صفحه اصلی / برای یک پسر / مسیحیت کی و کجا بوجود می آید؟ ارتدکس مسیحیت نیست

مسیحیت کی و کجا بوجود می آید؟ ارتدکس مسیحیت نیست

مسیحیت (از یونانی کریستوس، به معنای واقعی کلمه - مسح شده) یکی از سه دین جهانی است که در قرن اول پس از میلاد به وجود آمد. در فلسطین، که در مرکز آن تصویر خدا-مرد - عیسی مسیح قرار دارد، که با شهادت خود بر روی صلیب، گناهان بشریت را جبران کرد و راه را برای اتحاد مجدد با خدا باز کرد. در دوران مدرن، از این اصطلاح برای توصیف سه جهت اصلی مسیحیت استفاده می شود: ارتدکس، کاتولیک و پروتستان. در حال حاضر، بر اساس گزارش سازمان ملل، 1.5 میلیارد مسیحی در جهان وجود دارد، بر اساس یونسکو 1.3 میلیارد.

بر خلاف سایر ادیان، مسیحیت توسط خداوند به انسان داده شده است.هر مسیحی این را به شما خواهد گفت، زیرا این موضع بخشی از ایمان او است، اما افراد کمی دور از مسیحیت (یا دانشمندان کنجکاو) پس از انجام یک تحلیل مقایسه ای از تاریخ آموزه های دینی، به این نتیجه رسیدند که مسیحیت انواع مختلفی را جذب کرده است. اخلاقی و ایده های فلسفیادیان دیگر، به عنوان مثال، مانند یهودیت، میترائیسم و ​​دیدگاه های ادیان شرق باستان.

مسیحیت از محیط یهود بیرون آمد.یکی از تأییدها می تواند این سخنان مسیح باشد: «مبادا گمان نکنید که آمده ام تا شریعت یا انبیا را از بین ببرم، بلکه برای تحقق بخشیدن به آن آمده ام» (متی 5:27) و همین حقیقت که عیسی در قوم یهود متولد شد که در چارچوب یهودیت و منتظر مسیح او بودند. متعاقباً، یهودیت توسط مسیحیت در جهت تعمیق جنبه مذهبی اخلاقی مورد بازاندیشی قرار گرفت، که عشق به همه چیز را به عنوان اصل اساسی تعیین کرد.

عیسی مسیح یک شخصیت تاریخی است.این نظر نمایندگان یکی از مدارس اصلی در حال بررسی این موضوع است. نمایندگان دیگری معتقدند که عیسی یک شخص نسبتاً اسطوره ای است. با توجه به دومی، علم مدرنفاقد اطلاعات تاریخی خاص در مورد این شخص است. از نظر آنها، اناجیل فاقد دقت تاریخی است، زیرا سال ها پس از وقوع حوادث نوشته شده است، دیگران تکرار می کنند. ادیان شرقیو از تعداد زیادی تناقض رنج می برند. در واقع، منابع تاریخی آغاز قرن 1 به هیچ وجه منعکس کننده فعالیت موعظه مسیح و یا اطلاعاتی در مورد معجزاتی که او انجام داد نیست.
مکتب تاریخی به عنوان شاهد وجود واقعیعیسی مسیح حقایق زیر را ارائه می دهد: واقعیت شخصیت هایی که در عهد جدید از آنها صحبت شده است، تعدادی از منابع تاریخی حاوی اطلاعاتی در مورد مسیح است که معروف ترین آنها "آثار باستانی" یوسفوس است.
شایان ذکر است که در سالهای اخیر اکثریت علمای دین و همچنین خود مسیحیان این موضع را اتخاذ کرده اند که عیسی مسیح واقعاً وجود داشته است.

در مسیحیت 10 فرمان اساسی وجود دارد که انسان باید بر اساس آنها زندگی کند.بر روی لوح های سنگی نوشته شده است، آنها توسط خدا به موسی در کوه سینا داده شد.
1. من یهوه خدای شما هستم... غیر از من خدایان دیگری نخواهید داشت.
2. خودتان را بت نسازید.
3. نام یهوه خدایت را بیهوده نبر.
4. روز هفتم را به خداوند خدای خود اختصاص دهید.
5. به پدر و مادرت احترام بگذار.
6. نکش.
7. زنا نکنید.
8. دزدی نکنید.
9. علیه همسایه خود شهادت دروغ ندهید.
10. به چیزی که همسایه ات دارد طمع نکن.

موعظه روی کوه برای درک و راهنمایی مسیحی در زندگی اهمیت زیادی دارد.موعظه روی کوه هسته اصلی تعالیم عیسی مسیح در نظر گرفته می شود. در آن، خدای پسر به مردم به اصطلاح سعادت عطا کرد ("خوشا به حال فقیران در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن آنهاست"، "خوشا به حال سوگواران، زیرا آنها تسلی خواهند یافت"، "خوشا به حال فقیران در روح". حلیم، زیرا آنها زمین را به ارث خواهند برد» (از این پس - متی 5: 3 -16) و درک 10 فرمان را آشکار ساخت بدون دلیل بر برادر خود خشمگین خواهد شد» (متی 5: 17-37)، «زنا مرتکب نشوید» - ج «... هر که به زنی با شهوت نگاه کند، قبلاً با او زنا کرده است. قلب...» (متی 5: 17-37) در موعظه روی کوه بود که این افکار شنیده شد: «دشمنان خود را دوست بدارید، کسانی را که شما را نفرین می کنند برکت دهید، به کسانی که از شما متنفرند نیکی کنید.» برای کسانی که شما را نفرین می کنند دعا کنید" (متی 5:38-48؛ 6:1-8)، "قضاوت نکنید، مبادا مورد قضاوت قرار بگیرید..." (متی 7: 1-14)، "بپرس، خواهد شد. به شما داده شده است بنابراین به آنها; زیرا این است شریعت و انبیا» (متی 7: 1-14).

کتاب مقدس کتاب مقدس مسیحیان است.از دو بخش تشکیل شده است: عهد عتیق و عهد جدید. دومی به نوبه خود شامل چهار انجیل: متی، یوحنا، مرقس و لوقا، اعمال رسولان و مکاشفه یوحنا انجیلی (معروف به آخرالزمان).

مفاد اصلی ایمان مسیحی 12 جزم و 7 آیین مقدس است.آنها در اولین و دومین شوراهای جهانی در سال های 325 و 381 به تصویب رسیدند. 12 دگم مسیحیت معمولاً اعتقادنامه نامیده می شود. این منعکس کننده چیزی است که یک مسیحی به آن اعتقاد دارد: در یک خدای پدر، در یک خدای پسر، در این واقعیت که خدای پسر برای نجات ما از آسمان نازل شد، در این واقعیت که خدای پسر از روح القدس بر روی زمین تجسم یافت. و مریم باکره، که خدای پسر برای ما مصلوب شد، در روز سوم دوباره برخاست و در آمدن دوم خدای پسر برای داوری زندگان و مردگان در قدس، نزد خدای پدر به آسمان صعود کرد. روح، در یک کلیسای حواری کاتولیک مقدس، به غسل ​​تعمید و سرانجام به رستاخیز و زندگی ابدی آینده.
هفت آیین مقدس مسیحی در حال حاضر توسط کلیساهای ارتدکس و کاتولیک به رسمیت شناخته شده است. این آداب مقدس عبارتند از: غسل تعمید (پذیرش شخص در آغوش کلیسا)، مسح، اشتراک (به خدا نزدیک شدن)، توبه (یا اعتراف)، ازدواج، کشیشی و تقدیس روغن (برای رهایی از بیماری).

نماد ایمان مسیحییک صلیب است.صلیب در مسیحیت به یاد شهادت عیسی مسیح پذیرفته شده است. صلیب زینت دهنده کلیساهای مسیحی، لباس روحانیت، ادبیات کلیسا است و در اجرای مراسم مسیحیت استفاده می شود. علاوه بر این، مؤمنان صلیب (عمدتاً مقدس) بر بدن خود می‌بندند.

جایگاه مهمی در مسیحیت به احترام مادر خدا داده شده است.چهار تا از اصلی تعطیلات مسیحی: تولد مریم باکره، ورود به معبد مریم باکره، بشارت مریم باکره و عروج مریم باکره، کلیساهای زیادی به افتخار او برپا شد و شمایل ها نقاشی شدند.

کاهنان بلافاصله در مسیحیت ظاهر نشدند.تنها پس از گسست نهایی با یهودیت و تغییر تدریجی در لایه اجتماعی جامعه مسیحیت اولیه، روحانیونی در محیط مسیحی ظاهر شدند که قدرت کامل را به دست گرفتند.

آداب و رسوم مسیحی بلافاصله شکل نگرفت.آیین غسل تعمید تنها در پایان قرن پنجم تعیین شد و پس از آن آیین عشای ربانی (Eucharist) شکل گرفت. سپس در طی چندین قرن، کریسمس، تقدیس روغن، ازدواج، توبه، اعتراف و کشیش به تدریج در آداب مسیحیت ظاهر شد.

برای مدت طولانی، تصاویر مقدسین در مسیحیت ممنوع بود.همان گونه که هر گونه ادای احترام ممنوع بود که در عبادت آن تعدادی از مسیحیان بت پرستی می دیدند. اختلاف بر سر آیکون ها تنها در سال 787 در هفتمین شورای جهانی (نیقیه) به نتیجه منطقی رسید که اجازه به تصویر کشیدن اشخاص مقدس و وقایع مرتبط با آنها و همچنین پرستش آنها را داد.

کلیسای مسیحی یک سازمان الهی-انسانی ویژه است.اما به هیچ وجه تاریخی نیست. کلیسای مسیحی یک تشکل عرفانی است که در کنار خداوند شامل انسان‌های زنده و مرده و به عبارت ساده‌تر، روح‌هایی است که از نظر مسیحیت جاودانه هستند. در عین حال، متکلمان مدرن، البته، مؤلفه اجتماعی کلیسای مسیحی را انکار نمی کنند، با این حال، برای آنها این نکته اصلی برای تعیین ماهیت آن نیست.

گسترش مسیحیت در روم با بحران جامعه باستان همراه بود.این عامل اجتماعی-تاریخی که باعث ایجاد احساس عدم اطمینان در نظام باستانی نظم جهانی در جامعه و در نتیجه انتقاد از دستورات باستانی شد، تأثیر مستقیمی بر گسترش مسیحیت در داخل امپراتوری روم داشت. گسست بین لایه‌های مختلف جامعه روم که نمایانگر زوج‌های متخاصم بودند، مثلاً آزادگان و بردگان، شهروندان رومی و رعایای استانی، بی‌ثباتی عمومی را در جامعه افزایش داد و به پیشرفت مسیحیت کمک کرد، که در بین نیازمندان تأیید کرد. ایده برابری و رستگاری جهانی در دنیایی دیگر.

در امپراتوری روم، مسیحیان همیشه مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند.از همان آغاز ظهور مسیحیت و درست تا قرن چهارم، چنین بود، سپس قدرت امپراتوری با احساس تضعیف کنترل بر کشور، شروع به جستجوی دینی کرد که همه مردمان را متحد کند. امپراتوری، و در نهایت بر مسیحیت مستقر شد. در سال 324 امپراتور روم کنستانتین مسیحیت را اعلام کرد دین دولتیامپراتوری روم.

هرگز در مسیحیت وحدت وجود نداشته است.نمایندگان ایمان مسیحی دائماً در مورد موضوعات مسیحیت بحث می کردند که سه جزم اصلی را در بر می گرفت: تثلیث خدا، تجسم و کفاره. بنابراین، اولین شورای نیقیه، پس از محکوم کردن تعالیم آریان، که معتقد بود خدای پسر با خدای پدر هم جوهری نیست، درک مسیحی واحدی از این جزم ایجاد کرد که بر اساس آن، خدا به عنوان وحدت سه تعریف شد. هیپوستازها که هر کدام نیز فردی مستقل هستند. سومین شورای جهانی به نام شورای افسسیان در سال 431 بدعت نستری را محکوم کرد که ایده تولد عیسی مسیح از مریم باکره را رد کرد (نسطوریان معتقد بودند که مردی از مریم باکره متولد شده است. سپس خدایی در او نقل مکان کرد). چهارمین شورای کلیسایی (کالسدون) (451) به اثبات جزم کفاره و تجسم اختصاص داشت که حضور برابر در شخص مسیح انسان و الهی را تأیید می کرد که به طور جدایی ناپذیر و جدایی ناپذیر یکپارچه هستند. مسئله به تصویر کشیدن عیسی مسیح حتی بعداً حل شد - در قرن ششم در شورای جهانی پنجم (قسطنطنیه) (553) ، جایی که تصمیم گرفته شد پسر خدا را به شکل یک مرد و نه بره به تصویر بکشد.

چندین شکاف بزرگ در مسیحیت وجود داشته است.به اختلاف در دیدگاه های مذهبی، به عنوان یک قاعده، تفاوت های اجتماعی و زندگی مذهبیجوامع مختلف مسیحی بنابراین، در قرن پنجم در بیزانس، تعلیم مونوفیزیت ها مطرح شد، که نمی خواستند مسیح را هم به عنوان انسان و هم خدا بشناسند. علیرغم محکومیت این دکترین توسط یکی از شوراهای جهانی(415) به برخی از ولایات بیزانسی مانند مصر و سوریه و ارمنستان گسترش یافت.
یکی از بزرگترین شکاف قرن یازدهم در نظر گرفته می شود که در جریان تقسیم امپراتوری روم به غربی و شرقی رخ داد. در مورد اول، در ارتباط با سقوط قدرت امپراتور، اقتدار اسقف رومی (پاپ) بسیار افزایش یافت، در دومی، جایی که قدرت امپراتوری حفظ شد، پدرسالاران کلیساها از رویکرد به قدرت محروم شدند. بنابراین، شرایط تاریخی اساس تقسیم کلیسای مسیحی زمانی متحد شد. علاوه بر این، اختلافات جزمی و حتی سازمانی خاصی بین دو کلیسا آغاز شد که منجر به شکست نهایی در سال 1054 شد. مسیحیت به دو شاخه تقسیم شد: کاتولیک (کلیسای غربی) و ارتدکس (کلیسای شرقی).
آخرین انشعاب در مسیحیت در کلیسای کاتولیک در دوران اصلاحات رخ داد. جنبش ضد کاتولیک که در قرن شانزدهم در اروپا شکل گرفت، منجر به جدایی چندین کلیسای اروپایی از کاتولیک و ایجاد یک جهت جدید در مسیحیت - پروتستانتیسم شد.

پس از مصلوب شدن عیسی، شورای مقدس یهودیان - سنهدرین - آغاز شد
انتقام ظالمانه علیه پیروان مسیح

از کتاب مقدس درباره فریسی به نام شائول می دانیم که نسبت به آنها ظلم کرد
آزار دهنده بعدها به مسیح ایمان آورد و جان خود را برای ایمانش به او فدا کرد.
شائول نام خود را تغییر داد و به پولس رسول معروف شد. تحت آزار و اذیت
مسیحیان از یهودیه دورتر و دورتر می شدند و ایمان خود را موعظه می کردند
مشرکان، تا اینکه سرانجام مسیحیت در سراسر جهان گسترش یافت
امپراتوری روم.
اولین امپراتور روم که شروع به تلافی جویانه کرد
مسیحیان نرون بودند.

او که مردی حیله گر و بی رحم بود، رویای ساختن رم را به روش خود داشت.
پروژه ای برای تجلیل از نام او برای انجام این کار لازم بود تخریب شود
ساختمان های مسکونی قدیمی در مرکز رم. به دستور مخفی او در سال 64 وجود داشت
آتش سوزی به دلیل نظارت، تقریبا نیمی از رم سوخت. خشمگین
جمعیت شروع به درخواست از امپراتور کردند که جنایتکاران را مورد تحقیق و مجازات قرار دهد.
نرو به سرعت "مقصران" را پیدا کرد. معلوم شد که آنها نمایندگان جدید هستند
دین ناشناخته - مسیحیان. مسیحیان بر روی صلیب مصلوب شدند، سوزانده شدند،
پرتاب شده تا توسط حیوانات وحشی بلعیده شود.

