صفحه اصلی / برخاستن / اصول اساسی مسیحیت. ارزش های اصلی ایده مسیحی، تفاوت بین ایده های مسیحیت و ایده های اصلی ادیان قبلی ایده های اصلی ارتدکس

اصول اساسی مسیحیت. ارزش های اصلی ایده مسیحی، تفاوت بین ایده های مسیحیت و ایده های اصلی ادیان قبلی ایده های اصلی ارتدکس

مقدمه 3

1. شرایط اجتماعی-تاریخی برای ظهور مسیحیت 4

3. کاتولیک 10

4. پروتستانتیسم 13

نتیجه گیری 15

مراجع 16

مقدمه

مسیحیت پیش از اینکه به دین جهانی و مبنای معنوی فرهنگ اروپایی تبدیل شود، راه درازی را پیموده است. در قرن 1 پس از میلاد که ما آن را از میلاد مسیح می شماریم سرچشمه گرفت و در ابتدا در آغوش یهودیت به عنوان یکی از فرقه های آن شکل گرفت. اما خطبه عیسی ناصری در محتوای خود بسیار فراتر از مذهب ملی یهودیان باستان بود . این معنای جهانی مسیحیت است که عیسی مسیح (نجات دهنده، مسیح) را در چشم میلیون ها نفر که اساس معنایی زندگی خود را در ایمان مسیحی می یابند، ساخته است. .

با خواندن اناجیل، شما نه تنها از حکمت شگفت انگیز، بلکه از درخشندگی مجازی موعظه های انجیل که با معنای معنوی واحدی آغشته شده است شگفت زده می شوید. این معنا بسیار فراتر از تفکر عقلانی است و به همین دلیل تفسیر آن متعاقباً باعث اختلافات شدید شد. اما به سختی می توان وحدت درونی موعظه های انجیل عیسی و در عین حال اتحاد آنها با سرنوشت او، راه صلیب او را انکار کرد.

محققین گاهی به واقعیت عیسی به عنوان یک شخصیت تاریخی شک می کنند و به کم بودن شواهد تاریخی باقی مانده و ناهماهنگی برخی جزئیات زندگی نامه در چهار انجیل (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) اشاره می کنند.

به نظر ما، از شک و تردید در مورد اعتبار جزئیات بیوگرافی فردی، نمی توان نتیجه گرفت که واعظ عیسی هرگز به عنوان یک شخصیت تاریخی وجود نداشته است. در این صورت، خود ظهور مسیحیت و انگیزه معنوی که (با وجود همه اختلاف نظرهای خاص) نویسندگان اناجیل را (که در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم میلادی نوشته شده اند) متحد و رهبری می کند و انجیل اول را متحد می کند. جوامع مسیحی تبدیل به یک معجزه می شود. از این گذشته، این انگیزه معنوی بیش از آن مبتکرانه و قدرتمند است که صرفاً نتیجه یک اختراع هماهنگ باشد.

1. شرایط اجتماعی-تاریخی برای ظهور مسیحیت

مسیحیت در قرن اول در فلسطین ظهور کرد. ه. در نزدیکی بدون شک گسترش اولیه مسیحیت در جامعه یهودی اسن. این را طومارهایی که در سال 1947 در منطقه دریای مرده یافت شد، نشان می دهد. اشتراک اصول ایدئولوژیک در میان اسی ها و مسیحیان اصلی را می توان در مسیحیت - انتظار آمدن قریب الوقوع معلم عدالت، در اندیشه های معاد شناختی، در تفسیر ایده گناهکاری انسان، در مناسک جستجو کرد. ، در سازماندهی جوامع و نگرش به اموال.

گسترش نسبتاً سریع مسیحیت در استان‌های آسیای صغیر امپراتوری روم و خود روم به دلیل تعدادی از عوامل اجتماعی-تاریخی بود. بحران در حال ظهور نظم باستانی باعث ایجاد عدم اطمینان عمومی در مورد آینده، احساس بی تفاوتی و ناامیدی شد. خصومت نه تنها بین بردگان و آزادگان، بلکه بین شهروندان رومی و اتباع استانی، بین اشراف موروثی رومی و سواران ثروتمند نیز تشدید شد. مسیحیت به عنوان شکلی واضح و قابل درک از اعتراض اجتماعی علیه نظم‌های اجتماعی غیرانسانی، به سرعت به یک جریان ایدئولوژیک قدرتمند تبدیل شد که هیچ نیرویی نتوانست جلوی آن را بگیرد.

دین روم مانند آموزه های دینی مختلف شرق نمی توانست به محرومان آسایش دهد و به دلیل ویژگی ملی خود اجازه نمی داد اندیشه عدالت و برابری و رستگاری جهانی تأیید شود. مسیحیت اول از همه برابری همه مردم را به عنوان گناهکار اعلام کرد. نظم اجتماعی برده داری موجود را رد کرد و بدین وسیله امیدی برای رهایی از ظلم و بردگی مردم مستاصل ایجاد کرد. خواستار بازسازی جهان شد و بدین وسیله منافع واقعی محرومان و بردگان را بیان کرد. سرانجام به غلام تسلی داد، امید به دست آوردن آزادی به روشی ساده و قابل فهم - از طریق شناخت حقیقت الهی که مسیح به زمین آورد تا برای همیشه تمام گناهان و رذایل انسانی را کفاره کند.

پیشینیان ایدئولوژیک، عذرخواهی مسیحی مدعی است که در مسیحیت، بر خلاف سایر ادیان جهان، مسیحیت توسط مردم خلق نشده است، بلکه به صورت آماده و کامل توسط خداوند به بشریت داده شده است. با این حال، تاریخ تطبیقی ​​آموزه های دینی نشان می دهد که مسیحیت عاری از تأثیرات مذهبی، فلسفی، اخلاقی و غیره نیست.

مسیحیت مفاهیم ایدئولوژیک قبلی یهودیت، میترائیسم، ادیان شرق باستان و دیدگاه های فلسفی را جذب و بازاندیشی کرد. همه اینها دین جدید را غنی و مستحکم کرد و آن را به یک نیروی فرهنگی و فکری قدرتمند تبدیل کرد که قادر بود خود را در مقابل همه فرقه های ملی-قومی قرار دهد و به یک جنبش فراملی توده ای تبدیل شود. جذب میراث مذهبی و فرهنگی قبلی توسط مسیحیت اولیه به هیچ وجه آن را به مجموعه ای از ایده های متفاوت تبدیل نکرد، بلکه به آموزه ای اساساً جدید کمک کرد تا به رسمیت شناخته شود.

جذب عناصر مختلف فرقه های شرقی و فلسفه هلنیستی توسط مسیحیت، دین جدید را فقیر نکرد، بلکه غنی کرد.

به همین دلیل است که نسبتاً سریع وارد جریان عمومی فرهنگ مدیترانه شد.

2. ارتدکس

در حال حاضر، ارتدکس توسط تعدادی کلیسا خودگردان (مستقل) نمایندگی می شود: قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه (سوریه، لبنان)، اورشلیم، روسی، گرجی، صربی، بلغاری، قبرسی، یونانی (یونانی)، لهستانی، رومانیایی، چکسلواکی، آمریکایی. و غیره، کلیساهای ارتدکس خودمختار وجود دارد.

حدود استقلال کلیساهای خودمختار با توافق با کلیسای خودمختار تعیین می شود که به آن خودمختاری اعطا کرده است. رؤسای کلیساهای خودمختار توسط شوراهای محلی انتخاب می شوند و متعاقباً توسط پدرسالار کلیسای خودمختار تأیید می شوند. پاتریارک قسطنطنیه را کلیسا می دانند، اما به او حق مداخله در فعالیت های کلیساهای ارتدکس دیگر داده نمی شود.

از نظر اداری، کلیساهای خودمختار به اگزراسیات، اسقف‌ها، معاونت‌ها، دینداران و کلیساها تقسیم می‌شوند.

علاوه بر این، تعدادی از کلیساهای خودمختار دارای مأموریت ها، دکان ها، و متوکشن های زیر نظر کلیساهای ارتدکس دیگر هستند. همه کلیساهای ارتدکس دارای آموزه، فرقه و فعالیت های متعارف مشترک هستند.

کلیسای ارتدکس ادعا می کند که مسیحیت، بر خلاف سایر ادیان، یک وحی الهی است که اساس ایمان ارتدکس را تشکیل می دهد. این مبتنی بر مجموعه ای از جزمات - حقایق تغییرناپذیر، همچنین نتیجه وحی الهی است. عمده این جزمات عبارتند از: جزم تثلیث خدا، جزم تجسم و جزم کفاره. جوهر دگم تثلیثی این است. خدا نه تنها یک موجود شخصی است، بلکه یک موجود روحانی است، او در سه شخص ظاهر می شود: خدای پدر، خدای پسر، خدای روح القدس. هر سه شخص یک تثلیث مقدس را تشکیل می دهند که در ذات آن تقسیم ناپذیر است و در کرامت الهی برابر است.

خدای پدر از شخص دیگری متولد نشده و نمی آید. او طبق تعریف «کلاس ارتدکس»، «روح ابدی، نیکو، دانا، عادل، قادر مطلق، همه جا حاضر، تغییرناپذیر، راضی، خجسته است».

او آسمان و زمین، جهان مرئی و نامرئی را از هیچ آفرید. خدا از زمین اولین مرد آدم را آفرید و از دنده او اولین زن حوا را آفرید. هدف انسان از آفرینش این است که خدا را بشناسد، محبت کند و تسبیح دهد و از این طریق به سعادت دست یابد. خداوند پس از آفریدن انسان، مشیت خود را به او تعمیم داد. این بدان معناست که خالق مردم را حفظ می کند، آنها را به راه خیر هدایت می کند، شر را سرکوب می کند و از تخطی از وظیفه جلوگیری می کند.

خداوند نجات مردم را از طریق یگانه پسر خود که شخص دوم تثلیث است، و در تجسم و تجسم - عیسی مسیح تعیین کرد. مسیح نیز خدای واقعی است. او باید «پیش از همه اعصار» موجود در نظر گرفته شود، یعنی مسیحی دعوت شده است تا باور کند که پسر خدا به اندازه پدرش ابدی است.

فرض سوم روح القدس است. او همراه با پدر و پسر، زندگی معنوی انسان را به دنیا آورد، ترس از خدا را در مردم القا کرد، تقوا و الهام بخشید، توانایی دانش و خرد را عطا کرد. روح القدس مطابق با هشتمین عضو عقیده که توسط شورای قسطنطنیه در سال 381 تصویب شد، از خدای پدر می آید. اما او با پدر و پسر برابر است و همچنین خدای حقیقی است.

بر اساس داستان کتاب مقدس، روح القدس در پنجاهمین روز پس از رستاخیز مسیح به صورت زبانه های آتش بر رسولان نازل شد، که می تواند از طریق دعای پرشور و انجام مراسم مقدس به مؤمنان ابلاغ شود.

آموزه ارتدکس همچنین حاوی جزماتی در مورد مبدأ، هدف و پایان جهان، در مورد انسان با طبیعت گناه آلودش، در مورد فیض خدا است. کلیسا تمام این جزمات را بدون قید و شرط درست، معتبر، غیرقابل انکار و تغییر ناپذیر اعلام می کند. آنها نمی توانند رشد یا بهبود پیدا کنند و نه آنقدر از ذهن که توسط ایمان و قلب درک می شوند. اما عقل، از نظر کلیسا، به کشف و درک این حقایق کمک می کند.

خلاصه‌ای از اصول اساسی مسیحیت، که در دو مجلس اول جهانی تدوین شد، عقیده نامیده می‌شود. هر مسیحی باید آن را از روی قلب بداند. تفسیر اعتقادنامه اساس تعالیم ارتدکس را تشکیل می دهد.

یکی از ویژگی‌های بارز ارتدکس این است که از زمان هفت شورای جهانی اول، بر خلاف کاتولیک، یک جزم جزمی به دکترین خود اضافه نکرده است و هیچ یک از آنها را رها نکرده است، همانطور که در پروتستانتیسم چنین بود. این دقیقاً همان چیزی است که کلیسای ارتدکس یکی از شایستگی های اصلی خود را می داند و گواهی بر وفاداری آن به مسیحیت اصلی است. ارتدکس نه تنها به یکی از مهمترین مقدسات - غسل تعمید، بلکه به همه دیگر (عشاق، توبه، کشیش، تأیید، ازدواج، تقدیس روغن) و مناسک مربوطه اهمیت جزمی می دهد.

تشریفات و نمادها محتوای تمام اعمال یا آیین های مذهبی را تشکیل می دهند. انجام تعدادی از آداب ضروری است: نماز خواندن، علامت صلیب، سر برهنه در مقابل نماد، زانو زدن، گوش دادن به تعالیم و شرکت در خدمات الهی.

