صفحه اصلی / برخاستن / شورای 2. شورای جهانی دوم

شورای 2. شورای جهانی دوم

دوم شورای جهانی

این باور که شورای جهانی دوم علیه مقدونی ها تشکیل شده است، دلیل کافی ندارد. بر اساس باور کلیشه ای، معمولاً تصور می شود که مجالس کلیسایی بدون نقص در مورد بدعت ها تشکیل شده است و در صورت عدم وجود بدعت خاصی در این مورد، این شورا با بدعت مقدونیه همراه است. اجلاس دومین شورای جهانی تا حدودی با برخی مسائل جزمی (درباره آریاییان) و عمدتاً مسائل عملی تعیین شد، یعنی: الف) مسئله جایگزینی رئیس جمهور قسطنطنیه و ب) روشن شدن موضوع کرسی انطاکیه. .

شورای قسطنطنیه در ماه مه تا ژوئن 381 تشکیل شد. این شورا در ترکیب آن یک شورای شرقی بود. ملتیوس انطاکیه ریاست آن را بر عهده داشت. تیموتای اسکندریه بعداً وارد شد. آکولی تسالونیکی برای اثبات تعلق خود به سیستم کلیساهای غربی، به شورایی در رم (که کمی زودتر از شورای قسطنطنیه بود) رفت و تنها قبل از پایان جلسات در قسطنطنیه حاضر شد.

از جمله مواردی که در شورا مورد بررسی قرار گرفت عبارتند از: الف) مسئله جایگزینی کرسی قسطنطنیه،

ب) امور انطاکیه و ج) نگرش به آریانیسم.

دو سوال اول در واقع در یک سوال در هم تنیده شده اند.

الف) تحت رهبری مجرب ملتیوس، امور شورا در ابتدا بسیار مسالمت آمیز پیش می رفت. مسئله به رسمیت شناختن گریگوری به عنوان اسقف قسطنطنیه، همانطور که انتظار می رفت، بدون هیچ اعتراضی به تصویب رسید (ص 109). در مورد ماکسیموس بدبین، شورا تصمیم گرفت که همانطور که ماکسیموس اسقف نیست (بنابراین دستورات او به عنوان باطل شناخته می شود)، بنابراین همه کسانی که توسط او منصوب می شوند دارای درجات سلسله مراتبی نیستند.

این دو تصمیم در آینده منجر به اختلافات بین کلیساها شد. الف) هنگامی که فرمان تشکیل شورای قسطنطنیه صادر شد، داماس اکیداً توصیه کرد که آخولیا مراقب باشد که در این شورا، صندلی قسطنطنیه با شخصی غیر قابل ملامت جایگزین شود و اجازه ندهد که کسی از کرسی دیگر به آن منتقل شود.

ب) اندکی پس از آن، داماس در نامه ای جدید به آکولی از ماکسیموس با تاریک ترین عبارات صحبت می کند، به عنوان فردی که به هیچ وجه نمی توان او را اسقف قانونی قسطنطنیه دانست. اما در شورای روم، دیدگاه ماکسیموس کاملاً تغییر کرد: در تقدیس او فقط این نقص را دیدند که در کلیسا انجام نشد. اما این بی نظمی در زمان های سخت توجیه شد (آزار و اذیت آریایی ها)، آنها ماکسیموس را به عنوان اسقف قانونی قسطنطنیه شناختند و طوماری به تئودوسیوس فرستادند تا ماکسیموس را در این رتبه تأیید کند.

با این حال، گردباد در ماجرای قسطنطنیه نه از غرب، بلکه از شرق برخاست: ماجرای انطاکیه برخاست.

ب) در جریان شورا، سنت درگذشت. ملتیوس و در شورا بلافاصله موضوع جانشینی او مطرح شد.

برای روشن شدن این داستان، دانستن موقعیتی که ملیتیوس و طاووس در سال 381 نسبت به یکدیگر داشتند، مهم است.

الف) سقراط (Socr. h. e. V, 5، و پس از او Soz. h. e. VII, 3) ادعا می کند که توافقی بین ملتیان و پولینیان در انطاکیه بسته شد که پس از مرگ یکی از اسقف ها، بازمانده اسقف شناخته شود. از تمام ارتدکس های انطاکیه؛ که از 6 رئیس دو طرف، که شانس انتخاب اسقف را داشتند، سوگند یاد شد که مقام اسقفی را نپذیرند، بلکه سرپرستی را به بازمانده بدهند. که در میان کسانی که این سوگند یاد کردند، پروتستان (ملتی) فلاویان بود.

ب.ب) اما، بدون شک، هم سقراط و هم سوزومن، مورخانی هستند که گرایش رومیایی (به معنای پاپیستی) ندارند. و ما واقعاً می‌دانیم که اسقف‌های ایتالیایی (شورای Aquileia 380، Quamlibet؛ شورای ایتالیایی - Ambro (p. 110)siev 381. Sanctum) می‌خواستند یا توافقی بین پائولینوس و ملیتیوس انجام شود، یا در موارد شدید، رجوع کنید به پس از مرگ یکی به بازمانده داده شد - و درخواستی برای این امر به تئودوسیوس ارسال شد. اما پدران ایتالیایی اصلاً به وضوح نمی گویند که چنین توافقی قبلاً بین خود طرفین صورت گرفته است.

ج) تئودورت کوروش (Theodoret. h. e. V, 3) - بی شک مورخ ملتی; اما او فرصت یافت تا از امور انطاکیه مطلع شود به بهترین شکل ممکن. او می گوید که هنگامی که (پس از 27 فوریه 380) magister militum Sapor به انطاکیه رسید، تا کلیساها را از آریایی ها به اسقف ارتدکس با فرمان امپراتوری منتقل کند، با مشکلی مواجه شد: در انطاکیه سه اسقف، بدون شک آریایی ها، اعتقاد داشتند. خود ارتدوکس: ملتیوس، طاووس و ویتالی آپولینیری. اما پرسبیتر فلاویان، با سؤالاتی که به پاولین و ویتالی پیشنهاد شد، حق آنها را برای تکریم - که ارتدوکس تلقی شوند - به نظر ساپور بسیار مشکوک کرد. و ملتیوس پیشنهاد کرد که پائولینوس با هم بر گله حکومت کنند تا بازمانده بعداً تنها اسقف شود. اما طاووس با این کار موافقت نکرد و ساپور کلیسا را ​​به ملیتیوس سپرد.

د) باید پذیرفت که تئودورت درست می گوید نه سقراط. گریگوری متکلم در سخنرانی خود در مجلس چیزی در مورد چنین توافقی نمی گوید و متعاقباً نه پدران را به دلیل نقض تعهد و نه فلاویان را به دلیل شهادت دروغ سرزنش نمی کند. از غربی ها هم چنین ملامتی شنیده نشده است. این سکوت قابل توجه است.

بنابراین، هیچ مانع رسمی برای جایگزینی این بخش پس از مرگ St. ملتیوس به عنوان اسقف جدید وجود نداشت. اما سنت. گریگوری متکلم، به عنوان یک ایده آلیست که در همه جا افراد واقعی را با ضعف ها و کاستی های خود نمی دید، بلکه مسیحیان را در تلاش برای کمال می دید، پیشنهاد نسبتاً ناخوشایندی ارائه کرد: او با روحیه عشق و صلح صحبت کرد و استدلال کرد که صلح باید در همه چیز حاکم باشد و پیشنهاد کرد که پائولینوس اسقف واقعی انطاکیه را بشناسد. پیشنهاد به گونه ای بود که اکثریت پدران شورا ناراضی بودند و نمی خواستند در مورد آن بشنوند: این به معنای تسلیم شدن به غرب است، (ص 111) در حالی که نور و ایمان مسیح از شرق است. این به معنای توهین به یاد و خاطره سنت است. ملتیوس، بر موقعیت کلیسایی خود سایه بدگمانی انداخت.

گریگوری متکلم از آغازی بلند حرکت کرد. اما پدران شرقی نیز دلیلی برای دفاع از دیدگاه خود داشتند. الف) تجاوزات روم واقعا تشنه قدرت بود. ب) نگرش داماس به واسیلی پنجم کمترین احتمال را داشت که محبت قلبی شرقی ها را به غربی ها جلب کند. ج) طاووس ظاهراً از فردی دلسوز به دور بود و در رابطه با ملیتیوس رفتاری متکبرانه داشت و با او مانند یک آریان رفتار می کرد. د) به طور کلی، غربی هایی که خود را در شرق یافتند، این ضعف را داشتند که خود را با اهمیت کنسولی در رابطه با شرق حفظ کنند. به عنوان مثال ژروم، که اهمیت خود را بسیار مدیون این واقعیت است که او شاگرد الهیات شرقی بود، به خود اجازه داد در مورد زمانی صحبت کند که در کل شرق فقط دو نفر ارتدوکس وجود داشتند: پائولینوس و اپیفانیوس (قبرسی). - بنابراین، هر دو نکته ای که شرقی ها از آن دفاع می کردند: حیثیت کلیسای شرقی در برابر غربی ها، و منزلت ملتیان به عنوان اسقف های ارتدکس، حق حمایت داشتند و به آن نیاز داشتند.

اما با شیوه عمل «غیر ملتی» خود در مورد مسئله انطاکیه، سنت. گریگوری همدردی شرق را کنار زد. در همین حین مصری ها و مقدونی ها از راه رسیدند و به نقل از قوطی به انتقال گریگوری اسقف ساسیما به قسطنطنیه اعتراض کردند. نیکاین 15، انطاکیه. 21. آنها آنقدر رک بودند که محرمانه به گریگوری گفتند که مطلقاً هیچ چیز علیه او شخصاً ندارند و حتی نامزد خود را برای ریاست قسطنطنیه ندارند. اما این موضوع را مطرح می کنند تا برای شرقی ها دردسر ایجاد کنند. از بین این دومی ها، بسیاری دیگر از St. گریگوری.

گریگوری با دیدن این که قضیه به این شکل تغییر کرده است، به پدران گفت که اگر به خاطر او برای دنیای کلیسا مشکلاتی پیش بیاید، پس او آماده است که یونس دوم شود: بگذارید او را به دریا بیندازند. او از بازنشستگی خوشحال است، که سلامت ضعیف او مستلزم آن است (در واقع، در 31 مه او قبلاً وصیت نامه معنوی خود را تنظیم کرده بود). این درخواست عزل سرانجام توسط امپراتور و شورا پذیرفته شد و سنت. گرگوری پس از خداحافظی با پدران شورا و گله خود با کلمه ای تأثیرگذار، قسطنطنیه را ترک کرد (ص 112) با این آگاهی روشن که برای آرامش کلیسا همه چیز را فدا کرده است، اما همچنین با اندوه، زیرا بسیاری از گله اش صمیمانه او را دوست داشت و خودش با تمام وجودم به آن وابسته شد. گریگوری دید دلایل زیرروابط نابسامان آنها با رئیس قسطنطنیه:

الف) برای برخی او به عنوان اسقف پایتخت ناخوشایند به نظر می رسید زیرا لحن شریف و عادات اشرافی نداشت. ب) دیگران از او ناراضی بودند زیرا او را بیش از حد نرم می دانستند: او از تغییر شرایط بیرونی و "حسادت خودکامه" استفاده نکرد تا در برابر بدی که ارتدوکس در شرق به آریایی ها می پردازد بدی بدهد. در دوران حکومتشان از آنها رنج برد. در نهایت، ج) برای برخی از اسقف‌های «دوباره» (????????????) که بین یک ایمان و ایمان در حال تزلزل بودند، او به عنوان یک واعظ بی وقفه حقیقت که روح القدس است ناخوشایند بود. خدایا بدیهی است که اینها بقایای حامیان «میانگین طلایی» بودند، که حتی اکنون نیز دوست دارند منبع شیرین ایمان نیقیه را با آمیختگی نمکی آموزه های خود گل آلود کنند.

