صاحبان ویران شده مزارع و دباغ‌ها. بازرگانان ثروتمند کمی وجود داشتند. آنها عمدتاً در کوبا و دربند و در پایان قرن نوزدهم متمرکز شدند. همچنین در باکو و تمیرخان شورا و عمدتاً به تجارت پارچه و فرش مشغول بودند.

واحد اجتماعی اصلی یهودیان کوهستان تا اواخر دهه 1920 - اوایل دهه 1930. یک خانواده بزرگ وجود داشت چنین خانواده ای سه یا چهار نسل را در بر می گرفت و تعداد اعضای آن به 70 نفر یا بیشتر می رسید. به عنوان یک قاعده، یک خانواده بزرگ در یک "حیاط" زندگی می کردند، جایی که هر خانواده هسته ای (پدر و مادر با فرزندان) خانه جداگانه ای داشتند. ممنوعیت خاخام گرشوم در میان یهودیان کوهستانی پذیرفته نشد، بنابراین تعدد زوجات، عمدتاً ازدواج دو و سه تایی، تا زمان شوروی در بین آنها رایج بود. اگر یک خانواده هسته ای متشکل از یک شوهر و دو یا سه زن بود، هر یک از همسران و فرزندانش خانه جداگانه ای داشتند یا به طور معمول هر کدام با فرزندان خود در قسمت جداگانه ای از خانه مشترک خانواده زندگی می کردند. پدر در رأس یک خانواده پرجمعیت قرار داشت و پس از مرگ وی، رهبری به پسر بزرگتر رسید. سرپرست خانواده از اموالی که مالکیت جمعی همه اعضای آن محسوب می شد مراقبت می کرد. او همچنین مکان و ترتیب کار همه مردان خانواده را تعیین کرد. اقتدار او غیر قابل تردید بود. مادر خانواده یا در خانواده‌های چندهمسری، اولین همسر پدر خانواده، خانه خانواده را اداره می‌کرد و بر کارهای زنان نظارت می‌کرد: آشپزی که با هم تهیه و خورده می‌شد، نظافت حیاط و خانه. و غیره. چندین خانواده بزرگ که منشأ خود را از یک اجداد مشترک می دانستند، یک جامعه حتی گسترده تر و نسبتاً ضعیف تشکیل دادند که به اصطلاح توخوم (به معنای واقعی کلمه "دانه") نامیده می شود. یک مورد خاص از ایجاد پیوندهای فامیلی در مورد عدم انجام دعوای خونی به وجود آمد: اگر قاتل نیز یهودی بود و بستگان در مدت سه روز نتوانستند انتقام خون مرد مقتول را بگیرند، خانواده مقتول. مرد و قاتل با هم آشتی کردند و مقید به پیوند خونی تلقی شدند.

جمعیت یک روستای یهودی معمولاً از سه تا پنج خانواده بزرگ تشکیل شده بود. جامعه روستایی توسط رئیس محترم ترین یا بزرگترین خانواده یک سکونتگاه معین رهبری می شد. در شهرها، یهودیان یا در حومه خاص خود (کوبا) یا در محله یهودی جداگانه در داخل شهر (دربنت) زندگی می کردند. از دهه 1860-70. یهودیان کوهستانی شروع به اسکان در شهرهایی کردند که قبلاً در آن زندگی نمی کردند (باکو، تمیر-خان-شورا) و در شهرهایی که توسط روس ها تأسیس شده بودند (پتروفسک-پورت، نالچیک، گروزنی). این اسکان مجدد، در بیشتر موارد، با تخریب چارچوب خانواده بزرگ همراه بود، زیرا تنها بخشی از آن - یک یا دو خانواده هسته ای - به محل زندگی جدید نقل مکان کردند. حتی در شهرهایی که یهودیان کوهستانی برای مدت طولانی در آن زندگی می کردند - در کوبا و دربند (اما نه در روستاها) - تا پایان قرن نوزدهم. روند فروپاشی خانواده بزرگ آغاز شد و همراه با آن، گروهی از خانواده های چند برادر که با پیوندهای نزدیک به هم مرتبط بودند، اما دیگر تابع اختیارات انحصاری و مسلم سرپرست خانواده نیستند.

داده های قابل اعتماد در مورد ساختار اداری جامعه شهر فقط برای Derbent در دسترس است. جامعه دربند توسط سه نفر منتخب آن اداره می شد. یکی از منتخبان ظاهراً رئیس جامعه بود و دو نفر دیگر معاونان ایشان بودند. آنها هم مسئول روابط با مقامات و هم برای امور داخلی جامعه بودند. دو سطح از سلسله مراتب خاخام وجود داشت - "ربی" و "دایان". یک خاخام در نماز (کنیسه) روستای خود یا محله خود در شهر یک خوانند (رجوع کنید به حزان) و واعظ (نگاه کنید به مجید) و یک معلم در تلمید خونه (چدر) و یک شوشه بود. دایان خاخام اصلی شهر بود. او توسط رهبران جامعه انتخاب شد و بالاترین مرجع مذهبی نه تنها برای شهر خود، بلکه برای سکونتگاه های همجوار، ریاست دادگاه مذهبی (به بت دین مراجعه کنید)، پیشوا و واعظ در کنیسه اصلی شهر بود. و یشیوا را رهبری کرد. سطح دانش هلاخا در میان فارغ التحصیلان یشیوا با سطح یک قصاب مطابقت داشت، اما آنها را "ربی" می نامیدند. از اواسط قرن 19. تعداد معینی از یهودیان کوهستانی در یشیواهای اشکنازی روسیه، عمدتاً در لیتوانی، تحصیل کردند، با این حال، حتی در آنجا نیز به عنوان یک قاعده، فقط عنوان سلاخ کننده (شهه) را دریافت کردند و پس از بازگشت به قفقاز به عنوان خاخام خدمت کردند. تنها تعداد کمی از یهودیان کوهستانی که در یشیواها در روسیه تحصیل کردند، عنوان خاخام را دریافت کردند. ظاهراً از اواسط قرن نوزدهم. دایان تمیرخان شورا توسط مقامات تزاری به عنوان خاخام اصلی یهودیان کوهستانی در داغستان شمالی و قفقاز شمالی و دایان دربند به عنوان خاخام اصلی یهودیان کوهستانی در جنوب داغستان و آذربایجان شناخته شد. مقامات علاوه بر وظایف سنتی خود، نقش خاخام های دولتی را نیز به آنها محول کردند.

در دوره پیش از روسیه، رابطه بین یهودیان کوهستان و جمعیت مسلمان توسط قوانین به اصطلاح خرچنگ (مجموعه ای خاص از مقررات پاناسلامیک در رابطه با ذمی) تعیین می شد. اما در اینجا استفاده از آنها با تحقیرهای خاص و وابستگی شخصی قابل توجه یهودیان کوهستانی به حاکم محلی همراه بود. طبق توصیف مسافر آلمانی I. Gerber (1728)، یهودیان کوهستانی نه تنها برای حمایت به فرمانروایان مسلمان پول می پرداختند (در اینجا این مالیات را خراج می نامیدند و مانند سایر کشورهای اسلامی جزیه نامیده نمی شد)، بلکه مجبور شدند. پرداخت مالیات اضافی و همچنین «انجام انواع کارهای سخت و کثیف که مسلمان را نمی توان مجبور به انجام آن کرد». یهودیان قرار بود محصولات مزرعه خود (تنباکو، جنون، چرم فرآوری شده و غیره) را به صورت رایگان به حاکم عرضه کنند، در برداشت مزارع او، در ساخت و ساز و تعمیر خانه او، در کار در باغش شرکت کنند. تاکستان، و شرایط خاصی از اسب های خود را برای او فراهم کنند. همچنین یک سیستم خاص اخاذی وجود داشت - dish-egrisi: جمع آوری پول توسط سربازان مسلمان "برای ایجاد دندان درد" از یک یهودی که در خانه اش غذا می خوردند.

تا پایان دهه 60. قرن 19 یهودیان در برخی از مناطق کوهستانی داغستان به پرداخت خراج به حاکمان مسلمان سابق این مکان ها (یا فرزندان آنها) که دولت تزاری آنها را در حقوق اشراف برجسته روسیه معادل می دانست، ادامه دادند و املاک و مستغلات را در دست آنها باقی گذاشت. مسئولیت های قبلی یهودیان کوهستانی نیز در قبال این حاکمان باقی ماند که ناشی از وابستگی است که حتی قبل از تسخیر روسیه ایجاد شده بود.

پدیده ای که در مناطق اسکان یهودیان کوهستانی تنها پس از الحاق آنها به روسیه به وجود آمد افترا خون بود. در سال 1814 بر این اساس شورش هایی علیه یهودیان مقیم باکو، مهاجران ایران و پناهندگان به کوبا صورت گرفت. در سال 1878 ده ها یهودی کوبایی بر اساس افترای خون دستگیر شدند و در سال 1911 یهودیان روستای تارکی به ربودن یک دختر مسلمان متهم شدند.

در دهه بیست و سی قرن نوزدهم. این شامل اولین تماس بین یهودیان کوهستانی و یهودیان اشکنازی روسیه است. اما تنها در دهه 60، با انتشار احکامی که به آن دسته از یهودیان که حق زندگی در خارج از به اصطلاح رنگ پریده استقرار را داشتند، اجازه می داد در بیشتر مناطق سکونتگاهی یهودیان کوهستانی ساکن شوند، تماس با اشکنازیم های روسیه بیشتر شد. مکرر و تقویت شده در حال حاضر در دهه 70. خاخام ارشد Derbent، خاخام Ya'akov Yitzhakovich-Itzhaki (1848-1917) با تعدادی از دانشمندان یهودی در سن پترزبورگ ارتباط برقرار کرد. در سال 1884، خاخام اعظم تمیرخان شوری، خاخام شربت نیسیم اوغلو، پسرش الیا را فرستاد. X(نگاه کنید به I. Anisimov) به مدرسه عالی فنی در مسکو، و او اولین یهودی کوهستانی بود که تحصیلات عالی سکولار دریافت کرد. در آغاز قرن بیستم. مدارسی برای یهودیان کوهستانی در باکو، دربند و کوبا با تدریس به زبان روسی افتتاح شد: در آنها، در کنار موضوعات مذهبی، موضوعات سکولار نیز مورد مطالعه قرار گرفت.

