صفحه اصلی / برگردان / روانشناسی روابط شاد. هفت راز یک رابطه شاد دعوا می تواند درست باشد.

روانشناسی روابط شاد. هفت راز یک رابطه شاد دعوا می تواند درست باشد.

هر روز بر تعداد طلاق ها افزوده می شود، اگرچه همه در هنگام تشکیل خانواده انتظار ازدواجی را داشتند که تا آخر عمر ادامه داشته باشد. پس رازی وجود دارد رابطه شاد? ما عجله داریم که شما را ناامید کنیم - هیچ رازی وجود ندارد.

تعیین هیچ فرضیه ای غیرممکن است که خوشبختی خانواده بر آن استوار باشد، زیرا هر خانواده فردی است. فقط قوانین اساسی وجود دارد که با پیروی از آنها می توانید فضای یک رابطه را بهبود بخشید و احساسات را حفظ کنید.

حتی برای کوچکترین چیزها سپاسگزار باشید. هیچ چیز را بدیهی نگیرید و به نیمه دیگر خود بگویید که برای همه چیز در رابطه خود ارزش قائل هستید. نشان دهید که چقدر به شریک زندگی خود نیاز دارید. فداکاری فایده ای ندارد زیرا هیچ کس قدر آن را نخواهد دانست.

شریک زندگی شما به فداکاری های شما نیاز ندارد و نمی خواهد سرزنش های شما را بشنود. هر دوی شما باید چیزهای جدید و جالبی را وارد رابطه خود کنید، نه اینکه آنچه را که دارید خراب کنید. مهم است که به نظرات و تصمیمات معشوق خود احترام بگذارید، حتی اگر با آنها موافق نباشید. شما همچنین باید به دوستان و خانواده شریک زندگی خود احترام بگذارید.

گذشته را در گذشته رها کنید

احساسات قدیمی، عشق گذشته را فراموش کنید، شریک فعلی خود را با سابق خود مقایسه نکنید. به یاد نداشته باشید که عزیزتان سال ها پیش چه کرده است - اگر با او ماندید، به این معنی است که او را بخشیده اید، پس گذشته را مطرح نکنید.

خوشبختی با شما شروع می شود

چگونه در یک رابطه شاد باشیم؟ این غیرممکن است اگر به تنهایی ناراضی باشید، وقتی تنها هستید، وقتی فرزندانتان در کنار شما نیستند. خوشبختی نه در عمل است، نه در دستیابی به چیزی، نه در تصاحب یک شخص و نه در پول. زمانی شروع می شود که شما شاد بودن را انتخاب می کنید.

احترام باعث ایجاد اعتماد در یک رابطه می شود. به یاد داشته باشید که حتی زمانی که در حال دعوا هستید احترام بگذارید. اغلب، نزاع ها به دنبال اتهامات وارد می شوند. مواظب حرفاتون باش آشپزی می کنی، اما نمی توانی توهین هایت را پس بگیری. مهم نیست که بعد از آن چقدر پشیمان شوید، سخنان تند شما زخمی بر قلب شریک زندگی تان می گذارد.

سعی کنید حسادت نکنید زیرا نشان می دهد که به ناامنی های خود و ترس خود از رها شدن اذعان دارید. نیازی نیست شریک زندگی خود را با حسادت دیوانه کنید. بی اعتمادی شما احساسات عزیزتان را جریحه دار می کند. شما شریک زندگی خود را وادار می کنید تا کاری را انجام دهد که از آن می ترسید.

ارتباط برقرار کنید و اعتماد کنید

یاد بگیرید که با همسرتان در مورد آنچه برای شما و او مهم است صحبت کنید. از موضوعات جنسی تا بازسازی. بین شرکا نباید موضوعاتی وجود داشته باشد که از صحبت کردن در مورد آن شرمنده یا ناخوشایند باشند. برای همدیگر باز باشید، به خودتان اعتماد کنید و قابل اعتماد باشید.


سعی نکنید یکدیگر را تغییر دهید

اگر طرف مقابلتان به شما حسادت کند چه؟ اجازه ندهید حسادت رابطه شما را خراب کند. توهین به این صفات فایده ای ندارد. اما اگر این یک عادت بد است و راهی برای رهایی از آن مفید است، پس فقط بدون هیچ بحثی موضوع را با همسرتان در میان بگذارید.

