صفحه اصلی / در دفاع / مسئله ملی به عنوان مشکل برابری اجتماعی. پیتیریم سوروکین

مسئله ملی به عنوان مشکل برابری اجتماعی. پیتیریم سوروکین

با مقایسه نظریه شکل‌گیری‌های اجتماعی-اقتصادی و نظریه جامعه فراصنعتی، اشتراکات زیادی در آنها مشاهده می‌کنیم. اولاً، در چارچوب هر دو نظریه، مراحل عمده خاصی که از طریق آنها توسعه جامعه انسانی رخ می دهد، شناسایی و توجیه می شود. ثانیاً، هر دو نظریه مبتنی بر این شناخت هستند که منبع پیشرفت اجتماعی تغییرات در حوزه تولید مادی و تغییرات مرتبط با آن در حوزه اجتماعی است (گذر از اقتصاد مناسب به اقتصاد تولیدی، از دامداری عشایری به کشاورزی ساکن، از تولید صنفی گرفته تا صنایع بزرگ و کارآفرینی، توسعه زندگی شهری، ایجاد تولید انبوه و غیره). ثالثاً، هم کلاسیک‌های مارکسیسم و ​​هم پدیدآورندگان نظریه جامعه فراصنعتی خاطرنشان کردند که این انتقال‌ها خود از یک وضعیت جامعه به حالت دیگر در ماهیت تغییرات انقلابی است (به یاد داشته باشید: انقلاب کشاورزی، انقلاب صنعتی و غیره). ). با این حال، بین این دو دیدگاه در مورد تاریخ تفاوت های چشمگیری وجود دارد. بارزترین آن اختلاف دیدگاه ها در مورد مراحل اصلی توسعه اجتماعی-تاریخی بشریت است. با این حال، چیز دیگری مهم تر است. با توجه به اهمیت عوامل اقتصادی-اجتماعی در توسعه جامعه، طرفداران نظریه جامعه فراصنعتی بر نقش ویژه و روزافزون جنبه معنوی زندگی اجتماعی یعنی دانش مردم، رهنمودهای ارزشی آنها و آرزوهای زندگی تاکید دارند. جی. گالبریت خاطرنشان می کند که سواد و آموزش آن دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی را با خود به ارمغان آورد، "که به نظر من بسیار مهمتر از هر محصول پیشرفت فنی است." در این موضع، طرفداران نظریه جامعه فراصنعتی به آن دسته از پژوهشگرانی نزدیک می شوند که با نظریه تمدن های محلی مشترک هستند. مفاهیم اساسی: تمدن، شکل گیری اجتماعی-اقتصادی، رویکرد صحنه ای به تاریخ، رویکرد تمدنی محلی به تاریخ. اصطلاحات: نوع فرهنگی-تاریخی، اقلیت خلاق، مبنا، روبنا.

خودت را امتحان کن

1) معانی اصلی مفهوم «تاریخ» چیست؟ 2) دشواری های درک گذشته چیست؟ 3) منظور ن.دانیلوسکی از نوع فرهنگی-تاریخی چیست؟ 4) A. Toynbee تمدن را چگونه تعریف می کند؟ به نظر او چه عواملی بر توسعه تمدن تأثیر می گذارد؟ 5) چرا رویکرد به تاریخ توسط A. Toynbee و N. Danilevsky "محلی-تمدنی" نامیده شد؟ مزایا و معایب این روش چیست؟ 6) مفاد اصلی دکترین مارکسیستی تشکیلات اجتماعی-اقتصادی را آشکار کنید. 7) نقاط قوت و نقاط ضعفرویکرد تکوینی؟ 8) رویکرد صحنه ای به تاریخ توسط دی. بل، او. تافلر، یو. روسترو را مقایسه کنید. به نظر شما هر یک از محققین بر اساس شناسایی فازهای اصلی چیست؟ توسعه تاریخی? 9) مهم ترین تفاوت بین دو جهت رویکرد صحنه به تاریخ چیست؟

فکر کن، بحث کن، انجام بده

1. فیلسوفان اشراق، توسعه جامعه را به بهبود جنبه های مختلف آن، به صعود به بلندی های روشنایی و عدالت تعبیر کردند. آیا سیر بعدی توسعه تاریخی این پیش‌بینی را تأیید کرده است؟ نتیجه گیری خود را توضیح دهید 2. ک. مارکس در نامه خود به V. Zasulich از تشکیلات باستانی، اقتصادی و کمونیستی یاد می کند. اولی مبتنی بر روابط وابستگی شخصی است، دومی - بر اساس وابستگی های مادی. اصل کمونیسم وابستگی متقابل توسعه کل توسط رشد افراد فردی است - "توسعه هر یک شرط توسعه همه است." به نظر شما، آیا این «شماتیک جهانی» با سه مرحله توسعه اجتماعی که در چارچوب نظریه جامعه فراصنعتی متمایز می شوند مطابقت دارد؟ برای پاسخ خود دلیل بیاورید. 3. مقایسه رویکردهای شکلی و محلی-تمدنی به توسعه اجتماعی-تاریخی. جدول را پر کنید.

خطوط مقایسه رویکرد تکوینی رویکرد تمدنی محلی

رابطه عوامل مادی و معنوی در توسعه جامعه

جهت توسعه تاریخی

تفسیر مفهوم «پیشرفت»

چشم انداز دنیای مدرن

4. ویژگی ها و تفاوت های مشترک در تفسیر تاریخ جهان توسط طرفداران دکترین شکل گیری ها و طرفداران نظریه جامعه فراصنعتی را مشخص کنید. جدول مقایسه درست کنید 5. در چارچوب رویکرد شکلی از مفاهیم «شیوه تولید»، «پایه»، «روبنا» استفاده می شود. چه مفاهیمی برای توصیف استفاده می شود روند تاریخیحامیان رویکرد تمدنی محلی؟ 6. معلم به دانش آموزان دو وظیفه پیشنهاد کرد: توصیف قرون وسطی تمدن اروپاییو ویژگی های اصلی تشکیلات اجتماعی-اقتصادی فئودالی را نشان می دهد. پاسخ های دانش آموزان از چه نظر یکسان و از چه جهت متفاوت خواهد بود؟ 7. "در تاریخ جهانمن تصویری از شکل گیری و تغییر ابدی، تبدیل شدن و مرگ معجزه آسای اشکال ارگانیک را می بینم. و یک مورخ قسم خورده در آن شباهت نوعی کرم نواری را می بیند که دوره به دوره به طور خستگی ناپذیر رشد می کند. آیا نویسنده این سطور حامی رویکرد صحنه محور یا بومی-تمدنی تاریخ است؟ پاسخ خود را توضیح دهید.

با منبع کار کنید

بحران واقعی مرگ و میر فرهنگ و جامعه غربی نیست، یعنی بحران نه به معنای نابودی و نه پایان وجود تاریخی آنها نیست. تنها بر اساس قیاس های بیولوژیکی، همه این نظریه ها بی اساس هستند. قانون واحدی وجود ندارد که طبق آن هر فرهنگی مراحل کودکی، بلوغ و مرگ را طی کند. هیچ یک از طرفداران این نظریه های بسیار قدیمی نتوانسته است نشان دهد که کودکی جامعه یا پیری فرهنگ چیست. ویژگی های معمول هر سنی چیست؟ کی و چگونه یک جامعه می میرد و مرگ جامعه و فرهنگ به طور کلی به چه معناست. از همه لحاظ، نظریه هایی که در مورد آن ما در مورد، قیاس های ساده ای هستند که از اصطلاحات مبهم، کلیات ناموجود و ادعاهای بی معنی تشکیل شده اند. آنها حتی کمتر متقاعد کننده هستند و استدلال می کنند که فرهنگ غربی به مرحله نهایی پیری رسیده است و اکنون در بند مرگ است. در عین حال، نه معنای «مرگ» فرهنگ غرب توضیح داده شده است و نه مدرکی ارائه شده است. ...همانطور که جایگزین کردن یک شیوه زندگی برای یک فرد به معنای مرگ او نیست، جایگزینی یک فرهنگ اساسی با دیگری منجر به مرگ جامعه و فرهنگ آن نمی شود که در حال دگرگونی است. در فرهنگ غرب در پایان قرون وسطی، به همین ترتیب از یک شکل اساسی اجتماعی-فرهنگی به شکل دیگر تغییر یافت... و با این حال، چنین تغییری به وجود جامعه پایان نداد. پس از هرج و مرج دوران گذار در پایان قرون وسطی، فرهنگ و جامعه غرب به مدت پنج قرن شکوه کامل توانایی های خلاقانه خود را به نمایش گذاشت و یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ فرهنگ جهان را نوشت. پرسش‌ها و تکالیف: 1) پی. سوروکین برخی از «نظریه‌های قدیمی» را نقد می‌کند. در مورد چه نظریه هایی صحبت می کنیم؟ سازندگان آنها را نام ببرید. 2) نویسنده برای نقد این نظریه ها از چه استدلال هایی استفاده می کند؟ آیا آنها نقاط قوتی دارند؟ آنها را نام ببرید.