ظاهراً در دهه 40 یا 50. قرن 19 میل به سرزمین مقدس برخی از یهودیان کوهستانی را به ارتس اسرائیل کشاند. در دهه 1870-80. فرستادگان اورشلیم به طور مرتب از داغستان بازدید می کنند و برای حلوکا پول جمع آوری می کنند. در نیمه دوم دهه 1880. در حال حاضر یک "کول داغستان" در اورشلیم وجود دارد. در اواخر دهه 1880 یا اوایل دهه 90. خاخام شربت نسیم اوغلو در اورشلیم مستقر شد. در سال 1894 بروشور «Kadmoniot i Xروز Xالکترونیکی Xآریم" ("آثار باستانی یهودیان کوهستان"). در سال 1898، نمایندگان یهودیان کوهستانی در دومین کنگره صهیونیسم در بازل شرکت کردند. در سال 1907، خاخام Ya'akov Yitzchakovich Yitzchaki به Eretz Israel نقل مکان کرد و گروهی متشکل از 56 بنیانگذار یک شهرک در نزدیکی Ramla را رهبری کرد که به افتخار او Be'er Ya'akov نامگذاری شد. بخش قابل توجهی از این گروه یهودیان کوهستانی بودند. گروه دیگری از یهودیان کوهستانی تلاش کردند، هرچند ناموفق، در سال های 11-1909 ساکن شوند. به ماهانائیم (جلیل علیا). Yehezkel Nisanov که در سال 1908 وارد کشور شد، یکی از پیشگامان سازمان شد. Xهاشومر (در سال 1911 توسط اعراب کشته شد). در Xهاشومر و برادرانش وارد شدند Xاودا و زوی. قبل از جنگ جهانی اول، تعداد یهودیان کوهستانی در ارتس اسرائیل به چند صد نفر می رسید. بخش قابل توجهی از آنها در اورشلیم، در محله بیت اسرائیل ساکن شدند.

یکی از اشاعه دهندگان فعال اندیشه صهیونیسم در میان یهودیان کوهستانی در آغاز قرن بیستم. آسف پینخاسوف بود که در سال 1908 ترجمه خود را از روسی به زبان یهودی-تات از کتاب دکتر جوزف ساپیر (1869-1935) "صهیونیسم" (1903) در ویلنا (به ویلنیوس) منتشر کرد. این اولین کتابی بود که به زبان یهودیان کوهستانی منتشر شد. در طول جنگ جهانی اول، فعالیت شدید صهیونیست ها در باکو وجود داشت. تعدادی از یهودیان کوهستانی نیز در آن شرکت می کنند. این فعالیت پس از انقلاب فوریه 1917 با قدرت خاصی توسعه یافت. چهار نماینده از یهودیان کوهستانی، از جمله یک زن، در کنفرانس صهیونیست های قفقاز (اوت 1917) شرکت کردند. در نوامبر 1917، قدرت در باکو به دست بلشویک ها رسید. در سپتامبر 1918 جمهوری آذربایجان مستقل اعلام شد. همه این تغییرات - تا شوروی شدن ثانویه آذربایجان در سال 1921 - اساساً بر فعالیت صهیونیستها تأثیری نداشت. شورای ملی یهودیان آذربایجان به رهبری صهیونیست ها در سال 1919 دانشگاه خلق یهود را ایجاد کرد. سخنرانی هایی در مورد یهودیان کوهستانی توسط F. Shapiro ارائه شد و در بین دانشجویان یهودیان کوهستانی نیز وجود داشتند. در همان سال، کمیته صهیونیسم منطقه قفقاز شروع به انتشار روزنامه ای به زبان یهودی تات به نام «توبوشی صباحی» («سپیده دم») در باکو کرد. در میان صهیونیست های فعال از میان یهودیان کوهستان، گرشون مرادوف و آسف پینخاسوف که قبلاً ذکر شد برجسته بودند (هر دو بعداً در زندان های شوروی درگذشتند).

یهودیان کوهستانی ساکن داغستان، مبارزه بین قدرت شوروی و جدایی طلبان محلی را ادامه مبارزه بین روس ها و مسلمانان می دانستند، بنابراین همدردی آنها، قاعدتاً در کنار شوروی بود. یهودیان کوهستانی حدود 70 درصد از گارد سرخ داغستان را تشکیل می دادند. جدایی طلبان داغستان و ترک هایی که به کمک آنها آمدند در شهرک های یهودی نشین قتل عام کردند. برخی از آنها نابود شدند و دیگر وجود نداشتند. در نتیجه، تعداد زیادی از یهودیان ساکن در کوهستان به شهرهایی در دشت کنار سواحل دریای خزر، عمدتاً به دربند، ماخاچکالا و بویناکسک نقل مکان کردند. پس از تثبیت قدرت شوروی در داغستان، نفرت از یهودیان از بین نرفت. در سال‌های 1926 و 1929 تهمت‌های خونی علیه یهودیان صورت گرفت. اولین آنها با قتل عام همراه بود.

در اوایل دهه 1920. حدود سیصد خانواده از یهودیان کوهستانی از آذربایجان و داغستان توانستند به ارتس اسرائیل عزیمت کنند. اکثر آنها در تل آویو ساکن شدند و محله "قفقازی" خود را ایجاد کردند. یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های این آلیه دوم یهودیان کوهستان، یی بود Xاودا آداموویچ (متوفی 1980؛ پدر معاون رئیس ستاد کل ارتش مرکزی X ala Yekutiel Adam، که در جریان جنگ لبنان در سال 1982 درگذشت).

در 1921-22 فعالیت سازمان یافته صهیونیستی در میان یهودیان کوهستانی عملا متوقف شد. موج بازگشت به وطن به ارتس اسرائیل نیز متوقف شد و تنها 50 سال بعد از سر گرفته شد. در دوره بین پایان جنگ داخلی و ورود اتحاد جماهیر شوروی به جنگ جهانی دوم، مهمترین اهداف مقامات در رابطه با یهودیان کوهستانی «مولدسازی» آنها و تضعیف جایگاه دین بود که در آن مقامات دشمن اصلی ایدئولوژیک را دیدند. در زمینه «تولید»، تلاش های اصلی، از نیمه دوم دهه 1920، بر ایجاد مزارع جمعی یهودیان متمرکز شد. در منطقه قفقاز شمالی (کراسنودار کنونی)، دو مزرعه جمعی جدید یهودی در شهرک های بوگدانوفکا و گانشتاکوفکا (حدود 320 خانواده در سال 1929) تأسیس شد. در داغستان، تا سال 1931، حدود 970 خانواده از یهودیان کوهستانی در مزارع جمعی مشغول بودند. مزارع جمعی نیز در روستاهای یهودی و حومه یهودیان کوبا در آذربایجان ایجاد شد: در سال 1927، در این جمهوری، اعضای 250 خانواده یهودی کوهستانی کشاورزان دسته جمعی بودند. تا پایان دهه 30. در میان یهودیان کوهستانی تمایل به ترک مزارع جمعی وجود داشت، اما بسیاری از مزارع جمعی یهودیان پس از جنگ جهانی دوم به حیات خود ادامه دادند. در اوایل دهه 1970 حدود 10 درصد از نمایندگان جامعه کشاورزان جمعی باقی ماندند.

در رابطه با مذهب، مقامات، مطابق با سیاست کلی خود در مورد «حاشیه شرقی» اتحاد جماهیر شوروی، ترجیح دادند که ضربه ای فوری وارد نکنند، بلکه از طریق سکولاریزاسیون جامعه، به تدریج پایه های مذهبی را تضعیف کنند. شبکه گسترده ای از مدارس ایجاد شد، توجه ویژهتمرکز بر کار با جوانان و بزرگسالان در باشگاه ها. در سال 1922، اولین روزنامه شوروی به زبان یهودی-تات، "Korsokh" ("کارگر") در باکو - ارگان کمیته منطقه قفقاز حزب کمونیست یهودی و سازمان جوانان آن شروع به انتشار کرد. روزنامه ای که رگه هایی از گذشته صهیونیستی این حزب را در خود داشت (جناح پوالئی صهیون بود که به دنبال همبستگی کامل با بلشویک ها بود) مقامات را کاملاً راضی نکرد و چندان دوام نیاورد. در سال 1928، روزنامه ای از یهودیان کوهستانی به نام «زخمت کش» (کارگر) در دربند شروع به انتشار کرد. در 1929-30 زبان یهودی تات از الفبای عبری به لاتین و در سال 1938 به روسی ترجمه شد. در سال 1934، حلقه ادبی تات در دربنت تأسیس شد، و در سال 1936 بخش تات اتحادیه نویسندگان شوروی داغستان تأسیس شد (به ادبیات یهودی-تات مراجعه کنید).

ویژگی آثار نویسندگان یهودی کوهستانی آن دوره، تلقین قوی کمونیستی است، به ویژه در درام، که مقامات آن را مؤثرترین ابزار تبلیغاتی می دانستند که در ایجاد گروه های تئاتر آماتور متعدد و تأسیس تئاتر حرفه ای بیان شد. یهودیان کوهستان در دربنت (1935). در سال 1934، یک گروه رقص از یهودیان کوهستانی به سرپرستی T. Izrailov (1918-1981، هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی از سال 1978)، متخصص رقص و فولکلور مردم قفقاز ایجاد شد. موج وحشت 1936-1938 یهودیان کوهستانی نیز در امان نبودند. در میان قربانیان، بنیانگذار فرهنگ شوروی در میان یهودیان کوهستان، جی. گورسکی بود.

