صفحه اصلی / طالع بینی / توماس مقاله. شک به معنای باور نکردن نیست

توماس مقاله. شک به معنای باور نکردن نیست

اکنون، در آغاز روزه، بسیاری از افراد کلیسا یکی از هفت آیین مقدس کلیسا را ​​آغاز می کنند - مراسم آیین مسح یا Unction. با این حال، مقدس Unction به خوبی برای حلقه گسترده ای از مردم شناخته شده نیست. به همین دلیل است که عجیب ترین پیش داوری ها و باورهای غلط با آن همراه است.

کی ساکت میشی؟ - به پسر سه ساله ام فکر کردم. خوشبختانه او ساکت نشد

آن روز، بلافاصله پس از مراجعه به کلینیک، قصد داشتم خانواده‌ام را به خانه ببرم و سپس به تنهایی به تجارت بروم تا بتوانم به تنهایی در فکر ناامیدی خود باشم. با این حال، کوچکترین پسر سه ساله ام با من تگ شد. در اینجا ما چنین برون گرا را در خانواده ای پیدا کرده ایم که بقیه افراد درون گرا هستند! او تمام سفر را در صندلی عقب به غر زدن گذراند، [...]

یک سوال مهم: نظر پدران کلیسا در مورد شوونیسم مردانه چیست؟

«بابا احمق است نه به این دلیل که احمق است. اما چون زن است.» در فرهنگ زبانی ما چنین جملاتی وجود دارد که برای زنان تحقیرآمیز است. هنگام توجیه چنین شوونیسم مردانه، حامیان آن اغلب به شیوه سنتی جامعه مردسالار و حتی به آموزه های کلیسا اشاره می کنند. ما تصمیم گرفتیم سه قول از این دست را در نظر بگیریم و ببینیم پدران مقدس کلیسا با توجه به آنچه در آن بیان شده است، در واقع چه گفته اند...

"این ترسناک بود که بدانم دقیقاً از چه خواهم مرد" - چگونه زندگی می تواند در یک روز وارونه شود

بیا بریم بیرون کاترینا بوریسوونا، درمانگر، چشم درشت و خندان، آشکارا ناراحت بود. از اتاق بیرون رفتیم توی راهرو. فکر کردم: «اما نه در یک اتاق کوچک. همیشه به نظرم می رسید که بدترین اخبار در یک اتاق کوچک گفته می شود. کاترینا بوریسوونا در اتاق پرستار را هل داد. اه... اتاق کوچیک. - تو هپاتیت داری نستیا. این یک هدیه برای [...]

همه مردم برابرند، اما مردان برابرترند؟ حقوق زنان در کلیسا

در آلمان تعبیری در مورد نقش اجتماعی زن در یک جامعه محافظه کار وجود دارد: "سه سی" - مهربانتر، کوچه، کلیسا (آلمانی - کودکان، آشپزخانه، کلیسا). بیایید بفهمیم که آیا چنین تشبیهی در ارتدکس وجود دارد، فقط با "سه D" - "Domostroy"، تبعیض، زن خانه دار. اسپویلر: نه

پیروزی ارتدکس: چه چیزی را باور داریم؟

در 17 مارس ما پیروزی ارتدکس را جشن می گیریم - و مردم اغلب از این عبارت بسیار آزرده خاطر می شوند. گروه خاصی از مردم اعلام می کنند که در حال اعلام حقیقت نهایی و در نهایت مهم در مورد واقعیت هستند. و هر کس با او مخالفت کند در اشتباه است. خیلی مغرور نیست؟

شهید بزرگوار آنتیپاس (کریلوف)

در 27 فوریه 1938، ترویکای NKVD در منطقه مسکو، پدر آنتیپا را به اعدام محکوم کرد. پس از صدور حکم، او را به زندان تاگانسکایا در مسکو منتقل کردند و در آنجا یک عکاس زندان از او برای جلاد عکس گرفت. هیرومونک آنتیپاس (کیریلوف) در 7 مارس 1938 تیراندازی شد و در یک گور دسته جمعی ناشناخته در زمین تمرین بوتوو در نزدیکی مسکو به خاک سپرده شد.

یکشنبه، 8 مارس 2020: در معبد چه اتفاقی خواهد افتاد؟

امسال، اولین یکشنبه روزه نه تنها در یک روز تعطیل است، بلکه "در" تعطیلات سکولار قرار دارد. در همین حال، هر مسیحی در این روز، که اولین هفته سخت روزه را به پایان می رساند، تلاش می کند تا برای پیروزی ارتدکس به کلیسا برود.

امروز ما پاسخ های ولادیمیر رومانوویچ به سوالاتی را که به عنوان سردبیر مجله فوما خطاب به او شده است منتشر می کنیم.

"توماس" - مجله ای در مورد ارتدکس

برای چندین هفته در پراومیر با ولادیمیر لگویدا - کاندیدای علوم سیاسی، استاد MGIMO، رئیس بخش اطلاعات سینودال روسیه آنلاین بودم. کلیسای ارتدکس. همه خوانندگان می توانند سؤالاتی را مطرح کنند که به آنها مربوط می شود.

