صفحه اصلی / برخاستن / فدراسیون روسیه یک کشور سکولار است. در مورد جدایی کلیسا و دولت فدراسیون روسیه هیچ دینی ندارد

فدراسیون روسیه یک کشور سکولار است. در مورد جدایی کلیسا و دولت فدراسیون روسیه هیچ دینی ندارد

هنر متن 14 قانون اساسی فدراسیون روسیه در نسخه فعلی برای سال 2020:

1. فدراسیون روسیه - دولت سکولار. هیچ دینی را نمی توان به عنوان دولتی یا اجباری تأسیس کرد.

2. انجمن های مذهبی از دولت جدا شده و در برابر قانون مساوی هستند.

تفسیر هنر 14 قانون اساسی فدراسیون روسیه

1. همه دولت های جهان از نظر رابطه بین قدرت دولتی و کلیسا به سه گروه نابرابر تقسیم می شوند:

تئوکراتیک (از یونانی theos - خدا، کراتوس - قدرت) - شکلی از حکومت که در آن قدرت سیاسی به رئیس کلیسا، روحانیون (به عنوان مثال، واتیکان) تعلق دارد.

روحانی (از لاتین clericalis - کلیسا) - شکلی از حکومت که در آن دولت و کلیسا ادغام نمی شوند، اما دومی، از طریق نهادهای قانون گذاری، از جمله هنجارهای قانون اساسی، فعالانه بر سیاست های عمومی تأثیر می گذارد و آموزش مدرسه به طور اجباری شامل مطالعه می شود. عقاید کلیسا (ایتالیا، انگلستان)؛

سکولار - ایالتی که در آن کلیسا از دولت و مدرسه از کلیسا جدا می شود (فرانسه، روسیه، ترکیه).

اکثر دولت‌های دموکراتیک در جهان روحانی هستند، که در آن‌ها نقش مسلط را ایمان سنتی ایفا می‌کند، که اکثریت شهروندان یک دولت معین به آن تعلق دارند، اما آزادی وجدان و مذهب در قانون اساسی ذکر شده است، سایر ادیان آزادانه عمل می‌کنند، آموزه‌های آن. با قوانین کشور معین مغایرت نداشته باشد. در مورد دولت‌های سکولار، شکل‌گیری آن‌ها توسط فرآیندهای تاریخی ذهنی که در دولت‌های خاص رخ داده است، از پیش تعیین شده است.

همانطور که مشخص است، ارتدکس (مسیحیت کاتولیک، اعتراف شرقی)، که توسط شاهزاده ولادیمیر در شرق بیزانس وام گرفته شده بود، با هدف ایجاد یک دولت متمرکز روسیه، متحد کردن مردم در اطراف قدرت دوک بزرگ بود. با توجه به دلایل فوق، ارتدکس به دین غالب جمعیت عمدتاً اسلاو و سایر جمعیت روسیه تبدیل شده است که به طور نسبتاً مرتبط با قدرت حاکم است. در مرحله معینی (17 مارس 1730) کلیسای ارتدکس روسیه تابع شورای حاکمیت مقدس شد که کلیسا را ​​به یک نهاد سیاسی و تابع قدرت دولت تبدیل کرد. این وضعیت تا پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر برقرار بود. با فرمان شورای کمیساریای خلق RSFSR در 20 ژانویه 1918 "در مورد جدایی کلیسا از دولت و مدرسه از کلیسا" روسیه به عنوان یک دولت سکولار اعلام شد، سینود لغو شد، کلیه اموال کلیسا دارایی ملی اعلام شد. ، و کلیسا و نهادهای آن از وضعیت یک شخصیت حقوقی محروم شدند. آزادی وجدان در جامعه اعلام شد و مذهب به یک امر خصوصی برای شهروندان روسیه تبدیل شد * (54).

بلشویک ها به دلیل ترس موجه از امکان بازگرداندن استبداد در روسیه از داخل با حمایت کلیسای ارتدکس روسیه، به انجام چنین گامی شدید نسبت به کلیسا برانگیخته شدند، بنابراین هدفی که در این فرمان دنبال می شد تضعیف هر چه بیشتر بود. تا حد امکان موقعیت های اقتصادی و معنوی کلیسا در دولت هنوز از نظر سیاسی ضعیف شوروی.

متعاقباً، تمام قوانین اساسی تصویب شده در دوران شوروی ماهیت سکولار دولت روسیه را تأیید کرد. قانون اساسی فعلی نیز از این قاعده مستثنی نیست. مقاله تفسیر شده فدراسیون روسیه را یک دولت سکولار اعلام می کرد. اصطلاح «سکولار» (معرفی شده توسط مارتین لوتر در رساله «درباره قدرت سکولار»، 1523) به معنای «سکولار، مدنی، غیرمذهبی» از نظر صحت قانونی چندان موفق نیست، اما مورد استفاده قرار گرفته است. برای تعریف موضوع مورد نظر از زمان های بسیار قدیم و به معنای مخالف هر چیزی معنوی و دینی است.

ماهیت سکولار دولت از طریق نشان دادن ممنوعیت ایجاد هر دین به عنوان دولتی یا اجباری آشکار می شود. علاوه بر این، اصطلاح «دین» جهانی است، به معنای مجموعه ای از ارزش ها و باورهای معنوی بر اساس منشأ الهی آنها. با این حال، روسیه یک کشور چندملیتی است که حضور چندین مذاهب در آن را از پیش تعیین کرده است و تعدادی از ادیان کمتر شناخته شده در زندگی معنوی جامعه آن حضور دارند. آموزه های دینی. تعالی حتی محبوب ترین آموزه در مورد خدا در میان مردم - ارتدکس - به معنای توهین به احساسات مذهبی مؤمنانی است که معتقد به اسلام، بودیسم، یهودیت و سایر ادیان هستند. بنابراین، قانون اساسی کنونی فراتر از اعلام این کشور به عنوان یک کشور سکولار پیش رفت و روسیه به عنوان یک کشور دموکراتیک، موضع تساهل مذهبی و تسامح نسبت به آن را اتخاذ کرد. زندگی مذهبیجمعیتی که نمی توان در مورد تعدادی از نمایندگان مقامات رسمی روحانی گفت. در اخیراکلیسای ارتدکس روسیه با همدستی خاصی از مقامات سکولار، موضعی شدیداً توهین آمیز در مورد گسترش ایمان، استرداد ارزش ها و اموال کلیسا اتخاذ می کند و در حوزه های سیاسی، قانونگذاری و آموزشی جامعه مداخله می کند. . چنین فعالیت هایی را نمی توان منطبق با قانون اساسی و قانون نامید. علاوه بر این، این امر منجر به درگیری های مذهبی و به همراه آن ملی شده و به رشد احساسات شوونیستی و نژادپرستانه در جامعه کمک می کند.

2. بخش دوم مقاله تفسیری توصیف روسیه به عنوان یک دولت سکولار، ایجاد برابری انجمن های مذهبی و اصل جدایی آنها از دولت را توسعه می دهد. در اینجا باید تفاوت‌های کلیسا به‌عنوان شکل سازمانی عبادت و مراسم مذهبی و دین به‌عنوان مجموعه‌ای از ارزش‌های معنوی مبتنی بر منشأ الهی را در نظر داشت. با توجه به هنر. 6 قانون فدرال 26 سپتامبر 1997 "در مورد آزادی وجدان و انجمن های مذهبی"، یک انجمن مذهبی یک انجمن داوطلبانه از شهروندان فدراسیون روسیه، سایر افراد ساکن دائم و قانونی در قلمرو فدراسیون روسیه است که برای هدف از اقرار مشترک و اشاعه ایمان و دارا بودن ویژگیهای منطبق با این هدف: دین، انجام خدمات الهی و سایر شعائر و مناسک دینی، آموزش دین و تربیت دینی پیروان آن است*(55).

جدایی از دولت به این معنی است که اگر سازمان های آن قوانین فدراسیون روسیه را نقض نکنند، دولت حق مداخله در امور کلیسا را ​​ندارد و کلیسا حق مداخله در اعمال قدرت سیاسی را ندارد. و سایر فعالیت های دولتی اگر چه مفاد هنر. 14 به وضوح تداوم قانونی فرمان فوق الذکر شورای کمیسرهای خلق RSFSR را نشان می دهد، متأسفانه، این نشان دهنده جدایی مدرسه از کلیسا نیست. به نظر ما، این حذف تاسف بار به روحانیون فردی اجازه می دهد تا برخلاف قانون «آزادی وجدان و انجمن های مذهبی»، بر مدارس دولتی و شهری، نیاز به تدریس را تحمیل کنند. دوره آموزشیقانون خدا بار دیگر تاکید کنیم: دین اعم از تعلیم و تربیت دینی امری خصوصی کودک و نمایندگان قانونی اوست. خود آموزش دینی می تواند به شکل سازمان یافته انجام شود، اما در مؤسسات آموزشی تخصصی که منحصراً برای این منظور تأسیس شده اند، به صورت داوطلبانه (رجوع کنید به تبصره ماده 28).

قانون فدرال

قانون فدرال یک قانون قانونی هنجاری است که مطابق با قانون اساسی فدراسیون روسیه در مورد مهمترین و فوری ترین مسائل عمومی تصویب می شود. قوانین فدرال توسط دومای ایالتی مجلس فدرال فدراسیون روسیه تصویب می شود.