پس از نرون، بسیاری از امپراتوران برای ایمان مسیحی اعدام شدند.
مسیحیان در دخمه ها پنهان شدند و جلسات خود را مخفیانه برگزار کردند
جاها، و مطیعانه به اعدام رفت زمانی که کشف شد. اما با وجود
آزار و اذیت، مسیحیت رشد و تقویت شد.

هنگامی که امپراتور کنستانتین به قدرت رسید،
در سال 313 او فرمان میلان را صادر کرد که حقوق همه ادیان را برابر کرد.
مسیحیان از دخمه ها بیرون آمدند، حقوق زیادی به آنها داده شد و آنها را پس دادند
اموالی که امپراتور قبلی دیوکلتیان از آنها گرفته بود.
بعدها، کنستانتین بیشتر و بیشتر به دین مسیحی متمایل شد.
ساخت چندین کلیسای جامع مسیحی

پنجاه سال بعد، امپراتور تئودوسیوس

کاتولیک* (*اصطلاح «کلیسای کاتولیک» یا ارتدکس،
که به معنی: درست است، در رابطه با مسیحیت روم استفاده می شود
آغاز قرن دوم و به مسیحیت قسطنطنیه - از اواخر قرن چهارم)
مسیحیت دین دولتی بود و عبادت بت پرستی ممنوع بود.
تبدیل تمام معابد بت پرستان به معابد مسیحی. برای کمک به مشرکان
تبدیل به مسیحیت تعطیلات بت پرستیاعلام شدند
به نمادها و مجسمه های مسیحی، بت پرست نام های کتاب مقدسی داده شد،
بسیاری مراسم بت پرستیبه تشریفات کلیسای مسیحی تبدیل شد. بنابراین
کلیسای رم خلوص آموزه های مسیحی را از دست داد و بسیاری را تحریف کرد
مقررات کتاب مقدس (پرستش مریم، مقدسین، مجسمه ها، بت پرستی
تعطیلات، دعا برای مردگان، غسل تعمید نوزاد و غیره).

پس از مرگ تئودوسیوس، امپراتوری روم بین دو او تقسیم شد
پسران به بخش غربی با مرکز در رم و بخش شرقی - با مرکز در
قسطنطنیهدر سال 476، امپراتور بخش غربی امپراتوری، رومولوس آگوستوس
مجبور به کناره گیری از تاج و تخت شد و تمام قدرت در دستان متمرکز شد
بخش شرقی امپراتوری (قسطنطنیه).
بخش غربی امپراتوری
بدون حمایت دولت و ارتش رها شد و اغلب فتح شد
قبایل بربر همسایه اشغالگران مالیات های غیرقابل تحملی را بر مردم تحمیل کردند
و مالیات و تنها مرجعی که مردم می توانستند به آن مراجعه کنند
کمک کلیسا بود. کلیسا مذاکرات دیپلماتیک با
مهاجمان، به آنها وعده شفاعت خداوند برای همکاری و کمک آنها را می دهد.

از زمانی که تئودوسیوس کلیسا را ​​در قسطنطنیه تأسیس کرد،
او به دلیل اختلافات در کلیسای رم دائماً درگیر بود
مناسک و جزمات، اختلافات ملکی، عبادت در زبان های مختلف
(لاتین - در غرب و یونانی - در شرق) و مبارزه پاپ و پاتریارک قسطنطنیه برای برتری در میان مسیحیان
پدرسالاران امپراتورها از کلیسای شرقی حمایت می کردند، در حالی که غربی ها
بر اولویت خود پافشاری کرد، زیرا گفته می شود که توسط پیتر رسول تأسیس شده است.

در سال 606، روم موفق شد از امپراتور فوکاس به دست آوردفرمان، که
مشروعیت می بخشد که «اسقف نشین مقدس پیتر رسول باید باشد
این فرمان تضمین کرد که عنوان "اسقف جهانی"
ممکن است منحصراً به اسقف رم تعلق داشته باشد، همچنین او
عنوان "نایب عیسی روی زمین" و "پاپا" را دریافت کرد که به معنای "پدر" است.

با احساس قدرت، در حال حاضر در716 پاپ گرگوری II تکفیر شد
امپراتور لئو
III ، که سعی در ممنوعیت پرستش شمایل داشت
(شبکه شکنی) در ایتالیا با فرمان امپراتوری، بدون رضایت پاپ. الف
در سال 741، پاپ زاخاری حتی به امپراتور بیزانس مراجعه نکرد تا
انتخاب او به عنوان پاپ را تایید کرد (اگرچه این یک امر رسمی بود، اما برای
در میان مردم این گونه ظاهر شد که پاپ تابع امپراتور است).

زمانی که لومباردها شروع به سرکوب جمعیت بخش غربی امپراتوری کردند، پاپ
برای کمک به پادشاه فرانک ها، پپین کوتاه قد مراجعه کرد. بابا قول داد
از سلسله کارلووینگی خود حمایت کرد و به همین دلیل پادشاه پپین تسلیم شد
بخش غربی امپراتوری از بربرها و به کلیسا پاپ گسترده ای داد
منطقه، و پدر - امتیازات مربی معنویهمه دولت ها در سال 756
پاپ پسر پپین، چارلز، را تاجگذاری کرد تا به تاج و تخت امپراتوری روم برسد.


امپراتور بیزانس دیگر ادعای قدرت بر بخش غربی نداشت.
تنها بخش غربی، بخش بیزانس، اکنون امپراتوری روم محسوب می شد
فقط نیمه شرقی یک امپراتوری باقی ماند.

از آن زمان، پاپ قدرت مطلق را دریافت کرد و می‌توانست یا
رد هر نامزدی برای تاج و تخت امپراتوری. بدون تایید پدر
امپراتور نمی توانست هیچ تصمیم مهمی در زمانی که در معرض تهدید بود اتخاذ کند
تکفیر

در سال 1054، کلیسای قسطنطنیه قاطعانه از این کار خودداری کرد
تحت کنترل رم هر دو کلیسا یکدیگر را تحقیر کردند. این اتفاق افتاد
شکاف: کلیسای رم کاتولیک شد، کلیسای قسطنطنیه -
ارتدکس.

کلیسای روسیه تابع قسطنطنیه بود
پدرسالاری در کیوان روس ایمان ارتدکسدولتی شد
دین در حدود سال 990، پس از غسل تعمید روسیه توسط شاهزاده ولادیمیر.


در اواخر قرن شانزدهم، روسی کلیسای ارتدکسدریافت کرد
استقلال از قسطنطنیه

پس از انشقاق، از 1096 تا پایان قرن 13، کلیسای کاتولیک
مجموعه ای از جنگ های صلیبی را برای آزادسازی سرزمین مقدس از آن سازمان می دهد
ترک های مسلمان که آن را تصرف کردند.

در آغاز قرن سیزدهم (1215)، برای مبارزه با بدعت، کلیسای کاتولیک تأسیس کرد.
نهاد ویژه قضایی «تفتیح عقاید مقدس».



ارتش جلادان و جاسوسان کلیسا، شاهدان دروغین، منتظرند،
برای ربودن اموال "بدعت گذار" اعدام شده، خیابان های شهرها را آب گرفت.
کلیسایی که بر خون مردم بیگناه فربه شده است، اکنون مانند شمشیر داموکلس است.
بر همه آویزان شد هیچ کس از او محافظت نمی کرد، حتی پادشاهان. تقریبا
از تعالیم مسیح چیزی در کلیسا باقی نمانده بود. مردم در معرض بزرگ بودند
مالیات، اما کلیسا برای هیچ چیزی پرداخت نکرد. کلیه خدمات در
لاتین، و مردم فقط می توانستند به آن تکیه کنند
برای توضیحات کشیش ها

هنگامی که پاپ گاو نر در مورد بخشش گناهان توسط کلیسا و فروش عافیت صادر کرد،
مارتین لوتر الهیدان جوان آلمانی 95 پایان نامه نوشت و اعلام کرد


که در آن به تعصبات غیرکتابی و ضد مسیحی کلیسا اشاره کرد.
پیش از این نیز اعتراضاتی علیه پاپ صورت گرفته بود (واعظ چک یان هوس و
پیروان او به همین دلیل توسط کلیسا اعدام شدند)، اما بسیار جسورانه، آشکارا و
به طور موجه، هیچ کس مانند لوتر صحبت نمی کرد. او همه آلمانی ها را فراخواند
ملت بهمبارزه با سلطه پاپ به همین دلیل او از کلیسا تکفیر شد و
محکوم به اعدام (به مرگ طبیعی قبل از اجرای برنامه ریزی شده فوت کرد). ترجمه کرد
کتاب مقدس به زبان آلمانی. تقریباً در همان زمان عهد جدیددر
ترجمه مکالمه انگلیسی
ویلیام تیندل. برای این او سوزانده شد
کلیسا، و بیشتر نسخه های ترجمه مصادره و سوزانده شد
همچنین. با این حال، بسیاری توانستند بخوانند و بفهمند که کلیسا مقدس نیست، اما
یک گناهکار، و در آن بزرگ. اصلاح طلب دیگر جان کالوین با او
پیروان ترجمه عهد جدید را به فرانسوی کامل می کنند.

از این زمان دوره ای به نام اصلاحات آغاز می شود. اگر
حامیان لوتر (لوتریان) سعی کردند همه چیز را از کلیسا حذف کنند
با کتاب مقدس، سپس پیروان کالوین در تضاد است (کالوینیست ها؛ همان
Huguenots در فرانسه) سعی کردند هر چیزی را که در کتاب مقدس ذکر نشده بود از کلیسا حذف کنند
ذکر شده است.

کالوینیست ها روش تفسیر هر قسمت از کتاب مقدس را معرفی کردندنه از نقطه نظر
هر مقام انسانی، اما تنها با کمک
حجت خدا - یعنی. جاهای دیگر در کتاب مقدس منحل کردند
آداب و رسوم کلیسا، تنها الهام بخش مقدس را به رسمیت می شناختند
کتاب مقدس، و در نتیجه خطاپذیری هر شورای کلیسا. کالوینیست ها
رهبانیت را رها کرد زیرا خداوند مردان و زنان را برای آن آفرید
تشکیل خانواده و بچه دار شدن آنها نیاز به کمک را رد کردند
روحانیون در نجات مردم، معتقدند که نجات تنها با ایمان است
در مسیح، و اعمال ایمان برای نجات لازم نیست، بلکه توسط آنها تعیین می شود،
آیا باور شما درست است یا نه آثار وجود دارد، یعنی ایمان وجود دارد.
کالوینیست ها موفق شدند
دستیابی به آزادی کامل از پاپ. ژنو مرکز اصلاحات شد.

در انگلستان اوضاع متشنج تر بود. اصلاحات صورت نگرفت
«از پایین» و «از بالا». پادشاه هنری هشتم، ظالم و
غیرقابل پیش بینی (6 زن داشت، دو نفر از آنها را سر برید)، می خواستم به دست بیاورم
استقلال از رم بخشی از انگلستان هنوز کاتولیک و بخشی کالوینیست باقی مانده است. هنری با استفاده از درگیری مذهبی تلاش کرد
برنامه های سیاسی خود را برای سلطنت مطلقه تحقق بخشند و
شرایط خود را به کلیسا دیکته کرد. ناآرامی ها فروکش نکرد. درگیری های زیادی وجود داشت
اطراف ملک کلیسا

پس از مرگ او، دختر هنری مری که یک کاتولیک بود به قدرت رسید. او
با احیای قدرت رم بر کلیسای انگلستان، قوانین بدعت دوباره وارد شد
لازم الاجرا شد و تفتیش عقاید علیه پروتستان ها آغاز شد. پس از مرگ مریم،
لقب "مریم خونین" را از مردم دریافت کرد، خواهرش بر تخت سلطنت نشست -
الیزابت او توانست با نقض حقوق کاتولیک ها به تعادل برسد
و دادن برخی حقوق به پروتستان ها. با این حال، درگیری شدت گرفت.
کشیشان کاتولیک تحت اقتدار روم بودند و نپذیرفتند
اقتدار ملکه را بشناسید الیزابت دستور اعدام را صادر کرد
کشیشان کاتولیک

جایی در این دوران پر دردسر، پیوریتانیسم متولد شد. پیوریتن ها می خواستند به آن برسند
خلوص بیشتر عقاید کلیسا و استقلال کامل از کاتولیک
نفوذ زمانی که شاه جیمز به قدرت رسید، آنها به اصلاحات امیدوار بودند
کلیساهای انگلستان اما یاکوف پیشنهاد آنها را رد کرد زیرا می ترسید
که انکار پیوریتن ها از قدرت مطلق شاه بر مؤمنان می توانست
منجر به شورش شود در این زمان، در سال 1620، بسیاری از پیوریتن ها انگلستان را ترک کردند و
به امید تأسیس کشوری با دین واحد به آمریکا رفت.
پاک از همه چیزهای اضافی، تنها بر اساس کلام خدا و رایگان
از تمام اختراعات کاتولیک



این گونه بود که پروتستانیسم در آمریکا متولد شد.

در زمانی که پیوریتن ها در روسیه در حال کاوش در آمریکا و مطالعه کتاب مقدس بودند
(اصلاح پدرسالار نیکون 1650-1660) آنها در مورد اینکه آیا دو یا سه وجود دارد بحث کردند.
با انگشتان خود علامت صلیب را بزنید، چند کمان بدهید، به زمین تعظیم کنید یا
تا کمر، چه مهری روی پروفورا بزنیم، چند بار بگوییم «هللویا»،
راهپیمایی مذهبی باید به کدام سمت برود؟ برای این، "مؤمنان قدیمی"، یعنی. کسانی که
آنها می خواستند با دو انگشت خود را به صلیب بکشند، اما کلیسا آنها را اعدام کرد.

ترجمه کتاب مقدس به روسی فقط در پایان قرن نوزدهم انجام شد و
چند دهه بعد در تیراژ محدود ظاهر شد. جنگ های بعدی
انقلاب ها، قدرت شوروی و کمبود کلی کتاب - همه اینها دور ریخته شد
کلیسای ارتدکس در مطالعه علم الهیات (الهیات) بسیار عقب است.
اگر همه کشورهای انگلیسی زبان دستاوردهای خود را برای قرن ها مبادله کنند
دانش و تجربه ای که روح القدس نه تنها به کاهنان، بلکه همچنین
به گله خدا، انتشار کتاب مقدس و ادبیات فراوان برای مطالعه کتاب مقدس،
کلیسای ارتدکس که برای همه قابل دسترسی بود، «در آن پخته شده بود
آب خود»، بارها و بارها آثار بزرگان قرون وسطی را بازخوانی می کند
و گهگاه برخی از آثار کلامی را که برای چندین دهه در دسترس بوده منتشر می کند
برای خواندن فقط برای یک حلقه محدود از راهبان.

امروز که دوباره به یک کلیسای دولتی تبدیل شده است، در تلاش است
اقتدار برای سرکوب هر گونه تمایل برای آشنایی با انباشته شده در میان مردم
تجربه الهیاتی از هم دینداران انگلیسی زبان خود، اعلام کرد
کلیساهای پروتستان را به فرقه تبدیل می کنند و به سمت آنها گل پرتاب می کنند.

SUMMA SUMMARUM : حقایق گویای خود هستند.