چرا فوما دیگر مجله شک و تردید نیست؟ نه یک بحث در مورد رویدادهای حساس، نه یک نظر انتقادی واحد در مورد تقسیم حوزه ها و غیره. همه چیز لاک زده است. آیا برای کسانی که شک دارند می نویسید؟ ولادیمیر V.V.

ولادیمیر V.V. عزیز!

اگر واقعاً نمونه‌هایی از انتشاراتی را می‌بینید که قبلاً داشتیم و اکنون نداریم، برای ما بنویسید. شما واقعا به بهتر شدن مجله کمک خواهید کرد و پیشاپیش از شما تشکر می کنم.

نمونه ها را می توان به ویرایشگر ارسال کرد [ایمیل محافظت شده]، با اشاره به درخواست من. حتما نامه شما را به من نشان خواهند داد.

به نوبه خود، من هیچ موضوع یا انتشاراتی را نمی بینم که قبلاً در "فوما" بوده و سپس ناپدید شده باشد.

منظورم چیست؟ از این گذشته ، رسول نه به عنوان یک شک گرا - منتقد ، بلکه به عنوان فردی که واقعاً می خواست ایمان بیاورد ، اما به اطمینان الهی نیاز داشت و آن را دریافت کرد ، شک کرد.

البته شبهات دیگری نیز وجود دارد. به عنوان مثال، موارد ناشی از رفتار برخی از کشیشان و افراد کلیسا. می خواهم بگویم که ما نیز از این گونه شبهات غافل نمی شویم. "فوما" در این مورد بسیار نوشت.

در اینجا یک مثال است:

در مورد اینکه چقدر با ایده آل فاصله دارد زندگی خانوادگیحتی ارتدوکس ترین و مذهبی ترین مردم.

مجموعه ای از مطالب درباره افرادی که در کنار بستگان ناتوان در حال مرگ زندگی می کنند.

«جنگ فراموش نشدنی» بحثی است درباره جنگ بزرگ میهنی و نگرش امروز ما نسبت به آن.

«خانه ای که سرنوشت در آن شکسته می شود» متن بسیار سختی از الکساندر گزلوف درباره یتیم خانه ها است.

«دولت و خانواده» کل موضوع موضوع است که به نظر من بیش از یک موضوع حساس است.

فقط یک موضوع حاد و دردناک همیشه موضوعی درباره سیاست نیست و حتی همیشه موضوعی اجتماعی نیست. گاهی اوقات دلایل یک بحران داخلی به مشکلات کاملاً متفاوت تبدیل می شوند و ما سعی می کنیم به طور خاص در مورد داخلی صحبت کنیم زندگی انسان. و ما همیشه فقط برای این تلاش کردیم.

در مورد موضوع ایجاد حوزه های جدید نیز سکوت غیرضروری در اینجا وجود ندارد. من بارها به عنوان نماینده رسمی کلیسا، شخصاً موضع خود را در مورد این موضوع بیان کرده ام: اهداف اصلی تغییرات مستقیماً بیان شده است - نزدیک کردن کلیسا به مردم، نزدیک کردن اسقف ها به روحانیون عادی و عوام، به طوری که بزرگواران حق، نیازها و مشکلات گله خود را بهتر درک کنند و با آنها ارتباط نزدیک تری داشته باشند و از او دوری نکنند.

این موضع یک متخصص سکولار است.

اینجا ستون من در همین موضوع است.

در اینجا تفسیری از یک مورخ کلیسا است.

اما من موافقم - "فوما" توجه خود را روی این مشکل متمرکز نکرد. واقعیت این است که این سؤال (مانند تعدادی دیگر) که برای بحث داخلی کلیسا بسیار حاد است، برای افراد سکولار، یعنی برای خواننده اصلی «توماس» چندان جالب نیست و اهمیت چندانی ندارد.

من همچنین می خواهم توجه شما را به وب سایت ما جلب کنم، زیرا بسیاری از کارهای ما در مجله نمی گنجد - حجم کافی وجود ندارد. مطالب "فوموف" بسیار بیشتری در اینترنت منتشر شده است و موضوعات آنها بسیار گسترده تر است.

ولادیمیر رومانوویچ!
چرا مجله شما "فوما" در مورد سیاست نمی نویسد؟ من درک می کنم که در زمان دیگری این می تواند با برخی ملاحظات والا قابل توجیه باشد، اما امروز این موضوع همه موضوعات دیگر را در فضای عمومی تحت الشعاع قرار داده است. مردم می خواهند بدانند کلیسا در مورد وضعیت سیاسی کشور چه فکر می کند. آیا واقعاً می توان در چنین شرایطی سکوت کرد؟ ثبت نشده

در واقع موضوع ما این نیست. اگرچه نمی توانم بگویم که ما کاملاً از آن اجتناب می کنیم. طی یک ماه گذشته، «فوما» مجموعه‌ای از نشریات در موضوعات مرتبط با سیاست منتشر کرده است. به عنوان مثال، یا یک متن بسیار جالب از مقاله نویس ما یوری پوشچایف، نامزد علوم فلسفی.

ما در تلاش نیستیم که طرفدار یا مخالفت کنیم. هدف ما این است که به مردم ابزاری بدهیم که با آن بتوانند انتخاب مستقلی داشته باشند. من فکر می کنم این بسیار مفید است، به خصوص در حال حاضر، زمانی که همه ما می توانیم کمی هوشیارتر در تصمیم گیری های مهم برای کل کشور استفاده کنیم.