قدرت نشان دهنده امکان برخی از موضوعات است روابط عمومیاراده خود را دیکته کنید و سایر موضوعات روابط اجتماعی را رهبری کنید.

قانون یک قانون قانونی هنجاری است که توسط یک هیئت نماینده دولت در مورد مهم ترین و مبرم ترین موضوعات تصویب می شود زندگی عمومی.

ایالت

دولت شکل خاصی از سازماندهی قدرت سیاسی است. دولت به عنوان شکل خاصی از سازماندهی قدرت سیاسی با وجود ویژگی های زیر مشخص می شود: حضور نهادهای قدرت عمومی (یعنی نهادهای قدرت واقع در خارج از جامعه، جدا از آن). حضور نهادهای حاکم و حفظ نظم و قانون در داخل کشور؛ وجود یک سیستم مالیاتی سازمان یافته لازم برای حفظ عملکرد دولت و نهادهای دولتی و همچنین تصمیمات سایر کشورها مسائل اجتماعی; وجود یک قلمرو جداگانه و مرزهای ایالتی که یک ایالت را از دیگری جدا می کند. وجود یک نظام حقوقی مستقل، در حالی که به گفته اکثریت علمای حقوق: دولت بدون قانون نمی تواند وجود داشته باشد. انحصار خشونت، فقط دولت حق استفاده از خشونت را دارد. وجود حاکمیت، یعنی. استقلال در امور داخلی و خارجی

امروزه اغلب گفته می شود کلیسای ارتدکسدر امور دولتی دخالت می کند و قدرت سکولار بر موقعیت کلیسا در مسائل مختلف خارجی تأثیر می گذارد. آیا این واقعا درست است؟ ماده جدایی کلیسا از دولت چه محتوای قانونی دارد؟ آیا اصل "سکولاریسم" همکاری بین دولت و کلیسا را ​​در زمینه های خاص نقض می کند؟

ماده 14 قانون اساسی فدراسیون روسیه جدایی انجمن های مذهبی از دولت را اعلام می کند. این بدان معنی است که مسائل مربوط به دکترین، عبادت، حکومت داخلی در کلیسا، به ویژه تعیین کشیشان و اسقف ها، حرکت از محله به محله، از منبر به منبر، خارج از صلاحیت دولت است. دولت آنها را تنظیم نمی کند، در امور کلیسا دخالت نمی کند - و حق دخالت ندارد.

همچنین هیچ پدیده دیگری وجود ندارد که بتواند "آمیختگی" نهادهای دولت و کلیسا را ​​نشان دهد:

  • بودجه دولتی فعالیت های کلیسا، از جمله پرداخت ها دستمزدروحانیون از بودجه بودجه;
  • نمایندگی مستقیم کلیسا در مجلس فدرال. در کشورهایی که ادغام دولت و کلیسا رخ داده یا ادامه دارد، به یک شکل یا آن شکل، حق مستقیم کلیسا، به عنوان یک قاعده، در قانون، وجود دارد که نمایندگان خود را به نهادهای قانونگذاری قدرت تفویض کند. سایر نهادهای دولتی قدرت و اداره.

کلیسا در روسیه بخشی از مکانیسم دولتی نیست و هیچ گونه عملکرد قدرتی ندارد

بله، هنگام بحث در مورد نوآوری های قانونی، هنگام اتخاذ تصمیمات مهم، نهادهای دولتی به نظر کلیسا گوش می دهند و آن را در نظر می گیرند. در مرحله بحث درباره هر قانون، ممکن است از کلیسا مشاوره خواسته شود. اما کلیسا بخشی از مکانیسم دولتی نیست و هیچ کارکرد قدرتی ندارد.

اگر امروز کلیسا و دولت در انجام فعالیت های خود با یکدیگر مداخله نمی کنند، پس ایده نقض یک اصل که اکنون منشأ آن فراموش شده و ماهیت آن نامشخص است از کجا در ذهن مردم آمده است. ذهن ها؟

بیایید سعی کنیم به این سوال پاسخ دهیم و از تاریخ شروع کنیم.

قانون فرانسه در مورد جدایی کلیساها از دولت مورخ 9 دسامبر 1905 (به فرانسوی Loi du 9 decembre 1905 concernant la séparation des Eglises et de l'Etat) اولین قانونی بود که روند جدایی کامل کلیسا از دولت را در جامعه آغاز کرد. - شرایط اقتصادی مشابه زندگی جامعه مدرن. تصویب این قانون و متعاقب آن ناآرامی در کشور باعث استعفای دولت شد که تنها یک سال و 25 روز در قدرت به طول انجامید.

مفاد این قانون بعداً مبنای احکام مشابهی در مورد سکولاریزاسیون زندگی عمومی در اتحاد جماهیر شوروی، ترکیه و سایر کشورها شد.

مفاد اصلی عبارت بودند از:

  • تضمین حق کار بدون نشان دادن وابستگی به مذهب خاصی.
  • حذف بودجه فرقه ها از بودجه دولتی؛
  • تمام اموال کلیسا و کلیه تعهدات مربوط به آن به انجمن های مذهبی مختلف مؤمنان منتقل شد. کشیشانی که به آنها خدمت می کردند با هزینه دولتی بازنشسته شدند.
  • با اصلاحات سال 1908، سایت‌های «میراث مذهبی» فرانسه (فهرست گسترده‌ای از ساختمان‌ها، از جمله حدود 70 کلیسا تنها در پاریس) به مالکیت دولتی تبدیل شدند. کلیسای کاتولیکحق استفاده رایگان دائمی را دریافت کرد. این در واقع استثناء ماده 2 خود است که یارانه دین را منع می کند (ماده 19 قانون صراحتاً می گوید که "هزینه های نگهداری بناها یارانه نیست." همان قانون حق عموم را تعیین کرده است. آزادانه از ساختمان های ذکر شده در لیست بازدید کنید.

در روسیه شوروی، جدایی کلیسا و دولت با فرمان شورای کمیسرهای خلق RSFSR در 23 ژانویه (5 فوریه) 1918 اعلام شد، که محتوای آن، با این حال، بسیار گسترده تر بود.

فرمان اعلام: 1) جدایی کلیسا از دولت (ماده 1 و 2) آزادی "اعمال هر دین یا عدم اظهار دین" (ماده 3)، در عین حال: 3) ممنوعیت آموزش دینی «در کلیه مؤسسات آموزشی دولتی و عمومی و همچنین خصوصی که در آن دروس عمومی تدریس می شود»., 4) تشکل های مذهبی محروم از هرگونه حق مالکیت و حقوق یک شخص حقوقی (ماده 12 و 5) از واگذاری «اموال کلیسای موجود و جوامع مذهبی» در مالکیت عمومی (ماده 13).

معنای واقعی فرمان در اتحاد جماهیر شوروی کاملاً متفاوت از فرانسه بود. اهداف و مقاصدی که برای آن اتخاذ شد، امروزه در کشور ما طرفدارانی پیدا می کند.

روسیه، به عنوان جانشین قانونی اتحاد جماهیر شوروی، بیگانگی رسمی از کلیسای ارتدکس را پذیرفته است. با این حال، به دلیل درک تحریف شده از اصل جدایی، از سیاسی شدن محروم شده است، رابطه بین کلیسا و دولت می تواند و باید ویژگی یک جامعه داشته باشد. این دو نهاد که 2/3 شهروندان ما هر دو عضو آن هستند، برای تکمیل یکدیگر در زندگی جامعه ما طراحی شده اند.

همانطور که رئیس جمهور روسیه ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین در سخنرانی خوشامدگویی خود به شرکت کنندگان تاکید کرد شورای اسقف ها ROC 2013: کار مشترک [ایالت و کلیسا - تقریبا. نویسنده] «در موضوع تقویت هماهنگی در جامعه ما، در تقویت هسته اخلاقی آن... این پاسخی است به نیاز زندگی مردم به حمایت اخلاقی، برای مربیگری معنویو حمایت کنید."

1. ماده 14 ص1. فدراسیون روسیه یک کشور سکولار است. هیچ دینی را نمی توان به عنوان دولتی یا اجباری تأسیس کرد. P2. انجمن های مذهبی از دولت جدا شده و در برابر قانون مساوی هستند.

2. میخائیل شاخوف. دولت و کلیسا: آزادی یا کنترل؟ تاملی در بیست و پنجمین سالگرد تصویب قانون «آزادی مذاهب»

3. پیر هانری پرلو. تامین مالی میراث مذهبی در فرانسه // تامین مالی میراث مذهبی. اد. آن فورنرود. Routledge, 2016. (انگلیسی)

این عبارت که کلیسا از دولت جدا شده است اخیراً به نوعی امر رایج بلاغی تبدیل شده است که به محض اینکه صحبت از مشارکت کلیسا در زندگی عمومی می شود، به محض حضور نمایندگان کلیسا در یک نهاد دولتی استفاده می شود. با این حال، ذکر این بالا در یک اختلاف امروز از ناآگاهی از آنچه در قانون اساسی و "قانون آزادی وجدان" نوشته شده است - سند اصلی توصیف وجود دین در قلمرو فدراسیون روسیه صحبت می کند.