یکی از مهمترین عناصر فرقه ارتدکس تعطیلات است. علاوه بر رسمی ترین آنها، اختصاص داده شده به رستاخیز عیسی مسیح - عید پاک - کلیسای ارتدکس به طور رسمی دوازدهمین و تعطیلات بزرگ، کلیسا و تاریخ های یادبود سالگرد را جشن می گیرد. در میان دوازده تعطیلات، میلاد مسیح جشن گرفته می شود. تثلیث یا پنطیکاست به داستان عهد جدید نزول روح القدس بر رسولان در پنجاهمین روز پس از عید پاک اختصاص دارد. ارائه خداوند، طرح اصلی آن داستان انجیل در مورد برکت عیسی متولد شده در معبد اورشلیم به عنوان خدا بود. Epiphany (Epiphany) - به افتخار تعمید عیسی مسیح در اردن توسط یحیی باپتیست تأسیس شد. تبدیل خداوند - تقدیم به داستان انجیل تغییر شکل مسیح در کوه در حضور شاگردانش. ورود خداوند به اورشلیم (یکشنبه نخل) - که بر اساس داستان انجیل در مورد دیدار مسیح و شاگردانش به معبد اورشلیم است، جایی که او صرافان و بازرگانان را از آنجا بیرون کرد. عروج خداوند - به عنوان عروج مسیح به آسمان در چهلمین روز پس از رستاخیز جشن گرفته می شود. اعتلای صلیب خداوند - تقدیم به صلیب یافت شده که مسیح بر روی آن مصلوب شد. میلاد مریم مقدس، ورود به معبد مریم مقدس، بشارت و رستاخیز مادر خدا چهار دوازدهمین تعطیلات است که به مادر عیسی مسیح اختصاص دارد.

از جمله تعطیلات بزرگ کلیسای ارتدکس ختنه خداوند، تولد یحیی باپتیست، رسولان پیتر و پولس، سر بریدن جان باپتیست، حفاظت از مادر خدا را در نظر می گیرد.

3. کاتولیک

کاتولیک بزرگترین فرقه مسیحیت است. عمدتاً در اروپای غربی، جنوب غربی و مرکزی (اسپانیا، فرانسه، ایتالیا، پرتغال، آلمان، اتریش، بلژیک، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان)، آمریکای لاتین و ایالات متحده آمریکا توزیع شده است. کاتولیک توسط بخشی از جمعیت کشورهای بالتیک (در لیتوانی، در جنوب شرقی لتونی)، و همچنین مناطق غربی اوکراین و بلاروس انجام می شود.

اساس آموزه کاتولیک، کتاب مقدس و سنت مقدس است. کلیسای کاتولیک تمام کتابهای موجود در ترجمه لاتین کتاب مقدس (Vulgate) را متعارف می داند. فقط روحانیون حق تفسیر متون کتاب مقدس را دارند. سنت مقدس با تصمیمات شورای بیست و یکم و همچنین قضاوت پاپ ها در مورد مسائل کلیسا و دنیوی شکل می گیرد.

به دنبال اعتقادنامه نیقیه- قسطنطنیه و سایر تصمیمات هفت شورای اول، کلیسای کاتولیک درک خود را از تعدادی از جزم‌ها ایجاد می‌کند. در شورای تولدو در سال 589، اضافه‌ای به اعتقادنامه در مورد حرکت روح‌القدس نه تنها از جانب خدای پدر، بلکه از جانب خدای پسر (lat. filioque - "و پسر") اضافه شد.

در نجات افرادی که زیر بار گناه اصلی هستند، دکترین کاتولیک نقش ویژه ای را برای کلیسا قائل است. این برای کمک به فرد برای جبران توانایی از دست رفته برای رسیدن به رستگاری ابدی طراحی شده است. این مأموریت با کمک خزانه نافله، یعنی مازاد اعمال نیکی که عیسی مسیح، مادر خدا و اولیای الهی انجام می دهد، انجام می شود. پاپ به عنوان جانشین مسیح روی زمین، این خزانه از امور نافله را مدیریت می کند و آنها را بین کسانی که به آنها نیاز دارند تقسیم می کند.

کاتولیک هفت آیین مقدس را به رسمیت می شناسد: عشای ربانی، تعمید، توبه، تایید، پیوند، کشیشی و ازدواج.

آیین غسل تعمید با ریختن آب انجام می شود، در حالی که در ارتدکس فقط با غوطه ور شدن در آب انجام می شود. آیین مسح (تأیید) با رسیدن به سن هفت یا هشت سالگی انجام می شود.

علاوه بر به رسمیت شناختن وجود بهشت ​​و جهنم، مشترک جنبش های مسیحی، کلیسای کاتولیک آموزه برزخ را تنظیم کرد - مکانی میانی که در آن روح گناهکاران با گذراندن آزمایش های سخت پاک می شود. دگم برزخ در سال 1439 توسط شورای فلورانس پذیرفته شد و در سال 1562 توسط شورای ترنت تأیید شد.

کاتولیک با احترام عالی از مادر خدا - مریم باکره مشخص می شود. در سال 1854، دگم لقاح مطهر مریم باکره پذیرفته شد، و در سال 1950، عقیده عروج جسمانی مادر خدا پذیرفته شد، که بر اساس آن مقدس ترین الهیات، همیشه باکره، به بهشت ​​برده شد. "با روح و جسم برای جلال بهشتی." در سال 1954، یک تعطیلات ویژه به "ملکه بهشت" تأسیس شد.

در آیین کاتولیک، آیین فرشتگان، قدیسان، نمادها، آثار حفظ می شود، تقدیس (قانون سازی) و سعادت (ارتقا به درجه مبارک) انجام می شود. مرکز مراسم مذهبی و آیینی معبدی است که با نقاشی ها و مجسمه هایی با موضوعات مذهبی تزئین شده است.

رئیس کلیسای کاتولیک، نایب عیسی مسیح، حاکم عالی کشور واتیکان، پاپ است. موقعیت ویژه پاپ ها با به ارث بردن قدرت آنها توسط عیسی مسیح به پیتر رسول، که طبق سنت کلیسا، اولین اسقف سابق رم بود، توجیه می شود. پاپ برای مادام العمر توسط مجمعی از کاردینال ها انتخاب می شود. بر اساس عقاید کلیسای کاتولیک که در سال 1870 توسط شورای واتیکان یکم پذیرفته شد، پاپ در مسائل اعتقادی و اخلاقی معصوم شناخته می شود. در سال 1978 کاردینال لهستانی کارول ویتیلا با نام جان پل دوم به عنوان پاپ انتخاب شد. مرکز بین المللی کلیسای کاتولیک رومی و اقامتگاه پاپ در واتیکان واقع شده است. ایالت واتیکان (مساحت 44 هکتار، حدود 1000 شهروند) دارای نشان، پرچم، سرود، گارد خاص خود است و با بیش از 100 کشور جهان روابط دیپلماتیک دارد.

4. پروتستانتیسم

پروتستانتیسم در نتیجه اصلاحات (lat. reformatio - دگرگونی، اصلاح) به وجود آمد - جنبشی در تعدادی از کشورهای اروپایی با هدف تغییر کلیسا در روح آرمان های انجیلی و حذف هر چیزی که در کاتولیک قرون وسطی اصلاح طلبان آن را به عنوان یک خروج می دیدند. از این آرمان ها

اصلاح طلبان بر رابطه شخصی انسان و خدا اصرار داشتند. آنها برای حق هر مسیحی برای خواندن آزادانه کتاب مقدس مبارزه کردند. در آیین پروتستان، کتاب مقدس تنها منبع آموزه اعلام می شود، و سنت تا حدی رد می شود یا مورد استفاده قرار می گیرد که مطابق با کتاب مقدس شناخته شود. به گفته بنیانگذاران پروتستانتیسم، گناه اولیه نه تنها به طبیعت انسان آسیب زد، همانطور که ارتدکس و کاتولیک می آموزند، بلکه آن را کاملاً تحریف کرد. .انسان در پاییز توانایی انجام کارهای خوب را از دست داد. به همین دلیل، یک شخص نمی تواند با شایستگی های خود نجات یابد. رستگاری فقط می تواند در نتیجه مداخله الهی، «هدیه فیض داده شده» به دست آید. مهم ترین عقیده ی بیشتر فرقه های پروتستان، آموزه ی عادل شمرده شدن تنها با ایمان به قربانی کفاره ی مسیح است. راه های دیگر برای رسیدن به رستگاری (مناسک، زهد، اعمال خداپسندانه و...) بی اهمیت شمرده می شود. در مورد کارهای نیک، آنها ثمره عشق به خدا هستند که از ایمان به انجیل مسیح ناشی می شود.

ساختار سازمانی کلیساهای پروتستان منعکس کننده تأثیر وضعیت اجتماعی و فرهنگی جدید، نیازهای معنوی جدید فرد، رهایی خود از قید و بندهای طبقاتی-شرکتی بود.

همه پروتستان ها با امتناع از به رسمیت شناختن اولویت پاپ متحد شده اند. در پروتستانیسم، اصل کشیشی جهانی بسیار مهم است. هر مسیحی، از دیدگاه پروتستان ها، به واسطه غسل ​​تعمید، به همه کسانی که با ایمان تعمید یافته اند، شروع می شود. همه اعضای کلیسا می توانند نقش فعالی در جوامع داشته باشند و در هیئت های حاکمه منتخب شرکت کنند. جوامع وزرای خاص - شماسها، بزرگان، واعظان، مبشران، کشیشان، اسقف ها را انتخاب می کنند یا فرا می خوانند.

پروتستانیسم، طرفدار ساده‌سازی و ارزان‌شدن فرقه، رد دعا برای مردگان، پرستش مادر خدا و مقدسین، احترام به یادگارها، شمایل‌ها و سایر آثار است. خواندن کتاب مقدس و موعظه اساس عبادت را تشکیل می دهد. نماز انفرادی و جمعی و خواندن سرودهای مذهبی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.

بسیاری از پروتستان ها مهم ترین تعطیلات به ارث رسیده از سال کلیسای کاتولیک را که عمدتاً مربوط به زندگی عیسی مسیح است، برگزار می کنند. برخی از گروه های پروتستان تعطیلات مدنی را در تقویم خود گنجانده اند، مانند روز شکرگزاری در ایالات متحده.

نتیجه گیری

بنابراین، با جمع‌بندی نظرات اصلی مسیحیت، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. از نظر تاریخی، سه جهت در مسیحیت توسعه یافته است: ارتدکس، کاتولیک و پروتستان. کاتولیک ها تقریباً 50-60٪ از کل مسیحیان را تشکیل می دهند، ارتدکس ها - 10-15٪ و پروتستان ها - 20-25٪.

2. تقسیم مسیحیت به ارتدوکس و کاتولیک در سال 1054 اتفاق می افتد. در قرن شانزدهم در نتیجه یک جنبش گسترده مذهبی و سیاسی - اصلاحات - پروتستانتیسم به وجود می آید.

3. این سه شاخه از مسیحیت ضمن اشتراک در اصول بنیادین دکترین، دارای ویژگی های جزمی، شرعی و سازمانی هستند.

4. بر خلاف کاتولیک و ارتدکس، پروتستانیسم فاقد وحدت سازمانی است. از میان سازمان‌ها، جوامع، فرقه‌های پروتستانی و غیره، چهار مورد از گسترده‌ترین و گسترده‌ترین جنبش‌ها برجسته هستند: باپتیست‌ها، پنطیکاستی‌ها، متدیست‌ها و ادونتیست‌ها.

5. در طول قرن بیستم. مسیحیت همچنان به حفظ موقعیت پیشرو در میان سایر ادیان جهان ادامه داد و تا 1/2 از جمعیت جهان را متحد کرد.

مراجع

    Garadzha V.I.

    مطالعات دینی. – م.: نشریه، 1374. – 351 ص.

    تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.ایده ها کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.اساسی کیهان گرایی روسی... حقیقت فلسفه را ترک می کند. اولیهمسیحیت یک حرکت بدعت آمیز در... در برخی استویژگی ها مسیحیت، که عمیقاً با آن آمیخته شده اند. مسیحیتخطاب به ...
  1. کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.فلسفه دینی روسیه

    گزارش >> فلسفه

    کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.فلسفه دینی روسیه. ... روح اصل مسیحیت، که «در کمال تعلیم الهی خود نمایانگر آن بود تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.وحدت... افکار اسلاووفیل ها، حقیقت ابدی اولیه مسیحیت - ایدههویت وحدت و آزادی (آزادی...

  2. کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.فلسفه اف. نیچه

    چکیده >> فلسفه

    چکیده با موضوع: فلسفه: کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.فلسفه اف. نیچه. دانش آموز: رومانوا... اثری جذاب; اصلیبخشی از کار قرار بود بدهد ایده«قدرت ابدی، بنابراین او همه را منحرف کرد ایده مسیحیت«... صورت پل دوباره ترکید...

  3. کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.تحولات پیتر و ویژگی های گذار از آموزش سنتی به عقلانی

    چکیده >> دولت و قانون

    دانشکده پداگوژیک" کار دوره کیهان گرایی روسی تاریخ دین. در 2 جلد T. 2. / Ed. I.N. یابلوکوف – م.: مدرسه عالی، 2004. – 676 ص.دگرگونی ها و ویژگی های پیتر ... زنده. مردم برای درک تلاش می کنند کیهان گرایی روسی... حقیقت فلسفه را ترک می کند. اولیه، به عنوان یک نیروی حیات بخش اخلاقی، ... روحی دوباره متولد شده اخلاقی مسیحیت. این توسط ...