همه باید اسرار یک رابطه شاد را بدانند

کاستی های یکدیگر را ببخشید. شریک زندگی خود را سرزنش نکنید و به آن توجه کنید صفات مثبتشخصیت فرد مورد علاقه شما از تعریف کردن خجالت نکشید! اگر می خواهید بدانید چگونه در یک رابطه شاد باشید، به سایت اشتباهی وارد شده اید.

ازدواج باید حرف اول را بزند

ازدواج قوی ترین پیوند بین دو نفر است. بچه‌ها بزرگ می‌شوند و خانه والدینشان را ترک می‌کنند، دوستان ظاهر می‌شوند و ناپدید می‌شوند، تجارت و شغل مفاهیمی ناپایدار هستند که اگر خانواده نداشته باشید، معنایی ندارند. خانم هایی که فکر می کنند بچه ها مهمترین چیز در زندگی هستند تا حدودی ناراضی هستند و باعث ناراحتی فرزندانشان می شوند. دیر یا زود کودک خانه را ترک می کند و خانواده خود را تشکیل می دهد، به همین دلیل ازدواج باید حرف اول را بزند.

راز اصلی احترام است!

البته، شما می توانید این توصیه را نادیده بگیرید تا اینکه همزمان روی خودتان، سبک زندگی و خوشبختی خود کار کنید، اما لطفاً برای من ایمیلی ننویسید که از اینکه او پس از دو ماه شما را ترک کرد چقدر ناراضی هستید.

مخالفان جذب می شوند، اما واقعی

اگر می‌خواهید رابطه‌ای شاد داشته باشید، باید تمام تلاش خود را بکنید تا از بودن با دختری که چیزی جز درام ایجاد نمی‌کند اجتناب کنید. ما قبلاً صحبت کرده ایم که نباید زنان سمی و منفی را تحمل کنید، اما اشتباه بزرگ دیگری وجود دارد که بسیاری از مردان هنگام انتخاب شریک زندگی خود مرتکب آن می شوند. وقتی صحبت از این اشتباه می شود، تا حدودی جامعه ما و اعتقاداتش مقصر هستند.

یادت باشه چرا ازدواج کردی

هرگز فراموش نکنید که چرا این شخص را برای تشکیل خانواده انتخاب کردید؟ چرا می خواستی زندگیت را با او تقسیم کنی؟ شما خانواده درست نکردید که شبانه روز کار کنید و روزی 2 ساعت همدیگر را ببینید، پول بشمارید، اموال را تقسیم کنید و .... شما خانواده ای ایجاد کردید که همدیگر را دوست داشته باشند.

در حالی که ممکن است درست باشد که گذراندن وقت با زنی که مخالف شما است سرگرم کننده و هیجان انگیز است، اما باید مراقب باشید که به نتیجه اشتباه نرسید. فقط به این دلیل که مخالفان جذب می شوند به این معنی نیست که با هم می مانند.

به خودتان اجازه دهید آسیب پذیر باشید

در واقع، روابطی که در آن طرفین بسیار شبیه یکدیگر هستند، معمولاً شادتر از روابطی هستند که در آن هر دو طرف کاملاً متفاوت هستند. مراقب باشید چه کسی را جذب می کنید، حداقل زمانی که می خواهید او بماند. شما کارهای بهتری نسبت به صحبت در مورد احساسات خود دارید. شما افرادی را که آسیب پذیر هستند تحقیر می کنید.

بیشتر یکدیگر را لمس کنید

تماس بیشتر لمسی، و نه فقط در رختخواب. بیشتر همدیگر را در آغوش بگیرید، نوازش کنید. این باعث می‌شود که عادت نزدیکی دائم به یکدیگر را ترک نکنیم.


فکر نکنید که می توانید در جریان درگیری ها چیزی را حل کنید

در طول نزاع، گرفتن تصمیم درست، پاسخ به یک سوال یا بهبود روابط غیرممکن است. برای عاشقان یک نگاه یا زمزمه کافی است تا یکدیگر را بفهمند و بشنوند. در این لحظه دو قلب های عاشقآنقدر نزدیک که نیازی به کلمات بزرگ ندارند. چه زمانی مردم دوست داشتنینزاع می کنند، آنها احساس می کنند از یکدیگر دور هستند، بنابراین می خواهند فریاد بزنند تا به یکدیگر برسند. اما حتی این هم کمکی نمی کند.