اولا، عبارت «کلیسا از دولت جداست» در قانون وجود ندارد.

در قانون اساسی 1977 اتحاد جماهیر شوروی (ماده 52) خطی که به خوبی به خاطر سپرده شده بود حفظ شد: "کلیسا در اتحاد جماهیر شوروی از دولت و مدرسه از کلیسا جدا شده است." اگر گزیده ای کوتاه از فصل «قانون آزادی وجدان» در مورد رابطه بین کلیسا و دولت داشته باشیم، به موارد زیر دست خواهیم یافت:

- در روسیه هیچ دینی نمی تواند اجباری باشد

- دولت در امور کلیسا دخالت نمی کند و وظایف قدرت دولتی خود را به سازمان های مذهبی منتقل نمی کند.

- دولت در زمینه حفظ آثار فرهنگی و آموزش با سازمان های مذهبی همکاری می کند. مدارس می توانند دروس دینی را به صورت انتخابی تدریس کنند.

مشکل اصلی در خواندن قوانین در درک متفاوت کلمه "دولت" نهفته است - از یک سو، به عنوان یک سیستم سیاسی سازماندهی جامعه، و از سوی دیگر، به عنوان خود جامعه - کل کشور به عنوان یک کل.

به عبارت دیگر، سازمان های مذهبی در روسیه، طبق قانون، وظایف قدرت دولتی را انجام نمی دهند، مذهب از بالا تحمیل نمی شود، اما در اموری که مربوط به جامعه است با دولت همکاری می کنند. کشیش وسوولود چاپلین، رئیس بخش سینودال پدرسالار مسکو برای روابط بین کلیسا و جامعه، گفت: «جدایی کلیسا از دولت به معنای تقسیم کارکردهای حکومتی است و نه حذف کامل کلیسا از زندگی عمومی. میز گرد، به عنوان بخشی از کار مرکز تحقیقات محافظه کارانه دانشکده جامعه شناسی دانشگاه دولتی مسکو برگزار شد.

خواننده را دعوت می کنیم تا با چندین متن مهم که به طور جامع این مشکل را پوشش می دهد آشنا شود:

جدایی دولت از کلیسا نباید آن را از ساخت ملی خارج کند

کشیش وسوولود چاپلین

در روسیه، بحث در مورد موضوع فلسفه و اصول روابط کلیسا و دولت احیا شده است. این امر تا حدی به دلیل نیاز به تنظیم مبانی قانونی و عملی مشارکت بین دولت، جامعه و انجمن‌های مذهبی است - مشارکتی که قطعاً نیاز به آن در حال افزایش است. تا حدی - و نه به میزان کمتر - مبارزه مداوم اعتقادات مرتبط با جستجوی ایدئولوژی ملی جدید. شاید محور بحث بود تفاسیر مختلفاصل جدایی کلیسا از دولت، که در قانون اساسی روسیه ذکر شده است. بیایید سعی کنیم نظرات موجود در این مورد را درک کنیم.

به خودی خود، مشروعیت و صحت اصل جدایی کلیسا از دولت سکولار بعید است مورد مناقشه جدی کسی قرار گیرد. خطر "روحانی شدن دولت" امروز، اگرچه بیشتر توهمی است تا واقعی، اما نمی تواند به عنوان تهدیدی برای نظم مستقر در روسیه و جهان تلقی شود که عموماً منافع مؤمنان و غیر مؤمنان را برآورده می کند. تلاش برای تحمیل ایمان به مردم با نیروی سکولار، اختصاص دادن وظایف صرفاً دولتی به کلیسا می تواند بسیار باشد. پیامدهای منفیهم برای فرد، هم برای دولت و هم برای خود بدن کلیسا، همانطور که به طور قانع کننده ای نشان داده شده است تاریخ روسیهقرون هجدهم تا نوزدهم و تجربه برخی از کشورهای خارجی، به ویژه کشورهای دارای حکومت اسلامی. این را اکثریت مطلق مؤمنان - ارتدکس و مسلمان، بدون ذکر یهودیان، بودایی ها، کاتولیک ها و پروتستان ها به خوبی درک می کنند. تنها استثناء گروه‌های حاشیه‌ای هستند که فراخوان‌های ملی‌سازی دین برای آنها بیشتر وسیله‌ای برای کسب شهرت سیاسی رسواکننده است تا تعیین یک وظیفه واقعی.

در عین حال، تعداد قابل توجهی از مقامات، دانشمندان مکتب شوروی (که اتفاقاً من به آنها بیشتر از سایر "علمای جدید دینی" احترام می گذارم) و همچنین روشنفکران لیبرال، جدایی کلیسا از دولت را تفسیر می کنند. به عنوان نیاز به نگه داشتن آن در داخل دیوارهای کلیساها - خوب، شاید هنوز در چارچوب خصوصی و زندگی خانوادگی. اغلب به ما می گویند که وجود کلاس های دینی داوطلبانه در مدارس متوسطه نقض قانون اساسی است، حضور کشیش ها در ارتش منشأ درگیری های بین مذهبی گسترده است، تدریس الهیات در دانشگاه های سکولار انحراف از "مذهبی است". بی طرفی دولت، و بودجه برنامه های آموزشی و اجتماعی سازمان های مذهبی - تقریباً نظم اجتماعی را تضعیف می کند.

در دفاع از این موضع، استدلال هایی هم از گذشته شوروی و هم از تجربه برخی کشورها، در درجه اول فرانسه و ایالات متحده ارائه می شود. اما در عین حال فراموش می کنند که اکثر کشورهای اروپا و جهان بر اساس قوانین کاملا متفاوت زندگی می کنند. از اسراییل و متعاقباً نظام‌های سلطنتی یا جمهوری‌های مسلمان که نظام سیاسی مبتنی بر اصول دینی است، مثال نزنیم. اجازه دهید کشورهایی مانند انگلستان، سوئد، یونان را که در آنها یک دین دولتی یا "رسمی" وجود دارد، کنار بگذاریم. بیایید آلمان، اتریش یا ایتالیا را در نظر بگیریم - نمونه‌هایی از دولت‌های کاملاً سکولار نمونه اروپا، که در آن مذهب از قدرت سکولار جدا شده است، اما با این وجود این قدرت ترجیح می‌دهد به منابع عمومی کلیسا تکیه کند، فعالانه با آن همکاری کند، نه اینکه از خود فاصله بگیرد. از آن و اجازه دهید در حاشیه توجه کنیم که مدل آنجا به طور فزاینده ای توسط اروپای مرکزی و شرقی، از جمله کشورهای CIS اتخاذ می شود.

برای دولت ها و شهروندان کشورهای ذکر شده، جدایی کلیسا از دولت به هیچ وجه به معنای جابجایی سازمان های مذهبی از زندگی فعال عمومی نیست. علاوه بر این، هیچ مانع مصنوعی برای کار دانشکده های الهیات در بزرگترین دانشگاه های دولتی، برای تدریس دین در یک مدرسه سکولار (البته به انتخاب آزادانه دانشجویان)، برای حفظ کارکنان چشمگیر ارتش و سفارت وجود ندارد. روحانیان، برای پخش خدمات یکشنبه در شبکه های تلویزیونی ملی و در نهایت، برای فعال ترین حمایت دولتی از ابتکارات خیریه، علمی و حتی سیاست خارجی سازمان های مذهبی. همه اینها، به هر حال، با هزینه بودجه دولتی انجام می شود - یا از طریق مالیات کلیسایا از طریق تامین مالی مستقیم به هر حال، من شخصاً فکر می کنم که در روسیه که از نظر اقتصادی ضعیف شده است، هنوز زمان تخصیص کلان بودجه دولتی به جوامع مذهبی فرا نرسیده است. اما چرا کسی به یک سوال ساده فکر نکرده است: اگر پول بودجه مانند رودخانه به سازمان‌های ورزشی، فرهنگی و رسانه‌ای سرازیر می‌شود که به نظر می‌رسد از دولت نیز جدا شده‌اند، پس چرا سازمان‌های مذهبی حتی نمی‌توانند به این پول اشاره کنند؟ از این گذشته، آنها نه برای کار تبلیغی یا حقوق کشیشان، بلکه عمدتاً برای امور مهم ملی - برای کارهای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی، برای مرمت بناهای معماری. علاوه بر این، با تمام درک ضعف انضباط مالی در انجمن‌های مذهبی مدرن روسیه، جرأت می‌کنم وجوهی که به آنها داده می‌شود به مردم عادیهنوز هم به میزانی بیشتر از پول سایر بنیادها و انجمن های عمومی که از بودجه برای پروژه های بسیار خاص تخصیص می یابد.