دلایل ظهور یک دین جدید - مسیحیت.روم با تسخیر بسیاری از مردمان، چنان ظلمی را بر آنها برقرار کرد که مردم قبلاً نمی دانستند. اما به ویژه برای یهودیانی که در استان روم سوریه و فلسطین زندگی می کردند دشوار بود. بخشی از این استان، ایالت سابق یهودیان یهودیه بود. همه ابزارهای مبارزه برای آزادی قبلاً آزمایش شده است، اما نتایج ملموسی به همراه نداشته است. با این حال، آخرین چیز باقی مانده بود: امید به خدا یهوه. یهودیان معتقد بودند که او آنها را رها نخواهد کرد و آنها را از ظلم و ستم رومیان رها خواهد کرد.
عیسی مسیح و تعالیم اویهودیان معتقد بودند که عیسی مسیح توسط خدا به طور خاص برای آنها فرستاده شده است، نه برای سایر ملل، زیرا اکثر یهودیان شرک را نمی دانستند، اما یک خدا، یهوه را می شناختند. دین یهود برخلاف دین یونانی ها، رومی ها، مصری ها و دیگر مردمان، خدایان آفریده زیادی نداشت. به همین دلیل شایعاتی در مورد تولد عیسی مسیح در میان یهودیان، ابتدا در فلسطین، و به زودی در سراسر دریای مدیترانه گسترش یافت. ایمان به مسیح و بعداً به تعالیم او مسیحیت نام گرفت و کسانی که از این ایمان حمایت می کردند مسیحی نامیده می شدند.
با تولد عیسی مسیح، یک "عصر" تاریخی جدید آغاز شد - عصر ما. ما هنوز سال های قبل از میلاد مسیح یا بعد از میلاد را می شماریم و در کتاب های قدیمی آنها را قبل یا بعد از میلاد مسیح می یابیم (P. X.). این واقعیت که عیسی مسیح یک شخصیت تاریخی است، توسط "انجیل" - کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان، و همچنین منابع متعدد، که قابلیت اطمینان آنها توسط علم مدرن به رسمیت شناخته شده است، اثبات می شود.
عیسی تعلیم داد که تنها راه بهبود روحی خود از طریق تعمید است. این اولین قدم به آرامش روح و قلب کمک می کند و درک همه بی عدالتی زندگی زمینی را ممکن می سازد. در این صورت مردم نه تنها می توانند نگرش مثبتی نسبت به دشمنان خود داشته باشند، بلکه می توانند آنها را دوست داشته باشند، توهین ها را ببخشند، بدی را به بدی پس نخواهند داد و می توانند ثروت را تحقیر کنند. بنابراین، تنها از طریق ایمان به عیسی مسیح و عشق روحانی به خدا، مردم می توانند از شر گناهان، همه مشکلات و بدبختی ها خلاص شوند.
3. احکام مسیحی. اخلاقی و پاکسازی معنویانسان با احکام مسیحی ارتقا می یابد - قوانینی که خدا از طریق موسی نبی به یهودیان داده است. ده تا از این دستورات وجود دارد که سه تای آنها نحوه احترام به خدا را آموزش می دهد و دستور بعدی نحوه رفتار با مردم را می آموزد: پدر و مادر را گرامی بدارید، نکشید، دزدی نکنید، انصاف داشته باشید، به زن و شوهر خود وفادار باشید، دروغ نگویید. ، حسادت نکن
بنابراین، مسیحیت بدون دعوت به مبارزه، همه مشکلات را با پاکسازی اخلاقی و معنوی انسان حل کرد. در زندگی واقعیهرگونه اعتراض آشکار به شرایط سخت زندگی به طرز وحشیانه ای سرکوب شد.
سازمان کلیسای مسیحیمسیحیت از همان ابتدا تساوی همه در برابر خدا را بدون توجه به موقعیت و مقام اعلام کرد. مسیحیان در جوامعی سازماندهی شدند که در آن همه ایمانداران از حقوق برابر و دارایی مشترک برخوردار بودند. روح مسیح بر کل جامعه تسلط داشت.
مسیحیان تنها یک خدا را می شناختند و با قربانی های رومی مخالفت می کردند خدایان بت پرست. به همین دلیل، مسیحیان تحت تعقیب قرار گرفتند: آنها به اعدام محکوم شدند، به دست شکارچیان انداختند و زنده زنده سوزانده شدند.
مسیحیت دین دولتی امپراتوری است.زمان گذشت. به تدریج، ایده های مسیحیت در مورد نجات انسان از همه بدبختی ها، در مورد زندگی ابدیروح او افراد بیشتری را جذب می کرد. ایده های صبر و فروتنی مسیحی، عدم مقاومت در برابر شر نه تنها توسط فقرا، بلکه توسط مردم اقشار متوسط ​​و حتی ثروتمند جمعیت درک شد.
در سال 325، در زمان امپراتور کنستانتین، مسیحیت به عنوان دین دولتی امپراتوری روم به رسمیت شناخته شد. دین جدید قرار بود به تقویت قدرت امپراتوری و خود امپراتوری کمک کند.

مسیحیت به یکی از سه دین بزرگ جهان تعلق دارد. از نظر تعداد پیروان و منطقه پراکندگی، مسیحیت چندین برابر اسلام و بودیسم است. اساس دین، شناخت عیسی ناصری به عنوان مسیح، اعتقاد به معاد او و پایبندی به تعالیم اوست. زمان زیادی طول کشید تا مسیحیت تثبیت شود.

مکان و زمان تولد مسیحیت

فلسطین را زادگاه مسیحیت می دانند که در آن زمان (قرن اول پس از میلاد) تحت فرمانروایی امپراتوری روم بود. مسیحیت در سالهای اولیه پیدایش خود توانست به طور قابل توجهی به تعدادی از کشورها و گروه های قومی دیگر گسترش یابد. قبلاً در سال 301 مسیحیت به عنوان مذهب رسمی دولتی ارمنستان بزرگ به دست آورد.

منشأ آموزه مسیحی مستقیماً با یهودیت عهد عتیق مرتبط بود. بر اساس اعتقاد یهودیان، خداوند باید پسرش مسیحا را به زمین می فرستاد تا با خون خود بشریت را از گناهانش پاک کند. طبق عقاید مسیحیت، عیسی مسیح، از نسل مستقیم داوود، چنین شخصی شد که در کتاب مقدس نیز به آن اشاره شده است. ظهور مسیحیت تا حدودی باعث انشعاب در یهودیت شد: اولین کسانی که به مسیحیت گرویدند یهودیان بودند. اما بخش قابل توجهی از یهودیان نتوانستند عیسی را به عنوان مسیحا بشناسند و بدین ترتیب یهودیت را به عنوان یک دین مستقل حفظ کردند.

بر اساس انجیل (تعلیم عهد جدید)، پس از عروج عیسی مسیح به آسمان، شاگردان وفادار او از طریق نزول شعله مقدس، توانایی صحبت به زبان های مختلف را پیدا کردند و به گسترش مسیحیت در سراسر جهان پرداختند. کشورهای مختلفصلح بنابراین، یادآوری های مکتوب در مورد فعالیت های رسولان پیتر، پولس و اندریا اول خوانده شده، که مسیحیت را در قلمرو روسیه کیوان آینده موعظه می کردند، تا زمان ما حفظ شده است.

تفاوت مسیحیت و بت پرستی

در مورد تولد مسیحیت، باید توجه داشت که اولین پیروان عیسی مورد آزار و اذیت وحشتناکی قرار گرفتند. در ابتدا، فعالیت‌های واعظان مسیحی با خصومت روحانیون یهودی مواجه شد و آموزه‌های عیسی را نپذیرفتند. بعدها، پس از سقوط اورشلیم، آزار و اذیت مشرکان رومی آغاز شد.

آموزه های مسیحی ضد بت پرستی بود، تجمل گرایی، تعدد زوجات و برده داری را محکوم می کرد - هر چیزی که مشخصه جامعه بت پرستی بود. اما تفاوت اصلی آن ایمان به خدای واحد، یعنی توحید بود. طبیعتاً این وضعیت برای رومیان مناسب نبود.

آنها اقدامات سختگیرانه ای برای متوقف کردن فعالیت واعظان مسیحی انجام دادند: اعدام های کفرآمیز برای آنها اعمال شد. این امر تا سال 313 وجود داشت، زمانی که در کمال تعجب، امپراتور روم کنستانتین نه تنها آزار و شکنجه مسیحیان را متوقف کرد، بلکه مسیحیت را به عنوان دین دولتی تبدیل کرد.

مسیحیت نیز مانند هر دینی دارای مزایا و معایب است. اما ظاهر او بدون شک جهان را به سطح معنوی بالاتری رساند. مسیحیت اصول رحمت، مهربانی و عشق به دنیای اطراف ما را موعظه می کند که برای رشد بالای ذهنی یک فرد مهم است.

مسیحیت در دنیای یونانی-رومی مدیترانه ای در دوره ای از جوشش مذهبی ظهور کرد. فرقه های زیادی وجود داشت، از جمله کیش خدایان روم و فرقه خدایان آن شهرها و کشورهایی که بخشی از امپراتوری روم شدند. اهمیت ویژه ای به آیین امپراطور داده شد. فرقه های اسرارآمیز اختصاص داده شده به خدایان یونانی بسیار گسترده بود. همه آنها با پرستش خدای خاصی همراه بود که توسط دشمنانش کشته شد و سپس از مردگان برخاست. این آداب از بیگانگان مخفی نگه داشته می شد، اما مبتکران معتقد بودند که با انجام این مناسک در مرگ خداوند شرکت می کنند و از طریق رستاخیز او جاودانگی به دست می آورند.

سنت دینی دیگر، هرمتیکیسم، به پیروان خود وعده رهایی از قید و بندهای جسمانی و جاودانگی را می داد.
مسیحیت احترام خدایان بت پرست و امپراتور را رد کرد. شباهت های خاصی با فرقه های اسرارآمیز داشت، اما تفاوت قابل توجهی با آنها داشت - به ویژه از این جهت که یک شخصیت اسطوره ای مورد احترام نبود، بلکه یک شخصیت واقعی تاریخی بود که زندگی و آموزه هایش موضوع احترام و ایمان قرار گرفت. ایمان مسیحی نیز به طور قابل توجهی با آنچه فرقه های اسرارآمیز ارائه می کردند متفاوت بود. مسیحیت تا حدی اصطلاحات خود را از آن وام گرفته است فلسفه یونان، - در درجه اول رواقی، افلاطونی و نوافلاطونی - با این حال، هسته معنایی آن - این اعتقاد که در مسیح خدای ابدی انسان شد، بر صلیب مرگ را متحمل شد و سپس از مردگان برخاست - هیچ وجه اشتراکی با هیچ یک از موجودات موجود در آن زمان نداشت. سیستم های فلسفی زمان

مسیحیت تفاوت قابل توجهی با سایر ادیان و فرقه های رسمی داشت، بنابراین پیروان آن با آزار و اذیت دائمی از سوی اکثریت مردم و مقاماتی که مسیحیت را غیرقانونی می کردند، مواجه بودند. با این حال، تعداد مسیحیان چند برابر شد و امپراطوران اقدامات قاطعی را انجام دادند تا آنها را مجبور به دست کشیدن از ایمان خود کنند. در سراسر قرن 3. دو امپراتور - دسیوس و جانشینش والرین - هر کاری کردند تا برای همیشه به مسیحیت پایان دهند. در آغاز قرن چهارم. دیوکلتیانوس گسترده ترین و ظالمانه ترین آزار و شکنجه را علیه مسیحیان برانگیخت.

با این حال، در پنج قرن پس از مصلوب شدن عیسی مسیح، اکثریت قریب به اتفاق جمعیت امپراتوری روم، از جمله امپراتوران، مسیحی شدند. در سال 312 امپراتور کنستانتین کبیر این عقیده را پذیرفت و سه پسرش نیز از او الگو گرفتند و آنها نیز امپراتور شدند. تلاش برادرزاده کنستانتین، امپراتور جولیان (ملقب به مرتد) برای احیای بت پرستی (در 361-363) شکست خورد. تا پایان قرن پنجم. مسیحیت دین دولتی ارمنستان شد، جوامع مسیحی در امپراتوری ایران، در هند و در میان مردمان آلمانی در مرزهای شمالی امپراتوری روم ظاهر شدند.

در نسل اول مسیحیان چندین مبلغ برجسته وجود داشت که برجسته ترین آنها را می توان پولس و پطرس رسولان دانست. آنها و معاصران نه چندان برجسته شان مسیحیت را عمدتاً در میان جمعیت یونانی زبان امپراتوری تبلیغ می کردند. از شهرهای بزرگ ایمان به شهرهای کوچک و از آنجا به روستاها گسترش یافت.

از جمله دلایلی که اکثریت جمعیت امپراتوری روم را به پذیرش مسیحیت واداشت، موارد زیر است:

1) تجزیه و زوال تدریجی فرهنگ یونانی-رومی.

2) پذیرش ایمان مسیحی توسط کنستانتین و جانشینان او.

3) این واقعیت که در مسیحیت مردم از همه طبقات و ملیت ها در یک برادری واحد و مشترک پذیرفته شده بودند و این دین می تواند با آداب و رسوم محلی محلی سازگار شود.

4) تعهد سازش ناپذیر کلیسا به اعتقادات و ویژگی های اخلاقی بالای اعضای آن؛

5) قهرمانی شهدای مسیحی. سازمان کلیسا مسیحیان معتقد بودند که آنها یکی هستند کلیسای جهانی. بر اساس اصل «اسقف‌نشین‌ها» (اصطلاحی که به یک واحد سرزمینی در داخل امپراتوری دلالت می‌کند) یا «اسقف‌نشین‌ها» به ریاست اسقف سازمان‌دهی شد.

اسقف های اورشلیم، اسکندریه، انطاکیه، کارتاژ، قسطنطنیه و روم از افتخار خاصی برخوردار بودند. اسقف رم، به عنوان رئیس کلیسای پایتخت امپراتوری، بر سایر اسقف ها اولویت داشت. علاوه بر این، طبق سنت، اولین اسقف روم، پیتر رسول بود که خود مسیح او را به ریاست کلیسا منصوب کرد. با رشد کلیسا، مجبور شد از خلوص ایمانی که از رسولان دریافت می شد مراقبت کند. مسیحیت در مسیر سازگاری با شرایط خاص محلی در خطر از دست دادن این خلوص بود.

در قرن 1 خطر جذب مسیحیت در یهودیت وجود داشت. پل نقش عمده ای در جلوگیری از چنین نتیجه ای داشت. در قرن دوم. یک خطر جدی از گنوستیک به وجود آمد. عرفان به تعدادی از جنبش های مختلف مذهبی و فلسفی اشاره دارد که در مدیترانه گسترش یافته است. یکی از ویژگی های اصلی گنوسی تضاد شدید روح به عنوان یک اصل خوب و ماده بود که به عنوان اصل شر اعلام شد. گنوسی ها بدن انسان را یکی از اشکال وجود این ماده شیطانی می دانستند. آنها تعلیم دادند که رستگاری شامل رهایی از جسم و غوطه ور شدن در قلمرو روح پاک است.

برخی از گنوسی ها سعی کردند جایی برای مسیح در منظومه های خود بیابند، اما در همان زمان جایگاه ثانویه ای را به او اختصاص دادند و از شناخت تاریخی بودن او خودداری کردند.
نزدیک به گنوسیسیزم تعلیم مارکیونیت ها بود که نقش برجسته ای در زندگی معنوی قرن دوم داشت. مرکز اصلی جنبش رم بود. مارسیون، بنیانگذار جنبش، این را آموزش داد دنیای مادیاعم از بدن انسانها و حیوانات، با تمام شر ذاتی اش، توسط خدای شیطانی آفریده شده است. مارسیون این خدا را با خدای عهد عتیق و قوم یهود یکی دانست. مارسیون به وجود خدای دیگری، خدای عشق، متقاعد شده بود که مردم تا زمانی که خود را در مسیح آشکار نکرد، او را نمی شناختند.

به گفته مارسیون، «خبر خوب» واقعی این بود که مسیح مردم را از قدرت خدای شیطانی نجات داد و راه نجات به سوی پادشاهی خدای عشق را به آنها نشان داد. او پولس را تنها یکی از حواریون دانست که مسیح و بشارت او را به درستی درک کرده است. مارسیون از پیروانش خواست که به شدت از رابطه جنسی خودداری کنند، زیرا... دقیقاً چگونه این اجازه می دهد که گوشت، با بدی ها و بیماری هایش، وجود خود را طولانی کند. فرقه مارسیون حداقل تا قرن پنجم دوام آورد.

برای مقابله با این روند و سایر روندهای مشابه، کلیسای مسیحی سه اصل را برای تضمین حفظ ایمان در خلوص اولیه آن ایجاد کرد.

