صفحه اصلی / طلسم عشق / هوشیاری نامحدود آگاهی گسترش یافته چیست و چگونه می توان به آن دست یافت

هوشیاری نامحدود آگاهی گسترش یافته چیست و چگونه می توان به آن دست یافت

سوال: هوشیاری چیست؟

سری چینموی:آگاهی جرقه درونی یا پیوند درونی در ماست، حلقه طلایی درون ما، که بالاترین و روشن‌ترین بخش ما را با پایین‌ترین و ناروشن‌ترین بخش ما پیوند می‌دهد. آگاهی رابط بین بهشت ​​و زمین است. بهشت کجاست؟ آنها در اوج یا جایی دور نیستند. بهشت در ذهن ماست. اما این شعور الهی است که بهشت ​​را با زمین پیوند می دهد. آگاهی معمولی انسان ما را فقط با چیزی بسیار بسیار محدود و در عین حال زودگذر پیوند می دهد. ممکن است برای یک ثانیه هوشیاری خود را روی شخص دیگری متمرکز کنیم و سپس تمرکزمان از بین برود. اما زمانی که ما با آگاهی درونی، آگاهی بی حد و حصر، روشن شده و دگرگون شده سروکار داریم، آنگاه تمرکز می تواند ادامه پیدا کند و ادامه یابد.

این فقط افراد روحانی نیستند که شعور الهی دارند. مردم عادی هم دارند، اما در آنها می خوابد. اگر آنها به درستی تمرکز، مراقبه و تفکر می کردند، این آگاهی آشکار می شد و سپس آنها به روح دسترسی آزاد پیدا می کردند - تجسم نور، آرامش و سعادت.

آگاهی یکی است. هم شامل سکوت و هم قدرت است. وقتی حاوی سکوت باشد، شکل واقعی خود را در خود دارد. هنگامی که دارای نیرو باشد، واقعیت درونی خود را آشکار می کند. بخشی از آگاهی نامتناهی که وارد جسم ناخالص شده، تحت کنترل خود جسم است و توسط آن استفاده می شود، شعور فیزیکی، آگاهی حیاتی و آگاهی ذهنی نامیده می شود. آن‌ها ذره‌ای هوشیاری بی‌نهایت در خود دارند، اما این آگاهی نامتناهی خالص نیست که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم.

روح ابدی و آگاهی نامتناهی همیشه با هم وجود دارند. آنها یک دوست مشترک دارند، یا شاید بتوان گفت یک پدر مشترک، و این زندگی است، زندگی ابدی. یکی مکمل دیگری است. روح الوهیت خود را از طریق آگاهی و آگاهی قدرت فراگیر یا سکوت خود را از طریق روح بیان می کند.

شعور و روح را نمی توان جدا کرد، در حالی که بدن را می توان به راحتی از آگاهی جدا کرد. چیزی که ما آن را در خود آگاهی می نامیم زندگی انسان، معمولا فقط یک احساس است. وقتی چیزی ظریف را درک می کنیم، فوراً آن را آگاهی می نامیم، اما اصلاً آگاهی نیست. این یک میل بسیار ظریف است. ما وارد میل می شویم و بلافاصله به نظرمان می رسد که این آگاهی ماست. ما هر چیزی را که در کلمات ظریف و غیرقابل تعریف است، آگاهی می نامیم. اما آگاهی چیزی کاملاً متفاوت است.

دانش و آگاهی نیز دو چیز کاملاً متفاوت هستند. اگر با کسی صحبت یا معاشرت کنم، ذهنم از ویژگی های آن شخص آگاه می شود. این دانش است. اما آگاهی فقط دانش یا درک ذهنی نیست. آگاهی یک مکاشفه درونی یا حالت درونی یک موجود است. این چیزی بی نهایت عمیق تر و درونی تر از آگاهی یا دانش است.

سوال: شعور انسان چه تفاوتی با شعور الهی دارد؟

سری چینموی:آگاهی انسان عمدتاً شامل محدودیت، نقص، وابستگی و ناآگاهی است. این آگاهی می خواهد اینجا روی زمین بماند. از آنچه محدود است لذت می برد: از خانواده، جامعه، فعالیت های زمینی. آگاهی الهی شامل آرامش، سعادت، قدرت الهی و غیره است. تمایل به گسترش مداوم دارد. آگاهی انسان احساس می کند که چیزی مهمتر از لذت های زمینی نیست. شعور الهی احساس می کند که هیچ چیز در زمین مهمتر و مهمتر از شادی و سعادت بهشتی نیست. آگاهی انسان سعی می کند ما را متقاعد کند که از حقیقت و تحقق بی نهایت دور هستیم. سعی می‌کند این احساس را به ما بدهد که خدا در جایی، میلیون‌ها مایل دورتر، آنجاست. اما آگاهی الهی به ما این احساس را می دهد که خدا همین جاست، درون هر نفس زندگی، درون هر ضربان قلب، درون هرکس و هر چیزی که ما را احاطه کرده است.

