صفحه اصلی / برای یک پسر / قربانی انسانی در میان اسلاوها. قربانی در میان اسلاوها

قربانی انسانی در میان اسلاوها. قربانی در میان اسلاوها

دین اسلاوهای شرقیبرای مدت طولانی بت پرستی وجود داشت. اسلاوها سنگ ها، درختان، نخلستان ها، جنگل ها و حیوانات را می پرستیدند. ارواح نامرئی - روح اجداد و خویشاوندان در اطراف "ساکن" می شوند اسلاو باستانجهان

این دیگر خود شی نیست که مورد احترام است. پرستش به روحی که در درون او زندگی می کند، یعنی دیو اشاره دارد. این خود شیء نیست، بلکه روح (دیو) است که بر روند حوادث و سرنوشت افراد تأثیر مثبت یا منفی دارد.

ارواح، که در اصل یک توده همگن را نشان می دادند، جدا می شوند. اول از همه، از نظر زیستگاه، تبدیل شدن به "ارباب مکان". در عنصر آب مرمن ها و برجینی ها زندگی می کردند، جنگل پادشاهی اجنه یا جنگلی بود، و در مزارع در علف های بلند کارگران مزرعه زندگی می کردند. در خانه، "صاحب" یک براونی است.

در میان خدایان شناخته شده در روسیه، پروون برجسته است - خدای رعد و برق، رعد و برق و رعد و برق. آنها همچنین به Volos یا Veles، خدای دام، تجارت و ثروت اعتقاد داشتند. فرقه او بسیار قدیمی است.

داژبوگ و خورس نیز وجود داشت - اشکال مختلف خدای خورشیدی. استریبوگ خدای باد، گردباد و کولاک است. ظاهراً موکوش همسر زمینی پرون رعد و برق است که از "مادر زمین مرطوب" سرچشمه می گیرد. در دوران باستان روسیه، او الهه باروری، آب و بعدها حامی کار زنان و سرنوشت دوشیزه بود.

در نهایت، سیمرگل تنها موجود زئومورفیک در پانتئون خدایان باستانی روسیه (سگ بالدار مقدس، احتمالاً ایرانی الاصل) است. سیمرگل یک خدای طبقه پایین تر است که از دانه ها و محصولات محافظت می کرد.

روسیه باستان، حتی پس از پذیرش مسیحیت، آیین های بت پرستی را مشاهده می کرد. بیشتر باورها و آداب و رسوم بت پرستی با اندک یا بدون افزودن به آنها ادامه یافت. هنجارهای مسیحیو متعاقبا

قربانی کردن در بت پرستی اسلاو یک واقعیت شناخته شده است. آنها گوشت حیوانات، غلات، گل ها و برخی ارزش های مادی را برای خدایان یا بهتر بگوییم بت های خود می آوردند. آنها این کار را برای رضای خدا، درخواست چیزی یا تشکر از او انجام می دادند. همچنین، قربانی کردن یک آیین معمولی برای انواع مختلف تعطیلات بود.

قربانی در بت پرستی نه تنها برای خدایان، بلکه برای دیگر موجودات و ارواح، به عنوان مثال، برای قهوه ای ها انجام می شد. علاوه بر این می توانستند در روزهای به اصطلاح یادبود از این طریق از اجداد خود دلجویی کنند.

اسلاوها مطمئن بودند که اگر برای یک خدا یا روح قربانی نکنند، ممکن است عصبانی شوند. و خشم آنها قطعاً به هیچ چیز خوبی منجر نخواهد شد. بت پرستی اسلاو شامل قربانی های متفاوت بود. یعنی رویکرد در این موضوع فردی بود. هر خدا یا روح نیازهای خاص خود را داشت.

قربانی ها اغلب به معابد (به اصطلاح معابد بت پرست) آورده می شد، جایی که بت های خدایان نصب می شد. اگر خواسته باید به قهوه ای، اجنه و ارواح دیگر آورده شود، بر این اساس - به محل زندگی آنها.

فداکاری های اسلاوها به خونین و بی خون تقسیم شد. دومی به ارواح، اجداد و خدایان زن آورده شد. به عنوان مثال، برای اجداد یک نیاز معمولی غذا بود، برای الهه لادا - زنان گل و انواع توت های تازه می آوردند، برای بانیک - جارو و صابون، و غیره.

در مورد قربانی های خونین، طبق گفته اسلاوهای باستان، این قربانیان مورد نیاز خدایان اصلی بود، به ویژه مورد احترام. اینها عبارتند از Perun، Yarilo.

الزامات در این مورد حیوانات، پرندگان و احتمالاً مردم بودند. اگر گوشت حیوانی می آوردند، پس از تعطیلات یا مراسم، خود مردم آن را می خوردند. و از استخوان ها و سایر "اجزای" غیرقابل خوردن برای پیشگویی استفاده می شد. پس از آن، آنها را در آب، آتش یا دفن می کردند.

برای مثال، یک نیاز معمولی برای زمین، غلات بود. پس از همه، این محصول محصول را نشان می دهد، به این معنی که باید در برداشت آن موفق باشد.

این سرویس می تواند یک اتاق غذاخوری نیز باشد. این قربانی غذایی است که خود شخص می خورد. انگار غذایش را با خدا تقسیم می کند. و این غذا را باید از یک دیگ معمولی که همه از آن می خورند گرفته شود.

شرط ساخت، آوردن اسب یا مرغ است.

شرط عروسی خروس بود.

برای سلامتی و باروری دام، یک بره سفید را ذبح کردند.

این سوال بحث برانگیز است که آیا اسلاوهای بت پرست قربانی های انسانی داشتند یا خیر. بحث برانگیز است، زیرا هیچ مدرکی برای این موضوع از دوران پیش از مسیحیت وجود ندارد. منابع مکتوب وجود دارد که به طور واضح در مورد آنها صحبت می کند، اما قدمت آنها به قرن دهم و بعد از آن باز می گردد.

به عنوان مثال، وقایع نگاری "داستان سال های گذشته" در مورد قربانی شدن یک مرد جوان مسیحی به پرون صحبت می کند (این اتفاق ظاهراً در سال 983 رخ داده است). انتخاب این جوان بدبخت با قرعه مشخص شد. داستان‌های مشابهی نیز در رابطه با خدایان Svyatovit و Triglav شرح داده شده است.

داستان سال های گذشته نیز حاوی اشاره های دیگری به قربانی های انسانی است: در مورد ساکنان کیف گفته می شود که آنها "پسران و دختران خود و کشیش (قربانی) را برای دیو" به تصاویر خدایان که روی تپه قرار داده شده اند آورده اند.

معلوم است که پس از غسل تعمید روسیه، مبارزه شدیدی بین مسیحیت و بت پرستی درگرفت. بنابراین، یک روز مشرکان به معنای واقعی کلمه اسقف را تکه تکه کردند و جسد او را قربانی کردند. این اتفاق در نیمه دوم قرن یازدهم رخ داد. این واقعه را از یک وقایع نگار آلمانی می دانیم.

همچنین، طبق «تواریخ اسلاوی» هلمولد (1167-1168): «در میان بسیاری از خدایان اسلاو، اصلی ترین آنها Sventovit (Zuantewith) است، خدای سرزمین Rana (سرزمین قبیله Rana، آنها نیز هستند. obodrite)، زیرا او قانع کننده ترین پاسخ ها است. در کنار او همه را طوری می پندارند که انگار نیمه خدا هستند. بنابراین، به عنوان یک نشانه احترام ویژهآنها عادت دارند سالانه شخصی را برای او قربانی کنند - یک مسیحی که قرعه نشان می دهد ... ".

غول تاریخ روسیه مانند N.M. در مورد قربانی های انسانی در میان "اسلاوهای بت پرست" نوشت. کرمزین (1766-1826):

خزانه های خود را با خون مسیحیان آغشته کردند که به قید قرعه از اسیران انتخاب شده بودند یا از دزدان دریایی خریداری شده بودند. روح نبوت» (N.M. Karamzin. تاریخ دولت روسیه. جلد 1).

یکی از اولین اشاره های مکتوب قتل های آیینی را می توان پیامی در به اصطلاح "Strategikon" دانست که احتمالاً به ابتکار امپراتور بیزانس موریس در اواخر قرن ششم و هفتم ایجاد شد. به ویژه در مورد قبایل اسلاوی اسکلاوها و مورچه ها صحبت می کند:

«زنان آنها بیش از همه عفیف هستند طبیعت انسان، بسیاری از آنها به مرگ شوهرانشان احترام می گذارند مرگ خودو داوطلبانه خود را خفه می کنند و زندگی را بیوه نمی دانند.»

نویسنده استراتژیکون نمی گوید که این خودکشی ها ماهیتی تشریفاتی داشتند، اما در آن روزگار نمی توانستند شخصیت دیگری داشته باشند. نویسندگان دیگر نیز به آنها اشاره کرده اند. جغرافیدان عرب ابن رست (رست) در آغاز قرن دهم در مورد چگونگی برگزاری مراسم تشییع جنازه در "سرزمین اسلاوها" نوشت:

«و اگر متوفی سه زن داشت و یکی از آنها ادعا کرد که او را مخصوصاً دوست داشته است، دو ستون به جنازه او می‌آورد، آنها را به زمین می‌کشند، سپس ستون سوم را می‌گذارند و طناب را وسط می‌بندند. روی این میله متقاطع می ایستد و نیمکت و انتهای (طناب) را دور گردنش می بندد. پس از انجام این کار، نیمکت را از زیر او جدا می کنند و تا زمانی که خفه می شود و می میرد، آویزان می ماند و پس از آن او را در آتش می اندازند و در آنجا می سوزند.