ابتدا آموزه جانشینی رسولان وجود داشت که طبق آن رسولان انجیل را مستقیماً از مسیح دریافت کردند و سپس قبل از مرگ خود آن را - همراه با اقتدار اعتقادی خود - به اسقف های منتخب مسیحیان کلیسای محلی منتقل کردند. اسقف ها نیز به نوبه خود او را به جانشینانش منتقل کردند. در این رابطه، کلیسا باید دقیقاً تعیین می کرد که کدام خطوط اسقفی مستقیماً به رسولان مقدس باز می گردد. به ویژه، اسقف های روم جانشینان مستقیم پیتر رسول در نظر گرفته می شدند.

ثانیاً، لازم بود به وضوح محدوده نوشته هایی را که حاوی تعالیم واقعی رسولان بودند، تعریف کنیم. حتی قبل از پایان قرن چهارم. مجموعه ای متشکل از 27 کتاب تدوین شد که تشکیل شد. ملاک اصلی گنجاندن کتاب در قانون، تألیف یک رسول یا شخصی بود که مستقیماً با یکی از حواریون مرتبط است.

ثالثاً ، وظیفه ارائه یک فرمول کوتاه و واضح است که جوهر ایمان مسیحی را بیان می کند ، در نتیجه نمادهای ایمان به وجود آمد که رایج ترین آنها به اصطلاح بود. اعتقادنامه رسولی. نام این نماد نشان نمی دهد که توسط خود رسولان صورت بندی شده است، بلکه به طور خلاصه محتوای اصلی تعالیم رسولی را بیان می کند. به استثنای دو یا سه بیتی که بعداً در آن گنجانده شده است، این نماد قبلاً در نیمه دوم قرن دوم وجود داشته است.

مفهوم جانشینی اسقف‌های رسولی، قانون عهد جدید و اعتقادنامه رسولان هنوز پایه‌ای هستند که زندگی اکثر کلیساهای مسیحی را تعیین می‌کنند.

تاریخچه ظهور مسیحیت.

بر اساس آموزه های رسمی کلیساهای مسیحی، مسیحیت و کلیسا در فلسطین در زمان سلطنت امپراتوران آگوستوس (31 قبل از میلاد - 14 پس از میلاد) و تیبریوس (14-37 پس از میلاد) به وجود آمد. فلسطین که به دلیل موقعیت جغرافیایی خود تقریباً دائماً تحت سلطه بیگانگان بود، از سال 586 پس از میلاد یک کشور بوده است. ه. ضمیمه سیاسی مصر، دولت های بین النهرین، یا امپراتوری روم. قبایل یهودی ساکن فلسطین هرگز امید خود را برای بازیابی استقلال خود از دست ندادند. آنها منتظر مسیح، رسول الهی بودند که رهایی و رهایی از بردگی و اسارت را برای آنها به ارمغان می آورد. ایده آمدن مسیحا با تطبیق با شرایط تاریخی در ذهن آنها ریشه عمیقی داشت.

فرمانده رومی پمپی در سال 63 قبل از میلاد. ه. اورشلیم را اشغال کرد و فلسطین را به استان سوریه ضمیمه کرد. در زمان پادشاهی متحد روم، هیرودیس، بومی ادوم، ایده مسیحا، که مدتها در محافل قوم یهود در حال جوشیدن بود، رایج شد، شاید بتوان گفت، این به یک رویای عالی تبدیل شد. در چنین شرایطی بود که عیسی ناصری، بنیانگذار و مبلغ اندیشه های مسیحیت در صحنه ظاهر شد. دگم های اساسی ایمان جدیددر اعتقادنامه نیقیه گنجانده شده بودند. آموزه جدید به تفصیل در چهار انجیل متعارف آمده است.

سه انجیل اول مرتبط (همدیگر) - متی، مرقس و لوقا - پس از 70 پس از میلاد پدید آمدند. ه.، و چهارم - از یوحنا در پایان قرن اول نوشته شد، اما تنها در پایان قرن دوم این اناجیل اساسی شد. (کلمه «انجیل» (euangelion) در کلاسیک‌های یونانی به معنای پاداش به‌خاطر آوردن خبر خوب و خوش است. در عهد جدید، انجیل، خبر خوب، تعلیم در مورد مسیح و خود تعلیم او و همچنین انتشار آن نامیده می شود.)

امروزه اکثر محققان عیسی را فردی تاریخی می دانند. در شکل‌گیری عقاید کلیسا و اصول سازمانی کلیسا، نقش بزرگی به انجیل چهارم - به گفته یوحنا - (و نه سه تلفیقی) و رساله‌های منسوب به پولس رسول تعلق دارد که ابتدا به تبیین و تبلیغ آخرالزمانی پرداخت. تعالیم مسیح الهیات کاتولیک اصل سلطنتی را در ساختار کلیسای مسیح توسعه داد و عمدتاً به انجیل متی اشاره کرد. به نقل از متی، عیسی در حالی که با شاگردانش در نزدیکی قیصرها، در ساحل اردن بودند، به شمعون گفت: «و من به تو می گویم که تو پطرس هستی، و بر این صخره کلیسای خود را خواهم ساخت. دروازه‌های جهنم بر آن چیره نمی‌شوند و من کلیدهای ملکوتی را به شما می‌دهم: و هر چه را بر روی زمین ببندید در بهشت ​​بسته خواهد شد. 16:18-19). از اواخر قرون وسطی، زائری که وارد سرزمین رم می شود، کتیبه ای غرورآمیز به زبان لاتین را روی گنبدی که میکل آنژ در معبدی که بر فراز مقبره پیتر ساخته شده است، می بیند: «Tu es Petrus et super hanc petram aedificabo ecclesiam meam, et. تیبی دابو claves regni coelorum."

بر اساس تعالیم مسیحی، کلیسا جامعه ای مرئی متشکل از مردم است که نیروی متحد کننده آن در اقتدار نهفته است. این مرجع صخره (پیتر) است که اساس کلیسا است. از اصل اقتدار چنین بر می آید که تجسم اقتدار در عین حال رئیس کلیسا است. اما کلیدهای بهشت ​​نماد چیست؟ کلید نماد قانون و قدرت است. کلید خانه (کلیسا) به کسی داده می شود که خانه اوست. قدرتی که کلید را در دست دارد، پیتر و جانشینان او، پاپ ها هستند. قدرت مباح و الزام آور یعنی چه؟ این دلیلی بر قدرت نایب سلطنتی پیتر است. در ادبیات معنوی عبری و به طور کلی در میان مردمان شرقی، «باز کردن و بستن» یک عبارت حقوقی رایج برای قانون‌گذاری، قضاوت، دستورات اداری، تفسیر رسمی قوانین، و توجیه اعمال اداری بود. به طور خلاصه، این به معنای تصمیم گیری مبتنی بر اختیار بود. عناصر کلیسای سلسله مراتبیرا می توان هم در انجیل لوقا و هم در اعمال رسولان مقدس یافت. پطرس شخصیت اصلی شد زیرا او اهل سازش بود و خود را باربر اعلام کرد (اعمال رسولان 15:5-31).

اما برخلاف اقتدار پطرس، در انجیل یوحنا درباره تردید مکرر پطرس می خوانیم (یوحنا 18:25-27؛ 19:26؛ 21:15-24)، زیرا یوحنا خود را بهترین و وفادارترین شاگرد مسیح می دانست. . عیسی به همه حواریون خود (و جانشینان آنها، اسقف ها) مأموریت رسولی و حق اداره کلیسا را ​​داد. پس چرا به اولویت پیتر نیاز بود؟ به گفته قدیس سیپریان، اسقف کارتاژ (متوفی 258)، این امر ضروری بود تا حتی با همبستگی، وحدت کلیسا حفظ و تأکید شود. پطرس، به عنوان یک رسول، با بقیه برابر بود، اما قدرت خاصی در درون کلیسا به او داده شد، ماهیت قانون اساسی، و به این ترتیب، ماهیت ارثی داشت. تقدم پاپ، اصل شکل‌گرفته تاریخی اقتدار و اجرای عملی آن، کارکرد اصلی حفظ وحدت حکومت و دکترین کلیسا بود.

دگم اصلی کلیسای کاتولیک که تا به امروز در بالا ذکر شد، دکترین رسول است. در عین حال، می توان ثابت کرد که افسانه های مربوط به 12 حواری تنها در نیمه اول قرن دوم ظاهر شد. (تصویر کالج حواری که نماد ۱۲ قبیله قبیله اسرائیل است، در گروه میانی رسائل پولس ظاهر می شود.) ظاهراً بنای حواری زمانی پدید آمد که کلیسای اسقفی قبلاً در واقع تشکیل شده بود، و این واقعیت توسط رسولان آن مشروعیت می یابد. منشاء هنگام بازسازی مسیرهای اصلی توسعه تاریخی کلیسا، باید از این واقعیت پیش برویم که مسیحیت از نظر جغرافیایی در فلسطین در نیمه اول قرن اول ظهور کرد. اعضای جامعه مسیحی که در اورشلیم تشکیل شد منحصراً یهودی بودند که در ارتباط نزدیک با سایر یهودیان باقی ماندند و خود قوانین موسی را رعایت کردند. از نظر ترکیب اجتماعی، نخستین جوامع اورشلیم و مسیحیان یهودی از طبقات فقیر مؤمنان بودند. پیامد موقعیت اجتماعی مسیحیان و همچنین ظلم و ستم رومیان به یهودیه این بود که مسیحیان باستان از ثروتمندان و روم که نماینده قدرت آنها بود متنفر بودند. آنها از آمدن مسیحا که قرار بود امپراتوری روم را سرنگون کند، انتظار بهبود وضعیت خود را داشتند.

اعتقاد به پایان قریب الوقوع جهان و دشمنی با مقامات و ثروتمندان باعث شد اولین مسیحیان اموال خود را به پول تبدیل کنند و در یک جامعه دارایی زندگی کنند. موقعیت اجتماعی اولین جوامع مسیحی تعیین کننده دموکراسی داخلی آنها بود. در میان آنها هیچ مقام روحانی یا دنیوی وجود نداشت، هیچ مقامی وجود نداشت و همه می توانستند در یک غذای مذهبی مشترک - آگاپه - به موعظه و نبوت بپردازند. جوامع مسیحی مستقل از یکدیگر و عمدتاً منزوی، نمی‌توانستند به مفهوم دکترین متحد شوند. محیط اجتماعی و موقعیت سیاسی که در آن فعالیت می کردند تأثیر تعیین کننده ای در شکل گیری ایمان آنها داشت.

قبلاً در طول دوره جنگ یهودیان (66-70) و حتی بیشتر پس از آن، مسیحیان خود را در ارتباط با مهاجران یهودی خارج از فلسطین یافتند. سرکوب شورش یهودیان و ویرانی اورشلیم در سال 70، جوامع یهودی-مسیحی فلسطین را در سراسر جهان پراکنده کرد. پناهندگان عمدتاً در استان های شرقی امپراتوری به دنبال سرپناه و سرپناه می گشتند. در این زمان، تعداد زیادی از یهودیان از قبل در خارج از فلسطین، عمدتاً در مراکز خرید، زندگی می کردند. شهرهای بزرگمانند دمشق، انطاکیه، اسکندریه، آتن، کورنت، در شهرهای ساحلی آسیای صغیر و همچنین در خود روم. مسیحیت ستیزه جوی مرتبط با جنبش استقلال یهودی در نتیجه شکست قیام های مسلحانه جای خود را به ناامیدی داد. راه خروج از بحران عقب نشینی بود، فرار از واقعیت به قلمرو رویاها. پادشاهی آرزوی آزادی و رفاه به تدریج به جهان دیگر منتقل شد.
مسیحیت در خارج از فلسطین، اگر نمی‌خواست به فرقه‌ای بی‌اهمیت یهودی انحطاط یابد، باید ریشه‌های یهودی خود را می‌گسلید.

این اولین شکست (قطعنامه) بود. اما تغییر آسان نبود. اکثریت یهودی-مسیحیان (که به طور سنتی پطرس و بیشتر حواریون را رهبران خود می دانستند) انحراف مأموریت به سوی جهان بت پرستی (عمدتاً هلنیستی) را تأیید نمی کردند. از این رو اجرای شریعت موسی را برای مشرکانی که به مسیحیت گرویدند واجب می دانستند. بدین ترتیب گسترش بیشتر مسیحیت با مقاومت یهودیان مواجه شد. در عین حال همه چیز تعداد بزرگترغیر یهودیان (بت پرستان) به مسیحیان پیوستند. این امر به توسعه آن جهت در مسیحیت کمک کرد که با نام پولس رسول پیوند خورده است (به اصطلاح پولینیسم) که رعایت شریعت موسی را هم توسط یهودیان و هم مشرکانی که به مسیحیت گرویدند غیر ضروری و حتی مضر می دانستند.

مشکل نگرش به یهودیت در افسانه به اصطلاح شورای حواری که ظاهراً در سال 49 پس از میلاد برگزار شد منعکس شده است. ه. در اورشلیم طبق افسانه، پیتر خود ریاست شورا را بر عهده داشت. تشکیل شورا به دلیل اختلافی بود که در انطاکیه به وجود آمد. باید تصمیمی گرفته می شد: آیا مشرکان تعمید یافته موظف به رعایت قوانین یهود هستند یا خیر. شورای حواریون، یعنی هیئت رهبری کلیسا، تصمیم گرفت: نه! اهمیت شورای اورشلیم نه تنها به دلیل این تصمیم، بلکه به این دلیل که نقش رهبری پیتر، ادعای برتری او را نشان داد، مهم است. اما شورا به عنوان یک هیئت حاکمه کالجی، تصمیم خود را همراه با پیتر اتخاذ کرد، زیرا در آن زمان کلیسای سلسله مراتبی هنوز تشکیل نشده بود.

شورش دوم در یهودیه (116-117) جدایی یهودیت-مسیحیت از پائولینیسم را تسریع بخشید. یهودی-مسیحیان در اقلیت بودند. انگیزه نهایی برای شکست، شورش بار کوچبا بود که در سال 132 آغاز شد و در سال 135 در خون غرق شد. آزار و اذیت متعاقب آن، غسل تعمیدشدگان را وادار کرد تا از تمامی اجتماعات با یهودیان چشم پوشی کنند. این امر تعیین کننده بود: به مسیحیت که از چارچوب یک دین عامیانه-قبیله ای برخاسته اجازه داد تا بر تمام مردمان کل امپراتوری تأثیر بگذارد.»

پیش نیازهای ظهور مسیحیت.

اعتقاد به خدای متعال از یهودیت، دین یهودیان باستان سرچشمه می گیرد. این ایمان بیانگر تاریخ غم انگیز مردم توصیف شده در عهد عتیق است، مجموعه ای از کتاب های مقدس برای یهودیت و مسیحیت. تاریخ عهد عتیق پر از سرگردانی و امید، تلخی اسارت بابلی و مصری است. و البته چنین داستانی دینی را به وجود آورد که اساساً متفاوت از دین یونانی بود. خدایان هلاس اعتماد یونانیان را به نظم مستقر جهان و امید آنها به زندگی شایسته در یکی از طاقچه های کیهان الهی ابراز کردند. اما برای یهودیان باستان، کیهان کنونی دنیای تبعید و اسارت بود. خدایان که قدرت‌های این کیهان را به تصویر می‌کشیدند، تابع سرنوشت آن بودند، که برای یهودیان سرنوشت بدی بود. مردم به امید نیاز داشتند و فقط خدا که خود خالق جهان و حاکم سرنوشت کیهانی بود می توانست آن را بدهد. این گونه بود که نسخه اصلی یهودیت، کهن ترین دین توحیدی، شکل گرفت.