مسیحیت ایده های زیادی دارد، اما اصلی ترین آنها ظاهراً سه هستند. این ایده نجات بشریت از طریق مسیح (و اندیشه همراه با آمرزش و بخشش گناهان)، ایده بهشت ​​و جهنم مسیحی و ایده توحید (توحید) است. ما در حال حاضر به دو ایده اول نگاه خواهیم کرد.

ایده نجات بشریت

"اگر عیسی مسیح امروز ظاهر شد،
هیچ کس او را مصلوب نمی کرد. او خواهد کرد
دعوت به شام، گوش داد و از صمیم قلب
خندید"

توماس کارلایل

ایده نجات بشریت از طریق مسیح ایده اصلی مسیحیت است. می گوید که عیسی مسیح تمام گناهان را بر عهده گرفت TOTALانسانیت و همه ذخیره شد. این چه نوع ایده ای است؟

اعتقاد بر این است که عیسی یک قربانی کفاره برای گناهان مردم بود. و در مقابل چه کسی؟ قربانی به چه کسی؟ رفتار خدایی که پسرش را به قتل رساند (اما بدون نقض عدالت) برای "نجات" مردم، کاملاً غیرقابل درک است. این فداکاری برای چه کسی انجام شد؟ خدا؟ احمق. پس شیطان؟ آیا این به این معناست که خداوند نقاط ضعفی دارد؟ بنابراین، او قادر به از بین بردن نفوذ مضر شیطان بر جهان نبود و مجبور شد عیسی را به صلیب آویزان کند؟ دوباره احمق

سوء تفاهم دیگری نیز وجود دارد. اگر عیسی که خدا محسوب می شود به عنوان قربانی به خدا تقدیم شد، پس معلوم می شود که خود خدا خودش را قربانی کرده است؟ پوچ.

او همه ما را از چه نجات داد، نجات دهنده؟ از مرگ، از جهنم، از شیطان؟ از چی؟آیا واقعاً مردم پس از نجات مسیح نخواهند مرد؟ یا به جهنم نخواهند رفت، بلکه همه مستقیماً به بهشت ​​خواهند رفت؟ یا جهنم بسته میشه؟ یا مردم در جهنم اوقات بسیار خوبی را خواهند گذراند، سرگرم خواهند شد و حتی احساس گرما نخواهند کرد؟ پس ایده جهنم چه فایده ای دارد؟ و اگر جهنم بسته نشود و مردم به آنجا ختم شوند و در آنجا احساس بدی کنند، پس از چه نوع نجاتی صحبت می کنیم؟

و چه کسی را نجات داد، نیکوکار؟ همه مردم؟ اما آیا او مرا نجات داد یا نه؟ حتی آن افرادی که هزاران سال قبل از عیسی زندگی می کردند؟ آیا آنها نجات یافته اند؟ و کسانی که پس از او زیستند و زندگی می کنند؟ و آیا او کسانی را که در زمان ما زندگی می کنند نجات داد یا خیر؟ آیا او همه گناهان ما را (معلوم نیست) به عهده گرفت یا نه؟ یا تمام گناهان را نگرفت، بلکه فقط بخشی از آن را برداشت؟ و همچنین آن گناهانی را که مردم وقت نداشتند انجام دهند، گرفت؟ و حتی کسانی را که هنوز به دنیا نیامده بودند نجات داد؟ و او نیز گناهان آنها را به عهده گرفت، درست است؟ آیا چیزی را دو هزار سال پیش گرفتید که هنوز وجود نداشت؟ احمق مثل جهنم

ایده اجتناب از مسئولیت فردی و انتقال همه مسئولیت ها به بزغاله احمقانه و ناعادلانه است. حتی اگر این قربانی داوطلبانه باشد.

و اگر او قبلا همهگناهان TOTALبشریت را در دست گرفت و همه را به یکباره نجات داد، پس اکنون بشریت می تواند هر کاری که می خواهد بکند: تجاوز، بریدن، دزدی، معلول کردن، تهمت زدن. با این حال، مسیح تمام گناهان را بر عهده گرفت و همه را از چیزی نجات داد (معلوم نیست از چه چیزی). کشتن، تجاوز، دزدی، فریب دادن. با این حال، مسیح برای گناهان ما مرد. اگرچه کسی از او نپرسید، التماس نکرد، متقاعد نکرد، مجبورش نکرد، او را به صلیب وادار نکرد. او با اعمال و گفتار خود خود را به صلیب دعوت کرد.

و حتی اگر او همه را با مرگ خود بر روی صلیب نجات داد، پس چرا مفاهیمی مانند "گناه" و "شر" وجود دارد؟ چرا کلمه «گناه» هنوز بر لبان کاهنان و واعظان خداست؟ آیا این بدان معناست که عیسی هیچ گناهی را بر عهده نگرفته است؟ یا شاید او فقط گناهان کسانی را که در عصر او زندگی می کردند به عهده گرفت؟ بعد ما چه کار داریم؟ آیا این بدان معناست که بشریت از این "نجات" بهتر نشد؟ یا اینکه عیسی مسیح یک حساب همیشگی و بی انتها در بانک آسمانی باز کرد، جایی که او تمام گناهان ما را که ما گناهکاران بیش از 2000 سال توانسته ایم مرتکب شویم، در آنجا می گذارد؟ چگونه مردم هزاران و ده ها هزار سال قبل از میلاد مسیح زندگی می کردند؟ هیچ کس کفاره گناهان خود را نگرفت و همه آنها در جهنم قرار گرفتند؟

بیایید بلافاصله توجه کنیم که کلمات "راه نجات را نشان دهید" و "نجات" چیزهای متفاوتی هستند. نشان دادن راه نجات یک چیز است ( دکترین). صرفه جویی کاملا متفاوت است ( اقدام). کشیش ها اغلب می گویند که مسیح هم معلم و هم نجات دهنده است. مثل دو تا در یک بطری. ظاهراً او چیزی معقول را آموزش می دهد و ظاهراً کاری قهرمانانه انجام داده است. ما آنچه را که مسیح «معقولانه» تعلیم داد، فهمیدیم، اما آنچه او واقعاً مفید بود، غیرقابل درک است.

به طور کلی، تمام این هیستری در مورد نجات مسیح در حماقت خود قابل توجه است. اگر عیسی مرد ساده ای بود، آنگاه روشن می شد: او شاهکار بزرگی را انجام داد که برای مردم مهم بود، و به همین دلیل به او افتخار و جلال داده می شد. او مانند یک قهرمان ملی یهودی خواهد بود. به نظر می رسد همه چیز درست است. اما باید به خاطر داشته باشیم که در مسیحیت عیسی به شکل انسان خدا در نظر گرفته می شود. همه اعمال خدا باید شگفت زده و مسرور باشد و نه فقط یک کار نامفهوم و نه قوی ترین، بلکه مهمتر از همه: بی معنی .

به دلایلی، یک اقدام انتخاب شد که به دور از تعجب و منطقی است و هیستری مذهبی پیرامون آن ساخته شده است. خوب، فرض کنید او نجات داد. خب بعدش چی؟ چه چیزی در اینجا شگفت انگیز است؟ خدایی که هر کاری از دستش برمیاد کار خوبی کرد. این برای خدا طبیعی و عادی است، زیرا او خیر مطلق است. برای همین خداست که معجزه کند. و یک عمل (نامفهوم) را تحسین کنید دو هزارسال؟ خوب، می دانید، این خیلی زیاد است.

مسیحیان! خدای خودت را دوست داری؟ آیا کسی می تواند پاسخی منطقی و روشن در مورد "نجات معجزه آسای مسیح" بدهد و به کتاب مقدس مراجعه کند؟

عبارت "عیسی برای گناهان ما مرد" را در نظر بگیرید. او در مورد چه چیزی صحبت می کند؟ بله، مطلقاً هیچ، این یک ساختگی است. این عبارت معنی ندارد. خوب، یک عبارت از همان دسته بردارید: "عیسی برای ما خورد و اکنون سیر شده ایم." آن را دوست ندارید؟ سپس تصور کنید که او دارو را برای ما نوشید و ما اکنون سالم هستیم. او برای ما شست و شو داد و ما اکنون پاک هستیم. او برای ما پول پس انداز کرد و ما اکنون ثروتمند هستیم. او برای ما خوابید و ما اکنون استراحت کرده ایم. این همان است که "او گناهان ما را برداشت و ما نجات یافتیم." و این همه غرق "با رستگاری" برای ایمانداران کافی است تا مسیح را "نجات دهنده" بدانند.

علاوه بر همه اینها، خداوند با یک کلمه، با یک تلاش اراده، همه را (از هر چیزی) نجات داد. کلمه تکنولوژی خداست. او نیازی به مقابله با این چرندیات مانند فرستادن پسرش، رنج و عذاب او، تمسخر او، مرگ شرم آور روی صلیب و سایر مشکلات نامفهوم و احمقانه ندارد. خداوند قادر مطلق است، او قادر به انجام هر کاری است. چرا مشکلاتی مانند نزول پسر خدا به زمین، زندگی 33 ساله ای که بدون شکوه به پایان رسید، به طور مصنوعی ایجاد شد؟ علاوه بر این، عیسی که یک خدا محسوب می شد، افراد کمی را به درستی تعالیم خود متقاعد کرد. و کتاب مقدس، که به نظر می رسید از کلمات خدا نوشته شده بود، همچنین تمام جهان (حتی نیمی از جهان) را متقاعد نکرد. همه اینها به هیچ وجه شبیه اعمال خدا نیست. تنبلی خدای مسیحی-یهودی نیز تعجب آور است. اگر واقعاً لازم بود می‌توانست خودش دنیا را نجات دهد. بله، ظاهرا تنبل بودم. احتمالاً کارهای مهمتری برای انجام دادن وجود داشت. یا قدرت کافی وجود نداشت. به نظر می رسد خدا عیسی را خلق کرده است تا به خود فشار نیاورد، بلکه برای اینکه برای پدرش این طرف و آن طرف بدود.

1. شیطان را نابود کنید (البته اگر بتواند از عهده آن برآید).

2. تغییر یک فرد برای بهتر شدن؛

3. جهنم را ببندید یا به کلی از بین ببرید.

4. چیزی اساساً جدید به مردم بیاموزید.

5. واقعاً زمین و همه مردم را از نوعی فاجعه جهانی و مانند آن نجات دهید.

ما در ماجراجویی های او چیزی شبیه به آن نمی بینیم. تمام «رستگاری» و تمام «حکمت» او در این است که او فقط گزاره‌های مرگ‌آور را با زبانش در هم می‌کوبید و با رسولانش به جنایت می‌پرداخت. همین.

علاوه بر این، خداوند دارای اعمال مهمتر از نجات نامفهوم شخص ناشناس و از چیز ناشناخته است. در مسیحیت، تأکید اصلی بر مسیح "نجات دهنده" است و نه بر خدا خالق جهان. چرا؟ بله، زیرا برای یک شهروند ساده این واقعیت که دنیایی از پوچی، از هیچ، از ناکجاآباد خلق می کند، هیچ احساسی را برمی انگیزد. ایجاد شد، اوه خوب. و خدا را شکر. پس؟ و این واقعیت که یک شخص می تواند دروغ بگوید، تجاوز کند، بکشد، تهمت بزند، دزدی کند، و سپس کسی او را نجات دهد - این عالی است. شگفت انگیز است، فوق العاده است. این امر مؤمن را به شدت متحیر می کند. چقدر این فوق العاده است. اوه، خدای من! چقدر عالی! این احساسات بسیاری را برمی انگیزد و کشیشان از این ایده برای خرد کردن اعصاب مؤمنان به خوبی استفاده می کنند. عجب نفس گیر! به همین دلیل است که تمام هیستری های مسیحی بر اساس این ایده است.

اما تمام هذیان و پوچ بودن این ایده "رستگاری" فقط هذیانی و پوچ به نظر می رسد. در واقع این یک ترفند روانشناختی ظریف و سنجیده است. این نه برای آگاهی فرد، بلکه برای احساسات او طراحی شده است. چرا هیچ مؤمنی به اصل این نجات فکر نمی کند؟ زیرا مغز آنها تحت تأثیر احساسات بسیاری از این "رستگاری معجزه آسا" قرار گرفته است. منطق توسط تجربیات احساسی خفه می شود.

یک مسیحی نمی تواند به این ایده فکر کند. او فقط او را تحسین خواهد کرد. و هرگز نخواهید توانست این ایده را در سطح منطقی با او مطرح کنید. تفکر منطقی یک مسیحی همیشه به احساسات تبدیل می شود. همین امر در مورد بقیه دگم های مسیحیت نیز اتفاق می افتد. حماقت منطقی آنها تحت الشعاع احساسات است.

مسیحیت دینی مبتنی بر ترس است.

به هر حال، این پنهان نیست. رسول یهودا"پس انداز" را از طریق ارعاب توصیه می کند.

