صفحه اصلی / در دفاع / موارد و مظاهر ویژه ای از قدرت معجزه آسای خداوند که از مکان آرامگاه اولیای الهی سرچشمه می گیرد. یادگارهای پدران ارجمند ما سرگیوس و هرمان اهل والام

موارد و مظاهر ویژه ای از قدرت معجزه آسای خداوند که از مکان آرامگاه اولیای الهی سرچشمه می گیرد. یادگارهای پدران ارجمند ما سرگیوس و هرمان اهل والام

مؤمنان برای شفا از بیماری های مختلف به اینجا می آیند، زیرا این صومعه آثار و زنجیرهای قدیس را در خود جای داده است. نیکیتا استایلیت، نه تنها به خاطر شاهکار رهبانی خود، بلکه به دلیل توانایی او در تسکین بیماری ها مشهور است.

گناهکار توبه کننده

تاریخ دقیق تولد سنت نیکیتاناشناخته است، اما واضح است که او در قرن 12 زندگی می کرد و به عنوان یک باجگیر برای شاهزاده خدمت می کرد. یوری دولگوروکی.نیکیتا با خلق و خوی ظالمانه متمایز شد - او به فقرا ظلم کرد ، با ثروتمندان نزاع کرد ، رشوه های ناعادلانه جمع آوری کرد و از این طریق برای خود ثروت به دست آورد.

نیکیتا پول خود را نه برای کارهای خوب، بلکه برای چرخیدن با دوستان خرج کرد. اما یک روز نیکیتا که از کنار کلیسا می گذشت سخنان پیامبر را شنید اشعیادر حین عبادت گفت: «خود را بشویید، خود را پاک کنید. بدی هایت را از پیش چشم من دور کن.» آنچه گفته شد باجگیر را شوکه کرد - او تمام شب را نخوابید و صبح روز بعد برای اینکه صدای وحشتناک را فراموش کند جشنی شاد ترتیب داد. طبق افسانه، همسر نیکیتا برای تهیه غذا برای مهمانان رفت، اما ناگهان آب داخل دیگ تبدیل به خون شد. زن با وحشت شوهرش را صدا زد و او چهره افرادی را که کشته بود درست در دیگ دید. نیکیتا متوجه شد که زمان تسلیم شدن فرا رسیده است زندگی قدیمی. او همسرش را رها کرد و اموالش را رها کرد و به صومعه رفت و از ابواب التماس کرد که در جبران گناهانی که مرتکب شده بود به او کمک کند.

راهب مقدس گناهکار را پذیرفت و به او دستور داد که توبه کند - او به نیکیتا دستور داد تا سه روز در دروازه های صومعه بایستد و به اعمال ظالمانه خود به هرکسی که وارد شد اعتراف کند. نیکیتا وصیت راهب را برآورده کرد، اما پس از آن به صومعه بازنگشت، اما ناپدید شد. چند روز بعد، راهبان او را در باتلاقی یافتند، بدن یک گناهکار توبه‌کار چنان توسط پشه‌ها خورده شد که به معنای واقعی کلمه خون جاری بود. به نظر نیکیتا می رسید که توبه ای که راهب صومعه بر او تحمیل کرد کافی نیست و تصمیم گرفت خود را تحت آزمایشات اضافی قرار دهد.

راهبان نیکیتا را به صومعه آوردند و او در آنجا ماند.

نماد نیکیتا سبک. عکس: دامنه عمومی

معجزات شفا

زندگی رهبانی برای نیکیتا بسیار آسان به نظر می رسید. و سپس یک پیراهن مو پوشید، زنجیر (زنجیره های فلزی - سبک ترها را نیکیتا زیر لباسش می پوشید، و آنهایی که سنگین بودند، به وزن دو پوند و نیم، روی پیراهن مو گذاشت)، یک سنگ پوشید. سرپوش گذاشت و به آرامگاه بازنشسته شد. نه چندان دور از صومعه، نیکیتا چاله ای حفر کرد، ستونی در پایین آن ساخت و خود را به نماز سپرد. در همان حوالی با دستان خود چشمه ای حفر کرد. برای چنین شاهکار صومعه ای دشوار، خداوند به صاحب سبک با هدیه شفا پاداش داد. شایعه در مورد معجزه گر در سراسر روسیه پخش شد. او نیز رسید شاهزاده چرنیگوفسکی میخائیل . شاهزاده از زمان جوانی خود از یک بیماری جدی رنج می برد - عضلات بدن او به تدریج ضعیف شد و میخائیل دیگر نمی توانست راه برود. او به همراه پسرانش برای شفا به نیکیتا رفت. نه چندان دور از صومعه، مایکل توقف کرد و یکی از خدمتکاران را نزد صاحب سبک فرستاد تا از او بخواهد برای سلامتی شاهزاده دعا کند. با این حال، نیکیتا به جای آن دعا نکرد، او یک عصا به پسر داد و به شاهزاده که به شدت بیمار بود دستور داد که خودش به سمت او بیاید و فقط به این چوب تکیه کند. پسر شک کرد - شاهزاده آنقدر ضعیف بود که حتی دو قدم هم نمی توانست راه برود. اما مرد شاهزاده جرات نکرد با راهب مخالفت کند و با عصا نزد مایکل رفت. به محض اینکه شاهزاده عصا را گرفت، احساس کرد قدرتش در حال افزایش است و روی پاهایش به سمت استایلیت حرکت کرد. به یاد این معجزه، یک نمازخانه سنگی در یک وسط (حدود یک کیلومتر) از صومعه نیکیتسکی ساخته شد.

شهادت

نیکیتا به دست مردم شجاع درگذشت. آنها تصمیم گرفتند زنجیرهای استایلیت را بدزدند - از پوشیدن مداوم، زنجیرهای آهنی آنقدر صاف شدند که گویی نقره ای می درخشیدند. در شب 24 می 1186، دزدان به راهب حمله کردند، او را کشتند، زنجیرهای سنگین را برداشتند و فرار کردند. در سواحل ولگا، سارقان توقف کردند تا غارت را تقسیم کنند. آن موقع بود که معلوم شد زنجیرها اصلاً نقره ای نیستند. سپس سارقان آنها را به داخل آب انداختند و ناپدید شدند. در همان شب، راهبان متوجه سه پرتو درخشان بالای رودخانه شدند که از آب برخاست. مردم شهر و راهبان در ساحل جمع شدند و دیدند که زنجیر غرق نشده است - آنها روی سطح تاب خوردند، "مانند درختی که در آب های ولگا شناور است." زنجیرها را از آب بیرون آوردند و با مراسم دعا به داخل کلیسا آوردند و در کنار تابوت سنت نیکیتا گذاشتند. گفته می شود کسانی که در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند و زنجیر را لمس کردند شفا یافتند. جسد نیکیتا را در نزدیکی صومعه به خاک سپردند و زنجیرها را برای عبادت مؤمنان گذاشتند.

در سال 2000 به برکت پدرسالار الکسیا دومآثار از زمین برداشته شد و به صومعه نیکیتسکی منتقل شد و در آنجا همراه با زنجیر نگهداری می شود.

مؤمنان برای شفای ضعف جسمانی به یادگارهای راهب احترام می گذارند. آنها می گویند که در پاسخ به دعا، قدیس به مقابله با بیماری های اندام، بهبودی از جراحات و مقابله با بی خوابی کمک می کند.

آب چشمه مقدسی که نیکیتا حفر کرده است شفابخش محسوب می شود. در سرچشمه حمام هایی وجود دارد که زائران برای آب تنی به آنجا می آیند. و در روز مرگ نیکیتا، 23 و 24 مه طبق تقویم جولیان (5-6 ژوئن به سبک جدید)، معتقدان ارتدکس روز یادبود سنت نیکیتا را جشن می گیرند.

چه کارهای دیگری در Perslavl-Zalessky انجام دهید

  • از کرملین Perslavl دیدن کنید. کلیسای جامع اصلیکرملین - Spaso-Preobrazhensky - در قرن 12 ساخته شد.
  • در دریاچه Pleshcheyevo استراحت کنید. در همان زمان، می توانید از موزه-املاک "قایق پیتر اول" دیدن کنید - در این دریاچه بود که تزار جوان شناور معروف سرگرم کننده خود را ساخت. همچنین در ساحل دریاچه Pleshcheevo پارک ملی به همین نام با درختکاری قرار دارد. در قلمرو پارک کوه الکساندروا وجود دارد - مکان مقدس اسلاوهای باستان - و سنگ آبی. اجداد ما معتقد بودند که این سنگ دارای خواص معجزه آسایی است. تا به امروز، افسانه باستانی زنده است که یک زن باید بر روی سنگ آبی بنشیند تا فرزندی را که مدت ها انتظارش را می کشید، باردار شود.
  • در موزه های کوچک قدم بزنید. به عنوان مثال، می توانید به موزه آهن، موزه چای یا موزه ونداس بروید.

ما به خوانندگان برخی از شهادت ها را در مورد معجزات، شفاها و دیدارهای الهی که برای زائران روسی در آتوس در صومعه سنت پانتلیمون اتفاق افتاد، ارائه می دهیم، که آنها به صورت مکتوب در دفترچه هایی برای چنین سوابقی شهادت دادند.

همانطور که پورتال روسی آتوس قبلاً گزارش داده است، کتابی با چنین شهادت هایی در صومعه سنت پانتلیمون برای چاپ آماده می شود. این کتاب از این جهت غیرمعمول است که ورودی‌ها توسط زائران به ابتکار خودشان، داوطلبانه، بدون درخواست‌ها، پرسش‌ها یا تذکرات پیشرو انجام شده است. آنها توسط زائران در یک دفترچه ضخیم مشترک که در مغازه صومعه صومعه روسی در آتوس قرار داشت، ثبت کردند.

این مجموعه شامل شهادت زائرانی است که در بازه زمانی 1386 تا 1388 توسط ایشان ثبت شده است. در صومعه پانتلیمون در کوه آتوس، ورودی های دفترچه عمومی روزانه پر می شود، بنابراین هر زائر می تواند به وقایع شفا و دیدارهای الهی که برای او اتفاق افتاده است شهادت دهد.