با در نظر گرفتن جامعه به عنوان یک سیستم، ما قبلاً به ویژگی هایی مانند توانایی آن در تغییر و توسعه اشاره کرده ایم. گذشته تاریخی بشر گواه تغییر مداوم حالات، اشکال سازماندهی زندگی اجتماعی و سبک زندگی مردم است. از دیرباز، نه تنها برای توصیف تاریخ، بلکه برای درک و تفسیر وقایع و پدیده های گذشته تلاش شده است تا آنچه را که رایج و تکرار می شود به شیوه ای منحصر به فرد ببینیم.
علاقه به گذشته تصادفی نیست: به ما کمک می کند امروز را درک کنیم و به فردا نگاه کنیم. اما درک تاریخ، همانطور که می دانید، موضوع آسانی نیست. مورخ به جهانی روی می آورد که دیگر وجود ندارد. او باید آن را بر اساس شواهد و آثاری که تا به امروز باقی مانده است، بازسازی کند. از آنجایی که شواهد معمولاً ناقص هستند و وقایع اغلب در زمان دور هستند، گزارش‌های تاریخی ممکن است نادرست باشند. این به یکی از نویسندگان اسپانیایی مبنایی داد تا جوهر تاریخ را به طور نیمه شوخی اینگونه تعریف کند: این چیزی است که گاهی هرگز اتفاق نیفتاده است و توسط کسی که هرگز آنجا نبوده توصیف شده است.
اما این تنها مشکل در درک گذشته نیست. مورخ صرفاً به بازسازی و توصیف واقعه محدود نمی شود. او تلاش می‌کند تا دریابد چرا این اتفاق افتاده، چه پیامدهایی را به دنبال داشته است، چه اهدافی را شرکت‌کنندگان در آن دنبال کرده‌اند و... در عین حال محقق ناخواسته ویژگی‌های دورانی را که خود هم‌عصر آن است، به گذشته منتقل می‌کند. و نه تنها زمان متفاوت، دوران متفاوت بر تفسیر و ارزیابی وقایع توسط مورخ تأثیر می گذارد، بلکه بر مواضع شخصی، اولویت های ارزشی و نگرش های ایدئولوژیک او نیز تأثیر می گذارد. شاید دقیقاً همین ویژگی دانش تاریخی بود که او در ذهن داشت فیلسوف فرانسویسی. مونتسکیو، با این استدلال که تاریخ مجموعه ای از رویدادهای ساختگی در مورد آنچه اتفاق افتاده است.
در کنار دانش تاریخی خاص که جنبه های مختلف گذشته را بازآفرینی می کند، نتایجی که بر اساس تحلیل و تعمیم این دانش به دست می آید از اهمیت بالایی برخوردار است. برخی از مورخان و فیلسوفان می کوشند تا به طور ذهنی کل فرآیند تاریخی جهان را در آغوش بگیرند، مسیر کلی توسعه انسانی را کشف کنند و نظریه های کلان توسعه اجتماعی-تاریخی را ایجاد کنند.
رویکردهای متفاوتی برای تحلیل تاریخ جهان وجود دارد. هر کدام از آنها تصویر اجتماعی خود را از جهان ارائه می دهند. بیایید به مواردی که بیشترین شیوع را دارند نگاه کنیم.

نظریه تمدن های محلی

مقوله کلیدی این نظریه همانطور که می دانید مفهوم «تمدن» یا «نوع فرهنگی-تاریخی» است. مورخ روسی قرن نوزدهم. N. Ya. Danilevsky(1822-1885) بر این باور بود که تشخیص این گونه از جامعه یکی از وظایف اصلی محقق است. در این صورت باید به منحصر به فرد بودن رشد دینی، اجتماعی، روزمره، صنعتی، علمی و هنری توجه داشت. نویسنده معتقد بود که مبانی زندگی هر نوع فرهنگی-تاریخی به جوامع فرهنگی دیگر منتقل نمی شود، آنها به طور مستقل توسعه می یابند و فقط در یک گروه معین از مردم اهمیت دارند. نوع فرهنگی-تاریخی در چارچوب یکپارچگی خود سه مرحله رشد را طی می کند: رشد، خودتعیین فرهنگی و سیاسی. "گل و باردهی"؛ فرسودگی نیرو، انباشتگی تضادهای غیر قابل حل، از دست دادن ایمان. دانیلوسکی تأکید کرد: «هیچ یک از انواع فرهنگی و تاریخی، دارای امتیاز پیشرفت بی پایان نیست.»
مورخ انگلیسی A. Toynbee(1889-1975) تعریف می کند تمدنبه عنوان جوامعی "گسترده تر از ملت ها، اما کمتر از کل بشریت". نویسنده ده تمدن کاملاً مستقل را برشمرده است. از این میان، او مسیحی غربی، ارتدوکس، اسلامی، هندو و خاور دور را به عنوان «زنده» طبقه بندی کرد.
به نظر توینبی، ظاهر منحصر به فرد تمدن تحت تأثیر عوامل بسیاری از جمله ویژگی های محیط طبیعی و جغرافیایی شکل می گیرد. توسعه تمدن به این بستگی دارد که آیا مردم قادر به یافتن "پاسخ" شایسته برای چالش های متعددی هستند (امروز ما آنها را مشکلات می نامیم) که جامعه با آن مواجه است: کمبود منابع طبیعی، افزایش تعداد افرادی که قادر به کار نیستند. و غیره. چنین پاسخ‌هایی را فقط می‌توان «اقلیت خلاق» ایجاد کرد، که سپس باید دیگران را به حرکت در مسیر انتخاب شده ترغیب کند. هر تمدن موجودی واحد است که نظام ارزشی خاص خود را دارد که بالاترین آنها مذهبی است.
به گفته توینبی، تمدن ها با یک چرخه بسته از وجود تاریخی مشخص می شوند: آنها به وجود می آیند، به دلیل انرژی "انگیزه حیاتی" رشد می کنند، سپس "شکستگی" رخ می دهد که منجر به زوال و زوال می شود. این فروپاشی در وهله اول با تبدیل «اقلیت خلاق» به یک کاست خود تداوم بخش است که دیگر قادر به یافتن راه هایی برای حل مشکلات جدید نیست. در همان زمان، یک لایه از "پرولتاریای داخلی" در حال رشد است - افرادی که قادر به کار یا دفاع از میهن نیستند، اما در عین حال سهم خود را از "نان و سیرک" از جامعه می خواهند. وضعیت با این واقعیت پیچیده تر می شود که در مرزهای خارجی تمدن تهدیدهایی از جانب "مردم وحشی" وجود دارد که تحت فشار آنها ممکن است که به دلیل مشکلات داخلی ضعیف شده است سقوط کند.
درک عجیبی از تمدن مطرح شد فیلسوف آلمانی او. اسپنگلر(1880-1936). او معتقد بود که در تاریخ بشر هشت فرهنگ وجود داشته است که هر کدام در طول حیات خود مراحل مختلفی را طی کرده و با مرگ به یک تمدن تبدیل شده است. گذار از فرهنگ به تمدن به معنای کاهش خلاقیت و اعمال قهرمانانه است. هنر واقعی غیر ضروری است، کار مکانیکی پیروز می شود.
بنابراین، بنیانگذاران رویکرد تمدنی محلیبرگرفته از این واقعیت است که "واحد" اصلی فرآیند اجتماعی-تاریخی است جوامع مستقل، نسبتا بسته (محلی) -تمدن عوامل بسیاری، مردمان مختلف را در اجتماعات تمدنی متحد می کند، اما مهمتر از همه، اشتراک فرهنگ معنوی و ارزش های دینی. هر تمدنی مسیر توسعه تاریخی خود را طی می کند: سرچشمه می گیرد، به اوج خود می رسد، تمایل به زوال دارد و ناپدید می شود (در اینجا می توانیم تشابه مستقیمی با مراحل رشد هر موجود زنده ببینیم).
بسیاری از محققان مدرن از اصول رویکرد تمدنی محلی در کار خود استفاده می کنند. بنابراین، یک فیلسوف مدرن آمریکایی اس. هانتینگتوناو به تبعیت از پیشینیان خود، تمدن ها را به عنوان جوامع فرهنگی تعریف می کند که از نظر تاریخ، زبان، سنت ها و مهمتر از همه دین با یکدیگر تفاوت دارند. نویسنده هشت تمدن اصلی جهان مدرن را شناسایی می کند: غربی، کنفوسیوس، ژاپنی، اسلاو-ارتدوکس، اسلامی، هندو، آفریقایی، آمریکای لاتین. روابط بین تمدن ها به طور بالقوه متضاد است، زیرا آشتی دادن ارزش ها و باورها بسیار دشوارتر از منافع اقتصادی و سیاسی است. نویسنده درگیری های بزرگ بین تمدنی ("جنگ تمدن ها") را در آینده رد نمی کند.
پژوهشگران مدرن با تکیه بر نقاط قوت رویکرد تمدنی بومی (با تمرکز بر بررسی جوامع واقعی فرهنگی و تاریخی در مظاهر منحصربه‌فرد تکرار نشدنی آن‌ها) تلاش می‌کنند تا بر نقاط ضعف آن غلبه کنند. اینها قبل از هر چیز شامل اغراق در لحظه انزوای متقابل تمدن ها است که یکپارچگی روند جهانی-تاریخی را از بین می برد. قبلاً توینبی با احساس آسیب پذیری چنین دیدگاهی از تاریخ، تأکید کرد که هرگز موانع کاملاً غیرقابل نفوذ بین تمدن ها وجود نداشته است. او همچنین معتقد بود که در آینده می توان با پیوستن به یک تمدن واحد بر انزوای تمدن های فردی غلبه کرد. دین جهانی.
یکی دیگر از اشکالات رویکرد تمدنی محلی با زیست‌شناسی معینی از مراحل توسعه تمدن همراه است. نویسندگان مدرن خاطرنشان می کنند که چنین ساختار دایره ای هماهنگ وجود ندارد. بلکه می‌توان در مورد «خروج‌های» تمدنی (روزهای شکوفایی) و «آب‌ها» (بحران‌ها، افول‌ها) صحبت کرد، اما چنین تناوب‌هایی دارای قاعده‌مندی مشخصی نیست.