جانشین سنت. ملتیوس به عنوان پروتستان فلاویان انتخاب شد. نکتاریوس، سناتور قسطنطنیه، به ریاست قسطنطنیه منصوب شد. او هنوز تازه اعلام شده بود. سوزومن (V??, 8) می گوید که شهد به درخواست دیودوروس طرسوسی که قبل از عزیمت به تارسوس از وی دیدن کرد، در فهرست نامزدها قرار گرفت. ظاهر محترم نکتاریوس بیشترین تأثیر را بر دیودوروس گذاشت که در آن لحظه مشغول سؤال از نامزدها بود. نکتاریوس آخرین بار در لیست نامزدها ثبت شد، اما امپراطور که شاید او را به عنوان یک سناتور می شناخت، او را انتخاب کرد. اسقف ها به راحتی با انتخاب کاتچومن موافقت نکردند. و نکتاریوس که هنوز در لباس سفید تازه غسل ​​تعمید یافته بود، اسقف قسطنطنیه اعلام شد. با این حال، او مدت ها با واسیلی V. که از همان ابتدا او را می شناخت نزدیک بود. بهترین طرفبه عنوان یک مسیحی

ج) سایر اعمال این شورا محرمانه است، زیرا هیچ عملی حفظ نشده است، به استثنای نامه همراه به امپراتور تئودوسیوس در مورد تصویب احکام شرعی. فعالیت جزمی شورا محدود به احکامی علیه بدعت های موجود است.

شورای قسطنطنیه تصمیم گرفت (مصوب 1): از ایمان 318 پدری که در نیقیه بیتینیا ملاقات کردند، دست نکشند. - باید به قوت خود باقی بماند (?????? ????????? ??????)، - و تمام بدعت ها و به ویژه (؟) یونومیان یا آنومیان، (؟) آریایی ها یا ادوکسی ها را تحقیر کند. ، (؟) نیمه آریایی ها یا دوخوبورها، (؟) سابلی-مارسلی ها و (؟) فوتینی ها با (؟) آپولینیری ها.

معمولاً تصور می شود که شورای دوم جهانی هدف ویژه خود را داشته است - محکوم کردن دوخوبورهای مقدونی: از حکومت خود شورا مشخص است که منظور مقدونی ها فقط همراه با سایر بدعت گذاران بوده است. رابطه شورا با مقدونی ها به شرح زیر بیان شد. دوخوبورها به شورا دعوت شدند و 36 اسقف با الئوسیوس سیزیکوس در راس آنها ظاهر شدند. بود جنگنده قدیمیدر برابر آریایی ها، یکی از نیروهای برجسته باسیلیان در سلوکیه در سال 359. پدران شورا، با یادآوری نمایندگی نیمه آریایی ها در لیبریوس، آنها را به پذیرش ایمان نیقیه دعوت کردند. اما با قاطعیت اعلام کردند که ترجیح می دهند به آریانیسم محض روی آورند تا قبول کنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و از قسطنطنیه آزاد شدند. این حزب «میانگین طلایی» بود که در شکل انتقالی خود منجمد شد.

شورای نیکو-کنستانتینوگراد به عنوان بنای یادبود فعالیت جزمی مثبت دومین شورای جهانی جهان عمل می کند. نماد ایمان، هم در بین ما و هم در بین کاتولیک های رومی در عبادت استفاده می شود.

مسئله منشأ آن در اخیرادر غرب پاسخ تقریبا منفی دریافت کرد.

I. محققان قبلی (نئاندر، گیزلر) استدلال کردند که نماد ما نسخه جدیدی از متن نماد نیقیه است که در خود شورای قسطنطنیه (توسط گریگوری نیسا به نمایندگی از شورا) تهیه شده است.

1) اما، آنها مخالفت می کنند (هارناک)، «178 کلمه در نماد قسطنطنیه وجود دارد، و از این تعداد فقط 33 کلمه با نماد Nicene مشترک است. در متن، در مقایسه با متن نیس، 4 حذف، 5 تغییر سبک و 10 اضافات ایجاد شده است. بنابراین، به همان اندازه جدید است دفتر تحریریه، چقدر و جدید متن

2) متن نماد قسطنطنیه قبل از سال 381 وجود داشته است.

الف) کنار گذاشتن شباهت آن (مهم، اما نه کامل) با نماد کلیسای اورشلیم(متن آن (ص 114) با اندکی سختی در حال بازسازی است، از روی کتیبه ها و متن تعالیم تعلیماتی که در سال 348 توسط پروتستان (با 350 اسقف) اورشلیم سیریل بیان شده است.

ب) نمی توان نه شباهت، بلکه هویت نماد خود را با اولین نماد تشخیص داد که در پاییز 373 سنت. اپیفانیوس قبرس (اسقف کنستانتیا) (Ancoratus, p. 118) را برای استفاده در غسل تعمید به پروتستان سودرا در پامفیلیا توصیه کرد، زیرا ایمانی که توسط رسولان خیانت شده بود، [در] کلیسا [در] شهر مقدس(?????????????????? تعداد اسقفان بیش از 310 نفر (= شورای نیکیه). این ایمان به اصطلاح "قبرس-آسیای صغیر" (I.V. Cheltsov) یا "سوری" (کاسپاری) است که به گفته اپیفانیوس منشأ اورشلیم است.

از آنجایی که خلاف صحت آنکوراتوس ج. 118 اعتراضاتی وجود دارد (فرانزلین، وینچنزی)، اما هنوز هیچ ردی وجود ندارد، پس شکی نیست که نماد ما مخفف اندکی از این ایمان اورشلیم-قبرس-آسیای صغیر است. - بنابراین، این نماد نمی توانست در شورای قسطنطنیه ایجاد شود، زیرا قبلا وجود داشت.

بر اساس کار دانشمندان انگلیسی (لومبی، سواینسون، سویت، به ویژه هورت)، هارناک موارد زیر را پیشنهاد می کند:

الف) شورای جهانی دوم نماد ما را صادر نکرد، بلکه صرفاً نماد نیقیه را تأیید کرد (کان. 1).

ب) نماد ما نماد غسل تعمید کلیسای اورشلیم است که پس از 363 به شکلی که اپیفانیوس آن را در 373 می دهد گرد شده است.

ج) سیریل اورشلیم برای اثبات ارتدکس خود، این نماد را در شورای قسطنطنیه بخواند، به همین دلیل است که این نماد در اعمال (برای ما حفظ نشده) شورا گنجانده شده است.

د) باشه 440، این نماد اورشلیم، برگرفته از اعمال شورا، شروع به نامیدن "ایمان 150 پدر" کرد و در بحث و جدل علیه مونوفیزیت ها به آن روی آورد.

یادداشت هاالف) بر اساس آثار معدودی از شورای جهانی دوم که از ما باقی مانده است، نمی توان ثابت کرد که او بوده است که نماد ما را صادر کرده است. اما این همه است.

ب) امکان تبدیل به احتمال (ر.ک. I 2 اب).

آگهی ج) فرصت ساده. آنچه مشخص است این است که کلیسای جامع سنت را به رسمیت شناخت. کریل به عنوان اسقف قانونی.

د) برای اولین بار متن نماد ما در اعمال شورای کلسدون در 10 اکتبر 451 و (17 اکتبر) همه (و تئودورت کوروش دانشمند) ایمان 150 پدر را به رسمیت شناختند. این به وضوح نشان می دهد که دلایل کاملاً محکمی برای نامیدن نماد ما ایمان 150 پدر وجود دارد، که حداقل توسط شورای قسطنطنیه به عنوان بنای یادبود خود شورا به رسمیت شناخته شده است. از سوی دیگر، نستوریوس نماد ما را به عنوان ایمان پدران نیقینی نقل می کند. Epiphanius نماد خود را دارد - همان. این نشان می‌دهد که پس از شورای نیقیه، کلیساهای محلی، بدون اینکه نمادهای غسل تعمید خود را کنار بگذارند، شروع به تکمیل آنها با عبارات مشخصه نماد نیقیه کردند و این متون ترکیبی رایج نام «ایمان نیقیه» را نیز به خود اختصاص دادند. هیچ چیز باور نکردنی وجود ندارد که شورای قسطنطنیه، بسته به استفاده از آن در یک کلیسا، به عنوان «ایمان نیقیه»، این و آن نوع نماد را به صورت آزادانه تأیید کند.

بنابراین، هر چیزی که نظریه جدید (II) در رابطه با نماد منفی ما دارد، فاقد پایه و اساس محکم است.

III نظریه سومی نیز در مورد منشأ نماد ما وجود دارد که در وسعت نفی آن قابل توجه است. نماد ما برای اولین بار در نزدیکی دمشق در قرن هفتم ظاهر شد. (اولین نشانه روشن از تئودور، پدرسالار اورشلیم در قرن هشتم بود). و در جایی که زودتر اتفاق می افتد، با دست یک interpolator بعدی وارد می شود. مبدع این نظریه پروفسور وینچنزی (ص 116) یک کاتولیک افراطی رومی است. این سوال ممکن است در مورد اعتبار این جعل عظیم اسناد تاریخی نباشد، بلکه فقط این است که چرا یک کاتولیک به این نظریه نیاز دارد. در نماد ما Filioque وجود ندارد: inde irae. مهم نیست که چقدر اقتدار پاپ زیاد است، باز هم آدم احساس ناخوشایندی می کند که در غرب متن نمادی را که توسط شورای کلیسایی طراحی شده بود تغییر دادند. نظریه وینچنزی این احساس ناخوشایند را از بین می برد.