در اواسط قرن دهم، اندکی قبل از غسل تعمید روسیه، وقایع نگار بیزانسی لئو دیاکون در مورد قربانی کردن انسان در میان اسلاوها نوشت. در آن سالها ، شاهزاده کیف سواتوسلاو ، نوه روریک و پدر باپتیست آینده روس ولادیمیر ، توسط بیزانسی ها در قلعه Doro-stol که خود او اخیراً از بلغارها پس گرفته بود ، محاصره شد. پس از این، شادی نظامی از روسها که لئو دیاکون آنها را سکاها می نامد، بر اساس عادت بیزانسی که همه بربرهای شمالی را به این طریق می نامید، رویگردان شد. با این حال، از آنجایی که ما به طور خاص در مورد سربازان سواتوسلاو صحبت می کنیم، این عدم دقت را می توان نادیده گرفت و بقیه را می توان توسط مورخ معروف اعتماد کرد:

«سکاها نتوانستند در برابر هجوم دشمن مقاومت کنند. آنها که از مرگ رهبر خود (ایکمور، دومین مرد ارتش پس از سواتوسلاو) به شدت افسرده شده بودند، سپرهای خود را پشت سر خود انداختند و شروع به عقب نشینی به سمت شهر کردند، در حالی که رومی ها آنها را تعقیب کردند و آنها را کشتند. و به این ترتیب، هنگامی که شب فرا رسید و دایره کامل ماه درخشید، سکاها به دشت رفتند و شروع به برداشتن مردگان خود کردند. آن ها را در مقابل دیوار انباشته کردند و آتش های فراوانی به پا کردند و سوزاندند و به رسم اجدادشان اسیران بسیاری از زن و مرد را ذبح کردند. آنها با انجام این قربانی خونین، چندین نوزاد و خروس را خفه کردند و آنها را در آبهای ایستر غرق کردند.

هر دوی این مناسک - قربانی زندانیان و قربانی کردن نوزادان - در میان اسلاوها و سایر نویسندگان قرون وسطی مورد توجه قرار گرفته است. باستان شناسان تایید می کنند که اسلاوها قربانی های انسانی کردند خدایان بت پرست، بنابراین، B.A. ریباکوف در کتاب خود "بت پرستی روسیه باستان" می نویسد که شهرک "Babina Gora" در سواحل Dnieper، که در آغاز دوران وجود داشت و به نظر او متعلق به اسلاوهای اولیه بود، پناهگاه بت پرستان، جایی که نوزادان قربانی می شدند. محقق شواهد این امر را جمجمه‌های کودکانی می‌داند که در آن نزدیکی بدون اثاثیه قبر دفن شده‌اند که مرسوم بود با دفن‌های معمولی همراه می‌شد. او پیشنهاد می‌کند که بابینا گورا «می‌توان پناهگاه خدایی زن مانند موکوش» را تصور کرد، جایی که کودکان قربانی می‌شوند.

آخرین قربانیان فرقه رسمی بت پرستی در روسیه تئودور واریاگ و پسرش جان بودند که بعداً توسط کلیسا به عنوان شهدای مقدس مقدس شناخته شدند. تواریخ این گونه می گوید:

ولادیمیر علیه یاتوینگیان رفت و سرزمین آنها را تصرف کرد. و به کیف رفت و با قوم خود برای بتها قربانی کرد. و بزرگان و پسران گفتند: بیایید برای پسر و دختر قرعه بیندازیم، آنها را به عنوان قربانی خدایان ذبح می کنیم. در آن زمان فقط یک وارنگ وجود داشت و حیاط او وجود داشت، جایی که اکنون کلیسای مادر مقدس که ولادیمیر آن را ساخته است، قرار دارد. آن وارنگیان از سرزمین یونان آمد و مخفیانه اقرار کرد ایمان مسیحی. و پسری زیبا در چهره و روح داشت و قرعه از حسد شیطان بر او افتاد. زیرا شیطانی که بر همه قدرت دارد او را تحمل نکرد و این یکی چون خاری در دلش بود و سعی کرد او ملعون را از بین ببرد و مردم را به راه انداخت. و فرستادگان نزد او آمدند و گفتند: قرعه بر پسرت افتاد، خدایان او را برای خود برگزیدند، پس بیایید برای خدایان قربانی کنیم. و وارنگیان گفت: اینها خدایان نیستند، بلکه درخت هستند: امروز هست، اما فردا می پوسد. آنها نه می خورند، نه می نوشند، نه صحبت می کنند، بلکه با دست از چوب با تبر و چاقو ساخته می شوند. تنها یک خدا وجود دارد که یونانیان او را می‌پرستند و او را می‌پرستند. آسمان و زمین و انسان و ستارگان و خورشید و ماه را آفرید و زندگی را در زمین آفرید. این خدایان چه کردند؟ آنها توسط خودشان ساخته می شوند. من پسرم را به شیاطین نمی دهم.» فرستادگان رفتند و همه چیز را به مردم گفتند. اسلحه برداشتند و به او حمله کردند و حیاطش را ویران کردند. وارنگی با پسرش در ورودی ایستاده بود. به او گفتند: پسرت را به من بده تا او را به خدایان تقدیم کنیم. پاسخ داد: اگر آنها خدایی هستند، یکی از خدایان را بفرستند و پسرم را بگیرند. چرا خدمات را برای آنها انجام می دهید؟» و آنها کلیک کردند و سایبان زیر آنها را بریدند و آنها را کشتند.

وقایع نگار مشخص نمی کند که وارنگیان جوان باید برای کدام خدایان قربانی می شد. B. A. Rybakov معتقد است که Perun. اما دومی دیری نپایید که از مردم کیف قربانی بپذیرد... چندین سال گذشت. ولادیمیر مسیحیت را پذیرفت. او غسل تعمید یافت و دستور داد که بتها را به زمین بیاندازند—برخی را خرد کنند و برخی را بسوزانند. پرون دستور داد که او را به اسبی ببندند و از کوه در امتداد بوریچف به سمت استریم بکشند و به دوازده مرد دستور داد تا او را با چوب بزنند. با این حال، وقایع نگار توضیح می دهد که "این کار به این دلیل انجام شد که درخت چیزی احساس نمی کند، بلکه برای تمسخر شیطانی است که مردم را در این تصویر فریب داده است تا او از مردم تلافی کند." پرون کتک خورده را به دنیپر انداختند و به مردم شاهزاده دستور داده شد تا او را از ساحل دور کنند تا از تندروها عبور کند.

در پایان، بت مورد هتک حرمت روی یک ساحل شنی پرتاب شد که از آن زمان به بعد به آن بانک شنی Perunya می گویند. ولادیمیر " دستور داد کلیساها را بریده و در مکان هایی قرار دهند که قبلاً بت ها ایستاده بودند. و بر تپه‌ای که بت پرون و دیگران در آنجا بود و شاهزاده و مردم برای آنها قربانی می‌کردند، کلیسایی به نام سنت باسیل ساخت...»

علیرغم تمام ابتکارات شاهزاده ولادیمیر، بت پرستی در روسیه بلافاصله از بین نرفت، و همچنین قربانی کردن انسان، اگرچه ظاهراً این عمل به زیرزمینی رفت. پس از اینکه شاهزاده معبدی را که در کیف و سایر شهرهای تحت کنترل خود ایجاد کرده بود منحل کرد، پرستش خدایان بت پرست در جنگل ها ادامه یافت. به عنوان مثال، باستان شناسان مرکز بزرگ فرقه زبروچ را در ساحل راست رودخانه زبروچ، شاخه ای از دنیستر در اوکراین، کشف کردند. در قرن دهم، ظاهراً اندکی قبل از غسل تعمید روس پدید آمد، اما پس از ممنوعیت بت پرستی در شهرها، مرکز زبروچ دوران شکوفایی واقعی را تجربه کرد. این مرکز در جنگل‌های غیرقابل نفوذ بلوط و ممرز قرار داشت. در سه شهر کوچک آن که نزدیک به هم قرار دارند - بوگیت، زونیگورود، گودا - احتمالاً کشیشان زندگی می کردند و زائران توقف می کردند. در نزدیکی هر شهر معابدی با گودال های قربانی متعدد وجود داشت. و در بسیاری از گودال‌ها، علاوه بر خرده‌های سفال، دستبندهای شیشه‌ای، مهره‌ها، حلقه‌های معابد، استخوان‌های حیوانات و دیگر یافته‌های سنتی، باستان‌شناسان استخوان‌های انسان را کشف کردند.

در قلمرو محراب بوگیت دو ارتفاع ساخته شده از سنگ وجود دارد. یکی از آنها پایه بت بود و دومی محراب. اطراف معبد توسط هشت گودال قربانی احاطه شده بود که در برخی از آنها اسکلت های انسانی یافت شد. با این حال، در مورد دو اسکلت افراد بالغ، محققان پیشنهاد می کنند که آنها متعلق به کشیشان هستند که در مکانی مقدس دفن شده اند، زیرا اسکلت آنها تکه تکه نشده است - آنها به پشت دراز کشیده اند، سر خود را به سمت غرب قرار داده و دست های خود را روی هم قرار داده اند. شکم یا سینه آنها در مورد بقایای دو کودک، آنها تقریباً هیچ شکی باقی نمی گذارند که قربانی های انسانی در اینجا اتفاق افتاده است.