در طول جنگ جهانی دوم، آلمان ها برای مدت کوتاهی برخی از مناطق را اشغال کردند قفقاز شمالی، جایی که یهودیان کوهستانی زندگی می کردند. در آن مکانهایی که جمعیت یهودیان کوهستانی و اشکنازی مختلط وجود داشت (کیسلوودسک، پیاتیگورسک)، همه یهودیان نابود شدند. همین سرنوشت برای جمعیت برخی از مزارع جمعی یهودیان کوهستانی در منطقه کراسنودار و همچنین سکونتگاه های یهودیان کوهستانی در کریمه که در دهه 1920 تأسیس شد، گرفت. (مزرعه جمعی به نام S. Shaumyan). در نواحی نالچیک و گروزنی، ظاهراً آلمانی‌ها منتظر نظر «حرفه‌ای» «متخصصان مسئله یهود» در مورد این قوم ناشناخته بودند، اما تا زمانی که دستورالعمل‌های دقیق دریافت کردند، از این مکان‌ها عقب‌نشینی کردند. تعداد زیادی از یهودیان کوهستانی در عملیات نظامی شرکت کردند و به بسیاری از آنها جوایز عالی نظامی اعطا شد و ش آبراموف و ایلازاروف عنوان قهرمان اتحاد جماهیر شوروی را دریافت کردند.

پس از جنگ جهانی دوم، مبارزات علیه مذهب در مقیاس بزرگتری از سر گرفته شد و در سالهای 1948-1953. تدریس به زبان یهودی تات لغو شد و تمام مدارس یهودیان کوهستانی به مدارس روسی زبان تبدیل شدند. انتشار روزنامه «زحمت کش» و فعالیت های ادبی به زبان یهودی تات متوقف شد. (انتشار این روزنامه به عنوان هفته نامه در سال 1975 به عنوان واکنش مقامات به رشد سریع جنبش بازگشت به اسرائیل در میان یهودیان کوهستانی از سر گرفته شد.)

یهودی ستیزی حتی در دوران پس از استالین نیز یهودیان کوهستانی را مورد آزار و اذیت قرار داد. در سال 1960 روزنامه "کمونیست" در بویناکسک منتشر شد زبان کومیکی، نوشت که دین یهود به مؤمنان دستور می دهد که چند قطره خون مسلمان به شراب عید فصح اضافه کنند. در نیمه دوم دهه 70، بر اساس بازگشت به اسرائیل، حملات به یهودیان کوهستانی، به ویژه در نالچیک، از سر گرفته شد. فعالیت فرهنگی و ادبی به زبان یهودی تات، که پس از مرگ استالین از سر گرفته شد، آشکارا ماهیت ابتدایی داشت. از اواخر سال 1953، به طور متوسط ​​سالانه دو کتاب به این زبان در اتحاد جماهیر شوروی منتشر شده است. در سال 1956، سالنامه "Vatan Sovetimu" ("سرزمین ما شوروی") شروع به انتشار کرد، که به عنوان سالنامه تصور می شد، اما در واقع کمتر از یک بار در سال ظاهر می شد. زبان اصلی و گاه تنها بخش قابل توجهی از جوانان روسی است. حتی نمایندگان نسل متوسط ​​فقط در خانه و با خانواده خود از زبان جامعه استفاده می کنند و برای گفتگو در مورد موضوعات پیچیده تر مجبور به تغییر به روسی هستند. این پدیده به ویژه در میان ساکنان شهرهایی که درصد یهودیان کوهستانی نسبتاً پایین است (مثلاً در باکو) و در محافل یهودیان کوهستانی که تحصیلات عالی دریافت کرده اند، قابل توجه است.

بنیان های مذهبی در میان یهودیان کوهستانی بیشتر از یهودیان گرجستانی و بخاری ضعیف شده است، اما هنوز به اندازه اشکنازیم های اتحاد جماهیر شوروی نیست. اکثریت جامعه هنوز آداب و رسوم مذهبی مرتبط با آن را رعایت می کنند چرخه زندگیانسان (ختنه، عروسی سنتی، دفن). اکثر خانه ها کشروت را رعایت می کنند. اما رعایت سبت و اعیاد یهود (به استثنای یوم کیپور، سال نو یهودیان، عید فصح سدر و استفاده از ماتزه) ناسازگار است و آشنایی با دستور و سنت های خواندن دعا از علم آنها نازلتر است. در سایر جوامع یهودی "شرق" اتحاد جماهیر شوروی سابق. با وجود این، درجه هویت یهودی هنوز بسیار بالاست (حتی در میان یهودیان کوهستانی که به عنوان تات ثبت شده اند). از سرگیری بازگرداندن دسته جمعی یهودیان کوهستانی به اسرائیل با کمی تأخیر در مقایسه با سایر گروه های یهودی در اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد: نه در سال 1971، بلکه پس از جنگ یوم کیپور، در اواخر سال 1973 - اوایل سال 1974. تا اواسط سال 1981، مردم به کشور خود بازگردانده شدند. به اسرائیل بیش از دوازده هزار یهودی کوهستانی.

نسخه به روز شده مقاله در حال آماده شدن برای انتشار است

یهودیان در طول تاریخ طولانی و دشوار خود بارها در بسیاری از کشورهای جهان مورد آزار و اذیت های مختلف قرار گرفته اند. با فرار از تعقیب کنندگان، نمایندگان مردمی که زمانی متحد شده بودند در طول قرن ها پراکنده شدند. گوشه های مختلفاروپا، آسیا و شمال آفریقا. گروهی از یهودیان در اثر سرگردانی طولانی به خاک داغستان و آذربایجان رسیدند. این مردم فرهنگ منحصر به فردی ایجاد کردند که سنت ها و آداب و رسوم اقوام مختلف را جذب کرد.

اسم خود را جورو بگذارند

نام قومی "یهودیان کوهستانی" که در روسیه رایج شده است را نمی توان کاملاً مشروع دانست. این همان چیزی است که همسایگانشان به این افراد می گویند تا بر تفاوت آنها با سایر نمایندگان تأکید کنند مردم باستان. یهودیان کوهستانی خود را dzhuuru (مفرد - dzhuur) می نامند. اشکال گویشی تلفظ چنین گونه هایی از قومیت مانند "zhugyur" و "gyivr" را مجاز می کند.
آنها را نمی توان یک قوم جداگانه خواند. اجداد یهودیان کوهستانی در قرن پنجم از ایران به قفقاز گریختند، جایی که نمایندگان قبیله سیمون (یکی از 12 قبیله اسرائیل) از قرن هشتم قبل از میلاد در آنجا زندگی می کردند.

در طول چند دهه گذشته، بیشتر یهودیان کوهستانی سرزمین مادری خود را ترک کردند. به گفته کارشناسان، تعداد کل نمایندگان این قوم حدود 250 هزار نفر است. آنها اکنون بیشتر در اسرائیل (140-160 هزار نفر) و ایالات متحده آمریکا (تقریباً 40 هزار) زندگی می کنند. حدود 30 هزار یهودی کوهستانی در روسیه وجود دارد: جوامع بزرگ در مسکو، دربنت، ماخاچکالا، پیاتیگورسک، نالچیک، گروزنی، خاساویورت و بویناکسک واقع شده اند. امروزه حدود 7 هزار نفر در آذربایجان زندگی می کنند. بقیه در کشورهای مختلف اروپایی و کانادا هستند.

آیا آنها به لهجه ای از زبان تات صحبت می کنند؟

از دیدگاه اکثر زبان شناسان، یهودیان کوهستانی به گویش زبان تات صحبت می کنند. اما خود نمایندگان قبیله سیمونوف این واقعیت را انکار می کنند و زبان خود را جوری می نامند.

اول، بیایید آن را بفهمیم: تات ها چه کسانی هستند؟ اینها مردمی از ایران هستند که از آنجا گریختند و از جنگ ها و درگیری های داخلی و قیام گریختند. آنها مانند یهودیان در جنوب داغستان و آذربایجان ساکن شدند. تات از گروه جنوب غربی زبان های ایرانی است.

به دلیل نزدیکی طولانی، زبان های دو قوم فوق به ناچار ویژگی های مشترکی پیدا کردند که به متخصصان دلیلی داد تا آنها را گویش های یک زبان بدانند. با این حال، یهودیان کوهستانی این رویکرد را اساساً اشتباه می دانند. به عقیده آنها، تات بر جوری تأثیر گذاشته است، همان طور که آلمانی بر ییدیش تأثیر گذاشته است.

با این حال، دولت شوروی به چنین ظرافت های زبانی نپرداخت. رهبری RSFSR به طور کلی هرگونه رابطه بین ساکنان اسرائیل و یهودیان کوهستانی را انکار می کرد. روند تاتیزاسیون آنها در همه جا اتفاق افتاد. در آمار رسمی اتحاد جماهیر شوروی، هر دو گروه قومی به عنوان نوعی پارس قفقازی (تات) به حساب می آمدند.

در حال حاضر، بسیاری از یهودیان کوهستانی زبان مادری خود را از دست داده اند و به زبان های عبری، انگلیسی، روسی یا آذربایجانی - بسته به کشور محل سکونت - تغییر می کنند. به هر حال، از زمان های قدیم نمایندگان قبیله سیمونوف زبان نوشتاری خود را داشتند که در زمان شوروی ابتدا به الفبای لاتین و سپس به الفبای سیریلیک ترجمه شد. چندین کتاب و کتاب درسی به زبان یهودی تات در قرن بیستم منتشر شد.

انسان شناسان هنوز در مورد قوم زایی یهودیان کوهستانی بحث می کنند. برخی از کارشناسان آنها را از نوادگان جد ابراهیم و برخی دیگر آنها را از قبیله قفقازی می دانند که در دوران کاگانات خزر یهودیت را پذیرفتند. به عنوان مثال، کنستانتین کوردوف، دانشمند مشهور روسی، در اثر خود "یهودیان کوهستان داغستان" که در سال 1905 در مجله مردم شناسی روسیه منتشر شد، نوشت که یهودیان کوهستانی به لزگین ها نزدیک هستند.

