صفحه اصلی / طلسم / زندگی مقدسین. معنی شغل طولانی رنج در درخت دایره المعارف ارتدکس از شغل طولانی رنج کشیده مقدس

زندگی مقدسین. معنی شغل طولانی رنج در درخت دایره المعارف ارتدکس از شغل طولانی رنج کشیده مقدس

نام شخص در هنگام غسل تعمید و به ویژه هنگام ورود به مسیر خدمت به خدا، زندگی او را با زندگی کسانی که این نام را نیز یدک می کشند و توسط کلیسا مورد احترام قرار می گیرند پیوند می دهد، گاهی اوقات جهت آن را تعیین می کند و به عنوان یک چراغ راهنما عمل می کند. و در روز یادبود سنت ایوب مسکو - 5/18 آوریل - تصمیم گرفتیم داستان ایوب طولانی رنج عهد عتیق را به یاد بیاوریم. شاهکار او نه تنها صبر مداوم با غم ها و عذاب ها را می آموزد. این کتاب عهد عتیق توسط پدران کلیسا تفسیر آموزشی می شود و ما مسیحیان باید این را به خاطر بسپاریم و بدانیم. ایوب یکی از تصاویری است که تاریخ بشریت را در یک کل واحد در هم می آمیزد.

پس چرا خداوند ایوب را امتحان می کند، او می خواهد او را به چه چیزی هدایت کند؟ پیامدهای آموزشی این داستان عهد عتیق چیست؟ تناقضات آن چگونه توضیح داده می شود؟ ما در این مورد با پیتر مالکوف الهیات صحبت می کنیم.

- پدران مقدس در مورد زندگی ایوب رنج کشیده به عنوان نمونه ای آموزنده برای همه ما نوشتند. اما آیا فقط کتاب ایوب عهد عتیق است که تحمل غم و اندوه را به بیمار می آموزد؟ یا این داستان معنای دیگری دارد؟ به عنوان مثال، سنت آمبروز میلانی نوشت: "هیچ کس خدا را بیشتر از ایوب دوست نداشت".

- البته مکتب تقوا برای کسانی است که در هستند. اما این تنها دلیل اهمیت آن برای ما مسیحیان نیست. و نقل قولی که به یاد آوردید کمی متفاوت به نظر می رسد. سنت آمبروز میلان می گوید: «هیچ کس دوست نداشت مسیح بیشتر از ایوب." این همان زاویه ای است که ما باید این داستان را از آن درک کنیم.

ایوب، از طریق رنج خود، مسیح را، قربانی او بر روی صلیب، از پیش نشان می دهد. و به شما یادآوری کنم که او در دوران پیش از عهد عتیق - قبل از موسی - زندگی می کرد: ایوب یکی از فرزندان عیسو بود و چندین نسل پس از ابراهیم زندگی کرد. و تاریخ پیش از شریعت ایوب (یعنی قبل از شریعت که موسی در کوه سینا دریافت کرد) مرد باستانیبه ملاقات آینده با مسیح و درک معنای رنج مسیح که در تجسم آشکار خواهد شد.

داستان ایوب یکی از داستان‌های عهد عتیق است که به انسان عهد عتیق می‌آموزد که چه کسی باید انتظار داشته باشد، چه کسی باید به او امیدوار باشد - خدا، چه کسی انسان خواهد شد و چگونه انسان برای جهان رنج خواهد برد و جهان را از طریق رنج خود نجات خواهد داد.

عهد عتیق، طبق اعتقاد همه پدران مقدس باستان، کتابی است که عمدتاً درباره مسیح است.

به طور کلی، عهد عتیق، طبق اعتقاد همه پدران مقدس باستان، کتابی است که عمدتاً درباره مسیح است. این داستان رستگاری نسل بشر و راه بشریت برای ملاقات با خدایی است که انسان شد. و عهد عتیق مملو از نمونه های اولیه (به یونانی - انواع) از آمدن مسیح و نجاتی که توسط او انجام شده است در نظر گرفته می شود. سنت جان کریزوستوم می گوید که عهد عتیق یک طرح است، یک طرح زغال چوب، که سپس با رنگ های واقعیت عهد جدید از آمدن مسیح به جهان نقاشی می شود. برخی از مفسران باستانی عهد جدید را به سایه ای تشبیه می کنند که در گذشته عهد عتیق انداخته شده است. این سایه از کلیسای مسیح می آید. فقط یک ساختمان کلیسا را ​​تصور کنید، معبد مسیحیدر یک روز آفتابی روشن اما ما به آن پشت کرده ایم و فقط سایه این ساختمان را می بینیم، خود آن را نمی بینیم. با این حال، از سایه آن می توان حدس زد که این یک معبد است. ما حتی می توانیم طرح کلی یک صلیب را روی گنبد آن مشخص کنیم. اما ما هنوز رنگ دیوارهای آن، یا محل درها و بازشوهای پنجره را نمی‌بینیم، نسبت دقیق آن را نمی‌دانیم: فقط یک سایه خاکستری روی زمین نزدیک ماست...

و به روشی مشابه تاریخ عهد عتیق درک می شود - به عنوان پر از نمونه های اولیه عهد جدید. بر فراز عهد عتیق، به گذشته، سایه کلیسای مسیح، همانطور که بود، می افتد، که در آن رستگاری مورد انتظار مردم عهد عتیق در آینده تحقق خواهد یافت. خورشید که به لطف آن این سایه برمی خیزد، نمادی از خود مسیح است که «خورشید حقیقت» است، همانطور که ملاکی نبی درباره او پیشگویی می کند (مالکی 4: 2). چنین سایه‌هایی از واقعیت‌های مختلف عهد جدید، که به تاریخ بازگردانده شده‌اند، توسط قدیسین، انبیا و نیاکان باستان دیده شده است. یکی از این شواهد که در آن صلیب مسیح به وضوح آشکار می شود - سایه این صلیب که در دوران باستان افکنده شده است - داستان ایوب است. تکرار می‌کنم: ایوب از طریق رنج‌های خود، رنج مسیح را بر روی صلیب پیش‌بینی می‌کند.

ایوب پس از تحمل رنج، خداوند را می بیند - خداوند خود را به عنوان خدای متجسد به او نشان می دهد.

علاوه بر این، فکر سنت امبروزوس که هیچ کس مسیح را بیشتر از ایوب دوست نداشت، پایان این داستان را به واقعیت تبدیل می کند: در پایان مسیر رنج ایوب، خداوند خود را دقیقاً به عنوان منجی آینده بر او نشان می دهد. و سخنان ایوب: «از تو با گوش شنیدم. اکنون چشمان من تو را می بینند.» - بر اساس اعتقاد هر دو سنت آمبروز میلان، و ژروم از استریدون، و شماس المپیودور اسکندریه، دقیقاً با این واقعیت توضیح داده می شود که خداوند خود را به عنوان خدای مجسم به ایوب نشان می دهد. البته، او هنوز به عنوان خدا که قبلاً مجسم شده است، نزد ایوب نیامده است. حقیقت تجسم قرنها بعد محقق خواهد شد. اما از نظر نبوی، ایوب دقیقاً مسیح آینده را می بیند و پیش بینی می کند. چهره خدا را می بیند که انسان شده است.

به همین دلیل است که مفسران قدیم از معنای مسیحی این کتاب صحبت می کنند. و آنها می نویسند که ایوب، در نتیجه رنج او، دانش جدید و کاملی در مورد خدا یافت - دانش در مورد او به عنوان حکمت خدا، در مورد پسر خدا، تجسد و تبدیل شدن به انسان.

- در کلماتی که ایوب در مورد خدا گفته است، سپاسگزاری از غم و اندوه فرستاده شده است، اما "مبارزه با خدا"، سرزنش ها و زمزمه ها علیه خدا نیز وجود دارد - بالاخره ایوب روز تولد و حتی روز خود را نفرین می کند. از تصور او چگونه می توان چنین تناقضی را درک کرد؟

- این سوال توسط بسیاری از مفسران مطرح شده است. به طور کلی، کتاب ایوب یکی از دشوارترین کتاب ها است. و بسیاری از مفسران مدرن دیدگاه خود را از معنای این کتاب ارائه می دهند که با مفهوم پدری متفاوت است. بنابراین، در تفسیر کاتولیک مدرن، گاهی حتی از ایوب به عنوان یک مرد مغرور یاد می شود (برای مثال، پیر دومولن در این باره می نویسد). ظاهراً ایوب به دلیل گناه به عدالت خود افتخار می کند، اما او خدا را سرزنش می کند زیرا خدا ناعادلانه غم و اندوه را برای او می فرستد، چنین شخص شگفت انگیزی. و از دیدگاه برخی از مفسران کاتولیک، توبه ای که ایوب در پایان این داستان می آورد، توبه برای غرور است.

البته مفسران ارتدکس معنای تجربیات و سرزنش های ایوب خطاب به خدا را کاملاً اشتباه می دانند. فراموش نکنیم که قبلاً گفتیم: هیچ کس خداوند را بیشتر از ایوب دوست نداشت. سرزنش های او سرزنش های کسی است که صمیمانه پروردگار را دوست دارد، اما به دلایلی عشق متقابل را ملاقات نمی کند یا نمی بیند. ایوب از عشق به خدا می سوزد - می توان احساس او را با احساس یک فرد عاشق مقایسه کرد، اما به نظر می رسد که خداوند به هیچ وجه به عشق او پاسخ نمی دهد. پس این سخنان نه از نفرت، نه از بدخواهی، بلکه از عشق نافرجام است. همانطور که مفسر روسی قرن نوزدهم الکساندر ماتویویچ بخاروف به درستی در این مورد نوشت، "در سخنرانی های ایوب همیشه عشق گفته می شد ، اما عشق را تجلیل نمی کرد ، بلکه از معشوق نسبت به خودش حیران و شکایت می کرد."

در مورد نفرین روز تولد و لقاح... معمولاً مفسران کلیسای باستانی می گویند که ایوب نه روز تولد و تولد شخصی و خاص خود، بلکه روز تولد و لقاح هر فردی را که در یک زمین افتاده و گناهکار زندگی می کند نفرین می کند. جهان ایوب آرزوی کمال ارتباط با خدا، حضور خدا، کمال وحدت با خدا را دارد و می بیند و می فهمد که در دنیای سقوط کرده این امر غیرممکن می شود. زیرا دنیا در گناه است و مردم مرتکب گناه می شوند. و آن حالت سعادت بهشتی به عنوان ارتباط کامل با خدا، که آدم و حوا در آن بودند، پس از سقوط دیگر وجود ندارد. ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که ما آن را گناه اصلی می نامیم که بر کل نسل بشر مسلط است. و گناه اصلی، طبق آموزه های کلیسا، دقیقاً از طریق تولد فیزیولوژیکی پرشور، از طریق تصور یک شخص منتقل می شود. وراثت سقوط مرتبط با لقاح و تولد، که انسان را از خدا جدا می کند، که موانعی بین خدا و انسان ایجاد می کند، همان چیزی است که ایوب نفرین می کند. اگرچه، البته، ایوب قبل از هر چیز غمگین است که خداوند او را از ارتباط شخصاً با خود محروم می کند.

اما ایوب نیز دیدگاه نادرستی دارد که پدران مقدس درباره آن صحبت می کنند. و به راستی که ایوب برای او توبه را به سوی خداوند می آورد. واقعیت این است که ایوب به اشتباه معتقد است که عامل رنج او، منشأ رنج او، خداست. به نظر او تمام بدبختی ها، همه عذاب هایی که برایش می آید از طرف خداست. به یاد بیاورید که ایوب وقتی همسرش را به کفرگویی به خدا دعوت می کند، چه جوابی می دهد. ایوب می گوید: «آیا بدی را از خدا نپذیریم؟» این یک اشتباه بزرگ است، زیرا هیچ چیز بد، بد یا بدی از جانب خدا نمی آید. خداوند فقط شر را مجاز می داند، اما شر و وسوسه از شیطان می آید.

این مهمترین موضوعی است که مستقیماً به علل واقعی رنج ایوب و ابزار این رنج مربوط می شود که - هر چند متناقض به نظر برسد - شیطان ناخواسته در دستان خدا قرار می گیرد. اگر متن فصل اول کتاب ایوب را با دقت بخوانیم متوجه یک نکته بسیار عجیب خواهیم شد: وقتی شیطان نزد خدا می آید، خداوند اولین کسی است که به شیطان در مورد ایوب می گوید که او مقدس و بی عیب است: به بنده من توجه کردی؟ به نظر می رسد که خداوند شیطان را به سمت آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد سوق می دهد. آنچه را که در حال رخ دادن است، می توان به خاطر این تعبیر، «تحریک الهی» نامید. چون خود خدا شیطان را به این ایده سوق می دهد که ایوب باید وسوسه شود، ما باید سعی کنیم او را نابود کنیم. اما خود این وسوسه ها البته نه از سوی خدا، بلکه توسط شیطان انجام خواهد شد.

