صفحه اصلی / طلسم عشق / وو وی. چگونه بدون تلاش برای موفقیت به موفقیت برسیم: مفهوم چینی باستانی تفکر خودانگیخته wu-wei

وو وی. چگونه بدون تلاش برای موفقیت به موفقیت برسیم: مفهوم چینی باستانی تفکر خودانگیخته wu-wei

به نظر می رسد در چین، جایی که اعتیاد به کار یک هنجار پذیرفته شده عمومی است، هیچ کس حتی وجود مفاهیم "تنبلی" و "بیکاری" را درک نمی کند. با این حال، تائوئیسم، یک آموزه سنتی چینی، شامل چنین اصطلاحی است. فلسفه وو وی شبیه اهمال کاری و تنبلی است. اما چیزی در آن وجود دارد که آن را از یک سرگرمی بی معنی متمایز می کند. اول از همه، طرفداران چنین فلسفه ای به سادگی در روند طبیعی چیزها دخالت نمی کنند. این اغلب "تفکر چیزها از یک مکان" نامیده می شود. انگار انسان در حال استراحت است و سعی می کند در زندگی و دنیای اطرافش دخالت نکند. اما در عین حال به فکر مسائل مبرم هستی است: معنای زندگی، جوهر انسان، وظیفه، صداقت، خیر و شر.

لائوتسه، معروف فیلسوف چینی باستان، استدلال کرد که اگر کسی برای آن تلاش کند، نمی توان بر جهان تسلط یافت.او آن را ظرف مقدسی نامید که هرکس با آن با بی احترامی و مصرف گرایی برخورد می کند نفرین می کند. این اساس آموزه های وو وی است. این با آنچه در اروپا و آمریکا مرسوم است تفاوت اساسی دارد. اکثر کتاب‌های مربوط به سبک زندگی شاد به اتفاق اصرار دارند که موفقیت و میل به تسخیر جهان به هر قیمتی برای رسیدن به آرامش لازم است. اما با این حال، این شیوه زندگی اغلب به عمیق ترین ها منجر می شود. و فلسفه wu-wei، اگرچه کمتر مؤثر است، اما فقط هماهنگی درونی را ترویج می کند.

بی عملی مساوی با انجام هیچ کاری نیست

این میل بدون فکر برای تحقق خود و رسیدن به اهداف را رد می کند. به هر حال، این روح را از بین می برد و فقط ما را از یافتن هماهنگی دور می کند. فلسفه وو وی ساده نیست. پس از همه، اساس زندگی شادتوازن درون یک فرد و بین او و کائنات است. این راز موفقیت در وو وی است: چشم پوشی از چیزهای زمینی به سوی چیزی بزرگتر. برای انجام این کار، باید هر گونه فعالیت منفی را کنار بگذارید. به عنوان مثال، از انتقاد دیگران یا پر کردن سر خود با افکار بدبینانه دست بردارید.

هر یک از ما ذخایر زیادی انرژی و پتانسیل داریم که باید عاقلانه از آن استفاده کنیم. شما باید از هدر دادن منابع خود برای چیزهای کوچک و بیهوده خودداری کنید. برای رسیدن به یک هدف جهانی تر به همه اینها نیاز خواهید داشت.

کائنات علیه شما کار نمی کند

فلسفه وو وی خواستار توقف جنگ است. از این گذشته، اگر متوجه شوید که بخشی از آن هستید و با آن شروع به وجود می کنید، نه موافق یا مخالف آن، آنگاه می توانید به رهایی روح برسید. ما برای هیچ کس و هیچ چیز زندگی نمی کنیم. هدف اصلی ما این است که یاد بگیریم با آنچه در اطرافمان است کار کنیم. همه چیز در دنیا به یکدیگر بستگی دارد.

نداشتن هدف مشخص بد نیست

هارمونی و چیزی است که ما و مسیر ما را در زندگی تعیین می کند. وو وی قصد دارد فعالیت های استرس زا و استرس زا را کنار بگذارد. به عنوان مثال، هدف گذاری و حرکت به سمت چیزی خاص. به جوانان امروز توجه کنید. آنها بسیار سخت کار می کنند و تمام توان خود را صرف پیشرفت می کنند نردبان شغلی. این سبک زندگی مساوی است با خود ویرانگری. به عنوان مثال، صنعت هنرمندان یا مجسمه سازان نباید تابع منطق یا نقشه روشن باشد. کار زندگی آنها بخشی از روح می شود که خود به خود حرکت می کند. فلسفه وو وی این را تضمین می کندگاهی لازم است به جریان و جریانی که شما را حمل می کند اعتماد کنید.

چه قدرت های بالاتری وجود داشته باشد یا نباشد، هر فرآیند طبیعی ناشی از چیزی است. ما موافقیم که مبنای علمی بسیاری از دگردیسی ها وجود دارد، اما چیزی وجود دارد که آنها را تحریک می کند. شما سعی نمی کنید حرکت زمین را حول محور خود متوقف کنید یا تمام حشرات روی این سیاره را از بین ببرید. همین اتفاق برای یک فرد می افتد. روال ما گاهی اوقات با تغییرات غیرمنتظره ای که نیازی به مقاومت در برابر آنها نیست رقیق می شود. از این گذشته، هر چیزی که برای شما اتفاق می افتد می تواند منجر به اتفاق بسیار خوبی شود.

