صفحه اصلی / طلسم عشق / اتحاد پنهانی کاتولیک رمزی در کلیسای ارتدکس

اتحاد پنهانی کاتولیک رمزی در کلیسای ارتدکس

وضعیت اضطراری منطقه ای با پوشش رسانه ای مناسب سناریویی کلاسیک برای تشدید اوضاع در کشور است. اخیراً ، چنین حمله اطلاعاتی در منطقه بلاروس ، نه چندان دور از محل اتصال راه آهن بزرگ منطقه برست - شهر بارانوویچی آغاز شد.

مؤمنان دو صلیب چوبی در نزدیکی نمازخانه نصب کردند. به یکی از آنها پلاکی به یادگاری از اتحاد یونیتی ها و مسیحیان ارتدوکس در بلاروس در قرن نوزدهم چسبانده شد. از شعار مدال دوران تزار استفاده شد: «آنهایی که با خشونت از هم جدا شدند (1596) با عشق دوباره به هم پیوستند (1839).

مدال به افتخار اتحاد مجدد متحدین با ارتدوکس

رسانه های مخالف بلافاصله واکنش نشان دادند و به طور سنتی «دست کرملین» را در اینجا مشاهده کردند.

روزنامه ناشا نیوا به طور معمول اشاره می کند که این صلیب ها و کلیسای کوچک کنار آنها در نزدیکی مجموعه توریستی ساخته شده اند. با پول روسیه ساخته شد. در اینجا من یک انحراف غزلی کوچک انجام می دهم. نسخه مدرن ناشا نیوا خود را وارث قانونی و ادامه دهنده کار ناشا نیوا می داند که در آغاز قرن بیستم وجود داشت. پول انتشار این نشریه از جمله از طرف پاول میلیوکوف از حزب کادت تامین شد. یعنی این روزنامه از یک منبع "مسکو" تامین مالی شده است. این درست است. به هر حال.

علاوه بر این، ناشا نیوا در ابتدا گزارش داد که صلیب ها توسط قزاق ها نصب شده است. خوب است که او توسط قزاق ها فرستاده نشده است. اما اکنون، از نظر افکار عمومی مخالف، قزاق بودن یک جنایت است و تقریباً «دست کرملین» ©. و همین محافل برای ما آهنگ می خوانند که انگ زدن شکل بدی است...

دیمیتری میتسکویچ، فعال بت پرست راست افراطی، گزارشی تحریک آمیز برای کانال تلویزیونی لهستانی بلست درباره صلیب های ارتدکس نصب شده در نزدیکی باراناویچی تهیه می کند.

طبق اطلاعات داخلی که من توانستم به دست بیاورم، صلیب "ضد اتحاد" توسط مردم محلی و نه فقط قزاق ها، همانطور که رسانه های مخالف ادعا می کنند، نصب شده است. درست است، شورای روستا به روز نشده بود. مردم محلی ادعا می کنند که هم صلیب اول و هم صلیب دیگر در ملک خصوصی برپا شده است. در این مورد، کاملاً مشخص نیست که چرا اصلاً نیاز به هماهنگی با مسئولان است. اوه خوب این هنوز یک موضوع کمی متفاوت است.

بدون صلیب

آنچه در این مورد مهم است این است که تأکید دقیقاً بر «اتحاد ستیزی» است. به محض اینکه مردم ارتدکس یک صلیب با علامتی که به وضوح موضع اتحادیه را مشخص می کند نصب کردند، رسانه های مخالف بلافاصله حمله کردند. پیام اصلی آنها ساده است. تبلت را از روی صلیب بردارید. ما او را دوست نداریم، زیرا او اتحادیه ها را توهین می کند.

مقامات محلی به انتشارات در رسانه های مخالف پاسخ دادند. قرار ملاقاتی با کشیش گذاشته شد. طبیعتاً خیلی از مؤمنان هم می خواستند بیایند. به گفته یک منبع آگاه، با درک این موضوع، کمیته اجرایی محلی با عجله زمان را تغییر داد تا فقط روحانی بتواند در محل حاضر شود. عقل کافی برای عدم تصمیم گیری برای برچیدن صلیب ها وجود داشت. اتفاقا یکی از آنها در جای قدیمی نصب شده بود. بنابراین هیچ سوالی وجود ندارد. در مورد دوم، اطلاعات متناقض است. برخی گزارش می دهند که مقامات تصمیم گرفتند تابلوی ذکر شده از اتحادیه را حذف کنند، برخی دیگر می گویند که کمیته اجرایی دستور داده است که آن را به سادگی "قانونی" کند.

در هر صورت، این تلاشی است برای قرار دادن همه در برابر یکدیگر: متحدین با ارتدوکس ها، ارتدوکس ها با مقامات. کار افرادی که به وضوح صلیب نمی پوشند. آیا آنها حتی مطمئن هستند که تمام صلیب های روستاهای ما از نظر رسمی به صورت قانونی نصب شده است؟ بیایید یک حسابرسی انجام دهیم، می توانیم؟ اما پس از آن رسانه های مخالف نیز سر و صدا خواهند کرد: "مقامات به مقدسات، صلیب های عبادی دست درازی کرده اند!" زیرا دولت فعلی نمی تواند در امور کلیسا دخالت کند، اما مخالفان می توانند. این منطق این افراد است.

بدون نقاشی دیواری

خب پس در این مورد، من پیشنهاد می کنم که رسانه های مخالف در پدیده دیگری دخالت کنند زندگی مذهبی. یک کلیسای غیرمعمول در روستای سولی (منطقه گرودنو) وجود دارد. این در زمانی ساخته شد که بخشی از بلاروس مدرن بخشی از لهستان بود. یکی از نقاشی های دیواری کلیسا پیروزی ارتش لهستان بر ارتش سرخ را در نبرد ورشو در سال 1920 به تصویر می کشد... چگونه می توانیم این کار را انجام دهیم؟ آیا این سیاست نیست؟ آیا چنین میهن پرستی صریح لهستانی مانع از دعای میهن پرستان کاتولیک بلاروس در آنجا می شود؟ شاید آن موقع باید نقاشی دیواری را بپوشانیم؟

نقاشی دیواری در کلیسای سولی. عکس واسیلی سماشکو

به طور کلی، می توان کمیسیونی برای بازرسی جمعی از کلیساهای بلاروس برای بی طرفی سیاسی، تاریخی و جنسیتی ایجاد کرد. احتمالاً بعد از این، کلیساها کمی باقی خواهند ماند... بنابراین، باید در این زمینه با دقت عمل کنیم. کلیساها و معابد کاتولیک مکان های حساسی در بدن بلاروس و همچنین در اوکراین، روسیه و سایر کشورها هستند.

بسیاری از اپوزیسیون‌های ما یا این را کاملاً نمی‌دانند یا عمداً دست به تحریکات می‌زنند. و اتحاد برای آنها یک فتیش واقعی است، یک گاو مقدس. برای اثبات وفاداری خود به آرمان های اپوزیسیون، باید از متحدین حمایت کنید.

به عنوان مثال، در نوامبر 2011، پاپ بندیکت شانزدهم(او اکنون بازنشسته است) نامه ای جمعی با درخواست انتصاب اسقف برای اتحادیه های بلاروس ارسال شد. بنابراین بسیاری از افرادی که خود را در اپوزیسیون می دانند آن را امضا کردند. به ویژه، اینها مورخ ولادیمیر اورلوف، روزنامه نگار سرگئی دوبووتس، سردبیر ناشا نیوا آندری دینکو و بسیاری دیگر هستند. بعید است که بتوان همه آنها را کاتولیک یونانی کاملاً کلیسا نامید. علاوه بر این، شاعر فقید نیل گیلویچ، که در میان امضاکنندگان بود، نه در کلیسای یونیت، بلکه در کلیسای جامع پیتر و پل در مینسک به خاک سپرده شد. و این به طور کلی واقعیت جالب. این کلیسای جامع در آغاز قرن هفدهم دقیقاً به عنوان اعتراض علیه اتحادیه ساخته شد. محله چندین دوره افول را تجربه کرد. بسته بود، اما قسمت اصلی ساختمان تا به امروز باقی مانده است و این معبد هرگز یک معبد یونیات نبوده است.

نامه ای از نمایندگان روشنفکران ناسیونالیست بلاروس به پاپ با درخواست برای تعیین اسقف برای متحدین بلاروس. از جمله امضا کنندگان سردبیرروزنامه "ناشا نیوا" آندری دینکو.

اگر گیلویچ واقعاً یک کاتولیک یونانی تمرین‌کننده و عمیقاً متقاعد بود، در این کلیسای جامع دفن نمی‌شد. بنابراین، امضای درخواست تجدیدنظر یک ژست کاملا سیاسی بود.

بدون اسقف

این اتفاق افتاد که در روزهای ما اتحادیه خود را در اقلیت در سرزمین های بلاروس یافت و در مقطعی تقریباً به کلی ناپدید شد. در زمان ما تلاش هایی برای آشتی صورت گرفته است. اما یک مشکل وجود دارد. البته یک فرد ارتدوکس می تواند یونیتی ها را به عنوان برادر بپذیرد. همه مردم برادرند. اما چگونه می توان سیاست تقلید از ارتدکس را در چارچوب کاتولیک پذیرفت؟ خود کاتولیک‌ها همه اینها را به خوبی درک می‌کنند و واقعاً نمی‌خواهند که هیچ اسقف اتحادیه‌ای در بلاروس ظاهر شود. نامه فوق برای آنها کاملاً نابجاست. سلسله مراتب کاتولیک رومی ترجیح می دهند که اتحادیه ها را زیر بال خود نگه دارند. من شاهد بودم که چگونه اسقف اعظم تادئوش کوندروسیوویچ، رئیس کاتولیک های بلاروس، به طور علنی از او پرسیده شد که اتحادیه های محلی چه زمانی اسقف های خود را خواهند داشت. ابتدا گیج شد، سپس به آرامی شروع به اشاره کرد که ما به هیچ سلسله مراتب کاتولیک یونانی نیاز نداریم.

اسقف اعظم کوندروسیوویچ عاقلانه نمی خواهد روابط با فرقه ارتدکس را خراب کند. در سال 2012، نخستين ارتدوکس بلاروس، متروپليتن فيلارت، در سال 2012 به دبير جماعت کورياي روم براي کليساهاي شرقي، اسقف اعظم اتحاديه، کريل واسيل، روشن کرد که مسئله اتحاد يک بار براي هميشه حل شده است. . رسانه‌های رسمی کلیسا این دیدار را اینگونه توصیف کردند: «متروپولیتن فیلارت اظهار داشت که موضوع وحدت‌گرایی باعث ایجاد تنش در روابط بین دو کلیسا می‌شود. اسقف اگزارچ ارزیابی اتحادیه بیان شده در تعدادی از توافقات جدید بین کلیساهای کاتولیک رومی و ارتدوکس محلی را یادآور شد. اعلیحضرت به ویژه بیانیه کمیسیون مختلط بین المللی گفتگوی الهیاتی را که در سال 1990 در فرایزینگ (آلمان) بیان شد، نقل کرد: «اتحاد به عنوان یک روش... هدف نزدیک کردن کلیساها به هم نبود. برعکس باعث ایجاد تفرقه های جدید شد. وضعیتی که به این ترتیب ایجاد شد، زمینه ساز درگیری ها و بدبختی هایی شد که در حافظه تاریخی هر دو کلیسا حک شد.»

بدون حافظه

متروپولیتن به درستی اشاره کرد. این به خوبی در حافظه تاریخی هر دو کلیسا حک شده است. اما این برای کسانی که اسطوره های تاریخی و سیاسی می سازند چه معنایی دارد؟ آنها نیازی به حافظه ندارند.

اما باید توجه داشت که اتحادیه در ابتدا بیشتر یک پروژه سیاسی بود تا تبلیغی. در زمان حکومت دوک نشین بزرگ لیتوانی (GDL)، در قرن شانزدهم، کاتولیک شدن آگاهانه نخبگان آغاز شد. این روند بلافاصله شروع نشد. چنین روندهایی قبلاً وجود داشت، اما در سال 1596 این روند سیستمی بود که آغاز شد. با مشارکت فرقه یسوعی در برست، کاتولیک ها و مسیحیان ارتدوکس سندی در مورد اتحاد، یعنی نوعی اتحاد امضا کردند. اگر قیاسی با تجارت داشته باشیم، تصاحب خصمانه بود. به بیانی خام، واتیکان دارایی مهمی را از پاتریارسالاری قسطنطنیه «فشار» کرد. تحت صلاحیت او بود که دوک نشین بزرگ ارتدوکس لیتوانی قرار داشت.

در میان مردم عادی اعتقاد بر این است که پس از آن ارتدوکس ها به سادگی به طور رسمی تغییر مکان دادند، که هیچ چیز در زندگی کلیساها تغییر نکرده است، اما اینطور نیست ...

امضای اتحادیه هم نتیجه خیانت است. اسقف های ایپاتی پوتسی و کریل ترلتسکی "معامله ای" را از جانب ارتدکس ها آماده کردند.

وقتی مردم متوجه شدند دقیقا چه اتفاقی افتاده است، موجی از خشم به راه افتاد. طبیعتاً مقامات لهستانی از قبل این را پیش بینی کرده بودند. مجموعه ای از اقدامات متقابل، از جمله اقدامات قانونی، برای نقض حقوق مسیحیان ارتدکس به اجرا درآمد. جزئیات بیشتر در مورد این اسناد را می توان در کتاب محقق واسیلی بدنوف، "کلیسای ارتدکس در لهستان و لیتوانی" یافت. به صورت آنلاین در منابع مختلف در دسترس است.

اما به طور خلاصه، نکته ساده است. نجبا به هر طریقی از ارتدکس بیرون کشیده شدند. روسی کمتر و کمتر شد (روسین، بلاروسی) و بیشتر و بیشتر به لهستانی تبدیل شد. چنین استعماری دوک نشین بزرگ لیتوانی توسط دولت لهستان با سیاست زبانی همراه بود.

بدون زبان

زبان بلاروس قدیم در واقع به گویش اجتماعی دهقانان تبدیل شد. به هر حال، امروزه تصور نادرستی در مورد شخصیت بلاروسی اتحادیه ها وجود دارد. در واقع، آنها زبان بلاروسی را حفظ کردند و در آن خدمت کردند. در واقع، خدمات به نسخه اسلاو کلیسا که در آن زمان وجود داشت برگزار می شد. یکی از کتاب‌های خدمات قدیمی اتحادیه‌ها در موزه اسقفی در ویتبسک است و این را ثابت می‌کند.

جالب است که اتحادیه ها اغلب به استفاده از نشریات ارتدکس، از جمله موارد مرتبط با فقر ادامه می دادند. و گاه میل پنهانی برای حفظ سنت ها بود. حتی کار به جایی رسید که کتاب های خدمات با دست نوشته می شد.