چرا باید وسوسه شود؟

– پاسخ به این سوال: چرا ایوب باید وسوسه شود؟ - ارتباط مستقیمی با پاسخ به این سوال دارد: چرا ایوب رنج می برد؟ ایوب برای رسیدن به کمال معنوی نیاز به رنج و عذاب دارد. برای اینکه شخصاً لیاقت ملاقات با خدا را داشته باشیم. ایوب همانطور که خودش می گوید قبلاً فقط در مورد خدا شنیده بود ، اما با تحمل رنج ، قبلاً خدا را می بیند. او خدا را می بیند که می آید تا در جهان تجسم یابد. خدا به ایوب نیاز دارد که نه تنها پرهیزگار بماند، فرد مهربان، مؤمنان به خالق واقعی. خدا خیلی بیشتر از ایوب نیاز دارد... ما می دانیم که ایوب قبل از شروع رنج خود به خدای واقعی ایمان داشت، او برای پسرانش قربانی می کرد و در خارج از خانواده کاهن کشیشی بود، مانند ملکیصدق از کتاب پیدایش. او نه به طایفه هارون تعلق دارد، نه حتی به قوم یهود تعلق دارد و با این حال، ایوب با زندگی در یک محیط بت پرست، حقیقت را مرتکب می شود. خدمت کشیشیخدایا او کاهن خدای متعال، خدای بهشت ​​است. اما او توانایی بیشتری دارد. و خداوند توانایی های بالقوه هر شخص را می بیند که تا چه حد می تواند به قداست دست یابد. در ایوب این میزان بسیار زیاد است. و خداوند رنج و وسوسه را به او اجازه می دهد، تا از طریق این رنج ها و وسوسه ها به نهایت کمال برسد - نهایت کمال، که فرصت ملاقات شخصی با خدا، دستیابی به اوج تقدس، نبوت را برای او باز می کند. ، برای درک حقیقت آشکار شده. به هر حال، با رنج انسان بهبود می یابد...

رنج ایوب نوعی مزاحم است. و بنابراین خداوند شیطان را به وسوسه می کشاند

رنج ایوب نوعی مزاحم است. و بنابراین خداوند شیطان را به وسوسه می کشاند. شیطان ناخواسته ابزاری در دستان خدا می شود تا ایوب به کمالات بیشتری دست یابد.

اتفاقاً همه اینها مستقیماً با سؤال از علل و اوضاع و احوال عمل در عالم شر ارتباط دارد. خداوند اغلب شر را به خیر تبدیل می کند. و حتی حداکثر شر اخلاقی، او شر نهایی را مجبور می کند تا به عنوان ابزاری برای پیروزی حقیقت کامل، تقدس کامل عمل کند. مثلاً مرگ بر صلیب خداوند عیسی مسیح. به نظر می رسد که پیروزی نهایی شر: جهان، به تحریک شیطان، خدای خود را می کشد. اما از این طریق، جهان نجات می یابد و شر به پیروزی نجات کل جهان تبدیل می شود، کل نژاد بشر در مسیح، که دوباره برخاست و کل نژاد بشر را با خون خود رستگار کرد. در کتاب ایوب هم همینطور است. رنج ناعادلانه، عذاب ناعادلانه، که به نظر می رسد، هیچ مبنایی ندارد، زیرا ایوب مقدس، عادل است، او تا آنجا که ممکن است در دوران پیش از مسیحیت برای شخصی که هنوز رستگار نشده است، به نهایت کمال می رسد. و پس از اینکه خود را پیدا کرد و از طریق رنج نشاط‌آور برای این امر آماده شد، ملاقات مستقیم با خالق خود را دریافت کرد. او با خدا رو در رو ارتباط برقرار می کند. پس رنج ایوب رنج است Oجویدن

- بسیاری رنج را جزا می دانند و از این منظر این سوال را مطرح می کنند که چرا افراد صالح رنج می برند در حالی که غیر خدا در رضایت و شادی زندگی می کنند؟

- البته در سخنان دوستان ایوب که می گویند خداوند برای انسان رنج می فرستد تا برخی از گناهان او را اصلاح کند، حقیقتی وجود دارد. ضرب المثلی معروف است که می گوید: «تا رعد و برق نرسد، انسان از خود عبور نمی کند». این دقیقاً همان چیزی است که او در مورد آن صحبت می کند. کسی که نمی‌خواهد به خود بیاید، نمی‌خواهد بر گناه خود غلبه کند، نمی‌خواهد زندگی اخلاقی را شروع کند، گاهی از طریق رنج، با بدبختی‌هایی که در او اتفاق می‌افتد، خداوند او را به هوش می‌آورد. زندگی چنین شخصی تنها در هنگام رنج می تواند به کلیسا بیاید، زیرا احساس می کند که نمی تواند به تنهایی با مشکلات کنار بیاید. و سپس او می تواند زندگی خود را تغییر دهد - مسیحی شود. و به این معنا، رنج نوعی عذاب الهی است. اما این مجازاتی نیست که شخص را به دلیل نفرت الهی به عذاب محکوم کند، بلکه مجازات عشق است، در تصویر کتاب مقدس: هر کسی را که خدا دوست دارد، مجازات می کند - به خاطر اصلاح و توبه گناهکار. در عین حال، خداوند هیچ کس را بیش از توان او صلیب نمی فرستد. این هم موضوع مهمی است. و اگر در مورد ایوب صحبت کنیم، او نیز مانند هر شخص دیگری احتمالاً حد معینی از صلابت و شکیبایی داشت و اگر از آن عبور می شد، در برابر رنج مقاومت نمی کرد. و خداوند فعالیت خصمانه شیطان علیه ایوب را به شرایط خاصی محدود می کند. و شرایط شدید در اینجا باقی می ماند: "فقط روح او را نجات دهید" - یعنی جان او را نگیرید. و علاوه بر این، حواس او را نگیرید. زیرا اگر ایوب عقل خود را از دست بدهد، ممکن است در جنون خود شروع به زمزمه کردن علیه خدا با نفرت و دشمنی کند. این شرط را هم خداوند در اینجا برای شیطان گذاشته است.

همانطور که می بینیم، خداوند به شیطان اجازه می دهد که علیه انسان عمل کند، اما او این فعالیت را محدود می کند تا صلیب که در رنج خود حمل می کنیم از قدرت واقعی ما فراتر نرود.

اما بیایید به موضوع رنج به عنوان مجازات برگردیم. چنین مجازاتی می تواند برای برخی افراد برای تذکر فرستاده شود. و ما باید صادقانه در این مورد صحبت کنیم و صادقانه آن را درک کنیم. برای بسیاری، غم و اندوه پاسخی است به گناهانشان، به دشمنی آنها با خدا.

با این حال، همانطور که قبلاً گفتم، برای صالحان، رنج فرصتی است برای صعود به سطح معنوی بالاتر. همانطور که فلز سندان با ضربات چکش نرم می‌شود و قوی‌تر و باکیفیت‌تر می‌شود، انسان صالح نیز با تحمل رنج و تحمل صلیب با فروتنی و عشق به خدا، به درجات جدید و جدیدی از کمال صعود می‌کند. رنج ایوب منجر به ملاقات شخصی با خدا شد، به گفتگوی که بین خدا و او انجام شد.

- این گفتگو بین ایوب و خدا گیج کننده است: خدا به سؤالات ایوب پاسخ نمی دهد، بلکه خودش آنها را می پرسد. چرا؟ و چرا او دلیل واقعی رنج خود را برای ایوب آشکار نمی کند؟

- نه، در واقع، خدا به طور مستقیم و واضح دلیل واقعی رنج ایوب را آشکار می کند. و در اینجا باید این را در نظر داشته باشیم. امروزه ما اغلب کتاب ایوب را طبق متن ترجمه روسی سینودی قرن 19 می خوانیم. اما اجداد ما هم می دانستند متن اسلاو کلیسا، ترجمه از اصل یونانی Septuagint. این یک ترجمه باستانی عهد عتیق است، بسیار معتبر برای کلیسا، که در قرن سوم قبل از میلاد شناخته شده بود. این دقیقاً مورد استفاده پدران مقدس یونانی - مفسران کتاب ایوب بود. ترجمه روسی برگرفته از متن ماسوریتی یهودی است که در شکل نهایی آن به طور قابل توجهی متأخرتر است و قدمت آن به هزاره اول پس از میلاد مسیح می رسد. این دو متن در بسیاری از جزئیات با یکدیگر تفاوت دارند. هنگامی که پدران مقدس بیزانسی باستان کتاب ایوب را تفسیر می کردند، متن یونانی را می خواندند که از نظر معنی با متن اسلاو کلیسای ما مطابقت دارد. و اگر آنچه را که خدا در پایان مکالمه با ایوب می‌گوید از یونانی به روسی ترجمه کنیم (این فکر در کتاب مقدس اسلاوی ما نیز وجود دارد) به این صورت خواهد بود: "تعریف من را تحریف نکنید. آیا واقعاً فکر می‌کنی که من با تو به هدف دیگری غیر از اینکه عادل شوی، رفتار کردم؟» در اینجا معنای رنج ایوب مستقیماً توضیح داده می شود: هر آنچه برای او اتفاق افتاد توسط خدا به ایوب اجازه داده شد تا او "عادل" ظاهر شود (به روسی). ترجمه سینودیاین آیه از نظر معنایی کاملاً متفاوت است).

"اثبات درستکاری" به چه معناست؟ اول از همه، برای تربیت مردم. اول، زیرا داستان رنج ایوب به ما می آموزد که چگونه اندوه را تحمل کنیم. اما او نه تنها این را به ما می آموزد. ایوب نوعی مسیح است. عدالت ایوب نوعی از عدالت مسیح است. و رنج ایوب مقدس، عادل و بی گناه نمونه اولیه رنج مسیح است. از مثال ایوب معنای صلیب مسیح را می آموزیم. و بالاخره این مصداق آن است که تنها کسانی که از این مصائب معتدل شده اند، شایسته لقای خداوند خواهند بود که زندگی مقدس و فروتنانه داشته باشند و رنج و اندوه را مقدس و پرهیزگارانه تحمل کنند. بنابراین خدا در اینجا مستقیماً برای ایوب توضیح می دهد که چه اتفاقی برای او افتاده است.

در مورد سؤالاتی که خداوند از ایوب می پرسد... خداوند اینگونه به ایوب دستور می دهد. خداوند با پرسش های خود نشان می دهد که جهان را اسرارآمیز، عاقلانه، زیبا ترتیب داده است و برای انسان غیرممکن است که در تمام این بزرگترین اسرار نقشه الهی برای جهان رخنه کند. همه اینها مستقیماً ایوب (و با او، ما) را به مضمون حکمت خدا سوق می دهد که همه چیز به وسیله آن و مطابق با آن آفریده شده است. و حکمت هیپوستاتیک خدا، مسیح قبل از تجسم او است، همانطور که او خود را در عهد عتیق به مردم نشان داد. «من، حکمت... من نصیحت و حقیقت دارم. من ذهن هستم، من قوت دارم» (حکمت 8، 12، 14). و در اینجا - در این گفتار خداوند خطاب به ایوب - دقیقاً طبق افکار مفسران باستانی ، اشاره ای به مسیح در حال آمدن وجود دارد ، زیرا حکمت مجسم ، که همه چیز را ترتیب داد ، همه چیز را برای خیر و صلاح انسان آماده کرد. جهان و کسی که خود انسان را از طریق صلیب و رستاخیز نجات خواهد داد. و در اینجا نیز نشانه ای از برنامه حکیمانه و ابدی است که از زمان های بسیار قدیم وجود داشته است - نقشه نجات انسان. زیرا خداوند بدون اینکه جهان را بیافریند با علم پیشین و علم مطلق خود می داند که آدم گناه خواهد کرد و جهان را به گونه ای می آفریند که در این دنیا می توان انسان را نجات داد. او جهان را به گونه ای می آفریند و خود انسان را به گونه ای می آفریند که بتواند در تجسم با ما متحد شود - به خاطر پیروزی بر گناه.

و این سرود زیبایی جهان است که خداوند آن را در صفحات کتاب ایوب می سراید، این سرود بر نظم حکیمانه جهان هستی است - وعده ای پنهان به خود پروردگار عادل وجود دارد که به این امر وارد شود. دنیا و نجاتش بده

علاوه بر این، خداوند در مورد دو حیوان وحشتناک - لویاتان و اسب آبی - به ایوب می گوید. هر دوی این حیوانات تصاویر شیطان هستند. و خداوند به ایوب نشان می دهد که انسان به تنهایی قادر به کنار آمدن با آنها نیست. این سخن از ناتوانی انسان در برابر گناه است که بعد از سقوط بر نسل بشر مسلط است. این که انسان نمی تواند خودش را نجات دهد، به تنهایی نمی تواند به کمال برسد، اما در خدا می تواند این کار را انجام دهد.

فقط در خدا است که انسان کمال، نجات، پیروزی بر گناه را می یابد. و خداوند می فرماید: من حاضرم کمک کنم و همه چیز را کامل و عاقلانه آماده کرده ام تا بتوانی با گناه در من کنار بیای.

خداوند به سؤال ایوب این گونه پاسخ می دهد - با پرسیدن خود او. و بنابراین او راز مسیح و راز نجات از طریق صلیب و پیروزی بر شیطان، بر جهنم را به او می آموزد.