خود بت که قربانی های خونینی به آن داده شد، در محراب یافت نشد، اما نه چندان دور از اینجا، در رودخانه زبروچ، در اواسط قرن نوزدهم، یک مجسمه سنگی کشف شد که پایه آن به خوبی در داخل قرار می گیرد. پایه پناهگاه بوگیتا که کارشناسان تقریباً در آن شکی ندارند: این همان بتی است که زمانی بر روی تپه سکونتگاه بوگیت قرار داشت. این یک ستون چهار وجهی است که از سنگ آهک خاکستری به ارتفاع بیش از دو و نیم متر ساخته شده است. سر چهار صورت بت با کلاهی گرد تاج گذاری شده است. این ستون به سه لایه تقسیم می شود که هر کدام با تصاویر حک شده خدایان پوشیده شده است - ظاهراً کل پانتئون اصلی اسلاو در اینجا نمایش داده شده است.
هر سه محراب مرکز فرقه زبروچ تا قرن سیزدهم وجود داشته است. معلوم نیست چه چیزی به آنها پایان داد - آزار و اذیت مقامات یا حمله تاتار-مغول. به هر طریقی، در قرن سیزدهم، قربانی های بت پرستان در سواحل زبروخ پایان یافت.

بیگناهان به یاد قربانی های انسانی می افتند که زمانی اتفاق افتاده است مراسم بت پرستی، در برخی نقاط تا به امروز حفظ شده است. این سوزاندن مجسمه ماسلنیتسا، تشییع جنازه کوستروما، غرق شدن مجسمه کوپلا است.

بنابراین، بیایید به "ایمان بومی" بازگردیم - آیا ما مردم را قربانی "خدایان بومی" خواهیم کرد؟

نه؟ پس چگونه می‌توانیم خود را «رودناور» بنامیم اگر دستورات ایمان بومی خود را انجام ندهیم؟ به قیاس: چگونه یک مسیحی می‌تواند خود را مسیحی بخواند، اگر عشای ربانی نکند، اعتراف نکند، و مانند مسیحیان اولیه غسل ​​تعمید نگیرد؟ اگر انسان امروز به دستورات این ایمان عمل نکند چگونه می تواند خود را حامل ایمان نیاکان خود بنامد؟ این «ایمان بومی» نیست، بلکه نوعی «ایمان جدید» است. یکی از Rodnover در جامعه ما نظری را علیه قربانی ها بیان کرد: "من معتقدم که ما Rodnover های مدرن خدایان بومی خود را بهتر احساس می کنیم" - یعنی او معتقد است که ما بهتر می دانیم چگونه با "خدایان بومی" تعامل کنیم ، یعنی با آنها " خدایان" که اجداد ما زمانی آن را خودشان اختراع کردند (یا از مردمان دیگر به عاریت گرفتند. به نظر من این نوعی پوچ است، زیرا آنها بودند که این "خدایان" را اختراع کردند و آنها و نه ما بهتر می دانند چه چیزی ایمان اسلاوی باید باشد و اگر شما این روابط اجداد ما را با "خدایان بومی" قبول ندارید، پس شما یک بت پرست اسلاو نیستید، ایمان شما هیچ ربطی به بت پرستی واقعی اسلاو ندارد.

P.S. البته خدا نکند که "رودنورها" شروع به قربانی کردن انسان کنند، همانطور که شیطان پرستان امروز با کشتن بی خانمان ها و قربانی کردن برای شیطان انجام می دهند.

ابن فضلان درباره آیین دفن روسها در آغاز قرن دهم:

«و چون این شوهر که قبلاً ذکر کردم، مرد، به دخترانش گفتند: چه کسی با او خواهد مرد؟ و یکی از آنها گفت: پس او را به دو دختر سپردند تا هر جا که می‌رود، او را حفظ کنند، تا جایی که پاهای او را با دستان خود می‌شستند کار - بریدن لباس برای او، برای تهیه آنچه او نیاز داشت، و دختر هر روز می نوشید و می خواند، در حال شادی در آینده بود، من رسیدم رودخانه ای که کشتی او در آن بود - و اینک [من می بینم که] او را قبلاً [به ساحل] کشیده اند و چهار تکیه از چوب هادانگا (صنوبر سفید) و [چوب] دیگری برای او گذاشته اند. و همچنین در اطراف آن قرار داده شده (کشتی) چیزی شبیه یک سکوی چوبی بزرگ دارد.<...>و پیرزنی که به او فرشته مرگ می گویند آمد و ملافه ای را که گفتیم روی نیمکت پهن کرد. و بر پیرایش و تهیه آن نظارت می کند و دختران را می کشد. و من دیدم که او یک جادوگر (؟) بزرگ (و چاق)، عبوس (سخت) بود.<...> و دختری که می خواست کشته شود، می رود و می آید، یکی پس از دیگری وارد یوزها می شود و صاحب یوز با او ارتباط برقرار می کند و به او می گوید: به ارباب خود بگو: راستی من این کار را کردم. از عشق به تو.» . وقت بعد از ظهر روز جمعه رسید، دختر را به چیزی که مانند بانداژ دور دروازه [بزرگ] ساخته بودند، آوردند و هر دو پای خود را روی دست شوهرش (کف دست) گذاشت. از بالای این پانسمان بلند شد [در حال بررسی اطراف] و به زبان خودش [چیزی] گفت، پس از آن او را پایین آوردند، سپس [بار] دوم او را بلند کردند، و او همان [عمل] بار اول را انجام داد، سپس پایین آوردند. او را برای بار سوم بزرگ کرد و او همان کاری را کرد که دو بار انجام داد. سپس مرغی به او دادند، اما او سرش را جدا کرد و دور انداخت. مرغ را گرفتند و در کشتی انداختند. از مترجم درباره کارش پرسیدم، گفت: بار اول وقتی بزرگ شد گفت: اینجا پدر و مادرم را می بینم و دومی گفت: اینجا همه اقوام مرده من نشسته اند. - و سومی گفت: در اینجا مولای خود را می بینم که در باغ نشسته است و باغ زیبا و سرسبز است و با او مردان و جوانان هستند و اکنون مرا می خواند، پس مرا به سوی او ببر. و با او به سمت کشتی رفتند. و پس دو دستبند را که به دست داشت درآورد و هر دو را به آن زن داد که فرشته مرگ نامیده می شود و اوست که او را می کشد. و آن (دختر) دو حلقه مچ پا را که بر او بود درآورد و هر دو را به آن دو دختر داد که هر دو [پیش از] به او خدمت کرده بودند و هر دو دختر زنی بودند که به فرشته مرگ معروف بودند. سپس او را سوار کشتی کردند، اما او را به خیمه نیاوردند، و مردان آمدند، سپرها و تکه‌های چوب را با خود حمل کردند و جامی از نبید به او دادند و او بر آن آواز خواند و نوشید. . مترجم به من گفت که با دوستانش خداحافظی می کند. سپس جام دیگری به او دادند و او آن را گرفت و شروع به آواز خواندن کرد و پیرزن از او خواست که آن را بنوشد و وارد خیمه ای شود که اربابش در آن بود. و دیدم که از قبل تردید کرده بود و می خواست وارد چادر شود، اما سرش را بین چادر و کشتی گرفت، پیرزن سر او را گرفت و در چادر فرو کرد و با او (دختر) وارد شد. مردان شروع کردند به ضربه زدن به سپرها با تکه های چوب تا صدای فریاد او شنیده نشود و دختران دیگر آشفته شوند و همراه با اربابان خود از دنبال مرگ دست بردارند. سپس شش شوهر وارد چادر شدند و همگی با دختر همبستگی کردند. سپس او را به پهلو در کنار اربابش گذاشتند و دو تا پایش را گرفتند و دو پایش را گرفتند و پیرزنی که فرشته مرگ نامیده می شد طنابی به گردنش انداخت و در جهت مخالف از هم جدا شد و به او داد. آن دو [شوهر] به طوری که هر دو او را کشیدند، و او در حالی که خنجری با تیغه ای پهن در دست داشت، بالا آمد و شروع کرد آن را بین دنده هایش فرو کرده و بیرون آورد، در حالی که هر دو شوهر او را با طناب خفه کردند تا اینکه مرد. "

مسعودی، درباره آئین تدفین، اواسط قرن دهم:

و اما مشرکانی که در کشور پادشاه خزر هستند، برخی از قبایل آنها اسلاو و روس هستند و در یکی از دو نیمه این شهر زندگی می کنند و مردگان خود را با جانوران بار و اسلحه و جواهرات خود می سوزانند. وقتی مردی می‌میرد، زنش با او زنده است، شوهرش نمی‌سوزد، اما اگر مجرد بمیرد، زنش می‌خواهد با آنها وارد بهشت ​​شود.

ابن رست، درباره شفا دهندگان و آداب تدفین، اوایل قرن دهم:

آنها (روس‌ها) شفادهنده‌هایی دارند که برخی از آنها به شاه فرمان می‌دهند که گویی رهبران آنها (روس‌ها) هستند. دستور نمی دهد که به هیچ وجه به دستور آنها عمل نکند، شفا دهنده با گرفتن یک نفر یا حیوان، طناب به گردن او می اندازد، قربانی را به چوب می آویزد و منتظر می ماند تا خفه شود و می گوید که این یک قربانی است. خدایا...