هنگام تصمیم گیری در مورد نماد Niceno-Constantinograd، به طور کلی باید وسط بود. هدف اصلی دومین شورای جهانی تثبیت ایمان نیقیه است، اما این لزوماً به معنای متن نماد نیقیه نیست. نماد Nicene به صورت ?????? علیه بدعت گذاران، و معرفی آن به استفاده کلیسا در هنگام غسل تعمید ناخوشایند بود: برای مثال، هیچ تعلیم در مورد کلیسا و در مورد زندگی آینده وجود نداشت. اما همانطور که شرایط ایجاب می کرد، نیاز به روشنگری مشرکان مسلمان در حقایق مسیحیت دقیقاً بر اساس روح ایمان شورای نیکیه وجود داشت. در این مورد، یا باید نماد نیقیه را با جزم‌های جدید تکمیل می‌کرد، یا نمادی را که قبل از شورای نیقیه استفاده می‌شد، می‌گرفت و آن را با عناصر نماد نیقیه تکمیل می‌کرد. بسیار طبیعی است که اپیفانیوس قبرس نماد غسل تعمید را به کلیسای اورشلیم منتقل کرد. اما از آنجایی که عبارات زیر در آن درج شده است: “?? ؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟ ??????" و «؟؟؟؟؟؟؟؟؟» به عنوان نماد پدران نیقیه شناخته شد. اما این تأثیر شورای اسکندریه در سال 362 را نیز منعکس می‌کند. این تأثیر از این واقعیت آشکار می‌شود که در اینجا مفهوم روح‌القدس روشن می‌شود، علیه بدعت‌هایی که دقیقاً در این زمان ظهور کردند. اما این توضیح فقط برای راهنمایی است. لازم بود که عقیده در مورد روح القدس به تدریج روشن شود، همانطور که ریحان کبیر انجام داد، و از مبهم تر به عالی تر صعود کرد. بنابراین، به جای بیان در مورد روح القدس: "که در پیامبران صحبت کرد"، نمادی که توسط اپیفانیوس منتقل شد گفت: "کسی که به پیامبران صحبت کرد، که به اردن نازل شد، از طریق رسولان موعظه کرد و خود را در قدیسان تجلی کرد. ” بدیهی است که در این موضوع در قسطنطنیه همه چیز بدون طوفان نبود. گریگوری متکلم خواستار شناخت این بود که روح خداست و هم جوهر با پدر و پسر است. این تمهیدات در نماد نیقیه نبود، و گریگوری در اشعار خود به این سمت تاریک شورا (ص 117) اشاره کرد و شکایت کرد که [اسقف ها] شیرینی تعلیم حقیقی را با آمیختگی فلسفه های نمکی خود گل آلود کردند و استدلال کردند. که روح خداست. بنابراین، تصمیم گرفته شد که نماد Nicene را با نمادی که توسط Epiphanius در سال 373 منتقل شد تکمیل شود.

شورا در 9 ژوئیه 381 گزارشی از اقدامات خود به تئودوسیوس ارائه کرد. امپراتور در 19 ژوئیه احکام آشتی را تأیید کرد.

تصمیمات شورا شور و هیجان زیادی در غرب ایجاد کرد. یکی از شورای ایتالیایی که در ژوئن تا ژوئیه [سپتامبر تا اکتبر، به V. Samuylov, History of Arianism in the Latin West مراجعه کنید. سن پترزبورگ 1890، *28–*30] 381 به ریاست آمبروز مدیولان، (در نامه Sanctum به امپراتور تئودوسیوس) نارضایتی غرب از تصمیمات متعارف شورای قسطنطنیه بود، الف) پدران قسطنطنیه می دانستند. که در روم ماکسیموس به عنوان اسقف قانونی قسطنطنیه شناخته شد، تقدیس خود را باطل اعلام کرد و نکتاریوس را به قسطنطنیه منصوب کرد، که طبق شایعاتی که به غرب رسید، حتی برخی از کسانی که او را تقدیس کردند ظاهراً ارتباط خود را قطع کردند. ب) پدران قسطنطنیه با علم به اینکه غربی ها ترجیحاً قبل از ملیتیوس همیشه با پولینوس ارتباط داشته اند و ابراز تمایل کرده اند که حداقل با مرگ یکی از آنها (ص 118) به تقسیم کلیسای انطاکیه پایان داده شود. انتصاب جانشینی برای ملتیوس. از این رو، شورای ایتالیا خواستار تشکیل یک شورای جهانی در رم برای رسیدگی به این امر قسطنطنیه-آنتیوک شد.

اما امپراتور چنان قاطعانه به این خواسته پاسخ داد که در نامه فیدی، پدران ایتالیایی در دفاع از خود توضیح دادند که خواسته آنها حاوی هیچ ادعای قدرت طلبی نیست که به شرق حمله کند.

در سال 382 دوباره دو شورا برگزار شد، یکی در قسطنطنیه و دیگری در روم. پدران قسطنطنیه مایل به رفتن به رم نبودند و تنها سه نماینده را با پیامی به آنجا به شورا فرستادند که در آن آمده بود شورای قسطنطنیه در سال 382 تقدیس شهد و فلاویان را کاملاً متعارف تشخیص داد. اگر برای غربی‌ها امکان قربانی کردن ماکسیموس وجود داشت، در مورد پائولینوس، شورای رومی می‌توانست فقط یک تصمیم بگیرد: خود پائولینوس شخصا (به همراه اپیفانیوس قبرس) در شورای روم، پدران غربی حضور داشتند. او را به عنوان تنها اسقف قانونی انطاکیه به رسمیت شناخت.

معلوم نیست رم چه زمانی تصمیم گرفت ماکسیموس را قربانی کند. اما اختلاف بر سر فلاویان برای مدت طولانی ادامه داشت. در سال 389، پائولینوس درگذشت، و پیش از مرگ او، پرسبیتر اواگریوس، که زمانی با ریحان پنجم رابطه دوستانه داشت، به عنوان تنها جانشین خود منصوب شد. جانشین اواگریوس با این حال، حتی بدون اسقف خود، پائولینی ها همچنان در انشقاق پافشاری کردند.

در 29 سپتامبر 394 شورایی در قسطنطنیه تشکیل شد که در آن به ریاست نکتاریوس، تئوفیلوس اسکندریه و فلاویان انطاکیه حضور داشتند. این گواه روشنی از وحدت کلیسای اسقف های شرقی بود. (تئوفیلوس حداقل از برقراری ارتباط با فلاویان ابایی نداشت). اما در غرب همچنان فلاویان را به عنوان یک اسقف قانونی به رسمیت نمی شناختند (در سال 391 او برای حضور در دادگاه کلیسای جامع در غرب، در کاپوآ، فراخوانده شد). با وجود این، فلاویان با آگاهی از حق مشروع اسقفی خود که مورد مناقشه امپراتور قرار نگرفت، عمل کرد.

فقط در سال 398، به لطف وساطت St. کریزوستوم (ص 119) قسطنطنیه و تئوفیلوس اسکندریه، اسقف رومی تصمیم گرفتند با فلاویان ارتباط برقرار کنند (و اسقفان مصر سرانجام با او آشتی کردند). اما اتحاد مجدد پولینیان در انطاکیه با کلیسا انجام شد (و با پیروزی باشکوهی جشن گرفته شد) تنها در سال 415 در زمان اسقف اسکندر.

با توجه به آنچه گفته شد، روشن است که از دیدگاه ارتدوکس-شرقی ما فقط می توانیم در مورد شکاف بین پائولینی ها صحبت کنیم و نه ملیتیان. سخنرانی‌هایی درباره «شکاف ملیتی در انطاکیه» در کتاب‌های درسی ما به‌عنوان وام‌گیری بدون فکر از تاریخ‌های سقراط و سوزومن (رومان‌سازی) که مورخان غربی طبیعتاً از آن پیروی می‌کنند، ظاهر شد. کلیسایی که از آن سه قدیس کلیسایی - ریحان پنجم، گریگوری متکلم و جان کریزوستوم ظهور کردند و دومین شورای کلیسایی را از اسقف های خود تشکیل دادند، نمی توان یک کلیسای انشقاقی در نظر گرفت. اما این تقسیم بندی انطاکیه یک یادگار تاریخی قوی در برابر همه کسانی است که به این وسعت اعتقاد دارند زندگی ارتدکسهمیشه و همه جا را می توان به یک خط مستقیم باریک تقلیل داد.

شورای نیقیه بالاتر از سطح عادی فهم جزمی دوران خود است. آموزه تولد پیش از ابدی پسر هم ذات خدا از وجود پدر نه تنها آریانیسم، بلکه تبعیت منسوخ شده نویسندگان کلیسا را ​​که در نکات اصلی با آن متفاوت است، می کشد. زمینه برای جذب عمیق دکترین نیقیه هنوز به طور کامل آماده نشده بود، و برای بسیاری از مسیحیان که بر اساس نظریه ای که در آن زمان وجود داشت پرورش یافته بودند، فرآیند تهذیب درونی یک ضرورت مطلق بود. نگاه نافذ رهبران ارتدکس در سال 325 کل محتوای دکترین آریان را درک کرد و به طور دیالکتیکی پیامدهای نهفته در آن را که از نظر تاریخی فقط 30 سال بعد آشکار شد از آن استخراج کرد. چنین درک عمیقی از آریانیسم - که می دانست چگونه متواضعانه رفتار کند - از توان بسیاری خارج بود و بنابراین آریانیسم حتی پس از شورای نیقیه نیز سابقه داشت. نماد Nicene با خصومت معدودی مواجه شد و بسیاری با بی تفاوتی مواجه شدند. اولی‌ها با بی‌تفاوتی خود در دفاع از تعلیم نیقیه، اقدامات اولی را تقویت کردند.

ابتدا جزم اندیشی را به حال خود رها کردند و جزم اندیشان را پذیرفتند. دسیسه ای هوشمندانه مبارزان (ص 120) برای ایمان نیقیه را یکی پس از دیگری از بین برد. این روند که با مرگ امپراتور کنستانتین به حالت تعلیق درآمد، دوباره در زمان کنستانسیوس با جسارت آغاز شد و به قدری موفقیت آمیز انجام شد که در سال 339 آتاناسیوس پنجم مجبور شد برای بار دوم فرار کند و شورای انطاکیه در سال 341 توانست مبارزه را به این کشور منتقل کند. خاک نمادها با این حال، در اینجا معلوم شد که اجماع جزمی اسقف های شرق به دور از کامل بودن است (فرمول دوم انطاکیه نشان دهنده انحراف بسیار جدی از مسیر تاریخی توسعه آریانیسم است)، اما رهبران اقلیت قابل توجه نشان دادند. شجاعت در عمل با این حال، غرب بی‌تفاوت بر سر راه آن‌ها ایستاد و مداخله آن برای آریایی‌ها و شرق، بر اساس شوراها، با این واقعیت به پایان رسید که آنها فقط بر اساس نمادها می‌توانستند از سردیکا (343) فرار کنند. امتیازی برای ایمان نیقیه؛ کدام یک را نشان می دهد؟ ??????? ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 344 G.، بر اساس مبارزه تاریخی علیه افراد - ورود رسمی آتاناسیوس V. در 21 اکتبر 346 به اسکندریه. معلوم شد که ایمان نیقیه بدون فتح غرب لاتین قابل غلبه نیست، زیرا کلیسای شرق آسیا هنوز کل کلیسای کاتولیک نیست. آنچه در مشرق انجام شد، به صورت اختصاری، پس از 350-353، آریایی ها در غرب تکرار کردند. مبارزه با افراد با موفقیت قابل توجهی انجام می شود، مبارزه بر اساس جزم اندیشی - بدون شکوه برای غربی ها، که تا زمانی که دشمن نزدیک شد، بسیار قوی به نظر می رسید. در همین حال شرق را فراموش نکردند و در 8 فوریه 356 آتاناسیوس برای سومین بار از کلیسا فرار کرد و در محاصره سربازان کنستانسیوس قرار گرفت.