لاتینی شدن اتحادیه ها البته بلافاصله و نه در همه جا اتفاق افتاد. اعتقاد بر این است که اولین کتاب خدمات Uniate در سال 1617 در ویلنا (ویلنیوس) منتشر شد. اسقف معروف یوسفات کونتسویچ در ایجاد آن شرکت داشت. بنابراین، آن کتاب تا کنون عملاً هیچ تفاوتی با نسخه ارتدکس نداشت. اما قبلاً در آن روزها صداهایی علیه آیین شرقی، مخالف شنیده می شد زبان اسلاوی. در سال 1587، فرستاده پاپ آنتونیو پوسوینو اظهار داشت که البته در صورت اتحاد، روسین ها می توانند به زبان اسلاوونی کلیسایی یا یونانی خدمت کنند. اما بهتر است به مرور زمان آنها را لاتین کنید. این موقعیت نماینده را حتی اتحادیه ها نیز به رسمیت می شناسند. به عنوان مثال، پترو گالادزا، کشیش اتحادیه اوکراین، که اکنون در آمریکای شمالی زندگی می کند، درباره او می نویسد.

بدون تشریفات

در هر صورت، نخبگان قطعاً به سرعت لاتین شدند. کلیسای متحد به طور فزاینده ای به گزینه ای برای طبقات پایین جامعه تبدیل شد. بتدریج نگرش منزجر کننده ای نسبت به متحدین به عنوان بازنده شکل گرفت.

مواردی از انتقال کامل روحانیون (یا فرزندان روحانیون ارتدکس) به نسخه لاتین وجود داشت. به عنوان مثال، در دهه 1640 کاسیان ساکوویچ مشهور شد. او نه تنها یک کاتولیک رومی شد، بلکه در اثر خود Perspectiwa به وضوح خط سنتی رومی را در مورد وحدت عمل مذهبی دنبال کرد. مخالفت او با مناسک شرقی آنقدر شدید بود که اتحادیه‌ها حتی در پی ممنوع کردن کتاب ساکوویچ در رم بودند.

حدود 30 سال پس از انتشار اثر او، اولین کتاب مذهبی اتحادیه ظاهر شد، که در آن فیلیوک معروف به "مذهوم" اضافه شد، یعنی فرمول الهیاتی که بر اساس آن روح القدس نه تنها از پدر، بلکه همچنین می آید. از پسر این یک ایده کاملا رومی است که در ارتدکس ریشه نگرفته است.

بیشتر - بیشتر. یک تعطیلات صرفاً کاتولیک رومی غربی برای اتحادیه‌ها معرفی شد لقاح معصوممریم باکره. سنت راهپیمایی برای تعطیلات القا شد بدن خدا. همچنین یک آیین کاملاً غربی. یه چیز دیگه بود

در سال 1720، شورای معروفی در شهر زاموسک لهستان تشکیل شد که آموزه های عیش و نوش و برزخ و نیز دیگر اصول را برای اتحادیه ها تصویب کرد. لاتین سازی سیستماتیک تر شد. البته نمی توان زبان اسلاوی را به طور کامل محروم کرد، اما معنای دعاها و متون دیگر از قبل رومی بود، نه شرقی. پروژه صنفی بیش از پیش نادرست شد. از نظر ظاهری ، نسبتاً شبیه به ارتدکس است ، اما پر کردن کاملاً متفاوت است. در کل، هیچ کدام آیین ارتدکساکثر اتحادی ها دیگر آنها را نداشتند. در واقع، او کاتولیک یونانی شد.

بدون پادزهر

اما، تکرار می‌کنم، همه این حقایق برای کسی در محافل مخالف چندان جالب نیست. و این پارادایم مانند یک ویروس در جامعه در حال گسترش است. و همه به این دلیل که پادزهرها غیرقابل دسترس هستند - مطالعات عینی اتحادیه. بسیاری از مورخان ما یا عجله ای برای تحقیق درباره این موضوع ندارند، یا انتشارات آنها در جایی در قفسه های دور پنهان است.

واقعیت این است که راهنمایان تور اغلب به گردشگران می‌گویند که ظاهراً مردم کلیساهای اتحادیه‌ها را بیشتر دوست دارند و در رقابت شکست خوردند. و چون به زبان مادری خود خدمت نکردند شکست خوردند. حدود 10 سال پیش، پایان نامه ای مشابه حتی به کتاب های درسی تاریخ مدارس راه پیدا کرد. این امر توسط پدر سرگیوس گوردون، مترجم معروف ارتدوکس، به طور جدی رد شد.

همانطور که قبلاً ذکر شد، اتحادیه ها نه تنها از زبان اسلاوی که در عبادت به آنها نزدیک بود، بلکه از ماهیت الهیاتی، اگر دوست دارید ایدئولوژیک، گذشته ارتدکس محروم بودند. تصور کنید که حزب کمونیست همچنان پرچم های قرمز را با چکش و داس حمل می کند، اما پیروزی سرمایه جهانی را پخش می کند...

متروپولیتن جوزف سماشکو

در مقطعی، کاتولیک‌های یونانی به حدی رسیدند که در تعدادی از کلیساها، آموزش کشیش‌های یونیتی کاملاً تحت کنترل مقامات کاتولیک رومی بود.

اما امروزه بخش قابل توجهی از روشنفکران بلاروس سرسختانه به این افسانه معتقدند که اتحادیه‌ها تقریباً نگهبانان برخی از ایمان واقعی بلاروس، یعنی زبان بلاروسی بودند. و سپس مأموران ویژه بد مسکو آمدند و همه چیز را خراب کردند. این واقعیت که Reconquista ارتدکس دهه‌ها در ذهن برخی از روحانیون اتحاد یونایتد در حال بلوغ است، بسیاری یا ترجیح می‌دهند به خاطر نداشته باشند، یا واقعاً آن را نمی‌دانند.

یکی از مبتکران اتحاد مجدد، متروپولیتن جوزف سماشکو، در ابتدا بخشی از روحانیون اتحاد بود. این قزاق خود، محلی، و نه یک قزاق "مسکووی" تبعیدی است. بله، او تا حدودی از منابع اداری امپراتوری روسیه استفاده کرد. با این حال، به طور کلی، فعالیت های او و رفقایش در آماده سازی بازگشت دسته جمعی از اتحادیه به ارتدکس با خطر و خطر خود انجام شد. در صورت ناآرامی های دسته جمعی و رد طرح وی، تمام مسئولیت بر عهده مقامات نخواهد بود. بیایید توجه داشته باشیم که مقامات روسیه پس از ضمیمه کردن سرزمین های وسیع مشترک المنافع لهستان و لیتوانی، قصد صدور احکام فوری در مورد تبدیل متحدان به ارتدکس را نداشتند. به عنوان مثال، پل اول، عموماً معتقد بود که کاتولیک های یونانی باید کاملاً تابع سلسله مراتب لهستانی کاتولیک رومی باشند. تا حدودی این اتفاق افتاد. اتحادی ها هم لاتین و هم پولونیزه شدند.

بدون چشم انداز

خوب حالا چی داریم؟ امروزه، صرف نظر از اینکه اتحادی ها چقدر آزرده خاطر باشند، پروژه آنها در بلاروس بقایایی از ماجراهای کلیسایی-سیاسی گذشته است. این یک گروه کوچک است که واقعاً مورد نیاز ارتدکس ها و کاتولیک ها نیست. به همین دلیل است که تلاش ها برای یافتن جایگاهی، برای بازی سیاسی ادامه می یابد. در این راستا، چهره کشیش اکنون فقید اتحادیه الکساندر نادسان جالب توجه است. او در سال های اخیر بخشی از وقت خود را در انگلیس و بخشی را در بلاروس گذراند. در سال‌های جنگ، من که خیلی جوان بودم، در سازمان‌های همکار بودم. سپس در سال 1944 به غرب گریخت. اعتقاد بر این است که او در فرانسه به مقاومت پیوست. احتمالاً همین اتفاق افتاده است. اما به دلایلی عموم کاتولیک یونانی بلاروس واقعاً دوست ندارند دوره همکار او را به یاد بیاورند. از این گذشته ، معلوم می شود که نادسان در طرف دیگر کشیش اتحادیه یونایتد آنتون نمانتسویچ بود که سپس توسط نازی ها شکنجه شد. علاوه بر این، این فقط یک کشیش نبود، بلکه یک اگزارش کاتولیک های یونانی بلاروس بود. در نظر بگیرید که یک نماینده واتیکان... با چنین تناقضی در تاریخ، چشم انداز اتحادی ها اکنون مبهم است.

اوه خوب یک جنبه دیگر نیز جالب است. بیایید به یاد بیاوریم که تاکتیک های نادسان چه بود: نه مذهبی، بلکه بیشتر سیاسی. به عنوان مثال، وی بدون پرداختن به اصل موضوع، حکم پرونده کونوالوف و کووالف را در سال 2012 محکوم کرد. اولین متهم، اجازه دهید یادآوری کنم که باعث انفجار در ایستگاه متروی مینسک شد و بیش از ده ها نفر را کشت. این پرونده توسط رسانه های مخالف سیاسی شد. نادسان که در جلسه دادگاه حاضر نشده بود، موج را بلند کرد و گفت که متهمان "بدون محاکمه مناسب" مجازات شده اند و جرم آنها ثابت نشده است. او همچنین با روحیه درست اپوزیسیون یک پرونده جنایی سیاسی شده دیگر را یادآور شد... برای علاقه مندان، همه اینها به صورت ویدئویی ضبط شده و در اینترنت موجود است. این یک دخالت آشکار است زندگی سیاسیاز طریق یک موسسه کلیسا و اکنون، در آستانه انتخابات محلی، شخصی دوباره تصمیم گرفت که کارت قدیمی اتحادیه را از آستین خود بیرون بیاورد و ارتدوکس ها را مجبور کند که ارزیابی خود را از دوره اتحادیه ها تغییر دهند. این را معمولا گفتگوی مدنی و جستجوی آشتی می نامند. مانند شما مسیحیان ارتدوکس، ساکت باشید و ما به شما دست نخواهیم داد.

گاهی اوقات به یک شوخی می رسد. به یاد دارم که در یکی از کنفرانس‌های مطبوعاتی، روزنامه‌نگاری دلسوز با اتحادیه‌ها سؤالی بسیار آشکار از اسقف کاتولیک پرسید.

مثلاً، آیا وقت آن نرسیده است که به عنوان بخشی از روند آشتی، از ارتدوکس ها دعوت کنیم تا اسقف اعظم اتحادیه، یوسفات کونتسویچ را نیز به عنوان قدیس معرفی کنند؟

اسقف حدود دو دقیقه از شوک خود خلاص شد. برای کسانی که فراموش کرده اند، اجازه دهید یادآوری کنم که کونتسویچ توسط جمعیت خشمگین ساکنان ویتبسک در سال 1623 کشته شد. طبیعتاً من از چنین روشی برای مبارزه با مخالف ایدئولوژیک مانند قتل حمایت نمی کنم. اما این یوزافات کونتسویچ بود که از باج خواهی برای الحاق کلیساها به اتحادیه استفاده کرد. او کشیشان را تهدید کرد که اگر به کاتولیک یونان نروند، جوامع آنها کلیساهای خود را از دست خواهند داد. اگر مزاحمتی برای او ایجاد می‌شد، به مقامات لهستانی شکایت می‌کرد و آنها از نیروی نظامی علیه مخالفان استفاده می‌کردند. به خاطر او، بسیاری از مسیحیان ارتدوکس گاهی مجبور می شدند نه در کلیساهای خود، بلکه در کلبه های خارج از شهر دعا کنند.

تقدیس این مرد توسط ارتدوکس ها به معنای خیانت به خودشان است. این آشتی نیست، تحقیر است. علاوه بر این، ما باید خود را در مقابل یک خرده فرهنگ مذهبی و سیاسی کوچک تحقیر کنیم، که محافل خاص مصرانه سعی دارند آن را به عنوان سنگر کل فرهنگ بلاروس به ما معرفی کنند. اما ارزش اساسی فرهنگ بلاروس، به طور کلی اسلاوهای شرقی، - این یک اتحادیه نیست، بلکه یک پاکسازی است - یک حس واقعی جامعه که به آن آشتی می گویند. این جایی است که ما ایستاده ایم.

  • بخش های نویسنده
  • کشف داستان
  • دنیای افراطی
  • مرجع اطلاعات
  • آرشیو فایل
  • بحث ها
  • خدمات
  • جبهه اطلاعات
  • اطلاعات از NF OKO
  • صادرات RSS
  • لینک های مفید




  • موضوعات مهم

    کلیسای کاتولیک یونان (اتحادیه) جزء مهمی از رابطه بین ارتدکس و کاتولیک است. وحدت گرایی بدو تولد خود را مدیون تضادهایی است که بین واتیکان و جهان ارتدکسو علاوه بر بعد الهیاتی، بعد ژئوپلیتیکی نیز دارد. اگر نقشه ای اعترافی از اروپا ترسیم کنیم، خواهیم دید که سرزمین هایی که در آن ها وحدت گرایی تقویت شد، در یک قوس منحنی از مرز لهستان و بلاروس از مرزهای اوکراین-اسلواکی، اوکراین-مجارستان و مجارستان-رومانی تا کرواسی می گذشت و بلغارستان، آلبانی را تصرف می کرد. و مقدونیه این قوس در گذشته نمایانگر منطقه پیشروی کاتولیک به قلمرو جامعه ارتدکس بود.

    اوکراین - نقشه ادیان http://voprosik.net/wp-content/uploads/2013/04/Ukraine-map-of-religions.jpg از نظر تئوری، ایده یونانی کاتولیک به عنوان ایده ای برای ارائه مطرح شد. با هم و آشتی دادن دو شاخه مسیحیت - کاتولیک و ارتدکس، اما در عمل، واتیکان برنده ژئوپلیتیک باقی ماند. تحلیل معنایی اصطلاح «کاتولیک یونانی» یا «کاتولیک آیین بیزانس» نشانگر برتری مؤلفه کاتولیک در این ساختار اعترافی است. ظهور کاتولیک یونانی پیامدهای ژئوپلیتیکی ملموسی برای اروپا داشته و دارد و کاتولیک یونانی ساختاری سیاسی ـ اعترافاتی بوده و باقی می‌ماند که نه با حفظ نفوذ فعال کلیسای ارتدکس بر آن، بلکه در بدنه کلیسای کاتولیک وارد شده است. برعکس، با حفظ نفوذ واتیکان بر او، به بدن کلیسای ارتدکس وارد شد. وحدت گرایی فضای ارتدکس را از درون می شکافد، اجازه نمی دهد به یکپارچگی دست یابد و به عنوان منبع بی ثباتی در سطح سیاسی عمل می کند. گاهی اوقات جنبش اتحاد می تواند جوهر درونی دکترین های ژئوپلیتیکی را که در خاک ارتدکس پدید آمده است را به طور اساسی تغییر دهد.