چگونه سنت پدری دلایل رنج ایوب را توضیح می دهد؟

- پدران مقدس باستان، رنج ایوب را هدیه ای دردناک و در عین حال زیبا می دانستند که از جانب خداوند بر او نازل شده بود و او را به کمالات معنوی حتی بیشتر می رساند. Oهمسر با توجه به اندیشه قدیس گریگوری کبیر، به نظر می رسید که خداوند هر آنچه برای فرد رنج می برد به او می گوید: "تو محکوم به تاج گذاری شدی، محکوم شدی که برای همه زیر بهشت ​​تبدیل به شیء شگفتی شوی. قبل از رنج، تو را فقط در گوشه‌ای [از زمین] می‌شناختند، اما پس از رنج، همه دنیا از تو خبر خواهند داشت. سرگینی که در آن نشستی از هر تاج سلطنتی با شکوه تر خواهد بود. تاج‌داران می‌خواهند شما، آثار و بهره‌برداری‌هایتان را ببینند. سرگین تو را بهشت ​​ساختم، آن را برای تقوا کشتم، درختان بهشتی کاشتم... برای این بود که تو را امتحان کردم، نه برای اینکه نابودت کنم، بلکه برای اینکه تاج بگذارم، نه به منظور شرمساری، اما به منظور تجلیل... اگرچه هیچ گناهی در شما وجود ندارد که نیاز به اصلاح داشته باشد، هنوز چیزی در شما وجود دارد که باید افزایش یابد» - یعنی به عظمت معنوی حتی بیشتر منجر شد. و در اینجا چیزی است که سنت جان کریزوستوم در مورد رنج ایوب می نویسد: «پادشاهی که بر تخت نشسته است مانند ایوب درخشان نیست و بر گودال پوسیده نشسته است: پس از تخت سلطنتی مرگ است و پس از این نقطه پوسیده - پادشاهی. از بهشت.»

چرا همسر ایوب سعی کرد او را مجبور به توهین به خدا کند؟ و این زن کیست، چگونه است؟

- بسیاری از پدران باستانی نشان می دهند که وسوسه ایوب در حال افزایش است. اول دارایی خود را از دست می دهد، سپس فرزندان خود را، یک بدبختی با دیگری جایگزین می شود، یک بدبختی کمتر وحشتناک تر. و آخرین وسوسه - از نزدیکترین و شخص عزیزاز شخصی که ایوب ابتدا به او گوش خواهد داد—از همسر محبوبش. و این ظریف ترین وسوسه ایوب است. شیطان البته از طریق همسرش کار می کند. قدیس جان کریزوستوم حتی این ایده را می پذیرد که شیطان می تواند به شکل یک همسر به ایوب ظاهر شود. مثل یه جور روح اما حتی اگر این فرض را نپذیرید، از امر بدیهی گریزی نیست: همسر ایوب، بر خلاف خودش، ایمان قوی به خدا ندارد، او خدا را مقصر رنج شوهرش می داند و متقاعد شده است که خداست. عصبانی است و از ایوب متنفر است. و بر اساس عقاید عهد عتیق، به دشمنان با دشمنی پاسخ داده می شود و به نفرت با نفرت پاسخ داده می شود. زن به شیوه ای پیش از مسیحیت صحبت می کند.

زن ایوب را وسوسه می کند همانطور که حوا یک بار آدم را وسوسه کرد. ایوب امتحان را پشت سر گذاشت - و این اولین قدم به بهشت ​​است

در اینجا نیز تشابهی با چگونگی وسوسه آدم توسط حوا وجود دارد. حوا آدم را به توهین به خدا نخواند، بلکه او را وسوسه کرد که فرمان خدا را زیر پا بگذارد - یعنی اطاعت از خدا را ترک کند. ایوب در برابر وسوسه‌ای که آدم زمانی نمی‌توانست در بهشت ​​مقاومت کند، مقاومت می‌کند. و این گام بسیار مهمی برای ایوب در مسیر ملاقات با خداست.

آدم و حوا در بهشت ​​بدون اینکه توبه کنند و وفادار بمانند خدا را گم کردند و از بهشت ​​رانده شدند. وسوسه ایوب، آن هم از طریق همسرش، که تسلیم آن نمی شود، اولین قدم به سوی بهشت ​​است.

چرا سخنان به ظاهر منصفانه دوستان ایوب برای خدا ناخوشایند بود؟

– چندین دلیل و نکات معنایی مهم وجود دارد. دوستان ایوب البته در نوع خود انسانهای پارسا هستند: او با افراد گناهکار دوست نمی شود. و بسیاری از آنچه آنها گفته اند توسط کلیسا صحیح و معتبر تلقی می شود. غالباً سخنان دوستان در تأیید برخی از حقایق اعتقادی حتی در آثار پدری و کتابهای درسی جزم نقل شده است. و سخنان آنها تا حدی درست است که خداوند گناهکار را به خاطر گناهش مجازات خواهد کرد. اما در مورد ایوب، این سخنان تهمت به صالحان است. به نظر می رسد دوستان نابینا هستند و ایوب را گناهکار می دانند. آنها مطمئن هستند که برای گناهانش، مانند سایر گناهکاران، رنجی برای او فرستاده می شود. اما ایوب عادل و مقدس بود! و خداوند خود در حضور شیطان به این امر گواهی می دهد: «هیچ کس مانند او در زمین نیست، مردی بی عیب، عادل، خداترس که از بدی دوری می کند». دوستان ایوب نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بفهمند که انسان از طریق رنج می‌تواند به کمال معنوی جدیدی دست یابد. این رنج نه تنها برای گناهکاران، بلکه برای صالحان نیز فرستاده می شود. علاوه بر این، آنها به شدت آموزه خدا و درک خدا را منطقی می کنند. آنها فکر می کنند همه چیز را در مورد خدا می دانند زیرا آنها افراد عاقل، با تجربه و جدی هستند.

و این دو نکته - این که دوستان ایوب به طور کلی حقیقت را می گویند، اما در عین حال فقط بخشی از آن را می گویند، و این که رویکردی فوق العاده عقلانی به معرفت خدا دارند - آنها را به نظر می رساند. به قدیس گریگوری دووسلوف، نزدیکتر به بدعت گذاران عهد جدید، که به نظر می رسد دوستان ایوب در اینجا پیشگویی می کنند، فکر کرد. زیرا بدعت گذاران نیز تمام حقیقت را نمی گویند. آنها بخشی از حقیقت را می گیرند و بخشی دیگر را دور می اندازند. یک نمونه کلاسیک بدعت‌های نسطوری و مونوفیزیتیسم است. نسطوریان ادعا می کنند که مسیح یک انسان واقعی است و در این مورد حق با آنهاست، اما فقط باید به آنچه گفته شد اضافه کرد که مسیح نیز خدای واقعی است. مونوفیزیت ها می گویند که مسیح خدای واقعی است، و این درست است، اما فقط باید اضافه کرد که او نیز یک انسان واقعی است، که او دارای ذات انسانی کامل است. اما بدعت گذاران حقیقت را به طور کامل نمی گویند، فقط بخشی از آن را در نظر می گیرند و بخشی دیگر را کنار می گذارند و از این رو بدعت گذار می شوند. و کمال حقیقت این است که مسیح خدای حقیقی و انسان حقیقی است.

و ویژگی دیگر بدعت ها عقل گرایی آنهاست. بنابراین، به عنوان مثال، آریایی های افراطی باستان - Aetius و Eunomius - سعی کردند به طور منطقی به اسرار نفوذ کنند. تثلیث مقدسبا استفاده از برخی نمودارها و نمودارها برای آنها پایان خوبی نداشت...

و چون دوستان ایوب خدا را عقلانی قضاوت می کنند و به اندازه ایوب وفادار نیستند، خداوند سخنان آنها را نمی پذیرد. اما فراموش نکنیم که ایوب به خاطر آنها برای خداوند قربانی خواهد کرد و خدا آنها را به خاطر محبت ایوب و به خاطر شفاعت خود برای آنها در پیشگاه او خواهد بخشید.

بیایید گفتگوی خود را خلاصه کنیم. از زندگی ایوب طولانی رنج چه می توانیم بیاموزیم؟

هرگز نباید فراموش کنیم که خداوند همیشه با ماست

- تحمل استوار غم ها، عشق به مسیح، وفاداری به خدا و امید و ایمان که حتی در وحشتناک ترین شرایط زندگی - با ترک ظاهری خدا که انسان گاهی در زندان، در بیماری، در مرگ ما احساس می کند. عزیزان - خداوند ما را دوست دارد، خداوند در کنار ما است، همیشه آماده است تا به ما کمک کند، ما را دلداری دهد و به ما مزایای بی پایان و بی پایان بدهد. برای برخی - در این زندگی، اما مهمتر از همه - برای همه در زندگی ابدی آینده. ایوب تصویری از رنج و تصویری از امید است که از رنج زاییده می شود.

در روایات مختلف کتاب مقدس از شهید یاد شده است. بنابراین، داستان هایی درباره مرد عادل در یعقوب یافت می شود. اما اطلاعات کاملتر در کتاب مقدس ایوب موجود است.

زندگی یک شهید

کل سرنوشت شخصیت ما در کتاب شرح داده شده است که او مردی بود که از شر دوری می‌کرد، عادل، بی‌عیب و خداترس بود. او سه دختر و هفت پسر دارد. شغل طولانی رنجثروت داشت و خانواده شاد. او توجه خود را به چنین موفقیتی معطوف کرد توجه نزدیکشیطان. او خدا را به تقوای نادرست ایوب متقاعد کرد و گفت که اگر او چنین خانواده و ثروتی نداشت، تا این حد بی گناه نبود. اگر این شادی زمینی را بردارید، می توانید جوهر واقعی این شخص را ببینید. خدا تصمیم گرفت به شیطان این فرصت را بدهد که این را با آزمایش ها و وسوسه های مختلف آزمایش کند. او می خواست از پاکی و بی گناهی ایوب مطمئن شود. همانطور که قرار شد، شیطان یکباره فرزندان و سپس مال را برد. چون دید که آن مرد به خدا فداکار و تزلزل ناپذیر می ماند، رنج و عذاب بیشتری به شکل جذام وحشتناکی که تمام بدنش را پوشانده بود به او اضافه کرد. ایوب رنج کشیده به یک طرد شده تبدیل شد. این او را مجبور به ترک شهر کرد، مرد بدبخت مجبور شد در حالی که در خاک و کود بود، دائماً پوسته ها را با یک خرده از تمام بدنش بتراشد. زن با دیدن اینکه شوهرش چگونه رنج می برد، استدلال کرد که باید به خدا اعتقاد نداشته باشد و از او چشم پوشی کند.

سپس ایوب به عنوان مجازات خواهد مرد. مرد صالح در پاسخ گفت وقتی خداوند به ما شادی می دهد، شادی وارد زندگی ما می شود. ما چنین هدیه ای را می پذیریم، اما به همین ترتیب باید بدبختی هایی را که برای ما فرستاده شده است، بپذیریم. ایوب طاقت فرسا با صبر و حوصله تمام هوای بد را تحمل کرد و با همان قدرت به خدا ایمان آورد. در عین حال حتی افکار شیطانی و سرزنش را نسبت به خالق خود جایز نمی دانست. ایوب دوستان زیادی داشت که با اطلاع از عذاب او، در ابتدا به سادگی با آن فرد فقیر همدردی کردند. با این حال، سپس آنها آمدند و شروع به جستجوی بهانه برای چنین اندوه در گذشته خود کردند. آنها معتقد بودند که انسان باید برای گناهان قبلی عذاب بکشد. آنها شروع کردند به صحبت در مورد گناهان او در برابر خدا و اینکه اکنون باید از اعمال بد خود توبه کند. بالاخره هیچ چیز بدون مجازات نمی ماند. اما قدیس ایوب رنج‌دور در برابر خدا پاک بود و حتی با تجربه چنین عذابی، حرفی نزد. تک کلمهدر جهت او زمزمه می کند او سعی کرد به دوستانش توضیح دهد که هیچ گناهی نداشته و چنین رنجی را تحمل کرده است زیرا خداوند در ذهن خود که برای انسان غیرقابل دسترس است می دهد. خوش شانسیو برای دیگران - آزمایشات. متقاعد کردن آنها ممکن نبود. در پاسخ گفتند که ایوب مجازات خود را غیر مستحق معرفی کرد زیرا سعی در توجیه خود و اثبات بی گناهی خود داشت. پس از چنین گفت وگویی، مرد صالح در نماز از خداوند دلیل بر بی گناهی خود خواست تا دوستانش او را باور کنند.

به زودی خداوند به شکل یک گردباد طوفانی در برابر او ظاهر شد. خداوند درخواست های او را متکبرانه و متکبرانه عنوان کرد زیرا ایوب حساب خواست. خداوند گفت که برای مردم چیزهای زیادی وجود دارد که در آفرینش جهان، خلقت همه موجودات زنده غیرقابل درک است، و میل به کشف دلایل واقعی که چرا برخی از آنها شاد زندگی می کنند، در حالی که دیگران در عذاب زندگی می کنند، وجود دارد. راز سرنوشت متکبرانه است، این به سادگی به یک فرد عادی داده نمی شود.

شفای یک شهید

به زودی، ایوب رنج کشیده شروع به بهبودی کرد و به رفاه بیشتری دست یافت. پس از آن همه عذابی که تجربه کرد، خداوند او را برکت داد و دوباره سه دختر و هفت پسر به او داد. ایوب چهار نسل از فرزندان خود را دید که 140 سال دیگر زندگی کردند (عهد عتیق می گوید که او در مجموع 248 سال زندگی کرد). چنین مثالی به دوستان آموخت که فقط از شمشیر پروردگار بترسند و محرومیت از کالاهای زمینی و عذاب بدن قابل تحمل است.

فلسفه غرب

او متفکری مسیحی بود و عقیده خود را بیان کرد که در اعمال ایوب حکمت بسیار بیشتر از همه آثار هگل وجود دارد. وی شناخت شهید از اراده خدا را با ساخت اندیشه های بسیاری از فیلسوفان بزرگ مقایسه کرد. به ویژه سقراط که از صمیم قلب به قدرت ذهن انسان اطمینان داشت. فیلسوفان مدرن مانند لو شستوف داستان ایوب را از منظر خردگرایی تفسیر می کنند.