هیچکس به کسی بدهکار نیست

به زندگی بدون رابطه شاد خوش آمدید! هر فردی یک جنبه آسیب پذیر دارد. با این حال، در آغوش گرفتن آنها نشانه قدرت واقعی است. شما فقط می توانید آنچه را که هستید جذب کنید، و اگر نقاط ضعف و آسیب پذیری خود را پنهان کنید، دختری که جذب می کنید احتمالاً همان مسائل عاطفی را خواهد داشت. در روابط غیر معتبر، جعلی و ناخوشایند خود لذت ببرید.

قبل از اینکه بخواهید او را تغییر دهید خودتان را تغییر دهید.

ده ها انجمن وجود دارد که در آن زنان شکایت دارند که دوستانشان در تلاش برای تغییر آنها هستند. آن‌ها می‌خواهند پاسخ سؤالی را بدانند که مجبور نیستند از خود بپرسند. به طور جدی، این را با صدای بلند بخوانید و در مورد آن فکر کنید. زن بازتابی از مردش است. این وظیفه شماست که با ارزش هایی زندگی کنید که می خواهید او را زنده ببینید. این وظیفه شماست که همانطور که می خواهید او رفتار کنید. وظیفه شما این است که همانطور که می خواهید به شما احترام بگذارد به او احترام بگذارید.

از کسی که در کنارتان است قدردانی کنید و عشق خود را صرفاً به این دلیل که می خواهید آن را ببخشید به او بدهید. برای شما آرزوی موفقیت داریم و فراموش نکنید که دکمه ها و

برای درک اینکه آیا رابطه شما در حالت پیش فرض، در تعادل یا عدم تعادل است، باید ارزیابی کنید که چه نوع نیازی به یکدیگر دارید.

این وظیفه شماست که خودتان را تغییر دهید، اجازه دهید او شما را تغییر دهد. هر روز روی روابط خود کار کنید. با او صحبت کنید، با او ارتباط برقرار کنید و به ایده هایی فکر کنید که به شما در بهبود رابطه کمک می کند. شما باید هر روز تلاش کنید و هر روز که به رختخواب می روید باید به آنچه می خواهید افتخار کنید.

از مواد مخدر و الکل خودداری کنید

یکی از اعضای خانواده من الکلی است. او نه پدر من است، نه برادر من. او فقط یک خویشاوند دور است، اما روشی که او خود را نابود کرد، زندگی و روابطش امیدوار است شما را تشویق به ترک الکل کند. او با یک دختر شگفت انگیز بود. او زیبا، باهوش بود و او را دوست داشت.

نیازها کمتر و بیشتر می شود.

نیازهای پایین تر، نیاز به بقا و امنیت است. اگر نیاز به شریک زندگی کم باشد، فرد از زنده ماندن، مردن یا تجربه رنج شدید می ترسد. این میزان وابستگی بالایی دارد.

چنین درجه بالایی از وابستگی می تواند مادی و فیزیکی باشد. همه چیز با وابستگی مادی مشخص است. شما با هزینه شریک زندگی خود زندگی می کنید و ابزار بقای خود را ندارید: بدون درآمد، بدون مسکن، اگر شریک زندگی تان شما را ترک کند ممکن است بمیرید. اما وابستگی فیزیکی می تواند با چیزهای مختلفی مرتبط باشد. گاهی اوقات وابستگی جسمانی در نتیجه وابستگی عاطفی بسیار شدید رخ می دهد. این به اصطلاح ادغام کامل و از دست دادن هویت جداگانه است. هرگونه تهدید به دوری از شریک زندگی باعث وحشت و درد می شود. رنج در سطح فیزیکی احساس می شود: ماهیچه ها ضعیف می شوند، ضربان قلب تند می شود یا برعکس، یخ می زند، دست ها می لرزند و سرگیجه. یک فرد خطر مرگ را تجربه می کند، اگرچه ممکن است از نظر مالی مستقل باشد و ابزار بقای خود را داشته باشد. اما به دلیل از دست دادن هویت، شریک زندگی خود را به عنوان بخش فیزیکی خود درک می کند و به شدت از دست دادن او می ترسد.