حیف که صفحه ادبی نیست. لطفا آن را برگردانید. ثبت نشده

کاربر عزیز ثبت نام نشده!

بحران ما را مجبور کرد که حجم مجله را به میزان قابل توجهی کاهش دهیم. ما سعی کردیم به نوعی غیبت این بخش را جبران کنیم، مثلاً اکنون بخش شعر «استروف ها» به یک ماهنامه تبدیل شده است. به علاوه، ما هنوز به صورت دوره ای نثر را در مجله و وب سایت منتشر می کنیم.

در همان زمان، سردبیران نیز دائماً به من فشار می آورند - همه می خواهند صفحه ادبی به طور کامل بازگردد، اما در حال حاضر - افسوس.

آیا مجله فوما آماده تبدیل شدن به مجله ای برای توده ها (مجله ای با تیراژ بالا) است؟ آیا این یک هدف استراتژیک مجله است؟ آیا گامی در این راستا بر خواهید داشت؟ ثبت نشده

کاربر عزیز ثبت نام نشده!

همه چیز بستگی به این دارد که منظور توده ها چیست. در مصاحبه اخیر با اکسپرت گفتم که حداکثر تیراژ فوما را بین 50 تا 60 هزار می بینم. اما این نیاز به بودجه ای برای ارتقاء و باز هم کار متخصصان دارد.

اکنون تیراژ مجله ما 36 هزار است و این تیراژ مناسبی برای نشریه ای است که تقریباً همان جایگاه هفته نامه های جدی سکولار را اشغال می کند. مانند آنبا نام مستعار "کارشناس". به هر حال، "فوما" در لیست پر استنادترین رسانه های روسی برای سه ماهه اول سال 2011 با توجه به اطلاعات رسانه ای TNS قرار گرفت.

این به دلیل سطح بالای انتشارات ما (از نظر موضوع و پیچیدگی) است. این بدان معنا نیست که ما افراد را به دو دسته «شایسته» و «نالایق» تقسیم کنیم، فقط این است که برای کسانی که آماده هستند و می خواهند نشریات جدی بخوانند همیشه خواندن آسان تر و خواندن دشوارتر وجود دارد.

فکر نمی‌کنم تیراژ چنین رسانه‌ای بیش از 100 هزار باشد و ما هرگز برنامه‌ای برای تغییر قالب نداشتیم. از این گذشته، ما در ابتدا "فوما" را به عنوان مجله ای برای افراد تحصیل کرده ای که مطالعه می کنند و نه فقط به عکس ها نگاه می کنند، در نظر گرفتیم.

آیا مقاله را خوانده اید "فوما" - مجله ای برای کسانی که شک دارند؟

یک شوخی در محافل ارتدکس وجود دارد. از زنی که در یک کلیسا نزدیک جعبه شمع ایستاده است، می پرسند: "خب، آیا آنها "توماس" را می برند؟ - "نه، آنها آن را نمی گیرند." - "چرا؟" - "و آنها نگاه می کنند - این چه نوع مجله ای است؟" - "برای کسانی که شک دارند." - "من شک ندارم" - و آنها ادامه می دهند.

در همین حال، "توماس" - مجله ارتدکسبرای کسانی که به آن شک دارند، همانطور که روی جلد آمده است، 15 سال است که آن را می خوانند. علاوه بر این، آنها از دستی به دست دیگر منتقل می شوند. با تیراژ 36 هزار نسخه، مخاطب یک شماره به 324 هزار نفر می رسد. اینها اغلب افراد دارای تحصیلات عالی، فعال اجتماعی، جوان و میانسال هستند - دانشمندان و شخصیت های فرهنگی، معلمان، پزشکان، مقامات، مدیران شرکت ها، مدیران، متخصصان، کارگران، دانش آموزان (نمودار را ببینید).

با نگاهی به نتایج اندازه‌گیری‌های مخاطبان «فوما»، شخصاً از نزدیک بودن آن – از نظر ترکیب و اندازه – به مخاطبان «متخصص» متعجب شدم. یعنی ما عمدتاً در مورد طبقه متوسط ​​صحبت می کنیم که در نیمه دوم دهه 1990 - اوایل دهه 2000 شکل گرفت و به نیروی محرکه ساخت روسیه جدید و غیر کمونیستی تبدیل شد. به نظر می رسد که یک لمس مهم باید به پرتره این قشر اجتماعی اضافه شود - علاقه به ارتدکس. و شک و تردید.

مدیرمسئول مجله از این شبهات و رسالت فوما می گوید. ولادیمیر لگویدا*.