کتاب معجزات و شفاها (قسمت 1. 2007–2009)

30.09.2007
من حدود 40 سال روزی 2 پاکت سیگار می کشیدم. من تقریباً به همین تعداد سال از الفاظ زشت استفاده کردم. پس از بازدید از کوه آتوس (صومعه سنت پانتلیمون) در سال 2003، به طور کامل از شر این عادت ها خلاص شدم.
لاشنویچ ای.

17.05.2007
به لطف دارویی که در مغازه صومعه خریدم، سردرد و آبریزش مزمن بینی مادرم ناپدید شد.
برادران الکسی و کنستانتین

17.05.2007
من با تزریق روزانه (ولگورن) به کوه آتوس آمدم. از روز اول درد مفاصل پاهایم برطرف شد. احساس خوبی دارم و حتی از Stary Rusik پایین رفتم.
Prot. آندری

18.11.2007
با تشکر از بازدید از آتوس، معده من به طور کامل بهبود یافت (و این پس از برداشتن کیسه صفرا، درد روزانه و کوه‌هایی از قرص‌ها بود). بی.ا.

18.11.2007
پس از هفتاد سالگی، بنا به شرایطی، در شب 24 تا 25 آبان از کاریس تا صومعه پانتلیمون به مدت 5 ساعت در زیر باران بدون نشانه ای از خستگی قلبی و با شادی قلبی پیاده روی کرد.

کشیش گناهکار والرین

29.11.2007
زمانی که در صومعه بودم، خبری دریافت کردم که پسرم در اودسا پایش شکسته است، عکس رادیوگرافی گرفته شده است و غیره. پس از دعا به مقدس الهی و شهید بزرگ. پانتلیمون صبح متوجه شد که شکستگی وجود ندارد.
بنده خدا وادیم. اودسا

26.12.2007
در سال 92 مادرم ر.ب. لیودمیلا در کلیسای جامع سنت نیکلاس (سن پترزبورگ) بود و به جای آن 10 روبل در لیوان کلیسا گذاشت. 100 روبل. و نوزاد بیمار سرافیم از افزایش فشار داخل جمجمه شفا یافت.
R.b. بوریس تپلیاکوف

01.01.2008
حدود 94-95. دستش مجروح شد و به طور معجزه آسایی در حرم آن حضرت شفا یافت. جان کرونشتات در سن پترزبورگ. به لطف خداوند و به دعای پدر. جان من اکنون در خیابان هستم. کوه آتوس، که به خاطر آن از خداوند و مادر پاکش و بنده وفادارشان پدر و مادرش سپاسگزارم. ایزیدورا.
پروانه بی ارزش آندری ارمیلوف

02.05.2008
روغن معجزه آسا، mvro و دعا به شفا دهنده پانتلیمون R.B. اولگ از اگزما یک شبه. خدایا سپاسگزارم، شهید بزرگ پانتلیمون!

04.05.2008
بنده خدا ویکتور (سواستوپل) النا 16 ساله را با مر از کوه مقدس مسح کرد و در دیسکو صلیب بر پیشانی او می درخشید که نمی توانستند آن را با دستمال و الکل پاک کنند. پس از آن او به ایمان آمد.
R.b. آناتولی
P.S. یکی از دخترخوانده ها (دو نفر بودند) هنگام دوش گرفتن، mvro را شست، اما النا آن را شست و صلیب در میان شاهدان بسیاری ظاهر شد.

07.05.2008
R.b. الکسی از یک تیر 5 متری به پشتش افتاد و نمرد و پس از آن متوجه شد که خدا به او کمک کرده است. به ایمان رسید. آمین
R.b. سرگی، 10 ساله

10.05.2008
بیش از 10 سال پیش، هنگام سرفه، فتق مغبنی چپ به اندازه یک تخم مرغ تشکیل شد. جراحان نگاه کردند و گفتند به زودی فتق سمت راست ظاهر می شود، سپس هر دو را یکباره عمل می کنند. در حالی که فتق افتادگی دستش را در جیبش نگه داشته راه می رفت. 9 سال پیش در صومعه به من روغن مبارک دادند، با انگشت آغشته به روغن روی فتق صلیب کشیدم. و من آن را فراموش کردم. یک هفته بعد در محل کار، چیز سنگینی بلند کردم و کارکنان به من یادآوری کردند که نباید چیزهای سنگین بلند کنم. سپس به یاد آوردم که فتق را فراموش کرده بودم - ناپدید شد و از آن زمان به من یادآوری نکرده است. بلافاصله پس از ناپدید شدن، به ملاقات دکتری رفتم که قرار بود عمل کند. او گفت که این بافت زخم نمی‌زند. دیر یا زود فتق ظاهر می شود. 9 سال گذشت...
R.b. الکساندر کورگوزوف (کلیموفسک، منطقه مسکو)

12.05.2008
امسال در هفته صلیبدر کلیسا، صلیب خداوند را با گل های شاخه بریده (لاله و نرگس و غیره) تزئین کردند که به طور طبیعی پس از چند ساعت پژمرده شدند. در بعدی سرویس یکشنبههمه گلهای پژمرده را روی منبر در پای صلیب دیدند و در بالای آن گلهایی را دیدند که در پایان نماز زنده شده بودند و 10 تا 20 سانتی متر بالا می آمدند.
آناتولی، ازمیل، اوکراین

20.05.2008
سه هفته قبل از سفر به کوه آتوس، خانواده سلطنتی دو بار ظاهر شدند. اولین بار همه با هم (همه بچه ها). بار دوم - تزار نیکلاس دوم و تزارویچ الکسی در لباس سربازان قدیمی. چیزی نگفتند. فقط ایستادند و به من نگاه کردند. خدا خیرت بده.
R.b. الکسی

15.08.2008
در سال 2008، هنگام بازدید از کوه آتوس، در مراسم دعا در سر خیابان سنت. پانتلیمون، از پدر پرسید. مکاریوس برای شفای بیماریهای احتمالی نزدیکانم روغن را بر سر صادق تقدیم کند. در تابستان همان سال مریض شدم - تب داشتم، گلویم بیشتر و بیشتر درد می‌کرد و تا غروب بیماری خیلی سریع پیشرفت کرد. پس از خواندن قانون عصر، امید بهبودی از بین رفت. با جمع آوری قوای روحی، بطری روغن مبارک را برداشتم و به شمایل سنت مقدس احترام گذاشتم. پانتلیمون (مقدس همراه با روغن)، خود را مسح کرد و با گریه از سنت سنت پرسید. پانتلیمون در مورد بهبودی خود (این در روز ذکر قدیس بود). به محض اینکه روی تخت دراز کشیدم، به معنای واقعی کلمه در عرض چند ثانیه متوجه شدم که بیماری مرا ترک کرده است. زانو زده و با گریه از قدیس به خاطر هدیه روز یادش تشکر کرد.
R.b. نیکولای واس. ماسلوف

20.10.2008
قبل از زیارت کوه مقدس، بسیار بیمار شدم - درد در قسمت ششم ستون فقرات ظاهر شد. سر عملا چرخید. بخصوص چرخاندن آن حتی نیم دور به چپ دشوار بود. به محض ورود به شهر اورانوپل، از همسفرم R.B. ولادیمیر، تا بتواند به نوعی درد مرا تسکین دهد و به من نشان دهد که چگونه این کار را انجام دهم. اما پس از این روش هیچ تسکینی وجود نداشت و با درد شدید به صومعه سنت پانتلیمون رسیدم. در مراسم شام با یک درخواست بزرگ از شهید بزرگوار خواستم در شرایطی که به زانو در آمدم کمکم کند. بعد از حدود 20 دقیقه، با تعجب متوجه شدم که گردنم به راحتی و آزادانه می تواند به چپ و راست بچرخد. من شگفت زده شدم و شروع به چرخاندن سرم به هر طرف کردم - درد واقعا ناپدید شد. و امروز گردنم به طور معمول می چرخد، هیچ سردردی وجود ندارد. جلال تو ای خدای ما، جلال تو. خداوند در اولیای خود شگفت انگیز است. شهید بزرگ پانتلیمون، از خدا برای ما دعا کنید!
O.Petr Saranyuk (من خودم دکتر هستم)

26.03.2009
هنگام زیارت پیاده از ایورون به صومعه پانتلیمون، یادداشت‌های تحویل‌نشده برای دسته جمعی را کشف کردیم. آنها سعی کردند آنها را به راهبانی که ملاقات کردند بدهند و در ازای آن فقط تبرک و لبخند دریافت کردند، اما نتوانستند کمک کنند، زیرا آنها به سمت صومعه نمی رفتند. پس از تلاش‌های فراوان، این ایده اصلی را از دست دادیم که راحت‌تر و معقول‌تر است که از مادر برتر کوه کمک بخواهیم. بعد از 30 ثانیه بعد از نماز، ماشینی با یک کشیش یونانی توقف کرد و او تأیید کرد که به ایورون می رود و با صلوات تأیید کرد که درخواست ما را برآورده خواهد کرد. خدایا شکرت برای همه چیز!!
R.b. اولگ، کنستانتین

10.02.2009
به لطف خدا، مادر خدا و سنت پانتلیمون، و در عین حال پدر ایزیدور، که شمایل سنت سنت را به من داد. شهید بزرگوار آرتمی بزرگ از مرگ حتمی نجات یافتم. در فوریه 2007 یخبندان شدیدی رخ داد. من در کاماز رانندگی می کردم تا برای اجاق خانه هیزم تهیه کنم و به این فکر می کردم که چگونه می توانم عصر در مسکو به محل کارم برسم، جایی که ده ها نفر منتظر من بودند، یک روزنامه نگار. ما نتوانستیم کارگری پیدا کنیم تا بار را تخلیه کنیم و بی سر و صدا به همان خانه ای رفتیم که ازبک های محلی در حال انجام کارهای روزانه مختلف بودند. و ناگهان جیپی را می بینیم که در امتداد یک جاده باریک روستایی - غیرممکن است که از کنار هم رد شویم - با سرعتی مناسب برای رسیدن دقیق به دنیای بعدی. یخ زدم، کیف کارم را روی قلبم فشار دادم و به هیچ چیز فکر نکردم، فقط دعا کردم: خداوند عیسی مسیح، مرا نجات بده و رحم کن! یکی دوبار گفت و جیپ ده متر بود. ناگهان جیپ کنار رفت و با شیب تند در برف سمت چپ من شیرجه زد. من و راننده پریدیم بیرون. یک راننده مست و فحاشی پشت فرمان نشسته بود. برگشتیم کاماز و بعد یه کیف پیدا کردم و نفس نفس زدم. به یاد آوردم که هنگام خروج از صبح، به طور تصادفی - برای اولین بار در 9 سال گذشته - نمادم را در جاده بردم. اگر معجزه نباشد دیگر چه می توانم بگویم.
R.b. آرتمی