تئوری شکل گیری های اجتماعی-اقتصادی

ک. مارکسو اف. انگلس،همانطور که می دانید، ما در نظر گرفتیم تشکیلاتبه عنوان مراحل توسعه تاریخی جامعه، که هر یک با شیوه تولید خاص خود، سیستم معینی از روابط اقتصادی مشخص می شود - اساسجامعه، و نیز مجموعه خاصی از روابط سیاسی، حقوقی، ایدئولوژیک، اخلاقی و غیره و اشکال آگاهی اجتماعی که شکل می گیرد. روبناجامعه اساس روبنا را تعیین می کند ، اما دومی نه تنها اساس را منعکس می کند ، بلکه متعاقباً شرایطی را برای توسعه آن ایجاد می کند (تثبیت ارزش های ایدئولوژیک ، هنجارهای اجتماعی).
بنیانگذاران مارکسیسم انواع مختلفی از شکل‌گیری‌های اجتماعی-اقتصادی را شناسایی و مطالعه کردند. در یکی از گونه شناسی ها، تشکیلات پیشاسرمایه داری، سرمایه داری و کمونیستی نامیده می شد. متعاقباً، طرحی شامل تشکل‌های بدوی کمونی، برده‌داری، فئودالی و سرمایه‌داری ایجاد شد. هر یک از آنها مرحله ای از حرکت بشریت در مسیر پیشرفت اجتماعی محسوب می شدند.
انتقال از یک شکل به شکل دیگر ناشی از تضادهایی است که در روش تولید ایجاد می شود: نیروهای تولیدی توسعه یافته نیاز به تغییراتی در روابط اقتصادی و سپس در کل روبنا دارند. این تضاد در جامعه ای مبتنی بر مالکیت خصوصی شکل یک مبارزه طبقاتی را به خود می گیرد، جایی که برخی از طبقات برای حفظ نظم قبلی اشیاء تلاش می کنند، در حالی که برخی دیگر به دنبال تغییرات تعیین کننده هستند. بالاترین شکل مبارزه طبقاتی، انقلاب اجتماعی است.
بنابراین، یک مدل مرحله‌ای از توسعه اجتماعی-تاریخی پیشنهاد شد که سپس توسط بسیاری از محققان مورد استفاده قرار گرفت. پیرو مارکس V. I. لنینایجاد آموزه تشکل‌ها را بزرگترین دستاورد اندیشه اجتماعی می‌دانست: «آشوب و خودسری که تا آن زمان در دیدگاه‌های تاریخ و سیاست حاکم بود، جای خود را به یک نظریه علمی شگفت‌انگیز یکپارچه و هماهنگ داد که نشان می‌دهد چگونه از یک راه اجتماعی زندگی، در نتیجه رشد نیروهای مولد، رشد می کند، زندگی دیگری بلندتر.»
رویکرد تکوینی، که تا همین اواخر در علوم اجتماعی روسیه به عنوان تنها رویکرد صحیح در نظر گرفته می‌شد، امروزه توسط بسیاری به طور انتقادی درک می‌شود. اول از همه، جهانی بودن و کاربردی بودن آن برای همه کشورها و دوره ها مورد تردید قرار می گیرد. همه حقایق تاریخی در طرح تکوینی «جا نمی‌شوند». به عنوان مثال، همزمان با دولت های برده دار مدیترانه، قبایلی بودند که در مرحله یک سیستم ابتدایی و باستانی و همچنین جامعه بودند. نوع شرقی. از لحاظ نظری، برده داری نشان دهنده مرحله بعدی توسعه پس از نظام قبیله ای است، اما در تاریخ واقعی هر دوی آنها در یک زمان وجود داشته اند. دوران تاریخی. در همان زمان، مرگ دولت‌های برده‌دار توسط مردم و قبایلی که در مرحله ابتدایی‌تری از توسعه قرار داشتند، رخ داد.
نظر منتقدان آن، نظریه تشکل‌ها، ایده‌ای سرنوشت‌ساز و بی‌رقیب از روند تاریخی ایجاد می‌کند. نقش را کمرنگ می کند فعالیت انسانیو آگاهی بسیاری از پدیده های مدرن نیز در چارچوب رویکرد تکوینی نمی گنجند. امروزه، اکثر محققین ایده‌هایی درباره دستیابی به مرحله توسعه کمونیستی در آینده قابل پیش‌بینی را یک پیش‌بینی مبتنی بر علمی نمی‌دانند.
در همان زمان، ایده مرحله بندی در توسعه اجتماعی، شناسایی مراحل "رشد" با در نظر گرفتن، اول از همه، عوامل فنی و اقتصادی، در هنگام توسعه سایر مدل های توسعه اجتماعی مورد تقاضا بود.