ترس اصلی ترین احساس منفی است که مسیحیت با آن افراد را تربیت می کند. این قوی ترین احساس مناسب برای دستکاری یک شخص است. ترس کوکتل سمی غریزه و تخیل است. فقط باید میکروب این احساس را وارد هشیاری کرد و انسان به سرعت توانایی عمل منطقی را از دست می دهد. در چنین شرایطی دیگر سخت نیست که فرد ترسیده را به انجام اعمالی که برای فریبکار مفید است برانگیزد. عبارت "ترس از خدا" را می توان در هر نشریه مسیحی یافت. «تمام زمین از خداوند بترسند و همه ساکنان جهان در برابر او بلرزند.» (مزمور 33:8). بلرز، بلرز، ای کرم های زیرزمینی! ترس به آسمان می‌رسد. اگر مسیح را مورد انتقاد قرار دهید، انتقاد شما به دیوار عاطفی ترس از دجال تبدیل خواهد شد. اگر به یک تناقض آشکار یا صرفاً تاریک گرایی در انجیل اشاره کنید، آنگاه یک مسیحی هزار بهانه می آورد، در مورد ایمان، در مورد آزمایش های ایمان، در مورد هر چیزی صحبت می کند. او خواهد گفت که شما اشتباه می کنید، یا حتی شما را با نام و نشان صدا می کند. اما او کتاب احمقانه "مقدس" خود را باز نمی کند، او به سادگی از انجام این کار می ترسد. اما همه چیز از کتاب مقدس ارائه شده است.

اینگونه است که مغز یک مسیحی برنامه ریزی و تغییر شکل می یابد. در نتیجه مسیحیت تفکر منطقی انسان را در هم می‌کوبد و سر مسیحی را پر از احساسات و عقده‌های بسیاری می‌کند. بر اساس عقاید مسیحی، یک مسیحی از نظر ذهنی فلج می شود. پاکسازی چنین مغزهایی بسیار دشوار است. بله، همه تسلیم این فریب نمی شوند. افرادی با تفکر انتقادی وجود دارند، اما تعداد کمی از آنها وجود دارد (بیش از 3-5٪)، و مسیحیت برای آنها طراحی نشده است. مسیحیت برای جمعیت طراحی شده است. این همان چیزی است که مسیح کاملاً صریح می گوید و این از موعظه های او نیز برمی آید.

هر گونه هیستری مذهبی باید بر اساس بدبختی و بدوی بودن تفکر توده ها باشد.. فقط در این صورت موثر است. در مسیحیت به سادگی هیچ منطقی وجود ندارد (و نیازی به آن نیست) اما فقدان آن با احساسات مثبت و منفی جبران می شود. و هر چه یک دین پیروان بیشتری داشته باشد، نشان دادن نیرنگ، توهم و بدخواهی آن دشوارتر است.. و مسیحیت پیروان زیادی دارد. این قابل درک است: فقر و بدبختی اندیشه باعث می شود انبوهی از طرفداران آن با ذهنی تنگ به وجود بیایند که به راحتی توسط احساسات کنترل می شوند.

ایده نجات از ناکجاآباد بوجود نیامده است. این ایده سرزنش دیگران سنت بسیار قدیمی تری نسبت به مسیحیت دارد. این ایده پوسیده در اسرائیل به وجود آمد (خب، از کجا می تواند بیاید؟). در ابتدا، یهودیان به این فکر افتادند که خشم و بداخلاقی های خود را به گردن یک بزی بیاندازند، که آن را از شهر بیرون کردند و به صحرا بردند و از این طریق به طور نمادین، گویی خود را تطهیر می کردند. این همان جایی است که عبارت "بزغاله" از آنجا می آید. این زمانی است که تمام اشتباهات به گردن یک نفر انداخته می شود. بعداً آنها شروع به انجام کاری مشابه با انسان کردند. شخصی را برگزیدند و به او غذا دادند و سیراب کردند و تمام هوس و هوس او را برآوردند و سپس او را از شهر بیرون کردند. آداب و رسوم زشت پست و بدبین. «و بزی را برای گناه قوم در حضور خداوند بکشد، و خون آن را در پرده بیاورد، و خون را بر پایه مذبح بپاشد، و برای قدس از ناپاکی بنی‌ها کفاره دهد. اسرائیل و از گناهان ایشان در تمام گناهانشان.» (لاویان 16:15). یک بار پاک شدم. سریع و قابل اعتماد. یهودیان نیز چنین تعطیلات "مقدس" دارند - کانوکا (هانوکا). این عید رهایی یهودیان از تعهدات، بخشش هر یک از جنایات آنها است. قبل از سال نو جشن می گیرند.

در روز قیامت یوم کیپور، خاخام اعظم موظف شد، علاوه بر قربانی های معمول، دو بز را به معبد تقدیم کند. سپس قرعه بین یهوه و عزازیل انداخته شد. بزی که در این قرعه‌کشی نزد یهوه خدا رفت، در جا به عنوان قربانی گناه کشته شد و خونش بر شاخ‌های مذبح مالیده شد. کشیش باید بزی را که به قید قرعه به عزازل داده بود، زنده تحویل می داد. او هر دو دست را بر سر گذاشت و بدین وسیله «به تمام گناهان بنی اسرائیل نزد او اعتراف کرد» و همه گناهان و بدکاری ها را بر دوش او نهاد. سپس به یهودیان دستور داد که او را به صحرا برانند. بنابراین، بز گناهان همه یهودیان را با خود به صحرا برد.

بعداً این نقش توسط عیسی مسیح - "بره الهی" شروع شد. به عبارت دیگر، یک بزغاله. مرگ کفاره مسیح ادامه مستقیم جایگزینی قربانی کفاره و بزیست که گناهان همه ایمانداران را بر عهده می گیرد. بره (بره) قربانی عید پاک یهودیان به طور کامل در مسیحیت حفظ شد. فقط این "بره خدا" است.

«یَهُوَه مکار اعلام کرد که پسر خود را به زمین فرستاده تا با خون خود تاوان بدهی مردم را بپردازد. غیرممکن است باور کنیم که رنج می تواند تاوان گناه را بپردازد، و حتی کمتر احتمال دارد که بیگناه بتواند تاوان گناهکار را بپردازد. رنج بی گناهان چیزی را جبران نمی کند، بلکه فقط شری جدید را به بدی قدیمی می افزاید. با این حال، موجودات بدبختی بودند که شروع به پرستش یهوه و پسر نجات دهنده او کردند و این مکاشفات را به عنوان مژده اعلام کردند. باید برای این جنون آماده می شدیم. آیا بارها ندیده‌ایم که چگونه انسان در زمانی که فقیر و برهنه بود، در برابر همه ارواح ناشی از ترس سجده کرد و به جای پیروی از تعالیم شیاطین بخشنده، از دستورات اهریمنان بیرحم اطاعت کرد؟ یهوه با حیله گری خود جانها را مانند توری گرفت. اما او اشتباه محاسبه کرد - تقریباً چیزی به شهرت او اضافه نکرد. این او نبود، بلکه پسرش بود که پرستش مردم را به دست آورد و نام خود را بر فرقه جدید نهاد. خود یهوه همچنان روی زمین تقریباً ناشناخته باقی ماند.» (آناتول فرانس، «شورش فرشتگان»، فصل 19).

اندیشه آمرزش و بخشش گناهان

"من هرگز یک فرد سالم را ندیده ام که به طور خاص باشد
نگران سلامتی من خواهد بود، و نه حتی یک مورد واقعی
یک مرد خوب که به طور خاص نگران روح خود است"

جان هالدن

"و شما حیله گر هستید، در ابتدا به یک شخص اجازه می دهید
گناه کند، سپس توبه کند و تو توبه کنی
تو ببخش معلوم می شود که شما همیشه مهربان هستید. ماهرانه"

تولیک چهارم دبستان

در مسیحیت ایده دیگری وجود دارد که در گستاخی خود قابل توجه است - ایده حذف گناهان از طریق اعتراف و توبه. در نگاه اول، این ایده احمقانه و مضحک است، اما در نگاه دوم هوشمندانه و زیرکانه فکر شده است. این ایده مبتنی بر نیاز صرفاً روانشناختی یک فرد برای اعتراف هر از گاهی به کسی است. و این ایده به خوبی کار می کند. شخصی به کلیسا می آید و کارهای بد زیادی انجام داده است: او کشته، سرقت، تهمت زدن، به طور کلی - او زننده و بد بود. اعتراف کرد، توبه کرد، به کشیش ها پول داد ( آنچه که مهمترین است) و گناهانش برداشته و برطرف شد. چی فکر کردی؟ او اعمال بد زیادی انجام داد، اما به آغوش کلیسا بازگشت، توبه کرد، متوجه شد، برای تأثیر بیشتر اشک ریخت و روح خود را پاک کرد. آنها او را با آرامش رها کردند، اما گفتند: "دوباره و سریع، فقط با پول" برای نیازهای کلیسا ریاکارانه، اما بدون این ایده، مردم بسیار کمتر به کلیسا می روند اغلب

افراد غیر فقیر که برای رفتن به دنیایی دیگر آماده می شدند، به کلیسا کمک مالی کردند تا کشیش ها برای گناهان این افراد دعا کنند. خود شاهزادگان هدایایی، طلا و رعیت هایی را که برای این طبقه کره اسب زحمت کشیده بودند به کلیسا تقدیم کردند. و کاهنان بر ستایش عیسی از فقر آب دهان انداختند. این برای آنها نیست. به آنها مربوط نیست به طور کلی، مسیحیان "ارتدوکس" به این افتخار می کنند که در روسیه هیچ گونه داد و ستدی در تسامح وجود نداشت. استغفار، کاغذی است درباره آمرزش گناهان. پاپ‌های رومی از این واقعیت سرچشمه می‌گرفتند که کلیسایشان در طول سال‌های اعمال برخی مقدسین و دعاها، چیزی شبیه «مخزن تقدس» دارد و می‌توان از این مخزن، کفاره‌ای برای گناهان مردم، حتی بیشتر از همه، برداشت. وحشتناک ها و اگر چنین است، پس چرا با این ایده بازی نمی کنیم و بخشی از این «قداست» را در ازای پول نمی فروشیم؟ بگذارید گناهکار پول را بپردازد و سپس فیض بر او جاری شود. گناه بیشتر؟ خوب پس باید هزینه بیشتری بپردازید، زیرا مصرف "قدوسیت" نیز بیشتر است. برای زنا دو یا سه سکه و برای قتل عمد مثلاً صد سکه می پردازید. و ادامه بده، همه چیز پاک و بی گناه است.

اینها شوخی های کثیفی نیست. به عنوان مثال، در زمان پاپ جان بیست و دوم (1316-1334) امکان پرداخت وحشیانه ترین جنایات با پول وجود داشت. سرقت، آتش زدن، سرقت 15 لیور و 4 سو، جرح به زن - 3 لیور و 4 سو، قتل زن - 17 لیور و 4 سو، به قتل برادر، مادر، پدر یا سوس بخشوده شد. خواهر - 17 لیور و 4 سو. خوبه، درسته؟

ایده ترسناک؟ اما چه چیزی بهتر از کلیسای "ارتدوکس روسی" است؟ پیش از پایان سفر زمینی ما، ای گوسفند-مرد، به ما بپرداز. ما برای شما دعا می کنیم، "قدوسیت" خود را بر شما می ریزیم و با دعای ما وارد بهشت ​​می شوید. البته ورود به ملکوت مسیح از طریق دعای یک راهبایی شکم چاق دشوار خواهد بود، اما ما یک زاهد مقدس داریم که در گودال نشسته است. تو ای گناهکار یک سکه به ما بده و ما به آن زاهد مقدس (اگر هنوز از سعادت نمرده است) همه چیز را خواهیم گفت: برای کی و چگونه دعا کنیم.

ایده بخشش کلیسا از گناهان برای پول، پوسیده و ریاکارانه است، اما برای کلیسا بسیار سودآور است..

میزان ریاکاری و تا چه حد گستاخی مسیحیت را می‌توان از بیانیه یکی از خادم‌های کلیسا دریافت: «بدون قربانی واقعی، توبه شما پذیرفته نمی‌شود و گناهان شما نیز بر شما باقی خواهد ماند روحانیون را منصوب کرد تا اهدا را بپذیرند» (اسقف اعظم نیکون [در جهان - لامکین]).

بنابراین، به طور خلاصه: خود مفهوم "بخشش" یا "بخشودن" گناهان سنگ بنای مسیحیت و منبع اصلی درآمد است. از نظر مسیحیت، هر عملی را می توان با پول جبران کرد، از جمله بخشش گناهان. تصور این در بت پرستی غیرممکن است.

البته در دنیای باستان قربانی می شد. برای چی؟ نه برای "رستگاری"، نه برای بخشش گناهان موجود، بلکه برای مثال، برای خدای خاصی، تا او با حمایت خود از خانواده محافظت کند. انسان قدیم با خود خواری رقت انگیز و تحقیر برده وار مردمی که رستگاری را فقط در رحمت خدا می دیدند و امیدوار بودند به خدای قادر متعال خود با هدایایی رشوه دهند بیگانه بود. برای او نیز حالت ناخوشایند توبه‌کننده و ناله‌های رقت‌آمیز رقت‌انگیز که در میان مسیحیان می‌بینیم، غریبه بود.