"IN دنیای مدرناعتقاد بر این است که موفقیت نصیب کسانی می شود که بیشتر فکر می کنند و بیشتر تلاش می کنند: این مفهوم چقدر ضعیف، محدود و بی روح است.

"سعی کن تلاش نکن"ادوارد سلینگرلند، استاد معرفت شناسی و فلسفه شرق در دانشگاه بریتیش کلمبیا، این تناقض را در عنوان کتاب خود قرار داده است. از جمله، او در کتاب پارادوکس هایی از مفهوم موفقیت را بررسی می کند «تعقیب کمال خلاقیت را از بین می‌برد» و «هدف‌گذاری بیش از حد به موفقیت منجر نمی‌شود، بلکه منجر به آن می‌شود».

چنین دیدگاه روشن و جدیدی توجه ما را به خود جلب کرد و امروز مشاهدات جالبی را بر اساس کتاب اسلینجرلند با شما به اشتراک خواهیم گذاشت تا تأیید کنیم که موفقیت با تلاش زیاد به دست نمی آید.

آیا استرس نداشتن آسان است؟

یکی از موزه‌های ونکوور آزمایش منحصربه‌فردی به نام «توپ ذهن» انجام داد: دو بازیکن روبروی هم نشسته بودند و به تجهیزاتی متصل بودند که فعالیت مغز آنها را کنترل می‌کرد، یا بهتر است بگوییم به امواج آلفا و تتا منتشر شده از مغز در طول یک دوره واکنش نشان دادند. آرامش هرچه بازیکن آرامش بیشتری داشته باشد، می تواند توپ را بیشتر به قلمرو دشمن منتقل کند، یعنی در اصل، "توپ معقول" رقابتی برای آرام ترین توپ است.

بازیکنان حرکات یوگا می گیرند، چشمان خود را می بندند، نفس عمیق می کشند، صاف کنید تا صاف نشودوقتی تلاش‌هایشان به هدر می‌رود و توپ به قلمروشان می‌رود، نگران می‌شوند، به عبارت دیگر، نشان می‌دهند که تلاش نکردن چقدر دشوار است.

در زندگی، مانند بازی Mind Ball، مردم اغلب به دلیل نیاز به تلاش برای موفقیت فلج می شوند، در حالی که موفقیت زمانی به سراغ ما می آید که خودانگیخته ترین باشیم و منتظر آن نباشیم، و هر چه بیشتر در مورد اهداف خود صحبت کنیم، بیشتر می شود. آنها شبح مانند به نظر می رسند

"افراد مدرن به قدری بر روی خودکنترلی و توسعه قدرت اراده متمرکز شده اند که رفتار ناخودآگاه خودکار، تفکر بدن ما را که نمی توان کنترل کرد، از دست می دهند و در نتیجه، بسیاری از تلاش ها نتیجه معکوس دارد." اسلینجرلند می گوید.

وو وی و د

احساس خوشبختی و خودانگیختگی به سرعت تحت فشار هوشیاری شدید از بین می رود و اسلینجرلند راه نجاتی را در پرورش حالت هایی در خود می بیند که در فلسفه چینی به این صورت توصیف شده است. wu-wei و de.

"Wu-wei به معنای واقعی کلمه ترجمه می شود بی عملیاما این فقدان عمل نیست، بلکه حالتی است که شخص مؤثر است، متشنج نیست، پویا نیست و اقدامات داوطلبانه ای را انجام می دهد که از قبل آماده نشده است. فردی که در حالت وو وی قرار دارد، ممکن است به نظر برسد که کار خاصی انجام نمی دهد، اما در عین حال، در واقع در اوج فعالیت خلاقانه است یا در اطراف خود هماهنگی ایجاد می کند. این وحدت جسم، ذهن و عواطف مانند یک عمل خودانگیخته و بدون تلاش است، برای انسان خوشایند، اما عمیق‌تر و هماهنگ‌تر از سایر شادی‌های دنیوی».

حالتی مشابه در او شرح داده شده است کتاب«جریان: روانشناسی تجربه بهینه» نوشته میهالی سیکسزنت میهالی که تاکید می کند در این حالت فرد نیازها و زمان خود را فراموش می کند و لحظه ها را زندگی می کند. جریان، جاری خارج از ارادهیک شخص، مانند آبی که در رودخانه جاری است، اما آگاهانه جاری است، مانند آهنگی که خوانده می شود.

افرادی که در حالت وو وی، دارای د یا کاریزما- درخشندگی قابل توجه برای همه، آرامشی که به اطرافیان شما انرژی می دهد، الهام بخش اعتماد به نفس است، اما نه مست کننده، مانند هیپنوتیزم. چنین رهبرانی نیازی به توسل به خشونت ندارند: مردم خود تمایل دارند از آنها اطاعت کنند، گویی وضعیت وو وی در حال گسترش است. از آنجایی که نمی توان حالت خودانگیختگی را جعل کرد، ما ناخودآگاه به افراد در این حالت بدون قید و شرط یا انتقاد اعتماد می کنیم.

فکر کنید یا احساس کنید؟

اسلینجرلند به ما یادآوری می کند که برای قرن ها تمدن غربی عقل و شهود یا به عبارتی عقل و احساسات را از هم جدا کرده است که ما را به بن بست فرهنگی و روانی سوق داده است، زیرا طبیعتاً تفکر انسان همیشه مجازی است و اساس تصویر احساس، احساس است. تعریف متفاوتی از هوش و عقل در فرهنگ شرقی وجود دارد، جایی که دانش توانایی فرد برای جذب مجموعه ای از اصول انتزاعی نیست، بلکه توانایی او برای وارد شدن به حالت wu-wei، یعنی حداکثر است.
به طور هماهنگ و آگاهانه در جریان دائما در حال تغییر زندگی (تائو زندگی) حرکت کنید.