آگاهی انسان به ما این احساس را می دهد که می توانیم بدون خدا وجود داشته باشیم. زمانی که شعور انسان در جهل عمیق است، معتقد است که نیازی به خدا نیست. ما میلیون ها و میلیاردها انسان را می بینیم که نماز نمی خوانند یا مراقبه نمی کنند. آنها فکر می کنند: «اگر خدا وجود دارد، خوب است. اگر او وجود نداشته باشد، ما چیزی برای از دست دادن نداریم." اگرچه آنها ممکن است با یا بدون دلیل کلمه "خدا" را دور بزنند، اما علاقه ای به واقعیت، وجود خدا، چه در بهشت ​​و چه در زندگی روزمره زمینی خود ندارند.

شعور الهی کاملا متفاوت است. حتی آگاهی محدود الهی که داریم باعث می شود احساس کنیم در هر لحظه نیازی عالی به خدا وجود دارد. این باعث می شود احساس کنیم که دقیقاً به خاطر وجود او روی زمین زندگی می کنیم. و هنگامی که افکار الهی را در درون خود پرورش می دهیم، آگاهی الهی به ما این احساس را می دهد که این اوست که به ما الهام می کند تا این ایده های الهی را پرورش دهیم. شعور الهی باعث می شود که احساس کنیم در هر چیزی یک معنای الهی، یک هدف الهی، یک ایده آل الهی، یک هدف الهی وجود دارد. آگاهی معمولی انسان هدفی ندارد، هدف مثبتی ندارد. این یک فیل دیوانه است که بدون درک جاده عجله می کند.

در شعور الهی همیشه هدفی وجود دارد و آن هدف همیشه فراتر از خود است. امروز ما یک هدف داریم، اما وقتی به آستانه هدف خود می رسیم، بلافاصله احساس می کنیم که از آن الهام گرفته ایم. این هدف به پله ای برای رسیدن به هدفی بالاتر تبدیل می شود. این به این دلیل اتفاق می افتد که خداوند دائماً از خودش پیشی می گیرد. خداوند نامحدود و نامتناهی است، اما او حتی از نامتناهی خود نیز فراتر می رود. و از آنجایی که خداوند همیشه پیشرفت می کند، ما نیز زمانی پیشرفت می کنیم که در آگاهی الهی باشیم. در آگاهی الهی همه چیز دائماً در حال گسترش است و به نوری بالاتر و کامل تر تبدیل می شود.

سوال: ممکن است به طور خلاصه در مورد حالات مختلف هوشیاری صحبت کنید؟

سری چینموی:سه حالت اصلی هوشیاری وجود دارد: جاگریتی، شپنا و شوشوپتی. جاگریتی- این حالت بیداری است، شپنا- حالت رویا، و شوشوپتی- حالت خواب عمیق وقتی در حالت بیداری هستیم، آگاهی ما بر امور بیرونی متمرکز می شود، زمانی که در حالت رویا هستیم، آگاهی ما به سمت درون می چرخد ​​و زمانی که در خواب عمیق هستیم، آگاهی ما به فراسوی آن سرگردان می شود.

در اخیراشما اغلب می توانید در مورد آگاهی گسترش یافته بشنوید، اما همه نمی توانند توضیح دهند که چیست. این دقیقاً همان چیزی است که این مقاله برای آن است - مفهوم آگاهی و همچنین اشکال و انواع آن در اینجا به تفصیل شرح داده خواهد شد. طبیعتاً بیشترین توجه به نوعی مانند آگاهی گسترش یافته معطوف خواهد شد. شما نه تنها خواهید آموخت که آن چیست، بلکه با چه روش هایی به دست می آید و همچنین در چه سطوحی است. اما ابتدا، ارزش درک خود آگاهی و انواع اساسی آن را دارد.

آگاهی چیست

قبل از بررسی جزئیات آگاهی گسترش یافته، لازم است به طور کلی درک کنیم که آگاهی معمولی چیست. همه از این کلمه استفاده می کنند، اما اگر به معنای واقعی آن فکر کنید، کمتر کسی می تواند پاسخ روشنی بدهد. واقعیت این است که هیچ پاسخ روشنی وجود ندارد - به طور کلی، آگاهی انسان را می توان به عنوان ساختاری توصیف کرد که از طریق آن فرد قادر به کنترل اعمال خود است. بنابراین، اگر هوشیاری خود را از دست بدهید، یعنی بیهوش شوید، بلافاصله کنترل بدن خود را از دست می دهید. وقتی کاری را ناخودآگاه یا در سطح ناخودآگاه انجام می دهید، دیگر نیازی به کنترل این اعمال ندارید. شما بدون کنترل دائمی این اعمال هوا را استنشاق و بازدم می کنید، یعنی این کار را در سطح ناخودآگاه انجام می دهید - بنابراین، وقتی فردی هوشیاری خود را از دست می دهد، نمی میرد، زیرا فرآیندهایی وجود دارد که نیازی به دخالت خود آگاهی ندارند. بنابراین اکنون شما ایده ای دارید که هوشیاری طبیعی انسان چیست. اما قبل از کاوش در آگاهی گسترش یافته، لازم است کمی در یک سطح اولیه درنگ کنید تا درک وسیع تری از وضعیتی که می توانید هر روز داشته باشید به دست آورید - این برای درک بیشتر پیچیدگی های گذار به آگاهی گسترش یافته بسیار مهم است.