گناه یک مفهوم ساختگی است. او رفته است. اقدامات نادرست و غیر منطقی وجود دارد. برای رهایی از عواقب کارهای غیر معقول، نباید توبه کرد یا اعتراف کرد، بلکه اشتباه را فهمید و اصلاح کرد. کسی که از اعمال خود آگاه است، از اشتباهات درس می گیرد، روحش آزاد می ماند. توبه مسیحی شخص را به بردگی می کشد و به بنده خدا تبدیل می کند (اتفاقاً این در مورد تصویر و تشبیه خداست). کشیشان مسیحی، از توبه کنندگان و اعتراف کنندگان پول می گیرند ( "هدیه ای برای خدا"، که خود او، رک و پوست کنده، به آن نیازی ندارد، اما کشیش ها فقیرتر هم نیستند.) سلب مسئولیت و وظیفه اصلاح عواقب اعمال ناپسند. خوب، تا اقرار بعدی می توانید به گناه ادامه دهید. و به همین ترتیب تا بی نهایت. اما نیازی نیست از کسی طلب بخشش کنید - نه مردم و نه خدایان. بهتر است اشتباه خود را بپذیرید و آن را با اقدامی ملموس تصحیح کنید، نه اینکه پچ پچ های توخالی داشته باشید.

اصلا، گناهان مسیحی ثمره تخیل بیمار عیسی مسیح پارانوئید است.

مقایسه کنید که ایده بت پرستان چقدر هوشمندانه تر و منصفانه تر است کارما. فقط خود شما، از طریق اعمال خوب و بد خود، کارمای خود را به دست می آورید (کلیت معنوی خاصی از اعمال بد و خوب). و هیچ مسیحی آن را برای شما پاک نخواهد کرد، آن را به عهده نخواهد گرفت، آن را تغییر نخواهد داد. و با کمک کمک های مالی "برای نیازهای کلیسا" نمی توانید کارما خود را تغییر دهید. فقط اعمال شما می تواند چیزی را تغییر دهد. من کار خوبی انجام دادم - کارمای خود را بهبود بخشیدم. اگر او کار بدی انجام داد، آن را بدتر کرد (البته «بد» و «خوب» مفاهیم بسیار نسبی هستند). هر کاری که انجام می دهید بعداً به شما باز می گردد. با بازگشت، پاسخ خواهد داد. آنچه در اطراف می چرخد ​​به اطراف می آید. منطقی و منصفانه. همه چیز برای مسیحیان بسیار ساده است: بکشید، توبه کنید، باور کنید - و شما در بهشت ​​هستید. در بت پرستی این مشکل است. ممکن است مجبور شوید بیش از یک زندگی را در تنش زندگی کنید تا کارما را بهبود بخشید و بالا بیایید. و این کاملاً منصفانه است. در ایده کارما چیزهای نامفهومی وجود دارد، اما در مقایسه با عقاید مسیحی یک زندگی یکباره و ایده بخشش، مرتبه ای بزرگتر و بزرگتر به نظر می رسد.

طبیعتاً در مسیحیت چنین نیست. شرط اصلی این است که به عیسی ایمان داشته باشید و "نجات" خواهید یافت. هنگامی که دو راهزن به خاطر خوشگذرانی با عیسی به صلیب کشیده شدند، یکی از آنها توبه کرد و به عیسی گفت: "... خداوندا، وقتی به پادشاهی خود آمدی مرا به یاد بیاور!" و مسیح چه جوابی داد؟ «به راستی به شما می‌گویم، امروز در بهشت ​​با من خواهید بود». (لوقا 23:42). چقدر ساده: شرور اعمال بد انجام داد، توبه کرد، ایمان آورد و در بهشت ​​است. چگونه این ایده را دوست دارید؟ به دلایلی مبشر لوکنمی گوید چرا این دو راهزن به صلیب میخکوب شدند. برای قتل، برای خشونت، برای دزدی؟ یا مانند مسیح برای ارتداد؟ ریاکاری شگفت انگیز: بخشیدن فوری همه چیز. نکته اصلی این است که ایمان داشته باشید و گناهان شما پاک می شود. «کسی که به او ایمان دارد مناسب نیست، و کافر قبلاً محکوم شده استچون باور نکردم..." (یوحنا 3:18). لطفا توجه داشته باشید هر کافر، حتی اگر خوب و مهربان باشد به جهنم می رود. و هر چیز زشت، هر نیش، هر تفاله و منحط، مؤمندر عیسی، به بهشت ​​خواهد رفت. چگونه این ایده را دوست دارید؟ بد نیست، درست است؟

چقدر همه چیز جالب می شود. طبق فرمان مسیح "هر که به من ایمان آورد نجات خواهد یافت"، راهزن اولین کسی بود که وارد "پادشاهی خدا" شد. دزد، متجاوز، قاتل "محتاط". عالی است، اینطور نیست؟ محکوم به مصلوب شدن، اما قبل از مرگش ایمان آورد. و چی؟ عیسی او را در بهشت ​​خود پذیرفت و بر او رحم کرد. آیا دوست دارید شخصی که نمی دانست چه کارهای خوب و مفیدی در زندگی انجام داده است، با ایمان فوراً به بهشت ​​برود؟ و دیگری، هر چند کافر، اما با فضیلت، به جهنم می رود؟ احمق. اما این نه تنها احمقانه است، بلکه ناعادلانه است.

کاهنان دائماً ادعا می کنند که "نجات دهنده" به این دلیل نامیده می شود که او فرستاده شد تا همه کسانی را که قطعاً مطابق با مفاهیم مسیحیت زندگی نمی کنند نجات دهد. به گناهکاران پرهیزگار بر خداناباوران نیکوکار ترجیح داده می شود. تمام موعظه های مسیح فقط برای افراد پست و نالایق است، برای بیماران هم از نظر جسم و هم روح (متی 9:10-13). افراد سالم به آن نیاز ندارند. و نه موعظه های منحط او که فقط آدم را یک کرتین پست می سازد. هر چه انسان ناچیزتر و کثیف تر باشد، "خداوند راضی" تر است. آشغال ها، قاتل ها، لومپن ها و دیگر پسماندهای جامعه به عابدترین مسیحیان تبدیل شدند. تمام «تقوا»ی آنها به این صورت بیان می شد: دزدی، کشتن، معلول کردن، تهمت زدن، و سپس زوزه و ناله، «تطهیر»، دعا و جنایت دوباره.

و تصادفی نیست که "زنان صالح متبرک" مسیحی اولیه، فاحشه های توبه کننده هستند، فاحشه هایی که بین نمازخانه و لانه های مورد علاقه خود می شتابند. این چیزی است که آنها به این نتیجه رسیدند: " اگر گناه نکنی، توبه نخواهی کرد، اگر توبه نکنی، رستگار نخواهی شد.". بخشودگی آسان گناهان فقط به تکرار آنها کمک می کند. در حالی که یک جنایتکار منصفانه مجازات شده در تعدادی از موارد باهوش تر می شود. اگر این کار را انجام ندهد باید در کمال عدالت او را بکشند. این همان کاری است که همیشه در دنیای باستان انجام می شد. که با اومانیسم امروزی مسموم نشد.

بیایید نگاهی به اسلام بیندازیم - شاخه دیگری از درخت یهودا. هر پیرو اسلام بر خود وظیفه می داند که حداقل یک بار در زندگی خود برای لمس حجر الاسود به مکه مشرف شود. اعتقاد بر این است که او تمام گناهان زائر را بر عهده می گیرد. این سنگ در طاقچه ای در دیوار شرقی معبد کعبه قرار دارد. آرزوی هر زائری دست زدن به این سنگ است. مسلمانان بر این باورند که این سنگ توسط خداوند به زمین فرستاده شده است و دارای قدرت ویژه ای است تا تمام گناهان او را از انسان پاک کند. لمس و پاک شد. یک بار و تمام شد. گناهان به راحتی و به سادگی پاک می شوند. نه با اعمال خاص، بلکه با دست زدن به سنگ احمقانه. نیازی نیست خیلی به خودتان فشار بیاورید.

در دوران جنگ‌های صلیبی مسیحی (و دقیقاً هشت مورد از آنها وجود داشت)، هر جنگ‌جوی صلیبی عفو می‌گرفت و می‌توانست هر کاری که می‌خواست انجام دهد. به گفته وقایع نگار آلبرت ایکس، این ارتش بسیاری از عناصر جنایتکار را جذب کرد: دزدان، قاتلان، سارقان و دیگر زباله های جامعه. در دوران گسترش مسیحیت در مورد مشرکان نیز همین امر رواج داشت. هر کاری می خواستی می توانستی با آنها انجام دهی. حتی بکش فقط تصور کنید که اگر مسیحیان بدانند که همه چیز برایشان بخشیده می شود چه کردند! و نیازی به گفتن داستانهایی در مورد اینکه چگونه این مسیحیان اشتباه بودند وجود ندارد. بله، آنها مسیحی بودند، مسیحی. واقعی ترین مسیحیان این دقیقاً همان چیزی است که آنها قرار است باشند. برای مثال، اسپانیایی‌های «خداترس» در مکزیک و پرو، پسران هندی را تعمید دادند و سپس سوخته.

در مورد جنگ های صلیبی چطور؟ طبق اعترافات خود مافیای سیسیلی، آنها قبل از پایان دادن به قربانیان خود به درگاه خدا دعا می کنند. روانپزشک معروف ایتالیایی سزار لومبروزو اولین کسی بود که توجه خود را به این واقعیت جلب کرد آتئیست ها آرام ترین رفتار را دارند و کمترین درصد جنایتکاران را تشکیل می دهند (M. Bogoslovsky، مقاله "زمان جمع آوری سنگ").

برای هر انسان متفکری روشن می شود که مسیحیت هیچ تأثیری در بهبود نسل بشر نداشته است. خود عیسی، نه در زندگی زمینی و نه پس از «عراج معجزه‌آسا»، نتوانست اخلاق انسانی را بهبود بخشد. درست برعکس شد! البته قبل از مسیحیت نیز نمونه هایی از وحشی گری و تاریک گرایی وجود داشت. اما هرگز چنین صفحات خونین تاریخ، چنین تاریک اندیشی و به این مقدار مانند مسیحیت وجود نداشته است. هرگز و هیچ کجا. مسیحیت پس از سلطنت، رودخانه های خون می ریزد، رنج های جسمی و روحی مردم را چند برابر می کند، نسل بشر را بدتر می کند، رذیلت های سرکوب شده را پرورش می دهد و بیرون می کشد، مرتکب ظلم و جنایت می شود. در میان نمایندگان این دین دروغین «مقدس» است که بیشترین تعداد بداخلاق، منافق، شیاد، دزد، قاتل، دروغگوی دو دل و سایر منحرفان از هر جنس مشاهده می شود!

«و بعضی از شما (یعنی جنایتکاران) چنین بودید. S.C.) اما شسته شدی، اما تقدیس شدی، اما به نام خداوند ما عیسی مسیح و به روح خدای ما عادل شدی.» (اول قرنتیان 6:11). شما تا حد زیادی شگفت زده شده اید. اگر یک نفر راهزن، قاتل، دروغگو و فقط یک نفرت بود، آیا واقعاً یک نفر بعد از یک بار شستن خود پاک می شود؟ آیا واقعاً ممکن است کسی که در زندگی آلوده به مستی و دزدی و مسمومیت و هزاران کار بد و ننگین شده است تنها با غسل تعمید و خواندن نام مسیح به راحتی رهایی یابد و جنایات خود را کنار بگذارد؟ مار پوست پیر خود را اینگونه می اندازد.

پس از چنین تضمین‌هایی، این قاتل به راحتی تصمیم به ارتکاب جنایات قابل بیان و ناگفته می‌گیرد، او می‌داند که پس از چنین اعمال فجیعی تبرئه خواهد شد. پس از همه، شما فقط باید ایمان داشته باشید و تعمید بگیرید. این گونه سخنان رذیلت ها را افراط می کند و آنها را ریشه کن نمی کند! تعلیم می‌دهند که در هر مناسبتی مرتکب جنایت شوند، زیرا کافی است که انسان یک‌بار غسل تعمید بگیرد تا حداقل هزار رذیله را دور بزند. این جوهر واقعی بخشش گناهان است!

در نهایت، بیایید به مسیح "نجات دهنده" نگاه کنیم، که همانطور که اعلام شد، متعهد به نجات تمام بشریت است، حتی قادر به نجات خود نیست. می توانید تصور کنید؟ او نمی تواند خود را نجات دهد! هنگامی که مسیح به صلیب میخکوب شد، چندین ساعت مورد آزار شاهدان این جریان قرار گرفت و عاقل ترین افراد به او گفتند: «... خودت را نجات بده، اگر پسر خدا هستی، از صلیب پایین بیا... او دیگران را نجات داد، اما او نمی تواند خود را نجات دهد، اگر او پادشاه اسرائیل است، بگذارید اکنون از صلیب پایین بیاید، و اگر او را بخواهد، به او ایمان خواهیم آورد. (متی 27:40-43). و مسیح چه کرد؟ مطلقا هیچی. شش ساعت روی صلیب آویزان شدم و نتوانستم از آن پیاده شوم. آنها با وجدان و شایستگی آن را میخکوب کردند. در برهه ای از زمان، استحکام عیسی را ترک کرد و شوالیه سفید شجاع ما و مدافع همه تحقیر شدگان و ستمدیدگان به نجات خود شک کرد ( چنین خدایی) و امدادگر به یک امدادگر حرفه ای تر - خدای پدرش - روی آورد: "خدای من، خدای من، چرا مرا ترک کردی؟" (متی 27:46). اما خدای بابا مشغول چیزی مهمتر از نجات پسرش بود. که از چنین گستاخی پاپ متعجب شده بود، "عیسی دوباره با صدای بلند فریاد زد و روح را تسلیم کرد." (متی 27:50). و او به بهشت ​​خود پرواز کرد تا با پدرش گفتگو کند. این صحنه رستگاری خود را کامل می کند. تشویق طوفانی، تشویق ایستاده، عکاسی از دمپایی های سفید، تقاضا برای تکرار شماره برای یک نوبت. پرده، پایان جشنواره، امضا، کمپین تبلیغاتی.