سایر محققان خاطرنشان می کنند که نمایندگان قبیله سیمونوف که مدت ها در قفقاز ساکن شده اند، از نظر آداب و رسوم، سنت ها و لباس ملی خود به آبخازی ها، اوستی ها، آوارها و چچن ها شبیه هستند. فرهنگ مادی و سازمان اجتماعی همه این مردمان تقریباً یکسان است.

برای قرن‌ها، یهودیان کوهستانی در خانواده‌های بزرگ پدرسالار زندگی می‌کردند و عروس باید بهای عروس را بپردازد. آداب و رسوم مهمان نوازی و کمک متقابل ذاتی مردم همسایه همیشه توسط یهودیان محلی حمایت می شد. آنها هنوز هم غذاهای قفقازی می پزند، لزگینکا می رقصند و موسیقی آتشین معمولی ساکنان داغستان و آذربایجان را اجرا می کنند.

اما، از سوی دیگر، همه این سنت ها لزوماً نشان دهنده خویشاوندی قومی نیستند. به هر حال، یهودیان کوهستانی ویژگی های ملی خود را حفظ کرده اند که ریشه آن به دین اجدادشان بازمی گردد. آنها تمام اعیاد مهم یهودیان را جشن می گیرند، مراسم عروسی و تشییع جنازه، ممنوعیت های غذایی متعدد را رعایت می کنند و از دستورات خاخام ها پیروی می کنند.

درور روزنگارتن، ژنتیک شناس بریتانیایی، کروموزوم Y یهودیان کوهستانی را در سال 2002 تجزیه و تحلیل کرد و دریافت که هاپلوتیپ های پدری نمایندگان این گروه قومی و سایر جوامع یهودی تا حد زیادی یکسان است. بنابراین، منشأ سامی جورو اکنون از نظر علمی تأیید شده است.

علیه اسلامی سازی مبارزه کرد

یکی از دلایلی که باعث شد یهودیان کوهستانی در میان دیگر ساکنان قفقاز گم نشوند مذهب آنهاست. پایبندی قاطعانه به قوانین یهودیت به حفظ آن کمک کرد هویت ملی. قابل ذکر است که در آغاز قرن نهم، نخبگان طبقاتی کاگانات خزر، یک امپراتوری قدرتمند و با نفوذ واقع در جنوب روسیه مدرن، - ایمان یهودیان را پذیرفت. این تحت تأثیر نمایندگان قبیله سیمونوف که در قلمرو قفقاز مدرن زندگی می کردند اتفاق افتاد. فرمانروایان خزر پس از گرویدن به یهودیت، از حمایت یهودیان در مبارزه با مهاجمان عرب برخوردار شدند که گسترش آنها متوقف شد. با این حال، کاگانات هنوز در قرن یازدهم تحت حمله پولوفتسیان سقوط کرد.

یهودیان پس از جان سالم به در بردن از تهاجم مغول-تاتار، قرن ها علیه اسلامی شدن جنگیدند و نمی خواستند از دین خود دست بکشند و به همین دلیل بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. بدین ترتیب، سپاهیان حاکم ایرانی نادرشاه افشار (1688-1747) که بارها به آذربایجان و داغستان حمله کردند، به غیر مؤمنان رحم نکردند.

فرمانده دیگری که از جمله به دنبال اسلامی کردن کل قفقاز بود، امام شمیل (1797-1871) بود که با امپراتوری روسیه مخالفت کرد، امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم نفوذ خود را در این سرزمین ها ابراز کرد. یهودیان کوهستانی از ترس نابودی توسط مسلمانان رادیکال از ارتش روسیه در نبرد با سربازان شمیل حمایت کردند.

باغبانان، شراب سازان، تاجران

جمعیت یهودی داغستان و آذربایجان مانند همسایگان خود به باغداری، شراب‌سازی، قالی‌بافی و پارچه‌سازی، چرم‌کاری، ماهیگیری و سایر صنایع دستی سنتی قفقاز مشغول هستند. در میان یهودیان کوهستانی تاجران، مجسمه سازان و نویسندگان موفق بسیاری وجود دارند. به عنوان مثال، یکی از نویسندگان بنای یادبود سرباز گمنام، که در مسکو در نزدیکی دیوار کرملین نصب شده است، یونو روویموویچ راباف (1927-1993) است.
در زمان اتحاد جماهیر شوروی، زندگی هموطنان توسط نویسندگان زیر در آثار آنها منعکس شد: خیزگیل داویدویچ آوشالوموف (1913-2001) و میشا یوسوپوویچ بخشیف (1910-1972). و اکنون کتاب های شعر الدار پینخاسویچ گورشوموف، که ریاست اتحادیه نویسندگان قفقاز اسرائیل را بر عهده دارد، به طور فعال منتشر می شود.

نمایندگان قومیت یهودی در خاک آذربایجان و داغستان را نباید با یهودیان به اصطلاح گرجی اشتباه گرفت. این گروه فرعی به موازات هم پدید آمد و توسعه یافت و فرهنگ متمایز خود را دارد.

یهودیان کوهستانی یهودیانی هستند که از نواحی شمالی و شرقی قفقاز آمده اند. تا دهه 50 قرن نوزدهم، یهودیان کوهستانی در جنوب داغستان و نواحی شمالی آذربایجان ساکن شدند و سپس به مناطق مختلف اسرائیل مهاجرت کردند. یهودیان کوهستانی تا قرن پنجم اصالتا ایرانی داشتند. زبان یهودیان کوهستانی متعلق به گروه زبانهای یهودی-ایرانی بود. بسیاری از نمایندگان یهودیان کوهستانی به زبان های روسی، آذربایجانی، انگلیسی و تعدادی زبان دیگر به راحتی ارتباط برقرار می کنند. یهودیان کوهستانی در تعدادی از ویژگی های فرهنگی و زبانی با یهودیان گرجستان تفاوت دارند.

جمعیت یهودیان کوهستانی بیش از 100 هزار نفر است. یهودیان کوهستانی در اسرائیل اکثریت را تشکیل می دهند - بیش از 50 هزار نفر. حدود 37 هزار یهودی کوهستانی در آذربایجان ساکن هستند، کمی 27 هزار نفر در روسیه زندگی می کنند، به ویژه 10 هزار یهودی کوهستانی مسکو را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کردند. جوامع کوچک یهودیان کوهستانی در در حال حاضرساکن کشورهای مختلف اروپایی همچنین جوامعی از یهودیان کوهستانی در آمریکا وجود دارد. همه یهودیان کوهستانی به هشت گروه تقسیم می شوند: گروزنی، کوبان، کوبا، کیتاگ، شیروان، و همچنین یهودیان کوهستانی نالچیک، وارتاشن و گروه های دربنت.

در دوره نوزدهمدر قرن ها تجارت اصلی یهودیان کوهستانی باغبانی، کشت تنباکو، شراب سازی و ماهیگیری بود. بسیاری به فروش پارچه مشغول بودند و همچنین کارگران اجیر شده بودند. برخی به صنایع دستی مختلف و پردازش پوست مشغول بودند. یکی از رایج ترین صنایع دستی در آن زمان برای یهودیان کوهستانی بدست آوردن رنگ قرمز از جنون بود که خودشان آن را پرورش می دادند. یهودیان کوهستانی در سازمان اجتماعی و ترتیبات خانگی خود به الگوی مردمانی نزدیک بودند که از زمان های بسیار قدیم در قفقاز زندگی می کردند.

در اوایل دهه 30، یهودیان کوهستانی حدود 70 نفر را در دهکده ها اسکان دادند، پنج خانواده بزرگ. هر خانواده محل زندگی خود را داشت. در میان یهودیان کوهستانی، تعدد زوجات، انتقام جویی و ازدواج های زودهنگام با نامزدی کودکان رواج داشت. یهودیان کوهستانی که ساکن بودند شهرهای بزرگ، معمولاً در مناطق یا بلوک های شهری جداگانه مستقر می شدند و به دو گروه سلسله مراتبی تقسیم می شدند. دایان تمیرخان شورا به عنوان خاخام اعظم در قفقاز شمالی و دایان دربند در نواحی جنوبی داغستان منصوب شد.

وابستگی زبانی یهودیان کوهستانی به گروه زبان های فارسی تعلق دارد. گروهی از یهودیان کوهستانی - بخارایی - در مناطقی از ایران و افغانستان ساکن هستند.

یهودیان کوهستانی ساکن نواحی قفقاز در قرن نوزدهم نام خود را "کوه" دریافت کردند، در دوره ای که در تمام اسناد نام "کوه" به همه مردمانی که در مناطق کوهستانی قفقاز سکونت داشتند، داده می شد. یهودیان کوهستانی خود را Dzhuur یا Yeudi می نامند.

در یکی از آثار خود، I. Anisimov در سال 1889، به ارتباط خانوادگی بین زبان یهودیان کوهستانی و تات ها - مردمان ایرانی در قفقاز اشاره کرد. از این نتیجه به این نتیجه رسید که یهودیان کوهستانی متعلق به قبیله ایرانی - تات ها هستند که به یهودیت گرویدند و قلمرو قفقاز را اشغال کردند. این نظریه منشأ تات توسط خود یهودیان که دائماً در معرض آزار و اذیت و سرکوب قرار داشتند، ترویج شد. بر اساس وضعیت این چیزها، برای یهودیان سودمند بود که خود را به عنوان عضوی از گروه مردم تات طبقه بندی کنند.