14.03.2009
به لطف خدا، آتوس مادر خداو سنت پانتلیمون از چراغ شهید بزرگ پانتلیمون روغن دریافت کرد و به خانه آورد. پس از دریافت کبودی، ابرویش شکست و شروع به خونریزی کرد. روغن زدم و رفت! معجزه! نجاتم بده پروردگارا
R.b. جان

30.04.2009
او در زمانی که آثار در مسکو بود، از یادگارهای شفا دهنده پانتلیمون شفا گرفت.
R.b. مایکل

02.05.2009
نماد مادر خدا سریع برای شنیدن در سال 2008 در کوه آتوس برای کلیسای بیمارستان در وسوولژسک خریداری شد. ساخت معبد به دلیل تقصیر سازندگان متوقف شد. و روزی مادر خدا شخصاً با این جمله به رهبر تیپ ظاهر شد: تو بنّایی بی خیالی و من مدتها منتظر ساختن معبد بودم. تا زمانی که معبدی بسازید، به دلیل سهل انگاری خود به شدت بیمار خواهید شد. به گفته این مرد، صبح دمای بدنش 39 بوده و در کلیه هایش عارضه پیدا کرده است. پس از این، ساخت و ساز به سرعت پیش رفت.

10.05.2009
معجزه دعای بزرگ ابی. در بهار 1968، Fr. بوگدان آتش گرفت. بنابراین کل جنگل شروع به سوختن کرد. هگومن ایلیان در این زمان در ساختمان پوکروفسکی به شدت دعا کرد و بسیاری از مردم به رحمت عظیم خداوند شهادت دادند. به پدر المپیوس گفت. نیکون که ناخدای کشتی از اینکه ابری درست بالای صومعه ظاهر شد و همه جا آفتاب بود شگفت زده شد. بارش باران همه چیز را خاموش کرد و مانند سطل می بارید. چنین دعای قوی، دعای حضرت ایلیان بود. سه سال پس از مرگش، آثارش را از زیر خاک بیرون آوردند. سر زرد تیره بود. بدون امضا

06/07/2009، روز تثلیث مقدس
جرج تازه کار چندین بار به عنایت و رحمت خداوند شاهد شفاهای معجزه آسایی شد که شهید بزرگوار و شفا دهنده ما پانتلیمون برای زائران ما انجام داد. وقتی وارد مغازه مهمان نوازمان شدم، مردی غیر روحانی را دیدم که می خواست از پدرش بپرسد. ایسیدورا چطور می توانی شهید را بدهی. پانتلیمون یک چیز طلایی (فکر می کنم ساعت است). او گفت: یک سال پیش برای یک گردش در صومعه بودم و چیزی از شفا دهنده نمی دانستم. و با ورود به معبد او، عبور از زیر طاق تقسیم آن و روی آوردن به نماد اصلی (که هرگز آن را ندیده بودم)، احساس کردم که انگار همه جایم را با تیر سوراخ کردند و از بیماری های سخت خود شفا یافتم. او به قدیس قول داد که یک سال دیگر با هدیه ای برای او بیاید. در اینجا او به وعده خود عمل کرد. به سادگی شگفت انگیز!!

10.06.2009
معجزه دعای برادران صومعه از کارمند در گراتس (اتریش) Fr. آرسنی چرنیکینا دو دختر دوقلو به دنیا آورد. یکی کاملا سالم است و دومی خونریزی مغزی داشته است. او در یک انکوباتور در بخش مراقبت های ویژه دراز کشید و پزشکان اتریشی هیچ شانسی برای زنده ماندن به او ندادند. پدر آرسنی با آتوس تماس گرفت و خواست برای دخترش دعا کند. آنها قول دادند که به او دعا کنند و از او خواستند که حتماً به هر شخصی که به او مراجعه می کند خدمات ارائه دهد. در این روز یک اتریشی نزد او آمد و از او خواست که خانه اش (ارتدوکس) را تقدیس کند. O. Arseny رفت و آن را تقدیس کرد. صبح روز بعد، وقتی او به بیمارستان آمد، پزشکان شگفت زده را در آنجا یافت - دختر سفید چهره و کاملاً سالم بود.
به گفته Fr. آرسنیا، ولادیسلاو دوبروسوتسکی

15.06.2009
در مورد طوفان و در مورد دخترم. در اکتبر 2008، ما در یک منطقه 200 مایلی در غرب آفریقا در اقیانوس اطلس گرفتار طوفان نیروی 9 شدیم. پس از 10 ساعت طوفان و باران همراه با بادهای طوفانی، آکاثیست را به سنت سنت می خوانیم. نیکلاس شگفت انگیز. بعد از 40 دقیقه اقیانوس آرام شد و با خیال راحت به مراکش و بیشتر به آگادیر رسیدیم. در سال 2006 در خانه من آتش سوزی رخ داد. تمام طبقه سوخت و قرار بود آتش به طبقات بالا سرایت کند اما به محلی که نماد ایستاده بود رسید و متوقف شد. پس از آتش سوزی، یک نماد را پیدا کردیم که روی مقوای معمولی چاپ شده بود و دست نخورده باقی مانده بود. هر چند قاب و قاب کاملا سوخته بود. این نمادی از مادر خدا اسمولنسک بود. در سال 2008، در 22 مارس، دخترم در حال اسب سواری سقوط کرد. اشعه ایکس شکستگی گردن فمور را نشان داد. بعد از نماز شدید قبل نماد اسمولنسکمادر خدا در معاینه مکرر MRI هیچ آسیبی مشاهده نشد! خدا را شکر برای همه چیز! مادر خدا نجاتمون بده
گونچاروف دانیل، ورونژ

معجزات شفا همیشه ترس را برانگیخته است. آنها را باور می کردند و باور نمی کردند، دنبالشان می گشتند و منتظرشان بودند. مردمی که از بیماری سخت رنج می‌بردند یا اقوام دوست داشتنی آن‌ها، فقط برای ادای احترام به مقدسات و سایر زیارتگاه‌ها، آماده انجام زیارت‌های طولانی و دشوار بودند.

معجزات همچنین به یک استدلال قوی در حمایت از قدیس شدن افراد صالح متوفی تبدیل شد.

معجزات شفا در سال 1903

در سال 1903، در مسکو، در کلیسای جامع Assumption، ردای سنت سرافیم از Sarov برای احترام به نمایش گذاشته شد. و سپس چندین مورد از شفاهای معجزه آسا ثبت شد.

یکی از اشراف زادگان به مدت 30 سال از درد شدید معده رنج می برد. در پایان ضعیف شد و به سختی می توانست راه برود. با این وجود، او به شفا امیدوار بود و به همین دلیل در 18 ژوئیه به شب زنده داری در کلیسای جامع Assumption رفت. او نماد قدیس و ردای او را بوسید و پس از خروج از معبد بلافاصله احساس کرد که دردی وجود ندارد. قدرت او برگشت و متعاقباً کاملاً سالم شد.

در همان زمان، شاتیلوف، صاحب زمین ریازان، خویشاوند ضعیف خود را به ردای سنت سرافیم ساروف آورد. آنها او را در آغوش خود به داخل کلیسای جامع بردند و روز بعد او به تنهایی در خدمت ایستاد و از صمیم قلب از پدر سرافیم برای شفا تشکر کرد.

صومعه Seraphim-Diveevo: بررسی شفا

امروزه، مانند قرن گذشته، مواردی از شفا برای تقویت ایمان کسانی که به قدوسیت سنت سرافیم ساروف شک دارند، ثبت شده است. این در مورد استدر مورد معجزات ثبت شده از سخنان شفا یافتگان یا نزدیکان آنها.

در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می کنیم.

در سال 1999 ، آلوتینا که از درد شدید در پاهای خود رنج می برد ، به طوری که مجبور بود دائماً آنها را بانداژ کند ، به دیویوو آمد. آلوتینا از ته دل دعا کرد و واقعاً به شفای آن امیدوار بود. معجزه ای رخ داد و او با پاهای باز و بدون درد به خانه بازگشت.

شیلینا ایرینا از شهر نیژنی نووگورود در سال 1994 به دیویوو آمد. او 25 سال از بیماری پوستی رنج می برد و پس از غسل در چشمه پدر سرافیم شفا یافت.

اولگ کودریاوتسف توسط برادرش با سردرد شدید از چبوکساری به دیویوو آورده شد. پزشکان یک تومور در سر او کشف کردند مرد جوان. پس از غسل در چشمه پدر سرافیم، درد از بین رفت. یک هفته بعد یک معاینه پزشکی تکراری عدم وجود تومور را نشان داد.

در اینجا به چند مورد اشاره می شود که مبتلایان پس از مسح شدن با روغن، از بیماری ها شفا یافتند. سرافیم. روغن متبرک چراغی که در یادگارهای سنت سرافیم ساروف می سوزد را می توان به طور کاملاً رایگان از صومعه در کلیسای جامع تبدیل کرد.

بدین ترتیب، الکساندرا زن مؤمن، روغن مبارکی را از دیویوو آوردند. او دعا کرد و پای قانقاریا خود را با روغن مقدس مسح کرد. و او شفا یافت! معجزه آنقدر آشکار بود که بسیاری را شگفت زده کرد. زن زنده است و راه می رود. هر دو پای او سفید است، اگرچه پای آسیب دیده قبلی سیاه بود.

یکی دیگر در سال 1996 وجود داشت مورد جالب. سمیناریست P. از Trinity-Sergius Lavra به دلیل درد شدید معده نمی توانست راه برود. سپس با صلوات از چراغ روغن گرم نوشید و درد او را رها کرد. در سفر دوم خود به دیویوو، مرد جوان گزارش داد که این بیماری دیگر او را آزار نمی دهد.