هوشیاری خواب

هیچ فایده ای در توصیف هوشیاری طبیعی وجود ندارد، زیرا هر فردی می تواند آن را تصور کند. شما در این حالت هوشیاری هستید که همه چیز در اطراف و درون شما مرتب است، بدون هیچ تغییر عمده ای. اما مثلاً هوشیاری خواب به چه معناست؟ نه، این حالتی نیست که هنگام خواب بدن شما در حال استراحت است. اگرچه به جرات می توان گفت که نزدیک ترین است. واقعیت این است که هوشیاری خواب در افرادی مشاهده می شود که از نظر جسمی و روانی بیش از حد خسته هستند. آنها می توانند کارهای مختلفی انجام دهند، صحبت کنند، اما اغلب این اتفاق تقریباً ناخودآگاه می افتد، یعنی هیچ ارتباط مستقیمی بین اعمال و احساسات وجود ندارد. همه احساس می کنند وقتی بعد از یک روز سخت به خانه بازمی گردی، روی تختت می افتی - و روز بعد یادت نمی آید که چگونه به خانه برگشتی. این همان هوشیاری خواب است.

هشیاری در حال پرواز است

این نوع هوشیاری به نوع قبلی بسیار نزدیک است، در واقع منادی شخص خفته است. هنگامی که ذهن شما به حالت پرواز می رود، باید به استراحت فکر کنید. با از دست دادن توانایی تمرکز مشخص می شود. منابع بدن شما هنوز تمام نشده است، اما اغلب افکاری که می خواهید روی آنها تمرکز کنید از شما فرار می کنند.

پرش آگاهی

این نوع برای افراد بی ثبات ذهنی و همچنین برای کسانی که تحت فشار عصبی جدی هستند معمول است. در این حالت، توجه شما نمی تواند روی یک چیز متوقف شود و دائماً از یک شی به جسم دیگر تغییر می کند و در نتیجه از عملکرد عادی شما جلوگیری می کند.

آگاهی روشن است

این مثال از آگاهی در حال حاضر برای همه مردم بسیار آشناتر است. بسیاری از مردم بر این باورند که دقیقاً همان چیزی است که به توسعه یافته نزدیک است، اما در واقعیت اینطور نیست. آگاهی زنده با درک شدید از آنچه در اطراف اتفاق می افتد مشخص می شود. ناشی از هر تجربه قوی، چه مثبت و چه منفی است. برای اکثر مردم به آن باز می گردد حالت عادیخیلی سریع وقتی حالت سرخوشی از بین می رود.

آگاهی آرام است

اگر به یک حالت گسترش یافته از هوشیاری علاقه دارید، پس باید به این نکته توجه کنید. واقعیت این است که این نوع نزدیکترین به نوع توسعه یافته است - این یک نوع مسیر برای رسیدن به هدف شما است. برای تحقق آگاهی گسترش یافته، باید یاد بگیرید که در هر شرایطی به آگاهی آرام دست یابید. این تیپ مختص افرادی است که استراحت و پر انرژی است، اما عجله ای برای هدر دادن آن ندارد، حواسش به جزئیات پرت نمی شود و سعی نمی کند چندین کار را همزمان انجام دهد. در این حالت می توانید سنجیده و بدون عجله در مورد خود، زندگی، محیط اطراف خود فکر کنید، وضعیت را ارزیابی کنید و غیره. پس از این است که می توان تلاش کرد تا حالت گسترش یافته ای از آگاهی را درک کند.

چیست؟

با این حال، گسترش آگاهی و تفکر به چه معناست؟ چگونه می توان به این امر دست یافت؟ روش ها باید برای بعد باقی بماند - بعداً با جزئیات بیشتر توضیح داده خواهد شد. اکنون ارزش تمرکز بر درک چیستی آگاهی گسترده را دارد. بنابراین، شما از قبل می دانید آگاهی آرام چیست - حالا تصور کنید که از خودتان بالاتر می روید و می توانید از بیرون به خود نگاه کنید. به طور کلی، این دقیقاً همان چیزی است که حالت گسترش یافته آگاهی است. نه تنها می توانید با آرامش موقعیت را ارزیابی کنید، بلکه می توانید این کار را با نگاه کردن به آن از بیرون انجام دهید، گویی در بدن شما نیست - به این ترتیب شما قادر خواهید بود خیلی بیشتر از اینکه فقط سعی کنید چیزی را در حالت آرام ارزیابی کنید، یاد بگیرید. از آگاهی اعتقاد بر این است که این یکی از بالاترین حالات آگاهی است که کاملاً همه باید برای رسیدن به آن تلاش کنند. اما در عین حال، نباید فکر کنید که می توانید به سادگی خارج از بدن خود باشید - و بلافاصله هوشیاری گسترده را تجربه خواهید کرد. برای یادگیری نحوه به دست آوردن آن، به سال ها یا حتی دهه ها آموزش نیاز دارید. این یک فرآیند بسیار دشوار است که برای همه آسان نیست. بنابراین، اگر بلافاصله موفق به ورود به هوشیاری گسترده نشدید، ناامید نشوید - اگر بتوانید پس از چند سال این کار را انجام دهید، خوب است. در این مورد، نیازی به عجله نیست - در غیر این صورت حتی نمی توانید به یک آگاهی آرام دست پیدا کنید، چه رسد به یک آگاهی گسترده.