با توجه به چنین موفقیت هایی، رهبران آریانیسم در اوت 357 در بوق و کرنای جهانیان در مورد پیروزی خود را به موقع دانستند. اما این مانیفست سیرمیان اولین غالب شد راهپیمایی تشییع جنازهآریانیسم. در این آکورد زنگی، آموزه آریوس en face تصویر حیوانی خود را نشان می داد و کسانی که تا آن زمان بی تفاوت از آریایی ها یا با آریایی ها پیروی می کردند از او می ترسیدند. ائتلاف آریان به قطعات ضعیف چسبیده خود تقسیم شد و در آنسیرا و سلوکیه، از زیر خاکسترهای آبرفتی، چنان نور غیرقابل شکی از ارتدکس پدیدار شد که آتاناسیوس آن را از پناهگاه تبائید خود دید و از برادرانش در اردوگاه آریان استقبال کرد. مبارزه ای آغاز شد که برای آریایی ها وحشتناک تر بود زیرا در اردوگاه آنها درگیری داخلی بود و افزایش دشمنان بلافاصله از دست دادن متحدان (ص 121) بود. دسیسه ای استادانه، که به ایده دو شورا تقسیم شده به چهار تقسیم شد، از ضربه ای فاجعه بار برای آریانیسم در سال 359 جلوگیری کرد، اما همچنان فقط یک تسکین دهنده بود. غرب کاملاً از تاجران آرمین و نیکا عقب نشینی کرده است. در شرق آنها صفوف مخالفان خود را شکست دادند، اما برای حفظ زمین زیر آنها، مجبور بودند خود را با بقایای Omiusians تقویت کنند. آنچه پدیدار شد یک اتحادیه سیاسی بود که با یک نخ زنده به هم دوخته شده بود. تاری مه آلود آریانیسم به طرز غیرقابل مقاومتی در بدنه های مستقل کلیسا تثبیت می شد.

مرگ کنستانسیوس دستان ارتدکس را آزاد کرد. سیاست والنس چیزی را نجات نداد. این دوز جریان بیش از حد بود که عذاب آریانیسم را ادامه داد، اگرچه این آغوش های در حال مرگ هنوز بسیار وحشتناک بود. و به رهبری واسیلی بزرگ که تصمیم گرفت با ضعیفان ضعیف باشد، در مدت نسبتاً کوتاهی هر چیزی که قبلاً اومیوسیان بود روند شفاف سازی داخلی خود را تکمیل کرد و از شرق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یک نیروی نسبتا هماهنگ در کلیسای ارتدکس در شرق پدیدار شد. مقدونی گرایی نیمه آریایی زباله تاریخی آن بود که تا زمانی که کلیسای ارتدکس شرقی باسیل و ملیتیوس خود را با یک شورای کلیسایی در قسطنطنیه ارتدکس اعلام کرد کاملاً سخت شده بود. 150 پدر قبل از خود مخالف جزمی خاصی نداشتند. شورای نیقیه آریانیسم را محکوم کرد، شورای قسطنطنیه همه بدعت ها را تحقیر کرد. آنومیان، مقدونی‌ها، مارسیلی‌ها، فوتینی‌ها، حتی آپولیناری‌ها، در مقابل کلیسای جامع در همان سطح ایستاده‌اند، گویی چیزی از بین رفته است. شورا فقط نتیجه مبارزه را که قبلاً در سال 381 تکمیل شده بود تأیید کرد. به طور طبیعی، بنابراین، اگر در قالب نماد خود، 150 متنی را که قبلاً تدوین شده بود، تحریم می کردند.

البته آریانیسم بلافاصله در سال 381 از روی زمین ناپدید نشد. یک اتفاق تصادفی باعث شد که آریانیسم دین ملی مردمان آلمانی باشد. این امر از اهمیت آریایی ها در شرق حمایت می کرد. امپراتوران بیزانس می خواستند نه سربازان را به عنوان افراد طبیعی خود، بلکه اول از همه مالیات دهندگان داشته باشند، و صفوف سربازان آنها اغلب با مزدوران گوتیک پر می شد و آلمانی های شجاع بیش از یک بار بالاترین پست های نظامی را اشغال کردند. خواه ناخواه، دولت باید نسبت به کلیسایی که بسیاری از ژنرال های شجاع و شرافتمند بیزانس در آن زانو زده بودند تا حدودی مطیع می بود (ص 122). به همین دلیل است که آریایی ها، اگزوسیونیت ها (؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟، یعنی کسانی که برای عبادت جمع می شدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟، "پشت ستون ها" که محدوده شهر را مشخص می کردند قسطنطنیه) حتی در چنین مواقعی که دیگر بدعت گذاران تحت تعقیب قرار می گرفتند، از مدارا برخوردار بودند. کاندوتییرهای گوتیک گاهی برای آریایی ها در قسطنطنیه کلیسا می خواستند و گاهی بسیار تهدیدآمیز می خواستند و حتی ژوستینیانوس که انواع بدعت گذاران را مورد آزار و اذیت قرار می داد، جرأت نمی کرد با اگزوکیونیست های قسطنطنیه تسویه حساب کند.

در سال 578، گروه گوتیک اجیر شده، قبل از شروع لشکرکشی به ایران، از امپراتور تیبریوس کلیسایی در قسطنطنیه برای زنان و فرزندان خود که مجبور بودند در پایتخت بمانند، خواستند. امپراتور جرأت نداشت قاطعانه از این ارتش امتناع کند و سعی کرد با تاخیر موضوع را خاموش کند. اما جمعیت قسطنطنیه به خود حاکم مظنون شدند که به شرارت آریان تمایل دارد، و در اولین حضور تیبریوس در کلیسا، با همخوانی ترکیدند: "???????????? ???? ؟؟؟ ?????????!” (استخوان آریایی ها را بشکنیم). امپراطور متوجه شد که اوضاع بد است، و دستور داد تا آریاییان را مورد آزار و اذیت قرار دهند، که از این آزار سایر بدعت گذاران و به ویژه مونوفیزیت ها رنج می بردند. آنها این واقعه را در وقایع نگاری غم انگیز خود (یوحنا افسسی) وارد کردند. به نظر می رسد این آخرین باری است که آریایی ها ادعای وجود خود را در قسطنطنیه می کنند.

1962-1965 کلیسای جامع کاتولیک، در نتیجه کاتولیک رسماً به سمت مواضع مدرنیستی و جهانی حرکت کرد. در نهایت توسط اپوزیسیون مدرنیستی درون کاتولیک تهیه شد. دهه 50 قرن XX به ابتکار "پاپ سرخ" جان بیست و سوم در 11 اکتبر 1962 تشکیل شد. در زمان پاپ پل ششم در 8 دسامبر 1965 به پایان رسید.

به گفته جان بیست و سوم، هدف BB. – توسعه ایمان کاتولیک، تجدید (aggiornamento) زندگی مسیحیانطباق انضباط کلیسا با نیازها و آداب و رسوم زمان ما. نتیجه باید کلیسایی باشد که به روی جهان باز باشد.

در VV. بیش از 2 هزار عضو شرکت کردند. علاوه بر همکاران مستقیم جان بیست و سوم، به اصطلاح. پریتی (متخصصان).

چهره های مرکزی VV هستند. کاردینال های آگوستین بی، جوزف فرینگز و ال.-جی شد. Sunens، و همچنین Henri de Lubac، Yves Congard، M.-D. شنو. در کلیسای جامع حضور داشتند: کاردینال فرانتس کونیگ، باد. کاردینال ژان دانیلو، ب. کاردینال یوهانس ویلبراندز، کارول ویتیلا (پاپ آینده جان پل دوم)، جوزف راتزینگر (پاپ آینده) بندیکت شانزدهمهانس کونگ، ای. شیل بیکس، رئیس اتحادیه‌های اوکراینی جوزف اسلیپی، «ارشماندریت‌های» اتحادیه‌ای امانوئل لان و الوفریو فورتینو و غیره.

"رنگ" مدرنیسم ارتدکس و پروتستان در کلیسای جامع حضور داشت: متروپولیتن. Emilian (Timiadis)، Fr. نیکولای آفاناسیف، پاول اودوکیموف، نمایندگان انجمن "برادر" تز راجر و ماکس توریان، لوکاس ویشر، ادموند شلینک و غیره. جالب است که O.A. اشممان ناظر رسمی از کلان شهر آمریکا بوده و ظاهراً به صورت خصوصی در کلیسای جامع به عنوان مهمان ویژه حضور داشته است.

پدرسالار اورشلیم و کلیسای یونان از اعزام هیئتی به BB خودداری کردند.

احتمال حضور ناظران از روسیه کلیسای ارتدکسدر مارس 1959 در جلسه متروپولیتن مورد بحث قرار گرفت. نیکولای (یاروشویچ) با رئیس شورای امور کلیسای ارتدکس روسیه G.G. کارپوف تصمیم بر این شد که امکان اعزام نمایندگان منتفی نشود. در گفتگو با همان گ.گ. کارپوف در آغاز آوریل 1959 پاتریارک الکسی اول در مورد ایده تفویض نمایندگان کلیسای ارتدکس روسیه به شورای کاتولیک بسیار منفی صحبت کرد.

کاردینال فرانسوی لینار از هر یک از اعضای شورا با درجه اسقف دعوت کرد تا فهرست خود را تهیه کند. او توسط کاردینال فرینگز آلمان حمایت می شد. پس از مشورت با ترکیب کمیسیون های VV. افراد کاملاً متفاوتی را شامل می شد که عمدتاً مدرنیست هایی از اروپای شرقی و شمالی بودند. رهبران کلیسای جامع کاردینال آلفرینک از هلند و سوننس از بلژیک هستند. در پشت صحنه، پاپ از مدرنیست ها حمایت کرد.

پیش نویس سند De fontibus Revelatione (درباره منابع وحی) در 14 تا 21 نوامبر بررسی شد. در ابتدا، این آموزه را بیان کرد که وحی الهی از دو منبع یکسان در قداست و اهمیت سرچشمه می گیرد: کتاب مقدسو سنت مقدس این پروژه به شدت توسط الهیدانان لیبرال مورد انتقاد قرار گرفت که از این مفهوم دفاع کردند که سنت منشأ الهی ندارد. بی اشاره کرد که این پروژه با گفتگوی جهانی با پروتستان ها تداخل دارد. آخرین رای در مورد پروژه رد آن توسط اکثریت شرکت کنندگان VV را نشان داد، اما آرای جمع آوری شده برای رد کامل آن کافی نبود. در 21 نوامبر، جان بیست و سوم از مدرنیست ها حمایت کرد و اعلام کرد که اکثریت ساده برای رد این پروژه کافی است و سند برای تجدید نظر ارسال شد.