    اجازه بدهید چند نمونه برایتان بیاورم. ایده ارتدکس رومانی بزرگ، که به ویژه برای اوکراین، مولداوی، ترانسنیستریا و روسیه حاد است (رومانی بزرگ قصد دارد مولداوی، جمهوری ناشناخته ترانسنیستری-مولداوی، جایی که نیروهای حافظ صلح روسی در آن مستقر هستند، و بخشی از اوکراین را به طور کامل جذب کند.) در قرن نوزدهم، در قرن بیستم، جهت گیری ایدئولوژیک خود را به طور کامل اصلاح کرد. در ابتدا، این ایده ارتدوکس-وطن پرستانه با هدف آزادسازی سرزمین های رومانیایی از کنترل ترکیه، از جمله با کمک روسیه هم دین بود.

    اما از قرن شانزدهم. در ترانسیلوانیا رومانیایی، واقع در نزدیکی مجارستان کاتولیک، وحدت گرایی تشدید می شود (1). به دلیل این نزدیکی، ترانسیلوانیا برای مدت طولانی در قدرت پادشاهان مجارستان بود و تفاوت محسوسی با بقیه رومانی های ارتدوکس دارد، اگر فقط از این جهت که مواضع کاتولیک و وحدت گرایی همیشه در آنجا قوی بوده است. غرب رومانی را مانع نفوذ روسیه در اروپای جنوب شرقی می دانست. انگیزه ضد روسی برای فرهنگ و سیاست رومانی دقیقاً از ترانسیلوانیا داده شد. به اصطلاح مکتب ادبی و زبانی ترانسیلوانیا در میان روشنفکران اتحاد.

    این مکتب از حمایت کامل برلین و وین برخوردار شد و به لطف آنها نفوذ فکری خود را به بقیه رومانی گسترش داد و وسیله ای برای مهار نزدیکی رومانی-روسی و مولداوی-روسیه بر اساس فرهنگ اعتقادی مشترک بود. روشنفکران کاتولیک یونانی ترانسیلوانیا دست به «کارزار فکری» علیه رومانی ارتدوکس زدند و شیوه‌ای فکری برای ستایش ریشه‌های رمانسک در فرهنگ رومانیایی، لاتین‌سازی معنوی و سیاسی معرفی کردند. ترانسیلوانیا که به بدنه رومانی ارتدوکس تعلق داشت به سمت کاتولیک اتریشی گرایش داشت. ترانسیلوانیا متحد به سیاست خارجی رومانی گفتمانی ضد روسی داد که نمود آن مشارکت رومانی در جنگ جهانی دوم در کنار آلمان بود.

    قالب فعلی ایده بزرگ رومانیایی نیز دارای جهت گیری آشکار ضد روسی است و بخارست روسیه را تهدید اصلی برای منافع ژئوپلیتیک خود می داند. در بالکان، مرز اسکان آلبانیایی‌ها، اگر آلبانیایی‌های کاتولیک و متحد، و آلبانیایی‌های ارتدوکس را در نظر بگیریم، خط مرزی بین ارتدوکس و آلبانیایی است. دنیای کاتولیکو همچنین مرز اسکان کروات های کاتولیک و صرب های ارتدکس.

    آلبانیایی های ارتدوکس به عنوان لوکوموتیو جنبش پارتیزانی در طول سال های اشغال کشور توسط ایتالیای فاشیست عمل کردند. آلبانیایی‌های کاتولیک و اتحادیه‌ها بیشتر به نازی‌ها وفادار بودند و هموطنان ارتدوکس خود را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند (2). اگر ما خود را به چارچوب جغرافیایی امپراتوری روسیه سابق محدود کنیم، قلمروهای اوکراین غربی مدرن و بلاروس غربی، هم از نقطه نظر ژئوپلیتیک و هم از نظر مطالعات دینی، قابل توجه هستند. این سرزمین ها نه تنها در مرز تماس بین دو تمدن - ارتدکس روسی و کاتولیک غربی قرار داشتند، بلکه برای مدت طولانی متعلق به مکانیسم های مختلف دولتی بودند که نمی توانست بر تصویر مذهبی مردم محلی تأثیر بگذارد.

    پس از اتحاد برست در سال 1596، زمانی که بخشی از کشیشان روسیه کوچک و سفید (اوکراین و بلاروس، که در آن زمان بخشی از مشترک المنافع لهستان و لیتوانی بودند) آمدند، اتحاد گرایی به ویژه در داخل مرزهای جامعه روسیه-ارتدوکس تقویت شد. تحت فرمانروایی رومیان کلیسای کاتولیکبا حفظ آداب و رسوم در زبان اسلاو کلیسا. تا آغاز قرن 18. انتقال کلیسای ارتدکس کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی به وحدت گرایی تقریباً کامل شده است. این روند نه تنها بر محتوای مذهبی زندگی محلی، بلکه بر جنبه های سیاسی آن نیز تأثیر گذاشت. با استفاده از اصطلاح فیلسوف روسی میخائیل باختین، می توان گفت که تبعیت از پاپ به طور اساسی زمان بندی سیاسی و اجتماعی (3) سرزمین های روسیه غربی را تغییر داد. روابط زمان و مکان در چارچوب مختصات ژئوپلیتیکی. برای متحدان، مرکز ثقل معنوی و سیاسی از مسکو به واتیکان منتقل شد. بردار زندگی اجتماعی-مذهبی با بردار توسعه تمدن غرب منطبق شد، اما تصادفات بیرونی جوهر درونی پدیده را تغییر نداد و وحدت گرایی برزخی ماند، یعنی. ساختاری میانی که بین کاتولیک و ارتدکس قرار دارد.

    تغییر در هویت مذهبی "از بالا به پایین" رخ داد: از نخبگان محلی که در نهادهای قدرت سکولار و معنوی مشترک المنافع لهستان-لیتوانی ادغام شده بودند - تا اقشار توده ای پایین تر از جامعه. به همین دلیل، برای چندین قرن پس از پذیرش اتحادیه برست (1596)، در میان روحانیون غربی اتحادیه غربی روسیه، احساسات ارتدکس-میهن پرستانه رشد کرد، که منجر به یک جنبش فرهنگی و سیاسی شد که به نام مسکوفلیسم گالیسی یا جنبش کارپاتو-روسیه.

    ایده اصلی نمایندگان آن تز در مورد تثلیث مردم روسیه - روسیه بزرگ، کوچک و سفید (روسیه، اوکراین، بلاروس) بود که در زمانی که روسیه کوچک و سفید تحت حاکمیت روسیه بودند، به بخش های نابرابر تقسیم شد. کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی و سپس اتریش-مجارستان.

    در عین حال، ایده کارپاتو-روسی گونه ای منطقه ای از یک جنبش فرهنگی و ایدئولوژیک گسترده تر است - روسییسم غربی. روسییسم غربی اوکراینی ها و بلاروس ها را به عنوان شاخه غربی یک قوم منفرد روس تعبیر می کند و ارتباط نزدیکی با اسلاووفیلیسم دارد - یک جنبش مذهبی و ادبی-فلسفی تفکر اجتماعی در امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم، اگرچه از نظر زمانی چندین قرن قدیمی تر از آن است. آن را ویژگی متمایزجنبش سیاسی-اجتماعی کارپاتو-روسی پایگاه اجتماعی-روشنفکری آن بود - رده های معنوی پایین کلیسای کاتولیک یونان. امروزه تصور آن دشوار است، زیرا ... یونیتیسم مدرن اوکراینی در نظر گرفته شده است مذهب رسمیناسیونالیسم رادیکال اوکراینی که نمایندگان آن با همکاری با نازی ها در طول جنگ جهانی دوم خود را لکه دار کردند.

    کشیشان کاتولیک یونانی از نظر معنوی از اعضای سازمان ملی گرایان اوکراین (OUN) و ارتش شورشی اوکراین (UPA) مراقبت کردند و از ورود نیروهای آلمانی به اوکراین در سال 1941 استقبال کردند. اما در قرن 17-19. ایده کارپاتو-روسی دقیقاً در محیط کشیشی یونیتی توسعه و تقویت شد. کارپاتو-روسها که در شرایط انزوای زبانی و مذهبی قرار داشتند، برای مدت طولانی سعی کردند زبان و عبادت خود را در خلوص حفظ کنند و آنها را از لاتینیسم پاک کنند. کشیش کارپاتو-روسی به تقریب آیین کاتولیک یونانی به آیین های کلیسای ارتدکس، جابجایی آیین های معرفی شده توسط کاتولیک، مطالعه زبان اسلاو کلیسا کمک کرد، آنها نویسندگان دستور زبان روسی و غیره بودند. همچنین از میان آنها معلمان عمومی آمدند که خواستار اتحاد با مادر روسیه بودند (شعار "مردم روسیه از پوپراد تا ولادی وستوک متحد هستند") و گذار از وحدت گرایی به ارتدکس.

    جنبش کارپاتو-روسی با تلاش مشترک اتریشی ها و لهستانی ها با کمک جنبش محلی اوکراینوفیل که تحت تأثیر اتحادیه رادیکال بود که امکان بازگشت به ارتدکس را رد می کرد، نابود شد.

    در اردوگاه‌های اتریشی تالرهوف و ترزین در طول جنگ جهانی اول، تقریباً کل روشنفکران کارپاتو-روس نابود شدند. با اتخاذ نام قومی "اوکراینی" و کنار گذاشتن نام قومی "روس" می توان از آزار و اذیت مقامات اتریشی خلاص شد. در اردوگاه کار اجباری ترزین، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های جنبش کارپاتو-روس، واسیلی واوریک، فرصتی یافت تا با وطن‌پرست صرب، گاوریلو پرینسیپ، ملاقات کند.

    این واقعیت که میهن پرستان روسی و صرب در اردوگاه های کار اجباری اتریش نگهداری می شدند، بر جهت گیری ضد ارتدوکس سیاست اتریش-مجارستان تأکید می کند. با توجه به اینکه جنبش اوکرائینوفیل از میان یونیتیسم رادیکال به اتریش ها کمک کرد تا فعالان کارپاتو-روس را تحت آزار و اذیت قرار دهند، به این نتیجه می رسیم که جوهر ضد روسی و ضد ارتدوکس وحدت گرایی، که با نابودی روحانیون اتحادیه دارای دیدگاه های طرفدار روسیه است. ، تبدیل به مرام نیروهای ملی گرای رادیکال متمرکز بر ایالات اروپای مرکزی (Mitteleuropa) - آلمان و اتریش-مجارستان شد.

    در سال 1915، کتاب ژئوپلیتیک آلمانی فردریش نائومان "Mitteleuropa" منتشر شد. Mitteleuropa شامل کشورهای اروپایی از بالکان تا کشورهای بالتیک بود و آلمان نقش هژمون فرهنگی و سیاسی در این زمینه را به خود اختصاص داد. در داخل مرزهای جهان ارتدکس، ایدئولوگ های دکترین Mitteleuropa بر اقشار اتحاد تکیه کردند، که در نمونه گالیسیا اوکراینی می بینیم، جایی که حتی امروز رهبران جنبش ملی گرای اوکراین در دهه های 1930 - 1940 که در آن مبارزه کردند. از طرف هیتلر تجلیل می شود (برای آنها یادبودهایی در خیابان هایشان ساخته می شود و جوایز ادبی به نام افتخار نامگذاری می شود؛ سیاستمداران بلندپایه محلی سخنرانی های خود را به آنها تقدیم می کنند).

    تاریخ نگاری رسمی اوکراین در مورد چنین پدیده ای در تاریخ اوکراین مدرن مانند جنبش کارپاتو-روسی ساکت است. در مدارس در این مورد صحبت نمی کنند، در دانشگاه ها سکوت می کنند. حتی در دپارتمان های تاریخ نیز به طور گذرا به مورخان آینده درباره این پدیده گفته می شود. هیچ برنامه ای در مورد این موضوع در تلویزیون وجود ندارد، هیچ کتابی در مورد آن در کتابخانه ها وجود ندارد، و یک مقام اوکراینی که جرأت می کند آن را در یک سخنرانی رسمی بیان کند، موقعیت خود را از دست می دهد. تبلیغات کیف تصویری را در میان جمعیت اوکراین ایجاد می کند که گویی همیشه در وضعیت اوکراین محوری مانند امروز بوده است، اگرچه مشخص است که روس های کوچک و روس های کارپاتو سرانجام در دوران کمونیستی اوکراینی شدند، زمانی که آخرین نسل رهبران کارپاتو-روس تحت تعقیب قرار گرفتند.

    کیف با چشم پوشی از ریشه های همه روسی خود، ناگزیر به دنبال حمایت برعکس است - در ناسیونالیسم اوکراینی و وحدت گرایی، که در زمان اتریش-مجارستان پرورش یافته بود.

    معیار میهن پرستی اوکراینی اوکراین غربی (چروانایا روسیه سابق) در نظر گرفته می شود، جایی که مواضع اتحاد گرایی، روس هراسی، یهودی ستیزی و ناسیونالیسم رادیکال قوی است. ورود رادیکال‌های حزب سوبودا به پارلمان اوکراین، مشکل اتحاد رادیکال و به طور کلی، رادیکالیزه شدن جامعه اوکراین را به‌ویژه مهم می‌کند.

    "Svoboda" خواستار تعلیق حتی صحبت در مورد عضویت اوکراین در فرآیندهای یکپارچه سازی در فضای اوراسیا - از CIS گرفته تا اتحادیه اقتصادی اوراسیا و اتحادیه گمرکی است. تنها پروژه ژئوپلیتیکی که اوکراین باید لزوماً در آن شرکت کند - گوام (گرجستان، اوکراین، آذربایجان، مولداوی) را با معنای جدید پر کنید. جذب تعدادی دیگر از کشورهای حوزه دریای سیاه-خزر به گوام، ایجاد یک قوس ضد روسیه بالتیک-دریای سیاه با مشارکت سوئد، نروژ، فنلاند، لهستان، لیتوانی، لتونی، استونی، بلغارستان. و عضویت اوکراین در ناتو.

    این برای صربستان نیز مرتبط است، زیرا با همدستی عمدی کیف، حزب Svoboda در تلاش است تا از روسین های ویوودینا حمایت کند. در سال 2008، هیئتی از نمایندگان Lviv از Vojvodina بازدید کردند که در میان آنها اعضای Svoboda نیز حضور داشتند. در سال 2011، اولگ پانکویچ، رئیس شورای منطقه ای لویو، با رئیس شورای ملی اقلیت ملی اوکراین جمهوری صربستان، جوزف ساپون (5) ملاقات کرد.

    قصد تقویت همکاری بین مناطق غربی اوکراین و روسین های صربستان، که کیف آنها را اوکراینی می داند، در زمینه آموزش و فرهنگ اعلام شد. جذب اوکراینی های صرب برای شرکت در اردوهای میهن پرستانه در غرب اوکراین؛ مشارکت روحانیون یونانی کاتولیک غربی اوکراین در همکاری با اوکراینی های صرب. اجرای تعدادی پروژه برای مطالعه تاریخ مهاجرت اوکراین در صربستان. نفوذ کنترل نشده اتحادیه های رادیکال غربی اوکراین بر اوکراینی های ویوودینا ممکن است داشته باشد پیامدهای منفیبرای صربستان

    1) کار برای تقویت موقعیت اتحادیه در صربستان انجام خواهد شد که باعث تقویت نفوذ واتیکان در منطقه خواهد شد. این به نفع برخی از همسایگان بلگراد است، اما نه خود بلگراد، به ویژه با توجه به مسئله مجارستان در ویوودینا و روابط صربستان با کرواسی کاتولیک.