تعریف یک رابطه کاملاً شاد. او پرخاشگر و غیرقابل پیش بینی شد. او توانایی دریافت عشق را از دست داد، کنترل خود را از دست داد و در نهایت احترام را از دست داد. همه اینها به خاطر داروهایی است که از نظر اجتماعی مقبول تر از آب آشامیدنیدر باشگاه

تلاش برای رفع مشکلات او را متوقف کنید

اجازه ندهید مصرف مواد مخدر و الکل دارویی باشد که رابطه شما را خراب کند. بطری ها و سوزن ها نباید در مسیر خوشبختی قرار بگیرند. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که احتمالاً 99 درصد از مردان مرتکب می شوند این است که می خواهند مشکلات را برطرف کنند. در حالی که تمایل شما برای رفع مشکلات برای رئیستان عالی است، اما برای رابطه شما کاملاً کشنده است.

نیازهای بالاتر کاملاً متفاوت است. آنها بقا یا امنیت را فراهم نمی کنند، آنها نیاز به شادی، پیشرفت، دانش و خودشناسی را فراهم می کنند. بدون ارضای این نیازها، شخص در خطر مرگ یا رنج غیرقابل تحمل نیست، او می تواند به راحتی زنده بماند و احساس تحمل کند. با این حال، او خوشحال نخواهد شد، او تمام وجود را تجربه نخواهد کرد. لطفاً توجه داشته باشید: او زنده خواهد ماند، حتی ممکن است تمام زندگی خود را زندگی کند، اما زندگی او چنین خواهد بود.

این وظیفه شما نیست که مشکلات او را حل کنید، حتی اگر فکر می کنید اینطور است. وظیفه شما این است که به او گوش دهید و مشکلات او را درک کنید. اما دلیلی دارم که بارها و بارها به آن اشاره کنم. صداقت بزرگ ترین داروی غرایز جنسی است. این بخشی جدایی ناپذیر از هر اغواگری است و بنابراین بخشی جدایی ناپذیر از همه روابط است. صداقت وحشیانه منجر به روابطی می شود که فوق العاده شاد هستند.

رازهای روابط خانوادگی شاد

هیچ احساس ظریفی وجود ندارد که چیزی اشتباه است. دلیلی برای ترس از دروغ ندارید. لازم نیست نگران بی صداقتی و نتایج آن باشید. با صادق بودن با یکدیگر، می توانید از رابطه خود بدون نگرانی، ترس یا شوک های غیرمنتظره لذت ببرید. شما می توانید به سادگی سوار بر موج رابطه خود شوید بدون اینکه نگران باشید کوسه ای که انتظارش را نداشتید شما را به زیر آب هل می دهد.

اینجا یک ازدواج خوب است و رابطه خوبزمانی ساخته می شوند که افراد بالاترین نیازهای یکدیگر را تجربه کنند، اما نیازهای کمتر را تجربه نمی کنند. هر دو مستقل هستند، بقا و ایمنی خود را تضمین می کنند، از نظر مالی به یکدیگر نیاز ندارند و از نظر جسمی قادر به زندگی بدون مرگ هستند. اما آنها به سمت یکدیگر کشیده می شوند زیرا در یکدیگر فرصتی برای پیشرفت، دانش و به سادگی شادی می بینند.

هر وقت خواستی و هر وقت خواستی با هم باشیم

هر کسی نیاز به زمان شخصی دارد. متأسفانه، بسیاری از پسرها این واقعیت را نادیده می گیرند و به محض اینکه دوست دختر پیدا می کنند، چسبنده می شوند. "او رفت، او رفت، او بالاخره راهش را گم کرد!" اساس هر رابطه سالم، زمان صرف شده با هم و فعالیت هایی است که با هم از آنها لذت می بریم.

اصل اساسی یک رابطه شاد این است که وقتی می خواهید با او باشید با هم باشید و زمانی که نیاز دارید تنها باشید. وقتی بیش از 24 ساعت همدیگر را نبینید او را از دست نخواهید داد، و همچنین آزادی خود را از دست نخواهید داد وقتی او چند ساعت بعد از رابطه جنسی شما بماند. زوج خوشبخت- زن و شوهری که تعادل مناسبی بین زمان و زمان ما پیدا کرده اند.