وقتی یکی از بزرگانشان می میرد، قبری به شکلی برای او حفر می کنند خانه بزرگاو را در آنجا گذاشتند و با او در یک قبر هم لباس و هم دستبندهای طلایی که به دست داشت گذاشتند. سپس آنها مقدار زیادی مواد غذایی، ظروف نوشیدنی و سکه ضرب کردند. سرانجام همسر عزیز متوفی را زنده در قبر می گذارند. سپس دهانه قبر مسدود می شود و زوجه در حبس می میرد».

"قبر سیاه"، تپه ای از نیمه دوم قرن دهم در نزدیکی چرنیگوف، که شخصیت دفن آن با توصیفات مسلمانان مطابقت دارد.

افسانه ساخت شهر یاروسلاول (قرن هجدهم):

"هنگامی که اولین گاوها به مراتع آمدند، جادوگر برای او یک گاو نر و یک تلیسه ذبح کرد، در مواقع عادی قربانی هایی را از حیوانات وحشی و در روزهای بسیار سخت - از مردم می سوزاند.

<...>هنگامی که آتش در ولوس خاموش شد، جادوگر را در همان روز و ساعت از قبرستان بیرون آوردند و دیگری را به قید قرعه برگزیدند و این جادوگر را با چاقو زد و با افروختن آتش، جسد او را به عنوان قربانی در آن سوزاند. ، تنها کسی که می تواند این خدای مهیب را شاد کند.»
آیین خرس ورونین N. در منطقه ولگا علیا قرن یازدهم//
یادداشت های تاریخ محلی (یاروسلاول). 1962. مسئله. 4. ص 90-93.

یان دلوگوش. تاریخ لهستان (قرن پانزدهم):

«آنها قربانی‌ها و خوراکی‌هایی را از دام‌ها برای خدایان خود می‌آوردند، اغلب از افرادی که در نبرد اسیر می‌شدند، کسانی که معتقد بودند می‌توان از انبوه بی‌نظم خدایان پدری با شیره‌نوشی آرام گرفت.»

Dlugosz J. Historiae Polonicae//Dlugosz J. Kpera omnia. T. X. Cracoviae، 1873. ص 47-48، 117.

آدام برمنسکی. اعمال اسقف هامبورگ (قرن XI):

[در مرگ جان، اسقف مکلنبورگ] بربرها دست و پای او را قطع کردند، جسد او را به جاده انداختند، سرش را بریدند و با چسباندن به نیزه، آن را به نشانه خدای خود رادیگوست قربانی کردند. پیروزی."

کرونیکل اسلاوی / ترجمه. L. V. Razumovskaya. M., 1963. S. 37, 77.

رساله اسقف آدلگوت (1108):

«متعصبان آنها [(اسلاوها)] هر زمان که بخواهند در اعیاد غرق می‌شوند و با وحشیانه می‌گویند: «همسایه ما سر می‌خواهد»، پس باید این گونه قربانی را انجام دهند. (در مجاورت، همانطور که می گویند، پریاپوس و بلفگور بی شرم.)
آنها با بریدن سر بر روی مذبح های شیطانی خود، کاسه های مسیحی پر از خون انسان را در دست گرفته و با صداهای وحشتناکی زوزه می کشند: "ما به روز شادی رسیدیم، مسیح شکست خورد، پیروزترین Prilegal شکست خورد!"

ایوانف V.V.، Toporov V.N. مدل سازی زبان اسلاوی سیستم های نشانه شناختی. م.، 1965. ص 41.

هلمولد. کرونیکل اسلاوی (قرن XII) ترانس. A.V. رازومووسکایا.
هنگامی که کشیش، طبق دستور فال، جشن هایی را به افتخار خدایان اعلام می کند، مردان و زنان بچه دار جمع می شوند و گاو و گوسفند خود را قربانی می کنند و بسیاری از آنها مسیحی هستند که خون آنها، همانطور که آنها اطمینان می دهند. ، به خدایانشان لذت خاصی می بخشد.

<...>
بنابراین ، به نشانه احترام خاص ، آنها عادت دارند سالانه شخصی - یک مسیحی - را برای او (خدا Svyatovit) قربانی کنند که قرعه نشان می دهد.

<...>
در میان قربانی های مختلف، کشیش عادت دارد گاهی اوقات افرادی - مسیحیان را قربانی کند و اطمینان می دهد که این نوع خون لذت خاصی را به خدایان می بخشد.

هلمولد. کرونیکل اسلاوی. برای L. V. Razumovskaya. M., 1963. S. 45, 73,129,185, 235.

Thietmar of Merseburg "Chronicles" (قرن XI):

«چقدر مناطق در آن کشور (اسلاوها) وجود دارد، این همه معابد و تصاویر شیاطین فردی وجود دارد که مورد احترام کفار هستند، اما در میان آنها شهر (معبد) ذکر شده از بیشترین احترام برخوردار است. وقتی به جنگ می روند به دیدار او می روند و پس از بازگشت، در صورت موفقیت آمیز بودن کارزار، او را با هدایای مناسب تجلیل می کنند و کاهنان باید چه قربانی کنند تا مورد نظر خدایان باشد، در این مورد حدس می زنند. همانطور که قبلاً گفتم از طریق اسب و لات ها. خشم خدایان با خون مردم و حیوانات فروکش کرد.»

هنگامی که آنها می گویند "تدفین ماسلنیتسا" یا "پری دریایی دفن شده است"، این عبارات تنها تا حدی درست است، زیرا کل مراسم تشییع جنازه را تقلید می کند. اما شما فقط می توانید یک مرده را دفن کنید، اما در این آیین، موجودی که دفن می شود مرده نیست، بلکه زنده است. ما تشییع جنازه نداریم، بلکه مرگ یک موجود زنده است. دانشمند، فیلولوژیست و فولکلور برجسته روسی و شوروی V.Ya. پراپ نشان داد که «در تعطیلات روسیه... لحظه تکه تکه شدن، غرق شدن و سوختن با شادی، سرگرمی، خنده و اقدامات مسخره همراه است... در آیین ها و تعطیلات روسی جشن رستاخیز وجود ندارد. تعطیلات شامل رستاخیز نیست، بلکه مرگ است.»

Snegurochka، همراه بابا نوئل، یک زن برفی احیا شده، نمادی از زمستان و مرگ، یک مرده رهن (یعنی یک فرد متوفی که با مرگ غیرطبیعی مرده است) است. Snow Maiden با کوسترومای قربانی شده مرتبط است که او نیز یک گروگان گروگان است و با مرگ ارتباط دارد. برای اینکه فراست را لمس نکند، سلت ها برای او قربانی کردند: آنها دختری را که در حال یخ زدن بود گره زدند. به نظر می رسد که اسنگورکا می تواند یک دختر یخ زده قربانی خدای زمستان باشد که تا بهار به شکل یک زن برفی ایستاده بود و در Maslenitsa سوزانده شد که به معنای "وداع با زمستان" بود. احتمالاً جسد دفن نشده دختر، یخ زده در زن برفی، دختر برفی را به مرده گروگان نزدیکتر کرده است.

در یکی از آهنگ های آیینی در مورد کوستروما اینگونه خوانده می شود: "وقتی پدر کوستروما شروع به جمع آوری مهمانان کرد ، کوستروموشکا به رقصیدن رفت ، او شراب نوشید و دانه های خشخاش افتاد کوستروموشکا درگذشت.

این مرگ عجیب کوستروما در تعطیلات نشان می دهد که دختر پس از نوشیدن شراب با دانه های خشخاش قربانی شده است. احتمالا با انجماد.
این چیزی است که B.A. ریباکوف در مورد کاستروما می نویسد:

«در دگرگونی‌های موقت این آیین، عروسک کوستروما یا کوپلا جایگزین خدای کوستروما یا کوپالا نشد (محققان در انکار وجود ایده‌هایی در مورد چنین الهه‌هایی حق دارند)، بلکه یک قربانی، یک قربانی انسانی که برای شکرگزاری از آن انجام شد. نیروهای طبیعیو نمادهای آنها و قربانی نه به خود این نیروهای فصلی، بلکه برای حاکم دائماً موجود همه نیروهای زیرزمینی و زیر آب که باروری را ترویج می کنند، یعنی مارمولک، هادس، پوزئیدون، انجام شد.

ایوانوشکا می خواهد خواهر غرق شده اش را برگرداند:

آلیونوشکا، خواهر من!

شنا کردن تا ساحل:

آتش سوزی قابل اشتعال است،

دیگ ها حباب می زنند،

میخوان منو بکشن...

دختر غرق شده پاسخ می دهد:

(کاش می توانستم) بپرم بیرون -

سنگ قابل اشتعال به پایین می کشد،

شن های زرد دلم را می مکید.

نام برادر ایوانوشکا ممکن است نشان دهنده مراسمی در شب ایوان کوپلا باشد. سپس خواهر آلیونوشکا خود کوپلا بود، قربانی محکوم به "غرق شدن در آب". در شب کوپالا و «آتش‌های بزرگ می‌سوزند»، آیین‌هایی در نزدیکی آب انجام می‌شود که غرق شدن قربانی را شبیه‌سازی می‌کند: حمام کردن دختری با لباس کوپالا، یا غوطه‌ور کردن عروسکی پرشده که کوپلا را به تصویر می‌کشد.