    2) امروزه دو قطب وحدت گرایی رادیکال وجود دارد - ترانسیلوانیا رومانیایی و اوکراین غربی، و از نظر ژئوپلیتیکی این دو قطب به هم مرتبط هستند. بخارست، با ایده رومانی بزرگ، مخالف هرگونه تقویت نفوذ روسیه در اروپا است، رهبران نظامی رومانیایی را که در دهه 1940 در کنار آلمان نازی قرار گرفتند، تجلیل می کند، و خود را به عنوان پاسگاه تمدن روم در مرزهای "دریای اسلاو" قرار می دهد. و سعی می کند نقش "وکیل" اوکراین را در اروپا ایفا کند. بخارست از یک اوکراین ضعیف، منزوی از روسیه و به شدت اوکراینی شده سود می برد. برای چنین اوکراینی دشوار خواهد بود که در برابر ایده قاطعانه رومانیایی بزرگ مقاومت کند. در سال 2009، کیف در دادگاه بین‌المللی دادگستری به رومانی شکست خورد. مار در دریای سیاه. بخارست اکنون ادعای مالکیت تعدادی از جزایر اوکراینی در رود دانوب را دارد.

    3) متحدین ستیزه جوی اوکراینی غربی به دنبال «بیدار کردن» کلیسای کاتولیک یونان بلاروس هستند. آنها به اتحاد ضد روسی متشکل از اتحادیه های اوکراین و بلاروس امیدوارند (با حمایت لهستان کاتولیک، زیرا مخالفان بلاروس متشکل از لهستانی های محلی و کاتولیک های بلاروس هستند). آنها شهروندان اوکراینی را با دیدگاه‌های روسی-ارتدوکس تهدید می‌کنند که «دوباره آموزش می‌دهند». مدافع ورود اوکراین به ناتو؛ آنها خواستار ممنوعیت کامل زبان روسی در کشور هستند (آنها تا حدی موفق می شوند و در برخی مناطق غربی اوکراین مقامات محلی گوش دادن به موسیقی روسی را در مکان های عمومی تحت تهدید مجازات اداری ممنوع می کنند). در صربستان، اوکرائینوفیل های اتحادیه از لغو نام قومی «روسین» و جایگزینی آن با اصطلاح سیاسی «اوکراینی» حمایت می کنند، از سیاست داخلی صربستان در قبال اقلیت های ملی انتقاد می کنند و بیشتر به سمت غرب گرایش دارند تا بلگراد (6).

    4) به نفع اکثریت جمعیت اوکراین که متعلق به اوکراین است کلیسای ارتدکساز پاتریارسالاری مسکو، تنها ساختار کلیسایی غیر رادیکال، بر خلاف پاتریارسالاری تفرقه‌انگیز کیف، که از نظر ایدئولوژیکی به اتحادیه‌ها نزدیک‌تر شده است و به نفع صربستان است که به روسین‌های وویودینا کمک کند تا نام تاریخی خود را حفظ کنند. همچنین ترویج احیای کارپاتو-روسی ضروری است میراث تاریخی، که نمایانگر بسیاری از آثار عمیق در باستان شناسی، زبان شناسی، ادبیات، الهیات، فلسفه، تاریخ و فولکلور است.

    کتاب‌های کارپاتو-روسی در لهستان از بین رفتند، در اتریش-مجارستان از بین رفتند و در دوران حکومت شوروی نابود شدند.

    5) مورخان «روسی» صربستان در تلاش برای حفظ نام تاریخی خود برای اوکراینی‌ها و بلاروس‌های امروزی تنها نیستند. امروز، یک جنبش شدید روسیه غربی در بلاروس فعال است. گاهی اوقات مجله ریاست جمهوری بلاروس "Belaruska Dumka" و تلویزیون محلی گزارش های خود را به این موضوع اختصاص می دهند. در اوکراین و روسیه نیز گروهی از مورخان و روزنامه نگاران مشتاق در این راستا فعالیت می کنند.

    1) فرانسوا توئال "Géopolitique de l'orthodoxie" (پاریس، 1994)

    3) میخائیل باختین "اشکال زمان و کرونوتوپ در رمان" (مسکو، 1975)

    4) «اوکراینی ها از صربستان. دیاسپورا، دیرینه برای کانادا" (http://www.svoboda.org.ua/diyalnist/novyny/004382/)

    5) "اولگ پانکویچ به خاطر اوکراینی های صربستان پشت سر تیم ملی تجمع کرد" (http://www.svoboda.org.ua/diyalnist/novyny/020749/)

    6) "روسین ها در صربستان: در مورد موضوع مطالعه سیاست روسین در صربستان" (گزارش در کنفرانس "روس کارپات و تمدن روسیه"، 2009)