خدای عبرانیان باستان، خدای عهد عتیق، یک نوع بود خدای مسیحی. به بیان دقیق، برای مسیحیت این خدای واحد است، فقط رابطه او با انسان تغییر می کند. بنابراین، ایمان عهد عتیق به عنوان آمادگی برای عهد جدید، یعنی اتحاد جدید انسان با خدا در نظر گرفته می شود. و در واقع، علیرغم تفاوت‌های چشمگیر در اندیشه‌های عهد عتیق و جدید، در میان حکیمان عهد عتیق بود که آن نیازهای معنوی که مسیحیت توانست برای اولین بار پاسخ دهد، ظاهر شد. اما ابتدا بیایید به تفاوت ها نگاه کنیم.
اگر خدای عهد عتیق خطاب به کل مردم به عنوان یک کل باشد، پس خدای عهد جدید خطاب به هر فردی است. خدای عهد عتیق توجه زیادی به اجرای قوانین پیچیده مذهبی و قوانین زندگی روزمره و تشریفات متعددی دارد که با هر رویدادی همراه است. خدای عهد جدید در درجه اول به زندگی درونی و ایمان درونی هر فرد خطاب می شود.

با این حال، قبلاً در عهد عتیق ما عطش انسان برای ملاقات واقعی با خدا و میل به رهایی معنوی خود را از تبعیت از جنبه بیرونی زندگی می بینیم. این انگیزه ها در درجه اول در کتاب ایوب و کتاب جامعه بیان شده است. این میل به غلبه روحی بر محیط بیرونی هستی به ویژه در آغاز عصر ما ظاهر می شود، زیرا مردم دوباره تحت حاکمیت بیگانگانی قرار می گیرند که این بار رومی ها بودند. در تاریخ عهد عتیق، خداوند به وعده خود عمل کرد و به مردم محلی برای زندگی مستقل داد. اکنون تنها چیزی که باقی مانده این است که منتظر منجی باشیم که طبق اعتقادات یهودیان باستان قرار بود کل مردم را نجات دهد و رئیس پادشاهی شود. اما ناجی (به یونانی - مسیح) نیامد و تنها چیزی که باقی ماند این بود که فکر کنیم: شاید رستگاری مورد انتظار یک دولت ملی نداشته باشد، بلکه یک شخصیت معنوی داشته باشد؟ این دقیقاً همان چیزی است که عیسی موعظه کرد.

ظهور مسیحیت.

مسیحیت به عنوان یک نظام دینی فراملی «جهانی» در شرایطی پدید آمد که تقریباً کل جهان خاورمیانه-مدیترانه در چارچوب امپراتوری روم فراملی متحد شده بود. اما مراکز اولیه این دین در مرکز این امپراتوری قدرتمند به وجود نیامد: آنها در حاشیه آن ظاهر شدند، علاوه بر این، در حاشیه شرقی و جنوب شرقی، در آن مراکز تمدنی که بشر از زمان های قدیم بر آن تسلط داشت، جایی که لایه ها سنت‌های فرهنگی به‌ویژه قدرتمند بودند و کانون‌های تقاطع همواره تأثیرات مختلف ایدئولوژیک و فرهنگی را در آن متمرکز می‌کردند. این تأثیر فرقه های یهودی و فلسفه یونانی-رومی و ادیان شرق بود.

در آغاز عصر ما، یهودیت، همانطور که گفته شد، در بحران عمیقی قرار داشت. علیرغم این واقعیت که تعداد یهودیان طبق برآورد کارشناسان مدرن در آن زمان به چندین میلیون نفر می رسید (یک رقم بسیار قابل توجه برای این دوره) و مستعمرات جامد یهودی از قبل در سراسر دریای مدیترانه از جمله مصر و آسیای صغیر در حال گسترش بودند. ، موقعیت تاریخی خاص و توازن قوا به طور فزاینده ای جامعه یهودی را به سمت بحران سوق می داد. بحران پس از انقیاد یهودیه به روم تشدید شد.

قدرت سکولار سلسله هرودیان از اقتدار برخوردار نبود. کاهنان معبد اورشلیم و احزاب و گروه های نزدیک به آنها (فریسیان، صدوقیان، متعصبان) نیز قدرت و نفوذ خود را از دست دادند که وابستگی آشکار آنها به فرمانداران روم در یهودیه تسهیل شد. جای تعجب نیست که این وضعیت بحرانی دائمی سیاسی و اجتماعی-مذهبی منجر به احیای پیشگویی های معاد شناختی، تشدید فعالیت انواع فرقه ها با انتظار آنها از مسیحایی شد که در شرف آمدن و به نام اوست. خداوند بزرگ، مردم گرفتار در تناقضات، اما همچنان قوم برگزیده خداوند را نجات خواهد داد. مسیح (معادل یونانی این اصطلاح یهودی مسیح است) تقریباً هر روز مورد انتظار همه بود.
انتظار از مسیحا نه تنها بیان یک اندیشه دینی- اسطوره ای است. معنا و محتوای اجتماعی آرزوهای مسیحایی در عطش عمیق تغییر، در رؤیای سازماندهی مجدد جهان نهفته است. در عین حال، این شاهدی بر یأس ناشی از آگاهی از عدم امکان ریشه کنی شر و بی عدالتی اجتماعی تنها در زمین است.

مسیحی که مشتاقانه منتظرش بودیم، نمی توانست ظاهر نشود. و او بیش از یک بار ظاهر شد. به طور فزاینده ای، در این یا آن منطقه از یهودیه، و حتی خارج از آن، در اطراف، در میان یهودیان دیاسپورا، رهبران فرقه های فردی، واعظان سرگردان یا سرگردانان زیاده خواه خود را مسیحیان معرفی می کردند که برای نجات یهودیان گمشده فراخوانده شده بودند. معمولا مسئولین نسبت به خطبه های این گونه شخصیت ها واکنش دردناکی نشان می دادند. همه فریبکاران بلافاصله مسیحیان دروغین اعلام شدند و فعالیت های آنها سرکوب شد. اما این نتوانست این روند را متوقف کند. بازنده ها با بازنده های جدید جایگزین شدند و همه چیز دوباره تکرار شد. گاهی اوقات سران فرقه های تأثیرگذار به اندازه کافی قدرتمند بودند که رم قدرتمند را به چالش بکشند. در نتیجه قیام ها و جنگ های بعدی (جنگ های یهودیان)، یهودیه به عنوان یک دولت و همراه با آن اورشلیم و معبد اورشلیم در قرن دوم میلادی. وجود نداشت

با این حال، این آزار و اذیت مداوم رهبران و پیامبران کاریزماتیک که به طور پراکنده در حال ظهور بودند، که کار و موعظه آنها در مواقع بحران به طور فزاینده ای نمایان می شد و با انتظارات عمومی هماهنگ می شد، بود که در نهایت منجر به تقویت این ایده در ذهن نسل ها شد. مسیحی بزرگ، مسیحی که آمده بود، شناخته نشد و درک نشد، مرد (گناهان مردم را بر عهده گرفت) و به طور معجزه آسایی زنده شد، ناجی الهی بشریت شد. این ایده توسط آن فرقه‌های یهودی-مسیحی اولیه که هم در خود یهودیه و هم در نزدیک‌ترین مناطقی که یهودیان دیاسپورا در آنجا ساکن شدند (مصر، آسیای صغیر و غیره) در آغاز عصر ما شروع به ظهور کردند، اتخاذ شد.

منبعی که مسیحیان از آن اطلاعات معنوی درباره خدا، زندگی زمینی عیسی مسیح، شاگردان او و مبانی تعالیم مسیحی دریافت می کنند، کتاب مقدس است. کتاب مقدس شامل بسیاری از کتاب های عهد عتیق (قبل از آمدن عیسی مسیح) و عهد جدید (زندگی و تعلیم مسیح و شاگردانش - حواریون) است. کتاب مقدس یک کتاب کاملاً متعارف (قانون از هنجار یونانی، قانون) است. مسیحیان آن را کتاب مقدس می نامند، زیرا ... آنها معتقدند که اگرچه توسط نویسندگان خاصی نوشته شده است، اما به الهام خود خدا (از طریق وحی الهی) بوده است. متون مشابه از نظر محتوایی که در کتاب مقدس گنجانده نشده اند، غیرمعمول (از یونانی راز، مخفی) در نظر گرفته می شوند.(2)
اگر چهار انجیل متعارف را با هم مقایسه کنیم، قابل توجه است که سه انجیل اول (متی، مرقس و لوقا) دارای ویژگی های مشترک بسیاری هستند. بنابراین آنها را انجیل همدیدی می نامند و اغلب به صورت کلی مورد توجه قرار می گیرند.
انجیل های همدیگر اساساً بر اساس داستان های مشابه هستند. این کتاب ها به فعالیت های عیسی در جلیل، تعالیم او، معجزاتی که انجام داد، شهادت، مرگ و رستاخیز اختصاص دارد. متون انجیل گاهی اوقات به کلمه منطبق می شوند (مثلاً متی 8: 3؛ مرقس 1: 41؛ لوقا 5: 13). اناجیل سینوپتیک نیز از این نظر مشابه هستند که مطالب ارائه شده بر اساس موضوع گروه بندی می شوند و نه ترتیب زمانی.

اما در کنار شباهت شگفت انگیز این کتاب ها، تناقضات به وضوح قابل مشاهده است. به عنوان مثال، قبلاً در شجره نامه عیسی مسیح که در اناجیل متی و لوقا آمده است، اختلافاتی مشاهده شده است. شجره نامه متی با ابراهیم شروع می شود، در حالی که شجره لوقا به آدم برمی گردد. پدر یوسف (نامزد مریم) در متی یعقوب و در لوقا الی نامیده می شود.
اما اختلافات در جاهایی رخ می دهد که تصادفات حتی مناسب تر به نظر می رسند. بنابراین، متی هشت سعادت را فهرست می کند، اما لوقا فقط چهار مورد را فهرست می کند. اگر انجیل ها زندگی نامه قابل اعتماد عیسی نیستند، طبیعتاً این سؤال مطرح می شود: اطلاعات در مورد عیسی مسیح چقدر از نظر تاریخی دقیق است؟ و آیا می توان تصویری از زندگی او را بر اساس منابع موجود، در این مورد اناجیل، بازتولید کرد؟

البته سنت (و سنت مذهبیبه ویژه محافظه کارانه) برخی از حقایق واقعی و بخش هایی از موعظه های شفاهی واقعی را به نویسندگان نوشته های مسیحی منتقل کرد، اما همه این حقایق از طریق ادراک مذهبی گروه های مسیحی و از طریق درک فردی از تعالیم مسیحی مشخصه گردآورنده یک اثر خاص منتقل شد. . هر تناقض و تناقضی نشان دهنده یک خطا نیست، چه رسد به یک تحریف عمدی. نویسندگان کتاب‌های دینی به سنت مقید بودند، اما می‌توانستند برخی از حقایق را حذف کنند و بر برخی دیگر تأکید کنند، تأکید را دوباره تنظیم کنند (به عنوان مثال، این را می‌توان در داستان مرقس و متی دید که عیسی معجزه نکرد). بنابراین، نمی توان اطلاعات مربوط به وقایع و افراد موجود در آثار اولیه مسیحیت را به طور کامل کنار گذاشت، و یا تمام این اطلاعات را در مورد ایمان گرفت.

در ادبیات سکولار، چه یهودی و چه رومی، شواهدی از زندگی عیسی وجود دارد.
گویا او در نیمه اول قرن اول در فلسطین زندگی می کرده است، بنابراین می توان حدس زد که در ادبیات یهودی اشاراتی از او وجود دارد. در این زمان بود که اوج شکوفایی آن مشاهده شد، پایه های تلمود گذاشته شد، مدارس دینی زیادی در فلسطین وجود داشت و متکلمان مشهور زندگی می کردند. اما در ادبیات تلمودی هیچ اشاره ای به عیسی مسیح و مسیحیت نشده است.

این شرایط گاهی به این صورت توضیح داده می شود: ادبیات یهود در مورد عیسی سکوت می کند زیرا او وجود نداشت. این نتیجه گیری بدون توجیه مناسب صورت گرفت. نویسنده خودش تصمیم می گیرد در مورد چه چیزی بنویسد، چه چیزی را برای ماندگاری لازم یا ناچیز می داند، حتی اگر ما در مورددر مورد برخی واقعا رویدادهای مهم. ما دقیقاً نمی دانیم که چرا ادبیات یهودی تصویر مسیح را نادیده می گیرد. از زمان های قدیم، رسم "مجازات با سکوت" وجود داشته است، زمانی که نام افرادی که در معرض چنین مجازاتی قرار می گیرند در هیچ کجا ذکر نشده است. برخی از محققین اعتراف می کنند که این رسم بود که در این مورد اعمال شد. عیسی با عقاید رسمی دین یهود مخالفت کرد، علیه کاتبان، علیه فریسیان و صدوقیان، ظهور پادشاهی را که جایی برای قدرت آنها وجود نداشت، موعظه کرد. ممکن است - و اناجیل نیز بر این امر گواهی می دهند - که کاهنان اعظم از ترس انتشار تعالیم عیسی، در محکوم کردن او شتاب کردند. این کاملاً محتمل است که ادبیات یهودی عمداً در سکوت از عیسی و موعظه مسیحیت گذشت.

ژوزفوس فلاویوس در اثر خود "عتیقه های یهودی" تاریخ هیرودیس کبیر و وارثان او را بیان می کند. از زمان زندگی عیسی می گوید. دو قسمت در کتاب مربوط به عیسی مسیح است. در مورد یعقوب صحبت می کند که «برادر عیسی مسیح نامیده می شود» (XX.9:1). انجیل متی همچنین به برادران عیسی از جمله یعقوب اشاره می کند: "آیا این پسر نجار نیست؟ آیا مادرش مریم و برادرانش یعقوب و یوسیس و شمعون یهودا نامیده نمی شوند؟"
دومین ذکر، "شهادت یوسفوس" معروف است: "عیسی در آن زمان زندگی می کرد، مرد عاقل، اگر اصلاً بتوان او را مرد نامید. او کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌داد و معلم افرادی بود که حقیقت را با خوشحالی می‌پذیرفتند. بسیاری از یهودیان و همچنین مشرکان از او پیروی کردند. او مسیح بود. و هنگامی که پیلاطس به دنبال نکوهش مشهورترین مردان ما، او را به صلیب محکوم کرد، پیروان سابقش از او روی گردان نشدند. زیرا در روز سوم زنده بر آنها ظاهر شد، همانطور که انبیای خدایان پیشگویی کرده بودند، و همچنین بسیاری از چیزهای شگفت انگیز دیگر درباره او» (هجدهم.3: 3).

از قرن شانزدهم. بحث های داغی در مورد صحت پیام یوسفوس وجود دارد. اکثر محققان مدرن آن را نه تنها به دلیل ماهیت گرایش‌آمیز متن، بلکه به دلیل شرایط زیر، درج بعدی می‌دانند. در قرن 3. اوریجن فیلسوف یوسفوس را به این دلیل سرزنش کرد که او عیسی را مسیح نمی‌دانست، یعنی اوریگن با «شهادت» آشنا نبود. اما نویسنده اولیه مسیحی، یوسبیوس، که در آغاز قرن چهارم می‌زیست، از قبل با این متن آشنا بوده و آن را نقل کرده است. بنابراین، می‌توان متقاعد شد که «تصادمین فلاویانوم» به قلم یوسفوس تعلق ندارد، بلکه بعداً نوشته شده و توسط متکلمان مسیحی در «آثار باستانی یهودیان» وارد شده است. زمان ظهور این درج در متن - پایان قرن سوم - کاملاً دقیق امکان پذیر است. تنها سؤال این است که آیا یوسفوس در مورد وجود عیسی سکوت کرده است و قطعه ذکر شده کار یک کاتب مسیحی متأخر بوده است یا در متن ذکر شده است که به دلایلی کاتب را راضی نکرده و او را مجبور به تغییر کرده است. متن با در نظر گرفتن الزامات آموزش مسیحی. کاملاً محتمل است که ژوزفوس، که در مورد کسانی که در قرن اول ظاهر شدند، محکومانه صحبت کرد. و پیامبران مزاحم، عیسی را متفاوت ارزیابی کردند. بنابراین، متکلمان مسیحی بعدی توانستند متن او را با روح دین خود ویرایش کنند.