کتاب مقدس مسلمانان

قرآن ایوب را به عنوان پیامبر ایوب توصیف می کند - آزار دیده و افسرده. یک نظر وجود دارد که شغل عادلرنج کشیده زاده رومیان باستان بود. در قلمرو ایالت ها دین اصلیکه اسلام است، شهرهای زیادی وجود داشت که گویا قبر ایوب در آنها قرار داشت. این صلاله در عمان، دییر ایوب سوریه، روستایی در نزدیکی شهر رملی، مقبره در بخارا چشمه ایوب، در ترکیه - ادسا سابق است.

فلسفه مدرن روسیه

سیاسی و نیکولای بردیایف معتقد است که چنین نمونه ای از یک شهید این عقیده یهودیان را رد می کند که فرد باید در طول زندگی خود برای رفتار بی گناه پاداش بگیرد. در عین حال، تمام مشکلاتی که بر دوش انسان می‌افتد، به خاطر گناهان اوست، خشم خدا، نشان‌دهنده انحراف مصیبت‌بین و صالحان از راه راست است. به گفته این فیلسوف، بشریت به سادگی نمی تواند ماهیت رنج بی گناه را درک کند. مردم نمی توانند مصلحت هر چیزی را که در دنیای اطرافشان اتفاق می افتد رد کنند. بسیاری از مردم مطمئن هستند که اگر برای گناهان ناقص مجازات وجود داشته باشد، به سادگی خدا وجود ندارد، همانطور که مشیت خدا وجود ندارد.

ساخت و ساز کلیسا

در ساروف، نه چندان دور از گورستان شهر، در اکتبر 2008 شروع به ساختن یک کلیسای چوبی محله ایوب رنجور کردند. مراسم تشریفات سنگ گذاری در پایه محراب برگزار شد. Arzamassky و Nizhny Novgorod Georgy به این رویداد آمدند.

علاوه بر این، ساخت معبد ایوب رنج‌دور بسیار کندتر بود و مشکلاتی که با توسعه سریع بحران اقتصادی در سال 2009 همراه بود. سال 2010 دوره ای بود که بسیاری از مسائل اقتصادی مانند دکوراسیون داخلی و عایق کاری، اعلام حریق و شبکه های برق حل شد. مهمترین چیز تولید گنبد بود. اولین صلیب در سال 2011 در 22 آوریل تقدیم شد. سه روز بعد اولین جلسه را برگزار کردیم عبادت الهی. مورد بعدی در 19 مه - به افتخار اولین جشن حامی. در 28 ژوئن، کلیسای ایوب رنجور (ساروف) توسط متروپولیتن جورج نیژنی نووگورود و آرزاماس تقدیس شد.

ایوب عادل مقدس، مردی خداپسند مورد احترام مسیحیان است که تقریباً 2000 تا 1500 سال قبل بر روی زمین زندگی می کردند. دوران جدید. در غیر این صورت، او را ایوب فقیر می نامند، برای آزمایش هایی که خدا او را فرستاد. تقریباً تنها منبعی که در مورد او می گوید کتاب مقدس است. داستان ایوب موضوع اصلی مقاله ما است.

ایوب کیست؟

او در شمال عربستان زندگی می کرد. فرض بر این است که ایوب رنج‌دور برادرزاده ابراهیم است، یعنی او پسر برادرش ناهور است. او فردی راستگو و صمیمی بود. اما مؤمنان او را به عنوان یک مرد صالح عمیقاً مذهبی و خداترس تجلیل می کنند. ایوب کارهای بد انجام نداد و در افکار خود حسادت و نکوهش نداشت.

او پدری خوشبخت 7 پسر و 3 دختر بود. او در آن زمان دوستان، خدمتگزاران و ثروت های ناگفته داشت. گله های ایوب زیاد شد، مزارع او محصول خوبی داشت و خود او مورد احترام و احترام هم قبیله هایش بود.

شروع تست

داستان ایوب بیچاره سخت و دردناک بود. کتاب مقدس می گوید که روزی فرشتگان در نزدیکی عرش خدا جمع شدند تا دعای مردم را به خداوند متعال برسانند و بخواهند چیزهای خوبی برای نسل بشر بفرستند. در میان آنها شیطان بود که آمد تا گناهکاران را تحقیر کند و امیدوار بود که خداوند به او اجازه دهد تا آنها را مجازات کند.

خداوند از او پرسید که کجا بوده و چه دیده است. شیطان پاسخ داد که در سراسر زمین قدم زده و گناهکاران زیادی را دیده است. سپس خداوند پرسید که آیا دشمن نسل بشر، ایوب را که به تنهایی در روی زمین به عدالت مشهور است، بی‌عیب و از خدا می‌ترسد. شیطان پاسخ مثبت داد، اما صداقت آن مرد عادل را زیر سوال برد.

خداوند اجازه داد که ایوب آزمایش شود. شیطان با غیرت خاصی به این امر واکنش نشان داد و همه گله های مرد صالح را نابود کرد، کشتزارهای او را سوزاند و از مال و بندگانش محروم کرد. اما محاکمه ها به همین جا ختم نشد؛ فرزندان او نیز مردند. داستان ایوب می گوید که مرد عادل با فروتنی رنج او را پذیرفت، خود را با آن آشتی داد، اما به ستایش خداوند ادامه داد.

رنج ایوب

و شیطان دوباره در برابر تخت حق تعالی ظاهر شد. این بار او گفت که مرد عادل از خدا دست برنمی‌دارد، زیرا رنج او به اندازه کافی قوی نیست و فقط بر مال او تأثیر می‌گذارد، بدون اینکه به گوشت او دست بزند. خداوند به شیطان اجازه داد تا برای ایوب بیماری بفرستد، اما او را منع کرد که او را از عقل خود محروم کند و به اراده آزادش دست درازی کند.

بدن مرد عادل به جذام پوشیده شد و او مجبور شد مردم را ترک کند تا آنها را مبتلا نکند. همه دوستانش از بیمار رویگردان شدند، حتی همسرش دیگر نسبت به او دلسوزی نکرد. یک روز او نزد ایوب آمد و او را شرمنده کرد و گفت که به دلیل حماقت او همه چیز را از دست داده و اکنون عذابی باورنکردنی را تجربه می کند. زن رنج دیده را سرزنش کرد که هنوز خدا را دوست دارد و به او احترام می گذارد. اگر خداوند اینقدر ظالم و بی رحم است، پس باید از او دست بردارید و با کفر بر لبان خود بمیرید، این نظر او بود.

درک افکار همسر ایوب دشوار نیست. به نظر او، اگر خداوند خیری فرستاده است، باید آن را ستود و اگر مورد شکنجه قرار گرفت، باید آن را محکوم کرد. داستان ایوب رنج کشیده حکایت از آن دارد که فرد رنجور همسرش را شرمنده کرد و دیگر نمی خواست به او گوش دهد. زیرا از جانب خدا باید هم نعمت و هم رنج را به یک اندازه با فروتنی پذیرفت. بنابراین، این بار مرد عادل خداوند را رد نکرد و در برابر او گناه نکرد.

دوستان مبتلا

شایعه مصائب آن مرد صالح به سه دوست او که در دور زندگی می کردند رسید. تصمیم گرفتند نزد ایوب بروند و از او دلجویی کنند. وقتی او را دیدند، وحشت کردند، بنابراین این بیماری بدن بیمار را به طرز وحشتناکی تغییر داد. دوستان روی زمین نشستند و هفت روز سکوت کردند چون کلمه ای برای ابراز دلسوزی پیدا نکردند. ایوب اول صحبت کرد. او ابراز تأسف کرد که در دنیا به دنیا آمد و در معرض رنج های وحشتناکی قرار گرفت.

سپس دوستان ایوب شروع به صحبت با او کردند و افکار و عقاید خود را بیان کردند. آنها صادقانه معتقد بودند که خداوند خیر را برای صالحان و شر را برای گناهکاران می فرستد. بنابراین، اعتقاد بر این بود که فرد مبتلا گناهان پنهانی دارد که نمی خواهد درباره آنها صحبت کند. و دوستانش به ایوب پیشنهاد کردند که در پیشگاه خداوند توبه کند. دردمند پاسخ داد که سخنان آنها رنج او را بیش از پیش مسموم کرد، زیرا اراده خداوند قابل درک نیست و تنها او می داند که چرا برای برخی صلوات می فرستد و برای برخی دیگر آزمایشات سخت. و به ما انسانهای گناهکار فرصت شناخت افکار حق تعالی داده نمی شود.

گفتگو با خدا

مرد عادل در دعای خالصانه خود به خداوند روی آورد و از او خواست تا شاهد بی گناهی او باشد. خداوند در گردبادی طوفانی بر فرد مبتلا ظاهر شد و او را به خاطر صحبت از مشیت بالاتر سرزنش کرد. داستان ایوب بیچاره می گوید که خداوند به مرد عادل توضیح داد که فقط او می داند که چرا برخی اتفاقات رخ می دهد و مردم هرگز نمی توانند درک کنند. مشیت الهی. پس انسان نمی تواند حق تعالی را قضاوت کند و از او هر نوع حسابی مطالبه کند.

پس از این، خداوند از طریق مرد عادل به دوستان ایوب رو کرد و به آنها دستور داد که از دست رنجور قربانی کنند، زیرا فقط از این طریق آماده بود که آنها را به دلیل محکومیت مرد عادل و تفکر نادرست در مورد اراده ببخشد. از خداوند دوستان هفت قوچ و به همین تعداد گاو نر برای مرد صالح آوردند. ایوب برای آنها دعا کرد و قربانی کرد. خداوند چون دید که آن مرد عادل، با وجود مصائب سختی که داشت، صمیمانه دوستان خود را طلب کرد، آنان را بخشید.

پاداش

برای قوت ایمان، خداوند به فرد رنجور با برکات فراوان پاداش داد: بدن ضعیف او را شفا داد و دو برابر قبل به او مال داد. بستگان و دوستان سابقکه پس از شنیدن معجزه شفا از ایوب روی گردانید، با مرد عادل به شادی آمد و هدایای غنی برای او آورد. اما برکات خدا به همین جا ختم نشد، او فرزندان جدیدی برای ایوب فرستاد: هفت پسر و سه دختر.

پایان عمر صالحان

داستان ایوب مصیبت دیده حکایت از آن دارد که خداوند به او پاداش داده است زیرا در غم و اندوهش نیز خدا را فراموش نکرده و او را بیشتر از خود و مالش دوست داشته است. حتی رنج های بزرگ نیز انسان عادل را مجبور به چشم پوشی از خدا و محکوم کردن مشیت او نکرد. پس از آزمایشات، ایوب 140 سال دیگر را بر روی زمین گذراند و در مجموع 248 سال زندگی کرد. مرد عادل نسل خود را تا نسل چهارم دید و در مردی بسیار پیر مرد.

داستان ایوب به مسیحیان می آموزد که خداوند برای نیکان نه تنها پاداش اعمالشان، بلکه بدبختی ها را نیز می فرستد تا در ایمان ثابت شوند، شیطان را شرمسار کنند و خدا را جلال دهند. علاوه بر این، انسان عادل این حقیقت را برای ما آشکار می کند که سعادت زمینی همیشه نمی تواند با فضیلت انسانی مطابقت داشته باشد. همچنین، داستان ایوب، شفقت را برای افراد بیمار و ناراضی آموزش می دهد.

ایوب عادل 2000 تا 1500 سال قبل از تولد مسیح در شمال عربستان زندگی می کرد. زندگی و رنج او در کتاب مقدس (کتاب ایوب) شرح داده شده است. عقیده ای وجود دارد که ایوب رنج کشیده برادرزاده ابراهیم بود. پسر ناهور برادر ابراهیم بود.

ایوب رنج کشیده مردی خداترس و پارسا بود. خداوند وجود زمینی او را برکت داد و ایوب عادل را با ثروت فراوان عطا کرد: او دارای بسیاری از چهارپایان و انواع اموال بود. به خاطر عدالت و صداقت خود، قدیس ایوب، رنج کشیده، مورد احترام همشهریانش بود. هفت پسر ایوب عادل و سه دختر با یکدیگر دوستی داشتند و همه به نوبت در هر یک از آنها برای یک غذای مشترک جمع شدند. ایوب عادل هر هفت روز یکبار برای فرزندانش قربانی می کرد.

روزی خداوند که می‌خواست شکیبایی و ایمان ایوب را نشان دهد به شیطان گفت: «هر چه ایوب دارد را به دست تو می‌سپارم، فقط به او دست نزن.» پس از این، ایوب ناگهان تمام ثروت خود و سپس تمام فرزندان خود را از دست داد. ایوب عادل دیر رنج رو به خدا کرد و گفت: برهنه از شکم مادرم بیرون آمدم، برهنه به زمین مادرم باز خواهم گشت. خداوند داد، خداوند گرفت. نام خداوند مبارک باد!» و ایوب در حضور خداوند خداوند گناه نکرد و حتی یک کلمه احمقانه به زبان نیاورد.

سپس شیطان گفت که ایوب عادل است در حالی که خودش آسیبی ندیده است. خداوند اعلام کرد: "به تو اجازه می دهم هر کاری که می خواهی با او انجام دهی، فقط روحش را نجات بده." پس از این، شیطان ایوب عادل را به بیماری شدیدی - جذام - که سر تا پا او را پوشانده بود، زد. همه دوستان و آشنایان او را ترک کردند. زن گمان کرد که خداوند ایوب را به خاطر گناهان پنهانی مجازات می کند، گریه کرد، بر خدا زمزمه کرد، شوهرش را سرزنش کرد و سرانجام ایوب عادل را نصیحت کرد که خدا را ناسزا بگوید و بمیرد. ایوب عادل، رنج کشیده، بسیار اندوهگین شد، اما حتی در این رنج ها به خدا وفادار ماند.