اروپا برای اصل جدایی کلیسا و دولت کمتر از ما ارزش قائل است. علاوه بر این، در آنجا کاملاً واضح است: جوامع مذهبی نباید در اعمال قدرت سکولار دخالت کنند. بله، آنها می توانند اعضای خود را به حمایت یا عدم حمایت از هر برنامه سیاسی دعوت کنند، در مجلس، دولت، احزاب سیاسی به هر نحوی عمل کنند. اما اعمال قدرت واقعی کار کلیسا نیست. این امر حتی در کشورهایی که دارای مذهب دولتی بودند نیز تحقق یافت، به عنوان مثال، رهبری، کلیساهای لوتریاکنون خود از ثبت قوانین وضعیت مدنی و حق توزیع بودجه غیر مرتبط با فعالیت های کلیسا امتناع می ورزد. روند «ملی‌سازی» دین واقعاً در جریان است. با این حال، هیچ کس در آلمان، حتی در یک کابوس، رویای تحمیل مدل شوروی روابط دولت-کلیسا، ایدئولوژی فرانسوی لائیسیت (با تاکید بر سکولاریسم، ضد روحانیت) یا "خصوصی سازی" دین آمریکایی را در سر نمی پروراند. به هر حال، بیایید به خارج از کشور حرکت کنیم. در آنجا برخلاف اروپا چندین سال است که روند معکوس مشاهده می شود. تغییر ترکیب جمعیتی جمعیت ایالات متحده که به نفع مسیحیان سفیدپوست نیست، به طور فزاینده ای سیاستمداران را مجبور می کند که در مورد نیاز به حمایت دولت از مذهب (اما نه فقط مسیحی) صحبت کنند. مدتها قبل از ورود جورج دبلیو بوش، مجلس نمایندگان ایالات متحده لایحه ای را تصویب کرد که به کلیساها اجازه می دهد بودجه فدرال را مستقیماً برای کارهای اجتماعی آنها اختصاص دهد (که قبلاً به طور غیرمستقیم تخصیص داده می شد). در سطح محلی، این عمل از دیرباز وجود داشته است. رئیس جمهور جدید به طور قابل توجهی دامنه کاربرد خود را گسترش می دهد. همچنین فراموش نکنیم که کشیشان ارتش و سفارت‌های دولتی همیشه در آمریکا وجود داشته‌اند، و ما حتی نیازی به ذکر مقیاس حمایت سیاست خارجی واشنگتن از فعالیت‌های تبلیغی پروتستان نداریم.

به طور خلاصه، هر دولت مسئول، به جز، شاید فرانسه هیستریک ضد روحانیت و آخرین سنگرهای مارکسیسم، تلاش می کند تا مشارکتی تمام عیار با جوامع مذهبی پیشرو ایجاد کند، حتی اگر قاطعانه بر اصل جدایی دین از سکولار باشد. قدرت به اندازه کافی عجیب، حامیان حفظ مبانی تئوری شوروی و عملکرد روابط دولت-کلیسا در روسیه نمی خواهند به این واقعیت توجه کنند. در ذهن این افراد مثلاً هنجار لنینیستی در مورد جدایی مدرسه از کلیسا هنوز زنده است که خوشبختانه در قوانین فعلی وجود ندارد. در سطح ناخودآگاه، آنها جوامع مذهبی را یک دشمن جمعی می دانند که نفوذ آن باید محدود شود، به تضادهای درونی و بین مذهبی دامن می زند، اجازه نمی دهد مذهب وارد هیچ حوزه جدیدی از زندگی عمومی شود، چه آموزش جوانان، چه مراقبت های شبانی. برای پرسنل نظامی یا صلح بین قومی. نگرانی اصلی این ارقام «مهم نیست چه اتفاقی بیفتد» است. در کشوری که تنها یک اقلیت مذهبی نسبتاً بزرگ وجود دارد - 12 تا 15 میلیون مسلمان - مردم را با درگیری های بین مذهبی می ترسانند که ظاهراً اگر مثلاً الهیات ارتدکس اجازه ورود به یک دانشگاه سکولار را پیدا کند، ایجاد خواهد شد. این افراد نسبت به این واقعیت کاملاً بی تفاوت هستند که در ارمنستان و مولداوی - کشورهایی که خیلی کمتر از روسیه "چند اعترافی" نیستند - دانشکده های الهیات کامل دانشگاه های دولتی پیشرو مدت هاست که افتتاح شده است و هیچ شب سنت بارتولومئو در پی آن نبود. نئوآتئیست ها این ایده را مجاز نمی دانند (یا از آن می ترسند) که در روسیه مسیحیان ارتدوکس، مسلمانان، بودایی ها، یهودیان، کاتولیک ها و حتی بخش قابل توجهی از پروتستان ها می توانند روشی بیابند که به آنها اجازه می دهد در سطوح بالاتر و ثانویه حضور داشته باشند. مدارس، علم، فرهنگ، رسانه ملی.

با این حال، بحث بیشتر بی فایده است. روند بحث عمومی نشان می دهد که دیدگاه ها در مورد روابط کلیسا و دولت به طور قابل توجهی تقسیم شده است. احیای مذهبی هیچ "اعتراض مردمی" ایجاد نمی کند. با این حال، بخش کوچک اما تأثیرگذار جامعه در موضع مخالفت شدید با توسعه مشارکت بین کلیسا و دولت و تقویت جایگاه دین در زندگی کشور قرار گرفتند. دو مدل، دو آرمان با هم برخورد کردند: از یک سو، ساختن یک "منطقه حائل" قدرتمند بین دولت و کلیسا، از سوی دیگر، تعامل نزدیک آنها به خاطر حال و آینده کشور. احتمالاً متقاعد کردن مخالفانم غیرممکن است، اگرچه من بارها سعی کرده ام این کار را انجام دهم. بنابراین سعی می کنم انگیزه آنها را تحلیل کنم.

اولاً، مکتب علوم دینی شوروی، که دستاوردهای غیرقابل انکاری دارد، هرگز نتوانست بر کلیشه های الحادی غلبه کند، خود را غنی کند و خود را از طریق گفتگو با سایر جهان بینی ها تجدید کند. زمان رو به اتمام است، نفوذ تنها در برخی از راهروهای دستگاه قدیمی باقی می ماند، به این معنی که تغییرات در جامعه خطرناک و نامطلوب تلقی می شود. ثانیاً، روشنفکران لیبرال که در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 رهبر افکار عمومی بودند، امروز یکی نیستند و در این مورد به طرز وحشتناکی پیچیده هستند. این قشر اجتماعی تنها به عنوان یک همسفر به کلیسا نیاز داشت که مطیعانه در پی ساخت های ایدئولوژیک آن پیروی می کرد. وقتی موقعیت خودش را داشت و تأثیر خودش را در ذهن ها داشت، تبدیل به دشمنی شد که نقشش باید از هر نظر محدود شود. این گونه بود که «بی خدایی جدید» پدید آمد. در نهایت، ثالثا، و این اصلی ترین چیز است، در روسیه امکان شکل گیری یک ایده ملی نه بر اساس ارزش های زندگی خصوصی ("ایدئولوژ توسعه محلی" تیم ساتاروف) و نه بر اساس بر اساس اولویت های بازار خودکفا («اقتصاد محوری» دکترین گرف). جامعه به دنبال اهداف بالاتر و "مهیج" تر است، به دنبال معنای وجود فردی و جمعی است. متفکران داخلی که نمی توانند خلاء ایدئولوژیک را پر کنند، چیزی بهتر از حفظ این خلاء تا زمان های بهتر نمی بینند. در عین حال "پاک کردن سایت" از همه چیز نامفهوم و محاسبه نشده.

کلیسا و سایر ادیان سنتی پاسخ بسیاری از سوالاتی را دارند که هنوز کشور و مردم با آن روبرو هستند. من به جرأت می گویم که این پاسخ مورد انتظار میلیون ها شهروند کشور است که همچنان در سردرگمی ایدئولوژیک به سر می برند. مسئولین نباید موعظه دینی و اخلاقی را بر مردم تحمیل کنند. اما هنوز هم نباید مانع از شنیدن آن توسط روس ها شود. در غیر این صورت، تنها احساسی که شهروندان را متحد می کند، نفرت از قفقازی ها، یهودیان، آمریکا، اروپا و گاهی حتی خود دولت خواهد بود. به نظر من، تنها یک جایگزین وجود دارد: تعهد مجدد به ارزش های اخلاقی ارتدکس، اسلام و دیگران. ادیان سنتیو همچنین انسان گرایی معقول و باز، حتی اگر ادم گرا باشد.

هیچ نیازی به ترس از رادیکالیسم مذهبی فوق محافظه کار نیست، که فیوز تازه نفس آن به تدریج رو به اتمام است. به هر حال، او دقیقاً در جایی قوی است که جایی برای واقعی بودن وجود ندارد احیای دینیتلفیقی از وفاداری به سنت و گشودگی به نو، میهن پرستی و گفتگو با جهان است. این احیاء و در نتیجه احیای روسیه نیاز به کمک دارد. برای این، کلیسا و مقامات نیازی به ادغام در آغوش طوفانی ندارند. آنها فقط باید یک هدف مشترک انجام دهند، با هم برای خیر و صلاح مردم - ارتدکس و غیر ارتدوکس، مؤمنان و غیر مؤمنان - کار کنند.

خوش اخلاق و غیر کلیسا

میخائیل تاروسین، جامعه شناس، دانشمند سیاسی، روزنامه نگار. رئیس گروه تحقیقات اجتماعی موسسه طراحی عمومی.

در ماده 14 قانون اساسی فدراسیون روسیه در بند 1 آمده است که "فدراسیون روسیه یک کشور سکولار است. هیچ دینی را نمی توان دولتی یا اجباری ایجاد کرد.» بند 2 آنجا می افزاید: «انجمن های مذهبی از دولت جدا شده و در برابر قانون مساوی هستند». بصری به نظر می رسد، اما من همچنان می خواهم وضوح بیشتری داشته باشد.