نظریه جامعه فراصنعتی

در دهه 70 قرن گذشته کتابی از یک جامعه شناس آمریکایی منتشر شد دی بلا"جامعه پسا صنعتی آینده". همانطور که خود نویسنده خاطرنشان کرد، او "خط محوری" تحلیل شکلی مارکسیستی را که بر اساس تغییر در اشکال مالکیت ساخته شده است: فئودالیسم - سرمایه داری - سوسیالیسم و ​​خط دیگری: جامعه ماقبل صنعتی - صنعتی - فراصنعتی مقایسه کرد. . دومی، به گفته نویسنده، نه یک املاک یا مزرعه دهقانی، نه یک شرکت صنعتی، بلکه یک دانشگاه را نشان می دهد. جامعه فراصنعتی با افزایش نقش علم مشخص می شود، تولید مواد جایگاه پیشرو خود را در جامعه به بخش خدمات واگذار می کند و نقش پیش بینی دولت افزایش می یابد.
یکی دیگر از محققین غربی - O. Tofflerسه موج را در توسعه بشریت شناسایی می کند. حدود 10 هزار سال پیش اولین موج تغییرات عمده آغاز شد. او قبایل کوچ نشین را به دهقانان ساکن تبدیل کرد. این انقلاب کشاورزی سرآغاز توسعه انسانی در چارچوب تمدن بود. نتیجه آن ظهور و استقرار یک جامعه کشاورزی یا سنتی برای قرن ها بود. حدود 300 سال پیش در اروپای غربیانقلاب صنعتی آغاز شد که نتیجه آن تبدیل یک جامعه کشاورزی به یک جامعه صنعتی بود. و امروزه، سبک زندگی مردم دوباره به طور قابل توجهی در حال تغییر است. موج سوم تغییر کمتر از انقلاب صنعتی عمیق نیست، اما سرعت تغییر به طور قابل توجهی سریعتر شده است. جهان به سرعت در حال ورود به یک جامعه فراصنعتی است.
یکی دیگر از جامعه شناسان آمریکایی، W. روستوپنج مرحله از توسعه جامعه را مشخص می کند که دو مرحله از آنها میانی است و انتقال به مرحله جدیدی از توسعه را تضمین می کند.
- جامعه سنتی. اینها جوامع کشاورزی با فناوری نسبتاً ابتدایی، غلبه کشاورزی در اقتصاد، ساختار طبقاتی و قدرت مالکان بزرگ هستند.
- جامعه انتقالی در این مرحله، پیش نیازها برای گذار به مرحله جدیدی از توسعه ایجاد می شود: کارآفرینی ظهور می کند، دولت های متمرکز شکل می گیرند و هویت ملی.
- مرحله "تغییر" با انقلاب های صنعتی و تحولات عمده اجتماعی-اقتصادی و سیاسی متعاقب آن.
- مرحله "بلوغ" مرتبط با توسعه انقلاب علمی و فناوری و رشد شهرها.
- عصر "مصرف انبوه بالا". مهمترین ویژگی آن رشد چشمگیر بخش خدمات، تبدیل تولید کالاهای مصرفی به بخش اصلی اقتصاد است.
در توصیف جامعه مدرن پسا صنعتی، نویسندگان داخلی و خارجی ویژگی هایی مانند افزایش شدید "صنایع فکری مصنوعی" - میکروالکترونیک، بیوتکنولوژی، ارتباطات راه دور را برجسته می کنند. جهانی شدن روزافزون اقتصاد مشکلات جدیدی وجود دارد که عمدتاً ناشی از وضعیت نامطلوب جمعیتی در اکثر کشورهای غربی است.
علیرغم اهمیت پیشرفت فناوری و دستاوردهای اقتصادی در یک جامعه فراصنعتی، اصلی ترین چیزی که به گفته محققان برجسته، ماهیت توسعه آن را امروز تعیین می کند، پتانسیل معنوی یک فرد، دانش، توانایی ها، ارزش ها، اولویت ها است. این همان چیزی است که در حال تبدیل شدن به منبع اصلی قرن بیست و یکم است.

دو شاخه از رویکرد مرحله ای به تاریخ: مشترک و تفاوت

با مقایسه نظریه شکل‌گیری‌های اجتماعی-اقتصادی و نظریه جامعه فراصنعتی، اشتراکات زیادی در آنها مشاهده می‌کنیم.
اولاً، در چارچوب هر دو نظریه، مراحل عمده خاصی که از طریق آنها توسعه جامعه انسانی رخ می دهد، شناسایی و توجیه می شود. ثانیاً، هر دو نظریه مبتنی بر این شناخت هستند که منبع پیشرفت اجتماعی تغییرات در حوزه تولید مادی و تغییرات مرتبط با آن در حوزه اجتماعی است (گذر از اقتصاد مناسب به اقتصاد تولیدی، از دامداری عشایری به کشاورزی ساکن، از تولید صنفی گرفته تا صنایع بزرگ و کارآفرینی، توسعه زندگی شهری، ایجاد تولید انبوه و غیره). ثالثاً، هم کلاسیک‌های مارکسیسم و ​​هم پدیدآورندگان نظریه جامعه فراصنعتی خاطرنشان کردند که این انتقال‌ها خود از یک وضعیت جامعه به حالت دیگر در ماهیت تغییرات انقلابی است (به یاد داشته باشید: انقلاب کشاورزی، انقلاب صنعتی و غیره). ).
با این حال، بین این دو دیدگاه در مورد تاریخ تفاوت های چشمگیری وجود دارد. بارزترین آن اختلاف دیدگاه ها در مورد مراحل اصلی توسعه اجتماعی-تاریخی بشریت است. با این حال، چیز دیگری مهم تر است. با توجه به اهمیت عوامل اقتصادی-اجتماعی در توسعه جامعه، طرفداران نظریه جامعه فراصنعتی بر نقش ویژه و روزافزون جنبه معنوی زندگی اجتماعی یعنی دانش مردم، رهنمودهای ارزشی آنها و آرزوهای زندگی تاکید دارند. سواد و آموزش آن دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی، یادداشت ها را با خود به ارمغان آورد جی. گالبریت،"که به نظر من بسیار مهمتر از هر محصول پیشرفت تکنولوژیکی است."
در این موضع، طرفداران نظریه جامعه فراصنعتی به آن دسته از پژوهشگرانی نزدیک می شوند که با نظریه تمدن های محلی مشترک هستند.
مفاهیم اساسی:تمدن، شکل گیری اجتماعی-اقتصادی، رویکرد صحنه ای به تاریخ، رویکرد تمدنی محلی به تاریخ.
شرایط:نوع فرهنگی-تاریخی، اقلیت خلاق، مبنا، روبنا.

1) معانی اصلی مفهوم «تاریخ» چیست؟ 2) دشواری های درک گذشته چیست؟ 3) منظور ن.دانیلوسکی از نوع فرهنگی-تاریخی چیست؟ 4) A. Toynbee تمدن را چگونه تعریف می کند؟ به نظر او چه عواملی بر توسعه تمدن تأثیر می گذارد؟ 5) چرا رویکرد به تاریخ توسط A. Toynbee و N. Danilevsky "محلی-تمدنی" نامیده شد؟ مزایا و معایب این روش چیست؟ 6) مفاد اصلی دکترین مارکسیستی تشکیلات اجتماعی-اقتصادی را آشکار کنید. 7) نقاط قوت و ضعف رویکرد تکوینی چیست؟ 8) رویکرد صحنه ای به تاریخ توسط دی. بل، او. تافلر، یو. روسترو را مقایسه کنید. به نظر شما هر محققی برای شناسایی مراحل اصلی توسعه تاریخی از چه چیزی استفاده می کند؟ 9) مهم ترین تفاوت بین دو جهت رویکرد صحنه به تاریخ چیست؟

1. فیلسوفان اشراق، توسعه جامعه را به بهبود جنبه های مختلف آن، به صعود به بلندی های روشنایی و عدالت تعبیر کردند.
آیا سیر بعدی توسعه تاریخی این پیش‌بینی را تأیید کرده است؟ نتیجه گیری خود را توضیح دهید
2. ک. مارکس در نامه خود به V. Zasulich از تشکیلات باستانی، اقتصادی و کمونیستی یاد می کند. اولی مبتنی بر روابط وابستگی شخصی است، دومی - بر اساس وابستگی های مادی. اصل کمونیسم وابستگی متقابل توسعه کل توسط رشد افراد فردی است - "توسعه هر یک شرط توسعه همه است."
به نظر شما، آیا این «شماتیک جهانی» با سه مرحله توسعه اجتماعی که در چارچوب نظریه جامعه فراصنعتی متمایز می شوند مطابقت دارد؟ برای پاسخ خود دلیل بیاورید.
3. مقایسه رویکردهای شکلی و محلی-تمدنی به توسعه اجتماعی-تاریخی. جدول را پر کنید.