با شنیدن مصیبت های ایوب، سه تن از دوستانش از راه دور آمدند تا در غم او شریک شوند. آنها معتقد بودند که ایوب رنج کشیده به خاطر گناهانش توسط خدا مجازات شد و مرد عادل بی گناه را متقاعد کردند که از هر کاری توبه کند. در اندوه شدید روحی، ایوب عادل در دعا به خدا روی آورد و از خود او خواست تا بر بی گناهی خود به آنها شهادت دهد. سپس خداوند خود را در یک گردباد طوفانی آشکار کرد و ایوب را به خاطر تلاش برای نفوذ با ذهن خود در اسرار جهان و مقدرات خداوند سرزنش کرد.

آن مرد عادل با تمام وجود از این افکار توبه کرد و گفت: من ناچیز هستم، در خاک و خاکستر دست بردارم و توبه می کنم. سپس خداوند به دوستان ایوب دستور داد که به او روی آورند و از او بخواهند که برای آنها قربانی کند، "زیرا" خداوند گفت: "من فقط چهره ایوب را می پذیرم تا شما را رد نکنم زیرا در مورد من آنطور صحبت نکردید. به راستی که ایوب بنده من است.» ایوب رنج کشیده برای خدا قربانی کرد و برای دوستانش دعا کرد و خداوند درخواست او را پذیرفت و ایوب صالح را نیز به سلامت بازگرداند و دو برابر قبل از او عطا کرد. ایوب به جای فرزندان مرده هفت پسر و سه دختر داشت که زیباترین آنها روی زمین نبودند.

ایوب قدیس، رنج‌دور، نشان دهنده خداوند عیسی مسیح است که به زمین فرود آمد، برای نجات مردم رنج کشید و سپس با رستاخیز شکوهمندش جلال یافت.

نجات دهنده

کار طولانی رنج. آکاتیست

کنداکیون 1

برای مرد عادل بزرگ که خداوند عهد عتیق، پنجمین نفر از ابراهیم پسران عیسو، ایوب رنج‌دور، برگزیده است، ترانه‌ای برای ستایش بخوانیم، زیرا او با فضایل شگفت‌انگیز و با تمام زندگی‌اش ظاهر شد معلم کل کائنات ای ایوب عادل، این ستایش را که به تو تقدیم شده است را با عشق بپذیر، دلهای ما را با آرزوی تقلید از شاهکارت گرم کن، و بگذار یکصدا تو را بخوانیم: شاد باش ای ایوب طولانی، معلم شگفت انگیز برای تمام جهان.

Ikos 1

در روز معینی فرشتگان خدا در حضور خداوند ایستادند و او را ستایش کردند. شیطان با آنها آمد. این دومی که خداوند در مورد ایوب از او پرسید، شروع به تهمت زدن به مرد صالح کرد که گویی خداوند زمین را به خاطر نعمتی که خداوند به تصویر او پاداش می دهد، گرامی می دارد. ما با تلخی تهمت اهریمن بد به مرد صالح بزرگ را به یاد می آوریم، ایوب را چنین می ستاییم: ای ایوب شاد باش، زیرا خود خداوند تو را مردی بی عیب و پارسا خوانده است. شاد باشید، همه برکات زمینی را از خداوند دریافت می کنید. شاد باش ای که خادمان بسیار داری و گله هایت را هزاران می شماری. خوشحال باشید که پسران و دخترانی را که خداوند به شما داده با تقوای بزرگ تربیت کردید. خوشحال باشید، زیرا به فرزندان خود توجه زیادی نشان دادید. شاد باشید که دلتان را به چیزی از کالاهای زمینی نبسته اید. شاد باش، زیرا با خرد خود از همه بالاتر ایستادی. شاد باش که در میان شجاعان پادشاهی بودی. شاد باش که از مشرق خورشید شریف ترین موجودات بودی. شاد باش ای بنده واقعی خدا. شاد باش ای که کارهای نیک بزرگ انجام داده ای. شاد باش ای عالم روشن به صبرت. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 2

خداوند با دانستن ایمان زوال ناپذیر و ارادت فراوان به اراده خدای بنده اش، به شیطان قدرت داد تا تمام نعمت های زمینی را از ایوب گرفته و فرزندانش را نابود کند. ما که از این اراده خاص خداوند شگفت زده شده ایم، به خدای حکیم فریاد می زنیم: آللویا!

Ikos 2

شیطان با ذهن شیطانی خود بسیار خوشحال بود، زیرا چنین اراده ای از خداوند دریافت کرد. روزی که همه فرزندان ایوبل به اتفاق آرا در خانه برادر بزرگشان غذا خوردند، شیطان برای انجام اراده شیطانی خود رسولی فرستاد و تمام دارایی ایوبل را ویران کرد و ده نفر از فرزندان او را به قتل رساند. طوفان وسوسه‌های غیرمنتظره این ستون حیرت‌انگیز را تکان نداد و از لب‌هایش سخنان حکیمانه خاکستری بیرون آمد: برهنه از شکم مادر آمدم، برهنه آنجا خواهم رفت: خداوند داده می‌شود، خداوند گرفته می‌شود، مانند خداوند اراده کرد، چنین شد. نام خداوند تا ابد مبارک باد! با ارج نهادن به چنین ارادتی به اراده خدای مرد عادل، در ستایش ایوب می گوییم: شاد باش ای ایوب که در حضور خداوند هیچ گناهی نکرده ای. شاد باش ای رنجور که با لبت دیوانگی را به خدا ندادی. شاد باشید که درهای خانه شما به روی هر کس که می گذرد باز است. شاد باشید، زیرا غریبه بیرون از خانه شما نماند. شاد باش، زیرا چشم اشکبار بیوه را تحقیر نکردی. شاد باش که کور بودی و پای لنگ بودی. شاد باشید که نان خود را به تنهایی نخوردید، بلکه به یتیمان فراوان بخشیدید. شاد باشید، برای تمام ناتوانی هایی که نیاز به چیزی داشتند، همه با شادی جوهر را از شما دریافت کردند. شاد باش که برای هر که ضعیفی گریست. خوشحال باش که شوهرت را در غم دیدی، آه سنگینی کشیدی. شاد باش که در هر نیاز و غم یاری سریع هستی. شاد باش ای شفیع هوشیار شفاعت کنندگان تو. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 3

شیطان با تکیه بر نیروی خود باز هم به ایوب تهمت زد و به خدا گفت: دستت را بفرست و استخوان و گوشت او را لمس کن وگرنه در حضور خود برکت نمی دهد؟ و دوباره خداوند ایوب شگفت انگیز را به دست شریران تسلیم می کند. بذر افشان شر که از روی خداوند بیرون می‌آمد، با خوشحالی چرک شدیدی از پاهای ایوب به سرش زد. و مرد عادل در بیرون شهر روی چرک می نشیند و یک خرده می گیرد و چرک خود را تیز می کند. ما که خدا را برکت می دهیم، اجازه دادیم که جذام ظالمانه بر ایوب بی گناه وارد شود، به خاطر جلال بنده اش، به خداوند فریاد می زنیم: آللویا!

Ikos 3

به راستی که صبر از نام انسان، ایوب طولانی رنج بیشتر است. بیماری در بدن جذامی چند برابر شد. زن صالح چون رنج شوهرش را دید و شیطان به او تعلیم داد، به ایوب توصیه کرد: یک کلمه به خداوند بگو و بمیر. سرش را بلند کرد و با او گفت: چه گفتی که از زنان دیوانه تنها تو هستی؟ آیا اگر دستهای نیک خداوند دریافت شود، آیا بدها را تحمل نخواهیم کرد؟ در تمام این اتفاقاتی که برای او افتاد، ایوب در برابر خدا هیچ گناهی نکرد و به خدا دیوانگی نداد. کجا کسی می تواند افعالی بیابد که انسان صالح عصر جدید را تجلیل کند؟ هر دوی ما به واسطه عشق به ایوب پیروز می شویم و با سخنان ایوب چهره دراز کشیده را تجلیل می کنیم: شاد باش که استخوان هایت در شب خرد شد و رگ هایت آرام گرفت. شاد باشید، زیرا پوست بزرگ شما تیره شده است. شاد باشید، زیرا اعضای بدن شما از چرک سوخته است. شاد باشید که از شام تا صبح پر از بیماری شدید. شاد باش که بدنت در چرک کرم ماند. شاد باشید، زیرا زباله های شما پر از بوی تعفن است. خوشحال باشید، زیرا من از شما بیزارم و با دیدن شما بر ضد شما قیام می کنم. شاد باش، ای ایوب، تسلیم ناپذیر تمام پندهای شیطان. شاد باشید، تا حد مرگ به خداوند اختصاص داده شده است. شاد باش ای که سخنان احمقانه همسرت را تقبیح کردی. شاد باش، ای ستون دلاور، از بیماریهای سختت که هرگز تسلیم ناامیدی نشدی. شاد باش ای که خدا را در غم هایت برکت می دهی. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 4

هنگامی که سه تن از دوستانش نزد آن مرد عادل آمدند، گرفتاری های بزرگی به او وارد شد. این مردان از دور به جذامی نگاه کردند و او را نشناختند و با صدای بلند فریاد زدند و گریستند و جامه های خود را پاره کردند و بر سرشان خاک پاشیدند: هفت روز و هفت شب با او نشستم و هیچ کس از آنها نبود. جملات دلداری برای او گفت. بیهوده است که چنین دوستانی باید با جان و دل تلاش کنند، رنجور بی گناه به خدا، تنها بر او توکل کنند و به او فریاد بزنند: آللویا!

Ikos 4

با شنیدن صدای بلند و فریاد دوستانت متوجه شدی ای رنج کشیده به تو دلداری نمی دهند. ایوب در غم جان در پیشگاه پروردگار لب گشودی و گفتی که زاده نشدن از زندگی جز قرب خدا بهتر است. با شفقت به مرد عادل در اندوه وصف ناپذیرش، در ستایش ارادت بسیار او به خداوند، به ایوب می گوییم: شاد باش ای عادل بزرگ عهد عتیق، که تمام سعادت خود را در تقرب به خدا قرار ده. خوشحال باشید که ترس از طرد شدن توسط خدا در وسوسه هایی که برای شما فرستاده شده است را تجربه کرده اید. شاد باش ای که مرگ را بر حیاتی که خدا برایت گذاشته ترجیح دادی. شاد باشید که به امید تسلی خداوند غم های خود را محکم تحمل کرده اید. خوشحال باشید، زیرا در مورد زندگی آخرت بی پایان صحبت کردید. شاد باشید، زیرا در مرگ آرامش ابدی یافتید. شادی کنید، غم های زمینی به عنوان آمادگی برای زندگی آینده. شاد باش ای بیننده دانا شادی های ابدی. شاد باشید و برای سعادت جاودانه به سوی خداوند فریاد بزنید. خوشحال باشید که فقط خوبی ها را در برکات زمینی نزد خداوند مشاهده کرده اید. شاد باش که زیبایی آسمان مرئی را بدون خدا هیچ می دانستی. شاد باش که با تمام وجودت منتظر آسمان و زمین جدید بودی. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 5

ارادت کامل مرد عادل به خداوند را سه دوستش در سخنانش درک نکردند، جز زمزمه او بر ضد خدا، به همین دلیل، ایوب برانگیخت تا با دعا و توبه از گناهان خود به درگاه خداوند متوسل شود. رنجور بی گناه از خدا برای یک چیز دعا می کند، تا خداوند به او قدرت درک رنج بی گناه خود را بدهد. به خدا که سرچشمه خرد و عقل است، مرد صالح از دل پشیمان ندا داد: آللویا!

Ikos 5

گرچه باید راههای غیرقابل فهم خداوند را که انسان برای درک آن باید از خداوند التماس کند، اشاره کرد، اما تو، ایوب، دوستت، به او آموختی که در خواست خدا زندگی کند. ما که سخنان حکیمانه مرد عادل رنج کشیده را گرامی می داریم، این ستایش را برای او به ارمغان می آوریم: شاد باشید، زیرا لبهای شما بر خدا دروغ نگفتند. شاد باش ای که عاقلانه دروغ دوستانت را افشا می کنی. شاد باش ای که متواضعانه و عاقلانه از نامفهوم بودن مشیت الهی سخن می گویی. شاد باش ای که می خواستی زندگی صالحان را در عهد عتیق درک کنی. خوشحال باشید که خود را غرق در طبیعت در انواع آلودگی ها دیدید. خوشحال باش که با دل پرهیزگارت نیاز به شفیع بین خدا و مردم را تشخیص دادی. شاد باش ای پدر تشنه محبت خدا. شاد باشید زیرا با اشک از خداوند التماس کردید تا ترس خود را از شما دور نکند. شاد باشید، زیرا به وسوسه های خود که از جانب خدا فرستاده شده احترام گذاشته اید. شاد باشید، زیرا مرگ آینده را نجات دهنده خود از غم های زمینی دانستید. شاد باش ای بیانگر حکیم راه های الهی. شاد باش ای رهبر خوب به سوی ملکوت آسمان. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 6

منادی نامفهوم بودن اعماق خدا، حکمت و عقل خدا، بر تو ظاهر شد ای دیر رنج، آنگاه که دوستان ریاکار خود را نکوهش کردی و راه های حکمت خدا را برای خود تصور می کردند. مرد عادل با فروتنی که دید مشیت خداوند برای خود ضعیف است، خواست تا در برابر خداوند به قضاوت بایستد و از او رحمت ویژه بخواهد تا خداوند دست مهیب خود را پس بگیرد و او را از ترس نترساند. ایوب در حالی که دعای فروتنانه به درگاه خداوند را در دل داشت، با لطافت به سوی قاضی و خدا فریاد زد: آللویا!