بیایید با تعریف "سکولار" شروع کنیم. در فرهنگ لغت اوشاکوف، این کلمه به دو معنی تعریف شده است: "خوب تحصیل کرده" و "بی کلیسا". احتمالاً به تعریف دوم نیاز داریم. فرهنگ لغت بزرگ حقوقی (LJD) «دولت سکولار» را اینگونه تعریف می کند: «به معنای جدایی کلیسا از دولت، تعیین حدود حوزه های فعالیت آنها». به سهم خودم، فرهنگ لغت دایره المعارفی"قانون اساسی روسیه" دولت سکولار را چنین تعریف می کند: "دولتی که در آن هیچ مقام رسمی وجود ندارد. دین دولتیو هیچ یک از عقاید واجب و پسندیده شناخته نمی شود.» در همان زمان، قانون فدراسیون روسیه "در مورد آزادی وجدان" مورخ 19 سپتامبر 1997، در مقدمه خود، "نقش ویژه ارتدکس را در تاریخ روسیه، در شکل گیری و توسعه معنویت و فرهنگ آن به رسمیت می شناسد. "

به نظر ما در اینجا خیلی چیزها مبهم است. قانون اساسی دین را به عنوان یک دین دولتی یا اجباری انکار می کند، اما در مورد ترجیح یک دین بر دیگران چیزی بیان نمی کند. به نظر می رسد قانون اساسی انکار ترجیح هر دینی را اضافه می کند. قانون "درباره آزادی بیان" از نقش ویژه ارتدکس صحبت می کند، در حالی که ادعا می کند که روسیه دقیقاً به لطف ارتدکس (!) معنویت را به دست آورده است. ارجحیت آشکاری برای ارتدکس وجود دارد که توسط قانون اساسی رد شده است، اما به طور مستقیم توسط قانون اساسی رد نشده است. پارادوکس.

علاوه بر این، BLS یک دولت سکولار را به معنای همزمان تفسیر می کند بخشکلیساها از ایالت و مرزبندیزمینه های فعالیت آنها موافقم، تحدید حدود حوزه‌ها تنها از طریق فعالیت‌های مشترک، زمانی که احزاب متحد هستند امکان‌پذیر است هدف مشترک. جدایی به هیچ وجه به معنای مشترک نیست - طلاق و نام دختر.

چرا این همه عدم اطمینان در کل این موضوع وجود دارد؟ به نظر ما، برای این کار لازم است که اندکی به گذشته ی روشن یا لعنتی خود برگردیم.

بر خلاف تصور عمومی، دولت شوروی خود را ملحد اعلام نکرد. قانون اساسی 1977 اتحاد جماهیر شوروی، ماده 52، می گوید: «آزادی وجدان برای شهروندان اتحاد جماهیر شوروی تضمین شده است، یعنی حق اظهار هر دینی یا عدم ادای دین، انجام عبادات مذهبی یا انجام تبلیغات الحادی. تحریک خصومت و نفرت در ارتباط با عقاید دینی ممنوع است. کلیسا در اتحاد جماهیر شوروی از دولت و مدرسه از کلیسا جدا شده است.

به هر حال، توجه کنید - کلیسای ارتدکس به وضوح در اینجا به عنوان موضوع اصلی جدایی برجسته شده است. وقت آن است که فکر کنیم یک مسجد، یک بتکده، یک عبادتگاه و یک معبد شیطانی از دولت جدا نیستند.

البته، حیله گری عمدی در این مقاله وجود دارد - به سختی می توان احتمالات «ادعای دین» و «انجام تبلیغات ضد دینی» را یکسان دانست. اما به طور کلی، مقاله بسیار مناسب به نظر می رسد. پس الحاد دولتی کجاست؟ معلوم می شود که در اعماق پنهان است. قانون اساسی 1977 اتحاد جماهیر شوروی هیچ چیزی در مورد الحاد دولتی بیان نمی کند، اما ماده 6 می گوید که «نیروی رهبری و هدایت کننده جامعه شوروی، هسته اصلی نظام سیاسی، دولتی و سازمان های عمومی آن حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی است. CPSU برای مردم وجود دارد و در خدمت مردم است.»

به نوبه خود، در منشور CPSU (با اضافات کنگره XXVI CPSU)، در بخش "اعضای CPSU، وظایف و حقوق آنها" در بند د) آمده است که یک عضو حزب موظف است: مبارزه ای مصمم علیه هرگونه مظاهر ایدئولوژی بورژوایی، علیه باقیمانده روانشناسی خصوصی، تعصبات مذهبی و سایر آثار باقی مانده از گذشته. در برنامه CPSU در 31 اکتبر. 1961، در بخش "در زمینه آموزش آگاهی کمونیستی"، بند ه) نیز بیان می کند که: "حزب از ابزارهای نفوذ ایدئولوژیک برای آموزش مردم در روحیه جهان بینی علمی-ماتریالیستی، برای غلبه بر تعصبات مذهبی استفاده می کند، بدون اینکه. توهین به احساسات مومنان باید به طور سیستماتیک تبلیغات گسترده علمی و الحادی انجام داد، با صبر و حوصله، ناهماهنگی باورهای دینی را که در گذشته به وجود آمد، به دلیل ناآگاهی از علل واقعی پدیده های طبیعی و اجتماعی، تحت ستم نیروهای عنصری طبیعت و ستم اجتماعی قرار گرفتند. . در این صورت باید به دستاوردها تکیه کرد علم مدرنکه "تصویر جهان را بیش از پیش آشکار می کند، قدرت انسان را بر طبیعت افزایش می دهد و جایی برای اختراعات خارق العاده دین در مورد نیروهای ماوراء طبیعی باقی نمی گذارد."

مثل این. دولت خود آشکارا سکولار است، اما از آنجایی که نیروی هدایت کننده جامعه و سازمان های دولتی CPSU است که از نظر ایدئولوژیک ادعای الحاد می کند، دولت نیز از حق قانونی برای تبلیغات الحادی استفاده می کند.

دقیقاً به همین دلیل است که دولت کلیسا را ​​از خود جدا کرد تا جامعه را متقاعد کند که تعصبات مذهبی و بقایای گذشته را کنار بگذارد. به نظر می رسد می گوید - این غیر ضروری است، ما به این نیاز نداریم، به همین دلیل است که آن را از خودمان جدا کردیم، زیرا می خواهیم آن را از زندگی خود خلاص کنیم.

در این زمینه معنای جدایی روشن و سازگار است. اما برگردیم بهروسیه جدید

. که خود را به عنوان یک دولت سکولار معرفی می کند، اما در عین حال به طور خاص در بند 2 ماده 13 تصریح می کند که: "هیچ ایدئولوژی نمی تواند به عنوان دولتی یا اجباری ایجاد شود." به عبارت دیگر، ما نیازی به «نیروی هدایت کننده و هدایت کننده» نداریم. خوب اما پس چرا کورکورانه ماده جدایی سازمان های مذهبی از دولت را از قانون اساسی شوروی کنار گذاشتند؟ بلشویک ها برای انجام تبلیغات سیستماتیک الحادی و در عین حال به طور سیستماتیک کلیسا را ​​به عنوان چنین نابودی نیاز داشتند. دولت فعلی قصد انجام هیچ کدام از اینها را ندارد.

پس چرا جدا؟ همکاری دولت و تشکل های مذهبی در تقسیم بندی حوزه های فعالیت. که اتفاقاً در فرهنگ لغت بزرگ حقوقی ذکر شده است.

به عنوان مثال، برنامه اخیراً تصویب شده حزب روسیه متحد چنین می گوید: «ادیان سنتی نگهبان خرد و تجربه نسل های لازم برای درک و حل مشکلات اجتماعی فعلی هستند. ما از چنین برداشتی از دولت سکولار که به معنای تمایز سازمانی و کارکردی بین دولت و سازمان‌های مذهبی است و روی آوردن به دین اختیاری است، نشأت می‌گیریم. در عین حال، ما متقاعد شده‌ایم که جامعه باید فرصت شنیدن صدای ادیان سنتی را داشته باشد.»

آن ها به طور مستقیم در مورد جدایی صحبت نمی کند، بلکه در مورد تعیین حدود توابع- نمونه ای شایسته تقلید تشریعی.

در نهایت باید فهمید که مفهوم سکولاربه معنای جدایی یا بیگانگی از مفهوم نیست مذهبی y برای مثال، من یک فرد سکولار هستم، نه به این معنا که خوب تحصیل کرده باشم، بلکه به معنای خدمت نکردن در کلیسا، نه یک کشیش یا یک راهب. اما من خودم را ارتدوکس می دانم. رئیس جمهور یک مرد سکولار است. اما او همچنین ارتدکس است، او در سن 23 سالگی به میل خود غسل تعمید گرفت و اکنون زندگی کلیسایی دارد، یعنی. در مراسم مقدس اعتراف و عشای ربانی شرکت می کند. آیا نخست وزیر یک فرد سکولار است؟ بله ارتدوکس؟ قطعا. بخش قابل توجهی از جامعه مدرن روسیه سکولار است. و در عین حال ارتدکس.