از سرافیم ساروف چه می خواهند؟

در دعا با اولیای خدا می توانید هر حاجتی را بیان کنید و از ته دل دعا کنید. و با این حال، از نظر تاریخی، معلوم می شود که هر قدیس، همانطور که بود، "حوزه" خود را دارد که در آن اغلب به کسانی که به او مراجعه می کنند کمک می کند. بنابراین، آنها به نیکولای اوگودنیک برای ازدواج موفق و کمک در امور مالی دعا می کنند. مقدسین پیتر و فورونیا موروم - در مورد رفاه خانواده; و بیماری های پاها، مفاصل، کمردرد و سر درد.

چگونه از سرافیم ارجمند ساروف شفا بخواهیم؟

اول از همه به کار نماز کوک کنید و با احترام به آن نزدیک شوید. به یاد داشته باشید که بیماری های جدی به دلیلی به ما داده می شود. گاهی اوقات برای تقویت ایمان فرد مورد نیاز است (بسیاری دقیقاً از طریق رنج به خدا می آیند). گاهی اوقات چنین بیماری هایی صرفاً برای جلال خدا داده می شود - تا از طریق شفا مردم معجزه ای را ببینند. اما همچنین اتفاق می افتد که بیماری به عنوان آزمایش زندگی داده می شود.

شاید به همین دلیل است که معجزات به روش های مختلف اتفاق می افتد. برخی به محض اینکه خود را در دیویوو می یابند، اولین بار کمک دریافت می کنند، در حالی که برخی دیگر مجبورند چندین ماه و حتی سالها دعا کنند و بیش از یک بار به صومعه دیویوو بیایند. و کسی از بیماری جسمی شفا نمی یابد، اما تسلی روحی، تسکین درد، صبر و آرامش روحی دریافت می کند.

اما هیچ کس که دلش باز است بی تسلی نمی ماند. Diveevo یک مکان ویژه است که در آن فیض در هوا است و معجزه یک واقعیت است. و همچنین، پدر سرافیم یک قدیس بسیار دوست داشتنی است. او با این سخنان به همه کسانی که در طول زندگی به او مراجعه می کردند سلام می کرد تبریک عید پاک: "شادی من، مسیح برخاسته است!" و این شادی عید پاک را می توان حتی پس از مرگ او در اینجا در دیویوو احساس کرد.

تاتیانا استراخوا

کلیسای ارتدکس مقدس ما که در شرق توسط خود خداوند عیسی مسیح تأسیس شد، به عنوان کلیسایی که منشأ رسولی دارد و همواره آموزه های ایمان، تقوا و جانشینی سلسله مراتبی را حفظ کرده است، دارای فیض روح القدس نیز هست که خود را آشکار می کند. در مکان های مختلف در فضای خود با هدایای معنوی متنوع . جلوه هایی از این فیض را در مقدرات تاریخی خانقاه والام و در زندگی زاهدان آن دیده ایم. اما والام مکان خاصی است. در آنجا از قدیم الایام، تقوا با تمام درستی و درستی خود می زیست و شکوفا می شد. سنت هنوز در آنجا مدفون هستند. یادگارهای اولین بنیانگذاران صومعه - پدران ارجمند ما سرگیوس و هرمان و بسیاری دیگر از زاهدان که خدا را راضی کردند. البته این شرایط والام را محل و منبع فیض خاص خداوند قرار داد. از روز کشف یادگارهای سنت. سرگیوس و ژرمنوس، این فیض خود را در معجزات مختلف نشان داد. بزرگان دوران قبل، آثار رحمت الهی را در سادگی و فروتنی خود، تنها به یاد خود حفظ می کردند و به واسطه سنت به شاگردان خود منتقل می کردند. بدون شک، بسیاری از آنها به نوشتن اختصاص داشتند. اجداد ما نیز دوست داشتند که داستان های اعمال خدا را در کتاب ها بنویسند. اما ویرانی و ویرانی که صومعه در شخص بزرگانش، در آثار و اموالش متحمل شد، همه چیز را ویران کرد. با این حال، لطف و قدرت خداوند نابود نشدنی است...

تا قرن حاضر، خدمت به عجایب والام، سرگیوس و هرمان، بر اساس یک منیا معمولی انجام می شد. سازنده Fr Konevsky هیلاریون که بعداً به برکت آن بزرگوار به مقام ارشماندریت صومعه تیخوین رسید. متروپولیتن امبروز، خدمات ویژه ای را به افتخار آنها تنظیم کرد، با یک ضمیمه و کلمه ای شایسته به یاد آنها. این خدمت برای استفاده کلیسا در نظر گرفته شد و توسط شورای مقدس برکت یافت و برای اولین بار در سال 1817 منتشر شد. هنگام انجام خدمات الهی برای این عبادت، در صومعه والام همیشه کلمه ای که به آن متصل است خوانده می شود که خصلت تجلیل از اولیای الهی را دارد.

در سال 1819، در 20 اکتبر، شورای مقدس تصمیم گرفت: روزهای یادبود و انتقال سنت را معرفی کند. از بقایای قدیسان والام سرگیوس و هرمان در تمام کتابهای چاپی ماهانه با قرار دادن مناسب تروپاریون و کنتاکیون در صورت لزوم. این یادبود هر ساله در 28 ژوئن برگزار می شود و یادگارها در 11 سپتامبر منتقل می شوند. در لغت نامه ماهانه آرکپیست ورشینسکی (سن پترزبورگ، ویرایش 1856)، بر اساس مبانی فرهنگ لغت تاریخی قدیسان کلیسای روسیه، گفته شده است که انتقال سنت. آثار پس از آخرین تجدید صومعه در سال 1718 از صومعه Staraya Ladoga Nikolsky به والام. اما این خطا نیاز به اصلاح دارد. دیدیم که یادگارهای سنت. سرگیوس و هرمان در آخرین ویرانی والام توسط سوئدی ها، در سال 1611، در والام تنها ماندند. البته اینجا انتقال St. آثاری که در سال 1180، در 11 سپتامبر، از نووگورود تا والام رخ داد، که 17 سال قبل توسط سوئدی ها ویران شد، به همین دلیل است که سنت سنت. بقایای والام در آن زمان در نووگورود از هتک حرمت غیریهودیان پنهان شده بود.

با مرمت صومعه هنوز هم فعالیت در آن متوقف نشده است. قدرت معجزه آساخدایی که در ایام ویرانی خانقاه والام نیز نازل شد. در اخیراکسانی که شایستگی اعمال معجزه آسا را ​​داشتند شروع کردند به این امر بیشتر و آشکارتر به راهبان صومعه خدا نجات یافته والام. صومعه اقداماتی را برای ارائه دقیق پدیده های قابل اعتماد از قدرت معجزه آسای خداوند انجام داد که از مکانی که مقدسین در آن آرام می گیرند. یادگاران مقدسین خدا سرگیوس و هرمان والام و عجایب تمام روسیه.

از ثبت این معجزات از قول راویان موثق، کتاب کاملی جمع آوری شد که در والام موجود است.

بیایید چشمگیرترین معجزات را برای تسبیح نام خدا و اولیای والام که فیض خداوند به واسطه آنها عمل می کند، از آن بنویسیم.

معجزات انجام شده از طریق دعای مقدسین هرمان و سرجیوس بسیار متفاوت بود. بنابراین: موارد بسیار زیادی وجود داشت که مسافرانی که در معرض خطر زندگی در دریاچه لادوگا قرار داشتند، زمان های مختلفسالها، با توسل دعایشان به معجزه گران والام، به طور معجزه آسایی نجات یافتند. برای اثبات این موضوع به برخی از قابل توجه ترین وقایع از میان بسیاری اشاره می کنیم.

1. نجات سه سرگردان از غرق شدن.

در سال 1789، هنگام حفر خندق برای حصار، یک صلیب حکاکی شده چوبی باستانی که به طرز ماهرانه ای ساخته شده بود، پیدا شد. معلوم نیست این صلیب توسط چه کسی و در کجا قرار دارد.

در دوران ابایی شدن Fr. ابوت افرایم در والام پیدا شد نماد معجزه آسامادر خدا Hodegetria. این خرید به طور معجزه آسایی اتفاق افتاد. دو ساکن ساحلی از استان اولونتس در اوایل بهار از روی یخ به سمت صومعه والام رفتند تا مقدسین خدا سرگیوس و هرمان را پرستش کنند. در نیمه راه، مسافران گرفتار باد شدیدی شدند که یخ را شکست و آن را در سراسر دریاچه پراکنده کرد. مردم فقیر به مدت سه روز با عجله در پهنه وسیع آب روی یک یخ کوچک که زیر پایشان زنده مانده بود هجوم آوردند. فقط رحمت خدا توانست آنها را از نابودی نجات دهد.

ناگهان بی حسی بر آنها وارد شد و در این هنگام دو راهب بزرگ مقدس بر آنها ظاهر شدند که با رستگاری نزدیک خود آنها را آرام کردند و به شکرانه این امر هنگام ورود به صومعه والام دستور دادند که در مقابل نماد نماز بخوانند. مادر خدای مقدس، اسمولنسکایا نامیده می شود و در کلبه کارگری صومعه قرار دارد. سرگردانان متعجب از راهبان پرسیدند: شما کی هستید و چگونه روی این شناور یخ به سراغ ما آمدید - ما بزرگان والام سرگیوس و آلمانی هستیم. به خدا توکل کن و نترس.» مردگان با احساسات شادی بیدار شدند و قدرت را تقویت کردند.

آنها صومعه والام را دیدند که در پای آن یخی که آنها را حمل کرده بود قرار داشت. پس از ستایش خداوند شگفت انگیز در میان مقدسین خود، به ساحل رفتند و با رسیدن به صومعه، ماجرای خود را به راهب و برادران گفتند. به گفته آنها، آنها نماد مادر خدا اسمولنسک را پیدا کردند و دعای شکرگزاری را برای باکره پاک و مقدسین خدا سرگیوس و هرمان خواندند.

سرگردانان قدرشناس یک سال در صومعه سرا به صورت رایگان کار کردند و سپس به سلامت به وطن بازگشتند.

این نماد مقدس هنوز در Valaam در کلیسای جامع Assumption گرم، پشت گروه کر سمت راست، در نزدیکی درهای منتهی به زیارتگاه قرار دارد و با ردای طلاکاری شده با سنگ های قیمتی تزئین شده است.

حتی تا به امروز، خداوند برکات معجزه آسای بسیاری را بر کسانی که با قلبی پشیمان، پاک ترین مریم باکره را در برابر این تصویر از او می پرستند، می ریزد.