تفاوت اساسی چیست؟

ببین اگر بدون آدم درد شدیدی داری معتاد هستی. اگر کسی به شما شادی می بخشد، اما بدون او نمی میرید و در رنج های دیوانه کننده فرو نمی روید، شما مستقل هستید، اما او را دوست دارید، او را به خاطر شادی و لذتش دوست دارید. هیچ وابستگی وجود ندارد، شما بدون او زنده خواهید ماند، اما با او بسیار بهتر است، بنابراین برای داشتن این شخص در نزدیکی خود کارهای زیادی انجام خواهید داد. خیلی، اما(!) نه همه. شما خود را تحقیر نمی کنید، التماس نمی کنید، فریب نمی دهید، به زور نگه نمی دارید، برای ترحم فشار نمی آورید و تهدید نمی کنید. شما در چارچوب احترام به خود خواهید ماند، عزت نفس خود را قربانی نمی کنید، زیرا اولاً، می دانید که بدون احترام به خود هیچکس به هیچ وجه به شما نیاز ندارد و ثانیاً چنین وحشت فانی را تجربه نمی کنید که ثبات را از دست بدهید. و کفایت بله، به دلیل جدایی از عزیزتان، لذت به اصطلاح زندگی شخصی شما (نام چندان درستی نیست) برای مدت طولانی ناپدید می شود، پوچی وجود دارد، اما شما این شادی را در شخص دیگری جستجو خواهید کرد و در حال حاضر - در چیز دیگری.

هرگز سعی نکنید از طریق ترس احترام به دست آورید.

هیچ یک از این روابط سالم و شاد نبودند. رابطه ای که در آن زن به مرد خود احترام نمی گذارد محکوم به شکست است. اگر او به شما احترام نگذارد، به شما اجازه نمی دهد او را رهبری کنید، و اگر دوست پسرش فرد مناسبی برای رهبری او نباشد، در نهایت به دنبال مردی می شود که این پتانسیل را داشته باشد.

سؤال این است: چگونه از زنان احترام می‌گیرید؟ پاسخ: از طریق ترس یا تحسین. ترس و تحسین تنها دو راه برای به دست آوردن احترام از کسی است. احترام از طریق تحسین رابطه تنگاتنگی با عشق، وفاداری و محبت دارد. احترام از طریق ترس ارتباط نزدیکی با دستکاری، سوء استفاده عاطفی و خشونت دارد.

این یک سطح کاملاً متفاوت از رابطه است - رابطه بین دو فرد بالغ و مستقل که در یکدیگر لذت می بینند و انگیزه ای برای پیشرفت هستند و نه فرصتی برای بستن سوراخ های خود.

در یک عدم تعادل، یکی نیاز بسیار پایین‌تری را در دیگری تجربه می‌کند (به معنای واقعی کلمه نمی‌تواند زندگی کند، بدون آن رنج می‌برد)، در حالت پیش‌فرض، هر دو نیازهای بالاتری را در یکدیگر تجربه نمی‌کنند (خوشبختی و لذت را از ارتباط نمی‌بینند) و سعی می‌کنند به دست آورند. نوعی مشارکت مادی از یکدیگر (خدمات مفید اغلب).

نمونه زنی که بیشتر از مرد درآمد دارد

او بدیهی است که ترس را تنها راه کسب احترام می داند. میدونی دوست دخترت واقعا کیه؟ اکثر مردها این کار را نمی کنند و به همین دلیل است که روابط آنها بد است. تصویری که از دوست دختر خود دارید ممکن است دقیق نباشد.

تبریک میگم لعنتی کمتر از ده دقیقه طول کشید تا بفهمم چه چیزی سال ها طول کشید تا بفهمی. حقیقت غم انگیز این است که بسیاری از مردان یا بهترین علایق دوست دختر خود را در دل ندارند یا نمی دانند چگونه با آنها در سطحی ارتباط برقرار کنند که به آنها اجازه می دهد خود واقعی خود را آشکار کنند. اگر واقعاً می‌خواهید رابطه‌ای شاد داشته باشید که در آن دوست دخترتان احساس احترام و درک کند، باید به زیر سطح نگاه کنید.

مزلو این نیازها را متوسط ​​نامید. شما امنیت، اعتماد به نفس بیشتری می خواهید، حمایت بیشتری می خواهید، و برخی از منابع خارجی از شریک زندگی شما استخراج می شود.

یعنی پیش‌فرض نیز نیاز پایین‌تری به یکدیگر است، اما نه یک نیاز قوی، نه فیزیکی، بلکه سودمند، نیاز به خدمات مفید طبق این اصل: از آنجایی که من وقت و انرژی خود را در اینجا صرف او می‌کنم، اجازه دهید او پس از آن چیزی به من بده، نه اینکه فقط از آن استفاده کنم. یعنی باز هم میل به انتقال بخشی دیگر از نیازهایی است که باید خودت ارضا کنی. هر دو طوری از همدیگر می کشند که انگار برای انتقام گرفتن. به تو می دهم، به من هم بده. به محض اینکه شخص در حالت پیش فرض تصمیم می گیرد تمام نیازهای مادی و جسمی خود را خودش برآورده کند، می بیند که اصلاً نیازی به دیگری ندارد.