چنین نتیجه گیری هایی در دهه 30 ایجاد شد و نظریه یهودیان تات در زندگی روزمره ظاهر شد. تعریف تاتا - یهودیان کوهستانی به طور محکم در تمام کتاب های درسی تثبیت شده است و به طور رسمی در تمام سطوح پذیرفته شده است. این منجر به این واقعیت شد که هر گونه فعالیت فرهنگی یهودیان کوهستانی - کتاب، آهنگ، آهنگسازی و غیره. به عنوان "تات" - "ادبیات تات"، "تئاتر تات" تلقی شدند، اگرچه خود تات ها در همه اینها دخالت نداشتند.

در میان اعقاب پرشمار جد انجیلی ابراهیم و پسرانش اسحاق و یعقوب، دسته خاصی توسط گروهی زیرقومی از یهودیان تشکیل شده است که برای مدت طولانی در منطقه قفقاز ساکن شده اند و یهودیان کوهستانی نامیده می شوند. آنها با حفظ نام تاریخی خود، اکنون تا حد زیادی زیستگاه سابق خود را ترک کرده و در اسرائیل، آمریکا، اروپای غربی و روسیه مستقر شده اند.

دوباره پر کردن در میان مردم قفقاز

محققان اولین ظهور قبایل یهودی را در میان مردمان قفقاز به دو دوره مهم در تاریخ بنی اسرائیل نسبت می دهند - اسارت آشوری (قرن هشتم قبل از میلاد) و اسارت بابلی که دو قرن بعد اتفاق افتاد. با فرار از بردگی قریب الوقوع، نوادگان قبایل شمعون - یکی از دوازده پسر جد یعقوب کتاب مقدس - و برادرش منسی ابتدا به سرزمین داغستان و آذربایجان کنونی نقل مکان کردند و از آنجا در سراسر قفقاز پراکنده شدند.

قبلاً در یک دوره تاریخی متأخر (تقریباً در قرن پنجم پس از میلاد)، یهودیان کوهستانی به شدت از ایران وارد قفقاز شدند. دلیل اینکه آنها سرزمین هایی را که قبلاً در آن ساکن بودند ترک کردند نیز جنگ های مستمر فتح بود.

مهاجران با خود به سرزمین جدید خود یک زبان منحصر به فرد یهودی کوهستانی را آوردند که به یکی از گروه های زبانی شاخه جنوب غربی یهودی-ایرانی تعلق داشت. با این حال، نباید یهودیان کوهستانی را با یهودیان گرجستان اشتباه گرفت. اگرچه آنها دارای دین مشترکی هستند، اما تفاوت های قابل توجهی در زبان و فرهنگ بین آنها وجود دارد.

یهودیان خاقانات خزر

این یهودیان کوهستانی بودند که یهودیت را در کاگانات خزر ریشه دادند - یک دولت قدرتمند قرون وسطایی که قلمروهایی از سیسکوقاز تا دنیپر را کنترل می کرد، از جمله منطقه ولگا پایین و میانه، بخشی از کریمه، و همچنین مناطق استپی اروپای شرقی. . اکثریت خزریه حاکم، تحت تأثیر خاخام های مهاجر، شریعت حضرت موسی را پذیرفتند.

در نتیجه، دولت با ترکیب پتانسیل قبایل جنگجوی محلی و روابط تجاری و اقتصادی، که یهودیانی که به آن پیوستند بسیار غنی بودند، به طور قابل توجهی تقویت شد. سپس تعدادی از مردم اسلاوی شرقی به او وابسته شدند.

نقش یهودیان خزر در مبارزه با فاتحان عرب

یهودیان کوهستانی در قرن هشتم کمک های ارزنده ای به خزرها در مبارزه با گسترش اعراب ارائه کردند. به لطف آنها، آنها توانستند مناطق تصرف شده توسط فرماندهان ابومسلم و مروان را که خزرها را با آتش و شمشیر به ولگا وادار کردند و همچنین جمعیت مناطق اشغالی را به زور اسلامی کردند، کاهش دهند.

اعراب موفقیت های نظامی خود را فقط مدیون درگیری های داخلی هستند که در میان حاکمان کاگانات به وجود آمد. همانطور که اغلب در تاریخ اتفاق افتاده است، آنها توسط عطش شدید برای قدرت و جاه طلبی های شخصی ویران شدند. بناهای یادبود دست نویس آن زمان، به عنوان مثال، در مورد مبارزه مسلحانه ای که بین حامیان خاخام اعظم اسحاق کندیشکان و رهبر نظامی برجسته خزر صمصام درگرفت، حکایت می کند. علاوه بر درگیری های آشکار که خسارات قابل توجهی به دو طرف وارد می کرد، از روش های معمول در این گونه موارد استفاده می شد - رشوه، تهمت و دسیسه دادگاه.

پایان کاگانات خزر در سال 965 اتفاق افتاد، زمانی که شاهزاده روسی سواتوسلاو ایگوروویچ، که موفق شد بر گرجی ها، پچنگ ها و همچنین خوارزم و بیزانس پیروز شود، خزاریا را شکست داد. یهودیان کوهستانی داغستان مورد حمله او قرار گرفتند، زیرا جوخه شاهزاده شهر سمندر را نیز تصرف کرد.

دوره حمله مغول

اما زبان یهود چندین قرن دیگر در وسعت داغستان و چچن شنیده می شد تا اینکه در سال 1223 مغولان به رهبری خان باتو و در سال 1396 - تامرلن کل دیاسپورای یهودیان آنجا را نابود کردند. کسانی که توانستند از این تهاجمات وحشتناک جان سالم به در ببرند، مجبور شدند به اسلام گرویده و برای همیشه زبان نیاکان خود را ترک کنند.

تاریخ یهودیان کوهستانی که در شمال آذربایجان زندگی می کردند نیز پر از نمایش است. در سال 1741 توسط نیروهای عرب به رهبری نادرشاه مورد حمله قرار گرفتند. برای کل مردم فاجعه آمیز نبود، اما مانند هر تهاجم فاتحان، رنج بی حسابی به همراه داشت.

طوماری که سپری برای جامعه یهود شد

این رویدادها در فرهنگ عامه منعکس شده است. تا به امروز، افسانه ای در مورد اینکه چگونه خود خداوند برای او ایستادگی کرد، حفظ شده است افراد برگزیده. آنها می گویند روزی نادرشاه هنگام خواندن تورات مقدس به یکی از کنیسه ها هجوم برد و از یهودیان حاضر خواست که ایمان خود را ترک کنند و اسلام بیاورند.

با شنیدن امتناع قاطعانه، شمشیر خود را بر روی خاخام تاب داد. او به طور غریزی طومار تورات را بالای سرش برد - و فولاد جنگی در آن گیر کرد و قادر به بریدن پوسته قدیمی نبود. ترس بزرگی کفر دهنده را فرا گرفت و دستش را به سمت حرم بلند کرد. او با شرمندگی فرار کرد و دستور داد از این پس آزار و شکنجه یهودیان متوقف شود.

سالهای فتح قفقاز

همه یهودیان قفقاز، از جمله یهودیان کوهستانی، در طول دوره مبارزه با شمیل (1834-1859)، که اسلامی سازی اجباری سرزمین های وسیع را انجام داد، قربانی های بیشماری متحمل شدند. با استفاده از نمونه وقایعی که در دره آند رخ داد، جایی که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان آن مرگ را به جای رها کردن یهودیت انتخاب کردند، می توان یک ایده کلی از درامی که در آن زمان رخ داد به دست آورد.

مشخص است که اعضای جوامع متعددی از یهودیان کوهستانی پراکنده در سراسر قفقاز به شفا، تجارت و صنایع دستی مختلف مشغول بودند. آنها با دانستن کامل زبان و آداب و رسوم مردمان اطراف خود و همچنین تقلید از آنها در لباس و آشپزی ، با آنها هماهنگ نشدند ، اما با پایبندی محکم به یهودیت ، وحدت ملی را حفظ کردند.

شمیل با پیوندی که آنها را به هم وصل می‌کرد، یا به قول خودشان «پیوند معنوی» بود، مبارزه آشتی‌ناپذیری را به راه انداخت. با این حال، گاهی اوقات او مجبور به دادن امتیاز می شد، زیرا ارتش او که دائماً در گرماگرم نبرد با گروه های ارتش روسیه بود، به کمک پزشکان ماهر یهودی نیاز داشت. علاوه بر این، این یهودیان بودند که به سربازان غذا و همه کالاهای مورد نیاز را تأمین می کردند.

همانطور که از تواریخ آن زمان مشخص است ، نیروهای روسی که قفقاز را با هدف ایجاد قدرت دولتی در آنجا تصرف کردند ، یهودیان را سرکوب نکردند ، اما عملاً هیچ کمکی به آنها نکردند. اگر با چنین درخواست هایی به فرماندهی مراجعه می کردند، معمولاً با امتناع بی تفاوت مواجه می شدند.

در خدمت تزار روسیه

با این حال، در سال 1851، شاهزاده A.I. Boryatinsky که به عنوان فرمانده کل منصوب شد، تصمیم گرفت از یهودیان کوهستانی در نبرد با شمیل استفاده کند و از آنها یک شبکه اطلاعاتی گسترده ایجاد کرد که اطلاعات دقیقی را در مورد مکان ها و تحرکات به او می داد. نیروهای دشمن آنها در این نقش کاملا جایگزین نفوذی های دغلکار و فاسد داغستانی شدند.

به گفته افسران ستاد روسی، ویژگی های اصلی یهودیان کوهستانی نترسی، خونسردی، حیله گری، احتیاط و توانایی غافلگیر کردن دشمن بود. با احتساب این املاک، از سال 1853، در هنگ های سواره نظام که در قفقاز می جنگیدند، مرسوم بود که حداقل شصت کوهنورد یهودی داشته باشند و در هنگ های پیاده تعداد آنها به نود نفر می رسید.

با ادای احترام به قهرمانی یهودیان کوهستانی و سهم آنها در فتح قفقاز، در پایان جنگ، همه آنها برای مدت بیست سال از پرداخت مالیات معاف شدند و حق رفت و آمد آزاد در سراسر روسیه را دریافت کردند.