پس از مرگ جان بیست و سوم و انتخاب پاپ جدید، پل ششم. کار خود را ادامه داد، که اکنون افراد غیر روحانی نیز درگیر آن بودند. جلسات عمومی کلیسای جامع برای ناظران و مطبوعات باز است.

پل ششم به چهار هدف اصلی جنگ جهانی دوم اشاره کرد:

  • ماهیت کلیسا و نقش اسقف ها را به طور کامل تر تعریف کنید.
  • تجدید کلیسا؛
  • اتحاد همه مسیحیان را بازگردانید، از نقش کاتولیک در شکاف هایی که به وجود آمده است عذرخواهی کنید.
  • شروع گفتگو با دنیای مدرن

در این دوره، به یاد ماندنی ترین رویداد VV رخ داد: درگیری شدید بین کاردینال فرینگز و کاردینال اوتاویانی، که از موقعیت محافظه کارانه کوریا دفاع می کرد. لازم به ذکر است که مشاور فرینگز جوزف راتزینگر بود.

قانون اساسی Sacrosanctum Concilium و فرمان Inter Mirifica به تصویب رسید.

Sacrosanctum Concilium اصلاحی ویرانگر را آغاز کرد عبادت کاتولیکبا یک هدف اصلی: مشارکت بیشتر روحانیون در نماز.

بحث در مورد نقش غیر مذهبی ها در کلیسا بود، زمانی که مدرنیست ها بر استقلال گسترده مذهبی ها، کار تبلیغی آنها (رسالت)، و حتی "مشارکت" اصرار داشتند. خدمت کشیشی. محافظه کاران بر حفظ اصل انقیاد بی قید و شرط افراد غیر مذهبی از سلسله مراتب در مسائل کلیسا اصرار داشتند.

در مرحله سوم - از 14 سپتامبر تا 21 نوامبر 1964- اسناد اصلی BB به تصویب رسید: Unitatis Redintegratio، Orientalium Ecclesiarum، Lumen Gentium.

لومن جنتیوم بیان می کند:

تنها کلیسای مسیح، که ما در اعتقادنامه به عنوان یک واحد، مقدس، کاتولیک و رسولی اعتراف می کنیم، در کلیسای کاتولیک است که توسط جانشین پطرس و اسقفان در ارتباط با او اداره می شود، اگرچه خارج از ترکیب آن بسیاری از اصول تقدیس و حقیقت یافت می شود، که به عنوان هدایا، ویژگی کلیسای مسیح، وحدت کاتولیک را تشویق می کند (Ed. - Ed.).

BB. اعلام کرد که مردمی که بدون تقصیر خودشان موعظه انجیل را نشنیده بودند، می توانند رستگاری ابدی را بدست آورند. در اینجا نوعی "مصالحه" کاتولیک نیز وجود دارد: شورای اسقف نمی تواند بدون رضایت پاپ عمل کند، اما خود پاپ موظف نیست مطابق با شورا عمل کند. او همیشه می تواند آزادانه قدرت خود را اعمال کند.

پیشنهاد کاردینال ساننس مبنی بر اجازه دادن به زنان برای ناظر غیر روحانی اجرا شد و 16 زن کاتولیک در جلسه سوم حضور داشتند.

در پایان جلسه، پل ششم از تغییر ترتیب روزه قبل از عشای ربانی خبر داد - روزه واجب به یک ساعت کاهش یافت.

در زمان استراحت بین جلسات - 27 ژانویه. 1965 - فرمانی در مورد تغییر در آیین توده منتشر شد. در 7 مارس، پل ششم برای اولین بار مراسم عشای ربانی را طبق آیین «جدید» برگزار کرد: رو به روی مردم، به زبان ایتالیایی (به استثنای قانون عشای ربانی).

یک "سینود اسقف" ایجاد می شود - یک هیئت مشورتی ناتوان زیر نظر پاپ.

جنجالی ترین سند VV. اعلامیه آزادی مذهبی Dignitatis Humanae شد که در سال 1997 به آن رأی مثبت دادند و 224 عضو شورا به آن رأی منفی دادند.

اعلامیه Nostra Aetate که یهودیان را از گناه مصلوب شدن منجی تبرئه می کرد و یهودی ستیزی را محکوم می کرد نیز جنجال های شدیدی را برانگیخت.

Nostra aetate اعلام می کند که کلیسای کاتولیک هیچ چیز درست و مقدسی را رد نمی کند، که در ادیان غیر مسیحی است. با توجه به بیانیه آگوستین بی، که نوسترا آئتات را تهیه کرد، اگرچه این اعلامیه به همه غیر مسیحیان اشاره می کند، اما رابطه کاتولیک با یهودیان اصلی ترین مسئله ای بود که VV به دنبال حل آن بود. در تهیه این سند، بهه از طریق ناهوم گلدمن، رئیس کنگره جهانی یهودیان، با نمایندگان برجسته جامعه یهودی مشورت کرد. به گفته بئا، منظور از «یهودیان»، همه فرزندان ابراهیم است که خدا با آنها عهد بسته است، و بئا در سند آشتی می گوید، این عهد با یهودیانی که مسیح را رد کردند، بدون تغییر باقی می ماند. به همین دلیل است یهودیان را نباید به عنوان طرد شده یا نفرین خدا معرفی کرد. میراث معنوی مشترک مسیحیان و یهودیان به قدری زیاد است که شورای مقدس به دنبال حفظ این درک و احترام متقابل است که هم در نتیجه تحقیقات کتابشناختی و الهیات و گفتگوهای برادرانه به وجود می آید..

آخرین روز از دومین شورای واتیکان: پل ششم و ملاقات کردند. Iliupol Meliton لغو متقابل کفرآمیز 1054 را اعلام کرد.

در آخرین روز کار VV. متن اعلامیه مشترک پل ششم و "برداشتن" متقابل کفرهای 1054 منتشر شد که پیام پل ششم آمبولات را در مورد لغو تکفیر از پاتریارک قسطنطنیه میکائیل اول سیرولاریوس خواند. به نوبه خود، نماینده پاتریارک قسطنطنیه، متروپولیتن. ملیتون از ایلیوپول و تیرا، توموس پاتریارک آتناگوراس برای برداشتن کفر از کاردینال هامبرت و سایر نمایندگان پاپ اعلام شد.

پاپ جان بیست و سوم طرحی مناسب، هرچند شبه‌شناختی، ارائه کرد که پیشنهاد می‌کند حقایق ایمان را نه با بیان کلامی، بلکه با درک و تجربه این حقایق توسط ایمانداران شناسایی کنیم. بر این اساس، اگر ارتدکس و کاتولیک سنتی مبتنی بر جدایی ناپذیری کلمه و اندیشه هستند، در آن صورت جهان گرایان کاتولیک مدرن تمایز اسکیزوفرنیکی بین شکل و محتوا در گفتار انسان پیشنهاد می کنند. این تکنیک توسط اکومنیست های "ارتدوکس" نیز استفاده می شود، اگرچه نقش تعیین کننده ای ندارد.

اکومنیست های کاتولیک تشخیص می دهند (به قانون اساسی Lumen Gentium مراجعه کنید) که در کلیسا شکافی وجود داشته است و حقیقت جزئی و ناقص را می توان در همه جا خارج از مرزهای کلیسا یافت. در عین حال، کاتولیک ادعا می کند که کلیسای کاتولیک کمال فیض و وحدت کامل است و هرگز از هم جدا نشده است. هدف اکومنیسم کاتولیک جستجو برای آن است Oتمامیت بیشتر، اگرچه در عین حال اعتراف می شود که کاتولیک شامل همه چیز لازم برای رستگاری است.

همه ایمانداران به مسیح و غسل تعمید به نام تثلیث مقدس در ارتباط با کلیسا هستند.، اکومنیسم کاتولیک را آموزش می دهد، اگرچه ارتباط آنها ناقص است. ارتباط با کلیسا توسط واتیکان حتی در میان فرقه هایی که غسل ​​تعمید ندارند ("ارتش نجات"، کواکرها، و غیره) دیده می شود. البته، قطعنامه های VV. نه و نمی توانم توضیح بدهم که چیست Oاین چیزی است که ارتباطات چیست و چگونه ممکن است.

"روح" VV.

پس از فارغ التحصیلی از VV. مفهوم "روح شورای دوم واتیکان" به طور کلی به کاربرد کاتولیک و جهان گرا وارد شد، که هم کاتولیک ها و هم کسانی که با آنها همدردی می کنند، به آن سوگند وفاداری می خورند.

بعد از BB. "کاتولیک" بودن به این معنی است که آنچه را که می خواهید باور کنید و حقایق دین را آنطور که می خواهید درک کنید. کاتولیک یک "فرهنگ" است، نه یک اعتراف سختگیرانه با مقررات و الزامات خاص.

تا VV. کلیسا به‌عنوان تأسیس‌شده توسط مسیح و حاوی آموزه‌های قطعی و وفادار به نهادهای تغییرناپذیر تلقی می‌شد. پس از آن، کلیسا جامعه ای است که در زمان سفر می کند و خود را با شرایط و دوره ها وفق می دهد.

تا VV. کاتولیک خود را تنها کلیسا می دانست. پس از - به عنوان یکی از مظاهر کلیسا، که همه آنها ناقص است.

انقلابی که توسط VV انجام شد بسیار نزدیک به مدرنیست های "ارتدوکس" است که در طول قرن بیستم. همان انقلاب را در کلیسای ارتدکس انجام داد، اما بدون هیچ شورایی.