Ikos 6

پرتو فیض عادلانه به جان تو طلوع کرده است، زمانی که در اندوه بزرگت انتظار نزدیک شدن به مرگ را داشتی و برای سفری بی بازگشت به سرزمین ناشناخته تاریکی و تاریکی ابدی آماده می شدی. خداوند را با تمام جانم دوست دارم، طبق دعوت خدا در زندگی پس از مرگتو برای رفتن آماده بودی، ایوب، اما امید زندگی جدید در نزدیکی به خدا را در دل خود رد نکردی. ما با شادی از این آرزوی درخشان صالحان دردمند، با عشق برای او می خوانیم: شاد باش ای متواضع، خدا دانا، رنجور بی گناه. شاد باشید، پیوسته به نزدیک شدن مرگ فکر کنید. شاد باش ای که روز و ساعت مرگ انسان را به اراده حکیمانه خدا تعیین کردی. شاد باش ای بنده بی ریا مسیح. شاد باش، زیرا با قلب پاک خود آرزوی دیدن خدا را داشتی. شاد باشید، زیرا در ارادت عمیق خود به خداوند شجاعانه از او سؤال کردید. شاد باشید، زیرا هرگز از حقیقت خود دور نشده اید. شاد باشید، زیرا از خدا حکمت واقعی را طلبیدید. شاد باشید ای دوستان پزشک ظالم. شاد باشید که چاپلوسی را در تمام کلمات آنها در برابر خدا مشاهده کرده اید. شاد باشید که روح خود را پاک و بی آلایش حفظ کرده اید. شاد باش ای که می خواهی در داوری بی باکانه در برابر خداوند بایستی. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 7

کسانی که می خواهند حکمت واقعی را در حکمت شما بفهمند، بنده خدا را یاری کنید. ایوب پس از افشای دوستان دروغین خود به آنها اشاره کردی که برکات زمین و غم و اندوه انسان در دست خداست. خداوند آنها را عاقلانه تقسیم می‌کند: حتی عادلان سخت رنج می‌برند و شریر موفق می‌شوند. اسرار حکومت جهانی مرد خدازمینی نمی تواند رهبری کند، اما برای همه چیز باید از خداوند تشکر کرد و با ستایش او، برای او آواز خواند: آللویا!

Ikos 7

ما سخنان شگفت انگیزی را از زبان مرد صالح عهد عتیق می شنویم. دوستان منافق او به ایوب دلداری ندادند و بیشتر از همه غم تازه ای بر دل او انداختند. انسان عادل فقط افکارش را به سوی پروردگار معطوف می کند، به شفیع یگانه و قاضی بی طرف خدا، از او تنها تسلی چای است. با دیدن چنین آرزوی بلند رنجور، او را بزرگ می کنیم: شاد باش ای متهم حکیم نفاق. شاد باش ای که دلدارهای بد خود را دوستان خود می خوانی. از دیدن دوستانت که سرشان را به خاطر رنج بزرگ دوستشان تکان می دهند، خوشحال باش. شاد باشید، زیرا فقط برای دل خود از خداوند تسکین خواستید. شاد باشید که فقط شفیع واقعی را در بهشت ​​دیده اید. شاد باشید، زیرا قلب شما در برابر خدا پر از وحشت است. شاد باش، زیرا با دعای پاک خود به خدا نزدیکتر شدی. شاد باشید، زیرا به حقیقت خود کاملاً اعتماد دارید. شاد باش، در فروتنی خود، ای که خود را محترم می شماری، شایسته گفتگو با خدا نیستی. شاد باشید، فقط از خدا قاضی خود را التماس کنید که چه می خواهید. شاد باشید، به بی گناهی خود در برابر تمام جهان شهادت دهید. شاد باش که چشمت پر از اشک مبارک است. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

Kontakion 8

برای ما، پسران عهد جدید، که با خون پسر خدا نجات یافته ایم و انجیل مسیح را در اختیار داریم، شنیدن سخنان متهورانه مرد عادل عهد عتیق عجیب است. اسرار بزرگ جهان پس از مرگ برای شخص رنج‌دور ناشناخته است، اما ایوب با دلی که به خدا اختصاص داشت، دعا کرد که شاهد در بهشت ​​و شفیع چنین اسرار او را با معرفت روشن کند. چشم رنجور برای خداوند اشک می ریزد و عادل با لطافت برای خدا می سراید: آللویا!

Ikos 8

مرد صالح با پیش بینی نزدیک شدن به مرگ خود، تحمل رنج سخت در زمین، در بینش های کریمانه خود گفت: گویا در زمین غم ها تسکینی نیست، خداوند فعلاً آن را در عالم اموات پنهان کند. هنگامی که غضب خداوند پایان یافت، گناهان و گناهان انسان پوشانده شد، آنگاه خداوند به رحمت خود اجازه می دهد که صالحان به او نزدیک شوند. ما چنین امید روشن رنج دیده ای که می بیند، در ستایش خاص او می گوییم: شاد باش ای خدا دانا و بصیر. شاد باش ای رنجور مقدس و بزرگ. شاد باش ای که در جسم رنج بردی و از گناه رهایی یافتی. شاد باش ای که با عشق به خداوند بر روح ناامیدی غلبه کرده ای. شاد باشید، زیرا پر از امید روشن زندگی آینده شده اید. شاد باش که با تمام وجودت به عشق بی پایان خدا ایمان آوردی. شاد باش ای تشنه ای که اسرار آخرت را از بین ببری. شاد باش ای که در دره های تاریک جهنم منتظر رحمت خدا بودی. شاد باشید، امید به زندگی روشن ماورای قبر برابر است با داوود، اشعیا، حزقیال و سایر پیامبران. شاد باشید، زیرا با این کار به یک راه واحد با افراد صالح بزرگ عهد عتیق امیدوار شده اید. شاد باش ای که همه صالحان را به شادی وجودی روشن در آن سوی قبر بشارت دادی. شاد باش ای اعتراف کننده آگاه به حقایق انجیل مسیح. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

کنداکیون 9

از طریق انواع وسوسه ها و غم های بزرگ، از نظر روحی رشد کردی، ایوب. خداوند روح شما را با مکاشفه های خاص شاد کرده است، آن شخص بردبار. تو ای منتخب خدا که با مهربانی از سوی خداوند منور شد، گفت: ما می دانیم که نجات دهنده من زنده است، که در روز آخر این پوست پوسیده من را از خاک زنده خواهد کرد و من خدا را در جسم خود خواهم دید. ما با دریافت این ایمان به رستاخیز جسم در قلب خود، که توسط چنین مکاشفه های صالحان تعلیم داده شده است، به خدا فریاد می زنیم: آللویا!

Ikos 9

وتیا واقعاً ناعادلانه به دوستان پرزبان شما ایوب ظاهر شد. این تسلیت دروغ می خواست تو را سرزنش کند ای دوست رنجورت که بگوید گرسنگان را سیر نکردی، فقیران را نپوشاندی، بیوه ها و یتیمان را آزار دادی و تشنگی همسایگانت را سیراب نکردی. ای رنج بزرگ دردمند بزرگ! با ستایش چنین زندگی پر رنج و پاکیزه ایوب، برای او می خوانیم: شاد باش، زیرا با فروتنی سرزنش های دوستانت را تحمل کردی. شاد باشید، زیرا شما با مهربانی تمسخر کودکان کوچک را پذیرفتید. شاد باش، زیرا بندگانت عشق تو را به آنان فراموش کرده اند. خوشحال باشید، زیرا همسر شما نیز احمقانه به توصیه های شیطانی توجه کرد. شاد باشید، زیرا شیطان شیطانی که ستون بدن را پاره کرده بود، گنجینه روح شما را ربود. شاد باش ای جنگجوی بزرگ، پیروز بر تمام دسیسه های دشمن. خوشحال باش که می خواستی خدای یگانه و خداوند را روی زمین ببینی. شاد باشید، زیرا شما با فداکاری خود به خداوند جلال یافته اید. خوشحال باشید که همه را با اوج بهره برداری های خود شگفت زده کرده اید. شاد باش ای نورانیت راهنمای روحانی. شاد باش، تسلی بزرگ برای همه مردم. شاد باشید، زیرا به واسطه شما به بسیاری در این جهان نجات داده اید. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

کنداکیون 10

ایوب طاقت فرسا که او نیز مرد صالح عهد عتیق بود، با داشتن رستگاری برای خود فقط از خداوند چای، و امید روشن برای زندگی تازه ای فراتر از قبر، جرأت نمی کرد در بینش خود تأیید شود. اما در افکار و احساسات خود شک کرد و اندوهی را در روح خود تحمل کرد. ما صالحان در این اندوه، دلسوزانه و با تعظیم در برابر اراده مقدس خداوند، خدای مهربان و حکیم را فریاد می زنیم: آللویا!

Ikos 10

هنگامی که قاطعانه از درستکاری خود و ریاکاری دوستانت سخن گفتی، به عنوان دیواری محکم از ارادت به خداوند به تمام جهان ظاهر شدی، آن رنج کشیده. با داشتن قلب‌هایمان، مملو از شفقت برای مرد عادل رنج‌دیده بی‌گناه، با لب‌های متحد خود او را با لطافت فرا می‌خوانیم: شاد باش، ای مرد عادل بزرگ، که در وسوسه‌های وحشتناک، ارادت کامل به خداوند را حفظ کردی. خوشحال باشید که تسلی خوب را از هیچ کس ندیده اید. شاد باش ای که هرگز به خاطر محرومیت فرزندانت و مال از دست رفته، ناامید نشدی. شاد باشید، زیرا به همه ما می آموزید که بر وسوسه های عشق به پول غلبه کنیم. شاد باشید، زیرا عاقلانه تغییرات بدنهای بهشتی را درک کردید. شاد باشید، زیرا یک شادی همیشگی در این دنیا ندیده اید. شاد باشید، زیرا فقط در خدای یگانه شادی و حقیقت خواهم یافت. شاد باش، تو شایسته دریافت وحی واقعی بزرگ از جانب خدا هستی. شاد باش که با قوت روح بر دروغ دوستانت و سرزنش همسایگانت غلبه کردی. شاد باش که با صفای دل بر هر شهوت بی کلامی چیره شده ای. شاد باش، با تمام امیدهای درخشانت که هرگز شرمنده نشدی. شاد باشید، زیرا از طریق نفس روح القدس در اسرار زندگی پس از مرگ فرو رفتید. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

کنداکیون 11

بیایید ترانه ای کاملاً پشیمان کننده برای آن رنجور بخوانیم که بی گناهی خود را دید و گناه رستگاری بشر را دانست. بیهوده است که دست راست مشیت الهی بر شماست، شما به مشیت الهی برای صالحان ایمان دارید و عاقبت به خیر می کنید. ما با شریک شدن ایمان و اعتماد ناپذیر روشن او به خدا، که قادر است اندوه سنگین ایوب را کاهش دهد، با او به درگاه خداوند متعال فریاد می زنیم: آللویا!

Ikos 11

نور آن مصیبت بار روشن است و امیدش نیز روشن است. ایوب در گذشته از سخنان خود سکوت کرده است. و سه دوست او نیز در مورد هر کسی که می توانست ایوب را سرزنش کند، سکوت کردند، زیرا ایوب در برابر آنها عادل بود. گفت‌وگوی جدید الیوس با او صحبت می‌کند و عادل با رضایت بیشتری به سخنان او گوش می‌دهد. اما ایوب قادر به درک این همه کلمه جدید نبود، اینک خداوند خود بر بنده خود ظاهر شد و از میان طوفان و ابرهای طوفانی با ایوب صحبت کرد و او را محکوم کرد، آموزش داد و شفا داد. همان که با رعشه‌ای تکریم‌آمیز، به سخنان خدا گوش می‌دهد، بی‌صدا بارها خود را سرزنش می‌کند، بیش از همه تشخیص می‌دهد که در برابر خداوند چیزی نیست: و روح مرد عادل از فروتنی سرشار از فیض آکنده شد. با مشاهده چنین فروتنی عمیق در برابر خداوند، ما با شادی برای ایوب می خوانیم: شاد باشید، ای بزرگ از خلوص سخنان خود در حضور خداوند. شاد باش ای بزرگ در فروتنی بی اندازه در برابر خداوند. خوشحال باشید که بی اهمیت بودن خود را تشخیص داده اید و دست خود را روی لب های خود قرار داده اید. شاد باش مانند ابراهیم ای که خاک و خاکستر را برای خود خواندی. شاد باش ای خرد بزرگ که سرنوشت انسان را در جهان قبل از مسیح تجربه کرده ای. شاد باش ای بنده وفادار خداوند که جرات نکرد از حکمت خود صحبت کند. خوشحال باشید که حتی یک کلمه در مورد سخنان دوستان خود به زبان نیاوردید. شاد باشید، زیرا شما با احترام در مورد اعمال شگفت انگیز قدرت مطلق خدا به خداوند گوش فرا دادید. شاد باشید، با پشیمانی خود را به بی فکری خود در برابر خدا محکوم می کنید. شاد باشید با تمام وجود در برابر حکمت خدای یکتا تعظیم کنید. از فروتنی خود شاد باشید و با شادی به خداوندی که شما را محکوم کرد گوش دهید. شاد باشید که از تمام سخنان متهورانه خود در برابر خداوند چشم پوشی کرده اید و در خاک و خاکستر توبه کرده اید. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

کنداکیون 12

شادی بخشنده و بزرگ در دل تو، رنج کشیده، نازل شده است. پروردگارت را در طوفان و ابر دیدی. کلام خداوند را شنیده ای که تو را سرزنش می کند و سخن خشم آلود او را نسبت به دوستان خیانتکارت شنیده ای. جذام وحشتناکی بر تو آمده، ایوب، و همه برکات زمینی را به وفور از خداوند دریافت کرده ای. به ثواب غم و اندوه خود به فضل الهی طول عمر یافتی و در ده فرزندت با شادمانی فکر کردی. رستاخیز با همه برگزیدگانت پروردگارا به تو قول می دهم. مرد عادل و ما با همه غم و اندوه او خوار شمردیم و با تمام دل به خداوند فریاد می زنیم: آللویا!