سختی های جنگ داخلی

سالهای جنگ داخلی برای آنها بسیار سخت بود. اکثریت یهودیان کوهستانی، سخت کوش و مبتکر، دارای ثروت بودند که در محیطی پر از هرج و مرج و بی قانونی، آنها را طعمه ای مطلوب برای دزدان مسلح می کرد. بنابراین، در سال 1917، جوامع ساکن در خاساویورت و گروزنی مورد غارت کامل قرار گرفتند و یک سال بعد همان سرنوشت برای یهودیان نالچیک رقم خورد.

بسیاری از یهودیان کوهستانی در نبرد با راهزنان جان باختند، جایی که آنها دوشادوش با نمایندگان دیگر مردم قفقاز جنگیدند. به عنوان مثال، وقایع سال 1918 متأسفانه به یاد ماندنی است، زمانی که آنها به همراه داغستانی ها مجبور شدند حمله نیروهای آتامان سربریاکوف، یکی از نزدیک ترین یاران ژنرال کورنیلوف را دفع کنند. در طی نبردهای طولانی و شدید، بسیاری از آنها کشته شدند و کسانی که جان سالم به در بردند، همراه با خانواده های خود، قفقاز را برای همیشه ترک کردند و به روسیه رفتند.

سالهای جنگ بزرگ میهنی

در دوران بزرگ جنگ میهنینام یهودیان کوهستانی بارها در میان قهرمانانی که بالاترین جایزه را دریافت کردند ذکر شد جوایز دولتی. دلیل این امر شجاعت و دلاوری ایثارگرانه آنها در مبارزه با دشمن بود. کسانی از آنها که خود را در سرزمین های اشغالی یافتند، در اکثر موارد قربانی نازی ها شدند. تاریخچه هولوکاست شامل فاجعه ای است که در سال 1942 در روستای بوگدانوفکا در منطقه اسمولنسک رخ داد، جایی که آلمانی ها به اعدام دسته جمعی یهودیان که بیشتر آنها از مهاجران قفقاز بودند، پرداختند.

اطلاعات عمومی در مورد تعداد افراد، فرهنگ و زبان آنها

در حال حاضر تعداد کل یهودیان کوهستانی حدود صد و پنجاه هزار نفر است. از این تعداد، طبق آخرین داده ها، صد هزار نفر در اسرائیل، بیست هزار نفر در روسیه، به همین تعداد در آمریکا زندگی می کنند و بقیه بین کشورها توزیع شده است. اروپای غربی. تعداد کمی از آنها نیز در آذربایجان قرار دارند.

زبان اصلی یهودیان کوهستانی عملاً از کار افتاده و جای خود را به لهجه های مردمی که امروزه در میان آنها زندگی می کنند، داده است. عمومی تا حد زیادی حفظ شده است. این مجموعه نسبتاً پیچیده ای از سنت های یهودی و قفقازی را نشان می دهد.

تأثیر بر فرهنگ یهودی سایر مردم قفقاز

همانطور که در بالا ذکر شد، هر جا که مجبور به سکونت شدند، به سرعت شروع به شبیه شدن به ساکنان محلی کردند، آداب و رسوم، طرز لباس پوشیدن و حتی غذاهای آنها را پذیرفتند، اما در عین حال همیشه مقدس دین خود را حفظ کردند. این یهودیت بود که به همه یهودیان، از جمله یهودیان کوهستانی، اجازه داد تا برای قرن ها یک ملت واحد باقی بمانند.

و انجام این کار بسیار سخت بود. امروزه نیز در قفقاز، از جمله بخش شمالی و جنوبی آن، حدود شصت و دو قوم وجود دارد. همانطور که در قرن های گذشته، به گفته محققان، تعداد آنها بسیار بیشتر بود. به طور کلی پذیرفته شده است که در میان سایر ملیت ها، آبخازیان، آوارها، اوستی ها، داغستانی ها و چچنی ها بیشترین تأثیر را بر فرهنگ (اما نه مذهب) یهودیان کوهستانی داشتند.

نام خانوادگی یهودیان کوهستانی

امروز همراه با همه برادران ایمانی ام سهم بزرگی در این امر داشته ام فرهنگ جهانییهودیان کوهستانی نیز به اقتصاد کمک می کنند. نام بسیاری از آنها نه تنها در کشورهایی که در آن زندگی می کنند، بلکه فراتر از مرزهای آنها نیز به خوبی شناخته شده است. به عنوان مثال، بانکدار معروف رافائل یاکولوویچ آبراموف و پسرش، تاجر برجسته یان رافائلویچ، نویسنده و شخصیت ادبی اسرائیلی الدار گورشوموف، مجسمه ساز، نویسنده دیوار کرملین یونو روویموویچ راباف و بسیاری دیگر.

در مورد منشأ نام خانوادگی یهودیان کوهستانی، بسیاری از آنها بسیار دیر ظاهر شدند - در نیمه دوم یا در اواخر قرن 19، زمانی که قفقاز سرانجام به امپراتوری روسیه ضمیمه شد. قبل از این، آنها در میان یهودیان کوهستانی استفاده نمی شدند.

هنگامی که آنها شهروند روسیه شدند، هر یک سندی دریافت کردند که در آن مقام موظف بود نام خانوادگی خود را نشان دهد. به عنوان یک قاعده، پایان روسی "ov" یا زنانه "ova" به نام پدر اضافه می شود. به عنوان مثال: آشوروف پسر آشور است، یا شاولوا دختر شائول است. با این حال، استثناهایی وجود داشت. به هر حال، اکثر نام های خانوادگی روسی به همین ترتیب شکل می گیرند: ایوانف پسر ایوان است، پتروا دختر پیتر و غیره است.

زندگی سرمایه یهودیان کوهستانی

جامعه یهودیان کوهستانی در مسکو بزرگترین جامعه روسیه است و طبق برخی منابع حدود پانزده هزار نفر را تشکیل می دهد. اولین مهاجران از قفقاز حتی قبل از انقلاب در اینجا ظاهر شدند. اینها خانواده های بازرگان ثروتمند داداشف ها و هانوکایف ها بودند که از حق تجارت بدون مانع برخوردار بودند. نوادگان آنها هنوز در اینجا زندگی می کنند.

اسکان گسترده یهودیان کوهستانی به پایتخت در طول فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مشاهده شد. برخی از آنها برای همیشه کشور را ترک کردند و کسانی که نمی خواستند شیوه زندگی خود را به طور اساسی تغییر دهند ترجیح دادند در پایتخت بمانند. امروزه جامعه آنها حامیانی دارد که نه تنها در مسکو، بلکه در شهرهای دیگر نیز از کنیسه ها حمایت می کنند. همین بس که به گفته مجله فوربس، چهار یهودی کوهستانی ساکن پایتخت در میان صد نفر از ثروتمندترین افراد روسیه ذکر شده اند.

یهودیان کوهستانی (خود نام - Dzhugyur، Dzhuurgyo) یکی از گروه های قومی یهودیان قفقاز هستند که شکل گیری آن در قلمرو داغستان و آذربایجان شمالی صورت گرفت. بخش قابل توجهی از یهودیان کوهستانی، تحت تأثیر دلایل سیاسی و ایدئولوژیک، از جمله مظاهر یهودی ستیزی، از اواخر دهه 1930 و به ویژه از اواخر دهه 1960 تا اوایل دهه 1970 به طور فعال خود را تاتامی نامیدند، به این دلیل که آنها صحبت می کنند. زبان تات

یهودیان کوهستانی به همراه سایر گروه های یهودی در داغستان 14.7 هزار نفر هستند (2000). اکثریت قریب به اتفاق (98٪) آنها در شهرها زندگی می کنند: Derbent، Makhachkala، Buinaksk، Khasavyurt، Kaspiysk، Kizlyar. ساکنان روستایی که حدود 2٪ از جمعیت یهودیان کوهستان را تشکیل می دهند، در گروه های کوچک در زیستگاه های سنتی خود پراکنده شده اند: در مناطق Derbent، Keitag، Magaramkent و Khasavyurt جمهوری داغستان.

یهودیان کوهستانی به گویش قفقاز شمالی (یا یهودی تات) تات، به درستی فارسی میانه صحبت می کنند، زبانی که بخشی از زیرگروه ایرانی غربی از گروه ایرانی خانواده زبان های هند و اروپایی است. اولین محقق زبان تات، آکادمیک V.F Miler، در پایان قرن 19 بود. دو لهجه آن را توصیف کرد و یکی را لهجه مسلمان تات (که توسط خود تات ها تکلم می کند - یکی از مردمان ایرانی الاصل و زبان) و دیگری لهجه یهودی تات (که توسط یهودیان کوهستانی صحبت می شود) نامید. گویش یهودیان کوهستانی توسعه بیشتری یافته و به سمت شکل گیری یک زبان ادبی مستقل تات پیش می رود.

زبان ادبی بر اساس گویش دربنت ایجاد شد. زبان یهودیان کوهستانی به شدت تحت تأثیر زبان های ترکی بود: کومیکی و آذربایجانی. گواه این امر تعداد زیادی ترکی که در زبان آنها یافت می شود. یهودیان کوهستانی با داشتن یک تجربه تاریخی منحصر به فرد از رفتار زبانی خاص در دیاسپورا، به راحتی زبان های کشور (یا روستا در شرایط داغستان چند قومیتی) محل سکونت را به عنوان وسیله ای برای ارتباط روزمره درک کردند.

در حال حاضر زبان تات یکی از زبان های قانون اساسی جمهوری داغستان است، سالنامه Vatan Sovetimu در آن منتشر شده است، روزنامه وطن (سرزمین مادری)، کتاب های درسی، داستانی و ادبیات علمی-سیاسی هستند. اکنون منتشر می شود و رادیو و تلویزیون جمهوری پخش می شود.