2. مجازات کسانی که قصد بدی بر خانقاه داشتند.

در مورد توصیف شده، مقدسین سرگیوس و هرمان به پرستندگان وارسته اولیای خدا کمک کردند. اما در شرایط زیر مجازات برای کسانی که قصد شرارت علیه صومعه را داشته اند در نظر گرفته شده است. اینطور شد. هنگامی که صومعه، پس از تجدید آن در سال 1721، هنوز چوبی بود، دو کشیش فقیر که در والام زندگی می کردند، درخواست کردند که صومعه را به خاطر فقر آن تخریب کنند و آماده رفتن به سنت پترزبورگ شدند تا آن را در جایی که باید باشد ارائه دهند. . شب، در آستانه سفر، دو راهب در خوابی خواب آلود بر آنها ظاهر شدند و به آنها توصیه کردند که چنین کاری را ترک کنند، در غیر این صورت آنها را به مرگ تهدید کردند. کاهنان به این هشدار توجه نکردند، به راه افتادند و به محض اینکه پنج مایل رفتند طوفانی برخاست و آنها را غرق کرد و دوباره همه چیز ساکت شد!... شنل که این اتفاق در نزدیکی آن رخ داد هنوز نامیده می شود. پوپوف

3. نجات راهب سرجیوس و برادرانش از غرق شدن.

اولیای مقدس راهبان صومعه والام را از خطرات بیرونی زندگی نجات دادند. این را حادثه زیر که در زمان ابوت نازاریوس اتفاق افتاد ثابت می کند. راهب سرگیوس و برخی از برادران صومعه والام توسط نازاریوس نازاریوس برای نیازهای رهبانی با قایق به سواحل فنلاند فرستاده شدند. آنها به سختی نیمه راه را رفته بودند که طوفان وحشتناکی روی دریاچه برخاست. امواج کشتی شکننده را غرق در آب کردند، شناگران، هر چقدر هم که برای پارو زدن تلاش می کردند، نمی توانستند حرکت کنند و هر دقیقه با وحشت انتظار مرگ خود را داشتند. خود سرگیوس که یک ملوان در جهان بود با دیدن خطری قریب الوقوع رنگ پرید. اما با جمع‌آوری شجاعت، شروع به دعا کردن با خدا کرد و از مقدسین سرگیوس و هرمان کمک خواست. اصحاب از او الگو گرفتند و بارها قایقشان چنان شنا کرد که گویی کسی را کشیده و به زودی خود را نزدیک ساحل می دیدند. با نگاهی به منطقه، متوجه شدند که چه چیزی آنها را به والام آورده است. با اشک محبت، با تشکر از سکانداران شگفت انگیز خود، معجزه گران والام، نجات یافتگان به صومعه رفتند و به راهب و برادران در مورد رهایی خود از قدیسان مقدس خدا سرگیوس و هرمان از مرگ آشکار با شفاعت آنها گفتند.

4. نجات از مرگ در دریاچه.

در روزگار فر. ابوت اینوسنت، نه ماهیگیر مانینو با دعای عجایب‌سازان والام، از یخ زدگی و گرسنگی نجات یافتند. اینها دهقان بودند و در نزدیکی جزیره یارای، حدود بیست ورسی از والام، ماهیگیری می کردند. تمام غذای آنها تمام شد و پنج نفر از آنها تصمیم گرفتند برای آذوقه به صومعه بروند.

در نیمه راه، آنها در یخبندان شدید گرفتار شدند، قایق پوشیده از یخ بود، به طوری که رفتن به عقب یا جلو غیرممکن بود. پیاده هم راه نداشت. بزرگ ترین آنها، ماهیگیر فیلیپ ایلین، که دید آنها در خطر قریب الوقوع هستند، رفقای بدبخت خود را تشویق کرد تا برای نجات راهبان سرجیوس و هرمان دعا کنند، و خود او اولین کسی بود که شروع به دعا کرد تا جایی که می توانست. . همه به اتفاق و صمیمانه از معجزه گران والام کمک خواستند و نذر کردند که در صورت رستگاری، نماز شکرگزاری کنند. پس شب بین خطرات زندگی و امید دعای نجات گذشت... سپیده دم شد، نسیمی می وزید... در جهت مستقیم از قایق آنها به سمت جزیره پردتچنسکی صومعه، یخ شکست و نسبتاً کانال معمولی در مقابل چشمان مردگان باز شد. ماهیگیران فوق العاده شادی که راهبان سرجیوس و هرمان را تجلیل می کردند، در امتداد کانال حرکت کردند و به سلامت به صومعه رسیدند. در آنجا، پس از اعلام رستگاری شگفت انگیز خود به ابوت اینوسنت، آنها همراه با برادران، ترانه ای برای سپاسگزاری از نجات دهندگان خود، عجایب سازان والام، خواندند.

5. نجات از غرق شدن ایلیا اووچینیکوف تاجر فردریششم.

ایلیا اووچینیکوف، تاجری از فریدریشهام، نقاش حرفه ای، در اوایل بهار، زمانی که یخ دریاچه لادوگا تازه شروع به شل شدن کرده بود، به قصد پیوستن به برادری صومعه آنجا به والام نقل مکان کرد. او در نیمه راه بود که ناگهان باد بلند شد و دریاچه شروع به حرکت کرد. شناور یخی که او روی آن ایستاده بود کنده شد و به وسط دریاچه منتقل شد. ایلیا ناراضی خود را مرده می دانست. هیچ راهی برای انتظار کمک وجود نداشت. ایلیا قبلاً با زندگی خداحافظی می کرد. اما این فکر به ذهنش خطور کرد که با دعا به او روی آورد سرگیوس ارجمندو هرمان مقدسین به سخنان مرد در حال مرگ گوش دادند: ناگهان یخ در جهت مخالف حرکت کرد و او خود را در مقابل جزیره والام یافت. اینجا در ساحل، ماهیگیران در حال ماهیگیری بودند، آنها متوجه ایلیا شدند، بلافاصله با یک قایق به سمت او رفتند، او را از شناور یخ خارج کردند، او را به کلبه خود آوردند، او را گرم کردند و به صومعه بردند.

6. حفاظت از سرگردان.

در سال 1831، در روز کریسمس، یک سرگردان به صومعه والام آمد و گفت که هنگام عبور از دریاچه از جزیره مانینسکی به والام، در طوفانی با یخبندان بسیار شدید گرفتار شد. او از سرما و خستگی کاملاً خسته شده بود و شروع به دعا برای مقدسین سرگیوس و هرمان کرد تا او را بدون توبه از مرگ نجات دهند. در این هنگام او متوجه یک جزیره و یک کلبه در آن شد. شادی قدرت خود را بازیابی کرد و به زودی او قبلاً در کلبه بود ، اما افسوس! کلبه خالی از سکنه و بدون پنجره بود.

ناامیدی زن بیچاره را تسخیر کرد. او به زانو افتاد و از معجزه گران والام خواست تا او را از مرگ قریب الوقوع نجات دهند. ناگهان صدایی می شنود: «نخواب و نجات خواهی یافت!» او روی نیمکت دراز کشید و فقط می خواست بخوابد، یک نیروی نامرئی او را به زمین هل داد و دوباره صدایی شنیده شد: "نخواب، اما برو تو جاده!" او پس از درخواست کمک از مقدسین خدا، به راه افتاد و تحت حفاظت آنها، با خیال راحت به صومعه رسید، و تقریباً خستگی ناپذیر، در وحشتناک ترین طوفان برفی، بیش از دوازده مایل بر روی دریاچه ای باز راه رفت.

7. کمک شگفت انگیز در زمستان در دریاچه برای یک فرد آرام.

در سال 1850، در هفته سوم روزه‌داری، چهار سرباز تیم باطل سردوبول: ایوان دیانکو، سیدور سردیوک، یاکیم آباکوموف و املیان ایوانف، از سردوبول از آن سوی دریاچه به سمت صومعه والام رفتند تا روزه بگیرند. یکی از آنها، املیان ایوانوف، ناگهان در وسط دریاچه بیمار شد و چنان ضعیف شد که نتوانست به سفر خود ادامه دهد. رفقایش مجبور بودند او را در آغوش بگیرند. در حدود ده قدمی صومعه، رنج بیمار تشدید شد، او تشنگی غیرقابل تحملی را احساس کرد، اما چیزی برای فرونشاندن آن وجود نداشت: مسافران هیچ سلاحی برای شکستن یخ جامد نداشتند. بیمار شروع به دعا برای راهبان سرگیوس و هرمان کرد تا عذاب او را کاهش دهند. و ناگهان یک سوراخ یخی در مقابل او ظاهر شد. بیمار از خوشحالی به سمت او افتاد، نوشید و فوراً احساس بهبودی کرد تا بتواند بدون کمک دیگران به راه خود ادامه دهد. یکی از رفقا نیز می خواست تشنگی خود را برطرف کند، اما به محض تعظیم به سوراخ یخ، آب معجزه آسا ناپدید شد و حتی جایی که ظاهر شد نامرئی شد.

مرد بیمار کاملاً سالم به صومعه آمد. او روزه گرفت، آداب توبه و عشای ربانی را دریافت کرد و در مورد شفای شگفت انگیز خود از طریق دعا برای راهبان سرگیوس و هرمان گفت.

8. نصیحت به مشکوک.