الف حقیقت، خیر آیا V مفهوم " توماس" تناقضات بین وفاداری مخاطب و ماموریت مجله؟ یا مال شما ماموریت - عرضه شک و تردید الف نه از بین بردن؟

ما با دوست و همکارم در ایجاد مجله، ولادیمیر گوربولیکوف، درباره این موضوع زیاد و جدی صحبت کردیم. زیرا انسان بدون شک مانند است مرد مرده. بالاخره دو نوع شک وجود دارد. یک شبهه ای است که انجیل درباره آن می گوید شک کند در راه خود ثابت قدم نیست: اگر هر روز شک کنی که به خدا ایمان داری یا نه، وفا کنی یا نه... و شک دیگر شک است. از توماس توماس پیشگام شعر معروف نیست که باور نمی کرد در رودخانه کروکودیل وجود دارد و آنها او را خوردند. توماس رسول مردی است که به مسیح بسیار ارادت داشت. اوست که می گوید: برویم و با او بمیریم. اما سپس، هنگامی که رسولان پس از مصلوب شدن به او گفتند که برخاسته را دیده‌اند، ناگهان ایمان نیاورد. نه به این دلیل که من شکاک هستم. برعکس، او واقعاً می‌خواهد مسیح زنده شود. اما دیدن رسولان او را قانع نمی کند. و تنها زمانی که مسیح می گوید: «دستت را بده و در پهلوی من بگذار»، توماس به او پاسخ می دهد: «خداوند من و خدای من». او دیگر شک نمی کند، او مسیح را به عنوان خدا اعتراف می کند، در واقع عقیده را بیان می کند. و من فکر می کنم که اکثر مخاطبان ما که شک دارند در طول 15 سال وجود مجله قبلاً از پشت حصار کلیسا به معبد نقل مکان کرده اند. و به همین دلیل، ما مجبوریم مطالب بیشتری را به آنچه در کلیسا به آن کاتکزیس گفته می شود اختصاص دهیم.

شما خودشان به لحظه ایجاد مجله در سال 1996 سال همان گذشت این مسیر - از شک و تردید به ایمان؟

- مانند بسیاری از نسل ما، آمدن من به ارتدکس در پی جشن هزاره غسل ​​تعمید روسیه اتفاق افتاد. در ابتدا این یک تجدید نظر در ادبیات روسیه بود، سپس - آشنایی با فلسفه روسی، که ناگهان در دسترس قرار گرفت، می توانید سولوویف، بردیایف، بولگاکف، فرانک را بخوانید ... و سپس، قبلاً در مؤسسه (من از دانشکده فارغ التحصیل شدم. روزنامه نگاری بین المللی MGIMO)، من به کلیسا رفتم. در دوران تحصیل، یک سال را در آمریکا گذراندم و در آنجا با یکی آشنا شدم جامعه ارتدکس. من افرادی را دیدم که با روسیه قبل از انقلاب ارتباط برقرار کرده بودند ... در واقع ایده "توماس" در ایالات متحده متولد شد. راهبان ارتدوکس آمریکایی مجله ای به نام مرگ بر جهان برای پانک ها ساختند. ایده پانک "مرگ دنیا" و ایده رهبانی "مردن برای دنیا" اجرا شد. مجله سیاه و سفید بود و روی چاپگر چاپ می شد و من کمی به سردبیران کمک می کردم.

اول شماره " توماس" همان سیاه- سفید، اما چاپ شده است او بود همه همان V چاپخانه ها سازمان بهداشت جهانی او تامین مالی شده است؟

- در واقع، ما آن را در سال 1995 ساختیم. به معنای واقعی کلمه روی زانو - پاورقی ها با دست چسبانده شدند. و بعد رفتند و طرح را به همه نشان دادند. همه گفتند: اوه، چقدر عالی، چرا هنوز منتشر نشده است؟ پاسخ دادیم: چرا، پول نیست. اما به ما گفتند کسی پول ندارد. تقریبا یک سال به همین منوال گذشت. سپس آن را به یک کشیش نشان دادند و او همان سوال را پرسید. ما جواب همیشگی را دادیم. می گوید: چقدر نیاز داری؟ اگر اشتباه نکنم برای انتشار یک شماره یک میلیون روبل یا حتی بیشتر لازم بود. برگشت و پول را از گاوصندوق بیرون آورد و نه به این دلیل که جایی برای گذاشتن نداشت، بلکه آن را از روی رسیدش پاره کرد و گفت: اگر می توانی پس بده. 999 نسخه چاپ شد.

در که زمان ارتدکس را فشار دهید V کشور نه بود؟

مجله رسمی پدرسالار مسکو وجود داشت و گفتگوی ارتدکس" در سال 1994 ، مجله فوق العاده "آلفا و امگا" شروع به انتشار کرد ، این مجله توسط مارینا آندریونا ژورینسکا با مشارکت سرگئی سرگیویچ آورینتسف ساخته شد ، اما در تیراژ کمی. و نیاز بسیار زیاد بود. ما این را به خوبی احساس کردیم، زیرا با پیوستن به کلیسا و قرار گرفتن در یک محیط سکولار، مجبور شدیم به سؤالات بسیاری از دوستان و آشنایان پاسخ دهیم. و لحظاتی فرا رسید که می خواستم بگویم: خوب، بگیر، بخوان. اما چیزی برای دادن نبود. چون همه پدران مقدس را نخواهند خواند و حتی با یات ها و دوران قبل از انقلاب. از این گذشته ، در آن زمان تجدید چاپ کتاب های قبل از انقلاب در انتشارات کتاب ارتدکس حاکم بود.