در شرق توجه بیشتری به آن داشتند چگونه، و نه برای آن چیاتفاق می‌افتد، سعی نکردیم روی پدیده‌های رخ‌داده برچسب بگذارم، بلکه آموخته‌ایم مشاهده کنیدپشت سر آنها یک فرد فرهنگ شرقی بسیار بیشتر به وضعیت روانی درونی خود و توانایی تعامل با محیط در نوعی رقص زندگی توجه می کند، برخلاف یک فرد غربی، محکوم به تنهایی. اگر در شرق تلاش می‌کنند ارزش‌ها را جذب کنند، مانند چسبی که جامعه را به هم پیوند می‌دهد، در غرب تلاش می‌کنند تا دانش انتزاعی را به دست آورند و آن‌گونه که شخص برای خودش تصمیم می‌گیرد، از آن خلاص شود.

«این را به ما یاد دادند بهترین راهبرای دستیابی به اهداف خود این است که به دقت تجزیه و تحلیل کنید که چه مراحلی را برای رسیدن به آن باید بردارید و سپس به طور مداوم و شدید به نتیجه برسید. در واقع، در بسیاری از زمینه های زندگی، این توصیه نه تنها کمکی نمی کند، بلکه ما را از تحقق خواسته هایمان دور می کند، مثلاً در مورد حالت رضایت از خود یا خودانگیختگی صدق می کند. آنها به طور غیر مستقیم و به روشی متفاوت قابل دستیابی هستند.

دو سیستم تفکر در ذهن ما کار می کند: اول، اولین سیستم هشدار، "تفکر بدن"، همیشه شرایط را ارزیابی می کند، گویی تهدیدی برای زندگی ما وجود دارد. این ساختار باستانی مغز است که به ما مربوط است افراد بدویو سیستم تصمیم گیری آنها؛ از جمله به ما حکم می‌کند که شکر و چربی خوب هستند، درست مثل اینکه مثل برادران باستانی‌مان دائماً در جستجوی غذا هستیم.

ما همه پیشرفت های متمدن را مدیون سیستم دوم تفکر هستیم: این سیستم به ما امکان می دهد شرایط را با تفکر، هوشیارانه، "با خونسردی" ارزیابی کنیم و زمانی که اطلاعات جدیدی ظاهر می شود، اولویت ها را تعیین کنیم، برای مثال، پس از بررسی تمام عواقب پرخوری، هنوز. تصمیم بگیرید که شکر و چربی همیشه خوب نیستند.

آنچه ما را متحد می کند

دانشمندان همیشه بر این باور بوده‌اند که سیستم سیگنال‌دهی دوم بر سیستم اول اولویت دارد و مردم با محدودیت‌های اجتماعی مانند دولت، مالیات و هر چیزی که می‌تواند عادات پستانداران و شور و شوق آنها را تحت کنترل داشته باشد، مواجه شدند. اما تحقیقات اخیر توسط روانشناسان تأیید می کند که اگر مردم مشترک نباشند، کنترل 24 ساعته و 7 روزه تفکر باستانی تکانشی ممکن نخواهد بود. ارزش هاو مهمترین اصل منابع انسانی هر کارآفرین در اینجا نهفته است:

کلید ایجاد یک تیم کامل از غریبه ها، ایجاد سیستمی از پاداش یا محدودیت برای آنها نیست، بلکه این است که جذب افرادی با ارزش های مشابه. بر خلاف قوانینی که از بالا تحمیل می شود، ارزش ها همان چیزی است که ما احساس می کنیم، یعنی نمی توانیم آنها را درک نکنیم، اینها اصول خاصی هستند که قبلاً در شخصیت ما هستند و جوهر آن را تشکیل می دهند.

سیستم پاداش ها و محدودیت ها خود منجر به تنش بیش از حد در افراد می شود که در نهایت اراده و توانایی آنها را برای تفکر مستقل فلج می کند، علاوه بر این، این سیستم احساسات، یعنی محرک های واقعی رفتار ما را در نظر نمی گیرد. رابرت فرانک از جمله در کتاب خود "روانشناسی اعتماد در روابط و مشاغل" در این باره نوشت: این اعتماد است که جوامع مردم را در کنار هم نگه می دارد، نه یک قرارداد اجتماعی، و اعتماد از احساسات ناشی می شود و نه از نتایج تجزیه و تحلیل ارائه شده توسط مغز ما

برای "هیچ کاری" چه باید کرد؟

اسلینگرلند خاطرنشان می کند که صحبت در مورد وو وی به عنوان حالتی از انجام هیچ کاری نادرست است - بلکه انحراف کامل از نیات "من باید انجام دهم" یا "نیازی به تلاش برای انجام دادن ندارم" است. به طور کلی ما به انگیزه خودمان توجه نمی کنیمچون از ما می آید ارزش ها. ما این کار را انجام می‌دهیم زیرا نمی‌توانیم آن را به روش دیگری تصور کنیم.