    http://interaffairs.ru/read.php?item=9419

    اطلاعات بیشتر در http://voprosik.net/uniatstvo-protiv-rossii/ QUESTION

    کلیسای کاتولیک یونان (اتحادیه) جزء مهمی از رابطه بین ارتدکس و کاتولیک است. اتحاد گرایی بدو تولد خود مدیون تضادهایی است که بین واتیکان و جهان ارتدکس به وجود آمد و علاوه بر جنبه الهیاتی، بعد ژئوپلیتیکی نیز دارد. اگر نقشه ای اعترافی از اروپا ترسیم کنیم، خواهیم دید که سرزمین هایی که در آن ها وحدت گرایی تقویت شد، در یک قوس منحنی از مرز لهستان و بلاروس از مرزهای اوکراین-اسلواکی، اوکراین-مجارستان و مجارستان-رومانی تا کرواسی می گذشت و بلغارستان، آلبانی را تصرف می کرد. و مقدونیه این قوس در گذشته نمایانگر منطقه پیشروی کاتولیک به قلمرو جامعه ارتدکس بود. اوکراین - نقشه ادیان http://voprosik.net/wp-content/uploads/2013/04/Ukraine-map-of-religions.jpg از نظر تئوری، ایده یونانی کاتولیک به عنوان ایده ای برای ارائه مطرح شد. با هم و آشتی دادن دو شاخه مسیحیت - کاتولیک و ارتدکس، اما در عمل، واتیکان برنده ژئوپلیتیک باقی ماند. تحلیل معنایی اصطلاح «کاتولیک یونانی» یا «کاتولیک آیین بیزانس» نشانگر برتری مؤلفه کاتولیک در این ساختار اعترافی است. ظهور کاتولیک یونانی پیامدهای ژئوپلیتیکی ملموسی برای اروپا داشته و دارد و کاتولیک یونانی ساختاری سیاسی ـ اعترافاتی بوده و باقی می‌ماند که نه با حفظ نفوذ فعال کلیسای ارتدکس بر آن، بلکه در بدنه کلیسای کاتولیک وارد شده است. برعکس، با حفظ نفوذ واتیکان بر او، به بدن کلیسای ارتدکس وارد شد. وحدت گرایی فضای ارتدکس را از درون می شکافد، اجازه نمی دهد به یکپارچگی دست یابد و به عنوان منبع بی ثباتی در سطح سیاسی عمل می کند. گاهی اوقات جنبش اتحاد می تواند جوهر درونی دکترین های ژئوپلیتیکی را که در خاک ارتدکس پدید آمده است را به طور اساسی تغییر دهد. اجازه بدهید چند نمونه برایتان بیاورم. ایده ارتدکس رومانی بزرگ، که به ویژه برای اوکراین، مولداوی، ترانسنیستریا و روسیه حاد است (رومانی بزرگ قصد دارد مولداوی، جمهوری ناشناخته ترانسنیستری-مولداوی، جایی که نیروهای حافظ صلح روسی در آن مستقر هستند، و بخشی از اوکراین را به طور کامل جذب کند.) در قرن نوزدهم، در قرن بیستم، جهت گیری ایدئولوژیک خود را به طور کامل اصلاح کرد. در ابتدا، این ایده ارتدوکس-وطن پرستانه با هدف آزادسازی سرزمین های رومانیایی از کنترل ترکیه، از جمله با کمک روسیه هم دین بود. اما از قرن شانزدهم. در ترانسیلوانیا رومانیایی، واقع در نزدیکی مجارستان کاتولیک، وحدت گرایی تشدید می شود (1). به دلیل این نزدیکی، ترانسیلوانیا برای مدت طولانی در قدرت پادشاهان مجارستان بود و تفاوت محسوسی با بقیه رومانی های ارتدوکس دارد، اگر فقط از این جهت که مواضع کاتولیک و وحدت گرایی همیشه در آنجا قوی بوده است. غرب رومانی را مانع نفوذ روسیه در اروپای جنوب شرقی می دانست. انگیزه ضد روسی برای فرهنگ و سیاست رومانی دقیقاً از ترانسیلوانیا داده شد. به اصطلاح مکتب ادبی و زبانی ترانسیلوانیا در میان روشنفکران اتحاد. این مکتب از حمایت کامل برلین و وین برخوردار شد و به لطف آنها نفوذ فکری خود را به بقیه رومانی گسترش داد و وسیله ای برای مهار نزدیکی رومانی-روسی و مولداوی-روسیه بر اساس فرهنگ اعتقادی مشترک بود. روشنفکران کاتولیک یونانی ترانسیلوانیا دست به «کارزار فکری» علیه رومانی ارتدوکس زدند و شیوه‌ای فکری برای ستایش ریشه‌های رمانسک در فرهنگ رومانیایی، لاتین‌سازی معنوی و سیاسی معرفی کردند. ترانسیلوانیا که به بدنه رومانی ارتدوکس تعلق داشت به سمت کاتولیک اتریشی گرایش داشت. ترانسیلوانیا متحد به سیاست خارجی رومانی گفتمانی ضد روسی داد که نمود آن مشارکت رومانی در جنگ جهانی دوم در کنار آلمان بود. قالب فعلی ایده بزرگ رومانیایی نیز دارای جهت گیری آشکار ضد روسی است و بخارست روسیه را تهدید اصلی برای منافع ژئوپلیتیک خود می داند. در بالکان، مرز اسکان آلبانیایی‌ها، اگر آلبانیایی‌های کاتولیک و اتحادیه‌ها، و آلبانیایی‌های ارتدوکس را در نظر بگیریم، خط مرزی بین جهان ارتدکس و کاتولیک است، همان‌طور که مرز اسکان کروات‌های کاتولیک و صرب‌های ارتدوکس است. آلبانیایی های ارتدوکس به عنوان لوکوموتیو جنبش پارتیزانی در طول سال های اشغال کشور توسط ایتالیای فاشیست عمل کردند. آلبانیایی‌های کاتولیک و اتحادیه‌ها بیشتر به نازی‌ها وفادار بودند و هموطنان ارتدوکس خود را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند (2). اگر ما خود را به چارچوب جغرافیایی امپراتوری روسیه سابق محدود کنیم، قلمروهای اوکراین غربی مدرن و بلاروس غربی، هم از نقطه نظر ژئوپلیتیک و هم از نظر مطالعات دینی، قابل توجه هستند. این سرزمین ها نه تنها در مرز تماس بین دو تمدن - ارتدکس روسی و کاتولیک غربی قرار داشتند، بلکه برای مدت طولانی متعلق به مکانیسم های مختلف دولتی بودند که نمی توانست بر تصویر مذهبی مردم محلی تأثیر بگذارد. اتحاد گرایی به ویژه پس از اتحاد برست در 1596، زمانی که برخی از کشیشان روسیه کوچک و سفید (اوکراین و بلاروس، که در آن زمان بخشی از کشورهای مشترک المنافع لهستان و لیتوانی بودند) به آنجا آمدند، در داخل مرزهای جامعه روسیه-ارتدوکس تقویت شد. تحت انقیاد کلیسای کاتولیک رومی در حالی که مناسک به زبان اسلاوی کلیسا را ​​حفظ می کرد. تا آغاز قرن 18. انتقال کلیسای ارتدکس کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی به وحدت گرایی تقریباً کامل شده است. این روند نه تنها بر محتوای مذهبی زندگی محلی، بلکه بر جنبه های سیاسی آن نیز تأثیر گذاشت. با استفاده از اصطلاح فیلسوف روسی میخائیل باختین، می توان گفت که تبعیت از پاپ به طور اساسی زمان بندی سیاسی و اجتماعی (3) سرزمین های روسیه غربی را تغییر داد. روابط زمان و مکان در چارچوب مختصات ژئوپلیتیکی. برای متحدان، مرکز ثقل معنوی و سیاسی از مسکو به واتیکان منتقل شد. بردار زندگی اجتماعی-مذهبی با بردار توسعه تمدن غرب منطبق شد، اما تصادفات بیرونی جوهر درونی پدیده را تغییر نداد و وحدت گرایی برزخی ماند، یعنی. ساختاری میانی که بین کاتولیک و ارتدکس قرار دارد. تغییر در هویت مذهبی "از بالا به پایین" رخ داد: از نخبگان محلی که در نهادهای قدرت سکولار و معنوی مشترک المنافع لهستان-لیتوانی ادغام شده بودند - تا اقشار توده ای پایین تر از جامعه. به همین دلیل، برای چندین قرن پس از پذیرش اتحادیه برست (1596)، در میان روحانیون غربی اتحادیه غربی روسیه، احساسات ارتدکس-میهن پرستانه رشد کرد، که منجر به یک جنبش فرهنگی و سیاسی شد که به نام مسکوفلیسم گالیسی یا جنبش کارپاتو-روسیه. ایده اصلی نمایندگان آن تز در مورد تثلیث مردم روسیه - روسیه بزرگ، کوچک و سفید (روسیه، اوکراین، بلاروس) بود که در زمانی که روسیه کوچک و سفید تحت حاکمیت روسیه بودند، به بخش های نابرابر تقسیم شد. کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی و سپس اتریش-مجارستان. در عین حال، ایده کارپاتو-روسی گونه ای منطقه ای از یک جنبش فرهنگی و ایدئولوژیک گسترده تر است - روسییسم غربی. روسییسم غربی اوکراینی ها و بلاروس ها را به عنوان شاخه غربی یک قوم منفرد روس تعبیر می کند و ارتباط نزدیکی با اسلاووفیلیسم دارد - یک جنبش مذهبی و ادبی-فلسفی تفکر اجتماعی در امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم، اگرچه از نظر زمانی چندین قرن قدیمی تر از آن است. آن را ویژگی متمایز جنبش سیاسی-اجتماعی کارپات-روس پایگاه اجتماعی-روشنفکری آن بود - درجات معنوی پایین کلیسای کاتولیک یونان. امروزه تصور آن دشوار است، زیرا ... یونیتیسم مدرن اوکراینی مذهب رسمی ناسیونالیسم رادیکال اوکراینی در نظر گرفته می شود که نمایندگان آن با همکاری با نازی ها در طول جنگ جهانی دوم خود را لکه دار کردند. کشیشان کاتولیک یونانی راهنمایی معنوی برای اعضای سازمان ملی گرایان اوکراین (OUN) و ارتش شورشی اوکراین (UPA) ارائه کردند و از ورود نیروهای آلمانی به اوکراین در سال 1941 استقبال کردند. اما در قرن XVII-XIX. ایده کارپاتو-روسی دقیقاً در محیط کشیشی یونیتی توسعه و تقویت شد. کارپاتو-روسها که در شرایط انزوای زبانی و مذهبی قرار داشتند، برای مدت طولانی سعی کردند زبان و عبادت خود را در خلوص حفظ کنند و آنها را از لاتینیسم پاک کنند. کشیش کارپاتو-روسی به تقریب آیین کاتولیک یونانی به آیین های کلیسای ارتدکس، جابجایی آیین های معرفی شده توسط کاتولیک، مطالعه زبان اسلاو کلیسا کمک کرد، آنها نویسندگان دستور زبان روسی و غیره بودند. همچنین از میان آنها معلمان عمومی آمدند که خواستار اتحاد با مادر روسیه بودند (شعار "مردم روسیه از پوپراد تا ولادی وستوک متحد هستند") و گذار از وحدت گرایی به ارتدکس. جنبش کارپاتو-روسی با تلاش مشترک اتریشی ها و لهستانی ها با کمک جنبش محلی اوکراینوفیل که تحت تأثیر اتحادیه رادیکال بود که امکان بازگشت به ارتدکس را رد می کرد، نابود شد. در اردوگاه‌های اتریشی تالرهوف و ترزین در طول جنگ جهانی اول، تقریباً کل روشنفکران کارپاتو-روس نابود شدند. با اتخاذ نام قومی "اوکراینی" و کنار گذاشتن نام قومی "روس" می توان از آزار و اذیت مقامات اتریشی خلاص شد. در اردوگاه کار اجباری ترزین، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های جنبش کارپاتو-روس، واسیلی واوریک، فرصتی یافت تا با وطن‌پرست صرب، گاوریلو پرینسیپ، ملاقات کند. این واقعیت که میهن پرستان روسی و صرب در اردوگاه های کار اجباری اتریش نگهداری می شدند، بر جهت گیری ضد ارتدوکس سیاست اتریش-مجارستان تأکید می کند. با توجه به اینکه جنبش اوکرائینوفیل از میان یونیتیسم رادیکال به اتریش ها کمک کرد تا فعالان کارپاتو-روس را تحت آزار و اذیت قرار دهند، به این نتیجه می رسیم که جوهر ضد روسی و ضد ارتدوکس وحدت گرایی، که با نابودی روحانیون اتحادیه دارای دیدگاه های طرفدار روسیه است. ، تبدیل به مرام نیروهای ملی گرای رادیکال متمرکز بر ایالات اروپای مرکزی (Mitteleuropa) - آلمان و اتریش-مجارستان شد. در سال 1915، کتاب ژئوپلیتیک آلمانی فردریش نائومان "Mitteleuropa" منتشر شد. Mitteleuropa شامل کشورهای اروپایی از بالکان تا کشورهای بالتیک بود و آلمان نقش هژمون فرهنگی و سیاسی در این زمینه را به خود اختصاص داد. در داخل مرزهای جهان ارتدکس، ایدئولوگ های دکترین Mitteleuropa بر اقشار اتحاد تکیه کردند، که در نمونه گالیسیا اوکراینی می بینیم، جایی که حتی امروز رهبران جنبش ملی گرای اوکراین در دهه های 1930 - 1940 که در آن مبارزه کردند. از طرف هیتلر تجلیل می شود (برای آنها یادبودهایی در خیابان هایشان ساخته می شود و جوایز ادبی به نام افتخار نامگذاری می شود؛ سیاستمداران بلندپایه محلی سخنرانی های خود را به آنها تقدیم می کنند). تاریخ نگاری رسمی اوکراین در مورد چنین پدیده ای در تاریخ اوکراین مدرن مانند جنبش کارپاتو-روسی ساکت است. در مدارس در این مورد صحبت نمی کنند، در دانشگاه ها سکوت می کنند. حتی در دپارتمان های تاریخ نیز به طور گذرا به مورخان آینده درباره این پدیده گفته می شود. هیچ برنامه ای در مورد این موضوع در تلویزیون وجود ندارد، هیچ کتابی در مورد آن در کتابخانه ها وجود ندارد، و یک مقام اوکراینی که جرأت می کند آن را در یک سخنرانی رسمی بیان کند، موقعیت خود را از دست می دهد. تبلیغات کیف تصویری را در میان جمعیت اوکراین ایجاد می کند که گویی همیشه در وضعیت اوکراین محوری مانند امروز بوده است، اگرچه مشخص است که روس های کوچک و روس های کارپاتو سرانجام در دوران کمونیستی اوکراینی شدند، زمانی که آخرین نسل رهبران کارپاتو-روس تحت تعقیب قرار گرفتند. کیف با چشم پوشی از ریشه های همه روسی خود، ناگزیر به دنبال حمایت برعکس است - در ناسیونالیسم اوکراینی و وحدت گرایی، که در زمان اتریش-مجارستان پرورش یافته بود. معیار میهن پرستی اوکراینی اوکراین غربی (چروانایا روسیه سابق) در نظر گرفته می شود، جایی که مواضع اتحاد گرایی، روس هراسی، یهودی ستیزی و ناسیونالیسم رادیکال قوی است. ورود رادیکال‌های حزب سوبودا به پارلمان اوکراین، مشکل اتحاد رادیکال و به طور کلی، رادیکالیزه شدن جامعه اوکراین را به‌ویژه مهم می‌کند. "Svoboda" خواستار تعلیق حتی صحبت در مورد عضویت اوکراین در فرآیندهای یکپارچه سازی در فضای اوراسیا - از CIS گرفته تا اتحادیه اقتصادی اوراسیا و اتحادیه گمرکی است. تنها پروژه ژئوپلیتیکی که اوکراین باید لزوماً در آن شرکت کند - گوام (گرجستان، اوکراین، آذربایجان، مولداوی) را با معنای جدید پر کنید. جذب تعدادی دیگر از کشورهای حوزه دریای سیاه-خزر به گوام، ایجاد یک قوس ضد روسیه بالتیک-دریای سیاه با مشارکت سوئد، نروژ، فنلاند، لهستان، لیتوانی، لتونی، استونی، بلغارستان. و عضویت اوکراین در ناتو. این برای صربستان نیز مرتبط است، زیرا با همدستی عمدی کیف، حزب Svoboda در تلاش است تا از روسین های ویوودینا حمایت کند. در سال 2008، هیئتی از نمایندگان Lviv از Vojvodina بازدید کردند که در میان آنها اعضای Svoboda نیز حضور داشتند. در سال 2011، اولگ پانکویچ، رئیس شورای منطقه ای لویو، با رئیس شورای ملی اقلیت ملی اوکراین جمهوری صربستان، جوزف ساپون (5) ملاقات کرد. قصد تقویت همکاری بین مناطق غربی اوکراین و روسین های صربستان، که کیف آنها را اوکراینی می داند، در زمینه آموزش و فرهنگ اعلام شد. جذب اوکراینی های صرب برای شرکت در اردوهای میهن پرستانه در غرب اوکراین؛ مشارکت روحانیون یونانی کاتولیک غربی اوکراین در همکاری با اوکراینی های صرب. اجرای تعدادی پروژه برای مطالعه تاریخ مهاجرت اوکراین در صربستان. نفوذ کنترل نشده اتحادیه های رادیکال غربی اوکراین بر اوکراینی های ویوودینا می تواند پیامدهای منفی برای صربستان داشته باشد. 1) کار برای تقویت موقعیت اتحادیه در صربستان انجام خواهد شد که باعث تقویت نفوذ واتیکان در منطقه خواهد شد. این به نفع برخی از همسایگان بلگراد است، اما نه خود بلگراد، به ویژه با توجه به مسئله مجارستان در ویوودینا و روابط صربستان با کرواسی کاتولیک. 2) امروزه دو قطب وحدت گرایی رادیکال وجود دارد - ترانسیلوانیا رومانیایی و اوکراین غربی، و از نظر ژئوپلیتیکی این دو قطب به هم مرتبط هستند. بخارست، با ایده رومانی بزرگ، مخالف هرگونه تقویت نفوذ روسیه در اروپا است، رهبران نظامی رومانیایی را که در دهه 1940 در کنار آلمان نازی قرار گرفتند، تجلیل می کند، و خود را به عنوان پاسگاه تمدن روم در مرزهای "دریای اسلاو" قرار می دهد. و سعی می کند نقش "وکیل" اوکراین را در اروپا ایفا کند. بخارست از یک اوکراین ضعیف، منزوی از روسیه و به شدت اوکراینی شده سود می برد. برای چنین اوکراینی دشوار خواهد بود که در برابر ایده قاطعانه رومانیایی بزرگ مقاومت کند. در سال 2009، کیف در دادگاه بین‌المللی دادگستری به رومانی شکست خورد. مار در دریای سیاه. بخارست اکنون ادعای مالکیت تعدادی از جزایر اوکراینی در رود دانوب را دارد. 3) متحدین ستیزه جوی اوکراینی غربی به دنبال «بیدار کردن» کلیسای کاتولیک یونان بلاروس هستند. آنها به اتحاد ضد روسی متشکل از اتحادیه های اوکراین و بلاروس امیدوارند (با حمایت لهستان کاتولیک، زیرا مخالفان بلاروس متشکل از لهستانی های محلی و کاتولیک های بلاروس هستند). آنها شهروندان اوکراینی را با دیدگاه‌های روسی-ارتدوکس تهدید می‌کنند که «دوباره آموزش می‌دهند». مدافع ورود اوکراین به ناتو؛ آنها خواستار ممنوعیت کامل زبان روسی در کشور هستند (آنها تا حدی موفق می شوند و در برخی مناطق غربی اوکراین مقامات محلی گوش دادن به موسیقی روسی را در مکان های عمومی تحت تهدید مجازات اداری ممنوع می کنند). در صربستان، اوکرائینوفیل های اتحادیه از لغو نام قومی «روسین» و جایگزینی آن با اصطلاح سیاسی «اوکراینی» حمایت می کنند، از سیاست داخلی صربستان در قبال اقلیت های ملی انتقاد می کنند و بیشتر به سمت غرب گرایش دارند تا بلگراد (6). 4) به نفع اکثریت جمعیت اوکراین که متعلق به کلیسای ارتدوکس اوکراینی پاتریارسالاری مسکو است، تنها ساختار کلیسایی غیر رادیکال، بر خلاف اسقف نشین کیف، از نظر ایدئولوژیک نزدیک به اتحادیه ها، و در منافع صربستان برای کمک به حفظ نام تاریخی Voivodina Rusyns. همچنین لازم است که احیای میراث تاریخی کارپاتو-روسی که نمایانگر آثار عمیق بسیاری در باستان‌شناسی، زبان‌شناسی، ادبیات، الهیات، فلسفه، تاریخ و فولکلور است، ترویج شود. کتاب‌های کارپاتو-روسی در لهستان از بین رفتند، در اتریش-مجارستان از بین رفتند و در دوران حکومت شوروی نابود شدند. در اوکراین مدرن، آنها عملا هرگز دوباره منتشر نمی شوند، بنابراین اغلب این کتاب ها را می توان در خارج از کشور یافت، زیرا فعالان کارپاتو-روس اغلب فقط در تبعید فرصت نوشتن داشتند. به عنوان مثال، بروشور روزنامه‌نگار کیف و منتقد اوکراینی‌گرایی سیاسی واسیلی شولگین «اوکراینی‌ها و ما» در سال 1939 در بلگراد منتشر شد. نویسنده لازم می‌دانست که تمام اطلاعات مربوط به جوهر مخرب این پدیده را به اروپایی‌ها منتقل کند. مهاجرت اوکراین تقریباً تمام نسخه های این بروشور منتشر شده در کشورهای دیگر را خرید و آنها را از بین برد. 5) مورخان «روسی» صربستان در تلاش برای حفظ نام تاریخی خود برای اوکراینی‌ها و بلاروس‌های امروزی تنها نیستند. امروز، یک جنبش شدید روسیه غربی در بلاروس فعال است. گاهی اوقات مجله ریاست جمهوری بلاروس "Belaruska Dumka" و تلویزیون محلی گزارش های خود را به این موضوع اختصاص می دهند. در اوکراین و روسیه نیز گروهی از مورخان و روزنامه نگاران مشتاق در این راستا فعالیت می کنند. 1) François Thual “Géopolitique de l’orthodoxie” (پاریس، 1994) 2) Ibid 3) Mikhail Bakhtin “Forms of time and chronotope in the roman” (مسکو، 1975) 4) “اوکراینی ها در صربستان. دیاسپورا، خیلی پشت سر کانادایی ها" (http://www.svoboda.org.ua/diyalnist/novyny/004382/) 5) "اولگ پانکویچ به خاطر اوکراینی های صربستان به رئیس ملی پیوست" (http: //www.svoboda.org ua/diyalnist/novyny/020749/) 6) "روسین ها در صربستان: در مورد موضوع مطالعه سیاست روسین در صربستان" (گزارش در کنفرانس "روس کارپات و تمدن روسیه"، 2009) ://interaffairs.ru/read php?item=9419

    اطلاعات بیشتر در http://

    1. مفاهیم مقدماتی

    اتحاد (یونیا، از لاتین، unio، وحدت) جنبشی است که هدف آن انقیاد ارتدوکس به پاپ است. به ترتیب، مسیحیان ارتدکس که تحت اقتدار پاپ قرار گرفتند، یونیات نامیده می شوند.


    «دایره المعارف ادیان زنده» تحت مفهوممتحد شوید کلیساها به معنای کلیساهای شرقی (ارتدوکس) است که موعظه می کنندآموزه های کلیسای کاتولیک روماز جمله filioque و نیز تقدم پاپ را می پذیرند و با روم در اتحاد هستند. نام رسمی کاتولیک رومی متحدین - "کاتولیک های یونانی" یا "کاتولیک های آیین شرقی" (من) .

    بر اساس برخی منابع کاتولیک رومی، اتحادیه به عنوان یک مفهوم در سال 1198، در طول جنگ های صلیبی، زمانی که نوبت به اتحاد مونوفیزیت های ارمنی با کلیسای کاتولیک رومی رسید، ظاهر شد. پس از آن، کوشش های مختلف، کوچک و بزرگ برای به انقیاد کشیدن ارتدوکس ها صورت گرفت که نتایج متفاوتی به دنبال داشت...

    در مورد اسلاوهای ارتدوکس ، آنها از "توجه" کاتولیک های رومی در امان نماندند. بنابراین، تواریخ به اتحادیه بزرگ برست در سال 1596، و همچنین دو موج انقیاد اشاره می کند. اتحادیهاسلواک ها و روسین ها: اتحادیه اوژگورود در سال 1646 و اتحادیه مجارستان در سال های 1912 و 1923. تلاش های معکوس - زمانی که برخی از آنها کلیساهای محلیتلاش کرد کاتولیک های رومی را تحت صلاحیت خود تحت سلطه خود درآورد - این کار را نکرد. (بازگشت اسقف نشینان گالیسی از اتحادیه در سال 1946 یک گفتگوی ویژه است).