بیشتر در مورد موضوع

منابع

شورای واتیکان دوم // دایره المعارف ارتدکس. T. 7. SS. 268-303

رئالیست عالی // زمان. جمعه، جولای 06، 1962

در مورد اقامت Monsignor J. Willebrands در مسکو // مجله پدرسالار مسکو. 1962. شماره 10. SS. 43-44

شکست کاردینال // زمان. جمعه، نوامبر 23، 1962

تعاریف سینود مقدس 10.10.1962: در مورد تهیه توسط کلیسای کاتولیک رومی شورای دوم واتیکان // مجله پاتریارک مسکو. 1962. شماره 11. SS. 9-10

Jung-lglesias M. Augustin Bea, Cardinal de I'unite. پاریس، 1963

اسقف اعظم واسیلی (کریوشاین). Les Orthodoxes et le Concile Vatican II // بولتن اگزارشی پدرسالار اروپای غربی روسیه. 1963. شماره 41. SS. 16-21

شورای واتیکان دوم (نیت و نتایج). M.: Mysl، 1968

مارتین، مالاچی. سه پاپ و کاردینال، فارار، استراوس و ژیرو. نیویورک، 1972

ایزامبرت، فرانسواآندر؟ برنامه درسی؟ واتیکان دوم، ou les avatars de l'intransigeantisme. A propos deux ouvrages d’Emile Poulat // Revue de sociologie fran?aise. 1978. V. 19. شماره 4. PP. 603-612

اشمیت، استفان. آگوستین بی، کاردینال در اینهایت. K?lln، 1989

فرهنگ زندگینامه متکلمان مسیحی. چاپ گرین وود، 2000

دایره المعارف جدید کاتولیک: جلد جشن. گروه گیل، دانشگاه کاتولیک آمریکا، 2001

ورب، جروم مایکل. تلاش جهانی کاردینال بی. رم: دانشگاه پاپی سنت توماس آکویناس، 2003

اسناد شورای دوم واتیکان. م.، 2004

O. Shpiller، Vsevolod. پدر وسوولود - هنری دو ویشر. 30 آگوست 1965 // صفحات زندگی در نامه های بازمانده. م.: رگلانت، 2004. ص 235

گراس، مایکل بی. جنگ علیه کاتولیک: لیبرالیسم و ​​تخیل ضد کاتولیک در قرن نوزدهم. آلمان آن آربور: انتشارات دانشگاه میشیگان، 2004

فرهنگ لغت روابط یهودی و مسیحی. انتشارات دانشگاه کمبریج، 2005

چکیده مقالات بدون سریال کارل رهنر. انتشارات دانشگاه مارکت، 2009

تاوارد، جورج اچ. واتیکان دوم و راه جهانی. انتشارات دانشگاه مارکت، 2006

واتیکان دوم: تجدید در سنت. انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2008

هورن، گرد-رینر. الهیات آزادی اروپای غربی: موج اول، 1924-1959. انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2008

شورای جهانی دوم تعدادی از بدعت‌ها را مورد تحقیر قرار می‌دهد. آناتما محکومیت نهایی است، تکفیر از جامعه کلیسا شاهدی بر این است که کسانی که به آن اختصاص داده شده اند کاملاً با کلیسا بیگانه هستند. معنای آناتما بر اساس کلمه اپ اینگونه فهمیده می شود. پولس (اول قرنتیان 16:22؛ رومیان 5:5؛ غلاطیان 1:8). سنت جان کریزوستوم در گفتار شانزدهم در مورد رساله ی سنت. پولس خطاب به رومیان می نویسد: «کفرین چیست - به خود پولس رسول گوش دهید که می گوید: اگر کسی خداوند عیسی مسیح را دوست ندارد، نفرین شود، یعنی از همه تکفیر شود؟ برای همه غریبه است.»

شوراي جهاني بدعتهاي زير را تحقير كرد: 1. Eunomians. اینها پیروان اسقف یونومیوس سیزیکوس (حدود 360) هستند که تعلیم داد که "روح القدس خدا نیست. او به اراده پدر از طریق پسر آفریده شد." 2. Eunomians را Anomeans نیز می نامیدند، زیرا آنها هم جوهری بودن اشخاص تثلیث مقدس را انکار می کردند و تعلیم می دادند که شخص دوم و سوم به هیچ وجه شبیه به شخص اول نیستند. 3. آریایی ها تعلیم می دادند که پسر خدا از پدر زاده نشده است، بلکه آفریده شده و فقط شبیه پدر است. این قاعده آنها را با ادوکسی ها، پیروان ائودوکسیوس (نیمه اول قرن چهارم)، که اسقف ژرمانیسیا، سپس انطاکیه و سرانجام قسطنطنیه بود، شناسایی می کند. آموزه یودوکسیوس شبیه یونومیان است. او فراتر از آریایی ها رفت و تعلیم داد که پسر حتی شبیه پدر نیست. 4. پولواریان یا دوخوبورها پیروان مقدونیوس اسقف قسطنطنیه بودند که تعلیم می‌داد که روح‌القدس از پدر و پسر پست‌تر است، او آفریده شده و مانند فرشتگان است. شورا دو بدعت را شناسایی کرد که در آن زمان با هم عمل می‌کردند، اما در واقع قطبی‌ها فراتر از دوخوبورها رفتند که هم‌ماهیتی پسر با پدر را انکار نکردند، در حالی که قطبی‌ها این را انکار کردند. 5. سابلیان تعلیم دادند که هیچ تفاوتی بین پدر و پسر و روح القدس وجود ندارد، که آنها یک شخص را تشکیل می دهند. بنیانگذار این بدعت، ساولیوس، اسقف بطلمیوس پنتاپولیس بود که در نیمه اول قرن سوم می زیست. 6. مارسلیان، پیروان اسقف مارسلوس آنسیرا (نیمه قرن چهارم)، که فرضیه ابدی پسر را انکار کرد و تعلیم داد که با ظهور پایان جهان، پادشاهی مسیح پایان خواهد یافت و حتی وجود اوست. 7. فوتینی ها، پیروان فوتینوس، اسقف سرم، شاگرد مارسلوس، به ویژه آموزه های خود را بر این ادعا متمرکز کردند که عیسی مسیح صرفاً مردی است که الوهیت با کمال خاصی در او ساکن است، اما او ابدی نیست. 8. Apollinarians، پیروان Apollinaris، اسقف Laodicea، در سوریه در حدود نیمه قرن 4th. او بر اساس آموزه ماهیت سه جزئی انسان، بدن انسان و روح انسانی (مشابه حیوانات) را به منجی نسبت داد، اما نه روح انسانی، به جای آن، لوگوس را در او تشخیص داد. او فطرت الهی و انسانی را در خود ادغام کرد، اراده انسانی را در او انکار کرد و از این رو، در اصل خود خدامردی را انکار کرد.

1. پدران مقدس که در قسطنطنیه گرد آمدند، مصمم شدند: مبادا عقیده سیصد و هجده پدری که در شورای نیقیه در بیتتینیا حضور داشتند لغو شود، بلکه این نماد تغییر ناپذیر باقی بماند: و هر بدعتی مورد تحقیر قرار گیرد. یعنی: بدعت یونومیان، آنومیف، آریان، یا ادوکسیان، پولوارین یا دوخوبرتسف، سابلین، مارسلیان، فوتینیان و آپولیناریان.

2. اسقف های منطقه ای اختیار خود را به کلیساهای خارج از منطقه خود گسترش ندهند و کلیساها را مخلوط نکنند. اما طبق قوانین، اسقف اسکندریه فقط بر کلیساهای مصر حکومت کند. اجازه دهید اسقف های شرقی فقط در شرق حکومت کنند و مزایای کلیسای انطاکیه را حفظ کنند که توسط قوانین نیکیه به رسمیت شناخته شده است. همچنین اجازه دهید اسقف های منطقه آسیا فقط در آسیا حکومت کنند. اجازه دهید اسقف های پونتوس فقط بر امور منطقه پونتیک صلاحیت داشته باشند. تراسیایی - فقط تراکیه. بدون دعوت، اسقف ها نباید از مرزهای منطقه خود برای انتصاب یا هر دستور کلیسایی دیگری خارج شوند. با حفظ قاعده فوق در مورد مناطق کلیسایی، کاملاً بدیهی است که امور هر منطقه توسط شورای همان منطقه که در نیقیه تعیین شده تنظیم می شود. کلیساهای خدا در میان ملل بیگانه باید بر اساس عرف پدران اداره شود که تا کنون رعایت شده است.

استقلال صلاحیتی کلیساهای خودمختار پیشتر توسط قانون 34 حواری ایجاد شد، و قانون فعلی، در اصل، خیابان ششم مشخص شده را تکرار می کند. کلیسای جامع. دلیل صدور این قاعده اتفاقی بود که در قسطنطنیه می گذشت که در آن زمان از قبل در حال کسب بود. ارزش عالی، به عنوان مرکز دومین پایتخت امپراتوری، اما حوزه قضایی آن هنوز به وضوح مشخص نشده بود. قبل از اینکه قسطنطنیه پایتخت شود، فقط یک اسقف اسقف نشین را در اختیار داشت. منطقه تراکیا ملیتیوس انطاکیه، قدیس گریگوری نازیانزوس (متکلم) را به سمت اسقف قسطنطنیه منصوب کرد، اما پطرس اسکندریه به زودی مداخله کرد، که تحت حمایت او نصب غیرقانونی ماکسیموس سینیک در همان کرسی انجام شد، که در مورد آن به قانون چهار مراجعه کنید. شورای جهانی دوم مداخله تئوفیلوس اسکندریه در آزار و شکنجه سنت جان کریزوستوم، ادامه همان مبارزه برای نفوذ در پایتخت امپراتوری بود. چهارشنبه Ap. 34 و 35; من جهان 6 و 7; III Omni. 8; IV Omni. 28; ششم کلیسای 36.

3. اسقف قسطنطنیه در افتخار پس از اسقف روم تقدم داشته باشد، زیرا این شهر روم جدید است.

قانون دوم، خودمختاری را ایجاد می کند، یعنی. مستقل از یکدیگر از دولت کلیساهای محلی منفرد، و بر اساس این قاعده، اسقف قسطنطنیه پس از اسقف رم در اولویت قرار می گیرد، «زیرا این شهر روم جدید است». اسقف قسطنطنیه تنها پس از تبدیل شدن قسطنطنیه به دومین پایتخت امپراتوری روم اهمیت یافت. شورا اهمیت این مقر را نه به دلیل قدمت یا منشأ حواری آن، مانند رم، اسکندریه و انطاکیه، بلکه به دلیل اهمیت پایتخت آن در اداره امپراتوری می داند. با این کار، شورا اصل ارشدیت را ایجاد می کند، که با اصل پاپیسم رومی مخالف است، که هدایای سرشار از فیض ویژه را با رئیس جمهور روم مرتبط می کند. پروفسور با این حال، V.V Bolotov خاطرنشان می کند که معنای تحت اللفظی قانون 3 به رئیس جمهور قسطنطنیه داده شده است. افتخار بزرگ، اما نه کوچکترین قدرت: «اسقف پایتخت حتی از وابستگی سلسله مراتبی به کلانشهر خود، اسقف ایراکلی، حذف نشد.» اما نکتاریوس قسطنطنیه موفق شد مسائل را به گونه ای اداره کند که تفسیر تحت اللفظی قانون غیرممکن شد. موقعیت مقر در پایتخت امپراتوری آنقدر آن را ارتقا داد که حقوق اسقف آن به تدریج افزایش یافت. اسقف های اسکندریه برای مدت طولانی نتوانستند با این موضوع کنار بیایند. این یکی از دلایل دشمنی تئوفیلوس اسکندریه با جان کریستوم است که بسیار قاطعانه عمل کرد. پطرس اسکندریه در مورد ماکسیموس بدبین نیز ادعای اداره خود را در رابطه با قسطنطنیه نشان داد. (سخنرانی تاریخ کلیسای باستانی، ج سوم، ص 224-225). چهارشنبه 4 Omni. 28; 6 همه 36.