از پاسخ دختر غرق شده می توان نتیجه گرفت که مشرکان تصور می کردند سرنوشت پس از مرگفداکاری که می کند: دختر در ته دراز می کشد، شن ها قلب او را می مکند، او می خواهد بلند شود، اما نمی تواند - "سنگ قابل اشتعال دارد به ته می کشد" ...

A.A. پوتبنیا، در مطالعه خود در مورد جشنواره کوپالا، به فریاد مادری پر از تراژدی برای یک دختر غرق شده (در زمان های قدیم، غرق شده) اشاره می کند: "مردم، آب نگیرید، ماهی نگیرید، علف ها را درو نکنید. خم های رودخانه - این است زیبایی دخترم، این است بدن او، داس او ... این آهنگ در هنگام اجرای مراسم غرق شدن کوپلا خوانده شد.

آنها ادعا می کنند که پری دریایی آن دخترانی نیستند که خود را غرق کرده اند یا غرق شده اند، بلکه آنهایی هستند که به زور غرق شده اند. شاید این آیین زمانی انجام می شد که آنها به مکان جدیدی نقل مکان کردند: غرق کردن یکی از اعضای قبیله خود در رودخانه، این رودخانه را «مال خود» کرد. آنها همچنین می‌توانند برای «توسعه» جنگل‌ها و مزارع فداکاری کنند. در حین ساختن قلعه، یک نفر قربانی شد - او در دیوار دیوار کشیده شد.

افراد مسن نیز قربانی شدند که در بازی ها نیز نمود پیدا کرد. مشابه بازی های "تدفین کوزما و دمیان" در برخی از نسخه های افسانه های اسلاوی جنوبی وجود دارد که در آن پسر پدرش را به جنگلی عمیق برد و او را زیر درخت گذاشت (به رحمت سرنوشت - تا توسط وحشی ها بلعیده شود. حیوانات، گرسنگی و مرگ سرما و غیره) و یا با قرار دادن او زیر درخت، با ضربه ای به سر او را با جسم مخصوصی که ظاهراً همزمان وسیله حمل پیرمرد بوده، کشته است. مردم را نیز غرق می‌کردند، زنده به گور می‌کردند و با پتک می‌زدند، و در زمان‌های قدیم‌تر، افراد مسن را فقط می‌کشتند، بلکه آنها را می‌خوردند تا قدرت خود را به دست آورند افراد فرسوده در روستا را می توان برای رفاه جامعه بسیار مضر در نظر گرفت. این رسم ایده "دهان اضافی" را تقویت کرد در طول خشکسالی، افراد مسن در رودخانه غرق می شدند - "فرستاده برای باران". مواردی از قتل های آیینی افراد مسن حتی در قرون وسطی اتفاق افتاد، اگرچه کلیسا و مقامات با آن مبارزه کردند.

N.M. کرمزین:

وی گفت: "در مورد آداب و رسوم ظالمانه اسلاوهای بت پرست، اجازه دهید همچنین بگوییم که هر مادری حق داشت دختر تازه متولد شده خود را در حالی که تعداد خانواده بسیار زیاد بود بکشد، اما او موظف بود جان پسرش را که برای خدمت به مردم متولد شده بود حفظ کند. این رسم از ظلم و ستم نسبت به دیگری کم نداشت: حق کشتن والدین کودکانی که در سنین پیری و بیماری سنگین بودند و برای هموطنان بی فایده بودند.

نه تنها افراد مسن به جنگل فرستاده شدند. شما می توانید افسانه های مختلف، از جمله داستان های نزدیک به موضوع دختر برفی، افسانه هایی مانند "Morozko" را به یاد بیاورید. در افسانه های مختلف والدین برای رهایی از شر کودکان، آنها را به جنگل می فرستند. احتمالاً والدین نه تنها از شر "دهان اضافی" خلاص شدند، بلکه امیدوار بودند که چنین فداکاری وضعیت آنها را بهبود بخشد.

پریدن زوج های جوان از روی آتش، یادگاری از آیینی است که دختر و پسری برای اطمینان از رفاه خانواده خود اقدام به خودسوزی کردند. در آن روزها، مردم بر این باور بودند که با سوختن در کنار هم، یک زوج جوان برای همیشه با هم خواهند ماند.

دشوار است که فراوانی چنین آهنگ ها و افسانه ها را تصادفی بدانیم: نتیجه گیری خود نشان می دهد که آنها در مورد زندگی روزمره اسلاوهای باستان صحبت کردند. آشکار کردن ارتباط بین شعرها، آهنگ ها، بازی ها، عروسک های آیینی، حیوانات عروسکی و آدم برفی با قربانی کردن انسان، به این «تفریح ​​کودکانه» معنای واقعی وحشتناکشان می دهد.

عروسی خرس

در زیر داستانی از قربانی شدن دختری برای خرس است که در قرن بیستم اتفاق افتاد. کلمات "همانطور که پدربزرگ ها در قدیم می کردند" نشان می دهد که این روش پرداخت خرس زمانی انجام می شد:

در سال 1925، چنین موردی در استان اولونتس رخ داد. خرسی عادت کرد به یکی از روستاها سر بزند و دام ها را بکشد. به توصیه افراد مسن ، "برای دلجویی از خرس" ، ساکنان تصمیم گرفتند "عروسی خرس" برگزار کنند ، "برای خلاص شدن از دست دختر" - دختر را "با وجدان خوب" به خرس بدهند ... همانطور که در قدیم، پدربزرگ ها این کار را می کردند... زیباترین.» آنها دختری را به قید قرعه انتخاب کردند، او را لباس عروس پوشاندند و با وجود مقاومت او را به داخل جنگل به لانه خرس بردند، جایی که او را به درختی بستند: «قضاوت نکن، خرس‌های کوچولو. ما را شفاعت کن، پرستار، نگذار با مرگی بی رحمانه بمیریم.»

آیا پیشنهادی وجود داشت؟ خدایان اسلاوی باستانبی خون؟

چرا فکر می کنم این یک افسانه مصنوعی است؟ اولاً، اگر در مورد دوره پیش از دولت و دوره آغاز شکل گیری ایالت کیوان روس صحبت کنیم. سپس بسیاری از قبایل و انجمن های قبیله ای در قلمرو روس آینده کیوان وجود داشت، آنها به طور طبیعی با یکدیگر جنگیدند که مرزهای سرزمینی محل سکونت آنها به یکدیگر نزدیک شد. تواریخ همچنین در مورد این صحبت می کنند، از جمله بسیاری از کسانی که داستان چگونگی انتقام گرفتن شاهزاده اولگا از درولیان ها را می دانند:

پس از قتل ایگور، درولیان ها خواستگارانی را نزد بیوه او اولگا فرستادند تا او را به ازدواج با شاهزاده خود مال دعوت کنند. شاهزاده خانم متوالی با بزرگان درولیان ها برخورد کرد و سپس مردم درولیان را تسلیم کرد. وقایع نگار قدیمی روسی به تفصیل انتقام اولگا برای مرگ شوهرش را شرح می دهد:

اولین انتقام پرنسس اولگا: کبریت سازان، 20 درولیان، با یک قایق وارد شدند، که کیوانی ها آن را حمل کردند و به سوراخ عمیقی در حیاط برج اولگا انداختند. سفیران خواستگار را همراه با قایق زنده به گور کردند. و در حالی که به سمت گودال خم می شود، اولگا از آنها پرسید: "آیا افتخار برای شما خوب است؟" آنها پاسخ دادند: "مرگ ایگور برای ما بدتر است." و دستور داد که آنها را زنده به گور کنند. و آنها را پوشاند...

انتقام دوم: اولگا، به احترام، درخواست کرد که سفیران جدیدی از بهترین مردان برای او بفرستد، که درولیان ها با کمال میل انجام دادند. سفارت درولیان های نجیب در حمام در حالی که خود را برای ملاقات با شاهزاده خانم می شستند سوزاندند.

انتقام سوم: شاهزاده خانم با همراهان کوچکی به سرزمین های درولیان آمد تا طبق عادت، جشن خاکسپاری را بر سر قبر شوهرش برگزار کند. اولگا با نوشیدن درولیان ها در طول جشن خاکسپاری ، دستور داد آنها را خرد کنند. وقایع نگاری از کشته شدن 5 هزار درولیان خبر می دهد.

انتقام چهارم: در سال 946، اولگا با ارتش به نبرد علیه درولیان ها رفت. طبق اولین کرونیکل نووگورود، تیم کیف در نبرد درولیان ها را شکست داد. اولگا در سرزمین درولیانسکی قدم زد، خراج و مالیات تعیین کرد و سپس به کیف بازگشت. در PVL (داستان سالهای گذشته)، وقایع نگار درج در متن کد اولیه در مورد محاصره پایتخت درولیان ایسکوروستن ایجاد کرد. به گفته PVL، پس از یک محاصره ناموفق در طول تابستان، اولگا شهر را با کمک پرندگان سوزاند، که دستور داد یدک کش روشن با گوگرد را به پای آنها ببندند. برخی از مدافعان ایسکوروستن کشته شدند، بقیه تسلیم شدند. افسانه مشابهی در مورد سوزاندن شهر با کمک پرندگان نیز توسط Saxo Grammaticus (قرن دوازدهم) در مجموعه افسانه های شفاهی دانمارکی در مورد سوء استفاده های وایکینگ ها و اسکالد Snorri Sturluson نقل شده است.