راهبان سرگیوس و هرمان، بنیانگذاران و حامیان صومعه والام، که با دعاهای خود تقوای راهبان را ترویج می کردند، کسانی را که دچار شک و تردید می شدند یا تسلیم روحیه یأس می شدند، با مکاشفه های خود پند می دادند. بنابراین یک راهب گوشه‌نشین که در کلبه‌ای متروک در میان جنگلی انبوه کار می‌کرد، از طریق دسیسه‌ها در مورد مکانی که آثار فاسد ناپذیر عجایب والام سرگیوس و هرمان در آن آرام گرفته بودند، شک کرد. او با استدلال خود حتی بسیاری از برادران را گیج کرد. راهب با علم به اینکه این نژاد فقط از طریق نماز و روزه بیرون می آید (مرقس فصل 9، آیه 29)

روزه را تشدید کرد و از پروردگار خواست که شک او را برطرف کند. هر چه او قوی تر بود، روح شیطانی بیشتر به او حمله می کرد. اما خدای مهربان که نگذاشت توماس از بی ایمانی بیفتد، به دعای این زاهد اجابت کرد: شبی که پیر با این فکر گناه آلود دست و پنجه نرم می کرد، ناگهان از پنجره ای کم نور، حجره زحمتکش را روشن کرد. زاهد متعجب با عجله کلبه را ترک کرد و در کنار صومعه دید که دو ستون شبیه به نور خورشید در هوا طلوع می کند. پیر با هیبت بزرگی مدتها در مورد پدیده بهشتی تأمل کرد و در مورد معنای آن تعجب کرد. پس از بازگشت به کلبه به درگاه پروردگار دعا کرد که او را از راز این رؤیا آگاه کند و همین که پیرمرد بر بالین خود دراز کشید و چشمان خسته خود را بست، صدایی شنید: ایمان کم! از این رویا شگفت زده نشوید، شک شما را برطرف می کند: این دو ستون درخششی هستند که از یادگارهای فاسد ناپذیر راهبان سرجیوس و هرمان سرازیر می شود تا افکار شما را از بین ببرد.

فردای آن روز، زاهد با اشک توبه و دلی نازک به پیامبر و برخی از برادرانش به پند معجزه آسایی که خداوند برای او فرستاده بود اعتراف کرد.

9. نجات حیوان گنگ.

دعای راهبان والام به گوش حضرت رسید. سرگیوس و هرمان، حتی در این مورد، اگر از آنها برای کمک به افراد بی کلام که برای صومعه کار می کردند، متوسل شوند. چنین موردی در زمان ابوت اینوسنت اتفاق افتاد. هنگامی که بال بیرونی صومعه تحت مدیریت او بازسازی می شد، اسب حامل مواد دچار لغزش شد و با تمام مهار و چمدانش از صخره روبرو سقوط کرد. جنوب غربیسمت صومعه، 17 پایین تر. برادرانی که اتفاقاً اینجا بودند، گویی ناخواسته، یک صدا فریاد زدند: "کشیش سرجیوس و هرمان، او را نجات دهید!" کارگری که به دنبال او در سراشیبی دوید، متوجه شد که او با آرامش علف‌ها را می‌نوشد، او را به طبقه بالا آورد و به کار روی او ادامه داد، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.

از طریق دعای معجزه‌گران والام، بسیاری از مسیحیان ارتدوکس در سنین، درجات و شرایط مختلف از بیماری‌های جسمی و روانی مختلف شفا یافتند.

10. شفای نوزاد دو ساله به نذر پدر و مادر.

استان ویبورگ، ناحیه سردوبول، حیاط کلیسای سلما، روستای لونگولی، پسر دهقان ایوان آنتونوف منشاکوف، یک نوزاد جان دو ساله، بیش از یک سال از بیماری های داخلی بدن رنج می برد. ما از آن برای مدت طولانی با استفاده از ابزارهای مختلف استفاده کردیم، اما هیچ فایده ای نداشت. سرانجام، والدین از مقدسین سرگیوس و هرمان دعا کردند تا به پسرشان کمک کنند، و قول دادند که پس از بهبودی، او را به صومعه مقدس والام ببرند - و پسر کوچک، چند روز پس از این نذر، به طور کامل بهبود یافت.

11. التیام دست درد پسر چهار ساله.

استان ویبورگ، ناحیه سردوبول، حیاط کلیسای سلما، در روستای لونگولی، یک پسر دهقانی چهار ساله، آرتمی آنتونوف منشاکوف، بیش از دو سال در بازوی خود، درست در کنار دست، و کوچک درد داشت. نتوانست آن را کنترل کند. تمام کمک های پزشک محلی بی نتیجه ماند. والدین آرتمی از قبل می ترسیدند که او برای همیشه فلج بماند. مادر کودک، با دعای پرشور، قول داد که برای راهبان سرگیوس و هرمان یک مراسم دعا انجام دهد. زخم روی دست پسر از همان روز شروع به بهبودی کرد و زمان کوتاهکاملا بسته

12. شفای مریم دختر کشیش جوان که چشمانش درد و پاهایش ضعف داشت، بنا به نذر پدر و مادر.

دختر کشیش محله لیبرسکی، روستای تایبولا (در فنلاند)، میخائیل پتروویچ بولوتینسکی، ماریا، به مدت دو سال از درد چشم و ضعیف شدن پاهای خود رنج می برد. پدر و مادر که هیچ سودی از شفای انسان نمی دیدند، در دعا به اولیای خدا سرگیوس و ژرمن متوسل شدند و برای شفای مریم بیمار در پیشگاه خداوند شفاعت خود را خواستند. آنها نذر کردند که اگر بیماری دخترشان برطرف شد، او را به احترام یادگارهای معجزه آسای خود ببرند. به زودی ماریا کاملا بهبود یافت. مادر سپاسگزار در ژوئیه 1850 به همراه دختر شفا یافته و دو دختر دیگرش به والام آمد و در آنجا با تسبیح خداوند و بزرگوارانش سرگیوس و هرمان از شفای معجزه آسای دخترش با کمک مقدس آنها گفت.

13. شفای یک دختر آرام.

دختر بیست ساله Agafya Ioanikieva Makarova، دهقانی از استان ویبورگ، منطقه Serdobol، حیاط کلیسای Salminsky، روستای Gievi، در جزیره Old Manor، در زمستان سال 1849، ناگهان به آرامی تمام بدن افتاد. ، که بیش از پنج هفته به طول انجامید. او مخصوصاً از درد در سرش رنج می برد، به طوری که نمی توانست آن را حرکت دهد. آگافیا هیچ مزیت پزشکی نداشت، او فقط از راهبان سرگیوس و هرمان شفای خود را درخواست کرد و قول داد که پس از بهبودی، با پای پیاده برود تا یادگارهای معجزه آسای قدیسان والام را ستایش کند. شنیده شد: ناگهان حالش بهتر شد و در مدت کوتاهی توانست به عهد خود عمل کند. در روز عید بشارت خدای مقدس، در سال 1849، او کاملاً سالم به والام آمد و درباره آنچه برای عمویش، واسیلی یودین ماکاروف، که در صومعه زندگی می کرد، و بعدها راهب ورلام

14. شفای لنگ تئودور گوجین.

فدور ایوانوف گوگین که اهل جزیره مانینسکی، روستای پلتوسی است، در حین کار ناگهان احساس درد در پای خود کرد که به سرعت شدت گرفت و خیلی زود مجبور شد روی تکه چوب راه برود. در این حالت رقت انگیز ، فدور با دعا به راهبان سرگیوس و هرمان برگشت و از آنها شفا خواست. او شنیده شد: پای من بلافاصله بهتر شد. فئودور به صومعه والام رفت و در آنجا پای او به زودی به طور کامل بهبود یافت. برای قدردانی از مقدسین، فئودور به مدت دو سال به عنوان کارگر در صومعه زندگی کرد.

15. شفا ص. -کاپیتون میخائیلوویچ میخائیلوف تاجر پترزبورگ از بیماری وبا.

در تابستان 1849، بازرگان سن پترزبورگ، کاپیتون میخائیلوویچ میخائیلوف، که همسرش را در یک سفر زیارتی به صومعه والام همراهی کرده بود، ناگهان به وبا مبتلا شد. این بیماری به سرعت توسعه یافت و به حدی رسید که تمام تلاش ها برای کمک به بیمار بی نتیجه ماند. مرد بیمار متوجه این موضوع شد و شروع به خداحافظی ذهنی با همسر غایب خود کرد. او به شدت پشیمان شد که با او نرفته است و به یاد آورد که بیش از یک بار وعده داده است که عجایب والام را پرستش کند، اما به دلیل نیازهای روزمره همه چیز را به مناسب ترین زمان، طبق محاسباتش به تعویق انداخت و اکنون، گویی به عنوان مجازات جدا از همسرش می میرد! او شروع به درخواست از اولیای خدا کرد که گناه او را ببخشند و برای روح او به درگاه خداوند دعا کنند و قول دادند که اگر شفا یافت فوراً به والام برود. به محض اینکه این گفته شد، حملات بیماری متوقف شد و مرد در حال مرگ به تدریج شروع به زنده شدن کرد. این در ساعت 11 صبح اتفاق افتاد و در ساعت 6 صبح کاپیتون میخائیلوویچ ، تقریباً کاملاً سالم ، قبلاً در کشتی بخار "پیتر کبیر" به صومعه والام بود تا از راهبان سرگیوس و هرمان تشکر کند. ، که به سرعت توبه و دعای او را شنید و به طور معجزه آسایی او را شفا داد.

16. شفای پسر تاجر سن پترزبورگ ایوان استارتسف از صرع.

ایوان استارتسف، پسر تاجر، در چهارده سالگی، از حملات بیماری صرع رنج می برد که تقریباً هر روز او را عذاب می داد. به مدت یک سال و ده ماه (1848) آنها در بیمارستان کودکان سن پترزبورگ از آن استفاده کردند، اما تمام تلاش های پزشکان بی نتیجه ماند. سرانجام ایوان آنقدر خسته بود که از زندگی او ناامید شدند. مادرخوانده ایوان، تاجر فیوکلا ماتویونا پوگودینا، به او توصیه کرد که برای شفای خود به عجایب والام، سرگیوس و هرمان دعا کند و قول دهد که مدتی در صومعه مقدس آنها کار کند. مرد جوان با توجه به توصیه های پرهیزگار مادرخوانده خود ، شروع به دعا برای اولیای خدا کرد - و حملات متوقف شد ، قدرت او شروع به تقویت کرد و شش ماه بعد توانست به عهد خود عمل کند. در فوریه 1850 او به صومعه والام رسید و حدود یک سال در آنجا در سلامت کامل زندگی کرد.

17. شفای مستی.

میخائیل ایلین وایتین، دهقانی از استان ویبورگ، ولسوالی سردوبول، روستای راندوا، سال ها درگیر مستی بود. دوره‌های نوشیدن او چندین ماه به طول انجامید و تقریباً همیشه با هذیان گویی همراه بود، حملاتی که گاه آنقدر شدید بود که میخائیل به شدت دچار جنون شد و چندین بار اقدام به خودکشی کرد. او هنوز نمی تواند ارواح را که در این زمان او را گیج کرده اند، بدون ترس به یاد بیاورد. تمام تلاش های نزدیکان او و به ویژه تاجر نیکوکار سمیون ایوانوویچ دروژینین، که ویتنه به عنوان کارگر در زمین های ماهیگیری کیومن برای او زندگی می کرد، در حفظ او از این اشتیاق ویرانگر ناموفق بود.