الف چی شما ارائه شده است به او به خواننده؟

- ما عقیده خود را به عنوان گفتگو در مورد خدا از طریق یک شخص تعریف کردیم. یعنی این مجله برای یک شخص است نه برای مخاطب - این اولین چیز است. و دومی یک زبان قابل درک است و نه زبان خرده فرهنگ ارتدکس. این مهم است زیرا یک فرد کلیسا، مانند هر عضوی از هر جامعه، حتی موتورسواران، تلاش می کند تا بر "اصطلاحات تخصصی حرفه ای" آن تسلط یابد. اگر شخصی به جای «متشکرم» بگوید «خداوندا نجات بده»، علامت گذاری می‌شود: من و شما هم خون هستیم. و اگر پاسخ او را «برای جلال خدا» ندهید، ممکن است شک کند: آیا این تنها یکی است؟ اگرچه "متشکرم" از "خدا حفظ کند" می آید. بنابراین، برای بسیاری، تعلق به یک خرده فرهنگ به عنوان مهمترین بخش ایمان تلقی می شود. اما این چنین نیست. چون بعد مثلاً لباس می آید. در دهه نود مرد ارتدوکسهمیشه بلافاصله می توانستی ببینی: دختر دامن بلندی داشت و به زمین نگاه می کرد. با این حال، آنها کتاب هایی در مورد رهبانیت خواندند و این را به خودشان منتقل کردند. بنابراین، ما یک گفتگوی فرا خرده فرهنگی را به زبانی قابل فهم آغاز کردیم. و وظیفه ما تدریس نبود، نه خطبه خواندن، بلکه انجام گفتگو بود. اگرچه، البته، ما در مورد خرده فرهنگ صحبت کرده ایم و همچنان صحبت می کنیم - این مهم و به سادگی جالب است.

و همچنین شعاری داشتیم که حتی امروز هم آن را رها نکرده ایم: نشان دادن زیبایی ارتدکس. این ایده پدر والنتین سونتسیتسکی است که در قرن بیستم چنین اعتراف کننده ای وجود داشت. ما مشکلی ایجاد نمی کنیم، حوزه زندگی کلیسا را ​​«زیر ذره بین» بررسی نمی کنیم. اما با آمدن به خدا، سؤالات جهانی انسان: چرا، چرا، همیشه برای ما مهم بوده است، یعنی به نوعی می خواستیم مجله خود را به یک نماد تشبیه کنیم. یک نماد یک پرتره نیست، چین و چروک ها را به تصویر نمی کشد یا حالات چهره را منتقل نمی کند. نماد فقط خدا را نشان می دهد، هر تصویری بگیرید. مهمترین چیز روی نماد، پس زمینه طلایی، پادشاهی بهشت ​​است. اگرچه، البته، مقایسه با نماد بسیار مشروط است، به عنوان یک استعاره.

درست حدس زدی آیا شما با مفهوم؟ چگونه توسعه یافته است پروژه؟

- واقعیت این است که ما در روزنامه‌نگاری چیزی فهمیدیم، اما در صنعت رسانه هیچ چیز. نه فرکانس داشتیم، نه طرح تجاری، نه توزیع. می توانستیم سالی سه شماره منتشر کنیم. فقط در سال 2005 تصمیم گرفتیم که باید یک مجله معمولی بسازیم: رنگی، معمولی. بعد دوستان ما که تا آن زمان تاجر موفقی شده بودند، گفتند که از ما حمایت خواهند کرد و ما در سال 2005 شش شماره، در سال 2006 9 شماره و از سال 2007 ماهنامه شدیم. از آن زمان، تیراژ ما شروع به رشد کرد.

به معنی، V اصل حدس زدی؟

- بله، اگرچه نشریه ماهانه تنظیمات خاص خود را در مفهوم مجله انجام داد. ما شروع کردیم به فکر کردن در مورد اینکه چگونه این را به خواننده انبوه ارائه دهیم، و سپس، برای مثال، مفهوم جلد اصلاح شد. قبل از آن ما خودمان را از استفاده از چهره بر روی جلد منع می کردیم. به دلیل عنوان، ما فکر می کردیم که شخص به عنوان یک رسول تلقی می شود و این غیر قابل قبول است. به همین دلیل چیزی روی جلد نداشتیم: چند بچه فیل، نیلوفر و غیره. دنبال تصویر بودیم اما بعد متوجه شدیم که نمی‌توانیم چیزی بهتر از یک چهره معروف برای جلد پیدا کنیم. و در مورد ما نیز باید تعجب آور باشد. در دهه هفتاد، فکر می‌کنم Esquire یک هنرمند ارشد داشت که کاورهایش بهترین به حساب می‌آمدند و او می‌گفت که هر جلد باید اثر یک لگد به الاغ بدهد. البته ما هرگز به این سبک فکر نکردیم، اما اثر غافلگیری عمدا گذاشته شد. اگر مرد در حال راه رفتنو به عنوان مثال، دیمیتری دیوزف را روی جلد می بیند، او قبلاً متوقف می شود. و سپس نگاه می کند: یک صلیب، یک مجله ارتدکس، و چیزی در مورد ایمان نوشته شده است، و نه در مورد زندگی شخصی. برای این، اتفاقا، آنها شروع به نامیدن ما براق و زرق و برق ارتدکس کردند. اما اینجاست که شباهت ما با براقیت به پایان می رسد - جذب افراد مشهور. کافی است هر مجله براق را بردارید و متن ها را با هم مقایسه کنید تا ببینید اینجا بهشت ​​و زمین است، حتی مصاحبه با همین افراد.