پس از انتقام جویی علیه درولیان ها، اولگا تا زمانی که سواتوسلاو به سن بلوغ رسید، شروع به حکومت بر کیوان روس کرد، اما حتی پس از آن نیز حکمران واقعی باقی ماند، زیرا پسرش بیشتر وقت خود را در مبارزات نظامی صرف کرد و در اداره ایالت دخالتی نداشت.
(http://ru.wikipedia.org/wiki/%CE%EB%FC%E3%E0_(%EA%ED%FF%E3%E8%ED%FF_%CA%E8%E5%E2%F1%EA %E0%FF).

بر اساس این قطعه مشخص می شود که درگیری هایی بین انجمن های قبیله ای مختلف رخ داده و پرداخت خراج برقرار شده است. در نتیجه، اسلاوهای باستان از یکدیگر جدا نبودند.

طرفداران جنبش های نئوپگان ادعا می کنند که منابع معتبر آنها - کتاب ولز و وداهای اسلاو-آریایی - می گویند که اسلاوهای باستان منحصراً صلح طلب بودند، غذاهای گیاهی می خوردند و خواسته هایی را به صورت غلات، عسل، کواس به خدایان خود می آوردند. ، شیر و غیره اما قربانی حیوان یا انسان نداشتند. و اینها تنها منابعی هستند که به آنها اشاره می کنند، بقیه شهادت مسافران خارجی، وقایع نگاران، وقایع نگاری، تحقیقات باستان شناسی و فولکلور است، ظاهراً همه تابع هدف از بین بردن دانش ودایی بوده اند، که همه جعل است، اما ببخشید اگر واقعاً چنین بود، در آن صورت کیوان روس وجود نداشت، کشور ما با تاریخ و سنت فرهنگی غنی خود وجود نداشت. مناطقی که قبایل صلح آمیز اسلاو در آن مستقر شدند توسط همسایگان آنها تصرف شده و در آنجا مستقر می شدند.

خوب، من پیشنهاد می کنم نگاه دقیق تری به منابع بیندازیم. برای شروع می خواهم گزیده ای از آکادمیک را نقل کنم فرهنگ لغت دایره المعارفی اساطیر اسلاو(تهیه شده توسط موسسه مطالعات اسلاو و بالکان آکادمی علوم روسیه)، که درک زیر را از قربانی ارائه می دهد:

"قربانی، قربانی - در سنت بت پرستی (پیش از مسیحیت) اصلی است مناسک مذهبی. این فرقه مذهبی توسط کشیشان رهبری می شد که نام آنها در روسی شبیه کلمه "قربانی" است. در عصر بت پرستی، سلسله مراتبی از قربانی ها در هنگام عبادت انجام می شد. بنابراین، نویسنده عرب ابن فضلان در آغاز قرن دهم تشییع جنازه یک روسی نجیب را توصیف کرد که در آن مرغ، سگ، گاو، اسب و در نهایت یک دختر صیغه ای قربانی شدند. سایر نویسندگان قرون وسطی نیز از قربانی شدن یک صیغه یا بیوه در مراسم تشییع جنازه شوهر در میان روس ها و اسلاوها گزارش می دهند. قربانی انسان بالاترین مراسم آیینی بود که سلسله مراتب قربانی های دیگر را تاج گذاری می کرد. بر اساس منابع روسی قرون وسطی، مردم در کیف برای پروون قربانی شدند: در سال 983، قرعه ای که نشان دهنده قربانی بود بر پسر یک وارنگی مسیحی افتاد. او حاضر نشد پسرش را برای ذبح در برابر بت پرون تسلیم کند و هر دو وارنگ توسط مشرکان تکه تکه شدند. همچنین، به قید قرعه، مسیحیان در آرکون، تریگلاو، پریپگال و دیگر خدایان برای اسونتوویت قربانی شدند. وقایع نگار آلمانی هلمولد در مورد شهادت اسقف جان در سرزمین اسلاوهای بالتیک در سال 1066 گفت: مشرکان اسقف اسیر شده را در شهرهای خود به اسارت بردند، او را کتک زدند و او را مسخره کردند و هنگامی که اسقف حاضر به انکار مسیح نشد، آنها را قطع کردند. دست‌ها و پاهایش را بیرون انداخت و جسدش را در جاده انداخت و سرشان را که روی نیزه‌ای چسبانده بود، در مرکز فرقه‌شان در رترا، قربانی خدای رادگاست کردند.

تکه تکه کردن قربانی یک آیین مشخص است که نمادگرایی آن به ویژه با عمل آفرینش جهان مرتبط است. این مقدمه خوبی برای مفهوم قربانی است; اما تا حدودی جای تعجب است که دو دیدگاه متقابلاً بدون اظهار نظر باقی مانده است: مسیحی (تجزیه بدن میت جنایت و هتک حرمت است) و بت پرستی (تجزیه بدن یک عمل مقدس است).

در مرحله بعد، انواع قربانی در نظر گرفته شده است: قربانی ساختمانی (استفاده از اسب، خروس یا مرغ و گاهی اوقات به شخص تأکید می شود)، قربانی عروسی (چک ها سر خروس را در نزدیکی مقدس می برند. درخت)، قربانی برای سلامتی دام (در روز سنت جورج، بلغارها یک بره سفید، اولین بره متولد شده در گله را ذبح کردند)، قربانی در طول تعطیلات تقویم اصلی (در کریسمس، اسلاوهای جنوبی گوسفند را ذبح کردند و جوجه ها در آستانه خانه یا در روز کریسمس، بدنیاک، گاو نر، قوچ، خروس را در روز واروارین و سایر اعیاد ذبح می کردند یعنی هنوز در میان اسلاوها قربانی های خونین و بی خون وجود داشت.

نوپگان ها اغلب از تحقیقات باستان شناس فرهیخته بی.ا. ریباکوف، اما در عین حال آنها به طور کامل آنچه را که او در مورد قربانی کردن انسان در میان اسلاوهای باستان نوشت، از دست می دهند. گزیده ای از او را نقل می کنم مونوگراف "تولد روسیه":

مراسم تشییع جنازه اسلاوها به دلیل توسعه عنصر دروژینا در اواخر دوره بت پرستی بسیار پیچیده تر شد. آنها همراه با روس های نجیب سلاح و زره و اسب های خود را سوزاندند. طبق شهادت مسافران عرب که مراسم تشییع جنازه روسی را مشاهده می کردند، مراسمی بر سر قبر یک ثروتمند روسی برگزار شد. قتل آیینیهمسرش تمام این داستان ها با کاوش های باستان شناسی تپه ها کاملاً تأیید شده است.

خدا راد بود خدای برترآسمان و کیهان برای او قربانی های خونی شد. تعطیلات ویژه، مصادف با 20 ژوئیه (روز خدای رعد) برای اسلاوهای منطقه رودنیا توسط تقویم قرن چهارم پس از میلاد ثبت شده است و در سال 983 در این تاریخ یک جوان وارنگی که در کیف زندگی می کرد قربانی شد. ... Urtab-Roden. در اینجا، در محل تمرکز ناوگان تجاری با پولیود، در شهری که توسط خود دوک بزرگ کیف کنترل می شود (و هنوز کوه شاهزاده نامیده می شود)، معامله گران خارجی مجاز نیستند. در اینجا در محراب رود (که شهر به نام او نامگذاری شده است) غریبه ها را قربانی می کردند....

خدایی که آسمان، رعد و برق و ابرها را کنترل می کند، در این روزها بسیار وحشتناک بود. نارضایتی او می تواند کل قبایل را به قحطی محکوم کند. روز Rod-Perun (روز ایلیا - 20 ژوئیه) تاریک ترین و غم انگیزترین روز در کل چرخه سالانه دعاهای اسلاو بود. در این روز، آنها رقص های دور شادی انجام ندادند، آواز نخواندند، بلکه قربانی های خونینی برای یک خدای مهیب و خواستار کردند... در کنار بابینا گورا، محل دفن بر روی تپه دیگری با اجساد سوزانده و خلع شده وجود دارد. از ویژگی های خاص این گورستان دفن جمجمه های نوزادان در اینجا بدون وسایل تشریفاتی است. آنها 25 درصد از کل اجساد را تشکیل می دهند. فرض ماهیت آیینی بابینا گورا و وجود دفن نوزادان در گورستان ما را به یاد سخنان نویسندگان قرون وسطی در مورد قربانی های بت پرستان باستان می اندازد. کریل توروفسکی در خطبه خود در هفته سنت فومین ("تپه سرخ") نوشت: "از این پس (از این پس) ما خواسته های جهنم، کشتار نوزادان توسط پدران و افتخار مرگ را نخواهیم پذیرفت. بت پرستی و خشونت اهریمنی ویرانگر متوقف شده است.»... نویسنده دیگری، کمی قبل از آن (در آغاز قرن دوازدهم نوشت)، با فهرستی از آیین های غیر انسانی بت پرستی، همچنین به «بریدن تاورسکایا از کودکان با یک بت از اولین فرزند» اشاره کرد. ..... با جمع بندی این اطلاعات پراکنده و چند دوره ای، کوه بابینا را می توان پناهگاه خدایی مونث مانند موکوش تصور کرد که در موارد استثنایی (تعداد مطلق دفن نوزادان کم است - تنها 6 مورد است) بت پرستی» که توسط کریل توروف ذکر شده است، صورت گرفت. در آن روزها موارد خاص به اندازه کافی وجود داشت، زیرا کل این بخش از منطقه دنیپر میانه منطقه حملات سرماتی ها بود.