تکنیک اول

تمرینی که آگاهی را گسترش می دهد چیست؟ این سؤالی است که توسط افرادی که می خواهند این حالت را درک کنند می پرسند. در واقع روش های مختلفی وجود دارد. این مقاله در مورد معروف ترین، محبوب ترین و بیشترین صحبت خواهد کرد راه های موثر. و اولین آنها خاموش کردن احساسات است. واقعیت این است که این احساسات است که آگاهی انسان را به شدت بار می کند و آن را به موضوعاتی هدایت می کند که نباید به آن مربوط شود. انسان خوشحال، ناراحت، ترسیده و غیره است. و همه اینها به دلیل احساساتی است که به شما اجازه نمی دهد با دنیای درون خود هماهنگی پیدا کنید و از بیرون به وضعیت نگاه کنید. اگر با احساسات مختلف حواس تان پرت می شود، نمی توانید به گسترش آگاهی برسید، بنابراین اگر به چگونگی گسترش آگاهی یک فرد علاقه مند هستید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که یاد بگیرید احساسات خود را خاموش کنید. اگر موفق به انجام این کار شوید، آنگاه یک محدودیت نامرئی را از توانایی های خود حذف خواهید کرد، این شانس را خواهید داشت که یک پله بالاتر از سطحی که همه افراد متوسط ​​در آن هستند بالا بروید.

هارمونی

روش دیگری که قطعا باید به آن تسلط داشته باشید، هماهنگ کردن وضعیت بدن است. به چه معناست؟ واقعیت این است که بدن شما مدام در حال انجام برخی حرکات کوچک یا حتی بزرگ است. یک چرخش جزئی سر، یک نگاه به پهلو، بالا بردن دست. همه این اعمال به این دلیل رخ می دهند که مغز شما از طریق سیستم عصبی دستور داده است. طبیعتاً همه این اعمال مستلزم تمرکز، توجه و منابع اوست. و همه اینها ذهن شما را تحت فشار قرار می دهد، بنابراین تا زمانی که نتوانید همه چیز را تحت کنترل خود درآورید، ممکن است به آرامش امیدوار نباشید. هدف شما ایجاد هماهنگی موقت در کل بدن است تا مغز شما با هیچ فرمانی منحرف نشود. تمام فرآیندهایی که باید در بدن شما اتفاق بیفتد ناخودآگاه خواهد بود و آگاهی شما از تمام اعمال غیر ضروری پاک خواهد شد. متخصصان باتجربه می توانند به تنهایی و خیلی سریع به این حالت برسند، اما اگر تازه شروع به تمرین کرده اید، برای مثال، موسیقی که آگاهی را گسترش می دهد می تواند به شما کمک کند. ارتعاشات بدن شما را هماهنگ می کند و در نتیجه کار شما را آسان تر می کند.

مانتراها

چه راه های دیگری برای گسترش آگاهی وجود دارد؟ اگر واقعاً می‌خواهید در این کار موفق باشید، پس حتماً باید یاد بگیرید که مانترا چیست. مانترا متن خاصی است که ممکن است معنای خاصی داشته باشد یا نداشته باشد. اصل این متن این است که مدام تکرار شود. چرا این کار انجام می شود؟ این بسیار ساده است - وقتی یک مانترا را می خوانید، آگاهی خود را با یک تکه اطلاعات پر می کنید. هنگامی که این اتفاق می افتد، آگاهی شما دیگر قادر به درک سیگنال های دیگری نیست که هم توسط دنیای اطراف و هم مستقیماً توسط خود بدن به آن ارسال می شود. نتیجه نوعی مسدود کردن آگاهی است که به شما امکان می دهد به گسترش آن برسید. همانطور که می بینید، می توانید آگاهی خود را به روش های مختلف گسترش دهید، اما بهتر است از کل مجموعه استفاده کنید، به همین دلیل احتمال موفقیت به طور قابل توجهی افزایش می یابد.

سطح اول آگاهی گسترش یافته

اگر فیلمی را تماشا کرده اید که آگاهی را گسترش می دهد، به احتمال زیاد شنیده اید که سطوحی از چنین آگاهی وجود دارد. این درست است - بسیاری از کارشناسان سه سطح هوشیاری گسترش یافته را شناسایی می کنند، که هر یک باید درک شود تا یک پله دیگر بالا رود. بنابراین، سطح اول تفاوت زیادی با آگاهی استاندارد معمولی ندارد. با این حال، تفاوت ها در حال حاضر کاملاً قابل توجه است، بنابراین بعید است که بتوانید وارد چنین حالتی شوید و به آن توجه نکنید. چگونه می توان چنین حالت هوشیاری را تشخیص داد؟ واقعیت این است که در حالت استاندارد، شخص جهان را آنگونه که هست درک می کند. این بدان معناست که خانه برای او خانه است، درخت درخت است و میز سفره است. هیچ چیز غیرعادی نیست، همه چیز کاملا استاندارد است. اگر توانستید به یک حالت آگاهی گسترده دست یابید، همه چیز در جهان شروع به تبدیل شدن به ایستا نمی کند، بلکه پویا می شود. بنابراین جدول برای شما فقط یک میز نیست، به بخشی از یک سیستم به هم پیوسته و دائماً در حال تغییر تبدیل می شود.