همه از نصیحت کردن مخالف نیستند،


اطلاعات مرتبط


مسیحیت.مشکل عدم خشونت در مسیحیت به طور مداوم حل شده است. ایده های اصلی مسیحیت مانند ایده گناهکاری، ایده نجات و رستگاری، ایده منجی خدا-انسان است. از ایده گناهکاری، از یک سو، آموزه سقوط به عنوان عامل همه بدبختی هایی که بر بشریت می آید، و از سوی دیگر، آموزه رهایی و نجات رشد کرد. عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده و نجات دهنده ای شناخته می شود که خود را فدای بشریت و جهان کرد. قربانی داوطلبانه او بشریت را از گناه نجات داد.

بنابراین، ایمان به عیسی مسیح و پیروی از تعالیم او راه رستگاری شخصی هر مؤمنی است. این مقررات به شکل گیری دو قطب اخلاق کمک کرد - خیر و شر. در هیچ دین دیگری به اندازه مسیحیت مشکل خیر و شر مطرح نشده است.

جهان را خداوند آفرید که نیکو، قادر مطلق و مهربان است، به گواه مفهوم رستگاری; بنابراین، مسئله منشأ شر در پیچیدگی محوری مطرح می شود.

A.P. Skripkin همچنین آموزه مسیحی گناه و ماهیت شر را در پرتو افسانه گناه اصلی توضیح می دهد. در عهد جدید می توانید طبقه بندی نسبتاً مفصلی از اعمال و ویژگی های گناه آلود بیابید: دروغ، زنا، شرارت، طمع، بدخواهی، حسادت، قتل، نزاع، فریب، بدخواهی، تهمت، تهمت، نفرت از خدا، کینه توزی، خودستایی. ، غرور ، نبوغ برای شر ، نافرمانی والدین ، ​​بی پروایی ، خیانت ، بی مهری ، ناسازگاری ، بی رحمی و موارد دیگر. گرایش به گناه با دوگانگی انسان که دارای جسم و روح است توضیح داده می شود. شروع های خوب اغلب توسط انگیزه های نفسانی غرق می شوند. گناه این گونه ظاهر می شود و شر از آن بیرون می آید. اولین گناه، سقوط آدم و حوا است.

گناه اصلی در ضعف اراده، ناتوانی در تصمیم گیری در مورد خیر، در جهل به خدا و خیر، در میل فعال به رذیلت بیان می شود. از این رو، برای رستگاری، باید به خدا پیوست و بر غرور خود غلبه کرد. این غرور است که اساس گناه و شر را تشکیل می دهد. بنابراین، شر یک شکل انحرافی و هیپرتروفی از خودتأیید انسان است.

خشونت پرهیزی در مسیحیت به‌عنوان شکلی عمل می‌کند که خود ویرانگری شر را ترویج می‌کند و در عین حال نوعی تقویت معنویت و ایمان است. خشونت پرهیزی انسان را تحقیر نمی کند، بلکه او را بالا می برد. از این رو، شرط انجام عمل غیر خشونت آمیز، تواضع و صبر است که اهمیت بسیار زیادی برای آن قائل است. صبر از صفات تواضع است که به معنای آن به مرتبه یکی از فضائل مهم می رسد.

فروتنی، همانطور که در دایره المعارف کتاب مقدس آمده است، فضیلت مخالف غرور است. فروتنی مستلزم این اعتقاد است که انسان چیزی از خود ندارد، بلکه همه چیز را خدا داده است و بدون یاری خدا نمی تواند کار خیری انجام دهد. بنابراین انسان باید همیشه به رحمت خداوند متوسل شود. بیایید به این اضافه کنیم که در عهد جدید می توان فراخوان های زیادی به غرور فروتنانه، صبور بودن، غلبه بر ریاکاری، یعنی. به لوازم بیرونی و ادای مراسم عمومی توجه نکنید، بلکه به اعتقاد درونی ایمان که شرط رستگاری است توجه کنید.

اولاً، خشونت پرهیزی از صلح طلبی به عنوان توانایی بخشیدن نارضایتی ها، حل مسالمت آمیز تعارضات، احترام به نیازها و انگیزه های مخالفان، و انجام کارهای خوب به دستور قلب و از خودگذشتگی ناشی می شود.

ثانیاً، عمل غیر خشونت آمیز مستقیماً با ایده عدم مقاومت در برابر شر با خشونت مرتبط است، زیرا خشونت شر را از بین نمی برد، بلکه آن را با رشد بازتولید می کند. به همین دلیل بسیار مهم است که یاد بگیرید خود را کنترل کنید و عصبانی نشوید.

ثالثاً، اقدام غیرخشونت آمیز محدود به عدم مقاومت منفعلانه نیست، به ویژه نسبت به کسانی که مرتکب شر می شوند، فعال است. انسان نه تنها باید در برابر شر مقاومت نکند، بلکه باید به آن با خیر پاسخ دهد.

اساس اخلاقی عمل غیر خشونت آمیز، عمل به عنوان صلح، به عنوان عدم مقاومت در برابر شر و به عنوان انجام نیکی نسبت به کسانی که نفرت دارند چیست؟ چنین مبنایی عشق است که خود را در احساس طبیعی خیرخواهی انسان، در اجرای اعمال نیک نشان می دهد ("ایمان بدون کار مرده است").

عشق نه یک محبت طبیعی برای خانواده و دوستان است و نه یک احساس عاطفی. عشق محبت خالص، روشنگرانه و خلاقانه برای دیگران است. این روشی است که به طور الهام شده و ناگهانی به شخص الهام می شود که بدون استثنا به همه مردم نیکی کند - اعم از خیر و شر. اعمال ارتکابی را بدون توجه به تأثیر خارجی و بنابراین بدون توجه به محاسن و معایب مخاطب آن عمل تعیین می کند.

بنابراین، در مسیحیت ما توصیف نسبتاً کاملی از مشکل عدم خشونت را می یابیم که از نظر اعتبار و یکپارچگی و همچنین جهت گیری اخلاقی با سایر ادیان متفاوت است.

اومانیسم مسیحیت از این جهت غیرقابل انکار است: همه مردم برادرند، آفریده شده توسط خدای یکتا، و کسانی که به او می پیوندند و به او ایمان می آورند، از تعالیم او پیروی می کنند، جایی که اولویت به خیر بر شر است. انتخاب انسان از وجدان اوست، اما با انتخاب ایمان و عشق و نیکی به رستگاری می پیوندد وگرنه مانند سایر ادیان عذاب در انتظار اوست.

مسیحیت (از کلمه یونانی کریستوس - "مسح شده"، "مسیح") به عنوان یکی از فرقه های یهودیت در قرن اول سرچشمه گرفت. پس از میلاد در فلسطین این رابطه اولیه با یهودیت - برای درک ریشه‌های دین مسیحیت بسیار مهم است - در این واقعیت ظاهر می‌شود که بخش اول کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان است (بخش دوم کتاب مقدس، عهد جدید، تنها توسط مسیحیان به رسمیت شناخته شده است و برای مهمترین آنها است). مسیحیت با گسترش در میان یهودیان فلسطین و مدیترانه، در دهه های اول وجود خود، طرفدارانی را در میان سایر مردمان به دست آورد. ظهور و گسترش مسیحیت در دوره ای از بحران عمیق در تمدن باستان و افول ارزش های اساسی آن رخ داد. تعلیم مسیحی بسیاری را که از نظم اجتماعی روم ناامید شده بودند به خود جذب کرد. راه رستگاری درونی را به پیروان خود ارائه داد: عقب نشینی از دنیای فاسد و گناه آلود به درون خود، زهد سخت مخالف لذت های نفسانی است، و تکبر و غرور «قدرت های این جهان» مخالف است. تواضع و خضوع آگاهانه، که پس از ظهور ملکوت خدا بر روی زمین، پاداش خواهد داشت. با این حال، قبلاً اولین جوامع مسیحی به اعضای خود آموختند که نه تنها در مورد خود، بلکه در مورد سرنوشت کل جهان نیز فکر کنند و نه تنها برای خود، بلکه برای نجات مشترک نیز دعا کنند. حتی در آن زمان، ویژگی جهان‌شمولی مسیحیت آشکار شد: جوامعی که در وسعت وسیع امپراتوری روم پراکنده بودند، با این وجود وحدت خود را احساس کردند. مردم از ملیت های مختلف به عضویت جوامع درآمدند. تز عهد جدید "نه یونانی و نه یهودی وجود دارد" برابری در برابر خدا را برای همه مؤمنان اعلام کرد و توسعه بیشتر مسیحیت را به عنوان یک دین جهانی که مرزهای ملی و زبانی نمی شناسد از پیش تعیین کرد. نیاز به وحدت از یک سو، و گسترش نسبتاً گسترده مسیحیت در سراسر جهان، از سوی دیگر، این باور را در میان مؤمنان ایجاد کرده است که اگرچه یک فرد مسیحی ممکن است در ایمان ضعیف و ناپایدار باشد، اما وحدت مسیحیان به طور کلی دارای روح القدس و فیض خدا هستند. گام بعدی در توسعه مفهوم "کلیسا" ایده خطاناپذیری آن بود: مسیحیان فردی می توانند اشتباه کنند، اما نه کلیسا. این تز ثابت می شود که کلیسا روح القدس را از طریق رسولانی که اولین جوامع مسیحی را تأسیس کردند، از خود مسیح دریافت کرد. از قرن چهارم، کلیسای مسیحی به طور دوره ای بالاترین روحانیون را در به اصطلاح مجالس کلیسایی جمع می کند. در این مجالس، نظام جزمی تدوین و تصویب شد، هنجارهای شرعی و قواعد مذهبی شکل گرفت و روش های مبارزه با بدعت ها تعیین شد. اولین شورای کلیسایی که در سال 325 در نیکیه برگزار شد، اعتقادنامه مسیحی را پذیرفت - مجموعه کوتاهی از جزمات اصلی که اساس این دکترین را تشکیل می دهند. مسیحیت ایده خدای واحد، صاحب خیر مطلق، دانش مطلق و قدرت مطلق را توسعه می دهد که در یهودیت به بلوغ رسید. همه موجودات و اشیاء مخلوقات او هستند که همه با یک فعل آزادانه از اراده الهی آفریده شده اند. دو جزم اصلی مسیحیت از تثلیث خدا و تجسم صحبت می کنند. بر اساس اولی، زندگی درونی الوهیت، رابطه سه «فرضیه» یا شخص است: پدر (اصل بی بدیل)، پسر یا لوگوس (اصل معنایی و تکوینی)، و روح القدس (حیات). -اصل دادن). پسر از پدر "متولد" می شود، روح القدس از پدر "نشات می گیرد". علاوه بر این، هر دو "تولد" و "فرصت" در زمان اتفاق نمی‌افتند، زیرا همه افراد تثلیث مسیحی همیشه وجود داشته‌اند - "ابدی" و از نظر کرامت برابر - "از نظر شرافت برابر". بر اساس تعالیم مسیحی، انسان به عنوان حامل «شکل و تشبیه» خدا آفریده شده است. با این حال، سقوطی که توسط اولین مردم انجام شد، خدایی بودن انسان را از بین برد و لکه گناه اصلی را بر او گذاشت. مسیح با رنج کشیدن بر روی صلیب و مرگ ، مردم را "فدیه" کرد و برای کل نژاد بشر رنج می برد. بنابراین، مسیحیت بر نقش پاک‌کننده رنج، هرگونه محدودیت از سوی شخص در امیال و امیالش تأکید می‌کند: «با پذیرش صلیب خود»، شخص می‌تواند بر شر در خود و در جهان اطرافش غلبه کند. بنابراین، انسان نه تنها احکام خدا را انجام می دهد، بلکه خود را متحول می کند و به سوی خدا عروج می کند و به او نزدیک می شود. این هدف مسیحی است، توجیه او از مرگ قربانی مسیح. با این دیدگاه نسبت به انسان، مفهوم "مقدس" مرتبط است، که تنها مشخصه مسیحیت است - یک عمل فرقه ای خاص که برای معرفی واقعی الهی به زندگی انسان طراحی شده است. این در درجه اول غسل تعمید، اشتراک، اعتراف (توبه)، ازدواج، وصلت است. آزار و اذیت مسیحیت در قرن های اولیه وجود خود، تأثیر عمیقی بر جهان بینی و روحیه آن بر جای گذاشت. افرادی که به خاطر ایمان خود از زندان و شکنجه رنج بردند ("اعتراف کنندگان") یا اعدام شدند ("شهدا") در مسیحیت به عنوان مقدسین مورد احترام قرار گرفتند.