ممکن است اعتراض شود که مفهوم جدایی به معنای عدم دخالت دولت در امور کلیسا است و بالعکس. اما پس چرا این چنین افتخاری برای سازمان های مذهبی است؟ چرا قانون اساسی جدایی از وضعیت جامعه داوطلبانه آتش نشانان و به طور کلی همه سازمان های عمومی (به اصطلاح NGO) را پیش بینی نکرده است؟

و سپس، یکی از وظایف اصلی نهادهای جامعه مدنی، دقیقاً کنترل دولت، در شخص مقامات در سطوح مختلف است تا بیش از حد شیطنت نکنند. و وظیفه تشکل‌های مذهبی این است که اگر مقامات حکومتی را غیر از روی وجدان خود شروع کردند، بی‌طرفانه بگویند. به نوبه خود، دولت نیز موظف به مداخله در امور یک سازمان دینی است که از نظر توتالیتاریسم از خود پیشی بگیرد. بنابراین صحبت در مورد عدم مداخله متقابل دشوار است.

پس چرا دولتی که سکولار است نمی تواند ارتدوکس باشد؟ من هیچ مانعی برای این کار نمی بینم. اگر خود در قانون خود بیان می کند که ارتدکس نقش ویژه ای در شکل گیری و توسعه معنویت و فرهنگ روسیه داشته است. علاوه بر این، اگر ارتدکس از نظر تاریخی این نقش را ایفا کرد، و سپس تقریباً در تمام قرن گذشته حزب رهبری دولت، خود ارتدکس و ثمرات زحمات آن را نابود کرد، آیا منطقی نیست که دوباره به کلیسا روی بیاوریم؟ با درخواست برای کمک به دولت جوان در توسعه معنویت و فرهنگ روسیه جوان، که ظاهراً هیچ ایده ثمربخش خاصی در این زمینه ندارد. و برعکس، که کلیسا با در نظر گرفتن تجربه چند صد ساله ارتدکس روسی، میراث معنوی بزرگ سنت پدری، فرهنگ معنوی سنت های عامیانه دارد.

علاوه بر این، وضعیت جامعه مدرن روسیه از منظر سلامت فرهنگی و معنوی مدتهاست که نیاز به مداخله سریع دارد. و البته باید از راهنمایی اخلاقی روح جوان شروع کرد.

در اینجا، اتفاقا، یک نکته ظریف وجود دارد. بیخود نیست که در قانون اساسی شوروی توضیح عجیبی وجود دارد: «کلیسا در اتحاد جماهیر شوروی از دولت جدا شده است و مدرسه - از کلیسا" چرا لازم بود این "مدرسه از کلیسا" اضافه شود؟ آیا همه چیز در کشور شوروی دولتی نبود؟ بله، بلشویک ها به خوبی فهمیده بودند که ساختن دنیای جدید باید با آموزش یک مدرسه جدید برای آنها یکی از مهم ترین مولفه های ساخت کمونیستی بود. بنابراین، وحشتناک ترین چیز همان فکر نفوذ کلیسای منفور در آنجا بود. از این رو اضافه می شود.

بنابراین. اما چرا امروزه هیستریک های متعددی در مورد ورود رشته های دینی به مدارس وجود دارد؟ یا هنوز به ساختن «جهان روشن کمونیسم» ادامه می دهیم؟ ظاهرا نه.

و خود استدلال ها بیشتر در مورد نمایندگان آنها به عنوان قانون گرا صحبت می کنند تا ملحد. یکی از اصلی ترین آنها به این واقعیت مربوط می شود که مدارس نهادهای دولتی هستند، بنابراین از کلیسا جدا شده اند. و سپس آموزش مبانی دین در آنها نقض قانون اساسی فدراسیون روسیه است. اما مدارس امروز در کشور نهادهای شهرداری هستند و شهرداری ها متعلق به ساختارهای دولت محلی هستند که به طور رسمی نمی توان آنها را بخشی از سیستم دولتی تلقی کرد.

اگر فضای رسانه ای را در نظر بگیریم که امروزه داوطلبانه یا ناآگاهانه دستورات کارشناسان لانگلی را در مورد فروپاشی جامعه روسیه به شدت دنبال می کند، قطعاً یک نهاد دولتی نیست. این بدان معنی است که می تواند تحت نظارت مستقیم کلیسا باشد و من امروز جامعه دیگری را نمی شناسم که نیاز بیشتری به این داشته باشد.

در نهایت، نهادهای جامعه مدنی، اگرچه رهبر خردمندی در شخص اتاق عمومی فدراسیون روسیه و کلون های منطقه ای آن دریافت کردند، اما در رابطه با این انتصاب، اشتیاق لازم را از خود نشان نمی دهند. از سوی دیگر، توسعه چشمگیر ابتکارات اجتماعی کلیسا دقیقاً به معنای شکل گیری واقعی این جامعه مدنی است، بر اساس رحمت و شفقت آشنا به ذهنیت ما.

نهایتاً باید در کل فضای عمومی فضایی از حالت اخلاقی ایجاد کرد، در حالی که منفعت و منفعت نیست، بلکه شرم و وجدان است که اعمال شخص را هدایت می کند.

مشاهدات ساده نشان می دهد که امروزه ما بیش از حد تحت تأثیر شبه ایدئولوژی اکونومیسم قرار گرفته ایم. برنامه‌هایی که برای آینده می‌سازید، زیبا و امیدوارکننده هستند، اما به دلایلی نمی‌توانید اولین قدم را بردارید. اولین پیشرفت آشکار را ایجاد کنید، چرخ طیار حرکت خلاقانه را بچرخانید. چرا این است؟ و از آنجا که، زمانی که شما نیاز به انجام یک کار فیزیکی دارید حرکت، لازم است قبل از هر چیز اخلاقی به کار گرفته شود تلاش.

چگونه می توان این تلاش را ایجاد کرد؟ این نیاز به تجربه اخلاقی دارد. به همین دلیل است که اتحاد دولت و کلیسا ضروری است. تا بدنه ملی از قوت اخلاقی برخوردار شود. ما معلم دیگری نداریم و هرگز معلم دیگری جز ایمان ارتدوکس و مادر کلیسای ارتدکس روسیه نخواهیم داشت. و اگر دولت ما، علاوه بر کارشناسان اقتصادی، خود را به چنین دستیار مسلح کند، خواهید دید که طرح های گلگون فعلی در مقایسه با چشم اندازهای تازه افتتاح شده، بی اهمیت به نظر می رسند.

قانون فدرال در مورد آزادی وجدان و انجمن های مذهبی

ماده 4.انجمن های دولتی و مذهبی

1. فدراسیون روسیه یک کشور سکولار است. هیچ دینی را نمی توان به عنوان دولتی یا اجباری تأسیس کرد. انجمن های مذهبی از دولت جدا شده و در برابر قانون مساوی هستند.
2. بر اساس اصل قانون اساسی جدایی انجمن های مذهبی از دولت، دولت:
در تعیین نگرش یک شهروند به مذهب و وابستگی مذهبی، در تربیت فرزندان توسط والدین یا افرادی که جایگزین آنها می شوند، مطابق با اعتقادات آنها و با در نظر گرفتن حق کودک برای آزادی وجدان و آزادی مذهب، دخالت نمی کند.
وظایف مقامات دولتی، سایر نهادهای دولتی، مؤسسات دولتی و نهادهای دولتی محلی را بر انجمن های مذهبی تحمیل نمی کند.
اگر با این قانون فدرال مغایرت نداشته باشد، در فعالیت های انجمن های مذهبی دخالت نمی کند.
ماهیت سکولار آموزش در موسسات آموزشی دولتی و شهری را تضمین می کند.
3. دولت اعطای مالیات و سایر مزایا به سازمان های مذهبی را تنظیم می کند، کمک های مالی، مادی و غیره را به سازمان های مذهبی در مرمت، نگهداری و حفاظت از ساختمان ها و اشیایی که از آثار تاریخی و فرهنگی هستند و همچنین در تضمین آموزش رشته های آموزش عمومی در موسسات آموزشی ایجاد شده توسط سازمان های مذهبی مطابق با قوانین فدراسیون روسیه در مورد آموزش.
4. فعالیت مقامات ایالتی و حکومت های محلی با مناسک و مراسم مذهبی عمومی همراه نباشد. مقامات مقامات دولتی، سایر ارگان های دولتی و ارگان های خودگردان محلی، و همچنین پرسنل نظامی، حق استفاده از موقعیت رسمی خود را برای ایجاد این یا آن نگرش نسبت به دین ندارند.
5. طبق اصل قانون اساسی جدایی انجمن های مذهبی از دولت، انجمن مذهبی:
مطابق با ساختار سلسله مراتبی و نهادی خود ایجاد و فعالیت می کند، پرسنل خود را مطابق مقررات خود انتخاب، منصوب و جایگزین می کند.
وظایف مقامات دولتی، سایر نهادهای دولتی، مؤسسات دولتی و نهادهای دولتی محلی را انجام نمی دهد.
در انتخابات مقامات ایالتی و نهادهای خودگردان محلی شرکت نمی کند.
در فعالیت های احزاب و جنبش های سیاسی شرکت نمی کند، به آنها کمک های مادی یا دیگر نمی کند.
6. جدایی انجمن های مذهبی از دولت مستلزم محدودیتی در حقوق اعضای این انجمن ها برای مشارکت برابر با سایر شهروندان در اداره امور ایالتی، انتخابات مقامات ایالتی و حکومت های محلی، فعالیت های سیاسی نیست. احزاب، جنبش های سیاسی و سایر انجمن های عمومی.
7. بنا به درخواست سازمان های مذهبی، نهادهای دولتی مربوطه در فدراسیون روسیه حق دارند اعلام کنند. اعیاد مذهبیروزهای غیر کاری (تعطیلات) در مناطق مربوطه.