با این حال، اسلینگرلند معتقد است که مهارت تمرین سخت مداوم برای دستیابی به نتایج در چیزی را نباید به طور کامل رها کرد. مهم است که یاد بگیرید بین تمرین فشرده و وو وی متناوب شوید. در مراحل اولیه یادگیری مهارت‌های جدید، باید خود را مجبور به تمرین کنید، اما زمانی که احساس می‌کنید کارها را با خلبان خودکار انجام می‌دهید، تلاش فقط مانع پیشرفت شما می‌شود.

چینی های باستان برای وارد کردن حالت وو وی به زندگی خود، قبل از هر چیز روزانه خود را تغییر دادند سبک زندگی: توجه فوق العاده ای به زیبایی شناسی خانه شد. پیروان کنفوسیوس معتقد بودند همه چیز در اطراف شما باید با اصول زندگی شما مطابقت داشته باشد: لباس ها، رنگ های خانه شما، وسایل خانه، مبلمان، صداهای اطراف شما.

ایده ساده است: آنچه را که می خواهید به دست آورید انتخاب کنید، خانه و فضای کاری خود را با یادآوری رویای خود پر کنید، همه چیز اطراف خود را مرتب کنید و از فکر کردن بیش از حد به راه های رسیدن به رویای خود دست بردارید. به طور مرموزی، ناخودآگاه شما تلاش های آگاهانه شما را به دست می گیرد و ساده ترین راه برای رسیدن به هدف شما را نشان می دهد.

وارد شدن به حالت خودانگیختگی شبیه به فرآیند به خاطر سپردن چیزی است که در حافظه غیرفعال گیر کرده است: تلاش های شدید به شما اجازه آرامش نمی دهد و هرگز به شما کمک نمی کند اطلاعات لازم را در حافظه خود به خاطر بیاورید، اما اگر از تلاش دست بردارید و به حافظه خود اعتماد کنید، در زمان مناسبی که یک راه حل برای مشکل یا اطلاعات ظاهر می شود، خود به خود شناور می شود.

مدل حالت خودانگیختگی شباهت‌های زیادی با نظریه‌های خلاقیت دارد: «به ناخودآگاه یک درخواست بدهید و سپس کمی بخوابید، قدم بزنید، در باغ حفاری کنید، تمیزکاری کنید - شهود زمانی کار می‌کند که شما دخالت نکنید. با آن.»

اسلینجرلند نتیجه می گیرد که هر ایده مهم، مانند یک بیماری، باید یک دوره کمون داشته باشد.

آیا در حالت خودانگیختگی موفق به کسب نتایج شده اید؟ در نظرات به اشتراک بگذارید!

: wúwèi) - انفعال متفکرانه. این کلمه اغلب به عنوان "عدم عمل" ترجمه می شود. مهم‌ترین ویژگی بی‌عملی، عدم وجود دلایلی برای عمل است. نه تفکری وجود دارد، نه محاسبه ای، نه آرزویی. بین ماهیت درونی انسان و عمل او در دنیا، اصلاً گام های میانی وجود ندارد. عمل به طور ناگهانی اتفاق می افتد و قاعدتاً در کوتاه ترین راه به هدف می رسد، زیرا مبتنی بر ادراک است. چنین جهانی فقط مختص افراد روشن فکری است که ذهنشان نرم، منظم و کاملاً تابع ذات عمیق انسان است.

معنی تمرین وو وی چیست؟ اول از همه، ما باید به دنبال کلید درک آن در مقوله مرتبط De باشیم. اگر ته چیزی است که به اشیا شکل می دهد و نیروی متافیزیکی است که همه چیز را از تائو ایجاد می کند، پس وو وی بهترین راه برای تعامل با ته است. این راهی برای درک Te در زندگی روزمره است. این روش شامل حذف انرژی حیاتی و ذهنی اضافی چی از واقعیت های زندگی روزمره و هدایت مجدد این انرژی به رشد معنوی و باطنی فرد است. اما این یکی رشد معنویبه طور ارگانیک با زندگی بدن و نحوه وجود ارتباط دارد. بنابراین، تمام اعمال بی معنی تجویز شده توسط وو وی، مانند جارو کردن حیاط با یک شاخه، سخت ترین نظم و انضباط ذهن و بدن است که اغلب در صومعه های چین از دوران باستان تا به امروز انجام می شود. در سنت بودایی، وو وی نیز مترادف با رام کردن ذهن است.

با انجام اعمال بی معنی و همچنین کارهای مفید، ماهر جوهر غیر دوگانگی را درک می کند - عدم وجود تقسیم چیزها در دنیای عینی به "خوب و بد" ، "مفید و بی فایده". درک این امر منجر به آرامش، آرامش و سپس روشنگری می شود.

اصل وو وی تأثیر قابل توجهی بر دکترین عدم انجام توسط L.N. Tolstoy داشت.

یادداشت ها

ادبیات

  • Titarenko M. L.، Abaev N. V.وی // فلسفه چینی. فرهنگ لغت دایره المعارفی/ ویرایش Titarenko M.L.. - M.: Mysl، 1994. - 573 p. - شابک 5-244-00757-2
  • اسلینجرلند، ادوارد. اقدام بدون زحمت: وو وی به عنوان استعاره مفهومی و ایده آل معنوی در چین اولیه. نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2002.

بنیاد ویکی مدیا

2010.