4. ویژگی ها و تفاوت های مشترک در تفسیر تاریخ جهان توسط طرفداران دکترین شکل گیری ها و طرفداران نظریه جامعه فراصنعتی را مشخص کنید. جدول مقایسه درست کنید
5. در چارچوب رویکرد شکلی از مفاهیم «شیوه تولید»، «پایه»، «روبنا» استفاده می شود. و حامیان رویکرد تمدنی بومی با کمک چه مفاهیمی به توصیف روند تاریخی می پردازند؟
6. معلم به دانش آموزان دو وظیفه پیشنهاد کرد: توصیف تمدن اروپای قرون وسطی و نشان دادن ویژگی های اصلی شکل گیری اجتماعی-اقتصادی فئودالی. پاسخ های دانش آموزان از چه نظر یکسان و از چه جهت متفاوت خواهد بود؟
7. «در تاریخ جهان تصویری از شکل گیری و تغییر ابدی، شکل گیری معجزه آسا و مرگ اشکال ارگانیک را می بینم. و یک مورخ قسم خورده در آن شباهت نوعی کرم نواری را می بیند که دوره به دوره به طور خستگی ناپذیر رشد می کند.
آیا نویسنده این سطور حامی رویکرد صحنه محور یا بومی-تمدنی تاریخ است؟ پاسخ خود را توضیح دهید.

بحران واقعی مرگ و میر فرهنگ و جامعه غربی نیست، یعنی بحران نه به معنای نابودی و نه پایان وجود تاریخی آنها نیست. تنها بر اساس قیاس های بیولوژیکی، همه این نظریه ها بی اساس هستند. قانون واحدی وجود ندارد که طبق آن هر فرهنگی مراحل کودکی، بلوغ و مرگ را طی کند. هیچ یک از طرفداران این نظریه های بسیار قدیمی نتوانسته است نشان دهد که کودکی جامعه یا پیری فرهنگ چیست. ویژگی های معمول هر سنی چیست؟ کی و چگونه یک جامعه می میرد و مرگ جامعه و فرهنگ به طور کلی به چه معناست.
از همه جهات، نظریات مورد بحث، تشبیهات صرف هستند، متشکل از اصطلاحات مبهم، کلیات ناموجود و ادعاهای بی معنی. آنها حتی کمتر متقاعد کننده هستند و استدلال می کنند که فرهنگ غربی به مرحله نهایی پیری رسیده است و اکنون در بند مرگ است. در عین حال، نه معنای «مرگ» فرهنگ غرب توضیح داده شده است و نه مدرکی ارائه شده است.
...همانطور که جایگزین کردن یک شیوه زندگی برای یک فرد به معنای مرگ او نیست، جایگزینی یک فرهنگ اساسی با دیگری منجر به مرگ جامعه و فرهنگ آن نمی شود که در حال دگرگونی است. در فرهنگ غرب در پایان قرون وسطی، به همین ترتیب از یک شکل اساسی اجتماعی-فرهنگی به شکل دیگر تغییر یافت... و با این حال، چنین تغییری به وجود جامعه پایان نداد. پس از هرج و مرج دوران گذار در پایان قرون وسطی، فرهنگ و جامعه غرب به مدت پنج قرن شکوه کامل توانایی های خلاقانه خود را به نمایش گذاشت و یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ فرهنگ جهان را نوشت.
سوالات و وظایف: 1) P. Sorokin برخی از "نظریه های قدیمی" را نقد می کند. در مورد چه نظریه هایی صحبت می کنیم؟ سازندگان آنها را نام ببرید. 2) نویسنده برای نقد این نظریه ها از چه استدلال هایی استفاده می کند؟ آیا آنها نقاط قوتی دارند؟ آنها را نام ببرید.

پیتیریم الکساندروویچ سوروکین(1889-1968) - یکی از برجسته ترین کلاسیک های جامعه شناسی که تأثیر زیادی در توسعه آن در قرن بیستم داشت. گاهی اوقات پی سوروکین را نه یک جامعه شناس روسی، بلکه یک آمریکایی می نامند. در واقع، از نظر زمانی، دوره "روسی" فعالیت او به شدت محدود به سال 1922، سال اخراج او از روسیه است. با این حال، شکل گیری دیدگاه های جامعه شناختی سوروکین و همچنین موقعیت سیاسی او دقیقاً در سرزمین مادری او در شرایط جنگ ها، انقلاب ها، مبارزه احزاب سیاسی و مدارس علمی رخ داد. در کار اصلی دوره "روسیه" - دو جلدی "سیستم جامعه شناسی" (1920) - او اصول اساسی نظریه قشربندی اجتماعی و تحرک اجتماعی را تدوین می کند (او این اصطلاحات را به استفاده علمی وارد کرد)، ساختارهای نظری جامعه شناسی، برجسته کردن تحلیل اجتماعی، مکانیک اجتماعی و ژنتیک اجتماعی.

سوروکین اساس تحلیل جامعه‌شناختی را افراد می‌داند که آنها را مدلی کلی از یک گروه اجتماعی و جامعه به عنوان یک کل می‌داند. او گروه‌های اجتماعی را به سازمان‌یافته و سازمان‌یافته تقسیم می‌کند. توجه ویژهتمرکز بر تحلیل ساختار سلسله مراتبیگروه اجتماعی سازمان یافته در درون گروه ها اقشار (لایه هایی) وجود دارد که بر اساس ویژگی های اقتصادی، سیاسی و حرفه ای از هم متمایز می شوند. سوروکین استدلال کرد که جامعه ای بدون قشربندی و نابرابری یک افسانه است. شکل ها و نسبت های لایه بندی ممکن است تغییر کند، اما ماهیت آن ثابت است. قشربندی یکی از ویژگی های تغییر ناپذیر هر جامعه سازمان یافته است و در جوامع غیر دموکراتیک و در جوامعی با "دموکراسی های در حال شکوفایی" وجود دارد.

سوروکین در مورد حضور دو نوع تحرک اجتماعی در جامعه صحبت می کند - عمودی و افقی. تحرک اجتماعی به معنای انتقال از یک موقعیت اجتماعی به موقعیت دیگر است، نوعی "آسانسور" برای حرکت هم در یک گروه اجتماعی و هم بین گروه ها. قشربندی و تحرک اجتماعی در جامعه از پیش تعیین شده است که افراد از نظر قدرت بدنی، توانایی های ذهنی، تمایلات، سلیقه ها و غیره با هم برابر نیستند. علاوه بر این، با توجه به واقعیت فعالیت های مشترک آنها. فعالیت مشترک لزوماً مستلزم سازماندهی است و سازماندهی بدون مدیران و زیردستان غیرممکن است. از آنجایی که جامعه همیشه طبقه بندی شده است، مشخصه آن نابرابری است، اما این نابرابری باید معقول باشد.

جامعه باید برای وضعیتی تلاش کند که انسان بتواند توانایی های خود را شکوفا کند و علم و شهود توده ها و نه انقلاب ها می تواند در این امر به جامعه کمک کند. سوروکین در اثر خود "جامعه شناسی انقلاب" (1925)، انقلاب را "تراژدی بزرگ" می نامد و آن را به عنوان "ماشین مرگی که عمداً سالم ترین و تواناترین، برجسته ترین و با استعدادترین افراد را از هر دو طرف نابود می کند" تعریف می کند. عناصر با اراده و واجد شرایط ذهنی جمعیت». انقلاب با خشونت و ظلم همراه است، کاهش آزادی و نه افزایش آن. ساختار اجتماعی جامعه را تغییر شکل داده و موقعیت اقتصادی و فرهنگی طبقه کارگر را بدتر می کند. تنها راه بهبود و بازسازی زندگی اجتماعیفقط می توان اصلاحاتی را با ابزارهای قانونی و قانون اساسی انجام داد. قبل از هر اصلاحی باید تحقیقات علمی در مورد شرایط اجتماعی خاص انجام شود و هر اصلاحی ابتدا باید در مقیاس کوچک اجتماعی "آزمایش" شود.