سرانجام ، میخائیل به عواقب اجتناب ناپذیر معمول مستی - آرامش بدن و حتی زوال عقل - دست یافت. اما، علیرغم مرگ گناهکار، او به مردم پارسا توصیه کرد که با کلمات ایمان مسیح از بیماری او سوء استفاده کنند: فرد مبتلا به دعا تمایل داشت. میکائیل به شفاعت و حمایت عجایب کاران والام سرگیوس و هرمان متوسل شد. به زودی آرامش و فروتنی در روح پریشان او نشست. او شروع به تقویت قوای بدنی خود کرد. سرانجام، با درک اینکه با شفاعت مقدسین سرجیوس و هرمان از هلاکت ابدی نجات یافته است، مایل بود بقیه روزهای خود را به خدمت به اولیای خدا در صومعه آنها اختصاص دهد و در والام اقامت گزید و در آنجا به سنت مقدس پیوست. کلیسای ارتدکسو سپس او را در جامه‌ای به نام میکا پوشاندند.

18. شفای جنون و کری.

استان ویبورگ، ناحیه سردوبول، حیاط کلیسای ایمبیلیاختینسکی، روستای خوچوکا، دهقان سمیون کنستانتینوف در سال 1847 دچار جنون شد و ناشنوا شد.

بستگان او با جدیت به راهبان سرگیوس و هرمان دعا کردند تا بیماری بیمار را تسکین دهند و با اعتقاد راسخ که اولیای خدا دعای آنها را رد نمی کنند، بیمار را به صومعه والام بردند. اینجا در پایان عبادت الهیو با سرود نیایش برای پدران خداپسند، سمیون را به زیارتگاه چندشفای آثار مفسده عجایب والام بردند و به محض اینکه مریض آن را گرامی داشت، آرامشی شادی آور در چهره اش جاری شد: با شفاعت. از راهبان سرگیوس و هرمان ، خداوند مرد بیمار را کاملاً شفا داد و سپس دهقان سمیون کنستانتینوف ، با تجلیل از مقدسین خدا ، کاملاً سالم بود و تمام وظایف زندگی روزمره خود را به طور مساوی با دیگران انجام داد.

19. شفا با روغن از چراغ St. سرگیوس و هرمان از نگاه دهقان الکسی ایوانف.

یک دهقان در استان ویبورگ، ناحیه سردوبول، حیاط کلیسای سالمینسکی، الکسی ایوانف، ماهیگیر، برای مدت طولانی چشم درد داشت. او که از داروهایی که به کار برد آسوده نگرفت، به والام رفت و در آنجا در برابر زیارتگاه معجزه آسایان خداوند سرگیوس و ژرمنوس با عبادت شدید، از چراغی که جلوی آن آویزان بود روغن برداشت و چشمان دردناک خود را با آن مسح کرد. ، و بلافاصله شفا یافت. پس از بازگشت به وطن، روغنی را که از بقاع متبرکه گرفته بود، بین بیماران دیگر توزیع کرد: همه کسانی که با ایمان از آن استفاده می کردند، از بیماری های خود تسکین می یافتند.

20. شفای بیوه تاجر A. S. Andreeva.

1828، 6 ژوئیه، همسر آگریپینا سمنوونا از سن پترزبورگ از انجمن اول تاجر متوفی سمیون اوستافیف، پسر آندریف، همراه با دو بستگان که در جاده به او خدمت می کردند، وارد شد. او در معرض تسخیر شیطان بود و به مدت 22 سال از آن رنج می برد. در این مدت، او به طرز وحشتناکی رنج می برد: در کلیسا، به ویژه در هنگام عبادت، در خروجی های کوچک و بزرگ، هنگام خواندن سنت. انجیل و در هنگام عشای ربانی، روح کینه توز یا او را از معبد بیرون کرد، سپس به زمین زد، سپس او را عذاب داد و عذاب داد، و تقریباً دائماً او را در معرض عذاب وحشتناکی قرار داد، که نمی‌توان بدون اشک به آن نگاه کرد. او نمی توانست بخور دادن را تحمل کند و سرسختانه از آن روی گردانید. هنگام توزیع پادور، بوسیدن سنت. صلیب، پاشیدن سنت. آب و مسح سنت. با روغن، تغییرات وحشتناکی برای او اتفاق افتاد: او ابتدا اخم کرد، سپس خندید، ضربه محکمی به زمین خورد، از دهانش کف کرد و فریاد زد.

در این رنج ها، آندریوا به دنبال کمک از پزشکان زمینی بود و هیچ کدام را نیافت. سرانجام، در آغاز ژوئن 1828، در رؤیایی خواب‌آلود، مردانی را دید که به او می‌گفتند در صومعه والام کمک بخواهد، که او به‌ویژه از آن سود برد. او این فرمان را انجام داد و با وجود موانعی که از جانب بستگانش وجود داشت، به صومعه فوق الذکر آمد.

در اینجا، از ششم تا هشتم، در طول هر مراسم مذهبی در طول مراسم مقدس تعیین شده، او دچار تشنج های وحشتناکی شد. در نتیجه، خزانه دار این صومعه، هیرومونک Fr. آرسنی، همراه با دیگر بزرگان، به طور صمیمی به راهبان یک شب زنده داری و مراسم دعا را انجام داد. در پایان آن، آنها شروع به خواندن دعاهای افسون کننده کلیسا بر سر او کردند (به گفته تربنیک بزرگ). این امر به هیرومونک Fr. حزقیال وقتی طلسم شروع شد، در 8 ژوئیه، در ابتدا آرام به نظر می رسید، با دقت ایستاده بود و گاهی لبخند می زد. هنگامی که آنها St. صلیب، او به شدت در برابر این امر مقاومت کرد: او را پاره کرد، فریاد زد و به سختی در جای خود با کمک همراهان و برخی از زائران نگه داشت.

روز بعد، 9 ژوئیه، در پایان نماز اولیه، آنها دوباره شروع به خواندن طلسم بر او کردند. در این زمان او نیز به یک داد و بیداد پرداخت. قرار دادن St. صلیب با بیشترین تلاش انجام شد. طلسم ها تشدید شد - و روح کینه توز با مشاهده خستگی و اخراج قریب الوقوع خود، زن بیمار را به زیر انداخت و نام آن را با ترس گفت. با دریافت اطلاعاتی در مورد نام روح عذاب آور، جن گیر با غیرت بیشتر، با قوی ترین ایمان، علیه او شورش کرد و به نام خداوند عیسی به او دستور داد که فوراً زن بیمار را ترک کند و بیرون برود. این تقاضای فوری برای مدت طولانی ادامه یافت. روح کینه توز برای مدت طولانی مقاومت کرد و گفت: من بیرون نخواهم رفت، اما با غلبه بر قدرت صلیب خداوند، دیگر نتوانستم مقاومت کنم. پس از این کلمه غیرارادی: "من بیرون می آیم"، بزاق غلیظی از دهان زن بیمار خارج شد و بوی تند و نفرت انگیزی در کلیسا به مشام می رسید که در همان لحظه ناپدید شد. این نشانه ای از بیرون آمدن روح کینه توز از او بود. بعد از این نشست، آرام گرفت و به سختی به خواب رفت. پایان جادوها قبلاً در حالت خواب آلود انجام شد: پس از خروج از کلیسا ، او تمام روز را خوابید و از آنچه برای او اتفاق می افتد چیزی نمی دانست.

با این حال شک داشت که آیا واقعاً روح کینه توزی از او بیرون آمده است یا فقط مدتی پنهان شده بود تا دوباره و دوباره به دردمند آرامش دهد. قدرت بیشتربرای حمله به او - برای اطمینان بیشتر، لازم بود که طلسم ها را دوباره روی او تکرار کنیم. چرا در روز دهم برای بار سوم بر سر او دعاهای فضولی خوانده شد. اما چیزی پیدا نشد، زیرا روح بدخواهی او را واقعا ترک کرده بود. او آرام، از خود راضی بود، با توجه خاص به دعا گوش می‌داد و با جدّی به درگاه خداوند مناجات می‌کرد. در پایان همه چیز، دعایی به خداوند خداوند، که کسانی را که از ارواح ناپاک رنج می برند نجات می دهد، خوانده شد. او پس از تکریم زیارتگاه اولیای الهی و سپاسگزاری از آنها، از مشعل آب مقدّس، بخور و خاکستر خواست و با مخلوط کردن آن، نوشید و خود را با سنت مقدس مسح کرد. روغن از چراغ مقدس - که او قبلاً نمی توانست آن را تحمل کند ، او قبلاً خواسته بود. او پس از خروج از کلیسا، با آرامش با اعتراف کننده خود صحبت کرد، از دستورات او استفاده کرد، در جزیره قدم زد، بیماران را عیادت کرد و پس از یک هفته اقامت در صومعه، از اسرار مقدسی که مدت ها از آن محروم بود شرکت کرد. ; سپس با خیال راحت به سن پترزبورگ رفت و خداوند و قدیسانش، سرگیوس و هرمان ارجمند، عجایب سازان والام را تجلیل کرد.

این عمل در روز اول با عبادت به مدت چهار ساعت، در روز دوم - پنج ساعت، در روز سوم - سه ساعت و نیم به طول انجامید.

21 حمایت از یتیمان.

استان ویبورگ، ناحیه سردوبول، حیاط کلیسای سلما، روستای ریمل، چوپان هفده ساله، پیتر غیر مرتبط، به دلیل عدم پرداخت وظایف دولتی، توسط مقامات محلی تحت تعقیب قرار گرفت و به تسلیم محکوم شد. خدمت سربازی. ترنتی تروفیموویچ تورگووی، دهقانی از همان روستا، به دلیل دلسوزی برای یتیم، در آن شرکت کرد و از راهبان سرگیوس و هرمان التماس کرد که از پیتر محافظت کنند و قول دادند که در صورت موفقیت، او را به مدت شش ماه به صومعه والام بفرستند. رایگان کار کنید شفاعت اولیا بوژیخ پیترآزاد شد و با اجازه مافوق خود به خانواده ترنتی تورگووی منصوب شد.