    بنابراین،اتحادیه پدیده ای اجتماعی است که منحصراً با روش حل و فصل مسائل مذهبی و سیاسی مرتبط است که مشخصه واتیکان است.

    صرب ها نیز در معرض تحقیر قرار گرفتند: هم قبل از از دست دادن دولت های قرون وسطایی خود (صربستان و بوسنی)، و هم در دوره یوغ ترکیه. در این میان، تاریخ اتحاد صرب ها به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته است. اگر موفقیت در مقاومت در برابر اتحادیه توسط متفکران ارتدوکس صرب روشن شود، آنگاه وضعیت با واقعیت های شکست های ما کاملاً متفاوت است ... (II)

    این امر با فقدان شواهد مکتوب تسهیل می شود، که امکان ساخت فرضیه ها و فرضیات بی اساس مختلف را باز می کند. در هر صورت، دو اتحادیه بزرگ که در آگاهی صرب‌ها اثری از خود به جا گذاشتند، اتحادیه مارچا (1611) و اتحادیه ژومبرکا (1777) هستند. (III) . هر دوی این اتحادیه ها به خاطر ظلم و ستم پنهانشان در تحقیر صرب های این مناطق به یادگار مانده بودند.

    سایر حقایق معرفی اتحادیه - چه گرایش گروهی به کاتولیک و چه موارد فردی - در طرف صربستان به درستی مورد مطالعه قرار نگرفته است. اما تعداد صرب هایی که به مذهب کاتولیک گرویدند چندان هم کم نیست.

    حذف بعدی محققان صرب عدم مطالعه سرنوشت آن صرب هایی است که اتحادیه را پذیرفتند - و متعاقباً به کاتولیک ها و کروات های تمام عیار تبدیل شدند. و این دقیقاً کسانی هستند که اتفاقاً موفق شده اند نفرت خود را نسبت به ارتدکس و صرب ها نشان دهند.

    به این نقص اخیراً یک نقص جدید اضافه شده است: پاک کردن سیستماتیک کتاب های درسی و وسایل کمک آموزشیاز ذکر نویسندگانی (و آثارشان) که این مشکل را مطالعه کردند (دوچیچ، کرنیانسکی، لازو کوستیچ و غیره). اساتیدی که دوست دارند دانشجویان را با این مشکلات آشنا کنند یا در رسانه ها مطرح کنند، مشکل دارند... (IV)

    اتحادیه در میان ارتدوکس ها هم موفقیت ها و هم شکست ها را تجربه کرد. برای مثال، اتحادیه در میان جمعیت غرب روسیه (در بلاروس و اوکراین) ابتدا موفقیت و سپس شکست را تجربه کرد. زمانی اکثریت جمعیت بلاروس را یونیتی ها تشکیل می دادند (75%)، اما اکنون حتی یک درصد هم نیست. همچنین، در اوکراین، بخش قابل توجهی از ارتدکس های متحد به ارتدکس بازگشتند، اما تعداد قابل توجهی در ایمان جدید ریشه گرفتند (اکنون از 3 تا 5 میلیون نفر هستند).

    در مجموع تا 13 میلیون متحد در جهان وجود دارد (1) . با این حال، تعیین تعداد دقیق آن آسان نیست، زیرا کسانی که کاتولیک یونانی برای آنها تنها یک ایستگاه راه برای تبدیل به کاتولیک رومی بود، در نظر گرفته نمی شوند.

    اتحادیه "کلیساهای" اتحاد را به نور نشان داد. کاتولیک های رومی موارد زیر را نشان می دهند: کلیساهای کاتولیک یونانی ارمنی، بلغاری، اتیوپیایی، ایتالیایی-آلبانیایی، کلدانی، قبطی، مالابار، مالانکارا، ملیکی، رومانیایی، سوری و اوکراینی یونانی. (2) .

    2. درباره برنامه جدید کاتولیک رومی برای اتحاد ارتدوکس ها

    اما همه این اتحادیه ها و نهادینه شدن آنها در کلیساهای جداگانه حتی قبل از قرن 19 انجام شد. از این نظر، اتحادیه های فوق الذکر را می توان «قدیمی» تعریف کرد. پاپ لئو سیزدهم استراتژی جدیدی برای دستیابی به اتحاد از سوی واتیکان تعیین کرد (3) ، که در بخشنامه Grande munus در سال 1880، آزمایشات تا به حال در این زمینه را به عنوان یک خط مشی خدمات ارائه کرد که با عمل اثبات شده است. به منظور افزایش اثربخشی "اتحاد" ارتدوکس شرقی با رم در مرحله مورد بررسی، سازماندهی مجدد "کلیسای کرواسی" و "کلیسای کاتولیک یونانی اوکراین" انجام شد که اکنون نقش اصلی به آنها اختصاص داده شده است. (V) .

    بر اساس این طرح پاپ لئو سیزدهم و همکارانش، اوکراینی های متحد (روتنی ها) و کروات های کاتولیک رومی نقش پرسنلی ویژه ای را بر عهده می گیرند. (4) "به عنوان یک پل طبیعی واحد به بالکان و روسیه" (VI) . در کنار این، تعدادی اقدامات دیگر نیز انجام شد: کالج ایلیری سنت. جروم، کمیسیون مؤسسه شرقی سنت. سیریل و متدیوس و غیره

    این طرح با هدف جدا کردن اسلاوهای ارتدوکس از روسیه است که - از دیدگاه واتیکان - می خواهد آنها را به مدار خود بکشاند و آنها را از غرب دور کند. (5) . در بالکان، پاپ تعدادی از اقدامات سازمانی را برای بهبود تابعیت صرب های ارتدکس انجام داد. همه چیز با سازماندهی مجدد کلیسا شروع شد. در سال 1852، پاپ اسقف نشینی زاگرب را از کلیسای مجارستان جدا کرد به این منظور:
    - زاگرب به مرکز سیاسی اسلاوهای جنوبی تبدیل خواهد شد.
    - خود زاگرب از نظر سیاسی از مرکز اسقف نشینی به مرکز سیاسی و فرهنگی کرواسی تبدیل خواهد شد.
    - مرکز جدید مذهبی، سیاسی و فرهنگی (زاگرب) باید از وجود صرب ها پاک شود (6) و تبدیل به یک مرکز صرفاً کاتولیک رومی، کرواسی شود (VII) .

    این پرونده به استروسمایر سپرده شد. از زاگرب که شهری بی‌مصرف بود، لازم بود مکانی متناسب با یک شهر توسعه‌یافته ایجاد شود: دانشگاه، کتابخانه، آکادمی علوم، تئاتر و غیره.

    استروسمایر با این کار کنار آمد.
    علاوه بر این، تله جدیدی برای صرب ها در بوسنی و هرزگوین آماده شد. مطابق با سیاست جدید اتحادیه ها در بالکان (که پس از 1878 توسط اتریش-مجارستان اشغال شد)، پاپ می خواست یک سازمان کلیسایی جدید در این منطقه ایجاد کند. برای عملی شدن طرح، لازم بود اسقف اعظم جدید تابع زاگرب شود، یعنی. کروات هااستروس مایر با این روحیه عمل کرد. او معتقد بود که "سازمان کلیسای جدید باید حومه کلیسایی کرواسی-اسلاونی را تقویت کند، مرکز وحدت و قدرت آن زاگرب است، که کل کلیسای اسلاوهای جنوبی باید به آن تعلق داشته باشد." (VIII) .

    در آن زمان کرواسی بزرگ هنوز وجود نداشت، که جمعیت اسلاوی اسلاوونی و دالماسی را که در آن زمان دارای پارلمان های خاص خود بودند، فرهنگ های اصیل خود را داشتند و در نهایت هویت ملی به هیچ وجه کرواتی نبود.

    استروس مایر با معرفی اسقف نشینی زاگرب به عنوان مرکز اتحاد کلیسا در آینده، اظهار داشت که لازم است نفوذ اسقف اعظم زاگرب که تنها سه سافرگان (اسقف‌نشین‌های تابعه) دارد، تقویت شود و بنابراین نیاز به انتقال اسقف‌های جدید سوفراگان به حوزه قضایی خود دارد. . در میان اسقف‌های صوفی، اسقف‌های تازه تأسیس بوسنی و هرزگوین نیز وجود خواهند داشت. استروس مایر این تصمیم را هم برای کلیسای کرواسی و هم برای کلیسای بوسنی و هرزگوین و به طور کلی برای طرح های وحدت پایتخت مقدس مفید دانست. زیرا به این ترتیب سلسله مراتب کرواسی-اسلاونی موقعیت خود را در بالکان تقویت می کند و می تواند به طور مؤثر اتحادیه را به رغم مخالفت اسقف های ارتدکس متعدد ارتقا دهد. (IX) .

    و همینطور هم شد.

    زاگرب به یک مرکز مذهبی و سیاسی قدرتمند کاتولیک رومی تبدیل شد و از صرب ها پاک شد. صرب هایی که اتحادیه را پذیرفتند در نهایت کاتولیک رومی و «کرواسی» شدند (اسلاونی، دالماسی، وویودینا، بوسنی و هرزگوین). بخش کوچکی از صرب‌ها کاتولیک یونانی باقی ماندند، اما تحت فشار کاتولیک رومی، صرب‌های متحد هویت ملی خود را از دست دادند و به یک جامعه فرهنگی بی‌اهمیت تبدیل شدند.
    سیاست تجاوز در طول جنگ جهانی دوم ادامه یافت و پس از سال 1995 ادامه یافت (7) .

    در واتیکان یک قانون وجود دارد: مرز حوزه قضایی منطقه ای سازمان کلیساباید با مرز دولتی منطبق باشد. صرب ها اینطور نیستند! اسقف نشینی بلگراد مرزهای صربستان پیش از کومان (یعنی بدون ویوودینا و کوزوو و متوهیا) را پوشش می دهد. در همین راستا، در سال 2003، پاپ ژان پل دوم، اگزارش اتحادیه متحدین را نیز برای صربستان تأسیس کرد. (8) در نتیجه، هم موضوع اتحاد و هم بحث جدایی بخش‌هایی از ایالت و قلمرو ملی صربستان دوباره مطرح شد.

    و نکته در اصل تأسیس اگزارش نیست، بلکه در فعالیت تبلیغی فوق العاده واتیکان در مونته نگرو، بوسنی و هرزگوین است. (X) .

    در مونته نگرو، ایدئولوژی ترویج می شود که بر اساس آن مونته نگروها به اصطلاح اعلام می شوند. «کرواسی‌های مستقیم»، که سنت ساوا نمانجیچ به زور آنها را صرب کرد و به ارتدکس گروید. و اکنون - فرضاً - "زمان بازگشت به ریشه های خود فرا رسیده است: بازگشت به ایمان و ملت اصلی خود" (XI) .

    در بوسنی و هرزگوین، کلیسای روم این منطقه را به عنوان میراث خود اعلام می کند و در این راستا، نگران حذف جمهوری صربستان است - مانعی برای کار تبلیغی بدون مانع.

    که می توان نتیجه گرفت که نقشه پاپ لئو سیزدهم هنوز در حال انجام است: کرواسی دائما در حال گسترش است و صربستان در حال ذوب شدن است. زاگرب به مرکز سیاسی تبدیل می شود و شهر بیدور به حاشیه رانده می شود. زاگرب به عنوان یک مرکز فرهنگی و بلگراد یک استان فرهنگی در نظر گرفته می شود. فرهنگ غربی و کاتولیک رومی در صربستان طرفدار است، اما فرهنگ آن رو به زوال است...

    3. غارت فرهنگ ارتدکس

    کاتولیک های رومی چه کمکی به فرهنگ صرب کردند؟
    و چه چیزی از میراث او برای خود تصاحب شد؟

    تحقیقات محکم زیادی در مورد این موضوع وجود دارد. این همان چیزی است که جووان دوچیچ به عنوان معنای عمیق این واقعیت می‌بیند که استوکاویکا به عنوان یک «زبان ادبی کرواسی» پذیرفته شده است:

    ما باید به خوبی به خاطر داشته باشیم که شتوکاویانیسم صرب به کروات ها نه تنها زبانی زیبا و هماهنگ داد، بلکه به آنها اجازه داد تا سایر اشتکاوی ها - و بنابراین صرب ها - را در اطراف زاگرب، مرکز اصلی فرهنگی اشتوکاوی، جمع کنند...
    کروات ها پس از پذیرفتن زبان صربی (اشتوکاویکا) به عنوان یک زبان ادبی، میراث ادبی صربستان را نیز که به این زبان ایجاد شده بود، تصاحب کردند.
    دوچیچ می نویسد: «کرواسی ها هرگز آهنگ های محلی خود را نداشتند. صرب‌ها قوم گوسلار هستند و کروات‌ها مردمی تامبورین: و در حالی که صرب‌ها حماسه باشکوه خود را می‌ساختند، کروات‌ها می‌رقصیدند. واقعیت این است که خود کلیسای روم ترانه های محلی را برای کروات ها ممنوع کرده است. (XII) .

    این موضوع تبلیغ نمی‌شود، زیرا در این صورت این نکته ساده آشکار می‌شود که تعداد صرب‌های اتحادیه که به «کرواسی‌ها» تبدیل شده‌اند، از تعداد «کروات‌های قدیمی» بیشتر است. (9) .

    به هر حال، امروزه کروات ها به نیکولا تسلا و ایوو آندریچ (سیزدهم) نگاه می کنند.

    4. ثمرات وحدت گرایی

    اصل انتقاد از اتحادیه (XIV) از سوی نویسندگان ارتدکس را می توان به دو جنبه تقلیل داد. اولی اخلاقی است. برای ارتدوکس ها، روشی که کاتولیک ها از طریق آن به اتحاد دست می یابند، بسیار غیراخلاقی، غیر انجیلی و در نتیجه قابل قبول نیست. شاید این دلیل اصلی باشد که ارتدوکس ها هرگز چنین اقدامات سیاسی را برای استخدام کاتولیک های رومی در صفوف خود سازماندهی نکرده اند.

    جنبه دیگری از نقد اتحادیه به پیامدهای سیاسی می پردازد و اشاره می کند که تغییر الگوی فرهنگی لزوماً به تغییر منجر می شود. هویت ملیو در نهایت به انحلال متحدین در ملتی دیگر.

    تنها چیزی که اتحادی ها در آن موفق شدند، نفرت و بیگانگی نسبت به مردم و ایمانی بود که اتحادیه های تازه تأسیس شده از آن سرچشمه گرفتند. تحت تاثیر ایمان جدیدو فرهنگ جدید«روس‌های سابق» و «صرب‌های سابق» حاملان روسوفوبیا و صرب هراسی شدند و ارتدکس را تحقیر می‌کردند و روسیه و صربستان را مظهر شر جهانی می‌دانستند. (XV) .