    ببینید "Wu-wei" در سایر لغت نامه ها چیست:

    مطالب 1 تاریخچه 2 نام خانوادگی 3 نام خانوادگی 4 همچنین به ... ویکی پدیا مراجعه کنید

    وی (پادشاهی، ژانگو) پادشاهی وی (مهر، 220 قبل از میلاد) این مقاله به پادشاهی وی (魏) در دوره کشورهای متخاصم اختصاص دارد. در تاریخ چین، ایالت‌ها یا حکومت‌های دیگر وی نیز وجود داشته است، به ویژه پادشاهی وی (魏) از دوران سه پادشاهی ... ویکی‌پدیا وی هانشی، وی موشن (1794 1856(7))، فیلسوف، دایره المعارف، نویسنده و سیاستمدار نئوکنفوسیوس چینی، نماینده مکتب متون جدید (مکتب متون نوشتاری جدید)، بازسازی شده در قرن هجدهم. متولد 23 آوریل 1794 در... ...

    دایره المعارف کولیر

    نهنگ. تجارت 魏收 شغل: مورخ تاریخ تولد: حدود 506 (0506) ... ویکی پدیا- (1794 1856) محقق کنفوسیوس، شخصیت سیاسی در چین در دوران چینگ. مطالب 1 بیوگرافی 2

    دیدگاه های سیاسی 3 نفوذ ... ویکی پدیا

    WEI BOYANG [حدود 100، شانیو (استان ژجیانگ امروزی) حدودا. 170] یکی از بنیانگذاران کیمیاگری چینی. وی بویانگ که در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد، حرفه بوروکراتیک خود را رها کرد و آرزو کرد به هنرهای تائوئیستی بپیوندد. به دنبال......

    - (به چینی: 危亦林، پینیین: Wēi Yìlín؛ 1277، Nanfeng، Jiangxi 1347) یک پزشک در چین در دوران یوان. معروف به کتاب مرجع پزشکی بزرگ خود "Shiyi Dexiaofan" (به چینی tr. 世醫得效方، تمرین 世医得效方، pinyin: Shìyī Déxiàofāng، به معنای واقعی کلمه: "فرمول های موثر... ... ویکی پدیا

    - (صنعت چینی 尉繚子، پیشین 尉缭子، پینیین: Wèi Liáozi) رساله نظامی چینی، یکی از هفت رساله کلاسیک. احتمالاً در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد ساخته شده است. ه.، در دوران کشورهای متخاصم. تاریخ نگارنده رساله چینی است... ویکی پدیا

    - (توبا وی)، ایالت و سلسله در 386535 در شمال چین. توسط توبا گی، رهبر قبایل توبا تأسیس شد. * * * WEI NORTH WEI NORTH (توبا وی)، ایالت و سلسله در 386535 در قلمرو شمال. چین. توسط رهبر Toba Gui تاسیس شد... ... فرهنگ لغت دایره المعارفی

    - – (نیمه دوم قرن سوم – نیمه اول قرن چهارم) – هنرمند چینی. وی زی تنها از رساله های باستانی شناخته شده است. حتی یک اثر از این استاد باقی نمانده است. او در ایالت جین غربی، که در سال 265316 وجود داشت، کار می کرد و عنوان آنجا را داشت... ... ویکی پدیا

سلام به همه نام من این است، من از سال 2011 در آزمایش بودم و در این مدت به این نیاز رسیدم که اساس به اصطلاح استراتژی انتظار در طراحی انسانی را مطالعه کنم و این انتظار در واقع چیست (استراتژی انتظار در نسخه مورد نظر) .

اجازه دهید با این واقعیت شروع کنم که در همان سپیده دم شروع، آموزش هنوز انواع انرژی Generator، Projector، Reflector و Manifestor را نداشت. فقط یک بدنه و 2 استراتژی وجود داشت. به انتظار (به انتظار) و به انجام (برای انجام). و بنابراین، در سال 2000، Types ظاهر شد و ما می دانیم که حداقل 93٪ از بشریت به جای آغازگر، به "راکتورها" تعلق دارند.

و حتی Manifestor با Manifestor فرق دارد! تظاهرکنندگان «راست» هستند، افرادی پذیرا که، مانند زنبور عسل، حتی واقعاً خود به خود ظاهر نمی شوند، بلکه به تأثیر پاسخ می دهند.

بنابراین، این استراتژی کلان جهانی انتظار، واکنش، که تقریباً همه مردم روی زمین از آن اطلاعی ندارند و ادعا نمی کنند چیست؟))

او از هنر باستانیانفعالات وو وی.

هنر عدم انجام وو وی

احتمالاً wu-wei (عدم عمل) را می توان مفهوم محوری تائوئیسم به عنوان یک سیستم فرهنگی-روانی نامید. و در عین حال نامفهوم ترین.

از طریق عدم عمل، وحدت با تائو حاصل می شود و در عین حال نشان دهنده این است که سالک وحدت در مسیر درست است. «انفعال» به معنای انفعال نیست، بلکه دخالت نکردن در نظم طبیعی اشیا، عدم مخالفت با طبیعت، سیر طبیعی حوادث است. A دخالت می کند، با نظم طبیعی ایگو یا «من» مخالفت می کند.

اعتقاد بر این است که طبیعت انسان در ابتدا طبیعی و هماهنگ با اصل کیهانی است، بنابراین با جریان طبیعی رویدادها. تائوئیسم به طور کلی میل به طبیعی بودن، برای سادگی طبیعی و خودانگیختگی را اعلام می کرد.