نکته اصلی احترام به یکدیگر است

او دوست دختر شما، همسر شما و شاید حتی مادر فرزندان شما است. او حق دارد بخشی از زندگی شما باشد. با این حال، شما باید آن را بخشی حیاتی از زندگی خود در نظر بگیرید. شما باید به او نگاه کنید و احساس کنید که او متعلق به شماست. او را به دوستان خود معرفی کنید. ببرش پیش این کسل کننده ها تعطیلات خانوادگی. وقتی در مورد دوست دختر خود به دیگران می گویید غرور خود را پنهان نکنید.

مهم این است که زندگی خود را از کل زندگی خود جدا نکنید. در غیر این صورت، امید به یک رابطه شاد مانند حباب خواهد ترکید. احترام، قدردانی، حمایت و عشق بی قید و شرط- همه اینها جنبه های مهم یک رابطه شاد هستند. اما لطفا، لطفا، لطفاً سکس را فراموش نکنید.

ببینید، با نیازهای بالاتر به شخص دیگری، عدم تعادل و پیش‌فرض آغاز نمی‌شود. نیازهای بالاتر جهت گیری خون آشام ندارند. اگر از تعمق در یک شخص لذت زیبایی شناختی دارید یا او برای شما یک موزه خلاق است، پس این به هیچ انرژی او نیاز ندارد، تصویر او بر شما می درخشد و شما را گرم می کند. اگر او نیز نیاز بیشتری به شما داشته باشد، شما خوشحال تر خواهید بود. اگر او نیازهای کمتری به شما داشته باشد، ممکن است نیازهای بالاتر شما به او از بین برود. اما نه فورا. در ابتدا می توانید بسیار سخاوتمند باشید و کارهای زیادی برای او انجام دهید و از آن لذت ببرید.

رابطه جنسی یکی از مهمترین، اگر نگوییم مهمترین جنبه تمام روابط بین یک زن و مرد است که دوستی نیست. بدون رابطه جنسی هیچ رابطه ای وجود ندارد. شادی بدون رابطه جنسی وجود ندارد. از سوی دیگر، شما با فیلم‌های خانوادگی بمباران می‌شوید که تنها تماس جنسی، بوسه بر گونه است. جای تعجب نیست که مردان زیادی وجود دارند که از وارد شدن به یک رابطه می ترسند، وقتی شرطی شده اند که باور کنند بودن در یک رابطه به معنای نداشتن اشتیاق، بدون هیجان و به خصوص بدون رابطه جنسی است.

زوج خوشبخت زوجی هستند که مثل خرگوش ها لعنت می کنند. شما می توانید این اصل را به عنوان خواستار زیبایی درونی توصیف کنید. آنچه شما اساساً از دختری که می خواهد دوست دختر شما شود می خواهید این است که او از نظر عاطفی سالم است و مشکلات زیادی با پدرش ندارد. هر کسی که خودش را دوست دارد باید با این قانون زندگی کند.

راز یک رابطه شاد این است که وقتی بیشترین نیاز را به یک فرد احساس می کنیم، از سرمایه گذاری فیزیکی و مالی خوشحال می شویم. تمام فرقه های باستانی بر این اساس ساخته شده اند. این یک غریزه اساسی انسان است که از نظر مالی در چیزی سرمایه گذاری کند که از آن الهام و شادی دریافت کند. مردم برای توتم ها و خدایان هدایایی می آوردند زیرا در نتیجه عبادت انرژی دریافت می کردند. عشق نیز به یک معنا یک فرقه است. شما از آن شخص راضی هستید و می خواهید روی او سرمایه گذاری کنید. شما خودتان به هیچ چیز مادی از او نیاز ندارید، فقط برای تحسین او، اما نمی توانید از آوردن گل، غذا، چیزهای زیبا برای او یا تلاش برای تزئین فضای اطرافش با چیزی مقاومت کنید.