در چگونه دقیقا متشکل از تفاوت؟

- بسیاری از «مشهورها» مستقیماً به من گفتند که مجلات براق بی‌رحمانه چیزهای ایدئولوژیک و هرگونه تلاش برای استدلال را از مصاحبه‌ها بیرون می‌کنند. اما در مورد ما برعکس است. معیار «قابلیت پذیری» مطالب همان چیزی است که داستایوفسکی در «نوجوان» در مورد آن نوشته است: شما باید بیش از حد شرورانه عاشق خود باشید تا در مورد خود بدون شرم بنویسید. همکار ما کسی است که حاضر است صمیمانه و جدی در مورد خودش صحبت کند. و این همیشه با شرم است. به عنوان مثال، وقتی میخائیل لئونتیف، که تصویر یک قاتل اطلاعاتی وحشیانه را دارد، می گوید: "من یک مسیحی ارتدوکس بد هستم، دارم گریه می کنم" و غیره، این نمی تواند صدمه بزند. او به شما نمی گوید که چقدر فوق العاده است. افراد مشهوربه روشی کاملاً غیرمنتظره بر ما آشکار می شوند. البته در زمانی که چنین مکالمه ای به نتیجه نمی رسید، ایرادهای نادرستی وجود داشت. اما اتفاقا این هم جالب است و به هر حال ما چنین صحبت هایی را منتشر کردیم. از آنجا که یک شخص، به عنوان مثال، به طور گسترده ای به عنوان ارتدکس شناخته می شود، اما خواننده خودش می تواند نتیجه بگیرد که آیا این درست است یا نه، ارتدکس واقعا برای او چیست.

پارادوکس «توماس» دیگر چیست؟ واقعیت این است که ما با جلد و عکس هایمان در طاقچه مجلات براق ظاهر می شویم، اما در واقع در طاقچه مجلات هفتگی کار می کنیم. (به هر حال، هیچ هفته نامه ارتدکس وجود ندارد.) اگر ما مصاحبه هایی با والری فادیف و الکساندر پریوالوف از Expert منتشر کردیم، این چه نوع براق است؟ یا مورخ فلیکس رازوموفسکی - بعید است که او در مجلات براق منتشر شود. یا میخائیل تاروسین که پروژه "روسیه واقعی" موسسه طراحی عمومی در فوما را ارائه کرد. ما چندین مطلب را با رادی ایوانوویچ ایلکایف، مدیر علمی مرکز فدرال هسته ای روسیه انجام دادیم. یوری پیوواروف، مدیر INION، اغلب به ما نظر می دهد.

اما، از طرف دیگر، ما البته ماهنامه هستیم و عملاً به «موضوعات موضوعی» پاسخ نمی دهیم. ما یک بخش "نامه ها" داریم که به طور کلی مربوط به قرن گذشته است، نه وبلاگ ها، بلکه نامه هایی به سردبیر. قبل از بحران، صفحات ادبی نسبتاً بزرگی داشتیم، اما اکنون مجبور شده‌ایم حجم مجله را کم کنیم و فقط شعر و بعد فقط یک شماره در هر نوبت باقی بگذاریم.

ارتدکس شاعران داری تایپ می کنی؟

ما با شعر سخت برخورد می کنیم. برای اینکه از شر همه شاعران دیوانه خلاص شویم (و این مشکل هر تحریریه ای است) با دنیای نو موافقت کردیم. بخش "Strophes" ما توسط ویراستار بخش شعر، پاول کریوچکوف، اداره می شود. لذا همه شاعران را به دنیای جدید" حتی یکی از دوستان از من برای مادرشوهرش خواست، من می گویم: مادرشوهر مقدس است، اما فقط از طریق "دنیای جدید".

فرهنگی مسدود کردن در تو قضاوت کردن توسط همه چیز بسیار اشباع شده

- بله، زیرا مسیحیت نیز به عنوان یک پدیده فرهنگ ساز جالب است. درباره نقاشی و سینما زیاد می نویسیم.

اینجا در مورد سنگ- موسیقی من اخیرا دید مقاله و تعجب کرد: واقعا این جالبه با امتیاز بینایی فرهنگ یا آن ها بیشتر ارتدکس؟

- در اینجا دو نکته وجود دارد. اولی خود موضوع است. مطمئناً برای همه جالب نیست. مثلا من زیاد علاقه ای ندارم. اما شیوه گفتگوی انتخاب شده - از طریق مردم و اساس خلاقیت - به ما امکان می دهد این موضوع را به روشی مسیحی درک کنیم. دوم ارائه موضوع و نویسندگان است. به عنوان مثال، متون ژورینسکایا، زبان شناس معروف. مقاله او را در مورد Tsoi بخوانید - از آن لذت ببرید. و این فقط مربوط به تسوی نیست. ما در تحریریه بحث هایی داشتیم که آیا می توان متنی به این بزرگی را منتشر کرد که برای خیلی ها پیچیده بود؟ بعد گفتم که اولاً این پاسخ ما به همه کسانی است که می گویند ما پاپ و زرق و برق هستیم. بگذار حداقل تا آخر بخوانند. و ثانیاً، اگر متون نویسندگان واقعی را بگیریم (به قول داستایوفسکی در مورد خودش: یک نویسنده)، اینها متون خودکفا هستند. بنابراین، برای من، متن ژورینسکایا در مورد تسوی نه تنها به دلیل تسویی جالب است، بلکه به دلیل اینکه یک اثر فکری سطح بالا است، اشارات شگفت انگیزی وجود دارد: او ناگهان مشابهی با آخماتووا یا با تصویری باستانی از یک موسیقیدان پیدا می کند. به هر حال، این مارینا آندریونا بود که فرموله کرد که مجله ای که خود را ارتدوکس می نامد باید مسیح محور باشد. و لازم نیست کلمه "مسیح" را در هر سطر تکرار کنید. این گفتگو در مورد چیزهای اصلی است، در مورد راه انسان به خدا. و موسیقی راک نیز می تواند دلیلی برای چنین گفتگویی باشد.