اطلاعات برای نظر

نستیا می نویسد:

«...به این ترتیب، ظهور یک جدید فرهنگ ارتدکسو سنت ها مرحله جدیدی در رشد آگاهی اجداد ما شد. خوب، بازگشت به اصل، زندگی طبق دستور اجدادمان، بازسازی کامل گذشته اسلاوهای باستان، به معنای بازگشت به آن مفاهیم و شرایط بقا در دنیای سخت، از جمله قربانی های انسانی است. و این به معنای برگرداندن آگاهی شما به سطح عصر حجر است. البته، نئوپگان ها این واقعیت را تشخیص نمی دهند، اما گذشته تاریخی را در جهتی مطلوب برای خود تحریف می کنند، تنها بر اساس منابع خود - SAV (وداهای اسلاو-آریایی) و کتاب Veles."

من با نظرات مشابه موافقم. کسانی که بازگشت بت پرستی به روسیه را ترویج می کنند، به نظر من، حداقل "به نحوی"، تاریخ روسیه را مطالعه کرده اند، و اگر چنین است، پس عمدا سعی در تحریف تاریخ ما دارند، و سعی می کنند زمان را از بین ببرند. وقایع زندگی ما آنها به زودی موافقت خواهند کرد که جنگ جهانی دوم وجود نداشته است (جنگ 41-1945) و بسیاری از "مردان باهوش" در حال حاضر سعی در پنهان کردن این واقعیت دارند. این با نظرسنجی های متعدد از جمعیت در کشورهای مختلف که آنها دیگر در مورد وجود بزرگ نمی دانند تأیید می شود جنگ میهنی. پس موفق می شوید این حقایق را پنهان کنید؟ پس آنها به اهداف خود می رسند؟

به هر حال، مبارزه با ارتدکس در حال انجام است و متوقف نشده است. حقایق مربوط به فداکاری ها در زمان وجود بت پرستی، در مورد جنگ هایی که همیشه در همه کشورها وجود داشته است، به طور خاص استتار شده است، و ترویج می کند که در روسیه جنگی وجود نداشته است، ظاهراً منظور آنها در زمان های قدیم است. روسیه بت پرستوقتی دولتی وجود نداشت، اما اگر دولتی نبود، پس از چه نوع روسیه می توان صحبت کرد؟ در مورد اصالت ها؟ اما اینها شاهزاده ها بودند، نه یک ایالت واحد. آنجا جنگی نبود؟ و سپس چه کسی در برابر تصرف مناطق دفاع کرد و خود آنها را تصرف کرد؟ واسکا گربه؟ به هر حال، جنگ ها تا به امروز متوقف نشده است. اوکراین روسیه نیست؟ این سابق است کیوان روس، - اینطور نیست؟ شاید الان آنجا ساکت و آرام است؟ آنجا دعوا نمی شود، همدیگر را می کشند؟ واقعا چه خبر است؟ آنها یکدیگر را می کشند - دولت مردم خود را خفه می کند. آیا قبلاً چنین چیزی اتفاق نیفتاده است؟ جنگ هایی در قلمرو روسیه وجود داشت، آنها هنوز ادامه دارند و در هیچ کجا ناپدید نشده اند.

مخالفان ارتدکس می خواهند روان پریشی توده ای را در مورد برتری بت پرستی بر همه انواع ادیان تحمیل کنند، اما اتحاد روس نه در زیر پرچم های ترگلاو یا خدای پرون و نه در حین خواندن کتاب ولز یا ولز انجام شد. الواح ساختگی وداهای اسلاو-آریایی، اما در زیر پرچم های ناجی که توسط دست ساخته نشده بودند، انجام شد. ارتدکس بازی کرد نقش بزرگدر اتحاد روسیه و در عین حال، ایمان ما بهترین ها را از سنت ها و اصول زندگی بت پرستی گرفت که تا به امروز باقی مانده است.

ارتدکس بیشتر توسعه یافته است آموزش دینیاز بت پرستی یعنی یکی تا آنجا که ممکن بود به دیگری سرازیر شد و در عین حال شگفت انگیزترین و مثبت ترین چیزهایی را که در بت پرستی وجود داشت حفظ کرد. احمقانه است اگر باور کنیم که بت پرستی از جمعیت روسیه ریشه کن شده است - نه، نه، و دوباره نه. همه بهترین ها حفظ شده و تا به امروز در ما زندگی می کند. تا به امروز، بین ایمان ما و مسیحیت غربی - کاتولیک، اختلافاتی وجود دارد و ارتدکس ما آنقدر آن را به رسمیت نمی شناسد که سعی دارند آن را به ما تحمیل کنند.

به جرات می توان گفت که ارتدکس ما منحصر به فرد است و سزاوار آن است که یک دین منحصر به فرد خوانده شود.

برای اینکه برای همه روشن شود در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، بیایید فیلم را در این لینک تماشا کنیم http://www.youtube.com/watch?v=PpNb84e-AHcاین گفتگو تمام نشده است و در مقالات بعدی ادامه خواهد داشت...


این ایده اغلب شنیده می شود که جامعه انسانیکه از گذشته خود محروم است، به هر جهتی که برای نیروی علاقه مند به این امر خوشایند باشد سوق داده می شود. بی آنکه بداند به جامعه بردگان تبدیل می شود. من معتقدم که دقیقاً این روش است که عمداً توسط کسانی استفاده می شود که به شدت بازگشت به بت پرستی را ترویج می کنند. یعنی آنها تلاش می کنند زیر ما یک پایه محکم را از بین ببرند که نشاط ، انسجام را تعیین می کند ، برای قرن ها ، یک فرهنگ معنوی عامیانه واقعی روسیه - ارتدکس (که ، من با استاد موافقم ، 100٪ از مسیحیت تشکیل شده است که به ما رسیده است. از بیزانس، متفاوت از تغییر یافته غربی و بهترین ارزش های انسانی جهانی که در میان اجداد ما در دوره بت پرستی وجود داشت). و قصد دارند این پایه را با پایه ای زودگذر، ساخته شده بر دروغ، رقیق شده، البته با گزاره های صحیح، جایگزین کنند، وگرنه فریب بلافاصله نمایان می شود. خوب، اگر اساس، هسته معنوی وجود نداشته باشد، شما می توانید هر کاری که می خواهید با کشور و مردم آن انجام دهید، مثلاً مردم را در برابر یکدیگر قرار دهید، جنگ های داخلی سازماندهی کنید، جامعه و دولت را به سقوط بکشید.

موافقم که این موضوع باید در مقالات بعدی ادامه یابد.

هنگامی که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به طور متوالی بمب های هسته ای را در دهه 1940 آزمایش کردند، هر دو ابرقدرت تصمیم گرفتند که اتم آینده است. پروژه های مختلف در مقیاس بزرگ با استفاده از قدرت نیمه عمر ایزوتوپ های اورانیوم و سایر عناصر با خواص مشابه توسط تقریبا ده ها نفر توسعه یافته است.

یکی از این ایده ها ایجاد "گلوله های اتمی" بود که قدرت آنها به اندازه بمب هسته ای مخرب باشد. اما اطلاعات ناچیزی در مورد این تحولات وجود دارد و کل این داستان مملو از افسانه های بسیار است که امروزه به یک افسانه نیمه افسانه تبدیل شده است که صحت آن را کمی باور می کنند.

گلوله های اتمی در تعدادی از داستان های علمی تخیلی ظاهر می شوند. اما در مقطعی، مهندسان نظامی شوروی به طور جدی در مورد امکان ایجاد مهمات حاوی یک عنصر رادیواکتیو فکر کردند. انصافاً باید به این نکته اشاره کرد که به نوعی این رویاها زنده شدند و امروزه به طور فعال مورد استفاده قرار می گیرند. این در مورد استدر مورد گلوله های زیر کالیبر سوراخ کننده زره که در واقع حاوی اورانیوم هستند. فقط در این مهمات تمام شده و اصلاً به عنوان "بمب هسته ای کوچک" استفاده نمی شود.

در مورد خود پروژه "گلوله های اتمی"، طبق تعدادی از منابعی که در دهه 1990 در رسانه ها ظاهر شد، دانشمندان شوروی موفق به ایجاد مهمات 14.3 میلی متری و 12.7 میلی متری برای مسلسل های سنگین شدند. علاوه بر این، اطلاعاتی در مورد یک گلوله 7.62 میلی متری نیز وجود دارد. سلاح های مورد استفاده در این مورد متفاوت است: برخی منابع نشان می دهند که گلوله هایی با این کالیبر برای یک تفنگ تهاجمی کلاشینکف ساخته شده اند، در حالی که برخی دیگر نشان می دهند که آنها برای مسلسل سنگین او ساخته شده اند.

طبق برنامه‌های توسعه‌دهندگان، چنین مهمات غیرمعمولی قرار بود قدرت عظیمی داشته باشد: یک گلوله یک تانک زرهی را "پخت" می‌کند و چندین گلوله کل ساختمان را از بین می‌برد. بر اساس اسناد منتشر شده، نه تنها نمونه های اولیه ساخته شد، بلکه آزمایشات موفقیت آمیزی نیز انجام شد. با این حال، آنچه مانع این اظهارات شد، اول از همه، فیزیک بود.