تصور کنید هر دو با چنین عشقی یکدیگر را دوست دارند. هر دو سرمایه گذاری مالی می کنند، بدون توجه به این مشارکت ها، بدون احساس بار، هر کاری را با لذت انجام می دهند، هر دو به صورت لذت از حضور، ارتباط، لمس، مشارکت از یکدیگر پول دریافت می کنند.

این تقریباً همیشه در همان ابتدا در حالت عشق متقابل اتفاق می افتد. حتی اگر هر دو کودک باشند، اما عاشق یکدیگر شده باشند، مدتی از یکدیگر چیز مادی نمی خواهند، اصلاً به منافع خود فکر نمی کنند، از عشق لذت می برند و برای ابراز این عشق تلاش می کنند. به یکدیگر مادی و فیزیکی بیشتری بدهند: مراقبت کردن، مراقبت کردن. یعنی خودشان نمی خواهند دریافت کنند، فقط به آن فکر نمی کنند، روی لذت تمرکز می کنند، آنقدر انرژی وارد می شود که کمبودی وجود ندارد، پری و زیاده روی است، بنابراین می خواهند بدهند. آنها به طور غریزی مال خود را به یکدیگر می دهند تا از حضورشان در زندگی ابراز تحسین و قدردانی کنند. به طور غریزی! چگونه پرندگان به طور غریزی به جوجه های خود غذا می دهند و نوع خاصی از جذابیت را برای آنها تجربه می کنند. بعداً جزئیات بیشتری در مورد این غریزه انسانی به شما خواهم گفت - همه چیز را به عزیز خود بدهید. نیمی بیولوژیکی و نیمی اجتماعی است. غرایز نیز می توانند اجتماعی باشند (غریزه یک برنامه ناخودآگاه است) و نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ایفا کند و در مورد یک فرد فقط به صورت مشروط می توان امر زیستی را از اجتماعی جدا کرد.

چه چیزی بر این غریزه قدرتمند باستانی تأثیر می گذارد؟ چرا پیش فرض یا عدم تعادل در نقطه ای شروع می شود؟

پیش فرض به تدریج شروع می شود (اگرچه ممکن است به سرعت یا آهسته توسعه یابد). مردم متوجه می شوند که هدایا و مراقبت های آنها (که در ابتدا به طور غریزی، با لذت و از روی عشق می دادند) توسط شخص پذیرفته می شود، اما در ازای آن او اندک می دهد. و هر دو متوجه آن می شوند. اغلب اوقات، یکی اول منجمد می شود، سرمایه گذاری ها را کاهش می دهد و شروع به استخراج بیشتر از دیگری می کند. اینجا یکی دیگر می رسد. او نمی خواهد چیز زیادی بدهد، او فکر می کند که از قبل به اندازه کافی می دهد. می خواهد بیشتر دریافت کند.

به طور پیش فرض، افراد خیلی به یکدیگر وابسته نیستند (به جای یک خانه مشترک، یک فرزند مشترک، عادات)، اما می خواهند نیازهای پایین تر خود را برآورده کنند. به عبارت دقیق تر، اینطور نیست که آنها حتی بخواهند. فقط به نظر آنها می رسد که واقعاً به دیگری کمک می کنند تا نیازهایش را برآورده کند. خب پس بگذار او هم برای آنها تلاش کند.

زنان حتی رابطه جنسی را یک سرمایه گذاری می دانند. می گویند او رابطه جنسی دارد، بدون من مجبور شده است جایی دنبالش بگردد، شاید به فاحشه ها پول بدهد یا زنان دیگر را تبلیغ کند و من در خدمت او هستم، بگذار به من پول بدهد. یک زن عاشق خودش خواهان رابطه جنسی است، او کمتر از یک مرد به آن نیاز ندارد، اما زمانی که شرور شروع می شود، زمانی که زن تبدیل به یک مزیت می شود، شروع می کند جنسی را خدمت مفید خود می داند.