سطح دوم آگاهی گسترش یافته

زمانی که بتوانید سطح اول آگاهی گسترش یافته را به طور کامل درک کنید، سطح دومی پیش روی شما خواهد بود. او چیست؟ در اصل، این تقریباً مشابه سطح اول است. فقط این بار هشیاری شما دیگر «ناظر» نیست. اگر در سطح اول به سادگی تماشا می‌کردید که چگونه اشیاء در ارتباط با یکدیگر در هم تنیده می‌شوند، چگونه همه چیز پویا می‌شود، در سطح دوم آگاهی شما نیز بخشی از همه این در هم تنیدگی‌ها می‌شود. و در نتیجه، تنها یک، بالاترین سطح آگاهی گسترش یافته باقی مانده است که درک شود.

سطح سوم آگاهی گسترش یافته

در سطح سه چه چیزی در انتظار شماست؟ همانطور که قبلاً فهمیدید، این آخرین و بالاترین سطح است که کاملاً همه برای آن تلاش می کنند ، اما فقط تعداد کمی قادر به رسیدن به آن هستند. آگاهی شما هنوز بخشی از همه چیزهایی است که در اطراف شما اتفاق می افتد، هنوز بخشی از شبکه جهانی است، اما در عین حال یک پله بالاتر می رود و کنترل آنچه را که اتفاق می افتد به دست می آورد. این دقیقاً همان چیزی است که در ابتدا در مورد آن صحبت می کردیم - وقتی به این مرحله رسیدید، می توانید وضعیت را به طور کلی ارزیابی کنید، در آن نفوذ کنید، ماهیت هر چیزی را که اتفاق می افتد درک کنید. به عبارت ساده، آگاهی شما به طور همزمان آگاهی شما باقی می ماند و به چیزی بالاتر تبدیل می شود که همه چیز را در اطراف شما کنترل می کند.

آگاهی بی نهایت

(آفرینش عملی):

با بیرون آمدن از تجربه انسانی، غوطه ور شدن در آگاهی، در تفکر ساده، متوجه می شوید که تجربه انسانی فقط فیلمی است که ما آن را عمیقاً یا سطحی، شدید، حسی، احساسی یا آرام، سبک، بازیگوشانه تماشا می کنیم...

اما ما می‌دانیم که هر چقدر هم که این تجربه زشت یا سعادت‌بخش باشد، فقط یک تجربه انسانی است. یا می توانیم تمرکز آگاهی را از فیلم انسانی، زمان-مکان، که از ما می گذرد، تغییر دهیم، و نه برعکس. انتقال به جای دیگری

ما می دانیم که همه چیز را می دانیم، اما اکنون، از روی عادت، بیش از حد متمرکز شده ایم، غرق در تجربه انسان، با افکار، احساسات و خلاقیت های آن هستیم. در واقع، ما در زمان شناور نیستیم، بلکه زمان - فضا از میان ما در حال حرکت است. ما فقط نگاه می کنیم، می خواهیم به آن فکر کنیم.

و استاد - آگاهی با مراقبت سعادتمندانه، نفس انسانی را آرام می کند، که هنوز هم بی قرار، ترسیده، گم شده، در ناشناخته گیج است. برای اینکه بالاخره آرام شود و بفهمد که هیچ مشکلی وجود ندارد و نخواهد بود، هر چقدر که می خواهید برای خودتان بازی کنید، فقط باید تسلیم شوید، مهم نیست، اعتماد کنید، رها کنید، اجازه دهید.

استاد به آگاهی کامل خود برمی گردد. و دیگر علاقه ای به خوابیدن در یک توهم ندارد. او از یک نقطه ادراک به چند بعدی بودن می رود و همه چیز انسانی را با اعتماد و توافق کامل با خود می برد. و ما متفاوت می شویم، کمتر در تجربه غرق می شویم، کمتر نگران همه چیز هستیم، می دانیم که این ما نیستیم، بلکه فیلمی که تماشا می کنیم هستیم و به خودمان اجازه انتخاب می دهیم. ما به تجربه خود بسیار ساده تر، ظریف تر، آزادتر نگاه می کنیم.

هر انسانی از مرگ می ترسد. اما آیا ما همراه با بدن خود می میریم؟ دانشمند برجسته زمان ما، رابرت لانزا، پاسخ این سوال را یافت و ثابت کرد که آگاهی ما در تعداد بی نهایتی از جهان های موازی خارج از فضا و زمان وجود دارد. این چگونه ممکن است؟ در مقاله ما بیشتر بخوانید!

کتاب "زیست محوری: چگونه زندگی و آگاهی کلید درک ماهیت واقعی جهان هستند" به سادگی اینترنت را با بیانیه بلند خود منفجر کرد که زندگی در واقع با مرگ بدن به پایان نمی رسد، بلکه برای همیشه ادامه دارد.

نویسنده این کتاب، دانشمند رابرت لانزا، که نیویورک تایمز از او به عنوان یکی از موفق ترین دانشمندان عصر ما یاد کرده است، معتقد است که نظریه آگاهی ابدی کاملاً صحیح و حداقل به حقیقت نزدیک است.