    در خاتمه، من می خواهم توجه داشته باشم که گاهی اوقات مردم در حال گذار به اتحادیه به دلیل تقصیر برخی از نمایندگان نالایق اسقف نشین ما رخ می دهد.

    به عنوان مثال، "اتحاد در روستای Tržiču"، اسقف کارلواچ، به این دلیل رخ داد که اسقف Mijoković به کشیش های منصوب تنها زمانی که می توانستند آن را بخرند، یک محله می داد. بنابراین، نیکولا گاچسا از Trzic، که نتوانست مبلغ مورد نیاز را جمع آوری کند، راهی برای خروج از اتحادیه پیدا کرد. جایی که سرانجام همراه با کشیش پیتر گلاواش، پسر کشیش تئودور (شانزدهم) نقل مکان کرد.

    همه موارد فوق ما را وادار می کند که با نهایت دقت و هوشیاری با مظاهر فعالیت یونیت و خودمان رفتار کنیم.

    روسیه یک کشور عمدتاً ارتدوکس است. اما، علاوه بر فرقه های مسلمان متعدد، کاتولیک های کوچک و بودایی، کاتولیک های یونانی نیز در روسیه وجود دارند. آنها معمولاً متفاوت خوانده می شوند: یونیات، کاتولیک بیزانس، کاتولیک آیین بیزانس و حتی کاتولیک ارتدکس.

    کاتولیک یونانی ثمره فعالیت فعال واتیکان است که در سال 1596 موفق شد برخی از مسیحیان ارتدوکس را متقاعد کند که به کلیسای کاتولیک روم در قلمرو مشترک المنافع لهستان-لیتوانی مطابق با تصمیمات اتحادیه برست که در سال 2018 به تصویب رسید، بپیوندند. اکتبر 1596. اتحادی ها حق رعایت ارتدکس ها را حفظ کردند مناسک مذهبی، اما از این پس به واتیکان ارائه می شود. همه مسیحیان ارتدوکس موافقت نکردند که متحد شوند. بسیاری به این دلیل مورد آزار و شکنجه شدید کاتولیک ها قرار گرفتند. مبارزه اپوزیسیون برای ارواح ارتدکس قرن هاست که ادامه دارد. کاتولیک های رومی به کاتولیک های یونانی به عنوان متحدان خود نگاه می کردند. ارتدوکس ها به آنها به عنوان خائنان به ایمان پدرشان نگاه می کردند. اکثر کاتولیک های آیین بیزانس در سرزمین های غربی اوکراین که توسط لهستان تسخیر شده بود زندگی می کردند. اما چند جامعه در روسیه وجود داشت.

    جمعیت ارتدوکس امپراتوری روسیه با فرمان تساهل مذهبی در سال 1905 حق تغییر مذهب خود را دریافت کردند. در آن زمان، انجمن های مذهبی مخفی مسیحیان ارتدوکس سابق که به کاتولیک گرویده بودند در این کشور وجود داشت (در میان آنها حتی انجمن های مذهبی وجود داشت. خواهرزاده پیتر استولیپین). این فرمان به آنها اجازه می داد که از مخفیگاه خارج شوند و بدون مخفی شدن، خدمات خود را انجام دهند.

    تنها سه سال بعد، در سال 1908، پاپ پیوس دهم به جامعه دستور داد که "با تمام سختی مناسک یونانی-اسلاوی را در خلوص آن رعایت کنند، بدون اینکه اجازه کوچکترین اشتباهی با آئین لاتین یا هر آیین دیگری داده شود." از آن زمان، جامعه کاتولیک یونانی در روسیه زندگی فروتنانه خود را سپری کرده است. پیش از او، مانند نمایندگان سایر ادیان، منتظر درگیری با مقامات الحادی شوروی و لغو همه ممنوعیت های مذهبی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود. از آن زمان، چند کلیسای کاتولیک یونانی در سراسر روسیه، از مسکو تا سیبری، پراکنده شده اند.

    تاریخ مملو از سرکوب وحشیانه ای است که اقلیت ارتدوکس در لهستان کاتولیک متحمل شده است. نمایندگان جنبش کارپاتو-روسی در این مورد به تفصیل نوشتند. خاطرات متعدد آنها و آثار ادبیبه طور گسترده ای برای مورخان و علاقه مندان شناخته شده است. یکی از آنها، دنیس زوبریتسکی، در نامه ای به M. Pogodin، مورخ روسی، در سال 1845 درباره سرنوشت کشیش لیوبکوویچ نوشت: "این مرد ... با غیرت به ارتدکس اختصاص دارد، نمی خواست پاپ را در کلیسا به یاد بیاورد، "از پسر و غیره" اعتراف کند. هنگامی که منطقه به حکومت اتریش بازگشت، کشیش علیرغم درخواست مقامات اسقف نشین، اعتقادات خود را رها نکرد. سپس او را ضعیف النفس شناختند و در خانه ای محبوس کردند، جایی که "بیش از 20 سال است که از همسر و فرزندانش تکفیر شده و در اعتقاداتش تزلزل ناپذیر است."(N. Pashayeva "مقالاتی در مورد تاریخ جنبش روسیه در گالیسیا در قرن 19-20").

    افراد زیادی مثل لیوبکوویچ بودند. در ابتدا، اکثر رهبران کارپاتو-روسی از اتحادیه‌ها بودند. در آن زمان عملاً هیچ کلیسای ارتدکس در گالیسیا وجود نداشت. آنها یا توسط کاتولیک ها دستگیر شدند یا به واتیکان اعزام شدند، یعنی. به اتحادیه پیوست. پیوستن به ارتدکس تقریبا غیرممکن بود. این توسط مقامات اتریشی سرکوب شد (در آن سال ها گالیسیا تحت عصای اتریش-مجارستان بود). اما روسوفیل های گالیسی هنوز راه هایی برای بازگشت به آغوش کلیسای ارتدکس پیدا می کنند و گاهی اوقات جان خود را به خطر می اندازند.

    غم انگیز است، اما متحدان ایدئولوژیک تاج و تخت اتریش در آزار و اذیت ارتدوکس ها، کشیشان کاتولیک یونانی بودند که در زمینه مبارزه با ارتدکس، غیرت و غیرت کمی ستودنی از خود نشان دادند. اما آن بخشی از متحدین که حتی تحت فشار واتیکان نمی خواستند از روسیه و ارتدوکس دور شوند، به فعالیت های طرفدار روسیه ادامه دادند، در حالی که اتحادی گرا باقی ماندند. همه آنها فرصت دریافت غسل تعمید ارتدکس را نداشتند. اما این افراد تنها راه صحیح را در چنین مواردی انتخاب کردند: کاتولیک یونان ماندن، خدمت به امر روسیه (موعظه عشق به زبان روسی، فرهنگ روسی، آداب و رسوم روسی و خود روسیه).

    نمونه ایپولیت ترلتسکی کاتولیک رومی لهستانی قابل توجه است. او با از دست دادن ایمان به کاتولیک، به ارتدکس گروید و به یک مخالف پر انرژی تحمیل اتحادیه بر جمعیت ارتدوکس گالیسیا تبدیل شد و خواستار پاکسازی نه تنها ارتدکس، بلکه عبادت کاتولیک یونانی از تأثیرات لاتین شد. قطب ارتدکس ترلتسکی با اقدامات خود انگیزه ای برای پاکسازی ارتدکس در گالیسیا از لایه های کاتولیک ایجاد کرد.


    طعم ناخوشایندی از مشاهده منابع اطلاعاتی کاتولیک یونانی در شبکه جهانی باقی می ماند. در میان مقدسین مورد احترام اتحادیه‌ها، شما به راحتی می‌توانید با همدستان هیتلر و دیگر افراد غیراخلاقی برخورد کنید. به عنوان مثال، متروپولیتن گالیسیا آندری شپتیتسکی، نماینده خانواده کنت لهستانی و متنفر شدید از هر چیزی که روسی است. در دوران او، سیستم آموزش الهیات دستخوش تغییرات زیادی شد. از این پس فقط کسانی که روس هراس بودند در حوزه علمیه پذیرفته شدند. متروپولیتن خود با ملی گرایان اوکراینی که به عنوان متحدان امپراتور اتریش در مبارزه با احساسات روسوفیلی عمل می کردند، صلح کرد. یونیات شپتیتسکی کاملاً به تاج و تخت اتریش وفادار بود و در طول جنگ جهانی اول تبلیغات ضد روسی را در میان گله خود انجام داد و به همین دلیل توسط مقامات روسیه به اعماق امپراتوری تبعید شد. او در کیف، نووگورود، کورسک در تبعید و سپس در زندان شرافتمندانه (!) در صومعه اسپاسو-اوفیمیفسکی در سوزدال بود.

    از سال 1917، شپتیتسکی دوباره در غرب اوکراین بود. در سال 1941، درست روز بعد از اشغال غرب اوکراین توسط نازی ها، شپتیتسکی به این مناسبت گله خود را با یک کلمه تبریک خطاب کرد! کمی بعد، او با جلاد و سرسپردۀ نازی، رهبر ناسیونالیست های اوکراینی باندرا تماس برقرار کرد و به عنوان رئیس کلیسا، با نبرد پیروان باندرا علیه بلشویک ها موافقت کرد. آنچه از آن تشکیل شده است را می توان در آرشیو خواند، جایی که خاطرات سربازان اسیر ارتش سرخ و غیرنظامیان به طور معجزه آسایی از چنگ باندرا فرار کرده اند.

    شپتیتسکی که می‌خواهد از فوهرر لطف کند، نامه تبریکی برای او می‌فرستد: «عالیجناب! من به عنوان رئیس کلیسای کاتولیک یونانی اوکراین، تبریک صمیمانه خود را برای تصرف پایتخت اوکراین، شهر گنبدی طلایی در دنیپر - کیف به جناب عالی می رسانم! و ارتش باشکوه آلمان علت نابودی و ریشه کنی بلشویسم که شما پیشوای رایش آلمان بزرگ در این کارزار برای خود هدف قرار داده اید، موجب قدردانی جنابعالی است. مسیحیت. کلیسای کاتولیک یونانی اوکراین در مورد معنی واقعیجنبش قدرتمند مردم آلمان تحت رهبری شما... من از خداوند برای برکت پیروزی که تضمین کننده صلح پایدار برای جناب عالی، ارتش آلمان و مردم آلمان است دعا خواهم کرد.

    هنگامی که نازی ها رانده شدند، شپتیتسکی به سرعت همان تلگراف وفادار را برای استالین فرستاد. این «پدر مقدس» مانند یک بادگیر احساس کرد که پیروزی به کدام جهت متمایل است. و سعی کردم در کنار برندگان باشم. اسرائیلی ها ادعا می کنند که در طول اشغال، شپتیتسکی بسیاری از یهودیان را از مرگ حتمی نجات داد. پیشنهادهایی برای اعطای عنوان «عادل در میان ملل» به او ارائه شد. اما عادل جهان باید با محبت خود همه دنیا را در آغوش بگیرد و نه یک ملت را.

    شپتیتسکی، در حالی که یهودیان را نجات می داد، همچنان روس ها و اوکراینی هایی را که با روس ها بودند، خراب می کرد.


    یکی دیگر از شخصیت های مورد احترام کاتولیک یونانی، کاردینال جوزف اسلیپی است. در سال 1944، پس از مرگ شپتیتسکی، او رهبری کلیسای کاتولیک یونانی اوکراین را بر عهده گرفت. ظاهراً شیطنت‌های طرفدار فاشیستی شپتیتسکی خود اسلیپی را خیلی آزار نداده است. حداقل، تاریخ نمی داند که اسلیپی مخالفت خود را با شپتیتسکی با معاشقه هایش با نازی ها و باندرایت ها بیان کرده است. طبق برخی گزارش‌ها، در طول اقامت خود در زندان‌های شوروی (یک همکار دیگری مانند شپتیتسکی می‌توانست به کجا برسد؟) ایوسف اسلیپی از گرویدن به ارتدکس امتناع کرد، اگرچه این امر بیش از یک بار به او پیشنهاد شد. او یک اتحادیه وفادار و بر این اساس، یک روسوفوب وفادار باقی ماند. به هر حال، در سال 1975، او خودسرانه لقب «پدرسالار» را به خود اختصاص داد، که به همین دلیل توسط پاپ و بخشی از روحانیون اتحادیه مورد انتقاد قرار گرفت. اما در پس زمینه دوستی با ستایشگر هیتلر، شپتیتسکی، اینها قبلاً گل بودند.

    به هر حال، اسلیپی به مرگ طبیعی در رم درگذشت. سیاستمداران ملی گرای اوکراینی به او احترام زیادی می گذارند و سعی می کنند یاد او را در سراسر اوکراین گسترش دهند. یک پلاک یادبود به افتخار او در خارکف (به ابتکار سیاستمداران لویو) نصب شد.

    به طور کلی، تاریخچه همکاری بین کلیسای کاتولیک یونان و نیروهای تنبیهی باندرا در غرب اوکراین موضوعی جامع است که نمی توان در یک مقاله به آن پرداخت. باندرا، شوخویچ و صدها مبارز دیگر OUN-UPA کاتولیک یونانی بودند. در واقع، واحدهای ملی گرایان اوکراینی که در طول جنگ جهانی دوم در کنار هیتلر جنگیدند، اکثریت قریب به اتفاق متحدین اوکراینی بودند. آنها با تمام وجودشان از ارتدکس متنفر بودند. افسر سابق آبور، آلفونس پاولوس در دادگاه نورنبرگ اظهار داشت: علاوه بر گروه های Bandera و Melnik، نقطه Abwehr و همچنین فرماندهی Abwehr 202 از کلیسای ارتدکس اوکراین استفاده می کرد. کشیشان کلیسای متحد اوکراین نیز در کمپ های آموزشی دولت عمومی آموزش دیدند که در انجام وظایف ما به همراه سایر اوکراینی ها شرکت کردند... با ورود به لویو با تیم 202-B (زیرگروه دوم)، سرهنگ دوم آیکرن تأسیس کرد. تماس با متروپولیتن کلیسای یونیت اوکراین. متروپولیتن کنت شپتیتسکی، همانطور که آیکرن به من گفت، طرفدار آلمان بود و خانه خود را برای تیم 202 در اختیار آیکرن قرار داد، اگرچه این خانه توسط مقامات نظامی آلمان مصادره نشد. محل اقامت متروپولیتن در صومعه ای در لووف بود. کل تیم از ذخایر صومعه تامین شد. متروپولیتن طبق معمول با آیکرن و نزدیکترین همکارانش شام خورد. بعداً، آیکرن، به عنوان رهبر تیم و رئیس بخش OST، به تمام واحدهای تحت فرمان خود دستور داد که ارتباط خود را با کلیسا برقرار کرده و حفظ کنند.

    همانطور که می بینیم، همان افراد در صحنه هستند: دوباره متروپولیتن شپتیتسکی با همدردی خود با نازی ها و کل جمعیت کاتولیک های یونانی که برای خدمت به آبور و ورماخت دویدند.