اولین ذکر مسیحیان - از جمله عیسی مسیح - از قلم تاسیتوس آمده است. تاسیتوس در ربع اول قرن دوم. آتش رم را بر اساس افسانه توصیف می کند که توسط امپراتور نرون در سال 64 آغاز شد. (تاریخ 15:44). در اینجا تاسیتوس در مورد چگونگی متهم شدن مسیحیان به آتش سوزی و اعدام بسیاری از آنها صحبت می کند. او همچنین اشاره می کند که مردی که مسیحیان نام او را بر سر می گذاشتند در زمان امپراتور تیبریوس و دادستان پونتیوس پیلاطس اعدام شد. در ربع دوم قرن دوم. سوتونیوس مورخ کتابی درباره امپراتور کلودیوس نوشت که یهودیان را از روم بیرون کرد زیرا آنها دائماً تحت رهبری مسیح ناآرامی ایجاد می کردند. سوتونیوس در کتاب خود در مورد نرون اشاره می کند که در آن روزها تعداد زیادی از دهقانان که رسوم مضر جدید را گسترش می دادند اعدام شدند.

بدون شک، تاسیتوس و سوتونیوس از افسانه های مسیحی استفاده می کردند، اما از آنجایی که آنها در اواخر قرن اول - آغاز قرن دوم زندگی می کردند، البته از منابع قبلی آگاه بودند.
با در نظر گرفتن همه اینها، می توان تصور کرد که چگونه رویدادها و پدیده ها، شخصیت ها و اعمال، پراکنده، اما با یک ایده مشترک با یکدیگر مرتبط هستند، سرانجام در یک چیز واحد و یکپارچه ادغام شدند و در عیسی، مسیحا از نسل مسیح، تجسم یافتند. دیوید
این مسیح (مسیح) آمد، موعظه کرد، معجزه کرد، اما به رسمیت شناخته نشد، بلکه برعکس، توسط مقامات به عنوان مسیحی دروغین، مصلوب بر صلیب محکوم شد. سپس به طور معجزه آسایی زنده شد، الوهیت خود را به جهانیان ثابت کرد و از طریق شاگردان و پیروان خود حقایق بزرگی را به جهان داد که پایه و اساس مسیحیت را تشکیل داد.(1).

مسیحیت >> 3.

ظهور ارتدکس از نظر تاریخی، چنین اتفاقی افتاد که در قلمرو روسیه، در اکثر موارد، چندین دین بزرگ جهانی جایگاه خود را پیدا کردند و از زمان های بسیار قدیم به طور مسالمت آمیز همزیستی کردند. با ادای احترام به ادیان دیگر، می خواهم توجه شما را به ارتدکس به عنوان دین اصلی روسیه جلب کنم.
مسیحیت(در فلسطین در قرن اول پس از میلاد از یهودیت ظهور کرد و پس از گسست از یهودیت در قرن دوم توسعه جدیدی یافت) - یکی از سه دین اصلی جهان (همراه با بودیسمو اسلام).

در طول تشکیل مسیحیتشکست به سه شاخه اصلی :
- کاتولیک ,
- ارتدکس ,
- پروتستانیسم ,
که هر کدام شروع به شکل گیری ایدئولوژی خود کردند که عملاً با شاخه های دیگر منطبق نبود.

ارتدوکسی(به معنای جلال دادن صحیح خدا) یکی از حوزه های مسیحیت است که در قرن یازدهم در اثر تقسیم کلیساها منزوی شد و از نظر سازمانی شکل گرفت. انشعاب در دوره زمانی از دهه 60 رخ داد. قرن 9 تا دهه 50 قرن XI در نتیجه انشقاق در بخش شرقی امپراتوری روم سابق، اعترافاتی به وجود آمد که در یونانی شروع به ارتدکس نامیده شد (از کلمات "orthos" - "مستقیم" ، "درست" و "doxos" - "نظر" ، "قضاوت" ، "آموزش") ، و در الهیات به زبان روسی - ارتدکس و در بخش غربی - اعترافی که پیروان آن آن را کاتولیک می نامند (از یونانی "catolikos" - "جهانی" ، "کلی"). ارتدکس در قلمرو امپراتوری بیزانس به وجود آمد. در ابتدا، مرکز کلیسا نداشت، زیرا قدرت کلیسای بیزانس در دست چهار پدرسالار متمرکز بود: قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم. با فروپاشی امپراتوری بیزانس، هر یک از پدرسالاران حاکم رهبری یک کلیسای ارتدکس مستقل (اتوکفاالی) را بر عهده داشتند. متعاقبا اتوسفال وکلیساهای خودمختار

در کشورهای دیگر، عمدتا در خاورمیانه و اروپای شرقی منشأ گرفته است. ارتدکس با یک فرقه پیچیده و مفصل مشخص می شود. مهمترین فرضیه هاجزمات تثلیث خدا، تجسم، کفاره، رستاخیز و عروج عیسی مسیح است. اعتقاد بر این است که جزمات نه تنها در محتوا، بلکه در شکل نیز در معرض تغییر و تبیین نیستند.
اساس دینی ارتدکس است کتاب مقدس (کتاب مقدس)و سنت مقدس .

روحانیون در ارتدکس به سفید (متاهل) تقسیم می شوند کشیش های محله) و سیاه (رهبانانی که نذر تجرد می گیرند). موجود برای مردان و صومعه ها. فقط یک راهب می تواند اسقف شود. در حال حاضر در ارتدکس متمایز وجود دارد

  • کلیساهای محلی
    • قسطنطنیه
    • اسکندریه
    • انطاکیه
    • اورشلیم
    • گرجی
    • صربی
    • رومانیایی
    • بلغاری
    • قبرس
    • هلاسیک
    • آلبانیایی
    • لهستانی
    • چک اسلواکی
    • آمریکایی
    • ژاپنی
    • چینی
کلیسای ارتدکس روسیه بخشی از کلیساهای ارتدکس جهانی است.

ارتدکس در روسیه

تاریخ کلیسای ارتدکس در روسیه یکی از کمتر توسعه یافته ترین حوزه های تاریخ نگاری روسیه است.

تاریخ کلیسای ارتدکس روسیه بدون ابهام نبود: متناقض و مملو از درگیری های داخلی، منعکس کننده تضادهای اجتماعی در طول سفر خود است.

ورود مسیحیت به روسیه یک پدیده طبیعی بود به این دلیل که در قرون 8 - 9 میلادی. سیستم طبقاتی فئودالی اولیه شروع به ظهور می کند.

رویدادهای مهم تاریخ ارتدکس روسی. در تاریخ ارتدکس روسیه، نه رویداد اصلی، نه اصلی قابل تشخیص است نقاط عطف تاریخی. در اینجا به ترتیب زمانی به نظر می رسند.

نقطه عطف اول - 988. رویداد امسال "تعمید روسیه" نام داشت. اما این یک بیان مجازی است. اما در واقع، فرآیندهای زیر اتفاق افتاد: اعلام مسیحیت به عنوان دین دولتی کیوان روس و تشکیل کلیسای مسیحی روسیه (در قرن آینده آن را کلیسای ارتدکس روسیه می نامند). اقدامی نمادین که نشان داد مسیحیت به دین دولتی تبدیل شده است، غسل تعمید دسته جمعی ساکنان کیف در دنیپر بود.

نقطه عطف دوم - 1448. در این سال، کلیسای ارتدکس روسیه (ROC) خودکامه شد. تا این سال، کلیسای ارتدکس روسیه بود بخش جدایی ناپذیرپاتریارک قسطنطنیه. Autocephaly (از کلمات یونانی "auto" - "خود" و "mullet" - "سر") به معنای استقلال کامل بود. در این سال، دوک بزرگ واسیلی واسیلیویچ، ملقب به تاریکی (در سال 1446 توسط رقبای خود در مبارزات بین فئودالی کور شد)، دستور داد که یک کلانشهر از یونانی ها را نپذیرد، بلکه در یک شورای محلی شهروند خود را انتخاب کند. در یک شورای کلیسایی در مسکو در سال 1448، اسقف یونس ریازان به عنوان اولین شهروند کلیسای خودمختار انتخاب شد. پاتریارک قسطنطنیه خودمختاری کلیسای ارتدکس روسیه را به رسمیت شناخت. پس از سقوط امپراتوری بیزانس (1553)، پس از تصرف قسطنطنیه توسط ترک ها، کلیسای ارتدکس روسیه که بزرگترین و مهم ترین کلیسا در میان کلیساهای ارتدکس بود، به دژ طبیعی ارتدکس جهانی تبدیل شد. و تا به امروز کلیسای ارتدکس روسیه ادعا می کند که "رم سوم" است.

نقطه عطف سوم - 1589. تا سال 1589، کلیسای ارتدکس روسیه توسط یک متروپولیتن اداره می شد و به همین دلیل به آن کلان شهر می گفتند. در سال 1589، پدرسالار شروع به رهبری آن کرد و کلیسای ارتدکس روسیه به یک پاتریارک تبدیل شد. پاتریارک بالاترین رتبه در ارتدکس است. تأسیس پدرسالاری نقش کلیسای ارتدکس روسیه را هم در زندگی داخلی کشور و هم در روابط بین الملل. در همان زمان، اهمیت قدرت سلطنتی نیز افزایش یافت که دیگر بر اساس کلان شهر نبود، بلکه بر اساس ایلخانی بود. امکان تأسیس پدرسالاری تحت تزار فئودور یوآنوویچ وجود داشت و شایستگی اصلی در بالا بردن سطح بود. سازمان کلیسادر روسیه متعلق به بوریس گودونوف، وزیر اول تزار است. او بود که پاتریارک قسطنطنیه ارمیا را به روسیه دعوت کرد و رضایت او را برای تأسیس ایلخانی در روسیه جلب کرد.

نقطه عطف چهارم - 1656. امسال مسکو کلیسای جامع محلیمؤمنان قدیمی را تحقیر کرد. این تصمیم شورا وجود یک انشقاق در کلیسا را ​​آشکار کرد. فرقه ای از کلیسا جدا شد که شروع به لقب مؤمنان قدیمی کرد. در توسعه بیشتر، مؤمنان قدیمی به مجموعه ای از اعترافات تبدیل شدند. دلیل اصلیبه گفته مورخان، این انشعاب یک تناقض اجتماعی در روسیه در آن زمان بود. نمایندگان آن دسته از اقشار اجتماعی جمعیت که از موقعیت خود ناراضی بودند به پیر مؤمنان تبدیل شدند. اولاً ، بسیاری از دهقانان به باورهای قدیمی تبدیل شدند که سرانجام در پایان قرن شانزدهم به بردگی درآمدند و حق انتقال به یک ارباب فئودال دیگر را در به اصطلاح "روز سنت جورج" لغو کردند. ثانیاً، بخشی از بازرگانان به جنبش پیر مؤمن پیوستند، زیرا تزار و اربابان فئودال با سیاست اقتصادی خود در حمایت از بازرگانان خارجی، بازرگانان روسی خود را از توسعه تجارت باز داشتند. و در نهایت، برخی از پسران خوش‌زاد، که از از دست دادن تعدادی از امتیازات خود ناراضی بودند، نیز به مؤمنان قدیمی پیوستند. . به ویژه، اصلاحات برای جایگزینی برخی از آیین های قدیمی با آیین های جدید پیش بینی کرد: به جای دو انگشت، سه انگشت، به جای به زمین تعظیم می کندهنگام خدمت، تا کمر، به جای راهپیمایی در اطراف معبد در جهت خورشید، حرکت در برابر خورشید و غیره. جنبش مذهبیاز حفظ آیین های قدیمی حمایت می کرد که نام آن را توضیح می دهد.

نقطه عطف پنجم - 1667. شورای محلی مسکو در سال 1667، پاتریارک نیکون را به جرم توهین به تزار الکسی میخایلوویچ مجرم شناخته و او را از حیثیت خود محروم کرد (اعلام کرد. یک راهب ساده) و به تبعید به صومعه محکوم شد. در همان زمان، کلیسای جامع برای دومین بار مؤمنان قدیمی را تشبیه کرد. این شورا با حضور ایلخانان اسکندریه و انطاکیه برگزار شد.

نقطه عطف ششم - 1721. پیتر اول بالاترین ارگان کلیسا را ​​تأسیس کرد که به آن سینود مقدس می گفتند. این اقدام دولت اصلاحات کلیسا را ​​که توسط پیتر اول انجام شد تکمیل کرد. هنگامی که پاتریارک آدریان در سال 1700 درگذشت، تزار انتخاب یک پدرسالار جدید را "موقتا" ممنوع کرد. این دوره «موقت» لغو انتخابات ایلخانی 217 سال (تا سال 1917) به طول انجامید! در ابتدا، کلیسا توسط کالج روحانی تأسیس شده توسط تزار رهبری می شد. در سال 1721، کالج روحانی با شورای مقدس جایگزین شد. همه اعضای مجمع (و 11 نفر بودند) توسط تزار منصوب و عزل شدند. در رأس مجمع، به عنوان وزیر، یک مقام دولتی بود که توسط تزار منصوب و برکنار شد، که سمت او را "دادستان ارشد شورای مقدس" می نامیدند. اگر همه اعضای مجمع ملزم به کشیش بودند، این امر برای دادستان ارشد اختیاری بود. بنابراین، در قرن هجدهم، بیش از نیمی از کل دادستان‌های ارشد را مردان نظامی تشکیل می‌دادند. اصلاحات کلیساپیتر اول کلیسای ارتدکس روسیه را بخشی از دستگاه دولتی کرد.

نقطه عطف هفتم - 1917 . در این سال ایلخانی در روسیه بازسازی شد. در 15 اوت 1917، برای اولین بار پس از وقفه ای بیش از دو قرن، شورایی در مسکو برای انتخاب یک پدرسالار تشکیل شد. در 31 اکتبر (13 نوامبر، سبک جدید)، شورا سه نامزد را برای پدرسالار انتخاب کرد. در 5 نوامبر (18) در کلیسای جامع مسیح ناجی، راهب بزرگ الکسی از تابوت قرعه کشی کرد. قرعه به متروپولیتن تیخون مسکو افتاد. در همان زمان، کلیسا تحت آزار و اذیت شدید رژیم شوروی قرار گرفت و متحمل چندین انشقاق شد. در 20 ژانویه 1918، شورای کمیسرهای خلق فرمان آزادی وجدان را به تصویب رساند که "کلیسا را ​​از دولت جدا می کرد." هرگونه تضییع حقوق بر اساس ایمان ممنوع بود. این فرمان همچنین «مدرسه را از کلیسا جدا کرد». تدریس قانون خدا در مدارس ممنوع بود. پس از اکتبر، پاتریارک تیخون در ابتدا قدرت شوروی را به شدت محکوم کرد، اما در سال 1919 موضعی محدودتر اتخاذ کرد و از روحانیون خواست که در مبارزات سیاسی شرکت نکنند. با این وجود، حدود 10 هزار نماینده روحانیت ارتدکس در میان قربانیان جنگ داخلی بودند. بلشویک ها پس از سقوط قدرت محلی شوروی، کشیشان را که مراسم شکرگزاری انجام می دادند، تیرباران کردند. برخی از کشیشان در سالهای 1921-1922 قدرت شوروی را پذیرفتند. جنبش "نوسازی" را آغاز کرد. بخشی که این حرکت را نپذیرفت و وقت نداشت یا نمی خواست مهاجرت کند، به زیرزمین رفت و به اصطلاح «کلیسای کاتاکومب» را تشکیل داد. در سال 1923، در شورای محلی جوامع نوسازی، برنامه هایی برای تجدید بنیادی کلیسای ارتدکس روسیه در نظر گرفته شد. در این شورا، پاتریارک تیخون برکنار شد و حمایت کامل از قدرت شوروی اعلام شد. پاتریارک تیخون به نوسازی طلبان تحقیر کرد. در سال 1924، شورای عالی کلیسا به یک انجمن نوسازی به ریاست متروپولیتن تبدیل شد. برخی از روحانیون و مؤمنانی که خود را در تبعید دیدند، به اصطلاح «کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور» را تشکیل دادند. تا سال 1928، کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور ارتباط نزدیکی با کلیسای ارتدکس روسیه داشت، اما متعاقباً این تماس ها قطع شد. در دهه 1930، کلیسا در آستانه انقراض بود. تنها در سال 1943 احیای آهسته آن به عنوان پدرسالاری آغاز شد. در مجموع، در طول سال های جنگ، کلیسا بیش از 300 میلیون روبل برای نیازهای نظامی جمع آوری کرد. بسیاری از کشیشان در دسته های پارتیزانی و ارتش جنگیدند و به آنها احکام نظامی اعطا شد. در طول محاصره طولانی لنینگراد، هشت کلیساهای ارتدکس. پس از مرگ استالین، سیاست مقامات در قبال کلیسا دوباره سخت تر شد. در تابستان 1954، تصمیم کمیته مرکزی حزب مبنی بر تشدید تبلیغات ضد مذهبی اتخاذ شد. نیکیتا خروشچف همزمان سخنرانی تندی علیه دین و کلیسا ایراد کرد.