به طور کلی، آرمان شهید در اخلاق مسیحیت محوری می شود. زمان گذشت. شرایط عصر و فرهنگ، زمینه سیاسی و ایدئولوژیک مسیحیت را تغییر داد و این امر باعث تعدادی از تقسیمات کلیسا - تفرقه شد. در نتیجه، انواع رقیب مسیحیت - "اعترافات" - ظهور کرد. بنابراین، در سال 311، مسیحیت رسما مجاز شد، و در پایان قرن چهارم، تحت قیمومیت قدرت دولتی، امپراطور کنستانتین، مذهب غالب، مسیحیت مجاز شد. با این حال، تضعیف تدریجی امپراتوری روم غربی در نهایت با فروپاشی آن به اوج خود رسید. این به این واقعیت کمک کرد که نفوذ اسقف رومی (پاپ) که همچنین وظایف یک حاکم سکولار را بر عهده گرفت، به طور قابل توجهی افزایش یافت. قبلاً در قرون 5 - 7 ، در خلال اختلافات به اصطلاح مسیحی ، که رابطه بین اصول الهی و انسانی را در شخص مسیح روشن کرد ، مسیحیان شرق از کلیسای امپراتوری جدا شدند: مونوفیست ها و دیگران در سال 1054 تقسیم کلیساهای ارتدکس و کاتولیک صورت گرفت که بر اساس تضاد الهیات بیزانسی در مورد قدرت مقدس مقام سلسله مراتب کلیسا تابع پادشاه - و الهیات لاتین پاپ جهانی است که به دنبال تسلیم کردن قدرت سکولار بود. پس از مرگ بیزانس تحت حمله ترکان عثمانی در سال 1453، روسیه به عنوان سنگر اصلی ارتدکس شناخته شد. با این حال، اختلافات بر سر هنجارهای اعمال آیینی منجر به شکافی در اینجا در قرن هفدهم شد که در نتیجه آن مؤمنان قدیمی از کلیسای ارتدکس جدا شدند. در غرب، ایدئولوژی و عملکرد پاپ باعث اعتراض فزاینده در سراسر قرون وسطی هم از سوی نخبگان سکولار (به ویژه امپراتوران آلمان) و هم در میان طبقات پایین جامعه (جنبش لولارد در انگلستان، هوسی ها در جمهوری چک، و غیره). در آغاز قرن شانزدهم، این اعتراض در جنبش اصلاحات شکل گرفت.

ارتدکس یکی از سه جهت اصلی مسیحیت است - از نظر تاریخی به عنوان شاخه شرقی آن توسعه یافته است. عمدتاً در کشورهای اروپای شرقی، خاورمیانه و بالکان توزیع می شود. نام "ارتدوکس" (از کلمه یونانی "ارتدوکس") اولین بار در میان نویسندگان مسیحی قرن دوم یافت شد. مبانی الهیات ارتدکس در بیزانس شکل گرفت، جایی که در قرون 4 - 11 مذهب غالب بود. اساس این آموزه به عنوان کتاب مقدس (انجیل) و سنت مقدس (تصمیمات هفت شورای جهانی قرن چهارم تا هشتم، و همچنین آثار مقامات اصلی کلیسا، مانند آتاناسیوس اسکندریه، ریحان بزرگ، گریگوری متکلم، یوحنای دمشقی، جان کریزوستوم). بر عهده این پدران کلیسا بود که مفاد اساسی این دکترین را تدوین کنند، در اعتقادنامه، که در شوراهای کلیسای نیکیه و قسطنطنیه به تصویب رسید، این مبانی آموزه در 12 بخش یا عضو تنظیم شده است: «من به یک خدای پدر ایمان دارم. قادر مطلق، خالق آسمان و زمین، برای همه قابل مشاهده و نامرئی و در یک خداوند، عیسی مسیح، پسر یگانه خدا، که از پدر قبل از همه اعصار متولد شده است: نور، از نور، خدای حقیقی، خدای حقیقی، زاده شده است. ، آفریده نشده با پدری که همه چیز به خاطر ما و به خاطر ما ساخته شد، از آسمان نازل شد و توسط روح القدس و مریم باکره پرداخت شد و به خاطر ما به صلیب کشیده شد. و رنج کشید و در روز سوم دفن شد، و به آسمان عروج کرد و در دست راست پدر با جلال قاضی زندگان و مردگان نشست، اما پادشاهی او پایانی نخواهد داشت. به یک کلیسای مقدس، کاتولیک و حواری. من یک غسل تعمید را برای آمرزش گناهان اعتراف می کنم. به رستاخیز مردگان و حیات قرن آینده امیدوارم. آمین "عضو اول از خدا به عنوان خالق جهان صحبت می کند - اولین فرض تثلیث مقدس. دوم - در مورد ایمان به پسر یگانه خدا - عیسی مسیح. سومین جزم تجسم است که بر اساس آن عیسی مسیح در عین حال که از مریم باکره به دنیا آمد، مرد شد ششم مربوط به عروج بدنی عیسی مسیح به آسمان است. در نهم - در مورد نگرش نسبت به کلیسا. در دهم - در مورد آیین غسل تعمید. در یازدهم - در مورد رستاخیز عمومی آینده مردگان. در دوره دوازدهم - در مورد زندگی ابدی. در رشد بیشتر فلسفی و نظری مسیحیت، آموزش قدیس آگوستین نقش بسزایی داشت. در آغاز قرن پنجم، او برتری ایمان را بر دانش تبلیغ کرد. واقعیت طبق تعالیم او برای ذهن انسان غیرقابل درک است، زیرا در پس حوادث و پدیده های آن اراده خالق متعال پنهان است. تعالیم آگوستین در مورد جبر می‌گفت که هر کسی که به خدا ایمان داشته باشد، می‌تواند وارد حوزه «برگزیدگان» شود که برای رستگاری مقدر شده‌اند. زیرا ایمان ملاک جبر است. جایگاه مهمی در ارتدکس توسط آیین های مقدس اشغال شده است که در طی آن طبق آموزه های کلیسا فیض خاصی بر ایمانداران نازل می شود. کلیسا هفت آئین مقدس را به رسمیت می شناسد: غسل تعمید آیینی است که در آن مؤمن، با غوطه ور کردن بدن سه بار در آب با دعای خدای پدر و پسر و روح القدس، تولد روحانی می یابد. در راز تأیید، عطایای روح القدس به مؤمن داده می شود و او را در زندگی معنوی بازیابی و تقویت می کند. در آیین عشاق، مؤمن، تحت پوشش نان و شراب، از بدن و خون مسیح برای زندگی ابدی شریک می شود. راز توبه یا اعتراف، به رسمیت شناختن گناهان خود در برابر کشیش است که آنها را به نام عیسی مسیح تبرئه می کند. زمانی که شخصی به مقام روحانیت ارتقا یابد، مراسم مقدس کشیشی از طریق تعیین اسقفی انجام می شود. حق انجام این مراسم مقدس فقط به اسقف تعلق دارد. در مراسم راز ازدواج که در معبد در عروسی انجام می شود، پیوند زناشویی عروس و داماد برکت می یابد. در آئین تقدیس روغن (عمل) هنگام مسح بدن با روغن، لطف خداوند بر شخص بیمار استغاثه می شود و ناتوانی های روحی و جسمی را شفا می دهد. غسل تعمید کیف توسط شاهزاده ولادیمیر و نووگورود توسط دوبرینیا اولین قدم در تاریخ مسیحی شدن تمام روسیه است. پذیرش گسترده مسیحیت با توسعه شدید مناطق شمالی در پایان قرن 18 همراه است. در پی اسکان مجدد، مسیحیت در سراسر قلمرو روسیه گسترش یافت و خود را تثبیت کرد. مرحله بسیار مهم در تاریخ ارتدکس نیز زمان زندگی سرگیوس رادونژ بود. کیش تثلیث که توسط سرگیوس مطرح شد، به یکی از ایده های اصلی اجتماعی، نماد و پرچم وحدت ملی و آموزه ای در مورد سازماندهی مجدد زندگی بر اساس اصول اخلاقی جدید تبدیل شد. پس از پیروزی در میدان کولیکوو، روسیه به سرعت از نظر اقتصادی و سیاسی قوی تر شد. در سال 1448، شورای اسقفان روسیه، مستقل از قسطنطنیه، اسقف یونس ریازان را به سمت متروپولیتن مسکو و تمام روسیه منصوب کرد. این آغاز اتوسفالی، استقلال کلیسای روسیه بود. ایلخانی در روسیه زیر نظر بوریس گودونوف تأسیس شد. در سال 1589 متروپولیتن ایوب اولین پدرسالار در روسیه شد. کلیسای ارتدکس اهمیت زیادی به تعطیلات و روزه می دهد. روزه، به عنوان یک قاعده، مقدم بر تعطیلات کلیسا است. ماهیت روزه «تزکیه و تجدید روح انسان» است، یعنی آمادگی برای یک رویداد مهم در زندگی مذهبی. در ارتدکس روسی چهار روزه بزرگ چند روزه وجود دارد: قبل از عید پاک، قبل از روز پطرس و پولس، قبل از خواب مریم باکره و قبل از میلاد مسیح. عید پاک در میان تعطیلات بزرگ و اصلی جایگاه اول را به خود اختصاص می دهد. در مجاورت آن دوازده عید است - 12 مهم ترین تعطیلات ارتدکس: میلاد مسیح، ارائه، تعمید خداوند، تغییر شکل، ورود خداوند به اورشلیم، عروج خداوند، تثلیث (پنطیکاست) ) اعتلای صلیب خداوند، بشارت، میلاد Theotokos، ارائه Theotokos به معبد، عروج مادر خدا. یکی دیگر از جنبش های اصلی (همراه با ارتدکس) در مسیحیت کاتولیک است. کلمه "کاتولیک" به معنای جهانی، جهانی است. منشأ آن از یک جامعه کوچک مسیحی رومی است، که اولین اسقف آن، طبق افسانه، پیتر رسول بود. روند انزوای کاتولیک در مسیحیت از قرن سوم تا پنجم آغاز شد، زمانی که اختلافات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بین بخش‌های غربی و شرقی امپراتوری روم رشد و تعمیق یافت. تقسیم کلیسای مسیحی به کاتولیک و ارتدکس با رقابت پاپ ها و پدرسالاران قسطنطنیه برای برتری در جهان مسیحیت آغاز شد. در حدود سال 867 بین پاپ نیکلاس اول و پاتریارک فوتیوس قسطنطنیه وقفه ای رخ داد.

در حال حاضر، این حرکت عمدتاً در چارچوب شورای جهانی کلیساها (WCC) انجام می شود. کلیسای ارتدکس روسیه ما عضو فعال WCC است. وحدت کلیساها، اول از همه، درک این است که همه مسیحیان یک انجیل را می خوانند، همه آنها شاگردان او هستند و در نهایت، همه مردم فرزندان خدای یگانه، پدر آسمانی هستند. بنابراین، مسیحیان باید تلاش کنند تا همه بهترین هایی را که در تاریخ هر کلیسا به دست آمده است، ترکیب کنند. مسیح گفت: «چرا شما را خواهند دانست که شاگردان من هستید، زیرا به یکدیگر محبت خواهید کرد.»

در پورتال ما سنت دیگری از مسیحیت وجود دارد - ارتدکس، و امروز با ایده های اصلی، جوهر، اصول و فلسفه ارتدکس آشنا خواهیم شد.

در حال حاضر تعداد مؤمنان ارتدوکس در جهان حدود 300 میلیون نفر است. درست مانند برادرش، ارتدکس در امپراتوری روم در هزاره اول پس از میلاد در نتیجه شکاف در کلیسای مسیحی ظاهر شد.

چگونه ترجمه کنیم و ارتدکس به چه معناست؟

کلمه ارتدکس به عنوان "قضاوت صحیح" یا به عبارت ساده تر، شعار صحیح و ستایش خداوند ترجمه شده است.

تاریخچه ظهور ارتدکس

ارتدکس در طول تاریخ خود در مسیری مشابه کاتولیک حرکت کرده است - آنها یک خدای مشترک و عیسی مسیح دارند. درست است، هر چیزی که به ارتدکس مربوط نمی شود توسط خود ارتدکس ها بدعت تلقی می شود. و در اصل، حتی برای چنین چیزهای کوچک و اختلافات کوچکی که امروزه بین ادیان کاتولیک و ارتدکس وجود دارد، قبلاً در آتش تفتیش عقاید سوزانده شده بودند.

اما بیایید به تاریخ بازگردیم، زمانی که جهان مسیحیت در آستانه انشعاب بود. پس از آن بود که اولین شورای کلیسای نیکیه تشکیل شد و همه اسقف های مهم برای تصمیم گیری در مورد امور خود گرد هم آمدند. در واقع، کلیسا در آن زمان حتی بالاتر از دولت و حاکمان سکولار مانند پادشاهان ایستاد و تمام قدرت در واقع به آن منتقل شد.

در آن زمان امپراتوری زندگی می کرد که نامش کنستانتین بود و به دعوت او همه اسقفان از سراسر جهان دور هم جمع شدند.