    ایدئولوگ ناسیونالیسم یکپارچه اوکراین، دیمیتری دونتسف (همان کسی که استدلال می‌کرد که ناسیونالیست‌ها باید بر توده‌های احمق و بی‌فکر حکمرانی کنند، مانند گاوهای بارکش، و اگر لازم است «کمی خون گندیده» از آن‌ها بیرون بروند، متوقف نشوند) نیز به وحدت‌گرایی ابراز علاقه کرد. . او در اعلامیه‌های خود، با تهاجمی و خشمگینانه علیه روسیه و روس‌ها حمله کرد و از همه اوکراینی‌ها خواست کاتولیک یونان شوند. دونتسف در کتاب "مسکو و غرب" می نویسد: دینی که بتواند شکاف فرهنگی را که ما را از روسیه جدا می کند عمیق تر کند، از منظر ملی-سیاسی بسیار مفید است، هر دین دیگری مضر است. و از این منظر اتحادیه، کاتولیک دارای اولویت است.»

    او با قرار دادن اوکراین در خط مقدم مبارزه تمدنی بین غرب و شرق، بر اهمیت فوق‌العاده «غربی‌سازی» (یعنی «غربی‌سازی») روان‌شناسی و فرهنگ اوکراین تأکید کرد و خواستار کنار گذاشتن روابط تقابلی با لهستان شد. نزدیکترین متحد ژئوپلیتیکی اوکراین ضد روسیه. بهترین درمانهیچ چیز برای این کار بهتر از کاتولیک یونانی نیست، چیزی که خود دونتسف گفته است.


    و امروز کلیسای متحد در اوکراین با تبلیغات باندرای خود جوانان را شستشوی مغزی می دهد. کشیشان اتحادیه با دقت از واحدهای نظامی مراقبت می کنند، جایی که آنها به سربازان در مورد سوء استفاده های مذهبی و سیاسی "پدر مقدس" آندری (والدین رهبر OUN استپان باندرا)، "پدر مقدس" ایوان هرینخ (کشیش بخش SS "گالیسیا") می گویند. "پدر مقدس" آندری ملنیک (کشیش اردوگاه UPA که در نبرد با ارتش سرخ جان باخت). فیلم‌ها و عکس‌های تاریخی از برخی از کشیش‌های مشهور کاتولیک یونانی و همچنین بسیاری از گله‌های آن‌ها با لباس‌های فرم ورماخت نشان داده می‌شود. انجام شد میزهای گردو گفتگوهایی که طی آن فراخوان هایی مبنی بر کنار گذاشتن برداشت «استالینیستی» از وقایع 1941-1945 داده می شود. و از "افسانه های پیروزی در بزرگ" حمایت نکنند جنگ میهنیاز آنجایی که معلوم شد، هیچ پیروزی برای مردم اوکراین وجود نداشت.

    و در روسیه، اولین کسانی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فعالیت خود را نشان دادند، اعضای سازمان‌های ملی‌گرای اوکراینی غربی یا فرزندان آن‌ها بودند که به شمال تبعید شدند. آنها از آنجایی که متحدان پرشور بودند، به راه اندازی کلیسای کاتولیک یونانی در سیبری و بخش اروپایی روسیه پرداختند. گله زیاد نبود، اما برای عملکرد کلیساهای اتحادیه کافی بود. همراه با مردم غرب اوکراین، احساس احترام به آقایان بی طرفی مانند شپتیتسکی، اسلیپی و غیره باید به اتحادیه روسیه مهاجرت کرده باشد.

    الکساندر دوگین فیلسوف روسی زمانی گفت که روسیه فقط باید توسط آن اداره شود مرد ارتدکس. اجازه دهید پروتستان ها بر انگلستان حکومت کنند، کاتولیک ها بر لهستان و واتیکان حکومت کنند. هر کس ارتدوکس نباشد قادر به درک روسیه نخواهد بود. برای کاتولیک‌های یونانی، مرکز ثقل معنوی به‌طور غیررسمی اوکراین غربی است که همه مسائل مربوط به آن به شکل روسوفوبیا و ناسیونالیسم هار وجود دارد. آنجاست که وحدت گرایی قدرتمند و تقریباً فراگیر است. این اتحادیه های غربی اوکراین هستند که به اندازه کاتولیک های رومی لهستان متعصب هستند.

    و حتی با وجود اینکه بسیاری از کاتولیک های یونانی روسی هرگز به سرزمین های غربی اوکراین نرفته اند، آنها با "برادران" خود ارتباط معنوی و احساس اتحاد دارند. ارتباط و اتحاد با کسانی که آماده آواز خواندن "استثمارهای" شپتیتسکی ها، اسلیپیخ ها، گرینیوخ ها و سایر شهروندان ناخوشایند هستند، روس ها با خون، اما آدم خواران به حرفه.

    پیتر روژیوین

    اتحادیه ها و اتحاد گرایی


    سوال: اتحادیه چیست؟

    پاسخ: اتحاد (از لاتین unio - اتحاد، اتحاد) "یکپارچگی" بخشی معینی از کلیسای ارتدکس با کلیسای کاتولیک تحت نظارت پاپ است که با توافق مهر و موم شده است. به رسمیت شناختن بی قید و شرط قدرت پاپ همواره یک نیاز جدایی ناپذیر برای اتحاد از سوی واتیکان بوده است، واتیکان آن را ابزاری سیاسی برای وادار کردن ارتدوکس ها به پذیرش کاتولیک و اتحادیه گرایی به عنوان مرحله انتقالی به سوی کاتولیک شدن کامل می دانست. از طرف ارتدوکس ها، اتحادیه ها تحت فشار مقامات سکولار پذیرفته شدند، که روم، کاتولیکیسم و ​​یونیتیسم را پشتوانه حکومت خود می دانستند.

    سؤال: موضع «قانونی» کلیساهای متحد با واتیکان چیست؟

    پاسخ: کلیسایی که با واتیکان متحد شده است ارتدکسی خود را از دست می دهد و به کلیسای اتحادیه تبدیل می شود که بسته به ویژگی های ملی یا محلی می توان آن را کاتولیک یونانی (RCC)، یونانی کاتولیک اوکراینی (UGCC) و غیره نامید. چنین کلیساهایی، اگرچه برخی از آنها فقط چند هزار نفر را تشکیل می دهند. کلیساهای یونیتی کاملاً به واتیکان وابسته هستند، که آنها را به اصطلاح "کلیساهای کاتولیک شرقی" طبقه بندی می کند، اما ارتدکس هرگز مشروعیت یونیتیسم را به رسمیت نشناخته است، و متحدی ها را به شکلی خشونت آمیز و متقلبانه از ایمان اصلی ارتدوکس خود جدا کرده است. به دنبال بازگرداندن آنها به آغوش کلیسای خود بود.

    سوال: کدام اتحادیه ها معروف ترین هستند؟

    پاسخ: در میان بسیاری از تلاش‌ها برای اتحاد، سه مورد از معروف‌ترین آنها هستند: اتحادیه لیون (1274)، به عنوان اولین در تاریخ، فلورانس (1439) و برست (1596)، به عنوان کسانی که بیشترین آسیب را به همراه آوردند. به ارتدکس

    اتحادیه لیون توسط یونانی ها تحت فشار امپراتور میشائیل هشتم پالائولوگوس پذیرفته شد که قسطنطنیه را از لاتین ها بازپس گرفت و امپراتوری بیزانس را پس از تصرف قسطنطنیه توسط صلیبیون و ایجاد امپراتوری لاتین در آنجا (1203-1261) بازگرداند. قدرت و حمایت پاپ را به دست آورد. اما اکثریت قاطع روحانیون و مردم یونان، علیرغم ترغیب و خشونت پالایولوگوس (تبعید، زندان، کور کردن، بریدن دست و ...) این اتحادیه را نپذیرفتند و با مرگ او در سال 1282 وجود آن از بین رفت.

    سوال: اتحادیه فلورانس چه بود؟

    پاسخ: این اتحادیه به ابتکار و تحت فشار امپراتور یونان جان ششم پالیولوگوس انجام شد که با کمک اتحادیه امیدوار بود از حمایت پاپ و کمک کشورهای غربی در مبارزه با ترک ها برخوردار شود. ، که سرانجام امپراتوری بیزانس را در هم شکست. در این شورا که ابتدا در فرارا برگزار شد و به فلورانس منتقل شد، پاپ به همراه کاتولیک ها و پالیولوگوس با پاتریارک قسطنطنیه و چندین متروپل و اسقف یونانی حضور داشتند که - اکثر آنها تحت فشار - اتحادیه را امضا کردند. معرفی "filioque" به Creed. تنها سنت مارک، متروپولیتن افسس، که رهبری مبارزه علیه اتحادیه را بر عهده داشت، از امضای قرارداد خودداری کرد. در عمل، اتحادیه بسیار کند حرکت کرد، زیرا اکثریت قریب به اتفاق روحانیون و غیر روحانیان یونان آن را رد کردند، و علاوه بر این، کمک های غرب به دنبال آن نبود. دو بار در شوراهای اورشلیم (1443) و قسطنطنیه (1450)، پاتریارکهای شرقی اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم این اتحادیه را تحقیر کردند و طرفداران آن را تکفیر کردند. پس از تصرف قسطنطنیه توسط ترکها (1453)، اتحادیه متوقف شد و تعداد کمی از طرفداران آن باقی ماند. اما مهمتر از همه، این امر به روم مبنایی برای تبدیل اجباری به اتحادیه و کاتولیک شدن ارتدوکس ها در سرزمین هایی که زمانی متعلق به بیزانس بود، داد.

    سوال: ویژگی ها و سرنوشت اتحادیه برست چیست؟

    پاسخ: اتحادیه برست در کشورهای مشترک المنافع لهستان و لیتوانی در زمان پادشاه کاتولیک سیگیزموند سوم واسا صورت گرفت. در سال 1595، یسوعیان موفق شدند روگوزا متروپولیتن کیف را متقاعد کنند که مخفیانه دو اسقف را به رم بفرستد و یک سند اتحاد با پاپ امضا کند (به رسمیت شناختن قدرت جهانی پاپ و "filioque")، که به نظر روگوزا، قرار است وضعیت ارتدوکس ها را که از ظلم مقامات و کاتولیک ها رنج می بردند، بهبود بخشد. ارتدوکس ها این عمل را خیانت دانستند و در شورا آن را محکوم کردند. با این حال، Sigismund III عمل پذیرش اتحادیه را تصویب کرد، پس از آن ارتدکس در لهستان غیرقانونی شد، آزار و اذیت ظالمانه جدید مؤمنان به دنبال آن، بیش از 700 کلیسا و 128 کلیسا. صومعه های ارتدکس. تمام اسقف‌های بلاروس، غربی و مرکزی اوکراین، از جمله کیف، به زور به اتحادیه ملحق شدند.

    پس از بازگرداندن سرزمین های غربی روسیه، اتحادیه ها شروع به بازگشت به ارتدکس کردند و بخش عمده ای از اتحادیه ها (1.5 میلیون) در سال 1839 و بقیه (50 هزار نفر) در سال 1874 سرانجام با آن متحد شدند. اتحاد گرایی فقط در گالیسیا که به اتریش منتقل شد و سایر بخش های روسیه کارپات که در خارج از روسیه قرار داشت حفظ شد.

    سوال: جایگاه اتحادیه و اتحاد در قرن بیستم چگونه بود؟

    پاسخ: پس از جنگ جهانی اول، در مناطق غربی اوکراین و بلاروس که از روسیه جدا شده و به لهستان منتقل شده بودند، وحدت گرایی احیا شد. بار دیگر، مقامات شروع به برداشتن اجباری کلیساها از ارتدکس ها کردند و کشیشان و غیر روحانیانی را که نمی خواستند به اتحادیه تبدیل شوند، در معرض آسیب جسمی و آزار و اذیت قرار دادند. در مجموع 718 کلیسا مصادره شد. پس از جنگ جهانی دوم، در مناطق غربی که به اتحاد جماهیر شوروی بازگشتند، جنبش یونیت در نتیجه آزار و اذیت رژیم شوروی مخفی شد، اما در سال 1989 تحت نام کلیسای کاتولیک اوکراین (UCC) قانونی شد، سپس به کلیسای کاتولیک اوکراین تغییر نام داد. کلیسای کاتولیک یونان (UGCC). در همان سال، با همدستی مقامات، اتحادیه ها شروع به تصرف کلیساها، ضرب و شتم و آزار کشیشان و غیر مذهبی کردند. زمانی بزرگترین اسقف نشین لووو به ویژه آسیب دید که از بیش از هزار بخش، کمتر از چهل بخش در آن باقی ماندند.

    برای جذاب‌تر کردن آن در کرانه چپ اوکراین و برای روسیه، UGCC صرفاً به عنوان GCC شناخته می‌شود، موعظه و انتشار به زبان روسی انجام می‌شود و آیین‌های عبادی لاتین و شرقی به طور همزمان اجرا می‌شوند.

    سؤال: «آیین شرقی» چیست؟

    پاسخ: آیین شرقی شکلی است که توسط یسوعیان برای تبدیل مسیحیان ارتدکس، عمدتاً روس، به اتحادیه و کاتولیک ایجاد شده است، که در آن، به منظور جذابیت، شکل آیینی ارتدکس به طور کامل حفظ شده است، از جمله لباس های ارتدکس. کشیش با خودش ظاهرو آداب رفتار، توسل به قدیسان ارتدکس و غیره، و حتی اعتقادنامه بدون «فلیوکو» خوانده می شود. تنها شرط تسلیم بی چون و چرا در برابر مقام عالی پاپ است. در واتیکان، بلافاصله پس از استقرار قدرت اتحاد جماهیر شوروی در روسیه، بخش تبلیغات آیین شرقی فوراً سازماندهی شد و جماعت شرقی که یکی از اعضای آن بود، مستقیماً تابع پاپ بود و در رم یسوعیان ایجاد کردند. مدرسه ای از مبلغان برای روسیه "Rusicum" که اکنون در حال فعالیت است. آیین شرقی قبل از جنگ جهانی دوم وجود داشت و در بین مسیحیان ارتدوکس در لهستان آزمایش شد، اما امکان معرفی آن در اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت. با این حال، شورای دوم واتیکان قصد قاطع خود را برای ادامه سیاست آیین شرقی اعلام کرد و اکنون با احیای وحدت گرایی، آن نیز احیا می شود.

    سؤال: با توجه به مطالب فوق، به طور کلی در مورد وحدت گرایی چه می توان گفت؟

    پاسخ: اتحادیه ها و اتحاد گرایی یکی از روش های اصلی تبدیل مسیحیان ارتدوکس به کاتولیک است که مبتنی بر اجبار، خشونت و فریب است و تحت فشار مقامات سکولار، کاتولیک ها و بخش طرفدار کاتولیک روحانیون «ارتدوکس» و خدمت انجام می شود. وظیفه اصلی واتیکان - تخریب و جذب ارتدکس است. در حال حاضر، محمل اصلی این آرزوهای پاپی، جهان گرایی است.