نقطه عطف هشتم - 1971امسال، شورای محلی مسکو این کفر را از مؤمنان قدیمی برداشت. در طول سالهای "پرسترویکا" (از مارس 1985)، چرخش دیگری در سیاست دولت نسبت به کلیسا رخ داد. کلیساهای جدید از همه ادیان شروع به افتتاح کردند. صومعه‌های کیف پچرسک لاورا، اپتینا پوستین و سایر صومعه‌ها به کلیسای ارتدکس بازگردانده شدند. در سال 1988، کلیسای ارتدکس به طور رسمی هزاره غسل ​​تعمید روسیه را جشن گرفت. نقش کلیسا در زندگی دولتی شروع به افزایش کرد. در مارس 1989 برای اولین بار در تاریخ شورویرهبران کلیسا معاونان اتحاد جماهیر شوروی شدند. در میان آنها پدرسالار پیمن و جانشین آینده او متروپولیتن الکسی بودند. 3 مه 1990 پاتریارک پیمن 80 ساله درگذشت. کلیسای ارتدکس روسیه توسط پاتریارک الکسی ۲ اداره می شد.

و در نهایت، نقطه عطف نهم - 2000در این سال، شورای اسقف ها در مسکو برگزار شد که تصمیمات مهمی برای کلیسا اتخاذ کرد. 1024 نفر از جمله خانواده سلطنتی به رهبری نیکلاس دوم مقدس شدند. سند "مبانی مفهوم اجتماعی کلیسای ارتدکس روسیه" تصویب شد. این مفاد اساسی آموزش کلیسا در مورد رابطه بین کلیسا و دولت و در مورد نگرش کلیسا به تعدادی از مشکلات مهم اجتماعی معاصر را تعیین می کند. یک نکته ضروری و جدید در مفهوم اجتماعی کلیسا، اعلام حق کلیسا است "امتناع از اطاعت از دولت"، "اگر دولت مؤمنان ارتدکس را مجبور به مرتد شدن از مسیح و کلیسای او و همچنین مرتکب اعمال گناه آلود و مضر معنوی کند.". سند "اصول اساسی نگرش کلیسای ارتدکس روسیه به هترودوکسی" نیز به تصویب رسید. در این سند، بار دیگر ارتدکس به عنوان تنها دین واقعی اعلام شده است، اما در عین حال، گفتگو با مسیحیان غیر ارتدوکس ممکن است.

نتیجه گیری

بنابراین، بیایید خلاصه کنیم:

ارتدکس وارد تاریخ روسیه شد و بیش از هزار سال در آن همزیستی کرد. بیشتر این زمان تأثیر جدی بر زندگی دولت داشت.

ارتدکس دچار رکود شد: تهاجم تاتار-مغول، انقلاب اکتبر، و فراز و نشیب: پذیرش غسل تعمید، آغاز دهه 90 قرن گذشته.

کلیسای ارتدکس که زاییده کلیسای بیزانسی بود، به نوبه خود شاخه ها و جهت گیری های کلیسا را ​​به وجود آورد.

برای سال‌ها، رهبران کلیسا تعیین می‌کردند یا به حاکمان روسیه کمک می‌کردند تا ساختار سیاسی و اقتصادی دولت را تعیین کنند.

سرنوشت کلیسا به ویژه پس از انقلاب اکتبر چشمگیر شد. قدرت پرولتاریا و کلیسای ارتدکس نتوانست به توافق برسد. این اختلاف هیچ نتیجه مثبتی برای روسیه به همراه نداشت.

با وجود تغییر خانواده های حاکم، تغییر در ساختار سیاسی، شکل دولت و غیره. کلیسای ارتدکس تا به امروز به رشد خود ادامه می دهد.

اطلاعات گرفته شد

وب سایت ها:

1. http://nik-o-religii.narod.ru

2. http://www.pravoslavie.ru/

3. http://www.mospat.ru

4. http://pravoslavye.org.ua

ادبیات:

1. ادیان جهان. انتشارات "روشنگری" 1994

2. «مسیحیت». انتشارات چانه بزنید. خانه "گرند". 1998

3. جستجوی امید و روح تسلی (مقالات تاریخ دین). انتشارات MSHA 1991

4. Ya.N. Shchapov، "کلیسا در روسیه باستان" (تا پایان قرن 13)، "Politizdat"، 1989.

دستورالعمل ها

مسیحیتدر قرن اول پس از میلاد سرچشمه گرفته است (گاه شماری مدرن دقیقاً از ولادت مسیح محاسبه می شود ، یعنی تولد عیسی مسیح). مورخان مدرن، دانشمندان دینی و نمایندگان سایر ادیان این واقعیت را انکار نمی کنند که در ناصره فلسطین بیش از دو هزار سال پیش وجود داشته است. پسری به دنیا می آیدکه واعظ بزرگی شد. در اسلام، عیسی یکی از پیامبران خدا در یهودیت است. مسیحیان، یعنی پیروان مسیح، عیسی را به عنوان مسح شده خدا بر روی زمین گرامی می دارند و به نسخه پایبند هستند. لقاح معصوممریم باکره، مادر عیسی، از روح القدس، که به شکل کبوتری به زمین فرود آمد. این داستان در قلب دین قرار دارد.

در ابتدا، مسیحیت توسط عیسی (و پس از مرگ او توسط پیروان او، یعنی رسولان) در بین یهودیان گسترش یافت. دین جدید بر اساس حقایق عهد عتیق، اما ساده تر بود. بنابراین، 666 فرمان یهودیت در مسیحیت به ده اصلی تبدیل شد. ممنوعیت خوردن گوشت خوک و جدا کردن غذاهای گوشتی و لبنیات برداشته شد و اصل «انسان برای سبت نیست، بلکه سبت برای انسان است» اعلام شد. اما نکته اصلی این است که بر خلاف یهودیت، مسیحیت تبدیل شده است دین باز. به لطف فعالیت های مبلغان، که اولین آنها پولس رسول بود، ایمان مسیحی بسیار فراتر از مرزهای امپراتوری روم، از یهودیان گرفته تا بت پرستان، نفوذ کرد.

مسیحیت بر اساس عهد جدید است که همراه با عهد عتیق، کتاب مقدس را تشکیل می دهد. عهد جدید بر اساس اناجیل - زندگی نامه مسیح است که از مفهوم بی آلایش مریم باکره شروع می شود و به شام ​​آخر ختم می شود که در آن یکی از حواریون یهودا اسخریوطی به عیسی خیانت کرد و پس از آن او را دزد اعلام کردند و مصلوب کردند. روی صلیب همراه با مجرمان دیگر. توجه ویژهبر معجزاتی که مسیح در طول زندگی خود انجام داد و رستاخیز معجزه آسای او در روز سوم پس از مرگ تمرکز می کند. عید پاک، یا رستاخیز مسیح، همراه با کریسمس، یکی از مورد احترام ترین تعطیلات مسیحیان است.

مسیحیت مدرن به عنوان محبوب ترین دین در جهان شناخته می شود، حدود دو میلیارد پیرو دارد و در بسیاری از جنبش ها شاخه دارد. اساس همه آموزه های مسیحی ایده تثلیث (خدای پدر، خدای پسر و روح القدس) است. روح انسانبسته به تعداد گناهان و فضایل مادام العمر پس از مرگ، رفتن به جهنم یا بهشت، جاودانه در نظر گرفته می شود. بخش مهمی از مسیحیت مقدسات خداوند است، مانند غسل تعمید، عشاق و دیگران. اختلاف در فهرست مقدسات، اهمیت آیین ها و روش های دعا در میان شاخه های اصلی مسیحی - ارتدکس، کاتولیک و پروتستان مشاهده می شود. کاتولیک ها، همراه با مسیح، به مادر خدا احترام می گذارند، پروتستان ها با تشریفات بیش از حد مخالفند، و مسیحیان ارتدوکس (ارتدوکس) به وحدت و قداست کلیسا اعتقاد دارند.

در آغاز قرن دوم. n ه. فرماندار استان روم بیتینیا در دادگاه پرونده ساکنان شهر نیکومدیا را که اعضای یک جامعه مخفی مسیحیان بودند، محاکمه کرد. آنها با اظهار ایمان به خدای جدید - مسیح، از پرستش خدایان رومی قدیمی و احترام به تصاویر امپراتورها خودداری کردند. فرماندار اعضای جامعه را از برگزاری جلسات خود منع کرد.

اما اعتقاد به خدایی جدید، که ظاهراً برای مردم رنج می‌برد، به سرعت در میان جمعیت امپراتوری وسیع روم گسترش یافت و به تدریج جایگزین سایر باورهای قدیمی‌تر شد.

این دین چگونه پدید آمد؟ چرا اکثریت جمعیت امپراتوری خدایان قدیمی را رها کرده و به مسیحیت گرویدند؟

بیش از یک و نیم هزار سال است که روحانیون مسیحی داستان (افسانه) خارق العاده ای را در مورد خدای انسان عیسی مسیح و شاگردانش - حواریون که ظاهراً بنیانگذاران مسیحیت بودند - پخش می کنند. میلیون ها نفر در کشورهای مختلف جهان هنوز در زمان ما به اسطوره مسیح اعتقاد دارند، اگرچه دانشمندان مدت هاست به طور قانع کننده ای ثابت کرده اند که اصلاً خدایی وجود ندارد. روحانیون ظهور دین مسیحیت را اینگونه به تصویر می کشند.

در سی امین سال سلطنت امپراتور آگوستوس، در حومه دوردست امپراتوری روم، در فلسطین، پسری به نام عیسی از یک زن یهودی ساده به نام مریم به دنیا آمد. این پسر خدای یهودی خود یهوه، "نجات دهنده" بود. "مسیح" 1. وقتی عیسی بالغ شد، خانه را ترک کرد تا تعالیم خود را موعظه کند. 12 شاگرد مسیح را در سفر همراهی کردند. عیسی سه سال در فلسطین سرگردان بود. هنگامی که او به اورشلیم آمد، کاهنان معبد که عیسی طمع آنها را محکوم کرد، تصمیم گرفتند با واعظ ایمان جدید برخورد کنند. آنها به یکی از شاگردانش به نام یهودا رشوه دادند و او برای 30 سکه نقره به معلم خیانت کرد. شورای کاهنان اورشلیم - سنهدرین - عیسی را به اعدام محکوم کرد. پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی (دادستان) در یهودیه، این حکم را تایید کرد. عیسی به همراه دو دزد بر روی صلیب تپه گلگوتا در نزدیکی اورشلیم مصلوب شد. اما در روز سوم پس از مرگ، عیسی زنده شد و به شاگردان ظاهر شد. در روز چهلم به آسمان عروج کرد و به آنها وعده داد که به زمین بازگردند تا مردگان را زنده کند و بر همه مردم قضاوت کند. به دستور عیسی، شاگردان او به رسولان تبدیل شدند - مبلغان دین جدید - و در کشورهای مختلف پراکنده شدند و به خدای ناجی ایمان داشتند.

دو نفر از آنها، پیتر و پولس، ظاهراً یک جامعه مسیحی را در رم تأسیس کردند.

واعظان مسیحی گفتند کسانی که به عیسی ایمان داشتند و از تعالیم او پیروی می کردند، پس از مرگ به سرزمینی بهشتی می روند - بهشت، جایی که برای همیشه سعادت خواهند داشت. دشمنان مسیحیان و افرادی که به عیسی ایمان ندارند تسلیم خواهند شد ارواح شیطانی- به شیاطین که آنها را به دریای آتشین - جهنم - به رنج ابدی می اندازند.

روحانیت مسیحی با داستان آمدن دوم عیسی و پایان جهان و به دنبال آن قضاوت هولناک انسانهای زنده و زنده شده، مردم تاریک و زودباور را مرعوب کردند. و در زمان ما هنوز افرادی هستند که این افسانه وحشتناک را باور می کنند.

علم در مورد ظهور مسیحیت، در مورد شخصیت بنیانگذار آن - مسیح و در مورد رسولان چه می گوید؟

تاریخ مسیحیت در اروپای غربیفقط در نیمه دوم قرن 18 مورد مطالعه واقعی قرار گرفت. ولتر متفکر برجسته فرانسوی و برخی دیگر از دانشمندان مترقی به تناقضات و تناقضات زیادی در تعلیم مسیحی. در آغاز قرن نوزدهم. مورخان مترقی، با مطالعه ادبیات مسیحی باستان، بر اساس آن ثابت کردند که عیسی و رسولان هرگز به شکلی که در کتاب های مسیحیان باستان توصیف شده اند وجود نداشته اند.

دانشمندان آثار ادبیات باستانی مسیحی را عمیقاً مطالعه کرده اند: اناجیل - داستان هایی در مورد زندگی مسیح. "پیام ها (حروف.- ویرایش.)رسولان"؛ «آخرالزمان» داستانی فانتزی درباره «پایان دنیا» و « آخرین داوری"؛ "زندگی قدیسان" که در قرون وسطی گردآوری شده است و غیره. آنها ثابت کردند که افسانه های مربوط به زندگی، موعظه ها، رنج ها، مرگ و رستاخیز مسیح از افسانه ها و داستان های مختلفی که در کشورهای مدیترانه شرقی وجود داشته وام گرفته شده است. ملل مختلفمدتها قبل از ظهور مسیحیت. در داستان‌های مربوط به مسیح، می‌توان تأثیر اسطوره‌های مصری درباره خدای خوب اوزیریس را که توسط دشمن کشته شد و به طور معجزه‌آسایی زنده شد، و اسطوره‌های یونانی درباره دیونوسوس و اسطوره‌های آسیایی صغیر درباره آتیس احساس کرد. افسانه در مورد منشاء "الهی" مسیح نیز جدید نبود. در یونان، هرکول و تسئوس همان پسران "خدا" در نظر گرفته می شدند، و در روم - بنیانگذار شهر، رومولوس. کشیشان مصریپسر خدای اسکندر مقدونی را اعلام کرد. کاهنان رومی ژولیوس سزار، آگوستوس و دیگر امپراتوران رومی را خدایان اعلام کردند. آنها بر افسانه های مسیح و افسانه های محلی فلسطین تأثیر گذاشتند.

از قرن هفتم. قبل از میلاد ه. برای چندین قرن، یهودیه تحت حاکمیت فاتحان - آشوری ها، کلدانی ها، پارس ها و مقدونی ها بود. بیش از یک بار مستضعفان علیه بردگان خود قیام کردند. در قرن دوم. n اوه . در میان فقرای یهودی، عقایدی در مورد رسول "خدا" ظاهر شد، یک رهبر آزادی - مسیحا، که باید دشمنان ظالم را شکست دهد و مردم یهودی را "نجات دهد".

برده داران خارجی و محلی که در میان آنها مقام اول را کاهنان معبد خدای یهوه اورشلیم اشغال کردند، همه قیام های مردمی را سرکوب کردند. استقرار حکومت رومیان زندگی را برای جمعیت شاغل در شرق دشوارتر کرد. نفرت مردم از نخبگان حاکم افزایش یافت. در میان فقرای یهودی، افرادی ظاهر شدند که کاهنان اورشلیم را به طمع و ظلم متهم می کردند.