شما آنها گفتند چی نه متمرکز کردن در مشکلات کلیسا زندگی الف چرا، پس از همه این همان، شاید، نگرانی مردم شک دارند؟

- زیرا این موضوع حساسی است و اغلب روزنامه نگاران آن را اشتباه تفسیر می کنند. بیایید در مورد پناهگاه در Bogolyubovo بگوییم - به یاد دارید چنین داستانی وجود داشت؟ ما چیزی در مورد آن ننوشتیم. چرا؟ چون من کاملاً می فهمم که اولاً دروغ های زیادی نوشته و نشان داده شده است و ثانیاً برای یک پناهگاه مشکل دار ده ها مورد خوب داریم که هیچکس در مورد آنها چیزی نمی گوید و ما در مورد این پناهگاه ها می نویسیم. یا امروز در مورد ادغام فرضی کلیسا با دولت زیاد می نویسند. اما کم و بیش فرد تحصیل کردهدرک می کند که کلیسای روسیه، در طول تاریخ وجود خود، هرگز به اندازه امروز آزاد از دولت نبوده است. علاوه بر این، اگر دوست دارید، عصب زندگی کلیسا در روابط با دولت نیست. اما در رابطه بین چوپان و گله اش. آنچه که یک شخص در کلیسا به دست می آورد، آیا ارتباط بین موعظه ای را که شنیده است و زندگی خود را می بیند، آیا او متفاوت می شود یا نه... این همان چیزی است که تمام تغییراتی که در زندگی کلیسا در سال های اخیر رخ داده است، هدفشان این است کلیسا تلاش می‌کند تا به مردم نزدیک‌تر شود، بنابراین، اسقف‌های جدید ایجاد می‌شوند، کلیساهای جدید ساخته می‌شوند... اگر 300 کلیسا یا بیشتر در یک اسقف وجود داشته باشد، اولاً، فقط چند سال دیگر اسقف می‌تواند یک بار از آنها بازدید کند. و ثانیاً، به نظر می رسد انگیزه ای برای ایجاد محله های جدید وجود ندارد. و یک اسقف چقدر می تواند در چنین شرایطی زندگی اسقف خود را بداند؟ همچنین باید کشیش های بیشتری وجود داشته باشد. مردم گاهی می گویند: ما به معبد می آییم، اما تعطیل است. البته، اگر فقط یک کشیش در یک کلیسا باشد، او نمی تواند 24 ساعته در آنجا حضور داشته باشد. یا چرا یک نفر در مسکو یک ساعت در صف اعتراف می ایستد و بعد دو دقیقه اعتراف می کند؟ کلیساها و کشیش های کافی وجود ندارد. به همین دلیل است که پدرسالار بر تغییرات خاص اصرار دارد. بنابراین، امروزه تلفن های همراه راهب ها در تابلوهای اطلاعات بسیاری از کلیساها ظاهر شده است. ما حتی اسقف هایی داریم که تلفن های همراه خود را با اعضای کلیسا به اشتراک می گذارند.

درباره این- که شما داری مینویسی

- حتما.

بخور آیا y" توماس" چشم انداز بیشتر رشد گردش، مخاطب؟

با کمی تلاش و منابع، به راحتی می توانم تیراژ 50 هزار را ببینم. یعنی محتوایی که الان می گویند ممکن است مورد تقاضا باشد Oتعداد بیشتری از مردم مشکل این است که ما عملا بودجه ای برای توسعه یا تبلیغات نداریم و هر شماره را با کسری منتشر می کنیم. خیرین ما کمک می کنند. مجله به طور عمده به فروش می رسد شهرهای بزرگ- مسکو، سن پترزبورگ، یکاترینبورگ، نووسیبیرسک، منظورم خرده فروشی سکولار است. برای استان خیلی گران است - 100 روبل هزینه دارد. اما من هیچ افزایش چشمگیری در تیراژ نمی بینم، مگر اینکه شما شروع به چاپ پاسخ به سوالات کنید، مثلاً برای ازدواج به چه کسی دعا کنید. آیا می دانید دو موفقیت انتشار کتاب ارتدکس در دهه نود چه بود؟ کتاب های «چگونه در گورستان رفتار کنیم» و «وقتی بچه ها مریض هستند». همه چیز جارو شد، یک تیراژ پس از دیگری. می توان این مسیر را طی کرد، اما چنین نشریه ای چه نقشی خواهد داشت؟