تا رسیدن به بالاترین هدف: ادغام، شناسایی افراد ماهر با جوهر واقعی همه چیزها و پدیده ها، با نیروی محرکه جهان - تائو.

خود دروغین

شخصیت، "من"، چه در چین باستان و چه در دنیای مدرن، یک شکل گیری بسیار مصنوعی است که در فرآیند آموزش و پرورش مطابق با نیازهای جامعه شکل می گیرد که خود ساختار، اهداف و نیازهای بسیار مصنوعی دارد. فرد هنجارها و نیازهای پذیرفته شده در فرهنگ معین را جذب می کند و صادقانه آنها را برای خود طبیعی می داند. و فعالانه در زندگی جامعه شرکت می کند: آرزو می کند، به دست می آورد، عمل می کند...

تحقق نیازهای مصنوعی، پیروی از ارزش‌های مصنوعی تثبیت شده، تمرکز بر آرمان‌های القا شده. اقدامات ناشی از چنین ارزش های مصنوعی در تائوئیسم به عنوان مانعی برای کسب (به طور دقیق تر، به فعلیت رساندن) ماهیت واقعی فرد در نظر گرفته می شود.

بازگشت به حالت "ایده آل" وحدت با جهان به معنای عدم دخالت امیال نفس در اعمال ما است. در همان زمان، اقدامات همچنان انجام می شود. از این گذشته، انفعال به هیچ وجه عدم فعالیت منفعلانه نیست.

فعالیت در Non-Action

فعالیت در اینجا نه تنها مجاز، بلکه عادی و حتی مطلوب است. اما - فعالیت خود به خود، طبیعی است که از نیازهای واقعی طبیعت ما سرچشمه می گیرد. عدم کنش به این معناست که «من» ما که به سمت طرح‌های «ایده‌آل» گرایش دارد و تصوری مصنوعی از جهان و خودش دارد، در این فرآیند خلاقانه خودبه‌خود دخالتی نمی‌کند.

چرا مصنوعی؟

اولاً به این دلیل که آگاهی عادتی ما نمی تواند حضور را تحمل کند تضادهای داخلی، مستلزم منطق و نظم دقیق است. از سوی دیگر، ما عادت داریم که جهان را با تشخیص متضادهای موجود در آن درک کنیم: خیر-شر، مادی- معنوی، تاریکی-نور، فرد-جهان.

در عین حال، تعداد کمی از مردم در نظر می گیرند که همه موارد فوق در واقعیت وجود ندارد، که این فقط ایده ما است. برای ما راحت است که جهان را اینگونه درک کنیم، نه بیشتر.

اما بیشتر ما تصورمان از جهان (و خودمان) را واقعیتی استوار و عینی می دانیم. با این وجود، ناسازگاری بین واقعیت واقعی و خیالی، به طور معمول، به نفع دومی حل می شود.

بر اساس این طرح ها (به طور دقیق تر، تصویر جهان و خود)، "من" عمل می کند. احتمالاً توضیح اینکه این موضوع هیچ ارتباطی با نیازهای واقعی ذاتی ذات ما ندارد، ضروری نخواهد بود.

از انباشت دانش و یادگیری گرفته تا حالت جریان و ادراک

در اصل، یک فرد زندگی خود را در دنیای غیر واقعی نمی گذراند. هدف اعمال تائوئیستی تغییر آگاهی به گونه ای است که شخص بتواند بدون تعصب به جهان نگاه کند، نه از طریق عینک تحریف کننده ایده های تلقین شده.

نه کسب دانش جدید در مورد جهان، بلکه توانایی رویارویی با واقعیت. و آن را مستقیماً، شهودی، بدون "تقسیم" مصنوعی به متضادهای ساختگی درک کنید.

به عنوان مثال، موقعیت انسان محور غیرممکن می شود، زیرا انسان جزء لاینفک جهان است. و البته، هیچ تقسیم بندی اجتماعی تعیین شده ای از «ما و آنها»، «ما و دیگران» وجود ندارد.

با ایگو مبارزه کنید یا از Non-Action استفاده کنید؟

همین امر در مورد شخصیت نیز صدق می کند. نیازی نیست چیز اضافی به آن اضافه کنید. برعکس، وقتی ساختارهای مصنوعی حذف می‌شوند، خود واقعی در صحنه ظاهر می‌شود که از طریق آن هماهنگی جهان آشکار می‌شود. گذشته از این، خود واقعی خود را از جهان جدا نمی کند، یا بهتر است بگویم با آن مخالفت نمی کند.

احساسات مصنوعی، دلبستگی ها، امیال نه در ادراک و نه در عمل دخالت نمی کند. جهان آنقدر درک نمی شود که مستقیماً و بدون قضاوت درک می شود - نه به صورت تحلیلی، بلکه شهودی، و بنابراین به طور کل نگر و دقیق.

شخصیت به عنوان بخشی از جهان تلقی می شود. بنابراین، فرد در فرآیندهای تغییر در جهان قرار می گیرد. اگر "من" با این فرآیندها تداخل نداشته باشد، خود شخصیت ویژگی های "سیالیت"، انعطاف پذیری را به دست می آورد، بسته به وضعیت در حال تغییر قادر به تغییرات انعطاف پذیر می شود.