Ikos 12

با تحمل اندوه های بی اندازه و نشان دادن ارادت کامل به اراده مقدس خداوند، به عنوان نمونه زنده غم و اندوه خداوند که شیطان را بر روی صلیب از طریق رنج های شیطان شکست داد، به ایوب ظاهر شدی. با سرود زندگی شگفت انگیز شما، ستایش صبر و بردباری بی حد و حصر شما، شما را با سخنان خود خداوند، پیامبران و رسولان او و سخنان کلیسا می ستایم: شاد باش ای عادل، که به زبان ستایش شده است. خدا در سراسر جهان هستی خوشحال باش که در تمام سخنانت در مورد خدا حقیقت را آشکار کردی نه مانند سخنان دروغ دوستانت. شاد باشید، زیرا خداوند تنها کتاب دعا را برای دوستانتان به شما نشان داده است. شاد باشید، زیرا خداوند چنین گناهانی را برای دعای شما آمرزیده است. شاد باشید، بیش از یک بار توسط خود خداوند به عنوان یک بنده واقعی خدا نامیده شده است. شاد باش، کتاب دعای بزرگ عهد عتیق، همراه با نوح و دانیال. شاد باشید، زیرا شما به عنوان برادر خداوند، تصویر رنج و رنج خوانده شده اید. شاد باشید، زیرا در زندگی شما همان یعقوب رسول مرگ با شکوه خداوند را ستایش کرد. شاد باشید، زیرا کلیسای مسیح دستور داده است که کتاب مقدس شما در روزهای هفته مصائب خوانده شود. شاد باش، نمونه اولیه از احساسات پروردگار بی گناه. شاد باشید، زیرا کریزوستوم ما را به تصویر رنج شما فراخواند تا از شاهکار شما تقلید کنیم. شاد باشید، زیرا در کلیسا هستید نام مقدسجلال و ارجمند و جلیل است. شاد باش ای ایوب طاقت فرسا، معلم فوق العاده برای تمام جهان.

کنداکیون 13

ای عادل بزرگ عهد عتیق، ایوب رنج‌دور، ستایش عملی ما را از اعمال بی‌شمار خود برای جلال خدا بپذیر. قدرتمندان شما بر تاج و تخت دعای خدابه ما کمک کن که در برابر رنج های سخت چندین ساله تو زانوهایمان را خم می کنیم و در وسوسه و رنج زندگی محکم می مانیم تا جاودانه شویم. زندگی پس از مرگبه لطف خدا به دریافت تاج های صالح در داوری وحشتناک مسیح ایمان بیاورید، امیدواریم که ما، در جسم تازه شده خود، با شما و با همه مقدسین، شایسته دیدن نجات دهنده و خداوند خود باشیم و برای آن آواز بخوانیم. او برای همیشه: آللویا! هاللویا! هاللویا!

(این کنتاکیون سه بار خوانده می شود، سپس ikos 1 و kontakion 1)

ایوب عادل مقدّس متولد شده از قبیله ابراهیم بود، او در عربستان زندگی می کرد - محل سکونت او سرزمین هوس بود که در آن نوادگان اوتز، برادرزاده ابراهیم، ​​پسر اول ناهور، ساکن بودند. برادر ابراهیم (پیدایش 22:20-21). ایوب مردی راستگو بود (ایوب.6:24-30؛ 27:2-4) - او با رفتار بی عیب و نقص، عدالت همراه با حسن نیت نسبت به همه و نیکوکاری، و مهمتر از همه، ترس از خدا، حفظ برائت از او متمایز بود. قلب او و دوری از هر بدی، نه تنها در اعمال خود، بلکه در افکار درونی آنها. او هفت پسر و سه دختر داشت. او در کشورش به خاطر ثروتش مشهور بود: هفت هزار گوسفند، سه هزار شتر، پانصد جفت گاو، پانصد الاغ و خادمان بسیار داشت. او در زندگی هم‌قبیله‌های خود با نشاط و فعال شرکت می‌کرد و تأثیر زیادی در امور عمومی داشت، زیرا در سراسر شرق به دلیل نجابت و صداقتش احترام زیادی قائل بودند (ایوب 30: 5-10؛ ر.ک. 1-). 3). پسران ایوب، اگرچه هر کدام جداگانه در خیمه - خانه خود زندگی می کردند، اما در درون خود چنین نیرومندی تغذیه می کردند. عشق متقابلو آن‌ها با چنان هماهنگی در میان خود زندگی می‌کردند که هرگز به خود اجازه ندادند جدا از اجتماع خویشاوندی خود بخورند و بیاشامند. هر روز به نوبه خود جشن می گرفتند و در محفلی برادرانه، همراه با خواهرانشان، در میان تفریحات معصومانه، فارغ از هر گونه افراط و تفریط، بیگانه با مستی و افراط می گذراندند. حتی یک انسان خوب و مهربان هم اجازه اجتماعات ناپسند را نمی دهد پدر صالحآنها اما از آنجایی که اعیاد فرزندان ایوب بیانگر محبت برادرانه و رفتار نیک آرام آنان بود، شوهر صالح نه تنها آنها را منع نکرد، بلکه حتی آنها را تشویق کرد و دلداری داد. دنیای خانواده. هر بار، پس از هفت روز، در پایان جلسات منظم برادرانه، ایوب از فرزندان خود دعوت می کرد تا با وجدان خالص رفتار خود را به دقت بررسی کنند - آیا هیچ یک از آنها در کلام یا فکر به خدا گناه کرده اند، زیرا او بسیار می ترسید. خدا، اما او نه از ترس یک غلام، بلکه از ترس عشق فرزندی می‌ترسید و هم خود و هم خانه‌اش را به دقت زیر نظر داشت، مبادا چیزی که خداوند خداوند را به خشم آورد. با این حال، آن مرد عادل خداترس خود را تنها به مشاهده اهل بیت و تشویق آنها به زندگی پاک اکتفا نکرد، به طوری که هیچ یک از آنها حتی در افکار خود در برابر خالق خود گناه نکردند - بلکه هر بار که دایره اعیاد به پایان می رسید، ایوب صبح زود در حضور همه خانواده‌ها قربانی‌های سوختنی به تعداد فرزندان و یک گاو نر برای گناه جانشان تقدیم کرد، زیرا گفت شاید پسرانم گناه کرده‌اند و در دل خود به خدا کفر گفته‌اند. همانطور که ایوب در تمام این روزهای عمدی انجام داد (ایوب.1: 5).

زمانی که در بهشت ​​فرشتگان خدا، اولیای نسل بشر، در برابر عرش خداوند متعال گرد آمدند تا با شفاعت خود برای مردم، در پیشگاه او شفاعت کنند و برای همه نیازهای حیاتی، دعای انسان را برای او بیاورند، شیطان. در میان آنها تهمت زن و وسوسه کننده نسل بشر آمد. شیطان رانده شده از بهشت، به اذن خدا، در آنجا در میان فرشتگان ظاهر شد، بدون اینکه به فطرت افتاده خود خیانت کند، نه به خاطر میل نیک به شفاعت خیر، بلکه برای این که تلخی خود را بیرون بزند و نیکی را ناسزا بگوید. غرور شیطانی در کوری درونی خود هرگز با حقیقت آشتی نمی کند، دنیایی شاد را در خضوع و سرسپردگی در برابر خواست خدای متعال نمی بیند، با شهامت، با توجه به نگاه تیره و تار خود، ارزشی دوباره برای آنچه وجود دارد مطرح می کند. وارد فضای بیگانه و نورانی زندگی الهی می شود، که جسورانه همه چیز را با اندازه خودبینی خود می سنجد!

و خداوند به شیطان که با فرشتگان ظاهر شد گفت:

از کجا آمدی؟

شیطان پاسخ داد:

من روی زمین راه رفتم و همه آن را دور زدم.

خداوند به او فرمود:

آیا توجه خود را به بنده من ایوب معطوف کرده ای؟ شما نمی توانید در روی زمین شخص دیگری را پیدا کنید که مانند او اینقدر بی عیب، عادل، خداترس و فارغ از هر گونه بدی باشد!

شیطان به خداوند پاسخ داد:

آیا ایوب بیهوده از خدا می ترسد؟ از او مراقبت نمی کنی؟ دور خانه او و هر چه دارد حصار نکشیده ای؟ کارهای دستهای او را برکت دادی و گله هایش را زیاد کردی و در سرتاسر زمین گستراندی. اما دستت را دراز کن و هر چه دارد را لمس کن، آن را از او دور کن، آنگاه خواهی دید که آیا او به تو برکت خواهد داد؟

سپس خداوند به شیطان فرمود:

من هر چه او دارد در دستان تو می گذارم، طبق میل خودت انجام بده، فقط به او دست نزن.

شیطان از حضور خداوند دور شد (ایوب 1: 6-12). روزی بود که پسران و دختران ایوب در خانه برادر بزرگتر خود جشن می گرفتند. و سپس رسولی نزد ایوب می آید و می گوید:

گاوهای شما دو به دو زیر یوغ در مزرعه شخم می زدند و الاغ ها در کنارشان چرا می کردند، ناگاه صابئین حمله کردند و آنها را راندند و غلامان را کشتند، فقط من فرار کردم و دویدم تا به تو بگویم.

در حالی که این یکی صحبت می کرد، قاصد دیگری نزد ایوب آمد و گفت:

آتش از بهشت ​​افتاد و همه دامهای کوچک و شبانان را سوزاند، من تنها کسی بودم که فرار کردم و آمدم به شما بگویم.

این مرد هنوز سخنش را تمام نکرده است، پیام رسان جدیدی می آید و گزارش می دهد:

كلدانيان نزديك شدند و به سه دسته تقسيم شدند و دور شتران را گرفتند و غلامان را كشتند.

در حالی که این یکی هنوز صحبت می کرد، قاصد دیگری آمد و به ایوب گفت:

پسران و دختران شما در خانه برادر بزرگترشان جشن می گرفتند، ناگهان گردبادی مهیب از بیابان هجوم آورد، خانه را از چهار گوشه گرفت و بر سر فرزندانتان آورد، همه مردند. من تنها کسی بودم که فرار کردم و آمدم به شما اطلاع دهم.

ایوب با شنیدن این اخبار وحشتناک یکی پس از دیگری برخاست و خود را پاره کرد لباس بیرونیسرش را تراشید و به زمین افتاد و در برابر خداوند تعظیم کرد و گفت:

برهنه از شکم مادرم بیرون آمدم، برهنه به رحم مادر زمین باز خواهم گشت. خداوند داد، خداوند گرفت! - همانطور که او خواست، چنین شد، نام خداوند مبارک باد!

پس ایوب با یک کلمه احمقانه در برابر خدا گناه نکرد (ایوب 1:13-22).

روزی بود که فرشتگان خدا دوباره در حضور خداوند ظاهر شدند و شیطان دوباره در میان آنها آمد.

و خداوند به شیطان گفت:

از کجا آمدی؟

شیطان پاسخ داد:

روی زمین بودم و همه جا را دور زدم.

خداوند به او فرمود:

آیا توجه خود را به بنده من ایوب معطوف کرده ای؟ هیچ کس در روی زمین نیست که مانند او باشد: او بسیار مهربان، راستگو و پرهیزکار است، از هر چیز بدی دور است! و با وجود مصائبی که بر او وارد شد، همچنان بر بی گناهی خود ثابت قدم است و تو مرا بر ضد او برانگیختی تا او را بی گناه نابود کنی!

و شیطان به خداوند پاسخ داد و گفت:

پوست در برابر پوست، و انسان برای جان خود هرچه دارد می دهد - یعنی: در پوست دیگری انسان ممکن است عذاب بکشد، در پوست دیگری ضربه ها آنقدر حساس نیست، حتی برداشتن این پوست قابل تحمل است، دردناک نیست. برای او و او می تواند آرام بماند، اما سعی کنید بدن خود را لمس کنید، دست خود را دراز کنید و استخوان ها و گوشت او را لمس کنید و ببینید - آیا او شما را برکت می دهد؟

سپس خداوند به شیطان فرمود:

ببین در دست توست. من به شما اجازه می دهم که هر کاری که می خواهید با او انجام دهید، فقط روح او را نجات دهید - بر اساس وجود و اراده آزاد او تجاوز نکنید (ایوب 2: 1-6).

شیطان از حضور خداوند خارج شد و تمام بدن ایوب را از کف پا تا تاج سرش به جذام وحشتناک زد. بیمار مجبور شد از میان افراد زنده بیرون بیاید، زیرا به دلیل مسری بودن بیماری که او را فراگرفته بود، در میان آنها تحمل نداشت. بدنش پوشیده از دلمه های منزجر کننده و متعفن بود، آتش سوزان درونی روی همه مفاصل پخش شده بود، در بیرون روستا نشسته بود، در خاکستر، ایوب زخم های چرکی خود را با یک تکه ترکه خراشید. همه همسایه ها و آشنایانش دور شدند و او را ترک کردند. حتی همسرش هم دلسوزی نسبت به او را از دست داد.