فراتر از زمان و مکان

لانزا متخصص طب بازساختی و مدیر علمی انجمن فناوری‌های سلولی پیشرفته است. این دانشمند قبل از اینکه به خاطر تحقیقات سلول های بنیادی خود به شهرت برسد، تعدادی آزمایش موفقیت آمیز در شبیه سازی گونه های جانوری در حال انقراض انجام داد.


علاوه بر این، لانزا اخیراً شروع به مطالعه فیزیک، مکانیک کوانتومی و اخترفیزیک کرد. این ترکیب جالب زمینه مناسبی برای ایجاد نظریه زیست مرکزی شد که استاد در حال حاضر در حال مطالعه آن است. زیست مرکزی می آموزد که زندگی و آگاهی اساس جهان هستند و این آگاهی است که ایجاد می کند. دنیای مادی، و نه برعکس.

لانزا با مطالعه ساختار کیهان، قوانین و ثابت نیروهای اساسی آن پیشنهاد می کند که هوش قبل از ماده وجود داشته است. او همچنین استدلال می کند که مکان و زمان چیزهای عینی و واقعی نیستند. آنها، در درک دانشمند، تنها ابزار درک حیوانی ما از زندگی هستند. لانزا استدلال می کند که ما در واقع فضا و زمان را در سر خود حمل می کنیم، مانند لاک پشت ها که پوسته خود را حمل می کنند. این بدان معناست که افراد حتی خارج از زمان و مکان نیز وجود دارند. تئوری بیوسنتریزم نشان می دهد که مرگ آگاهی غیرممکن است و افراد در شناسایی خود با بدنشان اشتباه می کنند.


ما بر این باوریم که بدن دیر یا زود خواهد مرد و آگاهی ما بلافاصله همراه با آن خواهد مرد. این چیزی است که اگر بدن آگاهی ما را ایجاد کند، اتفاق می افتد. اما اگر بدن انسان هوشیاری را به همان روشی دریافت کند که سیگنال تلویزیون کابلی را دریافت می کند، چه؟ سپس مشخص می شود که آگاهی حتی پس از ترک پوسته فیزیکی خود به وجود خود ادامه می دهد. در واقع، آگاهی فراتر از زمان و مکان وجود دارد. می تواند در هر جایی قرار گیرد: هم در بدن و هم در خارج از آن.

لانزا همچنین معتقد است که چندین جهان موازی به طور همزمان وجود دارند. اگر در یک جهان بدن بمیرد، در دیگری هنوز وجود دارد و آگاهی را که اولین نسخه جهان را ترک کرده است جذب می کند. این بدان معناست که فردی که می میرد به بهشت ​​یا جهنم نمی رسد، بلکه به دنیایی شبیه دنیایی که در آن زندگی می کرده است، می رسد. و این بارها و بارها اتفاق می افتد.

تعداد بی نهایت جهان

نظریه جالب و محبوب جهان های موازی امروزه تعداد زیادی طرفدار دارد، از جمله بسیاری از دانشمندان مشهور که دقیقاً به این دیدگاه از ساختار زندگی پایبند هستند. در میان آنها فیزیکدانان و اخترفیزیکدانانی هستند که کاملاً به وجود آنها اطمینان دارند جهان های موازی، که به نظر آنها ممکن است وجود بی نهایت جهان را نشان دهد. آنها ادعا می کنند که هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که از وجود جهان های موازی جلوگیری کند.


این ایده اولین بار توسط نویسنده علمی تخیلی هربرت ولز در سال 1895 توصیف شد. 62 سال بعد، دکتر هیو اورت آن را مطالعه کرد و این فرض را مطرح کرد که در هر زمان معین جهان به بخش های مشابه بی شماری تقسیم می شود. در یکی از این جهان ها شما اکنون در حال خواندن این مقاله هستید و در دیگری می توانید تلویزیون تماشا کنید.

اورت می‌گوید: «بزرگ‌ترین عامل تعیین‌کننده در تجزیه جهان، اعمال ماست. هنگامی که ما انتخاب می کنیم، جهان بلافاصله به چند جهان تقسیم می شود که هر کدام حاوی پیامدهای متفاوت اعمال ما هستند.

آندری لینده، دانشمندی از موسسه فیزیکی لبدف، نظریه تعدد جهان ها را در دهه 80 ارائه کرد. او در حال حاضر در دانشگاه استنفورد کار می کند. لینده توضیح می دهد که جهان از تشکیل شده است مقدار زیادیکره‌هایی که کره‌هایی شبیه به خودشان ایجاد می‌کنند، که به نوبه‌ی خود کره‌های جدیدی را به تعداد حتی بیشتر تولید می‌کنند و غیره بی‌نهایت. این کره‌ها کاملاً مستقل از یکدیگر هستند، اما بخش‌های مختلفی از یک جهان فیزیکی را نشان می‌دهند.