ماده 5.تربیت دینی

1. هر کس حق دارد به انتخاب خود یا به صورت فردی یا همراه با دیگران از آموزش دینی برخوردار شود.
2. تربیت و آموزش کودکان با در نظر گرفتن حق آزادی وجدان و آزادی مذهب توسط والدین یا افرادی که جایگزین آنها می شوند انجام می شود.
3. سازمان های مذهبی بر اساس اساسنامه خود و قوانین فدراسیون روسیه حق ایجاد مؤسسات آموزشی را دارند.
4. اداره این مؤسسات در صورت درخواست والدین یا افراد جایگزین، با موافقت فرزندان شاغل به تحصیل در مؤسسات آموزشی دولتی و شهری، با توافق ارگان دولتی محلی ذیربط، امکان تعلیم و تعلیم کودکان را برای یک سازمان مذهبی فراهم می کند. دین خارج از چارچوب برنامه آموزشی

1. فدراسیون روسیه یک کشور سکولار است. هیچ دینی را نمی توان به عنوان دولتی یا اجباری تأسیس کرد.

2. انجمن های مذهبی از دولت جدا شده و در برابر قانون مساوی هستند.

تفسیر ماده 14 قانون اساسی فدراسیون روسیه

1. دولتی سکولار تلقی می شود که در آن هیچ دین رسمی و دولتی وجود نداشته باشد و هیچ عقیده ای اجباری یا ترجیحی به رسمیت شناخته نشود. در چنین دولتی، دین، قوانین و عقاید آن و همچنین انجمن های مذهبی فعال در آن، حق تأثیرگذاری بر نظام دولتی، فعالیت های ارگان های دولتی و مقامات آنها، سیستم آموزش عمومی و سایر حوزه های دولتی را ندارند. فعالیت ماهیت سکولار دولت معمولاً با جدایی کلیسا (انجمن های مذهبی) از دولت و ماهیت سکولار آموزش عمومی (جدایی مدرسه از کلیسا) تضمین می شود. این شکل از رابطه بین دولت و کلیسا با درجات مختلف سازگاری در تعدادی از کشورها (ایالات متحده آمریکا، فرانسه، لهستان و غیره) برقرار شده است.

در دنیای مدرنایالت هایی وجود دارند که در آنها قانونی است مذهب رسمی، دولتی، مسلط یا ملی نامیده می شود. به عنوان مثال، در انگلستان چنین دینی یکی از جهت گیری های اصلی مسیحیت - پروتستانیسم ( کلیسای انگلیکن) در اسرائیل - یهودیت. کشورهایی هستند که برابری همه ادیان در آنها اعلام می شود (آلمان، ایتالیا، ژاپن و ...). با این حال، در چنین حالتی، قاعدتاً یکی از سنتی ترین ادیان از امتیازات خاصی برخوردار است و تأثیر خاصی در زندگی آن دارد.

نقطه مقابل یک دولت سکولار، یک دولت تئوکراتیک است که در آن قدرت دولتی قرار دارد سلسله مراتب کلیسا. چنین دولتی امروز واتیکان است.

همچنین تعدادی از دولت های روحانی در جهان وجود دارد. دولت روحانی با کلیسا ادغام نشده است. با این حال، کلیسا، از طریق نهادهای ایجاد شده توسط قانون، تأثیر تعیین کننده ای بر سیاست های عمومی دارد و آموزش مدرسه به طور اجباری شامل مطالعه جزم های کلیسا می شود. چنین دولتی مثلاً ایران است.

2. فدراسیون روسیه به عنوان یک دولت سکولار، با این واقعیت مشخص می شود که در آن انجمن های مذهبی از دولت جدا شده اند و هیچ مذهبی نمی تواند به عنوان دولتی یا اجباری ایجاد شود. محتوای این ماده توسط هنر آشکار می شود. 4 قانون آزادی وجدان و تشکل های مذهبی که تشکل های مذهبی در برابر قانون مساوی هستند.

جدایی انجمن های مذهبی از دولت به این معنی است که دولت در تعیین نگرش یک شهروند به دین و وابستگی مذهبی، در تربیت فرزندان توسط والدین یا افرادی که جایگزین آنها می شوند، مطابق با اعتقادات آنها و با در نظر گرفتن شرایط، مداخله نمی کند. حق کودک برای آزادی وجدان و آزادی مذهب. دولت انجام وظایف مقامات دولتی، سایر نهادهای دولتی، مؤسسات دولتی و نهادهای دولتی محلی را به انجمن های مذهبی واگذار نمی کند. در فعالیت‌های انجمن‌های مذهبی دخالت نمی‌کند مگر اینکه با قانون مغایرت داشته باشند. ماهیت سکولار آموزش در موسسات آموزشی دولتی و شهری را تضمین می کند. فعالیت های مقامات ایالتی و دولت های محلی نمی تواند با مناسک و مراسم مذهبی عمومی همراه باشد. مقامات مقامات دولتی، سایر ارگان های دولتی و ارگان های خودگردان محلی، و همچنین پرسنل نظامی، حق استفاده از موقعیت رسمی خود را برای ایجاد این یا آن نگرش نسبت به دین ندارند.

در عین حال، دولت از فعالیت های قانونی انجمن های مذهبی حمایت می کند. اعطای مالیات و سایر مزایا به تشکل های مذهبی را تنظیم می کند، کمک های مالی، مادی و غیره را به تشکل های مذهبی در مرمت، نگهداری و حفاظت از ساختمان ها و اشیایی که یادگارهای تاریخ فرهنگی هستند و همچنین در تضمین آموزش عمومی ارائه می کند. رشته های آموزشی در مؤسسات آموزشی ایجاد شده توسط سازمان های مذهبی مطابق با قوانین فدراسیون روسیه در مورد آموزش.

بر اساس اصل قانون اساسی مبنی بر جدایی انجمن‌های مذهبی از دولت، یک انجمن مذهبی بر اساس ساختار سلسله مراتبی و نهادی خود ایجاد و فعالیت می‌کند و طبق مقررات خود، پرسنل خود را انتخاب، منصوب و جایگزین می‌کند. وظایف مقامات دولتی، سایر نهادهای دولتی، نهادهای دولتی و نهادهای خودگردان محلی را انجام نمی دهد، در انتخابات مقامات ایالتی و نهادهای خودگردان محلی شرکت نمی کند، در فعالیت های احزاب سیاسی و جنبش های سیاسی شرکت نمی کند. و به آنها کمک مادی یا دیگر نمی کند. در فدراسیون روسیه، به عنوان یک دولت دموکراتیک و سکولار، یک انجمن مذهبی نمی تواند جایگزین یک حزب سیاسی شود. اما این بدان معنا نیست که روحانیت به هیچ وجه نمی تواند برای مقامات ایالتی و حکومت های محلی انتخاب شود. با این حال، روحانیون نه از انجمن های مذهبی و نه به عنوان نمایندگان کلیسای مربوطه در این هیئت ها انتخاب می شوند.

اصل یک دولت سکولار، همانطور که در کشورهای دارای ساختار جامعه تک اقراری و تک ملیتی و با سنت های توسعه یافته تساهل مذهبی و کثرت گرایی درک می شود، به احزاب سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی دموکراسی مسیحی اجازه می دهد در برخی کشورها مجاز باشند. از آنجایی که مفهوم «مسیحی» در این مورد فراتر از مرزهای اعترافات است و به معنای تعلق به نظام ارزشی و فرهنگ اروپایی است.

در روسیه چند ملیتی و چند اعترافاتی، مفاهیمی مانند «ارتدوکس»، «مسلمان»، «روس»، «بشکر» و غیره در آگاهی عمومی با مذاهب خاص و ملل فردی مرتبط است تا با نظام ارزشی. از مردم روسیه به عنوان یک کل. بنابراین، اصل قانون اساسی یک دولت دموکراتیک و سکولار در رابطه با واقعیت های قانون اساسی و تاریخی که در روسیه ایجاد شده است، اجازه ایجاد احزاب سیاسی بر اساس وابستگی ملی یا مذهبی را نمی دهد. چنین ممنوعیتی با معنای واقعی هنر مطابقت دارد. 13 و 14 قانون اساسی در ارتباط با ماده آن. 19 (قسمت های 1 و 2)، 28 و 29 (به نظرات مواد 13، 14، 19، 28 و 29 مراجعه کنید) و مشخصاتی از مقررات مندرج در آن است (به قطعنامه دادگاه قانون اساسی فدراسیون روسیه در 15 دسامبر مراجعه کنید، 2004 N 18-P).

جدایی انجمن های مذهبی از دولت مستلزم محدودیت حقوق اعضای این انجمن ها برای مشارکت برابر با سایر شهروندان در اداره امور ایالتی، در انتخابات مقامات ایالتی و دولت های محلی، در فعالیت های احزاب سیاسی، جنبش های سیاسی و سایر انجمن های عمومی.