در عمل، این به طور قابل توجهی سازگاری را افزایش می دهد. علاوه بر این، چنین شخصی واقعاً در فرآیندهای تغییر گنجانده می شود - در واقع، در خود زندگی، دائماً آنچه را که اتفاق می افتد تجربه و درک می کند. مشارکت در روند زندگی به طور چشمگیری کیفیت آن را بهبود می بخشد.

رهایی از کلیشه های اجتماعی

هیچ چیز کم و بیش مهمی وجود ندارد، فعالیت های "بالا" یا "کم" (رهایی از احساسات، وابستگی ها و ارزیابی های اجتماعی را به خاطر بسپارید). همه زندگی مهم است، هر لحظه از آن، هر کسب و کاری در هماهنگی با کیهان تلقی می شود، و این نکته اصلی است.

هر عملی به طبیعی ترین روش انجام می شود - و بنابراین به مؤثرترین روش، زیرا تائو در همه چیز ظاهر می شود و همه چیز را شامل می شود. ما با در نظر گرفتن ماهیت چیزها و پیروی از جریان طبیعی رویدادها به اهداف می رسیم.

می توانیم بگوییم که با رسیدن به چنین حالتی، اعمال یک فرد به سادگی توسط او به عنوان اقدامات خود درک نمی شود.

تائوئیست به عنوان بخشی از جهان وجود دارد و تقریباً در آن حل می شود و تغییراتی که در جهان رخ می دهد به طور طبیعیخود را در اعمال انسان نشان می دهند. این بدان معنی است که اقدامات چنین شخصی کاملاً مناسب با موقعیت، خود به خود، به موقع و در نتیجه مؤثرترین است.

این تأثیر احتمالاً در تمثیل آشپز (رساله ژوانگ تزو) به بهترین شکل توصیف شده است.

تمثیل پادشاه و آشپز

آشپز به سؤال پادشاه که از مهارت او در بریدن لاشه شگفت زده شده بود، پاسخ می دهد:

من با اعتماد به فرمان آسمانی، چاقو را از مفاصل اصلی هدایت می کنم، بی اختیار به حفره های داخلی نفوذ می کنم و فقط به دنبال تغییر ناپذیری می افتم و بنابراین هرگز با ماهیچه ها یا تاندون ها، به جز استخوان ها، برخورد نمی کنم...

از این گذشته ، همیشه در اتصالات لاشه شکاف وجود دارد و تیغه چاقوی من ضخامت ندارد. وقتی چیزی را وارد فضای خالی می کنید که ضخامت ندارد، همیشه فضای زیادی برای راه رفتن چاقو وجود دارد. به همین دلیل، حتی نوزده سال بعد، چاقوی من هنوز به نظر می رسد که از سنگ آهن جدا شده است.

با این حال، هر بار که به یک مکان سخت می رسم، می بینم که در کجا کار سختی خواهم داشت و حواسم را جمع می کنم. از نزدیک به این مکان نگاه می کنم، آهسته و نرم حرکت می کنم، چاقو را با احتیاط حرکت می دهم و ناگهان لاشه متلاشی می شود، مانند توده ای از خاک که روی زمین فرو می ریزد.

کامل! - پادشاه ون هوی فریاد زد. - پس از گوش دادن به سرآشپز دین، فهمیدم که چگونه به زندگی غذا بدهم.

وحدت جهان

و در واقع، همه چیز در جهان به هم مرتبط است. در کوچک می توانید بزرگ را ببینید، به ویژه - بازتابی از کل. و این جنبه دیگری از جهان بینی تائوئیست است.

بنابراین من با نقل قول دیگری از چوانگ تزو پایان می دهم:

«هرچقدر هم که با دست انسان هیزم بیاوری، باز هم می سوزد. اما آتش بیشتر گسترش می یابد و هیچ کس نمی داند پایان آن به کجا خواهد رسید.»

PS

این پایان موضوع استراتژی انتظار نیست، مطالب بیشتری در مورد آن وجود خواهد داشت، اما درک واقعی شکوه، سادگی و رهایی تنها با تمرین، آزمایش و اعتماد در زندگی به دست می آید.

ایتالیایی‌ها، آن لذت‌پرستان، مفهوم فوق‌العاده‌ای دارند، La Dolce Far Niente، که به معنای «بی‌کاری شیرین» ترجمه می‌شود. اعتقاد بر این است که این عبارت برای اولین بار توسط نویسنده رومی، پلینی جوان، که در سال های 61-113 پس از میلاد در ایتالیا زندگی می کرد، به کار گرفته شد. این مفهوم به همان بی خیالی بی خیالی اشاره دارد که فرصت دارید بعد از چند ساعت کار به خانه برگردید، چرت بزنید، سپس به کافه مورد علاقه خود بروید تا یک لیوان شراب یا یک فنجان قهوه خوشمزه بنوشید.

ایده توقف و انجام هیچ کاری جدید نیست - در چین باستاندر مورد مفهوم صحبت کرد وو وی، هنر تفکر منفعل. این در شرایطی است که انسان هیچ دلیلی برای حرکت ندارد، مهم نیست به جلو یا عقب برود. آموزش وو وی ارتباط نزدیکی با توانایی زندگی در لحظه، اینجا و اکنون دارد. بنابراین، اصول اولیه انجام هیچ کاری یا وو وی چیست که باید به آنها تکیه کنید تا هوشمندانه و با احساس بیکار شوید؟

چیزها را مجبور نکنید

اصول وو وی، هیچ کاری انجام نمی دهد، اولین بار در اثر چینی باستانی تائو ته چینگ، که در حدود قرن ششم قبل از میلاد نوشته شده است، بیان شد. بر اساس برخی منابع، نویسنده این اثر بزرگ، لائوتسه، فیلسوف باستانی چینی است.