چی موفق شد رسیدن به " فوما" برای این 15 تا سالها، چگونه شما آیا شما فکر می کنید؟

- مجموعه ای از کلیشه های نادرست درباره کلیسا وجود دارد، و برخی از آنها در حال از بین رفتن هستند، شاید بدون مشارکت توماس و سایر رسانه ها نباشد. مثلاً اینکه کلیسا مادربزرگ های قدیمی است و مسیحیت ضد روشنفکری است. ما این کلیشه را از اتحاد جماهیر شوروی آوردیم، و اگر روشنفکران واقعی همیشه می‌دانستند که اینطور نیست، مردم عادی معتقد بودند که این خرافه است، دروغ است. سپس کلیشه ای در مورد موفقیت و شکست. چرا کارآفرینان و اقتصاددانان را منتشر کردیم؟ برای اینکه آنها صحبت کنند. زیرا در کشور ما، ماکس وبر که به شکلی خاص تفسیر می شود، هنوز بسیاری را مجبور می کند که بگویند ارتدکس مانع توسعه اقتصاد می شود، که البته مزخرف است.

خوب، از نظر خود مجله، چیزی که ما مطمئناً به آن رسیده ایم، شناخت در محیط های خاص است. ما همیشه فهمیده‌ایم که این مجله نه برای همه، بلکه در درجه اول برای افراد تحصیلکرده است، اما در اصل، این مجله مشهورترین رسانه چاپی ارتدکس امروزی است.

اکنون، در آغاز روزه، بسیاری از افراد کلیسا یکی از هفت آیین مقدس کلیسا را ​​آغاز می کنند - مراسم آیین مسح یا Unction. با این حال، مقدس Unction به خوبی برای حلقه گسترده ای از مردم شناخته شده نیست. به همین دلیل است که عجیب ترین پیش داوری ها و باورهای غلط با آن همراه است.

کی ساکت میشی؟ - به پسر سه ساله ام فکر کردم. خوشبختانه او ساکت نشد

آن روز، بلافاصله پس از مراجعه به کلینیک، قصد داشتم خانواده‌ام را به خانه ببرم و سپس به تنهایی به تجارت بروم تا بتوانم به تنهایی در فکر ناامیدی خود باشم. با این حال، کوچکترین پسر سه ساله ام با من تگ شد. در اینجا ما چنین برون گرا را در خانواده ای پیدا کرده ایم که بقیه افراد درون گرا هستند! او تمام سفر را در صندلی عقب به غر زدن گذراند، [...]

یک سوال مهم: نظر پدران کلیسا در مورد شوونیسم مردانه چیست؟

«بابا احمق است نه به این دلیل که احمق است. اما چون زن است.» در فرهنگ زبانی ما چنین جملاتی وجود دارد که برای زنان تحقیرآمیز است. هنگام توجیه چنین شوونیسم مردانه، حامیان آن اغلب به شیوه سنتی جامعه مردسالار و حتی به آموزه های کلیسا اشاره می کنند. ما تصمیم گرفتیم سه قول از این دست را در نظر بگیریم و ببینیم پدران مقدس کلیسا با توجه به آنچه در آن بیان شده است، در واقع چه گفته اند...

"این ترسناک بود که بدانم دقیقاً از چه خواهم مرد" - چگونه زندگی می تواند در یک روز وارونه شود

بیا بریم بیرون کاترینا بوریسوونا، درمانگر، چشم درشت و خندان، آشکارا ناراحت بود. از اتاق بیرون رفتیم توی راهرو. فکر کردم: «اما نه در یک اتاق کوچک. همیشه به نظرم می رسید که بدترین اخبار در یک اتاق کوچک گفته می شود. کاترینا بوریسوونا در اتاق پرستار را هل داد. اه... اتاق کوچیک. - تو هپاتیت داری نستیا. این یک هدیه برای [...]

همه مردم برابرند، اما مردان برابرترند؟ حقوق زنان در کلیسا

در آلمان تعبیری در مورد نقش اجتماعی زن در یک جامعه محافظه کار وجود دارد: "سه سی" - مهربانتر، کوچه، کلیسا (آلمانی - کودکان، آشپزخانه، کلیسا). بیایید بفهمیم که آیا چنین تشبیهی در ارتدکس وجود دارد، فقط با "سه D" - "Domostroy"، تبعیض، زن خانه دار. اسپویلر: نه

پیروزی ارتدکس: چه چیزی را باور داریم؟

در 17 مارس ما پیروزی ارتدکس را جشن می گیریم - و مردم اغلب از این عبارت بسیار آزرده خاطر می شوند. گروه خاصی از مردم اعلام می کنند که در حال اعلام حقیقت نهایی و در نهایت مهم در مورد واقعیت هستند. و هر کس با او مخالفت کند در اشتباه است. خیلی مغرور نیست؟

شهید بزرگوار آنتیپاس (کریلوف)

در 27 فوریه 1938، ترویکای NKVD در منطقه مسکو، پدر آنتیپا را به اعدام محکوم کرد. پس از صدور حکم، او را به زندان تاگانسکایا در مسکو منتقل کردند و در آنجا یک عکاس زندان از او برای جلاد عکس گرفت. هیرومونک آنتیپاس (کیریلوف) در 7 مارس 1938 تیراندازی شد و در یک گور دسته جمعی ناشناخته در زمین تمرین بوتوو در نزدیکی مسکو به خاک سپرده شد.