پرسش‌های مربوط به منشأ و شکل‌گیری یهودیان کوهستانی به عنوان یک گروه قومی تا به امروز بحث‌برانگیز است. بنابراین، A.V Komarov می نویسد که "زمان ظهور یهودیان در داغستان با قطعیت مشخص نیست، اما افسانه ای وجود دارد که آنها به زودی پس از ورود اعراب شروع به سکونت کردند. اولین زیستگاه آنها عبارت بود از: در طبساران صلاح (تخریب شده در سال 1855، ساکنان یهودیان به نقاط مختلف منتقل شدند) در روباس، نه چندان دور از روستاهای خوشنی، جایی که قاضیان حکومت می کردند. تاباسارانیا زندگی می‌کرده و در نزدیکی کالا کوریش، دره‌ای که اکنون به نام ژیوت کاتا شناخته می‌شود، حدود 300 سال پیش، یهودیان از اینجا به ماجالیس آمدند و متعاقباً تعدادی از آنها به یانگیکنت نقل مکان کردند. یهودیان ساکن در منطقه شوریم، این افسانه را حفظ کردند که اجدادشان پس از اولین ویرانی از اورشلیم به بغداد آمدند، جایی که مدت زیادی در آنجا زندگی کردند، آنها به تدریج از آزار و اذیت و ظلم مسلمانان کوچ کردند. به تهران، همدان، رشت، کوبا، دربند، منجلس، کارابوداخکنت و طرقو، در بسیاری از نقاط، برای همیشه باقی ماندند. همانطور که I. Semenov به درستی می نویسد: "یهودیان کوهستانی خاطرات خاستگاه خود را از قبایل یهودا و بنیامین تا امروز حفظ کرده اند و اورشلیم را سرزمین باستانی خود می دانند."

تجزیه و تحلیل این افسانه ها و سایر افسانه ها، داده های غیرمستقیم و مستقیم تاریخی و تحقیقات زبانی به ما امکان می دهد ادعا کنیم که اجداد یهودیان کوهستانی در نتیجه اسارت بابلی ها از اورشلیم به ایران اسکان داده شدند، جایی که در میان ایرانیان و تات ها زندگی می کردند. آنها چندین سال با شرایط جدید قومی-زبانی سازگار شدند و گویش تت فارسی را آموختند. در حدود قرن V-VI. در زمان فرمانروایان ساسانی کواد / (488-531) و به ویژه خسرو / انوشیروان (531-579) اجداد یهودیان کوهستانی همراه با تاتامی ها به عنوان استعمارگران ایرانی در قفقاز شرقی، شمالی اسکان داده شدند. آذربایجان و داغستان جنوبی برای خدمات و حفاظت از دژهای ایران.

روند مهاجرت اجداد یهودیان کوهستانی برای مدت طولانی ادامه یافت: در پایان قرن چهاردهم. آنها توسط نیروهای تامرلن مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در سال 1742، سکونتگاه های یهودیان کوهستانی توسط نادرشاه ویران و غارت شد. اواخر هجدهم V. آنها توسط کازیکومخ خان مورد حمله قرار گرفتند که تعدادی از روستاها (آساوا در نزدیکی دربند و غیره) را ویران کردند. پس از الحاق داغستان به روسیه در آغاز قرن نوزدهم. وضعیت یهودیان کوهستانی تا حدودی بهبود یافت: از سال 1806، آنها، مانند بقیه ساکنان دربند، از عوارض گمرکی معاف بودند. در جریان جنگ آزادیبخش ملی کوهنوردان داغستان و چچن به رهبری شمیل، اصولگرایان مسلمان نابودی «کفار» را هدف خود قرار دادند، روستاهای یهودی و محله های آنها را ویران و غارت کردند. ساکنان مجبور شدند در قلعه های روسیه پنهان شوند یا به زور به اسلام گرویدند و متعاقباً با جمعیت محلی ادغام شدند. روند همسان سازی قومی یهودیان کوهستانی توسط داغستانی ها، شاید با کل تاریخ توسعه آنها به عنوان یک گروه قومی همراه بود. در دوران اسکان مجدد و قرون اول اقامت خود در قلمرو آذربایجان شمالی و داغستان بود که ظاهراً یهودیان کوهستانی سرانجام زبان عبری را از دست دادند که به زبان عبادت مذهبی و آموزش سنتی یهودی تبدیل شد.

فرآیندهای جذب می‌تواند گزارش‌های بسیاری از مسافران قرون وسطی و مدرن را توضیح دهد، داده‌های اکتشافات قوم‌نگاری میدانی در مورد محله‌های یهودی که قبل از قرن نوزدهم وجود داشته است. شامل تعدادی از روستاهای آذربایجانی، لزگین، طبساران، تات، کومیک، درگین و آوار و همچنین توپونیوم یهودی که در دشت ها، کوهپایه ها و مناطق کوهستانی داغستان یافت می شود (دژووداگ، دژوگیوت-اول، دژوگیوت-بولاک، دژوگیوت کوچه). ، Dzhufut-katta و غیره). شواهد قانع‌کننده‌تر از این فرآیندها، توخم‌ها در برخی از روستاهای داغستان است که منشأ آن مربوط به یهودیان کوهستانی است. چنین توخم هایی در روستاهای آختی، آراگ، روتول، کارچاق، اوسوخچای، اوسوگ، اوبرا، روگودزا، آراکان، سالتا، مونی، مکگی، دشلاگر، روکل، موگاتیر، گیمیدی، زیدیان، ماراگا، ماجالیس، یانگیکنت، ثبت شده است. دورگلی، بویناک، کارابوداخکنت، تارکی، کافر-کوموخ، چیریورت، زوبوتلی، اندیری، خاساویورت، آکسای، کوستک و غیره.

با پایان یافتن جنگ قفقاز که برخی از یهودیان کوهستان در آن شرکت داشتند، وضعیت آنها تا حدودی بهبود یافت. دولت جدید امنیت شخصی و دارایی آنها را تامین کرد و هنجارهای قانونی موجود در منطقه را آزاد کرد.

در دوره اتحاد جماهیر شوروی، تغییرات قابل توجهی در تمام زمینه های زندگی یهودیان کوهستانی رخ داد: شرایط اجتماعی و زندگی به میزان قابل توجهی بهبود یافت، سواد فراگیر شد، فرهنگ رشد کرد، عناصر تمدن اروپایی تکثیر شد و غیره. در 1920-1930 گروه های تئاتر آماتور متعددی در حال ایجاد هستند. در سال 1934، یک گروه رقص از یهودیان کوهستانی به سرپرستی T. Izrailov (استاد برجسته ای که در پایان 1958-1970 گروه رقص حرفه ای "لزگینکا" را رهبری می کرد، تشکیل شد که داغستان را در سراسر جهان تجلیل کرد).

ویژگی خاص فرهنگ مادی یهودیان کوهستانی شباهت آن با عناصر مشابه فرهنگ و زندگی مردم همسایه است که در نتیجه پیوندهای اقتصادی و فرهنگی پایدار چند صد ساله ایجاد شده است. یهودیان کوهستان تقریباً تجهیزات ساختمانی مشابهی با همسایگان خود داشتند، چیدمان خانه هایشان (با برخی ویژگی ها در داخل)، ابزارهای صنایع دستی و کشاورزی، سلاح ها و تزئینات. در واقع تعداد کمی سکونتگاه یهودی کوهستانی وجود داشت: روستاها. آشاگا-آراگ (دژوگوت-آراگ، مامراش، خنجال کالا، نیوگدی، ژاراگ، آگلابی، خوشمزیل، یانگیکنت.

نوع اصلی خانواده در میان یهودیان کوهستانی، تقریباً تا ثلث اول قرن بیستم، یک خانواده بزرگ تقسیم نشده سه تا چهار نسل بود. ترکیب عددی چنین خانواده هایی بین 10 تا 40 نفر بود. خانواده های بزرگ معمولاً یک حیاط را اشغال می کردند که در آن هر خانواده خانه یا چندین اتاق مجزا داشت. سرپرست خانواده پرجمعیت پدر بود که همه باید از او اطاعت کنند و همه مشکلات اقتصادی و دیگر خانواده را حل می کرد. پس از مرگ پدر، رهبری به پسر بزرگتر رسید. چندین خانواده بزرگ که از یک اجداد زنده بودند، توخوم یا تایپ را تشکیل دادند. مهمان‌نوازی و کوناچ‌گرایی نهادهای اجتماعی حیاتی بودند که به یهودیان کوهستانی کمک کردند تا در برابر ظلم‌های متعدد مقاومت کنند. نهاد خواهرخواندگی با مردم همسایه نیز نوعی ضامن حمایت از یهودیان کوهستانی از جمعیت اطراف بود.

تأثیر زیادی بر زندگی خانوادگی و سایر جنبه ها زندگی اجتماعیارائه شده توسط دین یهود، تنظیم روابط خانوادگی و ازدواج و سایر زمینه ها. دین، یهودیان کوهستانی را از ازدواج با غیر مؤمنان منع می کرد. مذهب تعدد زوجات را مجاز می دانست، اما در عمل دو همسری بیشتر در میان طبقات ثروتمند و خاخام ها به ویژه در موارد بی فرزندی همسر اول مشاهده می شد. حقوق زن محدود بود: او حق سهم مساوی در ارث نداشت، نمی توانست طلاق بگیرد و غیره. ازدواج در سنین 15-16 (دخترها) و 17-18 (پسران) معمولاً بین پسرعموها یا پسرعموهای دوم انجام می شد. بهای عروس برای عروس (پول به نفع پدر و مادر و خرید جهیزیه) پرداخت می شد. یهودیان کوهستانی جشن خواستگاری، نامزدی و به ویژه عروسی را بسیار جدی می گرفتند. در این مورد، مراسم عروسی در حیاط کنیسه (هوپو) برگزار می شود و پس از آن شام عروسی با اهدای هدایایی به تازه عروسان (شرمک) برگزار می شود. در کنار شکل سنتی ازدواج ترتیبی، ازدواج با آدم ربایی وجود داشت. تولد یک پسر یک شادی بزرگ تلقی می شد و به طور رسمی جشن می گرفت. در روز هشتم، مراسم ختنه (میلو) در نزدیکترین کنیسه (یا خانه ای که خاخام در آن دعوت شده بود) انجام می شد که با یک جشن بزرگ با شرکت اقوام نزدیک به پایان رسید.