چرا مسیحیت به ارتدکس و کاتولیک تقسیم شد؟

در آن زمان کشیش معروفی هم بود که آریوس نام داشت و با او بود که آشوب شروع شد (شکاف مسیحیت به ارتدکس و کاتولیک). پس از همه، او استدلال کرد که پسر قبلا وجود نداشته است و او متولد شده است یا پسر شروع می شود، اما خدا بی بدیل است.

و سپس آریوس می گوید که آنها ما را آزار می دهند زیرا ما پسر را بخشی از خدا نمی دانیم. به بیان ساده - پسر خدا نیست، بلکه مخلوق اوست. دیگران در شورا استدلال کردند که پسر از خداست و یک جوهر است.

در نتیجه اختلافات، نماد مسیحیت به وجود آمد - و این اعتقاد به ذات یگانه و الهی پسر خدا با خدای پدر شد. و خودم امپراتور روم کنستانتین با این گفته موافق بود.

در نتیجه، متعاقبا امپراتور بزرگ کنستانتین حتی مقدس شد و آریوس نفرین شد و به زندان تبعید شد..

ایده های اصلی ارتدکس

همانطور که از آن زمان می‌توان فهمید، کلیسای ارتدکس خود را کلیسای واحد می‌داند، و در عین حال، کلیسای کاتولیک نیز خود را یکی و اصلی می‌داند.

و تفاوت در این است ارتدکس فرمان شوراهای کلیسای روم را به رسمیت نمی شناسد، A فقط شوراهای جهانی یا بیزانسی خود را به رسمیت می شناسد(به دعوت امپراتوران بیزانس).

و در این شوراها بود که ایده های اصلی ارتدکس تصویب شد: پسر با پدر یکی است. روح القدس با پدر و پسر یکی است. مریم باکره را مادر خدا می دانند. احترام به نماد معرفی شد، زیرا از تصویر می توان به تصویر اصلی خدا صعود کرد. پست های معرفی شده؛ و از همه مهمتر امکان وحدت با خدا.

جوهر ارتدکس

آموزه و جوهر ارتدکس مبتنی بر ایمان به خدای واحد است که با خدای پسر و روح القدس هم ذات است.

این تعلیم همچنین مبتنی بر ایمان به عروج جسمانی و آمدن دوم عیسی مسیح است، که زمانی رخ خواهد داد که ایمان انسان فقیر شود و ترس بر زمین قبل از بلایا حاکم شود.

و در اصل، ایمان به کلیسای واحد تأیید می شود که رئیس آن عیسی مسیح است و طبیعتاً نه پاپ.

اصول ارتدکس

این اصول شامل سلسله مراتب در کشیشی است - اسقف مسئول است، سپس رئیس و شماس. در جوامع اولیه، اسقف ها به عنوان رهبران ارشد در یک شهر یا استان خدمت می کردند.

دومین اصل ارتدکس، رهبانیت یا روحانیت سیاه است.

روزه های ارتدکس

و سومین اصل ایمان ارتدکس روزه تقویمی است: روزه - قبل از عید پاک، پتروف، فرض، کریسمس، و همچنین تعطیلات مختلف اختصاص داده شده به رویدادهای مختلف مقدس یا قدیسان.

رتبه های معنوی یا سلسله مراتب در ارتدکس

سلسله مراتب کلیسای ارتدکس ادامه سلسله مراتب آسمانی خداوند محسوب می شود..

اسقف ها (اسقف ها) مهمترین در روحانیت ارتدکس در نظر گرفته می شوند - و به ترتیب ارشدیت پدرسالار، متروپولیتن، اسقف اعظم و اسقف هستند. علاوه بر این، درجات اسقف یا اسقف فقط برای راهبان امکان پذیر است.

پدرسالار

تایید شده توسط شورا و رئیس کلیسای محلی، یعنی تمام ارتدکس در داخل دولت است. بنابراین، از امروز 2015، پاتریارک کریل پدرسالار مسکو و کل روسیه است.

متروپولیتن

رئیس یک منطقه کلیسایی یا اسقف نشینان است.

اسقف اعظم

او همچنین رئیس یک منطقه کلیسایی بزرگ است.

اسقف

این یک روحانی است که می تواند تمام مقدسات را انجام دهد و زندگی کلیسا را ​​رهبری کند. او همچنین حوزه اسقف را اداره می کند.

ارشماندریت

این مقام رهبانی به عنوان بالاترین جایزه در روحانیت است. آنها معمولا صومعه های بزرگ را اداره می کنند.

ابوت

درجه رهبانی راهب یک صومعه.

هیرومونک

درجه کشیش-راهب.

و آخرین پیوند در روحانیت Deacons است: Archdeacon و Hierodeacon. شماسها به انجام خدمات به دیگران کمک می کنند، اما خودشان نمی توانند مناسک مقدس را انجام دهند.

شماس بزرگ

شماس ارشد در روحانیت صومعه.

هیرودیس

این درجه راهب شماس است.

روحانیون پایین

اینها کسانی هستند که به سادگی در عبادت کمک می کنند. این شامل زیر شماس ها، خوانندگان، خوانندگان، سرورهای محراب، سکستون ها و نگهبانان کلیسا می شود.

فلسفه ارتدکس

کل فلسفه ارتدکس مبتنی بر ایمان به یک خدای پدر و همچنین به پسر و روح القدس است. پس از انشقاق در کلیسا، همه مناسک فقط بر اساس اصول بیزانسی است. اینگونه است که عبادت یوحنای کریزستوم و ریحان کبیر در حال حاضر پذیرفته شده است.

به چه معناست عبادت عبادت در کلیسا است، و سرودها از قدیم الایام در آنها جاری بوده است. بسیاری از ما احتمالاً شعار یا دعای "خدای مقدس، مقتدر مقدس، مقدس جاودانه، بر ما رحم کن" را شنیده ایم - معمولاً همه خدمات کلیسا اینگونه شروع می شود.

معبد یا کلیسای ارتدکس چیست؟

مکانی که در آن عبادت برگزار می شود، مکانی از جهان یا بُعد دیگری یا عالمی به صورت مینیاتوری محسوب می شود.

معمولا معابد را به زیبایی نقاشی می کنند تا شکوه کیهان یا آسمان زمین را که کلیسا یا معبد در نظر گرفته می شود برجسته کنند.

بنابراین، فرورفتگی در طاق های معبد مشابه غار بیت لحم (محل تولد عیسی مسیح) در نظر گرفته می شود و محراب شبیه آخور مسیح است. احتمالاً به همین دلیل است که ما مهدهایی داریم که کودکان پیش دبستانی را در آن جا می برند، اما نحوه تربیت آنها در آنجا بحث جداگانه ای است.

بنابراین اگر ادامه دهیم، پس شمع‌ها در کلیساها با نور ابدی مطابقت دارد و لباس خادمان با بدن مسیح مطابقت دارد..

مناسک آیین بیزانس در ارتدکس

انواع اصلی خدمات زیر در ارتدکس پذیرفته می شود::

  • عبادت یوحنای کریزستوم که در طول سال برگزار می شود.
  • عبادت سنت باسیل بزرگ - خدمات 10 بار در سال برگزار می شود.
  • عبادت هدایای از پیش مقدس، که در طول روزه بزرگ برگزار می شود.
  • مراسم عبادت یعقوب رسول - چندین بار در سال؛

علاوه بر این، قبل از عبادات ارتدکس، به اصطلاح نماز ورودی، یعنی قبل از ورود به اتاقی که محراب در آن قرار دارد;

سپس پس از نماز ورودی، دعاهای بیشتری برای آماده سازی مؤمنان برای مراسم عبادت خوانده می شود.

مقدسات در ارتدکس به طور خلاصه

با توجه به این واقعیت که بسیاری از مسیحیان ارتدکس در موسسات آموزشی کاتولیک تحصیل کردند، آموزه 7 مقدس به ارتدکس نیز نفوذ کرد. این هفت مقدس شامل غسل تعمید، تأیید، عشای ربانی، توبه، ازدواج مقدس، مسح و کشیشی است. همه آنها هدایای روح القدس محسوب می شوند.

آیین غسل تعمید

وقتی شخصی در آب غوطه ور می شود، هم اکنون هم بخشی از خدا و هم بخشی از کلیسا می شود. گویی او از نو متولد شده است، در ایمان ارتدکس، اغلب حتی نام دیگری به او داده می شود. که به زندگی جدید او کمک می کند.

راز تایید

اعتقاد بر این است که پس از آنکه کشیش بدن شخص را با مر (روغن معطر) مسح کرد، برکت خداوند به او منتقل می شود.

مراسم عشای ربانی

این یک ارتباط خاص با خدا است، که در آن از شراب و نان در مراسم استفاده می شود، که سپس خورده می شود، که ارتباط با بدن و خون عیسی مسیح است.

راز توبه

انسان هنگام توبه از گناهان خود به درگاه خداوند توبه می کند که باید آگاهی او را به سمت بهتر شدن تغییر دهد.

ازدواج مقدس

ازدواج کلیسایی یک آیین ارتدکس است، زیرا، بر خلاف ازدواج مدنی، می تواند برکت خداوند را برای ایجاد خانواده و زندگی مرفه به ارمغان آورد.

آیین مسح

هنگامی که انسان با روغن (روغن زیتون) مسح می شود، نعمتی از جانب خداوند است که به رهایی از گناهان و بیماری ها کمک می کند.

راز کهانت

این مراسم تشرف به روحانیت است که پس از آن شخص مشرف‌کننده می‌تواند به انجام عبادات و مناسک بپردازد.

جهت ها یا سنت ها در ارتدکس

در ارتدکس، به طور کلی جهت کلیسا به رسمیت شناخته شده است - اینها پاتریارک مسکو و پاتریارک قسطنطنیه است.

و همچنین سنت هایی وجود دارد که اصلاحات پذیرفته شده کلی پدرسالار ارتدکس نیکون را رد می کند و بنابراین این جنبش ها توسط ارتدکس معمولی به رسمیت شناخته نمی شوند.

کلیساهای معتقد قدیمی

کلیساهای معتقد قدیمی و انواع ارتدکس شامل کاهنیت، Bespopovstvo و کلیسای ارتدکس واقعی است - بر اساس سنت های قدیمی که خود را ارتدکس می دانند، و در عین حال خود را در تضاد با سایر ارتدکس های جهان قرار می دهند.

نتیجه گیری

احتمالاً برای جلوگیری از شکاف، ارتدکس و کاتولیک ها باید به سخنان عیسی مسیح "خدا عشق است" گوش می دادند، نه اینکه بی انتها جهت ها و شاخه های دینی جدیدتری ایجاد کنند و در عین حال همه قدیمی ها را بدعت گذار اعلام کنند.

مشکلات ایمان ارتدکس

در واقع، امروزه ده‌ها گرایش از این قبیل در مسیحیت وجود دارد که حتی حرفه‌ای‌ترین الهی‌دان نیز نمی‌تواند آن‌ها را درک کند، اگرچه کتاب مقدس می‌گوید که ذات خدا جدایی نیست، بلکه اتحاد است.

به هر حال، هدف و خواسته اصلی شیطان دقیقاً تفرقه انداختن بشریت و قرار دادن ملت ها و افراد نزدیک قبلی در جنگ های خونین و همچنین تحریک نفرت و تجاوز است. چیزی که متاسفانه امروز در اطراف کلیساهای اصلی مسیحی می بینیم که بیش از هزار سال است که زمین ها، زیارتگاه ها و تأثیر آنها بر مردم را بین خود تقسیم می کنند.

بنابراین، ممکن است منطقی تر باشد که هر روز همان مراسمی را که به عشق اختصاص داده شده است، با این افکار انجام دهیم: "من می خواهم همه مردم خوشحال شوند" - در این صورت، احتمالاً نه به آئین های مقدس و نه سنت ها و عبادات پیچیده مختلف نیاز نخواهد بود.

از این گذشته ، معنای اصلی مسیحیت و همچنین ارتدکس نمی تواند در حفظ برخی از مناسک باشد ، اما همیشه معنای آن این است که به یک ایمان واقعی به خدا برسیم و زندگی خود را وقف اعمال صالح و نیک به احترام او کنیم.

آن وقت شاید تمام دنیا مدت ها پیش تبدیل به یک آیین مقدس می شد و این آیین مقدس به نام عشق به راه مستقیم خدا و کوتاه ترین راه در جهان تبدیل می شد.

خوب، نور خدا در هر فردی هرگز متوقف نشده و متوقف نمی شود، به همین دلیل است که من و شما در پورتال خودآموزی و خودسازی ملاقات می کنیم و به همین دلیل است که ما همیشه در آن مکان که همیشه در نزدیکی است با هم هستیم و در ما وجود دارد، اما آنچه در این نزدیکی به نظر می رسد همیشه بسیار دور است، و ما به شما توصیه می کنیم که جستجوی خود را برای خدا و خودتان در همین مکان متمرکز کنید - یعنی در قلب و روح خود.

چه چیزی نیاز داریم؟ می بینید و همچنین در مقاله بعدی به عنوان یک شاخه بزرگ دیگر از دین اصلی مسیحی یا. و همچنین ده ها جهت دیگر از دین مانند، و بسیاری دیگر.