این واقعیت که جهان ما منحصر به فرد نیست، توسط داده های به دست آمده با تلسکوپ پلانک تأیید می شود. دانشمندان از این داده ها برای ایجاد دقیق ترین نقشه از تشعشعات کیهانی استفاده می کنند که از ابتدای پیدایش کیهان وجود داشته است. آنها همچنین کشف کردند که سیاهچاله های زیادی در کیهان وجود دارد. فیزیکدان نظری لورا مرسینی-هوتون از دانشگاه کارولینای شمالی استدلال می‌کند که چنین ناهنجاری‌هایی به این دلیل به وجود می‌آیند که جهان‌های اطراف به شدت بر جهان ما تأثیر می‌گذارند و سیاه‌چاله‌ها آشکارترین پیامد چنین تأثیری هستند.

تبیین علمی وجود روح

بنابراین، من و شما قبلاً آموخته‌ایم که مکان‌های بسیاری، یا جهان‌های بسیار متفاوتی وجود دارد که می‌توان روح ما را پس از مرگ بدن، مطابق با تئوری زیست‌مرکزی، به درون آن‌ها منتقل کرد. اما آیا تئوری علمی در مورد آگاهی وجود دارد که این ادعا را ثابت کند؟ بله، چنین توضیحی وجود دارد، و ماهیت آن در اتفاقاتی است که در هنگام مرگ بالینی برای آگاهی رخ می دهد. به گفته دکتر استوارت هامروف، مرگ بالینیزمانی بوجود می آید که اطلاعات کوانتومی در آن قرار دارد سیستم عصبی، بدن را ترک می کند و در کائنات پراکنده می شود.


او استدلال می کند که آگاهی انسان در میکروتوبول های سلول های مغزی قرار دارد که مرکز اصلی پردازش اطلاعات کوانتومی هستند. پس از مرگ، این اطلاعات همراه با آگاهی ما از بدن خارج می شود. این دانشمند معتقد است که روح ما نتیجه اثرات گرانشی کوانتومی است که در این میکرولوله ها رخ می دهد.

بنابراین، آگاهی ما جهان را ایجاد می کند و نه برعکس. آنچه در سر ما اتفاق می افتد به طور جدایی ناپذیری با آنچه در دنیای بیرون اتفاق می افتد مرتبط است. یک شخص به طور همزمان در چندین جهان موازی وجود دارد و آینده ما فقط به آنچه امروز انجام می دهیم و انتخاب می کنیم بستگی دارد. و مهمتر از همه، آگاهی ما ابدی است!

هر کس به واقعیت دنیای خیالی خود ایمان داشته باشد، حضور خود را در آن موقتی می داند. اما آنچه ما هستیم همیشه وجود دارد.

جهان که ارتعاشات افکار آگاهی نامتناهی است، به دلیل نقص ادراک، به نظر انسان مادی است، به گونه ای تنظیم شده و بر اساس قوانین خاصی موجود است. اما همه چیز انرژی، ارتعاش، چرخش است: حرکت سیارات، کهکشان ها، حرکت افکار، حرکت مولکول ها، اتم ها و ذراتی که دنیای مادی را می سازند که به نظر ما می رسد. همه چیز حرکت افکار آگاهی نامتناهی است که در ادیان مختلفمتفاوت توصیف شده است، اما جوهر الهی آن تغییر نمی کند.

ارتعاشات می توانند هم در ادراک انسان آشکار و هم تجلی نشوند و همچنین از شکلی به شکل دیگر جاری شوند. ارتعاشات آشکار شامل صدا، نور، بوها و اجسام مادی درک شده است. آنهایی که تجلی نمی یابند شامل افکار، امواج رادیویی، تشعشعات مختلف و انواع دیگر انرژی است که فرد ابزار مناسبی برای تعیین آنها ندارد. اما یکی از بزرگترین اسرار برای انسان این است که چگونه جهان مادی مرئی از انرژی نامرئی خود را نشان می دهد، چگونه اشیاء مادی به وجود می آیند که اشکال و ویژگی های مختلفی دارند و ظاهراً هیچ اشتراکی با ارتعاشات آگاهی نامتناهی ندارند.

تمام این جهان، به ظاهر مادی و متشکل از اجسام بسیار، از انعکاس انرژی امواج آگاهی بی‌نهایت در آگاهی ادراک کننده پدید می‌آید. برای دیدن اینکه انرژی به عنوان یک جهان مادی وجود دارد، باید کسی وجود داشته باشد که همه آن را ببیند - ادراک کننده. اما ادراک کننده کیست و چگونه است؟

ادراک کننده یک آگاهی جداگانه است - برنامه ای که به گونه ای پیکربندی شده است که توانایی درک مفاهیم سایر آگاهی های جداگانه (انرژی آنها) را به عنوان اشیاء جداگانه ای دارد که دارای ویژگی ها و اشکال مختلف هستند. جهان ادراک شده و اشیاء ادراک وهمی هستند و حاصل تخیل ادراک کننده انرژی هستند. اما احساسات و احساساتی که در درک کننده پدید می آید، حسی از واقعیت آن اشیاء و رویدادهایی را ایجاد می کند که در تخیلات او پدید می آیند. در عین حال، احساسات و احساسات خود مجازی هستند و همچنین تخیل هستند، بخشی از برنامه ادراک هستند، آنها در همان آگاهی ادراک کننده (در ذهن) به وجود می آیند، مانند جریان های زیستی در مکان های خاصی از قشر مغز.