انجمن های مذهبی در فدراسیون روسیه بر اساس قوانین خود و مشروط به رعایت قانون فعالیت می کنند. قانون فوق الذکر در مورد آزادی وجدان و تشکل های مذهبی می باشد. طبق این قانون، یک انجمن مذهبی در فدراسیون روسیه به عنوان یک انجمن داوطلبانه از شهروندان فدراسیون روسیه، سایر افرادی که به طور دائم و قانونی در قلمرو فدراسیون روسیه اقامت دارند، به رسمیت شناخته می شود که به منظور عبادت مشترک و انتشار ایمان تشکیل شده است. و داراى ويژگى هاى زير مربوط به اين منظور است: دين; انجام خدمات الهی، سایر شعائر و مناسک دینی؛ آموزش دین و تربیت دینی پیروان آن. انجمن های مذهبی می توانند در قالب گروه های مذهبی و تشکل های مذهبی ایجاد شوند.

گروه مذهبی انجمنی داوطلبانه از شهروندان است که به منظور اظهار عقیده مشترک و گسترش ایمان، انجام فعالیت های بدون ثبت نام دولتی و کسب ظرفیت قانونی یک شخص حقوقی تشکیل شده است. اماکن و اموال لازم برای فعالیت یک گروه مذهبی برای استفاده اعضای آن گروه فراهم شده است. گروه های مذهبیحق انجام خدمات الهی، سایر شعائر و مناسک دینی و نیز ارائه آموزشهای دینی و تعلیمات دینی به پیروان خود را دارند.

یک سازمان مذهبی به عنوان یک انجمن داوطلبانه از شهروندان فدراسیون روسیه یا سایر اشخاصی که به طور دائم و قانونی در قلمرو فدراسیون روسیه اقامت دارند، به رسمیت شناخته می شود که به منظور اعتراف مشترک و انتشار ایمان تشکیل شده و به عنوان یک شخص حقوقی به این روش ثبت شده است. توسط قانون مقرر شده است.

تشکل های مذهبی بر حسب محدوده قلمروی فعالیت خود به دو دسته محلی و متمرکز تقسیم می شوند. یک سازمان مذهبی محلی یک سازمان مذهبی است متشکل از حداقل 10 شرکت کننده که به سن 18 سالگی رسیده و به طور دائم در همان محل یا در همان سکونتگاه شهری یا روستایی ساکن هستند. سازمان مذهبی متمرکز سازمانی مذهبی است که طبق اساسنامه خود از حداقل سه سازمان مذهبی محلی تشکیل شده باشد.

ثبت ایالتی سازمان های مذهبی توسط نهاد قضایی فدرال یا ارگان سرزمینی آن به روشی که توسط قانون فعلی تعیین شده است انجام می شود. ثبت مجدد تشکل های مذهبی بر خلاف شرایطی که به موجب بند 1 ماده 1 انجام می شود. 9 و بند 5 هنر. ماده 11 قانون آزادی وجدان و تشکل های مذهبی برای تأسیس و ثبت تشکل های مذهبی لازم و کافی است. از این هنجارها برمی‌آید که برای ثبت مجدد تشکل‌های مذهبی که قبل از لازم‌الاجرا شدن این قانون تأسیس شده‌اند و همچنین سازمان‌های مذهبی محلی که بخشی از ساختار یک تشکل مذهبی متمرکز هستند، سندی وجود دارد که وجود آنها را در سازمان مربوطه تأیید می‌کند. قلمرو برای حداقل 15 سال مورد نیاز نیست. چنین تشکل های مذهبی مشمول الزام ثبت مجدد سالانه قبل از دوره 15 ساله مشخص شده نیستند. آنها را نمی توان از نظر صلاحیت قانونی بر اساس بند محدود کرد. 3 و 4 پاراگراف 3 هنر. 27 (به قطعنامه دادگاه قانون اساسی فدراسیون روسیه در 23 نوامبر 1999 N 16-P مراجعه کنید).

سازمان‌های مذهبی حق دارند ساختمان‌ها و بناهای مذهبی، سایر مکان‌ها و اشیایی را که به طور خاص برای عبادت، نماز و جلسات مذهبی، زیارت (زیارت) در نظر گرفته شده است، ایجاد و نگهداری کنند. خدمات الهی، سایر شعائر و مراسم مذهبی در ساختمان‌ها و بناهای مذهبی و سرزمین‌های مربوط به آنها، در سایر مکان‌هایی که برای این منظور در اختیار هیئت‌های مذهبی قرار می‌گیرد، در اماکن زیارتی، در مؤسسات و مؤسسات هیأت‌های مذهبی، در قبرستان‌ها آزادانه انجام می‌شود. و کوره های آدم سوزی و همچنین در مناطق مسکونی.

تشکل های مذهبی حق دارند مراسم مذهبی را در موسسات پزشکی و پیشگیرانه و بیمارستان ها، یتیم خانه های سالمندان و معلولان، در مؤسساتی که مجازات های کیفری به شکل حبس را اجرا می کنند، بنا به درخواست شهروندان در آنها، در اماکنی که مخصوصاً توسط سازمان اختصاص داده شده است، برگزار کنند. مدیریت برای این اهداف فرماندهی یگان های نظامی با در نظر گرفتن الزامات مقررات نظامی حق ممانعت از شرکت نظامیان در مراسم عبادی و سایر شعائر و مراسم مذهبی را ندارد. در سایر موارد، عبادت عمومی، سایر شعائر و مراسم مذهبی به ترتیبی که برای برپایی راهپیمایی، راهپیمایی و تظاهرات تعیین شده است، انجام می شود.

بنا به درخواست سازمان های مذهبی، مقامات دولتی مربوطه در روسیه این حق را دارند که تعطیلات مذهبی را به عنوان روزهای غیر کاری (تعطیلات) در مناطق مربوطه اعلام کنند. چنین است تعطیلاتبه عنوان مثال، کریسمس و تعدادی از اعیاد مذهبی مسلمانان اعلام شده است.

سازمان‌های مذهبی حق دارند: تولید، کسب، فعالیت، تکثیر و توزیع ادبیات مذهبی، مواد چاپی، صوتی و تصویری و سایر اقلام دینی را داشته باشند. انجام فعالیت های خیریه، فرهنگی و آموزشی؛ ایجاد مؤسسات آموزش حرفه ای دینی (موسسات آموزشی معنوی) برای تربیت دانش آموزان و کارکنان مذهبی. انجام فعالیت های کارآفرینی و ایجاد شرکت های خود به روشی که توسط قانون فدراسیون روسیه مقرر شده است. ایجاد و حفظ ارتباطات و ارتباطات بین المللی، از جمله برای اهداف زیارتی، شرکت در جلسات و سایر رویدادها، برای دریافت آموزش های دینی و همچنین دعوت از اتباع خارجی برای این اهداف.

سازمان‌های مذهبی ممکن است مالک ساختمان‌ها، زمین‌ها، اهداف صنعتی، اجتماعی، خیریه، فرهنگی، آموزشی و غیره، اقلام مذهبی، وجوه و سایر اموال لازم برای حمایت از فعالیت‌های خود باشند، از جمله آن‌هایی که به عنوان آثار تاریخی و فرهنگی طبقه‌بندی می‌شوند. سازمان های مذهبی ممکن است دارایی در خارج از کشور داشته باشند.

ایجاد انجمن‌های مذهبی در دستگاه‌های دولتی، سایر دستگاه‌های دولتی، مؤسسات دولتی و ارگان‌های خودگردان محلی، واحدهای نظامی، سازمان‌های دولتی و شهرداری‌ها و همچنین انجمن‌های مذهبی که اهداف و اقدامات آنها مغایر با قانون باشد، ممنوع است.

سازمان‌های مذهبی را می‌توان با تصمیم مؤسسان یا نهادی که طبق اساسنامه سازمان دینی مجاز به انجام این کار است، و همچنین در صورت نقض مکرر یا فاحش قانون اساسی، قوانین فدرال یا در مورد اجرای سیستماتیک فعالیت هایی توسط یک سازمان مذهبی که با اهداف ایجاد آن (اهداف قانونی) در تضاد است.

باید گفت که برخی از مقررات قانون آزادی وجدان و تشکل های مذهبی بارها مورد بررسی دادگاه قانون اساسی قرار گرفته است. با این حال، هر بار دادگاه آنها را مغایر با قانون اساسی تشخیص داد.

بنابراین، دادگاه قانون اساسی فدراسیون روسیه تصمیم شماره 46-O مورخ 13 آوریل 2000 را در مورد شکایت انجمن منطقه ای "مستقل" اتخاذ کرد. منطقه روسیهجامعه عیسی» برای نقض حقوق و آزادی های قانون اساسی، بندهای 3-5، ماده 8، مواد 9 و 13، بندهای 3 و 4، ماده 27 قانون آزادی وجدان و انجمن های مذهبی * (77).

دادگاه به این نتیجه رسید که مقررات مورد اعتراض قانون آزادی وجدان و انجمن های مذهبی در رابطه با اقدامات آنها در رابطه با تشکل های مذهبی تأسیس شده قبل از لازم الاجرا شدن این قانون، ناقض حقوق و آزادی های قانون اساسی نیست. متقاضی