پیتر با ابراز قدردانی از محافظان خود، سرگیوس و هرمان ارجمند، به جای شش ماه وعده داده شده توسط نیکوکارش، یک سال تمام به صومعه مقدس خدمت کرد.

22. شفای دو دهقان، قابل توجه به دلیل شرکت در آن گرگوری شبه‌نظامی والام، در جهان مگنوس پادشاه سوئد.

در سال 1839، در آستانه یاد پدران ارجمند سرگیوس و هرمان، دو دهقان فنلاندی به صومعه والام آمدند و از ابوت دمشق برای خواندن یک مراسم یادبود بر سر قبر در بوس پادشاه سوئد مگنوس اسمک درخواست کردند که برکت دهد. که در سال 1371 در اینجا درگذشت، در بازگشت از یک لشکرکشی ناموفق علیه ولیکی نووگورود در نزدیکی سواحل والام، کشتی غرق شد. یارانش از دنیا رفتند و خود او نیز با عنایت متعال از غرق شدن نجات یافت. امواج لادوگا به مدت سه روز نورمن تاجدار را بر پشته های خود حمل کردند و تنها یک قطعه شکننده از سکان فرمان او را به عنوان سنگری در برابر عناصر خشمگین استفاده کرد. به خواست خدا امواج او را به پای خانقاه والام رساندند. زاهدان پرهیزگار با خوشحالی از مهمان تاجدار پذیرایی کردند. او که بیهوده بودن زندگی زمینی را آموخته بود، برای سپاسگزاری عمیق از خدا و راهبان هرمان و سرگیوس، عجایب سازان والام، برای نجات او، با خوشحالی به داستان های راهبان در مورد حقایق گوش داد. ایمان ارتدکسو کلیسا و تشخیص مشیت خاص خداوند در سرنوشت خود، او بنفش سلطنتی را با لباس ساده راهب جایگزین کرد - او به کلیسای ارتدکس پیوست و طرح واره را با نام گریگوری پذیرفت. پس از سه روز دعا، خداوند او را به دنیای ابدی فرا خواند.

بزرگان والام بقایای فانی شاه راهب را در قبرستان خود دفن کردند.

تقریباً پنج قرن گذشته است که صومعه والام دستخوش تغییرات بسیاری شده است: آتش و شمشیر بیش از یک بار پناهگاه کارگران خدا را از روی زمین محو کرده است. اما در طول همه تحولات قرون، هنوز یک قبر در ضلع شمالی صومعه کنونی باقی مانده است، و دو فنلاندی که آمدند، اکنون به نام ابی والام به این قبر بود.

سپس راهب، کل برادران کلیسای جامع، چندین راهب و دو زائر درازکش را دید که در مجموع دوازده شاهد بودند. همه کنجکاو شده بودند که دلیل چنین احترامی را نسبت به راهب مقتدر بدانند و یکی از اهالی روستا با معصومیت خاص خود گفت که از اوایل بهار امسال به بیماری سختی مبتلا شد و تا روزهای اول خرداد ماه در کلبه فقیرانه‌اش دراز کشیده بود، تقریباً بدون هیچ حرکتی. نیازهای بی وقفه خانواده پرجمعیت او قلب فنلاندی خوب را پاره کرد: او پیش بینی کرد که اگر به سرعت بهبود نیابد و سر کار نرود، خانواده اش در زمستان با گرسنگی مواجه خواهند شد.

مرد فقیر با تمام قوت روحش به درگاه پروردگار دعا کرد که بیماری او را شفا دهد و همچنین یک بدبختی وحشتناک را دفع کند.

اما «خداوند به دلهای پشیمان و فروتنان نزدیک است، آنها را نجات خواهد داد!» - یک شب در خوابی دو راهب به مرد بیمار ظاهر شدند و به او گفتند: «دعای تو مستجاب شد. و با شفاعت پادشاه خداپسند مگنوس سوئد، سلامتی شما در حال بازگشت است.» برخیز و به صومعه والام برو. آنجا بر سر قبر این مرد خداپرست، خداوند را ستایش کنید.»

من از خواب بیدار شدم، فنلاندی سالم ادامه داد و بلافاصله در جاده والام حرکت کردم. در راه با این مرد همسایه ام در روستا ملاقات کردم و او به من گفت که او هم همین دید و دستور را دارد و او نیز شفا یافته است. قرار گذاشتیم با هم بریم والام.

فین دوم حرف رفیقش را تایید کرد. همه خداوند را ستایش کردند که در قدیسان خود شگفت انگیز بودند.

رئیس جمهور برکت خود را برای ارائه یک مراسم یادبود برای آرام شدن روح شیمامونک گریگوری و همه کسانی که در قبرستان صومعه جان باختند، داد. این فنلاندی ها معتقد به اعتقادات ارتدکس هستند.

دنیسوف دیمیتری آلکسیویچ، متولد 1952. آدرس: منطقه مسکو، Shchelkovo-3 (روستای Chkalovsky). 3 سال پیش عمل کردند، جمجمه را باز کردند و آنوریسم ترکید. 3 سال صحبت نکردم

در 9 آگوست 2015 از این صومعه شمع خریدم و دعا کردم و رفتم. رفتم پیش دوستم و شروع کردم به صحبت کردن.

این همه خبر است. همانطور که می گویند، نه کم کنید و نه اضافه کنید. آیا نیازی به نوشتن بیشتر در این مورد وجود دارد؟ بهترین چیز در چنین مواردی این است که به سادگی سکوت کنیم، اما با این وجود، فکر می کنم لازم است چند نکته از زندگی یک فرد به این طرح اضافه شود.

در پس این حقایق خشک زندگی بشر در واقع نعمت بزرگ خداوند نهفته است.

ابتدا کمی در مورد بیماری.

آنوریسم مغزی (که در غیر این صورت آنوریسم داخل جمجمه ای نیز نامیده می شود) تشکیل کوچکی روی یک رگ خونی در مغز است که به سرعت بزرگ شده و پر از خون می شود. قسمت برآمده آنوریسم می تواند به عصب یا بافت مغز اطراف فشار وارد کند، اما خطرناک ترین چیز زمانی است که آنوریسم پاره می شود و باعث نشت خون به بافت مغز اطراف می شود (که به آن خونریزی می گویند).

پارگی آنوریسم منجر به خونریزی در مغز می شود و عوارض جدی از جمله: سکته هموراژیک، آسیب ایجاد می کند. سیستم عصبییا مرگ

صرف این واقعیت که یک فرد در این شرایط زنده مانده است یک معجزه واقعی است. بعد از یک عملیات پیچیده برده بوژی دیمیتریبلند شد و شروع به راه رفتن کرد، اما قدرت تکلم هرگز بازنگشت. همانطور که تمرین نشان می دهد، پس از هر آسیب جدی یا جراحی، احتمال بهبود عملکرد حرکتی یا عملکرد گفتاری به سرعت در طول زمان کاهش می یابد. این بدان معنی است که اگر دینامیک بازیابی در اولین بار مشاهده نشود، اجرای آن در عمل دشوارتر می شود.

در اینجا می بینیم که 3 سال گذشته است - این زمان طولانی است. خود دیمیتری آلکسیویچ گفت که دیگر امیدی به صحبت کردن ندارد. اما خداوند کاملاً متفاوت قضاوت کرد.

دیمیتری آلکسیویچ چندین بار از صومعه ما بازدید کرد و 9 اوت اولین بازدید او از صومعه نبود. لطفا توجه داشته باشید که معجزه دقیقا در 9 اوت - به یاد شهید بزرگ و شفا دهنده پانتلیمون اتفاق افتاد. در این روز، پس از عبادت الهی، راهب صومعه اشاره کرد که تنها در عمل کشیشی خود شاهد موارد بسیاری از معجزات و شفاهایی بوده است که از شهید بزرگوار رخ داده است. پانتلیمون اکنون من و شما شاهد کمک معجزه آسایی هستیم که از طریق دعاهای شفابخش مقدس جاری می شود.

به شرایط شفای معجزه آسا توجه کنید. مرد به سادگی به معبد رفت، دعا کرد و شمع روشن کرد. پیش یکی از دوستانم رفتم و شروع کردم به صحبت کردن.

همه اینها به چه معناست و ما از این حادثه چه سودی می توانیم ببریم؟

البته چنین معجزه ای یک "پیشرفت" بزرگ برای شخص است که هنوز باید از بین برود. موهبت گفتار یکی از تفاوت های اصلی ما با حیوانات گنگ است و در این مورد اکنون باید سخت تلاش کنیم تا از فرصتی که برای بار دوم دریافت شده است به درستی استفاده کنیم.

اما هدایایی که از دست سخاوتمند خداوند ریخته می شود متفاوت است. علاوه بر موارد فوق، خداوند نیز غالباً از طریق بیماری و اندوه به ملاقات شخص می رود. در اینجا باید درک کنید که بیماری و شفا نعمت هایی هستند که یک منبع دارند - خالق جهان. و هدف آنها یکسان است - فراخوانی به شخص برای تغییر زندگی خود.

آن روز مردم زیادی در مراسم بودند، کلیسا پر بود. اما یک R.B شفا یافت. دیمیتری. چرا؟ زیرا خداوند از طریق قدیس خود - شهید بزرگ پانتلیمون - تصمیم گرفت! این بدان معنا نیست که دیگران، بیمار و رنجور، نالایق بودند. این بدان معنی است که خداوند در این نزدیکی است، او همه چیز را می داند و به هر یک از ما بهترین و مفیدترین چیزهای ممکن را می دهد.

«عیسی مسیح دیروز، امروز و برای همیشه یکسان است.»(عبرانیان 13:8). همانطور که در ایام موعظه انجیل و زندگی زمینی منجی، معجزات بزرگی انجام شد، همانطور که در زندگی مقدسین ما در مورد شفاهایی که از طریق دعاهای آنها رخ می داد می آموزیم، امروز نیز همه اینها واقعی و زنده است. مانند اولین مسیحیان، من و شما اعضای کلیسای مقدس مسیح هستیم که حتی دروازه های جهنم نیز نمی توانند بر آن غلبه کنند (متی 16:18).

شهید بزرگ و شفابخش پانتلیمون، از خدا برای ما دعا کنید!