در ابتدا مفهوم جرم بحرانی بود که اجازه استفاده از اورانیوم 235 یا پلوتونیوم 239 را که در ساخت بمب های هسته ای سنتی بود، برای گلوله های اتمی نمی داد.

سپس دانشمندان شوروی تصمیم گرفتند از عنصر تازه کشف شده فرااورانیوم کالیفرنیوم در این مهمات استفاده کنند. جرم بحرانی آن تنها 1.8 گرم است. به نظر می رسد که کافی است مقدار مورد نیاز کالیفرنیوم را در یک گلوله "فشرده" کنید و یک انفجار هسته ای مینیاتوری دریافت خواهید کرد.

اما در اینجا یک مشکل جدید ایجاد می شود - تولید گرمای بیش از حد در طول پوسیدگی عنصر. یک گلوله با کالیفرنیوم می تواند حدود 5 وات گرما ساطع کند. این امر آن را هم برای اسلحه و هم برای تیرانداز خطرناک می کند - مهمات ممکن است در محفظه یا لوله گیر کند یا در حین شلیک خود به خود منفجر شود. آنها سعی کردند با ایجاد یخچال های مخصوص گلوله راه حلی برای این مشکل بیابند، اما ویژگی های طراحی و عملکرد آنها به سرعت غیرعملی تلقی شد.

مشکل اصلی استفاده از کالیفرنیوم در گلوله های اتمی کاهش آن به عنوان یک منبع بود: این عنصر به سرعت در حال تمام شدن بود، به خصوص پس از معرفی یک تعلیق در آزمایش سلاح های هسته ای. علاوه بر این، تا پایان دهه 1970، آشکار شد که هم خودروهای زرهی و هم سازه های دشمن را می توان با استفاده از روش های سنتی تر با موفقیت نابود کرد. بنابراین، به گفته منابع، این پروژه در نهایت در اوایل دهه 1980 رها شد.

علیرغم تعدادی از انتشارات در مورد پروژه "گلوله اتمی"، بسیاری از افراد شک و تردید وجود دارند که قاطعانه اطلاعات مربوط به وجود چنین مهمات را رد می کنند. به معنای واقعی کلمه همه چیز در معرض انتقاد است: از انتخاب کالیفرنیوم برای ساخت گلوله تا کالیبر آنها و استفاده از سلاح کلاشینکف.

امروز، تاریخ این تحولات به چیزی بین یک افسانه علمی و یک احساس تبدیل شده است که اطلاعات بسیار کمی در مورد آن وجود دارد که بتوان نتیجه گیری روشنی از آن گرفت. اما یک چیز را می توان با اطمینان گفت: مهم نیست که چقدر حقیقت در منابع منتشر شده وجود دارد، چنین ایده بلندپروازانه ای به خودی خود بدون شک نه تنها در بین دانشمندان شوروی بلکه در بین دانشمندان آمریکایی نیز وجود داشته است.

بت پرستی است دین باستانی, ویژگی مشخصهکه برای آن فداکاری هایی صورت گرفت. قربانی در بت پرستی آن چیزی است که برای خدایان و طبیعت لازم است. و نیازهای دومی مشابه نیازهایی است که مردم دارند. به طور کلی فداکاری را با واژه ایجاب متفاوت می نامیدند.

بت پرستی و فداکاری

قربانی کردن در بت پرستی اسلاو یک واقعیت شناخته شده است. آنها گوشت حیوانات، غلات، گل ها و برخی ارزش های مادی را برای خدایان یا بهتر بگوییم بت های خود می آوردند. آنها این کار را برای رضای خدا، درخواست چیزی یا تشکر از او انجام می دادند. همچنین، قربانی کردن یک آیین معمولی برای انواع مختلف تعطیلات بود. قربانی در بت پرستی نه تنها برای خدایان، بلکه برای دیگر موجودات و ارواح، به عنوان مثال، برای قهوه ای ها انجام می شد. علاوه بر این می توانستند در روزهای به اصطلاح یادبود از این طریق از اجداد خود دلجویی کنند.

اسلاوها مطمئن بودند که اگر برای یک خدا یا روح قربانی نکنند، ممکن است عصبانی شوند. و خشم آنها قطعاً به هیچ چیز خوبی منجر نخواهد شد. بت پرستی اسلاو شامل قربانی های متفاوت بود. یعنی رویکرد در این موضوع فردی بود. هر خدا یا روح نیازهای خاص خود را داشت.

قربانی ها اغلب به معابد آورده می شد (همانطور که معابد بت پرستی نامیده می شد) ، جایی که بت های خدایان نصب می شد. اگر خواسته باید به قهوه ای، اجنه و ارواح دیگر آورده شود، بر این اساس - به محل زندگی آنها.

انواع قربانی

فداکاری های اسلاوها به خونین و بی خون تقسیم شد. دومی به ارواح، اجداد و خدایان زن آورده شد. به عنوان مثال، برای اجداد یک نیاز معمولی غذا بود، برای الهه لادا - زنان گل و انواع توت های تازه می آوردند، برای بانیک - جارو و صابون، و غیره. در مورد قربانی های خونین، طبق گفته اسلاوهای باستان، این قربانیان مورد نیاز خدایان اصلی بود، به ویژه مورد احترام. اینها عبارتند از Perun، Yarilo. الزامات در این مورد حیوانات، پرندگان و در سوال، مردم بودند. اگر گوشت حیوانی می آوردند، پس از تعطیلات یا مراسم، خود مردم آن را می خوردند. و از استخوان ها و سایر "اجزای" غیرقابل خوردن برای پیشگویی استفاده می شد. پس از آن، آنها را در آب، آتش یا دفن می کردند.

  • برای مثال، یک نیاز معمولی برای زمین، غلات بود. پس از همه، این محصول محصول را نشان می دهد، به این معنی که باید در برداشت آن موفق باشد.
  • این سرویس می تواند یک اتاق غذاخوری نیز باشد. این قربانی غذایی است که خود شخص می خورد. انگار غذایش را با خدا تقسیم می کند. و این غذا را باید از یک دیگ معمولی که همه از آن می خورند گرفته شود.
  • شرط ساخت، آوردن اسب یا مرغ است.
  • شرط عروسی خروس بود.
  • برای سلامتی و باروری دام، یک بره سفید را ذبح کردند.

قربانی انسانی در میان اسلاوها: بله یا خیر

این سؤال همچنان بحث برانگیز است: آیا اسلاوهای بت پرست قربانی های انسانی داشتند؟ منابع مکتوب وجود دارد که به وضوح در مورد آنها صحبت می کند. قدمت آنها به قرن دهم می رسد دوران جدید. علاوه بر این، چنین قربانی هایی فقط برای خدایان مورد احترام انجام می شد. بر اساس کاوش های باستان شناسی، حتی کودکان نیز قربانی شدند. بقایای استخوان اسکلت انسان در یکی از معابد پیدا شد. اما احتمال اینکه اینها دفن نشده باشند کجاست؟

حامیان نئوپگانیسم به وداهای اسلاو-آریایی و کتاب ولز اشاره می کنند، که در آنها حتی اشاره ای از قربانی های خونین و حتی کمتر انسانی وجود ندارد. آنها می گویند که اسلاوها بسیار صلح آمیز بودند و برای خدایان خود شیر، غلات و نوشیدنی می آوردند. با این حال، تواریخ نویسندگان خارجی و منابع باستان شناسی کاملاً برعکس صحبت می کنند. در اینجا چند نمونه آورده شده است:

  • در آغاز قرن دهم پس از میلاد، یکی از نویسندگان عرب درباره مراسم تدفین اسلاوهای ثروتمند نوشت. و به عنوان قربانی جوجه، سگ، گاو، اسب و... یک دختر بود.
  • به گفته سایر نویسندگان قرون وسطی، در مراسم تشییع جنازه یک مرد اغلب قربانی هایی "به شکل" بیوه متوفی انجام می شد.
  • به عنوان مثال، وقایع نگاری "داستان سال های گذشته" در مورد قربانی شدن یک مرد جوان مسیحی به پرون صحبت می کند (این اتفاق ظاهراً در سال 983 رخ داده است). انتخاب این جوان بدبخت با قرعه مشخص شد. داستان‌های مشابهی نیز در رابطه با خدایان Svyatovit و Triglav شرح داده شده است.
  • معلوم است که پس از غسل تعمید روسیه، مبارزه شدیدی بین مسیحیت و بت پرستی درگرفت. بنابراین، یک روز مشرکان به معنای واقعی کلمه اسقف را تکه تکه کردند و جسد او را قربانی کردند. این در نیمه دوم قرن یازدهم بود. این واقعه را از یک وقایع نگار آلمانی می دانیم.

معلوم می شود که خود اسلاوها نمی خواستند تبلیغ کنند و حداقل اطلاعاتی در مورد قربانی های انسانی برای فرزندان خود بگذارند؟ از این گذشته ، تمام منابعی که از آنها در مورد چنین اعمالی مطلع می شویم نه توسط آنها بلکه توسط ناظران خارجی نوشته شده است. یا اینکه آنها حقایق را جعل کرده، جعل کرده اند؟ اما چرا به آن نیاز داشتند؟ در هر صورت، اینکه آیا قربانی انسان و بت پرستی اسلاو به نحوی با هم مرتبط بوده اند، نه می توانیم تأیید کنیم و نه رد. راه حل این موضوع را به عنوان خوراکی برای شما می گذاریم.

اسلاونسکی ایسکون. قربانی های خون در روسیه؟