4. درباره ماکسیموس بدبین، و در مورد خشم او در قسطنطنیه: ماکسیموس اسقف نبوده و نیست، و همچنین کسانی که از طرف او به هیچ درجه ای از روحانیت منصوب شده اند، نیستند: و آنچه برای او انجام شد، مانند آنچه توسط او انجام شد. ، همه ناچیز است.

این قانون علیه ماکسیموس بدبین صادر شد، که می خواست مقر قسطنطنیه را که در آن زمان توسط گریگوری نازیانزی اشغال شده بود، تصرف کند. دو اسقف از اسکندریه که به دعوت او رسیدند، مراسم تقدیس او را انجام دادند، اما کسی آن را تشخیص نداد. توجه به این نکته مهم است که قاعده تقدیس او را باطل می‌شناسد، اگرچه توسط دو اسقف قانونی کلیسای ارتدکس انجام شده است. نامعتبر است زیرا ساخته شده است نقضقوانین 4 و 6 I Omni. کلیسای جامع. که برای اعتبار آیین کهانت، نه تنها باید توسط اسقف هایی که عموماً صلاحیت انجام مناسک مقدس را دارند، انجام شود، بلکه باید با انطباق با سایر قوانین متعارفدر مورد انتخاب و نصب اسقف. این رد می کند تدریس کاتولیکدر مورد مقدسات، که در همه موارد آنها را معتبر می شناسد، اگر فقط توسط اسقف یا کشیشی با جانشینی مشروع، به ترتیب و با نیت درست انجام شود.

5. در مورد طومار غرب: ما کسانی را می پذیریم که در انطاکیه هستند و به یک الوهیت پدر و پسر و روح القدس اعتراف می کنند.

البته اینجا طومار اسقف های غربی است که حاوی احکام شورای ساردیکا است که اعتقادنامه نیقیه را به رسمیت شناخته و تأیید می کند. در مورد "طومار غربی" نظرات متفاوت است. برخی فکر می کنند که این به معنای اعتراف شورای ساردیکیه در سال 343 است، اما اکنون به نظر می رسد نظر غالب این است که این طومار به پیام شورای روم به اسقف های شرقی در سال 369 اشاره دارد که در شورای انطاکیه تصویب و امضا شد. در سال 378

6. از آنجایی که بسیاری، به قصد ایجاد سردرگمی و براندازی ریاست کلیسا، خصمانه و تهمت آمیز اختراع کردند. کلیساهای حاکم برخی از اتهامات علیه اسقف های ارتدکس، بدون هیچ قصدی جز تیره کردن شکوه خوب کشیش ها و ایجاد سردرگمی در میان مردم صلح جو. بنابراین، شورای مقدس اسقف ها که در قسطنطنیه گرد آمدند، تصمیم گرفتند: متهمان را بدون تحقیق نپذیرند، اجازه ندهند کسی علیه حاکمان کلیسا اتهاماتی وارد کند، اما همه را از انجام این کار منع نکند. ولى اگر کسى از اسقف شکایت شخصى، یعنى خصوصى، از قبیل تصاحب اموال شخص دیگرى یا ظلم دیگرى که از او وارد شده باشد. در ایراد این اتهامات نه شخص متهم و نه ایمان او را نباید در نظر گرفت. از هر راه ممکن مناسب است که وجدان اسقف آزاد باشد و کسی که خود را آزرده خاطر نشان می‌دهد - صرف نظر از ایمانش - عدالت را دریافت کند. اگر اتهام کلیسایی به اسقف وارد شود، شایسته است چهره متهم بررسی شود. و اولاً اجازه ندهید که بدعت گذاران در امور کلیسا علیه اسقف های ارتدکس اتهاماتی وارد کنند. ما بدعت گذار می گوییم، هم کسانی را که مدت ها با کلیسا بیگانه اعلام شده اند، و هم کسانی را که از آن زمان توسط ما تحقیر شده اند. علاوه بر این، کسانی نیز هستند که اگرچه وانمود می‌کنند که ایمان ما را به درستی اقرار می‌کنند، اما خود را جدا کرده‌اند و علیه اسقف‌های منصوب شده ما اجتماع می‌کنند. همچنین، اگر یکی از افراد وابسته به کلیسا به دلیل گناهی قبلاً محکوم و اخراج شده یا از روحانیت یا از صفوف غیر روحانیون تکفیر شده است: اجازه ندهید اسقف را متهم کنند تا زمانی که خود را از این موضوع پاک کنند. اتهامی که خودشان به آن دچار شده اند. به همین ترتیب، از کسانی که قبلاً خود متهم شده‌اند، نمی‌توان نکوهش اسقف یا دیگران از روحانیون را پذیرفت، قبل از اینکه بدون شک بی‌گناهی خود را در اتهامات وارده به خود نشان دهند. اگر برخی که نه بدعت گذار هستند، نه از اجتماع کلیسا تکفیر شده اند، نه محکوم شده اند، یا قبلاً متهم به هر جنایتی هستند، اعلام کنند که چیزی برای گزارش علیه اسقف در مورد مسائل کلیسا دارند: شورای مقدس به آنها دستور می دهد که اولاً اتهامات خود را به آنها ارائه دهند. همه اسقفان منطقه و در مقابل آنها نکوهش خود را علیه اسقف متهم با استدلال تایید کنند. اگر اسقف‌های اسقف‌های متحد، برخلاف انتظارشان، نتوانند نظم را در مورد اتهاماتی که علیه اسقف مطرح می‌شود، برقرار کنند: پس اجازه دهید متهمان به شورای بزرگ‌تری از اسقف‌های منطقه بزرگ که به همین دلیل تشکیل شده است، بروند. اما اگر در جریان دادرسی مشخص شود که به اسقف متهم تهمت زده اند، آنها نمی توانند قبل از اینکه خود را کتباً تحت مجازاتی مشابه متهم قرار دهند، بر اتهام خود پافشاری کنند. اما اگر کسی پس از تحقیقات مقدماتی تصمیم گرفته شده را تحقیر کند، جرأت کند دادگاه سلطنتی یا دادگاه حاکمان سکولار یا شورای جهانی را برهم بزند تا آبروی همه اسقفان منطقه را آزار دهد: کسی به هیچ وجه با شکایت خود به عنوان توهین به قوانین و نقض نزاکت کلیسا پذیرفته نخواهد شد.

این قانون بین شکایات خصوصی و کلیسایی تفاوت قائل می شود. شکایات خصوصی شکایاتی هستند که مستقیماً به کلیسا مربوط نمی شوند، بلکه به روابط شخصی با یک اسقف معین مربوط می شوند. آنها می توانند توسط هر کسی ارائه شوند، حتی یک بدعت گذار. فقط افرادی که شرعاً بی آلایش هستند می توانند شکایت هایی با ماهیت کلیسایی ارائه دهند (به Ap. 75؛ IV Sun. 21؛ Carth. 8، 143، 144 و 145 مراجعه کنید). با این حال، متهمان باید «در صورتی که پس از اتمام مراحل رسیدگی، به اسقف متهم تهمت زده اند، خود را تحت مجازاتی مشابه با متهم قرار دهند». وقتی شکایت از اسقف یا روحانی دیگری نباشد، همان مجازات به صورت منع در کهانت یا محرومیت از کهانت غیر ممکن است. در چنین حالتی، مجازات ممکن است به صورت تکفیر از عشا و یا حتی از کلیسا باشد. چهارشنبه کارف. 145.

با توجه به خود فرآیند، قانون مکمل قوانین است: Ap. 74; من جهان 5 آنتیوخوس 14، 15 و 20. در خاتمه، این قاعده می گوید که اگر متهم در مخالفت با تصمیم شورای بدوی، به مراجع مدنی مراجعه کند، دیگر نمی تواند با شکایت خود توسط شورای اسقف ها پذیرفته شود. چهارشنبه آنتیوخوس 12.

7. از بدعت گذارانی که به ارتدکس می پیوندند و برخی از نجات یافتگان، طبق آداب و رسوم زیر پذیرفته می شویم. آریان، مقدونی، ساباتیان و پاواتیان، که خود را پاک و بهترین می نامند، خاطرات چهارده روزه یا تترادیست ها، و آپولیناریست ها، وقتی دست نوشته می دهند و همه بدعت ها را که فلسفه نمی کنند، به عنوان کلیسای مقدس کاتولیک و حواری خدا نفرین می کنند. فلسفی می کند، مقبول با مهر، یعنی مسح عالم قدس ابتدا پیشانی و سپس چشم و سوراخ بینی و لب و گوش و مهر زدن به زبان: مهر هدیه روح القدس. . یونومیان که با یک غوطه ور شدن تعمید می گیرند، و مونتانیست ها، که در اینجا فریجیان نامیده می شوند، و سابلی ها، که عقیده وطن پدری دارند، و کارهای غیر قابل تحمل دیگری انجام می دهند، و همه بدعت گذاران دیگر (زیرا در اینجا تعداد زیادی از آنها وجود دارد، به ویژه آنهایی که از کشور غلاطیه می آیند)، همه آنها که مایلند به ارتدکس وابسته باشند، به عنوان بت پرست قابل قبول هستند. در روز اول آنها را مسیحی می کنیم، در روز دوم آنها را کاتچومن می کنیم، سپس در روز سوم آنها را با سه ضربه به صورت و گوش آنها تداعی می کنیم: و بنابراین آنها را اعلام می کنیم و آنها را مجبور می کنیم که در کلیسا بمانند. به کتب مقدس گوش فرا می دهیم و سپس آنها را تعمید می دهیم.

در تفسیر قواعد اول و دوم اوم. شورا در مورد بدعت گذاران مندرج در این قاعده، به جز ساواتیان مذکور و چهارده یا چهاردهم، اطلاعاتی ارائه می دهد.

1. ساباتی ها پیرو پروتستان سابتیوس، نواتیان هستند، که زونارا در مورد او می نویسد که او در بدخواهی از نواتوس پیشی گرفت و عید پاک را همراه با یهودیان جشن گرفت. 2. مجلات چهارده روزه یا تترادیت ها تعلیم می دادند که عید پاک را نباید در روز یکشنبه برگزار کرد، بلکه مانند یهودیان در روز چهاردهم ماه نیسان، مهم نیست که چه روزی از هفته باشد. آنها را تترادیت می نامیدند زیرا هنگام جشن عید پاک در روز چهارشنبه اجازه روزه گرفتن را نمی دادند.

در مورد نحوه دریافت بدعت گذاران، پذیرش برخی از آنها که در ابتدای قاعده ذکر شده است، به عنوان پذیرفته شده بدون غسل تعمید جدید، به این معنا نیست که تعمید انجام شده بر روی آنها توسط بدعت گذاران معادل با غسل تعمید در ارتدکس شناخته می شود. کلیسایی که در آن مردم را «به بخشی از نجات‌یافته‌ها» ملحق می‌کند که در زمانی که خارج از کلیسا بودند با آن‌ها غریبه بودند.