میراث نظری سوروکین و سهم او در توسعه جامعه شناسی داخلی و جهانی به سختی قابل ارزیابی است، او بسیار غنی از دانش عمیق معنی دار، نظری و روش شناختی از واقعیت اجتماعی و روندهای توسعه آینده جامعه است.

جامعه شناسی P. Sorokin

پیتیریم سوروکین(1889-1968) یک نظریه جامعه شناختی به نام "انتگرال" ایجاد کرد. جامعه را به عنوان سیستم اجتماعی فرهنگی. او در جامعه‌شناسی چهار بخش را متمایز کرد: دکترین جامعه، مکانیک اجتماعی (تعیین قوانین آماری جامعه)، ژنتیک اجتماعی (منشاء و توسعه جامعه)، سیاست اجتماعی (علم جامعه‌شناسی خصوصی).

عنصر جامعه تعامل افراد است. به دو دسته طرح دار و بی طرح، یک طرفه و دو طرفه، متضاد و غیر آنتاگونیست تقسیم می شود. جامعه فرآیند و نتیجه تعامل اجتماعی (تعامل بسیاری از افراد) است. نتیجه آن سازگاری آنها با محیط است. در فرآیند چنین سازگاری، نظم اجتماعی جامعه به وجود می آید که روند اصلی توسعه آن برابری اجتماعی است.

توسعه جامعه بشری از طریق تکامل و انقلاب اتفاق می افتد. اجتماعی تکاملبیانگر توسعه تدریجی و پیشرونده مبتنی بر شناخت جامعه، اصلاحات، همکاری مردم و میل به برابری اجتماعی است. اجتماعی انقلاب -توسعه سریع، عمیق پیش رونده یا قهقرایی جامعه، بر اساس خشونت یک طبقه بر طبقه دیگر. ماهیت برابری اجتماعی را تغییر می دهد.

بر اساس تجربه مشارکت شخصی در دو انقلاب روسیه در سال 1917، پی. سوروکین دلایل اصلی آنها را شناسایی می کند: سرکوب نیازهای اساسی اکثریت جمعیت توسط سیستم اجتماعی موجود، ناکارآمدی این سیستم اجتماعی، ضعف نیروهای نظم عمومی انقلاب اجتماعیمراحلی را طی می کند انفجار انقلابیزمانی که نیازهای اساسی راه خود را پیدا می کند و کشور را ویران می کند و ضد انقلابزمانی که این نیازها مهار شود.

پیتیریم سوروکین نظریه ای را ارائه داد که بر اساس آن جامعه به چندین لایه اجتماعی (قشر) بسته به ثروت، قدرت، تحصیلات و غیره تقسیم می شود.

او همچنین در کشف نظریه تحرک اجتماعی، حرکت از یک قشر اجتماعی به لایه دیگر، اولویت دارد.

سوروکین همچنین به نظریه مراحل تمدنی رشد انسان به عنوان شکل گیری های معنوی و فرهنگی تعلق دارد. از نظر پی. سوروکین، تمدن یک جامعه تاریخی از مردم است که با نوعی جهان بینی (آرمان ها، ارزش ها، روش های شناخت) متحد شده اند. توسعه بشر سه مرحله از چنین توسعه تمدنی را نشان می دهد که در آن اساس تمدنی و ایدئولوژیک اتحاد مردم تغییر می کند. آرمانیتمدن مبتنی بر یک نوع یا آن نوع است جهان بینی دینیو در قرون وسطی غالب است. ایده آل آن میل به رستگاری است روح انسان.حساستمدن بر اساس جهان بینی مادی پدید می آید و نفی تمدن عقیدتی است. ایده آل او ثروت و راحتی است. این مشخصه مرحله صنعتی توسعه انسانی است. آرمان گراتمدن بر اساس همگرایی جهان بینی دینی و مادی به وجود می آید و هر چیزی مثبت را از اجزای خود می گیرد. این ویژگی آخرین مرحله صنعت گرایی است.

"جهان با خوشحالی دارد دیوانه می شود، درست مثل هزار سال پیش"

ولادیمیر سوروکین نماینده برجسته مفهوم گرایی روسی، یکی از برجسته ترین و بحث برانگیزترین چهره های زندگی ادبی است. روسیه مدرن. او منفور است، تحسین می شود، نابغه ای دیوانه یا به سادگی دیوانه محسوب می شود. بحث‌ها پیرامون آثار او فروکش نمی‌کند و انتشار هر کتاب جدید همواره با نقدهای ویرانگر و نقدهای تحسین‌آمیز و جوایز متعدد همراه است.

"روش استاندارد، مضامین استاندارد، طرح استاندارد، تکنیک های استاندارد،... ضعیف، ضعیف، زبان خسته کننده..." دنیس یاتسوتکو

ولادیمیر سوروکین نویسنده شماره یک در روسیه امروز است. با همه عواقبش همانطور که قبلاً می گفتند VPZR. یعنی نویسنده بزرگ سرزمین روسیه. Sorokin یک برند است. این موفقیت است" دیمیتری باویلسکی

ظهور سوروکین به عنوان یک نویسنده در اواخر دهه 80 قرن گذشته رخ داد، زمانی که برای اولین بار در محافل زیرزمینی مسکو شروع به صحبت در مورد نویسنده جوان کردند.

بر ویرانه های ایدئولوژی قدیمی، یک جنبش فرهنگی جدید ایجاد شد - پست مدرنیسم روسی در ادبیات. پست مدرنیست ها مقامات را به چالش کشیدند و زندگی جامعه را در آثار خود در قالب کابوس های لوئیس کارول ارائه کردند، جایی که واقعیت وحشتناک، نفرت انگیز و خیال انگیز است، قهرمانان غنایی به معنای عمومی پذیرفته شده عادی نیستند، و آزمایش های جسورانه نویسندگان با سبک انجام شده است. می توان در مورد ایجاد ویژگی های سبک جدید صحبت کرد.

رمان های سوروکین دیستوپیا، طنز سیاسی یا تاریخ جایگزین هستند

اینگونه بود که کار سوروکین متولد شد، که به گفته منتقدان، هیچ تعریفی برای خود ندارد. رمان ها و داستان های او دیستوپیا، طنز سیاسی و حتی تاریخ جایگزین نامیده می شوند.

"من هیچ هدف سیاسی برای خودم تعیین نکردم... می خواستم کاری بیشتر از طنز سیاسی انجام دهم..."

برخی از منتقدان (ب. کنژیف، یو. راخائف) معتقدند که سوروکین آنقدر با سبک شناسی بازی کرد که سبک خود را از دست داد و آثار خود را به صورت تکه تکه مونتاژ می کرد، گویی یک لحاف تکه دوزی می دوخت. با این حال، این یک تعریف کاملا درست نیست. آثار نویسنده به خوبی ساخته شده‌اند، دارای الگوی سفت و واضح، پیچیدگی ترکیبی خاص هستند و شبیه به یک لحاف تکه‌کاری نیستند، بلکه شاید به یک جعبه چینی شبیه هستند که باید مانند یک معما حل شود.

کتاب های این نویسنده زبان خاصی دارد که کلیشه ها و کلیشه های معمول گفتاری را از بین می برد. سبک خشک و جدایی او نیز نشان می دهد که نویسنده به مفهوم گرایان تعلق دارد (با چنین بی حساسیتی عمدی، مفهوم گرایی در روسیه به کلیشه های شوروی که سال ها در آگاهی توده ها حاکم بود پاسخ داد).

«23.42. منطقه مسکو. میتیشچی. خیابان Silikatnaya، 4، ساختمان 2. ساختمان انبار جدید Mosobltelefontrest. SUV لینکلن نویگیتور آبی تیره. داخل ساختمان راندم. متوقف شد» («یخ»). «رومن تکان خورد. رومن هم زد. رومن تکان خورد. رومن درگذشت" ("رومی").