پس از مدتها، در حالت ناامیدی، یک بار به ایوب گفت: «تا کی تحمل خواهی کرد - اینک من به امید نجات خود، برای یاد تو، پسران و دختران، صبر خواهم کرد؟ رحم من و زحماتی که بیهوده با آن ها زحمت کشیدم از روی زمین هلاک شد، تو خود در بوی تعفن کرم ها نشسته ای و شب را بی پوشش می گذرانی، در حالی که من سرگردان و خدمت می کنم، از جایی به جای دیگر، از خانه ای به خانه دیگر.» در انتظار غروب آفتاب برای آرام شدن از زحماتم و بیماری هایی که اکنون من را افسرده می کند، بی وقفه از صداقت خود دفاع مکن، بلکه یک کلمه به خدا کفرگویی کن و بمیری - در مرگ رهایی خواهی یافت. از رنج تو نیز مرا از عذاب نجات خواهد داد.»

به همین سادگی و به طور طبیعی، ظاهراً حتی رضایت‌بخش، همسر ایوب به پیشنهاد شیطان - «پوست در برابر پوست»، مسئله زندگی را برای او و برای خودش، بدون فراتر رفتن از درک زمینی معنا و هدف آن، حل کرد. خسته و از نظر اخلاقی خسته، آماده بود تا آخرین چراغ زندگی واقعی را خاموش کند: "به خدا ناسزا بگو و بمیر."

با این حال، خود ایوب که رنج می برد، با نگاه کردن به وضعیت خود، این گونه نیست طبیعت انساننه از نقطه نظر خودخواهی محدود. با حسرت به همسرش نگاه کرد و به او گفت:

چرا مثل یکی از دیوونه ها حرف میزنی؟ اگر ما خیر را از خدا پذیرفتیم، آیا واقعاً نمی توانیم شر را تحمل کنیم؟

و این بار، به این ترتیب، ایوب در برابر خدا گناه نکرد - لبهای او هیچ توهین آمیزی به خدا بر زبان نیاورد (ایوب 2: 7-10).

شایعه مصیبتی که بر ایوب آمد در سراسر کشورهای اطراف پخش شد. سه دوست او: الیفاز تمانی، بیلداد شبهای و ذوفار نعمی که از بدبختی او آگاه بودند، دور هم جمع شدند تا برای تسلی دردمند بروند و در غم او شریک شوند. اما چون به او نزدیک شدند و او را نشناختند، چون صورتش پوسته چرکی ممتد بود، از دور جیغ و هق هق می‌کشیدند و هر کدام لباس بیرونی خود را پاره می‌کردند و با اندوه فراوان بر سرشان خاک می‌پاشیدند. سپس هفت روز و هفت شب را در مقابل دوست خود بر روی زمین نشستند و حتی یک کلمه به زبان نیاوردند، زیرا دیدند که رنج او بسیار زیاد است و هیچ وسیله ای برای تسلی او در چنین حالتی نیافتند (ایوب 2:11- 13). این سکوت کسالت بار توسط خود ایوب قطع شد. او اولین کسی بود که دهانش را باز کرد: روز تولدش را نفرین کرد و ابراز تأسف کرد که چرا به او فرصت داده شد تا نوری را ببیند که اکنون برای او در تاریکی پوشیده شده است؟ چرا زندگی به او داده شد در حالی که برای او عذابی بی لذت است؟

- رنجور گفت، چیز وحشتناکی که از آن می ترسیدم به من رسید و آن چیز وحشتناکی که از آن می ترسیدم به سراغم آمد. نه برای من آرامش است، نه آرامش، نه شادی! (ایوب 3:1-26).

سپس دوستانش نیز با او وارد گفتگو شدند، اگرچه با استدلال خود که می خواستند او را دلداری دهند، فقط قلب رنجور او را بیشتر مسموم کردند (ایوب 21:34؛ 16:2 به بعد). بر اساس اعتقاد صادقانه خود، با توجه به اعتقادشان به اینکه خداوند عادل به نیکوکاران پاداش می دهد و بدکاران را کیفر می دهد، مسلم و غیرقابل انکار می دانستند که هر کس در معرض بدبختی قرار گیرد، گناهکار است و هر چه این مصیبت بزرگتر باشد، بدبختی او سیاه تر است. حالت گناه آلود به همین دلیل است که آنها در مورد ایوب فکر می کردند که او گناهان پنهانی دارد که می داند چگونه آنها را ماهرانه از مردم پنهان کند (ایوب 32 - 33 و غیره) و خدای بینا دوست آنها را مجازات می کند. آن‌ها از همان ابتدای صحبت‌هایشان این احساس را به فرد مبتلا می‌دادند و سپس در ادامه مشاجرات طولانی‌شان، او را متقاعد می‌کردند که به جرم خود اعتراف کند و توبه کند. ایوب، با آگاهی از صداقت خود، علیرغم تمام قانع‌کننده‌های ظاهری سخنانش، خود را از نظر درونی به دور از عادلانه تشخیص استدلال آنها می‌دانست (ایوب 27: 1-7؛ 10:17). با تمام قدرت معصومیت از نام نیک خود دفاع کرد.

تا کی روحم را عذاب می دهی و با سخنانت عذابم می دهی؟ ببین ده بار رسوایم کردی و از عذابم خجالت نمی کشی! تسلی دهنده های رقت انگیز! - حرف های باد تو پایانی خواهد بود؟ (ایوب 19:2-3؛ 16:2).

ایوب به دوستانش توضیح داد و به آنها اطمینان داد که او نه به خاطر گناهانش عذاب می کشد، بلکه خدا بر اساس اراده خود که برای انسان قابل درک نیست، یکی سنگین و دیگری را می فرستد. زندگی شاد. دوستان ایوب که معتقد بودند خداوند بر اساس همان قوانین قصاص با مردم رفتار می کند که بر اساس آن قضاوت و عدالت انسانی را بیان می کند، سخنان توجیه گر او قانع نشدند، اگرچه از نکوهش های خود که علیه او بود دست برداشتند و به سخنان او پاسخ ندادند. (ایوب 32:1-15). در این هنگام، مرد جوانی به نام الیهو، پسر براهیل، از قبیله رام، بوزیه، در گفتگوی عمومی شرکت فعال داشت. با جسارت آتشین بر علیه رنجور ارجمند اسلحه گرفت "زیرا او خود را، بی گناهی خود را بیشتر از خدا توجیه کرد" (ایوب.32:2 و داد.).این گفت‌وگو، که عدالت را برای آفریدگار برای انسان غیرقابل دسترس قرار می‌دهد، دلیل رنج ایوب را نیز در فسق او می‌دید، حتی اگر برای چشم انسان قابل توجه نباشد.

خداوند توانا است و دل قوی را حقیر نمی داند. الیهو به ایوب گفت: او از شریر حمایت نمی کند و چشمان خود را از صالحان بر نمی گرداند، اما تو از قضاوت شریران پر شده ای، زیرا در قضاوت تو، مجازاتی که از جانب خدا برای تو فرستاده شده است. سزاوار نیست، "اما داوری و محکومیت نزدیک است"، بنابراین از نزدیک بین شما تماس بگیرید (ایوب.36:5-17).

در نهایت بیمار با دعا به درگاه خداوند متوسل شد تا خود او بر بی گناهی خود شهادت دهد.

همانا خداوند در گردباد طوفانی بر ایوب ظاهر شد و او را به خاطر نیتش برای حسابرسی در امور حکومت جهانی سرزنش کرد. خداوند متعال به ایوب اشاره کرد که برای انسان چیزهای زیادی در پدیده ها و آفریده های طبیعت مشهود اطراف او غیرقابل درک است و پس از آن میل به نفوذ در اسرار مقدرات خداوند و توضیح اینکه چرا او با مردم رفتار می کند. به این ترتیب و نه در غیر این صورت - چنین تمایلی نشان دهنده اعتماد به نفس جسورانه است.

این کیست که مشیت را با کلمات بی معنی تاریک می کند؟ - خداوند از طوفان طوفانی از ایوب پرسید. اکنون کمر خود را مانند یک شوهر ببند و بگو: وقتی من پایه های زمین را گذاشتم کجا بودی؟ -اگه میدونی بگو پایه‌های آن بر چه اساسی استوار شده است یا چه کسی سنگ بنای آن را در هنگام شادی عمومی نورهای آسمانی و نداهای شادی‌بخش ستایش فرزندان خدا نهاد؟ آیا تا به حال در زندگی خود دستوری به صبح داده اید و مکان را به سحر نشان داده اید؟ آیا احکام بهشت ​​را می دانی، می توانی صدایت را به ابرها برسانی، می توانی صاعقه بفرستی؟.. می خواهی قضاوت من را براندازی، مرا متهم کن تا خودت را توجیه کنی: - آیا عضله ای مثل من داری؟ - خود را به عظمت و جلال آراسته، جامه جلال و جلال بپوشان، غضب خشم خود را بیرون بریز، به هر آنچه مغرور و مغرور است بنگر و آن را خاضع کن، بدکاران زورمند را در جای خود درهم بشکن. سپس من نیز تشخیص می دهم که دست راست شما برای محافظت از شما قوی است. هر که با خدای متعال رقابت می کند و خدا را نکوهش می کند، جواب او را بدهد.

و ایوب به خداوند پاسخ داد و گفت:

من می دانم که شما می توانید هر کاری انجام دهید و قصد شما تغییر ناپذیر است.

این کیست که مشیت را تاریک می کند و چیزی نمی فهمد؟

این من بودم که در مورد چیزهایی صحبت کردم که نمی فهمیدم - در مورد چیزهایی که برای من شگفت انگیز بود و نمی دانستم. من قبلاً از گوشه گوشم درباره تو شنیده بودم، اما اکنون چشمانم تو را می بیند، پس منصرف می شوم و به خاک و خاکستر توبه می کنم، من ناچیز هستم و چه جوابی به تو بدهم؟ - دست بر دهانم گذاشتم (ایوب.38 - 40).

و پس از آن دستوری از جانب خداوند به دوستان ایوب رسید که به او روی آورند و از او بخواهند که برای آنها قربانی کند، زیرا فقط چهره ایوب، خداوند به الیفاز تمانی گفت، من می پذیرم. تا شما را رد نکنم، زیرا در مورد من صادقانه صحبت کرده اید، مانند بنده من ایوب (ایوب 42: 7-9). دوستان این فرمان خداوند را انجام دادند و هفت گاو نر و هفت قوچ را برای قربانی نزد ایوب آوردند. ایوب برای خدا قربانی کرد و برای دوستانش دعا کرد. خداوند شفاعت او را برای آنها پذیرفت و سلامت جسمی او را بازگرداند و دو برابر قبل از او به او عطا کرد. بستگان ایوب و همه آشنایان سابقش با شنیدن خبر شفای او به دیدار او آمدند و با او دلجویی و شادی کردند و هر کدام هدیه ای برای او آوردند و انگشتر طلا. خداوند برکت خود را به ایوب پاداش داد: پس از آن او چهارده هزار دام کوچک، شش هزار شتر، هزار جفت گاو و هزار الاغ داشت. ایوب به جای مردگان هفت پسر و سه دختر به دنیا آورد و در تمام زمین چنین نبود. زنان زیبامانند دختران ایوب و پدرشان در میان برادرانشان میراثی به آنها داد (ایوب 42: 10-15). خداوند تعداد فرزندان ایوب را دوبرابر نکرد، همانطور که دارایی شبان خود را دو برابر کرد: این به این دلیل است که هیچ کس فکر نمی کند که اولین فرزندان او که مردند کاملاً مردند - نه، اگرچه مردند، هلاک نشدند - آنها در خواهند آمد. رستاخیز عمومی صالحان.

ایوب پس از تحمل سختی های خود، یکصد و چهل سال زندگی کرد (در مجموع دویست و چهل و هشت سال روی زمین زندگی کرد) و نسل خود را تا نسل چهارم دید، در سنین کهنسالی پر از روز درگذشت. سن (ایوب.42:16-17); اکنون او در ملکوت پدر و پسر و روح القدس، خدای یگانه تجلیل شده در تثلیث، زندگی می کند که پیر و بیمار نیست، زیرا حتی در میان بدبختی هایی که روی زمین متحمل شده بود، قبلاً دیده بود، مانند ابراهیم، ​​روز بزرگ خداوند، آن را دید و خوشحال شد (یوحنا 8:56).

او که زخمی متعفن زده بود، گفت: «می دانم که نجات دهنده من زنده است و در روز آخر این پوست پوسیده من را از خاک برمی خیزد و من خدا را در بدن خود خواهم دید. من خودم او را خواهم دید. چشمان من، نه چشمان دیگری، او را خواهند دید. با این امید قلبم در سینه ام آب می شود! (ایوب 19:25-27)

ایوب عادل این را در برابر دوستانش اعتراف کرد و به آنها الهام کرد که نه از رنج جسمی و محرومیت از نعمت‌های زمینی، بلکه از «شمشیر خداوند»، از خشم خداوند متعال، «که انتقام‌گیرنده بی‌عدالتی است» بترسند.

بدانید که داوری وجود دارد (ایوب 19:29)، - او برای تعلیم ما موعظه می کند، - داوری که در آن فقط کسانی که حکمت واقعی دارند - ترس از خداوند و - عقل واقعی - حذف از شر را توجیه می کنند. ایوب.28:28).