مراسم تشییع جنازه مطابق با اصول یهودیت انجام می شد. در عین حال، می توان ردپای آیین های بت پرستی را که مشخصه کومیک ها و سایر اقوام ترک است، دنبال کرد.

در اواسط قرن نوزدهم. در داغستان 27 کنیسه و 36 مدرسه (nubo hundes) وجود داشت. امروزه 3 کنیسه در RD وجود دارد.

در سال‌های اخیر، به دلیل تنش‌های فزاینده، به دلیل جنگ‌ها و درگیری‌ها در قفقاز، عدم امنیت شخصی و عدم اطمینان نسبت به آینده، بسیاری از یهودیان کوهستانی مجبور به تصمیم‌گیری در مورد بازگرداندن میهن هستند. برای اقامت دائم اسرائیل از داغستان برای 1989-1999. 12 هزار نفر رفتند. خطر واقعی ناپدید شدن یهودیان کوهستانی از نقشه قومی داغستان وجود دارد. برای غلبه بر این روند، لازم است یک برنامه دولتی مؤثر برای احیاء و حفظ یهودیان کوهستانی به عنوان یکی از اقوام اصلی داغستان تدوین شود.

یهودیان کوهستانی در جنگ قفقاز

اکنون آنها در مطبوعات بسیار می نویسند، در رادیو و تلویزیون در مورد حوادث قفقاز، به ویژه در چچن و داغستان صحبت می کنند. در عین حال، ما به ندرت اولین جنگ چچن را به یاد می آوریم که تقریباً 49 سال به طول انجامید (1810 - 1859). و به ویژه در زمان امام سوم داغستان و چچن، شمیل، در 1834-1859 تشدید شد.

در آن روزها یهودیان کوهستانی در اطراف شهرهای کیزلیار، خساویورت، کیزیلیورت، موزدوک، ماخاچکالا، گودرمس و دربنت زندگی می کردند. آنها به صنایع دستی، تجارت، شفابخشی اشتغال داشتند و زبان و آداب و رسوم محلی مردم داغستان را می دانستند. آنها لباس محلی می پوشیدند، آشپزی را می دانستند، ظاهرشبیه جمعیت بومی بود، اما به ایمان پدران خود که به یهودیت اظهار داشتند، محکم پایبند بودند. جوامع یهودیتوسط خاخام های شایسته و خردمند رهبری می شدند. البته در طول جنگ، یهودیان مورد حمله، سرقت و تحقیر قرار گرفتند، اما کوهنوردان بدون کمک پزشکان یهودی نمی توانستند، همانطور که بدون کالا و غذا نمی توانستند. یهودیان برای محافظت و کمک به رهبران نظامی سلطنتی متوسل شدند، اما، همانطور که اغلب اتفاق می افتد، درخواست های یهودیان یا شنیده نشد یا به آنها توجه نکردند - می گویند خودت زنده بمان!

در سال 1851، شاهزاده A.I. Baryatinsky، از نوادگان یهودیان روسی شده لهستان، که اجدادش در زمان پیتر اول حرفه ای سرگیجه آور داشتند، به فرماندهی جناح چپ خط مقدم قفقاز منصوب شد. باریاتینسکی از اولین روز اقامت در داغستان شروع به اجرای نقشه خود کرد. او با رهبران جامعه - خاخام ها، سازماندهی شده فعالیت های اطلاعاتی، عملیاتی و اطلاعاتی یهودیان کوهستانی، قرار دادن آنها در کمک هزینه ها و ادای سوگند، بدون تجاوز به ایمان آنها ملاقات کرد.

نتایج دیری نپایید. قبلاً در پایان سال 1851، یک شبکه عامل از جناح چپ ایجاد شد. سوارکاران یهودی کوهستانی به دل کوه ها نفوذ کردند، موقعیت روستاها را آموختند، اقدامات و تحرکات نیروهای دشمن را مشاهده کردند و با موفقیت جایگزین جاسوسان فاسد و فریبکار داغستان شدند. بی باکی، خونسردی و برخی توانایی های ذاتی خاص برای غافلگیری ناگهانی دشمن، حیله گری و احتیاط - اینها ویژگی های اصلی سوارکاران یهودیان کوهستانی است.

در آغاز سال 1853 دستوری صادر شد که 60 یهودی کوهنورد در هنگ های سواره نظام و 90 نفر در هنگ های پیاده حضور داشته باشند. علاوه بر این، یهودیان برای خدمت فراخوانده شدند و اعضای خانواده آنها نیز دریافت کردند تابعیت روسیهو کمک مالی قابل توجهی. در آغاز سال 1855، امام شمیل شروع به متحمل شدن خسارات قابل توجهی در جناح چپ جبهه قفقاز کرد.

کمی در مورد شمیل. او امامی باهوش، حیله گر و شایسته داغستان و چچن بود که سیاست اقتصادی خود را دنبال می کرد و حتی ضرابخانه خود را داشت. یهودی کوهستانی اسمیخانوف رهبری ضرابخانه را برعهده داشت و دوره اقتصادی را زیر نظر شمیل هماهنگ می کرد! یک بار می خواستند او را متهم کنند که مخفیانه به یهودیان قالب ضرب سکه داده است. شمیل دستور داد «حداقل دستش را ببرند و چشمانش را بیرون بیاورند»، اما این فرم ها به طور غیرمنتظره ای در نزد یکی از صدیران شمیل پیدا شد. شمیل شخصاً از یک چشم او را کور کرده بود که صددر طفره رفت و او را با خنجر زد. شمیل مجروح با نیرویی باورنکردنی او را در آغوشش فشرد و سرش را با دندان از تن جدا کرد. اسمیخانوف نجات پیدا کرد.

شفا دهندگان امام شمیل شمیل، زیگیسموند آرنولد آلمانی و سلطان گوریچیف یهودی کوهستانی بودند. مادرش در نیمه زنان خانه شمیل قابله بود. هنگامی که شمیل درگذشت، 19 ضربه چاقو و 3 گلوله بر روی بدن او یافت شد. گوریچیف تا زمان مرگش در مدینه نزد شمیل ماند. او را به عنوان شاهد بر تقوای خود نزد مفتی فراخواندند و دیدند که شمیل را در نزدیکی قبر ماگومد نبی دفن کردند.

در طول زندگی شمیل 8 همسر داشت. طولانی ترین ازدواج با آنا اولوخانوا، دختر یک یهودی کوهستانی، تاجر اهل مزدوک بود. شمیل که تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفته بود، او را به اسارت گرفت و در خانه اش اسکان داد. پدر و بستگان آنا بارها سعی کردند به او باج بدهند، اما شمیل سرسخت باقی ماند. چند ماه بعد آنا زیبا تسلیم امام چچن شد و محبوب ترین همسر او شد. پس از دستگیری شمیل، برادر آنا سعی کرد خواهرش را به خانه پدرش برگرداند، اما او حاضر به بازگشت نشد. هنگامی که شمیل درگذشت، بیوه او به ترکیه نقل مکان کرد و در آنجا زندگی خود را با دریافت مستمری از سلطان ترکیه گذراند. شمیل از آنا اولوخانوا 2 پسر و 5 دختر داشت...

در سال 1856 شاهزاده باریاتینسکی به عنوان فرماندار قفقاز منصوب شد. در تمام خط جبهه قفقاز، نبرد متوقف شد و فعالیت های شناسایی آغاز شد. در آغاز سال 1857، به لطف شناسایی یهودیان کوهستانی در چچن، ضربات کوبنده ای به مناطق مسکونی شمیل و منابع غذایی وارد شد. و تا سال 1859، چچن از دست حاکم مستبد آزاد شد. نیروهای او به داغستان عقب نشینی کردند. در 18 اوت 1859، در یکی از روستاها، آخرین بقایای سپاه امام محاصره شد. پس از نبردهای خونین 21 اوت، سفیر اسمیخانف به مقر فرماندهی روسیه رفت و پس از انجام مذاکرات، موافقت کرد که شمیل به مقر فرماندهی کل قوا دعوت شود و خود اسلحه را زمین بگذارد. در 26 اوت 1859، در نزدیکی روستای وِدنو، شمیل در برابر شاهزاده باریاتینسکی ظاهر شد. قبل از اولین ملاقات شمیل با امپراتور روسیه الکساندر دوم، اسمیخانف به عنوان مترجم او خدمت می کرد. همچنین شهادت می دهد که شاه امام را در آغوش گرفت و بوسید. حاکم پس از اهدای پول به شمیل، کت خز ساخته شده از خرس سیاه و هدایایی به همسران، دختران و عروس های امام، شمیل را برای اقامت در کالوگا فرستاد. 21 نفر از بستگان با او به آنجا رفتند.

جنگ قفقاز به تدریج پایان یافت. نیروهای روسیه در طی 49 سال جنگ، حدود 100 هزار نفر را از دست دادند. با بالاترین فرمان، همه یهودیان کوهستانی به دلیل شجاعت و شجاعت به مدت 20 سال از پرداخت مالیات معاف شدند و از حق رفت و آمد آزاد در سراسر قلمرو امپراتوری روسیه برخوردار شدند.

با آغاز جنگ مدرن جدید در قفقاز، همه یهودیان کوهستانی چچن را ترک کردند و به سرزمین اجداد خود برده شدند. بیشتر آنها داغستان را ترک کردند، بیش از 150 خانواده باقی نمانده بودند. می خواهم بپرسم چه کسی به ارتش روسیه در مبارزه با راهزنان کمک خواهد کرد؟