ناراضی ها که Essens نامیده می شدند، جوامعی مستقل از کشیش ها ایجاد کردند. اسن ها در مناطق بیابانی مستقر شدند، خانواده های خود را با هم اداره می کردند و مربیان و کتاب های مقدس خود را داشتند. از سال 1947، در ویرانه های یکی از روستاهای اسن در نزدیکی دریای مردهو در غارهای صخره ای مجاور، باستان شناسان پوسته های باستانی زیادی پیدا کرده اند. در میان این دست‌نوشته‌های اسیایی، داستانی درباره «معلم عدالت» افسانه‌ای وجود داشت که توسط یک کشیش شرور اعدام شد. ظاهراً این افسانه نیز جزء لاینفک اسطوره مسیح شد.

واعظان مسیحی گفتند که همه مردم، صرف نظر از اینکه به چه ملتی تعلق دارند، ثروتمند یا فقیر، آزاد یا برده، «برادران در مسیح» و اعضای برابر جامعه مسیحی هستند. اعلان برابری در برابر خدا همه اعم از آزاد و برده، مسیحیت را در میان ستمدیدگان امپراتوری وسیع روم بسیار محبوب کرد.

بر خلاف ادیان سابقمسیحیت در آن دوره اولیه آیین ها و قربانی ها را به رسمیت نمی شناخت.

در قرن 1 n ه. چندین قیام علیه حکومت روم در یهودیه رخ داد. در سال 70، سربازان رومی اورشلیم را گرفتند و معبد خدای یهوه را به آتش کشیدند. به گفته F. Engels و دیگر دانشمندان، به این زمان است که باید ایجاد آخرالزمان را نسبت داد که نویسنده آن در خواب مرگ روم، شهر منفور را به شکل بابل ویران شده به تصویر کشیده است. رومیان شورش در یهودیه را سرکوب کردند. امید به آمدن یک رهبر آزادی - یک مسیحا - به حق نبود. بسیاری از ساکنان یهودیه به مصر و آسیای صغیر گریختند. و مدتی بعد، در شهرهای ساحل غربی آسیای صغیر و در مصر، اعتقاداتی به وجود آمد که مسیح، مسیح، قبلاً آمده است، اما نه به شکل رهبر قیام، بلکه به عنوان یک واعظ متواضع. اشراف شریر او را نشناختند و با مصلوب کردنش روی صلیب (اعدام رایج در آن زمان) او را اعدام کردند. بعداً نامه های رسولان ظاهر شد که ظاهراً توسط شاگردان مسیح نوشته شده بود. نویسندگان نامه ها به تفصیل درباره زندگی مسیح صحبت نکردند، بلکه فقط آموزه های منسوب به او را بیان کردند. فقط در قرن دوم. داستانهایی در مورد زندگی و کار "بنیانگذار" دین جدید ظاهر شد. آنها به تدریج با جزئیات مربوط به مادر و تولد معجزه آسا، در مورد رسولان، سرگردانی در یهودیه، در مورد معجزات انجام شده توسط مسیح، در مورد مرگ و رستاخیز او از مردگان تکمیل شدند. افسانه هایی به وجود آمد که عیسی خدا و پسر خداست.

در آغاز قرن دوم. n ه. جوامع مسیحی متشکل از بردگان، آزادگان و فقرای آزاد هنوز هیچ سازمانی و رهبران و بزرگان نداشتند. واعظان دوره گرد از جامعه ای به جامعه دیگر نقل مکان کردند. همه در اجتماع پذیرفته شدند - زن و مرد، آزاد و برده. مردم فقیر که بخشی از جوامع بودند، با از دست دادن امید خود به رهایی از ظلم، در داستان‌هایی درباره خدای «در رنج» عیسی، درباره زندگی «ابدی» پس از مرگ، درباره قضاوت خدا بر همه ستمگران و ستمگران به دنبال تسلیت بودند.

در جلسات اجتماع، مؤمنان به سخنان واعظانی که از راه دور می آمدند، داستان های اسطوره ای درباره مسیح گوش می دادند و سرودهایی را که به افتخار او سروده شده بود می خواندند. در پایان نماز گاه نان و شراب رقیق شده با آب تقسیم می شد. حاکمان رومی از ناآرامی های مردمی می ترسیدند و همه جلسات را ممنوع می کردند. بنابراین، مسیحیان به طور مخفیانه در سحرگاه یا اواخر غروب، اغلب در خارج از شهرها جمع می شدند. در رم، مسیحیان جلساتی را در دخمه ها برگزار می کردند - غارهایی که به عنوان گورستان برای فقرا عمل می کردند.

این سیاه چال ها تا به امروز در رم، ناپل، اسکندریه و جزیره مالت تا حدودی زنده مانده اند. سقف و دیوارهای دخمه ها با کتیبه ها و نقاشی های باستانی مسیحی پوشیده شده است.

در نیمه دوم قرن دوم. n ه.، زمانی که بربرها شروع به هجوم به امپراتوری روم کردند و شهرها و روستاها توسط اپیدمی های وحشتناک طاعون ویران شدند، ناآرامی ها و قیام های فقرا و بردگان در همه جا رخ داد. بسیاری از بازرگانان ثروتمند، صنعتگران، جنگجویان و حتی برده داران ثروتمند، از ترس از دست دادن اموال و جان، شروع به جستجوی محافظت از خدای "خوب" مسیح کردند و به جوامع مسیحی پیوستند. علاوه بر این، بسیاری از برده‌داران ثروتمند دریافتند که پیام مسیحی صبر به آنها کمک می‌کند تا برده‌های خود را بهتر در اطاعت نگه دارند و فقرا آزاد را از شورش علیه دستورات رومی حفظ کنند.

به تدریج ترکیب و شخصیت جوامع مسیحی تغییر کرد. برخی از مسیحیان ثروتمند، پس از مرگ، اموالی را به جوامع واگذار کردند. جوامع شروع به مالکیت خانه ها، زمین ها و غیره کردند. بزرگان دائمی - اسقف ها (سرایداران) شروع به اداره امور جامعه کردند. مجالس دعا را پیشتازان رهبری می‌کردند: اسقف‌ها و پیشگویان که از میان بازرگانان و صنعتگران باسواد و ثروتمند انتخاب می‌شدند، از منافع اعضای ثروتمند جوامع مسیحی دفاع می‌کردند. آنها در خطبه های خود از فقیرترین افراد جوامع و به ویژه بردگان دعوت به اطاعت از اربابان خود کردند: «هر نفسی مطیع مقامات بالاتر باشد. مقامات موجود را خدا برپا کرده است. رئیس بنده خداست، به نفع شماست»; "اگر کسی به یک گونه شما زد، گونه دیگر را بچرخانید."

بنابراین، به نفع ثروتمندان، یک خطبه ریاکارانه مسیحی در مورد اطاعت و فروتنی به وجود آمد و متون کتابهای مسیحی باستانی که نجیب و ثروتمند را محکوم می کردند شروع به تفسیر نادرست کردند.

به تدریج تا قرن سوم. مسیحیت از ایمان مستضعفان و تحقیر شدگان به دینی تبدیل شد که حکمرانی برده داران ثروتمند و نجیب را توجیه می کرد و به نام خدا از اقشار فرودست جامعه به مدارا و اطاعت بی چون و چرا از حاکمان دعوت می کرد. امپراتوری روم و اربابان

در قرن 3. عبادتگاه‌های مسیحی با تصاویر خارق‌العاده‌ای از عیسی مسیح، مادرش و حواریون تزئین شدند که با برخی تغییرات، تصاویر خدایان دیگر ادیان قدیمی‌تر را تکرار می‌کردند. این تصاویر شروع به تزئین با گل کردند، لامپ های روشن (به یونانی - لامپ) و شمع ها در مقابل آنها قرار گرفتند.

در اواسط قرن سوم، در خلال بحران شدید امپراتوری روم، امپراتورها از ترس ناآرامی های مردمی، سعی در نابودی جوامع مسیحی کردند که همه ناراضیان از نظم موجود در اطراف آن متحد شوند. جوامع مسیحی به ویژه در زمان امپراتور دیوکلتیان مورد آزار و اذیت وحشیانه قرار گرفتند. کتب و اموال مذهبی از جوامع گرفته شد، روحانیون شکنجه و اعدام شدند و بسیاری از مسیحیان به زندان افتادند. اما ایمان مسیحی قبلاً چنان محبوب شده بود که آزار و شکنجه موفقیت آمیز نبود.

در آغاز قرن چهارم. n ه. حتی در میان سربازان رومی و برده‌داران ثروتمند مسیحیان زیادی وجود داشتند. یکی از جانشینان دیوکلتیان، کنستانتین، سیاست خود را در قبال مسیحیت به شدت تغییر داد. در سال 313 در میلان (میلان)، کنستانتین و هم فرمانروایش آزادی کامل را برای همه ادیان در امپراتوری روم اعلام کردند. در همان زمان، آزار و اذیت جوامع مسیحی متوقف شد و اموالی که از آنها گرفته شده بود را پس گرفتند. بعدها کنستانتین اسقف های مسیحی را از مالیات و عوارض معاف کرد. «بسیاری از اسقف ها از نزدیکان او شدند.

کنستانتین در اختلافات بین اسقف های مسیحی و دیگر رهبران جوامع مسیحی مداخله کرد. در سال 325، در شهر نیکیه (آسیای صغیر)، به دستور امپراتور، کنگره (شورایی) از همه اسقف های مسیحی امپراتوری روم تشکیل شد. در این جلسه اختلافات در مورد ایمان حل شد، تقویم تعطیلات مسیحی تعیین شد و اداره کلی جوامع مسیحی روشن شد. اکنون پروتستان، تابع اسقف ها، رؤسای جوامع کوچک شدند. در راس مناطق بزرگ اسقف های ارشد (به یونانی - اسقف اعظم) قرار داشتند.

اسقف اعظم رم، اسکندریه و انطاکیه عنوان پدرسالار، یعنی پدران ارشد را دریافت کردند و دو نفر اول نیز شروع به نامیدن پاپ (از کلمه یونانی "pa-pas") - پدر کردند.

بعدها، روحانیون مسیحی موقعیت خود را در امپراتوری روم تقویت کردند. در پایان قرن چهارم. n ه. امپراتور تئودوسیوس اول، تحت تأثیر اسقف ها، تکریم همه خدایان دیگر در امپراتوری روم را ممنوع کرد و مسیحیت را دین دولتی اعلام کرد. معابد باستانی بسته شدند. مجسمه های خدایان روم باستان تکه تکه شده و در زمین دفن شده اند. در سال 391، جشن بازی های المپیک ممنوع شد. معابد در المپیا و سایر نقاط یونان، از جمله پارتنون در آتن، به کلیساهای مسیحی تبدیل شدند. چند سال بعد، در اسکندریه، جمعیتی از متعصبان مسیحی، دانشمند هیپاتیا را کشتند و بیشتر کتابخانه اسکندریه را ویران کردند.

از امپراتوری روم، مسیحیت به ارمنستان، ایوریا (گرجستان)، اتیوپی دوردست گسترش یافت و به قبایل آلمانی ساکن اروپای مرکزی نفوذ کرد. در این زمان، مسیحیت سرانجام از دین ستمدیدگان به مذهب طبقه حاکم تبدیل شده بود و به استثمارگران کمک می کرد تا قدرت خود را بر مردم کارگر حفظ کنند. کلیساهای مسیحی - که از خانواده های ثروتمند و نجیب بودند - با فراخواندن ستمدیدگان به اطاعت، از نابرابری اجتماعی حمایت کردند.

آنها خود با تمجید از فقر، ثروت هنگفتی را به هزینه زحمتکشان انباشته کردند (رجوع کنید به صفحات 149 و 174). خود روحانیون با وعده سعادت بهشتی به فقیران در عیش و نوش و بطالت زندگی می کردند.

۱ «مسیح» (به یونانی)، یا «مسیح» (به عبری)، مسح‌شده‌ای است که حکومت می‌کند.

قدرتمندترین، تأثیرگذارترین و پرشمارترین آنها از همه اصلی‌های امروزی، پیش از بودیسم و ​​اسلام، مسیحیت است. جوهر دین، که به کلیساهای به اصطلاح (کاتولیک، ارتدوکس، پروتستان و غیره) و نیز فرقه های زیادی تقسیم می شود، تکریم و پرستش یکی است. موجود الهیبه عبارت دیگر خدا انسان که نامش عیسی مسیح است. مسیحیان معتقدند که او پسر واقعی خداست، او مسیح است، که برای نجات جهان و تمام بشریت به زمین فرستاده شده است.

دین مسیحیت در قرن اول پس از میلاد در فلسطین دور سرچشمه گرفت. ه. قبلاً در اولین سالهای تأسیس خود طرفداران زیادی داشت. دلیل اصلی پیدایش مسیحیت، به گفته روحانیون، فعالیت تبلیغی عیسی مسیح معینی بود که در اصل نیمه خدا و نیمه انسان بود، به شکل انسانی به ما آمد تا حقیقت را به مردم برساند. و حتی دانشمندان وجود او را انکار نمی کنند. درباره اولین آمدن مسیح (دوم دنیای مسیحیفقط منتظرم) نوشته چهار کتاب های مقدسکه اناجیل نامیده می شوند که توسط حواریون او (متی، یوحنا، و مرقس و لوقا، شاگردان آن دو و پطرس) نوشته شده است. کتاب مقدسدر مورد تولد معجزه آسای پسر عیسی در شهر باشکوه بیت لحم، چگونگی رشد او و نحوه شروع به موعظه می گوید.

ایده های اصلی جدید او آموزش دینیاینها عبارت بودند از: اعتقاد به این که او، عیسی، واقعاً مسیح است، او پسر خداست، ظهور دوم او خواهد بود، پایان جهان و رستاخیز از مردگان خواهد بود. او با خطبه های خود خواستار محبت به همسایگان و کمک به نیازمندان شد. منشأ الهی او با معجزاتی که با تعالیمش همراه بود ثابت شد. بسیاری از بیماران با کلمه یا لمس او شفا یافتند، او مردگان را سه بار زنده کرد، روی آب راه رفت، آن را به شراب تبدیل کرد و حدود پنج هزار نفر را فقط با دو ماهی و پنج کیک سیر کرد.

او همه بازرگانان را از معبد اورشلیم اخراج کرد و بدین وسیله نشان داد که افراد نادرست جایی در اعمال مقدس و شریف ندارند. سپس خیانت یهودا اسخریوطی، اتهام کفرگویی عمدی و تجاوز وقیحانه به تاج و تخت سلطنتی و حکم اعدام بود. او در حالی که بر روی صلیب مصلوب شد درگذشت و عذاب تمام گناهان بشر را بر عهده گرفت. سه روز بعد، عیسی مسیح زنده شد و سپس به آسمان عروج کرد، مسیحیت در مورد دین چنین می گوید: دو مکان وجود دارد، دو فضای خاص که در طول زندگی زمینی برای مردم غیرقابل دسترس است. و بهشت جهنم محل عذاب هولناکی است که در جایی در اعماق زمین قرار دارد و بهشت ​​مکان سعادت جهانی است و فقط خود خدا تصمیم می گیرد که چه کسی به کجا فرستاده شود.

دین مسیحیت بر اساس چند جزم است. اول اینکه دوم این است که او تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) است. تولد عیسی با الهام از روح القدس رخ داد. عیسی مصلوب شد و سپس برای کفاره گناهان بشر درگذشت و پس از آن زنده شد. در پایان زمان مسیح برای داوری جهان خواهد آمد و مردگان برخاسته خواهند شد. الهی و طبیعت انسانبه شکلی جدایی ناپذیر در تصویر عیسی مسیح متحد شده است.

همه ادیان جهان قوانین و احکام خاصی دارند، اما مسیحیت موعظه می کند که خدا را از صمیم قلب دوست داشته باشید و همسایه خود را مانند خودتان دوست داشته باشید. بدون دوست داشتن همسایه خود نمی توانید خدا را دوست داشته باشید.

دین مسیحیت تقریباً در هر کشوری پیروان خود را دارد، نیمی از مسیحیان در اروپا از جمله روسیه، یک چهارم در آمریکای شمالی، یک ششم در آمریکای جنوبی، و به میزان قابل توجهی ایمانداران کمتری در آفریقا، استرالیا و.