سکس صرفاً یک خدمت است اگر مردی از زن استفاده غیرشخصی کند، بدون اینکه چیزی برای او احساس کند، زنان مجرد دیگری را به جای او تصور کند، بنابراین زنان منطقی استدلال می کنند. "آنها من را دوست ندارند، آنها فقط از من استفاده می کنند، بنابراین اجازه دهید آنها به من پول بدهند، زیرا آنها از من استفاده می کنند." این از «جهیزیه» است: «راست می گویند، من یک چیز هستم، من یک چیز هستم، اما هر چیزی قیمت خودش را دارد، من یک چیز گران هستم. "او خودش را آزمایش کرد" - او متوجه شد که مرد او را دوست ندارد. گاهی اوقات یک مرد هنوز دوست دارد، اما خود زن دیگر دوست ندارد و بنابراین شروع به نگاه بدبینانه به همه چیز می کند. خلسه عشق پایین آمده است، مردم به زمین فرود آمده اند، از سطح نیازهای بالاتر به سطح نیازهای پایین تر، و اینجا همه چیز با حسابداری سنجیده می شود: درآمد، خروج، مانده وجوه. در حالت پیش فرض، به نظر می رسد هر دو اکانت آنها منهای است. آنها بیش از آنچه دریافت کردند، دادند. انرژی از هر دو حساب کجا می رود؟

همان جایی که هر انرژی در هنگام ناامیدی می رود. وقتی انجام کاری اصلا سرگرم کننده نیست، به تلاش زیادی نیاز دارد. هر چه نفرت نسبت به فعالیت بیشتر باشد، استرس بیشتر و قدرت بیشتربرای پوشاندن آن لازم است. افرادی که در حالت پیش فرض قرار دارند با استرس خود دست و پنجه نرم می کنند، اما دیگران را به خاطر ایجاد استرس زیاد به آنها سرزنش می کنند. در حالت پیش فرض عمیق، حتی شستن یک بشقاب پس از دیگری دشوار است. خیلی سخته فوق العاده سخت است و این حقیقت صادقانه است. اگر اندازه گیری کنید که چقدر برای شستن ظرف دشمن همسر به طور پیش فرض تلاش می شود، معلوم می شود که برای ساختن بمب کافی است. تنفری نسبت به او نسبت به تنبلی و نسبت به خود از ترسو بودن و از دنیا به دلیل ارائه نکردن جایگزین دیگری وجود دارد، و زنجیره ای از واکنش ها - جوشش از هر چیزی که انباشته شده است. یک انفجار اتمی واقعی می تواند از شستن یک بشقاب رخ دهد، و گاهی اوقات اتفاق می افتد.

اما آنها کل حالت پیش فرض را با تعادل مقایسه می کنند، بدون در نظر گرفتن تغییرات در زمینه، زمانی که شستن بشقاب برای یکی از عزیزان دلپذیر به نظر می رسید، و به یاد می آورند: بله، من قبلاً این کار را انجام دادم. بنابراین او قبلاً کارهای زیادی انجام داد. به آن طرف شهر دویدم تا پنج دقیقه او را ببینم و حالا با وجود چمدان های سنگین و ساعت پایانی وقت، تنبلی دارم که بعد از کار در مترو با او ملاقات کنم. پیش فرض یک جنگ با آتش بس کوتاه است.

اما بازگشت به تعادل در صورتی امکان پذیر است که از اجتناب ناپذیر بودن طلاق آگاه باشید و تصمیم به نجات ازدواج بگیرید. آگاهی از اجتناب ناپذیر بودن طلاق، مزیت هر دو طرف را کاهش می دهد، به همین دلیل است که همسرانی که از هم جدا شده اند و در نکول هستند، اغلب بلافاصله شروع به درخواست بازگشت می کنند. اما می توانید بدون فرار به اجتناب ناپذیر بودن طلاق پی ببرید.

و سپس همان طرح: 1) به اجتناب ناپذیر بودن طلاق پی ببرید، 2) به خود فرصت دهید تا ازدواج را نجات دهید، 3) تمام دعاوی علیه همسرتان را حذف کنید، زیرا پس از طلاق که در فاصله چند قدمی است، وجود خواهد داشت. هیچ کس نپرسید، 4) خودتان را مجبور نکنید، بلکه انگیزه ای برای انجام کارهای بیشتر برای دیگری بدون انتظار قدردانی باشید، 5) در صورت امکان وضعیت را تغییر دهید، 6) سعی کنید همسر را در پرتو نیازهای بالاتر به جای پایین تر ببینید.

اگر نمی توانید از حالت پیش فرض خارج شوید، این حداقل گام خوبی به سوی جدایی سازگار با محیط زیست خواهد بود.

سپس در مورد عدم تعادل به شما می گویم، آنچه در آنجا با نیازهای بالاتر و پایین تر اتفاق می افتد.

آیا به این فکر کرده اید که چه نیازهایی را می خواهید با کمک شریک زندگی خود برآورده کنید؟ بالاتر یا پایین تر؟