اصل انتظار منفعلانه برای عمل، نه تحمیل وقایع، در آموزش هیچ کاری کلیدی تلقی می شود. سرعت دیوانه وار زندگی شما را مجبور می کند که رویدادها را پیش بینی کنید، از قبل فکر کنید، مغز خود را در جستجوی راه حل هایی برای مشکلاتی که هنوز وجود ندارند، تحت فشار قرار دهید. ما مجبوریم به جلو فرار کنیم، اما همچنان در جای خود باقی می‌مانیم، درست مانند قهرمانان لوئیس کارول.

هر چیزی که باید اتفاق بیفتد بدون مشارکت شما اتفاق می افتد. وقتی لحظه عمل فرا می رسد، احساس خواهید کرد که انرژی در شما جمع شده است، شما سرشار از قدرت و اراده برای حرکت به جلو هستید. خود سیب به دست شما خواهد افتاد.

دنیا را در نظر بگیرید

آخرین باری که ستارگان یا حرکت ابرها را در یک روز بادی تماشا کردید چه زمانی بوده است؟ چند دهه پیش، در جوانی؟ فیلسوف چینی، ژوانگ تزو، که او را نیز مؤلف دکترین وو وی می دانند، در مورد نیاز به انفعال متفکرانه در قرن چهارم قبل از میلاد صحبت کرد. به هر حال، از این اصل است که پاهای اثر معروف "هنر جنگ" رشد می کند: از پوچی سکوت برمی خیزد، از سکوت - عمل، از عمل - دانش.

به عنوان مثال، در ژاپن، به طور کلی یک روش رایج "غوطه ور شدن در جنگل" وجود دارد. دانشمندان ژاپنی به این نتیجه رسیده اند که 40 دقیقه پیاده روی در جنگل، در میان درختان، تأثیر مثبتی بر سلامت انسان دارد. سطح هورمون استرس کاهش می یابد، فشار خون عادی می شود، سیستم ایمنی تقویت می شود و به طور کلی احساس نزدیکی به شادی ایجاد می شود.

در اینجا یک گزینه استثنایی برای انجام هیچ کاری سالم وجود دارد - کاری را که انجام می دهید رها کنید و در نزدیکترین پارک قدم بزنید. به درختان نگاه کن، به باد گوش کن، به چیزهای کوچک توجه کن. در پایان پیاده روی مطمئناً احساس می کنید که یک فرد متفاوت هستید.

کم لذت ببرید

برای بسیاری از ما کمال گرایی از دوران کودکی به ما القا شده است. شاید به شما هم گفته شده باشد که باید برنامه ریزی کنید، رویاهای بزرگ داشته باشید، بیشتر تلاش کنید. مسابقه تسلیحاتی ابدی "بالاتر، قوی تر، بیشتر" فوق العاده خسته کننده است. تا زمانی که هدف به دست می آید، مطلقاً هیچ نیرویی برای لذت بردن از آن باقی نمی ماند. اگر این برای شما آشنا است، از اصل wu-wei استفاده کنید و هدف بیشتری را دنبال نکنید. از چیزهای کوچک لذت ببرید، اما آن را صادقانه انجام دهید.

دانشمندان مرکز تحقیقات دانشگاه برکلی به این نتیجه رسیدند که خوشبختی به معنای «کافی نبودن» نیست.

وقتی چیزهای خوبی وجود دارد، مغز آن را به عنوان لذت درک نمی کند و تولید هورمون های مربوطه را که این حالت جادویی را به ما می دهد متوقف می کند. برعکس، حتی بهتر است یاد بگیرید که شادی کنید و از چیزهای کوچک لذت ببرید.

البته این بدان معنا نیست که شما باید بر گلوی آرزوهای خود قدم بگذارید، با ژنده پوش راه بروید و روی خاکستر زندگی کنید. فقط از هر اتفاق خوبی که برای شما می افتد لذت ببرید، حتی اگر یک پرتو آفتاب در وسط یک روز تاریک باشد، نه یک بنتلی مجلل در پارکینگ اداری.

به سکوت گوش کن

تراژدی زمان ما سروصدایی است که یک دقیقه هم قطع نمی شود. به همه جا نفوذ می کند و حتی در شب هم متوقف نمی شود. سر و صدای شهر باعث می شود بدن ما هورمون استرس تولید کند. ماتیاس باسنر، استاد روانپزشکی و متخصص خواب در دانشکده پزشکی پرلمن در دانشگاه پنسیلوانیا می گوید: ترشح مداوم آدرنالین و کورتیزول برای سلامتی بسیار مضر است و ممکن است علت بیماری قلبی باشد.

ما شما را تشویق نمی کنیم که شهر را ترک کنید و در تایگا مستقر شوید تا از سکوت لذت ببرید. اما می توانید صدای گوشی خود را بیشتر خاموش کنید یا هدفون را از گوش خود بیرون بیاورید، شب ها تلویزیون یا موسیقی بلند را به عنوان همراهی پس زمینه روشن نکنید و مدتی (از 20 دقیقه تا یک ساعت) را در سکوت بگذرانید. به خاطر حفظ سلامتی خود در سکوت مغز استراحت می کند، فراموش نکن.