A. S. Khomyakova در نامه سوم خود به پالمر توضیح می دهد که "با آشتی با کلیسا، یک آیین بدعتی ناقص کمال و کامل می شود." برای همین موضوع در مورد تقدیس به توضیح خیابان هشتم I Omni مراجعه کنید. کلیسای جامع و کارت. 68 و واسیلی ول. در قانون 1

با توجه به بدعت گذاران مدرن، کاتولیک های رومی و پروتستان ها، رویه پذیرش آنها در کلیسای ارتدکس متفاوت بوده است. در کلیسای روسیه اعمال مختلفی وجود داشت. در قرن سیزدهم و چهاردهم شواهدی از غسل تعمید لاتین ها وجود دارد. از قرن 15 کلیسای یونان تعمید لاتین ها را متوقف کرد. در روسیه قبل از انقلاب، کاتولیک های رومی در صورتی که در کلیسای خود تأیید می شدند، بدون تأیید پذیرفته می شدند. چهارشنبه Ap. 46، 47 و 68; من جهان 8 و 19; لائود 7 و 8; کارف. 68; واسیلی ول. 1، 5 و 47.

شورای جهانی دومدر سال 381 اتفاق افتاد و پیروزی ارتدکس را تکمیل کرد که در سال 325 پیروز شد.

در سال‌های سخت پس از پذیرش عقیده نیقیه، بدعت‌های آریان شاخه‌های جدیدی از خود نشان دادند. مقدونیوس، تحت پوشش مبارزه با بدعت‌های سابلیایی‌ها، که در مورد ادغام فرضیه‌های پدر و پسر آموزش می‌دادند، شروع به استفاده از کلمه «موفق» در رابطه با پسر به پدر کرد. این فرمول همچنین خطرناک بود زیرا مقدونیوس خود را به عنوان یک مبارز علیه آریایی ها معرفی می کرد که از اصطلاح "مانند پدر" استفاده می کردند. علاوه بر این، مقدونی ها - نیمه آریایی ها، که بسته به موقعیت و منفعت، یا به ارتدکس یا آریانیسم تمایل داشتند، به روح القدس کفر گفتند و ادعا کردند که او با پدر و پسر اتحاد ندارد. بدعت گذار دوم، آتیوس، مفهوم «بیگانه» را معرفی کرد و گفت که پدر موجودی کاملاً متفاوت از پسر دارد. شاگرد او یونومیوس انقیاد سلسله مراتبی پسر به پدر و روح القدس را از پسر آموزش داد. او همه کسانی را که نزد او می‌آمدند دوباره به «مرگ مسیح» تعمید داد و تعمید به نام پدر و پسر و روح‌القدس را که توسط خود ناجی فرمان داده شده بود رد کرد.

بدعت سوم از آموزه های والنس و اورساکیوس در شورای آریمون متولد شد. آنها سعی کردند اسقف های ارتدکس را فریب دهند و اعلام کنند که پسر خدا از جانب خدا است و مانند خدای پدر است و مخلوق نیست، همانطور که آریایی ها تعلیم می دهند. اما بدعت گذاران به این بهانه که کلمه «هستی» در کتاب مقدس یافت نمی شود، پیشنهاد کردند که از واژه «هم جوهری» در رابطه با پسر نسبت به پدر استفاده نشود. علاوه بر این سه بدعت اصلی، تعالیم نادرست بسیار دیگری نیز وجود داشت. آپولیناریس بدعت گذار گفت: «جسم منجی که از بهشت ​​از آغوش پدر گرفته شده بود، نداشت. روح انسانو دلیل؛ غیبت روح با کلام خدا پر شد. خدا سه روز مرده ماند.»

برای افشای بدعت گذاران، پادشاه مقدس تئودوسیوس کبیر (379-395) در قسطنطنیه یک شورای جهانی تشکیل داد که در آن 150 اسقف حضور داشتند. اعتراف به ایمان که در شورای روم تصویب شد برای بررسی پدران مقدس پیشنهاد شد که پاپ قدیس داماسوس آن را برای اسقف پائولینوس انطاکیه فرستاد. پدران مقدس پس از خواندن طومار، با رد تعالیم نادرست مقدونیوس، به اتفاق آرا این آموزه رسولی را تأیید کردند که روح القدس موجودی خدمتی نیست، بلکه خداوند حیات بخش است که از جانب پدر آمده است، با پدر پرستش و تجلیل می شود و پسر پدران مقدس برای رد سایر بدعت‌ها: یونومیان، آریایی‌ها و نیمه‌آریان‌ها، عقیده نیقیه را تأیید کردند. ایمان ارتدکس.

نماد تصویب شده توسط اولین شورای جهانی از کرامت الهی روح القدس صحبت نمی کرد، زیرا در آن زمان بدعت دوخبور وجود نداشت. بنابراین، پدران مقدس دومین شورای جهانی 8، 9، 10، 11 و 12 عضو به اعتقادنامه نیقیه اضافه کردند، یعنی در نهایت اعتقادنامه نیقیه - قسطنطنیه را تدوین و تصویب کردند، که هنوز هم توسط کل کلیسای ارتدکس ادعا می شود.

شورای جهانی دوم همچنین اشکال دادگاه کلیسا را ​​ایجاد کرد که مصمم بود بدعت گذاران توبه کننده را که به نام تثلیث مقدس تعمید داده بودند، از طریق مراسم مقدس تأیید به اشتراک بگذارند، و کسانی را که با غوطه ور شدن واحد به عنوان بت پرست بپذیرند.

(25 و 30 ژانویه) در شورا، او در موعظه خود این بیانیه را در مورد ایمان ارتدکس ارائه کرد: «آغاز بدون آغاز و وجود با آغاز، خدای واحد است، اما بی‌آغازی یا ناپیدایی ماهیت آغاز نیست. زیرا هر ماهیتی با آنچه نیست، تعیین می شود: مقامی است، و نه نفی موجود، و از آن جهت که آغاز است، از آغاز جدا نمی شود، زیرا برای او آغاز بودن طبیعت را تشکیل نمی‌دهد، همان‌طور که اولی بدون آغاز است، زیرا این فقط به طبیعت مربوط می‌شود، و آن موجود با آغاز و آغاز چیزی نیست نام مبدأ پدر است، مبدأ پسر است، موجود همراه با آغاز، روح القدس است، و ذات در آن سه، پدر است برانگیخته می‌شوند، نه با هم ادغام می‌شوند، بلکه با او می‌مانند، و به واسطه زمان، میل یا قدرت از یکدیگر جدا نمی‌شوند.»

برنامه ریزی کنید
مقدمه
1 هدف کلیسای جامع
2 اصلاح دینی
3 اسناد نهایی

مقدمه

شورای دوم واتیکان آخرین شورا از کلیسای کاتولیک است، شورای بیست و یکم جهانی طبق گزارش آن، به ابتکار پاپ جان بیست و سوم در سال 1962 افتتاح شد و تا سال 1965 ادامه داشت (در این زمان پاپ جایگزین شد، کلیسای جامع بسته شد. تحت فرمان پاپ پل ششم). این شورا تعدادی از اسناد مهم مربوط به زندگی کلیسا را ​​تصویب کرد - 4 قانون اساسی، 9 فرمان و 3 اعلامیه.

1. هدف کلیسای جامع

در گشایش شورا در 11 اکتبر 1962، جان بیست و سوم بیان کرد که هدف شورا تجدید کلیسا و سازماندهی مجدد معقول آن است، به طوری که کلیسا بتواند درک خود را از توسعه جهان نشان دهد و به این روند بپیوندد. پاپ ابراز امیدواری کرد که نتیجه این شورا کلیسایی باشد که به روی جهان باز است. وظیفه شورا رد و محکوم کردن واقعیت های دنیای مدرن نبود، بلکه انجام اصلاحات دیرینه بود. اصلاحات اتخاذ شده در شورا باعث رد محافظه کارترین بخش جامعه کاتولیک شد که برخی از آنها خود را در انشعاب مجازی با کلیسا (برادران کشیش سنت پیوس X) یافتند، برخی از جنبش برای حفظ کاتولیک حمایت کردند. مناسک قبل از اصلاحات در کلیسا (Una Voce).

2. اصلاح دینی

برای کاتولیک‌ها، برجسته‌ترین نتایج این شورا تغییراتی در اعمال مذهبی کلیسا بود، به ویژه معرفی عبادت به زبان‌های ملی همراه با لاتین و موقعیت جدید و بازتر در روابط با غیر کاتولیک‌ها.

هدف اصلاح عبادت، مشارکت بیشتر مردم در توده های مردم است. اکنون جایگاه بزرگی در آن به موعظه‌ها، قرائت کتب مقدس، دعاهای عمومی و روحانیون در طول اجتماعات دسته جمعی روبه‌روی نمازگزاران اختصاص یافته است.

3. اسناد نهایی

شورای دوم واتیکان 16 سند (4 قانون اساسی، 9 فرمان و 3 بیانیه) تصویب کرد:

قانون اساسی:

· "Sacrosanctum Concilium" - قانون اساسی در مورد عبادت مقدس

· "Lumen gentium" - قانون اساسی جزمی کلیسا

· "Gaudium et Spes" - قانون اساسی شبانی در مورد کلیسا در دنیای مدرن

· "Dei Verbum" - قانون اساسی جزمی در مورد وحی الهی

احکام:

· "Ad gentes" - فرمانی در مورد فعالیت های تبلیغی کلیسا

· "Orientalium Ecclesiarum" - فرمان شرقی کلیساهای کاتولیک

· "Christus Dominus" - فرمانی در مورد خدمت شبانی اسقف ها در کلیسا

· "Presbyterorum ordinis" - فرمانی در مورد وزارت و زندگی بزرگان

· "Unitatis redintegratio" - فرمانی در مورد جهان گرایی

· "Perfectae caritatis" - فرمانی در مورد تجدید زندگی رهبانی در رابطه با شرایط مدرن

· "Optatam totius" - فرمان آماده سازی برای کشیش

· "Inter mirifica" - فرمان رسانه های جمعی

· "Apostolicam actuositatem" - حکمی در مورد رسول از غیر مذهبی

اعلامیه ها:

· "Dignitatis humanae" - اعلامیه آزادی مذهبی

· "Gravissimum Educationis" - اعلامیه آموزش مسیحی

· "Nostra aetate" - اعلامیه ای در مورد نگرش کلیسا نسبت به ادیان غیر مسیحی

ادبیات

1. اسناد شورای دوم واتیکان،مسکو، 2004.

2. شورای دوم واتیکان: اهداف و نتایج،مسکو، 1968.

3. تاریخچه شورای دوم واتیکان،تصحیح جوزپه آلبریگو، در 5 جلد، مسکو، 2003-2010.

4. کازانووا، آ.، شورای دوم واتیکان انتقاد از ایدئولوژی و عمل کاتولیک مدرن،مسکو، 1973.