حتی ویژگی های شخصیت ها بیشتر یادآور پرونده یک بازپرس است، خلاصهحقایق، به جای توصیف ادبی، کاملاً عاری از جهت گیری ارزشی.

ماشنکا - 15 لیتر. 172 سانتی متر 66 کیلوگرم. اوج: پارچه‌های ببر روی ابریشم اولیه، جلیقه برنزی، چکمه‌های بلند از پوست خرس" ("بتنی") "ایلونا: 17 ساله، قد بلند، لاغر، با چهره‌ای خندان، شلوار چرمی، چکمه‌های پلت فرم، ژاکت سفید" ("یخی" ").

در آثار بعدی، نویسنده، برعکس، زبان ارائه را به طرز چشمگیری تغییر می دهد و از سبک معمول پست مدرنیستی دور می شود. «راه برادر» و «23000» مملو از القاب و ویژگی‌های غیرعادی برای نویسنده هستند. معبد خواهر «در شیر یخ‌های کوهستانی، مخلوط با اسپرم ماشین‌های گوشتی جوان» حمام می‌کند و با «پتویی بافته شده از علف‌های کوهستانی» پوشیده شده است، زندگی‌نامه برادران نور با جزئیات بسیار بازگو می‌شود. که بسیاری از منتقدان به طعنه از خود می پرسند که چه چیزی مانع از انتشار آنها به عنوان یک جلد جداگانه توسط نویسنده شده است. طرح‌هایی از زندگی ساکنان دنیای پساآخرالزمانی در داستان «کولاک» گاهی چنان مفصل است که خواننده را از طرح اصلی داستان دور می‌کند.

تکامل خلاقانه یک نویسنده

این گونه است که سوروکین به عنوان یک نویسنده تکامل می یابد. در آثار قبلی او

("صف"، "نورما"، "رمان"، "عشق سی ام مارینا"، نمایشنامه های اواخر دهه 80)

پیش از ما یک نویسنده است - یک پست مدرنیست کلاسیک. فرهنگ قدیم شوروی در حال مرگ است، هیچ چیز جدیدی خلق نشده است و هیچ چیز جدیدی نمی توان بر اساس آوار و ویرانه ها ایجاد کرد. این منجر به بی‌تفاوتی نویسنده نسبت به شخصیت‌هایش، بی‌تفاوتی و گاهی بی‌حساسیت او می‌شود. رمان های این دوره عبارتند از رمان های طرح ("صف"، "نورما")، رمان های کلیشه ای ("رمان"). این آثار واقعیت های بی رحمانه زندگی در جامعه شوروی را آشکار می کند - صف های ثابت، استانداردهای مصرف، جنایات مقامات در دوره جمع آوری، روابط درون واحد تولید. نتیجه این رمان ها استاندارد است - همه چیز به پوچی، به نیستی، به وجودی کاملاً بی معنی تبدیل می شود.

رمان "لرد آبی"

موج سریع علاقه به سوروکین به عنوان نویسنده با رمان "Blue Lard" منتشر شد که در سال 1999 منتشر شد. این رمان است آب تمیزفانتاسماگوریایی که داستان "چربی آبی" را روایت می کند - آنالوگ خلاقیت و خلاقیت، که از کلون های کلاسیک های بزرگ روسی متمایز است. چهره های مشهور روسی در صفحات رمان بسیار فعال عمل می کنند - استالین، خروشچف، آخماتووا، برادسکی، که از طرفی کاملاً ناآشنا به خواننده نشان داده می شوند.

رمان «لرد آبی» نقطه عطف مهمی در کار سوروکین بود. خواننده دیگر نویسنده پست مدرنیست نیست. هنر پاپ در روسیه در ادبیات با این اثر آغاز شد.

در ابتدا، هنر پاپ یک جهت بود هنرهای زیبا، با استفاده از تصاویر محصولات مصرفی. علاوه بر این، تصویری که از فرهنگ توده گرفته شده است در زمینه متفاوتی قرار می گیرد، ظاهر، مقیاس و روش های استفاده از آن تغییر می کند. در "چربه آبی"، تصاویر سوروکین دو شی هستند - زبان و شخصیت های تاریخی. این زبان در حال تبدیل شدن به نوعی ترکیبی است که در آن اولویت با کلمات چینی به ویژه زبان های زشت است. و شخصیت‌های تاریخی غیرقابل تشخیص تغییر می‌کنند: از آن‌ها که برای دایره وسیعی از مردم شناخته شده و آشنا هستند، مطلقاً چیزی باقی نمی‌ماند، اما درست مانند خود تاریخ که به عقب می‌رود. و البته نکته اصلی گوشت خوک آبی است که در رمان نه تنها محصول اصلی مصرف، و بنابراین هدف اصلی هنر پاپ است، بلکه ماده ای محکم است که چنین خطوط داستانی به ظاهر نامتجانسی را به هم متصل می کند.

پس از انتشار این رمان، نویسنده به بدبینی، جنون، هرزگی، تبلیغ همجنس‌بازی و پورنوگرافی متهم شد و فراموش کرد که "لرد آبی" یک اثر هنری پاپ است. در واقع، شما نیازی به خواندن آن ندارید. نیاز به تأمل دارد. شما باید به او نگاه کنید. لذت بردن از طنز درخشان، شاید گاهی اوقات تاریک، طرحی جذاب و برخی از "اوحشی گری" نویسنده.

رمان "یخ"

رمان "یخ" مرحله بعدی کار نویسنده را باز می کند که نمی توان آن را به طور کامل نه به پست مدرنیسم و ​​نه به هنر پاپ نسبت داد. V. Sorokin به طور نامحسوس به یک نویسنده آینده نگر تبدیل می شود که به مدل جامعه در دنیای پساآخرالزمانی علاقه مند است ("سه گانه" ، "روز اپریچنیک" ، "Blizzard"). نویسنده آینده نزدیک بشریت را ترکیبی از زمان ها می داند که در آن نشانه های قابل تشخیص گذشته به طور پیچیده ای با آینده در هم آمیخته شده اند. بنابراین،

  • یک نگهبان از زمان ایوان وحشتناک از آداب و رسوم "حفاظت" می کند ، "مسائل را حل می کند" و با موبایل صحبت می کند.
  • همسر آسیابان اهل «کولاک» تلویزیون تماشا می‌کند و معشوق دکترش سوار بر اسب‌های کوچکی می‌شود که جایگزین اتومبیل‌های مدرن شده‌اند.

خواننده با مجموعه ای هماهنگ از دیستوپیاها مواجه می شود که اخلاقیات را افشا می کند و آنها را محکوم می کند جامعه مدرن. پایان‌های آثار معمولاً سوروکینسکی است، گاهی پوچ، گاهی غیرقابل درک، اما در هر صورت ناامیدکننده.

به عنوان مثال، پایان رمان پایانی «سه‌گانه» - «23000» - جزیره‌ای گرد در وسط اقیانوس که همه برادران در آن جمع می‌شوند، چیزی بیش از نشانه‌ای از فرآیندهای امروزی جهانی شدن جهانی نیست. برادران نور سعی می کنند حرف خود را فرموله کنند، اینکه دنبال چه می گشتند، معنای زندگی آنها چه بوده است، اما در نهایت چیزی به دست نمی آید. به عبارت دقیق تر، کلمه «خدا» به دست می آید، اما این خدایی که برای اتحاد خواهران و برادران فراخوانده شده است، برعکس، آنها را از هم جدا می کند.