برنامه ادراک در ادراک کننده معنای خاص خود را به تمام ارتعاشاتی می دهد که در نتیجه بازی آگاهی نامتناهی به وجود می آیند. جهانی که خود را در ادراک کننده نشان می دهد و خود ادراک کننده برنامه های جداگانه ای در بازی آگاهی نامتناهی هستند که به شخص اجازه می دهند بازی ارتعاشات انرژی را به عنوان دنیای مادی درک کند. این احتمال وجود دارد که با توجه به باورها و باورهای تثبیت شده شما نسبت به واقعیت ظاهری احساسات و احساساتی که در طول ادراک تجربه می کنید، برای شما دشوار خواهد بود که فوراً باور کنید که دنیای اطراف شما که به نظر شما و خود شما می رسد، فقط یک انعکاس انرژی در ذهن شما که در ادراک مجازی خود را نشان می دهد دنیای مجازی. اما هر چیزی که شما به عنوان خود و دنیای اطراف خود درک می کنید، فقط یک بازی تخیل است، یک توهم که به عنوان یک برنامه در یک برنامه، آگاهی در آگاهی، مانند یک عروسک ماتریوشکا در یک عروسک وجود دارد.

علم مدرن ثابت کرده است که بدن انسان با تمام خواصش از یک برنامه نشات می گیرد، طبق برنامه وجود دارد و برای تولید مثل بیشتر در برنامه ذخیره می شود، که در کد DNA- قدرتمندترین کامپیوتر بیومولکولی، چندین برابر توانایی های مغز انسان. DNA نه تنها تمام فرآیندهای یک فرد را کنترل می کند، بلکه در سایر بدن ها نیز وجود دارد، حتی زمانی که بدن اصلی ناپدید می شود. این DNA نیست که در انسان وجود دارد، بلکه انسان در DNA است. این به تنهایی باید انسان را به این فکر می کرد که چقدر ذهنش آشفته است که ظاهر را درونی و درونی را بیرونی می داند. از این گذشته، شخص افکار، احساسات، عواطف و خیلی چیزهای دیگر را که بیرونی است، تجلی ارتعاشات، افکار آگاهی نامتناهی می داند و برعکس، جهان اطراف را در نظر می گیرد - اشیایی که فقط یک بازتاب مجازی در او هستند. آگاهی جداگانه - بیرونی بودن. این سردرگمی باعث ایجاد ادراک ناقص انسان می شود. او جهان را طوری می بیند که گویی از درون به بیرون چرخیده است، بی نهایت بزرگ را کوچک و کوچک را بی نهایت بزرگ می داند. بنابراین، در ادراک او، اتم ها ممکن است مانند کهکشان های کامل به نظر برسند، و در تخیل او، آگاهی نامتناهی برای او میکروسکوپی به نظر می رسد که در کد DNA در سلولش محصور شده است. و دقیقاً همین سردرگمی است که درک واقعی خود را برای شخص غیرممکن می کند و او را مجبور می کند نمایش جاری را به عنوان زندگی خود درک کند و او را محکوم به درد و رنج می کند.

هوشیاری جدا شده برنامه پیچیده ای است که در حالت تعادل پویا وجود دارد، که در آن برنامه های حفظ خود، برنامه هایی برای تامین انرژی خود، و برنامه های حواس، اندام های ادراک وجود دارد که به فرد اجازه دیدن، شنیدن و احساس کردن را می دهد. دنیای مجازی ایجاد شده در تخیل آگاهی بی نهایت. هشیاری جدا شده ادراک کننده که در عین حال ارتعاش افکار آگاهی نامتناهی است، در شکل منحصر به فرد خود می کوشد فردیت خود را حفظ کند.

قدیم ها این نام را "به چنین آگاهی جداگانه ای که میل به تجربه تجربیات ادراکی دارد" می گذاشتند. روح انسان" اما آگاهی هر چه شکلی به خود بگیرد، مهم نیست که خود را در جدایی آن چه کسی بداند، همیشه یک آگاهی نامتناهی مانند طلا باقی می ماند که هر شکلی هم که به خود بگیرد، همیشه طلا خواهد ماند. و مهم نیست که انسان خود را چه کسی بداند، همیشه مظهر آگاهی بی نهایت بوده، هست و خواهد بود. و این خاستگاه الهی اوست.

با ایجاد شرایط برای ایجاد جدایی، آگاهی بی نهایتمی تواند خود را به اشکال مختلف نشان دهد، همانطور که مه، ابرها، قطرات باران، برف، دریاچه و حباب های روی آن از آب ظاهر می شوند. اما ابرها، باران، برف، دریاچه ها، حباب ها فقط آب هستند، درست مانند هر محصولی که از طلا ساخته شده باشد، همچنان طلا خواهد بود. طلا مانند آگاهی خالص است. شکلی که محصول به خود می گیرد فقط موقتی است. فرم یک توهم است. زمان هر شکلی را از بین می برد، اما خود طلا همیشه بدون تغییر باقی می ماند. بنابراین، مردم ظاهر می شوند و ناپدید می شوند، و حتی تمدن های کامل ظاهر و ناپدید می شوند، اما آنچه ما هستیم همیشه وجود دارد.

استانیسلاو میلویچ