در حماسه "یخ"، به طور کلی، به یک چیز علاقه مند بودم: به طور قابل قبولی توصیف کنم اسطوره جدیدولادیمیر سوروکین در مصاحبه با مسکو نیوز می گوید. اسطوره در مورد چیست؟ در مورد زندگی جدید، بسیار متفاوت از زندگی قبلی، شوروی و پس از شوروی؟ درباره خدایان جدید جهان جهانی؟ یا در مورد سرزمین موعود جدید، که دیر یا زود روسیه باید با توجه به اطمینان بسیاری از کلاسیک ها تبدیل شود؟

رومن تلوریا

شاید خواننده بتواند پاسخ این سؤالات را در «تلوریا»، رمان جدید سوروکین، که انتشار آن برای اکتبر 2013 اعلام شده است، بیابد. این بار، شوالیه ها، جنگجویان صلیبی و حتی کمونیست های ارتدوکس از قرون وسطی به دنبال پساآخرالزمانی ابدی هستند. بهشت این مطلق جدید چگونه خواهد بود؟

آیا آن را دوست داشتید؟ شادی خود را از دنیا پنهان نکنید - به اشتراک بگذارید 1) فردی را تصور کنید که از نظر فرهنگ، عادات، سبک زندگی کاملاً متفاوت از شماست (آنچه دوست دارد، چه چیزی دوست ندارد، عادات، سبک زندگی).

5 مزیت این شخص را بیابید و فهرست کنید. 2) به این فکر کنید که برای جلوگیری از یک موقعیت درگیری در رابطه با فردی بر خلاف شما و رسیدن به درک متقابل چه اقداماتی باید انجام شود.

لطفاً خیلی فوری کمک کنید لطفاً خیلی فوری به آن نیاز دارم! خوبی "اسرار" خود را دارد که باید به خاطر بسپارید. اولا لایک کنید

همه پدیده های اخلاقی، خیر، شأن انگیزه (انگیزه) و نتیجه (عمل) است. انگیزه های خوب، نیاتی که در اعمال آشکار نمی شوند، هنوز خیر واقعی نیستند: به اصطلاح، این خیر بالقوه است. کار خیری که حاصل تصادفی انگیزه های سوء باشد، کاملاً خوب نیست. اما این گفته ها به دور از انکار است... ثانیاً هم هدف و هم ابزار رسیدن به آن باید خوب باشد. حتی بهترین هدف هم نمی تواند هیچ وسیله به خصوص غیراخلاقی را توجیه کند. (T.V. Mishatkina، دانشمند مدرن)

خوبی "اسرار" خود را دارد که باید به خاطر بسپارید. اولا،

مانند همه پدیده های اخلاقی، خوبی فضیلت انگیزه است
(انگیزه) و نتیجه (عمل). نیت خوب، نیت، نه
تجلی در اعمال هنوز خوب واقعی نیست: خوب است، بنابراین
بگو پتانسیل کاملا خوب و خوب نیست
عملی که نتیجه تصادفی انگیزه های سوء است. با این حال
این اظهارات به دور از انکار است...
ثانیاً افراد خوب باید
هم هدف و هم وسیله ای برای رسیدن به آن باشد. حتی بهترین نیت هم نیست
می تواند هر وسیله به خصوص غیراخلاقی را توجیه کند.

1) نویسنده کدام دو «راز» خوبی را آشکار می کند؟
2) با یک مثال ایده T.V. Mishatkina را نشان دهید که نیت خوب ممکن است خود را در عمل نشان ندهد.
3) چرا نویسنده یک عمل ناقص را خوب ارزیابی می کند؟
4) به نظر نویسنده، چه چیزی خوب واقعی را از خوبی بالقوه متمایز می کند؟
5) یک کار خیر را مثال بزنید. انگیزه (انگیزه)، هدف، وسیله و نتیجه را در آن برجسته کنید.

به دشمن... سخنان دشمن را پاره پاره کن و این تیکه ها را با خنده به باد بیانداز. دشمن را باید به کلی از بین برد... افکار دادستان را باید مسخره کرد، آنها را مسخره کرد! بی رحم باش با کلمات، با یک اشتباه تایپی، با یک اشتباه در یک کلمه عیب جویی کنید ... این یک بحث ذهنی نیست، بلکه یک دعوا با کلمات، استدلال، یک دعوای بی ادبانه است، مانند زندگی اجتماعیمردم"

دانش‌آموزان دبیرستانی «هنر در تصویر می‌اندیشد» (Maimin E.A. Art in images. M., 1977) می‌نویسد: «اکتشافاتی که به کمک هنر انجام می‌دهیم نه تنها زنده و چشمگیر هستند، بلکه اکتشافات خوبی نیز هستند. آگاهی از واقعیت از طریق هنر، دانشی است که با احساس و همدردی انسانی گرم می شود. این ویژگی هنر، آن را به یک پدیده اجتماعی با اهمیت اخلاقی بی‌اندازه تبدیل می‌کند...» لئو تولستوی در مورد «اصل وحدت‌بخش» هنر صحبت کرد و به این کیفیت اهمیت زیادی داد. به لطف شکل فیگوراتیو آن، هنر به بهترین شکل ممکنانسان را با انسانیت آشنا می کند: باعث می شود که درد و شادی دیگران را با توجه و درک زیاد درمان کند.

اما درک آثار هنری چندان آسان نیست...

چگونه یاد بگیریم هنر را درک کنیم؟ چگونه این درک را در خود تقویت کنید؟ برای این کار باید چه ویژگی هایی داشته باشید؟...

اخلاص در رابطه با هنر اولین شرط درک آن است، اما شرط اول همه چیز نیست. برای درک هنر، به دانش نیز نیاز دارید. اطلاعات واقعی در مورد تاریخ هنر، در مورد تاریخ بنای تاریخی و اطلاعات بیوگرافی در مورد خالق آن به درک زیبایی شناختی از هنر کمک می کند و آن را آزاد می گذارد. آنها خواننده، بیننده یا شنونده را مجبور به ارزیابی یا نگرش خاصی نسبت به یک اثر هنری نمی کنند، بلکه گویی در مورد آن "نظر می دهند" درک را تسهیل می کنند.

اطلاعات واقعی قبل از هر چیز مورد نیاز است تا درک یک اثر هنری در آن صورت گیرد دیدگاه تاریخیبا تاریخ گرایی عجین شده بود، زیرا نگرش زیباشناختی به بنا همیشه تاریخی است...

همیشه برای درک آثار هنری باید شرایط خلاقیت، اهداف خلاقیت، شخصیت هنرمند و دوران را بشناسید. هنر را نمی توان با دست خالی گرفت. بیننده، شنونده، خواننده باید "مسلح" باشد - مسلح به دانش، اطلاعات. به همین دلیل این است ارزش عالیدارای مقالات مقدماتی، تفسیر و به طور کلی آثار هنری، ادبی، موسیقی...

هنر عامیانه به ما می آموزد که قراردادهای هنر را درک کنیم.

چرا اینطور است؟ بالاخره چرا هنر عامیانه به عنوان این معلم اولیه و بهترین عمل می کند؟ زیرا هنر عامیانه تجسم تجربه هزاران سال است. گمرک به دلیلی ایجاد می شود. آنها نیز حاصل قرن ها انتخاب برای مصلحت خود هستند و هنر مردم نتیجه انتخاب برای زیبایی است. این بدان معنا نیست که فرم های سنتی همیشه بهترین هستند و باید همیشه از آنها پیروی کرد. ما باید برای نو، برای اکتشافات هنری تلاش کنیم (اشکال سنتی نیز در زمان خود اکتشافاتی بودند)، اما جدید باید با در نظر گرفتن کهنه، سنتی، در نتیجه ایجاد شود، نه به عنوان لغو کهنه و انباشته. ... هنر عامیانه نه تنها آموزش می دهد، بلکه اساس بسیاری از آثار هنری مدرن است...

(D.S. Likhachev)

ج1. برای متن برنامه ریزی کنید. برای انجام این کار، قطعات معنایی اصلی متن را به ترتیب برجسته کنید و هر کدام را عنوان کنید.

ج 5 بر اساس متن، دانش علوم اجتماعی و تجربه اجتماعی خود، دو دلیل بیاورید که چرا یک فرد باید با هنر آشنا شود.

ج6 نویسنده می نویسد که "نگرش زیبایی شناختی نسبت به یک بنای تاریخی همیشه تاریخی است." بر اساس متن، دانش تاریخی، علوم اجتماعی، توضیح دهید که اصل تاریخ گرایی برای درک آثار هنری چه چیزی را فراهم می کند. دو نمونه از نگرش تاریخی نسبت به یک بنای فرهنگی را ذکر کنید.